مطالب
مسیریابی تو در تو در Angularjs با استفاده از UI-Router

UI-Router   ابزاری برای مسیریابی در AngularJS است که این امکان را برایتان فراهم می‌کند تا بخش‌های برنامه رابط کاربریتان را به شکل یک ماشین حالت ساماندهی کنید. برخلاف سرویس route$ که بر اساس مسیریابی URL‌ها ساماندهی شده و کار می‌کند، UI-Router بر اساس حالت‌ها کار می‌کند، که این حالت‌ها می‌توانند در صورت لزوم مسیریابی هم داشته باشند.


UI-Router یکی از افزونه‌های مجموعه Angular-ui، و پاراگراف بالا معرفی آن در صفحه خانگیش است (تقریبا!). این افزونه جزئیات مفصلی دارد و در این مطلب تنها به معرفی آن خواهم پرداخت (بر اساس مطالب صفحه خانگیش). پیش از ادامه پیشنهاد می‌کنم اگر مطالب زیر را نخوانده‌اید ابتدا آن‌ها را مرور کنید:
برای استفاده از UI-Router باید:
  1. فایل جاوا اسکریپت آن را دانلود کنید (released یا minified).
  2. در صفحه اصلی برنامه‌تان پس از include کردن فایل اصلی AngularJS فایل angular-ui-router.js (یا angular-ui-router.min.js) را include کنید.
  3. 'ui.router' را به لیست وابستگی‌های ماژول اصلی اضافه کنید.
نتیجه چیزی شبیه این خواهد بود:
<!doctype html>
<html ng-app="myApp">
<head>
    <script src="//ajax.googleapis.com/ajax/libs/angularjs/1.1.5/angular.min.js"></script>
    <script src="js/angular-ui-router.min.js"></script>
    <script>
        var myApp = angular.module('myApp', ['ui.router']);
        // For Component users, it should look like this:
        // var myApp = angular.module('myApp', [require('angular-ui-router')]);
    </script>
    ...
</head>
<body>
    ...
</body>
</html>

حالت‌ها و viewهای تو در تو

قابلیت اصلی UI-Router امکان تعریف حالت‌ها و vieweهای تو در تو است. در مطلب مسیریابی در AngularJs #بخش اول دایرکتیو ng-view معرفی شده است. هنگام استفاده از سرویس route$ با این دایرکتیو می‌توان محل مورد نظر برای بارگذاری محتویات مربوط به مسیرها را مشخص کرد. دایرکتیو ui-view در UI-Router همین نقش را دارد. فرض کنید این کد فایل index.html باشد:
<!-- index.html -->
<body>
    <div ui-view></div>
    <!-- We'll also add some navigation: -->
    <a ui-sref="state1">State 1</a>
    <a ui-sref="state2">State 2</a>
</body>
همانطور که ملاحظه می‌کنید در تگ‌های a از دایرکتیو ui-sref استفاده شده است. این دایرکتیو علاوه بر مدیریت تغییر حالت، خصوصیت href تگ a را در صورتی که حالت مشخص شده URL داشته باشد تولید می‌کند. البته برای استفاده از UI-Router ملزم به استفاده از دایرکتیو ui-sref نیستید و می‌توانید href را مشخص کنید. ولی با استفاده از ui-sref لازم نیست مسیر یک حالت را به یاد داشته باشید، و یا در صورت تغییر آن، همه hrefها را به روز کنید.
در ادامه برای هر کدام از حالت‌ها یک template اضافه می‌کنیم:
فایل state1.html:
<!-- partials/state1.html -->
<h1>State 1</h1>
<hr/>
<a ui-sref="state1.list">Show List</a>
<div ui-view></div>
فایل state2.html:
 <!-- partials/state2.html -->
<h1>State 2</h1> 
<hr /> 
<a ui-sref="state2.list">Show List</a> 
<div ui-view></div>

دو نکته قابل توجه در این templateها وجود دارد. اول اینکه همانطور که می‌بینید templateها خود شامل تگی با دایرکتیو ui-view هستند. و دوم مقدار دایرکتیو ui-sref است که به صورت state1.list و state2.list آمده است. این جدا سازی با نقطه نشان دهنده سلسله مراتب حالت‌هاست. یعنی حالت‌های state1 و state2 هرکدام حالت فرزندی به نام list دارند. در ادامه وقتی حالت‌ها و مسیریابی را در ()app.config تعریف کنیم این مسائل از هاله‌ای از ابهام که در آن هستند خارج می‌شوند! فعلا بیاید با راهنمای UI-Router پیش برویم و فایل‌های template حالت‌های فرزند را تعریف کنیم. templateهایی که قرار است در ui-view پدرانشان بارگذاری شوند:
<!-- partials/state1.list.html -->
<h3>List of State 1 Items</h3>
<ul>
  <li ng-repeat="item in items">{{ item }}</li>
</ul>

<!-- partials/state2.list.html -->
<h3>List of State 2 Things</h3>
<ul>
  <li ng-repeat="thing in things">{{ thing }}</li>
</ul>
خوب! حالا برویم سراغ شعبده بازی! برای اینکه از UI-Router استفاده کنید لازم است stateProvider$ و urlRouterProvider$ را به عنوان وابستگی به ()app.config تزریق کنید:
myApp.config(['$stateProvider', '$urlRouterProvider',
function($stateProvider, $urlRouterProvider) {
  //
  // For any unmatched url, redirect to /state1
  $urlRouterProvider.otherwise("/state1");
  //
  // Now set up the states
  $stateProvider
    .state('state1', {
      url: "/state1",
      templateUrl: "partials/state1.html"
    })
    .state('state1.list', {
      url: "/list",
      templateUrl: "partials/state1.list.html",
      controller: function($scope) {
        $scope.items = ["A", "List", "Of", "Items"];
      }
    })
    .state('state2', {
      url: "/state2",
      templateUrl: "partials/state2.html"
    })
    .state('state2.list', {
      url: "/list",
        templateUrl: "partials/state2.list.html",
        controller: function($scope) {
          $scope.things = ["A", "Set", "Of", "Things"];
        }
      })
    }]);
در ابتدا با متد ()urlRouterProvider.otherwise$ مسیر پیشفرض مشخص شده است. متد otherwise را باید از مقالات مسیریابی در AngularJS به یاد داشته باشید. سپس حالت‌های برنامه با استفاده از متد state تعریف شده است. این متد دو پارامتر ورودی دارد؛ اولی نام حالت و دومی یک شی شامل خصوصیات حالت. همانطور که می‌بینید این شی خصوصیاتی شبیه به همان‌ها که در متد ()routeProvider.when$ وجود داشت دارد. می‌شود گفت این خصوصیات همان‌ها هستند و همان عملکرد را دارند.
خصوصیت url مشخص کننده مسیر حالت است. این خصوصیت همان مقداریست که به عنوان پارامتر اول به ()routeProvider.when$ پاس می‌شد. در این پارامتر می‌شود متغیرهای url را هم به همان ترتیب تعریف کرد. مثلا اگر حالت state1 در آدرسش یک پارامتر id داشته باشد می‌شود آن را به این ترتیب تعریف کرد:
.state('state1', {
      url: "/state1/:id",
      templateUrl: "partials/state1.html"
    })
برای خواندن مقدار این متغیر باید از stateParams$ استفاده کرد:
$stateParams.id
به خصوصیت url دو حالت state1.list و state2.list دقت کنید. هردو برابر 'list/' است. یعنی هردو یک مسیر دارند؟ نه! بلکه مسیر state1.list برابر '/state1/list' و مسیر state2.list برابر '/state2/list' است. در واقع حالت state1.list یعنی list فرزند state1 و به همین ترتیب state2.list یعنی list فرزند state2. و می‌توان گفت UI-Router آدرس url حالت فرزند را، آدرسی نسبی، نسبت به url حالت پدر می‌داند. این رابطه سلسله مراتبی و پدر و فرزندی را می‌توان با استفاده از خصوصیت parent به صورت صریح‌تری مشخص کرد:
.state('list', {
    parent: "state1",
    url: "/list",
    templateUrl: "partials/state1.list.html",
    controller: function($scope) {
        $scope.items = ["A", "List", "Of", "Items"];
    }
})
.state('list', {
    parent: "state2",
    url: "/list",
    templateUrl: "partials/state2.list.html",
    controller: function($scope) {
        $scope.items = ["A", "List", "Of", "Items"];
    }
})
تا اینجای کار، اگر آدرس "state1/" وارد شود، فایل "partials/state1.html" در "ui-view" فایل "index.html" بارگذاری خواهد شد. اگر آدرس "state1/list/" وارد شود، ابتدا فایل "partials/state1.html" در "ui-view" فایل "index.html" بارگذاری شده، سپس فایل "partials/state1.list.html" در "ui-view"  آمده در فایل فایل "partials/state1.html" بارگذاری می‌شود. این همان امکان حالت‌ها و viewهای تو در تو است که UI-Router فراهم می‌کند. 
اینجا می‌توانید خروجی کدهای بالا را مشاهده کنید.
اگر مستقیما url یک حالت فرزند وارد شود، یا به عبارت دیگر، اگر بخواهیم مستقیما برنامه به حالتی که فرزند حالت دیگر است برود، UI-Router برنامه را ابتدا به حالت پدر، و پس از آن به حالت فرزند خواهد برد. حالت فرزند دو چیز را از حالت پدر به ارث می‌برد:
  1. وابستگی‌های فراهم شده در حالت پدر به وسیله "resolve"
  2. داده‌های سفارشی مشخص شده در خصوصیت data حالت پدر
استفاده از resolve در UI-Router مشابه استفاده از آن در route$  است. ولی افزودن داده‌های سفارشی کمی متفاوت است. برای افزودن داده‌های سفارشی باید از خصوصیت data یک حالت استفاده کرد:
.state('state1', {
    url: "/state1",
    templateUrl: "partials/state1.html",
    data:{
        foodata: 'addorder'
    }
})
برای دسترسی به این داده‌ها هم می‌توان از state.current.data$ استفاده کرد:
$state.current.data.foodata


Viewهای نامگذاری شده و چندگانه

یکی دیگر از قابلیت‌های کاربردی UI-Router امکان داشتن چند ui-view در هر template است (استفاده همزمان از این قابلیت و حالت‌های تو در تو، امکان مدیریت واسط کاربری را به خوبی فراهم می‌کند).  برای توضیح این قابلیت، با راهنمای UI-Router همراه شویم:
1. دستورالعمل برپایی UI-Router که در بالا آمده را اجرا کنید.
2. یک یا چند ui-view به برنامه‌تان اضافه کنید و آن‌ها را نامگذاری کنید:
<!-- index.html -->
<body>
    <div ui-view="viewA"></div>
    <div ui-view="viewB"></div>
    <!-- Also a way to navigate -->
    <a ui-sref="route1">Route 1</a>
    <a ui-sref="route2">Route 2</a>
</body>
3. حالت‌های برنامه‌تان را در روال config ماژول تعریف کنید:
myApp.config(function ($stateProvider) {
    $stateProvider
      .state('index', {
          url: "",
          views: {
              "viewA": { template: "index.viewA" },
              "viewB": { template: "index.viewB" }
          }
      })
      .state('route1', {
          url: "/route1",
          views: {
              "viewA": { template: "route1.viewA" },
              "viewB": { template: "route1.viewB" }
          }
      })
      .state('route2', {
          url: "/route2",
          views: {
              "viewA": { template: "route2.viewA" },
              "viewB": { template: "route2.viewB" }
          }
      })
});
4. خروجی کدهای بالا را اینجا مشاهده کنید.


