مطالب
نمایش خودکار آیکون لینک‌های سایت‌های خارجی با استفاده از jQuery

اگر دقت کرده باشید در کنار هر لینک خارجی (هر لینک ختم شده به خارج از سایت) در این وبلاگ، آیکون آن سایت هم به صورت خودکار نمایش داده می‌شود. از نظر من جالب بوده (خصوصا جهت مشخص کردن وجود یک لینک در میان انبوهی متن، یا برای نمایش لیستی از لینک‌ها)، نظر شما رو نمی‌دونم!
این‌کار در ادامه‌ی مطلبی است که در مورد نوشتن اسکریپت‌های گریس مانکی چندی قبل منتشر کردم. البته بهبود یافته‌ی آن است. برای ایجاد یک چنین قابلیتی در سایت فقط کافی است چند سطر اسکریپت زیر را به هدر سایت خود اضافه کنید.

<script src='http://ajax.googleapis.com/ajax/libs/jquery/1.2.6/jquery.min.js' type='text/javascript' />
<script type="text/javascript">
$(document).ready(function(){
$("a").each(function(){
var $a = $(this);
var href = $a.attr("href");
// see if the link is external
if (href && href.match(/^http/))
if (!href.match(document.domain)) {
var domain = href.replace(/<\S[^><]*>/g, "").split('/')[2];
var image = '<img src="http://' + domain +
'/favicon.ico" width="0" ' +
' onload="this.width=16;this.height=16;this.style.paddingLeft=\'3px\';this.style.paddingRight=\'1px\';" ' +
' style="border:0" ' +
' onerror="this.src=\'http://vahid.nasiri.googlepages.com/weblink.gif\';" />';
$(this).prepend(image);
}
});
});
</script>

توضیحاتی در مورد جزئیات برنامه نویسی آن:
با استفاده از jQuery ، زمانیکه document ما ready شد ( document.ready )، تمام لینک‌های موجود در صفحه را پیدا می‌کنیم (یک به یک). سپس مقدار href آن‌ها را می‌خوانیم (ببینید با jQuery انجام این نوع کارها چقدر ساده شده است). اکنون روی لینک دریافت شده باید پردازش صورت گیرد و نام دومین آن جدا شود (اگر ختم به خارج از سایت بود). سپس بر اساس این دومین ، یک تگ img منتهی به آیکون آن سایت طراحی و نمایش داده خواهد شد (به قبل از لینک اضافه می‌شود).
عموما هر پروژه‌ای هر چند کوچک و به ظاهر کم اهمیت، نکات خاصی را به همراه دارد.
برای مثال، در ابتدای کار width=0 در نظر گرفته نشد. مشکلی را که ایجاد کرد این بود که یک سایت ممکن است اصلا favicon.ico نداشته باشد. فایرفاکس محترم اصلا به روی مبارک هم نخواهد آورد و شما متوجه نخواهید شد که در صفحه کمبود تصویری وجود دارد. اما در IE حتما جای خالی آیکون و تصویر به نحوه واضحی گوشزد می‌شود. بنابراین در ابتدای کار قرار نیست چیزی را نمایش دهیم (width=0). سپس در رخ‌داد onload تگ img، اگر تصویر واقعا وجود داشت و بارگذاری شد، طول و عرض آن‌را 16 در 16 قرار خواهیم داد (این مورد هم لازم است. چون بعضی از سایت‌ها اندازه‌های بسیار بزرگی را برای آیکون خود در نظر می‌گیرند که اصلا مقصود ما را برآورده نخواهند کرد).
این مورد (عدم نمایش تصاویری که وجود ندارند) مشکلی را که در ادامه ایجاد خواهد کرد، عدم یکنواختی در سایت است. یک سری از لینک‌های خارجی آیکون دارند و یک سری خیر. نکته جالبی که در مورد تگ img وجود دارد رخ‌داد onerror آن است. اگر مرورگر نتواند تصویر مورد نظر را پیدا یا بارگذاری کند، این روال رخ‌داد‌ گردان فراخوانی می‌شود. همینجا از موقعیت استفاده شده و src تصویر جاری به یک آیکون مشخص و از قبل تعیین شده تنظیم می‌شود.

نظرات مطالب
پیاده سازی Open Search در ASP.NET MVC
از مزایای افزودن open search به سایت، در مرورگر کروم


پس از وارد کردن آدرس سایت، با فشردن دکمه‌ی tab و یا حتی کلیک بر روی دکمه‌ی tab ای که در تصویر مشخص شده، امکان جستجو را در سایت فراهم می‌کند:

مطالب
با HttpHandler بیشتر آشنا شوید
در  مقاله قبل توضیح دادیم که وظیفه httphandler رندر و پردازش خروجی یک درخواست هست؛ حالا در این مقاله قصد داریم که مفهوم httphandler را بیشتر بررسی کنیم.

HttpHandler
برای تهیه‌ی یک httphandler، باید کلاسی را بر اساس اینترفیس IHttpHandler پیاده سازی کنیم و بعدا آن را در web.config برنامه معرفی کنیم. برای پیاده سازی این اینترفیس، به یک متد به اسم ProcessRequest با یک پارامتر از نوع HttpContext و یک پراپرتی به اسم IsReusable نیاز داریم که مقدار برگشتی این پراپرتی را false بگذارید؛ بعدا خواهم گفت چرا اینکار را می‌کنیم. نحوه‌ی پیاده‌سازی یک httphandler به شکل زیر است:
public class MyHttpHandler : IHttpHandler
{
    public void ProcessRequest(HttpContext context)
    {        
    }

    public bool IsReusable
    {
        get { return false; }
    }
}
با استفاده از شیء context می‌توان به دو شیء httpresponse و httprequest دسترسی داشت. تکه کد زیر مثالی است در مورد نحوه‌ی تغییر در محتوای سایت:
public class MyHttpHandler : IHttpHandler
{
    public void ProcessRequest(HttpContext context)
    {
        HttpResponse response = context.Response;
        HttpRequest request = context.Request;

        response.Write("Every Page has a some text like this");
    }

    public bool IsReusable
    {
        get { return false; }
    }
}
بگذارید همین کد ساده را در وب کانفیگ معرفی کنیم:
<system.web>
  <httpHandlers>
      <add verb="*" path="*.aspx" type="MyHttpHandler"/>
  </httpHandlers>
</system.web>
اگر نسخه IIS شما همانند نسخه‌ی من باشد، نباید هیچ تغییری مشاهده کنید؛ زیرا کد بالا فقط در مورد نسخه‌ی IIS6 صدق می‌کند و برای نسخه‌های IIS 7 به بعد باید به شیوه زیر عمل کنید:
<configuration>
  <system.web>
    <httpHandlers>

  <add name="myhttphandler" verb="*" path="*.aspx" type="MyHttpHandler"/>

    </httpHandlers>
  </system.web>
</configuration>
خروجی نهایی باید تنها این متن باشد: Every Page has a some text like this 
گزینه Type که نام کلاس می‌باشد و اگر کلاس داخل یک فضای نام قرار گرفته باشد، باید اینطور نوشت : namespace.ClassName  
گزینه verb شامل مقادیری چون Get,Post,Head,Putو Delete می‌باشد و httphandler را فقط برای این نوع درخواست‌ها اجرا می‌کند و در صورتیکه بخواهید چندتا از آن‌ها را استفاده کنید، با , از هم جدا می‌شوند. مثلا Get,post و درصورتیکه همه‌ی گزینه‌ها را بخواهید علامت * را میتوان استفاده کرد. 
 گزینه‌ی path این امکان را به شما می‌دهد که مسیر و نوع فایل‌هایی را که قصد دارید روی آن‌ها فقط اجرا شود، مشخص کنید و ما در قطعه کد بالا گفته‌ایم که تنها روی فایل‌هایی با پسوند aspx اجرا شود و چون مسیری هم ذکر نکردیم برای همه‌ی مسیرها قابل اجراست. یکی از مزیت‌های دادن پسوند این است که می‌توانید پسوندهای اختصاصی داشته باشید. مثلا پسوند RSS برای فیدهای وب سایتتان. بسیاری از برنامه نویسان به جای استفاده از صفحات aspx از ashx استفاده می‌کنند که به مراتب سبک‌تر از aspx هست و شامل بخش ui نمی‌شود و نتیجه خروجی آن بر اساس کدی که می‌نویسید مشخص می‌شود که میتواند صفحه متنی یا عکس یا xml یا ... باشد. در اینجا در مورد ساخت صفحات ashx توضیح داده شده است. 

