مطالب
طراحی شیء گرا: OO Design Heuristics - قسمت دوم

در قسمت اول با مفاهیم اولیه Class و Object آشنا شدیم.

Messages and Methods

Objectها باید مانند ماشین‌هایی تلقی شوند که عملیات موجود در واسط عمومی خود را برای افرادی که درخواست مناسبی ارسال کنند، اجرا خواهند کرد. با توجه به اینکه یک object از استفاده کننده خود مستقل است و وابستگی به او ندارد و همچنین توجه به ساختار نحوی (syntax) برخی از زبان‌های شیء گرای جدید، عبارت «sending a message» برای توصیف اجرای رفتاری از مجموعه رفتارهای object، استفاده میشود.
به محض اینکه پیغامی (Message) به سمت object ارسال شود، ابتدا باید تصمیم بگیرد که این پیغام ارسالی را درک می‌کند. فرض کنیم این پیغام قابل درک است. در این صورت object مورد نظر، همزمان با نگاشت پیغام به یک فراخوانی تابع (function call)، خود را به صورت ضمنی به عنوان اولین آرگومان ارسال می‌کند. تصمیم گرفتن در رابطه با قابل درک بودن یک پیغام، در زبان‌های مفسری در زمان اجرا و در زبان‌های کامپایلری در زمان کامپایل، انجام میگرد. 
نام (یا prototype) رفتار یک وهله، Message (پیغام) نامیده می‌شود. بسیاری از زبان‌های شیء گرا مفهموم Overloaded Functions Or Operators را پشتیبانی می‌کنند. در این صورت می‌توان در سیستم دو تابعی داشت که با نام یکسان، یا انواع مختلف آرگومان (intraclass overloading) داشته باشند یا در کلاس‌های مختلفی (interclass overloading) قرار گیرند. 
ممکن است کلاس ساعت زنگدار، دو پیغام set_time که یکی از آنها با دو آرگومان از نوع عدد صحیح و دیگری یک آرگومان رشته‌ای است داشته باشد.

void AlarmClock::set_time(int hours, int minutes); 

void AlarmClock::set_time(String time);

در مقابل، کلاس ساعت زنگدار و کلاس ساعت مچی هر دو messageای به نام set_time با دو آرگومان از نوع عدد صحیح دارند.

void AlarmClock::set_time(int hours, int minutes); 

void Watch::set_time(int hours, int minutes);

باید توجه کنید که یک پیغام، شامل نام تابع، انواع آرگومان، نوع بازگشتی و کلاسی که پیغام به آن متصل است، می‌باشد. این اطلاعاتی که مطرح شد، بخش اصلی چیزی است که کاربر یک کلاس نیاز دارد در مورد آن‌ها آگاهی داشته باشد. 

در برخی از زبان‌ها و یا سیستم‌ها، اطلاعات دیگری مانند: انواع استثناءهایی که از سمت پیغام پرتاب می‌شوند تا اطلاعات همزمانی (پیغام به صورت همزمان است یا ناهمزمان) را برای استفاده کننده مهیا کنند. از طرفی پیاده سازی کنندگان یک کلاس باید از پیاده سازی پیغام آگاه باشند. جزئیات پیاده سازی یک پیغام -کدی که پیغام را پیاده سازی می‌کند- Method (متد) نامیده میشود. آنگاه که نخ (thread) کنترل درون متد باشد، برای مشخص کردن اینکه پیغام رسیده برای کدام وهله ارسال شده‌است، ارجاعی به وهله مورد نظر و به عنوان اولین آرگومان، به صورت ضمنی ارسال می‌شود. این آرگومان ضمنی، در بیشتر زبان‌ها Self Object نامیده می‌شود (در سی پلاس پلاس this object نام دارد). در نهایت، مجموعه پیغام‌هایی که یک وهله می‌تواند به آنها پاسخ دهد، Protocol (قرارداد) نام دارد.

دو پیغام خاصی که کلاس‌ها یا وهله‌ها می‌توانند به آنها پاسخ دهند، اولی که استفاده کنندگان کلاس برای ساخت وهله‌ها از آن استفاده می‌کنند، Constructor (سازنده) نام دارد. هر کلاسی می‌تواند سازنده‌های متعددی داشته باشد که هر کدام مجموعه پارامترهای مختلفی را برای مقدار دهی اولیه می‌پذیرند. دومین پیغام، عملیاتی است که وهله را قبل از حذف از سیستم، پاک سازی می‌کند. این عملیات، Destructor (تخریب کننده) نام دارد. بیشتر زبان‌های شیء گرا، برای هر کلاس تنها یک تخریب کننده دارند. این پیغام‌ها را به عنوان مکانیزم مقدار دهی اولیه و پاک سازی در پارادایم شیء گرا در نظر بگیرید.

قاعده شهودی 2.2

استفاده کنندگان از کلاس باید به واسط عمومی آن وابسته باشند، اما یک کلاس نباید به استفاده کنندگان خود، وابسته باشد. (Users of a class must be dependent on its public interface, but a class should not be dependent on its users)

منطق پشت این قاعده، یکی از شکل‌های قابلیت استفاده مجدد (resuability) می‌باشد. یک ساعت زنگدار ممکن است توسط شخصی در اتاق خواب او استفاده شود. واضح است که شخص مورد نظر به واسط عمومی ساعت زنگدار وابسته می‌باشد. به هر حال، ساعت زنگدار نباید به شخصی وابسته باشد. اگر ساعت زنگدار به شخصی وابسته باشد، بدون مهیا کردن یک شخص، نمی‌توان از آن برای ساخت یک TimeLockSafe استفاده کرد. این وابستگی‌ها برای مواقعیکه می‌خواهیم امکان این را داشته باشیم تا کلاس ساعت زنگدار را از دامین (domain) خود خارج کرده و در دامین دیگری، بدون وابستگی هایش مورد استفاده قرار دهیم، نامطلوب هستند.

شکل 2.4 The Use Of Alarm Clocks

 The Use Of Alarm Clocks قاعده شهودی 2.3

تعداد پیغام‌های موجود در قرارداد یک کلاس را کمینه سازید. (Minimize the number of messages in the protocol of a class)

چندین سال قبل، مطلبی منتشر شد که کاملا متضاد این قاعده شهودی می‌باشد. طبق آن، پیاده سازی کننده یک کلاس می‌تواند یکسری عملیات را با فرض اینکه در آینده مورد استفاده قرار گیرند، برای آن در نظر بگیرد. ایراد این کار چیست؟ اگر شما از این قاعده پیروی کنید، حتما کلاس LinkedList من، توجه شما را جلب خواهد کرد؛ این کلاس در واسط عمومی خود 4000 عملیات را دارد. فرض کنید قصد ادغام دو وهله از این کلاس را داشته باشید. در این صورت حتما فرض شما این است که عملیاتی تحت عنوان merge در این کلاس تعبیه شده است. بعد از جستجوی بین این تعداد عملیات، در نهایت این عملیات خاص را پیدا نخواهید کرد. چراکه این عملیات متأسفانه به صورت یک overloaded plus operator پیاده سازی شده است. مشکل اصلی واسط عمومی با تعداد زیادی عملیات این است که فرآیند یافتن عملیات مورد نظرمان را خیلی سخت یا حتی ناممکن خواهد کرد و مشکلی جدی برای قابلیت استفاده مجدد تلقی می‌شود.

با کمینه نگه داشتن تعداد عملیات واسط عمومی، سیستم، قابل فهم‌تر و همچنین مولفه‌های (components) آن به راحتی قابل استفاده مجدد خواهند بود.

قاعده شهودی 2.4

پیاده سازی یک واسط عمومی یکسان کمینه برای همه کلاس‌ها  (Implement a minimal public interface that all classes understand [e.g., operations such as copy (deep versus shallow), equality testing, pretty printing, parsing from an ASCII description, etc.].)

مهیا کردن یک واسط عمومی مشترک کمینه برای کلاس‌هایی که توسط یک توسعه دهنده پیاده سازی شده و قرار است توسط توسعه دهندگان دیگر مورد استفاده قرار گیرد، خیلی مفید خواهد بود. این واسط عمومی، حداقل عاملیتی را که به طور منطقی از هر کلاس میشود انتظار داشت، مهیا خواهد ساخت. واسطی که می‌تواند از آن به عنوان مبنای یادگیری درباره رفتار‌های کلاس‌ها در پایه نرم افزاری با قابلیت استفاده مجدد، بهره برد.

به عنوان مثال کلاس Object در دات نت به عنوان کلاس پایه ضمنی با یکسری از متدهای عمومی (برای مثال ToString)، نشان دهنده تعریف یک واسط عمومی مشترک برای همه کلاس‌ها در این فریمورک، می‌باشد.

public class Object
    {
        public Object();
        public static bool Equals(Object objA, Object objB){...}
        public static bool ReferenceEquals(Object objA, Object objB){...}
        public virtual bool Equals(Object obj){...}
        public virtual int GetHashCode(){...}
        public Type GetType(){...}
        public virtual string ToString(){...}
        protected Object MemberwiseClone(){...}
    }


قاعده شهودی 2.5 

جزئیات پیاده سازی، مانند توابع خصوصی common-code  ( توابعی که کد مشترک سایر متدهای کلاس را در بدنه خود دارند) را در واسط عمومی یک کلاس قرار ندهید.  (Do not put implementation details such as common-code private functions into the public interface of a class)

این قاعده برای کاهش پیچیدگی واسط عمومی کلاس برای استفاده کنندگان آن، طراحی شده است. ایده اصلی این است که استفاده کنندگان کلاس تمایلی ندارند به اعضایی دسترسی داشته باشند که از آنها استفاده نخواهند کرد؛ این اعضا باید به صورت خصوصی در کلاس قرار داده شوند. این توابع خصوصی common-code، زمانیکه متدهای یک کلاس، کد مشترکی را داشته باشند، ایجاد خواهند شد. قرار دادن این کد مشترک در یک متد، معمولا روش مناسبی می‌باشد. نکته قابل توجه این است که این متد، عملیات جدیدی نمی‌باشد؛ بله جزئیات پیاده سازی دو عملیات دیگر از کلاس را ساده کرده است.

شکل 2.5  Example of a common-code private function

Example of a common-code private function

مثال واقعی

فرض کنید در شکل بالا، کلاس X معادل یک LinkedList کلاس، f1و f2 به عنوان توابع insert و remove و تابع f به عنوان تابع common-code که عملیات یافتن آدرس را برای درج و حذف انجام می‌دهد، می‌باشند.

قاعده شهودی 2.6

واسط عمومی کلاس را با اقلامی که یا استفاده کنندگان از کلاس توانایی استفاده از آن را نداشته و یا تمایلی به استفاده از آنها ندارند، آمیخته نکنید.  (Do not clutter the public interface of a class with items that users of that class are not able to use or are not interested in using )

 این قاعده شهودی با قاعده قبلی که با قرار دادن تابع common-code در واسط عمومی کلاس، فقط باعث در هم ریختن واسط عمومی شده بود، مرتبط می‌باشد. در برخی از زبان‌ها مانند C++‎، برای مثال این امکان وجود دارد که سازنده یک کلاس انتزاعی (abstract) را در واسط عمومی آن قرار دهید؛ حتی با وجود اینکه در زمان استفاده از آن سازنده با خطای نحوی روبرو خواهید شد. این قاعده شهودی کلی، برای کاهش این مشکلات در نظر گرفته شده است. 

مطالب
Globalization در ASP.NET MVC
اگر بازار هدف یک محصول شامل چندین کشور، منطقه یا زبان مختلف باشد، طراحی و پیاده سازی آن برای پشتیبانی از ویژگی‌های چندزبانه یک فاکتور مهم به حساب می‌آید. یکی از بهترین روشهای پیاده سازی این ویژگی در دات نت استفاده از فایلهای Resource است. درواقع هدف اصلی استفاده از فایلهای Resource نیز Globalization است. Globalization برابر است با Internationalization + Localization که به اختصار به آن g11n میگویند. در تعریف، Internationalization (یا به اختصار i18n) به فرایند طراحی یک محصول برای پشتیبانی از فرهنگ(culture)‌ها و زبانهای مختلف و Localization (یا L10n) یا بومی‌سازی به شخصی‌سازی یک برنامه برای یک فرهنگ یا زبان خاص گفته میشود. (اطلاعات بیشتر در اینجا).
استفاده از این فایلها محدود به پیاده سازی ویژگی چندزبانه نیست. شما میتوانید از این فایلها برای نگهداری تمام رشته‌های موردنیاز خود استفاده کنید. نکته دیگری که باید بدان اشاره کرد این است که تقرببا تمامی منابع مورد استفاده در یک محصول را میتوان درون این فایلها ذخیره کرد. این منابع در حالت کلی شامل موارد زیر است:
- انواع رشته‌های مورد استفاده در برنامه چون لیبل‌ها و پیغام‌ها و یا مسیرها (مثلا نشانی تصاویر یا نام کنترلرها و اکشنها) و یا حتی برخی تنظیمات ویژه برنامه (که نمیخواهیم براحتی قابل نمایش یا تغییر باشد و یا اینکه بخواهیم با تغییر زبان تغییر کنند مثل direction و امثال آن)
- تصاویر و آیکونها و یا فایلهای صوتی و انواع دیگر فایل ها
- و ...
 نحوه بهره برداری از فایلهای Resource در دات نت، پیاده سازی نسبتا آسانی را در اختیار برنامه نویس قرار میدهد. برای استفاده از این فایلها نیز روشهای متنوعی وجود دارد که در مطلب جاری به چگونگی استفاده از آنها در پروژه‌های ASP.NET MVC پرداخته میشود.

Globalization در دات نت
فرمت نام یک culture دات نت (که در کلاس CultureInfo پیاده شده است) بر اساس استاندارد RFC 4646 (^ و ^) است. (در اینجا اطلاعاتی راجع به RFC یا Request for Comments آورده شده است). در این استاندارد نام یک فرهنگ (کالچر) ترکیبی از نام زبان به همراه نام کشور یا منطقه مربوطه است. نام زبان برپایه استاندارد ISO 639 که یک عبارت دوحرفی با حروف کوچک برای معرفی زبان است مثل fa برای فارسی و en برای انگلیسی و نام کشور یا منطقه نیز برپایه استاندارد ISO 3166 که یه عبارت دوحرفی با حروف بزرگ برای معرفی یک کشور یا یک منطقه است مثل IR برای ایران یا US برای آمریکاست. برای نمونه میتوان به fa-IR برای زبان فارسی کشور ایران و یا en-US برای زبان انگلیسی آمریکایی اشاره کرد. البته در این روش نامگذاری یکی دو مورد استثنا هم وجود دارد (اطلاعات کامل کلیه زبانها: National Language Support (NLS) API Reference). یک فرهنگ خنثی (Neutral Culture) نیز تنها با استفاده از دو حرف نام زبان و بدون نام کشور یا منطقه معرفی میشود. مثل fa برای فارسی یا de برای آلمانی. در این بخش نیز دو استثنا وجود دارد (^).
در دات نت دو نوع culture وجود دارد: Culture و UICulture. هر دوی این مقادیر در هر Thread مقداری منحصربه فرد دارند. مقدار Culture بر روی توابع وابسته به فرهنگ (مثل فرمت رشته‌های تاریخ و اعداد و پول) تاثیر میگذارد. اما مقدار UICulture تعیین میکند که سیستم مدیریت منابع دات نت (Resource Manager) از کدام فایل Resource برای بارگذاری داده‌ها استفاده کند. درواقع در دات نت با استفاده از پراپرتی‌های موجود در کلاس استاتیک Thread برای ثرد جاری (که عبارتند از CurrentCulture و CurrentUICulture) برای فرمت کردن و یا انتخاب Resource مناسب تصمیم گیری میشود. برای تعیین کالچر جاری به صورت دستی میتوان بصورت زیر عمل کرد:
Thread.CurrentThread.CurrentUICulture = new CultureInfo("fa-IR");
Thread.CurrentThread.CurrentUICulture = CultureInfo.CreateSpecificCulture("fa-IR");
دراینجا باید اشاره کنم که کار انتخاب Resource مناسب با توجه به کالچر ثرد جاری توسط ResourceProviderFactory پیشفرض دات نت انجام میشود. در مطالب بعدی به نحوه تعریف یک پرووایدر شخصی سازی شده هم خواهم پرداخت.

پشتیبانی از زبانهای مختلف در MVC
برای استفاده از ویژگی چندزبانه در MVC دو روش کلی وجود دارد.
1. استفاده از فایلهای Resource برای تمامی رشته‌های موجود
2. استفاده از View‌های مختلف برای هر زبان
البته روش سومی هم که از ترکیب این دو روش استفاده میکند نیز وجود دارد. انتخاب روش مناسب کمی به سلیقه‌ها و عادات برنامه نویسی بستگی دارد. اگر فکر میکنید که استفاده از ویوهای مختلف به دلیل جداسازی مفاهیم درگیر در کالچرها (مثل جانمایی اجزای مختلف ویوها یا بحث Direction) باعث مدیریت بهتر و کاهش هزینه‌های پشتیبانی میشود بهتر است از روش دوم یا ترکیبی از این دو روش استفاده کنید. خودم به شخصه سعی میکنم از روش اول استفاده کنم. چون معتقدم استفاده از ویوهای مختلف باعث افزایش بیش از اندازه حجم کار میشود. اما در برخی موارد استفاده از روش دوم یا ترکیبی از دو روش میتواند بهتر باشد.

تولید فایلهای Resource
بهترین مکان برای نگهداری فایلهای Resource در یک پروژه جداگانه است. در پروژه‌های از نوع وب‌سایت پوشه‌هایی با نام App_GlobalResources یا App_LocalResources وجود دارد که میتوان از آنها برای نگهداری و مدیریت این نوع فایلها استفاده کرد. اما همانطور که در اینجا توضیح داده شده است این روش مناسب نیست. بنابراین ابتدا یک پروژه مخصوص نگهداری فایلهای Resource ایجاد کنید و سپس اقدام به تهیه این فایلها نمایید. سعی کنید که عنوان این پروژه به صورت زیر باشد. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره نحوه نامگذاری اشیای مختلف در دات نت به این مطلب رجوع کنید.
<SolutionName>.Resources
برای افزودن فایلهای Resource به این پروژه ابتدا برای انتخاب زبان پیش فرض محصول خود تصمیم بگیرید. پیشنهاد میکنم که از زبان انگلیسی (en-US) برای اینکار استفاده کنید. ابتدا یک فایل Resource (با پسوند resx.) مثلا با نام Texts.resx به این پروژه اضافه کنید. با افزودن این فایل به پروژه، ویژوال استودیو به صورت خودکار یک فایل cs. حاوی کلاس متناظر با این فایل را به پروژه اضافه میکند. این کار توسط ابزار توکاری به نام ResXFileCodeGenerator انجام میشود. اگر به پراپرتی‌های این فایل resx. رجوع کنید میتوانید این عنوان را در پراپرتی Custom Tool ببینید. البته ابزار دیگری برای تولید این کلاسها نیز وجود دارد. این ابزارهای توکار برای سطوح دسترسی مخنلف استفاده میشوند. ابزار پیش فرض در ویژوال استودیو یعنی همان ResXFileCodeGenerator، این کلاسها را با دسترسی internal تولید میکند که مناسب کار ما نیست. ابزار دیگری که برای اینکار درون ویژوال استودیو وجود دارد PublicResXFileCodeGenerator است و همانطور که از نامش پیداست از سطح دسترسی public استفاده میکند. برای تغییر این ابزار کافی است تا عنوان آن را دقیقا در پراپرتی Custom Tool تایپ کنید.

