مطالب
نحوه ایجاد یک تصویر امنیتی (Captcha) با حروف فارسی در ASP.Net MVC
در این مطلب، سعی خواهیم کرد تا همانند تصویر امنیتی این سایت که موقع ورود نمایش داده می‌شود، یک نمونه مشابه به آنرا در ASP.Net MVC ایجاد کنیم. ذکر این نکته ضروری است که قبلا آقای پایروند در یک مطلب دو قسمتی کاری مشابه را انجام داده بودند، اما در مطلبی که در اینجا ارائه شده سعی کرده ایم تا تفاوتهایی را با مطلب ایشان داشته باشد.

همان طور که ممکن است بدانید، اکشن متدها در کنترلرهای MVC می‌توانند انواع مختلفی را برگشت دهند که شرح آن در مطالب این سایت به مفصل گذشته است. یکی از این انواع، نوع ActionResult می‌باشد. این یک کلاس پایه برای انواع برگشتی توسط اکشن متدها مثل JsonResult، FileResult می‌باشد. (اطلاعات بیشتر را اینجا بخوانید) اما ممکن است مواقعی پیش بیاید که بخواهید نوعی را توسط یک اکشن متد برگشت دهید که به صورت توکار تعریف نشده باشد. مثلا زمانی را در نظر بگیرید که بخواهید یک تصویر امنیتی را برگشت دهید. یکی از راه حل‌های ممکن به این صورت است که کلاسی ایجاد شود که از کلاس پایه ActionResult ارث بری کرده باشد. بدین صورت:

using System;
using System.Web.Mvc;

namespace MVCPersianCaptcha.Models
{
    public class CaptchaImageResult : ActionResult 
    {
        public override void ExecuteResult(ControllerContext context)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
}
همان طور که مشاهده می‌کنید، کلاسی به اسم CaptchaImageResult تعریف شده که از کلاس ActionResult ارث بری کرده است. در این صورت باید متد ExecuteResult را override کنید. متد ExecuteResult به صورت خودکار هنگامی که از CaptchaImageResult به عنوان یک نوع برگشتی اکشن متد استفاده شود اجرا می‌شود. به همین خاطر باید تصویر امنیتی توسط این متد تولید شود و به صورت جریان (stream)  برگشت داده شود

کدهای اولیه برای ایجاد یک تصویر امنیتی به صورت خیلی ساده از کلاس‌های فراهم شده توسط +GDI ، که در دات نت فریمورک وجود دارند استفاده خواهند کرد. برای این کار ابتدا یک شیء از کلاس Bitmap با دستور زیر ایجاد خواهیم کرد:
// Create a new 32-bit bitmap image.
Bitmap bitmap = new Bitmap(width, height, PixelFormat.Format32bppArgb);
پارامترهای اول و دوم به ترتبی عرض و ارتفاع تصویر امنیتی را مشخص خواهند کرد و پارامتر سوم نیز فرمت تصویر را بیان کرده است. Format32bppArgb یعنی یک تصویر که هر کدام از پیکسل‌های آن 32 بیت فضا اشغال خواهند کرد ، 8 بیت اول میزان آلفا، 8 بیت دوم میزان رنگ قرمز، 8 بیت سوم میزان رنگ سبز، و 8 تای آخر نیز میزان رنگ آبی را مشخص خواهند کرد 

سپس شیئی از نوع Graphics برای انجام عملیات ترسیم نوشته‌های فارسی روی شیء bitmap ساخته می‌شود:
// Create a graphics object for drawing.
Graphics gfxCaptchaImage = Graphics.FromImage(bitmap);
خصوصیات مورد نیاز ما از gfxCaptchaImage را به صورت زیر مقداردهی می‌کنیم:
gfxCaptchaImage.PageUnit = GraphicsUnit.Pixel;
gfxCaptchaImage.SmoothingMode = SmoothingMode.HighQuality;
gfxCaptchaImage.Clear(Color.White);
واحد اندازه گیری به پیکسل، کیفیت تصویر تولید شده توسط دو دستور اول، و در دستور سوم ناحیه ترسیم با یک رنگ سفید پاک می‌شود.

سپس یک عدد اتفاقی بین 1000 و 9999 با دستور زیر تولید می‌شود:
// Create a Random Number from 1000 to 9999
int salt = CaptchaHelpers.CreateSalt();
متد CreateSalt در کلاس CaptchaHelpers قرار گرفته است، و نحوه پیاده سازی آن بدین صورت است:
public int CreateSalt()
{
   Random random = new Random();
   return random.Next(1000, 9999);
}
سپس مقدار موجود در salt را برای مقایسه با مقداری که کاربر وارد کرده است در session قرار می‌دهیم:
HttpContext.Current.Session["captchastring"] = salt;
سپس عدد اتفاقی تولید شده باید تبدیل به حروف شود، مثلا اگر عدد 4524 توسط متد CreateSalt تولید شده باشد، رشته "چهار هزار و پانصد و بیست و چهار" معادل آن نیز باید تولید شود. برای تبدیل عدد به حروف، آقای نصیری کلاس خیلی خوبی نوشته اند که چنین کاری را انجام می‌دهد. ما نیز از همین کلاس استفاده خواهیم کرد:
string randomString = (salt).NumberToText(Language.Persian);
در دستور بالا، متد الحاقی NumberToText با پارامتر Language.Persian وظیفه تبدیل عدد salt را به حروف فارسی معادل خواهد داشت.

به صورت پیش فرض نوشته‌های تصویر امنیتی به صورت چپ چین نوشته خواهند شد، و با توجه به این که نوشته ای که باید در تصویر امنیتی قرار بگیرد فارسی است، پس بهتر است آنرا به صورت راست به چپ در تصویر بنویسیم، بدین صورت:
// Set up the text format.
var format = new StringFormat();
int faLCID = new System.Globalization.CultureInfo("fa-IR").LCID;
format.SetDigitSubstitution(faLCID, StringDigitSubstitute.National);
format.Alignment = StringAlignment.Near;
format.LineAlignment = StringAlignment.Near;
format.FormatFlags = StringFormatFlags.DirectionRightToLeft;
و همچنین نوع و اندازه فونت که در این مثال tahoma می‌باشد:
// Font of Captcha and its size
Font font = new Font("Tahoma", 10);
خوب نوشته فارسی اتفاقی تولید شده آماده ترسیم شدن است، اما اگر چنین تصویری تولید شود احتمال خوانده شدن آن توسط روبات‌های پردازش گر تصویر شاید زیاد سخت نباشد. به همین دلیل باید کاری کنیم تا خواندن این تصویر برای این روبات‌ها سخت‌تر شود، روش‌های مختلفی برای این کار وجود دارند: مثل ایجاد نویز در تصویر امنیتی یا استفاده از توابع ریاضی سینوسی و کسینوسی برای نوشتن نوشته‌ها به صورت موج. برای این کار اول یک مسیر گرافیکی در تصویر یا موج اتفاقی ساخته شود و به شیء gfxCaptchaImage نسبت داده شود. برای این کار اول نمونه ای از روی کلاس GraphicsPath ساخته می‌شود،
// Create a path for text 
GraphicsPath path = new GraphicsPath();
و با استفاده از متد AddString ، رشته اتفاقی تولید شده را با فونت مشخص شده، و تنظیمات اندازه دربرگیرنده رشته مورد نظرر، و تنظیمات فرمت بندی رشته را لحاظ خواهیم کرد.
path.AddString(randomString, 
                font.FontFamily, 
                (int)font.Style, 
                (gfxCaptchaImage.DpiY * font.SizeInPoints / 72), 
                new Rectangle(0, 0, width, height), format);
با خط کد زیر شیء path را با رنگ بنقش با استفاده از شیء gfxCaptchaImage روی تصویر bitmap ترسیم خواهیم کرد:
gfxCaptchaImage.DrawPath(Pens.Navy, path);
برای ایجاد یک منحنی و موج از کدهای زیر استفاده خواهیم کرد:
//-- using a sin ware distort the image
int distortion = random.Next(-10, 10);
using (Bitmap copy = (Bitmap)bitmap.Clone())
{
          for (int y = 0; y < height; y++)
          {
              for (int x = 0; x < width; x++)
              {
                  int newX = (int)(x + (distortion * Math.Sin(Math.PI * y / 64.0)));
                  int newY = (int)(y + (distortion * Math.Cos(Math.PI * x / 64.0)));
                  if (newX < 0 || newX >= width) newX = 0;
                 if (newY < 0 || newY >= height) newY = 0;
                 bitmap.SetPixel(x, y, copy.GetPixel(newX, newY));
              }
         }
 }
موقع ترسیم تصویر امنیتی است:
//-- Draw the graphic to the bitmap
gfxCaptchaImage.DrawImage(bitmap, new Point(0, 0));

gfxCaptchaImage.Flush();
تصویر امنیتی به صورت یک تصویر با فرمت jpg به صورت جریان (stream) به مرورگر باید فرستاده شوند:
HttpResponseBase response = context.HttpContext.Response;
response.ContentType = "image/jpeg";
bitmap.Save(response.OutputStream, ImageFormat.Jpeg);
و در نهایت حافظه‌های اشغال شده توسط اشیاء فونت و گرافیک و تصویر امنیتی آزاد خواهند شد:
// Clean up.
font.Dispose();
gfxCaptchaImage.Dispose();
bitmap.Dispose();
برای استفاده از این کدها، اکشن متدی نوشته می‌شود که نوع CaptchaImageResult را برگشت می‌دهد:
public CaptchaImageResult CaptchaImage()
{
     return new CaptchaImageResult();
}
اگر در یک View خصیصه src یک تصویر به آدرس این اکشن متد مقداردهی شود، آنگاه تصویر امنیتی تولید شده نمایش پیدا می‌کند:
<img src="@Url.Action("CaptchaImage")"/>
بعد از پست کردن فرم مقدار text box تصویر امنیتی خوانده شده و با مقدار موجود در session مقایسه می‌شود، در صورتی که یکسان باشند، کاربر می‌تواند وارد سایت شود (در صورتی که نام کاربری یا کلمه عبور خود را درست وارد کرده باشد) یا اگر از این captcha در صفحات دیگری استفاده شود عمل مورد نظر می‌تواند انجام شود. در مثال زیر به طور ساده اگر کاربر در کادر متن مربوط به تصویر امنیتی مقدار درستی را وارد کرده باشد یا نه، پیغامی به او نشان داده می‌شود.  
[HttpPost]
public ActionResult Index(LogOnModel model)
{
      if (!ModelState.IsValid) return View(model);