  IHttpHandlerFactory
کار این اینترفیس پیاده سازی یک کلاس است که خروجی آن یک کلاس از نوع IHttpHandler هست. اگر دقت کنید در مثال‌های قبلی ما برای معرفی یک هندلر در وب کانفیگ یک سری path را به آن میدادیم و برای نمونه aspx.* را معرفی می‌کردیم؛ یعنی این هندلر را بر روی همه‌ی فایل‌های aspx اجرا کن و اگر دو یا چند هندلر در وب کانفیگ معرفی کنیم و برای همه مسیر aspx را قرار بدهیم، یعنی همه این هندلرها باید روی صفحات aspx اجرا گردند ولی در httphandlerfactory، ما چند هندلر داریم و میخواهیم فقط یکی از آن‌ها بر روی صفحات aspx انجام بگیرد، پس ما یک هندلرفکتوری را برای صفحات aspx معرفی می‌کنیم و در حین اجرا تصمیم می‌گیریم که کدام هندلر را ارسال کنیم.
اجازه بدهید نوشتن این نوع کلاس را آغاز کنیم،ابتدا دو هندلر به نام‌های httphandler1 و httphandler2 می‌نویسیم :
public class MyHttpHandler1 :IHttpHandler
{
   
    public void ProcessRequest(HttpContext context)
    {
        HttpResponse response = context.Response;
        response.Write("this is httphandler1");
    }

    public bool IsReusable
    {
        get { return false; }
    }
}

public class MyHttpHandler2 : IHttpHandler
{

    public void ProcessRequest(HttpContext context)
    {
        HttpResponse response = context.Response;
        response.Write("this is httphandler2");
    }

    public bool IsReusable
    {
        get { return false; }
    }
}
سپس کلاس MyFactory را بر اساس اینترفیس IHttpFactory پیاده سازی می‌کنیم و باید دو متد برای آن صدا بزنیم؛ یکی که هندلر انتخابی را بر میگرداند و دیگری هم برای رها کردن یا آزادسازی یک هندلر هست که در این مقاله کاری با آن نداریم. عموما GC دات نت در این زمینه کارآیی خوبی دارد. در قسمت هندلرهای غیرهمزمان به طور مختصر خواهیم گفت که GC چطور آن‌ها را مدیریت می‌کند. کد زیر نمونه کلاسی است که توسط IHttpFactory پیاده سازی شده است:
public class MyFactory : IHttpHandlerFactory
{
    public IHttpHandler GetHandler(HttpContext context, string requestType, string url, string pathTrasnlated)
    {
        
    }

    public void ReleaseHandler(IHttpHandler handler)
    {
        
    }
}
در متد GetHandler چهار آرگومان وجود دارند که به ترتیب برای موارد زیر به کار می‌روند:
 Context یک شی از کلاس httpcontext که دسترسی ما را برای اشیاء سروری چون response,request,session و... فراهم می‌کند.
 RequestType  مشخص می‌کند که درخواست صفحه به چه صورتی است. این گزینه برای مواردی است که verb بیش از یک مورد را حمایت می‌کند. برای مثال دوست دارید یک هندلر را برای درخواست‌های Get ارسال کنید و هندلر دیگر را برای درخواست‌های نوع Post
 URL مسیر مجازی virtual Path صفحه صدا زده شده 
 PathTranslated مسیر فیزیکی صفحه درخواست کننده را ارسال می‌کند. 
متد GetHandler را بدین شکل می‌نویسیم و میخواهیم همه صفحات aspx هندلر شماره یک را انتخاب کنند و صفحات aspx که نامشان با t شروع می‌شوند، هندلر  شماره دو را انتخاب کند:
 public IHttpHandler GetHandler(HttpContext context, string requestType, string url, string pathTrasnlated)
    {
        string handlername = "MyHttpHandler1";
        if(url.Substring(url.LastIndexOf("/")+1).StartsWith("t"))
        {
            handlername = "MyHttpHandler2";
        }

        try
        {
            return (IHttpHandler) Activator.CreateInstance(Type.GetType(handlername));
        }
        catch (Exception e) 
        {
            throw new HttpException("Error: " + handlername, e);
        }
    }

    public void ReleaseHandler(IHttpHandler handler)
    {
        
    }
}
شی Activator که برای ساخت اشیاء با انتخاب بهترین constructor موجود بر اساس یک نوع Type مشخص به کار می‌رود و خروجی Object را می‌گرداند؛ با یک تبدیل ساده، خروجی به قالب اصلی خود باز میگردد. برای مطالعه بیشتر در مورد این کلاس به اینجا و اینجا مراجعه کنید.
نحوه‌ی تعریف factory در وب کانفیگ مانند قبل است و فقط باید در Type به جای نام هندلر نام فکتوری را نوشت. برنامه را اجرا کنید تا نتیجه آن را ببینیم:
تصویر زیر نتیجه صدا زده شدن فایل default.aspx است:

تصویر زیر نتیجه صدا زده شدن فایل Tours_List.aspx است:

AsyncHttpHandlers
برای اینکه کار این اینترفیس را درک کنید بهتر هست اینجا را مطالعه کنید. در اینجا به خوبی تفاوت متدهای همزمان و غیرهمزمان توضیح داده شده است.
متن زیر خلاصه‌ترین و بهترین توضیح برای این پرسش است، چرا غیرهمزمان؟
در اعمالی که disk I/O و یا network I/O دارند، پردازش موازی و اعمال async به شدت مقیاس پذیری سیستم را بالا می‌برند. به این ترتیب worker thread جاری (که تعداد آن‌ها محدود است)، سریعتر آزاد شده و به worker pool بازگشت داده می‌شود تا بتواند به یک درخواست دیگر رسیده سرویس دهد. در این حالت می‌توان با منابع کمتری، درخواست‌های بیشتری را پردازش کرد. 
موقعی که اینترفیس IHttpAsyncHandler را ارث بری کنید (این اینترفیس نیز از IHttpHandler ارث بری کرده است و دو متد اضافه‌تر دارد)، باید دو متد دیگر را نیز پیاده سازی کنید:
 public IAsyncResult BeginProcessRequest(HttpContext context, AsyncCallback callback, object obj)
    {
        
    }

    public void EndProcessRequest(IAsyncResult result)
    {
        
    }
پراپرتی ISResuable هم موقعی که true برگشت بدهد، باعث می‌شود pooling فعال شده و این هندلر در حافظه باقی بماند و تمامی درخواست‌ها از طریق همین یک نمونه اجرا شوند.
به زبان ساده‌تر، این پراپرتی می‌گوید اگر چندین درخواست از طرف کلاینت‌ها برسد، توسط یک نمونه یا instance از هندلر پردازش خواهند شد؛ چون به طور پیش فرض موقعی که تمام درخواست‌های از pipeline بگذرند، هندلر‌ها توسط httpapplication در یک لیست بازیافت قرار گرفته و همه‌ی آن‌ها با null مقداردهی می‌شوند تا از حافظه پاک شوند ولی اگر این پراپرتی true برگرداند، هندلر مربوطه نال نشده و برای پاسخگویی به درخواست‌های بعدی در حافظه خواهد ماند.
مهمترین مزیت این گزینه، این می‌باشد که کاآیی سیستم را بالا می‌برد و اشیا کمتری به GC پاس می‌شوند. ولی یک عیب هم دارد که این تردهایی که ایجاد می‌کند، امنیت کمتری دارند و باید توسط برنامه نویس این امنیت بالاتر رود. این پراپرتی را در مواقعی که با هندلرهای همزمان کار می‌کنید برابر با false بگذارید چون این گزینه بیشتر بر روی هندلرهای غیرهمزمان اثر دارد و هم اینکه بعضی‌ها توصیه می‌کنند که false بگذارید چون GC مدیریت خوبی در مورد هندلرها دارد و هم این که ارزش یافتن باگ در کد را ندارد.
بر میگردیم سراغ کد نویسی هندلر غیر همزمان. در آخرین قطعه کد نوشته شده، ما دو متد دیگر را پیاده سازی کردیم که یکی از آن‌ها BeginProcessRequest  است و خروجی آن کلاسی است که از اینترفیس IAsyncResult  ارث بری کرده است. پس یک کلاس با ارث بری از این اینترفیس می‌نویسیم و در این کلاس نیاز است که 4 پراپرتی را پیاده سازی کنیم که این کلاس به شکل زیر در خواهد آمد:
public class AsynchOperation : IAsyncResult
{
    private bool _completed;
    private Object _state;
    private AsyncCallback _callback;
    private HttpContext _context;

    bool IAsyncResult.IsCompleted { get { return _completed; } }
    WaitHandle IAsyncResult.AsyncWaitHandle { get { return null; } }
    Object IAsyncResult.AsyncState { get { return _state; } }
    bool IAsyncResult.CompletedSynchronously { get { return false; } }
}
متدهای private اجباری نیستند؛ ولی برای ذخیره مقادیر get و set نیاز است. همانطور که از اسامی آن‌ها پیداست مشخص است که برای چه کاری ساخته شده اند.
خب اجازه بدهید یک تابع سازنده به آن برای مقداردهی اولیه این متغیرهای خصوصی داشته باشیم:
   public AsynchOperation(AsyncCallback callback, HttpContext context, Object state)
    {
        _callback = callback;
        _context = context;
        _state = state;
        _completed = false;
    }
همانطور که می‌بینید موارد موجود در متد BeginProcessRequest را تحویل می‌گیریم تا اطلاعات درخواستی مربوطه را داشته باشیم و مقدار _Completed را هم برابر با false قرار می‌دهیم. سپس نوبت این می‌رسد که ما درخواست را در صف pool قرار دهیم. برای همین تکه کد زیر را اضافه می‌کنیم: 
   public void StartAsyncWork()
    {
        ThreadPool.QueueUserWorkItem(new WaitCallback(StartAsyncTask),null);
    }
با اضافه شدن درخواست به صف، هر موقع درخواست‌های قبلی تمام شوند و callback خودشان را ارسال کنند، نوبت درخواست‌های جدیدتر هم میرسد. StartAsyncTask هم متدی است که وظیفه‌ی اصلی پردازش درخواست را به دوش دارد و موقعی که نوبت درخواست برسد، کدهای این متد اجرا می‌گردد که ما در اینجا مانند مثال اول روی صفحه چیزی نوشتیم:
 private void StartAsyncTask(Object workItemState)
    {

