نظرات مطالب
OpenID چیست؟
فکر نمی‌کنم بشه
چون Active Directory با Domain تنظیم میشه
اما این حالت احراز هویت روی فرم تنظیم میشه
برای SSO مطلب توی همین سایت هست در واقع توی اون روش ما با یک اکانت که توی یک سایت داریم از سایت‌های دیگه روی همون سرویس استفاده میکنیم و میشه گفت حالت اختصاصی داره
اما توی این حالت شما با هر سایتی که این قابلیت داشته باشه میتونی کار کنی
مطالب
رمزنگاری کانکشن استرینگ در ASP.Net

ذخیره کردن رشته اتصالی به دیتابیس، به صورت یک رشته مشخص در کدهای برنامه، کاری است مزموم. زیرا پس از هر بار تغییر این مورد، نیاز خواهد بود تا تمامی سورس‌ها تغییر کنند و اگر از حالت web application استفاده کرده باشید، مجبور خواهید شد یکبار دیگر برنامه را کامپایل و دایرکتوری bin روی سرور را به روز کنید. به همین جهت، استاندارد برنامه‌های ASP.Net این است که این رشته اتصالی را در فایل web.config ذخیره کنیم تا با هر بار تغییر پارامترهای مختلف آن (مثلا تغییر نام سرور، یا تعویض ماهیانه پسوردها)، مجبور به کامپایل مجدد برنامه نشویم. شبیه به همین مورد در برنامه‌های PHP هم رایج است و عموما این مشخصات در فایل config.php و یا با اسامی شبیه به این صورت می‌گیرد.
در ASP.Net 1.x قسمت خاصی برای کانکشن استرینگ وجود نداشت اما از ASP.Net 2 به بعد ، قسمت ویژه‌ای مخصوص این کار در فایل web.config در نظر گرفته شده است.
خیلی هم خوب! اما این تجربه تلخ کاری را (که یکبار برای من رخ داد) هم همواره در نظر داشته باشید:
امکان خوانده شدن محتوای فایل کانفیگ، توسط همسایه شما در همان هاست اشتراکی که الان از آن دارید استفاده می‌کنید. عموما هاست‌های اینترنتی اشتراکی هستند و نه dedicated و نه فقط مختص به شما. از یک سرور برای سرویس دهی به 100 ها سایت استفاده می‌شود. یکبار در یکی از سایت‌ها دیدم که فایل machine.config سرور را هم محض نمونه خوانده بودند چه برسد به فایل متنی کانفیگ شما! یا تصور کنید که وب سرور هک شود. عموما اس کیوال سرور بر روی سرور دیگری قرار دارد. به همین جهت رمزنگاری این رشته باز هم ضریب امنیت بیشتری را به همراه خواهد داشت.
به همین منظور رمزنگاری قسمت کانکشن استرینگ فایل وب کانفیگ الزامی است، چون آن‌هایی که به دنبال اطلاعاتی اینگونه هستند دقیقا می‌دانند باید به کجا مراجعه کنند.

راه حل‌ها:

الف) از وب کانفیگ برای این‌کار استفاده نکنید. یک فایل class library‌ درست کنید (یک dll مجزا) و ارجاعی از این فایل را به پروژه خود اضافه کنید و از رشته اتصالی قرار گرفته در آن استفاده کنید. این فایل را هم می‌توان با روش‌های obfuscation محافظت کرد تا امنیت اطلاعات داخل آن‌را تا حد قابل قبولی بالا برد. همچنین می‌توان برای این فایل کتابخانه، امضای دیجیتال درنظر گرفت. زیرا امضای دیجیتال سبب می‌شود تا تغییر فایل dll رشته اتصالی، با یک کپی و paste معمولی قابل انجام نباشد (تمامی dll ها و اسمبلی‌های دیگری که ارجاعی از آن‌را در خود دارند باید یکبار دیگر هم کامپایل و به سرور منتقل شوند). این یک نوع اطمینان خاطر است اما در بلند مدت شاید تکرار اینکار خسته کننده باشد.

ب)استفاده از روش استاندارد رمزنگاری قسمت‌های مختلف کانکشن استرینگ فایل web.config
برای مشاهده نحوه انجام اینکار با برنامه نویسی به این مقاله مراجعه نمائید.
مزیت: نیازی به کد نویسی برای رمزگشایی و استفاده از آن نیست و اینکار به صورت خودکار توسط ASP.Net انجام می‌شود.
ایراد:فایل حاصل قابل انتقال نیست. چون رمزنگاری بر اساس کلیدهای منحصربفرد سرور شما ایجاد می‌شوند، این فایل از یک سرور به سرور دیگر قابل انتقال و استفاده نخواهد بود. یعنی اگر بر روی کامپیوتر برنامه نویسی شما این‌کار صورت گرفت، برنامه در سرور کار نخواهد کرد. البته شاید ایراد آنچنانی نباشد و فقط باید یکبار دیگر روی هاست نیز این کار را تکرار کرد. اما باید درنظر داشت که همسایه محترم شما نیز می‌تواند بر روی همان هاست به سادگی فایل شما را رمزگشایی کند! بنابراین نباید اصلا به این روش در هاست‌های اشتراکی دل خوش کرد.

ج)بکارگیری روش‌های غیراستاندارد رمزنگاری
منظور از غیراستاندارد، حالت‌های دیگر استاندارد رمزنگاری و رمزگشایی نسبت به روش استاندارد ارائه شده توسط مایکروسافت است (که همه از آن مطلع هستند). به شخصه از این روش در هاست‌ها استفاده می‌کنم. (مثلا، البته با کمی تغییر و پیچ و تاب بیشتر)
الگوریتم‌های رمزنگاری و رمزگشایی در یک فایل dll به برنامه اضافه می‌شوند (بنابراین این فایل قرار نیست تغییر کند). رشته رمزنگاری شده در فایل web.config قرار می‌گیرد. بدیهی است در هر بار اتصال به دیتابیس این رشته باید رمزگشایی شود اما سربار آن بسیار کم است و اصلا مشهود نیست. در هر حال این هزینه‌ای است که باید پرداخت شود. بدست آوردن ساده کانکشن استرینگ یعنی امکان پاک کردن سریع کل اطلاعات شما.

د)اگر سرور dedicated است حتما از روش windows authentication استفاده کنید
برای مثال یک سرور dedicated مخصوص کار ویژه‌ای تهیه کرده اید یا در شبکه اینترانت یک شرکت برنامه شما نصب شده است.
روش اعتبار سنجی از نوع ویندوزی برای اتصال به اس کیوال سرور نسبت به حالت sql server authentication امن تر است، زیرا نیازی نیست تا در وب کانفیگ نام کاربری یا پسوردی را مشخص نمائید و همچنین در این حالت پسوردها در شبکه منتقل نمی‌شوند (در حالت sql server authentication اینطور نیست). اما عموما در هاست‌های اشتراکی برای ساده تر کردن کار ، از این روش استفاده نمی‌کنند.
بنابراین در اینجا حتی اگر شخصی به رشته اتصالی شما دسترسی پیدا کند، کار خاصی را نمی‌تواند انجام دهد چون هیچگونه نام کاربری یا پسوردی در آن لحاظ نشده است.
در این روش به صورت پیش فرض از اکانت ASP.Net استفاده می‌شود. یعنی تمام برنامه‌ها محدود به یک اکانت خواهند شد.
برای تغییر این مورد دو کار را می‌توان انجام داد : استفاده از impersonation یا مطالعه قسمت بعد (ه)
توصیه: از روش impersonation به دلیل اینکه باید نام کاربری و کلمه عبور را باز هم به صورت واضحی ذکر نمود اجتناب کنید.

