مطالب
بلاگ‌ها و مطالب مطالعه شده در هفته قبل (هفته سوم آبان)

وبلاگ‌ها و سایت‌های ایرانی


ASP. Net


طراحی وب


به روز رسانی‌ها


ابزارها


سی‌شارپ


عمومی دات نت


دلفی



ویندوز


متفرقه

  • کدام سایت‌ها مطالب شما را کپی کرده‌اند؟! (البته شبیه به این کار را با Google alerts هم می‌شود انجام داد. فقط کافی است آدرس سایت خودتان را در گوگل alert اضافه کنید. هر جایی لینکی به شما داده شود یا امثال آن، یک ایمیل آنی یا روزانه بسته به تنظیمات برای شما ارسال خواهد کرد.)


مطالب
طراحی شیء گرا: OO Design Heuristics - قسمت پنجم

(The God Class Problem (Behavioral Form 

یکی از مخاطراتی که ممکن است موجب عدم بروز مزایای شیء گرایی در طرح شما شود، بحث God Class می‌باشد. شکل رفتاری آن (Behavioral Form) بیشتر در اثر یک خطای مشترک بین توسعه دهندگان پارادایم action-oriented و در جریان مهاجرت به سمت پارادایم شیء گرا، رخ می‌دهد.

این توسعه دهندگان بیشتر سعی در تسخیر و دستیابی به یک مکانیزم کنترل مرکزی شبیه به آنچه در پارادایم action-oriented داشته‌اند، در طراحی شیء گرای خود دارند. حاصل این کار تشکیل کلاسی خواهد بود که همه کارها را انجام می‌دهد، درحالیکه جزئیات ناچیزی هم به عهده مجموعه‌ای از کلاس‌ها سپرده شده است.

قاعده شهودی 3.1

تا حد ممکن هوشمندی سیستم را به صورت افقی و به طور یکنواخت توزیع کنید. به این معنی که کلاس‌های سطح بالای موجود در طراحی، باید کار را به طور یکسان مابین خود به اشتراک بگذارند. (Distribute system intelligence horizontally as uniformly as possible, that is, the top-level classes in a design should share the work uniformly)
منظور اینکه Businessای را که سیستم قرار است پیاده سازی کند، بین کلاس‌های سطح بالا تقسیم کنید. در حالت vertical یا عمودی می‌توان در نظر گرفت که کلاسی این Business را توسط یکسری متد در دل خود پیاده سازی کند و این متدها یکدیگر را فراخوانی خواهند کرد. 
قاعده شهودی 3.2
در سیستم خود God Class ایجاد نکنید. به کلاس هایی که نام آنها شامل Driver، Manager و یا Subsystem می‌باشد، مشکوک باشید. (Do not create god classes/objects in your system. Be very suspicious of a class whose name contains Driver, Manager, System, or Subsystem)

مانند: BlahBlahSystem یا BlahManager

قاعده شهودی 3.3
مراقب کلاس هایی باشید که در واسط عمومی آنها تعداد زیادی Accessor Method تعریف شده است؛ وجود آنها نشان از این دارد که داده و رفتار، در یکجا نگه داشته نشده اند. (Beware of classes that have many accessor methods defined in their public interface. Having many implies that related data and behavior are not being kept in one place)
ازدیاد عملیات get و set در واسط عمومی کلاس‌ها که Accessor Method نامیده می‌شوند، نشان دهنده ایجاد شکل رفتاری God Class می‌باشند. منظور این است که یک کلاس، رفتارهایی برای کار کردن با داده‌های خود در نظر نگرفته است و این داده‌ها را از طریق accessor method‌ها در اختیار کلاس دیگری قرار می‌دهد تا عملیات روی داده‌ها را انجام دهد. در اینجا هم مقصود God Class شدن کلاسی است که از این accessor method‌ها استفاده می‌کند و نشان از این دارد که تعداد رفتارهای آن زیاد خواهد شد. 
قاعده شهودی 3.4
مراقب کلاس هایی باشید که تعداد خیلی زیادی رفتار نامرتبط دارند؛ یعنی رفتارهایی که فقط برروی زیر مجموعه ای از داده‌های کلاس کار می‌کنند. God Class‌ها اغلب دارای اینگونه رفتارهای نامرتبط به هم هستند. (Beware of classes that have too much noncommunicating behavior, that is, methods that operate on a proper subset of the data members of a class. God classes often exhibit much noncommunicating behavior)
منظور اینکه کلاس مورد نظر را می‌توان شکست و تبدیل به دو کلاس مختلف کرد. به عنوان اولین مثال، دامنه مربوط به سیستم برنامه ریزی دوره‌های آموزشی را در نظر بگیرید. در این دامنه، ما با وهله هایی از «Student» ،«Course» و «CourseOffering» سروکار خواهیم داشت. 
قصد داریم با فراخوانی متد ()add_student مربوط به CourseOffering، یک دانشجو را به لیست شرکت کنندگان یک دوره اضافه کنیم. همچنین در این زمان لازم است مطمئن شویم که دانشجوی مورد نظر تمام پیش نیاز‌های دوره انتخاب شده را گذرانده باشد. به نظر شما کدام کلاس می‌بایست عملیات چک کردن پیش نیازها را انجام دهد؟
کلاس دانشجو از دوره‌هایی که گذرانده است آگاه است و کلاس دوره هم از پیش نیاز‌های خود. در بهترین حالت شاید یکی از طراحی‌های زیر را ارائه دهید. به شکلی که یا کلاس دوره با استفاده از متد get_courses مربوط به کلاس دانشجو، داده مورد نیاز را بدست آورده و عملیات چک کردن را در دل خود بگنجاند یا برعکس.

