مشخص سازی رشتههای متفاوت اتصالی
فرض کنید برنامهی جاری شما قرار است از دو بانک اطلاعاتی مشخص استفاده کند که تعاریف رشتههای اتصالی آنها در وب کانفیگ به صورت ذیل مشخص شدهاند:
<connectionStrings> <clear /> <add name="Sample07Context" connectionString="Data Source=(local);Initial Catalog=TestDbIoC;Integrated Security = true" providerName="System.Data.SqlClient" /> <add name="Database2012" connectionString="Data Source=(local);Initial Catalog=testdb2012;Integrated Security = true" providerName="System.Data.SqlClient" /> </connectionStrings>
تغییر Context برنامه جهت پذیرش رشتههای اتصالی پویای قابل تغییر در زمان اجرا
اکنون که قرار است کاربران در حین ورود به برنامه، بانک اطلاعاتی مدنظر خود را انتخاب کنند و یا سیستم قرار است به ازای کاربری خاص، رشتهی اتصالی خاص او را به Context ارسال کند، نیاز است Context برنامه را به صورت ذیل تغییر دهیم:
using System.Collections.Generic; using System.Data.Entity; using System.Linq; using EF_Sample07.DomainClasses; namespace EF_Sample07.DataLayer.Context { public class Sample07Context : DbContext, IUnitOfWork { public DbSet<Category> Categories { set; get; } public DbSet<Product> Products { set; get; } /// <summary> /// It looks for a connection string named Sample07Context in the web.config file. /// </summary> public Sample07Context() : base("Sample07Context") { } /// <summary> /// To change the connection string at runtime. See the SmObjectFactory class for more info. /// </summary> public Sample07Context(string connectionString) : base(connectionString) { //Note: defaultConnectionFactory in the web.config file should be set. } public void SetConnectionString(string connectionString) { this.Database.Connection.ConnectionString = connectionString; } } }
یک متد دیگر هم در اینجا در انتهای کلاس به نام SetConnectionString تعریف شدهاست. از این متد در حین ورود کاربر به سایت میتوان استفاده کرد. برای مثال حداقل دو نوع طراحی را میتوان درنظر گرفت:
الف) کاربر با برنامهای کار میکند که به ازای سالهای مختلف، بانکهای اطلاعاتی مختلفی دارد و در ابتدای ورود، یک drop down انتخاب سال کاری برای او درنظر گرفته شدهاست (علاوه بر سایر ورودیهای استانداردی مانند نام کاربری و کلمهی عبور). در این حالت بهتر است متد SetConnectionString نام رشتهی اتصالی را بر اساس سال انتخابی، در حین لاگین دریافت کند که اطلاعات آن در فایل کانفیگ سایت پیشتر مشخص شدهاست.
ب) کاربر یا مشتری پس از ورود به سایت، نیاز است صرفا از بانک اطلاعاتی خاص خودش استفاده کند. بنابراین اطلاعات تعریف کاربران و مشتریها در یک بانک اطلاعاتی مجزا قرار دارند و پس از لاگین، نیاز است رشتهی اتصالی او به صورت پویا از بانک اطلاعاتی خوانده شده و سپس توسط متد SetConnectionString تنظیم گردد.
مدیریت سشنهای رشتهی اتصالی جاری
پس از اینکه کاربر، در حین ورود مشخص کرد که از چه بانک اطلاعاتی قرار است استفاده کند و یا اینکه برنامه بر اساس اطلاعات ثبت شدهی او تصمیمگیری کرد که باید از کدام رشتهی اتصالی استفاده کند، نگهداری این رشتهی اتصالی نیاز به سشن دارد تا به ازای هر کاربر متصل به سایت منحصربفرد باشد. در مورد مدیریت سشنها در برنامههای وب، از نکات مطرح شدهی در مطلب «مدیریت سشنها در برنامههای وب به کمک تزریق وابستگیها» استفاده خواهیم کرد:
using System; using System.Threading; using System.Web; using EF_Sample07.DataLayer.Context; using EF_Sample07.ServiceLayer; using StructureMap; using StructureMap.Web; using StructureMap.Web.Pipeline; namespace EF_Sample07.IoCConfig { public static class SmObjectFactory { private static readonly Lazy<Container> _containerBuilder = new Lazy<Container>(defaultContainer, LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication); public static IContainer Container { get { return _containerBuilder.Value; } } public static void HttpContextDisposeAndClearAll() { HttpContextLifecycle.DisposeAndClearAll(); } private static Container defaultContainer() { return new Container(ioc => { // session manager setup ioc.For<ISessionProvider>().Use<DefaultWebSessionProvider>(); ioc.For<HttpSessionStateBase>() .Use(ctx => new HttpSessionStateWrapper(HttpContext.Current.Session)); ioc.For<IUnitOfWork>() .HybridHttpOrThreadLocalScoped() .Use<Sample07Context>() // Remove these 2 lines if you want to use a connection string named Sample07Context, defined in the web.config file. .Ctor<string>("connectionString") .Is(ctx => getCurrentConnectionString(ctx)); ioc.For<ICategoryService>().Use<EfCategoryService>(); ioc.For<IProductService>().Use<EfProductService>(); ioc.For<ICategoryService>().Use<EfCategoryService>(); ioc.For<IProductService>().Use<EfProductService>(); ioc.Policies.SetAllProperties(properties => { properties.OfType<IUnitOfWork>(); properties.OfType<ICategoryService>(); properties.OfType<IProductService>(); properties.OfType<ISessionProvider>(); }); }); } private static string getCurrentConnectionString(IContext ctx) { if (HttpContext.Current != null) { // this is a web application var sessionProvider = ctx.GetInstance<ISessionProvider>(); var connectionString = sessionProvider.Get<string>("CurrentConnectionString"); if (string.IsNullOrWhiteSpace(connectionString)) { // It's a default connectionString. connectionString = "Database2012"; // this session value should be set during the login phase sessionProvider.Store("CurrentConnectionStringName", connectionString); } return connectionString; } else { // this is a desktop application, so you can store this value in a global static variable. return "Database2012"; } } } }
نکتهی مهم این تنظیمات، قسمت مقدار دهی سازندهی کلاس Context برنامه به صورت پویا توسط IoC Container جاری است. در اینجا هر زمانیکه قرار است وهلهای از Sample07Context ساخته شود، از سازندهی دوم آن که دارای پارامتری به نام connectionString است، استفاده خواهد شد. همچنین مقدار آن به صورت پویا از متد getCurrentConnectionString که در انتهای کلاس تعریف شدهاست، دریافت میگردد.