ه)ایجاد application pool مجزا به ازای هر برنامه ASP.Net در ویندوزهای سرور
Application pool که برای اولین بار در ویندوز سرور 2003 معرفی شده جهت ایزوله کردن برنامه‌های ASP.Net بکار برده می‌شود. به این صورت می‌شود برای هر pool یک اکانت ویندوزی مجزا تعریف کرد. حال می‌توان به این اکانت در اس کیوال سرور دسترسی داد. به این صورت برنامه‌های مختلف تحت یک اکانت واحد (یوزر asp.net) کار نکرده (می‌توانند هم کار کنند، اما امکان تعریف identity جدید برای کاربر آن در IIS‌ وجود دارد) و ضریب امنیتی بالاتری را تجربه خواهید کرد (در تکمیل روش (د))


نظرات مطالب
NoSQL ؟
فکر میکنم Neo4j هم عالی باشه !  گر چه مایکروسافت هم داره روی Trinity کار میکنه که هر دو از نوع گراف دیتابیس‌ها هستن و به نظر من کار با گراف دیتابیس‌ها خیلی زیباتر و لذتبخش‌تر هست 
نظرات مطالب
تفاوت بین Interface و کلاس Abstract در چیست؟
بله درست می‌فرمائید .
منتها پیاده سازی الگوی Repository فریم ورک Abp پر است از  ترکیب استفاده از Interface و Abstract !
در نظر بگیرید اگر بخواهیم رویکردی داشته باشیم تا از این الگو در انواع Orm‌ها و یا انواع دیتابیس‌ها استفاده کنیم استفاده از این رویکرد درست نیست؟
سناریوی زیر رو در نظر بگیرید :
public interface IRepositoryBase<TEntity> : IReadOnlyRepositoryBase<TEntity>
    where TEntity : class, IEntity
{
    Task<TEntity> InsertAsync([NotNull] TEntity entity);
    Task InsertManyAsync([NotNull] IEnumerable<TEntity> entities);
    Task<TEntity> UpdateAsync([NotNull] TEntity entity);
    Task UpdateManyAsync([NotNull] IEnumerable<TEntity> entities);
    // Todo InsertOrUpdate(TEntity entity);
    Task DeleteAsync([NotNull] TEntity entity);
    Task DeleteManyAsync([NotNull] IEnumerable<TEntity> entities);

}

public interface IRepositoryBase<TEntity, TKey> : IRepositoryBase<TEntity>, IReadOnlyRepositoryBase<TEntity, TKey>
    where TEntity : class, IEntity<TKey>
{
    Task DeleteAsync(TKey id);  //TODO: Return true if deleted
    Task DeleteManyAsync([NotNull] IEnumerable<TKey> ids);


}

مثلا در لایه MyFrameWork.Infratructure.EfCore  یه پیاده سازی پیش فرض از این اینترفیس‌ها در کلاس abstract EfCoreRepositoryBase داشته باشیم تا نخواهیم در کلاس‌های Repository بیزینس دامین مون هر سری یک سری متد‌ها رو پیاده سازی کنیم ؟ مثلا در IUserRepository

مطالب
نکاتی توصیه ای برای برنامه نویسی اندروید : قسمت اول
اگر جدیدا قصد برنامه نویسی اندروید را کرده‌اید، یا هنوز روش‌های متدوالی را برای کار با این زبان انتخاب نکرده‌اید؛ به نظرم این مقاله می‌تواند کمک خوبی برای شما باشد. مسائلی که بیان میکنم در واقع از تجربیات شخصی و راه حل هایی است که برای خودم تعیین کرده‌ام و تعدادی از آن‌ها را در طول مدتی که در این زمینه فعالیت کرده‌ام، از جاهای مختلف دیده و در یک جا گردآوری کرده‌ام. برای نامگذاری اشیاء و متغیرها و دیگر موارد، من از این قاعده پیروی میکنم که به نظرم بسیار ایده آل می‌باشد. الگوی معماری هم که جدیدا مورد استفاده قرار داده‌ام، الگوی MVP است که نمونه‌ای از آن، در گیت هاب قرار گرفته است. البته این مثال ساده تر نیز وجود دارد. تشریح کامل این معماری را به همراه آزمون واحد آن، می‌توانید در این مقاله سه قسمتی ببینید.

در اینجا، یک سری نکات را در طول برنامه نویسی، متذکر می‌شوم تا مدیریت کدهای شما را در اندروید راحت‌تر کند.

یک نکته‌ی دیگر را که باید متذکر شوم این است که همه اصطلاحاتی که در این مقاله استفاده می‌شوند بر اساس اندروید استادیو و مستندات رسمی گوگل است است؛ به عنوان نمونه عبارت‌های ماژول و پروژه آن چیزی هستند که ما در اندروید استادیو به آن‌ها اشاره می‌کنیم، نه آنچه که کاربران Eclipse به آن اشاره می‌کنند.

یک. برای هر تکه کد و یا متدی که می‌نویسید مستندات کافی قرار دهید و اگر این متد نیاز به مجوز خاصی دارد مانند نمونه زیر، آن را حتما ذکر کنید:
/**
     *
     * <p>
     *   check network is available or not <br/>
     *   internet connection is not matter,for check internet connection refer to IsInternetConnected() Method in this class
     * </p>
       * <p>
     *   Required Permission : <b>android.permission.ACCESS_NETWORK_STATE</b>
     * </p>
     * @param context
     * @return returns true if a network is available
     */
    public boolean isNetworkAvailable(Context context) {

        ConnectivityManager connectivityManager
                = (ConnectivityManager) context.getSystemService(Context.CONNECTIVITY_SERVICE);
        NetworkInfo activeNetworkInfo = connectivityManager.getActiveNetworkInfo();
        return activeNetworkInfo != null && activeNetworkInfo.isConnected();
    }
همچنین اگر، مورد خاص دیگری مثل بالا بود، حتما آن را ذکر کنید. می‌توانید از تگ گذاری در کامنت ها نیز استفاده کنید. از ویژگی‌های کامنت todo در اندروید استادیو این است که میتوانید در حین کار با سیستم گیت نیز از آن بهره ببرید  و قبل از کامیت کردن کد، کدهای todo به شما یادآوری شوند و هر پیکربندی را که لازم دارید، روی آن انجام دهید.



دو. از یک کلاس واحد جهت استفاده از اطلاعات عمومی و یا ثابت‌ها استفاده نمایید. این اطلاعات می‌توانند شامل: مسیرها، آدرس‌های وب سرویس، شماره اختصاصی هر نوتیفیکیشن و .... باشند. برای اینکار میتوان هر کدام از اطلاعات را داخل یک کلاس قرار داد و همه این کلاس‌ها را به صورت استاتیک تعریف کنید تا بدین شکل در دسترس قرار بگیرند (از الگوی singleton هم می‌توان استفاده کرد).
public class ProjectSettings
{
       public static NotificationsId=new NotificationsId();
       public static UrlAddresss=new UrlAddresss();
       public static SdPath=new SdPath();
       ......
}
نحوه صدا زدن هم به همین شکل می‌شود:
ProjectSettings.NotificationsId.UpdateNotificationId
بدین شکل هم به طور ساده و مفهومی صدا زده می‌شود و هم اینکه در همه جای برنامه این ثابت‌ها و مقادیر قابل استفاده هستند. به عنوان مثال به شماره هر نوتیفیکیشن از همه جا دسترسی دارید و هم اینکه شماره‌ای تکراری اشتباها انتخاب نمی‌شود.

