این خروجی که مشاهده کردید مربوط به حالت دیباگ هست. زمان حالت ارائهی نهایی با دستور dotnet publish --configuration Release کار trimming دات نت 5 (حذف کدهای اضافی استفاده نشده) و همچنین فشرده سازی فایلها، به صورت خودکار انجام میشود که حجم مشاهده شده را به بیشتر از نصف کاهش میدهد. البته این موارد publish و اجرای آفلاین و ثبت اطلاعات آفلاین، در قسمتهای بعدی به صورت جداگانه و مفصلی بحث خواهند شد. این حجم publish، با حجم برنامههای واقعی Angular یا React قابل مقایسه است و تقریبا یکی هست.
مطالب
ASP.NET MVC #12
تولید خودکار فرمهای ورود و نمایش اطلاعات در ASP.NET MVC بر اساس اطلاعات مدلها
در الگوی MVC، قسمت M یا مدل آن یک سری ویژگیهای خاص خودش را دارد:
شما را وادار نمیکند که مدل را به نحو خاصی طراحی کنید. شما را مجبور نمیکند که کلاسهای مدل را برای نمونه همانند کلاسهای کنترلرها، از کلاس خاصی به ارث ببرید. یا حتی در مورد نحوهی دسترسی به دادهها نیز، نظری ندارد. به عبارتی برنامه نویس است که میتواند بر اساس امکانات مهیای در کل اکوسیستم دات نت، در این مورد آزادانه تصمیم گیری کند.
بر همین اساس ASP.NET MVC یک سری قرارداد را برای سهولت اعتبار سنجی یا تولید بهتر رابط کاربری بر اساس اطلاعات مدلها، فراهم آورده است. این قراردادها هم چیزی نیستند جز یک سری metadata که نحوهی دربرگیری اطلاعات را در مدلها توضیح میدهند. برای دسترسی به آنها پروژه جاری باید ارجاعی را به اسمبلیهای System.ComponentModel.DataAnnotations.dll و System.Web.Mvc.dll داشته باشد (که VS.NET به صورت خودکار در ابتدای ایجاد پروژه اینکار را انجام میدهد).
یک مثال کاربردی
یک پروژه جدید خالی ASP.NET MVC را آغاز کنید. در پوشه مدلهای آن، مدل اولیهای را با محتوای زیر ایجاد نمائید:
using System;
namespace MvcApplication8.Models
{
public class Employee
{
public int Id { set; get; }
public string Name { set; get; }
public decimal Salary { set; get; }
public string Address { set; get; }
public bool IsMale { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
}
}
سپس یک کنترلر جدید را هم به نام EmployeeController با محتوای زیر به پروژه اضافه نمائید:
using System;
using System.Web.Mvc;
using MvcApplication8.Models;
namespace MvcApplication8.Controllers
{
public class EmployeeController : Controller
{
public ActionResult Create()
{
var employee = new Employee { AddDate = DateTime.Now };
return View(employee);
}
}
}
بر روی متد Create کلیک راست کرده و یک View ساده را برای آن ایجاد نمائید. سپس محتوای این View را به صورت زیر تغییر دهید:
@model MvcApplication8.Models.Employee
@{
ViewBag.Title = "Create";
}
<h2>Create An Employee</h2>
@using (Html.BeginForm(actionName: "Create", controllerName: "Employee"))
{
@Html.EditorForModel()
<input type="submit" value="Save" />
}
اکنون اگر پروژه را اجرا کرده و مسیر http://localhost/employee/create را وارد نمائید، یک صفحه ورود اطلاعات تولید شده به صورت خودکار را مشاهده خواهید کرد. متد Html.EditorForModel بر اساس اطلاعات خواص عمومی مدل، یک فرم خودکار را تشکیل میدهد.
البته فرم تولیدی به این شکل شاید آنچنان مطلوب نباشد، از این جهت که برای مثال Id را هم لحاظ کرده، در صورتیکه قرار است این Id توسط بانک اطلاعاتی انتساب داده شود و نیازی نیست تا کاربر آنرا وارد نماید. یا مثلا برچسب AddDate نباید به این شکل صرفا بر اساس نام خاصیت متناظر با آن تولید شود و مواردی از این دست. به عبارتی نیاز به سفارشی سازی کار این فرم ساز توکار ASP.NET MVC وجود دارد که ادامه بحث جاری را تشکیل خواهد داد.
سفارشی سازی فرم ساز توکار ASP.NET MVC با کمک Metadata خواص
برای اینکه بتوان نحوه نمایش فرم خودکار تولید شده را سفارشی کرد، میتوان از یک سری attribute و data annotations توکار دات نت و ASP.NET MVC استفاده کرد و نهایتا این metadata توسط فریم ورک، مورد استفاده قرار خواهند گرفت. برای مثال:
using System;
using System.ComponentModel;
using System.ComponentModel.DataAnnotations;
using System.Web.Mvc;
namespace MvcApplication8.Models
{
public class Employee
{
//[ScaffoldColumn(false)]
[HiddenInput(DisplayValue=false)]
public int Id { set; get; }
public string Name { set; get; }
[DisplayName("Annual Salary ($)")]
public decimal Salary { set; get; }
public string Address { set; get; }
[DisplayName("Is Male?")]
public bool IsMale { set; get; }
[DisplayName("Start Date")]
[DataType(DataType.Date)]
public DateTime AddDate { set; get; }
}
}
در اینجا به کمک ویژگی HiddenInput از نمایش عمومی خاصیت Id جلوگیری خواهیم کرد یا توسط ویژگی DisplayName، برچسب دلخواه خود را به عناصر فرم تشکیل شده، انتساب خواهیم داد. اگر نیاز باشد تا خاصیتی کلا از رابط کاربری حذف شود میتوان از ویژگی ScaffoldColumn با مقدار false استفاده کرد. یا توسط DataType، مشخص کردهایم که نوع ورودی فقط قرار است Date باشد و نیازی به قسمت Time آن نداریم.
DataType شامل نوعهای از پیش تعریف شده دیگری نیز هست. برای مثال اگر نیاز به نمایش TextArea بود از مقدار MultilineText، استفاده کنید:
[DataType(DataType.MultilineText)]
یا برای نمایش PasswordBox از مقدار Password میتوان کمک گرفت. اگر نیاز دارید تا آدرس ایمیلی به شکل یک لینک mailto نمایش داده شود از مقدار EmailAddress استفاده کنید. به کمک مقدار Url، متن خروجی به صورت خودکار تبدیل به یک آدرس قابل کلیک خواهد شد.
اکنون اگر پروژه را مجددا کامپایل کنیم و به آدرس ایجاد یک کارمند جدید مراجعه نمائیم، با رابط کاربری بهتری مواجه خواهیم شد.
سفارشی سازی ظاهر فرم ساز توکار ASP.NET MVC
در ادامه اگر بخواهیم ظاهر این فرم را اندکی سفارشیتر کنیم، بهتر است به سورس صفحه تولیدی در مرورگر مراجعه کنیم. در اینجا یک سری عناصر HTML محصور شده با div را خواهیم یافت. هر کدام از اینها هم با classهای css خاص خود تعریف شدهاند. بنابراین اگر علاقمند باشیم که رنگ و قلم و غیره این موارد تغییر دهیم، تنها کافی است فایل css برنامه را ویرایش کنیم و نیازی به دستکاری مستقیم کدهای برنامه نیست.
انتساب قالبهای سفارشی به خواص یک شیء
تا اینجا در مورد نحوه سفارشی سازی رنگ، قلم، برچسب و نوع دادههای هر کدام از عناصر نهایی نمایش داده شده، توضیحاتی را ملاحظه نمودید.
در فرم تولیدی نهایی، خاصیت bool تعریف شده به صورت خودکار به یک checkbox تبدیل شده است. چقدر خوب میشد اگر امکان تبدیل آن مثلا به RadioButton انتخاب مرد یا زن بودن کارمند ثبت شده در سیستم وجود داشت. برای اصلاح یا تغییر این مورد، باز هم میتوان از متادیتای خواص، جهت تعریف قالبی خاص برای هر کدام از خواص مدل استفاده کرد.
به پوشه Views/Shared مراجعه کرده و یک پوشه جدید به نام EditorTemplates را ایجاد نمائید. بر روی این پوشه کلیک راست کرده و گزینه Add view را انتخاب کنید. در صفحه باز شده، گزینه «Create as a partial view» را انتخاب نمائید و نام آنرا هم مثلا GenderOptions وارد کنید. همچنین گزینه «Create a strongly typed view» را نیز انتخاب کنید. مقدار Model class را مساوی bool وارد نمائید. فعلا یک hello داخل این صفحه جدید وارد کرده و سپس خاصیت IsMale را به نحو زیر تغییر دهید:
[DisplayName("Gender")]
[UIHint("GenderOptions")]
public bool IsMale { set; get; }
توسط ویژگی UIHint، میتوان یک خاصیت را به یک partial view متصل کرد. در اینجا خاصیت IsMale به partial view ایی به نام GenderOptions متصل شده است. اکنون اگر برنامه را کامپایل و اجرا کرده و آدرس ایجاد یک کارمند جدید را ملاحظه کنید، بجای Checkbox باید یک hello نمایش داده شود.
محتویات این Partial view هم نهایتا به شکل زیر خواهند بود:
@model bool
<p>@Html.RadioButton("", false, !Model) Female</p>
<p>@Html.RadioButton("", true, Model) Male</p>
در اینجا Model که از نوع bool تعریف شده، به خاصیت IsMale اشاره خواهد کرد. دو RadioButton هم برای انتخاب بین حالت زن و مرد تعریف شدهاند.
یا یک مثال جالب دیگر در این زمینه میتواند تبدیل enum به یک Dropdownlist باشد. در این حالت partial view ما شکل زیر را خواهد یافت:
@model Enum
@Html.DropDownListFor(m => m, Enum.GetValues(Model.GetType())
.Cast<Enum>()
.Select(m => {
string enumVal = Enum.GetName(Model.GetType(), m);
return new SelectListItem() {
Selected = (Model.ToString() == enumVal),
Text = enumVal,
Value = enumVal
};
}))
و برای استفاده از آن، از ویژگی زیر میتوان کمک گرفت (مزین کردن خاصیتی از نوع یک enum دلخواه، جهت تبدیل خودکار آن به یک دراپ داون لیست):
[UIHint("Enum")]
سایر متدهای کمکی تولید و نمایش خودکار اطلاعات از روی اطلاعات مدلهای برنامه
متدهای دیگری نیز در ردهی Templated helpers قرار میگیرند. اگر از متد Html.EditorFor استفاده کنیم، از تمام این اطلاعات متادیتای تعریف شده نیز استفاده خواهد کرد. همانطور که در قسمت قبل (قسمت 11) نیز توضیح داده شد، صفحه استاندارد Add view در VS.NET به همراه یک سری قالب تولید فرمهای Create و Edit هم هست که دقیقا کد نهایی تولیدی را بر اساس همین متد تولید میکند.
