نظرات مطالب
بازسازی کد: ارتباط یک طرفه و دو طرفه بین کلاس ها
بنده به هیچ کدام از این روش‌ها انتقادی نداشتم. تصمیم طراحی باید بر اساس شرایط پروژه اتخاد بشه. 
در مورد استفاده از navigation property 
در entity framework استفاده از Navigation property برعکس (در مثال شما کالکشن Orders در کلاس Customer) برای ایجاد یک رابطه یک به چند الزامی نیست. (برای ایجاد relation نیازی به حضوری این collection نیست و حضور خصوصیت Customer در کلاس Order کافی است) و در صورتی که شما از نظر کسب و کاری نیازی به چنین خصوصیتی نداشته باشید می‌توانید از ایجاد آن صرف نظر کنید. 
public class Order
{
    public int Id { get; set; }
    public Customer Customer { get; set; }
}
public class Customer
{
    public int Id { get; set; }
}
......

modelBuilder.Entity<Order>().HasRequired(ff => ff.Customer);


حضور خصوصیت Orders در کلاس Customer در مثال شما از نظر کسب و کاری به این معنی است که شما برای رسیدن به لیست سفارشات نیاز دارید که به شی مشتری دسترسی پیدا کنید. 
نکته اصلی این بازسازی کد اجتناب از استفاده بی مورد ارتباط دوطرفه است.
نظرات مطالب
ایجاد یک DbContext مشترک بین entityهای پروژه‌های متفاوت
«... استفاده از یک کلاس DbContextBase است که همه پروژه‌ها بایستی Context خود را از این کلاس به ارث ببرند که در این صورت باز هم مشکل ساخت چند DbContext وجود خواهد داشت که فقط می‌توان از Entity‌های موجود در DbContextBase و DbContext پروژه جاری استفاده کرد...»
امکان یافتن DbSetها و همچنین تنظیمات آن‌ها به صورت پویا و سپس افزودن‌شان به Context موجود، میسر هست. کاری که شما در اینجا با تولید کد انجام دادید خلاصه‌ی این دو مطلب هست:
حالا شاید عنوان کنید که این روش‌ها نمی‌توانند به یک اسمبلی ثالث دسترسی پیدا کنند و محدود هستند به اسمبلی‌های پروژه جاری، اما مورد دوم به صورت رسمی متد modelBuilder.Configurations.AddFromAssembly را دارد و مورد اول متد modelBuilder.RegisterEntityType رسمی و توکار است. متد RegisterEntityType هم نیاز به یک Type را دارد که مثلا از طریق متد Assembly.GetExecutingAssembly().GetTypes و بعد فیلتر کردن Type مدنظر قابل دسترسی هست (برای اسمبلی جاری). برای یافتن یک اسمبلی در کل پروژه جاری از AppDomain.CurrentDomain.GetAssemblies می‌شود شروع کرد و یا متد Assembly.LoadFile امکان بارگذاری یک فایل اسمبلی را می‌دهد.
نمونه این مفاهیم در پروژه «طراحی افزونه پذیر با ASP.NET MVC 4.x/5.x - قسمت سوم» استفاده شدن.  
نظرات مطالب
PHP سریعتر از ASP.NET! افسانه یا واقعیت؟
فناوری-زبان PHP بسیار محترم است و بسیار قابل توصیه اما برای آن زمانی که در رقابت با ASP کلاسیک بود و پدیده ای به نام دات نت ظهور نکرده بود حال آنکه پدیده یاد شده در زمان حال به پختگی و پیشرفت چشمگیری دست یافته است.
