مطالب
آشنایی با CLR: قسمت ششم
در مقاله قبلی مبحث کامپایلر JIT را آغاز کردیم. در این قسمت قصد داریم مبحث کارآیی CLR و مباحث دیباگینگ را پیش بکشیم.
از آنجا که یک کد مدیریت نشده، مبحث کارهای JIT را ندارد، ولی CLR مجبور است وقتی را برای آن بگذارد، به نظر می‌رسد ما با یک نقص کوچک در کارآیی روبرو هستیم. گفتیم که جیت کدها را در حافظه‌ی پویا ذخیره می‌کند. به همین خاطر با terminate شدن یا خاتمه دادن به برنامه، این کدها از بین می‌روند یا اینکه اگر دو نمونه از برنامه را اجرا کنیم، هر کدام جداگانه کد را تولید می‌کنند و هر کدام برای خودشان حافظه‌ای بر خواهند داشت و اگر مقایسه‌ای با کدهای مدیریت نشده داشته باشید، در مورد مصرف حافظه یک مشکل ایجاد می‌کند. همچنین JIT در حین تبدیل به کدهای بومی یک بهینه سازی روی کد هم انجام میدهد که این بهینه سازی وقتی را به خود اختصاص می‌دهد ولی همین بهینه سازی کد موجب کارآیی بهتر برنامه می‌گردد.
در زبان سی شارپ دو سوئیچ وجود دارند که بر بهینه سازی کد تاثیر گذار هستند؛ سوئیچ‌های debug و optimize. در جدول زیر تاثیر هر یک از سوئیچ‌ها را بر کیفیت کد IL و JIT در تبدیل به کد بومی را نشان میدهد.

موقعیکه از دستور -optimize استفاده می‌شود، کد IL تولید شده شامل تعداد زیادی از دستورات بدون دستورالعمل No Operation یا به اختصار NOP و پرش‌های شاخه‌ای به خط کد بعدی می‌باشد. این دستور العمل‌ها ما را قادر میسازند تا ویژگی edit & Continue را برای دیباگ کردن و یک سری دستورالعمل‌ها را برای کدنویسی راحت‌تر برای دیباگ کردن و ایجاد break point‌ها داشته باشیم.

موقعی که کد IL بهینه شده تولید شود، این خصوصیات اضافه حذف خواهند شد و دنبال کردن خط به خط کد، کار سختی می‌شود. ولی در عوض فایل نهایی exe یا dll، کوچکتر خواهد شد. بهینه سازی IL توسط JIT حذف خواهد شد و برای کسانی که دوست دارند کدهای IL را تحلیل و آنالیز کنند، خواندنش ساده‌تر و آسان‌تر خواهد بود.

نکته‌ی بعدی اینکه موقعیکه شما از سوئیچ (/debug(+/full/pdbonly استفاده می‌کنید، یک فایل PDB  یا Program Database ایجاد می‌شود. این فایل به دیباگرها کمک می‌کند تا متغیرهای محلی را شناسایی و به کدهای IL متصل شوند. کلمه‌ی full بدین معنی است که JIT می‌تواند دستورات بومی را ردیابی کند تا مبداء آن کد را پیدا کند. سبب می‌شود که ویژوال استودیو به یک دیباگر متصل شده تا در حین اجرای پروسه، آن را دیباگ کند. در صورتی که این سوئیچ را استفاده نکنید، به طور پیش فرض پروسه اجرا و مصرف حافظه کمتر می‌شود. اگر شما پروسه‌ای را اجرا کنید که دیباگر به آن متصل شود، به طور اجباری JIT مجبور به انجام عملیات ردیابی خواهد شد؛ مگر اینکه گزینه‌ی suppress jit  optimization on module load را غیرفعال کرده باشید.
موقعیکه در ویژوال استودیو دو حالت دیباگ و ریلیز را انتخاب می‌کنید، در واقع تنظیمات زیر را اجرا می‌کنید:

//debug

/optimize­ 
/debug:full

//=======================

//Release

/optimize+
/debug:pdbonly
احتمالا موارد بالا به شما می‌گویند که یک سیستم مبتنی بر CLR مشکلات زیادی دارد که یکی از آن‌ها، زمان‌بر بودن انجام عملیات فرآیند پردازش است و دیگری مصرف زیاد حافظه و عدم اشترک حافظه که در مورد کامپایل جیت به آن اشاره کردیم. ولی در بند بعدی قصد داریم نظرتان را عوض کنم.

اگر خیلی شک دارید که واقعا یک برنامه‌ی CLR کارآیی یک برنامه را پایین می‌آورد، بهتر هست به بررسی کارآیی چند برنامه غیر آزمایشی noTrial که حتی خود مایکروسافت آن برنامه‌ها را ایجاد کرده است بپردازید و آن‌ها را با یک برنامه‌ی unmanaged مقایسه کنید. قطعا باعث تعجب شما خواهد شد. این نکته دلایل زیادی دارد که در زیر تعدادی از آن‌ها را بررسی می‌کنیم.
اینکه CLR در محیط اجرا قصد کمپایل دارد، باعث آشنایی کامپایلر با محیط اجرا می‌گردد. از این رو تصمیماتی را که می‌گیرد، می‌تواند به کارآیی یک برنامه کمک کند. در صورتیکه یک برنامه‌ی unmanaged که قبلا کمپایل شده و با محیط‌های متفاوتی که روی آن‌ها اجرا میشود، هیچ آشنایی ندارد و نمیتواند از آن محیط‌ها حداکثر بهره‌وری لازم را به عمل آورد.
برای آشنایی با این ویژگی‌ها توجه شما را به نکات ذیل جلب می‌کنم:

یک.  JIT می‌تواند با نوع پردازنده آشنا شود که آیا این پردازنده از نسل پنتیوم 4 است یا نسل Core i. به همین علت می‌تواند از این مزیت استفاده کرده و دستورات اختصاصی آن‌ها را به کار گیرد، تا برنامه با performance بالاتری اجرا گردد. در صورتی که unmanaged باید حتما دستورات را در پایین‌ترین سطح ممکن و عمومی اجرا کند؛ در صورتیکه شاید یک دستور اختصاصی در یک سی پی یو خاص، در یک عملیات موجب 4 برابر، اجرای سریعتر شود.

دو.  JIT میتواند بررسی هایی را که برابر false هستند، تشخیص دهد. برای فهم بهتر، کد زیر را در نظر بگیرید:
if (numberOfCPUs > 1) {
...
}

کد بالا در صورتیکه پردازنده تک هسته‌ای باشد یک کد بلا استفاده است که جیت باید وقتی را برای کامپایل آن اختصاص دهد؛ در صورتیکه JIT باهوش‌تر از این حرفاست و در کدی که تولید می‌کند، این دستورات حذف خواهند شد و باعث کوچکتر شدن کد و اجرای سریعتر می‌گردد.

سه. مورد بعدی که هنوز پیاده سازی نشده، ولی احتمال اجرای آن در آینده است، این است که یک کد می‌تواند جهت تصحیح بعضی موارد چون مسائل مربوط به دیباگ کردن و مرتب سازی‌های مجدد، عمل کامپایل را مجددا برای یک کد اعمال نماید.
دلایل بالا تنها قسمت کوچکی است که به ما اثبات می‌کند که چرا CLR می‌تواند کارآیی بهتری را نسبت به زبان‌های unmanaged امروزی داشته باشد. همچنین قول‌هایی از سازندگان برای بهبود کیفیت هر چه بیشتر این سیستم‌ها به گوش می‌رسد.

کارآیی بالاتر
اگر برنامه‌ای توسط شما بررسی شد و دیدید که نتایج مورد نیاز در مورد performance را نشان نمی‌دهد، می‌توانید از ابزار کمکی که مایکروسافت در بسته‌های فریمورک دات نت قرار داده است استفاده کنید. نام این ابزار Ngen.exe است و وظیفه‌ی آن این است که وقتی برنامه بر روی یک سیستم برای اولین مرتبه اجرا می‌گردد، کد همه‌ی اسمبلی‌ها را تبدیل کرده و آن‌ها روی دیسک ذخیره می‌کند. بدین ترتیب در دفعات بعدی اجرا، JIT بررسی می‌کند که آیا کد کامپایل شده‌ی اسمبلی از قبل موجود است یا خیر. در صورت وجود، عملیات کامپایل به کد بومی لغو شده و از کد ذخیره شده استفاده خواهد کرد.
نکته‌ای که باید در حین استفاده از این ابزار به آن دقت کنید این است که کد در محیط‌های واقعی اجرا چندان بهینه نیست. بعدا در مورد این ابزار به تفصیل صحبت می‌کنیم.

system.runtime.profileoptimization
کلاس بالا سبب می‌شود که CLR در یک فایل ثبت کند که چه متدهایی در حین اجرای برنامه کمپایل شوند تا در آینده در حین آغاز اجرای برنامه کامپایلر JIT بتواند همزمان این متدها را در ترد دیگری کامپایل کند. اگر برنامه‌ی شما روی یک پردازنده‌ی چند هسته‌ای اجرا می‌شود، در نتیجه اجرای سریعتری خواهید داشت. به این دلیل که چندین متد به طور همزمان در حال کمپایل شدن هستند و همزمان با آماده سازی برنامه برای اجرا اتفاق می‌افتد؛ به جای اینکه عمل کمپایل همزمان با تعامل کاربر با برنامه باشد.

مطالب
Attribute Routing در ASP.NET MVC 5
Routing مکانیزم مسیریابی ASP.NET MVC است، که یک URI را به یک اکشن متد نگاشت می‌کند. MVC 5 نوع جدیدی از مسیر یابی را پشتیبانی میکند که Attribute Routing یا مسیریابی نشانه ای نام دارد. همانطور که از نامش پیداست، مسیریابی نشانه ای از Attribute‌ها برای این امر استفاده میکند. این روش به شما کنترل بیشتری روی URI‌های اپلیکیشن تان می‌دهد.
مدل قبلی مسیریابی (conventional-routing) هنوز کاملا پشتیبانی می‌شود. در واقع می‌توانید هر دو تکنیک را بعنوان مکمل یکدیگر در یک پروژه استفاده کنید.
در این پست قابلیت‌ها و گزینه‌های اساسی مسیریابی نشانه ای را بررسی میکنیم.
  • چرا مسیریابی نشانه ای؟
  • فعال سازی مسیریابی نشانه ای
  • پارامتر‌های اختیاری URI و مقادیر پیش فرض
  • پیشوند مسیر ها
  • مسیر پیش فرض
  • محدودیت‌های مسیر ها
      • محدودیت‌های سفارشی
  • نام مسیر ها
  • ناحیه‌ها (Areas)


چرا مسیریابی نشانه ای

برای مثال یک وب سایت تجارت آنلاین بهینه شده اجتماعی، می‌تواند مسیرهایی مانند لیست زیر داشته باشد:
  • {productId:int}/{productTitle}
نگاشت می‌شود به: (ProductsController.Show(int id
  • {username}
نگاشت می‌شود به: (ProfilesController.Show(string username
  • {username}/catalogs/{catalogId:int}/{catalogTitle}
نگاشت می‌شود به: (CatalogsController.Show(string username, int catalogId
در نسخه قبلی ASP.NET MVC، قوانین مسیریابی در فایل RouteConfig.cs تعریف می‌شدند، و اشاره به اکشن‌های کنترلرها به نحو زیر انجام می‌شد:
routes.MapRoute(
    name: "ProductPage",
    url: "{productId}/{productTitle}",
    defaults: new { controller = "Products", action = "Show" },
    constraints: new { productId = "\\d+" }
);
هنگامی که قوانین مسیریابی در کنار اکشن متدها تعریف می‌شوند، یعنی در یک فایل سورس و نه در یک کلاس پیکربندی خارجی، درک و فهم نگاشت URI‌ها به اکشن‌ها واضح‌تر و راحت می‌شود. تعریف مسیر قبلی، می‌تواند توسط یک attribute ساده بدین صورت نگاشت شود:
[Route("{productId:int}/{productTitle}")]
public ActionResult Show(int productId) { ... }

فعال سازی Attribute Routing

برای فعال سازی مسیریابی نشانه ای، متد MapMvcAttributeRoutes را هنگام پیکربندی فراخوانی کنید.
public class RouteConfig
{
    public static void RegisterRoutes(RouteCollection routes)
    {
        routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}");
 
        routes.MapMvcAttributeRoutes();
    }
}
همچنین می‌توانید مدل قبلی مسیریابی را با تکنیک جدید تلفیق کنید.
public static void RegisterRoutes(RouteCollection routes)
{
    routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}");
 
    routes.MapMvcAttributeRoutes();
 
    routes.MapRoute(
        name: "Default",
        url: "{controller}/{action}/{id}",
        defaults: new { controller = "Home", action = "Index", id = UrlParameter.Optional }
    );
}

پارامترهای اختیاری URI و مقادیر پیش فرض

می توانید با اضافه کردن یک علامت سوال به پارامترهای مسیریابی، آنها را optional یا اختیاری کنید. برای تعیین مقدار پیش فرض هم از فرمت parameter=value استفاده می‌کنید.
public class BooksController : Controller
{
    // eg: /books
    // eg: /books/1430210079
    [Route("books/{isbn?}")]
    public ActionResult View(string isbn)
    {
        if (!String.IsNullOrEmpty(isbn))
        {
            return View("OneBook", GetBook(isbn));
        }
        return View("AllBooks", GetBooks());
    }
 
    // eg: /books/lang
    // eg: /books/lang/en
    // eg: /books/lang/he
    [Route("books/lang/{lang=en}")]
    public ActionResult ViewByLanguage(string lang)
    {
        return View("OneBook", GetBooksByLanguage(lang));
    }
}
در این مثال، هر دو مسیر books/ و books/1430210079/ به اکشن متد "View" نگاشت می‌شوند، مسیر اول تمام کتاب‌ها را لیست میکند، و مسیر دوم جزئیات کتابی مشخص را لیست می‌کند. هر دو مسیر books/lang/ و books/lang/en/ به یک شکل نگاشت می‌شوند، چرا که مقدار پیش فرض این پارامتر en تعریف شده.



پیشوند مسیرها (Route Prefixes)

برخی اوقات، تمام مسیرها در یک کنترلر با یک پیشوند شروع می‌شوند. بعنوان مثال:
public class ReviewsController : Controller
{
    // eg: /reviews
    [Route("reviews")]
    public ActionResult Index() { ... }
    // eg: /reviews/5
    [Route("reviews/{reviewId}")]
    public ActionResult Show(int reviewId) { ... }
    // eg: /reviews/5/edit
    [Route("reviews/{reviewId}/edit")]
    public ActionResult Edit(int reviewId) { ... }
}
همچنین می‌توانید با استفاده از خاصیت [RoutePrefix] یک پیشوند عمومی برای کل کنترلر تعریف کنید:
[RoutePrefix("reviews")]
public class ReviewsController : Controller
{
    // eg.: /reviews
    [Route]
    public ActionResult Index() { ... }
    // eg.: /reviews/5
    [Route("{reviewId}")]
    public ActionResult Show(int reviewId) { ... }
    // eg.: /reviews/5/edit
    [Route("{reviewId}/edit")]
    public ActionResult Edit(int reviewId) { ... }
}
در صورت لزوم، می‌توانید برای بازنویسی (override) پیشوند مسیرها از کاراکتر ~ استفاده کنید:
[RoutePrefix("reviews")]
public class ReviewsController : Controller
{
    // eg.: /spotlight-review
    [Route("~/spotlight-review")]
    public ActionResult ShowSpotlight() { ... }
 
    ...
}

مسیر پیش فرض

می توانید خاصیت [Route] را روی کنترلر اعمال کنید، تا اکشن متد را بعنوان یک پارامتر بگیرید. این مسیر سپس روی تمام اکشن متدهای این کنترلر اعمال می‌شود، مگر آنکه یک [Route] بخصوص روی اکشن‌ها تعریف شده باشد.
[RoutePrefix("promotions")]
[Route("{action=index}")]
public class ReviewsController : Controller
{
    // eg.: /promotions
    public ActionResult Index() { ... }
 
    // eg.: /promotions/archive
    public ActionResult Archive() { ... }
 
    // eg.: /promotions/new
    public ActionResult New() { ... }
 
    // eg.: /promotions/edit/5
    [Route("edit/{promoId:int}")]
    public ActionResult Edit(int promoId) { ... }
}

محدودیت‌های مسیر ها

با استفاده از Route Constraints می‌توانید نحوه جفت شدن پارامتر‌ها در قالب مسیریابی را محدود و کنترل کنید. فرمت کلی {parameter:constraint} است. بعنوان مثال:
// eg: /users/5
[Route("users/{id:int}"]
public ActionResult GetUserById(int id) { ... }
 
