مطالب
مقدار دهی کلیدهای خارجی در NHibernate و Entity framework

ORM های NHibernate و Entity framework روش‌های متفاوتی را برای به روز رسانی کلید خارجی با حداقل رفت و برگشت به دیتابیس ارائه می‌دهند که در ادامه معرفی خواهند شد.

صورت مساله:
فرض کنید می‌خواهیم برنامه‌ای را بنویسیم که ریز پرداخت‌های روزانه‌ی ما را ثبت کند. برای اینکار حداقل به یک جدول گروه‌های اقلام خریداری شده، یک جدول حساب‌های تامین کننده‌ی مخارج، یک جدول فروشنده‌ها و نهایتا یک جدول صورتحساب‌های پرداختی بر اساس جداول ذکر شده نیاز خواهد بود.

الف) بررسی مدل برنامه



در اینجا جهت تعریف ویژگی‌ها یا Attributes تعریف شده در این کلاس‌ها از NHibernate validator استفاده شده (+). مزیت اینکار هم علاوه بر اعتبارسنجی سمت کلاینت (پیش از تبادل اطلاعات با بانک اطلاعاتی)، تولید جداولی با همین مشخصات است. برای مثال Fluent NHibernate بر اساس ویژگی Length تعریف شده با طول حداکثر 120 ، یک فیلد nvarchar با همین طول را ایجاد می‌کند.

public class Account
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 3, Max = 120, Message = "طول نام باید بین 3 و 120 کاراکتر باشد")]
public virtual string Name { get; set; }
}

public class Category
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 3, Max = 130, Message = "طول نام باید بین 3 و 130 کاراکتر باشد")]
public virtual string Name { get; set; }
}

public class Payee
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 3, Max = 120, Message = "طول نام باید بین 3 و 120 کاراکتر باشد")]
public virtual string Name { get; set; }
}

public class Bill
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNull]
public virtual Account Account { get; set; }

[NotNull]
public virtual Category Category { get; set; }

[NotNull]
public virtual Payee Payee { get; set; }

[NotNull]
public virtual decimal Amount { set; get; }

[NotNull]
public virtual DateTime BillDate { set; get; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 1, Max = 500, Message = "طول توضیحات باید بین 1 و 500 کاراکتر باشد")]
public virtual string Description { get; set; }
}




ب) ساختار جداول متناظر (تولید شده به صورت خودکار توسط Fluent NHibernate در اینجا)


در مورد نحوه‌ی استفاده از ویژگی AutoMapping و همچنین تولید خودکار ساختار بانک اطلاعاتی از روی جداول در NHibernate قبلا توضیح داده شده است. البته بدیهی است که ترکیب مقاله‌ی Validation و آشنایی با AutoMapping در اینجا جهت اعمال ویژگی‌ها باید بکار گرفته شود که در همان مقاله‌ی Validation مفصل توضیح داده شده است.
نکته‌ی مهم database schema تولیدی، کلید‌های خارجی (foreign key) تعریف شده بر روی جدول Bills است (همان AccountId، CategoryId و PayeeId تعریف شده) که به primary key جداول متناظر اشاره می‌کند.
    create table Accounts (
AccountId INT IDENTITY NOT NULL,
Name NVARCHAR(120) not null,
primary key (AccountId)
)

create table Bills (
BillId INT IDENTITY NOT NULL,
Amount DECIMAL(19,5) not null,
BillDate DATETIME not null,
Description NVARCHAR(500) not null,
AccountId INT not null,
CategoryId INT not null,
PayeeId INT not null,
primary key (BillId)
)

create table Categories (
CategoryId INT IDENTITY NOT NULL,
Name NVARCHAR(130) not null,
primary key (CategoryId)
)

create table Payees (
PayeeId INT IDENTITY NOT NULL,
Name NVARCHAR(120) not null,
primary key (PayeeId)
)

alter table Bills
add constraint fk_Account_Bill
foreign key (AccountId)
references Accounts

alter table Bills
add constraint fk_Category_Bill
foreign key (CategoryId)
references Categories

alter table Bills
add constraint fk_Payee_Bill
foreign key (PayeeId)
references Payees