در این متد ابتدا مقدار HttpContext.Current بررسی شدهاست. این مقدار اگر نال باشد، یعنی برنامهی جاری یک برنامهی دسکتاپ است و مدیریت رشتهی اتصالی جاری آنرا توسط یک خاصیت Static یا Singleton تعریف شدهی در برنامه نیز میتوان تامین کرد. از این جهت که در هر زمان، تنها یک کاربر در App Domain جاری برنامهی دسکتاپ میتواند وجود داشته باشد و Singleton یا Static تعریف شدن اطلاعات رشتهی اتصالی، مشکلی را ایجاد نمیکند. اما در برنامههای وب، چندین کاربر در یک App Domain به سیستم وارد میشوند. به همین جهت است که مشاهده میکنید در اینجا از تامین کنندهی سشن، برای نگهداری اطلاعات رشتهی اتصالی جاری کمک گرفته شدهاست.
کلید این سشن نیز در این مثال مساوی CurrentConnectionStringName تعریف شدهاست. بنابراین در حین لاگین موفقیت آمیز کاربر، دو مرحلهی زیر باید طی شوند:
sessionProvider.Store("CurrentConnectionString", "Sample07Context"); uow.SetConnectionString(WebConfigurationManager.ConnectionStrings[_sessionProvider.Get<string>("CurrentConnectionString")].ConnectionString);
سپس از متد SetConnectionString برای خواندن مقدار نام مشخص شده در سشن CurrentConnectionStringName کمک گرفتهایم. هرچند سازندهی کلاس Context برنامه، هر دو حالت استفاده از نام رشتهی اتصالی و یا مقدار کامل رشتهی اتصالی را پشتیبانی میکند، اما خاصیت this.Database.Connection.ConnectionString تنها رشتهی کامل اتصالی را میپذیرد (بکار رفته در متد SetConnectionString).
تا اینجا کار پویا سازی انتخاب و استفاده از رشتهی اتصالی برنامه به پایان میرسد. هر زمانیکه قرار است Context برنامه توسط IoC Container نمونه سازی شود، به متد getCurrentConnectionString رجوع کرده و مقدار رشتهی اتصالی را از سشن تنظیم شدهای به نام CurrentConnectionStringName دریافت میکند. سپس از مقدار آن جهت مقدار دهی سازندهی دوم کلاس Context استفاده خواهد کرد.
مدیریت migrations خودکار برنامه در حالت استفاده از چندین بانک اطلاعاتی
یکی از مشکلات کار با برنامههای چند دیتابیسی، به روز رسانی ساختار تمام بانکهای اطلاعاتی مورد استفاده، پس از تغییری در ساختار مدلهای برنامه است. از این جهت که اگر تمام بانکهای اطلاعاتی به روز نشوند، کوئریهای جدید برنامه که از خواص و فیلدهای جدید استفاده میکنند، دیگر کار نخواهند کرد. پویا سازی اعمال این تغییرات را میتوان به صورت ذیل انجام داد:
using System; using System.Data.Entity; using System.Web; using EF_Sample07.DataLayer.Context; using EF_Sample07.IoCConfig; namespace EF_Sample07.WebFormsAppSample { public class Global : HttpApplication { void Application_Start(object sender, EventArgs e) { initDatabases(); } private static void initDatabases() { // defined in web.config string[] connectionStringNames = { "Sample07Context", "Database2012" }; foreach (var connectionStringName in connectionStringNames) { Database.SetInitializer( new MigrateDatabaseToLatestVersion<Sample07Context, Configuration>(connectionStringName)); using (var ctx = new Sample07Context(connectionStringName)) { ctx.Database.Initialize(force: true); } } } void Application_EndRequest(object sender, EventArgs e) { SmObjectFactory.HttpContextDisposeAndClearAll(); } } }
در این مثال خاص، متد initDatabases در حین آغاز برنامه فراخوانی شدهاست. منظور این است که اینکار در طول عمر برنامه تنها کافی است یکبار انجام شود و پس از آن است که EF Code first میتواند از رشتههای اتصالی متفاوتی که به آن ارسال میشود، بدون مشکل استفاده کند. زیرا اطلاعات نگاشت کلاسهای مدل برنامه به جداول بانک اطلاعاتی به این ترتیب است که کش میشوند و یا بر اساس کلاس Configuration به صورت خودکار به بانک اطلاعاتی اعمال میگردند.