سه. حداکثر استفاده از اینترفیس را به خصوص برای UI انجام بدهید:
به عنوان نمونه، بسیاری نمایش یک toast را به شکل زیر انجام می‌دهند:
Toast.makeText(context, message, Toast.LENGTH_SHORT).show();
یا اینکه برای یک دیالوگ مستقیما و در جا همانجا به کدنویسی مشغول می‌شوند. این روش‌ها هیچ مشکلی ندارند ولی در آینده نگهداری کد را مشکل می‌کنند. مثلا تصور کنید شما بسیاری از جاهای برنامه، Toast زدید و حالا قصد دارید در نسخه بعدی برنامه، toast‌های دلخواه و یا custom ایی را ایجاد کنید. در این صورت مجبورید کل برنامه را رصد کرده و هر جا toast هست آن را تغییر دهید. در اینجا هم اصول DRY را نادیده گرفته‌اید و هم زحمت شما زیاد شده‌است و حتی ممکن است یک یا چندتایی از قلم بیفتند. برای دیالوگ‌ها هم بدین صورت خواهد بود و خیلی از مسائل دیگر. به همین جهت استفاده از اینترفیس‌ها توصیه می‌شود و فردا نیز اگر باز یک کلاس دیگر را نوشتید، خیلی راحت آن را با کلاس فعلی تعویض می‌کنید.
public interface IMessageUI
{
    void ShowToast(Context context,String message);
}

public class MessageUI impelement IMessageUI
{
      public void ShowToast(Context context,string message)
       {
              Toast.makeText(context, message, Toast.LENGTH_SHORT).show();
       }
}

چهار
. اگر برای اولین بار است وارد اندروید می‌شوید، خوب چرخه‌های یک شیء، چون اکتیویتی یا فراگمنت را یاد بگیرید تا در آینده با مشکلات خاصی روبرو نشوید.
به عنوان مثال درست است که اولین رویداد فراخوانی در onCreate رخ میدهد ولی همیشه محل مناسبی برای دریافت دیتاها در زمان اولیه نیست. به عنوان مثال تصور کنید که لیستی در اکتیویتی A دارید و به اکتیویتی B می‌روید و یک آیتم به اطلاعات اضافه می‌شود و موقعی که به اکتیویتی A بر می‌گردید، زیاد تعجب نکنید که لیست دقیقا به همان شکل قبلی است و خبری از آیتم جدید نیست.
  چون اکتیویتی در حالت stop بوده و بعد از آن به حالت Resume رفته و تا موقعی که این اکتیویتی از حافظه خارج نشود یا گوشی چرخش نداشته باشد، واکشی دیتاها صورت نخواهد گرفت. پس بهترین مکان در این حالت، رویداد OnStart است که در هر دو وضعیت صدا زده می‌شود؛ یا اینکه در OnRestatr روی آداپتور تغییرات جدید را اعمال کنید تا نیازی به واکشی مجدد داده‌ها نباشد. 



به طور خلاصه نحوه اجرای رویدادها بدین شکل است که ابتدای رویداد OnCreate اجرا می‌شود که هنوز هیچ UI ئی در آن پیاده سازی نشده‌است و شما در اینجا موظفید Layout خود را معرفی کنید. رویداد OnStart بعد از آن موقعی که UI آماده شده است، اجرا می‌گردد. سپس رویداد OnResume اجرا می‌شود.

 تا بدینجا اکتیویتی مشکلی ندارد و میتواند به عملیات پاسخ دهد ولی اگر قسمتی از اکتیویتی در زیر لایه‌ای از UI پنهان شود، به عنوان مثال دیالوگی باز شود که قسمتی از اکتیویتی را بپوشاند و یا منویی همانند تلگرام قسمتی از صفحه را بپوشاند، اکتیویتی اصطلاحا در حالت Pause قرار گرفته و بدین ترتیب رویداد OnPause اجرا می‌گردد. اگر همین دیالوگ بسته شود و مجددا اکتیویتی به طور کامل نمایان گردد مجددا رویداد OnResume اجرا می‌گردد.

از رویداد Onresume میتوانید برای کارهایی که بین زمان آغاز اکتیویتی و برگشت اکتیویتی مشترکند استفاده کرد. اگر به هر نحوی اکتیویتی به طور کامل پنهان شود٬، به این معناست که شما به اکتیویتی دیگری رفته‌اید رویداد OnStop اجرا شده‌است و در صورت بازگشت، رویداد OnRestart اجرا خواهد شد. ولی اگر مدت طولانی از رویداد OnStop بگذرد احتمال اینکه سیستم مدیریت منابع اندروید، اکتیویتی شما را از حافظه خارج کند زیاد است و رویداد OnDestroy صورت خواهد گرفت. در این حالت دفعه بعد، مجددا همه عملیات از ابتدا آغاز می‌گردند.

پنج. سرویس را با تردهای UI ترکیب نکنید. بعضا دیده می‌شود که کاربران AsyncTask را داخل سرویس استفاده می‌کنند ولی این را بدانید که سرویس یک ترد پردازشی جداگانه است و تضمینی برای ارتباط با UI به شما نمی‌دهند. هر چند گوگل جدیدا تمهیداتی را برای آن اندیشیده است که به شما اجازه اینکار را نمی‌دهد. ولی اگر باز هم اندروید استادیو به شما خورده‌ای نگرفت، خودتان این قانون را اجرا کنید. قرار نیست یک AsyncTask با سرویس ترکیب شود.

شش. اگر برنامه شما قرار است در چندین حالت مختلفی که اتفاق می‌افتد، یک کار خاصی را انجام دهد، برای برنامه‌تان یک Receiver بنویسید و در آن کدهای تکراری را نوشته و در محل‌های مختلف وقوع آن رویدادها، رسیور را صدا بزنید. برای نمونه برنامه تلگرام یک سرویس پیام رسان پشت صحنه دارد که در دو رویداد قرار است اجرا شوند. یکی موقعی که گوشی بوت خود را تکمیل کرده است و در حال آغاز فرایندهای سیستم عامل است و دیگر زمانی است که برنامه اجرا می‌شود. در اینجا تلگرام از یک رسیور سیستمی برای آگاهی از بوت شدن و یک رسیور داخل برنامه جهت آگاهی از اجرای برنامه استفاده میکند و هر دو به یک کلاس از جنس BroadcastReceiver متصلند:
      <receiver android:name=".AppStartReceiver" android:enabled="true">
            <intent-filter>
                <action android:name="org.telegram.start" />
                <action android:name="android.intent.action.BOOT_COMPLETED" />
            </intent-filter>
        </receiver>

public class AppStartReceiver extends BroadcastReceiver {
    public void onReceive(Context context, Intent intent) {
        AndroidUtilities.runOnUIThread(new Runnable() {
            @Override
            public void run() {
                ApplicationLoader.startPushService();
            }
        });
    }
}
برای نام رسیورهای داخلی هم میتوانید مورد شماره 2 را اجرا کنید.
برنامه تلگرام حتی برای حالت‌های پخش هم رسیورها استفاده کرده است که در همین رسیور وضعیت تغییر پلیر مشخص می‌شود:
    <receiver android:name=".MusicPlayerReceiver" >
            <intent-filter>
                <action android:name="org.telegram.android.musicplayer.close" />
                <action android:name="org.telegram.android.musicplayer.pause" />
                <action android:name="org.telegram.android.musicplayer.next" />
                <action android:name="org.telegram.android.musicplayer.play" />
                <action android:name="org.telegram.android.musicplayer.previous" />
                <action android:name="android.intent.action.MEDIA_BUTTON" />
                <action android:name="android.media.AUDIO_BECOMING_NOISY" />
            </intent-filter>
        </receiver>
اینگونه تلگرام میتواند از همه جا سرویس را کنترل کند. مثلا موقعی که دانلود یک موزیک تمام شده، سریعا پخش آن موزیک دانلود شده را آغاز کند.