استفاده از Html.EditorFor انعطاف پذیری بیشتری را به همراه دارد. برای مثال اگر یک طراح وب، طرح ویژهای را در مورد ظاهر فرمهای سایت به شما ارائه دهد، بهتر است از این روش استفاده کنید. اما خروجی نهایی Html.EditorForModel به کمک تعدادی متادیتا و اندکی دستکاری CSS، از دیدگاه یک برنامه نویس بی نقص است!
به علاوه، متد Html.DisplayForModel نیز مهیا است. بجای اینکه کار تولید رابط کاربری اطلاعات نمایش جزئیات یک شیء را انجام دهید، اجازه دهید تا متد Html.DisplayForModel اینکار را انجام دهد. سفارشی سازی آن نیز همانند قبل است و بر اساس متادیتای خواص انجام میشود. در این حالت، مسیر پیش فرض جستجوی قالبهای UIHint آن، Views/Shared/DisplayTemplates میباشد. همچنین Html.DisplayFor نیز جهت کار با یک خاصیت مدل تدارک دیده شده است. البته باید درنظر داشت که استفاده از پوشه Views/Shared اجباری نیست. برای مثال اگر از پوشه Views/Home/DisplayTemplates استفاده کنیم، قالبهای سفارشی تهیه شده تنها جهت Viewهای کنترلر home قابل استفاده خواهند بود.
یکی دیگر از ویژگیهایی که جهت سفارشی سازی نحوه نمایش خودکار اطلاعات میتواند مورد استفاده قرار گیرد، DisplayFormat است. برای مثال اگر مقدار خاصیت در حال نمایش نال بود، میتوان مقدار دیگری را نمایش داد:
[DisplayFormat(NullDisplayText = "-")]
یا اگر علاقمند بودیم که فرمت اطلاعات در حال نمایش را تغییر دهیم، به نحو زیر میتوان عمل کرد:
[DisplayFormat(DataFormatString = "{0:n}")]
مقدار DataFormatString در پشت صحنه در متد string.Format مورد استفاده قرار میگیرد.
و اگر بخواهیم که این ویژگی در حالت تولید فرم ویرایش نیز درنظر گرفته شود، میتوان خاصیت ApplyFormatInEditMode را نیز مقدار دهی کرد:
[DisplayFormat(DataFormatString = "{0:n}", ApplyFormatInEditMode = true)]
بازنویسی قالبهای پیش فرض تولید فرم یا نمایش اطلاعات خودکار ASP.NET MVC
یکی دیگر از قرارداهای بکارگرفته شده در حین استفاده از قالبهای سفارشی، استفاده از نام اشیاء میباشد. مثلا در پوشه Views/Shared/DisplayTemplates، اگر یک Partial view به نام String.cshtml وجود داشته باشد، از این پس نحوه رندر کلیه خواص رشتهای تمام مدلها، بر اساس محتوای فایل String.cshtml مشخص میشود؛ به همین ترتیب در مورد datetime و سایر انواع مهیا.
برای مثال اگر خواستید تمام تاریخهای میلادی دریافتی از بانک اطلاعاتی را شمسی نمایش دهید، فقط کافی است یک فایل datetime.cshtml سفارشی را تولید کنید که Model آن تاریخ میلادی دریافتی است و نهایتا کار این Partial view، رندر تاریخ تبدیل شده به همراه تگهای سفارشی مورد نظر میباشد. در این حالت نیازی به ذکر ویژگی UIHint نیز نخواهد بود و همه چیز خودکار است.
به همین ترتیب اگر نام مدل ما Employee باشد و فایل Partial view ایی به نام Employee.cshtml در پوشه Views/Shared/DisplayTemplates قرار گیرد، متد Html.DisplayForModel به صورت پیش فرض از محتوای این فایل جهت رندر اطلاعات نمایش جزئیات شیء Employee استفاده خواهد کرد.
داخل Partial viewهای سفارشی تعریف شده به کمک خاصیت ViewData.TemplateInfo.FormattedModelValue مقدار نهایی فرمت شده قابل استفاده را فراهم میکند. این مورد هم از این جهت حائز اهمیت است که نیازی نباشد تا ویژگی DisplayFormat را به صورت دستی پردازش کنیم. همچنین اطلاعات ViewData.ModelMetadata نیز دراینجا قابل دسترسی هستند.
سؤال: Partial View چیست؟
همانطور که از نام Partial view برمیآید، هدف آن رندر کردن قسمتی از صفحه است به همراه استفاده مجدد از کدهای تولید رابط کاربری در چندین و چند View؛ چیزی شبیه به User controls در ASP.NET Web forms البته با این تفاوت که Page life cycle و Code behind و سایر موارد مشابه آن در اینجا حذف شدهاند. همچنین از Partial viewها برای به روز رسانی قسمتی از صفحه حین فراخوانیهای Ajaxایی نیز استفاده میشود. مهمترین کاربرد Partial views علاوه بر استفاده مجدد از کدها، خلوت کردن Viewهای شلوغ است جهت سادهتر سازی نگهداری آنها در طول زمان (یک نوع Refactoring فایلهای View محسوب میشوند).
پسوند این فایلها نیز بسته به موتور View مورد استفاده تعیین میشود. برای مثال حین استفاده از Razor، پسوند Partial views همان cshtml یا vbhtml میباشد. یا اگر از web forms view engine استفاده شود، پسوند آنها ascx است (همانند User controls در وب فرمها).
البته چون در حالت استفاده از موتور Razor، پسوند View و Partial viewها یکی است، مرسوم شده است که نام Partial viewها را با یک underline شروع کنیم تا بتوان بین این دو تمایز قائل شد.
اگر این فایلها را در پوشه Views/Shared تعریف کنیم، در تمام Viewها قابل استفاده خواهند بود. اما اگر مثلا در پوشه Views/Home آنهارا قرار دهیم، تنها در Viewهای متعلق به کنترلر Home، قابل بکارگیری میباشند.
Partial views را نیز میتوان strongly typed تعریف کرد و به این ترتیب با مشخص سازی دقیق نوع model آن، علاوه بر بهرهمندی از Intellisense خودکار، رندر آنرا نیز تحت کنترل کامپایلر قرار داد.
مقدار Model در یک View بر اساس اطلاعات مدلی که به آن ارسال شده است تعیین میگردد. اما در یک Partial view که جزئی از یک View را نهایتا تشکیل خواهد داد، بر اساس مقدار ارسالی از طریق View معین میگردد.
یک مثال
در ادامه قصد داریم کد حلقه نمایش لیستی از عناصر تولید شده توسط VS.NET را به یک Partial view منتقل و Refactor کنیم.
ابتدا یک منبع داده فرضی زیر را در نظر بگیرید:
using System;
using System.Collections.Generic;
namespace MvcApplication8.Models
{
public class Employees
{
public IList<Employee> CreateEmployees()
{
return new[]
{
new Employee { Id = 1, AddDate = DateTime.Now.AddYears(-3), Name = "Emp-01", Salary = 3000},
new Employee { Id = 2, AddDate = DateTime.Now.AddYears(-2), Name = "Emp-02", Salary = 2000},
new Employee { Id = 3, AddDate = DateTime.Now.AddYears(-1), Name = "Emp-03", Salary = 1000}
};
}
}
}
سپس از آن در یک کنترلر برای بازگشت لیستی از کارکنان استفاده خواهیم کرد:
public ActionResult EmployeeList()
{
var list = new Employees().CreateEmployees();
return View(list);
}
View متناظر با این متد را هم با کلیک راست بر روی متد، انتخاب گزینه Add view و سپس ایجاد یک strongly typed view از نوع کلاس Employee، ایجاد خواهیم کرد.
در ادامه قصد داریم بدنه حلقه زیر را refactor کنیم و آنرا به یک Parial view منتقل نمائیم تا View ما اندکی خلوتتر و مفهومتر شود:
@foreach (var item in Model) {
<tr>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.Name)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.Salary)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.Address)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.IsMale)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.AddDate)
</td>
<td>
@Html.ActionLink("Edit", "Edit", new { id=item.Id }) |
@Html.ActionLink("Details", "Details", new { id=item.Id }) |
@Html.ActionLink("Delete", "Delete", new { id=item.Id })
</td>
</tr>
}
سپس بر روی پوشه Views/Employee کلیک راست کرده و گزینه Add|View را انتخاب کنید. در اینجا نام _EmployeeItem را وارد کرده و همچنین گزینه Create as a partial view و create a strongly typed view را نیز انتخاب کنید. نوع مدل هم Employee خواهد بود. به این ترتیب فایل زیر تشکیل خواهد شد:
\Views\Employee\_EmployeeItem.cshtml
ابتدای نام فایلرا با underline شروع کردهایم تا بتوان بین Viewها و Partial views تفاوت قائل شد. همچنین این Partial view چون داخل پوشه Employee تعریف شده، فقط در Viewهای کنترلر Employee در دسترس خواهد بود.
در ادامه کل بدنه حلقه فوق را cut کرده و در این فایل جدید paste نمائید. مرحله اول refactoring یک view به همین نحو آغاز میشود. البته در این حالت قادر به استفاده از Partial view نخواهیم بود چون اطلاعاتی که به این فایل ارسال میگردد و مدلی که در دسترس آن است از نوع Employee است و نه لیستی از کارمندان. به همین جهت باید item را با Model جایگزین کرد:
@model MvcApplication8.Models.Employee
<tr>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.Name)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.Salary)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.Address)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.IsMale)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.AddDate)
</td>
<td>
@Html.ActionLink("Edit", "Edit", new { id = Model.Id }) |
@Html.ActionLink("Details", "Details", new { id = Model.Id }) |
@Html.ActionLink("Delete", "Delete", new { id = Model.Id })
</td>
</tr>
سپس برای استفاده از این Partial view در صفحه نمایش لیست کارمندان خواهیم داشت:
@foreach (var item in Model) {
@Html.Partial("_EmployeeItem", item)
}
متد Html.Partial، اطلاعات یک Partial view را پردازش و تبدیل به یک رشته کرده و در اختیار Razor قرار میدهد تا در صفحه نمایش داده شود. پارامتر اول آن نام Partial view مورد نظر است (نیازی به ذکر پسوند فایل نیست) و پارامتر دوم، اطلاعاتی است که به آن ارسال خواهد شد.
متد دیگری هم وجود دارد به نام Html.RenderPartial. کار این متد نوشتن مستقیم در Response است، برخلاف Html.Partial که فقط یک رشته را بر میگرداند.
نمایش اطلاعات از کنترلرهای مختلف در یک صفحه
Html.Partial بر اساس اطلاعات مدل ارسالی از یک کنترلر، کار رندر قسمتی از آنرا در یک View خاص عهده دار خواهد شد. اما اگر بخواهیم مثلا در یک صفحه یک قسمت را به نمایش آخرین اخبار و یک قسمت را به نمایش آخرین وضعیت آب و هوا اختصاص دهیم، از روش دیگری به نام RenderAction میتوان کمک گرفت. در اینجا هم دو متد Html.Action و Html.RenderAction وجود دارند. اولی یک رشته را بر میگرداند و دومی اطلاعات را مستقیما در Response درج میکند.
