مطالب
ایجاد ServiceLocator با استفاده از Ninject
در پست قبلی روش استفاده از ServiceLocator رو با استفاده از Microsoft Unity بررسی کردیم. در این پست قصد دارم همون مثال رو با استفاده از Ninject پیاده سازی کنم. Ninject ابزاری برای پیاده سازی Dependency Injection در پروژه‌های دات نت است که کار کردن با اون واقعا راحته. برای شروع کلاس‌های Book و BookRepository  و BookService و اینترفیس IBookRepository از این پست دریافت کنید.
حالا با استفاده از NuGet باید ServiceLocator رو برای Ninject دریافت کنید. برای این کار در Package Manager Console دستور زیر رو وارد کنید.
PM> Install-Package CommonServiceLocator.NinjectAdapter
بعد از دانلود و نصب Referenceهای زیر به پروژه اضافه می‌شوند.
  • Ninject
  • NinjectAdapter
  • Microsoft.Practices.ServiceLocation 

اگر دقت کنید برای ایجاد ServiceLocator دارم از ServiceLocator؛Enterprise Library استفاده می‌کنم. ولی برای این کار به جای استفاده UnityServiceLocator باید از NinjectServiceLocator استفاده کنم. 

ابتدا

برای پیاده سازی مثال قبل در کلاس Program  کد‌های زیر رو وارد کنید.

using System;
using Ninject;
using NinjectAdapter;
using Microsoft.Practices.ServiceLocation;

namespace ServiceLocatorPattern
{
    class Program
    {
        static void Main( string[] args )
        {
            IKernel kernel = new StandardKernel();

            kernel.Bind<IBookRepository>().To<BookRepository>();

            ServiceLocator.SetLocatorProvider( () => new NinjectServiceLocator( kernel ) );

            BookService service = new BookService();

            service.PrintAllBooks();

            Console.ReadLine();
        }
    }
}
همان طور که می‌بینید روال انجام کار دقیقا مثل قبل هست فقط Syntax کمی متفاوت شده. برای مثال به جای استفاده از IUnityContainer از IKernel استفاده کردم و به جای دستور RegisterType از دستور Bind استفاده شده. دز نهایت هم ServiceLocator به یک NinjectServiceLocator ای که IKernel  رو دریافت کرده ست شد.
به تصویر زیر دقت کنید.

همان طور که می‌بینید در هر جای پروژه که نیاز به یک Instance از یک کلاس داشته باشید می‌تونید با استفاده از ServiceLocator این کار خیلی راحت انجام بدید.

بعد از اجرای پروژه  خروجی دقیقا مانند مثال قبل خواهد بود.

 
مطالب
مروری بر سازنده‌ها - سازنده‌های ایستا (static)
مروری بر سازنده‌ها
سازنده‌های ایستا (static) 

همانطور که می‌دانید در هنگام ساخت کلاس‌ها وجود یک سازنده الزامی و واجب است، حتی در زمانی که شما برای کلاستان سازنده‌ای تعریف نکنید یک سازنده پیشفرض برای کلاس، توسط دات نت و زبان صورت می‌گیرد.

اما چند نکته درباره سازنده‌های ایستا وجود دارد:
• سازنده ایستا هیچگونه صفتی (public, private, protected, internal,… ) را نمی‌پذیرد.
• سازنده استاتیک نمی‌تواند پارامتر ورودی بپذیرد.
• سازنده استاتیک را نمی‌توان به صورت مستقیم فراخوانی کرد.
• برنامه نویس و کاربر هیچ کنترلی بر زمان فراخوانی این نوع سازنده ندارد.

کاربرد این نوع سازنده‌ها بیشتر در زمانهایی می‌باشد که برنامه نویس بخواهد قبل از استفاده کلاس یک سری پیش نیاز‌ها بررسی شود و یا یک سری تنظمیات ایجاد شود یا تخصیص حافظه‌ای صورت بگیرد. البته فقط یک بار نیاز است این ملزومات برطرف یا بررسی گردد. زیرا سازنده‌های استاتیک قبل از فراخوانی سازنده معمولی در هنگام ساخت اولین شیء از کلاس فراخوانی می‌شوند و دیگر فراخوانی نمی‌شوند

 class test
    {
        static string fname, lname;
        static test()
        {
            console.write("first name:");
            fname = console.readline();
            console.write("last name:");
            lname = console.readline();
            console.writeline("thank you");
        }
        public test()
        {
            //some other code
        }
    }
در مثال بالا همانطور که مشاهده می‌شود (یک مثال ساده ساده) در قبل از استفاده از کلاس یکبار نام و نام خانوادگی از کاربر پرسیده می‌شود که می‌توان نمونه‌ای  از این کد را به ورود کاربران تعمیم داد تا مطمئن شویم این کار پیش از هرچیزی صورت گرفته است.
 
