نظرات نظرسنجی‌ها
کدامیک از روش‌های زیر را برای تولید App های موبایل ترجیح می‌دهید؟ چرا؟
ما خودمون به شخصه توی تیممون شروع به تست Xamarin کردیم که البته بعدا java را ترجیح دادیم. یک سری مقاله در مورد Xamarin توی سایت هست که می‌تونید دلیلش رو ببینید.
توی Xamarin برنامه چند لحظه ای کندتر اجرا میشه ولی مشکل چندانی نداره و ارزشش رو داره ولی مشکل اصلی حجم برنامه بود که که میتونه خیلی بالاتر باشه. مثلا به ازای استفاده از Linq باید Dll مربوطه داخل برنامه کپی بشه که حجمش چیزی حدود یک مگابایت به برنامه اضافه می‌کنه و همینطور DLL‌های دیگه. به همین علت ما Xamarin رو برای برنامه هایی که متعلق به مکان‌ها خاصی مثل کارخانه‌ها و شرکت‌ها میشه ترجیح میدیم ولی عرضه عمومی روی مارکت‌ها رو با جاوا ترجیح میدیم.
نظرات مطالب
تاریخچه‌ی نگارش‌های مختلف دات نت فریم ورک
ممنون. دات نت فریم ورک پایه و اساس محصولات جدید مایکروسافت است. به همین جهت توسعه‌ی آن برای آن‌ها خیلی اهمیت دارد.
WF برای مثال در شیرپوینت و بیزتاک سرور داره استفاده میشه. یا خیلی از قسمت‌هایی که به ASP.Net‌ داره اضافه میشه به نظر من با هدفگیری این محصولات است که خیرش داره به بقیه هم میرسه.
management studio اس کیوال سرورهای 2005 به بعد با دات نت نوشته شده.
و خیلی از مواردی که مایکروسافت از لحاظ امنیتی با آن‌ها مشکل داشت با کوچ به دات نت فریم ورک به شدت امن شده‌اند چون برای مثال buffer overflow attacks در دات نت معنی ندارد و اگر کد شما فقط از managed code تشکیل شده باشد، کاملا کنترل شده است. به همین جهت اگر به لیست تعداد حملات صورت گرفته به اس کیوال سرورهای 2005 به بعد مراجعه کنید، کاهش محسوسی رو می‌تونید ملاحظه کنید.
نظرات مطالب
اعتبارسنجی در Entity framework Code first قسمت اول
این کاری که شما گفتین دوباره کاریه! و فیلد‌های که من دارم و همچنین جداول خیلی زیادن. من تونستم NULL  بودن و اعتبار سنجی سمت سرور رو انجام بدم؛ با کد‌هایی که زیر قرار میدم . اما چطوری با جی کوری ایجکس باید این ولیدیشنو سمن کلاینت نیز فرا خوامی بکنم ؟

 [AttributeUsage(AttributeTargets.Field | AttributeTargets.Property, AllowMultiple = false, Inherited = true)]
    public class RequierdٍExAttribute : ValidationAttribute
    {
        public RequierdٍExAttribute(string ErrorMessage)
            : base()
        {
            this.ErrorMessage = ErrorMessage;
        }
       
        public override bool IsValid(object value)
        {
            if (value == null) return false;
         