دنیای دات نت و مباحث مربوط به آن گسترده‌تر و پیچیده‌تر از آن است که برای توجیه استفاده از دات نت سرعت مقایسه شود. ده‌ها ویژگی منحصر به دات نت وجود دارد که برای انتخاب فناوری سمت سرور مجالی برای تفکر درباره سرعت باقی نمی‌گذارد و آنان که اهل تفکر باشند را جذب خود می‌کند و نه گمراهان (کسانی که یا تعصب دارند یا خسته‌تر از آن هستند که دنیای جدیدی را تجربه نمایند.)
در مورد سرعت کافی است نکات ساده ای که چند دقیقه بیشتر زمان نمی‌برند رعایت شود تا وب سایت‌های دات نتی چندین برابر سریعتر عمل کنند.
فراموش نکنید دنیای دات نت تا حد بیشتری با اصول مهندسی نرم افزار گره خورده است و باب میل همگان نیست.
عموماً سرویس دهنده بر حسب فناوری انتخاب می‌شود و نه برعکس! در مقالاتی که مقایسه انجام می‌دهند صحبت از رایگان بودن لینوکس و آپاچی و ... چندان ضرورتی ندارد.
بسیاری از آن‌ها که Open Source بودن PHP را با آب و تاب و به عنوان برتری مطرح می‌کردند هرگز در عمر خود به کدهای سورس آن نگاهی نکرده اند. البته اگر بداند از کجا باید دانلود کنند. توصیه می‌کنم در مورد رویکرد و سیاست‌های چند سال اخیر مایکروسافت در رابطه با Open Source تحقیق بیشتری صورت گیرد.
مثال هایی از سایت‌های موفق و یا تعداد سایت‌ها در یک فناوری هرگز دلیلی برای انتخاب فناوری نیست. ضمناً زمان ظهور این دو فناوری یکسان نبوده است که تعداد وب سایت‌ها معیار مقایسه باشد.
فناوری-زبان PHP هنوز وجود دارد. هنوز قدرت خود را دارد. و هنوز هر کجا به هر دلیلی امکان استفاده از دات نت نبود، با کمال افتخار و خوشحالی از این که چند سال عمری که برای آن گذاشته ام هدر نرفته است به آن باز می‌گردم و آن را مورد استفاده قرار می‌دهم.
مطالب
ذخیره و بازیابی فایل در Mongodb (بخش سوم)
در قسمت‌های پیشین (^ ،^ ) در مورد عملیات CRUD در سطح دیتابیس و به طور کلی در مورد ایندکس گذاری صحبت کردیم. در این بخش قصد داریم یکی از موارد بسیار مهم، یعنی ذخیره‌ی فایل‌های باینری را در دیتابیس، مورد بررسی قرار دهیم. روش‌های مختلفی برای اینکار وجود دارند؛ ولی بعضی از این روش‌ها در حال حاضر منسوخ شده اعلام شده‌اند که در اینجا ما آخرین روش را که در حال حاضر هیچ ویژگی منسوخ شده‌ای ندارد، به کار می‌گیریم.
از آنجاکه نهایت اندازه‌ی یک سند BSON نمی‌تواند بیشتر از 16 مگابایت باشد، قابلیتی به نام GridFS ایجاد شده‌است تا بتوان فایل‌های باینری را در آن ذخیره کرد. GridFS شامل دو بخش مختلف برای ذخیره اطلاعات یک فایل باینری است:
- fs.chunks که برای ذخیره اطلاعات قطعه‌های یک فایل باینری به کار میرود.
- fs.files که برای ذخیره اطلاعات و متادیتاها به کار می‌رود.

