مطالب
آموزش QUnit #1
مقدمه:
تست و آزمایش کد برنامه‌ها و وب سایت‌هایمان، بهترین راه کاهش خطا و مشکلات آنها بعد از انتشار است. از جمله روش‌های موجود، تست واحد است که ویژوال استادیو نیز از آن برای پروژه‌های دات نت پشتیبانی می‌کند. با افزایش روز افزون کتابخانه‌های جاوا اسکریپتی و جی کوئری، نیاز به تست کد‌های جاواسکریپتی نیز بیشتر به نظر می‌رسد و بهتر است تست واحد و آزمایش شوند. اما برخلاف کدهای #C و ASP.NET تست کد‌های جاوا اسکریپت، مخصوصا زمانی که به دستکاری عناصر DOM می‌پردازیم و یا رویداد‌های درون صفحه وب را با استفاده از جی کوئری می‌نویسیم، حتی اگر در فایل جداگانه‌ای نوشته شود، این بدان معنی نیست که آماده تست واحد است و ممکن است امکان نوشتن تست وجود نداشته باشد.
بنابراین چه چیزی یک تست واحد است؟ در بهترین حالت توابعی که مقداری را برمی گردادنند، بهترین حالت برای تست واحد است. اما در بیشتر موارد شما نیاز دارید تا تاثیر کد را بر روی عناصر صفحه نیز مشاهد نمایید.
ساخت تست واحد
برای تست پذیری بهتر، توابع جاوا اسکریپت و هر کد دیگری، آن را می‌بایست طوری بنویسید که مقادیر تاثیر گذار در اجرای تابع به عنوان ورودی تابع در نظر گرفته شده باشند و همیشه نتیجه به عنوان خروجی تابع برگردانده شود؛ قطعه کد زیر را در نظر بگیرید:
 function prettyDate(time){
    var date = new Date(time || ""),
      diff = (((new Date()).getTime() - date.getTime()) / 1000),
      day_diff = Math.floor(diff / 86400);
 
    if ( isNaN(day_diff) || day_diff < 0 || day_diff >= 31 )
      return;
 
    return day_diff == 0 && (
        diff < 60 && "just now" ||
        diff < 120 && "1 minute ago" ||
        diff < 3600 && Math.floor( diff / 60 ) +
          " minutes ago" ||
        diff < 7200 && "1 hour ago" ||
        diff < 86400 && Math.floor( diff / 3600 ) +
          " hours ago") ||
      day_diff == 1 && "Yesterday" ||
      day_diff < 7 && day_diff + " days ago" ||
      day_diff < 31 && Math.ceil( day_diff / 7 ) +
        " weeks ago";
  }
تابع pertyDate اختلاف زمان حال را نسبت به زمان ورودی، بصورت یک رشته برمی گرداند. اما در اینجا مقدار زمان حال، در خط سوم، در خود تابع ایجاد شده است و در صورتی که بخواهیم برای چندین مقدار آن را تست کنیم زمان حال متفاوتی در نظر گرفته می‌شود و حداکثر، زمان 31 روز قبل را نمایش داده و در بقیه تاریخ ها undefined را بر می‌گرداند. برای تست واحد، چند تغییر می‌دهیم.
بهینه سازی، مرحله اول:
پارامتری به عنوان مقدار زمان جاری برای تابع در نظر می‌گیریم و تابع را جدا کرده و در یک فایل جداگانه قرار می‌دهیم. فایل prettydate.js بصورت زیر خواهد شد.
function prettyDate(now, time){
  var date = new Date(time || ""),
    diff = (((new Date(now)).getTime() - date.getTime()) / 1000),
    day_diff = Math.floor(diff / 86400);
 
  if ( isNaN(day_diff) || day_diff < 0 || day_diff >= 31 )
    return;
 
  return day_diff == 0 && (
      diff < 60 && "just now" ||
      diff < 120 && "1 minute ago" ||
      diff < 3600 && Math.floor( diff / 60 ) +
        " minutes ago" ||
      diff < 7200 && "1 hour ago" ||
      diff < 86400 && Math.floor( diff / 3600 ) +
        " hours ago") ||
    day_diff == 1 && "Yesterday" ||
    day_diff < 7 && day_diff + " days ago" ||
    day_diff < 31 && Math.ceil( day_diff / 7 ) +
      " weeks ago";
}
حال یک تابع برای تست داریم، چند تست واحد واقعی می‌نویسیم
<!doctype html>
<html>
<head>
  <meta charset="utf-8">
  <title>Refactored date examples</title>
  <script src="prettydate.js"></script>
  <script>
  function test(then, expected) {
    results.total++;
    var result = prettyDate("2013/01/28 22:25:00", then);
    if (result !== expected) {
      results.bad++;
      console.log("Expected " + expected +
        ", but was " + result);
    }
  }
  var results = {
    total: 0,
    bad: 0
  };
  test("2013/01/28 22:24:30", "just now");
  test("2013/01/28 22:23:30", "1 minute ago");
  test("2013/01/28 21:23:30", "1 hour ago");
  test("2013/01/27 22:23:30", "Yesterday");
  test("2013/01/26 22:23:30", "2 days ago");
  test("2012/01/26 22:23:30", undefined);
  console.log("Of " + results.total + " tests, " +
    results.bad + " failed, " +
    (results.total - results.bad) + " passed.");
  </script>
</head>
<body>
 
</body>
</html>
در کد بالا یک تابع بدون استفاده از Qunit برای تست واحد نوشته ایم که با آن تابع prettyDate را تست می‌کند. تابع test مقدار زمان حال و رشته خروجی را گرفته  و آن را با تابع اصلی تست می‌کند در آخر تعداد تست ها، تست‌های شکست خورده و تست  های پاس شده گزارش داده می‌شود.
خروجی می‌تواند مانند زیر باشد:

Of 6 tests, 0 failed, 6 passed.
Expected 2 day ago, but was 2 days ago. 
f 6 tests, 1 failed, 5 passed.

مطالب
Web.config File Transformation #2
در مطلب قبلی Web.config File Transformation #1 با مفهوم انتقال وب کانفیگ و برخی از روش‌های آن آشنا شدید در ادامه به موارد دیگری خواهم پرداخت.

قواعد انتقال وب کانفیگ
در کل دو ویژگی اصلی در انتقال وب کانفیگ وجود دارد که یک xdt:Transform و دیگری xdt:Locator می باشد. این دو در واقع چگونگی تغییر فایل انتقالی در زمان deploy آن را تعیین می‌کنند. این ویژگی‌ها از نوع xml می‌باشد که در فضای نام XML-Document-Transform تعریف شده و با پسوند xdt شروع می‌شود.

