مطالب
آشنایی با WPF قسمت اول : ساختار سلسله مراتبی


عناصر رابط کاربری WPF با یکدیگر یک رابطه‌ی سلسله مراتبی دارند. به این رابطه، درخت منطقی یا Logical Tree می‌گویند که به توصیف ارتباط اجزای رابط کاربری می‌پردازد. نوع دیگری از درخت نیز وجود دارد که به آن درخت بصری یا Visual Tree می‌گویند. این درخت شامل عناصری است که باعث نمایش کنترل پدر می‌شوند و کنترل پدر بدون آن‌ها هیچ ظاهر نمایشی ندارد. به عنوان مثال شما یک دکمه را در نظر بگیرید. این دکمه شامل عناصری چون Border,Block Text,Content Presenter می‌شود تا بتواند به عنوان یک دکمه نمایش یابد و بدون وجود این عناصر، کنترل دکمه هیچ ظاهری ندارد و در واقع با رندر شدن کنترل‌های فرزندان، دکمه معنا پیدا می‌کند. به تصویر بالا دقت کنید که به خوبی مرز بین درخت منطقی و درخت بصری را نمایش می‌دهد. شکل سلسله مراتبی بالا از طریق کد زیر به دست آمده است:
 
<Window>
    <Grid>
        <Label Content="Label" />
        <Button Content="Button" />
    </Grid>
</Window>
درخت بصری می‌تواند به ما کمک کند تا بتوانیم بر روی عناصر تشکیل دهنده، یک کنترل قدرت عمل داشته باشیم و آن‌ها را مورد تغییر قرار دهیم.


Dependency Properties

خاصیت‌های وابستگی همان خاصیت‌ها یا property هایی هستند در ویندوزفرم با آن‌ها سر و کله می‌زدید ولی در اینجا تفاوت‌هایی با پراپرتی‌های قبلی وجود دارد که باعث ایجاد مزایای زیادی شده است.

اول اینکه
بر خلاف پراپرتی‌های ویندوز فرم که در خود فیلدهای تعیین شده همان کنترل ذخیره می‌شدند، در این روش کلید (نام پراپرتی) و مقدار آن داخل یک شیء دیکشنری قرار می‌گیرند که از شیء DependencyObject ارث بری شده است و این شیء والد یک متد با نام GetValue برای دریافت مقادیر دارد. مزیت این روش این است که بیخود و بی‌جهت مانند روش قبلی، ما فیلدهایی را تعریف نمی‌کنیم که شاید به نصف بیشتر آن‌ها، حتی نیازی نداریم. در این حالت تنها فیلدهایی از حافظه را دریافت و ذخیره می‌کنیم که واقعا به آن‌ها نیاز داریم. فیلدها یا مقادیر پیش فرض موقع ایجاد شیء در آن ذخیره می‌شوند.

دومین مزیت این روش خاصیت ارث بری مقادیر از عناصر بالاتر درخت منطقی است. موقعی که از طرف شما برای فرزندان این عنصر مقداری تعیین نشده باشد، سیستم به  سمت گره‌ها یا عناصر بالا یا والد حرکت می‌کند و اولین عنصری را که مقدارش تنظیم شده باشد، برای فرزندان در نظر می‌گیرد. به این استراتژی یافتن یک مقدار، استراتژی Resolution می‌گویند.

سومین مزیت آن وجود یک سیستم اعلان یا گزارش آنی است. در صورتی که شما یک تابع callback را برای یک پراپرتی ست نمایید، با تغییر این پراپرتی تابع معرفی شده صدا زده خواهد شد.

Value Resolution Strategy
همانطور که در بالا اشاره کردیم دریافت مقادیر یک کنترل از طریق یک استراتژی به اسم Resolution انجام می‌شود که طبق تصویر زیر از بالا به پایین بررسی می‌شود. در هر کدام از مراحل زیر اگر مقداری یافت شد، همان مقدار را انتخاب می‌کند. از متد SetValue هم برای درج مقدار استفاده می‌شود. برای مثال در مرحله‌ی سوم بررسی می‌شود که آیا کاربر برای کنترل مورد نظر مقداری را تنظیم کرده است یا خیر؛ اگر آری، پس از آن استفاده می‌کند و اگر پاسخ خیر بود، بررسی می‌کند آیا style برای آن موجود است که مقداری برایش تنظیم شده باشد یا خیر و الی آخر...

جادوی پشت صحنه

مقادیر پراپرتی‌ها در کلاسی استاتیک به اسم Dependency Property ذخیره می‌شوند که این ذخیره در حالت نام و مقدار است و مقدار آن شامل callback و مقدار پیش فرض است. شکل زیر نتیجه‌ی شکل دقیق‌تری را نسبت به قبلی در هنگام پیمایش درخت منطقی به سمت بالا، نشان می‌دهد.

نحوه‌ی تعریف یک خاصیت وابسته که باید به صورت ایستا تعریف شود به صورت زیر است و برای دریافت و درج مقدار جدید از یک پراپرتی معمولی کمک می‌گیریم:

// Dependency Property
public static readonly DependencyProperty CurrentTimeProperty = 
     DependencyProperty.Register( "CurrentTime", typeof(DateTime),
     typeof(MyClockControl), new FrameworkPropertyMetadata(DateTime.Now));
 
// .NET Property wrapper
public DateTime CurrentTime
{
    get { return (DateTime)GetValue(CurrentTimeProperty); }
    set { SetValue(CurrentTimeProperty, value); }
}
یک قانون در WPF وجود دارد و آن اینست که نام خاصیت‌های وابسته را با کلمه Property به پایان ببرید مثل CurrentTimeProperty.
در مورد خاصیت‌های وابسته و کدنویسی آن ها در مطالب آینده بیشتر بحث خواهیم کرد.

مطالب
تبدیل زیرنویس‌های خاص پلورال‌سایت به فرمت SRT
یک سری از دوره‌های پلورال‌سایت دارای زیرنویس هستند که تحت عنوان Transcript در کنار آن‌ها قرار گرفته‌اند:


این زیرنویس‌ها فرمت ویژه‌ای دارند:
                <li class="transcript-module">
                    Introduction to ASP.NET MVC 4
                    <ul>
                            <li class="transcript-clip" data-p="author=scott-allen&amp;name=mvc4-building-m1-intro&amp;mode=live&amp;clip=0&amp;course=mvc4-building"><a href="javascript:void(0)" onclick="LaunchPlayerWindow('http://pluralsight.com/training', 'author=scott-allen&amp;name=mvc4-building-m1-intro&amp;mode=live&amp;clip=0&amp;course=mvc4-building');">Introduction</a><br />
                                <div>
                                        <a href="javascript:void(0)" onclick="p(this);" data-s="1.636">Hi, this is Scott Allen and this is the first module in the course design</a>
                                </div>
                            </li>
                            <li class="transcript-clip" data-p="author=scott-allen&amp;name=mvc4-building-m1-intro&amp;mode=live&amp;clip=1&amp;course=mvc4-building"><a href="javascript:void(0)" onclick="LaunchPlayerWindow('http://pluralsight.com/training', 'author=scott-allen&amp;name=mvc4-building-m1-intro&amp;mode=live&amp;clip=1&amp;course=mvc4-building');">Web Platform Installer</a><br />
                                <div>
                                ...
در آن، هر li که دارای کلاسی به نام transcript-clip است، حاوی یک div می‌باشد و این div دارای تعدادی لینک است. این لینک‌ها توسط ویژگی datas آن‌ها که بیانگر زمان شروع گفتگو است، مشخص می‌شوند و همینطور الی آخر. بنابراین اگر بخواهیم برای آن‌ها ساختاری را تهیه کنیم، به کلاس‌های ذیل خواهیم رسید:
    public class TranscriptClip
    {
        public string Title { set; get; }
        public IList<TranscriptItem> TranscriptItems { set; get; }
    }

    public class TranscriptItem
    {
        public double StartTime { set; get; }
        public string Text { set; get; }
    }
هر li دارای کلاس transcript-clip، یک شیء TranscriptClip را تشکیل می‌دهد. هر شیء TranscriptClip می‌تواند داری چندین TranscriptItem باشد.
برای استخراج این اطلاعات، یکی از بهترین ابزارها، کتابخانه HTML Agility pack است که توسط آن می‌توان به liهای یاد شده دسترسی یافت:
 var nodes = doc.DocumentNode.SelectNodes("//li[@class='transcript-clip']/div");
و سپس اطلاعات آن‌ها را استخراج نمود.
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Globalization;
using System.IO;
using System.Linq;
using System.Text;
using System.Text.RegularExpressions;
using System.Web;
using HtmlAgilityPack;

namespace PluralsightTranscripts
{
    public class TranscriptClip
    {
        public string Title { set; get; }
        public IList<TranscriptItem> TranscriptItems { set; get; }
    }

    public class TranscriptItem
    {
        public double StartTime { set; get; }
        public string Text { set; get; }
    }

    public class ExtractSubtitle
    {
        public static void ConvertToSrt(string fileName)
        {
            var transcriptClips = extractItems(fileName);
            var itemNumber = 1;
            foreach (var item in transcriptClips)
            {
                transcriptClipToSrt(item, itemNumber);
                itemNumber++;
            }
        }

        private static void transcriptClipToSrt(TranscriptClip item, int itemNumber)
        {                        
            var count = item.TranscriptItems.Count;
            var srtFileContent = transcriptItemsToSrt(item.TranscriptItems, count);
            var fileName = removeIllegalCharacters(string.Format("{0}-{1}.srt", itemNumber.ToString("00"), item.Title));            
            File.WriteAllText(fileName, srtFileContent);
        }

        private static string transcriptItemsToSrt(IList<TranscriptItem> items, int count)
        {
            var lineNumber = 1;
            var sb = new StringBuilder();
            for (int row = 0; row < count; row++)
            {
                sb.AppendLine(lineNumber.ToString(CultureInfo.InvariantCulture));
                sb.AppendLine(getTimeLine(items, count, row));
                sb.AppendLine(items[row].Text);
                sb.AppendLine(string.Empty);
                lineNumber++;
            }
            return sb.ToString();            
        }

        private static string getTimeLine(IList<TranscriptItem> items, int count, int row)
        {
            var startTs = TimeSpan.FromSeconds(items[row].StartTime);
            var endTs = row + 1 < count ? TimeSpan.FromSeconds(items[row + 1].StartTime) : TimeSpan.FromSeconds(items[row].StartTime + 5);
            return string.Format("{0} --> {1}", timeSpanToString(startTs), timeSpanToString(endTs));
        }

        private static string timeSpanToString(TimeSpan lineTs)
        {
            return string.Format("{0}:{1}:{2},{3}", lineTs.Hours.ToString("D2"), lineTs.Minutes.ToString("D2"), lineTs.Seconds.ToString("D2"), lineTs.Milliseconds.ToString("D3"));
        }

