نظرات مطالب
نحوه انتقال اطلاعات استخراج شده از وب سرویس به SQL Server به کمک SSIS
سلام
اجازه بدید اول به این نکته اشاره کنم که SSIS روش نیست بلکه یک ابزاره. روش مد نظر برای Migration داده ، ETL نام داره (Extract , Transform , Load)  نه SSIS.
حالا برای انجام عمل ETL ابزارهای دیگری هم میشه پیدا کرد مثل informatica یا DB2 Infosphere که می‌تونید تعدادی از اون‌های رو اینجا ببینید 
در مورد مشکلاتی که در باره داده‌ها یا شبکه می‌فرمایید هم باید یک plan مناسب برای این مهاجرت داده ای ایجاد کنید . جهت اطلاع عرض کنم که این پروسه ممکنه گاها تا یک ماه طول بکشه بسته به پلنی که طراحی شده و شرایط و محدودیت هایی که موجوده.
موفق باشید
نظرات مطالب
ارتقاء به Entity framework 6 و استفاده از بانک‌های اطلاعاتی غیر از SQL Server
- برای اینکه از راه دور کسی بتواند به سؤالات شما پاسخ دهد، یک سری نکات را باید رعایت کنید. (برای مثال مشخص نیست تنظیمات رشته اتصالی شما چی هست؟ کجا و به چه صورت و ترتیبی تعریف شده. کدهای شما چطور تعریف شد‌ه‌اند که به این خطا رسیدید؟ اصل خطا، به صورت کامل و دقیق، به همراه stack trace آن چی هست؟ (ذکر اصل کامل خطا، مهم‌ترین قسمت پرسش شما باید باشد))
- این خطا عموما زمانی حاصل می‌شود که محل تعریف connectionStrings در فایل کانفیگ قبل از configSections باشد. ترتیب این‌ها مهم است.
- به علاوه صرفا تعریف یک کلاس لایه داده و رشته اتصالی کافی نیست . نیاز است مباحث migration را هم اضافه کنید. مراجعه کنید به سری EF Code first سایت و 5 قسمت اول آن‌را مطالعه کنید.
مطالب
ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 17 - بررسی فریم ورک Logging
ASP.NET Core به همراه یک فریم ورک توکار ثبت وقایع (Logging) ارائه شده‌ی توسط تزریق وابستگی‌ها است که به صورت پیش فرض نیز فعال است.


این تصویر را پیشتر در مطلب «ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 6 - سرویس‌ها و تزریق وابستگی‌ها» مشاهده کرده‌اید. در اینجا لیست سرویس‌هایی را مشاهده می‌کنید که به صورت پیش فرض، ثبت شده‌اند و فعال هستند و ILogger و ILoggerFactory نیز جزئی از آن‌ها هستند. بنابراین نیازی به فعال سازی آن‌ها نیست؛ اما برای استفاده‌ی از آن‌ها نیاز به انجام یک سری تنظیمات است.


پیاده سازی ثبت وقایع در ASP.NET Core

اولین قدم کار با فریم ورک ثبت وقایع ASP.NET Core، معرفی ILoggerFactory به متد Configure کلاس آغازین برنامه است:
public void Configure(ILoggerFactory loggerFactory, IApplicationBuilder app, IHostingEnvironment env)
{
   loggerFactory.AddConsole(Configuration.GetSection("Logging"));
   loggerFactory.AddDebug();
متد Configure امضای مشخصی را ندارد و در اینجا به هر تعداد سرویسی که نیاز باشد، می‌توان اینترفیس‌های آن‌ها را جهت تزریق وابستگی‌های متناظر توسط IoC Containser توکار ASP.NET Core، معرفی کرد. در اینجا برای تنظیم ویژگی‌های سرویس ثبت وقایع، تزریق وابستگی ILoggerFactory  صورت گرفته‌است.
سطر اول متد، تنظیمات ثبت وقایع را از خاصیت Logging فایل appsettings.json برنامه می‌خواند (در مورد خاصیت Configuration، در مطلب «ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 7 - کار با فایل‌های config» بیشتر بحث شد) و لاگ کردن ویژه‌ی در کنسول NET Core. را فعال می‌کند:
{
    "Logging": {
        "IncludeScopes": false,
        "LogLevel": {
            "Default": "Debug",
            "System": "Information",
            "Microsoft": "Information"
        }
    }
}
در مورد Log Level و یا سطوح ثبت وقایع، در ادامه‌ی مطلب بحث خواهد شد.

و سطر دوم سبب نمایش اطلاعات لاگ شده در کنسول دیباگ ویژوال استودیو می‌شود.
متد AddDebug برای شناسایی، نیاز به افزودن وابستگی‌های ذیل در فایل project.json برنامه را دارد:
{
    "dependencies": {
        //same as before 
        "Microsoft.Extensions.Logging": "1.0.0",
        "Microsoft.Extensions.Logging.Console": "1.0.0",
        "Microsoft.Extensions.Logging.Debug": "1.0.0" 
    }
}
پس از این تنظیمات، برنامه را اجرا کنید.


در اینجا می‌توانید ریز وقایعی را که توسط ASP.NET Core لاگ شده‌است، مشاهده کنید. برای مثال چه درخواستی صورت گرفته‌است و چقدر اجرای آن زمان‌برده‌است.
این فعال سازی مرتبط است به متد AddDebug که اضافه شد. اگر می‌خواهید خروجی AddConsole را هم مشاهده کنید، از طریق خط فرمان، به پوشه‌ی اصلی پروژه وارد شده و سپس دستور dotnet run را اجرا کنید:


دستور dotnet run سبب راه اندازی وب سرور برنامه بر روی پورت 5000 شده‌است که در تصویر نیز مشخص است.
بنابراین اینبار برای دسترسی به برنامه باید مسیر http://localhost:5000 را در مرورگر خود طی کنید. در اینجا نیز می‌توان حالت‌های مختلف اطلاعات لاگ شده را مشاهده کرد و تمام این‌ها مرتبط هستند به ذکر متد AddConsole .


کار با سرویس ثبت وقایع ASP.NET Core از طریق تزریق وابستگی‌ها

برای کار با سرویس ثبت وقایع توکار ASP.NET Core در قسمت‌های مختلف برنامه، می‌توان از ترزیق وابستگی ILogger آن استفاده کرد:
[Route("[controller]")]
public class AboutController : Controller
{
    private readonly ILogger<AboutController> _logger;
 
    public AboutController(ILogger<AboutController> logger)
    {
        _logger = logger;
    }
 
    [Route("")]
    public ActionResult Hello()
    {
        _logger.LogInformation("Running Hello");
        return Content("Hello from DNT!");
    }
در این کنترلر، وابستگی اینترفیس ILogger با پارامتری از نوع کنترلر جاری به سازنده‌ی کلاس تزریق شده‌است. علت ذکر این پارامتر جنریک این است که ILoggerFactory بداند چگونه باید متد CreateLogger خود را در پشت صحنه وهله سازی کند.
سپس با توجه به اینکه این سرویس جزو سرویس‌های از پیش ثبت شده‌ی ASP.NET Core است، امکانات آن بدون نیاز به تنظیمات بیشتری در دسترس است. برای مثال از متد LogInformation آن در اکشن متد Hello استفاده شده‌است و خروجی عبارت لاگ شده‌ی آن‌را در اینجا می‌توانید مشاهده کنید:



سطوح مختلف ثبت وقایع

اینترفیس ILogger به همراه متدهای مختلفی است؛ مانند LogError، LogDebug و غیره. معانی آن‌ها به شرح زیر هستند:
Debug (1): ثبت واقعه‌ای است با بیشترین حد جزئیات ممکن که عموما شامل اطلاعات حساسی نیز می‌باشد. بنابراین نباید در حالت ارائه‌ی نهایی برنامه فعال شود.
(2) Verbose: ثبت وقایعی مفصل، جهت بررسی مشکلات در حین توسعه‌ی برنامه. تنها باید حاوی اطلاعاتی برای دیباگ برنامه باشند.
(3) Information: عموما برای ردیابی قسمت‌های مختلف برنامه مورد استفاده قرار می‌گیرند.
(4) Warning: جهت ثبت واقعه‌ای نامطلوب در سیستم بکار می‌رود و سبب قطع اجرای برنامه نمی‌شود.
(5) Errors: مشکلات برنامه را که سبب قطع سرویس دهی آن شده‌اند را ثبت می‌کند. هدف آن ثبت مشکلات واحد جاری است و نه کل برنامه.
Critical (6): هدف آن ثبت مشکلات بحرانی کل سیستم است که سبب از کار افتادن آن شده‌اند.

برای مثال در حین تنظیم متد AddDebug که سبب نمایش اطلاعات لاگ شده در کنسول دیباگ ویژوال استودیو می‌شود، می‌توان حداقل سطح ثبت وقایع را نیز ذکر کرد:
 loggerFactory.AddDebug(minLevel: LogLevel.Information);
این حداقل مرتبط است با اعدادی که در کنار سطوح فوق ملاحظه می‌کنید. برای مثال اگر حداقل سطح ثبت وقایع به Information تنظیم شود، چون سطح آن 3 است، دیگر سطوح پایین‌تر از آن لاگ نخواهند شد. اهمیت این مساله در اینجا است که اگر صرفا نیاز به اطلاعات Critical داشتیم، نیازی نیست تا با انبوهی از اطلاعات لاگ شده سر و کار داشته باشیم و به این ترتیب می‌توان حجم اطلاعات نمایش داده شده را کاهش داد.

