مطالب
OpenCVSharp #11
خوشه بندی تصویر به کمک الگوریتم K-Means توسط OpenCV

الگوریتم k-Means clustering را می‌توان به کمک یک مثال بهتر بررسی کرد. فرض کنید شرکت منسوجاتی قرار است پیراهن‌های جدیدی را به بازار ارائه کند. بدیهی است برای فروش بیشتر، بهتر است پیراهن‌هایی را با اندازه‌های متفاوتی تولید کرد تا برای عموم مردم مفید باشد. اما ... برای این شرکت مقرون به صرفه نیست تا برای تمام اندازه‌های ممکن، پیراهن تولید کند. بنابراین اندازه‌های اشخاص را در سه گروه کوچک، متوسط و بزرگ تعریف می‌کند. این گروه بندی را می‌توان توسط الگوریتم k-means clustering نیز انجام داد و به کمک آن به سه اندازه‌ی بسیار مناسب رسید تا برای عموم اشخاص مناسب باشد. حتی اگر این سه گروه ناکافی باشند، این الگوریتم می‌تواند تعداد خوشه بندی‌های متغیری را دریافت کند تا بهینه‌ترین پاسخ حاصل شود. [برای مطالعه بیشتر]

ارتباط الگوریتم k-means clustering با مباحث پردازش تصویر، در پیش پردازش‌های لازمی است که جهت سرفصل‌هایی مانند تشخیص اشیاء، آنالیز صحنه، ردیابی و امثال آن ضروری هستند. از الگوریتم خوشه بندی k-means عموما جهت مفهومی به نام Color Quantization یا کاهش تعداد رنگ‌های تصویر استفاده می‌شود. یکی از مهم‌ترین مزایای این کار، کاهش فشار حافظه و همچنین بالا رفتن سرعت پردازش‌های بعدی بر روی تصویر است. همچنین گاهی از اوقات برای چاپ پوسترها نیاز است تعداد رنگ‌های تصویر را کاهش داد که در اینجا نیز می‌توان از این الگوریتم استفاده کرد.


پیاده سازی الگوریتم خوشه بندی K-means

در ادامه کدهای بکارگیری متد kmeans کتابخانه‌ی OpenCV را به کمک OpenCVSharp مشاهده می‌کنید:
var src = new Mat(@"..\..\Images\fruits.jpg", LoadMode.AnyDepth | LoadMode.AnyColor);
Cv2.ImShow("Source", src);
Cv2.WaitKey(1); // do events
 
Cv2.Blur(src, src, new Size(15, 15));
Cv2.ImShow("Blurred Image", src);
Cv2.WaitKey(1); // do events
 
// Converts the MxNx3 image into a Kx3 matrix where K=MxN and
// each row is now a vector in the 3-D space of RGB.
// change to a Mx3 column vector (M is number of pixels in image)
var columnVector = src.Reshape(cn: 3, rows: src.Rows * src.Cols);
 
// convert to floating point, it is a requirement of the k-means method of OpenCV.
var samples = new Mat();
columnVector.ConvertTo(samples, MatType.CV_32FC3);
 
for (var clustersCount = 2; clustersCount <= 8; clustersCount += 2)
{
    var bestLabels = new Mat();
    var centers = new Mat();
    Cv2.Kmeans(
        data: samples,
        k: clustersCount,
        bestLabels: bestLabels,
        criteria:
            new TermCriteria(type: CriteriaType.Epsilon | CriteriaType.Iteration, maxCount: 10, epsilon: 1.0),
        attempts: 3,
        flags: KMeansFlag.PpCenters,
        centers: centers);
 
 
    var clusteredImage = new Mat(src.Rows, src.Cols, src.Type());
    for (var size = 0; size < src.Cols * src.Rows; size++)
    {
        var clusterIndex = bestLabels.At<int>(0, size);
        var newPixel = new Vec3b
        {
            Item0 = (byte)(centers.At<float>(clusterIndex, 0)), // B
            Item1 = (byte)(centers.At<float>(clusterIndex, 1)), // G
            Item2 = (byte)(centers.At<float>(clusterIndex, 2)) // R
        };
        clusteredImage.Set(size / src.Cols, size % src.Cols, newPixel);
    }
 
    Cv2.ImShow(string.Format("Clustered Image [k:{0}]", clustersCount), clusteredImage);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
Cv2.WaitKey();
Cv2.DestroyAllWindows();
با این خروجی


