نظرات مطالب
استفاده از چندین Context در EF 6 Code first
با سلام
من از  EF 5 dbfirst  به صورت Context ‌های جداگانه در پروژه‌های وب جدا استفاده کردم و در نهایت تمامی این assembly ‌ها را در یک وب سایت publish  می‌کنم . در صورتی که از یک Entity  به صورت مشترک در 2 context  استفاده کرده باشم با خطای زیر
 System.Data.MetadataException: Schema specified is not valid. Errors: 
 Multiple types with the name 'Customer' exist in the EdmItemCollection in different 
namespaces .  Convention based mapping requires unique names without regard to namespace in the EdmItemCollection
مواجه میشم . با اینکه Assembly ‌های مربوط به Context‌ها متفاوت هست اما با این خطا روبرو میشم . آیا قابلیت گفته شده در EF 6  این مشکل برطرف شده است ؟ و یا در ef 5  راهکاری برای این مشکل وجود ندارد ؟
با تشکر
مطالب
آغاز کار با الکترون
در مقاله «آشنایی با الکترون» با نحوه نصب و راه اندازی آن آشنا شدیم. در این مقاله با تعدادی اصطلاح، آشنا شده و یک برنامه ساده را برای نوشتن و خواندن فایل‌ها، می‌نویسیم.
فرآیندها (Processes) در الکترون به دو بخش تقسیم می‌شوند:

یک. فرآیند اصلی (Main Process) که همان فایل جاوااسکریپتی است و توسط main، در فایل package.json مشخص شده‌است .فرآیند اصلی تنها فرآیندی است که قابلیت دسترسی به امکانات گرافیکی سیستم عامل را از قبیل نوتیفیکشن ها، دیالوگ‌ها ،Tray و ... دارد. فرآیند اصلی می‌تواند با استفاده از شیء BrowserWindow که در قسمت قبلی کاربرد آن را مشاهده کردیم، render process را ایجاد کند. با هر بار ایجاد یک نمونه از این شیء، یک Render Process ایجاد می‌شود.

دو. فرآیند رندر (Render Process): از آنجا که الکترون از کرومیوم استفاده می‌کند و کرومیوم شامل معماری چند پردازشی است، هر صفحه‌ی وب می‌تواند پردازش خود را داشته باشد که به آن Render Process می‌گویند. به طور معمول در مرورگرها، صفحات وب در محیطی به نام SandBox اجرا می‌شوندکه اجازه دسترسی به منابع بومی را ندارند. ولی از آنجا که الکترون می‌تواند از Node.js استفاده کند، قابلیت دسترسی به تعاملات سطح پایین سیستم عامل را نیز داراست.

در فرآیند اصلی، پنجره‌ها توسط BrowserWindow ایجاد می‌شوند و هر پنجره‌ای که صفحه وبی را برای خودش باز می‌کند، شامل Render Process خودش است و هر پنجره‌ای که کارش خاتمه یابد، فرآیند مربوط به خودش به اتمام می‌رسد. فرآیند اصلی، همه صفحات وب به همراه Render Process مربوط به خودشان را مدیریت می‌کند و هر فرآیند رندر، از دیگری مجزا و محافظت شده است و تنها تمرکزش بر روی صفحه وبی است که متعلق به خودش است.


در ابتدا قصد داریم یک منو برای برنامه‌ی خود درست کنیم. برای ساخت منو، راه‌های متفاوتی وجود دارند که فعلا ما راه استفاده از template را بر می‌گزینیم که به صورت یک آرایه نوشته می‌شود. کدهای زیر را در فایل index.js یا هر اسمی که برای آن انتخاب کرده‌اید بنویسید:
const electron = require('electron');
const {app,dialog,BrowserWindow,Menu,shell} = electron;

let win;

app.on('ready', function () {
  win = new BrowserWindow({width: 800, height: 600});
  win.loadURL(`file://${__dirname}/index.html`);

var app_menu=[
  {
    label:'پرونده',
    submenu:[
      {
        label:'باز کردن',
        accelerator:'CmdOrCtrl+O',
        click:()=>{
        }
      },
      {
        label:'ذخیره',
        accelerator:'CmdOrCtrl+S',
        click:()=>{
        }
      }
    ]
  },
  {
    label:'سیستم',
    submenu:[
        {
        label:'درباره ما',
        click:()=>
        {
                   shell.openExternal('https://www.dntips.ir');
        }
      },
      {
        label:'خروج',
        accelerator:'CmdOrCtrl+X',
        click:()=>
        {
          win=null;
          app.quit();
        }
      }
    ]
  }
];
تا به اینجای کار، بیشتر کدها برای شما آشناست و فقط تغییرات اندکی در آن‌ها ایجاد شده‌است. مثلا شیء app و سایر اشیاء به طور خلاصه‌تری نوشته شده‌اند. در اینجا دو شیء menu و dialogو shell برای شما جدید هستند. بعد از آن ما یک آرایه را برای منو تدارک دیده‌ایم که نحوه ساخت آن و تعاریفی مثل عنوان، کلید میانبر یا ترکیبی و نحوه انتساب رویدادها را می‌بینید.
 
در خطوط بعدی، یک کار اضافه‌تر را جهت آشنایی بیشتر انجام می‌دهیم. قصد داریم اگر سیستم عامل مکینتاش بود، نام برنامه هم در ابتدای نوار منو نمایش داده شود. به همین جهت در ادامه خطوط زیر را اضافه می‌کنیم:
  if(process.platform=="darwin")
  {
    const app_name=app.getName();
    app_menu.unshift({
      label:app_name
    })
  }
با استفاده از process.platform در node.js می‌توانیم نوع پلتفرم جاری را دریافت کنیم. مقادیر زیر، مقادیری هستند که بازگردانده می‌شوند:

ویندوز
win32 حتی اگر 64 بیتی باشد.
 لینوکس  linux
 مک  darwin
 فری بی اس دی
 freebsd
سولاریس
 sunos
سپس نام برنامه را از شیء app دریافت می‌کنیم و با استفاده از متد unshift، مقادیر داده شده را به ابتدای آرایه اضافه می‌کنیم.

دستو shell در بالا به شما اجازه می‌دهد با محیط دسکتاپ، یکپارچگی خود را حفظ کنید و دستوراتی از قبیل باز کردن url، باز کردن یک مسیر دایرکتوری، باز کردن یک فایل، انتقال فایل به سطل آشغال یا بازیافت و صدای بوق سیستم (بیپ) را به شما می‌دهد. مستندات این شیء را در اینجا مطالعه فرمایید.

دستور app.quit همانطور که از نامش پیداست، باعث خاتمه برنامه می‌شود. ولی یک نکته در اینجا وجود دارد که الزامی به نوشتن کدی برای اینکار نیست. می‌توانید زیرمنوی بالا را به شکل زیر هم بنویسید:
{
        label:'خروج',
        accelerator:'CmdOrCtrl+X',
        role:'close'
 }
خصوصیت role شامل چندین نوع اکشن مانند minimize,close,undo,redo و... می‌باشد که لیست کاملتر آن در اینجا قرار دارد. اگر خصوصیت کلیک و role را همزمان استفاده کنید، خصوصیت role نادیده گرفته خواهد شد.

در انتها با اجرای دو دستور زیر، منو ساخته می‌شود:
  var menu=Menu.buildFromTemplate(app_menu);
  Menu.setApplicationMenu(menu);
در خط اول، منو توسط قالبی که با آرایه‌ها ایجاد کردیم ساخته می‌شود و در خط دوم، منو به برنامه ست می‌شود.
حال قصد داریم برای زیرمنوی «باز کردن فایل» یک دیالوگ open درخواست کنیم. برای این کار از شیء dialog استفاده می‌کنیم. پس خطوط زیر را به رویداد کلیک این زیرمنو اضافه می‌کنیم:
 dialog.showOpenDialog({
             title:'باز کردن فایل متنی',
              properties: [ 'openFile']//[ 'openFile', 'openDirectory', 'multiSelections' ]
             ,filters:[
             {name:'فایل‌های نوشتاری' , extensions:['txt','text']},
             {name:'جهت تست' , extensions:['doc','docx']}
              ]
           },
             (filename)=>{
               if(filename===undefined)
                  return;
               dialog.showMessageBox({title:'پیام اطلاعاتی',type:"info",buttons:['تایید'],message:`the name of file is [${filename}]`});
            });
این متد سه پارامتر دارد که اولین و آخرین پارامتر آن اختیاری می‌باشد. اولین پارامتر آن شیء پنجره است. دومین پارامتر آن، تنظیم یک سری خصوصیات که شامل (پسوند‌های قابل قبول، عنوان، مسیر پیش فرض، قابلیت انتخاب چندگانه، قابلیت باز کردن دایرکتوری و...) می‌شود که لیست کامل آن را می‌توانید در این صفحه ببینید. سومین پارامتر هم که در کد بالا ذکر شده است، callback می‌باشد که خروجی آن، مسیر فایل مورد نظر است و اگر انتخاب چندگانه باشد، آرایه‌ای با نام فایل‌هاست، که همگی آن‌ها به همراه مسیرشان می‌باشند. در صورتیکه کاربر از دیالوگ انصراف بدهد، پارامتر دریافتی با خروجی undefined همراه است.  آخرین دیالوگ هم نمایش یک پیام ساده است که نام فایل جاری را بر میگرداند. اگر خصوصیت buttons را با آرایه خالی مقداردهی کنید، دکمه Ok نمایش داده می‌شود و اگر هم مقداردهی نکنید با خطا روبرو خواهید شد.
برای قسمت ذخیره هم کد زیر را می‌نویسیم:
    dialog.showSaveDialog({
            title:'باز کردن فایل متنی',
             properties: [ 'openFile']//[ 'openFile', 'openDirectory', 'multiSelections' ]
            ,filters:[
            {name:'فایل‌های نوشتاری' , extensions:['txt','text']}
             ]
          },
            (filename)=>{
              if(filename===undefined)
                 return;

           });

حال بهتر است این دیالوگ‌های جاری را هدفمند کنیم و بتوانیم فایل‌های متنی را به کاربر نمایش دهیم، یا آن‌ها را ذخیره کنیم. به همین علت فایل html زیر را نوشته و طبق دستوری که در مقاله «آشنایی با الکترون» فرا گرفتیم، آن را نمایش می‌دهیم:
<!DOCTYPE html>
<html>
  <head>
    <meta charset="utf-8">
    <title></title>
  </head>
  <body>
    Fie Content:<br/>
    <textarea id="TextFile" cols="100" rows="50"></textarea>
 
  </body>
</html>
برای تشکیل ساختار HTML می‌توانید عبارت HTML را تایپ نمایید تا بعد از زدن Enter، ساختار آن به طور خودکار تشکیل شود. سپس محتوا را مثل بالا به شکل دلخواه تغییر می‌دهیم.

