مطالب
ضمیمه کردن فایل در RavenDb
یکی از مواردی که در بانک‌های اطلاعاتی امروزه بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد، ذخیره فایل‌ها در خود دیتابیس، بجای ذخیره نام یا آدرس آن‌ها بر روی دیسک سخت است. از همان ابتدا که Raven به بازار عرضه شد، امکان ذخیره فایل‌های باینری را با استفاده از افزونه هایی که به همراه داشت برای برنامه نویسان مهیا ساخت.  این امکان از طریق کد زیر برای ذخیره یک فایل کفایت میکرد:
using (var store = new DocumentStore
            {
                Url = "http://localhost:8080"
            }.Initialize())
            {
                using (var session = store.OpenSession())
                {
                    store.DatabaseCommands.PutAttachment(key: "file/1",
                                                         etag: null,
                                                         data: System.IO.File.OpenRead(@"D:\Prog\packages.config"),
                                                         metadata: new RavenJObject
                                                         {
                                                            { "Description", "توضیحات فایل" }
                                                         });
                    var question = new Question
                    {
                        By = "users/Vahid",
                        Title = "Raven Intro",
                        Content = "Test....",
                        FileId = "file/1"
                    };
                    session.Store(question);

                    session.SaveChanges();
                }
            }
ولی اگر از نسخه سه بعد RavenDb را استفاده کنید، می‌بینید که متد PutAttachment و دیگر خانواده این متد با ویژگی Obsolete (منسوخ شده) مزین شده‌اند و توصیه شده‌است از این پس از قابلیت جدیدی به نام RavenFs استفاده شود.
RavenFS یک فایل سیستم مجازی توزیع شده‌است و برای فایل‌های بزرگ چند گیگابایتی به طور بهینه‌ای طراحی گردیده‌است تا کارآیی بانک اطلاعاتی را بالا ببرد و وجود فایل‌های تکراری، از بین برود. این سیستم جدید شامل سیستم پیش فرض ایندکس گذاری میباشد و به شما این اجازه را میدهد تا بر روی متادیتاهای یک فایل از قبیل حجم، تاریخ آخرین نگارش و حتی متادیتاهای اختصاصی که شما در حین ذخیره سازی به آن اضافه می‌کنید، به جست‌وجو بپردازد. این سیستم جدید همچنین این امکان را به شما میدهد تا این اطلاعات را بین Node‌ها، با کمترین میزان انتقالات جابجا کنید و دسترسی سریعتری را بین نودهای مختلف داشته باشید.

برای ذخیره سازی یک فایل ابتدا باید یک FileStore را همانند آنچه که برای DocumentStore داشتید تعریف کنید. Url که شامل همان رشته اتصالی بوده و DefaultFileSystem هم  همانند DefaultDatabase که نام دیتابیس در آن ذکر میشد، در اینجا نام فایل سیستم ذکر می‌گردد:
 var fileStore = new FilesStore()
            {
                Url = "http://localhost:8080",
                DefaultFileSystem = "SampleFs"
            };
            fileStore.Initialize();

بعد از آن باید از طریق Store جدید یک سشن ایجاد شود و فایل مورد نظر را در قالب یک استریم بخوانیم:
 var session = fileStore.OpenAsyncSession();
 var stream = File.OpenRead("D:\\Apocalypse.Now.Redux.1979.BDRip.YIFY.mkv");  

توجه داشته باشید که برای کار با فایل سیستم، همه متدهای session به صورت غیرهمزمان بوده و متد همزمانی وجود ندارد. سپس در مرحله بعد میخواهم متادیتاهای شخصی نیز به آن اضافه کنیم:
  var metadata = new RavenJObject
            {
                {"User", "users/1345"},
              {"Director","Francis Ford Coppola" }, 
                {"Year","1979" }
            };

با استفاده از شیء RavenObject میتوانیم در قالب کلید و مقدار، مقادیر خود را ذخیره کنیم و بعد از آن همه موارد بالا که شامل فایل هدر، استریم و متادیتای اختصاصی است را رجیستر کنیم. اگر هم چندین فایل داریم میتوانید آن‌ها را هم در همینجا رجیستر کنید:
session.RegisterUpload("mkv/sample.mkv", stream, metadata);

در مرحله بعدی تغییرات را تایید و عملیات آپلود آغاز میگردد:
await session.SaveChangesAsync();

همانطور که می‌بینید تمامی متدهای کاربردی این سشن به طور غیرهمزمان طراحی شده‌اند.
کلیه عملیاتی که در بالا انجام شد:
    var fileStore = new FilesStore()
            {
                Url = "http://localhost:8080",
                DefaultFileSystem = "SampleFs"
            };
            fileStore.Initialize();

            var session = fileStore.OpenAsyncSession();
             var stream = File.OpenRead("D:\\Apocalypse.Now.Redux.1979.BDRip.YIFY.mkv"); 
            var metadata = new RavenJObject
            {
                {"User", "users/1345"},
               {"Director","Francis Ford Coppola" }, 
                {"Year","1979" }
            };

            session.RegisterUpload("Mkv/sample.mkv", stream, metadata);
            await session.SaveChangesAsync();

حالا اگر به نسخه سرور ravenDb مراجعه کنید می‌بینید که فایل طبق فایل هدر داده شده قرار گرفته است و اطلاعات مربوط به آن ذخیره شده است:



{
    "User": "users/1345",
    "Country": "Iran",
    "City": "Kashan",
    "Raven-Synchronization-History": [
        {
            "Version": 4,
            "ServerId": "42d0cccb-103d-4bf0-9f3d-6f635b1c8ba4"
        },
        {
            "Version": 5,
            "ServerId": "42d0cccb-103d-4bf0-9f3d-6f635b1c8ba4"
        }
    ],
    "Raven-Synchronization-Version": "6",
    "Raven-Synchronization-Source": "42d0cccb-103d-4bf0-9f3d-6f635b1c8ba4"
}

برای خواندن هم به شیوه زیر عمل میکنیم:
 از طریق Store ایجاد شده، یک سشن جدید را باز می‌کنیم و فایل مورد نظر را از طریق یکی از متادیتاهای تعریف شده بازیابی میکنیم:
var fileStore = new FilesStore()
            {
                Url = "http://localhost:8080",
                DefaultFileSystem = "SampleFs"
            };
            fileStore.Initialize();

            var session = fileStore.OpenAsyncSession();
            var file = await session.Query()
                   .WhereEquals("Year", "1979")
                   .FirstOrDefaultAsync();
سپس با آدرس دهی فایل هدر، فایل باینری را داخل استریم قرار می‌دهیم:
var stream = await session.DownloadAsync("mkv/"+file.Name);

