مطالب
احراز هویت و اعتبارسنجی کاربران در برنامه‌های Angular - قسمت ششم - کار با منابع محافظت شده‌ی سمت سرور
پس از تکمیل کنترل دسترسی‌ها به قسمت‌های مختلف برنامه بر اساس نقش‌های انتسابی به کاربر وارد شده‌ی به سیستم، اکنون نوبت به کار با سرور و دریافت اطلاعات از کنترلرهای محافظت شده‌ی آن است.



افزودن کامپوننت دسترسی به منابع محافظت شده، به ماژول Dashboard

در اینجا قصد داریم صفحه‌ای را به برنامه اضافه کنیم تا در آن بتوان اطلاعات کنترلرهای محافظت شده‌ی سمت سرور، مانند MyProtectedAdminApiController (تنها قابل دسترسی توسط کاربرانی دارای نقش Admin) و MyProtectedApiController (قابل دسترسی برای عموم کاربران وارد شده‌ی به سیستم) را دریافت و نمایش دهیم. به همین جهت کامپوننت جدیدی را به ماژول Dashboard اضافه می‌کنیم:
 >ng g c Dashboard/CallProtectedApi
سپس به فایل dashboard-routing.module.ts ایجاد شده مراجعه کرده و مسیریابی کامپوننت جدید ProtectedPage را اضافه می‌کنیم:
import { CallProtectedApiComponent } from "./call-protected-api/call-protected-api.component";

const routes: Routes = [
  {
    path: "callProtectedApi",
    component: CallProtectedApiComponent,
    data: {
      permission: {
        permittedRoles: ["Admin", "User"],
        deniedRoles: null
      } as AuthGuardPermission
    },
    canActivate: [AuthGuard]
  }
];
توضیحات AuthGuard و AuthGuardPermission را در قسمت قبل مطالعه کردید. در اینجا هدف این است که تنها کاربران دارای نقش‌های Admin و یا User قادر به دسترسی به این مسیر باشند.
لینکی را به این صفحه نیز در فایل header.component.html به صورت ذیل اضافه خواهیم کرد تا فقط توسط کاربران وارد شده‌ی به سیستم (isLoggedIn) قابل مشاهده باشد:
<li *ngIf="isLoggedIn" routerLinkActive="active">
        <a [routerLink]="['/callProtectedApi']">‍‍Call Protected Api</a>
</li>


نمایش و یا مخفی کردن قسمت‌های مختلف صفحه بر اساس نقش‌های کاربر وارد شده‌ی به سیستم

در ادامه می‌خواهیم دو دکمه را بر روی صفحه قرار دهیم تا اطلاعات کنترلرهای محافظت شده‌ی سمت سرور را بازگشت دهند. دکمه‌ی اول قرار است تنها برای کاربر Admin قابل مشاهده باشد و دکمه‌ی دوم توسط کاربری با نقش‌های Admin و یا User.
به همین جهت call-protected-api.component.ts را به صورت ذیل تغییر می‌دهیم:
import { Component, OnInit } from "@angular/core";
import { AuthService } from "../../core/services/auth.service";

@Component({
  selector: "app-call-protected-api",
  templateUrl: "./call-protected-api.component.html",
  styleUrls: ["./call-protected-api.component.css"]
})
export class CallProtectedApiComponent implements OnInit {

  isAdmin = false;
  isUser = false;
  result: any;

  constructor(private authService: AuthService) { }

  ngOnInit() {
    this.isAdmin = this.authService.isAuthUserInRole("Admin");
    this.isUser = this.authService.isAuthUserInRole("User");
  }

  callMyProtectedAdminApiController() {
  }

  callMyProtectedApiController() {
  }
}
در اینجا دو خاصیت عمومی isAdmin و isUser، در اختیار قالب این کامپوننت قرار گرفته‌اند. مقدار دهی آن‌ها نیز توسط متد isAuthUserInRole که در قسمت قبل توسعه دادیم، انجام می‌شود. اکنون که این دو خاصیت مقدار دهی شده‌اند، می‌توان از آن‌ها به کمک یک ngIf، به صورت ذیل در قالب call-protected-api.component.html جهت مخفی کردن و یا نمایش قسمت‌های مختلف صفحه استفاده کرد:
<button *ngIf="isAdmin" (click)="callMyProtectedAdminApiController()">
  Call Protected Admin API [Authorize(Roles = "Admin")]
</button>

<button *ngIf="isAdmin || isUser" (click)="callMyProtectedApiController()">
  Call Protected API ([Authorize])
</button>

<div *ngIf="result">
  <pre>{{result | json}}</pre>
</div>


دریافت اطلاعات از کنترلرهای محافظت شده‌ی سمت سرور

برای دریافت اطلاعات از کنترلرهای محافظت شده، باید در قسمتی که HttpClient درخواست خود را به سرور ارسال می‌کند، هدر مخصوص Authorization را که شامل توکن دسترسی است، به سمت سرور ارسال کرد. این هدر ویژه را به صورت ذیل می‌توان در AuthService تولید نمود:
  getBearerAuthHeader(): HttpHeaders {
    return new HttpHeaders({
      "Content-Type": "application/json",
      "Authorization": `Bearer ${this.getRawAuthToken(AuthTokenType.AccessToken)}`
    });
  }

روش دوم انجام اینکار که مرسوم‌تر است، اضافه کردن خودکار این هدر به تمام درخواست‌های ارسالی به سمت سرور است. برای اینکار باید یک HttpInterceptor را تهیه کرد. به همین منظور فایل جدید app\core\services\auth.interceptor.ts را به برنامه اضافه کرده و به صورت ذیل تکمیل می‌کنیم:
import { Injectable } from "@angular/core";
import { HttpEvent, HttpInterceptor, HttpHandler, HttpRequest } from "@angular/common/http";
import { Observable } from "rxjs/Observable";

import { AuthService, AuthTokenType } from "./auth.service";

@Injectable()
export class AuthInterceptor implements HttpInterceptor {

  constructor(private authService: AuthService) { }

  intercept(request: HttpRequest<any>, next: HttpHandler): Observable<HttpEvent<any>> {

    const accessToken = this.authService.getRawAuthToken(AuthTokenType.AccessToken);
    if (accessToken) {
      request = request.clone({
        headers: request.headers.set("Authorization", `Bearer ${accessToken}`)
      });
    }

    return next.handle(request);
  }
}
در اینجا یک clone از درخواست جاری ایجاد شده و سپس به headers آن، یک هدر جدید Authorization که به همراه توکن دسترسی است، اضافه خواهد شد.
به این ترتیب دیگری نیازی نیست تا به ازای هر درخواست و هر قسمتی از برنامه، این هدر را به صورت دستی تنظیم کرد و اضافه شدن آن پس از تنظیم ذیل، به صورت خودکار انجام می‌شود:
import { HTTP_INTERCEPTORS } from "@angular/common/http";

import { AuthInterceptor } from "./services/auth.interceptor";

@NgModule({
  providers: [
    {
      provide: HTTP_INTERCEPTORS,
      useClass: AuthInterceptor,
      multi: true
    }
  ]
})
export class CoreModule {}
در اینجا نحوه‌ی معرفی این HttpInterceptor جدید را به قسمت providers مخصوص CoreModule مشاهده می‌کنید.

در این حالت اگر برنامه را اجرا کنید، خطای ذیل را در کنسول توسعه‌دهنده‌های مرورگر مشاهده خواهید کرد:
compiler.js:19514 Uncaught Error: Provider parse errors:
Cannot instantiate cyclic dependency! InjectionToken_HTTP_INTERCEPTORS ("[ERROR ->]"): in NgModule AppModule in ./AppModule@-1:-1
در سازنده‌ی کلاس سرویس AuthInterceptor، سرویس Auth تزریق شده‌است که این سرویس نیز دارای HttpClient تزریق شده‌ی در سازنده‌ی آن است. به همین جهت Angular تصور می‌کند که ممکن است در اینجا یک بازگشت بی‌نهایت بین این interceptor و سرویس Auth رخ‌دهد. اما از آنجائیکه ما هیچکدام از متدهایی را که با HttpClient کار می‌کنند، در اینجا فراخوانی نمی‌کنیم و تنها کاربرد سرویس Auth، دریافت توکن دسترسی است، این مشکل را می‌توان به صورت ذیل برطرف کرد:
import { Injector } from "@angular/core";

  constructor(private injector: Injector) { }

  intercept(request: HttpRequest<any>, next: HttpHandler): Observable<HttpEvent<any>> {
    const authService = this.injector.get(AuthService);
ابتدا سرویس Injector را به سازنده‌ی کلاس AuthInterceptor تزریق می‌کنیم و سپس توسط متد get آن، سرویس Auth را درخواست خواهیم کرد (بجای تزریق مستقیم آن در سازنده‌ی کلاس):
@Injectable()
export class AuthInterceptor implements HttpInterceptor {

  constructor(private injector: Injector) { }

  intercept(request: HttpRequest<any>, next: HttpHandler): Observable<HttpEvent<any>> {
    const authService = this.injector.get(AuthService);
    const accessToken = authService.getRawAuthToken(AuthTokenType.AccessToken);
    if (accessToken) {
      request = request.clone({
        headers: request.headers.set("Authorization", `Bearer ${accessToken}`)
      });
    }

    return next.handle(request);
  }
}


تکمیل متدهای دریافت اطلاعات از کنترلرهای محافظت شده‌ی سمت سرور

اکنون پس از افزودن AuthInterceptor، می‌توان متدهای CallProtectedApiComponent را به صورت ذیل تکمیل کرد. ابتدا سرویس‌های Auth ،HttpClient و همچنین تنظیمات آغازین برنامه را به سازنده‌ی CallProtectedApiComponent تزریق می‌کنیم:
  constructor(
    private authService: AuthService,
    private httpClient: HttpClient,
    @Inject(APP_CONFIG) private appConfig: IAppConfig,
  ) { }
سپس متدهای httpClient.get و یا هر نوع متد مشابه دیگری را به صورت معمولی فراخوانی خواهیم کرد:
  callMyProtectedAdminApiController() {
    this.httpClient
      .get(`${this.appConfig.apiEndpoint}/MyProtectedAdminApi`)
      .map(response => response || {})
      .catch((error: HttpErrorResponse) => Observable.throw(error))
      .subscribe(result => {
        this.result = result;
      });
  }

  callMyProtectedApiController() {
    this.httpClient
      .get(`${this.appConfig.apiEndpoint}/MyProtectedApi`)
      .map(response => response || {})
      .catch((error: HttpErrorResponse) => Observable.throw(error))
      .subscribe(result => {
        this.result = result;
      });
  }

در این حالت اگر برنامه را اجرا کنید، افزوده شدن خودکار هدر مخصوص Authorization:Bearer را در درخواست ارسالی به سمت سرور، مشاهده خواهید کرد:



مدیریت خودکار خطاهای عدم دسترسی ارسال شده‌ی از سمت سرور

ممکن است کاربری درخواستی را به منبع محافظت شده‌ای ارسال کند که به آن دسترسی ندارد. در AuthInterceptor تعریف شده می‌توان به وضعیت این خطا، دسترسی یافت و سپس کاربر را به صفحه‌ی accessDenied که در قسمت قبل ایجاد کردیم، به صورت خودکار هدایت کرد:
    return next.handle(request)
      .catch((error: any, caught: Observable<HttpEvent<any>>) => {
        if (error.status === 401 || error.status === 403) {
          this.router.navigate(["/accessDenied"]);
        }
        return Observable.throw(error);
      });
در اینجا ابتدا نیاز است سرویس Router، به سازنده‌ی کلاس تزریق شود و سپس متد catch درخواست پردازش شده، به صورت فوق جهت عکس العمل نشان دادن به وضعیت‌های 401 و یا 403 و هدایت کاربر به مسیر accessDenied تغییر کند:
@Injectable()
export class AuthInterceptor implements HttpInterceptor {

  constructor(
    private injector: Injector,
    private router: Router) { }

  intercept(request: HttpRequest<any>, next: HttpHandler): Observable<HttpEvent<any>> {
    const authService = this.injector.get(AuthService);
    const accessToken = authService.getRawAuthToken(AuthTokenType.AccessToken);
    if (accessToken) {
      request = request.clone({
        headers: request.headers.set("Authorization", `Bearer ${accessToken}`)
      });
      return next.handle(request)
        .catch((error: any, caught: Observable<HttpEvent<any>>) => {
          if (error.status === 401 || error.status === 403) {
            this.router.navigate(["/accessDenied"]);
          }
          return Observable.throw(error);
        });
    } else {
      // login page
      return next.handle(request);
    }
  }
}
برای آزمایش آن، یک کنترلر سمت سرور جدید را با نقش Editor اضافه می‌کنیم:
using ASPNETCore2JwtAuthentication.Services;
using Microsoft.AspNetCore.Authorization;
using Microsoft.AspNetCore.Cors;
using Microsoft.AspNetCore.Mvc;

namespace ASPNETCore2JwtAuthentication.WebApp.Controllers
{
    [Route("api/[controller]")]
    [EnableCors("CorsPolicy")]
    [Authorize(Policy = CustomRoles.Editor)]
    public class MyProtectedEditorsApiController : Controller
    {
        public IActionResult Get()
        {
            return Ok(new
            {
                Id = 1,
                Title = "Hello from My Protected Editors Controller! [Authorize(Policy = CustomRoles.Editor)]",
                Username = this.User.Identity.Name
            });
        }
    }
}
و برای فراخوانی سمت کلاینت آن در CallProtectedApiComponent خواهیم داشت:
  callMyProtectedEditorsApiController() {
    this.httpClient
      .get(`${this.appConfig.apiEndpoint}/MyProtectedEditorsApi`)
      .map(response => response || {})
      .catch((error: HttpErrorResponse) => Observable.throw(error))
      .subscribe(result => {
        this.result = result;
      });
  }
چون این نقش جدید به کاربر جاری انتساب داده نشده‌است (جزو اطلاعات سمت سرور او نیست)، اگر آن‌را توسط متد فوق فراخوانی کند، خطای 403 را دریافت کرده و به صورت خودکار به مسیر accessDenied هدایت می‌شود:



نکته‌ی مهم: نیاز به دائمی کردن کلیدهای رمزنگاری سمت سرور

اگر برنامه‌ی سمت سرور ما که توکن‌ها را اعتبارسنجی می‌کند، ری‌استارت شود، چون قسمتی از کلیدهای رمزگشایی اطلاعات آن با اینکار مجددا تولید خواهند شد، حتی با فرض لاگین بودن شخص در سمت کلاینت، توکن‌های فعلی او برگشت خواهند خورد و از مرحله‌ی تعیین اعتبار رد نمی‌شوند. در این حالت کاربر خطای 401 را دریافت می‌کند. بنابراین پیاده سازی مطلب «غیرمعتبر شدن کوکی‌های برنامه‌های ASP.NET Core هاست شده‌ی در IIS پس از ری‌استارت آن» را فراموش نکنید.



کدهای کامل این سری را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
برای اجرای آن فرض بر این است که پیشتر Angular CLI را نصب کرده‌اید. سپس از طریق خط فرمان به ریشه‌ی پروژه‌ی ASPNETCore2JwtAuthentication.AngularClient وارد شده و دستور npm install را صادر کنید تا وابستگی‌های آن دریافت و نصب شوند. در آخر با اجرای دستور ng serve -o، برنامه ساخته شده و در مرورگر پیش فرض سیستم نمایش داده خواهد شد (و یا همان اجرای فایل ng-serve.bat). همچنین باید به پوشه‌ی ASPNETCore2JwtAuthentication.WebApp نیز مراجعه کرده و فایل dotnet_run.bat را اجرا کنید، تا توکن سرور برنامه نیز فعال شود. 
مطالب
شایعاتی در مورد نسخه‌ی بعدی ASP.NET Webforms

مدتی قبل مطلبی تحت عنوان "What’s coming in the next version of ASP.NET Webforms" منتشر شد (که نویسنده آن دقیقا مشخص نیست این اطلاعات را از کجا آورده و همچنین تکذیبیه‌ای هم جایی در مورد آن صادر نشد ...)؛ بنابراین خلاصه‌ای از آن‌را با هم مرور خواهیم کرد:

اخیرا تمام توجه تیم ASP.NET معطوف نسخه‌ی MVC آن شده است؛ هر چند هنوز تعداد قابل توجهی از پروژه‌های ASP.NET بر اساس Webforms تهیه شده‌اند یا می‌شوند. همچنین برخلاف مطالب منتشره در انجمن‌ها یا بلاگ‌های مرتبط، تیم ASP.NET ، نگارش Webforms را فراموش نکرده و حتی نگارش 4 آن نیز تعدادی از قابلیت‌های MVC مانند URL Routing، حجم کمتر ViewState و کنترل بیشتر بر روی HTML نهایی را به همراه داشته است.
به روز رسانی‌های متوالی MVC (که اکنون به نگارش 3 رسیده است)، شاید این تصور را پیش آورده باشد که دیگر Webforms مرده است! اما مهترین دلیل به روز رسانی‌های دیر هنگام نسخه‌ی Webforms ، یکی بودن اسمبلی‌های آن با مجموعه‌ی اصلی دات نت فریم ورک است (برخلاف نسخه‌ی MVC که به صورت افزونه‌ای برای این مجموعه ارائه شده است).

نسخه‌ی بعدی Webforms (حداقل) شامل تازه‌ها و پیشرفت‌های زیر خواهد بود:

MVC ModelBinders
در نسخه‌ی MVC مفهومی به نام Model binders وجود دارد. کار آن مقدار دهی مدل برنامه به صورت خودکار بر اساس اطلاعات وارد شده توسط کاربر در رابط کاربری برنامه است. برای مثال در Webforms داریم employee.Name = txtName.Text . به این معنا که مقدر Text یک جعبه‌ی متنی به نام txtName را به خاصیت Name شیء employee نسبت بده. اینکار (انقیاد اطلاعات رابط کاربر به مدل برنامه) با وجود Model binders در نسخه‌ی MVC به صورت خودکار انجام می‌شود. این مورد دو مزیت عمده را به همراه خواهد داشت: الف) سادگی و حجم کمتر کد ب) امکان تهیه ساده‌تر unit test جهت قسمت‌های مختلف برنامه (چون دیگر به txtName گره نخواهد خورد).
امکانات Model binders ، گفته شده (مطابق مرجع فوق!) که قرار است جزئی از نگارش بعدی Webforms باشد ... (امیدوارم!)

بهبودهای حاصل شده در اعتبار سنجی
نسخه‌ی بعدی Webforms شامل پیشرفت‌های اعتبارسنجی نسخه‌ی MVC نیز خواهد بود. به این معنا که امکان کنارگذاشتن کنترل‌های اعتبار سنجی Webforms و استفاده یکپارچه از امکانات jQuery فراهم خواهد شد (به این صورت دیگر شما محدود به یک سری کنترل از پیش تعیین شده نخواهید بود و امکان دسترسی به کوهی از افزونه‌های اعتبار سنجی jQuery را خواهید داشت).


CSS Sprites
CSS Sprites که در نگارش بعدی Webforms پشتیبانی خواهد شد (+)، تکنیکی است جهت کاهش تعداد رفت و برگشت‌های به سرور با ارائه‌ی یک فایل حاوی تمام تصاویر قرار گرفته شده در یک شبکه یا گرید. به این صورت بجای دها یا صدها رفت و برگشت به سرور جهت دریافت تصاویر یک صفحه، تنها یک رفت و برگشت انجام خواهد شد.

مطالب
نگاهی به اجزای تعاملی Twitter Bootstrap
پس از آشنایی با طرحبندی صفحات و امکانات متداول Twitter Bootstrap، در این قسمت به کامپوننت‌ها و اجزای تعاملی آن مانند منوها، برگه‌ها و امثال آن خواهیم پرداخت.

منوهای پایین افتادنی (Dropdown menus) در Twitter Bootstrap

برای کار با منوها، حداقل نیازهایی که باید به صفحه اضافه شوند، فایل css مرتبط با Twitter Bootstrap، فایل اسکریپت‌های جی‌کوئری و فایل bootstrap.min.js است.
در ادامه، ساختار متداول یک منوی نمونه ایجاد شده را ملاحظه می‌کنید:
    <div class="container-fluid">
        <div class="row-fluid">
            <div class="span12">
                <div class="dropdown">
                    <a class="dropdown-toggle" data-toggle="dropdown" href="#">منوی پایین افتادنی 
                    <span  class="caret"></span></a>
                    <ul class="dropdown-menu">
                        <li><a href="http://www.site1.com">site1</a></li>
                        <li><a href="http://www.site2.com">site2</a></li>
                        <li><a href="http://www.site3.com">site3</a></li>
                        <li class="divider"></li>
                        <li class="dropdown-submenu"><a href="#">سایر موارد</a>
                            <ul class="dropdown-menu">
                                <li><a href="http://www.site4.com">site4</a></li>
                                <li><a href="http://www.site5.com">site5</a></li>
                            </ul>
                        </li>
                    </ul>
                </div>
            </div>
        </div>
    </div>

در اینجا به یک div، کلاس dropdown نسبت داده شده است؛ از این جهت که می‌توان این منو را به انواع و اقسام المان‌های صفحه نیز نسبت داد. به این ترتیب، منو از محل قرارگیری این المان باز خواهد شد. در ادامه روال متداول تعریف منو را در Bootstrap، ملاحظه می‌کنید. کلاس dropdown-toggle سبب خواهد شد تا با کلیک ماوس بر روی لینک، منو ظاهر شود. کلاس caret نیز سبب نمایش مثلث رو به پایین، جهت مشخص سازی وجود منو در این محل خاص، تعریف شده است.
المان‌های منو، توسط لیست‌ها تعریف می‌شوند. این لیست باید با کلاس dropdown-menu شروع شود. سپس هر عضو این لیست، یک آیتم منو را تشکیل خوهد داد. اگر نیاز به خط جدا کننده‌ای در این میان باشد، باید از کلاس divider استفاده کرد.
در اینجا همچنین امکان تعریف منوهای تو در تو نیز وجود دارد. برای اینکار تنها کافی است یک لیست دیگر را در این میان اضافه کرد. کلاس dropdown-submenu به عضو لیست دربرگیرنده زیر منو، اضافه می‌شود. زیر منو نیز دارای کلاس dropdown-menu خواهد بود.

چند نکته تکمیلی در مورد منوها:
- همانطور که در قسمت بررسی دکمه‌های Bootstrap نیز عنوان شد، برای تبدیل یک المان به دکمه فقط کافی است کلاس btn را به آن انتساب دهیم. در اینجا نیز می‌توان کلاس لینک منوی پایین افتادنی را به صورت btn btn-primary dropdown-toggle تعریف کرد تا ظاهر آن تبدیل به یک دکمه Bootstrap شود.
- در اولین div مثال فوق، کلاس dropdown ذکر شده است. می‌توان این کلاس را به dropup تغییر داد تا نحوه باز شدن منوی تعریف شده رو به بالا باشد؛ بجای رو به پایین.
- برای ساخت split button که تشکیل شده است از دو دکمه اصلی و دکمه کوچکی در کنار آن که یک زیرمنو را نمایش می‌دهد، باید به نحو زیر عمل کرد:
    <div class="container-fluid">
        <div class="row-fluid">
            <div class="span12">
                <div class="btn-group">
                    <a class="btn btn-primary" href="#">Split button</a> <a class="btn btn-primary dropdown-toggle"
                        data-toggle="dropdown" href="#"><span class="caret"></span></a>
                    <ul class="dropdown-menu">
                        <li><a href="http://www.site1.com">site1</a></li>
                        <li><a href="http://www.site2.com">site2</a></li>
                    </ul>
                </div>
            </div>
        </div>
    </div>
تنها نکته‌ای که در اینجا نسبت به حالت قبل اضافه شده است، استفاده از کلاس btn-group است. این کلاس سبب می‌شود تا دکمه‌های تعریف شده در کنار هم به شکل یک toolbar مرتب شوند.