نکته: درباره پراپرتی مهم Build Action این فایلها در مطالب بعدی بیشتر بحث میشود.
برای تعیین سطح دسترسی Resource موردنظر به روشی دیگر، میتوانید فایل Resource را باز کرده و Access Modifier آن را به Public تغییر دهید.

سپس برای پشتیبانی از زبانی دیگر، یک فایل دیگر Resource به پروژه اضافه کنید. نام این فایل باید همنام فایل اصلی به همراه نام کالچر موردنظر باشد. مثلا برای زبان فارسی عنوان فایل باید Texts.fa-IR.resx یا به صورت ساده‌تر برای کالچر خنثی (بدون نام کشور) Texts.fa.resx باشد. دقت کنید اگر نام فایل را در همان پنجره افزودن فایل وارد کنید ویژوال استودیو این همنامی را به صورت هوشمند تشخیص داده و تغییراتی را در پراپرتی‌های پیش فرض فایل Resource ایجاد میکند.
نکته: این هوشمندی مرتبه نسبتا بالایی دارد. بدین صورت که تنها درصورتیکه عبارت بعد از نام فایل اصلی Resource (رشته بعد از نقطه مثلا fa در اینجا) متعلق به یک کالچر معتبر باشد این تغییرات اعمال خواهد شد.
مهمترین این تغییرات این است که ابزاری را برای پراپرتی Custom Tool این فایلها انتخاب نمیکند! اگر به پراپرتی فایل Texts.fa.resx مراجعه کنید این مورد کاملا مشخص است. در نتیجه دیگر فایل cs. حاوی کلاسی جداگانه برای این فایل ساخته نمیشود. همچنین اگر فایل Resource جدید را باز کنید میبنید که برای Access Modifier آن گزینه No Code Generation انتخاب شده است.
در ادامه شروع به افزودن عناوین موردنظر در این دو فایل کنید. در اولی (بدون نام زبان) رشته‌های مربوط به زبان انگلیسی و در دومی رشته‌های مربوط به زبان فارسی را وارد کنید. سپس در هرجایی که یک لیبل یا یک رشته برای نمایش وجود دارد از این کلیدهای Resource استفاده کنید مثل:
<SolutionName>.Resources.Texts.Save
<SolutionName>.Resources.Texts.Cancel

استفاده از Resource در ویومدل ها
دو خاصیت معروفی که در ویومدلها استفاده میشوند عبارتند از: DisplayName و Required. پشتیبانی از کلیدهای Resource به صورت توکار در خاصیت Required وجود دارد. برای استفاده از آنها باید به صورت زیر عمل کرد:
[Required(ErrorMessageResourceName = "ResourceKeyName", ErrorMessageResourceType = typeof(<SolutionName>.Resources.<ResourceClassName>))]
در کد بالا باید از نام فایل Resource اصلی (فایل اول که بدون نام کالچر بوده و به عنوان منبع پیشفرض به همراه یک فایل cs. حاوی کلاس مربوطه نیز هست) برای معرفی ErrorMessageResourceType استفاده کرد. چون ابزار توکار ویژوال استودیو از نام این فایل برای تولید کلاس مربوطه استفاده میکند.
متاسفانه خاصیت DisplayName که در فضای نام System.ComponentModel (در فایل System.dll) قرار دارد قابلیت استفاده از کلیدهای Resource را به صورت توکار ندارد. در دات نت 4 خاصیت دیگری در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations به نام Display (در فایل System.ComponentModel.DataAnnotations.dll) وجود دارد که این امکان را به صورت توکار دارد. اما قابلیت استفاده از این خاصیت تنها در MVC 3 وجود دارد. برای نسخه‌های قدیمیتر MVC امکان استفاده از این خاصیت حتی اگر نسخه فریمورک هدف 4 باشد وجود ندارد، چون هسته این نسخه‌های قدیمی امکان استفاده از ویژگی‌های جدید فریمورک با نسخه بالاتر را ندارد. برای رفع این مشکل میتوان کلاس خاصیت DisplayName را برای استفاده از خاصیت Display به صورت زیر توسعه داد:
public class LocalizationDisplayNameAttribute : DisplayNameAttribute
  {
    private readonly DisplayAttribute _display;
    public LocalizationDisplayNameAttribute(string resourceName, Type resourceType)
    {
      _display = new DisplayAttribute { ResourceType = resourceType, Name = resourceName };
    }
    public override string DisplayName
    {
      get
      {
        try
        {
          return _display.GetName();
        }
        catch (Exception)
        {
          return _display.Name;
        }
      }
    }
  }
در این کلاس با ترکیب دو خاصیت نامبرده امکان استفاده از کلیدهای Resource فراهم شده است. در پیاده سازی این کلاس فرض شده است که نسخه فریمورک هدف حداقل برابر 4 است. اگر از نسخه‌های پایین‌تر استفاده میکنید در پیاده سازی این کلاس باید کاملا به صورت دستی کلید موردنظر را از Resource معرفی شده بدست آورید. مثلا به صورت زیر:
public class LocalizationDisplayNameAttribute : DisplayNameAttribute
{
    private readonly PropertyInfo nameProperty;
    public LocalizationDisplayNameAttribute(string displayNameKey, Type resourceType = null)
        : base(displayNameKey)
    {
        if (resourceType != null)
            nameProperty = resourceType.GetProperty(base.DisplayName, BindingFlags.Static | BindingFlags.Public);
    }
    public override string DisplayName
    {
        get
        {
            if (nameProperty == null) base.DisplayName;
            return (string)nameProperty.GetValue(nameProperty.DeclaringType, null);
        }
    }
}
برای استفاده از این خاصیت جدید میتوان به صورت زیر عمل کرد:
[LocalizationDisplayName("ResourceKeyName", typeof(<SolutionName>.Resources.<ResourceClassName>))]
البته بیشتر خواص متداول در ویومدلها از ویژگی موردبحث پشتیبانی میکنند.
نکته: به کار گیری این روش ممکن است در پروژه‌های بزرگ کمی گیج کننده و دردسرساز بوده و باعث پیچیدگی بی‌مورد کد و نیز افزایش بیش از حد حجم کدنویسی شود. در مقاله آقای فیل هک (Model Metadata and Validation Localization using Conventions) روش بهتر و تمیزتری برای مدیریت پیامهای این خاصیت‌ها آورده شده است.

پشتیبانی از ویژگی چند زبانه
مرحله بعدی برای چندزبانه کردن پروژه‌های MVC تغییراتی است که برای مدیریت Culture جاری برنامه باید پیاده شوند. برای اینکار باید خاصیت CurrentUICulture در ثرد جاری کنترل و مدیریت شود. یکی از مکانهایی که برای نگهداری زبان جاری استفاده میشود کوکی است. معمولا برای اینکار از کوکی‌های دارای تاریخ انقضای طولانی استفاده میشود. میتوان از تنظیمات موجود در فایل کانفیگ برای ذخیره زبان پیش فرض سیستم نیز استفاه کرد.
روشی که معمولا برای مدیریت زبان جاری میتوان از آن استفاده کرد پیاده سازی یک کلاس پایه برای تمام کنترلرها است. کد زیر راه حل نهایی را نشان میدهد:
public class BaseController : Controller
  {
    private const string LanguageCookieName = "MyLanguageCookieName";
    protected override void ExecuteCore()
    {
      var cookie = HttpContext.Request.Cookies[LanguageCookieName];
      string lang;
      if (cookie != null)
      {
        lang = cookie.Value;
      }
      else
      {
        lang = ConfigurationManager.AppSettings["DefaultCulture"] ?? "fa-IR";
        var httpCookie = new HttpCookie(LanguageCookieName, lang) { Expires = DateTime.Now.AddYears(1) };
        HttpContext.Response.SetCookie(httpCookie);
      }
      Thread.CurrentThread.CurrentUICulture = CultureInfo.CreateSpecificCulture(lang);
      base.ExecuteCore();
    }
  }
راه حل دیگر استفاده از یک ActionFilter است که نحوه پیاده سازی یک نمونه از آن در زیر آورده شده است:
public class LocalizationActionFilterAttribute : ActionFilterAttribute
  {
    private const string LanguageCookieName = "MyLanguageCookieName";
    public override void OnActionExecuting(ActionExecutingContext filterContext)
    {
      var cookie = filterContext.HttpContext.Request.Cookies[LanguageCookieName];
      string lang;
      if (cookie != null)
      {
        lang = cookie.Value;
      }
      else
      {
        lang = ConfigurationManager.AppSettings["DefaultCulture"] ?? "fa-IR";
        var httpCookie = new HttpCookie(LanguageCookieName, lang) { Expires = DateTime.Now.AddYears(1) };
        filterContext.HttpContext.Response.SetCookie(httpCookie);
      }
      Thread.CurrentThread.CurrentUICulture = CultureInfo.CreateSpecificCulture(lang);
      base.OnActionExecuting(filterContext);
    }
  }
نکته مهم: تعیین زبان جاری (یعنی همان مقداردهی پراپرتی CurrentCulture ثرد جاری) در یک اکشن فیلتر بدرستی عمل نمیکند. برای بررسی بیشتر این مسئله ابتدا به تصویر زیر که ترتیب رخ‌دادن رویدادهای مهم در ASP.NET MVC را نشان میدهد دقت کنید:

همانطور که در تصویر فوق مشاهده میکنید رویداد OnActionExecuting که در یک اکشن فیلتر به کار میرود بعد از عملیات مدل بایندینگ رخ میدهد. بنابراین قبل از تعیین کالچر جاری، عملیات validation و یافتن متن خطاها از فایلهای Resource انجام میشود که منجر به انتخاب کلیدهای مربوط به کالچر پیشفرض سرور (و نه آنچه که کاربر تنظیم کرده) خواهد شد. بنابراین استفاده از یک اکشن فیلتر برای تعیین کالچر جاری مناسب نیست. راه حل مناسب استفاده از همان کنترلر پایه است، زیرا متد ExecuteCore قبل از تمامی این عملیات صدا زده میشود. بنابرابن همیشه کالچر تنظیم شده توسط کاربر به عنوان مقدار جاری آن در ثرد ثبت میشود.

امکان تعیین/تغییر زبان توسط کاربر
برای تعیین یا تغییر زبان جاری سیستم نیز روشهای گوناگونی وجود دارد. استفاده از زبان تنظیم شده در مرورگر کاربر، استفاده از عنوان زبان در آدرس صفحات درخواستی و یا تعیین زبان توسط کاربر در تنظیمات برنامه/سایت و ذخیره آن در کوکی یا دیتابیس و مواردی از این دست روشهایی است که معمولا برای تعیین زبان جاری از آن استفاده میشود. در کدهای نمونه ای که در بخشهای قبل آورده شده است فرض شده است که زبان جاری سیستم درون یک کوکی ذخیره میشود بنابراین برای استفاده از این روش میتوان از قطعه کدی مشابه زیر (مثلا در فایل Layout.cshtml_) برای تعیین و تغییر زبان استفاه کرد:
<select id="langs" onchange="languageChanged()">
  <option value="fa-IR">فارسی</option>
  <option value="en-US">انگلیسی</option>
</select>
<script type="text/javascript">
  function languageChanged() {
    setCookie("MyLanguageCookieName", $('#langs').val(), 365);
    window.location.reload();
  }
  document.ready = function () {
    $('#langs').val(getCookie("MyLanguageCookieName"));
  };
  function setCookie(name, value, exdays, path) {
    var exdate = new Date();
    exdate.setDate(exdate.getDate() + exdays);
    var newValue = escape(value) + ((exdays == null) ? "" : "; expires=" + exdate.toUTCString()) + ((path == null) ? "" : "; path=" + path) ;
    document.cookie = name + "=" + newValue;
  }
  function getCookie(name) {
    var i, x, y, cookies = document.cookie.split(";");
    for (i = 0; i < cookies.length; i++) {
      x = cookies[i].substr(0, cookies[i].indexOf("="));
      y = cookies[i].substr(cookies[i].indexOf("=") + 1);
      x = x.replace(/^\s+|\s+$/g, "");
      if (x == name) {
        return unescape(y);
      }
    }
  }
</script> 
متدهای setCookie و getCookie جاوا اسکریپتی در کد بالا از اینجا گرفته شده اند البته پس از کمی تغییر.
نکته: مطلب Cookieها بحثی نسبتا مفصل است که در جای خودش باید به صورت کامل آورده شود. اما در اینجا تنها به همین نکته اشاره کنم که عدم توجه به پراپرتی path کوکی‌ها در این مورد خاص برای خود من بسیار گیج‌کننده و دردسرساز بود. 
به عنوان راهی دیگر میتوان به جای روش ساده استفاده از کوکی، تنظیماتی در اختیار کاربر قرار داد تا بتواند زبان تنظیم شده را درون یک فایل یا دیتابیس ذخیره کرد البته با درنظر گرفتن مسائل مربوط به کش کردن این تنظیمات.
راه حل بعدی میتواند استفاده از تنظیمات مرورگر کاربر برای دریافت زبان جاری تنظیم شده است. مرورگرها تنظیمات مربوط به زبان را در قسمت Accept-Languages در HTTP Header درخواست ارسالی به سمت سرور قرار میدهند. بصورت زیر:
GET https://www.dntips.ir HTTP/1.1
...
Accept-Language: fa-IR,en-US;q=0.5
...
این هم تصویر مربوط به Fiddler آن:

نکته: پارامتر q در عبارت مشخص شده در تصویر فوق relative quality factor نام دارد و به نوعی مشخص کننده اولویت زبان مربوطه است. مقدار آن بین 0 و 1 است و مقدار پیش فرض آن 1 است. هرچه مقدار این پارامتر بیشتر باشد زبان مربوطه اولویت بالاتری دارد. مثلا عبارت زیر را درنظر بگیرید:
Accept-Language: fa-IR,fa;q=0.8,en-US;q=0.5,ar-BH;q=0.3
در این حالت اولویت زبان fa-IR برابر 1 و fa برابر 0.8 (fa;q=0.8) است. اولویت دیگر زبانهای تنظیم شده نیز همانطور که نشان داده شده است در مراتب بعدی قرار دارند. در تنظیم نمایش داده شده برای تغییر این تنظیمات در IE میتوان همانند تصویر زیر اقدام کرد:

در تصویر بالا زبان فارسی اولویت بالاتری نسبت به انگلیسی دارد. برای اینکه سیستم g11n دات نت به صورت خودکار از این مقادیر جهت زبان ثرد جاری استفاده کند میتوان از تنظیم زیر در فایل کانفیگ استفاده کرد:
<system.web>
    <globalization enableClientBasedCulture="true" uiCulture="auto" culture="auto"></globalization>
</system.web>
در سمت سرور نیز برای دریافت این مقادیر تنظیم شده در مرورگر کاربر میتوان از کدهای زیر استفاه کرد. مثلا در یک اکشن فیلتر:
var langs = filterContext.HttpContext.Request.UserLanguages;
پراپرتی UserLanguages از کلاس Request حاوی آرایه‌ای از استرینگ است. این آرایه درواقع از Split کردن مقدار Accept-Languages با کاراکتر ',' بدست می‌آید. بنابراین اعضای این آرایه رشته‌ای از نام زبان به همراه پارامتر q مربوطه خواهند بود (مثل "fa;q=0.8").
راه دیگر مدیریت زبانها استفاده از عنوان زبان در مسیر درخواستی صفحات است. مثلا آدرسی شبیه به www.MySite.com/fa/Employees نشان میدهد کاربر درخواست نسخه فارسی از صفحه Employees را دارد. نحوه استفاده از این عناوین و نیز موقعیت فیزیکی این عناوین در مسیر صفحات درخواستی کاملا به سلیقه برنامه نویس و یا کارفرما بستگی دارد. روش کلی بهره برداری از این روش در تمام موارد تقریبا یکسان است.
برای پیاده سازی این روش ابتدا باید یک route جدید در فایل Global.asax.cs اضافه کرد:
routes.MapRoute(
    "Localization", // Route name
    "{lang}/{controller}/{action}/{id}", // URL with parameters
    new { controller = "Home", action = "Index", id = UrlParameter.Optional } // Parameter defaults
);
دقت کنید که این route باید قبل از تمام routeهای دیگر ثبت شود. سپس باید کلاس پایه کنترلر را به صورت زیر پیاده سازی کرد:
public class BaseController : Controller
{
  protected override void ExecuteCore()
  {
    var lang = RouteData.Values["lang"];
    if (lang != null && !string.IsNullOrWhiteSpace(lang.ToString()))
    {
      Thread.CurrentThread.CurrentUICulture = CultureInfo.CreateSpecificCulture(lang.ToString());
    }
    base.ExecuteCore();
  }
}
این کار را در یک اکشن فیلتر هم میتوان انجام داد اما با توجه به توضیحاتی که در قسمت قبل داده شد استفاده از اکشن فیلتر برای تعیین زبان جاری کار مناسبی نیست.
نکته: به دلیل آوردن عنوان زبان در مسیر درخواستها باید کتترل دقیقتری بر کلیه مسیرهای موجود داشت!