مطالب
ظهور میکرو ORMs

پس از "معرفی Microsoft.Data.dll یا WebMatrix.Data.dll" که یک کتابخانه‌ی سورس بسته و همچنین مخصوص وب ماتریکس می‌باشد، این ایده توسط سایر برنامه نویس‌ها دنبال و تبدیل به ORMs جدیدی با کمتر از 400 سطر کد شده است که به Micro ORMs هم شهرت یافته‌اند.
در اینجا شما هنوز هم کاملا با SQL سر و کار دارید اما با امکان استفاده بسیار ساده‌تر از پارامترها و همچنین بکارگیری قابلیت‌های جدید dynamic معرفی شده در دات نت 4 . برای مثال:

Dapper
var guid = Guid.NewGuid();
var customer = connection.ExecuteMapperQuery<customer>("select Age = @Age, Id = @Id", new { Age = (int?)null, Id = guid });

Massive
var tbl = new Products();
var products = tbl.All(where: "CategoryID = @0 AND UnitPrice &gt; @1", orderBy: "ProductName", limit: 20, args: 5,20);

Massive توسط آقای راب کانری که قبلا ORM دیگری را به نام ساب سونیک ایجاد کرده بود، تهیه شده و Dapper توسط تیم سایت StackOverflow جهت مواردی خاصی که استفاده از ORMs (از LINQ to SQL استفاده می‌کنند) هزینه زیادی داشته، مورد استفاده قرار می‌گیرد. در همان صفحه اصلی پروژه، یک سری آمار و ارقام از دید مقایسه کارآیی با سایر ORMs نیز ذکر شده‌اند.
حتی اگر قصد استفاده از آن‌ها را هم نداشته باشید مطالعه کد آن‌ها از دیدگاه کاربردهای عملی قابلیت‌های پویای زبان، بسیار آموزنده هستند.

مطالب
آشنایی با کلاس JavaScriptSerializer

برای استفاده از jQuery Ajax یکی از روش‌های ارسال دیتا به برنامه، تبدیل داده‌ها به فرمت JSON می‌باشد. برای داده‌های ساده، تشخیص این فرمت ساده است. مثلا اگر امضای تابع وب سرویس اجکس ما به صورت زیر باشد:
public static bool IsUserAvailable(string username)
اطلاعات جی‌سونی را که قرار است ارسال کنیم، فرمت زیر را باید داشته باشد:
{'username':'value'}
حال اگر آرگومان‌های ما پیچیده‌تر بودند چطور؟ مثلا بجای یک رشته ساده، یک لیست جنریک داشتیم، فرمت ورودی را چگونه باید تشخیص داد؟
برای این منظور در دات نت 3 و نیم، کلاسی جهت انجام اینگونه تبدیلات پیش بینی شده است که شرح مختصر آن به صورت زیر است:
ابتدا باید ارجاعی را به اسمبلی system.web.extensions به برنامه افزود و سپس جهت سهولت کار می‌توان یک extension method از کلاس JavaScriptSerializer مهیا در فضای نام System.Web.Script.Serialization ایجاد کرد:

public static string ToJson(this object data)
{
return new JavaScriptSerializer().Serialize(data);
}
اکنون چند مثال زیر را در نظر بگیرید:
        public static string GetJsonTest0()
{
var data = "a1";
return data.ToJson();
}

public static string GetJsonTest1()
{
var data = new List<string> { "a1", "a2", "a3" };
return data.ToJson();
}

public static string GetJsonTest2()
{

var lst =
new List<KeyValuePair<string, object>>
{
new KeyValuePair<string, object>("Name", "علی"),
new KeyValuePair<string, object>("Number", 10),
new KeyValuePair<string, object>("Desc", "منابع مورد نیاز")
};

return lst.ToJson();

}
خروجی‌های آن‌ها به ترتیب به صورت زیر خواهند بود:

"a1"
["a1","a2","a3"]
[{"Key":"Name","Value":"علی"},{"Key":"Number","Value":10},{"Key":"Desc","Value":"منابع مورد نیاز"}]

این کلاس همچنین قابلیت Deserialize و تبدیل داده‌هایی به فرمت JSON به اشیاء مورد نظر ما را نیز دارا است.

مطالب
راه اندازی Docker swarm
مقاله‌های زیادی درباره‌ی مزایای استفاده‌ی از داکر در اینترنت وجود دارند. در این مقاله قصد دارم طریقه‌ی راه اندازی یک سرور Production را برای داکر، توضیح دهم.
یکی از مزایای مهم داکر، امکان Scale در سریعترین زمان ممکن هست. یعنی اگر در محیط Production میزان بار بر روی یکی از اجزای محصول شما بیشتر بود (در صورتیکه معماری صحیحی برای سرویس‌های مجزا رعایت شده باشد)، می‌توانید آن قسمت را Scale کنید. می‌دانید که وجود بیشتر از یک Instance از یک سرویس، نگرانی‌های معمولی مثل Load Balancing  و غیره را به همراه دارد و اینکه کانتینر داکر شما قرار هست بر روی چه سروری نصب شود و بر روی چه سرور یا سرور‌هایی Scale شود.
ابزار‌های خوبی برای مدیریت کردن سرورهایی که Container‌های داکر بر روی آنها اجرا می‌شوند وجود دارند که یکی از مهمترین آنها kubernetes است که یکی از بهترین ابزارها، برای Management، Scaling و Deploy اتوماتیک نرم افزارهای Containerized می‌باشد.
در این مقاله از ابزاری به نام Swarm استفاده می‌کنم که راه اندازی آن راحت‌تر هست و همینطور وقتی احتیاج به Scaling وجود داشت، فقط یک PublishedPort به سرویس اختصاص داده می‌شود و  Load Balancing کاملا اتوماتیک انجام خواهد شد.
برای نصب Swarm، من دو سرور لینوکسی را آماده می‌کنم. یکی از سرور‌ها نقش Master را ایفا می‌کند و دیگری نقش Worker را (به راحتی می‌شود تعداد Worker‌ها را افزایش داد). 
از مزایای Swarm هم می‌شود به این نکته اشاره کرد که وقتی به سخت افزار بیشتری احتیاج باشد، کافی است یک ماشین دیگر را راه اندازی و آن را به عنوان یک Worker به Master معرفی کنیم و لازم نیست نگرانی درباره‌ی اینکه چه کانتینری بر روی چه سروری اجرا می‌شود داشته باشیم.
مشخصات سرور‌ها:
DocerMaster :
OS : CentOS7
IP: 192.168.64.3