// eg: users/ken
[Route("users/{name}"]
public ActionResult GetUserByName(string name) { ... }
در اینجا، مسیر اول تنها در صورتی انتخاب می‌شود که قسمت id در URI یک مقدار integer باشد. در غیر اینصورت مسیر دوم انتخاب خواهد شد.
جدول زیر constraint‌ها یا محدودیت هایی که پشتیبانی می‌شوند را لیست می‌کند.
 مثال  توضیحات  محدودیت
 {x:alpha}  کاراکترهای الفبای لاتین را تطبیق (match) می‌دهد (a-z, A-Z).  alpha
 {x:bool}  یک مقدار منطقی را تطبیق می‌دهد.  bool
 {x:datetime}  یک مقدار DateTime را تطبیق می‌دهد.  datetime
 {x:decimal}  یک مقدار پولی را تطبیق می‌دهد.  decimal
 {x:double}  یک مقدار اعشاری 64 بیتی را تطبیق می‌دهد.  double
 {x:float}  یک مقدار اعشاری 32 بیتی را تطبیق می‌دهد.  float
 {x:guid}  یک مقدار GUID را تطبیق می‌دهد.  guid
 {x:int}  یک مقدار 32 بیتی integer را تطبیق می‌دهد.  int
 {(x:length(6}
{(x:length(1,20}
 رشته ای با طول تعیین شده را تطبیق می‌دهد.  length
 {x:long}  یک مقدار 64 بیتی integer را تطبیق می‌دهد.  long
 {(x:max(10}  یک مقدار integer با حداکثر مجاز را تطبیق می‌دهد.  max
 {(x:maxlength(10}  رشته ای با حداکثر طول تعیین شده را تطبیق می‌دهد.  maxlength
 {(x:min(10}  مقداری integer با حداقل مقدار تعیین شده را تطبیق می‌دهد.  min
 {(x:minlength(10}  رشته ای با حداقل طول تعیین شده را تطبیق می‌دهد.  minlength
 {(x:range(10,50}  مقداری integer در بازه تعریف شده را تطبیق می‌دهد.  range
 {(${x:regex(^\d{3}-\d{3}-\d{4}  یک عبارت با قاعده را تطبیق می‌دهد.  regex

توجه کنید که بعضی از constraint ها، مانند "min" آرگومان‌ها را در پرانتز دریافت می‌کنند.
می توانید محدودیت‌های متعددی روی یک پارامتر تعریف کنید، که باید با دونقطه جدا شوند. بعنوان مثال:
// eg: /users/5
// but not /users/10000000000 because it is larger than int.MaxValue,
// and not /users/0 because of the min(1) constraint.
[Route("users/{id:int:min(1)}")]
public ActionResult GetUserById(int id) { ... }
مشخص کردن اختیاری بودن پارامتر ها، باید در آخر لیست constraints تعریف شود:
// eg: /greetings/bye
// and /greetings because of the Optional modifier,
// but not /greetings/see-you-tomorrow because of the maxlength(3) constraint.
[Route("greetings/{message:maxlength(3)?}")]
public ActionResult Greet(string message) { ... }

محدودیت‌های سفارشی

با پیاده سازی قرارداد IRouteConstraint می‌توانید محدودیت‌های سفارشی بسازید. بعنوان مثال، constraint زیر یک پارامتر را به لیستی از مقادیر قابل قبول محدود می‌کند:
public class ValuesConstraint : IRouteConstraint
{
    private readonly string[] validOptions;
    public ValuesConstraint(string options)
    {
        validOptions = options.Split('|');
    }
 
    public bool Match(HttpContextBase httpContext, Route route, string parameterName, RouteValueDictionary values, RouteDirection routeDirection)
    {
        object value;
        if (values.TryGetValue(parameterName, out value) && value != null)
        {
            return validOptions.Contains(value.ToString(), StringComparer.OrdinalIgnoreCase);
        }
        return false;
    }
}
قطعه کد زیر نحوه رجیستر کردن این constraint را نشان می‌دهد:
public class RouteConfig
{
    public static void RegisterRoutes(RouteCollection routes)
    {
        routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}");
 
        var constraintsResolver = new DefaultInlineConstraintResolver();
 
        constraintsResolver.ConstraintMap.Add("values", typeof(ValuesConstraint));
 
        routes.MapMvcAttributeRoutes(constraintsResolver);
    }
}
حالا می‌توانید این محدودیت سفارشی را روی مسیرها اعمال کنید:
public class TemperatureController : Controller
{
    // eg: temp/celsius and /temp/fahrenheit but not /temp/kelvin
    [Route("temp/{scale:values(celsius|fahrenheit)}")]
    public ActionResult Show(string scale)
    {
        return Content("scale is " + scale);
    }
}

نام مسیر ها

می توانید به مسیرها یک نام اختصاص دهید، با این کار تولید URI‌ها هم راحت‌تر می‌شوند. بعنوان مثال برای مسیر زیر:
[Route("menu", Name = "mainmenu")]
public ActionResult MainMenu() { ... }
می‌توانید لینکی با استفاده از Url.RouteUrl تولید کنید:
<a href="@Url.RouteUrl("mainmenu")">Main menu</a>

ناحیه‌ها (Areas)

برای مشخص کردن ناحیه ای که کنترلر به آن تعلق دارد می‌توانید از خاصیت [RouteArea] استفاده کنید. هنگام استفاده از این خاصیت، می‌توانید با خیال راحت کلاس AreaRegistration را از ناحیه مورد نظر حذف کنید.
[RouteArea("Admin")]
[RoutePrefix("menu")]
[Route("{action}")]
public class MenuController : Controller
{
    // eg: /admin/menu/login
    public ActionResult Login() { ... }
 
    // eg: /admin/menu/show-options
    [Route("show-options")]
    public ActionResult Options() { ... }
 
    // eg: /stats
    [Route("~/stats")]
    public ActionResult Stats() { ... }
}
با این کنترلر، فراخوانی تولید لینک زیر، رشته "Admin/menu/show-options/" را بدست میدهد:
Url.Action("Options", "Menu", new { Area = "Admin" })
به منظور تعریف یک پیشوند سفارشی برای یک ناحیه، که با نام خود ناحیه مورد نظر متفاوت است می‌توانید از پارامتر AreaPrefix استفاده کنید. بعنوان مثال:
[RouteArea("BackOffice", AreaPrefix = "back-office")]
اگر از ناحیه‌ها هم بصورت مسیریابی نشانه ای، و هم بصورت متداول (که با کلاس‌های AreaRegistration پیکربندی می‌شوند) استفاده می‌کنید باید مطمئن شوید که رجیستر کردن نواحی اپلیکیشن پس از مسیریابی نشانه ای پیکربندی می‌شود. به هر حال رجیستر کردن ناحیه‌ها پیش از تنظیم مسیرها بصورت متداول باید صورت گیرد. دلیل آن هم مشخص است، برای اینکه درخواست‌های ورودی بدرستی با مسیرهای تعریف شده تطبیق داده شوند، باید ابتدا attribute routes، سپس area registration و در آخر default route رجیستر شوند. بعنوان مثال:
public static void RegisterRoutes(RouteCollection routes)
{
    routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}");
 
    routes.MapMvcAttributeRoutes();
 
    AreaRegistration.RegisterAllAreas();
 
    routes.MapRoute(
        name: "Default",
        url: "{controller}/{action}/{id}",
        defaults: new { controller = "Home", action = "Index", id = UrlParameter.Optional }
    );
}

مطالب
ASP.NET MVC #8

معرفی HTML Helpers

یک HTML Helper تنها یک متد است که رشته‌ای را بر می‌گرداند و این رشته می‌تواند حاوی هر نوع محتوای دلخواهی باشد. برای مثال می‌توان از HTML Helpers برای رندر تگ‌های HTML، مانند img و input استفاده کرد. یا به کمک HTML Helpers می‌توان ساختارهای پیچیده‌تری مانند نمایش لیستی از اطلاعات دریافت شده از بانک اطلاعاتی را پیاده سازی کرد. به این ترتیب حجم کدهای تکراری تولید رابط کاربری در Viewهای برنامه‌های ASP.NET MVC به شدت کاهش خواهد یافت، به همراه قابلیت استفاده مجدد از متدهای الحاقی HTML Helpers در برنامه‌های دیگر.
HTML Helpers در ASP.NET MVC معادل کنترل‌های ASP.NET Web forms هستند اما نسبت به آن‌ها بسیار سبک‌تر می‌باشند؛ برای مثال به همراه ViewState و همچنین Event model نیستند.
ASP.NET MVC به همراه تعدادی متد HTML Helper توکار است و برای دسترسی به آن‌ها شیء Html که وهله‌ای از کلاس توکار HtmlHelper می‌باشد، در تمام Viewها قابل استفاده است.


نحوه ایجاد یک HTML Helper سفارشی

از دات نت سه و نیم به بعد امکان توسعه اشیاء توکار فریم ورک، به کمک متدهای الحاقی (extension methods) میسر شده است. برای نوشتن یک HTML Helper نیز باید همین شیوه عمل کرد و کلاس HtmlHelper را توسعه داد. در ادامه قصد داریم یک HTML Helper را جهت رندر تگ label در صفحه ایجاد کنیم. برای این منظور پوشه‌ی جدیدی به نام Helper را به پروژه اضافه نمائید (جهت نظم بیشتر). سپس کلاس زیر را به آن اضافه کنید:

using System;
using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication4.Helpers
{
public static class LabelExtensions
{
public static string MyLabel(this HtmlHelper helper, string target, string text)
{
return string.Format("<label for='{0}'>{1}</label>", target, text);
}
}
}

همانطور که ملاحظه می‌کنید متد Label به شکل یک متد الحاقی توسعه دهنده کلاس HtmlHelper که تنها یک رشته را بر می‌گرداند، تعریف شده است. اکنون برای استفاده از این متد در View دلخواهی خواهیم داشت:

@using MvcApplication4.Helpers
@{
ViewBag.Title = "Index";
}

<h2>Index</h2>

@Html.MyLabel("firstName", "First Name:")

ابتدا فضای نام مرتبط با متد الحاقی باید پیوست شود و سپس از طریق شیء Html می‌توان به این متد الحاقی دسترسی پیدا کرد. اگر برنامه را اجرا کنید، این خروجی را مشاهده خواهیم کرد. چرا؟

Index
<label for='firstName'>First Name:</label>

علت این است که Razor، اطلاعات را Html encoded به مرورگر تحویل می‌دهد. برای تغییر این رویه باید اندکی متد الحاقی تعریف شده را تغییر داد:

using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication4.Helpers
{
public static class LabelExtensions
{
public static MvcHtmlString MyLabel(this HtmlHelper helper, string target, string text)
{
return MvcHtmlString.Create(string.Format("<label for='{0}'>{1}</label>", target, text));
}
}
}

تنها تغییر صورت گرفته، استفاده از MvcHtmlString بجای string معمولی است تا Razor آن‌را encode نکند.

تعریف HTML Helpers سفارشی به صورت عمومی:

می‌توان فضای نام MvcApplication4.Helpers این مثال را عمومی کرد. یعنی بجای اینکه بخواهیم در هر View  آن‌را ابتدا تعریف کنیم، یکبار آن‌را همانند تعاریف اصلی یک برنامه ASP.NET MVC، عمومی معرفی می‌کنیم. برای این منظور فایل web.config موجود در پوشه Views را باز کنید (و نه فایل web.config قرار گرفته در ریشه اصلی برنامه). سپس فضای نام مورد نظر را در قسمت namespaces صفحات اضافه نمائید:

<pages pageBaseType="System.Web.Mvc.WebViewPage">
<namespaces>
<add namespace="System.Web.Mvc" />
<add namespace="System.Web.Mvc.Ajax" />
<add namespace="System.Web.Mvc.Html" />
<add namespace="System.Web.Routing" />
<add namespace="MvcApplication4.Helpers"/>
</namespaces>

به این ترتیب متدهای الحاقی تعریف شده در فضای نام MvcApplication4.Helpers،‌ در تمام Viewهای برنامه در دسترس خواهند بود.

استفاده از کلاس TagBuilder برای تولید HTML Helpers سفارشی:

using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication4.Helpers
{
public static class LabelExtensions
{
public static MvcHtmlString MyNewLabel(this HtmlHelper helper, string target, string text)
{
var labelTag = new TagBuilder("label");
labelTag.MergeAttribute("for", target);
labelTag.InnerHtml = text;
return MvcHtmlString.Create(labelTag.ToString());
}
}
}

در فضای نام System.Web.Mvc، کلاسی وجود دارد به نام TagBuilder که کار تولید تگ‌های HTML، مقدار دهی ویژگی‌ها و خواص آن‌ها را بسیار ساده می‌کند و روش توصیه شده‌ای است برای تولید متدهای HTML Helper. یک نمونه از کاربرد آن‌را برای بازنویسی متد MyLabel ذکر شده در اینجا ملاحظه می‌کنید.
شبیه به همین کلاس، کلاس دیگری به نام HtmlTextWriter در فضای نام System.Web.UI برای انجام اینگونه کارها وجود دارد.


نوشتن HTML Helpers ویژه، به کمک امکانات Razor

نوع دیگری از این متدهای کمکی، Declarative HTML Helpers نام دارند. از این جهت هم Declarative نامیده شده‌اند که مستقیما درون فایل‌های cshtml یا vbhtml به کمک امکانات Razor قابل تعریف هستند. تولید این نوع متدهای کمکی به این شکل نسبت به مثلا روش TagBuilder ساده‌تر است،‌ چون توسط Razor به سادگی و به نحو طبیعی‌تری می‌توان تگ‌های HTML و کدهای مورد نظر را با هم ترکیب کرد (این رفتار طبیعی و روان، یکی از اهداف Razor است).
به عنوان مثال، تعاریف همان کلاس‌های Product و Products قسمت قبل (قسمت هفتم) را در نظر بگیرید. با همان کنترلر و View ایی که ذکر شد.
سپس برای تعریف این نوع خاص از HTML Helpers/Razor Helpers باید به این نحو عمل کرد:
الف) در ریشه پروژه یا سایت، پوشه‌ی جدیدی به نام App_Code ایجاد کنید (دقیقا به همین نام. این پوشه، جزو پوشه‌های ویژه ASP.NET است).
ب) بر روی این پوشه کلیک راست کرده و گزینه Add|New Item را انتخاب کنید.
ج) در صفحه باز شده، MVC 3 Partial Page/Razor را یافته و مثلا نام ProductsList.cshtml را وارد کرده و این فایل را اضافه کنید.
د) محتوای این فایل جدید را به نحو زیر تغییر دهید:

@using MvcApplication4.Models
@helper GetProductsList(List<Product> products)
{
<ul>
@foreach (var item in products)
{
<li>@item.Name ($@item.Price)</li>
}
</ul>
}

در اینجا نحوه تعریف یک helper method مخصوص Razor را مشاهده می‌کنید که با کلمه @helper شروع شده است. مابقی آن هم ترکیب آشنای code و markup هستند که به کمک امکانات Razor به این شکل روان میسر شده است.
اکنون اگر Viewایی بخواهد از این اطلاعات استفاده کند تنها کافی است به نحو زیر عمل نماید:

@model List<MvcApplication4.Models.Product>
@{
ViewBag.Title = "Index";
}

<h2>Index</h2>

@ProductsList.GetProductsList(@Model)

ابتدا نام فایل ذکر شده بعد نام متد کمکی تعریف شده در آن. Model هم در اینجا به لیستی از محصولات اشاره می‌کند.
همچنین چون در پوشه app_code قرار گرفته، تمام Viewها به اطلاعات آن دسترسی خواهند داشت. علت هم این است که ASP.NET به صورت خودکار محتوای این پوشه ویژه را همواره کامپایل می‌کند و در اختیار برنامه قرار می‌دهد.
به علاوه در این فایل ProductsList.cshtml، باز هم می‌توان متدهای helper دیگری را اضافه کرد و از این بابت محدودیتی ندارد. همچنین می‌توان این متد helper را مستقیما داخل یک View هم تعریف کرد. بدیهی است در این حالت قابلیت استفاده مجدد از آن‌را به همراه داشتن Viewهایی تمیز و کم حجم، از دست خواهیم داد.

جهت تکمیل بحث
Turn your Razor helpers into reusable libraries


مطالب
اندازه گیری کارآیی کدها توسط NBench
این روزها جهت اندازه‌گیری کارآیی قطعات کدهای دات نتی، استفاده از فریم ورک‌های مخصوصی که بسیاری از نکات ریز مرتبط با اینگونه اندازه‌گیری‌ها را مانند warmup یا گرم کردن JIT (جهت عدم اندازه گیری زمان کامپایل پویای کدها، بجای زمان واقعی اجرای آن‌ها)، اندازه‌گیری فشار بر روی Garbage collector و غیره را انجام می‌دهند، بجای استفاده‌ی از Stop Watch، متداول است. یکی از معروفترین‌های این گروه، که تقریبا حالت استانداردی را در جهت اندازه گیری کارآیی کدهای دات نتی پیدا کرده‌است، فریم ورک سورس باز NBench است.


