نظرات مطالب
Blazor 5x - قسمت 31 - احراز هویت و اعتبارسنجی کاربران Blazor WASM - بخش 1 - انجام تنظیمات اولیه
با سلام
قسمت JWT Parser  رولهای کاربر را بصورت [Admin,User] استخراج میکنه و کاربر دارای دسترسی Admin , با بررسی متد user.IsInRole("Admin") مقدار false را بر میگرداند  و با اضافه کردن قسمت زیر مشکل برطرف میشود .
public static IEnumerable<Claim> ParseClaimsFromJwt(string jwt)
        {
            var claims = new List<Claim>();
            var payload = jwt.Split('.')[1];

            var jsonBytes = ParseBase64WithoutPadding(payload);

            var keyValuePairs = JsonSerializer.Deserialize<Dictionary<string, object>>(jsonBytes);
           
            claims.AddRange(keyValuePairs.Select(kvp => new Claim(kvp.Key, kvp.Value.ToString())));
            ExtractRolesFromJwt(claims, keyValuePairs);
            return claims;
        }

private static void ExtractRolesFromJwt(List<Claim> claims, Dictionary<string, object> keyValuePairs)
        {
            keyValuePairs.TryGetValue(ClaimTypes.Role, out object roles);
            if (roles != null)
            {
                var parsedRoles = roles.ToString().Trim().TrimStart('[').TrimEnd(']').Split(',');
                if (parsedRoles.Length > 1)
                {
                    claims.AddRange(parsedRoles.Select(parsedRole => new Claim(ClaimTypes.Role, parsedRole.Trim('"'))));
                }
                else
                {
                    claims.Add(new Claim(ClaimTypes.Role, parsedRoles[0]));
                }
                keyValuePairs.Remove(ClaimTypes.Role);
            }
        }

مطالب
مقدار دهی کلیدهای خارجی در NHibernate و Entity framework

ORM های NHibernate و Entity framework روش‌های متفاوتی را برای به روز رسانی کلید خارجی با حداقل رفت و برگشت به دیتابیس ارائه می‌دهند که در ادامه معرفی خواهند شد.

صورت مساله:
فرض کنید می‌خواهیم برنامه‌ای را بنویسیم که ریز پرداخت‌های روزانه‌ی ما را ثبت کند. برای اینکار حداقل به یک جدول گروه‌های اقلام خریداری شده، یک جدول حساب‌های تامین کننده‌ی مخارج، یک جدول فروشنده‌ها و نهایتا یک جدول صورتحساب‌های پرداختی بر اساس جداول ذکر شده نیاز خواهد بود.

الف) بررسی مدل برنامه



در اینجا جهت تعریف ویژگی‌ها یا Attributes تعریف شده در این کلاس‌ها از NHibernate validator استفاده شده (+). مزیت اینکار هم علاوه بر اعتبارسنجی سمت کلاینت (پیش از تبادل اطلاعات با بانک اطلاعاتی)، تولید جداولی با همین مشخصات است. برای مثال Fluent NHibernate بر اساس ویژگی Length تعریف شده با طول حداکثر 120 ، یک فیلد nvarchar با همین طول را ایجاد می‌کند.

public class Account
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 3, Max = 120, Message = "طول نام باید بین 3 و 120 کاراکتر باشد")]
public virtual string Name { get; set; }
}

public class Category
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 3, Max = 130, Message = "طول نام باید بین 3 و 130 کاراکتر باشد")]
public virtual string Name { get; set; }
}

public class Payee
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 3, Max = 120, Message = "طول نام باید بین 3 و 120 کاراکتر باشد")]
public virtual string Name { get; set; }
}

public class Bill
{
public virtual int Id { get; set; }

[NotNull]
public virtual Account Account { get; set; }

[NotNull]
public virtual Category Category { get; set; }

[NotNull]
public virtual Payee Payee { get; set; }

[NotNull]
public virtual decimal Amount { set; get; }

[NotNull]
public virtual DateTime BillDate { set; get; }

[NotNullNotEmpty]
[Length(Min = 1, Max = 500, Message = "طول توضیحات باید بین 1 و 500 کاراکتر باشد")]
public virtual string Description { get; set; }
}




ب) ساختار جداول متناظر (تولید شده به صورت خودکار توسط Fluent NHibernate در اینجا)


در مورد نحوه‌ی استفاده از ویژگی AutoMapping و همچنین تولید خودکار ساختار بانک اطلاعاتی از روی جداول در NHibernate قبلا توضیح داده شده است. البته بدیهی است که ترکیب مقاله‌ی Validation و آشنایی با AutoMapping در اینجا جهت اعمال ویژگی‌ها باید بکار گرفته شود که در همان مقاله‌ی Validation مفصل توضیح داده شده است.
نکته‌ی مهم database schema تولیدی، کلید‌های خارجی (foreign key) تعریف شده بر روی جدول Bills است (همان AccountId، CategoryId و PayeeId تعریف شده) که به primary key جداول متناظر اشاره می‌کند.
    create table Accounts (
AccountId INT IDENTITY NOT NULL,
Name NVARCHAR(120) not null,
primary key (AccountId)
)

create table Bills (
BillId INT IDENTITY NOT NULL,
Amount DECIMAL(19,5) not null,
BillDate DATETIME not null,
Description NVARCHAR(500) not null,
AccountId INT not null,
CategoryId INT not null,
PayeeId INT not null,
primary key (BillId)
)

create table Categories (
CategoryId INT IDENTITY NOT NULL,
Name NVARCHAR(130) not null,
primary key (CategoryId)
)

create table Payees (
PayeeId INT IDENTITY NOT NULL,
Name NVARCHAR(120) not null,
primary key (PayeeId)
)

alter table Bills
add constraint fk_Account_Bill
foreign key (AccountId)
references Accounts

alter table Bills
add constraint fk_Category_Bill
foreign key (CategoryId)
references Categories

alter table Bills
add constraint fk_Payee_Bill
foreign key (PayeeId)
references Payees

ج) صفحه‌ی ثبت صورتحساب‌ها

صفحات ثبت گروه‌های اقلام، حساب‌ها و فروشنده‌ها، نکته‌ی خاصی ندارند. چون این جداول وابستگی خاصی به جایی نداشته و به سادگی اطلاعات آن‌ها را می‌توان ثبت یا به روز کرد.
صفحه‌ی مشکل در این مثال، همان صفحه‌ی ثبت صورتحساب‌ها است که از سه کلید خارجی به سه جدول دیگر تشکیل شده است.
عموما برای طراحی این نوع صفحات، کلیدهای خارجی را با drop down list نمایش می‌دهند و اگر در جهت سهولت کار کاربر قدم برداشته شود، باید از یک Auto complete drop down list استفاده کرد تا کاربر برنامه جهت یافتن آیتم‌های از پیش تعریف شده کمتر سختی بکشد.



اگر از Silverlight یا WPF استفاده شود، امکان بایند یک لیست کامل از اشیاء با تمام خواص مرتبط به آن‌ها وجود دارد (هر رکورد نمایش داده شده در دراپ داون لیست، دقیقا معادل است با یک شیء متناظر با کلاس‌های تعریف شده است). اگر از ASP.NET استفاده شود (یعنی یک محیط بدون حالت که پس از نمایش یک صفحه دیگر خبری از لیست اشیاء بایند شده وجود نخواهد داشت و همگی توسط وب سرور جهت صرفه جویی در منابع تخریب شده‌اند)، بهتر است datatextfield را با فیلد نام و datavaluefield را با فیلد Id مقدار دهی کرد تا کاربر نهایی، نام را جهت ثبت اطلاعات مشاهده کند و برنامه از Id موجود در لیست جهت ثبت کلیدهای خارجی استفاده نماید.
و نکته‌ی اصلی هم همینجا است که چگونه؟! چون ما زمانیکه با یک ORM سر و کار داریم، برای ثبت یک رکورد در جدول Bills باید یک وهله از کلاس Bill را ایجاد کرده و خواص آن‌را مقدار دهی کنیم. اگر به تعریف کلاس Bill مراجعه کنید، سه خاصیت آن از نوع سه کلاس مجزا تعریف شده است. به به عبارتی با داشتن فقط یک id از رکوردهای این کلاس‌ها باید بتوان سه وهله‌ی متناظر آن‌ها را از بانک اطلاعاتی خواند و سپس به این خواص انتساب داد:

var newBill = new Bill
{
Account = accountRepository.GetByKey(1),
Amount = 1,
BillDate = DateTime.Now,
Category = categoryRepository.GetByKey(1),
Description = "testestest...",
Payee = payeeRepository.GetByKey(1)
};
یعنی برای ثبت یک رکورد در جدول Bills فوق، چهار بار رفت و برگشت به دیتابیس خواهیم داشت:
- یکبار برای دریافت رکورد متناظر با گروه‌ها بر اساس کلید اصلی آن (که از دراپ داون لیست مربوطه دریافت می‌شود)
- یکبار برای دریافت رکورد متناظر با فروشند‌ه‌ها بر اساس کلید اصلی آن (که از دراپ داون لیست مربوطه دریافت می‌شود)
- یکبار برای دریافت رکورد متناظر با حساب‌ها بر اساس کلید اصلی آن (که از دراپ داون لیست مربوطه دریافت می‌شود)
- یکبار هم ثبت نهایی اطلاعات در بانک اطلاعاتی

متد GetByKey فوق همان متد session.Get استاندارد NHibernate است (چون به primary key ها از طریق drop down list دسترسی داریم، به سادگی می‌توان بر اساس متد Get استاندارد ذکر شده عمل کرد).

SQL نهایی تولیدی هم به صورت واضحی این مشکل را نمایش می‌دهد (4 بار رفت و برگشت؛ سه بار select یکبار هم insert نهایی):
SELECT account0_.AccountId as AccountId0_0_, account0_.Name as Name0_0_
FROM Accounts account0_ WHERE account0_.AccountId=@p0;@p0 = 1 [Type: Int32 (0)]

SELECT category0_.CategoryId as CategoryId2_0_, category0_.Name as Name2_0_
FROM Categories category0_ WHERE category0_.CategoryId=@p0;@p0 = 1 [Type: Int32 (0)]

SELECT payee0_.PayeeId as PayeeId3_0_, payee0_.Name as Name3_0_
FROM Payees payee0_ WHERE payee0_.PayeeId=@p0;@p0 = 1 [Type: Int32 (0)]

INSERT INTO Bills (Amount, BillDate, Description, AccountId, CategoryId, PayeeId)
VALUES (@p0, @p1, @p2, @p3, @p4, @p5);
select SCOPE_IDENTITY();
@p0 = 1 [Type: Decimal (0)],
@p1 = 2010/12/27 11:48:33 ق.ظ [Type: DateTime (0)],
@p2 = 'testestest...' [Type: String (500)],
@p3 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p4 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p5 = 1 [Type: Int32 (0)]

کسانی که قبلا با رویه‌های ذخیره شده کار کرده باشند (stored procedures) احتمالا الان خواهند گفت؛ ما که گفتیم این روش کند است! سربار زیادی دارد! فقط کافی است یک SP بنویسید و کل عملیات را با یک رفت و برگشت انجام دهید.
اما در ORMs نیز برای انجام این مورد در طی یک حرکت یک ضرب راه حل‌هایی وجود دارد که در ادامه بحث خواهد شد:

د) پیاده سازی با NHibernate
برای حل این مشکل در NHibernate با داشتن primary key (برای مثال از طریق datavaluefield ذکر شده)، بجای session.Get از session.Load استفاده کنید.
session.Get یعنی همین الان برو به بانک اطلاعاتی مراجعه کن و رکورد متناظر با کلید اصلی ذکر شده را بازگشت بده و یک شیء از آن را ایجاد کن (حالت‌های دیگر دسترسی به اطلاعات مانند استفاده از LINQ یا Criteria API یا هر روش مشابه دیگری نیز در اینجا به همین معنا خواهد بود).
session.Load یعنی فعلا دست نگه دار! مگر در جدول نهایی نگاشت شده، اصلا چیزی به نام شیء مثلا گروه وجود دارد؟ مگر این مورد واقعا یک فیلد عددی در جدول Bills بیشتر نیست؟ ما هم که الان این عدد را داریم (به کمک عناصر دراپ داون لیست)، پس لطفا در پشت صحنه یک پروکسی برای ایجاد شیء مورد نظر ایجاد کن (uninitialized proxy to the entity) و سپس عملیات مرتبط را در حین تشکیل SQL نهایی بر اساس این عدد موجود انجام بده. یعنی نیازی به رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی نیست. در این حالت اگر SQL نهایی را بررسی کنیم فقط یک سطر زیر خواهد بود (سه select ذکر شده حذف خواهند شد):
INSERT INTO Bills (Amount, BillDate, Description, AccountId, CategoryId, PayeeId)
VALUES (@p0, @p1, @p2, @p3, @p4, @p5);
select SCOPE_IDENTITY();
@p0 = 1 [Type: Decimal (0)],
@p1 = 2010/12/27 11:58:22 ق.ظ [Type: DateTime (0)],
@p2 = 'testestest...' [Type: String (500)],
@p3 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p4 = 1 [Type: Int32 (0)],
@p5 = 1 [Type: Int32 (0)]

ه) پیاده سازی با Entity framework

Entity framework زمانیکه بانک اطلاعاتی فوق را (به روش database first) به کلاس‌های متناظر تبدیل/نگاشت می‌کند، حاصل نهایی مثلا در مورد کلاس Bill به صورت خلاصه به شکل زیر خواهد بود:
public partial class Bill : EntityObject
{
public global::System.Int32 BillId {set;get;}
public global::System.Decimal Amount {set;get;}
public global::System.DateTime BillDate {set;get;}
public global::System.String Description {set;get;}
public global::System.Int32 AccountId {set;get;}
public global::System.Int32 CategoryId {set;get;}
public global::System.Int32 PayeeId {set;get;}
public Account Account {set;get;}
public Category Category {set;get;}
}
به عبارتی فیلدهای کلیدهای خارجی، در تعریف نهایی این کلاس هم مشاهده می‌شوند. در اینجا فقط کافی است سه کلید خارجی، از نوع int مقدار دهی شوند (و نیازی به مقدار دهی سه شیء متناظر نیست). در این حالت نیز برای ثبت اطلاعات، فقط یکبار رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی خواهیم داشت.