        _context.Response.Write("<p>Completion IsThreadPoolThread is " + Thread.CurrentThread.IsThreadPoolThread + "</p>\r\n");

        _context.Response.Write("Hello World from Async Handler!");
        _completed = true;
        _callback(this);
    }
دو خط اول اطلاعات را چاپ کرده و در خط سوم متغیر _completed را true کرده و در آخر این درخواست را فراخوانی مجدد می‌کنیم تا بگوییم که کار این درخواست پایان یافته‌است؛ پس این درخواست را از صف بیرون بکش و درخواست بعدی را اجرا کن.
نهایتا کل این کلاس را در متد BeginProcessRequest  صدا بزنید:
context.Response.Write("<p>Begin IsThreadPoolThread is " + Thread.CurrentThread.IsThreadPoolThread + "</p>\r\n");
        AsynchOperation asynch = new AsynchOperation(callback, context, obj);
        asynch.StartAsyncWork();
        return asynch;
کل کد مربوطه : (توجه:کدها از داخل سایت msdn برداشته شده است و اکثر کدهای موجود در نت هم به همین قالب می‌نویسند)
public class MyHttpHandler : IHttpAsyncHandler
{
    public IAsyncResult BeginProcessRequest(HttpContext context, AsyncCallback callback, object obj)
    {
        context.Response.Write("<p>Begin IsThreadPoolThread is " + Thread.CurrentThread.IsThreadPoolThread + "</p>\r\n");
        AsynchOperation asynch = new AsynchOperation(callback, context, obj);
        asynch.StartAsyncWork();
        return asynch;
    }

    public void EndProcessRequest(IAsyncResult result)
    {
        
    }
    public void ProcessRequest(HttpContext context)
    {
       throw new InvalidOperationException(); 

    }

    public bool IsReusable
    {
        get { return false; }
    }
}

public class AsynchOperation : IAsyncResult
{
    private bool _completed;
    private Object _state;
    private AsyncCallback _callback;
    private HttpContext _context;

    bool IAsyncResult.IsCompleted { get { return _completed; } }
    WaitHandle IAsyncResult.AsyncWaitHandle { get { return null; } }
    Object IAsyncResult.AsyncState { get { return _state; } }
    bool IAsyncResult.CompletedSynchronously { get { return false; } }

    public AsynchOperation(AsyncCallback callback, HttpContext context, Object state)
    {
        _callback = callback;
        _context = context;
        _state = state;
        _completed = false;
    }


    public void StartAsyncWork()
    {
        
        ThreadPool.QueueUserWorkItem(new WaitCallback(StartAsyncTask),null);

    }
    private void StartAsyncTask(Object workItemState)
    {

        _context.Response.Write("<p>Completion IsThreadPoolThread is " + Thread.CurrentThread.IsThreadPoolThread + "</p>\r\n");

        _context.Response.Write("Hello World from Async Handler!");
        _completed = true;
        _callback(this);
    }

آشنایی با فایل ASHX
در مطالب بالاتر به فایل‌های Ashx اشاره کردیم. این فایل به نام Generic Web Handler شناخته می‌شوند و می‌توانید با Add New Item این نوع فایل‌ها را اضافه کنید. این فایل شامل هیچ UI ایی نمی‌باشد و فقط شامل بخش کد می‌باشد. برای همین نسبت به aspx سبک‌تر بوده و شامل یک directive به اسم  WebHandler@ است.
مایکروسافت در MSDN نوشته است که httphandler‌ها در واقع فرآیندهایی هستند (به این فرایندها بیشتر End Point می‌گویند) که در پاسخ به درخواست‌های رسیده شده توسط asp.net application اجرا می‌شوند و بیشترین درخواست هایی هم که می‌رسد از نوع صفحات Aspx می‌باشد و موقعی که کاربری درخواست صفحه‌ی aspx می‌کند هندلرهای مربوط به page اجرا می‌شوند.
در متن بالا به خوبی روشن هست که ashx به دلیل نداشتن UI، تعداد کمتری از handlerها را در مسیر Pipeline قرار می‌دهند و اجرای آن‌ها سریعتر است. غیر از این دو هندلر aspx و ashx، هندلر توکار دیگری چون asmx که مختص وب سرویس هست و axd مربوط به اعمال trace نیز وجود دارند.

در این لینک که در بالاتر هم درج شده بود یک نمونه هندلر برای نمایش تصویر نوشته است. اگر تصاویرتان را بدین صورت اجرا کنید می‌توان جلوی درخواست‌های رسیده از وب سایت‌های دیگر را سد کرد. برای مثال یک نفر مطالب شما را کپی می‌کند و در داخل وبلاگ یا وب سایتش می‌گذارد و شما در اینجا درخواست‌های رسیده خارج از وب سایت خود را لغو خواهید کرد و تصاویر کپی شده نمایش داده نخواهند شد.
نظرات مطالب
ASP.NET MVC #22
با سلام
اگر ما بخواهیم به عنوان مثال  یک سایت خبری بنویسیم که چند زبانه باشه باید داده هایی هم که مدیر سایت
در database  وارد میکنه دارای این ویژگی باشه تا به هر زبانی که کاربر میخواد تبدیل بشه
ایا میشه از همین روش در این پروژه فرضی استفاده کرد
  اگر امکان پذیر هست ایا میشه روی ترجمه سایت حساب باز کرد.
با تشکر
مطالب
VS Code برای توسعه دهندگان ASP.NET Core - قسمت سوم - گردش کاری‌های متداول
در قسمت قبل، دو عمل متداول نحوه‌ی ایجاد و اجرای یک پروژه‌ی جدید ASP.NET Core را بررسی کردیم. در ادامه می‌خواهیم معادل سایر اعمالی را که می‌توان با نگارش کامل ویژوال استودیو انجام داد، در VSCode نیز برشماریم.


کار با IDE و حرکت بین کدها

در ادامه‌، همان پروژه‌ای را که در قسمت قبل ایجاد کردیم، مجددا با وارد شدن به پوشه‌ی آن و اجرای دستور . code، توسط VSCode باز خواهیم کرد. سپس فایل Program.cs آن‌را باز کنید. فرض کنید در سطر ذیل آن:
 .UseStartup<Startup>()
می‌خواهیم به نحو ساده‌تری به کلاس Startup آن مراجعه کنیم. برای اینکار دو روش وجود دارد:
الف) اشاره‌گر ماوس را به آن نزدیک کنید و سپس دکمه‌ی Ctrl را نگه دارید. به این ترتیب واژه‌ی Startup تبدیل به یک لینک خواهد شد که با کلیک بر روی آن می‌توان به کلاس Startup رسید.
ب) روش دوم، قرار دادن اشاره‌گر متنی بر روی واژه Startup و سپس فشردن دکمه‌ی F12 است. این گزینه بر روی منوی کلیک راست بر روی این واژه نیز وجود دارد.

اگر دکمه‌ی F12 را بر روی کلاسی فشار دهید که کدهای آن در IDE وجود ندارند، یک صفحه‌ی جدید باز شده و کلاس تعریف آن‌را بر اساس ساختار و متادیتای این اسمبلی، به همراه مستندات کامل آن‌ها نمایش می‌دهد.

در این حالت اگر خواستید به مکان قبلی بازگردید فقط کافی است دکمه‌های alt + left cursor key را بفشارید.


در اینجا امکان یافتن ارجاعات به یک کلاس، مشاهده‌ی پیاده سازی‌ها و همچنین یک Refactoring به نام rename symbol نیز موجود است که با استفاده‌ی از آن، تمام ارجاعات به این کلاس در IDE نیز تغییرنام خواهند یافت.


یافتن سریع فایل‌ها در IDE

در یک پروژه‌ی بزرگ، برای یافتن سریع یک فایل، تنها کافی است دکمه‌های Ctrl+P را فشرده و در صفحه‌ی دیالوگ باز شده، قسمتی از نام آن‌را جستجو کنید:


همچنین اگر می‌خواهید محتوای فایل‌ها را جهت یافتن واژه‌ای خاص جستجو کنید، کلیدهای Ctrl+Shift+F (منوی Edit بالای صفحه و یا دومین آیکن در نوار ابزار عمودی سمت چپ صفحه) چنین امکانی را فراهم می‌کنند:



افزودن فایل‌های جدید به پروژه

فرض کنید می‌خواهیم یک کنترلر جدید را به پوشه‌ی Controllers اضافه کنیم:


برای اینکار ابتدا پوشه‌ی Controllers را انتخاب کنید. در همین حال، نوار ابزاری ظاهر می‌شود که توسط آن می‌توان در این پوشه، یک فایل جدید و یا یک پوشه‌ی جدید را ایجاد کرد.
اگر علاقمند به ایجاد فایل یا پوشه‌ای در ریشه‌ی پروژه باشید، باید تمام فایل‌ها و پوشه‌های موجود، در حالت انتخاب نشده قرار بگیرند. به همین جهت فقط کافی است در یک مکان خالی، در لیست فایل‌ها کلیک کنید تا فایل‌ها و پوشه‌ها از حالت انتخاب شده خارج شوند. اکنون نوار ابزار ظاهر شده‌ی افزودن فایل‌ها، به پوشه‌ی ریشه‌ی پروژه اشاره می‌کند.