قبل از هر چیزی باید بدانید که کتابخانه مربوط به GridFs در یک پکیج جداگانه عرضه شده است و باید آن از طریق nuget نصب کنیم:
install-package MongoDB.Driver.GridFS

برای آپلود یک فایل باینری به داخل سیستم از کد زیر استفاده میکنیم:
var client = new MongoClient();
var db = client.GetDatabase("publisher");
IGridFSBucket bucket = new GridFSBucket(db);
ابتدا یک شیء GridFsBucket را ایجاد میکنیم که از ما اطلاعات دیتابیس مورد نظر را برای ارسال فایل میخواهد و نتیجه‌ی آن یک کلاس از جنس اینترفیس IGridFSBucket می‌باشد. این باکت یا سطل در واقع همانند کالکشن رفتار میکند.
byte[] source=File.ReadAllBytes(@"D:\Untitled.png");
var options = new GridFSUploadOptions
            {
                ChunkSizeBytes = 64512, // 63KB
                Metadata = new BsonDocument
                {
                    { "CoverType", "Front" }, 
                    { "copyrighted", true }
                }
            };
در مرحله بعد فایل باینری را به صورت آرایه‌ای از بایت‌ها میخوانیم (البته حالت‌های مختلفی چون استریم را نیز پشتیبانی میکند). بعد از خواندن فایل، یک شیء از جنس کلاس GridFSUploadOptions را ایجاد و اطلاعات فایل آپلودی را مشخص می‌کنیم. به عنوان مثال اولین خصوصیتی که پر میکنیم خصوصیت تعیین سایز قطعات فایل باینری می‌باشد که به طور پیشفرض بر روی 64 مگابایت قرار گرفته است و عموما هم برای اکثر موارد، پاسخگوی نیاز‌ها است (در بخش بعدی مقالات، بیشتر این مورد را بررسی میکنیم).
مورد دومی که مقداردهی شده‌است، متادیتا‌ها هستند و این قابلیت را داریم که پرس و جوی خود را بر اساس آن‌ها نیز فیلتر کنیم. این خصوصیت مقدار دریافتی از جنس BsonDocument را دریافت میکند. ولی اگر شما برای فایل خود، کلاس اختصاصی برای متادیتاها در نظر گرفته‌اید میتوانید از یک Extension Method به نام ToBsonDocument استفاده کنید و شیء خود را به این نوع تبدیل کنید:
 var options = new GridFSUploadOptions
            {
                ChunkSizeBytes = 64512, // 63KB
                Metadata = metaData.ToBsonDocument()
            };


در نهایت آن را آپلود میکنیم:
 var id = bucket.UploadFromBytes("GoneWithTheWind", source, options);
پارامتر اول آن، نامی برای بسته آپلودی است. پارامتر دوم، خود فایل آپلودی میباشد و با پارمتر آخر هم تنظیماتی را که برای فایل مورد نظر توسط کلاس GridFSUploadOptions  تعیین کرده‌ایم، مشخص میکنیم. موقعیکه آپلود انجام شود، به ازای این کد، یک شناسه‌ی اختصاصی از جنس ObjectId را دریافت میکنیم که می‌توانیم آن را به یک خصوصیت در سند اصلی نسبت دهیم تا ارتباط بین سند و فایل هایش را داشته باشیم.

نکته: اگر در یک کلاس، چند فیلد از جنس ObjectId دارید، مونگو در بین تشخیص شناسه اصلی سند و شناسه تصاویر، با توجه به نام خصوصیت‌ها و غیره، تا حد زیادی هوشمند عمل میکند. ولی اگر خواستید صریحا شناسه اصلی را ذکر کنید و آن را متمایز از بقیه نشان دهید، می‌توانید از خصوصیت BsonId در بالای نام فیلد ID استفاده کنید:
[BsonId]
public ObjectId Id { get; set; }

جهت خواندن فایل آپلود شده، تنها کافی است از طریق شناسه‌ی دریافتی در مرحله‌ی آپلود، اقدام نماییم:
var bytes = bucket.DownloadAsBytes(id);

نکته: تمام متدهای آپلود و دانلود دیتا، هم به صورت آرایه ای از بایت‌ها و هم به صورت استریم میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند و به ازای هر کدام، متدهای همزمان و غیرهمزمان نیز موجود هستند.


اگر قصد دارید بر اساس نام داده شده، فایل را دریافت کنید، ممکن است که چندین فایل، تحت یک نام ذخیره شده باشند که میتوانید در حالت‌های مختلفی این تصاویر را واکشی نمایید:
0 : فایل اصلی
1: اولین نسخه فایل
2: دومین نسخه فایل
و الی آخر...

1-: جدیدترین نسخه فایل (مقدار پیش فرض)
2-: نسخه ماقبل جدیدترین نسخه فایل
و الی آخر...


