مطالب
آشنایی با WPF قسمت دوم: Layouts بخش اول
layout‌‌‌ها یکی از مهمترین قسمت‌های یک برنامه‌ی کاربردی هستند. چیدمان کنترل‌ها روی یک ناحیه با دادن مختصات پیکسلی ثابت، ممکن است در یک محیط محدود خود را خوب نشان بدهد ولی به زودی با تغییر محیط برنامه و یا تغییر وضوح تصویر صفحه نمایش، برنامه از کنترل خارج خواهد شد؛ در نتیجه استفاده از Layout‌ها یا پنل‌ها در WPF امری حیاتی و مهم هستند. layout‌‌ها که با نام container هم شناخته می‌شوند وظیفه دارند که بگویند چه کنترل‌هایی در کجا و چگونه باید در صفحه‌ی برنامه قرار بگیرند. پنل‌های توکار در WPF به دسته‌های زیر تقسیم می‌شوند:
  • Grid Panel
  • Stack Panel
  • Dock Panel
  • Wrap Panel
  • Canvas Panel

StackPanel

این پنل یکی از ساده‌ترین و سودمندترین پنل هاست که بر اساس جهت Orientation افقی یا عمودی که به آن تنظیم می‌شود، کنترل‌ها را کنار یکدیگر یا زیر یکدیگر قرار می‌دهد. این کنترل برای ایجاد و تهیه لیست‌های مختلف مناسب است. در ساختار داخلی کنترل‌های لیست و کامبو و منو‌ها که در WPF موجود هستند این پنل استفاده شده است. کد زیر یک نمونه کاربرد Stack Panel را نشان می‌دهد که به صورت عمودی چینش شده است.
<StackPanel>
  <TextBlock Margin="10" FontSize="20">How do you like your coffee?</TextBlock>
  <Button Margin="10">Black</Button>
  <Button Margin="10">With milk</Button>
  <Button Margin="10">Latte machiato</Button>
  <Button Margin="10">Chappuchino</Button>
</StackPanel>

نکته‌ی مهم اینکه میتوانید در اینجا از یک nested layout هم استفاده کنید بدین صورت که یک layout را داخل یک layout دیگر قرار دهید. کد زیر ترکیب دو stack panel را به صورت افقی و عمودی به ما نشان می‌دهد:

<StackPanel Orientation="Vertical"> <!-- Vertical is the default -->
  <Label Background="Red">Red 1</Label>
  <Label Background="LightGreen">Green 1</Label>
  <StackPanel Orientation="Horizontal">
    <Label Background="Red">Red 2</Label>
    <Label Background="LightGreen">Green 2</Label>
    <Label Background="LightBlue">Blue 2</Label>
    <Label Background="Yellow">Yellow 2</Label>
    <Label Background="Orange">Orange 2</Label>
  </StackPanel>
  <Label Background="LightBlue">Blue 1</Label>
  <Label Background="Yellow">Yellow 1</Label>
  <Label Background="Orange">Orange 1</Label>
</StackPanel>


Dock Panel

احتمالا به خاطر نامش، نحوه کارش را حدس زده اید. این پنل، اشیاء موجود را در 4 جهت و مرکز می‌چسباند. مشخص نمودن جهت چسبیده شدن هر کنترل توسط خاصیت DockPanel.Dock صورت می‌گیرد و مقدار Left، مقدار پیش فرض است. در صورتی که بخواهید المانی را در مرکز بچسبانید باید آن را به عنوان آخرین المان معرفی کرده و در Dock Panel مقدار خاصیت LastChildFill را با True برابر کنید.

<DockPanel LastChildFill="True">
    <Button Content="Dock=Top" DockPanel.Dock="Top"/>
    <Button Content="Dock=Bottom" DockPanel.Dock="Bottom"/>
    <Button Content="Dock=Left"/>
    <Button Content="Dock=Right" DockPanel.Dock="Right"/>
    <Button Content="LastChildFill=True"/>
</DockPanel>


به نحوه‌ی تعریف خاصیت DockPanel.Dock دقت کنید به این نوع خاصیت‌ها،  Attached Dependency Property (شاید در فارسی بتوانیم خاصیت‌های وابستگی متصل صدا بزنیم) می‌گویند. این خاصیت‌ها نوع خاصی از خاصیت‌های وابستگی هستند که به شما اجازه می‌دهند مقداری را به شیء‌ایی نسبت دهید که آن شیء چیزی در مورد آن نمی‌داند. بهترین مثال در مورد این ویژگی، پنل‌ها هستند که یکی از موارد استفاده‌ی از آن را در بالا می‌بینید. هر پنل می‌تواند تا بی نهایت المان فرزند داشته باشد که هر المان باید خواصش توسط پنل مشخص گردد. ولی اگر پنل ما تعداد زیادی فرزند داشته باشد، نوشتن خواص هر کدام از فرزندها داخل تگ پنل، کاری غیر ممکن است. اینجاست که این نوع خاصیت‌ها خودشان را نشان می‌دهند. پس به این نحو مقادیر، داخل کنترل هر تگ تعریف می‌شود ولی توسط پنل مورد استفاده قرار می‌گیرد. نحوه‌ی نوشتن این نوع خاصیت: ابتدا یک پیشوند از نوع تگ پنل را در ابتدا آورده و سپس بعد از .(نقطه) نام خاصیت را ذکر می‌کنیم.

نحوه‌ی تعریف این نوع خاصیت‌ها در یک کلاس به صورت زیر است که برای شیء یا پنل canvas می‌باشد:

public static readonly DependencyProperty TopProperty =
    DependencyProperty.RegisterAttached("Top", 
    typeof(double), typeof(Canvas),
    new FrameworkPropertyMetadata(0d,
        FrameworkPropertyMetadataOptions.Inherits));
 
public static void SetTop(UIElement element, double value)
{
    element.SetValue(TopProperty, value);
}
 
public static double GetTop(UIElement element)
{
    return (double)element.GetValue(TopProperty);
}
در مثال dockPanel بالا در هر طرف تنها یک المان قرار دادیم. برای قرار دادن المان‌های بیشتر در طرفین، تنها ذکر یک المان جدید با خاصیت Dockpanel.dock کافی است و الویت نمایش آن‌ها بر اساس ترتیب نوشتن تگها توسط شماست. مثال زیر این نکته را نشان می‌دهد:
    <Button Content="Dock=Top" DockPanel.Dock="Top"/>
        <Button Content="Dock=Bottom" DockPanel.Dock="Bottom"/>
        <Button Content="Dock=Left"/>
        <Button Content="Dock=Left2"/>
        <Button Content="Right2" DockPanel.Dock="Right"/>
        <Button Content="Dock=Right" DockPanel.Dock="Right"/>
        <Button Content="LastChildFill=True"/>



Wrap Panel
این پنل بسیار شبیه StackPanel هست ولی مثل آن اشیاء را در یک سطر یا ستون ادامه نمی‌دهد؛ بلکه با رسیدن به انتهای پنجره، سطر یا ستون جدیدی را آغاز می‌کند. در stack panel با پایان پنجره، ادامه اشیا آن قابل مشاهده نبود ولی در این شیء با اتمام و رسیدن به لبه‌ی پنجره، اشیاء در سر جدید (افقی) یا ستون جدید (عمودی) نمایش داده می‌شوند. این پنل‌ها می‌توانند در ساخت تب‌ها و نوار ابزار استفاده شوند.

Canvas Panel

پایه‌ای‌ترین layout موجود در WPF است. موقعیت قرارگیری المان‌های فرزندش بر اساس نقاط تعیین شده است.این پنل بیشتر برای رسم اشکال و گرافیک دو بعدی مناسب است و اصلا برای قرارگیری کنترل‌های WPF روی آن توصیه نمی‌شود و مشکل winform‌ها در آن رخ خواهد داد.

شروع ترسیم یک شکل دو بعدی روی آن بر اساس دوتا از چهار "خاصیت‌های وابستگی متصل" صورت می‌گیرد که به شرح زیر هستند:

  • Canvas.LEFT
  • Canvas.RIGHT
  • Canvas.TOP
  • Canvas.BOTTOM

نمونه از کد نوشته شده آن به صورت زیر است:

<Canvas>
    <Rectangle Canvas.Left="40" Canvas.Top="31" Width="63" Height="41" Fill="Blue"  />
    <Ellipse Canvas.Left="130" Canvas.Top="79" Width="58" Height="58" Fill="Blue"  />
    <Path Canvas.Left="61" Canvas.Top="28" Width="133" Height="98" Fill="Blue" 
          Stretch="Fill" Data="M61,125 L193,28"/>
</Canvas>

ترتیب قرارگیری اشکال روی هم در canvas به ترتیبی انجام می‌گیرد که در XAML نوشته اید ولی می‌توان با استفاده از خاصیت Canvas.ZIndex این ترتیب را تغییر داد.

<Canvas>
    <Ellipse Fill="Green" Width="60" Height="60" Canvas.Left="30" Canvas.Top="20"    
             Canvas.ZIndex="1"/>
    <Ellipse Fill="Blue"  Width="60" Height="60" Canvas.Left="60" Canvas.Top="40"/>
</Canvas>
شکل زیر در سمت راست، نتیجه‌ی کد بالاست ولی بدون ذکر ZIndex شکل سمت چپ نتیجه‌ی کار خواهد بود.

ViewBox
شاید عده‌ای به سختی آن را یک Layout بدانند و بیشتر آن را یک کنترل معمولی می‌شناسند ولی وظیفه‌ی آن بسیار شبیه Layout هاست. خصوصیتی که این شیء دارد این است که با تغییر اندازه محیط برنامه به هر نحوی، یک تغییر مقیاس روی اشیاء داخل آن رخ می‌دهد و کنترل‌ها به همراه متون و هر چیزی که در درخت منطقی و بصری است Scale آن تغییر می‌یابند.
نمونه‌ی کد زیر را تست کنید تا تفاوت بین دو Button را ببینید:
  <StackPanel Orientation="Vertical">
        <Button Content="Test" />
        <Viewbox Stretch="Uniform">
            <Button Content="Test" />
        </Viewbox>
    </StackPanel>
نتیجه‌ی کار:

در بخش دوم Layout‌ها مبحث گرید و ساخت Layout اختصاصی و تعدادی از خاصیت‌ها را بررسی خواهیم کرد.