        private static string removeIllegalCharacters(string fileName)
        {
            string regexSearch = string.Format("{0}{1}",
                                               new string(Path.GetInvalidFileNameChars()),
                                               new string(Path.GetInvalidPathChars()));
            var r = new Regex(string.Format("[{0}]", Regex.Escape(regexSearch)));
            return r.Replace(fileName, ".");
        }

        private static IList<TranscriptClip> extractItems(string fileName)
        {
            var htmlContent = File.ReadAllText(fileName);
            var results = new List<TranscriptClip>();

            var doc = new HtmlDocument
            {
                OptionCheckSyntax = true,
                OptionFixNestedTags = true,
                OptionAutoCloseOnEnd = true,
                OptionDefaultStreamEncoding = Encoding.UTF8
            };
            doc.LoadHtml(htmlContent);

            var nodes = doc.DocumentNode.SelectNodes("//li[@class='transcript-clip']/div");

            foreach (var node in nodes)
            {
                var itemsList = new List<TranscriptItem>();
                var title = node.ParentNode.ChildNodes.First(x => x.Name == "a").InnerText;

                foreach (var childNode in node.ChildNodes)
                {
                    if (childNode.Name != "a") continue;

                    var dataS = childNode.Attributes.First(x => x.Name == "data-s");
                    itemsList.Add(new TranscriptItem
                    {
                        StartTime = double.Parse(dataS.Value),
                        Text = HttpUtility.HtmlDecode(childNode.InnerText.Trim())
                    });
                }

                results.Add(new TranscriptClip { TranscriptItems = itemsList, Title = title });
            }

            return results;
        }
    }
}
اگر این اطلاعات را کنار هم قرار دهیم، به کلاس کمکی فوق خواهیم رسید. کار با گره‌های li شروع می‌شود. سپس در این گره‌ها، کلیه گره‌های a یا لینک‌ها، یافت شده و سپس dataS و متن آن‌ها استخراج می‌شوند. اگر این‌ها را نهایتا کنار هم قرار دهیم، می‌توان به فرمت SRT متداول که اکثر پخش کننده‌های فایل‌های تصویری قادر به پردازش آن‌ها هستند، رسید.
فرمت SRT ساختار ساده‌ای دارد. هر گفتگوی آن حداقل از سه سطر تشکیل می‌شود. سطر اول یک شماره خود افزاینده است. سطر دوم زمان شروع و پایان گفتگو را مشخص می‌کند و سطر سوم بیانگر متن گفتگو است. برای مثال:
 1
00:00:01,636 --> 00:00:05,616
Hi, this is Scott Allen and this is the first module in the course design

دریافت پروژه کامل این مطلب
PluralsightTranscripts.zip
مطالب
پیاده سازی Option یا Maybe در #C

Options یا Maybe در یک زبان تابعی مثل #F، نشان دهنده‌ی این است که شیء (Object) ممکن است وجود نداشته باشد(Null Reference) که یکی از مهمترین ویژگی‌های یک زبان شیءگرا مثل #C و یا Java محسوب می‌شودما برنامه نویس‌ها (اغلب) از هرچیزی که باعث کرش برنامه می‌شود، بیزاریم و برای اینکه برنامه کرش نکند، مجبور میشویم تمام کد‌های خود  را از Null Reference محافظت کنیم. تمام این مشکلات توسط Tony Hoare مخترع ALOGL است که تنها دلیل وجود Null References را سادگی پیاده سازی آن می‌داند و او این مورد را یک «خطای  میلیون دلاری» نامیده‌است. 

به این مثال توجه بفرمایید: 

public class User
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
    }

public class UserService : IUserService
    {
        private IList<User> _userData;

        public UserService()
        {
            _userData = new List<User>
            {
                new User {Id = 1,Name = "ali"},
                new User {Id = 2,Name = "Karim"}
            };
        }

        public User GetById(int id)
        {
            return _userData.FirstOrDefault(x => x.Id == id);
        }
    }  

public class UserController : Controller
    {
        private readonly IUserService _userService;

        public UserController(IUserService  userService)
        {
            _userService = userService;
        }
        public ActionResult Details(int id)
        {
            var user=_userService.GetById(3); // این متد ممکن است مقداری برگرداند و یا مقدار نال برگرداند                           
            if( user == null)
                 return HttpNotFound();    
            return View(user);  
        }
    }

این کدی است که ما برنامه نویسان به صورت متداولی با آن سروکار داریم. اما چه چیزی درباره این کد اشکال دارد؟

مشکل از آن جایی هست که ما نمی‌دانیم متد GetById مقداری را برمیگرداند و یا Null را بر می‌گرداند. این متد هرگاه که امکان برگرداندن Null وجود داشته باشد، خطای  NullReferenceException را در زمان اجرا بر می‌گرداند و همان طور که میدانید، به ازای هر شرطی که به برنامه اضافه میکنیم، پیچیدگی برنامه هم افزایش می‌یابد و کد خوانایی خود را از دست می‌دهد. تصور کنید دنیایی بدون NullReferenceException چه دنیایی زیبایی می‌بود؛ ولی متاسفانه این مورد از ویژگی‌های زبان #C است. خوشبختانه راه‌حل‌های برای حل NRE ارائه شده‌اند که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

ما می‌خواهیم متد GetById همیشه چیزی غیر از نال را برگرداند و یکی از راه‌هایی که ما را به این هدف می‌رساند این است که این متد یک توالی را برگرداند.

به نگاری جدید کد توجه بفرمایید:
public class UserService : IUserService
    {
        private IList<User> _userData;

        public UserService()
        {
            _userData = new List<User>
            {
                new User {Id = 1,Name = "ali"},
                new User {Id = 2,Name = "Karim"}
            };
        }

        public IEnumerable<User> GetById(int id)
        {
            var user = _userData.FirstOrDefault(x => x.Id == id);
            if (user == null) return new User[0];
            return new[] { user };
        }
    } 

اگر به امضای متد GetById توجه کنید، به جای اینکه User را برگرداند، این متد یک توالی از User را بر می‌گرداند و اگر در اینجا کاربری یافت شد، این توالی دارای یک المان خواهد بود و در غیر این صورت اگر User یافت نشد، این متد یک توالی را بر می‌گرداند که دارای هیچ المانی نیست. در ادامه اگر کلاینت بخواهد از متد GetById استفاده کند، به صورت زیر خواهد بود:

 public ActionResult Details(int id)
        {
            var user = _userService
                            .GetById(3)
                            .DefaultIfEmpty(new User())
                            .Single();
            return View(user);
        }

 متد GetById دارای دو وجه است و وجه مثبت آن این است که اگر مجموعه دارای مقداری باشد، هیچ مشکلی نیست؛ ولی اگر مجموعه دارای المانی نباشد، باید یک شیء را به صورت پیش فرض به آن اختصاص دهیم که این کار را با استفاده از متد DefualtIfEmpty انجام داده‌ایم. 

 در اول مقاله هم اشاره کردیم که  Maybe یا Options، مجموعه‌ای است که دارای یک المان و یا هیچ المانی است. اگر به امضای متد GetById توجه کنید، متوجه خواهید شد که این متد می‌تواند مجموعه‌ای را برگرداند و نمی‌تواند گارانتی کند که حتما مجموعه‌ای را بر می‌گرداند که دارای یک المان و یا هیچ باشد. برای حل این مشکل می‌توانیم از کلاس Option استفاده کنیم:

public class Option<T> : IEnumerable<T>
    {
        private readonly T[] _data;

        private Option(T[] data)
        {
            _data = data;
        }

        public static Option<T> Create(T element) => new Option<T>(new[] { element });

        public static Option<T> CreateEmpty() => new Option<T>(new T[0]);

        public IEnumerator<T> GetEnumerator() => ((IEnumerable<T>) _data).GetEnumerator();

        IEnumerator IEnumerable.GetEnumerator() => this.GetEnumerator();
    }

تنها دلیل استفاده از متد‌های Create و CreateEmpty این است که به خوانایی برنامه کمک کنیم؛ نه بیشتر. در ادامه اگر بخواهیم از کلاس option استفاده کنیم، به صورت زیر خواهد بود:

 public class UserService : IUserService
    {
       ...
       ...
       public Option<User> GetById(int id)
        {
            var user = _userData.FirstOrDefault(x => x.Id == id);
            return user == null ? Option<User>.CreateEmpty() : Option<User>.Create(user);
        }
    }

 public class UserController : Controller
    {
       ...
       ...
       public ActionResult Details(int id)
        {
            var user = _userService
                            .GetById(3)
                            .DefaultIfEmpty(new User())
                            .Single();
            return View(user);
        }
    }


چکیده:

مدیریت کردن References کار بسیار پیچیده‌ای است. قبل از آن که تلاش کنیم مقداری را برگردانیم و یا عملیاتی را بر روی آن انجام دهیم، اول باید مطمئن شویم که این شیء به جایی اشاره می‌کند. نمونه‌های متفاوتی از Option و یا Maybe را می‌توانید در اینترنت پیدا کنید که هدف نهایی آن‌ها، حذف NullReferenceException است و آشنایی با این ایده، شما را به دنیای برنامه نویسی تابعی در#C هدایت می‌کند.

مطالب
SASS #1

SASS چیست؟

SASS مخفف Syntactically Awesome Style Sheets است که توسط آقای Hampton Catlin طراحی و ایجاد شده است و همانند CoffeeScript که پس از کامپایل به جاوااسکریپت تبدیل می‌شد، SASS نیز پس از کامپایل به CSS تبدیل می‌شود. SASS با استفاده از متغیرها، mixins، ارث بری و قوانین تودرتو، CSS را با مهارت زیادی در بهترین حالت تولید می‌کند.

SASS باعث کمتر نوشتن کد CSS، سبب افزایش خوانایی و دستکاری کردن راحتتر و پویای آن می‌شود. این مساله راهی عالی برای نوشتن کدهای CSS کاربردی‌تر است و می‌تواند سرعت گردش کار هر توسعه دهنده و یا طراح وب را افزایش دهد.

وقتی اولین بار SASS عرضه شد، syntax آن تفاوت قابل توجهی با CSS داشت (پسوند فایل‌های آن SASS. است) که به جای نوشتن براکت‌ها، از تورفتگی استفاده می‌شد و دیگر نیازی به نوشتن ";" نبود. البته با عدم استقبال از این syntax مواجه شد و با عرضه‌ی نسخه 3 SASS، (که پسوند فایل‌های آن SCSS. است) syntax آن بسیار شبیه به CSS شد؛ البته با همه‌ی ویژگی‌های SASS.

برای مثال کد CSS زیر را می‌خواهیم به دو روش بنویسیم:

header {
     margin: 0;
     padding: 0;
     color: #fff;
}
با استفاده از روش SCSS. (روش جدید)
$color:  #fff;
header {
    margin: 0;
    padding:0;
    color: $color;
}
با استفاده از روش SASS. (روش قدیم)
$color: #fff
header
   margin: 0
   padding: 0
   color: $color
همانطور که مشاهده می‌کنید برای نوشتن مقدار color از متغیر color$ استفاده کردیم . در ادامه به قابلیت‌های SASS خواهیم پرداخت.