استفاده از ویوهای جداگانه برای زبانهای مختلف
برای اینکار ابتدا ساختار مناسبی را برای نگهداری از ویوهای مختلف خود درنظر بگیرید. مثلا میتوانید همانند نامگذاری فایلهای Resource از نام زبان یا کالچر به عنوان بخشی از نام فایلهای ویو استفاده کنید و تمام ویوها را در یک مسیر ذخیره کنید. همانند تصویر زیر:

البته اینکار ممکن است به مدیریت این فایلها را کمی مشکل کند چون به مرور زمان تعداد فایلهای ویو در یک فولدر زیاد خواهد شد. روش دیگری که برای نگهداری این ویوها میتوان به کار برد استفاده از فولدرهای جداگانه با عناوین زبانهای موردنظر است. مانند تصویر زیر:

روش دیگری که برای نگهداری و مدیریت بهتر ویوهای زبانهای مختلف از آن استفاده میشود به شکل زیر است:

استفاه از هرکدام از این روشها کاملا به سلیقه و راحتی مدیریت فایلها برای برنامه نویس بستگی دارد. درهر صورت پس از انتخاب یکی از این روشها باید اپلیکشن خود را طوری تنظیم کنیم که با توجه به زبان جاری سیستم، ویوی مربوطه را جهت نمایش انتخاب کند.
مثلا برای روش اول نامگذاری ویوها میتوان از روش دستکاری متد OnActionExecuted در کلاس پایه کنترلر استفاده کرد:
public class BaseController : Controller
{
  protected override void OnActionExecuted(ActionExecutedContext context)
  {
    var view = context.Result as ViewResultBase;
    if (view == null) return; // not a view
    var viewName = view.ViewName;
    view.ViewName = GetGlobalizationViewName(viewName, context);
    base.OnActionExecuted(context);
  }
  private static string GetGlobalizationViewName(string viewName, ControllerContext context)
  {
    var cultureName = Thread.CurrentThread.CurrentUICulture.Name;
    if (cultureName == "en-US") return viewName; // default culture
    if (string.IsNullOrEmpty(viewName))
      return context.RouteData.Values["action"] + "." + cultureName; // "Index.fa"
    int i;
    if ((i = viewName.IndexOf('.')) > 0) // ex: Index.cshtml
      return viewName.Substring(0, i + 1) + cultureName + viewName.Substring(i); // "Index.fa.cshtml"
    return viewName + "." + cultureName; // "Index" ==> "Index.fa"
  }
}
همانطور که قبلا نیز شرح داده شد، چون متد ExecuteCore قبل از OnActionExecuted صدا زده میشود بنابراین از تنظیم درست مقدار کالچر در ثرد جاری اطمینان داریم.
روش دیگری که برای مدیریت انتخاب ویوهای مناسب استفاده از یک ویوانجین شخصی سازی شده است. مثلا برای روش سوم نامگذاری ویوها میتوان از کد زیر استفاده کرد:
public sealed class RazorGlobalizationViewEngine : RazorViewEngine
  {
    protected override IView CreatePartialView(ControllerContext controllerContext, string partialPath)
    {
      return base.CreatePartialView(controllerContext, GetGlobalizationViewPath(controllerContext, partialPath));
    }
    protected override IView CreateView(ControllerContext controllerContext, string viewPath, string masterPath)
    {
      return base.CreateView(controllerContext, GetGlobalizationViewPath(controllerContext, viewPath), masterPath);
    }
    private static string GetGlobalizationViewPath(ControllerContext controllerContext, string viewPath)
    {
      //var controllerName = controllerContext.RouteData.GetRequiredString("controller");
      var request = controllerContext.HttpContext.Request;
      var lang = request.Cookies["MyLanguageCookie"];
      if (lang != null && !string.IsNullOrEmpty(lang.Value) && lang.Value != "en-US")
      {
        var localizedViewPath = Regex.Replace(viewPath, "^~/Views/", string.Format("~/Views/Globalization/{0}/", lang.Value));
        if (File.Exists(request.MapPath(localizedViewPath))) viewPath = localizedViewPath;
      }
      return viewPath;
    }
و برای ثبت این ViewEngine در فایل Global.asax.cs خواهیم داشت:
protected void Application_Start()
{
  ViewEngines.Engines.Clear();
  ViewEngines.Engines.Add(new RazorGlobalizationViewEngine());
}

محتوای یک فایل Resource
ساختار یک فایل resx. به صورت XML استاندارد است. در زیر محتوای یک نمونه فایل Resource با پسوند resx. را مشاهده میکنید:
<?xml version="1.0" encoding="utf-8"?>
<root>
  <!-- 
    Microsoft ResX Schema ...
    -->
  <xsd:schema id="root" xmlns="" xmlns:xsd="http://www.w3.org/2001/XMLSchema" xmlns:msdata="urn:schemas-microsoft-com:xml-msdata">
   ...
  </xsd:schema>
  <resheader name="resmimetype">
    <value>text/microsoft-resx</value>
  </resheader>
  <resheader name="version">
    <value>2.0</value>
  </resheader>
  <resheader name="reader">
    <value>System.Resources.ResXResourceReader, System.Windows.Forms, Version=4.0.0.0, Culture=neutral, PublicKeyToken=b77a5c561934e089</value>
  </resheader>
  <resheader name="writer">
    <value>System.Resources.ResXResourceWriter, System.Windows.Forms, Version=4.0.0.0, Culture=neutral, PublicKeyToken=b77a5c561934e089</value>
  </resheader>
  <data name="RightToLeft" xml:space="preserve">
    <value>false</value>
    <comment>RightToleft is false in English!</comment>
  </data>
</root>
در قسمت ابتدایی تمام فایلهای resx. که توسط ویژوال استودیو تولید میشود کامنتی طولانی وجود دارد که به صورت خلاصه به شرح محتوا و ساختار یک فایل Resource میپردازد. در ادامه تگ نسبتا طولانی xsd:schema قرار دارد. از این قسمت برای معرفی ساختار داده ای فایلهای XML استفاده میشود. برای آشنایی بیشتر با XSD (یا XML Schema) به اینجا مراجعه کنید. به صورت خلاصه میتوان گفت که XSD برای تعیین ساختار داده‌ها یا تعیین نوع داده ای اطلاعات موجود در یک فایل XML به کار میرود. درواقع تگهای XSD به نوعی فایل XML ما را Strongly Typed میکند. با توجه به اطلاعات این قسمت، فایلهای resx. شامل 4 نوع گره اصلی هستند که عبارتند از: metadata و assembly و data و resheader. در تعریف هر یک از گره‌ها در این قسمت مشخصاتی چون نام زیر گره‌های قابل تعریف در هر گره و نام و نوع خاصیتهای هر یک معرفی شده است.
بخش موردنظر ما در این مطلب قسمت انتهایی این فایلهاست (تگهای resheader و data). همانطور در بالا مشاهده میکنید تگهای reheader شامل تنظیمات مربوط به فایل resx. با ساختاری ساده به صورت name/value است. یکی از این تنظیمات resmimetype فایل resource را معرفی میکند که درواقع مشخص کننده نوع محتوای (Content Type) فایل XML است(^). برای فایلهای resx این مقدار برابر text/microsoft-resx است. تنظیم بعدی نسخه مربوط به فایل resx (یا Microsoft ResX Schema) را نشان میدهد. در حال حاضر نسخه جاری (در VS 2010) برابر 2.0 است. تنظیم بعدی مربوط به کلاسهای reader و writer تعریف شده برای استفاده از این فایلهاست. به نوع این کلاسهای خواننده و نویسنده فایلهای resx. و مکان فیزیکی و فضای نام آنها دقت کنید که در مطالب بعدی از آنها برای ویرایش و بروزرسانی فایلهای resource در زمان اجرا استفاده خواهیم کرد.
در پایان نیز تگهای data که برای نگهداری داده‌ها از آنها استفاده میشود. هر گره data شامل یک خاصیت نام (name) و یک زیرگره مقدار (value) است. البته امکان تعیین یک کامنت در زیرگره comment نیز وجود دارد که اختیاری است. هر گره data مینواند شامل خاصیت type و یا mimetype نیز باشد. خاصیت type مشخص کننده نوعی است که تبدیل text/value را با استفاده از ساختار TypeConverter پشتیبانی میکند. البته اگر در نوع مشخص شده این پشتیبانی وجود نداشته باشد، داده موردنظر پس از سریالایز شدن با فرمت مشخص شده در خاصیت mimetype ذخیره میشود. این mimetype اطلاعات موردنیاز را برای کلاس خواننده این فایلها (ResXResourceReader به صورت پیشفرض) جهت چگونگی بازیابی آبجکت موردنظر فراهم میکند. مشخص کردن این دو خاصیت برای انواع رشته ای نیاز نیست. انواع mimetype قابل استفاده عبارتند از:
- application/x-microsoft.net.object.binary.base64: آبجکت موردنظر باید با استفاده از کلاس System.Runtime.Serialization.Formatters.Binary.BinaryFormatter سریالایز شده و سپس با فرمت base64 به یک رشته انکد شود (راجع به انکدینگ base64 ^ و ^).
- application/x-microsoft.net.object.soap.base64: آبجکت موردنظر باید با استفاده از کلاس System.Runtime.Serialization.Formatters.Soap.SoapFormatter سریالایز شده و سپس با فرمت base64 به یک رشته انکد شود.
- application/x-microsoft.net.object.bytearray.base64: آبجکت ابتدا باید با استفاده از یک System.ComponentModel.TypeConverter به آرایه ای از بایت سریالایز شده و سپس با فرمت base64 به یک رشته انکد شود.
نکته: امکان جاسازی کردن (embed) فایلهای resx. در یک اسمبلی یا کامپایل مستقیم آن به یک سَتِلایت اسمبلی (ترجمه مناسبی برای satellite assembly پیدا نکردم، چیزی شبیه به اسمبلی قمری یا وابسته و از این قبیل ...) وجود ندارد. ابتدا باید این فایلهای resx. به فایلهای resources. تبدیل شوند. اینکار با استفاده از ابزار Resource File Generator (نام فایل اجرایی آن resgen.exe است) انجام میشود (^ و ^). سپس میتوان با استفاده از Assembly Linker ستلایت اسمبلی مربوطه را تولید کرد (^). کل این عملیات در ویژوال استودیو با استفاده از ابزار msbuild به صورت خودکار انجام میشود!

نحوه یافتن کلیدهای Resource در بین فایلهای مختلف Resx توسط پرووایدر پیش فرض در دات نت
عملیات ابتدا با بررسی خاصیت CurrentUICulture از ثرد جاری آغاز میشود. سپس با استفاده از عنوان استاندارد کالچر جاری، فایل مناسب Resource یافته میشود. در نهایت بهترین گزینه موجود برای کلید درخواستی از منابع موجود انتخاب میشود. مثلا اگر کالچر جاری fa-IR و کلید درخواستی از کلاس Texts باشد ابتدا جستجو برای یافتن فایل Texts.fa-IR.resx آغاز میشود و اگر فایل موردنظر یا کلید درخواستی در این فایل یافته نشد جستجو در فایل Texts.fa.resx ادامه می‌یابد. اگر باز هم یافته نشد درنهایت این عملیات جستجو در فایل resource اصلی خاتمه می‌یابد و مقدار کلید منبع پیش فرض به عنوان نتیجه برگشت داده میشود. یعنی در تمامی حالات سعی میشود تا دقیقترین و بهترین و نزدیکترین نتیجه انتخاب شود. البته درصورتیکه از یک پرووایدر شخصی سازی شده برای کار خود استفاده میکنید باید چنین الگوریتمی را جهت یافتن کلیدهای منابع خود از فایلهای Resource (یا هرمنبع دیگر مثل دیتابیس یا حتی یک وب سرویس) درنظر بگیرید.

Globalization در کلاینت (javascript g11n)
یکی دیگر از موارد استفاده g11n در برنامه نویسی سمت کلاینت است. با وجود استفاده گسترده از جاوا اسکریپت در برنامه نویسی سمت کلاینت در وب اپلیکیشنها، متاسفانه تا همین اواخر عملا ابزار یا کتابخانه مناسبی برای مدیریت g11n در این زمینه وجود نداشته است. یکی از اولین کتابخانه‌های تولید شده در این زمینه کتابخانه jQuery Globalization است که توسط مایکروسافت توسعه داده شده است (برای آشنایی بیشتر با این کتابخانه به ^ و ^ مراجعه کنید). این کتابخانه بعدا تغییر نام داده و اکنون با عنوان Globalize شناخته میشود. Globalize یک کتابخانه کاملا مستقل است که وابستگی به هیچ کتابخانه دیگر ندارد (یعنی برای استفاده از آن نیازی به jQuery نیست). این کتابخانه حاوی کالچرهای بسیاری است که عملیات مختلفی چون فرمت و parse انواع داده‌ها را نیز در سمت کلاینت مدیریت میکند. همچنین با فراهم کردن منابعی حاوی جفتهای key/culture میتوان از مزایایی مشابه مواردی که در این مطلب بحث شد در سمت کلاینت نیز بهره برد. نشانی این کتابخانه در github اینجا است. با اینکه خود این کتابخانه ابزار کاملی است اما در بین کالچرهای موجود در فایلهای آن متاسفانه پشتیبانی کاملی از زبان فارسی نشده است. ابزار دیگری که برای اینکار وجود دارد پلاگین jquery localize است که برای بحث g11n رشته‌ها پیاده‌سازی بهتر و کاملتری دارد.

در مطالب بعدی به مباحث تغییر مقادیر کلیدهای فایلهای resource در هنگام اجرا با استفاده از روش مستقیم تغییر محتوای فایلها و کامپایل دوباره توسط ابزار msbuild و نیز استفاده از یک ResourceProvider شخصی سازی شده به عنوان یک راه حل بهتر برای اینکار میپردازم.
در تهیه این مطلب از منابع زیر استفاده شده است:

مطالب دوره‌ها
بایدها و نبایدهای استفاده از IoC Containers
طوری با IoC Containers کار کنید که انگار وجود خارجی ندارند

تفاوت پایه‌ای که بین یک فریم ورک IoC و سایر فریم ورک‌ها وجود دارد، در معکوس شدن مسئولیت‌ها است. در اینجا لایه‌های مختلف برنامه شما نیستند که فریم ورک IoC را فراخوانی می‌کنند؛ بلکه این فریم ورک IoC است که از جزئیات ارتباطات و وابستگی‌های سیستم شما آگاه است و نهایتا کار کنترل وهله سازی اشیاء مختلف را عهده دار خواهد شد. طول عمر آن‌ها را تنظیم کرده یا حتی در بعضی از موارد مانند برنامه نویسی جنبه‌گرا یا AOP، نسبت به تزئین این اشیاء یا دخالت در مراحل مختلف فراخوانی متدهای آن‌ها نیز نقش خواهد داشت. نکته‌ی مهم در اینجا، نا آگاهی برنامه از حضور آن‌ها است.
بنابراین در پروژه شما اگر ماژول‌ها و لایه‌های مختلفی حضور دارند، تنها برنامه اصلی است که باید ارجاعی را به فریم ورک IoC داشته باشد و نه سایر لایه‌های سیستم. علت حضور آن در ریشه سیستم نیز تنها باید به اصطلاحا bootstrapping و اعمال تنظیمات مرتبط با آن خلاصه شود.
به عبارتی استفاده صحیح از یک فریم ورک IoC نباید به شکل الگوی Service Locator باشد؛ حالتی که در تمام قسمت‌های برنامه مدام مشاهده می‌کنید  resolver.Resolve،  resolver.Resolve و الی آخر. باید از این نوع استفاده از فریم ورک‌های IoC تا حد ممکن حذر شود و کدهای برنامه نباید وابستگی مستقیم ثانویه‌ای را به نام خود فریم ورک IoC پیدا کنند.
 var container = BootstrapContainer();

var finder = container.Resolve<IDuplicateFinder>();
var processor = container.Resolve<IArgumentsParser>();

Execute( args, processor, finder );
 
container.Dispose();
نمونه‌ای از نحوه صحیح استفاده از یک IoC Container را مشاهده می‌کنید. تنها در سه نقطه است که یک IoC container باید حضور پیدا کند:
الف) در آغاز برنامه برای اعمال تنظیمات اولیه و bootstrapping
ب) پیش از اجرای عملی جهت وهله سازی وابستگی‌های مورد نیاز
ج) پس از اجرای عمل مورد نظر جهت آزاد سازی منابع

نکته مهم اینجا است که در حین اجرای فرآیند، این فرآیند باید تا حد ممکن از حضور IoC container بی‌خبر باشد و کار تشکیل اشیاء باید خارج از منطق تجاری برنامه انجام شود: IoC container خود را صدا نزنید؛ او شما را صدا خواهد زد.
عنوان شد تا «حد ممکن». این تا حد ممکن به چه معنایی است؟ اگر کار وهله سازی اشیاء را می‌توانید تحت کنترل قرار دهید، مثلا آیا می‌توانید در نحوه وهله سازی کنترلرها در ASP.NET MVC دخل و تصرف کرده و در زمان وهله سازی، اینکار را به یک IoC Container واگذار کنید؟ اگر بلی، دیگر به هیچ عنوانی نباید داخل کلاس‌های فراخوانی شده و تزریق شده به کنترلرهای برنامه اثری از IoC Container شما مشاهده شود. زیرا این فریم ورک‌ها اینقدر توانمند هستند که بتوانند تا چندین لایه از سیستم را واکاوی کرده و وابستگی‌های لازم را وهله سازی کنند.
اگر خیر (نمی‌توانید کار وهله سازی اشیاء را مستقیما تحت کنترل قرار دهید)؛ مانند تهیه یک Role Provider سفارشی در ASP.NET MVC که کار وهله سازی این Role Provider راسا توسط موتور ASP.NET انجام می‌شود و در این بین امکان دخل و تصرفی هم در آن ممکن نیست، آنگاه مجاز است داخل این کلاس ویژه از متدهای container.Resolve استفاده کرد؛ چون چاره‌ی دیگری وجود ندارد و IoC Container نیست که کار وهله سازی ابتدایی آن‌را عهده دار شده است. باید دقت داشت به این حالت خاص دیگر تزریق وابستگی‌ها گفته نمی‌شود؛ بلکه نام الگوی آن Service locator است. در Service locator یک کامپوننت خودش به دنبال وابستگی‌های مورد نیازش می‌گردد. در حالت تزریق وابستگی‌ها، یک کامپوننت وابستگی‌های مورد نیاز را درخواست می‌کند.

یک مثال:
public class ExampleClass
{
    private readonly IService _service;

    public ExampleClass()
    {
        _service = Container.Resolve<IService>();
    }

    public void DoSomething(int id)
    {
        _service.DoSomething(id);
    }
}
کاری که در اینجا انجام شده است نمونه اشتباهی از استفاده از یک IoC Container می‌باشد. به صرف اینکه مشغول به استفاده از یک IoC Container  هستیم به این معنا نیست که واقعا الگوی معکوس سازی وابستگی‌ها را درست درک کرده‌ایم. در اینجا الگوی Service locator مورد استفاده است و نه الگوی تزریق وابستگی‌ها. به عبارتی در مثال فوق، کلاس ExampleClass وابسته است به یک وابستگی جدیدی به نام Container، علاوه بر وابستگی IService ایی که به او قرار است خدماتی را ارائه دهد.
نمونه اصلاح شده کلاس فوق، تزریق وابستگی‌ها در سازنده کلاس به نحو زیر است:
public class ExampleClass
{
    private IService _service;

    public ExampleClass(IService service)
    {
        _service = service;
    }

    public void DoSomething(int id)
    {
        _service.DoSomething(id);
    }
}
در اینجا این کلاس است که وابستگی‌های خود را درخواست می‌کند و نه اینکه خودش به دنبال آن‌ها بگردد.