منظور از نسخه، فایل‌هایی با نامی موجود و از قبل ذخیره شده هستند که نسخه جدیدی از فایل قبلی بوده و فایل اول، فایل اصلی محسوب میشود.
برای درک بهتر مسئله، من تصاویر زیر را به ترتیب از سمت راست به سمت چپ، تحت یک نام، وارد سیستم میکنم:


اولین تصویر، تصویر اصلی محسوب می‌شود و بعد از آن، نسخه اول و نسخه دوم تصویر، وارد سیستم می‌شوند و تکه کد زیر از آنجاکه با مقدار پیش فرض پر شده‌است باید آخرین تصویر، تصویر سمت چپ را برای شما بر روی دیسک ذخیره کند:
var client = new MongoClient();
var db = client.GetDatabase("publisher");
IGridFSBucket bucket = new GridFSBucket(db);
var image=bucket.DownloadAsBytesByName("City of Glass-cover");
File.WriteAllBytes(@"D:\a.jpg",image);

برای مقداردهی خواص بالا به شکل زیر عمل میکنیم:
var client = new MongoClient();
var db = client.GetDatabase("publisher");
IGridFSBucket bucket = new GridFSBucket(db);
var options = new GridFSDownloadByNameOptions
            {
                Revision = 0
            };
var image=bucket.DownloadAsBytesByName("City of Glass-cover",options);
File.WriteAllBytes(@"D:\a.jpg",image);
با پاس کردن مقدار 0 به مونگو، اولین تصویر وارد شده، یعنی تصویر اصلی را دریافت می‌کنیم که اولین تصویر از سمت راست می‌شود. اگر مقادیر 1 یا 1- را پاس دهیم، چون تنها سه تصویر بیشتر نیست، در هر دو حالت تصویر دوم بازگردانده می‌شود.

برای بازگردانی تصاویر از طریق مقادیر موجود در متادیتا، باید از کلاس ویژه‌ای به نام GridFSFileInfo استفاده کنیم. در اینجا هم همانند روزهای اول، از کلاس بیلدر جهت ایجاد شرط استفاده میکنیم:
var client = new MongoClient();
var db = client.GetDatabase("publisher");
IGridFSBucket bucket = new GridFSBucket(db);
var filter = Builders<GridFSFileInfo>.Filter.Gte(x => x.Length , 600);
var sort = Builders<GridFSFileInfo>.Sort.Descending(x => x.UploadDateTime);
var options =new GridFSFindOptions()
            {
                Limit = 3,
                Sort = sort
            };
var cursor = bucket.Find(filter, options);
var list = cursor.ToList();
در اینجا ابتدا مشخص کرده‌ایم که فایل مورد نظر باید حجمی بیشتر از 600 بایت داشته باشد و مرتب سازی آن به صورت نزولی، بر اساس زمان آپلود باشد. در عبارت لامبدا تعریف شده، می‌توانید خصوصیت‌های مختلف یک فایل از قبیل نام، حجم (سایز) ، زمان آپلود و ... را ببینید. سپس مرتب سازی و تعداد رکورد برگشتی از ابتدای جدول را مشخص میکنیم و از متد Find یا FindAsync جهت جست‌وجو استفاده میکنیم. با شکل گرفتن کوئری درخواست، لیستی از آن را تهیه میکنیم. مقدار بازگشتی این شیء، در واقع اسنادی از تصاویر هستند که میتوانید از طریق Id یا نام آن‌ها، فایل اصلی را واکشی نمایید.
برای یافتن تصاویر بر اساس متادیتاهای تعریف شده، از کد زیر استفاده میکنیم:
var filter = Builders<GridFSFileInfo>.Filter.Eq("metadata.CoverType","Front");

تغییر نام تصاویر
جهت ویرایش یک نام فایل از طریق متدهای زیر اقدام می‌نماییم:
bucket.Rename(id, newFilename);

//یا در حالت غیرهمزمان
await bucket.RenameAsync(id, newFilename);

حذف تصویر
bucket.Delete(id);

//یا
await bucket.DeleteAsync(id);

برای حذف کل bucket از طریق کد زیر اقدام می‌نماییم:
bucket.Drop();

//یا
await bucket.DropAsync();
 
در بخش بعدی Chunk را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
مطالب
شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 14 - لایه بندی و تزریق وابستگی‌ها
در مورد «امکانات توکار تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET Core» پیشتر بحث شد. همچنین «نحوه‌ی تعریف Context، تزریق سرویس‌های EF Core و تنظیمات رشته‌ی اتصالی آن» را نیز بررسی کردیم. به علاوه مباحث «به روز رسانی ساختار بانک اطلاعاتی» و «انتقال مهاجرت‌ها به یک اسمبلی دیگر» نیز مرور شدند. بنابراین در این قسمت برای لایه بندی برنامه‌های EF Core، صرفا یک مثال را مرور خواهیم کرد که این قسمت‌ها را در کنار هم قرار می‌دهد و عملا نکته‌ی اضافه‌تری را ندارد.


