پروژه‌ها
ادغام، اضافه کردن و جدا کردن صفحات PDF
این پروژه ساده را به صورت Windows Form Application و با زبان Python ساختم. می‌تواند مثالی باشد برای کسانی که میخواهند پایتون را در ویندوز یاد بگیرند و اجرا کنند. اگر کسی پروژه را امتحان کرد، خوشحال خواهم شد خطا‌ها و اشکالات را اینجا اعلام کند.
  1. ادغام چند فایل PDF به صورت فایل واحد (Merging)
  2. اضافه کردن یک فایل PDF به یک فایل موجود (Appending)
  3. جدا کردن صفحات دلخواه از یک فایل و ذخیره آنها در یک فایل جدا (Splitting)
نحوه اجرا: 
  1. در صورت نصب امکانات پایتون برای ویژوال استودیو مثل سایر پروژه‌های دات نت قابل اجرا و دیباگ است.
  2. از طریق خط فرمان  و دستور ipy که در ادامه مثالی میزنم.
  3. من خودم از طریق یک برنامه کنسول ساده پروژه را خارج از محیط توسعه اجرا میکنم که در ادامه مثالی میزنم.
 اجرا از خط فرمان:
  ipy C:\\PdfTools\\PdfTools.py

اجرا از برنامه کنسول:
var process = new Process();
var startInfo = new ProcessStartInfo
      {
            WindowStyle = ProcessWindowStyle.Hidden,
            FileName = "CMD.exe",
            Arguments = "/C ipy C:\\PdfTools\\PdfTools.py"
      };
process.StartInfo = startInfo;
process.Start();
نکته: در صورتی که بخواهید از برنامه کنسول برای اجرا استفاده کنید آیکن‌های برنامه باید در پوشه Debug وجود داشته باشند! 

مطالب
ELMAH 1.1

نگارش جدید ELMAH ارائه شده است. این نگارش کاملا با نگارش قبلی سازگار بوده و تنها بازنویسی فایل dll آن با نگارش جدید کفایت می‌کند.

لیست موارد فیکس شده
- System.Data.SQLite.dll causes image problems on 64-bit IIS/ASP.NET
- Incorrect jscript filter sample

لیست تازه‌های آن
- Ability to set mail priority in errorMail config section
- Allow configuration-based filtering rules to be diffrent for e-mail and log
- Adjust behavior of smtpPort attribute in
- Remove the XML declaration from the string returned by ErrorXml.EncodeString


دریافت از گوگل کد و یا دریافت از رپید شیر (سورس +‌ بایناری)

پاسخ به پرسش‌ها
ساخت یک دیتابیس ترکیبی از SQL و فایل های XML

یعنی می فرمائید اینکه در روش اول، هر روز تعداد زیادی رکورد به دیتابیس افزوده میشه ولی در روش دوم، فقط تعداد ثابتی رکورد (به ازای هر کالا یک رکورد) وجود داره که هر روز، یک فیلد آن (مثلا در قالب یک رشته) بروزرسانی میشه، بازهم روش دوم کم حجم تر از روش اول می شه؟ مثلا برای 1000 کالا، در روش اول، پس از یکسال، 10 میلیون رکورد باید ثبت بشه ولی در روش دوم، فقط 1000 رکورد در سال وجود داره که البته هر روز، فایل XML (یا در قالب رشته) مربوط به این رکوردها با زمان حجیم تر میشه.

در واقع مشکل اصلی من اینه که نرم افزار، هر روز، باید تعداد زیادی داده رو در مدت زمان کوتاهی دریافت و ثبت کنه. برای کاهش مدت زمان لازم برای این کار، من از BullkInsert و حتی افزونه هایی مانند Z.EntityFramework.Extensions استفاده می کنم. ولی بازهم زمان زیادی برای دریافت و ثبت داده ها لازم هستش. به همین دلیل می خوام بدونم آیا در این سناریوی خاص، میشه طراحی رو به شکلی تغییر داد که بر خلاف روش اول، نیازی به ثبت این تعداد رکورد در هر روز نباشه و یا اینکه ثبت این داده ها اجتناب ناپذیره؟

همانگونه که شما فرمودید روش دوم به وضوح غیر اصولی است ولی آیا جنابعالی پیشنهادی برای اجرای روش اول به صورت اصولی و بهینه دارید؟