مطالب
ساخت یک بارکدخوان با استفاده از OpenCV و ZXing.Net
فرض کنید می‌خواهیم بارکد این قبض را یافته و سپس عدد متناظر با آن‌را در برنامه بخوانیم.


مراحل کار به این صورت هستند:


بارگذاری تصویر و چرخش آن در صورت نیاز

ابتدا تصویر بارکد دار را بارگذاری کرده و آن‌را تبدیل به یک تصویر سیاه و سفید می‌کنیم:
// load the image and convert it to grayscale
var image = new Mat(fileName);
 
if (rotation != 0)
{
    rotateImage(image, image, rotation, 1);
}
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Source", image);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
var gray = new Mat();
var channels = image.Channels();
if (channels > 1)
{
    Cv2.CvtColor(image, gray, ColorConversion.BgrToGray);
}
else
{
    image.CopyTo(gray);
}
در این بین ممکن است بارکد موجود در تصویر، دقیقا در زاویه‌ای که در تصویر ابتدای بحث قرار گرفته‌است، وجود نداشته باشد؛ مثلا منهای 90 درجه، چرخیده باشد. به همین جهت می‌توان از متد چرخش تصویر مطلب «تغییر اندازه، و چرخش تصاویر» ارائه شده در قسمت نهم این سری استفاده کرد.


تشخیص گرادیان‌های افقی و عمودی

یکی از روش‌های تشخیص بارکد، استفاده از روشی است که در تشخیص خودرو قسمت 16 بیان شد. تعداد زیادی تصویر بارکد را تهیه و سپس آن‌ها را به الگوریتم‌های machine learning جهت تشخیص و یافتن محدوده‌ی بارکد موجود در یک تصویر، ارسال کنیم. هرچند این روش جواب خواهد داد، اما در این مورد خاص، قسمت بارکد، شبیه به گرادیانی از رنگ‌ها است. کتابخانه‌ی OpenCV برای یافتن این نوع گرادیان‌ها دارای متدی است به نام Sobel :
// compute the Scharr gradient magnitude representation of the images
// in both the x and y direction
var gradX = new Mat();
Cv2.Sobel(gray, gradX, MatType.CV_32F, xorder: 1, yorder: 0, ksize: -1);
//Cv2.Scharr(gray, gradX, MatType.CV_32F, xorder: 1, yorder: 0);
 
var gradY = new Mat();
Cv2.Sobel(gray, gradY, MatType.CV_32F, xorder: 0, yorder: 1, ksize: -1);
//Cv2.Scharr(gray, gradY, MatType.CV_32F, xorder: 0, yorder: 1);
 
// subtract the y-gradient from the x-gradient
var gradient = new Mat();
Cv2.Subtract(gradX, gradY, gradient);
Cv2.ConvertScaleAbs(gradient, gradient);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Gradient", gradient);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}


ابتدا درجه‌ی شدت گرادیان‌ها در جهت‌های x و y محاسبه می‌شوند. سپس این شدت‌ها از هم کم خواهند شد تا بیشترین شدت گرادیان موجود در محور x حاصل شود. این بیشترین شدت‌ها، بیانگر نواحی خواهند بود که احتمال وجود بارکدهای افقی در آن‌ها بیشتر است.


کاهش نویز و یکی کردن نواحی تشخیص داده شده

در ادامه می‌خواهیم با استفاده از متدهای تشخیص کانتور (قسمت 12)، نواحی با بیشترین شدت گرادیان افقی را پیدا کنیم. اما تصویر حاصل از قسمت قبل برای اینکار مناسب نیست. به همین جهت با استفاده از متدهای کار با مورفولوژی تصاویر، این نواحی گرادیانی را یکی می‌کنیم (قسمت 8).
// blur and threshold the image
var blurred = new Mat();
Cv2.Blur(gradient, blurred, new Size(9, 9));
 
var threshImage = new Mat();
Cv2.Threshold(blurred, threshImage, thresh, 255, ThresholdType.Binary);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Thresh", threshImage);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
 
// construct a closing kernel and apply it to the thresholded image
var kernel = Cv2.GetStructuringElement(StructuringElementShape.Rect, new Size(21, 7));
var closed = new Mat();
Cv2.MorphologyEx(threshImage, closed, MorphologyOperation.Close, kernel);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Closed", closed);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
 
// perform a series of erosions and dilations
Cv2.Erode(closed, closed, null, iterations: 4);
Cv2.Dilate(closed, closed, null, iterations: 4);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Erode & Dilate", closed);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
این سه مرحله را در تصاویر ذیل مشاهده می‌کنید:


ابتدا با استفاده از متد Threshold، تصویر را به یک تصویر باینری تبدیل خواهیم کرد. در این تصویر تمام نقاط دارای شدت رنگ کمتر از مقدار thresh، به مقدار حداکثر 255 تنظیم می‌شوند.
سپس با استفاده از متدهای تغییر مورفولوژی تصویر، قسمت‌های مجاور به هم را می‌بندیم و یکی می‌کنیم. این مورد در یافتن اشیاء احتمالی که ممکن است بارکد باشند، بسیار مفید است.
متدهای Erode و Dilate در اینجا کار حذف نویزهای اضافی را انجام می‌دهند؛ تا بهتر بتوان بر روی نواحی بزرگتر یافت شده، تمرکز کرد.



یافتن بزرگترین ناحیه‌ی به هم پیوسته‌ی موجود در یک تصویر

تمام این مراحل را انجام دادیم تا بتوانیم بزرگترین ناحیه‌ی به هم پیوسته‌ای را که احتمال می‌رود بارکد باشد، در تصویر تشخیص دهیم. پس از این آماده سازی‌ها، اکنون با استفاده از متد یافتن کانتورها، تمام نواحی یکی شده را یافته و بزرگترین مساحت ممکن را به عنوان بارکد انتخاب می‌کنیم:
//find the contours in the thresholded image, then sort the contours
//by their area, keeping only the largest one
 
Point[][] contours;
HiearchyIndex[] hierarchyIndexes;
Cv2.FindContours(
    closed,
    out contours,
    out hierarchyIndexes,
    mode: ContourRetrieval.CComp,
    method: ContourChain.ApproxSimple);
 
if (contours.Length == 0)
{
    throw new NotSupportedException("Couldn't find any object in the image.");
}
 
var contourIndex = 0;
var previousArea = 0;
var biggestContourRect = Cv2.BoundingRect(contours[0]);
while ((contourIndex >= 0))
{
    var contour = contours[contourIndex];
 
    var boundingRect = Cv2.BoundingRect(contour); //Find bounding rect for each contour
    var boundingRectArea = boundingRect.Width * boundingRect.Height;
    if (boundingRectArea > previousArea)
    {
        biggestContourRect = boundingRect;
        previousArea = boundingRectArea;
    }
 
    contourIndex = hierarchyIndexes[contourIndex].Next;
}
 
 
var barcode = new Mat(image, biggestContourRect); //Crop the image
Cv2.CvtColor(barcode, barcode, ColorConversion.BgrToGray);
 
Cv2.ImShow("Barcode", barcode);
Cv2.WaitKey(1); // do events
حاصل این عملیات یافتن بزرگترین ناحیه‌ی گرادیانی به هم پیوسته‌ی موجود در تصویر است:


خواندن مقدار متناظر با بارکد یافت شده

خوب، تا اینجا موفق شدیم، محل قرارگیری بارکد را تصویر پیدا کنیم. مرحله‌ی بعد خواندن مقدار متناظر با این تصویر است. برای این منظور از کتابخانه‌ی سورس بازی به نام http://zxingnet.codeplex.com استفاده خواهیم کرد. این کتابخانه قادر است بارکد بسازد و همچنین تصاویر بارکدها را خوانده و مقادیر متناظر با آن‌ها را استخراج کند. برای نصب آن می‌توان از دستور ذیل استفاده کرد:
 PM> Install-Package ZXing.Net
پس از نصب این کتابخانه‌ی بارکدساز و بارکد خوان، اکنون تنها کاری که باید صورت گیرد، ارسال تصویر بارکد جدا شده‌ی توسط OpenCV به آن است:
private static string getBarcodeText(Mat barcode)
{
    // `ZXing.Net` needs a white space around the barcode
    var barcodeWithWhiteSpace = new Mat(new Size(barcode.Width + 30, barcode.Height + 30), MatType.CV_8U, Scalar.White);
    var drawingRect = new Rect(new Point(15, 15), new Size(barcode.Width, barcode.Height));
    var roi = barcodeWithWhiteSpace[drawingRect];
    barcode.CopyTo(roi);
 
    Cv2.ImShow("Enhanced Barcode", barcodeWithWhiteSpace);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
 
    return decodeBarcodeText(barcodeWithWhiteSpace.ToBitmap());
}
 
private static string decodeBarcodeText(System.Drawing.Bitmap barcodeBitmap)
{
    var source = new BitmapLuminanceSource(barcodeBitmap);
 
    // using http://zxingnet.codeplex.com/
    // PM> Install-Package ZXing.Net
    var reader = new BarcodeReader(null, null, ls => new GlobalHistogramBinarizer(ls))
    {
        AutoRotate = true,
        TryInverted = true,
        Options = new DecodingOptions
        {
            TryHarder = true,
            //PureBarcode = true,
            /*PossibleFormats = new List<BarcodeFormat>
                    {
                        BarcodeFormat.CODE_128
                        //BarcodeFormat.EAN_8,
                        //BarcodeFormat.CODE_39,
                        //BarcodeFormat.UPC_A
                    }*/
        }
    };
 
    //var newhint = new KeyValuePair<DecodeHintType, object>(DecodeHintType.ALLOWED_EAN_EXTENSIONS, new Object());
    //reader.Options.Hints.Add(newhint);
 
    var result = reader.Decode(source);
    if (result == null)
    {
        Console.WriteLine("Decode failed.");
        return string.Empty;
    }
 
    Console.WriteLine("BarcodeFormat: {0}", result.BarcodeFormat);
    Console.WriteLine("Result: {0}", result.Text);
 
 
    var writer = new BarcodeWriter
    {
        Format = result.BarcodeFormat,
        Options = { Width = 200, Height = 50, Margin = 4},
        Renderer = new ZXing.Rendering.BitmapRenderer()
    };
    var barcodeImage = writer.Write(result.Text);
    Cv2.ImShow("BarcodeWriter", barcodeImage.ToMat());
 
    return result.Text;
}
چند نکته را باید در مورد کار با ZXing.Net بخاطر داشت؛ وگرنه جواب نمی‌گیرید:
الف) این کتابخانه حتما نیاز دارد تا تصویر بارکد، در یک حاشیه‌ی سفید در اختیار او قرار گیرد. به همین جهت در متد getBarcodeText، ابتدا تصویر بارکد یافت شده، به میانه‌ی یک مستطیل سفید رنگ بزرگ‌تر کپی می‌شود.
ب) برای تبدیل Mat به Bitmap مورد نیاز این کتابخانه می‌توان از متد الحاقی ToBitmap استفاده کرد (قسمت 7).
ج) پس از آن وهله‌ای از کلاس BarcodeReader آماده شده و در آن پارامترهایی مانند بیشتر سعی کن (TryHarder) و اصلاح درجه‌ی چرخش تصویر (AutoRotate) تنظیم شده‌اند.
د) بارکدهای موجود در قبض‌های ایران عموما بر اساس فرمت CODE_128 ساخته می‌شوند. بنابراین برای خواندن سریعتر آ‌نها می‌توان PossibleFormats را مقدار دهی کرد. اگر این مقدار دهی صورت نگیرد، تمام حالت‌های ممکن بررسی می‌شوند.

