مطالب
آشنایی با الگوی MVVM

حدود یک سال قبل الگوی MVVM زیاد معروف نبود (Model-View-ViewModel pattern). اما در 6 ماه اخیر، این الگو به یک متدولوژی جدی توسعه برنامه‌های WPF و سیلورلایت تبدیل شده. نمی‌شود به یک وبلاگ خوب WPF سر زد و خبری از این روش نباشد. حتی فریم ورک‌هایی هم برای آن طراحی شده که لیست آن‌ها را در این مقاله می‌توانید مشاهده نمائید.

مزایای این الگو چیست؟
  • جدا سازی Model و View
  • تولید کدهایی با قابلیت تست بالا
  • فایل‌های code-behind ایی با حداقل کد
و ...

اگر علاقمند به آشنایی با این الگوی طراحی باشید ویدیوی آموزشی زیر در طی یک ساعت و نیم به توضیح این مطلب پرداخته است.




ماخذ

مطالب
Dependency Injection

در ادامه مباحث بهتر کد بنویسیم و الگوهایی که در این رابطه معرفی شدند، اخیرا کتابی از انتشارات manning منتشر شده تحت عنوان Dependency Injection . هر چند به ظاهر این کتاب برای جاوا کارها تهیه شده اما قسمت عمده‌ای از آن برای سایر زبان‌های برنامه نویسی دیگر نیز قابل استفاده است.




DESCRIPTION
In object-oriented programming, a central program normally controls other objects in a module, library, or framework. With dependency injection, this pattern is inverted—a reference to a service is placed directly into the object which eases testing and modularity. Spring or Google Guice use dependency injection so you can focus on your core application and let the framework handle infrastructural concerns.
Dependency Injection explores the DI idiom in fine detail, with numerous practical examples that show you the payoffs. You'll apply key techniques in Spring and Guice and learn important pitfalls, corner-cases, and design patterns. Readers need a working knowledge of Java but no prior experience with DI is assumed.

WHAT'S INSIDE:
◊ How to apply it (Understand it first!)
◊ Design patterns and nuances
◊ Spring, Google Guice, PicoContainer, and more
◊ How to integrate DI with Java frameworks


راستی، این کتاب تر و تازه رو می‌تونید از همین کتاب فروشی‌های دور و اطراف نیز تهیه کنید! در سایت booktraining دات ارگ در قسمت graphics-and-design به تاریخ 4 آگوست.



مطالب
در هم تنیدگی کدهای خود را کمتر کنید

مطلب "آشنایی با الگوی MVP" مقدمه‌ی کوتاهی بود بر یکی از روش‌هایی که توسط آن می‌توان گره خوردگی کدهای خود را کمتر، نگهداری طولانی مدت و اعمال تغییرات بعدی به آن‌ها را ساده‌تر کرده و همچنین امکان استفاده مجدد از کدهای موجود را فراهم آورد. در همین ارتباط ویدیویی تحت عنوان Decoupling Your Code, By Example را می‌توانید از آدرس زیر دریافت کنید:



ماخذ



مطالب
آشنایی با الگوی MVP

پروژه‌های زیادی را می‌توان یافت که اگر سورس کدهای آن‌ها را بررسی کنیم، یک اسپاگتی کد تمام عیار را در آن‌ها می‌توان مشاهده نمود. منطق برنامه، قسمت دسترسی به داده‌ها، کار با رابط کاربر، غیره و غیره همگی درون کدهای یک یا چند فرم خلاصه شده‌اند و آنچنان به هم گره خورده‌اند که هر گونه تغییر یا اعمال درخواست‌های جدید کاربران، سبب از کار افتادن قسمت دیگری از برنامه می‌شود.
همچنین از کدهای حاصل در یک پروژه، در پروژه‌‌های دیگر نیز نمی‌توان استفاده کرد (به دلیل همین در هم تنیده بودن قسمت‌های مختلف). حداقل نتیجه یک پروژه برای برنامه نویس، باید یک یا چند کلاس باشد که بتوان از آن به عنوان ابزار تسریع انجام پروژه‌های دیگر استفاده کرد. اما در یک اسپاگتی کد، باید مدتی طولانی را صرف کرد تا بتوان یک متد را از لابلای قسمت‌های مرتبط و گره خورده با رابط کاربر استخراج و در پروژه‌ای دیگر استفاده نمود. برای نمونه آیا می‌توان این کدها را از یک برنامه ویندوزی استخراج کرد و آن‌ها را در یک برنامه تحت وب استفاده نمود؟

یکی از الگوهایی که شیوه‌ی صحیح این جدا سازی را ترویج می‌کند، الگوی MVP یا Model-View-Presenter می‌باشد. خلاصه‌ی این الگو به صورت زیر است:


Model :
من می‌دانم که چگونه اشیاء برنامه را جهت حصول منطقی خاص، پردازش کنم.
من نمی‌دانم که چگونه باید اطلاعاتی را به شکلی بصری به کاربر ارائه داد یا چگونه باید به رخ‌دادها یا اعمال صادر شده از طرف کاربر پاسخ داد.

View :
من می‌دانم که چگونه باید اطلاعاتی را به کاربر به شکلی بصری ارائه داد.
من می‌دانم که چگونه باید اعمالی مانند data binding و امثال آن را انجام داد.
من نمی‌دانم که چگونه باید منطق پردازشی موارد ذکر شده را فراهم آورم.

Presenter :
من می‌دانم که چگونه باید درخواست‌های رسیده کاربر به View را دریافت کرده و آن‌ها را به Model‌ انتقال دهم.
من می‌دانم که چگونه باید اطلاعات را به Model ارسال کرده و سپس نتیجه‌ی پردازش آن‌ها را جهت نمایش در اختیار View قرار دهم.
من نمی‌دانم که چگونه باید اطلاعاتی را ترسیم کرد (مشکل View است نه من) و نمی‌دانم که چگونه باید پردازشی را بر روی اطلاعات انجام دهم. (مشکل Model است و اصلا ربطی به اینجانب ندارد!)


