اشتراک‌ها
وجود نقص امنیتی در آنتی ویروس Windows Defender به مدت 12 سال!

اخیراً مشخص شده آنتی ویروس Windows Defender مایکروسافت به مدت نزدیک به 12 سال دارای یک رخنه امنیتی بوده است که به هکرها امکان بازنویسی فایل‌ها و اجرای کدهای مخرب را می‌داده است. با این حال هنوز روشن نیست آیا هکرها و مجرمین موفق به شناسایی و استفاده از این باگ شده‌اند یا نه، هرچند که 12 سال مدت بسیار طولانی به نظر می‌رسد. 

وجود نقص امنیتی در آنتی ویروس Windows Defender به مدت 12 سال!
مطالب
نحوه تعریف Linked Server و دریافت اطلاعات از سروری دیگر

برخی مواقع شما نیاز دارید تا یک Query را بر روی یک سرور اجرا نمایید و این Query برخی اطلاعات خود را از سرور دیگری دریافت می‌نماید. در این صورت باید یک پل ارتباطی بین سرور جاری و سرور دیگر وجود داشته باشد تا بتوانید در یک Query به سرور دیگری متصل شوید و اطلاعاتی را دریافت نمایید. در حالت عادی یک Query فقط می‌تواند بر روی سرور جاری اجرا شده و اطلاعاتی را بازیابی نماید. اما اگر همین Query بخواهد به سرور دیگری متصل شود، آن سرور باید در سرور جاری بصورت Linked Server تعریف شده باشد.

به عنوان مثال:

من سروری با آدرس 192.168.0.1 دارم که دارای پایگاه داده‌ای با نام Salary می باشد. نام این سرور را A می‌گذارم.

همچنین من سرور دیگری با آدرس 192.168.1.100 دارم که دارای پایگاه داده ای با نام Accounting است. نام این سرور را B می‌گذارم.

حالا می‌خواهم در سرور A یک Query بنویسم که جدول Payment را با اتصال به سرور B به جدول Document متصل نموده و نتیجه ی JOIN این دو جدول را نمایش دهد. به عنوان مثال:

SELECT * FROM Payment AS pay JOIN Document AS doc
ON pay.DocumentId = doc.Id
این Query به هیچ عنوان اجرا نخواهد شد. زیرا نمی‌تواند جدول Document را پیدا کند. برای این منظور باید سرور B را به سرور A معرفی کنیم که این کار از طریق Linked Server انجام خواهد شد.


نحوه‌ی ایجاد یک  Linked Server

بر روی سیستم من دو نسخه از SQL نصب شده است. یکی Standard Edition و دیگری Express Edition. من می‌خواهم در نسخه Standard یک Linked Server به نسخه‌ی Express ایجاد کنم. بنابراین با اتصال به نسخه Standard مراحل زیر را طی می‌کنم:

1.  یک New query ایجاد می‌کنم.

2.  دستورات زیر را در Query ایجاد شده می‌نویسم:

sp_addlinkedserver 'MyServer', '', 'SQLNCLI', '.\sqlexpress'
توضیحات:

sp_addlinkedserver نام رویه ای است که یک Linked Server را ایجاد می‌نماید.
پارامتر اول نام Linked Server را مشخص می‌نماید که جهت دسترسی به سرور دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد.
پارامتر دوم Product Name می‌باشد که من خالی گذاشتم.
پارامتر سوم Provider Name یا نام فراهم کننده داده‌ای است. چون من میخواهم به یک سرور SQL متصل شوم SQLNCLI (SQL Native Client) را انتخاب کردم. اگر به منبع داده‌ای دیگری مثل Access،Oracle، MySql و ... متصل می‌شوید باید Provider Name دیگری را نتخاب کنید.
پارامتر چهارم نام یا IP سروری است که می‌خواهیم به آن لینک شویم.

3.  با فشردن F5 یا منوی Execute این Query را اجرا کنید.

با اجرای موفقیت آمیز مراحل فوق باید عنوان MyServer را در مسیر Server Objects > Linked Server مشاهده کنید. در نسخه Express پایگاه داده‌ای با نام test دارم که شامل جدولی به نام tbl می باشد. با نوشتن Query زیر می‌توانم محتویات این جدول را مشاهده کنم:

SELECT * FROM MyServer.test.dbo.tbl
ممکن است جهت اتصال به سرور لینک شده نیاز به نام کاربری و رمز عبور داشته باشید. جهت تعریف نام کاربری و رمز عبور برای سرور لینک شده از دستورات زیر استفاده کنید:
sp_addlinkedsrvlogin 'MyServer',@rmtuser='user1', @rmtpassword='abc123'
توضیحات:

sp_addlinkedsrvlogin نام رویه ای است که نام کاربری و رمز عبور را به یک Linked Server اضافه می‌کند.
پارامتر اول نام Linked Server می باشد.
پارامتر دوم نام کاربری جهت اتصال به سرور لینک شده می‌باشد.
پارامتر سوم رمز عبور جهت اتصال به سرور لینک شده می‌باشد. 

نظرات مطالب
بررسی خطاهای ممکن در حین راه اندازی اولیه برنامه‌های ASP.NET Core در IIS

- رفع خطای اجرای برنامه در Windows 8.1 / Windows Server 2012 R2
The program can't start because api-ms-win-crt-runtime-l1-1-0.dll is missing from your computer. 
Try reinstalling the program to fix this problem.
KB2999226 را نصب کنید.

- رفع خطای اجرای برنامه در Windows 7 / Windows Server 2008 R2 
the library hostfxr.dll was found, but loading it from C:\<path_to_app>\hostfxr.dll failed
KB2533623 را نصب کنید.
مطالب
معرفی و استفاده از DDL Triggers در SQL Server

استفاده از DDL Trigger

امکان ایجاد Trigger برای عملیات (DDL(Data Definition Language از SQL Server 2005  فراهم گردید. عملیاتی مانند ایجاد یک جدول جدید در بانک اطلاعاتی، اضافه شدن یک Login جدید و یا ایجاد یک بانک اطلاعاتی جدید را به وسیله این نوع Trigger‌ها می‌توان کنترل نمود. در حقیقت DDL Trigger به شما اجازه می‌دهد که از  تاثیر تعدادی از دستورات DDL جلوگیری کنید. بدین ترتیب که تقریباً هر دستور DDL به طور خودکار، تراکنشی (Transactional) اجرا می‌شود . می‌توان با دستور ROLLBACK TRANSACTION اجرای دستور DDL را لغو نمود. توجه شود همه دستورات DDL به صورت تراکنشی اجرا نمی‌شوند، به عنوان مثال دستور  ALTER DATABASE ممکن است Database را تغییر دهد. در این صورت ساختار فایلی Database را تغییر می‌دهد، از آنجائی که سیستم عامل ویندوز به صورت تراکنشی عمل نمی‌کند بنابراین شما نمی‌توانید این عمل فایل سیستمی را لغو نمائید. به هر حال شما می‌توانید Trigger را با ALTER DATABASE فعال (fire) کنید برای عملیات Auditing، ولی نمی‌توان از انجام عمل  ALTER  DATABASE جلوگیری کرد.
برای نمونه می‌خواهیم از حذف و یا تغییر جداول یک بانک اطلاعاتی که به صورت عملیاتی در حال سرویس دهی است جلوگیری کنیم، برای اینکار از دستورهای زیر استفاده می‌کنیم:
create trigger Prevent_AlterDrop
on database
for drop_table, alter_table
as
  print 'table can not be dropped or altered'
  rollback transaction
از عبارت  ON  برای مشخص کردن محدوده Trigger در سطح SQL Instance (در این صورت ON All SERVER نوشته می‌شود) و یا در سطح Database (در این حالت ON DATABASE نوشته می‌شود)  استفاده می‌شود و از عبارت FOR  برای مشخص کردن رویداد یا گروه رویدادی که سبب فراخوانی  Trigger می‌شود، استفاده  خواهد شد. 

1- معرفی تابع ()EVENTDATA

  این تابع، یک تابع سیستمی مهم است که در DDL Trigger استفاده می‌شود. در حالیکه DDL Trigger در هر سطحی فعال (fire) شود تابع سیستمی ()EVENTDATA فراخوانی (raise) می‌شود. خروجی تابع در قالب XML است. می‌توان اطلاعات را از تابع EVENTDATA دریافت کرد و آنها را در یک جدول با فیلدی از جنس XML و یا با استفاده از XPath Query  ثبت کرد (Logging). عناصر کلیدی (Key Elements) تابع EVENTDATA  به شرح زیر است:
•  EventType: نوع رویدادی که باعث فراخوانی Trigger شده است.
•  PostTime: زمانی که رویداد رخ می‌دهد.
•  SPID :SPID کاربری که باعث ایجاد رویداد شده است.
•  ServerName:  نام SQL Instance  که  رویداد در آن رخ داده است.
•  LoginName: نام Login که عمل مربوط به وقوع رویداد را اجرا می‌کند.
•  UserName: نام User که عمل مربوط به وقوع رویداد را اجرا می‌کند.
•  DatabaseName: نام Database که رویداد در آن رخ می‌دهد.
•  ObjectType: نوع Object که اصلاح، حذف و یا ایجاد شده است.
•  ObjectName: نام Object که اصلاح، حذف و یا ایجاد شده است.
•  TSQLCommand: دستور T-SQL که اجرا شده و باعث اجرا شدن Trigger شده است. 