نمونه دیگری از کلاسی که خودش به دنبال یافتن و وهله سازی وابستگی‌های مورد نیازش است مثال زیر می‌باشد:
public class Search
{
   IDinner _dinner;
   public Search(): this(new Dinner()) 
   { }

   public Search(IDinner dinner) 
   {
      _dinner = dinner;
   }
}
به این کار poor man's dependency injection هم گفته می‌شود؛ اولین سازنده از طریق یک default constructor سعی کرده است وابستگی‌های کلاس را، خودش تامین کند. باز هم کلاس می‌داند که به چه وابستگی خاصی نیاز دارد و عملا معکوس سازی وابستگی‌ها رخ نداده است. همچنین استفاده از این حالت زمانیکه کلاس Dinner خودش وابستگی به کلاس‌های دیگر داشته باشد، بسیار به هم ریخته و مشکل خواهد بود. مزیت استفاده از IoC Containers وهله سازی یک large object graph کامل است. به علاوه توسط IoC Containers مدیریت طول عمر اشیاء را نیز می‌توان تحت نظر قرار داد. برای مثال می‌توان به یک IoC Container گفت تنها یک وهله از DbContext را در طول یک درخواست ایجاد و آن‌را در اختیار لایه‌های مختلف برنامه قرار بده؛ چون نیاز داریم کاری که در طی یک درخواست انجام می‌شود، در داخل یک تراکنش انجام شده و همچنین بی‌جهت به ازای هر new DbConetxt جدید، یکبار اتصالی به بانک اطلاعاتی باز و بسته نشود (سرعت بیشتر، سربار کمتر).
مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت چهارم
تا قسمت سوم توانستیم Xamarin را نصب و پروژه‌ی اولیه آن را بیلد کنیم. سپس کد مشترک بین سه پلتفرم را بر روی Windows اجرا و Edit & continue آن را هم تست کردیم که هم برای UI ای که با Xaml نوشته می‌شود و هم برای منطقی که با CSharp نوشته می‌شود، کار می‌کند.
همانطور که گفتیم، کد UI و Logic برای هر سه پلتفرم مشترک است؛ منتهی به علت امکانات دیباگ فوق العاده و سرعت بیشتر ویندوز، ابتدا آن را بر روی ویندوز تست کردیم و بعد برای تکمیل UI، آن را بر روی Android اجرا می‌کنیم. این بار می‌توانید دو پروژه UWP و iOS را Unload کنید و سپس پروژه Android ای را در صورت Unload بودن Load کنید. (با راست کلیک نمودن روی پروژه). این کار باعث می‌شود Visual Studio بیهوده کند نشود؛ مخصوصا اگر سیستم شما ضعیف است.
ابتدا با موبایل یا تبلت اندرویدی شروع می‌کنیم. اگر چه Xamarin از نسخه‌ی 4.0.3 اندروید به بالا را پشتیبانی می‌کند، ولی توصیه می‌کنم وقتتان را بر روی گوشی‌های اندرویدی کمتر از 4.4 تلف نکنید. دستگاه را می‌توانید، هم به صورت USB و هم به صورت Wifi استفاده کنید. ابتدا باید دستگاه اندرویدی خود را آماده‌ی برای دیباگ کنید. برای این منظور مقاله‌های فارسی و انگلیسی زیادی وجود دارند که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. من عبارت "اندروید debug" را جستجو کردم و به این مقاله رسیدم. همچنین Android SDK شما باید USB debugging اش نصب شده باشد که البته حجم زیادی ندارد. برای بررسی این مورد ابتدا از وجود فولدر extras\google\usb\_driver درAndroid SDK خود مطمئن شوید. حال سؤال این است که ویژوال استودیو، Android SDK را کجا نصب کرده‌است که خیلی ساده در این لینک توضیح داده شده‌است.
اگر فولدر extras\google\usb\_driver وجود نداشت، باید آن را نصب کنید که خیلی ساده توسط Android SDK Manager امکان پذیر است؛ ولی نه! امکان پذیر نیست!
دلیل: در Xamarin شما همیشه بر روی آخرین SDK‌ها حرکت می‌کنید. این شامل Windows SDK 17134 و Android SDK 27 و iOS SDK 11 است. وقتی از نسخه‌ی فعلی ویژوال استودیو، یعنی 15.8 به نسخه‌ی بعدی ویژوال استودیو که الان Preview است بروید، یعنی 15.9، عملا به این معنا است که به Windows SDK 17763 و Android SDK 28 و iOS SDK 12 می‌روید. این بزرگترین مزیت Xamarin است و این یعنی شما همیشه به صد در صد امکانات هر پلتفرم در زبان CSharp دسترسی دارید و همیشه آخرین SDK هر سیستم عامل در اختیار شماست و اگر دوستی از طریق Swift توانست مثالی از ARKit 2.0 را در iOS 12 پیاده سازی کند، قطعا شما هم می‌توانید. همچنین تیم Xamarin نه تنها این امکانات را بلکه Documentation لازم را نیز در اختیار شما قرار می‌دهد. چون در همین مثال، مستندات Apple به زبان Swift / Objective-C بوده و مستندات Xamarin به زبان CSharp.
حال اگر سری به فولدر Android SDK نصب شده‌ی توسط Visual Studio بزنید، مشاهده می‌کنید که خبری از Android SDK Manager نیست! به صورت رسمی، مدتی است که گوگل در نسخه‌های اخیر Android SDK، دیگر Android SDK Manager را ارائه نمی‌کند و همانطور که گفتم شما الان بر روی آخرین نسخه‌ی Android SDK هستید. هر چند ترفندهایی وجود دارد که این Manager را باز می‌گردانند، ولی لزومی به انجام این کار در Xamarin نیست و شما می‌توانید از Android SDK Manager ای که تیم Xamarin ارائه داده‌است، استفاده کنید. همین مسئله در مورد Android Virtual Device Manager که برای مدیریت Emulator‌ها بود نیز صدق می‌کند.
برای استفاده از این دو، ضمن استفاده از ابزارهای دور زدن تحریم، در ویژوال استودیو، در منوی Tools، به قسمت Android رفته و Android SDK Manager را باز کنید. Android Emulator Manager نیز جایگزین Android Virtual Device Manager ای است که قبلا توسط گوگل ارائه می‌شد. حال بعد از باز کردن Android SDK Manager ارائه شده توسط Xamarin، به برگه‌ی Tools آن بروید و از  قسمت extras مطمئن شوید که Google USB driver تیک خورده باشد.
حال پس از وصل کردن گوشی یا تبلت اندرویدی به سیستم توسط کابل USB و Set as startup project نمودن پروژه‌ی XamApp.Android که در قسمت قبل آن را Clone کرده بودید، می‌توانید پروژه را بر روی گوشی خود اجرا کنید. اگر نام گوشی خود را در کنار دکمه‌ی سبز اجرای پروژه (F5) نمی‌بینید، بستن و باز کردن Visual Studio را امتحان کنید. 

پروژه را که اجرا کنید، اولین بیلد کمی طول می‌کشد (اولین بار دو برنامه بر روی گوشی شما نصب می‌شوند که برای کار دیباگ در Xamarin لازم هستند) و اساسا بیلد یک پروژه‌ی اندرویدی کند است. خوشبختانه به واسطه وجود Xaml edit and continue احتیاجی به Stop - Start کردن پروژه و بیلد کردن برای اعمال تغییرات UI نیست و به محض تغییر Xaml، می‌توانید تاثیر آن را در گوشی خود ببینید. ولی برای هر تغییر CSharp باید Stop - Start و Build کنید که زمان بر است و به همین علت تست بر روی پروژه ویندوزی را برای پیاده سازی منطق برنامه پیشنهاد می‌کنیم. البته در نسخه‌ی 15.9 ویژوال استودیو، سرعت بیلد تا 40% بهبود یافته است.
ممکن است شما گوشی اندرویدی یا تبلت نداشته باشید که بخواهید بر روی آن تست کنید و یا مثلا گوشی شما Android 7 هست و می‌خواهید بر روی Android 8 تست بگیرید. در این جا شما احتیاج به استفاده از Emulator را خواهید داشت.
توجه داشته باشید که Emulator شما ترجیحا نباید ARM باشد و بهتر است یا X86 یا X64 باشد، وگرنه ممکن است خیلی کند شود. همچنین بهتر است Google Play Services داشته باشد. همچنین ترجیحا دنبال گزینه‌ی اجرا کردن Emulator نروید؛ اگر خود ویندوز شما درون یک Virtual Machine در حال اجراست.

ابتدا ضمن جستجو کردن "فعال سازی intel virtualization"، اقدام به فعال سازی این امکان در سیستم خود کنید. این آموزش را مناسب دیدم.
گزینه‌های مطرح: [Google Android Emulator] - [Genymotion] - [Microsoft Hyper-V Android Emulator] که فقط یکی از آنها را لازم دارید.

Google Android Emulator توسط خود Google ارائه می‌شود و دارای Google Play Services نیز هست. بر اساس این آموزش به صفحه Workloads در Visual Studio Installer بروید و از قسمت Xamarin دو مورد "Google Android Emulator API Level 27" و "Intel Hardware Accelerated Execution Manager (HAXM) global install" را نصب کنید. توجه داشته باشید که بدین منظور احتیاج به ابزارهای دور زدن تحریم دارید؛ زیرا نیاز به دسترسی به سرورهای گوگل هست. این Emulator آماده برای دیباگ هست و نیازی به اقدام خاصی نیست.

Genymotion حجم کمتری دارد و برای دانلود احتیاج به ابزارهای دور زدن تحریم را ندارد و اساسا نسبت به بقیه بر روی سیستم‌های ضعیف‌تر، بهتر کار می‌کند. فقط Emulator ای که با آن می‌سازید، به صورت پیش فرض Google Play Services را ندارد که در آخرین نسخه‌های آن گزینه Open  GApps به toolbar اضافه شده که Google Play Services را اضافه می‌کند. (از انجام هر گونه عملیات پیچیده بر اساس آموزش‌هایی که برای نسخه‌های قدیمی‌تر Genymotion هستند، پرهیز کنید). مطابق با ابتدای همین آموزش برای دستگاه‌های اندرویدی، Emulator خود را آماده برای دیباگ کنید.

Microsoft Hyper-V android emulators. مایکروسافت قبلا اقدام به ارائه یک Android Emulator کرده بود که برای نسخه 4 و 5 اندروید بودند و بزرگ‌ترین ضعف آنها عدم پشتیبانی از Google Play Services بود که ادامه داده نشدند. ولی سری جدید ارائه شده توسط مایکروسافت چنین مشکلی را ندارد. اگر CPU شما AMD بوده و روش‌های قبلی برای شما کند هستند یا اساسا کار نمی‌کنند، یا در حال حاضر در حال استفاده از Docker for Windows هستید که از Hyper-V استفاده می‌کنید و قصد استفاده مجدد از منابع موجود را دارید، این نیز گزینه خوبی است که جزئیات آن را می‌توانید در  اینجا  دنبال کنید. این Emulator آماده برای دیباگ هست و نیازی به اقدام خاصی نیست. 

پس از اینکه Emulator خود را ساختید، آن را اجرا کنید. سپس برنامه را از درون ویژوال استدیو اجرا کنید. مطابق نسخه ویندوزی، دوباره یک دکمه دارید و یک Label، عدد بر روی Label، با هر بار کلیک کردن بر روی دکمه، افزایش می‌یابد.
سرعت اجرای این برنامه در Emulator یا گوشی شما برای دیباگ است و در حالت Release، سرعت چندین برابر بهتر خواهد شد و به هیچ وجه تست‌های Performance را بر روی Debug mode انجام ندهید.

حال نوبت به پابلیش پروژه می‌رسد. در این قسمت باید توجه کنید که حجم Apk شما برای پروژه‌ی XamApp مثال ما به 7 مگ می‌رسد که برای یک فرم ساده خیلی زیاد به نظر می‌رسد. ولی اگر شما بجای یک فرم ساده، صد فرم پیچیده نیز داشته باشید، باز هم این حجم به 8 مگ نخواهد رسید. حجم Apk خیلی متاثر از کدهای شما نیست، بلکه شامل موارد زیر است:
1- NET. که خود شامل CLR  & BCL است. (BCL (Base Class Library  مثل کلاس‌های string - Stream - List - File و (CLR (Common language runtime که شامل موارد لازم برای اجرای کدها است. این پیاده سازی بر اساس NET Standard 2.0. بوده که عملا اجازه استفاده از تعداد خیلی زیادی از کتابخانه‌های موجود را می‌دهد، حتی Entity framework core! البته هر کتابخانه حجم DLL‌های خودش را اضافه می‌کند.
2- Android Support libraries که به شما اجازه می‌دهد از تعداد زیادی (و البته نه همه) امکانات نسخه‌های جدید اندروید در پروژه‌تان استفاده کنید که بر روی نسخ قدیمی‌تر Android نیز کار کنند. همچنین با یکپارچگی با Google Play Services عملا خیلی از کارها ساده‌تر و با Performance بهتری انجام می‌شود، مانند گرفتن موقعیت کاربر جاری.
3-  Xamarin essentials . اگر چه در CSharp شما به صد در صد امکانات هر سیستم عامل دسترسی دارید و می‌توانید مثلا مقدار درصد شارژ باطری را بخوانید، ولی اینکار مستلزم نوشتن سه کد CSharp ای برای Android - iOS - Windows است که طبیعتا کار را سخت می‌کند. اما Xamarin Essentials به شما اجازه می‌دهد با یک کد CSharp واحد برای هر سه پلتفرم، با باطری، کلیپ‌بورد، قطب نما و خیلی موارد دیگر کار کنید.
4- Xamarin.Forms. اگر Button و Label ای که در مثال برنامه داشتیم، با یکبار نوشتن بر روی هر سه پلتفرم دارند کار می‌کنند، در حالی که هر پلتفرم، Button مخصوص به خود را دارد؛ این را Xamarin Forms مدیریت می‌کند. علاوه بر این، Binding نیز به عهده‌ی Xamarin Forms است.
5- Prism Autofac Bit Framework: درک آن‌ها نیاز به دنبال کردن آموزش‌های این دوره را دارد؛ ولی به صورت کلی معماری پروژه شما بسیار کارآمد و حرفه‌ای خواهد شد و به کدی با قابلیت نگهداری بالا خواهید رسید. 
6-  Rg Plugins Popup  و  Xamanimation  نیز دو کتابخانه‌ی UI بسیار کاربردی و جالب هستند که در طول این آموزش از آنها استفاده خواهد شد.
حجم 7 مگ برای این تعداد کتابخانه و امکان، خیلی زیاد نیست و شما عملا تعداد زیادی از پروژه‌های خود را می‌توانید با همین حجم ببندید و اگر مثلا به پروژه‌ی Humanizer خیلی علاقه داشته باشید (که در این صورت حق هم دارید!) می‌توانید با اضافه شدن چند کیلوبایت (!) به پروژه آن را داشته باشید. اکثر کتابخانه‌های NET. ای سبک هستند. همچنین موقع قرار گرفتن در پروژه، فشرده سازی نیز می‌شوند و قسمت‌های استفاده نشده‌ی آن‌ها نیز توسط Linker حذف می‌شوند.
علاوه بر این، اجرای برنامه بر روی گوشی‌های ضعیف و قدیمی کمی طول می‌کشد. این مربوط به اجرای برنامه است؛ نه باز شدن فرم مثال ما که دارای Button و Label بود و اگر مثال ما دو فرم داشته باشد (که در آموزش‌های بعدی به آن می‌رسیم) می‌بینید که چرخش بین فرم‌ها بسیار سریع است.

مواردی مهم در زمینه‌ی بهبود عملکرد پروژه‌های Xamarin در Android
در ابتدا باید بدانید Apk شما شامل دو قسمت است؛ یکی کدهای CSharp ای شما که DotNet ای بوده و در کنار کدهای کتابخانه‌هایی چون Json.NET بر روی DotNet اجرا می‌شوند. دیگری کتابخانه‌ای است که مثلا با Java نوشته شده و بعد برای استفاده در CSharp بر روی آن یک Wrapper یا پوشاننده توسعه داده شده‌است. عموما توسعه دهندگان چنین پروژه‌هایی، ابتدا پروژه را به Java می‌نویسند و بعد برای JavaScript - CSharp و ... Wrapper ارائه می‌دهند.
برای بهبود اینها ابزارهایی چون AOT-NDK-LLVM-ProGurad-Linker و ... وجود دارند که سعی می‌کنم به صورت ساده آنها را توضیح دهم.

وظیفه ProGurad این است که از قسمتی از پروژه‌ی شما که بخاطر کتابخانه‌های Java ای، عملا DotNet ای نیست، کدهای اضافه و استفاده نشده را حذف کند.
ممکن است استفاده از ProGurad باعث شود کلاسی که داینامیک استفاده شده است، به اشتباه حذف شود. پروژه XamApp دارای یک ProGuard configuration file است که جلوی چنین اشتباهاتی را حتی الامکان می‌گیرد.
همچنین ProGurad که در داخل Android SDK قرار دارد، به Space در طول مسیر حساس است (!) و با توجه به اینکه مسیر پیش فرض Android SDK نصب شده‌ی توسط ویژوال استودیو دارای Space است (C:\Program Files (x86)\Android\android-sdk)  شما در همان ابتدا دچار مشکل می‌شوید! برای حل این مشکل ابدا فولدر Android SDK را جا به جا نکنید؛ بلکه از امکانی در ویندوز به نام Junction folder یا فولدر جانشین استفاده کنید. بدین منظور دستور زیر را وارد کنید:
mklink /j C:\android-sdk "C:\Program Files (x86)\Android\android-sdk"
این مورد باعث می‌شود که مسیر C:\android-sdk نیز به همان مسیر پیش فرض اشاره کند و این دو مسیر در واقع یکی هستند. امیدوارم این امکان را با قابلیت Shortcut سازی در ویندوز اشتباه نگیرید! حال از منوی Tools > Options > Xamarin > Android Settings مسیر Android SDK را به C:\android-sdk تغییر دهید که فاقد Space است و ویژوال استودیو را ببندید و باز کنید.

NDK که در ادامه SDK برای Android قرار می‌گیرد، Native Development Kit است و باعث می‌شود هم DLL‌های DotNet ای و هم Jar‌های Java ای به فایل‌های so تبدیل شوند. so همان DLL ویندوز است، البته برای Linux و همانطور که احتمالا می‌دانید، پایه Android بر روی Linux است. طبیعتا کامپایل شدن کدها به so، بر روی بهبود سرعت برنامه تاثیر گذار است.

Linker نیز مشابه با ProGuard کمک می‌کند، ولی اینبار حجم DLL‌های DotNet ای مانند Json.NET را کم می‌کند. بالاخره شما از صد در صد کلاس‌های یک DLL استفاده نمی‌کنید و موارد اضافی نیز باید حذف شوند. البته این وسط، امکان حذف اشتباه کلاس‌هایی که به صورت داینامیک فراخوانی شده باشند وجود دارد که LinkerConfig موجود در پروژه XamApp حتی الامکان جلوی این مشکل را می‌گیرد.

Release mode  مثل هر پروژه CSharp ای دیگری، بهتر است پروژه در حالت Release mode پابلیش شود. در پروژه XamApp در حالت Release mode، موارد بالا یعنی Linker-NDK-ProGuard نیز درخواست می‌شوند.

جزئیات این موارد در مستندات Xamarin وجود دارد و در پایان این دوره یک Project Builder سورس باز نیز به شما ارائه می‌شود که ساختار اولیه پروژه‌ها را بر اساس نیازهای شما و با بهترین تنظیمات ممکن می‌سازد.

در پروژه XamApp علاوه بر موارد فوق، دو مورد دیگر نیز آماده به استفاده هستند، ولی غیر فعال شده اند؛ AOT و LLVM. اگر به تازگی برنامه نویس شده‌اید، موارد زیر ممکن است خیلی برایتان پیچیده باشند، از آن‌ها عبور کنید و به عنوان "نحوه انجام دادن پابلیش" بروید.