یک مثال ساده از پیاده سازی این روش
برنامه‌ای وبی را بنویسید که پس از دریافت شعاع یک دایره از کاربر، مساحت ‌آن‌را محاسبه کرده و نمایش دهد.
یک تکست باکس در صفحه قرار خواهیم داد (txtRadius) و یک دکمه جهت دریافت درخواست کاربر برای نمایش نتیجه حاصل در یک برچسب به نام lblResult

الف) پیاده سازی به روش متداول (اسپاگتی کد)

protected void btnGetData_Click(object sender, EventArgs e)
{
lblResult.Text = (Math.PI * double.Parse(txtRadius.Text) * double.Parse(txtRadius.Text)).ToString();
}
بله! کار می‌کنه!
اما این مشکلات را هم دارد:
- منطق برنامه (روش محاسبه مساحت دایره) با رابط کاربر گره خورده.
- کدهای برنامه در پروژه‌ی دیگری قابل استفاده نیست. (شما متد یا کلاسی را این‌جا با قابلیت استفاده مجدد می‌توانید پیدا می‌کنید؟ آیا یکی از اهداف برنامه نویسی شیءگرا تولید کدهایی با قابلیت استفاده مجدد نبود؟)
- چگونه باید برای آن آزمون واحد نوشت؟

ب) بهبود کد و جدا سازی لایه‌ها از یکدیگر

در روش MVP متداول است که به ازای هر یک از اجزاء ابتدا یک interface نوشته شود و سپس این اینترفیس‌ها پیاده سازی گردد.

پیاده سازی منطق برنامه:

1- ایجاد Model :
یک فایل جدید را به نام CModel.cs به پروژه اضافه کرده و کد زیر را به آن خواهیم افزود:

using System;

namespace MVPTest
{
public interface ICircleModel
{
double GetArea(double radius);
}

public class CModel : ICircleModel
{
public double GetArea(double radius)
{
return Math.PI * radius * radius;
}
}
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید اکنون منطق برنامه از موارد زیر اطلاعی ندارد:
- خبری از textbox و برچسب و غیره نیست. اصلا نمی‌داند که رابط کاربری وجود دارد یا نه.
- خبری از رخ‌دادهای برنامه و پاسخ دادن به آن‌ها نیست.
- از این کد می‌توان مستقیما و بدون هیچ تغییری در برنامه‌های دیگر هم استفاده کرد.
- اگر باگی در این قسمت وجود دارد، تنها این کلاس است که باید تغییر کند و بلافاصله کل برنامه از این بهبود حاصل شده می‌تواند بدون هیچگونه تغییری و یا به هم ریختگی استفاده کند.
- نوشتن آزمون واحد برای این کلاس که هیچگونه وابستگی به UI ندارد ساده است.


2- ایجاد View :
فایل دیگری را به نام CView.cs را به همراه اینترفیس زیر به پروژه اضافه می‌کنیم:

namespace MVPTest
{
public interface IView
{
string RadiusText { get; set; }
string ResultText { get; set; }
}
}

کار View دریافت ابتدایی مقادیر از کاربر توسط RadiusText و نمایش نهایی نتیجه توسط ResultText است البته با یک اما.
View نمی‌داند که چگونه باید این پردازش صورت گیرد. حتی نمی‌داند که چگونه باید این مقادیر را به Model جهت پردازش برساند یا چگونه آن‌ها را دریافت کند (به همین جهت از اینترفیس برای تعریف آن استفاده شده).

3- ایجاد Presenter :
در ادامه فایل جدیدی را به نام CPresenter.cs‌ با محتویات زیر به پروژه خواهیم افزود:

namespace MVPTest
{
public class CPresenter
{
IView _view;

public CPresenter(IView view)
{
_view = view;
}

public void CalculateCircleArea()
{
CModel model = new CModel();
_view.ResultText = model.GetArea(double.Parse(_view.RadiusText)).ToString();
}
}
}

کار این کلاس برقراری ارتباط با Model است.
می‌داند که چگونه اطلاعات را به Model ارسال کند (از طریق _view.RadiusText) و می‌داند که چگونه نتیجه‌ی پردازش را در اختیار View قرار دهد. (با انتساب آن به _view.ResultText)
نمی‌داند که چگونه باید این پردازش صورت گیرد (کار مدل است نه او). نمی‌داند که نتیجه‌ی نهایی را چگونه نمایش دهد (کار View است نه او).
روش معرفی View به این کلاس به constructor dependency injection معروف است.

اکنون کد وب فرم ما که در قسمت (الف) معرفی شده به صورت زیر تغییر می‌کند:

using System;

namespace MVPTest
{
public partial class _Default : System.Web.UI.Page, IView
{
protected void Page_Load(object sender, EventArgs e)
{
}

public string RadiusText
{
get { return txtRadius.Text; }
set { txtRadius.Text = value; }
}
public string ResultText
{
get { return lblResult.Text; }
set { lblResult.Text = value; }
}

protected void btnGetData_Click(object sender, EventArgs e)
{
CPresenter presenter = new CPresenter(this);
presenter.CalculateCircleArea();
}
}
}

در این‌جا یک وهله از Presenter برای برقراری ارتباط با Model ایجاد می‌شود. همچنین کلاس وب فرم ما اینترفیس View را نیز پیاده سازی خواهد کرد.

مسیرراه‌ها
الگوهای طراحی
الگوهای Gang Of Four

دسته تکوینی Creational
Abstract Factory
پیاده سازی Abstract Factory با جنریک ها
Buillder
Factory Method
ProtoType
Singleton
پشتیبانی توکار الگوی Singleton از دات نت 4 به بعد

دسته ساختاری Structural
Adapter
Bridge
Composite
Decorator
Facade
Flyweight
Proxy

دسته رفتاری Behavioral
Chain of Responsibility
Mediator
Command
Interpreter
Iterator
memento
Observer
State
Strategy
Template Method
Visitor

الگوهای همزمانی Concurrency Patterns

Active Object
Balking
Binding Properties
Double-Checked Locking
Event-Based Asyncronous
Guarded Suspension
Join
Lock
Monitor
Proactor
Reactor
ReadWrite Lock
Scheduler
Thread Pool
Thread-Local Storage

الگوهای معماری Architectural Pattern

Front Controller
Interceptor
MVC
MVP
n-Tier
Specification
Publish-Scribe
Service Locator
Active Record
Identity Map
Data Access Object
Data Transfer Object
ADR
Inversion Of Control 

 دیگر الگوها
Black Broad
  Business Delegate
Composite Entity
Dependency Injection
و یکی دیگر
Intercepting Filter
Lazy Loading
Mocking Object
Null Object
الگوی Special Case مکمل Null Object 
Object Pool
Servant
Tween
Type Tunnel
مطالب
تفاوت بین Interface و کلاس Abstract در چیست؟
یکی از سوالات مصاحبه‌ای که اکثر مواقع پرسیده میشود، تفاوت Interface و  Abstract class می‌باشد؛ امیدوارم این مقاله برای شما مفید باشد.