سپس استریم را روی دیسک سخت دخیره یا به هر مکانی که مد نظر است ارسال می‌کنیم:
   var fs = File.Create("D:\\file2.mkv");
            stream.CopyTo(fs);
            fs.Flush();
            fs.Close();
البته از آنجائیکه عملیات بازیابی توسط بانک اطلاعاتی به صورت غیرهمزمان انجام می‌گیرد، بهتر هست که باقی عملیات هم به صورت غیرهمزمان انجام شود:
await stream.CopyToAsync(fs);

سپس کل کد بازیابی را به شکل زیر می‌نویسیم:
            var fileStore = new FilesStore()
            {
                Url = "http://localhost:8080",
                DefaultFileSystem = "SampleFs"
            };
            fileStore.Initialize();

            var session = fileStore.OpenAsyncSession();
            var file = await session.Query()
                   .WhereEquals("Year", "1979")
                   .FirstOrDefaultAsync();

            var stream = await session.DownloadAsync("mkv/"+file.Name);

            var fs = File.Create("D:\\file2.mkv");

            await stream.CopyToAsync(fs);


مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت سوم
در قسمت قبل، محیط توسعه نرم افزار مد نظرمان را ایجاد کردیم و توانستیم پروژه پیش فرض Xamarin forms را بیلد کنیم. حالا قصد داریم تا یک مثال ساده را با هم بررسی کنیم و آن را بر روی ویندوز تست کنیم. در قسمت بعدی نیز همین مثال ساده را بر روی Android و در قسمت بعدتر نیز بر روی iOS تست می‌کنیم. پس از اطمینان از اینکه امکان تست برنامه را بر روی هر سه پلتفرم یافته‌اید، بر روی آموزش موارد بیشتری از Xamarin Forms تمرکز می‌کنیم.
برای شروع، Xaml Live را از Visual Studio Marketplace دانلود کنید.
سپس در صورتیکه ابزار git را ندارید، آن را نیز دانلود و نصب کنید و بعد دستور git clone https://github.com/ysmoradi/XamApp را در Command line وارد کنید. دقت کنید پروژه را در جایی Clone نکنید که مسیر فولدر آن طولانی شود. این پروژه، یک پروژه آماده برای تست و تغییر است و ما برای بررسی نحوه اجرا آن در UWP - Android - iOS‌ از آن استفاده می‌کنیم. خود کدها در جلسات بعدتر بررسی خواهند شد. تنها چیزی که الآن اهمیت دارد اطمینان از راه اندازی شدن محیط توسعه نرم افزار شما به بهترین شکل ممکن است.
   
با ساختار پروژه و جزئیات آن در گذر زمان بیشتر آشنا می‌شویم، ولی به صورت کلی این Solution دارای 4 پروژه است:
XamApp - XamApp.Android - XamApp.iOS - XamApp.UWP
- در XamApp، تقریبا تمامی پروژه نوشته می‌شود. این مورد شامل منطق برنامه است که با CSharp نوشته می‌شود و ظاهر برنامه که با XAML نوشته می‌شود. اگر چه که می‌توان ظاهر برنامه را نیز با CSharp زد، انجام این کار به هیچ وجه توصیه نمی‌شود. در مورد Xaml نیز بعد از راه اندازی این مثال در Windows-Android-iOS صحبت خواهیم کرد.
- XamApp.Android پروژه‌ای است که اگر Set as start up project شود، به شما اجازه تست کدهای داخل XamApp را بر روی گوشی یا Emulator‌های اندرویدی می‌دهد. همچنین از طریق این پروژه می‌توانید پابلیش apk را بگیرید و به امکانات پایه Android مانند Activity - Fragment - Android XML - Intent و ... در همان زبان CSharp دسترسی داشته باشید. استفاده از این پروژه، مطلب قسمت بعدی این دوره آموزشی است.
- XamApp.iOS پروژه‌ای است که اگر Set as start up project شود، به شما اجازه تست کدهای داخل XamApp را بر روی گوشی یا Emulator‌های iOS ای می‌دهد. همچنین از طریق این پروژه می‌توانید پابلیش ipa را بگیرید و به امکانات پایه iOS مانند Delegate - Storyboard و ... در همان زبان CSharp دسترسی داشته باشید. در آموزش بعد از آموزش Android، به iOS نیز خواهیم پرداخت.
- XamApp.UWP پروژه‌ای است که اگر Set as start up project شود، به شما اجازه تست کدهای داخل XamApp را بر روی ویندوز خودتان می‌دهد. همچنین از طریق این پروژه می‌توانید پابلیش appxbundle یا msi را بگیرید و به امکانات پایه Windows در همان زبان CSharp دسترسی داشته باشید. UWP مخفف Universal windows platform است.

برای شروع پروژه‌های XamApp.Android و XamApp.iOS را Unload کنید، زیرا در این قسمت با آنها کاری نداریم. همچنین پروژه XamApp.UWP را Set as start up project کنید. 
فقط برای یکبار از منوی Tools در ویژوال استدیو، Options را باز کنید و در قسمت جستجوی آن، عبارت Intellitrace را بنویسید و اگر چیزی پیدا شد، تیک Enable Intellitrace را بردارید تا غیر فعال شود. همچنین مجدد Suppress JIT optimization را جستجو کنید و تیک آن را بزنید تا فعال شود.
دکمه F5 را بزنید و برنامه را اجرا کنید. یک دکمه می‌بینید که Text آن عبارت + است. اگر بر روی آن کلیک کنید، می‌بینید که متن Label بالای آن می‌شود Button tapped 1 time
فایل HelloWorldView.xaml را در فولدر Views در پروژه XamApp، پیدا کنید و نگاهی به کد Label و Button بیاندازید که درون StackLayout هستند و StackLayout خود داخل ContentPage است که در نتیجه صفحه اول ما کل فضایی را که دارد، به StackLayout اختصاص یافته‌است.
    <StackLayout HorizontalOptions="Center" VerticalOptions="Center">
        <Label Text="{Binding StepsCount, StringFormat='{}Button tapped {0} times!'}" />
        <Button Command="{Binding IncreaseStepsCountCommand}" Text="+" />
    </StackLayout>
StackLayout نوعی Layout ساده‌است که بسته به تنظیم Orientation اش، می‌تواند Vertical یا Horizontal باشد. آیتم‌های داخل‌اش را که در این مثال Label و Button هستند، یا عمودی یا افقی می‌چیند که پیش فرض‌اش عمودی است. Horizontal Options و Vertical Options اش هم که هر دو Center هستند باعث می‌شود آیتم‌ها دقیقا در وسط StackLayout بنشینند. چون تمامی فضای ContentPage به StackLayout اختصاص یافته‌است، عملا Label و Button در وسط برنامه ظاهر می‌شوند.
Label ما دارای Text ای است که به StepsCount متصل یا Bind شده است ( به کمک Binding StepsCount).
StepsCount عددی است که در ابتدا صفر است و با کلیک دکمه، مقدار آن یکی یکی افزایش می‌یابد. این کد در HelloWorldViewModel.cs و به زبان CSharp نوشته شده‌است. StringFormat نیز در اینجا عملکردی معادل StringFormat در CSharp را دارد.
‌Button دارای Command ای است که به متدی در CSharp به نام IncreaseStepsCount متصل شده‌است.
حال نگاهی به کد CSharp بیندازیم:
    public class HelloWorldViewModel : BitViewModelBase
    {
        public int StepsCount { get; set; }