در هر دو طراحی بالا، بخشی از اطلاعات مربوط به policy (سیاست) در کلاس هایی قرار دارد که موضوع تصمیمات سیاست‌ها هستند. این کار از آن جهت که کلاس‌های مورد نظر ما را به دامنه خاصی که این policy در آن دامنه معنا دارد وابسته می‌کند و امکان استفاده مجدد از آن کلاس‌ها را از دست خواهید داد.

راه حل‌های پیشنهادی برای مشکل مطرح شده به شکل زیر می‌باشند:

با توجه به طراحی شکل بالا، یا خود کلاس CourseOffering با استفاده از لیست دوره‌های گذرانده شده توسط دانشجو و لیست دوره‌های پیش نیاز دوره انتخابی، چک کردن را انجام دهد و یا کلاسی با عنوان PrereqChecker که یک Controller Class (کلاسی که فقط رفتار دارد و داده مورد نظر خود را توسط سایر کلاس‌ها و از طریق accessor methodهای آنها تأمین می‌کند) می‌باشد، وظیفه چک کردن را برعهده بگیرد.


علاوه بر اینکهaccessor method ها، داده را برای کلاس‌های کنترلر مهیا می‌کنند (مانند مثال بالا)، وظیفه‌ی مهیا کردن داده برای UI (رابط کاربری) را نیاز بر عهده خواهند داشت. به این صورت که رابط کاربری، با استفاده از این متدها، مشخصات درونی مدل را نمایش دهد و یا این امکان را به کاربر می‌دهد که این مشخصات درونی مدل را ویرایش کرده و به سمت مدل ارسال نماید.

قاعده شهودی 3.5

در برنامه‌هایی که شامل یک مدل شی گرایی می‌باشند که با رابط کاربری تعامل دارند، مدل نباید به رابط کاربری وابسته باشد. رابط کاربری می‌بایست وابسته به مدل باشد. (In applications that consist of an object-oriented model interacting with a user interface, the model should never be dependent on the interface. The interface should be dependent on the model)

برای عدم نقض این قاعده شهودی، لازم است در مدل یکسری accessor method در نظر گرفته شود تا رابط کاربری از آن استفاده کند؛ ولی باید مراقب بود که این accessor method‌ها صرفا توسط رابط کاربری استفاده شود و عدم توجه به این قضیه، احتمالا شما را به سمت نقض قاعده 3.3 متمایل خواهد کرد.

مطالب
الگوریتم های داده کاوی در SQL Server Data Tools یا SSDT - قسمت دوم - الگوریتم Naïve Bayes
در قسمت قبل به صورت اجمالی با الگوریتم‌های داده کاوی در SSDT آشنا شدید. در این قسمت به الگوریتم Naive Bayes خواهیم پرداخت.


برای روشن‌تر شدن مطلب، سیستم رای گیری را در نظر بگیرید، در رابطه با سیستم رای گیری از طریق این الگوریتم می‌توان به پرسش‌های زیر پاسخ داد: 
  • مهمترین آرای هر حزب چه هستند؟
  • توزیع آرا در رابطه با یک عمل خاص (پرداخت یارانه یا عدم پرداخت آن) چگونه بوده است؟
  • توزیع آرای یک عمل خاص درمیان آرای اعمال دیگر چگونه بوده است و چه ارتباطی بین آنها است؟

این الگوریتم، ارتباط بین ویژگی‌ها را مشخص می‌کند، این درحالی است که از طریق الگوریتم‌های دیگر این کار به سادگی قابل کشف نیست. 
یک راه خوب برای شروع داده کاوی ساخت مدل Naïve Bayes و چک کردن ورودی و خروجی برروی تمام ستون‌ها است. مدل حاصل سبب می‌شود که درک بهتری از داده‌ها پیدا کرده و ساخت مدل‌های دیگر داده کاوی مانند درخت تصمیم و ... راحت‌تر انجام پذیرد. به همین جهت، اولین الگوریتم معرفی شده نیز این الگوریتم می‌باشد.
بنابراین زمانیکه با یک مجموعه داده جدید روبرو می‌شویم، راحت‌ترین راه برای شروع داده کاوی، ساخت یک مدل از Naïve Bayes است، به طوریکه تمامی ستون‌های غیرکلید را به عنوان predict یا همان هم ورودی-هم خروجی در نظر می‌گیریم. پس از آموزش مدل به قسمت Dependency Network می‌رویم. نمونه ای از شبکه وابستگی‌ها را در شکل زیر مشاهده می‌کنید که در حقیقت گرافی از نودها است.

نودهای مختلف نشان دهنده ستون‌های انتخاب شده هستند و جهت ارتباط بین نودها از ورودی به سمت خروجی است. ارتباط‌های دوطرفه نشان دهنده این هستند که از هر یک از دو نود می‌توان دیگری را پیش بینی کرد. سمت چپ این گراف در SSDT یک نوار وجود دارد (که در شکل زیر آمده است)، هرچه نوار کناری را به سمت پایین ببریم ارتباط‌های قوی‌تر نشان داده شده و ارتباط هایی که دارای قدرت کمتری هستند حذف می‌شوند. بنابراین زمانی که نوار کناری را در پایین‌ترین حالت قرار دهیم می‌توان قوی‌ترین ارتباط بین ستون‌های ورودی و خروجی را مشاهده نمود.


