public class XamAppExceptionHandler : BitExceptionHandler { public override void OnExceptionReceived(Exception exp, IDictionary<string, string> properties = null) { #if DEBUG System.Diagnostics.Debugger.Break(); #endif base.OnExceptionReceived(exp, properties); } }
BitExceptionHandler.Current = new XamAppExceptionHandler();
حال برای لاگ کردن این خطاها، میتوانید از Microsoft's AppCenter استفاده کنید. استفاده از امکانات App Center رایگان بوده و برای استفادهی در ایران محدودیتی ندارد. ابتدا در سایت مربوطه ثبت نام کنید و سپس سه بار Add New app را بزنید و به نامهای XamApp_Windows، XamApp_iOS و XamApp_Android سه برنامه را بسازید و برای Android و iOS گزینهی Xamarin را انتخاب و برای ویندوز نیز UWP را انتخاب کنید.
سپس پکیجهای Microsoft.AppCenter.Crashes و Microsoft.AppCenter.Analytics را بر روی XamApp نصب نموده و کد زیر را در سه فایل AppDelegate.cs/MainActivity.cs/App.xaml.cs برای iOS/Android/Windows کپی کنید:
AppCenter.Start("copy-your-guid-key-for-iOS-Android-Windows-here", typeof(Crashes), typeof(Analytics));
برای هر یک از برنامههای Android/iOS/Windows یک Guid متفاوت دارید که در قسمت Getting Started در سایت App Center میتوانید آنها را مشاهده کنید. هر بار که این کد را کپی میکنید، مقدار Guid درست را بگذارید.
برای گزارش کردن خطاهای برنامه، کافی است کد زیر را به XamAppExceptionHandler.cs که در ابتدای این قسمت در موردش صحبت کرده بودیم اضافه کنید:
Crashes.TrackError(exp, properties);
حال اگر برنامه را اجرا و شروع به تست کنید و یا آن را در اختیار تسترها و مشتریها بگذارید، نه تنها گزارش تمامی خطاها و کرشها را خواهید داشت که حتی آمار استفاده کنندههای برنامه (شامل کشور و مشخصات دستگاه و ...) را نیز خواهید داشت.
حال در یک کد ده خطی، اگر در خط پنجم خطایی رخ دهد، اگر چه باعث بسته شدن برنامه نمیشود و لاگ نیز میشود، ولی در مواقعی خیلی خاص، شاید بخواهید در صورت رخ دادن خطا، چند خط کد بعدی کماکان اجرا شوند. در این حالت شما Try/Catch مینویسید که برای عبور کردن از خطا از آن استفاده کردهاید. در این صورت، ترجیحا آن را به شکل زیر بنویسید:
// code 1... try { // code 2... } catch (Exception ex) { BitExceptionHandler.Current.OnExceptionReceived(ex, new Dictionary<string, string> { { "SomeData", "2" } }); } // code 3...
در این کد مثال، فرض کنیم که برخی اوقات در code 2 خطایی رخ میدهد که برای ما مهم نیست و میخواهیم حتی در صورت رخ دادن خطا، code 3 اجرا شود. توصیه میکنیم در این موارد که در برنامه خیلی هم نباید متداول باشد، لااقل خطا را با کمک کد BitExceptionHandler.Current.OnExceptionReceived لاگ کنید و همچنین با داشتن یک Dictionary میتوانید حتی دیتای بیشتری را نیز به AppCenter فرستاده و در پرتال مربوطه مشاهده کنید.
به صورت کلی بهتر است از این نوع Try/Catchها پرهیز کنید و حتی اگر جایی Catch ای نوشتید، در نهایت دوباره خطا را throw کنید.
try { // some codes... } catch { // Do something related to exception... // for example, show some alerts to the user. throw; // You don't need to call BitExceptionHandler.Current.OnExceptionReceived... }
در مثال فوق، قصد داریم وقتی خطایی رخ داد، پیامی را به کاربر اطلاع دهیم. در این صورت، پس از نمایش پیام مربوطه، مجددا خطا را throw کنید. در این صورت، نیازی به فراخوانی BitExceptionHandler.Current.OnExceptionReceieved نیز نیست.
البته AppCenter در زمینه پابلیش کردن برنامه و همچنین Push Notification و ... نیز دارای امکاناتی هست که به موضوع این قسمت ارتباطی ندارند.
منابع مطالعاتی مرتبط
این موضوع اینقدر مهم است که تابحال چندین کتاب در مورد آن تالیف شده است:
Temporal Data & the Relational Model
Trees and Hierarchies in SQL
Developing Time-Oriented Database Applications in SQL
Temporal Data: Time and Relational Databases
Temporal Database Entries for the Springer Encyclopedia of Database Systems
Temporal Database Management
نکته مهمی که در این مآخذ وجود دارند، واژه کلیدی «Temporal data » است که میتواند در جستجوهای اینترنتی بسیار مفید واقع شود.
بررسی ابعاد زمان
فرض کنید کارمندی را استخدام کردهاید که ساعتی 2000 تومان از ابتدای فروردین ماه حقوق دریافت میکند. حقوق این شخص از ابتدای مهرماه قرار است به ساعتی 2400 تومان افزایش یابد. اگر مامور مالیات در بهمن ماه در مورد حقوق این شخص سؤال پرسید، ما چه پاسخی را باید ارائه دهیم؟ قطعا در بهمن ماه عنوان میکنیم که حقوقش ساعتی 2400 تومان است؛ اما واقعیت این است که این عدد از ابتدای استخدام او ثابت نبوده است و باید تاریخچه تغییرات آن، در نحوه محاسبه مالیات سال جاری لحاظ شود.
بنابراین در مدل سازی این سیستم به دو زمان نیاز داریم:
الف) actual time یا زمان رخ دادن واقعهای. برای مثال حقوق شخصی در تاریخ ابتدای مهر ماه تغییر کرده است. به این تاریخ در منابع مختلف Valid time نیز گفته میشود.
ب) record time یا زمان ثبت یک واقعه؛ مثلا زمان پرداخت حقوق. به آن Transaction time هم گفته شده است.
یک مثال:
record date actual date حقوق دریافتی 1392/01/01 1392/01/01 2000/روز 1392/02/01 1392/01/01 2000/روز ... 1392/07/01 1392/07/01 2400/روز ... 1392/17/01 1392/07/01 2400/روز
به ترکیب Valid Time و Transaction Time، اصطلاحا Bitemporal data میگویند.
مشکلات طراحیهای متداول اطلاعات وابسته به زمان
در طراحیهای متداول، عموما یک جدول کارمندان وجود دارد و یک جدول لیست حقوقهای پرداختی. رکوردهای لیست حقوقهای پرداختی نیز توسط یک کلید خارجی به اطلاعات هر کارمند متصل است؛ از این جهت که نمیخواهیم اطلاعاتی تکراری را در جدول لیست حقوقی ثبت کنیم و طراحی نرمال سازی شدهای مدنظر میباشد.
خوب؛ اول مهرماه حقوق شخصی تغییر کرده است. بنابراین کارمند بخش مالی اطلاعات شخص را به روز میکند. با این کار، کل سابقه حقوقهای پرداختی شخص نیز از بین خواهد رفت. چون وجود این کلید خارجی به معنای استفاده از آخرین اطلاعات به روز شده یک کارمند در جدول لیست حقوقی است. الان اگر از جدول لیست حقوقی گزارش بگیریم، کارمندان همواره از آخرین حقوق به روز شده خودشان استفاده خواهند کرد.
راه حلهای متفاوت مدل سازی اطلاعات وابسته به زمان
برای رفع این مشکل مهم، راه حلهای متفاوتی وجود دارند که در ادامه آنها را بررسی خواهیم کرد.
الف) نگهداری اطلاعات وابسته به زمان در جداول نهایی مرتبط
اگر حقوق پایه شخص در زمانهای مختلف تغییر میکند، بهتر است عدد نهایی این حقوق پرداختی نیز در یک فیلد مشخص، در همان جدول لیست حقوقی ثبت شود. این مورد به معنای داشتن «دادهای تکراری» نیست. از این جهت که دادهای تکراری است که اطلاعات آن در تمام زمانها، دارای یک مقدار و مفهوم باشد و اطلاعات حقوق یک شخص اینچنین نیست.
ب) نگهداری اطلاعات تغییرات حقوقی در یک جداول جداگانه
یک جدول ثانویه حقوق جاری کارمندان مرتبط با جدول اصلی کارمندان باید ایجاد شود. در این جدول هر رکورد آن باید دارای بازه زمانی (valid_start_time و valid_end_time) مشخصی باشد. مثلا از تاریخ X تا تاریخ Y، حقوق کارمند شماره 11 ، 2000 تومان در ساعت بوده است. از تاریخ H تا تاریخ Z اطلاعات دیگری ثبت خواهند شد. به این ترتیب با گزارشگیری از جدول لیست حقوقهای پرداخت شده، سابقه گذشته اشخاص محو نشده و هر رکورد بر اساس قرارگیری در یک بازه زمانی ثبت شده در جدول ثانویه حقوق جاری کارمندان تفسیر میشود.
در این حالت باید دقت داشت که بازههای زمانی تعریف شده، با هم تداخل نکنند و برنامه ثبت کننده اطلاعات باید این مساله را به ازای هر کارمند کنترل کند و یا با ثبت record_date، اجازه ثبت بازههای تکراری را نیز بدهد (توضیحات در قسمت بعد).
به این جدول، یک Temporal table نیز گفته میشود. نمونه دیگر آن، نگهداری قیمت یک کالا است از یک تاریخ تا تاریخی مشخص. به این ترتیب میتوان کوئری گرفت که بستنی مگنوم فروخته شده در ماه آبان سال قبل، بر مبنای قیمت آن زمان، دقیقا چقدر فروش کرده است و نه اینکه صرفا بر اساس آخرین قیمت روز این کالا گزارشگیری کنیم که در این حالت اطلاعات نهایی استخراج شده صحیح نیستند.
حال اگر به این طراحی در جدولی دیگر Transaction time یا زمان ثبت یک رکورد یا زمان ثبت یک فروش را هم اضافه کنیم، به جداول حاصل Bitemporal Tables میگویند.
مدیریت به روز رسانیها در جداول Temporal
در جداول Temporal، حذف فیزیکی اطلاعات مطلقا ممنوع است؛ چون سابقه سیستم را تخریب میکند. اگر اطلاعاتی در این جداول دیگر معتبر نیست باید تنها تاریخ پایان دوره آن به روز شوند یا یک رکورد جدید بر اساس بازهای جدید ثبت گردد.
همچنین به روز رسانیها در این جداول نیز معادل هستند با یک Insert جدید به همراه فیلد record_date و نه به روز رسانی واقعی یک رکورد قبلی (شبیه به سیستمهای حسابداری باید عمل کرد).
یک مثال:
فرض کنید حقوق کارمندی که مثال زده شد، در مهرماه به ساعتی 2400 تومان افزایش یافته است و حقوق نهایی نیز پرداخته شده است. بعد از یک ماه مشخص میشود که مدیر عامل سیستم گفته بوده است که ساعتی 2500 تومان و نه ساعتی 2400 تومان! (از این نوع مسایل در دنیای واقعی زیاد رخ میدهند!) خوب؛ اکنون چه باید کرد؟ آیا باید رفت و رکورد ساعتی 2400 تومان را به روز کرد؟ خیر. چون سابقه پرداخت واقعی صورت گرفته را تخریب میکند. به روز رسانی شما ابدا به این معنا نخواهد بود که دریافتی واقعی شخص در آن تاریخ خاص، ساعتی 2500 بوده است.
بنابراین در جداول Temporal، تنها «تغییرات افزودنی» مجاز هستند و این تغییرات همواره به عنوان آخرین رکورد جدول ثبت میشوند. به این ترتیب میتوان اصطلاحا «مابه التفاوت» حقوق پرداخت نشده را به شخص خاصی، محاسبه و پرداخت کرد (میدانیم در یک بازه زمانی خاص به او چقد حقوق دادهایم. همچنین میدانیم که این بازه در یک record_date دیگر لغو و با عددی دیگر، جایگزین شدهاست).
برای مطالعه بیشتر
Bitemporal Database Table Design - The Basics
Temporal Data Techniques in SQL
Database Design: A Point in Time Architecture
Temporal database
Temporal Patterns
راه حلی دیگر؛ استفاده از بانکهای اطلاعاتی NoSQL
بانکهای اطلاعاتی NoSQL برخلاف بانکهای اطلاعاتی رابطهای برای اعمال Read بهینه سازی میشوند و نه برای Write. در چند دهه قبل که بانکهای اطلاعاتی رابطهای پدیدار شدند، یک سخت دیسک 10 مگابایتی حدود 4000 دلار قیمت داشته است. به همین جهت مباحث نرمال سازی اطلاعات و ذخیره نکردن اطلاعات تکراری تا این حد در این نوع بانکهای اطلاعاتی مهم بوده است. اما در بانکهای اطلاعاتی NoSQL امروزی، اگر قرار است فیش حقوقی شخصی ثبت شود، میتوان کل اطلاعات جاری او را یکجا داخل یک سند ثبت کرد (از اطلاعات شخص در آن تاریخ تا اطلاعات تمام اجزای فیش حقوقی در قالب یک شیء تو در توی JSON). به همین جهت بسیار سریع هستند برای اعمال Read و گزارشگیری. همچنین این نوع سیستمها برای نگهداری نگارشهای مختلف یک سند بهینه سازی شدهاند و جزو ساختار توکار آنها است. بنابراین در این نوع سیستمها اگر نیاز است از یک سند خاصی گزارش بگیریم، دقیقا اطلاعات همان تاریخ خاص را دارا است و اگر اطلاعات پایه سیستم را به روز کنیم، از امروز به بعد در سندهای جدید ثبت خواهد شد. این نوع سیستمها رابطهای نیستند و بسیاری از مباحث نرمال سازی اطلاعات در آنها ضرورتی ندارد. قرار است یک فیش حقوقی شخص را نمایش دهیم؟ خوب، چرا تمام اطلاعات مورد نیاز او را در قالب یک شیء JSON تو در توی حاضر و آماده نداشته باشیم؟
پیشنیازهای سمت سرور
- ابتدا یک پروژهی خالی ASP.NET را ایجاد کنید. نوع آن مهم نیست که Web Forms باشد یا MVC.
- سپس قصد داریم مدل کاربران سیستم را توسط یک ASP.NET Web API Controller در اختیار Ember.js قرار دهیم. مباحث پایهای Web API نیز در وب فرمها و MVC یکی است.
مدل سمت سرور برنامه چنین شکلی را دارد:
namespace EmberJS02.Models { public class User { public int Id { set; get; } public string UserName { set; get; } public string Email { set; get; } } }
using System.Collections.Generic; using System.Web.Http; using EmberJS02.Models; namespace EmberJS02.Controllers { public class UsersController : ApiController { // GET api/<controller> public IEnumerable<User> Get() { return UsersDataSource.UsersList; } } }
همچنین فرض بر این است که مسیریابی سمت سرور ذیل را نیز به فایل global.asax.cs، جهت فعال سازی دسترسی به متدهای کنترلر UsersController تعریف کردهاید:
using System; using System.Web.Http; using System.Web.Routing; namespace EmberJS02 { public class Global : System.Web.HttpApplication { protected void Application_Start(object sender, EventArgs e) { RouteTable.Routes.MapHttpRoute( name: "DefaultApi", routeTemplate: "api/{controller}/{id}", defaults: new { id = RouteParameter.Optional } ); } } }
پیشنیازهای سمت کاربر
پیشنیازهای سمت کاربر این قسمت با قسمت «تهیهی اولین برنامهی Ember.js» دقیقا یکی است.
ابتدا فایلهای مورد نیاز Ember.js به برنامه اضافه شدهاند:
PM> Install-Package EmberJS
App = Ember.Application.create(); App.IndexRoute = Ember.Route.extend({ setupController:function(controller) { controller.set('content', ['red', 'yellow', 'blue']); } });
<!DOCTYPE html> <html xmlns="http://www.w3.org/1999/xhtml"> <head> <title></title> <script src="Scripts/jquery-2.1.1.js" type="text/javascript"></script> <script src="Scripts/handlebars.js" type="text/javascript"></script> <script src="Scripts/ember.js" type="text/javascript"></script> <script src="Scripts/app.js" type="text/javascript"></script> </head> <body> <script type="text/x-handlebars" data-template-name="application"> <h1>Header</h1> {{outlet}} </script> <script type="text/x-handlebars" data-template-name="index"> Hello, <strong>Welcome to Ember.js</strong>! <ul> {{#each item in content}} <li> {{item}} </li> {{/each}} </ul> </script> </body> </html>
در ادامه قصد داریم به هدر صفحه، دو لینک Home و About را اضافه کنیم؛ به نحوی که لینک Home به مسیریابی index و لینک About به مسیریابی about که صفحهی جدید «دربارهی برنامه» را نمایش میدهد، اشاره کنند.
تعریف صفحهی جدید About
برنامههای Ember.js، برنامههای تک صفحهای وب هستند و صفحات جدید در آنها به صورت یک template جدید تعریف میشوند که نهایتا متناظر با یک مسیریابی مشخص خواهند بود.
به همین جهت ابتدا در فایل app.js مسیریابی about را اضافه خواهیم کرد:
App.Router.map(function() { this.resource('about'); });
بنابراین به صفحهی index.html برنامه مراجعه کرده و صفحهی about را توسط یک قالب جدید تعریف میکنیم:
<script type="text/x-handlebars" data-template-name="about"> <h2>Our about page</h2> </script>
در این حالت اگر برنامه را در حالت معمولی اجرا کنید، خروجی خاصی را مشاهده نخواهید کرد. بنابراین نیاز است تا لینکی را جهت اشاره به این مسیر جدید به صفحه اضافه کنیم:
<script type="text/x-handlebars" data-template-name="application"> <h1>Ember Demo App</h1> <ul class="nav"> <li>{{#linkTo 'index'}}Home{{/linkTo}}</li> <li>{{#linkTo 'about'}}About{{/linkTo}}</li> </ul> {{outlet}} </script>
در اینجا با استفاده از امکان یا directive ویژهای به نام linkTo، لینکهایی به مسیریابیهای index و about اضافه شدهاند. به این ترتیب اگر کاربری برای مثال بر روی لینک About کلیک کند، کتابخانهی Ember.js او را به صورت خودکار به مسیریابی about و سپس نمایش قالب مرتبط با آن (قالب about ایی که پیشتر تعریف کردیم) هدایت خواهد کرد؛ مانند تصویر ذیل:
همانطور که در آدرس صفحه نیز مشخص است، هرچند صفحهی about نمایش داده شدهاست، اما هنوز نیز در همان صفحهی اصلی برنامه قرار داریم. به علاوه در این قسمت جدید، همچنان منوی بالای صفحه نمایان است؛ از این جهت که تعاریف آن به قالب application اضافه شدهاند.
دریافت و نمایش اطلاعات از سرور
اکنون که با نحوهی تعریف یک صفحهی جدید و برپایی سیم کشیهای مرتبط با آن آشنا شدیم، میخواهیم صفحهی دیگری را به نام Users به برنامه اضافه کنیم و در آن لیست کاربران ارائه شده توسط کنترلر Web API سمت سرور ابتدای بحث را نمایش دهیم.
بنابراین ابتدا مسیریابی جدید users را به صفحه اضافه میکنیم تا لیست کاربران، در آدرس users/ قابل دسترسی شود:
App.Router.map(function() { this.resource('about'); this.resource('users'); });
App.UsersLink = Ember.Object.extend({}); App.UsersLink.reopenClass({ findAll: function () { var users = []; $.getJSON('/api/users').then(function(response) { response.forEach(function(item) { users.pushObject(App.UsersLink.create(item)); }); }); return users; } });
پس از اینکه نحوهی دریافت اطلاعات از سرور مشخص شد، باید اطلاعات این مدل را در اختیار مسیریابی Users قرار داد:
App.UsersRoute = Ember.Route.extend({ model: function() { return App.UsersLink.findAll(); } }); App.UsersController = Ember.ObjectController.extend({ customHeader : 'Our Users List' });
همچنین در کنترلری که تعریف شده، صرفا یک خاصیت سفارشی و دلخواه جدید، به نام customHeader برای نمایش در ابتدای صفحه تعریف و مقدار دهی گردیدهاست.
اکنون قالبی که قرار است اطلاعات مدل را نمایش دهد، چنین شکلی را خواهد داشت:
<script type="text/x-handlebars" data-template-name="users"> <h2>{{customHeader}}</h2> <ul> {{#each item in model}} <li> {{item.Id}}-{{item.UserName}} ({{item.Email}}) </li> {{/each}} </ul> </script>
کدهای کامل این قسمت را از اینجا میتوانید دریافت کنید:
EmberJS02.zip
ASP.NET MVC #21
در قسمت قبل، فلسفه وجودی MVVM و MVC و امثال آنرا به بیانی ساده مطالعه کردید. همچنین به اینجا رسیدیم که بجای نوشتن روال رخدادگردان، از Commands استفاده کنید.
در این قسمت «تفکر MVVM ایی» بررسی خواهد شد! بنابراین سطح این قسمت را هم مقدماتی درنظر بگیرید.
در سیستم متداول مایکروسافتی ما همیشه یک فرم داریم به همراه یک سری کنترل. برای استفاده از اینها هم در فایل code behind فرم مرتبط، امکان دسترسی به این کنترلها وجود دارد. مثلا textBox1.Text یعنی ارجاعی مستقیم به شیء textBox1 و سپس دسترسی به خاصیت متنی آن.
«تفکر MVVM ایی» میگه که: خیر! اینکار رو نکنید؛ ارجاع مستقیم به یک کنترل روش کار من نیست! فرم رو طراحی کنید؛ برای هیچکدام از کنترلها هم نامی را مشخص نکنید (برخلاف رویه متداول). یک فایل درست کنید به نام Model ، داخل آن معادل textBox1.Text را که میخواهید استفاده کنید، پیش بینی و تعریف کنید؛ مثلا Public string Name . همین!
ما نمیخواهیم بدانیم که اصلا textBox1 وجود خارجی دارد یا نه. ما فقط با خاصیت متنی آن که در ادامه نحوهی سیم کشی آنرا هم بررسی خواهیم کرد، کار داریم.
بنابراین بجای اینکه بنویسید:
<TextBox Name="txtName" />
که ممکن است بعدا وسوسه شوید تا از txtName.Text آن استفاده کنید، بنویسید:
<TextBox Text="{Binding Name}" />
این مهمترین قسمت «تفکر MVVM ایی» به زبان ساده است. یعنی قرار است تا حد ممکن از Binding استفاده کنیم. مثلا در قسمت قبل هم دیدید که بجای نوشتن روال رخدادگردان، فرمان مرتبط با آنرا به جای دیگری Bind کردیم.
بنابراین تا اینجا Model ما به این شکل خواهد بود:
using System.ComponentModel;
namespace SL5Tests
{
public class MainPageModel : INotifyPropertyChanged
{
string _name;
public string Name
{
get { return _name; }
set
{
if (_name == value) return;
_name = value;
raisePropertyChanged("Name");
}
}
public event PropertyChangedEventHandler PropertyChanged;
void raisePropertyChanged(string propertyName)
{
var handler = PropertyChanged;
if (handler == null) return;
handler(this, new PropertyChangedEventArgs(propertyName));
}
}
}
سؤال مهم:
تا اینجا یک فایل Model داریم که خاصیت Name در آن تعریف شده؛ یک فرم (View) هم داریم که فقط در آن نوشته شده Binding Name. الان اینها چطور به هم متصل خواهند شد؟
پاسخ: اینجا است که کلاس دیگری به نام ViewModel (همان فایل Code behind قدیمی است با این تفاوت که به هیچ فرم خاصی گره نخورده است و اصلا نمیداند که در برنامه فرمی وجود دارد یا نه)، کار خودش را شروع خواهد کرد:
namespace SL5Tests
{
public class MainPageViewModel
{
public MainPageModel MainPageModelData { set; get; }
public MainPageViewModel()
{
MainPageModelData = new MainPageModel();
MainPageModelData.Name = "Test1";
}
}
}
ما در این کلاس یک وهله از MainPageModel را ایجاد خواهیم کرد. اگر فرمی (که ما دقیقا نمیدانیم کدام فرم) در برنامه نیاز به یک ViewModel بر اساس مدل یاد شده داشت، میتواند آنرا مورد استفاده قرار دهد. مقدار دهی آن در ViewModel موجب مقدار دهی خاصیت Text در فرم مرتبط خواهد شد و برعکس (البته به شرطی که مدل ما INotifyPropertyChanged را پیاده سازی کرده باشد و در فرم برنامه Binding Mode دو طرفه تعریف شود).
در قسمت بعد هم کار اتصال نهایی صورت میگیرد:
ابتدا xmlns:VM تعریف میشود تا بتوان به ViewModelها در طرف XAML دسترسی پیدا کرد. سپس در قسمت مثلا UserControl.Resources، این ViewModel را تعریف کرده و به عنوان DataContext بالاترین شیء فرم مقدار دهی خواهیم کرد:
<UserControl x:Class="SL5Tests.MainPage"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:d="http://schemas.microsoft.com/expression/blend/2008"
xmlns:mc="http://schemas.openxmlformats.org/markup-compatibility/2006"
xmlns:VM="clr-namespace:SL5Tests"
mc:Ignorable="d" Language="fa"
d:DesignHeight="300" d:DesignWidth="400">
<UserControl.Resources>
<VM:MainPageViewModel x:Name="vmMainPageViewModel" />
</UserControl.Resources>
<Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource vmMainPageViewModel}}"
x:Name="LayoutRoot"
Background="White">
<TextBox Text="{Binding
MainPageModelData.Name,
Mode=TwoWay,
UpdateSourceTrigger=PropertyChanged}" />
</Grid>
</UserControl>
اکنون اگر یک breakpoint روی این سطر Binding قرار دهیم و برنامه را اجرا کنیم، جزئیات این سیم کشی را در عمل بهتر میتوان مشاهده کرد:
البته این قابلیت قرار دادن breakpoint روی Bindingهای تعریف شده در View فعلا به سیلورلایت 5 اضافه شده و هنوز در WPF موجود نیست.
حداقل مزیتی را که اینجا میتوان مشاهده کرد این است که فایل MainPageViewModel چون نمیداند که قرار است در کدام View وهله سازی شود، به سادگی در Viewهای دیگر نیز قابل استفاده خواهد بود یا تغییر و تعویض کلی View آن کار سادهای است.
Commanding قسمت قبل را هم اینجا میشود اضافه کرد. تعاریف DelegateCommandهای مورد نیاز در ViewModel قرار میگیرند. مابقی عملیات تفاوتی نمیکند و یکسان است.
ASP.NET MVC #1
چرا ASP.NET MVC ؟
با وجود فریم ورک پختهای به نام ASP.NET web forms، اولین سؤالی که حین سوئیچ به ASP.NET MVC مطرح میشود این است: «برای چی؟». بنابراین تا به این سؤال پاسخ داده نشود، هر نوع بحث فنی در این مورد بی فایده است.
مزایای ASP.NET MVC نسبت به ASP.NET web forms
1) سادگی نوشتن آزمونهای واحد
مهمترین دلیل استفاده از ASP.NET MVC صرفنظر از تمام دلایل دیگر، بحث طراحی ویژه آن جهت ساده سازی تهیه آزمونهای واحد است. مشکل اصلی نوشتن آزمونهای واحد برای برنامههای ASP.NET web forms، درگیر شدن مستقیم با تمام جزئیات طول عمر یک صفحه است. به علاوه فایلهای code behind هر چند به ظاهر کدهای منطق یک صفحه را از کدهای HTML مانند آن جدا میکنند اما در عمل حاوی ارجاعات مستقیمی به تک تک عناصر بصری موجود در صفحه هستند (حس غلط جدا سازی کدها از اجزای یک فرم). اگر قرار باشد برای این وب فرمها و صفحات، آزمون واحد بنویسیم باید علاوه بر شبیه سازی چرخه طول عمر صفحه و همچنین رخدادهای رسیده، کار وهله سازی تک تک عناصر بصری را نیز عهده دار شویم. اینجا است که ASP.NET web forms گزینهی مطلوبی برای این منظور نخواهد بود و اگر نوشتن آزمون واحد برای آن غیرممکن نباشد، به همین دلایل آنچنان مرسوم هم نیست.
البته شاید بپرسید که این مساله چه اهمیتی دارد؟ امکان نوشتن سادهتر آزمونهای واحد مساوی است با امکان سادهتر اعمال تغییرات به یک پروژه بزرگ. تغییرات در پروژههای بزرگی که آزمون واحد ندارند واقعا مشکل است. یک قسمت را تغییر میدهید، 10 قسمت دیگر به هم میریزند. اینجا است که مدام باید به کارفرما گفت: «نه!»، «نمیشه!» یا به عبارتی «نمیتونم پروژه رو جمع کنم!» چون نمیتونم سریع برآورد کنم که این تغییرات کدام قسمتها را تحت تاثیر قرار میدهند، کجا به هم ریخت. من باید خودم سریع بتونم مشخص کنم با این تغییر جدید چه قسمتهایی به هم ریخته تا اینکه دو روز بعد زنگ بزنند: «باز جایی رو تغییر دادی، یکجای دیگر کار نمیکنه!»
2) دستیابی به کنترل بیشتر بر روی اجزای فریم ورک
در طراحی ASP.NET MVC همهجا interface ها قابل مشاهد هستند. همین مساله به معنای افزونه پذیری اکثر قطعات تشکیل دهنده ASP.NET MVC است؛ برخلاف ASP.NET web forms. برای مثال تابحال چندین view engine، routing engine و غیره توسط برنامه نویسهای مستقل برای ASP.NET MVC طراحی شدهاند که هیچکدام با ASP.NET web forms میسر نیست. برای مثال از view engine پیش فرض آن خوشتان نمیآید؟ عوضش کنید! سیستم اعتبار سنجی توکار آنرا دوست ندارید؟ آنرا با یک نمونه بهتر تعویض کنید و الی آخر ...
به علاوه طراحی بر اساس interface ها یک مزیت دیگر را هم به همراه دارد و آن هم ساده سازی mocking (تقلید) آنها است جهت ساده سازی نوشتن آزمونهای واحد.
3) سرعت بیشتر اجرا
ASP.NET MVC یک سری از قابلیتهای ذاتی ASP.NET web forms را مانند ViewState حذف کرده است. اگر وب را جستجو کنید، برنامه نویسهای ASP.NET web forms مدام از این مساله شکایت دارند و راه حلهای مختلفی را جهت حذف یا فشرده سازی آن ارائه میدهند. ViewState در ابتدای امر جهت شبیه سازی محیط دسکتاپ در وب درنظر گرفته شده بود و مهاجرت سادهتر برنامه نویسهای VB6 به وب، اما واقعیت این است که اگر یک برنامه نویس ASP.NET web forms به اندازه آن توجهی نداشته باشد، ممکن است حجم آن در یک صفحه پیچیده تا 500 کیلوبایت یا بیشتر هم برسد. همین مساله بر روی سرعت دریافت و اجرا تاثیر گذار خواهد بود.
4) کنترلهای ASP.NET web forms آنچنان آش دهنسوزی هم نیستند!
خوب، ViewState حذف شده، بنابراین اکثر کنترلهای ASP.NET web forms هم کاربرد آنچنانی در ASP.NET MVC نخواهند داشت؛ اما واقعیت این است که اکثر اوقات اگر شروع به سفارشی سازی یک کنترل توکار ASP.NET web forms کنید تا مطابق نیازهای کاری شما رفتار کند، پس از مدتی به یک کنترل کاملا از نو بازنویسی شده خواهید رسید! بنابراین در ابتدای امر تا 80 درصد کار اینطور به نظر میرسد که به عجب سرعت بالایی در توسعه دست یافتهایم، اما هنگامیکه قرار است این 20 درصد پایانی را پر کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که این کنترلها با این وضع ابتدایی که دارند قابل استفاده نیستند و نیاز به دستکاری قابل ملاحظهای دارند تا نیازهای واقعی کاری را برآورده کنند.
5) کنترل کامل بر روی HTML نهایی تولیدی
اگر علاقمند به کار با jQuery باشید، مدام نیاز خواهید تا با ID کنترلها و عناصر صفحه کار کنید. پیشتر ASP.NET web forms این ID را یک طرفه و به صورت مقدار منحصربفردی تولید میکرد که جهت کار با فریم ورکهای جاوا اسکریپتی عموما مشکل ساز بود. البته ASP.NET web forms در نگارشهای جدید خود مشکل عدم امکان مقدار دهی ClientId سفارشی را برای کنترلهای وب خود برطرف کرده است و این مورد را میتوان دستی هم تنظیم کرد ولی در کل باز هم آنچنان کنترلی رو خروجی HTML نهایی کنترلهای تولیدی نیست مگر اینکه مانند مورد چهارم یاد شده یک کنترل را از صفر بازنویسی کنید!
همچنین اگر باز هم بیشتر با jQuery و ASP.NET web forms کار کرده باشید میدانید که jQuery آنچنان سنخیتی با ViewState و Postback وب فرمها ندارد و همین مساله عموما مشکلزا است. علاوه بر آن اخیرا مایکروسافت توسعه ASP.NET Ajax خود را تقریبا در حالت تعلیق و واگذار شده به شرکتهای ثالث درآورده است و توصیه آنها استفاده از jQuery Ajax است. اینجا است که مدل ASP.NET MVC سازگاری کاملی را با jQuery Ajax دارد هم از لحاظ نبود ViewState و هم از جنبهی کنترل کامل بر روی markup نهایی تولیدی.
یا برای مثال خروجی پیش فرض یک GridView، جدول HTML ایی است که این روزها همهجا علیه آن صحبت میشود. البته یک سری آداپتور CSS friendly برای اکثر این کنترلها موجود است و ... باز هم دستکاری بیش از حد کنترلهای پیش فرض جهت رسیدن به خروجی دلخواه. تمام اینها را در ASP.NET MVC میشود با معادلهای بسیار باکیفیت افزونههای jQuery جایگزین کرد و از همه مهمتر چون ViewState و مفاهیمی مانند PostBack حذف شده، استفاده از این افزونهها مشکل ساز نخواهد بود.
6) استفاده از امکانات جدید زبانهای دات نتی
طراحی اصلی ASP.NET web forms مربوط است به دوران دات نت یک؛ زمانیکه نه Generics وجود داشت، نه LINQ و نه آنچنان مباحث TDD یا استفاده از ORMs متداول بود. برای مثال شاید ایجاد یک strongly typed web form الان کمی دور از ذهن به نظر برسد، زمانیکه اصل آن بر مبنای بکارگیری گسترده datatable و dataset بوده است (با توجه به امکانات زبانهای دات نتی در آن دوران). بنابراین اگر علاقمند هستید که این امکانات جدید را بکاربگیرید، ASP.NET MVC برای استفاده از آنها طراحی شده است!
7) از ASP.NET web forms سادهتر است
طراحی ASP.NET MVC بر اساس ایده Convention over configuration است. به این معنا که اجزای آن بر اساس یک سری قرار داد در کنار هم مشغول به کار هستند. مشخص است View باید کجا باشد، نام کنترلرها چگونه باید تعیین شوند و قرار داد مرتبط به آن چیست، مدل باید کجا قرار گیرد، قرار داد پردازش آدرسهای صفحات سایت به چه نحوی است و الی آخر. خلاصه در بدو امر با یک فریم ورک حساب شده که شما را در مورد نحوه استفاده صحیح از آن راهنمایی میکند، مواجه هستید.
به همین ترتیب هر پروژه MVC دیگری را هم که مشاهده کنید، سریع میتوانید تشخیص دهد قراردادهای بکارگرفته شده در آن چیست. بنابراین اگر قرار است ASP.NET را امروز شروع کنید و هیچ سابقهای هم از وب فرمها ندارید، یک راست با ASP.NET MVC شروع کنید.
8) محدود به پیاده سازی مایکروسافت نیست
پیاده سازیهای مستقلی هم از ASP.NET MVC توسط اشخاص و گروههای خارج از مایکروسافت وجود دارد: ^، ^، ^، ^ و ...
و در پایان یکی دیگر از دلایل سوئیچ به ASP.NET MVC ، «یاد گرفتن یک چیز جدید است» یا به عبارتی فرا گرفتن یک روش دیگر برای حل مسایل، هیچگاه ضرری را به همراه نخواهد داشت که هیچ، بلکه باعث بازتر شدن میدان دید نیز خواهد گردید.
یک دیدگاه دیگر
ASP.NET MVC برای شما مناسب نخواهد بود اگر ...
1) با پلیمرفیزم مشکل دارید.
ASP.NET MVC پر است از interfaces، abstract classes، virtual methods و امثال آن. بنابراین اگر تازه کار هستید، ابتدا باید مفاهیم شیءگرایی را تکمیل کنید.
2) اگر نمیتوانید فریم ورک خودتون رو بر پایه ASP.NET MVC بنا کنید!
ASP.NET MVC برخلاف وب فرمها به همراه آنچنان تعداد بالایی کنترل و افزونه از پیش مهیا شده نیست. در بدو امر شما فقط یک سری url helper، html helper و ajax helper ساده را خواهید دید؛ این نقطه ضعف ASP.NET MVC نیست. عمدا به این نحو طراحی شده است. همانطور که عنوان شد اکثر اجزای این فریم ورک قابل تعویض است. بنابراین دست شما را باز گذاشته است تا با پیاده سازی این اینترفیسها، امکانات جدیدی را خلق کنید. البته پس از این چندین و چند سال که از ارائه آن میگذرد، به اندازه کافی افزونه برای ASP.NET MVC طراحی شده است که به هیچ عنوان احساس کمبود نکنید یا اینکه نیازی هم نداشته باشید تا آنچنان فریم ورک خاصی را بر پایه ASP.NET MVC تهیه کنید. برای مثال پروژه MvcContrib موجود است یا شرکت telerik یک مجموعه سورس باز کامل مخصوص ASP.NET MVC را ارائه داده است و الی آخر.
3) اگر نمیتوانید از کتابخانههای سورس باز استفاده کنید.
همانطور که عنوان شد ASP.NET MVC به همراه کوهی از کنترلها ارائه نشده است. اکثر افزونههای آن سورس باز هستند و کار با آنها هم دنیای خاص خودش را دارد. چگونه باید کتابخانههای مناسب را پیدا کرد، کجا سؤال پرسید، کجا باگ گزارش داد، چگونه مشارکت کرد و غیره. خلاصه منتظر یک بسته شکیل حاضر و آماده نباید بود. خود ASP.NET MVC هم تحت مجوز MSPL به صورت سورس باز در دسترس است.
و یک نکته تکمیلی
مایکروسافت مدتی است شروع کرده به پرورش و زمزمه ایده «یک ASP.NET واحد». به عبارتی قصد دارند در یکی دو نگارش بعد، این دو (وب فرم و MVC) را یکی کنند. هم اکنون اگر مطالب وبلاگها را مطالعه کنید زیرساخت آن به نام ASP.NET Web API آماده شده است و در مرحله بتا است. نکته جالب اینجا است که این Web API امکان تعریف یکپارچه و مستقیم کنترلرهای MVC را در وب فرمها میسر میکند. ولی باز هم نام آن Controller است یعنی جزئی از ASP.NET MVC و کسی میتواند از آن استفاده کند که با MVC مشکلی نداشته باشد. بنابراین یادگیری MVC هیچ ضرری نخواهد داشت و جای دوری نخواهد رفت!
در این قسمت، یک مثال ساده، بدون استفاده از فریم ورکهای متداول M-V-VM بررسی شده است. در قسمتهای بعدی با یک سری از فریم ورکهای موجود آشنا خواهیم شد.
فهرست مطالب:
فصل 2- معرفی مثالی مقدماتی از پیاده سازی الگوی M-V-VM در WPF
- مقدمه
- ساختار پوشههای یک برنامهی MVVM
- معرفی برنامهی فصل
- مدل برنامه
- View برنامه
- ViewModel برنامه
دریافت قسمت دوم
دریافت مثال قسمت دوم
راههای زیادی برای لاگ کردن خطاهای حاصل در یک برنامه ASP.Net وجود دارند. از روشهای exception handling معمول تا افزودن یک فایل global.asax به برنامه و دریافت و لاگ کردن خطاهای مدیریت نشده توسط روال رخ داد گردان Application_Error آن.
بررسی این خطاها فوق العاده مهم است ، حداقل به دو دلیل : الف) قبل از این که کاربران به شما بگویند برنامه مشکل پیدا کرده، از طریق ایمیل دریافتی مطلع خواهید شد. (فرض کنید علاوه بر ثبت وقایع ، آنها را ایمیل هم میزنید) این مورد در جهت بالا بردن کیفیت کار تمام شده واقعا مؤثر است. ب) رفتارهای مخرب را هم بهتر میتوانید تحت نظر داشته باشید.
تمام این موارد مستلزم کد نویسی است. دریافت خطا در روال Application_Error و سپس کد نویسی برای ارسال ایمیل. از ASP.Net 2.0 به بعد این کار را بدون کد نویسی و با استفاده از امکانات ASP.NET health monitoring نیز میتوان به سادگی و دقت هرچه تمامتر انجام داد.
کار زیادی را قرار نیست انجام دهید! فایل وب کانفیگ سایت را باز کنید و چند سطر زیر را به آن اضافه کنید (قسمت healthMonitoring و همچنین قسمت mailSettings ):
<?xml version="1.0"?>
<configuration>
<appSettings/>
<connectionStrings/>
<system.web>
<compilation debug="true">
</compilation>
<authentication mode="Windows"/>
<healthMonitoring enabled="true">
<providers>
<add name="EmailProvider"
type="System.Web.Management.SimpleMailWebEventProvider"
from="you@domain.com"
to="you@domain.com"
subjectPrefix="Error: "
buffer="true"
bufferMode="Notification"/>
</providers>
<rules>
<add
provider="EmailProvider"
name="All App Events"
eventName="All Errors"/>
</rules>
</healthMonitoring>
</system.web>
<system.net>
<mailSettings>
<smtp deliveryMethod="SpecifiedPickupDirectory">
<specifiedPickupDirectory pickupDirectoryLocation="C:\emails"/>
</smtp>
</mailSettings>
</system.net>
</configuration>
در حالت اجرا بر روی یک سرور ، این قسمت را میتوان به صورت زیر تنظیم نمود و آدرس smtp server را توسط آن مشخص کرد تا به صورت خودکار مورد استفاده قرار گیرد:
<mailSettings>
<smtp from="you@domain.com">
<network host="smtp.domain.com" />
</smtp>
</mailSettings>
شایان ذکر است از ASP.Net 2.0 به بعد امکان ثبت وقایع در event log ویندوز محدود شده است و اگر نیاز به انجام این کار باشد باید دسترسی بیشتری را به یوزر asp.net اعطاء کرد. اما با استفاده از روش فوق، جزئیات خطای حاصل به صورت خودکار به event log ویندوز نیز اضافه میشود.
اگر علاقمند باشید که خطاهای حاصل را در یک دیتابیس نیز لاگ کنید، به این مقاله میتوان رجوع کرد.