نظرات مطالب
معرفی کتابخانه PdfReport
آقای نصیری .
با سلام. من قصد دارم گزارشاتم را براساس pdf report ایجاد کنم ولی چند تا مشکل دارم. در صورت امکان راهنمایی کنید:
1- آیا می‌شود محتوای فایل پی دی اف را درون سیلورلایت مثلاً در یک گرید یا یک بوردر  نمایش داد ؟
2- حجم فایل خروجی در مثالی که شما برای دانلود قرار دادید 400 کیلوبایت بود. آیا می‌توان حجم آنرا پایین آورد؟
3- در مثال شما حدود 20 ثانیه طول کشید تا گزارش ساخته شود. آیا می‌شود این زمان را کمتر کرد؟
متشکرم از زحمات شما.
مطالب دوره‌ها
الگوی معکوس سازی کنترل چیست؟
معکوس سازی کنترل (Inversion of Control) الگویی است که نحوه پیاده سازی اصل معکوس سازی وابستگی‌ها (Dependency inversion principle) را بیان می‌کند. با معکوس سازی کنترل، کنترل چیزی را با تغییر کنترل کننده، معکوس می‌کنیم. برای نمونه کلاسی را داریم که ایجاد اشیاء را کنترل می‌کند؛ با معکوس سازی آن به کلاسی یا قسمتی دیگر از سیستم، این مسئولیت را واگذار خواهیم کرد.
IoC یک الگوی سطح بالا است و به روش‌های مختلفی به مسایل متفاوتی جهت معکوس سازی کنترل، قابل اعمال می‌باشد؛ مانند:
- کنترل اینترفیس‌های بین دو سیستم
- کنترل جریان کاری برنامه
- کنترل بر روی ایجاد وابستگی‌ها (جایی که تزریق وابستگی‌ها و DI ظاهر می‌شوند)


سؤال: بین IoC و DIP چه تفاوتی وجود دارد؟

در DIP (قسمت قبل) به این نتیجه رسیدیم که یک ماژول سطح بالاتر نباید به جزئیات پیاده سازی‌های ماژولی سطح پایین‌تر وابسته باشد. هر دوی این‌ها باید بر اساس Abstraction با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. IoC روشی است که این Abstraction را فراهم می‌کند. در DIP فقط نگران این هستیم که ماژول‌های موجود در لایه‌های مختلف برنامه به یکدیگر وابسته نباشند اما بیان نکردیم که چگونه.


معکوس سازی اینترفیس‌ها

هدف از معکوس سازی اینترفیس‌ها، استفاده صحیح و معنا دار از اینترفیس‌ها می‌باشد. به این معنا که صرفا تعریف اینترفیس‌ها به این معنا نیست که طراحی صحیحی در برنامه بکار گرفته شده است و در حالت کلی هیچ معنای خاصی ندارد و ارزشی را به برنامه و سیستم شما اضافه نخواهد کرد.
برای مثال یک مسابقه بوکس را درنظر بگیرید. در اینجا Ali یک بوکسور است. مطابق عادت معمول، یک اینترفیس را مخصوص این کلاس ایجاد کرده، به نام IAli و مسابقه بوکس از آن استفاده خواهد کرد. در اینجا تعریف یک اینترفیس برای Ali، هیچ ارزش افزوده‌ای را به همراه ندارد و متاسفانه عادتی است که در بین بسیاری از برنامه نویس‌ها متداول شده است؛ بدون اینکه علت واقعی آن‌را بدانند و تسلطی به الگوهای طراحی برنامه نویسی شیءگرا داشته باشند. صرف اینکه به آن‌ها گفته شده است تعریف اینترفیس خوب است، سعی می‌کنند برای همه چیز اینترفیس تعریف کنند!
تعریف یک اینترفیس تنها زمانی ارزش خواهد داشت که چندین پیاده سازی از آن ارائه شود. در مثال ما پیاده سازی‌های مختلفی از اینترفیس IAli بی‌مفهوم است. همچنین در دنیای واقعی، در یک مسابقه بوکس، چندین و چند شرکت کننده وجود خواهند داشت. آیا باید به ازای هر کدام یک اینترفیس جداگانه تعریف کرد؟ ضمنا ممکن است اینترفیس IAli متدی داشته باشد به نام ضربه، اینترفیس IVahid متد دیگری داشته باشد به نام دفاع.
کاری که در اینجا جهت طراحی صحیح باید صورت گیرد، معکوس سازی اینترفیس‌ها است. به این ترتیب که مسابقه بوکس است که باید اینترفیس مورد نیاز خود را تعریف کند و آن هم تنها یک اینترفیس است به نام IBoxer. اکنون Ali، Vahid و سایرین باید این اینترفیس را جهت شرکت در مسابقه بوکس پیاده سازی کنند. بنابراین دیگر صرف وجود یک کلاس، اینترفیس مجزایی برای آن تعریف نشده و بر اساس معکوس سازی کنترل است که تعریف اینترفیس IBoxer معنا پیدا کرده است. اکنون IBoxer دارای چندین و چند پیاده سازی خواهد بود. به این ترتیب، تعریف اینترفیس، ارزشی را به سیستم افزوده است.
به این نوع معکوس سازی اینترفیس‌ها، الگوی provider model نیز گفته می‌شود. برای مثال کلاسی که از چندین سرویس استفاده می‌کند، بهتر است یک IService را ایجاد کرده و تامین کننده‌هایی، این IService را پیاده سازی کنند. نمونه‌ای از آن در دنیای دات نت، Membership Provider موجود در ASP.NET است که پیاده سازی‌های بسیاری از آن تاکنون تهیه و ارائه شده‌اند.