توضیحات

- ابتدا تصویر اصلی برنامه بارگذاری می‌شود و در یک پنجره نمایش داده خواهد شد. در اینجا متد Cv2.WaitKey را با پارامتر یک، مشاهده می‌کنید. این فراخوانی ویژه‌، شبیه به متد do events در برنامه‌های WinForms است. اگر فراخوانی نشود، تمام تصاویر پنجره‌های مختلف برنامه تا زمان پایان پردازش‌های مختلف برنامه، نمایش داده نخواهند شد و تا آن زمان صرفا یک یا چند پنجره‌ی خاکستری رنگ را مشاهده خواهید کرد.
- در ادامه متد Blur بر روی این تصویر فراخوانی شده‌است تا مقداری تصویر را مات کند. هدف از بکارگیری این متد در این مثال، برجسته کردن خوشه بندی گروه‌های رنگی مختلف در تصویر اصلی است.
- سپس متد Reshape بر روی ماتریس تصویر اصلی بارگذاری شده فراخوانی می‌شود.
هدف از بکارگیری الگوریتم k-means، انتساب برچسب‌هایی به هر نقطه‌ی RGB تصویر است. در اینجا هر نقطه به شکل یک بردار در فضای سه بعدی مشاهده می‌شود. سپس سعی خواهد شد تا این MxN بردار، به k قسمت تقسیم شوند.
متد Reshape تصویر اصلی MxNx3 را به یک ماتریس Kx3 تبدیل می‌کند که در آن K=MxN است و اکنون هر ردیف آن برداری است در فضای سه بعدی RGB.
- پس از آن توسط متد ConvertTo، نوع داده‌های این ماتریس جدید به float تبدیل می‌شوند تا در متد kmeans قابل استفاده شوند.
- در ادامه یک حلقه را مشاهده می‌کنید که عملیات کاهش رنگ‌های تصویر و خوشه بندی آن‌ها را 4 بار با مقادیر مختلف clustersCount انجام می‌دهد.
- در متد kmeans، پارامتر data یک ماتریس float است که هر نمونه‌ی آن در یک ردیف قرار گرفته‌است. K بیانگر تعداد خوشه‌ها، جهت تقسیم داده‌ها است.
در اینجا پارامترهای labels و centers خروجی‌های متد هستند. برچسب‌ها بیانگر اندیس‌های هر خوشه به ازای هر نمونه هستند. Centers ماتریس مراکز هر خوشه است و دارای یک ردیف به ازای هر خوشه است.
پارامتر criteria آن مشخص می‌کند که الگوریتم چگونه باید خاتمه یابد که در آن حداکثر تعداد بررسی‌ها و یا دقت مورد نظر مشخص می‌شوند.
پارامتر attempts مشخص می‌کند که این الگوریتم چندبار باید اجرا شود تا بهترین میزان فشردگی و کاهش رنگ حاصل شود.
- پس از پایان عملیات k-means نیاز است تا اطلاعات آن مجددا به شکل ماتریسی هم اندازه‌ی تصویر اصلی برگردانده شود تا بتوان آن‌را نمایش داد. در اینجا بهتر می‌توان نحوه‌ی عملکرد متد k-means را درک کرد. حلقه‌ی تشکیل شده به اندازه‌ی تمام نقاط طول و عرض تصویر اصلی است. به ازای هر نقطه، توسط الگوریتم k-means یک برچسب تشکیل شده (bestLabels) که مشخص می‌کند این نقطه متعلق به کدام خوشه و cluster رنگ‌های کاهش یافته است. سپس بر اساس این اندیس می‌توان رنگ این نقطه را از خروجی centers یافته و در یک تصویر جدید نمایش داد.



کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
نظرات مطالب
بررسی تغییرات Blazor 8x - قسمت چهاردهم - امکان استفاده از کامپوننت‌های Blazor در برنامه‌های ASP.NET Core 8x

یک نکته‌ی تکمیلی: استفاده از BlazorStaticRendererService جهت تولید یک کامپوننت کش کردن قسمتی از محتوای صفحه در برنامه‌های Blazor SSR

فرض کنید هر کدام از آیتم‌های منوی سمت راست صفحه، به همراه آماری مرتبط هم هستند که باید جداگانه محاسبه شوند. اگر قرار باشد به‌ازای هر کاربر و هر بازدید صفحه‌ای، این اطلاعات دوباره محاسبه شوند، بار قابل توجهی به برنامه و سرور وارد خواهد شد و همچنین مرور صفحات هم به‌شدت کند می‌شوند؛ چون قسمت منوی سمت راست صفحه، هربار باید از ابتدا رندر شود. در این مطلب، با سرویس BlazorStaticRendererService آشنا شدیم که کار آن، رندر کردن محتوای یک کامپوننت و بازگشت رشته‌ی نهایی معادل آن است. اگر این مورد را به همراه IMemoryCache‌ توکار دات‌نت، ترکیب کنیم، به کامپوننتی شبیه به cache tag helper توکار ASP.NET Core می‌رسیم:

<cache expires-after="@TimeSpan.FromMinutes(10)">
    @Html.Partial("_WhatsNew")
    *last updated  @DateTime.Now.ToLongTimeString()
</cache>

کدهای کامل آن‌را در اینجا (^ و ^) می‌توانید مطالعه کنید که به این صورت مورد استفاده قرار گرفته‌است تا فقط قسمتی از صفحه را کش کند و نه کل آن‌را.