کدهای کامل این مثال را که در حقیقت نمونهی بهبود یافتهی مطلب «EF Code First #12» است، از اینجا میتوانید دریافت کنید:
UoW-Sample
فعالسازی تولید خودکار بستههای نیوگت در پروژههای NET Core.
پس از تهیهی یک کتابخانهی مبتنی بر NET Core.، تنها کاری که در جهت تولید خودکار بستههای نیوگت باید انجام شود، افزودن مدخل postcompile ذیل به فایل project.json است:
"scripts": { "postcompile": [ "dotnet pack --no-build --configuration %compile:Configuration%" ] }
در اینحالت اگر فایل nupkg تولیدی را توسط برنامههای zip باز کنید، مشاهده خواهید کرد که فایل nuspec خودکاری نیز در آن درج شدهاست؛ اما ... مشخصات ثبت شدهی در آن ناقص هستند و شامل مواردی مانند نام پروژه، نام نویسنده، مجوز استفادهی از پروژه، آدرس پروژه و امثال آنها نیستند. در نگارشهای دیگر دات نت، این مشخصات از فایل nuspec تهیه شدهی توسط ما جمع آوری و درج میشود. اما در اینجا خیر.
تکمیل فایل project.json برای درج مشخصات پروژه و تکمیل اطلاعات فایل nuspec
هرچند به ظاهر دیگر فایل nuspec دستی تهیه شده در اینجا پردازش نمیشود، اما تمام اطلاعات آنرا در فایل project.json نیز میتوان درج کرد:
{ "version": "1.1.1.0", "authors": [ "Vahid Nasiri" ], "packOptions": { "owners": [ "Vahid Nasiri" ], "tags": [ "PdfReport", "Excel", "Export", "iTextSharp", "PDF", "Report", "Reporting", "Persian", ".NET Core" ], "licenseUrl": "http://www.gnu.org/licenses/old-licenses/lgpl-2.0-standalone.html", "projectUrl": "https://github.com/VahidN/iTextSharp.LGPLv2.Core" }, "description": " iTextSharp.LGPLv2.Core is an unofficial port of the last LGPL version of the iTextSharp (V4.1.6) to .NET Core.", "scripts": { "postcompile": [ "dotnet pack --no-build --configuration %compile:Configuration%" ] } }
تکمیل تنظیمات Build پروژه
بهتر است کتابخانههای خود را در حالت release و همچنین بهینه سازی شده، توزیع کنید. به همین منظور نیاز است مدخل ذیل را نیز به فایل project.json اضافه کرد:
"configurations": { "Release": { "buildOptions": { "optimize": true, "platform": "anycpu" } } },
افزودن مستندات XML ایی کتابخانه
به احتمال زیاد XML-Docهای هر متد (کامنتهای مخصوص دات نتی هر متد یا خاصیت عمومی) را نیز به کدهای خود افزودهاید. برای اینکه فایل XML نهایی آن به صورت خودکار تولید شده و همچنین در بستهی نیوگت نهایی درج شود، نیاز است مدخل xmlDoc را به buildOptions اضافه کنید:
"buildOptions": { "xmlDoc": true },
"buildOptions": { "xmlDoc": true, "nowarn": [ "1591" ] // 1591: missing xml comment for publicly visible type or member },
برای مطالعهی بیشتر
project.json reference
استفاده یا عدم استفاده از یک تکنولوژی یا ابزار خاص، به پارامترهای مختلفی از جمله ابعاد پروژه، مهارت و دانش اعضای تیم، ماهیت پروژه، پلتفرم اجرا، بودجهی پروژه، مهلت تکمیل پروژه و تعداد نفرات تیم بستگی دارد. بنابراین واضح است پیچیدن یک نسخهی خاص، برای همهی سناریوها امکان پذیر نیست؛ اما شرایطی وجود دارد که استفاده یا عدم استفاده از این ابزارهای تکنولوژیک منطقیتر مینمایند.
Stored Procedure (که از این به بعد برای ایجاز، SP نوشته خواهد شد) هم از قاعده فوق مستثنی نیست و در صورت انتخاب صحیح میتواند به ارائهی محصول نهایی با کیفیتتری در زمان کوتاهتری کمک کند و در صورت انتخاب ناآگاهانه ممکن است باعث شکست یک پروژه (بخصوص در بلند مدت) شود.
تاریخچه
SQL توسط شرکت IBM در اوایل دهه 70 میلادی ایجاد شد. با اوج گرفتن زبانهای رویهای، SQL هم چندان از این قافله عقب نماند که منجر به پذیرش SP به عنوان یک استاندارد، در دهه 90 میلادی و پیاده سازی تدریجی آن توسط غولهای سازنده دیتابیس شد (رجوع فرمایید به ^ و ^). این فاصله 20 ساله باعث غنیتر شدن SQL شد و وجود SP - به معنی انتقال مدل برنامه نویسی رویهای به SQL - بخشی از مشکلات قبلی کار با کوئریهای پشت سر هم و خام را حل کرد. از سال 2000 میلادی به بعد، ORMهای قدرتمندی از جمله Hibernate و پیاده سازیهای مختلفی از Active Record و Entity Framework متولد شدند. بنابر این تقدم و تاخّرهای زمانی، بدیهی است اغلب مزایای SP نسبت به Raw SQL Query و اغلب معایب آن نسبت به ORMها باشد.
