public ActionResult FileUpload(HttpPostedFileBase file) { if (file.ContentLength > 0) { string filePath = Path.Combine(HttpContext.Server.MapPath("../uploade/"), Path.GetFileName(file.FileName)); file.SaveAs(filePath); } return Content("<img src='/uploade/" + file.FileName + "' />"); }
اگر به گوگل ریدر دقت کرده باشید، دو گزینهی به اشتراک گذاری دارد: share و share with note .
اگر گزینهی share with note را انتخاب کرده و توضیحی را ارسال یا اضافه کنیم، این توضیحات، به فید از نوع Atom اشتراکها هم اضافه میشود. مثلا:
<?xml version="1.0"?>
<feed xmlns:media="http://search.yahoo.com/mrss/"
xmlns:gr="http://www.google.com/schemas/reader/atom/"
xmlns:idx="urn:atom-extension:indexing"
xmlns="http://www.w3.org/2005/Atom"
idx:index="no"
gr:dir="ltr">
...
<entry gr:crawl-timestamp-msec="1316627782108">
...
<gr:annotation>
<content type="html">text-text-text</content>
<author>
<name>Vahid</name>
</author>
</gr:annotation>
...
</entry>
...
</feed>
این افزونه استاندارد نیست و همانطور که در قسمت xmlns:gr اطلاعات فوق مشخص است، در فضای نام http://www.google.com/schemas/reader/atom/ معنا پیدا میکند. از دات نت سه و نیم به بعد هم کلاسی جهت خواندن فیدهای استاندارد وجود دارد (تعریف شده در فضای نام System.ServiceModel.Syndication). اما چگونه میتوان این افزونهی غیر استاندارد را با کمک امکانات توکار دات نت خواند؟
روش کار با استفاده از ElementExtensions هر آیتم یک فید است؛ به صورت زیر :
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using System.ServiceModel.Syndication;
using System.Xml;
using System.Xml.Linq;
namespace Linq2Rss
{
public class RssEntry
{
public string Title { set; get; }
public string Description { set; get; }
public string Link { set; get; }
public DateTime PublicationDate { set; get; }
public string Author { set; get; }
public string BlogName { set; get; }
public string BlogAddress { set; get; }
public string Annotation { set; get; }
}
public static class AtomReader
{
private static string getAtomAnnotation(this SyndicationElementExtensionCollection items)
{
if (!items.Any()) return string.Empty;
var item = items.Where(x => x.OuterName.ToLowerInvariant() == "annotation").FirstOrDefault();
if (item == null) return string.Empty;
var element = item.GetObject<XElement>();
var content = element.Element("{http://www.w3.org/2005/Atom}content");
return content == null ? string.Empty : content.Value;
}
public static IList<RssEntry> GetEntries(string feedUrl)
{
using (var reader = XmlReader.Create(feedUrl))
{
var feed = SyndicationFeed.Load(reader);
if (feed == null) return null;
return feed.Items.Select(x =>
new RssEntry
{
Title = x.Title.Text,
Author = x.Authors.Any() ? x.Authors.First().Name : string.Empty,
Description = x.Content == null ? string.Empty : ((TextSyndicationContent)x.Content).Text,
Link = x.Links.Any() ? x.Links.First().Uri.AbsoluteUri : string.Empty,
PublicationDate = x.PublishDate.UtcDateTime,
BlogName = x.SourceFeed.Title.Text,
BlogAddress = x.SourceFeed.Links.Any() ? x.SourceFeed.Links.First().Uri.AbsoluteUri : string.Empty,
Annotation = x.ElementExtensions.getAtomAnnotation()
}).ToList();
}
}
}
}
در این مثال به کمک متد الحاقی getAtomAnnotation، مجموعهی SyndicationElementExtensionCollection هر آیتم یک فید بررسی شده، در بین اینها، موردی که از نوع annotation باشد انتخاب و سپس content آن استخراج میگردد.
نکتهای دیگر:
اکثر کلاسهای موجود در فضاهای نام مرتبط با XML در دات نت امکان خواندن اطلاعات را از یک Uri هم دارند؛ مانند مثال فوق و متد XmlReader.Create بکارگرفته شده در آن. اما اگر بخواهیم حین خواندن اطلاعات، یک پروکسی را نیز به پروسه جاری اضافه کنیم، به نظر خاصیت یا متدی جهت انجام اینکار وجود ندارد. برای رفع این مشکل میتوان یک پروکسی سراسری را تعریف کرد. تنها کافی است خاصیت System.Net.WebRequest.DefaultWebProxy مقدار دهی شود. پس از آن به صورت خودکار بر روی کل برنامه تاثیر خواهد گذاشت.
دریافت اطلاعات به صورت ajax از یک فایل متنی
فرض کنید که اطلاعات در یک فایل txt به صورت اشیاء جاوا اسکریپتی ذخیره شده اند، و این فایل بر روی سرور قرار دارد. میخواهیم از این فایل به عنوان منبع داده استفاده کرده و اطلاعات درون آن را به صورت ajax دریافت کرده و در یک جدول html تزریق کنیم. خوشبختانه با استفاده از امکاناتی که این پلاگین تهیه کرده است این کار به سادگی امکان پذیر است.
همان طور که در اینجا بیان شده است ، فرض کنید که جدولی داشته باشیم و بخواهیم اطلاعات راجع به مرورگرهای مختلف را در آن نمایش دهیم. قصد داریم این جدول شامل قسمتهای header و footer و نیز body باشد، بدین صورت:
<table id="browsers-grid"> <thead> <tr> <th width="20%">موتور رندرگیری</th> <th width="25%">مرورگر</th> <th width="25%">پلتفرم (ها)</th> <th width="15%">نسخه موتور</th> <th width="15%">نمره css</th> </tr> </thead> <tbody> </tbody> <tfoot> <tr> <th>موتور رندرگیری</th> <th>مرورگر</th> <th>پلتفرم (ها)</th> <th>نسخه موتور</th> <th>نمره css</th> </tr> </tfoot> </table>
داده هایی که باید در بدنه جدول قرار بگیرند، در یک فایل متنی روی سرور قرار دارند. محتویات این فایل چیزی شبیه زیر است:
{ "aaData": [ {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 4.0", "platform":"Win95+", "version":"4", "grade":"X"}, {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.0", "platform":"Win95+", "version":"5", "grade":"C"}, {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.5", "platform":"Win95+", "version":"5.5", "grade":"A"} ] }
اسکریپتی که دادهها را از فایل متنی خوانده و آنها را در جدول قرار میدهد هم بدین صورت خواهد بود:
$(document).ready(function () { $('#browsers-grid').dataTable({ "sAjaxSource": "datasource/objects.txt", "bProcessing": true, "aoColumns": [ { "mDataProp": "engine" }, { "mDataProp": "browser" }, { "mDataProp": "platform" }, { "mDataProp": "version" }, { "mDataProp": "grade" } ] }); });
sAjaxSource : رشته
نوع داده ای که قبول میکند رشته ای و بیان کننده آدرسی است که دادهها باید از آنجا دریافت شوند. در اینجا دادهها در فایل متنی objects.txt در پوشه datasource قرار دارند.
bProcessing : بولین
نوع دادههای قابل قبول این خصوصیت true یا false هست و بیان کننده این است که یک پیغام loading تا زمانی که دادهها دریافت شوند و در جدول قرار بگیرند نمایش داده شوند یا خیر.
تنظیم کردن گزینههای اضافی دیگر
sAjaxDataProp : رشته
همان طور که گفتیم در فایل متنی که حاوی اشیاء json بود ، این اشیاء را به متغیری به اسم aaData منتسب کردیم. این نام را میتوان تغییر داد مثلا فرض کنید در فایل متنی دادهها به متغیری به اسم data منتسب شده اند:
{ "data": [ {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 4.0", "platform":"Win95+", "version":"4", "grade":"X"}, {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.0", "platform":"Win95+", "version":"5", "grade":"C"}, {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.5", "platform":"Win95+", "version":"5.5", "grade":"A"} ] }
"sAjaxDataProp": "data"
{ "data": { "inner": [...] } }
"sAjaxDataProp": "data.inner"
sPaginationType: رشته
نحوه صفحه بندی و حرکت بین صفحات مختلف را بیان میکند. اگر با two_buttonمقدار دهی شود (مقدار پیش فرض) حرکت بین صفحات مختلف به وسیله دکمههای Next و Previous امکان پذیر خواهد بود. اگر با full_numbersمقدار دهی شود حرکت بین صفحات با دکمههای Next و Previous ، و همچنین دکمههای First و Last و نیز شماره صفحه فعلی و دو صفحه بعدی و دو صفحه قبلی قابل انجام است.
bLengthChange: بولین
بیان میکند کاربر بتواند اندازه صفحه را تغییر دهید یا نه. به صورت پیش فرض این گزینه true است. اگر آن به false مقدار دهی شود لیست بازشونده مربوط به اندازه صفحه مخفی خواهد شد.
aLengthMenu : آرایه یک بعدی یا دو بعدی
به صورت پیش فرض در لیست باز شونده مربوط به تعداد رکوردهای قابل نمایش در هر صفحه اعداد 10 ، 25 ، 50 ، و 100 قرار دارند.
در صورتی که بخواهیم این گزینهها را تغییر دهیم باید خصوصیت aLengthMenu را مقدار دهی کنیم. اگر مقداری که به این خصوصیت میدهیم یک آرایه یک بعدی باشد، مثلا
"aLengthMenu": [25, 50, 100, -1],
"aLengthMenu": [[25, 50, 100, -1], ["همه", "صد", "پنجاه", "بیست و پنج"]],
iDisplayLength: عدد صحیح
تعداد رکوردهای قابل نمایش در هر صفحه هنگامی که دادهها در جدول ریخته میشوند را معین میکند. میتوانید این را مقداری بدهید که در خصوصیت aLengthMenu ذکر نشده است، مثلا 28 تا.
sDom : رشته
پلاگین DataTables به صورت پیش فرض لیست بازشونده اندازه صفحه و کادر متن مربوط به جستجو را در بالای جدول دادهها اضافه میکند، و نیز اطلاعات دیگر و همچنین امکانات مربوط به صفحه بندی را به قسمت پایین جدول اضافه میکند. شما میتوانید موقعیت این عناصر را با استفاده از پارامتر sDom تغییر دهید.
نحو (syntax) مقداری که پارامتر sDom قبول میکند مقداری عجیب و غریب است، مثلا:
'<"top"iflp<"clear">>rt<"bottom"iflp<"clear">>'
این خط بیان میکند که در قسمت بالای جدول یک تگ div با کلاس top قرار بگیرد. در این تگ قسمت اطلاعات (یعنی Showing x to xx from xxx entries) (با حرف i) ، کادر جستجو (با حرف f) ، لیست بازشونده مربوط به اندازه صفحه (با حرف l) ، و نیز قسمت صفحه بندی (با حرف p)قرار خواهند گرفت. در انتهای تگ div با کلاس top، یک تگ div با کلاس clear قرار خواهد گرفت. بعد قسمت مربوط به پیغام loading (با حرف r) و بعد با حرف t جدول حاوی دادهها قرار میگیرد. در نهایت یک تگ div با کلاس bottom قرار میگیرد و با حرفهای i ، و f ، و l و p درون آن قسمتهای اطلاعات ، کادرجستجو، لیست بازشونده اندازه صفحه و نیز قسمت صفحه بندی قرار خواهد گرفت و در نهایت یک تگ div با کلاس clear قرار خواهد گرفت.
حرفهایی که در sDom معنی خاصی میدهند :
- l سر حرف Length Changing برای لیست بازشونده مربوط به اندازه صفحه
- f سر حرف Filtering input برای قسمت کادر جستجو
- t سرحرف table برای جدول حاوی داده ها
- i سر حرف information برای قسمت Showing x to xx from xxx entries
- p سر حرف pagination برای قسمت صفحه بندی
- r حرف دوم pRocessing برای قسمت پیغام قبل از بار کردن دادههای جدول (قسمت loading)
- H و F که مربوط به themeهای jQuery UI میشوند که بعدا درباره آنها توضیح داده میشود.
همچنین بین علامتهای کوچکتر (>) و بزرگتر (<) یعنی اگر چیزی بیاید در یک تگ div قرار خواهد گرفت. اگر بخواهیم div ی بسازیم و به آن کلاس بدهیم از نحو زیر استفاده خواهیم کرد:
'<"class" and '>'
'<"#id" and '>'
کدهای نهایی این مثال را از DataTables-DoteNetTips-Tutorial-03.zip دریافت کنید.
دانای اطلاعات ( Information Expert )
بر طبق این اصل میتوان برای واگذاری هر مسئولیت، کلاسی را انتخاب کرد که بیشترین اطلاعات را در مورد انجام آن در اختیار دارد و لذا نیاز کمتری به ایجاد ارتباط با دیگر مولفهها خواهد داشت.
در مثال زیر مشاهده میکنید که کلاس User، اطلاعات کاملی را از عملیات اضافه کردن آیتمی را به لیست خرید و تسویه حساب، ندارد و پیاده سازی این عملیات در این کلاس، نیاز به ایجاد وابستگیهای پیچیدهای دارد.
public class User { public ShoppingCart ShoppingCart { get; set; } public void AddItem(string name) { // User class must know how to create OrderItem var item = new OrderItem() { Name = name }; // User class must know how to add item to shopping cart ShoppingCart.Items.Add(item); } public void CheckOut() { // User class must know logic behind cost and discount calculations: // check for discount // check shipping method // check promotions // calculate total cost of items } } public class OrderItem { public int Id { get; set; } public string Name { get; set; } } public class ShoppingCart { public int Id { get; set; } public List<OrderItem> Items { get; set; } }
بنابراین به جای این طراحی، مسئولیتها را به ShoppingCart منتقل میکنیم:
public class User { public ShoppingCart ShoppingCart { get; set; } } public class OrderItem { public int Id { get; set; } public string Name { get; set; } } public class ShoppingCart { public int Id { get; set; } public List<OrderItem> Items { get; set; } public void AddItem(string name) { // ShoppingCart class know how to create OrderItem var item = new OrderItem() { Name = name }; // ShoppingCart class already know how to add item Items.Add(item); } public void CheckOut() { // ShoppingCart class know logic behind cost and discount calculations: // check for discount // check shipping method // check promotions // calculate total cost of items } }
اتصال ضعیف ( Low Coupling )
با اتصال ضعیف نیز که از ویژگیهای یک طراحی خوب است آشنا هستیم. هر چه تعداد و نوع اتصال بین مولفهها کمتر و ضعیفتر باشد، اعمال تغییرات راحتتر صورت خواهد گرفت. طراحی با اتصال مناسب سه ویژگی را دارد:
- وابستگی بین کلاسها کم است.
- تغییرات در یک کلاس، اثر کمی بر دیگر کلاسها دارد.
- پتانسیل استفادهی مجدد از مؤلفهها بالا است.
چنانچه قبلا هم اشاره کردم، نوشتن نرم افزاری بدون اتصال، ممکن نیست و باید مؤلفهها با هم همکاری کرده و وظایف را انجام دهند. با این حال میتوان نوع اتصالات و تعداد آنرا بهبود بخشید.
چند ریختی ( Polymorphism )
چند ریختی که از ویژگیهای اساسی برنامه نویسی و زبانهای شیء گراست، به منظور بالا بردن قابلیت استفادهی مجدد، استفاده میشود. بر طبق این اصل، مسئولیت تعریف رفتارهای وابسته به نوع کلاس (زیرنوعها در روابط ارث بری) باید به کلاسی واگذار شود که تغییر رفتار در آن اتفاق میافتد. به عبارت دیگر باید به صورت خودکار رفتار را بر اساس نوع کلاس تصحیح کنیم. این روش در مقابل بررسی نوع دادهای برای انجام رفتار مناسب میباشد.
به عنوان مثال اگر کلاسهای چهار ضلعی، مربع، مستطیل و ذوزنقه را داشته باشیم، برای پیاده سازی مساحت در کلاس چهار ضلعی، طول را در عرض ضرب میکنیم. با این حال نوع رفتار مساحت ذوزنقه متفاوت از دیگران است. طبق این اصل، برای اعمال کردن این تغییر، فقط خود کلاس ذوزنقه باید رفتار مربوطه را پیاده سازی کند و هیچ منطق و کدی نباید برای چک کردن نوع کلاس استفاده گردد.
public class ShapeWithoutPolymorphism { public double X { get; set; } public double Y { get; set; } public double Z { get; set; } public double Area(string shapeType) { switch (shapeType) { case "square": return X * Y; case "rectangle": return X * Y; case "trapze": return (X + Z) * Y / 2; default: return 0; } } }
با استفاده از چندریختی، طراحی به این صورت در خواهد آمد:
public abstract class Shape { public double X { get; set; } public double Y { get; set; } public virtual double Area() { return X * Y; } } public class Rectangle : Shape { // No need to override } public class Square : Shape { // No need to override } public class Trapze : Shape { public double Z { get; set; } public override double Area() { return (X + Z) * Y / 2; } }
مصنوع خالص ( Pure Fabrication )
مصنوع خالص کلاسی است که در دامنه مساله وجود ندارد و به منظور کاهش اتصال، افزایش انسجام و افزایش امکان استفاده مجدد کد ایجاد میشود. سرویسها را میتوان از این دسته نامید. کلاسهایی که دقیقا برای کاهش اتصال، افزایش انسجام و افزایش امکان استفاده مجدد کد استفاده میگردند. سرویسها عملیاتی تکراری هستند که توسط مولفههای دیگر استفاده میشوند. اگر سرویسها وجود نداشتند هر مولفهای میبایست عملیات را در درون خود پیاده سازی میکرد که این هم باعث افزایش حجم کد و هم باعث کابوس شدن اعمال تغییرات میشد.
برای تشخیص زمان استفاده از این اصل میتوان گفت زمانیکه رفتاری را نمیدانیم به کدام کلاس واگذار کنیم، کلاس جدیدی را ایجاد میکنیم. در اینجا بجای آنکه به زور مسئولیتی را به کلاس نامربوطی بچسبانیم، آنرا به کلاس جدیدی که فقط رفتاری را دارد، منتقل میکنیم. با اینکار انسجام کلاسها را حفظ کردهایم و هیچ اشکالی ندارد که کلاسی بدون داده بوده و فقط متد داشته باشد. اگر به یاد داشته باشید، در اصل واسطه گری (Indirection ) کلاس جدیدی برای ایجاد ارتباط ساختیم. در حقیقت مسئولیت برقراری ارتباط بین مؤلفهها را به کلاس دیگری واگذار کردیم که چنانچه میبینید، بدون آنکه بدانیم، برای حل مشکل از اصل مصنوع خالص استفاده کردیم.
در مثال زیر این مساله مشهود است:
public class User { public int Id { get; set; } public string UserName { get; set; } public string Password { get; set; } } public class LibraryManagement { public User CurrentUser { get; set; } public void AddBookToLibrary(int bookId) { // check for CurrentUser authority: // not user's responsibility nor LibraryManagement } public void RearrangeBook(int bookId, int shelfId) { // check for CurrentUser authority // not user's responsibility nor LibraryManagement } } public class UserManagement { public User CurrentUser { get; set; } public void AddUser(string name) { // check for CurrentUser authority: // not user's responsibility nor UserManagement } public void ChangeUserRole(int userId, int roleId) { // check for CurrentUser authority // not user's responsibility nor UserManagement } } public class AuthorizationService { public bool IsAuthorized(int userId, int roleId) { // get user roles from data base // return true if user has the authority } }
عملیات بررسی مجوزها باید در کلاس جدیدی به نام AuthorizationService ارائه شود. بدین صورت تمام قسمتها، از این کد بدون وابستگی اضافی میتوانند استفاده کنند.
حفاظت از تاثیر تغییرات ( Protected Variations )
این اصل میگوید که کلاسها باید از تغییرات یکدیگر مصون بمانند. در واقع این اصل غایت یک طراحی خوب است. تمام اصولی را که تا به حال بررسی کردهایم، به منظور دستیابی به چنین رفتاری از طراحی بودهاست. بدین منظور باید از اصول Open/Closed برای واسطها، چند ریختی در توارث و ... استفاده کرد تا از تاثیرات زنجیرهای تغییرات در امان بمانیم.
public class Product { public int ProductId { get; set; } public string ProductName { get; set; } public long ProductPrice { get; set; } }
public class ProductMetadata : MetadataClass<Product> { public ProductMetadata () { this.Validation(x => x.ProductName).Required("عنوان محصول وارد نشده است"); this.Validation(x => x.ProductPrice).Range(1000,100000,"قیمت محصول باید بین هزار تومان تا صدهزار تومان باشد"); } }
public class FluentMetadataConfiguration : IFluentMetadataConfiguration { public void OnTypeCreation(MetadataContainer metadataContainer) { metadataContainer.Add(new ProductMetadata()); } }
[EnableClientAccess()] [FluentMetadata(typeof(FluentMetadataConfiguration))] public class FluentMetadataTestDomainService : DomainService { ... }
یکی
از ویژگیهای جدید اضافه شده به سی شارپ 9، Attributes on
local functions نام دارد و این توانایی را به ما میدهد تا بر روی متدهای محلی که
درون متدها تعریف میشوند، Attributes قرار دهیم. قابلیت local functions در نسخه 7 سی شارپ اضافه شدهاست و با استفاده از این قابلیت میتوانیم درون یک متد، تابع دیگری را تعریف کنیم و در همان متد، از آن تابع درونی
استفاده کنیم. در واقع تابع درونی، لوکال متد بیرونی است و در خارج از متد بیرونی،
قابل دسترسی نیست. مانند مثال زیر:
// Main method public static void Main() { // Local Function void AddValue(int a, int b) { Console.WriteLine("Value of a is: " + a); Console.WriteLine("Value of b is: " + b); Console.WriteLine("Sum of a and b is: {0}", a + b); Console.WriteLine(); } // Calling Local function AddValue(20, 40); AddValue(40, 60); }
برای بررسی این ویژگی جدید سی شارپ 9.0، از یک مثال استفاده میکنیم. فرض کنید یک برنامهی کنسول را داریم و میخواهیم یک قطعه کد فقط در حالتی در خروجی نوشته شود که برنامه در حالت دیباگ اجرا شده باشد و اگر در حالت ریلیز باشد، در خروجی مشاهده نشود. قبل از نسخهی 9.0 سی شارپ، مجبور هستیم از directive های کامپایلر زبان استفاده کنیم و از طریق آن به کامپایلر بفهمانیم که چه زمانی این قطعه کد را کامپایل کند. مانند مثال زیر:
static void Main(string[] args) { static void DoAction() { // DoAction Console.WriteLine("DoAction..."); } #if DEBUG DoAction(); #endif }
اما با استفاده قابلیت اضافه شدهی در این نسخه از سی شارپ، میتوان روی متدهای محلی هم Attributes اضافه کرد. پس میتوانیم از ConditionalAttribute استفاده کنیم و آن را در بالای متد محلی قرار دهیم و از کامپایلر بخواهیم در حالت دیباگ اجرا شود. مانند کد زیر
static void Main(string[] args) { [Conditional("DEBUG")] static void DoAction() { // Do Action Here Console.WriteLine("Do Action..."); } DoAction(); }
اگر بر روی متدهای محلی C# 8.0 از Attribute استفاده کنیم، با خطای زیر روبرو میشویم:
ErrorCS8400Feature 'local function attributes' is not available in C# 8.0. Please use language version 9.0 or greater.
SET STATISTICS TIME ON
SELECT ProductID, StartDate, EndDate, StandardCost FROM Production.ProductCostHistory WHERE StandardCost < 500.00;
SQL Server parse and compile time: CPU time = 0 ms, elapsed time = 1 ms. (269 row(s) affected) SQL Server Execution Times: CPU time = 1 ms, elapsed time = 2 ms.
-
زمان کامپایل و تجزیه و تحلیل ( parse and compile time) : زمانیکه یک کوئری را برای اجرا به SQL Server ارائه میدهید، SQL Server آنرا از نظر خطای نحوی بررسی مینماید و بهینه ساز یک نقشه بهینه را برای اجرا تولید مینماید. اگر به خروجی نگاه کنید، زمان پردازش ( CPU time) و زمان سپری شده ( elapsed time) را نشان می دهد. منظور از زمان پردازش زمان واقعی صرف شده روی پردازنده میباشد و زمان سپری شده اشاره به زمان تکمیل شدن عملیات کامپایل و تجزیه و تحلیل میباشد. تفاوت بین زمان پردازش و زمان سپری شده ممکن است زمان انتظار در صف برای گرفتن پردازنده و یا انتظار برای تکمیل عملیات IO باشد.
-
زمان اجرا ( Execution Times) : این زمان اشاره به زمان سپری شده برای تکمیل اجرای نقشه کامپایل شده دارد. زمان پردازش اشاره به زمان واقعی صرف شده روی پردازنده دارد و زمان سپری شده نیز مجموع زمان صرف شده تا تکمیل اجرای دستور که شامل زمان انتظار برای تکمیل عملیات IO و زمان صرف شده برای انتقال خروجی به کلاینت میباشد، دارد. زمان پردازش میتواند به عنوان مبنایی برای اندازهگیری کارآیی مورد استفاده قرار بگیرد. این مقدار در اجراهای مختلف تفاوت چندانی با هم ندارند جز اینکه کوئری و یا دادهها تغییر نمایند. توجه نمایید که زمان براساس میلی ثانیه میباشد. زمان سپری شده نیز به فاکتورهایی مانند بارگذاری روی سرور، بارگذاری IO، و پهنای باند بین سرور و کلاینت وابسته میباشد. بنابراین همیشه زمان پردازش به عنوان مبنایی برای اندازهگیری کارایی استفاده میشود .
میخواهید پروژهای را انجام دهید که شامل جداول زیر است:
مقالات، اخبار، گالری تصاویر، گالری ویدیو، اسلایدشو، تبلیغات و ... و تمامی این جداول حداقل شامل یک فایل پیوست (عکس، فیلم، ...) میباشند. به طور مثال جدول مقالات دارای یک عکس نیز میباشد. قصد داریم تمام فایلها را بر روی هاست ذخیره کرده و فقط آدرس و نام فایل را در دیتابیس ذخیره نمایم.
روش اول : استفاده از یک فیلد در هر جدول برای نگه دارای اسم فایل
مثال:
public class Article { public int Id { get; set; } public string Title { get; set; } public string Body { get; set; } public string RegisterDate { get; set; } public string FileName { get; set; } }
این روش فقط در صورتی پاسخگو میباشد که هر رکورد فقط شامل یک فایل باشد. به طور مثال ممکن است برای یک مقاله، چندین عکس و فایل را ضمیمهی آن کنیم. در این حالت این روش پاسخ گو نمیباشد؛ ولی میتوانیم به صورت زیر نیز عمل کنیم:
ایجاد جدولی برای نگهداری فایلهای هر رکورد از مقاله :
public class ArticleFiles { public int Id { get; set; } public string FielName { get; set; } public string FileExtension { get; set; } public Article Article { get; set; } public int FileSize { get; set; } }
میتوانیم جدولی را به نام Attachment ایجاد کرده و هر فایلی را که آپلود میکنیم، مشخصات آن را در این جدول ذخیره کنیم و هر جدول هم که نیازی به فایل داشت، رابطهای با این جدول برقرار کند. در این حالت خواهیم داشت:
public class Attachment { public int Id { get; set; } public string Title { get; set; } public string FileName { get; set; } public string Extension { get; set; } public DateTime RegisterDate { get; set; } public int Size { get; set; } public ICollection<Article> ArticleFiles { get; set; } public ICollection<News> NewsFiles { get; set; } public int Viewed { get; set; } }
روش سوم : جدولی برای نگه داری اسم فایلها، بدون رابطه
جدول Attachment در این روش، همانند روش دوم میباشد؛ با دو تفاوت:
1- با هیچ جدولی رابطهای ندارد.
2- دو فیلد به عنوان نام جدول و Id رکورد به آن اضافه شده است.
تفاوت نسبت به روش دوم:
در روش دوم، ثبت یک رکورد، وابستهی به ثبت رکورد در جدول Attachment بود و ابتدا میبایستی فایل در Attachment ذخیره میشد و بعد از بدست آوردن Id آن، رکورد مورد نظر (مقاله) را درج میکردیم. ولی در این روش ابتدا مقاله درج شده و بعد از آن فایل را با اسم جدول و ID رکورد مورد نظر ذخیره میکنیم:
public class Attachment { public int Id { get; set; } public string Title { get; set; } public string FileName { get; set; } public string Extension { get; set; } public DateTime RegisterDate { get; set; } public int Size { get; set; } public string TableName { get; set; } public int RowId { get; set; } public int Viewed { get; set; } }
ایجاد یک کلاس پایه و ارث بری سایر کلاسها از کلاس پایه و ایجاد رابطهای بین کلاس پایه و کلاسهای مشتق شده.
نظراتی پیرامون حالتهای مختلف:
1- داشتن یک جدول الحاقات برای هر جدول
- اضافه کردن یک فیلد: بعضیها این
روش را ترجیح میدهند. به این دلیل که هر جدول، یک جدول attachment مختص به
خود دارد؛ با توجه به فیلدهایی که لازم است. به طور مثال ممکن است بعد از
گذشت مدتی، نیاز باشد تا دو فیلد برای فایلهای هر مقاله اضافه شوند که در
این حالت فقط به جدول attachment مقاله اضافه خواهند شد.
2- داشتن یک جدول پایه که کل فایلها در آن ذخیره شوند (روشهای دوم و سوم)
- متمرکز شدن کل فایلها در یک جدول: بیشتر پروژهها و یا برنامه نویسان (طبق تجربهی بنده) یک جدول پایه را برای این منظور دوست دارند. به دلیل اینکه تمام اطلاعات یکجا باشد.
- عدم آپلود چندین بارهی یک فایل: در این حالت میتوان از یک فایل چندین بار در چند جای مختلف استفاده نمود و در فضای هاست صرفه جویی میشود. این روش مدیریت سختی دارد و نیازمند کوئریهای بیشتری میباشد.
- وجود فیلدهای زیاد null در جدول: در این حالت ممکن است ردیفهایی با ستونهای مقدار null در جدول زیاد شوند. فرض کنید دو فیلد در جدول attachment وجود دارند که فقط توسط جدول مقالات مورد استفاده قرار میگیرند و در بقیهی جداول بدون استفاده میباشند.
از کدام روش استفاده کنیم؟
نمی توان پیشنهاد کرد که الزاما از کدامیک از روشهای بالا باید استفاده کنیم؛ چون نیازمندهایهای هر پروژه با هم متفات است و نمیتوان نسخهای خاص را برای همه تجویز کرد.
using System.Collections.Generic; using System.Drawing; using iTextSharp.text; using PdfRpt.Core.Contracts; namespace PdfReportSamples.HexDump { public class GrayTemplate : ITableTemplate { public HorizontalAlignment HeaderHorizontalAlignment { get { return HorizontalAlignment.Center; } } public BaseColor AlternatingRowBackgroundColor { get { return new BaseColor(Color.WhiteSmoke); } } public BaseColor CellBorderColor { get { return new BaseColor(Color.LightGray); } } public IList<BaseColor> HeaderBackgroundColor { get { return new List<BaseColor> { new BaseColor(ColorTranslator.FromHtml("#990000")), new BaseColor(ColorTranslator.FromHtml("#e80000")) }; } } public BaseColor RowBackgroundColor { get { return null; } } public IList<BaseColor> PreviousPageSummaryRowBackgroundColor { get { return new List<BaseColor> { new BaseColor(Color.LightSkyBlue) }; } } public IList<BaseColor> SummaryRowBackgroundColor { get { return new List<BaseColor> { new BaseColor(Color.LightSteelBlue) }; } } public IList<BaseColor> PageSummaryRowBackgroundColor { get { return new List<BaseColor> { new BaseColor(Color.Yellow) }; } } public BaseColor AlternatingRowFontColor { get { return new BaseColor(ColorTranslator.FromHtml("#333333")); } } public BaseColor HeaderFontColor { get { return new BaseColor(Color.White); } } public BaseColor RowFontColor { get { return new BaseColor(ColorTranslator.FromHtml("#333333")); } } public BaseColor PreviousPageSummaryRowFontColor { get { return new BaseColor(Color.Black); } } public BaseColor SummaryRowFontColor { get { return new BaseColor(Color.Black); } } public BaseColor PageSummaryRowFontColor { get { return new BaseColor(Color.Black); } } public bool ShowGridLines { get { return true; } } } }
.MainTableTemplate(template => { template.CustomTemplate(new GrayTemplate()); })
- در کتابخانه iTextSharp، کلاس رنگ توسط BaseColor تعریف شده است. به همین جهت خروجی رنگها را در اینجا نیز بر اساس BaseColor مشاهده میکنید. اگر نیاز داشتید رنگهای تعریف شده در فضای نام استاندارد System.Drawing را به BaseColor تبدیل کنید، فقط کافی است آنرا به سازنده کلاس BaseColor ارسال نمائید.
- اگر علاقمند هستید که معادل رنگهای HTML ایی را در اینجا داشته باشید، میتوان از متد توکار ColorTranslator.FromHtml استفاده کرد.
- برای تعریف رنگی به صورت شفاف (transparent) آنرا مساوی null قرار دهید.
- در اینترفیس فوق، تعدادی از خروجیها به صورت IList است. در این موارد میتوان یک یا دو رنگ را حداکثر معرفی کرد. اگر دو رنگ را معرفی کنید یک گرادیان خودکار از این دو رنگ، تشکیل خواهد شد.
- اگر قالب جدید زیبایی را طراحی کردید، لطفا در این پروژه مشارکت کرده و آنرا به صورت یک وصله ارائه دهید!
تهیه یک منبع داده ناشناس
مثال زیر را در نظر بگیرید. در اینجا قصد داریم معادل Ascii اطلاعات Hex را تهیه کنیم:
using System; using System.Collections; using System.Linq; namespace PdfReportSamples.HexDump { public static class PrintHex { public static char ToSafeAscii(this int b) { if (b >= 32 && b <= 126) { return (char)b; } return '_'; } public static IEnumerable HexDump(this byte[] data) { int bytesPerLine = 16; return data .Select((c, i) => new { Char = c, Chunk = i / bytesPerLine }) .GroupBy(c => c.Chunk) .Select(g => new { Hex = g.Select(c => String.Format("{0:X2} ", c.Char)).Aggregate((s, i) => s + i), Chars = g.Select(c => ToSafeAscii(c.Char).ToString()).Aggregate((s, i) => s + i) }) .Select((s, i) => new { Offset = String.Format("{0:d6}", i * bytesPerLine), Hex = s.Hex, Chars = s.Chars }); } } }
مفهوم فوق از دات نت 3 به بعد تحت عنوان anonymous types در دسترس است. توسط این قابلیت میتوان یک شیء را بدون نیاز به تعریف ابتدایی آن ایجاد کرد. این نوعهای ناشناس توسط واژههای کلیدی new و var تولید میشوند. کامپایلر به صورت خودکار برای هر anonymous type یک کلاس ایجاد میکند.
نکتهای مهم حین کار با کلاسهای ناشناس:
کلاسهای ناشناس به صورت خودکار توسط کامپایلر تولید میشوند و ... از نوع internal هم تعریف خواهند شد. به عبارتی در اسمبلیهای دیگر قابل استفاده نیستند. البته میتوان توسط ویژگی assembly:InternalsVisibleTo ، تعاریف internal یک اسمبلی را دراختیار اسمبلی دیگری نیز گذاشت. ولی درکل باید به این موضوع دقت داشت و اگر قرار است منبع دادهای به این نحو تعریف شود، بهتر است داخل همان اسمبلی تعاریف گزارش باشد.
برای نمایش این نوع اطلاعات حاصل از کوئریهای LINQ میتوان از منبع داده پیش فرض AnonymousTypeList به نحو زیر استفاده کرد:
using System; using System.Text; using PdfRpt.Core.Contracts; using PdfRpt.FluentInterface; namespace PdfReportSamples.HexDump { public class HexDumpPdfReport { public IPdfReportData CreatePdfReport() { return new PdfReport().DocumentPreferences(doc => { doc.RunDirection(PdfRunDirection.LeftToRight); doc.Orientation(PageOrientation.Portrait); doc.PageSize(PdfPageSize.A4); doc.DocumentMetadata(new DocumentMetadata { Author = "Vahid", Application = "PdfRpt", Keywords = "Test", Subject = "Test Rpt", Title = "Test" }); }) .DefaultFonts(fonts => { fonts.Path(Environment.GetEnvironmentVariable("SystemRoot") + "\\fonts\\COUR.ttf", Environment.GetEnvironmentVariable("SystemRoot") + "\\fonts\\tahoma.TTF"); }) .PagesFooter(footer => { footer.DefaultFooter(DateTime.Now.ToString("MM/dd/yyyy")); }) .PagesHeader(header => { header.DefaultHeader(defaultHeader => { defaultHeader.ImagePath(AppPath.ApplicationPath + "\\Images\\01.png"); defaultHeader.Message("Hex Dump"); }); }) .MainTableTemplate(template => { template.CustomTemplate(new GrayTemplate()); }) .MainTablePreferences(table => { table.ColumnsWidthsType(TableColumnWidthType.Relative); }) .MainTableDataSource(dataSource => { var data = Encoding.UTF8.GetBytes("The quick brown fox jumps over the lazy dog."); var list = data.HexDump(); dataSource.AnonymousTypeList(list); }) .MainTableColumns(columns => { columns.AddColumn(column => { column.PropertyName("Offset"); column.CellsHorizontalAlignment(HorizontalAlignment.Center); column.IsVisible(true); column.Order(0); column.Width(0.5f); column.HeaderCell("Offset"); }); columns.AddColumn(column => { column.PropertyName("Hex"); column.CellsHorizontalAlignment(HorizontalAlignment.Left); column.IsVisible(true); column.Order(1); column.Width(2.5f); column.HeaderCell("Hex"); }); columns.AddColumn(column => { column.PropertyName("Chars"); column.CellsHorizontalAlignment(HorizontalAlignment.Left); column.IsVisible(true); column.Order(2); column.Width(1f); column.HeaderCell("Chars"); }); }) .MainTableEvents(events => { events.DataSourceIsEmpty(message: "There is no data available to display."); }) .Generate(data => data.AsPdfFile(AppPath.ApplicationPath + "\\Pdf\\HexDumpSampleRpt.pdf")); } } }
توضیحات:
در اینجا منبع داده بر اساس کلاسهای کمکی که تعریف کردیم، به نحو زیر مشخص شده است:
.MainTableDataSource(dataSource => { var data = Encoding.UTF8.GetBytes("The quick brown fox jumps over the lazy dog."); var list = data.HexDump(); dataSource.AnonymousTypeList(list); })
column.PropertyName("Offset"); //... column.PropertyName("Hex"); //... column.PropertyName("Chars");
نکتهای در مورد خواص تودرتو:
در حین استفاده از AnonymousTypeList امکان تعریف خواص تو در تو نیز وجود دارد. برای مثال فرض کنید که Select نهایی به شکل زیر تعریف شده است و در اینجا OrderInfoData نیز خود یک شیء است:
.Select(x => new { OrderInfo = x.OrderInfoData })
column.PropertyName("OrderInfo.Price");
این روش دارای تمام خواص یک تراکنش است(اصطلاحا به این خواص ACID Properties گفته میشود)
1-Atomic : به این معناست که تمام دستورات بین بلاک (دستورات SQL و سایر عملیات) باید به صورت عملیات اتمی کار کنند. یعنی یا تمام عملیات موفقیت آمیز است یا همه با شکست روبرو میشوند.
2 - Consistent: به این معناست که اگر تراکنش موفقیت آمیز بود پایگاه داده باید در شروع تراکنش بعدی تغییرات لازم رو انجام داده باشد و در غیر این صورت پایگاه داده باید به حالت قبل از شروع تراکنش برگردد.
3- Isolated: اگر چند تا تراکنش هم زمان شروع شوند اجرای هیچ کدوم از اونها نباید بر اجرای بقیه تاثیر بزاره.
4- Durable: یعنی تغییرات حاصل شده بعد از اتمام تراکنش باید دائمی باشند.
روش کار به این صورت است تمام کارهایی که قصد داریم در طی یک تراکنش انجام شوند باید در یک بلاک قرار بگیرند و تا زمانی که متد Complete فراخوانی شود. در این بلاک شما هر عملیاتی رو که به عنوان جزئی از تراکنش میدونید قرار بدید. در صورتی که کنترل اجرا به فراخوانی دستور Complete برسه تمام موارد قبل از این دستور Commit میشوند در غیر این صورت RollBack.
به مثال زیر دقت کنید.
ابتدا به پروژه مربوطه باید اسمبلی System.Transaction رو اضافه کنید.
using ( TransactionScope scope = new TransactionScope() ) { //Statement1 //Statement2 //Statement3 scope.Complete(); }
using ( System.Transactions.TransactionScope scope = new System.Transactions.TransactionScope() ) { if ( result == 0 ) { throw new ApplicationException(); } scope.Complete(); }
نکته 1: میزان Timeout در این تراکنشها چه قدر است؟
برای بدست آوردن مقدار Timeout در این گونه تراکنشها میتوانید از کلاس TransactionManager استفاده کنید. به صورت زیر :
var defaultTimeout = TransactionManager.DefaultTimeout var maxTimeout = TransactionManager.MaximumTimeout
TransactionOptions option = new TransactionOptions(); option.Timeout = TimeSpan.MaxValue;
using ( System.Transactions.TransactionScope scope = new System.Transactions.TransactionScope(TransactionScopeOption.Required ,option) ) { scope.Complete(); }
1 - Required : یعنی نیاز به تراکنش وجود دارد. در صورتی که تراکنش در یک تراکنش دیگر شروع شود نیاز به ساختن تراکنش جدید نیست و از همان تراکنش قبلی برای این کار استفاده میشود.
2 - RequiresNew: در هر صورت برای محدوده یک تراکنش تولید میشود.
3- Suppress : به عنوان محدوه تراکنش در نظر گرفته نمیشود.
using(TransactionScope scope1 = new TransactionScope()) { try { using(TransactionScope scope2 = new TransactionScope(TransactionScopeOption.Suppress)) { //به دلیل استفاده از Suppress این محدوده خارج از تراکنش محسوب میشود } //شروع محدوده تراکنش } catch {} //Rest of scope1 }
1-این روش از تراکنشهای توزیع شده پشتیبانی میکند . یعنی میتونید از چند تا منبع داده استفاده کنید یا میتونید از یک تراکنش چند تا Connection به یک منبع داده باز کنید.(استفاده از چند تاconnection در طی یک تراکنش)
using (TransactionScope scope = new TransactionScope(TransactionScopeOption.Required)) { string strCmd = "SQL to Execute"; conn = new SqlClient.SqlConnection("Connection to DB1"); conn.Open() objCmd = new SqlClient.SqlCommand(strCmd, conn); objCmd.ExecuteNonQuery(); string strCmd2 = "SQL to Execute"; conn2 = new SqlClient.SqlConnection("Connection to DB2"); conn2.Open() objCmd2 = new SqlClient.SqlCommand(strCmd2, conn2); objCmd2.ExecuteNonQuery(); }
3- با DataProviderهای متفاوت نظیر Oracle و OleDb و ODBC سازگار است.
4- از تراکنشهای تو در تو به خوبی پشتیبانی میکنه(Nested Transaction)
using(TransactionScope scope1 = new TransactionScope()) { using(TransactionScope scope2 = new TransactionScope(TransactionScopeOption.Required)) { ... } using(TransactionScope scope3 = new TransactionScope(TransactionScopeOption.RequiresNew)) { ... } using(TransactionScope scope4 = new TransactionScope(TransactionScopeOption.Suppress)) { ... } }
*استفاده از این روش در سیستم هایی که تعداد کاربران آنلاین آن زیاد است و هم چنین تعداد تراکنشهای موجود نیز در سطح سیستم خیلی زیاد باشه مناسب نیست.
*تراکنشهای استفاده شده از این روش کند هستند.(مخصوصا که تراکنش در سطح دیتابیس با تعداد و حجم داده زیاد باشه)
امکان تغییر IsolationLevel در طی انجام یک تراکنش امکان پذیر نیست.
(به شخصه مواد * رو در سطح یک پروژه با شرایط کاربران و حجم داده زیاد تست کردم و نتیجه مطلوب حاصل نشد)
موفق باشید.