نکته مهم: اگر هدف ما پیش بینی یک ویژگی باشد، ارتباط قوی ما بین دو ورودی، مشخص می‌کند که استفاده از هردوی آن‌ها برای پیش بینی یک ویژگی خروجی، کاری بس اشتباه است؛ زیرا ورودی‌های شبیه به هم می‌توانند اثر دوبرابری داشته باشند. برای مثال در شکل بالا در صورتی که ارتباط موجود بین دو ویژگی Young Frankenstein و Monty Python and the Holy Grail قوی باشد بایستی از انتخاب هر دوی این ویژگی‌ها به عنوان ورودی برای پیش بینی ویژگی Princess Bride پرهیز نمود.

جهت درک بهتر داده‌ها می‌توان به قسمت Attribute Profile مراجعه نمود. همانطور که درشکل زیر آمده است در این بخش ماتریسی از نحوه ارتباط بین تمامی حالات ورودی‌ها و خروجی‌ها نشان داده شده است.

 از لیست کشویی، خروجی مدنظر را انتخاب می‌کنیم و ماتریس درصد پیش بینی خروجی از روی ورودی یا ورودی‌ها نشان داده می‌شود. 
اگر هدف درک شباهت‌ها و اختلافات حالت‌های هدف پیش بینی باشد می‌توان از دو قسمت Attribute Characteristics و Attribute Discrimination استفاده نمود. در رابطه با Attribute Characteristics دو مساله را باید در نظر داشت:
  1. قدرت پیش بینی ندارد یعنی نباید در این قسمت از روی ویژگی‌ها به پیش بینی هدفی پرداخت. 
  2. ورودی هایی که امتیازشان از مینیمم امتیاز یک گره پایین‌تر است نشان داده نمی‌شوند.  
نمایی از Attribute Characteristics را در زیر مشاهده می‌نمایید.

 و اما در رابطه با Attribute Discrimination نیز باید قبل از هر قضاوتی، مراقب سطح پشتیبانی (support level) ویژگی‌ها باشیم. برای مثال در رابطه با رای گیری در رابطه با یک عمل خاص مشاهده می‌شود که اختلاف زیادی بین حزب دموکرات و حزب مستقل وجود دارد که متاسفانه این تفسیر اشتباه است چرا که پس از بررسی مجموعه داده به این نتیجه می‌رسیم که داده مربوط به حزب مستقل فقط دو مورد است و هردوی آن‌ها در این آمار آمده‌اند. یعنی 100 درصد آن‌ها و این درحالی است که داده مربوط به حزب دموکرات زیاد بوده و ممکن است این درصد اعلام شده روی این عمل خاص حتی از حزب مستقل پایین‌تر باشد. شکل زیر نمایی از Attribute Discrimination می باشد.


از آنجاکه فاز پردازش این الگوریتم فقط اولین دسته مرتب شده از ارتباط بین ورودی و خروجی‌ها را حساب می‌کند، پس نگرانی از بابت پردازش نیست. بنابراین این الگوریتم برای مجموعه داده‌های خیلی بزرگ با ویژگی‌های بسیار زیاد، مناسب است.

در این الگوریتم ورودی و خروجی باید Discrete (گسسته) باشند و در صورتیکه Continuous (پیوسته) باشند بایستی Discretize شوند. البته باید درنظر داشت که در حالت کلی این الگوریتم در رابطه با داده‌های Continuous کاربرد مناسبی ندارد. بنابراین پیش بینی این داده‌ها حتی اگر Discretize شوند با این الگوریتم خوب نیست.
در پایان بهتر است دوباره به این نکته اشاره شود که بایستی مراقب بود تا ورودی‌ها تقریبا مستقل از یکدیگر انتخاب شوند؛ زیرا ورودی‌های شبیه به هم می‌توانند اثر دوبرابری و مخربی داشته باشند که بایستی از آن اجتناب کرد. به دلیل چنین رفتاری، ارزیابی مدل توسط lift chart حتما پیشنهاد می‌شود.
نظرات مطالب
به دست آوردن اطلاعات کد اجراکننده یک متد
اضافه شدن ویژگی CallerArgumentExpression به C#10.0

ویژگی [CallerArgumentExpression] امکان دریافت آرگومان ارسالی به یک متد را به صورت رشته‌ای میسر می‌کند. برای مثال:
public static void LogExpression<T>(
    T value, 
    [CallerArgumentExpression("value")] string expression = null)
{
    Console.WriteLine($"{expression}: {value}");
}
با ورودی زیر:
var person = new Person("Vahid", "N.");
LogExpression(person.FirstName);
چنین خروجی را تولید می‌کند:
person.FirstName: Vahid

پارامتری که توسط ویژگی [CallerArgumentExpression] معرفی می‌شود، اختیاری بوده و به صورت خودکار توسط کامپایلر مقدار دهی می‌شود. یعنی کامپایلر فراخوانی فوق را به صورت زیر انجام می‌دهد:
LogExpression(person.FirstName, "person.FirstName");
وجود یک چنین قابلیتی، نویسندگان کتابخانه‌ها را از بکارگیری <<Expression<Func<T‌ها یا همان استاتیک ریفلکشن، رهایی می‌بخشد.