        public BitDelegateCommand IncreaseStepsCountCommand { get; set; }

        public HelloWorldViewModel()
        {
            IncreaseStepsCountCommand = new BitDelegateCommand(IncreaseStepsCount);
        }

        async Task IncreaseStepsCount()
        {
            StepsCount += 1;
        }
    }
ظاهر برنامه در فایل Xaml ای نوشته شده به نام HelloWorldView.xaml و منطق برنامه در کلاسی است به نام HelloWorldViewModel که این View و ViewModel انتهای نام این دو، از معماری MVVM یا Model - View - View Model می‌آید که در سال 2006~2007 و با معرفی WPF کم کم معروف شد و ما نیز از آن در این مثال داریم استفاده می‌کنیم.
StepsCount که در View به Text آن Label وصل شده بود، در CSharp یک Property از جنس int است. Command ما با نام IncreaseStepsCountCommand به متدی وصل شده‌است که کارش اضافه کردن یکی یکی StepsCount است.

در حالت عادی اگر بخواهید این برنامه را تغییر دهید که مثلا به جای یکی یکی بالا بردن StepsCount، آن را یکی یکی کم کند، ابتدا برنامه را Stop می‌کنید و سپس در Xaml برای Button مربوطه، Text را از + به - تغییر می‌دهید. همچنین کد CSharp را نیز عوض می‌کنید که می‌شود:
StepsCount -= 1
و مجددا F5 را می‌زنید. این روش قطعا خیلی Productive نیست و زمان زیادی را از شما می‌گیرد. شما می‌توانید با Break کردن اجرای برنامه به تغییر کدهای CSharp بپردازید. همچنین بدون Break کردن می‌توانید کدهای Xaml را تغییر دهید و به این روی، خیلی سریع‌تر پروژه را پیش ببرید.
با مشاهده این ویدئو می توانید درک بهتری از عملکرد Edit & continue داشته باشید. دقت کنید که در زمان تغییر ظاهر و منطق، اگر مثلا عدد، تا 17 افزایش داده شده بود برای تست، روی 17 می‌ماند و به صفر بر نمی‌گردد. در واقع کل برنامه Reload نمی‌شود و این تفاوت Edit & continue با Hot reload موجود در سایر ابزارهاست.

همچنین با کوچک و بزرگ کردن برنامه اجرا شده به سایز گوشی‌ها و تبلت‌های مختلف عملا می‌توانید برنامه را در سایزهای مختلف تست کنید. توجه داشته باشید که در Xamarin Forms مقدار دهی به طول و عرض و ... در تمامی پلتفرم‌ها و Device‌ها فارغ از Resolution یکسان است و در همه جا Width=64 عملا به یک سانتی متر اشاره دارد. علاوه بر این بدون اینکه صفحه مانیتور شما Touch باشد، می‌تواند حتی Touch را نیز تست کنید که برای این کار می‌توانید از Simulator استفاده کنید. به این صورت که به جای Local Machine گزینه Simulator را انتخاب می‌کنید.
 

 

برای پابلیش پروژه نیز می‌توانید از آموزش‌های بر روی وب استفاده کنید که شامل ارائه برنامه به استفاده کنندگان با یا بدون Microsoft Store است که از فرمت نه چندان جالب appxbundle استفاده می‌کند و ما از این آموزش عبور می‌کنیم و به ذکر این نکته بسنده می‌کنیم که نسخه بعدی Visual Studio 2017 یعنی 15.9 قابلیت ساختن msix یا Windows installer را نیز دارد که از هر چیزی بهتر است و برای پابلیش بهتر است تا ارائه نسخه Stable بعدی ویژوال استودیو که احتمالا در طی کمتر از یک ماه دیگر ارائه می‌شود، صبر کنید. دقت کنید علاوه بر کامپیوتر، لپ تاپ و تبلت‌های ویندوزی، برنامه‌ی شما بر روی XBox نیز می‌تواند کار کند.

در قسمت بعدی، همین پروژه را بر روی Android نیز اجرا می‌کنیم.