توجه: syntax ایی که در این سری آموزشی با آن کار می‌کنیم SCSS. است.

کامپایل کردن SASS

روش‌های مختلفی برای کامپایل فایل‌های SASS وجود دارند:
  • روش اصلی استفاده از SASS در Ruby است که پس از نصب Ruby و اجرای فرمان SASS ،gem install sass نصب می‌شود و برای کامپایل، اجرای فرمان زیر:
sass myfile.scss myfile.css
  • استفاده از برنامه‌های گرافیکی مانند Hammer , CodeKit و Compass.
  • استفاده از برنامه‌های رایگان مانند libsass که با یک کامپایلر سریع نوشته شده با ++C/C است و همچنین می‌توانید libsass را از طریق NPM با node-sass   نصب کنید.
npm install node-sass
نکته: در صورتیکه می‌خواهید با استفاده از Ruby کار کامپایل را انجام دهید در هنگام نصب Ruby گزینه‌ی "Add Ruby executables to your PATH" را تیک بزنید.

خب سوالی که ممکن است برای شما پیش آمده باشد این است که باید از کدام یک از این روش‌ها را استفاده کنیم؟
بستگی به این دارد که شما چه کاری را می‌خواهید انجام دهید.
  • در صورتیکه بر روی یک پروژه‌ی بزرگ با میزان کد زیاد کار می‌کنید، استفاده از Ruby SASS، کمی کند کار کامپایل را انجام می‌دهد.
  • اگر بخواهید از libsass استفاده کنید، این مسئله وجود دارد که به طور %100 با قابلیت‌های Ruby SASS برابری ندارد.
  • در صورتیکه نمی‌خواهید از command line استفاده کنید، برنامه‌های گرافیکی گزینه‌ای عالی هستند. شما می‌توانید طوری تنظیم کنید که تمامی تغییراتی که در فایل SASS انجام می‌شود، به صورت خودکار کار کامپایل انجام شود.
  • اگر هم فقط می‌خواهید کدی را که نوشته‌اید تست کنید، می‌توانید از ابزارهای آنلاین مانند SassMeister استفاده کنید.
مطالب
آشنایی با آزمایش واحد (unit testing) در دات نت، قسمت 1

آزمایش واحد چیست؟

آزمایش واحد (unit testing) هنر و تمرین بررسی صحت عملکرد قطعه‌ای از کد (که در اینجا واحد نامیده شده است)، به وسیله کدهای دیگری است که توسط برنامه نویس نوشته خواهند شد. عموما این آزمایش‌ها جهت بررسی یک متد تهیه می‌شوند. در این مرحله باید درنظر داشت که هدف، بررسی کارآیی نرم افزار نیست. هدف این است که بررسی کنیم آیا قطعه کد جدیدی که به برنامه اضافه شده است درست کار می‌کند و آیا هدف اصلی از توسعه آن‌را برآورده می‌سازد؟
برای مثال متدی را توسعه داده‌اید که آدرس یک دومین را از آدرس اینترنتی دریافت شده، جدا می‌سازد. با استفاده از آزمایشات واحد متعدد می‌توان از صحت عملکرد آن اطمینان حاصل کرد.


اهمیت و مزایای آزمایش واحد کدامند؟

  • کامپایل شدن کد به معنای صحت عملکرد آن نیست. حتما نیاز به روش‌هایی برای آزمایش سیستم وجود دارد. صرفا به شما حقوق داده نمی‌شود که کد بنویسید. به شما حقوق داده می‌شود که کد قابل اجرایی را تهیه کنید.
  • نوشتن آزمایش‌های واحد به تولید کدهایی با کیفیت بالا در دراز مدت منجر خواهد شد. برای نمونه فرض کنید سیستمی را توسعه داده‌اید. امروز کارفرما از شما خواسته است که قابلیت جدیدی را به برنامه اضافه کنید. برای اعمال این تغییرات برای مثال نیاز است تا قسمتی از کدهای موجود تغییر کند، همچنین کلاس‌ها و متدهای جدیدی نیز به برنامه افزوده گردند. پس از انجام درخواست رسیده، چگونه می‌توانید اطمینان حاصل کنید که قسمت‌های پیشین سیستم که تا همین چند لحظه پیش کار می‌کردند، اکنون نیز همانند قبل کار می‌کنند؟ حجم کدهای نوشته شده بالا است. آزمایش دستی تک تک موارد شاید دیگر از لحاظ زمانی مقدور نباشد. آزمایش واحد روشی است برای اطمینان حاصل کردن از اینکه هنگام تحویل کار به کارفرما مرتبا سرخ و سفید نشویم! به این صورت عملیات refactoring کدهای موجود بدون ترس و لرز انجام خواهد شد، چون بلافاصله می‌توانیم آزمایشات قبلی را اجرا کرده و از صحت عملکرد سیستم اطمینان حاصل نمائیم. بدون اینکه در زمان تحویل برنامه در هنگام بروز خطا بگوئیم : "این غیرممکنه!"
  • روال‌های آزمایشات صورت گرفته در آینده تبدیل به مرجع مهمی جهت درک چگونگی عملکرد قسمت‌های مختلف سیستم خواهند شد. چگونه فراخوانی شده‌اند، چگونه باید به آن‌ها مقداری را ارجاع داد و امثال آن.
  • با استفاده از آزمایش‌های واحد، بدترین حالات ممکن را قبل از وقوع می‌توان در نظر گرفت و بررسی کرد.
  • نوشتن آزمایش‌های واحد در حین کار، برنامه نویس را وادار می‌کند که کار خود را به واحدهای کوچکتری که قابلیت بررسی مستقلی دارند، بشکند. برای مثال فرض کنید متدی را توسعه داده‌اید که پس از انجام سه عملیات مختلف بر روی یک رشته، خروجی خاصی را ارائه می‌دهد. هنگام آزمایش این متد چگونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که کدام قسمت سبب شکست آزمایش شده است؟ به همین جهت برنامه نویس جهت ساده‌تر کردن آزمایشات، مجبور خواهد شد که کد خود را به قسمت‌های مستقل کوچکتری تقسیم کند.
  • با توجه به امکان اجرای خودکار این آزمایشات، به عنوان جزئی ایده‌آل از پروسه تولید نرم افزار محسوب می‌شوند.


حد و مرز یک آزمایش واحد کجاست؟

آزمایش شما، آزمایش واحد نامیده نخواهد شد اگر:
  • با دیتابیس سر و کار داشته باشد.
  • با شبکه در ارتباط باشد.
  • با فایل‌ها کار کند.
  • نیاز به تمهیدات ویژه‌ای برای اجرای آن وجود داشته باشد. مثلا وجود یک فایل config برای اجرای آن ضروری باشد.
  • همراه و همزمان با سایر کدهای آزمایش‌های واحد شما قابل اجرا نباشد.
برای مثال اگر یکی از متدهای شما بزرگترین عدد یک لیست را از دیتابیس دریافت می‌کند، در متدی که برای آزمایش واحد آن تهیه خواهید کرد نباید هیچگونه کدی جهت برقراری ارتباط با دیتابیس نوشته شود.
این امر سبب سریع‌تر اجرا شدن آزمایشات واحد خواهند شد و در آینده شما را از انجام آن به‌دلیل کند بودن روند انجام آزمایشات، منصرف نخواهد کرد. همچنین تغییرات انجام شده در لایه دسترسی به داده‌ها سبب غیرمعتبر شدن این نوع آزمایشات نخواهند شد. به بیان دیگر وظیفه متد آزمایش واحد، اتصال به دیتابیس یا شبکه و یا خواندن اطلاعات از یک فایل نیست.

ادامه دارد...

مطالب
ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 22 - توزیع برنامه توسط IIS
روش کار برنامه‌های ASP.NET Core در IIS کاملا متفاوت است با تمام نگارش‌های پیشین ASP.NET؛ از این جهت که برنامه‌های ASP.NET Core در اصل یک برنامه‌ی متکی به خود از نوع Console می‌باشند. به همین جهت برای هاست شدن نیازی به IIS ندارند. این نوع برنامه‌ها به همراه یک self-hosted Web server ارائه می‌شوند (به نام Kestrel) و این وب سرور توکار است که تمام درخواست‌های رسیده را دریافت و پردازش می‌کند. هرچند در اینجا می‌توان از IIS صرفا به عنوان یک «front end proxy» استفاده کرد؛ از این جهت که Kestrel تنها یک وب سرور خام است و تمام امکانات و افزونه‌های مختلف IIS را شامل نمی‌شود.
بر روی ماشین‌های ویندوزی و ویندوزهای سرور، استفاده‌ی از IIS به عنوان پروکسی درخواست‌ها و ارسال آن‌ها به Kestrel، روش توصیه شده‌است؛ از این جهت که حداقل قابلیت‌هایی مانند «port 80/443 forwarding»، مدیریت طول عمر برنامه، مدیریت مجوزهای SLL آن و خیلی از موارد دیگر توسط Kestrel پشتیبانی نمی‌شود.


معماری پردازش نگارش‌های پیشین ASP.NET در IIS


در نگارش‌های پیشین ASP.NET، همه چیز داخل پروسه‌‌ای به نام w3wp.exe و یا IIS Worker Process پردازش می‌شود که در اصل چیزی نیست بجز همان IIS Application Pool. این AppPoolها، برنامه‌های ASP.NET شما را هاست می‌کنند و همچنین سبب وهله سازی و اجرای آن‌ها نیز خواهند شد.
در اینجا درایور http.sys ویندوز، درخواست‌های رسیده را دریافت کرده و سپس آن‌ها را به سمت سایت‌هایی نگاشت شده‌ی به AppPoolهای مشخص، هدایت می‌کند.


معماری پردازش برنامه‌های ASP.NET Core در IIS

روش اجرای برنامه‌های ASP.NET Core با نگارش‌های پیشین آن‌ها کاملا متفاوت هستند؛ از این جهت که داخل پروسه‌ی w3wp.exe اجرا نمی‌شوند. این برنامه‌ها در یک پروسه‌ی مجزای کنسول خارج از پروسه‌ی w3wp.exe اجرا می‌شوند و حاوی وب سرور توکاری به نام کسترل (Kestrel) هستند.


 این وب سرور، وب سروری است تماما دات نتی و به شدت برای پردازش تعداد بالای درخواست‌ها بهینه سازی شده‌است؛ تا جایی که کارآیی آن در این یک مورد چند 10 برابر IIS است. هرچند این وب سرور فوق العاده سریع است، اما «تنها» یک وب سرور خام است و به همراه سرویس‌های مدیریت وب، مانند IIS نیست.


در تصویر فوق مفهوم «پروکسی» بودن IIS را در حین پردازش برنامه‌های ASP.NET Core بهتر می‌توان درک کرد. ابتدا درخواست‌های رسیده به IIS می‌رسند و سپس IIS آن‌ها را به طرف Kestrel هدایت می‌کند.
برنامه‌های ASP.NET Core، برنامه‌های کنسول متکی به خودی هستند که توسط دستور خط فرمان dotnet اجرا می‌شوند. این اجرا توسط ماژولی ویژه به نام AspNetCoreModule در IIS انجام می‌شود.