البته ترتیب واقعی این سطوح را در enum مرتبط با آن‌ها بهتر می‌توان مشاهده کرد:
  public enum LogLevel
  {
    Trace,
    Debug,
    Information,
    Warning,
    Error,
    Critical,
    None,
  }

یک نکته: زمانیکه متد AddDebug را بدون پارامتر فراخوانی می‌کنید، حداقل سطح ثبت وقایع آن به Information تنظیم شده‌است. یعنی در این لاگ، خبری از اطلاعات Debug نخواهد بود (چون سطح دیباگ پایین‌تر است از Information).  بنابراین اگر می‌خواهید این اطلاعات را هم مشاهده کنید باید پارامتر minLevel آن‌را به LogLevel.Debug تنظیم نمائید.


امکان استفاده‌ی از پروایدرهای ثبت وقایع ثالث

تا اینجا، دو نمونه از پروایدرهای توکار ثبت وقایع ASP.NET Core را بررسی کردیم. اگر نیاز به ثبت این اطلاعات با فرمت‌های مختلف و یا در بانک اطلاعاتی وجود دارد، می‌توان به تامین کننده‌های ثالثی که قابلیت کار با ILoggerFactory را دارند نیز مراجعه کرد. برای مثال:
- elmah.io - provider for the elmah.io service
- Loggr - provider for the Loggr service
- NLog - provider for the NLog library
- Serilog - provider for the Serilog library
نظرات مطالب
Identity و مباحث مربوطه (قسمت دوم) نحوه بدست آوردن مقادیر Identity
ببین دوست من مطلبتون رو خوندم هم اینو و هم قبلی رو، ازش خوشم اومد اما چیزی راجب درج صریح یا بروز رسانی مقادیر Identity ننوشته بودین. یا اینکه نمیشه در یک جدول دو identity property داشت.
من بلدم با set identity_insert table_name on/off کاری کنم که خودم دستی مقداری را برای خصیصه identity لحاظ کنم. ولی متاسفانه نتونستم مقدار یک ستون با خصیصه Identity رو بروز رسانی (یا همون update) کنم. لطفا بهم بگید که اصلا این کار ممکنه یا من بلد نیستم. البته براساس query زیر بمن SQL Server گفته که نمیشه این ستون را update کرد که ظاهرا هم همین طور(ستون id همانطور که در پیام آمده از نوع identity هست)
update t
set id = new_id
from (select id, row_number() over(order by id) new_id from #temp)t

--Cannot update identity column 'id'.

اصلا اجازه بدین یه جور دیگه سوال رو مطرح کنم من نیاز دارم تمام مقادیر identity رو بروز رسانی کنم تا کاملا پشت سر هم و متوالی بشن این کار را میتونم با یک تابع row_number و یک derived table انجام بدم (اگر بذارن!) همانطور که قبلا نشان دادم، یا با روش زیر این کار را بکنم که البته اجرا نمیشه به این دلیل که در یک جدول نمیشه دو identity property داشت. با فرض اجرا شدن دستور select into باز هم در دستور update با مشکل بر می‌خوردیم (چون نمیشه ستون id را بروز رسانی کرد)
select id, identity(int, 1,1) new_id
into #temptable
from #temp
order by id asc

/*
cannot add identity column, using the SELECT INTO statement, to table '#temptable',
 which already has column 'id' that inherits the identity property.
*/
update t
set id = new_id
from #temp t
join #temptable d
on t.id = d.id;
البته یک راهی برای حل این مساله هست اونم اینه که ابتدا بیاییم تمام داده‌ها جدول را در جدول دیگه ای درج کنیم سپس تمام داده‌های جدول را حذف کنیم سپس داده‌های حذف شده را با id جدید و مرتب شده در جدول اول درج کنیم. به این شکل
declare @t table(id int)

insert into @t
select id from #temp

delete from #temp

set identity_insert #temp on
insert #temp (id)
select row_number() over(order by id) from @t
set identity_insert #temp off
اما مشکلی که وجود داره اینه که اگر جدول ما parent باشه با مشکل واجه میشیم تمام سطرهای جداول child یتیم میشن.

من قصد ندارم صورت مساله نقد و بررسی بشه و اصولی بودن یا صحیح بودنش مورد ارزیابی قرار بگیره فقط برام این یک سوال شده.
مساله عمومی که راجب این ستون وجود داره استفاده کردن از Gap‌های حاصل شده در این ستون برای درج‌های بعدی است. که query آن نیز بسیار ساده و در دسترس است.
آیا شما میدانید که چگونه این مشکل با sequence ای که در نسخه 2012 معرفی شده است حل می‌شود؟
مطالب دوره‌ها
انتقال خواص محاسباتی Entity Framework به ViewModelها توسط AutoMapper
در طی دو مطلب (^ و ^) با نحوه‌ی قرار دادن خواص محاسباتی، درون کلاس‌های مدل‌های بانک اطلاعاتی مورد استفاده‌ی توسط Entity Framework آشنا شدیم. در اینجا قصد داریم این خواص محاسباتی را از کلاس‌های اصلی مدل‌های بانک اطلاعاتی خود خارج و به ViewModelها منتقل کنیم؛ چون اساسا هدف از این نوع خواص ویژه، ارائه اطلاعات نمایشی است به کاربر و نه ذخیره سازی آن‌ها در بانک اطلاعاتی.


مدل‌ها و تنظیمات برنامه

مدل‌ها و تنظیمات مورد استفاده‌ی در مثال جاری، با مدل‌های مطلب «لغو Lazy Loading در حین کار با AutoMapper و Entity Framework» یکی است. فقط ViewModel مورد استفاده اینبار یک‌چنین ساختاری را دارد:
public class UserViewModel
{
    public int Id { set; get; }
    public string CustomName { set; get; }
    public int PostsCount { set; get; }
}
در  اینجا می‌خواهیم در حین نگاشت اطلاعات جدول کاربران بانک اطلاعاتی به UserViewModel :
 - خاصیت CustomName از جمع نام و سن شخص تشکیل شود.
 - خاصیت PostsCount بیانگر جمع مطالب ارسالی آن شخص باشد.


نگاشت‌های AutoMapper می‌توانند حاوی توابع تجمعی نیز باشند

برای حل مساله‌ی فوق تنها کافی است نگاشت ذیل را تهیه کنیم:
public class TestProfile : Profile
{
    protected override void Configure()
    {
        this.CreateMap<User, UserViewModel>()
            .ForMember(dest => dest.CustomName,
                       opt => opt.MapFrom(src => src.Name + "[" + src.Age + "]"))
             .ForMember(dest => dest.PostsCount,
                        opt => opt.MapFrom(src => src.BlogPosts.Count()));
    }
 
    public override string ProfileName
    {
        get { return this.GetType().Name; }
    }
}
در این نگاشت عنوان شده‌است که اطلاعات CustomName را مطابق فرمول خاص جمع نام شخص و سن او تهیه کن. همچنین مقدار PostsCount، باید از جمع تعداد مطالب ارسالی او تشکیل شود.


کوئری نهایی استفاده کننده از تنظیمات نگاشت تهیه شده

در ادامه متدهای Project To را جهت استفاده‌ی از تنظیمات نگاشت فوق بکار می‌گیریم:
using (var context = new MyContext())
{
    var user1 = context.Users
                       .Project()
                       .To<UserViewModel>()
                       .FirstOrDefault();
 
    if (user1 != null)
    {
        Console.Write(user1.CustomName);
        Console.Write(user1.PostsCount);
    }
}
این کوئری یک چنین خروجی SQL ایی را به همراه دارد:
                SELECT
                    [Limit1].[Id] AS [Id],
                    [Limit1].[C1] AS [C1],
                    [Limit1].[C2] AS [C2]
                    FROM ( SELECT TOP (1)
                        [Project1].[Id] AS [Id],
                        CASE WHEN ([Project1].[Name] IS NULL) THEN N'' ELSE [Project1].[Name] END
                     + N'[' +  CAST( [Project1].[Age] AS nvarchar(max)) + N']' AS [C1],
                        [Project1].[C1] AS [C2]
                        FROM ( SELECT
                            [Extent1].[Id] AS [Id],
                            [Extent1].[Name] AS [Name],
                            [Extent1].[Age] AS [Age],
                            (SELECT
                                COUNT(1) AS [A1]
                                FROM [dbo].[BlogPosts] AS [Extent2]
                                WHERE [Extent1].[Id] = [Extent2].[UserId]) AS [C1]
                            FROM [dbo].[Users] AS [Extent1]
                        )  AS [Project1]
                    )  AS [Limit1]
همانطور که مشاهده می‌کنید، تنظیمات نگاشت تهیه شده (نحوه‌ی تهیه‌ی نام و جمع تعداد مطالب شخص) به SQL ترجمه شده‌اند.


کدهای کامل این مطلب را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
مطالب
نوشتن Middleware سفارشی در ASP.NET Core
در مطلب «ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 3 - Middleware چیست؟» با اصول مقدماتی Middlewareها آشنا شدیم. همچنین در مطلب «آشنایی با OWIN و بررسی نقش آن در ASP.NET Core» یک مثال سفارشی از آن‌ها، بررسی شد. در اینجا می‌خواهیم نکات بیشتری را در مورد تهیه‌ی Middlewareهای سفارشی بررسی کنیم.