در ادامه فایل جدید AboutController.cs را در پوشه‌ی Controllers ایجاد کنید. مشاهده خواهید کرد که یک فایل کاملا خالی ایجاد شده‌است. در VSCode به ازای پسوندهای مختلف فایل‌ها، قالب‌های از پیش آماده شده‌ای برای آن‌ها درنظر گرفته نمی‌شود و نمای ابتدایی تمام آن‌ها خالی است.
اما در اینجا اگر کلمه‌ی name را تایپ کنیم، دو پیشنهاد افزودن فضای نام را ارائه می‌دهد:


اولی صرفا نام namespace را در صفحه درج خواهد کرد. دومی به یک code snippet اشاره می‌کند و کار آن ایجاد قالب یک فضای نام جدید است. برای درج آن فقط کافی است دکمه‌ی tab را بفشارید.
همین کار را در مورد class نیز می‌توان تکرار کرد و در اینجا در intellisense ظاهر شده یا می‌توان واژه‌ی class را درج کرد و یا code snippet آن‌را انتخاب نمود که یک کلاس جدید را ایجاد می‌کند:


یک نکته: در VSCode نیازی نیست تا مدام دکمه‌های Ctrl+S را جهت ذخیره سازی فایل‌های تغییر کرده فشرد. می‌توان از منوی فایل، گزینه‌ی Auto Save را انتخاب کرد تا این‌کار را به صورت خودکار انجام دهد.


ایجاد Code Snippets جدید

هرچند تا اینجا با استفاده از code snippets پیش فرض فضاهای نام و کلاس‌ها، یک کلاس جدید را ایجاد کردیم، اما روش ساده‌تری نیز برای انجام این‌کارها و تکمیل کنترلر وجود دارد.
برای این منظور به منوی File -> Preferences -> User snippets مراجعه کنید و سپس از لیست ظاهر شده، زبان #C را انتخاب کنید:


به این ترتیب یک قالب جدید code snippet تولید خواهد شد. در اینجا می‌خواهیم برای تولید Actionهای یک کنترلر نیز یک code snippet جدید را تهیه کنیم:
{
    "MVC Action": {
        "prefix": "mvcAction",
        "body": [
            "public IActionResult ${1:ActionName}()",
            "{",
            " $0 ",
            " return View();",
            "}"
        ],
        "description": "Creates a simple MVC action method."
    }
}
- کدهای snippet، در داخل آرایه‌ی body درج می‌شوند. هر عضو این آرایه یک سطر از کدها را تشکیل خواهد داد.
- در این آرایه، 0$ جائی است که اشاره‌گر متنی پس از درج snippet قرار می‌گیرد و 1$ به نامی که قرار است توسط کاربر تکمیل شود، اشاره می‌کند که در اینجا یک نام پیش فرض مانند ActionName را هم می‌توان برای آن درنظر گرفت.
- در اینجا prefix نامی است که اگر در صفحه تایپ شود، منوی انتخاب این code snippet را ظاهر می‌کند:



استفاده از بسته‌های Code Snippets آماده

خوشبختانه پشتیبانی جامعه‌ی توسعه دهندگان از VSCode بسیار مطلوب است و علاوه بر افزونه‌های قابل توجهی که برای آن نوشته شده‌اند، بسته‌های Code Snippets آماده‌ای نیز جهت بالابردن سرعت کار با آن وجود دارند. برای دریافت آن‌ها، به نوار ابزار عمودی که در سمت چپ صفحه وجود دارد، مراجعه کنید و گزینه‌ی extensions آن‌را انتخاب نمائید:


در اینجا اگر aspnetcore را جستجو کنید، لیست بسته‌های code snippets برچسب گذاری شده‌ی با aspnetcore ظاهر می‌شود. در همینجا اگر یکی از آن‌ها را انتخاب کنید، در سمت راست صفحه می‌توانید توضیحات آن را نیز مشاهده و مطالعه نمائید (بدون نیاز به خروج از IDE).
برای مثال wilderminds-aspnetcore-snippets را نصب کنید. پس از آن تنها کافی است mvc6 را درون یک کلاس کنترلر تایپ نمائید تا امکانات آن ظاهر شوند:


برای نمونه پس از ایجاد یک فایل خالی کنترلر، انتخاب code snippet ایی به نام mvc6-controller، سبب ایجاد یک کنترلر کامل به همراه اکشن متدهایی پیش فرض می‌شود. بنابراین معادل قالب‌های new items در نگارش کامل ویژوال استودیو در اینجا می‌توان از Code Snippets استفاده کرد.

درکل برای یافتن مواردی مشابه، بهتر است واژه‌ی کلیدی snippets را در قسمت extensions جستجو نمائید و آن‌ها صرفا مختص به #C یا ASP.NET Core نیستند.


مدیریت ارجاعات و بسته‌های نیوگت در برنامه‌های ASP.NET Core

تا اینجا مدیریت فایل‌ها و نحوه‌ی تکمیل آن‌ها را توسط code snippets، بررسی کردیم. قدم بعدی و گردش کاری مهم مورد نیاز دیگر، نحوه‌ی افزودن ارجاعات به پروژه در VSCode است.
مدیریت ارجاعات در نگارش‌های جدید ASP.NET Core، در فایل csproj برنامه انجام می‌شوند. در اینجا است که بسته‌های نیوگت جدید، ارجاعات به پروژه‌های دیگر و حتی شماره فریم ورک مورد استفاده تعیین می‌شوند.
برای نمونه بسته‌ی نیوگت DNTPersianUtils.Core را به لیست ارجاعات آن اضافه کنید:
 <PackageReference Include="DNTPersianUtils.Core" Version="2.2.0" />
بلافاصله با انجام این تغییر و ذخیره‌ی فایل csproj، گزینه‌ی بازیابی و نصب آن نیز ظاهر می‌شود:


در اینجا با کلیک بر روی لینک و یا دکمه‌ی restore ، کار دریافت این بسته و نصب آن انجام خواهد شد.
اگر علاقمند بودید تا اینکار را در خط فرمان به صورت دستی انجام دهید، دکمه‌های Ctrl+ back-tick را فشرده، تا امکانات خط فرمان درون VSCode ظاهر شوند و سپس دستور dotnet restore را صادر کنید.

روش دوم ثبت بسته‌های نیوگت در فایل csproj، مراجعه به خط فرمان (فشردن دکمه‌های دکمه‌های Ctrl+ back-tick) و صدور دستور ذیل است:
 > dotnet add package DNTPersianUtils.Core
به این ترتیب با استفاده از امکانات dotnet-cli نیز می‌توان آخرین نگارش یک بسته‌ی نیوگت را دریافت و به صورت خودکار به پروژه اضافه نمود. اگر نگارش خاصی مدنظر است، باید توسط پرچم version-- آن‌را در انتهای دستور مشخص کرد.


دیباگ برنامه‌های ASP.NET Core در VSCode

در قسمت قبل با فرامین dotnet run و dotnet build و همچنین نحوه‌ی اجرای سریع آن‌ها آشنا شدیم. در ادامه اگر به نوار ابزار عمودی کنار صفحه‌ی آن دقت کنید، گزینه‌ی دیباگ نیز وجود دارد:


در اینجا دو نوع نحوه‌ی برپایی و اجرای برنامه را مشاهده می‌کنید که هر دو مورد در فایل vscode\launch.json. زمانیکه دیباگ پروژه را در ابتدای باز کردن آن در VSCode فعال می‌کنیم، تعریف شده‌اند.
برای بررسی آن فایل HomeController.cs را گشوده و در ابتدای متد About آن یک break point را قرار دهید (با حرکت دادن اشاره‌گر ماوس، جائیکه شماره سطرها قرار دارند، علامت درج break point ظاهر می‌شود که با کلیک بعدی، دائمی خواهد شد و برعکس):


پس از آن تنها کاری که باید انجام داد، فشردن دکمه‌ی F5 است که به معنای اجرای برنامه به همراه اتصال دیباگر به آن می‌باشد (در قسمت قبل، Ctrl+F5 را بررسی کردیم که به معنای اجرای برنامه، بدون اتصال دیباگر به آن است).
در ادامه پس از اجرای برنامه، بر روی لینک About کلیک کنید تا اکشن متد آن اجرا شود. بلافاصله کنترل کار به VSCode بازگشته و سطری که بر روی آن break-point قرار داده بودیم، ظاهر می‌شود:


اطلاعات بیشتر آن در برگه‌ی دیباگ ظاهر می‌شوند و در کل تجربه‌ی کاربری آن همانند سایر IDEهایی است که تاکنون با آن‌ها کار کرده‌اید.

یک نکته: در اینجا در داخل فایل‌های View (فایل‌های razor) نیز می‌توان break point قرار داد.


برپایی یک Watcher Build

ابزار ویژه‌ای به همراه ابزارهای Build مخصوص پروژه‌های NET Core. وجود دارد به نام watcher که تغییرات پوشه‌های برنامه را تحت نظر قرار داده و با هر تغییری، پروژه را کامپایل می‌کند. به این ترتیب به سرعت می‌توان آخرین تغییرات برنامه را در مرورگر بررسی کرد. برای نصب آن، تنظیم ذیل را به فایل csproj برنامه اضافه کنید:
  <ItemGroup>
    <DotNetCliToolReference Include="Microsoft.DotNet.Watcher.Tools" Version="1.0.0" />
  </ItemGroup>
پس از آن دکمه‌های Ctrl+ back-tick را فشرده تا امکانات خط فرمان، درون VSCode ظاهر شود و سپس دستور dotnet restore را صادر کنید.