چند نکته

UI-Router جزئیات فراوانی دارد و آنچه آمد تنها پرده برداری از آن بود. دلم می‌خواست می‌توانستم بیش از این آن را معرفی کنم، اما متاسفانه این روزها وقت آزاد کافی ندارم. در انتها می‌خواهم به چند نکته اشاره کنم:
روش controller as
برای استفاده از روش controller as در UI-Router باید به این ترتیب عمل کنید:
.state('list', {
    parent: "state1",
    url: "/list",
    templateUrl: "partials/state1.list.html",
    controller: "state1ListController as listCtrl1"
    }
})
.state('list', {
    parent: "state2",
    url: "/list",
    templateUrl: "partials/state2.list.html",
    controller: "state2ListController as listCtrl2"
    }
})

حالت‌های انتزاعی

حالت انتزاعی حالتی است که url ندارد و در نتیجه برنامه نمی‌تواند در آن حالت قرار گیرد. حالت‌های انتزاعی بسیار به درد خور هستند! مثلا فرض کنید چند حالت دارید که اشتراکاتی با هم دارند (همه باید در template مشابهی بارگذاری شود، یا وابستگی‌های یکسانی دارند، یا حتی سطح دسترسی یکسان). با تعریف یک حالت انتزاعی و جمع کردن همه وابستگی‌ها در آن، و تعریف حالت‌های مورد نظرتان به عنوان فرزندان حالت انتزاعی، می‌توانید اشتراکات حالت‌های برنامه را ساده‌تر مدیریت کنید.

حساسیت به حروف بزرگ و کوچک

در سرویس route$ با مقداردهی خصوصیت caseInsensitiveMatch می‌توانستیم مشخص کنیم که بزرگ و کوچک بودن حروف در تطبیق آدرس صفحه با پارامتر route در نظر گرفته بشود یا نه. خودمانیش اینکه url به حروف بزرگ و کوچک حساس باشد یا نه. متاسفانه در UI-Router از این امکان خبری نیست (البته فعلا) و آدرس‌های تعریف شده به حروف بزگ و کوچک حساس هستند.
 اینجا روشی برای حل این مشکل پیشنهاد شده، به این ترتیب که همه url‌های وارد شده به حروف کوچک تبدیل شود (راستش من این راه حل را نمی‌پسندم!).
چند روز قبل هم تغییراتی در کد UI-Router داده شده که امکان حساس نبودن به حروف کوچک و بزرگ فراهم شود. این تغییر هنوز در نسخه نهایی فایل UI-Router نیامده است. هرچند اگر بیاید هم آنچه تا امروز (23 اسفند 92) انجام شده مشکل را حل نمی‌کند.
اگر شما هم مثل من می‌خواهید کلا آدرس‌ها به حروف بزرگ و کوچک حساس نباشند، و فرصت حل کردن اساسی مشکل را هم ندارید به این ترتیب عمل کنید:
  • در فایل "angular-ui-router.js" عبارت "new RegExp(compiled)" را پیدا کرده و آن را به  "RegExp(compiled, 'i')" تبدیل کنید. و یا در "angular-ui-router.min.js" (هرکدام از فایل‌ها که استفاده می‌کنید) عبارت new RegExp(o) را پیدا کرده و آن را به new RegExp(o, "i")  تبدیل کنید. همین؛ صدایش را هم در نیاورید!


مطالب
استفاده از FluentValidation در ASP.NET MVC
برای هماهنگی این کتابخانه با ASP.NET MVC نیاز به نصب FluentValidation.Mvc3 یا FluentValidation.Mvc4 از طریق Nuget یا دانلود کتابخانه از سایت CodePlex می‌باشد. بعد از نصب کتابخانه، نیاز به تنظیم FluentValidationModelValidatorProvider داخل متد Application_Start (فایل Global.asax) داریم: 

protected void Application_Start() {
    AreaRegistration.RegisterAllAreas();

    RegisterGlobalFilters(GlobalFilters.Filters);
    RegisterRoutes(RouteTable.Routes);

    FluentValidationModelValidatorProvider.Configure();
}
تصور کنید دو کلاس Person و PersonValidator را به صورت زیر داریم:
[Validator(typeof(PersonValidator))]
    public class Person {
    public int Id { get; set; }
    public string Name { get; set; }
    public string Email { get; set; }
    public int Age { get; set; }
}
 
public class PersonValidator : AbstractValidator<Person> {
    public PersonValidator() {
        RuleFor(x => x.Id).NotNull();
        RuleFor(x => x.Name).Length(0, 10);
        RuleFor(x => x.Email).EmailAddress();
        RuleFor(x => x.Age).InclusiveBetween(18, 60);
    }
}
همان طور که ملاحظه می‌کنید، در بالای تعریف کلاس Person با استفاده از ValidatorAttribute مشخص کرده ایم که از PersonValidator جهت اعتبارسنجی استفاده کند.
در آخر می‌توانیم Controller و View ی برنامه مان را درست کنیم:
public class PeopleController : Controller {
    public ActionResult Create() {
        return View();
    }
 
    [HttpPost]
    public ActionResult Create(Person person) {
 
        if(! ModelState.IsValid) { // re-render the view when validation failed.
            return View("Create", person);
        }
 
        TempData["notice"] = "Person successfully created";
        return RedirectToAction("Index");
    }
}
@Html.ValidationSummary()
 
@using (Html.BeginForm()) {
Id: @Html.TextBoxFor(x => x.Id) @Html.ValidationMessageFor(x => x.Id)
<br />
Name: @Html.TextBoxFor(x => x.Name) @Html.ValidationMessageFor(x => x.Name) 
<br />
Email: @Html.TextBoxFor(x => x.Email) @Html.ValidationMessageFor(x => x.Email)
<br />
Age: @Html.TextBoxFor(x => x.Age) @Html.ValidationMessageFor(x => x.Age)
 
<input type="submit" value="submit" />
}
اکنون DefaultModelBinder موجود در MVC برای اعتبارسنجی شیء Person از FluentValidationModelValidatorProvider استفاده خواهد کرد.
توجه داشته باشید که FluentValidation با اعتبارسنجی سمت کاربر ASP.NET MVC به خوبی کار خواهد کرد منتها نه برای تمامی اعتبارسنجی ها. به عنوان مثال تمام قوانینی که از شرط‌های When/Unless استفاده کرده اند، Validator‌های سفارشی، و قوانینی که در آن‌ها از Must استفاده شده باشد، اعتبارسنجی سمت کاربر نخواهند داشت. در زیر لیست Validator هایی که با اعتبارسنجی سمت کاربر به خوبی کار خواهند کرد آمده است:
  • NotNull/NotEmpty
  • Matches 
  • InclusiveBetween 
  • CreditCard 
  • Email 
  • EqualTo 
  • Length 
صفت CustomizeValidator
با استفاده از CustomizeValidatorAttribute می‌توان نحوه اجرای Validator را تنظیم کرد. به عنوان مثال اگر میخواهید که Validator تنها برای یک RuleSet مخصوص انجام شود می‌توانید مانند زیر عمل کنید: 
public ActionResult Save([CustomizeValidator(RuleSet="MyRuleset")] Customer cust) {
  // ...
}


مواردی که تا اینجا گفته شد برای استفاده در یک برنامه‌ی ساده MVC کافی به نظر می‌رسد، اما از اینجا به بعد مربوط به مواقعی است که نخواهیم از Attribute‌ها استفاده کنیم و کار را به IoC بسپاریم. 
استفاده از Validator Factory با استفاده از یک IoC Container
Validator Factory چیست؟ Validator Factory یک کلاس می‌باشد که وظیفه ساخت نمونه از Validator‌‌ها را بر عهده دارد. اینترفیس IValidatorFactory به صورت زیر می‌باشد:  
public interface IValidatorFactory {
   IValidator<T> GetValidator<T>();
   IValidator GetValidator(Type type);
}
ساخت Validator Factory سفارشی:
برای ساخت یک Validator Factory شما می‌توانید به طور مستقیم IValidatorFactory را پیاده سازی نمایید یا از کلاس ValidatorFactoryBase به عنوان کلاس پایه استفاده کنید (که مقداری از کارها را برای شما انجام داده است). در این مثال نحوه ایجاد یک Validator Factory که از StructureMap استفاده می‌کند را بررسی خواهیم کرد. ابتدا نیاز به ثبت Validator‌ها در StructureMap داریم: 
ObjectFactory.Configure(cfg => cfg.AddRegistry(new MyRegistry()));
 
public class MyRegistry : Registry {
    public MyRegistry() {
        For<IValidator<Person>>()
    .Singleton()
    .Use<PersonValidator>();
    }
}
در اینجا StructureMap را طوری تنظیم کرده ایم که از یک Registry سفارشی استفاده کند. در داخل این Registry به StructureMap میگوییم که زمانی که خواسته شد تا یک نمونه از IValidator<Person> ایجاد کند، PersonValidator را بر گرداند. متد CreateInstance نوع مناسب را نمونه سازی می‌کند (CustomerValidator) و آن را بازمی گرداند ( یا Null بر می‌گرداند اگر نوع مناسبی وجود نداشته باشد) 
استفاده از AssemblyScanner 
FluentValidation دارای یک AssemblyScanner می‌باشد که کار ثبت Validator‌ها داخل یک اسمبلی را راحت‌تر می‌سازد. با استفاده از AssemblyScanner کلاس MyRegistery ما شبیه قطعه کد زیر خواهد شد: 
public class MyRegistry : Registry {
   public MyRegistry() {
 
     AssemblyScanner.FindValidatorsInAssemblyContaining<MyValidator>()
       .ForEach(result => {
            For(result.InterfaceType)
               .Singleton()
               .Use(result.ValidatorType);
       });
   }
}
حالا زمان استفاده از factory ساخته شده در متد Application_Start برنامه می‌باشد:
protected void Application_Start() {
    RegisterRoutes(RouteTable.Routes);
 
    //Configure structuremap
    ObjectFactory.Configure(cfg => cfg.AddRegistry(new MyRegistry()));
    ControllerBuilder.Current.SetControllerFactory(new StructureMapControllerFactory());
 
    //Configure FV to use StructureMap
    var factory = new StructureMapValidatorFactory();
 
    //Tell MVC to use FV for validation
    ModelValidatorProviders.Providers.Add(new FluentValidationModelValidatorProvider(factory));        
    DataAnnotationsModelValidatorProvider.AddImplicitRequiredAttributeForValueTypes = false;
}
اکنون FluentValidation از StructureMap برای نمونه سازی Validatorها استفاده خواهد کرد و کار اعتبارسنجی مدل‌ها به FluentValidaion سپرده شده است.
مطالب
C# 7 - Tuple return types and deconstruction
روش‌های زیادی برای بازگشت چندین مقدار از یک متد وجود دارند؛ مانند استفاده‌ی از آرایه‌ها برای بازگشت اشیایی از یک جنس، ایجاد یک کلاس سفارشی با خواص متفاوت و استفاده از پارامترهای out و ref همانند روش‌های متداول در C و ++C. در این بین روش دیگری نیز به نام Tuples از زمان NET 4.0. برای بازگشت چندین شیء با نوع‌های مختلف، ارائه شده‌است که در C# 7 نحوه‌ی تعریف و استفاده‌ی از آن‌ها بهبود قابل ملاحظه‌ای یافته‌است.