بنظر میرسد برای پاسخ به سوال اصلی این مطلب، ناگزیر به مقایسه SP با رقبای دیرینهاش هستیم. با برشمردن معایب و مزایای SP میتوان به نتیجهی منطقیتری رسید. البته باید در نظر داشت صرف استفاده از SP به معنای بهرهمند شدن از مزایای آن و صرف استفاده نکردن از آن هم بهرهمندی از رقبای آن نیست. چگونگی استفاده یک ابزار، مهمتر از خود ابزار است.
معایب SP
- دستورات Alter Table ، Add Column و Drop Column به این سادگیها هم نیستند؛ ممکن است به یکی از جداول دیتابیس دو ستون اضافه یا از آن حذف شوند. مجبوریم تمامی SPها را بخصوص Insert و Update متناظر با جدول را تغییر دهیم که این تغییرات ممکن است بصورت زنجیرهوار به سایر SPها هم سرایت کند. حال شرایطی را در نظر بگیرید که تعداد SPهای شما به چند ده و یا حتی به چند صد عدد و بیشتر، رسیده باشد که این به معنی زحمت بیشتر و تغییرات پر هزینهتر است.
- احتمال کند شدن ماشین سرویس دهنده در اثر اجرای تعداد
زیادی SP ؛ چناچه بخش زیادی از منطق برنامه از طریق SP اجرا شود، سرور دیتابیس موظف به اجرای آنهاست. اما در صورتیکه منطق،
در کد برنامه قرار داشته باشد، امکان توزیع آن بر روی سرورهای مجزا و یا حتی ماشین
کلاینت وجود خواهد داشت. امروزه اکثر کلاینتها به دیتابیسهای سبک و سریعی مجهز شدهاند. بنابراین در صورت امکان چرا بار پردازشی را به عهده آنها نگذاریم؟!
- یکپارچگی کمتر؛ تقریبا همه اپلیکیشنها نیازمند
ارتباط با سایر سیستمها هستند. اگر بخشهای زیادی از منطق برنامه درون SP مخفی شده باشند، این نقطه تلاقی بین سیستمی، احتمالا
درون خود دیتابیس قرار میگیرد و این به معنی ایجاد SP های بیشتر، افزودن
پارامترهای بیشتر، توسعه SPهای قبلی و بطور
خلاصه اعمال تغییرات بیشتر، که منتج به قابلیت نگهداری کمترخواهد شد.
- انعطاف پذیری کمتر؛ در یک شرایط ایده آل، عملکرد اپلیکیشن، مستقل از دیتابیس است. اگر نیاز به تغییر دیتابیس، مثلا از اوراکل به Microsoft SQL Server وجود داشته باشد، نیاز به بازنویسی و انتقال فانکشنها و SP ها محتمل است و از آنجائیکه که با وجود استانداردها، دیتابیسهای مختلف، معمولا در Syntax دستورات، تفاوتهای فاحشی دارند، هر چه کد بیشتری در SP ها باشد، نیاز به انتقال و تبدیل بیشتری وجود دارد.
- عدم وجود بازخورد مناسب؛ بسیاری از اوقات در صورت بروز اشکالی در حین اجرای یک SP، فقط با یک متن ساده بصورت Table has no rows و یا error مواجه میشویم. چنین خطاهایی هنگام دیباگ اصلا خوشایند نیستند. MS SQL در این بین بازخوردهای مناسبی را ارائه میکند. اگر تجربه کار با سایر دیتابیسها را داشته باشید، اهمیت بازخوردهای مناسب، ملموستر خواهد بود.
- کد نویسی سختتر؛ نوشتن کد SQL معمولا در همان IDE اپلیکیشن انجام نمیشود. جابجایی مداوم بین دو IDE ، دیباگ و کد نویسی از طریق دو اینترفیس مجزا، اصلا ایدهال نیست.
- SP منطق را بیش از حد پنهان میکند؛ حتی با دانستن نام صحیح یک SP، باز هم تصویری از پارامترهای ارسالی به آن و نتیجه برگشتی نخواهیم داشت. نمیدانیم نتیجه حاصل از اجرای SP ما مقداری را برمیگرداند یا خیر؟ در صورت وجود برگشتی، یک Cursor است یا یک مقدار؟ اگر Cursor است شامل چه ستونهایی است؟
- SP نمیتواند یک شیء را به عنوان آرگومان بپذیرد؛ بنابراین احتمال کثیف شدن کد به مرور افزایش پیدا میکند و بدتراز آن، در صورت ارسال اشتباه یک پارامتر، یا عدم تطابق تعداد پارامترها، مجبور به بررسی تمام آنها بصورت دستی هستیم. برای مثال دو قطعه کد زیر را با هم مقایسه کنید:
INSERT INTO User_Table(Id,Username,Password,FirstName,SureName,PhoneNumber,x,Email) VALUES (1,'VahidN','123456','Vahid','Nasiri','09120000000','vahid_xxx@example.com')
و معادل آن در یک ORM فرضی:
public void Insert(User user) { _users.Insert(user); db.Save(); }
بهوضوح قطعه کد sql، قبل از خوب یا بد بودن، زشت است. همچنین پارامتر x آن که فرضاً به تازگی اضافه شده، مقداری را دریافت نکرده و باعث بروز خطا خواهد شد.