      if (model.CaptchaInputText == Session["captchastring"].ToString()) 
             TempData["message"] = "تصویر امنتی را صحیح وارد کرده اید";
      else 
             TempData["message"] = "تصویر امنیتی را اشتباه وارد کرده اید";

      return View();
}

کدهای کامل مربوط به این مطلب را به همراه یک مثال از لینک زیر دریافت نمائید:
MVC-Persian-Captcha
مطالب
تست نرم افزار (آلفا و بتا)
تست نرم افزار یکی از راه‌های اطمینان بیشتر به نرم افزار، برای ارائه نهایی آن به بازار است. تست نرم افزار از بخش‌ها و قسمت‌های مختلفی تشکیل شده است که به ترتیب خاصی مورد توجه قرار می‌گیرند. در این مقاله قصد داریم به بررسی روند تست و از همه مهمتر تست‌های آلفا و بتا بپردازیم.
طبق نوشته‌ی ویکی پدیا یک تست از مراحل زیر تشکیل می‌شود:
تست واحد : تست واحد در این سایت، به طور مکرر توسط فریمورک‌های مختلفی مورد توجه قرار گرفته است و هدف آن تست برنامه به صورت قطعات کوچک است تا اطمینان پیدا کنیم آن تکه کد طبق انتظار ما جلو می‌رود. این تست حتی در آینده هم برای دنبال کردن باگ‌ها، کار ما را ساده‌تر میکند.
تست یکپارچه: هدف تست یکپارچه، بررسی عملکرد برنامه بعد از قرار گرفتن همه‌ی تکه‌ها در کنار هم هستند و این اطمینان را می‌دهد که برنامه عملکرد مثبتی دارد.
تست رابط جز: هدف این تست بررسی ارتباط و داده‌های بین قسمت‌ها و اجزای مختلف یک سیستم یا ارتباط زیر سیستم‌ها با یکدیگر در یک سیستم بزرگتر است.
تست سیستم: تست سیستم برای بررسی عملکرد برنامه در سیستم‌های مختلف است. اینکه برنامه در محیط‌های اجرایی مختلف چگونه عمل می‌کند و در این شیوه باید قابلیت‌های مختلف برنامه را در محیط‌ها و ابزارهای مختلفی که برنامه استفاده می‌کند سنجید.
تست پذیرش عملکرد: یا اصطلاحا OAT، جهت اطمینان از عملکرد سیستم، برای ارائه نهایی به کار می‌رود که در اینجا دو آزمون آلفا و بتا صورت می‌گیرند.
تست آلفا Alpha در داخل خود سازمان توسط توسعه دهندگان که مسئول بررسی و تست نرم افزار هستند اتفاق می‌افتد. شکل زیر به خوبی جایگاه تست آلفا را در میان تست‌ها توضیح می‌دهد.

تست آلفا در دو فاز انجام می‌گیرد:
فاز اول: فاز اول داخل تیم اصلی، توسط توسعه دهندگان هست تا اصلی‌ترین باگ‌ها به سرعت رفع و حل شوند.
در فاز دوم برنامه به دست توسعه دهندگان واحد تضمین کیفیت Quality Assurance - QA مورد تست و ارزیابی قرار می‌گیرد.
تست آلفا قبل از عرضه عمومی اصطلاحا Commercial Off-the Shelf-COTS صورت می‌گیرد و قبل از تست بتا می‌باشد.

تست بتا Beta توسط کاربران نهایی نرم افزار و گاها کاربران شناخته شده‌ی محصول انجام می‌گیرد. این تست به منظور بررسی و ارزیابی عملکرد نرم افزار ، پایداری ، سازگاری ، میزان اطمینان به نرم افزار صورت می‌گیرد. تست بتا این ارزش را برای نرم افزار می‌آورد تا توسط کاربران اصلی و در محیط‌های واقعی به طور وسیع‌تری مورد بررسی قرار گیرد تا بتواند چرخه تست نرم افزار را با موفقیت به اتمام برساند. همچین به توسعه دهنده کمک میکند تا حجم ورودی‌های عظیمی را جمع آوری تا در آینده برای نسخه‌ها و پشتیبانی‌های آتی استفاده کند.
تصویر زیر جایگاه تست بتا را در روند تست نشان می‌دهد:

عوامل زیر در موفقیت هر چه بیشتر تست بتا وابسته هستند:
هزینه تست
تعداد شرکت کنندگان در این تست
نحوه ارسال به کاربر ( که امروزه بیشتر از طریق اینترنت صورت میگیرد)
مدت زمان تست


از نکات مهم در این تست می‌توان گفت که طول دوره تست آلفا، بیشتر از تست بتاست که به طور متوسط 3 تا 5 برابر تست بتا طول می‌کشد و خود تست بتا، عموما در حد چند هفته و گاها تا چند ماه می‌باشد.
در صورتیکه تست آلفا با موفقیت بیرون داده شود، وارد نسخه بتا می‌شود و بعد از اتمام تست بتا وارد ریلیز نهایی می‌شود. تست آلفا با توجه COTS گفته شده می‌تواند کاربران خاص و محیط خاص خود را داشته باشد.
مطالب
تکنیک‌های ایجاد سایت‌های چند زبانه
امروزه چند زبانه بودن سایت‌ها، از اهمیت بالایی برخوردار شده است و هر سایتی که نیاز داشته باشد در سایر نقاط جهان شناخته شود و کاربران مناطق مختلف، به راحتی از آن استفاده کنند، سایت‌های خود را بر پایه‌ی چندین زبان ایجاد می‌کنند. در این نوشتار سعی داریم بر این موضوع بررسی اجمالی داشته باشیم و نکات زیر را بررسی نماییم.

  • طراحی دیتابیس یا بانک اطلاعاتی بر پایه چند زبانه بودن و بررسی سناریوهای مختلف.
  • نکاتی که باید در ساخت سایت‌های چند زبانه به آن‌ها دقت کرد.
  • شیوه‌ی تشخیص و تغییر زبان سایت
  • معرفی چند کامپوننت وب، برای مباحث چند زبانه

طراحی مدل دیتابیس

اولین کار برای داشتن یک سایت چند زبانه، این است که یک مدل صحیح و مناسب را برای دیتابیس خود انتخاب کنید. یکی از اولین روش‌هایی که به ذهن هر فردی می‌رسد این است که برای هر ستون متنی که قرار است چند زبانه باشد، به تعداد زبان‌ها برایش یک ستون در نظر بگیریم. یعنی برای جدول مقالات که قرار است در سه زبان فارسی و انگلیسی و عربی باشد، سه ستون برای عنوان مقاله و سه ستون نیز برای متن آن داشته باشیم. تصویر زیر نمونه‌ای از این مدل را نشان می‌دهد.

مزایا:

  1. پیاده سازی آسان

معایب:

  1. در این روش با زیاد شدن هر زبان، تعداد ستون‌ها افزایش می‌یابد که باعث می‌شود طراحی مناسبی نداشته باشد.
  2. در ضمن این مورد باید توسط برنامه نویس مرتبا اضافه گردد یا اینکه برنامه نویس این امکان را در سیستم قرار دهد که مدیر سایت بتواند در پشت صحنه کوئری افزودن ستون را ایجاد کند که باید جدول مرتبا مورد alter گرفتن قرار بگیرد.
  3. ممکن است همیشه برای هر زبانی مطلبی قرار نگیرد و این مورد باعث می‌شود بی جهت فضایی برای آن در نظر گرفته شود.

پی نوشت: با اینکه امروزه بحث فیلدهای sparse Column وجود دارد ولی این فیلد‌ها در هر شرایطی مورد استفاده قرار نمی‌گیرند وبیشتر متعلق به زمانی است که می‌دانیم آن فیلد به شدت کم مورد استفاده قرار می‌گیرد.

پی نوشت دوم : در صورتی که فیلد شما مانند متن مقاله که عموما از نوع داده (varchar(max است استفاده می‌کنید و در صورتی که زبان مورد استفاده قرار نگیرد در خیلی از اوقات بی جهت فیلد‌های Blob ساخته اید که بهینه سازی آن را نیز باید در نظر بگیرید.


در مرحله‌ی بعد برای رفع مشکلات بالا یک جدول از زبان‌ها، مانند جدول زیر را ایجاد می‌کنیم:
 
 ID  کد
 Language  زبان
 ISO  کد دو رقمی آن زبان
 Flag  پرچم آن کشور
بعد از آن هر مقاله برای یک زبان ایجاد خواهد شد؛ چیزی مانند تصویر زیر:

مزایا:

  1. پیاده سازی آسان

معایب:

  1. ایجاد رکوردهای تکراری، هر مقاله برای بعضی از اطلاعاتش که چند زبانه نیستند داده‌های تکراری خواهد داشت.
  2. هر مقاله یک مقاله‌ی جدا شناخته می‌شود و ارتباطی میان آنان نخواهد بود. بدین ترتیب توانایی ایجاد گزارش‌هایی چون هر گروه از مقاله و دسته بندی آن‌ها از بین خواهد رفت. در ضمن مدیر عموما در یک سیستم مدیریتی می‌خواهد تنها یک لینک را به یک مقاله بدهد و سایت بنا به تشخیص در زبان مزبور، یکی از این مقالات را به کاربر نمایش دهد؛ نه اینکه مرتبا مدیر برای هر زبان، لینکی را مهیا کند و در این حالت چنین چیزی ممکن نخواهد بود.
  3. در یک سیستم فروشگاهی همانند تصویر بالا کار هم سخت‌تر می‌شود و هر رکورد، یک محصول جدا شناخته می‌شود و ویرایش‌ها هم برای هر کدام باید جداگانه صورت بگیرد که در عمل این طرح را رد می‌کند.