تعریف برگه‌ها در Twitter Bootstrap

برای تعریف منوهای راهبری سایت به شکل برگه، کار با استفاده از کلاس nav و تعریف یک لیست ساده شروع می‌شود:
    <div class="container">
        <div class="row">
            <h2>
                Navigational menus
            </h2>
            <div class="span3">
                <ul class="nav nav-tabs">
                    <li class="nav-header">nav nav-tabs</li>
                    <li class="active"><a href="#">Home</a></li>
                    <li><a href="#">Contact</a></li>
                    <li><a href="#">Login</a></li>
                </ul>
            </div>
            <div class="span3">
                <ul class="nav nav-tabs nav-stacked">
                    <li class="nav-header">nav nav-tabs nav-stacked</li>
                    <li class="active"><a href="#">Home</a></li>
                    <li><a href="#">Contact</a></li>
                    <li><a href="#">Login</a></li>
                </ul>
            </div>
            <div class="span3">
                <ul class="nav nav-pills">
                    <li class="nav-header">nav nav-pills</li>
                    <li class="active"><a href="#">Home</a></li>
                    <li><a href="#">Contact</a></li>
                    <li><a href="#">Login</a></li>
                </ul>
            </div>
            <div class="span3">
                <ul class="nav nav-list">
                    <li class="nav-header">nav nav-list</li>
                    <li class="active"><a href="#">Home</a></li>
                    <li><a href="#">Contact</a></li>
                    <li><a href="#">Login</a></li>
                    <li class="dropdown"><a class="dropdown-toggle" data-toggle="dropdown" href="#">Menu
                        ...<span class="caret"></span></a>
                        <ul class="dropdown-menu">
                            <li><a href="http://www.site1.com">site1</a></li>
                            <li><a href="http://www.site2.com">site2</a></li>
                        </ul>
                    </li>
                </ul>
            </div>
        </div>
    </div>


- اضافه شدن کلاس nav، بولت‌های لیست را حذف و ویژگی تغییر رنگ زمینه هر یک از عناصر لیست را با حرکت اشاره‌گر ماوس بر روی آن فعال می‌کند.
- برای اعمال اشکال مختلف به کلاس nav، می‌توان از سایر کلاس‌های مرتبط استفاده کرد. اگر از nav-tabs استفاده شود، این لیست عمودی تبدیل به یک لیست افقی خواهد شد. اگر کلاس active به یکی از آیتم‌های آن نسبت داده شود (بیانگر صفحه جاری)، این گزینه حالت انتخاب شده را پیدا می‌کند.
- در هر حالت، برای تبدیل چیدمان افقی به عمودی، از کلاس nav-stacked استفاده نمائید.
- کلاس nav-pills، برای نمایش عنصر فعال، از یک مستطیل با گوشه‌های گرد استفاده می‌کند.
- اگر می‌خواهید این گوشه‌ها گرد نباشند، از nav-list استفاده کنید.
- در هر کدام از حالت‌ها می‌توان از یک گزینه اختیاری با کلاس nav-header برای نمایش متنی خاکستری بالای منوی راهبری استفاده کرد.
- همانطور که در آخرین لیست اضافه شده در مثال فوق ملاحظه می‌کنید، امکان تعریف منوهای پایین افتادنی در اینجا نیز میسر است. در این حالت کلاس li تعریف شده باید dropdown تعریف شود. مابقی نکات آن مانند قبل است.


تعریف یک Tab به همراه محتوای برگه‌های آن در داخل یک صفحه

در حالت تعریف منوهای راهبری فوق، هر عنصر برگه‌های تعریف شده به یک صفحه جدید لینک شده بود. اگر نیاز باشد تا هر برگه، محتوایی داخل همان صفحه داشته باشد باید به نحو ذیل عمل کرد:
    <div class="container">
        <div class="row">
            <div class="span12">
                <div class="tabbable">
                    <ul class="nav nav-tabs">
                        <li class="active"><a data-toggle="tab" href="#tab1">Home</a></li>
                        <li><a data-toggle="tab" href="#tab2">About</a></li>
                    </ul>
                    <div class="tab-content">
                        <div class="tab-pane active" id="tab1">
                            data ... data ...
                        </div>
                        <div class="tab-pane" id="tab2">
                            data2 ... data2 ...
                        </div>
                    </div>
                </div>
            </div>
        </div>
    </div>

در اینجا کار با کلاس tabbable شروع می‌شود. سپس از یک لیست با کلاس nav nav-tabs برای تعریف سرتیترهای برگه‌ها استفاده می‌کنیم.
اگر به مثال فوق دقت کنید، اینبار hrefهای تعریف شده به tab1 و tab2 اشاره می‌کنند. ایندو در حقیقت id محتوای متناظر هستند که در قسمت div ایی با کلاس tab-content به div هایی با id مساوی tab1 و tab2 انتساب داده شده‌اند.


شیوه دوم تعریف منوی راهبری سایت به کمک Twitter Bootstrap

اگر علاقمند باشید که منوی راهبری بالای سایت دارای یک حاشیه به همراه مسایل طراحی واکنش‌گرا باشد، می‌توان از کامپوننت navbar مجموعه Bootstrap استفاده کرد:
    <div class="container">
        <div class="row">
            <div class="span12">
                <nav class="navbar navbar-inverse">
                    <div class="navbar-inner">
                        <a href="/" class="brand">نام سایت در اینجا</a> 
                        <a class="btn btn-navbar" data-toggle="collapse" data-target=".nav-collapse">
                            <span class="icon-bar"></span>
                            <span class="icon-bar"></span>
                            <span class="icon-bar"></span>
                        </a>
                        <div class="nav-collapse collapse">
                            <ul class="nav">
                                <li><a href="/about">درباره</a></li>
                                <li><a href="/contact">تماس</a></li>
                                <li class="dropdown"><a class="dropdown-toggle" data-toggle="dropdown" href="#">Menu
                                    ...<span class="caret"></span></a>
                                    <ul class="dropdown-menu">
                                        <li><a href="http://www.site1.com">site1</a></li>
                                        <li><a href="http://www.site2.com">site2</a></li>
                                    </ul>
                                </li>
                            </ul>
                            <form class="navbar-search pull-right input-append" action="/search">
                            <input class="span2" type="search" />
                            <button class="btn" type="button">
                                جستجو</button>
                            </form>
                        </div>
                    </div>
                </nav>
            </div>
        </div>
    </div>


navbar نیز همانند بسیاری از کامپوننت‌های Bootstrap، بر اساس ul و liها کار می‌کند. در ابتدای کار، کلاس nav را به تگ ul انتساب می‌دهیم. این مورد با مباحث قسمت قبلی در مورد تدارک برگه‌ها، تفاوتی نمی‌کند. به این ترتیب بولت‌های لیست حذف شده و همچنین تغییر رنگ پس زمینه، با حرکت اشاره‌گر ماوس بر روی آیتم‌ها را سبب می‌شود. سپس کل این ul و li ها، داخل تگ nav قرار می‌گیرند با کلاسی مساوی navbar. تا اینجا لیست عمودی تبدیل به یک لیست افقی می‌شود.
در ادامه برای اضافه کردن حاشیه‌ای به اطراف این منوی راهبری و تمایز آن از سایر قسمت‌های صفحه، یک div با کلاس navbar-inner را اضافه خواهیم کرد.
عموما مرسوم است که در منوی راهبری اصلی سایت، نام سایت یا متنی مشخص نیز در قسمتی از این منو ظاهر شود. برای انجام اینکار، کافی است یک لینک را با کلاس brand اضافه کنیم.
این موارد، اصول کلی تهیه یک منوی راهبری اصلی سایت را توسط Bootstrap بیان می‌کنند. در ادامه به چند نکته تکمیلی خواهیم پرداخت:
- اگر به تگ nav، کلاس navbar-static-top را اضافه کنیم، فاصله بین منو و اطراف صفحه را حذف می‌کند.
- اگر علاقمند هستیم که منوی بالای صفحه حتی با اسکرول به پایین محتوای نمایش داده شده، همواره نمایان باشد و بر روی محتوا قرار گیرد، می‌توان به تگ nav، کلاس navbar-fixed-top را اضافه کرد. یا اگر نیاز است این منو در پایین صفحه به صورت ثابت نمایش داده شود از navbar-fixed-bottom می‌شود استفاده کرد.
در این حالت خاص ممکن است منو، قسمتی از ابتدای محتوای صفحه را مخفی کند و این محتوا زیر منو واقع شود. برای بهبود آن باید margin-top مرتبط با body را مقدار دهی کنید (حدود 40px کافی است).
- استفاده از کلاس navbar-inverse (همانند مثال فوق)، سبب معکوس شدن رنگ زمینه منوی راهبری می‌شود.
- همچنین در اینجا نیز می‌توان یک dropdown-menu را به نحوی که ملاحظه می‌کنید، به منوی اصلی سایت افزود.
- امکان قرار دادن فرم‌های خاصی مانند فرم جستجو نیز در منوی راهبری وجود دارد. در این حالت از کلاس navbar-search مانند مثال فوق استفاده خواهد شد. کلاس pull-right این المان را به سمت راست صفحه (در اینجا به سمت چپ با توجه به RTL بودن قالب)، هدایت می‌کند و کلاس input-append سبب می‌شود تا دکمه و تکست باکس تعریف شده در یک سطر و کنار هم قرارگیرند تا ظاهر بهتری حاصل شود. در حالت کلی کلاس navbar-form نیز برای این نوع فرم‌ها درنظر گرفته شده است.
- اگر دقت کرده باشید، کل محتوای منو، به همراه فرم تعریف شده، در یک div با کلاس nav-collapse قرار گرفته است. هدف از اینکار ناپدید شدن خودکار قسمت‌های طولانی یا نچندان مهم، در حین مرور سایت با اندازه‌های مرورگر کوچکتر مانند مرورگرهای موبایل است. همچنین اگر بخواهیم در این حالت که قسمت‌هایی ناپدید شده‌اند، یک دکمه با سه سطر که بیانگر منویی مخفی است را نمایش دهیم می‌توان از کلاس btn-navbar استفاده کرد؛ که نمونه‌ای از آن‌را در مثال فوق ملاحظه می‌کنید. این دکمه بر اساس data-target مشخص شده، سبب مخفی یا ظاهر شدن قسمتی از صفحه می‌گردد.




تعیین موقعیت کاربر در صفحه به کمک breadcrumbs در Bootstrap

    <div class="container">
        <div class="row">
            <div class="span12">
                <ul class="breadcrumb">
                    <li><a href="/level1">سطح یک</a> <span class="divider">/</span></li>
                    <li><a href="/level2">سطح دو</a> <span class="divider">/</span></li>
                    <li class="active">سطح سه</li>
                </ul>
            </div>
        </div>
    </div>
عموما مرسوم است در یک سایت چند سطحی، موقعیت جاری کاربر، به نحوی به او اعلام شود. یکی از این روش‌ها استفاده از breadcrumbs است که نمونه‌ای از آن‌را در مثال فوق ملاحظه می‌کنید.
- در اینجا نیز برای تعریف breadcrumbs از ul و li استفاده شده است به همراه کلاس breadcrumb.
- برای ایجاد فاصله و نمایش یک خط جداکننده، از کلاس divider کمک گرفته شده است.
- صفحه جاری با کلاس active مشخص گردیده؛ بدون تعریف لینک.


تعریف قسمت صفحه بندی یک لیست یا گرید به کمک Bootstrap

<div class="container">
        <div class="row">
            <div class="span12">
                <div class="pagination pagination-centered pagination-large">
                    <ul>
                        <li class="disabled"><a href="#">Prev</a></li>
                        <li class="active"><a href="/page/1">1</a></li>
                        <li><a href="/page/2">2</a></li>
                        <li><a href="/page/3">3</a></li>
                        <li><a href="/page/4">4</a></li>
                        <li><a href="#">Next</a></li>
                    </ul>
                </div>
            </div>
        </div>
    </div>

برای نمایش زیباتر قسمت صفحه بندی یک لیست یا گرید می‌توان از یک سری ul و li مزین شده با کلاس pagination استفاده کرد. کلاس pagination-centered، آن‌را در وسط صفحه قرار خواهد داد (حالت‌های چپ و راست نیز وجود دارند). کلاس pagination-large، این قسمت را اندکی بزرگتر از معمول نمایش می‌دهد.
در اینجا کلاس disabled، سبب غیرفعال نمایش داده شدن لینک به یک صفحه و کلاس active، بیانگر نمایش صفحه جاری است.