- نبود Query Chaining؛ یکی از ویژگیهای جذاب ORMهای امروزی، امکان تشکیل یک کوئری با قابلیت خوانایی بالا و افزودن شرطهای بیشتر از طریق الگوی builder است. قطعه کد زیر یک SP برای جستجوی داینامیک نام و نام خانوادگی در یک جدول فرضی به اسم Users است:
public ICollection<User> GetUsers(string firstName,string lastName,Func<User, bool> orderBy) { var query = _users.where(u => u.LastName.StartsWith(lastName)); query = query.where(u => u.FirstName.StartsWith(firstName)); query = query.OrderBy(orderBy); return query.ToList(); }
در مقایسه با معادل SP آن:
CREATE PROCEDURE DynamicWhere @LastName varchar(50) = null, @FirstName varchar(50) = null, @Orderby varchar(50) = null AS BEGIN DECLARE @where nvarchar(max) SELECT @where = '1 = 1' IF @LastName IS NOT NULL SELECT @Where = @Where + " AND A.LastName LIKE @LastName + '%'" IF @FirstName IS NOT NULL SELECT @Where = @Where + " AND A.FirstName LIKE @FirstName + '%'" DECLARE @orderBySql nvarchar(max) SELECT @orderBySql = CASE WHEN @OrderBy = "LastName" THEN "A.LastName" ELSE @OrderBy = "FirstName" THEN "A.FirstName" END DECLARE @sql nvarchar(max) SELECT @sql = " SELECT A.Id , A.AccountNoId, A.LastName, A.FirstName, A.PostingDt, A.BillingAmount FROM Users WHERE " + @where + " ORDER BY " + @orderBySql exec sp_executesql @sql, N'@LastName varchar(50), @FirstName varchar(50) @LastName, @FirstName END
حاجت به گفتن نیست که قطعه کد اول چقدر خواناتر، انعطاف پذیرتر، خلاصهتر و قابل نگهداریتر است.
- نداشتن امکانات زبانهای مدرن؛ زبانها و IDEهای مدرن، امکانات قابل توجهی را برای نگهداری بهتر، انعطاف پذیری بیشتر، مقیاس پذیری بالاتر، تست پذیری دقیقتر و... ارائه میکنند. به عنوان مثال:
- شیءگرایی و امکانات آن که در SP موجود نیست و در مورد قبلی معایب، به آن مختصرا اشاره شد. در نظر بگیرید اگر SQL زبانی شیء گرا بود و مجهز به ارث بری و کپسوله سازی بود، چقدر قابلیت نگهداری آن بالاتر میرفت و حجم کدهای نوشته شده میتوانست کمتر باشند.
- نداشتن Lazy Loading که باعث مصرف زیاد حافظه میشود.
- نداشتن intellisense حین فراخوانیها.
- نداشتن Navigation Property که باعث join نویسیهای زیاد خواهد شد.
- SQL در مقایسه با یک زبان مدرن ناقص بنظر میرسد و این نوشتن کد آن را سختتر میکند.
- نداشتن امکان تغییر منطقی نام جداول و ستون ها
- مدیریت تراکنشها بصورت دستی، حال آنکه با الگوی Unit Of Work این مشکل در یک ORM قدرتمند مثل EF حل شده است.
- زمان بر بودن نوشتن SP؛ گاهی نوشتن یک تابع در یک ORM یا بعضا نوشتن یک کوئری SQL کوتاه در یک رشته متنی، سادهتر از نوشتن کد SP است. آیا برای هر وظیفه کوچک در دیتابیس، نوشتن یک SP ضروری است؟
مزایای SP :
- کمتر کردن Round Trips در شبکه و متعاقبا کاهش ترافیک شبکه؛ اگر از یک فراخوانی استفاده کنیم، کاهش Round Tripها تاثیر چندانی نخواهد داشت. همچنین ارسال یک کوئری کامل، نسبت به ارسال فقط اسم SP و پارامترهای آن، پهنای باند بیشتری اِشغال میکند. البته در یک شبکه با سرعت قابل قبول، بعید است این دو مزیت محسوس باشند؛ اما به هر حال برای موارد خاص، دو مزیت محسوب میشوند. نکته دیگر آنکه بدلیل Pre-Compiled بودن SPها و همچنین کَش شدن Execution Plan آنها، اندکی با سرعت بالاتری اجرا میشوند.
- امکان چک کردن سینتکس قبل از اجرای آن؛ در مقایسه با Raw Query مزیت محسوب میشود.
- امکان به اشتراک گذاری کد؛ برای پروژههایی که چندین اپلیکیشن با چندین زبان برنامه نویسی مختلف در حال تهیه هستند و نیازمند دسترسی مستقیم به دادهها با سرعت به نسبت بالاتری هستند، SP میتواند یک راه حل ایده آل محسوب شود. بجای پیاده سازی منطق برنامه در هر اپلیکیشن بصورت جداگانه و زحمت کدنویسی هرکدام، میتوان از SP استفاده کرد. هرچند امروزه معمولا برای حل این مشکل، API های مشترک معماری Restful ارجحیت دارد.