تفاوت بین متدهای app.Use  و  app.Run در چیست؟

Middlewareها به همان ترتیبی که در متد Configure کلاس آغازین برنامه معرفی می‌شوند، اجرا خواهند شد؛ اما نکته‌ی مهم اینجا است که middleware ایی که توسط متد app.Use تعریف می‌شود، می‌تواند middleware بعدی ثبت شده‌را، فراخوانی کند؛ اما app.Run خیر. برای درک بهتر این مفهوم، به مثال زیر دقت کنید:
using Microsoft.AspNetCore.Http;

public class Startup
{
    public void Configure(IApplicationBuilder app)
    {
        app.Use(async (context, next) =>
        {
            await context.Response.WriteAsync("<div>from middleware-1, inside app.Use, before next()</div>");
 
            await next();
 
            await context.Response.WriteAsync("<div>from middleware-1, inside app.Use, after next()</div>");
        });
 
        app.Run(async context =>
        {
            await context.Response.WriteAsync("<div>Inside middleware-2 defined using app.Run</div>");
        });
 
        app.Use(async (context, next) =>
        {
            await context.Response.WriteAsync("<div>from middleware-3, inside app.Use, before next()</div>");
 
            await next();
 
            await context.Response.WriteAsync("<div>from middleware-3, inside app.Use, after next()</div>");
        });
اگر در این حالت برنامه را اجرا کنیم، چنین خروجی را مشاهده خواهیم کرد:


همانطور که در تصویر نیز مشخص است، ابتدا کدهای پیش از فراخوانی دلیگیت next میان‌افزار اول اجرا شده‌است. سپس باتوجه به فراخوانی دلیگیت next، کدهای دومین میان‌افزار ثبت شده، فراخوانی گردیده‌است و سپس کدهای پس از فراخوانی دلیگیت next میان‌افزار اول، اجرا شده‌اند.
این دلیگیت در اصل یک چنین امضایی را دارد:
 public delegate Task RequestDelegate(HttpContext context);
در اینجا چون میان‌افزار دوم از نوع app.Run است و قابلیت فراخوانی دلیگیت next را ندارد، از نوع terminal یا خاتمه دهنده به‌شمار آمده و دیگر میان افزار بعدی ثبت شده، یعنی میان‌افزار سوم، اجرا نخواهد شد و کار پردازش برنامه در همین مرحله به پایان می‌رسد.

باید دقت داشت که فراخوانی دلیگیت next در میان‌افزارهای از نوع app.Use الزامی نبوده و اگر اینکار انجام نشود، بین app.Run و app.Use تفاوتی نخواهد بود و هر دو terminal به حساب می‌آیند.


تفاوت بین متدهایapp.Map  و  app.MapWhen در چیست؟

متد app.Map در صورت برآورده شدن شرطی، سبب اجرای میان‌افزاری مشخص می‌شود (امکان اجرای غیر خطی میان‌افزارها).
فرض کنید قطعه کد زیر را پس از اولین app.Use مثال فوق قرار داده‌ایم:
app.Map("/dnt", appBuilder =>
{
    appBuilder.Run(async context =>
    {
        await context.Response.WriteAsync(@"<div>Inside Map(/dnt) --> Run</div>");
    });
});
در این حالت اگر برنامه را اجرا کنیم، خروجی جدیدی را مشاهده نخواهیم کرد و خروجی حاصل دقیقا مانند تصویر مثال فوق است. اما اگر آدرس ویژه‌ی dnt/ درخواست شود (الگوی تطابق اولین پارامتر متد Map)، آنگاه میان افزار ثبت شده‌ی app.Run ویژه‌ی این حالت خاص، اجرا می‌شود:


در اینجا چون app.Run داخلی فراخوانی شده، از نوع terminal است، دیگر میان افزارهای پس از آن اجرا نشده‌اند. بدیهی است در اینجا نیز می‌توان به هر تعدادی که نیاز است میان افزارهای جدیدی را به appBuilder متد app.Map اضافه کرد.

پارامتر اول متد Map برای تطابق با الگوهایی خاص و مشخص، مناسب است. اما در اگر در اینجا نیاز به اطلاعات بیشتری از HttpContext جاری داشته باشیم، می‌توانیم از متد app.MapWhen استفاده کنیم که اولین پارامتر آن یک دلیگیت است که HttpContext را در اختیار استفاده کننده قرار می‌دهد و اگر در نهایت true را دریافت کند، سبب اجرای میان افزارهای قسمت appBuilder آن خواهد شد:
app.MapWhen(context =>
{
    return context.Request.Query.ContainsKey("dnt");
},
appBuilder =>
{
    appBuilder.Run(async context =>
    {
        await context.Response.WriteAsync(@"<div>Inside MapWhen(?dnt) --> Run</div>");
    });
});
در این مثال، شرط ارائه شده‌ی در پارامتر اول، اندکی پیچید‌ه‌تر است از حالت app.Map. در اینجا مشخص شده‌است که اگر آدرس دریافتی از کاربر، دارای کوئری استرینگی به نام dnt بود، آنگاه میان افزار(های) ارائه شده‌ی در قسمت appBuilder، اجرا شود. برای نمونه درخواست آدرس ذیل، سبب فراخوانی appBuilder.Run ذکر شده می‌شود:
 http://localhost:7742/?dnt=true



نظم بخشیدن به تعاریف میان‌افزارها

متدهای app.Run و app.Use و امثال آن‌ها برای تعریف سریع میان افزارها مناسب هستند. اما اگر بخواهیم کدهای کلاس آغازین برنامه را اندکی خلوت کرده و به تعاریف میان‌افزارها نظم ببخشیم، می‌توان کدهای آن‌ها را به کلاس‌هایی با امضایی خاص منتقل کرد:
using System.Threading.Tasks;
using Microsoft.AspNetCore.Http;
 
namespace Core1RtmEmptyTest.StartupCustomizations
{
    public class MyMiddleware1
    {
        private readonly RequestDelegate _next;
 
        public MyMiddleware1(RequestDelegate next)
        {
            _next = next;
        }
 
        public async Task Invoke(HttpContext context)
        {
                    context.Response.ContentType = "text/html";
                    context.Response.StatusCode = 200;
            await context.Response.WriteAsync("<div>Hello from MyMiddleware1.</div>");
            await _next.Invoke(context);
            await context.Response.WriteAsync("<div>End of action.</div>");
        }
    } 
}
در اینجا نحوه‌ی تعریف یک کلاس میان‌افزار سفارشی را مشاهده می‌کنید. دو پارامتر context و next ایی را که در متد app.Use مشاهده کردید، دراینجا به نحو واضح‌تری مشخص شده‌اند. دلیگیت next اشاره کننده‌ی به اجرای میان افزار بعدی، در سازنده‌ی کلاس این میان افزار تزریق شده‌است. همچنین در اینجا می‌توان سرویس‌هایی را که به IoC Container توکار ASP.NET Core معرفی کرده‌ایم نیز تزریق کنیم و از این لحاظ محدودیتی ندارد (و همچنین امضای آن می‌تواند کاملا متغیر باشد). قسمت اصلی اجرایی این میان افزار، متد Invoke آن است که اطلاعات HttpContext جاری را در اختیار مصرف کننده قرار می‌دهد.
در اینجا نیز اگر دلیگیت next_ فراخوانی نشود، این میان‌افزار سبب خاتمه‌ی اجرای پردازش درخواست جاری می‌گردد.

 مرحله‌ی بعد، روش معرفی این میان‌افزار تعریف شده، به لیست میان‌افزارهای موجود است. برای این منظور می‌توان متد app.UseMiddleware را به صورت مستقیم در کلاس آغازین برنامه فراخوانی کرد و یا مرسوم است اگر کتابخانه‌ای را طراحی کرده‌اید، به نحو ذیل متد الحاقی خاصی را برای آن تدارک دید:
using Microsoft.AspNetCore.Builder;

public static class MyMiddlewareExtensions
{
    public static IApplicationBuilder UseMyMiddleware(this IApplicationBuilder app)
    {
        app.UseMiddleware<MyMiddleware1>();
        return app;
    }
}
سپس مصرف کننده تنها باید این متد را در کلاس آغازین برنامه فراخوانی کند:
public void Configure(IApplicationBuilder app)
{
    app.UseMyMiddleware();
مطالب
پیاده سازی یک سیستم دسترسی Role Based در Web API و AngularJs - بخش دوم
در بخش پیشین مروری اجمالی را بر روی یک سیستم مبتنی بر نقش کاربر داشتیم. در این بخش تصمیم داریم تا به جزئیات بیشتری در مورد سیستم دسترسی ارائه شده بپردازیم.
همانطور که گفتیم ما به دو صورت قادر هستیم تا دسترسی‌های (Permissions) یک سیستم را تعریف کنیم. روش اول این بود که هر متد از یک کنترلر، دقیقا به عنوان یک آیتم در جدول Permissions قرار گیرد و در نهایت برای تعیین نقش جدید، مدیر باید جزء به جزء برای هر نقش، دسترسی به هر متد را مشخص کند. در روش دوم مجموعه‌ای از API Methodها به یک دسترسی تبدیل شده است.
مراحل توسعه این روش به صورت زیر خواهند بود:
  1. توسعه پایگاه داده سیستم دسترسی مبتنی بر نقش
  2. توسعه یک Customized Filter Attribute بر پایه Authorize Attribute
  3. توسعه سرویس‌های مورد استفاده در Authorize Attribute
  4. توسعه کنترلر Permissions: تمامی APIهایی که در جهت همگام سازی دسترسی‌ها بین کلاینت و سرور را بر عهده دارند در این کنترلر توسعه داده میشود.
  5. توسعه سرویس مدیریت دسترسی در کلاینت توسط AngularJS