یک مثال:
کنترلر جدیدی را به نام MenuController به پروژه اضافه کنید:
using System.Web.Mvc;
namespace MvcApplication8.Controllers
{
public class MenuController : Controller
{
[ChildActionOnly]
public ActionResult ShowMenu(string options)
{
return PartialView(viewName: "_ShowMenu", model: options);
}
}
}
سپس بر روی نام متد کلیک راست کرده و گزینه Add view را انتخاب کنید. در اینجا قصد داریم یک partial view که نامش با underline شروع میشود را اضافه کنیم. مثلا با محتوای زیر ( با توجه به اینکه مدل ارسالی از نوع رشتهای است):
@model string
<ul>
<li>
@Model
</li>
</ul>
حین فراخوانی متد Html.Action، یک متد در یک کنترلر فراخوانی خواهد شد (که شامل ارائه درخواست و طی سیکل کامل پردازشی آن کنترلر نیز خواهد بود). سپس آن متد با بازگشت دادن یک PartialView، اطلاعات پردازش شده یک partial view را به فراخوان بازگشت میدهد. اگر نامی ذکر نشود، همان نام متد در نظر گرفته خواهد شد. البته از آنجائیکه در این مثال در ابتدای نام Partial view یک underline قرار دادیم، نیاز خواهد بود تا این نام صریحا ذکر گردد (چون دیگر هم نام متد یا ActionName آن نیست). ویژگی ChildActionOnly سبب میشود تا این متد ویژه تنها از طریق فراخوانی Html.Action در دسترس باشد.
برای استفاده از آن هم در Viewایی دیگر خواهیم داشت:
@Html.Action(actionName: "ShowMenu", controllerName: "Menu",
routeValues: new { options = "some data..." })
در اینجا هم پارامتر ارسالی به کمک anonymously typed objects مشخص و مقدار دهی شده است.
سؤال مهم: چه تفاوتی بین RenderPartial و RenderAction وجود دارد؟ به نظر هر دو یک کار را انجام میدهند، هر دو مقداری HTML را پس از پرداش به صفحه تزریق میکنند.
پاسخ: اگر View والد، دارای کلیه اطلاعات لازم جهت نمایش اطلاعات Partial view است، از RenderPartial استفاده کنید. به این ترتیب برخلاف حالت RenderAction درخواست جدیدی به ASP.NET Pipeline صادر نشده و کارآیی نهایی بهتر خواهد بود. صرفا یک الحاق ساده به صفحه انجام خواهد شد.
اما اگر برای رندر کردن این قسمت از صفحه که قرار است اضافه شود، نیاز به دریافت اطلاعات دیگری خارج از اطلاعات مهیا میباشد، از روش RenderAction استفاده کنید. برای مثال اگر در صفحه جاری قرار است لیست پروژهها نمایش داده شود و در کنار صفحه مثلا منوی خاصی باید قرار گیرد، اطلاعات این منو در View جاری فراهم نیست (و همچنین مرتبط به آن هم نیست). بنابراین از روش RenderAction برای حل این مساله میتوان کمک گرفت.
به صورت خلاصه برای نمایش اطلاعات تکراری در صفحات مختلف سایت در حالتیکه این اطلاعات از قسمتهای دیگر صفحه ایزوله است (مثلا نمایش چند ویجت مختلف در صفحه)، روش RenderAction ارجحیت دارد.
یک نکته
فراخوانی متدهای RenderAction و RenderPartial در حین کار با Razor باید به شکل فراخوانی یک متد داخل {} باشند:
@{ Html.RenderAction("About"); }
And not @Html.RenderAction("About")
علت این است که @ به تنهایی به معنای نوشتن در Response است. متد RenderAction هم خروجی ندارد و مستقیما در Response اطلاعات خودش را درج میکند. بنابراین این دو با هم همخوانی ندارند و باید به شکل یک متد معمولی با آن رفتار کرد.
اگر حجم اطلاعاتی که قرار است در صفحه درج شود بالا است، متدهای RenderAction و RenderPartial نسبت به Html.Action و Html.Partial کارآیی بهتری دارند؛ چون یک مرحله تبدیل کل اطلاعات به رشته و سپس درج نتیجه در Response، در آنها حذف شده است.
یک نمونه از این پروژهها، پروژه Code Refractor است. خلاصه کاری که انجام میدهد شامل مراحل زیر است:
- اسمبلی دات نتی را میخواند و bytecodes/operations آنرا استخراج میکند.
- پس از آن، نتیجه را تبدیل به یک کد میانی خاص خودش میکند.
- این کد میانی خاص خودش را به ++C ترجمه میکند.
- نهایتا از یک کامپایلر ++C برای تولید فایل اجرایی نهایی استفاده خواهد کرد.
اطلاعات بیشتر
- اسمبلی دات نتی را میخواند و bytecodes/operations آنرا استخراج میکند.
- پس از آن، نتیجه را تبدیل به یک کد میانی خاص خودش میکند.
- این کد میانی خاص خودش را به ++C ترجمه میکند.
- نهایتا از یک کامپایلر ++C برای تولید فایل اجرایی نهایی استفاده خواهد کرد.
اطلاعات بیشتر
ترکیب ماژولها به قالب یک اسمبلی
فایل
Program.exe یک فایل PE با جداول متادیتا است که همچنین یک اسمبلی هم
میباشد. یک اسمبلی مجموعهای از یک یا چند فایل، شامل تعاریف نوع و منابع
(ریسورس) میباشد و یکی از فایلهای اسمبلی، برای نگهداری manifest انتخاب
میشود. این جدول مجموعهای است از جداول متادیتا که به طور کلی شامل نام فایلهایی است که قسمتی از اسمبلی را تشکیل میدهند. برای همین گفتیم که CLR با
اسمبلیها کار میکند. ابتدا جداول manifest را خوانده تا نام فایلها را
شناسایی کرده تا از آنها را به حافظه بارگزاری کند. اسمبلیها چند خصوصیت
دارند که باید آنها را بدانید:
- نوعهای با قابلیت استفادهی مجدد را تعریف میکنند.
- داری شمارهی نسخه version هستند.
- میتوانند شامل اطلاعات امنیتی باشند.
این
خواصی است که یک اسمبلی به همراه دارد و فایلهایی که شامل میشود،
نمیتوانند چنین خاصیتی را داشته باشند؛ مگر اینکه آن فایلها در متای خود جدول
manifest داشته باشند.
شما برای بسته
بندی، شماره نسخه، مباحث امنیتی و استفاده از نوعها، باید آنها
را داخل ماژولی قرار دهید که جزئی از اسمبلی است. یک فایل اسمبلی همانند
program.exe به عنوان یک فایل واحد شناخته میشود. با اینکه یک اسمبلی از
چند فایل تشکیل میشود، فایلهای PE به همراه جداول متادیتای آن و تعدادی
ریسورس مثل فایلهای gif و jpg است که به شما کمک میکند به همهی آنها به
عنوان یک فایل منطقی EXE یا dll نگاه کنید.
یکی
از دلایلی که در قسمت سوم گفتیم این بود که میتوانیم فایلهایی را که به ندرت
استفاده میشوند، از طریق اینترنت مورد استفاده قرار دهیم. در حالتیکه
نیاز به دسترسی به اسمبلیهای روی اینترنت دارید، CLR ابتدا کش را بررسی
میکند تا آیا فایل حاضر است یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت بود، در حافظه قرار
میگیرد. ولی اگر پاسخ منفی بود، CLR به آدرسی که اسمبلی در آن قرار دارد،
رجوع کرده و آن را دانلود میکند و اگر فایل مد نظر یافت نشد، استثنای
FileNotFound را در حین اجرا صادر خواهد کرد.
آقای جفری ریچر در کتاب خود سه تا از دلایل استفادهی از اسمبلیهای چند فایله را بر میشمارد:
- جداسازی نوعها در فایلهای جداگانه که باعث کاهش حجم فایل از طریق اینترنت و بارگزاری حجم کمتر در حافظه میشوند.
- استفاده
از فایلهای منبع و دادهها در اسمبلی: فرض کنید نیاز به محاسبهی اطلاعات بیمه دارید و برای این کار به اطلاعات داخل یک جدول آماری احتیاج
دارید. این جدول آماری میتواند یک فایل متنی ساده یا یک صفحهی گسترده مثل
اکسل یا در قالب ورد و هر چیز دیگری باشد که به جای embed شدن این جداول در
سورس کد برنامه، آنها را با استفاده از ابزاری مثل Assembly Linker
-AL.exe میتوانید جزئی از اسمبلی کنید و فقط نیاز است که بدانید
چگونه آن فایل را پارس یا تبدیل کنید.
- استفاده
از انواع ایجاد شده در زبانهای مختلف. در این حالت شما مقداری از کد را
با استفاده از #C نوشته اید و مقداری از آن را با Visual Basic مینویسید و
هر کدام در نهایت به یک ماژول جداگانه کامپایل خواهند شد. ولی تبدیل آن به
یک واحد منطقی مثل اسمبلی ممکن است و از این نظر میتوانید روی ماژولهای
یک دسته کنترل داشته باشید.
اگر چندین
نوع دارید که شامل نسخه بندی و تنظیمات امنیتی مشترک هستند، بهتر است در
یک اسمبلی قرار گیرند تا اینکه در اسمبلیهای جداگانهایی قرار بگیرند. دلیل
این کار هم ایجاد performance یا کارآیی بهتر است. بارگذاری یک اسمبلی در
حافظه زمانی را برای یافتن آن از CLR و ویندوز میگیرد و سپس وارد بارگیری
آنها در حافظه و آماده سازی میشود. پس هر چه تعداد اسمبلیها کمتر باشد،
کارآیی بهتری خواهید داشت، چون کمتر شدن بارگیری برابر با کاهش صفحات کاری است و پراکندگی fragmentation فضای آدرس دهی آن فرایند را کاهش خواهد
داد. نهایتا Ngen میتواند در بهینه سازی فایلهای بزرگتر موفق باشد.
برای
ساخت اسمبلی، باید یکی از فایلهای PE را برای نگهداری جدول manifest
انتخاب کنید؛ یا خودتان یک فایل PE جدا درست کنید که تنها شامل جدول مانیفست
شود. جدول زیر قالبی از جداول مانیفست هست که بابت ماژولهای اضافه شده به
یک اسمبلی ایجاد میشوند.