اکنون برای استفاده‌ی از آن تنها کافی است دستور ذیل را صادر کنید:
 >dotnet watch run
?[90mwatch : ?[39mStarted
Hosting environment: Production
Content root path: D:\vs-code-examples\FirstAspNetCoreProject
Now listening on: http://localhost:5000
Application started. Press Ctrl+C to shut down.
همانطور که مشاهده می‌کنید، پروژه را کامپایل کرده و بر روی پورت 5000 ارائه می‌دهد. به علاوه از این پس با هر تغییری در فایل‌های #C پروژه، این کامپایل خودکار بوده و نیازی به تکرار این عملیات نیست.

یک نکته: اینبار برای دیباگ برنامه، باید گزینه‌ی attach را انتخاب کرد:


اگر بر روی دکمه‌ی سبز رنگ کنار آن کلیک کنید، لیست پروسه‌های دات نتی ظاهر شده و در این حالت می‌توانید دیباگر را به پروسه‌ی dotnet exec ایی که به dll برنامه اشاره می‌کند، متصل کنید (و نه پروسه‌ی dotnet watch run که در حقیقت پروسه‌ی dotnet exec را مدیریت می‌کند).
مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت پنجم
همانطور که در قسمت‌های قبلی گفتیم، کد UI و Logic پروژه مابین Android-iOS-Windows مشترک بوده و از یک کد، سه بار استفاده مجدد می‌شود. تا این جا نیز می‌دانید که چطور کد را روی ویندوز و Android تست کرده و پابلیش بگیرید. این قسمت، نوبت به iOS می‌رسد.
برای دیباگ و تست پروژه‌ها بر روی iOS چه بر روی Simulator و چه بر روی Device، نیاز به وجود یک Mac در شبکه است. حال این می‌تواند یک Mac Book Pro فیزیکی باشد یا یک Virtual Mac روی VM Ware. ابتدا به آموزش راه اندازی Mac بر روی VM Ware می‌پردازیم، سپس ادامه راه برای Mac، روی یک سخت افزار واقعی و Virtual Mac یکی است.

برای شروع لازم است فایل iso مک را دانلود کنید. من "Mac OS 10.14 iso download" را جستجو کردم به این سایت رسیدم که فایل مناسب برای دانلود را در این لینک قرار داده بود.
سپس اقدام به دانلود VM Ware کنید و چون VM Ware به صورت پیش فرض از Mac پشتیبانی نمی‌کند، VM Ware Unlocker را نیز جستجو کرده، دانلود و نصب کنید. مطمئن شوید که نسخه‌های مورد استفاده شما قدیمی نباشند. نسخه مورد استفاده بر روی سیستم من 14.1 است.
برای این که VM Ware کار کند، باید اقدام به " فعال سازی intel virtualization" هم کرده باشید که  این سایت  یکی از آموزش‌های موجود بر روی بستر اینترنت، برای این کار است. همچنین برای نصب Mac احتیاج به Apple ID دارید که رایگان است.
علاوه بر نصب Mac، لازم است روی آن XCode نیز نصب شود. رابطه مستقیمی بین نسخه ویژوال استدیو، نسخه Mac و نسخه XCode برقرار است. مثلا برای استفاده از iOS SDK 12 که آخرین نسخه است، لازم است XCode 10 داشته باشید. خود XCode 10 بر روی Mac با نسخه 10.13.6 و بالاتر نصب می‌شود و در نهایت نیاز به Visual Studio 15.8.5 به بالا است. صرف به روز رسانی ویژوال استودیو از مثلا 15.7 به 15.8.5 دردی را دوا نمی‌کند و نیاز به بروز رسانی Mac و XCode نیز هست. (تمامی این موارد را خود ویژوال استودیو چک می‌کند و در صورت لزوم خطا می‌دهد)
پس از دانلود فایل iso برای Mac و نصب و Unlock کردن VM Ware، آماده راه اندازی Mac هستید. در VM Ware از منوی File روی New virtual machine کلیک کرده و در مراحل بعدی آن iso دانلود شده را معرفی و Virtual machine را ذخیره کنید.
بهتر است برای Mac خود حدود 40GB فضای هارد SSD در نظر بگیرید. در دادن CPU و رم، دست و دل باز باشید. توجه داشته باشید که لازم است Mac به اینترنت دسترسی داشته باشد. برای بهبود سرعت Virtual Machine تان، فولدر محل ذخیره سازی فایل‌های آن و Process ای با نام vmware-vmx.exe را  در آنتی ویروس ویندوزتان Exclude کنید.
قبل از این که Mac را روشن کنید، یک فایل با پسوند vmx را در فولدر Virtual Machine تان پیدا کنید و خط زیر را به آخر آن اضافه کرده و Save کنید:
smc.version = "0"
سپس روی Mac راست کلیک نموده و از Settings > Hardware > USB Controller مقدار USB Compatibility را روی 2.0 بگذارید و تیک Show all usb input devices را نیز بزنید.
Mac را روشن کنید تا مراحل نصب آغاز شود. ابتدا از macOS Utilities، گزینه Disk Utility هارد 40 گیگا بایتی مجازی را که ساخته بودید، انتخاب و Erase کنید و سپس برنامه را بسته و Install MacOS را انتخاب کنید. در واقع هاردی را که ساخته بودید، مثل یک هارد فیزیکی بوده که پارتشن بندی نشده و غیر قابل استفاده بوده‌است. با کمک Disk Utility این هارد آماده به استفاده می‌شود.
حال به قسمت تنظیمات Mac رفته و در قسمت Energy Saver، تیک گزینه Put hard disk to sleep را بردارید. همچنین Computer Sleep و Display Sleep را روی Never بگذارید. این یک Virtual Machine است و به این تمهیدات احتیاجی ندارد. سپس از قسمت Desktop & screen saver، تنظیم کنید که هیچ وقت Screen saver را نمایش ندهد. از قسمت Security & Privacy، تیک Require password را نیز بردارید.
در Mac ترمینال (Terminal) را باز کنید و عبارت زیر را در آن اجرا کنید تا فایل‌های مخفی را نیز بتوانید مشاهده کنید. در ادامه به آن احتیاج داریم.
defaults write com.apple.finder AppleShowAllFiles YES
همچنین برای بهبود عملکرد Simulator در virtual machine که فاقد کارت گرافیک است، دستور زیر را در ترمینال وارد کنید:
defaults write com.apple.CoreSimulator.IndigoFramebufferServices FramebufferEmulationHint 1
در تنظیمات Mac، قسمت Sharing، تیک Remote Login را بزنید تا فعال شود. File Sharing را نیز بر اساس  این آموزش  برقرار کنید. سپس Mac را Re Start کنید.

برای نصب XCode دو گزینه دارید:
۱- نصب از Apple Store که نیاز به Apple ID و ابزارهای دور زدن تحریم بر روی خود Mac را دارد.
۲- دانلود مستقیم فایل xip (فایل فشرده در Mac) از  اینجا که نیاز به Apple ID دارد، ولی نیازی به ابزارهای دور زدن تحریم را ندارد. در مقاله‌ای جداگانه به نحوه دانلود ویژوال استودیو 2017، برای نصب روی چندین سیستم خواهم پرداخت. در کنار آن اگر فایل iso مربوط به mac و xip مربوط به xcode را نیز داشته باشید، روی سیستم دوم به بعد، نیاز به دانلود چندانی ندارید.
اگر فایل xip مربوط به XCode را مستقیما درون Mac دانلود کنید یا از Apple Store بگیرید که هیچ، ولی اگر آن را در ویندوز دانلود کرده‌اید و یا از کسی گرفته‌اید، از طریق File Sharing، آن را به Mac انتقال دهید. برای به دست آوردن IP، از طریق System Preferences به Network بروید.
برای نصب فایل xip در mac، ابتدا روی آن دو بار کلیک کنید تا extract شود. سپس در Mac از منوی Go، به Applications رفته (یا Shift و آرم ویندوز و A را با هم بفشارید) و XCode را روی آن Drag & Drop کنید؛ به طوری که یکی از برنامه‌های قسمت Applications شود.  سپس آن را باز کرده و از منوی XCode، به Preferences رفته و در تب Locations، جلوی Command Line Tools، گزینه Xcode 10 را انتخاب کنید. حالا یک Mac را درون شبکه دارید که Remote Login دارد و Command Line Tools مربوط به XCode آن نیز تنظیم شده‌است.  به هیچ روی، نیازی به کد زدن در Mac یا XCode نیست.