توسعه پایگاه داده

در این مرحله پایگاه داده را به صورت Code First پیاده سازی مینماییم. مدل Permissions به صورت زیر میباشد:
    public class Permission
    {
        [Key]
        public string Id { get; set; }
        public string Title { get; set; }
        public string Description { get; set; }
        public string Area { get; set; }
        public string Control { get; set; }
        public virtual ICollection<Role> Roles { get; set; }
    }
در مدل فوق همانطور که مشاهده میکنید یک ارتباط چند به چند، به Roles وجود دارد که در EF به صورت توکار یک جدول اضافی Junction اضافه خواهد شد با نام RolesPermissions. Area و Control نیز طبق تعریف شامل محدوده مورد نظر و کنترل‌های روی ناحیه در نظر گرفته می‌شوند. به عنوان مثال برای یک سایت فروشگاهی، برای بخش محصولات می‌توان حوزه‌ها و کنترل‌ها را به صورت زیر تعریف نمود:
 Control Area 
 view  products
 add  products
 edit  products
 delete  products

با توجه به جدول فوق همانطور که مشاهده می‌کنید تمامی آنچه که برای دسترسی Products مورد نیاز است در یک حوزه و 4 کنترل گنجانده میشود. البته توجه داشته باشید سناریویی که مطرح کردیم برای روشن سازی مفهوم ناحیه یا حوزه و کنترل بود. همانطور که میدانیم در AngularJS تمامی اطلاعات توسط APIها فراخوانی می‌گردند. از این رو یک موهبت دیگر این روش، خوانایی مفهوم حوزه و کنترل نسبت به نام کنترلر و متد است.

مدل Roles را ما به صورت زیر توسعه داده‌ایم:

    public class Role
    {
        [Key]
        public string Id { get; set; }
        public string Title { get; set; }
        public string Description { get; set; }
        public virtual ICollection<Permission> Permissions { get; set; }
        public virtual ICollection<User> Users { get; set; }
    }

در مدل فوق می‌بینید که دو رابطه چند به چند وجود دارد. رابطه اول که همان Permissions است و در مدل پیشین تشریح شد. رابطه‌ی دوم رابطه چند به چند بین کاربر و نقش است. چند کاربر قادرند یک نقش در سیستم داشته باشند و همینطور چندین نقش میتواند به یک کاربر انتساب داده شود.

ما در این سیستم از ASP.NET Identity 2.1 استفاده و کلاس IdentityUser را override کرده‌ایم. در مدل override شده، برخی اطلاعات جدید کاربر، به جدول کاربر اضافه شده‌اند. این اطلاعات شامل نام، نام خانوادگی، شماره تماس و ... می‌باشد.

public class ApplicationUser : IdentityUser
    {
        [MaxLength(100)]
        public string FirstName { get; set; }
        [MaxLength(100)]
        public string LastName { get; set; }
        public bool IsSysAdmin { get; set; }
        public DateTime JoinDate { get; set; }

        public virtual ICollection<Role> Roles { get; set; }
    }

در نهایت تمامی این مدل‌ها به وسیله EF Code First پایگاه داده سیستم ما را تشکیل خواهند داد.

توسعه یک Customized Filter Attribute بر پایه Authorize Attribute 

اگر در مورد Custom Filter Attributeها اطلاعات ندارید نگران نباشید! مقاله «فیلترها در MVC» تمامی آنچه را که باید در اینباره بدانید، به شما خواهد گفت. همچنین در  مقاله وب سایت  مایکروسافت به صورت عملی (ایجاد یک سیستم Logger) همه چیز را برای شما روشن خواهد کرد. حال بپردازیم به Filter Attribute نوشته شده که قرار است وظیفه پیش پردازش تمامی درخواست‌های کاربر را انجام دهد. در ابتدا کمی در اینباره بگوییم که این فیلتر قرار است چه کاری را دقیقا انجام دهد!
این فیلتر قرار است پیش از پردازش هر API Method، درخواست کاربر را با استفاده از نقشی که او در سیستم دارد، بررسی نماید که آیا کاربر به API اجازه دسترسی دارد یا خیر. برای این کار باید ما در ابتدا نقش‌های کاربر را بررسی نماییم. پس از اینکه نقش‌های کاربر واکشی شدند، باید بررسی کنیم آیا نقشی که کاربر دارد، شامل این حوزه و کنترل بوده است یا خیر؟ Area و Control دو پارامتری هستند که در سیستم پیش از هر متد، Hard Code شده‌اند و در ادامه نمونه‌ای از آن را نمایش خواهیم داد.
    public class RBACAttribute : AuthorizeAttribute
    {
        public string Area { get; set; }
        public string Control { get; set; }
        AccessControlService _AccessControl = new AccessControlService();
        public override void OnAuthorization(HttpActionContext actionContext)
        {
            var userId = HttpContext.Current.User.Identity.GetCurrentUserId();
            // If User Ticket is Not Expired
            if (userId == null || !_AccessControl.HasPermission(userId, this.Area, this.Control))
            {
                actionContext.Response = new HttpResponseMessage(HttpStatusCode.Unauthorized);
            }
        }
    }
در خط پنجم، سرویس AccessControl را فراخوانی کرده‌ایم که در ادامه به پیاده سازی آن نیز خواهیم پرداخت. متد HasPermission از این سرویس دو پارامتر id کاربر و Area و Control را دریافت میکند و با استفاده از این سه پارامتر بررسی میکند که آیا کاربر جاری به این بخش دسترسی دارد یا خیر؟ در صورت منقضی شدن ticket کاربر و یا عدم دسترسی، سرور Unauthorized status code را به کاربر باز می‌گرداند.
بلوک زیر استفاده از این فیلتر را نمایش می‌دهد:
[HttpPost]
[Route("ChangeProductStatus")]
[RBAC(Area = "products", Control = "edit")]
public async Task<HttpResponseMessage> ChangeProductStatus(StatusCodeBindingModel model)
{
// Method Body
}
همانطور که مشاهده می‌کنید کافیست RBAC را با دو پارامتر، پیش از متد نوشت. به صورت خودکار پیش از فراخوانی این متد که وظیفه تغییر وضعیت کالا را بر عهده دارد، فیلتر نوشته شده فراخوانی خواهد شد.
در بخش بعدی به بیان ادامه جریان و توسعه سرویس Access Control خواهیم پرداخت.
مطالب
MongoDB #7
انوع داده‌ها در MongoDB
MongoDB انواع داده‌هایی را که در زیر لیست شده اند، پشتیبانی می‌کند:
  • String: این نوع پرکاربردترین نوع داده برای ذخیره اطلاعات است. رشته در MongoDB باید بصورت یونیکد (utf-8) معتبر باشد.
  • Integer: این نوع برای ذخیره کردن یک مقدار عددی استفاده می‌شود. Integer بسته به نوع سرور می‌تواند 32 یا 64 بیت باشد.
  • Boolean: این نوع برای ذخیره کردن یک مقدار بولی (true/false) استفاده می‌شود.
  • Double: این نوع برای مقادیر با ممیز شناور استفاده می‌شود.
  • کلیدهای Min/Max: این نوع برای مقایسه یک مقدار با کمترین یا بیشترین عناصر BSON استفاده می‌شود.
  • Array: این نوع برای ذخیره آرایه‌ها یا لیست یا چندین مقدار در یک کلید استفاده می‌شود.
  • Timestamp: این نوع می‌تواند برای ضبط زمان تغییرات (مثلا وقتی یک سند درج می‌شود یا تغییر می‌کند) مفید باشد.
  • Object: این نوع برای سندهای توکار استفاده می‌شود.
  • Null: این نوع برای ذخیره مقدار تهی (Null) استفاده می‌شود.
  • Symbol: این نوع بطور یکسان برای ذخیره رشته استفاده می‌شود، اما عموما برای زبان‌هایی که از یک نوع نماد (Symbol) مشخص استفاده می‌کنند تعبیه شده است.
  • Date: این نوع برای ذخیره تاریخ یا زمان جاری به فرمت زمان در یونیکس (UNIX) استفاده می‌شود. با ساخت یک شی از نوع Date و ارسال روز، ماه و سال به آن می‌توانید تاریخ مشخص خود را داشته باشید.
  • Object ID: ای نوع برای ذخیره سازی شناسه سند استفاه می‌شود.
  • Binary Data: این نوع برای ذخیره سازی داده باینری استفاده می‌شود.
  • Code: این نوع برای ذخیره سازی کد جاوا اسکریپت داخل سند استفاده می‌شود.
  • Regular Expression: این نوع برای ذخیره سازی عبارت باقاعده استفاده می‌شود.

درج سند در MongoDB
متد ()Insert
برای درج داده در یک مجموعه نیاز است تا از متد ()insert یا ()save در MongoDB استفاده کنید.