نظرات مطالب
شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 3 - انتقال مهاجرت‌ها به یک اسمبلی دیگر
من مدتی هست که از نگارش کامل ویژوال استودیو دیگر استفاده نمی‌کنم. با VSCode هیچ مشکلی نیست و همه چیز روان است. نگارش کامل ویژوال استودیو مربوط به زمانی بود که یک فایل ISO چندگیگابایتی را ارائه می‌دادند و تا سه سال بعدش نیازی به به‌روز رسانی نبود. سیستم کار NET Core. چابک هست و با VSCode بیشتر سازگاری دارد تا ویژوال استودیوی سنگین و حجیم.
نظرات مطالب
EF Code First #12
- من در مورد الگوی مخزن در قسمت 11 این سری بحث کردم (کامنت‌های آن‌را هم بخوانید)؛ همچنین این مباحث در مورد EF Code first است و نه db first و نه EF 4. به علاوه این لینک‌هایی که مطرح کردید مثلا نمونه code project، داخل به اصطلاح BLL خودش، پر است از وهله سازی Context و من در این مطلب توضیح دادم که چرا اینکار غلط است و چگونه استفاده از یک تراکنش برای چندین عملیات مرتبط را زیر سؤال می‌برد.
- اون اینترفیس IUnitOfWork مطرح شده در مثال جاری، وابستگی خاصی به DataLayer نداره. می‌تونه در لایه سرویس هم تعریف بشه (منظور این است می‌تونه در یک اسمبلی و پروژه جداگانه هم قرار بگیره و مشکلی نیست). اما DataLayer باید بتونه در حین تزریق وابستگی‌ها وهله‌ای از IUnitOfWork رو فراهم کنه تا به اون معنا ببخشه؛ به همین جهت Context برنامه باید آن‌را پیاده سازی کند تا توسط StructureMap قابل شناسایی و استفاده شود.
اما نهایتا وهله سازی اینترفیس یاد شده توسط DAL صورت می‌گیره. uow به خودی خود موجودیتی نداره. در اینجا مثلا EF هست که به اون معنا می‌بخشه و سبب وهله سازی آن خواهد شد. هرچند به ظاهر برنامه با اینترفیس‌ها کار می‌کند اما تزریق وابستگی‌ها است که به این اینترفیس‌ها موجودیت می‌بخشد و سبب دسترسی به وهله‌ای که قرار داد ارائه شده توسط آن‌ها را پیاده سازی کرده می‌شود.
- در یک سیستم nTier هم مباحث ذکر شده در این قسمت، جاری است. مثلا یک WCF Service قرار گرفته روی یک سرور مجزا هم می‌تونه از DataLayer و ServiceLayer مثال جاری استفاده کند. استفاده کننده نهایی برای نمایش آن در UI با هیچکدام از دو مورد ذکر شده کاری ندارد و فقط با قراردادهای WCF Service کار می‌کنه.
مطالب
اتصال به سرویس WCF در NETCF 3.5

با توجه به پیشرفتی که در حوزه اپلیکشن‌های وابسته به فریمورک دات نت بوجود آمده، ولی شاید حرکت عملی بزرگی از سمت تولیدکندگان در حوزه کامپکت صورت نگرفته و همچنان شاهد فرمانروایی سیستم عاملهایی چون Windows Compact 6.0 با استفاده از دات نت فریمورک‌هایی نهایت با نسخه 3.5 هستیم. البته میتوان ارزان‌تر بودن در خارج و مسئله تحریم در داخل را هم در نظر داشت و نمونه عینی این مورد را میتوان در دستگاههای وارد شده در حوزه Compact،  دید. البته شرکت‌های تولید کننده خارجی که عمدتا در کشورهای جنوب شرق و شرق آسیا هستند، جزو شرکت‌های مطرح در این زمینه هستند که بازارهای خوبی هم در کشورهای توسعه یافته‌ای چون آمریکا پیدا کرده‌اند.

در این بین برای عقب نماندن از تکنولوژی‌های جدید بوجود آمده در حوزه دات نت مانند WCF این مقاله کمکی هر چند کوچک برای استفاده از این قابلیت موثر در فریمورک کامپکت می‌تواند باشد.

پیشنیاز‌های لازم:

- Microsoft Visual Studio 2008 + Service Pack 1

- نصب Power Toys for .NET Compact Framework 3.5


پیاده سازی سرویس (بر روی سیستمی غیر از ویندوز کامپکت):  

در ویژوال استودیو 2008 سرویس پک یک، پروژه ای از نوعclass library  را  ایجاد کرده و سرویسی تستی را برای استفاده ایجاد میکنیم:  
[ServiceContract(Namespace = "http://samples.wcf.cfnet.sample")]
    public interface ICalculator
    {
        [OperationContract]
        int Add(int a, int b);
    }

و پیاده سازی آن:

public class CalculatorService : ICalculator
    {
        public static int count;

        public int Add(int a, int b)
        {
            count++;
            Console.WriteLine(string.Format("{3}\tReceived 'Add({0}, {1})' returning {2}", a, b, a + b, count));
            return a + b;
        }

سرور سرویس:

برای هاست این سرویس از یک برنامه‌ی کنسول که در سلوشن ایجاد میکنیم استفاده میکنیم. البته امکان‌های دیگر برای هاست سرویس در هر پروسس دات نتی را میتوان یاد آور شد. برای هاست کردن شروع یک سرویس WCF باید یک IP درون شبکه را که قابل دسترسی از سمت ویندوز کامپکت بوده و به سیستم انتساب داده شده، دریافت و استفاده کنیم:  

var addressList = Dns.GetHostEntry(Dns.GetHostName());

string hostIP = addressList.AddressList.Single(x=>x.ToString().StartsWith("192.168.10.")).ToString();
Uri address = new Uri(string.Format("http://{0}:8000/Calculator", hostIP));

در قطعه بالا IP در رنج مناسب و قابل دسترسی انتخاب میشود چون ویندوز کامپکت (فارق از اینکه در شبیه ساز باشد یا واقعی) از طریق شبکه به سرور دسترسی پیدا میکند باید IP مناسب انتساب داده شده انتخاب شود.

ServiceHost serviceHost = new ServiceHost(typeof(CalculatorService),address);
serviceHost.AddServiceEndpoint(typeof(ICalculator), new BasicHttpBinding(), "Calculator");

در ادامه یک سرویس هاست را new کرده و سرویس و بایندینگ را به آن در سازنده پاس میدهیم.

var serviceMetadataBehavior =
new ServiceMetadataBehavior { HttpGetEnabled = true };
serviceHost.Description.Behaviors.Add(serviceMetadataBehavior);

این قسمت برای ادامه کارکرد سرویس لازم نیست ولی در ادامه‌ی مقاله برای تولید کدهای سمت کلاینت باید این قابلیت فعال باشد و پس از آن دیگر احتیاجی نیست و میتوان این چند خط کد را کامنت کرد.

serviceHost.Open();
Console.WriteLine("CalculatorService is running at " + address.ToString());
Console.WriteLine("Press <ENTER> to terminate");
Console.ReadLine();
serviceHost.Close();

و در نهایت، شروع سرویس با فرمان Open و خاتمه آن با فرمان Close .


