مطالب دوره‌ها
معرفی #F
یکی از قدیمی‌ترین روش‌های برنامه نویسی روش برنامه نویسی تابع گراست. زبان IPL به عنوان قدیمی‌ترین زبان برنامه نویسی تابع گرا در سال 1955(یک سال قبل از خلق فرترن) است. دومین زبان تابع گرا زبان LISP بوده است که در سال 1958(یک سال قبل از خلق کوبول) متولد شد. هر دو زبان کوبول و فرترن زبان‌های امری و رویه ای بودند. بعد از آن‌ها در سال 1970 شروع عرصه زبان‌های شی گرا بود و تا امروز بیشترین کاربرد را در تولید نرم افزار‌ها داشته اند.
#F یک زبان برنامه نویسی تابع گرا است و گزینه ای بسیار مناسب برای حل مسایل کامپیوتری. اما استفاده از زبان برنامه نویسی تابعی محض برای نوشتن و تولید پروژه‌های نرم افزاری مناسب نمی‌باشد. به همین دلیل نیاز به استفاده  از این زبان‌ها در کنار سایر زبان‌های شی گرا احساس می‌شود. #F یک زبان همه منظوره دات نت است که برای حالت اجرا به صورت همه منظوره استفاده می‌شود. برخی زبان‌های تابع گرا دیگر نظیر Lisp و Haskel و OCaml (که #F بسیار نزدیک به این زبان می‌باشد) با دستورات زبان اجرای سفارشی کار می‌کنند و این مسئله باعث نبود زبان برنامه نویسی چند فعالیته می‌شود. شما می‌توانید از برنامه نویسی توصیفی هم استفاده کنید و توابع را به راحتی با هم ترکیب کنید و یا روش‌های شی گرایی و دستوری را در همان برنامه استفاده کنید.

تاریخچه

#F توسط دکتر دون سیم ابداع شد. در حال حاضر #F وابسته به تیمی کوچک ولی پیشرفته واقع در مرکز تحقیقات شرکت مایکروسافت می‌باشد. #Fمدل خود را از روی زبان برنامه نویسی OCAML انتخاب کرد و سپس با گسترش قابلیت‌های فنی، خود را در دات نت گنجاند. #F در بسیاری از برنامه‌های بزرگ دنیای واقعی استفاده شده است که این خود نمایانگر آکادمیک نبودن محض این زبان است. با توجه به اینکه زبان تابع گرای دیگر به ندرت در دات نت توسعه پیدا کرده است #F به عنوان استاندارد در این مقوله در آمده است. زبان #F از نظر کیفیت و سازگار بودن با دات نت و VisualStudio بسیار وضعیت بهتری نسبت به رقبای خود دارد و این خود دلیلی دیگری است برای انتخاب این زبان.

استفاده در دات نت
#F کاملا از دات نت پشتیبانی می‌کند و این قابلیت را به برنامه نویسان می‌دهد که هر چیزی را که در سایر زبان‌های دات نت استفاده می‌کنند در این زبان نیز قابل استفاده باشد. همچنین می‌تواند برای کد نویسی IL نیز استفاده شود.
#F به راحتی قابل اجرا در محیط لینوکس و مکینتاش نیز است.

استفاده کنندگان #F
#F در شرکت مایکرو سافت به شدت استفاده می‌شود. رالف هربریش که یکی از مدیران دوگانه گروه بازی‌های مایکروسافت و از متخصصین آموزش ماشین است در این باره می‌گوید:
*اولین برنامه کاربردی برای انتقال 110 گیگا بایت از طریق 11000 فایل متنی در بیش از 300 دایرکتوری و وارد کردن آن‌ها در دیتابیس بود. کل برنامه 90 خط بود و در کمتر از 18 ساعت توانست اطلاعات مربوطه را در SQL ذخیره کند. یعنی ده هزار خط برنامه متنی در هر ثانیه مورد پردازش قرار گرفت.همچنین توجه کنید که من برنامه را بهینه نکردم بلکه به صورت کاملا عادی نوشتم. این جواب بسیار قابل توجه بود زیرا من انتظار داشتم حداقل یک هفته زمان ببرد.

دومین برنامه، برنامه پردازش میلیون‌ها Feekback مشتریان بود. ما روابط مدلی زیادی را توسعه دادیم و من این روابط را در #F قرار دادم و داده‌های مربوط به SQL را در آن فراخوانی کردم و نتایج را در فایل داده ای MATLAB قرار دادم و کل پروژه در حد صد خط بود به همراه توضیحات. زمان اجرای پروژه برای دریافت خروجی ده دقیقه بود در حالی که  همین کار را توسط برنامه #C قبلا توسعه داده بودیم که بیش از هزار خط بود و نزدیک به دو روز زمان می‌برد.*


استفاده از #F تنها در مایکروسافت نیست بلکه در سایر شرکت‌های بزرگ و نام دار نیز استفاده می‌شود و همچنان نیز در حال افزایش است. شرکت
Derivative One  که یک شرکت بزرگ در تولید نرم افزار‌های شبیه ساز مالی است مدل‌های مالی نرم افزار‌های خود را در #F پیاده سازی کرده است.

چرا #F ؟
همیشه باید دلیلی برای انتخاب یک زبان باشد. در حال حاضر #F یکی از قدرتمند‌ترین زبان‌های برنامه نویسی است. در ذیل به چند تا از این دلایل اشاره خواهم کرد:
  • #F یک زبان استنباطی است. برای مثال در هنگام تعریف متغیر و شناسه نیاز به ذکر نوع آن نیست. کامپایلر با توجه به مقدار اولیه تصمیم می‌گیرد که متغیر از چه نوعی است.
  • بسیار راحت می‌توان به کتابخانه قدرتمند دات نت دسترسی داشت و از آن‌ها در پروژه‌های خود استفاده کنید.
  • #F از انواع روش‌های برنامه نویسی نظیر تابعی، موازی، شی گرا و دستوری پیشتیبانی می‌کند.
  • برخلاف تصور بعضی افراد، در #F امکان تهیه و توسعه پروژه‌های وب و ویندوز و حتی WPF و Silverlight هم وجود دارد.
  • نوع کدنویسی و syntax زبان #F به برنامه نویسان این اجازه را میدهد که الگوریتم‌های پیچیده مورد نظر خود را بسیار راحت‌تر پیاده سازی کنند. به همین دلیل بعضی برنامه نویسان این زبان را با Paython مقایسه می‌کنند.
  • #F به راحتی با زبان #C و VB تعامل دارد. یعنی می‌تونیم در طی روند تولید پروژه از قدرت‌های هر سه زبان بهره بگیریم. 
  • طبق آمار گرفته شده از برنامه نویسان، #F به دلیل پشتیبانی از نوع داده ای قوی و مبحث Unit Measure، خطا‌ها و Bug‌های نرم افزار را کاهش می‌دهد.
  • به دلیل پشتیبانی VS.Net از زبان #F و وجود ابزار قدرتمند برای توسعه نرم افزار به کمک این زبان (unitTesting و ابزارهای debuging و ..)این زبان تبدیل به قدرت‌های دنیای برنامه نویسی شده است.
  • #F یک زبان بسیار مناسب برای پیاده سازی الگوریتم‌های data-mining است.
  • #F از immutability در تعریف شناسه‌ها پشتیبانی می‌کند.(در فصل‌های مربوطه بحث خواهد شد)
  • و.....