2- بررسی یک سناریو نمونه

  برای نمونه در دستورات زیر جدولی با نام ddl_log
  CREATE TABLE ddl_log 
  (
     EventType nvarchar(100), 
 PostTime datetime,
 SPID nvarchar(100),
 ServerName nvarchar(100),
 LoginName nvarchar(100),
 UserName  nvarchar(100),
 DatabaseName  nvarchar(100),
 ObjectName  nvarchar(100),
 ObjectType  nvarchar(100),
 DefaultSchema nvarchar(100),
 [SID]  nvarchar(100),
 TSQLCommand nvarchar(2000));
و یک Trigger با نام log برای رویدادهایی که در سطح Database رخ می‌دهد، ایجاد می‌کنیم.
CREATE TRIGGER [Log] ON DATABASE
 FOR DDL_DATABASE_LEVEL_EVENTS
 AS
 DECLARE @data XML
 SET @data = EVENTDATA()
 INSERT INTO ddl_log
 VALUES (
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/EventType)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/PostTime)[1]',   'datetime'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/SPID)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/ServerName)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/LoginName)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/UserName)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/DatabaseName)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/ObjectName)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/ObjectType)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/DefaultSchema)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/SID)[1]',   'nvarchar(100)'),
   @data.value('(/EVENT_INSTANCE/TSQLCommand)[1]',   'nvarchar(2000)'));
نمونه ای از مقادیر ذخیره شده در جدول  ddl_log به شکل زیر خواهد بود:

3- ملاحظات

  در صورت فعال شدن  Trigger می‌توان برخی موارد مانند محدودیت زمانی، کاربر اجرا کننده و ... را  اضافه نمود. برای مثال در دستور زیر اجازه تغییرات در این زمان ( بین  7:00 A.M. تا .8:00 P.M ) امکان پذیر نیست و در صورت اقدام پیغام خطا دریافت می‌کنید و دستورات Create لغو خواهند شد و اگر خارج از زمان فوق دستورات DDL را اجرا کنید دستورات به طور موفقیت آمیز اجرا می‌شود و البته تغییرات نیز Log می‌شوند. 
 

  این Trigger تاثیرات کمی بر روی کارایی دارد به این دلیل که معمولاً رویداد‌های DDL به ندرت رخ می‌دهد. می‌توانید هنگامی که قصد دارید دستورات DDL را اجرا کنید موقتاً Trigger را با دستورات زیر غیر فعال نمائید:

پس از Overrdie کردن می‌توانید مجدداً Trigger را فعال کنید: 


4- معرفی DDL Event Groups: 

برای مشاهده جزئیات بیشتر می‌توانید به این لینک مراجعه کنید.

Server Level

DDL_SERVER_LEVEL_EVENTS

 DDL_LINKED_SERVER_EVENTS
 DDL_LINKED_SERVER_LOGIN_EVENTS
 DDL_REMOTE_SERVER_EVENTS
 DDL_EXTENDED_PROCEDURE_EVENTS
 DDL_MESSAGE_EVENTS
 DDL_ENDPOINT_EVENTS
 DDL_SERVER_SECURITY_EVENTS
 DDL_LOGIN_EVENTS
 DDL_GDR_SERVER_EVENTS
 DDL_AUTHORIZATION_SERVER_EVENT Database Level

Database Level

DDL_DATABASE_LEVEL_EVENTS  
DDL_TABLE_VIEW_EVENTS
DDL_TABLE-EVENTS
DDL_VIEW_EVENTS
DDL_INDEX_EVENTS
DDL_STATISTICS_EVENTS
DDL_DATABASE_SECURITY_EVENTS
DDL_CERTIFICATE_EVENTS
DDL_USER_EVENTS
DDL_ROLE_EVENTS
DDL_APPLICATION_ROLE_EVENTS
DDL_SCHEMA_EVENTS
DDL_GDR_DATABASE_EVENTS
DDL_AUTHORIZATION_DATABASE_EVENTS
DDL_FUNCTION_EVENTS
DDL_PROCEDUER_EVENTS
DDL_TRIGGER_EVENTS
DDL_PARTITION_EVENTS
DDL_PARTITION_FUNCTION_EVENTS
DDL_PARTITION_SCHEME_EVENTS
DDL_SSB_EVENTS
DDL_MESSAGE_TYPE_EVENTS
DDL_CONTRACT_EVENTS
DDL_QUEUE_EVENTS
DDL_SERVER_EVENTS
DDL_ROUTE_EVENTS
DDL_REMOTE_SERVICE_BINDING_EVENTS
DDL_XML_SCHEMA_COLEECTION_EVENTS
DDL_FULLTEXT_CATALOG_EVENTS
DDL_DEFAULT_EVENTS
DDL_EXTENDED_PROPERTY_EVENTS
DDL_PLAN_GUIDE_EVENTS
DDL_RULE_EVENTS
DDL_SYNONYM_EVENTS
DDL_EVENT_NOTIFICATION_EVENTS
DDL_ASSEMBLY_EVENTS
DDL_TYPE_EVENTS


مطالب
بهبود عملکرد SQL Server Locks در سیستم‌های با تعداد تراکنش بالا در Entity Framework
بر اساس رفتار پیش فرض در دیتابیس SQL Server، در زمان انجام دادن یک دستور که منجر به ایجاد تغییرات در اطلاعات موجود در جدول می‌شود (برای مثال دستور Update)، جدول مربوطه به صورت کامل Lock می‌شود، ولو آن دستور Update، فقط با یکی از رکوردهای آن جدول کار داشته باشد.

در سیستم‌های با تعداد تراکنش بالا و دارای تعداد زیاد کلاینت، این رفتار پیش فرض موجب ایجاد صفی از تراکنش‌های در حال انتظار بر روی جداولی می‌شود که ویرایش‌های زیادی بر روی آنها رخ می‌دهد.
اگر چه که بنظر این مشکل راه حل‌های زیادی دارد، لکن آن راه حلی که همیشه موثر عمل می‌کند استفاده از SQL Server Table Hints است.
SQL Server Table Hints به تمامی آن دستوراتی گفته می‌شود که هنگام اجرای دستور اصلی (برای مثال Select و یا Update) رفتار پیش فرض SQL Server را بر اساس Hint ارائه شده تغییر می‌دهند.
لیست کامل این Hint‌ها را می‌توانید در اینجا مشاهده کنید.
Hint ای که در اینجا برای ما مفید است، آن است که به SQL Server بگوییم هنگام اجرای دستور Update، به جای Lock کردن کل جدول، فقط رکورد در حال ویرایش را Lock کند، و این باعث می‌شود تا باقی تراکنش ها، که ای بسا با سایر رکوردهای آن جدول کار داشته باشند متوقف نشوند، که البته این مسئله کمی به افزایش مصرف حافظه می‌انجامد، لکن مقدار افزایش بسیار ناچیز است.
این Hint که rowlock نام دارد در تراکنش‌های با Isolation Level تنظیم شده بر روی Snapshot باید با یک Table Hint دیگر با نام updlock ترکیب شود.
توضیحات مفصل‌تر این دو Hint در لینک مربوطه آمده است.
بنابر این، بجای دستور
update products
set Name = "Test"
Where Id = 1
داریم
update products with (nolock,updlock)
set Name = "Test"
where Id = 1
تا اینجا مشکل خاصی وجود ندارد، آنچه که از اینجا به بعد اهمیت دارد این است که در هنگام کار با Entity Framework، اساسا ما نویسنده دستورات Update نیستیم که به آنها Hint اضافه کنیم یا نه، بلکه دستورات SQL بوسیله Entity Framework ایجاد می‌شوند.
در Entity Framework، مکانیزمی تعبیه شده است با نام Db Command Interceptor که به شما اجازه می‌دهد دستورات SQL ساخته شده را Log کنید و یا قبل از اجرا تغییر دهید، که برای اضافه نمودن Table Hint‌ها ما از این روش استفاده می‌کنیم، برای انجام این کار داریم: (توضیحات در ادامه)
    public class UpdateRowLockHintDbCommandInterceptor : IDbCommandInterceptor
    {
        public void NonQueryExecuting(DbCommand command, DbCommandInterceptionContext<Int32> interceptionContext)
        {
            if (command.CommandType != CommandType.Text) return; // (1)
            if (!(command is SqlCommand)) return; // (2)
            SqlCommand sqlCommand = (SqlCommand)command;
            String commandText = sqlCommand.CommandText;
            String updateCommandRegularExpression = "(update) ";
            Boolean isUpdateCommand = Regex.IsMatch(commandText, updateCommandRegularExpression, RegexOptions.IgnoreCase | RegexOptions.Multiline); // You may use better regular expression pattern here.
            if (isUpdateCommand)
            {
                Boolean isSnapshotIsolationTransaction = sqlCommand.Transaction != null && sqlCommand.Transaction.IsolationLevel == IsolationLevel.Snapshot;
                String tableHintToAdd = isSnapshotIsolationTransaction ? " with (rowlock , updlock) set " : " with (rowlock) set ";
                commandText = Regex.Replace(commandText, "^(set) ", (match) =>
                {
                    return tableHintToAdd;
                }, RegexOptions.IgnoreCase | RegexOptions.Multiline);
                command.CommandText = commandText;
            }
        }
این کد در قسمت (1) ابتدا تشخیص می‌دهد که آیا این یک Command دارای Command Text است یا خیر، برای مثال اگر فراخوانی یک Stored Procedure است، ما با آن کاری نداریم.
در قسمت دوم تشخیص می‌دهیم که آیا با SQL Server در حال تعامل هستیم، یا برای مثال با Oracle و ...، که ما برای Table Hint‌ها فقط با SQL Server کار داریم.
سپس باید تشخیص دهیم که آیا این یک دستور update است یا خیر ؟ برای این منظور از Regular Expression‌ها استفاده کرده ایم، که خیلی به بحث آموزش این پست مربوط نیست، به صورت کلی از Regular Expression‌ها برای یافتن و بررسی و جایگزینی عبارات با قاعده در هنگام کار با رشته‌ها استفاده می‌شود.
ممکن است Regular Expression ای که شما می‌نویسید بسیار بهتر از این نمونه باشد، که در این صورت خوشحال می‌شوم در قسمت نظرات آنرا قرار دهید.
در نهایت با بررسی Transaction Isolation Level مربوطه که Snapshot است یا خیر، به درج یک یا هر دو Table Hint مربوطه اقدام می‌نماییم.
مطالب
EF Code First #3