کلاینت سرویس (در داخل ویندوز کامپکت):

همراه با ارائه دات نت فریمورک 3.5 برای کار با سرویس WCF که از آن یک نسخه‌ی ارائه شده برای کامپکت نیز تهیه شده‌است، ابزاری مانند netcfSvcUtil.exe که در SDK نسخه‌ی کامپکت موجود است و کاربرد هندل کردن بعضی از موارد مانند تولید کد پروکسی‌های سمت کلاینت را دارد که در ادامه طرز استفاده از آن را بررسی خواهیم کرد. بعد از اجرای سرویس WCF با رفتار HttpGetEnabled = true برای بررسی سریع کارکرد صحیح سرویس، آدرس آن را در مرورگر میبینیم. تصویر زیر نتیجه‌ی آن در مرورگر است:



در خط فرمان به آدرس مربوط به این ابزار رفته (بسته به نسخه‌ی سیستم عامل ممکن است در پوشه‌های زیر یافت شود ( :

(Windows Drive)\Program Files (x86)\Microsoft.NET\SDK\CompactFramework\v3.5\bin
(Windows Drive)\Program Files\Microsoft.NET\SDK\CompactFramework\v3.5\bin

و فرمان زیر را اجرا میکنیم:

netcfSvcUtil.exe /language:C# /target:code /directory:D:\GeneratedCode\CF\CaculatorService http://192.168.10.189:8000/BooksService.svc?wsdl

البته ذکر IP شبکه در اینجا الزامی نیست؛ زیرا در صورت استفاده از آدرسهای داخلی سیستم، این فرمان به مشکلی بر نخواهد خورد. در این فرمان تولید کد با زبان c# و تولید کد که بصورت پیش فرض نیز وجود دارد و محل ذخیره سازی کدهای تولیدی را مشخص میکنیم و بعد از اجرای این فرمان، باید دو فایل در مسیر اشاره شده در فرمان تولید شود که اساس کار ما در سمت کلاینت خواهد بود:


کلاینت سرویس نیز با استفاده کدهای تولیدی بصورت زیر آماده سازی و اجرا میشود:

var addressList = Dns.GetHostEntry(Dns.GetHostName());
var localAddress = addressList.AddressList.Single(x => x.ToString().StartsWith("192.168.10.")).ToString();

دوباره IP مناسب در شبکه جاری استخراج میشود. بایندیگ مورد نیاز برای ارتباط با سرور ساخته میشود:

var binding = CalculatorClient.CreateDefaultBinding();

نکته‌ای که دراین قسمت باید مدنظر قرار گیرد این است که در زمان تولید کدها اگر از localhost یا 127.0.0.1 و یا آدرسهای دیگر انتساب داده شده به سرور استفاده کرده باشید در متد CreateDefaultBinding از همان آدرس استفاده میشود و برای اصلاح آن بصورت زیر عمل میکنیم:

string remoteAddress = CalculatorClient.EndpointAddress.Uri.ToString();
remoteAddress = remoteAddress.Replace("localhost", serviceAddress.Text);

یک EndpointAddress با استفاده از این آدرس ساخته و به‌همراه بایندینگ، یک آبجکت از جنس CalculatorClient که در کدهای تولیدی داریم میسازیم:

CalculatorClient _client = new CalculatorClient(binding, endpoint);

برای تست نیز تنها متد این سرویس را با یک جفت عدد، صدا میزنیم:

var result = _client.Add(82, 18).ToString(CultureInfo.InvariantCulture);

به این ترتیب خروجی مورد نظر زیر را در کنسول سرویس مشاهده خواهیم کرد:


 
نظرات مطالب
PHP سریعتر از ASP.NET! افسانه یا واقعیت؟
خوب، مثال‌های بحث جاری در ساده‌ترین حالت ممکن تهیه شدند. یعنی یک فریم ورک ASP.NET با کلی دم و دستگاه (ماژول سشن، ماژول مسیریابی، ماژول امنیت، ماژول اعتبارسنجی درخواست‌ها، ماژول فشرده سازی و ...) از یک سیستم ساده PHP سریعتر عمل می‌کنه. این چطور بی‌ربط به عنوان مقاله هست؟
مطالب
استفاده از چند Routing در یک پروژه ASP.NET MVC بدون درد و خونریزی

کار کردن با مسیریابی برای یک پروژه ساده ، نیاز به طراحی پیچیده ندارد. مسیریابی پیش فرض موجود در فایل RoutConfig.cs برای کارهای ابتدایی کافیست. اما اگر کمی کار پیچیده شود و صفحات مختلفی با منطق‌های متفاوتی ایجاد کنیم، ممکن است با مشکل روبرو شویم. در MVC5 به کمک دخالت ویژگی‌ها در مسیریابی، کار ساده شده است اما در MVC4 و قبل از آن چه باید کرد؟ پیش از بسط مساله، ابتدا این سوال را پاسخ میدهیم که چگونه صفحه‌ی start پروژه انتخاب میشود؟ 

مسیریابی پیش فرض یک پروژه MVC به شکل زیر است : 

routes.MapRoute(
           name: "Default",
           url: "{controller}/{action}/{id}",
           defaults: new { controller = "Home", action = "Index", id = UrlParameter.Optional }
       );

وقتی یک پروژه MVC را بررسی کنید، مشاهده می‌کنید که در شاخه‌ی اصلی آن، فایل index یا default وجود ندارد و اصولا منطق کار با اکشن‌ها و صدا زدن آنها و دیدن پاسخ‌ها توسط View، این اتفاق را توجیه میکند. پس وقتی درخواستی به سمت شاخه‌ی اصلی ما فرستاده میشود، مسیریابی وارد عمل می‌شود. وقتی پروژه را اجرا میکنید، متد RegisterRoutes از شیءایی که از کلاس RoutingConfig.cs ساخته شده (به فایل global.asax نگاه کنید) فراخوانی می‌شود و شیء Routes از " قالب آدرس " هایی که ما تعیین کرده ایم پُر می‌شود. بخشی از فایل RoutConfig.cs را در تصویر زیر می‌بینیم. 

به Url کد فوق نگاه کنید که در حقیقت آدرسی نسبی است. آدرس ما به طور کامل به شکل زیر قابل تعریف است: 

http://mydomain.com/{controller}/{action}/{id}

واضح است که درخواست اولیه به سایت ما دارای بخش‌های controller و action و بخش اختیاری id نیست. پس به شکل پیشفرض بر اساس آنچه در جلوی خصوصیت defaults نوشته شده است، فراخوانی خواهد شد. یعنی اکشن Index از داخل کنترلر Home صدا زده می‌شود و چون id نداریم، هیچ نوع id به متد (اکشن) index ارسال نخواهد شد.