Interface چیست ؟ 
به طور کلی  Interfaceها  یک قالب اجرائی برای کلاسها می‌باشند. بدین صورت که با تعریف مشخصات کلی متدها، بدون پیاده سازی آنها، کلاسهای مشتق شده را ملزم به پیاده سازی کامل آن متدها میکند. بنابراین فقط مشخصات متدها یک بار در Interface تعریف می‌شوند و هر جا که لازم باشد پس از ارث بری، متدهای آنها پیاده سازی می‌شوند. در کلیه نسخ دات نت، Interface‌ها با حرف I شروع میشوند و با این خصیصه از دیگر اجزاء، جدا و مشخص می‌شوند. تعریف آن بسیار شبیه کلاس‌ها میباشد؛ ولی با همان تفاوت که در بالا ذکر شد، یعنی متدهای آن‌ها فاقد کد است. اینترفیس‌ها سازنده و فیلد هم ندارند و نمی‌شود از روی آنها نمونه‌ای ایجاد کرد. 
 

مزایای  Interface ‌ها چیست ؟

در حالت عادی ارث بری از چند کلاس به طور هم زمان امکان پذیر نیست ولی Interface‌ها این مزیت را دارند که به هر تعداد که لازم است، کلاسهای مشتق شده از آنها ارث بری کنند. این موضوع یکی از مهم‌ترین مزایای Interface می‌باشد. هم چنین با استفاده از Interfaceها کد‌ها قابلیت بهتری در نگهداری، انعطاف پذیری و استفاده مجدد پیدا میکنند.

 

Abstract Class چیست ؟

کلاس Abstract، یکی از ابزارهای مهم OOP می‌باشد که نمی‌توان از آنها نمونه‌ای ساخت. به عبارتی دیگر نمی‌توانیم متغیری از کلاس Abstract تعریف کنیم. یک کلاس Abstract  شبیه Interface میباشد ولی با دیدی وسیعتر. این کلاسها می‌تواند دارای متدهای Abstract باشند که شبیه Interface فقط اعلام میشوند و باید در کلاسهای مشتق شده بازنویسی شوند. البته میتوان در این کلاسها متدهایی داشت که Abstract نیستند و احتیاجی به پیاده سازی آنها در کلاسهای مشتق شده ندارند.

باید توجه داشت که تنها متدهایی از کلاس abstract الزام به پیاده سازی دارند که صریحا کلمه‌ی abstract در تعریف آن متد ذکر شده باشد.
در واقع همین متد‌ها هم الزامی به پیاده سازی ندارند. یعنی می‌شود در subclass هم به صورت abstract ذکر شوند. البته به شرطی که subclass هم به صورت abstract تعریف شده باشد.
در ضمن کلاس abstract میتواند متد‌های ساده یا غیر abstract هم داشته باشد. همانطور که میدانید متد‌های غیر abstract باید بدنه داشته باشند و نیازی به پیاده سازی ندارند.
پس کلاس abstract هم میتواند متدهایی داشته باشد که باید پیاده سازی شوند و هم متدهایی داشته باشد که لازم نباشد پیاده سازی شوند.

با توجه به تعاریف ذکر شده کلاس Abstract  حالتی بین کلاسهای معمولی و Interface‌ها میباشد و کلاسی میباشد که غیر قطعی و ناتمام است که باید در سطح فرزندانش تکمیل شود .

 

 مزایای کلاسهای  Abstract چیست ؟

یکی از مزیت‌های کلاس Abstract  فراهم نمودن کلاسی پایه برای دیگر کلاسهای مشتق شده است؛ با این توضیح که متدهای آن می‌توانند کد نویسی شده باشند یا خیر. از طرفی پیاده سازی تمام متدهای Abstract در کلاس مشتق شده اجباری نیست (برخلاف Interface).

تعریف سطوح دسترسی برای متدها و خصوصیت‌ها مانند کلاسهای معمولی نیز یکی دیگر از مزیت‌های این کلاس‌ها است.

  

 تفاوت بین کلاسهای  Abstract  و  Interface

1- یک کلاس معمولی تنها می‌تواند از یک کلاس Abstract ارث بری کند ولی همان کلاس میتواند از چندین Interface ارث ببرد.

2- یک Interface  فقط میتواند اعلان متدها و خصوصیتها را داشته باشد؛ اما یک کلاس Abstract  علاوه بر آنها میتوانید متدها و خصوصیتهایی با کدهای کامل داشته باشد.

3- عناصر موجود در کلاس Abstract میتوانند مانند یک کلاس معمولی دارای سطح دسترسی باشند؛ ولی Interface‌ها فاقد این امکان هستند.

4- وقتی شما متدی را به کلاس Abstract اضافه می‌کنید، به طور خودکار به همه زیر کلاسها اعمال می‌شود؛ اما در Interface اگر متدی اضافه کنید باید در تمام زیر کلاسها آن را اعمال کنید .

5- کلاس‌های Abstract مانند کلاسهای معمولی می‌توانند دارای فیلد و عناصر دیگری (مثل ثابت‌ها) باشند؛ در حالیکه یک Interface فاقد این امکان می‌باشد. همچنین کلاس abstract میتواند شامل سازنده باشد، اما اینترفیس نمیتواند.

6- Abstract  یکی از انواع کلاس است؛ ولی Interface کلاس نیست .

7- اینترفیس تنها میتواند از اینترفیس ارث بری کند اما کلاس abstract میتواند از اینترفیس، کلاس Abstract و یا سایر کلاس‌ها ارث بری کند. 

  

چه زمانی از  Interface ‌ها و یا کلاسهای  Abstract  استفاده کنیم؟

- با توجه به توضیحات ذکر شده  مواقعی که نیاز به وراثت چند گانه داریم، باید از Interface استفاده کنیم؛ به دلیل اینکه این امکان در کلاس‌های Abstract  وجود ندارد.

- زمانی که بخواهیم تمام متدهای معرفی شده در کلاس پایه به طور کامل در کلاس مشتق شده پیاده شوند باید از Interface استفاده کنیم.

- وقتی در پروژه‌های بزرگ با تغییرات زیادی مواجه هستیم، استفاده از کلاس Abstract  توصیه می‌شود؛ چون با تغییر آن به طور خودکار تغییرات در کلاسهای مشتق شده اعمال می‌شوند.

- با توجه به اینکه به غیر از اعلان متدها و خصوصیت‌ها امکان تعریف عناصر دیگری در Interfaceها وجود ندارد، در صورتیکه ملزم به استفاده  از این عناصر باشیم، استفاده از کلاسهای Abstract  ضروری می‌باشد.

- در صورتی که نخواهیم کلیه متد‌ها در کلاس‌های مشتق شده پیاده سازی شوند و تعدادی از آنها را در کلاس پدر کدنویسی کنیم، باید از کلاس Abstract استفاده کنیم.