کدهای‌های DotNet ای به سه شکل می‌توانند اجرا شوند:
JIT - AOT - Interpreter
یک برنامه DotNet ای برای اجرا می‌تواند از ترکیب اینها استفاده کند. حالت Interpreter که خیلی جدید معرفی شده و الآن موضوع بحث نیست؛ می‌ماند JIT و AOT
کد CSharp در هنگام کامپایل به IL تبدیل و سپس در زمان اجرا توسط Just in time compiler به زبان ماشین تبدیل می‌شود. اگر قبلا پروژه‌ی ASP.NET یا ASP.NET Core نوشته باشید، چنین رفتاری را در پشت صحنه خواهد داشت. خود JIT که در هر بار اجرای برنامه انجام می‌شود، عملا زمان بر هست. ولی کد زبان ماشین حاصل از آن خیلی Optimize شده برای دقیقا همان ماشین هست؛ با در نظر گرفتن خیلی فاکتورها. در پروژه‌های سمت سرور مثل ASP.NET که پروژه وقتی یک بار اجرا می‌شود، مثلا روی IIS، ممکن است صدها هزار دستور را اجرا کند، در طول چندین روز یا ماه، این عمل JIT خیلی مفید هست. البته همان سربار اولیه‌ی JIT هم توسط چیزی به عنوان Tiered JIT می‌تواند کمتر شود.
اما در پروژه‌ی موبایل که برنامه ممکن است بعد از باز شدن، مثلا ده دقیقه باز باشد و بعد بسته شود، انجام شدن JIT با هر بار باز شدن برنامه خیلی مفید به فایده نیست. بنا به برخی مسائل که واقعا سطح این آموزش را خیلی پیچیده می‌کند، نتیجه کار JIT قابلیت Cache شدن آن چنانی ندارد و عملا باید هر بار اجرا شود.
در پروژه‌های موبایل، گزینه دیگری بر روی میز هست به نام Ahead of time یا AOT که کار تبدیل IL به زبان ماشین را در زمان کامپایل و پابلیش پروژه انجام دهد. طبیعتا این باعث می‌شود سرعت برنامه موبایل در عمل خیلی بالاتر رود، چون سربار JIT در هر بار اجرای برنامه حذف می‌شود. همچنین روال AOT می‌تواند از LLVM یا Low level virtual machine استفاده کند که منجر به تبدیل شدن کد زبان ماشینی می‌شود که بر روی LLVM کار می‌کند. LLVM خودش یک Runtime با سرعت خیلی بالاست که بر روی تمامی سیستم عامل‌ها کار می‌کند.
بر روی Android - iOS - Windows می‌شود از AOT استفاده کرد. در iOS و ویندوز، استفاده‌ی از AOT منجر به افزایش سایز برنامه نمی‌شود، چون قبلا برنامه یک سری کد IL بوده که زمان اجرا توسط JIT به کد ماشین تبدیل می‌شده و الان بجای آن IL، یک سری کد زبان ماشین مبتنی بر LLVM هست. اما بر روی Android، پیاده سازی AOT ناقص هست و البته که با فعال کردن‌اش، سرعت برنامه بسیار بیشتر می‌شود، ولی کماکان نیاز به JIT و IL هم برای برخی از سناریوها هست. این مورد یعنی اینکه فعال سازی AOT+LLVM بر روی اندروید تا مادامی که AOT در Android به صورت آزمایشی هست، باعث افزایش حجم Apk ما از 7 به 13 مگ می‌شود. البته این مورد در نسخه‌های بعدی رفع خواهد شد و رفتار Android مشابه با iOS-Windows خواهد بود؛ یعنی حجم نسبتا کم و سرعت خیلی بالا.
برای فعال سازی AOT+LLVM در csproj پروژه اندرویدی، دو مقدار AotAssemblies و EnableLLVM را از false به true تغییر دهید:
 <AotAssemblies>true</AotAssemblies> 
 <EnableLLVM>true</EnableLLVM>
با این تنظیمات، بیلد شما طولانی‌تر و در عوض سرعت اجرای برنامه بیشتر خواهد شد.

نحوه انجام دادن پابلیش 
برای انجام دادن پابلیش، بر روی پروژه XamApp.Android در هنگامیکه بر روی Release mode هستید، راست کلیک کنید و Archive را بزنید. سپس فایل Archive شده را انتخاب و Distribute را بزنید که به شما Apk مناسب برای انتشار توسط خودتان یا Google Play می‌دهد.
نکات مهم:
1- فایل Apk حاصل از Archive را بدون Distribute کردن، در اختیار کسی قرار ندهید. فقط پیام Corrupt و خراب بودن فایل، حاصل کارتان خواهد بود!
2- اولین باری که Distribute می‌کنید، Wizard مربوطه کمک می‌کند تا یک فایل Certificate را برای Apk اتان بسازید. آن فایل را گم نکنید! در پابلیش‌های بعدی دیگر نباید Certificate جدیدی بسازید؛ بلکه فایل قبلی را باید به آن معرفی کنید و فقط رمز آن Certificate را دوباره بزنید.
3- به برنامه آیکون بدهید. برای آن Splash Screen خوبی بگذارید. در هر بار پابلیش، ورژن برنامه را افزایش دهید. اینها همگی توضیحات اش بر روی بستر وب موجود است. سؤالی بود، همینجا هم می‌توانید بپرسید.
فایل‌های Apk این مثال را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

در قسمت بعدی آموزش، دیباگ و پابلیش گرفتن پروژه بر روی iOS را خواهیم داشت که البته مقداری از مطالب اش با مطالب این آموزش مشترک هست. بعد دست به کد شده و آموزش CSharp و Xaml را خواهیم داشت تا پروژه‌ای با کیفیت، کارآمد و عالی از هر جهت بنویسید.
همچنین تعدادی از نکات مربوط به Performance که مربوط به ظاهر برنامه و نحوه چیدمان صفحات و کنترل‌ها هستند و بر روی Performance هر سه پلتفرم تاثیر گذار هستند (و نه فقط Android‌) نیز در ادامه بحث خواهند شد.
مطالب
مهارت‌های تزریق وابستگی‌ها در برنامه‌های NET Core. - قسمت سوم - رهاسازی منابع سرویس‌های IDisposable
یکی از پرکاربردترین اینترفیس‌های NET.، اینترفیس IDisposable است. عموما کلاس‌هایی که ارجاعی را به منابع غیر مدیریت شده مانند فایل‌ها و سوکت‌ها داشته باشند، این اینترفیس را پیاده سازی می‌کنند. garbage collector به صورت خودکار حافظه‌ی اشیاء مدیریت شده یا دات نتی را رها می‌کند؛ اما چیزی را در مورد منابع غیر مدیریت شده نمی‌داند. به همین جهت پیاده سازی اینترفیس IDisposable روشی را جهت پاکسازی این منابع به garbage collector معرفی می‌کند.


رفتار IoC Container توکار ASP.NET Core با سرویس‌های IDisposable

ASP.NET Core به همراه یک IoC Container توکار ارائه می‌شود و اگر سرویسی با طول عمرTransient و یا Scoped به آن معرفی شود و همچنین این سرویس اینترفیس IDisposable را نیز پیاده سازی کند، کار dispose خودکار آن در پایان درخواست جاری صورت می‌گیرد و نیازی به تنظیمات اضافه‌تری ندارد. در اینجا سرویس‌هایی با طول عمر Singleton نیز در پایان کار برنامه، زمانیکه خود ServiceProvider به پایان کارش می‌رسد، dispose خواهند شد.
البته این مورد یک شرط را نیز به همراه دارد: کار وهله سازی سرویس‌های درخواستی باید توسط خود این IoC Container مدیریت شود تا در پایان کار بداند چگونه آن‌ها را Dispose کند.

یک مثال: بررسی Dispose شدن خودکار یک سرویس IDisposable
namespace CoreIocServices
{
    public interface IMyDisposableService
    {
        void Run();
    }

    public class MyDisposableService : IMyDisposableService, IDisposable
    {
        private readonly ILogger<MyDisposableService> _logger;

        public MyDisposableService(ILogger<MyDisposableService> logger)
        {
            _logger = logger ?? throw new ArgumentNullException(nameof(logger));
            _logger.LogInformation("+ {0} was created", this.GetType().Name);
        }

        public void Run()
        {
            _logger.LogInformation("Running MyDisposableService!");
        }

        public void Dispose()
        {
            _logger.LogInformation("- {0} was disposed!", this.GetType().Name);
        }
    }
}
سرویس ساده‌ی فوق، اینترفیس IDisposable را پیاده سازی می‌کند و با استفاده از ILogger، پیام‌هایی را در زمان ایجاد و Dipose آن در پنجره کنسول و یا دیباگ نمایش خواهد داد.
اگر این سرویس را به یک برنامه‌ی ASP.NET Core معرفی کنیم:
namespace CoreIocSample02
{
    public class Startup
    {
        public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
        {
            services.AddTransient<IMyDisposableService, MyDisposableService>();
و سپس به نحو متداولی از آن در یک کنترلر استفاده کنیم:
namespace CoreIocSample02.Controllers
{
    public class HomeController : Controller
    {
        private readonly IMyDisposableService _myDisposableService;

        public HomeController(IMyDisposableService myDisposableService)
        {
            _myDisposableService = myDisposableService;
        }

        public IActionResult Index()
        {
            _myDisposableService.Run();
            return View();
        }
در اینجا منظور از نحو‌ه‌ی متداول، همان تزریق در سازنده‌ی کلاس و درخواست وهله‌ای از این سرویس از IoC Container است؛ بجای ایجاد مستقیم آن.
در ادامه با اجرای برنامه، اگر به لاگ‌های آن دقت کنیم، این خروجی قابل مشاهده خواهد بود:
info: Microsoft.AspNetCore.Mvc.Internal.ControllerActionInvoker[1]
      Route matched with {action = "Index", controller = "Home"}. Executing action CoreIocSample02.Controllers.HomeController.Index (CoreIocSample02)
info: CoreIocServices.MyDisposableService[0]
      + MyDisposableService was created
.
.
.  
info: Microsoft.AspNetCore.Routing.EndpointMiddleware[1]
      Executed endpoint 'CoreIocSample02.Controllers.HomeController.Index (CoreIocSample02)'
info: CoreIocServices.MyDisposableService[0]
      - MyDisposableService was disposed!
info: Microsoft.AspNetCore.Hosting.Internal.WebHost[2]
      Request finished in 1316.4719ms 200 text/html; charset=utf-8
در ابتدای اجرای درخواست، پیام MyDisposableService was created ظاهر شده‌است (پیام صادر شده‌ی از سازنده‌ی سرویس) و جائیکه پیام Executed endpoint یا پایان درخواست جاری لاگ شده، بلافاصله پیام MyDisposableService was disposed نیز مشاهده می‌شود که از متد Dispose سرویس درخواستی صادر شده‌است.
بنابراین IoC Container، به صورت خودکار، کار Dispose این سرویس IDisposable را نیز انجام داده‌است.


Dispose خودکار وهله‌هایی که توسط IoC Container ایجاد نشده‌اند

اگر ایجاد اشیاء از نوع IDisposable را خودتان و خارج از دید IoC Container توکار ASP.NET Core انجام می‌دهید، از مزیت پاکسازی خودکار منابع توسط آن‌ها در پایان درخواست محروم خواهید شد، اما ... برای رفع این مشکل نیز متد context.Response.RegisterForDispose پیش بینی شده‌است. اگر شیءای از نوع IDisposable را توسط این متد به ASP.NET Core معرفی کنید، در پایان درخواست به صورت خودکار Dispose خواهد شد.
یک مثال: فرض کنید یک StreamWriter را داخل یک میان‌افزار ایجاد کرده‌اید، اما آن‌را Dispose نکرده‌اید:
namespace CoreIocSample02
{
    public class Startup
    {
        public void Configure(IApplicationBuilder app, IHostingEnvironment env)
        {
            app.Use(async (context, next) =>
            {
                var writer = File.CreateText(Path.GetTempFileName());
                context.Response.RegisterForDispose(writer);
                context.Items["filewriter"] = writer;
                await writer.WriteLineAsync("some important information");
                await writer.FlushAsync();
                await next();
            });
در این مثال، شیء writer به context.Items انتساب داده شده‌است تا در سایر قسمت‌های pipeline جاری نیز قابل دسترسی باشد. یعنی از آن می‌توان داخل یک اکشن متد نیز استفاده کرد. نکته‌ی مهم آن، معرفی این شیء به متد context.Response.RegisterForDispose است که سبب خواهد شد پس از پایان کار درخواست، به صورت خودکار writer را Dispose کند.
اکنون در ادامه، در اکشن متد WriteLog یک کنترلر دلخواه، کار ثبت وقایع با دریافت این writer از HttpContext.Items قابل انجام است؛ چون هنوز طول عمر درخواست جاری پایان نیافته و شیء writer به صورت خودکار Dispose نشده‌است:
namespace CoreIocSample02.Controllers
{
    public class HomeController : Controller
    {
        public async Task<IActionResult> WriteLog()
        {
            var writer = HttpContext.Items["filewriter"] as StreamWriter;
            if (writer != null)
            {
                await writer.WriteLineAsync("more important information");
                await writer.FlushAsync();
            }
            return View();
        }
 
روش صحیح Dispose اشیایی با طول عمر Scoped، در خارج از طول عمر یک درخواست ASP.NET Core

زمانیکه به صورت متداولی از سیستم تزریق وابستگی‌های ASP.NET Core استفاده می‌کنیم، به ازای هر درخواست HTTP رسیده، یک Scope از نوع IServiceScopeFactory ایجاد می‌شود و با پایان درخواست، این Scope نیز Dispose خواهد شد. به این ترتیب هر سرویس ایجاد شده‌ی درون این Scope نیز Dispose می‌شود؛ کاری شبیه به عملیات زیر:
using(var scope = serviceProvider.CreateScope())
{
   var provider = scope.ServiceProvider;
   var resolvedService = provider.GetRequiredService(someType);
   // Use resolvedService...
}
در این بین سرویس‌های Singleton به هیچ Scope ای منتسب نمی‌شوند و طول عمر آن‌ها توسط root container مدیریت می‌شود و زمانیکه این ServiceProvider یا root container به پایان کار خودش برسد، با dispose شدن آن، سرویس‌های Singleton آن نیز dispose خواهند شد.

مشکل! اگر از سرویس فرضی IOperationScoped با طول عمر Scoped در متدهای مختلف کلاس آغازین برنامه استفاده کنیم (مانند DbContext برنامه)، طول عمری را که دریافت خواهیم کرد singleton خواهد بود و نه Scoped؛ چون درون یک scopeFactory.CreateScope ایجاد شده‌ی به صورت خودکار توسط یک درخواست قرار نداریم. بنابراین هر درخواست وهله‌ای از سرویس IOperationScoped با طول عمر Scoped، تنها همان وهله‌ی ابتدایی آن‌را باز می‌گرداند و singleton رفتار می‌کند؛ چون scope ایی ایجاد و تخریب نشده‌است.
در یک چنین مواردی، برای اطمینان حاصل کردن از dispose شدن سرویس در پایان کار، نیاز است مراحل ایجاد scope و dispose آن‌را به صورت دستی به نحو ذیل مدیریت کنیم:
public void Configure(IApplicationBuilder app, 
                      ILoggerFactory loggerFactory, 
                      IServiceScopeFactory scopeFactory) 
{
   using (var scope = scopeFactory.CreateScope()) 
   { 
     var initializer = scope.ServiceProvider.GetService<IOperationScoped>(); 
     initializer.SeedAsync().Wait(); 
   } 
}


Dispose کردن سرویس‌های IDisposable در برنامه‌های Console

اگر همین سرویس IMyDisposableService را در مثال برنامه‌ی کنسول قسمت اول استفاده کنیم:
var myDisposableService = serviceProvider.GetService<IMyDisposableService>();
myDisposableService.Run();
در پایان کار برنامه، شاهد پیام MyDisposableService was disposed نخواهیم بود. به همین جهت در اینجا نیز می‌توانیم شبیه به کاری که در ASP.NET Core در پشت صحنه رخ می‌دهد، عمل کنیم:
در برنامه‌ی کنسول، کار ایجاد serviceProvider را خودمان انجام دادیم:
var serviceCollection = new ServiceCollection();
ConfigureServices(serviceCollection);
var serviceProvider = serviceCollection.BuildServiceProvider();
متد BuildServiceProvider خروجی از نوع کلاس ServiceProvider را دارد؛ با این امضاء:
namespace Microsoft.Extensions.DependencyInjection
{
    public sealed class ServiceProvider : IServiceProvider, IDisposable, IServiceProviderEngineCallback
    {
        public void Dispose();
        public object GetService(Type serviceType);
    }
}
همانطور که مشاهده کنید، کلاس ServiceProvider نیز اینترفیس IDisposable را پیاده سازی می‌کند. بنابراین برای آزاد سازی صحیح منابع وابسته‌ی به آن، باید متد Dispose آن‌را نیز فراخوانی کرد:
namespace CoreIocSample01
{
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            var serviceCollection = new ServiceCollection();
            ConfigureServices(serviceCollection);
            using (var serviceProvider = serviceCollection.BuildServiceProvider())
            {
                var myDisposableService = serviceProvider.GetService<IMyDisposableService>();
                myDisposableService.Run();

                var testService = serviceProvider.GetService<ITestService>();
                testService.Run();
            }
        }
در اینجا serviceProvider را داخل یک using statement قرار داده‌ایم. اینبار اگر برنامه را اجرا کنیم، پس از پایان کار برنامه، پیام MyDisposableService was disposed نیز ظاهر می‌شود. ServiceProvider ایجاد شده یا همان root container، در زمان Dispose، تمام اشیایی را هم که توسط آن مدیریت شده‌اند و نیاز به Dispose دارند، Dispose می‌کند.

کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: CoreDependencyInjectionSamples-02.zip
مطالب
جایگزین کردن jQuery با JavaScript خالص - قسمت ششم - رخدادهای مرورگرها
واکنش نشان دادن به تغییرات صفحات وب، قسمت مهم و عمده‌ای از کار توسعه‌ی برنامه‌های وب را تشکیل می‌دهد. مفاهیم مرتبط با DOM events از زمان IE 4.0 و Netscape Navigator version 2 به مرورگرها اضافه شدند و به مرور تکامل یافتند. پیش از ظهور مرورگرهای مدرن (به IE 9.0 و مرورگرهای پیش از آن، مرورگرهای «باستانی» گفته می‌شود) به علت عدم هماهنگی آن‌ها با استانداردهای وب و تفاوت روش‌های رخدادگردانی، jQuery نقش مهمی را در زمینه‌ی یکدست سازی کدهای مدیریت رخدادها در بین مرورگرهای مختلف ارائه کرد. اما با پیش‌رفت‌های صورت گرفته و هماهنگی بیشتر مرورگرها با استانداردهای وب، دیگر نیازی به jQuery برای ارائه‌ی کدهای یکدست رخدادگردانی نیست و کار مستقیم با API وب مرورگرها برای این منظور کافی است.


انواع رخدادها: بومی و سفارشی

دو رده بندی عمومی رخدادها در مرورگرها وجود دارند: بومی و سفارشی.
بومی‌ها همان‌هایی هستند که در مستندات رسمی استانداردهای وب ذکر شده‌اند؛ مانند click که توسط ماوس و یا صفحه کلید فعال می‌شود و یا load که در زمان بارگذاری کامل صفحه، تصاویر و یا یک iframe رخ می‌دهد.
رخدادهای سفارشی مواردی هستند که توسط یک کتابخانه‌ی خاص و یا جهت یک برنامه‌ی خاص تهیه شده‌اند. مانند یک رخداد سفارشی که زمان شروع آپلود یک فایل را اعلام می‌کند.
رخدادهای سفارشی که بدون jQuery ایجاد و رخ‌می‌دهند، توسط jQuery نیز قابل بررسی و مدیریت هستند و نه برعکس. به عبارتی رخدادهای سفارشی ایجاد شده‌ی توسط jQuery غیراستاندارد بوده و صرفا مختص به API آن هستند.
در این بین، شیء استاندارد Event کار اتصال رخدادهای سفارشی و استاندارد را انجام می‌دهد. هر نوع رخداد DOM (سفارشی و یا بومی)، توسط یک شیء Event بیان می‌شود که آن نیز به همراه تعدادی خاصیت و متد، جهت مدیریت این رخداد است. برای مثال رخداد click دارای خاصیت type ایی به نام click است که در شیء Event متناظر با آن تعریف شده‌است.