            return true;
      }
حالا بجای Requierdٍ روی فیلد‌ها از  RequierdٍEx  استفاده میکنم که فیلد مورد نظر در دیتا بیس نال پذیر ساخته میشه . اما مشکل اعتبار سنجی سمت کلاینته؟ 
مطالب
پیاده سازی ماژولار Autofac
یکی از مشکلاتی که در برخی از طراحی‌هایی که تا کنون دیده‌ام وجود دارد، عدم استفاده از قابلیت ماژولار نویسی تنظیمات Autofac  و عدم استفاده از Interfaceها برای ارتباط بین قسمت‌های مختلف سیستم است. به این صورت که تمام تنظیمات مربوط به Autofac را در بالاترین لایه سمت سرور خود یعنی Service یا Web انجام می‌دهند که باعث می‌شود این لایه به تمامی لایه‌های پایین خود از جمله DataAccess دسترسی مستقیم داشته باشد. در یک سیستم بزرگ به دلایل بسیار از جمله حساسیت داده‌ها، مدیریت درست بر روی قسمت‌های مختلف و یکبار نویسی هر قسمت، بهتر است تمام تغییرات از فیلتر Business و بصورت مدیریت شده بر روی داده‌های ما صورت بپذیرد. در این نوع سیستم ما نمی‌توانیم دسترسی مستقیمی را به لایه DataAccess به تمام توسعه دهندگان بدهیم و امیدوار باشیم که کسی از آن استفاده نکند. برای رفع این مشکل می‌توانیم تنظیمات قسمت Autofac را در هر لایه بصورت جداگانه انجام دهیم. به اینصورت که لایه‌های پایین‌تر اطلاعات خود را تنها در اختیار لایه‌هایی که باید به آنها دسترسی داشته باشند، قرار می‌دهند و در نهایت با تجمیع این اطلاعات در بالاترین لایه می‌توانیم بصورت کنترل شدهی از آنها استفاده کنیم. دسترسی هر قسمت نیز تنها می‌تواند از طریق Interface هایی که در اختیار سایر قسمت‌ها گذاشته می‌شود صورت بپذیرد. به این صورت می‌توان از طریق Interfaceها دسترسی‌های کنترل شده‌ای را در اختیار سایر قسمتهایی که بصورت مستقیم یا غیر مستقیم به لایه مربوطه دسترسی دارند، قرار دهیم. در اینجا نکته دیگری را که باید در نظر بگیرید این است که هدف اصلی DI، حذف وابستگی‌های کامل و تبدیل آنها به وابستگی‌های محدود است و این عمل از طریق Interface‌ها صورت می‌پذیرد. پس قاعدتا نباید بی دلیل بصورت مستقیم از کلاسها استفاده شود، یا آنها را در اختیار سایر لایه‌ها قرار بدهیم. تمام ارتباطات می‌توانند از طریق Interface‌ها بصورت کاملا کنترل شده انجام بپذیرند.



طراحی لایه DataAccess

در این نوع طراحی، هر لایه تنها از طریق Interfaceها به لایه بالاتر از خودش سرویس می‌دهد و در مواردی که ما در نظر بگیریم، می‌توانیم به لایه‌های دیگر نیز دسترسی‌های غیر مستقیم و کنترل شده‌ای را بدهیم. بطور مثال هر کلاس Repository می‌تواند به‌صورت Internal تعریف شود؛ پس تنها در لایه DataAccess در دسترس است. برای دسترسی سایر لایه‌ها به Repository‌ها، هر Repository می‌تواند از یک IRepository (این Interface دسترسی خواندنی نوشتنی به کلاس Repository دارد) که در لایه DataAccess بصورت public تعریف شده و تنها در لایه Business قابل دسترس است و یک IRepositoryReadOnly (این Interface دسترسی فقط خواندنی به کلاس Repository دارد) که در قسمت Common تعریف شده، ارث ببرد. به این صورت همان طور که در شکل بالا نیز می‌بینید، دسترسی‌هایی که از بیرون به لایه DataAccess صورت می‌گیرد، به دو قسمت تقسیم می‌شوند: اول دسترسی کامل به IRepository که تنها از طریق Business صورت می‌پذیرد و دوم دسترسی از طریق IRepositoryReadOnly که می‌تواند از هر جایی در سیستم که به قسمت Common دسترسی دارد صورت بپذیرد (البته استفاده از IRepositoryReadOnly به سیاست‌هایی که شما در نظر می‌گیرید بستگی دارد). با این کار مطمئن می‌شوید که تغییرات تنها می‌توانند از طریق Business صورت بپذیرند. همچنین حتی در صورتیکه نیاز بدانید، یک دسترسی فقط خواندنی را نیز به توسعه دهندگان سایر قسمت‌ها داده‌اید.

حال با توجه به توضیحات فوق، تنظیمات مربوط به Autofac را در لایه DataAccess انجام می‌دهیم.