ج) صفحه‌ی ثبت صورتحساب‌ها

صفحات ثبت گروه‌های اقلام، حساب‌ها و فروشنده‌ها، نکته‌ی خاصی ندارند. چون این جداول وابستگی خاصی به جایی نداشته و به سادگی اطلاعات آن‌ها را می‌توان ثبت یا به روز کرد.
صفحه‌ی مشکل در این مثال، همان صفحه‌ی ثبت صورتحساب‌ها است که از سه کلید خارجی به سه جدول دیگر تشکیل شده است.
عموما برای طراحی این نوع صفحات، کلیدهای خارجی را با drop down list نمایش می‌دهند و اگر در جهت سهولت کار کاربر قدم برداشته شود، باید از یک Auto complete drop down list استفاده کرد تا کاربر برنامه جهت یافتن آیتم‌های از پیش تعریف شده کمتر سختی بکشد.



اگر از Silverlight یا WPF استفاده شود، امکان بایند یک لیست کامل از اشیاء با تمام خواص مرتبط به آن‌ها وجود دارد (هر رکورد نمایش داده شده در دراپ داون لیست، دقیقا معادل است با یک شیء متناظر با کلاس‌های تعریف شده است). اگر از ASP.NET استفاده شود (یعنی یک محیط بدون حالت که پس از نمایش یک صفحه دیگر خبری از لیست اشیاء بایند شده وجود نخواهد داشت و همگی توسط وب سرور جهت صرفه جویی در منابع تخریب شده‌اند)، بهتر است datatextfield را با فیلد نام و datavaluefield را با فیلد Id مقدار دهی کرد تا کاربر نهایی، نام را جهت ثبت اطلاعات مشاهده کند و برنامه از Id موجود در لیست جهت ثبت کلیدهای خارجی استفاده نماید.
و نکته‌ی اصلی هم همینجا است که چگونه؟! چون ما زمانیکه با یک ORM سر و کار داریم، برای ثبت یک رکورد در جدول Bills باید یک وهله از کلاس Bill را ایجاد کرده و خواص آن‌را مقدار دهی کنیم. اگر به تعریف کلاس Bill مراجعه کنید، سه خاصیت آن از نوع سه کلاس مجزا تعریف شده است. به به عبارتی با داشتن فقط یک id از رکوردهای این کلاس‌ها باید بتوان سه وهله‌ی متناظر آن‌ها را از بانک اطلاعاتی خواند و سپس به این خواص انتساب داد:

var newBill = new Bill
{
Account = accountRepository.GetByKey(1),
Amount = 1,
BillDate = DateTime.Now,
Category = categoryRepository.GetByKey(1),
Description = "testestest...",
Payee = payeeRepository.GetByKey(1)
};
یعنی برای ثبت یک رکورد در جدول Bills فوق، چهار بار رفت و برگشت به دیتابیس خواهیم داشت:
- یکبار برای دریافت رکورد متناظر با گروه‌ها بر اساس کلید اصلی آن (که از دراپ داون لیست مربوطه دریافت می‌شود)
- یکبار برای دریافت رکورد متناظر با فروشند‌ه‌ها بر اساس کلید اصلی آن (که از دراپ داون لیست مربوطه دریافت می‌شود)
- یکبار برای دریافت رکورد متناظر با حساب‌ها بر اساس کلید اصلی آن (که از دراپ داون لیست مربوطه دریافت می‌شود)
- یکبار هم ثبت نهایی اطلاعات در بانک اطلاعاتی

متد GetByKey فوق همان متد session.Get استاندارد NHibernate است (چون به primary key ها از طریق drop down list دسترسی داریم، به سادگی می‌توان بر اساس متد Get استاندارد ذکر شده عمل کرد).

SQL نهایی تولیدی هم به صورت واضحی این مشکل را نمایش می‌دهد (4 بار رفت و برگشت؛ سه بار select یکبار هم insert نهایی):
SELECT account0_.AccountId as AccountId0_0_, account0_.Name as Name0_0_
FROM Accounts account0_ WHERE account0_.AccountId=@p0;@p0 = 1 [Type: Int32 (0)]

SELECT category0_.CategoryId as CategoryId2_0_, category0_.Name as Name2_0_
FROM Categories category0_ WHERE category0_.CategoryId=@p0;@p0 = 1 [Type: Int32 (0)]

SELECT payee0_.PayeeId as PayeeId3_0_, payee0_.Name as Name3_0_
FROM Payees payee0_ WHERE payee0_.PayeeId=@p0;@p0 = 1 [Type: Int32 (0)]