یک روتینگ دیگر به شکل زیر در بالای کد فوق اضافه کنید : 

routes.MapRoute(
          name: "Default1",
          url: "{controller}/{action}/{id}",
          defaults: new { controller = "News", action = "Index", id = UrlParameter.Optional }
      );

حتما متوجه شدید که اینبار با اجرای پروژه، متد(اکشن) Index از کنترلر News فراخوانی خواهد شد. در حقیقت اولین روتینگ ساخته شده همان چیزیست که Asp.NET MVC پس از دریافت ریکوئست به آن رجوع میکند. دقت کنید که مقدار name در دو MapRouting فوق متفاوت است. 

اما این اسم‌ها(name ها) به چه دردی می‌خورند؟

 قبل از توضیح در این مورد، default1 را از پروژه حذف میکنیم و با همان MapRouting پیش فرض به کار خود ادامه می‌دهیم. ابتدا مروری بر عملکرد MapRouting انجام میدهیم. 

همانطور که می‌دانید برای ایجاد یک لینک از طریق ویوی Razor از چیزی شبیه دستور زیر می‌توانیم استفاده کنیم: 

<a href="@Url.Action("post", "News", new { id = @item.PostName }, null)"> @item.PostTitle </a>

فرض کنید یک سایت خبری داریم و گروه‌های مختلف آن شامل مطالب متفاوتی هستند. کنترلری به نام News ایجاد کرده‌ایم، که دارای یک اکشن به نام post است که نام مطلب را دریافت کرده و یک View به ما برمی‌گرداند. بخش هایی از صفحه اول را در تصاویر زیر می‌بینید. تصویر آخر، بخش پایین صفحه اخبار است، که بوسیله لینک (لینک های) موجود صفحات جابجا میشوند. 

وقتی کد فوق در یک صفحه فراخوانی میشود، کالکشن Routes بررسی می‌شود و لینک مورد نظر، با توجه به ورودی‌های Url.Action ساخته می‌شود. ما یک MapRouting به نام Default در کالکشن Routes داریم، پس Url.Action لینک زیر را می‌سازد: 

http://mydomain.com/news/post/نام-مقاله

استفاده از MapRouting مثل یک جعبه است که ورودی آن مقادیر موجود در Url.Action می‌باشد و آنچه به ما بر می‌گرداند یک آدرس برای فراخوانی اکشن مورد نیاز است. (آخرین پارامتر، null قرار داده شده که برای تعیین نوع پروتکل استفاده میشود که http یا https میتواند باشد.)

برای فراخوانی صفحه‌ی اخبار (لیست اخبار) می‌توانید دستور زیر را بنویسید : 

@Html.ActionLink("اخبار", "Index", "News", null, new { @class="btn btn-success"})

این دستور تگ anchor را نیز می‌سازد و به کمک MapRouting  آدرسی شبیه آدرس زیر را به ما بر می‌گرداند. (به تفاوت دو دستور دقت کنید): 

<a href="/News">اخبار</a>

واضح است که چون MapRouting یک حالت پیش فرض درونی دارد که دارای اکشن دیفالت index است، پس ActionLink اگر ببیند لینکش در صفحه قرار است به شکل /news/index تعریف شود خود بخود بخش index را حذف میکند.

فرض کنید بعد از کلیک روی لینک فوق، اکشن index ، یک آبجکتِ لیستی با 10 خبر آخر، ایجاد میکند. پس ما میخواهیم قابلیت صفحه بندی را برای لیست اخبار فعال کنیم و در هر صفحه 10 مطلب را نمایش دهیم. مشکل از همینجا آغاز میشود. MapRouting فعلی جوابگوی ما نخواهد بود و آدرس را به شکل زیر نمایش میدهد. 

<a href="/News/index?pid=2">صفحه بعد</a>

و آنچه ما در View نوشته‌ایم چیزی شبیه کد زیر است :

@Html.ActionLink("صفحه بعد", "index", "News", new { pid = …. }, null)

مشکلی در ارجاع به صفحات وجود ندارد و با کلیک روی لینک "صفحه بعد" مقدار عدد 2 به اکشن index ارسال میشود و اگر کد نویسی را برای take و skip کردن لیست، درست انجام شده باشد، نتیجه مورد نظر نمایش داده خواهد شد. اما آدرس فوق آدرس زیبایی نیست. اولین فکری که به ذهن برنامه نویس میرسد، ایجاد یک مسیریابی دیگر است. فکر درستیست؛ اما اگر چند بار دیگر این اتفاق بیفتد و در بخش هایی از برنامه نیاز به روتینگ پیدا کنید و روتینگ‌های جدید ایجاد کنید متوجه خواهید شد که مدیریت این MapRouting ‌ها کار خسته کننده و طاقت فرسایی خواهد شد، مخصوصا اگر بدانید که فقط مجاز به استفاده از یک  پارامتر optional در هر MapRouting هستید! دست شما کاملا بسته است. لینک‌های بالای سایت را اصلاح میکنید ولی لینک‌های پایین سایت خراب میشوند و بالعکس.

به هر حال MapRouting زیر را به RoutConfig.cs اضافه میکنیم : 

           routes.MapRoute("PostPaging", "{controller}/{action}/{id}/{pid}",
            defaults: new
            {
                controller = "News",
                action = "Index",
                id = "all",
                pid = UrlParameter.Optional

            }
            );
-  اسم این MapRouting ، دیگر Default نیست.
-  یک پارامتر pid اضافه‌تر از MapRouting اولی دارد.
-   pid به عنوان  یک پارامتر اختیاری تعریف شده است، پس "قالب آدرس" بسیار شبیه مپ روتینگ قبلی است.
-  مقدار id اختیاری نیست، چون قرار است در آینده بتوانیم گروه‌های مختلف موجود در بخش اخبار را صفحه بندی کنیم و قرار نیست پشت سر هم MapRouting ایجاد کنیم و کافیست به جای id اسم گروه را بنویسیم. در حالتیکه اسمی از گروه درلینکهایمان نبرده باشیم به شکل پیشفرض all قرار داده میشود که یعنی کل اخبار مد نظر است. (در اکشن مربوطه باید این تصمیمات را لحاظ کنیم)
-  حتما این MapRouting را بعد از MapRouting اولیه بنویسید، کمی پیشتر، علت این امر توضیح داده شد و گفته شد اولین چیزی که MVC پس از درخواست ما میبیند به عنوان Routing بررسی می‌کند (درخواست اولیه) و چون ساختار  MapRouting فوق تا اندازه ای شبیه ساختار Default MapRouting است ممکن است با فراخوانی سایت مشکل ایجاد شود.
- میتوانید MapRouting
را کمی خاص‌تر هم بنویسیم : 
routes.MapRoute("NewsPaging", "News/index/{id}/{pid}",
            defaults: new
            {
                controller = "News",
                action = "Index",
                id = "all",
                pid = UrlParameter.Optional
            }
            );
اینکار بستگی به پروژه‌ی شما دارد، مپ روتینگ فوق این مزیت را دارد که با مپ روتینگ‌های دیگر به سختی قاطی میشود! یعنی حتا اگر قبل از مپ روتینگ دیفالت نوشته شود برنامه با مشکل مواجه نخواهد شد، چون اصلا شکل درخواست اولیه به سایت، چیزی شبیه این آدرس نیست. اما خاص بودن آن و همچنین نوع بهره گیری از آن با کمک Action یا ActioLink شاید شما را سردرگم خواهد کند.  
اما مشکل این MapRouting ‌ها چیست؟
درخواست به سایت آمده و قرار است سایت بارگذاری شود؛ ترتیب زیر در شیء routes ثبت شده است :  

در صفحه اول ما لینکی به شکل زیر گذاشته ایم : 
@Html.ActionLink("اخبار", "Index", "News", null, new { @class="btn btn-success"})
مشکلی پیش نخواهد آمد. روند فوق تکرار میشود و ActionLink برای ساختن لینک نهایی از MapRouting اول استفاده میکند (بدون اینکه به MapRouting دوم نگاه کند).

در صفحه اخبار، لینک "صفحه بعد" وجود دارد ، آیا این لینک به شکل صحیح نمایش داده میشود؟ خیر! نتیجه کار را ببینید : 
<a href="/News/index?pid=2">صفحه بعد</a>
 علت واضح است، ActionLink اصلا MapRouting دومی را نمی‌بیند و با همان MapRouting اولی لینک فوق را ساخته است. جای MapRouting ‌ها را عوض کنیم؟ مطمئنید با اینکار درخواست مربوط به صفحه اول شما سلامت به مقصد میرسد؟ مطمئنید با اینکار بقیه Action ‌ها و ActionLink ‌های موجود در صفحه اول شما به درستی تبدیل میشوند؟
به نظر میرسد یک طرح دقیق برای آدرس دهی شاید این مسائل را حل کند ولی نه وقت داریم و نه اعصاب. 


دقت کنید ما برای کار با روتینگ با دو مساله مواجه هستیم :
1. ساخته شدن لینک‌ها توسط هلپر‌ها (که از مپ روتینگ‌های ثبت شده ما پیروی میکند)
2. واکنش پروژه به درخواست‌های دریافتی و هدایت آن به اکشن‌های مورد نظر که کاملا به ترتیب ثبت مپ روتینگ‌ها در کالکشن Routes بستگی دارد .


 خوشبختانه یک هلپر به شکل زیر در MVC وجود دارد : 
 @Html.RouteLink("صفحه بعد", "PostPaging", new { action = "cat", controller = "News", id =. .., pid = ...})
مقدار اول متن لینک، مقدار دوم نام MapRouting ،مقدار سوم یک آبجکت است که نوع اکشن و کنترلر و پارامترهای مورد نظر MapRouting را تعیین میکند. به همین سادگی! این پاسخ به همان سوالیست که در ابتدای مقاله مطرح شد. "نام گذاری مپ روتینگ‌ها به چه درد میخورد؟"
نتیجه برای لینک موجود در صفحه اخبار چیزی شبیه شکل زیر خواهد شد :
<a href="/News/cat/all/2">صفحه بعد</a>
چند شکل دیگر از این هلپر را ببینید : 
@Html.RouteLink("اخبار", "Default", new { controller = "news" })

@Html.RouteLink("درباره ما", "pages", new RouteValueDictionary(new { controller="Page", action="Index", pagename="درباره-ما"}), new Dictionary<string, Object> { { "data-toggle", "popover" }, { "data-placement", "top" } })

همانطور که میبینید در RoutLink اولی، اخبار را به کمک MapRouting با نام default بازنویسی میکنیم و نتیجه چیزی شبیه کد زیر خواهد شد : 

<a href="/News">اخبار</a>

در RoutLink دومی اولا از یک RoutValueDictionary به جای یک آبجکت ساده استفاده کرده ایم و مقادیر را به شکل فوق به کنترلر و اکشن و ...نسبت داده ایم ثانیا برای بخش HTML نیز پراپرتی‌ها را به کمک یک دیکشنری ارسال میکنیم، به خاطر وجود "-" در یکی از خواص، راه دیگری غیر از اینکار نداریم.

اما دقت کنید که از یک MapRouting جدید استفاده کردیم که نامش pages است، 

 این MapRoutnig را قبل از دیگر Routing ‌ها می‌نویسیم؟ وسط دو MapRouting قبلی مینویسیم؟ آخر MapRouting ‌ها مینویسیم؟ آیا فرقی میکند؟ اگر سریع بگوییم خــیر! اشتباه کرده ایم. واقعا فرق میکند.

دقت کنید موضوع MapRouting فقط ایجاد یک لینک‌تر و تمیز نیست؛ RoutLink یک لینک تمیز بر اساس مپ روتینگی که نامش برده شده ایجاد میکند اما تضمین نمیکند که با کلیک بر روی لینک به هدف برسیم و به خطای 404 برخورد نکنیم! اگر روی لینک کلیک کنید آدرس شروع به تفسیر شدن میکند و این تفسیر اصلا ربطی به نامی که به RoutLink داده ایم ندارد و ترتیب موجود در کالکشن ایجاد شده در RoutConfig تعیین کننده است.(آبجکت Routes ) اگر MapRouting فوق را در انتهای بقیه بگذاریم صفحه اول لود میشود ولی با کلیک روی "درباره ما" صفحه پیغام خطا خواهد داد.
 باید به یاد داشته باشیم برای اجرای درخواست (کلیک روی لینک)، آنچه برای ASP.NET MVC اهمیت دارد، ترتیب قرار گیری MapRouting ‌ها در RouteRegister است  و ما به کمک RoutLink تنها مشکل ساخت لینک‌ها بر اساس قالب MapRouting مورد نظرمان را حل کردیم و این به ما تضمینی برای هدایت آن لینک به مکان درست را نخواهد داد. 