طراحی تنظیمات Autofac در لایه DataAccess

public class DataAccessSetupDependency : Autofac.Module
    {
        protected override void Load(ContainerBuilder builder)
        {
            base.Load(builder);
            builder.RegisterType<EFContext>().As<IDbContext>();
            builder.RegisterType<UnitOfWork>().As<IUnitOfWork>();
            builder.RegisterAssemblyTypes(Assembly.GetExecutingAssembly())
             .Where(x => x.Namespace.EndsWith("Repositories"))
             .AsImplementedInterfaces();
        }
    }
همانطور که می‌بینید در این قسمت تنها تنظیمات وابستگی‌های لایه DataAccess در ماژول DataAccessSetupDependency انجام شده‌است.


طراحی لایه Business

در لایه Business نیز دسترسی‌های خود را تنها از طریق Interface هایی که کلاسهای Business از آنها ارث برده‌اند و آنها را پیاده سازی کرده‌اند، به قسمت Web می‌دهید.

طراحی تنظیمات Autofac در لایه Business

public class BusinessSetupDependency : Autofac.Module
    {
        protected override void Load(ContainerBuilder builder)
        {
            base.Load(builder);

            builder.RegisterAssemblyModules(typeof(SqlServerDataAccess.SetupDependencies.DataAccessSetupDependency).Assembly);

            //builder.RegisterAssemblyModules(typeof(CassandraDataAccess.SetupDependecies.SetupDependency).Assembly);

            builder.RegisterAssemblyTypes(Assembly.GetExecutingAssembly())
           .Where(x => x.Namespace.EndsWith("Business.Core"))
           .AsImplementedInterfaces();

            builder.RegisterAssemblyTypes(Assembly.GetExecutingAssembly())
            .Where(x => x.Namespace.EndsWith("Business.Businesses"))
            .AsImplementedInterfaces();
        }
    }
 همانطور که می‌بینید در ماژول BusinessSetupDependency ابتدا تنظیمات وابستگی‌های موجود در لایه DataAccess بدست آمده و در ادامه سایر تنظیمات موجود در لایه Business انجام شده‌اند.


طراحی لایه Web

جمع بندی تمام تنظیمات Autofac در لایه Web

public class WebSetupDependency : Autofac.Module
    {
        protected override void Load(ContainerBuilder builder)
        {
            base.Load(builder);
            builder.RegisterAssemblyModules(typeof(Business.SetupDependencies.BusinessSetupDependency).Assembly);
            builder.RegisterControllers(Assembly.GetExecutingAssembly());
            //سایر تنظیمات
            var container = builder.Build();
            CommonDependencyResolver.SetContainer(container);
            DependencyResolver.SetResolver(new AutofacDependencyResolver(container));

        }
    }
 public class AutofacConfig
    {
        public static void SetupContainer()
        {
             var builder = new ContainerBuilder();
            builder.RegisterAssemblyModules(Assembly.GetExecutingAssembly());
            var container = builder.Build();
            CommonDependencyResolver.SetContainer(container);
            DependencyResolver.SetResolver(new AutofacDependencyResolver(container));
        }
    }
ماژول WebSetupDependency در واقع جمع بندی از تمام وابستگی‌های لایه‌های موجود در سیستم است. بصورتیکه ابتدا تنظیمات وابستگی‌های لایه Business که خود شامل تنظیمات وابستگی‌های لایه DataAccess نیز هست، بدست می‌آیند و سپس لایه Web تنظیمات مرتبط با خودش را بر روی آنها اعمال می‌کند.

همچنین کلاس AutofacConfig مسئول جمع بندی تمام ماژول‌ها و ایجاد Container آنهاست و سپس این Container را در DependencyResolver  ثبت می‌کند. نکته‌ای را که باید در اینجا در نظر بگیرید، CommonDependencyResolver است که مسئول ثبت Container در قسمت Common است. به این صورت دیگر تنها لایه‌ای که به Container دسترسی دارد، لایه Web نیست. در واقع با ثبت Container در قسمت Common شما دسترسی کنترل شده‌ای را از Container به سایر لایه‌های سیستم  داده‌اید و در این حالت در صورتیکه لایه‌های دیگر مانند DataAccess یا Business به Container نیاز پیدا کنند، می‌توانند از طریق CommonDependencyResolver این دسترسی را داشته باشند.