DockerWorker:
OS: CentOS7
IP: 192.168.64.4
مطمئن شوید که هر دو در یک شبکه هستند و همدیگر را پینگ می‌کنند.
سپس بر روی هر دو سرور، داکر را نصب می‌کنم:
sudo yum install docker
و در ادامه سرویس داکر را  بر روی هر دو سیستم استارت می‌کنیم: 
$ sudo service docker start
$ sudo systemctl start docker.service
 مطمئن شوید که داکر در هر دو سرور نصب و اجرا شده‌است. با دستور service status docker می‌توانید نتیجه را ببینید.
بعد از نصب داکر، به صورت پیشفرض Swarm هم نصب می‌شود و لازم به نصب ابزار دیگری نیست.
برای ارتباط بین Master و Worker‌ها باید بعضی از پورت‌ها در این سرور‌ها باز شود. برای این کار در کامپیوتر Master دستورات زیر را اجرا کنید تا پورت‌ها به فایروال اضافه شوند: 
firewall-cmd --permanent --add-port=2376/tcp
firewall-cmd --permanent --add-port=2377/tcp
firewall-cmd --permanent --add-port=7946/tcp
firewall-cmd --permanent --add-port=7946/udp
firewall-cmd --permanent --add-port=4789/udp
firewall-cmd --permanent --add-port=80/tcp
firewall-cmd --reload
و سپس دستور زیر را اجرا کنید: 
systemctl restart docker
به کامپیوتر Worker رفته و با دستورات زیر پورت‌های لازم را به فایروال اضافه کنید: 
~]# firewall-cmd --permanent --add-port=2376/tcp
~]# firewall-cmd --permanent  --add-port=7946/tcp
~]# firewall-cmd --permanent --add-port=7946/udp
~]#  firewall-cmd --permanent --add-port=4789/udp
~]# firewall-cmd --permanent --add-port=80/tcp
~]#  firewall-cmd --reload
~]#  systemctl restart docker
در سرور Master باید Swarm را راه اندازی کنیم. برای این کار از دستور زیر استفاده می‌کنیم: 
sudo docker swarm init –advertise-addr 192.168.64.3
 بعد از اجرای موفقیت آمیز دستور فوق، عبارت زیر نمایش داده می‌شود: 

همانطور که مشاهده می‌کنید، پس از راه اندازی، اعلانی مبنی بر اینکه این نود به عنوان Manager شناخته شده و اینکه برای اضافه کردن یک نود Worker چه دستوری را باید اجرا کرد، نمایش داده شده‌است.

اکنون کافی‌است این خط کد را در نود Worker کپی کنیم: 

بعد از موفقیت آمیز بودن اجرای آن، می‌توانید در کامپیوتر Master، با دستور زیر تمام نود‌ها را مشاهده کنید: 

$ sudo docker node ls

همانطور که مشاهده می‌کنید، دو نود وجود دارد که یکی به عنوان Leader شناخته می‌شود. هر زمانی که نیاز بود، می‌شود به راحتی یک Worker دیگر را اضافه کرد.

برای راه اندازی یک کانتینر، swarm از CLI کاملی برخوردار هست؛ اما مایلم اینجا از یک ابزار خوب، برای مدیریت Swarm استفاده کنم. Portainer به عنوان یه ابزار عالی برای مدیریت Image‌ها و Container‌های داکر محسوب می‌شود که کاملا swarm را پشتیبانی می‌کند.

برای راه اندازی portainer کافی است کد زیر را در سیستم Master اجرا کنید: 

$ docker volume create portainer_data
$ docker run -d -p 9000:9000 -v /var/run/docker.sock:/var/run/docker.sock -v portainer_data:/data portainer/portainer

البته به دلیل عدم دسترسی به داکر هاب از کشور ایران، عملا امکان pull کردن این image، مستقیما از داکر هاب و بدون وی پی ان وجود ندارد. 

بعد از موفقیت آمیز بودن راه اندازی portainer می‌توانید از طریق آدرس http://192.168.64.3:9000 به آن دسترسی داشته باشید. در اولین ورود، پسورد ادمین را تنظیم می‌کنید و بعد از وارد شدن، صفحه‌ای مطابق شکل زیر را خواهید دید:  

اگر بر روی منوی swarm کلیک کنید، همه‌ی نود‌ها را مشاهده خواهید کرد و در صورتیکه بر روی Containers کلیک کنید، همه‌ی Container هایی را که بر روی این سرور وجود دارند، خواهید دید. مهمترین قسمت، بخش Service هاست که مشخصات Container هایی که روی swarm توزیع شدن را نشان می‌دهد و همینطور تعداد Container هایی از این image که Scale شدند. همینطور که می‌بینید فعلا فقط همین Portainer در حال اجراست. 


اجازه دهید یک مثال کاربردی‌تر بزنیم و یک سرویس را ایجاد کنیم.

من بر روی کامپیوتر شخصی‌ام و نه سرورها، با دستور زیر یک پروژه‌ی MVC را با دات نت Core ایجاد می‌کنم:

dotnet new mvc

و سپس دستور dotnet publish را اجرا می‌کنم و به پوشه‌ای که محتویات پابلیش شده در آن قرار دارند رفته و یک فایل بدون پسوند را به نام dockerfile ایجاد می‌کنم و متن زیر را در آن می‌نویسم:

همینطور که می‌بینید من از image مخصوص اجرای دات نت Core در این container استفاده می‌کنم. پوشه‌ی کانتینر را تنظیم می‌کنم و همه‌ی فایل‌هایی که در پوشه‌ی جاری سیستم خودم وجود دارند را به پوشه‌ی جاری کانتینر منتقل می‌کنم و سپس دستور دات نت را با پارامتر اسم dll پروژه‌ام اجرا می‌کنم. این کل محتویات فایل داکر من هست.