بررسی تعاریف نگاشت‌ها به کمک متادیتا در EF Code first

در قسمت قبل مروری سطحی داشتیم بر امکانات مهیای جهت تعاریف نگاشت‌ها در EF Code first. در این قسمت، حالت استفاده از متادیتا یا همان data annotations را با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد.
برای این منظور پروژه کنسول جدیدی را آغاز نمائید. همچنین به کمک NuGet، ارجاعات لازم را به اسمبلی EF، اضافه کنید. در ادامه مدل‌های زیر را به پروژه اضافه نمائید؛ یک شخص که تعدادی پروژه منتسب می‌تواند داشته باشد:

using System;
using System.Collections.Generic;

namespace EF_Sample02.Models
{
public class User
{
public int Id { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
public string Name { set; get; }
public string LastName { set; get; }
public string Email { set; get; }
public string Description { set; get; }
public byte[] Photo { set; get; }
public IList<Project> Projects { set; get; }
}
}

using System;

namespace EF_Sample02.Models
{
public class Project
{
public int Id { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
public string Title { set; get; }
public string Description { set; get; }
public virtual User User { set; get; }
}
}

به خاصیت public virtual User User در کلاس Project اصطلاحا Navigation property هم گفته می‌شود.
دو کلاس زیر را نیز جهت تعریف کلاس Context که بیانگر کلاس‌های شرکت کننده در تشکیل بانک اطلاعاتی هستند و همچنین کلاس آغاز کننده بانک اطلاعاتی سفارشی را به همراه تعدادی رکورد پیش فرض مشخص می‌کنند، به پروژه اضافه نمائید.

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Data.Entity;
using EF_Sample02.Models;

namespace EF_Sample02
{
public class Sample2Context : DbContext
{
public DbSet<User> Users { set; get; }
public DbSet<Project> Projects { set; get; }
}

public class Sample2DbInitializer : DropCreateDatabaseAlways<Sample2Context>
{
protected override void Seed(Sample2Context context)
{
context.Users.Add(new User
{
AddDate = DateTime.Now,
Name = "Vahid",
LastName = "N.",
Email = "name@site.com",
Description = "-",
Projects = new List<Project>
{
new Project
{
Title = "Project 1",
AddDate = DateTime.Now.AddDays(-10),
Description = "..."
}
}
});

base.Seed(context);
}
}
}

به علاوه در فایل کانفیگ برنامه، تنظیمات رشته اتصالی را نیز اضافه نمائید:

<connectionStrings>
<add
name="Sample2Context"
connectionString="Data Source=(local);Initial Catalog=testdb2012;Integrated Security = true"
providerName="System.Data.SqlClient"
/>
</connectionStrings>

همانطور که ملاحظه می‌کنید، در اینجا name به نام کلاس مشتق شده از DbContext اشاره می‌کند (یکی از قراردادهای توکار EF Code first است).

یک نکته:
مرسوم است کلاس‌های مدل را در یک class library جداگانه اضافه کنند به نام DomainClasses و کلاس‌های مرتبط با DbContext را در پروژه class library دیگری به نام DataLayer. هیچکدام از این پروژه‌ها نیازی به فایل کانفیگ و تنظیمات رشته اتصالی ندارند؛ زیرا اطلاعات لازم را از فایل کانفیگ پروژه اصلی که این دو پروژه class library را به خود الحاق کرده، دریافت می‌کنند. دو پروژه class library اضافه شده تنها باید ارجاعاتی را به اسمبلی‌های EF و data annotations داشته باشند.

در ادامه به کمک متد Database.SetInitializer که در قسمت دوم به بررسی آن پرداختیم و با استفاده از کلاس سفارشی Sample2DbInitializer فوق، نسبت به ایجاد یک بانک اطلاعاتی خالی تشکیل شده بر اساس تعاریف کلاس‌های دومین پروژه، اقدام خواهیم کرد:

using System;
using System.Data.Entity;

namespace EF_Sample02
{
class Program
{
static void Main(string[] args)
{
Database.SetInitializer(new Sample2DbInitializer());
using (var db = new Sample2Context())
{
var project1 = db.Projects.Find(1);
Console.WriteLine(project1.Title);
}
}
}
}

تا زمانیکه وهله‌ای از Sample2Context ساخته نشود و همچنین یک کوئری نیز به بانک اطلاعاتی ارسال نگردد، Sample2DbInitializer در عمل فراخوانی نخواهد شد.
ساختار بانک اطلاعاتی پیش فرض تشکیل شده نیز مطابق اسکریپت زیر است:

CREATE TABLE [dbo].[Users](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
[AddDate] [datetime] NOT NULL,
[Name] [nvarchar](max) NULL,
[LastName] [nvarchar](max) NULL,
[Email] [nvarchar](max) NULL,
[Description] [nvarchar](max) NULL,
[Photo] [varbinary](max) NULL,
CONSTRAINT [PK_Users] PRIMARY KEY CLUSTERED
(
[Id] ASC
)WITH (PAD_INDEX = OFF, STATISTICS_NORECOMPUTE = OFF,
IGNORE_DUP_KEY = OFF, ALLOW_ROW_LOCKS = ON, ALLOW_PAGE_LOCKS = ON) ON [PRIMARY]
) ON [PRIMARY]


CREATE TABLE [dbo].[Projects](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
[AddDate] [datetime] NOT NULL,
[Title] [nvarchar](max) NULL,
[Description] [nvarchar](max) NULL,
[User_Id] [int] NULL,
CONSTRAINT [PK_Projects] PRIMARY KEY CLUSTERED
(
[Id] ASC
)WITH (PAD_INDEX = OFF, STATISTICS_NORECOMPUTE = OFF,
IGNORE_DUP_KEY = OFF, ALLOW_ROW_LOCKS = ON, ALLOW_PAGE_LOCKS = ON) ON [PRIMARY]
) ON [PRIMARY]

GO

ALTER TABLE [dbo].[Projects] WITH CHECK ADD CONSTRAINT [FK_Projects_Users_User_Id] FOREIGN KEY([User_Id])
REFERENCES [dbo].[Users] ([Id])
GO

ALTER TABLE [dbo].[Projects] CHECK CONSTRAINT [FK_Projects_Users_User_Id]
GO

توضیحاتی در مورد ساختار فوق، جهت یادآوری مباحث دو قسمت قبل:
- خواصی با نام Id تبدیل به primary key و identity field شده‌اند.
- نام جداول، همان نام خواص تعریف شده در کلاس Context است.
- تمام رشته‌ها به nvarchar از نوع max نگاشت شده‌اند و null پذیر می‌باشند.
- خاصیت تصویر که با آرایه‌ای از بایت‌ها تعریف شده به varbinary از نوع max نگاشت شده است.
- بر اساس ارتباط بین کلاس‌ها فیلد User_Id در جدول Projects اضافه شده است که توسط قیدی به نام FK_Projects_Users_User_Id، جهت تعریف کلید خارجی عمل می‌کند. این نام گذاری پیش فرض هم بر اساس نام خواص در دو کلاس انجام می‌شود.
- schema پیش فرض بکارگرفته شده، dbo است.
- null پذیری پیش فرض فیلدها بر اساس اصول زبان مورد استفاده تعیین شده است. برای مثال در سی شارپ، نوع int نال پذیر نیست یا نوع DateTime نیز به همین ترتیب یک value type است. بنابراین در اینجا این دو نوع به صورت not null تعریف شده‌اند (صرفنظر از اینکه در SQL Server هر دو نوع یاد شده، null پذیر هم می‌توانند باشند). بدیهی است امکان تعریف nullable types نیز وجود دارد.


مروری بر انواع متادیتای قابل استفاده در EF Code first

1) Key
همانطور که ملاحظه کردید اگر نام خاصیتی Id یا ClassName+Id باشد، به صورت خودکار به عنوان primary key جدول، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. این یک قرارداد توکار است.
اگر یک چنین خاصیتی با نام‌های ذکر شده در کلاس وجود نداشته باشد، می‌توان با مزین سازی خاصیتی مفروض با ویژگی Key که در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارد، آن‌را به عنوان Primary key معرفی نمود. برای مثال:

public class Project
{
[Key]
public int ThisIsMyPrimaryKey { set; get; }

و ضمنا باید دقت داشت که حین کار با ORMs فرقی نمی‌کند EF باشد یا سایر فریم ورک‌های دیگر، داشتن یک key جهت عملکرد صحیح فریم ورک، ضروری است. بر اساس یک Key است که Entity معنا پیدا می‌کند.


