مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 6 - تغییر صفات Property ها

برنامه نویسی شیء گرا

در این بخش میخواهیم به بررسی یکسری از ویژگی‌ها و نکات ریز برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت بپردازیم که یک برنامه نویس حرفه‌ای جاوا اسکریپت حتما باید بر آن‌ها واقف باشد تا بتواند کتابخانه‌ها و Framework ‌های موثرتر و بهینه‌تری را ایجاد کند. لازم به ذکر است که در این مجموعه مقالات، پیاده‌سازی اشیاء و شیوه‌ی کد نویسی، بر اساس استاندارد ECMAScript 5 یا ES5 انجام خواهد شد. بنابراین از قابلیتهای جدیدی که در ES6 اضافه شده‌است، صحبت نخواهیم کرد. پس از پایان این مجموعه مقالات و پس از آگاهی کامل از قابلیتهای جاوا اسکریپت، در مجموعه مقالاتی به بررسی قابلیتهای جدید ES6 خواهیم پرداخت که مرتبط به مقالات جاری است.

همانطور که قبلا اشاره شد، در زبان‌های برنامه نویسی شیء گرا، مفهومی به نام کلاس وجود دارد که ساختاری را جهت ایجاد اشیاء معرفی می‌کند و میتوانیم اشیاء مختلفی را از این کلاس‌ها ایجاد نماییم. اما در جاوا اسکریپت مفهوم کلاس وجود ندارد و فقط می‌توانیم از اشیاء استفاده کنیم که نسبت به زبان‌های مبتنی بر کلاس متفاوت می‌باشد.

بر اساس تعریفی که از اشیاء در استاندارد ECMAScript صورت گرفته است، هرشیء، شامل مجموعه‌ای از ویژگی‌هاست، که هر یک از آنها می‌تواند حاوی یک مقدار پایه، شیء و یا تابع باشد. به عبارت دیگر هر شیء شامل آرایه‌ای از مقادیر است. هر ویژگی ( Property ) یا تابع (که در برنامه نویسی شیء گرا متد نیز نامیده می‌شود) توسط نام خود شناسایی می‌شوند که به یک مقدار داده‌ای نگاشت یا Map شده‌اند. به همین دلیل میتوان هر شیء را به عنوان یک Hash Table تصور کرد که داده‌ها را به صورت یک زوج کلید مقدار یا key-value pairs نگهداری می‌نماید. در اینصورت نام ویژگی‌ها و متدها به عنوان key و مقدار آنها به عنوان value در نظر گرفته می‌شوند.


مفهوم شیء

همانطور که قبلا اشاره شد، جهت تعریف اشیاء می‌توان از دو روش استفاده نمود. در روش اول، ایجاد شیء با استفاده از شیء Object و در روش دوم، با استفاده از Object Literal Notation انجام خواهد شد. روش دوم جدیدتر و بین برنامه نویسان جاوا اسکریپت محبوب‌تر است. مثال دیگری را جهت یادآوری در این مورد ذکر می‌کنم:

var person = new Object();
person.firstName = "Meysam";
person.birth = new Date(1982, 11, 8);
person.getAge = function () {
    var now = new Date();
    return now.getFullYear() - this.birth.getFullYear();
}

alert(person.firstName + ": " + person.getAge());    // Meysam: 34
در مثال فوق، شیء person شامل دو ویژگی firstName و birth و همچنین تابع getAge() می‌باشد. در تابع getAge() از روی ویژگی birth یا تاریخ تولد، سن شخص محاسبه شده‌است. همانطور که مشاهده می‌کنید، در داخل این تابع، جهت دسترسی به ویژگی birth، از شیء this استفاده نمودیم. this به شیء ای اشاره می‌کند که تابع getAge() به آن تعلق دارد و در اینجا به شیء person اشاره می‌نماید. اگر از this استفاده نکنید، برنامه خطا می‌دهد؛ زیرا قادر به شناسایی birth نمی‌باشد. مثال فوق را میتوان با استفاده از Object Literal Notation به صورت زیر نوشت:
var person = {
    firstName: "Meysam",
    birth: new Date(1982, 11, 8),
    getAge: function () {
        var now = new Date();
        return now.getFullYear() - this.birth.getFullYear();
    }
};

alert(person.firstName + ": " + person.getAge());    // Meysam: 34

انواع Property ها

در ECMAScript 5 ، صفاتی برای Property ‌ها معرفی شده است که از طریق Attribute ‌های داخلی به Property ‌ها اختصاص می‌یابد. این Attribute ‌ها توسط موتور جاوا اسکریپت بر روی Property ‌ها پیاده سازی می‌شوند و به صورت مستقیم قابل دسترسی نمی‌باشند. در طی فرآیند آموزش این مطالب، Attribute ‌های داخلی را در [[]] قرار می‌دهیم، مثل [[Enumarable]] ، تا از سایر دستورات تفکیک شوند. به صورت کلی دو نوع ویژگی داریم که شامل Data Properties و Accessor Properties می‌باشند که به شرح آنها می‌پردازیم.


Data Properties

Data Property ‌ها، 4 صفت یا Attribute را توصیف می‌کنند که عبارتند از:

[[Configurable]]

مشخص می‌کند یک Property اجازه حذف، تعریف مجدد و یا تغییر نوع را دارد یا خیر. بصورت پیش فرض، زمانی که یک شیء بصورت مستقیم ساخته می‌شود، مقدار این ویژگی True می‌باشد.

[[Enumarable]]

مشخص می‌کند که آیا امکان پیمایش یک Property توسط حلقه for-in وجود دارد یا خیر. بصورت پیش فرض، زمانیکه یک شیء بصورت مستقیم ساخته می‌شود، مقدار این ویژگی True می‌باشد.

[[Writable]]

مشخص می‌کند که آیا مقدار یک Property قابل تغییر می‌باشد یا خیر. بصورت پیش فرض، زمانیکه یک شیء بصورت مستقیم ساخته می‌شود، مقدار این ویژگی True می‌باشد.

[[Value]]

شامل مقدار واقعی یک Property و محل مقداردهی یا برگرداندن مقدار Property ‌ها می‌باشد. مقدار پیش فرض آن نیز undefined می‌باشد.


زمانیکه یک Property به صورت عادی به یک شیء اضافه می‌شود، مانند مثال‌های قبلی، سه Attribute اول به true تنظیم می‌شوند و [[Value]]  با مقدار اولیه Property تنظیم میگردد. در این حالت آن Property ، قابل بروزرسانی و پیمایش می‌باشد. جهت تغییر ساختار یک Property و تنظیم Attribute ‌های آن، باید آن Property را با استفاده از متد defineProperty() تعریف نماییم . شکل کلی تعریف Property با استفاده از این متد به صورت زیر می‌باشد:

Object.defineProperty(obj, prop, descriptor)
آرگومان obj ، شیء ای است که Property مورد نظر باید به آن اضافه شود. آرگومان prop نام Property را مشخص می‌کند که Attribute ‌های آن باید تنظیم شوند. آرگومان descriptor  یک شیء می‌باشد که  Attribute ‌های مورد نیاز را برای Property تنظیم می‌نماید. شیء descriptor شامل ویژگی‌های configurable ، enumerable ، writable و value می‌باشد که می‌توانند برای Property تنظیم شوند. خروجی این متد شیء ای است که به عنوان آرگومان اول ارسال شده‌است. به مثال‌های زیر توجه کنید:
var person = {};
Object.defineProperty(person, "name", {
    writable: false,
    value:"Meysam"
});

alert(person.name);   // Meysam
person.name = "Arash";
alert(person.name);   // Meysam
همانطور که در مثال فوق مشاهده می‌کنید، یک Property به نام name به شیء person اضافه شده‌است که صفت writable آن به false تنظیم گردیده‌است. بنابراین امکان تغییر مقدار ویژگی name وجود ندارد و با اینکه در دستور person.name = "Arash" ، ویژگی name را تغییر داده‌ایم، دستور alert نهایی، مجددا خروجی Meysam را نمایش داده‌است.
var person = {};
Object.defineProperty(person, "name", {
    configurable: false,
    value: "Meysam"
});

alert(person.name);  // Meysam
delete person.name;
alert(person.name);  // Meysam
در مثال فوق، صفت configurable را به false تنظیم نموده‌ایم و همانطور که مشاهده میکنید امکان حذف ویژگی name توسط عملگر delete وجود ندارد و دستور alert نهایی مجددا خروجی Meysam را نمایش داده‌است. توجه داشته باشید که اگر شما بخواهید در خطوط بعدی کد، مجددا صفت configurable را به مقدار true تغییر دهید، امکان پذیر نمی‌باشد. زیرا در تعریف فوق، صفت configurable را به false تنظیم نموده‌اید و امکان بروزرسانی Attribute ‌های ویژگی name را از آن گرفته‌اید. در این حالت تنها Attribute ی را که میتوانید تنظیم کنید، صفت writable می‌باشد.

لازم به ذکر است که می‌توانید متد defineProperty() را چندین بار برای یک Property فراخوانی نموده و در هر مرحله صفات متفاوتی را تنظیم و یا صفات قبلی را تغییر دهید.

علاوه بر متد فوق، متد دیگری به نام defineProperties() وجود دارد که می‌توان چند Property را بصورت همزمان تعریف و صفات آن را تنظیم نمود. شکل کلی این متد به صورت زیر است:

Object.defineProperties(obj, props)

آرگومان props یک شیء می‌باشد که ویژگی‌های آن، نام همان Property هایی هستند که باید به obj اضافه شوند. همچنین هر ویژگی خود یک شیء می‌باشد که میتوان صفات آن ویژگی را تنظیم نمود. به مثال زیر توجه کنید:

var person = {};
Object.defineProperties(person, {
    "name": {
        configurable: false,
        value: "Meysam"
    },
    "age": {
        writable:false,
        value:34
    }
});
در مثال فوق، برای آرگومان props ، دو ویژگی name و age را تعریف نمودیم که این دو ویژگی به شیء person اضافه خواهند شد. همچنین ویژگی‌های name و age خود یک شیء می‌باشند که صفات مربوط به آنها تنظیم شده است.

Accessor Properties

این صفات شامل توابع getter و setter می‌باشند که یک یا هر دوی آنها می‌توانند برای یک Property تنظیم شوند. زمانی که مقداری را از یک Property می‌خوانید، تابع getter فراخوانی می‌شود و مقدار Property مربوطه را بر میگرداند. این تابع می‌تواند قبل از برگرداندن مقدار، پردازش هایی را بر روی آن Property انجام داده و یک نتیجه‌ی معتبر را برگرداند. زمانیکه Property را مقداردهی می‌نمایید، تابع setter فراخوانی میشود و Property را با مقدار جدید تنظیم می‌نماید. این تابع می‌تواند قبل از مقداردهی به Property ، داده‌ی مورد نظر را اعتبارسنجی نماید تا از ورود مقادیر نامعتبر جلوگیری کند. Accessor Properties شامل 2 صفت زیر می‌باشد:

[[Get]]

یک تابع می‌باشد و زمانی فراخوانی می‌گردد که مقدار یک Property را بخوانیم و مقدار پیش فرض آن undefined می‌باشد.

[[Set]]

یک تابع می‌باشد و زمانی فراخوانی می‌گردد که یک Property را مقداردهی نماییم و مقدار پیش فرض آن undefined می‌باشد. این تابع شامل یک آرگومان ورودی است که حاوی مقدار ارسالی به Property است.

مثال زیر یک پیاده سازی ساده از شیء تاریخ شمسی می‌باشد که هنوز از لحاظ طراحی دارای نواقصی هست و در ادامه کارآیی و کد آن را بهبود می‌بخشیم.

var date = {
    _year: 1,
    _month: 1,
    _day: 1,
    isLeap: function () {
        switch (this.year % 33) {
            case 1: case 5: case 9: case 13:
            case 17: case 22: case 26: case 30:
                return true;
            default:
                return false;
        }
    }
};

Object.defineProperties(date, {
    "year": {
        "get": function () { return this._year; },
        "set": function (newValue) {
            if (newValue < 1 || newValue > 9999)
                throw new Error("Year must be between 1 and 9999");
            this._year = newValue;
        }
    },
    "month": {
        "get": function () { return this._month; },
        "set": function (newValue) {
            if (newValue < 1 || newValue > 12)
                throw new Error("Month must be between 1 and 12");
            this._month = newValue;
        }
    },
    "day": {
        "get": function () { return this._day; },
        "set": function (newValue) {
            if (newValue < 1 || newValue > 31)
                throw new Error("Day must be between 1 and 31");
            if (this.month === 12 && !this.isLeap() && newValue > 29)
                throw new Error("Day must be between 1 and 29");
            if (this.month > 6 && newValue > 30)
                throw new Error("Day must be between 1 and 30");
            this._day = newValue;
        }
    }
});
در مثال فوق، 3 ویژگی با نامهای _year ، _month و _day تعریف شده‌اند. پیشوند _ مشخص می‌کند که نباید به این ویژگی در خارج از شیء دسترسی داشته باشیم. البته دسترسی را محدود نمی‌کند و برنامه نویس به راحتی می‌تواند به آن دسترسی داشته باشد. در مباحث بعدی شیوه‌ی صحیح پیاده سازی اینگونه Property ‌ها را آموزش می‌دهیم. تابعی به نام isLeap() نیز تعریف شده است که تشخیص می‌دهد سال موجود کبیسه هست یا خیر. با استفاده از تابع defineProperties() ، 3 ویژگی دیگر نیز به شیء date ، با نامهای year ، month و day اضافه نموده‌ایم که دارای Accessor ‌های get و set می‌باشند. در بخش set ورودی‌های کاربران را بررسی و اعتبار سنجی نمودیم. در صورتی که ورودی نامعتبر باشد، با استفاده از throw خطایی را به صورت دستی ایجاد می‌نماییم که در console مربوط به Browser قابل مشاهده و یا با استفاده از try…catch قابل دسترسی و مدیریت می‌باشد.

دقت داشته باشید که لازم نیست حتما accessor ‌های getter و setter با هم برای یک Property تنظیم شوند و شما می‌توانید فقط یکی از آنها را برای Property به کار ببرید. اگر فقط تابع getter به یک Property اختصاص یابد، آن Property فقط خواندنی می‌شود و امکان تغییر مقدار آن وجود ندارد. در این صورت هر دستوری که اقدام به تغییر Property نماید، بی‌تاثیر خواهد بود. همچنین اگر فقط تابع setter به یک Property اختصاص یابد، آن Property فقط نوشتنی می‌شود و امکان خواندن مقدار آن وجود ندارد. در این صورت هر دستوری که اقدام به خواندن Property نماید، مقدار undefined برای آن برگردانده می‌شود.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کنید این است که اگر یک Property با استفاده از متد defineProperty() تعریف گردد، Attribute هایی که مقداردهی نشده‌اند، مثل [[Configurable]] ، [[Enumarable]] و [[Writable]] با false مقداردهی می‌گردند و [[Value]] ، [[Get]] و [[Set]] مقدار undefined را بر می‌گردانند. در مبحث بعدی، در مورد این نکته مثالی ارائه شده است.