شروع به کار با NBench

برای شروع به کار با NBench، ابتدا نیاز است دو بسته‌ی نیوگت ذیل را نصب کرد:
PM> Install-Package NBench
PM> Install-Package NBench.Runner
عملکرد این فریم ورک، شبیه به عملکرد فریم ورک‌های آزمون‌های واحد است. برای مثال فرض کنید که می‌خواهید فشار حافظه و فشار بر روی GC قطعه کدی را اندازه گیری کنید:
[PerfBenchmark(RunMode = RunMode.Iterations, TestMode = TestMode.Measurement)]
[MemoryMeasurement(MemoryMetric.TotalBytesAllocated)]
public void AddMemoryMeasurement()
{
    const int numberOfAdds = 1000000;
    var dictionary = new Dictionary<int, int>();
    for (var i = 0; i < numberOfAdds; i++)
    {
        dictionary.Add(i, i);
    }
}
 
[PerfBenchmark(RunMode = RunMode.Iterations, TestMode = TestMode.Measurement)]
[GcMeasurement(GcMetric.TotalCollections, GcGeneration.AllGc)]
public void MeasureGarbageCollections()
{
    var dataCache = new List<int[]>();
    for (var i = 0; i < 500; i++)
    {
        for (var j = 0; j < 10000; j++)
        {
            var data = new int[100];
            dataCache.Add(data.ToArray());
        }
 
        dataCache.Clear();
    }
}
همانند نوشتن متدهای آزمون‌های واحد، ابتدا یک یا چند متد public void را در اینجا اضافه می‌کنیم.
سپس هر متد تست به ویژگی PerfBenchmark مزین می‌شود. در اینجا RunMode.Iterations به این معنا است که خودمان قصد داریم در طی یک حلقه، تعداد بار انجام را مشخص کنیم.
ویژگی MemoryMeasurement برای اندازه گیری حافظه‌ی مصرفی یک قطعه کد و GcMeasurement برای اندازه گیری فشار بر روی Garbage collector بکار می‌رود.


اجرای آزمون‌های NBench

پس از تهیه‌ی دو متد فوق، به پوشه‌ی packages\NBench.Runner.0.3.4\lib\net45 مراجعه کنید. یک فایل exe در آن موجود است که کار یافتن و اجرای آزمون‌های NBench را انجام می‌دهد. به عنوان پارامتر آن تنها کافی است مسیر اسمبلی برنامه (فایل exe و یا dll) را به آن ارسال کنیم:
 D:\Prog\NBenchSample\packages\NBench.Runner.0.3.4\lib\net45\NBench.Runner.exe "D:\Prog\NBenchSample\NBenchSample\bin\Release\NBenchSample.exe"
پس از آن، کار اجرای آزمون‌های NBench شروع شده و پس از مدتی ابتدا BEGIN WARMUP و END WARMUP‌ها را می‌توان مشاهده کرد و در آخر یک چنین خروجی ارائه می‌شود:
 --------------- RESULTS: NBenchSample.Program+AddMemoryMeasurement ---------------
TotalBytesAllocated: Max: 47,842,944.00 bytes, Average: 42,002,757.60 bytes, Min: 41,353,848.00 bytes, StdDev: 2,052,032.33 bytes
TotalBytesAllocated: Max / s: 359,074,078.19 bytes, Average / s: 311,474,786.96 bytes, Min / s: 300,926,928.79 bytes, StdDev / s: 16,869,581.62 bytes

--------------- RESULTS: NBenchSample.Program+MeasureGarbageCollections ---------------
TotalCollections [Gen0]: Max: 708.00 collections, Average: 702.80 collections, Min: 697.00 collections, StdDev: 3.65 collections
TotalCollections [Gen0]: Max / s: 111.55 collections, Average / s: 109.87 collections, Min / s: 107.88 collections, StdDev / s: 1.28 collections

TotalCollections [Gen1]: Max: 338.00 collections, Average: 334.60 collections, Min: 330.00 collections, StdDev: 2.41 collections
TotalCollections [Gen1]: Max / s: 53.61 collections, Average / s: 52.31 collections, Min / s: 51.10 collections, StdDev / s: 0.70 collections

TotalCollections [Gen2]: Max: 32.00 collections, Average: 24.80 collections, Min: 18.00 collections, StdDev: 4.73 collections
TotalCollections [Gen2]: Max / s: 4.91 collections, Average / s: 3.87 collections, Min / s: 2.86 collections, StdDev / s: 0.72 collections


نکته‌ای در مورد اندازه گیری فشار حافظه

حافظه توسط سیستم عامل، به صورت صفحات تخصیص داده می‌شود. برای مثال اگر شما به 12 بایت نیاز داشته باشید، سیستم عامل ممکن است 8 کیلوبایت را جهت کاهش تعداد بار تخصیص‌های حافظه و بالا بردن سرعت کار، در اختیار برنامه قرار دهد. بنابراین جهت رسیدن به بهترین نتیجه، در اینجا بهتر است تعداد زیادی شیء را مورد آزمایش قرار داد. برای مثال در آزمایش فوق بجای افزودن یک آیتم به دیکشنری، افزودن میلیون‌ها شیء، نویز استراتژی تخصیص حافظه‌ی توسط سیستم عامل را به حداقل می‌رساند.

شبیه به همین استراتژی، در پیاده سازی Dictionary نیز بکارگرفته شده‌است:
[PerfBenchmark(RunMode = RunMode.Iterations, TestMode = TestMode.Measurement)]
[MemoryMeasurement(MemoryMetric.TotalBytesAllocated)]
public void AddMemoryMeasurement_With_initial_Size()
{
    const int numberOfAdds = 1000000;
    var dictionary = new Dictionary<int, int>(numberOfAdds);
    for (var i = 0; i < numberOfAdds; i++)
    {
        dictionary.Add(i, i);
    }
}
اگر اینبار این آزمون را انجام دهیم، به نتیجه‌ی ذیل خواهیم رسید:
 --------------- RESULTS: NBenchSample.Program+AddMemoryMeasurement_With_initial_Size ---------------
TotalBytesAllocated: Max: 23,245,912.00 bytes, Average: 23,245,912.00 bytes, Min: 23,245,912.00 bytes, StdDev: 0.00 bytes
TotalBytesAllocated: Max / s: 394,032,435.34 bytes, Average / s: 389,108,363.43 bytes, Min / s: 378,502,981.34 bytes, StdDev / s: 5,575,519.09 bytes
در اینجا زمانیکه شیء دیکشنری ایجاد شده‌است، اندازه‌ی اولیه‌ی آن نیز مشخص گردیده‌است. همین مساله سبب شده‌است تا مصرف حافظه‌ی آن از نزدیک به 41 مگابایت (متد AddMemoryMeasurement ابتدای بحث) به نزدیک 24 مگابایت (متد AddMemoryMeasurement_With_initial_Size فوق) کاهش یابد.
علت اینجا است که دیکشنری در پشت صحنه، از یک متد ReSize استفاده می‌کند که شبیه به سیستم عامل، بیشتر از مقدار مورد نیاز جهت ذخیره‌ی اشیاء، برای کاهش تعداد بار تخصیص‌های حافظه، حافظه به خود اختصاص می‌دهد. به همین جهت زمانیکه اندازه‌ی اولیه را مشخص کرد‌ه‌ایم، کار تخصیص حافظه‌ی بیش از اندازه‌ی این شیء، به شدت کاهش یافته‌است.


بررسی متد MeasureGarbageCollections

در متد MeasureGarbageCollections، مقدار زیادی شیء بر روی heap ایجاد شده و GC را وادار به عکس العمل شدید می‌کند.
حلقه‌ی داخلی ایجاد شده نیز تعداد زیادی شیء را در جهت پاکسازی GC تخصیص می‌دهد. این پاکسازی در مرحله‌ا‌ی به نام generation 0 صورت می‌گیرد.
اشیاء اضافه شده‌ی به لیست، طول عمر بیشتری دارند (تا پایان حلقه). بنابراین از garbage collection at generation 0 جان سالم به در خواهند برد و در garbage collection at generation 1  به عمر آن‌ها پایان داده خواهد شد. هرچند ممکن است تعدادی از آن‌ها پاکسازی نشده و تا پایان full garbage collection (generation 2) باقی بمانند.
در آزمایش انجام شده، با ذکر GcGeneration.AllGc، هر سه مورد Gen0 تا Gen2 اندازه گیری خواهند شد. عموما اندازه گیری Gen0 و Gen1 مهم نیستند و این‌ها خیلی زود به پایان خواهند رسید. اگر تعداد بار رخ‌دادن Gen2 زیاد بود (یا اصلا وجود داشت)، می‌تواند سبب بروز مشکلات کارآیی شدیدی گردد.
بنابراین می‌توان بجای تنظیم GcGeneration.AllGc، صرفا از GcGeneration.Gen2 استفاده کرد.


اندازه‌گیری Throughput یا تعداد بار اجرای یک متد در ثانیه

روش دیگر کار با فریم ورک NBench، ایجاد یک کلاس مخصوص و سپس افزودن متدهای Setup مزین به PerfSetup، متد Cleanup مزین به PerfCleanup و سپس تعدادی متد اندازه گیری کارآیی توسط ویژگی PerfBenchmark است. در اینجا برای اندازه‌گیری سرعت اجرای متدها، از ویژگی CounterThroughputAssertion استفاده خواهد شد که پارامتر اول آن نام یک شمارشگر است. این شمارشگر در متد Setup ایجاد می‌شود (با یک نام دلخواه).
public class DictionaryThroughputTests
{
    private readonly Dictionary<int, int> _dictionary = new Dictionary<int, int>();
 
    private const string AddCounterName = "AddCounter";
    private Counter _addCounter;
    private int _key;
 
    private const int AverageOperationsPerSecond = 20000000;
 
    [PerfSetup]
    public void Setup(BenchmarkContext context)
    {
        _addCounter = context.GetCounter(AddCounterName);
        _key = 0;
    }
 
    [PerfBenchmark(RunMode = RunMode.Throughput, TestMode = TestMode.Test)]
    [CounterThroughputAssertion(AddCounterName, MustBe.GreaterThan, AverageOperationsPerSecond)]
    public void AddThroughput_ThroughputMode(BenchmarkContext context)
    {
        _dictionary.Add(_key++, _key);
        _addCounter.Increment();
    }
 
    [PerfBenchmark(RunMode = RunMode.Iterations, TestMode = TestMode.Test)]
    [CounterThroughputAssertion(AddCounterName, MustBe.GreaterThan, AverageOperationsPerSecond)]
    public void AddThroughput_IterationsMode(BenchmarkContext context)
    {
        for (var i = 0; i < AverageOperationsPerSecond; i++)
        {
            _dictionary.Add(i, i);
            _addCounter.Increment();
        }
    }
 
    [PerfCleanup]
    public void Cleanup(BenchmarkContext context)
    {
        _dictionary.Clear();
    }
}
در این آزمایش‌ها، RunMode.Throughput به معنای اجرای متد آزمایش به تعداد AverageOperationsPerSecond توسط فریم ورک NBench است. در حالت قید RunMode.Iterations، تعداد بار اجرا، توسط حلقه‌ای که ما مشخص کرده‌ایم، تعیین می‌گردد.
 --------------- RESULTS: NBenchSample.DictionaryThroughputTests+AddThroughput_ThroughputMode ---------------
[Counter] AddCounter: Max: 575,654.00 operations, Average: 575,654.00 operations, Min: 575,654.00 operations, StdDev: 0.00 operations
[Counter] AddCounter: Max / s: 7,205,997.59 operations, Average / s: 7,163,894.30 operations, Min / s: 7,075,316.79 operations, StdDev / s: 42,518.20 operations

--------------- RESULTS: NBenchSample.DictionaryThroughputTests+AddThroughput_IterationsMode ---------------
[Counter] AddCounter: Max: 20,000,000.00 operations, Average: 20,000,000.00 operations, Min: 20,000,000.00 operations, StdDev: 0.00 operations
[Counter] AddCounter: Max / s: 7,409,380.61 operations, Average / s: 7,250,991.24 operations, Min / s: 6,880,938.73 operations, StdDev / s: 148,085.19 operations
اگر دقت کنید، کارآیی اندازه گیری شده‌ی در حالت RunMode.Iterations بیشتر است از حالت RunMode.Throughput. چون در حالت RunMode.Throughput، فریم ورک کار اجرای متد را از طریق Reflection انجام می‌دهد. بنابراین بهتر است از حالت RunMode.Iterations، جهت رسیدن به نتایج دقیق‌تری استفاده کرد.
در اینجا برای گزارش دادن، عددهای Average و  Average / s باید مورد استفاده قرار گیرند.
مطالب
افزونه نویسی برای مرورگرها : فایرفاکس : قسمت اول
در دو مقاله پیشین ^ ، ^ به بررسی نوشتن افزونه در مرورگر کروم پرداختیم و اینبار قصد داریم همان پروژه را برای فایرفاکس پیاده کنیم. پس در مورد کدهای تکراری توضیحی داده نخواهد شد و برای فهم آن می‌توانید به دو مقاله قبلی رجوع کنید. همه‌ی ما فایرفاکس را به خوبی می‌شناسیم. اولین باری که این مرورگر آمد سرو صدای زیادی به پا کرد و بازار وسیعی از مرورگر‌ها را که در چنگ IE بود، به دست آورد . این سر و صدا بیشتر به خاطر امنیت و کارآیی بالای این مرورگر، استفاده از آخرین فناوری‌های تحت وب و دوست داشتنی برای طراحان وب بود. همچنین یکی دیگر از مهمترین ویژگی‌های آن، امکان سفارشی سازی آن با افزونه‌ها extensions یا addon بود که این ویژگی در طول این سال‌ها تغییرات زیادی به خود دیده است. در مورد افزونه نویسی برای فایرفاکس در سطح نت مطالب زیادی وجود دارند که همین پیشرفت‌های اخیر در مورد افزونه‌ها باعث شده خیلی از این مطالب به روز نباشند. اگر در مقاله پیشین فکر می‌کنید که کروم چقدر در نوشتن افزونه جذابیت دارد و امکانات خوبی را در اختیار شما می‌گذارد، الان دیگر وقت آن است که نظر خودتان را عوض کنید و فایرفاکس را نه تنها یک سرو گردن بلکه بیشتر از این حرف‌ها بالاتر بدانید.
شرکت موزیالا برای قدرتمندی و راحتی کار طراحان یک sdk طراحی کرده است است و شما با استفاده از کدهای موجود در این sdk قادرید کارهای زیادی را انجام دهید. برای نصب این sdk باید پیش نیازهایی بر روی سیستم شما نصب باشد:
  • نصب پایتون  2.5 یا 2.6 یا 2.7 که فعلا در سایت آن، نسخه‌ی 2.7 در دسترس هست. توجه داشته باشید که هنوز برای نسخه‌ی 3 پایتون پشتیبانی صورت نگرفته است. 
  • آخرین نسخه‌ی sdk را هم می‌توانید از این آدرس  به صورت zip و یا از این آدرس به صورت tar دانلود کنید و در صورتیکه دوست دارید به سورس آن دسترسی داشته باشید یا اینکه از سورس‌های مشارکت شده یا غیر رسمی استفاده کنید، از این صفحه آن را دریافت کنید.
بعد از دانلود sdk به شاخه‌ی bin رفته و فایل activate.bat را اجرا کنید. موقعی که فایل activate اجرا شود، باید چنین چیزی دیده شود:
(C:\Users\aym\Downloads\addon-sdk-1.17) C:\Users\aym\Downloads\addon-sdk-1.17\bin>
برای سیستم‌های عامل Linux,FreeBSD,OS X دستورات زیر را وارد کنید:
اگر یک کاربر پوسته‌ی bash هستید کلمه زیر را در کنسول برای اجرای activate بزنید:
source bin/activate
اگر کاربر پوسته‌ی بش نیستید:
bash bin/activate
نهایتا باید کنسول به شکل زیر در آید یا شبیه آن:
(addon-sdk)~/mozilla/addon-sdk >
بعد از اینکه به کنسول آن وارد شدید، کلمه cfx را در آن تایپ کنید تا راهنمای دستورات و سوییچ‌های آن‌ها نمایش داده شوند. از این ابزار میتوان برای راه اندازی فایرفاکس و اجرای افزونه بر روی آن، پکیج کردن افزونه، دیدن مستندات و آزمون‌های واحد استفاده کرد.

آغاز به کار
برای شروع، فایل‌های زیادی باید ساخته شوند، ولی نگران نباشید cfx این کار را برای شما خواهد کرد. دستورات زیر را جهت ساخت یک پروژه خالی اجرا کنید:
mkdir fxaddon
cd fxaddon
cfx init
یک پوشه را در مسیری که کنسول بالا اشاره میکرد، ساختم و وارد آن شدم و با دستور cfx init دستور ساخت یک پروژه‌ی خالی را دادم و باید بعد از این دستور، یک خروجی مشابه زیر نشان بدهد:
* lib directory created
* data directory created
* test directory created
* doc directory created
* README.md written
* package.json written
* test/test-main.js written
* lib/main.js written
* doc/main.md written
Your sample add-on is now ready for testing:
try "cfx test" and then "cfx run". Have fun!"
در این پوشه یک فایل به اسم package.json هم وجود دارد که اطلاعات زیر داخلش هست:
{
  "name": "fxaddon",
  "title": "fxaddon",
  "id": "jid1-QfyqpNby9lTlcQ",
  "description": "a basic add-on",
  "author": "",
  "license": "MPL 2.0",
  "version": "0.1"
}
این اطلاعات شامل نام و عنوان افزونه، توضیحی کوتاه در مورد آن، نویسنده‌ی افزونه، ورژن افزونه و ... است. این فایل دقیقا معادل manifest.json در کروم است. در افزونه نویسی‌های قدیم این فایل install.rdf نام داشت و بر پایه‌ی فرمت rdf بود. ولی در حال حاضر با تغییرات زیادی که افزونه نویسی در فایرفاکس کرده‌است، الان این فایل بر پایه یا فرمت json است. اطلاعات package را به شرح زیر تغییر می‌دهیم:
{
  "name": "dotnettips",
  "title": ".net Tips Updater",
  "id": "jid1-QfyqpNby9lTlcQ",
  "description": "This extension keeps you updated on current activities on dotnettips.info",
  "author": "yeganehaym@gmail.com",
  "license": "MPL 2.0",
  "version": "0.1"
}

رابط‌های کاربری
Action Button و Toggle Button
فایل main.js را در دایرکتوری lib باز کنید:
موقعی که در کروم افزونه می‌نوشتیم امکانی به اسم browser action داشتیم که در اینجا با نام action button شناخته می‌شود. در اینجا باید کدها را require کرد، همان کاری در خیلی از زبان‌ها مثلا مثل سی برای صدا  زدن سرآیندها می‌کنید. مثلا برای action button اینگونه است:
var button= require('sdk/ui/button/action');
نحوه‌ی استفاده هم بدین صورت است:
buttons.ActionButton({...});
که در بین {} خصوصیات دکمه‌ی مورد نظر نوشته می‌شود. ولی من بیشتر دوست دارم از شیء دیگری استفاده کنم. به همین جهت ما از یک مدل دیگر button که به اسم toggle button شناخته می‌شود، استفاده می‌کنیم. از آن جا که این button دارای دو حالت انتخاب (حالت فشرده شده) و غیر انتخاب (معمولی و آماده فشرده شدن توسط کلیک کاربر) است، بهترین انتخاب هست.