چرا #F نه ؟

#F هم مانند سایر زبان ها، علاوه بر قدرت بی همتای خود دارای معایبی نیز می‌باشد. (مواردی که در پایین ذکر می‌شود صرفا بر اساس تجربه است نه مستندات).

  • نوع کدنویسی و syntax زبان #F برای برنامه نویسان دات بیگانه ( و البته کمی آزار دهنده) است. اما به مرور این مشکل، تبدیل به قدرت برای مانور‌های مختلف در کد می‌شود.
  • درست است که در #F امکان تعریف اینترفیس وجود دارد و یک کلاس می‌تواند اینترفیس مورد نظر را پیاده سازی کند ولی هنگام فراخوانی متد‌های کلاس (اون هایی که مربوط به اینترفیس است) حتما باید instance کلاس مربوطه به اینترفیس cast شود و این کمی آزار دهنده است.(در فصل شی گرایی در این مورد شرح داده شده است).
  • زبان #F در حال حاضر توسط  VS.Net به صورت Visual پشتیبانی نمی‌شود.(امکاناتی نظیر drag drop کنترل‌ها برای ساخت فرم و ....). البته برای حل این مشکل نیز افزونه هایی وجود دارد که در جای مناسب بحث خواهیم کرد.

آیا برای یادگیری #F نیاز به داشتن دانش در برنامه نویسی #C یا VBداریم؟

به طور قطع نه. نوع کد نویسی (نه مفاهیم)در #F کاملا متفاوت در #C است و این دو زبان از نظر کد نویسی شباهتشان در حد صفر است. برای یادگیری #F بیشتر نیاز به داشتن آگاهی اولیه در برنامه نویسی (آشنایی با تابع، حلقه تکرار، متغیر ها) و شی گرایی(مفاهیم کلاس، اینترفیس، خواص، متد‌ها و...) دارید تا آشنایی با #C یا VB.

چگونه شروع کنیم؟

اولین گام برای یادگیری آشنایی با نحوه کد نویسی #F است. بدین منظور در طی فصول آموزش سعی بر این شده است از مثال‌های بسیار زیاد برای درک بهتر مفاهیم استفاده کنم. تا جای ممکن برای اینکه تکرار مکررات نشود و شما خواننده عزیز به خاطر مطالب واضح و روشن خسته نشوید از تشریح مباحث واضح خودداری کردم و بیشتر به پیاده سازی مثال اکتفا نمودم.


مطالب
استفاده از فایل Json برای ذخیره و بازیابی تنظیمات برنامه
قطعا شرایطی پیش خواهد آمد که شما مجبور شوید داده‌هایی را به عنوان تنظیمات برنامه در محلی ذخیره کنید و مجددا آن‌ها را فراخوانی کنید. روش‌های مختلفی برای این کار وجود دارند که معروف‌ترین و ساده‌ترین راه، استفاده از Settings خود پروژه می‌باشد. اما این به منزله بهترین راه نیست! در این مطلب قصد داریم تنظیمات برنامه را در یک فایل json، با همان ساختار استانداردش ذخیره و بازیابی کنیم.
برای اینکار نیاز به سریالایز و دیسریالایز کردن مدل داریم. اگر از دات نت کور استفاده میکنید، کتابخانه توکار جیسون، در فضای نام System.Text.Json از عهده این کار بر میاد و اگر از نسخه‌های دات نت فریمورک استفاده میکنید، باید پکیج newtonsoft.json را نصب کنید.
برای شروع یک کلاس را به نام GlobalData (یا هر نام دلخواه دیگری) ایجاد کنید.
چون قرار هست این کلاس هر نوع مدلی را برای ما سریالایز و دیسریالایز کند، پس کلاس را بصورت جنریک تعریف کنید.
public abstract class GlobalData<T> where T : GlobalData<T>, new()
حالا برای دسترسی به این کلاس، یک متغیر جنریک را به نام Config ایجاد میکنیم:
public static T Config { get; set; }
همینطور برای خواندن یک فایل جیسون از محلی مشخص، یک متغیر دیگر را به نام filename ایجاد میکنیم:
private static string _filename { get; set; }
در این کلاس به 2 متد نیاز داریم. متد اول برای دیسریالایز کردن فایل جیسون و متد دوم برای سریالایز کردن اطلاعات:
public static void Init(string FileName = "AppConfig.json")
        {
            _filename = FileName;
            if (File.Exists(FileName))
            {
                string json = File.ReadAllText(FileName);

                Config = (string.IsNullOrEmpty(json) ? new T() : JsonSerializer.Deserialize<T>(json)) ?? new T();
            }
            else
            {
                Config = new T();
            }
        }
بصورت پیشفرض محل خواندن فایل جیسون را در کنار فایل اجرایی exe و با نام AppConfig.json در نظر میگیریم. در صورتی که فایل ما موجود بود، به کمک ReadAllText محتوای فایل جیسون را میخوانیم و در صورتی که خالی نبود، اقدام به دیسریالایز کردن آن میکنیم.
در متد Save نیز:
public static void Save()
        {
            JsonSerializerOptions options = new JsonSerializerOptions { WriteIndented = true, IgnoreNullValues = true };

            string json = JsonSerializer.Serialize(Config, options);
            File.WriteAllText(_filename, json);
        }
پراپرتی Config را که شامل اطلاعات ما میباشد، در محل موردنظر سریالایز میکنیم.
حالا به سراغ پروژه‌ی دمو می‌رویم. یک کلاس را ایجاد کرده و از کلاس GlobalData ارث بری میکنیم:
internal class AppConfig : GlobalData<AppConfig>
حالا پراپرتی‌های دلخواه خود را ایجاد میکنیم:
 public string ServerUrl { get; set; } = "https://sub.deltaleech.com";
 public bool IsShowNotification { get; set; } = true;
 public NavigationViewPaneDisplayMode PaneDisplayMode { get; set; } = NavigationViewPaneDisplayMode.Left;

 public SkinType Skin { get; set; } = SkinType.Default;
دقت کنید که قبل از خواندن تنظیمات، باید ابتدا فایل تنظیمات را دیسریالایز کرده باشید. پس هنگام اجرای پروژه، متد Init را فراخوانی کنید:
protected override void OnStartup(StartupEventArgs e) {
GlobalData<AppConfig>.Init();
}
برای خواندن تنظیمات به این صورت عمل کنید:
var skin = GlobalData<AppConfig>.Config.Skin;
و برای ذخیره کردن :
GlobalData<AppConfig>.Config.Skin = Skin.Dark;
GlobalData<AppConfig>.Save();

دقت داشته باشید که اگر بعد از ذخیره کردن تنظیمات، قصد داشته باشید اطلاعات جدید را دریافت کنید، باید حتما قبل از دریافت اطلاعات، متد Init را یکبار دیگر فراخوانی کنید تا اطلاعات جدید، نمایش داده شود.