یک نمونه کاربرد دیگر آن در بررسی نال بودن مقدار پارامترهای ارسالی است که می‌توان آن‌ها را به صورت زیر خلاصه کرد:
public static void EnsureArgumentIsNotNull<T>(
   T value, 
   [CallerArgumentExpression("value")] string expression = null)
{
    if (value is null)
        throw new ArgumentNullException(expression);
}

public static void Foo(string name)
{
    EnsureArgumentIsNotNull(name); // if name is null, throws ArgumentNullException: "Value cannot be null. (Parameter 'name')"
    ...
}
پیشتر می‌بایستی با استفاده از nameof، نام پارامتر را مشخص کرد. در اینجا کامپایلر قادر است این مقدار را مشخص کند و دیگر نیازی به استفاده از روش زیر نیست:
    if (name is null)
    {
        throw new ArgumentNullException(nameof(name));
    }
البته NET 6.0. به همراه متد جدید زیر که از قابلیت فوق استفاده می‌کند، هست:
ArgumentNullException.ThrowIfNull(name);
و متد ThrowIfNull آن به صورت زیر تعریف شده‌است:
public static void ThrowIfNull(
    [NotNull] object? argument,
    [CallerArgumentExpression("argument")] string? paramName = null)

سؤال: چرا آرگومان اول این متد، هم nullable تعریف شده‌است و هم با ویژگی NotNull مزین گشته‌است؟
nullable بودن آن از این جهت است که ممکن است مقدار ارسالی به آن نال باشد. ویژگی NotNull آن به کامپایلر اعلام می‌کند که اگر این متد با موفقیت به پایان رسید، در سطرهای پس از آن، مقدار این شیء دیگر نال نیست و نیازی نیست تا به استفاده کنند اعلام کند که باید مراقب نال بودن آن باشد.
مطالب
ویژگی های کمتر استفاده شده در NET. - بخش سوم

__arglist __reftype __makeref __refvalue کلمات کلیدی

در حالیکه، ویرایشگر Visual Studio این کلمات را به صورت رنگی و جزء کلمات کلیدی نمایش می‌دهد، ولی به دلیل عدم وجود مستندات برای این کلمات کلیدی، برای استفاده از آنها باید مراقب باشید؛ چرا که ممکن است به اندازه کافی تست نشده باشند. 
شما می‌توانید با استفاده از کلمه کلیدی makeref__ یک TypeReference را از یک متغیر، ایجاد کنید. با استفاده از کلمه کلیدی reftype__ می‌توانید نوع اصلی از متغیری را که TypeReference را از آن ایجاد کرده اید، استخراج کنید. در انتها می‌توانید با استفاده از کلمه کلیدی refvalue__ مقدار متغیر را از TypeReference ایجاد شده، بدست آورد. با استفاده از کلمه کلیدی arglist__ همانند کلمه کلیدی params می‌توانید به لیستی از پارامترهای یک تابع دسترسی داشته باشید.
var i = 28;
TypedReference tr = __makeref( i );
Type t = __reftype( tr );
Console.WriteLine( t );
int rv = __refvalue( tr, int );
Console.WriteLine( rv );
ArglistTest.DisplayNumbers( __arglist( 1, 2, 3, 5, 6 ) );
و برای استفاده از arglist__ کلاس ArglistTest را پیاده سازی میکنیم.
public static class ArglistTest
{
    public static void DisplayNumbers( __arglist )
    {
        var ai = new ArgIterator( __arglist );
        while ( ai.GetRemainingCount() > 0 )
        {
            var tr = ai.GetNextArg();
            Console.WriteLine( TypedReference.ToObject( tr ) );
        }
    }
}
شی ArgIterator لیست آرگومان‌ها را از اولین آرگومان اختیاری، شروع به شمارش می‌کند. این سازنده برای استفاده در زبان C++/C ایجاد شده است.

Environment.NewLine

رشته خط جدید (↵  Enter) تعریف شده در محیط در حال استفاده را می‌توان با استفاده از این دستور بدست آورد.
Console.WriteLine( "NewLine: {0}first line{0}second line{0}third line", Environment.NewLine );
این رشته شامل "r\n\" برای پلتفرم‌های غیر یونیکس و رشته "n\" برای پلتفرم‌های یونیکس است.

ExceptionDispatchInfo

ExceptionDispatchInfo بیان کننده یک استثناء در یک نقطه خاص از کد، که وضعیت آن قبلا کپچر شده‌است، می‌باشد. شما می‌توانید با استفاده از متد ExceptionDispatchInfo.Throw  (در فضای نام System.Runtime.ExceptionServices) یک استثناء را (با حفظ Stack Trace اصلی) ایجاد کنید.
ExceptionDispatchInfo possibleException = null;
try
{
    int.Parse( "a" );
}
catch ( FormatException ex )
{
    possibleException = ExceptionDispatchInfo.Capture( ex );
}
possibleException?.Throw();


Debug.Assert & Debug.WriteIf & Debug.Indent 

Debug.Assert  – بررسی صحت شرط تعیین شده و در صورت false بودن شرط، نمایش پیام نوشته شده به همراه call stack مربوطه می‌شود.
Debug.Assert(1 == 0, "عدد 1 برابر با 0 نیست");
و خروجی آن در تصویر زیر قابل مشاهده است:

Debug.WriteIf  – در صورت صحت شرط تعیین شده، پیام مشخص شده‌ای را در پنجره output نشان می‌دهد.
Debug.WriteIf( 1 == 1, "display message in output window :D" );

Debug.Indent/Debug.Unindent - برای افزایش/کاهش یک واحد تورفتگی در خروجی نمایش داده شده در پنجره Output، استفاده می‌شود.
Debug.WriteLine("تست تورفتگی");
Debug.Indent();
Debug.WriteLine("یک واحد افزایش داده شد");
Debug.Unindent();
Debug.WriteLine("یک واحد کاهش داده شد");
Debug.WriteLine("پایان تست");