سومین راه حل این است که سه جدول ایجاد کنیم:

یک. جدول زبان‌ها (که بالاتر ایجاد شده بود)

دو . جدول نام مقاله به همراه اطلاعات پایه و فیلدها بی نیاز به چند زبانه بودن

سه : یک جدول که هر دو ستون آن کدهای کلید دو جدول بالا را دارند و فیلدهای چند زبانه در آن وجود دارند.

جدول پایه

 ID  کد
 Name  نام مقاله
 CreationDate  تاریخ ایجاد
 Writer  نویسنده
 Visibilty  وضعیت نمایش
 جدول مقالات
 LanguageCode کد زبان
 ArticleID  کد مقاله
 CreationDate  تاریخ ایجاد
 Visibility  وضعیت نمایش مقاله
Title
عنوان مقاله
ContentText
متن مقاله

 در جدول پایه یک مقاله ایجاد می‌شود که اطلاعات عمومی همه مقالات را دارد و حتی خصوصیت وضعیت نمایش آن، روی همه‌ی مقالات با هر زبانی تاثیر می‌گذارد. در جدول دو، هر مقاله یک رکورد دارد که کد زبان و کد مقاله برای آن یک کلید ترکیبی به حساب می‌آیند. پس، از هر مقاله یک یا چند زبان خواهیم داشت. همچنین دارای فیلدهایی با وضعیت مخصوص به خود هم هستند؛ مثل فیلد وضعیت نمایش مقاله که فقط برای این مقاله با این زبان کاربرد دارد.

مزایا:

  1. گزارش گیری آسان برای هر دسته مقاله با زبان‌های مختلف و ارتباط و یکپارچگی
  2. آسان در افزودن زبان.

معایب:

  1. ایجاد کوئری‌های پیچیده‌تر و جوین دار که به نسبت روش‌های قبلی کوئری‌ها پیچیده‌تر شده اند.
  2. کدنویسی زیادتر.

استفاده از ساختارهای XML یا JSON برای ذخیره سازی اطلاعات چند زبانه مانند ساختارهای زیر:

XML
<Articles>
<Article>
this is english text
</Article>
<Article>
این یک متن فارسی است
</Article>
</Articles>

یا 
<Articles>
<en-us>
this is english text
</en-us>
<fa-ir>
این یک متن فارسی است
</fa-ir>
</Articles>
JSON
"Articles":["en-us':{"title":"this is english text","content":" english content"},"fa-ir":{"title":"متن فارسی","content":"محتوای فارسی"}]
ازSQL Server 2005 به بعد از نوع داده xml پشتیبانی می‌شود و در نسخه‌ی 2016 آن نیز پشتیبانی از Json اضافه شده است که حتی شامل اندیکس‌های اختصاصی هم برای این دو نوع می‌باشد.
از مزایای این روش ذخیره‌ی همه داده‌ها در یک ستون و یک جدول است و نیازی به ستون‌های اضافه یا جداول اضافه نیست ولی معایب این روش استفاده از کوئری‌های پیچیده‌تر جهت ارتباط و خواندن است.

استفاده از بانک‌های اطلاعاتی NO SQL
در این بانک‌ها دیگر درگیر تعداد ستون‌ها و جنس آن‌ها نیستیم و میتوانیم برای هر مقاله یا محصول، هر تعداد زبان و یا فیلد را که می‌خواهیم، در نظر بگیریم و اضافه کنیم. برای آشنایی بیشتر با این نوع بانک‌ها و انواع آن، مقالات مربوط به nosql را در سایت دنبال کنید.

نکاتی که در یک سایت چند زبانه باید به آن‌ها توجه کرد.

یک . زبان آن صفحه را معرفی کنید: این کار هم به موتورهای جست و جو برای ثبت سایت شما کمک می‌کند و هم برای معلولین که از ابزارهای صفحه خوان استفاده می‌کنند، کمک بزرگی است. در این روش، صفحه خوان‌ها و دستگاه‌های خط بریل که زبان صفحه را تشخیص نمی‌دهند با خواندن کد زبان می‌توانند زبان صفحه را تشخیص دهند. با استفاده از خط زیر میتوانید زبان اصلی صفحه‌ی خود را تنظیم نمایید:
<html lang="en">

اگر از XHTML استفاده می‌کنید خاصیت زیر را فراموش نکنید. دریافت W3C Validation بدون آن امکان پذیر نخواهد بود.
<html xmlns="http://www.w3.org/1999/xhtml" xml:lang="en">
با تغییر زبان هر صفحه، باید تنظیم زبان آن تغییر یابد:



دو. چند زبانه بودن صفحه: در بالا یاد گرفتیم که چگونه زبان اصلی صفحه را تنظیم کنیم، ولی گاهی اوقات صفحه به غیر از زبان اصلی، شامل زبان‌های دیگر هم می‌شود؛ مثل نقل قول‌ها یا موارد دیگر. برای این‌کار می‌توانید از خصوصیت lang که در اکثر تگ‌ها پشتیبانی می‌شود، استفاده کنید. مثال پایین یک نقل قول فرانسوی است که ما آن را به خصوصیت lang، جهت تایید زبانش مزین کرده‌ایم:
<blockquote lang=”fr”>

<p>Le plus grand faible des hommes, c'est l'amour qu'ils ont de la vie.</p>

</blockquote>

سه. لینک ها : اگر دارید در صفحه‌ای لینک به جایی می‌دهید که متفاوت از زبان شماست، حتما باید زبان صفحه یا سایت مقصد را مشخص کنید. مثلا لینک زیر برای صفحه‌ای است که از یک زبان غیر فرانسوی به یک صفحه‌ی با زبان فرانسوی هدایت می‌شود:
<a href="" hreflang="fr">French</a>

همچنین اگر متن لینک شما هم به زبان فرانسوی باشد خیلی خوب می‌شود که آن را هم بیان کنید و از خاصیت lang و هم hreflang همزمان استفاده کنید:
<a href="" hreflang="fr">Francais</a>

چهار. جهت صفحه: به طور پیش فرض شما این مورد را به خاطر طراحی ظاهر صفحه رعایت می‌کنید ولی خالی از لطف نیست که بگوییم جهت زبان را هم با خصوصیت dir  که مقدار پیش فرضش راست به چپ هست، ذکر کنید. هر چند که عموما وب سایت‌های چند زبانه شامل یک قالب دیگر به صورت راست چین یا چپ چین هم هستند که بر اساس زبان انتخاب شده، قالب خود را تغییر خواهند داد.

پنج. انکودینگ صفحه را مشخص کنید: برای اینکه نحوه‌ی رمزگذاری و رمزگشایی حروف و نمادها مشخص گردد، باید انکودینگ تنظیم شود و حتی برای بعضی از موتورهای جست و جو که ممکن است با وب سایت شما به مشکل بر بخورند. امروزه بیشتر از صفحات یونیکد استفاده می‌شود که سطح وسیعی از کاراکترها را پشتیبانی می‌کند.
<meta http-equiv="Content-Type" content="text/html;charset=UTF-8">

HTML5
<meta charset="UTF-8">

شش. اندازه‌ی فونت:
موقعی که یک سایت چند زبانه را طراحی می‌کنید این نکته خیلی مهم هست که بدانید اندازه فونت‌های زبان پیش فرض، برای باقی زبان‌ها مناسب نیستند. به عنوان مثال ممکن است اندازه فونتی برای زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مناسب باشد ولی برای زبان‌های فارسی و عربی و چینی و ... مناسب نباشد و خواندن آن سخت شود. به همین جهت یکی از راه‌های حل این مشکل استفاده از قالب css است که وابسته به خصوصیت lang ای است که شما برای صفحه و هر المان یا تگی که از این خصوصیت استفاده می‌کند، تعیین کرده‌اید.
:lang(en) {

font-size: 85%;

font-family: arial, verdana, sans-serif;

}

:lang(zh) {

font-size: 125%;

font-family: helvetica, verdana, sans-serif;

}

خط زیر تعیین میکند که از استایل اول استفاده شود:
<html lang="en">
و خط زیر تعیین می‌کند که از استایل دوم استفاده شود:
<html lang="zh">
البته این کد بالا در مرورگرهای فایرفاکس، اپرا و IE8 به بالا پاسخ می‌دهد. برای سایر مروگرها چون کروم و نسخه‌های پیشین IE باید از شیوه‌ی زیر بهره ببرید:
<body class="english"> or <body class="chinese">

و استایل:
.english {

font-size: 85%;

font-family: arial, verdana, sans-serif;

}

.chinese {

font-size: 125%;

font-family: helvetica, verdana, sans-serif;

}
در این شیوه برای تگ مربوطه یک کلاس با نام آن زبان ایجاد کرده که محتوای آن تنظیمات قلم آن زبان می‌باشد.

هفت. اندازه‌ی کلمات و خطوط: در این حالت اندازه کلمات بین هر زبان متفاوت است و میزان فضایی که در بر می‌گیرند با زبانی دیگر تفاوت دارد. ممکن است کلمه‌ای در یک زبان شش حرف باشد، ولی در زبانی دیگر دو یا چهار حرف و به خصوص در یک عبارت یا حتی جمله این نکته بیشتر به چشم می‌آید. تصاویر زیر نمونه‌ای از حل این مشکل توسط سایت آمازون می‌باشند که بعضی المان‌ها مانند لیست علاقمندی‌ها یا بعضی از آیتم‌ها را جابجا کرده است. بهترین جواب برای اینکار این است که قالب خود را برای هر زبان بهینه کنید.