کاری که می‌خواهیم انجام دهیم این است که فایل متنی را باز کرده و محتوای آن را در کادر متنی نشان دهیم و موقع ذخیره نیز محتوای نوشته شده در کادر متنی را در فایلی ذخیره کنیم. از آنجا که main Process به المان‌های DOM یا Render Process دسترسی ندارد، باید از طریقی، ارتباط آن را برقرار کنیم. یکی از راه‌های برقراری این ارتباط، IPC است. IPC در واقع یک فرستنده و یک شنونده است که هر کدام در یک سمت قرار گرفته اند. فرستنده پیام را تحت یک عنوان ارسال می‌کند و شنونده منتظر دریافت پیامی تحت همان عنوان میماند و پیام دریافتی را پاسخ می‌دهد. در این مقاله، ما فقط قسمتی از این نوع ارتباطات را بررسی میکنیم.

در نتیجه محتوای callback کدهای دیالوگ open و save را به شکل زیر تغییر می‌دهیم:
Open
 dialog.showOpenDialog({
                 title:'باز کردن فایل متنی',
                  properties: [ 'openFile']//[ 'openFile', 'openDirectory', 'multiSelections' ]
                 ,filters:[
                 {name:'فایل‌های نوشتاری' , extensions:['txt','text']},
                 {name:'جهت تست' , extensions:['doc','docx']}
                  ]
               },
                 (filename)=>{
                   if(filename===undefined)
                      return;

                      win.webContents.send('openFile',filename);
                  // dialog.showMessageBox({title:'پیام اطلاعاتی',type:"info",buttons:['تایید'],message:`the name of file is [${filename}]`});
                });
Save
  dialog.showSaveDialog({
                title:'باز کردن فایل متنی',
                 properties: [ 'openFile']//[ 'openFile', 'openDirectory', 'multiSelections' ]
                ,filters:[
                {name:'فایل‌های نوشتاری' , extensions:['txt','text']}
                 ]
              },
                (filename)=>{
                  if(filename===undefined)
                     return;
                       win.webContents.send('saveFile',filename);
               });
دستور win.webContents.send یک پیام را به صورت Async به سمت RenderProcess مربوطه ارسال میکند. پارامتر اول، عنوان IPC است و پارامتر دوم، پیام IPC است.
برای ایجاد شنونده هم کد زیر را به فایل index.html اضافه می‌کنیم:
  <script>
    const {ipcRenderer} = require('electron');
    var fs=require('fs');

    ipcRenderer.on('openFile', (event, arg) => {
      var content=  fs.readFileSync(String(arg),'utf8');
      document.getElementById("TextFile").value=content;
    });

    ipcRenderer.on('saveFile', (event, arg) =>{
      var content=document.getElementById("TextFile").value;
      fs.writeFileSync(String(arg),content,'utf8');
      alert('ذخیره شد');
    });
    </script>

در اینجا شونده‌هایی را از نوع ipcRenderer ایجاد می‌کنیم و با استفاده از متد on، به پیام‌هایی تحت عنوان‌های مشخص شده گوش فرا می‌دهیم. پیام‌های ارسالی را که حاوی آدرس فایل می‌باشند، به شیءای که از نوع fs می‌باشد، می‌دهند و آن‌ها را می‌خوانند یا می‌نویسند. خواندن و نوشتن فایل، به صورت همزمان صورت میگیرد. ولی اگر دوست دارید که به صورت غیر همزمان پیامی را بخوانید یا بنویسید، باید عبارت Sync را از نام متدها حذف کنید و یک callback را به عنوان پارامتر دوم قرار دهید و محتوای آن را از طریق نوشتن یک پارامتر در سازنده دریافت کنید.

فایل‌های پروژه
 

مطالب
Angular CLI - قسمت پنجم - ساخت و توزیع برنامه
ساخت و توزیع برنامه‌های Angular یکی از مهم‌ترین و بحث برانگیزترین قسمت‌های نگارش‌های جدید آن است و به ازای هر پروژه و قالبی که برای آن توسط گروه‌های مختلف ارائه شده‌است، روش‌های متفاوتی را شاهد خواهید بود. در ادامه روش توصیه شده‌ی توسط تیم Angular را که مبتنی است بر webpack و به صورت خودکار توسط Angular CLI مدیریت می‌شود، بررسی خواهیم کرد.


ساخت (Build) برنامه‌های Angular

Angular CLI کار ساخت و کامپایل برنامه را به صورت خودکار انجام داده و خروجی را در مسیری مشخص درج می‌کند. در اینجا می‌توان گزینه‌هایی را بر اساس نوع کامپایل مدنظر مانند کامپایل برای حالت توسعه و یا کامپایل برای حالت توزیع نهایی، انتخاب کرد. همچنین مباحث bundling و یکی کردن تعداد بالای ماژول‌های برنامه در آن لحاظ می‌شوند تا برنامه در حالت توزیع نهایی، سبب 100ها رفت و برگشت به سرور برای دریافت ماژول‌های مختلف آن نشود. به علاوه مباحث uglification (به نوعی obfuscation کدهای جاوا اسکریپتی نهایی) و tree-shaking (حذف کدهایی که در برنامه استفاده نشده‌اند؛ یا کدهای مرده) نیز پیاده سازی می‌شوند. با انجام tree-shaking‌، نه تنها اندازه‌ی توزیع نهایی به کاربر کاهش پیدا می‌کند، بلکه مرورگر نیز حجم کمتری از کدهای جاوااسکریپتی را باید تفسیر کند.
برای شروع می‌توان از دستور ذیل برای مشاهده‌ی تمام گزینه‌های مهیای ساخت برنامه استفاده کرد:
> ng build --help
ذکر تنهای دستور ng build‌، بدون هیچ گزینه‌ای، برای حالت «توسعه‌ی» برنامه بسیار ایده‌آل است (و دقیقا به معنای صدور دستور ng build --dev است). در این حالت خروجی کامپایل شده‌ی برنامه در پوشه‌ی dist تولید می‌شود. اگر از قسمت دوم این سری به خاطر داشته باشید، نام این پوشه‌ی خروجی، جزئی از تنظیمات فایل angular-cli.json. است:
"apps": [
{
   "outDir": "dist",
زمانیکه دستور ng build‌  صادر شود، این فایل‌ها را در پوشه‌ی dist خواهید یافت:

فایل 
توضیح 
 inline.bundle.js   WebPack runtime
از آن برای بارگذاری ماژول‌های برنامه و چسباندن قسمت‌های مختلف به یکدیگر استفاده می‌شود. 
 main.bundle.js   شامل تمام کدهای ما است. 
 polyfills.bundle.js   Polyfills - جهت پشتیبانی از مرورگرهای مختلف.
 styles.bundle.js    شامل بسته بندی تمام شیوه نامه‌های برنامه است 
vendor.bundle.js  کدهای کتابخانه‌های ثالث مورد استفاده و همچنین خود Angular، در اینجا بسته بندی می‌شوند. 
 

روشی برای بررسی محتوای bundleهای تولید شده

تولید bundleها در جهت کاهش رفت و برگشت‌های به سرور و بالا بردن کارآیی برنامه ضروری هستند؛ اما دقیقا این بسته بندی‌ها شامل چه اطلاعاتی می‌شوند؟ این اطلاعات را می‌توان از فایل‌های source map تولیدی استخراج کرد و برای این منظور می‌توان از برنامه‌ی source-map-explorer استفاده کرد.

روش نصب عمومی آن:
 > npm install -g source-map-explorer
روش اجرا:
 > source-map-explorer dist/main.bundle.js
پس از آن یک گزارش HTML ایی از محتوای bundle مدنظر تولید می‌شود.