مطالب
ASP.NET MVC #11

بررسی نکات تکمیلی Model binder در ASP.NET MVC

یک برنامه خالی جدید ASP.NET MVC را شروع کنید و سپس مدل زیر را به پوشه Models آن اضافه نمائید:

using System;

namespace MvcApplication7.Models
{
public class User
{
public int Id { set; get; }
public string Name { set; get; }
public string Password { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
public bool IsAdmin { set; get; }
}
}

از این مدل چند مقصود ذیل دنبال می‌شوند:
استفاده از Id به عنوان primary key برای edit و update رکوردها. استفاده از DateTime برای اینکه اگر کاربری اطلاعات بی ربطی را وارد کرد چگونه باید این مشکل را در حالت model binding خودکار تشخیص داد و استفاده از IsAdmin برای یادآوری یک نکته امنیتی بسیار مهم که اگر حین model binding خودکار به آن توجه نشود، سایت را با مشکلات حاد امنیتی مواجه خواهد کرد. سیستم پیشرفته است. می‌تواند به صورت خودکار ورودی‌های کاربر را تبدیل به یک شیء حاضر و آماده کند ... اما باید حین استفاده از این قابلیت دلپذیر به یک سری نکات امنیتی هم دقت داشت تا سایت ما به نحو دلپذیری هک نشود!

در ادامه یک کنترلر جدید به نام UserController را به پوشه کنترلرهای پروژه اضافه نمائید. همچنین نام کنترلر پیش فرض تعریف شده در قسمت مسیریابی فایل Global.asax.cs را هم به User تغییر دهید تا در هربار اجرای برنامه در VS.NET، نیازی به تایپ آدرس‌های مرتبط با UserController نداشته باشیم.
یک منبع داده تشکیل شده در حافظه را هم برای نمایش لیستی از کاربران، به نحو زیر به پروژه اضافه خواهیم کرد:

using System;
using System.Collections.Generic;

namespace MvcApplication7.Models
{
public class Users
{
public IList<User> CreateInMemoryDataSource()
{
return new[]
{
new User { Id = 1, Name = "User1", Password = "123", IsAdmin = false, AddDate = DateTime.Now },
new User { Id = 2, Name = "User2", Password = "456", IsAdmin = false, AddDate = DateTime.Now },
new User { Id = 3, Name = "User3", Password = "789", IsAdmin = true, AddDate = DateTime.Now }
};
}
}
}

در اینجا فعلا هدف آشنایی با زیر ساخت‌های ASP.NET MVC است و درک صحیح نحوه کارکرد آن. مهم نیست از EF استفاده می‌کنید یا NH یا حتی ADO.NET کلاسیک و یا از Micro ORMهایی که پس از ارائه دات نت 4 مرسوم شده‌اند. تهیه یک ToList یا Insert و Update با این فریم ورک‌ها خارج از بحث جاری هستند.

سورس کامل کنترلر User به شرح زیر است:

using System;
using System.Linq;
using System.Web.Mvc;
using MvcApplication7.Models;

namespace MvcApplication7.Controllers
{
public class UserController : Controller
{
[HttpGet]
public ActionResult Index()
{
var usersList = new Users().CreateInMemoryDataSource();
return View(usersList); // Shows the Index view.
}

[HttpGet]
public ActionResult Details(int id)
{
var user = new Users().CreateInMemoryDataSource().FirstOrDefault(x => x.Id == id);
if (user == null)
return View("Error");
return View(user); // Shows the Details view.
}

[HttpGet]
public ActionResult Create()
{
var user = new User { AddDate = DateTime.Now };
return View(user); // Shows the Create view.
}

[HttpPost]
public ActionResult Create(User user)
{
if (this.ModelState.IsValid)
{
// todo: Add record
return RedirectToAction("Index");
}
return View(user); // Shows the Create view again.
}

[HttpGet]
public ActionResult Edit(int id)
{
var user = new Users().CreateInMemoryDataSource().FirstOrDefault(x => x.Id == id);
if (user == null)
return View("Error");
return View(user); // Shows the Edit view.
}

[HttpPost]
public ActionResult Edit(User user)
{
if (this.ModelState.IsValid)
{
// todo: Edit record
return RedirectToAction("Index");
}
return View(user); // Shows the Edit view again.
}

[HttpPost]
public ActionResult Delete(int id)
{
// todo: Delete record
return RedirectToAction("Index");
}
}
}

توضیحات:

ایجاد خودکار فرم‌های ورود اطلاعات

در قسمت قبل برای توضیح دادن نحوه ایجاد فرم‌ها در ASP.NET MVC و همچنین نحوه نگاشت اطلاعات آن‌ها به اکشن متدهای کنترلرها، فرم‌های مورد نظر را دستی ایجاد کردیم.
اما باید درنظر داشت که برای ایجاد Viewها می‌توان از ابزار توکار خود VS.NET نیز استفاده کرد و سپس اطلاعات و فرم‌های تولیدی را سفارشی نمود. این سریع‌ترین راه ممکن است زمانیکه مدل مورد استفاده کاملا مشخص است و می‌خواهیم Strongly typed views را ایجاد کنیم.
برای نمونه بر روی متد Index کلیک راست کرده و گزینه Add view را انتخاب کنید. در اینجا گزینه‌ی create a strongly typed view را انتخاب کرده و سپس از لیست مدل‌ها، User را انتخاب نمائید. Scaffold template را هم بر روی حالت List قرار دهید.
برای متد Details هم به همین نحو عمل نمائید.
برای ایجاد View متناظر با متد Create در حالت HttpGet، تمام مراحل یکی است. فقط Scaffold template انتخابی را بر روی Create قرار دهید تا فرم ورود اطلاعات، به صورت خودکار تولید شود.
متد Create در حالت HttpPost نیازی به View اضافی ندارد. چون صرفا قرار است اطلاعاتی را از سرور دریافت و ثبت کند.
برای ایجاد View متناظر با متد Edit در حالت HttpGet، باز هم مراحل مانند قبل است با این تفاوت که Scaffold template انتخابی را بر روی گزینه Edit قرار دهید تا فرم ویرایش اطلاعات کاربر به صورت خودکار به پروژه اضافه شود.
متد Edit در حالت HttpPost نیازی به View اضافی ندارد و کارش تنها دریافت اطلاعات از سرور و به روز رسانی بانک اطلاعاتی است.
به همین ترتیب متد Delete نیز، نیازی به View خاصی ندارد. در اینجا بر اساس primary key دریافتی، می‌توان یک کاربر را یافته و حذف کرد.



سفارشی سازی Viewهای خودکار تولیدی

با کمک امکانات Scaffolding نامبرده شده، حجم قابل توجهی کد را در اندک زمانی می‌توان تولید کرد. بدیهی است حتما نیاز به سفارشی سازی کدهای تولیدی وجود خواهد داشت. مثلا شاید نیازی نباشد فیلد پسود کاربر، در حین نمایش لیست کاربران، نمایش داده شود. می‌شود کلا این ستون را حذف کرد و از این نوع مسایل.
یک مورد دیگر را هم در Viewهای تولیدی حتما نیاز است که ویرایش کنیم. آن هم مرتبط است به لینک حذف اطلاعات یک کاربر در صفحه Index.cshtml:

@Html.ActionLink("Delete", "Delete", new { id=item.Id }

در قسمت قبل هم عنوان شد که اعمال حذف باید بر اساس HttpPost محدود شوند تا بتوان میزان امنیت برنامه را بهبود داد. متد Delete هم در کنترلر فوق تنها به حالت HttpPost محدود شده است. بنابراین ActionLink پیش فرض را حذف کرده و بجای آن فرم و دکمه زیر را قرار می‌دهیم تا اطلاعات به سرور Post شوند:

@using (Html.BeginForm(actionName: "Delete", controllerName: "User", routeValues: new { id = item.Id }))
{
<input type="submit" value="Delete"
onclick="return confirm ('Do you want to delete this record?');" />
}

در اینجا نحوه ایجاد یک فرم، که id رکورد متناظر را به سرور ارسال می‌کند، مشاهده می‌کنید.



علت وجود دو متد، به ازای هر Edit یا Create

به ازای هر کدام از متدهای Edit و Create دو متد HttpGet و HttpPost را ایجاد کرده‌ایم. کار متدهای HttpGet نمایش View‌های متناظر به کاربر هستند. بنابراین وجود آن‌ها ضروری است. در این حالت چون از دو Verb متفاوت استفاده شده، می‌توان متدهای هم نامی را بدون مشکل استفاده کرد. به هر کدام از افعال Get و Post و امثال آن، یک Http Verb گفته می‌شود.



بررسی معتبر بودن اطلاعات دریافتی

کلاس پایه Controller که کنترلرهای برنامه از آن مشتق می‌شوند، شامل یک سری خواص و متدهای توکار نیز هست. برای مثال توسط خاصیت this.ModelState.IsValid می‌توان بررسی کرد که آیا Model دریافتی معتبر است یا خیر. برای بررسی این مورد، یک breakpoint را بر روی سطر this.ModelState.IsValid در متد Create قرار دهید. سپس به صفحه ایجاد کاربر جدید مراجعه کرده و مثلا بجای تاریخ روز، abcd را وارد کنید. سپس فرم را به سرور ارسال نمائید. در این حالت مقدار خاصیت this.ModelState.IsValid مساوی false می‌باشد که حتما باید به آن پیش از ثبت اطلاعات دقت داشت.