نمایش برچسب‌ها و اعلانات با زمینه‌های مختلف به کمک Bootstrap

برای نمایش برچسب‌های کوتاه با زمینه‌ای متفاوت از کلاس label استفاده می‌شود. افزودن کلاس‌هایی مانند  label-success و امثال آن که در مثال ذیل ذکر شده‌اند، رنگ‌های متفاوتی را سبب خواهند شد. برای گرد کردن بیش از حد گوشه این برچسب‌ها از کلاس badge استفاده می‌شود.
    <div class="container">
        <div class="row">
            <div class="span12">
                <section>
                    <ul class="unstyled">
                        <li><span class="label">پیش فرض</span></li>
                        <li><span class="label label-success">موفقیت آمیز</span></li>
                        <li><span class="label label-warning">اخطار</span></li>
                        <li><span class="label label-importatnt">مهم است</span></li>
                        <li><span class="label label-info">اطلاعات</span></li>
                        <li><span class="label label-inverse">رنگ معکوس</span></li>
                    </ul>
                </section>
                <section>
                    <ul class="unstyled">
                        <li><span class="badge">پیش فرض</span></li>
                        <li><span class="badge badge-success">موفقیت آمیز</span></li>
                        <li><span class="badge badge-warning">اخطار</span></li>
                        <li><span class="badge badge-importatnt">مهم است</span></li>
                        <li><span class="badge badge-info">اطلاعات</span></li>
                        <li><span class="badge badge-inverse">رنگ معکوس</span></li>
                    </ul>
                </section>
                <div>
                    <div class="alert">
                        <button class="close" data-dismiss="alert">&times;</button>
                        نمایش اعلانات
                    </div>
                    <div class="alert alert-danger">
                        <button class="close" data-dismiss="alert">&times;</button>
                        نمایش اعلانات
                    </div>
                    <div class="alert alert-info">
                        <button class="close" data-dismiss="alert">&times;</button>
                        نمایش اعلانات
                    </div>
                    <div class="alert alert-success">
                        <button class="close" data-dismiss="alert">&times;</button>
                        نمایش اعلانات
                    </div>
                    <div class="alert alert-error">
                        <button class="close" data-dismiss="alert">&times;</button>
                        نمایش اعلانات
                    </div>
                </div>
            </div>
        </div>
    </div>

همانطور که ملاحظه می‌کنید برای نمایش اعلانی به کاربر می‌توان از کلاس alert استفاده کرد. افزودن کلاس‌هایی مانند alert-danger، رنگ‌های متفاوتی را ارائه خواهند داد و اگر علاقمندید که کاربر بتواند این اخطار را با کلیک بر روی دکمه ضربدر کنار آن حذف کند، از یک دکمه با کلاس close و data-dismiss مساوی alert استفاده کنید. این اطلاعات به صورت خودکار توسط اسکریپت‌های bootstrap پردازش می‌شوند.
مطالب
کش کردن اطلاعات غیر پویا در ASP.Net - قسمت دوم

قسمت قبل به IIS7‌ اختصاص داشت که شاید برای خیلی‌ها کاربرد نداشته باشد خصوصا اینکه برنامه نویس‌ها ترجیح می‌دهند به روش‌هایی روی بیاورند که کمتر نیاز به دخالت مدیر سرور داشته باشد؛ یا زمانیکه سایت شما بر روی یک هاست اینترنتی قرار گرفته است عملا شاید دسترسی خاصی به تنظیمات IIS نداشته باشید (مگر اینکه یک هاست اختصاصی را تهیه کنید).
برای IIS6 و ماقبل از آن و حتی بعد از آن!، حداقل دو روش برای کش کردن اطلاعات استاتیک وجود دارد:

الف) استفاده از web resources معرفی شده در ASP.Net 2.0 به بعد
در مورد نحوه‌ی تعریف و بکارگیری web resources می‌توان به مقاله "تبدیل پلاگین‌های jQuery‌ به کنترل‌های ASP.Net" رجوع کرد.


همانطور که در شکل فوق نیز ملاحظه می‌کنید، هدر مربوط به مدت زمان منقضی شدن کش سمت کلاینت یک web resource توسط موتور ASP.Net به صورت خودکار به سال 2010 تنظیم شده است و این مقدار خالی نیست.

ب) افزودن این هدر به صورت دستی

برای این منظور باید در نحوه‌ی ارائه فایل‌های استاتیک دخالت کنیم و این‌کار را با استفاده از یک generic handler می‌توان انجام داد.


کد این generic handler می‌تواند به صورت زیر باشد:

using System;
using System.IO;
using System.Web;
using System.Web.Services;
using System.Reflection;

namespace test1
{
[WebService(Namespace = "http://tempuri.org/")]
[WebServiceBinding(ConformsTo = WsiProfiles.BasicProfile1_1)]
public class cache : IHttpHandler
{

private static void cacheIt(TimeSpan duration)
{
HttpCachePolicy cache = HttpContext.Current.Response.Cache;

FieldInfo maxAgeField = cache.GetType().GetField("_maxAge", BindingFlags.Instance | BindingFlags.NonPublic);
maxAgeField.SetValue(cache, duration);

cache.SetCacheability(HttpCacheability.Public);
cache.SetExpires(DateTime.Now.Add(duration));
cache.SetMaxAge(duration);
cache.AppendCacheExtension("must-revalidate, proxy-revalidate");
}

public void ProcessRequest(HttpContext context)
{
string file = context.Request.QueryString["file"];
if (string.IsNullOrEmpty(file))
{
return;
}

string contetType = context.Request.QueryString["contetType"];
if (string.IsNullOrEmpty(contetType))
{
return;
}

context.Response.Write(File.ReadAllText(context.Server.MapPath(file)));

//Set the content type
context.Response.ContentType = contetType;

// Cache the resource for 30 Days
cacheIt(TimeSpan.FromDays(30));
}

public bool IsReusable
{
get
{
return false;
}
}
}
}
توضیحات:
این generic handler دو کوئری استرینگ را دریافت می‌کند؛ file جهت دریافت نام فایل و contetType جهت مشخص سازی نوع محتوایی که باید سرو شود؛ مثلا جاوا اسکریپت یا استایل شیت و امثال آن. سپس زمانیکه محتوا را Response.Write می‌کند، هدر مربوط به کش شدن آن‌را نیز به 30 روز تنظیم می‌نماید.
تابع مربوط به کش کردن اطلاعات از مقاله ASP.NET Ajax Under-the-hood Secrets استخراج شد.

روش استفاده در مورد فایل‌های CSS
بجای تعریف یک فایل CSS در صفحه، به صورت استاندارد، اکنون تعریف متداول را به صورت زیر اصلاح کنید:

<link type="text/css" href="cache.ashx?v=1&file=site.css&contetType=text/css" rel="Stylesheet" />
هر زمانیکه که فایل site.css درخواست می‌شود، باید از فیلتر ما عبور کند و سپس ارائه گردد. در این حین، هدر مربوط به مدت زمان کش شدن سمت کلاینت به آن اضافه می‌شود. از کوئری استرینگ مربوط v هم جهت به روز رسانی‌های بعدی استفاده می‌شود تا اگر تغییری را اعمال کردیم، کلاینت حتما با توجه به آدرس جدید، محتویات جدید را یکبار دیگر دریافت کند. (مرورگر آدرس‌های مشابه را در صورتیکه هدر مربوط به کش شدن آن‌ها تنظیم شده باشد، از کش خواهد خواند و کاری به آخرین تغییرات شما در سرور ندارد)

روش استفاده در مورد فایل‌های JS
<script type="text/javascript" src="cache.ashx?v=1&file=js/jquery-1.3.2.min.js&contetType=application/x-javascript"></script>
اکنون اگر سایت را مجددا با افزونه YSlow بررسی کنیم، می‌توان این هدر جدید را مشاهده کرد:



مطالب
استفاده از Fluent Validation در برنامه‌های ASP.NET Core - قسمت اول - معرفی، نصب و تعریف قواعد اعتبارسنجی
روش مرسوم اعتبارسنجی اطلاعات مدل‌های ASP.NET Core، با استفاده از data annotations توکار آن است که در بسیاری از موارد هم به خوبی کار می‌کند. اما اگر به دنبال ویژگی‌های دیگری مانند نوشتن آزمون‌های واحد برای اعتبارسنجی اطلاعات، جداسازی شرط‌های اعتبارسنجی از تعاریف مدل‌ها، نوشتن اعتبارسنجی‌های پیچیده به همراه تزریق وابستگی‌ها هستید، کتابخانه‌ی FluentValidation می‌تواند جایگزین بهتر و بسیار کاملتری باشد.


نصب کتابخانه‌ی FluentValidation در پروژه

فرض کنید پروژه‌ی ما از سه پوشه‌ی FluentValidationSample.Web، FluentValidationSample.Models و FluentValidationSample.Services تشکیل شده‌است که اولی یک پروژه‌ی MVC است و دو مورد دیگر classlib هستند.
در پروژه‌ی FluentValidationSample.Models، بسته‌ی نیوگت کتابخانه‌ی FluentValidation را به صورت زیر نصب می‌کنیم:
dotnet add package FluentValidation.AspNetCore


جایگزین کردن سیستم اعتبارسنجی مبتنی بر DataAnnotations با FluentValidation

اکنون فرض کنید در پروژه‌ی Models، مدل ثبت‌نام زیر را اضافه کرده‌ایم که از همان data annotations توکار و استاندارد ASP.NET Core برای اعتبارسنجی اطلاعات استفاده می‌کند:
using System.ComponentModel.DataAnnotations;

namespace FluentValidationSample.Models
{
    public class RegisterModel
    {
        [Required]
        [Display(Name = "User name")]
        public string UserName { get; set; }

        [Required]
        [StringLength(100, ErrorMessage = "The {0} must be at least {2} characters long.", MinimumLength = 6)]
        [DataType(DataType.Password)]
        [Display(Name = "Password")]
        public string Password { get; set; }

        [DataType(DataType.Password)]
        [Display(Name = "Confirm password")]
        [Compare("Password", ErrorMessage = "The password and confirmation password do not match.")]
        public string ConfirmPassword { get; set; }

        [DataType(DataType.EmailAddress)]
        [Display(Name = "Email")]
        [EmailAddress]
        public string Email { get; set; }

        [Range(18, 60)]
        [Display(Name = "Age")]
        public int Age { get; set; }
    }
}
برای جایگزین کردن data annotations اعتبارسنجی اطلاعات با روش FluentValidation، می‌توان به صورت زیر عمل کرد:
using FluentValidation;

namespace FluentValidationSample.Models
{
    public class RegisterModelValidator : AbstractValidator<RegisterModel>
    {
        public RegisterModelValidator()
        {
            RuleFor(x => x.UserName).NotNull();
            RuleFor(x => x.Password).NotNull().Length(6, 100);
            RuleFor(x => x.ConfirmPassword).Equal(x => x.Password);
            RuleFor(x => x.Email).EmailAddress();
            RuleFor(x => x.Age).InclusiveBetween(18, 60);
        }
    }
}
برای این منظور ابتدا یک کلاس Validator را با ارث بری از AbstractValidator از نوع مدلی که می‌خواهیم قواعد اعتبارسنجی آن‌را مشخص کنیم، ایجاد می‌کنیم. سپس در سازنده‌ی آن، می‌توان به متدهای تعریف شده‌ی در این کلاس پایه دسترسی یافت.
در اینجا در ابتدا به ازای هر خاصیت کلاس مدل مدنظر، یک RuleFor تعریف می‌شود که با استفاده از static reflection، امکان تعریف strongly typed آن‌ها وجود دارد. سپس ویژگی Required به متد NotNull تبدیل می‌شود و ویژگی StringLength توسط متد Length قابل تعریف خواهد بود و یا ویژگی Compare توسط متد Equal به صورت strongly typed به خاصیت دیگری متصل می‌شود.

پس از این تعاریف، می‌توان ویژگی‌های اعتبارسنجی اطلاعات را از مدل ثبت نام حذف کرد و تنها ویژگی‌های خاص Viewهای MVC را در صورت نیاز باقی گذاشت:
using System.ComponentModel.DataAnnotations;

namespace FluentValidationSample.Models
{
    public class RegisterModel
    {
        [Display(Name = "User name")]
        public string UserName { get; set; }

        [DataType(DataType.Password)]
        [Display(Name = "Password")]
        public string Password { get; set; }

        [DataType(DataType.Password)]
        [Display(Name = "Confirm password")]
        public string ConfirmPassword { get; set; }

        [DataType(DataType.EmailAddress)]
        [Display(Name = "Email")]
        public string Email { get; set; }

        [Display(Name = "Age")]
        public int Age { get; set; }
    }
}


تعریف پیام‌های سفارشی اعتبارسنجی

روش تعریف پیام‌های سفارشی شکست اعتبارسنجی اطلاعات را توسط متد WithMessage در ادامه مشاهده می‌کنید:
using FluentValidation;

namespace FluentValidationSample.Models
{
    public class RegisterModelValidator : AbstractValidator<RegisterModel>
    {
        public RegisterModelValidator()
        {
            RuleFor(x => x.UserName)
                .NotNull()
                    .WithMessage("Your first name is required.")
                .MaximumLength(20)
                    .WithMessage("Your first name is too long!")
                .MinimumLength(3)
                    .WithMessage(registerModel => $"Your first name `{registerModel.UserName}` is too short!");

            RuleFor(x => x.Password)
                .NotNull()
                    .WithMessage("Your password is required.")
                .Length(6, 100);

            RuleFor(x => x.ConfirmPassword)
                .NotNull()
                    .WithMessage("Your confirmation password is required.")
                .Equal(x => x.Password)
                    .WithMessage("The password and confirmation password do not match.");

            RuleFor(x => x.Email).EmailAddress();
            RuleFor(x => x.Age).InclusiveBetween(18, 60);
        }
    }
}
به ازای هر متد تعریف یک قاعده‌ی اعتبارسنجی جدید، بلافاصله می‌توان از متد WithMessage نیز استفاده کرد. همچنین این متد می‌تواند به اطلاعات اصل model دریافتی نیز همانند پیام سفارشی مرتبط با MinimumLength نام کاربری، دسترسی پیدا کند.


روش تعریف اعتبارسنجی‌های سفارشی خواص مدل

فرض کنید می‌خواهیم یک کلمه‌ی عبور وارد شده‌ی معتبر، حتما از جمع حروف کوچک، بزرگ، اعداد و symbols تشکیل شده باشد. برای این منظور می‌توان از متد Must استفاده کرد:
using System.Text.RegularExpressions;
using FluentValidation;

namespace FluentValidationSample.Models
{
    public class RegisterModelValidator : AbstractValidator<RegisterModel>
    {
        public RegisterModelValidator()
        {
            RuleFor(x => x.Password)
                .NotNull()
                    .WithMessage("Your password is required.")
                .Length(6, 100)
                .Must(password => hasValidPassword(password));
            //...

        }

        private static bool hasValidPassword(string password)
        {
            var lowercase = new Regex("[a-z]+");
            var uppercase = new Regex("[A-Z]+");
            var digit = new Regex("(\\d)+");
            var symbol = new Regex("(\\W)+");
            return lowercase.IsMatch(password) &&
                    uppercase.IsMatch(password) &&
                    digit.IsMatch(password) &&
                    symbol.IsMatch(password);
        }
    }
}
متد Must، می‌تواند مقدار خاصیت متناظر را نیز در اختیار ما قرار دهد و بر اساس آن مقدار می‌توان خروجی true/false ای را بازگشت داد تا نشان شکست و یا موفقیت آمیز بودن اعتبارسنجی اطلاعات باشد.

البته lambda expression نوشته شده را می‌توان توسط method groups، به صورت زیر نیز خلاصه نوشت:
RuleFor(x => x.Password)
    .NotNull()
        .WithMessage("Your password is required.")
    .Length(6, 100)
    .Must(hasValidPassword);


انتقال تعاریف اعتبارسنج‌های سفارشی خواص به کلاس‌های مجزا

اگر نیاز به استفاده‌ی از متد hasValidPassword در کلاس‌های دیگری نیز وجود دارد، می‌توان اینگونه اعتبارسنجی‌های سفارشی را به کلاس‌های مجزایی نیز تبدیل کرد. برای مثال فرض کنید که می‌خواهیم ایمیل دریافت شده، فقط از یک دومین خاص قابل قبول باشد.
using System;
using FluentValidation;
using FluentValidation.Validators;

namespace FluentValidationSample.Models
{
    public class EmailFromDomainValidator : PropertyValidator
    {
        private readonly string _domain;

        public EmailFromDomainValidator(string domain)
            : base("Email address {PropertyValue} is not from domain {domain}")
        {
            _domain = domain;
        }

        protected override bool IsValid(PropertyValidatorContext context)
        {
            if (context.PropertyValue == null) return false;
            var split = context.PropertyValue.ToString().Split('@');
            return split.Length == 2 && split[1].Equals(_domain, StringComparison.OrdinalIgnoreCase);
        }
    }
}
برای این منظور یک کلاس جدید را با ارث‌بری از PropertyValidator تعریف شده‌ی در فضای نام FluentValidation.Validators، ایجاد می‌کنیم. سپس متد IsValid آن‌را بازنویسی می‌کنیم تا برای مثال ایمیل‌ها را صرفا از دومین خاصی بپذیرد.
PropertyValidatorContext امکان دسترسی به نام و مقدار خاصیت در حال اعتبارسنجی را میسر می‌کند. همچنین مقدار کل model جاری را نیز به صورت یک object در اختیار ما قرار می‌دهد.

اکنون برای استفاده‌ی از آن می‌توان از متد SetValidator استفاده کرد:
RuleFor(x => x.Email)
    .SetValidator(new EmailFromDomainValidator("gmail.com"));
و یا حتی می‌توان یک متد الحاقی fluent را نیز برای آن طراحی کرد تا SetValidator را به صورت خودکار فراخوانی کند:
    public static class CustomValidatorExtensions
    {
        public static IRuleBuilderOptions<T, string> EmailAddressFromDomain<T>(
            this IRuleBuilder<T, string> ruleBuilder, string domain)
        {
            return ruleBuilder.SetValidator(new EmailFromDomainValidator(domain));
        }
    }
سپس تعریف قاعده‌ی اعتبارسنجی ایمیل‌ها به صورت زیر تغییر می‌کند:
RuleFor(x => x.Email).EmailAddressFromDomain("gmail.com");


تعریف قواعد اعتبارسنجی خواص تو در تو و لیستی

فرض کنید به RegisterModel این قسمت، دو خاصیت آدرس و شماره تلفن‌ها نیز اضافه شده‌است که یکی به شیء آدرس و دیگری به مجموعه‌ای از آدرس‌ها اشاره می‌کند:
    public class RegisterModel
    {
        // ...

        public Address Address { get; set; }

        public ICollection<Phone> Phones { get; set; }
    }

    public class Phone
    {
        public string Number { get; set; }
        public string Description { get; set; }
    }

    public class Address
    {
        public string Location { get; set; }
        public string PostalCode { get; set; }
    }
در یک چنین حالتی، ابتدا به صورت متداول، قواعد اعتبارسنجی Phone و Address را جداگانه تعریف می‌کنیم:
    public class PhoneValidator : AbstractValidator<Phone>
    {
        public PhoneValidator()
        {
            RuleFor(x => x.Number).NotNull();
        }
    }

    public class AddressValidator : AbstractValidator<Address>
    {
        public AddressValidator()
        {
            RuleFor(x => x.PostalCode).NotNull();
            RuleFor(x => x.Location).NotNull();
        }
    }
سپس برای تعریف اعتبارسنجی دو خاصیت پیچیده‌ی اضافه شده، می‌توان از همان متد SetValidator استفاده کرد که اینبار پارامتر ورودی آن، نمونه‌ای از AbstractValidator‌های هرکدام است. البته برای خاصیت مجموعه‌ای اینبار باید با متد RuleForEach شروع کرد:
    public class RegisterModelValidator : AbstractValidator<RegisterModel>
    {
        public RegisterModelValidator()
        {
            // ...

            RuleFor(x => x.Address).SetValidator(new AddressValidator());

            RuleForEach(x => x.Phones).SetValidator(new PhoneValidator());
        }


در قسمت بعد، روش‌های مختلف استفاده‌ی از قواعد اعتبارسنجی تعریف شده را در یک برنامه‌ی ASP.NET Core بررسی می‌کنیم.



برای مطالعه‌ی بیشتر
- «FluentValidation #1»
مطالب
الگوی وضعیت State Pattern
الگوی وضعیت، یکی از الگوهای رفتاری Gang Of Four است و بسیار شبیه به الگوی Strategy  می‌باشد؛ ولی با کپسوله سازی بیشتر. در الگوی استراتژی تغییر وضعیت از بیرون کلاس اعمال می‌د ولی در الگوی وضعیت، بر اساس تغییر وضعیت درونی خودش صورت می‌گیرد.
یکی از استفاده‌های این الگو برای مثال در پلیرهاست که وضعیت پخش را چون Play,Pause و ... در خود دارند. در اینجا هم از این مثال استفاده می‌کنیم:
ابتدا یک اینترفیس برای وضعیت خود بسازید که آرگومان ورودی متد آن را در مرحله بعد تعریف میکنیم:
public interface IState
{
    void PressPlay(MP3PlayerContext context);
}
سپس نوبت ایجاد کلاس اصلی یا همان دستگاه پخش که به آن Context می‌گوییم می‌رسد تا تغییر وضعیت الگو را به آن بسپاریم:
public class MP3PlayerContext
{
    public MP3PlayerContext()
    {
        this.CurrentState = new StandbyState();
    }
    
    public MP3PlayerContext(IState state)
    {
       this.CurrentState = state; 
    }
    
    public IState CurrentState { get; set; }
    
    public void Play()
    {
        this.CurrentState.PressPlay(this);
    }
}
سپس کلاس‌های مختلف خود را بر اساس اینترفیس بالا می‌سازیم:
public class StandbyState : IState
{
    public void PressPlay(MP3PlayerContext context)
    {
        context.CurrentState = new PlayingState();
    }
}

public class PlayingState : IState
{
    public void PressPlay(MP3PlayerContext context)
    {
        context.CurrentState = new StandbyState();
    }
}
در کدهای بالا، کلاس‌های Playing و StandBy در واقع شبیه سازی از عمل کلید پخش هستند که با هر بار فشردن آن، پخش به طور موقت توقف کرده و یا پخش خود را از سر می‌گیرد. کلاس Context نیز باید در ابتدا به طور پیش فرض با یکی از این مقادیر پر شود و برای دکمه پخش مشخص است که کلاس PlayingState می‌باشد.
بدین ترتیب در اولین اجرای متد Play در کلاس Context، کلاس PlayingState اجرا می‌شود و وضعیت، به StandbyState تغییر می‌کند و هر بار که مجددا متد Play اجرا گردد، تعویض بین این دو کلاس صورت می‌گیرد.
مطالب
نحوه اضافه کردن Auto-Complete به جستجوی لوسین در ASP.NET MVC و Web forms
پیشنیازها:
چگونه با استفاده از لوسین مطالب را ایندکس کنیم؟
چگونه از افزونه jQuery Auto-Complete استفاده کنیم؟
نحوه استفاده صحیح از لوسین در ASP.NET


اگر به جستجوی سایت دقت کرده باشید، قابلیت ارائه پیشنهاداتی به کاربر توسط یک Auto-Complete به آن اضافه شده‌است. در مطلب جاری به بررسی این مورد به همراه دو مثال Web forms و MVC پرداخته خواهد شد.


قسمت عمده مطلب جاری با پیشنیازهای یاد شده فوق یکی است. در اینجا فقط به ذکر تفاوت‌ها بسنده خواهد شد.

الف) دریافت لوسین
از طریق NuGet آخرین نگارش را دریافت و به پروژه خود اضافه کنید. همچنین Lucene.NET Contrib را نیز به همین نحو دریافت نمائید.

ب) ایجاد ایندکس
کدهای این قسمت با مطلب برجسته سازی قسمت‌های جستجو شده، یکی است:
using System.Collections.Generic;
using System.IO;
using Lucene.Net.Analysis.Standard;
using Lucene.Net.Documents;
using Lucene.Net.Index;
using Lucene.Net.Store;
using LuceneSearch.Core.Model;
using LuceneSearch.Core.Utils;

namespace LuceneSearch.Core
{
    public static class CreateIndex
    {
        static readonly Lucene.Net.Util.Version _version = Lucene.Net.Util.Version.LUCENE_30;

        public static Document MapPostToDocument(Post post)
        {
            var postDocument = new Document();
            postDocument.Add(new Field("Id", post.Id.ToString(), Field.Store.YES, Field.Index.NOT_ANALYZED));
            var titleField = new Field("Title", post.Title, Field.Store.YES, Field.Index.ANALYZED, Field.TermVector.WITH_POSITIONS_OFFSETS);
            titleField.Boost = 3;
            postDocument.Add(titleField);
            postDocument.Add(new Field("Body", post.Body.RemoveHtmlTags(), Field.Store.YES, Field.Index.ANALYZED, Field.TermVector.WITH_POSITIONS_OFFSETS));
            return postDocument;
        }

        public static void CreateFullTextIndex(IEnumerable<Post> dataList, string path)
        {
            var directory = FSDirectory.Open(new DirectoryInfo(path));
            var analyzer = new StandardAnalyzer(_version);
            using (var writer = new IndexWriter(directory, analyzer, create: true, mfl: IndexWriter.MaxFieldLength.UNLIMITED))
            {
                foreach (var post in dataList)
                {
                    writer.AddDocument(MapPostToDocument(post));
                }

                writer.Optimize();
                writer.Commit();
                writer.Close();
                directory.Close();
            }
        }
    }
}
تنها تفاوت آن اضافه شدن titleField.Boost = 3 می‌باشد. توسط Boost به لوسین خواهیم گفت که اهمیت عبارات ذکر شده در عناوین مطالب، بیشتر است از اهمیت متون آن‌ها.


ج) تهیه قسمت منبع داده Auto-Complete

namespace LuceneSearch.Core.Model
{
    public class SearchResult
    {
        public int Id { set; get; }
        public string Title { set; get; }
    }
}

using System.Collections.Generic;
using System.IO;
using Lucene.Net.Index;
using Lucene.Net.Search;
using Lucene.Net.Store;
using LuceneSearch.Core.Model;
using LuceneSearch.Core.Utils;

namespace LuceneSearch.Core
{
    public static class AutoComplete
    {
        private static IndexSearcher _searcher;

        /// <summary>
        /// Get terms starting with the given prefix
        /// </summary>
        /// <param name="prefix"></param>
        /// <param name="maxItems"></param>
        /// <returns></returns>
        public static IList<SearchResult> GetTermsScored(string indexPath, string prefix, int maxItems = 10)
        {
            if (_searcher == null)
                _searcher = new IndexSearcher(FSDirectory.Open(new DirectoryInfo(indexPath)), true);

            var resultsList = new List<SearchResult>();
            if (string.IsNullOrWhiteSpace(prefix))
                return resultsList;

            prefix = prefix.ApplyCorrectYeKe();

            var results = _searcher.Search(new PrefixQuery(new Term("Title", prefix)), null, maxItems);
            if (results.TotalHits == 0)
            {
                results = _searcher.Search(new PrefixQuery(new Term("Body", prefix)), null, maxItems);
            }

            foreach (var doc in results.ScoreDocs)
            {
                resultsList.Add(new SearchResult
                {
                    Title = _searcher.Doc(doc.Doc).Get("Title"),
                    Id = int.Parse(_searcher.Doc(doc.Doc).Get("Id"))
                });
            }

            return resultsList;
        }
    }
}
توضیحات:
برای نمایش Auto-Complete نیاز به منبع داده داریم که نحوه ایجاد آن‌را در کدهای فوق ملاحظه می‌کنید. در اینجا توسط جستجوی سریع لوسین و امکانات PrefixQuery آن، به تعدادی مشخص (maxItems)، رکوردهای یافت شده را بازگشت خواهیم داد. خروجی حاصل لیستی است از SearchResultها شامل عنوان مطلب و Id آن. عنوان را به کاربر نمایش خواهیم داد؛ از Id برای هدایت او به مطلبی مشخص استفاده خواهیم کرد.


د) نمایش Auto-Complete در ASP.NET MVC

using System.Text;
using System.Web.Mvc;
using LuceneSearch.Core;
using System.Web;

namespace LuceneSearch.Controllers
{
    public class HomeController : Controller
    {
        static string _indexPath = HttpRuntime.AppDomainAppPath + @"App_Data\idx";

        public ActionResult Index(int? id)
        {
            if (id.HasValue)
            {
                //todo: do something
            }
            return View(); //Show the page
        }

        public virtual ActionResult ScoredTerms(string q)
        {
            if (string.IsNullOrWhiteSpace(q))
                return Content(string.Empty);

            var result = new StringBuilder();
            var items = AutoComplete.GetTermsScored(_indexPath, q);
            foreach (var item in items)
            {
                var postUrl = this.Url.Action(actionName: "Index", controllerName: "Home", routeValues: new { id = item.Id }, protocol: "http");
                result.AppendLine(item.Title + "|" + postUrl);
            }

            return Content(result.ToString());
        }
    }
}

@{
    ViewBag.Title = "جستجو";
    var scoredTermsUrl = Url.Action(actionName: "ScoredTerms", controllerName: "Home");
    var bulletImage = Url.Content("~/Content/Images/bullet_shape.png");
}
<h2>
    جستجو</h2>

<div align="center">
    @Html.TextBox("term", "", htmlAttributes: new { dir = "ltr" })
    <br />
    جهت آزمایش lu را وارد نمائید
</div>

@section scripts
{
    <script type="text/javascript">
        EnableSearchAutocomplete('@scoredTermsUrl', '@bulletImage');
    </script>
}

function EnableSearchAutocomplete(url, img) {
    var formatItem = function (row) {
        if (!row) return "";
        return "<img src='" + img + "' /> " + row[0];
    }

    $(document).ready(function () {
        $("#term").autocomplete(url, {
            dir: 'rtl', minChars: 2, delay: 5,
            mustMatch: false, max: 20, autoFill: false,
            matchContains: false, scroll: false, width: 300,
            formatItem: formatItem
        }).result(function (evt, row, formatted) {
            if (!row) return;
            window.location = row[1];
        });
    });
}
توضیحات:
- ابتدا ارجاعاتی را به jQuery، افزونه Auto-Complete و اسکریپت سفارشی تهیه شده، در فایل layout پروژه تعریف خواهیم کرد.
در اینجا سه قسمت را مشاهده می‌کنید: کدهای کنترلر، View متناظر و اسکریپتی که Auto-Complete را فعال خواهد ساخت.
- قسمت مهم کدهای کنترلر، دو سطر زیر هستند:
result.AppendLine(item.Title + "|" + postUrl);
return Content(result.ToString());
مطابق نیاز افزونه انتخاب شده در مثال جاری، فرمت خروجی مدنظر باید شامل سطرهایی حاوی متن قابل نمایش به همراه یک Id (یا در اینجا یک آدرس مشخص) باشد. البته ذکر این Id اختیاری بوده و در اینجا جهت تکمیل بحث ارائه شده است.
return Content هم سبب بازگشت این اطلاعات به افزونه خواهد شد.
- کدهای View متناظر بسیار ساده هستند. تنها نام TextBox تعریف شده مهم می‌باشد که در متد جاوا اسکریپتی EnableSearchAutocomplete استفاده شده است. به علاوه، نحوه مقدار دهی آدرس دسترسی به اکشن متد ScoredTerms نیز مهم می‌باشد.
- در متد EnableSearchAutocomplete نحوه فراخوانی افزونه autocomplete را ملاحظه می‌کنید.
جهت آن، به راست به چپ تنظیم شده است. با 2 کاراکتر ورودی فعال خواهد شد با وقفه‌ای کوتاه. نیازی نیست تا انتخاب کاربر از لیست ظاهر شده حتما با عبارت جستجو شده صد در صد یکی باشد. حداکثر 20 آیتم در لیست ظاهر خواهند شد. اسکرول بار لیست را حذف کرده‌ایم. عرض آن به 300 تنظیم شده است و نحوه فرمت دهی نمایشی آن‌را نیز ملاحظه می‌کنید. برای این منظور از متد formatItem استفاده شده است. آرایه row در اینجا در برگیرنده اعضای Title و Id ارسالی به افزونه است. اندیس صفر آن به عنوان دریافتی اشاره می‌کند.
همچنین نحوه نشان دادن عکس العمل به عنصر انتخابی را هم ملاحظه می‌کنید (در متد result مقدار دهی شده).  window.location را به عنصر دوم آرایه row هدایت خواهیم کرد. این عنصر دوم مطابق کدهای اکشن متد تهیه شده، به آدرس یک صفحه اشاره می‌کند.


ه) نمایش Auto-Complete در ASP.NET WebForms

قسمت عمده مطالب فوق با وب فرم‌ها نیز یکی است. خصوصا توضیحات مرتبط با متد EnableSearchAutocomplete ذکر شده.
<%@ Page Language="C#" AutoEventWireup="true" CodeBehind="Default.aspx.cs" Inherits="LuceneSearch.WebForms.Default" %>

<!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd">
<html xmlns="http://www.w3.org/1999/xhtml">
<head runat="server">
    <meta charset="utf-8" />
    <meta name="viewport" content="width=device-width" />
    <title>جستجو</title>
    <link href="Content/Site.css" rel="stylesheet" type="text/css" />
    <script src="Scripts/jquery-1.7.1.min.js" type="text/javascript"></script>
    <script src="Scripts/jquery.autocomplete.js" type="text/javascript"></script>
    <script src="Scripts/custom.js" type="text/javascript"></script>
</head>
<body dir="rtl">
    <h2>
        جستجو</h2>
    <form id="form1" runat="server">
    <div align="center">
        <asp:TextBox runat="server" dir="ltr" ID="term"></asp:TextBox>
        <br />
        جهت آزمایش lu را وارد نمائید
    </div>
    </form>
    <script type="text/javascript">
        EnableSearchAutocomplete('Search.ashx', 'Content/Images/bullet_shape.png');
    </script>
</body>
</html>

using System.Text;
using System.Web;
using LuceneSearch.Core;

namespace LuceneSearch.WebForms
{
    public class Search : IHttpHandler
    {
        static string _indexPath = HttpRuntime.AppDomainAppPath + @"App_Data\idx";

        public void ProcessRequest(HttpContext context)
        {
            string q = context.Request.QueryString["q"];
            if (string.IsNullOrWhiteSpace(q))
            {
                context.Response.Write(string.Empty);
                context.Response.End();
            }

            var result = new StringBuilder();
            var items = AutoComplete.GetTermsScored(_indexPath, q);
            foreach (var item in items)
            {
                var postUrl = "Default.aspx?id=" + item.Id;
                result.AppendLine(item.Title + "|" + postUrl);
            }

            context.Response.ContentType = "text/plain";
            context.Response.Write(result.ToString());
            context.Response.End();
        }

        public bool IsReusable
        { get { return false; } }
    }
}

در اینجا بجای Controller از یک Generic handler استفاده شده است (Search.ashx).
result.AppendLine(item.Title + "|" + postUrl);
context.Response.Write(result.ToString());
در آن، عنوان مطالب یافت شده به همراه یک آدرس مشخص، تهیه و در Response نوشته خواهند شد.


کدهای کامل مثال فوق را از اینجا می‌توانید دریافت کنید:
همچنین باید دقت داشت که پروژه MVC آن از نوع MVC4 است (VS2010) و فرض براین می‌باشد که IIS Express 7.5 را نیز پیشتر نصب کرده‌اید.
کلمه عبور فایل: dotnettips91
 
مطالب دوره‌ها
دسترسی سریع به مقادیر خواص توسط Reflection.Emit
اگر پروژه‌های چندسال اخیر را مرور کرده باشید خصوصا در زمینه ORMها و یا Serializerها و کلا مواردی که با Reflection زیاد سروکار دارند، تعدادی از آن‌ها پیشوند fast را یدک می‌کشند و با ارائه نمودارهایی نشان می‌دهند که سرعت عملیات و کتابخانه‌های آن‌ها چندین برابر کتابخانه‌های معمولی است و ... سؤال مهم اینجا است که رمز و راز این‌ها چیست؟
فرض کنید تعاریف کلاس User به صورت زیر است:
public class User
{
     public int Id { set; get; }
}
همانطور که در قسمت‌های قبل نیز عنوان شد، خاصیت Id در کدهای IL نهایی به صورت متدهای get_Id و set_Id ظاهر می‌شوند.
حال اگر یک متد پویا ایجاد کنیم که بجای هر بار Reflection جهت دریافت مقدار Id، خود متد get_Id را مستقیما صدا بزند، چه خواهد شد؟
پیاده سازی این نکته را در ادامه ملاحظه می‌کنید:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Diagnostics;
using System.Reflection;
using System.Reflection.Emit;

namespace FastReflectionTests
{
    /// <summary>
    /// کلاسی برای اندازه گیری زمان اجرای عملیات
    /// </summary>
    public class Benchmark : IDisposable
    {
        Stopwatch _watch;
        string _name;

        public static Benchmark Start(string name)
        {
            return new Benchmark(name);
        }

        private Benchmark(string name)
        {
            _name = name;
            _watch = new Stopwatch();
            _watch.Start();
        }

        public void Dispose()
        {
            _watch.Stop();
            Console.WriteLine("{0} Total seconds: {1}"
                               , _name, _watch.Elapsed.TotalSeconds);
        }
    }

    public class User
    {
        public int Id { set; get; }
    }

    class Program
    {
        public static Func<object, object> GetFastGetterFunc(string propertyName, Type ownerType)
        {
            var propertyInfo = ownerType.GetProperty(propertyName, BindingFlags.Instance | BindingFlags.Public);

            if (propertyInfo == null)
                return null;
            
            var getter = ownerType.GetMethod("get_" + propertyInfo.Name,
                                             BindingFlags.Instance | BindingFlags.Public | BindingFlags.FlattenHierarchy);
            if (getter == null)
                return null;

            var dynamicGetterMethod = new DynamicMethod(
                                                name: "_",
                                                returnType: typeof(object),
                                                parameterTypes: new[] { typeof(object) },
                                                owner: propertyInfo.DeclaringType,
                                                skipVisibility: true);
            var il = dynamicGetterMethod.GetILGenerator();

            il.Emit(OpCodes.Ldarg_0); // Load input to stack
            il.Emit(OpCodes.Castclass, propertyInfo.DeclaringType); // Cast to source type
            // نکته مهم در اینجا فراخوانی نهایی متد گت بدون استفاده از ریفلکشن است
            il.Emit(OpCodes.Callvirt, getter); //calls its get method

            if (propertyInfo.PropertyType.IsValueType)
                il.Emit(OpCodes.Box, propertyInfo.PropertyType);//box

            il.Emit(OpCodes.Ret);

            return (Func<object, object>)dynamicGetterMethod.CreateDelegate(typeof(Func<object, object>));
        }


        static void Main(string[] args)
        {
            //تهیه لیستی از داده‌ها جهت آزمایش
            var list = new List<User>();
            for (int i = 0; i < 1000000; i++)
            {
                list.Add(new User { Id = i });
            }

            // دسترسی به اطلاعات لیست به صورت متداول از طریق ریفلکشن معمولی
            var idProperty = typeof(User).GetProperty("Id");
            using (Benchmark.Start("Normal reflection"))
            {
                foreach (var item in list)
                {
                    var id = idProperty.GetValue(item, null);
                }
            }

            // دسترسی از طریق روش سریع دستیابی به اطلاعات خواص
            var fastIdProperty = GetFastGetterFunc("Id", typeof(User));
            using (Benchmark.Start("Fast Property"))
            {
                foreach (var item in list)
                {
                    var id = fastIdProperty(item);
                }
            }
        }
    }
}
توضیحات:
از کلاس Benchmark برای نمایش زمان انجام عملیات دریافت مقادیر Id از یک لیست، به دو روش Reflection متداول و روش صدا زدن مستقیم متد get_Id استفاده شده است.
در متد GetFastGetterFunc، ابتدا به متد get_Id خاصیت Id دسترسی پیدا خواهیم کرد. سپس یک متد پویا ایجاد می‌کنیم تا این get_Id را مستقیما صدا بزند. حاصل کار را به صورت یک delegate بازگشت می‌دهیم. شاید عنوان کنید که در اینجا هم حداقل در ابتدای کار متد، یک Reflection اولیه وجود دارد. پاسخ این است که مهم نیست؛ چون در یک برنامه واقعی، تهیه delegates در زمان آغاز برنامه انجام شده و حاصل کش می‌شود. بنابراین در زمان استفاده نهایی، به هیچ عنوان با سربار Reflection مواجه نخواهیم بود.

خروجی آزمایش فوق بر روی سیستم معمولی من به صورت زیر است:
 Normal reflection Total seconds: 2.0054177
Fast Property Total seconds: 0.0552056
بله. نتیجه روش GetFastGetterFunc واقعا سریع و باور نکردنی است!


چند پروژه که از این روش استفاده می‌کنند
Dapper
AutoMapper
fastJson

در سورس این کتابخانه‌ها روش‌های فراخوانی مستقیم متدهای set نیز پیاده سازی شده‌اند که جهت تکمیل بحث می‌توان به آن‌ها مراجعه نمود.


ماخذ اصلی
این کشف و استفاده خاص، از اینجا شروع و عمومیت یافته است و پایه تمام کتابخانه‌هایی است که پیشوند fast را به خود داده‌اند:
2000% faster using dynamic method calls
مطالب
ایجاد سرویس چندلایه‎ی WCF با Entity Framework در قالب پروژه - 4
برای ادامه‌‏ی کار به لایه‎ی Interface بازمی‏‌گردیم. کلیه‌ی متدهایی که به آن نیاز داریم، نخست در این لایه تعریف می‌شود. در این‏جا نیز از قراردادهایی برای تعریف کلاس و روال‎های آن بهره می‎بریم که در ادامه به آن می‎پردازیم. پیش از آن باید بررسی کنیم، برای استفاده از این دو موجودیت، به چه متدهایی نیاز داریم. من گمان می‎کنم موارد زیر برای کار ما کافی باشد:
1- نمایش کلیه‌ی رکوردهای جدول خبر
2- انتخاب رکوردی از جدول خبر با پارامتر ورودی شناسه‎ی جدول خبر 
3- درج یک رکورد جدید در جدول خبر
4- ویرایش یک رکورد از جدول خبر  
5- حذف یک رکورد از جدول خبر 
6- افزودن یک دسته
7- حذف یک دسته
8- نمایش دسته‏‌ها
هم‎اکنون به صورت زیر آن‎ها را تعریف کنید:
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using System.ServiceModel;
using System.Text;
using System.Threading.Tasks;

namespace MyNewsWCFLibrary
{
    [ServiceContract]
    interface IMyNewsService
    {
        [OperationContract]
        List<tblNews> GetAllNews();

        [OperationContract]
        tblNews GetNews(int tblNewsId);

        [OperationContract]
        int AddNews(tblNews News);

        [OperationContract]
        bool EditNews(tblNews News);

        [OperationContract]
        bool DeleteNews(int tblNewsId);

        [OperationContract]
        int AddCategory(tblCategory News);

        [OperationContract]
        bool DeleteCategory(int tblCategoryId);

        [OperationContract]
        List<tblCategory> GetAllCategory();
    }
}
 همان‎گونه که مشاهده می‎کنید از دو قرارداد جدید ServiceContract و OperationContract در فضای نام  System.ServiceModel بهره برده ایم.  ServiceContract صفتی است که بر روی Interface اعمال می‌شود و تعیین می‌کند که مشتری چه فعالیت‌هایی را روی سرویس می‌تواند انجام دهد و  OperationContract تعیین می‎کند، چه متدهایی در اختیار قرار خواهند گرفت. برای ادامه‎ی کار نیاز است تا کلاس اجرا را ایجاد کنیم. برای این‎کار از ابزار Resharper بهره خواهم برد:
روی نام interface همانند شکل کلیک کنید و سپس برابر با شکل عمل کنید:

کلاسی به نام MyNewsService با ارث‌بری از IMyNewsService ایجاد می‎شود. زیر حرف I از IMyNewsService یک خط دیده می‎‌شود که با کلیک روی آن برابر با شکل زیر عمل کنید:

ملاحظه خواهید کرد که کلیه‎ی متدها برابر با Interface ساخته خواهد شد. اکنون همانند شکل روی نشان هرم شکلی که هنگامی که روی نام کلاس کلیک می‌کنید، در سمت چپ نشان داده می‌شود کلیک کنید و گزینه Move to another file to match type name را انتخاب کنید:

به صورت خودکار محتوای این کلاس به یک فایل دیگر انتقال می‎یابد. اکنون هر کدام از متدها را به شکل دلخواه ویرایش می‎کنیم. من کد کلاس را این‎گونه تغییر دادم:

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Data.Entity;
using System.Linq;

namespace MyNewsWCFLibrary
{
    class MyNewsService : IMyNewsService
    {
        private dbMyNewsEntities dbMyNews = new dbMyNewsEntities();
        public List<tblNews> GetAllNews()
        {
            return dbMyNews.tblNews.Where(p => p.IsDeleted == false).ToList();
        }

        public tblNews GetNews(int tblNewsId)
        {
            return dbMyNews.tblNews.FirstOrDefault(p => p.tblNewsId == tblNewsId);
        }

        public int AddNews(tblNews News)
        {
            dbMyNews.tblNews.Add(News);
            dbMyNews.SaveChanges();
            return News.tblNewsId;
        }

        public bool EditNews(tblNews News)
        {
            try
            {
                dbMyNews.Entry(News).State = EntityState.Modified;
                dbMyNews.SaveChanges();
                return true;
            }
            catch (Exception exp)
            {
                return false;
            }
        }

        public bool DeleteNews(int tblNewsId)
        {
            try
            {
                tblNews News = dbMyNews.tblNews.FirstOrDefault(p => p.tblNewsId == tblNewsId);
                News.IsDeleted = true;
                dbMyNews.SaveChanges();
            return true;
            }
            catch (Exception exp)
            {
                return false;
            }
        }

        public int AddCategory(tblCategory Category)
        {
            dbMyNews.tblCategory.Add(Category);
            dbMyNews.SaveChanges();
            return Category.tblCategoryId;
        }

        public bool DeleteCategory(int tblCategoryId)
        {
            try
            {
                tblCategory Category = dbMyNews.tblCategory.FirstOrDefault(p => p.tblCategoryId == tblCategoryId);
                Category.IsDeleted = true;
                dbMyNews.SaveChanges();
                return true;
            }
            catch (Exception exp)
            {
                return false;
            }
        }

        public List<tblCategory> GetAllCategory()
        {
            return dbMyNews.tblCategory.Where(p => p.IsDeleted == false).ToList();
        }
    }
}

ولی شما ممکن است درباره‎ی حذف، دوست داشته باشید رکوردها از پایگاه داده حذف شوند و نه این‌که با یک فیلد بولی آن‎ها را مدیریت کنید. در این صورت کد شما می‎تواند این‎گونه نوشته شود:

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Data.Entity;
using System.Linq;

namespace MyNewsWCFLibrary
{
    class MyNewsService : IMyNewsService
    {
        private dbMyNewsEntities dbMyNews = new dbMyNewsEntities();
        public List<tblNews> GetAllNews()
        {
            return dbMyNews.tblNews.ToList();
        }

        public tblNews GetNews(int tblNewsId)
        {
            return dbMyNews.tblNews.FirstOrDefault(p => p.tblNewsId == tblNewsId);
        }

        public int AddNews(tblNews News)
        {
            dbMyNews.tblNews.Add(News);
            dbMyNews.SaveChanges();
            return News.tblNewsId;
        }

        public bool EditNews(tblNews News)
        {
            try
            {
                dbMyNews.Entry(News).State = EntityState.Modified;
                dbMyNews.SaveChanges();
                return true;
            }
            catch (Exception exp)
            {
                return false;
            }
        }

        public bool DeleteNews(tblNews News)
        {
            try
            {
                dbMyNews.tblNews.Remove(News);
                dbMyNews.SaveChanges();
            return true;
            }
            catch (Exception exp)
            {
                return false;
            }
        }

        public int AddCategory(tblCategory Category)
        {
            dbMyNews.tblCategory.Add(Category);
            dbMyNews.SaveChanges();
            return Category.tblCategoryId;
        }

        public bool DeleteCategory(tblCategory Category)
        {
            try
            {
                dbMyNews.tblCategory.Remove(Category);
                dbMyNews.SaveChanges();
                return true;
            }
            catch (Exception exp)
            {
                return false;
            }
        }

        public List<tblCategory> GetAllCategory()
        {
            return dbMyNews.tblCategory.ToList();
        }
    }
}

البته باید در نظر داشته باشید که در صورت هر گونه تغییر در پارامترهای ورودی، لایه‌ی Interface نیز باید تغییر کند. گونه‌ی دیگر نوشتن متد حذف خبر می‌تواند به صورت زیر باشد:

public bool DeleteNews(int tblNewsId)
        {
            try
            {
                tblNews News = dbMyNews.tblNews.FirstOrDefault(p => p.tblNewsId == tblNewsId);
                dbMyNews.tblNews.Remove(News); 
                dbMyNews.SaveChanges();
            return true;
            }
            catch (Exception exp)
            {
                return false;
            }
        }

در بخش 5 درباره‌ی تغییرات App.Config خواهم نوشت.

مطالب
شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 14 - لایه بندی و تزریق وابستگی‌ها
در مورد «امکانات توکار تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET Core» پیشتر بحث شد. همچنین «نحوه‌ی تعریف Context، تزریق سرویس‌های EF Core و تنظیمات رشته‌ی اتصالی آن» را نیز بررسی کردیم. به علاوه مباحث «به روز رسانی ساختار بانک اطلاعاتی» و «انتقال مهاجرت‌ها به یک اسمبلی دیگر» نیز مرور شدند. بنابراین در این قسمت برای لایه بندی برنامه‌های EF Core، صرفا یک مثال را مرور خواهیم کرد که این قسمت‌ها را در کنار هم قرار می‌دهد و عملا نکته‌ی اضافه‌تری را ندارد.


تزریق مستقیم کلاس Context برنامه، تزریق وابستگی‌ها نام ندارد!