هفت. اگر از یک ORM برای لایه داده‌ها استفاده می‌کنید (قبلا در سایت جاری در مورد ORM‌های اندروید صحبت کرده‌ایم و  ORM‌های خوش دستی که خودم از آن‌ها استفاده میکنم ActiveAndroid و CPORM هستند که هم کار کردن با آنها راحت است و هم اینکه امکانات خوبی را عرضه می‌کنند) در این نوع ORM‌ها شما نباید انتظار چیزی مانند EF را داشته باشید و در بعضی موارد باید کمی خودتان کمک کنید. به عنوان مثال در Active Android برای ایجاد یک inner join باید به شکل زیر بنویسید:
     From query= new Select()
               .from(Poem.class)
               .innerJoin(BankPoemsGroups.class)
               .on("poems.id=bank_poems_groups.poem")
               .where("BankGroup=?", String.valueOf(groupId));
        return query.execute();
همانطور که می‌بینید بخش‌هایی از آن مثل جوین‌ها و شرط‌ها را باید خودتان تکمیل کنید. از آنجا که ممکن است در آینده نام فیلد تغییر کند یا اینکه در حین انبوهی از کدها، عبارت رشته‌ای را اشتباه وارد کنید، بهتر است به این فرم کار کنید:
@Table(name="poems")
public class Poem extends Model {

    public static String tableName="poems";
    public static  String codeColumn="code";
    public static  String titleColumn="title";
    public static  String bookColumn="book";
    ......

    @Column(name="code",index = true)
    public int Code;

    @Column(name="title")
    public String Title;

    @Column(name="book")
    public Book Book;
.....}
در مدل بالا، نام فیلدها و جداول به صورت استاتیک تعریف شده‌اند. حالا می‌توانیم از این اسامی به راحتی در لایه سرویس استفاده کنیم:
    From query= new Select()
               .from(Poem.class)
               .innerJoin(BankPoemsGroups.class)
               .on(Poem.TableName+"."+ Poem.IdColumn+"="+ BankPoemsGroups.TableName+"."+ BankPoemsGroups.PoemColumn)
               .where(Poem.BankGroupColumn+"=?", String.valueOf(groupId));
        return query.execute();
حالا کمی بهتر شد. هم برای تغییر آینده بهتر شد و هم اینکه احتمال خطای تایپی کاهش یافت. ولی باز هم ایجاد کوئری هنوز سخت است و نوشتن مرتب یک رابطه جوین و شرطی و چسباندن مداوم رشته‌ها کار خسته کننده‌ای است و احتمال خطای سهوی و انسانی هم در آن بالاست. برای رفع این مشکل بهتر است یک کلاس جدید برای ساخت این کوئری‌ها داشته باشیم که یک نمونه از آن را در این پایین می‌بینید:
public class QueryConcater {
  public String GetInnerJoinQuery(String table1,String field1,String table2,String field2)
    {
        String query=table1 +"." +field1+"="+table2+"."+field2;
        return query;
    }
......
}
در ادامه برای مرتب سازی و شرط و ... هم می‌نویسیم:
   return new Select()
                .from(Color.class)
                .innerJoin(ProductItem.class)
                .on(queryConcater.GetInnerJoinQuery(ProductItem.TableName,
                        ProductItem.ColorColumn, Color.TableName))
                .where(queryConcater.WhereConditionQuery
                        (ProductItem.TableName, ProductItem.ProductColumn), productId)
                .execute();
در دستورات بالا از این کلاس دو متد برای کوئری جوین و یکی هم برای ساخت شرط ایجاد شده است و مقادیر به صورت پارامتر داده شده‌اند. این الگو کمک میکند که اگر هم این تکه کد اشتباه باشد، با تغییر یکجا بقیه کدها هم تغییر میکنند و اگر در آینده هم ORM تغییر یافت، نحوه کوئری نویسی‌ها در این کلاس تغییر کنند، نه اینکه در طول لایه سرویس پراکنده باشند.

هشت. سعی کنید همیشه از یک سیستم گزارش خطا در اپلیکیشن خود استفاده کنید. در حال حاضر معروفترین سیستم گزارش خطا Acra است که می‌توانید backend آن را هم از اینجا تهیه کنید و اگر هم نخواستید، سایت Tracepot امکانات خوبی را به رایگان برای شما فراهم می‌کند. از این پس با سیستم آکرا شما به یک سیستم گزارش خطا متصلید که خطاهای برنامه شما در گوشی کاربر به شما گزارش داده خواهد شد. این گزارش‌ها شامل:
  • وضعیت گوشی در حین باز شدن برنامه و در حین خطا چگونه بوده است.
  • مشخصات گوشی
  • این خطا به چه تعداد رخ داده است و برای چه تعداد کاربر
  • گزارش گیری بر اساس اولین تاریخ رخداد خطا و آخرین تاریخ، نسخه سیستم عامل اندروید، ورژن برنامه شما و...
و امکانات دیگر.

نه. آکرا همانند Elmah نمی‌تواند خطاهای catch شده را دریافت کند. برای حل این مشکل عبارت زیر را در catch‌ها بنویسید:
ACRA.getErrorReporter().handleException(caughtException);

ده. بر خلاف سیستم دات نت که شما اجباری به استفاده از Try Catch‌ها ندارید. در جاوا اینگونه نیست و هر متدی که Throw روی آن انجام شده باشد مستلزم  استفاده از catch است. به همین دلیل در شماره نه گفتیم که چگونه باید این مشکل را حل کنیم. ولی در بسیاری از اوقات پیش می‌آید که ما داریم از ماژول‌های متفاوتی استفاده میکنیم که جدا از ماژول اصلی برنامه هستند و این مورد باعث می‌شود که بعضی افراد یا Acra را در همه ماژول‌ها صدا بزنند یا اینکه بی خیال آن شوند. ولی کار راحت‌تر این است که شما هم همانند برنامه نویسان جاوا متد خود را به Throw مزین کنید تا در هنگام استفاده از آن در برنامه اصلی نیاز به catch شدن باشد. در واقع شما نباید catch‌ها را داخل یک کتابخانه جدا و مستقل قرار دهید و روش صحیح هم همین است حالا چه استفاده از آکرا نیاز باشد و چه نباشد.

نمونه اشتباه:
 public  void CopyFile(String source,String destination,CopyFileListener copyFileListener) {
        try {
        InputStream in = new FileInputStream(source);
        OutputStream out = new FileOutputStream(destination);

        long fileLength=new File(source).length();
        // Transfer bytes from in to out
        byte[] buf = new byte[64*1024];
        int len;
        long total=0;
        while ((len = in.read(buf)) > 0) {
            out.write(buf, 0, len);
            total+=len;
            copyFileListener.PublishProgress(fileLength,total);
        }
        in.close();

            out.close();
        } catch (IOException e) {
            e.printStackTrace();
        }
    }
نمونه صحیح:
    public  void CopyFile(String source,String destination,CopyFileListener copyFileListener) throws IOException {

        InputStream in = new FileInputStream(source);
        OutputStream out = new FileOutputStream(destination);

        long fileLength=new File(source).length();
        // Transfer bytes from in to out
        byte[] buf = new byte[64*1024];
        int len;
        long total=0;
        while ((len = in.read(buf)) > 0) {
            out.write(buf, 0, len);
            total+=len;
            copyFileListener.PublishProgress(fileLength,total);
        }
        in.close();

            out.close();
    }
  ادامه دارد...
مطالب
EF Code First #3

بررسی تعاریف نگاشت‌ها به کمک متادیتا در EF Code first

در قسمت قبل مروری سطحی داشتیم بر امکانات مهیای جهت تعاریف نگاشت‌ها در EF Code first. در این قسمت، حالت استفاده از متادیتا یا همان data annotations را با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد.
برای این منظور پروژه کنسول جدیدی را آغاز نمائید. همچنین به کمک NuGet، ارجاعات لازم را به اسمبلی EF، اضافه کنید. در ادامه مدل‌های زیر را به پروژه اضافه نمائید؛ یک شخص که تعدادی پروژه منتسب می‌تواند داشته باشد:

using System;
using System.Collections.Generic;

namespace EF_Sample02.Models
{
public class User
{
public int Id { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
public string Name { set; get; }
public string LastName { set; get; }
public string Email { set; get; }
public string Description { set; get; }
public byte[] Photo { set; get; }
public IList<Project> Projects { set; get; }
}
}

using System;

namespace EF_Sample02.Models
{
public class Project
{
public int Id { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
public string Title { set; get; }
public string Description { set; get; }
public virtual User User { set; get; }
}
}

به خاصیت public virtual User User در کلاس Project اصطلاحا Navigation property هم گفته می‌شود.
دو کلاس زیر را نیز جهت تعریف کلاس Context که بیانگر کلاس‌های شرکت کننده در تشکیل بانک اطلاعاتی هستند و همچنین کلاس آغاز کننده بانک اطلاعاتی سفارشی را به همراه تعدادی رکورد پیش فرض مشخص می‌کنند، به پروژه اضافه نمائید.