مطالب
MongoDb در سی شارپ (بخش هفتم)
در اینجا قصد داریم که دیتاهای استاتیک و دیتاهای پویا را بررسی کنیم. همانطور که میدانید مونگو تنها خواصی را که در کلاس وجود دارند ذخیره میکند و همان‌ها را هم در برگشت به کلاس انتساب میدهد. ولی ممکن است برای بعضی از اسناد هر بار فیلدهایی را تعریف کنیم که در کلاس اصلی پراپرتی برای آن وجود ندارد. فیلدهایی که ممکن است در زمان اجرا آن‌ها را بشناسیم. برای این کار دو روش متفاوت توسط تیم فنی مونگو پیشنهاد شده است.
اولین روش این است که یک پراپرتی را مثلا به عنوان متادیتا به کلاس اضافه و در قالب کلید و مقدار آن‌ها را مقدار دهی کنیم:
public class Book:Entity
    {
        public string Title { get; set; }
        public string ISBN { get; set; }
        public int Price { get; set; }
        public List<Author> Authors { get; set; }
        public BsonDocument ExtraFields { get; set; }
        public Language Language { get; set; }
        public ObjectId Image { get; set; }
        public int Year { get; set; }
        public DateTime LastStock { get; set; }

    }
 در مدل Book، یک فیلد را به نام ExtraField اضافه میکنیم و نوع آن را BsonDocument میگذاریم . آن را به شکل زیر مقدار دهی می‌کنیم:
     var book = new Book()
            {
      
                Title = "Gone With Wind",
                ISBN = "43442424",
                Price = 50000,
                Year = 1936,
                LastStock = DateTime.Now.AddDays(-13),
                Language = new Language()
                {
                    Name = "Persian"
                },
                Authors = new List<Author>()
               {
                   new Author()
                   {
                       Name = "Margaret Mitchell"
                   }
               },
                ExtraFields=new BsonDocument("Translator", "Ali Mahboobi")
            };
در اینجا ما یک فیلد را اضافه کرد‌ه‌ایم که نام آن Translator بوده و مقدارش را علی محبوبی گذاشتیم. اگر به سند ذخیره شده‌ی آن نگاهی بیندازیم می‌بینیم که این دیتا به شکل زیر ذخیره شده است:

همینطور که می‌بینید این فیلد جدید به عنوان یک شیء جدا یا یک سند توکار ذخیره شده‌است. ولی اگر میخواهید به عنوان یک فیلد، همانند دیگر فیلدها ذخیره شود، باید فیلد ExtraField را به ویژگی BsonExtraElement مزین کنید. پس مدل را به شکل زیر بازنویسی میکنیم:

public class Book:Entity
    {
        public string Title { get; set; }
        public string ISBN { get; set; }
        public int Price { get; set; }
        public List<Author> Authors { get; set; }
        [BsonExtraElements]
        public BsonDocument ExtraFields { get; set; }
        public Language Language { get; set; }
        public ObjectId Image { get; set; }
        public int Year { get; set; }
        public DateTime LastStock { get; set; }

    }
حال اگر مقادیر ذخیره شده را بررسی کنیم، باید شکل زیر را ببینید:


الان translator همانند دیگر فیلدها به یک شکل نمایش داده میشود.
در این روش فقط تیم مونگو اخطار داده است که مراقب باشید قبلا فیلدی به این نام نبوده باشد تا بعدا دچار مشکل و تصادم شود.
مطالب
دقت نوع داده‌ی decimal در SQL Server و EF Core
از نوع داده‌ا‌ی decimal در SQL Server، بیشتر برای انجام کارهای تجاری و ذخیره‌ی قیمت‌ها و مبالغ استفاده می‌شود؛ جائیکه اعداد و ارقام خیلی سریع بزرگ می‌شوند و گاهی از اوقات ممکن است به همراه اعشار هم باشد. اما ... کار با آن‌ها در SQL Server نیازمند نکات ویژه‌ای است که اگر ندید گرفته شوند، محاسبات نادرستی را سبب خواهند شد!


مفهوم تعریف نوع decimal پیش‌فرض در SQL Server

فرض کنید از EF پیش از EF Core استفاده می‌کنید که به صورت پیش‌فرض، نوع System.Decimal را در مدل‌های شما به همان decimal در SQL Server نگاشت می‌کند. فکر می‌کنید در این حالت خروجی کوئری‌های زیر چه چیزی خواهد بود؟
select '0.4400' as Expected , cast(0.4400 as decimal) as Actual
select '1.3200' as Expected, cast(1.3200 as decimal) as Actual
select '1.7600' as Expected, cast(1.7600 as decimal) as Actual
select '65.0000' as Expected, cast(65.0000 as decimal) as Actual
select '99.50' as Expected, cast(99.50 as decimal) as Actual

این خروجی را در تصویر ذیل مشاهده می‌کنید. در اینجا خصوصا به مورد صفر دقت کنید:


 علت اینجا است که از دیدگاه SQL Server، نوع decimal پیش‌فرض، دقیقا به معنای decimal(18,0) است که به آرگومان اول آن، precision و به آرگومان دوم آن، scale می‌گویند. یعنی حداکثر چه تعداد رقم دسیمال، پیش از ممیز و چه تعداد عدد دسیمال، پس از ممیز قرار است در این نوع داده ذخیره شوند.
بنابراین باتوجه به اینکه در حالت پیش‌فرض، مقدار scale و یا همان تعداد ارقام مجاز پس از ممیز، صفر است، عدد ارائه شده، به نزدیک‌ترین عدد صحیح ممکن، گرد خواهد شد.