کد زیر یک toggle button را برای فایرفاکس می‌سازد که با کلیک بر روی آن، صفحه‌ی popup.htm  به عنوان یک پنل روی آن رندر می‌شود:
var tgbutton = require('sdk/ui/button/toggle');
var panels = require("sdk/panel");
var self = require("sdk/self");

var button = tgbutton.ToggleButton({
  id: "updaterui",
  label: ".Net Updater",
  icon: {
    "16": "./icon-16.png",
    "32": "./icon-32.png",
    "64": "./icon-64.png"
  },
  onChange: handleChange
});

var panel = panels.Panel({
  contentURL: self.data.url("./popup.html"),
  onHide: handleHide
});

function handleChange(state) {
  if (state.checked) {
    panel.show({
      position: button
    });
  }
}

function handleHide() {
  button.state('window', {checked: false});
}
در سه خط اول، فایل‌هایی را که نیاز است Required شوند، می‌نویسیم و در یک متغیر ذخیره می‌کنیم. اگر در متغیر نریزیم مجبور هستیم همیشه هر کدی را به جای نوشتن عبارت زیر:
 tgbutton.ToggleButton
به صورت زیر بنویسیم:
require('sdk/ui/button/toggle').ToggleButton
که اصلا کار جالبی نیست. اگر مسیرهای نوشته شده را از مبدا فایل zip که اکسترکت کرده‌اید، در دایرکتوری sdk در شاخه lib بررسی کنید، با دیگر موجودیت‌های sdk آشنا خواهید شد.
در خط بعدی به تعریف یک شیء از نوع toggle button به اسم button میپردازیم و خصوصیاتی که به این دکمه داده ایم، مانند یک کد شناسایی، یک برچسب که به عنوان tooltip نمایش داده خواهد شد و آیکن‌هایی در اندازه‌های مختلف که در هرجایی کاربر آن دکمه را قرار داد، در اندازه‌ی مناسب باشد و نهایتا به تعریف یک رویداد می‌پردازیم. تابع handlechange زمانی صدا زده می‌شود که در وضعیت دکمه‌ی ایجاد شده تغییری حاصل شود. در خط بعدی شیء panel را به صورت global میسازیم. شیء self دسترسی ما را به اجزا یا فایل‌های افزونه خودمان فراهم می‌کند که در اینجا دسترسی ما به فایل html در شاخه‌ی data میسر شده است و مقدار مورد نظر را در contentURL قرار می‌دهد. نهایتا هم برای رویداد onhide تابعی را در نظر می‌گیریم تا موقعی که پنجره بسته شد بتوانیم وضعیت toggle button را به حالت قبلی بازگردانیم و حالت فشرده نباشد. چرا که این دکمه تنها با کلیک ماوس به حالت فشرده و حالت معمولی سوییچ میکند. پس اگر کاربر با کلیک بر روی صفحه‌ی مرورگر پنجره را ببندد، دکمه در همان وضعیت فشرده باقی می‌ماند.
همانطور که گفتیم تابع handlechnage موقعی رخ میدهد که در وضعیت دکمه، تغییری رخ دهد و نمیدانیم که این وضعیت فشرده شدن دکمه هست یا از حالت فشرده خارج شده است. پس با استفاده از ویژگی checked بررسی میکنم که آیا دکمه‌ای فشرده شده یا خیر؛ اگر برابر true بود یعنی کاربر روی دکمه، کلیک کرده و دکمه به حالت فشرده رفته، پس ما هم پنل را به آن نشان می‌دهیم و خصوصیات دلخواهی را برای مشخص کردن وضعیت پنل نمایشی به آن پاس می‌کنیم. خصوصیت یا پارامترهای زیادی را می‌توان در حین ساخت پنل برای آن ارسال کرد. با استفاده از خصوصیت position محل نمایش پنجره را مشخص می‌کنیم. در صورتی که ذکر نشود پنجره در وسط مرورگر ظاهر خواهد شد.
تابع onhide زمانی رخ میدهد که به هر دلیلی پنجره بسته شده باشد که در بالا یک نمونه‌ی آن را عرض کردیم. ولی اتفاقی که می‌افتد، وضعیت تابع را با متد state تغییر می‌دهیم و خصوصیت checked آن را false می‌کنیم. بجای پارامتر اولی، دو گزینه را میتوان نوشت؛ یکی window و دیگری tab است. اگر شما گزینه tab را جایگزین کنید، اگر در یک تب دکمه به حالت فشرده برود و به تب دیگر بروید و باعث بسته شدن پنجره بشوید، دکمه تنها در تبی که فعال است به حالت قبلی باز می‌گردد و تب اولی همچنان حالت خود را حفظ خواهد کرد پس می‌نویسیم window تا این عمل در کل پنجره اعمال شود.

Context Menus
برای ساخت منوی کانتکست از کد زیر استفاده می‌کنیم:
var contextMenu = require("sdk/context-menu");

var home = contextMenu.Item({
  label: "صفحه اصلی",
  data: "https://www.dntips.ir/"
});
var postsarchive = contextMenu.Item({
  label: "مطالب سایت",
  data: "https://www.dntips.ir/postsarchive"
});

var menuItem = contextMenu.Menu({
  label: "Open .Net Tips",
  context: contextMenu.PageContext(),
   items: [home, postsarchive],
  image: self.data.url("icon-16.png"),
  contentScript: 'self.on("click", function (node, data) {' +
                 '  window.location.href = data;' +
                 '});'
});
این منو هم مثل کروم دو زیر منو دارد که یکی برای باز کردن صفحه‌ی اصلی و دیگر‌ی برای باز کردن صفحه‌ی مطالب است. هر کدام یک برچسب برای نمایش متن دارند و یکی هم دیتا که برای نگهداری آدرس است. در خط بعدی منوی پدر یا والد ساخته می‌شود که با خصوصیت items، زیر منوهایش را اضافه می‌کنیم و با خصوصیت image، تصویری را در پوشه‌ی دیتا به آن معرفی می‌کنیم که اندازه‌ی آن 16 پیکسل است و دومی هم خصوصیت context است که مشخص می‌کند این گزینه در چه مواردی بر روی context menu نمایش داده شود. الان روی همه چیزی نمایش داده می‌شود. اگر گزینه، SelectionContext باشد، موقعی که متنی انتخاب شده باشد، نمایش می‌یابد. اگر SelectorContext باشد، خود شما مشخص می‌کنید بر روی چه مواردی نمایش یابد؛ مثلا عکس یا تگ p  یا هر چیز دیگری، کد زیر باعث می‌شود فقط روی عکس نمایش یابد:
SelectorContext("img")
کد زیر هم روی عکس و هم روی لینکی که href داشته باشد:
SelectorContext("img,a[href]")
موارد دیگری هم وجود دارند که میتوانید مطالب بیشتری را در مورد آن‌ها در اینجا مطالعه کنید. آخرین خصوصیت باقی مانده، content script است که می‌توانید با استفاده از جاوااسکریپت برای آن کد بنویسید.  موقعی که برای آن رویداد کلیک رخ داد، مشخص شود تابعی را صدا میزند با دو آرگومان؛ گره ای که انتخاب شده و داده‌ای که به همراه دارد که آدرس سایت است و آن را در نوار آدرس درج می‌کند.
آن منوهایی که با متد item ایجاد شده‌اند منوهایی هستند که با کلیک کاربر اجرا می‌شوند؛ ولی والدی که با متد menu ایجاد شده است، برای منویی است که زیر منو دارد و خودش لزومی به اجرای کد ندارد. پس اگر منویی میسازید که زیرمنو ندارد و خودش قرار است کاری را انجام دهد، به صورت همان item بنویسید که پایین‌تر نمونه‌ی آن را خواهید دید.
الان مشکلی که ایجاد می‌شود این است که موقعی که سایت را باز می‌کند، در همان تبی رخ می‌دهد که فعال است و اگر کاربر بر روی صفحه‌ی خاصی باشد، آن صفحه به سمت سایت مقصد رفته و سایت فعلی از دست میرود. روش صحیح‌تر اینست که تبی جدید بار شود و آدرس مقصد در آن نمایش یابد. پس باید از روشی استفاده کنیم که رویداد کلیک توسط کد خود افزونه مدیریت شود، تا با استفاده از شیء tab، یک تب جدید با آدرسی جدید ایجاد کنیم. پس کد را با کمی تغییر می‌نویسیم:
var tabs = require("sdk/tabs");
var menuItem = contextMenu.Menu({
  label: "Open .Net Tips",
  context: contextMenu.PageContext(),
   items: [home, postsarchive],
  image: self.data.url("icon-16.png"),
  contentScript: 'self.on("click", function (node, data) {' +
                 '  self.postMessage(data);' +
                 '});',
 onMessage: function (data) {
     tabs.open(data);
  }
});
با استفاده از postmessage، هر پارامتری را که بخواهیم ارسال می‌کنیم و بعد با استفاده از رویداد onMessage، داده‌ها را خوانده و کد خود را روی آن‌ها اجرا می‌کنیم.
بگذارید کد زیر را هم جهت سرچ مطالب بر روی سایت پیاده کنیم: 
var Url="https://www.dntips.ir/search?term=";
var searchMenu = contextMenu.Item({
  label: "search for",
  context: [contextMenu.PredicateContext(checkText),contextMenu.SelectionContext()],
    image: self.data.url("icon-16.png"),
  contentScript: 'self.on("click", function () {' +
  '  var text = window.getSelection().toString();' +
                 '  if (text.length > 20)' +
                 '   text = text.substr(0, 20);' +
                 '  self.postMessage(text);'+
                '})',
onMessage: function (data) {
     tabs.open(Url+data);
  }
 
});

function checkText(data) {

       if(data.selectionText === null)
           return false;

       console.log('selectionText: ' + data.selectionText);

       //handle showing or hiding of menu items based on the text content.
       menuItemToggle(data.selectionText);

       return true;
};

function menuItemToggle(text){
var searchText="جست و جو برای ";
    searchMenu.label=searchText+text;

};
در ساخت این منو، ما از ContextSelection استفاده کرده‌ایم. بدین معنی که موقعی که چیزی روی صفحه انتخاب شد، این منو ظاهر شود و گزینه‌ی دیگری که در کنارش هست، گزینه contextMenu.PredicateContext وظیفه دارد تابعی که به عنوان آرگومان به آن دادیم را موقعی که منو کانتکست ایجاد شد، صدا بزند و اینگونه میتوانیم بر حسب اطلاعات کانتکست، منوی خود را ویرایش کنیم. مثلا من دوست دارم موقعی که متنی انتخاب می‌شود و راست کلیک می‌کنم گزینه‌ی "جست و جو برای..." نمایش داده شود و به جای ... کلمه‌ی انتخاب شده نمایش یابد. به شکل زیر دقت کنید. این چیزی است که ما قرار است ایجاد کنیم:
در کل موقع ایجاد منو تابع checkText اجرا شده و متن انتخابی را خوانده به عنوان یک آرگومان برای تابع menuItemToggle ارسال می‌کند و به رشته "جست و جو برای" می‌چسباند. در خود پارامترهای آیتم اصلی، گزینه content scrip، با استفاده از جاوااسکریپت، متن انتخاب شده را دریافت کرده و با استفاده از متد postmessage برای تابع  onMessage ارسال کرده و با ساخت یک تب و چسباندن عبارت به آدرس جست و جو سایت، کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت کرده و عمل جست و جو در سایت انجام می‌گیرد.

در قسمت آینده موارد بیشتری را در مورد افزونه نویسی در فایرفاکس بررسی خواهیم کرد و افزونه را تکمیل خواهیم کرد
مطالب
React 16x - قسمت 1 - معرفی و شروع به کار
React یک کتابخانه‌ی جاوا اسکریپتی، برای ساخت رابط‌های کاربری سریع و تعاملی است. توسعه‌ی آن از سال 2011 در فیسبوک شروع شد و در حال حاضر محبوب‌ترین کتابخانه‌ی جاوا اسکریپتی در این رده‌است:


به همین جهت اگر می‌خواهید رزومه‌ی غنی‌تری را ارائه دهید، فراگیری React می‌تواند موقعیت‌های شغلی بیشتری را نصیب شما کند.


ساختار کلی یک برنامه‌ی React

کامپوننت‌ها (جزئی از یک رابط کاربری) قلب هر برنامه‌ی React ای را تشکیل می‌دهند. برای ساخت یک برنامه‌ی React، تعدادی کامپوننت مستقل را تهیه و با هم ترکیب می‌کنیم تا به رابط کاربری نهایی برسیم.
هر برنامه‌ی React، حداقل از یک کامپوننت تشکیل می‌شود که به آن Root component هم می‌گویند. این کامپوننت بیانگر کل برنامه‌است و دربرگیرنده‌ی مابقی Child components برنامه است. بنابراین ساختار هر برنامه‌ی React، شبیه به درختی از کامپوننت‌ها است. اگر با Angular 2 به بعد کار کرده باشید، این مفهوم برای شما آشنا است.
یک مثال: فرض کنید می‌خواهیم UI برنامه‌ای را به مانند رابط کاربری Twitter، ایجاد کنیم. هر قسمت یک صفحه‌ی توئیتر، به کامپوننت‌هایی شکسته می‌شود؛ مانند منوی راهبری، نمایش پروفایل شخص، نمایش لیست آخرین اخبار مورد علاقه‌ی شخص و نمایش فید. اگر بخواهیم این ساختار را توسط یک برنامه‌ی React شبیه سازی کنیم، در بالاترین سطح، کامپوننت root را خواهیم داشت که کار ترکیب و نمایش سایر کامپوننت‌های برنامه مانند nav bar ، trends ، profile و feed را انجام می‌دهد. اکنون در این ساختار ایجاد شده، برای مثال کامپوننت feed نیز می‌تواند از چندین کامپوننت مجزا تشکیل شود؛ مانند کامپوننت‌های tweet و like.
بنابراین هر کامپوننت، قسمتی از UI را تشکیل می‌دهد. هر کدام از آن‌ها به صورت مجزای از دیگری ساخته شده و سپس در کنار هم قرار می‌گیرند تا UI نهایی را شکل دهند:



هر کامپوننت در React به صورت یک کلاس ES6، با ساختاری که دارای یک شیء state و متد render است، تشکیل می‌شود:
class Tweet {
 state = {};
 
 render() {
 } 
}
state در اینجا همان اطلاعاتی است که قرار است در زمان نمایش این کامپوننت، رندر شود. کار متد render نیز همانطور که از نام آن نیز مشخص است، بیان نحوه‌ی تشکیل و رندر UI است. خروجی این متد، یک React Element است که در حقیقت یک شیء جاوا اسکریپتی خالص است و در نهایت به المان‌های DOM، نگاشت می‌شود. یک React Element، یک DOM Element واقعی نیست؛ بلکه تنها یک شیء جاوا اسکریپتی بیانگر DOM Element، در حافظه‌است. بنابراین یک برنامه‌ی React تشکیل شده‌است از لیستی از React Elementها در حافظه که به آن Virtual DOM هم گفته می‌شود.
مزیت کارکردن با Virtual DOM، سادگی ایجاد، تغییر و به روز رسانی آن در مقایسه با DOM واقعی است که در نهایت کار رندر عناصر UI را در مرورگر انجام می‌دهد. زمانیکه در state کامپوننتی تغییری رخ می‌دهد، یک React Element جدید تولید می‌شود. سپس React این شیء جدید را با نمونه‌ی قبلی آن مقایسه کرده و تغییرات رخ‌داده را محاسبه می‌کند. در آخر این تغییرات را به DOM واقعی اعمال می‌کند تا با Virtual DOM موجود هماهنگ شود.
بنابراین در حین کار با React، دیگر همانند کار با جاوا اسکریپت خالص و یا jQuery، مستقیما عناصر UI و DOM واقعی را تغییر نمی‌دهیم. در اینجا فقط state یک کامپوننت را تغییر می‌دهیم و سپس React، کار ایجاد شیء UI درون حافظه‌ای متناظر با آن و سپس اعمال آن‌را به UI نهایی قابل مشاهده‌ی در مرورگر، انجام می‌دهد. به همین جهت به این کتابخانه React می‌گویند! چون به تغییرات state کامپوننت‌ها واکنش نشان می‌دهد و سپس DOM واقعی را به روز می‌کند.


