مطالب
پیاده سازی گروه بندی ایمیل‌های ارسالی یا message threading
اگر به ایمیل‌های ارسالی از طرف GitHub دقت کرده باشید، کلاینت‌های دریافت ایمیل‌ها، تمام ایمیل‌های مرتبط با یک Issue موجود را، در ذیل هم نمایش می‌دهند و بجای اینکه چند 10 ایمیل ارسالی را به نحوی جداگانه نمایش دهند، برای خلوت‌تر کردن نحوه‌ی نمایش ایمیل‌های رسیده و کاهش نویز، آن‌ها را تنها در طی یک ایمیل ارائه می‌کنند:


برای نمونه در اینجا کل موضوع مرتبط با ELMAH، تنها در طی یک ایمیل نمایش داده می‌شود و هرچند 13 ایمیل، مرتبط با آن هستند، اما 13 ایمیل به صورت جداگانه نمایش داده شده را دریافت نمی‌کنیم. علت این موضوع به Header خاص این نوع ایمیل‌ها بر می‌گردد:
 From: Atif Aziz <notifications@github.com>
Reply-To: elmah/Elmah <reply+000bb03ad52eb40a4ec2d49bf78c53c3eba42efc401701a592cf00000001143e18c892a169ce0ae0bf4c@reply.github.com>
To: elmah/Elmah <Elmah@noreply.github.com>
Message-ID: <elmah/Elmah/issues/407/260080923@github.com>
In-Reply-To: <elmah/Elmah/issues/407@github.com>
References: <elmah/Elmah/issues/407@github.com>
Subject: Re: [elmah/Elmah] Will ELMAH be ported to ASP.NET Core? (#407)
در اینجا هدرهای استاندارد (RFC 5322) و ویژه‌ی Message-ID، In-Reply-To و References هستند که سبب فعال شدن گروه بندی ایمیل‌های ارسالی یا message threading در کلاینت‌های دریافت و نمایش ایمیل‌ها می‌شوند و فرمت کلی آن‌ها به صورت <ID@HOST> است.
Message-ID بیانگر شماره‌ی منحصربفرد ایمیل ارسالی است.
فیلدهای اختیاری In-Reply-To و References تنها زمانی ذکر می‌شوند که قصد ارسال پاسخی، به یک Message-ID خاص، وجود داشته باشد. بنابراین مقدار درج شده‌ی در آن‌ها دقیقا باید معادل Message-ID ایی باشد که پیشتر ارسال شده‌است.
اگر تنها فیلد References ذکر شود، از آن جهت تشخیص گروه یا Thread ایمیل‌های رسیده استفاده می‌شود.
اگر نیاز به ذکر بیش از یک Message-ID وجود داشته باشد، نحوه‌ی درج آن به صورت ذیل است:
 References:
<11111@yoursite.com>
<22222@yoursite.com>
<33333@yoursite.com>


نحوه‌ی پیاده سازی این قابلیت توسط SmtpClient دات نت

در کدهای ذیل نحوه‌ی افزودن هدرهای یاد شده را توسط SmtpClient دات نت مشاهده می‌کنید:
var smtpClient = new SmtpClient("….",587);

using (MailMessage message = new MailMessage("USERNAME@gmail.com","USERNAME@gmail.com"))
{
   message.Subject = "test";
   message.Headers.Add("Message-ID", "<MESSAGEID@site.com>");   
   smtpClient.Send(message);
}

using (MailMessage message = new MailMessage("USERNAME@gmail.com","USERNAME@gmail.com"))
{
   message.Subject = "Re: test";
   message.Headers.Add("In-Reply-To", "<MESSAGEID@site.com>");
   message.Headers.Add("References",  "<MESSAGEID@site.com>");
   smtpClient.Send(message);
}
ابتدا یک ایمیل معمولی ارسال شده‌است؛ با این تفاوت که هدر جدید Message-ID را به آن افزوده‌ایم.
از این ID در ایمیل‌های بعدی جهت ارجاع به آن و نمایش Thread مانند آن‌ها، به کمک فیلدهای In-Reply-To و References، استفاده خواهیم کرد.

برای مثال هدر اطلاع رسانی شروع یک بحث جدید به صورت ذیل است:
message.Headers.Add("Message-ID", $"<post/{post.id}@your-app-name.example>");
و سپس نظری که برای آن ارسال می‌شود، چنین هدرهایی را خواهد داشت:
message.Headers.Add("Message-ID", $"<comments/{comment.id}@your-app-name.example>");
message.Headers.Add("In-Reply-To", $"<post/{post.id}@your-app-name.example>");
message.Headers.Add("References", $"<post/{post.id}@your-app-name.example>");
مطالب
لینک‌های هفته‌ی اول بهمن

وبلاگ‌ها ، سایت‌ها و مقالات ایرانی (داخل و خارج از ایران)

Visual Studio


ASP. Net


طراحی و توسعه وب


اس‌کیوال سرور


سی شارپ


عمومی دات نت


ویندوز


مسایل اجتماعی و انسانی برنامه نویسی


متفرقه

مطالب
سری بررسی SQL Smell در EF Core - ایجاد روابط Polymorphic - بخش دوم
در مطلب قبل نحوه‌ی ایجاد روابط Polymorphic را بررسی کردیم و همچنین چندین راه‌حل جایگزین را نیز ارائه دادیم. همانطور که عنوان شد این نوع روابط اساساً از لحاظ طراحی دیتابیس اصولی نیستند و تا حد امکان نباید استفاده شوند. این نوع روابط بیشتر ORM friendly هستند و اکثر فریم‌ورک‌های غیردات‌نتی به عنوان یک گزینه‌ی توکار، امکان ایجاد این روابط را فراهم میکنند. به عنوان مثال درLaravel Eloquent ORM به صورت توکار از این قابلیت پشتیبانی می‌شود: 
<?php

namespace App;

use Illuminate\Database\Eloquent\Model;

class Comment extends Model
{
    /**
     * Get the owning commentable model.
     */
    public function commentable()
    {
        return $this->morphTo();
    }
}

class Post extends Model
{
    /**
     * Get all of the post's comments.
     */
    public function comments()
    {
        return $this->morphMany('App\Comment', 'commentable');
    }
}

class Video extends Model
{
    /**
     * Get all of the video's comments.
     */
    public function comments()
    {
        return $this->morphMany('App\Comment', 'commentable');
    }
}

اما در Entity Framework Core هنوز این قابلیت پیاده‌سازی نشده است. در اینجا می‌توانید وضعیت پیاده‌سازی Polymorphic Association را پیگیری کنید. پیاده‌سازی این قابلیت از این جهت مهم است که امکان کوئری نویسی را برای این نوع روابط ساده‌تر خواهد کرد به عنوان مثال در کدهای PHP فوق جهت واکشی کامنت‌های یک مطلب می‌توانیم اینگونه عمل کنیم:
$post = App\Post::find(1);

foreach ($post->comments as $comment) {
    //
}

همچنین امکان واکشی owner این رابطه را نیز حین کار با کامنت‌ها را خواهیم داشت:
$comment = App\Comment::find(1);

$commentable = $comment->commentable;

در ادامه می‌خواهیم معادل LINQ آن را پیاده‌سازی کنیم. در مطلب قبل مدل Comment این چنین ساختاری داشت:
public enum CommentType
{
    Article,
    Video,
    Event
}

public class Comment
{
    public int Id { get; set; }
    public string CommentText { get; set; }
    public string User { get; set; }
    public int? TypeId { get; set; }
    public CommentType CommentType { get; set; }
}

در اینجا همانطور که مشاهده میکنید هیچگونه ارتباط معناداری بین Comment و همچنین owner رابطه (که ممکن است هر کدام از مقادیر Enum فوق باشد) وجود ندارد. اگر این مدل به تنها یک مدل مثلاً Article اشاره داشته باشد، نیاز به تعیین Navigation Property در دو طرف رابطه خواهد بود:
public class Comment
{
    public int Id { get; set; }
    public string CommentText { get; set; }
    public string User { get; set; }

    public virtual Article Article { get; set; }
    public int ArticleId { get; set; }
}

public class Article
{
    public int Id { get; set; }
    public string Title { get; set; }
    public string Slug { get; set; }
    public string Description { get; set; }
    
    public virtual ICollection<Article> Articles { get; set; }
}

اما از آنجائیکه رابطه یک حالت پویا دارد، نمی‌توانیم به صورت صریح نوع ارجاعات را در دو طرف رابطه تعیین کنیم. برای داشتن همچین قابلیتی می‌توانیم Navigation Property را به صورت [NotMapped] تعیین کنیم که EF Core آنها را در نظر نگیرید. بنابراین به صورت دستی عملکرد آنها را پیاده‌سازی خواهیم کرد. برای اینکار می‌توانیم یک اینترفیس با عنوان ICommentable را تعریف کنیم و برای هر مدلی که نیاز به قابلیت کامنت دارد، این اینترفیس را پیاده‌سازی کنیم. همچنین یک ارجاع به لیستی از کامنت‌ها را به صورت Navigation Property به هر کدام از مدلها نیز اضافه خواهیم کرد:  
interface ICommentable
{
    int Id { get; set; }
}

public class Article : ICommentable
{
    public int Id { get; set; }
    public string Title { get; set; }
    public string Slug { get; set; }
    public string Description { get; set; }
    