Tuple چیست؟

هدف از کار با Tupleها، عدم تعریف یک کلاس جدید به همراه خواص آن، جهت بازگشت بیش از یک مقدار از یک متد، توسط وهله‌ای از این کلاس جدید می‌باشد. برای مثال اگر بخواهیم از متدی، دو مقدار شهر و ناحیه را بازگشت دهیم، یک روش آن، ایجاد کلاس مکان زیر است:
public class Location   
{ 
     public string City { get; set; } 
     public string State { get; set; } 
 
     public Location(string city, string state) 
     { 
           City = city; 
           State = state; 
     } 
}
و سپس، وهله سازی و بازگشت آن:
 var location = new Location("Lake Charles","LA");
اما توسط Tuples، بدون نیاز به تعریف یک کلاس جدید، باز هم می‌توان به همین دو خروجی، دسترسی یافت:
 var location = new Tuple<string,string>("Lake Charles","LA");   
// Print out the address
var address = $"{location.Item1}, {location.Item2}";


مشکلات نوع Tuple در نگارش‌های قبلی دات نت

هرچند Tuples از زمان دات نت 4 در دسترس هستند، اما دارای این کمبودها و مشکلات می‌باشند:
static Tuple<int, string, string> GetHumanData()
{
   return Tuple.Create(10, "Marcus", "Miller");
}
الف) پارامترهای خروجی آن‌ها ثابت و با نام‌هایی مانند Item1، Item2 و امثال آن هستند که در حین استفاده، به علت ضعف نامگذاری، کاربرد آن‌ها دقیقا مشخص نیست و کاملا بی‌معنا هستند:
 var data = GetHumanData();
Console.WriteLine("What is this value {0} or this {1}",  data.Item1, data.Item3);
ب) Reference Type هستند (کلاس هستند) و در زمان وهله سازی، میزان مصرف حافظه‌ی بیشتری را نسبت به Value Types (معادل Tuples در C# 7) دارند.
ج) Tuples در دات نت 4، صرفا یک کتابخانه‌ی اضافه شده‌ی به فریم ورک بوده و زبان‌های دات نتی، پشتیبانی توکاری را از آن‌ها جهت بهبود و یا ساده سازی تعریف آن‌ها، ارائه نمی‌دهند.


ایجاد Tuples در C# 7

برای ایجاد Tuples در سی شارپ 7، از پرانتزها به همراه ذکر نام و نوع پارامترها استفاده می‌شود.
(int x1, string s1) = (3, "one");
Console.WriteLine($"{x1} {s1}");
در مثال فوق، یک Tuple ایجاد شده‌است و در آن مقدار 3 به x1 و مقدار "one" به s1 انتساب داده شده‌اند. به این عملیات deconstruction هم می‌گویند.
دسترسی به این مقادیر نیز همانند متغیرهای معمولی است.

اگر سعی کنیم این قطعه کد را کامپایل نمائیم، با خطای ذیل متوقف خواهیم شد:
 error CS8179: Predefined type 'System.ValueTuple`2' is not defined or imported
برای رفع این مشکل نیاز است بسته‌ی نیوگت ذیل را نیز نصب کرد:
 PM> install-package System.ValueTuple

تعاریف متغیرهای بازگشتی، خارج از پرانتزها هم می‌توانند صورت گیرند:
int x2;
string s2;
(x2, s2) = (42, "two");
Console.WriteLine($"{x2} {s2}");


بازگشت Tuples از متدها

متد ذیل، دو خروجی نتیجه و باقیمانده‌ی تقسیم دو عدد صحیح را باز می‌گرداند:
static (int, int) Divide(int x, int y)
{
   int result = x / y;
   int reminder = x % y;
 
   return (result, reminder);
}
برای این منظور، نوع خروجی متد به صورت (int, int) و همچنین مقدار بازگشتی نیز به صورت یک Tuple از نتیجه و باقیمانده‌ی تقسیم، تعریف شده‌است.
در ادامه نحوه‌ی استفاده‌ی از این متد را مشاهده می‌کنید:
 (int result, int reminder) = Divide(11, 3);
Console.WriteLine($"{result} {reminder}");

در اینجا امکان استفاده‌ی از var نیز برای تعریف نوع متغیرهای دریافتی از یک Tuple نیز وجود دارد و کامپایلر به صورت خودکار نوع آن‌ها را بر اساس نوع خروجی tuple مشخص می‌کند:
 (var result1, var reminder1) = Divide(11, 3);
Console.WriteLine($"{result1} {reminder1}");
و یا حتی چون نوع var پارامترها در اینجا یکی است و در هر دو حالت به int اشاره می‌کند، می‌توان این var را در خارج از پرانتز هم قرار داد:
 var (result1, reminder1) = Divide(11, 3);

و یا برای نمونه متد GetHumanData دات نت 4 ابتدای بحث را به صورت ذیل می‌توان در C# 7 بازنویسی کرد:
static (int, string, string) GetHumanData()
{
   return (10, "Marcus", "Miller");
}
و سپس به نحو واضح‌تری از آن استفاده نمود؛ بدون استفاده‌ی اجباری از Item1 و غیره (هرچند هنوز هم می‌توان از آن‌ها استفاده کرد):
 (int Age, string FirstName, string LastName) results = GetHumanData();
Console.WriteLine(results.Age);
Console.WriteLine(results.FirstName);
Console.WriteLine(results.LastName);


پشت صحنه‌ی Tuples در C# 7

همانطور که عنوان شد، برای اینکه بتوانید قطعه کدهای فوق را کامپایل کنید، نیاز به بسته‌ی نیوگت System.ValueTuple است. در حقیقت کامپایلر خروجی متد فوق را به نحو ذیل تفسیر می‌کند:
 ValueTuple<int, int> tuple1 = Divide(11, 3);
برای مثال قطعه کد
 (int, int) n = (1,1);
System.Console.WriteLine(n.Item1);
توسط کامپایلر به قطعه کد ذیل ترجمه می‌شود:
 ValueTuple<int, int> n = new ValueTuple<int, int>(1, 1);
System.Console.WriteLine(n.Item1);
- برخلاف نگارش‌های پیشین دات نت که Tuples در آن‌ها reference type بودند، این ValueTuple یک struct است و به همین جهت سربار تخصیص حافظه‌ی کمتری را به همراه داشته و از لحاظ کارآیی و میزان مصرف حافظه بهینه‌تر عمل می‌کند.
- همچنین در اینجا محدودیتی از لحاظ تعداد پارامترهای ذکر شده‌ی در یک Tuple وجود ندارد.
 (int,int,int,int,int,int,int,(int,int))
در اینجا هم مانند قبل (دات نت 4) 8 آیتم را می‌توان تعریف کرد؛ اما چون آخرین آیتم ValueTuple تعریف شده نیز یک Tuple است، در عمل محدودیتی از نظر تعداد پارامتر نخواهیم داشت.


مفهوم Tuple Literals

همانند نگارش‌های پیشین دات نت، خروجی یک Tuple را می‌توان به یک متغیر از نوع var و یا ValueType نیز نسبت داد:
 var tuple2 = ("Stephanie", 7);
Console.WriteLine($"{tuple2.Item1}, {tuple2.Item2}");
در این حالت برای دسترسی به مقادیر Tuple همانند قبل باید از فیلدهای Item1 و Item2 و ... استفاده کرد.
به علاوه در سی شارپ 7  می‌توان برای اعضای یک Tuple نام نیز تعریف کرد که به آن‌ها Tuple literals گویند:
 var tuple3 = (Name: "Matthias", Age: 6);
Console.WriteLine($"{tuple3.Name} {tuple3.Age}");
در این حالت زمانیکه Tuple به یک متغیر از نوع var نسبت داده می‌شود، می‌توان به خروجی آن بر اساس نام‌های اعضای Tuple، بجای ذکر Item1 و ... دسترسی یافت که خوانایی بیشتری دارند.

و یا هنگام تعریف نوع خروجی، می‌توان نام پارامترهای متناظر را نیز ذکر کرد که به آن named elements هم می‌گویند:
static (int radius, double area) CalculateAreaOfCircle(int radius)
{
   return (radius, Math.PI * Math.Pow(radius, 2));
}
و نمونه‌ای از کاربرد آن به صورت ذیل است که در اینجا خروجی Tuple صرفا به یک متغیر از نوع var نسبت داده شده‌است و توسط نام پارامترهای خروجی متد، می‌توان به اعضای Tuple دسترسی یافت.
 var circle = CalculateAreaOfCircle(2);
Console.WriteLine($"A circle of radius, {circle.radius}," +
 $" has an area of {circle.area:N2}.");


مفهوم Deconstructing Tuples

مفهوم deconstruction که در ابتدای بحث عنوان شد صرفا مختص به Tuples نیست. در C# 7 می‌توان مشخص کرد که چگونه یک نوع خاص، به اجزای آن تجزیه شود. برای مثال کلاس شخص ذیل را درنظر بگیرید:
class Person
{
    private readonly string _firstName;
    private readonly string _lastName;
 
    public Person(string firstname, string lastname)
    {
        _firstName = firstname;
        _lastName = lastname;
    }
 
    public override String ToString() => $"{_firstName} {_lastName}";
 
    public void Deconstruct(out string firstname, out string lastname)
    {
        firstname = _firstName;
        lastname = _lastName;
    }
}
- در اینجا یک متد جدید را به نام Deconstruct مشاهده می‌کنید. کار این متد جدید که توسط کامپایلر استفاده خواهد شد، ارائه‌ی روشی است برای «تجزیه‌ی» یک نوع، به یک Tuple‌. متد Deconstruct تعریف شده‌ی در اینجا توسط پارامترهایی از نوع out، دو خروجی را مشخص می‌کنند. امکان تعریف این متد ویژه، به صورتیکه یک Tuple را بازگرداند، وجود ندارد.
- علت تعریف این دو خروجی هم به constructor و یا سازنده‌ی کلاس بر می‌گردد که دو ورودی را دریافت می‌کند. اگر یک کلاس چندین سازنده داشته باشد، به همان تعداد می‌توان متد Deconstruct تعریف کرد؛ به همراه خروجی‌هایی متناظر با نوع پارامترهای سازنده‌ها.
- علت استفاده‌ی از نوع خروجی out نیز این است که در #C نمی‌توان چندین overload را صرفا بر اساس نوع خروجی‌های متفاوت متدها تعریف کرد.
- متد Deconstruct به صورت خودکار در زمان تجزیه‌ی یک شیء به یک tuple فراخوانی می‌شود. در مثال زیر، شیء p1 به یک Tuple تجزیه شده‌است و این تجزیه بر اساس متد Deconstruct این کلاس مفهوم پیدا می‌کند:
 var p1 = new Person("Katharina", "Nagel");
(string first, string last) = p1;
Console.WriteLine($"{first} {last}");