به همین جهت برای رفع این مشکل، باید دقیقا مشخص کرد که scale نوع داده‌ای decimal مدنظر چیست. برای مثال می‌توان از decimal(10,4) استفاده کرد که در اینجا، نتایج صحیحی را ارائه می‌دهد:


همچنین به عنوان تمرین، مثال زیر را حل کنید!
 select iif(cast(0.1 + 0.2 as decimal) = 0, 'true', 'false')

بنابراین باید به‌خاطر داشت، اگر از EF 6x (پیش از EF Core) استفاده می‌شود، حتما نیاز است مقادیر precision و scale را دقیقا مشخص کنیم؛ وگرنه حالت پیش‌فرض آن decimal(18,0) است:
modelBuilder.Properties<decimal>().Configure(x => x.HasPrecision(18, 6));


رفتار EF Core با نوع داده‌ای decimal

رفتار EF Core با نوع داده‌ای decimal بهبود یافته و حالت پیش‌فرض آن، بدون هیچگونه تنظیمی، نگاشت به decimal(18,2) است. به علاوه اگر این پیش‌فرض را هم تغییر ندهیم، در حین اعمال Migration، پیام اخطاری را نمایش می‌دهد:
No store type was specified for the decimal property 'Price' on entity type 'Product'.
This will cause values to be silently truncated if they do not fit in the default precision and scale.
Explicitly specify the SQL server column type that can accommodate all the values in 'OnModelCreating'
using 'HasColumnType', specify precision and scale using 'HasPrecision',
or configure a value converter using 'HasConversion'.
اگر می‌خواهید دیگر این اخطار نمایش داده نشود، می‌توان از EF Core 6x به بعد، به صورت زیر و سراسری، تنظیم زیر را اعمال کرد:
protected override void ConfigureConventions(ModelConfigurationBuilder configurationBuilder)
{
    configurationBuilder.Properties<decimal>().HavePrecision(18, 6);
}
و یا روش دیگر تنظیم آن، استفاده از ویژگی جدید [Precision(18, 2)] است که می‌توان آن‌ها را بر روی خواص decimal قرار داد. اگر از نگارش‌های پیش‌از EF Core 6x استفاده می‌کنید، می‌توان از ویژگی [Column(TypeName = "decimal(5, 2)")] نیز استفاده کرد.




دو مطلب مرتبط
- از نوع‌های داده‌ا‌ی float و یا double در مدل‌های EF خود استفاده نکنید.
- همیشه مراقب بزرگ شدن اعداد و مبالغ و جمع نهایی آن‌ها باشید!
مطالب
اهمیت ترتیب مقدار دهی فیلدهای استاتیک در زبان #C
فیلدهای استاتیکی که در سطح یک کلاس تعریف می‌شوند، برای نگهداری داده‌هایی به کار می‌روند که بین همه‌ی اشیاء ساخته شده‌ی از آن کلاس مشترک هستند. لذا برای دستیابی به آنها، نیاز به ساختن شیءای از آن کلاس نبوده و از طریق خود کلاس در دسترس خواهند بود. اما نکته‌ای در مورد فیلدهای استاتیک وجود دارد و آن هم ترتیب مقدار دهی به آنها است که در این مجال قصد دارم به آن بپردازم.

در یک کلاس همانطور که می‌توانیم متد استاتیک و یا پراپرتی استاتیک داشته باشیم، قادر هستیم فیلدهایی را نیز به صورت استاتیک تعریف نماییم. با نوشتن کلمه‌ی کلیدی Static قبل از فیلد یک کلاس، آن فیلد تبدیل به فیلدی استاتیک شده و از این پس این فیلد، متعلق به اشیاء ساخته شده‌ی از کلاس نیست و تنها از طریق خود کلاس می‌توان به آن دست یافت. اگر فیلد استاتیک به صورت خصوصی (private) تعریف شود، تنها اعضای داخلی آن کلاس می‌توانند به آن دسترسی داشته باشند و آن را تغییر دهند؛ ولی اگر به صورت عمومی‌تری تعریف شود، هر نوعی که بتواند به آن دسترسی داشته باشد، می‌تواند مقدار آن را ببیند و تغییر دهد.

زمانیکه شما یک کلاس با فیلد استاتیک را تعریف می‌کنید باید مراقب ترتیب مقدار دهی آنها نیز باشید. به عنوان مثال کلاس زیر را در نظر بگیرید:
class AttemptController
{
   internal static int Threshold = MaxAttempts - WarningAttempts;
   internal static int MaxAttempts = 5;
   internal static int WarningAttempts = 2;
}
در نگاه اول شاید کد بالا بدون مشکل به نظر برسد؛ یعنی اگر بخواهیم از مقادیر این فیلدهای استاتیک استفاده کنیم، انتظار داریم فیلد MaxAttempts به مقدار 5، فیلد WarningAttempts به مقدار 2 و فیلد Threshold به تفاضل آنها یعنی 3 مقداردهی شده باشند. ولی اگر کد زیر را اجرا کنید خروجی متفاوتی را مشاهده خواهید کرد:
Console.WriteLine("Maximum: {0}", AttemptController.MaxAttempts);
Console.WriteLine("Warning: {0}", AttemptController.WarningAttempts);
Console.WriteLine("Threshold: {0}", AttemptController.Threshold);

/* OUTPUT
Maximum: 5
Warning: 2
Threshold: 0
*/
همانطور که در این خروجی مشاهده می‌کنید، مقدار فیلد Threshold  به صفر مقداردهی شده است؛ در حالیکه ما انتظار عدد 2 را داشتیم.