Angular یا React؟!

هر دوی React و Angular از لحاظ طراحی کامپوننت‌ها بسیار شبیه به هم هستند؛ اما Angular یک فریم‌ورک است و React تنها یک کتابخانه. تنها کاری را که React انجام می‌دهد، رندر View است و هماهنگ نگه داشتن آن با state کامپوننت‌ها. این تمام کاری است که React انجام می‌دهد؛ نه بیشتر و نه کمتر! بنابراین یادگیری React، بسیار سریع‌تر و ساده‌تر از Angular است. بدیهی است یک برنامه‌ی تک صفحه‌ای وب، از اجزای دیگری مانند مسیریابی و یا کار با سرویس‌های HTTP نیز تشکیل می‌شود. در React شما مختار هستید که کتابخانه‌های جانبی فراهم شده‌ی برای آن‌را خودتان انتخاب کرده و استفاده کنید؛ برخلاف روشی که در Angular مرسوم است و به صورت مشخص و ثابتی به همراه این فریم‌ورک ارائه می‌شوند.


برپایی محیط توسعه‌ی React

اولین برنامه‌ای را که برای کار با React باید نصب کنید، node.js است. البته ما در این سری قرار نیست با node.js کار کنیم؛ اما از یکی از اجزای آن به نام node package manager یا npm، برای نصب کتابخانه‌ی جاوا اسکریپتی ثالث، زیاد استفاده خواهیم کرد. پس از نصب آن، به خط فرمان مراجعه کرد و دستور زیر را صادر کنید:
> npm install -g npm@latest
این دستور npm قدیمی موجود بر روی سیستم را به روز رسانی می‌کند (اگر پیشتر یک node.js قدیمی را نصب و اکنون آن‌را به روز رسانی کرده‌اید).

اگر هم خیلی پیشترها node.js را نصب کرده‌اید (برای مثال چند سال قبل!)، نصب نگارش جدید آن احتمالا کار نخواهد کرد. حتی عزل و نصب مجدد آن نیز کارساز نیست. در این حالت باید پس از عزل آن، پوشه‌های قدیمی آن‌را یکی یکی یافته و دستی حذف کنید . سپس مجددا آن‌را نصب کنید.

در ادامه در خط فرمان و توسط npm، قالب create-react-app را نصب خواهیم کرد:
> npm i -g create-react-app
در اینجا سوئیچ i به معنای install است و g یعنی نصب global و سراسری بسته‌ی create-react-app. نصب سراسری یک بسته یعنی در هر پوشه‌ای می‌توان به امکانات آن دسترسی یافت و از آن استفاده کرد. اگر از سوئیچ g استفاده نمی‌شد، این بسته تنها در پوشه‌ی جاری و با سطح دید مختص به آن، نصب و قابل استفاده می‌شد.

ابزار دیگری که در این سری از آن استفاده خواهیم کرد، ادیتور بسیار معروف و محبوب VSCode است. پس از دریافت و نصب آن، چند افزونه‌ی زیر را نیز به آن اضافه خواهیم کرد:
برای نصب آن‌ها، پنل extensions را در VSCode، از نوار ابزار کنار صفحه‌ی آن، انتخاب کرده و نام‌های فوق را در آن جستجو و سپس نصب کنید.

و یا می‌توانید این فایل را اجرا کرده و تعدادی از افزونه‌های مفید VSCode را یکجا نصب کنید: install-addons.zip

همچنین قابلیت فرمت‌کردن پس از Save را نیز در VSCode فعال کنید تا پس از هربار Save، اعمال این افزونه‌ها به صورت خودکار صورت گیرد. برای این منظور گزینه‌ی file->preferences->settings را در VSCode انتخاب کرده و سپس save را جستجو کرده و Format On Save را انتخاب کنید:


علاوه بر این‌ها، جهت کار بهتر با VSCode، بهتر است بررسی کننده‌های کدهای جاوا اسکریپتی (static code analyzers) را نیز با اجرای دستور زیر نصب کنید:
> npm i -g typescript eslint tslint eslint-plugin-react-hooks

پس از این تغییرات، نیاز است یکبار VSCode را بسته و مجددا باز کنید. سپس مجددا گزینه‌ی file->preferences->settings را در VSCode انتخاب کرده و ابتدا eslint را در اینجا جستجو کنید. در صفحه‌ی نمایش تنظیمات آن، گزینه‌ی Auto fix on save آن‌را انتخاب نمائید. در آخر در همین قسمت settings، عبارت prettier را انتخاب کنید. در اینجا اگر گزینه‌ی قدیمی یکپارچگی با eslint آن هنوز وجود دارد، آن‌را از حالت انتخاب شده خارج کنید (به صورت قرمز و deprecated نمایش داده می‌شود) تا افزونه‌ی prettier بدون مشکل و خطا کار کند (disable Prettier ESLint integration).


ایجاد قالب اولین برنامه‌ی React

در ادامه برای ایجاد اولین برنامه‌ی React، از بسته‌ی create-react-app که پیشتر آن‌را نصب کردیم، استفاده می‌کنیم. برای این منظور در خط فرمان دستور زیر را صادر کنید:
> create-react-app sample-01
در اینجا sample-01 یک نام دلخواه است و در حین اجرای این دستور باید به اینترنت متصل باشید تا وابستگی‌های مرتبط با پروژه را نیز دریافت کند. برای بار اول، اجرای آن ممکن است کمی طول بکشد. اما از دفعات آتی، چون بسته‌های مرتبط را در npm-cache سیستم نیز ذخیره می‌کند، اجرای آن بسیار سریع خواهد بود.
این قالب نه تنها React را نصب می‌کند، بلکه یک development server را برای اجرا و مشاهده‌ی سریع برنامه، webpack را برای یکی کردن فایل‌ها (bundling & minification)، Babel را برای کامپایل کدهای فایل‌های JSX و ... نیز نصب می‌کند. بنابراین به این ترتیب، یک پروژه‌ی تنظیم شده و آماده‌ی استفاده و توسعه را شاهد خواهیم بود که نیازی به تنظیمات اولیه‌ی آن نیست.
پس ایجاد برنامه، وارد پوشه‌ی sample-01 شده و دستور npm start را صادر کنید:
> cd sample-01
> npm start
به این ترتیب برنامه بر روی پورت 3000، قابل دسترسی و مشاهده می‌شود:


development server آن، تغییرات فایل‌های برنامه را تحت نظر قرار می‌دهد و با هر تغییری، به صورت خودکار برنامه را در مرورگر بارگذاری مجدد خواهد کرد.


بررسی ساختار اولین پروژه‌ی React ایجاد شده

ساختار پوشه‌ها و فایل‌های مثال اولیه‌ی ایجاد شده توسط قالب create-react-app به صورت زیر است:


البته شما در این تصویر پوشه‌ی node_modules را که در کنار این پوشه‌ها قرار دارد، مشاهده نمی‌کنید. وجود یک چنین پوشه‌ی سنگینی با هزاران فایل داخل آن، کار نمایشی IDEها را با مشکل مواجه می‌کند (مصرف حافظه‌ی بالا، به همراه کند شدن شدید آن). اگر نمی‌خواهید این پوشه نمایش داده شود، در مسیر file->preferences->settings، عبارت npm را جستجو کرده و سپس در قسمت npm: exclude آن، بر روی لینک edit in settings.json کلیک کنید:


 و سپس در فایل باز شده، یک چنین تنظیمی را می‌توانید اضافه و یا ویرایش و تکمیل کنید:
  "files.exclude": {
    "**/.git": true,
    "**/.svn": true,
    "**/.hg": true,
    "**/CVS": true,
    "**/.DS_Store": true,
    "**/node_modules": true,
    "**/wwwroot": true,
    "**/bower_components": true,
    "**/**/bin": true,
    "**/**/obj": true,
    "**/packages": true
  },

در ادامه پوشه‌ی public این پروژه را مشاهده می‌کنید. تمام فایل‌هایی که قرار است به صورت عمومی توسط برنامه ارائه شوند، مانند favicon.ico و غیره، در این پوشه قرار می‌گیرند.
در این پوشه بر روی فایل index.html آن کلیک کنید تا بتوان محتوای آن‌را بهتر بررسی کرد. برای مثال در ابتدای آن، درج تعدادی متادیتا را که یکی از آن‌ها ذکر manifest.json است، مشاهده می‌کنید. کار فایل manifest.json، ارائه‌ی یک سری متادیتای خاص مخصوص دستگاه‌های موبایل است که در آن‌ها بجای favicon.ico، می‌توان از تصاویر و یا آیکن‌های بزرگتری مانند فایل‌های png موجود در پوشه‌ی public، استفاده کرد. در ادامه‌ی این فایل، به تنظیم زیر می‌رسیم:
  <body>
    <noscript>You need to enable JavaScript to run this app.</noscript>
    <div id="root"></div>
div با id مساوی root، محل ارائه‌ی کل برنامه‌ی React ما است.

در پوشه‌ی src و فایل App.js آن، شاهد یک کامپوننت ابتدایی هستید که کار رندر صفحه‌ی مشکی پیش‌فرض این قالب را انجام می‌دهد. در این فایل، شاهد بازگشت یک چنین تگ‌هایی هستیم:
  return (
    <div className="App">
      <header className="App-header">
       ... 
      </header>
    </div>
  );
احتمالا تابحال چنین return ای را در برنامه‌های جاوا اسکریپتی مشاهده نکرده‌اید؛ چون درج آن‌ها در فایل‌های js به این نحو، غیرمجاز است. این تگ‌ها نه رشته‌ای هستند و نه HTML خالص. به آن jsx گفته می‌شود که مخفف JavaScript XML می‌باشد. کار آن ارائه‌ی ساختار UI ای است که قرار است رندر شود. یک چنین کدی برای اینکه قابل تفسیر و اجرا باشد، از درون کامپایلر ویژه‌ای به نام Babel عبور می‌کند و تبدیل به کدهای جاوا اسکریپتی خالصی می‌شود که برای مرورگرها قابل درک و اجرا است.
برای درک بهتر آن به آدرس https://babeljs.io/repl مراجعه کنید. سپس در سمت چپ صفحه، یک قطعه کد jsx را به یک ثابت انتساب دهید:
const element = <h1>Hello World!</h1>;


همانطور که مشاهده می‌کنید، این قطعه کد jsx (که یک رشته‌ی معمولی نیست)، توسط Babel به یک قطعه کد کاملا جاوا اسکریپتی قابل درک برای مرورگر تبدیل شده‌است:
"use strict";

var element = React.createElement("h1", null, "Hello World!");

بدیهی است نوشتن کدهای jsx، ساده‌تر از نوشتن قطعه کد فوق است و درک آن نیز به علت شباهت آن به HTML، آسان‌تر است. به همین جهت در کدهای React، ما از jsx استفاده می‌کنیم و تفسیر آن‌را به Babel واگذار خواهیم کرد.

در پوشه‌ی src، فایل مهم دیگری که وجود دارد، index.js است. این فایل نقطه‌ی آغازین برنامه را مشخص می‌کند. در قسمت‌های بعدی، محتویات این فایل را بیشتر بررسی خواهیم کرد.
در اینجا فایل serviceWorker.js را نیز مشاهده می‌کنید. این فایل به صورت خودکار توسط قالب create-react-app ایجاد شده‌است و کار آن کمک به ارائه‌ی محلی برنامه، توسط development server آن است. بنابراین ما کاری با این فایل نخواهیم داشت.


نوشتن اولین برنامه‌ی React

به پوشه‌ی src ایجاد شده مراجعه کرده و تمام فایل‌های موجود و پیش‌فرض آن‌را حذف کنید. در ادامه خودمان آن‌ها را از صفر ایجاد خواهیم کرد. برای این منظور فایل جدید و خالی src\index.js را ایجاد می‌کنیم. در ابتدای کار نیاز است تعدادی ماژول React را import کنیم.
import React from "react";

const element = <h1>Hello World!</h1>;
console.log(element);
در اینجا شیء React از ماژول react دریافت شده و سپس یک ثابت را با یک عبارت jsx مقدار دهی کرده‌ایم. چون از jsx استفاده می‌کنیم، ذکر import ابتدای فایل الزامی است؛ از این جهت که Babel به کمک آن است که می‌تواند معادل React.createElement را تولید کند.
اگر هنوز برنامه توسط دستور npm start در حال اجرا است، هر بار که فایل index.js را ذخیره می‌کنیم، خروجی نهایی را در مرورگر نمایش می‌دهد (اگر هم آن‌را بسته‌اید، یکبار از طریق خط فرمان، دستور npm start را در ریشه‌ی پروژه، صادر کنید). به این قابلیت hot module reloading هم گفته می‌شود.
در این حالت اگر به مرورگر مراجعه کنید، یک صفحه‌ی سفید را مشاهده خواهید کرد. اکنون دکمه‌ی F12 را فشرده (و یا ctrl+shift+i) و developer console مرورگر را باز کنید.


شیءای را که در اینجا مشاهده می‌کنید، همان حاصل console.log کدهای فوق است؛ به عبارتی Babel، عبارت jsx ما را تبدیل به یک شیء جاوا اسکریپتی قابل فهم برای مرورگر کرده‌است که از دیدگاه React، جزئی از همان Virtual DOM ای است که پیشتر معرفی شد (نمایش درون حافظه‌ای DOM مختص React، جهت محاسبه‌ی تغییرات، با تغییر state هر کامپوننت و سپس اعمال آن‌ها به DOM اصلی در مرورگر).
اکنون می‌خواهیم این المان را در DOM اصلی، رندر کرده و نمایش دهیم:
import React from "react";
import ReactDOM from "react-dom";

const element = <h1>Hello World!</h1>;
console.log(element);

ReactDOM.render(element, document.getElementById("root"));
برای این منظور نیاز است از متد ReactDOM.render استفاده کرد. این شیء در ماژول react-dom قرار دارد؛ به همین جهت در ابتدای فایل import شده‌است. سپس در متد render آن، ابتدا المانی که قرار است رندر شود ذکر خواهد شد و سپس محل درج آن‌را مشخص می‌کنیم که دقیقا به همان div با id مساوی root در فایل public\index.html اشاره می‌کند.
اکنون پس از ذخیره سازی فایل index.js، اگر به مرورگر مراجعه کنید، عبارت Hello World! را مشاهده خواهید کرد:


همانطور که در این تصویر نیز مشخص است، المان h1 ما را داخل div ای با id مساوی root، درج کرده‌است.

هدف از این مثال ساده، نمایش نحوه‌ی کارکرد React، در پشت صحنه بود. در یک برنامه‌ی واقعی، بجای رندر یک المان ساده در DOM، کار رندر App component را انجام خواهیم داد. کامپوننت App، کامپوننت ریشه‌ای برنامه بوده و می‌تواند شامل درختی از کامپوننت‌ها که UI نهایی را تشکیل می‌دهند، شود.


نگاهی به تنظیمات پروژه‌ی ایجاد شده

اگر فایل package.json پروژه را باز کنید، یک چنین بسته‌هایی در آن درج شده‌است:
{
  "name": "sample-01",
  "version": "0.1.0",
  "private": true,
  "dependencies": {
    "react": "^16.11.0",
    "react-dom": "^16.11.0",
    "react-scripts": "3.2.0"
  },
  "scripts": {
    "start": "react-scripts start",
    "build": "react-scripts build",
    "test": "react-scripts test",
    "eject": "react-scripts eject"
  },
  "eslintConfig": {
    "extends": "react-app"
  },
  "browserslist": {
    "production": [
      ">0.2%",
      "not dead",
      "not op_mini all"
    ],
    "development": [
      "last 1 chrome version",
      "last 1 firefox version",
      "last 1 safari version"
    ]
  }
}
در اینجا صرفا سه بسته‌ی react، react-dom و react-scripts را در قسمت dependencies مشاهده می‌کنید که کل Importهای ما را تشکیل می‌دهند.
بسته‌ی react-scripts است که کار مدیریت چهار جزء قسمت scripts این فایل را انجام می‌دهد. برای نمونه دستور npm start ای که در اینجا تعریف شده، سبب اجرای react-scripts start می‌شود. در ادامه اگر دستور npm run build را اجرا کنیم، یک بسته‌ی نهایی بهینه سازی شده را تولید می‌کند.
آخرین دستور آن eject است. اگر دستور npm run eject را اجرا کنید، امکان سفارشی سازی پشت صحنه‌ی create-react-app را خواهید داشت؛ اما در نهایت به یک فایل package.json بسیار شلوغ خواهیم رسید (اینبار ارجاعات به Babel، Webpack و تمام ابزارهای دیگر نیز ظاهر می‌شوند). همچنین این عملیات نیز یک طرفه‌است. یعنی از این پس قرار است کنترل تمام این پشت صحنه، در اختیار ما باشد و به روز رسانی‌های بعدی create-react-app را با مشکل مواجه می‌کند. این گزینه صرفا مختص توسعه دهندگان پیشرفته‌ی React است.


