اشتراک‌ها
دانلود Microsoft Visual Studio Team Foundation Server 2013 with Update 3

Download Link: ISO File

Visual Studio Team Foundation Server 2013 is the source-code-control, project-management, and team-collaboration platform at the core of the Microsoft suite of Application Lifecycle Management (ALM) tools, which help teams be more agile, collaborate more effectively, and deliver quality software more consistently. 

دانلود Microsoft Visual Studio Team Foundation Server 2013 with Update 3
اشتراک‌ها
کتابخانه‌ی OneOf؛ راه‌حلی برای تعریف discriminated unions در زبان #C

در تایپ‌اسکریپت می‌توان خروجی متدها و یا پارامترها را از چندین نوع مختلف، توسط مفهومی به نام union types معرفی کرد:

function printId(id: number | string) {
  console.log("Your ID is: " + id);
}
چنین قابلیتی هنوز در زبان #C حداقل به این شکل ساده وجود ندارد که کتابخانه‌ی OneOf یک راه‌حل پیاده سازی آن است.
کتابخانه‌ی OneOf؛ راه‌حلی برای تعریف discriminated unions در زبان #C
نظرات مطالب
آشنایی با Refactoring - قسمت 7
یک نکته‌ی تکمیلی
اگر در حین refactoring و استخراج متدها، به متدی با تعداد پارامترهای بالا رسیدید و این متد هم نیازی نبود به کلاس دیگری منتقل شود، می‌توان برای کاهش تعداد پارامترهای آن از قابلیت «C# 7 - Local Functions» هم استفاده کرد. یک متد محلی به پارامترهای تعریف شده‌ی در متد دربرگیرنده‌ی آن دسترسی دارد.
مطالب
C# 7.1 - Tuple Name Inference
در مطلب «C# 7 - Tuple return types and deconstruction» با نوع‌های جدید بازگشتی Tuple در C# 7.0 آشنا شدیم. در C# 7.1 تشخیص نام اعضای Tuple تعریف شده بهبود یافته و از این لحاظ شبیه به anonymous types شده‌است. مفهوم «Name Inference» یا «حدس زدن نام‌ها» را با یک مثال بهتر می‌توان توضیح داد.
string name = "User 1";
int age = 20;
var personTuple = (name, age);
Console.WriteLine(personTuple.Item1); // User 1
Console.WriteLine(personTuple.Item2); // 20
در C# 7.0 مفهوم «Name Inference» پیاده سازی نشده‌است. به همین جهت کامپایلر قادر نیست نام اعضای Tuple تعریف شده‌ی فوق را حدس بزند و برای دسترسی به آن‌ها باید تنها از Item1 و Item2 مانند قبل استفاده کرد. البته اگر برای اعضای Tuple نام تعریف کنیم (قسمت «مفهوم Tuple Literals»)، آنگاه می‌توان Item1 و Item2 را با نام‌های این اعضاء جایگزین کرد:
string name = "User 1";
int age = 20;
var personTuple = (name: name, age:age);
Console.WriteLine(personTuple.name); // User 1
Console.WriteLine(personTuple.age); // 20
بنابراین ذکر نام صریح اعضای Tuple در سی‌شارپ 7 الزامی است؛ در غیراینصورت باید با همان نام‌های عمومی Item1 و Item2 جهت دسترسی به این اعضاء، کار کرد.
این وضعیت در C# 7.1 بهبود یافته‌است و اکنون کامپایلر در صورت عدم ذکر صریح نام اعضای Tuple، قادر است این نام‌ها را دقیقا بر اساس نام متغیرها، همانند قابلیتی که در مورد anonymous types وجود دارد، تعیین کند و حدس بزند:
string name = "User 1";
int age = 20;
var personTuple = (name, age);
Console.WriteLine(personTuple.name); // User 1
Console.WriteLine(personTuple.age); // 20
این مثال، شبیه به اولین مثالی است که در مورد C# 7.0 ذکر شد. اما در C# 7.1 نیازی به ذکر Item1 و Item2 جهت دسترسی به اعضای Tuple تعریف شده نیست (هرچند هنوز هم مجاز است) و کامپایلر نام این اعضاء را از نام متغیرهای متناظر با آن‌ها حدس می‌زند.


مثال‌هایی از حدس زدن نام‌های اعضای Tuple در C# 7.1

مثال اول همان حدس زدن نام‌های اعضای Tuple بر اساس نام متغیرهای محلی متناظر با آن‌ها است.

مثال دوم بر اساس نام خواص یک شیء است که توسط یک نوع Tuple بازگشت داده می‌شود:
var p = new Person
{
   Name = "User 1",
   Age = 20
};
var personTuple = (p.Name, p.Age);
Console.WriteLine(personTuple.Name);
Console.WriteLine(personTuple.Age);

در اینجا عملگر .? نیز پشتیبانی می‌شود:
Person p = null;
var personTuple = (p?.Name, p?.Age);
Console.WriteLine(personTuple.Name); // null
Console.WriteLine(personTuple.Age); // null

مثال سوم همان مثال دوم است که در یک عبارت LINQ بکار رفته‌است:
var people = new List<Person>
{
   new Person {Name = "User 1", Age = 42},
   new Person {Name = "User 2", Age = 18},
   new Person {Name = "User 3", Age = 21}
};

var tuples = people
   .Select(person =>
           (
              person.Name,
              person.Age,
              NameAndAge: $"{person.Name} is {person.Age}"
           )
);
var name = tuples.First().Name;
var age = tuples.First().Age; 
var nameAndAge = tuples.First().NameAndAge;
در اینجا نوع خروجی عبارت LINQ نوشته شده، لیستی از Tupleها است. در Tuple خروجی آن، نام دو عضو اول، از نام خواص متناظر با آن‌ها حدس زده می‌شود. نام عنصر سوم به صورت صریح مشخص شده‌است.


نکته 1: حدس زدن نام‌ها در مورد مقادیر خروجی متدها رخ نمی‌دهد.

در مثال ذیل نمی‌توان به personTuple.FirstName بر اساس نام متد ذکر شده دسترسی یافت و تنها می‌توان از Item1 در مورد آن استفاده کرد؛ اما در مورد متغیر محلی age می‌توان:
int age = 42;
var personTuple = (FirstName(), age);
Console.WriteLine(personTuple.Item1);
Console.WriteLine(personTuple.age);


نکته 2: اگر نام اعضای Tuple یکی باشند، عملیات حدس زدن نام‌ها رخ نمی‌دهد.