دلیل این مقدار غیر منتظره را باید در سند مشخصات زبان سی شارپ ( C# Language Specification ) یافت. در سند مشخصات زبان سی شارپ، نحوه‌ی استفاده‌ی از این زبان و دستورات نحوی ( Syntax ) آن به صورت شفافی توضیح داده شده‌اند. این سند بیان می‌کند هیچ فیلد استاتیکی هرگز نباید بدون مقدار باشد؛ یعنی اگر قبل از مقدار دهی یک فیلد استاتیک بخواهیم به مقدار آن دسترسی داشته باشیم، به مقدار اولیه‌ی نوع آن فیلد، مقدار دهی خواهد شد. پس در مثال بالا چون فیلدهای MaxAttempts  و WarningAttempts  از نوع Integer هستند، مقدار پیش‌فرض صفر را خواهند گرفت. همچنین این سند بیان می‌کند که اگر در کلاسی چندین فیلد استاتیک تعریف شوند و آنها در چند سطر جداگانه مقداردهی شوند (همانند کاری که ما در مثال بالا انجام دادیم) بر طبق ترتیبی که عملیات مقداردهی به آنها انجام میگیرد، مقدار خواهند گرفت. یعنی وقتی که فیلد استاتیک Threshold مقدار دهی می‌شود، چون فیلدهای استاتیک MaxAttempts و WarningAttempts هنوز مقداردهی نشده‌اند، مقدار صفر می‌گیرند. پس در نتیجه‌ی فیلد Threshold هم مقدار صفر را می‌گیرد و چون ترتیب مقدار دهی نیز مهم است، مقدار آن  با تغییر مقدار فیلدهای MaxAttempts و WarningAttempts تغیر نکرده و کماکان صفر باقی خواهد ماند و پس از آن در خط‌های بعدی، فیلدهای MaxAttempts  و WarningAttempts مقدار می‌گیرند.

پس برای رفع این مشکل باید ترتیب مقداردهی فیلدها را به گونه‌ای تغییر داد که قبل از استفاده‌ی از آنها، مقدارشان معلوم باشد.
class AttemptController
{
   internal static int MaxAttempts = 5;
   internal static int WarningAttempts = 2;
   internal static int Threshold = MaxAttempts - WarningAttempts;
}
اینبار خروجی زیر حاصل می‌شود:
Maximum: 5
Warning: 2
Threshold: 3

مشکلی که این راه حل دارد این است که کد خوانایی نیست و قابلیت نگهداری خوبی هم ندارد. از آنجایی ما توسعه دهندگان عادت به تغییر کد‌های دیگران را داریم، قابل پیش بینی‌است که یک توسعه دهنده‌ی دیگر، ترتیب نوشتن فیلدهای استاتیک را مثلا به قصد اینکه بخواهد آنها را به ترتیب حروف الفبا مرتب کند، تغییر دهد که اینکار منجر به یک باگ خواهد شد. یک راه حل بهتر این است که مقداردهی آنها را از تعریف‌اشان جدا کرده و عملیات مقداردهی به آنها را در یک سازنده‌ی استاتیک قرار دهیم که در این صورت هم خروجی بالا را خواهیم داشت:
class AttemptController
{
    internal static int MaxAttempts;
    internal static int WarningAttempts;
    internal static int Threshold;
 
    static AttemptController()
    {
        MaxAttempts = 5;
        WarningAttempts = 2;
        Threshold = MaxAttempts - WarningAttempts;
    }
}
مطالب
لینک‌های هفته‌ی آخر دی

وبلاگ‌ها ، سایت‌ها و مقالات ایرانی (داخل و خارج از ایران)


Visual Studio


ASP. Net



طراحی و توسعه وب



PHP


اس‌کیوال سرور


سی شارپ


عمومی دات نت


ویندوز


مسایل اجتماعی و انسانی برنامه نویسی


متفرقه


مطالب
Pipeها در Angular 2 – قسمت سوم – Pipeهای Pure و Impure
 در قسمت قبل بیان شد که Angular برای اعمال Pipe بر روی Template expressions باید تمامی رخدادهای برنامه را تحت نظر قرار داده و با مشاهده‌ی هر تغییری بر روی عبارت ورودی Pipe، فراخوانی Pipe را آغاز کند. از جمله این رخدادها می‌توان به رخدادهای mouse move، timer tick، server response و فشرده شدن کلیدهای ماوس و یا کیبورد اشاره کرد. واضح است که بررسی تغییرات عبارت در این همه رخداد می‌تواند مخرب باشد و بر روی کارآئی (Performance) تاثیر منفی خواهد گذاشت. اما Angular برای حل این مشکل و همچنین هنگام مشاهده سریع تغییرات هنگام استفاده از Pipeها، الگوریتم‌های سریع و ساده‌ای در نظر گرفته است که آن‌ها را در این بخش مورد برسی قرار خواهیم داد.


Pipeهای Pure و Impure

Pipeها کلا در دو دسته‌ی Pure و Impure قرار می‌گیرند. هنگام ساخت Pipe سفارشی در صورتیکه نوع Pipe مشخص نشود، به صورت پیش فرض از نوع Pure خواهد بود. برای تعریف Pipeهایی از نوع Impure کافی است در متادیتای Pipe@، پرچم Pure را به مقدار false تنظیم کنید.
@Pipe({ name: 'impurePipe', pure: false })
تفاوت این Pipeها در زمان فراخوانی دوباره آنها است.


Pure Pipe

این نوع Pipeها تنها زمانی فراخوانی مجدد می‌شوند که یک تغییر محض (Pure Change) بر روی عبارت ورودی آنها رخ دهد. هر نوع تغییری بر روی عبارات ورودی از جنس string ، number ، Boolean ، Symbol و عبارات اولیه، یا هرنوع تغییری در ارجاع یک شیء مانند  Date ، Array ، Function و Object نیز تغییر محض محسوب می‌شود. به عنوان مثال هیچکدام از تغییرات زیر یک تغییر محض محسوب نمی‌شوند:
numbers.push(10);
obj.name = ‘javad’;
زیرا با اضافه شدن عنصری به یک آرایه یا تغییر خصوصیتی از یک شیء، باعث تغییری در ارجاع آنها نمی‌شود و همانطور که اشاره شد، در عبارات از نوع آرایه و Object، فقط تغییر در ارجاع آن‌ها یک تغییر محض محسوب می‌شود.
حالا می‌توان به این نتیجه رسید که اضافه شدن مقداری به آرایه یا به‌روزرسانی یک property از object، باعث فراخوانی مجدد Pure Pipe نخواهد نشد. شاید این نوع از Pipeها محدود کننده باشند، اما بسیار سریع هستند (برسی تغییر در ارجاع یک شیء بسیار سریعتر از بررسی کامل یک شیء، صورت می‌گیرد).