شبیه سازی عملکرد ViewState در ASP.NET MVC

در متدهای Create و Edit در حالت Post، اگر اطلاعات Model معتبر نباشند، مجددا شیء User دریافتی، به View بازگشت داده می‌شود. چرا؟
صفحات وب، زمانیکه به سرور ارسال می‌شوند، تمام اطلاعات کنترل‌های خود را از دست خواهد داد (صفحه پاک می‌شود، چون مجددا یک صفحه خالی از سرور دریافت خواهد شد). برای رفع این مشکل در ASP.NET Web forms، از مفهومی به نام ViewState کمک می‌گیرند. کار ViewState ذخیره موقت اطلاعات فرم جاری است برای استفاده مجدد پس از Postback. به این معنا که پس از ارسال فرم به سرور، اگر کاربری در textbox اول مقدار abc را وارد کرده بود، پس از نمایش مجدد فرم، مقدار abc را در همان textbox مشاهده خواهد کرد (شبیه سازی برنامه‌های دسکتاپ در محیط وب). بدیهی است وجود ViewState برای ذخیره سازی این نوع اطلاعات، حجم صفحه را بالا می‌برد (بسته به پیچیدگی صفحه ممکن است به چند صد کیلوبایت هم برسد).
در ASP.NET MVC بجای استفاده از ترفندی به نام ViewState، مجددا اطلاعات همان مدل متناظر با View را بازگشت می‌دهند. در این حالت پس از ارسال صفحه به سرور و نمایش مجدد صفحه ورود اطلاعات، تمام کنترل‌ها با همان مقادیر قبلی وارد شده توسط کاربر قابل مشاهده خواهند بود (مدل مشخص است، View ما هم از نوع strongly typed می‌باشد. در این حالت فریم ورک می‌داند که اطلاعات را چگونه به کنترل‌های قرار گرفته در صفحه نگاشت کند).
در مثال فوق، اگر اطلاعات وارد شده صحیح باشند، کاربر به صفحه Index هدایت خواهد شد. در غیراینصورت مجددا همان View جاری با همان اطلاعات model قبلی که کاربر تکمیل کرده است به او برای تصحیح، نمایش داده می‌شود. این مساله هم جهت بالا بردن سهولت کاربری برنامه بسیار مهم است. تصور کنید که یک فرم خالی با پیغام «تاریخ وارد شده معتبر نیست» مجدا به کاربر نمایش داده شود و از او درخواست کنیم که تمام اطلاعات دیگر را نیز از صفر وارد کند چون اطلاعات صفحه پس از ارسال به سرور پاک شده‌اند؛ که ... اصلا قابل قبول نیست و فوق‌العاده برنامه را غیرحرفه‌ای نمایش می‌دهد.



خطاهای نمایش داده شده به کاربر

به صورت پیش فرض خطایی که به کاربر نمایش داده می‌شود، استثنایی است که توسط فریم ورک صادر شده است. برای مثال نتوانسته است abcd را به یک تاریخ معتبر تبدیل کند. می‌توان توسط this.ModelState.AddModelError خطایی را نیز در اینجا اضافه کرد و پیغام بهتری را به کاربر نمایش داد. یا توسط یک سری data annotations هم کار اعتبار سنجی را سفارشی کرد که بحث آن به صورت جداگانه در یک قسمت مستقل بررسی خواهد شد.
ولی به صورت خلاصه اگر به فرم‌های تولید شده توسط VS.NET دقت کنید، در ابتدای هر فرم داریم:

@Html.ValidationSummary(true)

در اینجا خطاهای عمومی در سطح مدل نمایش داده می‌شوند. برای اضافه کردن این نوع خطاها، در متد AddModelError، مقدار key را خالی وارد کنید:

ModelState.AddModelError(string.Empty, "There is something wrong with model.");

همچنین در این فرم‌ها داریم:
@Html.EditorFor(model => model.AddDate)
@Html.ValidationMessageFor(model => model.AddDate)

EditorFor سعی می‌کند اندکی هوش به خرج دهد. یعنی اگر خاصیت دریافتی مثلا از نوع bool بود، خودش یک checkbox را در صفحه نمایش می‌دهد. همچنین بر اساس متادیتا یک خاصیت نیز می‌تواند تصمیم گیری را انجام دهد. این متادیتا منظور attributes و data annotations ایی است که به خواص یک مدل اعمال می‌شود. مثلا اگر ویژگی HiddenInput را به یک خاصیت اعمال کنیم، به شکل یک فیلد مخفی در صفحه ظاهر خواهد شد.
یا متد Html.DisplayFor، اطلاعات را به صورت فقط خواندنی نمایش می‌دهد. اصطلاحا به این نوع متدها، Templated Helpers هم گفته می‌شود. بحث بیشتر درباره‌ای این موارد به قسمتی مجزا و مستقل موکول می‌گردد. برای نمونه کل فرم ادیت برنامه را حذف کنید و بجای آن بنویسید Html.EditorForModel و سپس برنامه را اجرا کنید. یک فرم کامل خودکار ویرایش اطلاعات را مشاهده خواهید کرد (و البته نکات سفارشی سازی آن به یک قسمت کامل نیاز دارند).
در اینجا متد ValidationMessageFor کار نمایش خطاهای اعتبارسنجی مرتبط با یک خاصیت مشخص را انجام می‌دهد. بنابراین اگر قصد ارائه خطایی سفارشی و مخصوص یک فیلد مشخص را داشتید، در متد AddModelError، مقدار پارامتر اول یا همان key را مساوی نام خاصیت مورد نظر قرار دهید.


مقابله با مشکل امنیتی Mass Assignment در حین کار با Model binders

استفاده از Model binders بسیار لذت بخش است. یک شیء را به عنوان پارامتر اکشن متد خود معرفی می‌کنیم. فریم ورک هم در ادامه سعی می‌کند تا اطلاعات فرم را به خواص این شیء نگاشت کند. بدیهی است این روش نسبت به روش ASP.NET Web forms که باید به ازای تک تک کنترل‌های موجود در صفحه یکبار کار دریافت اطلاعات و مقدار دهی خواص یک شیء را انجام داد، بسیار ساده‌تر و سریعتر است.
اما اگر همین سیستم پیشرفته جدید ناآگاهانه مورد استفاده قرار گیرد می‌تواند منشاء حملات ناگواری شود که به نام «Mass Assignment» شهرت یافته‌اند.
همان صفحه ویرایش اطلاعات را درنظر بگیرید. چک باکس IsAdmin قرار است در قسمت مدیریتی برنامه تنظیم شود. اگر کاربری نیاز داشته باشد اطلاعات خودش را ویرایش کند، مثلا پسوردش را تغییر دهد، با یک صفحه ساده کلمه عبور قبلی را وارد کنید و دوبار کلمه عبور جدید را نیز وارد نمائید، مواجه خواهد شد. خوب ... اگر همین کاربر صفحه را جعل کند و فیلد چک باکس IsAdmin را به صفحه اضافه کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بله ... مشکل هم همینجا است. در اینصورت کاربر عادی می‌تواند دسترسی خودش را تا سطح ادمین بالا ببرد، چون model binder اطلاعات IsAdmin را از کاربر دریافت کرده و به صورت خودکار به model ارائه شده، نگاشت کرده است.
برای مقابله با این نوع حملات چندین روش وجود دارند:
الف) ایجاد لیست سفید
به کمک ویژگی Bind می‌توان لیستی از خواص را جهت به روز رسانی به model binder معرفی کرد. مابقی ندید گرفته خواهند شد:

public ActionResult Edit([Bind(Include = "Name, Password")] User user)

در اینجا تنها خواص Name و Password توسط model binder به خواص شیء User نگاشت می‌شوند.
به علاوه همانطور که در قسمت قبل نیز ذکر شد، متد edit را به شکل زیر نیز می‌توان بازنویسی کرد. در اینجا متدهای توکار UpdateModel و TryUpdateModel نیز لیست سفید خواص مورد نظر را می‌پذیرند (اعمال دستی model binding):

[HttpPost]
public ActionResult Edit()
{
var user = new User();
if(TryUpdateModel(user, includeProperties: new[] { "Name", "Password" }))
{
// todo: Edit record
return RedirectToAction("Index");
}
return View(user); // Shows the Edit view again.
}


ب) ایجاد لیست سیاه
به همین ترتیب می‌توان تنها خواصی را معرفی کرد که باید صرفنظر شوند:
public ActionResult Edit([Bind(Exclude = "IsAdmin")] User user)

در اینجا از خاصیت IsAdmin صرف نظر گردیده و از مقدار ارسالی آن توسط کاربر استفاده نخواهد شد.
و یا می‌توان پارامتر excludeProperties متد TryUpdateModel را نیز مقدار دهی کرد.

لازم به ذکر است که ویژگی Bind را به کل یک کلاس هم می‌توان اعمال کرد. برای مثال:

using System;
using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication7.Models
{
[Bind(Exclude = "IsAdmin")]
public class User
{
public int Id { set; get; }
public string Name { set; get; }
public string Password { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
public bool IsAdmin { set; get; }
}
}

این مورد اثر سراسری داشته و قابل بازنویسی نیست. به عبارتی حتی اگر در متدی خاصیت IsAdmin را مجددا الحاق کنیم، تاثیری نخواهد داشت.
یا می‌توان از ویژگی ReadOnly هم استفاده کرد:
using System;
using System.ComponentModel;

namespace MvcApplication7.Models
{
public class User
{
public int Id { set; get; }
public string Name { set; get; }
public string Password { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }

[ReadOnly(true)]
public bool IsAdmin { set; get; }
}
}

در این حالت هم خاصیت IsAdmin هیچگاه توسط model binder به روز و مقدار دهی نخواهد شد.

ج) استفاده از ViewModels
این راه حلی است که بیشتر مورد توجه معماران نرم افزار است و البته کسانی که پیشتر با الگوی MVVM کار کرده باشند این نام برایشان آشنا است؛ اما در اینجا مفهوم متفاوتی دارد. در الگوی MVVM، کلاس‌های ViewModel شبیه به کنترلرها در MVC هستند یا به عبارتی همانند رهبر یک اکستر عمل می‌کنند. اما در الگوی MVC خیر. در اینجا فقط مدل یک View هستند و نه بیشتر. هدف هم این است که بین Domain Model و View Model تفاوت قائل شد.
کار View model در الگوی MVC، شکل دادن به چندین domain model و همچنین اطلاعات اضافی دیگری که نیاز هستند، جهت استفاده نهایی توسط یک View می‌باشد. به این ترتیب View با یک شیء سر و کار خواهد داشت و همچنین منطق شکل دهی به اطلاعات مورد نیازش هم از داخل View حذف شده و به خواص View model در زمان تشکیل آن منتقل می‌شود.
مشخصات یک View model خوب به شرح زیر است:
الف) رابطه بین یک View و View model آن، رابطه‌ای یک به یک است. به ازای هر View، بهتر است یک کلاس View model وجود داشته باشد.
ب) View ساختار View model را دیکته می‌کند و نه کنترلر.
ج) View modelها صرفا یک سری کلاس POCO (کلاس‌هایی تشکیل شده از خاصیت، خاصیت، خاصیت ....) هستند که هیچ منطقی در آن‌ها قرار نمی‌گیرد.
د) View model باید حاوی تمام اطلاعاتی باشد که View جهت رندر نیاز دارد و نه بیشتر و الزامی هم ندارد که این اطلاعات مستقیما به domain models مرتبط شوند. برای مثال اگر قرار است firstName+LastName در View نمایش داده شود، کار این جمع زدن باید حین تهیه View Model انجام شود و نه داخل View. یا اگر قرار است اطلاعات عددی با سه رقم جدا کننده به کاربر نمایش داده شوند، وظیفه View Model است که یک خاصیت اضافی را برای تهیه این مورد تدارک ببیند. یا مثلا اگر یک فرم ثبت نام داریم و در این فرم لیستی وجود دارد که تنها Id عنصر انتخابی آن در Model اصلی مورد استفاده قرار می‌گیرد، تهیه اطلاعات این لیست هم کار ViewModel است و نه اینکه مدام به Model اصلی بخواهیم خاصیت اضافه کنیم.