در آخر کار این متد، از متد Writer آن نیز برای تولید بارکد مشابهی استفاده شده‌است تا بتوان بررسی کرد این دو تا چه اندازه به هم شبیه هستند.


همانطور که مشاهده می‌کنید، عدد تشخیص داده شده، با عدد شناسه‌ی قبض و شناسه‌ی پرداخت تصویر ابتدای بحث یکی است.


بهبود تصویر، پیش از ارسال آن به متد Decode کتابخانه‌ی ZXing.Net

در تصویر قبلی، سطر decode failed را هم ملاحظه می‌کنید. علت اینجا است که اولین سعی انجام شده، موفق نبوده است؛ چون تصویر تشخیص داده شده، بیش از اندازه نویز و حاشیه‌ی خاکستری دارد. می‌توان این حاشیه‌ی خاکستری را با دوبار اعمال متد Threshold از بین برد:
var barcodeClone = barcode.Clone();
var barcodeText = getBarcodeText(barcodeClone);
 
if (string.IsNullOrWhiteSpace(barcodeText))
{
    Console.WriteLine("Enhancing the barcode...");
    //Cv2.AdaptiveThreshold(barcode, barcode, 255,
        //AdaptiveThresholdType.GaussianC, ThresholdType.Binary, 9, 1);
    //var th = 119;
    var th = 100;
    Cv2.Threshold(barcode, barcode, th, 255, ThresholdType.ToZero);
    Cv2.Threshold(barcode, barcode, th, 255, ThresholdType.Binary);
    barcodeText = getBarcodeText(barcode);
}
 
Cv2.Rectangle(image,
    new Point(biggestContourRect.X, biggestContourRect.Y),
    new Point(biggestContourRect.X + biggestContourRect.Width, biggestContourRect.Y + biggestContourRect.Height),
    new Scalar(0, 255, 0),
    2);
 
if (debug)
{
    Cv2.ImShow("Segmented Source", image);
    Cv2.WaitKey(1); // do events
}
 
Cv2.WaitKey(0);
Cv2.DestroyAllWindows();


اعداد یافت شده، دقیقا از روی تصویر بهبود یافته‌ی توسط متدهای Threshold خوانده شده‌اند و نه تصویر ابتدایی یافت شده. بنابراین به این موضوع نیز باید دقت داشت.


کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
مطالب
ASP.NET MVC #8

معرفی HTML Helpers

یک HTML Helper تنها یک متد است که رشته‌ای را بر می‌گرداند و این رشته می‌تواند حاوی هر نوع محتوای دلخواهی باشد. برای مثال می‌توان از HTML Helpers برای رندر تگ‌های HTML، مانند img و input استفاده کرد. یا به کمک HTML Helpers می‌توان ساختارهای پیچیده‌تری مانند نمایش لیستی از اطلاعات دریافت شده از بانک اطلاعاتی را پیاده سازی کرد. به این ترتیب حجم کدهای تکراری تولید رابط کاربری در Viewهای برنامه‌های ASP.NET MVC به شدت کاهش خواهد یافت، به همراه قابلیت استفاده مجدد از متدهای الحاقی HTML Helpers در برنامه‌های دیگر.
HTML Helpers در ASP.NET MVC معادل کنترل‌های ASP.NET Web forms هستند اما نسبت به آن‌ها بسیار سبک‌تر می‌باشند؛ برای مثال به همراه ViewState و همچنین Event model نیستند.
ASP.NET MVC به همراه تعدادی متد HTML Helper توکار است و برای دسترسی به آن‌ها شیء Html که وهله‌ای از کلاس توکار HtmlHelper می‌باشد، در تمام Viewها قابل استفاده است.


نحوه ایجاد یک HTML Helper سفارشی

از دات نت سه و نیم به بعد امکان توسعه اشیاء توکار فریم ورک، به کمک متدهای الحاقی (extension methods) میسر شده است. برای نوشتن یک HTML Helper نیز باید همین شیوه عمل کرد و کلاس HtmlHelper را توسعه داد. در ادامه قصد داریم یک HTML Helper را جهت رندر تگ label در صفحه ایجاد کنیم. برای این منظور پوشه‌ی جدیدی به نام Helper را به پروژه اضافه نمائید (جهت نظم بیشتر). سپس کلاس زیر را به آن اضافه کنید:

using System;
using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication4.Helpers
{
public static class LabelExtensions
{
public static string MyLabel(this HtmlHelper helper, string target, string text)
{
return string.Format("<label for='{0}'>{1}</label>", target, text);
}
}
}

همانطور که ملاحظه می‌کنید متد Label به شکل یک متد الحاقی توسعه دهنده کلاس HtmlHelper که تنها یک رشته را بر می‌گرداند، تعریف شده است. اکنون برای استفاده از این متد در View دلخواهی خواهیم داشت:

@using MvcApplication4.Helpers
@{
ViewBag.Title = "Index";
}

<h2>Index</h2>

@Html.MyLabel("firstName", "First Name:")

ابتدا فضای نام مرتبط با متد الحاقی باید پیوست شود و سپس از طریق شیء Html می‌توان به این متد الحاقی دسترسی پیدا کرد. اگر برنامه را اجرا کنید، این خروجی را مشاهده خواهیم کرد. چرا؟

Index
<label for='firstName'>First Name:</label>

علت این است که Razor، اطلاعات را Html encoded به مرورگر تحویل می‌دهد. برای تغییر این رویه باید اندکی متد الحاقی تعریف شده را تغییر داد:

using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication4.Helpers
{
public static class LabelExtensions
{
public static MvcHtmlString MyLabel(this HtmlHelper helper, string target, string text)
{
return MvcHtmlString.Create(string.Format("<label for='{0}'>{1}</label>", target, text));
}
}
}

تنها تغییر صورت گرفته، استفاده از MvcHtmlString بجای string معمولی است تا Razor آن‌را encode نکند.

تعریف HTML Helpers سفارشی به صورت عمومی:

می‌توان فضای نام MvcApplication4.Helpers این مثال را عمومی کرد. یعنی بجای اینکه بخواهیم در هر View  آن‌را ابتدا تعریف کنیم، یکبار آن‌را همانند تعاریف اصلی یک برنامه ASP.NET MVC، عمومی معرفی می‌کنیم. برای این منظور فایل web.config موجود در پوشه Views را باز کنید (و نه فایل web.config قرار گرفته در ریشه اصلی برنامه). سپس فضای نام مورد نظر را در قسمت namespaces صفحات اضافه نمائید:

<pages pageBaseType="System.Web.Mvc.WebViewPage">
<namespaces>
<add namespace="System.Web.Mvc" />
<add namespace="System.Web.Mvc.Ajax" />
<add namespace="System.Web.Mvc.Html" />
<add namespace="System.Web.Routing" />
<add namespace="MvcApplication4.Helpers"/>
</namespaces>

به این ترتیب متدهای الحاقی تعریف شده در فضای نام MvcApplication4.Helpers،‌ در تمام Viewهای برنامه در دسترس خواهند بود.

استفاده از کلاس TagBuilder برای تولید HTML Helpers سفارشی:

using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication4.Helpers
{
public static class LabelExtensions
{
public static MvcHtmlString MyNewLabel(this HtmlHelper helper, string target, string text)
{
var labelTag = new TagBuilder("label");
labelTag.MergeAttribute("for", target);
labelTag.InnerHtml = text;
return MvcHtmlString.Create(labelTag.ToString());
}
}
}

در فضای نام System.Web.Mvc، کلاسی وجود دارد به نام TagBuilder که کار تولید تگ‌های HTML، مقدار دهی ویژگی‌ها و خواص آن‌ها را بسیار ساده می‌کند و روش توصیه شده‌ای است برای تولید متدهای HTML Helper. یک نمونه از کاربرد آن‌را برای بازنویسی متد MyLabel ذکر شده در اینجا ملاحظه می‌کنید.
شبیه به همین کلاس، کلاس دیگری به نام HtmlTextWriter در فضای نام System.Web.UI برای انجام اینگونه کارها وجود دارد.


نوشتن HTML Helpers ویژه، به کمک امکانات Razor

نوع دیگری از این متدهای کمکی، Declarative HTML Helpers نام دارند. از این جهت هم Declarative نامیده شده‌اند که مستقیما درون فایل‌های cshtml یا vbhtml به کمک امکانات Razor قابل تعریف هستند. تولید این نوع متدهای کمکی به این شکل نسبت به مثلا روش TagBuilder ساده‌تر است،‌ چون توسط Razor به سادگی و به نحو طبیعی‌تری می‌توان تگ‌های HTML و کدهای مورد نظر را با هم ترکیب کرد (این رفتار طبیعی و روان، یکی از اهداف Razor است).
به عنوان مثال، تعاریف همان کلاس‌های Product و Products قسمت قبل (قسمت هفتم) را در نظر بگیرید. با همان کنترلر و View ایی که ذکر شد.
سپس برای تعریف این نوع خاص از HTML Helpers/Razor Helpers باید به این نحو عمل کرد:
الف) در ریشه پروژه یا سایت، پوشه‌ی جدیدی به نام App_Code ایجاد کنید (دقیقا به همین نام. این پوشه، جزو پوشه‌های ویژه ASP.NET است).
ب) بر روی این پوشه کلیک راست کرده و گزینه Add|New Item را انتخاب کنید.
ج) در صفحه باز شده، MVC 3 Partial Page/Razor را یافته و مثلا نام ProductsList.cshtml را وارد کرده و این فایل را اضافه کنید.
د) محتوای این فایل جدید را به نحو زیر تغییر دهید:

@using MvcApplication4.Models
@helper GetProductsList(List<Product> products)
{
<ul>
@foreach (var item in products)
{
<li>@item.Name ($@item.Price)</li>
}
</ul>
}

در اینجا نحوه تعریف یک helper method مخصوص Razor را مشاهده می‌کنید که با کلمه @helper شروع شده است. مابقی آن هم ترکیب آشنای code و markup هستند که به کمک امکانات Razor به این شکل روان میسر شده است.
اکنون اگر Viewایی بخواهد از این اطلاعات استفاده کند تنها کافی است به نحو زیر عمل نماید:

@model List<MvcApplication4.Models.Product>
@{
ViewBag.Title = "Index";
}

<h2>Index</h2>

@ProductsList.GetProductsList(@Model)

ابتدا نام فایل ذکر شده بعد نام متد کمکی تعریف شده در آن. Model هم در اینجا به لیستی از محصولات اشاره می‌کند.
همچنین چون در پوشه app_code قرار گرفته، تمام Viewها به اطلاعات آن دسترسی خواهند داشت. علت هم این است که ASP.NET به صورت خودکار محتوای این پوشه ویژه را همواره کامپایل می‌کند و در اختیار برنامه قرار می‌دهد.
به علاوه در این فایل ProductsList.cshtml، باز هم می‌توان متدهای helper دیگری را اضافه کرد و از این بابت محدودیتی ندارد. همچنین می‌توان این متد helper را مستقیما داخل یک View هم تعریف کرد. بدیهی است در این حالت قابلیت استفاده مجدد از آن‌را به همراه داشتن Viewهایی تمیز و کم حجم، از دست خواهیم داد.

جهت تکمیل بحث
Turn your Razor helpers into reusable libraries


مطالب
OpenCVSharp #12
قطعه بندی (segmentation) تصویر با استفاده از الگوریتم watershed

در تصویر ذیل، تصویر یک راه‌رو را مشاهده می‌کنید که توسط ماوس قطعه بندی شده‌است (تصویر اصلی یا سمت چپ). تصویر سمت راست، نسخه‌ی قطعه بندی شده‌ی این تصویر به کمک الگوریتم watershed است.