قاعده ویژگی Locator
این ویژگی برای جستجو در فایل وب کانفیگ استفاده می‌شود
Condition:
عبارت condition برای تعیین شرط قاعده Locator استفاده می‌شود
Locator="Condition(XPath expression)"
مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <connectionStrings>
    <add name="AWLT" connectionString="newstring"
       providerName="newprovider"
       xdt:Transform="Replace" 
       xdt:Locator="Condition(@name='oldname'
         or @providerName='oldprovider')" />
  </connectionStrings>
</configuration>
مثال بالا نشان می‌دهد که چگونه دنبال connectionstring ی بگردیم که نام آن oldname یا نام ارائه دهنده آن oldprovider باشد.
Match:
برای انتخاب عنصر یا عناصری که مقدار آن برابر ویژگی یا ویژگی‌های تعیین شده باشد. در صورتی که چندین ویژگی یافت شود، فقط عناصری که همه ویژگی‌های تعیین شده آن‌ها برابر باشد انتخاب می‌شود. نام ویژگی‌ها را می‌بایست با کما از هم جدا نمود.
Locator="Match(comma-delimited list of one or more attribute names)"
مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <connectionStrings>
    <add name="AWLT" connectionString="newstring"
       providerName="newprovider"
       xdt:Transform="Replace" 
       xdt:Locator="Match(name)" />
  </connectionStrings>
</configuration>
مثال فوق دنبال عناصری که ویژگی نام آنها برابر AWLT باشد می‌گردد.
XPath:
عبارتی از مسیر‌های عناصر xml را جستجو می‌کند.
Locator="XPath(XPath expression)"
مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <connectionStrings>
    <add name="AWLT" connectionString="newstring"
       providerName="newprovider"
       xdt:Transform="Replace" 
       xdt:Locator="XPath(configuration/connectionStrings[@name='AWLT'
         or @providerName='System.Data.SqlClient'])" />
  </connectionStrings>
</configuration>
در این مثال همانند مثال Condition همان عناصر را با استفاده از XPath جستجو می‌نماید.
قاعده ویژگی Transform 
  این ویژگی نحوه انتقال عنصر در فایل وب کانفیگ را مشخص می‌سازد.
Replace:
عناصر تعیین شده با عناصر انتقالی جایگزین می‌شود
Transform="Replace"
Insert:
عنصر انتقالی به عنوان فرزند عنصر تعیین شده اضافه می‌گردد.
Transform="Insert"
مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <connectionStrings>
    <add name="AWLT" connectionString="newstring"
       providerName="newprovider"
       xdt:Transform="Insert" />
  </connectionStrings>
</configuration>
connectionstring انتقالی را به لیست رشته‌های اتصال فایل انتقالی اضافه می‌نماید.
InsertBefore:
عنصر انتقالی را قبل از مسیر تعیین شده با XPath قرار می‌دهد.
Transform="InsertBefore(XPath expression)"
مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <authorization>
    <allow roles="Admins"
      xdt:Transform="InsertBefore(/configuration/system.web/authorization/deny[@users='*'])" />
  </authorization>
</configuration>
عنصر انتقالی که همان allow می‌باشد که قبل از عنصر مسیر configuration/system.web/authorization/deny برای همه کاربر است قرار می‌دهد.
InsertAfter:
عنصر تعیین شده را بعد از مسیر تعیین شده با XPath قرار می‌دهد.
Transform="InsertAfter(XPath expression)"
مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <authorization>
    <deny users="UserName"
      xdt:Transform="InsertAfter
        (/configuration/system.web/authorization/allow[@roles='Admins'])" />
  </authorization>
</configuration>
Remove:
عنصر تعیین شده را از فایل انتفالی حذف می‌نماید. اگر چندین عنصر یافت شود اولین عنصر حذف خواهد شد.
Transform="Remove"
مثال
<configuration xmlns:xdt="...">
  <connectionStrings>
    <add xdt:Transform="Remove" />
  </connectionStrings>
</configuration>

همه عناصر add عنصر connectionstring را انتخاب و اولین add را حذف می‌نماید.
RemoveAll:
عنصر یا عناصر تعیین شده را از فایل انتقالی حذف می‌نماید.
Transform="RemoveAll"

 مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <connectionStrings>
    <add xdt:Transform="RemoveAll" />
  </connectionStrings>
</configuration>
همه عناصر add را از فایل انتقالی حذف می‌نماید.
RemoveAttribute:
ویژگی تعیین شده را از عناصر انتخاب شده حذف می‌نماید.
Transform="RemoveAttributes(comma-delimited list of one or more attribute names)"
مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <compilation 
    xdt:Transform="RemoveAttributes(debug,batch)">
  </compilation>
</configuration>

ویژگی debug و batch را از عنصر compilation وب کانفیگ انتقالی حذف می‌نماید.
SetAttribute:
ویژگی تعیین شده را با مقادیر انتقالی مقدار دهی می‌کند.
Transform="SetAttributes(comma-delimited list of one or more attribute names)"

مثال:
<configuration xmlns:xdt="...">
  <compilation 
    batch="false"
    xdt:Transform="SetAttributes(batch)">
  </compilation>
</configuration>

ویژگی batch وب کانفیگ انتقالی را با مقدار false مقدار دهی می‌کند.

ادامه دارد...

مطالب
نحوه کار با ftp - بخش اول
امروز می‌خوام نحوه کار با FTP بصورت ساده برای کاربران و برنامه نویسان مبتدی رو آموزش بدم.

برای استفاده از FTP نیاز به یک اکانت FTP در سایت مورد نظر بهمراه دسترسی به پوشه ای مشخص می‌باشد.
برای مثال ما یک اکانت FTP در سایت dotnettip.info داریم که به پوشه upload دسترسی داره.

ابتدا در فایل Web.config و در بین تگ های  appSettings مقادیر زیر را برای دسترسی به اکانت و نام کاربری و رمز عبور ذخیره می‌کنیم.
<add key="FtpAddress" value="ftp://ftp.dotnetips.info" />
<add key="FtpUser" value="uploadcenter" />
<add key="FtpPass" value="123123" />
<add key="FolderPath" value="~/Upload/" />
*نکته : برای امنیت بیشتر و دسترسی به اطلاعات اکانت می‌شود از روش‌های دیگری نیز استفاده کرد.

در ادامه یک کلاس در App_code  پروژه خود با نام FTPHelper ایجاد می‌کنیم و کد زیر را در آن قرار می‌دهیم:
تکه کد بالا برای ست کردن مقادیر نام کاربری و رمز عبور و آدرس FTP در کلاس مذکور که بصورت پیش‌فرض از web.config پر می‌شود ایجاد و بکار خواهد رفت.
using System.Net;
using System.IO;
using System.Configuration; 


public class FtpHelper
{
public FtpHelper()
{
       //Default Value Set From Application 
         _hostname = ConfigurationManager.AppSettings.GetValues("FtpAddress")[0]; 
        _username = ConfigurationManager.AppSettings.GetValues("FtpUser")[0]; 
        _password = ConfigurationManager.AppSettings.GetValues("FtpPass")[0];  
}
    
    #region "Properties"
    private string _hostname;
    /// <summary>
    /// Hostname
    /// </summary>
    /// <value></value>
    /// <remarks>Hostname can be in either the full URL format
    /// ftp://ftp.myhost.com or just ftp.myhost.com
    /// </remarks>
    public string Hostname
    {
        get
        {
            if (_hostname.StartsWith("ftp://"))
            {
                return _hostname;
            }
            else
            {
                return "ftp://" + _hostname;
            }
        }
        set
        {
            _hostname = value;
        }
    }
    private string _username;
    /// <summary>
    /// Username property
    /// </summary>
    /// <value></value>
    /// <remarks>Can be left blank, in which case 'anonymous' is returned</remarks>
    public string Username
    {
        get
        {
            return (_username == "" ? "anonymous" : _username);
        }
        set
        {
            _username = value;
        }
    }
    private string _password;
    public string Password
    {
        get
        {
            return _password;
        }
        set
        {
            _password = value;
        }
    }


    #endregion
}


سپس فضای نام‌های زیر را در کلاس خود قرار می‌دهیم.
using System.Net;
using System.IO;
 
حالا برای بارگذاری فایل می‌توانیم از یک تابع بصورت shared استفاده کنیم که بتوان با دادن آدرس فایل بصورت فیزیکی به تابع و مشخص کردن پوشه مورد نظر آنرا در هاست مقصد (FTP) بارگذاری کرد.توجه داشته باشیذ که تابع فوق نیازی به قرار گرفتن در کلاس بالا (FtpHelper) ندارد.یعنی می‌توان آنرا در هرجای برنامه پیاده سازی نمود.
public static bool Upload(string fileUrl)
        {
            if (File.Exists(fileUrl))
            {
                FtpHelper ftpClient = new FtpHelper();
                string ftpUrl = ftpClient.Hostname + System.IO.Path.GetFileName(fileUrl);


                FtpWebRequest ftp = (FtpWebRequest)FtpWebRequest.Create(ftpUrl);
                ftp.Credentials = new NetworkCredential(ftpClient.Username, ftpClient.Password);

                ftp.KeepAlive = true;
                ftp.UseBinary = true;
                ftp.Timeout = 3600000;
                ftp.KeepAlive = true;
                ftp.Method = WebRequestMethods.Ftp.UploadFile;

                const int bufferLength = 102400;
                byte[] buffer = new byte[bufferLength];
                int readBytes = 0;

                //open file for reading
                using (FileStream fs = File.OpenRead(fileUrl))
                {
                    try
                    {
                        //open request to send
                        using (Stream rs = ftp.GetRequestStream())
                        {
                            do
                            {
                                readBytes = fs.Read(buffer, 0, bufferLength);
                                fs.Write(buffer, 0, readBytes);
                            } while (!(readBytes < bufferLength));
                            rs.Close();
                        }

                    }
                    catch (Exception)
                    {
                     //Optional Alert for Exeption To Application Layer
                       //throw (new ApplicationException("بارگذاری فایل با خطا  رو به رو شد"));
 
                    }
                    finally
                    {
                        //ensure file closed
                        //fs.Close();
                    }

                }

                ftp = null;
                return true;
            }
            return false;



        }


تکه کد بالا فایل مورد نظر را در صورت وجود به صورت تکه‌های 100 کیلوبایتی بر روی ftp بارگذاری می‌کند، که می‌توانید مقدار آنرا نیز تغییر دهید.
اینکار باعث افزایش سرعت بارگذاری در فایل‌های با حجم بالا برای بارگذاری می‌شود.