انتشار رخدادها در صفحه

در روزهای آغازین وب، Netscape روش event capturing را برای انتشار رخدادها در صفحه ارائه داد و در مقابل آن IE روش event bubbling را معرفی کرد که متضاد یکدیگر بودند. در سال 2000 با ارائه استاندارد DOM Level 2 Events Specification، این وضعیت تغییر کرد و شامل هر دو مورد event capturing و event bubbling است و در حال حاضر تمام مرورگرهای مدرن این استاندارد را پیاده سازی کرده‌اند. بر اساس این استاندارد، زمانیکه رویدادی خلق می‌شود، فاز capturing آغاز می‌گردد که از شیء window شروع، سپس به شیء document منتشر می‌شود و این روند تا رسیدن به المانی که سبب بروز رخداد شده‌است ادامه پیدا می‌کند. پس از پایان فاز capturing، فاز جدید bubbling شروع می‌شود. در این فاز، رخداد از تمام والدین شیء هدف عبور می‌کند تا به شیء window برسد.
برای مثال اگر سند HTML ما چنین تعریفی را داشته باشد و بر روی المان «child of child of one» کلیک شده باشد:
   <!DOCTYPE html> 
   <html>
   <head>
     <title>event propagation demo</title>
   </head>
   <body>
     <section>
       <h1>nested divs</h1>
       <div>one
        <div>child of one
          <div>child of child of one</div>
        </div>
      </div>
    </section>
  </body>
  </html>
این رخداد در فاز capturing از این المان‌ها عبور می‌کند:
1.window
2.document
3.<html>
4.<body>
5.<section>
6.<div>one
7.<div>child of one
8.<div>child of child of one
و در فاز Bubbling از این المان‌ها:
9.<div>child of child of one
10.<div>child of one
11.<div>one
12.<section>
13.<body>
14.<html>
15.document
16.window
هرچند به دلایل تاریخی و همچنین عدم پشتیبانی jQuery از فاز capturing، بیشتر از فاز Bubbling به صورت پیش‌فرض در رخدادگردانی استفاده می‌شود. همچنین صدور رخداد از المانی که آن‌را ایجاد کرده‌است، بیشتر منطقی به نظر می‌رسد تا عکس آن.
البته باید درنظر داشت که jQuery از روش ارائه شده‌ی توسط مرورگر برای فاز Bubbling استفاده نمی‌کند و این مسیر را خودش مجددا محاسبه و رخدادگردان‌های این مسیر را به صورت دستی اجرا می‌کند. به همین جهت کارآیی آن نسبت به روش توکار و بومی مرورگرها کمتر است.


ایجاد رخدادهای DOM و صدور آن‌ها در jQuery

برای نمایش ایجاد و صدور رخدادهای DOM با و بدون jQuery، از قطعه کد HTML زیر استفاده می‌کنیم:
   <div>
     <button type="button">do something</button>
   </div>
 
  <form method="POST" action="/user">
     <label>Enter user name:
       <input name="user">
     </label>
     <button type="submit">submit</button>
  </form>
jQuery به همراه دو متد trigger و triggerHandler برای ایجاد و انتشار رخدادها در طول DOM است. متد trigger سبب ایجاد، صدور و انتشار یک رخداد به تمام والدهای شیء صادر کننده‌ی رخداد می‌شود. نوع این انتشار نیز bubbling است. متد triggerHandler، فقط بر روی المانی که فراخوانی می‌شود، عمل کرده و سبب انتشار این رخداد از طریق bubbling نمی‌شود:
   // submits the form 
   $('FORM').trigger('submit');
 
   // submits the form by clicking the button 
   $('BUTTON[type="submit"]').trigger('click');
 
   // focuses the text input 
   $('INPUT').trigger('focus');
 
  // removes focus from the text input 
  $('INPUT').trigger('blur');
در این مثال‌ها توسط متد trigger، به دو روش سبب submit یک فرم و همچنین در ابتدا سبب focus یک تکست باکس و سپس رفع آن شده‌ایم.
هرچند روش دومی نیز در jQuery API برای انجام همینکارها نیز پیش بینی شده‌است:
   // submits the form 
   $('FORM').submit();
 
   // submits the form by clicking the button 
   $('BUTTON[type="submit"]').click();
 
   // focuses the text input 
   $('INPUT').focus();
 
  // removes focus from the text input 
  $('INPUT').blur();
در اینجا به ازای هر رخداد، یک نام مستعار در jQuery API تدارک دیده شده‌است.

در ادامه فرض کنید یک دکمه داخل یک div قرار گرفته‌است و آن div نیز به همراه یک مدیریت کننده‌ی رخداد کلیک است. در این حالت اگر بخواهیم با کلیک بر روی دکمه سبب اجرای رویدادگردان div والد نشویم، می‌توان از متد triggerHandler استفاده کرد:
  // clicks the first button - the click event does not bubble 
  $('BUTTON[type="button"]').triggerHandler('click');


ایجاد رخدادهای DOM و صدور آن‌ها در جاوا اسکریپت (بدون استفاده از jQuery)

در web API مرورگرها، برای انجام بروز رخدادهای معادل مثالی که با jQuery مطرح شد، می‌توان متدهای بومی متناظر با این رخدادها را بر روی المان‌ها فراخوانی کرد:
   // submits the form 
   document.querySelector('FORM').submit();
 
   // submits the form by clicking the button 
   document.querySelector('BUTTON[type="submit"]').click();
 
   // focuses the text input 
   document.querySelector('INPUT').focus();
 
  // removes focus from the text input 
  document.querySelector('INPUT').blur();
قطعه کد فوق به علت استفاده‌ی از querySelector، با IE 8.0 و تمام مرورگرهای پس از آن سازگار است.
متدهای توکار و بومی click ،focus و blur بر روی تمام عناصر DOM که از اینترفیس HTMLElement مشتق شده باشند، وجود دارند. متد submit فقط بر روی المان‌هایی از نوع <form> وجود دارد و قابل فراخوانی است.
باید دقت داشت که فراخوانی متدهای click و submit از نوع bubbling است؛ اما متدهای focus و blur خیر. از این جهت که این دو رخداد فاز capturing را سبب می‌شوند.

متدهای یاد شده را توسط سازنده‌ی شیء Event و یا متد createEvent شیء document نیز می‌توان ایجاد کرد. یکی از کاربردهای آن، ارائه‌ی رفتاری سفارشی مانند triggerHandler جی‌کوئری است:
   var clickEvent;

   if (typeof Event === 'function') {
     clickEvent = new Event('click', {bubbles: false});
   }
   else {
       clickEvent = document.createEvent('Event');
      clickEvent.initEvent('click', false, true);
  }

  document.querySelector('BUTTON[type="button"]').dispatchEvent(clickEvent);
کار با سازنده‌ی شیء Event در تمام مرورگرهای جدید، منهای IE (تمام نگارش‌های آن) پشتیبانی می‌شود. در اینجا اگر این پشتیبانی وجود داشت، از خاصیت bubbles: false شیء Event استفاده می‌شود و اگر مرورگری قدیمی بود، از متد document.createEvent برای این منظور کمک گرفته می‌شود. در این حالت دومین پارامتر متد initEvent، همان bubbles است.


ایجاد و صدور رخدادهای سفارشی

فرض کنید در حال تهیه‌ی کتابخانه‌ای هستیم که افزودن و حذف آیتم‌ها را به یک گالری عکس ارائه می‌دهد. می‌خواهیم روشی را در اختیار مصرف کننده قرار دهیم تا بتواند به این رخدادهای سفارشی (غیر استانداردی که جزو W3C نیستند) گوش فرا دهد.
در جی‌کوئری برای ایجاد رخدادهای سفارشی به صورت زیر عمل می‌شود:
  // Triggers a custom "image-removed" element, 
  // which bubbles up to ancestor elements.
$libraryElement.trigger('image-removed', {id: 1});
در اینجا نیز صدور رخدادها همانند قبل و توسط همان متد trigger است. اما مشکلی که با آن وجود دارد این است که گوش فرا دهنده‌ی به این رخداد نیز باید توسط جی‌کوئری ارائه شود و خارج از این کتابخانه قابل دریافت و پیگیری نیست.
در خارج از جی‌کوئری و توسط web API استاندارد مرورگرها ایجاد و صدور رخدادهای سفارشی به همراه bubbling آن به صورت زیر است:
  var event = new CustomEvent('image-removed', {
    bubbles: true,
    detail: {id: 1}
  });
  libraryElement.dispatchEvent(event);
البته باید به‌خاطر داشته باشید این روش صرفا با مرورگرهای جدید (منهای تمام نگارش‌های IE) کار می‌کند. در اینجا اگر نیاز به ارائه‌ی راه حلی سازگار با IE نیز وجود داشت می‌توان از document.createEvent استفاده کرد:
  var event = document.createEvent('CustomEvent');
  event.initCustomEvent('image-removed', false, true, {id: 1});
  libraryElement.dispatchEvent(event);
و اگر بخواهیم بررسی وجود IE و یا پشتیبانی از CustomEvent را نیز قید کنیم، به قطعه کد زیر خواهیم رسید که با تمام مرورگرهای موجود کار می‌کند:
  var event;
 
   // If the `CustomEvent` constructor function is not supported, 
   // fall back to `createEvent` method. 
   if (typeof CustomEvent === 'function') {
     event = new CustomEvent('image-removed', {
       bubbles: true,
       detail: {id: 1}
     });
  }
  else {
      event = document.createEvent('CustomEvent');
      event.initCustomEvent('image-removed', false, true, {
        id: 1
      });
  }

  libraryElement.dispatchEvent(event);


گوش فرادادن به رخدادهای صادر شده، توسط jQuery

در جی‌کوئری با استفاده از متد on آن می‌توان به تمام رخدادهای استاندارد و همچنین سفارشی گوش فرا داد:
  $(window).on('resize', function() {
     // react to new window size 
  });
در ادامه برای حذف تمام گوش فرا دهنده‌های به رخداد resize می‌توان از متد off آن استفاده کرد:
  // remove all resize listeners - usually a bad idea 
  $(window).off('resize');
اما مشکلی را که این روش به همراه دارد، از کار انداختن تمام قسمت‌های دیگری است که هم اکنون به صدور این رخداد گوش فرا می‌دهند.
روش بهتر انجام اینکار، ذخیره‌ی ارجاعی به متدی است که قرار است این رویداد گردانی را انجام دهد:
  var resizeHandler = function() {
      // react to new window size 
  };

  $(window).on('resize', resizeHandler);

  // ...later 
  // remove only our resize handler 
  $(window).off('resize', resizeHandler);
و در آخر تنها این گوش فرا دهنده‌ی خاص را در صورت نیاز غیرفعال می‌کنیم و نه تمام گوش فرادهنده‌های سراسر برنامه را.

همچنین اگر یک گوش فراهنده‌ی به رخدادی تنها قرار است یکبار در طول عمر برنامه اجرا شود، می‌توان از متد one استفاده کرد:
$(someElement).one('click', function() {
    // handle click event 
});
پس از یکبار اجرای رخدادگردان کلیک در اینجا، از کلیک‌های بعدی صرفنظر خواهد شد.


گوش فرادادن به رخدادهای صادر شده، توسط جاوا اسکریپت خالص (یا همان web API مرورگرها)

ابتدایی‌ترین روش گوش فرادادن به رخدادها که از زمان آغاز معرفی آن‌ها در دسترس بوده‌است، روش تعریف inline آن‌ها است:
  <button onclick="handleButtonClick()">click me</button>
در اینجا متد رویدادگردان به یکی از ویژگی المان انتساب داده می‌شود. مشکل این روش، نیاز به سراسری تعریف کردن متد handleButtonClick است و دیگر نمی‌توان آن‌را در فضای نامی خاص و یا سفارشی قرار داد.
روش دیگر ثبت رویدادگردان click، انتساب متد آن به خاصیت رخداد متناظری در آن المان ویژه است:
  buttonEl.onclick = function() {
    // handle button click 
  };
مزیت این روش، عدم نیاز به استفاده‌ی از متدهای سراسری است.
البته باید دقت داشت که یکی از دو روش یاد شده را می‌توانید استفاده کنید. در اینجا آخرین رویدادگردان متصل شده‌ی به المان، همواره تمام نمونه‌های موجود دیگر را بازنویسی می‌کند.
اگر نیاز به معرفی رویدادگردان‌های متعددی برای یک المان در ماژول‌های مختلف برنامه وجود داشت، از زمان IE 9.0 به بعد، متد addEventListener برای این منظور تدارک دیده شده‌است و syntax آن بسیار شبیه به متد on جی‌کوئری است:
  buttonEl.addEventListener('click', function() {
    // handle button click 
  });
در این حالت دیگر مشکل نیاز به متدهای سراسری و یا عدم امکان تعریف بیش از یک رویدادگردان خاص برای المانی مشخص، دیگر وجود ندارد.
برای نمونه معادل قطعه کد جی‌کوئری که پیشتر با متد on نوشتیم، با جاوا اسکریپت خالص به صورت زیر است:
  window.addEventListener('resize', function() {
    // react to new window size 
  });
در اینجا برای حذف یک رویدادگردان می‌توان از متد removeEventListener استفاده کرد. تفاوت مهم آن با متد off جی‌کوئری این است که در اینجا حتما باید مشخص باشد کدام رویدادگردان را می‌خواهید حذف کنید:
  var resizeHandler = function() {
      // react to new window size 
  };

  window.addEventListener('resize', resizeHandler);

  // ...later 
  // remove only our resize handler 
  window.removeEventListener('resize', resizeHandler);
یعنی روش حذف رویدادگردان‌ها در اینجا شبیه به مثال دومی است که برای متد off جی‌کوئری ارائه کردیم. ابتدا باید ارجاعی را به متد رویدادگردان تهیه کنیم و سپس بر اساس این ارجاع، امکان حذف آن وجود خواهد داشت.
در اینجا حتی امکان تعریف متد one جی‌کوئری نیز پیش بینی شده‌است (البته جزو استانداردهای جدید وب از سال 2016 است):
  someElement.addEventListener('click', function(event) {
     // handle click event 
  }, { once: true });
اگر بخواهیم متد one سازگار با مرورگرهای قدیمی‌تر را نیز ارائه کنیم، چنین شکلی را پیدا می‌کند:
  var clickHandler = function() {
    // handle click event 
    // ...then unregister handler 
    someElement.removeEventListener('click', clickHandler);
  };
  someElement.addEventListener('click', clickHandler);
در اینجا پس از بروز رخداد، کار removeEventListener آن به صورت خودکار صورت می‌گیرد.


کنترل انتشار رخدادها

فرض کنید می‌خواهیم جلوی انتخاب المان‌های صفحه مانند تصاویر و متن را توسط ماوس بگیریم. روش انجام اینکار با jQuery به صورت زیر است:
$(window).on('mousedown', function(event) {
    event.preventDefault();
});
و یا توسط web API مرورگرها به این صورت:
  window.addEventListener('mousedown', function(event) {
    event.preventDefault();
  });
مطابق «W3C DOM Level 3 Events specification» عملکرد پیش‌فرض رخداد mousedown با انتخاب متون و یا کشیدن و رها کردن المان‌ها آغاز می‌شود. متد preventDefault یکی از متدهای شیء event است که به رویدادگردان‌های تعریف شده ارسال می‌شود و توسط آن عملکرد پیش‌فرض آن رخداد لغو می‌شود.

برای جلوگیری کردن از انتشار رخدادی مانند click جهت رسیدن به سایر رویدادگردان‌های ثبت شده‌ی در بین راه فاز bubbling، می‌توان از متد stopPropagation استفاده کرد. روش انجام اینکار در جی‌کوئری:
  $someElement.on('click', function(event) {
      event.stopPropagation();
  });
البته jQuery صرفا فاز انتشار از نوع bubbling را پشتیبانی می‌کند.
و با web Api جهت جلوگیری از انتشار رخدادها در فاز capturing (این تنها راه مدیریت فاز capturing است):
  // stop propagation during capturing phase 
  someElement.addEventListener('click', function(event) {
      event.stopPropagation();
  }, true);
و یا استفاده از web API برای جلوگیری از انتشار رخدادها در فاز bubbling:
  // stop propagation during bubbling phase 
  someElement.addEventListener('click', function(event) {
      event.stopPropagation();
  });
البته باید درنظر داشت که متد stopPropagation از انتشار رخدادها به سایر گوش فرا دهنده‌های همان المان صادر کننده‌ی رخداد جلوگیری نمی‌کند. برای این منظور باید از متد stopImmediatePropagation استفاده کرد؛ در جی‌کوئری:
  $someElement.on('click', function(event) {
      event.stopImmediatePropagation();
  });
و توسط web API مرورگرها:
  someElement.addEventListener('click', function(event) {
      event.stopImmediatePropagation();
  });

یک نکته: در این حالت اگر متد رویدادگردانی مقدار false را برگرداند، به معنای فراخوانی هر دوی متد preventDefault و stopPropagation است.


ارسال اطلاعات به رویدادگردان‌ها

روش ارسال اطلاعات اضافی به رویداد گردان‌ها در جی‌کوئری به صورت زیر است:
  $uploaderElement.trigger('uploadError', {
    filename: 'picture.jpeg'
  });
و رویدادگردان گوش فرا دهنده‌ی به آن، به این نحو می‌تواند به filename دسترسی پیدا کند:
  $uploaderParent.on('uploadError', function(event, data) {
     showAlert('Failed to upload ' + data.filename);
  });
در اینجا دومین پارامتر تعریف شده، امکان دسترسی به تمام خواص سفارشی ارسالی را میسر می‌کند.

روش انجام اینکار با web API مرورگرها به صورت زیر است:
   // send the failed filename w/ an error event
  var event = new CustomEvent('uploadError', {
     bubbles: true,
     detail: {filename: 'picture.jpeg'}
   });
   uploaderElement.dispatchEvent(event);
 
   // ...and this is a listener for the event 
   uploaderParent.addEventListener('uploadError', function(event) {
      showAlert('Failed to upload ' + event.detail.filename);
  });
این روش با تمام مرورگرهای مدرن (منهای تمام نگارش‌های IE) کار می‌کند و روش دسترسی به خاصیت detail سفارشی تعریف و ارسال شده، از طریق همان خاصیت event ارسالی به رویدادگردان است.
و اگر می‌خواهید از IE هم پشتیبانی کنید، روش جایگزین کردن شیء CustomEvent با createEvent به صورت زیر است:
  // send the failed filename w/ an error event 
   var event = document.createEvent('CustomEvent');
   event.initCustomEvent('uploadError', true, true, {
     filename: 'picture.jpeg'
   });
   uploaderElement.dispatchEvent(event);
 
   // ...and this is a listener for the event 
   uploaderParent.addEventListener('uploadError', function(event) {
    showAlert('Failed to upload ' + event.detail.filename);
  });


متوجه شدن زمان بارگذاری یک شیء در صفحه

در حین توسعه‌ی برنامه‌های وب، با این نوع سؤالات زیاد مواجه خواهید شد: چه زمانی تمام و یا بعضی از المان‌های صفحه کاملا بارگذاری و رندر شده‌اند؟
پاسخ به این نوع سؤالات در W3C UI Events specification توسط رویداد استاندارد load داده شده‌است.

- چه زمانی تمام المان‌های موجود در صفحه کاملا بارگذاری و رندر شده و همچنین شیوه‌نامه‌های تعریف شده نیز به آن‌ها اعمال گردیده‌اند؟
روش انجام اینکار با jQuery:
  $(window).on('load', function() {
    // page is fully rendered 
  });
و توسط web API بومی مرورگرها که بسیار مشابه نمونه‌ی jQuery است:
  window.addEventListener('load', function() {
    // page is fully rendered 
  });

- چه زمانی markup استاتیک صفحه‌ی جاری در جای خود قرار گرفته‌اند؟
اهمیت این موضوع، به دسترسی به زمان مناسب و امن ایجاد تغییرات در DOM بر می‌گردد. برای این منظور رویداد استاندارد DOMContentLoaded پیش‌بینی شده‌است که زودتر از رویداد load، در دسترس برنامه نویس قرار می‌گیرد. در جی‌کوئری توسط یکی از دو روش معروف زیر به رویداد یاد شده دسترسی خواهید داشت:
  $(document).ready(function() {
    // markup is on the page 
  });

  //or
  $(function() {
    // markup is on the page 
  });
و معادل web API آن در تمام مرورگرهای جدید، همان تعریف رویدادگردانی برای DOMContentLoaded استاندارد است:
  document.addEventListener('DOMContentLoaded', function() {
    // markup is on the page 
  });

یک نکته: بهتر است این تعریف web API را پیش از تگ‌های <link> قرار دهید. زیرا بارگذاری آن‌ها، اجرای هر نوع اسکریپتی را تا زمان پایان عملیات، سد می‌کند.