AssemblyDef | شامل مدخل ورودی (آدرس شروع حافظه) برای اسمبلیهایی است که ماژول عضو آن است. این مدخل شامل نام اسمبلی (بدون مسیر و پسوند)، شماره نسخه یا ورژن، culture، فلگ، الگوریتم هش و کلید عمومی ناشر، که میتواند نال باشد، هست. |
FileDef | شامل
یک مدخل ورودی برای هر فایل PE و فایلهای ریسورسی است که قسمتی از اسمبلی
را تشکیل میدهند. این مدخل ورودی شامل نام و پسوند فایل (بدون ذکر مسیر)،
فلگ و مقدار هش میشود. اگر تنها یک اسمبلی وجود داشته باشد، این جدول هیچ
مدخلی نخواهد داشت. |
ManifestResourceDef | شامل
یک مدخل ورودی برای هر فایل ریسورس است. این مدخل شامل نام فایل ریسورس،
فلگ و یک اندیس به جدول FileDef است که در آن اشارهای به آن فایل ریسورس
یا استریم است. |
ExportedTypesDef | شامل
یک مدخل ورودی برای هر نوع عمومی است که از همه ماژولهای PE استخراج شده
است. هر مدخل شامل نام نوع و اندیسی به جدول FileDef و یک اندیس دیگر به
جدول TypeDef است. نکته: برای ذخیره سازی حافظه و کم حجم شدن فایلها، نوعهای استخراج شده از فایلی که شامل مانیفست است دیگر در جدول جاری نام نوعها ذکر نمیگردد؛ چرا که این اطلاعات در جدول TypeDef اسمبلی جاری موجود
است. |
نکته: اسمبلی که شامل مانیفست است، شامل یک جدول AssemblyRef نیز میگردد که به تمام اسمبلیهای ارجاع شده در آن اسمبلی اشاره میکند. با استفاده از ابزارهای موجود میتوان اسمبلی مدنظر را باز کرده و به این ترتیب لیستی از اسمبلیهای ارجاع شده را خواهید دید و بدین صورت این اسمبلی یک اسمبلی خود تعریف میشود.
کامپایلر سی شارپ با استفاده از سوئیچهای زیر یک اسمبلی را تولید میکند:
کامپایلر سی شارپ با استفاده از سوئیچهای زیر یک اسمبلی را تولید میکند:
/t[arget]:exe, /t[arget]:winexe, /t[arget]: appcontainerexe, /t[arget]: library, or /t[arget]:winmdobj
سوئئیچهای بالا باعث میشود که یک فایل PE با جدول مانیفست تولید گردد. در صورتیکه سوئیچ زیر را به کار ببرید، فایل تولید شده شامل جدول مانیفست نمیشود.
/t[arget]:module
این فایل PE تولید شده در قالب یک dll است که باید قبل از اینکه CLR به نوعهای داخل آن دسترسی پیدا کند، به یک اسمبلی اضافه گردد. موقعیکه شما از سوئیچ بالا استفاده میکنید، کامپایلر سی شارپ به طور پیش فرض از پسوند netmodule برای فایل خروجی استفاده میکند.
نکتهی پایانی: محیط توسعه ویژوال استادیو به طور پیش فرض از اسمبلیهای چند فایل پشتیبانی نمیکند، اگر میخواهید که اسمبلیهای چند فایله تولید کنید باید در سوئیچهای مورد استفاده آن تجدید نظری داشته باشید.
در مقاله آینده این روشها را بررسی خواهیم کرد...
رفتار Blazorهای پیش از داتنت 8 در مورد مدیریت حالت
پیش از دات نت 8، دو حالت عمده برای توسعهی برنامههای Blazor وجود داشت: Blazor Server و Blazor WASM. در هر دو حالت، طول عمر سیستم تزریق وابستگیهای ایجاد و مدیریت شدهی توسط Blazor، معادل طول عمر برنامهاست.
در برنامههای Blazor Server، طول عمر سیستم تزریق وابستگیها، توسط ASP.NET Core قرار گرفتهی بر روی سرور مدیریت شده و نمونههای ایجاد شدهی سرویسهای توسط آن، به ازای هر کاربر متفاوت است. بنابراین اگر طول عمر سرویسی در اینجا به صورت Scoped تعریف شود، این سرویس فقط یکبار در طول عمر برنامه، به ازای یک کاربر جاری برنامه، تولید و نمونه سازی میشود. در این مدل برنامهها، سرویسهایی با طول عمر Singleton، بین تمام کاربران به اشتراک گذاشته میشوند. به همین جهت است که در این نوع برنامهها، مدیریت سرویس Context مخصوص EF-Core نکات خاصی را به همراه دارد. چون اگر بر اساس سیستم پیشفرض تزریق وابستگیها و طول عمر Scoped این سرویس عمل شود، یک Context فقط یکبار بهازای یک کاربر، یکبار نمونه سازی شده و تا پایان طول عمر برنامه، بدون تغییر زنده نگه داشته میشود؛ در حالیکه عموم توسعه دهندگان EF-Core تصور میکنند سرویسهای Scoped، پس از پایان یک درخواست، پایان یافته و Dispose میشوند، اما در اینجا پایان درخواستی نداریم. یک اتصال دائم SignalR را داریم و تا زمانیکه برقرار است، یعنی برنامه زندهاست. بنابراین در برنامههای Blazor Server، سرویسهای Scoped، به ازای هر کاربر، همانند Singleton رفتار میکنند (در سراسر برنامه به ازای یک کاربر در دسترس هستند) و سرویسهایی از اساس Singleton، بین تمام کاربران به اشتراک گذاشته میشوند.
در برنامههای Blazor WASM، طول عمر سیستم تزریق وابستگیها، توسط برنامهی وباسمبلی در حال اجرای بر روی مرورگر مدیریت میشود. یعنی مختص به یک کاربر بوده و طول عمر آن وابستهاست به طول عمر برگهی جاری مرورگر. بنابراین دراینجا بین سرویسهای Scoped و Singleton، تفاوتی وجود ندارد و همانند هم رفتار میکنند (هر دو مختص به یک کاربر و وابسته به طول عمر برگهی جاری هستند).
در هیچکدام از این حالتها، امکان دسترسی به HttpContext وجود ندارد (نه داخل اتصال دائم SignalR برنامههای Blazor Server و نه داخل برنامهی وباسمبلی در حال اجرای در مرورگر). اطلاعات بیشتر
بنابراین در این برنامهها برای نگهداری اطلاعات کاربر لاگین شدهی به سیستم و یا سایر اطلاعات سراسری برنامه، عموما از سرویسهایی با طول عمر Scoped استفاده میشود که در تمام قسمتهای برنامه به ازای هر کاربر، قابل دسترسی هستند.
رفتار Blazor 8x در مورد مدیریت حالت
هرچند دات نت 8 به همراه حالتهای رندر جدیدی است، اما هنوز هم میتوان برنامههایی کاملا توسعه یافته بر اساس مدلهای قبلی Blazor Server و یا Blazor WASM را همانند داتنتهای پیش از 8 داشت. بنابراین اگر تصمیم گرفتید که بجای استفاده از جزیرههای تعاملی، کل برنامه را به صورت سراسری تعاملی کنید، همان نکات قبلی، در اینجا هم صادق هستند و از لحاظ مدیریت حالت، تفاوتی نمیکنند.
اما ... اگر تصمیم گرفتید که از حالتهای رندر جدید استفاده کنید، مدیریت حالت آن متفاوت است؛ برای مثال دیگر با یک سیستم مدیریت تزریق وابستگیها که طول عمر آن با طول عمر برنامهی Blazor یکی است، مواجه نیستیم و حالتهای زیر برای آنها متصور است:
حالت رندر: صفحات رندر شدهی در سمت سرور یا Server-rendered pages
مفهوم: یک صفحهی Blazor که در سمت سرور رندر شده و HTML نهایی آن به سمت مرورگر کاربر ارسال میشود. در این حالت هیچ اتصال SignalR و یا برنامهی وباسمبلی اجرا نخواهد شد.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، بهمحض پایان رندر صفحه در سمت سرور، پایان خواهند یافت.
بنابراین در این حالت طول عمر یک سرویس Scoped، بسیار کوتاه است (در حد ابتدا و انتهای رندر صفحه). همچنین چون برنامه در سمت سرور اجرا میشود، دسترسی کامل و بدون مشکلی را به HttpContext دارد.
صفحات SSR، بدون حالت (stateless) هستند؛ به این معنا که حالت کاربر در بین هدایت به صفحات مختلف برنامه ذخیره نمیشود. به آنها میتوان از این لحاظ بهمانند برنامههای MVC/Razor pages نگاه کرد. در این حالت اگر میخواهید حالت کاربران را ذخیره کنید، استفاده از کوکیها و یا سشنها، راهحل متداول اینکار هستند.
حالت رندر: صفحات استریمی (Streamed pages)
مفهوم: یک صفحهی Blazor که در سمت سرور رندر شده و قطعات آماده شدهی HTML آن به صورت استریمی از دادهها، به سمت مرورگر کاربر ارسال میشوند. در این حالت هیچ اتصال SignalR و یا برنامهی وباسمبلی اجرا نخواهد شد.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، بهمحض پایان رندر صفحه در سمت سرور، پایان خواهند یافت.
بنابراین در این حالت طول عمر یک سرویس Scoped، بسیار کوتاه است (در حد ابتدا و انتهای رندر صفحه). همچنین چون برنامه در سمت سرور اجرا میشود، دسترسی کامل و بدون مشکلی را به HttpContext دارد.
حالت رندر: Blazor server page
مفهوم: یک صفحهی Blazor Server که یک اتصال دائم SignalR را با سرور دارد.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل طول عمر اتصال SignalR است و با قطع این اتصال، پایان خواهند یافت. این نوع برنامهها اصطلاحا stateful هستند و از لحاظ دسترسی به حالت کاربر، تجربهی کاربری همانند یک برنامهی دسکتاپ را ارائه میدهند.
در این نوع برنامهها و درون اتصال SignalR، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
حالت رندر: Blazor wasm page
مفهوم: صفحهای که به کمک فناوری وباسمبلی، درون مرورگر کاربر اجرا میشود.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل طول عمر برگه و صفحهی جاری است و با بسته شدن آن، پایان میپذیرد. این نوع برنامهها نیز اصطلاحا stateful هستند و از لحاظ دسترسی به حالت کاربر، تجربهی کاربری همانند یک برنامهی دسکتاپ را ارائه میدهند (البته فقط درون مروگر کاربر).
در این نوع برنامهها، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
حالت رندر: جزیرهی تعاملی Blazor Server و یا Blazor server island
مفهوم: یک کامپوننت Blazor Server که درون یک صفحهی دیگر (که عموما از نوع SSR است) قرار گرفته و یک اتصال SignalR را با سرور برقرار میکند.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل طول عمر اتصال SignalR است و با قطع این اتصال، پایان خواهند یافت؛ برای مثال کاربر به صفحهای دیگر در این برنامه مراجعه کند. بنابراین این نوع کامپوننتها هم تا زمانیکه کاربر در صفحهی جاری قرار دارد، stateful هستند.