جالب توجه‌است که OutputCache مخصوص ASP.NET Core، در Blazor SSR هم کار می‌کند. برای استفاده‌ی از آن در Blazor SSR، پس از انجام تنظیمات ابتدایی میان‌افزار مخصوص آن که ترتیب افزودن آن باید به صورت زیر باشد:

app.UseStaticFiles();
app.UseSession();
app.UseRouting();
app.UseAntiforgery();

app.UseOutputCache();

app.MapRazorComponents<App>();
app.MapControllers();
app.Run();

فقط کافی است ویژگی OutputCache را به نحو زیر به فایل razor. خود اضافه کنید:

@attribute [OutputCache(Duration = 1000)]

که البته کار آن، کش کردن محتوای کل یک صفحه‌است و نه فقط قسمتی از آن.

نظرات مطالب
Blazor 5x - قسمت دوم - بررسی ساختار اولیه‌ی پروژه‌های Blazor
یک نکته‌ی تکمیلی: پیاده سازی خودکار سعی مجدد در اتصال در برنامه‌های Blazor Server

در انتهای این مطلب، به «سعی در اتصال مجدد» برنامه‌های Blazor Server، به دلیل قطع اتصال SignalR اشاره شد که در نهایت به یک چنین تصویری می‌رسد:

برای اینکه این reload خودکار شود، می‌توان به صورت زیر عمل کرد:
الف) ابتدا یک endpoint مخصوص health check را اضافه می‌کنیم:
app.UseEndpoints( endpoints =>
{
  // ...
  endpoints.MapHealthChecks( "/healthcheck" );
  // ...
});
ب) سپس در جهت بازنویسی پیش‌فرض‌های راه‌انداز blazor server، قسمت autostart آن‌را false می‌کنیم:
<script src="_framework/blazor.server.js" autostart="false"></script>
و در ادامه قسمت مدیریت قطع اتصال آن‌را به صورت زیر سفارشی سازی می‌کنیم:
<script>
Blazor.start({
            reconnectionHandler: {
                onConnectionDown: (options, error) => {
                    var isReloading = false;

                    async function attemptReload() {

                        if (!isReloading) {
                            isReloading = true;
                            var request = new Request({
                                url: '/healthcheck',
                                method: 'GET'
                            });
                            var result = await fetch(request);

                            if (result.status == 200) {
                                document.location.reload();
                            }
                            isReloading = false;
                        }
                    }
                    setInterval(attemptReload, 1500);
                }
            }
        });
</script>
در اینجا در صورت قطع اتصال به سرور، همان endpoint جدید health check، هر یک و نیم ثانیه یکبار به صورت خودکار بررسی شده و اگر سرور در دسترس بود، همان کار reload را به صورت خودکار انجام می‌دهیم.

نظرات مطالب
Blazor 5x - قسمت 13 - کار با فرم‌ها - بخش 1 - کار با EF Core در برنامه‌های Blazor Server
پیاده سازی دیتابیس در blazor server با blazor wasm تفاوت دارد. تا آنجایی که من اطلاع دارم شما در یک پروژه blazor webassembly نمیتوانید دستور ef migrations را اجرا کنید. چون wasm اصلا فایل startup.cs را ندارد (بررسی ساختار پروژه ) و این نوع پروژه‌ها بیشتر در پروژه‌های کلاینتی استفاده میشوند و شما برای کار با امکانات سروری asp.net core باید از api استفاده کنید و راه حلی که من پیدا و پیاده سازی کردم :
- یک پروژه api بسازید:
dotnet new webapi -o WebService
بعد از اضافه کردن، باید آن را به solution نیز اضافه کنید:
dotnet sln add WebService/WebService.csproj

سپس class library مدل‌ها یا لایه دیتای خود را به این پروژه با استفاده از دستور زیر رفرنس دهید:
dotnet add Web/Web.csproj reference DataLayer/DataLayer.csproj
حالا به راحتی میتوانید دستور‌های ef را در پروژه webassebly خود اجرا کنید.
چند نکته:
- context خود را بسازید
- استارت‌آپ  و appsetting.json را طبق همین مقاله تنظیم کنید
- اگر در هنگام migration نیاز به نصب بسته ای بود نام بسته مورد نظر را جای دستور زیر قرار بدهید:
برای مثال
cd YourFolder
dotnet add package Microsoft.EntityFrameworkCore.Design
نمونه دستورات ef که در متن اصلی مقاله نیز توضیح داده شده:
dotnet tool update --global dotnet-ef

dotnet ef migrations --startup-project WebService/ add Init -p DataLayer --context SqlServerContext

dotnet ef  --startup-project WebService/ database update Init -p DataLayer --context SqlServerContext

مطالب دوره‌ها
استفاده از StructureMap به عنوان یک IoC Container
StructureMap یکی از IoC containerهای بسیار غنی سورس باز نوشته شده برای دات نت فریم ورک است. امکان تنظیمات آن توسط کدنویسی و یا همان Fluent interfaces، به کمک فایل‌های کانفیگ XML و همچنین استفاده از ویژگی‌ها یا Attributes نیز میسر است. امکانات جانبی دیگری را نیز مانند یکی شدن با فریم ورک‌های Dynamic Proxy برای ساده سازی فرآیندهای برنامه نویسی جنبه‌گرا یا AOP، دارا است. در ادامه قصد داریم با نحوه استفاده از این فریم ورک IoC بیشتر آشنا شویم.