2) Required
ویژگی Required که در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations تعریف شده است، سبب خواهد شد یک خاصیت به صورت not null در بانک اطلاعاتی تعریف شود. همچنین در مباحث اعتبارسنجی برنامه، پیش از ارسال اطلاعات به سرور نیز نقش خواهد داشت. در صورت نال بودن خاصیتی که با ویژگی Required مزین شده است، یک استثنای اعتبارسنجی پیش از ذخیره سازی اطلاعات در بانک اطلاعاتی صادر می‌گردد. این ویژگی علاوه بر EF Code first در ASP.NET MVC نیز به نحو یکسانی تاثیرگذار است.


3) MaxLength و MinLength
این دو ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارند (اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌اند و جزو اسمبلی‌ پایه System.ComponentModel.DataAnnotations.dll نیستند). در ذیل نمونه‌ای از تعریف این‌ها را مشاهده می‌کنید. همچنین باید درنظر داشت که روش دیگر تعریف متادیتا، ترکیب آن‌ها در یک سطر نیز می‌باشد. یعنی الزامی ندارد در هر سطر یک متادیتا را تعریف کرد:

[MaxLength(50, ErrorMessage = "حداکثر 50 حرف"), MinLength(4, ErrorMessage = "حداقل 4 حرف")]
public string Title { set; get; }

ویژگی MaxLength بر روی طول فیلد تعریف شده در بانک اطلاعاتی تاثیر دارد. برای مثال در اینجا فیلد Title از نوع nvarchar با طول 30 تعریف خواهد شد.
ویژگی MinLength در بانک اطلاعاتی معنایی ندارد.
هر دوی این ویژگی‌ها در پروسه اعتبار سنجی اطلاعات مدل دریافتی تاثیر دارند. برای مثال در اینجا اگر طول عنوان کمتر از 4 حرف باشد، یک استثنای اعتبارسنجی صادر خواهد شد.

ویژگی دیگری نیز به نام StringLength وجود دارد که جهت تعیین حداکثر طول رشته‌ها به کار می‌رود. این ویژگی سازگاری بیشتر با ASP.NET MVC‌ دارد از این جهت که Client side validation آن‌را نیز فعال می‌کند.


4) Table و Column
این دو ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارند، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌اند. بنابراین اگر تعاریف مدل‌های شما در پروژه Class library جداگانه‌ای قراردارند، نیاز خواهد بود تا ارجاعی را به اسمبلی EntityFramework.dll نیز داشته باشند.
اگر از نام پیش فرض جداول تشکیل شده خرسند نیستید، ویژگی Table را بر روی یک کلاس قرار داده و نام دیگری را تعریف کنید. همچنین اگر Schema کاربری رشته اتصالی به بانک اطلاعاتی شما dbo نیست، باید آن‌را در اینجا صریحا ذکر کنید تا کوئری‌های تشکیل شده به درستی بر روی بانک اطلاعاتی اجرا گردند:

[Table("tblProject", Schema="guest")]
public class Project

توسط ویژگی Column سه خاصیت یک فیلد بانک اطلاعاتی را می‌توان تعیین کرد:

[Column("DateStarted", Order = 4, TypeName = "date")]
public DateTime AddDate { set; get; }

به صورت پیش فرض، خاصیت فوق با همین نام AddDate در بانک اطلاعاتی ظاهر می‌گردد. اگر برای مثال قرار است از یک بانک اطلاعاتی قدیمی استفاده شود یا قرار نیست از شیوه نامگذاری خواص در سی شارپ در یک بانک اطلاعاتی پیروی شود، توسط ویژگی Column می‌توان این تعاریف را سفارشی نمود.
توسط پارامتر Order آن که از صفر شروع می‌شود، ترتیب قرارگیری فیلدها در حین تشکیل یک جدول مشخص می‌گردد.
اگر نیاز است نوع فیلد تشکیل شده را نیز سفارشی سازی نمائید، می‌توان از پارامتر TypeName استفاده کرد. برای مثال در اینجا علاقمندیم از نوع date مهیا در SQL Server 2008 استفاده کنیم و نه از نوع datetime پیش فرض آن.

نکته‌ای در مورد Order:
Order پیش فرض تمام خواصی که قرار است به بانک اطلاعاتی نگاشت شوند، به int.MaxValue تنظیم شده‌اند. به این معنا که تنظیم فوق با Order=4 سبب خواهد شد تا این فیلد، پیش از تمام فیلدهای دیگر قرار گیرد. بنابراین نیاز است Order اولین خاصیت تعریف شده را به صفر تنظیم نمود. (البته اگر واقعا نیاز به تنظیم دستی Order داشتید)


نکاتی در مورد تنظیمات ارث بری در حالت استفاده از متادیتا:
حداقل سه حالت ارث بری را در EF code first می‌توان تعریف و مدیریت کرد:
الف) Table per Hierarchy - TPH
حالت پیش فرض است. نیازی به هیچگونه تنظیمی ندارد. معنای آن این است که «لطفا تمام اطلاعات کلاس‌هایی را که از هم ارث بری کرده‌اند در یک جدول بانک اطلاعاتی قرار بده». فرض کنید یک کلاس پایه شخص را دارید که کلاس‌های بازیکن و مربی از آن ارث بری می‌کنند. زمانیکه کلاس پایه شخص توسط DbSet در کلاس مشتق شده از DbContext در معرض استفاده EF قرار می‌گیرد، بدون نیاز به هیچ تنظیمی، تمام این سه کلاس، تبدیل به یک جدول شخص در بانک اطلاعاتی خواهند شد. یعنی یک table به ازای سلسله مراتبی (Hierarchy) که تعریف شده.
ب) Table per Type - TPT
به این معنا است که به ازای هر نوع، باید یک جدول تشکیل شود. به عبارتی در مثال قبل، یک جدول برای شخص، یک جدول برای مربی و یک جدول برای بازیکن تشکیل خواهد شد. دو جدول مربی و بازیکن با یک کلید خارجی به جدول شخص مرتبط می‌شوند. تنها تنظیمی که در اینجا نیاز است، قرار دادن ویژگی Table بر روی نام کلاس‌های بازیکن و مربی است. به این ترتیب حالت پیش فرض الف (TPH) اعمال نخواهد شد.
ج) Table per Concrete Type - TPC
در این حالت فقط دو جدول برای بازیکن و مربی تشکیل می‌شوند و جدولی برای شخص تشکیل نخواهد شد. خواص کلاس شخص، در هر دو جدول مربی و بازیکن به صورت جداگانه‌ای تکرار خواهد شد. تنظیم این مورد نیاز به استفاده از Fluent API دارد.

توضیحات بیشتر این موارد به همراه مثال، موکول خواهد شد به مباحث استفاده از Fluent API که برای تعریف تنظیمات پیشرفته نگاشت‌ها طراحی شده است. استفاده از متادیتا تنها قسمت کوچکی از توانایی‌های Fluent API را شامل می‌شود.



5) ConcurrencyCheck و Timestamp
هر دوی این ویژگی‌ها در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations و اسمبلی به همین نام تعریف شده‌اند.
در EF Code first دو راه برای مدیریت مسایل همزمانی وجود دارد:
[ConcurrencyCheck]
public string Name { set; get; }

[Timestamp]
public byte[] RowVersion { set; get; }

زمانیکه از ویژگی ConcurrencyCheck استفاده می‌شود، تغییر خاصی در سمت بانک اطلاعاتی صورت نخواهد گرفت، اما در برنامه، کوئری‌های update و delete ایی که توسط EF صادر می‌شوند، اینبار اندکی متفاوت خواهند بود. برای مثال برنامه جاری را به نحو زیر تغییر دهید:

using System;
using System.Data.Entity;

namespace EF_Sample02
{
class Program
{
static void Main(string[] args)
{
Database.SetInitializer(new Sample2DbInitializer());
using (var db = new Sample2Context())
{
//update
var user = db.Users.Find(1);
user.Name = "User name 1";
db.SaveChanges();
}
}
}
}

متد Find بر اساس primary key عمل می‌کند. به این ترتیب، اول رکورد یافت شده و سپس نام آن‌ تغییر کرده و در ادامه، اطلاعات ذخیره خواهند شد.
اکنون اگر توسط SQL Server Profiler کوئری update حاصل را بررسی کنیم، به نحو زیر خواهد بود:

exec sp_executesql N'update [dbo].[Users]
set [Name] = @0
where (([Id] = @1) and ([Name] = @2))
',N'@0 nvarchar(max) ,@1 int,@2 nvarchar(max) ',@0=N'User name 1',@1=1,@2=N'Vahid'

همانطور که ملاحظه می‌کنید، برای به روز رسانی فقط از primary key جهت یافتن رکورد استفاده نکرده، بلکه فیلد Name را نیز دخالت داده است. از این جهت که مطمئن شود در این بین، رکوردی که در حال به روز رسانی آن هستیم، توسط کاربر دیگری در شبکه تغییر نکرده باشد و اگر در این بین تغییری رخ داده باشد، یک استثناء صادر خواهد شد.
همین رفتار در مورد delete نیز وجود دارد:
//delete
var user = db.Users.Find(1);
db.Users.Remove(user);
db.SaveChanges();
که خروجی آن به صورت زیر است:

exec sp_executesql N'delete [dbo].[Users]
where (([Id] = @0) and ([Name] = @1))',N'@0 int,@1 nvarchar(max) ',@0=1,@1=N'Vahid'

در اینجا نیز به علت مزین بودن خاصیت Name به ویژگی ConcurrencyCheck، فقط همان رکوردی که یافت شده باید حذف شود و نه نمونه تغییر یافته آن توسط کاربری دیگر در شبکه.
البته در این مثال شاید این پروسه تنها چند میلی ثانیه به نظر برسد. اما در برنامه‌ای با رابط کاربری، شخصی ممکن است اطلاعات یک رکورد را در یک صفحه دریافت کرده و 5 دقیقه بعد بر روی دکمه save کلیک کند. در این بین ممکن است شخص دیگری در شبکه همین رکورد را تغییر داده باشد. بنابراین اطلاعاتی را که شخص مشاهده می‌کند، فاقد اعتبار شده‌اند.