گرامر
گرامر پایه دستور ()insert به شکل زیر است:
>db.COLLECTION_NAME.insert(document)
مثال
>db.mycol.insert({
   _id: ObjectId(7df78ad8902c),
   title: 'MongoDB Overview', 
   description: 'MongoDB is no sql database',
   by: 'tutorials point',
   url: 'http://www.tutorialspoint.com',
   tags: ['mongodb', 'database', 'NoSQL'],
   likes: 100
})
در اینجا mycol نام مجموعه‌ی ما است. اگر مجموعه از قبل در پایگاه داده موجود نباشد، MongoDB این مجموعه را خواهد ساخت؛ سپس سند را داخل آن درج خواهد کرد.
در درج این سند، اگر پارامتر _id را مشخص نکنید، MongoDB یک ObjectId یکتا را به این سند اختصاص می‌دهد.
برای درج چند سند در یک کوئری می‌توانید آرایه ای از سندها را به دستور ()insert پاس دهید.

مثال
>db.post.insert([
{
   title: 'MongoDB Overview', 
   description: 'MongoDB is no sql database',
   by: 'tutorials point',
   url: 'http://www.tutorialspoint.com',
   tags: ['mongodb', 'database', 'NoSQL'],
   likes: 100
},
{
   title: 'NoSQL Database', 
   description: 'NoSQL database doesn't have tables',
   by: 'tutorials point',
   url: 'http://www.tutorialspoint.com',
   tags: ['mongodb', 'database', 'NoSQL'],
   likes: 20, 
   comments: [
      {
         user:'user1',
         message: 'My first comment',
         dateCreated: new Date(2013,11,10,2,35),
         like: 0 
      }
   ]
}
])
برای درج سند می‌توانید از (db.post.save(document نیز استفاده کنید. اگر پارامتر _id را در سند مشخص نکنید، متد ()save مانند متد ()insert عمل خواهد کرد. اگر پارامتر _id را مشخص کنید، مقدار آن در سند، جایگزین مقدار پیش فرض _id می‌شود.
مطالب
کش خروجی API در ASP.NET Core با Redis
در این مقاله نمی‌خواهیم به طور عمیقی وارد جزییاتی مثل توضیح Redis یا کش بشویم؛ فرض شده‌است که کاربر با این مفاهیم آشناست. به طور خلاصه کش کردن یعنی همیشه به دیتابیس یا هارددیسک برای گرفتن اطلاعاتی که می‌خواهیم و گرفتنش هم کند است، وصل نشویم و بجای آن، اطلاعات را در یک محل موقتی که گرفتنش خیلی سریعتر بوده قرار دهیم و برای استفاده به آنجا برویم و اطلاعات را با سرعت بالا بخوانیم. کش کردن هم دسته بندی‌های مختلفی دارد که بر حسب سناریوهای مختلفی که وجود دارد، کاربرد خود را دارند. مثلا ساده‌ترین کش در ASP.NET Core، کش محلی (In-Memory Cache) می‌باشد که اینترفیس IMemoryCache را اعمال می‌کند و نیازی به هیچ پکیجی ندارد و به صورت درونی در ASP.NET Core در دسترس است که برای حالت توسعه، یا حالتیکه فقط یک سرور داشته باشیم، مناسب است؛ ولی برای برنامه‌های چند سروری، نوع دیگری از کش که به اصطلاح به آن Distributed Cache می‌گویند، بهتر است استفاده شود. چند روش برای پیاده‌سازی با این ساختار وجود دارد که نکته مشترکشان اعمال اینترفیس واحد IDistributedCache می‌باشد. در نتیجه‌ی آن، تغییر ساختار کش به روش‌های دیگر، که اینترفیس مشابهی را اعمال می‌کنند، با کمترین زحمت صورت می‌گیرد. این روش‌ها به طور خیلی خلاصه شامل موارد زیر می‌باشند: 

1- Distributed Memory Cache: در واقع Distributed نیست و کش معمولی است؛ فقط برای اعمال اینترفیس IDistributedCache که امکان تغییر آن در ادامه‌ی توسعه نرم‌افزار میسر باشد، این روش توسط مایکروسافت اضافه شده‌است. نیاز به نصب پکیجی را ندارد و به صورت توکار در ASP.NET Core در دسترس است.
2- Distributed SQL Server Cache: کاربرد چندانی ندارد. با توجه به اینکه هدف اصلی از کش کردن، افزایش سرعت و عدم اتصال به دیتابیس است، استفاده از حافظه‌ی رم، بجای دیتابیس ترجیح داده می‌شود.
3- Distributed Redis Cache: استفاده از Redis که به طور خلاصه یک دیتابیس Key/Value در حافظه است. سرعت بالایی دارد و محبوب‌ترین روش بین برنامه‌نویسان است. برای اعمال آن در ASP.NET Core نیاز به نصب پکیج می‌باشد.

موارد بالا انواع زیرساخت و ساختار (Cache Provider) برای پیاده‌سازی کش می‌باشند. روش‌های مختلفی برای استفاده از این Cache Providerها وجود دارد. مثلا یک روش، استفاده مستقیم در کدهای درونی متد یا کلاسمان می‌باشد و یا در روش دیگر می‌توانیم به صورت یک Middleware این پروسه را مدیریت کنیم، یا در روش دیگر (که موضوع این مقاله است) از ActionFilterAttribute استفاده می‌کنیم. یکی از روش‌های جالب دیگر کش کردن، اگر از Entity Framework به عنوان ORM استفاده می‌کنیم، استفاده از سطح دوم کش آن (EF Second Level Cache) می‌باشد. EF دو سطح کش دارد که سطح اول آن توسط خود Context به صورت درونی استفاده می‌شود و ما می‌توانیم از سطح دوم آن استفاده کنیم. مزیت آن به نسبت روش‌های قبلی این است که نتیجه‌ی کوئری ما (که با عبارات لامبدا نوشته می‌شود) را کش می‌کند و علاوه بر امکان تنظیم زمان انقضا برای این کش، در صورت تغییر یک entity خاص (انجام عملیات Update/Insert/Delete) خود به خود، کش کوئری مربوط به آن entity پاک می‌شود تا با مقدار جدید آن جایگزین شود که روش‌های دیگر این مزیت را ندارند. در این مقاله قرار نیست در مورد این روش کش صحبت کنیم. استفاده از این روش کش به صورت توکار در EF Core وجود ندارد و برای استفاده از آن در صورتی که از EF Core قبل از ورژن 3 استفاده می‌کنید می‌توانید از پکیج  EFSecondLevelCache.Core  و در صورت استفاده از EF Core 3 از پکیج  EF Core Second Level Cache Interceptor  استفاده نمایید که در هر دو حالت می‌توان هم از Memory Cache Provider و هم از Redis Cache Provider استفاده نمود.

در این مقاله می‌خواهیم Responseهای APIهایمان را در یک پروژه‌ی Web API، به ساده‌ترین حالت ممکن کش کنیم. زیرساخت این کش می‌تواند هر کدام از موارد ذکر شده‌ی بالا باشد. در این مقاله از Redis برای پیاده‌سازی آن استفاده می‌کنیم که با نصب پکیج Microsoft.Extensions.Caching.StackExchangeRedis انجام می‌گیرد. این بسته‌ی نیوگت که متعلق به مایکروسافت بوده و روش پایه‌ی استفاده از Redis در ASP.NET Core است، اینترفیس IDistributedCache را اعمال می‌کند:
Install-Package Microsoft.Extensions.Caching.StackExchangeRedis

سپس اینترفیس IResponseCacheService را می‌سازیم تا از این اینترفیس به جای IDistributedCache استفاده کنیم. البته می‌توان از IDistributedCache به طور مستقیم استفاده کرد؛ ولی چون همه‌ی ویژگی‌های این اینترفیس را نمی‌خواهیم و هم اینکه می‌خواهیم serialize کردن نتایج API را در کلاسی که از این اینترفیس ارث‌بری می‌کند (ResponseCacheService) بیاوریم (تا آن را کپسوله‌سازی (Encapsulation) کرده باشیم تا بعدا بتوانیم مثلا بجای پکیج Newtonsoft.Json، از System.Text.Json برای serialize کردن‌ها استفاده کنیم):
public interface IResponseCacheService
    {
        Task CacheResponseAsync(string cacheKey, object response, TimeSpan timeToLive);
        Task<string> GetCachedResponseAsync(string cacheKey);
    }
یادآوری: Redis قابلیت ذخیره‌ی داده‌هایی از نوع آرایه‌ی بایت‌ها را دارد (و نه هر نوع دلخواهی را). بنابراین اینجا ما بجای ذخیره‌ی مستقیم نتایج APIهایمان (که ممکن نیست)، می‌خواهیم ابتدا آن‌ها را با serialize کردن به نوع رشته‌ای (که فرمت json دارد) تبدیل کنیم و سپس آن را ذخیره نماییم.