هشت : زمان را نیز تغییر دهید: یکی از مواردی که در کمتر سایت چند زبانه‌ای به چشم می‌خورد و به نظر بنده می‌تواند بسیار مهم باشد این است که time zone منطقه‌ی هر زبان را بدانید. به عنوان مثال برای مقاله‌ی خود، تاریخ ایجاد را به صورت UTC ذخیره کنید و سپس نمایش را بر اساس زبان یا حتی بهتر و دقیق‌تر از طریق IP کشور مربوطه به دست آورید. برای کاربران ثبت نام شده این تاریخ می‌تواند دقیق‌تر باشد همانند انجمن‌های وی بولتین.


شیوه‌های تشخیص زبان سایت

یکی از راه‌های تشخیص زبان این است که موقعی که برای اولین بار کاربری به سایت مراجعه می‌کند، زبان مورد نظرش را سوال کنید و این اطلاعات را در یک کوکی بدون تاریخ انقضاء ذخیره کنید تا در دفعات بعدی آن را بررسی نمایید.

دومین راه، استفاده از IP کاربر مراجعه کننده است تا بر اساس آن زبان مورد نظر را انتخاب کنید.

در سومین شیوه که اغلب استفاده می‌شود، زبان سایت به طور پیش فرض بر روی یک زبان خاص که بهتر است انگلیسی باشد تنظیم شده است و سپس کاربر از طریق یک منو یا ابزارهای موجود در سایت، زبان سایت را تغییر دهد.

پی نوشت: فراموش نگردد که امکان تغییر زبان همیشه برای کاربر مهیا باشد و طوری نباشد که کاربر در آینده نتواند زبان سایت را تغییر دهد؛ حتی اگر تشخیص خودکار سایت برای زبان فعال باشد.

پی نوشت: در روش‌های بالا بهتر است همان مرتبه‌ی اول اطلاعات را در یک کوکی ذخیره کنید تا مراحل پیگیری راحت‌تر و آسان‌تر شود.


پلاگین‌ها و ابزارهای مدیریت زبان

اولین ابزاری که به شما برای تغییر زبان سایت معرفی می‌کنیم، توسط کاربر مورد استفاده قرار می‌گیرد و یک پلاگین جی کوئری می‌باشد. این پلاگین شامل حالت‌های مختلفی است که به نظر من بهترین حالت آن است که پرچم کشور مربوطه نیز نمایش یابد تا کاربر ارتباط راحت‌تری با سایت داشته باشد.

دومین ابزار که بیشتر برای انتخاب کشور می‌باشد و من خودم در بخش مدیریتی سیستم‌ها از آن استفاده میکنم، ابزار CountrySelector است. این پلاگین قابلیت جست و جو زبان را همزمان با تایپ کاربر نیر داراست. اسامی کشورها به صورت انگلیسی شروع شده و به زبان آن کشور در داخل پرانتز خاتمه می‌یابند و پرچم هر کشور نیز در کنار آن قرار دارد. کار کردن با آن بسیار راحت بوده و مستنداتش به طور کامل کار با آن را توضیح می‌دهد.

پلاگین بعدی International Telephone Input است که  پیاده سازی پلاگین بالا می‌باشد. برای مواردی مفید است که شما نیاز دارید کد تلفنی کشوری را انتخاب کنید.

در مقاله‌های زیر که در سایت جاری است در مورد Globalization و به خصوص استفاده از ریسورس‌ها مطالب خوبی بیان شده است:

قسمت بیست و دوم آموزش MVC که مبحث Globalization را دنبال می‌کند.

قسمت اول از شش قسمت مباحث Globalization  که دنباله‌ی آن را می‌توانید در مقاله‌ی خودش دنبال کنید.

نظرات مطالب
مدیریت کلیدهای کیبرد در جاوا اسکریپت
سوال خوبی است. قبل از پاسخ به سوال شما باید کمی درباره رویدادها در عناصر DOM توضیح داده بشه. 
در صفحات html به صورت پیش فرض، هر رویدادی که در عناصر زیردست یا فرزند رخ میدهد به ترتیب در تمام عناصر والدش انتشار می‌یابد. به این فرایند event propagation یا event bubble up میگویند.
در حالت عادی برای تغییر رفتار پیش فرض مدیریت رویدادهای عناصر DOM در مرورگرها، با استفاده از زبان جاوا اسکریپت چند روش وجود دارد.
مثلا آرگومان رویداد (همان متغیر معروف e) در مرورگرهای مدرن دو متد برای اینکار دارد:
e.preventDefault()
e.stopPropagation()
متد preventDefault همانطور که از نامش هم پیداست از اجرای رفتار پیش فرض رویداد جاری جلوگیری میکند. مثلا با قرار دادن این متد در رویداد مربوط به کلیک یک لینک، رفتار پیش فرض کلیک روی لینک (همان انتقال به آدرس تنظیم شده در پراپرتی src لینک) اجرا نمیشود.
متد stopPropagation هم همانطور که از نامش پیداست از انتشار رویداد جاری به عناصر والدش جلوگیری میکند.
راه حل دیگری که برای تغییر این رفتارهای پیش فرض وجود دارد استفاده از return flase در انتهای رویداد است. این کار تاثیری همانند استفاده از متد preventDefault دارد. تفاوت این دو روش آن است که برگشت مقدار false تنها میتواند در انتهای یک متد استفاده شود بنابراین اگر خطایی در متد مربوطه رخ دهد احتمال اجرا نشدن این خط و درنتیجه اجرای ادامه فرایند با اجرای رفتار پیش فرض رویداد مربوطه وجود دارد. اما متد preventDefault را میتوان در ابتدای متد رویداد استفاده کرد و خیال خود را راحت کرد!
نکته: دو متد اشاره شده در نسخه‌های قدیمی مرورگرها (مثلا IE 8 و قبلتر) وجود ندارد!
برای آزمایش تمامی این موارد میتوان از کد زیر که برای اینکار آماده کردم استفاده کرد:
<html>
<body>
<div onclick="document.body.appendChild(outter)" style='border:solid 1px'>
    Outer Div
    <a id="inner" href="index2.htm">index2</a>
</div>
<script>
var outter = document.createElement('div');
outter.innerText = 'outter';
var inner = document.createElement('div');
inner.innerText = 'inner';

document.getElementById('inner').onclick = function(e) {
    e = e || window.event;
    document.body.appendChild(inner);
    //e.preventDefault();
    //e.stopPropagation();
    //e.returnValue = false;
    return false;
};
</script>
</body>
</html>
البته درصورت استفاده از jQuery به دلیل اینکه این کتابخانه از نمونه ای سفارشی برای آرگومان رویدادها استفاده میکند فرایندهای موجود کمی تفاوت دارد.
اطلاعات بیشتر: ^ و ^
مطالب
بهینه سازی فایلهای js و css در برنامه‌های ASP.NET با استفاده از Combres - قسمت اول
 یکی از مواردی که در توسعه وب نقش مهمی دارد، بهینه سازی فایلهای js  و css است که با فشرده سازی و کش کردن آنها می‌توان سرعت بارگذاری را تا حد چشمگیری افزایش داد. برای درک بهتر، به مثال زیر توجه کنید.
یک پروژه ساده را ایجاد می‌کنیم و فایل‌های CSS و js  را مانند شکل زیر، به آن اضافه می‌کنیم:


طبق تصویر فایل‌ها را به صفحه‌ای که ساختیم اضافه می‌کنیم:


پروژه را اجرا کرده و توسط افزونه‌ی firebug درخواست‌هایی را که از سرور شده‌است، بررسی می‌کنیم. مشاهده خواهید کرد که به ازای هر فایل، یک درخواست به سرور ارسال شده و هیچکدام از فایل‌ها توسط  وب سرور فشرده سازی نشده‌اند و اطلاعاتی در مورد کش، به هدر آنها اضافه نشده است.

برای رفع این موارد، روشهای گوناگونی وجود دارد که امروز قصد داریم این کار را توسط  کتابخانه Combress انجام دهیم !
نصب کتابخانه Combres
شما می‌توانید با استفاده از nuget این کتابخانه را به پروژه خود اضافه کنید. 
ایجاد فایل تنظیمات
پس از نصب کتابخانه، فایلی با نام combres.xml در فولدر app_data ساخته می‌شود که تمامی فعالیت‌های کتابخانه براساس آن انجام می‌شود و ساختار آن بصورت زیر است:
<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<combres xmlns='urn:combres'>
  <filters>
    <filter type="Combres.Filters.FixUrlsInCssFilter, Combres" />
  </filters>
  <resourceSets url="~/combres.axd"
                defaultDuration="30"
                defaultVersion="auto"
                defaultDebugEnabled="false"
                defaultIgnorePipelineWhenDebug="true"
                localChangeMonitorInterval="30"
                remoteChangeMonitorInterval="60">
    <resourceSet name="siteCss" type="css">
      <resource path="~/content/Site.css" />
      <resource path="~/content/anotherCss.css" />
      <resource path="~/scripts/yetAnotherCss.css" />
    </resourceSet>
    <resourceSet name="siteJs" type="js">
      <resource path="~/scripts/jquery-1.4.4.js" />
      <resource path="~/scripts/anotherJs.js" />
      <resource path="~/scripts/yetAnotherJs.js" />
    </resourceSet>
  </resourceSets>
</combres>
ResourceSet: با استفاده از هر ResourceSet می‌توانید آن مجموعه فایل را در یک درخواست از سرور دریافت کنید.
پارامتر url : برای تولید لینک فایل‌ها از آن استفاده میکند.
پارامتر defaultDuration : این عدد به تعداد روزهای پیشفرض برای کش کردن فایلها اشاره میکند.
پارامتر defaultVersion :در صورتی که مقدار آن auto باشد به ازای هر تغییر، آدرس جدیدی برای فایل موردنظر ایجاد میشود.
پارامتر defaultDebugEnabled :با استفاده از آن میتوانید debug mode را مشخص کنید. در صورتیکه مقدار آن auto باشد، این مقدار مستقیما از وب‌کانفیگ خوانده میشود.
مقادیر پیش فرض برای تمامی ResourceSet‌ها استفاده می‌شود و در صورت نیاز میتوان این مقادیر را برای هر ResourceSet بازنویسی کرد. فیلترها برای اعمال تغییراتی در فایل js و CSS استفاده می‌شوند که باید به این شکل معرفی شوند. در قسمت بعد با فیلترها بیشتر آشنا میشویم.
فایل cobmres.xml  را به منظور استفاده در پروژه به صورت زیر تغییر می‌دهیم.
<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>