خواندن Attribute ‌های مربوط به یک Property

با استفاده از متد getOwnPropertyDescriptor() می‌توان، Attribute ‌های اختصاص داده شده به Property ‌ها را خواند و از مقدار آنها مطلع شد. این متد شامل 2 آرگومان می‌باشد، که آرگومان اول، شیء ای است که میخواهیم Attribute آن را بخوانیم و آرگومان دوم، نام Attribute می‌باشد. خروجی متد getOwnPropertyDescriptor() یک شیء از نوع PropertyDescriptor می‌باشد که ویژگی‌های آن، همان Attribute هایی هستند که برای یک Property تنظیم شده‌اند. به مثال زیر جهت خواندن Attribute ‌های شیء تاریخ شمسی توجه کنید:

var descriptor = Object.getOwnPropertyDescriptor(date, "_year");
alert(descriptor.value);   // 1
alert(descriptor.configurable); // true
alert(typeof descriptor.get); // undefined

descriptor = Object.getOwnPropertyDescriptor(date, "year");
alert(descriptor.value);   // undefined
alert(descriptor.configurable); // false
alert(typeof descriptor.get); // function
ویژگی _year به صورت عادی تعریف شده است. بنابراین با توجه به نکاتی که قبلا ذکر شد، مقدار اختصاص داده شده به این ویژگی، به صفت [[Value]] تعلق گرفته است. همچنین سایر صفات این ویژگی به مانند [[Configurable]] ، با مقدار true تنظیم شده‌اند. Accessor ‌های getter و setter نیز، که برای این ویژگی تنظیم نشده بودند، مقدار undefined بر می‌گردانند. ویژگی year با استفاده از متد defineProperties() تعریف شده است و چون Accessor ‌های getter و setter به آن اختصاص یافته‌اند، صفت [[Value]]، مقدار undefined را بر می‌گرداند و سایر Attribute ‌ها به مانند [[Configurable]] که تنظیم نشده‌اند، مقدار false را بر می‌گردانند. همچنین برای getter و setter نوع function برگردانده شده‌است. 
مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 3 - انواع ارجاعی و نحوه‌ی ایجاد اشیاء

انواع ارجاعی

قبلا در مورد مقادیر ارجاعی صحبت کردیم. در اینجا نیز به این موضوع اشاره می‌کنیم که هر مقدار ارجاعی، نمونه‌ای ایجاد شده از یک نوع ارجاعی می‌باشد. انواع ارجاعی در واقع ساختارهایی هستند که جهت گروه بندی داده‌ها و عملکرد بین آنها استفاده می‌شوند. در سایر زبان‌های برنامه نویسی شیء گرا، به انواع ارجاعی، کلاس و به مقادیر ارجاعی، شیء می‌گویند. در جاوا اسکریپت نیز، به مقادیر ارجاعی و یا نمونه‌های ایجاد شده از انواع ارجاعی، شیء می‌گویند. به انواع ارجاعی، توصیف گر شیء نیز می‌گویند؛ زیرا ویژگی‌ها و متدهای آن شیء را معرفی و توصیف می‌نماید.


نحوه‌ی ایجاد شیء از نوع ارجاعی Object

از آنجاییکه نوع ارجاعی Object هیچ ویژگی و متد خاصی ندارد، متداول‌ترین نوع ارجاعی جهت ایجاد اشیاء سفارشی می‌باشد. به دو روش می‌توان نمونه‌ای را از یک Object ایجاد نمود. روش اول استفاده از عملگر new و بصورت زیر می‌باشد:

var person = new Object ();
person . name = "Meysam" ;
person . age = 32 ;

با استفاده از عملگر new، شیء person را از نوع Object ایجاد نمودیم که شامل دو ویژگی (Property) به نام‌های name و age می‌باشد. در واقع شیء person ساختاری را جهت نگهداری اطلاعات یک شخص معرفی می‌کند. این عمل موجب جلوگیری از پراکندگی تعریف متغیرها و گروه بندی آنها در قالب یک شیء می‌شود. روش دوم استفاده از Object Literal Notation یا نماد تحت الفظی شیء و بصورت زیر می‌باشد:

var person = {
    name : "Meysam" ,
    age : 32
};

Object Literal Notation ، دستور میانبری برای ایجاد یک شیء از نوع Object می‌باشد. در مثال فوق هم، همانند روش اول، شیء person را با دو ویژگی name و age ایجاد نمود‌ه‌ایم. در این روش، نام ویژگی‌ها می‌توانند به صورت رشته‌ای و عددی نیز به یک شیء اختصاص یابد.

var person = {
    "name" : "Meysam" ,
    "age" : 32
};

معمولا از دو روش فوق زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهیم اشیایی را ایجاد نماییم که ویژگی‌های آن‌ها فقط خواندنی باشند. با استفاده از روش دوم، حتی می‌توان یک شیء خالی را ایجاد نمود که در ابتدا هیچ ویژگی ای ندارد  و در مراحل بعد، ویژگی‌هایی را به آن اضافه نمود.

var person = {}; // var person = new Object();
person . name = "Meysam" ;
person . age = 32 ;

در مثال فوق شیء person بدون ویژگی‌ها تعریف شده است؛ سپس به آن ویژگی‌هایی را اضافه نموده‌ایم.

استفاده از روش Object Literal Notation ، یکی از روش‌های محبوب برنامه نویسان جاوا اسکریپت می‌باشد. زیرا با کمترین کد و بصورت بصری، شیء ای را ایجاد نموده و مثلا به یک متد ارسال می‌نمایند. به مثال زیر توجه کنید:

function displayInfo ( arg ) {
    var output = "" ;
    if ( arg . name != undefined )
        output += "Name: " + arg . name + "\n" ;
    if ( arg . age != undefined )
        output += "Age: " + arg . age + "\n" ;
    return output ;
}

alert (displayInfo ({
    name : "Meysam" ,
    age : 32
}));

alert (displayInfo ({
    name : "Sohrab"
}));

در این مثال یک تابع تعریف شده است که آرگومان ورودی آن یک شیء می‌باشد. در تابع بررسی می‌شود که اگر ویژگی name و یا age برای این آرگومان تعریف شده بود، خروجی تابع را تولید نماید. در واقع این ویژگی‌ها اختیاری می‌باشند و می‌توانند ارسال نگردند. در زمان فراخوانی تابع نیز شیء ای را بصورت Object Literal Notation ایجاد نموده و به تابع ارسال کردیم.

این الگو برای ارسال آرگومان، زمانی استفاده می‌شود که تعداد زیادی آرگومان اختیاری داریم و می‌خواهیم به تابع ارسال نماییم. معمولا کار با آرگومان‌های نامی (Named Arguments) راحت‌تر است ولی زمانیکه تعداد آرگومان‌های اختیاری زیاد باشند، مدیریت و نگهداری آنها سخت و طاقت فرسا می‌گردد و ظاهر زشتی را به تابع می‌دهد. بهترین راهکار جهت مدیریت چنین شرایطی این است که آرگومان‌های اجباری را به صورت آرگومان‌های نامی تعریف کنیم و آرگومان‌های اختیاری را به صورت یک شیء به تابع ارسال کنیم.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه نمود این است که جهت دسترسی به ویژگی‌های یک شیء از (.) استفاده می‌شود. همچنین می‌توان به یک ویژگی با استفاده از [] و بصورت یک آرایه دسترسی داشت که در این صورت نام ویژگی بصورت رشته‌ای در [] ذکر خواهد شد.

alert ( person . name );
alert ( person [ "name" ]);

در عمل تفاوتی بین دو مورد فوق وجود ندارد. مهمترین مزیت استفاده از [] این است که می‌توانید توسط یک متغیر به ویژگی‌های یک شیء دسترسی داشته باشید. همچنین اگر نام ویژگی شامل کاراکترهایی باشد که خطای گرامری رخ می‌دهد یا از اسامی رزرو شده استفاده کرده باشید، می‌توانید از [] جهت دسترسی به ویژگی استفاده نمایید.

var propertyName = "name" ;
alert ( person [ propertyName ]);
alert ( person [ "first name" ]);

در دستور alert اول، با استفاده از یک متغیر به ویژگی name از شیء person دسترسی پیدا نمودیم. در دستور آخر نیز، به دلیل وجود space در نام ویژگی، مجبور هستیم جهت دسترسی به ویژگی first name از [] استفاده نماییم.


بررسی نوع ارجاعی Function

توابع در واقع یک شیء و نمونه‌ای از نوع ارجاعی Function می‌باشند که می‌توانند همانند سایر اشیاء ویژگی‌ها و متدهای خاص خود را داشته باشند. بنابراین می‌توان در یک عبارت، تابعی را به یک شیء نسبت داد. به مثال زیر توجه کنید:

var sum = function ( a , b ) {
    return a + b ;
};

alert ( sum ( 10 , 20 ));

خروجی :

    30


شیء sum را تعریف نموده و یک تابع را به آن اختصاص دادیم که شامل دو آرگومان ورودی می‌باشد. حال می‌توان با شیء sum همانند یک تابع رفتار نمود و تابع مورد نظر را فراخوانی کرد. توجه داشته باشید که هیچ نامی را در زمان تعریف تابع به آن اختصاص نداده‌ایم. به این شکل تعریف تابع، Function Expression می‌گویند.

همانند سایر اشیاء، نام تابع نیز اشاره‌گری به تابع می‌باشد. بنابراین می‌توان توابع را نیز به یکدیگر نسبت داد. به مثال زیر توجه کنید:

function sum ( a , b ) {
    return a + b ;
}
alert ( sum ( 10 , 10 ));

var anotherSum = sum ;
alert ( anotherSum ( 10 , 10 ));

sum = null ;
alert ( anotherSum ( 10 , 10 ));
alert ( sum ( 10 , 10 )); // Error: Object is not a function;

خروجی :

    20

    20

    20

    Error: Object is not a function


ابتدا تابعی را به نام sum ایجاد نمودیم که دو عدد را با هم جمع می‌کند. دقت داشته باشید که به این شکل تعریف تابع sum ، اعلان تابع یا Function Declaration می‌گویند. سپس متغیری را به نام anotherSum ، تعریف نموده و sum را به آن نسبت دادیم. توجه داشته باشید که در زمان انتساب یک تابع به یک متغیر نباید () را ذکر کنیم، زیرا ذکر () به منزله‌ی فراخوانی تابع و اختصاص خروجی آن به متغیر می‌باشد و نه انتساب اشاره گر تابع به آن متغیر. فراخوانی sum و anotherSum خروجی یکسانی را دارند؛ زیرا هر دو به یک تابع اشاره می‌کنند. در خطوط بعدی، شیء sum را با مقدار null تنظیم نمودیم. در واقع با این کار اشاره‌گر sum برابر null شده است؛ یعنی دیگر به هیچ تابعی اشاره نمی‌کند. ولی تابع همچنان در حافظه وجود دارد؛ زیرا اشاره‌گر دیگری به نام anotherSum در حال اشاره نمودن به آن می‌باشد. در مرحله‌ی بعدی که sum را فراخوانی نمودیم، به دلیل null بودن آن، خطا رخ خواهد داد.


بازنگری مجدد به مبحث Overloading

در اینجا فقط می‌خواهیم اشاره‌ای کنیم به مبحث Overloading که قبلا در مورد آن بحث کردیم تا دلیل فنی عدم وجود Overloading را در جاوا اسکریپت درک کنیم. همانطور که قبلا بیان شد، نام تابع در واقع اشاره گری به تابع می‌باشد؛ بنابراین تعریف دو تابع هم نام، همانند اختصاص مجدد مقدار یا تغییر مقدار یک متغیر می‌باشد. به مثال زیر توجه کنید:

function calc ( num1 , num2 ) {
    return num1 + num2 ;
}

function calc ( num1 , num2 ) {
    return num1 - num2 ;
}

همانطور که پیشتر نیز عنوان شد، تابع دوم جایگزین تابع اول می‌گردد. در واقع تعریف فوق همانند تعریف زیر می‌باشد:

var calc = function ( num1 , num2 ) {
    return num1 + num2 ;
};

calc = function ( num1 , num2 ) {
    return num1 - num2 ;
};

همانطور که می‌بینید، ابتدا متغیری به نام calc تعریف شده‌است و با یک تابع مقداردهی اولیه شده است. سپس با تابع دوم مقداردهی مجدد گردیده است و دیگر به تابع قبلی اشاره نمی‌کند. بنابراین همیشه تابع آخر جایگزین توابع قبلی می‌گردد. 


Function Declaration در مقابل Function Expression

این دو روش تعریف و استفاده از توابع تقریبا مشابه هم می‌باشند و فقط یک تفاوت اصلی بین آنها وجود دارد و آن به نحوه‌ی رفتار موتور پردازشی جاوا اسکریپت بر می‌گردد. Function Declaration قبل از اینکه کدهای جاوا اسکریپت خوانده و اجرا شوند، خوانده شده و در دسترس خواهند بود؛ اما Function Expression تا زمانی که روال اجرای کد به این خط از کد نرسد، اجرا نخواهد شد و در دسترس نخواهد بود. به مثال Function Declaration زیر توجه کنید:

alert ( sum ( 10 , 20 ));

function sum ( a , b ) {
    return a + b ;
}

خروجی :

    30


قبل از اعلان تابع sum ، این تابع فراخوانی شده است؛ ولی هیچ خطایی رخ نمی‌دهد. زیرا قبل از اجرای دستورات، تابع sum خوانده و در دسترس خواهد بود. اما اگر تابع فوق بصورت Function Expression تعریف شده بود، خطا رخ می‌داد و برنامه اجرا نمی‌شد.

alert ( sum ( 10 , 20 )); // Error: undefined is not a function

var sum = function ( a , b ) {
    return a + b ;
};

خروجی :

    Error: undefined is not a function


همانطور که می‌بینید، در خط اول برنامه، خطای اجرایی رخ داده است. زیرا هنوز روال اجرایی برنامه به خط تعریف تابع sum نرسیده‌است. بنابراین تابع sum در دسترس نخواهد بود و فراخوانی آن موجب بروز خطا می‌گردد.


ارسال تابع به عنوان ورودی یا خروجی توابع دیگر

همانطور که قبلا بیان شد، نام تابع در واقع یک متغیر می‌باشد که به تابع مورد نظر اشاره می‌کند. بنابراین می‌توان همانند یک متغیر با آن رفتار نموده و به عنوان آرگومان ورودی و یا مقدار خروجی یک تابع آن را ارسال نمود. به مثال زیر توجه کنید:

function add ( a , b ) {
    return a + b ;
}

function mult ( a , b ) {
    return a * b ;
}

function calc ( a , b , fn ) {
    return a * b + fn ( a , b );
}

alert ( calc ( 10 , 20 , add ));
alert ( calc ( 10 , 20 , mult ));

خروجی :

    230

    400


دو تابع به نامهای add و mult با دو آرگومان ورودی تعریف شده‌اند که به ترتیب حاصل جمع و حاصل ضرب دو آرگومان را بر می‌گردانند. تابع calc نیز با 3 آرگومان ورودی تعریف شده‌است که قصد داریم برای آرگومان سوم یک تابع را ارسال نماییم. تابع calc در 2 مرحله فراخوانی شده‌است که در یک مرحله تابع add و در مرحله‌ی دیگر تابع mult به عنوان آرگومان ورودی ارسال شده‌اند. همانطور که از قبل می‌دانید، نام تابع اشاره‌گری به خود تابع می‌باشد. در تابع calc نیز با فراخوانی آرگومان fn در واقع داریم تابع ارسالی را فراخوانی می‌نماییم. حال به مثال زیر توجه کنید که یک تابع را به عنوان خروجی بر می‌گرداند:

function createFunction ( a , b ) {
    return function ( c ) {
        var d = ( a + b ) * c ;
        return d ;
    };
}

var fn = createFunction ( 10 , 20 );
alert ( fn ( 30 ));

خروجی :

    900


تابع createFunction دارای 2 آرگومان ورودی می‌باشد و یک تابع را با 1 آرگومان ورودی بر می‌گرداند. در ابتدا تابع createFunction را با آرگومان‌های 10 و 20 فراخوانی نمودیم. خروجی این تابع که خود یک تابع با یک آرگومان ورودی می‌باشد، به عنوان خروجی برگردانده شده و در متغیر fn قرار می‌گیرد. سپس تابع fn با آرگومان ورودی 30 فراخوانی می‌گردد که مقادیر 10 و 20 را با هم جمع نموده و در 30 ضرب می‌نماید. 

مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 1 - توابع

در این مجموعه مقالات، به بررسی و آموزش برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت می‌پردازیم. در طول آموزش، فرض را بر این قرار دادیم که شما به عنوان خواننده‌ی این مقاله، با مبانی جاوا اسکریپت آشنا می‌باشید و حداقل چند قطعه کد مفید را با جاوا اسکریپت نوشته‌اید. همچنین کمی هم با مباحث شیء گرایی آشنا می‌باشید.

روال آموزش در این مجموعه به گونه است که در ابتدا به معرفی مباحث پیش نیاز جهت ورود به دنیای شیء گرایی در جاوا اسکریپت، پرداخته خواهد شد. سپس مباحث شیء گرایی را آغاز خواهیم نمود و تمامی نکات ریز و درشت آن را بررسی خواهیم کرد. پس از پایان این مقالات قادر خواهید بود تا تمامی کتابخانه‌ها و Framework‌های جاوا اسکریپتی را مطالعه نموده و به راحتی تکنیک‌های کد نویسی آن را درک کنید. همچنین خود شما نیز برای نوشتن یک کتابخانه یا Framework جاوا اسکریپتی استاندارد و حرفه‌ای، دست به کار شوید و یک کتابخانه سودمند را ارائه نمایید.

با چند مثال ساده و بصورت تقریبا مبتدی مسائل پایه را تشریح نموده و آرام آرام مباحث حرفه ای را آغاز خواهیم کرد. قرار است در پایان این آموزش‌ها به بررسی الگوهای موجود در جاوا اسکریپت نیز بپردازم که مجموعه مقالات مربوط به الگوها را در قالب مجموعه مقالاتی مجزا ارائه می‌نمایم.

در تهیه‌ی این مجموعه مقالات از منابع زیر استفاده شده است:

1.  Pro JavaScript Techniques  (John Resig ، خالق JQuery  – فصول 2 و 3)

2.  Professional JavaScript for Web Developers (Third Edition)  (Nicholas C. Zakas  – فصول 3، 4، 5، 6 و 7)

3.  Object-Oriented JavaScript  (Stoyan Stefanov  – فصول 3، 4، 5، 6 و 8)

4.  و تجربه‌ی ناچیز اینجانب


توابع  (Functions)

همیشه در برنامه، مجموعه دستوراتی وجود دارند که عمل خاصی را انجام می‌دهند و به دفعات نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. جهت جلوگیری از تکرار این دستورات، افزایش خوانایی و کاهش پیچیدگی برنامه، این دستورات را در بسته‌ای به نام تابع قرار می‌دهیم تا در زمان نیاز، آن را فراخوانی یا اجرا نماییم. جهت تعریف تابع در جاوا اسکریپت به صورت زیر عمل می‌نماییم:

function <functionName> ([arg0, arg1, …, argN]) {
<statements>
}

به عنوان مثال:

function sayHello(name, message) {
   alert("Hello " + name + ", " + message);
}

این تابع شامل دو آرگومان ورودی است که می‌تواند به صورت زیر فراخوانی شود:

sayHello("Meysam", "welcome to site");

خروجی این تابع  “Hello Meysam, welcome to site”  می باشد که به صورت یک پنجره‌ی پیغام، نمایش می‌یابد. تابع فوق هیچ مقداری را به عنوان خروجی به برنامه‌ی اصلی یا محل فراخوانی خود بر نمی‌گرداند. اگر بخواهیم توسط تابع مقداری را برگردانیم می‌توانیم از دستور return  برای این منظور استفاده نماییم. به مثال زیر توجه کنید:

function sum(num1, num2) {
   return num1 + num2;
}

تابع  sum  دو عدد را به عنوان آرگومان ورودی دریافت نموده و حاصل جمع آن‌ها را توسط دستور  return  به عنوان خروجی بر می‌گرداند. تابع فوق را می‌توان به صورت زیر فراخوانی نمود:

alert(sum(10, 20));

خروجی :

30

اینک به بررسی چند نکته در مورد دستور return می‌پردازیم. دستور return  فقط می‌تواند یک مقدار را برگرداند و نمی‌توان، چند مقدار را مقابل این دستور نوشت. همچنین روال اجرای تابع با رسیدن به دستور return  خاتمه می‌یابد و دستورات بعد از آن اجرا نخواهند شد. به مثال زیر توجه کنید:

function sum(num1, num2) {
   return num1 + num2;
   alert("Hello");
}

در مثال فوق دستور  alert به هیچ عنوان اجرا نخواهد شد؛ زیرا تابع با رسیدن به دستور return خاتمه می‌یابد. یک تابع می‌تواند شامل بیش از یک دستور return باشد.

function diff(num1,num2) {
   if (num1 > num2)
     return num1 - num2;
   else
     return num2 - num1;
}

تابع فوق اختلاف دو عدد را بدست می‌آورد و اگر عدد اول بزرگتر باشد، عدد دوم را از عدد اول تفریق می‌کند؛ در غیر اینصورت عدد اول را از عدد دوم تفریق می‌کند و به عنوان خروجی بر می‌گرداند.  نکته‌ی دیگری که لازم است بدانید این است که دستور  return  می تواند هیچ مقداری را بر نگرداند و به تنهایی بکار گرفته شود. در این صورت دقیقا بعد از دستور  return  سمی کالن  (;)  قرار می‌دهیم.

function checkNumber(num) {
   if (isNaN(num)) {
     alert("Not a number");
     return;
   }
   alert(num+" is a number");
}

تابع فوق یک ورودی را دریافت می‌نماید و در صورتی که آرگومان ورودی عدد نباشد پیغام  “Not a number”  را نمایش می‌دهد و از تابع خارج می‌شود. در صورتی که آرگومان ورودی یک عدد باشد، پیغام دوم را نمایش می‌دهد.

توجه:

یک تابع بهتر است همیشه یک مقداری را به عنوان خروجی برگرداند و یا کلا هیچ مقداری را بر نگرداند. نوشتن توابعی که در برخی شرایط مقداری را به عنوان خروجی بر میگردانند و در برخی شرایط مقداری را برنمی گردانند موجب ایجاد پیچیدگی در اشکال زدایی می‌گردند. نوشتن تابعی به صورت زیر کمی گیج کننده و نامتعارف می‌باشد:

function sum(num1, num2) {
   if (isNaN(num1) || isNaN(num2))
     return; // بهتر است حداقل مقدار 0 برگردانده شود
   return num1 + num2;
}


کار با آرگومان ها

رفتار آرگومان‌ها در جاوا اسکریپت نسبت به سایر زبان‌های برنامه نویسی کاملا متفاوت می‌باشد. در جاوا اسکریپت تعداد و نوع آرگومانهای ارسالی بررسی نمی‌شوند و خطایی هم رخ نخواهد داد. به عنوان مثال اگر تابعی با 3 آرگومان ورودی دارید، می‌توانید با 0 تا 3 آرگومان ورودی، آن تابع را فراخوانی نمایید. زیرا آرگومان‌ها در سیستم داخلی جاوا اسکریپت به صورت یک آرایه ارسال می‌گردند و تابع توجه نمی‌کند که کدام آرگومانها به این آرایه ارسال شده‌اند.

با توجه به قابلیتی که در مورد آرگومانها ذکر شد و به دلیل عدم مدیریت نوع و تعداد آرگومان‌های ارسالی، مطمئنا جهت جلوگیری از بروز خطا در توابع، باید تعداد و نوع آرگومان‌های ارسالی بررسی و مدیریت شوند. همچنین در هر تابع، آرایه‌ای به نام arguments  به صورت توکار تعبیه شده است که مدیریت آرگومان‌ها را تسهیل می‌بخشد. به مثال زیر توجه کنید:

function sayHello() {
   alert("Hello " + arguments[0] + ", " + arguments[1]);
}

sayHello("Meysam", "welcome to site");

خروجی :

"Hello Meysam, welcome to site"

تابع فوق هیچ آرگومان ورودی ندارد ولی با دو آرگومان ورودی فراخوانی شده است. در داخل تابع توسط آرایه arguments  به آرگومانهای ارسالی دسترسی پیدا کردیم. حال به مثال زیر توجه کنید:

function sum() {
   var s = 0;
   for (var i = 0; i < arguments.length; i++)
     s += arguments[i];
   return s;
}

alert(sum());
alert(sum(10, 20, 30, 40, 50));
alert(sum(10));

خروجی :

0

150

10

در تابع فوق هیچ آرگومان ورودی وجود ندارد ولی این تابع را با 0، 5 و 1 آرگومان ورودی فراخوانی نمودیم. این تابع مجموع چند عدد را محاسبه و بر می‌گرداند و می‌تواند به تعداد نامحدودی عدد دریافت نماید. البته بهتر است نوع آرگومانهای ارسالی نیز بررسی شوند تا خطایی در محاسبات رخ ندهد. همچنین بجای حلقه for  از حلقه for…in  استفاده خواهم کرد.

function sum() {
   var s = 0;
   for (var i in arguments) {
     if (isNaN(arguments[i]))
       continue;
    s += arguments[i];
   }
   return s;
}

alert(sum());
alert(sum(10, 20, "a", 40, 50));
alert(sum(10));

خروجی :

0

120

10

اگر دقت کرده باشید در فراخوانی دوم، رشته  “a”  به تابع ارسال شده است و چون آرگومانهای نامعتبر را مدیریت نموده‌ایم، خطایی در خروجی رخ نمی‌دهد. به مثال زیر نیز توجه نمایید:

function sum(a,b,c) {
   return a + b + c;
}

alert(sum(10, 20, 30));
alert(sum(10, 20));
alert(sum());

خروجی :

60

NaN

NaN

تابع فوق دارای 3 آرگومان ورودی می‌باشد؛ ولی ما این تابع را با 2 و 0 آرگومان ورودی فراخوانی نمودیم که خروجی نامناسبی را تولید نموده است. برای رفع این مشکل و معتبر سازی آرگومان‌های ارسالی می‌توانیم به صورت زیر عمل نماییم:

function sum(a, b, c) {
   if (isNaN(a)) a = 0;
   if (isNaN(b)) b = 0;
   if (isNaN(c)) c = 0;
   return a + b + c;
}

alert(sum(10, 20, 30));
alert(sum(10, 20));
alert(sum());

خروجی :

60

30

0

در تابع، قبل از انجام عمل محاسبه، بررسی کردیم که آرگومانهای ارسالی مقدار دهی شده باشند. در صورت عدم مقداردهی و یا مقداردهی نامناسب، آرگومان ارسالی را با صفر مقداردهی می‌نماید. اگر آرگومان مورد نظر به تابع ارسال نشود، مقدار پیش فرض آن undefined می‌باشد.

با توجه به مسائل مطرح شده در مورد توابع، این روش استفاده و کاربرد توابع، جزء معایب توابع در جاوا اسکریپت محسوب نمی‌شود. این تکنیک استفاده از توابع، موجب افزایش انعطاف پذیری توابع و آزادی عمل برنامه نویس می‌گردد که لذت بیشتری را به برنامه نویسی می‌دهد.

توجه:

به آرگومانهایی که در تابع دارای نام می‌باشند و یا به عبارتی، آرگومانهایی که نام آنها در تابع ذکر می‌شود، Named Arguments  یا آرگومانهای نامی (اسمی و یا نامدار) می‌گویند. مثل آرگومان های a ، b  وc  در تابع sum


عدم پشتیبانی از سربارگذاری یا  Overloading

در زبان‌های برنامه نویسی شیء گرا، امکان تعریف توابع هم نام وجود دارد؛ به شرطی که امضای این توابع با هم متفاوت باشند. منظور از امضاء، تعداد و نوع آرگومان‌های ورودی می‌باشد. از آنجاییکه در سیستم داخلی جاوا اسکریپت، آرگومانها بصورت یک آرایه ارسال می‌شوند، بنابراین امضاء برای توابع مفهومی ندارد؛ پس نمی‌توانیم توابع هم نام یا overloading داشته باشیم.

اگر دو تابع هم نام داشته باشیم، تابعی که دیرتر تعریف می‌شود، جایگزین تابع قبلی می‌گردد. به مثال زیر توجه کنید:

function calc(num1,num2) {
   return num1 + num2;
}

function calc(num1,num2) {
   return num1 - num2;
}

alert(calc(200,100));

خروجی :

100

همانطور که در مثال فوق مشاهده می‌نمایید، تابع دوم فراخوانی شده‌است و حاصل تفریق به عنوان خروجی نمایش یافته است. 

مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 2 - ماهیت انواع داده‌ای و حوزه دسترسی به متغیرها

مقادیر پایه (Primitive Values) و ارجاعی (Reference Values)

در جاوا اسکریپت، متغیرها شامل داده‌هایی از نوع پایه و یا ارجاعی می‌باشند. مقادیر String ، Number ، Boolean ، Null و Undefined به عنوان مقادیر پایه محسوب می‌گردند. در این نوع متغیرها تغییرات، مستقیما بر روی مقدار ذخیره شده در متغیر اعمال می‌شوند. اشیاء نیز که از مجموعه‌ای از مقادیر پایه ساخته شده‌اند، مقادیر ارجاعی نامیده می‌شوند. در این نوع مقادیر، شما به اشاره‌گری از شیء دسترسی دارید. بنابراین تغییرات مستقیما بر روی داده‌های ذخیره شده اعمال نمی‌شوند. به مثال‌های زیر توجه کنید:

var num1 = 10;
var num2 = num1;
alert("Num1=" + num1 + ", Num2=" + num2);

num2 = 20;
alert("Num1=" + num1 + ", Num2=" + num2);

num1 = 30;
alert("Num1=" + num1 + ", Num2=" + num2);

خروجی :

"Num1=10, Num2=10"

"Num1=10, Num2=20"

"Num1=30, Num2=20"


همانطور که از خروجی مثال فوق پیداست، در انتساب num1 به num2 ، مقدار num1 در num2 کپی شده‌است. بنابراین تغییراتی که بر روی num1 یا num2 صورت می‌گیرد، مستقیما بر روی مقدار ذخیره شده در هر یک از این متغیرها تاثیر می‌گذارد. رفتار مقادیر پایه همیشه به همین صورت می‌باشد.

var obj1 = new Object();
obj1.num = 10;
var obj2 = obj1;
alert("Obj1.Num=" + obj1.num + ", Obj2.Num=" + obj2.num);

obj2.num = 20;
alert("Obj1.Num=" + obj1.num + ", Obj2.Num=" + obj2.num);

obj1.num = 30;
alert("Obj1.Num=" + obj1.num + ", Obj2.Num=" + obj2.num);

خروجی :

"Obj1.Num=10, Obj2.Num=10"

"Obj1.Num=20, Obj2.Num=20"

"Obj1.Num=30, Obj2.Num=30"


با استفاده از نوع ارجاعی Object می‌توانیم اشیاء جدیدی را ایجاد کنیم و ویژگی‌هایی را به صورت پویا به آن‌ها اختصاص دهیم. همانطور که قبلا گفته شد، اشیاء از نوع ارجاعی می‌باشند و حاوی اشاره‌گری به مقادیر ذخیره شده می‌باشند. بنابراین انتساب obj1 به obj2 به معنای انتساب اشاره‌گر obj1 به obj2 می‌باشد. به عبارتی دیگر obj2 به همانجایی اشاره می‌کند که obj1 نیز اشاره می‌نماید. پس هر تغییری که بر روی ویژگی‌های obj1 رخ دهد، obj2 نیز تاثیرات آن را می‌بیند و بالعکس. همانطور که در خروجی مشاهده می‌نمایید، در مرحله‌ی اول obj1 به obj2 نسبت داده شد، پس مقدار ویژگی num برای هر دو آنها یکسان میباشد. در مرحله‌ی دوم، مقدار ویژگی num را در obj2 تغییر دادیم؛ ولی مقدار این ویژگی، در obj1 نیز تغییر نمود. در مرحله‌ی سوم نیز همان اتفاقات مرحله‌ی دوم تکرار شد.

با توجه به مثالهای فوق قطعا به تفاوت‌های مقادیر پایه و ارجاعی پی بردید. همچنین در یک نمونه‌ی کوچک و ساده نیز، یکی از روش‌های ایجاد شیء را که استفاده از نوع ارجاعی Object می‌باشد، مشاهده نمودید. این دانسته‌ها مقدمه ای بر شروع برنامه نویسی شیء گرا می‌باشند. ولی قبل از شروع برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت، به بررسی نکات و تکنیک‌های دیگری می‌پردازیم.

توجه:

به انواع پایه، انواع داده‌ای مقداری یا اولیه نیز گفته می‌شود.


فراخوانی با مقدار (Call by Value)

در این نوع فراخوانی، آرگومان‌ها از نوع مقادیر پایه هستند. بنابراین هر تغییری که بر روی آرگومان‌ها در تابع رخ دهد، هیچ تاثیری بر روی آرگومان‌های ارسالی در زمان فراخوانی تابع ندارند. به مثال زیر توجه کنید:

function primitive(a, b) {
a += 100;
b += 200;
alert("a=" + a + ", b=" + b);
}

var x = 300, y = 400;
primitive(x, y);
alert("x=" + x + ", y=" + y);

خروجی :

"a=400, b=600"

"x=300, y=400"


x و y دو متغیر پایه می‌باشند، بنابراین تابع فوق به صورت مقداری فراخوانی شده‌است. یعنی مقدار آرگومان‌های x و y در آرگومان‌های a و b کپی می‌شوند. پس هر تغییری که بر روی a و b رخ دهد، هیچ تاثیری بر روی x و y ندارد. همچنین با توجه به توضیحی که در مورد مقادیر پایه داده شد، تغییرات مستقیما بر روی داده‌ی ذخیره شده در متغیر اعمال میشود. بنابراین تغییراتی که در تابع فوق بر روی a و b رخ داد، مستقیما مقادیر a و b را تغییر داده‌است وهیچ ارتباطی به x و y ندارد. البته توجه داشته باشید که حتی اگر نام آرگومان‌های تابع با آرگومان‌های ارسالی یکسان بود و یا حتی اگر تابع مقداری را به عنوان خروجی بر می‌گرداند، هیچ تفاوتی را در خروجی برنامه فوق مشاهده نمی‌کردید.


فراخوانی با ارجاع (Call by Reference)

در این نوع فراخوانی، آرگومان‌ها از نوع مقادیر ارجاعی هستند. بنابراین هر تغییری که بر روی آرگومان‌ها در تابع رخ دهد، بر روی آرگومان‌های ارسالی در زمان فراخوانی تابع نیز تاثیر می‌گذارند. به مثال زیر توجه کنید:

function reference(obj) {
obj.a += 100;
obj.b += 200;
alert("obj.a=" + obj.a + ", obj.b=" + obj.b);
}

var calc = new Object();
calc.a = 300;
calc.b = 400;

reference(calc);
alert("calc.a=" + calc.a + ", calc.b=" + calc.b);

خروجی :

"obj.a=400, obj.b=600"

"calc.a=400, calc.b=600"


calc یک مقدار ارجاعی است که به عنوان آرگومان ورودی به تابع ارسال می‌شود و اشاره‌گر خود را به obj اختصاص می‌دهد. بنابراین obj به همان آدرسی اشاره می‌کند که calc اشاره می‌نماید. پس هر تغییری که بر روی obj رخ دهد، calc نیز تاثیرات آن را مشاهده می‌نماید. همانطور که در خروجی نیز مشاهده می‌نمایید، تغییرات صورت گرفته در تابع به calc نیز منعکس شده است.


حوزه دسترسی به متغیرها (Variable Scope)

متغیر‌های محلی (Local Variables)

در اکثر زبان‌های برنامه نویسی، متغیرهایی که در یک بلاک کد تعریف می‌شوند، به صورت محلی و فقط در همان بلاک کد قابل دسترسی  می‌باشند. به این متغیرها، متغیرهای محلی می‌گویند که با خاتمه‌ی اجرای بلاک کد، از بین خواهند رفت و دیگر قابل دسترسی نمی‌باشند. اما در جاوا اسکریپت حوزه‌ی اجرایی متغیرها کمی متفاوت می‌باشد. به مثال زیر توجه کنید:

for (var i = 1; i <= 5; i++) {
var sqr = i * i;
alert(sqr);
}

alert(i);
alert(sqr);

خروجی :

1
4
9
16
25
6   // alert(i) out of for
25   // alert(sqr) out of for


متغیرهای i و sqr داخل حلقه‌ی for تعریف شده‌اند و منطقا نباید خارج از این حلقه قابل دسترسی باشند. ولی با توجه به خروجی فوق، مشاهده نمودید که متغیرهای i و sqr، نه تنها خارج از این حلقه قابل شناسایی می‌باشند، بلکه آخرین مقدار خود را نیز حفظ نموده‌اند. در جاوا اسکریپت، یک متغیر محلی زمانی مفهوم پیدا می‌کند که در داخل یک تابع تعریف شود. به مثال زیر توجه کنید:

function sqr(num) {
var sum = num * num;
return sum;
}

var n = 4;
alert(sqr(n));
alert(num); // Error: num is not defined
alert(sum); // Error: sum is not defined

خروجی :

16

Error: num is not defined

Error: sum is not defined

همانطور که مشاهده می‌کنید، متغیرهای num و sum به صورت محلی در تابع فوق تعریف شده‌اند؛ بنابراین خارج از تابع قابل دسترسی نمی‌باشند و موجب بروز خطا می‌گردند.


متغیرهای عمومی (Global Variables)

در جاوا اسکریپت، متغیرهایی که خارج از تابع تعریف می‌گردند، به شیء window نسبت داده می‌شوند و عمومی می‌باشند. به عبارتی دیگر این متغیرها به عنوان یک ویژگی از شیء window تعریف می‌شوند و در تمامی توابع و بلاک‌های کد قابل دسترسی می‌باشند. به مثال زیر توجه کنید:

var color = "Red";

function setColor() {
color = "Blue";
}

alert(color);
setColor();
alert(color);

خروجی :

"Red"

"Blue"


در مثال فوق، متغیر color به صورت عمومی تعریف شده‌است. بنابراین در کل برنامه قابل دسترسی می‌باشد. در alert اول مقدار فعلی متغیر color یعنی “Red” نمایش می‌یابد. سپس با فراخوانی تابع، مقدار این متغیر تغییر می‌کند. در alert دوم مقدار تغییر یافته‌ی متغیر color نمایش خواهد یافت. حال به مثال زیر توجه کنید:

var color = "Red";

function getColor() {
var color = "Blue";
return color;
}

alert(color);
alert(getColor());
alert(color);

خروجی :

"Red"

"Blue"

"Red"


در مثال فوق، ابتدا یک متغیر color به صورت عمومی یا Global تعریف شده است. در تابع getColor نیز یک متغیر color به صورت local یا محلی تعریف شده است. زمانی که در alert تابع getColor فراخوانی می‌شود، متغیر color مقداردهی می‌گردد. این مقداردهی برای متغیر محلی صورت گرفته است و هیچ ربطی به متغیر color که به صورت عمومی تعریف شده است ندارد.

جهت تعریف متغیر در جاوا اسکریپت، از کلمه‌ی کلیدی var استفاده می‌شود. اما تعریف متغیر در جاوا اسکریپت اجباری نمی‌باشد و می‌توان یک متغیر را مقداردهی نمود بدون آنکه تعریف شده باشد. در صورتی که متغیر با var اعلان نشود، آن متغیر به شیء window نسبت داده می‌شود و ماهیت عمومی پیدا می‌کند. به مثال زیر توجه کنید:

function sum(a, b) {
c = a + b;
}

sum(20, 30);
alert(c);

خروجی :

50


همانطور که مشاهده می‌کنید، متغیر c بدون تعریف شدن مورد استفاده قرار گرفته است. با اینکه به صورت محلی مقداردهی گردیده است، ولی چون توسط var اعلان نشده است، به شیء window نسبت داده شده و ماهیت عمومی پیدا کرده است. 

مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 4 - عناصر داخلی و ویژگی‌های تابع

عناصر داخلی تابع

در داخل هر تابع دو شیء خاص به نامهای arguments و this وجود دارند. شیء arguments ، که قبلا در مورد آن صحبت کردیم، دارای یک ویژگی به نام callee می‌باشد که به تابعی اشاره می‌کند که arguments متعلق به آن است. به مثال زیر توجه کنید که تابع فاکتوریل را به صورت بازگشتی پیاده سازی نموده است:

function factorial(num) {
    if (num <= 1)
        return 1;
    else
        return num * factorial(num - 1);
}
این تابع به درستی کار خواهد کرد تا زمانیکه نام تابع تغییر نکند. این نوع کد نویسی یک وابستگی شدید (Tightly Coupled) به نام تابع دارد. این وابستگی می‌تواند با arguments.callee از بین برود:
function factorial(num) {
    if (num <= 1)
        return 1;
    else
        return num * arguments.callee(num - 1);
}
در مثال فوق به جای نام تابع factorial در مقابل return از arguments.callee استفاده شده است. حال به مثال زیر توجه کنید:
function factorial(num) {
    if (num <= 1)
        return 1;
    else
        return num * arguments.callee(num - 1);
}

var anotherFactorial = factorial;

factorial = function() {
    return 0;
}

alert(anotherFactorial(5));
alert(factorial(5));

خروجی :

     120

     0


در مثال فوق، ابتدا تابع factorial تعریف شده و سپس به متغیر anotherFactorial نسبت داده شده‌است. سپس تابع factorial با تعریف جدیدی جایگزین شده که مقدار 0 بر می‌گرداند. همانطور که مشاهده می‌کنید، تابع بازگشتی از طریق arguments.callee فراخوانی گردیده است. اما اگر به جای arguments.callee از نام تابع، یعنی factorial استفاده کرده بودیم، خروجی در هر دو مرحله 0 می‌بود. زیرا anotherFactorial نیز، در داخل خود، تابع factorial جایگزین شده با خروجی 0 را فراخوانی می‌نمود.

شیء دیگری که در توابع وجود دارد، شی this می‌باشد. این شیء به شیء ای اشاره می‌کند که تابع، متعلق به آن است یا برای آن فعالیت می‌کند. اگر تابعی به صورت عمومی تعریف شود، متعلق به شیء window می‌باشد. بنابراین this در این توابع به شیء window اشاره می‌کند. به مثال زیر توجه کنید:

window.color = "red";

var o = { color: "blue" };
o.showColor = sayColor;

function sayColor() {
    alert(this.color);
}

sayColor();
o.showColor();

خروجی :

     "red"

     "blue"


ابتدا ویژگی color را برای شیء window تعریف کردیم. سپس شیء ای به نام o ایجاد نمودیم که دارای ویژگی color می‌باشد. همچنین تابعی به نام showColor را برای آن تعریف نمودیم که تابع sayColor به آن نسبت داده شده است. در تابع sayColor نیز مقدار ویژگی color را به صورت پیغامی نمایش می‌دهیم. زمانی که این تابع را فراخوانی می‌نماییم، شیء this موجود در آن به شیء window اشاره می‌کند؛ بنابراین مقدار "red" را نمایش می‌دهد. سپس تابع showColor از شیء o را فراخوانی نمودیم که شیء this در آن به شیء o اشاره می‌کند. زیرا تابع showColor که به تابع sayColor اشاره می‌کند، متعلق به شیء o می‌باشد.


ویژگی‌ها و توابع اشیاء ایجاد شده از Function

ویژگی caller

یکی از ویژگی‌های توابع که می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد، ویژگی caller می‌باشد. این ویژگی مشخص می‌کند که چه تابعی، تابع جاری را فراخوانی نموده است. اگر فراخوانی تابع جاری در حوزه‌ی عمومی (Global Scope) صورت گرفته باشد، این ویژگی مقدار null بر می‌گرداند؛ در غیر اینصورت محتوای تابع فراخواننده برگردانده خواهد شد.

function outer() {
    inner();
}

function inner() {
    alert(inner.caller);
}

inner();
outer();

خروجی :

    null

     function outer() {
        inner();
      }
از آنجایی که inner در حوزه‌ی عمومی فراخوانی شده است، inner.caller مقدار null را بر می‌گرداند. در خط بعدی تابع outer فراخوانی شده است که در داخل خود تابع inner را فراخوانی می‌نماید. در این شرایط inner.caller سورس کد تابع outer را برمی گرداند که موجب فراخوانی تابع inner شده است. جهت کاهش وابستگی، همانطور که در مبحث قبلی گفته شد، می‌توانید بجای inner.caller از arguments.callee.caller استفاده کنید.

ویژگی length

ویژگی دیگری که برای توابع مورد استفاده قرار می‌گیرد، ویژگی length می‌باشد. این ویژگی تعداد Named Arguments (پارامترهای نامی) تابع را بر می‌گرداند.

function sayName(name) {
    alert(name);
}

function sum(num1,num2) {
    return num1 + num2;
}

function sayHi() {
    alert("Hi");
}

alert(sayName.length);
alert(sum.length);
alert(sayHi.length);

خروجی :

     1

     2

     0


همانطور که در خروجی نیز مشاهده می‌کنید، تعداد آرگومانهای هر یک از توابع تعریف شده نمایش یافته است. به عنوان مثال تابع sayName دارای یک آرگومان ورودی است و خروجی نیز عدد 1 را نمایش داده است.