دریافت StructureMap

برای دریافت آن نیاز است دستور پاورشل ذیل را در کنسول نیوگت ویژوال استودیو فراخوانی کنید:
 PM> Install-Package structuremap
البته باید دقت داشت که برای استفاده از StructureMap نیاز است به خواص پروژه مراجعه و سپس حالت Client profile را به Full profile تغییر داد تا برنامه قابل کامپایل باشد (در برنامه‌های دسکتاپ البته)؛ از این جهت که StructureMap ارجاعی را به اسمبلی استاندارد System.Web دارد.


آشنایی با ساختار برنامه

ابتدا یک برنامه کنسول را آغاز کرده و سپس یک Class library جدید را به نام Services نیز به آن اضافه کنید. در ادامه کلاس‌ها و اینترفیس‌های زیر را به Class library ایجاد شده، اضافه کنید. سپس از طریق نیوگت به روشی که گفته شد، StructureMap را به پروژه اصلی (ونه پروژه Class library) اضافه نمائید و Target framework آن‌را نیز در حالت Full قرار دهید بجای حالت Client profile.
namespace DI03.Services
{
    public interface IUsersService
    {
        string GetUserEmail(int userId);
    }
}


namespace DI03.Services
{
    public interface IEmailsService
    {
        void SendEmailToUser(int userId, string subject, string body);
    }
}

using System;

namespace DI03.Services
{
    public class UsersService : IUsersService
    {
        public UsersService()
        {
            //هدف صرفا نمایش وهله سازی خودکار این وابستگی است
            Console.WriteLine("UsersService ctor.");
        }

        public string GetUserEmail(int userId)
        {
            //برای مثال دریافت از بانک اطلاعاتی و بازگشت یک نمونه جهت آزمایش برنامه
            return "name@site.com";
        }
    }
}

using System;

namespace DI03.Services
{
    public class EmailsService: IEmailsService
    {
        private readonly IUsersService _usersService;
        public EmailsService(IUsersService usersService)
        {
            Console.WriteLine("EmailsService ctor.");
            _usersService = usersService;
        }

        public void SendEmailToUser(int userId, string subject, string body)
        {
            var email = _usersService.GetUserEmail(userId);
            Console.WriteLine("SendEmailTo({0})", email);
        }
    }
}
در لایه سرویس برنامه، یک سرویس کاربران و یک سرویس ارسال ایمیل تدارک دیده شده‌اند.
سرویس کاربران بر اساس آی دی یک کاربر، برای مثال از بانک اطلاعاتی ایمیل او را بازگشت می‌دهد. سرویس ارسال ایمیل، نیاز به ایمیل کاربری برای ارسال ایمیلی به او دارد. بنابراین وابستگی مورد نیاز خود را از طریق تزریق وابستگی‌ها در سازنده کلاس و وهله سازی شده در خارج از آن (معکوس سازی کنترل)، دریافت می‌کند.
در سازنده‌های هر دو کلاس سرویس نیز از Console.WriteLine استفاده شده‌است تا زمان وهله سازی خودکار آن‌ها را بتوان بهتر مشاهده کرد.
نکته مهمی که در اینجا وجود دارد، بی‌خبری لایه سرویس از وجود IoC Container مورد استفاده است.


استفاده از لایه سرویس و تزریق وابستگی‌ها به کمک  StructureMap

using DI03.Services;
using StructureMap;

namespace DI03
{
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            // تنظیمات اولیه برنامه که فقط یکبار باید در طول عمر برنامه انجام شود
            ObjectFactory.Initialize(x =>
            {
                x.For<IEmailsService>().Use<EmailsService>();
                x.For<IUsersService>().Use<UsersService>();
            });

            //نمونه‌ای از نحوه استفاده از تزریق وابستگی‌های خودکار
            var emailsService = ObjectFactory.GetInstance<IEmailsService>();
            emailsService.SendEmailToUser(userId: 1, subject: "Test", body: "Hello!");
        }
    }
}
کدهای برنامه را به نحو فوق تغییر دهید. در ابتدا نحوه سیم کشی‌های آغازین برنامه را مشاهده می‌کنید. برای مثال کدهای ObjectFactory.Initialize باید در متدهای آغازین یک پروژه قرار گیرند و تنها یکبار هم نیاز است فراخوانی شوند.
به این ترتیب IoC Container ما زمانیکه قرار است object graph مربوط به IEmailsService درخواستی را تشکیل دهد، خواهد دانست ابتدا به سازنده‌ی کلاس EmailsService می‌رسد. در اینجا برای وهله سازی این کلاس به صورت خودکار، باید وابستگی‌های آن‌را نیز وهله سازی کند. بنابراین بر اساس تنظیمات آغازین برنامه می‌داند که باید از کلاس UsersService برای تزریق خودکار وابستگی‌ها در سازنده کلاس ارسال ایمیل استفاده نماید.
در این حالت اگر برنامه را اجرا کنیم، به خروجی زیر خواهیم رسید:
UsersService ctor.
EmailsService ctor.
SendEmailTo(name@site.com)
بنابراین در اینجا با مفهوم Object graph نیز آشنا شدیم. فقط کافی است وابستگی‌ها را در سازنده‌های کلاس‌ها تعریف کرده و سیم کشی‌های آغازین صحیحی را نیز در ابتدای برنامه معرفی نمائیم. کار وهله سازی چندین سطح با تمام وابستگی‌های متناظر با آن‌ها در اینجا به صورت خودکار انجام خواهد شد و نهایتا یک شیء قابل استفاده بازگشت داده می‌شود.
ابتدایی‌ترین مزیت استفاده از تزریق وابستگی‌ها امکان تعویض آن‌ها است؛ خصوصا در حین Unit testing. اگر کلاسی برای مثال قرار است با شبکه کار کند، می‌توان پیاده سازی آن‌را با یک نمونه اصطلاحا Fake جایگزین کرد و در این نمونه تنها نتیجه‌ی کار را بازگشت داد. کلاس‌های لایه سرویس ما تنها با اینترفیس‌ها کار می‌کنند. این تنظیمات قابل تغییر اولیه IoC container مورد استفاده هستند که مشخص می‌کنند چه کلاس‌هایی باید در سازنده‌های کلاس‌ها تزریق شوند.


تعیین طول عمر اشیاء در StructureMap

برای اینکه بتوان طول عمر اشیاء را بهتر توضیح داد، کلاس سرویس کاربران را به نحو زیر تغییر دهید:
using System;

namespace DI03.Services
{
    public class UsersService : IUsersService
    {
        private int _i;
        public UsersService()
        {
            //هدف صرفا نمایش وهله سازی خودکار این وابستگی است
            Console.WriteLine("UsersService ctor.");
        }

        public string GetUserEmail(int userId)
        {
            _i++;
            Console.WriteLine("i:{0}", _i);
            //برای مثال دریافت از بانک اطلاعاتی و بازگشت یک نمونه جهت آزمایش برنامه
            return "name@site.com";
        }
    }
}
به عبارتی می‌خواهیم بدانیم این کلاس چه زمانی وهله سازی مجدد می‌شود. آیا در حالت فراخوانی ذیل،
 //نمونه‌ای از نحوه استفاده از تزریق وابستگی‌های خودکار
var emailsService1 = ObjectFactory.GetInstance<IEmailsService>();
emailsService1.SendEmailToUser(userId: 1, subject: "Test1", body: "Hello!");

var emailsService2 = ObjectFactory.GetInstance<IEmailsService>();
emailsService2.SendEmailToUser(userId: 1, subject: "Test2", body: "Hello!");
ما شاهد چاپ عدد 2 خواهیم بود یا عدد یک:
 UsersService ctor.
EmailsService ctor.
i:1
SendEmailTo(name@site.com)
UsersService ctor.
EmailsService ctor.
i:1
SendEmailTo(name@site.com)
همانطور که ملاحظه می‌کنید، به ازای هربار فراخوانی ObjectFactory.GetInstance، یک وهله جدید ایجاد شده است. بنابراین مقدار i در هر دو بار مساوی عدد یک است.
اگر به هر دلیلی نیاز بود تا این رویه تغییر کند، می‌توان بر روی طول عمر اشیاء تشکیل شده نیز تاثیر گذار بود. برای مثال تنظیمات آغازین برنامه را به نحو ذیل تغییر دهید:
// تنظیمات اولیه برنامه که فقط یکبار باید در طول عمر برنامه انجام شود
ObjectFactory.Initialize(x =>
{
   x.For<IEmailsService>().Use<EmailsService>();
   x.For<IUsersService>().Singleton().Use<UsersService>();
});
اینبار اگر برنامه را اجرا کنیم، به خروجی ذیل خواهیم رسید:
 UsersService ctor.
EmailsService ctor.
i:1
SendEmailTo(name@site.com)
EmailsService ctor.
i:2
SendEmailTo(name@site.com)
بله. با Singleton معرفی کردن تنظیمات UsersService، تنها یک وهله از این کلاس ایجاد خواهد شد و نهایتا در فراخوانی دوم ObjectFactory.GetInstance، شاهد عدد i مساوی 2 خواهیم بود (چون از یک وهله استفاده شده است).

حالت‌های دیگر تعیین طول عمر مطابق متدهای زیر هستند:
 Singleton()
HttpContextScoped()
HybridHttpOrThreadLocalScoped()
با انتخاب حالت HttpContext، به ازای هر HttpContext ایجاد شده، کلاس معرفی شده یکبار وهله سازی می‌گردد.
در حالت ThreadLocal، به ازای هر Thread، وهله‌ای متفاوت در اختیار مصرف کننده قرار می‌گیرد.
حالت Hybrid ترکیبی است از حالت‌های HttpContext و ThreadLocal. اگر برنامه وب بود، از HttpContext استفاده خواهد کرد در غیراینصورت به ThreadLocal سوئیچ می‌کند.

شاید بپرسید که کاربرد مثلا HttpContextScoped در کجا است؟
در یک برنامه وب نیاز است تا یک وهله از DbContext (مثلا Entity framework) را در اختیار کلاس‌های مختلف لایه سرویس قرار داد. به این ترتیب چون هربار new Context صورت نمی‌گیرد، هربار هم اتصال جداگانه‌ای به بانک اطلاعاتی باز نخواهد شد. نتیجه آن رسیدن به یک برنامه سریع، با سربار کم و همچنین کار کردن در یک تراکنش واحد است. چون هربار فراخوانی new Context به معنای ایجاد یک تراکنش جدید است.
همچنین در این برنامه وب قصد نداریم از حالت طول عمر Singleton استفاده کنیم، چون در این حالت یک وهله از Context در اختیار تمام کاربران سایت قرار خواهد گرفت (و DbContext به صورت Thread safe طراحی نشده است). نیاز است به ازای هر کاربر و به ازای طول عمر هر درخواست، تنها یکبار این وهله سازی صورت گیرد. بنابراین در این حالت استفاده از HttpContextScoped توصیه می‌شود. به این ترتیب در طول عمر کوتاه Object graph‌های تشکیل شده، فقط یک وهله از DbContext ایجاد و استفاده خواهد شد که بسیار مقرون به صرفه است.
مزیت دیگر مشخص سازی طول عمر به نحو HttpContextScoped، امکان Dispose خودکار آن به صورت زیر است:
protected void Application_EndRequest(object sender, EventArgs e)  
{  
  ObjectFactory.ReleaseAndDisposeAllHttpScopedObjects();  
}

تنظیمات خودکار اولیه در StructureMap

اگر نام اینترفیس‌های شما فقط یک I در ابتدا بیشتر از نام کلاس‌های متناظر با آن‌ها دارد، مثلا مانند ITest و کلاس Test هستند؛ فقط کافی است از قراردادهای پیش فرض StructureMap برای اسکن یک یا چند اسمبلی استفاده کنیم:
 // تنظیمات اولیه برنامه که فقط یکبار باید در طول عمر برنامه انجام شود
ObjectFactory.Initialize(x =>
{
   //x.For<IEmailsService>().Use<EmailsService>();
   //x.For<IUsersService>().Singleton().Use<UsersService>();  
   x.Scan(scan =>
   {
       scan.AssemblyContainingType<IEmailsService>();
       scan.WithDefaultConventions();
   });  
});
در این حالت دیگر نیازی نیست به ازای اینترفیس‌های مختلف و کلاس‌های مرتبط با آن‌ها، تنظیمات اضافه‌تری را تدارک دید. کار یافتن و برقراری اتصالات لازم در اینجا خودکار خواهد بود.


دریافت مثال قسمت جاری
DI03.zip

به روز شده‌ی این مثال‌ها را بر اساس آخرین تغییرات وابستگی‌های آن‌ها از مخزن کد ذیل می‌توانید دریافت کنید:
Dependency-Injection-Samples
 
اشتراک‌ها
دوره 3 ساعته NET MAUI.

.NET MAUI Course for Beginners – Create Cross-Platform Apps with C#

Learn how to use .NET MAUI for native cross-platform desktop and mobile development! You will learn the essentials of building mobile applications with .NET MAUI and C# while creating a Contacts app.

⭐️ Contents ⭐️
⌨️ (0:00:00) Introduction
⌨️ (0:03:42) What is .Net Maui - .Net Maui vs Xamarin Forms
⌨️ (0:06:52) Prepare Development Environment _ Create first project
⌨️ (0:12:29) Project Structure
⌨️ (0:20:28) Three elements of stateful .Net Maui
⌨️ (0:23:51) Page, Layout _ View, Namespaces
⌨️ (0:33:02) URL based navigation
⌨️ (0:51:10) Basics of ListView and Data Binding
⌨️ (1:05:58) Events Handling of ListView
⌨️ (1:16:54) Parameters in URL based Navigation _ Static Repository
⌨️ (1:35:35) Stacklayout for Edit Contact page
⌨️ (1:52:47) View Contact Details _ Update Contact
⌨️ (2:06:40) Observable Collection
⌨️ (2:14:58) Field Validation with .Net Maui CommunityToolkit
⌨️ (2:27:08) Reusable Control
⌨️ (2:40:37) Grid Layout and  Use reusable control
⌨️ (2:53:23) ContextActions _ MenuItems in ListView
⌨️ (3:03:44) SearchBar in .NetMaui 

دوره 3 ساعته NET MAUI.
مطالب
یکی کردن اسمبلی‌های یک پروژه‌ی WPF
فرض کنید پروژه‌ی WPF شما از چندین پروژه‌ی ‍Class library و اسمبلی‌های جانبی دیگر، تشکیل شده‌است. اکنون نیاز است جهت سهولت توزیع آن، تمام این فایل‌ها را با هم یکی کرده و تبدیل به یک فایل EXE نهایی کنیم. مایکروسافت ابزاری را به نام ILMerge، برای یک چنین کارهایی تدارک دیده‌است؛ اما این برنامه با WPF سازگار نیست. در ادامه قصد داریم اسمبلی‌های جانبی را تبدیل به منابع مدفون شده در فایل EXE برنامه کرده و سپس آن‌ها را در اولین بار اجرای برنامه، به صورت خودکار بارگذاری و در برنامه مورد استفاده قرار دهیم.

یک مثال جهت بازتولید کدهای این مطلب
الف) یک پروژه‌ی WPF جدید را به نام MergeAssembliesIntoWPF ایجاد کنید.
ب) یک پروژه‌ی Class library جدید را به نام MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels به این Solution اضافه کنید. از آن برای تعریف ViewModelهای برنامه استفاده خواهیم کرد.
برای نمونه کلاس ذیل را به آن اضافه کنید:
namespace MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels
{
    public class ViewModel1
    {
        public string Data { set; get; }

        public ViewModel1()
        {
            Data = "Test";
        }
    }
}
ج) یک پروژه‌ی WPF User control library را نیز به نام MergeAssembliesIntoWPF.Shell به این Solution اضافه کنید. از آن برای تعریف Viewهای برنامه کمک خواهیم گرفت.
به این پروژه ارجاعی را به اسمبلی قسمت (ب) اضافه نموده و برای نمونه User control ذیل را به نام View1.xaml به آن اضافه نمائید:
<UserControl x:Class="MergeAssembliesIntoWPF.Shell.View1"
             xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
             xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
             xmlns:mc="http://schemas.openxmlformats.org/markup-compatibility/2006" 
             xmlns:d="http://schemas.microsoft.com/expression/blend/2008" 
             mc:Ignorable="d" 
             xmlns:VM="clr-namespace:MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels;assembly=MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels"
             d:DesignHeight="300" d:DesignWidth="300">
    <UserControl.Resources>
        <VM:ViewModel1 x:Key="ViewModel1" />
    </UserControl.Resources>
    <Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource ViewModel1}}">
        <TextBlock Text="{Binding Data}" />
    </Grid>
</UserControl>
در پروژه اصلی Solution (قسمت الف)، ارجاعاتی را به دو اسمبلی قسمت‌های ب و ج اضافه کنید. سپس MainWindow.xaml آن‌را به نحو ذیل تغییر داده و برنامه را اجرا کنید:
<Window x:Class="MergeAssembliesIntoWPF.MainWindow"
        xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
        xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
        xmlns:V="clr-namespace:MergeAssembliesIntoWPF.Shell;assembly=MergeAssembliesIntoWPF.Shell"
        Title="MainWindow" Height="350" Width="525">
    <Window.Resources>
        <V:View1 x:Key="View1" />
    </Window.Resources>
    <Grid>
        <V:View1 />
    </Grid>
</Window>
تا اینجا باید متن Test در پنجره اصلی برنامه ظاهر شود.


ب) مدفون کردن خودکار اسمبلی‌های جانبی برنامه در فایل EXE آن
فایل csproj پروژه اصلی را خارج از VS.NET باز کنید. در انتهای آن سطر ذیل قابل مشاهده است:
 <Import Project="$(MSBuildToolsPath)\Microsoft.CSharp.targets" />
پس از این سطر، چند سطر ذیل را اضافه کنید:
  <Target Name="AfterResolveReferences">
    <ItemGroup>
      <EmbeddedResource Include="@(ReferenceCopyLocalPaths)" Condition="'%(ReferenceCopyLocalPaths.Extension)' == '.dll'">
        <LogicalName>%(ReferenceCopyLocalPaths.DestinationSubDirectory)%(ReferenceCopyLocalPaths.Filename)%(ReferenceCopyLocalPaths.Extension)</LogicalName>
      </EmbeddedResource>
    </ItemGroup>
  </Target>
این task جدید MSBuild سبب خواهد شد تا با هر بار Build برنامه، اسمبلی‌هایی که در ارجاعات برنامه دارای خاصیت Copy local مساوی true هستند، به صورت خودکار به صورت یک resource جدید در فایل exe برنامه مدفون شوند. عموما ارجاعاتی که دستی اضافه می‌شوند، مانند دو اسمبلی یاد شده در ابتدای بحث، دارای خاصیت Copy local=true نیز هستند.
پس از این تغییر نیاز است یکبار پروژه را بسته و مجددا باز کنید. اکنون پروژه را build کنید و جهت اطمینان بیشتر آن‌را برای مثال توسط ILSpy مورد بررسی قرار دهید:


همانطور که مشاهده می‌کنید، دو اسمبلی مورد استفاده در برنامه به صورت خودکار در قسمت منابع فایل EXE مدفون شده‌اند.
اگر به مسیر LogicalName تنظیمات فوق دقت کنید، DestinationSubDirectory نیز ذکر شده‌است. علت این است که بسیاری از اسمبلی‌های بومی سازی شده WPF با نام‌هایی یکسان اما در پوشه‌هایی مانند fa، fr و امثال آن ذخیره می‌شوند. به همین جهت نیاز است بین این‌ها تمایز قائل شد.


ج) بارگذاری خودکار اسمبلی‌ها در AppDomain برنامه

تا اینجا اسمبلی‌های جانبی را در فایل EXE مدفون کرده‌ایم. اکنون نوبت به بارگذاری آن‌ها در AppDomain برنامه است. برای اینکار نیاز است تا روال رخدادگردان AppDomain.CurrentDomain.AssemblyResolve را تحت نظر قرار داده و اسمبلی‌هایی را که برنامه درخواست می‌کند، در همینجا از منابع خوانده و به AppDomain اضافه کرد.
انجام اینکار در برنامه‌های WinForms ساده‌است. فقط کافی است به متد Program.Main برنامه مراجعه کرده و تعریف یاد شده را به ابتدای متد Main اضافه کرد. اما در WPF هرچند فایل App.xaml.cs به نظر نقطه‌ی آغازین برنامه است، اما در واقع اینطور نیست. برای نمونه، پوشه‌ی obj\Debug برنامه را گشوده و فایل App.g.i.cs آن‌را بررسی کنید. در اینجا می‌توانید همان رویه شبیه به برنامه‌های WinForm را در متد Program.Main آن، مشاهده کنید. بنابراین نیاز است کنترل این مساله را راسا در دست بگیریم:
using System;
using System.Globalization;
using System.Reflection;

namespace MergeAssembliesIntoWPF
{
    public class Program
    {
        [STAThreadAttribute]
        public static void Main()
        {
            AppDomain.CurrentDomain.AssemblyResolve += OnResolveAssembly;
            App.Main();
        }

        private static Assembly OnResolveAssembly(object sender, ResolveEventArgs args)
        {
            var executingAssembly = Assembly.GetExecutingAssembly();
            var assemblyName = new AssemblyName(args.Name);

            var path = assemblyName.Name + ".dll";
            if (assemblyName.CultureInfo.Equals(CultureInfo.InvariantCulture) == false)
            {
                path = String.Format(@"{0}\{1}", assemblyName.CultureInfo, path);
            }

            using (var stream = executingAssembly.GetManifestResourceStream(path))
            {
                if (stream == null)
                    return null;

                var assemblyRawBytes = new byte[stream.Length];
                stream.Read(assemblyRawBytes, 0, assemblyRawBytes.Length);
                return Assembly.Load(assemblyRawBytes);
            }
        }
    }
}
کلاس Program را با تعاریف فوق به پروژه خود اضافه نمائید. در اینجا Program.Main مورد نیاز خود را تدارک دیده‌ایم. کار آن مدیریت روال رخدادگردان AppDomain.CurrentDomain.AssemblyResolve برنامه پیش از شروع به هر کاری است. در روال رخداد گردان OnResolveAssembly، برنامه اعلام می‌کند که به چه اسمبلی خاصی نیاز دارد. ما آن‌را از قسمت منابع خوانده و سپس توسط متد Assembly.Load آن‌را در AppDomain برنامه بارگذاری می‌کنیم.
پس از اینکه کلاس فوق را اضافه کردید، نیاز است کلاس Program اضافه شده را به عنوان Startup object برنامه نیز معرفی کنید:

انجام اینکار ضروری است؛ در غیراینصورت با متد Main موجود در فایل App.g.i.cs تداخل می‌کند.
اکنون برای آزمایش برنامه، یکبار آن‌را Build کرده و بجز فایل Exe، مابقی فایل‌های موجود در پوشه‌ی bin را حذف کنید. سپس برنامه را خارج از VS.NET اجرا کنید. کار می‌کند!
MergeAssembliesIntoWPF.zip