<combres xmlns='urn:combres'>
  <filters>
    <filter type="Combres.Filters.FixUrlsInCssFilter, Combres" />
  </filters>
  <resourceSets url="~/combres.axd"
                defaultDuration="30"
                defaultVersion="auto"
                defaultDebugEnabled="false"
                defaultIgnorePipelineWhenDebug="true"
                localChangeMonitorInterval="30"
                remoteChangeMonitorInterval="60">
    <resourceSet name="siteCss" type="css">
      <resource path="~/Styles/Site.css" />
    </resourceSet>
    <resourceSet name="siteJs" type="js">
      <resource path="~/Scripts/jquery-1.10.2.js" />
      <resource path="~/Scripts/jquery-1.10.2.min.js" />
    </resourceSet>
  </resourceSets>
</combres>
اگر از نیوگت برای نصب کتابخانه استفاده کرده باشید تغییرات مورد نیاز در فایل وب کانفیگ به صورت خودکار اعمال می‌شود؛ در غیر اینصورت باید قسمتهای زیر را به آن اضافه کنید.
<configuration>
  <configSections>
    <section name="combres" type="Combres.ConfigSectionSetting, Combres, Version=2.2, Culture=neutral, PublicKeyToken=1ca6b37997dd7536" />
  </configSections>
  <system.web>
    <pages>
      <namespaces>
        <add namespace="Combres" />
      </namespaces>
    </pages>
  </system.web>
  <combres definitionUrl="~/App_Data/combres.xml" />
  <appSettings>
    <add key="CombresSectionName" value="combres" />
  </appSettings>
  <runtime>
    <assemblyBinding xmlns="urn:schemas-microsoft-com:asm.v1">
      <dependentAssembly>
        <assemblyIdentity name="AjaxMin" publicKeyToken="21ef50ce11b5d80f" culture="neutral" />
        <bindingRedirect oldVersion="0.0.0.0-4.84.4790.14405" newVersion="4.84.4790.14405" />
      </dependentAssembly>
    </assemblyBinding>
  </runtime>
</configuration>
حال باید Route  مربوط به Combres را به RouteTable اضافه کنیم. در صورتیکه از نیوگت استفاده کرده باشید، کلاسی به فولدر app_start  اضافه شده است که با استفاده از WebActivator اینکار را در Application_Start انجام میدهد؛ در غیر اینصورت باید به صورت زیر این کار را انجام دهیم.
protected void Application_Start(object sender, EventArgs e)
        {
            RouteTable.Routes.AddCombresRoute("Combres Route");
        }
بعد از انجام مراحل قبل، نوبت به آن رسیده است که از لینکهای combres در صفحات خود استفاده کنیم. شیوه استفاده از آن در وب فرم به این صورت است:
<%@ Import Namespace="Combres" %>
<head runat="server">
    <%= WebExtensions.CombresLink("siteCss") %>
    <%= WebExtensions.CombresLink("siteJs") %>
</head>
و در MVC به صورت زیر می‌باشد:
<%= Url.CombresLink("siteCss") %>
<%= Url.CombresLink("siteJs") %>
در هر دو مورد نام ResourceSet برای تولید لینک به متد CombresLink ارسال میشود. پس از اجرای مجدد برنامه و با استفاده از firebug خواهیم دید که به ازای هر ResourceSet، یک درخواست به سرور ارسال شده است و حجم فایلها به صورت چشمگیری کاهش یافته است و اطلاعات مربوط به کش هم به آن اضافه شده است.

در ادامه می‌توانید فایل site.css قبلی و فعلی را مقایسه کنید!

در قسمت بعد با سازوکار combres و روش استفاده از فیلترها، بیشتر آشنا میشویم.

CombresProject-67bd3b7299f24c5484edc35537fa990b.zip 

نظرات مطالب
اشیاء Enumerable و Enumerator و استفاده از قابلیت‌های yield (قسمت دوم)
به Error-Prone آن در خود مقاله هم اشاره شده. SimpleStateMachine که ما قصد پیاده‌سازی داشته‌ایم تقریباً به این حالت است:
که می‌توان بین حرکت‌ها یک Action قرار داد. (که هدف ما بیشتر همین هست)
به طور کلی می‌گویند که State-Machine درست‌کردن با این قابلیت چندان درست نیست، فقط امکان‌پذیر هست.
مطالب
آشنایی با WPF قسمت دوم: Layouts بخش اول
layout‌‌‌ها یکی از مهمترین قسمت‌های یک برنامه‌ی کاربردی هستند. چیدمان کنترل‌ها روی یک ناحیه با دادن مختصات پیکسلی ثابت، ممکن است در یک محیط محدود خود را خوب نشان بدهد ولی به زودی با تغییر محیط برنامه و یا تغییر وضوح تصویر صفحه نمایش، برنامه از کنترل خارج خواهد شد؛ در نتیجه استفاده از Layout‌ها یا پنل‌ها در WPF امری حیاتی و مهم هستند. layout‌‌ها که با نام container هم شناخته می‌شوند وظیفه دارند که بگویند چه کنترل‌هایی در کجا و چگونه باید در صفحه‌ی برنامه قرار بگیرند. پنل‌های توکار در WPF به دسته‌های زیر تقسیم می‌شوند:
  • Grid Panel
  • Stack Panel
  • Dock Panel
  • Wrap Panel
  • Canvas Panel

StackPanel

این پنل یکی از ساده‌ترین و سودمندترین پنل هاست که بر اساس جهت Orientation افقی یا عمودی که به آن تنظیم می‌شود، کنترل‌ها را کنار یکدیگر یا زیر یکدیگر قرار می‌دهد. این کنترل برای ایجاد و تهیه لیست‌های مختلف مناسب است. در ساختار داخلی کنترل‌های لیست و کامبو و منو‌ها که در WPF موجود هستند این پنل استفاده شده است. کد زیر یک نمونه کاربرد Stack Panel را نشان می‌دهد که به صورت عمودی چینش شده است.
<StackPanel>
  <TextBlock Margin="10" FontSize="20">How do you like your coffee?</TextBlock>
  <Button Margin="10">Black</Button>
  <Button Margin="10">With milk</Button>
  <Button Margin="10">Latte machiato</Button>
  <Button Margin="10">Chappuchino</Button>
</StackPanel>

نکته‌ی مهم اینکه میتوانید در اینجا از یک nested layout هم استفاده کنید بدین صورت که یک layout را داخل یک layout دیگر قرار دهید. کد زیر ترکیب دو stack panel را به صورت افقی و عمودی به ما نشان می‌دهد:

<StackPanel Orientation="Vertical"> <!-- Vertical is the default -->
  <Label Background="Red">Red 1</Label>
  <Label Background="LightGreen">Green 1</Label>
  <StackPanel Orientation="Horizontal">
    <Label Background="Red">Red 2</Label>
    <Label Background="LightGreen">Green 2</Label>
    <Label Background="LightBlue">Blue 2</Label>
    <Label Background="Yellow">Yellow 2</Label>
    <Label Background="Orange">Orange 2</Label>
  </StackPanel>
  <Label Background="LightBlue">Blue 1</Label>
  <Label Background="Yellow">Yellow 1</Label>
  <Label Background="Orange">Orange 1</Label>
</StackPanel>


Dock Panel

احتمالا به خاطر نامش، نحوه کارش را حدس زده اید. این پنل، اشیاء موجود را در 4 جهت و مرکز می‌چسباند. مشخص نمودن جهت چسبیده شدن هر کنترل توسط خاصیت DockPanel.Dock صورت می‌گیرد و مقدار Left، مقدار پیش فرض است. در صورتی که بخواهید المانی را در مرکز بچسبانید باید آن را به عنوان آخرین المان معرفی کرده و در Dock Panel مقدار خاصیت LastChildFill را با True برابر کنید.

<DockPanel LastChildFill="True">
    <Button Content="Dock=Top" DockPanel.Dock="Top"/>
    <Button Content="Dock=Bottom" DockPanel.Dock="Bottom"/>
    <Button Content="Dock=Left"/>
    <Button Content="Dock=Right" DockPanel.Dock="Right"/>
    <Button Content="LastChildFill=True"/>
</DockPanel>


به نحوه‌ی تعریف خاصیت DockPanel.Dock دقت کنید به این نوع خاصیت‌ها،  Attached Dependency Property (شاید در فارسی بتوانیم خاصیت‌های وابستگی متصل صدا بزنیم) می‌گویند. این خاصیت‌ها نوع خاصی از خاصیت‌های وابستگی هستند که به شما اجازه می‌دهند مقداری را به شیء‌ایی نسبت دهید که آن شیء چیزی در مورد آن نمی‌داند. بهترین مثال در مورد این ویژگی، پنل‌ها هستند که یکی از موارد استفاده‌ی از آن را در بالا می‌بینید. هر پنل می‌تواند تا بی نهایت المان فرزند داشته باشد که هر المان باید خواصش توسط پنل مشخص گردد. ولی اگر پنل ما تعداد زیادی فرزند داشته باشد، نوشتن خواص هر کدام از فرزندها داخل تگ پنل، کاری غیر ممکن است. اینجاست که این نوع خاصیت‌ها خودشان را نشان می‌دهند. پس به این نحو مقادیر، داخل کنترل هر تگ تعریف می‌شود ولی توسط پنل مورد استفاده قرار می‌گیرد. نحوه‌ی نوشتن این نوع خاصیت: ابتدا یک پیشوند از نوع تگ پنل را در ابتدا آورده و سپس بعد از .(نقطه) نام خاصیت را ذکر می‌کنیم.