- کمک به ایجاد یک پَک؛ در یک زیر سیستم با نیازمندی مشخص که اعمال تغییرات در آن محتمل نمیباشد نیز SP میتواند یک گزینه مناسب به حساب آید. مثلا یک سیستم Membership را در نظر بگیرید که در پروژههای مختلف شما مورد استفاده قرار خواهد گرفت. برای مثال میشود یک سیستم Membership سفارشی را با امکان Hash پسورد و رمز کردن دادههای حساس، به کمک SP و Function های مناسب فراهم کرد و در واقع بین Application Login و Data Logic تمایز قائل شد. شخصا معماری Restful را به این روش هم ترجیح میدهم.
- بهرمند شدن از امکانات بومی SQL ؛ به عنوان نمونه برای ترانهاده کردن خروجی یک کوئری میتوان از فانکشن Pivot استفاده کرد. یا فانکشنهای تحلیلی Lead و Lag (لینک مستندات اوراکل این دو فانکشن به ترتیب در ^ و ^ ) که بنظر نمیرسد هنوز معادل مستقیمی درORM ها داشته باشند.
- تسلط و کنترل بیشتر و دقیقتر بر کوئری نهایی؛ گفته میشود SP و عبارات SQL در دیتابیس، حکم assembly را در سایر زبانها دارند. بنابراین با SP میتوان عبارات SQL و نحوه اجرای آن را در دیتابیس، بطور کامل تحت فرمان داشت. این در حالی است که هر یک از ORMها دستورات زبان برنامه نویسی مبداء را به یک عبارت SQL ترجمه میکنند که این عبارت چندان تحت کنترل برنامه نویس نیست و بیشتر به مدل کاری ORM بستگی دارد.
- امکان join بین دو یا چند دیتابیس مجزا؛ حال آنکه امکان join بین دو Context در ORM ها وجود ندارد. بعلاوه اگر دو دیتابیس مدنظر ما روی دو سرور مجزا باشند، با SP و کانفیگ Linked Server کماکان میشود کوئری join دار نوشت.
- برای عملیاتهای Batch مناسبتر است؛ در مقام مقایسه با ORM ها که با تکنیکهای مختلفی سعی در افزایش سرعت عملیات Batch، بخصوص Insert و Update را دارند، SP با سرعت قابل قبولتری اجرا میشود.
- عدم نیاز به یادگیری سینتکس و ابزاری جدید؛ موارد
بسیاری وجود دارند که فرصت یادگیری تکنولوژی جدیدی مثل یک ORM و یا SQL Bulk و حتی کتابخانههای ثالث مبتنی بر این ابزارها وجود ندارند و ممکن است مجبور شوید برای باقی ماندن در بازار رقابتی، از
دانستههای قبلی خود استفاده کنید .
- تخصصیتر کردن وظایف؛ برنامه نویسهای دیتابیس به صورت تخصصی اقدام به تحلیل روابط و ایندکسها میکنند، دیتابیس را ایجاد و نرمال سازی مینمایند، SP های متناسب را میسازند و به بهترین شکل Optimize و در آخر تست میکنند.
- امنیت به نسبت بالاتر؛ میتوان مجوز اجرای SP را به یک کاربر اعطا کرد، بدون آنکه مجوز دسترسی به جداول مورد استفاده در آن SP را داد. همچنین نسبت به کوئریهای پارامتری نشده، SQL ارجیحت دارند چون احتمال آسیب پذیری در مقابل SQL Injection را کمتر میکنند.
نتیجهگیری
اگرچه SP ها برای پردازش دادهها آنقدر هم که در وبلاگها میخوانیم بد نیستند، اما سوء استفاده از آن، مشکلات عدیدهای را ایجاد خواهد کرد. با توجه به روند تغییرات تکنولوژیهای دسترسی به دادهها و معماریهای مدرن بنظر میرسد SP در بهترین حالت، ابزار مناسبی برای انجام عملیات CRUD است و نه بیشتر؛ مگر در مواردی خاص که به تشخیص شما نیاز به استفاده بیشتر از آن وجود داشته باشد.
احراز هویت و اعتبارسنجی کاربران در برنامههای Angular - قسمت چهارم - به روز رسانی خودکار توکنها
«... تمامی توکنهای شخص حذف میشوند ...»
برای ری استارت کردن یک برنامهی ASP.NET حتما نیازی نیست تا IIS را متوقف و سپس راه اندازی کرد یا تنظیمات App pool برنامه را در IIS تغییر داد. روشهای دیگری نیز وجود دارند که عدم آگاهی از آنها میتواند سبب بروز مشکلات عدیدهای گردد و گاها خطایابی آنها بسیار مشکل است؛ زیرا ری استارت شدن برنامه = از دست رفتن آنی تمام سشنهای InProc تمام کاربران سایت؛ پاک شدن کش برنامه در IIS؛ از دست رفتن تمام متغیرهای استاتیک، Application State و مواردی از این دست:
- - نوشتن در پوشه bin برنامه (ایجاد فایل یا ایجاد پوشه یا تغییر نام پوشهها و مواردی از این دست). (بنابراین قرار دادن بانک اطلاعاتی برنامه در این پوشه، اشتباه بوده و به همین جهت پوشهی استاندارد App_Data طراحی شده است)
- - نوشتن در فایل web.config برنامه (به صورت دستی، حتی در حد اضافه کردن یک فاصله یا توسط خود برنامه و یا استفاده از متد File.SetLastWriteTime). در این حالت ASP.NET FileSystemWatcher بلافاصله وارد عمل شده و برنامه را ری استارت میکند. (هدف اصلی وجودی این فایل، برخورد فقط خواندنی با آن است نه ذخیره سازی تنظیمات پویای برنامه در آن. برای ذخیره سازی تنظیمات پویا، از بانک اطلاعاتی و یا یک فایل XML مجزای از وب کانفیگ استفاده کنید یا مواردی مشابه)
- - هر گونه تغییری در فایلها و یا پوشههای App_WebReferences ، App_Code ، Global.asax ، machine.config ، App_GlobalResources و App_LocalResources نیز سبب ری استارت برنامه خواهند شد.