برای اتصال ویژوال استودیو به Mac، ابتدا پروژه مثال XamApp را باز کرده و بعد به منوی Tools رفته و Options را باز کنید و به Xamarin بروید. در قسمت iOS Settings روی Pair Mac کلیک کنید و IP مربوط به Mac خود را وارد کنید. بعد از زدن نام کاربری و رمز عبور، ویژوال استودیو درخواست نصب Mono را می‌کند که روی Install کلیک کنید. پس از اتمام نصب Mono، ممکن است ویژوال استودیو گمان کند که موفق نبوده‌است! برای اطمینان، در Mac ترمینال را باز کرده و دستور mono --version را وارد نمایید. در صورتی که عبارتی شبیه به Mono JIT compiler version 5.12 را ببینید، عملا پروسه با موفقیت انجام شده است، وگرنه Mono را بر اساس  این آموزش  در Mac نصب کنید. سپس ویژوال استودیو، Xamarin.iOS را در Mac نصب می‌کند.
همچنین در صورت داشتن Apple Developer Account می‌توانید در ویژوال استودیو با آن لاگین کنید. ابتدا به منوی Tools رفته و Options را باز کنید و از قسمت Xamarin به  Apple Accounts بروید. روی Install fastlane کلیک کنید و بعد User/Pass خود را وارد کنید. بدون Apple Developer Account، تست برنامه روی گوشی کمی سخت می‌شود و پابلیش و گرفتن فایل ipa بدون آن غیر ممکن است. اینها تماما سیاست‌های Apple بوده و به Xamarin ارتباطی ندارند. در مقاله آموزش App Center، به نحوه پابلیش فایل‌های Android apk و iOS ipa برای تستر‌ها و عموم مردم خواهیم پرداخت.
حال می‌توانید پروژه‌های XamApp.Android و XamApp.UWP را Unload نموده و پروژه XamApp.iOS را Load کنید و پروژه XamApp.iOS را Set as start up project نموده و پس از اطمینان از انتخاب بودن iPhone Simulator و iPhone 6، برنامه را اجرا کنید.

امکان تست بر روی بر روی آخرین نسخه iOS یعنی 12 بر روی iPhone 5s تا iPhone XS Max وجود دارد. علاوه بر این می‌توانید iOS 12 را روی iPad نسل پنج و شش و iPad Air 1 و 2 و iPad Pro تست کنید. اگر قصد تست روی نسخه‌های قدیمی‌تر iOS، چون iOS 11 یا سایر دستگاه‌ها را دارید، باید ابتدا در XCode، از منوی Window به Devices and simulators بروید و در تب Simulators روی + کلیک کنید. در قسمت OS version می‌توانید نسخه‌های قدیمی‌تر را دانلود کنید یا برای Apple TV و Apple Watch نیز Simulator بسازید.

برنامه را روی iPhone 6 یا یک گوشی سبک و ساده دیگر گذاشته و برنامه را اجرا کنید و تست بگیرید. دقت کنید که Simulator روی ویندوز اجرا می‌شود و نیازی به سوئیچ مداوم بین ویندوز و Mac نیست. ولی اگر Simulator روی ویندوز از لحاظ UI ای عملکرد مناسبی را نداشت، در ویژوال استودیو به منوی Tools رفته و از Options > Xamarin > iOS settings تیک Remote simulator to Windows را بردارید که باعث می‌شود Simulator در Mac اجرا شود. در هر بار عوض کردن Simulator از گوشی ای به گوشی دیگر، پروژه را Clean - Rebuild کنید.

در سری‌های بعد که ویژوال استودیو را باز می‌کنید، از منوی Tools > iOS گزینه Pair Mac را بزنید و به Mac خود متصل شوید.


برای اینکه بتوانید روی گوشی تست بگیرید، در همین عکس بالا، به جای iPhoneSimulator، گزینه iPhone را انتخاب کنید. بهتر است گوشی به آخرین نسخه iOS آپدیت شده باشد. همچنین iTunes for windows را نصب کنید تا ابتدا ویندوز، گوشی شما را که با کابل به کامپیوتر وصل کرده‌اید بشناسد. سپس در VM Ware درخواست کنید که گوشی به جای ویندوز، به Virtual Machine مک شما وصل شود. در قسمت پایین - سمت راست VM Ware برای هر سخت افزار متصل به کامپیوتر، یک گزینه هست که آنهایی که پر رنگ هستند، سخت افزارهای متصل به Virtual Mac بوده و کمرنگ‌ها را Mac نمی‌بیند. روی سخت افزار گوشی خود کلیک کنید و Connect را بزنید. حال باید بتوانید در iTunes موجود در Mac، اطلاعات مربوط به گوشی خود را مشاهده کنید. 

به ویژوال استودیو برگشته و در قسمت Properties پروژه XamApp.iOS، به تب iOS Bundle signing رفته و ضمن انتخاب Automatic provisioning، در قسمت Team، تیم خود را انتخاب کنید. این Team را در زمان ساخت Apple Developer account ایجاد کرده‌اید و همانطور که قبلا در این آموزش گفته شد، اگر در ویژوال استودیو با آن لاگین کرده باشید، می‌توانید آن را ببینید. در صورتی که Apple Developer account ندارید، بر اساس این آموزش پیش بروید.

زمانیکه برنامه را روی گوشی اجرا می‌کنید، ممکن است در Mac دیالوگ گرفتن نام کاربری و رمز عبور کاربر Mac باز شود، پس نیم نگاهی به آن داشته باشید. پس از اولین اجرای موفق روی گوشی می‌توانید در XCode به منوی Window رفته و سپس Devices & simulators را باز کنید و گوشی خود را در قسمت Devices انتخاب کرده و تیک Connect via network را بزنید تا از این به بعد، بدون کابل نیز بتوانید روی گوشی خود تست کنید. البته گوشی، ویندوز و مک، باید در یک شبکه باشند.

نحوه پابلیش پروژه را در مقاله مربوط به App Center خواهیم نوشت. اما به صورت خلاصه حجم فایل ipa حدود 10 مگ است که شامل تمامی مواردی است که در قسمت Android توضیح دادیم و پروژه نهایی شما حجمی در همین حدود خواهد داشت و با اضافه کردن چندین فرم حجم اضافه نمی‌شود. همانطور که در قسمت توضیحات پیشرفته پروژه اندروید توضیح دادیم، اینجا نیز از AOT و LLVM برای دست‌یابی به بالاترین سرعت ممکن کدهای Native استفاده شده و کدهای اضافه از پروژه Link (حذف) می‌شوند. برای اینکار، در ویژوال استودیو iPhone - Release را انتخاب کنید و پروژه را بیلد کنید. فایل ipa درون Mac در فولدر 

Library⁩ ▸ ⁨Caches⁩ ▸ ⁨Xamarin⁩ ▸ ⁨mtbs⁩ ▸ ⁨builds⁩ ▸ ⁨XamApp.iOS⁩ ▸ ⁨e9979ba2348d1c5a87390643d62c4a1b⁩ ▸ ⁨bin⁩ ▸ ⁨iPhone⁩ ▸ Release ▸ XamApp.iOS.ipa 

ساخته می‌شود که Library فولدری در User شما بوده و مقدار Guid مربوطه، Random است. همچنین XamApp.iOS نام پروژه است.

حالت‌های متصور برای عکس بالا عبارتند از [Debug - iPhoneSimulator] و [Debug - iPhone] و [Release - iPhone] که دو تای اول برای تست روی Simulator و Device بوده و حالت سوم برای Release کردن فایل ipa. طبیعی است که تنظیم [Release - Simulator] معنی نمی‌دهد.

با توجه به اینکه محیط توسعه برنامه را آماده کرده‌ایم، از قسمت بعد، به آموزش کدنویسی خواهیم پرداخت.

مطالب
شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 11 - بررسی رابطه‌ی Self Referencing
پیشنیازها
- بررسی نحوه تعریف نگاشت جداول خود ارجاع دهنده (Self Referencing Entity)
- مباحث تکمیلی مدل‌های خود ارجاع دهنده در EF Code first
- آشنایی با SQL Server Common Table Expressions - CTE
- بدست آوردن برگهای یک درخت توسط Recursive CTE


در پیشنیازهای بحث، روش تعریف روابط خود ارجاع دهنده و یا Self Referencing را تا EF 6.x می‌توانید مطالعه کنید. در این قسمت قصد داریم معادل این روش‌ها را در EF Core بررسی کنیم.


روش تعریف روابط خود ارجاع دهنده توسط Fluent API در EF Core

اگر همان مدل کامنت‌های چندسطحی یک بلاگ را درنظر بگیریم:
    public class BlogComment
    {
        public int Id { get; set; }

        public string Body { get; set; }

        public DateTime Date1 { get; set; }


        public virtual BlogComment Reply { get; set; }
        public int? ReplyId { get; set; }

        public virtual ICollection<BlogComment> Children { get; set; }
    }
اینبار تنظیمات Fluent API معادل EF Core آن به صورت ذیل خواهد بود:
    public class MyDBDataContext : DbContext
    {
        protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder optionsBuilder)
        {
            optionsBuilder.UseSqlServer(@"Data Source=(local);Initial Catalog=testdb2;Integrated Security = true");
        }

        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
        {
            modelBuilder.Entity<BlogComment>(entity =>
            {
                entity.HasIndex(e => e.ReplyId);

                entity.HasOne(d => d.Reply)
                    .WithMany(p => p.Children)
                    .HasForeignKey(d => d.ReplyId);
            });
        }

        public virtual DbSet<BlogComment> BlogComments { get; set; }
    }
هدف از مدل‌های خود ارجاع دهنده، مدلسازی اطلاعات چند سطحی است؛ مانند منوهای چندسطحی یک سایت، کامنت‌های چند سطحی یک مطلب، سلسله مراتب کارمندان یک شرکت و امثال آن.
نکته‌ها‌ی مهم مدلسازی این نوع روابط، موارد ذیل هستند:
الف) وجود خاصیتی از جنس کلاس اصلی در همان کلاس
   public virtual BlogComment Reply { get; set; }
ب) که در حقیقت مشخص می‌کند، والد رکورد جاری کدام رکورد قبلی است:
   public int? ReplyId { get; set; }
برای اینکه چنین رابطه‌ای تشکیل شود، باید این فیلد، مقدارش را از کلید اصلی جدول تامین کند (تشکیل یک کلید خارجی که به کلید اصلی جدول اشاره می‌کند).
علت نال پذیر بودن این خاصیت، نیاز به ثبت ریشه‌ای است که خودش والد است و فرزند رکوردی پیشین، نیست.