INSERT INTO Bills (Amount, BillDate, Description, AccountId, CategoryId, PayeeId)
VALUES (@p0, @p1, @p2, @p3, @p4, @p5);
select SCOPE_IDENTITY();
@p0 = 1 [Type: Decimal (0)],
@p1 = 2010/12/27 11:48:33 ق.ظ [Type: DateTime (0)],
@p2 = 'testestest...' [Type: String (500)],
@p3 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p4 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p5 = 1 [Type: Int32 (0)]

کسانی که قبلا با رویه‌های ذخیره شده کار کرده باشند (stored procedures) احتمالا الان خواهند گفت؛ ما که گفتیم این روش کند است! سربار زیادی دارد! فقط کافی است یک SP بنویسید و کل عملیات را با یک رفت و برگشت انجام دهید.
اما در ORMs نیز برای انجام این مورد در طی یک حرکت یک ضرب راه حل‌هایی وجود دارد که در ادامه بحث خواهد شد:

د) پیاده سازی با NHibernate
برای حل این مشکل در NHibernate با داشتن primary key (برای مثال از طریق datavaluefield ذکر شده)، بجای session.Get از session.Load استفاده کنید.
session.Get یعنی همین الان برو به بانک اطلاعاتی مراجعه کن و رکورد متناظر با کلید اصلی ذکر شده را بازگشت بده و یک شیء از آن را ایجاد کن (حالت‌های دیگر دسترسی به اطلاعات مانند استفاده از LINQ یا Criteria API یا هر روش مشابه دیگری نیز در اینجا به همین معنا خواهد بود).
session.Load یعنی فعلا دست نگه دار! مگر در جدول نهایی نگاشت شده، اصلا چیزی به نام شیء مثلا گروه وجود دارد؟ مگر این مورد واقعا یک فیلد عددی در جدول Bills بیشتر نیست؟ ما هم که الان این عدد را داریم (به کمک عناصر دراپ داون لیست)، پس لطفا در پشت صحنه یک پروکسی برای ایجاد شیء مورد نظر ایجاد کن (uninitialized proxy to the entity) و سپس عملیات مرتبط را در حین تشکیل SQL نهایی بر اساس این عدد موجود انجام بده. یعنی نیازی به رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی نیست. در این حالت اگر SQL نهایی را بررسی کنیم فقط یک سطر زیر خواهد بود (سه select ذکر شده حذف خواهند شد):
INSERT INTO Bills (Amount, BillDate, Description, AccountId, CategoryId, PayeeId)
VALUES (@p0, @p1, @p2, @p3, @p4, @p5);
select SCOPE_IDENTITY();
@p0 = 1 [Type: Decimal (0)],
@p1 = 2010/12/27 11:58:22 ق.ظ [Type: DateTime (0)],
@p2 = 'testestest...' [Type: String (500)],
@p3 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p4 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p5 = 1 [Type: Int32 (0)]

ه) پیاده سازی با Entity framework

Entity framework زمانیکه بانک اطلاعاتی فوق را (به روش database first) به کلاس‌های متناظر تبدیل/نگاشت می‌کند، حاصل نهایی مثلا در مورد کلاس Bill به صورت خلاصه به شکل زیر خواهد بود:
public partial class Bill : EntityObject
{
public global::System.Int32 BillId {set;get;}
public global::System.Decimal Amount {set;get;}
public global::System.DateTime BillDate {set;get;}
public global::System.String Description {set;get;}
public global::System.Int32 AccountId {set;get;}
public global::System.Int32 CategoryId {set;get;}
public global::System.Int32 PayeeId {set;get;}
public Account Account {set;get;}
public Category Category {set;get;}
}
به عبارتی فیلدهای کلیدهای خارجی، در تعریف نهایی این کلاس هم مشاهده می‌شوند. در اینجا فقط کافی است سه کلید خارجی، از نوع int مقدار دهی شوند (و نیازی به مقدار دهی سه شیء متناظر نیست). در این حالت نیز برای ثبت اطلاعات، فقط یکبار رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی خواهیم داشت.