Impure Pipe

این نوع Pipeها در اغلب رخدادهای کامپوننت از جمله فشره شدن کلید یا حرکت ماوس و رخدادهای دیگر فراخوانی مجدد می‌شوند. با در نظر گرفتن این نگرانی، هنگام پیاده سازی این نوع Pipeها باید مراقب بود؛ زیرا این نوع Pipeها با اجرای طولانی خود می‌توانند رابط کاربری شما را نابود کنند. برای درک کامل تفاوت این دو نوع از Pipeها مثالی را دنبال می‌کنیم.

مثال: قصد داریم Pipe سفارشی را پیاده سازی کنیم تا آرایه‌ای از اعداد را دریافت و فقط اعداد زوج را فیلتر کرده و نمایش دهد.
برای این منظور یک فایل جدید را با نام even-numbers.pipe.ts با محتویات زیر ایجاد می‌کنیم: 
import { Pipe, PipeTransform } from '@angular/core';

@Pipe({
  name: 'evenNumbers'
})
export class EvenNumbersPipe implements PipeTransform {
  transform(numbers: Array<number>): Array<number> {
    var x=numbers.filter(r => r % 2 == 0);
    return x;
  }
}
همانطور که مشخص است این Pipe در متد transform، آرایه‌ای از اعداد را دریافت کرده و فقط اعداد زوج را بازگشت می‌دهد. حالا باید Pipe تعریف شده خود را در AppModule در قسمت declares تعریف کنیم.
// . . .
import { EvenNumbersPipe } from './pipes/even-numbers.pipe'
@NgModule({
  declarations: [
    . . .
    EvenNumbersPipe
  ],
 . . .
})
export class AppModule { }

سپس در کامپوننت مورد نظر خود متغیری را به نام numbers از نوع آرایه، با مقدار اولیه‌ی اعداد از یک تا ده، تعریف می‌کنیم:
numbers: Array<number> = [1,2,3,4,5,6,7,8,9,10];
برای نمایش این اعداد در رابط کاربری تگ‌های زیر را به قالب کامپوننت خود اضافه می‌کنیم:
<h1>All numbers</h1>
<span *ngFor="let number of numbers">
  {{number}}
</span>
همچنین با استفاده از تگ‌های زیر یک input برای اضافه کردن مقدار جدید به آرایه درنظر می‌گیریم:
<p>
  <input type="text" #number />
  <input type="button" (click)="numbers.push(number.value)" value="Add number"/>
</p>

تگ‌های زیر را نیز برای اعمال Pipe نمایش اعداد زوج، به قالب کامپوننت اضافه می‌کنیم:
<h1>even numbers</h1>
<span *ngFor="let number of numbers | evenNumbers">
  {{number}}
</span>
بعد از اجرای برنامه، یک عدد جدید زوج را به آرایه اضافه کنید. متوجه خواهید شد با اینکه لیست اعداد در قسمت All numbers به‌روز می‌شوند، ولی Pipe، متوجه تغییری بر روی آرایه نشده‌است و همچنان اعداد قبلی را نمایش می‌دهد. دلیل این امر همانطور که قبلا نیز اشاره شد، بخاطر Pure بودن Pipe و عدم فراخوانی مجدد این نوع Pipe‌ها در زمان اضافه شدن مقداری به آرایه یا تغییری در خصوصیت یک شیء است.

برای حل این مشکل، هنگام اضافه شدن عدد به آرایه، اگر ارجاع آرایه را تغییر دهیم، Pure Pipe متوجه تغییرات خواهد شد و لیست اعداد را به‌روز رسانی می‌کند (تغییر در ارجاع یک شیء، از نوع تغییرات محض است):
<p>
  <input type="text" #number />
  <input type="button" (click)="numbers = numbers.concat(number.value)" value="Add number"/>
</p>
با تغییر نحوه اضافه شدن عنصر به آرایه به شکل بالا خواهیم دید که با افزودن اعداد جدید، لیست اعداد زوج نیز در لحظه اعمال خواهند شد. این راه‌حل همیشه کارآمد نخواهد بود. همیشه تشخیص محل اضافه شدن عنصر به آرایه در برنامه کار ساده‌ای نیست تا در آنجا ارجاع آرایه را نیز تغییر دهیم. راه‌حل، استفاده از Impure Pipe است. کافی است متادیتای Pipe@ را هنگام تعریف به شکل زیر تغییر دهید:
@Pipe({
  name: 'evenNumbers',
  pure: false
})
export class EvenNumbersPipe implements PipeTransform {
   //…
}

کسانیکه با Angular 1.x آشنایی دارند، شاید اکنون متوجه این شده‌اند که چرا در Angular به مشابه Angular 1.x دیگر خبری ازfilter و orderBy نیست. با توجه به اینکه این دو فیلتر فقط با عبارات از نوع object سروکار داشتند، پیاده‌سازی آنها فقط با Impure Pipeها امکان پذیر بود و با توجه به اینکه Impure Pipeها در هر بار چرخه تغییرات کامپوننت اجرا خواهند شد، باعث کندی در صفحات خواهند شد.