ViewModel چگونه پیاده سازی می‌شود؟
اکثر مقالات را که مطالعه کنید، این روش را توصیه می‌کنند:

public class MyViewModel
{
    public SomeDomainModel1 Model1 { get; set; }
    public SomeDomainModel2 Model2 { get; set; }
    ...
}

یعنی اینکه View ما به اطلاعات مثلا دو Model نیاز دارد. این‌ها را به این شکل محصور و کپسوله می‌کنیم. اگر View، واقعا به تمام فیلدهای این کلاس‌ها نیاز داشته باشد، این روش صحیح است. در غیر اینصورت، این روش نادرست است (و متاسفانه همه جا هم دقیقا به این شکل تبلیغ می‌شود).
ViewModel محصور کننده یک یا چند مدل نیست. در اینجا حس غلط کار کردن با یک ViewModel را داریم. ViewModel فقط باید ارائه کننده اطلاعاتی باشد که یک View نیاز دارد و نه بیشتر و نه تمام خواص تمام کلاس‌های تعریف شده. به عبارتی این نوع تعریف صحیح است:

public class MyViewModel
{
    public string SomeExtraField1 { get; set; }
    public string SomeExtraField2 { get; set; }
public IEnumerable<SelectListItem> StateSelectList { get; set; }
// ...
    public string PersonFullName { set; set; }
}

در اینجا، View متناظری، قرار است نام کامل یک شخص را به علاوه یک سری اطلاعات اضافی که در domain model نیست، نمایش دهد. مثلا نمایش نام استان‌ها که نهایتا Id انتخابی آن قرار است در برنامه استفاده شود.
خلاصه علت وجودی ViewModel این موارد است:
الف) Model برنامه را مستقیما در معرض استفاده قرار ندهیم (عدم رعایت این نکته به مشکلات امنیتی حادی هم حین به روز رسانی اطلاعات ممکن است ختم ‌شود که پیشتر توضیح داده شد).
ب) فیلدهای نمایشی اضافی مورد نیاز یک View را داخل Model برنامه تعریف نکنیم (مثلا تعاریف عناصر یک دراپ داون لیست، جایش اینجا نیست. مدل فقط نیاز به Id عنصر انتخابی آن دارد).

با این توضیحات، اگر View به روز رسانی اطلاعات کلمه عبور کاربر، تنها به اطلاعات id آن کاربر و کلمه عبور او نیاز دارد، فقط باید همین اطلاعات را در اختیار View قرار داد و نه بیشتر:

namespace MvcApplication7.Models
{
public class UserViewModel
{
public int Id { set; get; }
public string Password { set; get; }
}
}

به این ترتیب دیگر خاصیت IsAdming اضافه‌ای وجود ندارد که بخواهد مورد حمله واقع شود.



استفاده از model binding برای آپلود فایل به سرور

برای آپلود فایل به سرور تنها کافی است یک اکشن متد به شکل زیر را تعریف کنیم. HttpPostedFileBase نیز یکی دیگر از model binderهای توکار ASP.NET MVC است:

[HttpGet]
public ActionResult Upload()
{
return View(); // Shows the upload page
}

[HttpPost]
public ActionResult Upload(System.Web.HttpPostedFileBase file)
{
string filename = Server.MapPath("~/files/somename.ext");
file.SaveAs(filename);
return RedirectToAction("Index");
}

View متناظر هم می‌تواند به شکل زیر باشد:

@{
ViewBag.Title = "Upload";
}
<h2>
Upload</h2>
@using (Html.BeginForm(actionName: "Upload", controllerName: "User",
method: FormMethod.Post,
htmlAttributes: new { enctype = "multipart/form-data" }))
{
<text>Upload a photo:</text> <input type="file" name="photo" />
<input type="submit" value="Upload" />
}

اگر دقت کرده باشید در طراحی ASP.NET MVC از anonymously typed objects زیاد استفاده می‌شود. در اینجا هم برای معرفی enctype فرم آپلود، مورد استفاده قرار گرفته است. به عبارتی هر جایی که مشخص نبوده چه تعداد ویژگی یا کلا چه ویژگی‌ها و خاصیت‌هایی را می‌توان تنظیم کرد، اجازه تعریف آن‌ها را به صورت anonymously typed objects میسر کرده‌اند. یک نمونه دیگر آن در متد routes.MapRoute فایل Global.asax.cs است که پارامتر سوم دریافت مقدار پیش فرض‌ها نیز anonymously typed object است. یا نمونه دیگر آن‌را در همین قسمت در جایی که لینک delete را به فرم تبدیل کردیم مشاهده نمودید. مقدار routeValues هم یک anonymously typed object معرفی شد.



سفارشی سازی model binder پیش فرض ASP.NET MVC

در همین مثال فرض کنید تاریخ را به صورت شمسی از کاربر دریافت می‌کنیم. خاصیت تعریف شده هم DateTime میلادی است. به عبارتی model binder حین تبدیل رشته تاریخ شمسی دریافتی به تاریخ میلادی با شکست مواجه شده و نهایتا خاصیت this.ModelState.IsValid مقدارش false خواهد بود. برای حل این مشکل چکار باید کرد؟
برای این منظور باید نحوه پردازش یک نوع خاص را سفارشی کرد. ابتدا با پیاده سازی اینترفیس IModelBinder شروع می‌کنیم. توسط bindingContext.ValueProvider می‌توان به مقداری که کاربر وارد کرده در میانه راه دسترسی یافت. آن‌را تبدیل کرده و نمونه صحیح را بازگشت داد.
نمونه‌ای از این پیاده سازی را در ادامه ملاحظه می‌کنید:

using System;
using System.Globalization;
using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication7.Binders
{
public class PersianDateModelBinder : IModelBinder
{

public object BindModel(ControllerContext controllerContext, ModelBindingContext bindingContext)
{
var valueResult = bindingContext.ValueProvider.GetValue(bindingContext.ModelName);
var modelState = new ModelState { Value = valueResult };
object actualValue = null;
try
{
var parts = valueResult.AttemptedValue.Split('/'); //ex. 1391/1/19
if (parts.Length != 3) return null;
int year = int.Parse(parts[0]);
int month = int.Parse(parts[1]);
int day = int.Parse(parts[2]);
actualValue = new DateTime(year, month, day, new PersianCalendar());
}
catch (FormatException e)
{
modelState.Errors.Add(e);
}

bindingContext.ModelState.Add(bindingContext.ModelName, modelState);
return actualValue;
}
}
}

سپس برای معرفی PersianDateModelBinder جدید تنها کافی است سطر زیر را

ModelBinders.Binders.Add(typeof(DateTime), new PersianDateModelBinder());

به متد Application_Start قرار گرفته در فایل Global.asax.cs برنامه اضافه کرد. از این پس کاربران می‌توانند تاریخ‌ها را در برنامه شمسی وارد کنند و model binder بدون مشکل خواهد توانست اطلاعات ورودی را به معادل DateTime میلادی آن تبدیل کند و استفاده نماید.
تعریف مدل بایندر سفارشی در فایل Global.asax.cs آن‌را به صورت سراسری در تمام مدل‌ها و اکشن‌متدها فعال خواهد کرد. اگر نیاز بود تنها یک اکشن متد خاص از این مدل بایندر سفارشی استفاده کند می‌توان به روش زیر عمل کرد:

public ActionResult Create([ModelBinder(typeof(PersianDateModelBinder))] User user)

همچنین ویژگی ModelBinder را به یک کلاس هم می‌توان اعمال کرد:

[ModelBinder(typeof(PersianDateModelBinder))]
public class User
{


مطالب
C# 7 - Discards
در تکمیل سری بررسی ویژگی‌های C# 7.0، ذکر ویژگی Discards نیز ضروری است. Discards به معنای متغیرهای محلی هستند که قابل انتساب بوده، اما قابل خواندن نیستند. دارای نامی نیستند و تنها توسط یک _ مشخص می‌شوند. در اینجا underscore یا _، یک واژه‌ی کلیدی است؛ مانند var و قابلیت خوانده شدن را ندارد (نمی‌تواند در سمت راست یک انتساب قرار گیرد).


علت وجود Discards در C# 7.0

گاهی از اوقات می‌خواهیم از مقادیر بازگشت داده شده‌ی توسط متدها، خصوصا آرگومان‌های out، صرفنظر کنیم:
 if (bool.TryParse("TRUE", out parsedValue)) { /* Do your stuff */ }
در این مثال، parsedValue برای ما اهمیتی نداشته و تنها می‌خواهیم از خروجی متد TryParse استفاده کنیم. به علاوه می‌خواهیم آن‌را در ادامه‌ی کد نیز قابل دسترسی کنیم. در C# 7.0 برای رسیدن به این مقصود از Discards استفاده می‌شود:
 if (bool.TryParse("TRUE", out bool _)) { /* Do your stuff */ }
در این‌حالت، _ ذکر شده، در بدنه‌ی if و یا حتی در خارج از آن، قابل دسترسی نیست و کامپایلر از آن صرفنظر می‌کند.