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Data.Entity;
using EF_Sample02.Models;

namespace EF_Sample02
{
public class Sample2Context : DbContext
{
public DbSet<User> Users { set; get; }
public DbSet<Project> Projects { set; get; }
}

public class Sample2DbInitializer : DropCreateDatabaseAlways<Sample2Context>
{
protected override void Seed(Sample2Context context)
{
context.Users.Add(new User
{
AddDate = DateTime.Now,
Name = "Vahid",
LastName = "N.",
Email = "name@site.com",
Description = "-",
Projects = new List<Project>
{
new Project
{
Title = "Project 1",
AddDate = DateTime.Now.AddDays(-10),
Description = "..."
}
}
});

base.Seed(context);
}
}
}

به علاوه در فایل کانفیگ برنامه، تنظیمات رشته اتصالی را نیز اضافه نمائید:

<connectionStrings>
<add
name="Sample2Context"
connectionString="Data Source=(local);Initial Catalog=testdb2012;Integrated Security = true"
providerName="System.Data.SqlClient"
/>
</connectionStrings>

همانطور که ملاحظه می‌کنید، در اینجا name به نام کلاس مشتق شده از DbContext اشاره می‌کند (یکی از قراردادهای توکار EF Code first است).

یک نکته:
مرسوم است کلاس‌های مدل را در یک class library جداگانه اضافه کنند به نام DomainClasses و کلاس‌های مرتبط با DbContext را در پروژه class library دیگری به نام DataLayer. هیچکدام از این پروژه‌ها نیازی به فایل کانفیگ و تنظیمات رشته اتصالی ندارند؛ زیرا اطلاعات لازم را از فایل کانفیگ پروژه اصلی که این دو پروژه class library را به خود الحاق کرده، دریافت می‌کنند. دو پروژه class library اضافه شده تنها باید ارجاعاتی را به اسمبلی‌های EF و data annotations داشته باشند.

در ادامه به کمک متد Database.SetInitializer که در قسمت دوم به بررسی آن پرداختیم و با استفاده از کلاس سفارشی Sample2DbInitializer فوق، نسبت به ایجاد یک بانک اطلاعاتی خالی تشکیل شده بر اساس تعاریف کلاس‌های دومین پروژه، اقدام خواهیم کرد:

using System;
using System.Data.Entity;

namespace EF_Sample02
{
class Program
{
static void Main(string[] args)
{
Database.SetInitializer(new Sample2DbInitializer());
using (var db = new Sample2Context())
{
var project1 = db.Projects.Find(1);
Console.WriteLine(project1.Title);
}
}
}
}

تا زمانیکه وهله‌ای از Sample2Context ساخته نشود و همچنین یک کوئری نیز به بانک اطلاعاتی ارسال نگردد، Sample2DbInitializer در عمل فراخوانی نخواهد شد.
ساختار بانک اطلاعاتی پیش فرض تشکیل شده نیز مطابق اسکریپت زیر است:

CREATE TABLE [dbo].[Users](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
[AddDate] [datetime] NOT NULL,
[Name] [nvarchar](max) NULL,
[LastName] [nvarchar](max) NULL,
[Email] [nvarchar](max) NULL,
[Description] [nvarchar](max) NULL,
[Photo] [varbinary](max) NULL,
CONSTRAINT [PK_Users] PRIMARY KEY CLUSTERED
(
[Id] ASC
)WITH (PAD_INDEX = OFF, STATISTICS_NORECOMPUTE = OFF,
IGNORE_DUP_KEY = OFF, ALLOW_ROW_LOCKS = ON, ALLOW_PAGE_LOCKS = ON) ON [PRIMARY]
) ON [PRIMARY]


CREATE TABLE [dbo].[Projects](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
[AddDate] [datetime] NOT NULL,
[Title] [nvarchar](max) NULL,
[Description] [nvarchar](max) NULL,
[User_Id] [int] NULL,
CONSTRAINT [PK_Projects] PRIMARY KEY CLUSTERED
(
[Id] ASC
)WITH (PAD_INDEX = OFF, STATISTICS_NORECOMPUTE = OFF,
IGNORE_DUP_KEY = OFF, ALLOW_ROW_LOCKS = ON, ALLOW_PAGE_LOCKS = ON) ON [PRIMARY]
) ON [PRIMARY]

GO

ALTER TABLE [dbo].[Projects] WITH CHECK ADD CONSTRAINT [FK_Projects_Users_User_Id] FOREIGN KEY([User_Id])
REFERENCES [dbo].[Users] ([Id])
GO

ALTER TABLE [dbo].[Projects] CHECK CONSTRAINT [FK_Projects_Users_User_Id]
GO

توضیحاتی در مورد ساختار فوق، جهت یادآوری مباحث دو قسمت قبل:
- خواصی با نام Id تبدیل به primary key و identity field شده‌اند.
- نام جداول، همان نام خواص تعریف شده در کلاس Context است.
- تمام رشته‌ها به nvarchar از نوع max نگاشت شده‌اند و null پذیر می‌باشند.
- خاصیت تصویر که با آرایه‌ای از بایت‌ها تعریف شده به varbinary از نوع max نگاشت شده است.
- بر اساس ارتباط بین کلاس‌ها فیلد User_Id در جدول Projects اضافه شده است که توسط قیدی به نام FK_Projects_Users_User_Id، جهت تعریف کلید خارجی عمل می‌کند. این نام گذاری پیش فرض هم بر اساس نام خواص در دو کلاس انجام می‌شود.
- schema پیش فرض بکارگرفته شده، dbo است.
- null پذیری پیش فرض فیلدها بر اساس اصول زبان مورد استفاده تعیین شده است. برای مثال در سی شارپ، نوع int نال پذیر نیست یا نوع DateTime نیز به همین ترتیب یک value type است. بنابراین در اینجا این دو نوع به صورت not null تعریف شده‌اند (صرفنظر از اینکه در SQL Server هر دو نوع یاد شده، null پذیر هم می‌توانند باشند). بدیهی است امکان تعریف nullable types نیز وجود دارد.


مروری بر انواع متادیتای قابل استفاده در EF Code first

1) Key
همانطور که ملاحظه کردید اگر نام خاصیتی Id یا ClassName+Id باشد، به صورت خودکار به عنوان primary key جدول، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. این یک قرارداد توکار است.
اگر یک چنین خاصیتی با نام‌های ذکر شده در کلاس وجود نداشته باشد، می‌توان با مزین سازی خاصیتی مفروض با ویژگی Key که در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارد، آن‌را به عنوان Primary key معرفی نمود. برای مثال:

public class Project
{
[Key]
public int ThisIsMyPrimaryKey { set; get; }

و ضمنا باید دقت داشت که حین کار با ORMs فرقی نمی‌کند EF باشد یا سایر فریم ورک‌های دیگر، داشتن یک key جهت عملکرد صحیح فریم ورک، ضروری است. بر اساس یک Key است که Entity معنا پیدا می‌کند.


2) Required
ویژگی Required که در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations تعریف شده است، سبب خواهد شد یک خاصیت به صورت not null در بانک اطلاعاتی تعریف شود. همچنین در مباحث اعتبارسنجی برنامه، پیش از ارسال اطلاعات به سرور نیز نقش خواهد داشت. در صورت نال بودن خاصیتی که با ویژگی Required مزین شده است، یک استثنای اعتبارسنجی پیش از ذخیره سازی اطلاعات در بانک اطلاعاتی صادر می‌گردد. این ویژگی علاوه بر EF Code first در ASP.NET MVC نیز به نحو یکسانی تاثیرگذار است.