ج) همچنین برای سهولت دریافت فرزندان یک ریشه، مجموعه‌ای از جنس همان کلاس نیز تشکیل می‌شود.
 public virtual ICollection<BlogComment> Children { get; set; }


روش تعریف روابط خود ارجاع دهنده توسط Data Annotations در EF Core

در ادامه معادل تنظیمات فوق را توسط ویژگی‌ها ملاحظه می‌کنید که در اینجا توسط ویژگی‌های InverseProperty و ForeignKey، کار تشکیل روابط صورت گرفته‌است:
    public class BlogComment
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Body { get; set; }
        public DateTime Date1 { get; set; }

        [ForeignKey("ReplyId")]
        [InverseProperty("Children")]
        public virtual BlogComment Reply { get; set; }
        public int? ReplyId { get; set; }

        [InverseProperty("Reply")]
        public virtual ICollection<BlogComment> Children { get; set; }
    }
البته قسمت تشکیل ایندکس بر روی ReplyId را فقط توسط Fluent API می‌توان انجام داد:
        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
        {
            modelBuilder.Entity<BlogComment>(entity =>
            {
                entity.HasIndex(e => e.ReplyId);
            });
        }


ثبت اطلاعات و کوئری گرفتن از روابط خود ارجاع دهنده در EF Core

در اینجا نحوه‌ی ثبت دو سری نظر و زیر نظر را مشاهده می‌کنید:
var comment1 = new BlogComment { Body = "نظر من این است که" };
var comment12 = new BlogComment { Body = "پاسخی به نظر اول", Reply = comment1 };
var comment121 = new BlogComment { Body = "پاسخی به پاسخ به نظر اول", Reply = comment12 };

context.BlogComments.Add(comment121);

var comment2 = new BlogComment { Body = "نظر من این بود که" };
var comment22 = new BlogComment { Body = "پاسخی به نظر قبلی", Reply = comment2 };
var comment221 = new BlogComment { Body = "پاسخی به پاسخ به نظر من اول", Reply = comment22 };
context.BlogComments.Add(comment221);

context.SaveChanges();


نظرات اصلی، با ReplyId مساوی نال قابل تشخیص هستند. سایر نظرات، توسط همین ReplyId به یکی از Idهای موجود، متصل شده‌اند.

در تصویر فوق و با توجه به اطلاعات ثبت شده، فرض کنید می‌خواهیم ریشه‌ی با id مساوی 1 و تمام زیر ریشه‌های آن‌را بیابیم. انجام یک چنین کاری نه در EF Core و نه در EF 6.x، پشتیبانی نمی‌شود. بدیهی است در اینجا هنوز روش‌های Include و ThenInclue هم جواب می‌دهند؛ اما چون Lazy loading فعال نیست، عملا نمی‌توان تمام زیر ریشه‌ها را یافت و همچنین به چندین و چند رفت و برگشت به ازای هر زیر ریشه خواهیم رسید که اصلا بهینه نیست.
برای اینکار نیاز است مستقیما کوئری نویسی کرد که در مطلب «شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 10 - استفاده از امکانات بومی بانک‌های اطلاعاتی» زیر ساخت آن‌را بررسی کردیم:
var id = 1;
var childIds = new List<int>();
 
var connection = context.Database.GetDbConnection();
connection.Open();
var command = connection.CreateCommand();
command.CommandText =
    @"WITH Hierachy(ChildId, ParentId) AS (
                SELECT Id, ReplyId
                    FROM BlogComments
                UNION ALL
                SELECT h.ChildId, bc.ReplyId
                    FROM BlogComments bc
                    INNER JOIN Hierachy h ON bc.Id = h.ParentId
            )
 
            SELECT h.ChildId
                FROM Hierachy h
                WHERE h.ParentId = @Id";
command.Parameters.Add(new SqlParameter("id", id));
 
var reader = command.ExecuteReader();
while (reader.Read())
{
    var childId = (int)reader[0];
    childIds.Add(childId);
}
reader.Dispose();

 
var list = context.BlogComments
                .Where(blogComment => blogComment.Id == id ||
                                      childIds.Contains(blogComment.Id))
                .ToList();
زمانیکه کدهای فوق اجرا می‌شوند، تنها دو کوئری ذیل به بانک اطلاعاتی ارسال خواهند شد:
exec sp_executesql N'WITH Hierachy(ChildId, ParentId) AS (
                            SELECT Id, ReplyId
                                FROM BlogComments
                            UNION ALL
                            SELECT h.ChildId, bc.ReplyId
                                FROM BlogComments bc
                                INNER JOIN Hierachy h ON bc.Id = h.ParentId
                        )

                        SELECT h.ChildId
                            FROM Hierachy h
                            WHERE h.ParentId = @Id',N'@id int',@id=1
که لیست Idهای تمام زیر ریشه‌های مربوط به id مساوی یک را بر می‌گرداند:


و پس از آن:
 exec sp_executesql N'SELECT [blogComment].[Id], [blogComment].[Body], [blogComment].[Date1], [blogComment].[ReplyId]
FROM [BlogComments] AS [blogComment]
WHERE [blogComment].[Id] IN (@__id_0, 3, 5)',N'@__id_0 int',@__id_0=1
اکنون که Idهای مساوی 3 و 5 را یافتیم، با استفاده از متد Contains آن‌ها را تبدیل به where in کرده و لیست نهایی گزارش را تهیه می‌کنیم:


یافتن Idهای زیر ریشه‌ها توسط روش CTE (پیشنیازهای ابتدای بحث) و سپس کوئری گرفتن بر روی این Idها، بهینه‌ترین روشی‌است که در EF می‌توان جهت کار با مدل‌های خود ارجاع دهنده بکار گرفت.
اشتراک‌ها
نحوه استفاده از بانک اطلاعاتی InfluxDB در دات نت

بانک اطلاعاتی InfluxDB  یکی از انواع بانک‌های اطلاعات NoSQL و مدل Time Series هست که برای مدیریت داده‌های سری زمانی بهینه شده است و هر ورودی با یک مهر زمانی مرتبط است.
محیط مدیریتی برای این بانک اطلاعاتی بعد از نصب از روی یک آدرس وب و با امکانات مفید در دسترس می‌باشد.
همچنین جهت کانکت شدن به این دیتابیس یک توکن بر اساس نام کاربری و پسوردی که برای کاربر ساخته می‌شود تولید می‌شود که از محیط مدیریتی این بانک اطلاعاتی بر روی وب قابل دسترس می‌باشد و برای اتصال از طریق دات نت از همان توکن استفاده می‌کند
نمونه کد اتصال به این بانک اطلاعاتی در صفحه اول سایت influxdata.com در دسترس می‌باشد.

📌  مستندات جهت یادگیری پایگاه اطلاعاتی InfluxDB

همچنین از طریق نصب پکیج InfluxDB.Client امکان کوئری زدن و فیلتر کردن اطلاعات با دستورات Linq روی این پایگاه داده فراهم شده است.

جهت شروع استفاده از این بانک اطلاعاتی در دات نت می‌توانید از لینک پیوست شروع به مطالعه فرمایید.

تصویر صفحه داشبورد تحت وب این دیتابیس

 
تصویر صفحه کار با داده‌ها و نمایش اطلاعات به صورت گراف‌های متنوع در محیط مدیریتی این دیتابیس بر روی وب

نحوه استفاده از بانک اطلاعاتی InfluxDB در دات نت
مطالب
لیستی از برگه‌های مرجع

اخیرا سایت dzone ، تعدادی برگه مرجع رایگان (یا همان برگه تقلب سابق!) را منتشر کرده است.
مشاهده صفحه مربوطه

فقط باید عضو شد و به ازای هر فایل pdf یک ایمیل دریافت کرد! که کمی دشوار و وقت گیر است. لیست فایل‌های pdf آن‌را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.