    [NotMapped]
    public ICollection<Comment> Comments { get; set; }
}

public class Video : ICommentable
{
    public int Id { get; set; }
    public string Url { get; set; }
    public string Description { get; set; }
    
    [NotMapped]
    public ICollection<Comment> Comments { get; set; }
}

public class Event : ICommentable
{
    public int Id { get; set; }
    public string Name { get; set; }
    public DateTimeOffset? Start { get; set; }
    public DateTimeOffset? End { get; set; }
    
    [NotMapped]
    public ICollection<Comment> Comments { get; set; }
}

سپس درون مدل Comment ارجاع به Polymorphic relation را نیز به صورت [NotMapped] پیاده‌سازی خواهیم کرد:
public class Comment
{
    public int Id { get; set; }
    public string CommentText { get; set; }
    public string User { get; set; }
    public int? TypeId { get; set; }
    public CommentType CommentType { get; set; }

    ICommentable _parent;

    [NotMapped]
    public ICommentable Parent
    {
        get => _parent;
        set
        {
            _parent = value;
            TypeId = value.Id;
            CommentType = (CommentType) Enum.Parse(typeof(CommentType), value.GetType().Name);
        }
    }
}

کاری که در بالا انجام شده، تنظیم تایپ مدلی است که می‌خواهیم واکشی کنیم. یعنی به محض مقداردهی، پراپرتی Comments مدل مورد نظر به همراه Id و در نهایت نوع آن را تنظیم کرده‌ایم. اکنون برای واکشی کامنت‌های یک مطلب خواهیم داشت:
var article = dbContext.Articles.Find(1);
            
article.Comments = dbContext.Comments
    .Where(c => c.TypeId == article.Id
                && c.CommentType == CommentType.Article)
    .ToList();

foreach (var comment in article.Comments)
    comment.Parent = article;

foreach (var comment in article.Comments)
{
    Console.WriteLine($"{comment.User} - ${comment.CommentText} - {((Article) comment.Parent).Title}");
}

همانطور که مشاهده می‌کنید اکنون می‌توانیم از هر دو طرف رابطه به اطلاعات موردنیازمان دسترسی داشته باشیم.
مطالب
بارگذاری پویای کامپوننت‌های Angular به همراه امکان Lazy loading پویای ماژول‌ها

در نسخه‌های قبل از Angular CLI 6.0، صرفا امکان Bundle کردن جداگانه‌ی ماژول‌هایی که در قسمت  loadChildren مرتبط با تنظیمات مسیریابی  ذکر شده بودند، وجود داشت. بنابراین در برخی از شرایط اگر نیاز به امکان بارگذاری ماژولی به صورت Lazy load بود، باید از سیستم مسیریابی استفاده می‌شد یا اینکه با یکسری ترفند، CLI و Webpack را مجبور به ساخت فایل chunk جداگانه برای ماژول مورد نظر می‌کردید. از زمان انتشار Angular CLI 6.0 امکان Lazy loading پویا نیز مهیا می‌باشد؛ به این ترتیب بدون وابستگی به سیستم مسیریابی، باز هم می‌توان از مزایای Lazy loading بهره برد. در این مطلب روش استفاده از این قابلیت و همچنین نحوه‌ی بارگذاری پویای یک کامپوننت مرتبط با یک ماژول Lazy load شده را بررسی خواهیم کرد. برای این منظور در ادامه با ایجاد یک TabLayout با استفاده از Angular Material Tabs با یکی از موارد پر استفاده‌ی قابلیت مذکور آشنا خواهیم شد.

پیش نیازها

کار را با طراحی و پیاده سازی TabService شروع می‌کنیم. برای این منظور یک سرویس را در فولدر services موجود در کنار CoreModule ایجاد خواهیم کرد؛ به این جهت ابتدا مدل‌های زیر را خواهیم داشت:

import { Type, ValueProvider } from '@angular/core';

export interface OpenNewTabModel {
  label: string;
  componentType: Type<any>;
  iconName: string;
  modulePath?: string;
  data?: ValueProvider[];
}
واسط تعریف شده‌ی در بالا به عنوان قرارداد مدل ورودی متد open مرتبط با سرویس TabService استفاده می‌شود. در اینجا componentType، نوع کامپوننت را مشخص می‌کند که قرار است داخل برگه‌ی جدید نمایش داده شود. modulePath هم به مسیر ماژولی که باید به صورت پویا بارگذاری شود، اشاره می‌کند. دلیل وجود خصوصیت data را نیز در ادامه خواهیم دید.
import { TabItemComponent } from './tab-item-component';

export interface TabItem {
  label: string;
  iconName: string;
  component: TabItemComponent;
}

OpenNewTabModel برای ارسال داده توسط مصرف کننده از این سرویس در نظر گرفته شده است. ولی واسط TabItem دارای خصوصیاتی می‌باشد که ما برای نمایش یک برگه‌ی جدید نیازمندیم. TabItemComponent نیز دارای خصوصیاتی است که مورد نیاز دایرکتیو« NgComponentOutlet» است. 

import { Injector, NgModuleFactory, Type } from '@angular/core';

export interface TabItemComponent {
  componentType: Type<any>;
  moduleFactory?: NgModuleFactory<any>;
  injector: Injector;
}

همانطور که اشاره شد، برای بارگذاری پویای یک کامپوننت از NgComponentOutlet استفاده خواهیم کرد؛ لذا اگر modulePath ای توسط مصرف کننده از TabService، مهیا شده باشد، لازم است ابتدا ماژول مورد نظر به صورت پویا بارگذاری شود و moduleFactory بدست آمده را به عنوان ورودی دایرکتیو مذکور ارسال کنیم. TabService، پیاده سازی به شکل زیر خواهد داشت:
import { BehaviorSubject, Observable } from 'rxjs';
import {
  Injectable,
  Injector,
  NgModuleFactory,
  NgModuleFactoryLoader
} from '@angular/core';

import { OpenNewTabModel } from '../models/open-new-tab-model';
import { TabItem } from '../models/tab-item';

@Injectable({
  providedIn: 'root'
})
export class TabService {
  private tabItemSubject: BehaviorSubject<TabItem[]> = new BehaviorSubject<
    TabItem[]
  >([]);

  constructor(
    private loader: NgModuleFactoryLoader,
    private injector: Injector
  ) {}

  get tabItems$(): Observable<TabItem[]> {
    return this.tabItemSubject.asObservable();
  }

  open(newTab: OpenNewTabModel) {
    if (newTab.modulePath) {
      this.loader
        .load(newTab.modulePath)
        .then((moduleFactory: NgModuleFactory<any>) => {
          this.openInternal(newTab, moduleFactory);
        });
    } else {
      this.openInternal(newTab);
    }
  }

  private openInternal(newTab: OpenNewTabModel, moduleFactory?: NgModuleFactory<any>) {
    const newTabItem: TabItem = {
      label: newTab.label,
      iconName: newTab.iconName,
      component: {
        componentType: newTab.componentType,
        moduleFactory: moduleFactory,
        injector: newTab.data
          ? Injector.create(newTab.data, this.injector)
          : this.injector
      }
    };

    this.tabItemSubject.getValue().push(newTabItem);
    this.tabItemSubject.next(this.tabItemSubject.getValue());
  }

  close(index: number) {
    this.tabItemSubject.getValue().splice(index, 1);
    this.tabItemSubject.next(this.tabItemSubject.getValue());
  }
}
روش کار به این شکل می‌باشد که یک مخزن، برای لیست برگه‌های درخواستی برای نمایش، تحت عنوان tabItemSubject و از نوع BehaviorSubject در نظر گرفته شده تا مصرف کننده از این سرویس که قصد نمایش برگه‌ها را دارد، از تغییرات لیست موجود آگاه شود. عموما TabsComponent، مشترک پراپرتی فقط خواندنی ‎‎‎tabItems‎$ خواهد شد و بقیه بخش‌ها صرفا دستور گشودن برگه‌ی جدید را با متد open صادر خواهند کرد.
یکی از وابستگی‌های این سرویس، وهله‌ای می‌باشد از کلاس  NgModuleFactoryLoader  که در سیستم مسیریابی نیز از همین کلاس برای بارگذاری ماژول‌ها استفاده می‌شود. البته نیاز است که یکی از پیاده سازی‌های این کلاس انتزاعی را به سیستم تزریق وابستگی‌ها نیز معرفی کنید:
{ provide: NgModuleFactoryLoader, useClass: SystemJsNgModuleLoader }
در بدنه متد open، ابتدا بررسی می‌شود که اگر modulePath مشخص شده‌است، ماژول مورد نظر ابتدا توسط متد load مرتبط با وهله NgModuleFactoryLoader به صورت پویا بارگذاری شود و سپس با استفاده از moduleFactory بدست آمده، متد openInternal فراخوانی خواهد شد.
 در بدنه متد openInternal، تنهای نکته‌ای که ذکر آن اهمیت دارد، مرتبط است به مقداردهی خصوصیت injector شیء ایجاد شده. باتوجه به اینکه تا زمان نگارش مطلب جاری امکان کار با Input‌ها و Output‌های کامپوننت مورد نظر که قرار است با استفاده از NgComponentOutlet بارگذاری شود، وجود ندارد، لذا راه حل فعلی، استفاده از سیستم تزریق وابستگی‌ها می‌باشد. برای این منظور، با استفاده از متد استاتیک create کلاس Injector یک child injector ایجاد شده و ValueProvider‌های مشخص شده توسط خصوصیت data، به صورت خودکار رجیستر خواهند شد. در نهایت آگاه سازی مشترکین خصوصیت ‎‎‎tabItems‎با استفاده از فراخوانی متد next مرتبط با tabItemSubject انجام می‌گیرد.

پیاده سازی TabsComponent
import { Component, OnInit } from '@angular/core';

import { TabService } from './../../../services/tab.service';

@Component({
  selector: 'app-tabs',
  templateUrl: './tabs.component.html',
  styleUrls: ['./tabs.component.scss']
})
export class TabsComponent implements OnInit {
  constructor(public service: TabService) {}

  ngOnInit() {}
}

همانطور که عنوان شد، مشترک اصلی خصوصیت tabItems سرویس TabService، کامپوننت تعریف شده‌ی بالا می‌باشد. قالب مرتبط با آن به شکل زیر است:
<mat-tab-group>
  <mat-tab
    *ngFor="let tabItem of (service.tabItems$ | async); let index = index"
  >
    <ng-template mat-tab-label>
      <mat-icon
        class="icon"
        aria-label="icon for tab"
      >{{tabItem.iconName}}</mat-icon>
      <span class="full">{{ tabItem.label }}</span>
    
      <mat-icon
        class="close"
        (click)="service.close(index)"
        aria-label="close tab button"
        >close</mat-icon
      >
      <!-- </button> -->
    </ng-template>

    <ng-container *ngIf="tabItem.component.moduleFactory">
      <ng-container
        *ngComponentOutlet="
          tabItem.component.componentType;
          ngModuleFactory: tabItem.component.moduleFactory;
          injector: tabItem.component.injector
        "
      >
      </ng-container>
    </ng-container>
    <ng-container *ngIf="!tabItem.component.moduleFactory">
      <ng-container
        *ngComponentOutlet="
          tabItem.component.componentType;
          injector: tabItem.component.injector
        "
      >
      </ng-container>
    </ng-container>
  </mat-tab>
</mat-tab-group>

در تکه کد بالا، ابتدا با استفاده از وهله تزریق شده TabService در کامپوننت مذکور، به شکل زیر، مشترک تغییرات لیست برگه‌ها شده‌ایم و با استفاده از دایرکتیو ‎*ngFor به ازای تک تک tabItem‌های درخواست شده برای گشوده شدن، به شکل زیر کار وهله سازی پویا از کامپوننت مشخص شده انجام می‌شود:

<ng-container *ngComponentOutlet="tabItem.component.componentType; ngModuleFactory: tabItem.component.moduleFactory; injector: tabItem.component.injector">
</ng-container>

خوب، با استفاده از آنچه تا اینجای مطلب بررسی شد، می‌توان یک سیستم راهبری مبتنی بر Tab را نیز برپا کرد که مطلب جدایی را می‌طلبد. برای تکمیل مکانیزم بارگذاری پویای ماژول‌ها، نیاز است تا مسیر ماژول مورد نظر را در فایل angular.json و بخش lazyModules به شکل زیر معرفی کنید:

"build": {
          "builder": "@angular-devkit/build-angular:browser",
          "options": {
            "outputPath": "dist/MaterialAngularTabLayout",
            "index": "src/index.html",
            "main": "src/main.ts",
            "polyfills": "src/polyfills.ts",
            "tsConfig": "src/tsconfig.app.json",
            "assets": [
              "src/favicon.ico",
              "src/assets"
            ],
            "styles": [
              "./node_modules/@angular/material/prebuilt-themes/indigo-pink.css",
              "src/styles.scss"
            ],
            "lazyModules": [
              "src/app/lazy/lazy.module"
            ],
            "scripts": []
          },

به عنوان مثال قصد داریم ماژول LazyModule را به صورت پویا بارگذاری کرده و LazyComponent موجود در این ماژول را به صورت پویا در برگه‌ی جدیدی نمایش دهیم. برای این منظور کدهای فایل AppComponent.ts را به شکل زیر تغییر خواهیم داد:

import { Component } from '@angular/core';
import { IdModel } from './core/models/id-model';
import { LazyComponent } from './lazy/lazy.component';
import { OpenNewTabModel } from './core/models/open-new-tab-model';
import { TabService } from './core/services/tab.service';

@Component({
  selector: 'app-root',
  templateUrl: './app.component.html',
  styleUrls: ['./app.component.scss']
})
export class AppComponent {
  title = 'MaterialAngularTabLayout';
  constructor(private tabService: TabService) {}
  loadLazyComponent() {
    this.tabService.open(<OpenNewTabModel>{
      label: 'Loaded Lazy Component',
      iconName: 'thumb_up',
      componentType: LazyComponent,
      modulePath: 'src/app/lazy/lazy.module#LazyModule',
      data: [{ provide: IdModel, useValue: <IdModel>{ id: 1 } }]
    });
  }
}

در تکه کد بالا با تزریق TabService به سازنده‌ی آن، قصد گشودن برگه‌ی جدیدی را توسط متد open آن، داریم. در بدنه‌ی متد loadLazyComponent یک شیء با قرارداد OpenNewTabModel ایجاد شده و به عنوان آرگومان به متد open ارسال شده است. توجه داشته باشید که modulePath اینجا نیز به مانند خصوصیت loadChildren مرتبط با اشیاء مسیریابی، باید مقدار دهی شود. همچنین قصد داشتیم اطلاعاتی را نیز به کامپوننت مورد نظر ارسال کنیم؛ همانند مکانیزم مسیریابی که با پارامترها این چنین کارهایی صورت می‌پذیرد. در اینجا از یک کلاس به شکل زیر استفاده شده‌است:

export class IdModel {
  constructor(public id: number) {}
}

در این صورت پیاده سازی LazyComponent نیز به شکل زیر خواهد بود:

import { Component, OnInit } from '@angular/core';

import { IdModel } from './../core/models/id-model';

@Component({
  selector: 'app-lazy',
  templateUrl: './lazy.component.html',
  styleUrls: ['./lazy.component.scss']
})
export class LazyComponent implements OnInit {
  constructor(private model: IdModel) {}

  ngOnInit() {
    console.log(this.model);
  }
}

البته فراموش نکنید کامپوننتی را که نیاز است به صورت پویا بارگذاری شود، در قسمت entryComponents مرتبط با NgModule متناظر به شکل نیز معرفی کنید:

import { CommonModule } from '@angular/common';
import { LazyComponent } from './lazy.component';
import { NgModule } from '@angular/core';

@NgModule({
  imports: [CommonModule],
  declarations: [LazyComponent],
  entryComponents: [LazyComponent]
})
export class LazyModule {}

با خروجی زیر:

و chunk تولید شده برای ماژول مورد نظر:


در صورتیکه در حالت production پروژه را بیلد کنید، هش مرتبط برای chunk تولید شده نیز ایجاد خواهد شد.


کدهای کامل این قسمت را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.
مطالب
استفاده از افزونه‌های Owin مخصوص سایر نگارش‌های ASP.NET در ASP.NET Core
همانطور که اطلاع دارید یکسری از کتابخانه‌های کمکی و ثالث ASP.NET Core همچون OData و SignalR ، Thinktecture IdentityServer هنوز در حال تکمیل هستند و از آنجایی که هر روزه محبوبیت ASP.NET Core در بین برنامه نویسان در حال افزایش است و خیلی از پروژه‌های نرم افزاری که امروزه start میخورند، از این فریم ورک جدید استفاده میکنند، پس خیلی به اهمیت این مقوله افزوده میشود که بتوان از تکنولوژی‌های فوق در پروژه‌های جدید نیز استفاده کرد و یکی از معقول‌ترین راه‌های ممکن آن، پیاده سازی Owin  در کنار ASP.NET Core Pipeline میباشد. بدین معنا که ما قصد نداریم owin pipeline را جایگزین آن نماییم؛ همانطور که در ادامه‌ی این مقاله گفته خواهد شد، از هر دو معماری (افزونه‌های Owin مخصوص نگارش کامل دات نت و همچنین خود ASP.NET Core) در کنار هم استفاده خواهیم کرد.
پیشنیاز این مقاله آشنایی با ASP.NET Core و MiddleWare و همچنین آشنایی با Owin میباشد. همانطور که عرض کردم اگر مقاله‌ی پیاده سازی OData را مطالعه کرد‌ه‌اید و هم اکنون قصد و یا علاقه‌ی به استفاده‌ی از آن را در پروژه‌ی ASP.NET Core خود دارید، میتوانید این مقاله را دنبال نمایید.
پس تا کنون متوجه شدیم که هدف از این کار، توانایی استفاده از ابزارهایی است که با Owin سازگاری کامل را دارند و همچنین به نسخه‌ی پایدار خود رسیده‌اند. بطور مثال IdentityServer 4 در حال تهیه است که با ASP.NET Core سازگار است. اما هنوز چند نسخه‌ی beta از آن بیرون آمده و به پایداری کامل نرسیده است. همچنین زمان توزیع نهایی آن نیز دقیقا مشخص نیست.
شما برای استفاده از ASP.NET Core RTM 1.0 احتیاج به Visual studio 2015 update 3 دارید. ابتدا یک پروژه‌ی #C از نوع Asp.Net Core Web Application  را «به همراه full .Net Framework» به نام OwinCore میسازیم.
در حال حاضر بدلیل اینکه پکیج‌هایی مانند OData, SignalR هنوز به نسخه‌ی Net Coreی خود آماده نشده‌اند (در حال پیاده سازی هستند)، پس مجبور به استفاده از full .Net framework هستیم و خوب مسلما برنامه در این حالت چند سکویی نخواهد بود. اما به محض اینکه آن‌ها آماده شدند، میتوان full .Net را کنار گذاشته و از NET Core. استفاده نمود و از آنجایی که Owin فقط یک استاندارد هست، هیچ مشکلی با NET Core. نداشته و برنامه را میتوان بدان منتقل کرد و از مزایای چند سکویی بودن آن نیز بهره برد. پس مشکل در حال حاضر Owin نبوده و مجبور به منتظر بودن برای آماده شدن این پکیج‌ها خواهیم بود. مثال عملی این قضیه نیز Nancy است که نسخه‌ی NET Core.ی آن با استفاده از Owin در ASP.NET Core پیاده سازی شده است. در اینجا مثال عملی آن را میتوانید پیدا کنید.


در قسمت بعد، قالب را هم از نوع empty انتخاب مینماییم.


در ادامه فایل project.json را باز کرده و در قسمت dependencies، تغییرات زیر را اعمال نمایید.

قبل از اینکه شما را از این همه وابستگی نگران کنم، باید عرض کنم فقط Microsoft.Owin , Microsoft.AspNetCore.Owin، پکیج‌های اجباری هستند؛ باقی آن‌ها برای نشان دادن انعطاف پذیری بالای این روش میباشند:

"dependencies": {
    "Microsoft.AspNet.OData": "5.9.1",
    "Microsoft.AspNet.SignalR": "2.2.1",
    "Microsoft.AspNet.WebApi.Client": "5.2.3",
    "Microsoft.AspNet.WebApi.Core": "5.2.3",
    "Microsoft.AspNet.WebApi.Owin": "5.2.3",
    "Microsoft.AspNetCore.Diagnostics": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Hosting": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Mvc": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Owin": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Server.IISIntegration": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Server.Kestrel": "1.0.0",
    "Microsoft.Extensions.Logging.Console": "1.0.0",
    "Microsoft.Net.Http": "2.2.29",
    "Microsoft.Owin": "3.0.1",
    "Microsoft.Owin.Diagnostics": "3.0.1",
    "Microsoft.Owin.FileSystems": "3.0.1",
    "Microsoft.Owin.StaticFiles": "3.0.1",
    "Newtonsoft.Json": "9.0.1"
  },
//etc...

بعد از ذخیره کردن این فایل، در پنجره‌ی Output خود شاهد دانلود شدن این پکیج‌ها خواهید بود. در اینجا پکیج‌های مربوط به Owin, Odata, SignalR را مشاهد می‌کنید. ضمن اینکه در کنار آن، AspNetCore.Mvc را نیز مشاهده میفرمایید. دلیل این کار این است که این دو نوع متفاوت قرار است در کنار هم کار کنند و هیچ مشکلی با دیگری ندارند.

در مسیر اصلی پروژه‌ی خود کلاسی به نام OwinExtensions را با محتوای زیر بسازید:

namespace OwinCore
{
    public static class OwinExtensions
    {
        public static IApplicationBuilder UseOwinApp(
            this IApplicationBuilder aspNetCoreApp,
            Action<IAppBuilder> configuration)
        {
            return aspNetCoreApp.UseOwin(setup => setup(next =>
            {
                AppBuilder owinAppBuilder = new AppBuilder();

                IApplicationLifetime aspNetCoreLifetime = (IApplicationLifetime)aspNetCoreApp.ApplicationServices.GetService(typeof(IApplicationLifetime));

                AppProperties owinAppProperties = new AppProperties(owinAppBuilder.Properties);

                owinAppProperties.OnAppDisposing = aspNetCoreLifetime?.ApplicationStopping ?? CancellationToken.None;

                owinAppProperties.DefaultApp = next;

                configuration(owinAppBuilder);

                return owinAppBuilder.Build<Func<IDictionary<string, object>, Task>>();
            }));
        }
    }
}

یک Extension Method به نام UseOwinApp اضافه شده به IApplicationBuilder که مربوط به ASP.NET Core میباشد و درون آن نیز AppBuilder را که مربوط به Owin pipeline میباشد، نمونه سازی کرده‌ایم که باعث میشود Owin pipeline بر روی ASP.NET Core pipeline سوار شود.

حال میخواهیم یک Middleware سفارشی را با استفاده از Owin نوشته و در Startup پروژه، آن را فراخوانی نماییم. کلاسی به نام AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware را با محتوای زیر تولید مینماییم:

namespace OwinCore
{
    public class AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware : OwinMiddleware
    {
        public AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware(OwinMiddleware next)
            : base(next)
        {
        }
        public async override Task Invoke(IOwinContext context)
        {
            //throw new InvalidOperationException("ErrorTest");

            context.Response.Headers.Add("Test", new[] { context.Request.Uri.ToString() });

            await Next.Invoke(context);
        }
    }
}

کلاسی است که از owinMiddleware ارث بری کرده و در متد override شده‌ی Invoke نیز با استفاده از IOwinContext، به پیاده سازی Middleware خود میپردازیم. Exception مربوطه را comment کرده (بعدا در مرحله‌ی تست از آن نیز استفاده مینماییم) و در خط بعدی در هدر response هر request، یک شیء را به نام Test و با مقدار Uri آن request، میسازیم.

خط بعدی هم اعلام میدارد که به Middleware بعدی برود.

در ادامه فایل Startup.cs را باز کرده و اینگونه متد Configure را تغییر دهید:

public void Configure(IApplicationBuilder aspNetCoreApp, IHostingEnvironment env)
        {
            aspNetCoreApp.UseOwinApp(owinApp =>
            {
                if (env.IsDevelopment())
                {
                    owinApp.UseErrorPage(new ErrorPageOptions()
                    {
                        ShowCookies = true,
                        ShowEnvironment = true,
                        ShowExceptionDetails = true,
                        ShowHeaders = true,
                        ShowQuery = true,
                        ShowSourceCode = true
                    });
                }

                owinApp.Use<AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware>();
            });
        }

مشاهده میفرمایید با استفاده از UserOwinApp میتوانیم Middleware‌های Owinی خود را register نماییم و نکته‌ی قابل توجه این است که در کنار آن نیز می‌توانیم از IHostingEnviroment مربوط به ASP.NET core استفاده نماییم. owinApp.UseErrorPage از Microsoft.Owin.Diagnostics گرفته شده است و در خط بعدی نیز Middleware شخصی خود را register کرده‌ایم. پروژه را run کرده و در response این را مشاهد مینمایید.

اکنون اگر در Middleware سفارشی خود، آن Exception را از حالت comment در بیاوریم، در صورتیکه در حالت development باشیم، با این صفحه مواجه خواهیم شد:

Exception مربوطه را به حالت comment گذاشته و ادامه میدهیم.

برای اینکه نشان دهیم Owin و ASP.NET Core pipeline در کنار هم میتوانند کار کنند، یک Middleware را از نوع ASP.NET Core نوشته و آن را register مینماییم. کلاسی جدیدی را به نام AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware با محتوای زیر میسازیم:

namespace OwinCore
{
    public class AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware
    {
        private readonly RequestDelegate Next;

        public AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware(RequestDelegate next)
        {
            Next = next;
        }

        public async Task Invoke(HttpContext context)
        {
            //throw new InvalidOperationException("ErrorTest");

            context.Response.Headers.Add("Test2", new[] { "some text" });

            await Next.Invoke(context);
        }
    }
}

متد Configure در Startup.cs را نیز اینگونه تغییر میدهیم

public void Configure(IApplicationBuilder aspNetCoreApp, IHostingEnvironment env)
        {
            aspNetCoreApp.UseOwinApp(owinApp =>
            {
                if (env.IsDevelopment())
                {
                    owinApp.UseErrorPage(new ErrorPageOptions()
                    {
                        ShowCookies = true,
                        ShowEnvironment = true,
                        ShowExceptionDetails = true,
                        ShowHeaders = true,
                        ShowQuery = true,
                        ShowSourceCode = true
                    });
                }

                owinApp.Use<AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware>();
            });

            aspNetCoreApp.UseMiddleware<AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware>();
        }

اکنون AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware رجیستر شده است و بعد از run کردن پروژه و بررسی header response باید این را ببینیم

میبینید که به ترتیب اجرای Middleware‌ها، ابتدا Test مربوط به Owin و بعد آن Test2 مربوط به ASP.NET Core تولید شده است.

حال اجازه دهید Odata را با استفاده از Owin پیاده سازی نماییم. ابتدا کلاسی را به نام Product با محتوای زیر تولید نمایید:

namespace OwinCore
{
    public class Product
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
        public decimal Price { get; set; }
    }
}

حال کلاسی را به نام ProductsController با محتوای زیر میسازیم:

namespace OwinCore
{
    public class ProductsController : ODataController
    {
        [EnableQuery]
        public IQueryable<Product> Get()
        {
            return new List<Product>
            {
                 new Product { Id = 1, Name = "Test" , Price = 10 }
            }
            .AsQueryable();
        }
    }
}

اگر مقاله‌ی پیاده سازی Crud با استفاده از OData را مطالعه کرده باشید، قاعدتا با این کد‌ها آشنا خواهید بود. ضمن اینکه پرواضح است که OData هیچ وابستگی به entity framework ندارد.

برای config آن نیز در Startup.cs پروژه و متد Configure، تغییرات زیر را اعمال مینماییم.

public void Configure(IApplicationBuilder aspNetCoreApp, IHostingEnvironment env)
        {
            //aspNetCoreApp.UseMvc();

            aspNetCoreApp.UseOwinApp(owinApp =>
            {
                if (env.IsDevelopment())
                {
                    owinApp.UseErrorPage(new ErrorPageOptions()
                    {
                        ShowCookies = true,
                        ShowEnvironment = true,
                        ShowExceptionDetails = true,
                        ShowHeaders = true,
                        ShowQuery = true,
                        ShowSourceCode = true
                    });
                }
                // owinApp.UseFileServer(); as like as asp.net core static files middleware
                // owinApp.UseStaticFiles(); as like as asp.net core static files middleware
                // owinApp.UseWebApi(); asp.net web api / odata / web hooks

                HttpConfiguration webApiConfig = new HttpConfiguration();
                ODataModelBuilder odataMetadataBuilder = new ODataConventionModelBuilder();
                odataMetadataBuilder.EntitySet<Product>("Products");
                webApiConfig.MapODataServiceRoute(
                    routeName: "ODataRoute",
                    routePrefix: "odata",
                    model: odataMetadataBuilder.GetEdmModel());
                owinApp.UseWebApi(webApiConfig);

                owinApp.MapSignalR();

                //owinApp.Use<AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware>();
            });

            //aspNetCoreApp.UseMiddleware<AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware>();
        }

برای config مخصوص Odata، به HttpConfiguration نیاز داریم. بنابراین instanceی از آن گرفته و برای مسیریابی Odata از آن استفاده مینماییم.

با استفاده از پیاده سازی که از استاندارد Owin انجام دادیم، مشاهده کردید که Odata را همانند یک پروژه‌ی معمولی asp.netی، config نمودیم. در خط بعدی هم SignalR را مشاهده مینمایید.

اکنون اگر آدرس زیر را در مرورگر خود وارد نمایید، پاسخ زیر را از Odata دریافت خواهید کرد:

http://localhost:YourPort/odata/Products

بعد از فرستادن request فوق، باید response زیر را دریافت نمایید:

{ 
 "@odata.context":"http://localhost:4675/odata/$metadata#Products","value":[
    {
      "Id":1,"Name":"Test","Price":10
    }
  ]
}

تعداد زیادی Owin Middleware موجود همانند Thinktecture IdentityServer, NWebSec, Nancy, Facebook OAuth , ... هم با همان آموزش راه اندازی بر روی Owin که دارند میتوانند در ASP.NET Core نیز استفاده شوند و زمانی که نسخه‌ی ASP.NET Core اینها به آمادگی کامل رسید، با کمترین تغییری میتوان از آنها استفاده نمود.
اگر در پیاده سازی مقاله‌ی فوق با مشکل رو به رو شدید (اگر مراحل به ترتیب اجرا شوند، مشکلی نخواهید داشت) میتوانید از Github ، کل این پروژه را clone کرده و همچنین طبق commit‌های منظم از طریق history آن، مراحل جلو رفتن پروژه را دنبال نمایید.
مطالب
نصب و راه اندازی SQL Server بر روی لینوکس با استفاده از Docker
 چند وقتی است مایکروسافت تعدادی از محصولات خود را به صورت سورس باز در اختیار برنامه نویسان قرار داده‌است. برای مثال شما می‌توانید در لینوکس یا مک، از نسخه‌ی net core. آن استفاده کنید. در این مقاله روش اجرای sql server را در لینوکس، با استفاده از docker؛ تشریح خواهیم کرد. همچنین با یک پروژه ساده net core.، بر روی دیتابیس add-migration را اجرا کرده و همچنین چند رکورد را در جدولی ثبت می‌کنیم. البته می‌توان نسخه‌ی نصبی sql server را بدون نیاز به docker نیز دانلود و آن را بر روی لینوکس نصب کرد.  


در این مقاله چه چیزی را پوشش خواهیم داد:‌

· راه اندازی داکر
· پیکره‌بندی container image
· وصل شدن به sql
· ساخت یک پروژه ساده net core.
· ایجاد دیتابیس
· ثبت رکورد در دیتابیس

 قبل از هرچیز باید داکر را بر روی سیستم عامل خود (لینوکس) نصب نماید. چون نصب داکر بر روی لینوکس از حوصله‌ی این مقاله خارج می‌باشد، می‌توانید با مراجعه به این لینک docker را نصب کنید. پس از نصب docker، برای اطمینان حاصل نمودن از نصب، با دستور docker version می‌توان کانفیگ داکر را مشاهده کرد:
 


بعد از اینکه docker را بر روی سیستم خود نصب کردید، می‌توانید از دستورات داکر استفاده کنید. در این مقاله می‌خواهیم sql server را بر روی داکر نصب و راه اندازی کنیم.
 

دانلود و نصب sql server بر روی داکر

ابتدا وارد این لینک شوید. همانطور که مشاهده میکنید، SQL Server در 3 نسخه‌ی ویندوز، لینوکس و docker قابل دانلود می‌باشد. چون میخواهیم sql server را بر روی docker نصب کنیم، پس گزینه‌ی docker را انتخاب کنید.


قبل از هرچیز باید Image اس‌‌کیوال سرور را بر روی داکر دانلود نمائید. برای این کار وارد سایت dockerhub شوید و عبارت microsoft/mssql-server-linux را جستجو کنید.


همانطور که در تصویر نیز مشاهد می‌کنید، این بسته 10 میلیون بار دریافت شده‌است! در ادامه دستور زیر را در ترمینال خود Paste کنید و منتظر بمانید تا دانلود شود:
docker pull microsoft/mssql-server-linux:2017-latest
همچنین با اسکرول کردن در این صفحه می‌توانید آموزش نصب و راه ندازی این image را ببینید. بعد از دانلود image مخصوص داکر، با دستور docker images all می‌توانید images دانلود شده را مشاهده کنید. ولی image‌ها به خودی خود  کاربردی ندارند و باید آن‌ها را اجرا کنیم.
برای اجرای image sql از دستور زیر استفاده میکنیم:
 sudo docker run -e 'ACCEPT_EULA=Y' -e 'SA_PASSWORD=<YourStrong!Passw0rd>' \
-p 1433:1433 --name sql1 \
-d mcr.microsoft.com/mssql/server:2017-latest
در این دستور:
docker run –name sql : کار ساخت و اجرای Docker container ای به نام sql را انجام می‌دهد.
'e 'ACCEPT_EULA=Y- : سبب قرار دادن مقدار yes در ACCEPT_EULA که در قسمت environment variables تعریف شده‌است، می‌شود.
Set the  SA_PASSWORD : پسورد  environment variable ای که شما انتخاب می‌کنید.
p 1433:1433- : شماره پورتی که Docker container بر روی آن اجرا میشود.
-d microsoft/mssql-server-linux:2017-latest : نام Image ای که می‌خواهیم اجرا کنیم.

همانطور که مشاهده می‌کنید، Docker container بر روی پورت 1433 اجرا می‌شود. برای مشاهده جزئیات بیشتر، با وارد کردن دستو docker ps a می‌توان لیست containerها و وضعیت آن‌ها را مشاهده کرد.


همانطور که ملاحظه میکنید، در قسمت status، عبارت up به معنای در حال اجرا بودن container است. اگر عبارت دیگری را مشاهده کردید، با دستور dockr start id و وارد کردن شماره image خود می‌توانید آن را اجرا کنید.

تا اینجا توانستیم sql server  را اجرا کنیم. برای توضیحات بیشتر به این لینک مراجعه کنید.
 

وصل شدن به sql
برای وصل شدن به دیتابیس باید connection string دیتابیس مربوطه را داشته باشیم. با توجه به کانفیگ‌هایی که در بالا انجام دادیم، connection string ما به شکل زیر خواهد بود:
Server Host: localhost
Port: 1433
Authentication: SQL Server Authentication
Login: SA
Password: <StrongPasswordYouSet>
اگر کانکشن را به درستی کانفیگ کرده باشید، باید یک دیتابیس به نام انتخابی شما ایجاد شده باشد. در ادامه همین کار را بر روی یک پروژه‌ی  ساده netcore. انجام خواهیم داد. اما برای وصل شدن از طریق docker باید ابتدا bash (دستورات sqlcmd) را بارگذاری کنیم، تا بتوانیم به sqlcmd بر روی container در حال اجرا، دسترسی پیدا کنیم:
sudo docker exec -it sql1 "bash"
پس از آن باید sqlcmd  را به صورت مستقیم و از آدرس فیزیکی سیستم، درون container بارگذاری کنید:
/opt/mssql-tools/bin/sqlcmd -S localhost -U SA -P '<YourNewStrong!Passw0rd>'
اگر دستور فوق با موفقیت اجرا شود ، عبارت 1> در ترمینال به نمایش در می‌آید. یعنی هم اکنون می‌توانید با تایپ دستوارت، آن‌ها را در sqlcmd اجرا کنید:


تا اینجای کار sql server  آماده‌ی اجرا دستورات شما می‌باشد. در ادامه می‌خواهیم چند دستور ساده‌ی sql را بر روی آن اجرا کنیم.


ساخت دیتابیس
با دستور sqlcmd زیر، ابتدا یک دیتابیس را میسازیم:
 CREATE DATABASE TestDB

ساخت جدول
در ادامه، دستور زیر را برای ساخت جدول مینویسیم:
 CREATE TABLE Inventory (id INT, name NVARCHAR(50), quantity INT)

ایجاد رکورد
مرحله بعدی، ایجاد یک رکورد جدید در دیتابیس میباشد:
 INSERT INTO Inventory VALUES (1, 'banana', 150); INSERT INTO Inventory VALUES (2, 'orange', 154);

در آخر با استفاده از دستور go، کوئری‌های بالا را اجرا می‌کنیم. اکنون باید یک دیتابیس جدید به نام TestDB و یک جدول جدید نیز به نام Inventory همچنین یک رکورد جدید در آن ثبت شده باشد. برای مشاهده‌ی تغییرات بالا، از دستورات زیر استفاده میکنیم:
- با دستور زیر لیست دیتابیس‌های موجود را می‌توان دید:
 SELECT Name from sys.Databases
- کو ئری select از دیتابیس:
 SELECT * FROM Inventory WHERE quantity > 152;

و با استفاده از دستور quit میتوانید از cmd خارج شوید.

تا اینجا توانستیم docker را بر روی سیستم راه ندازی و همچنین sql server  را بر روی آن نصب و اجرا کنیم. همچنین با دستورات sqlcmd توانستیم بر روی sql کوئری بزنیم.


ساخت و وصل شدن یک پروژه‌ی net core. و وصل شدن به sql server

حال میخواهیم با یک پروژه‌ی ساده‌ی net core. به sql server فوق وصل شده و یک جدول را به دیتابیس مذکور اضافه کرده و یک کوئری اضافه کردن رکوردی را به آن جدول بنویسیم. برای شروع، یک پروژه‌ی خالی net core. را ایجاد می‌کنیم. برای مثال یک پروژه‌ی api را ایجاد میکنیم:
dotnet new webapi -o dockerapi
سپس دو پکیج زیر را به آن اضافه میکنیم:
dotnet add package Microsoft.EntityFrameworkCore.SqlServer
dotnet add package Microsoft.EntityFrameworkCore.Design
در این مثال می‌خواهیم جدول Students را ایجاد و یک رکورد را در آن ثبت نماییم. پس یک کلاس را به نام Students ساخته و property‌های زیر را در آن مینویسیم:
public class Students
{
       public int Id { get; set; }
       public string Name { get; set; }
       public string Phone { get; set; }
}
مرحله‌ی بعد، ساخت context میباشد. برای اینکه وارد جزئیات نشویم، از قابلیت Scaffold استفاده می‌کنیم و context را تولید میکنیم:
 dotnet ef dbcontext scaffold "Server=localhost,1433\\Catalog=tutorial_database;Database=<YOUR_DATABASE_NAME>;User=SA;Password=<StrongPasswordYouSet>;" Microsoft.EntityFrameworkCore.SqlServer
پس از اجرای دستور بالا، context ساخته میشود. حال دورن context، یک DbSet را از students ایجاد میکنیم. بعد نوبت به تنظیم کردن connection string می‌رسد. داخل کانتکست، connection string را تنظیم کنید. همچنین connection string داخل appsettings.json  را نیز تنظیم کنید:
"ConnectionStrings": {
  "TestingDatabase": "Server=localhost:1433\\Database=<YourDatabaseName>;User=SA;Password=<StrongPasswordYouSet>;"
}
بعد از تنظیم کردن connection string، باید migration را بزنیم تا تغییرات context را مشاهده کنیم. با دستور زیر migration خود را اضافه کنید:
 dotnet ef migrations add <NAME_OF_MIGRATION>


همانطور که مشاهده می‌کنید، migrations اضافه شده و موجودیت هم اضافه شده‌است. حال باید بر روی migrations خود آپدیت بزنیم:
ef database update

همانطور که در شکل بالا نیز مشاهده می‌کنید، دیتابیس ما ایجاد شده‌است. حال به docker برمی‌گردیم و با دستور زیر، لیست تمام دیتابیس‌های موجود را نمایش میدهیم:

همانطور که مشاهده می‌کنید، دیتابیس برای ما ایجاد شده. با دستور زیر می‌توان جدول دیتابیس را مشاهده کرد:
 SELECT TABLE_NAME FROM dockerdb.INFORMATION_SCHEMA.TABLES WHERE TABLE_TYPE = 'BASE TABLE'
نظرات مطالب
چه زمانی بهتر است از Silverlight استفاده شود؟
- بله. هدفگیری اصلی سیلورلایت 4 ، LOB‌ است یا به قولی line of business applications . اگر به کتاب‌های سال 2010 مراجعه کنید تعداد کتاب‌هایی که در مورد LOB و SL4 منتشر شده قابل توجه است:
Pro Business Applications with Silverlight 4 - APress
Silverlight 4 Data and Services Cookbook - Packt Publishing
Microsoft Silverlight 4 Business Application Development - Packt Publishing
و ...

با استفاده از WCF RIA Services یا حتی WCF Services و غیره دسترسی کامل برای مثال به entity framework خواهید داشت. همچنین کاربران شما مجددا به تجربه‌ی کار با برنامه‌های دسکتاپ باز خواهند گشت، هر چند برنامه تحت وب است. قابلیت نصب خارج از مرورگر را هم دارد (مثل یک برنامه دسکتاپ معمولی).

- برای خارج از سازمان هم مشکلی نیست. چون برنامه شما یکبار فقط باید دریافت شود. بعد کش می‌شود و افزونه‌ی سیلورلایت به صورت خودکار هربار چک می‌کند که آیا برنامه روی سرور تغییر کرده یا نه. اگر خیر از کش خوانده خواهد شد و کاربر راه دور معطل نخواهد شد. همچنین با استفاده از MEF (managed extensibility framework) می‌شود قسمت‌های مختلف برنامه را به صورت افزونه درآورد. یعنی کاربری که نیاز به تمام قسمت‌ها را ندارد خوب لزومی هم ندارد که همه‌ی آن‌ها را دریافت کند.
نظرات مطالب
EF Code First #1
یک موتور اصلی EF بیشتر وجود نداره. برای کار کردن با این موتور اصلی سه روش حداقل تدارک دیده شده:
الف) database first: مربوط به زمانیکه یک دیتابیس از پیش طراحی شده با ساختار جداول و ارتباطات آن موجود است. این روش، ساختار بانک اطلاعاتی شما رو مهندسی معکوس کرده و یک سری کد و دیاگرام را برای استفاده توسط موتور اصلی EF تولید می‌کنه.
ب) روش model first: در VS.NET می‌تونید طراحی‌های مرتبط با جداول، کلاس‌ها و روابط رو انجام بدید. کدهای اضافی برای کار با موتور EF و همچنین به روز رسانی بانک اطلاعاتی رو به صورت خودکار انجام خواهد داد.
ج) روش code first: در این روش دیگر خبری از طراح بصری نیست. کار با کدنویسی و طراحی کلاس‌ها و ایجاد روابط بین آن‌ها توسط برنامه نویس شروع می‌شود. نهایتا این کلاس‌ها توسط موتور EF استفاده خواهند شد. امکان تبدیل این کلاس‌ها به بانک اطلاعاتی متناظر و همچنین به روز رسانی خودکار بانک اطلاعاتی با تغییر ساختار کلاس‌ها هم پیش بینی شده. روش code first بهترین حالت است برای کسانی که نمی‌خواهند از انبوهی از کدهای تولید شده به صورت خودکار (حاصل از مهندسی معکوس یک بانک اطلاعاتی موجود) استفاده کنند و می‌خواهند کنترل بیشتری بر روابط و اختصاصی سازی آن‌ها داشته باشند. در این حالت می‌تونید بدون نیاز به یک بانک اطلاعاتی یک برنامه را کامل کنید (منهای مباحث تست سیستم).
روش code first در حال حاضر روشی است که بیشتر توسط تیم EF تبلیغ می‌شود و در حال توسعه است. مابقی رو هم کم کم دارند تبدیل می‌کنند به پوسته‌ای برای حالت code first. مثلا ابزار تهیه کردند برای مهندسی معکوس یک بانک اطلاعاتی موجود به روش code first. کد نهایی تمیزتری داره؛ چون کلاس‌ها را خودتان طراحی می‌کنید و توسط ابزارها به صورت خودکار تولید نمی‌شوند، کنترل بیشتر و نهایتا کیفیت بالاتری دارند. ساده است؛ درگیر نگهداری edmx modelها نخواهید بود. به روز رسانی بانک اطلاعاتی آن هم می‌تواند کاملا خودکار شود.

برای اطلاعات بیشتر در مورد مزایای این روش یا تاریخچه EF متن قسمت جاری را یکبار مطالعه کرده و قسمت‌های «مروری سریع بر تاریخچه Entity framework code first» و «مزایای EF Code first» را بررسی کنید.
+ کل قسمت EF از اینجا به صورت یک فایل PDF قابل دریافت است. در مورد اکثر مواردی که عنوان کردید به صورت مجزا بحث شده و توضیحات کافی ارائه شدن.
مطالب
سری بررسی SQL Smell در EF Core - ایجاد روابط Polymorphic - بخش اول
سناریویی را در نظر بگیرید که برای هر کدام از مدلهای Article, Video, Event می‌خواهیم قابلیت کامنت‌گذاری جداگانه‌ای را داشته باشیم. چندین روش برای پیاده‌سازی این سناریو وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. 

Polymorphic association  
در این روش بجای تعریف چند کلید خارجی، تنها یک فیلد جنریک را تعریف خواهیم کرد که می‌تواند همزمان یک ارجاع را به مدل‌های مطرح شده داشته باشد. برای تعیین نوع کلید هم نیاز به یک فیلد دیگر جهت تعیین نوع ارجاع خواهیم داشت. در واقع با کمک آن می‌توانیم تشخیص دهیم که ارجاع موردنظر به کدام موجودیت اشاره دارد: 


public enum CommentType
{
    Article,
    Video,
    Event
}

public class Comment
{
    public int Id { get; set; }
    public string CommentText { get; set; }
    public string User { get; set; }
    public int? TypeId { get; set; }
    public CommentType CommentType { get; set; }
}

public class Article
{
    public int Id { get; set; }
    public string Title { get; set; }
    public string Slug { get; set; }
    public string Description { get; set; }
}

public class Video
{
    public int Id { get; set; }
    public string Url { get; set; }
    public string Description { get; set; }
}

public class Event
{
    public int Id { get; set; }
    public string Name { get; set; }
    public DateTimeOffset? Start { get; set; }
    public DateTimeOffset? End { get; set; }
}

public class MyDbContext : DbContext
{
    public DbSet<Article> Articles { get; set; }
    public DbSet<Video> Videos { get; set; }
    public DbSet<Event> Events { get; set; }
    public DbSet<Comment> Comments { get; set; }

    protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder options)
        => options.UseSqlite("Data Source=polymorphic.db");
}

این روش در واقع به عنوان یک Anti Pattern و SQL Smell شناخته می‌شود؛ زیرا امکان کوئری گرفتن از دیتابیس را دشوار خواهد کرد. اکثر فریم‌ورک‌های غیر دات‌نتی به صورت توکار قابلیت پیاده‌سازی این نوع ارتباط را ارائه می‌دهند. اما در Entity Framework باید به صورت دستی تنظیمات انجام شوند و همچنین به دلیل نداشتن ارجاع مستقیم (کلید خارجی) درون جدول Comments با مشکل data integrity مواجه خواهیم شد. یکی دیگر از مشکلات آن امکان درج orphaned record است؛ زیرا هیچ Constraintی بر روی Polymorphic Key تعریف نشده‌است. در این روش مدیریت واکشی اطلاعات سخت خواهد بود و در حین کوئری گرفتن دیتا باید CommentType را نیز به همراه TypeId به صورت صریحی قید کنیم:
var articleComments = dbContext.Comments
                .Where(x => x.CommentType == CommentType.Article && x.TypeId.Value == 1);
foreach (var articleComment in articleComments)
{
    Console.WriteLine(articleComment.CommentText);
}

Join Table Per Relationship Type
 یک روش دیگر ایجاد Join Table به ازای هر ارتباط است:


public class Comment
{
    public int Id { get; set; }
    public string CommentText { get; set; }
    public string User { get; set; }
    
    public virtual ICollection<ArticleComment> ArticleComments { get; set; }
    public virtual ICollection<VideoComment> VideoComments { get; set; }
    public virtual ICollection<EventComment> EventComments { get; set; }
}

public class Article
{
    public Article()
    {
        ArticleComments = new HashSet<ArticleComment>();
    }
    
    public int Id { get; set; }
    public string Title { get; set; }
    public string Slug { get; set; }
    public string Description { get; set; }
    
    public virtual ICollection<ArticleComment> ArticleComments { get; set; }

}

public class Video
{
    public Video()
    {
        VideoComments = new HashSet<VideoComment>();
    }
    
    public int Id { get; set; }
    public string Url { get; set; }
    public string Description { get; set; }
    
    public virtual ICollection<VideoComment> VideoComments { get; set; }
}

public class Event
{
    public Event()
    {
        EventComments = new HashSet<EventComment>();
    }
    
    public int Id { get; set; }
    public string Name { get; set; }
    public DateTimeOffset? Start { get; set; }
    public DateTimeOffset? End { get; set; }
    
    public virtual ICollection<EventComment> EventComments { get; set; }
}

public class MyDbContext : DbContext
{
    public DbSet<Article> Articles { get; set; }
    public DbSet<ArticleComment> ArticleComments { get; set; }
    public DbSet<Video> Videos { get; set; }
    public DbSet<VideoComment> VideoComments { get; set; }
    public DbSet<Event> Events { get; set; }
    public DbSet<EventComment> EventComments { get; set; }
    public DbSet<Comment> Comments { get; set; }

    protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder options)
        => options.UseSqlite("Data Source=polymorphic.db");

    protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
    {
        modelBuilder.Entity<ArticleComment>(entity =>
        {
            entity.HasKey(e => new { e.CommentId, e.ArticleId })
                .HasName("PK_dbo.ArticleComments");

            entity.HasIndex(e => e.ArticleId)
                .HasName("IX_ArticleId");

            entity.HasIndex(e => e.CommentId)
                .HasName("IX_ArticleCommentId");

            entity.HasOne(d => d.Article)
                .WithMany(p => p.ArticleComments)
                .HasForeignKey(d => d.ArticleId)
                .HasConstraintName("FK_dbo.ArticleComments_dbo.Articles_ArticleId");

            entity.HasOne(d => d.Comment)
                .WithMany(p => p.ArticleComments)
                .HasForeignKey(d => d.CommentId)
                .HasConstraintName("FK_dbo.ArticleComments_dbo.Comments_CommentId");
        });
        
        modelBuilder.Entity<VideoComment>(entity =>
        {
            entity.HasKey(e => new { e.CommentId, e.VideoId })
                .HasName("PK_dbo.VideoComments");

            entity.HasIndex(e => e.VideoId)
                .HasName("IX_VideoId");

            entity.HasIndex(e => e.CommentId)
                .HasName("IX_VideoCommentId");

            entity.HasOne(d => d.Video)
                .WithMany(p => p.VideoComments)
                .HasForeignKey(d => d.VideoId)
                .HasConstraintName("FK_dbo.VideoComments_dbo.Videos_VideoId");

            entity.HasOne(d => d.Comment)
                .WithMany(p => p.VideoComments)
                .HasForeignKey(d => d.CommentId)
                .HasConstraintName("FK_dbo.VideoComments_dbo.Comments_CommentId");
        });
        
        modelBuilder.Entity<EventComment>(entity =>
        {
            entity.HasKey(e => new { e.CommentId, e.EventId })
                .HasName("PK_dbo.EventComments");

            entity.HasIndex(e => e.EventId)
                .HasName("IX_EventId");

            entity.HasIndex(e => e.CommentId)
                .HasName("IX_EventCommentId");

            entity.HasOne(d => d.Event)
                .WithMany(p => p.EventComments)
                .HasForeignKey(d => d.EventId)
                .HasConstraintName("FK_dbo.EventComments_dbo.Events_EventId");

            entity.HasOne(d => d.Comment)
                .WithMany(p => p.EventComments)
                .HasForeignKey(d => d.CommentId)
                .HasConstraintName("FK_dbo.EventComments_dbo.Comments_CommentId");
        });
    }
}