نظرات مطالب
کوئری نویسی در EF Core - قسمت اول - تشکیل بانک اطلاعاتی و مقدار دهی اولیه‌ی آن
بله. هدف ثبت اطلاعات ابتدایی فایل SQL همراه آن در بانک اطلاعاتی است. این IDها هم به علت رابطه‌هایی که بین جداول وجود دارند، باید به همین نحو و با همین مقدارها ثبت شوند.
نظرات مطالب
EF Code First #1
یک موتور اصلی EF بیشتر وجود نداره. برای کار کردن با این موتور اصلی سه روش حداقل تدارک دیده شده:
الف) database first: مربوط به زمانیکه یک دیتابیس از پیش طراحی شده با ساختار جداول و ارتباطات آن موجود است. این روش، ساختار بانک اطلاعاتی شما رو مهندسی معکوس کرده و یک سری کد و دیاگرام را برای استفاده توسط موتور اصلی EF تولید می‌کنه.
ب) روش model first: در VS.NET می‌تونید طراحی‌های مرتبط با جداول، کلاس‌ها و روابط رو انجام بدید. کدهای اضافی برای کار با موتور EF و همچنین به روز رسانی بانک اطلاعاتی رو به صورت خودکار انجام خواهد داد.
ج) روش code first: در این روش دیگر خبری از طراح بصری نیست. کار با کدنویسی و طراحی کلاس‌ها و ایجاد روابط بین آن‌ها توسط برنامه نویس شروع می‌شود. نهایتا این کلاس‌ها توسط موتور EF استفاده خواهند شد. امکان تبدیل این کلاس‌ها به بانک اطلاعاتی متناظر و همچنین به روز رسانی خودکار بانک اطلاعاتی با تغییر ساختار کلاس‌ها هم پیش بینی شده. روش code first بهترین حالت است برای کسانی که نمی‌خواهند از انبوهی از کدهای تولید شده به صورت خودکار (حاصل از مهندسی معکوس یک بانک اطلاعاتی موجود) استفاده کنند و می‌خواهند کنترل بیشتری بر روابط و اختصاصی سازی آن‌ها داشته باشند. در این حالت می‌تونید بدون نیاز به یک بانک اطلاعاتی یک برنامه را کامل کنید (منهای مباحث تست سیستم).
روش code first در حال حاضر روشی است که بیشتر توسط تیم EF تبلیغ می‌شود و در حال توسعه است. مابقی رو هم کم کم دارند تبدیل می‌کنند به پوسته‌ای برای حالت code first. مثلا ابزار تهیه کردند برای مهندسی معکوس یک بانک اطلاعاتی موجود به روش code first. کد نهایی تمیزتری داره؛ چون کلاس‌ها را خودتان طراحی می‌کنید و توسط ابزارها به صورت خودکار تولید نمی‌شوند، کنترل بیشتر و نهایتا کیفیت بالاتری دارند. ساده است؛ درگیر نگهداری edmx modelها نخواهید بود. به روز رسانی بانک اطلاعاتی آن هم می‌تواند کاملا خودکار شود.

برای اطلاعات بیشتر در مورد مزایای این روش یا تاریخچه EF متن قسمت جاری را یکبار مطالعه کرده و قسمت‌های «مروری سریع بر تاریخچه Entity framework code first» و «مزایای EF Code first» را بررسی کنید.
+ کل قسمت EF از اینجا به صورت یک فایل PDF قابل دریافت است. در مورد اکثر مواردی که عنوان کردید به صورت مجزا بحث شده و توضیحات کافی ارائه شدن.
مطالب
بازنویسی سطح دوم کش برای Entity framework 6
چندی قبل مطلبی را در مورد پیاده سازی سطح دوم کش در EF در این سایت مطالعه کردید. اساس آن مقاله‌ای بود که نحوه‌ی کش کردن اطلاعات حاصل از LINQ to Objects را بیان کرده بود (^). این مقاله پایه‌ی بسیاری از سیستم‌های کش مشابه نیز شده‌است (^ و ^ و ...).
مشکل مهم این روش عدم سازگاری کامل آن با EF است. برای مثال در آن تفاوتی بین (Include(x=>x.Tags و (Include(x=>x.Users وجود ندارد. به همین جهت در این نوع موارد، قادر به تولید کلید منحصربفردی جهت کش کردن اطلاعات یک کوئری مشخص نیست. در اینجا یک کوئری LINQ، به معادل رشته‌ای آن تبدیل می‌شود و سپس Hash آن محاسبه می‌گردد. این هش، کلید ذخیره سازی اطلاعات حاصل از کوئری، در سیستم کش خواهد بود. زمانیکه دو کوئری Include دار متفاوت EF، هش‌های یکسانی را تولید کنند، عملا این سیستم کش، کارآیی خودش را از دست می‌دهد. برای رفع این مشکل پروژه‌ی دیگری به نام EF cache ارائه شده‌است. این پروژه بسیار عالی طراحی شده و می‌تواند جهت ایده دادن به تیم EF نیز بکار رود. اما در آن فرض بر این است که شما می‌خواهید کل سیستم را در یک کش قرار دهید. وارد مکانیزم DBCommand و DataReader می‌شود و در آن‌جا کار کش کردن تمام کوئری‌ها را انجام می‌دهد؛ مگر آنکه به آن اعلام کنید از کوئری‌های خاصی صرفنظر کند.
با توجه به این مشکلات، روش بهتری برای تولید هش یک کوئری LINQ to Entities بر اساس کوئری واقعی SQL تولید شده توسط EF، پیش از ارسال آن به بانک اطلاعاتی به صورت زیر وجود دارد:
        private static ObjectQuery TryGetObjectQuery<T>(IQueryable<T> source)
        {
            var dbQuery = source as DbQuery<T>;

            if (dbQuery != null)
            {
                const BindingFlags privateFieldFlags = 
                    BindingFlags.NonPublic | BindingFlags.Instance | BindingFlags.Public;

                var internalQuery =
                    source.GetType().GetProperty("InternalQuery", privateFieldFlags)
                        .GetValue(source);

                return
                    (ObjectQuery)internalQuery.GetType().GetProperty("ObjectQuery", privateFieldFlags)
                        .GetValue(internalQuery);
            }

            return null;
        }
این متد یک کوئری LINQ مخصوص EF را دریافت می‌کند و با کمک Reflection، اطلاعات درونی آن که شامل ObjectQuery اصلی است را استخراج می‌کند. سپس فراخوانی متد objectQuery.ToTraceString بر روی حاصل آن، سبب تولید SQL معادل کوئری LINQ اصلی می‌گردد. همچنین objectQuery امکان دسترسی به پارامترهای تنظیم شده‌ی کوئری را نیز میسر می‌کند. به این ترتیب می‌توان به معادل رشته‌ای منطقی‌تری از یک کوئری LINQ رسید که قابلیت تشخیص JOINها و متد Include نیز به صورت خودکار در آن لحاظ شده‌است.

این اطلاعات، پایه‌ی تهیه‌ی کتابخانه‌ی جدیدی به نام EFSecondLevelCache گردید. برای نصب آن کافی است دستور ذیل را در کنسول پاورشل نیوگت صادر کنید:
 PM> Install-Package EFSecondLevelCache
سپس برای کش کردن کوئری معمولی مانند:
 var products = context.Products.Include(x => x.Tags).FirstOrDefault();
می‌توان از متد جدید Cacheable آن به نحو ذیل استفاده کرد (این روش بسیار تمیزتر است از روش مقاله‌ی قبلی و امکان استفاده‌ی از انواع و اقسام متدهای EF را به صورت متداولی میسر می‌کند):
 var products = context.Products.Include(x => x.Tags).Cacheable().FirstOrDefault(); // Async methods are supported too.