در این نوع برنامهها و درون اتصال SignalR، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
حالت رندر: جزیرهی تعاملی Blazor WASM و یا Blazor wasm island
مفهوم: یک کامپوننت Blazor WASM که درون یک صفحهی دیگر (که عموما از نوع SSR است) توسط فناوری وباسمبلی، درون مرورگر کاربر اجرا میشود.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل مدت زمان فعال بودن صفحهی جاری است. به محض اینکه کاربر به صفحهای دیگر مراجعه و این کامپوننت دیگر فعال نباشد، طول عمر آن خاتمه خواهد یافت. بنابراین این نوع کامپوننتها هم تا زمانیکه کاربر در صفحهی جاری قرار دارد، stateful هستند (البته این حالت درون مرورگر کاربر مدیریت میشود و نه در سمت سرور).
در این نوع برنامهها، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
نتیجهگیری
همانطور که مشاهده میکنید، در صفحات SSR، دسترسی کاملی به HttpContext سمت سرور وجود دارد (که البته کوتاه مدت بوده و با پایان رندر صفحه، خاتمه خواهد یافت؛ حالتی مانند صفحات MVC و Razor pages)، اما در جزایر تعاملی واقع در آنها، خیر.
مسالهی مهم در اینجا، مدیریت اختلاط حالت صفحات SSR و جزایر تعاملی واقع در آنها است. مایکروسافت جهت پیاده سازی اعتبارسنجی و احراز هویت کاربران در Blazor 8x و برای انتقال حالت به این جزایر، از دو روش Root-level cascading values و سرویس PersistentComponentState استفاده کردهاست که آنها را در دو قسمت بعدی، با توضیحات بیشتری بررسی میکنیم.
پیش از دات نت 8، دو حالت عمده برای توسعهی برنامههای Blazor وجود داشت: Blazor Server و Blazor WASM. در هر دو حالت، طول عمر سیستم تزریق وابستگیهای ایجاد و مدیریت شدهی توسط Blazor، معادل طول عمر برنامهاست.
در برنامههای Blazor Server، طول عمر سیستم تزریق وابستگیها، توسط ASP.NET Core قرار گرفتهی بر روی سرور مدیریت شده و نمونههای ایجاد شدهی سرویسهای توسط آن، به ازای هر کاربر متفاوت است. بنابراین اگر طول عمر سرویسی در اینجا به صورت Scoped تعریف شود، این سرویس فقط یکبار در طول عمر برنامه، به ازای یک کاربر جاری برنامه، تولید و نمونه سازی میشود. در این مدل برنامهها، سرویسهایی با طول عمر Singleton، بین تمام کاربران به اشتراک گذاشته میشوند. به همین جهت است که در این نوع برنامهها، مدیریت سرویس Context مخصوص EF-Core نکات خاصی را به همراه دارد. چون اگر بر اساس سیستم پیشفرض تزریق وابستگیها و طول عمر Scoped این سرویس عمل شود، یک Context فقط یکبار بهازای یک کاربر، یکبار نمونه سازی شده و تا پایان طول عمر برنامه، بدون تغییر زنده نگه داشته میشود؛ در حالیکه عموم توسعه دهندگان EF-Core تصور میکنند سرویسهای Scoped، پس از پایان یک درخواست، پایان یافته و Dispose میشوند، اما در اینجا پایان درخواستی نداریم. یک اتصال دائم SignalR را داریم و تا زمانیکه برقرار است، یعنی برنامه زندهاست. بنابراین در برنامههای Blazor Server، سرویسهای Scoped، به ازای هر کاربر، همانند Singleton رفتار میکنند (در سراسر برنامه به ازای یک کاربر در دسترس هستند) و سرویسهایی از اساس Singleton، بین تمام کاربران به اشتراک گذاشته میشوند.
در برنامههای Blazor WASM، طول عمر سیستم تزریق وابستگیها، توسط برنامهی وباسمبلی در حال اجرای بر روی مرورگر مدیریت میشود. یعنی مختص به یک کاربر بوده و طول عمر آن وابستهاست به طول عمر برگهی جاری مرورگر. بنابراین دراینجا بین سرویسهای Scoped و Singleton، تفاوتی وجود ندارد و همانند هم رفتار میکنند (هر دو مختص به یک کاربر و وابسته به طول عمر برگهی جاری هستند).
در هیچکدام از این حالتها، امکان دسترسی به HttpContext وجود ندارد (نه داخل اتصال دائم SignalR برنامههای Blazor Server و نه داخل برنامهی وباسمبلی در حال اجرای در مرورگر). اطلاعات بیشتر
بنابراین در این برنامهها برای نگهداری اطلاعات کاربر لاگین شدهی به سیستم و یا سایر اطلاعات سراسری برنامه، عموما از سرویسهایی با طول عمر Scoped استفاده میشود که در تمام قسمتهای برنامه به ازای هر کاربر، قابل دسترسی هستند.
رفتار Blazor 8x در مورد مدیریت حالت
هرچند دات نت 8 به همراه حالتهای رندر جدیدی است، اما هنوز هم میتوان برنامههایی کاملا توسعه یافته بر اساس مدلهای قبلی Blazor Server و یا Blazor WASM را همانند داتنتهای پیش از 8 داشت. بنابراین اگر تصمیم گرفتید که بجای استفاده از جزیرههای تعاملی، کل برنامه را به صورت سراسری تعاملی کنید، همان نکات قبلی، در اینجا هم صادق هستند و از لحاظ مدیریت حالت، تفاوتی نمیکنند.
اما ... اگر تصمیم گرفتید که از حالتهای رندر جدید استفاده کنید، مدیریت حالت آن متفاوت است؛ برای مثال دیگر با یک سیستم مدیریت تزریق وابستگیها که طول عمر آن با طول عمر برنامهی Blazor یکی است، مواجه نیستیم و حالتهای زیر برای آنها متصور است:
حالت رندر: صفحات رندر شدهی در سمت سرور یا Server-rendered pages
مفهوم: یک صفحهی Blazor که در سمت سرور رندر شده و HTML نهایی آن به سمت مرورگر کاربر ارسال میشود. در این حالت هیچ اتصال SignalR و یا برنامهی وباسمبلی اجرا نخواهد شد.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، بهمحض پایان رندر صفحه در سمت سرور، پایان خواهند یافت.
بنابراین در این حالت طول عمر یک سرویس Scoped، بسیار کوتاه است (در حد ابتدا و انتهای رندر صفحه). همچنین چون برنامه در سمت سرور اجرا میشود، دسترسی کامل و بدون مشکلی را به HttpContext دارد.
صفحات SSR، بدون حالت (stateless) هستند؛ به این معنا که حالت کاربر در بین هدایت به صفحات مختلف برنامه ذخیره نمیشود. به آنها میتوان از این لحاظ بهمانند برنامههای MVC/Razor pages نگاه کرد. در این حالت اگر میخواهید حالت کاربران را ذخیره کنید، استفاده از کوکیها و یا سشنها، راهحل متداول اینکار هستند.
حالت رندر: صفحات استریمی (Streamed pages)
مفهوم: یک صفحهی Blazor که در سمت سرور رندر شده و قطعات آماده شدهی HTML آن به صورت استریمی از دادهها، به سمت مرورگر کاربر ارسال میشوند. در این حالت هیچ اتصال SignalR و یا برنامهی وباسمبلی اجرا نخواهد شد.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، بهمحض پایان رندر صفحه در سمت سرور، پایان خواهند یافت.
بنابراین در این حالت طول عمر یک سرویس Scoped، بسیار کوتاه است (در حد ابتدا و انتهای رندر صفحه). همچنین چون برنامه در سمت سرور اجرا میشود، دسترسی کامل و بدون مشکلی را به HttpContext دارد.
حالت رندر: Blazor server page
مفهوم: یک صفحهی Blazor Server که یک اتصال دائم SignalR را با سرور دارد.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل طول عمر اتصال SignalR است و با قطع این اتصال، پایان خواهند یافت. این نوع برنامهها اصطلاحا stateful هستند و از لحاظ دسترسی به حالت کاربر، تجربهی کاربری همانند یک برنامهی دسکتاپ را ارائه میدهند.
در این نوع برنامهها و درون اتصال SignalR، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
حالت رندر: Blazor wasm page
مفهوم: صفحهای که به کمک فناوری وباسمبلی، درون مرورگر کاربر اجرا میشود.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل طول عمر برگه و صفحهی جاری است و با بسته شدن آن، پایان میپذیرد. این نوع برنامهها نیز اصطلاحا stateful هستند و از لحاظ دسترسی به حالت کاربر، تجربهی کاربری همانند یک برنامهی دسکتاپ را ارائه میدهند (البته فقط درون مروگر کاربر).
در این نوع برنامهها، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
حالت رندر: جزیرهی تعاملی Blazor Server و یا Blazor server island
مفهوم: یک کامپوننت Blazor Server که درون یک صفحهی دیگر (که عموما از نوع SSR است) قرار گرفته و یک اتصال SignalR را با سرور برقرار میکند.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل طول عمر اتصال SignalR است و با قطع این اتصال، پایان خواهند یافت؛ برای مثال کاربر به صفحهای دیگر در این برنامه مراجعه کند. بنابراین این نوع کامپوننتها هم تا زمانیکه کاربر در صفحهی جاری قرار دارد، stateful هستند.
در این نوع برنامهها و درون اتصال SignalR، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
حالت رندر: جزیرهی تعاملی Blazor WASM و یا Blazor wasm island
مفهوم: یک کامپوننت Blazor WASM که درون یک صفحهی دیگر (که عموما از نوع SSR است) توسط فناوری وباسمبلی، درون مرورگر کاربر اجرا میشود.
عواقب: طول عمر سرویسهای Scoped، معادل مدت زمان فعال بودن صفحهی جاری است. به محض اینکه کاربر به صفحهای دیگر مراجعه و این کامپوننت دیگر فعال نباشد، طول عمر آن خاتمه خواهد یافت. بنابراین این نوع کامپوننتها هم تا زمانیکه کاربر در صفحهی جاری قرار دارد، stateful هستند (البته این حالت درون مرورگر کاربر مدیریت میشود و نه در سمت سرور).
در این نوع برنامهها، دسترسی به HttpContext وجود ندارد.
نتیجهگیری
همانطور که مشاهده میکنید، در صفحات SSR، دسترسی کاملی به HttpContext سمت سرور وجود دارد (که البته کوتاه مدت بوده و با پایان رندر صفحه، خاتمه خواهد یافت؛ حالتی مانند صفحات MVC و Razor pages)، اما در جزایر تعاملی واقع در آنها، خیر.
مسالهی مهم در اینجا، مدیریت اختلاط حالت صفحات SSR و جزایر تعاملی واقع در آنها است. مایکروسافت جهت پیاده سازی اعتبارسنجی و احراز هویت کاربران در Blazor 8x و برای انتقال حالت به این جزایر، از دو روش Root-level cascading values و سرویس PersistentComponentState استفاده کردهاست که آنها را در دو قسمت بعدی، با توضیحات بیشتری بررسی میکنیم.