- به طور کلی یک Interface چارچوب و قابلیتهای یک کلاس را مشخص میکند و یک قرارداد است؛ ولی کلاس Abstract نوع کلاس را معین می‌کند. این تفاوت کمک بسیاری برای تشخیص زمان استفاده از این دو را به برنامه نویسان میدهد.

مطالب
کاهش پیچیدگی؛ قسمت اول: الگوی مورد خاص (Special Case Pattern)
مهمترین دستاورد  الگوی شیء نال ( Null Object Pattern ) این است که جریان کنترل (branch ) برای شاخه مثبت و منفی یکسان است و هیچگونه انشعاب شرطی بر اساس آزمون‌های null وجود ندارد. شی‌ءهای حقیقی دارای یک سری از رفتار‌ها هستند؛ ولی Null Object معمولا هیچ کاری را انجام نمی‌دهد. 

Null Object دارای هیچگونه اطلاعاتی نیست. اگر ما یک برنامه تجارت داشتیم که در آن درخواست خرید، Null Object را برگرداند، در واقع تمام سر نخ‌هایی را که چرا عملیات با شکست مواجه شد‌ه‌است، کنار می‌گذاریم. آیا این مبلغ در حساب کاربری کاربر کافی نیست و یا آیا آیتمی موجود نیست؟ 

در این مقاله حالت‌هایی را که الگوی طراحی Null Object، قادر به تشخیص آنها نیست را به وسیله الگوی طراحی Special case رفع می‌کنیم.


 الگوی طراحی Special Case 

گاهی از اوقات پیش خواهد آمد که ما تسلیم شده و شیءای را برمی‌گردانیم که خودش نشان دهنده خطاست. اما همه شکست‌ها یکسان نیستند. در ابتدا، کاربر ممکن است واجد شرایط انجام خرید نباشد. اما اگر واجد شرایط باشد، آیتم مورد نظر ممکن است در انبار نباشد. در صورت موجود بودن در انبار، حساب کاربر ممکن است مبلغ کافی نداشته باشد.

بجای برگشت دادن شیء Null در تمام این موارد، ما می‌توانیم نتیجه را اصلاح کنیم و اساسا هر بار یک شیء مختلف را بازگردانیم. اینها هنوز هم نوعی از اشیاء Null هستند؛ ولی اینبار دارای معانی هستند. یکی از انها برای «حساب کاربری ناکافی» است، یکی دیگر برای «سایت در دست تعمیر و نگهداری» است و یا یکی دیگر از آنها «موجود نبودن در انبار» خواهد بود. 

چنین اشیائی به موارد خاص ( Special Case ) اشاره می‌کنند. ما می‌توانیم اشیاء مورد خاص ( Special Case ) را به عنوان نتایج واقعی عملیات بسازیم. فقط اگر تمام بررسی‌های کسب و کار به پایان برسند و عملیات موفقیت آمیز باشد، آنگاه شیء واقعی نتیجه را باز می‌گردانیم.


نمونه‌ای از پیاده سازی موارد خاص

این بخشی از رابط کاربری است که توسط سرویس‌های برنامه کاربردی اجرا می‌شود:

public interface IApplicationServices
{
    ...
    IReceiptViewModel LoggedInUserPurchase(string itemName);
}

لایه نمایش انتظار دارد که لایه نرم افزار یک ویو مدل به خصوصی را برای آن تولید کند. در حال حاضر ما یک سناریوی موفقیت آمیز را داریم که در آن ویو مدل شامل اطلاعات واقعی از خرید است و چندین سناریوی شکست. 

 اگرعملیات خرید با هر کدام از شرایط زیر مواجه شود به شکست می‌انجامد:

       1)  سایت در دست تعمیر و نگهداری باشد.

       2)  کاربر ثبت نشده و یا فعال نیست.

       3) آیتمی موجود نیست و یا وجود ندارد.

       4)  موجودی کاربر کم باشد.

 برای هر یک از این موارد یک کلاس خاص را ایجاد می‌کنیم که رابط کاربری IReceiptViewModel را پیاده سازی خواهد کرد. 
public class DownForMaintenance: IReceiptViewModel
{
}
این ویو مدل نشان دهنده این می‌باشد که سایت در دست تعمیر و نگهداری است. در حال حاضر هیچ اطلاعات اضافی همراه آن نیست؛ اما بعدها می‌توانیم بعضی از ویژگی‌های آن را اضافه کنیم. برای مثال زمان برآورد که سایت چه زمانی دوباره باز می‌شود. 
public class InvalidUser: IReceiptViewModel
{
    public string UserName { get; private set; }

    public InvalidUser(string userName)
    {
        this.UserName = userName;
    }
}
این کلاس برای مواقعی که کاربر وجود نداشته باشد و یا غیر فعال باشد، مورد استفاده قرار می‌گیرد. اینبار شیء مورد خاص (Special case) دارای اطلاعات اضافی مانند نام کاربری که خرید آن شکست خورده است، می‌باشد. 
توجه داشته باشید موارد خاص InvalidUser زمانی تولید می‌شوند که حالت DownForMaintenance را با موفقیت گذرانده باشیم. این دقیقا همان لحظه‌ای است که برنامه ما می‌داند کاربر وارد سیستم شده‌است. 
این قاعده کلی در الگوی طراحی مورد خاص ( Special case ) است. همانطور که از طریق منطق دامنه ( Domain Logic ) پیشرفت می‌کنید، اطلاعات بیشتری جمع آوری می‌شود که هر کدام از آنها برای تولید یک مورد مورد خاص با ارزش‌تر، مورد استفاده قرار می‌گیرند.
public class OutOfStock: IReceiptViewModel
{
    public string UserName { get; private set; }
    public string ItemName { get; private set; }

    public OutOfStock(string userName, string itemName)
    {
        this.UserName = userName;
        this.ItemName = itemName;
    }
}
این ویو مدل نشان دهنده این است که آیتمی موجود نیست. اینبار ما نام کاربری و نام آیتم (معتبر) را می‌دانیم. این شیء شامل اطلاعاتی است که آیتم مشخص شده توسط کاربر ثبت شده موجود در انبار موجود نیست. 
public class InsufficientFunds: IReceiptViewModel
{
    public string UserName { get; private set; }
    public decimal Amount { get; private set; }
    public string ItemName { get; private set; }

    public InsufficientFunds(string userName, decimal amount, string itemName)
    {
        this.UserName = userName;
        this.Amount = amount;
        this.ItemName = itemName;
    }
}
در نهایت، این مدل اطلاعاتی را ارائه می‌دهد که کاربری خاص، موجودی کافی برای پرداخت اقلام درخواستی را ندارد. بازگشت یک مورد خاص ( Special case) بجای Null Object ساده که حاوی اطلاعات اضافی نیست، به ما اجازه می‌دهد که اطلاعات قابل تامل‌تری را به کاربر بازگشت دهیم.