ConcurrencyCheck را بر روی هر فیلدی می‌توان بکاربرد، اما ویژگی Timestamp کاربرد مشخص و محدودی دارد. باید به خاصیتی از نوع byte array اعمال شود (که نمونه‌ای از آن‌را در بالا در خاصیت public byte[] RowVersion مشاهده نمودید). علاوه بر آن، این ویژگی بر روی بانک اطلاعاتی نیز تاثیر دارد (نوع فیلد را در SQL Server تبدیل به timestamp می‌کند و نه از نوع varbinary مانند فیلد تصویر). SQL Server با این نوع فیلد به خوبی آشنا است و قابلیت مقدار دهی خودکار آن‌را دارد. بنابراین نیازی نیست در حین تشکیل اشیاء در برنامه، قید شود.
پس از آن، این فیلد مقدار دهی شده به صورت خودکار توسط بانک اطلاعاتی، در تمام updateها و deleteهای EF Code first حضور خواهد داشت:

exec sp_executesql N'delete [dbo].[Users]
where ((([Id] = @0) and ([Name] = @1)) and ([RowVersion] = @2))',N'@0 int,@1 nvarchar(max) ,
@2 binary(8)',@0=1,@1=N'Vahid',@2=0x00000000000007D1

از این جهت که اطمینان حاصل شود، واقعا مشغول به روز رسانی یا حذف رکوردی هستیم که در ابتدای عملیات از بانک اطلاعاتی دریافت کرده‌ایم. اگر در این بین RowVesrion تغییر کرده باشد، یعنی کاربر دیگری در شبکه این رکورد را تغییر داده و ما در حال حاضر مشغول به کار با رکوردی غیرمعتبر هستیم.
بنابراین استفاده از Timestamp را می‌توان به عنوان یکی از best practices طراحی برنامه‌های چند کاربره ASP.NET درنظر داشت.


6) NotMapped و DatabaseGenerated
این دو ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارند، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌اند.
به کمک ویژگی DatabaseGenerated، مشخص خواهیم کرد که این فیلد قرار است توسط بانک اطلاعاتی تولید شود. برای مثال خواصی از نوع public int Id به صورت خودکار به فیلدهایی از نوع identity که توسط بانک اطلاعاتی تولید می‌شوند، نگاشت خواهند شد و نیازی نیست تا به صورت صریح از ویژگی DatabaseGenerated جهت مزین سازی آن‌ها کمک گرفت. البته اگر علاقمند نیستید که primary key شما از نوع identity باشد، می‌توانید از گزینه DatabaseGeneratedOption.None استفاده نمائید:
[DatabaseGenerated(DatabaseGeneratedOption.None)]
public int Id { set; get; }

DatabaseGeneratedOption در اینجا یک enum است که به نحو زیر تعریف شده است:

public enum DatabaseGeneratedOption
{
None = 0,
Identity = 1,
Computed = 2
}

تا اینجا حالت‌های None و Identity آن، بحث شدند.
در SQL Server امکان تعریف فیلدهای محاسباتی و Computed با T-SQL نویسی نیز وجود دارد. این نوع فیلدها در هربار insert یا update یک رکورد، به صورت خودکار توسط بانک اطلاعاتی مقدار دهی می‌شوند. بنابراین اگر قرار است خاصیتی به این نوع فیلدها در SQL Server نگاشت شود، می‌توان از گزینه DatabaseGeneratedOption.Computed استفاده کرد.
یا اگر برای فیلدی در بانک اطلاعاتی default value تعریف کرده‌اید، مثلا برای فیلد date متد getdate توکار SQL Server را به عنوان پیش فرض درنظر گرفته‌اید و قرار هم نیست توسط برنامه مقدار دهی شود، باز هم می‌توان آن‌را از نوع DatabaseGeneratedOption.Computed تعریف کرد.
البته باید درنظر داشت که اگر خاصیت DateTime تعریف شده در اینجا به همین نحو بکاربرده شود، اگر مقداری برای آن در حین تعریف یک وهله جدید از کلاس User درکدهای برنامه درنظر گرفته نشود، یک مقدار پیش فرض حداقل به آن انتساب داده خواهد شد (چون value type است). بنابراین نیاز است این خاصیت را از نوع nullable تعریف کرد (public DateTime? AddDate).

همچنین اگر یک خاصیت محاسباتی در کلاسی به صورت ReadOnly تعریف شده است (توسط کدهای مثلا سی شارپ یا وی بی):

[NotMapped]
public string FullName
{
get { return Name + " " + LastName; }
}

بدیهی است نیازی نیست تا آن‌را به یک فیلد بانک اطلاعاتی نگاشت کرد. این نوع خواص را با ویژگی NotMapped می‌توان مزین کرد.
همچنین باید دقت داشت در این حالت، از این نوع خواص دیگر نمی‌توان در کوئری‌های EF استفاده کرد. چون نهایتا این کوئری‌ها قرار هستند به عبارات SQL ترجمه شوند و چنین فیلدی در جدول بانک اطلاعاتی وجود ندارد. البته بدیهی است امکان تهیه کوئری LINQ to Objects (کوئری از اطلاعات درون حافظه) همیشه مهیا است و اهمیتی ندارد که این خاصیت درون بانک اطلاعاتی معادلی دارد یا خیر.


7) ComplexType
ComplexType یا Component mapping مربوط به حالتی است که شما یک سری خواص را در یک کلاس تعریف می‌کنید، اما قصد ندارید این‌ها واقعا تبدیل به یک جدول مجزا (به همراه کلید خارجی) در بانک اطلاعاتی شوند. می‌خواهید این خواص دقیقا در همان جدول اصلی کنار مابقی خواص قرار گیرند؛ اما در طرف کدهای ما به شکل یک کلاس مجزا تعریف و مدیریت شوند.
یک مثال:
کلاس زیر را به همراه ویژگی ComplexType به برنامه مطلب جاری اضافه نمائید:

using System.ComponentModel.DataAnnotations;

namespace EF_Sample02.Models
{
[ComplexType]
public class InterestComponent
{
[MaxLength(450, ErrorMessage = "حداکثر 450 حرف")]
public string Interest1 { get; set; }

[MaxLength(450, ErrorMessage = "حداکثر 450 حرف")]
public string Interest2 { get; set; }
}
}

سپس خاصیت زیر را نیز به کلاس User اضافه کنید:

public InterestComponent Interests { set; get; }

همانطور که ملاحظه می‌کنید کلاس InterestComponent فاقد Id است؛ بنابراین هدف از آن تعریف یک Entity نیست و قرار هم نیست در کلاس مشتق شده از DbContext تعریف شود. از آن صرفا جهت نظم بخشیدن به یک سری خاصیت مرتبط و هم‌خانواده استفاده شده است (مثلا آدرس یک، آدرس 2، تا آدرس 10 یک شخص، یا تلفن یک تلفن 2 یا موبایل 10 یک شخص).
اکنون اگر پروژه را اجرا نمائیم، ساختار جدول کاربر به نحو زیر تغییر خواهد کرد:

CREATE TABLE [dbo].[Users](
---...
[Interests_Interest1] [nvarchar](450) NULL,
[Interests_Interest2] [nvarchar](450) NULL,
---...

در اینجا خواص کلاس InterestComponent، داخل همان کلاس User تعریف شده‌اند و نه در یک جدول مجزا. تنها در سمت کدهای ما است که مدیریت آن‌ها منطقی‌تر شده‌اند.

یک نکته:
یکی از الگوهایی که حین تشکیل مدل‌های برنامه عموما مورد استفاده قرار می‌گیرد، null object pattern نام دارد. برای مثال:

namespace EF_Sample02.Models
{
public class User
{
public InterestComponent Interests { set; get; }
public User()
{
Interests = new InterestComponent();
}
}
}

در اینجا در سازنده کلاس User، به خاصیت Interests وهله‌ای از کلاس InterestComponent نسبت داده شده است. به این ترتیب دیگر در کدهای برنامه مدام نیازی نخواهد بود تا بررسی شود که آیا Interests نال است یا خیر. همچنین استفاده از این الگو حین کار با یک ComplexType ضروری است؛ زیرا EF امکان ثبت رکورد جاری را در صورت نال بودن خاصیت Interests (صرفنظر از اینکه خواص آن مقدار دهی شده‌اند یا خیر) نخواهد داد.