var p1 = new Person
{
   Name = "User 1",
   Age = 20
};

var p2 = new Person
{
   Name = "User 2",
   Age = 22
};

var personTuple = (p1.Name, p2.Name);
Console.WriteLine(personTuple.Item1); // User 1
Console.WriteLine(personTuple.Item2); // User 2
در این مثال چون Tuple تشکیل شده دارای نام‌های یکسان Name است، امکان حدس زدن نام‌ها میسر نیست و در اینجا نیز باید از طریق Item1 و ... به اعضای Tuple دسترسی یافت (و یا می‌توان به هر عضو Tuple یک نام منحصربفرد را انتساب داد).
مطالب
پیاده سازی Full-Text Search با SQLite و EF Core - قسمت دوم - کوئری گرفتن از جدول مجازی FTS
پس از آشنایی با نحوه‌ی ایجاد و به روز رسانی جدول مجازی FTS، اکنون قصد داریم با روش‌های کوئری گرفتن از آن آشنا شویم. برای این منظور در ابتدا نیاز است تعدادی رکورد را در آن ثبت کنیم:
        private static void seedDb(ApplicationDbContext context)
        {
            if (!context.Chapters.Any())
            {
                var user1 = context.Users.Add(new User { Name = "Test User" });
                context.Chapters.Add(new Chapter
                {
                    Title = "Learn SQlite FTS5",
                    Text = "This tutorial teaches you how to perform full-text search in SQLite using FTS5",
                    User = user1.Entity
                });
                context.Chapters.Add(new Chapter
                {
                    Title = "Advanced SQlite Full-text Search",
                    Text = "Show you some advanced techniques in SQLite full-text searching",
                    User = user1.Entity
                });
                context.Chapters.Add(new Chapter
                {
                    Title = "SQLite Tutorial",
                    Text = "Help you learn SQLite quickly and effectively",
                    User = user1.Entity
                });
                context.Chapters.Add(new Chapter
                {
                    Title = "Handle markup in text",
                    Text = "<p>Isn't this <font face=\"Comic Sans\">funny</font>?",
                    User = user1.Entity
                });

                context.Chapters.Add(new Chapter
                {
                    Title = "آزمایش متن فارسی",
                    Text = "برای نمونه تهیه شده‌است",
                    User = user1.Entity
                });

                context.Chapters.Add(new Chapter
                {
                    Title = "Exclude test 1",
                    Text = "in the years 2018-2019 something happened.",
                    User = user1.Entity
                });
                context.Chapters.Add(new Chapter
                {
                    Title = "Exclude test 2",
                    Text = "It was 2018 and then it was 2019",
                    User = user1.Entity
                });

                context.SaveChanges();
            }
        }
در اینجا به صورت متداولی، اطلاعات در جدول اصلی Chapters ثبت می‌شوند و چون SaveChanges را در قسمت قبل جهت به روز رسانی خودکار جدول مجازی Chapters_FTS بازنویسی کردیم، فراخوانی آن، سبب تولید ایندکس‌های Full Text هم می‌شود.

ثبت اطلاعات فوق، چنین رکوردهایی را در جدول Chapters به وجود می‌آورد که شامل اطلاعات یونیکد، HTML ای و غیره است:



اجرای اولین کوئری بر روی جدول مجازی Chapters_FTS به صورت مستقیم

کوئری‌های Full-text در SQLite، چنین شکل کلی را دارند و توسط تابع match انجام می‌شوند:
select * from Chapters_FTS where Chapters_FTS match "fts5"
که یک چنین خروجی را نیز به همراه دارد:


همانطور که مشاهده می‌کنید در اینجا تنها دو ستونی که ایندکس شده‌اند، در خروجی نهایی ظاهر می‌شوند؛ اما این جدول به همراه ستون‌های مخفی توکار دیگری نیز هست:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "fts5"
در این کوئری اینبار ستون‌های مخفی rank و همچنین rowid را نیز می‌توانید مشاهده کنید:


- Rowid با توجه به تعریفی که در قسمت قبل انجام دادیم:
CREATE VIRTUAL TABLE "Chapters_FTS"
USING fts5("Text", "Title", content="Chapters", content_rowid="Id")
به همان primary-key جدول اصلی chapters اشاره می‌کند. بنابراین اگر نیاز باشد تا این خروجی حاصل از کوئری بر روی جدول مجازی Chapters_FTS را به جدول اصلی chapters متصل کرد، می‌توان از مقدار rowid بازگشتی استفاده نمود.

- تمام جداول مجازی FTS، به همراه ستون مخفی rank نیز هستند که میزان نزدیک بودن خروجی حاصل را به کوئری درخواستی مشخص می‌کنند. این عدد توسط تابعی به نام bm25 تهیه می‌شود. اگر کوئری FTS به همراه قسمت where نباشد، مقدار rank همواره نال خواهد بود. اما اگر قسمت where به همراه match قید شود، مقدار rank، مقدار از پیش محاسبه شده‌ی تابع توکار bm25 است. به همین جهت کار با این مقدار از پیش محاسبه شده، سریعتر از فراخوانی مستقیم متد bm25 است. برای مثال دو کوئری زیر اساسا یکی هستند؛ اما دومی سریعتر است:
select * from Chapters_FTS where Chapters_FTS match "fts5" ORDER BY bm25(fts);
select * from Chapters_FTS where Chapters_FTS match "fts5" ORDER BY rank;

یک نکته: کوئری FTS فوق بر روی هر دو ستون title و text اجرا می‌شود (و یا هر ستون موجود دیگری که پیشتر ایندکس شده باشد).


اجرای اولین کوئری بر روی جدول مجازی Chapters_FTS توسط EF Core

پس از آشنایی مقدماتی با کوئری نویسی FTS در SQLite، بر انجام یک چنین کوئری در EF Core می‌توان به صورت زیر عمل کرد:
- ابتدا باید یک موجودیت بدون کلید را مطابق ستون‌های مخفی و ایندکس شده‌ی بازگشتی تهیه کنیم:
namespace EFCoreSQLiteFTS.Entities
{
    public class ChapterFTS
    {
        public int RowId { get; set; }
        public decimal? Rank { get; set; }

        public string Title { get; set; }
        public string Text { get; set; }
    } 
}
همانطور که مشاهده می‌کنید، rank به صورت نال پذیر تعریف شده‌است؛ چون اگر قسمت where ذکر نشود، مقداری نخواهد داشت.
- سپس نیاز است این موجودیت بدون کلید را به EF معرفی کنیم:
namespace EFCoreSQLiteFTS.DataLayer
{
    public class ApplicationDbContext : DbContext
    {
        //...

        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder builder)
        {
            base.OnModelCreating(builder);

            builder.Entity<ChapterFTS>().HasNoKey().ToView(null);
        }

        //...
    }
}
در اینجا ChapterFTS تهیه شده، با متد HasNoKey علامتگذاری می‌شود تا آن‌را بتوان بدون مشکل در کوئری‌های EF استفاده کرد. همچنین فراخوانی ToView(null) سبب می‌شود تا EF Core جدولی را در حین Migration از روی این موجودیت ایجاد نکند و آن‌را به همین حال رها کند.

- و در آخر روش کوئری گرفتن از جدول مجازی FTS در EF Core به صورت زیر می‌باشد که توسط متد FromSqlRaw به صورت پارامتری (مقاوم در برابر حملات تزریق اس‌کیوال)، قابل انجام است:
const string ftsSql = "SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH {0}";
foreach (var chapter in context.Set<ChapterFTS>().FromSqlRaw(ftsSql, "fts5"))
{
  Console.WriteLine($"Title: {chapter.Title}");
  Console.WriteLine($"Text: {chapter.Text}");
}


بررسی قابلیت‌های ویژه‌ی کوئری‌های FTS در SQLite

اکنون که با روش کلی کوئری گرفتن از جدول مجازی FTS آشنا شدیم، نکات ویژه‌ی آن‌را بررسی می‌کنیم و در اینجا بیشتر پارامتر ذکر شده‌ی پس از عملگر match تغییر خواهد کرد و مابقی قسمت‌های آن ثابت و مانند قبل هستند.

بجای عملگر match می‌توان از = نیز استفاده کرد

دو کوئری زیر دقیقا به یک معنا هستند:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "fts5";
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS = "fts5";
و هر دو همانطور که عنوان شد بر روی تمام ستون‌های ایندکس شده‌ی موجود اجرا می‌شوند و اگر نیاز است نتایج را بر اساس میزان نزدیکی آن‌ها به کوئری انجام شده مرتب کرد، می‌توان یک ORDER by rank را نیز به انتهای آن‌ها افزود:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "fts5" ORDER by rank;


جستجوهایی به همراه واژه‌هایی در کنار هم

از دیدگاه FTS، دو کوئری زیر که در قسمت match آن‌ها، واژه‌ها با فاصله در کنار هم قرار گرفته‌اند، یکی هستند:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "learn SQLite" ORDER by rank;
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "learn + SQLite" ORDER by rank;
و هر دو خروجی زیر را تولید می‌کنند:


علت اینجا است که یک full-text search بر اساس ایندکس شدن واژه‌ها تولید می‌شود و هر کدام از این واژه‌ها به یک توکن نگاشت خواهند شد. به همین جهت است که در اینجا تفاوتی بین + و فاصله در عبارت جستجو شده وجود ندارد. در این حالت اگر در یکی از ستون‌های ایندکس شده، واژه‌ی learn و یا واژه‌ی SQLite بکار رفته باشد، در خروجی نهایی لیست خواهد شد.


امکان جستجو بر اساس پیشوندها

می‌توان با استفاده از *، تمام توکن‌های ایندکس شده و شروع شده‌ی با واژه‌ی مشخصی را جستجو کرد:
 SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "search*" ORDER by rank;
برای مثال در اینجا رکوردهایی که دارای واژه‌هایی مانند search، searching و غیره هستند، بازگشت داده می‌شوند:



امکان استفاده از عملگرهای بولی NOT، AND و OR

اگر learn text را جستجو کنیم:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "learn text" ORDER by rank;


رکوردی با ID مساوی 1 بازگشت داده می‌شود. اما اگر نیاز باشد رکوردی بازگشت داده شود که حاوی learn باشد، اما text خیر، می‌توان از عملگر NOT استفاده کرد:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "learn NOT text" ORDER by rank;


که اینبار رکوردی با ID مساوی 3 را بازگشت داده‌است.

نکته‌ی مهم: عملگرهای بولی FTS مانند AND، OR، NOT و غیره باید با حروف بزرگ قید شوند.

در ادامه مثال دیگری از ترکیب عملگرهای بولی را مشاهده می‌کنید:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "search AND sqlite OR help" ORDER by rank;


که تقدم و تاخر این عملگرها را می‌توان توسط پرانتزها به صورت صریحی نیز مشخص کرد:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "search AND (sqlite OR help)" ORDER by rank;



امکان ذکر صریح ستون‌های مدنظر در کوئری

همانطور که عنوان شد، حالت پیش‌فرض جستجوهای تمام متنی، جستجوی واژه‌ی مدنظر در تمام ستون‌های ایندکس شده‌است؛ اما شاید این مورد مدنظر شما نباشد. به همین منظور می‌توان ابتدا نام ستون مدنظر را ذکر کرد و پس از آن یک : را قرار داد تا فقط جستجو بر روی آن ستون خاص صورت گیرد:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "text:some AND title:sqlite" ORDER by rank;


امکان ترکیب نام ستون‌ها به صورت {col2 col1 col3} نیز وجود دارد.

نکته‌ی مهم! در جستجوهای FTS در SQLite، ذکر - به معنای قید صریح نام یک ستون خاص است (و یا لیست ستون‌هایی به صورت {col2 col1 col3}-) که قرار نیست چیزی با آن(ها) انطباق داده شود (- شبیه به عملگر NOT عمل می‌کند؛ اینبار در مورد ستون‌ها) و این مورد عموما تازه‌کاران را به اشتباه می‌اندازد. برای مثال در ابتدای بحث، دو رکورد را که دارای text ای مساوی عبارات زیر هستند، ثبت کردیم:
"in the years 2018-2019 something happened"
"It was 2018 and then it was 2019"
اکنون فرض کنید می‌خواهیم 2018-2019 را جستجو کنیم:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "2018-2019" ORDER by rank;
خروجی آن خطای زیر است و عنوان می‌کند که ستون 2019 تعریف نشده‌است؛ چون پس از -، به دنبال نام یک ستون ایندکس شده می‌گردد:
Execution finished with errors.
Result: no such column: 2019
برای رفع این مشکل می‌توان - را حذف کرد:


و یا می‌توان عبارت جستجو شده را بین "" قرار داد:

SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH '"2018-2019"' ORDER by rank;


و یا حتی می‌توان '"2018 2019"' را نیز جستجو کرد که نتیجه‌ی مشابهی را ارائه می‌دهد.


امکان جستجوی بر روی عبارات یونیکد

FTS5 و آخرین نگارش SQLite، به همراه tokenizer مخصوص یونیکد نیز هست و با اینگونه جستجوهای تمام متنی، مشکلی ندارد:
SELECT rowid, title, text, rank FROM Chapters_FTS WHERE Chapters_FTS MATCH "آزمایش"
ORDER by rank;



توابع کمکی FTS در SQLite برای متمایز سازی عبارات یافت شده‌ی در متن

فرض کنید می‌خواهیم واژه‌ی fts5 را جستجو کرده و همچنین در خروجی نهایی، هرجائیکه fts5 قرار دارد، آن‌را به صورت bold نمایش دهیم. برای اینکار، تابع توکار highlight قابل استفاده‌است. اما اگر در این بین خواستیم فقط قسمت کوتاهی از متن مورد نظر را که به جستجوی ما نزدیک است نمایش دهیم، می‌توان از متد توکار snippet استفاده کرد:
SELECT rowid, highlight(Chapters_FTS, title, '<b>', '</b>') as title,
snippet(Chapters_FTS, text, '<b>', '</b>', '...', 64) as text, rank FROM Chapters_FTS
WHERE Chapters_FTS MATCH "fts5" ORDER BY rank


نکته‌ی مهم: چون بر اساس نکات قسمت قبل، متنی که به Chapters_FTS  ارسال می‌شود، نرمال سازی شده‌است، متدهای فوق کارآیی خودشان را از دست می‌دهند. برای مثال اگر در کوئری فوق، واژه‌ی funny را که به یک رکورد HTML ای اشاره می‌کند، جستجو کنیم، خروجی زیر را دریافت خواهیم کرد:


خروجی نهایی، چون به جدول اصلی chapters متصل است، اصل متن را بازگشت می‌دهد، اما چون اطلاعاتی را که به Chapters_FTS  ارسال کرده‌ایم، فاقد تگ‌های HTML هستند، تا خروجی دقیقی حاصل شود، متدهای highlight و snippet دیگر قادر به علامتگذاری خروجی نهایی نبوده و اینکار را باید خودمان به صورت دستی در سمت کلاینت انجام دهیم.
مطالب
تکمیل کلاس DelegateCommand

مدت‌ها از کلاس DelegateCommand معرفی شده در این آدرس استفاده می‌کردم. این کلاس یک مشکل جزئی دارد و آن هم عدم بررسی مجدد قسمت canExecute به صورت خودکار هست.

خلاصه‌ای برای کسانی که بار اول هست با این مباحث برخورد می‌کنند؛ یا MVVM به زبان بسیار ساده:

در برنامه نویسی متداول سیستم مایکروسافتی، در هر سیستمی که ایجاد کرده و در هر فناوری که ارائه داده از زمان VB6 تا امروز، شما روی یک دکمه مثلا دوبار کلیک می‌کنید و در فایل اصطلاحا code behind این فرم و در روال رخدادگردان آن شروع به کد نویسی خواهید کرد. این مورد تقریبا در همه جا صادق است؛ از WinForms تا WPF تا Silverlight تا حتی ASP.NET Webforms . به عمد هم این طراحی صورت گرفته تا برنامه نویس‌ها در این محیط‌ها زیاد احساس غریبی نکنند. اما این روش یک مشکل مهم دارد و آن هم «توهم» جداسازی رابط کاربر از کدهای برنامه است. به ظاهر یک فایل فرم وجود دارد و یک فایل جدای code behind ؛ اما در عمل هر دوی این‌ها یک partial class یا به عبارتی «یک کلاس» بیشتر نیستند. «فکر می‌کنیم» که از هم جدا شدند اما واقعا یکی هستند. شما در code behind صفحه به صورت مستقیم با عناصر رابط کاربری سروکار دارید و کدهای شما به این عناصر گره خورده‌اند.
شاید بپرسید که چه اهمیتی دارد؟
مشکل اول: امکان نوشتن آزمون‌ها واحد برای این متدها وجود ندارد یا بسیار سخت است. این متدها فقط با وجود فرم و رابط کاربری متناظر با آن‌ها هست که معنا پیدا می‌کنند و تک تک عناصر آن‌ها وهله سازی می‌شوند.
مشکل دوم: کد نوشته فقط برای همین فرم جاری آن قابل استفاده است؛ چون به صورت صریح به عناصر موجود در فرم اشاره می‌کند. نمی‌تونید این فایل code behind رو بردارید بدون هیچ تغییری برای فرم دیگری استفاده کنید.
مشکل سوم: نمی‌تونید طراحی فرم رو بدید به یک نفر، کد نویسی اون رو به شخصی دیگر. چون ایندو لازم و ملزوم یکدیگرند.

این سیستم کد نویسی دهه 90 است.
چند سالی است که طراحان سعی کرده‌اند این سیستم رو دور بزنند و روش‌هایی رو ارائه بدن که در آن‌ها فرم‌های برنامه و فایل‌های پیاده سازی کننده‌ی منطق آن هیچگونه ارتباط مستقیمی باهم نداشته باشند؛ به هم گره نخورده باشند؛ ارجاعی به هیچیک از عناصر بصری فرم را در خود نداشته باشند. به همین دلیل ASP.NET MVC به وجود آمده و در همان سال‌ها مثلا MVVM .

سؤال:
الان که رابط کاربری از فایل پیاده سازی کننده منطق آن جدا شده و دیگر Code behind هم نیست (همان partial class های متداول)، این فایل‌ها چطور متوجه می‌شوند که مثلا روی یک فرم، شیءایی قرار گرفته؟ از کجا متوجه خواهند شد که روی دکمه‌ای کلیک شده؟ این‌ها که ارجاعی از فرم را در درون خود ندارند.
در الگوی MVVM این سیم کشی توسط امکانات قوی Binding موجود در WPF میسر می‌شود. در ASP.NET MVC چیزی شبیه به آن به نام Model binder و همان مکانیزم‌های استاندارد HTTP این کار رو می‌کنه. در MVVM شما بجای code behind خواهید داشت ViewModel (اسم جدید آن). در ASP.NET MVC این اسم شده Controller. بنابراین اگر این اسامی رو شنیدید زیاد تعجب نکنید. این‌ها همان Code behind قدیمی هستند اما ... بدون داشتن ارجاعی از رابط کاربری در خود که ... اطلاعات موجود در فرم به نحوی به آن‌ها Bind و ارسال می‌شوند.
این سیم کشی‌ها هم نامرئی هستند. یعنی فایل ViewModel یا فایل Controller نمی‌دونند که دقیقا از چه کنترلی در چه فرمی این اطلاعات دریافت شده.
این ایده هم جدید نیست. شاید بد نباشه به دوران طلایی Win32 برگردیم. همان توابع معروف PostMessage و SendMessage را به خاطر دارید؟ شما در یک ترد می‌تونید با مثلا PostMessage شیءایی رو به یک فرم که در حال گوش فرا دادن به تغییرات است ارسال کنید (این سیم کشی هم نامرئی است). بنابراین پیاده سازی این الگوها حتی در Win32 و کلیه فریم ورک‌های ساخته شده بر پایه آن‌ها مانند VCL ، VB6 ، WinForms و غیره ... «از روز اول» وجود داشته و می‌تونستند بعد از 10 سال نیان بگن که اون روش‌های RAD ایی رو که ما پیشنهاد دادیم، می‌شد خیلی بهتر از همان ابتدا، طور دیگری پیاده سازی بشه.

ادامه بحث!
این سیم کشی یا اصطلاحا Binding ، در مورد رخدادها هم در WPF وجود داره و اینبار به نام Commands معرفی شده‌است. به این معنا که بجای اینکه بنویسید:
<Button  Click="btnClick_Event">Last</Button>

