مطالب دوره‌ها
بررسی سیستم جدید گرید بوت استرپ 3
بوت استرپ با یک سیستم گرید 12 ستونی همراه است و بوت استرپ 3 یک mobile-first grid را بجای دو سیستم طرحبندی پیشین خود در بوت استرپ 2 ارائه می‌دهد. این گرید جدید، بجای دو سیستم متفاوت نگارش 2، اینبار در چهار اندازه مختلف ارائه می‌شود.


چهار اندازه متفاوت سیستم گرید بوت استرپ 3

الف) صفحات نمایش بسیار کوچک یا xs، مانند موبایل‌ها (کمتر از 768 پیکسل)
ب) صفحات نمایش کوچک یا sm مانند تبلت‌ها (بیشتر از 768 پیکسل و کمتر از 992 پیکسل)
ج) صفحات نمایش با اندازه متوسط یا md مانند سیستم‌های دسکتاپ (بیشتر از 992 پیکسل و کمتر از 1200 پیکسل)
د) صفحات نمایش با اندازه بزرگ یا lg مانند سیستم‌های خاص دسکتاپ (بیشتر از 1200 پیکسل)

نحوه تنظیم این چهار اندازه را در تصویر ذیل مشاهده می‌کنید:

با کدهای کامل زیر:
<!doctype html>
<html>
<head>
    <meta charset="utf-8">
    <meta name="viewport" content="width=device-width, initial-scale=1.0">
    <title>My Website</title>

    <link href="Content/css/bootstrap-rtl.css" rel="stylesheet">    
<link href="Content/css/custom.css" rel="stylesheet">       

<style>
body {
padding: 0 16px;
}
.container {
  padding: 0 1em;
}

h4 {
  margin-top: 1.5em;
}

.row {
  margin-bottom: 1.5em;
}

.row .row {
  margin-top: 0.8em;
  margin-bottom: 0;
}

[class*="col-"] {
  padding: 1em 0;
  background-color: rgba(255,195,13,.3);
  border: 1px solid rgba(255,195,13,.4);
}
</style>

 <!--[if lt IE 9]>
   <script src="Scripts/respond.min.js"></script>
 <![endif]-->
</head>
<body>


  <div class="container">
    <h1>master example grid</h1>
      <div class="row">
        <div class="col-lg-4 col-md-1 col-sm-5 col-xs-5">
        <span class="visible-lg">.col-lg-4</span>
            <span class="visible-md">.col-md-1</span>
            <span class="visible-sm">.col-sm-5</span>
            <span class="visible-xs">.col-xs-5</span>
        </div>
        <div class="col-lg-4 col-md-5 col-sm-1 col-xs-6">
        <span class="visible-lg">.col-lg-4</span>
            <span class="visible-md">.col-md-5</span>
            <span class="visible-sm">.col-sm-1</span>
            <span class="visible-xs">.col-xs-6</span>
        </div>
        <div class="col-lg-4 col-md-6 col-sm-6 col-xs-1">
        <span class="visible-lg">.col-lg-4</span>
            <span class="visible-md">.col-md-6</span>
            <span class="visible-sm">.col-sm-6</span>
            <span class="visible-xs">.col-xs-1</span>
       </div>
      </div> <!-- end row -->
      
      <h2>xs Grid</h2>
        <div class="row">
            <div class="col-xs-5">
                <p>.col-xs-5</p>
            </div>
            <div class="col-xs-6">
            <p>.col-xs-6</p>
            </div>
            <div class="col-xs-1">
                <p>.col-xs-1</p>
           </div>
      </div> <!-- end row -->
      
        <h2>sm Grid</h2>
        <div class="row">
            <div class="col-sm-5">
                <p>.col-sm-5</p>
            </div>
            <div class="col-sm-1">
            <p>.col-sm-1</p>
            </div>
            <div class="col-sm-6">
                <p>.col-sm-6</p>
           </div>
      </div> <!-- end row -->
        
        <h2>md Grid</h2>
        <div class="row">
            <div class="col-md-1">
                <p>.col-md-1</p>
            </div>
            <div class="col-md-5">
            <p>.col-md-5</p>
            </div>
            <div class="col-md-6">
                <p>.col-md-6</p>
           </div>
      </div> <!-- end row -->
        
        <h2>lg Grid</h2>
        <div class="row">
            <div class="col-lg-4">
                <p>.col-lg-4</p>
            </div>
            <div class="col-lg-4">
            <p>.col-lg-4</p>
            </div>
            <div class="col-lg-4">
                <p>.col-lg-4</p>
           </div>
      </div> <!-- end row -->    
</div> <!-- /container -->


<script src="Scripts/jquery-1.10.2.min.js"></script>
<script src="Scripts/bootstrap-rtl.js"></script>
</body>
</html>
تصویری را که ملاحظه می‌کنید، در اندازه‌ی مرورگر بالای 1200 پیکسل تهیه شده است. در این حالت، تمام گریدهای تعریف شده به صورت افقی، در عرض صفحه نمایش داده می‌شوند. برای اینکه واکنشگرا بودن این سیستم طرحبندی را مشاهده کنید، عرض نمایشی مرورگر خود را کاهش دهید.
در این حین که عرض مرورگر را تغییر می‌دهید، به سطر اول، بیش از بقیه توجه کنید. این سطر طوری طراحی شده است که در اندازه‌های مختلف صفحه، اطلاعات متفاوتی را نمایش می‌دهد. همچنین سلول‌های گریدهای پایین صفحه به صورت عمودی بر روی هم قرار خواهند گرفت.

- در این مثال هر ردیف 12 ستونی، با یک div دارای کلاس row شروع می‌شود.
- اکنون بر اساس اندازه دستگاهی که قرار است سیستم را مطابق آن طراحی یا بهینه سازی کنیم، می‌توان از چهار اندازه یاد شده استفاده کرد. ستون‌های col-xs به معنای extra small یا بسیار کوچک هستند. ستون‌های دارای کلاس col-sm دارای اندازه کوچک یا small می‌باشند. ستون‌های col-md برای حالت medium devices طراحی شده‌اند و col-lg برای حالت large devices و صفحات عریض کاربرد دارند.
بنابراین در بوت استرپ 3 بر اساس اندازه غالب صفحه مرورگر کاربران برنامه می‌توان سیستم گرید را بهینه سازی کرد.
- اعدادی که پس از نام‌های یاد شده می‌آیند، جمعشان باید 12 بشود. برای مثال در سطر آخر، سه col-lg-4 داریم و در سطرهای دیگر نیز به همین ترتیب، جمع اعداد ستون‌ها، عدد 12 را تشکیل می‌دهند.
- اگر نیاز است اطلاعاتی جهت اندازه خاصی نمایش داده شود، مانند سطر اول، از کلاس‌هایی مانند visible-lg می‌توان استفاده کرد.
- style ابتدای مثال نیز صرفا برای رنگی نمایش دادن این سیستم گرید و ارائه توضیحات واضح‌تری در مورد آن تعریف شده‌اند.


نکات تکمیلی سیستم گریدهای بوت استرپ 3

1) ترکیب اندازه‌های مختلف گرید‌ها با هم
فرض کنید یک ردیف را با چهار ستون col-md-3 طراحی کرده‌اید. اندازه‌ی صفحه که اندکی کوچکتر شود، تمام این ستون‌ها تبدیل به 4 ردیف خواهند شد و شاید در این حالت بجای داشتن یک سیستم تک ستونی چهار ردیفه، سیستمی 2 ردیفه با 2 ستون، مطلوب کار ما باشد و به این ترتیب قسمت عمده‌ای از صفحه خالی باقی نماند.
<div class="row">
<div class="col-md-3 col-xs-6">
</div>
<div class="col-md-3 col-xs-6">
</div>
<div class="col-md-3 col-xs-6">
</div>
<div class="col-md-3 col-xs-6">
</div>
</div>
برای رسیدن به یک چنین طراحی خاصی، تنها کافی است در هر ستون، دو نوع اندازه را در کلاس‌های مرتبط قید کنیم. در این حالت از اندازه‌های md و xs استفاده شده است. برای حالت xs نیازی نیست تا جمع اندازه ستون‌ها حتما 12 باشد. این مورد به کرات در مستندات بوت استرپ 3 بکار گرفته شده است.
در مثال فوق، اگر اندازه صفحه برای حالت md مناسب باشد، 4 ستونه نمایش داده می‌شود. اگر اندازه اندکی کوچکتر گردد، 2 ستونه می‌شود؛ بجای تک ستونه صرف حالت col-md.



2) استفاده از div محصور کننده container
<div class="container">

</div>
اگر کلیه سطرهای طرحبندی جاری را در یک div با class مساوی container محصور کنیم، به این ترتیب محتوای صفحه به میانه آن منتقل شده و حالت شکیل‌تری را پیدا می‌کند و نیازی به تنظیمات بیشتری از این لحاظ نخواهد داشت. هرچند استفاده از آن اختیاری است.

3) ایجاد فاصله بین ستون‌ها
اگر علاقمند باشید تا بین ستون‌های یک گرید فاصله ایجاد کنید، باید از offset استفاده کرد. یک مثال:
  <div class="container">
<h4 class="alert alert-info">ایجاد فاصله بین ستون‌ها</h4>  
<div class="row">
<div class="col-lg-3 col-sm-4">
col-lg-3 col-sm-4
</div>
<div class="col-lg-8 col-lg-offset-1 col-sm-7 col-sm-offset-1">
col-lg-8 col-lg-offset-1 col-sm-7 col-sm-offset-1
</div>
</div>   <!-- end row -->      
  </div> <!-- /container -->


اگر در حالت معمولی، دو ستون با تعاریف col-lg-3 و col-lg-9 تعریف شده‌اند، می‌توان از ستون دوم یک واحد کم کرد و یک واحد به آفست آن افزود تا از ستون کناری فاصله بگیرد. آفست از سمت چپ ستون عمل می‌کند و اگر از نسخه RTL استفاده می‌کنید، از سمت راست.
علت اینکه در اینجا هم از col-lg استفاده شده و هم از col-sm، در قسمت 1 توضیح داده شد. می‌خواهیم این ردیف حتی در بازه sm نیز دو ستونی نمایش داده شود.

4) تعیین ترتیب ستون‌ها
تعیین ترتیب ستون‌ها نیز یکی دیگر از قابلیت‌های جدید گرید بوت استرپ 3 است. مثلا در مثال 3 فوق، با کاهش عرض مرورگر، بالاخره زمانی فرا می‌رسد که تمام ستون‌ها در قالب یک ردیف نمایش داده خواهند شد. در این حالت اگر ستون سمت راست را منو و ستون سمت چپ را محتوای صفحه فرض کنیم، شاید علاقمند باشیم که بجای اینکه ابتدا منو نمایش داده شود و سپس در ردیف زیرین، محتوای صفحه، این ترتیب معکوس گردد. برای این منظور می‌توان از push و pull استفاده کرد:
  <div class="container">
<h4 class="alert alert-info">تغییر ترتیب ستون‌ها در اندازه‌های مختلف صفحه</h4>  
<div class="row">
<div class="col-lg-offset-1 col-sm-offset-1 col-lg-8 col-sm-7 col-lg-push-3 col-sm-push-4">
col-lg-offset-1 col-sm-offset-1 col-lg-8 col-sm-7 col-lg-push-3 col-sm-push-4
</div>
<div class="col-lg-3 col-sm-4 col-lg-pull-9 col-sm-pull-8">
col-lg-3 col-sm-4 col-lg-pull-9 col-sm-pull-8
</div>
</div>   <!-- end row -->      
  </div> <!-- /container -->


در اینجا در div اول به ازای هر کدام از حالت‌های sm و lg مدنظر، یک push اضافه شده است و در div دوم یک pull.
push سبب می‌شود تا div اول به سمت راست صفحه هدایت گردد و pull باعث خواهد شد تا div دوم به سمت چپ رانده شود (برای آزمایش این مساله یکبار push مربوط به div اول را حذف کنید و نتیجه را در مروگر بررسی کنید و سپس یکبار pull اضافه شده به div دوم را به صورت موقت حذف نمائید).

5) ایجاد ردیف‌های تو در تو
یکی از امکانات پیش فرض گریدهای بوت استرپ، امکان قرار دادن کل محتوای یک ردیف داخل ردیف یا ستونی دیگر است. برای مثال محتوایی در ستون دوم نمایش داده می‌شود و قصد داریم دقیقا در ذیل آن یک ردیف 4 ستونه داشته باشیم. در این حالت تنها کافی است این ردیف را داخل ستون دوم ایجاد کنیم.

6) قابلیتی به نام جامبوترون!
حتما بسیاری از سایت‌ها را دیده‌اید که در ابتدای صفحه اول خود، قسمت عمده‌ای را در بالای صفحه به نمایش یک عکس بزرگ با چند سطر متن داخل آن اختصاص داده‌اند. به این کار در بوت استرپ، جامبوترون می‌گویند. برای تدارک آن نیز باید از یک ردیف 12 ستونی کامل بدون ستون استفاده کرد. یعنی فقط یک row باید ذکر شود. اما بجای row می‌توان از کلاس مخصوص دیگری استفاده کرد:
  <div class="container">
<h4 class="alert alert-info">جامبوترون!</h4>  
<div class="jumbotron">
    jumbotron <br>
jumbotron <br>
jumbotron <br>
</div>   <!-- end row -->      
  </div> <!-- /container -->


در اینجا اگر تصویری را نیز قرار دادید، با استفاده از کلاس‌های pull-left یا pull-right می‌توان موقعیت تصویر را نیز تغییر داد.


فایل‌های نهایی این قسمت را از اینجا نیز می‌توانید دریافت کنید:
bs3-sample02.zip
مطالب
طراحی افزونه پذیر با ASP.NET MVC 4.x/5.x - قسمت اول
در طی چند قسمت، نحوه‌ی طراحی یک سیستم افزونه پذیر را با ASP.NET MVC بررسی خواهیم کرد. عناوین مواردی که در این سری پیاده سازی خواهند شد به ترتیب ذیل هستند:
1- چگونه Area‌های استاندارد را تبدیل به یک افزونه‌ی مجزا و منتقل شده‌ی به یک اسمبلی دیگر کنیم.
2- چگونه ساختار پایه‌ای را جهت تامین نیازهای هر افزونه جهت تزریق وابستگی‌ها تا ثبت مسیریابی‌ها و امثال آن تدارک ببینیم.
3- چگونه فایل‌های CSS ، JS و همچنین تصاویر ثابت هر افزونه را داخل اسمبلی آن قرار دهیم تا دیگر نیازی به ارائه‌ی مجزای آ‌ن‌ها نباشد.
4- چگونه Entity Framework Code-First را با این طراحی یکپارچه کرده و از آن جهت یافتن خودکار مدل‌ها و موجودیت‌های خاص هر افزونه استفاده کنیم؛ به همراه مباحث Migrations خودکار و همچنین پیاده سازی الگوی واحد کار.


در مطلب جاری، موارد اول و دوم بررسی خواهند شد. پیشنیازهای آن مطالب ذیل هستند:
الف) منظور از یک Area چیست؟
ب) توزیع پروژه‌های ASP.NET MVC بدون ارائه فایل‌های View آن
ج) آشنایی با تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET MVC و همچنین اصول طراحی یک سیستم افزونه پذیر به کمک StructureMap
د) آشنایی با رخدادهای Build


تبدیل یک Area به یک افزونه‌ی مستقل

روش‌های زیادی برای خارج کردن Areaهای استاندارد ASP.NET MVC از یک پروژه و قرار دادن آن‌ها در اسمبلی‌های دیگر وجود دارند؛ اما در حال حاضر تنها روشی که نگهداری می‌شود و همچنین اعضای آن همان اعضای تیم نیوگت و ASP.NET MVC هستند، همان روش استفاده از Razor Generator است.
بنابراین ساختار ابتدایی پروژه‌ی افزونه پذیر ما به صورت ذیل خواهد بود:
1) ابتدا افزونه‌ی Razor Generator را نصب کنید.
2) سپس یک پروژه‌ی معمولی ASP.NET MVC را آغاز کنید. در این سری نام MvcPluginMasterApp برای آن در نظر گرفته شده‌است.
3) در ادامه یک پروژه‌ی معمولی دیگر ASP.NET MVC را نیز به پروژه‌ی جاری اضافه کنید. برای مثال نام آن در اینجا MvcPluginMasterApp.Plugin1 تنظیم شده‌است.
4) به پروژه‌ی MvcPluginMasterApp.Plugin1 یک Area جدید و معمولی را به نام NewsArea اضافه کنید.
5) از پروژه‌ی افزونه، تمام پوشه‌های غیر Area را حذف کنید. پوشه‌های Controllers و Models و Views حذف خواهند شد. همچنین فایل global.asax آن‌را نیز حذف کنید. هر افزونه، کنترلرها و Viewهای خود را از طریق Area مرتبط دریافت می‌کند و در این حالت دیگر نیازی به پوشه‌های Controllers و Models و Views واقع شده در ریشه‌ی اصلی پروژه‌ی افزونه نیست.
6) در ادامه کنسول پاور شل نیوگت را باز کرده و دستور ذیل را صادر کنید:
  PM> Install-Package RazorGenerator.Mvc
این دستور را باید یکبار بر روی پروژه‌ی اصلی و یکبار بر روی پروژه‌ی افزونه، اجرا کنید.


همانطور که در تصویر نیز مشخص شده‌است، برای اجرای دستور نصب RazorGenerator.Mvc نیاز است هربار پروژه‌ی پیش فرض را تغییر دهید.
7) اکنون پس از نصب RazorGenerator.Mvc، نوبت به اجرای آن بر روی هر دو پروژه‌ی اصلی و افزونه است:
  PM> Enable-RazorGenerator
بدیهی است این دستور را نیز باید همانند تصویر فوق، یکبار بر روی پروژه‌ی اصلی و یکبار بر روی پروژه‌ی افزونه اجرا کنید.
همچنین هربار که View جدیدی اضافه می‌شود نیز باید این‌کار را تکرار کنید یا اینکه مطابق شکل زیر، به خواص View جدید مراجعه کرده و Custom tool آن‌را به صورت دستی به RazorGenerator تنظیم نمائید. دستور Enable-RazorGenerator این‌کار را به صورت خودکار انجام می‌دهد.


تا اینجا موفق شدیم Viewهای افزونه را داخل فایل dll آن مدفون کنیم. به این ترتیب با کپی کردن افزونه به پوشه‌ی bin پروژه‌ی اصلی، دیگر نیازی به ارائه‌ی فایل‌های View آن نیست و تمام اطلاعات کنترلرها، مدل‌ها و Viewها به صورت یکجا از فایل dll افزونه‌ی ارائه شده خوانده می‌شوند.


کپی کردن خودکار افزونه به پوشه‌ی Bin پروژه‌ی اصلی

پس از اینکه ساختار اصلی کار شکل گرفت، هربار پس از کامپایل افزونه (یا افزونه‌ها)، نیاز است فایل‌های پوشه‌ی bin آن‌را به پوشه‌ی bin پروژه‌ی اصلی کپی کنیم (پروژه‌ی اصلی در این حالت هیچ ارجاع مستقیمی را به افزونه‌ی جدید نخواهد داشت). برای خودکار سازی این کار، به خواص پروژه‌ی افزونه مراجعه کرده و قسمت Build events آن‌را به نحو ذیل تنظیم کنید:


در اینجا دستور ذیل در قسمت Post-build event نوشته شده است:
 Copy "$(ProjectDir)$(OutDir)$(TargetName).*" "$(SolutionDir)MvcPluginMasterApp\bin\"
و سبب خواهد شد تا پس از هر کامپایل موفق، فایل‌های اسمبلی افزونه به پوشه‌ی bin پروژه‌ی MvcPluginMasterApp به صورت خودکار کپی شوند.


تنظیم فضاهای نام کلیه مسیریابی‌های پروژه

در همین حالت اگر پروژه را اجرا کنید، موتور ASP.NET MVC به صورت خودکار اطلاعات افزونه‌ی کپی شده به پوشه‌ی bin را دریافت و به Application domain جاری اعمال می‌کند؛ برای اینکار نیازی به کد نویسی اضافه‌تری نیست و خودکار است. برای آزمایش آن فقط کافی است یک break point را داخل کلاس RazorGeneratorMvcStart افزونه قرار دهید.
اما ... پس از اجرا، بلافاصله پیام تداخل فضاهای نام را دریافت می‌کنید. خطاهای حاصل عنوان می‌کند که در App domain جاری، دو کنترلر Home وجود دارند؛ یکی در پروژه‌ی اصلی و دیگری در پروژه‌ی افزونه و مشخص نیست که مسیریابی‌ها باید به کدامیک ختم شوند.
برای رفع این مشکل، به فایل NewsAreaAreaRegistration.cs پروژه‌ی افزونه مراجعه کرده و مسیریابی آن‌را به نحو ذیل تکمیل کنید تا فضای نام اختصاصی این Area صریحا مشخص گردد.
using System.Web.Mvc;
 
namespace MvcPluginMasterApp.Plugin1.Areas.NewsArea
{
    public class NewsAreaAreaRegistration : AreaRegistration
    {
        public override string AreaName
        {
            get
            {
                return "NewsArea";
            }
        }
 
        public override void RegisterArea(AreaRegistrationContext context)
        {
            context.MapRoute(
                "NewsArea_default",
                "NewsArea/{controller}/{action}/{id}",
                // تکمیل نام کنترلر پیش فرض
                new { controller = "Home", action = "Index", id = UrlParameter.Optional },
                // مشخص کردن فضای نام مرتبط جهت جلوگیری از تداخل با سایر قسمت‌های برنامه
                namespaces: new[] { string.Format("{0}.Controllers", this.GetType().Namespace) }
            );
        }
    }
}
همینکار را باید در پروژه‌ی اصلی و هر پروژه‌ی افزونه‌ی جدیدی نیز تکرار کرد. برای مثال به فایل RouteConfig.cs پروژه‌ی اصلی مراجعه کرده و تنظیم ذیل را اعمال نمائید:
using System.Web.Mvc;
using System.Web.Routing;
 
namespace MvcPluginMasterApp
{
    public class RouteConfig
    {
        public static void RegisterRoutes(RouteCollection routes)
        {
            routes.IgnoreRoute("{resource}.axd/{*pathInfo}");
 
            routes.MapRoute(
                name: "Default",
                url: "{controller}/{action}/{id}",
                defaults: new { controller = "Home", action = "Index", id = UrlParameter.Optional },
                // مشخص کردن فضای نام مرتبط جهت جلوگیری از تداخل با سایر قسمت‌های برنامه
                namespaces: new[] { string.Format("{0}.Controllers", typeof(RouteConfig).Namespace) }
            );
        }
    }
}
بدون تنظیم فضاهای نام هر مسیریابی، امکان استفاده‌ی بهینه و بدون خطا از Areaها وجود نخواهد داشت.


طراحی قرارداد پایه افزونه‌ها

تا اینجا با نحوه‌ی تشکیل ساختار هر پروژه‌ی افزونه آشنا شدیم. اما هر افزونه در آینده نیاز به مواردی مانند منوی اختصاصی در منوی اصلی سایت، تنظیمات مسیریابی اختصاصی، تنظیمات EF و  امثال آن نیز خواهد داشت. به همین منظور، یک پروژه‌ی class library جدید را به نام MvcPluginMasterApp.PluginsBase آغاز کنید.
سپس قرار داد IPlugin را به نحو ذیل به آن اضافه نمائید:
using System;
using System.Reflection;
using System.Web.Optimization;
using System.Web.Routing;
using StructureMap;
 
namespace MvcPluginMasterApp.PluginsBase
{
    public interface IPlugin
    {
        EfBootstrapper GetEfBootstrapper();
        MenuItem GetMenuItem(RequestContext requestContext);
        void RegisterBundles(BundleCollection bundles);
        void RegisterRoutes(RouteCollection routes);
        void RegisterServices(IContainer container);
    }
 
    public class EfBootstrapper
    {
        /// <summary>
        /// Assemblies containing EntityTypeConfiguration classes.
        /// </summary>
        public Assembly[] ConfigurationsAssemblies { get; set; }
 
        /// <summary>
        /// Domain classes.
        /// </summary>
        public Type[] DomainEntities { get; set; }
 
        /// <summary>
        /// Custom Seed method.
        /// </summary>
        //public Action<IUnitOfWork> DatabaseSeeder { get; set; }
    }
 
    public class MenuItem
    {
        public string Name { set; get; }
        public string Url { set; get; }
    }
}
پروژه‌ی این قرارداد برای کامپایل شدن، نیاز به بسته‌های نیوگت ذیل دارد:
PM> install-package EntityFramework
PM> install-package Microsoft.AspNet.Web.Optimization
PM> install-package structuremap.web
همچنین باید به صورت دستی، در قسمت ارجاعات پروژه، ارجاعی را به اسمبلی استاندارد System.Web نیز به آن اضافه نمائید.


توضیحات قرار داد IPlugin

از این پس هر افزونه باید دارای کلاسی باشد که از اینترفیس IPlugin مشتق می‌شود. برای مثال فعلا کلاس ذیل را به افزونه‌ی پروژه اضافه نمائید:
using System.Web.Mvc;
using System.Web.Optimization;
using System.Web.Routing;
using MvcPluginMasterApp.PluginsBase;
using StructureMap;
 
namespace MvcPluginMasterApp.Plugin1
{
    public class Plugin1 : IPlugin
    {
        public EfBootstrapper GetEfBootstrapper()
        {
            return null;
        }
 
        public MenuItem GetMenuItem(RequestContext requestContext)
        {
            return new MenuItem
            {
                Name = "Plugin 1",
                Url = new UrlHelper(requestContext).Action("Index", "Home", new { area = "NewsArea" })
            };
        }
 
        public void RegisterBundles(BundleCollection bundles)
        {
            //todo: ...
        }
 
        public void RegisterRoutes(RouteCollection routes)
        {
            //todo: add custom routes.
        }
 
        public void RegisterServices(IContainer container)
        {
            // todo: add custom services.
 
            container.Configure(cfg =>
            {
                //cfg.For<INewsService>().Use<EfNewsService>();
            });
        }
    }
}
در قسمت جاری فقط از متد GetMenuItem آن استفاده خواهیم کرد. در قسمت‌های بعد، تنظیمات EF، تنظیمات مسیریابی‌ها و Bundling و همچنین ثبت سرویس‌های افزونه را نیز بررسی خواهیم کرد.
برای اینکه هر افزونه در منوی اصلی ظاهر شود، نیاز به یک نام، به همراه آدرسی به صفحه‌ی اصلی آن خواهد داشت. به همین جهت در متد GetMenuItem نحوه‌ی ساخت آدرسی را به اکشن متد Index کنترلر Home واقع در Area‌ایی به نام NewsArea، مشاهده می‌کنید.


بارگذاری و تشخیص خودکار افزونه‌ها

پس از اینکه هر افزونه دارای کلاسی مشتق شده از قرارداد IPlugin شد، نیاز است آن‌ها را به صورت خودکار یافته و سپس پردازش کنیم. این‌کار را به کتابخانه‌ی StructureMap واگذار خواهیم کرد. برای این منظور پروژه‌ی جدیدی را به نام MvcPluginMasterApp.IoCConfig آغاز کرده و سپس تنظیمات آن‌را به نحو ذیل تغییر دهید:
using System;
using System.IO;
using System.Threading;
using System.Web;
using MvcPluginMasterApp.PluginsBase;
using StructureMap;
using StructureMap.Graph;
 
namespace MvcPluginMasterApp.IoCConfig
{
    public static class SmObjectFactory
    {
        private static readonly Lazy<Container> _containerBuilder =
            new Lazy<Container>(defaultContainer, LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication);
 
        public static IContainer Container
        {
            get { return _containerBuilder.Value; }
        }
 
        private static Container defaultContainer()
        {
            return new Container(cfg =>
            {
                cfg.Scan(scanner =>
                {
                    scanner.AssembliesFromPath(
                        path: Path.Combine(HttpRuntime.AppDomainAppPath, "bin"),
                            // یک اسمبلی نباید دوبار بارگذاری شود
                        assemblyFilter: assembly =>
                        {
                            return !assembly.FullName.Equals(typeof(IPlugin).Assembly.FullName);
                        });
 
                    scanner.WithDefaultConventions(); //Connects 'IName' interface to 'Name' class automatically.
                    scanner.AddAllTypesOf<IPlugin>().NameBy(item => item.FullName);
                });
            });
        }
    }
}
این پروژه‌ی class library جدید برای کامپایل شدن نیاز به بسته‌های نیوگت ذیل دارد:
PM> install-package EntityFramework
PM> install-package structuremap.web
همچنین باید به صورت دستی، در قسمت ارجاعات پروژه، ارجاعی را به اسمبلی استاندارد System.Web نیز به آن اضافه نمائید.

کاری که در کلاس SmObjectFactory انجام شده، بسیار ساده است. مسیر پوشه‌ی Bin پروژه‌ی اصلی به structuremap معرفی شده‌است. سپس به آن گفته‌ایم که تنها اسمبلی‌هایی را که دارای اینترفیس IPlugin هستند، به صورت خودکار بارگذاری کن. در ادامه تمام نوع‌های IPlugin را نیز به صورت خودکار یافته و در مخزن تنظیمات خود، اضافه کن.


تامین نیازهای مسیریابی و Bundling هر افزونه به صورت خودکار

در ادامه به پروژه‌ی اصلی مراجعه کرده و در پوشه‌ی App_Start آن کلاس ذیل را اضافه کنید:
using System.Linq;
using System.Web.Optimization;
using System.Web.Routing;
using MvcPluginMasterApp;
using MvcPluginMasterApp.IoCConfig;
using MvcPluginMasterApp.PluginsBase;
 
[assembly: WebActivatorEx.PostApplicationStartMethod(typeof(PluginsStart), "Start")]
 
namespace MvcPluginMasterApp
{
    public static class PluginsStart
    {
        public static void Start()
        {
            var plugins = SmObjectFactory.Container.GetAllInstances<IPlugin>().ToList();
            foreach (var plugin in plugins)
            {
                plugin.RegisterServices(SmObjectFactory.Container);
                plugin.RegisterRoutes(RouteTable.Routes);
                plugin.RegisterBundles(BundleTable.Bundles);
            }
        }
    }
}
بدیهی است در این حالت نیاز است ارجاعی را به پروژه‌ی MvcPluginMasterApp.PluginsBase به پروژه‌ی اصلی اضافه کنیم.
دراینجا با استفاده از کتابخانه‌ای به نام WebActivatorEx (که باز هم توسط نویسندگان اصلی Razor Generator تهیه شده‌است)، یک متد PostApplicationStartMethod سفارشی را تعریف کرده‌ایم.
مزیت استفاده از اینکار این است که فایل Global.asax.cs برنامه شلوغ نخواهد شد. در غیر اینصورت باید تمام این کدها را در انتهای متد Application_Start قرار می‌دادیم.
در اینجا با استفاده از structuremap، تمام افزونه‌های موجود به صورت خودکار بررسی شده و سپس پیشنیازهای مسیریابی و Bundling و همچنین تنظیمات IoC Container مورد نیاز آن‌ها به هر افزونه به صورت مستقل، تزریق خواهد شد.


اضافه کردن منو‌های خودکار افزونه‌ها به پروژه‌ی اصلی

پس از اینکه کار پردازش اولیه‌ی IPluginها به پایان رسید، اکنون نوبت به نمایش آدرس اختصاصی هر افزونه در منوی اصلی سایت است. برای این منظور فایل جدیدی را به نام PluginsMenu.cshtml_، در پوشه‌ی shared پروژه‌ی اصلی اضافه کنید؛ با این محتوا:
@using MvcPluginMasterApp.IoCConfig
@using MvcPluginMasterApp.PluginsBase
@{
    var plugins = SmObjectFactory.Container.GetAllInstances<IPlugin>().ToList();
}
 
@foreach (var plugin in plugins)
{
    var menuItem = plugin.GetMenuItem(this.Request.RequestContext);
    <li>
        <a href="@menuItem.Url">@menuItem.Name</a>
    </li>
}
در اینجا تمام افزونه‌ها به کمک structuremap یافت شده و سپس آیتم‌های منوی آن‌ها به صورت خودکار دریافت و اضافه می‌شوند.
سپس به فایل Layout.cshtml_ پروژه‌ی اصلی مراجعه و توسط فراخوانی Html.RenderPartial، آن‌را در بین سایر آیتم‌های منوی اصلی اضافه می‌کنیم:
<div class="navbar navbar-inverse navbar-fixed-top">
    <div class="container">
        <div class="navbar-header">
            <button type="button" class="navbar-toggle" data-toggle="collapse" data-target=".navbar-collapse">
                <span class="icon-bar"></span>
                <span class="icon-bar"></span>
                <span class="icon-bar"></span>
            </button>
            @Html.ActionLink("MvcPlugin Master App", "Index", "Home", new { area = "" }, new { @class = "navbar-brand" })
        </div>
        <div class="navbar-collapse collapse">
            <ul class="nav navbar-nav">
                <li>@Html.ActionLink("Master App/Home", "Index", "Home", new {area = ""}, null)</li>
                @{ Html.RenderPartial("_PluginsMenu"); }
            </ul>
        </div>
    </div>
</div>
اکنون اگر پروژه را اجرا کنیم، یک چنین شکلی را خواهد داشت:



بنابراین به صورت خلاصه

1) هر افزونه، یک پروژه‌ی کامل ASP.NET MVC است که پوشه‌های ریشه‌ی اصلی آن حذف شده‌اند و اطلاعات آن توسط یک Area جدید تامین می‌شوند.
2) تنظیم فضای نام مسیریابی‌های تمام پروژه‌ها را فراموش نکنید. در غیر اینصورت شاهد تداخل پردازش کنترلرهای هم نام خواهید بود.
3) جهت سهولت کار، می‌توان فایل‌های bin هر افزونه را توسط رخداد post-build، به پوشه‌ی bin پروژه‌ی اصلی کپی کرد.
4) Viewهای هر افزونه توسط Razor Generator در فایل dll آن مدفون خواهند شد.
5) هر افزونه باید دارای کلاسی باشد که اینترفیس IPlugin را پیاده سازی می‌کند. از این اینترفیس برای ثبت اطلاعات هر افزونه یا دریافت اطلاعات سفارشی از آن کمک می‌گیریم.
6) با استفاده از استراکچرمپ و قرارداد IPlugin، منوهای هر افزونه را به صورت خودکار یافته و سپس به فایل layout اصلی اضافه می‌کنیم.



کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید:
MvcPluginMasterApp-Part1.zip
نظرات مطالب
ذخیره‌ی سوابق کامل تغییرات یک رکورد در یک فیلد توسط Entity framework Core
خیلی ممنون عالی بود
مطلب نوشته شده در این سایت میتونه سربار زیادی داشته باشه و باعث کندی بشه (چون به ازای هر SaveChange اجرا میشه)  ولی میتونیم دیتاهای موردنیاز برای ذخیره در جدول Audit رو از طریق ChangeTracker.Entries دریافت کنیم و داده‌ها رو روی یه صفی قرار بدیم که بعدا توسط یه برنامه دیگه ای دیتاهارو از صف بخونه و توی SQL و یا Mongo ذخیره کنه که دیگه برای هر SaveChange منتظر نباشیم همه‌ی دیتاهای جدول Audit هم وارد بشن. با این کار عملا زمان سپری شده برای ذخیره دیتاهای جدول Audit از بین میره و فقط زمان ارسال داده‌ها به داخل صف اضافه میشه.
نظرات مطالب
مایکرو سرویس‌ها - قسمت 1 - معرفی
با سلام منظور از اندازه سرویس‌ها در معماری SOA  مثلا سیستم فروش که شامل فروش -خرید تخفیف -موجودی انبار -هشدار در مورد تعداد کالای x  در انبارو Logger    و نوع فروش  و ... اما در معماری مایکرو سرویس این‌ها به سرویس‌های جدا گانه مثل هشدار یا همون notification  سرویس Logger و ... این طوری تقسیم می‌شن درست مثل تقسیم یک تابع بزرگ به تابع‌های کوچک‌تر با تفاوت اینکه این تقسیم‌ها باید در فضای Rest  اتفاق بیفته یعنی هیچ یک از سرویس‌ها ارتباط bınary رو ندارد و هر کدام به صورت خود مختار عمل می‌کنند مثال دیتابیس فروش Sql  هستش اما Logger مثلا mongo هستش و همشون با پروتکل http  در ارتباط هستند
مطالب
الگوی Chain Of Responsibility در #C
در این مطلب قصد داریم الگوی Chain Of Responsibility را تحت یک مثال کاربردی در زبان سی شارپ، با هم بررسی کنیم. اجازه دهید با یک مثال کار را شروع کنیم. سناریوی گرفتن وام دانشجویی را در نظر بگیرید؛ به این صورت که دانشجو وارد سامانه شده، رمز خود یا شماره دانشجویی خود را زده و درخواست خود را ثبت می‌کند و پاسخی را از سیستم دریافت میکند. فرض کنید سلسله مراتب سیستم به این صورت باشد که ابتدا بررسی میکند که دانشجو فعال باشد. مرحله بعد رمز دانشجو صحیح باشد. مرحله بعد اینکه مقدار وامی که قبلا گرفته است، از حداکثر وام ثبت شده در سیستم بیشتر نباشد و مرحله آخر هم ثبت درخواست وام. سناریوی ذکر شده صرفا جهت کار با الگوی مورد نظر در نظر گرفته شده است؛ چون قطعا روند کار بر پایه چارچوب طولانی‌تری پیش می‌رود.

اولین راه حلی که به ذهن میرسد
  1. if else
  2. switch case

بله مورد اولی که به ذهن خود من رسید، استفاده از if else هست. شاید خروجی مناسبی را از نظر کدنویسی داشته باشد؛ ولی خوانایی مناسبی را ندارد. حالا چطور اثبات کنیم خوانایی و قابلیت توسعه‌ی پایینی را دارد؟
فرض کنید شما برنامه را نوشته‌اید و تحویل مدیر خود داده‌اید. بعد از دو ماه به شما گفته می‌شود که مراحل 1 و 2 را جابجا کنید و یا یک step را اضافه کنید که بعد از مرحله دو (بررسی رمز) است تا یک منطق جدید را دنبال کند. اینجاست که دچار دردسر و اتلاف زمان میشویم؛ چون باید بیزینس را مجددا review کنیم و بدتر از آن کدها را هم تغییر دهیم که امکان رخ دادن خطا به شدت بالا می‌رود.

هدف از این الگو
  1. انجام کار در چند مرحله
  2. حذف پیچیدگی‌های پیاده سازی

حالا بیایید با هم با الگوی Chain Of Responsibility، این مثال را پیاده سازی کنیم. منطق کار به صورت زیر است:


به این شکل که مراحل بصورت سلسله مراتبی، تحت successor‌های یکدیگر پیش می‌روند. اگر بخواهم successor را در این مثال توضیح دهم من به‌عنوان دانشجو (successor اول) بعد از چک شدن موارد مربوط به دانشجو، درخواست به سمت مسئول مربوطه رفته (successor دوم ) و الی اخر.

پیاده سازی
ابتدا باید یک مدل را برای دانشجویان یا مشتریان بسازیم:
public class Customer
{
    public string Password { get; set; }
    public string Stno { get; set; }
    public int value { get; set; }
    public bool Active { get; set; }
}
همانطور که از دیاگرام مشخص است، ما یک requestContext لازم داریم که در سلسله مراتب بیزینس جابجا شده و منطق‌های ما بر روی این کلاس انجام میشود:
public class RequestContext
{
    public int VamValue { get; set; }
    public Customer student { get; set; }
}
که شامل یک مقدار وام (مقدار حداکثر وام درخواستی برای هر دانشجو) ،ضمن اینکه فرض کنید value در Customer، مقدار حداکثر وام در نظر گرفته شده‌ی در سیستم، برای دانشجو است. حال که ما یک درخواست را ایجاد میکنیم، باید یک کلاس response هم داشته باشیم:
public class ResponseContext
{
    public string Response { get; set; }
}

حال طبق شکل بالا باید handler خود را که گرفتن وام است، پیاده سازی نماییم:
public abstract class GetVam
{
    protected readonly GetVam successor;
    
    public GetVam(GetVam _getVam)
    {
        this.successor = _getVam;
    }

    public abstract ResponseContext execute(RequestContext requestContext);
}

حالا باید مراحل چندگانه‌‌ای را که عرض کردم، بصورت کلاس پیاده سازی نماییم:
1-چک کردن فعال بودن دانشجو :
public class CheckUseractive : GetVam
{
    public CheckUseractive(GetVam _getVam) : base(_getVam)
    {
    }

    public override ResponseContext execute(RequestContext requestContext)
    {
        if (requestContext.student.Active == true)
        {
            return successor.execute(requestContext);
        }

        else
        {

            return new ResponseContext
            {
                Response = "student is inactive"
            };
        }
    }
}

2-بررسی رمز کاربر :

public class ChechPassword : GetVam
{
    public ChechPassword(GetVam _getVam) : base(_getVam)
    {
    }

    public override ResponseContext execute(RequestContext requestContext)
    {
        if (requestContext.student.Password == "123")
        {
            return successor.execute(requestContext);
        }
        else
        {
            return new ResponseContext
            {
                Response = "invalid pass",
            };
        }
    }
}

3-بررسی میزان بدهکاری دانشجو :

public class ChechUserBedehkar : GetVam
{
    public ChechUserBedehkar(GetVam _getVam) : base(_getVam)
    {
    }

    public override ResponseContext execute(RequestContext requestContext)
    {
        if (requestContext.student.value < requestContext.VamValue)
        {
            return successor.execute(requestContext);
        }
        else
        {
            return new ResponseContext
            {
                Response = "you are dont permission"
            };
        }
    }
}

4-و مرحله آخر که در صورتیکه تمامی مراحل قبلی پاس شوند چک کردن مقدار وامی است که به دانشجو باید داده شود :

public class AssignVam : GetVam
{
    public AssignVam(GetVam _getVam) : base(_getVam)
    {
    }

    public override ResponseContext execute(RequestContext requestContext)
    {
        return new ResponseContext
        {
            Response = "value of vam: " + (requestContext.VamValue - requestContext.student.value).ToString();
        };
    }
}
که مابه التفاوت مقدار وام صندوق و مقدار وام گرفته شده دانشجو را به‌عنوان وام، به دانشجو برمی‌گردانیم.

تا اینجا ما منطق برنامه را نوشتیم حالا چطور از آن استفاده کنیم؟

partial class Program
{
    static void Main(string[] args)
    {
        Customer customer = new Customer()
        {
            Active = true,
            Password = "123",
            Stno = "111",
            value = 2000

        };

        RequestContext requestContext = new RequestContext()
        {

            student = customer,
            VamValue = 3000,
        };

        var GetVam = new CheckUseractive(new ChechPassword(new ChechUserBedehkar(new AssignVam(null))));
        var res = GetVam.execute(requestContext);
        Console.Write(res.Response);
        Console.ReadKey();
    }
}
خروجی:

حال اگر به نحوه فراخوانی دقت کنید، دقیقا سلسله مراتب، تحت کنترل ما است و در صورت تغییر و یا جابجایی stepهای برنامه، به سادگی قابل توسعه است.
مطالب
پیاده سازی یک سیستم دسترسی Role Based در Web API و AngularJs - بخش سوم (پایانی)
در بخش پیشین  به بررسی جزئی‌تر ایجاد پایگاه داده و همچنین توسعه Custom Filter Attribute پرداختیم که وظیفه تایید صلاحیت کاربر جاری و بررسی دسترسی وی به API Method مورد نظر را بررسی می‌کرد. در این مقاله به این بحث می‌پردازیم که در Filter Attribute توسعه داده شده، قصد داریم یک سرویس Access Control ایجاد نماییم.
این سرویس وظیفه تمامی اعمال مربوط به نقش‌ها و دسترسی‌های کاربر را بر عهده خواهد داشت. این سرویس به صورت زیر تعریف می‌گردد:
public class AccessControlService
{
        private DbContext db;

        public AccessControlService()
        {
            db = new DbContext();
        }

        public IEnumerable<Permission> GetUserPermissions(string userId)
        {
            var userRoles = this.GetUserRoles(userId);
            var userPermissions = new List<Permission>();
            foreach (var userRole in userRoles)
            {
                foreach (var permission in userRole.Permissions)
                {
                    // prevent duplicates
                    if (!userPermissions.Contains(permission))
                        userPermissions.Add(permission);
                }
            }
            return userPermissions;
        }
        public IEnumerable<Role> GetUserRoles(string userId)
        {
            return db.Users.FirstOrDefault(x => x.UserId == userId).Roles.ToList();
        }

        public bool HasPermission(string userId, string area, string control)
        {
            var found = false;
            var userPermissions = this.GetUserPermissions(userId);
            var permission = userPermissions.FirstOrDefault(x => x.Area == area && x.Control == control);
            if (permission != null)
                found = true;
            return found;
        }
{
همانطور که ملاحظه می‌کنید، ما سه متد GetUserPermissions، GetUserRoles و HasPermission را توسعه داده‌ایم. حال اینکه بر حسب نیاز، می‌توانید متدهای بیشتری را نیز به این سرویس اضافه نمایید. متد اول، وظیفه‌ی واکشی تمامی permissionهای کاربر را عهده دار می‌باشد. متد GetUserRoles نیز تمامی نقش‌های کاربر را در سیستم، بازمی‌گرداند و در نهایت متد سوم، همان متدی است که ما در Filterattribute از آن استفاده کرد‌ه‌ایم. این متد با دریافت پارامترها و بازگردانی یک مقدار درست یا نادرست، تعیین می‌کند که کاربر جاری به آن محدوده دسترسی دارد یا خیر.
تمامی حداقل‌هایی که برای نگارش سمت سرور نیاز بود، به پایان رسید. حال به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که چگونه این سطوح دسترسی را با سمت کاربر همگام نماییم. به طوری که به عنوان مثال اگر کاربری حق دسترسی به ویرایش مطالب یک سایت را ندارد، دکمه مورد نظر که او را به آن صفحه هدایت می‌کند نیز نباید به وی نشان داده شود. سناریویی که ما برای این کار در نظر گرفته‌ایم، به این گونه می‌باشد که در هنگام ورود کاربر، لیستی از تمامی دسترسی‌های او به صورت JSON به سمت کلاینت ارسال می‌گردد. حال وظیفه مدیریت نمایش یا عدم نمایش المان‌های صفحه، بر عهده زبان سمت کلاینت، یعنی AngularJs خواهد بود. بنابراین در ابتدایی‌ترین حالت، ما نیاز به یک کنترلر و متد Web API داریم تا لیست دسترسی‌های کاربر را بازگرداند. این کنترلر در حال حاضر شامل یک متد است. اما بر حسب نیاز، می‌توانید متدهای بیشتری را به کنترلر اضافه نمایید.
    [RoutePrefix("َAuth/permissions")]
    public class PermissionsController : ApiController
    {
        private AccessControlService _AccessControlService = null;
        public PermissionsController()
        {
            _AccessControlService = new AccessControlService();
        }

        [Route("GetUserPermissions")]
        public async Task<IHttpActionResult> GetUserPermissions()
        {
            if (!User.Identity.IsAuthenticated)
            {
                return Unauthorized();
            }
            return Ok(_AccessControlService.GetPermissions(User.Identity.GetCurrentUserId()));
        }        
    }
در متد فوق ما از متد سرویس Access Control که لیست تمامی permissionهای کاربر را باز می‌گرداند، کمک گرفتیم. متد GetUserPermissions پس از ورود کاربر توسط کلاینت فراخوانی می‌گردد و لیست تمامی دسترسی‌ها در سمت کلاینت، در rootScope انگیولار ذخیره سازی می‌گردد. حال نوبت به آن رسیده که به بررسی عملیات سمت کلاینت بپردازیم.

توسعه سرویس‌ها و فرآیندهای سمت وب کلاینت AngularJS

در ابتدا در سمت کلاینت نیاز به سرویسی داریم که دسترسی‌های سمت سرور را دریافت نماید. از این رو ما نام این سرویس را permissionService می‌نامیم.
'use strict';
angular.module('App').factory('permissionService', ['$http', '$q', function ($http, $q) {

    var _getUserPermissions = function () {
        return $http.get(serviceBaseUrl + '/api/permissions/GetUserPermissions/');
    }

    var _isAuthorize = function (area, control) {
        return _.some($scope.permissions, { 'area': area, 'control': control });
    }

    return {
        getUserPermissions: _getUserPermissions,
        isAuthorize: _isAuthorize
    };
}]);
اگر بخواهیم مختصری درباره‌ی این سرویس صحبت کنیم، متد اول که یک دستور GET ساده است و لیست دسترسی‌ها را از PermissionController دریافت می‌کند. متد بعدی که در آینده بیشتر با آن آشنا می‌شویم، عملیات تایید صلاحیت کاربر را به ناحیه مورد نظر، انجام می‌دهد (همان مثال دسترسی به دکمه ویرایش مطلب در یک صفحه). در این متد برای جستجوی لیست permissions از کتابخانه‌ای با نام Lodash کمک گرفته‌ایم. این کتابخانه کاری شبیه به دستورات Linq را در کالکشن‌ها و آرایه‌های جاوااسکریپتی، انجام می‌دهد. متد some یک مقدار درست یا نادرست را بازمی‌گرداند. بازگردانی مقدار درست، به این معنی است که کاربر به ناحیه‌ی مورد نظر اجازه‌ی دسترسی را خواهد داشت.
حال باید متد‌های این سرویس را در کنترلر لاگین فراخوانی نماییم. در این مرحله ما از rootScope dependency استفاده می‌کنیم. برای نحوه‌ی عملکرد rootScope میتوانید به مقاله‌ای در این زمینه در وب سایت toddomotto مراجعه کنید. در این مقاله ویژگی‌ها و اختلاف‌های scope و rootScope به تفصیل بیان شده است. مقاله‌ای دیگر در همین زمینه نوشته شده است که در انتهای مقاله به بررسی چند نکته در مورد کدهای مشترک پرداخته شده‌است. تکه کد زیر، متد login را نمایش می‌دهد که در loginController قرار گرفته است و ما در آن از نوشتن کل بلاک loginController چشم پوشی کرده‌ایم. متد savePermissions تنها یک کار را انجام می‌دهد و آن هم این است که در ابتدا، به سرویس permissionService متصل شده و تمامی دسترسی‌ها را واکشی می‌نماید و پس از آن، آنها را درون rootScope قرار می‌دهد تا در تمامی کنترلرها قابل دسترسی باشد.
    $scope.login = function () {
        authService.login($scope.loginData).then(function (response) {
            savePermissions();
            $location.path('/userPanel');
        },
         function (err) {
             $scope.message = err.error_description;
         });
    };

    var savePermissions = function () {
        permissionService.getUserPermissions().then(function (response) {
            $rootScope.permissions = response.data;
        },
        function (err) {
        });
    }
}

   حال تمامی اطلاعات دسترسی، در سمت کلاینت نیز قابل دسترسی می‌باشد. تنها کاری که نیاز است، broadCast کردن متد isAuthorize است که آن هم باید در rootScope قرار بگیرد. ما برای این انتساب یک راهکار را ارائه کرده‌ایم. معماری سیستم کلاینت به این صورت است که تمامی کنترلرها درون یک parentController قرار گرفته‌اند. از این رو می‌توان در parentController این انتساب (ایجاد دسترسی عمومی برایisAuthorize) صورت گیرد. برای این کار در parentController تغییرات زیر صورت می‌گیرد:
App.controller('parentController', ['$rootScope', '$scope', 'authService', 'permissionService', function ($rootScope, $scope, authService, permissionService) {
        $scope.authentication = authService.authentication;

        // isAuthorize Method
        $scope.isAuthorize = permissionService.isAuthorize();

        // rest of codes
}]);
در کد فوق ما isAuthorize را درون scope قرار داده‌ایم. دلیل آن هم این است که هر چه که در scope قرار بگیرد، تمامی کنترلر‌های child نیز به آن دسترسی خواهند داشت. البته ممکن است که این بهترین نوع پیاده سازی برای به اشتراک گذاری یک منبع نباشد.
 در گام بعدی کافیست المان‌های صفحه را بر اساس همین دسترسی‌ها فعال یا غیر فعال کنیم. برای این کار از دستور ng-if میتوان استفاده کرد. برای این کار به مثال زیر توجه کنید:
<div ng-controller="childController">
    <div ng-if="isAuthorize('articles', 'edit')" >
    <!-- the block that we want to not see unauthorize person -->
    </div>
</div>
همانطور که مشاهده می‌کنید، تمامی المان‌ها را می‌توان با دستور ساده ng-if، از دید کاربران بدون صلاحیت، پنهان نمود. البته توجه داشته باشید که شما نمی‌توانید تنها به پنهان کردن این اطلاعات اکتفا کنید. بلکه باید تمامی متدهای کنترلرهای سمت سرور را هم با همین روش (فیلتر کردن با Filter Attribute) بررسی نمایید. به ازای هر درخواست کاربر باید بررسی شود که او به منبع مورد نظر دسترسی دارد یا خیر.
تنها نکته‌ای که باقی می‌ماند این است که طول عمر scope و rootScope چقدر است؟! برای پاسخ به این سوال باید بگوییم هر بار که صفحه refresh می‌شود، تمامی مقادیر scope و rootScope خالی می‌شوند. برای این کار هم یک راهکار خیلی ساده (و شاید کمی ناشیانه) در نظر گرفته شده‌است. میتوان بلاک مربوط به پر کردن rootScope.permissions را که در loginController نوشته شده بود، به درون parentController انتقال داد و آن را با استفاده از emit اجرا کرد و در حالت عادی، در هنگام refresh شدن صفحه نیز چون parentController در اولین لحظه اجرا می‌شود، میتوان تمامی مقادیر rootScope.permissions را دوباره از سمت سرور دریافت کرد.
مطالب
هاست سرویس های Asp.Net Web Api با استفاده از OWIN و TopShelf
زمانیکه از Template‌های پیش فرض تدارک دیده شده در VS.Net برای اپلیکیشن‌های وب خود استفاده می‌کنید، وب اپلیکیشن و سرور با هم یکپارچه هستند و تحت IIS  اجرا می‌شوند. به وسیله Owin می‌توان این دو مورد را بدون وابستگی به IIS به صورت مجزا اجرا کرد. در این پست قصد داریم سرویس‌های Web Api را در قالب یک Windows Service با استفاده از کتابخانه‌ی TopShelf هاست نماییم.
پیش نیاز ها:
»Owin چیست
»تبدیل برنامه‌های کنسول ویندوز به سرویس ویندوز ان تی

  برای شروع یک برنامه Console Application ایجاد کرده و اقدام به نصب پکیج‌های زیر نمایید:
Install-Package Microsoft.AspNet.WebApi.OwinSelfHost
Install-Package TopShelf

حال یک کلاس Startup برای پیاده سازی Configuration‌های مورد نیاز ایجاد می‌کنیم
در این قسمت می‌توانید تنظیمات زیر را پیاده سازی نمایید:
»سیستم Routing؛
»تنظیم  Dependency Resolver برای تزریق وابستگی کنترلر‌های Web Api؛
»تنظیمات hub‌های SignalR(در حال حاضر SignalR به صورت پیش فرض نیاز به Owin برای اجرا دارد)؛
»رجیستر کردن Owin Middleware‌های نوشته شده؛
»تغییر در Asp.Net PipeLine؛
»و...

public class Startup 
    {       
        public void Configuration(IAppBuilder appBuilder) 
        {          
            HttpConfiguration config = new HttpConfiguration(); 
            config.Routes.MapHttpRoute( 
                name: "DefaultApi", 
                routeTemplate: "api/{controller}/{id}", 
                defaults: new { id = RouteParameter.Optional } 
            ); 

            appBuilder.UseWebApi(config); 
        } 
    }
* به صورت پیش فرض نام این کلاس باید Startup و نام متد آن نیز باید Configuration باشد.

در این مرحله یک کنترلر Api به صورت زیر به پروژه اضافه نمایید:
public class ValuesController : ApiController 
    {        
        public IEnumerable<string> Get() 
        { 
            return new string[] { "value1", "value2" }; 
        } 
      
        public string Get(int id) 
        { 
            return "value"; 
        } 

        public void Post([FromBody]string value) 
        { 
        } 

        public void Put(int id, [FromBody]string value) 
        { 
        }        
    }
کلاسی به نام ServiceHost ایجاد نمایید و کد‌های زیر را در آن کپی کنید:
public class ServiceHost
    {     
        private IDisposable webApp;             

        public static string BaseAddress 
        {
            get
            {
                return "http://localhost:8000/";
            }
        }

        public void Start()
        {           
            webApp = WebApp.Start<Startup>(BaseAddress);          
        }

        public void Stop()
        {           
            webApp.Dispose();          
        }
    }
واضح است که متد Start در کلاس بالا با استفاده از متد Start کلاس WebApp، سرویس‌های Web Api را در آدرس مورد نظر هاست خواهد کرد. با فراخوانی متد Stop این سرویس‌ها نیز dispose خواهند شد.
در مرحله آخر باید شروع و توقف سرویس‌ها را تحت کنترل کلاس HostFactory کتابخانه TopShelf در آوریم. برای این کار کافیست کلاسی به نام ServiceHostFactory ایجاد کرده و کد‌های زیر را در آن کپی نمایید:
public class ServiceHostFactory
    {
        public static void Run()
        {
            HostFactory.Run( config =>
            {
                config.SetServiceName( "ApiServices" );
                config.SetDisplayName( "Api Services ]" );
                config.SetDescription( "No Description" );

                config.RunAsLocalService();

                config.Service<ServiceHost>( cfg =>
                {
                    cfg.ConstructUsing( builder => new ServiceHost() );

                    cfg.WhenStarted( service => service.Start() );
                    cfg.WhenStopped( service => service.Stop());
                } );
            } );
        }
    }
توضیح کد‌های بالا:
ابتدا با فراخوانی متد Run سرویس مورد نظر اجرا خواهد شد. تنظیمات نام سرویس و نام مورد نظر جهت نمایش  و همچنین توضیحات در این قسمت انجام می‌گیرد.
با استفاده از متد ConstructUsing عملیات وهله سازی از سرویس انجام خواهد گرفت. در پایان نیز متد Start  و Stop کلاس ServiceHost، به عنوان عملیات شروع و پایان سرویس ویندوز مورد نظر تعیین شد.

حال اگر در فایل Program پروژه، دستور زیر را فراخوانی کرده و برنامه را ایجاد کنید خروجی زیر قابل مشاهده است.
ServiceHostFactory.Run();

در حالیکه سرویس مورد نظر در حال اجراست، Browser را گشوده و آدرس http://localhost:8000/api/values/get را در AddressBar وارد کنید. خروجی زیر را مشاهده خواهید کرد:

مطالب
داستانی از Unicode
یکی از مباحثی که به نظرم هر دانشجوی رشته کامپیوتر، فناوری اطلاعات و علاقمند به این حوزه باید بداند بحث کاراکترهاست؛ جدا از اینکه همه ما در مورد وجود ascii یا UTF-8 و ... و توضیحات مختصر آن اطلاع داریم ولی عده‌ای از دوستان مثل من هنوز اطلاعات پایه‌ای‌تر و جامع‌تری در این باره نداریم؛ در این مقاله که برداشتی از وب سایت smashing magazine  و W3 است به این مبحث می‌پردازیم.
کامپیوترها تنها با اعداد سر و کار دارند نه با حروف؛ پس این بسیار مهم هست که همه کامپیوترها بر روی یک سری اعداد مشخص به عنوان نماینده‌ای از حروف به توافق برسند. این توافق یکسان بین همه کامپیوترها بسیار مهم هست و باید طبق یک استاندارد مشترک استفاده شود تا در همه سیستم‌ها قابل استفاده و انتقال باشد؛ برای همین در سال 1960 اتحادیه استاندارهای آمریکا، یک سیستم رمزگذاری 7 بیتی را ایجاد کرد؛ به نام American Standard Code for Information Interchange یا کد استاندارد سازی شده آمریکایی برای تبادل اطلاعات یا همان ASCII. این هفت بیت به ما اجازه می‌داد تا 128 حرف را کدگذاری کنیم. این مقدار برای حروف کوچک و بزرگ انگلیسی و هم چنین حروف لاتین، همراه با کدگذاری ارقام و یک سری علائم نگارشی و کاراکترهایی از قبیل space ، tab و موارد مشابه و نهایتا کلیدهای کنترلی کافی بود. در سال 1968 این استاندارد توسط رییس جمهور وقت آمریکا لیندون جانسون به رسمیت شناخته شده و همه سیستم‌های کامپیوتری ملزم به رعایت و استفاده از این استاندارد شدند.
برای لیست کردن و دیدن این کدها و نمادهای حرفیشان می‌توان با یک زبان برنامه نویسی یا اسکریپتی آن‌ها را لیست کرد. کد زیر نمونه‌ای از کد نوشته شده در جاوااسکریپت است.
 <html> 

<body>
 <style type="text/css">p {float: left; padding: 0 15px; margin: 0;}</style> 

<script type="text/javascript">
 for (var i=0; i<128; i++) document.writeln ((i%32?'':'<p>') + i + ': ' + String.fromCharCode (i) + '<br>'); 

</script>
</body>
 </html>
در سال‌های بعدی، با قوی‌تر شدن پردازش‌گرها و 8 بیت شدن یک بایت به جای ذخیره 128 عدد توانستند 256 عدد را ذخیره کنند ولی استاندارد اسکی تا 128 کد ایجاد شده بود و مابقی را به عنوان ذخیره نگاه داشتند. در ابتدا کامپیوترهای IBM از آن‌ها برای ایجاد نمادهای اضافه‌تر و همچنین اشکال استفاده می‌کرد؛ مثلا کد 200 شکل  ╚ بود که احتمالا برنامه نویسان زمان داس، این شکل را به خوبی به خاطر میاورند یا مثلا حروف یونانی را اضافه کردند که با کد 224 شکل آلفا  α بود و بعد‌ها به عنوان  code page 437  نامگذاری شد. هر چند که هرگز مانند اسکی به یک استاندارد تبدیل نشد و بسیاری از کشورها از این فضای اضافی برای استانداردسازی حروف خودشان استفاده می‌کردند و در کشورها کدپیج‌های مختلفی ایجاد شد. برای مثال در روسیه کد پیچ 885 از کد 224 برای نمایش Я بهره می‌برد و در کد پیچ یونانی 737 برای نمایش حرف کوچک امگا ω استفاده می‌شد. این کار ادامه داشت تا زمانیکه مایکروسافت در سال 1980 کد پیچ Windows-1251 الفبای سریلیک را ارئه کرد. این تلاش تا سال 1990 ادامه پیدا کرد و تا آن زمان 15 کدپیج مختلف استاندارسازی شده برای الفبایی چون سیریلیک، عربی، عبری و ... ایجاد شد که این استانداردها از ISO-8859-1 شروع و تا  ISO-8859-16 ادامه داشت و موقعی که فرستنده پیامی را ارسال می‌کرد، گیرنده باید از کدپیج مورد نظر مطلع می‌بود تا بتواند پیام را صحیح بخواند.
بیایید با یک برنامه علائم را در این 15 استاندارد بررسی کنیم. تکه کدی که من در اینجا نوشتم یک لیست را که در آن اعداد یک تا 16 لیست شده است، نشان میدهد که با انتخاب هر کدام، کدها را از 0 تا 255 بر اساس هر استاندارد به ترتیب نمایش می‌دهد. این کار توسط تعیین استاندارد در تگ متا رخ میدهد.
در زمان بارگذاری، استانداردها با کد زیر به لیست اضافه می‌شوند.در مرحله بعد لیستی که  postback را در آن فعال کرده‌ایم، کد زیر را اجرا می‌کند. در این کد ابتدا charset انتخاب شده ایجاد شده و سپس یکی یکی کدها را به کاراکتر تبدیل می‌کنیم و رشته نهایی را درج می‌کنیم: ( دانلود فایل‌های زیر )
 private String ISO = "ISO-8859-";
        protected void Page_Load(object sender, EventArgs e)
        {
            if (!IsPostBack)
            {
                for (int i = 1; i < 16; i++)
                {
                    ListItem item = new ListItem();
                    item.Text = ISO + i.ToString();
                    item.Value = i.ToString();
                    DropDownList1.Items.Add(item);
                }
                ShowCodes(1);
            }
           
        }

     
        protected void DropDownList1_SelectedIndexChanged(object sender, EventArgs e)
        {
            if (DropDownList1.SelectedItem != null)
            {
                int value = int.Parse(DropDownList1.SelectedValue);
                ShowCodes(value);
            }
            
        }

        private void ShowCodes(int value)
        {
            Response.Charset = ISO + value;
            string s = "";
            for (int i = 0; i < 256; i++)
            {
                char ch = (char)i;
                s += i + "-" + ch;
                s += "<br/>";//br tag
            }
            Label1.Text = s;
        }

تقریبا سال 1990 بود که بسیاری از اسناد به همین شیوه‌ها نوشته و ذخیره شد. ولی باز برای بسیاری از زبان‌ها، حتی داشتن یکی دو حرف بیشتر مشکلاتی را به همراه داشت. مثلا حروف بعضی زبان‌ها مثل چینی و ژاپنی که 256 عدد، پاسخگو نبود و با آمدن شبکه‌ای چون اینترنت و بحث بین المللی شدن و انتقال اطلاعات، این مشکل بزرگتر از آنچه بود، شد.

یونیکد نجات بخش
اواخر سال 1980 بود که پیشنهاد یک استاندارد جدید داده شد و در آن به هر حرف و یا نماد در هر زبانی یک عدد یکتا نسبت داده میشد و باید بیشتر از 256 عدد می‌بود که آن را یونیکد نامیدند. در حال حاضر یونیکد نسخه 601 شامل 110 هزار کد می شود. 128 تای آن همانند اسکی است. از 128 تا 255 مربوط به علائم و علامت‌هاست که بیشتر آن‌ها از استاندارد ISO-8859-1 وام گرفته شده‌اند. از 256 به بعد هم بسیاری از علائم تلفظی و ... وجود دارد و از کد 880 زبان یونایی آغاز شده و پس از آن زبان‌های سیریلیک، عبری، عربی و الی آخر ادامه می‌یابند. برای نشان دادن یک کد یونیکد به شکل هگزادسیمال U+0048 نوشته می‌شود و برای تبدیل آن به دسیمال 4*16+8=72 استفاده می‌شود. به هر کد یونیکد، کد پوینت code point گفته میشود.
در ویکی پدیای فارسی، یونیکد اینگونه توضیح داده شده است: "نقش یونیکد در پردازش متن این است که به جای یک تصویر برای هر نویسه یک کد منحصر به فرد ارایه می‌کند. به عبارت دیگر، یونیکد یک نویسه را به صورت مجازی ارایه می‌کند و کار ساخت تصویر (شامل اندازه، شکل، قلم، یا سبک) نویسه را به عهده نرم‌افزار دیگری مانند مرورگر وب یا واژه‌پرداز می‌گذارد. "
یونیکد از 8 بیت یا 16 بیت استفاده نمی‌کند و با توجه به اینکه دقیقا 110 ،116 کد را حمایت می‌کند به 21 بیت نیاز دارد. هر چند که کامپیوترها امروزه از معمار‌های 32 بیتی و 64 بیتی استفاده می‌کنند، این سوال پیش می‌آید که ما چرا نمی‌توانیم کاراکترها را بر اساس این 32 بیت و 64 بیت قرار بدهیم؟ پاسخ این سوال این‌است که چنین کاری امکان پذیر است و بسیاری از نرم افزارهای نوشته شده در زبان سی و سی ++ از wide character حمایت می‌کنند. این مورد یک کاراکتر 32 بیتی به نام wchar_t است که نوعی داده char توسعه یافته هشت بیتی است و بسیاری از مرورگرهای امروزی از آن بهره مند هستند و تا 4 بیلیون کاراکتر را حمایت می‌کنند.
شکل زیر دسته بندی از انواع زبان‌های تحت حمایت خود را در نسخه 5.1 یونیکد نشان می‌دهد:


کد زیر در جاوااسکریپت کاراکترهای یونیکد را در مرز معینی که برایش مشخص کرده‌ایم نشان می‌دهد:
 <html> 

<body>
 <style type="text/css">p {float: left; padding: 0 15px; margin: 0;}</style> 

<script type="text/javascript">
for (var i=0; i<2096; i++)
   document.writeln ((i%256?'':'<p>') + i + ': ' + String.fromCharCode (i) + '<br>'); 

</script>
</body>
 </html>

CSS & Unicode
یکی از جذاب‌ترین خصوصیات در css، خصوصیت Unicode-range است. شما میتوانید برای هر کاراکتر یا حتی رنج خاصی از کاراکترها، فونت خاصی را اعمال کنید. به دو نمونه زیر دقت کنید:
/* cyrillic */
@font-face {
  font-style: normal;
  src: local('Roboto Regular'), local('Roboto-Regular'), url(http://fonts.gstatic.com/s/roboto/v14/mErvLBYg_cXG3rLvUsKT_fesZW2xOQ-xsNqO47m55DA.woff2) format('woff2');
  unicode-range: U+0400-045F, U+0490-0491, U+04B0-04B1, U+2116;
}
/* greek-ext */
@font-face {
  font-style: normal;
  src: local('Roboto Regular'), local('Roboto-Regular'), url(http://fonts.gstatic.com/s/roboto/v14/-2n2p-_Y08sg57CNWQfKNvesZW2xOQ-xsNqO47m55DA.woff2) format('woff2');
  unicode-range: U+1F00-1FFF;
}
/* greek */
@font-face {
  font-style: normal;
  src: local('Roboto Regular'), local('Roboto-Regular'), url(http://fonts.gstatic.com/s/roboto/v14/u0TOpm082MNkS5K0Q4rhqvesZW2xOQ-xsNqO47m55DA.woff2) format('woff2');
  unicode-range: U+0370-03FF;
}
/* vietnamese */
@font-face {
  font-style: normal;
  src: local('Roboto Regular'), local('Roboto-Regular'), url(http://fonts.gstatic.com/s/roboto/v14/NdF9MtnOpLzo-noMoG0miPesZW2xOQ-xsNqO47m55DA.woff2) format('woff2');
  unicode-range: U+0102-0103, U+1EA0-1EF1, U+20AB;
}
/* latin-ext */
@font-face {
  font-style: normal;
  src: local('Roboto Regular'), local('Roboto-Regular'), url(http://fonts.gstatic.com/s/roboto/v14/Fcx7Wwv8OzT71A3E1XOAjvesZW2xOQ-xsNqO47m55DA.woff2) format('woff2');
  unicode-range: U+0100-024F, U+1E00-1EFF, U+20A0-20AB, U+20AD-20CF, U+2C60-2C7F, U+A720-A7FF;
}
در صورتی که در Unicode-range، تنها یک کد مانند U+20AD نوشته شود، فونت مورد نظر فقط بر روی کاراکتری با همین کد اعمال می‌شود. ولی اگر بین دو کد از علامت - استفاده شود، فونت مورد نظر بر روی کاراکترهایی که بین این رنج هستند اعمال می‌شود U+0025-00FF و حتی می‌توان اینگونه نوشت ??U+4 روی کاراکترهایی در رنج U+400 تا U+4FF اعمال می‌شوند. برای اطلاعات بیش‌تر به اینجا و اینجا  مراجعه کنید.
به 65536 کد اول یونیکد Basic Multilingual Plan یا به اختصار BMP می‌گویند و شامل همه کاراکترهای رایجی است که مورد استفاده قرار می‌گیرند. همچنین یونیکد شامل یک فضای بسیار بزرگ خالی است که به شما اجازه توسعه دادن آن را تا میلیون‌ها کد می‌دهد. به کاراکترهایی که در این موقعیت قرار می‌گیرند supplementary characters یا کاراکترهای مکمل گویند. برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به سایت رسمی یونیکد مراجعه کنید. در اینجا هم مباحث آموزشی خوبی برای یونیکد دارد، هر چند کامل‌تر آن در سایت رسمی برای نسخه‌های مختلف یونیکد وجود دارد.


UTF-8 نجات بخش می‌شود
بسیاری از مشکلات ما حل شد. همه حروف را داریم و مرورگر‌ها نیز همه حروف را میشناسند؛ ولی برای ما دو مشکل ایجاد کرده است:
  • بسیاری از نرم افزارها و پروتکل‌ها هنوز 8 بیتی کار می‌کنند.
  • اگر یک متن انگلیسی ارسال کنید، 8 بیت هم کافی است ولی در این حالت 32 بیت جابجا می‌شود؛ یعنی 4 برابر و در ارسال و دریافت و پهنای باند برایمان مشکل ایجاد می‌کند.
برای حل این مشکل استاندارهای زیادی چون USC-2 یا UTF-16 ایجاد شدند ولی در سال‌های اخیر برنده رقابت، UTF-8 بود که مخفف عبارت Universal Character Set Transformation Format 8 bit می‌باشد. این کدگذاری بسیار هوشمندانه عمل می‌کند. موقعی که شما کاراکتری را وارد می‌کنید که کدش بین 0 تا 255 است، 8 بیت به آن اختصاص می‌دهد و اگر در محدوده‌ای است که بتوان دو بایت را به آن اختصاص داد، دوبایت و اگر بیشتر بود، سه بایت و اگر باز بیشتر بود 4 بایت به آن اختصاص میدهد. پس با توجه به محدوده کد، تعداد بایت‌ها مشخص می‌شوند. بنابراین یک متن نوشته شده انگلیسی که مثلا از کدهای بین 0تا 128 استفاده می‌کند و فرمت ذخیره آن UTF-8 باشد به ازای هر کارکتر یک بایت ذخیره می‌کند.

مقایسه‌ای بین نسخه‌های مختلف :

همانطور که می‌بینید UTF-8 برای کاراکترهای اسکی، از یک بایت و برای دیگر حروف از دوبایت و برای بقیه BMP‌ها از سه بایت استفاده میکند و در صورتی که کاراکتری در ناحیه مکمل supplementary باشد، از چهار بایت استفاده خواهد کرد. UTF-16 از دو بایت برای نمایش کاراکترهای BMP و از 4 بایت برای نمایش کاراکترهای مکمل استفاده می‌کند و در UTF-32 از 4 بایت برای همه کاراکترها یا کد پوینت‌ها استفاده می‌شود.

مطالب
آماده سازی Jasmine برای پروژه های Asp.Net MVC
با گسترش روز افزون برنامه‌های تحت وب، نیاز به یک سری ابزار برای تست و اطمینان از نحوه عملکرد صحیح کدهای نوشته شده احساس می‌شود. Jasmine یکی از این ابزار‌های قدرتمند برای تست کد‌های JavaScript است.
چندی پیش در سایت جاری چند مقاله خوب توسط یکی از دوستان درباره Qunit منتشر شد. Qunit یک ابزار قدرتمند و مناسب برای تست کد‌های جاوااسکریپت است و در اثبات صحت این گفته همین کافیست که بدانیم برای تست کد‌های نوشته شده در پروژه‌های متن بازی هم چون Backbone.Js و JQuery از این فریم ورک استفاده شده است. اما به احتمال قوی در ذهن شما این سوال مطرح شده است که خب! در صورت آشنایی با Qunit چه نیاز به یادگیری Jasmine یا خدای نکرده Mocha و FuncUnit است؟ هدف صرفا معرفی یک ابزار غیر برای تست کد است نه مقایسه و نتیجه گیری برای تعیین میزان برتری این ابزارها. اصولا مهم‌ترین دلیل برای انتخاب، علاوه بر امکانات و انعطاف پذیری، فاکتور راحتی و آسان بودن در هنگام استفاده است که به صورت مستقیم به شما و تیم توسعه نرم افزار بستگی دارد.

اما به عنوان توسعه دهنده نرم افزار که قرار است از این ابزار استفاده کنیم بهتر است با تفاوت‌ها و شباهت‌های مهم این دو فریم ورک آشنا باشیم:

»Jasmine یک فریم ورک تست کدهای جاوا اسکریپ بر مبنای Behavior-Driven Development است در حالی که Qunit بر مبنای Test-Driven Development است و همین مسئله مهم‌ترین تفاوت بین این دو فریم ورک می‌باشد.
»اگر قصد دارید که از Qunit نیز به روش BDD استفاده نمایید باید از ترکیب Pavlov به همراه Qunit استفاده کنید.
»Jasmine از مباحث مربوط به Spies و Mocking به خوبی پشتیبانی می‌کند ولی این امکان به صورت توکار در Qunit فراهم نیست. برای اینکه بتوانیم این مفاهیم را در Qunit پیاده سازی کنیم باید از فریم ورک‌های دیگر نظیر SinonJS به همراه Qunit استفاده کنیم.
»هر دو فریم ورک بالا به سادگی و راحتی کار معروف هستند 
»تمام موارد مربوط به الگوهای Matching در هر دو فریم ورک به خوبی تعبیه شده است
» هر دو فریم ورک بالا از مباحث مربوط به Asynchronous Testing  برای تست کد‌های Ajax ای به خوبی پشتیبانی می‌کنند.

بررسی چند مفهوم
قبل از شروع، بهتر است که با چند مفهوم کلی و در عین حال مهم این فریم ورک آشنا شویم
describe('JavaScript addition operator', function () {
 it('adds two numbers together', function () {
  expect(1 + 2).toEqual(3);
 });
});


در کد بالا یک نمونه از تست نوشته شده با استفاده از Jasmine را مشاهده می‌کنید. دستور describe  برای تعریف یک تابع تست مورد استفاده قرار می‌گیرد که دارای دو پارامتر ورودی است. ابتدا یک نام را به این تست اختصاص دهید(بهتر است که این عنوان به صورت یک جمله قابل فهم باشد). سپس یک تابع به عنوان بدنه تست نوشته می‌شود. به این تابع Spec گفته می‌شود.
در تابع it کد بالا شما می‌توانید کد‌های مربوط بدنه توابع تست خود را بنویسید. برای پیاده سازی Assert در توابع تست مفهوم expectation‌ها وجود دارد. در واقع expect برای بررسی مقادیر حقیقی با مقادیر مورد انتظار مورد استفاده قرار می‌گیرد و شامل مقادیر true یا false خواهد بود.
برای Setup و Teardown توابع تست خود باید از توابع beforeEach و afterEach که بدین منظور تعبیه شده اند استفاده کنید.
describe("A spec (with setup and tear-down)", function() {
  var foo;

  beforeEach(function() {
    foo = 0;
    foo += 1;
  });

  afterEach(function() {
    foo = 0;
  });

  it("is just a function, so it can contain any code", function() {
    expect(foo).toEqual(1);
  });

  it("can have more than one expectation", function() {
    expect(foo).toEqual(1);
    expect(true).toEqual(true);
  });
});
کاملا واضح است که در تابع beforeEach مجموعه دستورالعمل‌های مربوط به setup تست وجود دارد. سپس دو تابع it برای پیاده سازی عملیات Assertion نوشته شده است. در پایان هم دستورات تابع afterEach ایجاد می‌شوند.

اگر در کد تست خود قصد دارید که یک تابع describe یا it را غیر فعال کنید کافیست یک x به ابتدای آن‌ها اضافه کنید و دیگر نیاز به هیچ کار اضافه دیگری برای comment کردن کد نیست.
xdescribe("A spec", function() {
  var foo;

  beforeEach(function() {
    foo = 0;
    foo += 1;
  });

  xit("is just a function, so it can contain any code", function() {
    expect(foo).toEqual(1);
  });
});
توابع describe و it بالا در هنگام تست نادیده گرفته می‌شوند و خروجی آن‌ها مشاهده نخواهد شد.

درادامه قصد پیاده سازی یک مثال  را با استفاده از Jasmine و RequireJs در پروژه Asp.Net MVC دارم.
برای شروع آخرین نسخه Jasmine را از اینجا دریافت نمایید. یک پروژه Asp.Net MVC به همراه پروژه تست به صورت Empty ایجاد کنید(در هنگام ایجاد پروژه، گزینه create unit test را انتخاب نمایید). فایل دانلود شده را unzip نمایید و دو پوشه lib و spec ،به همراه فایل specRunner.html را در پروژه تست خود کپی نمایید. 
  • فولدر lib شامل فایل‌ها کد‌های Jasmine برای setup و tear down و spice و تست کد‌های شما می‌باشد.
  • فایل specRunner.html به واقع یک فایل برای نمایش فایل‌های تست و همچنین نمایش نتیجه تست است.
  • فولدر spec نیز شامل کد‌های Jasmine برای کمک به نوشتن تست می‌باشد.

در این مثال قصد داریم فایل‌های player.js و song.js که به عنوان نمونه به همراه این فریم ورک قرار دارد را در قالب یک پروژه MVC به همراه RequireJs، تست نماییم. در نتیجه این فایل‌ها را از فولدر src انتخاب نمایید و آن‌ها را در قسمت Scripts پروژه اصلی خود کپی کنید(ابتدا بک پوشه به نام App بسازید و فایل‌ها را در آن قرار دهید)

برای استفاده از requireJs باید دستور define را در ابتدا این فایل‌ها اضافه نماییم. در نتیجه فایل‌های Player.js و Song.js را باز کنید و تغییرات زیر را در ابتدای این فایل‌ها اعمال نمایید.

Song.js

define(function () {
    function Song() {
    }

    Song.prototype.persistFavoriteStatus = function (value) {
        // something complicated
        throw new Error("not yet implemented");
    };
});
Player.js
define(function () {
    function Player() {
    }
    Player.prototype.play = function (song) {
        this.currentlyPlayingSong = song;
        this.isPlaying = true;
    };

    Player.prototype.pause = function () {
        this.isPlaying = false;
    };

    Player.prototype.resume = function () {
        if (this.isPlaying) {
            throw new Error("song is already playing");
        }

        this.isPlaying = true;
    };

    Player.prototype.makeFavorite = function () {
        this.currentlyPlayingSong.persistFavoriteStatus(true);
    };
});
حال فایل SpecRunner.html را بازکنید و کد‌های مربوط به تگ script که به مسیر اصلی فایل‌های تست  اشاره می‌کند را Comment نمایید و به جای آن تگ Script مربوط به RequireJs را اضافه نمایید. برای پیکر بندی RequireJs باید از baseUrl و paths استفاده کرد.

baseUrl در پیکر بندی requireJs به مسیر فایل‌های پروژه که در پروژه اصلی MVC قرار دارد اشاره می‌کند. paths برای تعیین مسیر فایل‌های تست که در پوشه spec در پروژه تست قرار دارد اشاره می‌کند. اگر دقت کرده باشید به دلیل اینگه تگ‌های script مربوط به لود فایل‌های SpecHelper.js و PlayerSpec.js به صورت comment در آمده اند در نتیجه این فایل‌ها لود نخواهند شد و خروجی مورد نظر مشاهده نمی‌شود. در این جا باید از مکانیزم AMD موجود در RequireJs استفاده نماییم و فایل‌های مربوطه را لود کنیم. برای این کار نیاز به اضافه کردن دستور require در ابتدای تگ script به صورت زیر در این فایل است. در نتیجه فایل‌های PlayerSpec و SpecHelper نیز توسط RequireJs لود خواهند شد.



نیاز به یک تغییر کوچک دیگر نیز وجود دارد. فایل PlayerSpec را باز نمایید و وابستگی فایل‌های آن را تعیین نمایید. از آن جا که این فایل برای تست فایل‌های Player , Song ایجاد شده است در نتیجه باید از define برای تعیین این وابستگی‌ها استفاده نماییم.

یادآوری:

»دستور describe در فایل بالا برای تعریف تابع تست است. همان طور که می‌بینید بک نام به آن داده می‌شود به همراه بدنه تابع تست. 

»دستور beforeEach برای آماده سازی مواردی است که قصد داریم در تست مورد استفاده قرار گیرند. همانند متد‌های Setup در UnitTest.

» دستور expect نیز معادل Assert در UnitTest است و برای بررسی صحت عملکرد تست نوشته می‌شود.

اگر فایل SpecRunner.html را دوباره در مرورگر خود باز نمایید تصویر زیر را مشاهده خواهید کرد که به عنوان موفقیت آمیز بودن پیکر بندی پروژه و تست‌های آن می‌باشد.


 

 
مطالب
Value Types ارجاعی در C# 7.2
در C# 7.2 می‌توان با value types (مانند structs) همانند reference types (مانند کلاس‌ها) رفتار کرد. جائیکه کارآیی برنامه بسیار حائز اهمیت باشد (مانند بازی‌ها)، استفاده از structs و value types بسیار مرسوم است؛ از این جهت که این نوع‌ها بر روی heap تخصیص داده نمی‌شوند. اما مشکل آن‌ها این است که زمانیکه به متدها ارسال می‌شوند، مقدار آن‌ها ارسال خواهد شد و برای این منظور نیاز به ایجاد یک کپی جدید از آن‌ها می‌باشد. برای رفع این مشکل و کاهش سربار کپی کردن اشیاء، اکنون در C# 7.2 می‌توان value types را همانند reference types به متدها ارسال کرد.


واژه‌ی کلیدی جدید in

C# 7.2‌، واژه‌ی کلیدی جدیدی را به نام in جهت تعریف پارامترها، معرفی کرده‌است. زمانیکه از آن استفاده می‌شود به این معنا است که value type ارسالی به آن، توسط ارجاعی از آن، در اختیار متد قرار می‌گیرد و نه توسط مقدار کپی شده‌ی آن (حالت پیش‌فرض) و همچنین متد استفاده کننده‌ی از آن، مقدار این شیء را تغییر نمی‌دهد.
واژه‌ی کلیدی in مکمل واژه‌های کلیدی ref و out است که پیشتر به همراه زبان #C ارائه شده بودند:
- واژه‌ی کلیدی out: مقدار آرگومان مزین شده‌ی توسط آن، باید درون متد تنظیم شود و صرفا کاربرد ارائه‌ی یک خروجی اضافه‌تر توسط آن متد را دارد.
- واژه‌ی کلیدی ref: مقدار آرگومان مزین شده‌ی توسط آن، ممکن است درون متد تنظیم شود، یا خیر و همچنین توسط ارجاع به آن منتقل می‌شود.
- واژه‌ی کلیدی in: مقدار آرگومان مزین شده‌ی توسط آن، درون متد تغییر نخواهد کرد و همچنین توسط ارجاع به آن منتقل می‌شود.

برای مثال اگر پارامترهای value type متد زیر را از نوع in معرفی کنیم، امکان تغییر مقدار آن‌ها درون متد وجود نخواهد داشت:
public static int Add(in int number1, in int number2)
{
   number1 = 5; // Cannot assign to variable 'in int' because it is a readonly variable
   return number1 + number2;
}
و کامپایلر با صدور خطای readonly بودن پارامتر number1، از انجام اینکار جلوگیری می‌کند


واژه‌ی کلیدی جدید in تا چه اندازه‌ای بر روی کارآیی برنامه تاثیر دارد؟

زمانیکه یک value type را به متدی ارسال می‌کنیم، ابتدا به مکان جدیدی از حافظه کپی شده و سپس مقدار clone شده‌ی آن، به متد ارسال می‌شود. با استفاده از واژه‌ی کلیدی in، دقیقا همان ارجاع به مقدار اولیه، به متد ارسال خواهد شد؛ بدون ایجاد کپی اضافه‌تری از آن. برای بررسی تاثیر این عملیات بر روی کارآیی برنامه، می‌توان از BenchmarkDotNet استفاده کرد. برای این منظور ابتدا ارجاعی را به BenchmarkDotNet اضافه می‌کنیم:
<ItemGroup>
     <PackageReference Include="BenchmarkDotNet" Version="0.10.12" />
</ItemGroup>
سپس متدهایی را که قرار است کارآیی آن‌ها بررسی شوند، با ویژگی Benchmark مزین خواهیم کرد:
using BenchmarkDotNet.Attributes;

namespace CS72Tests
{
    public struct Input
    {
        public decimal Number1;
        public decimal Number2;
    }

    [MemoryDiagnoser]
    public class InBenchmarking
    {
        const int loops = 50000000;
        Input inputInstance = new Input();

        [Benchmark(Baseline = true)]
        public decimal RunNormalLoop_Pass_By_Value()
        {
            decimal result = 0M;
            for (int i = 0; i < loops; i++)
            {
                result = Run(inputInstance);
            }
            return result;
        }

        [Benchmark]
        public decimal RunInLoop_Pass_By_Reference()
        {
            decimal result = 0M;
            for (int i = 0; i < loops; i++)
            {
                result = RunIn(in inputInstance);
            }
            return result;
        }

        public decimal Run(Input input)
        {
            return input.Number1;
        }

        public decimal RunIn(in Input input)
        {
            return input.Number1;
        }
    }
}
در آخر برای اجرای آن خواهیم داشت:
static void Main(string[] args)
{
    var summary = BenchmarkRunner.Run<InBenchmarking>();
و در این حالت برنامه را باید توسط دستور «dotnet run -c release» اجرا کرد (اندازه گیری کارآیی در حالت release و نه دیباگ پیش‌فرض)
با این خروجی نهایی:
                      Method |      Mean |    Error |   StdDev | Scaled | Allocated |
---------------------------- |----------:|---------:|---------:|-------:|----------:|
 RunNormalLoop_Pass_By_Value | 280.04 ms | 2.219 ms | 1.733 ms |   1.00 |       0 B |
 RunInLoop_Pass_By_Reference |  91.75 ms | 1.733 ms | 1.780 ms |   0.33 |       0 B |
همانطور که ملاحظه می‌کنید، کارآیی برنامه در حالت استفاده‌ی از پارامترهای in، حداقل 3 برابر شده‌است.


امکان استفاده‌ی از واژه‌ی کلیدی in در حین تعریف متدهای الحاقی

در حین تعریف متدهای الحاقی، واژه‌ی کلیدی in باید پیش از واژه‌ی کلیدی this ذکر شود:
    public static class Factorial
    {
        public static int Calculate(in this int num)
        {
            int result = 1;
            for (int i = num; i > 1; i--)
                result *= i;

            return result;
        }
    }
در این حالت اگر برنامه را به صورت زیر اجرا کنیم (یکبار با ذکر صریح in، بار دیگر بدون in و یکبار هم به صورت فراخوانی متد الحاقی بر روی عدد):
int num = 3;
Console.WriteLine($"(in num) -> {Factorial.Calculate(in num)}");
Console.WriteLine($"(num) -> {Factorial.Calculate(num)}");
Console.WriteLine($"num. -> {num.Calculate()}");
خروجی‌های ذیل را دریافت خواهیم کرد:
(in num) -> 6
(num) -> 6
num. -> 6
به عبارتی حین فراخوانی و استفاده‌ی از متدی که پارامتر آن به صورت in تعریف شده‌است، ذکر in ضروری نیست.

و به طور کلی استفاده‌ی از in در مکان‌های ذیل مجاز است:
• methods
• delegates
• lambdas
• local functions
• indexers
• operators
 

محدودیت‌های استفاده‌ی از پارامترهای in

الف) محدودیت استفاده از پارامترهای in در تعریف overloads
مثال زیر را در نظر بگیرید:
    public class CX
    {
        public void A(Input a)
        {
            Console.WriteLine("int a");
        }

        public void A(in Input a)
        {
            Console.WriteLine("in int a");
        }
    }
در اینجا overloadهای تعریف شده‌ی متد A تنها در ذکر واژه‌ی کلیدی in یا modifier متفاوت هستند.
اگر سعی کنیم وهله‌ای از این کلاس را ایجاد کرده و از متدهای A آن استفاده کنیم:
    public class Y
    {
        public void Test()
        {
            var inputInstance = new Input();
            var cx = new CX();
            cx.A(inputInstance); // The call is ambiguous between the following methods or properties: 'CX.A(Input)' and 'CX.A(in Input)'
        }
    }
خطای کامپایلر مبهم بودن متد A مورد استفاده صادر خواهد شد. یعنی نمی‌توان overload ایی را تعریف کرد که تنها در modifier از نوع in با دیگری متفاوت باشد؛ چون ذکر in در حین فراخوانی متد، اختیاری است.

ب) پارامترهای از نوع in را در متدهای iterator نمی‌توان استفاده کرد:
public IEnumerable<int> B(in int a) // Iterators cannot have ref or out parameters
{
   Console.WriteLine("in int a");
   yield return 1;
}

ج) پارامترهای از نوع in را در متدهای async نمی‌توان استفاده کرد:
public async Task C(in int a) // Async methods cannot have ref or out parameters
{
   await Task.Delay(1000);
}


تاثیر کار با متدهای داخلی تغییر دهنده‌ی وضعیت یک struct

مثال زیر را درنظر بگیرید. به نظر شما خروجی آن چیست؟
using System;

namespace CS72Tests
{
    struct MyStruct
    {
        public int MyValue { get; set; }

        public void UpdateMyValue(int value)
        {
            MyValue = value;
        }
    }

    public static class TestInStructs
    {
        public static void Run()
        {
            var myStruct = new MyStruct();
            myStruct.UpdateMyValue(1);

            UpdateMyValue(myStruct);

            Console.WriteLine(myStruct.MyValue);
        }

        static void UpdateMyValue(in MyStruct myStruct)
        {
            myStruct.UpdateMyValue(5);
        }
    }
}
در اینجا اگر متد TestInStructs.Run را اجرا کنیم، خروجی آن، نمایش عدد 1 خواهد بود.
در ابتدا مقدار struct را به 1 تنظیم و سپس ارجاع آن‌را به متدی دیگر که مقدار آن‌را به 5 تنظیم می‌کند، ارسال کردیم. در این حالت برنامه بدون مشکل کامپایل و اجرا می‌شود.  علت اینجا است که کامپایلر #C زمانیکه متدی را در داخل یک struct فراخوانی می‌کند، یک clone از آن struct را ایجاد کرده و متد را بر روی آن clone اجرا می‌کند؛ چون نمی‌داند که آیا این متد وضعیت و مقدار این struct را تغییر می‌دهد یا خیر. در این حالت کپی اصلی بدون تغییر باقی می‌ماند (در نهایت عدد 1 را مشاهده خواهیم کرد)، اما در آخر فراخوان، ارجاعی از struct را دریافت نکرده و بر روی کپی آن کار می‌کند. بنابراین مزیت بهبود کارآیی، از دست خواهد رفت.

البته در اینجا اگر می‌خواستیم مقدار MyValue را مستقیما تغییر دهیم، کامپایلر از آن جلوگیری می‌کرد و این کد هیچگاه کامپایل نمی‌شد:
static void UpdateMyValue(in MyStruct myStruct)
{
   myStruct.MyValue = 5; // Cannot assign to a member of variable 'in MyStruct' because it is a readonly variable
   myStruct.UpdateMyValue(5);
}