پس از آن نیاز است کدهای کلاس Context خود را نیز به نحو ذیل ویرایش کنید (به روز رسانی شده‌ی آن در اینجا):
namespace EFSecondLevelCache.TestDataLayer.DataLayer
{
    public class SampleContext : DbContext
    {
        // public DbSet<Product> Products { get; set; }
 
        public SampleContext()
            : base("connectionString1")
        {
        }
 
        public override int SaveChanges()
        {
            return SaveAllChanges(invalidateCacheDependencies: true);
        }
 
        public int SaveAllChanges(bool invalidateCacheDependencies = true)
        {
            var changedEntityNames = getChangedEntityNames();
            var result = base.SaveChanges();
            if (invalidateCacheDependencies)
            {
               new EFCacheServiceProvider().InvalidateCacheDependencies(changedEntityNames);
            }
            return result;
        }
 
        private string[] getChangedEntityNames()
        {
            return this.ChangeTracker.Entries()
                .Where(x => x.State == EntityState.Added ||
                            x.State == EntityState.Modified ||
                            x.State == EntityState.Deleted)
                .Select(x => ObjectContext.GetObjectType(x.Entity.GetType()).FullName)
                .Distinct()
                .ToArray();
        }
    }
}
متد InvalidateCacheDependencies سبب می‌شود تا اگر تغییری در بانک اطلاعاتی رخ‌داد، به صورت خودکار کش‌های کوئری‌های مرتبط غیر معتبر شوند و برنامه اطلاعات قدیمی را از کش نخواند.


کدهای کامل این پروژه را از مخزن کد ذیل می‌توانید دریافت کنید:
EFSecondLevelCache



پ.ن.
این کتابخانه هم اکنون در سایت جاری در حال استفاده است.
مطالب
بررسی متد های یک طرفه در WCF
در WCF به صورت پیش فرض متد‌ها به صورت Request-Response هستند. این بدین معنی است که هر زمان درخواستی از سمت کلاینت به سرور ارسال شود تا زمانی که پاسخی از سمت سرور به کلاینت برگشت داده نشود، کلاینت منتظر خواهد ماند. برای مثال:
پروژه ای از نوع Wcf Service App می‌سازیم و یک سرویس با یک متد که خروجی آن نیز void است خواهیم داشت. به صورت زیر:
    [ServiceContract]
    public interface ISampleService
    {
        [OperationContract]
        void Wait();
    }
پیاده سازی Contract بالا:
public class SampleService : ISampleService
    {
        public void Wait()
        {
            Thread.Sleep( new TimeSpan( 0, 1, 0 ) );
        }
    }
  در متد Wait، به مدت یک دقیقه اجرای برنامه سمت سرور را متوقف می‌کنیم. حال در یک پروژه از نوع Console App، سرویس مورد نظر را اضافه کرده و متد Wait آن را فراخوانی می‌کنیم. به صورت زیر:
class Program
    {
        static void Main( string[] args )
        {
            SampleService.SampleServiceClient client = new SampleService.SampleServiceClient();

            Console.WriteLine( DateTime.Now );

            client.Wait();

            Console.WriteLine( DateTime.Now );

            Console.ReadKey();
        }
    }
همان طور که می‌بینید قبل از فراخوانی متد Wait زمان جاری سیستم را نمایش داده و سپس بعد از فراخوانی دوباره زمان مورد را نمایش می‌دهیم. در مرحله اول با خطای زیر مواجه خواهیم شد:


دلیل اینکه Timeout Exception پرتاب شد این است که به صورت پیش فرض مقدار خاصیت sendTimeout برابر 59  ثانیه است، در نتیجه قبل از اینکه پاسخی از سمت سرور به کلاینت برگشت داه شود این Exception رخ می‌دهد. برای حل این مشکل کافیست در فایل app.config کلاینت در قسمت تنظیمات Binding ، تغییر زیر را اعمال کنیم:
 <basicHttpBinding>
     <binding name="BasicHttpBinding_ISampleService" sendTimeout="0:2:0"/>
 </basicHttpBinding>
حال خروجی به صورت زیر است:


مشخص است که تا زمانی که عملیات سمت سرور به پایان نرسد،(یا توجه به اینکه خروجی متد سمت سرور void است) اجرای برنامه در کلاینت نیز متوقف خواهد بود(اختلاف زمان‌های بالا کمی بیش از یک دقیقه است).

در این مواقع زمانی که باید متدی سمت سرور فراخوانی شود و قرار نیست که خروجی نیز در اختیار کلاینت قرار دهد بهتر است که از متد‌های یک طرفه استفاده نماییم. متد‌های یک طرفه یا یه اصطلاح OneWay، هیچ پاسخی را به کلاینت برگشت نمی‌دهند و بلافاصله بعد از فراخوانی، کنترل اجرای برنامه را در اختیار کلاینت قرار خواهند داد. برای تعریف یک متد به صورت یک طرفه کافیست به صورت زیر عمل نماییم(مقدار خاصیت IsOneWay را در OperationContractAttribute برابر true خواهیم کرد):
    [ServiceContract]
    public interface ISampleService
    {
        [OperationContract( IsOneWay = true )]
        void Wait();
    }
حال اگر سرویس سمت کلاینت را به روز کرده و برنامه را اجرا کنیم خروجی به صورت زیر تغییر می‌کند:

می‌بینید که اختلاف زمان‌های بالا در حد چند ثانیه است که آن هم صرفا جهت فراخوانی متد سمت سرور بوده است. نکته مهم قابل ذکر این است که سرویس دهنده زمانی که با درخواستی جهت اجرای متد یک طرفه روبرو می‌شود، از آن جا که اجباری برای اجرای متد در همان زمان نیست در نتیجه این درخواست‌ها در بافر ذخیره می‌شوند و سپس در زمان مناسب اجرا خواهند شد. اگر بافر برای ذخیره اجرای متد‌های یک طرفه پر باشد در این حالت کلاینت برای فراخوانی متد‌های یک طرفه بعدی باید منتظر خالی شدن بافر سمت سرور بماند.

مطالب
آزمایش Web APIs توسط Postman - قسمت دوم - ایجاد گردش کاری بین درخواست‌ها
تا اینجا مثال‌هایی را که بررسی کردیم، متکی به خود بودند و اطلاعات هر کدام، از یک درخواست به درخواستی دیگر کاملا متفاوت بود. همچنین اطلاعات ارسالی و یا دریافتی توسط آن‌ها نیز ثابت و از پیش تعیین شده بود.