در بخش‌های بعدی نحوه ایجاد پوشه ، حذف فایل ، حذف پوشه و دانلود فایل از روی FTP را بررسی خواهیم کرد.
مطالب
معماری لایه بندی نرم افزار #1

طراحی یک معماری خوب و مناسب یکی از عوامل مهم تولید یک برنامه کاربردی موفق می‌باشد. بنابراین انتخاب یک ساختار مناسب به منظور تولید برنامه کاربردی بسیار مهم و تا حدودی نیز سخت است. در اینجا یاد خواهیم گرفت که چگونه یک طراحی مناسب را انتخاب نماییم. همچنین روش‌های مختلف تولید برنامه‌های کاربردی را که مطمئنا شما هم از برخی از این روشها استفاده نمودید را بررسی می‌نماییم و مزایا و معایب آن را نیز به چالش می‌کشیم.

ضد الگو (Antipattern) – رابط کاربری هوشمند (Smart UI)

با استفاده از Visual Studio یا به اختصار VS، می‌توانید برنامه‌های کاربردی را به راحتی تولید نمایید. طراحی رابط کاربری به آسانی عمل کشیدن و رها کردن (Drag & Drop) کنترل‌ها بر روی رابط کاربری قابل انجام است. همچنین در پشت رابط کاربری (Code Behind) تمامی عملیات مربوط به مدیریت رویدادها، دسترسی به داده ها، منطق تجاری و سایر نیازهای برنامه کاربردی، کد نویسی خواهند شد. مشکل این نوع کدنویسی بدین شرح است که تمامی نیازهای برنامه در پشت رابط کاربری قرار می‌گیرند و موجب تولید کدهای تکراری، غیر قابل تست، پیچیدگی کدنویسی و کاهش قابلیت استفاده مجدد از کد می‌گردد.

به این روش کد نویسی Smart UI می‌گویند که موجب تسهیل تولید برنامه‌های کاربردی می‌گردد. اما یکی از مشکلات عمده‌ی این روش، کاهش قابلیت نگهداری و پشتیبانی و عمر کوتاه برنامه‌های کاربردی می‌باشد که در برنامه‌های بزرگ به خوبی این مشکلات را حس خواهید کرد.

از آنجایی که تمامی برنامه نویسان مبتدی و تازه کار، از جمله من و شما در روزهای اول برنامه نویسی، به همین روش کدنویسی می‌کردیم، لزومی به ارائه مثال در رابطه با این نوع کدنویسی نمی‌بینم.

تفکیک و جدا سازی اجزای برنامه کاربردی (Separating Your Concern)

راه حل رفع مشکل Smart UI، لایه بندی یا تفکیک اجزای برنامه از یکدیگر می‌باشد. لایه بندی برنامه می‌تواند به شکل‌های مختلفی صورت بگیرد. این کار می‌تواند توسط تفکیک کدها از طریق فضای نام (Namespace)، پوشه بندی فایلهای حاوی کد و یا جداسازی کدها در پروژه‌های متفاوت انجام شود. در شکل زیر نمونه ای از معماری لایه بندی را برای یک برنامه کاربردی بزرگ می‌بینید.

به منظور پیاده سازی یک برنامه کاربردی لایه بندی شده و تفکیک اجزای برنامه از یکدیگر، مثالی را پیاده سازی خواهیم کرد. ممکن است در این مثال با مسائل جدید و شیوه‌های پیاده سازی جدیدی مواجه شوید که این نوع پیاده سازی برای شما قابل درک نباشد. اگر کمی صبر پیشه نمایید و این مجموعه‌ی آموزشی را پیگیری کنید، تمامی مسائل نامانوس با جزئیات بیان خواهند شد و درک آن برای شما ساده خواهد گشت. قبل از شروع این موضوع را هم به عرض برسانم که علت اصلی این نوع پیاده سازی، انعطاف پذیری بالای برنامه کاربردی، پشتیبانی و نگهداری آسان، قابلیت تست پذیری با استفاده از ابزارهای تست، پیاده سازی پروژه بصورت تیمی و تقسیم بخشهای مختلف برنامه بین اعضای تیم و سایر مزایای فوق العاده آن می‌باشد.

1- Visual Studio را باز کنید و یک Solution خالی با نام SoCPatterns.Layered ایجاد نمایید.

· جهت ایجاد Solution خالی، پس از انتخاب New Project، از سمت چپ گزینه Other Project Types و سپس Visual Studio Solutions را انتخاب نمایید. از سمت راست گزینه Blank Solution را انتخاب کنید.

2- بر روی Solution کلیک راست نموده و از گزینه Add > New Project یک پروژه Class Library با نام SoCPatterns.Layered.Repository ایجاد کنید.

3- با استفاده از روش فوق سه پروژه Class Library دیگر با نامهای زیر را به Solution اضافه کنید:

  • SoCPatterns.Layered.Model
  • SoCPatterns.Layered.Service
  • SoCPatterns.Layered.Presentation

4- با توجه به نیاز خود یک پروژه دیگر را باید به Solution اضافه نمایید. نوع و نام پروژه در زیر لیست شده است که شما باید با توجه به نیاز خود یکی از پروژه‌های موجود در لیست را به Solution اضافه کنید.

  • Windows Forms Application (SoCPatterns.Layered.WinUI)
  • WPF Application (SoCPatterns.Layered.WpfUI)
  • ASP.NET Empty Web Application (SoCPatterns.Layered.WebUI)
  • ASP.NET MVC 4 Web Application (SoCPatterns.Layered.MvcUI)

5- بر روی پروژه SoCPatterns.Layered.Repository کلیک راست نمایید و با انتخاب گزینه Add Reference به پروژه‌ی SoCPatterns.Layered.Model ارجاع دهید.

6- بر روی پروژه SoCPatterns.Layered.Service کلیک راست نمایید و با انتخاب گزینه Add Reference به پروژه‌های SoCPatterns.Layered.Model و SoCPatterns.Layered.Repository ارجاع دهید.

7- بر روی پروژه SoCPatterns.Layered.Presentation کلیک راست نمایید و با انتخاب گزینه Add Reference به پروژه‌های SoCPatterns.Layered.Model و SoCPatterns.Layered.Service ارجاع دهید.

8- بر روی پروژه‌ی UI خود به عنوان مثال SoCPatterns.Layered.WebUI کلیک راست نمایید و با انتخاب گزینه Add Reference به پروژه‌های SoCPatterns.Layered.Model، SoCPatterns.Layered.Repository، SoCPatterns.Layered.Service و SoCPatterns.Layered.Presentation ارجاع دهید.

9- بر روی پروژه‌ی UI خود به عنوان مثال SoCPatterns.Layered.WebUI کلیک راست نمایید و با انتخاب گزینه Set as StartUp Project پروژه‌ی اجرایی را مشخص کنید.

10-  بر روی Solution کلیک راست نمایید و با انتخاب گزینه Add > New Solution Folder پوشه‌های زیر را اضافه نموده و پروژه‌های مرتبط را با عمل Drag & Drop در داخل پوشه‌ی مورد نظر قرار دهید.

