مطالب
ایجاد یک HtmlHelper سفارشی با پشتیبانی از UnobtrusiveValidationAttributes
همانطور که می‌دانید، در MVC برای اعتبارسنجی داده‌ها در سمت کلاینت از کتابخانه‌ی jquery استفاده می‌شود. مایکروسافت از طریق jquery.validate.unobtrusive و گسترش کتابخانه‌ی jquery.validate توانسته منطق خود را برای اعتبارسنجی داده‌ها در سمت کلاینت پیاده سازی کند. 
برای این منظور MVC به کنترلهایی که باید اعتبارسنجی شوند، خصوصیاتی را از طریق Data Attribute اضافه می‌کند. برای مثال اگر در مدل خود فیلد ایمیل را به شکل زیر امضاء کرده باشید:
[Display(Name = "رایانامه")]
[Required(AllowEmptyStrings = false, ErrorMessage = "رایانامه خود را وارد کنید.")]
[RegularExpression("\\w+([-+.']\\w+)*@\\w+([-.]\\w+)*\\.\\w+([-.]\\w+)*", ErrorMessage = "نشانی رایانامه پذیرفتنی نمی‌باشد.")]
[ExistField(Action = "EmailExist", Namespace = "Parsnet.Controllers", Controller = "Account", ErrorMessage = "این رایانامه پیشتر به کار گرفته شده است.")]
        public string Email { get; set; }
و در View مورد نظر از Htmlhlper مربوطه به شکل زیر استفاده کرده باشید:
@Html.TextBoxFor(m => m.Email, new { @class = "form-control en", placeholder = @Html.DisplayNameFor(m => m.Email) })
در نهایت، Html خروجی در سمت کلاینت به شکل زیر خواهد بود:
<input data-val="true" data-val-existfiledvalidator="این رایانامه پیشتر به کار گرفته شده است." data-val-existfiledvalidator-url="/account/emailexist" data-val-regex="نشانی رایانامه پذیرفتنی نمی‌باشد." data-val-regex-pattern="\w+([-+.']\w+)*@\w+([-.]\w+)*\.\w+([-.]\w+)*" data-val-required="رایانامه خود را وارد کنید." id="Email" name="Email" placeholder="رایانامه" value="" type="text">
و در اینجا کتابخانه‌ی اعتبارسنجی MVC با استفاده از همین خصوصیات *-data، اطلاعات مورد نیاز را جهت نمایش، اعتبارسنجی، تنظیم و بکارگیری، مورد استفاده قرار می‌دهد.
در یکی از پروژه‌هایی که در حال کار کردن بر روی آن هستم لازم شد تا این اطلاعات اعتبارسنجی به یک تگ span اعمال شوند. سناریوی مورد نظر به این صورت است که در بخش پروفایل کاربر، کاربر می‌تواند اطلاعات خود را بصورت inline ویرایش کنید. برای اینکار از کتابخانه X-editable استفاده کردم که از این لینک قابل دریافت است.
ابتدا اطلاعات موردنیاز در یک تگ span نمایش داده می‌شوند و در ادامه کاربر پس از کلیک بر روی آیکن ویرایش، امکان تغییر آن فیلد را دارد. برای اعتبارسنجی داده‌ها لازم بود تا تمامی اطلاعات مورد نیاز اعتبارسنجی در سمت کلاینت را به شکلی در اختیار داشته باشم و به ذهنم رسید تا با ایجاد یک Helper سفارشی، خصوصیات موردنظر را به تگ span اعمال کنم و سپس در سمت کلاینت از آن استفاده کنم. در واقع با اینکار با استفاده از همان کلاس مدل و این Helper سفارشی، از وارد کردن دستی داده‌ها و خصوصیات اجتناب کنم. (تصور کنید چیزی حدود 30 فیلد که هرکدام حداقل 4 خصوصیت دارند)
با نگاهی به سورس MVC دیدم پیاده سازی این قابلیت چندان سخت نیست و به راحتی با ایجاد یک Helper سفارشی، منطق خود را پیاده سازی و اعتبارسنجی در سمت کلاینت را به راحتی اعمال کردم.
برای ایجاد این Helper سفارشی ابتدا یک کلاس استاتیک ایجاد کنید و با استفاده از extension Method‌ها یک helper جدید را ایجاد کنید:
namespace Parsnet
{
     public static MvcHtmlString SpanFor<TModel, TProperty>(this HtmlHelper<TModel> htmlHelper, Expression<Func<TModel, TProperty>> expression, object htmlAttributes)
        {
            
            var sb = new StringBuilder();

            var span = new TagBuilder("span");

            var metadata = ModelMetadata.FromLambdaExpression<TModel, TProperty>(expression, htmlHelper.ViewData);
            var name = ExpressionHelper.GetExpressionText(expression);
            var fullName = htmlHelper.ViewContext.ViewData.TemplateInfo.GetFullHtmlFieldName(name);
            var value = "";

            if (metadata.Model != null && metadata.Model.GetType() == typeof(List<IdentityProvider.IdentityRole>))
            {
                var modelList = (List<IdentityProvider.IdentityRole>)metadata.Model;
                value = String.Join("، ", modelList.Select(r => r.Name));
            }
            else
            {
                value = htmlHelper.FormatValue(metadata.Model, null);
            }

            span.MergeAttributes<string, object>(((IDictionary<string, object>)HtmlHelper.AnonymousObjectToHtmlAttributes(htmlAttributes)));

            var fieldName = fullName.Split('.')[1];
            span.MergeAttribute("data-name", fieldName, true);
            span.MergeAttributes<string, object>(htmlHelper.GetUnobtrusiveValidationAttributes(name, metadata));

            sb.Append(span.ToString(TagRenderMode.StartTag));
            sb.Append(value);
            sb.Append(span.ToString(TagRenderMode.EndTag));

            return new MvcHtmlString(sb.ToString());
        }
    }
}
ما در این helper سفارشی از عبارت‌های لامبدا استفاده می‌کنیم و با استفاده از این عبارات، فیلد مورد نظر مدل خود را به helper معرفی می‌کنیم. آرگومان htmlAttributes در متد helper نیز برای دریافت خصوصیات اضافی helper است؛ خصوصیاتی مانند class، id, style و غیره.
با استفاده از کلاس TagBuilder تگ مورد نظر خود را ایجاد می‌کنیم. در اینجا من تگ span را ایجاد کرده‌ام که شما می‌توانید هر تگ دلخواه دیگری را نیز ایجاد کنید. اولین مرحله، استخراج اطلاعات موردنیاز از metadata مدل است که در خط زیر با پردازش عبارت لامبدا اینکار صورت می‌گیرد:
var metadata = ModelMetadata.FromLambdaExpression<TModel, TProperty>(expression, htmlHelper.ViewData);
سپس نام فیلد مورد نظر را از مدل استخراج می‌کنیم:
var name = ExpressionHelper.GetExpressionText(expression);
var fullName = htmlHelper.ViewContext.ViewData.TemplateInfo.GetFullHtmlFieldName(name);
کدهای فوق نام فیلد جاری (در اینجا Email) را از MetaData برای ما استخراج می‌کند. متغیر value برای نگهداری مقدار این فیلد از مدل است. مرحله بعد استخراج مقدار فیلد و انتساب آن به متغیر value است.
در سناریوی من کاربر می‌تواند زمینه‌ی فعالیت خود را انتخاب کند که به صورت IdentityRole پیاده سازی شده است. من در اینجا چک می‌کنیم که اگر نوع داده‌ای این فیلد List<IdentityProvider.IdentityRole> بود زمینه فعالیت کاربر را از طریق "،" از هم جدا کرده و به صورت یک رشته تبدیل می‌کنم. در غیر اینصورت همان مقدار عادی فیلد را بکار می‌گیرم.
if (metadata.Model != null && metadata.Model.GetType() == typeof(List<IdentityProvider.IdentityRole>))
            {
                var modelList = (List<IdentityProvider.IdentityRole>)metadata.Model;
                value = String.Join("، ", modelList.Select(r => r.Name));
            }
            else
            {
                value = htmlHelper.FormatValue(metadata.Model, null);
            }
سپس خصوصیات سفارشی خود را که بصورت attribute‌های HTML هستند، در خط زیر به تگ سفارشی اعمال می‌شوند:
span.MergeAttributes<string, object>(((IDictionary<string, object>)HtmlHelper.AnonymousObjectToHtmlAttributes(htmlAttributes)));
مهمترین مرحله که در واقع هدف اصلی من بود، استخراج خصوصیت‌های *-data برای اعتبارسجی است که در خط زیر اینکار صورت گرفته است:
 span.MergeAttributes<string, object>(htmlHelper.GetUnobtrusiveValidationAttributes(name, metadata));
نحوه‌ی استفاده از این helper سفارشی هم خیلی ساده است:
@Html.SpanFor(m => m.Profile.Email, new { @class = "editor", data_type = "text" })
و در نهایت HTML خروجی به شکل زیر است:
<span class="editor" data-name="Email" data-type="text" data-val="true" data-val-existfiledvalidator="این رایانامه پیشتر به کار گرفته شده است." data-val-existfiledvalidator-url="/account/emailexist" data-val-regex="نشانی رایانامه پذیرفتنی نمی‌باشد." data-val-regex-pattern="\w+([-+.']\w+)*@\w+([-.]\w+)*\.\w+([-.]\w+)*" data-val-required="رایانامه خود را وارد کنید.">alireza_s_84@yahoo.com</span>
دیدن شکل‌های زیر خالی از لطف نیستند:

و پس از ویرایش:


البته برای درک بهتر این موضوع سعی خواهم کرد تا با یک مثال عملی کامل، نحوه‌ی پیاده سازی را در همینجا قرار دهم.
مطالب
آشنایی با تابع PATINDEX در SQL Server
قبل از مطالعه باید بگویم سطح مقاله مبتدی می‌باشد.
گاهی اوقات در زمان Migration یک دیتابیس شما با جداولی برخورد می‌نمایید که محتویات بعضی از فیلد هایشان ترکیبی از عدد و حروف می‌باشد، و شما برای انجام یکسری از عملیات نیاز دارید. که حروف را از اعداد متمایز نمایید، یا اینکه مکان اولین کاراکتر غیر عددی را بعد از هر عدد، بیابید. برای انجام چنین کاری می‌توان از تابعی به نام Patindex استفاده نمود. 
تابع PATINDEX به شما امکان، مکان یابی یک یا چند حرف در بین رشته‌های متنی را می‌دهد.
Syntax تابع PATINDEX بصورت زیر میباشد:
PATINDEX ( '%pattern%' , expression )
تابع PATINDEX شامل دو آرگومان می‌باشد که هر کدام را به اختصار توضیح می‌دهیم:
1- آرگومان اولPattern نامگذاری شده است، Pattern در واقع یک الگوی اختصاصی میباشد که توسط کاربر، جهت جستجو در یک متن تعیین می‌شود. به بیان ساده‌تر اگر شما دنبال مکان حرف یا کلمه خاصی در یک رشته متنی می‌گردید، می‌بایست آن را در آرگومان Pattern  قرار دهید.
  • لازم است در آرگومان اول حداقل یک % وجود داشته باشد.
  • حداکثر تعداد کاراکترهایی را که می‌توان در آرگومان اول قرار داد 8000 میباشد.
2- آرگومان دوم یا همان Expression : متنی که عملیات جستجو روی آن اعمال می‌گردد، در این آرگومان قرار می‌گیرد.
  • اگر تعداد کارکترهای آرگومان دوم (Varchar(Max یا (nVarchar(Max  باشد، در آن صورت Type خروجی تابع PATINDEX از نوع bigint می‌باشد، در غیر این صورت Type خروجی تابع PATINDEX از نوع Int است.
  • اگر مقدار آرگومان دوم Null باشد، تابع PATINDEX مقدار Null بر می‌گرداند.
یک مثال کاربردی از تابع PATINDEX
یافتن اولین کاراکتر غیر عددی در رکودهای یک جدول
ابتدا در دیتابیس tempdb یک جدول به نام UsingPATINDEX مطابق Script زیر ایجاد،و چندین رکورد درون آن درج می‌نماییم:
USE tempdb
GO
CREATE TABLE UsingPATINDEX (ID INT, Words VARCHAR (100))
GO
INSERT INTO UsingPATINDEX (ID, Words)
SELECT 1, '1one'
UNION ALL
SELECT 2, '11eleven'
UNION ALL
SELECT 3, '2two'
UNION ALL
SELECT 4, '22twentytwo'
UNION ALL
SELECT 5, '111oneeleven'
GO
در ادامه QUERY زیر را اجرا نمایید:
SELECT PATINDEX('%[a-z]%',Words) 'مکان اولین کاراکتر غیر عددی',
SUBSTRING(Words,PATINDEX('%[a-z]%',Words),1) 'نام اولین کاراکتر غیر عددی بعد از عدد',
Words 'متن اصلی'
FROM  UsingPATINDEX
خروجی آن به شکل زیر است:

توضیح درباره QUERY :
قطعه کد زیر دنبال تمامی حروف a تا z ، درون فیلد Words می‌گردد و به اولین کاراکتر غیر عددی که می‌رسد، مکان آن را بر می‌گرداند.
PATINDEX('%[a-z]%',Words) 'مکان اولین کاراکتر غیر عددی'
قطعه کد زیر با توجه به مکان کاراکتر، خود کاراکتر را بر می‌گرداند:
SUBSTRING(Words,PATINDEX('%[a-z]%',Words),1) 'نام اولین کاراکتر غیر عددی بعد از عدد'

مثالی دیگر: فرض کنید،دنبال کلمه ای همانندensure  می گردید، بطوریکه دو حرف اول و دو حرف آخر آن را بخاطر می‌آورید و حرف میانی آن را بخاطر نمی‌آورید، در آن صورت  نیز می‌توانید از تابع PATINDEX استفاده نمایید، بدین شکل که به جای حرفی که بخاطر نمی‌آورید از _ استفاده کنید، همانند QUERY زیر:
SELECT PATINDEX('%en_ure%', 'please ensure the door is locked');
خروجی عدد 8 میباشد، که مکان حرف e است.
  • در تابع PATINDEX می‌توانید براساس Collation دلخواه عملیات جستجو را انجام دهید، برای روش‌تر شدن مطلب شکل زیر را مشاهده نمایید:

همانطور که درابتدای مطلبم گفتم در آرگومان اول می‌توان از یک % استفاده نمود، به مثال زیر توجه نمایید:
Select PATINDEX('a%', 'abc')
خروجی آن مقدار یک است.
مثالی دیگر:
Select PATINDEX('%a', 'cba')
خروجی آن مقدار 3 می‌باشد.
  • باید متذکر شوم، با دیدن دو مثال آخر،این تصور ایجاد نشود که تابع PATINDEX شبیه به تابع LIKE می‌باشد، چرا که تابع PATINDEX موقعیت کاراکتر را بر می‌گرداند، نه خود کاراکتر را،عملکرد تابع PATINDEX شبیه به عملکرد تابع CHARINDEX می‌باشد.




مطالب
کار با دیتاتایپ JSON در MySQL - قسمت چهارم
MySQL قادر به ایندکس کردن ستون‌های JSON نمی‌باشد. برای حل این مشکل میتوانیم از generated columnها استفاده کنیم. منظور، ایجاد ستون‌هایی است که مقدارشان به صورت محاسبه شده و براساس ستون‌های دیگر میباشد؛ به عنوان مثال جدول کاربران زیر را در نظر بگیرید:
CREATE TABLE `Users` (
  id int NOT NULL AUTO_INCREMENT,
  first_name VARCHAR(255) NOT NULL,
  last_name VARCHAR(255) NOT NULL,
  email VARCHAR(255) NOT NULL,
  gender ENUM('Male','Female') NOT NULL,
  PRIMARY KEY (`id`)
)
برای کوئری گرفتن full name در حالت معمول میتوانیم از تابع CONCAT استفاده کنیم:
SELECT 
    *, CONCAT(first_name, '', last_name) AS full_name
FROM
    Users;
اما توسط generated columns میتوانیم یک ستون را به جدول کاربران اضافه کنیم که مقدارش براساس دو فیلد first_name و last_name محاسبه و مقدار دهی شود:
ALTER TABLE Users
ADD COLUMN full_name TEXT GENERATED ALWAYS 
AS (CONCAT(first_name, ' ', last_name))
همانطور که مشاهده میکنید از سینتکس GENERATE ALWAYS برای ایجاد generated column استفاده شده‌است. در MySQL دو نوع generated column وجود دارد: STORED و VIRTUAL؛ تفاوت آنها نیز در نحوه ذخیره‌سازی است. در حالت VIRTUAL که حالت پیش‌فرض است، مقادیر ذخیره نمیشوند؛ بلکه به صورت on the fly محاسبه و در خروجی نمایش داده خواهند شد. در حالیکه نوع STORED همانطور که از نامش پیداست، ذخیره خواهند شد؛ در نتیجه قابلیت ایندکس‌گذاری را دارد. برای تعیین نوع ستون نیز سینتکس آن اینگونه خواهد بود:
ALTER TABLE Users
ADD COLUMN full_name TEXT GENERATED ALWAYS 
AS (CONCAT(first_name, ' ', last_name)) STORED

همچنین لازم به ذکر است که حین استفاده از generated columns باید نکات زیر را در نظر داشته باشید:
  • generated columnsها نمیتوانند شامل subqueries, parameters, variables, stored procedure, user-defined functions باشند.
  • بر روی یک ستون generated نمیتوان AUTO_INCREMENT گذاشت یا اینکه از یک ستون AUTO_INCREMENT برای محاسبه generated column استفاده کرد.
  • کلیدهای خارجی‌ای که در generated columnsها استفاده میشوند، قابلیت استفاده از CASCADE, SET NULL, or SET DEFAULT as ON UPDATE or ON DELETE را نخواهند داشت.

در ادامه یک generated column را برای جدول productsMetadata تعیین خواهیم کرد: 
ALTER TABLE productMetadata
ADD COLUMN id INT GENERATED ALWAYS AS (JSON_UNQUOTE(JSON_EXTRACT(data, '$.id'))) STORED NOT NULL

بنابراین زمانیکه یک مقدار JSON را ذخیره میکنیم، کلید اصلی از path تعیین شده استخراج شده و به عنوان یک computed column برای این جدول تعیین خواهد شد. در ادامه میتوانید جزئیات تغییر فوق را مشاهده کنید: 

  
اکنون کوئری زیر را در نظر بگیرید که رکوردی با آی‌دی ۱ را بازیابی خواهد کرد:
SELECT data ->> "$.description.shortDescription" FROM productMetadata
WHERE id = 1;
از آنجائیکه هیچ ایندکسی برای این فیلد جدید لحاظ نشده است، MySQL کل ردیف‌ها را برای یافتن id موردنظر جستجو خواهد کرد. این مورد را میتوانید با دستور EXPLAIN نیز مشاهده کنید:


همانطور که مشاهده میکنید مقدار type به ALL تنظیم شده‌است؛ همچنین مقدار rows نیز تعداد ردیف‌های جدول است که در اینجا ۱۳ ردیف دیتا را داریم. قاعدتاً با اضافه شدن دیتای جدید به جدول، جستجو نیز به مراتب کندتر خواهد شد. بنابراین با اضافه کردن ایندکس میتوانیم مشکل این کند بودن را رفع کنیم. به همین جهت در ادامه یک ایندکس را براساس ستون id که یک generated column است ایجاد خواهیم کرد:

CREATE INDEX idx_json_data ON productMetadata (id);

اکنون اگر یکبار دیگر کوئری قبلی را اجرا کنیم، خواهیم دید که تعداد rows به ۱ و همچنین type به ref ست شده‌اند:



پاسخ به بازخورد‌های پروژه‌ها
نمایش دو جدول در یک صفحه
یک جدول که شامل اعضای تیم هست، و پس از جدول اعضای کادر فنی تیم و پس از ترسیم آن‌ها نمایش متن مهر و امضا مسئولین.
مطالب
MongoDB #6
ساخت مجموعه در MongoDB

متد ()CreateCollection
دستور (db.createCollection(name, options در MongoDB برای ساخت مجموعه بکار برده می‌شود.

گرامر:
گرامر پایه دستور ()createCollection به شکل زیر است:
(db.createCollection(name, options
در این دستور، پارامتر name نام مجموعه‌ای است که باید ساخته شود. پارامتر Option یک سند است و برای تعیین پیکربندی مجموعه استفاده می‌شود.
پارامتر نوع توضیحات 
 name  رشته  نام مجموعه‌ای است که باید ساخته شود
 Option  سند  (اختیاری) تعیین  اختیارات برای اندازه حافظه و ایندکس گذاری
 پارامتر Option اختیاری است. در جدول زیر لیست اختیارتی را که می‌توانید استفاده کنید آمده است:
 فیلد  نوع توضیحات 
capped
Boolean
 (اختیاری) اگر مقدار آن true باشد یک مجموعه‌ی پوشیده (capped) در اختیار می‌گذارد. مجموعه‌ی پوشیده یک مجموعه با اندازه ثابت است که وقتی به حداکثر اندازه خود برسد، داده‌های جدید را بصورت اتوماتیک جایگزین قدیمی‌ترین داده‌ها می‌کند. اگر این پارامتر را true تنظیم کرده باشید، باید پارامتر size راهم مقداردهی کنید.
AutoIndexID Boolean
 (اختیاری) اگر true باشد، بصورت اتوماتیک روی فیلد _id ایندکس می‌سازد.  مقدار پیش فرض این پارامتر false است.
 size number (اختیاری) تعیین کننده‌ی حداکثر اندازه به بایت برای مجموعه پوشیده. اگر پارامتر capped برابر true باشد آنگاه نیاز دارید این پارامتر را نیز مقداردهی کنید.
 max number  (اختیاری) تعیین کننده حداکثر تعداد سندهای مجاز در یک مجموعه پوشیده

هنگام درج یک سند، MongoDB ابتدا فیلد capped و سپس فیلد max را بررسی می‌کند.


مثال:

گرامر پایه متد ()createCollection بدون اختیارات به شکل زیر است:

>use test
switched to db test
>db.createCollection("mycollection")
{ "ok" : 1 }
>

با استفاده از دستور show collection می‌توانید مجموعه ساخته شده را بررسی کنید:

>show collections
mycollection
system.indexes

مثال زیر گرامر متد ()createCollection، با اختیارات مهم‌تر را نمایش می‌دهد:

>db.createCollection("mycol", { capped : true, autoIndexID : true, size : 6142800, max : 10000 } )
{ "ok" : 1 }
>

در MongoDB، نیازی به ساخت مجموعه ندارید. وقتی یک سند را درج کنید، MongoDB بصورت اتوماتیک مجموعه را می‌سازد.

>db.tutorialspoint.insert({"name" : "tutorialspoint"}) 
>show collections 
mycol 
mycollection 
system.indexes 
tutorialspoint 
>

حذف مجموعه‌ها در MongoDB

متد ()drop

دستور ()db.collection.drop  برای حذف یک مجموعه از پایگاه داده استفاده می‌شود.

گرامر:

گرامر پایه دستور ()drop به شکل زیر است:

 db.COLLECTION_NAME.drop()

مثال:

ابتدا همه مجموعه‌های موجود در پایگاه داده mydb را بررسی کنید:

 >use mydb
switched to db mydb
>show collections
mycol
mycollection
system.indexes
tutorialspoint
>
اکنون مجموعه با نام mycollection را حذف کنید:
 >db.mycollection.drop()
true
>
دوباره لیست مجموعه‌های داخل پایگاه داده را بررسی کنید:
 >show collections
mycol
system.indexes
tutorialspoint
>
اگر مجموعه انتخاب شده اه موفقیت حذف شود، متد ()drop مقدار true درغیر این صورت مقدار false را برمی‌گرداند.
نظرات مطالب
آشنایی با Window Function ها در SQL Server بخش دوم
سلام
اگر سئوال شما رو درست متوجه شده باشم،با یک مثال مفهوم Range رو بررسی می‌کنیم:
CREATE TABLE #Transactions
(
AccountId INTEGER,
TranDate DATE,
TranAmt NUMERIC(8, 2)
);
INSERT INTO #Transactions
SELECT *
FROM ( VALUES ( 1, '2011-01-15', 50),( 1, '2011-01-17', 500),( 1, '2011-01-17', 500),
  ( 1, '2011-01-16', 500),( 1, '2011-01-24', 75),( 1, '2011-01-26', 125),
  ( 1, '2011-02-28', 500),( 2, '2011-01-01', 500),( 2, '2011-01-15', 50),
              ( 2, '2011-01-22', 25),( 2, '2011-01-23', 125),( 2, '2011-01-26', 200),
              ( 2, '2011-01-29', 250),( 3, '2011-01-01', 500),( 3, '2011-01-15', 50 ),
              ( 3, '2011-01-22', 5000),( 3, '2011-01-25', 550),( 3, '2011-01-27', 95 ),
              ( 3, '2011-01-30', 2500)
) dt (AccountId, TranDate, TranAmt);
روی جدول فوق دو نوع Script اجرا می‌کنیم، مثال اول، براساس AccountID جدول را گروه بندی می‌نماییم. سپس هر گروه را براساس تاریخ Sort می‌کنیم، و در هر گروه مقدار Sum آن را بدست می‌آوریم:
SELECT  
    AccountId,   
    TranDate,
  TranAmt, 
    Sum(TranAmt) OVER(partition by Accountid ORDER BY TranDate RANGE UNBOUNDED PRECEDING) AS SumAmt  
FROM  #Transactions 
GO
خروجی : 

مطابق شکل Sort براساس TranDate است، که چهار مقدار 500  در سه بازه تاریخی دیده می‌شود، حال محاسبه جمع هر سطر بصورت زیر است:
سطر دوم با وجود اینکه مقدار آن 500 است و در بازه تاریخی 16-01-2011 قرار دارد: مقدار آن برابر است با 550=50 + 500 
سطر سوم و چهارم که در بازه تاریخی 17-01-2011 می‌باشد(به عبارتی در یک محدوده می‌باشند): برابر است با : 1550=50+500+500+500 
در اینجا چیزی حذف نشده، حاصل جمع سطر سوم و چهارم ، چون در یک محدوده (Range) می‌باشد، برابر است با حاصل جمع سطر‌های ما قبل یعنی سطر اول و دوم (550=50+500) + حاصل جمع تمامی سطرهای آن محدوده(Range)، یعنی سطر سوم و چهارم (1000=500+500)
مثال دیگر، در این حالت Sort روی فیلد TranAMT انجام می‌شود، و جدول همچنان روی فیلد Accountid گروه بندی می‌شود، بنابراین خواهیم داشت:
SELECT  
    AccountId,   
    TranDate,
  TranAmt, 
    Sum(TranAmt) OVER(partition by Accountid ORDER BY TranAmt RANGE UNBOUNDED PRECEDING) AS SumAmt  
FROM  #Transactions 
GO
خروجی :

در شکل، مقدار جمع هیچ سطری حذف نشده است، و Top ی هم در کار نیست.
حال اگر مثال فوق را روی میانگین در نظر بگیرید، باز هم تمام مقادیر، در محاسبه میانگین تاثیر گذار میباشند.
مطالب
Blazor 5x - قسمت دوم - بررسی ساختار اولیه‌ی پروژه‌های Blazor
پس از آشنایی با دو مدل هاستینگ برنامه‌های Blazor در قسمت قبل، اکنون می‌خواهیم ساختار ابتدایی قالب‌های این دو پروژه را بررسی کنیم.


ایجاد پروژه‌های خالی Blazor

در انتهای قسمت قبل، با روش ایجاد پروژه‌های خالی Blazor به کمک NET SDK 5x. آشنا شدیم. به همین جهت دو پوشه‌ی جدید BlazorWasmSample و BlazorServerSample را ایجاد کرده و از طریق خط فرمان و با کمک NET CLI.، در پوشه‌ی اولی دستور dotnet new blazorwasm و در پوشه‌ی دومی دستور dotnet new blazorserver را اجرا می‌کنیم.
البته اجرای این دو دستور، نیاز به اتصال به اینترنت را هم برای بار اول دارند؛ تا فایل‌های مورد نیاز و بسته‌های مرتبط را دریافت و restore کنند. بسته به سرعت اینترنت، حداقل یک ربعی را باید صبر کنید تا دریافت ابتدایی بسته‌های مرتبط به پایان برسد. برای دفعات بعدی، از کش محلی NuGet، برای restore بسته‌های blazor استفاده می‌شود که بسیار سریع است.


بررسی ساختار پروژه‌ی Blazor Server و اجرای آن

پس از اجرای دستور dotnet new blazorserver در یک پوشه‌ی خالی و ایجاد پروژه‌ی ابتدایی آن:


همانطور که مشاهده می‌کنید، ساختار این پروژه، بسیار شبیه به یک پروژه‌ی استاندارد ASP.NET Core از نوع Razor pages است.
- در پوشه‌ی properties آن، فایل launchSettings.json قرار دارد که برای نمونه، شماره پورت اجرایی برنامه را در حالت اجرای توسط دستور dotnet run و یا توسط IIS Express مشخص می‌کند.

- پوشه‌ی wwwroot آن، مخصوص ارائه‌ی فایل‌های ایستا مانند wwwroot\css\bootstrap است. در ابتدای کار، این پوشه به همراه فایل‌های CSS بوت استرپ است. در ادامه اگر نیاز باشد، فایل‌های جاوا اسکریپتی را نیز می‌توان به این قسمت اضافه کرد.

- در پوشه‌ی Data آن، سرویس تامین اطلاعاتی اتفاقی قرار دارد؛ به نام WeatherForecastService که هدف آن، تامین اطلاعات یک جدول نمایشی است که در ادامه در آدرس https://localhost:5001/fetchdata قابل مشاهده است.

- در پوشه‌ی Pages، تمام کامپوننت‌های Razor برنامه قرار می‌گیرند. یکی از مهم‌ترین صفحات آن، فایل Pages\_Host.cshtml است. کار این صفحه‌ی ریشه، افزودن تمام فایل‌های CSS و JS، به برنامه‌است. بنابراین در آینده نیز از همین صفحه برای افزودن فایل‌های CSS و JS استفاده خواهیم کرد. اگر به قسمت body این صفحه دقت کنیم، تگ جدید کامپوننت قابل مشاهده‌است:
<body>
   <component type="typeof(App)" render-mode="ServerPrerendered" />
کار آن، رندر کامپوننت App.razor واقع در ریشه‌ی پروژه‌است.
همچنین در همینجا، تگ‌های دیگری نیز قابل مشاهده هستند:
<body>
    <component type="typeof(App)" render-mode="ServerPrerendered" />

    <div id="blazor-error-ui">
        <environment include="Staging,Production">
            An error has occurred. This application may no longer respond until reloaded.
        </environment>
        <environment include="Development">
            An unhandled exception has occurred. See browser dev tools for details.
        </environment>
        <a href="" class="reload">Reload</a>
        <a class="dismiss">🗙</a>
    </div>

    <script src="_framework/blazor.server.js"></script>
</body>
همانطور که در قسمت قبل نیز عنوان شد، اتصال برنامه‌ی در حال اجرای در مرورگر blazor server با backend، از طریق یک اتصال دائم SignalR صورت می‌گیرد. اگر در این بین خطای اتصالی رخ دهد، div با id مساوی blazor-error-ui فوق، یکی از پیام‌‌هایی را که مشاهده می‌کنید، بسته به اینکه برنامه در حالت توسعه در حال اجرا است و یا در حالت ارائه‌ی نهایی، نمایش می‌دهد. افزودن مدخل blazor.server.js نیز به همین منظور است. کار آن مدیریت اتصال دائم SignalR، به صورت خودکار است و از این لحاظ نیازی به کدنویسی خاصی از سمت ما ندارد. این اتصال، کار به روز رسانی UI و هدایت رخ‌دادها را به سمت سرور، انجام می‌دهد.

- در پوشه‌ی Shared، یکسری فایل‌های اشتراکی قرار دارند که قرار است در کامپوننت‌های واقع در پوشه‌ی Pages مورد استفاه قرار گیرند. برای نمونه فایل Shared\MainLayout.razor، شبیه به master page برنامه‌های web forms است که قالب کلی سایت را مشخص می‌کند. داخل آن Body@ را مشاهده می‌کنید که به معنای نمایش صفحات دیگر، دقیقا در همین محل است. همچنین در این پوشه فایل Shared\NavMenu.razor نیز قرار دارد که ارجاعی به آن در MainLayout.razor ذکر شده و کار آن نمایش منوی آبی‌رنگ سمت چپ صفحه‌است.

- در پوشه‌ی ریشه‌ی برنامه، فایل Imports.razor_ قابل مشاهده‌است. مزیت تعریف usingها در اینجا این است که از تکرار آن‌ها در کامپوننت‌های razor ای که در ادامه تهیه خواهیم کرد، جلوگیری می‌کند. هر using تعریف شده‌ی در اینجا، در تمام کامپوننت‌ها، قابل دسترسی است؛ به آن global imports هم گفته می‌شود.

- در پوشه‌ی ریشه‌ی برنامه، فایل App.razor نیز قابل مشاهده‌است. کار آن تعریف قالب پیش‌فرض برنامه‌است که برای مثال به Shared\MainLayout.razor اشاره می‌کند. همچنین کامپوننت مسیریابی نیز در اینجا ذکر شده‌است:
<Router AppAssembly="@typeof(Program).Assembly" PreferExactMatches="@true">
    <Found Context="routeData">
        <RouteView RouteData="@routeData" DefaultLayout="@typeof(MainLayout)" />
    </Found>
    <NotFound>
        <LayoutView Layout="@typeof(MainLayout)">
            <p>Sorry, there's nothing at this address.</p>
        </LayoutView>
    </NotFound>
</Router>
اگر شخصی مسیر از پیش تعریف شده‌ای را وارد کند، به قسمت Found وارد می‌شود و در غیر اینصورت به قسمت NotFound. در قسمت Found است که از قالب MainLayout برای رندر یک کامپوننت توسط کامپوننت RouteView، استفاده خواهد شد و در قسمت NotFound، فقط پیام «Sorry, there's nothing at this address» به کاربر نمایش داده می‌شود. قالب‌های هر دو نیز قابل تغییر و سفارشی سازی هستند.

- فایل appsettings.json نیز همانند برنامه‌های استاندارد ASP.NET Core در اینجا مشاهده می‌شود.

- فایل Program.cs آن که نقطه‌ی آغازین برنامه‌است و کار فراخوانی Startup.cs را انجام می‌دهد، دقیقا با یک فایل Program.cs برنامه‌ی استاندارد ASP.NET Core یکی است.

- در فایل Startup.cs آن، همانند قبل دو متد تنظیم سرویس‌ها و تنظیم میان‌افزارها قابل مشاهده‌است.
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
    services.AddRazorPages();
    services.AddServerSideBlazor();
    services.AddSingleton<WeatherForecastService>();
}
در ConfigureServices آن، سرویس‌های صفحات razor و ServerSideBlazor اضافه شده‌اند. همچنین سرویس نمونه‌ی WeatherForecastService نیز در اینجا ثبت شده‌است.
قسمت‌های جدید متد Configure آن، ثبت مسیریابی توکار BlazorHub است که مرتبط است با اتصال دائم SignalR برنامه و اگر مسیری پیدا نشد، به Host_ هدایت می‌شود:
public void Configure(IApplicationBuilder app, IWebHostEnvironment env)
{
    // ...

    app.UseEndpoints(endpoints =>
    {
       endpoints.MapBlazorHub();
       endpoints.MapFallbackToPage("/_Host");
    });
}
در ادامه در همان پوشه، دستور dotnet run را اجرا می‌کنیم تا پروژه، کامپایل و همچنین وب سرور آن نیز اجرا شده و برنامه در آدرس https://localhost:5001 قابل دسترسی شود.


که به همراه 13 درخواست و نزدیک به 600 KB دریافت اطلاعات از سمت سرور است.

این برنامه‌ی نمونه، به همراه سه صفحه‌ی نمایش Home، نمایش یک شمارشگر و نمایش اطلاعاتی از پیش آماده شده‌است. اگر صفحه‌ی شمارشگر آن‌را باز کنیم، با کلیک بر روی دکمه‌ی آن، هرچند مقدار current count افزایش می‌یابد، اما شاهد post-back متداولی به سمت سرور نیستیم و این صفحه بسیار شبیه به صفحات برنامه‌های SPA (تک صفحه‌ای وب) به نظر می‌رسد:


همانطور که عنوان شد، مدخل blazor.server.js فایل Pages\_Host.cshtml، کار به روز رسانی UI و هدایت رخ‌دادها را به سمت سرور به صورت خودکار انجام می‌دهد. به همین جهت است که post-back ای را مشاهده نمی‌کنیم و برنامه، شبیه به یک برنامه‌ی SPA به نظر می‌رسد؛ هر چند تمام رندرهای آن سمت سرور انجام می‌شوند و توسط SignalR به سمت کلاینت بازگشت داده خواهند شد.
برای نمونه اگر بر روی دکمه‌ی شمارشگر کلیک کنیم، در برگه‌ی network مرورگر، هیچ اثری از آن مشاهده نمی‌شود (هیچ رفت و برگشتی را مشاهده نمی‌کنیم). علت اینجا است که اطلاعات متناظر با این کلیک، از طریق web socket باز شده‌ی توسط SignalR، به سمت سرور ارسال شده و نتیجه‌ی واکنش به این کلیک‌ها و رندر HTML نهایی سمت سرور آن، از همین طریق به سمت کلاینت بازگشت داده می‌شود.


بررسی ساختار پروژه‌ی Blazor WASM و اجرای آن

پس از اجرای دستور dotnet new blazorwasm در یک پوشه‌ی خالی و ایجاد پروژه‌ی ابتدایی آن:


همان صفحات پروژه‌ی خالی Blazor Server در اینجا نیز قابل مشاهده هستند. این برنامه‌ی نمونه، به همراه سه صفحه‌ی نمایش Home، نمایش یک شمارشگر و نمایش اطلاعاتی از پیش آماده شده‌است. صفحات و کامپوننت‌های پوشه‌های Pages و Shared نیز دقیقا همانند پروژه‌ی Blazor Server قابل مشاهده هستند. مفاهیمی مانند فایل‌های Imports.razor_ و App.razor نیز مانند قبل هستند.

البته در اینجا فایل Startup ای مشاهده نمی‌شود و تمام تنظیمات آغازین برنامه، داخل فایل Program.cs انجام خواهند شد:
namespace BlazorWasmSample
{
    public class Program
    {
        public static async Task Main(string[] args)
        {
            var builder = WebAssemblyHostBuilder.CreateDefault(args);
            builder.RootComponents.Add<App>("#app");

            builder.Services.AddScoped(sp => new HttpClient { BaseAddress = new Uri(builder.HostEnvironment.BaseAddress) });

            await builder.Build().RunAsync();
        }
    }
}
در اینجا ابتدا کامپوننت App.razor را به برنامه معرفی می‌کند که ساختار آن با نمونه‌ی مشابه Blazor Server دقیقا یکی است. سپس سرویسی را برای دسترسی به HttpClient، به سیستم تزریق وابستگی‌های برنامه معرفی می‌کند. هدف از آن، دسترسی ساده‌تر به endpoint‌های یک ASP.NET Core Web API است. از این جهت که در یک برنامه‌ی سمت کلاینت، دیگر دسترسی مستقیمی به سرویس‌های سمت سرور را نداریم و برای کار با آن‌ها همانند سایر برنامه‌های SPA که از Ajax استفاده می‌کنند، در اینجا از HttpClient برای کار با Web API‌های مختلف استفاده می‌شود.

تفاوت ساختاری دیگر این پروژه‌ی WASM، با نمونه‌ی Blazor Server، ساختار پوشه‌ی wwwroot آن است:


که به همراه فایل جدید نمونه‌ی wwwroot\sample-data\weather.json است؛ بجای سرویس متناظر سمت سرور آن در برنامه‌ی blazor server. همچنین فایل جدید wwwroot\index.html نیز قابل مشاهده‌است و محتوای تگ body آن به صورت زیر است:
<body>
    <div id="app">Loading...</div>

    <div id="blazor-error-ui">
        An unhandled error has occurred.
        <a href="" class="reload">Reload</a>
        <a class="dismiss">🗙</a>
    </div>
    <script src="_framework/blazor.webassembly.js"></script>
</body>
- چون این برنامه، یک برنامه‌ی سمت کلاینت است، اینبار بجای فایل Host_ سمت سرور، فایل index.html سمت کلاینت را برای ارائه‌ی آغازین برنامه داریم که وابستگی به دات نت ندارد و توسط مرورگر قابل درک است.
- در ابتدای بارگذاری برنامه، یک loading نمایش داده می‌شود که در اینجا نحوه‌ی تعریف آن مشخص است. همچنین اگر خطایی رخ دهد نیز توسط div ای با id مساوی blazor-error-ui اطلاع رسانی می‌شود.
- مدخل blazor.webassembly.js در اینجا، کار دریافت وب اسمبلی و فایل‌های NET runtime. را انجام می‌دهد؛ برخلاف برنامه‌های Blazor Server که توسط فایل blazor.server.js، یک ارتباط دائم SignalR را با سرور برقرار می‌کردند تا کدهای رندر شده‌ی سمت سرور را دریافت و نمایش دهند و یا اطلاعاتی را به سمت سرور ارسال کنند: برای مثال بر روی دکمه‌ای کلیک شده‌است، اطلاعات مربوطه را در سمت سرور پردازش کن و نتیجه‌ی نهایی رندر شده را بازگشت بده. اما در اینجا همه چیز داخل مرورگر اجرا می‌شود و برای این نوع اعمال، رفت و برگشتی به سمت سرور صورت نمی‌گیرد. به همین جهت تمام کدهای #C ما به سمت کلاینت ارسال شده و داخل مرورگر به کمک فناوری وب اسمبلی، اجرا می‌شوند. در اینجا از لحاظ ارسال تمام کدهای مرتبط با UI برنامه‌ی سمت کلاینت به مرورگر کاربر، تفاوتی با فریم‌ورک‌هایی مانند Angular و یا React نیست و آن‌ها هم تمام کدهای UI برنامه را کامپایل کرده و یکجا ارسال می‌کنند.

در ادامه در همان پوشه، دستور dotnet run را اجرا می‌کنیم تا پروژه کامپایل و همچنین وب سرور آن نیز اجرا شده و برنامه در آدرس https://localhost:5001 قابل دسترسی شود.


که به همراه 205 درخواست و نزدیک به 9.6 MB دریافت اطلاعات از سمت سرور است. البته اگر همین صفحه را refresh کنیم، دیگر شاهد دریافت مجدد فایل‌های DLL مربوط به NET Runtime. نخواهیم بود و اینبار از کش مرورگر خوانده می‌شوند:


در این برنامه‌ی سمت کلاینت، ابتدا تمام فایل‌های NET Runtime. و وب اسمبلی دریافت شده و سپس اجرای تغییرات UI، در همین سمت و بدون نیاز به اتصال دائم SignalR ای به سمت سرور، پردازش و نمایش داده می‌شوند. به همین جهت زمانیکه بر روی دکمه‌ی شمارشگر آن کلیک می‌کنیم، اتفاقی در برگه‌ی network مرورگر ثبت نمی‌شود و رفت و برگشتی به سمت سرور صورت نمی‌گیرد.

عدم وجود اتصال SignalR، مزیت امکان اجرای آفلاین برنامه‌ی WASM را نیز میسر می‌کند. برای مثال یکبار دیگر همان برنامه‌ی Blazor Server را به کمک دستور dotnet run اجرا کنید. سپس آن‌را در مرورگر در آدرس https://localhost:5001 باز کنید. اکنون پنجره‌ی کنسولی که dotnet run را اجرا کرده، خاتمه دهید (قسمت اجرای سمت سرور آن‌را ببندید).


بلافاصله تصویر «سعی در اتصال مجدد» فوق را مشاهده خواهیم کرد که به دلیل قطع اتصال SignalR رخ داده‌است. یعنی یک برنامه‌ی Blazor Server، بدون این اتصال دائم، قادر به ادامه‌ی فعالیت نیست. اما چنین محدودیتی با برنامه‌های Blazor WASM وجود ندارد.
البته بدیهی است اگر یک Web API سمت سرور برای ارائه‌ی اطلاعاتی به برنامه‌ی WASM نیاز باشد، API سمت سرور برنامه نیز باید جهت کار و نمایش اطلاعات در سمت کلاینت در دسترس باشد؛ وگرنه قسمت‌های متناظر با آن، قادر به نمایش و یا ثبت اطلاعات نخواهند بود.