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: sample-01.zip

در قسمت بعد، پیشنیازهای جاوا اسکریپتی شروع به کار با React را بررسی می‌کنیم.
مطالب
چه زمانی بهتر است از Silverlight استفاده شود؟

1- نیاز به توانایی‌های موجود در برنامه‌های Desktop را دارید اما همچنین نیاز است تا آن‌ها را تحت وب نیز ارائه دهید.
یکی از دلایل اقبال به برنامه‌های تحت وب در سازمان‌ها عدم نیاز به نصب آن‌ها و توزیع هر چه ساده‌تر اینگونه برنامه‌ها در شبکه است. تنها کافی است چند فایل را بر روی سرور به روز رسانی کنید و پس از آن تمام کلاینت‌ها از آخرین نگارش برنامه شما بهره‌مند خواهند شد (+). توزیع برنامه‌های سیلورلایت نیز به همین منوال است. علاوه بر آن استفاده از فناورهایی مانند MEF امکان ماژولار ساختن برنامه و دریافت آخرین ماژول‌های تهیه شده (فایل‌های XAP مجزای از برنامه به صورت افزونه) را بر اساس انتخاب و سطح دسترسی کاربر نیز میسر می‌سازد.

2- نیاز است تا یک برنامه‌ی گرافیکی تمام عیار را تحت وب ارائه دهید.
توانایی‌های XAML به همراه یکی از زبان‌های دات نت جهت خلق جلوه‌های بصری، پویانمایی و گرافیکی بسیار بسیار فراتر از کتابخانه‌های جاوا اسکریپتی موجود هستند و نکته‌ی مهم آن‌ها هم این است که لازم نیست حتما یک متخصص مثلا جاوا اسکریپت باشید تا بتوانید برای مثال پویانمایی را ارائه دهید. امکان استفاده از انواع و اقسام قلم‌ها و قرار دادن آن‌ها در برنامه، امکان استفاده از گرافیک برداری و غیره را نیز لحاظ کنید.

3- برنامه‌ی شما نیاز است تا از طریق وب توزیع شود اما نیاز به سطح دسترسی بیشتری نسبت به یک برنامه‌ی وب معمولی دارد.
تمام برنامه‌های توزیع شده از طریق مرورگرها محدود به سطوح دسترسی آن‌ها نیز هستند. اما امکان نصب خارج از مرورگر برنامه‌های سیلورلایت نیز وجود دارد. در این حالت می‌توان در صورت نیاز و همچنین تائید صریح کاربر، به سطوح دسترسی بیشتری دست یافت. برای مثال دسترسی به اسکنر در یک برنامه‌ی وب متداول بی‌معنا است. اما سیلورلایت 4 در حالت اجرای در خارج از مرورگر امکان تعامل با اشیاء COM را نیز دارد.

4- برنامه‌ی وب شما نیاز است تا مدت زمان زیادی فعال باقی بماند.
یک برنامه دریافت ایمیل یا یک برنامه مونیتورینگ را در نظر بگیرید. اینگونه برنامه‌ها باید مرتبا بدون نیاز به دخالت کاربر، فعال باقی بمانند و با سرور ارتباط داشته باشند. نوشتن اینگونه برنامه‌ها با HTML و جاوا اسکریپت و فناوری‌های مشابه واقعا مشکل بوده و نیاز به دانش فنی بالایی دارند. اما این مساله و حیات یک برنامه سیلورلایت تا زمانیکه مرورگر بسته نشده است جزو خواص اولیه اینگونه برنامه‌ها است.

5- از مشکلات مدیریت حالت در برنامه‌های متداول وب به تنگ آمده‌اید.
اگر برای مثال برنامه نویس ASP.NET باشید حتما با مباحث State management آشنایی دارید (از سشن و کوکی گرفته تا ViewState (ایی که همه به نحوی قصد کوچک کردن آن‌را دارند!) و غیره). تمام این‌ها هم برای این است که بتوان تجربه‌ی کاری برنامه‌های دسکتاپ را در محیط مرورگرها شبیه سازی کرد. این مشکلات در سیلورلایت حل شده است. یک برنامه‌ی سیلورلایت State full است نه Stateless . همچنین اگر از حافظه‌ای هم استفاده می‌کند این مورد در سمت کاربر است و نه سمت سرور و نه منقضی شدن زود هنگام سشن‌ها و صدها ترفند برای مقیاس پذیری همین مساله‌ی بسیار کوچک با تعداد کاربران بالا در برنامه‌های متداول وب.
به عبارتی تصور کنید که برنامه‌ی دسکتاپ سال‌های قبل شما هم اکنون داخل مرورگر دارد اجرا می‌شود و چیزی به نام وب سرور وجود ندارد که پس از نمایش صفحه‌ی وب شما، کلیه‌ی اشیاء مرتبط با آن‌را در سمت سرور تخریب کند چون باید پاسخگوی کاربران همزمان بی‌شماری باشد و منابع سرور هم محدود است. (سیلورلایت یک فناوری سمت کاربر است. بنابراین وب سرور صرفا نقش توزیع آن‌را به عهده دارد یا حداکثر ارائه‌ی یک وب سرویس جهت تعاملات بعدی مانند کار با بانک اطلاعاتی)

6- نیاز دارید تا برنامه‌ی وب شما تحت تمام مرورگرها به یک شکل به نظر برسد و همچنین رفتار یکسانی هم داشته باشد.
هیچ وقت روزی را فراموش نمی‌کنم که حین پرداخت الکترونیکی بانک XYZ به کمک مرورگر فایرفاکس، دکمه‌ی پرداخت در مرحله‌ی آخر، کار نمی‌کرد! هر چقدر روی آن کلیک می‌کردم اتفاقی نمی‌افتاد! تراکنش برگشت خورد و همین خرید ساده با مرورگر IE به سادگی انجام شد.
با سیلورلایت این مشکلات را نخواهید داشت زیرا کار نمایش برنامه شما توسط افزونه‌ی مربوطه صورت می‌گیرد و این افزونه مستقل است از نوع مرورگر شما.

7- نیاز است برنامه‌ی وب شما در حالت آفلاین هم کار کند.
برنامه‌های سیلورلایت تنها زمانیکه نیاز به دریافت یا ثبت اطلاعاتی از سرور داشته باشند، باید آنلاین باشند. همچنین این برنامه‌ها دسترسی به مفهوم جدیدی به نام Isolated Storage دارند که در آن می‌توان اطلاعات را به ازای هر کاربر آن هم با ضریب امنیتی بالا بر روی هارد شخص ذخیره کرد و زمان آنلاین شدن برنامه آن‌ها را به سرور انتقال داد.

8- برنامه وب شما نیاز است تا با فایل‌های مالتی مدیا تعامل داشته و آن‌ها را پخش کند.
حتی تگ Video در HTML5 نیز به پای توانایی‌های مالتی مدیا در Silverlight مانند smooth streaming, multicasting, editing, video brushes نمی‌رسد. برای مثال با استفاده از video brushes می‌توان یک فایل ویدیویی در حال پخش را بر روی یک وجه یک شیء در حال پویانمایی نقاشی و نمایش داد.

9- نیاز به پشتیبانی از multi-touch در برنامه‌ی وب شما وجود دارد.
برخلاف HTML ، تعاملات multi-touch در Silverlight میسر است.

10- نیاز به ایجاد برنامه‌های بازی تحت وب دارید.
به طور قطع می‌توان بازیی‌هایی در حد Pong را با جاوا اسکریپت هم ایجاد کرد، اما اگر نیاز به تولید بازی‌هایی جدی‌تر وجود داشت برای مثال انتقال بازی Quake به محیط وب، Silverlight در این زمینه هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد (+).

11- نیاز به تولید برنامه‌ی دسکتاپ چند سکویی دارید.
سیلورلایت هم اکنون تحت ویندوز، MAC OS-X ، لینوکس و ... پشتیبانی می‌شود (+). همچنین برنامه‌های سیلورلایت قابلیت اجرای در خارج از مرورگر را هم دارند.
با سیلورلایت دیگر نیازی نخواهد بود تا کاربران لینوکسی ابتدا Wine را نصب کنند تا بتوانند از یک برنامه‌ی ویندوزی که انتقال پذیر نیست در لینوکس هم بتوانند استفاده کنند؛ چون پروژه‌ی مون لایت لینوکسی برای این منظور مهیا است.

12- نیاز به تولید برنامه‌های تحت وب سریع و با کارآیی بالا دارید.
فایل‌های نهایی Silverlight با توجه به ماهیت کامپایل شده‌ی آن‌ها به طور قطع از کدهای جاوا اسکریپتی سمت کلاینت که باید توسط مرورگر تفسیر و پردازش شوند (و هر کدام هم از موتور خاص خودشان استفاده می‌کنند)، سریعتر اجرا می‌شوند (+).

13- از پیچیدگی‌های پیاده سازی برنامه‌های متداول وب خسته شده‌اید.
هنوز هم با تمام پیشرفت‌های حاصل، تولید برنامه‌های وب پیشرفته مشکل است. از یک طرف ناسازگاری یک سری از مرورگرها با یک سری از قابلیت‌ها را باید در نظر داشت، تا فراگیری فریم ورک‌های Ajax و غیره تا مشکل بودن طراحی کنترل‌های جدید فراتر از آن چیزی که HTML استاندارد ارائه می‌دهد. بله، به طور قطع دانش فنی بالایی در این زمینه در طی سالیان تولید شده است، اما باز هم فراگیری و تسلط به آن‌ها زمان قابل توجهی را طلب می‌کند.
در سیلورلایت کلیه تعاملات با شبکه به صورت پیش فرض غیرهمزمان است (همان ایده‌ی اصلی Ajax) همچنین با توجه به state full بودن اینگونه برنامه‌ها، عملا برنامه نویس‌ها بدون درگیر شدن با مفاهیم اجکسی و مدیریت حالت، برنامه‌ی پیشرفته‌ی وبی را در مدت زمان کوتاهی تولید کرده‌اند و این برنامه در تمام مرورگرهایی که قابلیت بارگذاری افزونه‌ی سیلورلایت را دارند به یک شکل و کیفیت اجرا می‌شود.

14- در زمینه میزان مصرف پهنای باند ملاحظاتی ویژه‌ای وجود دارد.
یک برنامه‌ی سیلورلایت تنها یکبار باید دریافت شود. پس از آن در سمت کاربر کش خواهد شد (تا زمان به روز رسانی بعدی برنامه در سرور). همین مساله در دفعات بعدی مراجعه کاربر به سایت نقش قابل توجهی را در کاهش میزان مصرف پهنای باند (یا به قولی میزان کمتر data transfer) کلی دارد.

15- فرصت کافی برای فراگیری انبوهی از فناوری‌های مختلف را ندارید!
بله! برای ایجاد یک برنامه‌ی تحت وب که کاربر آن پس از مشاهده بگوید WOW نیاز است به HTML ، JS ، CSS ، AJAX ، یکی از فناوری‌های سمت سرور و ... مسلط بود (علاوه بر اینکه باید بدانید فلان کد JS در IE کار می‌کند اما در فایرفاکس خیر. فایرفاکس فلان قسمت CSS را پشتیبانی می‌کند اما IE خیر! و ...).
اما برای استفاده از سیلورلایت فقط کافی است به XAML و یکی از زبان‌های دات نت مانند سی شارپ یا VB.NET مسلط باشید (البته هیچ وقت از دست ASP.NET خلاص نخواهید شد! حداقل در حد راه اندازی یک وب سرویس یا مفاهیم امنیتی آن).
این مورد خصوصا برای افرادی که برنامه نویس دسکتاپ هستند اما علاقمندند تا برنامه‌ی وب نیز تولید کنند بسیار مهم است. با حداقل آموزش می‌توانند توانایی‌های خود را به وب نیز گسترش دهند. علاوه بر آن عمده‌ی دانش Silverlight شما جهت تولید برنامه‌های WPF (با توجه به اینکه Silverlight فرزند WPF محسوب می‌شود) یا Windows phone 7‌ و غیره نیز می‌تواند بکار گرفته شود.

16- نیاز به اجرای کدهای چند ریسمانی در سمت کاربر دارید.
تا این لحظه پشتیبانی رسمی از مباحث چند ریسمانی در JavaScript و استانداردهای مرتبط با آن وجود ندارد. Silverlight به اکثر امکانات Threading موجود در دات نت فریم ورک دسترسی داشته و دانش فعلی شما قابل انتقال است.


و دست آخر باید به نکته اشاره کرد که هدف از Silverlight ساخت وب سایت معمولی نیست. این نوع کارها را با همان ابزارهای متداول انجام دهید. هدف اصلی آن ساخت برنامه است (Application در مقابل Web site). مشتری‌های اصلی این نوع برنامه‌ها هم بیشتر سازمان‌ها و اینترانت‌های پر سرعت و بسته‌ی آن‌ها هستند که نه نگران حجم افزونه‌ی سیلورلایت هستند و نه مشکلی با حجم برنامه‌ی سیلورلایت شما در یک شبکه‌ی داخلی پر سرعت دارند.

مطالب
یکی کردن اسمبلی‌های ارجاعی یک برنامه WPF با فایل خروجی آن
ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد که بخواهید پس از پابلیش برنامه‌ای که نوشته‌اید، تمامی فایل‌های اسمبلی استفاده شده در برنامه را نیز با فایل خروجی آن ادغام کنید و به اصلاح تنها یک فایل، برای اجرا داشته باشید. مایکروسافت ابزاری را به نام ILMerge، برای اینکار معرفی کرده است که به وسیله آن، امکان ادغام اسمبلی‌ها با فایل اصلی برنامه وجود دارد؛ بجز اسمبلی‌های مربوط به WPF، به خاطر داشتن فایل‌های XAML.
برای حل این مسئله می‌توان از دو راه استفاده کرد:
  • اضافه کردن اسمبلی‌ها به صورت دستی به پروژه و تنظیم Build Action آن‌ها به Embedded Resource
  • تنظیم فایل csproj پروژه برای Embed کردن خودکار رفرنس‌های پروژه در زمان Build


روش اول

بعد از این که ارجاع اسمبلی مورد نظر را به پروژه اضافه کردید، نیاز است مقدار Copy Local آن‌ها را نیز در پنجره Properties به False تغییر دهید و سپس با استفاده از گزینه Add -> Existing Item فایل اسمبلی مورد نظر را به پروژه اضافه کرده و مقدار Build Action را در پنجره Properties به Embedded Resource تغییر دهید.
نکته: در صورتی که فایل اسمبلی به صورت unmanaged / native داشتید و امکان افزودن ارجاعی به آن وجود نداشت، تنها کافیست آن را به صورت Embedded Resource اضافه کنید.
تا به اینجا کار ادغام اسمبلی‌ها با فایل خروجی برنامه با موفقیت انجام شد و به علت یکسان بودن کد مربوط به بارگذاری اسمبلی‌ها، بعد از روش دوم، توضیح داده خواهد شد.


روش دوم

در این روش باید فایل csproj و یا vbproj برنامه را در یک ادیتور باز کرده ( یا با استفاده از گزینه Unload Project و انتخاب گزینه Edit projectName.csproj ) و در قسمت انتهای فایل، قبل از تگ Project، این کد را اضافه می‌کنیم:
<Target Name="EmbedReferencedAssemblies" AfterTargets="ResolveAssemblyReferences">
  <ItemGroup>
    <AssembliesToEmbed Include="@(ReferenceCopyLocalPaths)" />
    <EmbeddedResource Include="@(AssembliesToEmbed)" Condition="'%(AssembliesToEmbed.Extension)' == '.dll'">
      <LogicalName>%(AssembliesToEmbed.DestinationSubDirectory)%(AssembliesToEmbed.Filename)%(AssembliesToEmbed.Extension)</LogicalName>
    </EmbeddedResource>
  </ItemGroup>
  <Message Importance="high" Text="Embedding: @(AssembliesToEmbed->'%(DestinationSubDirectory)%(Filename)%(Extension)', ', ')" />
</Target>
<Target Name="DeleteAllReferenceCopyLocalPaths" AfterTargets="Build">
  <Delete Files="@(ReferenceCopyLocalPaths->'$(OutDir)%(DestinationSubDirectory)%(Filename)%(Extension)')" />
</Target>
بعد از اضافه کردن این کد به فایل پروژه و بارگذاری مجدد پروژه، با اجرای برنامه یا Build کردن آن، در پوشه bin (پوشه خروجی برنامه) مشاهده می‌کنید که فایل‌های اسمبلی ارجاعی برنامه در این پوشه وجود ندارند و حجم فایل خروجی افزایش یافته است.

همانطور که در تصویر بالا نیز مشاهده می‌کنید، اسمبلی‌های ارجاعی برنامه TestApp به صورت Resource به آن اضافه شده‌اند.