بنویسید:
<Button Command="{Binding GoLast}">Last</Button>

حالا باید مکانیزمی وجود داشته باشه تا این پیغام رو به ViewModel برنامه برساند. اینکار با پیاده سازی اینترفیس ICommand قابل انجام است که معرفی یک کلاس عمومی از پیاده سازی آن‌را در ابتدای بحث مشاهده نمودید.
در یک DelegateCommand،‌ توسط متد منتسب به executeAction، مشخص خواهیم کرد که اگر این سیم کشی برقرار شد (که ما دقیقا نمی‌دانیم و نمی‌خواهیم که بدانیم از کجا و کدام فرم دقیقا)، لطفا این اعمال را انجام بده و توسط متد منتسب به canExecute به سیستم Binding خواهیم گفت که آیا مجاز هستی این اعمال را انجام دهی یا خیر. اگر این متد false برگرداند، مثلا دکمه یاد شده به صورت خودکار غیرفعال می‌شود.
اما مشکل کلاس DelegateCommand ذکر شده هم دقیقا همینجا است. این دکمه تا ابد غیرفعال خواهد ماند. در WPF کلاسی وجود دارد به نام CommandManager که حاوی متدی استاتیکی است به نام InvalidateRequerySuggested. اگر این متد به صورت دستی فراخوانی شود، یکبار دیگر کلیه متدهای منتسب به تمام canExecute های تعریف شده، به صورت خودکار اجرا می‌شوند و اینجا است که می‌توان دکمه‌ای را که باید مجددا بر اساس شرایط جاری تغییر وضعیت پیدا کند، فعال کرد. بنابراین فراخوانی متد InvalidateRequerySuggested یک راه حل کلی رفع نقیصه‌ی ذکر شده است.
راه حل دومی هم برای حل این مشکل وجود دارد. می‌توان از رخدادگردان CommandManager.RequerySuggested استفاده کرد. روال منتسب به این رخدادگردان هر زمانی که احساس کند تغییری در UI رخ داده، فراخوانی می‌شود. بنابراین پیاده سازی بهبود یافته کلاس DelegateCommand به صورت زیر خواهد بود:

using System;
using System.Windows.Input;

namespace MvvmHelpers
{
// Ref.
// - http://johnpapa.net/silverlight/5-simple-steps-to-commanding-in-silverlight/
// - http://joshsmithonwpf.wordpress.com/2008/06/17/allowing-commandmanager-to-query-your-icommand-objects/
public class DelegateCommand<T> : ICommand
{
readonly Func<T, bool> _canExecute;
bool _canExecuteCache;
readonly Action<T> _executeAction;

public DelegateCommand(Action<T> executeAction, Func<T, bool> canExecute = null)
{
if (executeAction == null)
throw new ArgumentNullException("executeAction");

_executeAction = executeAction;
_canExecute = canExecute;
}

public event EventHandler CanExecuteChanged
{
add { if (_canExecute != null) CommandManager.RequerySuggested += value; }
remove { if (_canExecute != null) CommandManager.RequerySuggested -= value; }
}

public bool CanExecute(object parameter)
{
return _canExecute == null ? true : _canExecute((T)parameter);
}

public void Execute(object parameter)
{
_executeAction((T)parameter);
}
}
}

استفاده از آن هم در ViewModel ساده است. یکبار خاصیتی به این نام تعریف می‌شود. سپس در سازنده کلاس مقدار دهی شده و متدهای متناظر آن تعریف خواهند شد:

public DelegateCommand<string> GoLast { set; get; }

//in ctor
GoLast = new DelegateCommand<string>(goLast, canGoLast);

private bool canGoLast(string data)
{
//ex.
return ListViewGuiData.CurrentPage != ListViewGuiData.TotalPage - 1;
}

private void goLast(string data)
{
//do something
}

مزیت کلاس DelegateCommand جدید هم این است که مثلا متد canGoLast فوق، به صورت خودکار با به روز رسانی UI ، فراخوانی و تعیین اعتبار مجدد می‌شود.


مطالب
اصول طراحی شی‌ء گرا: OO Design Principles - قسمت دوم

اصل چهارم: Starve for loosely coupled designs

"به دنبال طراحی با اتصال سست بین اجزا باش"

اتصال بین اجزای برنامه نویسی باعث سخت‌تر شدن مدیریت تغییرات می‌شود؛ چرا که با تغییر یک بخش، بخش‌های متصل نیز دچار مشکل خواهند شد. اتصال‌ها از لحاظ نوع قدرت متفاوتند و اساسا سیستمی بدون اتصال وجود ندارد. لذا باید به دنبال یک طراحی با کمترین میزان قدرت اتصال یا همان سست اتصال باشیم.

تا به اینجا، اصل‌های دوم و سوم ما را در کاهش وابستگی و اتصال قوی کمک کرده‌اند. استفاده از واسط‌ها، باعث کاهش وابستگی به نوع پیاده سازی می‌شود. استفاده از ترکیب نیز به نوعی باعث از بین رفتن وابستگی قوی بین کلاس‌های فرزند و کلاس والد می‌شود و با روشی دیگر (استفاده از شیء در برگرفته شده برای پیاده سازی وظیفه‌ی تغییر کننده) وظایف را در کلاس‌ها پیاده سازی میکند. در زیر نمونه‌ی اتصال قوی و نتیجه‌ی آن را می‌بینیم: 

public class StrongCoupledConcreteA
    {
        public string GenerateString(string s) { return s + " from" + this.GetType().ToString(); }
    }

    public class StrongCoupledConcreteB
    {
        public void GenerateString(ref string s) { s += " from" + this.GetType().ToString(); }
    }

    public class Printer
    {
        bool condition;
        public Printer(bool cond)
        {
            condition = cond;
        }

        public void SetCondition(bool value) { condition = value; }

        public void Print()
        {
            string result;
            string input = " this message is";
            if (condition)
            {
                var stringGenerator = new StrongCoupledConcreteA();
                result = stringGenerator.GenerateString(input);
            }
            else
            {
                var stringGenerator = new StrongCoupledConcreteB();
                result = input;
                stringGenerator.GenerateString(ref result);
            }
            Console.WriteLine(result);
        }

    }
    public class Context
    {
        Printer printer;
        public void DoWork()
        {
            printer = new Printer(true);
            printer.Print();

            printer.SetCondition(false);
            printer.Print();
        }

    }

حال کد بازنویسی شده را با آن مقایسه کنید:

public interface IStringGenerator
        {
            string GenerateString(string s);
        }
        public class LooslyCoupledConcreteA : IStringGenerator
        {
            public string GenerateString(string s)
            {
                return s + " from " + this.GetType().ToString();
            }
        }
        public class LooslyCoupledConcreteB : IStringGenerator
        {
            public string GenerateString(string s)
            {
                return s + " from " + this.GetType().ToString();
            }
        }

           public class Printer
           {
               bool condition;
               public Printer(bool cond)
               {
                   condition = cond;
               }

               public void SetCondition(bool value) { condition = value; }

               public void Print()
               {
                   string result;
                   string input = " this message is";
                   IStringGenerator generator;
                   if (condition)
                   {
                       generator = new LooslyCoupledConcreteA();
                   }
                   else
                   {
                       generator = new LooslyCoupledConcreteB();
                   }
                   
                   result = generator.GenerateString(input);
                   Console.WriteLine(result);

               }

           }

با کمی دقت مشاهده میکنیم که در کلاس‌های strongly coupled با اینکه هدف هر دو کلاس تولید یک رشته است، ولی عدم وجود پروتکل باعث شده است نحوه‌ی گرفتن ورودی و برگرداندن خروجی متفاوت شود و در نتیجه نیازمند به اضافه کردن پیچیدگی در کلاس فراخوانی کننده‌ی آن‌ها می‌شویم. این در حالی است که در روش loosely coupled با ایجاد یک پروتکل (واسط IStringGenerator ) این پیچیدگی از بین رفته است. در اینجا نوع اتصال (وابستگی) از جنس اتصال (وابستگی) قوی به تعریف (prototype) و شاید به نوعی نحوه‌ی پیاده سازی متد می‌باشد.


SOLID Principles *

پنج اصل بعدی به اصول SOLID معروف هستند.

S: Single Responsibility

O: Open/Closed

L: Liskov’s Substitution

I: Interface Segregation

D: Dependency Injection


اصل پنجم: Single responsibility

"به دنبال ماژول‌های تک مسئولیتی باش"

در این قسمت مقصود از مسئولیت، «دلیلی است که کلاس باید تغییر کند» بدین معنا که اگر کلاسی با چند دلیل متفاوت مجبور به تغییر شود، آن کلاس چند مسئولیتی است. کلاس‌های چند مسئولیتی عموما کد حجیمی دارند؛ نام آنها تعریف دقیقی را از مسئولیتشان ارائه نمی‌دهد و با عنوانی بسیار کلی نامگذاری میشوند و اشکال زدایی آنها بسیار طاقت فرساست. از طرفی، چند مسئولیتی بودن یک کلاس، باعث از بین رفتن مزایای توارث می‌شود. مثلا فرض کنید دو مسئولیت A,B در واسطی بیان می‌شوند که به یکدیگر مرتبط نبوده و مستقلند. برای  مسئولیت A دو پیاده سازی و برای مسئولیت B،   سه پیاده سازی در نظر گرفته شده است و جمعا برای پشتیبانی از تمامی حالات باید شش کلاس پیاده ساز، در نظر گرفته شود که  توارث را سخت و بی معنی میکند زیرا قابلیت استفاده مجدد را از توارث سلب کرده است. با این وجود عملا رعایت همچین نکته‌ای در دنیای واقعی کار سختی است.

مثال زیر این مشکل را بیان می‌دارد: 

// single responsibility principle - bad example

    interface IEmail
    {
        void SetSender(string sender);
        void SetReceiver(string receiver);
        void SetContent(string content);
    }

    class Email : IEmail
    {
        public void SetSender(string sender)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
        public void SetReceiver(string receiver)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }

        public void SetContent(string content)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }

در این مثال کلاس Email دارای دو مسئولیت (دلیل برای تغییر) است: الف- نحوه مقداردهی فرستنده و گیرنده براساس پروتکل‌های مختلف مانند IMAP, POP3 ، بدین معنا که با تغییر پروتکل نیاز به تغییر پیاده سازی خواهیم شد. ب- تعریف محتوای پیام، بدین معنا که برای پشتیبانی از محتوای html, xml   نیاز به تغییر کلاس Email داریم.

با تغییر طراحی خواهیم داشت: 

// single responsibility principle - good example
    public interface IMessage
    {
        void SetSender(string sender);
        void SetReceiver(string receiver);
        void SetContent(IContent content);
    }

    public interface IContent
    {
        string GetAsString(); // used for serialization
    }

    public class Email : IMessage
    {        
        public void SetSender(string sender)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }

        public void SetReceiver(string receiver)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }

        public void SetContent(IContent content)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }

در اینجا واسط IContent مسئولیت پشتیبانی از xml, html را خواهد داشت و نیازی به تغییر کلاس Email برای پشتیبانی از این فرمت‌های محتوای پیام را نخواهیم داشت.


اصل ششم: Open for extension, close for modification :  Open/Closed Principle

"پذیرای توسعه و بازدارنده از تغییر هر آنچه که هست، باش"

ا ین اصل می‌گوید طراحی باید به گونه‌ای باشد که با اضافه شدن یک ویژگی، کد‌های قبلی تغییری نکنند و فقط کدهای جدید برای پیاده سازی ویژگی جدید نوشته شوند.  برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید:

public class AreaCalculator
        {
            public double Area(object[] shapes)
            {
                double area = 0;

                foreach (var shape in shapes)
                {

                    if (shape is Square)
                    {
                        Square square = (Square)shape;
                        area += Math.Sqrt(square.Height);
                    }

                    if (shape is Triangle)
                    {
                        Triangle triangle = (Triangle)shape;
                        double TotalHalf = (triangle.FirstSide + triangle.SecondSide + triangle.ThirdSide) / 2;
                        area += Math.Sqrt(TotalHalf * (TotalHalf - triangle.FirstSide) *
                        (TotalHalf - triangle.SecondSide) * (TotalHalf - triangle.ThirdSide));
                    }

                    if (shape is Circle)
                    {
                        Circle circle = (Circle)shape;
                        area += circle.Radius * circle.Radius * Math.PI;
                    }

                }
                return area;
            }
        }
        public class Square
        {
            public double Height { get; set; }
        }
        public class Circle
        {
            public double Radius { get; set; }
        }
        public class Triangle
        {
            public double FirstSide { get; set; }
            public double SecondSide { get; set; }
            public double ThirdSide { get; set; }
        }

در اینجا کلاس AreaCalculator برای محاسبه مساحت تمام اشیاء ورودی، مساحت تک تک اشیاء را محاسبه میکند و نتیجه را برمی‌گرداند. در این مثال با اضافه شدن شکل هندسی جدید، باید کد این کلاس تغییر کند که با اصل Open/Closed مغایر است. برای بهبود این کد طراحی زیر پیشنهاد شده است:

public class AreaCalculator
{
    public double Area(Shape[] shapes)
    {
        double area = 0;

        foreach (var shape in shapes)
        {
            area += shape.Area();
        }

        return area;
    }
}
public abstract class Shape
{
    public abstract double Area();
}
public class Square : Shape
{
    public double Height { get { return _height; } }
    private double _height;

    public Square(double Height)
    {
        _height = Height;
    }

    public override double Area()
    {
        return Math.Sqrt(_height);
    }
}
public class Circle : Shape
{
    public double Radius { get { return _radius; } }

    private double _radius;

    public Circle(double Radius)
    {
        _radius = Radius;
    }

    public override double Area()
    {
        return _radius * _radius * Math.PI;
    }
}
public class Triangle : Shape
{
    public double FirstSide { get { return _firstSide; } }
    public double SecondSide { get { return _secondSide; } }
    public double ThirdSide { get { return _thirdSide; } }

    private double _firstSide;
    private double _secondSide;
    private double _thirdSide;

    public Triangle(double FirstSide, double SecondSide, double ThirdSide)
    {
        _firstSide = FirstSide;
        _secondSide = SecondSide;
        _thirdSide = ThirdSide;
    }

    public override double Area()
    {
        double TotalHalf = (_firstSide + _secondSide + _thirdSide) / 2;
        return Math.Sqrt(TotalHalf * (TotalHalf - _firstSide) * (TotalHalf - _secondSide) * (TotalHalf - _thirdSide));
    }
}

در این طراحی، پیچیدگی محاسبه مساحت هر شکل به کلاس آن شکل منتقل شده است و با اضافه شدن شکل جدید نیازی به تغییر کلاس AreaCalculator نداریم.

در مقاله‌ی بعدی به سه اصل دیگر اصول SOLID خواهم پرداخت.

مطالب
روش ترجیح داده شده‌ی مقایسه مقادیر اشیاء با null از زمان C# 7.0 به بعد
روش سنتی بررسی نال بودن اشیاء و متغیرها در زبان #C، استفاده از اپراتور == است:
if(person == null) { }
اما از زمان C# 7.0 و معرفی pattern matching، از واژه‌ی کلیدی is نیز می‌توان برای اینکار استفاده کرد (که به آن constant pattern هم می‌گویند):
if(person is null) { }
اکنون سؤال اینجا است که امروز بهتر است از کدامیک استفاده کنیم؟


سربارگذاری عملگرها و مقایسه‌ی وهله‌های اشیاء با null

در عمل، تفاوتی بین استفاده‌ی از عملگر == و واژه‌ی کلیدی is برای بررسی نال بودن وهله‌ای از یک شیء وجود ندارد؛ اما ... با یک شرط! فقط در حالتیکه عملگر == سربارگذاری نشده باشد.
برای نمونه کلاس Person زیر را در نظر بگیرید که عملگرهای == و =! آن بازنویسی شده‌اند:
public class Person
{
  public static bool operator ==(Person x, Person y)
  {
    return false;
  }
  public static bool operator !=(Person x, Person y)
  {
    return !(x == y);
  }
  public override bool Equals(object obj)
  {
    return base.Equals(obj);
  }
}
در این حالت اگر قطعه کد زیر را اجرا کنیم که در یک سطر آن، وهله‌ی person که مقدار نال را دارد، توسط عملگر == با null مقایسه شده‌است و در سطر بعدی با کمک واژه‌ی کلیدی is با نال مقایسه شده‌است:
Person person = null;
Console.WriteLine("Is Person null?");
Console.WriteLine($"== says: {person == null}");
Console.WriteLine($"is says: {person is null}");
به نظر شما خروجی این قطعه کد چیست؟
اگر در کلاس Person سربارگذاری عملگر == صورت نمی‌گرفت، خروجی زیر را مشاهده می‌کردیم:
Is Person null?
== says: True
is says: True
اما اینبار خروجی واقعی قطعه کد فوق، با چیزی که انتظار داریم متفاوت است:
Is Person null?
== says: False
is says: True
مزیت کار با واژه‌ی کلیدی is، صرفنظر کردن از operator overloads یا همان سربارگذاری عملگرها است. در حین حالت فقط مقدار person، با null مقایسه می‌شود و دیگر، کار به بررسی خروجی false زیر نمی‌رسد (کاری که با استفاده از عملگر == حتما انجام خواهد شد):
public static bool operator ==(Person x, Person y)
{
   return false;
}
به عبارتی استفاده‌ی از عملگر == جهت مقایسه‌ی با null، حتما نیاز به بررسی کدهای کلاس Person را جهت مشاهده‌ی کدهای تغییر یافته‌ی عملگر == را نیز دارد؛ اما زمانیکه از وژه‌ی کلیدی is استفاده می‌کنیم، مقصود اصلی ما را که بررسی مقدار جاری با null است، برآورده می‌کند (و در 99 درصد موارد، ما هدف دیگری را دنبال نمی‌کنیم و برای ما مهم نیست که عملگر == سربارگذاری شده‌است یا خیر). همچنین سرعت مقایسه در حالت استفاده از واژه‌ی کلیدی is نیز بیشتر است؛ چون دیگر فراخوانی کدی که عملگر == را سربارگذاری می‌کند، صورت نخواهد گرفت و از زمان C# 9.0، برای حالت بررسی حالت عکس آن می‌توان از  if (obj is not null) نیز استفاده کرد (بجای if (!(obj is null))) که از حالت سربارگذاری عملگر =! صرفنظر می‌کند.


یک نکته: null coalescing operator یعنی ?? و null coalescing assignment operator یعنی =?? نیز همانند واژه‌ی کلیدی is عمل می‌کنند. یعنی از == سربارگذاری شده صرفنظر خواهند کرد.
مطالب
اجرای وظایف زمان بندی شده با Quartz.NET - قسمت اول
مقدمه
اگر  قصد اجرای برخی کارها به صورت زمانبندی شده و در فواصل زمانی مشخص را دارید، این مقاله به شما کمک خواهد کرد تا به بهترین شکل ممکن آن را انجام دهید. کارهایی مانند ارسال خبرنامه، فرستادن SMS تبریک تولد یا هماهنگ سازی داده‌ها بین دو منبع داده از جمله اَعمالی هستند که باید به صورت زمانبندی شده انجام شوند.
کتابخانه‌ی Quartz.NET، از کتابخانه ای با نام Quartz و از زبان Java به NET. منتقل شده است. Quartz.NET، رایگان و باز متن است و از طریق آدرس http://quartznet.sourceforge.net در دسترس است. از طریق NuGet نیز می‌توانید با تایپ عبارت quartz در فرم مربوطه، این کتابخانه را نصب کنید. این کتابخانه را در برنامه‌های Desktop و Web (حتی یک Shared Server) تست کردم و به خوبی انجام وظیفه می‌کند.

شروع کار با Quartz.NET
ضمن در اختیار قرار دادن امکانات فوق العاده و انعطاف پذیری بسیار، کار با این کتابخانه آسان و از فرایندی منطقی تبعیت می‌کند. فرایند اجرای یک روال زمانبندی شده از طریق Quartz.NET، از چهار مرحله‌ی اصلی تشکیل شده است.
1) پیاده سازی اینترفیس IJob
2) مشخص کردن جزئیات روال با اینترفیس IJobDetail
3) مشخص کردن تنظیمات زمان با استفاده از اینترفیس ITrigger
4) مدیریت اجرا با استفاده از اینترفیس IScheduler

مثالی را بررسی می‌کنیم. در این مثال قصد داریم تا عبارتی را همراه با تاریخ و زمان جاری در یک فایل ذخیره کنیم. این پیغام باید 3 بار و در فواصل زمانی 10 ثانیه به فایل اضافه شود. در پایان، فایلی خواهیم داشت که در سه خط، یک عبارت، همراه با تاریخ و زمان‌های مختلف را که 10 ثانیه با یکدیگر اختلاف دارند در خود ذخیره کرده است. ابتدا کار زمانبندی شده را با ارائه‌ی پیاده سازی برای متد Execute اینترفیس IJob این کتابخانه ایجاد می‌کنیم. وارد کردن فضای نام Quartz را فراموش نکنید.
namespace SchedulerDemo.Jobs
{
    using System;
    using System.IO;
    using Quartz;

    public class HelloJob : IJob
    {
        public void Execute(IJobExecutionContext context)
        {
            // for web apps
            // string path = System.Web.Hosting.HostingEnvironment.MapPath("~/Data/Log.txt");
            
            // for desktop apps
            string path = @"C:\Log.txt";

            using (StreamWriter sw = new StreamWriter(path, true))
            {
                sw.WriteLine("Message from HelloJob " + DateTime.Now.ToString());
            }
        }
    }
}
در اینترفیس IJob در ASP.NET، به شی HttpContext دسترسی ندارید، بنابراین در صورتی که قصد داشته باشید از متدی مانند Server.MapPath استفاده کنید، توفیقی به دست نخواهید آورد. در عوض می‌توانید از متد System.Web.Hosting.HostingEnvironment.MapPath استفاده کنید.
حال، زمان انجام تنظیمات مختلف برای اجرای روال مربوطه است. بهتر است تا interfaceیی ایجاد و متدی با نام Run در آن داشته باشیم.
namespace SchedulerDemo.Interfaces
{
    public interface ISchedule
    {
        void Run();
    }
}

حال، پیاده سازی خود را برای این interface ارائه می‌دهیم.

namespace SchedulerDemo.Jobs
{
    using System;
    using Quartz;
    using Quartz.Impl;
    using SchedulerDemo.Interfaces;
    using SchedulerDemo.Jobs;

    public class HelloSchedule : ISchedule
    {
        public void Run()
        {
            //DateTimeOffset startTime = DateBuilder.NextGivenSecondDate(null, 2);
            DateTimeOffset startTime = DateBuilder.FutureDate(2, IntervalUnit.Second);

            IJobDetail job = JobBuilder.Create<HelloJob>()
                                       .WithIdentity("job1")
                                       .Build();

            ITrigger trigger = TriggerBuilder.Create()
                                             .WithIdentity("trigger1")
                                             .StartAt(startTime)
                                             .WithSimpleSchedule(x => x.WithIntervalInSeconds(10).WithRepeatCount(2))
                                             .Build();

            ISchedulerFactory sf = new StdSchedulerFactory();
            IScheduler sc = sf.GetScheduler();
            sc.ScheduleJob(job, trigger);

            sc.Start();
        }
    }
}

معرفی فضاهای نام Quartz و Quartz.Impl را فراموش نکنید.
از حالا، به روالی که قرار است به صورت زمانبندی شده اجرا شود، "وظیفه" می‌گوییم.
ابتدا باید مشخص کنیم که وظیفه در چه زمانی پس از اجرای برنامه شروع به اجرا کند. از آنجا که پایه و اساس زمانبندی، بر تاریخ و ساعت استوار است، کتابخانه‌ی Quartz.NET، روش‌ها و امکانات بسیاری را برای تعیین زمان در اختیار قرار می‌دهد. با بررسی تمامی آنها، ساده‌ترین و منعطف‌ترین را به شما معرفی می‌کنم. کلاس DateBuilder که همراه با Quartz.NET وجود دارد، امکان تعیین زمان را به اَشکال مختلف می‌دهد. در خط 14، از متد FutureDate این کلاس استفاده شده است که خوانایی بهتری نسبت به بقیه‌ی متدها دارد. پارامتر اول این متد، عدد، و پارامتر دوم، واحد زمانی را می‌پذیرد.

DateTimeOffset startTime = DateBuilder.FutureDate(2, IntervalUnit.Second);

در اینجا، زمان آغاز وظیفه را 2 ثانیه پس از آغاز برنامه تعریف کرده ایم. واحدهای زمانی دیگر شامل میلی ثانیه، دقیقه، ساعت، روز، ماه، هفته و سال هستند. کلاس DateBuilder، متدهای مختلفی برای تعیین زمان را در اختیار قرار می‌دهد. تعیین زمان آغاز به روش دیگر را به صورت کامنت شده در خط 13 مشاهده می‌کنید.
وظیفه‌ی ایجاد شده در خط 16 تا 18 معرفی شده است. 

IJobDetail job = JobBuilder.Create<HelloJob>()
                           .WithIdentity("job1")
                           .Build();

پشتیبانی Quartz.NET از سینتکس fluent، کدنویسی را ساده و لذت بخش می‌کند. با استفاده از متد Create کلاس JobBuilder، وظیفه را معرفی می‌کنیم. متد Create، یک متد Generic است که نام کلاسی که اینترفیس IJob را پیاده سازی کرده است می‌پذیرد. یک نام را با استفاده از متد WithIdentity به وظیفه نسبت می‌دهیم (البته این کار، اختیاری است) و در انتها، متد Build را فراخوانی می‌کنیم. خروجی متد Build، از نوع IJobDetail است.
و حالا نوبت به تنظیمات زمان رسیده است. در Quartz.NET، این مرحله، "ایجاد trigger" نام دارد. خطوط 20 تا 24 به این کار اختصاص دارند. 

ITrigger trigger = TriggerBuilder.Create()
                                 .WithIdentity("trigger1")
                                 .StartAt(startTime)
                                 .WithSimpleSchedule(x => x.WithIntervalInSeconds(10).WithRepeatCount(2))
                                 .Build();

ابتدا متد Create کلاس TriggerBuilder را فراخوانی می‌کنیم، سپس با استفاده از متد WithIdentity، یک نام به trigger اختصاص می‌دهیم (البته این کار، اختیاری است). با متد StartAt، زمان شروع وظیفه را که در ابتدا با استفاده از کلاس DateBuilder ایجاد کردیم تعیین می‌کنیم. مهمترین قسمت، تعیین دفعات و فواصل زمانی اجرای وظیفه است. همان طور که احتمالاً حدس زده اید، Quartz.NET مجموعه ای غنی از روش‌های مختلف برای تعیین بازه‌ی زمانی اجرا را در اختیار قرار می‌دهد. آسان‌ترین راه، استفاده از متد WithSimpleSchedule است. با استفاده از یک عبارت Lambda که ورودی آن از نوع کلاس SimpleScheduleBuilder است، دفعات و فواصل زمانی اجرا را تعیین می‌کنیم. متد WithIntervalInSeconds، برای تعیین فواصل زمانی در بازه‌ی ثانیه استفاده می‌شود. متد WithRepeatCount نیز برای تعیین دفعات اجرا است. وظیفه‌ی ما، 3 مرتبه و در فواصل زمانی 10 ثانیه اجرا می‌شود. مطمئن باشید اشتباه نکردم! بله، سه مرتبه. تعداد دفعات اجرا برابر است با عددی که برای متد WithRepeatCount تعیین می‌کنید، به علاوه‌ی یک. منطقی است، چون مرتبه‌ی اول اجرا زمانی است که با استفاده از متد StartAt تعیین کرده اید. در پایان، متد Build را فراخوانی می‌کنیم. خروجی متد Build، از نوع ITrigger است.
آخرین کار (خطوط 26 تا 30)، ایجاد شی از اینترفیس IScheduler، فراخوانی متد ScheduleJob آن، و پاس دادن اشیای job و trigger که در قسمت قبل ایجاد شده اند به این متد است. در انتها، متد ()Start را برای آغاز وظیفه فراخوانی می‌کنیم. 

ISchedulerFactory sf = new StdSchedulerFactory();
IScheduler sc = sf.GetScheduler();
sc.ScheduleJob(job, trigger);

sc.Start();

حال شما یک وظیفه تعریف کرده اید که در هر جای برنامه به صورت زیر، قابل فراخوانی است. 

ISchedule myTask = new HelloSchedule();
myTask.Run();

کتابخانه ای که با آن سر و کار داریم بسیار غنی است و امکانات بسیاری دارد. در قسمت بعد، با برخی امکانات دیگر این کتابخانه آشنا می‌شوید.