8) ForeignKey
این ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارد، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌است.
اگر از قراردادهای پیش فرض نامگذاری کلیدهای خارجی در EF Code first خرسند نیستید، می‌توانید توسط ویژگی ForeignKey، نامگذاری مورد نظر خود را اعمال نمائید. باید دقت داشت که ویژگی ForeignKey را باید به یک Reference property اعمال کرد. همچنین در این حالت، کلید خارجی را با یک value type نیز می‌توان نمایش داد:
[ForeignKey("FK_User_Id")]
public virtual User User { set; get; }
public int FK_User_Id { set; get; }

در اینجا فیلد اضافی دوم FK_User_Id به جدول Project اضافه نخواهد شد (چون توسط ویژگی ForeignKey تعریف شده است و فقط یکبار تعریف می‌شود). اما در این حالت نیز وجود Reference property ضروری است.


9) InverseProperty
این ویژگی نیز در فضای نام System.ComponentModel.DataAnnotations قرار دارد، اما در اسمبلی EntityFramework.dll تعریف شده‌است.
از ویژگی InverseProperty برای تعریف روابط دو طرفه استفاده می‌شود.
برای مثال دو کلاس زیر را درنظر بگیرید:
public class Book
{
public int ID {get; set;}
public string Title {get; set;}

[InverseProperty("Books")]
public Author Author {get; set;}
}

public class Author
{
public int ID {get; set;}
public string Name {get; set;}

[InverseProperty("Author")]
public virtual ICollection<Book> Books {get; set;}
}

این دو کلاس همانند کلاس‌های User و Project فوق هستند. ذکر ویژگی InverseProperty برای مشخص سازی ارتباطات بین این دو غیرضروری است و قراردادهای توکار EF Code first یک چنین مواردی را به خوبی مدیریت می‌کنند.
اما اکنون مثال زیر را درنظر بگیرید:
public class Book
{
public int ID {get; set;}
public string Title {get; set;}

public Author FirstAuthor {get; set;}
public Author SecondAuthor {get; set;}
}

public class Author
{
public int ID {get; set;}
public string Name {get; set;}

public virtual ICollection<Book> BooksAsFirstAuthor {get; set;}
public virtual ICollection<Book> BooksAsSecondAuthor {get; set;}
}

این مثال ویژه‌ای است از کتابخانه‌ای که کتاب‌های آن، تنها توسط دو نویسنده نوشته‌ شده‌اند. اگر برنامه را بر اساس این دو کلاس اجرا کنیم، EF Code first قادر نخواهد بود تشخیص دهد، روابط کدام به کدام هستند و در جدول Books چهار کلید خارجی را ایجاد می‌کند. برای مدیریت این مساله و تعین ابتدا و انتهای روابط می‌توان از ویژگی InverseProperty کمک گرفت:

public class Book
{
public int ID {get; set;}
public string Title {get; set;}

[InverseProperty("BooksAsFirstAuthor")]
public Author FirstAuthor {get; set;}
[InverseProperty("BooksAsSecondAuthor")]
public Author SecondAuthor {get; set;}
}

public class Author
{
public int ID {get; set;}
public string Name {get; set;}

[InverseProperty("FirstAuthor")]
public virtual ICollection<Book> BooksAsFirstAuthor {get; set;}
[InverseProperty("SecondAuthor")]
public virtual ICollection<Book> BooksAsSecondAuthor {get; set;}
}

اینبار اگر برنامه را اجرا کنیم، بین این دو جدول تنها دو رابطه تشکیل خواهد شد و نه چهار رابطه؛ چون EF اکنون می‌داند که ابتدا و انتهای روابط کجا است. همچنین ذکر ویژگی InverseProperty در یک سر رابطه کفایت می‌کند و نیازی به ذکر آن در طرف دوم نیست.




نظرات مطالب
ظهور میکرو ORMs
سلام،
نظر من در مورد رویه‌های ذخیره شده در کامنت این مطلب اومده
https://www.dntips.ir/2010/08/sql-wcf-ria-services.html

روش مورد استفاده فعلی هم در کامنت این مطلب
https://www.dntips.ir/2009/05/5-orm.html
مطالب
NoSQL و مایکروسافت
روشی را که مایکروسافت برای پرداختن به مقوله NoSQL تاکنون انتخاب کرده است، قرار دادن ویژگی‌هایی خاصی از دنیای NoSQL مانند امکان تعریف اسکیمای متغیر، داخل مهم‌ترین بانک اطلاعاتی رابطه‌ای آن، یعنی SQL Server است، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. همچنین در سمت محصولات پردازش ابری آن نیز امکان دسترسی به محصولات NoSQL کاملی وجود دارد.

1) Azure table storage
Azure table storage در حقیقت یک Key-value store ابری است و برای کار با آن از اینترفیس پروتکل استاندارد OData استفاده می‌شود. علت استفاده و طراحی یک سیستم Key-value store در اینجا، مناسب بودن اینگونه سیستم‌ها جهت مقاصد عمومی است و به این ترتیب می‌توان به بازه بیشتری از مصرف کنندگان، خدمات ارائه داد.
پیش از ارائه Azure table storage، مایکروسافت سرویس خاصی را به نام SQL Server Data Services که به آن SQL Azure نیز گفته می‌شود، معرفی کرد. این سرویس نیز یک Key-Value store است؛ هرچند از SQL Server به عنوان مخزن نگهداری اطلاعات آن استفاده می‌کند.


2) SQL Azure XML Columns
فیلدهای XML از سال 2005 به امکانات توکار SQL Server اضافه شدند و این نوع فیلدها، بسیاری از مزایای دنیای NoSQL را درون SQL Server رابطه‌ای مهیا می‌سازند. برای مثال با تعریف یک فیلد به صورت XML، می‌توان از هر ردیف به ردیفی دیگر، اطلاعات متفاوتی را ذخیره کرد؛ به این ترتیب امکان کار با یک فیلد که می‌تواند اطلاعات یک شیء را قبول کند و در حقیقت امکان تعریف اسکیمای پویا و متغیر را در کنار امکانات یک بانک اطلاعاتی رابطه‌ای که از اسکیمای ثابت پشتیبانی می‌کند، میسر می‌شود. در این حالت در هر ردیف می‌توان تعدادی ستون ثابت را با یک ستون XML با اسکیمای کاملا پویا ترکیب کرد.
همچنین SQL Server در این حالت قابلیتی را ارائه می‌دهد که در بسیاری از بانک‌های اطلاعاتی NoSQL میسر نیست. در اینجا در صورت نیاز و لزوم می‌توان اسکیمای کاملا مشخصی را به یک فیلد XML نیز انتساب داد؛ هر چند این مورد اختیاری است و می‌توان یک un typed XML را نیز بکار برد. به علاوه امکانات کوئری گرفتن توکار از این اطلاعات را به کمک XPath ترکیب شده با T-SQL، نیز فراموش نکنید.
بنابراین اگر یکی از اهداف اصلی گرایش شما به سمت دنیای NoSQL، استفاده از امکان تعریف اطلاعاتی با اسکیمای متغیر و پویا است، فیلدهای نوع XML اس کیوال سرور را مدنظر داشته باشید.
یک مثال عملی: فناوری Azure Dev Fabric's Table Storage (نسخه Developer ویندوز Azure که روی ویندوزهای معمولی اجرا می‌شود؛ یک شبیه ساز خانگی) به کمک SQL Server و فیلدهای XML آن طراحی شده است.


3) SQL Azure Federations
در اینجا منظور از Federations در حقیقت همان پیاده سازی قابلیت Sharding بانک‌های اطلاعاتی NoSQL توسط SQL Azure است که برای توزیع اطلاعات بر روی سرورهای مختلف طراحی شده است. به این ترتیب دو قابلیت Partitioning و همچنین Replication به صورت خودکار در دسترس خواهند بود. هر Partition در اینجا، یک SQL Azure کامل است. بنابراین چندین بانک اطلاعاتی فیزیکی، یک بانک اطلاعاتی کلی را تشکیل خواهند داد.
هرچند در اینجا Sharding  (که به آن Federation member گفته می‌شود) و در پی آن مفهوم «عاقبت یک دست شدن اطلاعات» وجود دارد، اما درون یک Shard یا یک Federation member، مفهوم ACID پیاده سازی شده است. از این جهت که هر Shard واقعا یک بانک اطلاعاتی رابطه‌ای است. اینجا است که مفهوم برنامه‌های  Multi-tenancy را برای درک آن باید درنظر داشت. برای نمونه یک برنامه وب را درنظر بگیرید که قسمت اصلی اطلاعات کاربران آن بر روی یک Shard قرار دارد و سایر اطلاعات بر روی سایر Shards پراکنده شده‌اند. در این حالت است که یک برنامه وب با وجود مفهوم ACID در یک Shard می‌تواند سریع پاسخ دهد که آیا کاربری پیشتر در سایت ثبت نام کرده است یا خیر و از ثبت نام‌های غیرمجاز جلوگیری به عمل آورد.
در اینجا تنها موردی که پشتیبانی نشده‌است، کوئری‌های Fan-out می‌باشد که پیشتر در مورد آن بحث شد. از این جهت که با نحوه خاصی که Sharding آن طراحی شده است، نیازی به تهیه کوئری‌هایی که به صورت موازی بر روی کلیه Shards برای جمع آوری اطلاعات اجرا می‌شوند، نیست. هر چند از هر shard با استفاده از برنامه‌های دات نت، می‌توان به صورت جداگانه نیز کوئری گرفت.


