اشتراک‌ها
کتابخانه react-trend

These are very simple and elegant visualizations, and they should not require a bloated graphing library to produce.

React Trend is a concrete component that does 1 thing, and does it well: generate these trending graphs.  Demo

کتابخانه react-trend
مطالب
توسعه برنامه‌های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت هفتم
در قسمت ششم، یک صفحه ساده برای لاگین نوشتیم که عملا کار خاصی نمی‌کرد. حال می‌خواهیم در این قسمت روی UI آن کمی کار کنیم. دقت کنید که هدف این قسمت، آموزش زیبا سازی صفحات نیست؛ بلکه هدف، آشنایی شما با تنظیمات مهم UI است.
صفحه Login ای که در قسمت قبل نوشته شد، خود یک Content Page است و دارای یک Stack Layout با چینش عمودی است. داخل آن دو Entry برای گرفتن نام و نام کاربری وجود دارد و یک Button.
مشکلی که صفحه لاگین دارد این است که اگر در یک تبلت 10 اینچی هم باز شود، عرض Entry‌ها و Button هم 10 اینچ می‌شوند که ما قطعا این را نمی‌خواهیم. اینکه چه می‌خواهیم خود یک سوال است! ولی یکی از راه‌های متداول و آسان که برای صفحه لاگین هم قابلیت استفاده دارد این است که از المان‌های صفحه درخواست می‌شود مثلا 5 سانتی متر باشند. حال اگر صفحه نمایش بیشتر از 5 سانتی متر فضا داشت، دلیلی و ارزشی برای بیشتر بزرگ شدن المان‌های روی صفحه نیست. البته اگر صفحه نمایش کوچک‌تر از 5 سانتی متر هم باشد، اینکه المان‌های روی صفحه اصرار به 5 سانتی متر ماندن کنند، نتیجه جالبی نخواهد داشت! برای دستیابی به بهترین نتیجه، شما می‌توانید از WidthRequest و HeightRequest استفاده کنید. وقتی WidthRequest را برابر با 5 سانتی متر قرار دهید، در واقع دارید درخواست می‌کنید که این مقدار شود. اگر فضا بیشتر شود، المان مربوطه بزرگ‌تر از 5 سانتی متر نخواهد شد. اگر فضا کل فضایی که دارد، کمتر از 5 سانتی متر باشد و مثلا 4 سانتی متر باشد، آن هم 4 سانتی متر خواهد شد.
برای شروع سؤال پیش می‌آید که این WidthRequest را به کدامیک از Tag‌ها بدهیم؟ Content Page یا Stack Layout یا هر کدام از Entry‌ها و Button لاگین؟ اساسا وظیفه Layout به عهده Page نیست. در اکثر مواقع، اینکار با خود Stack Layout انجام می‌شود ( یا در سایر مثال‌ها با Grid - Flex Layout و ... ) تنظیم WidthRequest برابر با 5 سانتی متر، آن هم برای تک تک Entry‌ها و Button مربوطه هم اساسا ایده جالبی نیست.
برای این که Width Request برابر با 5 سانتی متر شود، باید به آن مقدار 320 داده شود. هر 64 تا می‌شود یک سانتی متر و 320 = 64 * 5
اگر Width Request را در مثال Login برابر با 320 قرار دهید، می‌بینید که کوچک نمی‌شود و کماکان کل فضای صفحه را می‌گیرد! علت این است که هر المان روی صفحه، از جمله Stack Layout، علاوه بر WidthRequest و HeightRequest که عرض و طول Child را نسبت به Parent مشخص می‌کند، دارای VerticalOptions و HorizontalOptions نیز هست. VerticalOptions و HorizontalOptions در کنار WidthRequest و HeightRequest، رابطه بین یک Parent و Child را مشخص می‌کنند (در این مثال رابطه بین Content Page و Stack Layout به عنوان Parent و Child). به صورت پیش فرض هر Child ( در اینجا Stack Layout ) به صورت عمودی و افقی Parent اش ( در اینجا Content Page ) را Fill می‌کند. علت پیش فرض بودن این رفتار این است که کمترین سربار ممکن را از لحاظ Performance دارد و خیلی از جاها هم مفید است. در اینجا چون Stack Layout قصد دارد Parent خود را Fill کند، دیگر WidthRequest برایش معنی ندارد. در ادامه من VerticalOptions را برابر با Start و HorizontalOptions را برابر با Center می کنم. این باعث می‌شود که Stack Layout ما از لحاظ عمودی در بالا و از لحاظ افقی در وسط Content Page قرار بگیرد و بیش از پنج سانتی متر بزرگ نشود و در صورتیکه Content Page خود فضای کمی داشته باشد ( مثلا در یک گوشی موبایل با صفحه نمایش خیلی کوچک باشد )، Stack Layout حتی از پنج سانتی متر کوچک‌تر هم می‌شود.
دقت کنید که دو Entry و Button داخل Stack Layout نیز Fill هستند، پس داخل Parent خود یعنی Stack Layout را پر می‌کنند. اگر به Stack Layout یک Background دهید، درک بهتری از آن چه که دارد اتفاق می‌افتد، خواهید داشت.
<StackLayout
      BackgroundColor="LightYellow"
      HorizontalOptions="Center"
      Orientation="Vertical"
      VerticalOptions="Start"
      WidthRequest="320">