در همان قسمت اول سری شروع به کار با EF Core 1.0، مشاهده کردیم که پس از انجام تنظیمات اولیه‌ی آن در کلاس آغازین برنامه:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{    
   services.AddDbContext<ApplicationDbContext>(ServiceLifetime.Scoped);
Context برنامه را در تمام قسمت‌های آن می‌توان تزریق کرد و کار می‌کند:
    public class TestDBController : Controller
    {
        private readonly ApplicationDbContext _ctx;

        public TestDBController(ApplicationDbContext ctx)
        {
            _ctx = ctx;
        }

        public IActionResult Index()
        {
            var name = _ctx.Persons.First().FirstName;
            return Json(new { firstName = name });
        }
    }
این روشی است که در بسیاری از مثال‌های گوشه و کنار اینترنت قابل مشاهده‌است. یا کلاس Context را مستقیما در سازنده‌ی کنترلرها تزریق می‌کنند و از آن استفاده می‌کنند (روش فوق) و یا لایه‌ی سرویسی را ایجاد کرده و مجددا همین تزریق مستقیم را در آنجا انجام می‌دهند و سپس اینترفیس‌های آن سرویس را در کنترلرهای برنامه تزریق کرده و استفاده می‌کنند. به این نوع تزریق وابستگی‌ها، تزریق concrete types و یا concrete classes می‌گویند.
مشکلاتی را که تزریق مستقیم کلاس‌ها و نوع‌ها به همراه دارند به شرح زیر است:
- اگر نام این کلاس تغییر کند، باید این نام، در تمام کلاس‌هایی که به صورت مستقیم از آن استفاده می‌کنند نیز تغییر داده شود.
- اگر سازنده‌ای به آن اضافه شد و یا امضای سازنده‌ی موجود آن، تغییر کرد، باید نحوه‌ی وهله سازی این کلاس را در تمام کلاس‌های وابسته نیز اصلاح کرد.
- یکی از مهم‌ترین دلایل استفاده‌ی از تزریق وابستگی‌ها، بالابردن قابلیت تست پذیری برنامه است. زمانیکه از اینترفیس‌ها استفاده می‌شود، می‌توان در مورد نحوه‌ی تقلید (mocking) رفتار کلاسی خاص، مستقلا تصمیم گیری کرد. اما هنگامیکه یک کلاس را به همان شکل اولیه‌ی آن تزریق می‌کنیم، به این معنا است که همواره دقیقا همین پیاده سازی خاص مدنظر ما است و این مساله، نوشتن آزمون‌های واحد را با مشکل کردن mocking آن‌ها، گاهی از اوقات غیرممکن می‌کند. هرچند تعدادی از فریم ورک‌های پیشرفته‌ی mocking گاهی از اوقات امکان تقلید رفتار کلاس‌ها و نوع‌ها را نیز فراهم می‌کنند، اما با این شرط که تمام خواص و متدهای آن‌ها را virtual تعریف کنید؛ تا بتوانند متدهای اصلی را با نمونه‌های مدنظر شما بازنویسی (override) کنند.

به همین جهت در ادامه، به همان طراحی EF Code First #12 با نوشتن اینترفیس IUnitOfWork خواهیم رسید. یعنی کلاس Context برنامه را با این اینترفیس نشانه گذاری می‌کنیم (در انتهای لیست تمام اینترفیس‌های دیگری که ممکن است در اینجا ذکر شده باشند):
 public class ApplicationDbContext :  IUnitOfWork
و سپس اینترفیس IUnitOfWork را به لایه سرویس برنامه و یا هر لایه‌ی دیگری که به Context آن نیاز دارد، تزریق خواهیم کرد.


طراحی اینترفیس IUnitOfWork

برای اینکه دیگر با کلاس ApplicationDbContext مستقیما کار نکرده و وابستگی به آن‌را در تمام قسمت‌های برنامه پخش نکنیم، اینترفیسی را ایجاد می‌کنیم که تنها قسمت‌های مشخصی از DbContext را عمومی کند:
public interface IUnitOfWork : IDisposable
{
    DbSet<TEntity> Set<TEntity>() where TEntity : class;
 
    void AddRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class;
    void RemoveRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class;
 
    EntityEntry<TEntity> Entry<TEntity>(TEntity entity) where TEntity : class;
    void MarkAsChanged<TEntity>(TEntity entity) where TEntity : class;
 
    void ExecuteSqlCommand(string query);
    void ExecuteSqlCommand(string query, params object[] parameters);
 
    int SaveAllChanges();
    Task<int> SaveAllChangesAsync();
}
توضیحات
- در این طراحی شاید عنوان کنید که DbSet، اینترفیس نیست. تعریف DbSet در EF Core به صورت زیر است و در حقیقت همانند اینترفیس‌ها یک abstraction به حساب می‌آید:
 public abstract class DbSet<TEntity> : IQueryable<TEntity>, IEnumerable<TEntity>, IEnumerable, IQueryable, IAsyncEnumerableAccessor<TEntity>, IInfrastructure<IServiceProvider> where TEntity : class
علت اینکه در پروژه‌های بزرگی مانند EF، تمایل زیادی به استفاده‌ی از کلاس‌های abstract وجود دارد (بجای اینترفیس‌ها) این است که اگر این نوع پرکاربرد را به صورت اینترفیس تعریف کنند، با تغییر متدی در آن، باید تمام کدهای خود را به اجبار بازنویسی کنید. اما در حالت استفاده‌ی از کلاس‌های abstract، می‌توان پیاده سازی پیش فرضی را برای متدهایی که قرار است در آینده اضافه شوند، ارائه داد (یکی از تفاوت‌های مهم آن‌ها با اینترفیس‌ها)، بدون اینکه تمام استفاده کنندگان از این کتابخانه، با ارتقاء نگارش EF خود، دیگر نتوانند برنامه‌ی خود را کامپایل کنند.
- این اینترفیس به عمد به صورت IDisposable تعریف شده‌است. این مساله به IoC Containers کمک خواهد کرد که بتوانند پاکسازی خودکار نوع‌های IDisposable را در انتهای هر درخواست انجام دهند و برنامه مشکلی نشتی حافظه را پیدا نکند.
- اصل کار این اینترفیس، تعریف DbSet و متدهای SaveChanges است. سایر متدهایی را که مشاهده می‌کنید، صرفا جهت بیان اینکه چگونه می‌توان قابلیتی از DbContext را بدون عمومی کردن خود کلاس DbContext، در کلاس‌هایی که از اینترفیس IUnitOfWork استفاده می‌کنند، میسر کرد.

پس از اینکه این اینترفیس تعریف شد، اعمال آن به کلاس Context برنامه به صورت ذیل خواهد بود:
public class ApplicationDbContext : DbContext, IUnitOfWork
{
    private readonly IConfigurationRoot _configuration;
 
    public ApplicationDbContext(IConfigurationRoot configuration)
    {
        _configuration = configuration;
    }
 
    //public ApplicationDbContext(DbContextOptions<ApplicationDbContext> options) : base(options)
    //{
    //}
 
    public virtual DbSet<Blog> Blog { get; set; }

 
    protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder optionsBuilder)
    {
        optionsBuilder.UseSqlServer(
            _configuration["ConnectionStrings:ApplicationDbContextConnection"]
            , serverDbContextOptionsBuilder =>
             {
                 var minutes = (int)TimeSpan.FromMinutes(3).TotalSeconds;
                 serverDbContextOptionsBuilder.CommandTimeout(minutes);
             }
            );
    }
 
    protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
    {
 
        base.OnModelCreating(modelBuilder);
    }
 
    public void AddRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class
    {
        base.Set<TEntity>().AddRange(entities);
    }
 
    public void RemoveRange<TEntity>(IEnumerable<TEntity> entities) where TEntity : class
    {
        base.Set<TEntity>().RemoveRange(entities);
    }
 
    public void MarkAsChanged<TEntity>(TEntity entity) where TEntity : class
    {
        base.Entry(entity).State = EntityState.Modified; // Or use ---> this.Update(entity);
    }
 
    public void ExecuteSqlCommand(string query)
    {
        base.Database.ExecuteSqlCommand(query);
    }
 
    public void ExecuteSqlCommand(string query, params object[] parameters)
    {
        base.Database.ExecuteSqlCommand(query, parameters);
    }
 
    public int SaveAllChanges()
    {
        return base.SaveChanges();
    }
 
    public Task<int> SaveAllChangesAsync()
    {
        return base.SaveChangesAsync();
    }
}
در ابتدا اینترفیس IUnitOfWork به کلاس Context برنامه اعمال شده‌است:
 public class ApplicationDbContext : DbContext, IUnitOfWork
و سپس متدهای آن منهای پیاده سازی اینترفیس IDisposable اعمالی به IUnitOfWork :
 public interface IUnitOfWork : IDisposable
پیاده سازی شده‌اند. علت اینجا است که چون کلاس پایه DbContext از همین اینترفیس مشتق می‌شود، دیگر نیاز به پیاده سازی اینترفیس IDisposable نیست.
در مورد تزریق IConfigurationRoot به سازنده‌ی کلاس Context برنامه، در مطلب اول این سری در قسمت «یک نکته: امکان تزریق IConfigurationRoot به کلاس Context برنامه» پیشتر بحث شده‌است.


ثبت تنظیمات تزریق وابستگی‌های IUnitOfWork

پس از تعریف و پیاده سازی اینترفیس IUnitOfWork، اکنون نوبت به معرفی آن به سیستم تزریق وابستگی‌های ASP.NET Core است:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
  services.AddSingleton<IConfigurationRoot>(provider => { return Configuration; });
  services.AddDbContext<ApplicationDbContext>(ServiceLifetime.Scoped);
  services.AddScoped<IUnitOfWork, ApplicationDbContext>();
در اینجا هم ApplicationDbContext و هم IUnitOfWork با طول عمر Scoped به تنظیمات IoC Container مربوط به ASP.NET Core اضافه شده‌اند. به این ترتیب هر زمانیکه وهله‌ای از نوع IUnitOfWork درخواست شود، تنها یک وهله از ApplicationDbContext در طول درخواست وب جاری، در اختیار مصرف کننده قرار می‌گیرد و همچنین مدیریت Dispose این وهله‌ها نیز خودکار است. به همین جهت اینترفیس IUnitOfWork را با IDisposable علامتگذاری کردیم.


استفاده از IUnitOfWork در لایه سرویس‌های برنامه

اکنون لایه سرویس برنامه و فایل project.json آن چنین شکلی را پیدا می‌کند:
{
  "version": "1.0.0-*",
 
    "dependencies": {
        "Core1RtmEmptyTest.DataLayer": "1.0.0-*",
        "Core1RtmEmptyTest.Entities": "1.0.0-*",
        "Core1RtmEmptyTest.ViewModels": "1.0.0-*",
        "Microsoft.Extensions.Configuration.Abstractions": "1.0.0",
        "Microsoft.Extensions.Options": "1.0.0",
        "NETStandard.Library": "1.6.0"
    },
 
  "frameworks": {
    "netstandard1.6": {
      "imports": "dnxcore50"
    }
  }
}
در اینجا ارجاعاتی را به اسمبلی‌های موجودیت‌ها و DataLayer برنامه مشاهده می‌کنید. در مورد این اسمبلی‌ها در مطلب «شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 3 - انتقال مهاجرت‌ها به یک اسمبلی دیگر» پیشتر بحث شد.
پس از تنظیم وابستگی‌های این اسمبلی، اکنون یک کلاس نمونه از لایه سرویس برنامه، به شکل زیر خواهد بود: 
namespace Core1RtmEmptyTest.Services
{
    public interface IBlogService
    {
        IReadOnlyList<Blog> GetPagedBlogsAsNoTracking(int pageNumber, int recordsPerPage);
    }
 
    public class BlogService : IBlogService
    {
        private readonly IUnitOfWork _uow;
        private readonly DbSet<Blog> _blogs;
 
        public BlogService(IUnitOfWork uow)
        {
            _uow = uow;
            _blogs = _uow.Set<Blog>();
        }
 
        public IReadOnlyList<Blog> GetPagedBlogsAsNoTracking(int pageNumber, int recordsPerPage)
        {
            var skipRecords = pageNumber * recordsPerPage;
            return _blogs
                        .AsNoTracking()
                        .Skip(skipRecords)
                        .Take(recordsPerPage)
                        .ToList();
        }
    }
}
در اینجا اکنون می‌توان IUnitOfWork را به سازنده‌ی کلاس سرویس Blog تنظیم کرد و سپس به نحو متداولی از امکانات EF Core استفاده نمود.


استفاده از امکانات لایه سرویس برنامه، در دیگر لایه‌های آن

خروجی لایه سرویس، توسط اینترفیس‌هایی مانند IBlogService در قسمت‌های دیگر برنامه قابل استفاده و دسترسی می‌شود.
به همین جهت نیاز است مشخص کنیم، این اینترفیس را کدام کلاس ویژه قرار است پیاده سازی کند. برای این منظور همانند قبل در متد ConfigureServices کلاس آغازین برنامه این تنظیم را اضافه خواهیم کرد:
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
  services.AddSingleton<IConfigurationRoot>(provider => { return Configuration; });
  services.AddDbContext<ApplicationDbContext>(ServiceLifetime.Scoped);
  services.AddScoped<IUnitOfWork, ApplicationDbContext>();
  services.AddScoped<IBlogService, BlogService>();
پس از آن، امضای سازنده‌ی کلاس کنترلری که در ابتدای بحث عنوان شد، به شکل زیر تغییر پیدا می‌کند:
public class TestDBController : Controller
{
    private readonly IBlogService _blogService;
    private readonly IUnitOfWork _uow;
 
    public TestDBController(IBlogService blogService, IUnitOfWork uow)
    {
        _blogService = blogService;
        _uow = uow;
    }
در اینجا کنترلر برنامه تنها با اینترفیس‌های IUnitOfWork و IBlogService کار می‌کند و دیگر ارجاع مستقیمی را به کلاس ApplicationDbContext ندارد.