همانطور که در تصویر نیز مشخص است، نمایش هر ناحیه‌ی قطعه بندی شده، شبیه به سیلان آب است که با رسیدن به مرز قطعه‌ی بعدی متوقف شده‌است. به همین جهت به آن watershed (آب پخشان) می‌گویند.


انتخاب نواحی مختلف به کمک ماوس

در اینجا کدهای آغازین مثال بحث جاری را ملاحظه می‌کنید:
var src = new Mat(@"..\..\Images\corridor.jpg", LoadMode.AnyDepth | LoadMode.AnyColor);
var srcCopy = new Mat();
src.CopyTo(srcCopy);
 
var markerMask = new Mat();
Cv2.CvtColor(srcCopy, markerMask, ColorConversion.BgrToGray);
 
var imgGray = new Mat();
Cv2.CvtColor(markerMask, imgGray, ColorConversion.GrayToBgr);
markerMask = new Mat(markerMask.Size(), markerMask.Type(), s: Scalar.All(0));
 
var sourceWindow = new Window("Source (Select areas by mouse and then press space)")
{
    Image = srcCopy
};
 
var previousPoint = new Point(-1, -1);
sourceWindow.OnMouseCallback += (@event, x, y, flags) =>
{
    if (x < 0 || x >= srcCopy.Cols || y < 0 || y >= srcCopy.Rows)
    {
        return;
    }
 
    if (@event == MouseEvent.LButtonUp || !flags.HasFlag(MouseEvent.FlagLButton))
    {
        previousPoint = new Point(-1, -1);
    }
    else if (@event == MouseEvent.LButtonDown)
    {
        previousPoint = new Point(x, y);
    }
    else if (@event == MouseEvent.MouseMove && flags.HasFlag(MouseEvent.FlagLButton))
    {
        var pt = new Point(x, y);
        if (previousPoint.X < 0)
        {
            previousPoint = pt;
        }
 
        Cv2.Line(img: markerMask, pt1: previousPoint, pt2: pt, color: Scalar.All(255), thickness: 5);
        Cv2.Line(img: srcCopy, pt1: previousPoint, pt2: pt, color: Scalar.All(255), thickness: 5);
        previousPoint = pt;
        sourceWindow.Image = srcCopy;
    }
};
ابتدا تصویر راه‌رو بارگذاری شده‌است. سپس یک نسخه‌ی سیاه و سفید تک کاناله به نام markerMask از آن استخراج می‌شود. از آن برای ترسیم خطوط انتخاب نواحی مختلف تصویر به کمک ماوس استفاده می‌شود. به علاوه متد FindContours که در ادامه معرفی خواهد شد، نیاز به یک تصویر 8 بیتی تک کاناله دارد (به هر یک از اجزای RGB یک کانال گفته می‌شود).
همچنین این نسخه‌ی سیاه و سفید تک کاناله به یک تصویر سه کاناله برای نمایش رنگ‌های قسمت‌های مختلف قطعه بندی شده، تبدیل می‌شود.
سپس پنجره‌ی نمایش تصویر اصلی برنامه ایجاد شده و در اینجا روال رخدادگردان OnMouseCallback آن به صورت inline مقدار دهی شده‌است. در این روال می‌توان مدیریت ماوس را به عهده گرفت و کار نمایش خطوط مختلف را با فشرده شدن و سپس رها شدن کلیک سمت چپ ماوس انجام داد.
خط ترسیم شده بر روی دو تصویر از نوع Mat نمایش داده می‌شود. تصویر srcCopy، همان تصویر نمایش داده شده‌ی در پنجره‌ی اصلی است و تصویر markerMask، بیشتر جنبه‌ی محاسباتی دارد و در متدهای بعدی OpenCV استفاده خواهد شد.


تشخیص کانتورها (Contours) در تصویر

پس از ترسیم نواحی مورد نظر توسط ماوس، یک سری خطوط به هم پیوسته در شکل قابل مشاهده هستند. می‌خواهیم این خطوط را تشخیص داده و سپس از آن‌ها جهت محاسبات قطعه بندی تصویر استفاده کنیم. تشخیص این خطوط متصل، توسط متدی به نام FindContours انجام می‌شود. کانتورها، قسمت‌های خارجی اجزای متصل به هم هستند.
Point[][] contours; //vector<vector<Point>> contours;
HiearchyIndex[] hierarchyIndexes; //vector<Vec4i> hierarchy;
Cv2.FindContours(
    markerMask,
    out contours,
    out hierarchyIndexes,
    mode: ContourRetrieval.CComp,
    method: ContourChain.ApproxSimple);
متد FindContours همان تصویر markerMask را که توسط ماوس، قسمت‌های مختلف تصویر را علامتگذاری کرده‌است، دریافت می‌کند. سپس کانتورهای آن را استخراج خواهد کرد. کانتورها در مثال‌های اصلی OpenCV با verctor مشخص شده‌اند. در اینجا (در کتابخانه‌ی OpenCVSharp) آن‌ها را توسط یک آرایه‌ی دو بعدی از نوع Point مشاهده می‌کنید یا شبیه به لیستی از آرایه‌ی نقاط کانتورهای مختلف تشخیص داده شده (هر کانتور، آرایه‌ی از نقاط است). از hierarchyIndexes جهت یافتن و ترسیم این کانتورها در متد DrawContours استفاده می‌شود.
متد FindContours یک تصویر 8 بیتی تک کاناله را دریافت می‌کند. اگر mode آن CCOMP یا FLOODFILL تعریف شود، امکان دریافت یک تصویر 32 بیتی را نیز خواهد داشت.
پارامتر hierarchy آن یک پارامتر اختیاری است که بیانگر اطلاعات topology تصویر است.
توسط پارامتر Mode، نحوه‌ی استخراج کانتور مشخص می‌شود. اگر به external تنظیم شود، تنها کانتورهای خارجی‌ترین قسمت‌ها را تشخیص می‌دهد. اگر مساوی list قرار گیرد، تمام کانتورها را بدون ارتباطی با یکدیگر و بدون تشکیل hierarchy استخراج می‌کند. حالت ccomp تمام کانتورها را استخراج کرده و یک درخت دو سطحی از آن‌ها را تشکیل می‌دهد. در سطح بالایی مرزهای خارجی اجزاء وجود دارند و در سطح دوم مرزهای حفره‌ها مشخص شده‌اند. حالت و مقدار tree به معنای تشکیل یک درخت کامل از کانتورهای یافت شده‌است.
پارامتر method اگر به none تنظیم شود، تمام نقاط کانتور ذخیره خواهند شد و اگر به simple تنظیم شود، قطعه‌های افقی، عمودی و قطری، فشرده شده و تنها نقاط نهایی آن‌ها ذخیره می‌شوند. برای مثال در این حالت یک کانتور مستطیلی، تنها با 4 نقطه ذخیره می‌شود.


ترسیم کانتورهای تشخیص داده شده بر روی تصویر


می‌توان به کمک متد DrawContours، مرزهای کانتورهای یافت شده را ترسیم کرد:
var markers = new Mat(markerMask.Size(), MatType.CV_32S, s: Scalar.All(0));
 
var componentCount = 0;
var contourIndex = 0;
while ((contourIndex >= 0))
{
    Cv2.DrawContours(
        markers,
        contours,
        contourIndex,
        color: Scalar.All(componentCount + 1),
        thickness: -1,
        lineType: LineType.Link8,
        hierarchy: hierarchyIndexes,
        maxLevel: int.MaxValue);
 
    componentCount++;
    contourIndex = hierarchyIndexes[contourIndex].Next;
}
پارامتر اول آن تصویری است که قرار است ترسیمات بر روی آن انجام شوند. پارامتر کانتور، آرایه‌ای است از کانتورهای یافت شده‌ی در قسمت قبل. پارامتر ایندکس مشخص می‌کند که اکنون کدام کانتور باید رسم شود. برای یافتن کانتور بعدی باید از hierarchyIndexes یافت شده‌ی توسط متد FindContours استفاده کرد. خاصیت Next آن، بیانگر ایندکس کانتور بعدی است و اگر مساوی منهای یک شد، کار متوقف می‌شود. مقدار maxLevel مشخص می‌کند که بر اساس پارامتر hierarchyIndexes، چند سطح از کانتورهای به هم مرتبط باید ترسیم شوند. در اینجا چون به حداکثر مقدار Int32 تنظیم شده‌است، تمام این سطوح ترسیم خواهند شد. اگر پارامتر ضخامت به یک عدد منفی تنظیم شود، سطوح داخلی کانتور ترسیم و پر می‌شوند.



اعمال الگوریتم watershed

در مرحله‌ی آخر، تصویر کانتورهای ترسیم شده را به متد Watershed ارسال می‌کنیم. پارامتر اول آن تصویر اصلی است و پارامتر دوم، یک پارامتر ورودی و خروجی محسوب می‌شود و کار قطعه بندی تصویر بر روی آن انجام خواهد شد.
کار الگوریتم watershed، ایزوله سازی اشیاء موجود در تصویر از پس زمینه‌ی آن‌ها است. این الگوریتم، یک تصویر سیاه و سفید را دریافت می‌کند؛ به همراه یک تصویر ویژه به نام marker. تصویر marker کارش مشخص سازی اشیاء، از پس زمینه‌ی آن‌ها است که در اینجا توسط ماوس ترسیم و سپس به کمک یافتن کانتورها و ترسیم آ‌ن‌ها بهینه سازی شده‌است.
var rnd = new Random();
var colorTable = new List<Vec3b>();
for (var i = 0; i < componentCount; i++)
{
    var b = rnd.Next(0, 255); //Cv2.TheRNG().Uniform(0, 255);
    var g = rnd.Next(0, 255); //Cv2.TheRNG().Uniform(0, 255);
    var r = rnd.Next(0, 255); //Cv2.TheRNG().Uniform(0, 255);
 
    colorTable.Add(new Vec3b((byte)b, (byte)g, (byte)r));
}
 
Cv2.Watershed(src, markers);
 
var watershedImage = new Mat(markers.Size(), MatType.CV_8UC3);
 
// paint the watershed image
for (var i = 0; i < markers.Rows; i++)
{
    for (var j = 0; j < markers.Cols; j++)
    {
        var idx = markers.At<int>(i, j);
        if (idx == -1)
        {
            watershedImage.Set(i, j, new Vec3b(255, 255, 255));
        }
        else if (idx <= 0 || idx > componentCount)
        {
            watershedImage.Set(i, j, new Vec3b(0, 0, 0));
        }
        else
        {
            watershedImage.Set(i, j, colorTable[idx - 1]);
        }
    }
}
 
watershedImage = watershedImage * 0.5 + imgGray * 0.5;
Cv2.ImShow("Watershed Transform", watershedImage);
Cv2.WaitKey(1); //do events
متد Cv2.TheRNG یک تولید کننده‌ی اعداد تصادفی توسط OpenCV است و متد Uniform آن شبیه به متد Next کلاس Random دات نت عمل می‌کند. به نظر این کلاس تولید اعداد تصادفی، آنچنان هم تصادفی عمل نمی‌کند. به همین جهت از کلاس Random دات نت استفاده شد. در اینجا به ازای تعداد کانتورهای ترسیم شده، یک رنگ تصادفی تولید شده‌است.
پس از اعمال متد Watershed، هر نقطه‌ی تصویر marker مشخص می‌کند که متعلق به کدام قطعه‌ی تشخیص داده شده‌است. سپس به این نقطه، رنگ آن قطعه را نسبت داده و آن‌را در تصویر جدیدی ترسیم می‌کنیم.
در آخر، پس زمینه، با نواحی تشخیص داده ترکیب شده‌اند (watershedImage * 0.5 + imgGray * 0.5) تا تصویر ابتدای بحث حاصل شود. اگر این ترکیب صورت نگیرد، چنین تصویری حاصل خواهد شد:




کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
مطالب
کارهایی جهت بالابردن کارآیی Entity Framework #3

در قسمت‌های قبلی (^ و ^) راهکارهایی جهت بالا بردن کارآیی، ارائه شد. در ادامه، به آخرین قسمت این سری اشاره خواهم کرد.

فراخوانی متد شناسایی تغییرات

یادآوری: قبل از هر چیز با توجه به این مقاله دانستن این نکته الزامی است که فراخوانی برخی متدها مانند DbSet.Add سبب فراخوانی DataContext.ChangeTracker.DetectChanges خواهند شد.