مشکل دیگری که وجود دارد این است که اگر بابت کمبود فضا، Stack Layout کوچکتر از 5 سانتی متر شود، از بغل، کامل، به کناره‌های Parent خود می‌چسبد که اصلا جالب نیست. برای رفع این مشکل می‌توانیم از Padding (حاشیه داخلی) و Margin (حاشیه خارجی) استفاده کنیم. در عکس زیر، Background مربوط به Content Page را قرمز و Stack Layout را آبی کرده‌ایم. با اختصاص دادن یک سانتی متر (64) به Padding و نیم سانت به Margin، می‌توانید در عکس زیر تاثیر آن را ببینید:

در سمت راست، بالا و چپ Stack Layout، به اندازه نیم سانت حاشیه قرمز می‌بینید که تاثیر Margin است. همچنین المان‌های داخل Stack Layout نیز هر کدام یک سانت از اطراف فاصله دارند که تاثیر Padding است. در پایین Stack Layout، تا جایی که Content Page بزرگ شود، فضای قرمز می‌بینید، نیم سانت از این فضای قرمز به خاطر Margin بوده، ولی باقی مربوط به این است که VerticalOptions را برای Stack Layout، بر روی Start تنظیم کرده‌ایم که باعث می‌شود Stack Layout بالای Content Page قرار بگیرد و زیر آن تماما قرمز شود. حتی اگر "عرض" صفحه نمایش بزرگتر از عکس قبلی می‌بود، فضای قرمز از راست و چپ بیشتر می‌شد که نیم سانت آن بابت Margin بوده و بیشتر از آن مربوط به HorizontalOptions است که برای Stack Layout روی Center تنظیم شده.

با توجه به اینکه Page - Layout - Control‌ها در Android-iOS-Windows به معادل‌های Native خود تبدیل می‌شوند و برای مثال ظاهر Button در این سه پلتفرم متفاوت است، ممکن است Padding ای که به یک کنترل داده ایم و در اندروید خوب به نظر می‌رسد، در iOS مقدار دیگری را لازم داشته باشد. مثلا در Android مقدار 2 و در iOS مقدار 3 لازم داشته باشد. یا ممکن است این مقدار به ازای این که در موبایل، تبلت یا دسکتاپ باشیم، لازم باشد که متفاوت باشد. در Xaml ما دو امکان OnPlatform و OnIdiom را داریم که هر Property اعم از Font Size - Padding - Text و ... را می‌توان به ازای هر شرایطی با مقداری متفاوت مقدار دهی نمود. برای مثال داریم:

<StackLayout
        Margin="{OnPlatform Android=3,
                            iOS='0,0,20,0',
                            UWP='2'}"
        Padding="{OnIdiom Default=2,
                          Tablet=3}" ...