نحوه بارگذاری اسمبلی‌های Embed شده

در پروژه‌های WPF، در OnStartup event کلاس App و در پروژه‌های WinForm در متد Main کلاس Program، قطعه کد زیر را وارد می‌کنیم:

private void App_OnStartup( object sender, StartupEventArgs e )
{
    AppDomain.CurrentDomain.AssemblyResolve += OnResolveAssembly;
    var assembly = Assembly.GetExecutingAssembly();
    foreach (var name in assembly.GetManifestResourceNames())
    {
        if ( name.ToLower()
                 .EndsWith( ".resources" ) ||
             !name.ToLower()
                  .EndsWith( ".dll" ) )
            continue;
        EmbeddedAssembly.Load( name,
                               name );
    }
}

static Assembly OnResolveAssembly( object sender, ResolveEventArgs args )
{
    var fields = args.Name.Split( ',' );
    var name = fields[0];
    var culture = fields[2];
    if ( name.EndsWith( ".resources" ) &&
         !culture.EndsWith( "neutral" ) )
        return null;

    return EmbeddedAssembly.Get( args.Name );
}

با استفاده از رویداد AssemblyResolve می توان اسمبلی Embed شده را در زمانیکه نیاز به آن است، بارگذاری کرد. کد مربوط به کلاس EmbeddedAssembly نیز به این صورت می‌باشد:

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.IO;
using System.Reflection;
using System.Security.Cryptography;

public static class EmbeddedAssembly
{
    static Dictionary< string, Assembly > _dic;

    public static void Load( string embeddedResource,
                                string fileName )
    {
        if ( _dic == null )
            _dic = new Dictionary< string, Assembly >();

        byte[] ba;
        Assembly asm;
        var curAsm = Assembly.GetExecutingAssembly();

        using ( var stm = curAsm.GetManifestResourceStream( embeddedResource ) )
        {
            if ( stm == null )
                return;

            ba = new byte[(int)stm.Length];
            stm.Read( ba,
                      0,
                      (int)stm.Length );
            try
            {
                asm = Assembly.Load( ba );

                _dic.Add( asm.GetName().Name,
                            asm );
                return;
            }
            catch
            {
            }
        }

        bool fileOk;
        string tempFile;

        using ( var sha1 = new SHA1CryptoServiceProvider() )
        {
            var fileHash = BitConverter.ToString( sha1.ComputeHash( ba ) )
                                        .Replace( "-",
                                                    string.Empty );

            tempFile = Path.GetTempPath() + fileName;

            if ( File.Exists( tempFile ) )
            {
                var bb = File.ReadAllBytes( tempFile );
                var fileHash2 = BitConverter.ToString( sha1.ComputeHash( bb ) )
                                            .Replace( "-",
                                                        string.Empty );

                fileOk = fileHash == fileHash2;
            }
            else
            {
                fileOk = false;
            }
        }

        if ( !fileOk )
        {
            File.WriteAllBytes( tempFile,
                                ba );
        }

        asm = Assembly.LoadFile( tempFile );

        _dic.Add( asm.GetName().Name,
                    asm );
    }

    public static Assembly Get( string assemblyFullName )
    {
        if ( _dic == null ||
                _dic.Count == 0 )
            return null;

        var name = new AssemblyName( assemblyFullName ).Name;
        return _dic.ContainsKey( name )
            ? _dic[name]
            : null;
    }
}

با استفاده از متد Load کلاس بالا، کل اسمبلی‌هایی که بارگذاری شده‌اند در یک دیکشنری استاتیک نگهداری می‌شوند. ابتدا اسمبلی‌ها را با استفاده از []byte بارگذاری می‌کنیم و در صورتیکه بارگذاری اسمبلی با خطایی مواجه شود، بارگذاری را با استفاده از فایل temp انجام می‌دهیم (که معمولا برای فایل‌های unmanaged این مورد اتفاق می‌افتد).

با استفاده از متد Get که در زمان نیاز به یک اسمبلی توسط AssemblyResolve فراخوانی می‌شود، اسمبلی مربوطه از دیکشنری پیدا شده و برگشت داده می‌شود.


نکته ها

  • در صورتیکه بخواهید فایلی را از Embed کردن خودکار (روش دوم) استثناء کنید، باید از Condition استفاده کنید:
  <Target Name="EmbedReferencedAssemblies" AfterTargets="ResolveAssemblyReferences">
    <ItemGroup>
      <AssembliesToEmbed Include="@(ReferenceCopyLocalPaths)" />
      <EmbeddedResource Include="@(AssembliesToEmbed)" Condition="$([System.Text.RegularExpressions.Regex]::IsMatch('%(AssembliesToEmbed.Filename)', '^((?!Microsoft).)*$')) And '%(AssembliesToEmbed.Extension)' == '.dll'">
        <LogicalName>%(AssembliesToEmbed.DestinationSubDirectory)%(AssembliesToEmbed.Filename)%(AssembliesToEmbed.Extension)</LogicalName>
      </EmbeddedResource>
    </ItemGroup>
    <Message Importance="high" Text="Embedding: @(AssembliesToEmbed->'%(DestinationSubDirectory)%(Filename)%(Extension)', ', ')" />
  </Target>
  <Target Name="DeleteAllReferenceCopyLocalPaths" AfterTargets="Build">
    <Delete Files="@(ReferenceCopyLocalPaths->'$(OutDir)%(DestinationSubDirectory)%(Filename)%(Extension)')" Condition="$([System.Text.RegularExpressions.Regex]::IsMatch('%(Filename)', '^((?!Microsoft).)*$')) Or '%(Extension)' == '.xml'" />
  </Target>

برای نمونه در اینجا با استفاده از Regex، تمامی فایل‌هایی که شروع نام آنها با Microsoft است، استثناء شده‌اند. فقط توجه داشته باشید در صورتیکه شرطی را برای Embed کردن تعریف می‌کنید، حتما در هر دو قسمت، شرط را وارد کنید.
  • در صورتیکه بعد از اجرای برنامه و یا اجرای به صورت دیباگ با خطای Stackoverflow مواجه شدید که به خاطر ارجاعات زیاد Resource‌های برنامه پیش می‌آید، کد زیر را به فایل AssemblyInfo، در پوشه Properties اضافه کنید:
[assembly: NeutralResourcesLanguage("en-US", UltimateResourceFallbackLocation.MainAssembly)]


  • در صورتیکه پروژه شما از نوع Office Add-Ins باشد، باید در کد مربوط به AssemblyResolve را در فایل ThisAddIn.Designer.cs (در صورت عدم تغییر نام) به متد Initialize اضافه کنید و دستور بارگذاری را در متد ThisAddIn_Startup اضافه کنید. نکته خیلی مهم:  در فایل csproj حتما در قسمت Condition باید اسمبلی‌هایی را که با نام Microsoft شروع می‌شوند، از Embed شدن استثناء کنید و در قسمت DeleteAllReferenceCopyLocalPaths مقدار "AfterTargets="VisualStudioForApplicationsBuild را قرار دهید (تا امکان Build پروژه برای شما باشد) و همچنین پسوند vsto را نیز نباید حذف کنید.

مطالب
استفاده از ماژول Remote
همانطور که در مقاله «آغاز کار با الکترون» گفتیم، فرآیند اصلی، تنها فرآیندی است که توانایی استفاده از گرافیک بومی سیستم عامل را دارد. ولی بسیاری از اوقات نیاز است در سمت renderProcess توانایی انجام این کار‌ها را داشته باشیم. در این مقاله قصد داریم که همان دیالوگ‌های open و save را از طریق Render Process اجرا نماییم.
الکترون برای اینکار از یک ماژول به نام remote استفاده می‌کند که وظیفه آن برقراری ارتباط IPC از Render Process به Main Process است و مواردی را که لازم است، در اختیار شما قرار می‌دهد. در این شیوه لازم نیست شما مرتبا به ارسال پیام بپردازید، بلکه این ارتباطات را ماژول remote فراهم می‌کند. این مورد شبیه به سیستم RMI در جاواست.

برای استفاده از remote در فایل html، کدهای زیر را در تگ اسکریپت اضافه می‌کنیم:
  const remote=require("electron").remote;
    const dialog=remote.dialog;
اینبار هم مانند قسمت قبلی، کدها را به شیوه دیگری انتساب دادیم. قصد ما از تغییر این رویه این است که با انواع حالت‌های انتساب اشیاء، آشنا شویم. بعد از آن توابع زیر را اضافه می‌کنیم:
  function OpenDialog()
    {
      dialog.showOpenDialog({
        title:'باز کردن فایل متنی',
         properties: [ 'openFile']//[ 'openFile', 'openDirectory', 'multiSelections' ]
        ,filters:[
        {name:'فایل‌های نوشتاری' , extensions:['txt','text']},
        {name:'جهت تست' , extensions:['doc','docx']}
         ]
      },
        (filename)=>{
          if(filename===undefined)
             return;
             var content=  fs.readFileSync(String(filename),'utf8');
             document.getElementById("TextFile").value=content;
    });
    }

    function SaveDialog()
    {
      dialog.showSaveDialog({
        title:'باز کردن فایل متنی',
         properties: [ 'openFile']//[ 'openFile', 'openDirectory', 'multiSelections' ]
        ,filters:[
        {name:'فایل‌های نوشتاری' , extensions:['txt','text']}
         ]
      },
        (filename)=>{
          if(filename===undefined)
             return;
             var content=document.getElementById("TextFile").value;
             fs.writeFileSync(String(filename),content,'utf8');
       });
    }
برای استفاده از این توابع، کدهای زیر را نیز به فایل اضافه می‌کنیم تا دکمه‌های open و save به صفحه اضافه شوند:
<button onclick="OpenDialog();" > Open File</button>
<button onclick="SaveDialog();" > Save File</button>
حالا برنامه را اجرا و تست کنید.

عبارت remote شامل متدهای فراوانی است که تعدادی از آن‌ها را بر می‌شماریم:
remote.getCurrentWindow()
شیء BrowserWindow صفحه جاری را باز می‌گرداند.

remote.getCurrentWebContents()
شیء webContents صفحه جاری را باز می‌گرداند.

remote.getGlobal(name)
این متد، دسترسی به شیء global را داراست و یکی از اشیاء ارتباطی بین Main Process و RenderProcess است که می‌تواند هر نوع داده‌ای را جابجا نماید. برای مشاهده بهتر از نحوه کارکرد این متد کد زیر را مشاهده نمایید:
Main Process
global.testData={year:1395};

Render Process
alert(remote.getGlobal("testData").year);
از این پس هر موقع renderProcess به این کد برسد، پیام 1395 را روی صفحه نمایش خواهد داد.

remote.process
شیء، process را از main process دریافت می‌کند و با کد زیر برابر است. ولی مزیت این متد این است که از کش نیز استفاده می‌نماید.
remote.getGlobal('process')

در مورد شیء process باید گفت که شامل خصوصیات و متدهایی در مورد پروسه اصلی اپلیکیشن می‌باشد. این اطلاعات مثل دریافت شماره نسخه الکترون، شماره نسخه کرومیوم، دریافت اطلاعات حافظه در مورد پروسه اپلیکیشن و حتی دریافت اطلاعات حافظه در مورد کل سیستم و ... می‌شود.
مطالب
EF Code First #10

حین کار با ORMهای پیشرفته، ویژگی‌های جالب توجهی در اختیار برنامه نویس‌ها قرار می‌گیرد که در زمان استفاده از کلاس‌های متداول SQLHelper از آن‌ها خبری نیست؛ مانند:
الف) Deferred execution
ب) Lazy loading
ج) Eager loading

نحوه بررسی SQL نهایی تولیدی توسط EF

برای توضیح موارد فوق، نیاز به مشاهده خروجی SQL نهایی حاصل از ORM است و همچنین شمارش تعداد بار رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی. بهترین ابزاری را که برای این منظور می‌توان پیشنهاد داد، برنامه EF Profiler است. برای دریافت آن می‌توانید به این آدرس مراجعه کنید: (^) و (^)

پس از وارد کردن نام و آدرس ایمیل، یک مجوز یک ماهه آزمایشی، به آدرس ایمیل شما ارسال خواهد شد.
زمانیکه این فایل را در ابتدای اجرای برنامه به آن معرفی می‌کنید، محل ذخیره سازی نهایی آن جهت بازبینی بعدی، مسیر MyUserName\Local Settings\Application Data\EntityFramework Profiler خواهد بود.

استفاده از این برنامه هم بسیار ساده است:
الف) در برنامه خود، ارجاعی را به اسمبلی HibernatingRhinos.Profiler.Appender.dll که در پوشه برنامه EFProf موجود است، اضافه کنید.
ب) در نقطه آغاز برنامه، متد زیر را فراخوانی نمائید:
HibernatingRhinos.Profiler.Appender.EntityFramework.EntityFrameworkProfiler.Initialize();

نقطه آغاز برنامه می‌تواند متد Application_Start برنامه‌های وب، در متد Program.Main برنامه‌های ویندوزی کنسول و WinForms و در سازنده کلاس App برنامه‌های WPF باشد.
ج) برنامه EFProf را اجرا کنید.

مزایای استفاده از این برنامه
1) وابسته به بانک اطلاعاتی مورد استفاده نیست. (برخلاف برای مثال برنامه معروف SQL Server Profiler که فقط به همراه SQL Server ارائه می‌شود)
2) خروجی SQL نمایش داده شده را فرمت کرده و به همراه Syntax highlighting نیز هست.
3) کار این برنامه صرفا به لاگ کردن SQL تولیدی خلاصه نمی‌شود. یک سری از Best practices را نیز به شما گوشزد می‌کند. بنابراین اگر نیاز دارید سیستم خود را بر اساس دیدگاه یک متخصص بررسی کنید (یک Code review ارزشمند)، این ابزار می‌تواند بسیار مفید باشد.
4) می‌تواند کوئری‌های سنگین و سبک را به خوبی تشخیص داده و گزارشات آماری جالبی را به شما ارائه دهد.
5) می‌تواند دقیقا مشخص کند، کوئری را که مشاهده می‌کنید از طریق کدام متد در کدام کلاس صادر شده است و دقیقا از چه سطری.
6) امکان گروه بندی خودکار کوئری‌های صادر شده را بر اساس DbContext مورد استفاده به همراه دارد.
و ...

استفاده از این برنامه حین کار با EF «الزامی» است! (البته نسخه‌های NH و سایر ORMهای دیگر آن نیز موجود است و این مباحث در مورد تمام ORMهای پیشرفته صادق است)
مدام باید بررسی کرد که صفحه جاری چه تعداد کوئری را به بانک اطلاعاتی ارسال کرده و به چه نحوی. همچنین آیا می‌توان با اعمال اصلاحاتی، این وضع را بهبود بخشید. بنابراین عدم استفاده از این برنامه حین کار با ORMs، همانند راه رفتن در خواب است! ممکن است تصور کنید برنامه دارد به خوبی کار می‌کند اما ... در پشت صحنه فقط صفحه جاری برنامه، 100 کوئری را به بانک اطلاعاتی ارسال کرده، در حالیکه شما تنها نیاز به یک کوئری داشته‌اید.


کلاس‌های مدل مثال جاری

کلاس‌های مدل مثال جاری از یک دپارتمان که دارای تعدادی کارمند می‌باشد، تشکیل شده است. ضمنا هر کارمند تنها در یک دپارتمان می‌تواند مشغول به کار باشد و رابطه many-to-many نیست :

using System.Collections.Generic;

namespace EF_Sample06.Models
{
public class Department
{
public int DepartmentId { get; set; }
public string Name { get; set; }

//Creates Employee navigation property for Lazy Loading (1:many)
public virtual ICollection<Employee> Employees { get; set; }
}
}

namespace EF_Sample06.Models
{
public class Employee
{
public int EmployeeId { get; set; }
public string FirstName { get; set; }
public string LastName { get; set; }

//Creates Department navigation property for Lazy Loading
public virtual Department Department { get; set; }
}
}

نگاشت دستی این کلاس‌ها هم ضرورتی ندارد، زیرا قراردادهای توکار EF Code first را رعایت کرده و EF در اینجا به سادگی می‌تواند primary key و روابط one-to-many را بر اساس navigation properties تعریف شده، تشخیص دهد.