3) MaxLength و MinLength
این دو ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارند (اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌اند و جزو اسمبلی‌ پایه System.ComponentModel.DataAnnotations.dll نیستند). در ذیل نمونه‌ای از تعریف این‌ها را مشاهده می‌کنید. همچنین باید درنظر داشت که روش دیگر تعریف متادیتا، ترکیب آن‌ها در یک سطر نیز می‌باشد. یعنی الزامی ندارد در هر سطر یک متادیتا را تعریف کرد:

[MaxLength(50, ErrorMessage = "حداکثر 50 حرف"), MinLength(4, ErrorMessage = "حداقل 4 حرف")]
public string Title { set; get; }

ویژگی MaxLength بر روی طول فیلد تعریف شده در بانک اطلاعاتی تاثیر دارد. برای مثال در اینجا فیلد Title از نوع nvarchar با طول 30 تعریف خواهد شد.
ویژگی MinLength در بانک اطلاعاتی معنایی ندارد.
هر دوی این ویژگی‌ها در پروسه اعتبار سنجی اطلاعات مدل دریافتی تاثیر دارند. برای مثال در اینجا اگر طول عنوان کمتر از 4 حرف باشد، یک استثنای اعتبارسنجی صادر خواهد شد.

ویژگی دیگری نیز به نام StringLength وجود دارد که جهت تعیین حداکثر طول رشته‌ها به کار می‌رود. این ویژگی سازگاری بیشتر با ASP.NET MVC‌ دارد از این جهت که Client side validation آن‌را نیز فعال می‌کند.


4) Table و Column
این دو ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارند، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌اند. بنابراین اگر تعاریف مدل‌های شما در پروژه Class library جداگانه‌ای قراردارند، نیاز خواهد بود تا ارجاعی را به اسمبلی EntityFramework.dll نیز داشته باشند.
اگر از نام پیش فرض جداول تشکیل شده خرسند نیستید، ویژگی Table را بر روی یک کلاس قرار داده و نام دیگری را تعریف کنید. همچنین اگر Schema کاربری رشته اتصالی به بانک اطلاعاتی شما dbo نیست، باید آن‌را در اینجا صریحا ذکر کنید تا کوئری‌های تشکیل شده به درستی بر روی بانک اطلاعاتی اجرا گردند:

[Table("tblProject", Schema="guest")]
public class Project

توسط ویژگی Column سه خاصیت یک فیلد بانک اطلاعاتی را می‌توان تعیین کرد:

[Column("DateStarted", Order = 4, TypeName = "date")]
public DateTime AddDate { set; get; }

به صورت پیش فرض، خاصیت فوق با همین نام AddDate در بانک اطلاعاتی ظاهر می‌گردد. اگر برای مثال قرار است از یک بانک اطلاعاتی قدیمی استفاده شود یا قرار نیست از شیوه نامگذاری خواص در سی شارپ در یک بانک اطلاعاتی پیروی شود، توسط ویژگی Column می‌توان این تعاریف را سفارشی نمود.
توسط پارامتر Order آن که از صفر شروع می‌شود، ترتیب قرارگیری فیلدها در حین تشکیل یک جدول مشخص می‌گردد.
اگر نیاز است نوع فیلد تشکیل شده را نیز سفارشی سازی نمائید، می‌توان از پارامتر TypeName استفاده کرد. برای مثال در اینجا علاقمندیم از نوع date مهیا در SQL Server 2008 استفاده کنیم و نه از نوع datetime پیش فرض آن.

نکته‌ای در مورد Order:
Order پیش فرض تمام خواصی که قرار است به بانک اطلاعاتی نگاشت شوند، به int.MaxValue تنظیم شده‌اند. به این معنا که تنظیم فوق با Order=4 سبب خواهد شد تا این فیلد، پیش از تمام فیلدهای دیگر قرار گیرد. بنابراین نیاز است Order اولین خاصیت تعریف شده را به صفر تنظیم نمود. (البته اگر واقعا نیاز به تنظیم دستی Order داشتید)


نکاتی در مورد تنظیمات ارث بری در حالت استفاده از متادیتا:
حداقل سه حالت ارث بری را در EF code first می‌توان تعریف و مدیریت کرد:
الف) Table per Hierarchy - TPH
حالت پیش فرض است. نیازی به هیچگونه تنظیمی ندارد. معنای آن این است که «لطفا تمام اطلاعات کلاس‌هایی را که از هم ارث بری کرده‌اند در یک جدول بانک اطلاعاتی قرار بده». فرض کنید یک کلاس پایه شخص را دارید که کلاس‌های بازیکن و مربی از آن ارث بری می‌کنند. زمانیکه کلاس پایه شخص توسط DbSet در کلاس مشتق شده از DbContext در معرض استفاده EF قرار می‌گیرد، بدون نیاز به هیچ تنظیمی، تمام این سه کلاس، تبدیل به یک جدول شخص در بانک اطلاعاتی خواهند شد. یعنی یک table به ازای سلسله مراتبی (Hierarchy) که تعریف شده.
ب) Table per Type - TPT
به این معنا است که به ازای هر نوع، باید یک جدول تشکیل شود. به عبارتی در مثال قبل، یک جدول برای شخص، یک جدول برای مربی و یک جدول برای بازیکن تشکیل خواهد شد. دو جدول مربی و بازیکن با یک کلید خارجی به جدول شخص مرتبط می‌شوند. تنها تنظیمی که در اینجا نیاز است، قرار دادن ویژگی Table بر روی نام کلاس‌های بازیکن و مربی است. به این ترتیب حالت پیش فرض الف (TPH) اعمال نخواهد شد.
ج) Table per Concrete Type - TPC
در این حالت فقط دو جدول برای بازیکن و مربی تشکیل می‌شوند و جدولی برای شخص تشکیل نخواهد شد. خواص کلاس شخص، در هر دو جدول مربی و بازیکن به صورت جداگانه‌ای تکرار خواهد شد. تنظیم این مورد نیاز به استفاده از Fluent API دارد.

توضیحات بیشتر این موارد به همراه مثال، موکول خواهد شد به مباحث استفاده از Fluent API که برای تعریف تنظیمات پیشرفته نگاشت‌ها طراحی شده است. استفاده از متادیتا تنها قسمت کوچکی از توانایی‌های Fluent API را شامل می‌شود.



5) ConcurrencyCheck و Timestamp
هر دوی این ویژگی‌ها در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations و اسمبلی به همین نام تعریف شده‌اند.
در EF Code first دو راه برای مدیریت مسایل همزمانی وجود دارد:
[ConcurrencyCheck]
public string Name { set; get; }

[Timestamp]
public byte[] RowVersion { set; get; }

زمانیکه از ویژگی ConcurrencyCheck استفاده می‌شود، تغییر خاصی در سمت بانک اطلاعاتی صورت نخواهد گرفت، اما در برنامه، کوئری‌های update و delete ایی که توسط EF صادر می‌شوند، اینبار اندکی متفاوت خواهند بود. برای مثال برنامه جاری را به نحو زیر تغییر دهید:

using System;
using System.Data.Entity;

namespace EF_Sample02
{
class Program
{
static void Main(string[] args)
{
Database.SetInitializer(new Sample2DbInitializer());
using (var db = new Sample2Context())
{
//update
var user = db.Users.Find(1);
user.Name = "User name 1";
db.SaveChanges();
}
}
}
}