جمع بندی

با طراحی ماژولار تنظیمات Autofac و استفاده از Interface‌ها برای ارتباط با دیگر قسمتها، دیگر نیازی نیست دسترسی‌های بی‌موردی از یک لایه را  به سایر قسمت‌ها داد و دیگر نیازی نیست شما نگران این باشید که ممکن است یکی  از توسعه دهندگان به‌دلایلی مانند کم تجربگی، کاری را خارج از زیرساختی که شما یا گروه پیاده سازی زیرساخت، پیاده سازی کرده‌اید انجام دهد. همه چیز آنطور که شما می‌خواهید و برنامه ریزی کرده‌اید، انجام می‌شود.
نظرات مطالب
کار با SignalR Core از طریق یک کلاینت Angular
سلام؛ من مثال شما را اجرا می‌کنم کلاینتم وصل می‌شود به هاب ولی سریع بعدش قطع میشه و خطای Error: Websocket closed with status code: 1006  بهم میده ، نمیدونم کجای کارم اشتباه بوده

بازخوردهای دوره
ارتباطات بلادرنگ و SignalR
- نیازی به سرفصل جدا ندارد با توجه به خودکار بودن انتخاب لایه انتقال بر اساس توانایی سکوی کاری مورد استفاده (در حین کار با SignalR، وب سوکت فقط در ویندوز 8، IIS8 به همراه پروژه‌ای مبتنی بر دات نت 4 و نیم پشتیبانی می‌شود). سایر بحث‌ها و نکات یکی است و تفاوتی نمی‌کند. زمانیکه با Hub کار می‌کنید در لایه‌ای قرار دارید که این جزئیات از شما مخفی می‌شود و کار انتخاب خودکار است (تصویر abstraction level مطلب جاری).
+ دور‌ه‌ها در سایت قسمتی دارند جهت پرسش و پاسخ اختصاصی که می‌شود مشکلات و سؤالات مرتبط به دوره را در آنجا ارسال کرد با توضیح بیشتر.
اشتراک‌ها
معرفی پروژه Helios از تیم ASP.NET
هسته‌ی فعلی ASP.NET و یا همان System.Web بنابر طراحی اولیه آن به وب فرم‌ها گره خورده است. با پروژه آزمایشی Helios قصد دارند این وابستگی را حذف کنند. برای مثال هاستینگ فعلی SignalR و Web API در IIS برفراز هسته‌ی ASP.NET است. پروژه‌ی Helios سطح پایین‌تر بوده و مستقیما بر فراز IIS کار می‌کند. به همین جهت بازدهی بالاتری (تا 2 برابر یا بیشتر) را نسبت به حالت قبلی ارائه می‌دهد. اطلاعات بیشتر
معرفی پروژه Helios از تیم ASP.NET
نظرات مطالب
چگونه نرم افزارهای تحت وب سریعتری داشته باشیم؟ قسمت سوم
بله. مدیریت می‌کنه، نه به تنهایی. اینجا هم باید اطلاعات Skip و Take رو بهش بدی تا صفحه بندی کم هزینه‌ای رو اعمال کنه. خود GridView در وب فرم‌ها هم paging داره. مشکلش اینه که در حالت پیش فرض کل اطلاعات رو از سرور واکشی می‌کنه و بعد یک صفحه رو نمایش می‌ده. بحث اینه که گرید اگر قراره یک صفحه رو نمایش بده که 20 ردیف داره، بتونه فقط 20 رکورد رو واکشی کنه و نه کل اطلاعات رو و این نیاز به کوئری‌های خاصی در سمت سرور داره. یک نمونه‌اش رو در واکشی اطلاعات به صورت تکه تکه لینک دادم.
مطالب
9# آموزش سیستم مدیریت کد Git : کار به صورت remote
تا اینجا هر آنچه درباره git آموختیم در رابطه با عملکرد git به صورت محلی بود. اما یکی از ویژگی‌های سیستم‌های توزیع شده، امکان استفاده از آن‌ها به صورت remote می‌باشد.
در مورد git تفاوت چندانی بین سرور‌ها و کلاینت‌ها وجود ندارد. تنها تفاوت، نحوه‌ی پیکربندی سرور است که این امکان را می‌دهد تا چندین کلاینت به صورت همزمان به آن متصل شده و با repository آن کار کنند. اما عملا تفاوتی بین repository موجود در کلاینت و سرور نیست.
تذکر ۱: در این مقاله از وب سایت github برای توضیح مثال‌ها استفاده شده است. github قدیمی‌ترین و قدرتمندترین وب سایت برای مدیریت repository‌های git است. اما اجباری در انتخاب آن نیست؛ زیرا انتخاب‌های فراوانی از جمله bitbucket   نیز وجود دارد.
تذکر ۲: نام مستعار origin اجباری نیست؛ اما از آن جهت که نام پیش فرض است، در اکثر مثال‌ها و توضیحات استفاده شده است.
قبل از شروع مبحث بهتر است کمی درباره‌ی پروتکل‌های ارتباطی پشتیبانی شده توسط git صحبت کنیم:
git از ۴ نوع پروتکل پشتیبانی می‌کند:
۱) (http(s: پروتکل http با پورت ۸۰ و https با پورت ۴۴۳ کار می‌کند و معمولا فایروال‌ها مشکلی با این پروتکل‌ها ندارند. از هر دوی آن‌ها می‌توان برای عملیات نوشتن و یا خواندن استفاده نمود و می‌توان آن‌ها را به گونه‌ای تنظیم کرد که برای برقراری ارتباط نیاز به تائید هویت داشته باشند.
۲) git: پروتکلی فقط خواندنی است که به صورت  anonymous و بر روی پورت ۹۴۱۸ کار می‌کند. شکل استفاده از آن به صورت زیر است و معمولا در github کاربرد فراوانی دارد:
git://github.com/[username]/[repositoryname].git
۳) ssh: همان پروتکل استفاده شده در یونیکس است که بر اساس مقادیر کلیدهای عمومی و خصوصی تعیین هویت را انجام می‌دهد. شکل استفاده از آن به صورت زیر است و بر روی پورت ۲۲ کار می‌کند و امکان نوشتن و خواندن را می‌دهد:
git@github.com:[username]/[repositoryname].git
۴) file: تنها استفاده محلی دارد و امکان نوشتن و خواندن را می‌دهد.