مطالب
تنظیمات مدت زمان اعتبار کاربران در ASP.NET Identity
نکته: در این مقاله کلمه "بازه زمانی" معادل Interval می‌باشد.
اگر از سیستم احراز هویت از طریق کوکی در asp.net Identity 2.1 استفاده می‌کنید، دو تنظیم برای  بررسی پایان یافتن اعتبار کاربر وجود دارد که در نگاه اول، هیچ تفاوتی باهم نداشته و شبیه به هم به نظر می‌رسند: ValidateInterval و ExpireTimeSpan
app.UseCookieAuthentication(new CookieAuthenticationOptions
{
    AuthenticationType = DefaultAuthenticationTypes.ApplicationCookie,
    LoginPath = new PathString("/Account/Login"),
    Provider = new CookieAuthenticationProvider
    {
        OnValidateIdentity = SecurityStampValidator.OnValidateIdentity<ApplicationUserManager, ApplicationUser>(
            validateInterval: TimeSpan.FromMinutes(15),
            regenerateIdentity: (manager, user) => user.GenerateUserIdentityAsync(manager)),
    },
    SlidingExpiration = false,
    ExpireTimeSpan = TimeSpan.FromMinutes(30)
});

ExpireTimeSpan

CookieAuthenticationOptions.ExpireTimeSpan یک خصیصه است که به شما اجازه می‌دهد تا مدت زمان اعتبار کوکی ساخته شده توسط Identity را مشخص کنید. در مثال بالا، کوکی به مدت 30 دقیقه از زمان ایجاد آن، معتبر است. هنگامی که این 30 دقیقه به پایان برسد، کاربر باید مجددا لاگین کند، چون SlidingExpiration به false تنظیم شده است.
اگر SlidingExpiration مقدار true داشته باشد، کوکی بعد از هر درخواستی که پس از گذشت بیش از نیمی از مدت زمان مشخص شده در ExpireTimeSpan ارسال شود، مجددا ایجاد خواهد شد. برای مثال در اینجا (با توجه قطعه به کد بالا) اگر کاربر login شود و درخواست بعدی را پس از گذشت 16 دقیقه ارسال کند، کوکی به مدت 30 دقیقه دیگر معتبر خواهد شد. اما اگر کاربر پس از لاگین، در خواست بعدی را 31 دقیقه بعد ارسال کند، باید مجددا عمل لاگین را انجام دهد.

بازه زمانی اعتبارسنجی SecurityStampValidator

ValidateInterval از تابع SecurityStampValidator.OnValidateIdentity، فیلد SecurityStamp را بعد از گذشت یک بازه زمانی بررسی می‌کند تا از اعتبار کوکی اطمینان حاصل شود. این همان بررسی منقضی شدن کوکی نیست، اگرچه می‌تواند سبب همان عملکرد و یا لاگ آوت کاربر شود.
Security Stamp هربار که رمز عبور ایجاد یا عوض شود و یا یک لاگین خارجی (External Login) ایجاد یا حذف شود، به روز می‌شود. اگر کاربر رمز عبورش را تغییر دهد این فیلد تغییر خواهد کرد و این تغییر باعث می‌شود که در بررسی مجدد این فیلد پس از مدت زمان مشخص شده در ValidateInterval، کوکی نامعتبر شناخته شود و کاربر را مجبور به لاگین مجدد کند.
نکته: در صورتی که بخواهید به صورت دستی مقدار این فیلد را تغییر دهید می‌توانید از کد زیر استفاده کنید:
UserManager.UpdateSecurityStampAsync(userId);
برای درک بهتر مثال زیر را در نظر بگیرید:
  1. کاربر در مکان A لاگین می‌شود.
  2. همان کاربر مکان خود را تغییر داده و ده دقیقه بعد در مکان B لاگین می‌شود.
  3. کاربر رمزعبورش را در مکان B در دقیقه 12ام تغییر می‌دهد.
  4. کاربر به مکان A برمی گردد و یک درخواست را در دقیقه 20ام ارسال می‌کند.
  5. چون کاربر یک درخواست را بعد از مدت زمان مشخص شده در ValidateInterval (یعنی 15 دقیقه) در مکان A ارسال می‌کند، پس عملیات چک کردن فیلد SecurityStamp انجام می‌شود و از آنجایی که این فیلد به علت تغییر رمز عبور، به روز شده است، بنابراین کاربر لاگ آوت خواهد شد.
دلیل لاگ آوت شدن کاربر در این سناریو، با حالتی که کوکی منقضی می‌شود تفاوت دارد، چون مدت زمان انقضای کوکی یعنی 30 دقیقه (در این مثال) هرگز نمی‌رسد. درعین حال کاربر لاگ آوت می‌شود چون مقدار validateInterval بر روی 15 دقیقه تنظیم شده است.