حالا کلاس ResponseCacheService که این اینترفیس را اعمال می‌کند می‌سازیم: 
    public class ResponseCacheService : IResponseCacheService, ISingletonDependency
    {
        private readonly IDistributedCache _distributedCache;

        public ResponseCacheService(IDistributedCache distributedCache)
        {
            _distributedCache = distributedCache;
        }

        public async Task CacheResponseAsync(string cacheKey, object response, TimeSpan timeToLive)
        {
            if (response == null) return;
            var serializedResponse = JsonConvert.SerializeObject(response);
            await _distributedCache.SetStringAsync(cacheKey, serializedResponse, new DistributedCacheEntryOptions
            {
                AbsoluteExpirationRelativeToNow = timeToLive
            });
        }

        public async Task<string> GetCachedResponseAsync(string cacheKey)
        {
            var cachedResponse = await _distributedCache.GetStringAsync(cacheKey);
            return string.IsNullOrWhiteSpace(cachedResponse) ? null : cachedResponse;
        }
    }
دقت کنید که اینترفیس IDistributedCache در این کلاس استفاده شده است. اینترفیس ISingletonDependency صرفا یک اینترفیس نشان گذاری برای اعمال خودکار ثبت سرویس به صورت Singleton می‌باشد (اینترفیس را خودمان ساخته‌ایم و آن را برای رجیستر راحت سرویس‌هایمان تنظیم کرده‌ایم). اگر نمی‌خواهید از این روش برای ثبت این سرویس استفاده کنید، می‌توانید به صورت عادی این سرویس را رجیستر کنید که در ادامه، در قسمت مربوطه به صورت کامنت شده آمده است.

حالا کدهای لازم برای رجیستر کردن Redis و تنظیمات آن را در برنامه اضافه می‌کنیم. قدم اول ایجاد یک کلاس POCO به نام RedisCacheSettings است که به فیلدی به همین نام در appsettings.json نگاشت می‌شود:
public class RedisCacheSettings
    {
        public bool Enabled { get; set; }
        public string ConnectionString { get; set; }
        public int DefaultSecondsToCache { get; set; }
    }

این فیلد را در appsettings.json هم اضافه می‌کنیم تا در استارتاپ برنامه، با مپ شدن به کلاس RedisCacheSettings، قابلیت استفاده شدن در تنظیمات Redis را داشته باشد. 
"RedisCacheSettings": {
      "Enabled": true,
      "ConnectionString": "192.168.1.107:6379,ssl=False,allowAdmin=True,abortConnect=False,defaultDatabase=0,connectTimeout=500,connectRetry=3",
      "DefaultSecondsToCache": 600
    },

  حالا باید سرویس Redis را در متد ConfigureServices، به همراه تنظیمات آن رجیستر کنیم. می‌توانیم کدهای مربوطه را مستقیم در متد ConfigureServices بنویسیم و یا به صورت یک متد الحاقی در کلاس جداگانه بنویسیم و از آن در ConfigureServices استفاده کنیم و یا اینکه از روش Installer برای ثبت خودکار سرویس و تنظیماتش استفاده کنیم. اینجا از روش آخر استفاده می‌کنیم. برای این منظور کلاس CacheInstaller را می‌سازیم: 
    public class CacheInstaller : IServiceInstaller
    {
        public void InstallServices(IServiceCollection services, AppSettings appSettings, Assembly startupProjectAssembly)
        {
            var redisCacheService = appSettings.RedisCacheSettings;
            services.AddSingleton(redisCacheService);

            if (!appSettings.RedisCacheSettings.Enabled) return;

            services.AddStackExchangeRedisCache(options =>
                options.Configuration = appSettings.RedisCacheSettings.ConnectionString);

            // Below code applied with ISingletonDependency Interface
            // services.AddSingleton<IResponseCacheService, ResponseCacheService>();
        }
    }

خب تا اینجا اینترفیس اختصاصی خودمان را ساختیم و Redis را به همراه تنظیمات آن، رجیستر کردیم. برای اعمال کش، چند روش وجود دارد که همانطور که گفته شد، اینجا از روش ActionFilterAttribute استفاده می‌کنیم که یکی از راحت‌ترین راه‌های اعمال کش در APIهای ماست. کلاس CachedAttribute را ایجاد می‌کنیم:
    [AttributeUsage(AttributeTargets.Class | AttributeTargets.Method)]
    public class CachedAttribute : Attribute, IAsyncActionFilter
    {
        private readonly int _secondsToCache;
        private readonly bool _useDefaultCacheSeconds;
        public CachedAttribute()
        {
            _useDefaultCacheSeconds = true;
        }
        public CachedAttribute(int secondsToCache)
        {
            _secondsToCache = secondsToCache;
            _useDefaultCacheSeconds = false;
        }

        public async Task OnActionExecutionAsync(ActionExecutingContext context, ActionExecutionDelegate next)
        {
            var cacheSettings = context.HttpContext.RequestServices.GetRequiredService<RedisCacheSettings>();

            if (!cacheSettings.Enabled)
            {
                await next();
                return;
            }

            var cacheService = context.HttpContext.RequestServices.GetRequiredService<IResponseCacheService>();

            // Check if request has Cache
            var cacheKey = GenerateCacheKeyFromRequest(context.HttpContext.Request);
            var cachedResponse = await cacheService.GetCachedResponseAsync(cacheKey);

            // If Yes => return Value
            if (!string.IsNullOrWhiteSpace(cachedResponse))
            {
                var contentResult = new ContentResult
                {
                    Content = cachedResponse,
                    ContentType = "application/json",
                    StatusCode = 200
                };
                context.Result = contentResult;
                return;
            }

            // If No => Go to method => Cache Value
            var actionExecutedContext = await next();

            if (actionExecutedContext.Result is OkObjectResult okObjectResult)
            {
                var secondsToCache = _useDefaultCacheSeconds ? cacheSettings.DefaultSecondsToCache : _secondsToCache;
                await cacheService.CacheResponseAsync(cacheKey, okObjectResult.Value,
                    TimeSpan.FromSeconds(secondsToCache));
            }
        }

        private static string GenerateCacheKeyFromRequest(HttpRequest httpRequest)
        {
            var keyBuilder = new StringBuilder();
            keyBuilder.Append($"{httpRequest.Path}");
            foreach (var (key, value) in httpRequest.Query.OrderBy(x => x.Key))
            {
                keyBuilder.Append($"|{key}-{value}");
            }

            return keyBuilder.ToString();
        }
    }
در این کلاس، تزریق وابستگی‌های IResponseCacheService و RedisCacheSettings به روش خاصی انجام شده است و نمی‌توانستیم از روش Constructor Dependency Injection استفاده کنیم چون در این حالت می‌بایستی این ورودی در Controller مورد استفاده هم تزریق شود و سپس در اتریبیوت [Cached] بیاید که مجاز به اینکار نیستیم؛ بنابراین از این روش خاص استفاده کردیم. مورد دیگر فرمول ساخت کلید کش می‌باشد تا بتواند کش بودن یک Endpoint خاص را به طور خودکار تشخیص دهد که این متد در همین کلاس آمده است. 
 
حالا ما می‌توانیم با استفاده از attributeی به نام  [Cached]  که روی APIهای از نوع HttpGet قرار می‌گیرد آن‌ها را براحتی کش کنیم. کلاس بالا هم طوری طراحی شده (با دو سازنده متفاوت) که در حالت استفاده به صورت [Cached] از مقدار زمان پیشفرضی استفاده می‌کند که در فایل appsettings.json تنظیم شده است و یا اگر زمان خاصی را مد نظر داشتیم (مثال 1000 ثانیه) می‌توانیم آن را به صورت  [(Cached(1000]  بیاوریم. کلاس زیر نمونه‌ی استفاده‌ی از آن می‌باشد:
[Cached]
[HttpGet]
public IActionResult Get()
  {
    var rng = new Random();
    var weatherForecasts = Enumerable.Range(1, 5).Select(index => new WeatherForecast
    {
      Date = DateTime.Now.AddDays(index),
      TemperatureC = rng.Next(-20, 55),
      Summary = Summaries[rng.Next(Summaries.Length)]
    })
      .ToArray();
    return Ok(weatherForecasts);
  }
بنابراین وقتی تنظیمات اولیه، برای پیاده‌سازی این کش انجام شود، اعمال کردن آن به سادگی قرار دادن یک اتریبیوت ساده‌ی [Cached] روی هر apiی است که بخواهیم خروجی آن را کش کنیم. فقط توجه نمایید که این روش فقط برای اکشن‌هایی که کد 200 را بر می‌گردانند، یعنی متد Ok را return می‌کنند (OkObjectResult) کار می‌کند. بعلاوه اگر از اتریبیوت ApiResultFilter یا مفهوم مشابه آن برای تغییر خروجی API به فرمت خاص استفاده می‌کنید، باید در آن تغییرات کوچکی را انجام دهید تا با این حالت هماهنگ شود. 
مطالب
Angular Material 6x - قسمت سوم - طرحبندی برنامه
پس از نصب بسته‌ی Angular Material و آشنایی با سیستم Angular Flex Layout برای پوشش کمبود سیستم طرحبندی آن، در این قسمت طرح ابتدایی دفترچه تلفن این سری را پیگیری می‌کنیم تا به طراحی زیر برای حالت‌های دسکتاپ و موبایل برسیم:



در اینجا توسط کامپوننت sidenav، کار نمایش لیست تماس‌ها صورت می‌گیرد و نمایش این کامپوننت واکنشگرا است. به این معنا که در اندازه‌های صفحات نمایشی بزرگ، نمایان است و در صفحات نمایشی کوچک، مخفی خواهد شد. در بالای صفحه یک Toolbar قرار دارد که همیشه نمایان است و از آن برای نمایش گزینه‌های منوی برنامه استفاده می‌کنیم. همچنین ناحیه‌ی main content را هم مشاهده می‌کنید که با انتخاب هر شخص از لیست تماس‌ها، جزئیات او در این قسمت نمایش داده خواهد شد.