- - با ایجاد، حذف یا تغییر نام یکی از ساب دایرکتوریهای واقع شده در ریشه برنامه. بنابراین اگر برنامهی شما به صورت پویا پوشههایی را ایجاد یا حذف میکند باید منتظر ری استارتهای پی در پی باشید (البته این مورد با از کار انداختن FileChangesMonitor مربوط به HttpRuntime قابل حل میباشد (+)، ولی همانطور که عنوان شد به صورت پیش فرض همواره فعال است)
- - فراخوانی متد System.Web.HttpRuntime.UnloadAppDomain شبیه به همان Application.Exit در برنامههای دسکتاپ است و بلافاصله سبب خاتمهی برنامه میشود. قرار دادن فایل App_Offline.htm در پوشه اصلی برنامه نیز چنین رفتاری را سبب خواهد شد. علاوه بر آن تگ httpRuntime در وب کانفیگ نیز دارای گزینهی enable است و تنظیم آن به false ، سبب خاتمهی سرویس دهی برنامه خواهد شد.
- - رسیدن به عدد numRecompilesBeforeAppRestart تعریف شده در فایل machine.config که عموما به عدد 15 تنظیم شده است. اگر تغییرات زیادی را در فایلهای (مرتبط با ASP.NET مانند aspx ، asmx و غیره) برنامه داده باشید (بیشتر از 15 مورد) و نیازی به ری کامپایل اساسی وجود داشته باشد، ASP.NET FileSystemWatcher به صورت خودکار برنامه را ری استارت خواهد کرد.
بازنویسی سطح دوم کش برای Entity framework 6
//function in cache class public IQueryable<T> FindAll(bool doCache) { if (doCache) return _repository.FindAll(doCache).Cacheable(); else return _repository.FindAll(doCache); }
// دستور در کلاس سرویس _cache.FindAll(true).Include(s=>s.Tag)
مرتب سازی پراکسیها در سرویسهای WCF
فرض کنید یک پراکسی دینامیک (dynamic proxy) از یک کوئری دریافت کرده اید. حال میخواهید این پراکسی را در قالب یک آبجکت CLR سریال کنید. هنگامی که آبجکتهای موجودیت را بصورت POCO-based پیاده سازی میکنید، EF بصورت خودکار یک آبجکت دینامیک مشتق شده را در زمان اجرا تولید میکند که dynamix proxy نام دارد. این آبجکت برای هر موجودیت POCO تولید میشود. این آبجکت پراکسی بسیاری از خواص مجازی (virtual) را بازنویسی میکند تا عملیاتی مانند ردیابی تغییرات و بارگذاری تنبل را انجام دهد.
فرض کنید مدلی مانند تصویر زیر دارید.
ما از کلاس ProxyDataContractResolver برای deserialize کردن یک آبجکت پراکسی در سمت سرور و تبدیل آن به یک آبجکت POCO روی کلاینت WCF استفاده میکنیم. مراحل زیر را دنبال کنید.
- در ویژوال استودیو پروژه جدیدی از نوع WCF Service Application بسازید. یک Entity Data Model به پروژه اضافه کنید و جدول Clients را مطابق مدل مذکور ایجاد کنید.
- کلاس POCO تولید شده توسط EF را باز کنید و کلمه کلیدی virtual را به تمام خواص اضافه کنید. این کار باعث میشود EF کلاسهای پراکسی دینامیک تولید کند. کد کامل این کلاس در لیست زیر قابل مشاهده است.
public class Client { public virtual int ClientId { get; set; } public virtual string Name { get; set; } public virtual string Email { get; set; } }
نکته: بیاد داشته باشید که هرگاه مدل EDMX را تغییر میدهید، EF بصورت خودکار کلاسهای موجودیتها را مجددا ساخته و تغییرات مرحله قبلی را بازنویسی میکند. بنابراین یا باید این مراحل را هر بار تکرار کنید، یا قالب T4 مربوطه را ویرایش کنید. اگر هم از مدل Code-First استفاده میکنید که نیازی به این کارها نخواهد بود.