  • 1. UI
    • § SoCPatterns.Layered.WebUI

  • 2. Presentation Layer
    • § SoCPatterns.Layered.Presentation

  • 3. Service Layer
    • § SoCPatterns.Layered.Service

  • 4. Domain Layer
    • § SoCPatterns.Layered.Model

  • 5. Data Layer
    • § SoCPatterns.Layered.Repository
  • توجه داشته باشید که پوشه بندی برای مرتب سازی لایه‌ها و دسترسی راحت‌تر به آنها می‌باشد.

پیاده سازی ساختار لایه بندی برنامه به صورت کامل انجام شد. حال به پیاده سازی کدهای مربوط به هر یک از لایه‌ها و بخش‌ها می‌پردازیم و از لایه Domain شروع خواهیم کرد. 

مطالب
ارسال انواع بی نام (Anonymous) بازگشتی توسط Entity framework به توابع خارجی
فرض کنید ساختار زیر را در مدل ساخته شده به وسیله‌ی Entity framework در پروژه‌ی خود داریم .



جدول Post با جدول GroupsDetail ارتباط یک به چند و در مقابل ان جدول GroupsDetail با جدول PostGroup ارتباط چند به یک دارد . به زبان ساده ما تعدادی گروه بندی برای  مطالب داریم (در جدول PostGroup) و میتوانیم برای هر مطلب تعدادی از گروه‌ها را در جدول GroupsDetail مشخص کنیم ...
فکر میکنم همین مقدار توضیح به اندازه‌ی کافی برای درک روابط مشخص شده در مدل رابطه ای مفروض کفایت کند.
حالا فرض کنید ما میخواهیم لیستی از عنوان مطالب موجود به همراه [نام] گروه‌های هر مطلب را داشته باشیم .
توجه شما رو به قطعه کد ساده‌ی زیر جلب میکنم:
var context = new Models.EntitiesConnection();
var query = context.Posts.Select(pst => new {
             id = pst.id, 
             Title = pst.Title, 
             GNames = pst.GroupsDetails.Select(grd => new { Name = grd.PostGroup.name }) 
             })
             .OrderByDescending(c => c.id)
             .ToList();
همانطور که شاهد هستید در قطعه کد بالا توسط خواص راهبری (Navigation Properties ) به صورت مستقیم نام گروه‌های ثبت شده برای هر مطلب در جدول GroupsDetail را از جدول  PostGroup استخراج کردیم . خب تا اینجا مسئله ای وجود نداشت ( البته با ORM‌ها این کار بسیار سهل و اسان شده است تا جایی که در حالت عادی برای همین کار باید کلی join نویسی کرد و .... در کل خدارو شکر که از دست کارهای تکراری و خسته کننده توسط این موجودات مهربان (ORM's) نجات یافتیم )...

خب میرسیم به ادامه‌ی مطلبمون . نتیجه‌ی این query چه خواهد بود ؟ کاملا واضح است که ما تعداد دلخواهی از فیلد‌ها رو برای واکشی مشخص کردیم پس در نتیجه نوع داده ای که توسط این query بازگشت داده خواهد شد یک لیست از یک نوع بی نام میباشد ... چگونه از نتیجه‌ی بازگشتی این query در صورت ارسال اون به عنوان یک پارامتر به یک تابع استفاده کنیم ؟ اگر ما تمامی فیلد‌های جدول Post را واکشی میکریم مقدار بازگشتی یک لیست از نوع Post بود که به راحتی قابل استفاده بود مثل مثال زیر

public bool myfunc(List<Post> query)
        {
            foreach (var item in query)
            {
            .....  string title =  item.Title;
            }
...return true;
        }
.
.
.

var context = new Models.EntitiesConnection();
var queryx = context.Posts.ToList();
.... myfunc(queryx );
اما حالا با یک لیست از یک نوع بی نام  رو به رو هستیم ... چند راه مختلف برای دسترسی به این گونه از مقادیر بازگشتی داریم .
1 : استفاده از Reflection برای دسترسی به فیلدهای مشخص شده .
2 : تعریف یک مدل کامل بر اساس فیلدهای مشخص شده‌ی بازگشتی و ارسال یک لیست از نوع تعریف شده به تابع . ( به نظرم این روش خسته کنندست و زیاد شکیل نیست چون برای هر query خاص مجبوریم یک مدل کلی تعریف کنیم و این باعث میشه تعداد زیادی مدل در نهایت داشته باشیم که استفاده‌ی زیادی از اونها نمیشه عملا )
3 : استفاده از یکی از روش‌های خلاقانه‌ی تبدیل نوع Anonymous‌ها .

روش سوم روش مورد علاقه‌ی من هست و انعطاف بالایی داره و خیلی هم شیکو مجلسیه ! در ضمن این روش که قراره ذکر بشه کاربردهای فراوانی داره که این مورد فقط یکی از اونهاست
خب بریم سر اصل مطلب . به کد زیر توجه کنید :

        public static List<T> CreateGenericListFromAnonymous<T>(object obj, T example)
        {
            return (List<T>)obj;
        }
        public static IEnumerable<T> CreateEmptyAnonymousIEnumerable<T>(T example)
        {
            return new List<T>(); ;
        }

////

        public bool myfunc(object query)
        {
            var cquery = CreateGenericListFromAnonymous(query, 
                              new { 
                                       id = 0, 
                                       Title = string.Empty, 
                                       GNames = CreateEmptyAnonymousIEnumerable(new { Name = string.Empty }) 
                              });
            foreach (var item in cquery)
            {
                string title = item.Title;
                foreach (var gname in item.GNames)
                {
                    string gn = gname.Name;
                }
.
.
.
            }
            return false;
        }

.
.
.
var context = new Models.EntitiesConnection();
var query = context.Posts.Select(pst => new
                              { 
                                   id = pst.id, 
                                   Title = pst.Title,
                                   GNames = pst.GroupsDetails.Select(grd => new { Name = grd.PostGroup.name }) 
                             }).OrderByDescending(c => c.id);
            myfunc(query.ToList());
در کد بالا به صورت تو در تو از انواع بی نام استفاده شده تا مطلب براتون خوب جا بیوفته . یعنی یک نوع بی نام که یکی از فیلدهای اون یک لیست از یک نوع بی نام دیگست ... خب میبینید که خیلی راحت با دو تابع ما تبدیل انواع بی نام رو به صورت inline انجام دادیم و ازش استفاده کردیم . بدون اینکه نیاز باشه ما یک مدل مجزا ایجاد کنیم ...
تابع CreateGenericListFromAnonymous : یک object رو میگیره و اون رو به یک لیست تبدیل میکنه بر اساس نوعی که به صورت inline براش مشخص میکنیم .
تابع CreateEmptyAnonymousIEnumerable یک لیست از نوع IEnumerable رو بر اساس نوعی که به صورت inline براش مشخص کردیم بر میگردونه . دلیل اینکه من در اینجا این تابع رو نوشتم این بود که ما در query یک فیلد با نام GNames داشتیم که مجموعه ای از نام گروه‌های هر مطلب بود که از نوع IEnumerable هستش . در واقع ما در اینجا نوع بی نامی داریم که یکی از فیلدهای اون یک لیست از یک نوع بی نام دیگست .  امیدوارم مطلب براتون جا افتاده باشه.
دوستان عزیز سوالی بود در قسمت نظرات مطرح کنید.  
مطالب
ایجاد ایندکس منحصربفرد در EF Code first
در EF Code first برای ایجاد UNIQUE INDEX ویژگی یا تنظیمات Fluent API خاصی درنظر گرفته نشده است و می‌توان از همان روش‌های متداول اجرای مستقیم کوئری SQL بر روی بانک اطلاعاتی جهت ایجاد UNIQUE INDEX‌ها کمک گرفت:
public static void CreateUniqueIndex(this DbContext context, string tableName, string fieldName)
{
      context.Database.ExecuteSqlCommand("CREATE UNIQUE INDEX [IX_Unique_" + tableName 
+ "_" + fieldName + "] ON [" + tableName + "]([" + fieldName + "] ASC);");
}
و این کل کاری است که باید در متد Seed کلاس مشتق شده از DbMigrationsConfiguration انجام شود. مثلا:
public class MyDbMigrationsConfiguration : DbMigrationsConfiguration<MyContext>
{
        public BlogDbMigrationsConfiguration()
        {
            AutomaticMigrationsEnabled = true;
            AutomaticMigrationDataLossAllowed = true;
        }