ترمینال را در همین پوشه‌ی publish باز می‌کنم و دستور زیر را اجرا می‌کنم:

docker build –t swarmtest:dev .
با این دستور یک image از روی داکر فایلی که ایجاد کردیم درست می‌شود:

حالا باید این image را به سرور master منتقل کنیم. برای این کار راه‌های مختلفی وجود دارند که معمول‌ترین آن‌ها push کردن این image به یک registery و سپس pull کردن آن در کامپیوتر Master است که من از این راه استفاده نمی‌کنم. من این image را بر روی کامپیوترم ذخیره می‌کنم و سپس فایل ذخیره شده را به سرور master منتقل می‌کنم و آنجا آن فایل را load می‌کنم.
در ادامه بر روی کامپیوتر خودم دستور زیر را اجرا می‌کنم:
docker save swarmtest:dev –o swarmtest.tar

طبق شکل زیر یک فایل tar که حاوی image برنامه من هست، ایجاد شد:

حالا با دستور زیر این فایل رو به سرور Master منتقل می‌کنم:

scp –r swarmtest.tar root@192.168.64.3:/srv/images

همانطور که می‌بینید، فایل tar به پوشه‌ای که قبلا در سرور ایجاد کردم، منتقل شد.

حالا به سرور و پوشه‌ای که فایل tar آنجا قرار دارد رفته و با دستور زیر این image را بر روی سیستم load می‌کنم:

sudo docker load –i swarmtest.tar

همانطور که در تصویر می‌بینید، بعد از load شدن، image مورد نظرمان به داکر اضافه شده‌است.

حالا برای اجرا کردن این سرویس بر روی swarm، آدرس portainer را باز می‌کنیم و به قسمت  services می‌رویم و بر روی دکمه‌ی add service کلیک می‌کنیم:

در قسمت نام، نام سرویس و در قسمت imageConfiguration از منوی image‌ها، ایمیجی را که ایجاد کردیم، انتخاب می‌کنیم. در قسمت Replicas تعداد instance‌های container ای را که می‌خواهیم از روی image ایجاد شوند، مشخص می‌کنیم. (این قسمت را بر روی هر وضعیتی می‌توانیم قرار دهیم و زیاد و کم کنیم) و در قسمت port mapping، پورت درون Container و پورتی را که می‌خواهیم بر روی هاست به نمایش درآید، وارد می‌کنیم.

همانطور که می‌بینید من به راحتی می‌توانم تعداد Container‌ها را Scale کنم و نگرانی‌ای بابت load balancing و اینکه کدام container بر روی کدوم سرور ایجاد می‌شود، نخواهم داشت.

برای نمایش برنامه کافی است پورتی را که برای هاست وارد کردیم، با آی پی Master وارد کنیم:


مطالب
OpenCVSharp #6
نمایش ویدیو و اعمال فیلتر بر روی آن

در قسمت قبل با نحوه‌ی نمایش تصاویر OpenCV در برنامه‌های دات نتی آشنا شدیم. در این قسمت قصد داریم همان نکات را جهت پخش یک ویدیو توسط OpenCVSharp بسط دهیم.


روش‌های متفاوت پخش ویدیو و یا کار با یک Capture Device

OpenCV امکان کار با یک WebCam، دوربین و یا فیلم‌های آماده را دارد. برای این منظور کلاس CvCapture در OpenCVSharp پیش بینی شده‌است. در اینجا قصد داریم جهت سهولت پیگیری بحث، یک فایل avi را به عنوان منبع CvCapture معرفی کنیم:
using (var capture = new CvCapture(@"..\..\Videos\drop.avi"))
{
     var image = capture.QueryFrame();
}
روش کلی کار با CvCapture را در اینجا ملاحظه می‌کنید. متد QueryFrame هربار یک frame از ویدیو را بازگشت می‌دهد و می‌توان آن‌را در یک حلقه، تا زمانیکه image نال بازگشت داده نشده، ادامه داد. همچنین برای نمایش آن نیز می‌توان از یکی از روش‌های مطرح شده، مانند picture box استاندارد یا PictureBoxIpl (روش توصیه شده) استفاده کرد. اگر از PictureBoxIpl استفاده می‌کنید، متد pictureBoxIpl1.RefreshIplImage آن دقیقا برای یک چنین مواردی طراحی شده‌است تا سربار نمایش تصاویر را به حداقل برساند.
در اینجا اولین روشی که جهت به روز رسانی UI به نظر می‌رسد، استفاده از متد Application.DoEvents است تا UI فرصت داشته باشد، تعداد فریم‌های بالا را نمایش دهد و خود را به روز کند:
IplImage image;
while ((image = Capture.QueryFrame()) != null)
{
    _pictureBoxIpl1.RefreshIplImage(image);
 