یک مثال: ساخت برنامه‌ی مثال قسمت چهارم - تنظیمات مسیریابی در حالت dev

در ادامه، کار Build همان مثالی را که در قسمت قبل توضیح داده شد، بررسی می‌کنیم. برای این منظور از طریق خط فرمان به ریشه‌ی پوشه‌ی اصلی پروژه وارد شده و دستور ng build را صادر کنید. یک چنین خروجی را مشاهده خواهید کرد:
 D:\Prog\angular-routing>ng build
Hash: 123cae8bd8e571f44c31
Time: 33862ms
chunk {0} polyfills.bundle.js, polyfills.bundle.js.map (polyfills) 158 kB {4} [initial] [rendered]
chunk {1} main.bundle.js, main.bundle.js.map (main) 14.7 kB {3} [initial] [rendered]
chunk {2} styles.bundle.js, styles.bundle.js.map (styles) 9.77 kB {4} [initial] [rendered]
chunk {3} vendor.bundle.js, vendor.bundle.js.map (vendor) 2.34 MB [initial] [rendered]
chunk {4} inline.bundle.js, inline.bundle.js.map (inline) 0 bytes [entry] [rendered]
و اگر فایل index.html تولیدی آن‌را بررسی کنید، تنها الحاق همین 4 فایل js تولیدی را مشاهده می‌نمائید:
<!doctype html>
<html>
<head>
  <meta charset="utf-8">
  <title>AngularRouting</title>
  <base href="/">
  <meta name="viewport" content="width=device-width, initial-scale=1">
  <link rel="icon" type="image/x-icon" href="favicon.ico">
</head>
<body>
  <app-root>Loading...</app-root>
<script type="text/javascript" src="inline.bundle.js">
</script><script type="text/javascript" src="polyfills.bundle.js">
</script><script type="text/javascript" src="styles.bundle.js">
</script><script type="text/javascript" src="vendor.bundle.js">
</script><script type="text/javascript" src="main.bundle.js"></script>
</body>
</html>

یک نکته: زمانیکه دستور ng serve -o صادر می‌شود، در پشت صحنه دقیقا همین دستور ng build صادر شده و اطلاعات را درون حافظه تشکیل می‌دهد. اما اگر کار ng build را دستی انجام دهیم، اینبار ng serve -o اطلاعات را از پوشه‌ی dist دریافت می‌کند. بنابراین در حین کار با ng serve -o نیازی به build دستی پروژه نیست.

سؤال: چرا حجم فایل endor.bundle.js اینقدر بالا است و شامل چه اجزایی می‌شود؟
نکته‌ای که در اینجا وجود دارد، حجم بالای فایل vendor.bundle.js آن است که 2.34 MB می‌باشد:


چون دستور ng build بدون پارامتری ذکر شده‌است، برنامه را برای حالت توسعه Build می‌کند و به همین جهت هیچگونه بهینه سازی در این مرحله صورت نخواهد گرفت. برای بررسی محتوای این فایل می‌توان دستور ذیل را در ریشه‌ی اصلی پروژه صادر کرد:
 > source-map-explorer dist/vendor.bundle.js
پس از اجرای این دستور، بلافاصله مرورگر پیش فرض سیستم اجرا شده و گزارشی را ارائه می‌دهد.


همانطور که مشاهده می‌کنید، در حالت بهینه سازی نشده و Build برای توسعه، کامپایلر Angular حدود 41 درصد حجم فایل vendor.bundle.js را تشکیل می‌دهد. به علاوه ماژول‌ها و قسمت‌هایی را ملاحظه می‌کنید که اساسا برنامه‌ی فعلی مثال ما از آن‌ها استفاده نمی‌کند؛ مانند http، فرم‌ها و غیره.


سفارشی سازی Build برای محیط‌های مختلف

اگر به پروژه‌ی تولید شده‌ی توسط Angular CLI دقت کنید، حاوی پوشه‌ای است به نام src\environments


هدف از فایل‌های environment برای نمونه تغییر آدرس توزیع برنامه در حالت توسعه و ارائه نهایی است.
همچنین در اینجا می‌توان نحوه‌ی بهینه سازی فایل‌های تولیدی را توسط Build Targets مشخص کرد و اینکار توسط ذکر پرچم prod-- (مخفف production) صورت می‌گیرد.
در ادامه، تفاوت‌های دستورهای ng build و ng build --prod را ملاحظه می‌کنید:
- با اجرای ng build، از فایل environment.ts استفاده می‌شود؛ برخلاف حالت اجرای ng build --prod که از فایل environment.prod.ts استفاده می‌کند.
- Cache-busting در حالت ارائه‌ی نهایی، به تمام اجزای پروژه اعمال می‌شود؛ اما در حالت توسعه فقط برای تصاویر قید شده‌ی در فایل‌های css.
- فایل‌های source map فقط برای حالت توسعه تولید می‌شوند.
- در حالت توسعه، cssها داخل فایل‌های js تولیدی قرار می‌گیرند؛ اما در حالت ارائه‌ی نهایی به صورت فایل‌های css بسته بندی می‌شوند.
- در حالت توسعه برخلاف حالت ارائه‌ی نهایی، کار uglification انجام نمی‌شود.
- در حالت توسعه برخلاف حالت ارائه‌ی نهایی، کار tree-shaking یا حذف کدهای مرده و بدون ارجاع، انجام نمی‌شود.
- در حالت توسعه برخلاف حالت ارائه‌ی نهایی، کار AOT انجام نمی‌شود. در اینجا AOT به معنای Ahead of time compilation است.
- در هر دو حالت توسعه و ارائه‌ی نهایی کار bundling و دسته بندی فایل‌ها انجام خواهد شد.

به همین جهت است که ng build سریع است؛ اما حجم بالاتری را هم تولید می‌کند. چون بسیاری از بهینه سازی‌های حالت ارائه‌ی نهایی را به همراه ندارد.


دستورات build برای حالت توسعه و ارائه‌ی نهایی

برای حالت توسعه، هر 4 دستور ذیل یک مفهوم را دارند و به همین جهت مورد ng build متداول‌تر است:
>ng build --target=development --environment=dev
>ng build --dev -e=dev
>ng build --dev
>ng build

برای حالت ارائه‌ی نهایی، هر 3 دستور ذیل یک مفهوم را دارند و به همین جهت مورد ng build --prod متداول‌تر است:
>ng build --target=production --environment=prod
>ng build --prod -e=prod
>ng build --prod

همچنین هر کدام از این دستورات را توسط پرچم‌های ذیل نیز می‌توان سفارشی سازی کرد:

 پرچم  مخفف  توضیح
 sourcemap--  sm-  تولید سورس‌مپ
aot--    Ahead of Time compilation 
watch--  w-  تحت نظر قرار دادن فایل‌ها و ساخت مجدد
environment--  e-  محیط ساخت
 target--  t-  نوع ساخت
 dev--    مخفف نوع ساخت جهت توسعه
 prod--     مخفف نوع ساخت جهت ارائه نهایی

برای مثال در حالت prod، سورس‌مپ‌ها تولید نخواهند شد. اگر علاقمندید تا این فایل‌ها نیز تولید شوند، پرچم souremap را نیز ذکر کنید.
و یا اگر برای حالت dev می‌خواهید AOT را فعالسازی کنید، پرچم aot-- را در آنجا قید کنید.


یک مثال: ساخت برنامه‌ی مثال قسمت چهارم - تنظیمات مسیریابی در حالت prod

تا اینجا خروجی حالت dev ساخت برنامه‌ی قسمت چهارم را بررسی کردیم. در ادامه دستور ng build --prod را در ریشه‌ی پروژه صادر می‌کنیم:
 D:\Prog\angular-routing>ng build --prod
Hash: f5bd7fd555a85af8a86f
Time: 39932ms
chunk {0} polyfills.18173234f9641113b9fe.bundle.js (polyfills) 158 kB {4} [initial] [rendered]
chunk {1} main.c6958def7c5f51c45261.bundle.js (main) 50.3 kB {3} [initial] [rendered]
chunk {2} styles.d41d8cd98f00b204e980.bundle.css (styles) 69 bytes {4} [initial] [rendered]
chunk {3} vendor.b426ba6883193375121e.bundle.js (vendor) 1.37 MB [initial] [rendered]
chunk {4} inline.8cec210370dd3af5f1a0.bundle.js (inline) 0 bytes [entry] [rendered]


همانطور که ملاحظه می‌کنید، اینبار نه تنها حجم فایل‌ها به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش پیدا کرده‌اند، بلکه این نام‌ها به همراه یک سری hash هم هستند که کار cache-busting (منقضی کردن کش مرورگر، با ارائه‌ی نگارشی جدید) را انجام می‌دهند.

در ادامه اگر بخواهیم مجددا برنامه‌ی source-map-explorer را جهت بررسی محتوای فایل‌های js اجرا کنیم، به خطای عدم وجود sourcemapها خواهیم رسید (چون در حالت prod، به صورت پیش فرض غیرفعال هستند). به همین‌جهت برای این مقصود خاص نیاز است از پرچم فعالسازی موقت آن استفاده کرد:
> ng build --prod --sourcemap
> source-map-explorer dist/vendor.b426ba6883193375121e.bundle.js


همانطور که در تصویر نیز مشخص است، اینبار کامپایلر Angular به همراه تمام ماژول‌هایی که در برنامه ارجاعی به آن‌ها وجود نداشته‌است، حذف شده‌اند و کل حجم بسته‌ی Angular به 366 KB کاهش یافته‌است.