4) OData
اگر به CouchDB و امکان دسترسی به امکانات آن از طریق وب دقت کنید، در محصولات مایکروسافت نیز این دسترسی REST API پیاده سازی شده‌اند.
OData یک RESTful API است برای دسترسی به اطلاعاتی که به شکل XML یا JSON بازگشت داده می‌شوند. انواع و اقسام کلاینت‌هایی برای کار با آن از جاوا اسکریپت گرفته تا سیستم‌های موبایل، دات نت و جاوا، وجود دارند. از این API نه فقط برای خواندن اطلاعات، بلکه برای ثبت و به روز رسانی داده‌ها نیز استفاده می‌شود. در سیستم‌های جاری مایکروسافت، بسیاری از فناوری‌ها، اطلاعات خود را به صورت OData دراختیار مصرف کنندگان قرار می‌دهند مانند Azure table storage، کار با SQL Azure از طریق WCF Data Services (جایی که OData از آن نشات گرفته شده)، Azure Data Market (برای ارائه فیدهایی از اطلاعات خصوصا رایگان)، ابزارهای گزارشگیری مانند SQL Server reporting services، لیست‌های شیرپوینت و غیره.
به این ترتیب به بسیاری از قابلیت‌های دنیای NoSQL مانند کار با اطلاعات JSON بدون ترک دنیای رابطه‌ای می‌توان دسترسی داشت.


5) امکان اجرای MongoDB و امثال آن روی سکوی کاری Azure
امکان توزیع MongoDB بر روی یک Worker role سکوی کاری Azure وجود دارد. در این حالت بانک‌های اطلاعاتی این سیستم‌ها بر روی Azure Blob Storage قرار می‌گیرند که به آن‌ها Azure drive نیز گفته می‌شود. همین روش برای سایر بانک‌های اطلاعاتی NoSQL نیز قابل اجرا است.
به علاوه امکان اجرای Hadoop نیز بر روی Azure وجود دارد. مایکروسافت به کمک شرکتی به نام HortonWorks نسخه ویندوزی Hadoop را توسعه داده‌اند. HortonWorks را افرادی تشکیل داده‌اند که پیشتر در شرکت یاهو بر روی پروژه Hadoop کار می‌کرده‌اند.


6) قابلیت‌های فرا رابطه‌ای SQL Server
الف) فیلدهای XML (که در ابتدای این مطلب به آن پرداخته شد). به این ترتیب می‌توان به یک اسکیمای انعطاف پذیر، بدون از دست دادن ضمانت ACID رسید.
ب) فیلد HierarchyId برای ذخیره سازی اطلاعات چند سطحی. برای مثال در بانک‌های اطلاعاتی NoSQL سندگرا، یک سند می‌تواند سند دیگری را در خود ذخیره کند و الی آخر.
ج) Sparse columns؛ ستون‌های اسپارس تقریبا شبیه به Key-value stores عمل می‌کنند و یا حتی Wide column stores نیز با آن قابل مقایسه است. در اینجا هنوز اسکیما وجود دارد، اما برای نمونه علت استفاده از Wide column stores این نیست که واقعا نمی‌دانید ساختار داده‌های مورد استفاده چیست، بلکه در این حالت می‌دانیم که در هر ردیف تنها از تعداد معدودی از فیلدها استفاده خواهیم کرد. به همین جهت در هر ردیف تمام فیلدها قرار نمی‌گیرند، چون در اینصورت تعدادی از آن‌ها همواره خالی باقی می‌ماندند. مایکروسافت این مشکل را با ستون‌های اسپارس حل کرده است؛ در اینجا هر چند ساختار کلی مشخص است، اما مواردی که هر بار استفاده می‌شوند، تعداد محدودی می‌باشند. به این صورت SQL Server تنها برای ستون‌های دارای مقدار، فضایی را اختصاص می‌دهد. به این ترتیب از لحاظ فیزیکی و ذخیره سازی نهایی، به همان مزیت Wide column stores خواهیم رسید.
د) FileStreams در اس کیوال سرور بسیار شبیه به پیوست‌های سندهای بانک‌های اطلاعاتی NoSQL سندگرا هستند. در اینجا نیز اطلاعات در فایل سیستم ذخیره می‌شوند اما ارجاعی به آن‌ها در جداول مرتبط وجود خواهند داشت.


7) SQL Server Parallel Data Warehouse Edition
SQL PDW، نگارش خاصی از SQL Server است که در آن یک شبکه از SQL Serverها به صورت یک وهله منطقی SQL Server در اختیار برنامه نویس‌ها قرار می‌گیرد.
این نگارش، از فناوری خاصی به نام MPP یا massively parallel processing برای پردازش کوئری‌ها استفاده می‌کند. در اینجا همانند بانک‌های اطلاعاتی NoSQL، یک کوئری به نود اصلی ارسال شده و به صورت موازی بر روی تمام نودها پردازش گردیده (همان مفهوم Map Reduce که پیشتر در مورد آن بحث شد) و نتیجه در اختیار مصرف کننده قرار خواهد گرفت. نکته مهم آن نیز در عدم نیاز به نوشتن کدی جهت رخ دادن این عملیات از طرف برنامه نویس‌ها است و موتور پردازشی آن جزئی از سیستم اصلی است. تنها کافی است یک کوئری SQL صادر گردد تا نتیجه نهایی از تمام سرورها جمع آوری و بازگردانده شود.
این نگارش ویژه تنها به صورت یک Appliance به فروش می‌رسد (به صورت سخت افزار و نرم افزار باهم) که در آن CPU‌ها، فضاهای ذخیره سازی اطلاعات و جزئیات شبکه به دقت از پیش تنظیم شده‌اند.
مطالب
تنظیمات کش توزیع شده‌ی مبتنی بر SQL Server در ASP.NET Core
ASP.NET Core به همراه زیر ساختی‌است جهت خارج کردن امکانات Caching درون حافظه‌ای آن از سرور جاری و انتقال آن به سرورهای دیگر جهت کاهش بار سرور و برنامه. این کش توزیع شده را می‌توان به عنوان زیرساختی برای مدیریت سشن‌ها، مدیریت اطلاعات کش و همچنین مدیریت کوکی‌های حجیم ASP.NET Core Identity نیز بکار گرفت. برای مثال بجای ارسال یک کوکی حجیم بالای 5 کیلوبایت به کلاینت، فقط ID رمزنگاری شده‌ی آن‌را ارسال کرد و اصل کوکی را در داخل دیتابیس ذخیره و بازیابی نمود. این مساله هم مقیاس پذیری برنامه را افزایش خواهد داد و هم امنیت آن‌را با عدم ارسال اصل محتوای کوکی به سمت کلاینت‌ها و یا ذخیره سازی اطلاعات سشن‌ها در بانک اطلاعاتی، مشکلات راه اندازی مجدد برنامه را به طور کامل برطرف می‌کنند و در این حالت بازیابی Application pool و یا کرش برنامه و یا ری استارت شدن کل سرور، سبب از بین رفتن سشن‌های کاربران نخواهند شد. بنابراین آشنایی با نحوه‌ی راه اندازی این امکانات، حداقل از بعد امنیتی بسیار مفید هستند؛ حتی اگر سرور ذخیره کننده‌ی این اطلاعات، همان سرور و بانک اطلاعاتی اصلی برنامه باشند.


پیشنیازهای کار با کش توزیع شده‌ی مبتنی بر SQL Server

برای کار با کش توزیع شده‌ی با قابلیت ذخیره سازی در یک بانک اطلاعاتی SQL Server، نیاز است دو بسته‌ی ذیل را به فایل project.json برنامه اضافه کرد:
{
    "dependencies": {
        "Microsoft.Extensions.Caching.SqlServer": "1.1.0"
    },
    "tools": {
        "Microsoft.Extensions.Caching.SqlConfig.Tools": "1.1.0-preview4-final"
    }
}
وابستگی که در قسمت dependencies ذکر شده‌است، کلاس‌های اصلی کار با کش توزیع شده را به برنامه اضافه می‌کند. ذکر وابستگی قسمت tools، اختیاری است و کار آن، ایجاد جدول مورد نیاز برای ذخیره سازی اطلاعات، در یک بانک اطلاعاتی SQL Server می‌باشد.