کار با اطلاعات متغیر دریافتی از سرور

در Postman یک برگه‌ی جدید را باز کنید و سپس آدرس https://httpbin.org/uuid را در حالت Get درخواست نمائید:


این درخواست، یک Guid اتفاقی جدید را باز می‌گرداند. هربار که بر روی دکمه‌ی Send کلیک کنیم، مقدار Guid دریافتی متفاوت خواهد بود. این خروجی دقیقا حالتی است که در برنامه‌های دنیای واقعی با آن سر و کار داریم. در این نوع برنامه‌ها، پیشتر نمی‌توان مقدار خروجی دریافتی از سرور را پیش‌بینی کرد. همچنین علاقمندیم این مقدار دریافتی (از درخواست 1) را به Post request ای که در انتهای قسمت قبل ایجاد کردیم (درخواست 2)، ارسال کنیم و اطلاعاتی را بین درخواست‌ها به اشتراک بگذاریم.
برای این منظور، مجموعه‌ی httpbin ای را که در قسمت قبل ایجاد کردیم، انتخاب کرده و Post request ذخیره شده‌ی در آن‌را انتخاب کنید تا مجددا جزئیات آن بازیابی شود:

اکنون با مراجعه به برگه‌ی بدنه‌ی درخواست آن، قصد داریم یک خاصیت جدید id را با guid دریافتی از سرور توسط درخواستی دیگر، مقدار دهی کنیم:


برای دسترسی به این اطلاعات، می‌توان از ویژگی بسیار قدرتمند postman به نام متغیرها استفاده کرد. به همین جهت به برگه‌ی درخواست دریافت guid مراجعه کرده و برگه‌ی Tests آن‌را باز کنید:


این قسمت پس از پایان درخواست جاری، اجرا می‌شود. بنابراین دراینجا فرصت خواهیم داشت تا مقدار دریافتی از سرور را در یک متغیر ذخیره کنیم. سپس می‌توان از این متغیر در حین ارسال درخواستی دیگر استفاده کرد. در پنل کنار textbox نوشتن آزمون‌ها، تعدادی نمونه کد هم وجود دارند. برای مثال در اینجا نمونه کد «Set a global variable» را با کلیک بر روی آن انتخاب می‌کنیم:
 pm.globals.set("uuid", "foo");
در این مثال key/value این متغیر سراسری، با یک کلید مشخص و مقداری ثابت، مقدار دهی شده‌اند.

اکنون مجددا بر روی دکمه‌ی Send این درخواست کلیک کنید. پس از اجرای آن، این قطعه کد اجرا شده و یک متغیر سراسری، با کلید uuid و مقدار ثابت مشخص شده، در تمام برگه‌های postman در دسترس خواهند بود. برای بررسی صحت این عملیات، می‌توانید بر روی دکمه‌‌ای با آیکن چشم، در بالای سمت راست صفحه، کلیک کنید:


در ادامه برای استفاده‌ی از این متغیر سراسری، به برگه‌ی Post request مراجعه کرده و بدنه‌ی درخواست را به صورت زیر ویرایش می‌کنیم:
{
"name": "Vahid",
"id": "{{uuid}}"
}
در جائیکه بدنه‌ی درخواست درج می‌شود، متغیرها باید درون {{ }} قرار گیرند.
سپس این درخواست را ارسال کنید، در خروجی دریافتی از سرور httpbin، خاصیت و مقدار جدید id قابل مشاهده هستند که به معنای ارسال صحیح آن به سرور است:
    "json": {
        "id": "foo",
        "name": "Vahid"
    },
در اینجا، foo، مقداری است که از یک درخواست دیگر خوانده شده و توسط درخواست مجزای post جاری، ارسال گردیده‌است.
در این مرحله بر روی دکمه‌ی Save برگه‌ی uuid کلیک کرده و آن‌را در مجموعه‌ی httpbin، ذخیره کنید.


روش دسترسی و به اشتراک گذاری مقدار متغیر uuid دریافتی

تا اینجا متغیر سراسری uuid تنظیم شده، دارای یک مقدار ثابت است. برای تنظیم آن به مقدار Guid دریافتی از سرور، مجددا به برگه‌ی Tests درخواست uuid مراجعه می‌کنیم و آن‌را به نحو زیر تکمیل خواهیم کرد:



pm.response حاوی کل اطلاعات شیء response است و برای مثال بدنه‌ی response دریافتی از سمت سرور httpbin، یک چنین شکلی را دارد:
{
    "uuid": "4594e7ad-cae3-487b-bd42-fc49c312c0e9"
}
با فراخوانی متد json بر روی این شیء، اکنون می‌توان به اطلاعات آن همانند یک شیء متداول جاوا اسکریپتی که دارای کلید و خاصیت uuid است، دسترسی یافت:
let jsonResponse = pm.response.json();
pm.globals.set("uuid", jsonResponse.uuid);
پس از این تنظیم، مجددا درخواست را ارسال کنید که سبب دریافت uuid جدیدی می‌شود:
{
    "uuid": "83d437a8-bce6-438b-8693-068e5399182c"
}
برای بررسی نتیجه‌ی این عملیات، با کلیک بر روی دکمه‌‌ای با آیکن چشم، در بالای سمت راست صفحه، چنین خروجی قابل مشاهده خواهد بود:


که به معنای دسترسی به مقدار متغیر uuid دریافتی از سمت سرور و تنظیم آن به عنوان یک متغیر سراسری است.
اکنون اگر مجددا به برگه‌ی مجزای Post request مراجعه و آن‌را ارسال کنیم، در خروجی بدنه‌ی response دریافتی از سمت سرور:
   "json": {
        "id": "83d437a8-bce6-438b-8693-068e5399182c",
        "name": "Vahid"
    },
دقیقا ارسال همان مقدار متغیر دریافتی از برگه‌ای دیگر که توسط متغیر {{uuid}} تنظیم شده‌، قابل مشاهده‌است.
تا اینجا تمام برگه‌های باز را ذخیره کنید:


در این تصویر، uuid پس از Post request قرار گرفته، چون ترتیب ذخیره سازی آن‌ها به همین صورت بوده‌است. اما نیاز است uuid را به پیش از درخواست post، منتقل کرد. برای اینکار می‌توان از drag/drop آیتم آن کمک گرفت.


نوشتن یک آزمون ساده

هدف اصلی از برگه‌ی Tests هر درخواست در Postman، نوشتن آزمون‌های مختلف است. به همین جهت برای نوشتن یک آزمون ساده، به برگه‌ی Post request که هم اکنون باز است، مراجعه کرده و سپس برگه‌ی Tests آن‌را به صورت زیر تنظیم می‌کنیم:


pm.test("Status code is 200", function () {
    pm.response.to.have.status(200);
});
در اینجا در پنل code snippets کناری آن، بر روی لینک و گزینه‌ی «Status code: code is 200» کلیک کرده‌ایم تا به صورت خودکار، قطعه کد فوق را تولید کند. البته Tests را در قسمت‌های بعدی با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد. در اینجا بیشتر هدف آشنایی مقدماتی با برگه‌ی Tests آن است.
این آزمون، بررسی می‌کند که آیا status code بازگشتی از سرور 200 است یا خیر؟ برای اجرای آن، فقط کافی است بر روی دکمه Send این برگه کلیک کنید:


نتیجه‌ی آن‌را در برگه‌ی جدید Test Results، در قسمت نمایش response دریافتی از سمت سرور، می‌توان مشاهده کرد که بیانگر موفقیت آمیز بودن آزمایش انجام شده‌است.
اگر علاقمندید تا حالت شکست آن‌را نیز مشاهده کنید، بجای عدد 200، عدد 404 را وارد کرده و مجددا درخواست را ارسال کنید.