تزریق مستقیم کلاس Context برنامه، تزریق وابستگی‌ها نام ندارد!

در همان قسمت اول سری شروع به کار با EF Core 1.0، مشاهده کردیم که پس از انجام تنظیمات اولیه‌ی آن در کلاس آغازین برنامه:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{    
   services.AddDbContext<ApplicationDbContext>(ServiceLifetime.Scoped);
Context برنامه را در تمام قسمت‌های آن می‌توان تزریق کرد و کار می‌کند:
    public class TestDBController : Controller
    {
        private readonly ApplicationDbContext _ctx;

        public TestDBController(ApplicationDbContext ctx)
        {
            _ctx = ctx;
        }

        public IActionResult Index()
        {
            var name = _ctx.Persons.First().FirstName;
            return Json(new { firstName = name });
        }
    }
این روشی است که در بسیاری از مثال‌های گوشه و کنار اینترنت قابل مشاهده‌است. یا کلاس Context را مستقیما در سازنده‌ی کنترلرها تزریق می‌کنند و از آن استفاده می‌کنند (روش فوق) و یا لایه‌ی سرویسی را ایجاد کرده و مجددا همین تزریق مستقیم را در آنجا انجام می‌دهند و سپس اینترفیس‌های آن سرویس را در کنترلرهای برنامه تزریق کرده و استفاده می‌کنند. به این نوع تزریق وابستگی‌ها، تزریق concrete types و یا concrete classes می‌گویند.
مشکلاتی را که تزریق مستقیم کلاس‌ها و نوع‌ها به همراه دارند به شرح زیر است:
- اگر نام این کلاس تغییر کند، باید این نام، در تمام کلاس‌هایی که به صورت مستقیم از آن استفاده می‌کنند نیز تغییر داده شود.
- اگر سازنده‌ای به آن اضافه شد و یا امضای سازنده‌ی موجود آن، تغییر کرد، باید نحوه‌ی وهله سازی این کلاس را در تمام کلاس‌های وابسته نیز اصلاح کرد.
- یکی از مهم‌ترین دلایل استفاده‌ی از تزریق وابستگی‌ها، بالابردن قابلیت تست پذیری برنامه است. زمانیکه از اینترفیس‌ها استفاده می‌شود، می‌توان در مورد نحوه‌ی تقلید (mocking) رفتار کلاسی خاص، مستقلا تصمیم گیری کرد. اما هنگامیکه یک کلاس را به همان شکل اولیه‌ی آن تزریق می‌کنیم، به این معنا است که همواره دقیقا همین پیاده سازی خاص مدنظر ما است و این مساله، نوشتن آزمون‌های واحد را با مشکل کردن mocking آن‌ها، گاهی از اوقات غیرممکن می‌کند. هرچند تعدادی از فریم ورک‌های پیشرفته‌ی mocking گاهی از اوقات امکان تقلید رفتار کلاس‌ها و نوع‌ها را نیز فراهم می‌کنند، اما با این شرط که تمام خواص و متدهای آن‌ها را virtual تعریف کنید؛ تا بتوانند متدهای اصلی را با نمونه‌های مدنظر شما بازنویسی (override) کنند.

به همین جهت در ادامه، به همان طراحی EF Code First #12 با نوشتن اینترفیس IUnitOfWork خواهیم رسید. یعنی کلاس Context برنامه را با این اینترفیس نشانه گذاری می‌کنیم (در انتهای لیست تمام اینترفیس‌های دیگری که ممکن است در اینجا ذکر شده باشند):
 public class ApplicationDbContext :  IUnitOfWork
و سپس اینترفیس IUnitOfWork را به لایه سرویس برنامه و یا هر لایه‌ی دیگری که به Context آن نیاز دارد، تزریق خواهیم کرد.


