مطالب
Test Driven Development #3
در پست قبلی با  نوشتن یک تست ساده، با مفهوم TDD بیشتر آشنا شدیم .در این پست قصد بر این  است که به وسیله Mvc.Net شروع به نوشتن تست‌های جدی‌تر کرده و از مزایای آن بهره ببریم .
برای  شروع یک پروژه Mvc.Net ساخته و Nunit را در آن نصب می‌کنیم.
مدل زیر را در پوشه مدل‌ها می‌سازیم:
    public class Idea
    {
        public static List<Idea> Ideas = new List<Idea>
            {
                new Idea{Content="سایتی که در ایده به اشتراک گذاشته شود",Title = "سایت ایده ها"},
                new Idea{Content="عینک گوگل را فارسی کنم",Title = "عینک گوگل"},
            };
        public string Content { get;  set;}
        public string Title { get; set; }
    }
  [TestFixture]
    public class IdeaTest
    {
        [Test]
        public void ShouldDisplayListOfIdea()
        {
            var viewResult = new IdeaController().Index() as ViewResult;
            Assert.AreEqual(Idea.Ideas, viewResult.Model)
             Assert.IsNotNull(viewResult.Model);


        }    
 }

کد بالا شامل مقایسه مقدار خروجی Action با لیستی از مدل Idea و همچنین اطمینان از خالی نبودن مدل ارسالی به view می‌باشد.در خط اول یک وهله از Controller می سازیم و Action مورد نظر را به شی از جنس ViewResult  تبدیل(Cast) می‌کنیم پس از آن به وسیله viewResult.Model به مدلی که به سمت view پاس داده می‌شود دسترسی خواهیم داشت.اکنون اگر تست را اجرا  کنیم با خطای کامپایل مواجه می‌شویم.حال Controller و Action مورد نظر را به صورتی  که تست ما پاس شود پیاده سازی می‌کنیم.
    public class IdeaController : Controller
    {

        public ActionResult Index()
        {
            return View(Idea.Ideas);
        }
      }
کد بالا مقدار Ideas را به view برمیگرداند.
در این دروره ما به تست کردن ویو‌ها نخواهیم پرداخت.
تست بعدی تست ساده ای است که فقط میخواهیم از از وجود داشتن یک Action و نام view بازگشتی اطمینان حاصل کنیم.
   [Test]
        public void ShouldLoadCreateIdeaView()
        {
            var viewResult = new IdeaController().Create() as ViewResult;
            Assert.AreEqual(string.Empty, viewResult.ViewName);
        }
در کد بالا مثل تست قبل، یک وهله از Controller می سازیم و سپس نام view بازگشتی را با string.Empty مقایسه میکنیم به این معنی که view خروجی Action ما نباید نامی داشته باشد و براساس قرار دادها باید هم نام اکشن باشد.
حال نوبت به پیاده سازی اکشن رسید.:
        public ActionResult Create()
        {
            return View();
        }
در تست بعدی میخواهیم عملیات اضافه شدن یک Idea را به لیست بررسی کنیم:
    [Test]
        public void ShouldAddIdeaItem()
        {
            var idea = new Idea { Title = "شبکه اجتماعی ", Content = " شبکه اجتماعی سینمایی" };
            var redirectToRouteResult = new IdeaController().Create(idea) as RedirectToRouteResult;
            Assert.Contains(idea, Idea.Ideas);
            Assert.AreEqual("Index",redirectToRouteResult.RouteValues["action"]);
        }
تست بالا نیز مانند دو تست قبل است با این تفاوت که مخواهیم ریدارکت شدن به یک Action  خاص را نیز تست کنیم.برای همین مقدار خروجی را به RedirectToRouteResult تبدیل می‌کنیم.در ادامه یک Idea جدید ساخته و به لست اضافه میکنیم سپس از وجود داشتن آن در لیست Ideas اطمینان حاصل می‌کنیم.در خط آخر نیز نام Action که انتظار داریم بعد از اضافه شدن یک Idea ,کاربر به آن هدایت شود را ست می‌کنیم.
پیاده سازی Action  به شکل زیر است:
        public ActionResult Create(Idea idea)
        {
            Idea.Ideas.Add(idea);
            return RedirectToAction("Index");
        }

در این پست شما با مدل تست نویسی برایMvc.Net آشنا شدید.در مطلب بعدی شما با تست حذف و اصلاح Ideas آشنا خواهید شد. 
مطالب
Dependency Injection در Asp.Net WebApi (روش اول)
طی این پست با تزریق وابستگی‌ها در Asp.net MVC آشنا شدید. روش ذکر شده در آن برای کنترلرهای Web Api جوابگو نیست و باید از روش‌های دیگری برای این منظور استفاده نماییم.

نکته 1: برای پیاده سازی این مثال‌ها، Castle Windsor به عنوان IOC Container انتخاب شده است. بدیهی است می‌توانید از Ioc Container مورد نظر خود نیز بهره ببرید.
نکته 2: می‌توانید از مقاله [هاست سرویس‌های Web Api با استفاده از OWIN و TopShelf] جهت هاست سرویس‌های web Api خود استفاده نمایید.

روش اول

اگر قبلا در این زمینه جستجو کرده باشید، به احتمال زیاد با مفهوم IDependencyResolver بیگانه نیستید. درباره استفاده از این روش مقالات متعددی نوشته شده است؛ حتی در مثال‌های موجود در خود سایت MSDN نیز این روش را مرسوم دانسته و آن را به اشتراک می‌گذارند. جهت نمونه می‌توانید این پروژه را دانلود کرده و کد‌های آن را بررسی کنید.
در این روش، قدم اول، ساخت یک کلاس و پیاده سازی اینترفیس IDependencyResolver می‌باشد؛ به صورت زیر:
public class ApiDependencyResolver : IDependencyResolver
    {
        public ApiDependencyResolver(IWindsorContainer container)
        {
            Container = container;
        }

        public IWindsorContainer Container
        {
            get;
            private set;
        }

        public object GetService(Type serviceType)
        {
            try
            {
                return Container.Kernel.HasComponent(serviceType) ? Container.Resolve(serviceType) : null;
            }
            catch (Kernel.ComponentNotFoundException)
            {
                return null;
            }
        }

        public IEnumerable<object> GetServices(Type serviceType)
        {
            try
            {
                return Container.ResolveAll(serviceType).Cast<object>();
            }
            catch (Kernel.ComponentNotFoundException)
            {
                return Enumerable.Empty<object>();
            }
        }
        public IDependencyScope BeginScope()
        {
            return new SharedDependencyResolver(Container);
        }

        public void Dispose()
        {
            Container.Dispose();
        }
    }
اینترفیس IDependencyResolver از اینترفیس دیگری به نام IDependencyScope ارث می‌برد که دارای دو متد اصلی به نام‌های GetService و GetServices است که جهت وهله سازی کنترلرها استفاده می‌شوند. با فراخوانی این متد‌ها، نمونه‌ی ساخته شده توسط Container بازگشت داده خواهد شد.


کاربرد متد BeginScope چیست
؟

کنترلر‌ها به صورت (Per Request) بر اساس هر درخواست وهله سازی خواهند شد. جهت مدیریت چرخه‌ی عمر کنترلرها و منابع در اختیار آن‌ها، از متد BeginScope استفاده می‌شود. به این صورت که نمونه‌ی اصلی DependencyResolver در هنگام شروع برنامه به GlobalConfiguration پروژه Attach خواهد شد. سپس به ازای هر درخواست، جهت وهله سازی Controller‌ها، متد GetService از محدوده داخلی (منظور فراخوانی متد BeginScope است) باعث ایجاد نمونه و بعد از اتمام فرآیند، متد Dispose باعث آزاد سازی منابع موجود خواهد شد.
پیاده سازی متد BeginScope وابسته به IocContainer مورد استفاده شما است. در این جا  کلاس SharedDependencyResolver را به صورت زیر پیاده سازی کردم:
    public class SharedDependencyResolver : IDependencyScope
    {
        public SharedDependencyResolver(IWindsorContainer container)
        {
            Container = container;
            Scope = Container.BeginScope();
        }

        public IWindsorContainer Container
        {
            get;
            private set;
        }

        public IDisposable Scope
        {
            get;
            private set;
        }

        public object GetService(Type serviceType)
        {
            try
            {
                return Container.Kernel.HasComponent(serviceType) ? Container.Resolve(serviceType) : null;
            }
            catch (ComponentNotFoundException)
            {
                return null;
            }
        }

        public IEnumerable<object> GetServices(Type serviceType)
        {
            try
            {
                return Container.ResolveAll(serviceType).Cast<object>();
            }
            catch (ComponentNotFoundException)
            {
                return null;
            }
        }

        public void Dispose()
        {
            Scope.Dispose();
        }
    }
اگر از UnityContainer استفاده می‌کنید کافیست تکه کد زیر را جایگزین کلاس بالا نمایید:
public IDependencyScope BeginScope()
{
    var child = container.CreateChildContainer();
    return new ApiDependencyResolver(child);
}
برای جستجوی خودکار کنترلرها و  رجیستر کردن آن‌ها به برنامه Windsor امکانات جالبی را در اختیار ما قرار می‌دهد. ابتدا یک Installer ایجاد می‌کنیم:
public class KernelInstaller : IWindsorInstaller
    {
        public void Install(IWindsorContainer container, IConfigurationStore store)
        {          
           container.Register(Classes.FromThisAssembly().BasedOn<ApiController>().LifestyleTransient());         
            container.Kernel.Resolver.AddSubResolver(new CollectionResolver(container.Kernel, true));
        }
    }

در پایان در کلاس Startup نیز کافیست مراحل زیر را انجام دهید:
 »ابتدا Installer نوشته شده را به WindsorContainer معرفی نمایید.
»DependencyResolver  نوشته شده را  به HttpConfiguration معرفی کنید.
»عملیات Routing مورد نظر را ایجاد و سپس config مورد نظر را در اختیار appBuilder قرار دهید.
public class Startup
    {
        public void Configuration( IAppBuilder appBuilder )
        {
           var container = new WindsorContainer();
            container.Install(new KernelInstaller());

            var config = new HttpConfiguration
            {
                 DependencyResolver = new ApiDependencyResolver(container)
            };                  

            config.MapHttpAttributeRoutes();

            config.Routes.MapHttpRoute(
                name: "Default" ,
                routeTemplate: "{controller}/{action}/{name}" ,
                defaults: new { name = RouteParameter.Optional }                
            );

            config.EnsureInitialized();          
         
            appBuilder.UseWebApi( config );
        }
    }
نکته: این روش به دلیل استفاده از الگوی ServiceLocator و همچنین نداشتن Context درخواست ها  روشی منسوخ شده می‌باشد که طی این مقاله جناب نصیری به صورت کامل به این مبحث پرداخته اند.

نظرات مطالب
مقدمه ای بر AutoMapper
از آنجا که automapper امروز یک جز جدانشدنی از سیستم محسوب میشه برای استفاده از Dot net Core به شکل زیر عمل میکنیم:
install-package automapper
از آنجا core شامل پیاده سازی پیش فرض تزریق وابستگی‌ها میباشد کتابخانه دیگری جهت کار تزریق این کتابخانه به پروژه اضافه میکنیم:
Install-Package AutoMapper.Extensions.Microsoft.DependencyInjection
بعد از اضافه کردن این کتابخانه به  پروژه سرویس جدیدی اضافه میشود که میتوانید آن در startup صدا بزنید:
  using AutoMapper;  
public void ConfigureServices(IServiceCollection services) { services.AddMvc(); services.AddAutoMapper(); }
حالا یک پروفایل  برای نقل و انتقالی خاص می‌نویسیم:
public class UserMappingProfile:Profile
    {
        public UserMappingProfile()
        {
            CreateMap<User, UserPost>();
            CreateMap<UserPost,User >()
                
                .ForMember(dest=>dest.Username,src=>src.Ignore())
                .ForMember(dest=>dest.Email,src=>src.Ignore());
        }
    }
در نهایت به شکل زیر استفاده میشود:
 private readonly IMapper _mapper;
        public UserController(IMapper mapper) 
        {
            _mapper = mapper;
        }

 public async Task<UserPost> FindUser(string username)
        {
            var users = await _userServices.GetUser(username);
            var user = _mapper.Map<User,UserPost>(users);
            return user;
        }
مطالب
ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 16 - کار با Sessions
سشن‌ها نیز همانند تمام قسمت‌های دیگر یک برنامه‌ی ASP.NET Core، به صورت پیش فرض غیرفعال هستند و نیاز به مراحل خاصی است تا امکان استفاده‌ی از آن‌ها فراهم شود. همچنین روش کار کردن با آن‌ها نیز متفاوت است با نگارش‌های قبلی ASP.NET (تمام نگارش‌ها).


سشن چیست؟

شیء سشن، مجموعه‌ای از اشیاء serialized مرتبط با جلسه‌ی کاری جاری یک کاربر است. این اشیاء عموما در حافظه‌ی محلی سرور ذخیره می‌شوند؛ اما امکان ذخیره سازی توزیع شده‌ی آن‌ها در بانک‌های اطلاعاتی نیز پیش بینی شده‌است.
عموما استفاده‌ی از اشیاء سشن توصیه نمی‌شوند. از این جهت که این نوع اشیاء بسیار شبیه هستند به متغیرهای سراسری و وجود این نوع متغیرها اساسا ضعف طراحی شیء‌گرا به حساب می‌آیند. اما با توجه به ماهیت stateless بودن برنامه‌های وب، به این معنا که با پایان رندر یک صفحه، تمام اشیاء مرتبط با آن‌ها نیز در سمت سرور تخریب می‌شوند، نیاز است برای یک سری از داده‌های عمومی کاربر، راه حلی را پیدا کرد تا بتوان از اطلاعات آن‌ها استفاده‌ی مجدد کرد. برای مثال نگهداری رشته‌ی اتصالی بانک اطلاعاتی که کاربر در حین لاگین به سیستم آن‌را انتخاب کرده‌است (اگر برنامه به ازای هر سال از یک بانک اطلاعاتی مجزا استفاده می‌کند) و یا زمانیکه کاربری captcha را پر می‌کند و مقدار آن‌را به سمت سرور ارسال می‌کند، نیاز است مقدار ارسالی او را با مقدار ابتدایی captcha مقایسه کرد. یک چنین اطلاعاتی نباید با پایان رندر صفحه تخریب شوند و نیاز است تا زمانیکه جلسه‌ی کاری کاربر به پایان نرسیده‌است، در دسترس باشند. به همین جهت است که مفهومی را به نام «اشیاء سشن» طراحی کرده‌اند.
درکل خارج از این موارد بهتر است از سشن استفاده نکنید و در جای جای برنامه‌ی خود ردپای آن‌را باقی نگذارید و به خاطر داشته باشید:
متغیر سشن = متغیر سراسری = ضعف طراحی شی‌‌ءگرا


توصیه‌ی به استفاده‌ی از روش‌های سبک وزن‌تر

سشن‌ها تنها روش به اشتراک گذاری اطلاعات نیستند. اگر می‌خواهید اطلاعاتی را در بین میان افزارهای برنامه در طی یک درخواست به اشتراک بگذارید، شاید سشن هم یک راه حل باشد؛ اما راه حلی سنگین وزن. راه حل بهتر برای این موارد، استفاده‌ی از HttpContext.Items است. HttpContext.Items نیز همانند سشن، یک key/value store است؛ اما طول عمر آن محدود است به طول عمر درخواست جاری و در تمام میان افزارهای برنامه در دسترس است.
برای مثال در یک میان افزار آن‌را تنظیم می‌کنید:
app.Use(async (context, next) =>
{
   context.Items["isVerified"] = true;
   await next.Invoke();
});
و سپس در میان افزاری دیگر از آن استفاده خواهید کرد:
app.Run(async (context) =>
{
   await context.Response.WriteAsync("Verified request? " + context.Items["isVerified"]);
});


فعال سازی سشن‌ها در ASP.NET Core

ASP.NET Core یک choose-what-you-need framework است. به این معنا که تا زمانیکه قابلیتی را به صورت صریح فعال سازی نکرده باشید، در دسترس نخواهد بود. همین مساله در نهایت به کاهش مصرف منابع این نوع برنامه‌ها و همچنین طراحی ماژولار سیستم ختم می‌شوند. برای مثال در نگارش‌های قبلی ASP.NET (تمام نگارش‌ها)، سشن‌ها به صورت پیش فرض فعال هستند، مگر آنکه HTTP Module آن‌را در فایل web.config حذف کنید؛ اما در اینجا برعکس است.
اگر تنها در موارد خاصی که ذکر شد، نیاز به استفاده‌ی از متغیرهای سشن را داشتید، روش فعال سازی آن به صورت ذیل است:
الف) نصب بسته‌ی نیوگت Microsoft.AspNetCore.Session
برای این منظور وابستگی ذیل را به فایل project.json اضافه کنید:
{
    "dependencies": {
      //same as before
      "Microsoft.AspNetCore.Session": "1.0.0"
    }
}
ب) انجام تنظیمات آغازین برنامه
برای این کار به کلاس آغازین برنامه مراجعه کرده و ابتدا سرویس سشن‌ها را فعال کنید:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
    services.AddSession();
و سپس در متد Configure، استفاده‌ی از سشن‌ها را نیز باید ذکر کنید:
public void Configure(IApplicationBuilder app)
{
    app.UseSession();
در اینجا امکان سفارشی سازی مقادیر پیش فرض مدیریت سشن‌ها نیز وجود دارند. برای مثال زمان پیش فرض انقضای سشن کاربر، پس از 20 دقیقه عدم فعالیت او است که قابل تغییر می‌باشد:
app.UseSession(options: new SessionOptions
{
    IdleTimeout = TimeSpan.FromMinutes(30),
    CookieName = ".MyApplication"
});


روش استفاده‌ی از سشن‌ها

در مثال ذیل نحوه‌ی ذخیره سازی اطلاعات را در شیء سشن جلسه‌ی جاری یک کاربر، ملاحظه می‌کنید:
public ActionResult TestSession()
{
 
   this.HttpContext.Session.Set("key-1", BitConverter.GetBytes(DateTime.Now.Ticks));
   this.HttpContext.Session.SetInt32("key-2", 1);
   this.HttpContext.Session.SetString("key-3", "DNT");
 
   return Content("OK!");
}
به همراه نحوه‌ی بازیابی این اطلاعات در متدهای دیگر برنامه:
 public IActionResult Index()
{
   byte[] key1 = this.HttpContext.Session.Get("key-1");
   long key1Value = BitConverter.ToInt64(key1, 0);
 
   int? key2Value = this.HttpContext.Session.GetInt32("key-2");
   string key3Value = this.HttpContext.Session.GetString("key-3");
 
   return Content("OK!");
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید، سه متد Set، SetInt32 و SetString در اینجا برای تنظیم key/valueهای سشن، از پیش موجود هستند.
حالت Set آن آرایه‌ای از بایت‌ها را دریافت می‌کند و می‌توان برای حالت serialization اشیاء، مفید باشد.
دقیقا معادل همین سه متد، متدهای Get، GetInt32 و GetString برای بازیابی مقادیر سشن طراحی شده‌اند و باید دقت داشت که خروجی‌های این‌ها می‌توانند نال نیز باشند. به همین جهت خروجی GetInt32 آن نال پذیر است.


توسعه‌ی متدهای پیش فرض کار با سشن‌ها

سه متد یاد شده‌ی کار با سشن‌ها در ASP.NET Core هرچند ضروری هستند، اما کافی نیستند. برای توسعه‌ی آن‌ها می‌توان متدهای الحاقی را تدارک دید که نمونه‌ای از آن‌ها را ذیل مشاهده می‌کنید:
using System;
using Microsoft.AspNetCore.Http;
using Newtonsoft.Json;
 
namespace Core1RtmEmptyTest.StartupCustomizations
{
    public static class SessionExts
    {
        public static void SetDateTime(this ISession collection, string key, DateTime value)
        {
            collection.Set(key, BitConverter.GetBytes(value.Ticks));
        }
 
        public static DateTime? GetDateTime(this ISession collection, string key)
        {
            var data = collection.Get(key);
            if (data == null)
            {
                return null;
            }
            var dateInt = BitConverter.ToInt64(data, 0);
            return new DateTime(dateInt);
        }
 
        public static void SetObject(this ISession session, string key, object value)
        {
            var stringValue = JsonConvert.SerializeObject(value);
            session.SetString(key, stringValue);
        }
 
        public static T GetObject<T>(this ISession session, string key)
        {
            var stringValue = session.GetString(key);
            return JsonConvert.DeserializeObject<T>(stringValue);
        }
    }
}
در اینجا با استفاده از کلاس BitConverter و امکان سریالایز مقادیر توسط آن به آرایه‌ای از بایت‌ها، امکان کار با متد‌های عمومی Set و Get را یافته‌ایم.
و یا جهت کار با اشیاء پیچیده‌تر می‌توان از کتابخانه‌ی JSON.NET استفاده کرد. به عبارتی در این نگارش از ASP.NET، کار سریالایز و دی‌سریالایز اشیاء، به برنامه نویس واگذار شده‌است و اینکه در پشت صحنه از چه کتابخانه‌ای می‌خواهید استفاده کنید، در اختیار خودتان است.
البته باید دقت داشت که در اینجا وابستگی JSON.NET به صورت خودکار در دسترس است. از این جهت که بسیاری از وابستگی‌های ASP.NET Core مانند مورد ذیل، به JSON.NET وابسته‌اند و نصب آن‌ها به معنای نصب خودکار JSON.NET نیز هست:
{
    "dependencies": {
     //same as before
     "Microsoft.Extensions.Configuration.Json": "1.0.0"
   }
}
اگر لیست بسته‌های وابسته‌ی به JSON.NET را می‌خواهید مشاهده کنید، فایل project.lock.json را گشوده و در آن Newtonsoft.Json را جستجو کنید.


یک مطلب تکمیلی

در اینجا نیز امکان ذخیره سازی سشن‌ها در بانک اطلاعاتی بجای حافظه‌ی فرار سرور درنظر گرفته شده‌است و برای این حالت، بانک‌های اطلاعاتی NoSQL ویژه‌ای به نام key/value stores مانند بانک اطلاعاتی فوق سریع Redis پیشنهاد می‌شود؛ هرچند امکان کار با SQL Server نیز در اینجا وجود دارد، اما برای کش سرورهای مبتنی بر key/value ها، بانک اطلاعاتی Redis، انتخاب اول است.
Managing Application State
مطالب
MongoDb در سی شارپ (بخش دهم)

ابتدا بسته زیر را از طریق  nuget نصب نمایید:

dotnet add package MongoDB.Driver


سپس مدل‌های زیر را ایجاد نمایید:

public class BaseModel
{
    public BaseModel()
    {
        CreationDate=DateTime.Now;
    }
    public string Id { get; set; }
    public DateTime CreationDate { get; set; }
    public bool IsRemoved { get; set; }
    public DateTime? ModificationDate { get; set; }

}


 این مدل شامل یک کلاس پایه برای id,CreationDate,ModificationDate,IsRemoved میباشد که بسیار شبیه مدل‌هایی است که عموما در EntityFramework تعریف می‌کنیم.

برای اینکه فیلد Id به صورت objectId ایجاد شود ولی به صورت رشته‌ای استفاده شود ابتدا ویژگی BsonId را در بالای آن تعریف کرده تا به عنوان شناسه یکتا سند شناخته شود و سپس با استفاده از ویژگی BsonRepresentation  اعلام میکنیم که کار تبدیل به رشته و بلعکس آن به صورت خودکار در پشت صحنه صورت بگیرد:

public class BaseModel
    {
        [BsonId]
        [BsonRepresentation((BsonType.ObjectId))]
        public string Id { get; set; }
    }

 البته این حالت برای زمانی مناسب است که ما در استفاده از ویژگی‌ها محدودیتی نداشته باشیم؛ ولی در بسیاری از نرم افزارها که از معماری‌های چند لایه مانند لایه پیازی استفاده میشود استفاده از این خصوصیت‌ها یعنی اعمال کارکرد کتابخانه بالاتر بر روی لایه‌های زیرین که هسته نرم افزار شناخته میشوند که صحیح نبوده و باید توسط لایه‌های بالاتر این تغییرات اعمال شوند که میتواند از طریق کلاس این کار را انجام دهید. به ازای هر مدل که نیاز به تغییرات دارد، یک حالت جدید تعریف شده و در ابتدای برنامه در فایل Program.cs یا قبل از دات نت 6 در Startup.cs صدا زده می‌شوند.

BsonClassMap.RegisterClassMap<BaseModel>(map =>
{
    map.SetIdMember(map.GetMemberMap(x=>x.Id));
    map.GetMemberMap(x => x.Id)
        .SetSerializer(new StringSerializer(BsonType.ObjectId));
});


یک نکته بسیار مهم: کلاس و متد BsonClassMap . RegisterClassMap قادر به اعمال تغییرات بر روی خصوصیت‌های کلاس والد نیستند و آن خصوصیات حتما باید در آن کلاسی که آن را کانفیگ میکنید، تعریف شده باشند؛ یعنی چنین چیزی  که در کد زیر میبینید در زمان اجرا با یک خطا مواجه خواهد شد:

public class Employee : BaseModel
{
    public string FirstName { get; set; }
    public string LastName { get; set; }
}
//=================
BsonClassMap.RegisterClassMap<Employee >(map =>
{
    map.SetIdMember(map.GetMemberMap(x=>x.Id));
    map.GetMemberMap(x => x.Id)
        .SetSerializer(new StringSerializer(BsonType.ObjectId));
});


روش استفاده از مونگو در asp.net core  به صورت زیر بسیار متداول میباشد که در قسمت‌های پیشین هم در این مورد نوشته بودیم:

MongoDbContext

  public interface IMongoDbContext
    {
        IMongoCollection<TEntity> GetCollection<TEntity>();
    }

  public class MongoDbContext : IMongoDbContext
    {

        private readonly IMongoClient _client;
        private readonly IMongoDatabase _database;

        public MongoDbContext(string databaseName,string connectionString)
        {
            var settings = MongoClientSettings.FromUrl(new MongoUrl(connectionString));
            _client = new MongoClient(settings);
            _database = _client.GetDatabase(databaseName);
        }

        public IMongoCollection<TEntity> GetCollection<TEntity>()
        {
            return _database.GetCollection<TEntity>(typeof(TEntity).Name.ToLower() + "s");
        }
    }

سپس از طریق کد زیر IMongoDbContext را به سیستم تزریق وابستگی‌ها معرفی میکنیم. الگوی استفاده شده‌ی در اینجا بر خلاف نسخه‌های sql که عموما به صورت AddScoped تعریف میشدند، در اینجا به صورت AddSingleton تعریف کردیم و نحوه پیاده سازی آن را نیز در طرف سمت راست به صورت صریح اعلام کردیم:

public static class MongoDbContextService
{
    public static void AddMongoDbContext(this IServiceCollection services,string databaseName,string connectionString)
    {
        services.AddSingleton<IMongoDbContext>(serviceProvider => new MongoDbContext(databaseName, connectionString));
    }
}

//===============
Program.cs

builder.Services.AddMongoDbContext("bookstore", "mongodb://localhost:27017");


پیاده سازی SoftDelete در مونگو

در مونگو چیزی تحت عنوان Global Query Filter نداریم که تمام کوئری هایی که به سمت دیتابیس ارسال میشوند، توسط کانتکس اطلاح شوند؛ بدین جهت برای پیاده سازی این خصوصیت میتوان اینترفیسی با نام <IRepository<T را به شکل زیر طراحی نماییم:

public interface IRepository<T> where T : BaseModel
{

    IMongoCollection<T> GetCollection();
    IMongoQueryable<T> GetFilteredCollection();
}

public class Repository<T> : IRepository<T> where T:BaseModel
{
    private IMongoDbContext _mongoDbContext;

    public Repository(IMongoDbContext mongoDbContext)
    {
        _mongoDbContext = mongoDbContext;
    }

    public IMongoCollection<T> GetCollection()
    {
        return _mongoDbContext.GetCollection<T>();
    }
    
    public IMongoQueryable<T> GetFilteredCollection()
    {
        var query= _mongoDbContext.GetCollection<T>().AsQueryable();
        
        //================= Global Query Filters ====================
        
        //Filter 1
        query=query.Where(x => x.RemovedAt.HasValue == false);
        
        //==============================================================
        
        return query;
    }
}

این کلاس یا اینترفیس شامل دو متد هستند که کلاس جنریک آنها باید از BaseModel ارث بری کرده باشد و اولین متد، تنها یک کالکشن بدون هیچگونه فیلتری است که میتواند نقش متد IgnoreQueryFilters  را بازی کند و دیگری GetFilteredCollection است که در این متد ابتدا کالکشنی دریافت شده و سپس آن را به حالت کوئری تغییر داده و فیلترهای مورد نظر، مانند حذف منطقی را پیاده سازی میکنیم:

public interface IRepository<T> where T : BaseModel
{

    IMongoCollection<T> GetCollection();
    IMongoQueryable<T> GetFilteredCollection();
}

public class Repository<T> : IRepository<T> where T:BaseModel
{
    private IMongoDbContext _mongoDbContext;

    public Repository(IMongoDbContext mongoDbContext)
    {
        _mongoDbContext = mongoDbContext;
    }

    public IMongoCollection<T> GetCollection()
    {
        return _mongoDbContext.GetCollection<T>();
    }
    
    public IMongoQueryable<T> GetFilteredCollection()
    {
        var query= _mongoDbContext.GetCollection<T>().AsQueryable();
        
        //================= Global Query Filters ====================
        
        //Filter 1
        query=query.Where(x => x.RemovedAt.HasValue == false);
        
        //==============================================================
        
        return query;
    }
}


اصلاح تاریخ ویرایش در مدل

در EF به لطف dbset و همچنین ChangeTracking امکان شناسایی حالت‌ها وجود دارد و میتوانید در متدی مانند saveChanges مقدار تاریخ ویرایش را تنظیم نمود. برای مدل‌های منگو چنین چیزی وجود ندارد و به همین دلیل چند روش زیر پیشنهاد میگردد:

یک. استفاده از اینترفیس INotifyPropertyChanged یا جهت حذف کدهای تکراری نیز از الگوی AOP بهره بگیرید.

دو. استفاده از یک <Repository<T همانند بالا که شامل متدهای داخلی Update و Delete هستند که در آنجا میتوانید این مقادیر را به صورت مستقیم تغییر دهید.

مطالب
پیاده سازی Full-Text Search با SQLite و EF Core - قسمت سوم - بهبود کیفیت جستجوهای FTS توسط یک غلط یاب املایی
فرض کنید کاربری برای جستجوی رکورد زیر:
context.Chapters.Add(new Chapter
{
    Title = "آزمایش متن فارسی",
    Text = "برای نمونه تهیه شده‌است",
    User = user1.Entity
});
بجای «فارسی»، واژه‌ی «فارشی» را وارد کند و یا بجای «آزمایش»، بنویسد «آزمایس». در هر دو حالت نتیجه‌ی جستجوی او خروجی را به همراه نخواهد داشت. برای بهبود تجربه‌ی کاربری جستجوی تمام متنی SQLite، افزونه‌ای به نام spell fix1 برای آن تهیه شده‌است که بر اساس توکن‌های ایندکس شده‌ی FTS، یک واژه‌نامه، تشکیل می‌شود و سپس بر اساس الگوریتم‌های غلط‌یابی املایی آن، از این توکن‌های از پیش موجود که واقعا در فیلدهای متنی بانک اطلاعاتی جاری وجود خارجی دارند، نزدیک‌ترین واژه‌های ممکن را پیشنهاد می‌کند تا بتوان بر اساس آن‌ها، جستجوی دقیق‌تری را ارائه کرد.


کامپایل افزونه‌ی spell fix1

افزونه‌ی spell fix، به همراه هیچکدام از توزیع‌های باینری SQLite ارائه نمی‌شود. ارائه‌ی آن فقط به صورت سورس کد است و باید خودتان آن‌را کامپایل کنید!


برای این منظور ابتدا به آدرس https://www.sqlite.org/src/dir?ci=99749d4fd4930ccf&name=ext/misc مراجعه کرده و فایل ext/misc/spellfix.c آن‌را دریافت کنید. اگر بر روی لینک spellfix.c کلیک کنید، در نوار ابزار بالای صفحه‌ی بعدی، لینک download آن هم وجود دارد.

سپس به صفحه‌ی دریافت اصلی SQLite یعنی https://www.sqlite.org/download.html مراجعه کرده و بسته‌ی amalgamation آن‌را دریافت کنید. این بسته به همراه کدهای اصلی SQLite است که باید در کنار افزونه‌های آن قرار گیرند تا بتوان این افزونه‌ها را کامپایل کرد. بنابراین پس از دریافت بسته‌ی amalgamation و گشودن آن، فایل spellfix.c را به داخل پوشه‌ی آن کپی کنید:


اکنون نوبت به کامپایل فایل spellfix.c و تبدیل آن به یک dll است تا بتوان آن‌را به صورت یک افزونه در برنامه بارگذاری کرد. برای این منظور از هر کامپایلر ++C ای می‌توانید استفاده کنید. برای نمونه به آدرس http://www.codeblocks.org/downloads/binaries مراجعه کرده و بسته‌ی codeblocks-20.03mingw-setup.exe را دریافت کنید (بسته‌ای که به همراه mingw است). پس از نصب آن، در مسیر C:\Program Files (x86)\CodeBlocks\MinGW\bin می‌توانید کامپایلر چندسکویی gcc را مشاهده کنید. توسط آن می‌توان با اجرای دستور زیر، سبب تولید فایل spellfix1.dll شد:
 "C:\Program Files (x86)\CodeBlocks\MinGW\bin\gcc.exe" -g -shared -fPIC -Wall D:\path\to\sqlite-amalgamation-3310100\spellfix.c -o spellfix1.dll


روش معرفی افزونه‌های SQLite به Microsoft.Data.Sqlite

EF Core، از بسته‌ی Microsoft.Data.Sqlite در پشت صحنه برای کار با SQLite استفاده می‌کند و در اینجا هم برای معرفی افزونه‌ی کامپایل شده، باید ابتدا آن‌را به اتصال برقرار شده، معرفی کرد. خود Sqlite در ویندوز، افزونه‌هایش را بر اساس معرفی مستقیم مسیر فایل dll آن‌ها بارگذاری نمی‌کند. بلکه path ویندوز را برای جستجوی آن‌ها بررسی کرده و در صورتیکه فایل dll ای را افزونه تشخیص داد، آن‌را بارگذاری می‌کند. بنابراین یا باید به صورت دستی مسیر فایل dll تولید شده را به متغیر محیطی path ویندوز اضافه کرد و یا می‌توان توسط قطعه کد زیر، آن‌را به صورت پویایی معرفی کرد:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.IO;
using System.Runtime.InteropServices;

namespace EFCoreSQLiteFTS.DataLayer
{
    public static class LoadSqliteExtensions
    {
        public static void AddToSystemPath(string extensionsDirectory)
        {
            if (!RuntimeInformation.IsOSPlatform(OSPlatform.Windows))
            {
                throw new NotSupportedException("Modifying the path at runtime only works on Windows. On Linux and Mac, set LD_LIBRARY_PATH or DYLD_LIBRARY_PATH before running the app.");
            }

            var path = new HashSet<string>(Environment.GetEnvironmentVariable("PATH").Split(Path.PathSeparator));
            if (path.Add(extensionsDirectory))
            {
                Environment.SetEnvironmentVariable("PATH", string.Join(Path.PathSeparator, path));
            }
        }
    }
}
در این متد extensionsDirectory، همان پوشه‌ای است که فایل dll کامپایل شده، در آن قرار دارد. مابقی آن، معرفی این مسیر به صورت پویا به PATH سیستم عامل است.

در ادامه پیش از معرفی services.AddDbContext، باید مسیر پوشه‌ی افزونه‌ها را ثبت کرد و سپس UseSqlite را به همراه اتصالی استفاده کرد که توسط متد LoadExtension آن، افزونه‌ی spellfix1 به آن معرفی شده‌است:
LoadSqliteExtensions.AddToSystemPath("path to .dll file");
services.AddDbContext<ApplicationDbContext>((serviceProvider, optionsBuilder) =>
    {
        var connection = new SqliteConnection(connectionString);
        connection.Open();

        connection.LoadExtension("spellfix1");
        // Passing in an already open connection will keep the connection open between requests.
        optionsBuilder.UseSqlite(connection);
    });
همانطور که عنوان شد، متد LoadExtension، مسیری را دریافت نمی‌کند. این متد فقط نام افزونه را دریافت می‌کند و مسیر آن‌را از PATH سیستم عامل می‌خواند.


ایجاد جداول ویژه‌ی spell fix در برنامه

در قسمت اول، با متد createFtsTables آشنا شدیم. اکنون این متد را برای ایجاد جداول کمکی مرتبط با افزونه‌ی spell fix به صورت زیر تکمیل می‌کنیم:
        private static void createFtsTables(ApplicationDbContext context)
        {
            // For SQLite FTS
            // Note: This can be added to the `protected override void Up(MigrationBuilder migrationBuilder)` method too.
            context.Database.ExecuteSqlRaw(@"CREATE VIRTUAL TABLE IF NOT EXISTS ""Chapters_FTS""
                                    USING fts5(""Text"", ""Title"", content=""Chapters"", content_rowid=""Id"");");

            // 'SQLite Error 1: 'no such module: spellfix1'.' --> must be loaded ...
            // EditCost for unicode support
            context.Database.ExecuteSqlRaw("CREATE VIRTUAL TABLE IF NOT EXISTS Chapters_FTS_Vocab USING fts5vocab('Chapters_FTS', 'row');");
            context.Database.ExecuteSqlRaw("CREATE TABLE IF NOT EXISTS Chapters_FTS_SpellFix_EditCost(iLang INT, cFrom TEXT, cTo TEXT, iCost INT);");
            context.Database.ExecuteSqlRaw("CREATE VIRTUAL TABLE IF NOT EXISTS Chapters_FTS_SpellFix USING spellfix1(edit_cost_table=Chapters_FTS_SpellFix_EditCost);");
        }
- اگر در حین اجرای این دستورات خطای «no such module: spellfix1» را دریافت کردید، یعنی متد LoadExtension را به درستی فراخوانی نکرده‌اید.
- همانطور که مشاهده می‌کنید، ابتدا بر اساس Chapters_FTS یا همان جدول مجازی FTS برنامه، یک جدول مجازی از نوع fts5vocab ایجاد می‌شود. کار آن استخراج توکن‌های FTS و آماده سازی آن‌ها برای استفاده در غلط یاب املایی هستند.
- سپس جدول ویژه‌ی EditCost را مشاهده می‌کنید. نام آن مهم نیست، اما ساختار آن باید دقیقا به همین صورت باشد. اگر این جدول اختیاری را تهیه کنیم، الگوریتم spellfix1 به utf8 سوئیچ خواهد کرد و برای پردازش متون یونیکد، بدون مشکل کار می‌کند. بدون آن، جستجوهای فارسی نتایج مطلوبی را به همراه نخواهند داشت.
- در آخر جدول مجازی مرتبط با spellfix1 که از جدول cost_table معرفی شده استفاده می‌کند، ایجاد شده‌است.

اجرای این دستورات، جداول زیر را ایجاد می‌کنند (که ساختار آن‌ها استاندارد است و باید مطابق فرمول‌های مستندات آن‌ها باشد):



به روز رسانی جدول واژه نامه‌ی غلط یابی برنامه

آخرین جدولی را که ایجاد کردیم، Chapters_FTS_SpellFix است که اطلاعات خودش را از Chapters_FTS_Vocab دریافت می‌کند:


  هر بار که بانک اطلاعاتی را به روز می‌کنیم، نیاز است اطلاعات این جدول را نیز توسط دستور زیر به روز کرد:
database.ExecuteSqlRaw(@"INSERT INTO Chapters_FTS_SpellFix(word, rank)
    SELECT term, cnt FROM Chapters_FTS_Vocab
    WHERE term not in (SELECT word from Chapters_FTS_SpellFix_vocab)");
البته خود SQLite اطلاعات این جدول را فقط یکبار بارگذاری می‌کند. برای اجبار آن به بارگذاری مجدد، می‌توان دستور reset زیر را صادر کرد:
database.ExecuteSqlRaw("INSERT INTO Chapters_FTS_SpellFix(command) VALUES(\"reset\");");


کوئری گرفتن از جدول مجازی Chapters_FTS_SpellFix

تا اینجا افزونه‌ی spellfix1 را کامپایل و به سیستم معرفی کردیم. سپس جداول واژه نامه‌ی آن‌را نیز تشکیل دادیم، اکنون نوبت به کوئری گرفتن از آن است. به همین جهت یک موجودیت بدون کلید دیگر را بر اساس ساختار خروجی کوئری‌های آن ایجاد کرده:
namespace EFCoreSQLiteFTS.Entities
{
    public class SpellCheck
    {
        public string Word { get; set; }
        public decimal Rank { get; set; }
        public decimal Distance { get; set; }
        public decimal Score { get; set; }
        public decimal Matchlen { get; set; }
    }
}
و آن‌را توسط متد HasNoKey به EF Core معرفی می‌کنیم:
namespace EFCoreSQLiteFTS.DataLayer
{
    public class ApplicationDbContext : DbContext
    {
        //...

        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder builder)
        {
            base.OnModelCreating(builder);

            builder.Entity<SpellCheck>().HasNoKey().ToView(null);
        }

        //...
    }
}
در اینجا SpellCheck تهیه شده با متد HasNoKey علامتگذاری می‌شود تا آن‌را بتوان بدون مشکل در کوئری‌های EF استفاده کرد. همچنین فراخوانی ToView(null) سبب می‌شود تا EF Core جدولی را در حین Migration از روی این موجودیت ایجاد نکند و آن‌را به همین حال رها کند.

در آخر، کوئری گرفتن از این جدول، ساختار زیر را دارد:
foreach (var item in context.Set<SpellCheck>().FromSqlRaw(
          @"SELECT word, rank, distance, score, matchlen FROM Chapters_FTS_SpellFix
            WHERE word MATCH {0} and top=6", "فارشی"))
{
    Console.WriteLine($"Word: {item.Word}");
    Console.WriteLine($"Distance: {item.Distance}");
}
با این خروجی:


top=6 در این کوئری خاص یعنی 6 رکورد را بازگشت بده.

یک نکته: اگر می‌خواهید کوئری فوق را توسط برنامه‌ی «DB Browser for SQLite» اجرا کنید، باید از منوی tools آن، گزینه‌ی load extension را انتخاب کرده و فایل dll افزونه را به برنامه معرفی کنید.


کدهای کامل این سری را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
مطالب
سری بررسی SQL Smell در EF Core - استفاده از مدل Entity Attribute Value - بخش اول
یکی از چالش‌های دیتابیس‌های رابطه‌ایی، ذخیره‌سازی داده‌هایی با ساختار داینامیک است. در حالت عادی، یک جدول مجموعه‌ایی از موجودیت‌ها است. هر موجودیت نیز شامل یکسری ویژگی‌های (Attributes) مشخص می‌باشد. اما شرایطی را در نظر بگیرید که تعداد این ویژگی‌ها به صورت مشخص و ثابتی نباشد؛ یعنی برای هر موجودیت، ویژگی‌های متفاوتی داشته باشیم. یک روش پیاده‌سازی اینچنین سناریوهایی، استفاده از مدلی با نام Entity Attribute Value است. در این روش ستون‌های داینامیک را درون یک جدول جنریک تعریف خواهیم کرد. به عنوان مثال برای ذخیره‌سازی اطلاعات اشخاص، در حالت نرمال، یک جدول با ساختار مشخصی خواهیم داشت: 
create table Employees
(
   Id int auto_increment
   primary key,
   FirstName text null,
   LastName text null,
   DateOfBirth timestamp not null
);
تعریف جدول فوق نیز در Entity Framework به اینصورت خواهد بود:
public class Employee
{
    public int Id { get; set; }
    public string FirstName { get; set; }
    public string LastName { get; set; }
    public DateTimeOffset DateOfBirth { get; set; }
}

public class MyDbContext : DbContext
{
    public DbSet<Employee> Employees { get; set; }

    protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder options)
    {
        options.UseMySQL(_configuration.GetConnectionString("DataConnection"));
    }
}


اما در مدل EAV، خواص داینامیک را به درون جدول دومی منتقل خواهیم کرد:

create table EmployeeEav
(
   Id int auto_increment
   primary key
);

create table EmployeeAttributes
(
  Id int auto_increment
  primary key,
  EmployeeId int not null,
  AttributeName text null,
  AttributeValue text null,
  constraint FK_EmployeeAttributes_EmployeeEav_EmployeeId
  foreign key (EmployeeId) references EmployeeEav (Id)
  on delete cascade
);

create index IX_EmployeeAttributes_EmployeeId
on EmployeeAttributes (EmployeeId);

تعریف جداول فوق نیز در Entity Framework به اینصورت خواهند بود:

public class EmployeeEav
{
    public int Id { get; set; }
    public virtual ICollection<EmployeeAttribute> Attributes { get; set; }
}

public class EmployeeAttribute
{
    public int Id { get; set; }
    public virtual EmployeeEav Employee { get; set; }
    public int EmployeeId { get; set; }
    public string AttributeName { get; set; }
    public string AttributeValue { get; set; }
}

public class MyDbContext : DbContext
{

    public DbSet<EmployeeEav> EmployeeEav { get; set; }
    public DbSet<EmployeeAttribute> EmployeeAttributes { get; set; }

    protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder options)
    {
        options.UseMySQL(_configuration.GetConnectionString("DataConnection"));
    }
}



درون این جدول دوم، سه فیلد اصلی داریم: یکی به عنوان Entity که در اینجا یک ارجاع را به جدول EmployeeEav دارد. یک فیلد به عنوان Attribute که برای تعیین نام ویژگی داینامیک استفاده می‌شود و در نهایت یک Value که برای ذخیره‌سازی مقدار ویژگی مورد استفاده قرار میگیرد. بنابراین به این نوع طراحی، Entity Attribute Value گفته می‌شود. مزیت اصلی این روش، انعطاف زیاد آن است در واقع می‌توانیم N تعداد ویژگی را برای Entity موردنظرمان داشته باشیم. اما این روش یک SQL Smell است و اشکالات زیادی را به همراه دارد:

  • کوئری گرفتن در این روش سخت است
یکی از مشکلات اصلی این روش این است امکان کوئری گرفتن از جدول ویژگی‌ها را سخت میکند. در واقع این روش به store everything, query nothing معروف است. مثلاً فرض کنید می‌خواهیم لیست کارمندانی را که تاریخ تولدشان ۲۵ سال پیش است، واکشی کنیم. در حالت عادی با تعداد ستون ثابت می‌توانیم به راحتی اینکار را انجام دهیم:
SELECT `e`.`Id`, `e`.`DateOfBirth`, `e`.`FirstName`, `e`.`LastName`
FROM `Employees` AS `e`
WHERE `e`.`DateOfBirth` > @__endDate_0
کوئری LINQ کد فوق اینچنین شکلی خواهد داشت:
var endDate = DateTimeOffset.Now.AddYears(Convert.ToInt32(-25));
var normalTypes = dbContext.Employees.Where(x => x.DateOfBirth > endDate).ToList();
اما در مدل EAV نوشتن کوئری فوق خیلی سخت‌تر خواهد بود: 
SELECT MAX(CASE AttributeName
               WHEN 'FirstName'
                   THEN AttributeValue
    END)        AS FirstName,
       MAX(CASE AttributeName
               WHEN 'LastName'
                   THEN AttributeValue
           END) AS LastName,
       MAX(CASE AttributeName
               WHEN 'DateOfBirth'
                   THEN AttributeValue
           END) AS DateOfBirth
FROM efcoresample.EmployeeAttributes
WHERE EmployeeId IN (SELECT EmployeeId
                     FROM efcoresample.EmployeeAttributes
                     WHERE AttributeName = 'DateOfBirth'
                       AND AttributeValue > DATE_SUB(CURRENT_DATE(), INTERVAL 25 YEAR))
  AND AttributeName IN ('FirstName', 'LastName', 'DateOfBirth')
GROUP BY EmployeeId;
همچنین کوئری LINQ آن نیز به همان اندازه سخت میباشد: 
string[] columnNames = {"FirstName", "LastName", "DateOfBirth"};
var employees = dbContext.EmployeeAttributes
    .Where(x => 
                dbContext.EmployeeAttributes
                    .Where(i => i.AttributeName == "DateOfBirth")
                    .Select(eId => eId.EmployeeId).Contains(x.EmployeeId) &&
                columnNames.Contains(x.AttributeName))
    .GroupBy(x => x.EmployeeId)
    .Select(g => new
    {
        FirstName = g.Max(f => f.AttributeName == "FirstName" ? f.AttributeValue : ""),
        LastName = g.Max(f => f.AttributeName == "LastName"? f.AttributeValue : ""),
        DateOfBirth = g.Max(f => f.AttributeName == "DateOfBirth"? f.AttributeValue : ""),
        Id = g.Key
    })
    .ToList()
    .Where(x => DateTime.ParseExact(x.DateOfBirth, "yyyy-MM-dd", CultureInfo.InvariantCulture) > DateTime.Now.AddYears(-25));

  • امکان تعریف فیلدهای اجباری را نخواهیم داشت
در حالت نرمال و ساختاریافته، برای هرکدام از فیلدها می‌توانیم الزامی و یا اختیاری بودن آنها را به راحتی با NOT NULL تعیین کنیم. اما در مدل EAV این امکان را نخواهیم داشت. 

  • امکان تعیین نوع ستون‌ها را نخواهیم داشت
در حالت نرمال به راحتی می‌توانیم نوع فیلد موردنظر را تعیین کنیم. اما در مدل EAV به دلیل ماهیت داینامیک ستون‌ها، این امکان را نداریم. ستون AttributeValue همزمان ممکن است تاریخ، عددی، اعشاری و… باشد در نتیجه چون از ورودی مطمئن نیستیم، مجبوریم تایپ آن را به رشته تنظیم کنیم. 

  • امکان تعریف کلیدهای خارجی را نخواهیم داشت
در مدل EAV نمی‌توانیم صحت دیتا را تضمین کنیم؛ زیرا امکان تعریف کلید خارجی را نخواهیم داشت.

بنابراین بهتر است تا حد امکان از مدل EAV استفاده نشود؛ مگر اینکه در شرایطی خاص، مجبور به استفاده‌ی از آن باشید. به عنوان مثال برنامه‌ی شما قرار است قابلیت ایمپورت هر نوع فایل CSV را داشته باشد. هر فایل هم ممکن است به تعداد نامشخصی، یکسری ستون را داشته باشد. در این شرایط می‌توانید با در نظر گرفتن موارد فوق، از مدل مطرح شده استفاده کنید.
مطالب
آشنایی با Refactoring - قسمت 14

در بسیاری از زبان‌های برنامه نویسی امکان null بودن Reference types وجود دارد. به همین جهت مرسوم است پیش از استفاده از آن‌ها، بررسی شود آیا شیء مورد استفاده نال است یا خیر و سپس برای مثال متد یا خاصیت مرتبط با آن فراخوانی گردد؛ در غیر اینصورت برنامه با یک استثناء خاتمه خواهد یافت.
مشکلی هم که با این نوع بررسی‌ها وجود دارد این است که پس از مدتی کد موجود را تبدیل به مخزنی از انبوهی از if و else ها خواهند کرد که هم درجه‌ی پیچیدگی متدها را افزایش می‌دهند و هم نگهداری ‌آن‌ها را در طول زمان مشکل می‌سازند. برای حل این مساله، الگوی استانداردی وجود دارد به نام null object pattern؛ به این معنا که بجای بازگشت دادن null و یا سبب بروز یک exception شدن، بهتر است واقعا مطابق شرایط آن متد یا خاصیت، «هیچ‌کاری» را انجام نداد. در ادامه، توضیحاتی در مورد نحوه‌ی پیاده سازی این «هیچ‌کاری» را انجام ندادن، ارائه خواهد شد.


الف) حین معرفی خاصیت‌ها از محافظ استفاده کنید.

برای مثال اگر قرار است خاصیتی به نام Name را تعریف کنید که از نوع رشته‌ است، حالت امن آن رشته بجای null بودن، «خالی» بودن است. به این ترتیب مصرف کننده مدام نگران این نخواهد بود که آیا الان این Name نال است یا خیر. مدام نیاز نخواهد داشت تا if و else بنویسد تا این مساله را چک کند. نحوه پیاده سازی آن هم ساده است و در ادامه بیان شده است:

private string name = string.Empty;
public string Name
{
    get { return this.name; }
    set
    {
        if (value == null)
        {
            this.name = "";
            return;
        }
        this.name = value;
    }
}

دقیقا در زمان انتساب مقداری به این خاصیت، بررسی می‌شود که آیا مثلا null است یا خیر. اگر بود، همینجا و نه در کل برنامه، مقدار آن «خالی» قرار داده می‌شود.

ب) سعی کنید در متدها تا حد امکان null بازگشت ندهید.

برای نمونه اگر متدی قرار است لیستی را بازگشت دهد:

public IList<string> GetCultures()
{
//...
}

و حین تهیه این لیست، عضوی مطابق منطق پیاده سازی آن یافت نشد، null را بازگشت ندهید؛ یک new List خالی را بازگشت دهید. به این ترتیب مصرف کننده دیگری نیازی به بررسی نال بودن خروجی این متد نخواهد داشت.


ج) از متدهای الحاقی بجای if و else استفاده کنید.

پیاده سازی حالت الف زمانی میسر خواهد بود که طراح اصلی ما باشیم و کدهای برنامه کاملا در اختیار ما باشند. اما در شرایطی که امکان دستکاری کدهای یک کتابخانه پایه را نداریم چه باید کرد؟ مثلا دسترسی به تعاریف کلاس XElement دات نت فریم ورک را نداریم (یا حتی اگر هم داریم، تغییر آن تا زمانیکه در کدهای پایه اعمال نشده باشد، منطقی نیست). در این حالت می‌شود یک یا چند extension method را طراحی کرد:

public static class LanguageExtender
{
public static string GetSafeStringValue(this XElement input)
{
return (input == null) ? string.Empty : input.Value;
}

public static DateTime GetSafeDateValue(this XElement input)
{
return (input == null) ? DateTime.MinValue : DateTime.Parse(input.Value);
}
}

به این ترتیب می‌توان امکانات کلاس پایه‌‌ای را بدون نیاز به دسترسی به کدهای اصلی آن مطابق نیاز‌های خود تغییر و توسعه داد.


مطالب
NET Just-In-Time Optimization.
هدف از توابع خطی(Inline)
استفاده از توابع، مقداری بر زمان اجرای برنامه می‌افزاید؛ هرچند که این زمان بسیار کم و در حد میلی ثانیه است، اما باری را بر روی برنامه قرار می‌دهد و علت این تاخیر زمانی این است که در فراخوانی و اعلان توابع، کامپایلر یک کپی از تابع مورد نظر را در حافظه قرار می‌دهد و در فراخوانی تابع، به آدرس مذکور مراجعه می‌کند و در عین حال آدرس موقعیت توقف دستورات در تابع main را نیز ذخیره می‌کند تا پس از پایان تابع، به آدرس قبل برگردد و ادامه‌ی دستورات را اجرا کند. در نتیجه این آدرس دهی‌ها و نقل و انتقالات بین آنها بار زمانی را در برنامه ایجاد می‌کند که در صورت زیاد بودن توابع در برنامه و تعداد فراخوانی‌های لازم، زمان قابل توجهی خواهد شد.
یکی از تکنیک‌های بهینه که برای کاهش زمان اجرای برنامه توسط  کامپایلر‌ها استفاده  می‌شود استفاده از  توابع خطی (inline) است. این امکان در زبان C با عنوان توابع ماکرو(Macro function) و در ++C با عنوان توابع خطی (inline function) وجود دارد.
در واقع توابع خطی به  کامپایلر پیشنهاد می‌دهند، زمانی که سربار فراخوانی تابع بیشتر از سربار بدنه خود متد باشد، برای کاهش هزینه و زمان اجرای برنامه از تابع به صورت خطی استفاده کند و یک کپی از بنده‌ی تابع را در قسمتی که تابع ما فراخوانی شده است، قرار دهد که مورد آدرس دهی از میان خواهد رفت!

نمونه ای از پیاده سازی این تکنیک در زبان ++C :
inline type name(parameters) 
{
    ...
}

بررسی متدهای خطی در سی شارپ
به مثال زیر توجه کنید:
قسمت‌های getter و setter مربوط به پراپرتی‌ها سربار اضافی بر کلاس Vector می‌افزایند. این موضوع شاید آنچنان مسئله‌ی مهمی نباشد. ولی فرض کنید این پراپرتی‌ها به شکل زیر داخل حلقه‌ای طولانی قرار گیرند. اگر با استفاده از یک پروفایلر زمان اجرای برنامه را زیر نظر بگیرید، خواهید دید که بیش از 90 درصد آن صرف فراخوانی‌های متد‌های بخش‌های get , set پراپرتی‌ها است. برای این منظور باید مطمئن شویم که فراخوانی این متد‌ها، به صورت خطی صورت می‌گیرد!
 public class Vector
  {
    public double X { get; set; }
    public double Y { get; set; }
    public double Z { get; set; }

    // ...
  }
برای این منظور آزمایشی را انجام می‌دهیم. فرض کنید کلاسی را به شکل زیر داشته باشیم:
public class MyClass
  {
    public int A { get; set; }
    public int C;
  }
و برای استفاده از آن به شکل زیر عمل کنیم:
  static void Main()
{
    MyClass target = new MyClass();
    int a = target.A;
    Console.WriteLine("A = {0}", a);
    int c = target.C;
    Console.WriteLine("C = {0}", c);
  }
بعد از دیباگ برنامه و مشاهده‌ی کدهای ماشین مربوط به آن خواهیم دید که متد مربوط به getter پراپرتی A به صورت خطی فراخوانی نشده است:
            int a = target.A;
  0000003e  mov         ecx,edi
  00000040  cmp         dword ptr [ecx],ecx
  00000042  call        dword ptr ds:[05FA29A8h]
  00000048  mov         esi,eax
  0000004a  mov         dword ptr [esp+4],esi
             int c = target.C;
  00000098  mov         edi,dword ptr [edi+4]
    MyClass.get_A() looks like this:
  00000000  push        esi
  00000001  mov         esi,ecx
  00000003  cmp         dword ptr ds:[03B701DCh],0
  0000000a  je          00000011
  0000000c  call        76BA6BA7
  00000011  mov         eax,dword ptr [esi+0Ch]
  00000014  pop         esi
  00000015  ret

چه اتفاقی افتاده است؟
 کامپایلر سی شارپ در زمان کامپایل، کد‌های برنامه را به کد‌های IL تبدیل می‌کند و JITکامپایلر، این کد‌های IL را گرفته و  کد ساده‌ی ماشین را تولید می‌کند. لذا به دلیل اینکه JIT با معماری پردازنده آشنایی کافی دارد، مسئولیت تصمیم گیری اینکه کدام متد به صورت خطی فراخوانی شود برعهده‌ی آن است. در واقع این JIT است که تشخیص می‌دهد که آیا فراخونی متد به صورت خطی مناسب است یا نه و به صورت یک معاوضه کار بین خط لوله دستورالعمل‌ها و کش است.
اگر شما برنامه‌ی خود را با  (F5) و همگام با دیباگ اجرا کنید، تمام بهینه سازی‌های JIT که Inline Method هم یکی از آنهاست، از کار خواهند افتاد. برای مشاهده‌ی کد بهینه شده باید با بدون دیباگ (CTRL+F5) برنامه خود را اجرا کنید که در آن صورت مشاهده خواهید کرد، متد getter  مربوط به پراپرتی A به صورت خطی استفاده شده است.
  int a = target.A;  
00000024  mov         ebx,dword ptr [edi+0Ch]