اجرای ترتیبی آیتم‌های یک مجموعه

تا اینجا اگر درخواست‌ها را در مجموعه‌ی httpbin ذخیره کرده و همچنین ترتیب آن‌ها را نیز به نحوی که گفته شد، اصلاح کرده باشید، یک چنین شکلی را باید مشاهده کنید:


در اینجا برای اجرای ترتیبی این آیتم‌ها و اجرای گردش کاری کوچکی که ایجاد کرده‌ایم (درخواست post باید پس از درخواست uuid و بر اساس مقدار دریافتی آن از سرور اجرا شود)، می‌توان از collection runner برنامه‌ی Postman استفاده کرد:


با کلیک بر روی دکمه‌ی Runner، در نوار ابزار برنامه‌ی Postman، صفحه‌ی Collection runner آن ظاهر می‌شود. در این صفحه ابتدا httpbin collection را انتخاب می‌کنیم که سبب نمایش محتویات و اجزای آن خواهد شد. سپس بدون ایجاد هیچگونه تغییری در تنظیمات این صفحه، بر روی دکمه‌ی run httpbin کلیک می‌کنیم:


پس از اجرای خودکار مراحل این مجموعه، نتیجه‌ی عملیات ظاهر می‌شود:


در اینجا هر مرحله، پس از مرحله‌ای دیگر اجرا شده و اگر آزمایشی نیز به همراه آن‌ها بوده باشد نیز اجرا شده‌است. همچنین اگر بر روی نام هر کدام از مراحل کلیک کنیم، می‌توان جزئیات آن‌ها را نیز دقیقا بررسی کرد:


امکان اجرای یک چنین قابلیتی توسط برنامه‌ی CLI ای به نام newman نیز به همراه Postman وجود دارد که جهت استفاده‌ی در continuous integration servers می‌تواند بسیار مفید باشد. جزئیات آن‌را در قسمت‌های بعدی بررسی خواهیم کرد.
نظرات مطالب
شروع به کار با DNTFrameworkCore - قسمت 3 - پیاده‌سازی سرویس‌های موجودیت‌ها
از طریق مدل پیش‌فرض یعنی FilteredPagedQueryModel می‌توانید به اطلاعات صفحه‌بندی، مرتب‌سازی و جستجوی پویا برفراز فیلدهایی که در کوئری نهایی شما موجود هستند، دسترسی داشته باشید. در سناریوهایی که قصد فیلتر کردن اطلاعات بر اساس سایر فیلدها که در کوئری نهایی نیز حضور ندارند یا به صورت کلی در شرایطی که جستجوی پویا برفراز خصوصیات ReadModel متناظر با موجودیت، پاسخگوی نیازهای شما نباشد، می‌بایست از یک مدل سفارشی برای جستجوی صریح در همان متد BuildReadQuery استفاده کنید. 

مطالب
آشنایی با CLR: قسمت بیست و پنجم
یکی از مهمترین خصوصیات CLR این است که نوع‌ها، ایمن هستند و همواره می‌داند که هر شیء از چه نوعی است. برای اثبات این ادعا می‌توانید متد GetType را صدا بزنید تا به شما بگوید این شیء از چه نوعی است. متد GetType قابلیت رونویسی ندارد و به همین علت می‌توانید مطمئن باشید که خروجی برگشتی دستکاری نشده است.
یکی از نیازهای طراحان این است که مرتبا نیاز به تبدیل نوع‌ها را به یکدیگر دارند. CLR به شما اجازه می‌دهد که هر آبجکتی را به نوع مربوط به خودش یا والدینش تبدیل کنید. بسته به زبانی که انتخاب می‌کنید، این تبدیل شکل متفاوتی دارد و در سی شارپ نیاز به سینتکس خاصی نیست.
سی شارپ برای تبدیل یک شیء به نوع‌های والدش، نیازی به ذکر نوع ندارد ولی اگر قرار است از سمت والد به سمت فرزند Cast شود نیاز است که صریحا نوع آن را اعلام کنید. در این روش اگر نوع تبدیلات با شیء ما سازگاری نداشته باشد، در زمان اجرا، با خطای
 InvalidCastExceptio
 روبرو خواهید شد. کد زیر نمونه‌ای از این تبدیلات است:
internal class Employee {
...
}    
public sealed class Program {
     public static void Main() {
        // بدون ذکر نام والد تبدیل صورت میگیرد
        Object o = new Employee();

      // برای تبدیل والد به یکی از مشتقات آن نیاز است
        // نوع آن به طور صریح ذکر گردد
         // در بعضی زبان‌های مثل ویژوال بیسیک نیازی به ذکر آن نیست
        Employee e = (Employee) o;
     }
  }

استفاده از کلمات as و is در تبدیلات
یکی دیگر از روش‌های امن برای cast کردن اشیاء، استفاده از کلمه‌ی کلیدی is هست. این عبارت چک می‌کند که آیا شیء مورد نظر، از نوع تبدیلی ما پشتیبانی می‌کند یا خیر؛ اگر true بازگرداند به این معنی است که پشتیبانی می‌شود و در حین cast کردن با خطایی روبرو نمی‌شویم.
Object o = new Object();
  Boolean b1 = (o is Object);   // b1 is true.
  Boolean b2 = (o is Employee); // b2 is false.
پی نوشت :در این بررسی اگر شیء نال باشد، مقدار برگشتی همیشه false است. چون به هیچ نوعی قابل تبدیل نیست.
نحوه‌ی استفاده‌ی از کلمه کلیدی is در این تبدیل به شکل زیر است:
if (o is Employee) 
{     
         Employee e = (Employee) o;
}
کد بالا با اینکه ایمنی بیشتری دارد، ولی از نظر کارآیی هزینه بر است. دلیل آن هم این است که عمل تاییدیه، در دو مرتبه انجام می‌شود: اولین مرحله‌ی تایید، استفاده از عبارت is است تا بررسی کند آیا این شیء قابل تبدیل به نوع مورد نظر است یا خیر. دومین بررسی هم در حین تبدیل یا Cast کردن اتفاق می‌افتد که خود این تبدیل هم، همانطور که در بالا اشاره کردیم، بررسی‌هایی برای تبدیل دارد.

برای بهبود کد بالا، سی شارپ کلمه‌ی کلیدی as را ارائه می‌کند. کلمه کلیدی as باعث می‌شود اگر شیء به آن نوع قابل تبدیل باشد، ارجاعی صورت بگیرد؛ در غیر این صورت مقدار نال بازگشت داده می‌شود. شاید شما بگویید که در خط بعدی ما نیز دوباره مجددا یک عبارت شرطی داریم و دوباره داریم عمل تاییدیه را انجام می‌دهیم. ولی باید گفت این if به مراتب هزینه‌ی کمتری نسبت به بررسی‌های تبدیل یا Cast به شیوه‌ی بالاست.
Employee e = o as Employee;
  if (e != null) {
     .....
  }