بررسی دستور ng serve

تا اینجا برای اجرای برنامه در حالت dev از دستور ng serve -o استفاده کرده‌ایم. کار ارائه‌ی برنامه توسط این دستور، از محتوای کامپایل شده‌ی درون حافظه با مدیریت webpack انجام می‌شود. به همین جهت بسیار سریع بوده و قابلیت live reload را ارائه می‌دهد (نمایش آنی تغییرات در مرورگر، با تغییر فایل‌ها).
همانند تمام دستورات دیگر، اطلاعات بیشتری را در مورد این دستور، از طریق راهنمای آن می‌توان به دست آورد:
 > ng serve --help

که شامل این موارد هستند (علاوه بر تمام مواردی را که در حالت ng build می‌توان مشخص کرد؛ مثلا ng serve --prod -o):

 پرچم مخفف
توضیح
 open-- o-
بازکردن خودکار مرورگر پیش فرض.
حالت پیش فرض آن گشودن مرورگر توسط خودتان است و سپس مراجعه‌ی دستی به آدرس برنامه. 
 port--  p-  تغییر پورت پیش فرض مانند ng server -p 8626 
 live-reload--  lr-   فعال است مگر اینکه آن‌را با false مقدار دهی کنید.
 ssl--    ارائه به صورت HTTPS
 proxy-config--  pc-  Proxy configuration file 


استخراج فایل تنظیمات webpack از Angular CLI

Angular CLI برای مدیریت build، در پشت صحنه از webpack استفاده می‌کند. فایل تنظیمات آن نیز جزئی از فایل‌های توکار این ابزار است و قرار نیست به صورت پیش فرض و مستقیم توسط پروژه‌ی جاری ویرایش شود. به همین جهت آن‌را در ساختار پروژه‌ی تولید شده، مشاهده نمی‌کنید.
اگر علاقمند به سفارشی سازی بیشتر این تنظیمات پیش فرض باشید، ابتدا باید آن‌را اصطلاحا eject کنید و سپس می‌توان آن‌را ویرایش کرد:
 > ng eject
Ejection was successful.

To run your builds, you now need to do the following commands:
- "npm run build" to build.
- "npm run test" to run unit tests.
- "npm start" to serve the app using webpack-dev-server.
- "npm run e2e" to run protractor.

Running the equivalent CLI commands will result in an error.
============================================
Some packages were added. Please run "npm install".
همانطور که مشاهده می‌کنید عنوان کرده‌است که از این پس خودتان باید بسیاری از مسایل را به صورت دستی مدیریت کنید و Angular CLI دیگر آن‌ها را به صورت خودکار مدیریت نمی‌کند و دیگر دستورات ng build و ng serve کار نخواهند کرد (این تغییرات در فایل package.json درج می‌شوند).
در این حالت است که فایل webpack.config.js به ریشه‌ی پروژه جهت سفارشی سازی شما اضافه خواهد شد. همچنین فایل‌های .angular-cli.json، package.json نیز جهت درج این تغییرات ویرایش می‌شوند.

و اگر در این لحظه پشیمان شده‌اید (!) فقط کافی است تا این مرحله‌ی جدید commit شده‌ی به مخزن کد را لغو کنید و باز هم به همان Angular CLI قبلی می‌رسید.
مطالب
رمزنگاری یک بانک اطلاعاتی SQLite
ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد که بخواهید در برنامه‌تان از دیتابیس SQLite استفاده کنید و دسترسی به آن از طریق برنامه‌های SQLite Browser امکان پذیر نباشد؛ به زبان ساده‌، امنیت آن را تامین کنید.
SQLite امکان تعیین کلمه‌ی عبور را به شما می‌دهد تا به وسیله‌ی آن بتوانید دیتابیس را رمزنگاری کنید تا امکان باز کردن آن به صورت عادی وجود نداشته باشد.

برای ایجاد کلمه عبور در دیتابیسی که از قبل رمزنگاری نشده است و یا تغییر کلمه عبور دیتابیسی که قبلا رمزنگاری شده است، به این صورت عمل کنید:
// بازکردن دیتابیسی که از قبل رمزنگاری نشده است
SQLiteConnection cnn = new SQLiteConnection("Data Source=c:\\test.db3");
cnn.Open();

// دیتابیس رمزنگاری شده. ارتباط با دیتابیس همچنان صحیح و برقرار باقی می‌ماند
cnn.ChangePassword("mypassword");

برای حذف کلمه عبور در دیتابیسی که از قبل رمزنگاری شده است باید تابع ChangePassword را با مقدار null و یا "" فراخوانی کنید.
// بازکردن دیتابیسی که از قبل رمزنگاری شده
SQLiteConnection cnn = new SQLiteConnection("Data Source=c:\\test.db3;Password=mypassword");
cnn.Open();

// حذف رمزنگاری از دیتابیس رمزنگاری شده
cnn.ChangePassword( null as byte[] );

برای بازکردن دیتابیس رمزنگاری شده و یا ایجاد یک دیتابیس رمزنگاری شده باید کلمه عبور در ConnectionString (همانند مثال بالا) قید شود و یا با فراخوانی تابع SetPassword قبل از فراخوانی تابع Open این کار را انجام داد. در صورتی که کلمه عبور در ConnectionString قید شود باید به صورت cleartext باشد. در حالیکه وقتی از تابع SetPassword استفاده می‌کنید می‌توانید کلمه عبور را به صورت آرایه ای از byte نیز تعریف کنید.
// SetPassword بازکردن دیتابیس رمزنگاری شده با استفاده از فراخوانی تابع
SQLiteConnection cnn = new SQLiteConnection("Data Source=c:\\test.db3");

cnn.SetPassword(new byte[] { 0xFF, 0xEE, 0xDD, 0x10, 0x20, 0x30 });
cnn.Open();

در صورتیکه بخواهید ارتباطی را که وجود دارد، به یک فایل دیتابیس دیگر متصل کنید باید به صورت زیر عمل کنید:

- در صورتیکه کلمه عبور به صورت cleartext  می‌باشد:
SQLiteConnection cnn = new SQLiteConnection("Data Source=c:\\test.sqlite");
cnn.Open();

cmd = new SQLiteCommand("ATTACH DATABASE 'c:\\pwd.sqlite' AS [Protected] KEY 'mypassword'", cnn);
cmd.ExecuteNonQuery();

- در صورتیکه کلمه عبور به صورت باینری می‌باشد:
SQLiteConnection cnn = new SQLiteConnection("Data Source=c:\\test.db3");
cnn.Open();

cmd = new SQLiteCommand("ATTACH DATABASE 'c:\\pwd.db3' AS [Protected] KEY X'FFEEDD102030'", cnn);
cmd.ExecuteNonQuery();
مطالب
معرفی Kendo UI
Kendo UI چیست؟
Kendo UI یک فریم ورک جاوا اسکریپتی ساخت برنامه‌های مدرن و تعاملی وب است و برای رسیدن به این مقصود، از JavaScript، CSS 3، HTML 5 و jQuery کمک می‌گیرد.


امکانات فراهم شده توسط Kendo UI
1) انواع و اقسام ویجت‌ها: کنترل‌های وب تهیه شده برفراز jQuery
ویجت‌های آن در سه گروه کلی قرار می‌گیرند:
- گروه وب، مانند گرید، tree-view و غیره.
- گروه DataViz که جهت نمایش بصری اطلاعات و ترسیم انواع و اقسام نمودارها کاربرد دارد.
- گروه موبایل که با استفاده از فناوری adaptive rendering، در سیستم عامل‌های مختلف موبایل، مانند اندروید و آی او اس، ظاهری بومی و هماهنگ با آن‌ها را ارائه می‌دهد.

2) منبع داده سمت کاربر (Client side data source)
منبع داده سمت کاربر Kendo UI، از انواع و اقسام منابع داده محلی مانند آرایه‌های جاوا اسکریپتی تا منابع داده راه دور، مانند JSON، XML و JSONP، جهت نمایش اطلاعات و data binding پشتیبانی می‌کند. این منبع داده، مواردی مانند صفحه بندی، مرتب سازی اطلاعات و گروه بندی آن‌ها را نیز فراهم می‌کند. به علاوه با عملیات ثبت، ویرایش و حذف اطلاعات نیز هماهنگی کاملی را دارد.

3) به همراه یک فریم ورک MVVM توکار است
این فریم ورک MVVM مواردی مانند two way data binding و همچنین declarative binding را نیز پشتیبانی می‌کند.

4) امکان تعویض قالب
5) پویا نمایی، کشیدن و رها کردن
6) فریم ورک اعتبارسنجی


چرا Kendo UI؟
-  مهم‌ترین مزیت کار با Kendo UI، فراهم آوردن تمام نیازهای توسعه‌ی یک برنامه‌ی مدرن وب، تنها در یک بسته است. به این ترتیب دیگر نیازی نیست تا گرید را از یک‌جا، tree-view را از جایی دیگر و کتابخانه‌های رسم نمودار را از منبعی ناهمگون با سایر عناصر برنامه دریافت و استفاده کنید؛ در اینجا تمام این‌ها در قالب یک بسته‌ی آماده برای شما فراهم شده‌است و همچنین با یکدیگر سازگاری کاملی دارند.
- تمام ویجت‌های آن برای نمایش سریع با کارآیی بالا طراحی شده‌اند.
- پشتیبانی خوب آن. این فریم ورک محصول شرکتی است که به صورت تخصصی کار تهیه کامپوننت‌های وب و دسکتاپ را انجام می‌دهد.