ایجاد جدول ذخیره سازی اطلاعات کش توزیع شده به کمک ابزار sql-cache

پس از افزودن و بازیابی ارجاعات فوق، با استفاده از خط فرمان، به پوشه‌ی جاری برنامه وارد شده و دستور ذیل را صادر کنید:
 dotnet sql-cache create "Data Source=(localdb)\MSSQLLocalDB;Initial Catalog=sql_cache;Integrated Security=True;" "dbo" "AppSqlCache"
توضیحات:
- در اینجا می‌توان هر نوع رشته‌ی اتصالی معتبری را به انواع و اقسام بانک‌های SQL Server ذکر کرد. برای نمونه در مثال فوق این رشته‌ی اتصالی به یک بانک اطلاعاتی از پیش ایجاد شده‌ی LocalDB اشاره می‌کند. نام دلخواه این بانک اطلاعاتی در اینجا sql_cache ذکر گردیده و نام دلخواه جدولی که قرار است این اطلاعات را ثبت کند AppSqlCache تنظیم شده‌است و dbo، نام اسکیمای جدول است:


در اینجا تصویر ساختار جدولی را که توسط ابزار dotnet sql-cache ایجاد شده‌است، مشاهده می‌کنید. اگر خواستید این جدول را خودتان دستی ایجاد کنید، یک چنین کوئری را باید بر روی دیتابیس مدنظرتان اجرا نمائید:
CREATE TABLE AppSqlCache (
    Id                         NVARCHAR (449)  COLLATE SQL_Latin1_General_CP1_CS_AS NOT NULL,
    Value                      VARBINARY (MAX) NOT NULL,
    ExpiresAtTime              DATETIMEOFFSET  NOT NULL,
    SlidingExpirationInSeconds BIGINT          NULL,
    AbsoluteExpiration         DATETIMEOFFSET  NULL,
    CONSTRAINT pk_Id PRIMARY KEY (Id)
);

CREATE NONCLUSTERED INDEX Index_ExpiresAtTime
    ON AppSqlCache(ExpiresAtTime);


ایجاد جدول ذخیره سازی اطلاعات کش توزیع شده به کمک ابزار Migrations در EF Core

زیر ساخت کش توزیع شده‌ی مبتنی بر SQL Server هیچگونه وابستگی به EF Core ندارد و تمام اجزای آن توسط Async ADO.NET نوشته شده‌اند. اما اگر خواستید قسمت ایجاد جدول مورد نیاز آن‌را به ابزار Migrations در EF Core واگذار کنید، روش کار به صورت زیر است:
- ابتدا یک کلاس دلخواه جدید را با محتوای ذیل ایجاد کنید:
    public class AppSqlCache
    {
        public string Id { get; set; }
        public byte[] Value { get; set; }
        public DateTimeOffset ExpiresAtTime { get; set; }
        public long? SlidingExpirationInSeconds { get; set; }
        public DateTimeOffset? AbsoluteExpiration { get; set; }
    }
- سپس تنظیمات ایجاد جدول متناظر با آن را به نحو ذیل تنظیم نمائید:
    public class MyDBDataContext : DbContext
    {
        public virtual DbSet<AppSqlCache> AppSqlCache { get; set; }

        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
        {
            modelBuilder.Entity<AppSqlCache>(entity =>
            {
                entity.ToTable(name: "AppSqlCache", schema: "dbo");
                entity.HasIndex(e => e.ExpiresAtTime).HasName("Index_ExpiresAtTime");
                entity.Property(e => e.Id).HasMaxLength(449);
                entity.Property(e => e.Value).IsRequired();
            });
        }
    }
به این ترتیب این جدول جدید به صورت خودکار در کنار سایر جداول برنامه ایجاد خواهند شد.
البته این مورد به شرطی است که بخواهید از یک دیتابیس، هم برای برنامه و هم برای ذخیره سازی اطلاعات کش استفاده کنید.


معرفی تنظیمات رشته‌ی اتصالی و نام جدول ذخیره سازی اطلاعات کش به برنامه

پس از ایجاد جدول مورد نیاز جهت ذخیره سازی اطلاعات کش، اکنون نیاز است این اطلاعات را به برنامه معرفی کرد. برای این منظور به کلاس آغازین برنامه مراجعه کرده و متد الحاقی AddDistributedSqlServerCache را بر روی مجموعه‌ی سرویس‌های موجود فراخوانی کنید؛ تا سرویس‌های این کش توزیع شده نیز به برنامه معرفی شوند:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
    services.AddDistributedSqlServerCache(options =>
    {
        options.ConnectionString = @"Data Source=(localdb)\MSSQLLocalDB;Initial Catalog=sql_cache;Integrated Security=True;";
        options.SchemaName = "dbo";
        options.TableName = "AppSqlCache";
    });
باتوجه به توزیع شده بودن این کش، هیچ الزامی ندارد که ConnectionString ذکر شده‌ی در اینجا با رشته‌ی اتصالی مورد استفاده‌ی توسط EF Core یکی باشد (هرچند مشکلی هم ندارد).


آزمایش کش توزیع شده‌ی تنظیمی با فعال سازی سشن‌ها

سشن‌ها را همانند نکات ذکر شده‌ی در مطلب «ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 16 - کار با Sessions» فعال کنید و سپس مقداری را در آن بنویسید:
public IActionResult Index()
{
   HttpContext.Session.SetString("User", "VahidN");
   return Json(true);
}

public IActionResult About()
{
   var userContent = HttpContext.Session.GetString("User");
   return Json(userContent);
}
اکنون از جدول AppSqlCache کوئری بگیرید:


همانطور که مشاهده می‌کنید، سیستم سشن اینبار بجای حافظه، به صورت خودکار از جدول بانک اطلاعاتی SQL Server تنظیم شده‌، برای ذخیره سازی اطلاعات خود استفاده کرده‌است.


کار با کش توزیع شده از طریق برنامه نویسی

همانطور که در مقدمه‌ی بحث نیز عنوان شد، استفاده‌ی از زیر ساخت کش توزیع شده منحصر به استفاده‌ی از آن جهت ذخیره سازی اطلاعات سشن‌ها نیست و از آن می‌توان جهت انواع و اقسام سناریوهای مختلف مورد نیاز استفاده کرد. در این حالت روش دسترسی به این زیر ساخت، از طریق اینترفیس IDistributedCache است. زمانیکه متد AddDistributedSqlServerCache را فراخوانی می‌کنیم، در حقیقت کار ثبت یک چنین سرویسی به صورت خودکار انجام خواهد شد:
 services.Add(ServiceDescriptor.Singleton<IDistributedCache, SqlServerCache>());
به عبارتی کلاس SqlServerCache به صورت singleton به مجموعه‌ی سرویس‌های برنامه اضافه شده‌است و برای دسترسی به آن تنها کافی است اینترفیس IDistributedCache را به کنترلرها و یا سرویس‌های برنامه تزریق و از امکانات آن استفاده کنیم.

در اینجا یک نمونه از این تزریق وابستگی و سپس استفاده‌ی از متدهای Set و Get اینترفیس IDistributedCache را مشاهده می‌کنید:
using System;
using System.Text;
using Microsoft.AspNetCore.Mvc;
using Microsoft.Extensions.Caching.Distributed;
 
namespace Core1RtmEmptyTest.Controllers
{
    public class CacheTestController : Controller
    {
        readonly IDistributedCache _cache;
        public CacheTestController(IDistributedCache cache)
        {
            _cache = cache;
        }
 
        public IActionResult SetCacheData()
        {
            var time = DateTime.Now.ToLocalTime().ToString();
            var cacheOptions = new DistributedCacheEntryOptions
            {
                AbsoluteExpiration = DateTime.Now.AddYears(1)
 
            };
            _cache.Set("Time", Encoding.UTF8.GetBytes(time), cacheOptions);
            return View();
        }
 
        public IActionResult GetCacheData()
        {
            var time = Encoding.UTF8.GetString(_cache.Get("Time"));
            ViewBag.data = time;
            return View();
        }
 
        public bool RemoveCacheData()
        {
            _cache.Remove("Time");
            return true;
        }
    }
}
در ابتدای بحث که ساختار جدول ذخیره سازی اطلاعات کش را بررسی کردیم، فیلد value آن یک چنین نوعی را دارد:
  Value  VARBINARY (MAX) NOT NULL,
که در سمت کدهای دات نتی، به شکل آرایه‌ای از بایت‌ها قابل بیان است.
  public byte[] Value { get; set; }
به همین جهت متد Set آن مقدار مدنظر را به صورت آرایه‌ای از بایت‌ها قبول می‌کند.
در این حالت اگر برنامه را اجرا و مسیر http://localhost:7742/CacheTest/SetCacheData را فراخوانی کنیم، اطلاعات ذخیره شده‌ی با کلید Test را می‌توان در بانک اطلاعاتی مشاهده کرد:



Tag helper مخصوص کش توزیع شده

در ASP.NET Core، می‌توان از یک Tag Helper جدید به نام distributed-cache برای کش سمت سرور توزیع شده‌ی محتوای قسمتی از یک View به نحو ذیل استفاده کرد:
<distributed-cache name="MyCacheItem2" expires-sliding="TimeSpan.FromMinutes(30)">
    <p>From distributed-cache</p>
    @DateTime.Now.ToString()
</distributed-cache>
که اطلاعات آن در بانک اطلاعاتی به نحو ذیل ذخیره می‌شود:


در اینجا name به صورت هش شده به صورت کلید کش مورد استفاده قرار می‌گیرد. سپس محتوای تگ distributed-cache رندر شده، تبدیل به آرایه‌ای از بایت‌ها گردیده و در بانک اطلاعاتی ذخیره می‌گردد.
ذکر name در اینجا اجباری است و باید دقت داشت که چون به عنوان کلید بازیابی کش مورد استفاده قرار خواهد گرفت، نباید به اشتباه در قسمت‌های دیگر برنامه با همین نام وارد شود. در غیر اینصورت دو قسمتی که name یکسانی داشته باشند، یک محتوا را نمایش خواهند داد.