ایجاد ماژول مدیریت تماس‌ها

در قسمت اول، برنامه را به همراه تنظیمات ابتدایی مسیریابی آن ایجاد کردیم که نتیجه‌ی آن تولید فایل src\app\app-routing.module.ts می‌باشد:
 ng new MaterialAngularClient --routing
در ادامه ماژول مخصوص مدیریت تماس‌ها را ایجاد می‌کنیم که به آن feature module هم گفته می‌شود. برای این منظور دستور زیر را اجرا کنید:
 ng g m ContactManager -m app.module --routing


این دستور ماژول جدید contact-manager را به همراه تنظیمات ابتدایی مسیریابی و همچنین به روز رسانی app.module، برای درج آن، ایجاد می‌کند. البته در این حالت نیاز است به app.module.ts مراجعه کرد و محل درج آن‌را تغییر داد:
import { ContactManagerModule } from "./contact-manager/contact-manager.module";

@NgModule({
  imports: [
    BrowserModule,
    BrowserAnimationsModule,
    CoreModule,
    SharedModule.forRoot(),
    ContactManagerModule,
    AppRoutingModule
  ],
})
export class AppModule { }
به صورت پیش‌فرض ContactManagerModule، پس از AppRoutingModule ذکر می‌شود و چون مسیر catch all را در ادامه در AppRoutingModule قرار می‌دهیم، دیگر هیچگاه مسیریابی‌های ContactManagerModule پردازش نخواهند شد. به همین جهت باید آن‌را پیش از AppRoutingModule قرار داد.
سپس دستور زیر را اجرا می‌کنیم تا کامپوننت contact-manager-app در ماژول contact-manager ایجاد شود:
 ng g c contact-manager/ContactManagerApp --no-spec
با این خروجی:
CREATE src/app/contact-manager/contact-manager-app/contact-manager-app.component.html (38 bytes)
CREATE src/app/contact-manager/contact-manager-app/contact-manager-app.component.ts (319 bytes)
CREATE src/app/contact-manager/contact-manager-app/contact-manager-app.component.css (0 bytes)
UPDATE src/app/contact-manager/contact-manager.module.ts (436 bytes)
همانطور که ملاحظه می‌کنید این دستور کار به روز رسانی contact-manager.module را نیز جهت معرفی این کامپوننت جدید انجام داده‌است.
این کامپوننت به عنوان میزبان سایر کامپوننت‌هایی که در مقدمه‌ی بحث عنوان شدند، عمل می‌کند. این کامپوننت‌ها را به صورت زیر در پوشه‌ی components ایجاد می‌کنیم:
ng g c contact-manager/components/toolbar --no-spec
ng g c contact-manager/components/main-content --no-spec
ng g c contact-manager/components/sidenav --no-spec
با این خروجی:



تنظیمات مسیریابی برنامه

در ادامه به src\app\app-routing.module.ts مراجعه کرده و این ماژول جدید را به صورت lazy load معرفی می‌کنیم:
import { NgModule } from "@angular/core";
import { RouterModule, Routes } from "@angular/router";

const routes: Routes = [
  { path: "contactmanager", loadChildren: "./contact-manager/contact-manager.module#ContactManagerModule" },
  { path: "", redirectTo: "contactmanager", pathMatch: "full" },
  { path: "**", redirectTo: "contactmanager" }
];

@NgModule({
  imports: [RouterModule.forRoot(routes)],
  exports: [RouterModule]
})
export class AppRoutingModule { }
در اینجا تنظیمات صفحه‌ی پیش‌فرض برنامه و همچنین not found و یا catch all را نیز مشاهده می‌کنید که هر دو به contactmanager تنظیم شده‌اند.

سپس تنظیمات مسیریابی ماژول مدیریت تماس‌ها را در فایل src\app\contact-manager\contact-manager-routing.module.ts به صورت زیر تغییر می‌دهیم:
import { NgModule } from "@angular/core";
import { RouterModule, Routes } from "@angular/router";

import { MainContentComponent } from "./components/main-content/main-content.component";
import { ContactManagerAppComponent } from "./contact-manager-app/contact-manager-app.component";

const routes: Routes = [
  {
    path: "", component: ContactManagerAppComponent,
    children: [
      { path: "", component: MainContentComponent }
    ]
  },
  { path: "**", redirectTo: "" }
];

@NgModule({
  imports: [RouterModule.forChild(routes)],
  exports: [RouterModule]
})
export class ContactManagerRoutingModule { }
در اولین بار بارگذاری این ماژول، کامپوننت ContactManagerApp بارگذاری می‌شود. همچنین مسیر not found نیز به همان مسیر ریشه‌ی این کامپوننت تنظیم شده‌است.
کامپوننت ContactManagerApp که کار هاست سایر کامپوننت‌های این ماژول را بر عهده دارد، دارای router-outlet خاص خود خواهد بود. به همین جهت برای آن children تعریف شده‌است که مسیر پیش‌فرض آن، بارگذاری کامپوننت MainContent است.
بنابراین نیاز است به فایل contact-manager-app\contact-manager-app.component.html مراجعه و ابتدا منوی کنار صفحه را به آن افزود:
 <app-sidenav></app-sidenav>
app-sidenav همان selector کامپوننت sidenav است که در فایل sidenav\sidenav.component.ts قابل مشاهده‌است.
سپس در قالب sidenav\sidenav.component.html، کار تعریف toolbar و همچنین router-outlet را انجام می‌دهیم:
<app-toolbar></app-toolbar>
<router-outlet></router-outlet>
بر اساس مسیریابی که تعریف کردیم، router-outlet کار نمایش Main Content را انجام می‌دهد.


معرفی Angular Material به ماژول جدید مدیریت تماس‌ها

در قسمت اول، یک فایل material.module.ts را ایجاد کردیم که به همراه تعریف تمامی کامپوننت‌های Angular Material بود. سپس آن‌را به shared.module.ts افزودیم که حاوی تعریف ماژول فرم‌ها و همچنین Flex Layout نیز هست. به همین جهت برای معرفی این‌ها به این ماژول جدید تنها کافی است در فایل src\app\contact-manager\contact-manager.module.ts در قسمت imports، کار معرفی SharedModule صورت گیرد:
import { SharedModule } from "../shared/shared.module";

@NgModule({
  imports: [
    CommonModule,
    SharedModule,
    ContactManagerRoutingModule
  ]
})
export class ContactManagerModule { }
تا اینجا پیش از ادامه‌ی کار، فرمان ng serve -o را صادر کنید تا مطمئن شویم همه چیز به درستی قابل دریافت و کامپایل است.


پس از اجرای برنامه مشاهده می‌کنید که ابتدا ماژول مدیریت تماس‌ها بارگذاری شده‌است و سپس contact-manager-app عمل و sidenav را بارگذاری کرده و آن نیز سبب نمایش کامپوننت toolbar و سپس main-content شده‌است.


تنظیم طرحبندی برنامه توسط کامپوننت‌های Angular Material و همچنین Flex Layout


پس از این تنظیمات اکنون نوبت به تنظیم طرحبندی برنامه‌است و آن‌را با قراردادن کامپوننت Sidenav بسته‌ی Angular Material شروع می‌کنیم:
<mat-sidenav-container *ngIf="shouldRun">
   <mat-sidenav mode="side" opened>
      Sidenav content
   </mat-sidenav>
   Primary content
</mat-sidenav-container>
از کامپوننت Sidenav عموما برای طراحی منوی راهبری سایت استفاده می‌شود. این کامپوننت در سه حالت قابل تنظیم است که بر روی نحوه‌ی نمایش Sidenav content و Primary content تاثیرگذار است:
- Over: قسمت Sidenav content بر روی Primary content قرار می‌گیرد.
- Push: قسمت Sidenav content قسمت Primary content را از سر راه خود بر می‌دارد.
- Side:  قسمت Sidenav content در کنار Primary content قرار می‌گیرد.

در اینجا از حالت Side، در صفحات نمایشی بزرگ (اولین تصویر این قسمت) و از حالت Over، در صفحات نمایشی موبایل (مانند تصویر زیر) استفاده خواهیم کرد.



در ابتدا کدهای کامل هر سه کامپوننت و سپس توضیحات آن‌ها را مشاهده خواهید کرد:


تنظیم margin در CSS اصلی برنامه

زمانیکه sidenav و toolbar را بر روی صفحه قرار می‌دهیم، فاصله‌ای بین آن‌ها و لبه‌های صفحه مشاهده می‌شود. برای اینکه این فاصله را به صفر برسانیم، به فایل src\styles.css مراجعه کرده و margin بدنه‌ی صفحه را به صفر تنظیم می‌کنیم:
@import "~@angular/material/prebuilt-themes/indigo-pink.css";

body {
  margin: 0;
}


طراحی قالب main content

<mat-card>
  <h1>Main content</h1>
</mat-card>
برای نمایش main-content از کامپوننت ساده‌ی card استفاده شده‌است که به فایل main-content\main-content.component.html اضافه خواهد شد. این قسمت در نهایت توسط router-outlet نمایش داده می‌شود.