تفاوت این دو چیست؟
تفاوت دو حالت در نگاه اول خیلی ظریف است اما این تفاوت مزایای بزرگی فراهم می‌کند، مانند لاگ آوت کردن از هر مکان. اما این ویژگی می‌تواند گیج کننده هم باشد از آنجا که الگوی پیش فرض ASP.NET Identity فقط validateInterval را دارد و ExpireTimeSpan به طور صریح ذکر نشده و مقدار پیش فرض آن روی 14 روز تنظیم شده است.
نظرات مطالب
تبدیل html به pdf با کیفیت بالا
یک نکته‌ی تکمیلی:
پروژه‌ی wkhtmltopdf خاتمه یافته و دیگر نگهداری نمی‌شود. اگر به دنبال یک جایگزین با کیفیت برای آن هستید، مرورگر کروم، قابلیت تبدیل توکار HTML به PDF را دارد که بر این اساس کتابخانه‌ی ChromiumHtmlToPdf به‌وجود آمده و در پشت صحنه از همان موتور کروم برای تبدیل HTML به PDF با کیفیت بسیار بالا استفاده می‌کند. این کتابخانه همچنین قابلیت تهیه‌ی screenshot از صفحه‌ی وب را هم دارد.

یک نمونه مثال: تبدیل یک فایل HTML به PDF
using (var converter = new Converter())
{
   converter.ConvertToPdf(new ConvertUri(SourcePath),
                               "output.pdf",
                               new PageSettings(PaperFormat.A4)
                               {
                                   DisplayHeaderFooter = true,
                                   HeaderTemplate = header,
                                   FooterTemplate = footer,
                                   PrintBackground = true,
                               });
   converter.ConvertToImage(new ConvertUri(tempSourcePath),
                                 "output.png",
                                 new PageSettings(PaperFormat.A6));
}
در اینجا SourcePath به مسیر کامل فایل HTML اشاره می‌کند. مزیت این روش، خواندن خودکار فایل‌های css، js و تصاویر محلی ذکر شده‌ی در فایل HTML است. می‌شود بجای SourcePath، از خود محتوای رشته‌ای فایل HTML هم استفاده کرد. در این حالت باید css و js و غیره را Inline کنید و داخل فایل قرار دهید.
یک نمونه مثال از header و footer قابل استفاده‌ی در اینجا را هم مشاهده می‌کنید:
    var header = """
<div class="text center" style="color: lightgray;border-bottom: solid lightgray 0.1px; width: 100%; font-family: 'Samim'; font-size:7px;">
<span class="title"></span>
</div>
""";
    var footer = """
<div class="text center" style="color: lightgray; font-family: 'Samim'; font-size:7px;">
<span class="pageNumber"></span>/<span class="totalPages"></span>
</div>
""";
برای مثال ذکر 1/10 در پایین تمام صفحات (تعداد کل صفحات/شماره صفحه جاری) به صورت فوق است (در آدرس داده شده، برای مثال totalPages را جستجو کنید تا با روش تعریف این ثوابت ویژه آشنا شوید). متاسفانه مرورگر کروم در این دو قسمت header و footer، محدودیت‌های زیادی را اعمال می‌کند و فونت‌های سفارشی را فقط در صورت نصب در سیستم عامل می‌خواند و پردازش می‌کند و اگر می‌خواهید تصویری را در اینجا نمایش دهید، باید آن‌را base64 کرده و inline کنید.