امکان تعریف متد Deconstruct‌، به صورت یک متد الحاقی

روش اول تعریف متد ویژه‌ی Deconstruct را در مثال قبل، در داخل کلاس اصلی مشاهده کردید. روش دیگر آن، استفاده‌ی از متدهای الحاقی است که در این مورد خاص نیز مجاز است:
public class Rectangle
{
    public Rectangle(int height, int width)
    {
        Height = height;
        Width = width;
    }
 
    public int Width { get; }
    public int Height { get; }
}
 
public static class RectangleExtensions
{
    public static void Deconstruct(this Rectangle rectangle, out int height, out int width)
    {
        height = rectangle.Height;
        width = rectangle.Width;
    }
}
در اینجا کلاس مستطیل دارای سازنده‌ای با دو پارامتر است؛ اما متد Deconstruct آن به صورت یک متد الحاقی، خارج از کلاس اصلی تعریف شده‌است.
اکنون امکان انتساب وهله‌ای از این کلاس به یک Tuple وجود دارد:
 var r1 = new Rectangle(100, 200);
(int height, int width) = r1;
Console.WriteLine($"height: {height}, width: {width}");


امکان جایگزین کردن Anonymous types با Tuples

قطعه کد ذیل را در نظر بگیرید:
List<Employee> allEmployees = new List<Employee>()
{
  new Employee { ID = 1L, Name = "Fred", Salary = 50000M },
  new Employee { ID = 2L, Name = "Sally", Salary = 60000M },
  new Employee { ID = 3L, Name = "George", Salary = 70000M }
};
var wellPaid =
  from oneEmployee in allEmployees
  where oneEmployee.Salary > 50000M
  select new { EmpName = oneEmployee.Name,
               Income = oneEmployee.Salary };
در اینجا خروجی LINQ تهیه شده یک لیست anonymously typed است؛ با محدودیت‌هایی مانند عدم امکان استفاده‌ی از خروجی آن در سایر اسمبلی‌ها. این نوع‌های ویژه تنها محدود هستند به همان اسمبلی که در آن تعریف می‌شوند. اما در C# 7 می‌توان قطعه کد فوق را با Tuples به صورت ذیل بازنویسی کرد که این محدودیت‌ها را هم ندارد (با هدف به حداقل رساندن تعداد ViewModel‌های تعریفی یک برنامه):
var wellPaid =
  from oneEmployee in allEmployees
  where oneEmployee.Salary > 50000M
  orderby oneEmployee.Salary descending
  select (EmpName: oneEmployee.Name,
          Income: oneEmployee.Salary);
var highestPaid = wellPaid.First().EmpName;


سایر کاربردهای Tuples

از Tuples صرفا برای تعریف چندین خروجی از یک متد استفاده نمی‌شود. در ذیل نحوه‌ی استفاده‌ی از آن‌ها را جهت تعریف کلید ترکیبی یک شیء دیکشنری و یا استفاده‌ی از آن‌ها را در آرگومان جنریک یک متد async هم مشاهده می‌کنید:
public Task<(int index, T item)> FindAsync<T>(IEnumerable<T> input, Predicate<T> match)
{
   var dictionary = new Dictionary<(int, int), string>();
   throw new NotSupportedException();
}
مطالب
چند ستونه کردن در iTextSharp

فرض کنید جدولی دارید با چند ستون محدود که نتیجه‌ی نهایی گزارش آن مثلا 100 صفحه است. جهت صرفه جویی در کاغذ مصرفی شاید بهتر باشد که این جدول را به صورت چند ستونی مثلا 5 ستون در یک صفحه نمایش داد؛ چیزی شبیه به شکل زیر:


روش انجام اینکار به کمک iTextSharp به صورت زیر است:


using System;

using System.IO;
using iTextSharp.text;
using iTextSharp.text.pdf;
using System.Diagnostics;

class Program
{
static void Main(string[] args)
{
using (var pdfDoc = new Document(PageSize.A4))
{
var pdfWriter = PdfWriter.GetInstance(pdfDoc, new FileStream("Test.pdf", FileMode.Create));
pdfDoc.Open();

var table1 = new PdfPTable(1);
table1.WidthPercentage = 100f;
table1.HeaderRows = 2;
table1.FooterRows = 1;

//header row
var headerCell = new PdfPCell(new Phrase("header"));
table1.AddCell(headerCell);

//footer row
var footerCell = new PdfPCell(new Phrase(" "));
table1.AddCell(footerCell);

//adding some rows
for (int i = 0; i < 400; i++)
{
var rowCell = new PdfPCell(new Phrase(i.ToString()));
table1.AddCell(rowCell);
}

// wrapping table1 in multiple columns
ColumnText ct = new ColumnText(pdfWriter.DirectContent);
ct.RunDirection = PdfWriter.RUN_DIRECTION_RTL;
ct.AddElement(table1);

int status = 0;
int count = 0;
int l = 0;
int columnsWidth = 100;
int columnsMargin = 7;
int columnsPerPage = 4;
int r = columnsWidth;
bool isRtl = true;

// render the column as long as it has content
while (ColumnText.HasMoreText(status))
{
if (isRtl)
{
ct.SetSimpleColumn(
pdfDoc.Right - l, pdfDoc.Bottom,
pdfDoc.Right - r, pdfDoc.Top
);
}
else
{
ct.SetSimpleColumn(
pdfDoc.Left + l, pdfDoc.Bottom,
pdfDoc.Left + r, pdfDoc.Top
);
}

var delta = columnsWidth + columnsMargin;
l += delta;
r += delta;

// render as much content as possible
status = ct.Go();

// go to a new page if you've reached the last column
if (++count > columnsPerPage)
{
count = 0;
l = 0;
r = columnsWidth;
pdfDoc.NewPage();
}
}
}

//open the final file with adobe reader for instance.
Process.Start("Test.pdf");
}
}


توضیحات:
تا قسمت تعریف جدول و اضافه کردن سطرها و ستون‌های مورد نظر، همان بحث «تکرار خودکار سرستون‌های یک جدول در صفحات مختلف، توسط iTextSharp» می‌باشد.
اصل مطلب از قسمت ColumnText شروع می‌شود. با استفاده از شیء ColumnText می‌توان محتوای خاصی را در طی چند ستون در صفحه نمایش داد. عرض این ستون‌ها هم توسط متد SetSimpleColumn مشخص می‌شود و همچنین محل دقیق قرارگیری آن‌ها در صفحه. در اینجا دو حالت راست به چپ و چپ به راست در نظر گرفته شده است.
اگر حالت راست به چپ را در نظر بگیریم، محل قرارگیری اولین ستون از سمت راست صفحه (pdfDoc.Right) باید تعیین شود. سپس هربار به اندازه‌ی عرضی که مد نظر است باید محل شروع ستون را مشخص کرد (pdfDoc.Right - l). هر زمانیکه ct.Go فراخوانی می‌شود، تاجایی که میسر باشد، اطلاعات جدول 1 در یک ستون درج می‌شود. سپس بررسی می‌شود که تا این لحظه چند ستون در صفحه نمایش داده شده است. اگر تعداد مورد نظر ما (columnsPerPage) تامین شده باشد، کار را در صفحه‌ی بعد ادامه خواهیم داد (pdfDoc.NewPage)، در غیراینصورت مجددا مکان یک ستون دیگر در همان صفحه تعیین شده و کار افزودن اطلاعات به آن آغاز خواهد شد و این حلقه تا جایی که تمام محتوای جدول 1 را درج کند، ادامه خواهد یافت.


مطالب
ثبت لینک‌های غیرتکراری
ثبت لینک‌های مختلف در یک سیستم (مثلا قسمت به اشتراک گذاری لینک‌ها) در ابتدای کار شاید ساده به نظر برسد؛ خوب، هر صفحه‌ای که یک آدرس منحصربفرد بیشتر ندارد. ما هش این لینک را محاسبه می‌کنیم و بعد روی این هش، یک کلید منحصربفرد را تعریف خواهیم کرد تا دیگر رکوردی تکراری ثبت نشود. همچنین چون این هش نیز طول کوتاهی دارد، جستجوی آن بسیار سریع خواهد بود. واقعیت این است که خیر! این روش ناکارآمدترین حالت پردازش لینک‌های مختلف است.
برای مثال لینک‌های http://www.site.com و http://www.site.com/index.htm دو هش متفاوت را تولید می‌کنند اما در عمل یکی هستند. نمونه‌ی دیگر، لینک‌های http://www.site.com/index.htm و http://www.site.com/index.htm#section1 هستند که فقط اصطلاحا در یک fragment با هم تفاوت دارند و از این دست لینک‌هایی که باید در حین ثبت یکی درنظر گرفته شوند، زیاد هستند و اگر علاقمند به مرور آن‌ها هستید، می‌توانید به صفحه‌ی URL Normalization در ویکی‌پدیا مراجعه کنید.
اگر نکات این صفحه را تبدیل به یک کلاس کمکی کنیم، به کلاس ذیل خواهیم رسید:
using System;
using System.Web;

namespace OPMLCleaner
{
    public static class UrlNormalization
    {
        public static bool AreTheSameUrls(this string url1, string url2)
        {
            url1 = url1.NormalizeUrl();
            url2 = url2.NormalizeUrl();
            return url1.Equals(url2);
        }

        public static bool AreTheSameUrls(this Uri uri1, Uri uri2)
        {
            var url1 = uri1.NormalizeUrl();
            var url2 = uri2.NormalizeUrl();
            return url1.Equals(url2);
        }

        public static string[] DefaultDirectoryIndexes = new[]
            {
                "default.asp",
                "default.aspx",
                "index.htm",
                "index.html",
                "index.php"
            };

        public static string NormalizeUrl(this Uri uri)
        {
            var url = urlToLower(uri);
            url = limitProtocols(url);
            url = removeDefaultDirectoryIndexes(url);
            url = removeTheFragment(url);
            url = removeDuplicateSlashes(url);
            url = addWww(url);
            url = removeFeedburnerPart(url);
            return removeTrailingSlashAndEmptyQuery(url);
        }

        public static string NormalizeUrl(this string url)
        {
            return NormalizeUrl(new Uri(url));
        }

        private static string removeFeedburnerPart(string url)
        {
            var idx = url.IndexOf("utm_source=", StringComparison.Ordinal);
            return idx == -1 ? url : url.Substring(0, idx - 1);
        }

        private static string addWww(string url)
        {
            if (new Uri(url).Host.Split('.').Length == 2 && !url.Contains("://www."))
            {
                return url.Replace("://", "://www.");
            }
            return url;
        }

        private static string removeDuplicateSlashes(string url)
        {
            var path = new Uri(url).AbsolutePath;
            return path.Contains("//") ? url.Replace(path, path.Replace("//", "/")) : url;
        }

        private static string limitProtocols(string url)
        {
            return new Uri(url).Scheme == "https" ? url.Replace("https://", "http://") : url;
        }

        private static string removeTheFragment(string url)
        {
            var fragment = new Uri(url).Fragment;
            return string.IsNullOrWhiteSpace(fragment) ? url : url.Replace(fragment, string.Empty);
        }

        private static string urlToLower(Uri uri)
        {
            return HttpUtility.UrlDecode(uri.AbsoluteUri.ToLowerInvariant());
        }

        private static string removeTrailingSlashAndEmptyQuery(string url)
        {
            return url
                    .TrimEnd(new[] { '?' })
                    .TrimEnd(new[] { '/' });
        }

        private static string removeDefaultDirectoryIndexes(string url)
        {
            foreach (var index in DefaultDirectoryIndexes)
            {
                if (url.EndsWith(index))
                {
                    url = url.TrimEnd(index.ToCharArray());
                    break;
                }
            }
            return url;
        }
    }
}
از این روش برای تمیز کردن و حذف فیدهای تکراری در فایل‌های OPML تهیه شده نیز می‌شود استفاده کرد. عموما فیدخوان‌های نه‌چندان با سابقه، نکات یاد شده در این مطلب را رعایت نمی‌کنند و به سادگی می‌شود در این سیستم‌ها، فیدهای تکراری زیادی را ثبت کرد.
برای مثال اگر یک فایل OPML چنین ساختار XML ایی را داشته باشد:
<?xml version="1.0" encoding="utf-8"?>
<opml xmlns:xsi="http://www.w3.org/2001/XMLSchema-instance" xmlns:xsd="http://www.w3.org/2001/XMLSchema" version="1.0">
  <body>
    <outline text="آی تی ایرانی">
    <outline type="rss" 
                           text="‫فید کلی آخرین نظرات، مطالب، اشتراک‌ها و پروژه‌های .NET Tips" 
                           title="‫فید کلی آخرین نظرات، مطالب، اشتراک‌ها و پروژه‌های .NET Tips" 
                           xmlUrl="https://www.dntips.ir/Feed/LatestChanges"
                           htmlUrl="https://www.dntips.ir/" />
    </outline> 
  </body>
</opml>
هر outline آن‌را به کلاس زیر می‌توان نگاشت کرد:
using System.Xml.Serialization;

namespace OPMLCleaner
{
    [XmlType(TypeName="outline")]
    public class Opml
    {
        [XmlAttribute(AttributeName="text")]
        public string Text { get; set; }

        [XmlAttribute(AttributeName = "title")]
        public string Title { get; set; }

        [XmlAttribute(AttributeName = "type")]
        public string Type { get; set; }

        [XmlAttribute(AttributeName = "xmlUrl")]
        public string XmlUrl { get; set; }

        [XmlAttribute(AttributeName = "htmlUrl")]
        public string HtmlUrl { get; set; }
    }
}
برای اینکار فقط کافی است از LINQ to XML به نحو ذیل استفاده کنیم:
var document = XDocument.Load("it-92-03-01.opml");
var results = (from node in document.Descendants("outline")
                           where node.Attribute("htmlUrl") != null && node.Parent.Attribute("text") != null 
                            && node.Parent.Attribute("text").Value == "آی تی ایرانی"
                           select new Opml
                           {
                               HtmlUrl = (string)node.Attribute("htmlUrl"),
                               Text = (string)node.Attribute("text"),
                               Title = (string)node.Attribute("title"),
                               Type = (string)node.Attribute("type"),
                               XmlUrl = (string)node.Attribute("xmlUrl")
                           }).ToList();
در این حالت لیست کلیه فیدهای یک گروه را چه تکراری و غیرتکراری، دریافت خواهیم کرد. برای حذف موارد تکراری نیاز است از متد Distinct استفاده شود. به همین جهت باید کلاس ذیل را نیز تدارک دید:
using System.Collections.Generic;

namespace OPMLCleaner
{
    public class OpmlCompare : EqualityComparer<Opml>
    {
        public override bool Equals(Opml x, Opml y)
        {
            return UrlNormalization.AreTheSameUrls(x.HtmlUrl, y.HtmlUrl);                
        }

        public override int GetHashCode(Opml obj)
        {
            return obj.HtmlUrl.GetHashCode();
        }
    }
}
اکنون با کمک کلاس OpmlCompare فوق که از کلاس UrlNormalization برای تشخیص لینک‌های تکراری استفاده می‌کند، می‌توان به لیست بهتر و متعادل‌تری رسید:
 var distinctResults = results.Distinct(new OpmlCompare()).ToList();
 
مطالب
MVVM و نمایش دیالوگ‌ها

بسیاری از برنامه‌های دسکتاپ نیاز به نمایش پنجره‌های دیالوگ استاندارد ویندوز مانند OpenFileDialog و SaveFileDialog را دارند و سؤال اینجا است که چگونه اینگونه موارد را باید از طریق پیاده سازی صحیح الگوی MVVM مدیریت کرد؛ از آنجائیکه خیلی راحت در فایل ViewModel می‌توان نوشت new OpenFileDialog و الی آخر. این مورد هم یکی از دلایل اصلی استفاده از الگوی MVVM را زیر سؤال می‌برد : این ViewModel دیگر قابل تست نخواهد بود. همیشه شرایط آزمون‌های واحد را به این صورت در نظر بگیرید:
سروری وجود دارد در جایی که به آن دسترسی نداریم. روی این سرور با اتوماسیونی که راه انداخته‌ایم، آخر هر روز آزمون‌های واحد موجود به صورت خودکار انجام شده و یک گزارش تهیه می‌شود (مثلا یک نوع continuous integration سرور). بنابراین کسی دسترسی به سرور نخواهد داشت تا این OpenFileDialog ظاهر شده را مدیریت کرده، فایلی را انتخاب و به برنامه آزمون واحد معرفی کند. به صورت خلاصه ظاهر شدن هر نوع دیالوگی حین انجام آزمون‌های واحد «مسخره» است!
یکی از روش‌های حل این نوع مسایل، استفاده از dependency injection یا تزریق وابستگی‌ها است و در ادامه خواهیم دید که چگونه WPF‌ بدون نیاز به هیچ نوع فریم ورک تزریق وابستگی خارجی، از این مفهوم پشتیبانی می‌کند.

مروری مقدماتی بر تزریق وابستگی‌ها
امکان نوشتن آزمون واحد برای new OpenFileDialog وجود ندارد؟ اشکالی نداره، یک Interface بر اساس نیاز نهایی برنامه درست کنید (نیاز نهایی برنامه از این ماجرا فقط یک رشته LoadPath است و بس) سپس در ViewModel با این اینترفیس کار کنید؛ چون به این ترتیب امکان «تقلید» آن فراهم می‌شود.

یک مثال عملی:
ViewModel نیاز دارد تا مسیر فایلی را از کاربر بپرسد. این مساله را با کمک dependency injection در ادامه حل خواهیم کرد.
ابتدا سورس کامل این مثال:

ViewModel برنامه (تعریف شده در پوشه ViewModels برنامه):

namespace WpfFileDialogMvvm.ViewModels
{
public interface IFilePathContract
{
string GetFilePath();
}

public class MainWindowViewModel
{
IFilePathContract _filePathContract;
public MainWindowViewModel(IFilePathContract filePathContract)
{
_filePathContract = filePathContract;
}

//...

private void load()
{
string loadFilePath = _filePathContract.GetFilePath();
if (!string.IsNullOrWhiteSpace(loadFilePath))
{
// Do something
}
}
}
}

دو نمونه از پیاده سازی اینترفیس IFilePathContract تعریف شده (در پوشه Dialogs برنامه):

using Microsoft.Win32;
using WpfFileDialogMvvm.ViewModels;

namespace WpfFileDialogMvvm.Dialogs
{
public class OpenFileDialogProvider : IFilePathContract
{
public string GetFilePath()
{
var ofd = new OpenFileDialog
{
Filter = "XML files (*.xml)|*.xml"
};
string filePath = null;
bool? dialogResult = ofd.ShowDialog();
if (dialogResult.HasValue && dialogResult.Value)
{
filePath = ofd.FileName;
}
return filePath;
}
}

public class FakeOpenFileDialogProvider : IFilePathContract
{
public string GetFilePath()
{
return @"c:\path\data.xml";
}
}
}

و View برنامه:

<Window x:Class="WpfFileDialogMvvm.MainWindow"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:vm="clr-namespace:WpfFileDialogMvvm.ViewModels"
xmlns:dialogs="clr-namespace:WpfFileDialogMvvm.Dialogs"
Title="MainWindow" Height="350" Width="525">
<Window.Resources>
<ObjectDataProvider x:Key="mainWindowViewModel"
ObjectType="{x:Type vm:MainWindowViewModel}">
<ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
<dialogs:OpenFileDialogProvider/>
</ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
</ObjectDataProvider>
</Window.Resources>
<Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource mainWindowViewModel}}">

</Grid>
</Window>

توضیحات:
ما در ViewModel نیاز داریم تا مسیر نهایی فایل را دریافت کنیم و این عملیات نیاز به فراخوانی متد ShowDialog ایی را دارد که امکان نوشتن آزمون واحد خودکار را از ViewModel ما سلب خواهد کرد. بنابراین بر اساس نیاز برنامه یک اینترفیس عمومی به نام IFilePathContract را طراحی می‌کنیم. در حالت کلی کلاسی که این اینترفیس را پیاده سازی می‌کند، قرار است مسیری را برگرداند. اما به کمک استفاده از اینترفیس، به صورت ضمنی اعلام می‌کنیم که «برای ما مهم نیست که چگونه». می‌خواهد OpenFileDialogProvider ذکر شده باشد، یا نمونه تقلیدی مانند FakeOpenFileDialogProvider. از نمونه واقعی OpenFileDialogProvider در برنامه اصلی استفاده خواهیم کرد، از نمونه تقلیدی FakeOpenFileDialogProvider در آزمون واحد و نکته مهم هم اینجا است که ViewModel ما چون بر اساس اینترفیس IFilePathContract پیاده سازی شده، با هر دو DialogProvider یاد شده می‌تواند کار کند.
مرحله آخر نوبت به وهله سازی نمونه واقعی، در View برنامه است. یا می‌توان در Code behind مرتبط با View نوشت:

namespace WpfFileDialogMvvm
{
public partial class MainWindow
{
public MainWindow()
{
InitializeComponent();
this.DataContext = new MainWindowViewModel(new OpenFileDialogProvider());
}
}
}

و یا از روش ObjectDataProvider توکار WPF هم می‌شود استفاده کرد؛ که مثال آن‌را در کدهای XAML مرتبط با View ذکر شده می‌توانید مشاهده کنید. ابتدا دو فضای نام vm و dialog تعریف شده (با توجه به اینکه مثلا در این مثال، دو پوشه ViewModels و Dialogs وجود دارند). سپس کار تزریق وابستگی‌ها به سازنده کلاس MainWindowViewModel،‌ از طریق ObjectDataProvider.ConstructorParameters انجام می‌شود:

<ObjectDataProvider x:Key="mainWindowViewModel" 
ObjectType="{x:Type vm:MainWindowViewModel}">
<ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
<dialogs:OpenFileDialogProvider/>
</ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
</ObjectDataProvider>

مطالب
کار با شیوه‌نامه‌های فرم‌ها در بوت استرپ 4
بوت استرپ، به همراه کلاس‌هایی است، برای نمایش زیباتر فرم‌ها، که شامل کلاس‌های اعتبارسنجی و حتی کنترل نحوه‌ی چیدمان و اندازه‌ی آن‌ها نیز می‌شود.