- ما نیاز داریم که DataContractSerializer از یک کلاس ProxyDataContractResolver استفاده کند تا پراکسی کلاینت را به موجودیت کلاینت برای کلاینت سرویس WCF تبدیل کند. یعنی client proxy به client entity تبدیل شود، که نهایتا در اپلیکیشن کلاینت سرویس استفاده خواهد شد. بدین منظور یک ویژگی operation behavior میسازیم و آن را به متد ()GetClient در سرویس الحاق میکنیم. برای ساختن ویژگی جدید از کدی که در لیست زیر آمده استفاده کنید. بیاد داشته باشید که کلاس ProxyDataContractResolver در فضای نام Entity Framework قرار دارد.
using System.ServiceModel.Description; using System.ServiceModel.Channels; using System.ServiceModel.Dispatcher; using System.Data.Objects; namespace Recipe8 { public class ApplyProxyDataContractResolverAttribute : Attribute, IOperationBehavior { public void AddBindingParameters(OperationDescription description, BindingParameterCollection parameters) { } public void ApplyClientBehavior(OperationDescription description, ClientOperation proxy) { DataContractSerializerOperationBehavior dataContractSerializerOperationBehavior = description.Behaviors .Find<DataContractSerializerOperationBehavior>(); dataContractSerializerOperationBehavior.DataContractResolver = new ProxyDataContractResolver(); } public void ApplyDispatchBehavior(OperationDescription description, DispatchOperation dispatch) { DataContractSerializerOperationBehavior dataContractSerializerOperationBehavior = description.Behaviors .Find<DataContractSerializerOperationBehavior>(); dataContractSerializerOperationBehavior.DataContractResolver = new ProxyDataContractResolver(); } public void Validate(OperationDescription description) { } } }
- فایل IService1.cs را باز کنید و کد آن را مطابق لیست زیر تکمیل نمایید.
[ServiceContract] public interface IService1 { [OperationContract] void InsertTestRecord(); [OperationContract] Client GetClient(); [OperationContract] void Update(Client client); }
- فایل IService1.svc.cs را باز کنید و پیاده سازی سرویس را مطابق لیست زیر تکمیل کنید.
public class Client { [ApplyProxyDataContractResolver] public Client GetClient() { using (var context = new EFRecipesEntities()) { context.Cofiguration.LazyLoadingEnabled = false; return context.Clients.Single(); } } public void Update(Client client) { using (var context = new EFRecipesEntities()) { context.Entry(client).State = EntityState.Modified; context.SaveChanges(); } } public void InsertTestRecord() { using (var context = new EFRecipesEntities()) { // delete previous test data context.ExecuteSqlCommand("delete from [clients]"); // insert new test data context.ExecuteStoreCommand(@"insert into [clients](Name, Email) values ('Armin Zia','armin.zia@gmail.com')"); } } }
- حال پروژه جدیدی از نوع Console Application به راه حل جاری اضافه کنید. این اپلیکیشن، کلاینت تست ما خواهد بود. پروژه سرویس را ارجاع کنید و کد کلاینت را مطابق لیست زیر تکمیل نمایید.
using Recipe8Client.ServiceReference1; namespace Recipe8Client { class Program { static void Main(string[] args) { using (var serviceClient = new Service1Client()) { serviceClient.InsertTestRecord(); var client = serviceClient.GetClient(); Console.WriteLine("Client is: {0} at {1}", client.Name, client.Email); client.Name = "Armin Zia"; client.Email = "arminzia@live.com"; serviceClient.Update(client); client = serviceClient.GetClient(); Console.WriteLine("Client changed to: {0} at {1}", client.Name, client.Email); } } } }
Client changed to: Armin Zia at arminzia@live.com
شرح مثال جاری
مایکروسافت استفاده از آبجکتهای POCO با WCF را توصیه میکند چرا که مرتب سازی (serialization) آبجکت موجودیت را سادهتر میکند. اما در صورتی که از آبجکتهای POCO ای استفاده میکنید که changed-based notification دارند (یعنی خواص موجودیت را با virtual علامت گذاری کرده اید و کلکسیونهای خواص پیمایشی از نوع ICollection هستند)، آنگاه EF برای موجودیتهای بازگشتی کوئریها پراکسیهای دینامیک تولید خواهد کرد.
استفاده از پراکسیهای دینامیک با WCF دو مشکل دارد. مشکل اول مربوط به سریال کردن پراکسی است. کلاس DataContractSerializer تنها قادر به serialize/deserialize کردن انواع شناخته شده (known types) است. در مثال جاری این یعنی موجودیت Client. اما از آنجا که EF برای موجودیتها پراکسی میسازد، حالا باید آبجکت پراکسی را سریال کنیم، نه خود کلاس Client را. اینجا است که از DataContractResolver استفاده میکنیم. این کلاس میتواند حین سریال کردن آبجکت ها، نوعی را به نوع دیگر تبدیل کند. برای استفاده از این کلاس ما یک ویژگی سفارشی ساختیم، که پراکسیها را به کلاسهای POCO تبدیل میکند. سپس این ویژگی را به متد ()GetClient اضافه کردیم. این کار باعث میشود که پراکسی دینامیکی که توسط متد ()GetClient برای موجودیت Client تولید میشود، به درستی سریال شود.
مشکل دوم استفاده از پراکسیها با WCF مربوط به بارگذاری تبل یا Lazy Loading میشود. هنگامی که DataContractSerializer موجودیتها را سریال میکند، تمام خواص موجودیت را دستیابی خواهد کرد که منجر به اجرای lazy-loading روی خواص پیمایشی میشود. مسلما این رفتار را نمیخواهیم. برای رفع این مشکل، مشخصا قابلیت بارگذاری تنبل را خاموش یا غیرفعال کرده ایم.