طراحی اینترفیس IUnitOfWork

برای اینکه دیگر با کلاس ApplicationDbContext مستقیما کار نکرده و وابستگی به آن‌را در تمام قسمت‌های برنامه پخش نکنیم، اینترفیسی را ایجاد می‌کنیم که تنها قسمت‌های مشخصی از DbContext را عمومی کند:
public interface IUnitOfWork : IDisposable
{
    DbSet<TEntity> Set<TEntity>() where TEntity : class;
 
    void AddRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class;
    void RemoveRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class;
 
    EntityEntry<TEntity> Entry<TEntity>(TEntity entity) where TEntity : class;
    void MarkAsChanged<TEntity>(TEntity entity) where TEntity : class;
 
    void ExecuteSqlCommand(string query);
    void ExecuteSqlCommand(string query, params object[] parameters);
 
    int SaveAllChanges();
    Task<int> SaveAllChangesAsync();
}
توضیحات
- در این طراحی شاید عنوان کنید که DbSet، اینترفیس نیست. تعریف DbSet در EF Core به صورت زیر است و در حقیقت همانند اینترفیس‌ها یک abstraction به حساب می‌آید:
 public abstract class DbSet<TEntity> : IQueryable<TEntity>, IEnumerable<TEntity>, IEnumerable, IQueryable, IAsyncEnumerableAccessor<TEntity>, IInfrastructure<IServiceProvider> where TEntity : class
علت اینکه در پروژه‌های بزرگی مانند EF، تمایل زیادی به استفاده‌ی از کلاس‌های abstract وجود دارد (بجای اینترفیس‌ها) این است که اگر این نوع پرکاربرد را به صورت اینترفیس تعریف کنند، با تغییر متدی در آن، باید تمام کدهای خود را به اجبار بازنویسی کنید. اما در حالت استفاده‌ی از کلاس‌های abstract، می‌توان پیاده سازی پیش فرضی را برای متدهایی که قرار است در آینده اضافه شوند، ارائه داد (یکی از تفاوت‌های مهم آن‌ها با اینترفیس‌ها)، بدون اینکه تمام استفاده کنندگان از این کتابخانه، با ارتقاء نگارش EF خود، دیگر نتوانند برنامه‌ی خود را کامپایل کنند.
- این اینترفیس به عمد به صورت IDisposable تعریف شده‌است. این مساله به IoC Containers کمک خواهد کرد که بتوانند پاکسازی خودکار نوع‌های IDisposable را در انتهای هر درخواست انجام دهند و برنامه مشکلی نشتی حافظه را پیدا نکند.
- اصل کار این اینترفیس، تعریف DbSet و متدهای SaveChanges است. سایر متدهایی را که مشاهده می‌کنید، صرفا جهت بیان اینکه چگونه می‌توان قابلیتی از DbContext را بدون عمومی کردن خود کلاس DbContext، در کلاس‌هایی که از اینترفیس IUnitOfWork استفاده می‌کنند، میسر کرد.

پس از اینکه این اینترفیس تعریف شد، اعمال آن به کلاس Context برنامه به صورت ذیل خواهد بود:
public class ApplicationDbContext : DbContext, IUnitOfWork
{
    private readonly IConfigurationRoot _configuration;
 
    public ApplicationDbContext(IConfigurationRoot configuration)
    {
        _configuration = configuration;
    }
 
    //public ApplicationDbContext(DbContextOptions<ApplicationDbContext> options) : base(options)
    //{
    //}
 
    public virtual DbSet<Blog> Blog { get; set; }

 
    protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder optionsBuilder)
    {
        optionsBuilder.UseSqlServer(
            _configuration["ConnectionStrings:ApplicationDbContextConnection"]
            , serverDbContextOptionsBuilder =>
             {
                 var minutes = (int)TimeSpan.FromMinutes(3).TotalSeconds;
                 serverDbContextOptionsBuilder.CommandTimeout(minutes);
             }
            );
    }
 
    protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
    {
 
        base.OnModelCreating(modelBuilder);
    }
 
    public void AddRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class
    {
        base.Set<TEntity>().AddRange(entities);
    }
 