معکوس سازی جریان کاری برنامه

جریان کاری معمول یک برنامه یا Noraml flow، عموما رویه‌ای یا Procedural است؛ به این معنا که از یک مرحله به مرحله‌ای بعد هدایت خواهد شد. برای مثال یک برنامه خط فرمان را درنظر بگیرید که ابتدا می‌پرسد نام شما چیست؟ در مرحله بعد مثلا رنگ مورد علاقه شما را خواهد پرسید.
برای معکوس سازی این جریان کاری، از یک رابط کاربری گرافیکی یا GUI استفاده می‌شود. مثلا یک فرم را درنظر بگیرید که در آن دو جعبه متنی، کار دریافت نام و رنگ را به عهده دارند؛ به همراه یک دکمه ثبت اطلاعات. به این ترتیب بجای اینکه برنامه، مرحله به مرحله کاربر را جهت ثبت اطلاعات هدایت کند، کنترل به کاربر منتقل و معکوس شده است.


معکوس سازی تولید اشیاء

معکوس سازی تولید اشیاء، اصل بحث دوره و سری جاری را تشکیل می‌دهد و در ادامه مباحث، بیشتر و عمیق‌تر بررسی خواهد گردید.
روش متداول تعریف و استفاده از اشیاء دیگر درون یک کلاس، وهله سازی آن‌ها توسط کلمه کلیدی new است. به این ترتیب از یک وابستگی به صورت مستقیم درون کدهای کلاس استفاده خواهد شد. بنابراین در این حالت کلاس‌های سطح بالاتر به ماژول‌های سطح پایین، به صورت مستقیم وابسته می‌گردند.
برای اینکه این کنترل را معکوس کنیم، نیاز است ایجاد و وهله سازی این اشیاء وابستگی را در خارج از کلاس جاری انجام دهیم. شاید در اینجا بپرسید که چرا؟
اگر با الگوی طراحی شیءگرای Factory آشنا باشید، همان ایده در اینجا مدنظر است:
Button button;
switch (UserSettings.UserSkinType)
{
   case UserSkinTypes.Normal:
      button = new Button();
      break;
   case UserSkinTypes.Fancy:
      button = new FancyButton();
      break;
}
در این مثال بر اساس تنظیمات کاربر، قرار است شکل دکمه‌های نمایش داده شده در صفحه تغییر کنند.
حال در این برنامه اگر قرار باشد کار و کنترل محل وهله سازی این دکمه‌ها معکوس نشود، در هر قسمتی از برنامه نیاز است این سوئیچ تکرار گردد (برای مثال در چند ده فرم مختلف برنامه). بنابراین بهتر است محل ایجاد این دکمه‌ها به کلاس دیگری منتقل شود مانند ButtonFactory و سپس از این کلاس در مکان‌های مختلف برنامه استفاده گردد:
 Button button = ButtonFactory.CreateButton();
در این حالت علاوه بر کاهش کدهای تکراری، اگر حالت دکمه جدیدی نیز طراحی گردید، نیاز نخواهد بود تا بسیاری از نقاط برنامه بازنویسی شوند.
بنابراین در مثال فوق، کنترل ایجاد دکمه‌ها به یک کلاس پایه قرار گرفته در خارج از کلاس جاری، معکوس شده است.