در اینجا کلاس Context برنامه به شرح زیر است:

using System.Data.Entity;
using EF_Sample06.Models;

namespace EF_Sample06.DataLayer
{
public class Sample06Context : DbContext
{
public DbSet<Department> Departments { set; get; }
public DbSet<Employee> Employees { set; get; }
}
}


و تنظیمات ابتدایی نحوه به روز رسانی و آغاز بانک اطلاعاتی نیز مطابق کدهای زیر می‌باشد:

using System.Collections.Generic;
using System.Data.Entity.Migrations;
using EF_Sample06.Models;

namespace EF_Sample06.DataLayer
{
public class Configuration : DbMigrationsConfiguration<Sample06Context>
{
public Configuration()
{
AutomaticMigrationsEnabled = true;
AutomaticMigrationDataLossAllowed = true;
}

protected override void Seed(Sample06Context context)
{
var employee1 = new Employee { FirstName = "f name1", LastName = "l name1" };
var employee2 = new Employee { FirstName = "f name2", LastName = "l name2" };
var employee3 = new Employee { FirstName = "f name3", LastName = "l name3" };
var employee4 = new Employee { FirstName = "f name4", LastName = "l name4" };

var dept1 = new Department { Name = "dept 1", Employees = new List<Employee> { employee1, employee2 } };
var dept2 = new Department { Name = "dept 2", Employees = new List<Employee> { employee3 } };
var dept3 = new Department { Name = "dept 3", Employees = new List<Employee> { employee4 } };

context.Departments.Add(dept1);
context.Departments.Add(dept2);
context.Departments.Add(dept3);
base.Seed(context);
}
}
}

نکته: تهیه خروجی XML از نگاشت‌های خودکار تهیه شده

اگر علاقمند باشید که پشت صحنه نگاشت‌های خودکار EF Code first را در یک فایل XML جهت بررسی بیشتر ذخیره کنید، می‌توان از متد کمکی زیر استفاده کرد:

void ExportMappings(DbContext context, string edmxFile)
{
var settings = new XmlWriterSettings { Indent = true };
using (XmlWriter writer = XmlWriter.Create(edmxFile, settings))
{
System.Data.Entity.Infrastructure.EdmxWriter.WriteEdmx(context, writer);
}
}

بهتر است پسوند فایل XML تولیدی را edmx قید کنید تا بتوان آن‌را با دوبار کلیک بر روی فایل، در ویژوال استودیو نیز مشاهده کرد:

using (var db = new Sample06Context())
{
ExportMappings(db, "mappings.edmx");
}



الف) بررسی Deferred execution یا بارگذاری به تاخیر افتاده

برای توضیح مفهوم Deferred loading/execution بهترین مثالی را که می‌توان ارائه داد، صفحات جستجوی ترکیبی در برنامه‌ها است. برای مثال یک صفحه جستجو را طراحی کرده‌اید که حاوی دو تکست باکس دریافت FirstName و LastName کاربر است. کنار هر کدام از این تکست باکس‌ها نیز یک چک‌باکس قرار دارد. به عبارتی کاربر می‌تواند جستجویی ترکیبی را در اینجا انجام دهد. نحوه پیاده سازی صحیح این نوع مثال‌ها در EF Code first به چه نحوی است؟

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Data.Entity;
using System.Linq;
using EF_Sample06.DataLayer;
using EF_Sample06.Models;

namespace EF_Sample06
{
class Program
{
static IList<Employee> FindEmployees(string fName, string lName, bool byName, bool byLName)
{
using (var db = new Sample06Context())
{
IQueryable<Employee> query = db.Employees.AsQueryable();

if (byLName)
{
query = query.Where(x => x.LastName == lName);
}

if (byName)
{
query = query.Where(x => x.FirstName == fName);
}

return query.ToList();
}
}

static void Main(string[] args)
{
// note: remove this line if you received : create database is not supported by this provider.
HibernatingRhinos.Profiler.Appender.EntityFramework.EntityFrameworkProfiler.Initialize();

Database.SetInitializer(new MigrateDatabaseToLatestVersion<Sample06Context, Configuration>());

var list = FindEmployees("f name1", "l name1", true, true);
foreach (var item in list)
{
Console.WriteLine(item.FirstName);
}
}
}
}

نحوه صحیح این نوع پیاده سازی ترکیبی را در متد FindEmployees مشاهده می‌کنید. نکته مهم آن، استفاده از نوع IQueryable و متد AsQueryable است و امکان ترکیب کوئری‌ها با هم.
به نظر شما با فراخوانی متد FindEmployees به نحو زیر که هر دو شرط آن توسط کاربر انتخاب شده است، چه تعداد کوئری به بانک اطلاعاتی ارسال می‌شود؟

var list = FindEmployees("f name1", "l name1", true, true);

شاید پاسخ دهید که سه بار : یکبار در متد db.Employees.AsQueryable و دوبار هم در حین ورود به بدنه شرط‌های یاد شده و اینجا است که کسانی که قبلا با رویه‌های ذخیره شده کار کرده باشند، شروع به فریاد و فغان می‌کنند که ما قبلا این مسایل رو با یک SP در یک رفت و برگشت مدیریت می‌کردیم!
پاسخ صحیح: «فقط یکبار»! آن‌هم تنها در زمان فراخوانی متد ToList و نه قبل از آن.
برای اثبات این مدعا نیاز است به خروجی SQL لاگ شده توسط EF Profiler مراجعه کرد:

SELECT [Extent1].[EmployeeId]              AS [EmployeeId],
[Extent1].[FirstName] AS [FirstName],
[Extent1].[LastName] AS [LastName],
[Extent1].[Department_DepartmentId] AS [Department_DepartmentId]
FROM [dbo].[Employees] AS [Extent1]
WHERE ([Extent1].[LastName] = 'l name1' /* @p__linq__0 */)
AND ([Extent1].[FirstName] = 'f name1' /* @p__linq__1 */)


IQueryable قلب LINQ است و تنها بیانگر یک عبارت (expression) از رکوردهایی می‌باشد که مد نظر شما است و نه بیشتر. برای مثال زمانیکه یک IQueryable را همانند مثال فوق فیلتر می‌کنید، هنوز چیزی از بانک اطلاعاتی یا منبع داده‌ای دریافت نشده است. هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده است و هنوز رفت و برگشتی به منبع داده‌ای صورت نگرفته است. به آن باید به شکل یک expression builder نگاه کرد و نه لیستی از اشیاء فیلتر شده‌ی ما. به این مفهوم، deferred execution (اجرای به تاخیر افتاده) نیز گفته می‌شود.
کوئری LINQ شما تنها زمانی بر روی بانک اطلاعاتی اجرا می‌شود که کاری بر روی آن صورت گیرد مانند فراخوانی متد ToList، فراخوانی متد First یا FirstOrDefault و امثال آن. تا پیش از این فقط به شکل یک عبارت در برنامه وجود دارد و نه بیشتر.
اطلاعات بیشتر: «تفاوت بین IQueryable و IEnumerable در حین کار با ORMs»



ب) بررسی Lazy Loading یا واکشی در صورت نیاز

در مطلب جاری اگر به کلاس‌های مدل برنامه دقت کنید، تعدادی از خواص به صورت virtual تعریف شده‌اند. چرا؟
تعریف یک خاصیت به صورت virtual، پایه و اساس lazy loading است و به کمک آن، تا به اطلاعات شیءایی نیاز نباشد، وهله سازی نخواهد شد. به این ترتیب می‌توان به کارآیی بیشتری در حین کار با ORMs رسید. برای مثال در کلاس‌های فوق، اگر تنها نیاز به دریافت نام یک دپارتمان هست، نباید حین وهله سازی از شیء دپارتمان، شیء لیست کارمندان مرتبط با آن نیز وهله سازی شده و از بانک اطلاعاتی دریافت شوند. به این وهله سازی با تاخیر، lazy loading گفته می‌شود.
Lazy loading پیاده سازی ساده‌ای نداشته و مبتنی است بر بکارگیری AOP frameworks یا کتابخانه‌هایی که امکان تشکیل اشیاء Proxy پویا را در پشت صحنه فراهم می‌کنند. علت virtual تعریف کردن خواص رابط نیز به همین مساله بر می‌گردد، تا این نوع کتابخانه‌ها بتوانند در نحوه تعریف اینگونه خواص virtual در زمان اجرا، در پشت صحنه دخل و تصرف کنند. البته حین استفاده از EF یا انواع و اقسام ORMs دیگر با این نوع پیچیدگی‌ها روبرو نخواهیم شد و تشکیل اشیاء Proxy در پشت صحنه انجام می‌شوند.

یک مثال: قصد داریم اولین دپارتمان ثبت شده در حین آغاز برنامه را یافته و سپس لیست کارمندان آن‌را نمایش دهیم:

using (var db = new Sample06Context())
{
var dept1 = db.Departments.Find(1);
if (dept1 != null)
{
Console.WriteLine(dept1.Name);
foreach (var item in dept1.Employees)
{
Console.WriteLine(item.FirstName);
}
}
}



رفتار یک ORM جهت تعیین اینکه آیا نیاز است برای دریافت اطلاعات بین جداول Join صورت گیرد یا خیر، واکشی حریصانه و غیرحریصانه را مشخص می‌سازد.
در حالت واکشی حریصانه به ORM خواهیم گفت که لطفا جهت دریافت اطلاعات فیلدهای جداول مختلف، از همان ابتدای کار در پشت صحنه، Join های لازم را تدارک ببین. در حالت واکشی غیرحریصانه به ORM خواهیم گفت به هیچ عنوان حق نداری Join ایی را تشکیل دهی. هر زمانی که نیاز به اطلاعات فیلدی از جدولی دیگر بود باید به صورت مستقیم به آن مراجعه کرده و آن مقدار را دریافت کنی.
به صورت خلاصه برنامه نویس در حین کار با ORM های پیشرفته نیازی نیست Join بنویسد. تنها باید ORM را طوری تنظیم کند که آیا اینکار را حتما خودش در پشت صحنه انجام دهد (واکشی حریصانه)، یا اینکه خیر، به هیچ عنوان SQL های تولیدی در پشت صحنه نباید حاوی Join باشند (lazy loading).

در مثال فوق به صورت خودکار دو کوئری به بانک اطلاعاتی ارسال می‌گردد:

SELECT [Limit1].[DepartmentId] AS [DepartmentId],
[Limit1].[Name] AS [Name]
FROM (SELECT TOP (2) [Extent1].[DepartmentId] AS [DepartmentId],
[Extent1].[Name] AS [Name]
FROM [dbo].[Departments] AS [Extent1]
WHERE [Extent1].[DepartmentId] = 1 /* @p0 */) AS [Limit1]


SELECT [Extent1].[EmployeeId] AS [EmployeeId],
[Extent1].[FirstName] AS [FirstName],
[Extent1].[LastName] AS [LastName],
[Extent1].[Department_DepartmentId] AS [Department_DepartmentId]
FROM [dbo].[Employees] AS [Extent1]
WHERE ([Extent1].[Department_DepartmentId] IS NOT NULL)
AND ([Extent1].[Department_DepartmentId] = 1 /* @EntityKeyValue1 */)

یکبار زمانیکه قرار است اطلاعات دپارتمان‌ یک (db.Departments.Find) دریافت شود. تا این لحظه خبری از جدول Employees نیست. چون lazy loading فعال است و فقط اطلاعاتی را که نیاز داشته‌ایم فراهم کرده است.
زمانیکه برنامه به حلقه می‌رسد، نیاز است اطلاعات dept1.Employees را دریافت کند. در اینجا است که کوئری دوم، به بانک اطلاعاتی صادر خواهد شد (بارگذاری در صورت نیاز).


ج) بررسی Eager Loading یا واکشی حریصانه

حالت lazy loading بسیار جذاب به نظر می‌رسد؛ برای مثال می‌توان خواص حجیم یک جدول را به جدول مرتبط دیگری منتقل کرد. مثلا فیلد‌های متنی طولانی یا اطلاعات باینری فایل‌های ذخیره شده، تصاویر و امثال آن. به این ترتیب تا زمانیکه نیازی به اینگونه اطلاعات نباشد، lazy loading از بارگذاری آن‌ها جلوگیری کرده و سبب افزایش کارآیی برنامه می‌شود.
اما ... همین lazy loading در صورت استفاده نا آگاهانه می‌تواند سرور بانک اطلاعاتی را در یک برنامه چندکاربره از پا درآورد! نیازی هم نیست تا شخصی به سایت شما حمله کند. مهاجم اصلی همان برنامه نویس کم اطلاع است!
اینبار مثال زیر را درنظر بگیرید که بجای دریافت اطلاعات یک شخص، مثلا قصد داریم، اطلاعات کلیه دپارتمان‌ها را توسط یک Grid نمایش دهیم (فرقی نمی‌کند برنامه وب یا ویندوز باشد؛ اصول یکی است):

using (var db = new Sample06Context())
{
foreach (var dept in db.Departments)
{
Console.WriteLine(dept.Name);
foreach (var item in dept.Employees)
{
Console.WriteLine(item.FirstName);
}
}
}
یک نکته: اگر سعی کنیم کد فوق را اجرا کنیم به خطای زیر برخواهیم خورد:

There is already an open DataReader associated with this Command which must be closed first

برای رفع این مشکل نیاز است گزینه MultipleActiveResultSets=True را به کانکشن استرینگ اضافه کرد:

<connectionStrings>
<clear/>
<add
name="Sample06Context"
connectionString="Data Source=(local);Initial Catalog=testdb2012;Integrated Security = true;MultipleActiveResultSets=True;"
providerName="System.Data.SqlClient"
/>
</connectionStrings>

سؤال: به نظر شما در دو حلقه تو در توی فوق چندبار رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی صورت می‌گیرد؟ با توجه به اینکه در متد Seed ذکر شده در ابتدای مطلب، تعداد رکوردها مشخص است.
پاسخ: 7 بار!


و اینجا است که عنوان شد استفاده از EF Profiler در حین توسعه برنامه‌های مبتنی بر ORM «الزامی» است! اگر از این نکته اطلاعی نداشتید، بهتر است یکبار تمام صفحات گزارش‌گیری برنامه‌های خود را که حاوی یک Grid هستند، توسط EF Profiler بررسی کنید. اگر در این برنامه پیغام خطای n+1 select را دریافت کردید، یعنی در حال استفاده ناصحیح از امکانات lazy loading می‌باشید.

آیا می‌توان این وضعیت را بهبود بخشید؟ زمانیکه کار ما گزارشگیری از اطلاعات با تعداد رکوردهای بالا است، استفاده ناصحیح از ویژگی Lazy loading می‌تواند به شدت کارآیی بانک اطلاعاتی را پایین بیاورد. برای حل این مساله در زمان‌های قدیم (!) بین جداول join می‌نوشتند؛ الان چطور؟
در EF متدی به نام Include جهت Eager loading اطلاعات موجودیت‌های مرتبط به هم درنظر گرفته شده است که در پشت صحنه همینکار را انجام می‌دهد:

using (var db = new Sample06Context())
{
foreach (var dept in db.Departments.Include(x => x.Employees))
{
Console.WriteLine(dept.Name);
foreach (var item in dept.Employees)
{
Console.WriteLine(item.FirstName);
}
}
}

همانطور که ملاحظه می‌کنید اینبار به کمک متد Include، نسبت به واکشی حریصانه Employees اقدام کرده‌ایم. اکنون اگر برنامه را اجرا کنیم، فقط یک رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی انجام خواهد شد و کار Join نویسی به صورت خودکار توسط EF مدیریت می‌گردد:

SELECT [Project1].[DepartmentId]            AS [DepartmentId],
[Project1].[Name] AS [Name],
[Project1].[C1] AS [C1],
[Project1].[EmployeeId] AS [EmployeeId],
[Project1].[FirstName] AS [FirstName],
[Project1].[LastName] AS [LastName],
[Project1].[Department_DepartmentId] AS [Department_DepartmentId]
FROM (SELECT [Extent1].[DepartmentId] AS [DepartmentId],
[Extent1].[Name] AS [Name],
[Extent2].[EmployeeId] AS [EmployeeId],
[Extent2].[FirstName] AS [FirstName],
[Extent2].[LastName] AS [LastName],
[Extent2].[Department_DepartmentId] AS [Department_DepartmentId],
CASE
WHEN ([Extent2].[EmployeeId] IS NULL) THEN CAST(NULL AS int)
ELSE 1
END AS [C1]
FROM [dbo].[Departments] AS [Extent1]
LEFT OUTER JOIN [dbo].[Employees] AS [Extent2]
ON [Extent1].[DepartmentId] = [Extent2].[Department_DepartmentId]) AS [Project1]
ORDER BY [Project1].[DepartmentId] ASC,
[Project1].[C1] ASC


متد Include در نگارش‌های اخیر EF پیشرفت کرده است و همانند مثال فوق، امکان کار با lambda expressions را جهت تعریف خواص مورد نظر به صورت strongly typed ارائه می‌دهد. در نگارش‌های قبلی این متد، تنها امکان استفاده از رشته‌ها برای معرفی خواص وجود داشت.
همچنین توسط متد Include امکان eager loading چندین سطح با هم نیز وجود دارد؛ مثلا x.Employees.Kids و همانند آن.


چند نکته در مورد نحوه خاموش کردن Lazy loading

امکان خاموش کردن Lazy loading در تمام کلاس‌های برنامه با تنظیم خاصیت Configuration.LazyLoadingEnabled کلاس Context برنامه به نحو زیر میسر است:

public class Sample06Context : DbContext
{
public Sample06Context()
{
this.Configuration.LazyLoadingEnabled = false;
}

یا اگر تنها در مورد یک کلاس نیاز است این خاموش سازی صورت گیرد، کلمه کلیدی virtual را حذف کنید. برای مثال با نوشتن public ICollection<Employee> Employees بجای public virtual ICollection<Employee> Employees در اولین بار وهله سازی کلاس دپارتمان، لیست کارمندان آن به نال تنظیم می‌شود. البته در این حالت null object pattern را نیز فراموش نکنید (وهله سازی پیش فرض Employees در سازنده کلاس):

public class Department
{
public int DepartmentId { get; set; }
public string Name { get; set; }

public ICollection<Employee> Employees { get; set; }
public Department()
{
Employees = new HashSet<Employee>();
}
}

به این ترتیب به خطای null reference object بر نخواهیم خورد. همچنین وهله سازی، با مقدار دهی لیست دریافتی از بانک اطلاعاتی متفاوت است. در اینجا نیز باید از متد Include استفاده کرد.

بنابراین در صورت خاموش کردن lazy loading، حتما نیاز است از متد Include استفاده شود. اگرlazy loading فعال است، جهت تبدیل آن به eager loading از متد Include استفاده کنید (اما اجباری نیست).