- چه زمانی المانی خاص در صفحه بارگذاری شده‌است و چه زمانی بارگذاری یک المان با شکست مواجه شده‌است؟
در جی‌کوئری توسط بررسی رویدادهای load و error می‌توان به وضعیت نهایی بارگذاری المان‌هایی خاص دسترسی یافت:
   $('IMG').on('load', function() {
     // image has successfully loaded 
   });
 
   $('IMG').on('error', function() {
     // image has failed to load 
   });
روش انجام اینکار با web API مرورگرها نیز یکی است:
  document.querySelector('IMG').addEventListener('load', function() {
    // image has successfully loaded 
  });

  document.querySelector('IMG').addEventListener('error', function() {
    // image has failed to load 
  });

- جلوگیری از ترک اتفاقی صفحه‌ی جاری
گاهی از اوقات نیاز است برای از جلوگیری از تخریب صفحه‌ی جاری و از دست رفتن اطلاعات ذخیره نشده‌ی کاربر، اگر بر روی دکمه‌ی close بالای صفحه کلیک کرد و یا کاربر به اشتباه به صفحه‌ی دیگری هدایت شد، جلوی اینکار را بگیریم. برای این منظور رخداد استاندارد beforeunload درنظر گرفته شده‌است. روش استفاده‌ی از این رویداد در جی‌کوئری:
  $(window).on('beforeunload', function() {
    return 'Are you sure you want to unload the page?';
  });
و در web API مرورگرها:
  window.addEventListener('beforeunload', function(event) {
    var message = 'Are you sure you want to unload the page?';
    event.returnValue = message;
    return message;
  });
در حالت web API بعضی از مرورگرها از نتیجه‌ی متد استفاده می‌کنند و بعضی دیگر از مقدار خاصیت event.returnValue. به همین جهت هر دو مورد در اینجا مقدار دهی شده‌اند.
مطالب
C# 8.0 - Nullable Reference Types
نوع‌های ارجاعی (Reference Types) در #C، همیشه نال‌پذیر بوده‌اند؛ در مقابل نوع‌های مقداری (value types) مانند DateTime که برای نال‌پذیر کردن آن‌ها باید یک علامت سؤال را در حین تعریف نوع آن‌ها ذکر کرد تا تبدیل به یک نوع نال‌پذیر شود (DateTime? Created). بنابراین عنوانی مانند «نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر» شاید آنچنان مفهوم نباشد.
خالق Null در زبان‌های برنامه نویسی، آن‌را یک اشتباه چند میلیارد دلاری می‌داند! و به عنوان یک توسعه دهنده‌ی دات نت، غیرممکن است که در حین اجرای برنامه‌های خود تابحال به null reference exception برخورد نکرده باشید. هدف از ارائه‌ی قابلیت جدید «نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر» در C# 8.0، مقابله‌ی با یک چنین مشکلاتی است و خصوصا غنی سازی IDEها برای ارائه‌ی اخطارهایی پیش از کامپایل برنامه، در مورد قسمت‌هایی از کد که ممکن است سبب بروز null reference exception شوند.


فعالسازی «نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر»

قابلیت «نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر» به صورت پیش‌فرض غیرفعال است. برای فعالسازی آن می‌توان فایل csproj را به صورت زیر، با افزودن خاصیت NullableContextOptions، ویرایش کرد:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <PropertyGroup>
    <OutputType>Exe</OutputType>
    <TargetFramework>netcoreapp3.0</TargetFramework>
    <LangVersion>8.0</LangVersion>
    <NullableContextOptions>enable</NullableContextOptions>
  </PropertyGroup>
</Project>
یک نکته: در نگارش‌های بعدی NET Core SDK. و همچنین ویژوال استودیو (از نگارش 16.2.0 به بعد)، خاصیت NullableContextOptions به صرفا Nullable تغییر نام یافته و ساده شده‌است. بنابراین اگر در این نگارش‌ها به خطاهای ذیل برخوردید:
CS8632: The annotation for nullable reference types should only be used in code within a ‘#nullable’ context.
CS8627: A nullable type parameter must be known to be a value-type or non-nullable reference type. Consider adding a ‘class’, ‘struct’ or type constraint.
صرفا به معنای استفاده‌ی از نام قدیمی این ویژگی است که باید به Nullable تغییر پیدا کند:
<PropertyGroup>
  <LangVersion>preview</LangVersion>
  <Nullable>enable</Nullable>
</PropertyGroup>
اما در زمان نگارش این مطلب که 3.0.100-preview5-011568 در دسترس است، فعلا همان نام قدیمی NullableContextOptions کار می‌کند.


تغییر ماهیت نوع‌های ارجاعی #C با فعالسازی NullableContextOptions


در #C ای که ما می‌شناسیم، رشته‌ها قابلیت پذیرش نال را دارند و همچنین ذکر آن‌ها به صورت nullable بی‌معنا است. اما پس از فعالسازی ویژگی نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر، اکنون عکس آن رخ می‌دهد. رشته‌ها نال‌نپذیر می‌شوند؛ اما می‌توان در صورت نیاز، آن‌ها را nullable نیز تعریف کرد.


یک مثال: بررسی تاثیر فعالسازی NullableContextOptions بر روی یک پروژه

کلاس زیر را در نظر بگیرید:
    public class Person
    {
        public string FirstName { get; set; }

        public string MiddleName { get; set; }

        public string LastName { get; set; }

        public Person(string first, string last) =>
            (FirstName, LastName) = (first, last);

        public Person(string first, string middle, string last) =>
            (FirstName, MiddleName, LastName) = (first, middle, last);

        public override string ToString() => $"{FirstName} {MiddleName} {LastName}";
    }
با فعالسازی خاصیت NullableContextOptions، بلافاصله اخطار زیر در IDE ظاهر می‌شود (اگر ظاهر نشد، یکبار پروژه را بسته و مجددا بارگذاری کنید):


در این کلاس، دو سازنده وجود دارند که یکی MiddleName را دریافت می‌کند و دیگری خیر. در اینجا کامپایلر تشخیص داده‌است که چون در سازنده‌ی اولی که MiddleName را دریافت نمی‌کند، مقدار پیش‌فرض خاصیت MiddleName، نال خواهد بود و همچنین ما NullableContextOptions را نیز فعال کرده‌ایم، بنابراین این خاصیت دیگر به صورت معمول و متداول یک نوع ارجاعی نال‌پذیر عمل نمی‌کند و دیگر نمی‌توان نال را به عنوان مقدار پیش‌فرض آن، به آن نسبت داد. به همین جهت اخطار فوق ظاهر شده‌است.
برای رفع این مشکل:
به کامپایلر اعلام می‌کنیم: «می‌دانیم که MiddleName می‌تواند نال هم باشد» و آن‌را در این زمینه راهنمایی می‌کنیم:
public string? MiddleName { get; set; }
پس از این تغییر، اخطار فوق که ذیل سازنده‌ی اول کلاس Person ظاهر شده بود، محو می‌شود. اما اکنون مجددا کامپایلر، در جائیکه می‌خواهیم از آن استفاده کنیم:
    public static class NullableReferenceTypes
    {
        //#nullable enable // Toggle to enable

        public static string Exemplify()
        {
            var vahid = new Person("Vahid", "N");
            var length = GetLengthOfMiddleName(vahid);

            return $"{vahid.FirstName}'s middle name has {length} characters in it.";

            static int GetLengthOfMiddleName(Person person)
            {
                string middleName = person.MiddleName;
                return middleName.Length;
            }
        }
    }
اخطارهایی را صادر می‌کند:


در اینجا در متد محلی (local function) تعریف شده، سعی در دسترسی به خاصیت MiddleName وجود دارد و اکنون با تغییر جدیدی که اعمال کردیم، به صورت نال‌پذیر تعریف شده‌است.
همچنین در سطر بعدی آن نیز نتیجه‌ی نهایی middleName، مورد استفاده قرار گرفته‌است که آن نیز مشکل‌دار تشخیص داده شده‌است.
مشکل اولین سطر را به این صورت می‌توانیم برطرف کنیم:
var middleName = person.MiddleName;
در اینجا بجای ذکر صریح نوع string، از var استفاده شده‌است. پیشتر با ذکر صریح نوع string، آن‌را یک رشته‌ی نال‌نپذیر تعریف کرده بودیم. اما اکنون چون person.MiddleName نال‌پذیر تعریف شده‌است، var نیز به صورت خودکار به این رشته‌ی نال‌پذیر اشاره می‌کند.
اما مشکل سطر دوم هنوز باقی است:


علت اینجا است که متغیر middleName نیز اکنون ممکن است مقدار نال را داشته باشد. برای رفع این مشکل می‌توان از اپراتور .? استفاده کرد و سپس اگر مقدار نهایی این عبارت نال بود، مقدار صفر را بازگشت می‌دهیم:
static int GetLengthOfMiddleName(Person person)
{
   var middleName = person.MiddleName;
   return middleName?.Length ?? 0;
}
هدف از این قابلیت و ویژگی کامپایلر، کمک کردن به توسعه دهنده‌ها جهت نوشتن کدهایی امن‌تر و مقاوم‌تر به null reference exception‌ها است.


امکان خاموش و روشن کردن ویژگی نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر به صورت موضعی

زمانیکه خاصیت NullableContextOptions را فعال می‌کنیم، بر روی کل پروژه تاثیر می‌گذارد. برای مثال اگر یک چنین قابلیتی را بر روی پروژه‌های قدیمی خود فعال کنید، با صدها اخطار مواجه خواهید شد. به همین جهت است که این ویژگی حتی با فعالسازی C# 8.0 و انتخاب آن، به صورت پیش‌فرض غیرفعال است. بنابراین برای اینکه بتوان پروژه‌های قدیمی را قدم به قدم و سر فرصت، «مقاوم‌تر» کرد، می‌توان تعیین کرد که کدام قسمت، تحت تاثیر این ویژگی قرار بگیرد و کدام قسمت‌ها خیر:
public static class NullableReferenceTypes
{
#nullable disable // Toggle to enable
در اینجا می‌توان با استفاده از compiler directive جدید nullable# به کامپایلر اعلام کرد که از این قسمت صرفنظر کن. مقدار آن می‌تواند disable و یا enable باشد.


مجبور ساختن خود به «مقاوم سازی» برنامه

اگر NullableContextOptions را فعال کنید، کامپایلر صرفا یکسری اخطار را در مورد مشکلات احتمالی صادر می‌کند؛ اما برنامه هنوز کامپایل می‌شود. برای اینکه خود را مقید به «مقاوم سازی» برنامه کنیم، می‌توانیم با فعالسازی ویژگی TreatWarningsAsErrors در فایل csprj، این اخطارها را تبدیل به خطای کامپایلر کرده و از کامپایل برنامه جلوگیری کنیم:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <PropertyGroup>
    <OutputType>Exe</OutputType>
    <TargetFramework>netcoreapp3.0</TargetFramework>
    <LangVersion>8.0</LangVersion>
    <NullableContextOptions>enable</NullableContextOptions>
    <TreatWarningsAsErrors>true</TreatWarningsAsErrors>
  </PropertyGroup>
</Project>
البته TreatWarningsAsErrors تمام اخطارهای برنامه را تبدیل به خطا می‌کند. اگر می‌خواهید انتخابی‌تر عمل کنید، می‌توان از خاصیت WarningsAsErrors استفاده کرد:
<WarningsAsErrors>CS8600;CS8602;CS8603</WarningsAsErrors>


آیا اگر برنامه‌ای با C# 7.0 کامپایل شود، کتابخانه‌های تهیه شده‌ی با C# 8.0 را می‌تواند استفاده کند؟

پاسخ: بله. از دیدگاه برنامه‌های قدیمی، کتابخانه‌های تهیه شده‌ی با C# 8.0، تفاوتی با سایر کتابخانه ندارند. آن‌ها نوع‌های نال‌پذیر جدید را مانند ?string مشاهده نمی‌کنند؛ آن‌ها فقط string را مشاهده می‌کنند و روش کار کردن با آن‌ها نیز همانند قبل است. بدیهی است در این حالت از مزایای کامپایلر C# 8.0 در تشخیص زود هنگام مشکلات برنامه محروم خواهند بود؛ اما عملکرد برنامه تفاوتی نمی‌کند.


وضعیت برنامه‌ی C# 8.0 ای که از کتابخانه‌های C# 7.0 و یا قبل از آن استفاده می‌کند، چگونه خواهد بود؟

چون کتابخانه‌های قدیمی‌تر از مزایای کامپایلر C# 8.0 استفاده نمی‌کنند، خروجی‌های آن بدون بروز خطایی توسط کامپایلر C# 8.0 استفاده می‌شوند؛ چون حجم اخطارهای صادر شده‌ی در این حالت بیش از حد خواهد بود. یعنی این بررسی‌های کامپایلر صرفا برای کتابخانه‌های جدید فعال هستند و نه برای کتابخانه‌های قدیمی.


مهارت‌های مواجه شدن با اخطارهای ناشی از فعالسازی NullableContextOptions

در مثالی که بررسی شد، یک نمونه از روش‌های مواجه شدن با اخطارهای ناشی از فعالسازی ویژگی نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر را بررسی کردیم. در ادامه روش‌های تکمیلی دیگری را بررسی می‌کنیم.

1- هرجائیکه قرار است متغیر ارجاعی نال‌پذیر باشد، آن‌را صراحتا اعلام کنید.
string name = null; // ERROR
string? name = null; // OK!
این مثال را پیشتر بررسی کردیم. با فعالسازی ویژگی نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر، ماهیت آن‌ها نیز تغییر می‌کند و دیگر نمی‌توان به آن‌ها null را انتساب داد. اگر نیاز است حتما اینکار صورت گیرد، آن‌ها را توسط ? به صورت nullable تعریف کنید.
نمونه‌ی دیگر آن مثال زیر است:
public class Person
{
    public Address? Address { get; set; };
    public string Country => Address?.Country;   // ERROR! 
}
در اینجا Address یک نوع ارجاعی نال‌پذیر است. بنابراین حاصل Address?.Country می‌تواند نال باشد و به Country نال‌نپذیر قابل انتساب نیست. برای رفع این مشکل کافی است دقیقا مشخص کنیم که این رشته نیز نال‌پذیر است:
public class Person
{
    public Address? Address { get; set; };
    public string? Country => Address?.Country;  // OK!
}

البته در این حالت باید به مثال زیر دقت داشت:
var node = this; // Initialize non-nullable variable
while (node != null)
{
   node = null; // ERROR!
}
چون node در اینجا توسط var تعریف شده‌است، دقیقا نوع this را که non-nullable است، پیدا می‌کند. بنابراین بعدها نمی‌توان به آن null را انتساب داد. اگر چنین موردی نیاز بود، باید صریحا نوع آن‌را بدو امر، nullable تعریف کرد؛ چون هنوز امکان تعریف ?var میسر نیست:
Node? node = this;   // Initialize nullable variable
while (node != null) {
   node = null; // OK!
}


2- نوع‌های خود را مقدار دهی اولیه کنید.
در مثال زیر:
public class Person
{
   public string Name { get; set; } // ERROR!
}
در این حالت چون خاصیت Name، در سازنده‌ی کلاس مقدار دهی اولیه نشده‌است، یک اخطار صادر می‌شود که بیانگر احتمال نال بودن آن است. یک روش مواجه شدن با این مشکل، تعریف آن به صورت یک خاصیت نال‌پذیر است:
public class Person
{
   public string? Name { get; set; }
}

یا یک استثناء را صادر کنید:
public class Person
{
    public string Name { get; set; }
    public Person(string name) {
        Name = name ?? throw new ArgumentNullException(nameof(name));
    }
}
به این ترتیب کامپایلر می‌داند که اگر نام دریافتی نال بود، دقیقا باید چگونه رفتار کند.
البته در این حالت برای مقدار دهی اولیه‌ی Name، حتما نیاز به تعریف یک سازنده‌است و در این حالت کدهایی را که از سازنده‌ی پیش‌فرض استفاده کرده بودند (مانند new Person { Name = "Vahid" })، باید تغییر دهید.

راه‌حل دیگر، مقدار دهی اولیه‌ی این خواص بدون تعریف یک سازنده‌ی اضافی است:
public class Person
{
   public string Name { get; set; } = string.Empty;
   // -or-
   public string Name { get; set; } = "";
}
برای مثال می‌توان از مقادیر خالی زیر برای مقدار دهی اولیه‌ی رشته‌ها، آرایه‌ها و مجموعه‌ها استفاده کرد:
String.Empty
Array.Empty<T>()
Enumerable.Empty<T>()
یا حتی می‌توان اشیاء دیگر را نیز به صورت زیر مقدار دهی اولیه کرد:
public class Person
{
   public Address Address { get; set; } = new Address();
}
البته در این حالت باید مفهوم فلسفی «خالی بودن» را پیش خودتان تفسیر و تعریف کنید که دقیقا مقصود از یک آدرس خالی چیست؟ به همین جهت شاید تعریف این شیء به صورت nullable بهتر باشد.
مطالب
آشنایی با الگوی IOC یا Inversion of Control (واگذاری مسئولیت)

کلاس Kid را با تعریف زیر در نظر بگیرید. هدف از آن نگهداری اطلاعات فرزندان یک شخص خاص می‌باشد:

namespace IOCBeginnerGuide
{
class Kid
{
private int _age;
private string _name;

public Kid(int age, string name)
{
_age = age;
_name = name;
}

public override string ToString()
{
return "KID's Age: " + _age + ", Kid's Name: " + _name;
}
}
}

اکنون کلاس والد را با توجه به اینکه در حین ایجاد این شیء، فرزندان او نیز باید ایجاد شوند؛ در نظر بگیرید:
using System;

namespace IOCBeginnerGuide
{
class Parent
{
private int _age;
private string _name;
private Kid _obj;

public Parent(int personAge, string personName, int kidsAge, string kidsName)
{
_obj = new Kid(kidsAge, kidsName);
_age = personAge;
_name = personName;
}

public override string ToString()
{
Console.WriteLine(_obj);
return "ParentAge: " + _age + ", ParentName: " + _name;
}
}
}

و نهایتا مثالی از استفاده از آن توسط یک کلاینت:

using System;

namespace IOCBeginnerGuide
{
class Program
{
static void Main(string[] args)
{
Parent p = new Parent(35, "Dev", 6, "Len");
Console.WriteLine(p);

Console.ReadKey();
Console.WriteLine("Press a key...");
}
}
}

که خروجی برنامه در این حالت مساوی سطرهای زیر می‌باشد:

KID's Age: 6, Kid's Name: Len
ParentAge: 35, ParentName: Dev

مثال فوق نمونه‌ای از الگوی طراحی ترکیب یا composition می‌باشد که به آن Object Dependency یا Object Coupling نیز گفته می‌شود. در این حالت ایجاد شیء والد وابسته است به ایجاد شیء فرزند.