    public void RemoveRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class
    {
        base.Set<TEntity>().RemoveRange(entities);
    }
 
    public void MarkAsChanged<TEntity>(TEntity entity) where TEntity : class
    {
        base.Entry(entity).State = EntityState.Modified; // Or use ---> this.Update(entity);
    }
 
    public void ExecuteSqlCommand(string query)
    {
        base.Database.ExecuteSqlCommand(query);
    }
 
    public void ExecuteSqlCommand(string query, params object[] parameters)
    {
        base.Database.ExecuteSqlCommand(query, parameters);
    }
 
    public int SaveAllChanges()
    {
        return base.SaveChanges();
    }
 
    public Task<int> SaveAllChangesAsync()
    {
        return base.SaveChangesAsync();
    }
}
در ابتدا اینترفیس IUnitOfWork به کلاس Context برنامه اعمال شده‌است:
 public class ApplicationDbContext : DbContext, IUnitOfWork
و سپس متدهای آن منهای پیاده سازی اینترفیس IDisposable اعمالی به IUnitOfWork :
 public interface IUnitOfWork : IDisposable
پیاده سازی شده‌اند. علت اینجا است که چون کلاس پایه DbContext از همین اینترفیس مشتق می‌شود، دیگر نیاز به پیاده سازی اینترفیس IDisposable نیست.
در مورد تزریق IConfigurationRoot به سازنده‌ی کلاس Context برنامه، در مطلب اول این سری در قسمت «یک نکته: امکان تزریق IConfigurationRoot به کلاس Context برنامه» پیشتر بحث شده‌است.


ثبت تنظیمات تزریق وابستگی‌های IUnitOfWork

پس از تعریف و پیاده سازی اینترفیس IUnitOfWork، اکنون نوبت به معرفی آن به سیستم تزریق وابستگی‌های ASP.NET Core است:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
  services.AddSingleton<IConfigurationRoot>(provider => { return Configuration; });
  services.AddDbContext<ApplicationDbContext>(ServiceLifetime.Scoped);
  services.AddScoped<IUnitOfWork, ApplicationDbContext>();
در اینجا هم ApplicationDbContext و هم IUnitOfWork با طول عمر Scoped به تنظیمات IoC Container مربوط به ASP.NET Core اضافه شده‌اند. به این ترتیب هر زمانیکه وهله‌ای از نوع IUnitOfWork درخواست شود، تنها یک وهله از ApplicationDbContext در طول درخواست وب جاری، در اختیار مصرف کننده قرار می‌گیرد و همچنین مدیریت Dispose این وهله‌ها نیز خودکار است. به همین جهت اینترفیس IUnitOfWork را با IDisposable علامتگذاری کردیم.


استفاده از IUnitOfWork در لایه سرویس‌های برنامه

اکنون لایه سرویس برنامه و فایل project.json آن چنین شکلی را پیدا می‌کند:
{
  "version": "1.0.0-*",
 
    "dependencies": {
        "Core1RtmEmptyTest.DataLayer": "1.0.0-*",
        "Core1RtmEmptyTest.Entities": "1.0.0-*",
        "Core1RtmEmptyTest.ViewModels": "1.0.0-*",
        "Microsoft.Extensions.Configuration.Abstractions": "1.0.0",
        "Microsoft.Extensions.Options": "1.0.0",
        "NETStandard.Library": "1.6.0"
    },
 
  "frameworks": {
    "netstandard1.6": {
      "imports": "dnxcore50"
    }
  }
}
در اینجا ارجاعاتی را به اسمبلی‌های موجودیت‌ها و DataLayer برنامه مشاهده می‌کنید. در مورد این اسمبلی‌ها در مطلب «شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 3 - انتقال مهاجرت‌ها به یک اسمبلی دیگر» پیشتر بحث شد.
پس از تنظیم وابستگی‌های این اسمبلی، اکنون یک کلاس نمونه از لایه سرویس برنامه، به شکل زیر خواهد بود: 
namespace Core1RtmEmptyTest.Services
{
    public interface IBlogService
    {
        IReadOnlyList<Blog> GetPagedBlogsAsNoTracking(int pageNumber, int recordsPerPage);
    }
 