        protected override void Seed(MyContext context)
        {
            CreateUniqueIndex(context, "table1", "field1");
            base.Seed(context);
        }
}
روش فوق کار می‌کند اما آنچنان مناسب نیست؛ چون به صورت strongly typed تعریف نشده است و اگر نام جداول یا فیلدها را بعدها تغییر دادیم، به مشکل برخواهیم خورد و کامپایلر خطایی را صادر نخواهد کرد؛ چون table1 و field1 در اینجا به صورت رشته تعریف شده‌اند.
برای حل این مشکل و تبدیل کدهای فوق به کدهایی Refactoring friendly، نیاز است نام جدول به صورت خودکار از DbContext دریافت شود. همچنین نام خاصیت یا فیلد نیز به صورت strongly typed قابل تعریف باشد.
کدهای کامل نمونه بهبود یافته را در ذیل مشاهده می‌کنید:
using System;
using System.Data.Entity;
using System.Data.Entity.Infrastructure;
using System.Data.Objects;
using System.Linq;
using System.Linq.Expressions;
using System.Text.RegularExpressions;

namespace General
{
    public static class ContextExtensions
    {
        public static string GetTableName<T>(this DbContext context) where T : class
        {
            ObjectContext objectContext = ((IObjectContextAdapter)context).ObjectContext;
            return objectContext.GetTableName<T>();
        }

        public static string GetTableName<T>(this ObjectContext context) where T : class
        {
            var sql = context.CreateObjectSet<T>().ToTraceString();
            var regex = new Regex("FROM (?<table>.*) AS");
            var match = regex.Match(sql);
            string table = match.Groups["table"].Value;
            return table
                    .Replace("`", string.Empty)
                    .Replace("[", string.Empty)
                    .Replace("]", string.Empty)
                    .Replace("dbo.", string.Empty)
                    .Trim();
        }

        private static bool hasUniqueIndex(this DbContext context, string tableName, string indexName)
        {
            var sql = "SELECT count(*) FROM INFORMATION_SCHEMA.TABLE_CONSTRAINTS where table_name = '" 
                      + tableName + "' and CONSTRAINT_NAME = '" + indexName + "'";
            var result = context.Database.SqlQuery<int>(sql).FirstOrDefault();
            return result > 0;
        }

        private static void createUniqueIndex(this DbContext context, string tableName, string fieldName)
        {
            var indexName = "IX_Unique_" + tableName + "_" + fieldName;
            if (hasUniqueIndex(context, tableName, indexName))
                return;

            var sql = "ALTER TABLE [" + tableName + "] ADD CONSTRAINT [" + indexName + "] UNIQUE ([" + fieldName + "])";
            context.Database.ExecuteSqlCommand(sql);
        }

        public static void CreateUniqueIndex<TEntity>(this DbContext context, Expression<Func<TEntity, object>> fieldName) where TEntity : class
        {
            var field = ((MemberExpression)fieldName.Body).Member.Name;
            createUniqueIndex(context, context.GetTableName<TEntity>(), field);
        }
    }
}

توضیحات
متد GetTableName ، به کمک SQL تولیدی حین تعریف جدول متناظر با کلاس جاری، نام جدول را با استفاده از عبارات باقاعده جدا کرده و باز می‌گرداند. به این ترتیب به دقیق‌ترین نامی که واقعا جهت تولید جدول مورد استفاده قرار گرفته است خواهیم رسید.
در مرحله بعد آن، همان متد createUniqueIndex ابتدای بحث را ملاحظه می‌کنید. در اینجا جهت حفظ سازگاری بین SQL Server کامل و SQL CE از UNIQUE CONSTRAINT استفاده شده است که همان کار ایجاد ایندکس منحصربفرد را نیز انجام می‌دهد. به علاوه مزیت دیگر آن امکان دسترسی به تعاریف قید اضافه شده توسط view ایی به نام INFORMATION_SCHEMA.TABLE_CONSTRAINTS است که در نگارش‌های مختلف SQL Server به یک نحو تعریف گردیده و قابل دسترسی است. از این view در متد hasUniqueIndex جهت بررسی تکراری نبودن UNIQUE CONSTRAINT در حال تعریف، استفاده می‌شود. اگر این قید پیشتر تعریف شده باشد، دیگر سعی در تعریف مجدد آن نخواهد شد.
متد CreateUniqueIndex تعریف شده در انتهای کلاس فوق، امکان دریافت نام خاصیتی از TEntity را به صورت strongly typed میسر می‌سازد.
اینبار برای تعریف یک قید و یا ایندکس منحصربفرد بر روی خاصیتی مشخص در متد Seed، تنها کافی است بنویسیم:
context.CreateUniqueIndex<User>(x=>x.Name);
در اینجا دیگر از رشته‌ها خبری نبوده و حاصل نهایی Refactoring friendly است. به علاوه نام جدول را نیز به صورت خودکار از context استخراج می‌کند.
 
مطالب
RavenDB؛ تجربه متفاوت از پایگاه داده
" به شما خواننده گرامی پیشنهاد می‌کنم مطلب قبلی را مطالعه کنید تا پیش زمینه مناسبی در باره این مطلب کسب کنید. "

ماهیت این پایگاه داده وب سرویسی مبتنی بر REST است و فرمت اطلاعاتی که از سرور دریافت می‌شود، JSON است.

گام اول: باید آخرین نسخه RavenDB  را دریافت کنید. همان طور که مشاهده می‌کنید، ویرایش‌های مختلف کتابخانه هایی که برای نسخه Client و همچنین Server طراحی شده است، دراین فایل قرار گرفته است.

برای راه اندازی Server باید فایل Start را اجرا کنید، چند ثانیه بعد محیط مدیریتی آن را در مرورگر خود مشاهده می‌کنید. در بالای صفحه روی لینک Databases کلیک کنید و در صفحه باز شده گزینه New Database را انتخاب کنید. با دادن یک نام دلخواه حالا شما یک پایگاه داده ایجاد کرده اید. تا همین جا دست نگه دارید و اجازه دهید با این محیط دوست داشتنی و قابلیت‌های آن بعدا آشنا شویم.
در گام دوم به Visual Studio می‌رویم و نحوه ارتباط با پایگاه داده و استفاده از دستورات آن را فرا می‌گیریم.
 

گام دوم:

با یک پروژه Test شروع می‌کنیم که در هر گام تکمیل می‌شود و می‌توانید پروژه کامل را در پایان این پست دانلود کنید.

برای استفاده از کتابخانه‌های مورد نیاز دو راه وجود دارد:

  • استفاده از NuGet : با استفاده از دستور زیر Package مورد نیاز به پروژه شما افزوده می‌شود.

PM> Install-Package RavenDB -Version 1.0.919 

  • اضافه کردن کتابخانه‌ها به صورت دستی : کتابخانه‌های مورد نیاز شما در همان فایلی که دانلود شده بود و در پوشه Client قرار دارند.

کتابخانه هایی را که NuGet به پروژه من اضافه کرد، در تصویر زیر مشاهده می‌کنید :

با Newtonsoft.Json در اولین بخش بحث آشنا شدید. NLog هم یک کتابخانه قوی و مستقل برای مدیریت Log است که این پایگاه داده از آن بهره برده است.

" دلیل اینکه از پروژه تست استفاده کردم ؛ تمرکز روی کدها و مشاهده تاثیر آن‌ها ، مستقل از UI و لایه‌های دیگر نرم افزار است. بدیهی است که استفاده از آن‌ها در هر پروژه امکان پذیر است. "

برای شروع نیاز به آدرس Server و نام پایگاه داده داریم که می‌توانید در App.config به عنوان تنظیمات نرم افزار شما ذخیره شود و هنگام اجرای نرم افزار مقدار آن‌ها را خوانده و در متغییر‌های readonly ذخیره شوند.

<appSettings>
    <add key="ServerName" value="http://SorousH-HP:8080/"/>
    <add key="DatabaseName" value="TestDatabase" />
</appSettings>

هنگامی که صفحه Management Studio در مرورگر باز است، می‌توانید از نوار آدرس مرورگر خود آدرس سرور را به دست آورید.  

    [TestClass]
    public class BeginnerTest
    {
        private readonly string serverName;
        private readonly string databaseName;

        public BeginnerTest()
        {
            serverName = ConfigurationManager.AppSettings["ServerName"];
            databaseName = ConfigurationManager.AppSettings["DatabaseName"];
        }
    }

برای برقراری ارتباط با پایگاه داده نیاز به یک شئ از جنس DocumentStore و جهت انجام عملیات مختلف ( ذخیره، حذف و ... ) نیاز به یک شئ از جنس IDocumentSession است. کد زیر، نحوه کار با آن‌ها را به شما نشان می‌دهد :

[TestClass]
    public class BeginnerTest
    {
        private readonly string serverName;
        private readonly string databaseName;

        private DocumentStore documentStore;
        private IDocumentSession session;

        public BeginnerTest()
        {
            serverName = ConfigurationManager.AppSettings["ServerName"];
            databaseName = ConfigurationManager.AppSettings["DatabaseName"];
        }

        [TestInitialize]
        public void TestStart()
        {
            documentStore = new DocumentStore { Url = serverName };
            documentStore.Initialize();
            session = documentStore.OpenSession(databaseName);

        }
        
        [TestCleanup]
        public void TestEnd()
        {
             session.SaveChanges(); 
             documentStore.Dispose();
             session.Dispose();
        }
    }

در طراحی این پایگاه داده از اگوی Unit Of Work استفاده شده است. به این معنی که تمام تغییرات در حافظه ذخیره می‌شوند و به محض اجرای دستور ;()session.SaveChanges ارتباط برقرار شده و تمام تغییرات ذخیره خواهند شد.

هنگام شروع ( تابع : TestStart ) متغییر session مقدار دهی می‌شود و در پایان کار ( تابع : TestEnd ) تغییرات ذخیره شده و منابعی که توسط این دو شئ در حافظه استفاده شده است، رها می‌شود.

البته بر مبنای طراحی شما، دستور ;()session.SaveChanges می‌تواند پس از انجام هر عملیات اجرا شود.

برای آشنا شدن با نحوه ذخیره کردن اطلاعات، به کد زیر دقت کنید:
class User
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
        public string Address { get; set; }
        public int Zip { get; set; }اهی 
    }
        [TestMethod]
        public void Insert()
        {
            var user = new User
                           {
                               Id = 1,
                               Name = "John Doe",
                               Address = "no-address",
                               Zip = 65826
                           };
            session.Store(user);
        }
اگر همه چیز درست پیش رفته باشد، وقتی به محیط RavenDB Studio که هنوز در مرورگر شما باز است، نگاهی می‌اندازید، یک سند جدید ایجاد شده است که با کلیک روی آن، اطلاعات آن قابل مشاهده است.
لحظه‌ی لذت بخشی است...
یکی  از روش‌های خواندن اطلاعات هم به صورت زیر است:
        [TestMethod]
        public void Select()
        {
            var user = session.Load<User>(1);
        }
نتیجه خروجی این دستور هم یک شئ از جنس کلاس User است.

تا این جا، ساده‌ترین مثال‌های ممکن را مشاهده کردید و حتما در بحث بعد مثال‌های جالب‌تر و دقیق‌تری را بررسی می‌کنیم و همچنین نگاهی به جزئیات طراحی و قرارداد‌های از پیش تعیین شده می‌اندازیم.

" به شما پیشنهاد می‌کنم که منتظر بحث بعدی نباشید! همین حالا دست به کار شوید... "


مطالب
MVVM و نمایش دیالوگ‌ها

بسیاری از برنامه‌های دسکتاپ نیاز به نمایش پنجره‌های دیالوگ استاندارد ویندوز مانند OpenFileDialog و SaveFileDialog را دارند و سؤال اینجا است که چگونه اینگونه موارد را باید از طریق پیاده سازی صحیح الگوی MVVM مدیریت کرد؛ از آنجائیکه خیلی راحت در فایل ViewModel می‌توان نوشت new OpenFileDialog و الی آخر. این مورد هم یکی از دلایل اصلی استفاده از الگوی MVVM را زیر سؤال می‌برد : این ViewModel دیگر قابل تست نخواهد بود. همیشه شرایط آزمون‌های واحد را به این صورت در نظر بگیرید:
سروری وجود دارد در جایی که به آن دسترسی نداریم. روی این سرور با اتوماسیونی که راه انداخته‌ایم، آخر هر روز آزمون‌های واحد موجود به صورت خودکار انجام شده و یک گزارش تهیه می‌شود (مثلا یک نوع continuous integration سرور). بنابراین کسی دسترسی به سرور نخواهد داشت تا این OpenFileDialog ظاهر شده را مدیریت کرده، فایلی را انتخاب و به برنامه آزمون واحد معرفی کند. به صورت خلاصه ظاهر شدن هر نوع دیالوگی حین انجام آزمون‌های واحد «مسخره» است!
یکی از روش‌های حل این نوع مسایل، استفاده از dependency injection یا تزریق وابستگی‌ها است و در ادامه خواهیم دید که چگونه WPF‌ بدون نیاز به هیچ نوع فریم ورک تزریق وابستگی خارجی، از این مفهوم پشتیبانی می‌کند.

مروری مقدماتی بر تزریق وابستگی‌ها
امکان نوشتن آزمون واحد برای new OpenFileDialog وجود ندارد؟ اشکالی نداره، یک Interface بر اساس نیاز نهایی برنامه درست کنید (نیاز نهایی برنامه از این ماجرا فقط یک رشته LoadPath است و بس) سپس در ViewModel با این اینترفیس کار کنید؛ چون به این ترتیب امکان «تقلید» آن فراهم می‌شود.

یک مثال عملی:
ViewModel نیاز دارد تا مسیر فایلی را از کاربر بپرسد. این مساله را با کمک dependency injection در ادامه حل خواهیم کرد.
ابتدا سورس کامل این مثال:

ViewModel برنامه (تعریف شده در پوشه ViewModels برنامه):

namespace WpfFileDialogMvvm.ViewModels
{
public interface IFilePathContract
{
string GetFilePath();
}

public class MainWindowViewModel
{
IFilePathContract _filePathContract;
public MainWindowViewModel(IFilePathContract filePathContract)
{
_filePathContract = filePathContract;
}

//...

private void load()
{
string loadFilePath = _filePathContract.GetFilePath();
if (!string.IsNullOrWhiteSpace(loadFilePath))
{
// Do something
}
}
}
}

دو نمونه از پیاده سازی اینترفیس IFilePathContract تعریف شده (در پوشه Dialogs برنامه):

using Microsoft.Win32;
using WpfFileDialogMvvm.ViewModels;

namespace WpfFileDialogMvvm.Dialogs
{
public class OpenFileDialogProvider : IFilePathContract
{
public string GetFilePath()
{
var ofd = new OpenFileDialog
{
Filter = "XML files (*.xml)|*.xml"
};
string filePath = null;
bool? dialogResult = ofd.ShowDialog();
if (dialogResult.HasValue && dialogResult.Value)
{
filePath = ofd.FileName;
}
return filePath;
}
}

public class FakeOpenFileDialogProvider : IFilePathContract
{
public string GetFilePath()
{
return @"c:\path\data.xml";
}
}
}

و View برنامه:

<Window x:Class="WpfFileDialogMvvm.MainWindow"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:vm="clr-namespace:WpfFileDialogMvvm.ViewModels"
xmlns:dialogs="clr-namespace:WpfFileDialogMvvm.Dialogs"
Title="MainWindow" Height="350" Width="525">
<Window.Resources>
<ObjectDataProvider x:Key="mainWindowViewModel"
ObjectType="{x:Type vm:MainWindowViewModel}">
<ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
<dialogs:OpenFileDialogProvider/>
</ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
</ObjectDataProvider>
</Window.Resources>
<Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource mainWindowViewModel}}">