مشکلات این روش:
1- با توجه به وابستگی شدید والد به فرزند، اگر نمونه سازی از شیء فرزند در سازنده‌ی کلاس والد با موفقیت روبرو نشود، ایجاد نمونه‌ی والد با شکست مواجه خواهد شد.
2- با از بین رفتن شیء والد، فرزندان او نیز از بین خواهند رفت.
3- هر تغییری در کلاس فرزند، نیاز به تغییر در کلاس والد نیز دارد (اصطلاحا به آن Dangling Reference هم گفته می‌شود. این کلاس آویزان آن کلاس است!).

چگونه این مشکلات را برطرف کنیم؟
بهتر است کار وهله سازی از کلاس Kid به یک شیء، متد یا حتی فریم ورک دیگری واگذار شود. به این واگذاری مسئولیت، delegation و یا inversion of control - IOC نیز گفته می‌شود.

بنابراین IOC می‌گوید که:
1- کلاس اصلی (یا همان Parent) نباید به صورت مستقیم وابسته به کلاس‌های دیگر باشد.
2- رابطه‌ی بین کلاس‌ها باید بر مبنای تعریف کلاس‌های abstract باشد (و یا استفاده از interface ها).

تزریق وابستگی یا Dependency injection
برای پیاده سازی IOC از روش تزریق وابستگی یا dependency injection استفاده می‌شود که می‌تواند بر اساس constructor injection ، setter injection و یا interface-based injection باشد و به صورت خلاصه پیاده سازی یک شیء را از مرحله‌ی ساخت وهله‌ای از آن مجزا و ایزوله می‌سازد.

مزایای تزریق وابستگی‌ها:
1- گره خوردگی اشیاء را حذف می‌کند.
2- اشیاء و برنامه را انعطاف پذیرتر کرده و اعمال تغییرات به آن‌ها ساده‌تر می‌شود.

روش‌های متفاوت تزریق وابستگی به شرح زیر هستند:

تزریق سازنده یا constructor injection :
در این روش ارجاعی از شیء مورد استفاده، توسط سازنده‌ی کلاس استفاده کننده از آن دریافت می‌شود. برای نمونه در مثال فوق از آنجائیکه کلاس والد به کلاس فرزندان وابسته است، یک ارجاع از شیء Kid به سازنده‌ی کلاس Parent باید ارسال شود.
اکنون بر این اساس تعاریف، کلاس‌های ما به شکل زیر تغییر خواهند کرد:

//IBuisnessLogic.cs
namespace IOCBeginnerGuide
{
public interface IBuisnessLogic
{
}
}

//Kid.cs
namespace IOCBeginnerGuide
{
class Kid : IBuisnessLogic
{
private int _age;
private string _name;

public Kid(int age, string name)
{
_age = age;
_name = name;
}

public override string ToString()
{
return "KID's Age: " + _age + ", Kid's Name: " + _name;
}
}
}

//Parent.cs
using System;

namespace IOCBeginnerGuide
{
class Parent
{
private int _age;
private string _name;
private IBuisnessLogic _refKids;

public Parent(int personAge, string personName, IBuisnessLogic obj)
{
_age = personAge;
_name = personName;
_refKids = obj;
}

public override string ToString()
{
Console.WriteLine(_refKids);
return "ParentAge: " + _age + ", ParentName: " + _name;
}
}
}

//CIOC.cs
using System;

namespace IOCBeginnerGuide
{
class CIOC
{
Parent _p;

public void FactoryMethod()
{
IBuisnessLogic objKid = new Kid(12, "Ren");
_p = new Parent(42, "David", objKid);
}

public override string ToString()
{
Console.WriteLine(_p);
return "Displaying using Constructor Injection";
}
}
}

//Program.cs
using System;

namespace IOCBeginnerGuide
{
class Program
{
static void Main(string[] args)
{
CIOC obj = new CIOC();
obj.FactoryMethod();
Console.WriteLine(obj);

Console.ReadKey();
Console.WriteLine("Press a key...");
}
}
}

توضیحات:
ابتدا اینترفیس IBuisnessLogic ایجاد خواهد شد. تنها متدهای این اینترفیس در اختیار کلاس Parent قرار خواهند گرفت.
از آنجائیکه کلاس Kid توسط کلاس Parent استفاده خواهد شد، نیاز است تا این کلاس نیز اینترفیس IBuisnessLogic را پیاده سازی کند.
اکنون سازنده‌ی کلاس Parent بجای ارجاع مستقیم به شیء Kid ، از طریق اینترفیس IBuisnessLogic با آن ارتباط برقرار خواهد کرد.
در کلاس CIOC کار پیاده سازی واگذاری مسئولیت وهله سازی از اشیاء مورد نظر صورت گرفته است. این وهله سازی در متدی به نام Factory انجام خواهد شد.
و در نهایت کلاینت ما تنها با کلاس IOC سرکار دارد.

معایب این روش:
- در این حالت کلاس business logic، نمی‌تواند دارای سازنده‌ی پیش فرض باشد.
- هنگامیکه وهله‌ای از کلاس ایجاد شد دیگر نمی‌توان وابستگی‌ها را تغییر داد (چون از سازنده‌ی کلاس جهت ارسال مقادیر مورد نظر استفاده شده است).

تزریق تنظیم کننده یا Setter injection
این روش از خاصیت‌ها جهت تزریق وابستگی‌ها بجای تزریق آن‌ها به سازنده‌ی کلاس استفاده می‌کند. در این حالت کلاس Parent می‌تواند دارای سازنده‌ی پیش فرض نیز باشد.

مزایای این روش:
- از روش تزریق سازنده بسیار انعطاف پذیرتر است.
- در این حالت بدون ایجاد وهله‌ای می‌توان وابستگی اشیاء را تغییر داد (چون سر و کار آن با سازنده‌ی کلاس نیست).
- بدون نیاز به تغییری در سازنده‌ی یک کلاس می‌توان وابستگی اشیاء را تغییر داد.
- تنظیم کننده‌ها دارای نامی با معناتر و با مفهوم‌تر از سازنده‌ی یک کلاس می‌باشند.

نحوه‌ی پیاده سازی آن:
در اینجا مراحل ساخت Interface و همچنین کلاس Kid با روش قبل تفاوتی ندارند. همچنین کلاینت نهایی استفاده کننده از IOC نیز مانند روش قبل است. تنها کلاس‌های IOC و Parent باید اندکی تغییر کنند:

//Parent.cs
using System;

namespace IOCBeginnerGuide
{
class Parent
{
private int _age;
private string _name;

public Parent(int personAge, string personName)
{
_age = personAge;
_name = personName;
}

public IBuisnessLogic RefKID {set; get;}

public override string ToString()
{
Console.WriteLine(RefKID);
return "ParentAge: " + _age + ", ParentName: " + _name;
}
}
}

//CIOC.cs
using System;

namespace IOCBeginnerGuide
{
class CIOC
{
Parent _p;

public void FactoryMethod()
{
IBuisnessLogic objKid = new Kid(12, "Ren");
_p = new Parent(42, "David");
_p.RefKID = objKid;
}

public override string ToString()
{
Console.WriteLine(_p);
return "Displaying using Setter Injection";
}
}
}

همانطور که ملاحظه می‌کنید در این روش یک خاصیت جدید به نام RefKID به کلاس Parent اضافه شده است که از هر لحاظ نسبت به روش تزریق سازنده با مفهوم‌تر و خود توضیح دهنده‌تر است. سپس کلاس IOC جهت استفاده از این خاصیت اندکی تغییر کرده است.

ماخذ

مطالب
الگوی مشاهده‌گر Observer Pattern
الگوی مشاهده‌گر یکی از محبوبترین و معروفترین الگوهای برنامه نویسی است که پیاده سازی آن در بسیاری از زبان‌ها رواج یافته است. برای نمونه پیاده سازی این الگو را می‌توانید در بسیاری از کتابخانه‌ها (به خصوص GUI) مانند این مطالب (+ + + ) مشاهده کنید. برای اینکه بتوانیم این الگو را خودمان برای اشیاء برنامه خودمان پیاده کنیم، بهتر است که بیشتر با خود این الگو آشنا شویم. برای شروع بهتر است که با یک مثال به تعریف این الگو بپردازیم. مثال زیر نقل قولی از یکی از مطالب این سایت است که به خوبی کارکرد این الگو را برای شما نشان میدهد.

یک لامپ و سوئیچ برق را درنظر بگیرید. زمانیکه لامپ مشاهده می‌کند سوئیچ برق در حالت روشن قرار گرفته‌است، روشن خواهد شد و برعکس. در اینجا به سوئیچ، subject و به لامپ، observer گفته می‌شود. هر زمان که حالت سوئیچ تغییر می‌کند، از طریق یک callback، وضعیت خود را به observer اعلام خواهد کرد. علت استفاده از callbackها، ارائه راه‌حل‌های عمومی است تا بتواند با انواع و اقسام اشیاء کار کند. به این ترتیب هر بار که شیء observer از نوع متفاوتی تعریف می‌شود (مثلا بجای لامپ یک خودرو قرار گیرد)، نیازی نخواهد بود تا subject را تغییر داد.

عموما به شیءایی که قرار است وضعیت را مشاهده یا رصد کند، Observer گفته می‌شود و به شیءایی که قرار است وضعیت آن رصد شود Observable یا Subject گفته می‌شود.
 بد نیست بدانید این الگو یکی از کلیدی‌ترین بخش‌های معماری لایه بندی MVC نیز می‌باشد.
 همچنین این نکته حائز اهمیت است که این الگو ممکن است باعث نشتی حافظه هم شود و به این مشکل Lapsed Listener Problem می‌گویند. یعنی یک listener وجود دارد که تاریخ آن منقضی شده، ولی هنوز در حافظه جا خوش کرده‌است. این مشکل برای زبان‌های شیءگرایی که با سیستمی مشابه GC پیاده سازی می‌شوند، رخ میدهد. برای جلوگیری از این حالت، برنامه نویس باید  این مشکل را با رجیستر کردن‌ها و عدم رجیستر یک شنوده، در مواقع لزوم حل کند. در غیر این صورت این شنونده بی جهت، یک ارتباط را زنده نگه داشته و حافظه‌ی منبع را به هدر میدهد.

مثال: ما یک کلید داریم که سه کلاس  RedLED،GreenLED و BlueLED قرار است آن را مشاهده و وضعیت کلید را رصد کنند.
برای پیاده سازی این الگو، ابتدا یک کلاس انتزاعی را با نام Observer که دارای متدی به نام Update است، ایجاد می‌کنیم. متغیر از نوع کلاس Observable را بعدا ایجاد می‌کنیم:
public abstract class Observer
    {
        protected Observable Observable;
        public abstract void Update();
    }
سپس یک کلاس پدر را به نام Observable می‌سازیم تا آن را به شیء سوئیچ نسبت دهیم:
 public  class Observable
    {
        private readonly List<Observer> _observers = new List<Observer>();

        public void Attach(Observer observer)
        {
            _observers.Add(observer);
        }
        public void Dettach(Observer observer)
        {
            _observers.Remove(observer);
        }

        public void NotifyAllObservers()
        {
            foreach (var observer in _observers)
            {
                observer.Update();
            }
        }
    }
در کلاس بالا یک لیست از نوع Observer‌ها داریم که در آن، کلید با تغییر وضعیت خود، لیست رصد کنندگانش را مطلع می‌سازد و دیگر چراغ‌های LED نیازی نیست تا مرتب وضعیت کلید را چک کنند. متدهای attach و Detach در واقع همان رجیستر‌ها هستند که باید مدیریت خوبی روی آن‌ها داشته باشید تا نشتی حافظه پیش نیاید. در نهایت متد NotifyAllObservers هم متدی است که با مرور لیست رصدکنندگانش، رویداد Update آن‌ها را صدا میزند تا تغییر وضعیت کلید به آن‌ها گزارش داده شود.

حال کلاس Switch را با ارث بری از کلاس Observable می‌نویسیم:
 public  class Switch:Observable
    {
        private bool _state;

        public bool ChangeState
        {
            set
            {
                _state = value;
                NotifyAllObservers();
            }
            get { return _state; }
        }
    }
در کلاس بالا هرجایی که وضعیت کلید تغییر می‌یابد، متد NotifyAllObservers صدا زده میشود.
برای هر سه چراغ، رنگی هم داریم:
   public class RedLED:Observer
    {
        private bool _on = false;
        public override void Update()
        {
            _on = !_on;
            Console.WriteLine($"Red LED is {((_on) ? "On" : "Off")}");
        }
    }

  public class GreenLED:Observer
    {
        private bool _on = false;
        public override void Update()
        {
            _on = !_on;
            Console.WriteLine($"Green LED is {((_on) ? "On" : "Off")}");
        }
    }

  public  class BlueLED:Observer
    {
        private bool _on = false;
        public override void Update()
        {
            _on = !_on;
            Console.WriteLine($"Blue LED is {((_on) ? "On" : "Off")}");
        }
    }
سپس در Main اینگونه می‌نویسیم:
var greenLed=new GreenLED();
            var redLed=new RedLED();
            var blueLed=new BlueLED();

            var switchKey=new Switch();
            switchKey.Attach(greenLed);
            switchKey.Attach(redLed);
            switchKey.Attach(blueLed);

            switchKey.ChangeState = true;
            switchKey.ChangeState = false;
به طور خلاصه هر سه چراغ به شیء کلید attach شده و با هر بار عوض شدن وضعیت کلید، متدهای Update هر سه چراغ صدا زده خواهند شد. نتیجه‌ی کد بالا به شکل زیر در کنسول نمایش می‌یابد:
Green LED is On
Red LED is On
Blue LED is On
Green LED is Off
Red LED is Off
Blue LED is Off
مطالب
انتخاب پویای فیلد ها در LINQ

LINQ یک DLS  بر مبنای .NET  می باشد که برای پرس و جو در منابع داده ای مانند پایگاه‌های داده ، فایل‌های XML و یا لیستی از اشیاء درون حافظه کاربرد دارد.

یکی از بزرگترین مزیت‌های آن Syntax  آسان و خوانا آن می‌باشد.

LINQ  از 2 نوع نمادگذاری پشتیبانی می‌کند:

  • Inline LINQ یا query expressions : 
var result = 
    from product in dbContext.Products
    where product.Category.Name == "Toys"
    where product.Price >= 2.50
    select product.Name;
  • Fluent Syntax : 
var result = dbContext.Products
    .Where(p => p.Category.Name == "Toys" && p.Price >= 250)
    .Select(p => p.Name);

در پرس و چو‌های بالا فیلد‌های مورد نیاز در قسمت Select در زمان Compile شناخته شده هستند . اما گاهی ممکن است فیلد‌های مورد نیاز در زمان اجرا مشخص شوند.

به عنوان مثال یک گزارش ساز پویا که کاربر مشخص می‌کند چه ستون هایی در خروجی نمایش داده شوند یا یک جستجوی پیشرفته که ستون‌های خروجی به اختیار کاربر در زمان اجرا مشخص می‌شوند. 

این مدل را در نظر داشته باشید :

    public class Student
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
        public string Field1 { get; set; }
        public string Field2 { get; set; }
        public string Field3 { get; set; }


        public static IEnumerable<Student> GetStudentSource()
        {
            for (int i = 0; i < 10; i++)
            {
                yield return new Student
                                 {
                                     Id = i,
                                     Name = "Name " + i,
                                     Field1 = "Field1 " + i,
                                     Field2 = "Field2 " + i,
                                     Field3 = "Field3 " + i
                                 };
            }
        }
    }

ستون‌های کلاس Student  را در رابط کاربری برنامه جهت انتخاب به کاربر نمایش می‌دهیم. سپس کاربر یک یا چند ستون را انتخاب می‌کند که قسمت Select  کوئری برنامه باید  بر اساس فیلد‌های مورد نظر کاربر مشخص شود.

یکی از روش هایی که می‌توان از آن بهره برد استفاده از کتاب خانه Dynamic LINQ معرفی شده در اینجا می باشد.

این کتابخانه جهت سهولت در نصب به کمک NuGet در این آدرس قرار دارد.

فرض بر این است که فیلد‌های انتخاب شده توسط کاربر با "," از یکدیگر جدا شده اند. 

    public class Program
    {
        private static void Main(string[] args)
        {
            System.Console.WriteLine("Specify the desired fields : ");
            string fields = System.Console.ReadLine();
            IEnumerable<Student> students = Student.GetStudentSource();
            IQueryable output = students.AsQueryable().Select(string.Format("new({0})", fields));
            foreach (object item in output)
            {
                System.Console.WriteLine(item);
            }
          
            System.Console.ReadKey();
        }
  
    }

همانطور که در عکس ذیل مشاهده می‌کنید پس از اجرای برنامه ، فیلد‌های انتخاب شده توسط کاربر از منبع داده‌ی دریافت شده و در خروجی نمایش داده شده اند.

این روش مزایا و معایب خودش را دارد ، به عنوان مثال خروجی یک لیست از شیء Student  نیست یا این Select  فقط برای روی یک شیء IQueryable  قابل انجام است.

روش دیگری که می‌توان از آن بهره جست استفاده از یک متد کمکی جهت تولید پویای عبارت Lambda  ورودی Select  می باشد :  

    public  class SelectBuilder <T>
    {
        public static Func<T, T> CreateNewStatement(string fields)
        {
            // input parameter "o"
            var xParameter = Expression.Parameter(typeof(T), "o");


            // new statement "new T()"
            var xNew = Expression.New(typeof(T));

            // create initializers
            var bindings = fields.Split(',').Select(o => o.Trim())
                .Select(o =>
                {

                    // property "Field1"
                    var property = typeof(T).GetProperty(o);

                    // original value "o.Field1"
                    var xOriginal = Expression.Property(xParameter, property);

                    // set value "Field1 = o.Field1"
                    return Expression.Bind(property, xOriginal);
                }
            ).ToList();

            // initialization "new T { Field1 = o.Field1, Field2 = o.Field2 }"
            var xInit = Expression.MemberInit(xNew, bindings);

            // expression "o => new T { Field1 = o.Field1, Field2 = o.Field2 }"
            var lambda = Expression.Lambda<Func<T, T>>(xInit, xParameter);

            // compile to Func<T, T>
            return lambda.Compile();
        }
    }
برای استفاده از متد CreateNewStatement باید اینگونه عمل کرد :  
       IEnumerable<Student> result = students.Select(SelectBuilder<Student>.CreateNewStatement("Field1, Field2")).ToList();

            foreach (Student student in result)
            {
                System.Console.WriteLine(student.Field1);
            }
خروجی یک لیست از Student  می باشد.
 نحوه‌ی کارکرد CreateNewStatement :

ابتدا فیلد‌های انتخابی کاربر که با "," جدا شده اند به ورودی پاس داده می‌شود سپس یک statement  خالی ایجاد می‌شود

o=>new Student()
فیلد‌های ورودی از یکدیگر تفکیک می‌شوند و به کمک Reflection پراپرتی معادل فیلد رشته ای در کلاس Student پیدا می‌شود :  
var property = typeof(T).GetProperty(o);
سپس عبارت Select و تولید شیء جدید بر اساس فیلد‌های ورودی تولید می‌شود و برای استفاده Compile  به Func می‌شود. در نهایت Func  تولید شده به Select پاس داده می‌شود و لیستی از Student  بر مبنای فیلد‌های انتخابی تولید می‌شود. 

دریافت مثال : DynamicSelect.zip