فرض کنید قصد افزودن 2000 موجودیت دانش آموز را دارید:

for (int i = 0; i < 2000; i++)
{
    Pupil pupil = GetNewPupil();
    db.Pupils.Add(pupil);
}
db.SaveChanges();
در کد بالا بدلیل فراخوانی متد DbSet.Add و به دنبال آن فراخوانی متد DetectChanges در هر بار اجرای حلقه (2000بار) مدت زمان اجرای کد بالا بسیار زیاد است و اگر به پروفایلر نگاهی بیاندازید، اشغال CPU توسط کوئری بالا، بیش از حد متعارف است.

اگر به تصویر بالا دقت کنید بیش از 34 ثانیه (خط 193 قسمت سوم شکل) جهت افزودن 2000 موجودیت به کانتکست سپری شده است. در حالی که درج این 2000 موجودیت کمی بیش از 1 ثانیه (خط 195 قسمت سوم شکل) که 379 میلی ثانیه (قسمت دوم شکل) آن مربوط به اجرای کوئری اختصاص یافته  طول کشیده است.
بیشترین زمان صرف شده‌ی برای درج 2000 موجودیت، در کد برنامه سپری شده است که با بررسی بیشتر در پروفایلر، متوجه زمان بر بودن فراخوانی متد ()DetectChanges که در فضای نام Data.Entity.Core وجود دارد خواهید شد. این متد 2000 بار به تعداد موجودیت هایی که قصد داریم به بانک اطلاعاتی اضافه نماییم، فراخوانی شده است.

همانطور که در شکل بالا مشخص است همان 34 ثانیه جهت ردیابی تغییرات صرف شده است. EF ردیابی تغییرات را بصورت پیش فرض هر زمانی که قصد افزودن یا ویرایش موجودیتی را داشته باشید، انجام خواهد داد و هر چه موجودیت‌های بیشتری را بخواهید ویرایش یا اضافه نمایید، این زمان نیز بیشتر خواهد شد. در حقیقت زمان لازم برای الگوریتم ردیابی تغییرات بصورت نمایی با رشد موجودیت‌ها افزوده می‌شود. به عبارت دیگر اگر این تعداد موجودیت‌ها را به 4000 عدد برسانید، مدت زمان لازم بیش از 2 برابر افزوده خواهد شد.

راه حل اول:
استفاده از متد ()AddRange ارائه شده در EF6 که جهت درج دسته‌ای (Bulk Insert) ارائه شده است:
var list = new List<Pupil>();

for (int i = 0; i < 2000; i++)
{
    Pupil pupil = GetNewPupil();
    list.Add(pupil);
}

db.Pupils.AddRange(list);
db.SaveChanges();

راه حل دوم:

در سناریوهای پیچیده، مانند درج دسته‌ای چندین موجودیت، شاید مجبور به خاموش نمودن این قابلیت شوید:
db.Configuration.AutoDetectChangesEnabled = false;
توجه داشته باشید اگر قصد دارید از امکان ردیابی تغییرات مجددا بهره‌مند شوید، باید این قابلیت را نیز فعال نمایید. با خاموش نمودن ردیابی تغییرات بار دیگر کوئری ابتدایی را اجرا نمایید. مدت زمان لازم جهت افزودن 2000 موجودیت به کانتکست از بیش از 34 ثانیه به 85 میلی ثانیه کاهش یافته است؛ ولی اعمال تغییرات به بانک اطلاعاتی همانند مرتبه اول بیش از 1 ثانیه طول خواهد کشید.


ردیابی تغییرات

هنگامی که موجودیتی را از بانک اطلاعاتی دریافت نمایید، می‌توانید آن را ویرایش نمایید و مجددا به بانک اطلاعاتی اعمال نمایید. چون EF اطلاعی از قصد شما برای موجودیت نمی‌داند، مجبور است تغییرات شما را زیر نظر بگیرد که این زیر نظر گرفتن، هزینه و سربار دارد و این سربار و هزینه برای داده‌های زیاد، بیشتر خواهد شد. بنابراین اگر قصد دارید اطلاعاتی فقط خواندنی را از بانک اطلاعاتی دریافت نمایید، بهتر است صراحتا به EF بگویید این موجودیت را تحت ردیابی قرار ندهد.
string city = "New York";

List<School> schools = db.Schools
    .AsNoTracking()
    .Where(s => s.City == city)
    .Take(100)
    .ToList();

استفاده از متد AsNoTracking  در کد بالا سبب خواهد شد 100 مدرسه که در شهر نیویورک وجود دارد توسط EF، بدون تحت نظر گرفتن آن‌ها از بانک اطلاعاتی دریافت شوند و سرباری نیز تحمیل نشود.

ویوهای از قبل کامپایل شده

معمولا، هنگامی که از EF برای اولین بار استفاده می‌نمایید، ویوهایی ایجاد می‌گردد که برای ایجاد کوئری‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند. این ویوها در طول حیات برنامه فقط یکبار ایجاد می‌شوند. ولی همین یکبار هم زمانبر هستند. خوشبختانه راه‌هایی وجود دارد که ایجاد این ویوها را در زمان runtime انجام نداد و آن راه، استفاده از ویوهای از پیش کامپایل شده است. یکی از راههای ایجاد این ویوها استفاده از Entity Framework Power Tools است. بعد از نصب اکستنشن، بر روی فایل کانتکست راست کلیک کرده و سپس گزینه‌ی Generate Views را از منوی Entity Framework انتخاب کنید.

توجه داشته باشید که هر تغییری را بعد از ایجاد این ویوها بر روی کانتکست اعمال نمایید، باید آن‌ها را مجددا تولید کنید. برای آشنایی بیشتر با این ویوها به این لینک مراجعه کنید. هم چنین پکیج نیوگتی بنام EFInteractiveViews نیز برای این منظور تهیه و توزیع شده است.


حذف کوئری‌های ابتدایی غیر ضروری

در هنگام شروع به کار با EF، چندین کوئری آغازین بر روی دیتابیس اجرا می‌شوند. یکی از کوئری‌های آغازین جهت تشخیص نسخه‌ی دیتابیس است که همانطور در تصویر زیر مشاهده می‌کنید، در حدود چند میلی ثانیه می‌باشد.

با توجه به توضیحات، در صورتیکه اطلاعی از نسخه‌ی دیتابیس دارید، می‌توانید این کوئری ابتدایی را تحریف نمایید. برای اینکار می‌توان توسط متد ()ResolveManifestToken کلاسی که اینترفیس IManifestTokenResolver را پیاده سازی کرده است، نسخه‌ی دیتابیس را برگردانیم و از یک رفت و برگشت به دیتابیس جلوگیری نماییم.

 public class CustomManifestTokenResolver : IManifestTokenResolver
{
    public string ResolveManifestToken(DbConnection connection)
    {
        return "2014";
    }
}
و توسط کلاسی که از کلاس DbConfiguration ارث بری کرده است آن را استفاده نماییم.
 public class CustomDbConfiguration : DbConfiguration
{
    public CustomDbConfiguration()
    {
        SetManifestTokenResolver(new CustomManifestTokenResolver());
    }
}


تخریب کانتکست

تخریب و از بین بردن کانتکست هنگامی که به آن نیاز نداریم بسیار ضروری است. یکی از روشهای اصولی برای Disposing کانتکست، محصور کردن آن بوسیله دستور Using است (البته فرض بر این است که قرار نیست از الگوهای اشاره شده استفاده نماییم). در صورت عدم تخریب صحیح کانتکست باید منتظر آسیب جدی به کارایی Garbage Collector جهت آزاد سازی منابع مورد استفاده کانتکست و هم چنین باز نمودن اتصالات جدید به دیتابیس باشید.


پاسخگویی به چندین درخواست بر روی یک کانکشن

EF از قابلیتی بنام Multiple Result Sets می‌تواند بهره ببرد که این قابلیت باعث می‌شود بر روی یک کانکشن ایجاد شده، یک یا چند درخواست از دیتابیس ارسال و یا دریافت شود که سبب کاهش تعداد رفت و برگشت به دیتابیس می‌شود. کاربرد دیگر این قابلیت، زمانی است که تاخیر زیادی (latency) بین اپلیکیشن و دیتابیس وجود دارد.

برای فعالسازی کافی است مقدار زیر را در کانکشن استرینگ اضافه نمایید:

MultipleActiveResultSets=True;


استفاده از متدهای ناهمگام

در C#5 و EF6 پشتیبانی خوبی از متدهای ناهمگام فراهم شده است و اکثر متدهایی مانند ToListAsync, CountAsync, FirstAsync, SaveChangesAsync و غیره که باعث رفت و برگشت به دیتابیس می‌شوند امکان پشتیبانی ناهمگام را نیز دارند. البته این قابلیت برای برنامه‌های یک درخواست در یک زمان شاید مفید نباشد؛ ولی برای برنامه‌های وبی برعکس. در برنامه وب جهت پشتیبانی از بارگذاری همزمان (concurrent) قابلیت ناهمگام (Async) سبب خواهد شد منابع تا زمان اجرای کوئری به ThreadPool بازگردانده شود و برای سرویس دهی مهیا باشند که باعث افزایش scalability خواهد شد.

بررسی و آزمایش با داده‌های واقعی

در اکثر مواقع کارآیی با حجیم شدن داده‌ها کاهش پیدا می‌کند (البته در صورت عدم رعایت اصول استاندارد). بنابراین بررسی کارآیی در محیط هایی با حجم داده‌های بالا ضروری است. هیچ چیز بدتر از آن نیست که همه چیز در محیط توسعه خوب و بی نقص باشد ولی در محیط عملیاتی به شکست بیانجامد. به همین جهت سعی کنید از ابزارهای تولید داده (^ و ^ و ^) برای ایجاد داده‌های آزمایشی استفاده نمایید. سپس کارآیی کوئری خود را مورد بررسی و آزمایش قرار دهید.

مطالب
افزونه جی کوئری RowAdder
دیروز در یک برنامه میخواستم کاربر بتواند لیست مواد مصرفی یک کارخانه را ایجاد کند که نیاز بود کاربر بتواند از هر سطر به تعداد نامحدود ایجاد کند و برای انتخاب هر یک از مواد به همراه جزئیات آن یک سطر به لیست اضافه شود. برای اینکار میتوانیم با استفاده از فناوری جی کوئری اینکار را انجام دهیم ولی بهتر بود که این مورد به یک افزونه تبدیل میشد تا در دفعات بعدی بسیار راحت‌تر باشیم. جهت آشنایی با پلاگین نویسی بهتر هست این مقالات (+) را مطالعه فرمایید.

نحوه استفاده
نحوه استفاده از آن بسیار راحت است و در دموی html همراه آن به طور ساده در سه مثال توضیح داده شده است. ابتدا از این آدرس کتابخانه آن را دریافت کنید. این کتابخانه شامل یک فایل js که شامل کدهای پلاگین است، یک فایل css جهت تغییر استایل کدهایی است که پلاگین تولید میکند که اسامی آن دقیقا مشخص می‌کند که هر کلاس متعلق به چه بخشی است.

گام اول:
فایل‌های مورد نظر را بعد از صدا زدن کتابخانه‌ی جی کوئری صدا بزنید.
<link type="text/css" href="css/RowAdder.css" rel="stylesheet" />
    <script src="js/RowAdder.js" type="text/javascript"></script>


گام دوم :
 در تکه کدهای html، کدی را که قرار است در هر سطر تکرار شود، داخل یک div قرار داده و نامی مثل row-sample را برای آن قرار دهید (فعلا حتما این نام باشد)، بعدها پلاگین، کدهای داخل این تگ div را به عنوان هر سطر خواهد شناخت:
<div id="row-sample">
    <form style="margin: 0; padding: 0;">
        Name:<input type="text"/>
        <input type="radio" name="Gender" value="male" checked="checked">Male
        <input type="radio" name="Gender" value="female">Female
    </form>
</div>


گام سوم:
 سپس یک div دیگر ایجاد کنید و نامی مثل mypanel را به آن بدهید تا سطرهایی که ایجاد می‌شوند داخل این div قرار بگیرند.
<div id="mypanel"></div>

گام چهارم:
در بخش head یک تگ اسکریپت باز کرده و کدهای زیر را به آن اضافه می‌کنیم. این کد باعث می‌شود که پلاگین فعال شود.
<script>
$(document).ready(function() {
$("#mypanel").RowAdder();
});
</script>
گام پنجم:
 یک دکمه جهت افزودن سطر به صفحه اضافه می‌کنیم
<button id="addanotherform">Add New Form</button>

و در قسمت تگ اسکریپت هم کد زیر را اضافه می‌کنیم:
$("#addanotherform").on('click', function() {
                $("#mypanel").RowAdder('add');
            });

حال از صفحه تست می‌گیریم: با هر بار کلیک بر روی دکمه‌ی Add New Form یک سطر جدید ایجاد می‌گردد.