    public class BlogService : IBlogService
    {
        private readonly IUnitOfWork _uow;
        private readonly DbSet<Blog> _blogs;
 
        public BlogService(IUnitOfWork uow)
        {
            _uow = uow;
            _blogs = _uow.Set<Blog>();
        }
 
        public IReadOnlyList<Blog> GetPagedBlogsAsNoTracking(int pageNumber, int recordsPerPage)
        {
            var skipRecords = pageNumber * recordsPerPage;
            return _blogs
                        .AsNoTracking()
                        .Skip(skipRecords)
                        .Take(recordsPerPage)
                        .ToList();
        }
    }
}
در اینجا اکنون می‌توان IUnitOfWork را به سازنده‌ی کلاس سرویس Blog تنظیم کرد و سپس به نحو متداولی از امکانات EF Core استفاده نمود.


استفاده از امکانات لایه سرویس برنامه، در دیگر لایه‌های آن

خروجی لایه سرویس، توسط اینترفیس‌هایی مانند IBlogService در قسمت‌های دیگر برنامه قابل استفاده و دسترسی می‌شود.
به همین جهت نیاز است مشخص کنیم، این اینترفیس را کدام کلاس ویژه قرار است پیاده سازی کند. برای این منظور همانند قبل در متد ConfigureServices کلاس آغازین برنامه این تنظیم را اضافه خواهیم کرد:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
  services.AddSingleton<IConfigurationRoot>(provider => { return Configuration; });
  services.AddDbContext<ApplicationDbContext>(ServiceLifetime.Scoped);
  services.AddScoped<IUnitOfWork, ApplicationDbContext>();
  services.AddScoped<IBlogService, BlogService>();
پس از آن، امضای سازنده‌ی کلاس کنترلری که در ابتدای بحث عنوان شد، به شکل زیر تغییر پیدا می‌کند:
public class TestDBController : Controller
{
    private readonly IBlogService _blogService;
    private readonly IUnitOfWork _uow;
 
    public TestDBController(IBlogService blogService, IUnitOfWork uow)
    {
        _blogService = blogService;
        _uow = uow;
    }
در اینجا کنترلر برنامه تنها با اینترفیس‌های IUnitOfWork و IBlogService کار می‌کند و دیگر ارجاع مستقیمی را به کلاس ApplicationDbContext ندارد.
اشتراک‌ها
کجا می توانیم از Task.WhenAll استفاده کنیم و چگونه؟

در برنامه نویسی Asynchronous در سی شارپ، برای نوشتن کدهایی با پرفرمنس بهتر، روش هایی وجود دارد.

یکی از این روش‌ها استفاده از Task.WhenAll است.

در این مقاله به این موضوع می‌پردازیم و شرایطی را بررسی می‌کنیم که استفاده از Task.WhenAll این امکان را به ما می‌دهد که کد با پرفرمنس بهتری بنویسیم. 

کجا می توانیم از Task.WhenAll استفاده کنیم و چگونه؟
نظرات مطالب
کوئری هایی با قابلیت استفاده ی مجدد
اگر منبع معتبری هم باشه که این موارد رو در قبال مثال توضیح داده باشه, میتونه خیلی بیشتر مثمر ثمر واقع بشه.
من خیلی گوگل کردم ولی روش‌ها بسیار متنوع بود و آدم سردرگم میشه بیشتر.
متشکرم.
نظرات نظرسنجی‌ها
برای توسعه پذیری سیستم خود از چه روشهایی استفاده کرده اید؟
فکر نمیکنم چندان انتخابی باشه این موضوع چراکه بسته به پروژه‌های متفاوت روش‌ها تغییر میکنند. 
به نظرم گزینه 3 درست تره یعنی بسته به پروژه ای که داریم روش کار میکنیم بین این دو باید انتخاب صورت بگیره.
اشتراک‌ها
مقدمه ای پیرامون ساخت پروتوتایپ

ساخت پروتوتایپ(پیش‌نمونه، طرح و الگوی اولیه) خوب قبل از طراحی و پیاده سازی یک وب سایت یا اپلیکیشن به همان میزان اهمیت و مهارت میخواهد.

مقدمه ای پیرامون ساخت پروتوتایپ