روش استفاده‌ی از آن در برنامه‌های وب ASP.NET Core
می‌توانید ورودی HTML خود را به صورت زیر به آن داده و byte array نهایی را بدون نیاز به ذخیره سازی به صورت فایل، از یک اکشن متد، بازگشت دهید:
 var HTML = "<HTML code>";
 using (Converter converter = new Converter())
 using (MemoryStream stream = new MemoryStream())
 {
     // This is necessary when running on Docker
     converter.AddChromeArgument("--no-sandbox");

     // Create PDF out of HTML string
     converter.ConvertToPdf(html, stream, new ChromeHtmlToPdfLib.Settings.PageSettings());

     // Return file to user
     return File(stream.ToArray(), MediaTypeNames.Application.Pdf, "Report.pdf");
 }
مطالب
C# 7 - Pattern matching and switch expressions
هرچند کار کردن با کلاس‌ها و اینترفیس‌های strongly typed ساده‌تر است، اما گاهی از اوقات نیاز است تا با نوع object کار کرد. به علاوه حتی در حین کار کردن با کلاس‌ها و اینترفیس‌ها هم نیاز است تا نوع خاصی از کلاس‌های مشتق شده را جهت فراخوانی متدی ویژه، بررسی کرد. به همین جهت مفهوم «pattern matching» به C# 7 اضافه شده‌است تا بتوان با سلسله مراتب اشیاء، ساده‌تر کار کرد. برای این منظور اپراتور is و عبارت switch، با الگوهای const ،var و type بهبود و تکامل بخشیده شده‌اند.


استفاده از اپراتور is به همراه pattern matching

اپراتور is از اولین نگارش #C مهیا بوده‌است و هدف آن بررسی تطابق شیءایی خاص، با نوعی مفروض است. برای مثال آیا این نوع مورد بررسی، اینترفیس خاصی را پیاده سازی می‌کند و یا اینکه آیا از کلاسی خاص مشتق شده‌است یا خیر؟ حاصل این بررسی هم true یا false است.
با بهبودهای حاصل شده‌ی در C# 7، اکنون می‌توان از اپراتور is جهت بررسی الگوها نیز استفاده کرد.


الگوی const

در مثال ذیل، آرایه‌ای از اشیاء، شامل یک نال، یک عدد و دو شیء کاربر، تعریف شده‌اند:
public class User
{
    public User(string name)
    {
        Name = name;
    }
 
    public string Name { get; }
}


object[] data = { null, 42, new User("User 1"), new User("User 2") };
foreach (var item in data)
{
    if (item is null) Console.WriteLine("it's a const pattern");
    if (item is 42) Console.WriteLine("it's 42");
}
اولین الگوی مهیای در C# 7، با نام «const pattern» شناخته می‌شود که نمونه‌ای از آن‌را در بدنه‌ی حلقه‌ی فوق مشاهده می‌کنید.
در C# 7 می‌توان اپراتور is را بر روی یک عدد ثابت مانند 42 و یا یک null بکار گرفت. پیش از C# 7 برای بررسی نال بودن یک شیء، تنها از پراتور == می‌شد استفاده کرد.


الگوی Type

دومین الگوی مهیای در C# 7، «الگوی نوع» نام دارد و هدف آن بررسی تطابق یک شیء، با شیءایی دیگر است. مهم‌ترین تفاوت آن با نگارش‌های پیشین سی شارپ این است که اگر اکنون تطابقی تشخیص داده شود، شیء، به متغیر جدید تعریف شده، انتساب داده می‌شود:
object[] data = { null, 42, new User("User 1"), new User("User 2") };
foreach (var item in data)
{
    if (item is int i) Console.WriteLine($"it's a type pattern with an int and the value {i}");
    if (item is User p) Console.WriteLine($"it's a person: {p.Name}");
    if (item is User p2 && p2.Name.StartsWith("U"))
    {
        Console.WriteLine($"it's a person starting with U {p2.Name}");
    }
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید اینبار می‌توان پس از اپراتور is، یک متغیر جدید را هم تعریف کرد و در صورت تطابق، این متغیر به صورت خودکار مقدار دهی می‌گردد. به علاوه در اینجا امکان ترکیب شرط‌ها نیز پس از is، مانند سومین if نوشته شده، میسر است.

و یا اکنون قطعه کد قدیمی ذیل را
object obj1 = "Hello, World!";
var str1 = obj1 as string;
if (str1 != null)
{
   Console.WriteLine(str1);
}
می‌توان با pattern matching و استفاده از «الگوی نوع»، به نحو ذیل خلاصه کرد:
object obj2 = "Hello, World!";
if (obj2 is string str2)
{
   Console.WriteLine(str2);
}