انواع معکوس سازی تولید اشیاء

بسیاری شاید تصور کنند که تنها راه معکوس سازی تولید اشیاء، تزریق وابستگی‌ها است؛ اما روش‌های چندی برای انجام اینکار وجود دارد:
الف) استفاده از الگوی طراحی Factory (که نمونه‌ای از آن‌را در قسمت قبل مشاهده کردید)
ب) استفاده از الگوی Service Locator
 Button button = ServiceLocator.Create(IButton.Class)
در این الگو بر اساس یک سری تنظیمات اولیه، نوع خاصی از یک اینترفیس درخواست شده و نهایتا وهله‌ای که آن‌را پیاده سازی می‌کند، به برنامه بازگشت داده می‌شود.
ج) تزریق وابستگی‌ها
Button button = GetTheButton();
Form1 frm = new Form1(button);
در اینجا نوع وابستگی مورد نیاز کلاس Form1 در سازنده آن تعریف شده و کار تهیه وهله‌ای از آن وابستگی در خارج از کلاس صورت می‌گیرد.

به صورت خلاصه هر زمانیکه تولید و وهله سازی وابستگی‌های یک کلاس را به خارج از آن منتقل کردید، کار معکوس سازی تولید وابستگی‌ها انجام شده است.
مطالب
آشنایی با الگوی طراحی Template Method
سناریویی وجود دارد که در آن شما می‌خواهید تنها یک کار را انجام دهید، ولی برای انجام آن n روش وجود دارد. برای مثال قصد مرتب سازی دارید و برای اینکار روش‌های مختلفی وجود دارند. برای حل این مساله پیشتر از الگوی طراحی استراتژی استفاده نمودیم.(مطالعه بیشتر در مورد الگوی طراحی استراتژی)
حال به سناریویی برخورد کردیم که بصورت زیر است:
می‌خواهیم یک کار را انجام دهیم ولی برای انجام این کار تنها برخی بخش‌های کار با هم متفاوت هستند. برای مثال قصد تولید گزارش و چاپ آن را داریم. در این سناریو خواندن اطلاعات و پردازش آن‌ها رخدادهایی ثابت هستند. ولی اگر بخواهیم گزارش را چاپ کنیم به مشکل می‌خوریم؛ چرا که چاپ گزارش به فرمت اکسل، فرمت و روش خود را دارد و چاپ به فرمت PDF شرایط خود را دارد.
در این سناریو دیگر الگوی طراحی استراتژی جواب نخواهد داد و نیاز داریم با یک الگوی طراحی جدید آشنا بشویم. این الگوی طراحی Template Method نام دارد.
در این الگو یک کلاس انتزاعی داریم به صورت زیر:
    public abstract class DataExporter
    {
        public void ReadData()
        {
            Console.WriteLine("Data is reading from SQL Server Database");
        }

        public void ProcessData()
        {
            Console.WriteLine("Data is processing...!");
        }

        public abstract void PrintData();

        public void GetReport()
        {
            ReadData();
            ProcessData();
            PrintData();
        }
    }
این کلاس abstract، یک متد بنام GetReport دارد که نحوه‌ی انجام کار را مشخص می‌کند. متدهای ReadData و ProcessData نشان می‌دهند که انجام این دو عمل همیشه ثابت هستند (منظور در این سناریو همیشه ثابت هستند). متد PrintData همانطور که مشاهده می‌شود بصورت انتزاعی تعریف شده است، چرا که چاپ عملی است که در هر فرمت دارای خروجی متفاوتی می‌باشد.
لذا در ادامه داریم:
    public class ExcelExporter : DataExporter
    {
        public override void PrintData()
        {
            Console.WriteLine("Data exported to Microsoft Excel!");
        }
    }