توابع apply() و call()

این دو تابع، جهت فراخوانی توابع، با یک مقدار خاص برای شیء this استفاده می‌شوند؛ در واقع مقدار شیء this را در بدنه‌ی توابع تنظیم می‌کنند. همانطور که قبلا اشاره شد، شیء this ، به شیء ای اشاره میکند که تابع متعلق به آن است. با توابع فوق می‌توانیم اشاره‌گر this را با مقدار یا شیء دیگری تنظیم کنیم. آرگومان اول هر دوی این توابع، مقداری است که باید به شیء this اختصاص یابد. آرگومان بعدی تابع apply آرایه‌ای است که آرگومان‌های ورودی را برای تابع فراخوانی شده فراهم می‌کند. آرگومانهای بعدی تابع call ، همان آرگومان هایی هستند که به صورت مجزا به تابع فراخوانی شده ارسال می‌گردند.

var color = "red";

var obj = { color: "blue" };

function sayColor(a, b) {
    alert(a + " said " + b + ": " + this.color);
}

sayColor("Sohrab", "Mitra");
sayColor.apply(this, ["Sohrab", "Mitra"]);
sayColor.call(this, "Sohrab", "Mitra");

sayColor.apply(obj, ["Sohrab", "Mitra"]);
sayColor.call(obj, "Sohrab", "Mitra");

خروجی :

     "Sohrab told Mitra: red"

     "Sohrab told Mitra: red"

     "Sohrab told Mitra: red"

     "Sohrab told Mitra: blue"

     "Sohrab told Mitra: blue"


همانطور که می‌دانید یک تابع به صورت پیش فرض متعلق به شیء window می‌باشد. در سه فراخوانی اول، تابع sayColor ، شیء this ، به شیء window اشاره می‌کند. بنابراین مقدار red را برای متغیر یا ویژگی color نمایش میدهد. دو فراخوانی آخر که obj را به عنوان آرگومان اول ارسال می‌نمایند، یعنی شیء this باید با مقدار obj جایگزین شود. بنابراین مقدار blue را برای ویژگی color ، که متعلق به شی obj می‌باشد، نمایش می‌دهند.

تنها تفاوت call() و apply() ، شیوه‌ی ارسال آرگومانها به تابع مقصد می‌باشد. مزیت استفاده از توابع call() یا apply() این است که می‌توان یک شیء را به یک تابع تزریق نمود به گونه‌ای که شیء، هیچ اطلاعی از تابع مورد نظر نداشته باشد. این مزیت مورد استفاده‌ی برخی الگوها و معماری‌ها می‌باشد که در مباحث مربوطه در مورد آن بحث خواهد شد.


تابع bind()

این تابع نمونه‌ای از یک تابع را ایجاد می‌کند و شیء this آن تابع را، با آرگومان ارسالی به تابع bind ، مقداردهی می‌نماید.

var color = "red";

var obj = { color: "blue" };

function sayColor() {
    alert(this.color);
}

var bindSayColor = sayColor.bind(obj);
bindSayColor();

خروجی :

     "blue"


در مثال فوق، نمونه‌ای از تابع sayColor ایجاد شده است که شیء obj به عنوان آرگومان ورودی تابع bind ارسال شده است. یعنی مقدار this در تابع bindSayColor به شیء obj اشاره میکند و مقدار ویژگی color شیء obj به عنوان خروجی نمایش می‌یابد. 

مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 5 - معرفی برخی عملگرها

معرفی برخی عملگرها

در مقالات قبلی مقدماتی را جهت ورود به برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت مطرح کردیم و در اینجا نیز به معرفی برخی عملگرها می‌پردازیم که در برنامه نویسی شیء گرا نقشی اساسی را ایفا می‌کنند.


عملگر typeof

از آنجائیکه جاوا اسکریپت دارای نوع داده‌ای ضعیف یا Loosely Typed می‌باشد، باید در بکارگیری متغیرها و یا آرگومانهای ورودی توابع، دقت لازم را داشته باشیم تا خطایی در اجرای کد یا محاسبات به وجود نیاید. بنابراین به راهکارهایی نیاز داریم تا بتوانیم نوع داده‌ای یک متغیر را تشخیص دهیم و قبل از بکارگیری آنها صحت و اعتبار داده‌های ورودی را بررسی کنیم. با استفاده از عملگر typeof می‌توانیم نوع داده‌ای یک متغیر را تشخیص دهیم که برای هر نوع داده‌ای مقادیر زیر را بر میگرداند:

· برای متغیرهایی که شامل مقدار undefined می‌باشند مقدار "undefined"

· برای متغیرهای منطقی یا Boolean مقدار "boolean"

· برای متغیرهای رشته‌ای یا String مقدار "string"

· برای متغیرهای عددی و مقادیر NaN و Infinity مقدار "number"

· برای تابع مقدار "function"

· برای اشیا و مقادیر null مقدار "object"

var x;
var n = 12;
var obj = {};
var fn = function () { };
var a = new Array();

alert(typeof x);        // "undefined"
alert(typeof n);        // "number"
alert(typeof obj);     // "object"
alert(typeof fn);       // "function"
alert(typeof a);        // "object"

عملگر instanceof

عملگر typeof بهترین روش جهت تشخیص نوع داده‌ای متغیرهایی است که دارای نوع داده‌ای پایه یا Primitive Type هستند. اما جهت تشخیص نوع داده‌ای اشیاء و به صورت کلی انواع ارجاعی، این عملگر فقط مقدار "object" را برمیگرداند و اشاره‌ای به ماهیت واقعی آن Object ندارد. برای این منظور می‌توانیم از عملگر instanceof استفاده نماییم تا بررسی کنیم یک نوع ارجاعی از جنس چه نوع Object ی می‌باشد. شکل کلی استفاده از این عملگر به صورت زیر است:

result = variable instanceof constructor

اگر variable ، از جنس نوع ارجاعی تعیین شده در بخش سازنده یا constructor باشد، عملگر instanceof مقدار true را بر می‌گرداند. به مثال زیر توجه کنید:

var a = new Array();
alert(a instanceof Array); // true
alert(a instanceof Object);   // true
alert(a instanceof Date); // false
توجه داشته باشید که اگر عملگر instanceof برای یک نوع ارجاعی به کار رود و با سازنده Object بررسی شود، همیشه مقدار true برمی گرداند.

عملگر in

همانطور که قبلا اشاره شد، جهت دسترسی به اعضای یک شیء، می‌توان با آن شیء همانند یک آرایه رفتار نمود. به عبارتی دیگر میتوان نام یک ویژگی یا تابع را در [] قرار داد تا به مقدار آن دسترسی داشت. بنابراین می‌توان همانند یک آرایه و با استفاده از یک حلقه‌ی for-in تمامی اعضای یک شیء را پیمایش نمود. در واقع عملگر in در این حلقه بررسی می‌کند چه ویژگی‌ها و توابعی در یک شیء وجود دارند و تمامی آنها را بر می‌گرداند. به مثال زیر توجه کنید:

var person = {
    name: "Meysam",
    age: 33,
    sayInfo: function () {
        alert(name + ":" + age);
    }
};

for (var i in person) 
    alert(i + " => " + person[i]);

خروجی :

     name => Meysam

    age => 33

    sayInfo => function() {
        alert(name + ":" + age);
    }
در مثال فوق، توسط حلقه‌ی for-in ، شیء person را پیمایش نمودیم. در این پیمایش، متغیر i ، به تک تک اعضای موجود در این شیء اشاره می‌کند. بنابراین متغیر i شامل نام ویژگی یا تابع می‌باشد و person[i] مقدار موجود در آن ویژگی یا محتوای تابع را بر میگرداند.

کاربرد دیگر عملگر in بررسی وجود یک ویژگی یا تابع در یک شیء می‌باشد. اگر ویژگی یا تابع مورد نظر در شیء وجود داشته باشد، مقدار true را  بر می‌گرداند. به مثال زیر توجه کنید:

alert("name" in person); // true
alert("sayInfo" in person); // true
alert("birth" in person); // false


عملگر delete

از عملگر delete جهت حذف یک ویژگی و یا یک تابع از یک شیء استفاده می‌شود. به مثال زیر توجه کنید:

var person = {
    name: "Meysam",
    age: 33,
    sayInfo: function () {
        alert(name + ":" + age);
    }
};

alert("sayInfo" in person); // true
delete person.sayInfo;
alert("sayInfo" in person); // false
در مثال فوق پس از به کارگیری عملگر delete ، تابع sayInfo از شیء person حذف شده است. بنابراین در آخرین alert اعلام می‌کند که شیء person دیگر شامل این تابع نمی‌باشد.


ویژگی constructor

پس از عملگرهای فوق، یکی از پرکاربردترین ویژگی‌هایی که برای اشیاء وجود دارد، ویژگی constructor می‌باشد. در واقع این ویژگی نیز یکی از راهکارهای بررسی صحت و اعتبار متغیرها، آرگومانها و اشیا می‌باشد. ویژگی constructor ، به تابع سازنده‌ی یک شیء اشاره می‌کند و آن سازنده را به عنوان خروجی بر میگرداند. دقت داشته باشید که خروجی این ویژگی، خود تابع سازنده می‌باشد و یک مقدار رشته‌ای نیست. به مثال زیر توجه کنید:

var obj = {};
var a = new Array();
var x = 10;

alert(obj.constructor);
alert(obj.constructor === Object);
alert(typeof obj.constructor);
alert(a.constructor);
alert(x.constructor);

خروجی :

    function Object() { [native code] }
    true
    function
    function Array() { [native code] }
    function Number() { [native code] }
همانطور که در مثال فوق مشاهده می‌نمایید، کدهای obj.constructor ، a.constructor و x.constructor تابع سازنده‌ی این اشیا را برگردانده است. در مقایسه obj.constructor===Object نیز مشاهده می‌کنید که خروجی این ویژگی یک شیء می‌باشد و در typeof obj.constructor هم نشان دادیم که نوع این ویژگی یک تابع است.

در اینجا دیگر آماده‌ی ورود به برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت می‌باشیم که در مقالات بعدی به آن خواهیم پرداخت و همچنین با جزئیات بیشتری اشیاء را تشریح می‌نماییم. 

مطالب
API Versioning
فرض کنید امروز یک API را برای استفاده عموم ارائه میدهید. آیا با یک breaking change در منابع شما که باعث تغییر در داده‌های ورودی یا خروجی API شود، باید استفاده کنندگان این API در سیستمی که از آن استفاده کرده‌اند، تغییراتی را اعمال کنند یا خیر؟ جواب خیر می‌باشد؛ اصلی‌ترین استفاده از API Versioning دقیقا برای این منظور است که بدون نگرانی از توسعه‌های بعدی، از ورژن‌های قدیمی API بتوانیم استفاده کنیم. 
در این مقاله با روش‌های مختلف ورژن بندی API آشنا خواهید شد.
سه روش اصلی زیر را میتوان برای این منظور در نظر گرفت:
  1.  URI-based versioning 
  2.  Header-based versioning 
  3.  Media type-based versioning 

پیاده سازی URI-based versioning
حداقل به 3 طریق میتوان این مکانیسم را پیاده کرد:
راه حل اول: اگر از Attribute Routing استفاده نمی‌کنید، با تغییر جزئی در تعاریف مسیریابی خود میتوانید به نتیجه مورد نظر برسید. برای ادامه کار دو ویوومدل و دو کنترلر را که هر کدام مربوط به ورژن خاصی از API ما هستند، پیاده سازی میکنیم:
public class ItemViewModel
{
    public int Id { get; set; }
    public string Name { get; set; }
    public string Country { get; set; }
}
public class ItemV2ViewModel : ItemViewModel
{
    public double Price { get; set; }
}
ItemViewModel مربوط به ورژن 1 میباشد.
 public class ItemsController : ApiController   
 {
        [ResponseType(typeof(ItemViewModel))]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemViewModel { Id = id, Name = "PS4", Country = "Japan" };
            return Ok(viewModel);
        }
    }
 public class ItemsV2Controller : ApiController
    {
        [ResponseType(typeof(ItemV2ViewModel))]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemV2ViewModel { Id = id, Name = "Xbox One", Country = "USA", Price = 529.99 };
            return Ok(viewModel);
        }
    }
ItemsController مربوط به ورژن 1 میباشد.
اگر قرار باشد از مسیرهای متمرکز استفاده کنیم، کافی است که تغییرات زیر را اعمال کنیم:
config.Routes.MapHttpRoute("ItemsV2", "api/v2/items/{id}", new
{
    controller = "ItemsV2",
    id = RouteParameter.Optional
});
config.Routes.MapHttpRoute("Items", "api/items/{id}", new
{
    controller = "Items",
    id = RouteParameter.Optional
});
config.Routes.MapHttpRoute(
    name: "DefaultApi",
    routeTemplate: "api/{controller}/{id}",
    defaults: new { id = RouteParameter.Optional }
);
در کد بالا به صراحت برای تک تک کنترلرها مسیریابی متناسب با ورژنی که آن را پشتیبانی میکند، معرفی کرده‌ایم.
نکته: این تنظیمات خاص باید قبل از تنظیمات پیش فرض قرار گیرند.

روش بالا به خوبی کار خواهد کرد ولی آنچنان مطلوب نمیباشد. به همین دلیل یک مسیریابی عمومی و کلی را در نظر میگیریم که شامل ورژن مورد نظر، در قالب یک پارامتر میباشد. در روش جایگزین باید به شکل زیر عمل کنید:
config.Routes.MapHttpRoute(
"defaultVersioned",
"api/v{version}/{controller}/{id}",
new { id = RouteParameter.Optional }, new { version = @"\d+" });

config.Routes.MapHttpRoute(
"DefaultApi",
"api/{controller}/{id}",
new { id = RouteParameter.Optional }
);

با این تنظیمات فعلا به مسیریابی ورژن بندی شده‌ای دست نیافته‌ایم. زیرا فعلا به هیچ طریق به Web API اشاره نکرده‌ایم که به چه صورت از این پارامتر version برای پیدا کردن کنترلر ورژن بندی شده استفاده کند و به همین دلیل این دو مسیریابی نوشته شده در عمل نتیجه یکسانی را خواهند داشت. برای رفع مشکل مطرح شده باید فرآیند پیش فرض انتخاب کنترلر را کمی شخصی سازی کنیم.