مثال استفاده از موارد خاص ( Special case)
با این حال ما تعدادی از کلاس‌های مورد خاص را پیاده سازی کرده‌ایم که هر کدام برای سناریوهای منفی در برنامه است. در هر موردی که ما شیء null یا Null را استفاده می‌کردیم وآن را بازگشت می‌دادیم، اکنون دیگر فقط مورد خاص را ایجاد و باز می‌گردانیم.
public class ApplicationServices: IApplicationServices
{
    ...
    public IReceiptViewModel LoggedInUserPurchase(string itemName)
    {
        if (IsDownForMaintenance())
            return new DownForMaintenance();
        return this.domain.Purchase(Session.LoggedInUserName, itemName);
    }

    private bool IsDownForMaintenance()
    {
        return File.Exists("maintenance.lock");
    }
}
این پیاده سازی سرویس نرم افزاری است که می‌تواند برای موارد تعمیر و نگهداری در مواردی که برنامه در دست نیست، بازگرداننده شود. در غیر این صورت سرویس برنامه، سرویس  دامین را فراخوانی کرده و شیءای را که آنجا تولید می‌شود، بازگشت می‌دهد. 
در داخل سرویس دامنه، مسائل ممکن است بسیار پیچیده‌تر باشند که در اینجا پیاده سازی شده است:
public class DomainServices: IDomainServices
{
    public IReceiptViewModel Purchase(string userName, string itemName)
    {
        User user = this.userRepository.Find(userName);
        if (user == null)
            return new InvalidUser(userName);

        Account account = this.accountRepository.FindByUser(user);
        return this.Purchase(user, account, itemName);
    }

    private IReceiptViewModel Purchase(User user, Account account, string itemName)
    {
        Product item = this.productRepository.Find(itemName);
        if (item == null)
            return new OutOfStock(user.UserName, itemName);

        ReceiptDto receipt = user.Purchase(item);
        MoneyTransaction transaction = account.Withdraw(receipt.Price);
        if (transaction == null)
            return new InsufficientFunds(user.UserName, receipt.Price, itemName);

        return receipt;
    }
}
در این مورد، اگر در سرویس‌های دامنه، چیزی اشتباه برآورده شود، موارد خاصی را باز می‌گردانند. فقط در پایان اجرا، اگر همه چیز خوب پیش رود، سرویس دامنه یک شیء واقعی را بازگشت خواهد داد.
به این ترتیب زمانیکه کاربر درخواست خریدی را می‌کند، خدمات برنامه و دامنه، اطلاعات و اتفاقات لازم را به لایه نمایش ارسال می‌کنند. اگر خرید با خطا رو به رو شد، لایه نمایش یک شیء را که حاوی تمام داده‌های موجود در مورد دلایل شکست است، دریافت می‌کند. اگر خرید با موفقیت باشد، لایه نمایش یک شیء را دریافت خواهد کرد که قادر به نمایش آن به کاربر خواهد بود.

نتیجه گیری
الگوی طراحی مورد خاص، مکمل ایده الگوی Null Object است. در بسیاری از موارد، Null Object واقعا قابل اجرا نیست؛ زیرا اطلاعاتی را درباره آنکه چرا هیچ خاصیت خاصی تولید نمی‌شود، ارائه نمی‌دهد. special case شیء خاصی است که اطلاعات بیشتری را ارائه می‌دهد.
نتیجه این پیچیدگی در کد این است که تماس گیرنده مجبور به انجام if-then-else بر اساس اینکه آیا شیء null یا غیر null است، دیگر نیست. رفرنس‌ها همیشه غیر Null خواهند بود. تنها تفاوت قابل ملاحظه‌ای که بین الگوهای Null Object و Special case وجود دارد این است که الگوی خاص ( Special Case) رفتارهای پیچیده‌تری را از خود نشان می‌دهد. از این رو، الگوی مورد خاص را می‌توان به سناریوهای پیچیده‌تری اعمال کرد که تماس گیرنده را از منطق if-then-else محافظت می‌کند. 
مطالب
کار با مجموعه‌ها ( الگوی طراحی Composite)
یکی از پیچیدگی‌های معمول در کد، کلاسی است که دارای مجموعه‌ای باشد. مشکل اصلی با چنین طراحی این است که تمام عملیات باید از وضعیت مجموعه آگاه باشند. چرا مجموعه‌ها خیلی پیچیده هستند؟
داشتن مجموعه، خود با بسیاری از سوالات همراه است. آیا مجموعه حاوی اشیایی است یا خالی است؟ برخی از توابع تجمعی را نمی‌توان در مجموعه‌های خالی محاسبه کرد. به عنوان مثال Maximum در یک مجموعه خالی تعریف نشده است. بعضی دیگر از توابع تجمعی به این مشکل اهمیت نمی‌دهند، مانند sum و count که هر دوی آنها مقدار صفر را بر میگردانند.
 وقتی یک کلاس مجموعه‌‌ای را کنترل می‌کند، چیزهای زیادی برای فکر کردن وجود دارد. آیا عملیاتی که فراخوانی می‌کنیم ایمن است؟ آیا باید نتیجه قبل از ادامه به نحوی اصلاح شود؟ آیا آن را باید بر روی کل مجموعه تکرار کند و یا بر روی یک عنصر؟ 

با مجموعه‌های موجود چه کاری را باید انجام دهیم؟
کلاس‌هایی که دارای مجموعه هستند، تمایل به رشد دارند. این رشد‌ها هیچ ارتباطی با مسئولیت‌های کلاس ندارند و تنها هدفشان این است که کلاس کار کند. راه حل طبیعی برای این مشکل این است که کلاس جدیدی را تعریف کنیم تا هدف آن نگهداری از مجموعه باشد. این کلاس مسئول فیلتر کردن عناصر، شمارش و اعمال عملیات بر روی عناصر و جمع آوری نتایج هست. هدف نهایی این refactoring، ساده سازی کلاس اصلی و تمرکز بر روی domain model هست.

الگوی طراحی Composite
در بسیاری از موارد، عملیاتی را که بر روی یک شیء قابل تعریف هستند می‌توان بر روی مجموعه‌ای از اشیاء نیز تعریف کرد؛ مانند یک تابع تجمعی که نتیجه‌ای را بر می‌گرداند. این عمل می‌تواند بر روی یک شیء و یا گروهی از اشیاء فراخوانی شود. اگر بتوانیم یک اینترفیس مشترک را بر روی یک عنصر و مجموعه تعریف کنیم، آنگاه می‌توانیم الگوی Composite را بر روی آن اعمال نمائیم.