همانطور که در تصویر نیز مشخص است، AspNetCoreModule یک ماژول بومی IIS است و هنوز برای اجرا نیاز به IIS Application Pool دارد؛ با این تفاوت که در تنظیم AppPoolهای برنامه‌های ASP.NET Core، باید NET CLR Version. را به No managed code تنظیم کرد.


اینکار از این جهت صورت می‌گیرد که IIS در اینجا تنها نقش یک پروکسی هدایت درخواست‌ها را به پروسه‌ی برنامه‌ی حاوی وب سرور Kestrel، دارد و کار آن وهله سازی NET Runtime. نیست. کار AspNetCoreModule این است که با اولین درخواست رسیده‌ی به برنامه‌ی شما، آن‌را بارگذاری کند. سپس درخواست‌های رسیده را دریافت و به سمت برنامه‌ی ASP.NET Core شما هدایت می‌کند (به این عملیات reverse proxy هم می‌گویند).


اگر دقت کرده باشید، برنامه‌های ASP.NET Core، هنوز دارای فایل web.config ایی با محتوای ذیل هستند:
<?xml version="1.0" encoding="utf-8"?>
<configuration>
  <system.webServer>
    <handlers>
      <add name="aspNetCore" path="*" verb="*"
           modules="AspNetCoreModule" resourceType="Unspecified"/>
    </handlers>
    <aspNetCore processPath="%LAUNCHER_PATH%"
                arguments="%LAUNCHER_ARGS%" stdoutLogEnabled="false"
                stdoutLogFile=".\logs\stdout" forwardWindowsAuthToken="false"/>
  </system.webServer>
</configuration>
توسط این تنظیمات است که AspNetCoreModule فایل‌های dll برنامه‌ی شما را یافته و سپس برنامه را به عنوان یک برنامه‌ی کنسول بارگذاری می‌کند (با توجه به اینکه حاوی کلاس Program و متد Main هستند).
یک نکته: در زمان publish برنامه، تنظیم و تبدیل مقادیر LAUNCHER_PATH و LAUNCHER_ARGS به معادل‌های اصلی آن‌ها صورت می‌گیرد (در ادامه مطلب بحث خواهد شد).


آیا واقعا هنوز نیازی به استفاده‌ی از IIS وجود دارد؟

هرچند می‌توان Kestrel را توسط یک IP و پورت مشخص، عمومی کرد و استفاده نمود، اما حداقل در ویندوز چنین توصیه‌ای نمی‌شود و بهتر است از IIS به عنوان یک front end proxy استفاده کرد؛ به این دلایل:
- اگر می‌خواهید چندین برنامه را بر روی یک وب سرور که از طریق پورت‌های 80 و 443 ارائه می‌شوند داشته باشید، نمی‌توانید از Kestrel  به صورت مستقیم استفاده کنید؛ زیرا از مفهوم host header routing که قابلیت ارائه‌ی چندین برنامه را از طریق پورت 80 و توسط یک IP میسر می‌کند، پشتیبانی نمی‌کند. برای اینکار نیاز به IIS و یا در حقیقت درایور http.sys ویندوز است.
- IIS خدمات قابل توجهی را به برنامه‌ی شما ارائه می‌کند. برای مثال با اولین درخواست رسیده، به صورت خودکار آن‌را اجرا و بارگذاری می‌کند؛ به همراه تمام مدیریت‌های پروسه‌ای که در اختیار برنامه‌های ASP.NET در طی سالیان سال قرار داشته‌است. برای مثال اگر پروسه‌ی برنامه‌ی شما در اثر استثنایی کرش کرد، دوباره با درخواست بعدی رسیده، حتما برنامه را بارگذاری و آماده‌ی خدمات دهی مجدد می‌کند.
- در اینجا می‌توان تنظیمات SSL را بر روی IIS انجام داد و سپس درخواست‌های معمولی را به Kestrel  ارسال کرد. به این ترتیب با یک مجوز می‌توان چندین برنامه‌ی Kestrel را مدیریت کرد.
- IISهای جدید به همراه ماژول‌های بومی بسیار بهینه و کم مصرفی برای مواردی مانند gzip compression of static content, static file caching, Url Rewriting هستند که با فعال سازی آن‌ها می‌توان از این قابلیت‌ها، در برنامه‌های ASP.NET Core نیز استفاده کرد.


نحوه‌ی توزیع برنامه‌های ASP.NET Core به IIS

روش اول: استفاده از دستور خط فرمان dotnet publish

برای این منظور به ریشه‌ی پروژه‌ی خود وارد شده و دستور dotnet publish را با توجه به پارامترهای ذیل اجرا کنید:
 dotnet publish --framework netcoreapp1.0 --output "c:\temp\mysite" --configuration Release
در اینجا برنامه کامپایل شده و همچنین مراحلی که در فایل project.json نیز ذکر شده‌اند، اعمال می‌شود. برای مثال در اینجا پوشه‌ها و فایل‌هایی که در قسمت include ذکر شده‌اند به خروجی کپی خواهند شد. همچین در قسمت scripts تمام مراحل ذکر شده مانند یکی کردن و فشرده سازی اسکریپت‌ها نیز انجام خواهد شد. قسمت postpublish تنها کاری را که انجام می‌دهد، ویرایش فایل web.config برنامه و تنظیم LAUNCHER_PATH و LAUNCHER_ARGS آن به مقادیر واقعی آن‌ها است.
{

    "publishOptions": {
        "include": [
            "wwwroot",
            "Features",
            "appsettings.json",
            "web.config"
        ]
    },
 
    "scripts": {
        "precompile": [
            "dotnet bundle"
        ],
        "prepublish": [
            //"bower install"
        ],
        "postpublish": [ "dotnet publish-iis --publish-folder %publish:OutputPath% --framework %publish:FullTargetFramework%" ]
    }
}
و در نهایت اگر به پوشه‌ی output ذکر شده‌ی در فرمان فوق مراجعه کنید، این خروجی نهایی است که باید به صورت دستی به وب سرور خود برای اجرا انتقال دهید که به همراه تمام DLLهای مورد نیاز برای برنامه نیز هست.


پس از انتقال این فایل‌ها به سرور، مابقی مراحل آن مانند قبل است. یک Application جدید تعریف شده و سپس ابتدا مسیر آن مشخص می‌شود و نکته‌ی اصلی، انتخاب AppPool ایی است که پیشتر شرح داده شد:


برنامه‌های ASP.NET Core باید به AppPool ایی تنظیم شوند که NET CLR Version. آن‌ها No Managed Code است. همچنین بهتر است به ازای هر برنامه‌ی جدید یک AppPool مجزا را ایجاد کنید تا کرش یک برنامه تاثیر منفی را بر روی برنامه‌ی دیگری نگذارد.

روش دوم: استفاده از ابزار Publish خود ویژوال استودیو

اگر علاقمند هستید که روش خط فرمان فوق را توسط ابزار publish ویژوال استودیو انجام دهید، بر روی پروژه در solution explorer کلیک راست کرده و گزینه‌ی publish را انتخاب کنید. در صفحه‌ای که باز می‌شود، بر روی گزینه‌ی custom کلیک کرده و نامی را وارد کنید. از این نام پروفایل، جهت ساده سازی مراحل publish، در دفعات آتی فراخوانی آن استفاده می‌شود.


در صفحه‌ی بعدی اگر گزینه‌ی file system را انتخاب کنید، دقیقا همان مراحل روش اول تکرار می‌شوند:


سپس می‌توانید فریم ورک برنامه و نوع ارائه را مشخص کنید:


و در آخر کار، Publish به این پوشه‌ی مشخص شده که به صورت پیش فرض در ذیل پوشه‌ی bin برنامه‌است، صورت می‌گیرد.


روش عیب یابی راه اندازی اولیه‌ی برنامه‌های ASP.NET Core

در اولین سعی در اجرای برنامه‌ی ASP.NET Core بر روی IIS به این خطا رسیدم:


در event viewer ویندوز چیزی ثبت نشده بود. اولین کاری را که در این موارد می‌توان انجام داد به این صورت است. از طریق خط فرمان به پوشه‌ی publish برنامه وارد شوید (همان پوشه‌ای که توسط IIS عمومی شده‌است). سپس دستور dotnet prog.dll را صادر کنید. در اینجا prog.dll نام dll اصلی برنامه یا همان نام پروژه است:


همانطور که مشاهده می‌کنید، برنامه به دنبال پوشه‌ی bower_components ایی می‌گردد که کار publish آن انجام نشده‌است (این پوشه در تنظیمات آغازین برنامه عمومی شده‌است و در لیست include قسمت publishOptions فایل project.json فراموش شده‌است).

روش دوم، فعال سازی stdoutLogEnabled موجود در فایل وب کانفیگ، به true است. در اینجا web.config نهایی تولیدی توسط عملیات publish را مشاهده می‌کنید که در آن پارامترهای  processPath و arguments مقدار دهی شده‌اند (همان قسمت postpublish فایل project.json). در اینجا مقدار stdoutLogEnabled به صورت پیش فرض false است. اگر true شود، همان خروجی تصویر فوق را در پوشه‌ی logs خواهید یافت:

<?xml version="1.0" encoding="utf-8"?>
<configuration>
  <system.webServer>
    <handlers>
      <add name="aspNetCore" path="*" verb="*" modules="AspNetCoreModule" resourceType="Unspecified" />
    </handlers>
    <aspNetCore processPath="dotnet" arguments=".\Core1RtmEmptyTest.dll" stdoutLogEnabled="true" stdoutLogFile=".\logs\stdout" forwardWindowsAuthToken="false" />
  </system.webServer>
</configuration>
البته اگر کاربر منتسب به AppPool برنامه، دسترسی نوشتن در این پوشه را نداشته باشد، خطای ذیل را در event viewer ویندوز مشاهده خواهید کرد:
 Warning: Could not create stdoutLogFile \\?\D:\Prog\1395\Core1RtmEmptyTest\src\Core1RtmEmptyTest\bin\Release\PublishOutput\logs\stdout_10064_201672893654.log, ErrorCode = -2147024893.
همچنین پوشه‌ی logs را هم باید خودتان از پیش ایجاد کنید. به عبارتی کاربر منتسب به AppPool برنامه باید دسترسی نوشتن در پوشه‌ی logs واقع در ریشه‌ی برنامه را داشته باشد. این کاربر  IIS AppPool\DefaultAppPool نام دارد.



حداقل‌های یک هاست ویندوزی که می‌خواهد برنامه‌های ASP.NET Core را ارائه دهد

پس از نصب IIS، نیاز است ASP.NET Core Module نیز نصب گردد. برای این‌کار اگر بسته‌ی NET Core Windows Server Hosting. را نصب کنید، کافی است:
https://go.microsoft.com/fwlink/?LinkId=817246

این بسته به همراه NET Core Runtime, .NET Core Library. و ASP.NET Core Module است. همچنین همانطور که عنوان شد، برنامه‌های ASP.NET Core باید به AppPool ایی تنظیم شوند که NET CLR Version. آن‌ها No Managed Code است. این‌ها حداقل‌های راه اندازی یک برنامه‌ی ASP.NET Core بر روی سرورهای ویندوزی هستند.