الگوی Var

سومین الگوی مهیای در C# 7، الگوی var نام دارد و در این حالت می‌توان بجای ذکر صریح نوع تطابق داده شده، از var استفاده کرد.
بدیهی است این الگو همواره با موفقیت روبرو می‌شود؛ چون var به همان نوع شیء مفروض اشاره می‌کند:
object[] data = { null, 42, new User("User 1"), new User("User 2") };
foreach (var item in data)
{
    if (item is var x) Console.WriteLine($"it's a var pattern with the type {x?.GetType()?.Name}");
}
مهم‌ترین مزیت آن این است که متغیر تعریف شده‌ی پس از var دقیقا دارای همان مقدار و نوع اصلی شیء است و پس از فراخوانی GetType می‌توان به خواص آن دسترسی یافت؛ مانند خاصیت Name ذکر شده‌ی در مثال فوق.
در این حالت اگر item دقیقا null باشد، برای بررسی آن می‌توان از null conditional operator معرفی شده‌ی در C# 6 استفاده کرد.


استفاده از عبارت switch به همراه pattern matching

در C# 7، عبارت switch نیز تکامل یافته‌است. در اینجا الگوهای const ،var و type را نیز می‌توان پس از ذکر case بکار گرفت:
public static void SwitchPattern(object o)
{
    switch (o)
    {
        case null:
            Console.WriteLine("it's a constant pattern");
            break;
        case int i:
            Console.WriteLine("it's an int");
            break;
        case User p when p.Name.StartsWith("U"):
            Console.WriteLine($"a U person {p.Name}");
            break;
        case User p:
            Console.WriteLine($"any other person {p.Name}");
            break;
        case var x:
            Console.WriteLine($"it's a var pattern with the type {x?.GetType().Name} ");
            break;
        default:
            break;
    }
}
الگوهایی را که در اینجا مشاهده می‌کنید دقیقا همان‌هایی هستند که پیشتر بررسی کردیم. الگوی const برای بررسی نال و یک عدد. الگوی type برای بررسی تطابق با یک شیء خاص و سپس استفاده‌ی از آن شیء و الگوی var برای دسترسی به نام نوع مفروض.
تنها نکته‌ی جدید در اینجا، استفاده از واژه‌ی کلیدی when است برای ترکیب شرط‌ها (case User p when p.Name.StartsWith). بنابراین در C# 7 امکان نوشتن case null میسر است؛ به همراه نوشتن شرط‌ها توسط when، در حین تعاریف caseها. به علاوه اینبار عبارت switch محدود به نوع‌های پایه مانند اعداد، رشته‌ها و enums نیست و در اینجا می‌توان یک شیء را نیز مشخص کرد.


شبیه سازی switch موجود در ویژوال بیسیک در C# 7

ویژوال بیسیک از نگارش‌های ابتدایی آن دارای case‌های پیشرفته‌تری است نسبت به #C. برای نمونه در اینجا امکان تعریف تعدادی عدد، استفاده از To و استفاده‌ی از =< را هم مشاهده می‌کنید:
Select Case age
  Case 50
    ageBlock = "the big five-oh"
  Case 80, 81, 82, 83, 84, 85, 86, 87, 88, 89
    ageBlock = "octogenarian"
  Case 90 To 99
    ageBlock = "nonagenarian"
  Case Is >= 100
    ageBlock = "centenarian"
  Case Else
    ageBlock = "just old"
End Select

اکنون در C# 7 می‌توان یک چنین توانمندی را با pattern matching هم پیاده سازی کرد:
string ageBlock;
var age = 40;
switch (age)
{
    case 50:
        ageBlock = "the big five-oh";
        break;
    case var testAge when (new List<int> { 80, 81, 82, 83, 84, 85, 86, 87, 88, 89 }).Contains(testAge):
        ageBlock = "octogenarian";
        break;
    case var testAge when ((testAge >= 90) && (testAge <= 99)):
        ageBlock = "nonagenarian";
        break;
    case var testAge when (testAge >= 100):
        ageBlock = "centenarian";
        break;
    default:
        ageBlock = "just old";
        break;
}
در این مثال یکی از کاربردهای عملی الگوی var را مشاهده می‌کنید؛ یا همان دسترسی به مقدار و نوع وارد شده و سپس اعمال شرط بر روی آن.
همانطور که مشاهده می‌کنید، در قسمت when نیز می‌توان توسط && و || نیز شرط‌ها را ترکیب کرد و یا متدی را با خروجی bool (مانند Contains) بر روی مقدار دریافتی اعمال کرد.