البته Property‌های مهم دیگری نیز در UI تاثیر گذار هستند. برای مثال Opacity برای تنظیم شفافیت، FlowDirection برای تنظیم Right to left و Left to right بودن و خیلی Property‌های دیگه که به مرور و با بیشتر کار کردن با Xamarin Forms با آن‌ها آشنا می‌شوید.

در قسمت بعدی به نوشتن منطق می‌پردازیم؛ نحوه نمایش دادن خطا و رفتن از صفحه‌ای به صفحه‌ی دیگر. 

نظرات مطالب
Senior Developer به چه کسی گفته می شود؟
با سلام و سپاس

من کمتر از 3 سال تجربه برنامه نویسی(به صورت حرفه ای) دارم ولی خودم رو از سطح Junior و Mid-Level خیلی بالاتر می‌بینم (بدون اعتماد به نفس کاذب) از طرفی با توجه به تعاریفی که جنابعالی از Senior Developer داشتید خودم رو در این سطح هم نمی‌دانم... به نظر شما من کدوم اصطلاح رو برای خودم به کار ببرم؟ (البته لازمه بگم که من فاصله خیلی زیادی رو بین Mid-Level و Senior Developer می‌بینم)

با سپاس
اشتراک‌ها
لاگ زدن تغییرات انجام شده در DbContext با Entity Framework 4.1
Many applications have a need to keep audit information on changes made to objects in the database. Traditionally, this would be done either through log events, stored procedures that implement the logging, or the use of archive/tombstone tables to store the old values before the modification (hopefully enforced through stored procedures). With all of these, there is always a chance that a developer could forget to do those things in a specific section of code, and that changes could be made through the application without logging the change correctly. With Entity Framework 4.1’s DbContext API, it is fairly easy to implement more robust audit logging in your application  
لاگ زدن تغییرات انجام شده در DbContext با Entity Framework 4.1
نظرات مطالب
بهبود امنیت CSP با استفاده از معرفی هش‌های اسکریپت‌های Inline
اگر برای مثال این دو پیام خطا را در developer tools مرورگر دریافت کردید:
Refused to apply inline style because it violates the following Content Security Policy directive: "style-src 'self'".
Either the 'unsafe-inline' keyword, a hash ('sha256-47n3fyKunfMlzbj5WI9A+M7PCtkEBK1FdKBmeIJm6cQ='),
or a nonce ('nonce-...') is required to enable inline execution.

Refused to apply inline style because it violates the following Content Security Policy directive: "style-src 'self'".
Either the 'unsafe-inline' keyword, a hash ('sha256-U7TCPcjA7cg/qySnA1JN36C5ogRYdv4YyFAlyei7GN8='),
or a nonce ('nonce-...') is required to enable inline execution.
روش معرفی هش آن‌ها به صورت زیر است (آزمایش شده):
builder.AddStyleSrc().Self()
  .WithHash256("47n3fyKunfMlzbj5WI9A+M7PCtkEBK1FdKBmeIJm6cQ=")
  .WithHash256("U7TCPcjA7cg/qySnA1JN36C5ogRYdv4YyFAlyei7GN8=");
مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت پنجم
همانطور که در قسمت‌های قبلی گفتیم، کد UI و Logic پروژه مابین Android-iOS-Windows مشترک بوده و از یک کد، سه بار استفاده مجدد می‌شود. تا این جا نیز می‌دانید که چطور کد را روی ویندوز و Android تست کرده و پابلیش بگیرید. این قسمت، نوبت به iOS می‌رسد.
برای دیباگ و تست پروژه‌ها بر روی iOS چه بر روی Simulator و چه بر روی Device، نیاز به وجود یک Mac در شبکه است. حال این می‌تواند یک Mac Book Pro فیزیکی باشد یا یک Virtual Mac روی VM Ware. ابتدا به آموزش راه اندازی Mac بر روی VM Ware می‌پردازیم، سپس ادامه راه برای Mac، روی یک سخت افزار واقعی و Virtual Mac یکی است.