ایجاد فرم‌های مقدماتی، با بوت استرپ 4

بوت استرپ به همراه کلاس‌هایی مانند form-group و form-control است که از آن‌ها می‌توان برای ایجاد یک فرم مقدماتی استفاده کرد. در ابتدا مثال غیر تزئین شده‌ی زیر را در نظر بگیرید:
<body>
    <div class="container">
        <h2>Medical Questionnaire</h2>
        <form>
            <fieldset>
                <legend>Owner Info</legend>
                <div>
                    <label for="ownername">Owner name</label>
                    <input type="text" id="ownername" placeholder="Your Name">
                </div>
                <div>
                    <label for="owneremail">Email address</label>
                    <input type="email" id="owneremail" aria-describedby="emailHelp"
                        placeholder="Enter email">
                    <small id="emailHelp">We'll never share your email</small>
                </div>
            </fieldset>

            <fieldset>
                <legend>Pet Info</legend>
                <div>
                    <label for="petname">Pet name</label>
                    <input type="text" id="petname" placeholder="Your Pet's name">
                </div>
                <div>
                    <label for="pettype">Pet type</label>
                    <select id="pettype">
                        <option>Choose</option>
                        <option value="cat">Dog</option>
                        <option value="cat">Cat</option>
                        <option value="bird">Other</option>
                    </select>
                </div>
                <div>
                    <label for="reasonforvisit">Reason for today's visit</label>
                    <textarea id="reasonforvisit" rows="3"></textarea>
                </div>
                <div>
                    <label>Has your pet been spayed or neutered?</label>
                    <label><input type="radio" name="spayneut" value="yes"
                            checked> Yes</label>
                    <label><input type="radio" name="spayneut" value="no"> No</label>
                </div>
                <div>
                    <label>Has the pet had any of the following in the past 30
                        days</label>
                    <label><input type="checkbox"> Abdominal pain</label>
                    <label><input type="checkbox"> Lack of appetite</label>
                    <label><input type="checkbox"> Weakness</label>
                </div>
            </fieldset>
            <button type="submit">Submit</button>
        </form>

    </div><!-- content container -->
</body>
که چنین خروجی ابتدایی را نیز به همراه دارد:


در ادامه شروع می‌کنیم به تزئین کردن این فرم، با کلاس‌های بوت استرپ 4:
- ابتدا به fieldsetهای تعریف شده، کلاس form-goup را انتساب می‌دهیم. این مورد سبب می‌شود تا اندکی فاصله بین آن‌ها ایجاد شود.
- سپس به تمام divهایی که المان‌ها را در بر گرفته‌اند نیز کلاس form-group را اعمال می‌کنیم.
با اینکار فاصله‌ی مناسبی بین المان‌های تعریف شده‌ی در صفحه ایجاد می‌شود:


- در ادامه به تمام المان‌های input، select و textarea (منهای checkboxها) کلاس form-control را نسبت می‌دهیم:


با اینکار، ظاهر این المان‌ها بسیار شکیل‌تر شده‌است و همچنین این فرم واکنشگرا نیز می‌باشد.

- پس از آن، تمام المان‌های label را انتخاب کرده و کلاس form-control-label را به آن‌ها انتساب می‌دهیم. هرچند با اینکار ظاهر فعلی فرم تغییری نمی‌کند، اما چنین تعریفی برای فعالسازی کلاس‌های اعتبارسنجی ضروری است.
اگر به هر دلیلی نخواستید این برچسب‌ها را نمایش دهید، می‌توانید از کلاس sr-only استفاده کنید که صرفا سبب نمایش آن‌ها به screen readers می‌شود.
- ذیل فیلد ورود ایمیل، متنی وجود دارد. این متن را با کلاس‌های form-text text-muted مزین می‌کنیم:


- به دکمه‌ی پایین صفحه نیز کلاس‌های btn btn-primary را اضافه می‌کنیم که در مطلب «بررسی شیوه‌نامه‌های المان‌های پر کاربرد بوت استرپ 4» بیشتر به آن‌ها پرداختیم.


مزین سازی checkboxها و radio-buttonها در بوت استرپ 4

روش مزین سازی checkboxها و radio-buttonها در بوت استرپ، با سایر المان‌ها اندکی متفاوت است:
<div class="form-check">
    <label class="form-check-label">
        <input class="form-check-input" type="checkbox">
        Lack of appetite
    </label>
</div>
در اینجا تفاوتی نمی‌کند که بخواهیم با checkboxها کار کنیم و یا radio-buttonها، هر دوی این المان‌ها ابتدا داخل یک div با کلاس form-check قرار می‌گیرند. سپس برچسب آن‌ها دارای کلاس form-check-label می‌شود و در آخر به خود این المان‌های input، کلاس form-check-input اضافه خواهد شد.

یک نکته: اگر نیاز است این المان‌ها کنار یکدیگر نمایش داده شوند، می‌توان بر روی div آن‌ها از کلاس‌های form-check form-check-inline استفاده کرد. در این حالت اگر می‌خواهید برچسب برای مثال radio-button تعریف شده، در یک سطر و گزینه‌ها آن در سطری دیگر باشند، از کلاس d-block بر روی این برچسب استفاده کنید:
<div class="form-group">
    <label class="d-block">Has your pet been spayed or
        neutered?</label>
    <div class="form-check form-check-inline">
        <label class="form-check-label">
            <input class="form-check-input" type="radio" name="spayneut"
                   value="yes" checked>
            Yes
        </label>
    </div>
    <div class="form-check form-check-inline">
        <label class="form-check-label">
            <input class="form-check-input" type="radio" name="spayneut"
                   value="no"> No
        </label>
    </div>
</div>
با این خروجی:



کلاس‌های کنترل اندازه و اعتبارسنجی المان‌های فرم‌های بوت استرپ 4

- با استفاده از کلاس form-control-sm می‌توان اندازه‌ی فیلدهای input را با ارتفاع کوچکتری نمایش داد و یا توسط کلاس form-control-lg می‌توان آن‌ها را بزرگتر کرد.
- کلاس form-inline سبب می‌شود تا یک form-group به صورت inline نمایش داده شود. یعنی برچسب و کنترل‌های درون آن، در طی یک سطر نمایش داده خواهند شد. در این حالت، نیاز به کلاس‌های Margin مانند mx-sm-2 خواهد بود تا فاصله‌ی بین کنترل‌ها را بتوان کنترل کرد.
- برای نمایش نتایج اعتبارسنجی کنترل‌ها:
  - اگر کل فرم اعتبارسنجی شده‌است، کلاس was-validated را به المان form اضافه کنید.
  - اگر اعتبارسنجی کنترلی با موفقیت روبرو شود، کلاس is-valid و اگر خیر کلاس is-invalid را به آن نسبت دهید.
  - اگر می‌خواهید پیام خاصی را پس از موفقیت اعتبارسنجی نمایش دهید، آن‌را درون یک div با کلاس valid-feedback قرار دهید و یا برعکس از کلاس invalid-feedback استفاده کنید.
  - برای تغییر رنگ برچسب المان‌ها نیز از کلاس‌های text-color همانند قبل استفاده کنید؛ مانند text-success.

یک مثال:
<div class="form-group">
    <label for="owneremail" class="text-success">Email address</label>
    <input class="form-control is-valid" type="email" id="owneremail"
        aria-describedby="emailHelp" placeholder="Enter email">
    <small class="form-text text-muted" id="emailHelp">We'll
        never share your email</small>
    <div class="valid-feedback">
        Looks good!
    </div>
</div>
با این خروجی:



تغییر نحوه‌ی چیدمان عناصر فرم‌ها در بوت استرپ 4

فرم زیر را در نظر بگیرید:


قصد داریم با استفاده از کلاس‌های ویژه‌ی بوت استرپ 4، آن‌را دو ستونی کنیم؛ به طوریکه برچسب‌ها در یک ستون و فیلدهای ورودی، در ستونی دیگر نمایش داده شوند. همچنین این فرم واکنشگرا نیز باشد؛ به این معنا که این دو ستونی شدن، فقط در اندازه‌های پس از md رخ دهد:
<body>
    <div class="container">
        <h2>Medical Questionnaire</h2>
        <form>
            <fieldset class="form-group">
                <legend>Owner Info</legend>
                <div class="form-group row">
                    <label class="form-control-label col-md-2 col-form-label text-md-right"
                        for="ownername">Owner</label>
                    <div class="col-md-10">
                        <input class="form-control" type="text" id="ownername"
                            placeholder="Your Name">
                    </div>
                </div>
                <div class="form-group row">
                    <label class="form-control-label col-md-2 col-form-label text-md-right"
                        for="owneremail">Address</label>
                    <div class="col-md-10">
                        <input class="form-control" type="text" id="owneremail"
                            placeholder="Address">
                    </div>
                </div>
                <div class="form-group row">
                    <div class="form-group col-6 offset-md-2">
                        <label class="form-control-label sr-only" for="ownercity">City</label>
                        <input class="form-control" type="text" id="ownercity"
                            placeholder="City">
                    </div>
                    <div class="form-group col-md-4 col-6">
                        <label class="form-control-label sr-only" for="ownerzip">Zip</label>
                        <input class="form-control" type="text" id="ownerzip"
                            placeholder="Zip">
                    </div>
                </div>

                <div class="form-group row">
                    <div class="offset-md-2 col-md-10">
                        <button class="btn btn-primary" type="submit">Submit</button>
                    </div>
                </div>
            </fieldset>
        </form>
    </div>
</body>
با این خروجی در اندازه‌ی پس از md:


توضیحات:
برای ستونی کردن فرم‌ها، ابتدا کلاس row، به form-group قرار گرفته‌ی داخل container اصلی اضافه می‌شود:
                <div class="form-group row">
                    <label class="form-control-label col-md-2 col-form-label text-md-right"
                        for="ownername">Owner</label>
                    <div class="col-md-10">
                        <input class="form-control" type="text" id="ownername"
                            placeholder="Your Name">
                    </div>
                </div>
سپس توسط کلاس col-md-2 تعریف شده‌ی بر روی برچسب، سبب خواهیم شد تا در اندازه‌ی صفحه‌ی بیش از md، این برچسب در یک ستون با عرض دو واحد قرار گیرد. در یک چنین حالتی، ذکر col-form-label نیز ضروری است. همچنین اگر مایل باشیم تا این برچسب، در سمت راست این ستون قرار گیرد، می‌توان از کلاس واکنشگرای text-md-right استفاده کرد.
پس از آن نوبت به تعریف ستون فیلد تعریف شده‌است که با ایجاد یک div و تعریف تعداد واحدی را که به خود اختصاص می‌دهد (col-md-10)، انجام می‌شود.

در اینجا برچسب‌های فیلدهای city و zip با کلاس sr-only مشخص شده‌اند. به همین جهت فقط به screen readers نمایش داده می‌شوند.
<div class="form-group row">
   <div class="form-group col-6 offset-md-2">
   <label class="form-control-label sr-only" for="ownercity">City</label>
   <input class="form-control" type="text" id="ownercity"placeholder="City">
</div>
در یک چنین حالتی، برای اینکه این فیلدها در ستون دوم ظاهر شوند، از کلاس offset-md-2 استفاده شده‌است. از این offset برای تراز کردن دکمه، با ستون دوم نیز استفاده کرده‌ایم:
<div class="form-group row">
    <div class="offset-md-2 col-md-10">
        <button class="btn btn-primary" type="submit">Submit</button>
    </div>
</div>

ایجاد گروهی از ورودی‌ها در بوت استرپ 4

برای افزودن آیکن‌هایی به فیلدهای ورودی، از روش ایجاد گروهی از ورودی‌ها در بوت استرپ 4 استفاده می‌شود:
<div class="form-group">
    <label class="form-control-label" for="donationamt">
        Donation Amount
    </label>
    <div class="input-group">
        <div class="input-group-prepend">
            <span class="input-group-text">$</span>
        </div>
        <input type="text" class="form-control" id="donationamt"
            placeholder="Amount">
        <div class="input-group-append">
            <span class="input-group-text">.00</span>
        </div>
    </div>
</div>
در مثال فوق، روش تعریف یک input-group را مشاهده می‌کنید. داخل آن یک input-group-prepend و سپس input-group-text تعریف می‌شود که می‌تواند شامل یک متن و یا آیکن باشد. اگر نیاز به تعریف دکمه‌ای وجود داشت، از این کلاس استفاده نکنید. با این خروجی:


در بوت استرپ 4، کلاس‌های input-group-addon و input-group-btn  بوت استرپ 3 حذف و با کلاس‌های input-group-prepend و input-group-append جایگزین شده‌اند. از prepend برای قرار دادن آیکنی پیش از فیلد ورودی و از append همانند مثال فوق، برای قرار دادن آیکنی اختیاری پس از فیلد ورودی استفاده می‌شود.

نمونه‌ی متداول دیگر آن، نحوه‌ی تعریف ویژه‌ی فیلد جستجوی سایت، در منوی راهبری آن است:
    <nav class="navbar bg-dark navbar-dark navbar-expand-sm">
        <div class="container">
            <div class="navbar-brand d-none d-sm-inline-block">
                Wisdom Pet Medicine
            </div>
            <div class="navbar-nav mr-auto">
                <a class="nav-item nav-link active" href="#">Home</a>
                <a class="nav-item nav-link" href="#">Mission</a>
                <a class="nav-item nav-link" href="#">Services</a>
                <a class="nav-item nav-link" href="#">Staff</a>
                <a class="nav-item nav-link" href="#">Testimonials</a>
            </div>
            <form class="form-inline d-none d-md-inline-block">
                <div class="input-group">
                    <label for="search" class="form-control-label sr-only"></label>
                    <input type="text" id="search" class="form-control"
                        placeholder="Search ...">
                    <div class="input-group-append">
                        <button class="btn btn-outline-light" type="submit">Go</button>
                    </div>
                </div>
            </form>
        </div>
    </nav>
با این خروجی که در آن دکمه، توسط کلاس input-group-append، با فیلد ورودی کنار آن، یکپارچه به نظر می‌رسد:




کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: Bootstrap4_10.zip
نظرات مطالب
فعال سازی قسمت ارسال فایل و تصویر ویرایشگر آنلاین RedActor در ASP.NET MVC
در وب فرم‌ها:
- یک TextBox را به صفحه اضافه کنید. TextMode آن باید MultiLine باشد تا تبدیل به TextArea شود. همچنین ClientID آن‌را هم مقدار دهی کنید تا بشود در jQuery ازش استفاده کرد.
- تمام توضیحات یکی است با این تفاوت که:
الف) return Content در اینجا می‌شود Response.Write
ب) بجای کنترلر شما از یک http handler می‌تونید استفاده کنید (فایل‌های ashx معروف)
public class Upload : IHttpHandler {
    public void ProcessRequest (HttpContext context) {
        HttpPostedFile uploads = context.Request.Files["upload"];
        //... save the file
        // return context.Response.Write(...)
        // and then  context.Response.End();         
در اینجا context.Request.Files امکان دسترسی به فایل‌های آپلود شده را می‌دهد.
آن‌ها را ذخیره کنید. در آخر کار هم با context.Response.Write مواردی را که در مقاله فوق توضیح داده شد، بازگشت دهید.


مطالب
بررسی تفاوت بین DTO و POCO
در ابتدا اجازه بدهید تعریف درستی از این دو واژه، ارائه کنیم.

DTO (Data Transfer Object)
به بیان خیلی ساده، DTO‌ها برای انتقال اطلاعات استفاده می‌شوند؛ پس هیچ منطق و رفتاری در این اشیاء تعریف نمی‌شود .اگر در DTO منطقی پیاده سازی شود، دیگر به آن DTO گفته نمی‌شود. اجازه بدید منظورمان را از منطق یا رفتار مشخص کنیم. منطق یا رفتار، همان متدهایی هستند که در نوع داده خود تعریف میکنیم. در #C، یک DTO تنها از خصوصیت‌ها (Properties) که از بلوک‌های Get و Set تشکیل شده‌اند، ساخته می‌شود. البته بدون کدهایی جهت اعتبار سنجی (Validation) مقادیر.

سؤال: وضعیت attribute ‌ها و Metadata‌ها چه می‌شود؟
خیلی غیر معمول نیست که از metadata‌ها در DTO، به‌منظور اعتبار سنجی یا اهداف خاص، استفاده کنیم. بعضی از attribute‌ها هیچ رفتاری را به DTO‌ها اضافه نمی‌کنند؛ ولی استفاده از DTO‌ها را در بخش‌های دیگر سیستم، ساده‌تر می‌کنند. در نتیجه هیچکدام از attribute ‌ها و metadata‌ها، شرایط DTO بودن را نقض نمی‌کنند.

مدل‌های دیگری مثل ViewModels‌ها و API Model‌ها چه می‌شوند؟
واژه DTO خیلی مبهم است. تنها چیزی که بیان می‌کند این است که شیء است و فقط و فقط شامل اطلاعات است و رفتاری ندارد. در این تعریف درباره‌ی کاربرد مورد نظر یک DTO چیزی گفته نشده. در بسیاری از معماری‌ها، DTO نقش خاصی را ایفا می‌کند. بطور مثال در معماری MVC، از DTO‌ها برای انقیاد داده (Binding) و ارسال اطلاعات به یک View استفاده میکنند. به همین خاطر این DTO‌ها بعنوان ViewModel، در معماری MVC شناخته می‌شوند که رفتاری را در خود تعریف نمی‌کنند و تنها فرمت اطلاعات مورد انتظار یک View را مهیا می‌کنند.
پس در این سناریوی خاص، ViewModel نوعی DTO می‌باشد. اما باید دقت داشته باشید، همه ViewModel‌‌ها را نمی‌توان DTO محسوب کرد؛ مثلا در معماری MVVM، ویوو مدل‌های تعریف شده، شامل رفتار هم می‌باشند. حتی در معماری MVC نیز گاهی اوقات منطقی به  ViewModel‌‌ها اضافه می‌شود که دیگر به آنها DTO نمی‌گوییم.

 
در صورت امکان، نام DTO‌ها را بر اساس استفاده‌ی آنها تعیین کنید. بطور مثال کلاسی با نام FoodDTO، مشخص نمی‌کند که این نوع، کجا و چگونه قرار است در معماری برنامه شما مورد استفاده قرار  بگیرید؛ برعکس نامگذاری به صورت FoodViewModels کاربرد آن را صراحتا بیان می‌کند.
مثالی از DTO در زبان سی شارپ :
public class ProductViewModel
{
  public int ProductId { get; set; }
  public string Name { get; set; }
  public string Description { get; set; }
  public string ImageUrl { get; set; }
  public decimal UnitPrice { get; set; }
}

کپسوله سازی و DTO ها 
کپسوله سازی، یکی از اصول برنامه نویسی شیءگرا می‌باشد. اما این کپسوله سازی به DTO‌ها اعمال نمی‌شوند. به این علت که هدف کپسوله سازی، پنهان کردن فرآیند پشت صحنه‌ی ذخیره سازی اطلاعات است؛ اما در DTO هیچ فرآیندی پیاده سازی نشده و نباید هیچ State پنهانی وجود داشته باشد. پس بحث Encapsulation در DTO منتفی است. پس کار را برای خودتان سخت نکنید؛ با تعریف private setter ‌ها یا تبدیل کردن DTO به یک شیء غیرقابل تغییر (immutable). شما باید به‌راحتی بتوانید عملیات ایجاد، نوشتن و خواندن DTO‌‌ها را انجام دهید؛ همچنین باید بتوانید عملیات سریالایز کردن بر روی DTO‌‌ها را بدون فرآیند سفارشی اضافه‌ای، انجام دهید.

Field ها  یا Property ها 
سؤالی که مطرح می‌شود این است که وقتی کپسوله سازی در DTO مفهومی ندارد، چرا باید همیشه از property ‌ها استفاده کنیم؟ چرا از فیلد‌ها استفاده نکنیم (فیلد‌های public )؟
ما می‌توانیم هم از property استفاده کنیم و هم از field‌ها؛ اما بعضی از فریم ورک‌ها که کار Serialization را انجام می‌دهند، فقط با property ‌ها کار می‌کنند. بنابراین بسته به نیاز خودتان، از field‌های عمومی یا property‌ها استفاده کنید. اما عموما از Property استفاده میکنند. البته در این پیوند، پرسش و پاسخ مفصلی در این رابطه وجود دارد.

غیرقابل تغییر بودن (Immutability) و نوع رکورد ( Record Type )
غیرقابل تغییر بودن، یکی از مزیت‌های مهم در توسعه نرم افزار است. اما همانطور که در مثل بالا بیان شد، نیازی به غیرقابل تغییر کردن DTO‌‌ها نیست. با ارائه رکورد در سی شارپ 9  شرایط کمی تغییر کرد. شاید عبارت مخفف دیگری که اضافه شده Data transfer Records یا (DTRs) است. یکی از روش‌های تعریف DTR در سی شارپ 9، به شکل زیر است:
public record ProductDTO(int Id, string Name, string Description);

البته روش دیگری هم وجود دارد که شما property‌ها را تعریف کنید و از طریق سازنده، مقدار دهی شوند. ویژگی جدید init-only این امکان را فراهم می‌کند که فقط در زمان مقدار دهی اولیه (initialization)، خصوصیات مقداردهی شوند و در ادامه‌ی چرخه حیات شیء، property ‌ها فقط خواندنی هستند. این ویژگی، record‌ها را غیر قابل تغییر می‌کند.
مثال:
public record ProductDTO
{
  public int Id { get; init; }
  public string Name { get; init; }
}
var dto = new ProductDTO { Id = 1, Name = "some name" };

کلاس‌های POCO یا همان Plain Old CLR/C# Object
شی Plain Old چیست؟ هر شیءای که Plain Old باشد، می‌تواند در هر جایی از برنامه‌ی ما مورد استفاده قرار بگیرد؛ حتی در کلاس‌های Test برنامه. این اشیاء هیچگونه وابستگی برای اجرا وظایف خود، به بانک‌های اطلاعاتی و کتابخانه‌های ثالت ندارند.
برای درک بهتر این نوع کلاس‌ها، به مثال زیر دقت کنید:
public class Product : DataObject<Product>
{
  public Product(int id)
  {
    Id = id;
    InitializeFromDatabase();
  }
  private void InitializeFromDatabase()
  {
    DataHelpers.LoadFromDatabase(this);
  }
  public int Id { get; private set; }
  // other properties and methods
}
همانطور که مشاهده میکنید، این کلاس به متد استاتیکی برای کار با دیتابیس وابسته است؛ در نتیجه باعث میشود که کل کلاس، به وجود بانک اطلاعاتی وابسته شود. همچنین با ارث بری از کلاس پایه‌ی دیگری، وابستگی به یک کتابخانه‌ی ثالث ایجاد شده‌است. اجرای آزمون واحد برای چنین کلاسی، سبب fail شدن عملیات می‌شود. به این علت که ارتباط با بانک اطلاعاتی مورد نیاز متد DataHelpers، تامین نشده‌است. این شرایط، مثالی از الگوی Active Record Pattern می‌باشند. همچنین این کلاس دسترسی به منبع داده را در درون خود گنجانده است که این به معنای نقض اصل Persistence Ignorant (اصل Persistence Ignorance به طور خلاصه بیان می‌کند که در تحلیل و طراحی Business Logic به موضوع ذخیره‌سازی (Persistence) فکر نکنید (تا جای ممکن) یا به عبارت دیگر، ذهن خود را درگیر پیچیدگی‌های ذخیره سازی نکنید. برگرفته شده از breakpoint.blog.ir : روح الله دلپاک)می باشد. یکی از ویژگی‌های POCO عدم نقض الگوی فوق است.

مثالی از POCO : 
public class Product
{
  public Product(int id)
  {
    Id = id;
  }

  private Product()
  {
    // required for EF
  }

  public int Id { get; private set; }
  // other properties and methods
}
این کلاس یک POCO است:
  • برای اجرای وظایف خود به فریم ورک ثالثی وابسته نیست.
  • به کلاس پایه‌ای ( Base class) نیاز ندارد.
  • وابستگی به متد استاتیکی ندارد.
  • می تواند در هر جایی از پروژه، نمونه سازی شود.
  • اصل Persistence Ignorant را بیشتر رعایت کرده، نه بطور کامل؛ چون یک سازنده دارد که به کتابخانه‌ی ثالثی نیازمند است (سازنده‌ی بدون پارامتر که مورد نیاز EF می‌باشد).

POCO و DTO :

شاید این دو مفهموم گیج کننده باشند، ولی DTO همان POCO هست. اگر یک کلاس، DTO باشد، حتما POCO نیز هست. (مرور ویژگی‌های دو مورد در بخش‌های قبلی) ولی برعکس این وضعیت ممکن است صادق نباشد؛ مثال قبلی که در آن وابستگی به کتابخانه‌ی ثالثی در سازنده‌ی بدون پارامتر وجود داشت، DTO بودن را نقض می‌کرد. پس اگر هر دو حالت صادق بود، میتوان گفت این دو مفهوم یکی است.
مطالب
امن سازی برنامه‌های ASP.NET Core توسط IdentityServer 4x - قسمت دوم - ایجاد ساختار اولیه‌ی مثال این سری
در این قسمت قصد داریم ساختار مقدماتی مثال این سری را که لیستی از تصاویر آپلود شده‌ی توسط کاربران مختلف را نمایش می‌دهد، بدون افزودن مباحث امنیتی و سطوح دسترسی کاربران وارد شده‌ی به سیستم، تشکیل دهیم. در قسمت‌های بعدی، به تدریج آن‌را با قابلیت‌های مختلف IdentityServer 4x یکپارچه خواهیم کرد. در اینجا فرض بر این است که حداقل SDK نگارش 2.1.401 را پیشتر نصب کرده‌اید.


بررسی ساختار WebAPI مقدماتی مثال این سری


این پروژه‌ی مقدماتی که هنوز قسمت‌های اعتبارسنجی به آن اضافه نشده‌اند، از دو قسمت WebApi و MvcClient تشکیل می‌شود.
کار قسمت WebApi، ارائه‌ی یک Restful-API برای کار با گالری تصاویر است. برای اجرای آن وارد پوشه‌ی src\WebApi\ImageGallery.WebApi.WebApp شده و ابتدا فایل restore.bat و سپس dotnet_run.bat را اجرا کنید.
در این حالت برنامه بر روی پورت 7001 در دسترس خواهد بود:


این پورت نیز در فایل Properties\launchSettings.json تنظیم شده‌است تا با پورت کلاینت MVC تهیه شده، تداخل نکند.
کار این سرویس، ارائه‌ی ImagesController است که توسط آن می‌توان لیستی از تصاویر موجود، اطلاعات یک تصویر و همچنین کار ثبت، ویرایش و حذف تصاویر را انجام داد.
در این Solution، رکوردهای تصاویری که در بانک اطلاعاتی ذخیره می‌شوند، یک چنین ساختاری را دارند:
using System;
using System.ComponentModel.DataAnnotations;

namespace ImageGallery.WebApi.DomainClasses
{
    public class Image
    {
        [Key]
        public Guid Id { get; set; }

        [Required]
        [MaxLength(150)]
        public string Title { get; set; }

        [Required]
        [MaxLength(200)]
        public string FileName { get; set; }

        [Required]
        [MaxLength(50)]
        public string OwnerId { get; set; }
    }
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید در اینجا OwnerId نیز در نظر گرفته شده‌است تا بتوان پس از اعمال مباحث اعتبارسنجی، تصاویر را از کاربری خاص دریافت و همچنین صرفا تصاویر متعلق به او را به آن کاربر خاص نمایش داد.
در این قسمت توسط کلاس ImageConfiguration کار مقدار دهی اولیه‌ی بانک اطلاعاتی به کمک متد HasData مربوط به EF Core 2.1 صورت گرفته‌است و به این ترتیب می‌توان برنامه را برای نمایش مقدماتی جاری، بدون داشتن سیستم اعتبارسنجی و مفاهیم کاربران، نمایش داد.
این قسمت از Solution، به نحو زیر تشکیل شده‌است:
- ImageGallery.WebApi.DataLayer
در اینجا کار تشکیل DbContext برنامه و همچنین مقدار دهی اولیه‌ی بانک اطلاعاتی و تنظیمات Migrations قرار گرفته‌اند.
- ImageGallery.WebApi.DomainClasses
در این پروژه کلاس‌های موجودیت‌های متناظر با جداول بانک اطلاعاتی قرار می‌گیرند.
- ImageGallery.WebApi.Mappings
این پروژه کار تهیه نگاشت‌های AutoMapper برنامه را انجام می‌دهد؛ نگاشت‌هایی بین Models و DomainClasses که در ImagesController از آن‌ها استفاده می‌شود.
- ImageGallery.WebApi.Models
در این پروژه همان DTO's پروژه قرار گرفته‌اند. جهت رعایت مسایل امنیتی نباید کلاس موجودیت Image فوق را مستقیما در معرض دید API عمومی قرار داد. به همین جهت تعدادی Model در اینجا تعریف شده‌اند که هم برای ثبت، ویرایش و حذف اطلاعات بکار می‌روند و هم جهت گزارشگیری از رکوردهای موجود جدول تصاویر.
- ImageGallery.WebApi.Services
در این پروژه کار با DbContext انجام شده و توسط آن اطلاعات تصاویر به بانک اطلاعاتی اضافه شده و یا واکشی می‌شوند.
- ImageGallery.WebApi.WebApp
این پروژه، همان پروژه‌ی اصلی است که سایر قسمت‌های یاد شده را در کنار هم قرار داده و به صورت یک Restful-API ارائه می‌دهد.



بررسی ساختار MvcClient مقدماتی مثال این سری

پس از اجرای WebAPI و آماده بودن آن جهت استفاده، اکنون یک کلاینت ASP.NET Core MVC را جهت کار با امکانات ImagesController آن، تدارک دیده‌ایم.
برای اجرای آن وارد پوشه‌ی src\MvcClient\ImageGallery.MvcClient.WebApp شده و ابتدا فایل restore.bat و سپس dotnet_run.bat را اجرا کنید.
در این حالت برنامه بر روی پورت 5001 در دسترس خواهد بود:


این پورت نیز در فایل Properties\launchSettings.json تنظیم شده‌است.


در اینجا نمایی از اجرای این برنامه را مشاهده می‌کنید که لیستی از تصاویر را توسط GalleryController، از سرویس ImagesController مربوط به WebAPI، دریافت کرده و سپس نمایش می‌دهد. در این لیست تصاویر تمام کاربران با هم نمایش داده شده‌اند و هنوز امکان فیلتر کردن آن‌ها بر اساس کاربران وارد شده‌ی به سیستم را نداریم که در قسمت‌های بعدی آن‌ها را تکمیل خواهیم کرد.

این قسمت از Solution به نحو زیر تشکیل شده‌است:
- ImageGallery.MvcClient.Services
در اینجا یک Typed HTTP Client مخصوص NET Core 2.1. را تهیه کرده‌ایم. این سرویس جهت دسترسی به آدرس https://localhost:7001 که WebAPI برنامه در آن قرار دارد، تشکیل شده‌است. روش ثبت مخصوص آن‌را نیز در فایل آغازین پروژه‌ی MvcClient.WebApp توسط متد services.AddHttpClient ملاحظه می‌کنید.
- ImageGallery.MvcClient.ViewModels
مدل‌های متناظر با ساختار Viewهای Razor برنامه‌ی وب، در اینجا قرار می‌گیرند.
- ImageGallery.MvcClient.WebApp
این پروژه، همان پروژه‌ی اصلی است که سایر قسمت‌های یاد شده را در کنار هم قرار داده و به صورت یک برنامه‌ی MVC قابل مرور در مرورگر، ارائه می‌دهد.

کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
برای اجرای آن ابتدا باید پروژه‌ی WebApi.WebApp را اجرا کنید و سپس پروژه‌ی MvcClient.WebApp.