طرای منوی راهبری واکنشگرا

sidenav\sidenav.component.css 
 sidenav\sidenav.component.html 
.app-sidenav-container {
  position: fixed;
}

.app-sidenav {
  width: 240px;
}

.wrapper {
  margin: 50px;
}
<mat-sidenav-container fxLayout="row"
         fxFill>
  <mat-sidenav #sidenav 
    fxFlex="1 1 100%" [opened]="!isScreenSmall"
    [mode]="isScreenSmall ? 'over' : 'side'">
    <mat-toolbar color="primary">
      Contacts
    </mat-toolbar>
    <mat-list>
      <mat-list-item>Item 1</mat-list-item>
      <mat-list-item>Item 2</mat-list-item>
      <mat-list-item>Item 3</mat-list-item>
    </mat-list>
  </mat-sidenav>

  <mat-sidenav-content fxLayout="column" fxFlex="1 1 100%" fxFill>
    <app-toolbar (toggleSidenav)="sidenav.toggle()"></app-toolbar>
    <div>
      <router-outlet></router-outlet>
    </div>
  </mat-sidenav-content>
</mat-sidenav-container>

- نمای کلی صفحه در این قسمت طراحی شده‌است. sidenav-container که در برگیرنده‌ی اصلی است، به fxLayout از نوع row تنظیم شده‌است. یعنی mat-sidenav و mat-sidenav-content دو ستون آن‌را از چپ به راست تشکیل می‌دهند و درون یک ردیف، سیلان خواهند یافت. همچنین می‌خواهیم این container کل صفحه را پر کند، به همین جهت از fxFill استفاده شده‌است. این fxFill اعمال شده‌ی به container، زمانی عمل خواهد کرد که position آن در css، به fixed تنظیم شود که اینکار در css این قالب و در کلاس app-sidenav-container آن انجام شده‌است.
- سپس toolbar و همچنین router-outlet که main content را نمایش می‌دهند، داخل sidenav-content قرار گرفته‌اند و هر دو با هم، ستون دوم این طرحبندی را تشکیل می‌دهند. به همین جهت fxLayout آن به column تنظیم شده‌است (ستون اول آن، لیست تماس‌ها است و ستون دوم آن، از دو ردیف toolbar و main-content تشکیل می‌شود).
- اگر دقت کنید یک template reference variable به نام sidenav# به container اعمال شده‌است. از آن، جهت باز و بسته کردن sidenav استفاده می‌شود:
<app-toolbar (toggleSidenav)="sidenav.toggle()"></app-toolbar>
زمانیکه در toolbar بر روی دکمه‌ی منوی همبرگری کلیک شود، متد sidenav.toggle فراخوانی شده و این مورد سبب نمایان شدن مجدد sidenav خواهد شد. در این مورد در ادامه بیشتر بحث می‌کنیم.
- mat-sidenav از دو قسمت تشکیل شده‌است. بالای آن توسط mat-toolbar صرفا کلمه‌ی Contacts نمایش داده می‌شود و سپس ذیل آن، لیست فرضی تماس‌ها توسط کامپوننت mat-list قرار گرفته‌اند (تا فعلا خالی نباشد. در قسمت‌های بعدی آن‌را پویا خواهیم کرد). رنگ تولبار آن‌را ("color="primary) نیز به primary تنظیم کرده‌ایم تا خاکستری پیش‌فرض آن نباشد.
- کار کلاس mat-elevation-z10 این است که بین sidenav و main-content یک سایه‌ی سه بعدی را ایجاد کند که آن‌را در تصاویر مشاهده می‌کنید. عددی که پس از z قرار می‌گیرد، میزان عمق سایه را مشخص می‌کند.
- این قسمت از sidenav به همراه دو خاصیت opened و همچنین mode است که به مقدار isScreenSmall عکس العمل نشان می‌دهند:
<mat-sidenav  [opened]="!isScreenSmall" [mode]="isScreenSmall ? 'over' : 'side'">
در اینجا می‌خواهیم اگر اندازه‌ی صفحه xs شد، حالت over بجای حالت پیش‌فرض side تنظیم شود. یعنی در حالت موبایل و اندازه‌ی صفحه‌ی کوچک، sidenav در صورت فراخوانی متد sidenav.toggle در toolbar، بر روی قسمتی از صفحه ظاهر شود و نه در کنار آن که مخصوص حالت تمام صفحه است. همچنین می‌خواهیم اگر اندازه‌ی صفحه کوچک بود، sidenav بسته شود و نمایان نباشد. به همین جهت خاصیت opened آن به isScreenSmall تنظیم شده‌است. مدیریت خاصیت isScreenSmall در کدهای این کامپوننت به صورت زیر انجام می‌شود:

محتویات فایل sidenav\sidenav.component.ts:
import { Component, OnDestroy, OnInit } from "@angular/core";
import { MediaChange, ObservableMedia } from "@angular/flex-layout";
import { Subscription } from "rxjs";

@Component({
  selector: "app-sidenav",
  templateUrl: "./sidenav.component.html",
  styleUrls: ["./sidenav.component.css"]
})
export class SidenavComponent implements OnInit, OnDestroy {

  isScreenSmall = false;
  watcher: Subscription;

  constructor(private media: ObservableMedia) {
    this.watcher = media.subscribe((change: MediaChange) => {
      this.isScreenSmall = change.mqAlias === "xs";
    });
  }

  ngOnInit() {
  }

  ngOnDestroy() {
    this.watcher.unsubscribe();
  }
}
ObservableMedia را در انتهای قسمت دوم این سری بررسی کردیم. کار آن گوش فرادادن به تغییرات اندازه‌ی صفحه‌است. زمانیکه mqAlias آن برای مثال مساوی xs شد، یعنی در حالت موبایل قرار داریم. در این حالت مقدار خاصیت isScreenSmall به true تنظیم می‌شود و برعکس. با توجه به اینکه این media یک Observable است، نیاز است کار unsubscribe از آن نیز همواره در کدها وجود داشته باشد که نمونه‌ای از آن در متد ngOnDestroy صورت گرفته‌است.
تاثیر خاصیت isScreenSmall بر روی دو خاصیت opened و mode کامپوننت sidenav را در دو تصویر زیر مشاهده می‌کنید. اگر اندازه‌ی صفحه کوچک شود، ابتدا sidenav مخفی می‌شود. اگر کاربر بر روی دکمه‌ی منوی همبرگری کلیک کند، سبب نمایش مجدد sidenav، اینبار با حالت over و بر روی محتوای زیرین آن خواهد شد:




طراحی نوار ابزار واکنشگرا

کدهای قالب و css تولبار (ستون دوم طرحبندی کلی صفحه) را در ادامه مشاهده می‌کنید:
  toolbar\toolbar.component.css    toolbar\toolbar.component.html 
 
.sidenav-toggle {
  padding: 0;
  margin: 8px;
  min-width:56px;
}
 
<mat-toolbar color="primary">
  <button mat-button fxHide fxHide.xs="false" 
              class="sidenav-toggle" (click)="toggleSidenav.emit()">
    <mat-icon>menu</mat-icon>
  </button>

  <span>Contact Manager</span>
</mat-toolbar>

با توجه به استفاده‌ی از fxHide، یعنی دکمه‌ی نمایش منوی همبرگری در تمام حالات مخفی خواهد بود. برای لغو آن و نمایش آن در حالت موبایل، از حالت واکنشگرای آن یعنی fxHide.xs استفاده می‌کنیم (قسمت «کار با API واکنشگرای Angular Flex layout» در مطلب قبلی این سری). به این ترتیب زمانیکه کاربر اندازه‌ی صفحه را کوچک می‌کند و یا اندازه‌ی واقعی صفحه‌ی نمایش او کوچک است، این دکمه نمایان خواهد شد.
همچنین در sidenav یک چنین تعریفی را داریم:
 <app-toolbar (toggleSidenav)="sidenav.toggle()"></app-toolbar>
بروز رخ‌داد toggleSidenav سبب خواهد شد که متد sidenav.toggle فراخوانی شود و سبب نمایش sidenav در اندازه‌های کوچک صفحه‌ی نمایشی گردد. این رخ‌داد سفارشی را نیز به رخ‌داد click دکمه‌ی همبرگری تولبار متصل کرده‌ایم که با کلیک بر روی آن، کار emit آن صورت می‌گیرد. این emit نیز سبب خواهد شد تا sidenav.toggle متصل به سمتی دیگر، فعال شود. نحوه‌ی تعریف این رخ‌داد سفارشی را در کدهای کامپوننت تولبار، در ادامه مشاهده می‌کنید:

محتویات فایل toolbar\toolbar.component.ts:
import { Component, EventEmitter, OnInit, Output } from "@angular/core";

@Component({
  selector: "app-toolbar",
  templateUrl: "./toolbar.component.html",
  styleUrls: ["./toolbar.component.css"]
})
export class ToolbarComponent implements OnInit {

  @Output() toggleSidenav = new EventEmitter<void>();

  constructor() { }

  ngOnInit() {
  }
}


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: MaterialAngularClient-02.zip
برای اجرای آن نیز ابتدا فایل restore.bat و سپس فایل ng-serve.bat را اجرا کنید. پس از اجرای برنامه، یکبار آن‌را در حالت تمام صفحه و بار دیگر با کوچک‌تر کردن اندازه‌ی مرورگر آزمایش کنید. در حالتیکه به اندازه‌ی موبایل رسیدید، بر روی دکمه‌ی همبرگری نمایان شده کلیک کنید تا عکس العمل آن و نمایش مجدد sidenav را در حالت over، مشاهده نمائید.