موفق باشید
مطالب
پیاده سازی پروژه‌های React با TypeScript - قسمت سوم - تعریف نوع رویدادها و children props
در قسمت قبل، نوع توابع ارسالی از طریق props را تعیین کردیم. فرض کنید در همان مثال می‌خواهیم بجای ارسال یک رشته به فراخوان کامپوننت تعریف شده، اصل رخ‌داد واقع شده را ارسال کنیم. به همین جهت onClick دریافتی را مستقیما به رخ‌داد onClick، نسبت می‌دهیم:
export const Button = ({ onClick }: Props) => {
  return <button onClick={onClick}>Click Me</button>;
};
در این حالت بلافاصله با خطای زیر مواجه خواهیم شد که عنوان می‌کند امضای تابع onClick، با امضای رویداد مدنظر یکی نیست:


برای رفع این مشکل، می‌توان رخ‌داد کلیک ماوس بر روی یک دکمه را از نوع بسیار عمومی React.MouseEvent تعریف کرد:
import React from "react";

type Props = {
  onClick: (e: React.MouseEvent) => void;
};

export const Button = ({ onClick }: Props) => {
  return <button onClick={onClick}>Click Me</button>;
};
پس از آن می‌توان تعریف المان کامپوننت Button را در فایل src\App.tsx به صورت زیر تغییر داد؛ چون از دیدگاه تایپ‌اسکریپت، اکنون نوع e به صورت <e: React.MouseEvent<Element, MouseEvent تعریف شده‌است و به تمام خواص و متدهای MouseEvent، با کمک intellisense کامل مرتبط با آن‌ها، دسترسی وجود دارد:
<Button
  onClick={(e) => {
    e.preventDefault();
    console.log(e);
  }}
/>


محدود کردن دامنه‌ی رویدادها


زمانیکه نوع یک رویداد به صورت کلی e: React.MouseEvent تعریف می‌شود، اگر به تصویر فوق دقت کنیم، تایپ‌اسکریپت آن‌را قابل اعمال به هر نوع Element ای می‌داند. اما اگر بخواهیم دامنه‌ی دید آن‌را صرفا به المان استاندارد button تعریف شده محدود کنیم، اشاره‌گر ماوس را در فایل src\components\Button.tsx بر روی رویداد onClick المان button تعریف شده قرار می‌دهیم:


همانطور که مشخص است، نوع این المان را به صورت HTMLButtonElement ذکر کرده‌است. بنابراین می‌توان تعریف کلی قبلی را به صورت زیر محدود کرد:
import React from "react";

type Props = {
  onClick: (e: React.MouseEvent<HTMLButtonElement>) => void;
};

export const Button = ({ onClick }: Props) => {
  return <button onClick={onClick}>Click Me</button>;
};
در اینجا توسط generics، نوع React.MouseEvent به HTMLButtonElement محدود شده‌است و دیگر اینبار بازه‌ی دید آن یک Element کلی نیست. این تعریف عنوان می‌کند که رخ‌داد واقع شده، فقط از یک button صادر شده‌است و نه از المان نوع دیگری. به این ترتیب در حین استفاده‌ی از رخ‌داد رسیده در کامپوننت App در برگیرنده‌ی آن، به متدها و رخ‌دادهای ویژه‌تری نیز دسترسی خواهیم یافت.


تعیین نوع رخ‌داد onChange

در ادامه فرض کنید می‌خواهیم اطلاعات رویداد onChange را نیز صادر کنیم. روش عمومی تشخیص نوع آن، قرار دادن اشاره‌گر ماوس بر روی رویداد مدنظر و سپس استفاده از همان نوعی است که نمایش می‌دهد؛ مانند تصویر زیر:


import React from "react";

type Props = {
  onClick: (e: React.MouseEvent<HTMLButtonElement>) => void;
  onChange?: (e: React.FormEvent<HTMLInputElement>) => void;
};

export const Button = ({ onClick, onChange }: Props) => {
  return (
    <>
      <input onChange={onChange} />
      <button onClick={onClick}>Click Me</button>
    </>
  );
};
در اینجا یا می‌توان از رویداد اختصاصی React.ChangeEvent از نوع HTMLInputElement، استفاده کرد و یا از حالت عمومی‌تر React.FormEvent.


سؤال: اطلاعات نمایش داده شده‌ی نوع‌های متناظر با رویدادهای مختلف در تصاویر فوق، از کجا تامین می‌شوند؟

اگر به فایل package.json پروژه‌ی تایپ‌اسکریپتی ایجاد شده مراجعه کنید، می‌توانید حداقل دو مدخل جدید زیر را نیز در آن مشاهده کنید:
{ 
  "dependencies": {
    "@types/react": "^16.9.35",
    "@types/react-dom": "^16.9.8",
  },
این بسته‌های جدید، حاوی تعاریف تمام نوع‌های تایپ‌اسکریپتی مرتبط با اشیاء یک پروژه‌ی React هستند. برای مثال در فایل src\components\Button.tsx، اشاره‌گر ماوس را بر روی MouseEvent تعریف شده قرار دهید و سپس دکمه‌ی ctrl را نگه دارید. مشاهده خواهید کرد که تعریف این نوع، تبدیل به یک لینک قابل کلیک خواهد شد. اگر بر روی آن کلیک کنید، به فایل node_modules\@types\react\index.d.ts پروژه‌ی خود هدایت می‌شوید که دقیقا محل تعریف این رویداد و موارد مشابه است.


سؤال: آیا بسته‌های @types دار موجود در فایل package.json، حجم فایل‌های نهایی برنامه را افزایش می‌دهند؟ آیا برنامه‌های React مبتنی بر TypeScript، حجم بیشتری را نسبت به نمونه‌ها‌ی ES6 آن دارند؟

اکثر این تعاریف @types به صورت اینترفیس‌های تایپ‌اسکریپتی تعریف شده‌اند که صرفا در زمان کامپایل برنامه، کمک حال کامپایلر آن خواهند بود و پس از کامپایل، تبخیر شده و در کدهای نهایی تولیدی، حضور نخواهند داشت. به عبارتی استفاده‌ی از تایپ‌اسکریپت، حجم نهایی پروژه‌ها را افزایش نمی‌دهد؛ چون اینترفیس‌های تایپ‌اسکریپت، معادلی را در جاوااسکریپت استاندارد ندارند و فقط به عنوان راهنمای کامپایلر تایپ‌اسکریپت عمل می‌کنند.


یک نکته: تعریف رویدادهای مدنظر را می‌توان در importها نیز قرار داد:
import React, { FormEvent } from "react";

type Props = {
  onChange?: (e: FormEvent<HTMLInputElement>) => void;
};
که در این حالت دیگر نیازی به ذکر کامل React.FormEvent نیست. اما در کل، روش تعریف React.xyz، مرسوم‌تر است.


تعریف نوع Children Props

زمانیکه داخل تعریف المان یک کامپوننت، کامپوننت دیگری ذکر می‌شود، به عنوان فرزند او در React درنظر گرفته می‌شود. برای نمونه تعریف کامپوننت Button را در فایل src\App.tsx به صورت زیر تغییر می‌دهیم تا فرزندی را به صورت «Hello world» بپذیرد:
<Button
  onClick={(e) => {
    e.preventDefault();
    console.log(e);
  }}
>
  Hello world!
</Button>
 اکنون سؤال اینجا است که چگونه می‌توان نوع آن‌را توسط تایپ‌اسکریپت مشخص کرد؟
با توجه به اینکه این فرزند، از نوع رشته‌ای است، فقط کافی است خاصیت children را با همین نوع، به Props اضافه کرده و از آن استفاده کنیم:
import React, { FormEvent } from "react";

type Props = {
  onClick: (e: React.MouseEvent<HTMLButtonElement>) => void;
  onChange?: (e: FormEvent<HTMLInputElement>) => void;
  children: string;
};

export const Button = ({ onClick, onChange, children }: Props) => {
  return (
    <>
      <input onChange={onChange} />
      <button onClick={onClick}>{children}</button>
    </>
  );
};
در ادامه، مثال فوق را اندکی مشکل‌تر می‌کنیم. فرض کنید اینبار بجای یک رشته، یک المان image، به عنوان فرزند کامپوننت دکمه معرفی شود:
<Button
  onClick={(e) => {
    e.preventDefault();
    console.log(e);
  }}
>
  <img src={logo} className="App-logo" alt="logo" />
</Button>
که سبب بروز خطای زیر می‌شود:


عنوان می‌کند که با این تغییر، نوع children به Element تغییر یافته‌است؛ اما در تعریف Props آن، به صورت رشته‌ای معرفی شده‌است. در این حالت اگر به تعریف Props مراجعه کنیم و نوع string را به Element تغییر دهیم، باز هم این خطا برطرف نمی‌شود. حتی اگر children: HTMLImageElement را نیز اضافه کنیم، باز هم این خطا تغییری نمی‌کند.
روش صحیح حل این مشکل را در ادامه مشاهده می‌کنید:
import React, { FormEvent } from "react";

type Props = {
  onClick: (e: React.MouseEvent<HTMLButtonElement>) => void;
  onChange?: (e: FormEvent<HTMLInputElement>) => void;
  // children: HTMLImageElement;
};

export const Button: React.FC<Props> = ({ onClick, onChange, children }) => {
  return (
    <>
      <input onChange={onChange} />
      <button onClick={onClick}>{children}</button>
    </>
  );
};
- ابتدا خاصیت children را از تعریف نوع Props حذف می‌کنیم.
- سپس ذکر نوع Props را هم از Object Destructuring صورت گرفته، حذف می‌کنیم.
- در آخر، نوع کامپوننت جاری را به صورت <React.FC<Props معرفی می‌کنیم. در اینجا FC یعنی Functional Component و با تعریف آن، می‌توان نوع props را به صورت آرگومان جنریک آن مشخص کرد. پس از آن دیگر نیازی به ذکر خاصیت children، در Props نیست؛ چون این خاصیت جزئی از React.FC می‌باشد و به صورت خودکار شناسایی می‌شود:



بنابراین در حالت کلی اگر از خاصیت children استفاده نمی‌کنید، از همان syntax قبلی که به صورت export const Button = ({ onClick, onChange }: Props) است، استفاده کنید؛ در غیراینصورت استفاده‌ی از نوع <React.FC<T، ضروری خواهد بود.