نحوه‌ی عملکرد git به صورت remote:
به طور کلی هر برنامه‌نویس نیاز به دو نوع از دستورات دارد تا همواره repository محلی با remote هماهنگ باشد:
۱) بتواند به طریقی داده‌های موجود در repository محلی خود را به سمت سرور بفرستد.
۲) این امکان را داشته باشد تا repository محلی خود را با استفاده از repository در سمت سرور آپدیت نماید تا از آخرین تغییراتی که توسط بقیه اعضای گروه صورت گرفته است آگاهی یابد.

طریقه رفتار git برای کار با repository‌های remote به صورت زیر است:
هنگامی‌که کاربر قصد دارد تا repository یا شاخه‌ای از آن را به سمت سرور بفرستد، git ابتدا یک شاخه با نام همان شاخه به اضافه /origin ایجاد می‌کند. مثلا برای شاخه master، آن نام به صورت زیر می‌شود:
origin/master
عملکرد این شاخه دقیقا مانند دیگر شاخه‌های git است؛ با این تفاوت که امکان check-in یا out برای این نوع شاخه‌ها وجود ندارد. زیرا git باید این شاخه‌ها را با شاخه‌ها متناظرشان در remote هماهنگ نگه دارد.
از این پس این شاخه‌ی ایجاد شده، به عنوان واسطی بین شاخه محلی و شاخه راه دور عمل می‌کند.