</Grid>
</Window>

توضیحات:
ما در ViewModel نیاز داریم تا مسیر نهایی فایل را دریافت کنیم و این عملیات نیاز به فراخوانی متد ShowDialog ایی را دارد که امکان نوشتن آزمون واحد خودکار را از ViewModel ما سلب خواهد کرد. بنابراین بر اساس نیاز برنامه یک اینترفیس عمومی به نام IFilePathContract را طراحی می‌کنیم. در حالت کلی کلاسی که این اینترفیس را پیاده سازی می‌کند، قرار است مسیری را برگرداند. اما به کمک استفاده از اینترفیس، به صورت ضمنی اعلام می‌کنیم که «برای ما مهم نیست که چگونه». می‌خواهد OpenFileDialogProvider ذکر شده باشد، یا نمونه تقلیدی مانند FakeOpenFileDialogProvider. از نمونه واقعی OpenFileDialogProvider در برنامه اصلی استفاده خواهیم کرد، از نمونه تقلیدی FakeOpenFileDialogProvider در آزمون واحد و نکته مهم هم اینجا است که ViewModel ما چون بر اساس اینترفیس IFilePathContract پیاده سازی شده، با هر دو DialogProvider یاد شده می‌تواند کار کند.
مرحله آخر نوبت به وهله سازی نمونه واقعی، در View برنامه است. یا می‌توان در Code behind مرتبط با View نوشت:

namespace WpfFileDialogMvvm
{
public partial class MainWindow
{
public MainWindow()
{
InitializeComponent();
this.DataContext = new MainWindowViewModel(new OpenFileDialogProvider());
}
}
}

و یا از روش ObjectDataProvider توکار WPF هم می‌شود استفاده کرد؛ که مثال آن‌را در کدهای XAML مرتبط با View ذکر شده می‌توانید مشاهده کنید. ابتدا دو فضای نام vm و dialog تعریف شده (با توجه به اینکه مثلا در این مثال، دو پوشه ViewModels و Dialogs وجود دارند). سپس کار تزریق وابستگی‌ها به سازنده کلاس MainWindowViewModel،‌ از طریق ObjectDataProvider.ConstructorParameters انجام می‌شود:

<ObjectDataProvider x:Key="mainWindowViewModel" 
ObjectType="{x:Type vm:MainWindowViewModel}">
<ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
<dialogs:OpenFileDialogProvider/>
</ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
</ObjectDataProvider>

مطالب
آشنایی با Refactoring - قسمت 1

کارهای سورس باز قابل توجهی از برنامه نویس‌های ایرانی یافت نمی‌شوند؛ عموما کارهای ارائه شده در حد یک سری مثال یا کتابخانه‌های کوچک است و در همین حد. یا گاهی هم انگشت شمار پروژه‌هایی کامل. مثل یک وب سایت یا یک برنامه نصفه نیمه دبیرخانه و امثال آن. این‌ها هم خوب است از دیدگاه به اشتراک گذاری اطلاعات، ایده‌ها و هم ... یک مزیت دیگر را هم دارد و آن این است که بتوان کیفیت عمومی کد نویسی را حدس زد.
اگر کیفیت کدها رو بررسی ‌کنید به یک نتیجه‌ی کلی خواهید رسید: "عموم برنامه نویس‌های ایرانی (حداقل این‌هایی که چند عدد کار سورس باز به اشتراک گذاشته‌اند) با مفهومی به نام Refactoring هیچگونه آشنایی ندارند". مثلا یک برنامه‌ی WinForm تهیه کرده‌اند و کل سورس برنامه همان چند عدد فرم برنامه است و هر فرم بالای 3000 سطر کد دارد. دوستان عزیز! به این می‌گویند «فاجعه‌ای به نام کدنویسی!» صاحب اول و آخر این نوع کدها خودتان هستید! شاید به همین جهت باشد که عمده‌ی پروژه‌های سورس باز پس از اینکه برنامه نویس اصلی از توسعه‌ی آن دست می‌کشد، «می‌میرند». چون کسی جرات نمی‌کند به این کدها دست بزند. مشخص نیست الان این قسمت را که تغییر دادم، کجای برنامه به هم ریخت. تستی ندارند. ساختاری را نمی‌توان از آن‌ها دریافت. منطق قسمت‌های مختلف برنامه از هم جدا نشده است. برنامه یک فرم است با چند هزار سطر کد در یک فایل! کار شما شبیه به کد اسمبلی چند هزار سطری حاصل از decompile یک برنامه که نباید باشد!
به همین جهت قصد دارم یک سری «ساده» Refactoring را در این سایت ارائه دهم. روی سادگی هم تاکید کردم، چون اگر عموم برنامه نویس‌ها با همین موارد به ظاهر ساده آشنایی داشتند، کیفیت کد نویسی بهتری را می‌شد در نتایج عمومی شده، شاهد بود.
این مورد در راستای نظر سنجی انجام شده هم هست؛ درخواست مقالات خالص سی شارپ در صدر آمار فعلی قرار دارد.



Refactoring چیست؟

Refactoring به معنای بهبود پیوسته کیفیت کدهای نوشته شده در طی زمان است؛ بدون ایجاد تغییری در عملکرد اصلی برنامه. به این ترتیب به کدهایی دست خواهیم یافت که قابلیت آزمون پذیری بهتری داشته، در مقابل تغییرات مقاوم و شکننده نیستند و همچنین امکان به اشتراک گذاری قسمت‌هایی از آن‌ها در پروژه‌های دیگر نیز میسر می‌شود.


قسمت اول - مجموعه‌ها را کپسوله کنید

برای مثال کلاس‌های ساده زیر را در نظر بگیرید:

namespace Refactoring.Day1.EncapsulateCollection
{
public class OrderItem
{
public int Id { set; get; }
public string Name { set; get; }
public int Amount { set; get; }
}
}

using System.Collections.Generic;

namespace Refactoring.Day1.EncapsulateCollection
{
public class Orders
{
public List<OrderItem> OrderItems { set; get; }
}
}

نکته اول: هر کلاس باید در داخل یک فایل جدا قرار گیرد. «لطفا» یک فایل درست نکنید با 50 کلاس داخل آن. البته اگر باز هم یک فایل باشد که بتوان 50 کلاس را داخل آن مشاهده کرد که چقدر هم عالی! نه اینکه یک فایل باشد تا بعدا 50 کلاس را با Refactoring از داخل آن بیرون کشید!

قطعه کد فوق، یکی از روش‌های مرسوم کد نویسی است. مجموعه‌ای به صورت یک List عمومی در اختیار مصرف کننده قرار گرفته است. حال اجازه دهید تا با استفاده از برنامه FxCop برنامه فوق را آنالیز کنیم. یکی از خطاهایی را که نمایش خواهد داد عبارت زیر است:

Error, Certainty 95, for Do Not Expose Generic Lists

بله. لیست‌های جنریک را نباید به همین شکل در اختیار مصرف کننده قرار داد؛ چون به این صورت هر کاری را می‌توانند با آن انجام دهند، مثلا کل آن را تعویض کنند، بدون اینکه کلاس تعریف کننده آن از این تغییرات مطلع شود.
پیشنهاد FxCop این است که بجای List از Collection یا IList و موارد مشابه استفاده شود. اگر اینکار را انجام دهیم اینبار به خطای زیر خواهیم رسید:

Warning, Certainty 75, for Collection Properties Should Be ReadOnly

FxCop پیشنهاد می‌دهد که مجموعه تعریف شده باید فقط خواندنی باشد.

چکار باید کرد؟
بجای استفاده از List جهت ارائه مجموعه‌ها، از IEnumerable استفاده کنید و اینبار متدهای Add و Remove اشیاء به آن‌را به صورت دستی تعریف نمائید تا بتوان از تغییرات انجام شده بر روی مجموعه ارائه شده، در کلاس اصلی آن مطلع شد و امکان تعویض کلی آن‌را از مصرف کننده گرفت. برای مثال:

using System.Linq;
using System.Collections.Generic;

namespace Refactoring.Day1.EncapsulateCollection
{
public class Orders
{
private int _orderTotal;
private List<OrderItem> _orderItems;

public IEnumerable<OrderItem> OrderItems
{
get { return _orderItems; }
}

public void AddOrderItem(OrderItem orderItem)
{
_orderTotal += orderItem.Amount;
_orderItems.Add(orderItem);
}

public void RemoveOrderItem(OrderItem orderItem)
{
var order = _orderItems.Find(o => o == orderItem);
if (order == null) return;

_orderTotal -= orderItem.Amount;
_orderItems.Remove(orderItem);
}
}
}


اکنون اگر برنامه را مجددا با fxCop آنالیز کنیم، دو خطای ذکر شده دیگر وجود نخواهند داشت. اگر این تغییرات صورت نمی‌گرفت، امکان داشتن فیلد _orderTotal غیر معتبری در کلاس Orders به شدت بالا می‌رفت. زیرا مصرف کننده مجموعه OrderItems می‌توانست به سادگی آیتمی را به آن اضافه یا از آن حذف کند، بدون اینکه کلاس Orders از آن مطلع شود یا اینکه بتواند عکس العمل خاصی را بروز دهد.


مطالب
آشنایی با Refactoring - قسمت 2

قسمت دوم آشنایی با Refactoring به معرفی روش «استخراج متدها» اختصاص دارد. این نوع Refactoring بسیار ساده بوده و مزایای بسیاری را به همراه دارد؛ منجمله:
- بالا بردن خوانایی کد؛ از این جهت که منطق طولانی یک متد به متدهای کوچکتری با نام‌های مفهوم شکسته می‌شود.
- به این ترتیب نیاز به مستند سازی کدها نیز بسیار کاهش خواهد یافت. بنابراین در یک متد، هر جایی که نیاز به نوشتن کامنت وجود داشت، یعنی باید همینجا آن‌ قسمت را جدا کرده و در متد دیگری که نام آن، همان خلاصه کامنت مورد نظر است، قرار داد.
- این نوع جدا سازی منطق‌های پیاده سازی قسمت‌های مختلف یک متد، در آینده نگهداری کد نهایی را نیز ساده‌تر کرده و انجام تغییرات بر روی آن را نیز تسهیل می‌بخشد؛ زیرا اینبار بجای هراس از دستکاری یک متد طولانی، با چند متد کوچک و مشخص سروکار داریم.

برای نمونه به مثال زیر دقت کنید:
using System.Collections.Generic;

namespace Refactoring.Day2.ExtractMethod.Before
{
public class Receipt
{
private IList<decimal> Discounts { get; set; }
private IList<decimal> ItemTotals { get; set; }

public decimal CalculateGrandTotal()
{
// Calculate SubTotal
decimal subTotal = 0m;
foreach (decimal itemTotal in ItemTotals)
subTotal += itemTotal;

// Calculate Discounts
if (Discounts.Count > 0)
{
foreach (decimal discount in Discounts)
subTotal -= discount;
}

// Calculate Tax
decimal tax = subTotal * 0.065m;
subTotal += tax;

return subTotal;
}
}
}

همانطور که از کامنت‌های داخل متد CalculateGrandTotal مشخص است، این متد سه کار مختلف را انجام می‌دهد؛ جمع اعداد، اعمال تخفیف، اعمال مالیات و نهایتا یک نتیجه را باز می‌گرداند. بنابراین بهتر است هر عمل را به یک متد جداگانه و مشخص منتقل کرده و کامنت‌های ذکر شده را نیز حذف کنیم. نام یک متد باید به اندازه‌ی کافی مشخص و مفهوم باشد و آنچنان نیازی به مستندات خاصی نداشته باشد:

using System.Collections.Generic;

namespace Refactoring.Day2.ExtractMethod.After
{
public class Receipt
{
private IList<decimal> Discounts { get; set; }
private IList<decimal> ItemTotals { get; set; }

public decimal CalculateGrandTotal()
{
decimal subTotal = CalculateSubTotal();
subTotal = CalculateDiscounts(subTotal);
subTotal = CalculateTax(subTotal);
return subTotal;
}

private decimal CalculateTax(decimal subTotal)
{
decimal tax = subTotal * 0.065m;
subTotal += tax;
return subTotal;
}

private decimal CalculateDiscounts(decimal subTotal)
{
if (Discounts.Count > 0)
{
foreach (decimal discount in Discounts)
subTotal -= discount;
}
return subTotal;
}

private decimal CalculateSubTotal()
{
decimal subTotal = 0m;
foreach (decimal itemTotal in ItemTotals)
subTotal += itemTotal;
return subTotal;
}
}
}

بهتر شد! عملکرد کد نهایی، تغییری نکرده اما کیفیت کد ما بهبود یافته است (همان مفهوم و معنای Refactoring). خوانایی کد افزایش یافته است. نیاز به کامنت نویسی به شدت کاهش پیدا کرده و از همه مهم‌تر، اعمال مختلف، در متدهای خاص آن‌ها قرار گرفته‌اند.
به همین جهت اگر حین کد نویسی، به یک متد طولانی برخوردید (این مورد بسیار شایع است)، در ابتدا حداقل کاری را که جهت بهبود کیفیت آن می‌توانید انجام دهید، «استخراج متدها» است.

ابزارهای کمکی جهت پیاده سازی روش «استخراج متدها»:

- ابزار Refactoring توکار ویژوال استودیو پس از انتخاب یک قطعه کد و سپس کلیک راست و انتخاب گزینه‌ی Refactor->Extract method، این عملیات را به خوبی می‌تواند مدیریت کند و در وقت شما صرفه جویی خواهد کرد.
- افزونه‌های ReSharper و همچنین CodeRush نیز چنین قابلیتی را ارائه می‌دهند؛ البته توانمندی‌های آن‌ها از ابزار توکار یاد شده بیشتر است. برای مثال اگر در میانه کد شما جایی return وجود داشته باشد، گزینه‌ی Extract method ویژوال استودیو کار نخواهد کرد. اما سایر ابزارهای یاده شده به خوبی از پس این موارد و سایر موارد پیشرفته‌تر بر می‌آیند.

نتیجه گیری:
نوشتن کامنت، داخل بدنه‌ی یک متد مزموم است؛ حداقل به دو دلیل:
- ابزارهای خودکار مستند سازی از روی کامنت‌های نوشته شده، از این نوع کامنت‌ها صرفنظر خواهند کرد و در کتابخانه‌ی شما مدفون خواهند شد (یک کار بی‌حاصل).
- وجود کامنت در داخل بدنه‌ی یک متد، نمود آشکار ضعف شما در کپسوله سازی منطق مرتبط با آن قسمت است.


و ... «لطفا» این نوع پیاده سازی‌ها را خارج از فایل code behind هر نوع برنامه‌ی winform/wpf/asp.net و غیره قرار دهید. تا حد امکان سعی کنید این مکان‌ها، استفاده کننده‌ی «نهایی» منطق‌های پیاده سازی شده توسط کلاس‌های دیگر باشند؛ نه اینکه خودشان محل اصلی قرارگیری و ابتدای تعریف منطق‌های مورد نیاز قسمت‌های مختلف همان فرم مورد نظر باشند. «لطفا» یک فرم درست نکنید با 3000 سطر کد که در قسمت code behind آن قرار گرفته‌اند. code behind را محل «نهایی» ارائه کار قرار دهید؛ نه نقطه‌ی آغاز تعریف منطق‌های پیاده سازی کار. این برنامه نویسی چندلایه که از آن صحبت می‌شود، فقط مرتبط با کار با بانک‌های اطلاعاتی نیست. در همین مثال، کدهای فرم برنامه، باید نقطه‌ی نهایی نمایش عملیات محاسبه مالیات باشند؛ نه اینکه همانجا دوستانه یک قسمت مالیات حساب شود، یک قسمت تخفیف، یک قسمت جمع بزند، همانجا هم نمایش بدهد! بعد از یک هفته می‌بینید که code behind فرم در حال انفجار است! شده 3000 سطر! بعد هم سؤال می‌پرسید که چرا اینقدر میل به «بازنویسی» سیستم این اطراف زیاد است! برنامه نویس حاضر است کل کار را از صفر بنویسد، بجای اینکه با این شاهکار بخواهد سرو کله بزند! هر چند یکی از روش‌های برخورد با این نوع کدها جهت کاهش هراس نگهداری آن‌ها، شروع به Refactoring است.