JIT محدودیت هایی برای فراخونی به صورت خطی متد‌ها دارد :
  1.  متد هایی که حجم کد IL آنها بیشتر از 32 بایت است.
  2. متد‌های بازگشتی.
  3. متدهایی که با اتریبیوت MethodImpl علامتگذاری شدند و MethodImplOptions.NoInlining  اعمال شده بر آن
  4. متدهای virtual
  5. متدهایی که دارای کد مدیریت خطا هستند
  6. Methods that take a large value type as a parameter 
  7. Methods with complicated flowgraphs 
برای اینکه در سی شارپ به کامپایلر اعلام کنیم تا متد مورد نظر به صورت خطی مورد استفاده قرار گیرد، در دات نت 4.5 توسط اتریبیوت MethodImpl و  اعمال  MethodImplOptions.AggressiveInlining که یک نوع شمارشی است می‌توان این کار را انجام داد. مثال:
using System;
using System.Diagnostics;
using System.Runtime.CompilerServices;
class Program
{
    const int _max = 10000000;
    static void Main()
    {
         // ... Compile the methods.
        Method1();
        Method2();  
        int sum = 0;
        var s1 = Stopwatch.StartNew();
        for (int i = 0; i < _max; i++)
           {
              sum += Method1();
           }
         s1.Stop();
         var s2 = Stopwatch.StartNew();
         for (int i = 0; i < _max; i++)
             {
                sum += Method2();
             }
         s2.Stop();
         Console.WriteLine(((double)(s1.Elapsed.TotalMilliseconds * 1000000) /
        _max).ToString("0.00 ns"));
        Console.WriteLine(((double)(s2.Elapsed.TotalMilliseconds * 1000000) /
      _max).ToString("0.00 ns"));
        Console.Read();
      }
      static int Method1()
      {
         // ... No inlining suggestion.
         return "one".Length + "two".Length + "three".Length +
              "four".Length + "five".Length + "six".Length +
              "seven".Length + "eight".Length + "nine".Length +
               "ten".Length;
    }
    [MethodImpl(MethodImplOptions.AggressiveInlining)]
    static int Method2()
    {
        // ... Aggressive inlining.
        return "one".Length + "two".Length + "three".Length +
           "four".Length + "five".Length + "six".Length +
           "seven".Length + "eight".Length + "nine".Length +
            "ten".Length;
    }
}
Output
7.34 ns    No options
0.32 ns    MethodImplOptions.AggressiveInlining
در واقع با اعمال این اتریبیوت، محدودیت شماره یک مبنی بر محدودیت حجم کد IL مربوط به متد، در نظر گرفته نخواهد شد .

 مطالعه بیشتر:
مطالب
Ajax.BeginForm و ارسال فایل به سرور در ASP.NET MVC
Ajax.BeginForm در ASP.NET MVC از jQuery Ajax برای ارسال مقادیر فرم، به سرور استفاده می‌کند. در این بین اگر یکی از عناصر فرم، المان ارسال فایل به سرور باشد، مقدار دریافتی در سمت سرور نال خواهد بود. مشکل اینجا است که نمی‌توان به کمک Ajax معمولی (یا به عبارتی XMLHttpRequest) فایلی را به سرور ارسال کرد. یا باید از سیلورلایت یا فلش استفاده نمود و یا از مرورگرهایی که XMLHttpRequest Level 2 را پشتیبانی می‌کنند (از IE 10 به بعد مثلا) که امکان Ajax upload توکار به همراه گزارش درصد آپلود را بدون نیاز به فلش یا سیلورلایت، دارند.
در این بین راه حل دیگری نیز وجود دارد که با تمام مرورگرها سازگار است؛ اما تنها گزارش درصد آپلود را توسط آن نخواهیم داشت. در اینجا به صورت پویا یک IFrame مخفی در صفحه تشکیل می‌شود، مقادیر معمولی فرم (تمام المان‌ها، منهای file) به صورت Ajax ایی به سرور ارسال خواهند شد. المان file آن در این IFrame مخفی، به صورت معمولی به سرور Postback می‌شود. البته کاربر در این بین چیزی را مشاهده یا احساس نخواهد کرد و تمام عملیات از دیدگاه او Ajax ایی به نظر می‌رسد. برای انجام اینکار تنها کافی است از افزونه‌ی AjaxFileUpload استفاده کنیم که در ادامه نحوه‌ی استفاده از آن‌را بررسی خواهیم کرد.


پیشنیازها

در ادامه فرض بر این است که افزونه‌ی AjaxFileUpload را دریافت کرده و به فایل Layout برنامه افزوده‌اید:
<!DOCTYPE html>
<html>
<head>
    <meta charset="utf-8" />
    <meta name="viewport" content="width=device-width, initial-scale=1.0">
    <title>@ViewBag.Title - My ASP.NET Application</title>
    <link href="~/Content/Site.css" rel="stylesheet" type="text/css" />
</head>
<body>
    <div>
        @RenderBody()
    </div>

    <script src="~/Scripts/jquery-1.11.1.min.js"></script>
    <script src="~/Scripts/jquery.unobtrusive-ajax.js"></script>
    <script src="~/Scripts/ajaxfileupload.js"></script>
    @RenderSection("Scripts", required: false)
</body>
</html>


مدل، کنترلر و View برنامه

مدل برنامه مشخصات یک محصول است:
namespace MVCAjaxFormUpload.Models
{
    public class Product
    {
        public int Id { set; get; }
        public string Name { set; get; }
    }
}

کنترلر آن از سه متد تشکیل شده‌است:
using System.Threading;
using System.Web;
using System.Web.Mvc;
using MVCAjaxFormUpload.Models;

namespace MVCAjaxFormUpload.Controllers
{
    public class HomeController : Controller
    {
        public ActionResult Index()
        {
            return View();
        }

        [HttpPost]
        public ActionResult Index(Product product)
        {
            var isAjax = this.Request.IsAjaxRequest();

            return Json(new { result = "ok" }, JsonRequestBehavior.AllowGet);
        }

        [HttpPost]
        public ActionResult UploadFiles(HttpPostedFileBase image1, int id)
        {
            var isAjax = this.Request.IsAjaxRequest();
            Thread.Sleep(3000); //شبیه سازی عملیات طولانی
            return Json(new { FileName = "/Uploads/filename.ext" }, "text/html", JsonRequestBehavior.AllowGet);
        }
    }
}
Index اول، کار نمایش صفحه‌ی ارسال اطلاعات را انجام خواهد داد.
Index دوم کار پردازش Ajax ایی اطلاعات ارسالی به سرور را به عهده دارد. HttpPost آن Ajax ایی است.
متد UploadFiles، کار پردازش اطلاعات ارسالی از طرف IFrame مخفی را انجام می‌دهد. HttpPost آن معمولی است.

و کدهای View این مثال نیز به شرح زیر است:
@model MVCAjaxFormUpload.Models.Product
@{
    ViewBag.Title = "Index";
}

<h2>Ajax Form Upload</h2>

@using (Ajax.BeginForm(actionName: "Index",
                       controllerName: "Home",
                       ajaxOptions: new AjaxOptions { HttpMethod = "POST" },
                       routeValues: null,
                       htmlAttributes: new { id = "uploadForm" }))
{
    <label>Name:</label>
    @Html.TextBoxFor(model => model.Name)
    <br />
    <label>Image:</label>
    <br />
    <input type="file" name="Image1" id="Image1" />
    <br />
    <input type="submit" value="Submit" />
    <img id="loading" src="~/Content/Images/loading.gif" style="display:none;">
}

@section Scripts
{
    <script type="text/javascript">
        $(function () {
            $('#uploadForm').submit(function () {
                $("#loading").show();
                $.ajaxFileUpload({
                    url: "@Url.Action("UploadFiles", "Home")", // مسیری که باید فایل به آن ارسال شود
                    secureuri: false,
                    fileElementId: 'Image1', // آی دی المان ورودی فایل
                    dataType: 'json',
                    data: { id: 1, data: 'test' }, // اطلاعات اضافی در صورت نیاز
                    success: function (data, status) {
                        $("#loading").hide();
                        if (typeof (data.FileName) != 'undefined') {
                            alert(data.FileName);
                        }
                    },
                    error: function (data, status, e) {
                        $("#loading").hide();
                        alert(e);
                    }
                });
            });
        });
    </script>
}
فرمی که توسط Ajax.BeginForm تشکیل شده‌است، یک فرم معمولی Ajax ایی است و نکته‌ی جدیدی ندارد. تنها در آن یک المان ارسال فایل قرار گرفته‌است و همچنین Id آن‌را نیز جهت استفاده توسط jQuery مشخص کرده‌ایم.
در ادامه نحوه‌ی فعال سازی ajaxFileUpload را دقیقا در زمان submit فرم، مشاهده می‌کنید. در اینجا url آن به اکشن متدی که اطلاعات المان file را باید دریافت کند، اشاره می‌کند. fileElementId آن مساوی Id المان فایل فرم Ajax ایی صفحه‌است. از قسمت data جهت ارسال اطلاعات اضافه‌تری به اکشن متد UploadFiles استفاده می‌شود. سایر قسمت‌های آن نیز مشخص هستند. اگر عملیات موفقیت آمیز بود، success آن و اگر خیر، error آن اجرا می‌شوند.
فقط باید دقت داشت که content type دریافتی توسط آن باید text/html باشد، که این مورد در اکشن متدهای کنترلر مشخص هستند.
به این ترتیب دیگر کاربر نیازی ندارد ابتدا یکبار بر روی دکمه‌ی دومی کلیک کرده و فایل را ارسال کند و سپس بار دیگر بر روی دکمه‌ی submit فرم کلیک نماید. هر دو کار توسط یک دکمه انجام می‌شوند.

کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید
MVCAjaxFormUpload.zip