اگر ترتیب به شکل زیر باشد :

1
2
3
باشد. درخواست اولیه برای بالا آمدن سایت به مشکل برخورد نمی‌کند چون همان مپ روتینگ 1 اجرا میشود. اما مشکل فوق به وجود خواهد آمد و خطای 404 با کلیک بر روی "درباره ما" نمایش داده خواهد شد چون با کلیک روی "درباره ما" مپ روتینگ شماره 1 وارد عمل میشود.

اگر ترتیب به شکل زیر باشد :

3
2
1
آیا اصلا صفحه اول سالم لود خواهد شد؟ خیر! درخواست نسبی " / " (یا به طور کامل http://mydomain.com ) شماره 3 را به خیر پشت سر میگذارد، چون اصلا چیزی به نام page در آدرس وجود ندارد که از این MapRouting بخواهد پیروی کند. اما در شماره 2 گیر می‌افتد چون این فرمت را حفظ کرده است :
"{controller}/{action}/{id}/{pid}"
Pid که اختیاریست (بر اساس قوانین تعریف شده در مپ روتینگ شماره 2) بقیه موارد نیز حالت دیفالت دارند، یعنی اگر تعریف نشده باشند (مثل همین درخواست) خودبخود جایگذاری میشوند. پس به طور کلی صفحه اول ما تغییر می‌کند و اکشن index از کنترلر Home اجرا نمیشود و به جایش اکشن Index از کنترلر News اجرا میشود و صفحه اول را از دست میدهیم و صفحه اخبار را میبینیم! نتیجه اینکه نباید هرگز 2 را قبل از 1 قرار دهیم.
اگر ترتیب به شکل زیر باشد :
3
1
2
این همان چیزیست که مد نظر ماست. اولا 1 قبل از 2 است و صفحه اول برای لود شدن به مشکل برخورد نمیکند.
ثانیا وقتی روی "درباره ما" کلیک میکنیم همان شماره 3 فراخوانی میشود و بقیه مپ روتینگ‌ها اعمال نمیشوند.

تنظیم این مقاله با هدف آموزش صورت گرفته است.  حتما با تفکر و به خاطر سپردن نکات با طرح ریزی ساختار صفحات به کمک کمترین تعداد MapRouting  به بهترین نتایج خواهیم رسید. 

مطالب
استفاده از RequireJs در پروژه های Asp.Net MVC
 در پست قبلی با کلیات RequireJs آشنا شدید. در این به بررسی  و پیاده سازی مثال قبل در قالب یک پروژه Asp.Net MVC می‌پردازم:
ابتدا یک پروژه Asp.Net MVC ایجاد کنید. در فولدر scripts تمام فایل‌های جاوااسکریپ پروژه قرار خواهند داشت. اگر قصد داشته باشیم که فایل‌های جاوااسکریپی سایر فریم ورک‌ها را استفاده نماییم (مثل backbone.js و ExtJs و...) برای طبقه بندی بهتر فایل ها، بهتر است که یک فولدر با نامی مشخص بسازیم و فایل‌های مورد نیاز را در آن قرار دهیم. البته اگر از nuget برای نصب این فریم ورک‌ها استفاده نمایید عموما این کار انجام خواهد شد.
حال با استفاده از Package Manager Console و اجرای دستور زیر، اقدام به نصب requireJs کنید
PM> Install-package requireJs
ساختار فولدر scripts به صورت زیر خواهد شد(دو فایل r.js و require.js به این فولدر اضافه می‌شود)  

 

یک فولدر به نام MyFiles در فولدر Scripts بسازید و فایل‌های purchase.js و product.js و credits.js در پروژه قبل را در آن کپی نمایید. کد فایل‌های پروژه قبل به صورت زیر بوده است:
purchase.js
define(["credits","products"], function(credits,products) {
  console.log("Function : purchaseProduct");
  return {
    purchaseProduct: function() {
      var credit = credits.getCredits();
      if(credit > 0){
        products.reserveProduct();
        alert('purchase done');'
        return true;
 } alert('purchase cancel');   return false; } } });
در کد بالا از یک alert برای نمایش موفقیت یا عدم موفقیت عملیات استفاده کردم.
products.js
define(function(products) {
  return {
    reserveProduct: function() {
      console.log("Function : reserveProduct");
      return true;
    }
  }
});
credits.js
define(function() {
  console.log("Function : getCredits");
  return {
    getCredits: function() {
      var credits = "100";
      return credits;
    }
  }
});
در نتیجه فایل‌های زیر به ساختار فولدر scripts اضافه شده است:


برای قدم بعدی، در متد RegisterBundles فایل bundleConfig پروژه دستور زیر را وارد نمایید:
  bundles.Add( new ScriptBundle( "~/bundles/require" ).Include(
                      "~/Scripts/require.js" ) );
کاملا واضح است که نیاز به تغییر در فایل Layout_  پروژه نیز داریم؛ در نتیجه تغییرات زیر را در فایل اعمال نمایید:



همان طور که مشاهده می‌کنید ابتدا با استفاده از دستور Scripts.Render فایل‌های include شده برای requireJs را در صفحه لود می‌کنید. سپس در تگ scripts که نوشته شده است با استفاده از دستور require.config مکان فایل‌های مورد نیاز را به فریم ورک Require معرفی میکنیم. این بدان معنی است که فریم ورک هر زمان که نیاز به لود یک وابستگی برای فایل‌های جاوااسکریپ داشته باشد، این مکان معرفی شده را جستجو خواهد کرد.
حال برای استفاده و لود ماژول purchase در انتهای فایل Index فولدر Home تغییرات زیر را اعمال نمایید:
@section scripts
{
    <script type="text/javascript">
    require(['purchase'], function (purchase)
    {        
        purchase.purchaseProduct();
    });
</script>
}
در دستورات بالا با کمک دستور require(همان طور که در پست قبلی توضیح داده شد) ماژول purchase را لود می‌کنیم و بعد با فراخوانی تابع purchaseProduct به خروجی مورد نظر خواهیم رسید. در این جا من از دستور alert برای نمایش خروجی استفاده کردم! در نتیجه خروجی به صورت زیر خواهد بود: