نظرات مطالب
معماری لایه بندی نرم افزار #1
مباحثی از این دست بسیار مفید و ضروری است و به شدت استقبال می‌کنم از شروع این سری مقالات. البته پیش‌تر هم مطالبی از این دست در سایت ارائه شده است که امیدوارم این سری مقالات بتونه تا حدی پراکندگی مطالب مربوطه را از بین ببرد. فقط لطف بفرمایید در این سری مقالات مرز بندی مشخصی برای برخی مفاهیم در نظر داشته باشید. به عنوان مثال گاهی در یک مقاله مفهوم Repository معادل مفهوم لایه سرویس در مقاله دیگر است. یا Domain Model مرز مشخصی با View Model داشته باشد. همچنین بحث‌های خوبی مهندس نصیری عزیز در مورد عدم نیاز به ایجاد Repository در مفهوم متداول در هنگام استفاده از EF داشتند که در رفرنس‌های معتبر دیگری هم مشاهده می‌شود. لطفاً در این مورد نیز بحث بیشتری با مرز بندی مشخص داشته باشید.
نظرات مطالب
ASP.NET Web API - قسمت اول
اصولاً در Web API چیزی با عنوان Channel با اون مفهوم که در WCF هست نداریم. در Web API فقط یک Transport Channel برای HTTP وجود داره، چون هدف ایجاد Web API، فقط برقراری ارتباط در سطح HTTP هست، نه مثلاً MSMQ.
Protocol Channel هم همان مفاهیمی هستند که در ASP.NET MVC وجود دارند و مثلاً قسمتی از اون، تصدیق هویت و تعیین مجوز کاربر برای دسترسی به منابع با استفاده از فیلتر Authorize هست.
لطفاً دنبال تطبیق و تناظر بین مفاهیم پیچیده‌ی WCF و یافتن معادل در Web API نباشید. Web API به وجود آمده تا ایجاد وب سرویس‌ها در بستر HTTP رو ساده کنه، همین!
مطالب
آشنایی با جنریک‌ها #2
قبل از ادامه آموزش مفاهیم جنریک، در نظر داشتن این نکته ضروری است که مطالبی که در این سری مقالات ارائه می‌شود در سطح مقدماتی است و قصد من آشنا نمودن برنامه نویسانی است که با این مفاهیم ناآشنا هستند ولی با مطالعه این مقاله می‌توانند کدهای تمیزتر و بهتری تولید کنند و همینطور این مفاهیم ساده، پایه‌ای باشد برای فراگیری سایر نکات تکمیلی و پیچیده‌تر جنریک‌ها.

در قسمت قبلی، نحوه تعریف کلاس جنریک شرح داده شد و در سری دوم اشاره‌ای به مفاهیم و نحوه پیاده سازی اینترفیس جنریک می‌پردازیم.
مفهوم اینترفیس جنریک همانند مفهوم اینترفیس در دات نت است. با این تفاوت که برای آن‌ها یک نوع عمومی تعریف می‌شود و نوع آن‌ها در زمان اجرا تعیین خواهد شد و کلاس بر اساس نوع اینترفیس، اینترفیس را پیاده سازی می‌کند. برای درک بهتر به نحوه تعریف اینترفیس جنریک زیر دقت کنید:
public interface IBinaryOperations<T>
{
   T Add(T arg1, T arg2);
   T Subtract(T arg1, T arg2);
   T Multiply(T arg1, T arg2);
   T Divide(T arg1, T arg2);
}
در کد بالا اینترفیسی از نوع جنریک تعریف شده است که دارای چهار متد با چهار خروجی و پارامترهای چنریک می‌باشد که نوع خروجی‌ها و نوع پارامترهای ورودی در زمان استفاده از اینترفیس تعیین می‌شوند که البته در بالا بطور خاص بیان شده است. اینترفیسی داریم که دو ورودی از هر نوعی دریافت می‌کند و چهار عملی اصلی را بر روی آن‌ها انجام داده و خروجی آن‌ها را از همان نوع پارامتر ورودی تولید می‌کند. (بجای اینترفیس‌های مختلف عملیات چهار عمل اصلی برای هر نوع داده (data type)، یک اینترفیس کلی برای تمام data typeها)
در کلاس زیر نحوه پیاده سازی اینترفیس از نوع int را مشاهده می‌کنید که چهار عملی اصلی را برروی داده هایی از نوع int انجام می‌شود و چهار خروجی از نوع int تولید می‌شود.
public class BasicMath : IBinaryOperations<int>
{
   public int Add(int arg1, int arg2)
   { return arg1 + arg2; }
 
   public int Subtract(int arg1, int arg2)
   { return arg1 - arg2; }
 
   public int Multiply(int arg1, int arg2)
   { return arg1 * arg2; }
 
   public int Divide(int arg1, int arg2)
   { return arg1 / arg2; }
}
بعد از پیاده سازی اینترفیس حال نوبت به استفاده از کلاس می‌رسد که زیر نیز نحوه استفاده از کلاس نمایش داده شده است:
static void Main(string[] args)
{
   Console.WriteLine("***** Generic Interfaces *****\n");
   BasicMath m = new BasicMath();
   Console.WriteLine("1 + 1 = {0}", m.Add(1, 1));
   Console.ReadLine();
}
و در صورتیکه بخواهید کلاسی چهار عمل اصلی را بر روی نوع داده double انجام دهد کافیست کلاسی اینترفیس نوع double را پیاده سازی کرده باشد. مانند کد زیر:
public class BasicMath : IBinaryOperations<double>
{
   public double Add(double arg1, double arg2)
   { return arg1 + arg2; }
   ...
}
برداشتی آزاد از این مقاله.
مطالب
ویدیوهای آموزشی NHibernate

دو سری ویدیوی رایگان آموزشی NHibernate در سال جاری در مجامع مرتبط ارائه شده است که دیدن آنها خالی از لطف نیست. حتی اگر از NHibernate هم نخواهید استفاده کنید مفاهیم unit testing ، refactoring و امثال آن در این مجموعه‌ها به شکل بسیار مبسوطی توضیح داده شده‌اند.

سری اول:
Summer of NHibernate Screencast Series
http://www.summerofnhibernate.com/

سری دوم:
تا این لحظه 5 ویدیوی مقدماتی NHibernate در سایت http://www.dimecasts.net/Casts/ByTag/NHibernate منتشر شده‌اند. سایت جالبی است و محدود به این مورد خاص نیست.


مطالب
ردیابی تغییرات در Entity Framework، بخش اول
همان طور که می‌دانید، Entity Framework  تغییراتی را که بر روی اشیا انجام می‌دهید، ردیابی می‌کند. بدیهی است که EF از طریق ردیابی این تغییرات است که می‌تواند تغییرات انجام شده را شناسایی کند و آن‌ها را در مواقع مورد نیاز مانند ذخیره‌ی تغییرات  (DbContext.SaveChanges)، بر روی پایگاه داده اعمال  کند. شما می‌توانید به اطلاعات این ردیاب تغییر و اعمال مرتبط به آن از طریق ویژگی  DbContext.ChangeTracker دسترسی پیدا کنید. 
در این مقاله بیشتر سعی به بررسی مفاهیم ردیابی و روش هایی که EF برای ردیابی تغییرات استفاده می‌کند، بسنده می‌کنم و بررسی  API‌های مختلف آن را به مقاله ای دیگر موکول می‌کنم.
به طور کلی EF از دو روش برای ردیابی تغییرات رخ داده شده در اشیا استفاده می‌کند:
1) ردیابی تغییر عکس فوری! (Snapshot change tracking) 
2) پروکسی‌های ردیابی تغییر  (Change tracking proxies)