cloning:
با استفاده از دستور clone می‌توان یک repository در سمت سرور را به طور کامل در سمت کلاینت کپی کرد. به عنوان مثال repository مربوط به کتابخانه jquery از وب سایت github به صورت زیر است:
git clone https://github.com/jquery/jquery.git
همچنین می‌توان با استفاده از دستور زیر پوشه‌ای با نامی متفاوت را برای repository محلی انتخاب نمود:
git clone [URL][directory name]

اضافه کردن یک remote repository:
برای آن‌که بتوان تغییرات یک remote repository را به repository محلی منتقل نمود، ابتدا باید آن را به لیست repository‌های ریموت که در فایل config. ذخیره می‌شود به شکل زیر اضافه نمود:
git remote add [alias][URL]
در دستور فوق، برای repository باید یک نام مستعار تعریف کرد و در بخش URL باید آدرسی که سرور به وسیله آن امکان دریافت اطلاعات را به ما می‌دهد، نوشت. البته این بستگی به نوع پروتکل انتخابی دارد. به عنوان مثال:
git remote add origin https://github.com/jquery/jquery.git
اگر بخواهیم لیست repository‌هایی که به صورت remote اضافه شده‌اند را مشاهده کنیم، از دستور زیر استفاده می‌کنیم:
git remote
در صورتی‌که دستور فوق را با v- تایپ کنید اطلاعات کامل‌تری در رابطه با repository‌ها مشاهده خواهید کرد.
همچنین برای حذف یک remote repository از دستور زیر استفاده می‌‌کنیم:
git remote [alias] -rm
در صورتی‌که بخواهید لیستی از شاخه‌های remote را مشاهده کنید کافیست از دستور زیر استفاده کنید:
git branch -r
همچنین می‌توان از دستور زیر برای نمایش تمامی شاخه‌ها استفاده کرد:
git branch -a

fetch:
برای دریافت اطلاعات از دستور زیر استفاده می‌کنیم:
git fetch [alias][alias/branch name]
در صورتی‌که تنها یک repository باشد می‌توان از نوشتن نام مستعار صرفنظر نمود. همچنین اگر شاخه یا شاخه‌های مورد نظر به صورت track شده باشند، می‌توان قسمت دوم دستور فوق را نیز ننوشت.
اگر بعد از اجرای دستور فوق، بر روی یک شاخه log بگیرید، خواهید دید که تغییرات در شاخه محلی اعمال نشده است زیرا دستور فوق تنها داده‌ها را بر روی شاخه [origin/[branchname ذخیره کرده است. برای آپدیت شدن شاخه اصلی باید با استفاده از دستور merge آن را در شاخه مورد نظر ادغام کرد.

pulling:
چون کاربرد دو دستور fetch و merge به صورت پشت سر هم زیاد است git دو دستور فوق را با استفاده از pull انجام می‌دهد:
pull [alias][remote branch name ]
اگر دو مقدار فوق را برای دستور pull تعیین نکنید، ممکن است در هنگام اجرای دستور فوق با خطایی مواجه شوید مبنی بر اینکه git نمی‌داند دقیقا شاخه ریموت را با کدام شاخه محلی باید ادغام کند. این مشکل زمانی پیش می‌آید که برای شاخه ریموت یک شاخه محلی متناظر وجود نداشته باشد. برای ایجاد تناظر بین دو شاخه ریموت و لوکال درگذشته باید فایل config. را تغییر می‌دادیم، اما نسخه جدید git دستوری را برای آن دارد:
git branch --set-upstream [local brnach][alias/branch name]
با اجرای این دستور از این پس شاخه محلی تغییرات شاخه remote را دنبال می‌کند.

pushing:
با استفاده از push می‌توان تغییرات ایجاد شده را به remote repository انتقال داد:
git push -u [alias][branch name ]
وجود u- در اینجا بدین معنا است که ما میخواهیم تغییرات repository در سمت سرور دنبال شود. در صورت استفاده نکردن از u- بایستی برای push هر بار مقادیر داخل کروشه‌ها را بنویسیم. در صورتی‌که بعدا بخواهیم، می‌توان توسط همان دستوری که در قسمت pull گفته شد دو شاخه را به هم وابسته کنیم.
tag:
همانطور که قبلا گفته شد تگ‌ها برای نشانه‌گذاری و دسترسی راحت‌تر به به commitها هستند. برای ایجاد یک تگ از دستور زیر استفاده می‌شود:
git tag [tag name]
همچنین می‌توان با a- برای تگ پیامی نوشت و یا با s- آن را امضا کرد. برای مشاهده تگ‌ها از دستور زیر استفاده می‌شود:
git tag
در حالت پیشفرض git تگ‌ها را push نمی‌کند. برای push کردن تگ‌ها باید دستور push را با اصلاح‌کننده tages-- به کارببرید.
مطالب
آشنایی با Directive ها در AngularJs
اگر مطالعه ای اجمالی درباره مزیت‌ها و قدرت‌های فریم ورک Angular داشته باشید یکی از مواردی که بسیار جلب توجه می‌کند مبحث Directive‌ها است. به کمک Directive‌ها در Angular می‌توانید کد‌های HTML خود را توسعه دهید. این توسعه علاوه بر تعریف تگ‌های جدید، شامل توسعه کلاس‌ها و همچنین ویژگی‌های تگ‌های HTML نیز خواهد بود. کد‌های HTML شما بسیار خواناتر و از طرفی با قابلیت استفاده مجدد می‌شود. البته این پست فقط شروع به کار در این مقوله است زیرا مبحث Directive‌ها بسیار گسترده‌تر از آن است که بتوان مطالب آن را در  یک مقاله گنجاند.
برای شروع یک فایل جاوا اسکریپ ایجاد کرده و در ابتدای آن یک ماژول تعریف کنید:
var app = angular.module('myApp', []);
در این جا نام ماژول را myApp انتخاب کردم. حال یک Directive به نام angry (نام دیرکتیو‌ها را با حروف کوچک آغاز کنید )به صورت زیر ایجاد می‌کنیم:
app.directive('angry', function () {
    return {
        restrict: 'E',
        template: '<div style="color:red"> I am angry!</div>'
    }
})
 تابع سازنده Directive مورد نظر که یک آبجکت را برگشت می‌دهد شامل خواص زیر می‌باشد:
restrict: که چهار مقدار E و A و C و M را می‌پذیرد که به EACM نیز معروف هستند.
E: زمانی که قصد داشته باشیم یک المان جدید بسازیم از E به معنای element در restrict استفاده می‌کنیم(<my-directive></my-directive> 
 A: زمانی که قصد داشته باشیم Directive مورد نظر به عنوان Attribute در تگ‌ها استفاده شود از A به معنای Attribute در restrict استفاده می‌شود(<div my-directive="exp"></div> 
C: از C نیز برای تعریف Directive به عنوان مقادیر ویژگی کلاس استفاده می‌کنیم(<div class="my-directive: exp "></div> 
M: حالت M  نیز برای استفاده Directive در کامنت‌ها است(<!-- directive: my-directive exp -->  ).
در ادامه یک Directive  دیگر به نام happy می‌سازیم:
app.directive('happy', function () {
    return {
        restrict: 'A',
        template: '<div style="color:blue"> I am happy!</div>'
    };
})
تفاوت اصلی بین این دو Directive در نوع restrict آن‌ها می‌باشد. برای استفاده از این Directive‌ها در View می‌توان به صورت زیر عمل نمود:
<script type="text/javascript" src="~/scripts/Modules/module1.js"></script>

<div ng-app="myApp">
    <angry></angry>
    <div happy></div>
</div>
همان طور که می‌بینید دستور Directive اول که را با restrict از نوع E است می‌توان به عنوان یک تگ جدید استفاده کرد. دستور happy به عنوان ویژگی تگ div مورد استفاده قرار می‌گیرد(به دلیل اینکه restrict آن از نوع A است) که در نهایت خروجی ساده مثال بالا به صورت زیر خواهد بود:



ادامه دارد...