مکان‌هایی که می‌توان از Discards در آن‌ها استفاده کرد

پارامترهای از نوع out، یکی از مکان‌هایی هستند که می‌توان از Discards برای معرفی آن‌ها استفاده کرد. سایر کاربردهای آن شامل موارد ذیل  می‌شوند:
-در تعاریف tuples برای صرفنظر کردن از پارامتری خاص (Value Tuple deconstructions)
  var (arg1, _, _) = (1, 2, 3);
در اینجا فرض کنید خروجی یک متد که یک tuple را بر می‌گرداند، شامل سه عدد است که تنها به مورد اول آن‌ها علاقمندیم. در اینجا می‌توان سایر پارامترهای صرفنظر شده را توسط _ معرفی کرد.

-در pattern matching برای صرفنظر کردن از نوعی خاص
// in pattern matching
switch (input)
{
    case int number:
        Add(number);
        break;
    case object[] _:
        // ignore
        break;
}

- در پارامترهای delegates
// in delegate parameters
var usersWithPosts =  
    context.Users
           .Join(context.Posts,
                 user => user.UserId,
                 post => post.UserId,
                 (user, _) => user);



واژه‌ی کلیدی _

یک واژه‌ی کلیدی زمینه‌ای است
_ یک contextual keyword به حساب می‌آید؛ مانند var. به این معنا که اگر پیشتر در کدهای خود، یک متغیر محلی را به نام  _ تعریف کرده باشید، با _ بکار رفته‌ی به صورت discard، تداخل نخواهد کرد:
bool _ = false, v = false;
if (bool.TryParse("TRUE", out var _))
{
    /* Do your stuff */
    v = _;
}
در اینجا مقدار v داخل بدنه‌ی if، برخلاف تصور false خواهد بود. علت اینجا است که اولین _ تعریف شده یک local variable است و دومین _ یک discard به حساب می‌آید. بنابراین مهم نیست که رشته‌ی TRUE قابلیت parse به true را دارد و نتیجه‌ی true در _ پارامتر خروجی out قرار می‌گیرد. واژه‌ی کلیدی _ قابلیت خواندن را نداشته و فقط مقدار متغیر محلی _ تعریف شده‌ی پیش از discard، خوانده خواهد شد.

قابلیت تعریف مجدد را دارد
در مثال
 var (arg1, _, _) = (1, 2, 3);
هرچند واژه‌ی کلیدی _ به معنای تعریف یک متغیر محلی فقط نوشتنی است، اما قابلیت تکرار تعریف آن وجود دارد. یعنی در این حالت نیازی نیست تا دومین متغیر را با یک _ و سومین را با دو __ مشخص کرد. واژه‌ی کلیدی _ قابلیت تعریف و استفاده‌ی مجدد را دارد.
مطالب
Blogger auto poster

حتما مطالب «خلاصه اشتراک‌های روز xyz» را دیده‌اید و شاید گفته باشید که ... عجب حالی دارد؛ هر شب ساعت 12، یک لیست مرتب را ارسال می‌کند! باید خدمتتان عرض کنم که بیشتر از 90 درصد کار تهیه و ارسال این لیست‌ها، خودکار است؛ منهای روزی چندبار کلیک کردن بر روی لینک Share در عناوین Google reader و همین! (البته اخیرا شده ارسال Public به GooglePlus)
برای اتوماسیون این‌کار، یک برنامه را تهیه کرده‌ام که این‌کارها را انجام می‌دهد:
هر چند دقیقه یکبار (قابل تنظیم است)، فید حاصل از مطالب به اشتراک گذاشته شده در Google reader را می‌خواند و ذخیره می‌کند (یا موارد عمومی گوگل پلاس را). بانک اطلاعاتی آن هم یک فایل XML ساده است. از این جهت که روزی حدودا 20 رکورد یا کمتر، نیازی به بانک اطلاعاتی آنچنانی ندارد. سپس آخر هر شب، تمام این‌ها را تبدیل به یک لیست Html ایی کرده و به صورت خودکار در این بلاگ ارسال می‌کند.
بنابراین تنها کاری که من به صورت دستی انجام می‌دهم کلیک کردن بر روی لینک Share در Google reader است (یا ارسال به GooglePlus). سپس این‌ها به صورت خودکار به فید مرتبط اضافه می‌شوند و مابقی آن هم که عنوان شد.



از کجا می‌شود آن‌را دریافت کرد؟
این پروژه به صورت سورس باز از آدرس زیر قابل دریافت است:


سورس باز بودن آن هم از این جهت برای خیلی‌ها شاید اهمیت داشته باشد که بالاخره باید نام کاربری و کلمه عبور اکانت جی میل خود را در آن وارد کنند. آیا امن است؟ آیا اطلاعات من جایی ارسال نمی‌شود؟ پاسخ به این سؤالات هم با مطالعه سورس برنامه قابل دریافت است.


چگونه باید آن‌را تنظیم کرد؟
کلیه تنظیمات این برنامه و یا سرویس آن، در فایل .config همراه آن قرار دارند. این فایل xml ایی را با مثلا notepad باز کرده و تغییرات لازم را در آن اعمال کنید (یا از طریق رابط کاربری برنامه هم قابل انجام است):

<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<configuration>
<appSettings>
<add key="BlogUrl" value="https://www.blogger.com/feeds/blogId/posts/default" />
<add key="UserName" value="name@gmail.com" />
<add key="Password" value="myPass..." />
<add key="PostAt" value="00:05" />
<add key="FeedToParse" value="http://feeds2.feedburner.com/VahidsSharedItemsInGoogleReader" />
<add key="DBName" value="D:\Prog\db.xml"/>
<add key="Tag" value="News, daily news" />
<add key="Title" value="خلاصه اشتراک‌های روز " />
<add key="UsePersianDate" value="true" />
<add key="ErrorsLogFile" value="D:\Prog\errors.log"/>
<add key="ReadSitesDataIntervalMin" value="15"/>
<add key="GooglePlusUserId" value="105013528531611201860"/>

<!--proxy settings-->
<add key="IsProxyEnabled" value="false"/>
<add key="ProxyServerAddress" value="127.0.0.1"/>
<add key="ProxyServerPort" value="8080"/>
<add key="ProxyServerUserName" value="user1"/>
<add key="ProxyServerPassword" value="pass1"/>
</appSettings>
</configuration>

  • BlogUrl آدرس ویژه وبلاگ شما در بلاگر است. این مورد تنها نکته‌ی مهم تنظیمات جاری است:
برای یافتن آن به آدرس http://www.blogger.com/home مراجعه کنید. روی لینک «ویرایش پیام‌ها» که کلیک نمائید چیزی شبیه به لینک زیر خواهد بود:
http://www.blogger.com/posts.g?blogID=number
این عدد ذکر شده پس از blogId همان عددی است که باید در آدرس BlogUrl خود جایگزین کنید.
  • نام کاربری و کلمه عبور، همان آدرس ایمیل و کلمه عبور جی‌میل شما هستند (جهت ارسال خودکار مطلب به بلاگ شما نیاز است).
  • PostAt مشخص می‌کند که در چه ساعت و دقیقه‌ای باید ارسال روزانه صورت گیرد. لطفا به فرمت آن دقت کنید. به همین شکل باید باشد و هر زمانی که آن‌را تنظیم کنید، تنها اطلاعات یک روز قبل را ارسال خواهد کرد. مهم نیست 5 دقیقه بامداد باشد یا 5 صبح یا 6 عصر. بدیهی است مطالب امروز هم در PostAt روز بعد ارسال می‌شوند و همینطور الی آخر. (البته در خود برنامه امکان انتخاب موارد دلخواه و سپس ارسال دستی آن‌ها هم هست. حالت خودکار همانی است که توضیح داده شد.)
  • FeedToParse آدرس فید اشتراک‌های شما در گوگل ریدر است که قرار است اطلاعات آن دریافت و ذخیره و سپس خلاصه آن ارسال شود (این مورد اختیاری است؛ از این جهت که گوگل آن‌را اخیرا غیرفعال کرده).
  • DBName نام و مسیر بانک اطلاعاتی برنامه است. فقط کافی است این مسیر را اصلاح کنید. بانک اطلاعاتی هم به صورت خودکار در زمان اولین بار اجرای آن ساخته می‌شود و نیاز به تنظیم دیگری ندارد (همان پیش فرض آن کافی است).
  • Tag در اینجا نام برچسب‌هایی است که قرار است مطلب خودکار ارسالی تحت آن‌ها یا در گروه آن‌ها در وبلاگ شما ارسال شوند. بهتر است حداقل یک مورد را ذکر کنید. بیشتر از یک مورد را باید با کاما از هم جدا کنید.
  • Title عنوان مطلب خودکاری است که در سایت شما نمایش داده می‌شود. برنامه به صورت خودکار تاریخ روز قبل را هم به آن اضافه می‌کند. (حداقل فعلا اینطور است)
  • UsePersianDate در اینجا تاریخ شمسی و راست به چپ بودن خروجی را تعیین می‌کند. اگر نیازی به آن نداشتید،‌ آن‌را false کنید.
  • ErrorsLogFile محل فایل log خطاهای برنامه را مشخص می‌کند. اگر در حین کار برنامه خطایی رخ دهد در این فایل که مسیر آن‌را نیاز است اصلاح کنید، ثبت خواهد شد (پیش فرض آن کافی است).
  • ReadSitesDataIntervalMin مشخص می‌کند که هر چند دقیقه یکبار فید ذکر شده در قسمت FeedToParse باید بررسی شود (یا موارد گوگل پلاس شما بررسی شوند). عموما هر 10 دقیقه یکبار کافی است.
  • GooglePlusUserId همان شماره کاربری شما در گوگل پلاس است. برای یافتن آن باید به صفحه «پروفایل» در گوگل پلاس، مراجعه کرده و به آدرس آن دقت نمود: https://plus.google.com/u/0/userId/posts . این userId را در تنظیمات برنامه وارد کنید (فقط موارد Public شما توسط برنامه دریافت خواهند شد).
سایر موارد هم کاملا مشخص است و نیاز به توضیحات خاصی ندارند.


چند نکته
در این برنامه توضیحات شما در حین به اشتراک گذاری در گوگل پلاس نسبت به توضیحات انگلیسی اصلی آن ارجحیت دارد.
توضیحی منسوخ شده ...!
اگر به طراحی گوگل ریدر دقت کرده باشید، حداقل دو لینک به اشتراک گذاری دارد. به اشتراک گذاری ساده و به اشتراک گذاری به همراه کامنت. اگر مورد دوم را انتخاب کنید و توضیحی فارسی را ارائه دهید (اصطلاحا annotation اضافه کنید)، سرویس برنامه جاری توانایی تشخیص آن‌را داشته و از آن بجای عنوان لینک‌ مورد نظر استفاده خواهد کرد. استفاده مهم آن می‌تواند تبدیل عناوین انگلیسی به فارسی جهت ارائه در سایت باشد. (این مورد اختیاری است)
روش دوم: زمانیکه گزینه share with note را انتخاب کنید،‌ اگر بر روی عنوان مطلب ظاهر شده کلیک نمائید،‌ قابل ویرایش می‌شود (نکته‌ای که در نگاه اول مشخص نیست).


نظرات مطالب
راه اندازی StimulSoft Report در ASP.NET MVC
مانند مثال بالا می‌توانید به سطوح جزییات گزارش خود بیافزایید. به طور مثال مدل‌های زیر را در نظر بگیرید:
  public class CustomerServiceReport
  {
        public string ReportTitle { get; set; }
        public string ReportDate { get; set; }
        //...

        public List<CustomerRow> Customers { get; set; } = new List<CustomerRow>(); 
  }

 public class CustomerRow
 {
        public int CustomerId { get; set; }
        public string CustomerName { get; set; }
        public string Phone { get; set; }
        //...

        public List<ServiceRow> Services { get; set; } = new List<ServiceRow>();  
} public class ServiceRow { public int ServiceId { get; set; } public string ServiceName { get; set; } public int Count { get; set; } public long Price { get; set; } }
که در فایل mrt مربوط به گزارش به صورت زیر پیاده‌سازی می‌شود

در برنامه هم به صورت زیر دیتای مورد نیاز گزارش - به صورت نمونه - ایجاد می‌شود و در انتها با استفاده از RegBusinessObject و SynchronizeBusinessObjects به گزارش ثبت و ارسال می‌گردد.
var data = new CustomerServiceReport
{
    ReportDate = "1399/09/04",
    ReportTitle = "گزارش سرویس‌های مشتریان"
};

for (int i = 0; i < 5; i++)
{
    var customer = new CustomerRow
    {
        CustomerId = i + 1,
        CustomerName = $"مشتری شماره {i + 1}",
        Phone = "001122"
    };

    for (int j = 0; j < 3; j++)
    {
        var service = new ServiceRow
        {
            ServiceId = j + 1,
            ServiceName = $"سرویس شماره {j + 1}",
            Count = (j + 1) * 10,
            Price = (j + 1) * 10000
        };

        customer.Services.Add(service); //اضافه کردن سرویس به هر مشتری
    }

    data.Customers.Add(customer); // اضافه کردن مشتری به گزارش
}

var report = new StiReport();
report.RegBusinessObject("CustomerServiceReport", data);
report.Dictionary.SynchronizeBusinessObjects();

نظرات مطالب
روش‌هایی برای بهبود سرعت برنامه‌های مبتنی بر Entity framework
با سلام؛ بنده از پروژه decision به عنوان منبع و مطلب افزونه پذیری در mvc  که در سایت وجود استفاده کردم که کل جداول من حدود (همه افزونه ها) حدود 200 عدد می‌باشد. از روش افزایش سرعت بارگذاری هنگام کار با تعداد جدول زیاد  استفاده کردم (EFInteractiveViews  ) (با این روش سرعت لود تقریبا نصف شد)ولی هنوز سرعت لود برنامه هم چنین وقتی که صفحه به صفحه دیگر منتقل میشود کم هست(تقریبا 15 تا 20 ثانیه) . لازم به ذکر است پروژه من وقتی با vs 2015 اجرا می‌کنم هیچ مشکل سرعتی ندارد و وقتی در هاست آپلوود می‌شود دچار مشکل سرعت می‌شود. اگه روشه دیگری وجود دارد که باعث کمتر شدن این زمان می‌شود معرفی کنید. ممنون.
مطالب دوره‌ها
استفاده از XQuery - قسمت اول
XQuery زبانی است که در ترکیب با T-SQL، جهت کار با نوع داده‌ای XML در SQL Server مورد استفاده قرار می‌گیرد. XQuery یک زبان declarative است. عموما زبان‌های برنامه نویسی یا declarative هست و یا imperative. در زبان‌های imperative مانند سی‌شارپ، در هر بار، یک سطر به پردازشگر برای توضیح اعمالی که باید انجام شوند، معرفی خواهد شد. در زبان‌های declarative، توسط زبانی سطح بالا، به پردازشگر عنوان می‌کنیم که قرار است جواب چه چیزی باشد. در این حالت پردازشگر سعی می‌کند تا بهینه‌ترین روش را برای یافتن پاسخ بیابد. SQL و XQuery، هر دو جزو زبان‌های declarative هستند.
XQuery پیاده سازی شده در SQL Server با استانداردهای XQuery 1.0 و XPath 2.0 سازگار است. XQuery برای کار با نودهای مختلف یک سند XML، از XPath استفاده می‌کند. همچنین باید دقت داشت که این زبان به بزرگی و کوچکی حروف حساس است. در آن تمام واژه‌های کلیدی lowercase هستند و تمام متغیرها با علامت $ شروع می‌شوند.


ورودی و خروجی در XQuery

استاندارد XQuery از یک سری توابع ورودی مانند doc برای کار با یک سند و collection برای پردازش چندین سند کمک می‌گیرد. SQL Server از هیچکدام از این توابع پشتیبانی نمی‌کند. در اینجا از XQuery، به کمک متدهای نوع داده‌ای XML استفاده خواهد شد. این متدها شامل موارد ذیل هستند:
- query : یک xml را به عنوان ورودی گرفته و نهایتا یک خروجی XML دیگر را بر می‌گرداند.
- exist : خروجی bit دارد؛ true یا false.
- value : یک خروجی SQL Type را ارائه می‌دهد.
- nodes : خروجی جدولی دارد.
- modify : برای تغییر اطلاعات بکار می‌رود.

این موارد را در طی مثال‌هایی بررسی خواهیم کرد. بنابراین در ادامه نیاز است یک سند XML را که در طی مثال‌های این قسمت مورد استفاده قرار خواهد گرفت، به شرح ذیل مدنظر داشته باشیم:
DECLARE @data XML 

SET @data = 
'<people>
 <person>
  <name>
<givenName>name1</givenName>
<familyName>lname1</familyName>
  </name>
  <age>33</age>
  <height>short</height>
 </person>
 <person>
  <name>
<givenName>name2</givenName>
<familyName>lname2</familyName>
  </name>
  <age>40</age>
  <height>short</height>
 </person>
 <person>
  <name>
<givenName>name3</givenName>
<familyName>lname3</familyName>
  </name>
  <age>30</age>
  <height>medium</height>
 </person>
</people>'
در اینجا people در ریشه سند قرار گرفته و سپس سه شخص به مجموعه نودهای آن اضافه شده‌اند.
همانطور که در قسمت قبل نیز ذکر شد، اگر اطلاعات شما در یک فایل XML قرار دارند، نحوه‌ی خواندن آن به شکل یک فیلد XML با کمک openrowset مطابق دستورات زیر خواهد بود:
 declare @data xml
set @data = (select * from openrowset(bulk 'c:\path\data.xml', single_blob) as x)


بررسی متد query

متد query یک XQuery متنی را دریافت کرده، آن‌را بر روی XML ورودی اجرا نموده و سپس یک خروجی XML دیگر را ارائه خواهد داد.
اگر به کتاب‌های استاندارد XQuery مراجعه کنید، به یک چنین کوئری‌هایی خواهید رسید:
  for $p in doc("data.xml")/people/person
 where $p/age > 30
 return $p/name/givenName/text()
همانطور که عنوان شد، متد doc در SQL Server پیاده سازی نشده‌است. بجای آن حداقل از دو روشی که برای مقدار دهی متغیر data عنوان شد، می‌توان استفاده کرد. پس از آن معادل کوئری فوق در SQL Server به نحو ذیل توسط متد query نوشته می‌شود:
 SELECT @data.query('
 for $p in /people/person
 where $p/age > 30
 return $p/name/givenName/text()
 ')
این کوئری givenName تمام اشخاص بالای 30 سال را از سند XML مطرح شده در ابتدای بحث، استخراج می‌کند. خروجی آن نیز یک XML  است و اگر آن‌را در SQL Server managment studio اجرا کنید، یک خط آبی زیر نتیجه‌ی آن کشیده می‌شود که بیانگر لینکی است، به محتوای XML حاصل.



بررسی متد value

در ادامه متد value را بررسی خواهیم کرد. در اینجا قصد داریم مقدار سن اولین شخص را نمایش دهیم:
 SELECT @data.value('/people/person/age', 'int')
پارامتر اول متد value یک XQuery است و پارامتر دوم آن، نوع داده‌ای که قرار است بازگشت داده شود. در اینجا اگر اطلاعاتی یافت نشود، نال بازگشت داده خواهد شد.
اگر کوئری فوق را اجرا کنیم با خطای ذیل مواجه خواهیم شد:
 XQuery [value()]: 'value()' requires a singleton (or empty sequence), found operand of type 'xdt:untypedAtomic *'
در اینجا چون از XML Schema استفاده نشده، به untyped Atomic اشاره شده‌است و * پس از آن به zero to many اشاره دارد که برخلاف خروجی zero to one متد value است. این متد، صفر یا حداکثر یک مقدار را باید بازگشت دهد.
برای رفع این مشکل و اشاره به اولین شخص، می‌توان از روش ذیل استفاده کرد:
 SELECT @data.value('(/people/person/age)[1]', 'int')



تولید schema برای سند XML بحث جاری

با استفاده از برنامه Infer.exe مایکروسافت به سادگی می‌توان برای یک سند XML، فایل Schema ایجاد کرد. این برنامه را از اینجا می‌توانید دریافت کنید. پس از آن، اگر فرض کنیم اطلاعات سند XML مثال فوق در فایلی به نام people.xml ذخیره شده‌است، می‌توان schema آن‌را توسط دستور ذیل تولید کرد:
 Infer.exe people.xml -o schema.xsd
people.xml و people.xsd

که نهایتا چنین شکلی را خواهد داشت:
<xs:schema attributeFormDefault="unqualified" elementFormDefault="qualified" xmlns:xs="http://www.w3.org/2001/XMLSchema">
  <xs:element name="people">
    <xs:complexType>
      <xs:sequence>
        <xs:element maxOccurs="unbounded" name="person">
          <xs:complexType>
            <xs:sequence>
              <xs:element name="name">
                <xs:complexType>
                  <xs:sequence>
                    <xs:element name="givenName" type="xs:string" />
                    <xs:element name="familyName" type="xs:string" />
                  </xs:sequence>
                </xs:complexType>
              </xs:element>
              <xs:element name="age" type="xs:unsignedByte" />
              <xs:element name="height" type="xs:string" />
            </xs:sequence>
          </xs:complexType>
        </xs:element>
      </xs:sequence>
    </xs:complexType>
  </xs:element>
</xs:schema>
البته این فایل تولید شده به صورت خودکار، نوع age را unsignedByte تشخیص داده است که در صورت نیاز می‌توان آن‌را به int تبدیل کرد. ولی در کل خروجی آن بسیار با کیفیت و نزدیک به واقعیت است.
این خروجی را که اکنون به صورت یک فایل xsd، در کنار فایل xml معرفی شده به آن می‌توان یافت، با استفاده از openrowset قابل بارگذاری است:
 declare @schema xml
set @schema = (select * from openrowset(bulk 'c:\path\schema_1.xsd', single_blob) as x)
و یا حتی می‌توان یک متغیر از نوع XML را تعریف و سپس محتوای آن را به صورت رشته‌ای در همانجا مقدار دهی کرد.
سپس از این متغیر برای تعریف یک اسکیما کالکشن جدید استفاده خواهیم کرد:
 CREATE XML SCHEMA COLLECTION poeple_xsd AS @schema
در ادامه می‌توان متغیر data را که جهت مقدار دهی سند XML در ابتدای بحث تعریف کردیم، به صورت strongly typed تعریف کنیم:
 DECLARE @data XML(poeple_xsd)
SET @data = 'مانند قبل با همان محتوایی که در ابتدای بحث عنوان شد'
اینبار اگر کوئری ذیل را برای یافتن سن اولین شخص اجرا کنیم:
 SELECT @data.value('/people/person[1]/age', 'int')
خطای واضح‌تری را دریافت خواهیم کرد:
 XQuery [value()]: 'value()' requires a singleton (or empty sequence), found operand of type 'xs:unsignedByte *'
در اینجا xs:unsignedByte بجای xdt:untypedAtomic پیشین گزارش شده‌است.
مشکل کوئری نوشته در اینجا این است که زمانیکه نوع XML تعریف می‌شود، پیش فرض آن content است. یعنی در این حالت چندین root elemnt مجاز هستند. بنابراین person 1 درخواستی، می‌تواند چندین خروجی داشته باشد که در متد value مجاز نیست. این متد، پیش از اجرای کوئری، توسط parser تعیین اعتبار می‌شود و الزاما نیازی نیست تا حتما اجرا شده و سپس مشخص شود که چندین خروجی حاصل آن است.
 اینبار تنها کاری که باید برای رفع مشکل گزارش شده انجام شود، تغییر content پیش فرض به document است:
 DECLARE @data XML(document poeple_xsd)
تغییر دیگری نیاز نیست. حتی نیاز نیست از پرانتزها برای مشخص کردن اولین age استفاده کنیم. چون به کمک schema دقیقا مشخص شده‌است که این سند، چه ساختاری دارد و همانند مثال ابتدای بحث، دیگر یک untyped xml نیست.



sequences در XQuery

Sequences بسیار شبیه به آرایه‌ای از آیتم‌ها هستند و منظور مجموعه‌ای از نودها یا مقادیر آن‌ها است. برای مثال به ورودی کوئری‌های XQuery به شکل توالی از یک سند و به خروجی آن‌ها همانند توالی صفر تا چند نود نگاه کنید.
 DECLARE @x XML
SET @x=''
SELECT @x.query(
'
1,2
(: 1,2 :)
')
در مثال فوق یک توالی اصطلاحا دو atomic value را ایجاد کرده‌ایم. این آیتم‌ها با کاما از یکدیگر جدا می‌شوند. همچنین x، پیش از بکارگیری مقدار دهی شده‌است تا null نباشد. عبارتی که بین (: :) قرار می‌گیرد، یک کامنت تفسیر خواهد شد.

همچنین باید دقت داشت که این توالی خطی تفسیر می‌شود.
 DECLARE @x XML
SET @x=''
SELECT @x.query(
'
for $x in (1,2,3)
for $y in (4,5)
return ($x,$y)
')
در اینجا یک جوین کارتزین نوشته شده است، که در آن یک x با یک y جوین خواهد شد. شاید تصور کنید که خروجی آن مجموعه‌ای است با سه عضو که هر عضو آن با دو عضو دیگر جوین می‌شود. اما اگر کوئری فوق را اجرا کنید، یک خروجی خطی را مشاهده خواهید کرد.

به علاوه در SQL Server امکان تعریف Heterogeneous sequences وجود ندارد؛ به عبارتی توالی بین مقادیر و نودها مجاز نیست. برای مثال اگر کوئری زیر را اجرا کنید:
 DECLARE @x XML
SET @x=''
SELECT @x.query(
'
1, <node/>
')
با خطای ذیل مواجه خواهید شد:
 XQuery [query()]: Heterogeneous sequences are not allowed: found 'xs:integer' and 'element(node,xdt:untyped)'
 
نظرات مطالب
کار با Areas در ASP.NET Core
چند نکته در مورد ViewComponentهای قرار گرفته‌ی در Areaها

الف) نیازی به ویژگی Area ندارند و در تمام قسمت‌های برنامه قابل دسترسی هستند.
ب) اگر یک ViewComponent را در یک Area تعریف کردید، نحوه‌ی مسیردهی View آن باید مطلق باشد:
 return View(viewName: "~/Areas/AreaName/Views/Shared/Components/OnlineUsers/Default.cshtml",model: model);
در غیر اینصورت زمانیکه این ViewComponent قرار است در قسمتی از صفحه که متعلق به این Area نیست رندر شود، پیام یافت نشدن View را مشاهده خواهید کرد.
ج) در لینک‌های ViewComponentهای یک Area، ذکر asp-area ضروری است. چون این ViewComponent ممکن است خارج از این Area نیز نمایش داده شود. ذکر asp-area برای لینک دادن به داخل همان Area غیرضروری است؛ اما در اینجا محل یک ViewComponent می‌تواند در کنار صفحه و در کنار تمام صفحات سایت باشد.
مطالب
ساخت یک بارکدخوان با استفاده از OpenCV و ZXing.Net
فرض کنید می‌خواهیم بارکد این قبض را یافته و سپس عدد متناظر با آن‌را در برنامه بخوانیم.


مراحل کار به این صورت هستند:


بارگذاری تصویر و چرخش آن در صورت نیاز

ابتدا تصویر بارکد دار را بارگذاری کرده و آن‌را تبدیل به یک تصویر سیاه و سفید می‌کنیم:
// load the image and convert it to grayscale
var image = new Mat(fileName);
 
if (rotation != 0)
{
    rotateImage(image, image, rotation, 1);
}
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Source", image);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
var gray = new Mat();
var channels = image.Channels();
if (channels > 1)
{
    Cv2.CvtColor(image, gray, ColorConversion.BgrToGray);
}
else
{
    image.CopyTo(gray);
}
در این بین ممکن است بارکد موجود در تصویر، دقیقا در زاویه‌ای که در تصویر ابتدای بحث قرار گرفته‌است، وجود نداشته باشد؛ مثلا منهای 90 درجه، چرخیده باشد. به همین جهت می‌توان از متد چرخش تصویر مطلب «تغییر اندازه، و چرخش تصاویر» ارائه شده در قسمت نهم این سری استفاده کرد.


تشخیص گرادیان‌های افقی و عمودی

یکی از روش‌های تشخیص بارکد، استفاده از روشی است که در تشخیص خودرو قسمت 16 بیان شد. تعداد زیادی تصویر بارکد را تهیه و سپس آن‌ها را به الگوریتم‌های machine learning جهت تشخیص و یافتن محدوده‌ی بارکد موجود در یک تصویر، ارسال کنیم. هرچند این روش جواب خواهد داد، اما در این مورد خاص، قسمت بارکد، شبیه به گرادیانی از رنگ‌ها است. کتابخانه‌ی OpenCV برای یافتن این نوع گرادیان‌ها دارای متدی است به نام Sobel :
// compute the Scharr gradient magnitude representation of the images
// in both the x and y direction
var gradX = new Mat();
Cv2.Sobel(gray, gradX, MatType.CV_32F, xorder: 1, yorder: 0, ksize: -1);
//Cv2.Scharr(gray, gradX, MatType.CV_32F, xorder: 1, yorder: 0);
 
var gradY = new Mat();
Cv2.Sobel(gray, gradY, MatType.CV_32F, xorder: 0, yorder: 1, ksize: -1);
//Cv2.Scharr(gray, gradY, MatType.CV_32F, xorder: 0, yorder: 1);
 
// subtract the y-gradient from the x-gradient
var gradient = new Mat();
Cv2.Subtract(gradX, gradY, gradient);
Cv2.ConvertScaleAbs(gradient, gradient);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Gradient", gradient);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}


ابتدا درجه‌ی شدت گرادیان‌ها در جهت‌های x و y محاسبه می‌شوند. سپس این شدت‌ها از هم کم خواهند شد تا بیشترین شدت گرادیان موجود در محور x حاصل شود. این بیشترین شدت‌ها، بیانگر نواحی خواهند بود که احتمال وجود بارکدهای افقی در آن‌ها بیشتر است.