هنوز فایل app_offline.htm نیز در اینجا معتبر است

یکی از خواص ASP.NET Core Module، پردازش فایل خاصی است به نام app_offline.htm. اگر این فایل را در ریشه‌ی سایت قرار دهید، برنامه پردازش تمام درخواست‌های رسیده را قطع خواهد کرد و سپس پروسه‌ی برنامه خاتمه می‌یابد. هر زمانیکه این فایل حذف شد، مجددا با درخواست بعدی رسیده، برنامه آماده‌ی پاسخگویی می‌شود.
مطالب
استفاده از چندین بانک اطلاعاتی به صورت همزمان در EF Code First
یکی از روش‌های تهیه‌ی برنامه‌های چند مستاجری، ایجاد بانک‌های اطلاعاتی مستقلی به ازای هر مشتری است؛ یا نمونه‌ی دیگر آن، برنامه‌هایی هستند که اطلاعات هر سال را در یک بانک اطلاعاتی جداگانه نگه‌داری می‌کنند. در ادامه قصد داریم، نحوه‌ی کار با این بانک‌های اطلاعاتی را به صورت همزمان، توسط EF Code first و در حالت استفاده از الگوی واحد کار و تزریق وابستگی‌ها، به همراه فعال سازی خودکار مباحث migrations و به روز رسانی ساختار تمام بانک‌های اطلاعاتی مورد استفاده، بررسی کنیم.


مشخص سازی رشته‌های متفاوت اتصالی

فرض کنید برنامه‌ی جاری شما قرار است از دو بانک اطلاعاتی مشخص استفاده کند که تعاریف رشته‌های اتصالی آن‌ها در وب کانفیگ به صورت ذیل مشخص شده‌اند:
  <connectionStrings>
    <clear />
    <add name="Sample07Context" connectionString="Data Source=(local);Initial Catalog=TestDbIoC;Integrated Security = true" providerName="System.Data.SqlClient" />
    <add name="Database2012" connectionString="Data Source=(local);Initial Catalog=testdb2012;Integrated Security = true" providerName="System.Data.SqlClient" />
  </connectionStrings>
البته، ذکر این مورد کاملا اختیاری است و می‌توان رشته‌های اتصالی را به صورت پویا نیز در زمان اجرا مشخص و مقدار دهی کرد.


تغییر Context برنامه جهت پذیرش رشته‌های اتصالی پویای قابل تغییر در زمان اجرا

اکنون که قرار است کاربران در حین ورود به برنامه، بانک اطلاعاتی مدنظر خود را انتخاب کنند و یا سیستم قرار است به ازای کاربری خاص، رشته‌ی اتصالی خاص او را به Context ارسال کند، نیاز است Context برنامه را به صورت ذیل تغییر دهیم:
using System.Collections.Generic;
using System.Data.Entity;
using System.Linq;
using EF_Sample07.DomainClasses;
 
namespace EF_Sample07.DataLayer.Context
{
    public class Sample07Context : DbContext, IUnitOfWork
    {
        public DbSet<Category> Categories { set; get; }
        public DbSet<Product> Products { set; get; }
 
        /// <summary>
        /// It looks for a connection string named Sample07Context in the web.config file.
        /// </summary>
        public Sample07Context()
            : base("Sample07Context")
        {
        }
 
        /// <summary>
        /// To change the connection string at runtime. See the SmObjectFactory class for more info.
        /// </summary>
        public Sample07Context(string connectionString)
            : base(connectionString)
        {
            //Note: defaultConnectionFactory in the web.config file should be set.
        }
 
 
        public void SetConnectionString(string connectionString)
        {
            this.Database.Connection.ConnectionString = connectionString;
        }
    }
}
در اینجا دو متد سازنده را مشاهده می‌کنید. سازنده‌ی پیش فرض، از رشته‌ای اتصالی با نامی مساوی Sample07Context استفاده می‌کند و سازنده‌ی دوم، امکان پذیرش یک رشته‌ی اتصالی پویا را دارد. مقدار پارامتر ورودی آن می‌تواند نام رشته‌ی اتصالی و یا حتی مقدار کامل رشته‌ی اتصالی باشد. حالت پذیرش نام رشته‌ی اتصالی زمانی مفید است که همانند مثال ابتدای بحث، این نام‌ها را پیشتر در فایل کانفیگ برنامه ثبت کرده باشید و حالت پذیرش مقدار کامل رشته‌ی اتصالی، جهت مقدار دهی پویای آن بدون نیاز به ثبت اطلاعاتی در فایل کانفیگ برنامه مفید است.

یک متد دیگر هم در اینجا در انتهای کلاس به نام SetConnectionString تعریف شده‌است. از این متد در حین ورود کاربر به سایت می‌توان استفاده کرد. برای مثال حداقل دو نوع طراحی را می‌توان درنظر گرفت:
الف) کاربر با برنامه‌ای کار می‌کند که به ازای سال‌های مختلف، بانک‌های اطلاعاتی مختلفی دارد و در ابتدای ورود، یک drop down انتخاب سال کاری برای او درنظر گرفته شده‌است (علاوه بر سایر ورودی‌های استانداردی مانند نام کاربری و کلمه‌ی عبور). در این حالت بهتر است متد SetConnectionString نام رشته‌ی اتصالی را بر اساس سال انتخابی، در حین لاگین دریافت کند که اطلاعات آن در فایل کانفیگ سایت پیشتر مشخص شده‌است.
ب) کاربر یا مشتری پس از ورود به سایت، نیاز است صرفا از بانک اطلاعاتی خاص خودش استفاده کند. بنابراین اطلاعات تعریف کاربران و مشتری‌ها در یک بانک اطلاعاتی مجزا قرار دارند و پس از لاگین، نیاز است رشته‌ی اتصالی او به صورت پویا از بانک اطلاعاتی خوانده شده و سپس توسط متد SetConnectionString تنظیم گردد.


مدیریت سشن‌های رشته‌ی اتصالی جاری

پس از اینکه کاربر، در حین ورود مشخص کرد که از چه بانک اطلاعاتی قرار است استفاده کند و یا اینکه برنامه بر اساس اطلاعات ثبت شده‌ی او تصمیم‌گیری کرد که باید از کدام رشته‌ی اتصالی استفاده کند، نگهداری این رشته‌ی اتصالی نیاز به سشن دارد تا به ازای هر کاربر متصل به سایت منحصربفرد باشد. در مورد مدیریت سشن‌ها در برنامه‌های وب، از نکات مطرح شده‌ی در مطلب «مدیریت سشن‌ها در برنامه‌های وب به کمک تزریق وابستگی‌ها» استفاده خواهیم کرد:
using System;
using System.Threading;
using System.Web;
using EF_Sample07.DataLayer.Context;
using EF_Sample07.ServiceLayer;
using StructureMap;
using StructureMap.Web;
using StructureMap.Web.Pipeline;
 
namespace EF_Sample07.IoCConfig
{
    public static class SmObjectFactory
    {
        private static readonly Lazy<Container> _containerBuilder =
            new Lazy<Container>(defaultContainer, LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication);
 
        public static IContainer Container
        {
            get { return _containerBuilder.Value; }
        }
 
        public static void HttpContextDisposeAndClearAll()
        {
            HttpContextLifecycle.DisposeAndClearAll();
        }
 
        private static Container defaultContainer()
        {
            return new Container(ioc =>
            {
                // session manager setup
                ioc.For<ISessionProvider>().Use<DefaultWebSessionProvider>();
                ioc.For<HttpSessionStateBase>()
                   .Use(ctx => new HttpSessionStateWrapper(HttpContext.Current.Session));
 
                ioc.For<IUnitOfWork>()
                   .HybridHttpOrThreadLocalScoped()
                   .Use<Sample07Context>()
                    // Remove these 2 lines if you want to use a connection string named Sample07Context, defined in the web.config file.
                   .Ctor<string>("connectionString")
                   .Is(ctx => getCurrentConnectionString(ctx));
 
                ioc.For<ICategoryService>().Use<EfCategoryService>();
                ioc.For<IProductService>().Use<EfProductService>();
 
                ioc.For<ICategoryService>().Use<EfCategoryService>();
                ioc.For<IProductService>().Use<EfProductService>();
 
                ioc.Policies.SetAllProperties(properties =>
                {
                    properties.OfType<IUnitOfWork>();
                    properties.OfType<ICategoryService>();
                    properties.OfType<IProductService>();
                    properties.OfType<ISessionProvider>();
                });
            });
        }
 
        private static string getCurrentConnectionString(IContext ctx)
        {
            if (HttpContext.Current != null)
            {
                // this is a web application
                var sessionProvider = ctx.GetInstance<ISessionProvider>();
                var connectionString = sessionProvider.Get<string>("CurrentConnectionString");
                if (string.IsNullOrWhiteSpace(connectionString))
                {
                    // It's a default connectionString.
                    connectionString = "Database2012";
                    // this session value should be set during the login phase
                    sessionProvider.Store("CurrentConnectionStringName", connectionString);
                }
 
                return connectionString;
            }
            else
            {
                // this is a desktop application, so you can store this value in a global static variable.
                return "Database2012";
            }
        }
    }
}
در اینجا نحوه‌ی پویا سازی تامین رشته‌ی اتصالی را مشاهده می‌کنید. در مورد اینترفیس ISessionProvider و کلاس پایه HttpSessionStateBase پیشتر در مطلب «مدیریت سشن‌ها در برنامه‌های وب به کمک تزریق وابستگی‌ها» بحث شد.
نکته‌ی مهم این تنظیمات، قسمت مقدار دهی سازنده‌ی کلاس Context برنامه به صورت پویا توسط IoC Container جاری است. در اینجا هر زمانیکه قرار است وهله‌ای از Sample07Context ساخته شود، از سازنده‌ی دوم آن که دارای پارامتری به نام connectionString است، استفاده خواهد شد. همچنین مقدار آن به صورت پویا از متد getCurrentConnectionString که در انتهای کلاس تعریف شده‌است، دریافت می‌گردد.
در این متد ابتدا مقدار HttpContext.Current بررسی شده‌است. این مقدار اگر نال باشد، یعنی برنامه‌ی جاری یک برنامه‌ی دسکتاپ است و مدیریت رشته‌ی اتصالی جاری آن‌را توسط یک خاصیت Static یا Singleton تعریف شده‌ی در برنامه نیز می‌توان تامین کرد. از این جهت که در هر زمان، تنها یک کاربر در App Domain جاری برنامه‌ی دسکتاپ می‌تواند وجود داشته باشد و Singleton یا Static تعریف شدن اطلاعات رشته‌ی اتصالی، مشکلی را ایجاد نمی‌کند. اما در برنامه‌های وب، چندین کاربر در یک App Domain به سیستم وارد می‌شوند. به همین جهت است که مشاهده می‌کنید در اینجا از تامین کننده‌ی سشن، برای نگهداری اطلاعات رشته‌ی اتصالی جاری کمک گرفته شده‌است.

کلید این سشن نیز در این مثال مساوی CurrentConnectionStringName تعریف شده‌است. بنابراین در حین لاگین موفقیت آمیز کاربر، دو مرحله‌ی زیر باید طی شوند:
 sessionProvider.Store("CurrentConnectionString", "Sample07Context");
uow.SetConnectionString(WebConfigurationManager.ConnectionStrings[_sessionProvider.Get<string>("CurrentConnectionString")].ConnectionString);
ابتدا باید سشن CurrentConnectionStringName به بانک اطلاعاتی انتخابی کاربر تنظیم شود. برای نمونه در این مثال خاص، از نام رشته‌ی اتصالی مشخص شده‌ی در وب کانفیگ برنامه (مثال ابتدای بحث) به نام Sample07Context استفاده شده‌است.
سپس از متد SetConnectionString برای خواندن مقدار نام مشخص شده در سشن CurrentConnectionStringName کمک گرفته‌ایم. هرچند سازنده‌ی کلاس Context برنامه، هر دو حالت استفاده از نام رشته‌ی اتصالی و یا مقدار کامل رشته‌ی اتصالی را پشتیبانی می‌کند، اما خاصیت this.Database.Connection.ConnectionString تنها رشته‌ی کامل اتصالی را می‌پذیرد (بکار رفته در متد SetConnectionString).

تا اینجا کار پویا سازی انتخاب و استفاده از رشته‌ی اتصالی برنامه به پایان می‌رسد. هر زمانیکه قرار است Context برنامه توسط IoC Container نمونه سازی شود، به متد getCurrentConnectionString رجوع کرده و مقدار رشته‌ی اتصالی را از سشن تنظیم شده‌‌ای به نام CurrentConnectionStringName دریافت می‌کند. سپس از مقدار آن جهت مقدار دهی سازنده‌ی دوم کلاس Context استفاده خواهد کرد.


مدیریت migrations خودکار برنامه در حالت استفاده از چندین بانک اطلاعاتی

یکی از مشکلات کار با برنامه‌های چند دیتابیسی، به روز رسانی ساختار تمام بانک‌های اطلاعاتی مورد استفاده، پس از تغییری در ساختار مدل‌های برنامه است. از این جهت که اگر تمام بانک‌های اطلاعاتی به روز نشوند، کوئری‌های جدید برنامه که از خواص و فیلدهای جدید استفاده می‌کنند، دیگر کار نخواهند کرد. پویا سازی اعمال این تغییرات را می‌توان به صورت ذیل انجام داد:
using System;
using System.Data.Entity;
using System.Web;
using EF_Sample07.DataLayer.Context;
using EF_Sample07.IoCConfig;
 
namespace EF_Sample07.WebFormsAppSample
{
    public class Global : HttpApplication
    {
        void Application_Start(object sender, EventArgs e)
        {
            initDatabases();
        }
 
        private static void initDatabases()
        {
            // defined in web.config
            string[] connectionStringNames =
            {
                "Sample07Context",
                "Database2012"
            };
 
            foreach (var connectionStringName in connectionStringNames)
            {
                Database.SetInitializer(
                    new MigrateDatabaseToLatestVersion<Sample07Context, Configuration>(connectionStringName));
 
                using (var ctx = new Sample07Context(connectionStringName))
                {
                    ctx.Database.Initialize(force: true);
                }
            }
        }
 
        void Application_EndRequest(object sender, EventArgs e)
        {
            SmObjectFactory.HttpContextDisposeAndClearAll();
        } 
    }
}
نکته‌ی مهمی که در اینجا بکار گرفته شده‌است، مشخص سازی صریح سازنده‌ی شیء MigrateDatabaseToLatestVersion است. به صورت معمول در اکثر برنامه‌های تک دیتابیسی، نیازی به مشخص سازی پارامتر سازنده‌ی این کلاس نیست و در این حالت از سازنده‌ی بدون پارامتر کلاس Context برنامه استفاده خواهد شد. اما اگر سازنده‌ی آن‌را مشخص کنیم، به صورت خودکار از متد سازنده‌ای در کلاس Context استفاده می‌کند که پارامتر رشته‌ی اتصالی را به صورت پویا می‌پذیرد.
در این مثال خاص، متد initDatabases در حین آغاز برنامه فراخوانی شده‌است. منظور این است که اینکار در طول عمر برنامه تنها کافی است یکبار انجام شود و پس از آن است که EF Code first می‌تواند از رشته‌های اتصالی متفاوتی که به آن ارسال می‌شود، بدون مشکل استفاده کند. زیرا اطلاعات نگاشت کلاس‌های مدل برنامه به جداول بانک اطلاعاتی به این ترتیب است که کش می‌شوند و یا بر اساس کلاس Configuration به صورت خودکار به بانک اطلاعاتی اعمال می‌گردند.


کدهای کامل این مثال را که در حقیقت نمونه‌ی بهبود یافته‌ی مطلب «EF Code First #12» است، از اینجا می‌توانید دریافت کنید:
UoW-Sample
مطالب
بررسی واژه کلیدی static

تفاوت بین یک کلاس استاتیک، متدی استاتیک و یا متغیر عضو استاتیک چیست؟ چه زمانی باید از آن‌ها‌ استفاده کرد و لزوم بودن آن‌ها‌ چیست؟
برای پاسخ دادن به این سؤالات باید از نحوه‌ی تقسیم بندی حافظه شروع کرد.
RAM برای هر نوع پروسه‌ای که در آن بارگذاری می‌شود به سه قسمت تقسیم می‌گردد: Stack ، Heap و Static (استاتیک در دات نت در حقیقت قسمتی از Heap است که به آن High Frequency Heap نیز گفته می‌شود).
این قسمت استاتیک حافظه، محل نگهداری متدها و متغیرهای استاتیک است. آن متدها و یا متغیرهایی که نیاز به وهله‌ای از کلاس برای ایجاد ندارند، به صورت استاتیک ایجاد می‌گردند. در سی شارپ از واژه کلیدی static برای معرفی آن‌ها کمک گرفته می‌شود. برای مثال:

class MyClass
{
public static int a;
public static void DoSomething();
}
در این مثال برای فراخوانی متد DoSomething نیازی به ایجاد یک وهله جدید از کلاس MyClass نمی‌باشد و تنها کافی است بنویسیم:

MyClass.DoSomething(); // and not -> new MyClass().DoSomething();
نکته‌ی مهمی که در اینجا وجود دارد این است که متدهای استاتیک تنها قادر به استفاده از متغیرهای استاتیک تعریف شده در سطح کلاس هستند. علت چیست؟
به مثال زیر دقت نمائید:

class MyClass
{
// non-static instance member variable
private int a;
//static member variable
private static int b;
//static method
public static void DoSomething()
{
//this will result in compilation error as “a” has no memory
a = a + 1;
//this works fine since “b” is static
b = b + 1;
}
}
در این مثال اگر متد DoSomething را فراخوانی کنیم، تنها متغیر b تعریف شده، در حافظه حضور داشته (به دلیل استاتیک معرفی شدن) و چون با روش فراخوانی MyClass.DoSomething هنوز وهله‌ای از کلاس مذکور ایجاد نشده، به متغیر a نیز حافظه‌ای اختصاص داده نشده است و نامعین می‌باشد.
بر این اساس کامپایلر نیز از کامپایل شدن این کد جلوگیری کرده و خطای لازم را گوشزد خواهد کرد.

اکنون تعریف یک کلاس به صورت استاتیک چه اثری را خواهد داشت؟
با تعریف یک کلاس به صورت استاتیک مشخص خواهیم کرد که این کلاس تنها حاوی متدها و متغیرهای استاتیک می‌باشد. امکان ایجاد یک وهله از آن‌ها وجود نداشته و نیازی نیز به این امر ندارند. این کلاس‌ها امکان داشتن instance variables را نداشته و به صورت پیش فرض از نوع sealed به حساب خواهند آمد و امکان ارث بری از آن‌ها نیز وجود ندارد. علت این امر هم این است که یک کلاس static هیچ نوع رفتاری را تعریف نمی‌کند.

پس با این تفاسیر چرا نیاز به یک کلاس static ممکن است وجود داشته باشد؟
همانطور که عنوان شد یک کلاس استاتیک هیچ نوع رفتاری را تعریف نمی‌کند بنابراین بهترین مکان است برای تعریف متدهای کمکی که به سایر اعضای کلاس‌های ما وابستگی نداشته، عمومی بوده، مستقل و متکی به خود هستند. عموما متدهای کمکی در یک برنامه به صورت مکرر فراخوانی شده و نیاز است تا به سرعت در دسترس قرار داشته باشند و حداقل یک مرحله ایجاد وهله کلاس در اینجا برای راندمان بیشتر حذف گردد.
برای مثال متدی را در نظر بگیرید که بجز اعداد، سایر حروف یک رشته را حذف می‌کند. این متد عمومی است، وابستگی به سایر اعضای یک کلاس یا کلاس‌های دیگر ندارد. بنابراین در گروه متدهای کمکی قرار می‌گیرد. اگر از افزونه‌ی ReSharper‌ استفاده نمائید، این نوع متدها را به صورت خودکار تشخیص داده و راهنمایی لازم را جهت تبدیل آ‌ن‌ها به متد‌های استاتیک ارائه خواهد داد.

با کلاس‌های استاتیک نیز همانند سایر کلاس‌های یک برنامه توسط JIT compiler رفتار می‌شود، اما با یک تفاوت. کلاس‌های استاتیک فقط یکبار هنگام اولین دسترسی به آن‌ها ساخته شده و در قسمت High Frequency Heap حافظه قرار می‌گیرند. این قسمت از حافظه تا پایان کار برنامه از دست garbage collector‌ در امان است (بر خلاف garbage-collected heap‌ یا object heap که جهت instance classes مورد استفاده قرار می‌گیرد)


نکته:
در برنامه‌های ASP.Net از بکارگیری متغیرهای عمومی استاتیک برحذر باشید (از static fields و نه static methods). این متغیرها بین تمامی کاربران همزمان یک برنامه به اشتراک گذاشته شده و همچنین باید مباحث قفل‌گذاری و امثال آن‌را در محیط‌های چند ریسمانی هنگام کار با آن‌ها رعایت کرد (thread safe نیستند).

مطالب دوره‌ها
اصول طراحی یک سیستم افزونه پذیر به کمک StructureMap
قصد داریم سیستمی را طراحی کنیم که افزونه‌های خود را در زمان اجرا از مسیری خاص خوانده و سپس وهله‌های آن‌ها‌را جهت استفاده در دسترس قرار دهد. برنامه‌ای که در اینجا مورد بررسی قرار می‌گیرد، یک برنامه‌ی WinForms ساده است؛ به نام WinFormsWithPluginSupport. اما اصول کلی مطرح شده، در تمام فناوری‌های دیگر دات نتی نیز کاربرد دارد و یکسان است.


تهیه قرارداد

یک پروژه‌ی Class library به نام PluginsBase را به Solution جاری اضافه کنید. به آن اینترفیس قرار داد پلاگین‌های برنامه خود را اضافه نمائید. برای مثال:
namespace PluginsBase
{
    public interface IPlugin
    {
        string Name { get; }
        void Run();
    }
}
هر پلاگین دارای یک نام یا توضیح خاص خود خواهد بود به همراه متدی برای اجرای منطق مرتبط با آن.


تهیه سه پلاگین جدید

به Solution جاری سه پروژه‌ی مجزای Class library با نام‌های plugin1 تا 3 را اضافه کنید. در ادامه به هر پلاگین، ارجاعی را به اسمبلی PluginsBase، برای دریافت قرارداد پیاده سازی منطق پلاگین، اضافه نمائید. هدف این است که اینترفیس IPlugin، در این اسمبلی‌ها قابل دسترسی شود.
هر پلاگین هم دارای برای مثال کدهایی مانند کد ذیل خواهد بود که در آن صرفا نام آن‌ها به 2 و 3 تنظیم می‌شود.
using PluginsBase;

namespace Plugin1
{
    public class Plugin1Main : IPlugin
    {
        public string Name
        {
            get { return "Test 1"; }
        }

        public void Run()
        {
            // todo: ...
        }
    }
}


کپی خودکار پلاگین‌ها به پوشه‌ی مخصوص آن‌ها

به پروژه‌ی WinFormsWithPluginSupport مراجعه کنید. در پوشه‌ی bin\debug آن یک پوشه‌ی جدید به نام Plugins ایجاد نمائید. بدیهی است هربار که پلاگین‌های برنامه تغییر کنند نیاز است اسمبلی‌های نهایی آن‌ها را به این پوشه کپی نمائیم. اما راه بهتری نیز وجود دارد. به خواص هر کدام از پروژه‌های پلاگین مراجعه کرده و برگه‌ی Build events را باز کنید.


در اینجا قسمت post-build event را به نحو ذیل تغییر دهید:
 Copy "$(ProjectDir)$(OutDir)$(TargetName).*" "$(SolutionDir)WinFormsWithPluginSupport\bin\debug\Plugins"
این کار را برای هر سه پلاگین تکرار کنید.
به این ترتیب هربار که پلاگین جاری کامپایل شود، پس از آن به صورت خودکار به پوشه‌ی plugins تعیین شده، کپی می‌شود و دیگر نیازی به کپی دستی نخواهد بود.
تنظیم فوق، تنها اسمبلی اصلی پروژه را به پوشه‌ی bin\debug\plugins کپی می‌کند. اگر می‌خواهید تمام فایل‌ها کپی شوند، از تنظیم ذیل استفاده کنید:
 Copy "$(ProjectDir)$(OutDir)*.*" "$(SolutionDir)WinFormsWithPluginSupport\bin\debug\Plugins"


اضافه کردن وابستگی‌های اصلی پروژه‌ی WinForms

در ادامه بسته‌ی نیوگت StructureMap را به پروژه‌ی WinForms از طریق دستور ذیل اضافه کنید:
 PM> install-package structuremap
همچنین این پروژه تنها نیاز دارد ارجاع مستقیمی را به اسمبلی PluginsBase ابتدای مطلب داشته باشد. از آن، جهت تنظیمات اولیه یافتن افزونه‌ها استفاده می‌کنیم.


تعریف محل ثبت پلاگین‌ها

روش‌های متفاوتی برای کار با StructureMap وجود دارد. یکی از آن‌ها تعریف کلاسی است مشتق شده از کلاس Registry آن به نحو ذیل:
using System.IO;
using System.Windows.Forms;
using PluginsBase;
using StructureMap.Configuration.DSL;
using StructureMap.Graph;

namespace WinFormsWithPluginSupport.Core
{
    public class PluginsRegistry : Registry
    {
        public PluginsRegistry()
        {
            this.Scan(scanner =>
            {
                scanner.AssembliesFromPath(
                    path: Path.Combine(Application.StartupPath, "plugins"),
                    // یک اسمبلی نباید دوبار بارگذاری شود
                    assemblyFilter: assembly =>
                    {
                        return !assembly.FullName.Equals(typeof(IPlugin).Assembly.FullName);
                    });
                scanner.AddAllTypesOf<IPlugin>().NameBy(item => item.FullName);
            });
        }
    }
}
در اینجا مشخص کرده‌ایم که اسمبلی‌های پوشه plugins را که یک سطح پایین‌تر از پوشه‌ی اجرایی برنامه قرار می‌گیرند، خوانده و در این بین آن‌هایی را که پیاده سازی از اینترفیس IPlugin دارند، در دسترس قرار دهد.

یک نکته‌ی مهم
در قسمت assemblyFilter تعیین کرده‌ایم که اسمبلی تکراری PluginBase بارگذاری نشود. چون این اسمبلی هم اکنون به برنامه‌ی WinForms ارجاع دارد. رعایت این نکته جهت رفع تداخلات آتی بسیار مهم است. همچنین این فایل در پوشه‌ی Plugins نیز نباید حضور داشته باشد وگرنه شاهد بارگذاری افزونه‌ها نخواهید بود.


سپس نیاز به وهله سازی Container آن و معرفی این کلاس PluginsRegistry می‌باشد:
using System;
using System.Threading;
using StructureMap;

namespace WinFormsWithPluginSupport
{
    public static class IocConfig
    {
        private static readonly Lazy<Container> _containerBuilder =
            new Lazy<Container>(defaultContainer, LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication);

        public static IContainer Container
        {
            get { return _containerBuilder.Value; }
        }

        private static Container defaultContainer()
        {
            return new Container(x =>
            {
                x.AddRegistry<PluginsRegistry>();
            });
        }
    }
}


تنظیمات ابتدایی WinForms برای دسترسی به امکانات StructureMap

به فرم اصلی برنامه مراجعه کرده و به سازنده‌ی آن IContainer را اضافه کنید. از این اینترفیس جهت دسترسی به پلاگین‌های برنامه استفاده خواهیم کرد.
using System.Windows.Forms;
using StructureMap;

namespace WinFormsWithPluginSupport
{
    public partial class FrmMain : Form
    {
        private readonly IContainer _container;

        public FrmMain(IContainer container)
        {
            _container = container;
            InitializeComponent();
        }
    }
}
اکنون برنامه دیگر کامپایل نخواهد شد؛ چون در فایل Program.cs وهله سازی مستقیمی از FrmMain وجود دارد. این وهله سازی را اکنون به StructureMap محول می‌کنیم تا مشکل برطرف شود:
using System;
using System.Windows.Forms;

namespace WinFormsWithPluginSupport
{
    static class Program
    {
        [STAThread]
        static void Main()
        {
            Application.EnableVisualStyles();
            Application.SetCompatibleTextRenderingDefault(false);
            Application.Run(IocConfig.Container.GetInstance<FrmMain>());
        }
    }
}
زمانیکه از متد IocConfig.Container.GetInstance استفاده می‌شود، تا هر تعداد سطحی که تعریف شده، سازنده‌های کلاس‌های مرتبط وهله سازی می‌شوند. در اینجا نیاز است سازنده‌ی کلاس FrmMain وهله سازی شود. چون IContainer اینترفیس اصلی خود StructureMap است، آن‌را شناخته و به صورت خودکار وهله سازی می‌کند. اگر اینترفیس دیگری را ذکر کنید، نیاز است مطابق معمول آن‌را در کلاس IocConfig و متد defaultContainer آن معرفی نمائید.


بارگذاری و اجرای افزونه‌ها

دو دکمه‌ی Run و ReLoad را به فرم اصلی برنامه با کدهای ذیل اضافه کنید:
using System.Linq;
using System.Windows.Forms;
using PluginsBase;
using StructureMap;
using WinFormsWithPluginSupport.Core;

namespace WinFormsWithPluginSupport
{
    public partial class FrmMain : Form
    {
        private readonly IContainer _container;

        public FrmMain(IContainer container)
        {
            _container = container;
            InitializeComponent();
        }

        private void BtnRun_Click(object sender, System.EventArgs e)
        {
            var plugins = _container.GetAllInstances<IPlugin>().ToList();
            foreach (var plugin in plugins)
            {
                plugin.Run();
            }
        }

        private void BtnReload_Click(object sender, System.EventArgs e)
        {
            _container.EjectAllInstancesOf<IPlugin>();
            _container.Configure(x =>
                x.AddRegistry<PluginsRegistry>()
            );
        }
    }
}
در اینجا توسط متد container.GetAllInstances می‌توان به تمامی وهله‌های پلاگین‌های بارگذاری شده، دسترسی یافت و سپس آن‌ها را اجرا کرد.
همچنین در متد ReLoad نحوه‌ی بارگذاری مجدد این پلاگین‌ها را در صورت نیاز مشاهده می‌کنید.
اگر برنامه را اجرا کردید و پلاگینی بارگذاری نشد، به دنبال اسمبلی‌های تکراری بگردید. برای مثال PluginsBase نباید هم در پوشه‌ی اصلی اجرایی برنامه حضور داشته باشد و هم در پوشه‌ی پلاگین‌ها.


کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید
WinFormsWithPluginSupport.zip
 
مطالب
ارتقاء به Angular 6: بررسی تغییرات Angular CLI
اولین مرحله‌ی ارتقاء به Angular 6، به روز رسانی Angular CLI 1.x به نگارش 6 آن است. این شماره نگارش نیز با شماره نگارش Angular یکی شده‌است و دیگر 1x نیست. CLI 6.0 فقط پروژه‌های Angular 5.x و 6x را پشتیبانی می‌کند و برای نصب آن نیاز به حداقل NodeJS 8.9 و NPM 5.5 را خواهید داشت. بنابراین ابتدا دستورات زیر را صادر کرده و اگر هنوز از نگارش‌های قدیمی این ابزارها استفاده می‌کنید، قبل از هر کاری باید آن‌ها را به روز رسانی کنید:
node -v
npm -v
این نگارش از CLI در پشت صحنه از Webpack 4 استفاده می‌کند که نسبت به نگارش‌های پیشین آن بسیار سریعتر است، tree-shaking بهتری را انجام می‌دهد و در نهایت سبب تولید برنامه‌هایی با حجم کمتر و با سرعت build بیشتری خواهد شد.


فایل پیشین angular-cli.json حذف و فایل جدید angular.json بجای آن معرفی شده‌است

یکی از مهم‌ترین تغییرات CLI 6.0 نسبت به نگارش‌های قبلی آن، پشتیبانی از چندین پروژه است و به همین منظور ساختار فایل تنظیمات آن‌را به طور کامل تغییر داده‌اند و اگر دستور ng new project1 را صادر کنید، دیگر از فایل پیشین angular-cli.json خبری نبوده و بجای آن فایل جدید angular.json قابل مشاهده‌است:
{
  "$schema": "./node_modules/@angular/cli/lib/config/schema.json",
  "version": 1,
  "newProjectRoot": "projects",
  "projects": {
    "project1": {
در اینجا ساختار ابتدای فایل angular.json را مشاهده می‌کنید که در آن مفهوم projects (و یا workspace در اینجا) به همراه project1 جدیدی که ایجاد کردیم، به عنوان زیر مجموعه‌ی آن قابل مشاهده‌است.
مزیت مهم این قابلیت، امکان ایجاد libraries است که به صورت توکار از این نگارش پشتیبانی می‌شود و می‌توان اجزایی مانند components ،directives ،pipes و services اشتراکی را در یک یا چندین کتابخانه قرار داد و سپس از آن‌ها در پروژه‌ی اصلی و یا چندین پروژه‌ی متصل استفاده کرد.
نگارش 6 در پشت صحنه، پروژه‌ی موفق ng-packagr را به مجموعه‌ی CLI اضافه کرده‌است و از این پس توسط خود CLI می‌توان کتابخانه‌های استاندارد Angular را تولید کرد. این مورد، مزیت استاندارد سازی کتابخانه‌های npm حاصل را نیز به همراه دارد؛ مشکلی که گاهی از اوقات به علت عدم رعایت این ساختار، با بسته‌های فعلی npm مخصوص Angular وجود دارند. برای مثال بدون استفاده‌ی از این ابزار، نیاز است مستندات 13 صفحه‌ای ساخت کتابخانه‌های Angular را سطر به سطر پیاده سازی کنید که توسط CLI 6.0، به صورت خودکار ایجاد و مدیریت می‌شود.

بنابراین اکنون سؤال مهمی که مطرح می‌شود این است: آیا باید فایل angular-cli.json پیشین را به صورت دستی به این فایل جدید به روز رسانی کرد و چگونه؟


به روز رسانی تمام بسته‌های سراسری سیستم

در ادامه پیش از هر کاری نیاز است تمام بسته‌های سراسری npm ایی را که هر از چندگاهی به سیستم خود اضافه کرده‌اید، به روز رسانی کنید. برای مشاهده‌ی لیست موارد تاریخ مصرف گذشته‌ی آن‌ها، دستور زیر را صادر کنید:
 npm outdated -g --depth=0
و برای به روز رسانی یکجای آن‌ها نیاز است دستور زیر اجرا شود:
 npm update -g


به روز رسانی خودکار ساختار فایل angular-cli.json

این به روز رسانی توسط CLI 6.0 به صورت خودکار پشتیبانی می‌شود و شامل این مراحل است:
ابتدا نیاز است بسته‌ی سراسری آن‌را به روز رسانی کرد:
 npm i -g @angular/cli
سپس وارد پوشه‌ی اصلی پروژه‌ی خود شده و این دستور را به صورت محلی نیز وارد کنید:
 npm install --save-dev @angular/cli@latest
با اینکار بسته‌ی CLI محلی پروژه به روز شده و اکنون می‌توانیم از قابلیت جدید آن که ng update نام دارد، استفاده کنیم. برای این منظور دستورات ذیل را به ترتیب اجرا کنید:
ng update @angular/cli
ng update @angular/core
ng update rxjs
دستور اول کار تبدیل خودکار فایل angular-cli.json قدیمی را به ساختار جدید آن انجام میدهد؛ با این لاگ:
DELETE .angular-cli.json
CREATE angular.json (4273 bytes)
UPDATE karma.conf.js (1008 bytes)
UPDATE src/tsconfig.spec.json (322 bytes)
UPDATE package.json (2076 bytes)
UPDATE tslint.json (3217 bytes)
دستور دوم بسته‌های هسته‌ی angular را به روز رسانی می‌کند و دستور سوم کار به روز رسانی کتابخانه‌ی rxjs را انجام می‌دهد.
لیست سایر بسته‌هایی را که می‌توان توسط این دستور به روز رسانی کرد، با اجرا دستور ng update می‌توانید مشاهده کنید. برای مثال اگر از Angular Material نیز استفاده می‌کنید، دستور به روز رسانی آن به صورت زیر است:
 ng update @angular/material


مشکل! دستور ng update کار نمی‌کند!

اگر پروژه‌ی شما صرفا مبتنی بر بسته‌های اصلی Angular باشد، مراحل یاد شده‌ی فوق را با موفقیت به پایان خواهید رساند. اما اگر از کتابخانه‌های ثالثی استفاده کرده باشید، منهای دستور «ng update @angular/cli» که کار تولید فایل جدید angular.json را انجام می‌دهد، مابقی با خطاهایی مانند «incompatible peer dependency» و یا «Invalid range:>=2.3.1 <3.0.0||>=4.0.0» متوقف می‌شوند.
در یک چنین حالتی نیاز است ابتدا وابستگی‌های محلی پروژه را به روز کرد و سپس دستورات ng update را تکرار نمود. برای این منظور ابتدا بسته‌ی npm-check-updates را نصب کنید:
 npm install npm-check-updates -g
کار آن به روز رسانی خودکار بسته‌های npm یک پروژه است. پس از آن دستورات زیر را صادر نمائید:
ncu -u
npm install
دستور اول تمام شماره نگارش‌های بسته‌های موجود در فایل package.json را به صورت خودکار به آخرین نگارش آن‌ها روز رسانی می‌کند و دستور دوم این بسته‌های جدید را دریافت و نصب خواهد کرد.
اکنون تمام وابستگی‌های محلی پروژه‌ی شما به صورت خودکار به آخرین نگارش آن‌ها به روز رسانی شده‌اند و اینبار اگر دستورات ذیل را اجرا کنید، با خطاهای یاد شده مواجه نخواهید شد:
ng update @angular/core
ng update rxjs

البته اگر در این حالت برنامه را کامپایل کنید، کار نخواهد کرد. علت اصلی آن به به‌روز رسانی rxjs به نگارش 6 آن مرتبط می‌شود که در مطلب بعدی پیگیری خواهد شد و این نگارش شامل حذفیات بسیاری است در جهت کاهش حجم آن، یکپارچکی و یک دست شدن syntax آن و همچنین بهبود قابل ملاحظه‌ی کارآیی آن. البته پیشنیاز الزامی آن آشنایی با pipe-able operators است. علت دیگر کامپایل نشدن برنامه هم می‌تواند عدم استفاده از HttpClient نگارش 4.3 به بعد باشد.


خاموش کردن اخطار «TypeScript version mismatch»

اگر نگارش TypeScript نصب شده‌ی در سیستم به صورت سراسری، با نگارش محلی پروژه‌ی شما یکی نباشد، اخطار «TypeScript version mismatch» را دریافت می‌کنید. روش خاموش کردن آن در CLI جدید با اجرای دستور زیر است:
 ng config cli.warnings.typescriptMismatch false
البته نگارش 6 نیاز به TypeScript 2.7.2 ذکر شده‌ی در package.json پروژه‌ی محلی را دارد؛ وگرنه اصلا شروع به کامپایل برنامه نمی‌کند:
{
  "devDependencies": {
    "typescript": "~2.7.2"
  }
}
بهترین راه برای یافتن این شماره، اجرای دستور ng new projet1 در یک پوشه‌ی خالی است و سپس مقایسه‌ی محتوای فایل package.json آن با فایل پروژه‌ی موجود.


 تغییرات ng build در نگارش 6

در نگارش 6، مفهوم پیشین environments به configurations تغییر یافته‌است و اینبار در فایل جدید angular.json تنظیم می‌شوند:
{
  "$schema": "./node_modules/@angular/cli/lib/config/schema.json",
  "version": 1,
  "newProjectRoot": "projects",
  "projects": {
    "angular-template-driven-forms-lab": {
          "configurations": {
            "production": {
              "optimization": true,
              "outputHashing": "all",
              "sourceMap": false,
              "extractCss": true,
              "namedChunks": false,
              "aot": true,
              "extractLicenses": true,
              "vendorChunk": false,
              "buildOptimizer": true,
              "fileReplacements": [
                {
                  "replace": "src/environments/environment.ts",
                  "with": "src/environments/environment.prod.ts"
                }
              ]
            }
          }
        },
و پیشتر اگر برای تنظیم محیط build از سوئیچ env استفاده می‌شد:
 ng build --env staging
اکنون این سوئیچ به configuration تغییر یافته‌است و نام آن از مداخل configurations فایل angular.json، مانند مثال فوق که «production» نام دارد، باید دریافت و تنظیم شود:
 ng build --configuration staging
و یا برای مثال دستور «ng build --env=prod» دیگر اجرا نمی‌شود و env=prod حذف شده‌است و اکنون اجرای  ng build --prod مانند اجرای دستور ng build --configuration=prod است.


تغییرات نام‌های نهایی تولیدی

در CLI 6.0، نام‌های نهایی تولیدی دیگر به همراه bundle  و یا chunk نیستند. برای مثال دستور ng build یک چنین خروجی را تولید می‌کند:
 >ng build --watch

Date: 2018-05-05T09:10:50.158Z
Hash: a43eab94ff01539b8592
Time: 31733ms
chunk {main} main.js, main.js.map (main) 9.38 kB [initial] [rendered]
chunk {polyfills} polyfills.js, polyfills.js.map (polyfills) 226 kB [initial] [rendered]
chunk {runtime} runtime.js, runtime.js.map (runtime) 5.4 kB [entry] [rendered]
chunk {styles} styles.js, styles.js.map (styles) 15.6 kB [initial] [rendered]
chunk {vendor} vendor.js, vendor.js.map (vendor) 3.05 MB [initial] [rendered]

و هش‌های حالت prod به صورت زیر تولید و به نام فایل اضافه می‌شوند:
>ng build --prod --watch

Date: 2018-05-05T09:17:01.803Z
Hash: f25fd6788a4969c52b70
Time: 73279ms
chunk {0} runtime.6afe30102d8fe7337431.js (runtime) 1.05 kB [entry] [rendered]
chunk {1} styles.34c57ab7888ec1573f9c.css (styles) 0 bytes [initial] [rendered]
chunk {2} polyfills.6c08419970f9e4781b69.js (polyfills) 59.4 kB [initial] [rendered]


ساده شدن افزودن وابستگی‌های ثالث به پروژه‌های CLI

برای نصب یک کتابخانه‌ی ثالث، پیشتر می‌بایستی ابتدا بسته‌ی npm آن جداگانه نصب و سپس فایل config برنامه، جهت معرفی مداخل آن، ویرایش می‌شد. اکنون دستور جدید ng add تمام این مراحل را به صورت خودکار انجام می‌دهد:
 ng add @angular/material
برای نمونه دستور فوق نه تنها فایل‌های Angular Material را دریافت می‌کند، بلکه فایل‌های CSS و ماژول‌های مرتبط با آن‌را نیز import خواهد کرد. البته این مورد از کلید ng-add فایل package.json بسته‌ی در حال نصب دریافت و تنظیم می‌شود و کتابخانه‌های جدید باید خود را بر این اساس وفق دهند.