برای شروع لازم است فایل iso مک را دانلود کنید. من "Mac OS 10.14 iso download" را جستجو کردم به این سایت رسیدم که فایل مناسب برای دانلود را در این لینک قرار داده بود.
سپس اقدام به دانلود VM Ware کنید و چون VM Ware به صورت پیش فرض از Mac پشتیبانی نمی‌کند، VM Ware Unlocker را نیز جستجو کرده، دانلود و نصب کنید. مطمئن شوید که نسخه‌های مورد استفاده شما قدیمی نباشند. نسخه مورد استفاده بر روی سیستم من 14.1 است.
برای این که VM Ware کار کند، باید اقدام به " فعال سازی intel virtualization" هم کرده باشید که  این سایت  یکی از آموزش‌های موجود بر روی بستر اینترنت، برای این کار است. همچنین برای نصب Mac احتیاج به Apple ID دارید که رایگان است.
علاوه بر نصب Mac، لازم است روی آن XCode نیز نصب شود. رابطه مستقیمی بین نسخه ویژوال استدیو، نسخه Mac و نسخه XCode برقرار است. مثلا برای استفاده از iOS SDK 12 که آخرین نسخه است، لازم است XCode 10 داشته باشید. خود XCode 10 بر روی Mac با نسخه 10.13.6 و بالاتر نصب می‌شود و در نهایت نیاز به Visual Studio 15.8.5 به بالا است. صرف به روز رسانی ویژوال استودیو از مثلا 15.7 به 15.8.5 دردی را دوا نمی‌کند و نیاز به بروز رسانی Mac و XCode نیز هست. (تمامی این موارد را خود ویژوال استودیو چک می‌کند و در صورت لزوم خطا می‌دهد)
پس از دانلود فایل iso برای Mac و نصب و Unlock کردن VM Ware، آماده راه اندازی Mac هستید. در VM Ware از منوی File روی New virtual machine کلیک کرده و در مراحل بعدی آن iso دانلود شده را معرفی و Virtual machine را ذخیره کنید.
بهتر است برای Mac خود حدود 40GB فضای هارد SSD در نظر بگیرید. در دادن CPU و رم، دست و دل باز باشید. توجه داشته باشید که لازم است Mac به اینترنت دسترسی داشته باشد. برای بهبود سرعت Virtual Machine تان، فولدر محل ذخیره سازی فایل‌های آن و Process ای با نام vmware-vmx.exe را  در آنتی ویروس ویندوزتان Exclude کنید.
قبل از این که Mac را روشن کنید، یک فایل با پسوند vmx را در فولدر Virtual Machine تان پیدا کنید و خط زیر را به آخر آن اضافه کرده و Save کنید:
smc.version = "0"
سپس روی Mac راست کلیک نموده و از Settings > Hardware > USB Controller مقدار USB Compatibility را روی 2.0 بگذارید و تیک Show all usb input devices را نیز بزنید.
Mac را روشن کنید تا مراحل نصب آغاز شود. ابتدا از macOS Utilities، گزینه Disk Utility هارد 40 گیگا بایتی مجازی را که ساخته بودید، انتخاب و Erase کنید و سپس برنامه را بسته و Install MacOS را انتخاب کنید. در واقع هاردی را که ساخته بودید، مثل یک هارد فیزیکی بوده که پارتشن بندی نشده و غیر قابل استفاده بوده‌است. با کمک Disk Utility این هارد آماده به استفاده می‌شود.
حال به قسمت تنظیمات Mac رفته و در قسمت Energy Saver، تیک گزینه Put hard disk to sleep را بردارید. همچنین Computer Sleep و Display Sleep را روی Never بگذارید. این یک Virtual Machine است و به این تمهیدات احتیاجی ندارد. سپس از قسمت Desktop & screen saver، تنظیم کنید که هیچ وقت Screen saver را نمایش ندهد. از قسمت Security & Privacy، تیک Require password را نیز بردارید.
در Mac ترمینال (Terminal) را باز کنید و عبارت زیر را در آن اجرا کنید تا فایل‌های مخفی را نیز بتوانید مشاهده کنید. در ادامه به آن احتیاج داریم.
defaults write com.apple.finder AppleShowAllFiles YES
همچنین برای بهبود عملکرد Simulator در virtual machine که فاقد کارت گرافیک است، دستور زیر را در ترمینال وارد کنید:
defaults write com.apple.CoreSimulator.IndigoFramebufferServices FramebufferEmulationHint 1
در تنظیمات Mac، قسمت Sharing، تیک Remote Login را بزنید تا فعال شود. File Sharing را نیز بر اساس  این آموزش  برقرار کنید. سپس Mac را Re Start کنید.

برای نصب XCode دو گزینه دارید:
۱- نصب از Apple Store که نیاز به Apple ID و ابزارهای دور زدن تحریم بر روی خود Mac را دارد.
۲- دانلود مستقیم فایل xip (فایل فشرده در Mac) از  اینجا که نیاز به Apple ID دارد، ولی نیازی به ابزارهای دور زدن تحریم را ندارد. در مقاله‌ای جداگانه به نحوه دانلود ویژوال استودیو 2017، برای نصب روی چندین سیستم خواهم پرداخت. در کنار آن اگر فایل iso مربوط به mac و xip مربوط به xcode را نیز داشته باشید، روی سیستم دوم به بعد، نیاز به دانلود چندانی ندارید.
اگر فایل xip مربوط به XCode را مستقیما درون Mac دانلود کنید یا از Apple Store بگیرید که هیچ، ولی اگر آن را در ویندوز دانلود کرده‌اید و یا از کسی گرفته‌اید، از طریق File Sharing، آن را به Mac انتقال دهید. برای به دست آوردن IP، از طریق System Preferences به Network بروید.
برای نصب فایل xip در mac، ابتدا روی آن دو بار کلیک کنید تا extract شود. سپس در Mac از منوی Go، به Applications رفته (یا Shift و آرم ویندوز و A را با هم بفشارید) و XCode را روی آن Drag & Drop کنید؛ به طوری که یکی از برنامه‌های قسمت Applications شود.  سپس آن را باز کرده و از منوی XCode، به Preferences رفته و در تب Locations، جلوی Command Line Tools، گزینه Xcode 10 را انتخاب کنید. حالا یک Mac را درون شبکه دارید که Remote Login دارد و Command Line Tools مربوط به XCode آن نیز تنظیم شده‌است.  به هیچ روی، نیازی به کد زدن در Mac یا XCode نیست.

برای اتصال ویژوال استودیو به Mac، ابتدا پروژه مثال XamApp را باز کرده و بعد به منوی Tools رفته و Options را باز کنید و به Xamarin بروید. در قسمت iOS Settings روی Pair Mac کلیک کنید و IP مربوط به Mac خود را وارد کنید. بعد از زدن نام کاربری و رمز عبور، ویژوال استودیو درخواست نصب Mono را می‌کند که روی Install کلیک کنید. پس از اتمام نصب Mono، ممکن است ویژوال استودیو گمان کند که موفق نبوده‌است! برای اطمینان، در Mac ترمینال را باز کرده و دستور mono --version را وارد نمایید. در صورتی که عبارتی شبیه به Mono JIT compiler version 5.12 را ببینید، عملا پروسه با موفقیت انجام شده است، وگرنه Mono را بر اساس  این آموزش  در Mac نصب کنید. سپس ویژوال استودیو، Xamarin.iOS را در Mac نصب می‌کند.
همچنین در صورت داشتن Apple Developer Account می‌توانید در ویژوال استودیو با آن لاگین کنید. ابتدا به منوی Tools رفته و Options را باز کنید و از قسمت Xamarin به  Apple Accounts بروید. روی Install fastlane کلیک کنید و بعد User/Pass خود را وارد کنید. بدون Apple Developer Account، تست برنامه روی گوشی کمی سخت می‌شود و پابلیش و گرفتن فایل ipa بدون آن غیر ممکن است. اینها تماما سیاست‌های Apple بوده و به Xamarin ارتباطی ندارند. در مقاله آموزش App Center، به نحوه پابلیش فایل‌های Android apk و iOS ipa برای تستر‌ها و عموم مردم خواهیم پرداخت.
حال می‌توانید پروژه‌های XamApp.Android و XamApp.UWP را Unload نموده و پروژه XamApp.iOS را Load کنید و پروژه XamApp.iOS را Set as start up project نموده و پس از اطمینان از انتخاب بودن iPhone Simulator و iPhone 6، برنامه را اجرا کنید.

امکان تست بر روی بر روی آخرین نسخه iOS یعنی 12 بر روی iPhone 5s تا iPhone XS Max وجود دارد. علاوه بر این می‌توانید iOS 12 را روی iPad نسل پنج و شش و iPad Air 1 و 2 و iPad Pro تست کنید. اگر قصد تست روی نسخه‌های قدیمی‌تر iOS، چون iOS 11 یا سایر دستگاه‌ها را دارید، باید ابتدا در XCode، از منوی Window به Devices and simulators بروید و در تب Simulators روی + کلیک کنید. در قسمت OS version می‌توانید نسخه‌های قدیمی‌تر را دانلود کنید یا برای Apple TV و Apple Watch نیز Simulator بسازید.

برنامه را روی iPhone 6 یا یک گوشی سبک و ساده دیگر گذاشته و برنامه را اجرا کنید و تست بگیرید. دقت کنید که Simulator روی ویندوز اجرا می‌شود و نیازی به سوئیچ مداوم بین ویندوز و Mac نیست. ولی اگر Simulator روی ویندوز از لحاظ UI ای عملکرد مناسبی را نداشت، در ویژوال استودیو به منوی Tools رفته و از Options > Xamarin > iOS settings تیک Remote simulator to Windows را بردارید که باعث می‌شود Simulator در Mac اجرا شود. در هر بار عوض کردن Simulator از گوشی ای به گوشی دیگر، پروژه را Clean - Rebuild کنید.

در سری‌های بعد که ویژوال استودیو را باز می‌کنید، از منوی Tools > iOS گزینه Pair Mac را بزنید و به Mac خود متصل شوید.


برای اینکه بتوانید روی گوشی تست بگیرید، در همین عکس بالا، به جای iPhoneSimulator، گزینه iPhone را انتخاب کنید. بهتر است گوشی به آخرین نسخه iOS آپدیت شده باشد. همچنین iTunes for windows را نصب کنید تا ابتدا ویندوز، گوشی شما را که با کابل به کامپیوتر وصل کرده‌اید بشناسد. سپس در VM Ware درخواست کنید که گوشی به جای ویندوز، به Virtual Machine مک شما وصل شود. در قسمت پایین - سمت راست VM Ware برای هر سخت افزار متصل به کامپیوتر، یک گزینه هست که آنهایی که پر رنگ هستند، سخت افزارهای متصل به Virtual Mac بوده و کمرنگ‌ها را Mac نمی‌بیند. روی سخت افزار گوشی خود کلیک کنید و Connect را بزنید. حال باید بتوانید در iTunes موجود در Mac، اطلاعات مربوط به گوشی خود را مشاهده کنید. 

به ویژوال استودیو برگشته و در قسمت Properties پروژه XamApp.iOS، به تب iOS Bundle signing رفته و ضمن انتخاب Automatic provisioning، در قسمت Team، تیم خود را انتخاب کنید. این Team را در زمان ساخت Apple Developer account ایجاد کرده‌اید و همانطور که قبلا در این آموزش گفته شد، اگر در ویژوال استودیو با آن لاگین کرده باشید، می‌توانید آن را ببینید. در صورتی که Apple Developer account ندارید، بر اساس این آموزش پیش بروید.

زمانیکه برنامه را روی گوشی اجرا می‌کنید، ممکن است در Mac دیالوگ گرفتن نام کاربری و رمز عبور کاربر Mac باز شود، پس نیم نگاهی به آن داشته باشید. پس از اولین اجرای موفق روی گوشی می‌توانید در XCode به منوی Window رفته و سپس Devices & simulators را باز کنید و گوشی خود را در قسمت Devices انتخاب کرده و تیک Connect via network را بزنید تا از این به بعد، بدون کابل نیز بتوانید روی گوشی خود تست کنید. البته گوشی، ویندوز و مک، باید در یک شبکه باشند.

نحوه پابلیش پروژه را در مقاله مربوط به App Center خواهیم نوشت. اما به صورت خلاصه حجم فایل ipa حدود 10 مگ است که شامل تمامی مواردی است که در قسمت Android توضیح دادیم و پروژه نهایی شما حجمی در همین حدود خواهد داشت و با اضافه کردن چندین فرم حجم اضافه نمی‌شود. همانطور که در قسمت توضیحات پیشرفته پروژه اندروید توضیح دادیم، اینجا نیز از AOT و LLVM برای دست‌یابی به بالاترین سرعت ممکن کدهای Native استفاده شده و کدهای اضافه از پروژه Link (حذف) می‌شوند. برای اینکار، در ویژوال استودیو iPhone - Release را انتخاب کنید و پروژه را بیلد کنید. فایل ipa درون Mac در فولدر 

Library⁩ ▸ ⁨Caches⁩ ▸ ⁨Xamarin⁩ ▸ ⁨mtbs⁩ ▸ ⁨builds⁩ ▸ ⁨XamApp.iOS⁩ ▸ ⁨e9979ba2348d1c5a87390643d62c4a1b⁩ ▸ ⁨bin⁩ ▸ ⁨iPhone⁩ ▸ Release ▸ XamApp.iOS.ipa 

ساخته می‌شود که Library فولدری در User شما بوده و مقدار Guid مربوطه، Random است. همچنین XamApp.iOS نام پروژه است.

حالت‌های متصور برای عکس بالا عبارتند از [Debug - iPhoneSimulator] و [Debug - iPhone] و [Release - iPhone] که دو تای اول برای تست روی Simulator و Device بوده و حالت سوم برای Release کردن فایل ipa. طبیعی است که تنظیم [Release - Simulator] معنی نمی‌دهد.

با توجه به اینکه محیط توسعه برنامه را آماده کرده‌ایم، از قسمت بعد، به آموزش کدنویسی خواهیم پرداخت.

نظرات مطالب
استفاده از Froala WYSIWYG Editor در ASP.NET
قطعه کد  برای fullscreen این ادیتور:
fullscreen: {
                        title: 'FullScreen',
                        icon: {
                            type: 'font',
                            value: 'fa fa-external-link'
                        },
                        callback: function (editor) {  
                            if (editor.$box.hasClass("froala-editor-full-screen")) {
                                editor.$box.removeClass("froala-editor-full-screen");
                                editor.$box.appendTo(editor.editorParent);
                            }
                            else {
                                if (editor.editorParent === undefined)
                                    editor.editorParent = editor.$box.parent();
                                editor.$box.addClass("froala-editor-full-screen");
                                editor.$box.appendTo("body");
                            }
                            editor.focus();
                        }
                    },
و کلاس css مربوطه :
.froala-editor-full-screen {
    position: fixed !important;
    z-index: 10000;
    top: 0;
    bottom: 0;
    left: 0;
    right: 0;
    background-color: #fff;
}

    .froala-editor-full-screen div.f-placeholder {
        height: 100% !important;
    }