همانطور که مشاهده میکنید روش فوق نیاز به اضافه کردن مدلهای بیشتری دارد و همچنین تمام روابط چند به چند نیز نیاز است به صورت کامل تنظیم شوند. مزیت این روش داشتن Constraint برای تمامی کلیدهای خارجی است؛ بنابراین می‌توانیم از صحت دیتا مطمئن شویم:
var article = new Article
{
    Title = "Article A",
    Slug = "article_a",
    Description = "No Description"
};
var comment = new Comment
{
    CommentText = "It's great",
    User = "Sirwan"
};
dbContext.ArticleComments.Add(new ArticleComment
{
    Article = article,
    Comment = comment
});

dbContext.SaveChanges();

var articleOne = dbContext.Articles
    .Include(article => article.ArticleComments)
    .ThenInclude(comment => comment.Comment)
    .First(article => article.Id == 1);
var article1Comments = articleOne.ArticleComments.Select(x => x.Comment);
Console.WriteLine(article1Comments.Count());

Exclusive Belongs To  
یک روش دیگر، اضافه کردن ارجاعی به ازای هر کدام از مدلهای عنوان شده، درون موجودیت Comment می‌باشد که به صورت nullable خواهند بود. بنابراین اگر به عنوان مثال بخواهیم برای یک Article یک کامنت داشته باشیم، کلید رکورد ذخیره شده را به عنوان کلید خارجی در جدول Comments اضافه خواهیم کرد:


public class Comment
{
    public int Id { get; set; }
    public string CommentText { get; set; }
    public string User { get; set; }
    
    // Article
    public virtual Article Article { get; set; }
    public int? ArticleId { get; set; }
    
    // Video
    public virtual Video Video { get; set; }
    public int? VideoId { get; set; }
    
    // Event
    public virtual Event Event { get; set; }
    public int? EventId { get; set; }
}
public class Article
{
    public int Id { get; set; }
    public string Title { get; set; }
    public string Slug { get; set; }
    public string Description { get; set; }
    public virtual ICollection<Comment> Comments { get; set; }
}

public class Video
{
    public int Id { get; set; }
    public string Url { get; set; }
    public string Description { get; set; }
    public virtual ICollection<Comment> Comments { get; set; }
}

public class Event
{
    public int Id { get; set; }
    public string Name { get; set; }
    public DateTimeOffset? Start { get; set; }
    public DateTimeOffset? End { get; set; }
    public virtual ICollection<Comment> Comments { get; set; }
}

public class MyDbContext : DbContext
{
    public DbSet<Article> Articles { get; set; }
    public DbSet<Video> Videos { get; set; }
    public DbSet<Event> Events { get; set; }
    public DbSet<Comment> Comments { get; set; }
    protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder options)
        => options.UseSqlite("Data Source=polymorphic.db");
}


این روش از لحاظ منطقی و طراحی دیتابیس بدون اشکال است؛ زیرا مقدار نامعتبری را نمی‌توانیم برای کلیدهای خارجی درج کنیم. چون برای کلیدهای تعریف شده درون جدول Comment یکسری Constraint تعریف شده‌اند که صحت دیتای ورودی را بررسی خواهند کرد. حتی در صورت نیاز نیز می‌توانیم یک Constraint ترکیبی را جهت مطمئن شدن از خالی نبودن همزمان ستون‌های FK اضافه کنیم. البته SQLite Provider از HasCheckConstraint پشتیبانی نمی‌کند، ولی اگر به عنوان مثال از MySQL استفاده می‌کنید می‌توانید Constraint موردنظر را اینگونه اضافه کنید: 
protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
{
    modelBuilder.Entity<Comment>(entity =>
        entity.HasCheckConstraint("CHECK_FKs", 
            "(`ArticleId`  IS NOT NULL) AND (`VideoId`  IS NOT NULL) AND (`EventId`  IS NOT NULL)"));
}

با طراحی فوق می‌توانیم مطمئن شویم که orphaned record نخواهیم داشت. اما اگر تعداد مدل‌ها بیشتر شوند، باید به ازای هر مدل جدید، یک ارجاع به آن را به جدول Comment اضافه کنیم که در نهایت با تعداد زیادی کلیدهای خارجی مواجه خواهیم شد که در آن واحد فقط یکی از آنها مقدار دارند و بقیه NULL خواهند شد. در مقابل، مزیت این روش، امکان کوئری نویسی ساده‌ی آن است:
var articles = dbContext.Articles
                .Include(x => x.Comments).Where(x => x.Id == 1);
foreach (var article in articles)
{
    Console.WriteLine($"{article.Title} - Comments: {article.Comments.Count}");
}
var comment = dbContext.Comments.Include(x => x.Article)
    .FirstOrDefault(x => x.Id == 1);
Console.WriteLine(comment?.Article.Title);

کدهای مطلب جاری را می‌توانید از اینجا دریافت کنید (هر مثال بر روی برنچی جدا قرار دارد)
نظرات مطالب
صفحه بندی و مرتب سازی خودکار اطلاعات به کمک jqGrid در ASP.NET MVC
سلام و ضمن تشکر
کتابخانه کمکی ارائه شده در لینک برای استفاده در ASP.NET Core را مطالعه کردم و نمونه مثالی که برای دمو در لینک Demo.AspNetCore.JqGrid برای استفاده از این کتابخانه ارائه کرده است را بررسی کردم.
مشکلی که داشتم با نمونه مثال عنوان شده این کتابخانه در dot NET Core این بود :
1. قبلا توسط jqGridHelper که شما آن را توسعه داده بودید کوئری‌های جستجو و فیلترینگ داینامیک بر روی جداول اعمال می‌شد و نیاز به  کدنویسی‌های اضافه‌تر سمت سرور برای فیلترینگ هر جدول نبود ولی در این مثالی که برای کتابخانه جدید dot NET Core در لینک ارائه کرده نیاز است تا برای هر جدولی که می‌خواهیم نمایش دهیم چندین متد جداگانه برای فیلتر و مرتب سازی آن سمت سرور پیاده سازی شود ضمن اینکه کوئری جستجو‌ها هم برای هر فیلدی که می‌خواهید در گرید اضافه کنید باید جداگانه سمت سرور کد آن نوشته شود که باعث پیچیده‌تر شدن و کدنویسی بسیار زیاد سمت سرور میشود. 
2. در کتابخانه jqGridHelper به دلیل نحوه داینامیک بودن و به صورت String بودن کوئری‌های نهایی که به Linq ترجمه می‌شد امکان فعال سازی و استفاده از آن بر روی بانکهای اطلاعاتی NoSQL از قبیل MongoDB با استفاده از MongoDB Driver به راحتی فراهم میشد در حالی که در مثال ارائه شده برای dot Net Core به دلیل ماهیت ساخت داینامیک بودن آن توسط خود Linq و عدم پشتیبانی از این نحو فیلترینگ در درایور دات نتی مونگو امکان استفاده از مثال برای زمانی که از بانک اطلاعاتی مونگو استفاده می‌شود و می‌خواهیم بر روی جداول فیلترینگ انجام دهیم فراهم نمی‌باشد و با خطا مواجه می‌شود

به همین خاطر سعی کردم تا کدهای کتابخانه jqGridHelper قدیمی که بر روی نسخه قبلی ASP.NET MVC به راحتی برای انواع بانکهای اطلاعاتی از قبیل SQL Server  و MongoDB کار می‌کرد را تغییراتی بدهم تا بتوان از این مثال برای استفاده در dot Net Core در انواع بانکهای اطلاعاتی SQL Server  و  MongoDB و غیره که قبلا استفاده می‌شد به راحتی استفاده کرد و هم کدنویسی سمت سرور برای نمایش و فیلترینگ انواع گرید‌ها را به شدت کاهش می‌دهد
کتابخانه قبلی jqGridHelper   را همگام با کتابخانه Releasing Lib.AspNetCore.Mvc.JqGrid v1.0.0  تغییر دادم


دوستان از لینک زیر می‌توانید بهینه سازی شده مثال لینک اول برای استفاده از jqGrid در dotNet Core همراه با قابلیت استفاده با بانک اطلاعاتی Mongo DB را استفاده نمایید.
Demo-AspNetCore-JqGrid.rar