نحوه‌ی تعریف این نوع خاصیت‌ها در یک کلاس به صورت زیر است که برای شیء یا پنل canvas می‌باشد:

public static readonly DependencyProperty TopProperty =
    DependencyProperty.RegisterAttached("Top", 
    typeof(double), typeof(Canvas),
    new FrameworkPropertyMetadata(0d,
        FrameworkPropertyMetadataOptions.Inherits));
 
public static void SetTop(UIElement element, double value)
{
    element.SetValue(TopProperty, value);
}
 
public static double GetTop(UIElement element)
{
    return (double)element.GetValue(TopProperty);
}
در مثال dockPanel بالا در هر طرف تنها یک المان قرار دادیم. برای قرار دادن المان‌های بیشتر در طرفین، تنها ذکر یک المان جدید با خاصیت Dockpanel.dock کافی است و الویت نمایش آن‌ها بر اساس ترتیب نوشتن تگها توسط شماست. مثال زیر این نکته را نشان می‌دهد:
    <Button Content="Dock=Top" DockPanel.Dock="Top"/>
        <Button Content="Dock=Bottom" DockPanel.Dock="Bottom"/>
        <Button Content="Dock=Left"/>
        <Button Content="Dock=Left2"/>
        <Button Content="Right2" DockPanel.Dock="Right"/>
        <Button Content="Dock=Right" DockPanel.Dock="Right"/>
        <Button Content="LastChildFill=True"/>



Wrap Panel
این پنل بسیار شبیه StackPanel هست ولی مثل آن اشیاء را در یک سطر یا ستون ادامه نمی‌دهد؛ بلکه با رسیدن به انتهای پنجره، سطر یا ستون جدیدی را آغاز می‌کند. در stack panel با پایان پنجره، ادامه اشیا آن قابل مشاهده نبود ولی در این شیء با اتمام و رسیدن به لبه‌ی پنجره، اشیاء در سر جدید (افقی) یا ستون جدید (عمودی) نمایش داده می‌شوند. این پنل‌ها می‌توانند در ساخت تب‌ها و نوار ابزار استفاده شوند.

Canvas Panel

پایه‌ای‌ترین layout موجود در WPF است. موقعیت قرارگیری المان‌های فرزندش بر اساس نقاط تعیین شده است.این پنل بیشتر برای رسم اشکال و گرافیک دو بعدی مناسب است و اصلا برای قرارگیری کنترل‌های WPF روی آن توصیه نمی‌شود و مشکل winform‌ها در آن رخ خواهد داد.

شروع ترسیم یک شکل دو بعدی روی آن بر اساس دوتا از چهار "خاصیت‌های وابستگی متصل" صورت می‌گیرد که به شرح زیر هستند:

  • Canvas.LEFT
  • Canvas.RIGHT
  • Canvas.TOP
  • Canvas.BOTTOM

نمونه از کد نوشته شده آن به صورت زیر است:

<Canvas>
    <Rectangle Canvas.Left="40" Canvas.Top="31" Width="63" Height="41" Fill="Blue"  />
    <Ellipse Canvas.Left="130" Canvas.Top="79" Width="58" Height="58" Fill="Blue"  />
    <Path Canvas.Left="61" Canvas.Top="28" Width="133" Height="98" Fill="Blue" 
          Stretch="Fill" Data="M61,125 L193,28"/>
</Canvas>

ترتیب قرارگیری اشکال روی هم در canvas به ترتیبی انجام می‌گیرد که در XAML نوشته اید ولی می‌توان با استفاده از خاصیت Canvas.ZIndex این ترتیب را تغییر داد.

<Canvas>
    <Ellipse Fill="Green" Width="60" Height="60" Canvas.Left="30" Canvas.Top="20"    
             Canvas.ZIndex="1"/>
    <Ellipse Fill="Blue"  Width="60" Height="60" Canvas.Left="60" Canvas.Top="40"/>
</Canvas>
شکل زیر در سمت راست، نتیجه‌ی کد بالاست ولی بدون ذکر ZIndex شکل سمت چپ نتیجه‌ی کار خواهد بود.

ViewBox
شاید عده‌ای به سختی آن را یک Layout بدانند و بیشتر آن را یک کنترل معمولی می‌شناسند ولی وظیفه‌ی آن بسیار شبیه Layout هاست. خصوصیتی که این شیء دارد این است که با تغییر اندازه محیط برنامه به هر نحوی، یک تغییر مقیاس روی اشیاء داخل آن رخ می‌دهد و کنترل‌ها به همراه متون و هر چیزی که در درخت منطقی و بصری است Scale آن تغییر می‌یابند.
نمونه‌ی کد زیر را تست کنید تا تفاوت بین دو Button را ببینید:
  <StackPanel Orientation="Vertical">
        <Button Content="Test" />
        <Viewbox Stretch="Uniform">
            <Button Content="Test" />
        </Viewbox>
    </StackPanel>
نتیجه‌ی کار:

در بخش دوم Layout‌ها مبحث گرید و ساخت Layout اختصاصی و تعدادی از خاصیت‌ها را بررسی خواهیم کرد.

مطالب
babel چیست؟ lebab چیست؟
قطعا به عنوان برنامه نویس JavaScript کم و بیش با ecmaScript 6 آشنایی دارید.
با وجود ویژگی‌های منحصر به فردی که دارد شاید تنها دلیلی که برخی از برنامه نویسان هنوز تصمیم به عدم استفاده از این زبان را دارند، مرورگرهایی میباشند که هنوز از es6 پشتیبانی نمیکنند: es6 compatibility table 
اما راهکاری مناسب، برای اینکه بتوان هم از es6 استفاده کرد و هم کاربران را مجبور به استفاده‌ی از مرورگر‌های مدرن نکنیم نیز وجود دارد:به صورت مستقیم میتوان با استفاده از Babel، کد‌های نوشته شده‌ی با es6 را کامپایل و تبدیل به es5 کنیم. برای اینکار معمولا از gulp استفاده میکنیم. 
gulp در وبسایت رسمی آن، خودش را اینچنین تعریف کرده است : automate and enhance your workflow
حال کافیست با چند خط کد es6 شروع به کار کنیم. بنده معمولا از visual studio code استفاده میکنم.
class firstCLs
{
    doFirst(str)
    {
        console.log(str);
    }
}

class secondCls extends firstCLs
{
    doSecond(str)
    {
        super.doFirst(str);
    }
}

let str = 'string';
new secondCls().doSecond(`this is some ${str}`);
فکر میکنم کد‌های فوق احتیاج به توضیح بیشتری نداشته باشند. اکنون فرض کنید نام فایل آن code.js است و در پوشه‌ی src قرار دارد. همانطور که پیشتر عرض کردم، برای تبدیل آن به کدی از نوع es5 از gulp استفاده می‌کنیم.
ابتدا از طریق خط فرمان، خود gulp را نصب میکنیم. 
npm install -g gulp
بعد بر روی پوشه‌ی root پروژه‌تان رفته و با استفاده از خط فرمان، npm init را ارسال کنید تا package.json برای شما ساخته شود.
برای نصب gulp در پروژه‌ی local خود نیز این فرمان را ارسال کنید:
npm install gulp --save-dev
با استفاده از این فرمان، gulp را در مسیر جاری پروژه‌تان و در پوشه‌ی node-modules نصب کرده و همچنین فرمان --save-dev نیز آن را به وابستگی‌های پروژه اضافه میکند.
حال احتیاج به نصب gulp-babel داریم که با استفاده از خط فرمان، خود آن را نصب مینماییم:
npm install --save-dev gulp-babel babel-preset-es2015
حال در مسیر اصلی پروژه، فایل gulpfile.js را ساخته و کدهای زیر را مینویسیم:
const gulp = require('gulp');
const babel = require('gulp-babel');
 
gulp.task('default', () => {
return gulp.src('src/code.js')
.pipe(babel({
presets: ['es2015']
}))
.pipe(gulp.dest('dist'));
});
برای توضیح کد‌های بالا باید عرض کنم در قسمت gulp.task، عملیاتی را که لازم میدانیم gulp برای ما انجام دهد، شرح میدهیم.
gulp.src مسیر فایلی را که تصمیم داریم کامپایل شده و به es5 تبدیل شود، معین می‌کند ( لازم به ذکر است که میتوان بطور مثال همه‌ی اسکریپت‌های درون یک پوشه را انتخاب کرد که توضیح آن در این مقاله نمیگنجد).
بعد در قسمت اولین pipe فوق است که میخواهیم تبدیلی را به es2015 داشته باشیم و در آخرین pipe نیز با استفاده از متد dest، آدرس مسیری را که میخواهیم آن فایل کامپایل شده در آن قرار بگیرد، مینویسیم. بطور مثال من پوشه‌ی dist را به عنوان آدرس قرار داده‌ام.
مراحل انجام شده را save نمایید. خط فرمان خود را باز کرده و دستور gulp را type نمایید. بعد از پایان یافتن عملیات، به پوشه‌ی dist رجوع کنید. فایل مورد نظر مشاهد میشود.