 ردیابی تغییر عکس فوری

به نظر من، اسم مناسبی برای این روش انتخاب کرده اند و دقیقا بیان گر کاری است که  EF انجام می‌دهد. در حالت عادی کلاس‌های دامین ما یا همان کلاس‌های POCO، هیچ منطق و کدی را برای مطلع ساختن EF از تغییراتی که در آن‌ها رخ می‌دهد پیاده سازی نکرده اند. چون هیچ راهی برای EF، برای مطلع شدن از تغییرات رخ داده وجود ندارد، EF راه جالبی را بر می‌گزیند. EF هر گاه شیئی را می‌بیند از مقادیر ویژگی‌های آن یک عکس فوری می‌گیرد! و آن‌ها را در حافظه ذخیره می‌کند.این عمل هنگامی که یک شی از پرس و جو (query) حاصل می‌شود، و یا شیئی را به DbSet اضافه می‌کنیم رخ می‌دهد.
زمانی که EF می‌خواهد بفهمد که چه تغییراتی رخ داده است، مقادیر کنونی موجود در کلیه اشیا را اسکن می‌کند و با مقادیری که در عکس فوری ذخیره کرده است مقایسه می‌کند و متوجه تغییرات رخ داده می‌شود. این فرآیند اسکن کردن کلیه اشیا زمانی رخ می‌دهد که متد DetectChanges ویژگی DbSet.ChangeTracker صدا زده شود.

 پروکسی‌های ردیابی تغییر

پروکسی‌های ردیابی تغییر، مکانیزم دیگری برای ردیابی تغییرات EF است و به EF این اجازه را می‌دهد تا از تغییرات رخ داده، مطلع شود.
اگر به یاد داشته باشید در مباحث Lazy loading نیز از واژه پروکسی‌های پویا استفاده شد. پروکسی‌های ردیابی تغییر نیز با استفاده از همان مکانیزم کار می‌کنند و علاوه بر فراهم کردن Lazy loading ،این امکان را می‌دهند تا تغییرات را به Context انتقال دهند.
برای استفاده از پروکسی‌های ردیابی تغییر، شما باید ساختار کلاس‌های خود را به گونه ای تغییر دهید، تا EF بتواند در زمان اجرا، نوع پویایی را که هریک، از کلاس‌های POCO شما مشتق می‌شوند ایجاد کند، و تک تک ویژگی‌های آن‌ها را تحریف (override) کند.
این نوع پویا که به عنوان پروکسی پویا نیز شناخته می‌شود، منطقی را در ویژگی‌های تحریف شده شامل می‌شود، تا EF را از تغییرات صورت گرفته در ویژگی هایش مطلع سازد.
 برای بیان ادامه‌ی مطلب، من مدل یک دفترچه تلفن ساده را به شرح زیر در نظر گرفتم که روابط مهم و اساسی در آن در نظر گرفته شده است. 
namespace EntitySample1.DomainClasses
{
    public class Person
    {
        public int Id { get; set; }
        public string FirstName { get; set; }
        public string LastName { get; set; }
        public DateTime BirthDate { get; set; }
        public virtual PersonInfo PersonInfo { get; set; }
        public virtual ICollection<PhoneNumber> PhoneNumbers { get; set; }
        public virtual ICollection<Address> Addresses { get; set; }
    }
}

namespace EntitySample1.DomainClasses
{
    public class PersonInfo
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Note { get; set; }
        public string Major { get; set; }
    }
}

namespace EntitySample1.DomainClasses
{
    public enum PhoneType
    {
        Home,
        Mobile,
        Work
    }

    public class PhoneNumber
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Number { get; set; }
        public PhoneType PhoneType { get; set; }
        public virtual Person Person { get; set; }
    }
}

namespace EntitySample1.DomainClasses
{
    public class Address
    {
        public int Id { get; set; }
        public string City { get; set; }
        public string Street { get; set; }
        public virtual ICollection<Person> Persons { get; set; }
    }
}
طبق کلاس‌های فوق ، ما تعدادی شخص ، اطلاعات شخص ، شماره تلفن و آدرس داریم. رابطه‌ی بین شخص و اطلاعات آن شخص یک به یک، شخص و آدرس  چند به چند  و شخص با شماره تلفن یک به چند است. همچنین به این نکته توجه داشته باشید که  کلیه کلاس‌های فوق به صورت public تعریف، و کلیه خواص راهبری (navigation properties) به صورت virtual تعریف شده اند. دلیل این کار هم این است که این دو مورد، جز الزامات، برای فعال سازی Lazy loading هستند. 
تعریف کلاس context نیز به شکل زیر است:

namespace EntitySample1.DataLayer
{
    public class PhoneBookDbContext : DbContext
    {
        public DbSet<Person> Persons { get; set; }
        public DbSet<PhoneNumber> PhoneNumbers { get; set; }
        public DbSet<Address> Addresses { get; set; }

    }
}

استفاده از ردیابی تغییر عکس فوری

ردیابی تغییر عکس فوری، وابسته به این است که EF بفهمد، چه زمانی تغییرات رخ داده است. رفتار پیش فرض DbContext API ، این هست که به صورت خودکار بازرسی لازم را در نتیجه‌ی رخداد‌های DbContext انجام دهد. DetectChanges تنها اطلاعات مدیریت حالت context، که وظیفه‌ی انعکاس تغییرات صورت گرفته به پایگاه داده را دارد، به روز نمی‌کند، بلکه اصلاح رابطه(ralationship) ترکیبی از خواص راهبری مرجع ، مجموعه ای  و کلید‌های خارجی را انجام می‌دهد. این خیلی مهم خواهد بود که درک روشنی داشته باشیم از این که چگونه و چه زمانی تغییرات تشخیص داده می‌شوند،چه چیزی باید از آن انتظار داشته باشیم و چگونه کنترلش کنیم.

چه زمانی تشخیص خودکار تغییرات اجرا می‌شود؟

متد DetectChanges کلاس ObjectContext، از EF نسخه‌ی 4 به عنوان بخشی از الگوی ردیابی تغییر عکس فوری اشیای POCO ،در دسترس بوده است. تفاوتی که در مورد DataContext.ChangeTracker.DetectChanges( در حقیقت ObjectContext.DetectChanges فراخوانی می‌شود) وجود دارد این است که، رویداد‌های خیلی بیشتری وجود دارند که به صورت خودکار DetectChanges را فراخوانی می‌کنند.
لیستی از متدهایی که باعث انجام عمل تشخیص تغییرات (DetectChanges)، می‌شوند را  در ادامه مشاهده می‌کنید:
• DbSet.Add
• DbSet.Find
• DbSet.Remove
• DbSet.Local
• DbSet.SaveChanges
• فراخوانی Linq Query از DbSet
• DbSet.Attach
• DbContext.GetValidationErrors
• DbContext.Entry
• DbChangeTracker.Entries

 
کنترل زمان فراخوانی DetectChanges

بیشترین زمانی که EF احتیاج به فهمیدن تغییرات دارد، در زمان SaveChanges است، اما حالت‌های زیاد دیگری نیز هست. برای مثال، اگر ما از ردیاب تغییرات، درخواست وضعیت فعلی یک شی را بکنیم،EF احتیاج به اسکن کردن و بررسی تغییرات رخ داده را دارد. همچنین وضعیتی را در نظر بگیرید که شما از پایگاه داده یک شماره تلفن را واکشی می‌کنید و سپس آن را به مجموعه شماره تلفن‌های یک شخص جدید اضافه می‌کنید.آن شماره تلفن اکنون تغییر کرده است، چرا که انتساب آن به یک شخص جدید،خاصیت PersonId آن را تغییر داده است. ولی EF برای اینکه بفهمد تغییر رخ داده است(یا حتی نداده است) ، احتیاج به اسکن کردن همه‌ی اشیا Person دارد.
بیشتر عملیاتی که بر روی DbContext API انجام می‌دهید، موجب فراخوانی DetectChanges می‌شود. در بیشتر موارد DetectChanges به اندازه کافی سریع هست تا باعث ایجاد مشکل کارایی نشود. با این حال ممکن است ، شما تعداد خیلی زیادی اشیا در حافظه داشته باشید، و یا تعداد زیادی عملیات در DbContext ، در مدت خیلی کوتاهی انجام دهید، رفتار تشخیص خودکار تغییرات ممکن است، باعث نگرانی‌های کارایی شود. خوشبختانه گزینه ای برای خاموش کردن رفتار تشخیص خودکار تغییرات وجود دارد و هر زمانی که می‌دانید لازم است، می‌توانید آن را به صورت دستی فراخوانی کنید.
 EF بر مبنای این فرض ساخته شده است که شما ، در صورتی که در فراخوانی آخرین API، موجودیتی تغییر پیدا کرده است، قبل از فراخوانی API جدید، باید DetectChanges صدا زده شود. این شامل فراخوانی DetectChanges، قبل از اجرای هر query نیز می‌شود.اگر این عمل ناموفق یا نابجا انجام شود،ممکن است عواقب غیر منتظره ای در بر داشته باشد. DbContext انجام این وظیفه را بر عهده گرفته است و به همین دلیل به طور پیش فرض تشخیص تغییرات خودکار آن فعال است.

نکته:
تشخیص اینکه چه زمانی احتیاج به فراخوانی DetectChanges است،آن طور که ساده و بدیهی به نظر می‌آید نیست. تیم EF شدیدا توصیه کرده اند که فقط، وقتی با مشکلات عدم کارایی روبرو شدید، تشخیص تغییرات را به حالت دستی در بیاورید.همچنین توصیه شده که در چنین مواقعی، تشخیص خودکار تغییرات را فقط برای قسمتی از کد که با کارایی پایین مواجه شدید خاموش کنید و پس از اینکه اجرای آن قسمت از کد تمام شد،دوباره آن را روشن کنید.

برای خاموش یا روشن کردن تشخیص خودکار تغییرات، باید متغیر بولین DbContext.Configuration.AutoDetectChangesEnabled را تنظیم کنید.
در مثال زیر، ما در متد ManualDetectChanges، تشخیص خودکار تغییرات را خاموش کرده ایم و تاثیرات آن را بررسی کرده ایم.

        private static void ManualDetectChanges()
        {
            using (var context = new PhoneBookDbContext())
            {
                context.Configuration.AutoDetectChangesEnabled = false; // turn off Auto Detect Changes

                var p1 = context.Persons.Single(p => p.FirstName == "joe");

                p1.LastName = "Brown";

                Console.WriteLine("Before DetectChanges: {0}", context.Entry(p1).State);

                context.ChangeTracker.DetectChanges(); // call detect changes manually

                Console.WriteLine("After DetectChanges: {0}", context.Entry(p1).State);
            }
        }

در کدهای بالا ابتدا تشخیص خودکار تغییرات را خاموش کرده ایم و سپس یک شخص با نام joe را از دیتابیس فراخواندیم و سپس نام خانوادگی آن را به Brown تغییر دادیم. سپس در خط بعد، وضعیت فعلی موجودیت p1 را از context جاری پرسیدیم. در خط بعدی، DetectChanges را به صورت دستی صدا زده ایم و دوباره همان پروسه را برای به دست آوردن وضیعت شی p1، انجام داده ایم. همان طور که می‌بینید ، برای به دست آوردن وضعیت فعلی شی مورد نظر از متد Entry متعلق به ChangeTracker API استفاده می‌کنیم، که در آینده مفصل در مورد آن بحث خواهد شد. اگر شما متد Main را با صدا زدن ManualDetectChanges ویرایش کنید ، خروجی زیر را مشاهده خواهید کرد:

Before DetectChanges: Unchanged
After DetectChanges: Modified

همان طور که انتظار می‌رفت، به دلیل خاموش کردن تشخیص خودکار تغییرات، context قادر به تشخیص تغییرات صورت گرفته در شی p1 نیست، تا زمانی که متد DetectChanges را به صورت دستی صدا بزنیم. دلیل این که در دفعه اول، ما نتیجه‌ی غلطی مشاهده می‌کنیم، این است که ما قانون را نقض کرده ایم و قبل از صدا زدن هر API ، متد DetectChanges را صدا نزده ایم. خوشبختانه چون ما در اینجا وضعیت یک شی را بررسی کردیم، با عوارض جانبی آن روبرو نشدیم.

نکته: به این نکته توجه داشته باشید که متد Entry به صورت خودکار، DetectChanges را فراخوانی می‌کند. برای اینکه دانسته بخواهیم این رفتار را غیر فعال کنیم، باید AutoDetectChangesEnabled را غیر فعال کنیم.
در مثال فوق ،خاموش کردن تشخیص خودکار تغییرات، برای ما مزیتی به همراه نداشت و حتی ممکن بود برای ما دردسر ساز شود. ولی حالتی را  در نظر بگیرید که ما یک سری API را فراخوانی می‌کنیم ،بدون این که در این بین ،در حالت اشیا تغییری ایجاد کنیم.در نتیجه می‌توانیم از فراخوانی‌های بی جهت DetectChanges جلوگیری کنیم.
 
در متد AddMultiplePersons مثال بعدی، این کار را نشان داده ام:

        private static void AddMultiplePerson()
        {
            using (var context = new PhoneBookDbContext())
            {
                context.Configuration.AutoDetectChangesEnabled = false;

                context.Persons.Add(new Person
                    {
                        FirstName = "brad",
                        LastName = "watson",
                        BirthDate = new DateTime(1990, 6, 8)
                    });

                context.Persons.Add(new Person
                {
                    FirstName = "david",
                    LastName = "brown",
                    BirthDate = new DateTime(1990, 6, 8)
                });

                context.Persons.Add(new Person
                {
                    FirstName = "will",
                    LastName = "smith",
                    BirthDate = new DateTime(1990, 6, 8)
                });

                context.SaveChanges();

            }
        }
در مثال بالا ما از فراخوانی چهار DetectChanges غیر ضروری که شامل DbSet.Add و SaveChanges می‌شود، جلوگیری کرده ایم.

استفاده از DetectChanges برای فراخوانی اصلاح رابطه


DetectChanges همچنین مسئولیت انجام اصلاح رابطه ، برای هر رابطه ای که تشخیص دهد تغییر کرده است را دارد.اگر شما بعضی از روابط را تغییر دادید و مایل بودید تا همه‌ی خواص راهبری و خواص کلید خارجی را منطبق کنید، DetectChanges این کار را برای شما انجام می‌دهد. این قابلیت می‌تواند برای سناریوهای data-binding که در آن ممکن است در رابط کاربری(UI) یکی از خواص راهبری (یا حتی یک کلید خارجی) تغییر کند، و شما بخواهید که خواص دیگری این رابطه به روز شوند و تغییرات را نشان دهند، مفید واقع شود.
متد DetectRelationshipChanges در مثال زیر از DetectChanges برای انجام اصلاح رابطه استفاده می‌کند.
 
        private static void DetectRelationshipChanges()
        {
            using (var context = new PhoneBookDbContext())
            {

                var phone1 = context.PhoneNumbers.Single(x => x.Number == "09351234567");

                var person1 = context.Persons.Single(x => x.FirstName == "will");

                person1.PhoneNumbers.Add(phone1);

                Console.WriteLine("Before DetectChanges: {0}", phone1.Person.FirstName);

                context.ChangeTracker.DetectChanges(); // ralationships fix-up

                Console.WriteLine("After DetectChanges: {0}", phone1.Person.FirstName);
            }
        }

در اینجا ابتدا ما شماره تلفنی را از دیتابیس لود می‌کنیم. سپس شخص دیگری را نیز با نام will از دیتابیس می‌خوانیم. قصد داریم شماره تلفن خوانده شده را به این شخص نسبت دهیم و مجموعه شماره تلفن‌های وی اضافه کنیم و ما این کار را با افزودن phone1 به مجموعه شماره تلفن‌های person1 انجام داده ایم. چون ما از اشیای POCO استفاده کرده ایم،EF  نمی‌فهمد که ما این تغییر را ایجاد کرده ایم و در نتیجه کلید خارجی PersonId شی phone1 را اصلاح نمی‌کند. ما می‌توانیم تا زمانی صبر کنیم تا متدی مثل SaveChanges، متد DetectChanges را فراخوانی کند،ولی اگر بخواهیم این عمل در همان لحظه انجام شود، می‌توانیم DetectChanges را دستی صدا بزنیم.

اگر ما متد Main را با اضافه کردن فرخوانی DetectRealtionShipsChanges تغییر بدهیم و آن را اجرا کنیم، نتیجه زیر را مشاهده می‌کنید:

Before DetectChanges: david
After DetectChanges: will

تا قبل از فراخوانی تشخیص تغییرات(DetectChanegs)، هنوز phone1 منتسب به شخص قدیمی(david) بوده، ولی پس از فراخوانی DetectChanges ، اصلاح رابطه رخ داده و همه  چیز با یکدیگر منطبق می‌شوند.

فعال سازی و کار با پروکسی‌های ردیابی تغییر

اگر پروفایلر کارایی شما، فراخوانی‌های بیش از اندازه DetectChnages را به عنوان یک مشکل شناسایی کند، و یا شما ترجیح می‌دهید که اصلاح رابطه به صورت بلادرنگ صورت گیرد ، ردیابی تغییر پروکسی‌های پویا، به عنوان گزینه ای دیگر مطرح می‌شود.فقط با چند تغییر کوچک در کلاس‌های POCO، EF قادر به ساخت پروکسی‌های پویا خواهد بود.پروکسی‌های ردیابی تغییر به EF اجازه ردیابی تغییرات در همان لحظه ای که ما تغییری در اشیای خود می‌دهیم را می‌دهند و همچنین امکان انجام اصلاح رابطه را در هر زمانی که تغییرات روابط را تشخیص دهد، دارد.
برای اینکه پروکسی ردیابی تغییر بتواند ساخته شود، باید قوانین زیر رعایت شود:
 
• کلاس باید public باشد و seald نباشد.
• همه‌ی خواص(properties) باید virtual تعریف شوند.
• همه‌ی خواص باید getter و setter با سطح دسترسی public داشته باشند.
• همه‌ی خواص راهبری مجموعه ای باید نوعشان، از نوع ICollection<T> تعریف شوند.


کلاس Person مثال خود را به گونه ای بازنویسی کرده ایم که تمام قوانین فوق را پیاده سازی کرده باشد.

نکته: توجه داشته باشید که ما دیگر در داخل سازنده کلاس ،کدی نمی‌نویسیم و منطقی  که باعث نمونه سازی اولیه خواص راهبری می‌شدند، را پیاده سازی نمی‌کنیم. این پروکسی ردیاب تغییر، همه‌ی خواص راهبری مجموعه ای را تحریف کرده و ار نوع مجموعه ای مخصوص خود(EntityCollection<T>) استفاده می‌کند. این نوع مجموعه ای، هر تغییری که در این مجموعه صورت می‌گیرد را زیر نظر گرفته و به ردیاب تغییر گزارش می‌دهد. اگر تلاش کنید تا نوع دیگری مانند List<T> که معمولا در سازنده کلاس از آن استفاده می‌کردیم را به آن انتساب دهیم، پروکسی، استثنایی را پرتاب می‌کند.

namespace EntitySample1.DomainClasses
{
    public class Person
    {
        public virtual int Id { get; set; }
        public virtual string FirstName { get; set; }
        public virtual string LastName { get; set; }
        public virtual DateTime BirthDate { get; set; }
        public virtual PersonInfo PersonInfo { get; set; }
        public virtual ICollection<PhoneNumber> PhoneNumbers { get; set; }
        public virtual ICollection<Address> Addresses { get; set; }
    }
}
همان طور که در مباحث مربوط به Lazy loading نیز مشاهده کردید،EF زمانی پروکسی‌های پویا را برای یک کلاس ایجاد می‌کند که یک یا چند خاصیت راهبری آن با virtual علامت گذاری شده باشند.آن پروکسی‌ها که از کلاس مورد نظر، مشتق شده اند، به خواص راهبری virtual امکان می‌دهند تا به صورت lazy لود شوند.پروکسی‌های ردیابی تغییر نیز به همان شکل در زمان اجرا ایجاد می‌شوند، با این تفاوت که این پروکسی ها، امکانات بیشتری دارند.
با این که احتیاجات رسیدن به پروکسی‌های ردیابی تغییر خیلی ساده هستند، اما ساده‌تر از آن ها، فراموش کردن یکی از آن هاست.حتی از این هم ساده‌تر می‌شود که در آینده تغییری در آن کلاس‌ها ایجاد کنید و ناخواسته یکی از آن قوانین را نقض کنید.به این خاطر، فکر خوبیست که یک آزمون واحد نیز اضافه کنیم تا مطمئن شویم که EF توانسته، پروکسی ردیابی تغییر را ایجاد کند یا نه.
در مثال زیر یک متد نوشته شده که این مورد را مورد آزمایش قرار می‌دهد. همچنین فراموش نکنید که فضای نام System.Data.Object.DataClasses را به using‌های خود اضافه کنید.
 
        private static void TestForChangeTrackingProxy()
        {
            using (var context = new PhoneBookDbContext())
            {
                var person = context.Persons.First();
                var isProxy = person is IEntityWithChangeTracker;
                Console.WriteLine("person is a proxy: {0}", isProxy);
            }
        }
زمانی که EF ، پروکسی پویا برای ردیابی تغییر ایجاد می‌کند، اینترفیس IentityWithChangeTrackerرا پیاده سازی  خواهد کرد.متد تست در مثال بالا، نمونه ای از Person را با دریافت آن از دیتابیس ایجاد می‌کند و سپس آن را با اینترفیس ذکر شده چک می‌کند تا مطمئن شود که Person ، توسط پروکسی ردیابی تغییر احاطه شده است. این نکته را نیز به یاد داشته باشید که چک کردن این که EF ، کلاس پروکسی ای که از کلاس ما مشتق شده است ایجاد کرده است یا نه،کفایت نمی‌کند، چرا که پروکسی‌های Lazy Loading نیز چنین کاری انجام می‌دهند. در حقیقت آن چیزی که سبب می‌شود EF به تغییرات صورت گرفته به صورت بلادرنگ گوش دهد،حضور IEntityWithChangeTracker است.
اکنون متد ManualDetectChanges را که کمی بالاتر بررسی کرده ایم را در نظر بگیرید و کد context.ChangeTracker.DetectChanges آن را حذف کنید و بار دیگر آن را فرا بخوانید  و نتیجه را مشاهده کنید:
 
Before DetectChanges: Modified
After DetectChanges: Modified
این دفعه،EF از تغییرات صورت گرفته آگاه است،حال چه DetectChanges فراخوانده شود یا نشود.

اکنون متد DetectRelationshipChanges را ویرایش کرده و برنامه را اجرا کنید:

Before DetectChanges: will
After DetectChanges: will
این بار می‌بینیم که EF، تغییر رابطه را تشخیص داده و اصلاح رابطه را بدون فراخوانی DetectChanges انجام داده است.

نکته: زمانی که شما از پروکسی‌های ردیابی تغییر استفاده می‌کنید،احتیاجی به غیرفعال کردن تشخیص خودکار تغییرات نیست. DetectChanges برای همه اشیایی که تغییرات را به صورت بلادرنگ گزارش می‌دهند،فرآیند تشخیص تغییرات را انجام نمی‌دهد. بنابراین فعال سازی پروکسی‌های ردیابی تغییر،برای رسیدن به مزایای کارایی بالا در هنگام عدم استفاده از DetectChanges کافی است. در حقیقت زمانی که EF، یک پروکسی ردیابی پیدا می‌کند، از مقادیر خاصیت ها، عکس فوری نمی‌گیرد. همچنین DetectChanges این را نیز می‌داند که نباید تغییرات موجودیت هایی که عکسی از مقادیر اصلی آنها ندارد را اسکن کند.

تذکر: اگر شما موجودیت هایی داشته باشید که شامل انواع پیچیده(Complex Types) می‌شوند،EF هنوز هم از ردیابی تغییر عکس فوری، برای خواص موجود در نوع پیچیده استفاده می‌کند، و از این جهت لازم است کهEF، برای نمونه‌ی نوع پیچیده، پروکسی ایجاد نمی‌کند.شما هنوز هم، تشخیص خودکار تغییرات خواصی که مستقیما درون آن موجودیت(Entity) تعریف شده اند را دارید، ولی تغییرات رخ داده درون نوع پیچیده، فقط از طریق DetectChanges قابل تشخیص است.

چگونگی اطمینان از اینکه نمونه‌های جدید ، پروکسی‌ها را دریافت خواهند کرد

EF به صورت خودکار برای نتایج حاصل از کوئری هایی که شما اجرا می‌کنید، پروکسی‌ها را ایجاد می‌کند. با این حال اگر شما فقط از سازنده‌ی کلاس POCO خود برای ایجاد نمونه‌ی جدید استفاده کنید،دیگر پروکسی‌ها ایجاد نخواهند شد.بدین منظور برای دریافت پروکسی ها، شما باید از متد DbSet.Create برای دریافت نمونه‌های جدید آن موجودیت استفاده کنید.
نکته: اگر شما، پروکسی‌های ردیابی تغییر را برای موجودیتی از مدلتان فعال کرده باشید،هنوز هم می‌توانید،نمونه‌های فاقد پروکسی آن موجودیت را ایجاد و بیافزایید.خوشبختانه EF با موجودیت‌های پروکسی و غیر پروکسی در همان مجموعه(set) کار می‌کند.شما باید آگاه باشید که ردیابی خودکار تغییرات و یا اصلاح رابطه، برای نمونه هایی که پروکسی هایی ردیابی تغییر نیستند، قابل استفاده نیستند.داشتن مخلوطی از نمونه‌های پروکسی و غیر پروکسی در همان مجموعه، می‌تواند گیج کننده باشد.بنابر این عموما توصیه می‌شود که برای ایجاد نمونه‌های جدید از DbSet.Create استفاده کنید، تا همه‌ی موجودیت‌های موجود در مجموعه، پروکسی‌های ردیابی تغییر باشند.
متد CreateNewProxies را به برنامه‌ی خود اضافه کرده و آن را اجرا کنید.

        private static void CreateNewProxies()
        {
            using (var context = new PhoneBookDbContext())
            {
                var phoneNumber = new PhoneNumber { Number = "987" };

                var davidPersonProxy = context.Persons.Create();
                davidPersonProxy.FirstName = "david";
                davidPersonProxy.PhoneNumbers.Add(phoneNumber);

                Console.WriteLine(phoneNumber.Person.FirstName);
            }
        }

خروجی مثال فوق david خواهد بود.همان طور که می‌بینید با استفاده از context.Persons.Create، نمونه‌ی ساخته شده، دیگر شی POCO نیست، بلکه davidPersonProxy، از جنس پروکسی ردیابی تغییر است و تغییرات آن به طور خودکار ردیابی شده و رابطه آن نیز به صورت خودکار اصلاح  می‌شود.در اینجا نیز با افزودن phoneNumber به شماره تلفن‌های davidPersonProxy، به طور خودکار رابطه‌ی بین phoneNumber و davidPersonPeroxy بر قرار شده است. همان طور که می‌دانید این عملیات بدون استفاده از پروکسی‌های ردیابی تغییرات امکان پذیر نیست و موجب بروز خطا می‌شود.


ایجاد نمونه‌های پروکسی برای انواع مشتق شده

اورلود جنریک دیگری برای DbSet.Create وجود  دارد که برای نمونه سازی کلاس‌های مشتق شده در مجموعه ما استفاده می‌شود .برای مثال، فراخوانی Create بر روی مجموعه‌ی Persons ،نمونه ای از کلاس Person را  بر می‌گرداند.ولی ممکن است کلاس هایی در مجموعه‌ی Persons وجود داشته باشند، که از آن مشتق شده باشند، مانند Student. برای دریافت نمونه‌ی پروکسی Student، از اورلود جنریک Create استفاده می‌کنیم.

var newStudent = context.Persons.Create<Student>();
واکشی موجودیت‌ها بدون ردیابی تغییرات

تا به این جای کار باید متوجه شده باشید که ردیابی تغییرات، فرآیندی ساده و بدیهی نیست و مقداری سربار در کار است. در بعضی از بخش‌های برنامه تان، احتمالا داده‌ها را به صورت فقط خواندنی در اختیار کاربران قرار می‌دهید و چون اطلاعات هیچ وقت تغییر نمی‌کنند، شما می‌خواهید که سربار ناشی از ردیابی تغییرات را حذف کنید.
خوشبختانه EF شامل متد AsNoTracking است که می‌توان از آن برای اجرای کوئری‌های بدون ردیابی استفاده کرد.یک کوئری بدون ردیابی، یک کوئری ساده هست که نتایج آن توسط context برای تشخیص تغییرات ردیابی نخواهد شد.

متد PrintPersonsWithoutChangeTracking را به برنامه اضافه کنید و آن را اجرا کنید: 
 
        private static void PrintPersonsWithoutChangeTracking()
        {
            using (var context = new PhoneBookDbContext())
            {
                var persons = context.Persons.AsNoTracking().ToList();

                foreach (var person in persons)
                {
                    Console.WriteLine(person.FirstName);
                }

            }
        }
در مثال بالا از متد AsNoTracking برای گرفتن کوئری فاقد ردیابی استفاده کردیم تا محتویات مجموعه Persons را دریافت کنیم. در نهایت با یک حلقه‌ی foreach، نتایج را بر روی کنسول به نمایش در آوردیم.به دلیل اینکه، این یک کوئری بدون ردیابی هست، context دیگر تغییراتی که روی Persons رخ می‌دهد را ردیابی نمی‌کند.در نتیجه اگر شما یکی از خواص یکی از Persons را تغییردهید و SaveChanges را صدا بزنید، تغییرات به دیتابیس ارسال نمی‌شوند.

نکته: واکشی داده‌ها بدون ردیابی تغییرات،معمولا وقتی باعث افزایش قابل توجه کارایی می‌شود که بخواهیم تعداد خیلی زیادی داده  را به صورت فقط خواندنی نمایش دهیم. اگر برنامه‌ی شما داده ای را تغییر می‌دهد و می‌خواهد آن را ذخیره کند، باید از AsNoTracking استفاده نکنید.

AsNoTracking یک متد الحاقی است، که در <IQueryable<T تعریف شده است، در نتیجه شما می‌توانید از آن، در کوئری‌های LINQ نیز استفاده کنید. شما می‌توانید از AsNoTracking، در انتهای DbSet ،در خط from کوئری استفاده کنید.

var query = from p in context.Persons.AsNoTracking()
                            where p.FirstName == "joe"
                            select p;

شما همچنین از AsNoTracking می‌توانید برای تبدیل یک کوئری LINQ موجود، به یک کوئری فاقد ردیابی استفاده کنید. این نکته را به یاد داشته باشید که فقط AsNoTracking بر روی کوئری، فرانخوانده شده است، بلکه متغیر query را با نتیجه‌ی حاصل از فراخوانی AsNoTracking بازنویسی(override)  کرده است و این، از این جهت لازم است که AsNoTracking ،تغییری در کوئری ای که بر روی آن فراخوانده شده نمی‌دهد، بلکه یک کوئری جدید بر می‌گرداند. 

 
                var query = from p in context.Persons
                            where p.FirstName == "joe"
                            select p;
                query = query.AsNoTracking();
نکته: به دلیل اینکه AsNoTracking یک متد الحاقی است، شما احتیاج به افزودن فضای نام System.Data.Entity به فضا‌های نام خود دارید.

منبع: ترجمه ای آزاد از کتاب Programming Entity Framework: DbContext
نظرات مطالب
Blazor 5x - قسمت 34 - توزیع برنامه‌های Blazor بر روی IIS
نمونه‌ای از راه اندازی یک برنامه‌ی Blazor WASM در IIS

الف) به قسمت application pools در IIS Manager مراجعه کرده و گزینه‌ی add application pool را انتخاب کنید. سپس یک نمونه‌ی جدید را برای مثال به نام no-managed ایجاد کنید که net clr version. آن به گزینه‌ی no managed code اشاره می‌کند.
ب) پس از publish برنامه مطابق مطلب فوق (برای مثال با اجرای دستور dotnet publish -c Release) و معرفی مسیر پوشه‌ی publish به IIS (برای مثال به عنوان یک Application جدید ذیل default web site با کلیک راست بر روی default web site و انتخاب گزینه‌ی Add application)، این application pool جدید را به برنامه‌ی خود در IIS نسبت دهید. برای اینکار basic settings سایت را باز کرده و بر روی دکمه‌ی select که در کنار نام application pool هست، کلیک کرده و گزینه‌ی no-managed قسمت الف را انتخاب کنید.

نکته 1: برنامه‌های blazor wasm، یا standalone هستند و یا hosted. مورد standalone یعنی کاری به Web API ندارد و به خودی خود، به صورت یک سایت استاتیک قابل مشاهده‌است. حالت hosted یعنی به همراه web api هم هست و توسط دستور برای مثال «dotnet new blazorwasm -o BlazorIIS --hosted --no-https» ایجاد می‌شود که به همراه سه پوشه‌ی کلاینت، سرور و shared است. برای توزیع حالت متکی به خود، فقط محتویات پوشه‌ی publish، به عنوان مسیر برنامه، در IIS معرفی خواهند شد. در حالت hosted، مسیر اصلی، پوشه‌ی publish مربوط به پروژه‌ی سرور است؛ یعنی: Server\bin\Release\net5.0\publish. در این حالت پوشه‌ی Client\bin\Release\net5.0\publish باید به داخل همین پوشه‌ی publish سرور کپی شود. یعنی پوشه‌ی publish پروژه‌ی client باید به درون پوشه‌ی publish پروژه‌ی server کپی شود تا با هم یک برنامه‌ی قابل توزیع توسط IIS را تشکیل دهند.
در اینجا تنها فایل‌هایی که تداخل پیدا می‌کنند، فایل‌های web.config هستند که باید یکی شوند. فایل web.config برنامه‌ی web api با برنامه‌ی client یکی نیست، اما می‌توان محتویات این دو را با هم یکی کرد.
نکته 2: محل اجرای دستور dotnet publish -c Release مهم است. اگر این دستور را در کنار فایل sln پروژه‌ی hosted اجرا کنید، سه خروجی نهایی publish را تولید می‌کند و پس از آن باید فایل‌های کلاینت را به سرور، به صورت دستی کپی کرد. اما اگر دستور publish را درون پوشه‌ی سرور اجرا کنید، کار کپی فایل‌های کلاینت را به درون پوشه‌ی نهایی publish تشکیل شده، به صورت خودکار انجام می‌دهد؛ علت اینجا است که اگر به فایل csproj. پروژه‌ی سرور دقت کنید، ارجاعی را به پروژه‌ی کلاینت نیز دارد (هر چند ما از کدهای آن در برنامه‌ی web api استفاده نمی‌کنیم). این ارجاع تنها کمک حال دستور dotnet publish -c Release است و کاربرد دیگری را ندارد.

ج) اکنون اگر برنامه را برای مثال با مسیر فرضی جدید http://localhost/blazortest اجرا کنید، خطای 500.19 را دریافت می‌کنید. علت آن‌را در مطلب «بررسی خطاهای ممکن در حین راه اندازی اولیه برنامه‌های ASP.NET Core در IIS» بررسی کرده‌ایم. باید IIS URL Rewrite ماژول را نصب کرد؛ تا این مشکل برطرف شود. همچنین دلیل دیگر مشاهده‌ی این خطا، عدم نصب بسته‌ی هاستینگ متناظر با شماره نگارش NET. مورد استفاده‌است (اگر برنامه‌ی شما از نوع hosted است و web api هم دارد).
د) پس از آن باز هم برنامه اجرا نمی‌شود! اگر در خطاها دقت کنید، به دنبال اسکریپت‌هایی شروع شده از مسیر localhost است و نه از پوشه‌ی جدید blazortest. برای رفع این مشکل باید فایل publish\wwwroot\index.html را مطابق نکته‌ی base-URL که کمی بالاتر ذکر شد، ویرایش کرد تا blazor بداند که فایل‌ها، در چه مسیری قرار دارند (و در ریشه‌ی سایت واقع نشده‌اند):
<head>
<base href="/blazortest/" />
اکنون برنامه بدون مشکل بارگذاری و اجرا می‌شود.
مطالب
روش ترجیح داده شده‌ی مقایسه مقادیر اشیاء با null از زمان C# 7.0 به بعد
روش سنتی بررسی نال بودن اشیاء و متغیرها در زبان #C، استفاده از اپراتور == است:
if(person == null) { }
اما از زمان C# 7.0 و معرفی pattern matching، از واژه‌ی کلیدی is نیز می‌توان برای اینکار استفاده کرد (که به آن constant pattern هم می‌گویند):
if(person is null) { }
اکنون سؤال اینجا است که امروز بهتر است از کدامیک استفاده کنیم؟


سربارگذاری عملگرها و مقایسه‌ی وهله‌های اشیاء با null

در عمل، تفاوتی بین استفاده‌ی از عملگر == و واژه‌ی کلیدی is برای بررسی نال بودن وهله‌ای از یک شیء وجود ندارد؛ اما ... با یک شرط! فقط در حالتیکه عملگر == سربارگذاری نشده باشد.
برای نمونه کلاس Person زیر را در نظر بگیرید که عملگرهای == و =! آن بازنویسی شده‌اند:
public class Person
{
  public static bool operator ==(Person x, Person y)
  {
    return false;
  }
  public static bool operator !=(Person x, Person y)
  {
    return !(x == y);
  }
  public override bool Equals(object obj)
  {
    return base.Equals(obj);
  }
}
در این حالت اگر قطعه کد زیر را اجرا کنیم که در یک سطر آن، وهله‌ی person که مقدار نال را دارد، توسط عملگر == با null مقایسه شده‌است و در سطر بعدی با کمک واژه‌ی کلیدی is با نال مقایسه شده‌است:
Person person = null;
Console.WriteLine("Is Person null?");
Console.WriteLine($"== says: {person == null}");
Console.WriteLine($"is says: {person is null}");
به نظر شما خروجی این قطعه کد چیست؟
اگر در کلاس Person سربارگذاری عملگر == صورت نمی‌گرفت، خروجی زیر را مشاهده می‌کردیم:
Is Person null?
== says: True
is says: True
اما اینبار خروجی واقعی قطعه کد فوق، با چیزی که انتظار داریم متفاوت است:
Is Person null?
== says: False
is says: True
مزیت کار با واژه‌ی کلیدی is، صرفنظر کردن از operator overloads یا همان سربارگذاری عملگرها است. در حین حالت فقط مقدار person، با null مقایسه می‌شود و دیگر، کار به بررسی خروجی false زیر نمی‌رسد (کاری که با استفاده از عملگر == حتما انجام خواهد شد):
public static bool operator ==(Person x, Person y)
{
   return false;
}
به عبارتی استفاده‌ی از عملگر == جهت مقایسه‌ی با null، حتما نیاز به بررسی کدهای کلاس Person را جهت مشاهده‌ی کدهای تغییر یافته‌ی عملگر == را نیز دارد؛ اما زمانیکه از وژه‌ی کلیدی is استفاده می‌کنیم، مقصود اصلی ما را که بررسی مقدار جاری با null است، برآورده می‌کند (و در 99 درصد موارد، ما هدف دیگری را دنبال نمی‌کنیم و برای ما مهم نیست که عملگر == سربارگذاری شده‌است یا خیر). همچنین سرعت مقایسه در حالت استفاده از واژه‌ی کلیدی is نیز بیشتر است؛ چون دیگر فراخوانی کدی که عملگر == را سربارگذاری می‌کند، صورت نخواهد گرفت و از زمان C# 9.0، برای حالت بررسی حالت عکس آن می‌توان از  if (obj is not null) نیز استفاده کرد (بجای if (!(obj is null))) که از حالت سربارگذاری عملگر =! صرفنظر می‌کند.


یک نکته: null coalescing operator یعنی ?? و null coalescing assignment operator یعنی =?? نیز همانند واژه‌ی کلیدی is عمل می‌کنند. یعنی از == سربارگذاری شده صرفنظر خواهند کرد.
مطالب
ارسال یک مخزن کد از پیش موجود به GitHub‌ از طریق VSCode
در مطلب «کار با یک مخزن کد GitHub از طریق VSCode»، نحوه‌ی Clone یک مخزن کد از پیش موجود در GitHub را بررسی کردیم. گردش کاری دیگری را که می‌توان درنظر گرفت، داشتن یک مخزن کد محلی و سپس ارسال آن به یک مخزن کد جدید در GitHub است.


ایجاد یک مخزن کد محلی جدید توسط VSCode

فرض کنید پوشه‌ای را با ساختار ذیل داریم:


وجود فایل gitignore. را در حین کار با Git و ارسال پروژه به مخازن کد فراموش نکنید. این فایل سبب خواهد شد تا بسیاری از پوشه‌هایی که نباید ارسال شوند (مانند پوشه‌های bin یا packages و امثال آن)، به صورت خودکار ندید گرفته شوند.

در ادامه برای افزودن این پوشه به یک مخزن کد محلی تنها کافی است به برگه‌ی Git آن مراجعه کرده و بر روی دکمه‌ی Initialize repository کلیک کنیم:


البته این دستور در منوی ctrl+shift+p هم با جستجوی git ظاهر می‌شود:


پس از آغازن مخزن کد محلی، توضیحاتی را نوشته و سپس بر روی دکمه‌ی commit کلیک می‌کنیم تا این تغییرات با آن هماهنگ شوند:



ارسال مخزن کد محلی به GitHub از طریق VSCode

در ادامه می‌خواهیم این مخزن کد محلی را به یک مخزن کد جدید در GitHub ارسال کنیم. به همین منظور یک مخزن کد جدید را در GitHub آغاز کرده و گزینه‌ی «Initialize this repository with a README » را انتخاب نمی‌کنیم:


در صفحه‌ی بعدی که ظاهر می‌شود، دو دستور آن مهم هستند:
 …or push an existing repository from the command line
git remote add origin https://github.com/VahidN/test-vscode.git
git push -u origin master

در VSCode، با فشردن دکمه‌های Ctrl+back-tick، کنسول خط فرمان را گشوده و دو دستور فوق را به ترتیب اجرا کنید. این دستورات سبب خواهند شد تا مخزن کد محلی، به مخزن کد GitHub متصل شده و همچنین تغییرات آن به سمت سرور ارسال و با آن هماهنگ شوند.
اکنون اگر به مخزن کد GitHub مراجعه کنیم، می‌توان این هماهنگی و ارسال فایل‌ها را مشاهده کرد:



یک گردش کاری دیگر: هم مخزن کد محلی و هم مخزن کد GitHub دارای فایل هستند

فرض کنید مخزن کد GitHub شما هم اکنون دارای تعدادی فایل است و مانند مثال فوق، از ابتدا و بدون افزودن فایلی به آن ایجاد نشده‌است. همچنین مخزن کد محلی نیز دارای تعدادی فایل است (Initialize repository شده‌است) و نمی‌خواهیم از روش Clone مطلب «کار با یک مخزن کد GitHub از طریق VSCode» استفاده کنیم.
در اینجا نیز با فشردن دکمه‌های Ctrl+back-tick، کنسول خط فرمان را گشوده و همان سطر اول git remote add origin را اجرا می‌کنیم:
 git remote add origin https://github.com/VahidN/test-vscode.git
اما باید دقت داشت که اینبار دستور دوم رال که push است، نمی‌توانیم اجرا کنیم (چون سرور ریموت دارای فایل است). در اینجا برای هماهنگی با سرور ابتدا باید دستور pull را صادر کنیم:
 git pull origin master --allow-unrelated-histories
به این ترتیب فایل‌های سرور دریافت شده و به پروژه‌ی جاری اضافه می‌شوند.
همچنین برای هماهنگی تغییرات محلی بعدی با سرور (عملیات push) باید ابتدا branch را تنظیم کرد:
 git branch --set-upstream-to=origin/master master
مطالب
پیاده سازی گروه بندی ایمیل‌های ارسالی یا message threading
اگر به ایمیل‌های ارسالی از طرف GitHub دقت کرده باشید، کلاینت‌های دریافت ایمیل‌ها، تمام ایمیل‌های مرتبط با یک Issue موجود را، در ذیل هم نمایش می‌دهند و بجای اینکه چند 10 ایمیل ارسالی را به نحوی جداگانه نمایش دهند، برای خلوت‌تر کردن نحوه‌ی نمایش ایمیل‌های رسیده و کاهش نویز، آن‌ها را تنها در طی یک ایمیل ارائه می‌کنند:


برای نمونه در اینجا کل موضوع مرتبط با ELMAH، تنها در طی یک ایمیل نمایش داده می‌شود و هرچند 13 ایمیل، مرتبط با آن هستند، اما 13 ایمیل به صورت جداگانه نمایش داده شده را دریافت نمی‌کنیم. علت این موضوع به Header خاص این نوع ایمیل‌ها بر می‌گردد:
 From: Atif Aziz <notifications@github.com>
Reply-To: elmah/Elmah <reply+000bb03ad52eb40a4ec2d49bf78c53c3eba42efc401701a592cf00000001143e18c892a169ce0ae0bf4c@reply.github.com>
To: elmah/Elmah <Elmah@noreply.github.com>
Message-ID: <elmah/Elmah/issues/407/260080923@github.com>
In-Reply-To: <elmah/Elmah/issues/407@github.com>
References: <elmah/Elmah/issues/407@github.com>
Subject: Re: [elmah/Elmah] Will ELMAH be ported to ASP.NET Core? (#407)
در اینجا هدرهای استاندارد (RFC 5322) و ویژه‌ی Message-ID، In-Reply-To و References هستند که سبب فعال شدن گروه بندی ایمیل‌های ارسالی یا message threading در کلاینت‌های دریافت و نمایش ایمیل‌ها می‌شوند و فرمت کلی آن‌ها به صورت <ID@HOST> است.
Message-ID بیانگر شماره‌ی منحصربفرد ایمیل ارسالی است.
فیلدهای اختیاری In-Reply-To و References تنها زمانی ذکر می‌شوند که قصد ارسال پاسخی، به یک Message-ID خاص، وجود داشته باشد. بنابراین مقدار درج شده‌ی در آن‌ها دقیقا باید معادل Message-ID ایی باشد که پیشتر ارسال شده‌است.
اگر تنها فیلد References ذکر شود، از آن جهت تشخیص گروه یا Thread ایمیل‌های رسیده استفاده می‌شود.
اگر نیاز به ذکر بیش از یک Message-ID وجود داشته باشد، نحوه‌ی درج آن به صورت ذیل است:
 References:
<11111@yoursite.com>
<22222@yoursite.com>
<33333@yoursite.com>


نحوه‌ی پیاده سازی این قابلیت توسط SmtpClient دات نت

در کدهای ذیل نحوه‌ی افزودن هدرهای یاد شده را توسط SmtpClient دات نت مشاهده می‌کنید:
var smtpClient = new SmtpClient("….",587);

using (MailMessage message = new MailMessage("USERNAME@gmail.com","USERNAME@gmail.com"))
{
   message.Subject = "test";
   message.Headers.Add("Message-ID", "<MESSAGEID@site.com>");   
   smtpClient.Send(message);
}

using (MailMessage message = new MailMessage("USERNAME@gmail.com","USERNAME@gmail.com"))
{
   message.Subject = "Re: test";
   message.Headers.Add("In-Reply-To", "<MESSAGEID@site.com>");
   message.Headers.Add("References",  "<MESSAGEID@site.com>");
   smtpClient.Send(message);
}
ابتدا یک ایمیل معمولی ارسال شده‌است؛ با این تفاوت که هدر جدید Message-ID را به آن افزوده‌ایم.
از این ID در ایمیل‌های بعدی جهت ارجاع به آن و نمایش Thread مانند آن‌ها، به کمک فیلدهای In-Reply-To و References، استفاده خواهیم کرد.

برای مثال هدر اطلاع رسانی شروع یک بحث جدید به صورت ذیل است:
message.Headers.Add("Message-ID", $"<post/{post.id}@your-app-name.example>");
و سپس نظری که برای آن ارسال می‌شود، چنین هدرهایی را خواهد داشت:
message.Headers.Add("Message-ID", $"<comments/{comment.id}@your-app-name.example>");
message.Headers.Add("In-Reply-To", $"<post/{post.id}@your-app-name.example>");
message.Headers.Add("References", $"<post/{post.id}@your-app-name.example>");
مطالب
آشنایی با WPF قسمت اول : ساختار سلسله مراتبی


عناصر رابط کاربری WPF با یکدیگر یک رابطه‌ی سلسله مراتبی دارند. به این رابطه، درخت منطقی یا Logical Tree می‌گویند که به توصیف ارتباط اجزای رابط کاربری می‌پردازد. نوع دیگری از درخت نیز وجود دارد که به آن درخت بصری یا Visual Tree می‌گویند. این درخت شامل عناصری است که باعث نمایش کنترل پدر می‌شوند و کنترل پدر بدون آن‌ها هیچ ظاهر نمایشی ندارد. به عنوان مثال شما یک دکمه را در نظر بگیرید. این دکمه شامل عناصری چون Border,Block Text,Content Presenter می‌شود تا بتواند به عنوان یک دکمه نمایش یابد و بدون وجود این عناصر، کنترل دکمه هیچ ظاهری ندارد و در واقع با رندر شدن کنترل‌های فرزندان، دکمه معنا پیدا می‌کند. به تصویر بالا دقت کنید که به خوبی مرز بین درخت منطقی و درخت بصری را نمایش می‌دهد. شکل سلسله مراتبی بالا از طریق کد زیر به دست آمده است:
 
<Window>
    <Grid>
        <Label Content="Label" />
        <Button Content="Button" />
    </Grid>
</Window>
درخت بصری می‌تواند به ما کمک کند تا بتوانیم بر روی عناصر تشکیل دهنده، یک کنترل قدرت عمل داشته باشیم و آن‌ها را مورد تغییر قرار دهیم.


Dependency Properties

خاصیت‌های وابستگی همان خاصیت‌ها یا property هایی هستند در ویندوزفرم با آن‌ها سر و کله می‌زدید ولی در اینجا تفاوت‌هایی با پراپرتی‌های قبلی وجود دارد که باعث ایجاد مزایای زیادی شده است.

اول اینکه
بر خلاف پراپرتی‌های ویندوز فرم که در خود فیلدهای تعیین شده همان کنترل ذخیره می‌شدند، در این روش کلید (نام پراپرتی) و مقدار آن داخل یک شیء دیکشنری قرار می‌گیرند که از شیء DependencyObject ارث بری شده است و این شیء والد یک متد با نام GetValue برای دریافت مقادیر دارد. مزیت این روش این است که بیخود و بی‌جهت مانند روش قبلی، ما فیلدهایی را تعریف نمی‌کنیم که شاید به نصف بیشتر آن‌ها، حتی نیازی نداریم. در این حالت تنها فیلدهایی از حافظه را دریافت و ذخیره می‌کنیم که واقعا به آن‌ها نیاز داریم. فیلدها یا مقادیر پیش فرض موقع ایجاد شیء در آن ذخیره می‌شوند.

دومین مزیت این روش خاصیت ارث بری مقادیر از عناصر بالاتر درخت منطقی است. موقعی که از طرف شما برای فرزندان این عنصر مقداری تعیین نشده باشد، سیستم به  سمت گره‌ها یا عناصر بالا یا والد حرکت می‌کند و اولین عنصری را که مقدارش تنظیم شده باشد، برای فرزندان در نظر می‌گیرد. به این استراتژی یافتن یک مقدار، استراتژی Resolution می‌گویند.

سومین مزیت آن وجود یک سیستم اعلان یا گزارش آنی است. در صورتی که شما یک تابع callback را برای یک پراپرتی ست نمایید، با تغییر این پراپرتی تابع معرفی شده صدا زده خواهد شد.

Value Resolution Strategy
همانطور که در بالا اشاره کردیم دریافت مقادیر یک کنترل از طریق یک استراتژی به اسم Resolution انجام می‌شود که طبق تصویر زیر از بالا به پایین بررسی می‌شود. در هر کدام از مراحل زیر اگر مقداری یافت شد، همان مقدار را انتخاب می‌کند. از متد SetValue هم برای درج مقدار استفاده می‌شود. برای مثال در مرحله‌ی سوم بررسی می‌شود که آیا کاربر برای کنترل مورد نظر مقداری را تنظیم کرده است یا خیر؛ اگر آری، پس از آن استفاده می‌کند و اگر پاسخ خیر بود، بررسی می‌کند آیا style برای آن موجود است که مقداری برایش تنظیم شده باشد یا خیر و الی آخر...

جادوی پشت صحنه

مقادیر پراپرتی‌ها در کلاسی استاتیک به اسم Dependency Property ذخیره می‌شوند که این ذخیره در حالت نام و مقدار است و مقدار آن شامل callback و مقدار پیش فرض است. شکل زیر نتیجه‌ی شکل دقیق‌تری را نسبت به قبلی در هنگام پیمایش درخت منطقی به سمت بالا، نشان می‌دهد.

نحوه‌ی تعریف یک خاصیت وابسته که باید به صورت ایستا تعریف شود به صورت زیر است و برای دریافت و درج مقدار جدید از یک پراپرتی معمولی کمک می‌گیریم:

// Dependency Property
public static readonly DependencyProperty CurrentTimeProperty = 
     DependencyProperty.Register( "CurrentTime", typeof(DateTime),
     typeof(MyClockControl), new FrameworkPropertyMetadata(DateTime.Now));
 
// .NET Property wrapper
public DateTime CurrentTime
{
    get { return (DateTime)GetValue(CurrentTimeProperty); }
    set { SetValue(CurrentTimeProperty, value); }
}
یک قانون در WPF وجود دارد و آن اینست که نام خاصیت‌های وابسته را با کلمه Property به پایان ببرید مثل CurrentTimeProperty.
در مورد خاصیت‌های وابسته و کدنویسی آن ها در مطالب آینده بیشتر بحث خواهیم کرد.