    public class PDFExporter : DataExporter
    {
        public override void PrintData()
        {
            Console.WriteLine("Data exported to PDF!");
        }
    }
کلاس ExcelExporter برای چاپ به فرمت اکسل می‌باشد. همانطور که مشاهده می‌شود این کلاس از کلاس انتزاعی DataExporter ارث بری کرده است. این بدین معنا است که کلاس ExcelExporter کارهای ReadData و ProcessData را از کلاس پدر خود می‌گیرد و در ادامه نحوه‌ی چاپ مختص به خود را پیاده می‌کند. همین توضیحات در مورد PDFExporter نیز صادق است.
حال برای استفاده‌ی از این کدها داریم:
            DataExporter dataExporter = new ExcelExporter();
            dataExporter.GetReport();
            Console.WriteLine("****************************");
            dataExporter = new PDFExporter();
            dataExporter.GetReport();
شما شاید بخواهید متدهای ReadData و ExportData و ProcessData را با سطح دسترسی متفاوتی از public تعریف نمایید که در این مقاله به این دلیل که خارج از بحث بود به آنها اشاره نشد و بصورت پیش فرض public در نظر گرفته شد.
مطالب
استفاده از #F در پروژه های MVC4
در این پست با روش پیاده سازی پروژه‌های WPF با استفاده از #F آشنا شدید. قصد دارم در طی چند پست روش پیاده سازی پروژه‌های Asp.Net MVC 4  با استفاده از #F را شرح دهم.
»اگر با #F آشنایی ندارید می‌توانید از اینجا شروع کنید.
به صورت کلی برای استفاده گسترده از #F در پروژه‌های وب نیاز به یک سری template‌های آماده داریم در غیر این صورت کار کمی سخت خواهد شد. به تصویر زیر دقت نمایید:

واضح است که با توجه به تصویر بالا کنترلر‌ها و البته مدل‌های app  و هر آنچه که سمت سرور به آن نیاز است باید با استفاده از #F پیاده سازی شوند. اما هنگامی که کنترلر‌ها با استفاده از #F نوشته شوند سیستم مسیر یابی نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. علاوه بر آن باید فکری برای بخش Bundling و همچنین فیلتر‌هاو... نمود. در نتیجه با توجه به template پروژه مورد نظر بر خلاف حالت پیش فرض #C آن که در قالب یک پروژه ارائه می‌شود در این جا حداقل به دو پروژه نیاز داریم. خوشبختانه همانند پروژه FSharpX که برای WPF مناسب است برای MVC نیز template آماده موجود است که در ادامه با آن آشنا خواهیم شد.

شروع به کار

ابتدا در VS.Net یک پروژه جدید ایجاد نمایید. از بخش Online Template گزینه FSharp MVC 4 را جستجو کنید. 

بعد از انتخاب نام پروژه و  کلیک بر روی Ok ( و البته دانلود حدود ده MB اطلاعات) صفحه زیر نمایان می‌شود. در این قسمت تنظیمات مربوط به انتخاب View Engine و نوع قالب پروژه را وجود دارد. در صورتی که قصد استفاده از Web Api را دارید گزینه  Web Api Project را انتخاب کنید در غیر این صورت گزینه Empty Project.

البته از Visual Studio 2012 به بعد این بخش به صورت زیر خواهد بود که قسمت Single Page App به آن اضافه شده است:

بعد از کلیک بر روی Ok یک پروژه بر اساس Template مورد نظر ساخته می‌شود. همانند تصویر زیر:

بررسی تغییرات

در یک نگاه به راحتی می‌توان تغییرات زیر را در پروژه Web تشخیص داد:

»پوشه Controller وجود ندارد؛

»پوشه مدل وجود ندارد؛

»فایل Global.asax دیگر فایلی به نام Global.asax.cs را همراه با خود ندارد.

دلیل اصلی عدم وجود موارد بالا این است که تمام این موارد باید به صورت #F پیاده سازی شوند در نتیجه به پروژه #F ساخته شده منتقل شده اند. فایل Global.asax را باز نمایید. سورس زیر قابل مشاهده است:

<%@ Application Inherits="FsWeb.Global" Language="C#" %> <script Language="C#" RunAt="server">
 // Defines the Application_Start method and calls Start in // System.Web.HttpApplication from which Global inherits. protected void Application_Start(Object sender, EventArgs e) { base.Start(); } </script>
تمامی کاری که تکه کد بالا انجام می‌دهد فراخواهی متد Start در فایل Global متناظر در پروژه #F است. اگر به قسمت reference‌های پروژه Web دقت کنید خواهید که به پروژه #F متناظر رفرنس دارد.
حال به بررسی پروژه #F  ساخته شده خواهیم پرداخت. در این پروژه یک فایل  Global.fs وجود دارد که سورس آن به صورت زیر است:

namespace FsWeb

open System
open System.Web
open System.Web.Mvc
open System.Web.Routing

type Route = { controller : string
               action : string
               id : UrlParameter }

type Global() =
    inherit System.Web.HttpApplication() 

    static member RegisterRoutes(routes:RouteCollection) =
        routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}")
        routes.MapRoute("Default", 
                        "{controller}/{action}/{id}", 
                        { controller = "Home"; action = "Index"
                          id = UrlParameter.Optional } )

    member this.Start() =
        AreaRegistration.RegisterAllAreas()
        Global.RegisterRoutes(RouteTable.Routes)
  در پروژه‌های MVC بر اساس زبان #C،  کلاسی به نام RouteConfig وجود دارد که در فایل Global.asax.cs فراخوانی می‌شود:
RouteConfig.RegisterRoutes(RouteTable.Routes);
و کد‌های مورد نظر جهت تعیین الگوی مسیر یابی کنترلر‌ها و درخواست‌ها در کلاس RouteConfig نیز به صورت زیر می‌باشد:
public class RouteConfig
    {
        public static void RegisterRoutes(RouteCollection routes)
        {
            routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}");

            routes.MapRoute(
                name: "Default",
                url: "{controller}/{action}/{id}",
                defaults: new { controller = "Home", action = "Index", id = UrlParameter.Optional }
            );
        }
    }
اما در اینجا بر خلاف #C، تعریف و اجرای سیستم مسیر یابی در یک فایل انجام می‌شود. در بخش اول ابتدا یک type تعریف می‌شود که معادل با تعیین Routing در زبان #C است. علاوه بر آن متد RegisterRoutes جهت تعیین و انتساب Route Type تعریف شده به Route Collection مورد نظر نیز در این فایل می‌باشد. 

//تعریف الکوی مسیر یابی
type Route = { controller : string
               action : string
               id : UrlParameter }

type Global() =
    inherit System.Web.HttpApplication() 

    static member RegisterRoutes(routes:RouteCollection) =
       //فراخوانی  و انتساب الگوی مسیر یابی به  مسیر‌های تعریف شده
       routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}")
        routes.MapRoute("Default", 
                        "{controller}/{action}/{id}", 
                        { controller = "Home"; action = "Index"
                          id = UrlParameter.Optional } )
در نهایت نیز تابع RegisterRoute در تابع Start فراخوانی خواهد شد.
Global.RegisterRoutes(RouteTable.Routes)
نتیجه کلی تا اینجا:
در این پست با Template پروژه‌های F# MVC 4 اشنا شدیم و از طرفی مشخص شد که برای پیاده سازی این گونه پروژه‌ها حداقل نیاز به دو پروژه داریم. یک پروژه که از نوع #C است ولی در آن فقط View ‌ها و فایل جاوااسکریپتی و البته Css وجود دارد. از طرف دیگر کنترلر‌ها و مدل‌ها و هر چیز دیگر که مربوط به سمت سرور است در قالب یک پروژه #F پیاده سازی می‌شود.
در پست بعدی با روش تعریف و توسعه کنترلر‌ها و مدل‌ها آشنا خواهیم شد.
نظرات مطالب
استخراج اطلاعات از صفحات وب با کمک HtmlAgilityPack
- شما باید از طریق نیوگت با دستور Install-Package HtmlAgilityPack این بسته رو نصب کنید. یا اینکه فایل DLL اون رو از سایتش دریافت و به ارجاعات پروژه اضافه کنید.
- کدهای کلاس Crawler چند کامنت بالاتر ارسال شدن. تابع GetXHtmlFromUri که ملاحظه می‌کنید.
- مواردی مانند Birthday, LargePhotoUri یک سری متغیر هستند که از طرف نویسنده مقاله تعریف شدن. مهم نیستند. حذفشون کنید.
- یک مثال دیگر در مورد استفاده از کتابخانه HtmlAgilityPack با کد قابل دریافت.
نظرات مطالب
EF Code First #1
Connection String کاری به دیتامدل نداره. پیش فرض آن نام کلاسی است که از DbContext مشتق می‌شود (در مطلب فوق توضیح دادم: «در هر دو حالت، name باید به نام کلاس مشتق شده از DbContext اشاره کند که در مثال جاری همان Context است.»).
نیازی هم نیست در سراسر پروژه تکرار شود. یکبار باید در فایل کانفیگ برنامه تعریف شود.
اطلاع داشتن از این قراردادهای توکار از اتلاف وقت جلوگیری می‌کند.