    Thread.Sleep(interval);
    Application.DoEvents();
}
این روش هرچند کار می‌کند اما همانند روش استفاده از متد رخدادگردان Application Do Idle که صرفا در زمان بیکاری برنامه فراخوانی می‌شود، سبب خواهد شد تا تعدادی فریم را از دست دهید، همچنین با CPU Usage بالایی نیز مواجه شوید.
روش بعدی، استفاده از یک تایمر است که Interval آن بر اساس نرخ فریم‌های ویدیو تنظیم شده‌است:
timer = new Timer();
timer.Interval = (int)(1000 / Capture.Fps);
timer.Tick += Timer_Tick;
این روش بهتر است از روش DoEvents و به خوبی کار می‌کند؛ اما باز هم کار دریافت و همچنین پخش فریم‌ها، در ترد اصلی برنامه انجام خواهد شد.
روش بهتر از این، انتقال دریافت فریم‌ها به تردی جداگانه و پخش آن‌ها در ترد اصلی برنامه است؛ زیرا نمی‌توان GUI را از طریق یک ترد دیگر به روز رسانی کرد. برای این منظور می‌توان از BackgroundWorker دات نت کمک گرفت. رخ‌داد DoWork آن در تردی جداگانه و مجزای از ترد اصلی برنامه اجرا می‌شود، اما رخ‌داد ProgressChanged آن در ترد اصلی برنامه اجرا شده و امکان به روز رسانی UI را فراهم می‌کند.


استفاده از BackgroundWorker جهت پخش ویدیو به کمک OpenCVSharp


ابتدا دو دکمه‌ی Start و Stop را به فرم اضافه خواهیم کرد (شکل فوق).
سپس در زمان آغاز برنامه، یک PictureBoxIpl را به فرم جاری اضافه می‌کنیم:
private void FrmMain_Load(object sender, System.EventArgs e)
{
    _pictureBoxIpl1 = new PictureBoxIpl
    {
        AutoSize = true
    };
    flowLayoutPanel1.Controls.Add(_pictureBoxIpl1);
}
و یا همانطور که در قسمت پیشین نیز عنوان شد، می‌توانید این کنترل را به نوار ابزار VS.NET اضافه کرده و سپس به سادگی آن‌را روی فرم قرار دهید.

در دکمه‌ی Start، کار آغاز BackgroundWorker انجام خواهد شد:
private void BtnStart_Click(object sender, System.EventArgs e)
{
    if (_worker != null && _worker.IsBusy)
    {
        return;
    }
 
    _worker = new BackgroundWorker
    {
        WorkerReportsProgress = true,
        WorkerSupportsCancellation = true
    };
    _worker.DoWork += workerDoWork;
    _worker.ProgressChanged += workerProgressChanged;
    _worker.RunWorkerCompleted += workerRunWorkerCompleted;
    _worker.RunWorkerAsync();
 
    BtnStart.Enabled = false;
}
در اینجا یک سری خاصیت را مانند امکان لغو عملیات، جهت استفاده‌ی در دکمه‌ی Stop، به همراه تنظیم رخ‌دادگردان‌هایی جهت دریافت و نمایش فریم‌ها تعریف کرده‌ایم. کدهای این روال‌های رخدادگردان را در ادامه ملاحظه می‌کنید:
private void workerDoWork(object sender, DoWorkEventArgs e)
{
    using (var capture = new CvCapture(@"..\..\Videos\drop.avi"))
    {
        var interval = (int)(1000 / capture.Fps);
 
        IplImage image;
        while ((image = capture.QueryFrame()) != null &&
                _worker != null && !_worker.CancellationPending)
        {
            _worker.ReportProgress(0, image);
            Thread.Sleep(interval);
        }
    }
}
 
private void workerProgressChanged(object sender, ProgressChangedEventArgs e)
{
    var image = e.UserState as IplImage;
    if (image == null) return;
 
    Cv.Not(image, image);
    _pictureBoxIpl1.RefreshIplImage(image);
}
 
private void workerRunWorkerCompleted(object sender, RunWorkerCompletedEventArgs e)
{
    _worker.Dispose();
    _worker = null;
    BtnStart.Enabled = true;
}
متد workerDoWork کار دریافت فریم‌ها را در یک ترد مجزای از ترد اصلی برنامه به عهده دارد. این فریم‌ها توسط متد ReportProgress به متد workerProgressChanged جهت نمایش نهایی ارسال خواهند شد. این متد در ترد اصلی برنامه اجرا می‌شود و در اینجا کار با UI، مشکلی را به همراه نخواهد داشت و برنامه کرش نمی‌کند. اگر در متد workerDoWork کار به روز رسانی UI را مستقیما انجام دهیم، چون ترد اجرایی آن، با ترد اصلی برنامه یکی نیست، برنامه بلافاصله کرش خواهد کرد.
متد workerRunWorkerCompleted در پایان کار نمایش ویدیو، به صورت خودکار فراخوانی شده و در اینجا می‌توانیم دکمه‌ی Start را مجددا فعال کنیم.
همچنین در حین نمایش ویدیو، با کلیک بر روی دکمه‌ی Stop، می‌توان درخواست لغو عملیات را صادر کرد:
private void BtnStop_Click(object sender, System.EventArgs e)
{
    if (_worker != null)
    {
        _worker.CancelAsync();
        _worker.Dispose();
    }
    BtnStart.Enabled = true;
}


کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
مطالب
آشنایی با NHibernate - قسمت پنجم

استفاده از LINQ جهت انجام کوئری‌ها توسط NHibernate

نگارش نهایی 1.0 کتابخانه‌ی LINQ to NHibernate اخیرا (حدود سه ماه قبل) منتشر شده است. در این قسمت قصد داریم با کمک این کتابخانه، اعمال متداول انجام کوئری‌ها را بر روی دیتابیس قسمت قبل انجام دهیم.
توسط این نگارش ارائه شده، کلیه اعمال قابل انجام با criteria API این فریم ورک را می‌توان از طریق LINQ نیز انجام داد (NHibernate برای کار با داده‌ها و جستجوهای پیشرفته بر روی آن‌ها، HQL : Hibernate Query Language و Criteria API را سال‌ها قبل توسعه داده است).

جهت دریافت پروایدر LINQ مخصوص NHibernate به آدرس زیر مراجعه نمائید:


پس از دریافت آن، به همان برنامه کنسول قسمت قبل، دو ارجاع را باید افزود:
الف) ارجاعی به اسمبلی NHibernate.Linq.dll
ب) ارجاعی به اسمبلی استاندارد System.Data.Services.dll دات نت فریم ورک سه و نیم

در ابتدای متد Main برنامه قصد داریم تعدادی مشتری را به دیتابیس اضافه نمائیم. به همین منظور متد AddNewCustomers را به کلاس CDbOperations برنامه کنسول قسمت قبل اضافه نمائید. این متد لیستی از مشتری‌ها را دریافت کرده و آن‌ها را در طی یک تراکنش به دیتابیس اضافه می‌کند:

public void AddNewCustomers(params Customer[] customers)
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
using (ITransaction transaction = session.BeginTransaction())
{
foreach (var data in customers)
session.Save(data);

session.Flush();

transaction.Commit();
}
}
}
در اینجا استفاده از واژه کلیدی params سبب می‌شود که بجای تعریف الزامی یک آرایه از نوع مشتری‌ها، بتوانیم تعداد دلخواهی پارامتر از نوع مشتری را به این متد ارسال کنیم.

پس از افزودن این ارجاعات، کلاس جدیدی را به نام CLinqTest به برنامه کنسول اضافه نمائید. ساختار کلی این کلاس که قصد استفاده از پروایدر LINQ مخصوص NHibernate را دارد باید به شکل زیر باشد (به کلاس پایه NHibernateContext دقت نمائید):

using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using NHibernate;
using NHibernate.Linq;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class CLinqTest : NHibernateContext
{ }
}
اکنون پس از مشخص شدن context یا زمینه، نحوه ایجاد یک کوئری ساده LINQ to NHibernate به صورت زیر می‌تواند باشد:

using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using NHibernate;
using NHibernate.Linq;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class CLinqTest : NHibernateContext
{
ISessionFactory _factory;

public CLinqTest(ISessionFactory factory)
{
_factory = factory;
}

public List<Customer> GetAllCustomers()
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
var query = from x in session.Linq<Customer>() select x;
return query.ToList();
}
}
}
}
ابتدا علاوه بر سایر فضاهای نام مورد نیاز، فضای نام NHibernate.Linq به پروژه افزوده می‌شود. سپس از extension متدی به نام Linq بر روی اشیاء ISession از نوع یکی از موجودیت‌های تعریف شده در برنامه در قسمت‌های قبل، می‌توان جهت تهیه کوئری‌های Linq مورد نظر بهره برد.
در این کوئری، لیست تمامی مشتری‌ها بازگشت داده می‌شود.

سپس جهت استفاده و بررسی آن در متد Main برنامه خواهیم داشت:

static void Main(string[] args)
{
using (ISessionFactory session = Config.CreateSessionFactory(
MsSqlConfiguration
.MsSql2008
.ConnectionString("Data Source=(local);Initial Catalog=HelloNHibernate;Integrated Security = true")
.ShowSql()
))
{

var customer1 = new Customer()
{
FirstName = "Vahid",
LastName = "Nasiri",
AddressLine1 = "Addr1",
AddressLine2 = "Addr2",
PostalCode = "1234",
City = "Tehran",
CountryCode = "IR"
};

var customer2 = new Customer()
{
FirstName = "Ali",
LastName = "Hasani",
AddressLine1 = "Addr..1",
AddressLine2 = "Addr..2",
PostalCode = "4321",
City = "Shiraz",
CountryCode = "IR"
};

var customer3 = new Customer()
{
FirstName = "Mohsen",
LastName = "Shams",
AddressLine1 = "Addr...1",
AddressLine2 = "Addr...2",
PostalCode = "5678",
City = "Ahwaz",
CountryCode = "IR"
};

CDbOperations db = new CDbOperations(session);
db.AddNewCustomers(customer1, customer2, customer3);

CLinqTest lt = new CLinqTest(session);
foreach (Customer customer in lt.GetAllCustomers())
{
Console.WriteLine("Customer: LastName = {0}", customer.LastName);
}
}

Console.WriteLine("Press a key...");
Console.ReadKey();

}
در این متد ابتدا تعدادی رکورد تعریف و سپس به دیتابیس اضافه شدند. در ادامه لیست تمامی آن‌ها از دیتابیس دریافت و نمایش داده می‌شود.

مهمترین مزیت استفاده از LINQ در این نوع کوئری‌ها نسبت به روش‌های دیگر، استفاده از کدهای strongly typed دات نتی تحت نظر کامپایلر است، نسبت به رشته‌های معمولی SQL که کامپایلر کنترلی را بر روی آن‌ها نمی‌تواند داشته باشد (برای مثال اگر نوع یک ستون تغییر کند یا نام آن‌، در حالت استفاده از LINQ بلافاصله یک خطا را از کامپایلر جهت تصحیح مشکلات دریافت خواهیم کرد که این مورد در زمان استفاده از یک رشته معمولی صادق نیست). همچنین مزیت فراهم بودن Intellisense را حین نوشتن کوئری‌هایی از این دست نیز نمی‌توان ندید گرفت.

مثالی دیگر:
لیست تمام مشتری‌های شیرازی را نمایش دهید:
ابتدا متد GetCustomersByCity را به کلاس CLinqTest فوق اضافه می‌کنیم:

public List<Customer> GetCustomersByCity(string city)
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
var query = from x in session.Linq<Customer>()
where x.City == city
select x;
return query.ToList();
}
}
سپس برای استفاده از آن، چند سطر ساده زیر به ادامه متد Main اضافه می‌شوند:

foreach (Customer customer in lt.GetCustomersByCity("Shiraz"))
{
Console.WriteLine("Customer: LastName = {0}", customer.LastName);
}
یکی دیگر از مزایای استفاده از LINQ to NHibernate ، امکان بکارگیری LINQ بر روی تمامی دیتابیس‌های پشتیبانی شده توسط NHibernate است؛ برای مثال مای اس کیوال، اوراکل و ....
لیست کامل دیتابیس‌های پشتیبانی شده توسط NHibernate را در این آدرس می‌توانید مشاهده نمائید. (البته به نظر لیست آن، آنچنان هم به روز نیست؛ چون در نگارش آخر NHibernate ، پشتیبانی از اس کیوال سرور 2008 هم اضافه شده است)


نکته:
در کوئری‌های مثال‌های فوق همواره باید session.Linq<T> را ذکر کرد. اگر علاقمند بودید شبیه به روشی که در LINQ to SQL موجود است مثلا db.TableName بجای session.Linq<T> در کوئری‌ها ذکر گردد، می‌توان اصلاحاتی را به صورت زیر اعمال کرد:
یک کلاس جدید را به نام SampleContext به برنامه کنسول جاری با محتویات زیر اضافه نمائید:

using System.Linq;
using NHibernate;
using NHibernate.Linq;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class SampleContext : NHibernateContext
{
public SampleContext(ISession session)
: base(session)
{ }

public IOrderedQueryable<Customer> Customers
{
get { return Session.Linq<Customer>(); }
}

public IOrderedQueryable<Employee> Employees
{
get { return Session.Linq<Employee>(); }
}

public IOrderedQueryable<Order> Orders
{
get { return Session.Linq<Order>(); }
}

public IOrderedQueryable<OrderItem> OrderItems
{
get { return Session.Linq<OrderItem>(); }
}

public IOrderedQueryable<Product> Products
{
get { return Session.Linq<Product>(); }
}
}
}
در این کلاس به ازای تمام موجودیت‌های تعریف شده در پوشه domain برنامه اصلی خود (همان NHSample1 قسمت‌های اول و دوم)، یک متد از نوع IOrderedQueryable را باید تشکیل دهیم که پیاده سازی آن‌را ملاحظه می‌نمائید.
سپس بازنویسی متد GetCustomersByCity بر اساس SampleContext فوق به صورت زیر خواهد بود که به کوئری‌های LINQ to SQL بسیار شبیه است:

using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using NHibernate;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class CSampleContextTest
{
ISessionFactory _factory;

public CSampleContextTest(ISessionFactory factory)
{
_factory = factory;
}

public List<Customer> GetCustomersByCity(string city)
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
using (SampleContext db = new SampleContext(session))
{
var query = from x in db.Customers
where x.City == city
select x;
return query.ToList();
}
}
}
}
}
دریافت سورس برنامه تا این قسمت

و در تکمیل این بحث، می‌توان به لیستی از 101 مثال LINQ ارائه شده در MSDN اشاره کرد که یکی از بهترین و سریع ترین مراجع یادگیری مبحث LINQ است.


ادامه دارد ...


مطالب دوره‌ها
خطا ها و مدیریت خطا (Exception Handling)
مدیریت خطا در #F شبیه به الگوی try catch finally در #C است. برای تعریف خطا از کلمه کلیدی exception استفاده می‌کنیم و یک نام رو به اون اختصاص می‌دهیم و می‌تونیم به صورت اختیاری یک نوع داده رو هم برای این خطا با استفاده از کلمه کلیدی of تعیین کنیم.
exception myError of int
با استفاده از دستور raise می‌تونیم یک exception رو پرتاب کنیم.(به دلیل اینکه در دات نت از دستور throw به معنی پرتاب کردن استفاده می‌کنیم این جا نیز از همین لغت استفاده کردم کما اینکه در #F دستور raise جایگزین throw شده است). البته در جاهایی که قصد ما از پرتاب exception فقط متوقف کردن عملیات و نمایش یک خطا است می‌تونیم از دستور failwith به همراه یک پیغام نیز استفاده کنیم.(یک نمونه از آن را در فصل‌های قبلی مشاهده کردید)
ساختار کلی  try catch finally در #F به صورت زیر است.(تنها تفاوت در کلمه with به جای catch است)
try
// try code here
with
//catch statement here
یا به صورت
try
// try code here
finally
//finally statement here
*نکته مهم: در #F شما اجازه استفاده از finally رو به همراه with ندارید.به همین دلیل من این ساختارو به دو صورت بالا نوشتم.

یک مثال از try with:
exception WrongSecond of int//یک exception تعریف می‌کنیم

let primes =
[ 2; 3; 5; 7; 11; 13; 17; 19; 23; 29; 31; 37; 41; 43; 47; 53; 59 ]

// یک تابع برای تست اینکه آیا ثانیه الان در لیست prime وجود دارد یا نه
let testSecond() =
try
let currentSecond = System.DateTime.Now.Second in

// شرط برای اینکه مشخص شود که ثانیه در لیست است یا خیر
if List.exists (fun x -> x = currentSecond) primes then

// اگر بود یک خطا تولید می‌شود
failwith "A prime second"

else

// اگر نیود یک استثنا از نوع wrongSecond پرتاب میشود
raise (WrongSecond currentSecond)

with
// catch کردن استثناها

WrongSecond x ->
printf "The current was %i, which is not prime" x

در کد با در هر خط توضیحات لازم داده شده است. نکته قابل ذکر این است که در #C زمانی که قصد داشته باشیم یک استثنا جدید ایجاد کنیم باید کلاسی جدیدی که از کلاس System.Exception ارث برده باشد(یا هر کلاس دیگری که خود از این System.Exception ارث برده است) ایجاد کنیم و کد‌های مورد نظر رو در اون قرار بدیم. ولی در اینجا (در قسمتی که رنگ آن متفاوت است) به راحتی توانستیم یک استثنا جدید بر اساس نیاز بسازیم.

یک مثال از try finally :
// تابعی برای نوشتن فایل
let writeToFile() =
//ابتدا فایل به صورت متنی ساخته می‌شود
let file = System.IO.File.CreateText("test.txt")
try
// متن مورد نظر در فایل نوشته می‌شود
file.WriteLine("Hello F# users")
finally
//فایل مورد نظر بسته می‌شود.این دستور حتی اگر در هنگام نوشتن فایل استثنا هم رخ بدهد اجرا خواهد شد
file.Dispose()
عملکرد finally در #F دقیقا مشابه با عملکرد finally در #C است. یعنی دستورات بلوک finally همواره (چه استثنا رخ بدهد و چه رخ ندهد) اجرا خواهد شد.

*توجه :
برنامه نویسانی که قبلا با OCaml کدنویسی کرده اند هنگام برنامه نویسی #F از raise کردن‌های زیاد و بی مورد استثناها خودداری کنند. به دلیل نوع معماری CLR پرتاب کردن استثنا و مدیریت آن کمی هزینه بر است (بیشتر از زبان Ocaml). البته این مسئله در زبان‌های تحت دات نت نیز مطرح است کما اینکه در #C نیز مدیریت استثناها رو در بالاترین لایه انجام می‌دهیم و از catch کردن بی مورد استثنائات در لایه‌های زیرین خودداری می‌کنیم.

یک مثال از الگوی Matching در try with

let getNumber msg =
    printf msg;
    try
        int32(System.Console.ReadLine())
    with
        | :? System.FormatException -> -1
        | :? System.OverflowException -> System.Int32.MinValue
        | :? System.ArgumentNullException -> 0

نظرات مطالب
بهبود صفحه‌‌ی بارگذاری اولیه در Blazor WASM
نمایش درصد بارگذاری اولیه‌ی یک برنامه‌ی Blazor WASM در دات نت 7

اگر یک برنامه‌ی جدید blazor wasm را در دات نت 7، برای مثال با دستور dotnet new blazorwasm --hosted ایجاد کنیم، با اجرای آن، یک progress-bar حلقوی نمایش میزان درصد بارگذاری اولیه‌ی برنامه ظاهر می‌شود که به نوعی پیاده سازی توکار نکات مطلب جاری است. این پیاده سازی از اجزای زیر تشکیل شده‌است:
الف) تغییرات فایل index.html برنامه
برای این منظور، فایل Client\wwwroot\index.html به صورت زیر تغییر کرده‌است:
<body>
    <div id="app">
        <svg class="loading-progress">
            <circle r="40%" cx="50%" cy="50%" />
            <circle r="40%" cx="50%" cy="50%" />
        </svg>
        <div class="loading-progress-text"></div>
    </div>
که در اینجا progress-bar حلقوی را با یک طرح SVG ایجاد کرده‌اند.

ب) تغییرات فایل app.css برنامه
کلاس‌های progress-bar را به این صورت در فایل Client\wwwroot\css\app.css اضافه کرده‌اند:
.loading-progress {
    position: relative;
    display: block;
    width: 8rem;
    height: 8rem;
    margin: 20vh auto 1rem auto;
}
    .loading-progress circle {
        fill: none;
        stroke: #e0e0e0;
        stroke-width: 0.6rem;
        transform-origin: 50% 50%;
        transform: rotate(-90deg);
    }
        .loading-progress circle:last-child {
            stroke: #1b6ec2;
            stroke-dasharray: calc(3.141 * var(--blazor-load-percentage, 0%) * 0.8), 500%;
            transition: stroke-dasharray 0.05s ease-in-out;
        }
.loading-progress-text {
    position: absolute;
    text-align: center;
    font-weight: bold;
    inset: calc(20vh + 3.25rem) 0 auto 0.2rem;
}
    .loading-progress-text:after {
        content: var(--blazor-load-percentage-text, "Loading");
    }

روش سفارشی سازی این progress-bar بر اساس دو CSS variable فوق صورت می‌گیرد:
--blazor-load-percentage: درصد بارگذاری جاری را مقدار دهی می‌کند.
--blazor-load-percentage-text: متن Loading نمایش داده شده را مشخص می‌کند.

برای مثال اگر علاقمند باشیم بجای SVG پیش‌فرض از progress-bar توکار خود فریم‌ورک بوت‌استرپ استفاده کنیم، روش کار به صورت زیر خواهد بود:
<body>
    <div id="app">
      <div class="progress">
        <div class="progress-bar progress-bar-striped progress-bar-animated" 
            role="progressbar" aria-valuenow="75" aria-valuemin="0" aria-valuemax="100" 
            style="width: var(--blazor-load-percentage, 0%)">
            <div class="loading-text"></div>
        </div>        
      </div>
که در اینجا همان CSS variable معادل درصد بارگذاری، بجای width استفاده شده تا به صورت خودکار سبب پیشرفت progress-bar شود. همچنین کلاس جدید loading-text را هم همانند loading-progress-text:after موجود به صورت زیر به فایل app.css اضافه می‌کنیم تا سبب نمایش متن درصد پیشرفت جاری نیز شود:
.loading-text:after {
        content: var(--blazor-load-percentage-text, "Loading");
    }