متد Find بر اساس primary key عمل می‌کند. به این ترتیب، اول رکورد یافت شده و سپس نام آن‌ تغییر کرده و در ادامه، اطلاعات ذخیره خواهند شد.
اکنون اگر توسط SQL Server Profiler کوئری update حاصل را بررسی کنیم، به نحو زیر خواهد بود:

exec sp_executesql N'update [dbo].[Users]
set [Name] = @0
where (([Id] = @1) and ([Name] = @2))
',N'@0 nvarchar(max) ,@1 int,@2 nvarchar(max) ',@0=N'User name 1',@1=1,@2=N'Vahid'

همانطور که ملاحظه می‌کنید، برای به روز رسانی فقط از primary key جهت یافتن رکورد استفاده نکرده، بلکه فیلد Name را نیز دخالت داده است. از این جهت که مطمئن شود در این بین، رکوردی که در حال به روز رسانی آن هستیم، توسط کاربر دیگری در شبکه تغییر نکرده باشد و اگر در این بین تغییری رخ داده باشد، یک استثناء صادر خواهد شد.
همین رفتار در مورد delete نیز وجود دارد:
//delete
var user = db.Users.Find(1);
db.Users.Remove(user);
db.SaveChanges();
که خروجی آن به صورت زیر است:

exec sp_executesql N'delete [dbo].[Users]
where (([Id] = @0) and ([Name] = @1))',N'@0 int,@1 nvarchar(max) ',@0=1,@1=N'Vahid'

در اینجا نیز به علت مزین بودن خاصیت Name به ویژگی ConcurrencyCheck، فقط همان رکوردی که یافت شده باید حذف شود و نه نمونه تغییر یافته آن توسط کاربری دیگر در شبکه.
البته در این مثال شاید این پروسه تنها چند میلی ثانیه به نظر برسد. اما در برنامه‌ای با رابط کاربری، شخصی ممکن است اطلاعات یک رکورد را در یک صفحه دریافت کرده و 5 دقیقه بعد بر روی دکمه save کلیک کند. در این بین ممکن است شخص دیگری در شبکه همین رکورد را تغییر داده باشد. بنابراین اطلاعاتی را که شخص مشاهده می‌کند، فاقد اعتبار شده‌اند.

ConcurrencyCheck را بر روی هر فیلدی می‌توان بکاربرد، اما ویژگی Timestamp کاربرد مشخص و محدودی دارد. باید به خاصیتی از نوع byte array اعمال شود (که نمونه‌ای از آن‌را در بالا در خاصیت public byte[] RowVersion مشاهده نمودید). علاوه بر آن، این ویژگی بر روی بانک اطلاعاتی نیز تاثیر دارد (نوع فیلد را در SQL Server تبدیل به timestamp می‌کند و نه از نوع varbinary مانند فیلد تصویر). SQL Server با این نوع فیلد به خوبی آشنا است و قابلیت مقدار دهی خودکار آن‌را دارد. بنابراین نیازی نیست در حین تشکیل اشیاء در برنامه، قید شود.
پس از آن، این فیلد مقدار دهی شده به صورت خودکار توسط بانک اطلاعاتی، در تمام updateها و deleteهای EF Code first حضور خواهد داشت:

exec sp_executesql N'delete [dbo].[Users]
where ((([Id] = @0) and ([Name] = @1)) and ([RowVersion] = @2))',N'@0 int,@1 nvarchar(max) ,
@2 binary(8)',@0=1,@1=N'Vahid',@2=0x00000000000007D1

از این جهت که اطمینان حاصل شود، واقعا مشغول به روز رسانی یا حذف رکوردی هستیم که در ابتدای عملیات از بانک اطلاعاتی دریافت کرده‌ایم. اگر در این بین RowVesrion تغییر کرده باشد، یعنی کاربر دیگری در شبکه این رکورد را تغییر داده و ما در حال حاضر مشغول به کار با رکوردی غیرمعتبر هستیم.
بنابراین استفاده از Timestamp را می‌توان به عنوان یکی از best practices طراحی برنامه‌های چند کاربره ASP.NET درنظر داشت.


6) NotMapped و DatabaseGenerated
این دو ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارند، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌اند.
به کمک ویژگی DatabaseGenerated، مشخص خواهیم کرد که این فیلد قرار است توسط بانک اطلاعاتی تولید شود. برای مثال خواصی از نوع public int Id به صورت خودکار به فیلدهایی از نوع identity که توسط بانک اطلاعاتی تولید می‌شوند، نگاشت خواهند شد و نیازی نیست تا به صورت صریح از ویژگی DatabaseGenerated جهت مزین سازی آن‌ها کمک گرفت. البته اگر علاقمند نیستید که primary key شما از نوع identity باشد، می‌توانید از گزینه DatabaseGeneratedOption.None استفاده نمائید:
[DatabaseGenerated(DatabaseGeneratedOption.None)]
public int Id { set; get; }

DatabaseGeneratedOption در اینجا یک enum است که به نحو زیر تعریف شده است:

public enum DatabaseGeneratedOption
{
None = 0,
Identity = 1,
Computed = 2
}

تا اینجا حالت‌های None و Identity آن، بحث شدند.
در SQL Server امکان تعریف فیلدهای محاسباتی و Computed با T-SQL نویسی نیز وجود دارد. این نوع فیلدها در هربار insert یا update یک رکورد، به صورت خودکار توسط بانک اطلاعاتی مقدار دهی می‌شوند. بنابراین اگر قرار است خاصیتی به این نوع فیلدها در SQL Server نگاشت شود، می‌توان از گزینه DatabaseGeneratedOption.Computed استفاده کرد.
یا اگر برای فیلدی در بانک اطلاعاتی default value تعریف کرده‌اید، مثلا برای فیلد date متد getdate توکار SQL Server را به عنوان پیش فرض درنظر گرفته‌اید و قرار هم نیست توسط برنامه مقدار دهی شود، باز هم می‌توان آن‌را از نوع DatabaseGeneratedOption.Computed تعریف کرد.
البته باید درنظر داشت که اگر خاصیت DateTime تعریف شده در اینجا به همین نحو بکاربرده شود، اگر مقداری برای آن در حین تعریف یک وهله جدید از کلاس User درکدهای برنامه درنظر گرفته نشود، یک مقدار پیش فرض حداقل به آن انتساب داده خواهد شد (چون value type است). بنابراین نیاز است این خاصیت را از نوع nullable تعریف کرد (public DateTime? AddDate).

همچنین اگر یک خاصیت محاسباتی در کلاسی به صورت ReadOnly تعریف شده است (توسط کدهای مثلا سی شارپ یا وی بی):

[NotMapped]
public string FullName
{
get { return Name + " " + LastName; }
}

بدیهی است نیازی نیست تا آن‌را به یک فیلد بانک اطلاعاتی نگاشت کرد. این نوع خواص را با ویژگی NotMapped می‌توان مزین کرد.
همچنین باید دقت داشت در این حالت، از این نوع خواص دیگر نمی‌توان در کوئری‌های EF استفاده کرد. چون نهایتا این کوئری‌ها قرار هستند به عبارات SQL ترجمه شوند و چنین فیلدی در جدول بانک اطلاعاتی وجود ندارد. البته بدیهی است امکان تهیه کوئری LINQ to Objects (کوئری از اطلاعات درون حافظه) همیشه مهیا است و اهمیتی ندارد که این خاصیت درون بانک اطلاعاتی معادلی دارد یا خیر.