اما حال فرض کنید پروژه ای در اختیار داشته و کد‌ها از نوع es5 میباشند و تصمیم به تبدیل آن‌ها به es6 داشته باشید.
برای اینکار از lebab (که دقیقا عکس نوشتاری bable میباشد) استفاده میکنیم.
ابتدا از طریق خط فرمان خود آن را نصب مینماییم
npm install -g lebab
به صورت مستقیم میتوانیم هر فایلی را که به صورت استاندارد نوشته شده است، کامپایل کرده و تبدیل به es6 نماییم.
کد‌های زیر را در نظر بگیرید
'use strict';

// Let/const
var name = 'Bob', time = 'yesterday';
time = 'today';

// Template string
console.log('Hello ' + name + ', how are you ' + time + '?');

var bob = {
  // Object shorthand
  name: name,
  // Object method
  sayMyName: function () {
    console.log(this.name);
  }
};

// Classes
var SkinnedMesh = function SkinnedMesh() {
};

SkinnedMesh.prototype.update = function (camera) {
  camera = camera || createCamera();
  this.camera = camera;
};

Object.defineProperty(SkinnedMesh.prototype, 'name', {
  set: function (geometry) {
    this.geometry = geometry;
  },
  get: function () {
    return this.geometry;
  }
});

// Commonjs
var lebab = require('lebab');
module.exports = SkinnedMesh;

// Arrow functions
var render = function () {
  // ...
  requestAnimationFrame(render);
};
فرض کنید آن را با نام es5.js در مسیر اصلی پروژه ذخیره کرده‌ایم. با استفاده از خط فرمان خود آن را تبدیل به es6 خواهیم کرد؛ بدین شکل:
lebab es5.js -o es6.js
فایل مورد نظر ما به نام es6.js ذخیره خواهد شد و بدین صورت کامپایل خواهد شد
const name = 'Bob';
let time = 'yesterday';
time = 'today';

// Template string
console.log(`Hello ${name}, how are you ${time}?`);

const bob = {
  // Object shorthand
  name,
  // Object method
  sayMyName() {
    console.log(this.name);
  }
};

class SkinnedMesh {
  update(camera=createCamera()) {
    this.camera = camera;
  }

  set name(geometry) {
    this.geometry = geometry;
  }

  get name() {
    return this.geometry;
  }
}

import lebab from 'lebab';
export default SkinnedMesh;

// Arrow functions
const render = () => {
  // ...
  requestAnimationFrame(render);
};
تبدیل es5 به es6 انجام شد؛ اما باید خدمتتان عرض کنم آنچنان هم نباید انتظار داشت که بعد از این تبدیل و فشار دادن دکمه‌ی F5، پروژه‌ی شما بدون هیچ خطایی اجرا شود (البته در صورتیکه هنوز در اوایل پروژه هستید شاید اینگونه شود) اما کمی refactoring برای کد‌های کامپایل شده را به es 6، در خاطر داشته باشید.
مطالب
نگاهی به تاریخچه‌ی زبان #C
این قهرمان ما از سال ۲۰۰۲ سفر خودش را همراه با Visual Studio 2002 شروع کرد و تا الان (۲۰۲۳) حدود ۱۱ بار آپدیت‌های جدید و عالی‌ای را ارائه داده‌است. در اوایل کار، زبانی شبیه به Java بود و صرفا نسبت به زبان‌های سطح پایین، تنها چیزی که اضافه داشت، بحث شی‌ءگرایی بود، اما در ادامه وارد عصر‌های مختلفی شد که بد نیست نگاهی به آن‌ها داشته باشیم. 

عصر نخستین: تبدیل شدن به یک زبان قابل قبول
C# 1.0, C# 1.2, C# 2.0
در این عصر، زبانی را مشاهده می‌کنیم که تقریبا مانند بقیه‌ی زبان‌های C-Base هست و تفاوت چندانی نمی‌کند. می‌شود گفت اینجا کار کردن با انواع داده‌ها نسبت به بقیه زبان‌ها آسان‌تر است. با قابلیت‌های شی‌ءگرایی شروع کرده و در ادامه ویژگی‌های دیگری را هم در ورژن‌های بعدی خود ارائه داد.

عصر دوم: اضافه شدن امکانات منحصر بفرد
C# 3.0 , C# 4.0, C# 5.0
حدود سال ۲۰۰۷، قهرمان ما تصمیم گرفت امکانات منحصر بفردی را ارائه دهد که این زبان را نسبت به بقیه‌ی هم ردیف‌های خودش متمایز کند. این امکانات همراه با NET Framework version 3.5 و Visual Studio 2008 وارد بازار شدند. امکانات نام آشنایی از قبیل Lambda expression ها،Object and collection initializer‌ها و ... در این ورژن به سی‌شارپ اضافه شدند.

عصر سوم: باز نویسی کامل کامپایلر با سی‌شارپ (Roslyn)
سال ۲۰۱۵ سی‌شارپ ۶ همراه با Visual Studio 2015 وارد بازار شد. اینبار سی‌شارپ شروع به اعمال تغییراتی کرد که عمدتا با ذهنیت کد تمیز و ساده همراه بود. از جمله‌ی این تغییرات مهم، بازنویسی کامل کامپایلر، با خود زبان سی‌شارپ بود.

عصر چهارم: رضایت طرفداران کد تمیز و ساده
C# 7.0  , C# 7.1 , C# 7.2, C# 7.3
شروع تغییرات کوچک، در ورژن ۶ سی‌شارپ بود؛ ولی از ورژن ۷ به بعد، مایکروسافت تمرکز خیلی بیشتری را بر روی این کار گذاشت و تغییراتش همگی دارای یک هدف مهم بودند. آسان و تمیز بودن کدها؛ امکاناتی از قبلی tuple,out,ref و ... از جمله این تغییرات بودند.

عصر پنجم: دنیای Cross-Platform، خداحافظی با NullReferenceException و تلاش برای شبیه شدن به زبان‌های اسکریپت نویسی
سال‌ها برنامه نویس‌ها با خطای NullReferenceException دست و پنجه نرم میکردند، ولی حالا با استفاده‌ی درست از قابلیت Nullable reference type‌ها میشد تا حد قابل قبولی جلوی این اتفاق را گرفت. در ادامه تغییرات به سمتی می‌رفت که زبان سی‌شارپ را شبیه به یک زبان اسکریپت نویسی کرده بود. حالا میشد بدون تعریف کلاس و متد خاصی، دستور ساده‌ای را اجرا کرد. همچنین قابلیت‌هایی که در pattern matching به سی‌شارپ اضافه شد، باعث ساده‌تر و قابل فهم‌تر شدن سی‌شارپ میشد. 


نقشه‌ی راه تصویری پیشرفت سی‌شارپ

مطالب
نوشتن آزمون‌های واحد به کمک کتابخانه‌ی Moq - قسمت پنجم - نکات و مباحث تکمیلی
پس از بررسی مباحث و نکات پایه‌ای کار با کتابخانه‌ی Moq، در این قسمت تعدادی از نکات تکمیلی آن‌را بررسی خواهیم کرد.


حالت‌های عملکرد کتابخانه‌ی Moq

کتابخانه‌ی Moq، دو حالت عملکرد را دارد: Strict Mode و Loose mode. زمانیکه یک Mock object را نمونه سازی می‌کنیم، به صورت پیش‌فرض کتابخانه‌ی Moq، یک Loose mock را ایجاد می‌کند. در این حالت این شیء، مقادیر پیش‌فرض خواص و اشیاء را بازگشت می‌دهد و استثنائی را صادر نمی‌کند. اگر این موارد مدنظر نیستند، می‌توان به حالت Strict آن رجوع کرد که روش تنظیم آن به صورت زیر است:
var mockIdentityVerifier = new Mock<IIdentityVerifier>(MockBehavior.Strict);
در این حالت اگر متد آزمون واحد را اجرا کنیم، با پیام زیر، با شکست مواجه خواهد شد:
Test method Loans.Tests.LoanApplicationProcessorShould.Accept threw exception:
Moq.MockException: IIdentityVerifier.Initialize() invocation failed with mock behavior Strict.
All invocations on the mock must have a corresponding setup.
در حالت Strict، تمام فراخوانی‌های شیء Mock شده باید دارای Setup باشند (نیازی به Setup تمام موارد نیست؛ فقط مواردی که در فراخوانی‌های آزمون واحد، مورد استفاده قرار می‌گیرند، حتما باید تنظیم شوند). برای نمونه در اینجا عنوان کرده‌است که در این آزمایش، تنظیمات متد Initialize انجام نشده‌است که با تعریف سطر زیر، این مشکل برطرف می‌شود:
mockIdentityVerifier.Setup(x => x.Initialize());

بنابراین هرچند کارکردن با حالت پیش‌فرض کتابخانه‌ی Moq ساده‌است، اما تنظیم حالت Strict سبب می‌شود تا تنظیمی را فراموش نکنیم و در نتیجه کیفیت آزمون واحد تهیه شده افزایش می‌یابد.


صدور استثناءها از طریق Mock objects

اگر در سیستم در حال آزمایش، قسمتی به بررسی خطاها اختصاص دارد، می‌توان توسط Mock objects استثناءهایی را تولید و به این ترتیب منطق بررسی خطاها را آزمایش کرد.
برای نمونه در متد Process کلاس LoanApplicationProcessor، یک try/catch را به قسمت CalculateScore اضافه می‌کنیم:
try
{
    _creditScorer.CalculateScore(application.Applicant.Name, application.Applicant.Address);
}
catch
{
    return application.IsAccepted;
}
زمانیکه کار فراخوانی متد CalculateScore صورت می‌گیرد، برای تنظیم آزمون واحد آن می‌توان از متد Throws، برای صدور یک استثناء استفاده کرد:
mockCreditScorer.Setup(x =>
                    x.CalculateScore(It.IsAny<string>(), It.IsAny<string>()))
                .Throws(new InvalidOperationException("Test Exception"));
صدور این استثناء سبب خواهد شد تا درخواست شخص، رد شود. بنابراین در آزمایش آن می‌توان این مساله را بررسی کرد و از رسیدن به این قسمت (رد شدن درخواست) اطمینان حاصل نمود:
Assert.IsFalse(application.IsAccepted);


صدور رخدادها از طریق Mock objects

فرض کنید یک EventArgs سفارشی را به صورت زیر تعریف:
using System;

namespace Loans.Models
{
    public class CreditScoreResultArgs : EventArgs
    {
        public int Score { get; set; }
    }
}
و سپس رخدادی را به نحو زیر به ICreditScorer اضافه کرده‌ایم:
public interface ICreditScorer
{
   event EventHandler<CreditScoreResultArgs> ResultAvailable;
برای اینکه یک Mock object سبب بروز رخداد ResultAvailable شود (به صورت دستی و دقیقا در سطری که مشخص می‌کنیم)، می‌توان به صورت زیر عمل کرد:
mockCreditScorer.Raise(x => x.ResultAvailable += null, new CreditScoreResultArgs());
ابتدا توسط متد Raise، رخ‌داد مدنظر را ذکر می‌کنیم و سپس یک نمونه‌ی EventArgs را به آن ارسال خواهیم کرد.
روش دیگر انجام اینکار به صورت زیر است:
mockCreditScorer.Setup(x =>
                x.CalculateScore(It.IsAny<string>(), It.IsAny<string>()))
                .Raises(x => x.ResultAvailable += null, new CreditScoreResultArgs());
در این حالت با فراخوانی متد CalculateScore، رخداد ResultAvailable به صورت خودکار صادر می‌شود.


معرفی Partial Mocks

در اغلب آزمون‌های واحدی که تا اینجا بررسی شدند، ابتدا یک Mock object را ایجاد و سپس وهله‌ای از سرویس مدنظر را توسط آن تهیه می‌کنیم. در ادامه تعدادی از متدهای این سرویس را مانند متد Process کلاس LoanApplicationProcessor، فراخوانی می‌کنیم. اینکار سبب اجرای فعالیتی در این سیستم شده و به همراه آن تعاملی با اشیاء Mock شده نیز صورت می‌گیرد. در نهایت حالت و یا نتیجه‌ای را دریافت می‌کنیم و آن‌را با حالت یا نتیجه‌ای که انتظار داریم، مقایسه خواهیم کرد. در این روش پس از پایان اجرای سیستم در حال اجرا، حالت و نتیجه‌ی نهایی حاصل از عملکرد آن، مورد بررسی قرار می‌گیرد. این بررسی‌ها را نیز بر روی اینترفیس‌ها انجام دادیم. اگر بجای اینترفیس‌ها از یک class استفاده شود، به آن partial mock گفته می‌شود. عموما مواردی را که آزمایش آن‌ها سخت است، با Partial mocks پیاده سازی می‌کنند؛ مانند کار با فایل سیستم، کار با قطعه کدهای نامعین مانند DateTime.Now، اعداد اتفاقی و یا Guidها.

در مثال زیر، شبیه به متد آزمون واحد Accept که تاکنون آن‌را بررسی کردیم، از اشیاء Mock شده استفاده شده‌است؛ با یک تفاوت: بجای اینترفیس IIdentityVerifier، از کلاس پیاده سازی کننده‌ی آن که در اینجا IdentityVerifierServiceGateway است، استفاده شده:
namespace Loans.Tests
{
    [TestClass]
    public class LoanApplicationProcessorShould
    {        
        [TestMethod]
        public void AcceptUsingPartialMock()
        {
            var product = new LoanProduct {Id = 99, ProductName = "Loan", InterestRate = 5.25m};
            var amount = new LoanAmount {CurrencyCode = "Rial", Principal = 2_000_000_0};
            var applicant =
                new Applicant {Id = 1, Name = "User 1", Age = 25, Address = "This place", Salary = 1_500_000_0};
            var application = new LoanApplication {Id = 42, Product = product, Amount = amount, Applicant = applicant};

            var mockIdentityVerifier = new Mock<IdentityVerifierServiceGateway>();

            mockIdentityVerifier.Setup(x => x.CallService(applicant.Name, applicant.Age, applicant.Address))
                .Returns(true);

            var mockCreditScorer = new Mock<ICreditScorer>();
            mockCreditScorer.Setup(x => x.ScoreResult.ScoreValue.Score).Returns(110_000);

            var sut = new LoanApplicationProcessor(mockIdentityVerifier.Object, mockCreditScorer.Object);
            sut.Process(application);

            Assert.IsTrue(application.IsAccepted);
        }
    }
}
در اینجا برای اینکه بتوانیم متد CallService را که private بوده، بررسی و تنظیم کنیم، آن‌را به public virtual تبدیل کرده‌ایم تا توسط Moq قابل دسترسی و همچنین قابل بازنویسی شود:
public virtual bool CallService(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)


تبدیل DateTime.Now به یک مقدار ثابت قابل آزمایش توسط Partial Mocks

در کلاس IdentityVerifierServiceGateway، یک چنین کدی را داریم که از DateTime.Now نامشخص استفاده می‌کند و آزمون واحد نوشتن برای آن مشکل است؛ چون DateTime.Now در هربار که آزمایش اجرا می‌شود، تغییر می‌کند:
public bool Validate(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)
{
    Connect();
    var isValidIdentity = CallService(applicantName, applicantAge, applicantAddress);
    LastCheckTime = DateTime.Now;
    Disconnect();

    return isValidIdentity;
}
برای بالابردن قابلیت آزمون نویسی این کلاس، آن‌را به صورت زیر Refactor می‌کنیم تا DateTime.Now را به صورت یک متد public virtual دریافت کند:
public bool Validate(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)
{
    Connect();
    var isValidIdentity = CallService(applicantName, applicantAge, applicantAddress);
    LastCheckTime = GetCurrentTime();
    Disconnect();

    return isValidIdentity;
}

public virtual DateTime GetCurrentTime()
{
    return DateTime.Now;
}
اکنون آزمون واحد نویسی برای این کلاس توسط Mock objects بسیار ساده‌است:
var expectedTime = new DateTime(2000, 1, 1);
mockIdentityVerifier.Setup(x => x.GetCurrentTime())
    .Returns(expectedTime);
// ...
Assert.AreEqual(expectedTime, mockIdentityVerifier.Object.LastCheckTime);
در اینجا خروجی متد GetCurrentTime بر روی Mock object تهیه شده، به یک مقدار ثابت تنظیم شده‌است که با هر بار اجرای آزمایش در زمان‌های مختلف، تغییری نمی‌کند و وابسته‌ی به DateTime.Now نامشخص، نیست.


استفاده از متدهای protected بجای استفاده از متدهای public virtual در Partial Mocks

همانطور که مشاهده کردید، برای کار با Partial Mocks نیاز است متدهای معرفی شده، از نوع public virtual باشند. برای نمونه حتی مجبور شدیم یک متد private را نیز public کنیم. اگر علاقمند به این نوع تغییرات نیستید، می‌توان بجای public کردن متدهای private، آن‌ها را protected تعریف کرد. به همین جهت دو متدی را که تاکنون public virtual تعریف کردیم، تبدیل به protected virtual می‌کنیم.
پس از آن در کلاسی که آزمون‌های واحد را تهیه کردیم، ابتدا using Moq.Protected را ذکر می‌کنیم تا بتوانیم به قابلیت‌های ویژه‌ی کار با متدهای Protected دسترسی پیدا کنیم.
سپس روش تنظیم این نوع متدهای protected، چون دسترسی مستقیمی به آن‌ها وجود ندارد، به صورت زیر، با ذکر نام رشته‌ای آن‌ها تغییر می‌کند:
mockIdentityVerifier.Protected().Setup<bool>(
        "CallService",applicant.Name, applicant.Age, applicant.Address)
    .Returns(true);

var expectedTime = new DateTime(2000, 1, 1);
mockIdentityVerifier.Protected().Setup<DateTime>("GetCurrentTime")
    .Returns(expectedTime);
ابتدا متد Protected شیء Mock شده ذکر می‌شود و پس از آن متد Setup باید دقیقا نوع بازگشتی متد در حال تنظیم را ذکر کند؛ چون دیگر دسترسی strongly typed ای به آن نداریم. پس ا‌ز آن، لیست پارامترهای متد، ذکر می‌شوند.

روش دیگری نیز برای تعریف متدهای protected وجود دارد که اینبار strongly typed است. بالای متد آزمون واحد، اینترفیس private زیر را تعریف می‌کنیم:
interface IIdentityVerifierServiceGatewayProtectedMembers
{
   DateTime GetCurrentTime();
   bool CallService(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress);
}
که در آن متدهای تعریف شده، با متدهای protected در حال بررسی، امضای یکسانی دارند (و همواره با هر تغییری در برنامه نیز باید این وضعیت حفظ شود). در ادامه تعاریف تنظیمات این متدها به صورت strongly typed زیر قابل انجام است:
mockIdentityVerifier.Protected()
    .As<IIdentityVerifierServiceGatewayProtectedMembers>()
    .Setup(x => x.CallService(It.IsAny<string>(),
        It.IsAny<int>(),
        It.IsAny<string>()))
    .Returns(true);

var expectedTime = new DateTime(2000, 1, 1);
mockIdentityVerifier.Protected()
    .As<IIdentityVerifierServiceGatewayProtectedMembers>()
    .Setup(x => x.GetCurrentTime())
    .Returns(expectedTime);


معرفی روش دیگری بجای استفاده از متدهای protected

اگر در کدهای خود نیاز به استفاده‌ی بیش از حد از متدهای protected را مشاهده کردید، این مورد می‌توان نشانه‌ی امکان Refactoring این قسمت از کدها به سرویس‌هایی مجزا باشند. برای مثال می‌توان یک اینترفیس INowProvider را به صورت زیر تعریف کرد:
using System;

namespace Loans.Services.Contracts
{
    public interface INowProvider
    {
        DateTime GetNow();
    }
}
و سپس آن‌را به سازنده‌ی کلاس IdentityVerifierServiceGateway تزریق کرد:
    public class IdentityVerifierServiceGateway : IIdentityVerifier
    {
        private readonly INowProvider _nowProvider;
        
        public DateTime LastCheckTime { get; private set; }

        public IdentityVerifierServiceGateway(INowProvider nowProvider)
        {
            _nowProvider = nowProvider;
        }
 و متد GetCurrentTime را حذف و آن‌را با متد GetNow این سرویس جایگزین نمود:
        public bool Validate(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)
        {
            Connect();
            var isValidIdentity = CallService(applicantName, applicantAge, applicantAddress);
            LastCheckTime = _nowProvider.GetNow();
            // ...
 به این ترتیب نیاز به تنظیم متد protected بازگشت زمان، حذف شده و می‌توان از این سرویس جدید استفاده کرد:
var mockNowProvider = new Mock<INowProvider>();
mockNowProvider.Setup(x => x.GetNow()).Returns(expectedTime);

var mockIdentityVerifier =  new Mock<IdentityVerifierServiceGateway>(mockNowProvider.Object);


کدهای کامل این سری را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: MoqSeries-05.zip