مرورگرهای پشتیبانی شده
یکی دیگر از مزایای مهم کار با Kendo UI پشتیبانی گسترده‌ی آن از اکثر مرورگرهای موجود است. این فریم ورک با مرورگرهای زیر سازگار است:
- IE 7 به بعد
- فایرفاکس 10 به بعد
- تمام نگارش‌های کروم
- اپرا 10 به بعد
- سفاری 4 به بعد


مجوز استفاده از Kendo UI
Kendo UI با سه مجوز ذیل ارائه می‌شود:
- 30 روزه آزمایشی رایگان
- تجاری
- سورس باز با مجوز Apache

پیشتر نسخه‌ی تجاری آن تحت مجوز GPL نیز در دسترس بود. اما اخیرا مجوز GPL آن حذف شده و به Apache تغییر یافته است. اما باید در نظر داشت که نسخه‌ی سورس باز آن شامل کنترل‌های مهمی مانند «گرید» نیست و این موارد تنها در نسخه‌ی تجاری آن لحاظ شده‌اند.


مثال‌های Kendo UI
پس از دریافت بسته‌ی کامل آن، پوشه‌هایی مانند js، styles و امثال آن قابل مشاهده هستند؛ به همراه پوشه‌ی examples آن که حداقل 86 پوشه‌ی دیگر در آن جهت ارائه مثال‌هایی از نحوه‌ی کاربرد المان‌های مختلف آن تدارک دیده شده‌اند.


نحوه‌ی افزودن Kendo UI به صفحه
از آنجائیکه Kendo UI یک فریم ورک جاوا اسکریپتی است، همانند سایر برنامه‌های وب، افزودن تعاریف فایل‌های js، css و تصاویر مرتبط با آن، برای شروع به کار کفایت می‌کند. برای این منظور ابتدا پوشه‌های js و styles بسته‌ی دریافتی آن‌را به برنامه‌ی خود اضافه کنید (این پوشه‌ها در فایل پیوست انتهای بحث موجود هستند).
<!DOCTYPE html>
<html xmlns="http://www.w3.org/1999/xhtml">
<head>
    <title></title>

    <!--KendoUI: Web-->
    <link href="styles/kendo.common.min.css" rel="stylesheet" type="text/css" />
    <link href="styles/kendo.default.min.css" rel="stylesheet" type="text/css" />
    <script src="js/jquery.min.js" type="text/javascript"></script>
    <script src="js/kendo.web.min.js" type="text/javascript"></script>

    <!--KendoUI: DataViz-->
    <link href="styles/kendo.dataviz.min.css" rel="stylesheet" type="text/css" />
    <script src="js/kendo.dataviz.min.js" type="text/javascript"></script>

    <!--KendoUI: Mobile-->
    <link href="styles/kendo.mobile.all.min.css" rel="stylesheet" type="text/css" />
    <script src="js/kendo.mobile.min.js" type="text/javascript"></script>

    <script type="text/javascript">
        $(function() {
            $("#pickDate").kendoDatePicker();
        });
    </script>
</head>
<body>
    <span>
        Pick a date: <input id="pickDate" type="text"/>
    </span>
</body>
</html>
در اینجا یک مثال ساده‌ی استفاده از date picker کندو یو آی را ملاحظه می‌کنید. در قسمت head صفحه، نحوه‌ی ثبت سه گروه اسکریپت و شیوه نامه، مشخص شده‌اند. اگر نیاز به کامپوننت‌های وب آن‌را دارید باید اجزایی مانند kendo.common.min.css، kendo.default.min.css، jquery.min.js و kendo.web.min.js به صفحه اضافه شوند. اگر نیاز به رسم نمودار هست، فایل‌ها kendo.dataviz.min.css و kendo.dataviz.min.js باید تعریف شوند و برای فعال سازی اجزای موبایل آن فایل‌های kendo.mobile.all.min.css و kendo.mobile.min.js نیاز است به صفحه پیوست شوند. در هر سه حالت ذکر jquery.min.js الزامی است.

دریافت سورس کامل این قسمت که حاوی فایل‌های اصلی kendoui.professional.2014.2.1008 نیز می‌باشد:
KendoUI01.7z
نظرات مطالب
روش‌هایی برای بهبود قابلیت دیباگ بسته‌های NuGet
ممنون بابت مطلب خوبتون
الان امکان source link روی پکیج EFCoreSecondLevelCacheInterceptor هم توسط خودتون اعمال شده ولی من نتونستم موقع دیباگ Step Into کنم نه با VS و نه با VSCode (تنظیمات لازم رو هم اعمال کردم)
خودتون تونستین نتیجه بگیرین از این روش؟
سورس پکیج‌های ASPNET Core رو هم وقتی داخلشو دیباگ میکنم بعضی وقتا (ضمن اجرای اون کد) از روی خطوط میپره و یا مقایر متغیر‌ها رو نشون نمیده که به احتمال زیاد دلیلش باید بهینه سازی‌های صورت گرفته باشه که در این صورت یعنی از SourceLink برای بازیابی سورس اصلی بهره نبرده؟
من قبلا بحث debugging کتابخانه‌های خودم رو توسط تنظیم زیر انجام میدادم و به خوبی جواب می‌داد. البته شاید بهینه نباشه (چون هم pdb‌ها داخلش embed میشن و هم optimize رو جهت debugging  experience بهتر غیر فعال کردم) ولی حداقلش اینه کار میکنه (بر خلاف روش‌های اصولیش که من خیلی هم بررسی کردم ولی نتونستم جواب درست و درمونی ازشون بگیرم)
<DebugType>embedded</DebugType>
<Optimize>false</Optimize>

مطالب
آموزش MDX Query - قسمت چهارم –آشنایی با AdventureWorksDW2008R2 و آشنایی با محیط BIMS

در این قسمت تلاش می‌کنم در خصوص محیط BIMS (Business Intelligence Management Studio)  و همچنین AdventureWorksDW2008R2 توضیحاتی را ارائه کنم. در ابتدا در خصوص طراحی انجام شده در Data Warehouse  مربوط به پایگاه داده‌ی Adventure Works 2008 توضیحاتی ارایه می‌گردد.

شاید بهترین کار در خصوص آشنایی با یک پایگاه داده نگاه کردن به دیاگرام کلی آن پایگاه داده باشد. بنابر این در ابتدا می‌بایست یک دیاگرام از پایگاه داده‌ی AdventureWorksDW2008R2 بسازیم (این کار را در SQL Server Management Studio انجام می‌دهیم) . قبل از ساخت دیاگرام می‌بایست کاربر Sa را به عنوان Owner پایگاه داده معرفی کنیم.

برای این منظور ابتدا Properties پایگاه داده‌ی AdventureWorksDW2008R2  را گرفته و به قسمت Files رفته و با انتخاب دکمه‌ی ... در مقابل Owner و جستجوی کاربر Sa ، اقدام به مشخص کردن مالک پایگاه داده می‌کنیم. و سپس دکمه‌ی Ok را می‌زنیم.  

مطابق شکل زیر 


سپس یک دیاگرام کلی از پایگاه داده تولید می‌کنیم. مانند شکل زیر 


با یک نگاه اجمالی مشخص می‌گردد که نام تمامی جداول پایگاه داده‌ی DW یا با کلمه‌ی Dim یا با کلمه‌ی Fact شروع شده‌اند. 

همان طور که در مقاله‌ی شماره‌ی یک نیز عنوان شد، چندین روش طراحی DW وجود دارد :

1. ستاره ای

2. دانه برفی

3. کهکشانی

دقت داشته باشید که جداول Fact دارای فیلد‌های عددی نیز می‌باشد که توسط مراحل ETL پر شده‌اند و جداول Dimension دارای ابعادی هستند که به شاخص‌های موجود در یک جدول Fact معنا می‌دهند. به عبارت دیگر شاخص میزان فروش اینترنتی، یک Measure می‌باشد. اما با ارایه دو دایمنشن، به یک واکشی، عملا ما یک Measure داریم که بر اساس آن دو بعد، ماهیت پیدا کرده است. به عنوان مثال میزان فروش اینترنتی بر اساس سال و ماه و روز و براساس کشور خریدار مشخص می‌شود.

یکی از روش‌های تهیه‌ی DW این می‌باشد که کاربران خبره در هر سیستم، مشخص نمایند چه گزارشاتی مورد نظر آنها می‌باشد. سپس توسط تیم پشتیبانی آن سیستم‌ها، جداول Fact,Dimension  مورد نیاز برای حصول گزارش مربوطه تهیه گردد.

شاید ذکر این نکته جالب باشد که برای توسعه‌ی یک پایگاه داده‌ی Multidimensional توسط Solution ‌های ماکروسافت نیازی به آشنایی با یک محیط کار ( IDE ) جدید نمی‌باشد. همان طور هم که در مقاله‌ی قبلی اشاره شد، برای Deploy کردن یک پایگاه داده‌ی چند بعدی ( Multidimensional ) از خود محیط   Visual Studio .Net استفاده می‌شود. بنابر این آن دسته از برنامه نویسانی که با این محیط آشنا می‌باشند به راحتی می‌توانند به توسعه‌ی پایگاه داده‌ی چند بعدی بپردازند.

لازم به ذکر می‌باشد که اساسا هدف من از شروع این سری مقالات ، آموزش MDX Query ‌ها می‌باشد و نه آموزش BIMS ، با این وجود در این قسمت و در قسمت بعدی، توضیحات مقدماتی کار با BIMS ارایه می‌گردد و همچنین در فرصت مناسب در خصوص BIMS یک مجموعه مقاله‌ی جامع ارایه خواهم کرد.

در ابتدا اجزا BIMS را برای شما توضیح می‌دهم و سپس در خصوص ساخت هر کدام از آنها و ترتیب ساخت آنها توضیحاتی ارایه خواهم داد.

مسیر باز کردن برنامه‌ی  SQL Server Business Intelligence Development Studio = BIDS در زیر آمده است:

C:\ProgramData\Microsoft\Windows\Start Menu\Programs\Microsoft SQL Server 2012\ SQL Server Data Tools

دقت داشته باشید که در صورت استفاده از نسخه‌ی Sql Server 2008 می‌بایست مسیر زیر را جستجو نمایید:

C:\ProgramData\Microsoft\Windows\Start Menu\Programs\Microsoft SQL Server 2008 R2

با نگاه کردن به محیط BIMS  می توانید پنجره‌ی Solution Explorer  را مشاهده کنید .(در صورت عدم مشاهده، می‌توانید این پنجره را از منوی View باز کنید)



در پنجره‌ی Solution Explorer ابتدا نام Solution و در زیر آن، نام پروژه را خواهیم دید (نام پروژه و نام پایگاه داده‌ی چند بعدی، مشابه یکدیگر می‌باشند) و در زیر نام پروژه، موارد زیر را می‌بینیم:

1. Data Source

2. Data Source View

3. Cubes

4. Dimensiones

5. ….

Data Source  : عملا برقرار کننده‌ی پروژه با Data Warehouse می‌باشد. دقت داشته باشید که امکان تهیه یک پایگاه داده‌ی چند بعدی از چندین DW وجود دارد و حتا نوع DW ‌ها می‌تواند متفاوت باشد (به عبارت دیگر ما می‌توانیم چندین DW در RDBMS ‌های متفاوت داشته باشیم و همه‌ی آنها را در یک Multidimensional Database تجمیع کنیم). برای انجام چنین کاری باید چندین Data Source  تعریف کنیم. 


Data Source View : هر Data Source می‌تواند دارای چندین تقسیم بندی با مفاهیم Business ی باشد. برای هر کدام از این دسته بندی‌ها می‌توانیم یک یا چند Data Source View  ایجاد کنیم . به عبارت دیگر ایجاد Data Source View ‌ها سبب خلاصه شدن تعداد جداول Fact , Dimension براساس یک بیزینس خاص می‌باشد و در ادامه راحت‌تر می‌توانیم Cube ‌ها را تولید کنیم. 


نکته: جداول Fact , Dimension در ساختار D ata Warehouse ساخته می‌شوند.

Cubes : محل تعریف Cube ‌ها در این قسمت می‌باشد. در سری آموزش SSAS در خصوص نحوه‌ی ساخت Cube ‌ها شرح کاملی ارایه خواهم کرد. 


Dimensions : با توجه به این که در روال ساخت Cube ما مشخص می‌کنیم چه Dimension هایی داریم، یک سری از Dimension ‌ها به صورت پیش فرض در این قسمت قرار می‌گیرند و البته در صورت تغییر در Data Source View   می‌توانیم یک Dimension را به صورت دستی در این قسمت ایجاد نماییم و سپس آن را به Cube مورد نظر اضافه نماییم. 


دقت داشته باشید که برای ساخت یک پروژه می‌بایست بعد از ساخت Data Warehouse در برنامه‌ی BIMS اقدام به ساخت یک Data Source کنیم و سپس با توجه به Business‌های موجود در سیستم‌های OLTP اقدام به ساخت Data Source View‌های مناسب کرده و در نهایت اقدام به ساخت Cube کنیم. بعد از انجام تنظیمات مختلف در Cube مانند ساخت Hierarchy , KPI و ... نیاز می‌باشد که پروژه را Deploy کنیم تا پایگاه داده‌ی چند بعدی (MDB) ساخته شود. 

در قسمت بعدی نحوه‌ی ساخت یک پروژه در SSAS و چگونگی باز کردن یک پایگاه داده را بررسی خواهیم کرد. 

مطالب
MVVM و رویدادگردانی

در دو قسمت قبل به اینجا رسیدیم که بجای شروع به کدنویسی مستقیم در code behind یک View (یک پنجره، یک user control ...)، کلاس مجزای دیگری را به نام ViewModel به برنامه اضافه خواهیم کرد و این کلاس از وجود هیچ فرمی در برنامه مطلع نیست.
بنابراین جهت انتقال رخدادها به ViewModel، بجای روش متداول تعریف روال‌های رخدادگردان در Code behind:
<Button  Click="btnClick_Event">Last</Button>

آن‌ها را با Commands به ViewModel ارسال خواهیم کرد:
<Button Command="{Binding GoLast}">Last</Button>  


همچنین بجای اینکه مستقیما بخواهیم از طریق نام یک شیء به مثلا خاصیت متنی آن دسترسی پیدا کنیم:
<TextBox Name="txtName" />  

از طریق Binding، اطلاعات مثلا متنی آن‌را به ViewModel منتقل خواهیم کرد:
<TextBox Text="{Binding Name}" />  


و همینجا است که 99 درصد آموزش‌های MVVM موجود در وب به پایان می‌رسند؛ البته پس از مشاهده 10 تا 20 ویدیو و خواندن بیشتر از 30 تا مقاله! و اینجا است که خواهید گفت: فقط همین؟! با این‌ها میشه یک برنامه رو مدیریت کرد؟!
البته همین‌ها برای مدیریت قسمت عمده‌ای از اکثر برنامه‌ها کفایت می‌کنند؛ اما خیلی از ریزه‌ کاری‌ها وجود دارند که به این سادگی‌ها قابل حل نیستند و در طی چند مقاله به آن‌ها خواهیم پرداخت.

سؤال: در همین مثال فوق، اگر متن ورودی در TextBox تغییر کرد، چگونه می‌توان بلافاصله از تغییرات آن در ViewModel مطلع شد؟ قدیم‌ترها می‌شد نوشت:
<TextBox TextChanged="TextBox_TextChanged" />


اما الان که قرار نیست در code behind کد بنویسیم (تا حد امکان البته)، باید چکار کرد؟
پاسخ: امکان Binding به TextChanged وجود ندارد، پس آن‌را فراموش می‌کنیم. اما همان Binding معمولی را به این صورت هم می‌شود نوشت (همان مثال قسمت قبل):
<TextBox Text="{Binding 
MainPageModelData.Name,
Mode=TwoWay,
UpdateSourceTrigger=PropertyChanged}" />


و نکته مهم آن UpdateSourceTrigger است. اگر روی حالت پیش فرض باشد، ViewModel پس از تغییر focus از این TextBox به کنترلی دیگر، از تغییرات آگاه خواهد شد. اگر آن‌را صریحا ذکر کرده و مساوی PropertyChanged قرار دهیم (این مورد در سیلورلایت 5 جدید است؛ هر چند از روز نخست WPF وجود داشته است)، با هر تغییری در محتوای TextBox، خاصیت MainPageModelData.Name به روز رسانی خواهد شد.
اگر هم بخواهیم این تغییرات آنی‌را در ViewModel تحت نظر قرار دهیم، می‌توان نوشت:

using System.ComponentModel;

namespace SL5Tests
{
public class MainPageViewModel
{
public MainPageModel MainPageModelData { set; get; }
public MainPageViewModel()
{
MainPageModelData = new MainPageModel();
MainPageModelData.Name = "Test1";
MainPageModelData.PropertyChanged += MainPageModelDataPropertyChanged;
}

void MainPageModelDataPropertyChanged(object sender, PropertyChangedEventArgs e)
{
switch (e.PropertyName)
{
case "Name":
//do something
break;
}
}
}
}

تعریف MainPageModel را در قسمت قبل مشاهده کرده‌اید و این کلاس اینترفیس INotifyPropertyChanged را پیاده سازی می‌کند. بنابراین می‌توان از رویدادگردان PropertyChanged آن در ViewModel هم استفاده کرد.
به این ترتیب همان کار رودیدادگردان TextChanged را اینطرف هم می‌توان شبیه سازی کرد و تفاوتی نمی‌کند. البته با این تفاوت که در ViewModel فقط به اطلاعات به روز موجود در MainPageModelData.Name دسترسی داریم، اما نمی‌دانیم و نمی‌خواهیم هم بدانیم که منبع آن دقیقا کدام شیء رابط کاربری برنامه است.

سؤال: ما قبلا مثلا می‌توانستیم بررسی کنیم که اگر کاربر حین تایپ در یک TextBox بر روی دکمه‌ی Enter کلیک کرد، آن‌گاه برای نمونه، جستجویی بر اساس اطلاعات وارد شده صورت گیرد. الان این فشرده شدن دکمه‌ی Enter را چگونه دریافت و چگونه به ViewModel ارسال کنیم؟
این مورد کمی پیشرفته‌تر از حالت‌های قبلی است. برای حل این مساله ابتدا باید UpdateSourceTrigger یاد شده را مساوی Explicit قرار داد. یعنی اینبار می‌خواهیم نحوه ی به روز رسانی خاصیت MainPageModelData.Name را از طریق Binding خودمان مدیریت کنیم. این مدیریت کردن هم با استفاده از امکاناتی به نام Attached properties قابل انجام است که به آن‌ها Behaviors هم می‌گویند. مثلا:

using System.Windows;
using System.Windows.Controls;
using System.Windows.Input;

namespace SL5Tests
{
public static class InputBindingsManager
{
public static readonly DependencyProperty UpdatePropertySourceWhenEnterPressedProperty
= DependencyProperty.RegisterAttached(
"UpdatePropertySourceWhenEnterPressed",
typeof(bool),
typeof(InputBindingsManager),
new PropertyMetadata(false, OnUpdatePropertySourceWhenEnterPressedPropertyChanged));

static InputBindingsManager()
{ }

public static void SetUpdatePropertySourceWhenEnterPressed(DependencyObject dp, bool value)
{
dp.SetValue(UpdatePropertySourceWhenEnterPressedProperty, value);
}

public static bool GetUpdatePropertySourceWhenEnterPressed(DependencyObject dp)
{
return (bool)dp.GetValue(UpdatePropertySourceWhenEnterPressedProperty);
}

private static void OnUpdatePropertySourceWhenEnterPressedPropertyChanged(DependencyObject dp,
DependencyPropertyChangedEventArgs e)
{
var txt = dp as TextBox;
if (txt == null)
return;

if ((bool)e.NewValue)
{
txt.KeyDown += HandlePreviewKeyDown;
}
else
{
txt.KeyDown -= HandlePreviewKeyDown;
}
}

static void HandlePreviewKeyDown(object sender, KeyEventArgs e)
{
if (e.Key != Key.Enter) return;

var txt = sender as TextBox;
if (txt == null)
return;

var binding = txt.GetBindingExpression(TextBox.TextProperty);
if (binding == null) return;
binding.UpdateSource();
}
}
}

تعریف Attached properties یک قالب استاندارد دارد که آن را در کد فوق ملاحظه می‌کنید. یک تعریف به صورت static و سپس تعریف متدهای Get و Set آن. با تغییر مقدار آن که اینجا از نوع bool تعریف شده، متد OnUpdatePropertySourceWhenEnterPressedPropertyChanged به صورت خودکار فراخوانی می‌شود. اینجا است که ما از طریق آرگومان dp به textBox جاری دسترسی کاملی پیدا می‌کنیم. مثلا در اینجا بررسی شده که آیا کلید فشرده شده enter است یا خیر. اگر بله، یک سری فرامین را انجام بده. به عبارتی ما توانستیم، قطعه کدی را به درون شیءایی موجود تزریق کنیم. Txt تعریف شده در اینجا، واقعا همان کنترل TextBox ایی است که به آن متصل شده‌ایم.

و برای استفاده از آن خواهیم داشت:

<UserControl x:Class="SL5Tests.MainPage"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:d="http://schemas.microsoft.com/expression/blend/2008"
xmlns:mc="http://schemas.openxmlformats.org/markup-compatibility/2006"
xmlns:VM="clr-namespace:SL5Tests"
mc:Ignorable="d" Language="fa"
d:DesignHeight="300" d:DesignWidth="400">
<UserControl.Resources>
<VM:MainPageViewModel x:Name="vmMainPageViewModel" />
</UserControl.Resources>
<Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource vmMainPageViewModel}}"
x:Name="LayoutRoot"
Background="White">
<TextBox Text="{Binding
MainPageModelData.Name,
Mode=TwoWay,
UpdateSourceTrigger=Explicit}"
VerticalAlignment="Top"
VM:InputBindingsManager.UpdatePropertySourceWhenEnterPressed="True" />
</Grid>
</UserControl>

همانطور که مشاهده می‌کنید، UpdateSourceTrigger به Explicit تنظیم شده و سپس InputBindingsManager.UpdatePropertySourceWhenEnterPressed به این کنترل متصل گردیده است. یعنی تنها زمانیکه در متد HandlePreviewKeyDown ذکر شده، متد UpdateSource فراخوانی گردد، خاصیت MainPageModelData.Name به روز رسانی خواهد شد (کنترل آن‌را خودمان در دست گرفته‌ایم نه حالت‌های از پیش تعریف شده).

این روش، روش متداولی است برای تبدیل اکثر حالاتی که Binding و Commanding متداول در مورد آن‌ها وجود ندارد. مثلا نیاز است focus را به آخرین سطر یک ListView از داخل ViewModel انتقال داد. در حالت متداول چنین امری میسر نیست، اما با تعریف یک Attached properties می‌توان به امکانات شیء ListView مورد نظر دسترسی یافت (به آن متصل شد، یا نوعی تزریق)، آخرین عنصر آن‌را یافته و سپس focus را به آن منتقل کرد یا به هر اندیسی مشخص که بعدا در ViewModel به این Behavior از طریق Binding ارسال خواهد شد.

مطالب دوره‌ها
خطا ها و مدیریت خطا (Exception Handling)
مدیریت خطا در #F شبیه به الگوی try catch finally در #C است. برای تعریف خطا از کلمه کلیدی exception استفاده می‌کنیم و یک نام رو به اون اختصاص می‌دهیم و می‌تونیم به صورت اختیاری یک نوع داده رو هم برای این خطا با استفاده از کلمه کلیدی of تعیین کنیم.
exception myError of int
با استفاده از دستور raise می‌تونیم یک exception رو پرتاب کنیم.(به دلیل اینکه در دات نت از دستور throw به معنی پرتاب کردن استفاده می‌کنیم این جا نیز از همین لغت استفاده کردم کما اینکه در #F دستور raise جایگزین throw شده است). البته در جاهایی که قصد ما از پرتاب exception فقط متوقف کردن عملیات و نمایش یک خطا است می‌تونیم از دستور failwith به همراه یک پیغام نیز استفاده کنیم.(یک نمونه از آن را در فصل‌های قبلی مشاهده کردید)
ساختار کلی  try catch finally در #F به صورت زیر است.(تنها تفاوت در کلمه with به جای catch است)
try
// try code here
with
//catch statement here
یا به صورت
try
// try code here
finally
//finally statement here
*نکته مهم: در #F شما اجازه استفاده از finally رو به همراه with ندارید.به همین دلیل من این ساختارو به دو صورت بالا نوشتم.

یک مثال از try with:
exception WrongSecond of int//یک exception تعریف می‌کنیم

let primes =
[ 2; 3; 5; 7; 11; 13; 17; 19; 23; 29; 31; 37; 41; 43; 47; 53; 59 ]

// یک تابع برای تست اینکه آیا ثانیه الان در لیست prime وجود دارد یا نه
let testSecond() =
try
let currentSecond = System.DateTime.Now.Second in

// شرط برای اینکه مشخص شود که ثانیه در لیست است یا خیر
if List.exists (fun x -> x = currentSecond) primes then

// اگر بود یک خطا تولید می‌شود
failwith "A prime second"

else

// اگر نیود یک استثنا از نوع wrongSecond پرتاب میشود
raise (WrongSecond currentSecond)

with
// catch کردن استثناها

WrongSecond x ->
printf "The current was %i, which is not prime" x

در کد با در هر خط توضیحات لازم داده شده است. نکته قابل ذکر این است که در #C زمانی که قصد داشته باشیم یک استثنا جدید ایجاد کنیم باید کلاسی جدیدی که از کلاس System.Exception ارث برده باشد(یا هر کلاس دیگری که خود از این System.Exception ارث برده است) ایجاد کنیم و کد‌های مورد نظر رو در اون قرار بدیم. ولی در اینجا (در قسمتی که رنگ آن متفاوت است) به راحتی توانستیم یک استثنا جدید بر اساس نیاز بسازیم.

یک مثال از try finally :
// تابعی برای نوشتن فایل
let writeToFile() =
//ابتدا فایل به صورت متنی ساخته می‌شود
let file = System.IO.File.CreateText("test.txt")
try
// متن مورد نظر در فایل نوشته می‌شود
file.WriteLine("Hello F# users")
finally
//فایل مورد نظر بسته می‌شود.این دستور حتی اگر در هنگام نوشتن فایل استثنا هم رخ بدهد اجرا خواهد شد
file.Dispose()
عملکرد finally در #F دقیقا مشابه با عملکرد finally در #C است. یعنی دستورات بلوک finally همواره (چه استثنا رخ بدهد و چه رخ ندهد) اجرا خواهد شد.

*توجه :
برنامه نویسانی که قبلا با OCaml کدنویسی کرده اند هنگام برنامه نویسی #F از raise کردن‌های زیاد و بی مورد استثناها خودداری کنند. به دلیل نوع معماری CLR پرتاب کردن استثنا و مدیریت آن کمی هزینه بر است (بیشتر از زبان Ocaml). البته این مسئله در زبان‌های تحت دات نت نیز مطرح است کما اینکه در #C نیز مدیریت استثناها رو در بالاترین لایه انجام می‌دهیم و از catch کردن بی مورد استثنائات در لایه‌های زیرین خودداری می‌کنیم.

یک مثال از الگوی Matching در try with

let getNumber msg =
    printf msg;
    try
        int32(System.Console.ReadLine())
    with
        | :? System.FormatException -> -1
        | :? System.OverflowException -> System.Int32.MinValue
        | :? System.ArgumentNullException -> 0

مطالب
بررسی ORM های مناسب جهت استفاده در اندروید
با آمدن ORM‌ها به دنیای برنامه نویسی، کار برنامه نویسی نسبت به قبل ساده‌تر و راحت‌تر شد. عدم استفاده کوئری‌های دستی، پشتیبانی از چند دیتابیس و از همه مهمتر و اصلی‌ترین هدف این ابزار "تنها درگیری با اشیا و مدل شیء گرایی" کار را پیش از پیش آسان‌تر نمود.
در این بین به راحتی می‌توان چندین نمونه از این ORM‌ها را  نام برد مثل IBatis , Hibernate ,Nhibernate و EF که از معروفترین آن‌ها هستند.
من در حال حاضر قصد شروع یک پروژه اندرویدی را دارم و دوست دارم بجای استفاده‌ی از Sqlitehelper، از یک ORM مناسب بهره ببرم که چند سوال برای من پیش می‌آید. آیا ORM ای برای آن تهیه شده است؟ اگر آری چندتا و کدامیک از آن‌ها بهتر هستند؟ شاید در اولین مورد کتابخانه‌ی Hibernate جاوا را نام ببرید؛ ولی توجه به این نکته ضروری است که ما در مورد پلتفرم موبایل و محدودیت‌های آن صحبت می‌کنیم. یک کتابخانه همانند Hibernate مطمئنا برای یک برنامه اندروید چه از نظر حجم نهایی برنامه و چه از نظر حجم بزرگش در اجرا، مشکل زا خواهد بود و وجود وابستگی‌های متعدد و دارا بودن بسیاری از قابلیت‌هایی که اصلا در بانک‌های اطلاعاتی موبایل قابل اجرا نیست، باعث می‌شود این فریمورک انتخاب خوبی برای یک برنامه اندروید نباشد.

معیارهای انتخاب یک فریم ورک مناسب برای موبایل:
  • سبک بودن: مهمترین مورد سبک بودن آن است؛ چه از لحاظ اجرای برنامه و چه از لحاظ حجم نهایی برنامه
  • سریع بودن: مطمئنا ORM‌های طراحی شده‌ی موجود، از سرعت خیلی بدی برخوردار نخواهند بود؛ اگر سر زبان هم افتاده باشند. ولی باز هم انتخاب سریع بودن یک ORM، مورد علاقه‌ی بسیاری از ماهاست.
  • یادگیری آسان و کانفیگ راحت تر.

OrmLight

این فریمورک مختص اندروید طراحی نشده ولی سبک بودن آن موجب شده‌است که بسیاری از برنامه نویسان از آن در برنامه‌های اندرویدی استفاده کنند. این فریم ورک جهت اتصالات JDBC و Spring و اندروید طراحی شده است.

نحوه معرفی جداول در این فریمورک به صورت زیر است:
@DatabaseTable(tableName = "users")
public class User {
    @DatabaseField(id = true)
    private String username;
    @DatabaseField
    private String password;
 
    public User() {
        // ORMLite needs a no-arg constructor
    }
    public User(String username, String password) {
        this.username = username;
        this.password = password;
    }
 
    // Implementing getter and setter methods
    public String getUserame() {
        return this.username;
    }
    public void setName(String username) {
        this.username = username;
    }
    public String getPassword() {
        return this.password;
    }
    public void setPassword(String password) {
        this.password = password;
    }
}
با استفاده از کلمات کلیدی DatabaseTable@ در بالای کلاس و DatabaseField@ در بالای هر پراپرتی به معرفی جدول و فیلدهای جدول می‌پردازیم.
سورس این فریمورک را می‌توان در گیت هاب یافت و مستندات آن در این آدرس قرار دارند.


SugarORM
این فریمورک مختص اندروید طراحی شده است. یادگیری آن بسیار آسان است و به راحتی به یاد می‌ماند. همچنین جداول مورد نیاز را به طور خودکار خواهد ساخت. روابط یک به یک و یک به چند را پشتیبانی می‌کند و عملیات CURD را با سه متد Save,Delete و Find که البته FindById هم جزء آن است، پیاده سازی می‌کند.

برای استفاده از این فریمورک نیاز است ابتدا متادیتا‌های زیر را به فایل manifest اضافه کنید:
<meta-data android:name="DATABASE" android:value="my_database.db" />
<meta-data android:name="VERSION" android:value="1" />
<meta-data android:name="QUERY_LOG" android:value="true" />
<meta-data android:name="DOMAIN_PACKAGE_NAME" android:value="com.my-domain" />
برای تبدیل یک کلاس به جدول هم از کلاس این فریم ورک ارث بری می‌کنیم:
public class User extends SugarRecord<User> {
    String username;
    String password;
    int age;
    @Ignore
    String bio; //this will be ignored by SugarORM
 
    public User() { }
 
    public User(String username, String password,int age){
        this.username = username;
        this.password = password;
        this.age = age;
    }
}
بر خلاف OrmLight که باید فیلد جدول را معرفی می‌کردید، اینجا تمام پراپرتی‌ها به اسم فیلد شناخته می‌شوند؛ مگر اینکه در بالای آن از عبارت Ignore@ استفاده کنید.

باقی عملیات آن از قبیل اضافه کردن یک رکورد جدید یا حذف رکورد(ها) به صورت زیر است:
User johndoe = new User(getContext(),"john.doe","secret",19);
johndoe.save(); //ذخیره کاربر جدید در دیتابیس


//حذف تمامی کاربرانی که سنشان 19 سال است
List<User> nineteens = User.find(User.class,"age = ?",new int[]{19});
foreach(user in nineteens) {
    user.delete();
}
برای اطلاعات بیشتر به مستندات آن رجوع کنید.


GreenDAO
موقعیکه بحث کارآیی و سرعت پیش می‌آید نام GreenDAO هست که می‌درخشد. طبق گفته‌ی سایت رسمی آن این فریمورک میتواند در ثانیه چند هزار موجودیت را اضافه و به روزرسانی و بارگیری نماید. این لیست حاوی برنامه‌هایی است که از این فریمورک استفاده می‌کنند. جدول زیر مقایسه‌ای است بین این کتابخانه و OrmLight که نشان میدهد 4.5 برابر سریعتر از OrmLight عمل می‌کند.

غیر از این‌ها در زمینه‌ی حجم هم حرف‌هایی برای گفتن دارد. حجم این کتابخانه کمتر از 100 کیلوبایت است که در اندازه‌ی APK اثر چندانی نخواهد داشت.

آموزش راه اندازی  آن در اندروید استادیو، سورس آن در گیت هاب و مستندات رسمی آن.


Active Android
این کتابخانه از دو طریق فایل JAR و به شیوه maven قابل استفاده است که می‌توانید روش استفاده‌ی از آن را در این لینک ببینید و سورس اصلی آن هم در این آدرس قرار دارد. بعد از اینکه کتابخانه را به پروژه اضافه کردید، دو متادیتای زیر را که به ترتیب نام دیتابیس و ورژن آن هستند، به manifest اضافه کنید:
<meta-data android:name="AA_DB_NAME" android:value="my_database.db" />
<meta-data android:name="AA_DB_VERSION" android:value="1" />
بعد از آن  عبارت ;()ActiveAndroid.Initialize را در اکتیویتی‌های مدنظر اعمال کنید:
public class MyActivity extends Activity {
    @Override
    public void onCreate(Bundle savedInstanceState) {
        super.onCreate(savedInstanceState);
        ActiveAndroid.initialize(this);
 
        //ادامه برنامه
    }
}
برای معرفی کلاس‌ها به جدول هم از دو اعلان Table و Column مانند کد زیر به ترتیب برای معرفی جدول و فیلد استفاده می‌کنیم.
@Table(name = "User")
public class User extends Model {
    @Column(name = "username")
    public String username;
 
    @Column(name = "password")
    public String password;
 
    public User() {
        super();
    }
 
    public User(String username,String password) {
        super();
        this.username = username;
        this.password = password;
    }
}
جهت اطلاعات بیشتر در مورد این کتابخانه به مستندات آن رجوع کنید.


ORMDroid
 از آن دست کتابخانه‌هایی است که سادگی و کم حجم بودن شعار آنان است و سعی دارند تا حد ممکن همه چیز را خودکار کرده و کمترین کانفیگ را نیاز داشته باشد. حجم فعلی آن حدود 20 کیلوبایت بوده و نمی‌خواهند از 30 کیلوبایت تجاوز کند.

برای استفاده‌ی از آن ابتدا دو خط زیر را جهت معرفی تنظیمات به manifest اضافه کنید:
<meta-data
  android:name="ormdroid.database.name"
  android:value="your_database_name" />

<meta-data
  android:name="ormdroid.database.visibility"
  android:value="PRIVATE||WORLD_READABLE||WORLD_WRITEABLE" />
برای آغاز کار این کتابخانه، عبارت زیر را در هرجایی که مایل هستید مانند کلاس ارث بری شده از Application یا در ابتدای هر اکتیویتی که مایل هستید بنویسید. طبق مستندات آن صدا زدن چندباره این متد هیچ اشکالی ندارد.
ORMDroidApplication.initialize(someContext);
معرفی مدل جدول بانک اطلاعاتی هم از طریق ارث بری از کلاس Entity می‌باشد .
public class Person extends Entity {
  public int id;
  public String name;
  public String telephone;
}

//====================

Person p = Entity.query(Person.class).where("id=1").execute();
p.telephone = "555-1234";
p.save();

// یا

Person person = Entity.query(Person.class).where(eql("id", id)).execute();
p.telephone = "555-1234";
p.save();
کد بالا دقیقا یادآوری به EF هست ولی حیف که از Linq پشتیبانی نمی‌شود.
سورس آن در گیت هاب

در اینجا سعی کردیم تعدادی از کتابخانه‌های محبوب را معرفی کنیم ولی تعداد آن به همین جا ختم نمی‌شود. ORM‌های دیگری نظیر AndRom و سایر ORM هایی که در این لیست معرفی شده اند وجود دارند.


نکته نهایی اینکه خوب می‌شود دوستانی که از این ORM‌های مختص اندروید استفاده کرده اند؛ نظراتشان را در مورد آن‌ها بیان کنند و مزایا و معایب آن‌ها را بیان کنند.