7) ComplexType
ComplexType یا Component mapping مربوط به حالتی است که شما یک سری خواص را در یک کلاس تعریف می‌کنید، اما قصد ندارید این‌ها واقعا تبدیل به یک جدول مجزا (به همراه کلید خارجی) در بانک اطلاعاتی شوند. می‌خواهید این خواص دقیقا در همان جدول اصلی کنار مابقی خواص قرار گیرند؛ اما در طرف کدهای ما به شکل یک کلاس مجزا تعریف و مدیریت شوند.
یک مثال:
کلاس زیر را به همراه ویژگی ComplexType به برنامه مطلب جاری اضافه نمائید:

using System.ComponentModel.DataAnnotations;

namespace EF_Sample02.Models
{
[ComplexType]
public class InterestComponent
{
[MaxLength(450, ErrorMessage = "حداکثر 450 حرف")]
public string Interest1 { get; set; }

[MaxLength(450, ErrorMessage = "حداکثر 450 حرف")]
public string Interest2 { get; set; }
}
}

سپس خاصیت زیر را نیز به کلاس User اضافه کنید:

public InterestComponent Interests { set; get; }

همانطور که ملاحظه می‌کنید کلاس InterestComponent فاقد Id است؛ بنابراین هدف از آن تعریف یک Entity نیست و قرار هم نیست در کلاس مشتق شده از DbContext تعریف شود. از آن صرفا جهت نظم بخشیدن به یک سری خاصیت مرتبط و هم‌خانواده استفاده شده است (مثلا آدرس یک، آدرس 2، تا آدرس 10 یک شخص، یا تلفن یک تلفن 2 یا موبایل 10 یک شخص).
اکنون اگر پروژه را اجرا نمائیم، ساختار جدول کاربر به نحو زیر تغییر خواهد کرد:

CREATE TABLE [dbo].[Users](
---...
[Interests_Interest1] [nvarchar](450) NULL,
[Interests_Interest2] [nvarchar](450) NULL,
---...

در اینجا خواص کلاس InterestComponent، داخل همان کلاس User تعریف شده‌اند و نه در یک جدول مجزا. تنها در سمت کدهای ما است که مدیریت آن‌ها منطقی‌تر شده‌اند.

یک نکته:
یکی از الگوهایی که حین تشکیل مدل‌های برنامه عموما مورد استفاده قرار می‌گیرد، null object pattern نام دارد. برای مثال:

namespace EF_Sample02.Models
{
public class User
{
public InterestComponent Interests { set; get; }
public User()
{
Interests = new InterestComponent();
}
}
}

در اینجا در سازنده کلاس User، به خاصیت Interests وهله‌ای از کلاس InterestComponent نسبت داده شده است. به این ترتیب دیگر در کدهای برنامه مدام نیازی نخواهد بود تا بررسی شود که آیا Interests نال است یا خیر. همچنین استفاده از این الگو حین کار با یک ComplexType ضروری است؛ زیرا EF امکان ثبت رکورد جاری را در صورت نال بودن خاصیت Interests (صرفنظر از اینکه خواص آن مقدار دهی شده‌اند یا خیر) نخواهد داد.


8) ForeignKey
این ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارد، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌است.
اگر از قراردادهای پیش فرض نامگذاری کلیدهای خارجی در EF Code first خرسند نیستید، می‌توانید توسط ویژگی ForeignKey، نامگذاری مورد نظر خود را اعمال نمائید. باید دقت داشت که ویژگی ForeignKey را باید به یک Reference property اعمال کرد. همچنین در این حالت، کلید خارجی را با یک value type نیز می‌توان نمایش داد:
[ForeignKey("FK_User_Id")]
public virtual User User { set; get; }
public int FK_User_Id { set; get; }

در اینجا فیلد اضافی دوم FK_User_Id به جدول Project اضافه نخواهد شد (چون توسط ویژگی ForeignKey تعریف شده است و فقط یکبار تعریف می‌شود). اما در این حالت نیز وجود Reference property ضروری است.


9) InverseProperty
این ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارد، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌است.
از ویژگی InverseProperty برای تعریف روابط دو طرفه استفاده می‌شود.
برای مثال دو کلاس زیر را درنظر بگیرید:
public class Book
{
public int ID {get; set;}
public string Title {get; set;}

[InverseProperty("Books")]
public Author Author {get; set;}
}

public class Author
{
public int ID {get; set;}
public string Name {get; set;}

[InverseProperty("Author")]
public virtual ICollection<Book> Books {get; set;}
}

این دو کلاس همانند کلاس‌های User و Project فوق هستند. ذکر ویژگی InverseProperty برای مشخص سازی ارتباطات بین این دو غیرضروری است و قراردادهای توکار EF Code first یک چنین مواردی را به خوبی مدیریت می‌کنند.
اما اکنون مثال زیر را درنظر بگیرید:
public class Book
{
public int ID {get; set;}
public string Title {get; set;}

public Author FirstAuthor {get; set;}
public Author SecondAuthor {get; set;}
}

public class Author
{
public int ID {get; set;}
public string Name {get; set;}

public virtual ICollection<Book> BooksAsFirstAuthor {get; set;}
public virtual ICollection<Book> BooksAsSecondAuthor {get; set;}
}

این مثال ویژه‌ای است از کتابخانه‌ای که کتاب‌های آن، تنها توسط دو نویسنده نوشته‌ شده‌اند. اگر برنامه را بر اساس این دو کلاس اجرا کنیم، EF Code first قادر نخواهد بود تشخیص دهد، روابط کدام به کدام هستند و در جدول Books چهار کلید خارجی را ایجاد می‌کند. برای مدیریت این مساله و تعین ابتدا و انتهای روابط می‌توان از ویژگی InverseProperty کمک گرفت:

public class Book
{
public int ID {get; set;}
public string Title {get; set;}

[InverseProperty("BooksAsFirstAuthor")]
public Author FirstAuthor {get; set;}
[InverseProperty("BooksAsSecondAuthor")]
public Author SecondAuthor {get; set;}
}

public class Author
{
public int ID {get; set;}
public string Name {get; set;}

[InverseProperty("FirstAuthor")]
public virtual ICollection<Book> BooksAsFirstAuthor {get; set;}
[InverseProperty("SecondAuthor")]
public virtual ICollection<Book> BooksAsSecondAuthor {get; set;}
}

اینبار اگر برنامه را اجرا کنیم، بین این دو جدول تنها دو رابطه تشکیل خواهد شد و نه چهار رابطه؛ چون EF اکنون می‌داند که ابتدا و انتهای روابط کجا است. همچنین ذکر ویژگی InverseProperty در یک سر رابطه کفایت می‌کند و نیازی به ذکر آن در طرف دوم نیست.




نظرات مطالب
نقدی بر کتاب «مرجع کامل entity framework 4.1»
آقای نصیری ضمن تشکر وقتی که مطلبی به زبان انگلیسی می خوانیم واژه هایی که مفهومش رو متوجه نمیشیم رو در دیکشنری بررسی می کنیم.

حالا به نظر شما نگهداری این واژه ها برای مرور های بعدی چگونه باشد ؟

---

پ ن 1 :  آخرین اشتراک‌ها و آخرین نظرها و  جستجو خیلی وقت ها بارگذاری نمی شوند.

پ ن 2:در حال حاضر هیچ راهی برای تهیه کتاب الگوهای طراحی شما هست  ؟
نظرات اشتراک‌ها
معرفی کتابخانه‌ی EFSecondLevelCache.Core
ممنون از مطلب مفیدتون
سوالی داشتم زمانیکه تنظیمات Redis رو فعال میکنم خطای زیر داده می‌شود:
InvalidOperationException: Connection to '127.0.0.1:6379,allowAdmin=True,connectTimeout=5000,ssl=False,abortConnect=False,connectRetry=10,proxy=None' failed.

CacheManager.Core.BaseCacheManager<TCacheValue>..ctor(string name, ICacheManagerConfiguration configuration)
TypeInitializationException: The type initializer for 'EFSecondLevelCache.Core.EFCacheServiceProvider' threw an exception.

EFSecondLevelCache.Core.EFCacheServiceProvider.GetValue(string cacheKey)
ممنون میشم راهنمایی کنید باتشکر
اشتراک‌ها
نمودار jquery

ابزاری مفید است برای تولید انواع نمودارها

نمودار jquery
اشتراک‌ها
کار با LINQ to XML
ساخت، لود، جستجو، دستکاری، تبدیل به انواع دیگر.
کار با LINQ to XML