فضاهای نام و اسمبلی ها
همانطور که مطلع هستید، فضاهای نام به ما این اجازه را می‌دهند تا نوع‌ها را به صورت منطقی گروه بندی کنیم تا دسترسی به آنان راحت‌تر باشد. برای مثال مطمئنا با نگاه به اسم فضای نام
System.Text
متوجه می‌شویم که داخل آن، نوع‌های متفاوتی برای کار با رشته‌ها وجود دارد. برای دسترسی به یک نوع، ابتدا باید از فضاهای نام آن شروع کرد و به شیوه‌ی زیر، به نوع‌ها دسترسی پیدا کرد:
public sealed class Program {
     public static void Main() {
        System.IO.FileStream fs = new System.IO.FileStream(...);
        System.Text.StringBuilder sb = new System.Text.StringBuilder();
     }
  }
احتمالا متوجه‌ی شلوغی و طولانی شدن بی جهت کدها شده‌اید. برای رفع این مشکل، هر زبان شیوه‌ای را می‌تواند بکار بگیرد که سی شارپ از کلمه‌ی کلیدی Using و مثلا ویژوال بیسیک از کلمه‌ی کلیدی Import و ... استفاده می‌کنند و حال می‌توانیم کد بالا را خلاصه‌تر و منظم‌تر بنویسیم:
using System.IO;    // Try prepending "System.IO." 
 using System.Text;  // Try prepending "System.Text." 
  
public sealed class Program {
     public static void Main() {
        FileStream fs = new FileStream(...); 
       StringBuilder sb = new StringBuilder();
     }
  }

موقعیکه شما نوعی را در یک فضای نام استفاده می‌کنید، این نوع به ترتیب بررسی می‌کند که نوع، در کدام فضای نام و کدام اسمبلی مورد استفاده قرار گرفته است. این اسمبلی‌ها شامل FCL و اسمبلی‌های خارجی است که به آن لینک کرده‌اید. حال ممکن است این سؤال پیش بیاید که ممکن است نام دو نوع، در دو فضای نام متفاوت، یکی باشد و در یک جا مورد استفاده قرار گرفته‌اند. چگونه می‌توان تشخیص داد که کدام نوع، متعلق به دیگری است؟ نظر مایکروسافت این است که تا می‌توانید سعی کنید از اسامی متفاوت استفاده کنید. ولی در بعضی شرایط این مورد ممکن نیست. به همین علت باید هر دو کلاس یا به طور کامل، به همراه فضای نام نوشته شوند؛ یا اینکه یکی از آن‌ها بدین شکل باشد و فضای نام نوع دیگر، با using صدا زده شود.
در مثال زیر ما دو نوع را با نام Widget داریم که در دو فضای نام Microsoft و Dotnettips وجود دارند:
using Microsoft; 
using Dotnettips ;
public sealed class Program {
     public static void Main() {
        Widget w = new Widget();// An ambiguous reference
     } 
 }
در کد بالا به دلیل اینکه مشخص نیست نوعی که مدنظر شماست، کدام است، با خطای زیر روبرو می‌شوید:
 'Widget' is an ambiguous reference between 'Microsoft.Widget' and 'Dotnettips.Widget
به همین علت کد را به شکل زیر تغییر می‌دهیم:
using Microsoft; 
using Dotnettips;
   
public sealed class Program {
     public static void Main() {
        Dotnettips.Widget w = new Dotnettips.Widget(); // Not ambiguous
     }
  }
یا بدین صورت:
using Microsoft; 
using Dotnettips;
using DotnettipsWidget = Dotnettips.Widget;   

public sealed class Program {
     public static void Main() {
        DotnettipsWidget w = new DotnettipsWidget (); // No error now
     }
  }
حال بیایید تصور کنیم که فضای‌های نام هم یکسان شده‌اند. مثلا شرکتی به اسم Australian Boomerang Company و شرکت دیگری به اسم Alaskan Boat Corporation یک اسمبلی با نام Widget را تولید کرده اند و تحت فضای نام ABC منتشر کرده‌اند.با اینکه مایکروسافت سفارش زیادی کرده است که از نام کامل استفاده شود و مخفف‌ها را مورد استفاده قرار ندهید ولی از اتفاقاتی است که ممکن است رخ بدهد. در این حالت خوشبختانه کمپایلر سی شارپ قابلیتی به نام Extern را معرفی کرده است.
مطالب
پیاده سازی یک سیستم دسترسی Role Based در Web API و AngularJs - بخش سوم (پایانی)
در بخش پیشین  به بررسی جزئی‌تر ایجاد پایگاه داده و همچنین توسعه Custom Filter Attribute پرداختیم که وظیفه تایید صلاحیت کاربر جاری و بررسی دسترسی وی به API Method مورد نظر را بررسی می‌کرد. در این مقاله به این بحث می‌پردازیم که در Filter Attribute توسعه داده شده، قصد داریم یک سرویس Access Control ایجاد نماییم.
این سرویس وظیفه تمامی اعمال مربوط به نقش‌ها و دسترسی‌های کاربر را بر عهده خواهد داشت. این سرویس به صورت زیر تعریف می‌گردد:
public class AccessControlService
{
        private DbContext db;

        public AccessControlService()
        {
            db = new DbContext();
        }

        public IEnumerable<Permission> GetUserPermissions(string userId)
        {
            var userRoles = this.GetUserRoles(userId);
            var userPermissions = new List<Permission>();
            foreach (var userRole in userRoles)
            {
                foreach (var permission in userRole.Permissions)
                {
                    // prevent duplicates
                    if (!userPermissions.Contains(permission))
                        userPermissions.Add(permission);
                }
            }
            return userPermissions;
        }
        public IEnumerable<Role> GetUserRoles(string userId)
        {
            return db.Users.FirstOrDefault(x => x.UserId == userId).Roles.ToList();
        }

        public bool HasPermission(string userId, string area, string control)
        {
            var found = false;
            var userPermissions = this.GetUserPermissions(userId);
            var permission = userPermissions.FirstOrDefault(x => x.Area == area && x.Control == control);
            if (permission != null)
                found = true;
            return found;
        }
{
همانطور که ملاحظه می‌کنید، ما سه متد GetUserPermissions، GetUserRoles و HasPermission را توسعه داده‌ایم. حال اینکه بر حسب نیاز، می‌توانید متدهای بیشتری را نیز به این سرویس اضافه نمایید. متد اول، وظیفه‌ی واکشی تمامی permissionهای کاربر را عهده دار می‌باشد. متد GetUserRoles نیز تمامی نقش‌های کاربر را در سیستم، بازمی‌گرداند و در نهایت متد سوم، همان متدی است که ما در Filterattribute از آن استفاده کرد‌ه‌ایم. این متد با دریافت پارامترها و بازگردانی یک مقدار درست یا نادرست، تعیین می‌کند که کاربر جاری به آن محدوده دسترسی دارد یا خیر.
تمامی حداقل‌هایی که برای نگارش سمت سرور نیاز بود، به پایان رسید. حال به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که چگونه این سطوح دسترسی را با سمت کاربر همگام نماییم. به طوری که به عنوان مثال اگر کاربری حق دسترسی به ویرایش مطالب یک سایت را ندارد، دکمه مورد نظر که او را به آن صفحه هدایت می‌کند نیز نباید به وی نشان داده شود. سناریویی که ما برای این کار در نظر گرفته‌ایم، به این گونه می‌باشد که در هنگام ورود کاربر، لیستی از تمامی دسترسی‌های او به صورت JSON به سمت کلاینت ارسال می‌گردد. حال وظیفه مدیریت نمایش یا عدم نمایش المان‌های صفحه، بر عهده زبان سمت کلاینت، یعنی AngularJs خواهد بود. بنابراین در ابتدایی‌ترین حالت، ما نیاز به یک کنترلر و متد Web API داریم تا لیست دسترسی‌های کاربر را بازگرداند. این کنترلر در حال حاضر شامل یک متد است. اما بر حسب نیاز، می‌توانید متدهای بیشتری را به کنترلر اضافه نمایید.
    [RoutePrefix("َAuth/permissions")]
    public class PermissionsController : ApiController
    {
        private AccessControlService _AccessControlService = null;
        public PermissionsController()
        {
            _AccessControlService = new AccessControlService();
        }

        [Route("GetUserPermissions")]
        public async Task<IHttpActionResult> GetUserPermissions()
        {
            if (!User.Identity.IsAuthenticated)
            {
                return Unauthorized();
            }
            return Ok(_AccessControlService.GetPermissions(User.Identity.GetCurrentUserId()));
        }        
    }
در متد فوق ما از متد سرویس Access Control که لیست تمامی permissionهای کاربر را باز می‌گرداند، کمک گرفتیم. متد GetUserPermissions پس از ورود کاربر توسط کلاینت فراخوانی می‌گردد و لیست تمامی دسترسی‌ها در سمت کلاینت، در rootScope انگیولار ذخیره سازی می‌گردد. حال نوبت به آن رسیده که به بررسی عملیات سمت کلاینت بپردازیم.

توسعه سرویس‌ها و فرآیندهای سمت وب کلاینت AngularJS

در ابتدا در سمت کلاینت نیاز به سرویسی داریم که دسترسی‌های سمت سرور را دریافت نماید. از این رو ما نام این سرویس را permissionService می‌نامیم.
'use strict';
angular.module('App').factory('permissionService', ['$http', '$q', function ($http, $q) {

    var _getUserPermissions = function () {
        return $http.get(serviceBaseUrl + '/api/permissions/GetUserPermissions/');
    }

    var _isAuthorize = function (area, control) {
        return _.some($scope.permissions, { 'area': area, 'control': control });
    }

    return {
        getUserPermissions: _getUserPermissions,
        isAuthorize: _isAuthorize
    };
}]);
اگر بخواهیم مختصری درباره‌ی این سرویس صحبت کنیم، متد اول که یک دستور GET ساده است و لیست دسترسی‌ها را از PermissionController دریافت می‌کند. متد بعدی که در آینده بیشتر با آن آشنا می‌شویم، عملیات تایید صلاحیت کاربر را به ناحیه مورد نظر، انجام می‌دهد (همان مثال دسترسی به دکمه ویرایش مطلب در یک صفحه). در این متد برای جستجوی لیست permissions از کتابخانه‌ای با نام Lodash کمک گرفته‌ایم. این کتابخانه کاری شبیه به دستورات Linq را در کالکشن‌ها و آرایه‌های جاوااسکریپتی، انجام می‌دهد. متد some یک مقدار درست یا نادرست را بازمی‌گرداند. بازگردانی مقدار درست، به این معنی است که کاربر به ناحیه‌ی مورد نظر اجازه‌ی دسترسی را خواهد داشت.
حال باید متد‌های این سرویس را در کنترلر لاگین فراخوانی نماییم. در این مرحله ما از rootScope dependency استفاده می‌کنیم. برای نحوه‌ی عملکرد rootScope میتوانید به مقاله‌ای در این زمینه در وب سایت toddomotto مراجعه کنید. در این مقاله ویژگی‌ها و اختلاف‌های scope و rootScope به تفصیل بیان شده است. مقاله‌ای دیگر در همین زمینه نوشته شده است که در انتهای مقاله به بررسی چند نکته در مورد کدهای مشترک پرداخته شده‌است. تکه کد زیر، متد login را نمایش می‌دهد که در loginController قرار گرفته است و ما در آن از نوشتن کل بلاک loginController چشم پوشی کرده‌ایم. متد savePermissions تنها یک کار را انجام می‌دهد و آن هم این است که در ابتدا، به سرویس permissionService متصل شده و تمامی دسترسی‌ها را واکشی می‌نماید و پس از آن، آنها را درون rootScope قرار می‌دهد تا در تمامی کنترلرها قابل دسترسی باشد.
    $scope.login = function () {
        authService.login($scope.loginData).then(function (response) {
            savePermissions();
            $location.path('/userPanel');
        },
         function (err) {
             $scope.message = err.error_description;
         });
    };

    var savePermissions = function () {
        permissionService.getUserPermissions().then(function (response) {
            $rootScope.permissions = response.data;
        },
        function (err) {
        });
    }
}

   حال تمامی اطلاعات دسترسی، در سمت کلاینت نیز قابل دسترسی می‌باشد. تنها کاری که نیاز است، broadCast کردن متد isAuthorize است که آن هم باید در rootScope قرار بگیرد. ما برای این انتساب یک راهکار را ارائه کرده‌ایم. معماری سیستم کلاینت به این صورت است که تمامی کنترلرها درون یک parentController قرار گرفته‌اند. از این رو می‌توان در parentController این انتساب (ایجاد دسترسی عمومی برایisAuthorize) صورت گیرد. برای این کار در parentController تغییرات زیر صورت می‌گیرد:
App.controller('parentController', ['$rootScope', '$scope', 'authService', 'permissionService', function ($rootScope, $scope, authService, permissionService) {
        $scope.authentication = authService.authentication;

        // isAuthorize Method
        $scope.isAuthorize = permissionService.isAuthorize();

        // rest of codes
}]);
در کد فوق ما isAuthorize را درون scope قرار داده‌ایم. دلیل آن هم این است که هر چه که در scope قرار بگیرد، تمامی کنترلر‌های child نیز به آن دسترسی خواهند داشت. البته ممکن است که این بهترین نوع پیاده سازی برای به اشتراک گذاری یک منبع نباشد.
 در گام بعدی کافیست المان‌های صفحه را بر اساس همین دسترسی‌ها فعال یا غیر فعال کنیم. برای این کار از دستور ng-if میتوان استفاده کرد. برای این کار به مثال زیر توجه کنید:
<div ng-controller="childController">
    <div ng-if="isAuthorize('articles', 'edit')" >
    <!-- the block that we want to not see unauthorize person -->
    </div>
</div>
همانطور که مشاهده می‌کنید، تمامی المان‌ها را می‌توان با دستور ساده ng-if، از دید کاربران بدون صلاحیت، پنهان نمود. البته توجه داشته باشید که شما نمی‌توانید تنها به پنهان کردن این اطلاعات اکتفا کنید. بلکه باید تمامی متدهای کنترلرهای سمت سرور را هم با همین روش (فیلتر کردن با Filter Attribute) بررسی نمایید. به ازای هر درخواست کاربر باید بررسی شود که او به منبع مورد نظر دسترسی دارد یا خیر.
تنها نکته‌ای که باقی می‌ماند این است که طول عمر scope و rootScope چقدر است؟! برای پاسخ به این سوال باید بگوییم هر بار که صفحه refresh می‌شود، تمامی مقادیر scope و rootScope خالی می‌شوند. برای این کار هم یک راهکار خیلی ساده (و شاید کمی ناشیانه) در نظر گرفته شده‌است. میتوان بلاک مربوط به پر کردن rootScope.permissions را که در loginController نوشته شده بود، به درون parentController انتقال داد و آن را با استفاده از emit اجرا کرد و در حالت عادی، در هنگام refresh شدن صفحه نیز چون parentController در اولین لحظه اجرا می‌شود، میتوان تمامی مقادیر rootScope.permissions را دوباره از سمت سرور دریافت کرد.