در تصویر بالا دکمه‌های دیگر هم دیده می‌شوند که به دیگر متدهای آن اشاره دارد:

جهت مخفی سازی:
 $("#mypanel").RowAdder('hide');

چهت نمایش:
$("#mypanel").RowAdder('show');

جهت افزودن سطر با کد:
$("#mypanel").RowAdder('add');

جهت دریافت تعداد سطرهای ایجاد شده:
$("#mypanel").RowAdder('count')


جهت دریافت کدهای یک سطر در اندیس x

$("#mypanel").RowAdder('content', 3)

جهت حذف یک سطر با اندیس x
$("#mypanel").RowAdder('remove', 3);

همانطور که با صدا زدن اولین متد پلاگین متوجه شدید و نتیجه‌ی آن را در دمو دیدید، این پلاگین از پیش فرض‌هایی جهت راه اندازی اولیه استفاده می‌کند که این پیش فرض‌ها عبارتند از تگ row-sample که بدون معرفی رسمی، آن را شناسایی کرد. همچنین ممکن است بخواهید عبارت Remove را با کلمه‌ی فارسی «حذف» جایگزین نمایید. برای اینکار می‌توانید پلاگین را به شکل زیر به کار ببرید:
    $("#mypanel").RowAdder({
                sample: '#my-custom-sample',
                type: 'text',
                value:'حذف'
        });

تغییر اولین پیش فرض، تغییر نام تگ row-sample به my-custom-sample بود و در مرحله‌ی بعد هم نام فارسی حذف را جایگزین remove کردیم. عبارت type به طور پیش فرض بر روی text قرار دارد که اجباری به ذکر آن در کد بالا نبود. ولی اگر دوست دارید که به جای نمایش عبارت حذف، از یک آیکن یا تصویر استفاده کنید، کد را به شکل زیر تغییر دهید:
  $("#mypanel").RowAdder({
                type: 'image',
                value: 'images/remove.png'
            });
در خطوط بالا عبارت type با image مقدار دهی شد و به پلاگین می‌گوید که به جای متن، از تصویر استفاده کن. همچنین value را به جای متن با آدرس تصویر مقداردهی کرده‌ایم و نتیجه را می‌توانید در دموی قرار گرفته در گیت هاب ببینید.

فایل RowAdder.css
در بردارنده هر سطر
.each-section {
    margin: 20px;
    padding: 5px;
}

جهت استایل بندی لینک چه تصویر و چه متن
.remove-link {
    color:#999;
     text-decoration: none;
}

a:hover.remove-link {
   color:#802727;
}
جهت تغییر استایل بر روی خود تصویر
.remove-image {
    
}

آشنایی با کد پلاگین
(function ($) {
    
    var settings = null;
  $.fn.RowAdder = function (method) {
    
            // call methods
            if (methods[method]) {
                return methods[method].apply(this, Array.prototype.slice.call(arguments, 1));
            } else if (typeof method === 'object' || !method) {
                return methods.init.apply(this, arguments);
            } else {
                $.error('Method ' + method + ' does not exist on jQuery.RowAdder');
            }
      

    };
})(jQuery);
در قسمت دوم آموزش پلاگین نویسی برای جی کوئری، متدها به طور واضح توضیح داده شده‌اند. این کدها وظیفه دارند متدهایی را که کاربر درخواست داده است، شناسایی و به همراه آرگومان‌های آن به سمت توابعی که به هر نام متد اختصاص داده‌ایم، ارسال کنند. در صورتیکه متدی با آرگومان‌های ناهماهنگی ارسال شوند، پیام خطایی ارسال می‌گردد و در صورتیکه تعریف نشود، به طور مستقیم init را صدا می‌زند. متغیر settings هم بعدا با تنظیمات پیش فرض پر می‌شود.

متدها
//methods
    var methods = {
        init: function (options) {
            //default-settings
             settings = $.extend({
                'sample': '#row-sample',
                'type': 'text',
                'value': 'Remove'
             }, options);
             this.attr('data-sample', settings.sample);
             this.attr('data-type', settings.type);
             this.attr('data-value', settings.value);
            Do(this);
        },
        show: function () {
            this.css("display", "inline");
        },
        hide: function () {
            this.css("display", "none");
        },
        add: function () {
            Do(this);
        },
        remove: function (index) {
            console.log(index);
           this.find(".each-section")[index].remove();
        },
        content: function (index) {
            return this.find(".each-section")[index];
        },
        count: function (index) {
            return this.find(".each-section").size();
        }
    };
متد init تنظیمات پیش فرض را دریافت می‌نماید و سپس بر روی المانی که پلاگین روی آن واقع شده‌است، مقادیر را ذخیره می‌کند تا در آینده با صدا زدن متدهای دیگر آن را استفاده نماید. کلمه‌ی this در واقع به تگی اشاره می‌کند که پلاگین روی آن اعمال شده است که در مثال‌های بالا mypanel نام داشت. متد Do تابع اصلی ما را در بر دارد که کدهای اصلی پلاگین را شامل می‌شود. مابقی متدها در واقع  جست و جویی بر المان‌ها هستند.

تابع Do
    function Do(panelDiv) {

        settings.sample = panelDiv.data('sample');
        settings.type = panelDiv.data('type');
        settings.value = panelDiv.data('value');
        //find sample code
        var rowsample = $(settings.sample);
        rowsample.css("display", "none");
        var sample = rowsample.html();


        var i = panelDiv.find(".each-section").size();
        //add html details to create a correct template
        var sectionDiv = $('<div />', { "class": 'each-section', 'id': 'section'+i });
        var image = $("<img />", { "src": settings.value,"class":"remove-image" });
        var link = $("<a />", { "text": settings.value,"class":"remove-link" });
        //remove event for remove selected form

        //create new form
        sectionDiv.html(sample);

        link.on('click', function (e) {

            e.preventDefault();
            var $this = $(this);
            $this.closest(".each-section").remove();
        });

        if (i > 0) {
            if (settings.type == 'image') {
                link.text('');
                link.append(image);

            }
            sectionDiv.append(link);
        }

        //add new created form on document
        panelDiv.append(sectionDiv);
       
    }
آرگومان داده شده، در واقع همان this هست که به این تابع ارسال شده است. در اولین گام تنظیمات ذخیره شده را که قبلا ذخیره کرده‌ایم، واکشی می‌کنیم. سپس تگ row-sample یا هر نامی را که به آن اختصاص داده شده است، می‌یابیم و محتوای آن را به شکل html در قالب string بیرون می‌کشیم. این کد html در واقع نمونه‌ای است که قرار است در سطر تکرار شود. البته تگ نمونه فقط برای نمونه به کار می‌رود و نیازی نیست روی صفحه نمایش داده شود؛ پس آن را مخفی می‌کنیم. از آنجا که ممکن است این سطری که ایجاد می‌شود، سطر اول نباشد و قبلا هم سطرهایی توسط همین متد ایجاد شده‌اند، بررسی می‌کنیم چند تگ با کلاس each-section داریم. اگر بیشتر از صفر باشد یعنی قبلا سطرهایی ایجاد شده است. در غیر اینصورت این اولین سطر ماست. اولین سطر توسط init صدا زده می‌شود و مابقی توسط متد add انجام می‌گیرد.
        settings.sample = panelDiv.data('sample');
        settings.type = panelDiv.data('type');
        settings.value = panelDiv.data('value');
        //find sample code
        var rowsample = $(settings.sample);
        rowsample.css("display", "none");
        var sample = rowsample.html();


        var i = panelDiv.find(".each-section").size();
در خطوط بعدی یک سری متغیر داریم که برای هر کدام یک قالب تگ div با کلاس‌های مختلف می‌سازیم. sectionDiv یک تگ  div  با کلاس each-section است که هر سطر را به طور کامل در خود قرار می‌دهد. link، جهت ساخت لینک حذف با کلاس remove-link به کار می‌رود. image هم یک تگ image می‌سازد تا اگر کاربر درخواست 'type:'image را داد، به جای لینک متنی حذف، از تصویر استفاده شود.
        //add html details to create a correct template
        var sectionDiv = $('<div />', { "class": 'each-section', 'id': 'section'+i });
        var image = $("<img />", { "src": settings.value,"class":"remove-image" });
        var link = $("<a />", { "text": settings.value,"class":"remove-link" });

در خط بعدی محتویات نمونه را داخل تگ sectiondiv قرار می‌دهیم:
//create new form
        sectionDiv.html(sample);

بعد از آن برای رویداد کلیک لینک حذف، کد زیر را وارد می‌کنیم:
   link.on('click', function (e) {

            e.preventDefault();
            var $this = $(this);
            $this.closest(".each-section").remove();
        });
متد closest در جی کوئری این وظیفه را دارد تا به سمت تگ‌های والد تگ this حرکت کند و با برخوردن با اولین تگ والد با کلاس each-section، آن تگ والد را بازگرداند و سپس متد remove را روی آن اجرا کند تا آن تگ به همراه تمام فرزندانش حذف شوند.

اولین شرط زیر بررسی می‌کند که آیا این سطری که ایجاد شده است سطر دوم به بعد است یا خیر؟ اگر آری پس باید دکمه‌ی حذف را به همراه داشته باشد. در صورتیکه سطر دوم به بعد باشد، وارد آن می‌شود. حالا بررسی می‌کند که کاربر برای دکمه‌ی حذف، درخواست لینک تصویری یا لینک متنی داده است و لینک مناسب را ساخته و آن را به انتهای sectionDiv اضافه می‌کند.
   if (i > 0) {
            if (settings.type == 'image') {
                link.text('');
                link.append(image);

            }
            sectionDiv.append(link);
        }

در انتها کل تگ sectionDiv را به تگ داده شده اضافه می‌کنیم تا به کاربر نمایش داده شود.
//add new created form on document
        panelDiv.append(sectionDiv);
مطالب
C# 6 - String Interpolation
تا پیش از C# 6 یکی از روش‌های توصیه شده‌ی جهت اتصال رشته‌ها به هم، استفاده از متدهایی مانند string.Format و StringBuilder.AppendFormat بود:
using System;
 
namespace CS6NewFeatures
{
    class Person
    {
        public string FirstName { set; get; }
        public string LastName { set; get; }
        public int Age { set; get; }
    }
 
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            var person = new Person { FirstName = "User 1", LastName = "Last Name 1", Age = 50 };
            var message = string.Format("Hello!  My name is {0} {1} and I am {2} years old.",
                                          person.FirstName, person.LastName, person.Age);
            Console.Write(message);
        }
    }
}
مشکل این روش، کاهش خوانایی آن با بالا رفتن تعداد پارامترهای متد Format است و همچنین گاهی از اوقات فراموش کردن مقدار دهی بعضی از آن‌ها و یا حتی ذکر ایندکس‌هایی غیر معتبر که در زمان اجرا، برنامه را با یک خطا متوقف می‌کنند.
در C# 6 جهت رفع این مشکلات، راه حلی به نام String interpolation ارائه شده‌است و اگر افزونه‌ی ReSharper یا یکی از افزونه‌های Roslyn را نصب کرده باشید، به سادگی امکان تبدیل کدهای قدیمی را به فرمت جدید آن خواهید یافت:


در این حالت کد قدیمی فوق، به کد ذیل تبدیل خواهد شد:
static void Main(string[] args)
{
    var person = new Person { FirstName = "User 1", LastName = "Last Name 1", Age = 50 };
    var message = $"Hello!  My name is {person.FirstName} {person.LastName} and I am {person.Age} years old.";
    Console.Write(message);
}
در اینجا ابتدا یک $ در ابتدای رشته قرار گرفته و سپس هر متغیر به داخل {} انتقال یافته‌است. همچنین دیگر نیازی هم به ذکر string.Format نیست.
عملیاتی که در اینجا توسط کامپایلر صورت خواهد گرفت، تبدیل این کدهای جدید مبتنی بر String interpolation به همان string.Format قدیمی در پشت صحنه‌است. بنابراین این قابلیت جدید C# 6 را به کدهای قدیمی خود نیز می‌توانید اعمال کنید. فقط کافی است VS 2015 را نصب کرده باشید و دیگر شماره‌ی دات نت فریم ورک مورد استفاده مهم نیست.


امکان انجام محاسبات با String interpolation

زمانیکه $ در ابتدای رشته قرار گرفت، عبارات داخل {}‌ها توسط کامپایلر محاسبه و جایگزین می‌شوند. بنابراین می‌توان چنین محاسباتی را نیز انجام داد:
 var message2 = $"{Environment.NewLine}Test {DateTime.Now}, {3*2}";
Console.Write(message2);
بدیهی اگر $ ابتدای رشته فراموش شود، اتفاق خاصی رخ نخواهد داد.


تغییر فرمت عبارات نمایش داده شده توسط String interpolation

همانطور که با string.Format می‌توان نمایش سه رقم جدا کننده‌ی هزارها را فعال کرد و یا تاریخی را به نحوی خاص نمایش داد، در اینجا نیز همان قابلیت‌ها برقرار هستند و باید پس از ذکر یک : عنوان شوند:
 var message3 = $"{Environment.NewLine}{1000000:n0} {DateTime.Now:dd-MM-yyyy}";
Console.Write(message3);
حالت کلی و استاندارد آن در متد string.Format به صورت {index[,alignment][:formatString]} است.


سفارشی سازی String interpolation
 
اگر متغیر رشته‌‌ای معرفی شده‌ی توسط $ را با یک var مشخص کنیم، نوع آن به صورت پیش فرض، از نوع string خواهد بود. برای نمونه در مثال‌های فوق، message و message2 از نوع string تعریف می‌شوند. اما این رشته‌های ویژه را می‌توان از نوع IFormattable و یا FormattableString نیز تعریف کرد.
در حقیقت رشته‌های آغاز شده‌ی با $ از نوع IFormattable هستند و اگر نوع متغیر آن‌ها ذکر نشود، به صورت خودکار به نوع FormattableString که اینترفیس IFormattable را پیاده سازی می‌کند، تبدیل می‌شوند. بنابراین پیاده سازی این اینترفیس، امکان سفارشی سازی خروجی string interpolation را میسر می‌کند. برای نمونه می‌خواهیم در مثال message2، نحوه‌ی نمایش تاریخ را سفارشی سازی کنیم.
class MyDateFormatProvider : IFormatProvider
{
    readonly MyDateFormatter _formatter = new MyDateFormatter();
 
    public object GetFormat(Type formatType)
    {
        return formatType == typeof(ICustomFormatter) ? _formatter : null;
    }
 
    class MyDateFormatter : ICustomFormatter
    {
        public string Format(string format, object arg, IFormatProvider formatProvider)
        {
            if (arg is DateTime)
                return ((DateTime)arg).ToString("MM/dd/yyyy");
            return arg.ToString();
        }
    }
}
در اینجا ابتدا کار با پیاده سازی اینترفیس IFormatProvider شروع می‌شود. متد GetFormat آن همیشه به همین شکل خواهد بود و هر زمانیکه نوع ارسالی به آن ICustomFormatter بود، یعنی یکی از اجزای {} دار در حال آنالیز است و خروجی مدنظر آن همیشه از نوع ICustomFormatter است که نمونه‌ای از پیاده سازی آن‌را جهت سفارشی سازی DateTime ملاحظه می‌کنید.
پس از پیاده سازی این سفارشی کننده‌ی تاریخ، نحوه‌ی استفاده‌ی از آن به صورت ذیل است:
static string formatMyDate(FormattableString formattable)
{
      return formattable.ToString(new MyDateFormatProvider());
}
ابتدا یک متد static را تعریف کنید که ورودی آن از نوع FormattableString باشد؛ از این جهت که رشته‌های شروع شده‌ی با $ نیز از همین نوع هستند. سپس سفارشی سازی پردازش {}‌ها در قسمت ToString آن انجام می‌شود و در اینجا می‌توان یک IFormatProvider جدید را معرفی کرد.
در ادامه برای اعمال این سفارشی سازی، فقط کافی است متد formatMyDate را به رشته‌ی مدنظر اعمال کنیم:
 var message2 = formatMyDate($"{Environment.NewLine}Test {DateTime.Now}, {3*2}");
Console.Write(message2);

و اگر تنها می‌خواهید فرهنگ جاری را عوض کنید، از روش ساده‌ی زیر استفاده نمائید:
public static string faIr(IFormattable formattable)
{
    return formattable.ToString(null, new CultureInfo("fa-Ir"));
}
در اینجا با اعمال متد faIr به عبارت شروع شده‌ی با $، فرهنگ ایران به رشته‌ی جاری اعمال خواهد شد.
نمونه‌ی کاربردی‌تر آن اعمال InvariantCulture به String interpolation است:
 static string invariant(FormattableString formattable)
{
    return formattable.ToString(CultureInfo.InvariantCulture);
}


یک نکته: همانطور که عنوان شد این قابلیت جدید با نگارش‌های قبلی دات نت نیز سازگار است؛ اما این کلاس‌های جدید را در این نگارش‌ها نخواهید یافت. برای رفع این مشکل تنها کافی است این کلاس‌های یاد شده را به صورت دستی در فضای نام اصلی آن‌ها تعریف و اضافه کنید. یک مثال


غیرفعال سازی String interpolation

اگر می‌خواهید در رشته‌ای که با $ شروع شده، بجای محاسبه‌ی عبارتی، دقیقا خود آن‌را نمایش دهید (و { را escape کنید)، از {{}} استفاده کنید:
 var message0 = $"Hello! My name is {person.FirstName} {{person.FirstName}}";
در این مثال اولین {} محاسبه خواهد شد و دومی خیر.


پردازش عبارات شرطی توسط String interpolation

همانطور که عنوان شد، امکان ذکر یک عبارت کامل هم در بین {} وجود دارد (محاسبات، ذکر یک عبارت LINQ، ذکر یک متد و امثال آن). اما در این میان اگر یک عبارت شرطی مدنظر بود، باید بین () قرار گیرد:
 Console.Write($"{(person.Age>50 ? "old": "young")}");
علت اینجا است که کامپایلر سی‌شارپ، : بین {} را به format specifier تفسیر می‌کند. نمونه‌ی آن‌را پیشتر با مثال «تغییر فرمت عبارات نمایش داده شده» ملاحظه کردید. ذکر : در اینجا به معنای شروع مشخص سازی فرمتی است که قرار است به این حاصل اعمال شود. برای تغییر این رفتار پیش فرض، کافی است عبارت مدنظر را بین () ذکر کنیم تا تمام آن به صورت یک عبارت سی‌شارپ تفسیر شود.
مطالب
C# 7 - Tuple return types and deconstruction
روش‌های زیادی برای بازگشت چندین مقدار از یک متد وجود دارند؛ مانند استفاده‌ی از آرایه‌ها برای بازگشت اشیایی از یک جنس، ایجاد یک کلاس سفارشی با خواص متفاوت و استفاده از پارامترهای out و ref همانند روش‌های متداول در C و ++C. در این بین روش دیگری نیز به نام Tuples از زمان NET 4.0. برای بازگشت چندین شیء با نوع‌های مختلف، ارائه شده‌است که در C# 7 نحوه‌ی تعریف و استفاده‌ی از آن‌ها بهبود قابل ملاحظه‌ای یافته‌است.


Tuple چیست؟

هدف از کار با Tupleها، عدم تعریف یک کلاس جدید به همراه خواص آن، جهت بازگشت بیش از یک مقدار از یک متد، توسط وهله‌ای از این کلاس جدید می‌باشد. برای مثال اگر بخواهیم از متدی، دو مقدار شهر و ناحیه را بازگشت دهیم، یک روش آن، ایجاد کلاس مکان زیر است:
public class Location   
{ 
     public string City { get; set; } 
     public string State { get; set; } 
 
     public Location(string city, string state) 
     { 
           City = city; 
           State = state; 
     } 
}
و سپس، وهله سازی و بازگشت آن:
 var location = new Location("Lake Charles","LA");
اما توسط Tuples، بدون نیاز به تعریف یک کلاس جدید، باز هم می‌توان به همین دو خروجی، دسترسی یافت:
 var location = new Tuple<string,string>("Lake Charles","LA");   
// Print out the address
var address = $"{location.Item1}, {location.Item2}";


مشکلات نوع Tuple در نگارش‌های قبلی دات نت

هرچند Tuples از زمان دات نت 4 در دسترس هستند، اما دارای این کمبودها و مشکلات می‌باشند:
static Tuple<int, string, string> GetHumanData()
{
   return Tuple.Create(10, "Marcus", "Miller");
}
الف) پارامترهای خروجی آن‌ها ثابت و با نام‌هایی مانند Item1، Item2 و امثال آن هستند که در حین استفاده، به علت ضعف نامگذاری، کاربرد آن‌ها دقیقا مشخص نیست و کاملا بی‌معنا هستند:
 var data = GetHumanData();
Console.WriteLine("What is this value {0} or this {1}",  data.Item1, data.Item3);
ب) Reference Type هستند (کلاس هستند) و در زمان وهله سازی، میزان مصرف حافظه‌ی بیشتری را نسبت به Value Types (معادل Tuples در C# 7) دارند.
ج) Tuples در دات نت 4، صرفا یک کتابخانه‌ی اضافه شده‌ی به فریم ورک بوده و زبان‌های دات نتی، پشتیبانی توکاری را از آن‌ها جهت بهبود و یا ساده سازی تعریف آن‌ها، ارائه نمی‌دهند.


ایجاد Tuples در C# 7

برای ایجاد Tuples در سی شارپ 7، از پرانتزها به همراه ذکر نام و نوع پارامترها استفاده می‌شود.
(int x1, string s1) = (3, "one");
Console.WriteLine($"{x1} {s1}");
در مثال فوق، یک Tuple ایجاد شده‌است و در آن مقدار 3 به x1 و مقدار "one" به s1 انتساب داده شده‌اند. به این عملیات deconstruction هم می‌گویند.
دسترسی به این مقادیر نیز همانند متغیرهای معمولی است.

اگر سعی کنیم این قطعه کد را کامپایل نمائیم، با خطای ذیل متوقف خواهیم شد:
 error CS8179: Predefined type 'System.ValueTuple`2' is not defined or imported
برای رفع این مشکل نیاز است بسته‌ی نیوگت ذیل را نیز نصب کرد:
 PM> install-package System.ValueTuple

تعاریف متغیرهای بازگشتی، خارج از پرانتزها هم می‌توانند صورت گیرند:
int x2;
string s2;
(x2, s2) = (42, "two");
Console.WriteLine($"{x2} {s2}");


بازگشت Tuples از متدها

متد ذیل، دو خروجی نتیجه و باقیمانده‌ی تقسیم دو عدد صحیح را باز می‌گرداند:
static (int, int) Divide(int x, int y)
{
   int result = x / y;
   int reminder = x % y;
 
   return (result, reminder);
}
برای این منظور، نوع خروجی متد به صورت (int, int) و همچنین مقدار بازگشتی نیز به صورت یک Tuple از نتیجه و باقیمانده‌ی تقسیم، تعریف شده‌است.
در ادامه نحوه‌ی استفاده‌ی از این متد را مشاهده می‌کنید:
 (int result, int reminder) = Divide(11, 3);
Console.WriteLine($"{result} {reminder}");

در اینجا امکان استفاده‌ی از var نیز برای تعریف نوع متغیرهای دریافتی از یک Tuple نیز وجود دارد و کامپایلر به صورت خودکار نوع آن‌ها را بر اساس نوع خروجی tuple مشخص می‌کند:
 (var result1, var reminder1) = Divide(11, 3);
Console.WriteLine($"{result1} {reminder1}");
و یا حتی چون نوع var پارامترها در اینجا یکی است و در هر دو حالت به int اشاره می‌کند، می‌توان این var را در خارج از پرانتز هم قرار داد:
 var (result1, reminder1) = Divide(11, 3);

و یا برای نمونه متد GetHumanData دات نت 4 ابتدای بحث را به صورت ذیل می‌توان در C# 7 بازنویسی کرد:
static (int, string, string) GetHumanData()
{
   return (10, "Marcus", "Miller");
}
و سپس به نحو واضح‌تری از آن استفاده نمود؛ بدون استفاده‌ی اجباری از Item1 و غیره (هرچند هنوز هم می‌توان از آن‌ها استفاده کرد):
 (int Age, string FirstName, string LastName) results = GetHumanData();
Console.WriteLine(results.Age);
Console.WriteLine(results.FirstName);
Console.WriteLine(results.LastName);


پشت صحنه‌ی Tuples در C# 7

همانطور که عنوان شد، برای اینکه بتوانید قطعه کدهای فوق را کامپایل کنید، نیاز به بسته‌ی نیوگت System.ValueTuple است. در حقیقت کامپایلر خروجی متد فوق را به نحو ذیل تفسیر می‌کند:
 ValueTuple<int, int> tuple1 = Divide(11, 3);
برای مثال قطعه کد
 (int, int) n = (1,1);
System.Console.WriteLine(n.Item1);
توسط کامپایلر به قطعه کد ذیل ترجمه می‌شود:
 ValueTuple<int, int> n = new ValueTuple<int, int>(1, 1);
System.Console.WriteLine(n.Item1);
- برخلاف نگارش‌های پیشین دات نت که Tuples در آن‌ها reference type بودند، این ValueTuple یک struct است و به همین جهت سربار تخصیص حافظه‌ی کمتری را به همراه داشته و از لحاظ کارآیی و میزان مصرف حافظه بهینه‌تر عمل می‌کند.
- همچنین در اینجا محدودیتی از لحاظ تعداد پارامترهای ذکر شده‌ی در یک Tuple وجود ندارد.
 (int,int,int,int,int,int,int,(int,int))
در اینجا هم مانند قبل (دات نت 4) 8 آیتم را می‌توان تعریف کرد؛ اما چون آخرین آیتم ValueTuple تعریف شده نیز یک Tuple است، در عمل محدودیتی از نظر تعداد پارامتر نخواهیم داشت.


مفهوم Tuple Literals

همانند نگارش‌های پیشین دات نت، خروجی یک Tuple را می‌توان به یک متغیر از نوع var و یا ValueType نیز نسبت داد:
 var tuple2 = ("Stephanie", 7);
Console.WriteLine($"{tuple2.Item1}, {tuple2.Item2}");
در این حالت برای دسترسی به مقادیر Tuple همانند قبل باید از فیلدهای Item1 و Item2 و ... استفاده کرد.
به علاوه در سی شارپ 7  می‌توان برای اعضای یک Tuple نام نیز تعریف کرد که به آن‌ها Tuple literals گویند:
 var tuple3 = (Name: "Matthias", Age: 6);
Console.WriteLine($"{tuple3.Name} {tuple3.Age}");
در این حالت زمانیکه Tuple به یک متغیر از نوع var نسبت داده می‌شود، می‌توان به خروجی آن بر اساس نام‌های اعضای Tuple، بجای ذکر Item1 و ... دسترسی یافت که خوانایی بیشتری دارند.

و یا هنگام تعریف نوع خروجی، می‌توان نام پارامترهای متناظر را نیز ذکر کرد که به آن named elements هم می‌گویند:
static (int radius, double area) CalculateAreaOfCircle(int radius)
{
   return (radius, Math.PI * Math.Pow(radius, 2));
}
و نمونه‌ای از کاربرد آن به صورت ذیل است که در اینجا خروجی Tuple صرفا به یک متغیر از نوع var نسبت داده شده‌است و توسط نام پارامترهای خروجی متد، می‌توان به اعضای Tuple دسترسی یافت.
 var circle = CalculateAreaOfCircle(2);
Console.WriteLine($"A circle of radius, {circle.radius}," +
 $" has an area of {circle.area:N2}.");


مفهوم Deconstructing Tuples

مفهوم deconstruction که در ابتدای بحث عنوان شد صرفا مختص به Tuples نیست. در C# 7 می‌توان مشخص کرد که چگونه یک نوع خاص، به اجزای آن تجزیه شود. برای مثال کلاس شخص ذیل را درنظر بگیرید:
class Person
{
    private readonly string _firstName;
    private readonly string _lastName;
 
    public Person(string firstname, string lastname)
    {
        _firstName = firstname;
        _lastName = lastname;
    }
 
    public override String ToString() => $"{_firstName} {_lastName}";
 
    public void Deconstruct(out string firstname, out string lastname)
    {
        firstname = _firstName;
        lastname = _lastName;
    }
}
- در اینجا یک متد جدید را به نام Deconstruct مشاهده می‌کنید. کار این متد جدید که توسط کامپایلر استفاده خواهد شد، ارائه‌ی روشی است برای «تجزیه‌ی» یک نوع، به یک Tuple‌. متد Deconstruct تعریف شده‌ی در اینجا توسط پارامترهایی از نوع out، دو خروجی را مشخص می‌کنند. امکان تعریف این متد ویژه، به صورتیکه یک Tuple را بازگرداند، وجود ندارد.
- علت تعریف این دو خروجی هم به constructor و یا سازنده‌ی کلاس بر می‌گردد که دو ورودی را دریافت می‌کند. اگر یک کلاس چندین سازنده داشته باشد، به همان تعداد می‌توان متد Deconstruct تعریف کرد؛ به همراه خروجی‌هایی متناظر با نوع پارامترهای سازنده‌ها.
- علت استفاده‌ی از نوع خروجی out نیز این است که در #C نمی‌توان چندین overload را صرفا بر اساس نوع خروجی‌های متفاوت متدها تعریف کرد.
- متد Deconstruct به صورت خودکار در زمان تجزیه‌ی یک شیء به یک tuple فراخوانی می‌شود. در مثال زیر، شیء p1 به یک Tuple تجزیه شده‌است و این تجزیه بر اساس متد Deconstruct این کلاس مفهوم پیدا می‌کند:
 var p1 = new Person("Katharina", "Nagel");
(string first, string last) = p1;
Console.WriteLine($"{first} {last}");


امکان تعریف متد Deconstruct‌، به صورت یک متد الحاقی

روش اول تعریف متد ویژه‌ی Deconstruct را در مثال قبل، در داخل کلاس اصلی مشاهده کردید. روش دیگر آن، استفاده‌ی از متدهای الحاقی است که در این مورد خاص نیز مجاز است:
public class Rectangle
{
    public Rectangle(int height, int width)
    {
        Height = height;
        Width = width;
    }
 
    public int Width { get; }
    public int Height { get; }
}
 
public static class RectangleExtensions
{
    public static void Deconstruct(this Rectangle rectangle, out int height, out int width)
    {
        height = rectangle.Height;
        width = rectangle.Width;
    }
}
در اینجا کلاس مستطیل دارای سازنده‌ای با دو پارامتر است؛ اما متد Deconstruct آن به صورت یک متد الحاقی، خارج از کلاس اصلی تعریف شده‌است.
اکنون امکان انتساب وهله‌ای از این کلاس به یک Tuple وجود دارد:
 var r1 = new Rectangle(100, 200);
(int height, int width) = r1;
Console.WriteLine($"height: {height}, width: {width}");


امکان جایگزین کردن Anonymous types با Tuples

قطعه کد ذیل را در نظر بگیرید:
List<Employee> allEmployees = new List<Employee>()
{
  new Employee { ID = 1L, Name = "Fred", Salary = 50000M },
  new Employee { ID = 2L, Name = "Sally", Salary = 60000M },
  new Employee { ID = 3L, Name = "George", Salary = 70000M }
};
var wellPaid =
  from oneEmployee in allEmployees
  where oneEmployee.Salary > 50000M
  select new { EmpName = oneEmployee.Name,
               Income = oneEmployee.Salary };
در اینجا خروجی LINQ تهیه شده یک لیست anonymously typed است؛ با محدودیت‌هایی مانند عدم امکان استفاده‌ی از خروجی آن در سایر اسمبلی‌ها. این نوع‌های ویژه تنها محدود هستند به همان اسمبلی که در آن تعریف می‌شوند. اما در C# 7 می‌توان قطعه کد فوق را با Tuples به صورت ذیل بازنویسی کرد که این محدودیت‌ها را هم ندارد (با هدف به حداقل رساندن تعداد ViewModel‌های تعریفی یک برنامه):
var wellPaid =
  from oneEmployee in allEmployees
  where oneEmployee.Salary > 50000M
  orderby oneEmployee.Salary descending
  select (EmpName: oneEmployee.Name,
          Income: oneEmployee.Salary);
var highestPaid = wellPaid.First().EmpName;


سایر کاربردهای Tuples

از Tuples صرفا برای تعریف چندین خروجی از یک متد استفاده نمی‌شود. در ذیل نحوه‌ی استفاده‌ی از آن‌ها را جهت تعریف کلید ترکیبی یک شیء دیکشنری و یا استفاده‌ی از آن‌ها را در آرگومان جنریک یک متد async هم مشاهده می‌کنید:
public Task<(int index, T item)> FindAsync<T>(IEnumerable<T> input, Predicate<T> match)
{
   var dictionary = new Dictionary<(int, int), string>();
   throw new NotSupportedException();
}
نظرات مطالب
آشنایی با مفاهیم نوع داده Enum و توسعه آن - قسمت دوم
وقتی کلاس Description در   فضای نام  System.ComponentModel وجود داره دلیلی نداره  کلاس مشابه ای تعریف کنیم.
بخاطر اینکه مصرف کننده محض نباشیم یک متد الحاقی به نام ()GetEnumList اضافه کردم که لیست اعضای یک Enum  رو برای استفاده در کمبو باکس و ... بر می‌گرودنه :
ابتدا کلاس زیر به کلاس ExtensionMethodCls اضافه می‌کنیم :
 public class EnumObject
        {
            public Enum ValueMember { get; set; }
            public int intValueMember
            {
                get { return int.Parse(ValueMember.ToString("D")); }
            }
            public string stringValueMember
            {
                get { return ValueMember.ToString(""); }
            }
            public string DisplayMember
            {
                get { return ValueMember.GetDescription(); }
            }
        }
و متد الحاقی زیر رو برای گرفتن لیست تعریف می‌کنیم:
      public static List<EnumObject> GetEnumList(this Enum enu)
        {
            List<EnumObject> li = new List<EnumObject>();
            foreach (var item in enu.GetType().GetEnumValues())
            {
                li.Add(new EnumObject { ValueMember = (Enum)item });
            }
            return li;
        }
نحوه استفاده  :
          comboBox1.DataSource = Grade.VeryGood.GetEnumList();
          comboBox1.DisplayMember = "DisplayMember";
          comboBox1.ValueMember = "ValueMember";
همون طوری که در کد بالا می‌بینید برای گرفتن لیست مجبور شدیم یکی از اعضای enum  رو انتخاب کنیم (Grade.VeryGood.GetEnumList()) شاید انتخاب یکی از اعضا و بعد درخواست لیست اعضا رو کردن کار قشنگی نباشه به همین دلیل متد زیر رو تعریف کردیم :
        public static List<EnumObject> EnumToList<T>()
        {
            Type enumType = typeof(T);
            if (enumType.BaseType != typeof(Enum))
                throw new ArgumentException("T must be of type System.Enum");

            List<EnumObject> li = new List<EnumObject>();
            foreach (var item in enumType.GetEnumValues())
            {
                li.Add(new EnumObject { ValueMember = (Enum)item });
            }
            return li;
        }
نحوه استفاده :
    comboBox1.DataSource =ExtensionMethodCls.EnumToList<Grade>();
          comboBox1.DisplayMember = "DisplayMember";
          comboBox1.ValueMember = "ValueMember";
کد کامل :
 public static class ExtensionMethodCls
    {
        public class EnumObject
        {
            public Enum ValueMember { get; set; }
            public int intValueMember
            {
                get { return int.Parse(ValueMember.ToString("D")); }
            }
            public string stringValueMember
            {
                get { return ValueMember.ToString(""); }
            }
            public string DisplayMember
            {
                get { return ValueMember.GetDescription(); }
            }
        }
 
    

        public static List<EnumObject> EnumToList<T>()
        {
            Type enumType = typeof(T);
            if (enumType.BaseType != typeof(Enum))
                throw new ArgumentException("T must be of type System.Enum");

            List<EnumObject> li = new List<EnumObject>();
            foreach (var item in enumType.GetEnumValues())
            {
                li.Add(new EnumObject { ValueMember = (Enum)item });
            }
            return li;
        }

        public static List<EnumObject> GetEnumList(this Enum enu)
        {
            List<EnumObject> li = new List<EnumObject>();
            foreach (var item in enu.GetType().GetEnumValues())
            {
                li.Add(new EnumObject { ValueMember = (Enum)item });
            }
            return li;
        }

        public static string GetDescription(this Enum enu)
        {

            Type type = enu.GetType();

            MemberInfo[] memInfo = type.GetMember(enu.ToString());

            if (memInfo != null && memInfo.Length > 0)
            {

                object[] attrs = memInfo[0].GetCustomAttributes(typeof(DescriptionAttribute), false);

                if (attrs != null && attrs.Length > 0)
                    return ((DescriptionAttribute)attrs[0]).Description;
            }

            return enu.ToString();

        }
    }