1- نیاز به تواناییهای موجود در برنامههای Desktop را دارید اما همچنین نیاز است تا آنها را تحت وب نیز ارائه دهید.
یکی از دلایل اقبال به برنامههای تحت وب در سازمانها عدم نیاز به نصب آنها و توزیع هر چه سادهتر اینگونه برنامهها در شبکه است. تنها کافی است چند فایل را بر روی سرور به روز رسانی کنید و پس از آن تمام کلاینتها از آخرین نگارش برنامه شما بهرهمند خواهند شد (+). توزیع برنامههای سیلورلایت نیز به همین منوال است. علاوه بر آن استفاده از فناورهایی مانند MEF امکان ماژولار ساختن برنامه و دریافت آخرین ماژولهای تهیه شده (فایلهای XAP مجزای از برنامه به صورت افزونه) را بر اساس انتخاب و سطح دسترسی کاربر نیز میسر میسازد.
2- نیاز است تا یک برنامهی گرافیکی تمام عیار را تحت وب ارائه دهید.
تواناییهای XAML به همراه یکی از زبانهای دات نت جهت خلق جلوههای بصری، پویانمایی و گرافیکی بسیار بسیار فراتر از کتابخانههای جاوا اسکریپتی موجود هستند و نکتهی مهم آنها هم این است که لازم نیست حتما یک متخصص مثلا جاوا اسکریپت باشید تا بتوانید برای مثال پویانمایی را ارائه دهید. امکان استفاده از انواع و اقسام قلمها و قرار دادن آنها در برنامه، امکان استفاده از گرافیک برداری و غیره را نیز لحاظ کنید.
3- برنامهی شما نیاز است تا از طریق وب توزیع شود اما نیاز به سطح دسترسی بیشتری نسبت به یک برنامهی وب معمولی دارد.
تمام برنامههای توزیع شده از طریق مرورگرها محدود به سطوح دسترسی آنها نیز هستند. اما امکان نصب خارج از مرورگر برنامههای سیلورلایت نیز وجود دارد. در این حالت میتوان در صورت نیاز و همچنین تائید صریح کاربر، به سطوح دسترسی بیشتری دست یافت. برای مثال دسترسی به اسکنر در یک برنامهی وب متداول بیمعنا است. اما سیلورلایت 4 در حالت اجرای در خارج از مرورگر امکان تعامل با اشیاء COM را نیز دارد.
4- برنامهی وب شما نیاز است تا مدت زمان زیادی فعال باقی بماند.
یک برنامه دریافت ایمیل یا یک برنامه مونیتورینگ را در نظر بگیرید. اینگونه برنامهها باید مرتبا بدون نیاز به دخالت کاربر، فعال باقی بمانند و با سرور ارتباط داشته باشند. نوشتن اینگونه برنامهها با HTML و جاوا اسکریپت و فناوریهای مشابه واقعا مشکل بوده و نیاز به دانش فنی بالایی دارند. اما این مساله و حیات یک برنامه سیلورلایت تا زمانیکه مرورگر بسته نشده است جزو خواص اولیه اینگونه برنامهها است.
5- از مشکلات مدیریت حالت در برنامههای متداول وب به تنگ آمدهاید.
اگر برای مثال برنامه نویس ASP.NET باشید حتما با مباحث State management آشنایی دارید (از سشن و کوکی گرفته تا ViewState (ایی که همه به نحوی قصد کوچک کردن آنرا دارند!) و غیره). تمام اینها هم برای این است که بتوان تجربهی کاری برنامههای دسکتاپ را در محیط مرورگرها شبیه سازی کرد. این مشکلات در سیلورلایت حل شده است. یک برنامهی سیلورلایت State full است نه Stateless . همچنین اگر از حافظهای هم استفاده میکند این مورد در سمت کاربر است و نه سمت سرور و نه منقضی شدن زود هنگام سشنها و صدها ترفند برای مقیاس پذیری همین مسالهی بسیار کوچک با تعداد کاربران بالا در برنامههای متداول وب.
به عبارتی تصور کنید که برنامهی دسکتاپ سالهای قبل شما هم اکنون داخل مرورگر دارد اجرا میشود و چیزی به نام وب سرور وجود ندارد که پس از نمایش صفحهی وب شما، کلیهی اشیاء مرتبط با آنرا در سمت سرور تخریب کند چون باید پاسخگوی کاربران همزمان بیشماری باشد و منابع سرور هم محدود است. (سیلورلایت یک فناوری سمت کاربر است. بنابراین وب سرور صرفا نقش توزیع آنرا به عهده دارد یا حداکثر ارائهی یک وب سرویس جهت تعاملات بعدی مانند کار با بانک اطلاعاتی)
6- نیاز دارید تا برنامهی وب شما تحت تمام مرورگرها به یک شکل به نظر برسد و همچنین رفتار یکسانی هم داشته باشد.
هیچ وقت روزی را فراموش نمیکنم که حین پرداخت الکترونیکی بانک XYZ به کمک مرورگر فایرفاکس، دکمهی پرداخت در مرحلهی آخر، کار نمیکرد! هر چقدر روی آن کلیک میکردم اتفاقی نمیافتاد! تراکنش برگشت خورد و همین خرید ساده با مرورگر IE به سادگی انجام شد.
با سیلورلایت این مشکلات را نخواهید داشت زیرا کار نمایش برنامه شما توسط افزونهی مربوطه صورت میگیرد و این افزونه مستقل است از نوع مرورگر شما.
7- نیاز است برنامهی وب شما در حالت آفلاین هم کار کند.
برنامههای سیلورلایت تنها زمانیکه نیاز به دریافت یا ثبت اطلاعاتی از سرور داشته باشند، باید آنلاین باشند. همچنین این برنامهها دسترسی به مفهوم جدیدی به نام Isolated Storage دارند که در آن میتوان اطلاعات را به ازای هر کاربر آن هم با ضریب امنیتی بالا بر روی هارد شخص ذخیره کرد و زمان آنلاین شدن برنامه آنها را به سرور انتقال داد.
8- برنامه وب شما نیاز است تا با فایلهای مالتی مدیا تعامل داشته و آنها را پخش کند.
حتی تگ Video در HTML5 نیز به پای تواناییهای مالتی مدیا در Silverlight مانند smooth streaming, multicasting, editing, video brushes نمیرسد. برای مثال با استفاده از video brushes میتوان یک فایل ویدیویی در حال پخش را بر روی یک وجه یک شیء در حال پویانمایی نقاشی و نمایش داد.
9- نیاز به پشتیبانی از multi-touch در برنامهی وب شما وجود دارد.
برخلاف HTML ، تعاملات multi-touch در Silverlight میسر است.
10- نیاز به ایجاد برنامههای بازی تحت وب دارید.
به طور قطع میتوان بازییهایی در حد Pong را با جاوا اسکریپت هم ایجاد کرد، اما اگر نیاز به تولید بازیهایی جدیتر وجود داشت برای مثال انتقال بازی Quake به محیط وب، Silverlight در این زمینه هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد (+).
11- نیاز به تولید برنامهی دسکتاپ چند سکویی دارید.
سیلورلایت هم اکنون تحت ویندوز، MAC OS-X ، لینوکس و ... پشتیبانی میشود (+). همچنین برنامههای سیلورلایت قابلیت اجرای در خارج از مرورگر را هم دارند.
با سیلورلایت دیگر نیازی نخواهد بود تا کاربران لینوکسی ابتدا Wine را نصب کنند تا بتوانند از یک برنامهی ویندوزی که انتقال پذیر نیست در لینوکس هم بتوانند استفاده کنند؛ چون پروژهی مون لایت لینوکسی برای این منظور مهیا است.
12- نیاز به تولید برنامههای تحت وب سریع و با کارآیی بالا دارید.
فایلهای نهایی Silverlight با توجه به ماهیت کامپایل شدهی آنها به طور قطع از کدهای جاوا اسکریپتی سمت کلاینت که باید توسط مرورگر تفسیر و پردازش شوند (و هر کدام هم از موتور خاص خودشان استفاده میکنند)، سریعتر اجرا میشوند (+).
13- از پیچیدگیهای پیاده سازی برنامههای متداول وب خسته شدهاید.
هنوز هم با تمام پیشرفتهای حاصل، تولید برنامههای وب پیشرفته مشکل است. از یک طرف ناسازگاری یک سری از مرورگرها با یک سری از قابلیتها را باید در نظر داشت، تا فراگیری فریم ورکهای Ajax و غیره تا مشکل بودن طراحی کنترلهای جدید فراتر از آن چیزی که HTML استاندارد ارائه میدهد. بله، به طور قطع دانش فنی بالایی در این زمینه در طی سالیان تولید شده است، اما باز هم فراگیری و تسلط به آنها زمان قابل توجهی را طلب میکند.
در سیلورلایت کلیه تعاملات با شبکه به صورت پیش فرض غیرهمزمان است (همان ایدهی اصلی Ajax) همچنین با توجه به state full بودن اینگونه برنامهها، عملا برنامه نویسها بدون درگیر شدن با مفاهیم اجکسی و مدیریت حالت، برنامهی پیشرفتهی وبی را در مدت زمان کوتاهی تولید کردهاند و این برنامه در تمام مرورگرهایی که قابلیت بارگذاری افزونهی سیلورلایت را دارند به یک شکل و کیفیت اجرا میشود.
14- در زمینه میزان مصرف پهنای باند ملاحظاتی ویژهای وجود دارد.
یک برنامهی سیلورلایت تنها یکبار باید دریافت شود. پس از آن در سمت کاربر کش خواهد شد (تا زمان به روز رسانی بعدی برنامه در سرور). همین مساله در دفعات بعدی مراجعه کاربر به سایت نقش قابل توجهی را در کاهش میزان مصرف پهنای باند (یا به قولی میزان کمتر data transfer) کلی دارد.
15- فرصت کافی برای فراگیری انبوهی از فناوریهای مختلف را ندارید!
بله! برای ایجاد یک برنامهی تحت وب که کاربر آن پس از مشاهده بگوید WOW نیاز است به HTML ، JS ، CSS ، AJAX ، یکی از فناوریهای سمت سرور و ... مسلط بود (علاوه بر اینکه باید بدانید فلان کد JS در IE کار میکند اما در فایرفاکس خیر. فایرفاکس فلان قسمت CSS را پشتیبانی میکند اما IE خیر! و ...).
اما برای استفاده از سیلورلایت فقط کافی است به XAML و یکی از زبانهای دات نت مانند سی شارپ یا VB.NET مسلط باشید (البته هیچ وقت از دست ASP.NET خلاص نخواهید شد! حداقل در حد راه اندازی یک وب سرویس یا مفاهیم امنیتی آن).
این مورد خصوصا برای افرادی که برنامه نویس دسکتاپ هستند اما علاقمندند تا برنامهی وب نیز تولید کنند بسیار مهم است. با حداقل آموزش میتوانند تواناییهای خود را به وب نیز گسترش دهند. علاوه بر آن عمدهی دانش Silverlight شما جهت تولید برنامههای WPF (با توجه به اینکه Silverlight فرزند WPF محسوب میشود) یا Windows phone 7 و غیره نیز میتواند بکار گرفته شود.
16- نیاز به اجرای کدهای چند ریسمانی در سمت کاربر دارید.
تا این لحظه پشتیبانی رسمی از مباحث چند ریسمانی در JavaScript و استانداردهای مرتبط با آن وجود ندارد. Silverlight به اکثر امکانات Threading موجود در دات نت فریم ورک دسترسی داشته و دانش فعلی شما قابل انتقال است.
و دست آخر باید به نکته اشاره کرد که هدف از Silverlight ساخت وب سایت معمولی نیست. این نوع کارها را با همان ابزارهای متداول انجام دهید. هدف اصلی آن ساخت برنامه است (Application در مقابل Web site). مشتریهای اصلی این نوع برنامهها هم بیشتر سازمانها و اینترانتهای پر سرعت و بستهی آنها هستند که نه نگران حجم افزونهی سیلورلایت هستند و نه مشکلی با حجم برنامهی سیلورلایت شما در یک شبکهی داخلی پر سرعت دارند.
مطالب
Roslyn #4
بررسی API کامپایل Roslyn
Compilation API، یک abstraction سطح بالا از فعالیتهای کامپایل Roslyn است. برای مثال در اینجا میتوان یک اسمبلی را از Syntax tree موجود، تولید کرد و یا جایگزینهایی را برای APIهای قدیمی CodeDOM و Reflection Emit ارائه داد. به علاوه این API امکان دسترسی به گزارشات خطاهای کامپایل را میسر میکند؛ به همراه دسترسی به اطلاعات Semantic analysis. در مورد تفاوت Syntax tree و Semantics در قسمت قبل بیشتر بحث شد.
با ارائهی Roslyn، اینبار کامپایلرهای خط فرمان تولید شده مانند csc.exe، صرفا یک پوسته بر فراز Compilation API آن هستند. بنابراین دیگر نیازی به فراخوانی Process.Start بر روی فایل اجرایی csc.exe مانند یک سری کتابخانههای قدیمی نیست. در اینجا با کدنویسی، به تمام اجزاء و تنظیمات کامپایلر، دسترسی وجود دارد.
کامپایل پویای کد توسط Roslyn
برای کار با API کامپایل، سورس کد، به صورت یک رشته در اختیار کامپایلر قرار میگیرد؛ به همراه تنظیمات ارجاعاتی به اسمبلیهایی که نیاز دارد. سپس کار کامپایلر شروع خواهد شد و شامل مواردی است مانند تبدیل متن دریافتی به Syntax tree و همچنین تبدیل مواردی که اصطلاحا به آنها Syntax sugars گفته میشود مانند خواص get و set دار به معادلهای اصلی آنها. در اینجا کار Semantic analysis هم انجام میشود و شامل تشخیص حوزهی دید متغیرها، تشخیص overloadها و بررسی نوعهای بکار رفتهاست. در نهایت کار تولید فایل باینری اسمبلی، از اطلاعات آنالیز شده صورت میگیرد. البته خروجی کامپایلر میتواند اسمبلیهای exe یا dll، فایل XML مستندات اسمبلی و یا فایلهای .netmudule و .winmdobj مخصوص WinRT هم باشد.
در ادامه، اولین مثال کار با Compilation API را مشاهده میکنید. پیشنیاز اجرای آن همان مواردی هستند که در قسمت قبل بحث شدند. یک برنامهی کنسول سادهی .NET 4.6 را آغاز کرده و سپس بستهی نیوگت Microsoft.CodeAnalysis را در آن نصب کنید. در ادامه کدهای ذیل را به پروژهی آماده شده اضافه کنید:
در اینجا نحوهی کامپایل پویای یک قطعه کد متنی سیشارپ را به DLL معادل آن مشاهده میکنید. مرحلهی اول اینکار، تولید Syntax tree از رشتهی متنی دریافتی است. سپس متد CSharpCompilation.Create یک وهله از Compilation API مخصوص #C را آغاز میکند. این API به صورت Fluent طراحی شدهاست و میتوان سایر قسمتهای آنرا به همراه یک دات پس از ذکر متد، به طول زنجیرهی فراخوانی، اضافه کرد. برای نمونه در این مثال، نحوهی افزودن ارجاعی را به اسمبلی mscorlib که System.Object در آن قرار دارد و همچنین ذکر نوع خروجی DLL یا DynamicallyLinkedLibrary را ملاحظه میکنید. اگر این تنظیم ذکر نشود، خروجی پیش فرض از نوع .exe خواهد بود و اگر mscorlib را اضافه نکنیم، نوع int سورس کد ورودی، شناسایی نشده و برنامه کامپایل نمیشود.
متدهای تعریف شده توسط Compilation API به یک s جمع، ختم میشوند؛ به این معنا که در اینجا در صورت نیاز، چندین Syntax tree یا ارجاع را میتوان تعریف کرد.
پس از وهله سازی Compilation API و تنظیم آن، اکنون با فراخوانی متد Emit، کار تولید فایل اسمبلی نهایی صورت میگیرد. در اینجا اگر خطایی وجود داشته باشد، استثنایی را دریافت نخواهید کرد. بلکه باید خاصیت Success نتیجهی آنرا بررسی کرده و درصورت موفقیت آمیز نبودن عملیات، خطاهای دریافتی را از مجموعهی Diagnostics آن دریافت کرد. کلاس Diagnostic، شامل اطلاعاتی مانند محل سطر و ستون وقوع مشکل و یا پیام متناظر با آن است.
معرفی مقدمات Semantic analysis
Compilation API به اطلاعات Semantics نیز دسترسی دارد. برای مثال آیا Type A قابل تبدیل به Type B هست یا اصلا نیازی به تبدیل ندارد و به صورت مستقیم قابل انتساب هستند؟ برای درک بهتر این مفهوم نیاز است یک مثال را بررسی کنیم:
تا سطر CSharpCompilation.Create این مثال، مانند قبل است و تا اینجا به Compilation API دسترسی پیدا کردهایم. پس از آن میخواهیم یک Semantic analysis مقدماتی را انجام دهیم. برای این منظور میتوان از متد ClassifyConversion استفاده کرد. این متد یک نوع مبداء و یک نوع مقصد را دریافت میکند و بر اساس اطلاعاتی که از Compilation API بدست میآورد، میتواند مشخص کند که برای مثال آیا نوع کلاس Foo قابل تبدیل به DateTime هست یا خیر و اگر هست چه نوع تبدیلی را نیاز دارد؟
برای مثال نتیجهی بررسی آخرین تبدیل انجام شده در تصویر فوق مشخص است. با توجه به تعریف public static explicit operator DateTime در سورس کد مورد آنالیز، این تبدیل explicit بوده و همچنین user defined. به علاوه متدی هم که این تبدیل را انجام میدهد، مشخص کردهاست.
Compilation API، یک abstraction سطح بالا از فعالیتهای کامپایل Roslyn است. برای مثال در اینجا میتوان یک اسمبلی را از Syntax tree موجود، تولید کرد و یا جایگزینهایی را برای APIهای قدیمی CodeDOM و Reflection Emit ارائه داد. به علاوه این API امکان دسترسی به گزارشات خطاهای کامپایل را میسر میکند؛ به همراه دسترسی به اطلاعات Semantic analysis. در مورد تفاوت Syntax tree و Semantics در قسمت قبل بیشتر بحث شد.
با ارائهی Roslyn، اینبار کامپایلرهای خط فرمان تولید شده مانند csc.exe، صرفا یک پوسته بر فراز Compilation API آن هستند. بنابراین دیگر نیازی به فراخوانی Process.Start بر روی فایل اجرایی csc.exe مانند یک سری کتابخانههای قدیمی نیست. در اینجا با کدنویسی، به تمام اجزاء و تنظیمات کامپایلر، دسترسی وجود دارد.
کامپایل پویای کد توسط Roslyn
برای کار با API کامپایل، سورس کد، به صورت یک رشته در اختیار کامپایلر قرار میگیرد؛ به همراه تنظیمات ارجاعاتی به اسمبلیهایی که نیاز دارد. سپس کار کامپایلر شروع خواهد شد و شامل مواردی است مانند تبدیل متن دریافتی به Syntax tree و همچنین تبدیل مواردی که اصطلاحا به آنها Syntax sugars گفته میشود مانند خواص get و set دار به معادلهای اصلی آنها. در اینجا کار Semantic analysis هم انجام میشود و شامل تشخیص حوزهی دید متغیرها، تشخیص overloadها و بررسی نوعهای بکار رفتهاست. در نهایت کار تولید فایل باینری اسمبلی، از اطلاعات آنالیز شده صورت میگیرد. البته خروجی کامپایلر میتواند اسمبلیهای exe یا dll، فایل XML مستندات اسمبلی و یا فایلهای .netmudule و .winmdobj مخصوص WinRT هم باشد.
در ادامه، اولین مثال کار با Compilation API را مشاهده میکنید. پیشنیاز اجرای آن همان مواردی هستند که در قسمت قبل بحث شدند. یک برنامهی کنسول سادهی .NET 4.6 را آغاز کرده و سپس بستهی نیوگت Microsoft.CodeAnalysis را در آن نصب کنید. در ادامه کدهای ذیل را به پروژهی آماده شده اضافه کنید:
static void firstCompilation() { var tree = CSharpSyntaxTree.ParseText("class Foo { void Bar(int x) {} }"); var mscorlibReference = MetadataReference.CreateFromFile(typeof (object).Assembly.Location); var compilationOptions = new CSharpCompilationOptions(OutputKind.DynamicallyLinkedLibrary); var comp = CSharpCompilation.Create("Demo") .AddSyntaxTrees(tree) .AddReferences(mscorlibReference) .WithOptions(compilationOptions); var res = comp.Emit("Demo.dll"); if (!res.Success) { foreach (var diagnostic in res.Diagnostics) { Console.WriteLine(diagnostic.GetMessage()); } } }
متدهای تعریف شده توسط Compilation API به یک s جمع، ختم میشوند؛ به این معنا که در اینجا در صورت نیاز، چندین Syntax tree یا ارجاع را میتوان تعریف کرد.
پس از وهله سازی Compilation API و تنظیم آن، اکنون با فراخوانی متد Emit، کار تولید فایل اسمبلی نهایی صورت میگیرد. در اینجا اگر خطایی وجود داشته باشد، استثنایی را دریافت نخواهید کرد. بلکه باید خاصیت Success نتیجهی آنرا بررسی کرده و درصورت موفقیت آمیز نبودن عملیات، خطاهای دریافتی را از مجموعهی Diagnostics آن دریافت کرد. کلاس Diagnostic، شامل اطلاعاتی مانند محل سطر و ستون وقوع مشکل و یا پیام متناظر با آن است.
معرفی مقدمات Semantic analysis
Compilation API به اطلاعات Semantics نیز دسترسی دارد. برای مثال آیا Type A قابل تبدیل به Type B هست یا اصلا نیازی به تبدیل ندارد و به صورت مستقیم قابل انتساب هستند؟ برای درک بهتر این مفهوم نیاز است یک مثال را بررسی کنیم:
static void semanticQuestions() { var tree = CSharpSyntaxTree.ParseText(@" using System; class Foo { public static explicit operator DateTime(Foo f) { throw new NotImplementedException(); } void Bar(int x) { } }"); var mscorlib = MetadataReference.CreateFromFile(typeof (object).Assembly.Location); var options = new CSharpCompilationOptions(OutputKind.DynamicallyLinkedLibrary); var comp = CSharpCompilation.Create("Demo").AddSyntaxTrees(tree).AddReferences(mscorlib).WithOptions(options); // var res = comp.Emit("Demo.dll"); // boxing var conv1 = comp.ClassifyConversion( comp.GetSpecialType(SpecialType.System_Int32), comp.GetSpecialType(SpecialType.System_Object) ); // unboxing var conv2 = comp.ClassifyConversion( comp.GetSpecialType(SpecialType.System_Object), comp.GetSpecialType(SpecialType.System_Int32) ); // explicit reference conversion var conv3 = comp.ClassifyConversion( comp.GetSpecialType(SpecialType.System_Object), comp.GetTypeByMetadataName("Foo") ); // explicit user-supplied conversion var conv4 = comp.ClassifyConversion( comp.GetTypeByMetadataName("Foo"), comp.GetSpecialType(SpecialType.System_DateTime) ); }
برای مثال نتیجهی بررسی آخرین تبدیل انجام شده در تصویر فوق مشخص است. با توجه به تعریف public static explicit operator DateTime در سورس کد مورد آنالیز، این تبدیل explicit بوده و همچنین user defined. به علاوه متدی هم که این تبدیل را انجام میدهد، مشخص کردهاست.
نظرات اشتراکها
بررسی تفاوت بین حالتهای Debug و Release در حین Build برنامه
توضیح مقدماتی آن در اینجا: «اهمیت ارائهی برنامههای دات نت به صورت release»
مطالب دورهها
آشنایی با AOP IL Weaving
IL Weaving در AOP به معنای اتصال Aspects تعریف شده، پس از کامپایل برنامه به فایلهای باینری نهایی است. اینکار با ویرایش اسمبلیها در سطح IL یا کد میانی صورت میگیرد. بنابراین در این حالت دیگر یک محصور کننده و پروکسی، در این بین جهت مزین سازی اشیاء، در زمان اجرای برنامه تشکیل نمیشود. بلکه فراخوانی Aspects به معنای فراخوانی واقعی قطعه کدهایی است که به اسمبلیهای برنامه پس از کامپایل آنها تزریق شدهاند.
در دنیای دات نت، ابزارهای چندی امکان انجام IL Weaving را فراهم ساختهاند که تعدادی از آنها به قرار ذیل هستند:
- PostSharp
- LOOM.NET
- Wicca
و ...
در بین اینها، PostSharp معروفترین فریم ورک AOP بوده و در ادامه از آن استفاده خواهیم کرد.
پیشنیاز ادامه بحث
ابتدا یک پروژه کنسول جدید را آغاز کرده و سپس در خط فرمان پاور شل نوگت در VS.NET دستور ذیل را اجرا کنید:
به این ترتیب ارجاعی به PostSharp به پروژه جاری اضافه خواهد شد. البته حجم آن نسبتا بالا است؛ نزدیک به 20 مگ به همراه ابزارهای تزریق کد همراه با آن. مجوز استفاده از آن نیز تجاری و مدت دار است.
مراحل ایجاد یک Aspect برای پروسه IL Code Weaving
ابتدا یک کلاس پایه مشتق شده از کلاسی ویژه موجود در یکی از فریم ورکهای AOP باید تعریف شود. مرحله بعد، کار اتصال این Aspect میباشد که توسط پردازشگر ثانویه IL Code Weaving انجام میشود.
در ادامه قصد داریم همان مثال LoggingInterceptor قسمت دوم این سری را با استفاده از IL Code Weaving پیاده سازی کنیم.
کدهای برنامه همانند قبل است. اما اینبار بجای استفاده از Interceptors، با ارث بری از کلاس OnMethodBoundaryAspect کتابخانه PostSharp شروع خواهیم کرد:
نیاز است این کلاس توسط ویژگی Serializable مزین شود تا توسط PostSharp قابل استفاده گردد. همانطور که ملاحظه میکنید، مراحل مختلف اجرای یک Aspcet در اینجا با override متدهای کلاس پایه OnMethodBoundaryAspect پیاده سازی شدهاند. این مراحل را پیشتر در زمان استفاده از Interceptors توسط try/finally/catch بررسی کرده بودیم.
اکنون اگر برنامه را اجرا کنیم، اتفاق خاصی رخ نداده و همان خروجی معمول متد DoSomething در کنسول نمایش داده خواهد شد. بنابراین در مرحله بعد نیاز است تا این Aspect را به کدهای برنامه متصل کنیم.
کلاس OnMethodBoundaryAspect در کتابخانه PostSharp، از کلاس MulticastAttribute مشتق میشود. بنابراین LoggingAspect ایی را که ایجاد کردهایم نیز میتوان به صورت یک ویژگی به متدهای مورد نظر خود افزود:
اکنون اگر برنامه را اجرا کنیم، با خروجی زیر مواجه خواهیم شد:
برای اینکه بتوان عملیات رخ داده را بهتر توضیح داد میتواند از یک دیکامپایلر مانند برنامه معروف Reflector استفاده کرد:
این کدی است که به صورت پویا توسط PostSharp به اسمبلی نهایی فایل اجرایی برنامه تزریق شده است.
خوب! این یک روش اتصال Aspects به برنامه است. اما اگر همانند Interceptors بخواهیم Aspect تعریف شده را سراسری اعمال کنیم چکار باید کرد (بدون نیاز به قرار دادن ویژگی بر روی تک تک متدها)؟
برای اینکار ابتدا نیاز است میدان عملکرد Aspect تعریف شده را توسط ویژگی MulticastAttributeUsage محدود کنیم تا برای مثال به خواص اعمال نشوند:
سپس فایل AssemblyInfo.cs استاندارد پروژه را گشوده و سطر زیر را به آن اضافه کنید:
توسط AttributeTargetTypes میتوان اعمال این Aspect را به یک فضای نام خاص نیز محدود کرد.
مزیت روش IL Code Weaving نسبت به Interceptors، کارآیی و سرعت بالاتر است. از این جهت که کدهایی که قرار است اجرا شوند، پیشتر در اسمبلی برنامه قرار گرفتهاند و نیازی نیست تا در زمان اجرا، کدی به برنامه به صورت پویا تزریق گردد.
در دنیای دات نت، ابزارهای چندی امکان انجام IL Weaving را فراهم ساختهاند که تعدادی از آنها به قرار ذیل هستند:
- PostSharp
- LOOM.NET
- Wicca
و ...
در بین اینها، PostSharp معروفترین فریم ورک AOP بوده و در ادامه از آن استفاده خواهیم کرد.
پیشنیاز ادامه بحث
ابتدا یک پروژه کنسول جدید را آغاز کرده و سپس در خط فرمان پاور شل نوگت در VS.NET دستور ذیل را اجرا کنید:
PM> Install-Package PostSharp
مراحل ایجاد یک Aspect برای پروسه IL Code Weaving
ابتدا یک کلاس پایه مشتق شده از کلاسی ویژه موجود در یکی از فریم ورکهای AOP باید تعریف شود. مرحله بعد، کار اتصال این Aspect میباشد که توسط پردازشگر ثانویه IL Code Weaving انجام میشود.
در ادامه قصد داریم همان مثال LoggingInterceptor قسمت دوم این سری را با استفاده از IL Code Weaving پیاده سازی کنیم.
using System; namespace AOP03 { public class MyType { public void DoSomething(string data, int i) { Console.WriteLine("DoSomething({0}, {1});", data, i); } } class Program { static void Main(string[] args) { new MyType().DoSomething("Test", 1); } } }
using System; using PostSharp.Aspects; namespace AOP03 { [Serializable] public class LoggingAspect : OnMethodBoundaryAspect { public override void OnEntry(MethodExecutionArgs args) { Console.WriteLine("On Entry"); } public override void OnExit(MethodExecutionArgs args) { Console.WriteLine("On Exit"); } public override void OnSuccess(MethodExecutionArgs args) { Console.WriteLine("On Success"); } public override void OnException(MethodExecutionArgs args) { Console.WriteLine("On Exception"); } } }
اکنون اگر برنامه را اجرا کنیم، اتفاق خاصی رخ نداده و همان خروجی معمول متد DoSomething در کنسول نمایش داده خواهد شد. بنابراین در مرحله بعد نیاز است تا این Aspect را به کدهای برنامه متصل کنیم.
کلاس OnMethodBoundaryAspect در کتابخانه PostSharp، از کلاس MulticastAttribute مشتق میشود. بنابراین LoggingAspect ایی را که ایجاد کردهایم نیز میتوان به صورت یک ویژگی به متدهای مورد نظر خود افزود:
public class MyType { [LoggingAspect] public void DoSomething(string data, int i) { Console.WriteLine("DoSomething({0}, {1});", data, i); } }
On Entry DoSomething(Test, 1); On Success On Exit
public void DoSomething(string data, int i) { <>z__Aspects.a0.OnEntry(null); try { Console.WriteLine("DoSomething({0}, {1});", data, i); <>z__Aspects.a0.OnSuccess(null); } catch (Exception) { <>z__Aspects.a0.OnException(null); throw; } finally { <>z__Aspects.a0.OnExit(null); } }
خوب! این یک روش اتصال Aspects به برنامه است. اما اگر همانند Interceptors بخواهیم Aspect تعریف شده را سراسری اعمال کنیم چکار باید کرد (بدون نیاز به قرار دادن ویژگی بر روی تک تک متدها)؟
برای اینکار ابتدا نیاز است میدان عملکرد Aspect تعریف شده را توسط ویژگی MulticastAttributeUsage محدود کنیم تا برای مثال به خواص اعمال نشوند:
[Serializable] [MulticastAttributeUsage(MulticastTargets.Method, TargetMemberAttributes = MulticastAttributes.Instance)] public class LoggingAspect : OnMethodBoundaryAspect
[assembly: LoggingAspect(AttributeTargetTypes = "AOP03.*")]
مزیت روش IL Code Weaving نسبت به Interceptors، کارآیی و سرعت بالاتر است. از این جهت که کدهایی که قرار است اجرا شوند، پیشتر در اسمبلی برنامه قرار گرفتهاند و نیازی نیست تا در زمان اجرا، کدی به برنامه به صورت پویا تزریق گردد.