IHttpControllerSelector مسئول پیدا کردن کنترلر مربوطه با توجه به درخواست رسیده می‌باشد. شکل زیر مربوط است به مراحل ساخت کنترلر بر اساس درخواست رسیده:

 به جای پیاده سازی مستقیم این اینترفیس، از پیاده سازی کننده پیش فرض موجود (DefaultHttpControllerSelector) اسفتاده کرده و HttpControllerSelector جدید ما از آن ارث بری خواهد کرد.

public class VersionFinder
    {
        private static bool NeedsUriVersioning(HttpRequestMessage request, out string version)
        {
            var routeData = request.GetRouteData();
            if (routeData != null)
            {
                object versionFromRoute;
                if (routeData.Values.TryGetValue(nameof(version), out versionFromRoute))
                {
                    version = versionFromRoute as string;
                    if (!string.IsNullOrWhiteSpace(version))
                    {
                        return true;
                    }
                }
            }
            version = null;
            return false;
        }
        private static int VersionToInt(string versionString)
        {
            int version;
            if (string.IsNullOrEmpty(versionString) || !int.TryParse(versionString, out version))
                return 0;
            return version;
        }
        public static int GetVersionFromRequest(HttpRequestMessage request)
        {
            string version;

            return NeedsUriVersioning(request, out version) ? VersionToInt(version) : 0;
        }
    }

کلاس VersionFinder برای یافتن ورژن رسیده در درخواست جاری  مورد استفاده قرار خواهد گرفت. با استفاده از متد NeedsUriVersioning بررسی صورت می‌گیرد که آیا در این درخواست پارامتری به نام version وجود دارد یا خیر که درصورت موجود بودن، مقدار آن واکشی شده و درون پارامتر out قرار می‌گیرد. در متد GetVersionFromRequest بررسی میشود که اگر خروجی متد NeedsUriVersioning برابر با true باشد، با استفاده از متد VersionToInt مقدار به دست آمده را به int تبدیل کند.

 public class VersionAwareControllerSelector : DefaultHttpControllerSelector
    {
        public VersionAwareControllerSelector(HttpConfiguration configuration) : base(configuration) { }
        public override string GetControllerName(HttpRequestMessage request)
        {
            var controllerName = base.GetControllerName(request);
            var version = VersionFinder.GetVersionFromRequest(request);
                
        return version > 0 ? GetVersionedControllerName(request, controllerName, version) : controllerName;
        }
        private string GetVersionedControllerName(HttpRequestMessage request, string baseControllerName,
        int version)
        {
            var versionControllerName = $"{baseControllerName}v{version}";
            HttpControllerDescriptor descriptor;
            if (GetControllerMapping().TryGetValue(versionControllerName, out descriptor))
            {
                return versionControllerName;
            }

            throw new HttpResponseException(request.CreateErrorResponse(
            HttpStatusCode.NotFound,
                $"No HTTP resource was found that matches the URI {request.RequestUri} and version number {version}"));
        }
    }

متد  GetControllerName وظیفه بازگشت دادن نام کنترلر را برعهده دارد. ما نیز با لغو رفتار پیش فرض این متد و تهیه نام ورژن بندی شده کنترلر و معرفی این پیاده سازی از  IHttpControllerSelector به شکل زیر میتوانیم به Web API بگوییم که به چه صورت از پارامتر version موجود در درخواست استفاده کند. 

config.Services.Replace(typeof(IHttpControllerSelector), new VersionAwareControllerSelector(config));

حال با اجرای برنامه به نتیجه زیر خواهیم رسید: 

راه حل دوم: برای زمانیکه Attribute Routing مورد استفاده شما است میتوان به راحتی با تعریف قالب‌های مناسب مسیریابی، API ورژن بندی شده را ارائه دهید.

[RoutePrefix("api/v1/Items")]
    public class ItemsController : ApiController
    {
        [ResponseType(typeof(ItemViewModel))]
        [Route("{id:int}")]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemViewModel { Id = id, Name = "PS4", Country =        "Japan" };
            return Ok(viewModel);
        }
    }


 [RoutePrefix("api/V2/Items")]
    public class ItemsV2Controller : ApiController
    {
        [ResponseType(typeof(ItemV2ViewModel))]
        [Route("{id:int}")]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemV2ViewModel { Id = id, Name = "Xbox One", Country = "USA", Price = 529.99 };
            return Ok(viewModel);
        }
    }

اگر توجه کرده باشید در مثال ما، نام‌های کنترلر‌ها متفاوت از هم میباشند. اگر بجای در نظر گرفتن نام‌های مختلف برای یک کنترلر در ورژن‌های مختلف، آن را با یک نام یکسان درون namespace‌های مختلف احاطه کنیم یا حتی آنها را درون Class Library‌های جدا نگهداری کنیم، به مشکل "یافت شدن چندین کنترلر که با درخواست جاری مطابقت دارند" برخواهیم خورد. برای حل این موضوع به راه حل سوم توجه کنید. 

راه حل سوم: استفاده از یک NamespaceControllerSelector که پیاده سازی دیگری از اینترفیس IHttpControllerSelector میباشد. فرض بر این است که قالب پروژه به شکل زیر می‌باشد:

کار با پیاده سازی اینترفیس IHttpRouteConstraint آغاز میشود:

public class VersionConstraint : IHttpRouteConstraint
{
    public VersionConstraint(string allowedVersion)
    {
        AllowedVersion = allowedVersion.ToLowerInvariant();
    }
    public string AllowedVersion { get; private set; }

    public bool Match(HttpRequestMessage request, IHttpRoute route, string parameterName,
    IDictionary<string, object> values, HttpRouteDirection routeDirection)
    {
        object value;
        if (values.TryGetValue(parameterName, out value) && value != null)
        {
            return AllowedVersion.Equals(value.ToString().ToLowerInvariant());
        }
        return false;
    }
}

کلاس بالا در واقع برای اعمال محدودیت خاصی که در ادامه توضیح داده میشود، پیاده سازی شده است.

متد Match آن وظیفه چک کردن برابری مقدار کلید parameterName موجود در درخواست را با مقدار allowedVersion ای که API از آن پشتیبانی میکند، برعهده دارد. با استفاده از این Constraint مشخص کرده‌ایم که دقیقا چه زمانی باید Route نوشته شده انتخاب شود.

 به روش استفاده از این Constraint توجه کنید:

namespace UriBasedVersioning.Namespace.Controllers.V1
{
    using Models.V1;

RoutePrefix("api/{version:VersionConstraint(v1)}/items")]
public class ItemsController : ApiController
    {
        [ResponseType(typeof(ItemViewModel))]
        [Route("{id}")]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemViewModel { Id = id, Name = "PS4", Country = "Japan" };
            return Ok(viewModel);
        }
    }
}
namespace UriBasedVersioning.Namespace.Controllers.V2
{
    using Models.V2;


RoutePrefix("api/{version:VersionConstraint(v2)}/items")]
public class ItemsController : ApiController
    {
        [ResponseType(typeof(ItemViewModel))]
        [Route("{id}")]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemViewModel { Id = id, Name = "Xbox One", Country = "USA", Price = 529.99 };
            return Ok(viewModel);
        }
    }
}

با توجه به کد بالا می‌توان دلیل استفاده از VersionConstraint را هم درک کرد؛ از آنجایی که ما دو Route شبیه به هم داریم، لذا باید مشخص کنیم که در چه شرایطی و کدام یک از این Route‌ها انتخاب شود. خوب، اگر برنامه را اجرا کرده و یکی از API‌های بالا را تست کنید، با خطا مواجه خواهید شد؛ زیرا فعلا این Constraint به سیستم Web API معرفی نشده است. تنظیمات زیر را انجام دهید:

var constraintsResolver = new DefaultInlineConstraintResolver();
            constraintsResolver.ConstraintMap.Add(nameof(VersionConstraint), typeof
            (VersionConstraint));
config.MapHttpAttributeRoutes(constraintsResolver);

مرحله بعدی کار، پیاده سازی IHttpControllerSelector می‌باشد:

  public class NamespaceControllerSelector : IHttpControllerSelector
    {
        private readonly HttpConfiguration _configuration;
        private readonly Lazy<Dictionary<string, HttpControllerDescriptor>> _controllers;
        public NamespaceControllerSelector(HttpConfiguration config)
        {
            _configuration = config;
            _controllers = new Lazy<Dictionary<string,
                HttpControllerDescriptor>>(InitializeControllerDictionary);
        }
        public HttpControllerDescriptor SelectController(HttpRequestMessage request)
        {
            var routeData = request.GetRouteData();
            if (routeData == null)
            {
                throw new HttpResponseException(HttpStatusCode.NotFound);
            }

            var controllerName = GetControllerName(routeData);
            if (controllerName == null)
            {
                throw new HttpResponseException(HttpStatusCode.NotFound);
            }
            var version = GetVersion(routeData);
            if (version == null)
            {
                throw new HttpResponseException(HttpStatusCode.NotFound);
            }
            var controllerKey = string.Format(CultureInfo.InvariantCulture, "{0}.{1}",
                version, controllerName);
            HttpControllerDescriptor controllerDescriptor;
            if (_controllers.Value.TryGetValue(controllerKey, out controllerDescriptor))
            {
                return controllerDescriptor;
            }
            throw new HttpResponseException(HttpStatusCode.NotFound);
        }
        public IDictionary<string, HttpControllerDescriptor> GetControllerMapping()
        {
            return _controllers.Value;
        }
        private Dictionary<string, HttpControllerDescriptor> InitializeControllerDictionary()
        {
            var dictionary = new Dictionary<string,
                HttpControllerDescriptor>(StringComparer.OrdinalIgnoreCase);
            var assembliesResolver = _configuration.Services.GetAssembliesResolver();
            var controllersResolver = _configuration.Services.GetHttpControllerTypeResolver();
            var controllerTypes = controllersResolver.GetControllerTypes(assembliesResolver);
            foreach (var controllerType in controllerTypes)
            {
                var segments = controllerType.Namespace.Split(Type.Delimiter);
                var controllerName =
                    controllerType.Name.Remove(controllerType.Name.Length -
                                               DefaultHttpControllerSelector.ControllerSuffix.Length);
                var controllerKey = string.Format(CultureInfo.InvariantCulture, "{0}.{1}",
                    segments[segments.Length - 1], controllerName);

                if (!dictionary.Keys.Contains(controllerKey))
                {
                    dictionary[controllerKey] = new HttpControllerDescriptor(_configuration,
                        controllerType.Name,
                        controllerType);
                }
            }
            return dictionary;
        }
        private static T GetRouteVariable<T>(IHttpRouteData routeData, string name)
        {
            object result;
            if (routeData.Values.TryGetValue(name, out result))
            {
                return (T)result;
            }
            return default(T);
        }
        private static string GetControllerName(IHttpRouteData routeData)
        {
            var subroute = routeData.GetSubRoutes().FirstOrDefault();
            var dataTokenValue = subroute?.Route.DataTokens.First().Value;
            var controllerName =
                ((HttpActionDescriptor[])dataTokenValue)?.First().ControllerDescriptor.ControllerName.Replace("Controller", string.Empty);
            return controllerName;
        }
        private static string GetVersion(IHttpRouteData routeData)
        {
            var subRouteData = routeData.GetSubRoutes().FirstOrDefault();
            return subRouteData == null ? null : GetRouteVariable<string>(subRouteData, "version");
        }
    }

سورس اصلی کلاس بالا از این آدرس قابل دریافت است. در تکه کد بالا بخشی که مربوط به چک کردن تکراری بودن آدرس میباشد، برای ساده سازی کار حذف شده است. ولی نکته‌ی مربوط به SubRoutes که برای واکشی مقادیر پارامترهای مرتبط با Attribute Routing می‌باشد، اضافه شده است. روال کار به این صورت است که ابتدا RouteData موجود در درخواست را واکشی کرده و با استفاده از متدهای GetControllerName و GetVersion، پارامتر‌های controller و version را جستجو میکنیم. بعد با استفاده از مقادیر به دست آمده، controllerKey را تشکیل داده و درون کنترلر‌های موجود در برنامه به دنبال کنترلر مورد نظر خواهیم گشت.

کارکرد متد InitializeControllerDictionary :

همانطور که میدانید به صورت پیش‌فرض Web API توجهی به فضای نام مرتبط با کنترلر‌ها ندارد. از طرفی برای پیاده سازی اینترفیس IHttpControllerSelector نیاز است متدی با امضای زیر را داشته باشیم:

public IDictionary<string, HttpControllerDescriptor> GetControllerMapping()

لذا در کلاس پیاده سازی شده، خصوصیتی به نام ‎‎_controllers را که از به صورت Lazy و از نوع بازگشتی متد بالا می‌باشد، تعریف کرده‌ایم. متد InitializeControllerDictionary کار آماده سازی داده‌های مورد نیاز خصوصیت ‎‎_controllers می‌باشد. به این صورت که تمام کنترلر‌های موجود در برنامه را واکشی کرده و این بار کلید‌های مربوط به دیکشنری را با استفاده از نام کنترلر و آخرین سگمنت فضای نام آن، تولید و درون دیکشنری مورد نظر ذخیره کرده‌ایم.

حال تنظیمات زیر را اعمال کنید:

 public static class WebApiConfig
    {
        public static void Register(HttpConfiguration config)
        {
            var constraintsResolver = new DefaultInlineConstraintResolver();
            constraintsResolver.ConstraintMap.Add(nameof(VersionConstraint), typeof
            (VersionConstraint));

            config.MapHttpAttributeRoutes(constraintsResolver);

            config.Services.Replace(typeof(IHttpControllerSelector), new NamespaceControllerSelector(config));

        }
    }

این بار برنامه را اجرا کرده و API‌های مورد نظر را تست کنید؛ بله بدون مشکل کار خواهد کرد.

نکته تکمیلی: سورس مذکور در سایت کدپلکس برای حالتی که از Centralized Routes استفاده میکنید آماده شده است. روش مذکور در این مقاله هم  فقط قسمت Duplicate Routes آن را کم دارد که میتوانید اضافه کنید. پیاده سازی دیگری را از این راه حل هم میتوانید داشته باشید.