کاهش نویز و یکی کردن نواحی تشخیص داده شده

در ادامه می‌خواهیم با استفاده از متدهای تشخیص کانتور (قسمت 12)، نواحی با بیشترین شدت گرادیان افقی را پیدا کنیم. اما تصویر حاصل از قسمت قبل برای اینکار مناسب نیست. به همین جهت با استفاده از متدهای کار با مورفولوژی تصاویر، این نواحی گرادیانی را یکی می‌کنیم (قسمت 8).
// blur and threshold the image
var blurred = new Mat();
Cv2.Blur(gradient, blurred, new Size(9, 9));
 
var threshImage = new Mat();
Cv2.Threshold(blurred, threshImage, thresh, 255, ThresholdType.Binary);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Thresh", threshImage);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
 
// construct a closing kernel and apply it to the thresholded image
var kernel = Cv2.GetStructuringElement(StructuringElementShape.Rect, new Size(21, 7));
var closed = new Mat();
Cv2.MorphologyEx(threshImage, closed, MorphologyOperation.Close, kernel);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Closed", closed);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
 
// perform a series of erosions and dilations
Cv2.Erode(closed, closed, null, iterations: 4);
Cv2.Dilate(closed, closed, null, iterations: 4);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Erode & Dilate", closed);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
این سه مرحله را در تصاویر ذیل مشاهده می‌کنید:


ابتدا با استفاده از متد Threshold، تصویر را به یک تصویر باینری تبدیل خواهیم کرد. در این تصویر تمام نقاط دارای شدت رنگ کمتر از مقدار thresh، به مقدار حداکثر 255 تنظیم می‌شوند.
سپس با استفاده از متدهای تغییر مورفولوژی تصویر، قسمت‌های مجاور به هم را می‌بندیم و یکی می‌کنیم. این مورد در یافتن اشیاء احتمالی که ممکن است بارکد باشند، بسیار مفید است.
متدهای Erode و Dilate در اینجا کار حذف نویزهای اضافی را انجام می‌دهند؛ تا بهتر بتوان بر روی نواحی بزرگتر یافت شده، تمرکز کرد.



یافتن بزرگترین ناحیه‌ی به هم پیوسته‌ی موجود در یک تصویر

تمام این مراحل را انجام دادیم تا بتوانیم بزرگترین ناحیه‌ی به هم پیوسته‌ای را که احتمال می‌رود بارکد باشد، در تصویر تشخیص دهیم. پس از این آماده سازی‌ها، اکنون با استفاده از متد یافتن کانتورها، تمام نواحی یکی شده را یافته و بزرگترین مساحت ممکن را به عنوان بارکد انتخاب می‌کنیم:
//find the contours in the thresholded image, then sort the contours
//by their area, keeping only the largest one
 
Point[][] contours;
HiearchyIndex[] hierarchyIndexes;
Cv2.FindContours(
    closed,
    out contours,
    out hierarchyIndexes,
    mode: ContourRetrieval.CComp,
    method: ContourChain.ApproxSimple);
 
if (contours.Length == 0)
{
    throw new NotSupportedException("Couldn't find any object in the image.");
}
 
var contourIndex = 0;
var previousArea = 0;
var biggestContourRect = Cv2.BoundingRect(contours[0]);
while ((contourIndex >= 0))
{
    var contour = contours[contourIndex];
 
    var boundingRect = Cv2.BoundingRect(contour); //Find bounding rect for each contour
    var boundingRectArea = boundingRect.Width * boundingRect.Height;
    if (boundingRectArea > previousArea)
    {
        biggestContourRect = boundingRect;
        previousArea = boundingRectArea;
    }
 
    contourIndex = hierarchyIndexes[contourIndex].Next;
}
 
 
var barcode = new Mat(image, biggestContourRect); //Crop the image
Cv2.CvtColor(barcode, barcode, ColorConversion.BgrToGray);
 
Cv2.ImShow("Barcode", barcode);
Cv2.WaitKey(1); // do events
حاصل این عملیات یافتن بزرگترین ناحیه‌ی گرادیانی به هم پیوسته‌ی موجود در تصویر است:


خواندن مقدار متناظر با بارکد یافت شده

خوب، تا اینجا موفق شدیم، محل قرارگیری بارکد را تصویر پیدا کنیم. مرحله‌ی بعد خواندن مقدار متناظر با این تصویر است. برای این منظور از کتابخانه‌ی سورس بازی به نام http://zxingnet.codeplex.com استفاده خواهیم کرد. این کتابخانه قادر است بارکد بسازد و همچنین تصاویر بارکدها را خوانده و مقادیر متناظر با آن‌ها را استخراج کند. برای نصب آن می‌توان از دستور ذیل استفاده کرد:
 PM> Install-Package ZXing.Net
پس از نصب این کتابخانه‌ی بارکدساز و بارکد خوان، اکنون تنها کاری که باید صورت گیرد، ارسال تصویر بارکد جدا شده‌ی توسط OpenCV به آن است:
private static string getBarcodeText(Mat barcode)
{
    // `ZXing.Net` needs a white space around the barcode
    var barcodeWithWhiteSpace = new Mat(new Size(barcode.Width + 30, barcode.Height + 30), MatType.CV_8U, Scalar.White);
    var drawingRect = new Rect(new Point(15, 15), new Size(barcode.Width, barcode.Height));
    var roi = barcodeWithWhiteSpace[drawingRect];
    barcode.CopyTo(roi);
 
    Cv2.ImShow("Enhanced Barcode", barcodeWithWhiteSpace);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
 
    return decodeBarcodeText(barcodeWithWhiteSpace.ToBitmap());
}
 
private static string decodeBarcodeText(System.Drawing.Bitmap barcodeBitmap)
{
    var source = new BitmapLuminanceSource(barcodeBitmap);
 
    // using http://zxingnet.codeplex.com/
    // PM> Install-Package ZXing.Net
    var reader = new BarcodeReader(null, null, ls => new GlobalHistogramBinarizer(ls))
    {
        AutoRotate = true,
        TryInverted = true,
        Options = new DecodingOptions
        {
            TryHarder = true,
            //PureBarcode = true,
            /*PossibleFormats = new List<BarcodeFormat>
                    {
                        BarcodeFormat.CODE_128
                        //BarcodeFormat.EAN_8,
                        //BarcodeFormat.CODE_39,
                        //BarcodeFormat.UPC_A
                    }*/
        }
    };
 
    //var newhint = new KeyValuePair<DecodeHintType, object>(DecodeHintType.ALLOWED_EAN_EXTENSIONS, new Object());
    //reader.Options.Hints.Add(newhint);
 
    var result = reader.Decode(source);
    if (result == null)
    {
        Console.WriteLine("Decode failed.");
        return string.Empty;
    }
 
    Console.WriteLine("BarcodeFormat: {0}", result.BarcodeFormat);
    Console.WriteLine("Result: {0}", result.Text);
 
 
    var writer = new BarcodeWriter
    {
        Format = result.BarcodeFormat,
        Options = { Width = 200, Height = 50, Margin = 4},
        Renderer = new ZXing.Rendering.BitmapRenderer()
    };
    var barcodeImage = writer.Write(result.Text);
    Cv2.ImShow("BarcodeWriter", barcodeImage.ToMat());
 
    return result.Text;
}
چند نکته را باید در مورد کار با ZXing.Net بخاطر داشت؛ وگرنه جواب نمی‌گیرید:
الف) این کتابخانه حتما نیاز دارد تا تصویر بارکد، در یک حاشیه‌ی سفید در اختیار او قرار گیرد. به همین جهت در متد getBarcodeText، ابتدا تصویر بارکد یافت شده، به میانه‌ی یک مستطیل سفید رنگ بزرگ‌تر کپی می‌شود.
ب) برای تبدیل Mat به Bitmap مورد نیاز این کتابخانه می‌توان از متد الحاقی ToBitmap استفاده کرد (قسمت 7).
ج) پس از آن وهله‌ای از کلاس BarcodeReader آماده شده و در آن پارامترهایی مانند بیشتر سعی کن (TryHarder) و اصلاح درجه‌ی چرخش تصویر (AutoRotate) تنظیم شده‌اند.
د) بارکدهای موجود در قبض‌های ایران عموما بر اساس فرمت CODE_128 ساخته می‌شوند. بنابراین برای خواندن سریعتر آ‌نها می‌توان PossibleFormats را مقدار دهی کرد. اگر این مقدار دهی صورت نگیرد، تمام حالت‌های ممکن بررسی می‌شوند.

در آخر کار این متد، از متد Writer آن نیز برای تولید بارکد مشابهی استفاده شده‌است تا بتوان بررسی کرد این دو تا چه اندازه به هم شبیه هستند.


همانطور که مشاهده می‌کنید، عدد تشخیص داده شده، با عدد شناسه‌ی قبض و شناسه‌ی پرداخت تصویر ابتدای بحث یکی است.


بهبود تصویر، پیش از ارسال آن به متد Decode کتابخانه‌ی ZXing.Net

در تصویر قبلی، سطر decode failed را هم ملاحظه می‌کنید. علت اینجا است که اولین سعی انجام شده، موفق نبوده است؛ چون تصویر تشخیص داده شده، بیش از اندازه نویز و حاشیه‌ی خاکستری دارد. می‌توان این حاشیه‌ی خاکستری را با دوبار اعمال متد Threshold از بین برد:
var barcodeClone = barcode.Clone();
var barcodeText = getBarcodeText(barcodeClone);
 
if (string.IsNullOrWhiteSpace(barcodeText))
{
    Console.WriteLine("Enhancing the barcode...");
    //Cv2.AdaptiveThreshold(barcode, barcode, 255,
        //AdaptiveThresholdType.GaussianC, ThresholdType.Binary, 9, 1);
    //var th = 119;
    var th = 100;
    Cv2.Threshold(barcode, barcode, th, 255, ThresholdType.ToZero);
    Cv2.Threshold(barcode, barcode, th, 255, ThresholdType.Binary);
    barcodeText = getBarcodeText(barcode);
}
 
Cv2.Rectangle(image,
    new Point(biggestContourRect.X, biggestContourRect.Y),
    new Point(biggestContourRect.X + biggestContourRect.Width, biggestContourRect.Y + biggestContourRect.Height),
    new Scalar(0, 255, 0),
    2);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Segmented Source", image);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
Cv2.WaitKey(0);
Cv2.DestroyAllWindows();


اعداد یافت شده، دقیقا از روی تصویر بهبود یافته‌ی توسط متدهای Threshold خوانده شده‌اند و نه تصویر ابتدایی یافت شده. بنابراین به این موضوع نیز باید دقت داشت.


کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.