یک مثال
فرض کنید می‌خواهیم یک نقاش را برای رنگ آمیزی یک خانه استخدام کنیم. نقاش به تعدادی روز نیاز دارد تا کار را تمام کند. اکنون فرض کنید که ما می‌خواهیم چندین نقاش را برای همکاری با هم استخدام کنیم. درنتیجه زمان لازم برای پایان دادن به کار، کوتاه‌تر می‌شود.
پیاده سازی نقاش به صورت زیر است: 
class Painter
{
    private readonly float daysPerHouse;

    public Painter(float daysPerHouse)
    {
        this.daysPerHouse = daysPerHouse;
    }

    public float EstimateDaysToPaint(int houses)
    {
        return houses * daysPerHouse;
    }
}
نقاش فقط خانه‌ها را رنگ می‌کند. برآورد کار نقاشی به این صورت است که تعداد خانه‌ها را با زمانیکه برای هر خانه صرف می‌کند، بدست می‌آوریم.
ما می‌توانیم یک صاحب زمین را معرفی کنیم که این فرد چندین خانه را دارد:
class LandOwner
{
    private readonly Painter painter;
    private readonly int housesCount;

    public LandOwner(Painter painter, int housesCount)
    {
        this.painter = painter;
        this.housesCount = housesCount;
    }

    public void ManageHouses()
    {
        float daysToPaint = this.painter.EstimateDaysToPaint(this.housesCount);
        Console.WriteLine("Painting houses for {0:0.0} day(s).", daysToPaint);
    }
}
صاحب زمین، اشاره‌ای به یک نقاش دارد. هنگام مدیریت خانه‌ها، مالک به نقاش می‌گوید که چقدر زمان لازم است تا تمام خانه‌ها را رنگ کند و مشکلات زمانی آغاز می‌شوند که نقاش نمی‌تواند تمام کارها را در زمان معقولی انجام دهد.به این صورت مالک زمین، نقاشان بیشتری را استخدام می‌کند:
class LandOwner
{
    private readonly IEnumerable<Painter> painters;
    private readonly int housesCount;

    public LandOwner(IEnumerable<Painter> painters, int housesCount)
    {
        this.painters = new List<Painter>(painters);
        this.housesCount = housesCount;
    }
    ...
}
زمان لازم برای رنگ کردن خانه‌ها در شکل زیر نشان داده شده است: 

اکنون مالک زمین مسئولیت انجام این محاسبه را برعهده گرفته است؛ ولی این پیاده سازی کمی پیچیده‌تر می‌شود: 

class LandOwner
{
    private readonly IEnumerable<Painter> painters;
    private readonly int housesCount;
    public LandOwner(IEnumerable<Painter> painters, int housesCount)
    {
        this.painters = new List<Painter>(painters);
        this.housesCount = housesCount;
    }

    private float GetVelocity(Painter painter)
    {
        return painter.EstimateDaysToPaint(1);
    }

    private float GetTotalVelocity()
    {
        float sum = 0;
        foreach (Painter painter in this.painters)
            sum += 1  this.GetVelocity(painter);
        return   sum;
    }

    public void ManageHouses()
    {
        float daysToPaint = this.GetTotalVelocity() * this.housesCount;
        Console.WriteLine("Painting houses for {0:0.0} day(s).", daysToPaint);
    }
}

این پیاده سازی کمی پیچیده‌است؛ اما کار می‌کند و همچنین دارای مشکلاتی است. فرض کنید یکی از نقاشان صاحب شرکت، نقاشی است که نقاشان دیگر را استخدام می‌کند. حتی بدتر از آن این است که اگر شرکت نقاشی، شرکت دیگری را نیز همراه با نقاشان خود، استخدام کند. مالک زمین با سلسله مراتبی چندسطحی از نقاشان روبرو می‌شود. برآورد زمان لازم برای نقاشی خانه‌ها در چنین شرایطی برای مالک زمین دشوار خواهد شد. 


پیاده سازی  Composite

اگر تنها بتوانیم یک اینترفیس عمومی را از یک نقاش، بیرون بکشیم، سازماندهی نقاش‌ها راحت‌تر می‌شود:

interface IPainter
{
    float EstimateDaysToPaint(int houses);
}

مالک زمین دیگر کاری با مجموعه نقاش‌ها ندارد و در حال حاضر تنها یک نقاش انتزاعی را کنترل می‌کند: 

class LandOwner
{
    private readonly IPainter painter;
    private readonly int housesCount;
    public LandOwner(IPainter painter, int housesCount)
    {
        this.painter = painter;
        this.housesCount = housesCount;
    }

    public void ManageHouses()
    {
        float daysToPaint = this.painter.EstimateDaysToPaint(this.housesCount);
        Console.WriteLine("Painting houses for {0:0.0} day(s).", daysToPaint);
    }
}

اینبار مالک زمین فقط ارجاعی را به یک نقاش انتزاعی دارد. از سوی دیگر، کلاس نقاش دست نخورده باقی می‌ماند و تنها رابط IPainter را پیاده سازی می‌کند: 

class Painter: IPainter
{
    ...
}

حالا می‌توانیم نتیجه آن را ببینیم. ما آماده تعریف یک عنصر Composite هستیم که خود و عناصرش، اینترفیس IPainter را پیاده سازی کرده‌اند. 

class PaintingCompany: IPainter
{
    private readonly IEnumerable<IPainter> painters;

    public PaintingCompany(IEnumerable<IPainter> painters)
    {
        this.painters = new List<IPainter>(painters);
    }

    private float GetVelocity(Painter painter)
    {
        return painter.EstimateDaysToPaint(1);
    }

    private float GetTotalVelocity()
    {
        float sum = 0;
        foreach (Painter painter in this.painters)
            sum += 1  this.GetVelocity(painter);
        return   sum;
    }

    public float EstimateDaysToPaint(int houses)
    {
        return this.GetTotalVelocity() * houses;
    }
}

این پیاده سازی شرکت نقاشی است. کد کلاس LandOwner قبلی که وظیفه آن کنترل نقاش‌ها بود، به این کلاس منتقل شده‌است. تفاوت این است که شرکت نقاشی اکنون تعدادی نقاش انتزاعی را مدیریت می‌کند. از انتزاعات می‌توان دو حالت را در نظر گرفت: به صورت تک و یا به صورت گروه. این مورد قدرت نوع انتزاعی است در برنامه نویسی شیء گرا که در اینجا خودش را به صورت یک نقاش و یا گروهی از افراد که با هم کار می‌کنند، نشان می‌دهد.


نتیجه گیری

در این مقاله ما به یک نمونه از الگوی طراحی Composite پرداختیم. با استفاده از الگوی Composite، شیوه‌ای که کلاس‌ها با مجموعه‌ها برخورد می‌کنند، بسیار ساده‌تر شده‌است. کار با مجموعه‌ها، کد را پیچیده‌تر کرده و باعث می‌شود کلاس، کاری بیشتر از مسئولیت‌های خود را انجام دهد که ربطی به آن ندارد.

مطالب
پیاده سازی Option یا Maybe در #C

Options یا Maybe در یک زبان تابعی مثل #F، نشان دهنده‌ی این است که شیء (Object) ممکن است وجود نداشته باشد(Null Reference) که یکی از مهمترین ویژگی‌های یک زبان شیءگرا مثل #C و یا Java محسوب می‌شودما برنامه نویس‌ها (اغلب) از هرچیزی که باعث کرش برنامه می‌شود، بیزاریم و برای اینکه برنامه کرش نکند، مجبور میشویم تمام کد‌های خود  را از Null Reference محافظت کنیم. تمام این مشکلات توسط Tony Hoare مخترع ALOGL است که تنها دلیل وجود Null References را سادگی پیاده سازی آن می‌داند و او این مورد را یک «خطای  میلیون دلاری» نامیده‌است. 

به این مثال توجه بفرمایید: 

public class User
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
    }

public class UserService : IUserService
    {
        private IList<User> _userData;

        public UserService()
        {
            _userData = new List<User>
            {
                new User {Id = 1,Name = "ali"},
                new User {Id = 2,Name = "Karim"}
            };
        }

        public User GetById(int id)
        {
            return _userData.FirstOrDefault(x => x.Id == id);
        }
    }  

public class UserController : Controller
    {
        private readonly IUserService _userService;

        public UserController(IUserService  userService)
        {
            _userService = userService;
        }
        public ActionResult Details(int id)
        {
            var user=_userService.GetById(3); // این متد ممکن است مقداری برگرداند و یا مقدار نال برگرداند                           
            if( user == null)
                 return HttpNotFound();    
            return View(user);  
        }
    }

این کدی است که ما برنامه نویسان به صورت متداولی با آن سروکار داریم. اما چه چیزی درباره این کد اشکال دارد؟

مشکل از آن جایی هست که ما نمی‌دانیم متد GetById مقداری را برمیگرداند و یا Null را بر می‌گرداند. این متد هرگاه که امکان برگرداندن Null وجود داشته باشد، خطای  NullReferenceException را در زمان اجرا بر می‌گرداند و همان طور که میدانید، به ازای هر شرطی که به برنامه اضافه میکنیم، پیچیدگی برنامه هم افزایش می‌یابد و کد خوانایی خود را از دست می‌دهد. تصور کنید دنیایی بدون NullReferenceException چه دنیایی زیبایی می‌بود؛ ولی متاسفانه این مورد از ویژگی‌های زبان #C است. خوشبختانه راه‌حل‌های برای حل NRE ارائه شده‌اند که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

ما می‌خواهیم متد GetById همیشه چیزی غیر از نال را برگرداند و یکی از راه‌هایی که ما را به این هدف می‌رساند این است که این متد یک توالی را برگرداند.

به نگاری جدید کد توجه بفرمایید:
public class UserService : IUserService
    {
        private IList<User> _userData;

        public UserService()
        {
            _userData = new List<User>
            {
                new User {Id = 1,Name = "ali"},
                new User {Id = 2,Name = "Karim"}
            };
        }

        public IEnumerable<User> GetById(int id)
        {
            var user = _userData.FirstOrDefault(x => x.Id == id);
            if (user == null) return new User[0];
            return new[] { user };
        }
    } 

اگر به امضای متد GetById توجه کنید، به جای اینکه User را برگرداند، این متد یک توالی از User را بر می‌گرداند و اگر در اینجا کاربری یافت شد، این توالی دارای یک المان خواهد بود و در غیر این صورت اگر User یافت نشد، این متد یک توالی را بر می‌گرداند که دارای هیچ المانی نیست. در ادامه اگر کلاینت بخواهد از متد GetById استفاده کند، به صورت زیر خواهد بود:

 public ActionResult Details(int id)
        {
            var user = _userService
                            .GetById(3)
                            .DefaultIfEmpty(new User())
                            .Single();
            return View(user);
        }

 متد GetById دارای دو وجه است و وجه مثبت آن این است که اگر مجموعه دارای مقداری باشد، هیچ مشکلی نیست؛ ولی اگر مجموعه دارای المانی نباشد، باید یک شیء را به صورت پیش فرض به آن اختصاص دهیم که این کار را با استفاده از متد DefualtIfEmpty انجام داده‌ایم. 

 در اول مقاله هم اشاره کردیم که  Maybe یا Options، مجموعه‌ای است که دارای یک المان و یا هیچ المانی است. اگر به امضای متد GetById توجه کنید، متوجه خواهید شد که این متد می‌تواند مجموعه‌ای را برگرداند و نمی‌تواند گارانتی کند که حتما مجموعه‌ای را بر می‌گرداند که دارای یک المان و یا هیچ باشد. برای حل این مشکل می‌توانیم از کلاس Option استفاده کنیم:

public class Option<T> : IEnumerable<T>
    {
        private readonly T[] _data;

        private Option(T[] data)
        {
            _data = data;
        }

        public static Option<T> Create(T element) => new Option<T>(new[] { element });

        public static Option<T> CreateEmpty() => new Option<T>(new T[0]);

        public IEnumerator<T> GetEnumerator() => ((IEnumerable<T>) _data).GetEnumerator();

        IEnumerator IEnumerable.GetEnumerator() => this.GetEnumerator();
    }

تنها دلیل استفاده از متد‌های Create و CreateEmpty این است که به خوانایی برنامه کمک کنیم؛ نه بیشتر. در ادامه اگر بخواهیم از کلاس option استفاده کنیم، به صورت زیر خواهد بود:

 public class UserService : IUserService
    {
       ...
       ...
       public Option<User> GetById(int id)
        {
            var user = _userData.FirstOrDefault(x => x.Id == id);
            return user == null ? Option<User>.CreateEmpty() : Option<User>.Create(user);
        }
    }

 public class UserController : Controller
    {
       ...
       ...
       public ActionResult Details(int id)
        {
            var user = _userService
                            .GetById(3)
                            .DefaultIfEmpty(new User())
                            .Single();
            return View(user);
        }
    }


چکیده:

مدیریت کردن References کار بسیار پیچیده‌ای است. قبل از آن که تلاش کنیم مقداری را برگردانیم و یا عملیاتی را بر روی آن انجام دهیم، اول باید مطمئن شویم که این شیء به جایی اشاره می‌کند. نمونه‌های متفاوتی از Option و یا Maybe را می‌توانید در اینترنت پیدا کنید که هدف نهایی آن‌ها، حذف NullReferenceException است و آشنایی با این ایده، شما را به دنیای برنامه نویسی تابعی در#C هدایت می‌کند.

مطالب
اصل Command Query separation

در ادامه مطلب قبلی، یکی از مشکلاتی که طراحی Builder از آن رنج می‌برد، نقض کردن قانون command query separation است که در ادامه درباره‌ی این اصل بیشتر بحث خواهیم کرد.

اصل Command query separation یا به اختصار CQS، در کتاب Object-Oriented Software Construction توسط Bertrand Meyer معرفی شد‌ه‌است. بر اساس آن، عملیات‌های سیستم باید یا Command باشند و یا Query و نه هر دوی آن‌ها. وقتی یک کلاینت به امضای یک متد توجه می‌کند، اینکه این متد چه کاری را انجام میدهد Commands نام داشته و به شیء فرمان می‌دهد تا کاری را انجام بدهد. این عملیات وضعیت خود شیء و یا اشیاء دیگر را تغییر می‌دهد. در اینجا Queries به شیء فرمان می‌دهند تا نتیجه‌ی سؤال ( ویا درخواست) را برگرداند.

در آن سوی دیگر، متدهایی را که وضعیت شیء را تغییر می‌‌دهند، به عنوان Command در نظر میگیریم (بدون آنکه مقداری را برگردانند). اگر این نوع متدها، مقداری را برگردانند، باعث سردرگمی کلاینت می‌شوند؛ زیرا کلاینت نمی‌داند این متد باعث تغییر شیء شده‌است و یا Query؟

 همانطور که میدانیم، متد‌ها می‌توانند هر دو کار را با هم انجام دهند؛ یعنی مقداری را برگردانند و همچنین وضعیت شیء را تغییر دهند و همین مورد باعث سردرگمی و نقض می‌شود. وقتی متد‌های Command را از Query جدا میکنیم، ما را به سمت یک طراحی قابل فهم هدایت می‌کند. متدهایی که مقدار  void برمی گردانند، Command و سایر آنهایی که نوعی (type ) را برمی‌گردانند، Query هستند.
به کد زیر توجه فرمایید:
public class FileStore
    {
        public string WorkingDirectory { get; set; }

        public string Save(int id, string message)
        {
            var path = Path.Combine(this.WorkingDirectory + id + ".txt");
            File.WriteAllText(path, message);
            return path;
        }

        public event EventHandler<MessageEventArgs> MessageRead;

        public void Read(int id)
        {
            var path = Path.Combine(this.WorkingDirectory + id + ".txt");
            var msg = File.ReadAllText(path);
            this.MessageRead(this, new MessageEventArgs { Message = msg });    
        }
    }
اولین مشکلی که در طراحی این کلاس وجود مربوط به متد Read است؛ زیرا این متد void برمی‌گرداند. پس درنتیجه از نوع Command است. ولی اگر بیشتر به این متد توجه فرمایید احساس خواهید کرد که متد Read باید به صورت Query باشد. زیرا این متد قرار بوده مقداری را برگرداند؛ ولی اینجا به صورت void پیاده سازی شده‌است. در عوض  متد Save به صورت Query پیاده سازی شده است.
برای حل این مشکل کافی است تا امضای متد Read را به این صورت تغییر دهیم:
 public string Read(int id)
 {
     var path = Path.Combine(this.WorkingDirectory + id + ".txt");
     var msg = File.ReadAllText(path);
     this.MessageRead(this, new MessageEventArgs { Message = msg });
     return msg;
  }
خوب؛ اولین سوالی که پیش می‌آید این است که آیا این Query چیزی را تغییر می‌دهد؟ (تغییر شیء یا اشیایی دیگر) 
در ادامه متوجه خواهید شد این کد باعث فراخواندن یک event می‌شود. حالا آیا این event از نوع Command است یا Query؟ از نوع Command است؛ چون EventHandler  مانند متد‌هایی هستند که مقدار void را بر می‌گردانند و همانطور که میدانید، متدهایی که مقدار void را بر می‌گردانند، از نوع Command میباشند که وضعیت شیء را تغییر می‌دهند و برای اینکه از اصل CQS پیروی کنیم، باید این event را حذف کنیم تا متد Read از نوع Query باشد.
اگر به امضای متد Save  دقت کنید، به صورت یک Query است. ولی اگر به پیاده سازی آن دقت کنید، بیشتر شبیه به یک Command است تا یک Query و مهمترین ویژگی یک Command این است که مقدار void را بر می‌گرداند و برای حل این مشکل، متد Save را به صورت زیر تغییر می‌دهیم:
public void Save(int id, string message)
{
    var path = Path.Combine(this.WorkingDirectory + id + ".txt");
    File.WriteAllText(path, message);
}
همانطور که متوجه شدید، با این تغییر دیگر ما دسترسی به  مقدار path نخواهیم داشت و شاید مقدار path برای کلاینت مهم باشد. برای حل این مشکل متد جدیدی را به نام GetFileName به کلاس اضافه می‌کنیم؛ تا کلاینت به مقدار Path دسترسی داشته باشد. توجه داشته باشید که امضای متد GetFileName به صورت query پیاده سازی شده‌است.
public class FileStore
    {
        public string WorkingDirectory { get; set; }

        public void Save(int id, string message)
        {
            var path = GetFileName(id);  //ok to query from Command
            File.WriteAllText(path, message);            
        }

        public string Read(int id)
        {
            var path = GetFileName(id);
            var msg = File.ReadAllText(path);
            return msg;
        }
     
        public string GetFileName(int id)
        {
            return Path.Combine(this.WorkingDirectory , id + ".txt");     
        }
    }
تنها نکته‌ای که در اینجا بد نیست به آن اشاره کنیم این است که متدهایی که از نوع command هستند، می‌توانند بدون هیچگونه مشکلی متد‌های query را فراخوانی کنند. زیرا مهمترین ویژگی query‌ها این هستند که وضعیت شیء را تغییر نمی‌دهند و در نتیجه در هر بار فراخوانی، همان نتیجه را بازگشت می‌دهند.

چکیده:

هدف اصلی از طراحی نرم افزار، غالب شدن بر پیچیدگی‌ها می‌باشد. اصل CQS متد‌ها را به دو دسته‌ی Command و Query تقسیم می‌کند که Query ، اطلاعاتی را از وضعیت سیستم بر می‌گرداند، ولی command  وضعیت سیستم را تغییر می‌دهد و مهمترین دستاورد CQS ما را به سمت کدی تمیز‌تر و با قابلیت درک بهتر می‌رساند.