پیاده سازی Header-based versioning  

در این روش کافی است هدری را برای دریافت ورژن API درخواستی مشخص کرده باشید. برای مثال هدری به نام api-version، که استفاده کننده از این طریق، ورژن درخواستی خود را اعلام میکند. همانطور که قبلا اشاره کردیم، با استفاده از Constraint‌ها دست شما خیلی باز خواهد بود. برای مثال این بار به جای واکشی پارامتر version از RouteData، کد همان قسمت را برای واکشی آن از هدر درخواستی تغییر خواهیم داد:
public class HeaderVersionConstraint : IHttpRouteConstraint
    {
        private const string VersionHeaderName = "api-version";

        public HeaderVersionConstraint(int allowedVersion)
        {
            AllowedVersion = allowedVersion;
        }

        public int AllowedVersion { get; }

        public bool Match(HttpRequestMessage request, IHttpRoute route, string parameterName,
            IDictionary<string, object> values,
            HttpRouteDirection routeDirection)
        {
            if (!request.Headers.Contains(VersionHeaderName)) return false;

            var version = request.Headers.GetValues(VersionHeaderName).FirstOrDefault();

            return VersionToInt(version) == AllowedVersion;
        }
        private static int VersionToInt(string versionString)
        {
            int version;
            if (string.IsNullOrEmpty(versionString) || !int.TryParse(versionString, out version))
                return 0;
            return version;
        }
    }
این بار در متد Match، به دنبال هدر خاصی به نام api-version می‌گردیم و مقدار آن را با AllowdVersion مقایسه میکنیم تا مشخص کنیم که آیا این Route نوشته شده برای ادامه کار واکشی کنترلر مورد نظر استفاده شود یا خیر. در ادامه یک RouteFactoryAttribute شخصی سازی شده را به منظور معرفی این محدودیت تعریف شده، در نظر میگیریم:
public sealed class HeaderVersionedRouteAttribute : RouteFactoryAttribute
    {
        public HeaderVersionedRouteAttribute(string template) : base(template)
        {
            Order = -1;
        }

        public int Version { get; set; }

        public override IDictionary<string, object> Constraints => new HttpRouteValueDictionary
        {
            {"", new HeaderVersionConstraint(Version)}
        };
    }

با استفاده از خصوصیت Constraints، توانستیم محدودیت پیاده سازی شده خود را به سیستم مسیریابی معرفی کنیم. توجه داشته باشید که این بار هیچ پارامتری در Uri تحت عنوان version را نداریم و از این جهت به صراحت کلیدی برای آن مشخص نکرده ایم (‎‎‎‎‏‏‎‎{"", new HeaderVersionConstraint(Version)} ‎‎ ).
کنترلر‌های ما به شکل زیر خواهند بود:
    [RoutePrefix("api/items")]
    public class ItemsController : ApiController
    {
        [ResponseType(typeof(ItemViewModel))]
        [HeaderVersionedRoute("{id}", Version = 1)]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemViewModel { Id = id, Name = "PS4", Country = "Japan" };
            return Ok(viewModel);
        }
    }
  [RoutePrefix("api/items")]
    public class ItemsV2Controller : ApiController
    {
        [ResponseType(typeof(ItemV2ViewModel))]
        [HeaderVersionedRoute("{id}", Version = 2)]
        public IHttpActionResult Get(int id)
        {
            var viewModel = new ItemV2ViewModel { Id = id, Name = "Xbox One", Country = "USA", Price = 529.99 };
            return Ok(viewModel);
        }
    }

این بار از VersionedRoute برای اعمال مسیر یابی Attribute-based استفاده کرده ایم و به صراحت ورژن هر کدام را با استفاده از خصوصیت Version آن مشخص کرده‌ایم. نتیجه:


پیاده سازی Media type-based versioning
قرار است ورژن API مورد نظر را که استفاده کننده درخواست میدهد، از دل درخواست‌هایی به فرم زیر واکشی کنیم:
GET /api/Items HTTP 1.1
Accept: application/vnd.mediatype.versioning-v1+json
GET /api/Items HTTP 1.1
Accept: application/vnd.mediatype.versioning-v2+json
در این روش دست ما کمی بازتر است چرا که میتوانیم بر اساس فرمت درخواستی نیز تصمیماتی را برای ارائه ورژن خاصی از API  داشته باشیم. روال کار شبیه به روش قبلی با پیاده سازی یک Constraint و یک RouteFactoryAttribute انجام خواهد گرفت.
 public class MediaTypeVersionConstraint : IHttpRouteConstraint
    {
        private const string VersionMediaType = "vnd.mediatype.versioning";

        public MediaTypeVersionConstraint(int allowedVersion)
        {
            AllowedVersion = allowedVersion;
        }

        public int AllowedVersion { get; }

        public bool Match(HttpRequestMessage request, IHttpRoute route, string parameterName, IDictionary<string, object> values,
            HttpRouteDirection routeDirection)
        {
            if (!request.Headers.Accept.Any()) return false;

            var acceptHeaderVersion =
                request.Headers.Accept.FirstOrDefault(x => x.MediaType.Contains(VersionMediaType));

            //Accept: application/vnd.mediatype.versioning-v1+json
            if (acceptHeaderVersion == null || !acceptHeaderVersion.MediaType.Contains("-v") ||
                !acceptHeaderVersion.MediaType.Contains("+"))
                return false;

            var version = acceptHeaderVersion.MediaType.Between("-v", "+");
            return VersionToInt(version)==AllowedVersion;
        }
}
در متد Match کلاس بالا به دنبال مدیا تایپ مشخصی هستیم که با هدر Accept برای ما ارسال میشود. برای آشنایی با فرمت ارسال Media Type‌ها میتوانید به اینجا مراجعه کنید. کاری که در اینجا انجام شده‌است، یافتن ورژن ارسالی توسط استفاده کننده می‌باشد که آن را با فرمت خاصی که نشان داده شد و مابین (v-) و (+) قرار داده، ارسال میشود. ادامه کار به مانند روش Header-based میباشد و از مطرح کردن آن در مقاله خودداری میکنیم.
نتیجه به شکل زیر خواهد بود:


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.


مطالب
#Defensive Code in C - قسمت چهارم
 Automated Code Test

با توجه به فاکتور‌های موجود در Defensive Coding، یکی از مواردی که کیفیت کد شما را تضمین خواهد کرد، استفاده کردن از (ACT) Automated Code Test می‌باشد. در این قسمت قصد داریم مزایای تست اتوماتیک و Unit Test را به عنوان یکی دیگر از ابعاد Defensive Coding ذکر کنیم.


به عنوان برنامه نویسی که در حال توسعه کد هستید و قابلیت‌های جدیدی را به کد خود اضافه می‌کنید، باید کدی را که در آن تغییر ایجاد می‌کنید، مرتب تست کنید، تا بررسی کنید که آیا به هدف خود رسیده‌اید و توانسته‌اید قابلیت جدیدی را در نرم افزار اضافه کنید. روشی که توسط اکثر برنامه نویسان انجام می‌شود به این صورت است که به‌صورت متوالی برنامه را اجرا می‌کنند، اجرا می‌کنند، اجرا می‌کنند و باز هم اجرا می‌کنند، تا اینکه مطمئن شوند همه چیز درست است. بیشتر زمانیکه در این فرآیند صرف می‌شود، صرف کارهای تکراری می‌شود. این مسئله بدون شک برای بسیار از برنامه نویسان پیش آمده است و ممکن است بعضی از این برنامه نویسان به دنبال راه چاره‌ای بوده باشند و بعضی‌ها هم با انجام دادن این روش تست، هیچ مشکلی نداشته باشند. اما مسئله‌ای که غیر قابل چشم پوشی است، این است که این روش انرژی و زمان بسیار زیادی را از برنامه نویسان می‌گیرد؛ راه حل چیست؟ راه حل همان ACT می‌باشد.

ACT به معنی نوشتن کد، جهت تست قابلیت‌های نرم افزار می‌باشد. به این معنی که شما جهت تست کد خود، یکسری کد می‌نویسید که این کدها وظیفه دارند کد‌های جدیدی را که به نرم افزار خود اضافه کرده اید، تست کنند و اجرای آنها توسط زیرساخت‌های موجود (Test Frameworks) به صورت اتوماتیک انجام می‌شود.

حال قصد داریم اجزای ACT را که در شکل ذیل نمایش داده شده‌اند، تشریح کنیم.


· structured: برای بیان این مسئله، از مفهوم AAA استفاده می‌شود. A اول به معنی Arrange اطلاعاتی است که برای تست مورد نیاز است. A دوم به معنی Act یا اجرای متد در حالت تست است و A سوم بمعنی Assert یا بررسی نتایج تست می‌باشد. این ساختار، ساختاری است که در ادامه برای ایجاد تست‌ها از آن استفاده می‌کنیم.

· Self-documented: ساختار تست به گونه‌ای است که خود مستند می‌باشد و با بررسی کلی ساختار آن می‌توان به هدف تست پی برد.

· Automatic: با استفاده از Test Framework ها، فرآیند تست اتوماتیک می‌شود.

· Repeatable: یکی از مزیت‌های ACT این است که می‌توان آن را برای دفعات مکرر تکرار کرد.

· TARDIS: مخفف  Time And Relative Dimension In Space می‌باشد؛ با توجه به این مسئله ACT از کد شما در میان زمان و فضا محافظت می‌کند. ACT  عملکرد اصلی کد شما را در حال حاضر و در زمانی در آینده  تایید می‌کند؛ زمانیکه کد شما در حال توسعه می‌باشید و هر لحظه قابلیت‌های جدیدی به آن اضافه می‌شود، ACT تضمین می‌کند که این تغییرات، قابلیت‌های موجود در سیستم را تحت تاثیر قرار نمی‌دهند. بنابراین ACT از کد شما در مقابل زمان و فضا محافظت می‌کند.

روشهای مختلفی برای انجام دادن ACT وجود دارند که در این مقاله بر روی Unit Test تمرکز خواهیم کرد. Unit Test یکسری تست‌ها هستند که توسط برنامه نویس نوشته و اجرا می‌شود. هدف این روش این است که کد به قسمت‌های کوچکی تقسیم شود و بررسی شود که این قسمت‌ها آن گونه که انتظار می‌رود، عمل می‌کنند.

برای رسیدن به این هدف باید کد را به صورت متدهای Clean و Testable نوشت. این متد‌ها قسمت‌های مستقلی از کد هستند که می‌توانند تست شوند. همان طور که در شکل زیر مشاهده می‌کنید، برای هر متد می‌توان تست‌های مختلفی نوشت و حالت‌های مختلف مربوط به ورودی‌های معتبر، ورودی‌های نامعتبر و بروز Exception را تست کرد.


بسیاری از برنامه نویسان و مدیران  پروژه درمقابل مسئله استفاده از Unit Test در توسعه نرم افزار حساسیت‌های خاصی نشان می‌دهند. بسیاری از آنها اظهار می‌کنند که برای این کار زمان کافی نداریم و استفاده کردن از این روش برای ما هزینه بر می‌باشد. اما ما در جواب این دسته از افراد باید موارد زیر را که بیشتر هم بر جنبه زمانی تاکید دارند، بیان کنیم.


· Save time:
  استفاده کردن از Unit Test از هدر رفتن زمان شما جلوگیری می‌کند. هر برنامه نویسی می‌داند که حتی چند خط کد ساده هم نیاز به تست و باز بینی دارد. بنابراین برنامه نویس مجبور است آن ماژول اصلی از نرم افزار را که چند خط کد در آن نوشته است، به گونه ای اجرا کرده و فرآیند بیزینسی این ماژول را برای سناریو‌های مختلف، بصورت دستی تست کند. حال فرض کنید در ادامه‌ی این کار، شخص برنامه نویس مجبور شود کد را بطور مرتب تغییر دهد. بنابراین در این حالت مجبور است این فرآیند را چندین و چند بار تکرار کند (نرم افزار را اجرا کند، به منوی X برود، فرم Y را باز کند، حالت‌های مختلف را در فرم بررسی کند).
راه حلی که Unit Test برای حل این مشکل ارئه می‌دهد این است که برای انجام این فرآیند می‌توان کد نوشت و آن را بارها و بارها اجرا کرد. وظیفه‌ی Unit Test ها این است که اطلاعات مورد نیاز متد یا واحدی که می‌خواهند آن را تست کنند، فرآهم می‌آورند، متد را با اطلاعات فرآهم شده زیر تست می‌برند و سپس نتایج بدست آمده را بررسی خواهند کرد. شما می‌توانید در صورت تغییراتی در متد‌ها یا واحد‌ها، Unit  Test را بارها و بار‌ها برای تست عملکرد صحیح آن متد، بعد از تغییرات اجرا کنید. همان طور که می‌بینید تبدیل کردن این فرآیند دستی به یک فرآیند سیستمی و اتوماتیک می‌تواند در جلوگیری از هدر رفت زمان بسیار تاثیر گذار باشد.

· Find Bugs Faster:
با استفاده از Unit Test شما می‌توانید فرآیند پیدا کردن خطاها را بسیار سریعتر انجام دهید. برای مثال فرض کنید که شما گزارش یکسری خطا‌ها را در نرم افزار، دریافت کرده‌اید. به جای اینکه سعی کنید بصورت دستی، فرآیند‌ها را در نرم افزار مرور کنید تا دوباره شرایط بروز خطا یا شرایطی را که خطا در آن رخ داده است، جهت درک دلیل خطا یا خطا‌ها ایجاد کنید،  با استفاده از Unit Test می‌توانید به راحتی و در سریع‌ترین زمان ممکن و بصورت اتوماتیک خطا‌ها را پیدا کنید.

· Refactor Safely:
Unit Test به شما اجازه می‌دهد که به راحتی کد خود را Refactor کنید. فرض کنید که می‌خواهید کدی را که دارای یکسری پیچیدگی‌ها می‌باشد و نگهداری و توسعه آن سخت است، Refactor کنید. بدون استفاده از Unit Test، این Refactor کردن دارای ریسک بسیار زیادی است و ممکن است منجر به بروز خطاهای زیادی شود؛ در حالیکه با استفاده از Unit Test، بعد از Refactor کردن کد، می‌توان Test ها را اجرا کرده و از عدم وجود خطا در کدها به راحتی مطمئن شد.

· Enhance Your Value:
با نوشتن Unit Test برای کد‌های خود می‌توانید یک ارزش افزوده را به کد‌های خود اضافه کنید. به دلیل اینکه نوشتن Unit Test ویژگی Self-documented کد شما را افزایش می‌دهد و به افرادی که در تیم هستند کمک می‌کنند Business نرم افزار را بهتر درک کنند.

· Minimize Interruptions:
داشتن مجموعه‌ای مناسب از Unit Test ها باعث می‌شود تا Interrupt های ناخواسته در Code شما بوجود نیاید. برای مثال حالتی را در نظر بگیرید که بدلیل ورود داده‌های ناخواسته، نرم افزار دچار خطا می‌شود. دراین وضعیت در صورتیکه از Unit Test استفاده شود، هندل کردن این شرایط ناخواسته و Interrupt، بسیار راحت‌تر خواهد بود.
مطالب
#Defensive Code in C - قسمت سوم

رفع مشکلات:  

در قسمت قبل با ذکر یک مثال و بیان مشکلات آن از دیدگاه اصول Defensive Code قصد داشتیم که مساله را روشن‌تر کنیم. مواردی که در قسمت قبل ذکر شدند، به ساده‌ترین شکل ممکن بیان  شدند و شما به راحتی با بررسی این موارد و تفکر در کد‌های خود، می‌توانید این موارد را در کدی که خودتان می‌نویسید رعایت کنید. حل پیچیدگی‌های موجود در کد قبل، با در نظر گرفتن اصول مذکور و اصول‌های طراحی مختلف می‌تواند به روش‌های مختلفی انجام گیرد. برای مثال می‌توان برای هر یک از کارهایی که کد مثال قبل انجام می‌دهد، یک کلاس مجزا ایجاد نمود و اصول مذکور را در آن رعایت کرد. درنهایت این کلاس‌ها را در قالب یک Class Library دسته بندی کرد.

Predictability: 

در ادامه قصد داریم در مورد قابلیت پیش بینی و فواید رعایت اصول آن در کد، بحث کنیم. به صورت کلی یک متد، یکسری پارامتر‌ها را به عنوان ورودی دریافت می‌کند؛ یک عملیات خاص را بر روی پارامتر‌های ورودی انجام می‌دهد و در نهایت، در صورت لزوم یک مقدار را بر می‌گرداند. پارامتر‌های ورودی می‌توانند از سمت کاربر و از یک سورس خارجی وارد شوند و یا می‌توانند از یک متد دیگر به این متد ارسال شوند. اولین مرحله برای ایجاد قابلیت Predictability این است که یکسری گارد‌ها را به کد خود اضافه کنید تا به وسیله‌ی آنها پارامتر‌های ورودی را بررسی کنید و فقط اجازه‌ی ورود، ورودی‌های معتبر را بدهیم. برای مثال کد ذیل را درنظر بگیرد.

پارامتر‌های ورودی این کد با مستطیل قرمز رنگ مشخص شده اند. حال ما سعی داریم با قرار دادن یکسری گارد برای پارامتر‌های ورودی، از ورود مقادیر ناخواسته جلوگیری کنیم. 

بر اساس اصول (GIGO (Garbage in-Garbage out در برنامه نویسی متدی که ورودی‌های نامعتبر به آن پاس داده شوند، خروجی‌های نامعتبری هم پس خواهد داد. بنابراین برای جلوگیری از این مسئله باید از ورود ورودی‌های نامعتبر به متد‌ها جلوگیری کرد. گارد‌ها از ورود مقادیر نامعتبر به متد‌ها جلوگیری خواهند کرد و در نتیجه خروجی مناسب و قابل پیش بینی از متد گرفته خواهد شد.  برای جلوگیری از ورود داده‌های نامعتبر، باید با استفاده از این دستورات که در ابتدای متد قرار داده می‌شوند، از ورود داده‌های نامعتبر جلوگیری کرد. به این دستورات Guard Clauses گفته می‌شود. غیر از این مساله، کاهش دادن تعداد پارامتر‌ها و قراردادن قانونی برای تعیین اولویت پارامتر‌های متدها (برای مثال با توجه به اهمیت) می‌تواند به افزایش Predictability متد‌ها بسیار کمک کند. با پیروی کردن از این اصول ساده شما می‌توانید میزان خطاهایی که از پارامتر‌های ورودی منشاء می‌گیرند را کاهش دهید.

اجازه دهید با یک مثال؛ مساله‌ی بالا را تشریح کنیم. برای مثال یک برنامه‌ی کوچک نوشته‌ایم؛ برای شمردن گام ها. در این برنامه تعداد قدم‌های هدف و تعداد قدم‌های برداشته شده‌ی امروز تعیین می‌شوند و سپس هدف، بر حسب درصد بیان خواهد شد. 

با استفاده از این Application می‌خواهیم مفاهیمی را که بیان کردیم، به صورت کاربردی نمایش دهیم. کدی این محاسبه را برای ما انجام می‌دهد، در ذیل نمایش داده شده و در قالب یک متد تعیین شده است. 

private decimal CalculatePercentOfGoalSteps (string goalSteps, string actualSteps)
{
            return (Convert.ToDecimal(actualSteps) / Convert.ToDecimal(goalSteps)) * 100;
}

این متد دارای دو پارامتر از نوع string می باشد و نتیجه هم در قالب یک مقدار decimal بازگشت داده خواهد شد. این جمله کلیتی از متد را بیان خواهد کرد. نحوه‌ی فراخوانی این متد هم در کد ذیل آورده شد است. 

private void Calculate_Click(object sender, EventArgs e)
{
  var result =CalculatePercentOfGoalSteps (stepGoalForTodayTxt.Text, numberOfStepsForToday.Text);
            lblResult.Text = "شما به" + result + "% از هدف تان رسیده اید";
}

حال Application را اجرا کرده و نتیجه کار را مشاهده می‌کنیم. برای مثال شکل ذیل:

   

در این مثال با توجه به مقادیر وارد شده، به 40 درصد از هدف مورد نظر رسیده‌ایم. اما هدف از بیان این مثال، این نیست که مشخص گردد که ما چقدر به هدفمان نزدیک شده‌ایم. بلکه هدف مسایل دیگری است. در نظر بگیرید که بجای 5000، صفر را وارد کنید. در این حالت با یک Exception روبرو می‌شویم:

همانطور که در شکل بالا مشاهده می‌کنید، خطای Divide by zero رخ داده است. برای رفع این خطا و جلوگیری از رخداد این خطا، می‌توان کد ذیل را پیشنهاد داد. 

private decimal CalculatePercentOfGoalSteps(string goalSteps, string actualSteps)
{
            decimal result =0;
            var goalStepsCount = Convert.ToDecimal(goalSteps);
            if (goalStepsCount>0)
            {
                result = (Convert.ToDecimal(actualSteps) / goalStepsCount) * 100;
            }
            return result;
}

با تغییر کد به این صورت مشکل  Exception  بالا حل می‌شود، اما باز هم مشکل دیگری وجود دارد. فرض کنید همانند شکل ذیل textbox اول را خالی کنیم و بعد از آن سعی در محاسبه داشته باشیم،

باز هم یک  Exception دیگر

علت بوجود آمدن این مشکل این است که ما در کد امکان خالی بودن پارامتر‌های متد را در نظر نگرفته‌ایم و پیش بینی‌های لازم صورت نگرفته است بنابراین دستور Convert  .با مشکل مواجه شد. برای حل این مشکل می‌توان به جای Convert از decimal.Tryparse استفاده کرد.

private decimal CalculatePercentOfGoalSteps(string goalSteps, string actualSteps)
        {
            decimal result = 0;
            decimal goalStepsCount = 0;
            decimal.TryParse(goalSteps, out goalStepsCount);
            decimal actualStepsCount = 0;
            decimal.TryParse(actualSteps, out actualStepsCount);
            if (goalStepsCount>0)
            {
                result = (actualStepsCount / goalStepsCount) * 100;
            }
            return result;
        }

با انجام دادن این کارها از بروز خطاهایی که ناشی از ورودی‌های نامعتبر در کد هستند، جلوگیری کردیم. اما آیا این پایان کار است؟ خیر با استفاده کردن از این روش ما توانسته‌ایم که از بروز خطا در برنامه جلوگیری کنیم. اما مشکلی که این روش دارد این است که کاربر متوجه نمی‌شود که چه زمانی برنامه دچار مشکل شده است. کاری که ما انجام می‌دهیم این است که برای تمامی حالات خطا، مقدار صفر را بر می‌گردانیم.

برای اینکه بتوانیم این کد به راحتی debug کنیم باید از مفهوم Fail Fast استفاده کنیم . این مفهوم قابلیتی را در کد ایجاد می‌کند که در صورتی که کد، داده‌های نامعتبری را دریافت کرد، سریعا اجرای آن متوقف می‌شود و همزمان نیز اطلاعاتی در مورد خطا در اختیار کاربر قرار می‌دهد. برای این منظور با قرار دادن یکسری Guard Clauses، کد بالا را همانند شکل ذیل تغییر خواهیم داد.

private decimal CalculatePercentOfGoalSteps(string goalSteps, string actualSteps)
        {
            decimal goalStepsCount = 0;
            decimal actualStepsCount = 0;
            /// اطمینان حاصل می‌کنند که پارامتر‌های ورودی دارای مقدار هستند 
            if (string.IsNullOrWhiteSpace(goalSteps)) throw new ArgumentException("مقدار هدف باید وارد شود", "goalSteps");
            if (string.IsNullOrWhiteSpace(actualSteps)) throw new ArgumentException("مقدار واقعی باید وارد شود", "goalSteps");

            ///اطمینان حاصل می‌کنند که مقادیر وارد شده حتما عددی هستند
            if (!decimal.TryParse(goalSteps, out goalStepsCount)) throw new ArgumentException("مقدار هدف باید عددی باشد", goalSteps);
            if(!decimal.TryParse(actualSteps, out actualStepsCount)) throw new ArgumentException("مقدار واقعی باید عددی باشد", actualSteps);

            ///اطمینان حاصل می‌کند که مقدار متغیر نباید صفر باشد
            if (goalStepsCount <= 0) throw new ArgumentException("مقدار هدف نباید صفر و یا کمتر از صفر باشد", "goalStepsCount");
            return (actualStepsCount / goalStepsCount) * 100;
        }

ایجاد کردن این تغییرات در متد باعث افزایش خوانایی کد می‌شود و هدف متد را روشن‌تر بیان خواهد کرد. اضافه کردن این کدها به دلیل اینکه تمامی شرایط تست را تعیین خواهیم کرد Test-ability کد را بالا می‌برد. اضافه کردن کد‌های بالا به برنامه کمک خواهد کرد که شرایط خطا در برنامه به درستی هندل شود و به طبع آن تصمیمات مناسبی گرفته شود و در نهایت Predictability متد‌ها و کل برنامه را افزایش می‌هد.

مطالب
طراحی تعاملی (Interaction Design)

تعریف Interaction Design در زبان طراحی، تعامل انسان و کامپیوتر و توسعه نرم‌افزار اینگونه بیان می‌شود:

« عمل طراحی تعاملی محصولات دیجیتالی، محیط‌ها، سیستم‌ها و سرویس‌ها. مانند سایر رشته‌های طراحی، Interaction Design دارای شاخه‌ها و توجهاتی است، اما به طور ساده می‌توان گفت که تمرکز اصلی این رشته برروی رفتارها است.»

طراحی تعاملی یا Interaction Design که به اختصار به آن IxD نیز گفته می‌شود، بر روی ایجاد واسط‌های کاربری جذاب با رفتار‌های خوب تمرکز دارد. فهم این نکته که کاربران و تکنولوژی چگونه با یکدیگر ارتباط دارند، در این شاخه بسیار مهم و ضروری است. با این درک، شما می‌توانید موارد زیر را پیش‌بینی نماید: اینکه چگونه یک فرد با سیستم تعامل دارد؟ چگونه مشکلات را با داشتن آن سیستم رفع می‌کند؟ و در نهایت با استفاده از این موارد راه‌های جدیدی برای توسعه سیستم، برای انجام کارها پیشنهاد دهید. در ادامه به بررسی Best Practice های Interaction Design خواهیم پرداخت.

بهترین روش‌های طراحی تعاملی ( Interaction Design )

در هنگام طراحی و توسعه یک محصول نرم‌افزاری با المان‌های تعاملی، ویژگی‌ها و سوالات مطرح شده‌ی زیر را در نظر بگیرید:

سوالات مهم در هنگام لحاظ کردن طراحی تعامل‌گرا


کاربران به چه صورت‌هایی می‌توانند با واسط کاربری در ارتباط باشند

- کاربر چه تعاملاتی را می‌تواند به طور مستقیم با ماوس، انگشت یا stylus با واسط کاربری داشته باشد؟

- چه دستوراتی را کاربر می‌تواند صادر کند و با آنها تعامل داشته باشد که به طور مستقیم جزء محصول نیست؟ به عنوان مثال Ctrl+C که درون مرورگرها فعال است و جزئی از خود محصول نیست.

دادن اطلاعاتی به کاربران، در مورد رفتار‌های سیستم، پیش از انجام یک عمل

- ظاهر المان‌های صفحه (رنگ، شکل، اندازه و ...) چه سرنخ‌هایی را در مورد عملکرد آنها به کاربر خواهد داد؟ این المان‌ها به کاربر می‌فهماند که چگونه باید از آنها استفاده کند.

- شما چه اطلاعاتی را می‌توانید در المان‌ها بگنجانید که کاربر پیش از انجام یک عملیات از عملکرد آن المان مطلع شود؟ این مفاهیم می‌توانند با گنجاندن label های با معنا در دکمه‌ها، یا دستورالعمل‌های بسیار کوتاه برای تاییدیه‌های نهایی کامل شود.

پیش‌بینی و کاهش خطاها

- آیا پیام‌های خطا، راه روشنی را برای کاربر باز می‌کند تا بتواند مشکل کار خود را پیدا کند و منشا خطا را کشف نماید؟

- آیا در برخی موارد فشار و اجبار ( Constraint ) برای تحمیل عملیاتی خاص به کاربر جهت جلوگیری از خطا وجود دارد؟ اصل Poka-Yoka می‌گوید برای جلوگیری از سردرگمی کاربر و همچنین جلوگیری از خطاهای ممکن، در برخی موارد لازم است که کاربر را در محدوده‌ای خاص و در یک مسیر مشخص (مانند مراحل تکمیل یک فرم) نگه داریم. این ایجاد فشار هم به کاربر کمک می‌کند و هم به تیم توسعه.

در نظر گرفتن فیدبک و زمان پاسخ سیستم

- چگونه قرار است که به کاربر بازخورد بدهیم که پروسه‌ای در حال اجرا است؟ هنگامیکه کاربر درگیر انجام عملیاتی است، سیستم باید متعاقبا یک پاسخ را برای کاربر نمایش دهد و چه بهتر که کاربر را در حین انجام پروسه (اگر پروسه طولانی باشد، مثلا بیش از 30 ثانیه) از آنچه که در سمت سرور صورت می‌گیرد آگاه سازد. این فرآیند‌ها را می‌توان با یک progress bar ساده مدل کرد.

- بین یک عمل و پاسخ آن چه مدت زمانی طول خواهد کشید؟ واکنش پاسخ را می‌توان در چهار سطح مشخص نمود: فوری یا immediate (کمتر از 0.1 ثانیه)، کند یا stammer (بین 0.1 تا 1 ثانیه)، وقفه یا interruption (بین 1 تا 10 ثانیه) و اختلال یا disruption  (بیش از 10 ثانیه).

نگاه استراتژیک درباره‌ی هر یک از عناصر درون صفحه

- آیا عناصر واسط کاربری اندازه‌ی معقولی برای تعامل با کاربر دارند؟ عناصری مانند دکمه‌ها، باید به اندازه کافی بزرگ باشند تا کاربر بتواند بر روی آنها کلیک کند. اما یک طراح نباید این نگاه را تنها به یک مرورگر منتهی کند. عمده‌ی مشکل در دستگاه‌های قابل حمل، مثل موبایل‌ها و تبلت‌ها رخ می‌دهد.

- آیا لبه‌ها و گوشه‌ها (فضاهای خالی) به خوبی برای گنجاندن عناصر تعاملی مانند منو‌ها استفاده شده‌اند؟ یک قانون مهم در این زمینه می‌گوید که لبه‌ها و گوشه‌ها و نواحی مرزی، نواحی خوبی برای قرارگیری عناصر هستند. زیرا این نواحی معمولا نواحی مرزی هستند و کاربر به راحتی می‌تواند بر روی آنها کلیک و یا آنها را لمس نماید.

- آیا شما از استاندارد‌ها پیروی می‌کنید؟ بالاخره کاربران آنقدرها هم بی‌اطلاع نیستند. آنها کمی هم درباره‌ی اینکه یک رابط کاربری چگونه است و عناصر آنها چگونه رفتار می‌کنند، اطلاعات دارد. پس، از این رو نیازی به خلق و بدعت‌گذاری نیست. تنها کافی‌است اندکی از آنچه که در UX متداول شده، بهتر باشید. اگر روش شما بتواند خلاقانه و در عین حال ساده باشد، شما نیز می‌توانید صاحب سبک شوید.

ساده‌سازی برای افزایش سرعت یادگیری

- آیا اطلاعات مورد نیاز کاربر درون نرم‌افزار به هفت (به علاوه منهای دو) تکه تقسیم شده‌اند؟ George Miller طی آزمایشاتی کشف کرد که افراد تنها قادرند پنج تا نه مورد را در حافظه‌ی کوتاه مدت خود قرار دهند.

- آیا واسط User End تا حد ممکن ساده شده است؟ قانون Tesler بیان میکند که شما باید سعی کنید که تمامی پیچیدگی‌ها را تا آنجا که ممکن است از واسط User End حذف کنید.

منابع: