مطالب
تشخیص اصالت ردیف‌های یک بانک اطلاعاتی در EF Core
همیشه فرض بر این است که مدیر سیستم، فردی است امین و درستکار. این شخص/اشخاص کارهای شبکه، پشتیبان‌گیری، نگهداری و امثال آن‌را انجام داده و از سیستم‌ها محافظت می‌کنند. اکنون این سناریوهای واقعی را درنظر بگیرید:
- پس از خداحافظی با شرکتی که در آن کار می‌کردی، شخصی با پوزخند به شما می‌گوید که «می‌دونستی در برنامه‌ی حق و دستمزد شما، بچه‌های ادمین شبکه، دیتابیس برنامه رو مستقیما دستکاری می‌کردند و تعداد ساعات کاری بیشتری رو وارد می‌کردند»؟!
- مسئول فروشی/مسئول پذیرشی که یاد گرفته چطور به صورت مستقیم به بانک اطلاعاتی دسترسی پیدا کند و آمار فروش/پذیرش روز خودش را در بانک اطلاعاتی، با دستکاری مستقیم و خارج از برنامه، کمتر از مقدار واقعی نمایش دهد.
- باز هم مدیر سیستمی/شبکه‌ای که دسترسی مستقیم به بانک اطلاعاتی دارد، در ساعاتی مشخص، کلمه‌ی عبور هش شده‌ی خودش را مستقیما، بجای کلمه‌ی عبور ادمین برنامه در بانک اطلاعاتی وارد کرده و پس از آن ...

این موارد متاسفانه واقعی هستند! اکنون سؤال اینجا است که آیا برنامه‌ی شما قادر است تشخیص دهد رکوردهایی که هم اکنون در بانک اطلاعاتی ثبت شده‌اند، واقعا توسط برنامه و تمام سطوح دسترسی که برای آن طراحی کرده‌اید، به این شکل درآمده‌اند، یا اینکه توسط اشخاصی به صورت مستقیم و با دور زدن کامل برنامه، از طریق management studioهای مختلف، در سیستم وارد و دستکاری شده‌اند؟! در ادامه راه حلی را برای بررسی این مشکل مهم، مرور خواهیم کرد.


چگونه تغییرات رکوردها را در بانک‌های اطلاعاتی ردیابی کنیم؟

روش متداولی که برای بررسی تغییرات رکوردها مورد استفاده قرار می‌گیرد، هش کردن تمام اطلاعات یک ردیف از جدول است و سپس مقایسه‌ی این هش‌ها با هم. علت استفاده‌ی از الگوریتم‌های هش نیز، حداقل به دو علت است:
- با تغییر حتی یک بیت از اطلاعات، مقدار هش تولید شده تغییر می‌کند.
- طول نهایی مقدار هش شده‌ی اطلاعاتی حجیم، بسیار کم است و به راحتی توسط بانک‌های اطلاعاتی، قابل مدیریت و جستجو است.

اگر از SQL Server استفاده می‌کنید، یک چنین قابلیتی را به صورت توکار به همراه دارد:
SELECT
    [Id], 
    (SELECT top 1  * FROM  [AppUsers] FOR XML auto),
    HASHBYTES ('SHA2_256', (SELECT top 1  * FROM  [AppUsers] FOR XML auto)) AS [hash] -- varbinary(n), since 2012
FROM
    [AppUsers]
با این خروجی


کاری که این کوئری انجام می‌دهد شامل دو مرحله است:
الف) کوئری "SELECT top 1 * FROM [AppUsers] FOR XML auto" کاری شبیه به serialization را انجام می‌دهد. همانطور که مشاهده می‌کنید، نام و مقادیر تمام فیلدهای یک ردیف را به صورت یک خروجی XML در می‌آورد. بنابراین دیگر نیازی نیست تا کار تبدیل مقادیر تمام ستون‌های یک ردیف را به عبارتی قابل هش، به صورت دستی انجام دهیم؛ رشته‌ی XML ای آن هم اکنون آماده‌است.
ب) متد HASHBYTES، این خروجی serialized را با الگوریتم SHA2_256، هش می‌کند. الگوریتم‌های SHA2_256 و همچنین SHA2_512، از سال 2012 به بعد به SQL Server اضافه شده‌اند.

اکنون اگر این هش را به نحوی ذخیره کنیم (برنامه باید این هش را ذخیره و یا به روز رسانی کند) و سپس شخصی به صورت مستقیم ردیف فوق را در بانک اطلاعاتی تغییر دهد، هش جدید این ردیف، با هش قبلی ذخیره شده‌ی توسط برنامه، یکی نخواهد بود که بیانگر دستکاری مستقیم این ردیف، خارج از برنامه و با دور زدن کامل تمام سطوح دسترسی آن است.


چگونه تغییرات رکوردها را در بانک‌های اطلاعاتی، توسط EF Core ردیابی کنیم؟

مزیت روش فوق، توکار بودن آن است که کارآیی فوق العاده‌ای را نیز به همراه دارد. اما چون در ادامه قصد داریم از یک ORM استفاده کنیم و ORMها نیز قرار است توانایی کار کردن با انواع و اقسام بانک‌های اطلاعاتی را داشته باشند، دو مرحله‌ی serialization و هش کردن را در کدهای برنامه و با مدیریت EF Core، مستقل از بانک اطلاعاتی خاصی، انجام خواهیم داد.


معرفی موجودیت‌های برنامه

در مثالی که بررسی خواهیم کرد، دو موجودیت Blog و Post تعریف شده‌اند:
using System.Collections.Generic;

namespace EFCoreRowIntegrity
{
    public interface IAuditableEntity
    {
        string Hash { set; get; }
    }

    public static class AuditableShadowProperties
    {
        public static readonly string CreatedDateTime = nameof(CreatedDateTime);
        public static readonly string ModifiedDateTime = nameof(ModifiedDateTime);
    }

    public class Blog : IAuditableEntity
    {
        public int BlogId { get; set; }
        public string Url { get; set; }

        public List<Post> Posts { get; set; }

        public string Hash { get; set; }
    }

    public class Post : IAuditableEntity
    {
        public int PostId { get; set; }
        public string Title { get; set; }
        public string Content { get; set; }

        public int BlogId { get; set; }
        public Blog Blog { get; set; }

        public string Hash { get; set; }
    }
}
- در اینجا اینترفیس IAuditableEntity را نیز مشاهده می‌کنید که دارای یک خاصیت Hash است. تمام موجودیت‌هایی که قرار است دارای فیلد هش باشند، نیاز است این اینترفیس را پیاده سازی کنند؛ مانند دو موجودیت Blog و Post. در ادامه مقدار خاصیت هش را به صورت خودکار توسط سیستم Tracking، محاسبه و به روز رسانی می‌کنیم.
- به علاوه جهت تکمیل بحث، دو خاصیت سایه‌ای نیز تعریف شده‌اند تا بررسی کنیم که آیا هش این‌ها نیز درست محاسبه می‌شود یا خیر.
- علت اینکه خاصیت Hash، سایه‌ای تعریف نشد، سهولت دسترسی و بالا بردن کارآیی آن بود.



معرفی ظرفی برای نگهداری نام خواص و مقادیر متناظر با یک موجودیت

در ادامه دو کلاس AuditEntry و AuditProperty را مشاهده می‌کنید:
using System.Collections.Generic;
using Microsoft.EntityFrameworkCore.ChangeTracking;

namespace EFCoreRowIntegrity
{
    public class AuditEntry
    {
        public EntityEntry EntityEntry { set; get; }
        public IList<AuditProperty> AuditProperties { set; get; } = new List<AuditProperty>();

        public AuditEntry() { }

        public AuditEntry(EntityEntry entry)
        {
            EntityEntry = entry;
        }
    }

    public class AuditProperty
    {
        public string Name { set; get; }
        public object Value { set; get; }

        public bool IsTemporary { set; get; }
        public PropertyEntry PropertyEntry { set; get; }

        public AuditProperty() { }

        public AuditProperty(string name, object value, bool isTemporary, PropertyEntry property)
        {
            Name = name;
            Value = value;
            IsTemporary = isTemporary;
            PropertyEntry = property;
        }
    }
}
زمانیکه توسط سیستم Tracking، موجودیت‌های اضافه شده و یا ویرایش شده را استخراج می‌کنیم، AuditEntry همان موجودیت در حال بررسی است که دارای تعدادی خاصیت یا AuditProperty می‌باشد. این‌ها را توسط دو کلاس فوق برای عملیات بعدی، ذخیره و نگهداری می‌کنیم.


معرفی روشی برای هش کردن مقادیر یک شیء

زمانیکه توسط سیستم Tracking، در حال کاربر بر روی موجودیت‌های اضافه شده و یا ویرایش شده هستیم، می‌خواهیم فیلد هش آن‌ها را نیز به صورت خودکار ویرایش و مقدار دهی کنیم. کلاس زیر، منطق ارائه دهنده‌ی این مقدار هش را بیان می‌کند:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Security.Cryptography;
using System.Text;
using Microsoft.EntityFrameworkCore;
using Microsoft.EntityFrameworkCore.ChangeTracking;
using Newtonsoft.Json;

namespace EFCoreRowIntegrity
{
    public static class HashingExtensions
    {
        public static string GenerateObjectHash(this object @object)
        {
            if (@object == null)
            {
                return string.Empty;
            }

            var jsonData = JsonConvert.SerializeObject(@object, Formatting.Indented);
            using (var hashAlgorithm = new SHA256CryptoServiceProvider())
            {
                var byteValue = Encoding.UTF8.GetBytes(jsonData);
                var byteHash = hashAlgorithm.ComputeHash(byteValue);
                return Convert.ToBase64String(byteHash);
            }
        }

        public static string GenerateEntityEntryHash(this EntityEntry entry, string propertyToIgnore)
        {
            var auditEntry = new Dictionary<string, object>();
            foreach (var property in entry.Properties)
            {
                var propertyName = property.Metadata.Name;
                if (propertyName == propertyToIgnore)
                {
                    continue;
                }
                auditEntry[propertyName] = property.CurrentValue;
            }
            return auditEntry.GenerateObjectHash();
        }

        public static string GenerateEntityHash<TEntity>(this DbContext context, TEntity entity, string propertyToIgnore)
        {
            return context.Entry(entity).GenerateEntityEntryHash(propertyToIgnore);
        }
    }
}
- در اینجا توسط متد JsonConvert.SerializeObject کتابخانه‌ی Newtonsoft.Json، شیء موجودیت را تبدیل به یک رشته‌ی JSON کرده و توسط الگوریتم SHA256 هش می‌کنیم. در آخر هم این مقدار را به صورت Base64 ارائه می‌دهیم.
- نکته‌ی مهم: ما نمی‌خواهیم تمام خواص یک موجودیت را هش کنیم. برای مثال اگر موجودیتی دارای چندین رابطه با جداول دیگری بود، ما مقادیر این‌ها را هش نمی‌کنیم (چون رکوردهای متناظر با آن‌ها در جداول خودشان می‌توانند دارای فیلد هش مخصوصی باشند). بنابراین یک Dictionary را از خواص و مقادیر متناظر با آن‌ها تشکیل داده و این Dictionary را تبدیل به JSON می‌کنیم.
- همچنین در این بین، مقدار خود فیلد Hash یک شیء نیز نباید در هش محاسبه شده، حضور داشته باشد. به همین جهت پارامتر propertyToIgnore را مشاهده می‌کنید.


معرفی Context برنامه که کار هش کردن خودکار موجودیت‌ها را انجام می‌دهد

اکنون نوبت استفاده از تنظیمات انجام شده‌ی تا این مرحله‌است:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.IO;
using System.Linq;
using Microsoft.EntityFrameworkCore;
using Microsoft.EntityFrameworkCore.ChangeTracking;
using Microsoft.Extensions.Logging;

namespace EFCoreRowIntegrity
{
    public class BloggingContext : DbContext
    {
        public BloggingContext()
        { }

        public BloggingContext(DbContextOptions options)
            : base(options)
        { }

        public DbSet<Blog> Blogs { get; set; }
        public DbSet<Post> Posts { get; set; }

        protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder optionsBuilder)
        {
            if (!optionsBuilder.IsConfigured)
            {
                optionsBuilder.EnableSensitiveDataLogging();
                var path = Path.Combine(Directory.GetCurrentDirectory(), "app_data", "EFCore.RowIntegrity.mdf");
                optionsBuilder.UseSqlServer($"Server=(localdb)\\mssqllocaldb;Database=EFCore.RowIntegrity;AttachDbFilename={path};Trusted_Connection=True;");
                optionsBuilder.UseLoggerFactory(new LoggerFactory().AddConsole((message, logLevel) =>
                logLevel == LogLevel.Debug &&
                           message.StartsWith("Microsoft.EntityFrameworkCore.Database.Command")));
            }
        }

        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
        {
            base.OnModelCreating(modelBuilder);

            foreach (var entityType in modelBuilder.Model
                                                   .GetEntityTypes()
                                                   .Where(e => typeof(IAuditableEntity)
                                                   .IsAssignableFrom(e.ClrType)))
            {
                modelBuilder.Entity(entityType.ClrType)
                            .Property<DateTimeOffset?>(AuditableShadowProperties.CreatedDateTime);
                modelBuilder.Entity(entityType.ClrType)
                            .Property<DateTimeOffset?>(AuditableShadowProperties.ModifiedDateTime);
            }
        }

        public override int SaveChanges()
        {
            var auditEntries = OnBeforeSaveChanges();
            var result = base.SaveChanges();
            OnAfterSaveChanges(auditEntries);
            return result;
        }

        private IList<AuditEntry> OnBeforeSaveChanges()
        {
            var auditEntries = new List<AuditEntry>();

            foreach (var entry in ChangeTracker.Entries<IAuditableEntity>())
            {
                if (entry.State == EntityState.Detached || entry.State == EntityState.Unchanged)
                {
                    continue;
                }

                var auditEntry = new AuditEntry(entry);
                auditEntries.Add(auditEntry);

                var now = DateTimeOffset.UtcNow;

                foreach (var property in entry.Properties)
                {
                    var propertyName = property.Metadata.Name;
                    if (propertyName == nameof(IAuditableEntity.Hash))
                    {
                        continue;
                    }

                    if (property.IsTemporary)
                    {
                        // It's an auto-generated value and should be retrieved from the DB after calling the base.SaveChanges().
                        auditEntry.AuditProperties.Add(new AuditProperty(propertyName, null, true, property));
                        continue;
                    }

                    switch (entry.State)
                    {
                        case EntityState.Added:
                            entry.Property(AuditableShadowProperties.CreatedDateTime).CurrentValue = now;
                            auditEntry.AuditProperties.Add(new AuditProperty(propertyName, property.CurrentValue, false, property));
                            break;
                        case EntityState.Modified:
                            auditEntry.AuditProperties.Add(new AuditProperty(propertyName, property.CurrentValue, false, property));
                            entry.Property(AuditableShadowProperties.ModifiedDateTime).CurrentValue = now;
                            break;
                    }
                }
            }

            return auditEntries;
        }

        private void OnAfterSaveChanges(IList<AuditEntry> auditEntries)
        {
            foreach (var auditEntry in auditEntries)
            {
                foreach (var auditProperty in auditEntry.AuditProperties.Where(x => x.IsTemporary))
                {
                    // Now we have the auto-generated value from the DB.
                    auditProperty.Value = auditProperty.PropertyEntry.CurrentValue;
                    auditProperty.IsTemporary = false;
                }
                auditEntry.EntityEntry.Property(nameof(IAuditableEntity.Hash)).CurrentValue =
                    auditEntry.AuditProperties.ToDictionary(x => x.Name, x => x.Value).GenerateObjectHash();
            }
            base.SaveChanges();
        }
    }
}
در اینجا اصل کار، در متد بازنویسی شده‌ی SaveChanges انجام می‌شود:
public override int SaveChanges()
{
    var auditEntries = OnBeforeSaveChanges();
    var result = base.SaveChanges();
    OnAfterSaveChanges(auditEntries);
    return result;
}
در متد OnBeforeSaveChanges، تمام موجودیت‌های تغییر کرده‌ی از نوع IAuditableEntity را که دارای فیلد هش هستند، یافته و نام خاصیت و مقدار متناظر با آن‌ها را در ظرف‌های AuditEntry که پیشتر معرفی شدند، ذخیره می‌کنیم. هنوز در این مرحله کار هش کردن را انجام نخواهیم داد. علت را می‌توانید در بررسی خواص موقتی مشاهده کنید:
if (property.IsTemporary)
{
   // It's an auto-generated value and should be retrieved from the DB after calling the base.SaveChanges().
   auditEntry.AuditProperties.Add(new AuditProperty(propertyName, null, true, property));
   continue;
}
خواص موقتی، عموما تولید شده‌ی توسط دیتابیس هستند. برای مثال زمانیکه یک Id عددی خود افزاینده را به عنوان کلید اصلی جدول معرفی می‌کنید، مقدار آن پس از فراخوانی متد base.SaveChanges، از بانک اطلاعاتی دریافت شده و در اختیار برنامه قرار می‌گیرد. به همین جهت است که نیاز داریم لیست این خواص و مقادیر را یکبار پیش از base.SaveChanges ذخیره کنیم و پس از آن، خواص موقتی را که اکنون دارای مقدار هستند، مقدار دهی کرده و سپس هش نهایی شیء را محاسبه کنیم. اگر پیش از base.SaveChanges این هش را محاسبه کنیم، برای مثال حاوی مقدار Id شیء، نخواهد بود.

همین مقدار تنظیم، برای محاسبه و به روز رسانی خودکار فیلد هش، کفایت می‌کند.


روش بررسی اصالت یک موجودیت

در متد زیر، روش محاسبه‌ی هش واقعی یک موجودیت دریافت شده‌ی از بانک اطلاعاتی را توسط متد الحاقی GenerateEntityHash مشاهده می‌کنید. اگر این هش واقعی (بر اساس مقادیر فعلی این ردیف که حتی ممکن است به صورت دستی و خارج از برنامه تغییر کرده باشد)، با مقدار Hash ثبت شده‌ی پیشین در آن ردیف یکی بود، اصالت این ردیف تائید خواهد شد:
private static void CheckRow1IsAuthentic()
{
    using (var context = new BloggingContext())
    {
        var blog1 = context.Blogs.Single(x => x.BlogId == 1);
        var entityHash = context.GenerateEntityHash(blog1, propertyToIgnore: nameof(IAuditableEntity.Hash));
        var dbRowHash = blog1.Hash;
        Console.WriteLine($"entityHash: {entityHash}\ndbRowHash:  {dbRowHash}");
        if (entityHash == dbRowHash)
        {
            Console.WriteLine("This row is authentic!");
        }
        else
        {
            Console.WriteLine("This row is tampered outside of the application!");
        }
    }
}
یک نمونه خروجی آن به صورت زیر است:
entityHash: P110cYquWpoaZuTpCWaqBn6HPSGdoQdmaAN05s1zYqo=
dbRowHash: P110cYquWpoaZuTpCWaqBn6HPSGdoQdmaAN05s1zYqo=
This row is authentic!

اکنون بانک اطلاعاتی را خارج از برنامه، مستقیما دستکاری می‌کنیم و برای مثال Url اولین ردیف را تغییر می‌دهیم:


در ادامه یکبار دیگر برنامه را اجرا خواهیم کرد:
entityHash: tdiZhKMJRnROGLLam1WpldA0fy/CbjJaR2Y2jNU9izk=
dbRowHash: P110cYquWpoaZuTpCWaqBn6HPSGdoQdmaAN05s1zYqo=
This row is tampered outside of the application!
همانطور که مشاهده می‌کنید، هش واقعی جدید، با هش ثبت شده‌ی در ردیف، یکی نیست؛ که بیانگر ویرایش مستقیم این ردیف می‌باشد.
به علاوه باید درنظر داشت، محاسبه‌ی این هش بدون خود برنامه، کار ساده‌ای نیست. به همین جهت به روز رسانی دستی آن تقریبا غیرممکن است؛ خصوصا اگر متد GenerateObjectHash، کمی با پیچ و تاب بیشتری نیز تهیه شود.


چگونه وضعیت اصالت تعدادی ردیف را بررسی کنیم؟

مثال قبل، در مورد روش بررسی اصالت یک تک ردیف بود. کوئری زیر روش محاسبه‌ی فیلد جدید IsAuthentic را در بین لیستی از ردیف‌ها نمایش می‌دهد:
var blogs = (from blog in context.Blogs.ToList() // Note: this `ToList()` is necessary here for having Shadow properties values, otherwise they will considered `null`.
             let computedHash = context.GenerateEntityHash(blog, nameof(IAuditableEntity.Hash))
             select new
             {
               blog.BlogId,
               blog.Url,
               RowHash = blog.Hash,
               ComputedHash = computedHash,
               IsAuthentic = blog.Hash == computedHash
             }).ToList();


کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: EFCoreRowIntegrity.zip
مطالب
امکان تعریف رشته‌های UTF-8 در C# 11
به صورت پیش‌فرض، رشته‌ها در زبان #C، از نوع UTF-16 تعریف شده‌اند؛ درحالیکه اکثر رشته‌ها در دنیای اینترنت و پروتکل‌های آن، از نوع UTF-8 هستند. برای کاهش سربار کارآیی این تبدیل‌ها، اکنون در C# 11 می‌توانید رشته‌ها را با پسوند u8 نیز معرفی کنید تا از ابتدای کار، به صورت UTF-8 پردازش شوند. یک مثال:
// C# 10
string utf16String = "Hello World";
byte[] array1 = Encoding.UTF8.GetBytes(utf16String);

// C# 11
ReadOnlySpan<byte> utf8String = "Hello World"u8;
byte[] array2 = utf8String.ToArray();
در اینجا نحوه‌ی تعریف یک رشته‌ی UTF-8 را توسط پسوند u8 در مثال دوم مشاهده می‌کنید. این رشته با نوع <ReadOnlySpan<byte معرفی می‌شود که به همراه عدم نیاز به استفاده از متد Encoding.UTF8.GetBytes قبلی و همچنین تخصیص حافظه‌ی رشته‌ی UTF-16 آن در مثال اول است. اگر می‌خواهید معادل آرایه‌ی تغییرپذیر آن‌را (mutable array) داشته باشید، باید از متد ()ToArray بر روی آن استفاده کنید.


افزایش خوانایی رشته‌های UTF-8 در C# 11

یکی دیگر از مزیت‌های این روش تعریف، علاوه بر بالا رفتن کارآیی کار با رشته‌های UTF-8، بالا بردن امکان خوانایی و درک آن‌ها است. برای مثال AuthStringLiteral مثال زیر، همان معادل آرایه‌ی AuthWithTrailingSpace است که خوانایی بیشتری دارد:
ReadOnlySpan<byte> AuthWithTrailingSpace = new byte[] { 0x41, 0x55, 0x54, 0x48, 0x20 };
ReadOnlySpan<byte> AuthStringLiteral = "AUTH "u8;
چند مثال دیگر:
var helloUtf8 = "hello"u8;// new byte[] { 0x68, 0x65, 0x6c, 0x6c, 0x6f }
var dogUtf8 = "dog"u8;// new byte[] { 0x64, 0x6f, 0x67 }
var catUtf8 = "cat"u8;// new byte[] { 0x63, 0x61, 0x74 }


محدودیت‌های کار با رشته‌های UTF-8 در C# 11

- UTF-8 string literals از نوع ثوابت زمان کامپایل نیستند و از نوع ثوابت زمان اجرا محسوب می‌شوند. به همین جهت برای مثال نمی‌توان از آن‌ها به عنوان مقادیر ثابت و پیش‌فرض پارامترهای متدها استفاده کرد.
- UTF-8 string literals را نمی‌توان در عملیات string interpolation مورد استفاده قرار داد. همچنین نمی‌توان از $ و u8، بر روی یک رشته‌ی نهایی تولید شده، استفاده کرد.
مطالب
ایندکس منحصر به فرد با استفاده از Data Annotation در EF Code First
در حال حاضر امکان خاصی برای ایجاد ایندکس منحصر به فرد در EF First Code وجود ندارد, برای این کار راه‌های زیادی وجود دارد مانند پست قبلی آقای نصیری, در این آموزش از Data Annotation و یا همان Attribute  هایی که بالای Property‌های مدل‌ها قرار می‌دهیم, مانند کد زیر : 
public class User
    {
        public int Id { get; set; }

        [Unique]
        public string Email { get; set; }

        [Unique("MyUniqueIndex",UniqueIndexOrder.ASC)]
        public string Username { get; set; }

        [Unique(UniqueIndexOrder.DESC)]
        public string PersonalCode{ get; set; }

        public string Password { get; set; }
        public string FirstName { get; set; }
        public string LastName { get; set; }
    }

همانطور که در کد بالا می‌بینید با استفاده از Attribute Unique ایندکس منحصر به فرد آن در دیتابیس ساخته خواهد شد.
ابتدا یک کلاس برای Attribute Unique به صورت زیر ایحاد کنید : 
using System;

namespace SampleUniqueIndex
{
    [AttributeUsage(AttributeTargets.Property, Inherited = false, AllowMultiple = false)]
    public class UniqueAttribute : Attribute
    {
        public UniqueAttribute(UniqueIndexOrder order = UniqueIndexOrder.ASC) {
            Order = order;
        }
        public UniqueAttribute(string indexName,UniqueIndexOrder order = UniqueIndexOrder.ASC)
        {
            IndexName = indexName;
            Order = order;
        }
        public string IndexName { get; private set; }
        public UniqueIndexOrder Order { get; set; }
    }

    public enum UniqueIndexOrder
    {
        ASC,
        DESC
    }
}
در کد بالا یک Enum برای مرتب سازی ایندکس به دو صورت صعودی و نزولی قرار دارد, همانند کد ابتدای آموزش که مشاهده می‌کنید امکان تعریف این Attribute به سه صورت امکان دارد که به صورت زیر می‌باشد:
1. ایجاد Attribute بدون هیچ پارامتری که در این صورت نام ایندکس با استفاده از نام جدول و آن فیلد ساخته خواهد شد :  IX_Unique_TableName_FieldName و مرتب ساری آن به صورت صعودی می‌باشد.
2.نامی برای ایندکس انتخاب کنید تا با آن نام در دیتابیس ذخبره شود, در این حالت مرتب سازی آن هم به صورت صعودی می‌باشد.
3. در حالت سوم شما ضمن وارد کردن نام ایندکس مرتب سازی آن را نیز وارد می‌کنید.
بعد از کلاس Attribute حالا نوبت به کلاس اصلی میرسد که به صورت زیر می‌باشد:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.ComponentModel;
using System.ComponentModel.DataAnnotations.Schema;
using System.Data.Entity;
using System.Data.Entity.Infrastructure;
using System.Data.Metadata.Edm;
using System.Linq;
using System.Reflection;

namespace SampleUniqueIndex
{
    public static class DbContextExtention
    {
        private static BindingFlags PublicInstance = BindingFlags.Public | BindingFlags.Instance | BindingFlags.FlattenHierarchy;

        public static void ExecuteUniqueIndexes(this DbContext context)
        {
            var tables = GetTables(context);
            var query = "";
            foreach (var dbSet in GetDbSets(context))
            {
                var entityType = dbSet.PropertyType.GetGenericArguments().First();
                var table = tables[entityType.Name];
                var currentIndexes = GetCurrentUniqueIndexes(context, table.TableName);
                foreach (var uniqueProp in GetUniqueProperties(context, entityType, table))
                {
                    var indexName = string.IsNullOrWhiteSpace(uniqueProp.IndexName) ?
                        "IX_Unique_" + uniqueProp.TableName + "_" + uniqueProp.FieldName :
                        uniqueProp.IndexName;

                    if (!currentIndexes.Contains(indexName))
                    {
                        query += "ALTER TABLE [" + table.TableSchema + "].[" + table.TableName + "] ADD CONSTRAINT [" + indexName + "] UNIQUE ([" + uniqueProp.FieldName + "] " + uniqueProp.Order + "); ";
                    }
                    else
                    {
                        currentIndexes.Remove(indexName);
                    }
                }
                foreach (var index in currentIndexes)
                {
                    query += "ALTER TABLE [" + table.TableSchema + "].[" + table.TableName + "] DROP CONSTRAINT " + index + "; ";
                }
            }

            if (query.Length > 0)
                context.Database.ExecuteSqlCommand(query);
        }

        private static List<string> GetCurrentUniqueIndexes(DbContext context, string tableName)
        {
            var sql = "SELECT CONSTRAINT_NAME FROM INFORMATION_SCHEMA.TABLE_CONSTRAINTS where table_name = '"
                      + tableName + "' and CONSTRAINT_TYPE = 'UNIQUE'";
            var result = context.Database.SqlQuery<string>(sql).ToList();
            return result;
        }
        private static IEnumerable<PropertyDescriptor> GetDbSets(DbContext context)
        {
            foreach (PropertyDescriptor prop in TypeDescriptor.GetProperties(context))
            {
                var notMapped = prop.GetType().GetCustomAttributes(typeof(NotMappedAttribute),true);
                if (prop.PropertyType.Name == typeof(DbSet<>).Name && notMapped.Length == 0)
                    yield return prop;
            }
        }
        private static List<UniqueProperty> GetUniqueProperties(DbContext context, Type entity, TableInfo tableInfo)
        {
            var indexedProperties = new List<UniqueProperty>();
            var properties = entity.GetProperties(PublicInstance);
            var tableName = tableInfo.TableName;
            foreach (var prop in properties)
            {
                if (!prop.PropertyType.IsValueType && prop.PropertyType != typeof(string)) continue;

                UniqueAttribute[] uniqueAttributes = (UniqueAttribute[])prop.GetCustomAttributes(typeof(UniqueAttribute), true);
                NotMappedAttribute[] notMappedAttributes = (NotMappedAttribute[])prop.GetCustomAttributes(typeof(NotMappedAttribute), true);
                if (uniqueAttributes.Length > 0 && notMappedAttributes.Length == 0)
                {
                    var fieldName = GetFieldName(context, entity, prop.Name);
                    if (fieldName != null)
                    {
                        indexedProperties.Add(new UniqueProperty
                        {
                            TableName = tableName,
                            IndexName = uniqueAttributes[0].IndexName,
                            FieldName = fieldName,
                            Order = uniqueAttributes[0].Order.ToString()
                        });
                    }
                }
            }
            return indexedProperties;
        }
        private static Dictionary<string, TableInfo> GetTables(DbContext context)
        {
            var tablesInfo = new Dictionary<string, TableInfo>();
            var metadata = ((IObjectContextAdapter)context).ObjectContext.MetadataWorkspace;
            var tables = metadata.GetItemCollection(DataSpace.SSpace)
              .GetItems<EntityContainer>()
              .Single()
              .BaseEntitySets
              .OfType<EntitySet>()
              .Where(s => !s.MetadataProperties.Contains("Type")
                || s.MetadataProperties["Type"].ToString() == "Tables");
            foreach (var table in tables)
            {
                var tableName = table.MetadataProperties.Contains("Table")
                    && table.MetadataProperties["Table"].Value != null
                  ? table.MetadataProperties["Table"].Value.ToString()
                  : table.Name;
                var tableSchema = table.MetadataProperties["Schema"].Value.ToString();
                tablesInfo.Add(table.Name, new TableInfo
                {
                    EntityName = table.Name,
                    TableName = tableName,
                    TableSchema = tableSchema,
                });
            }

            return tablesInfo;
        }
        public static string GetFieldName(DbContext context, Type entityModel, string propertyName)
        {
            var metadata = ((IObjectContextAdapter)context).ObjectContext.MetadataWorkspace;
            var osMembers = metadata.GetItem<EntityType>(entityModel.FullName, DataSpace.OSpace).Properties;
            var ssMebers = metadata.GetItem<EntityType>("CodeFirstDatabaseSchema." + entityModel.Name, DataSpace.SSpace).Properties;
            
            if (!osMembers.Contains(propertyName)) return null;

            var index = osMembers.IndexOf(osMembers[propertyName]);
            return ssMebers[index].Name;
        }

        internal class UniqueProperty
        {
            public string TableName { get; set; }
            public string FieldName { get; set; }
            public string IndexName { get; set; }
            public string Order { get; set; }
        }
        internal class TableInfo
        {
            public string EntityName { get; set; }
            public string TableName { get; set; }
            public string TableSchema { get; set; }
        }
    }
}
در کد بالا با استفاده از Extension Method برای کلاس DbContext یک متد با نام ExecuteUniqueIndexes  ایجاد می‌کنیم تا برای ایجاد ایندکس‌ها در دیتابیس از آن استفاده کنیم.
روند اجرای کلاس بالا به صورت زیر می‌باشد:
در ابتدای متد ()ExecuteUniqueIndexes  :
 public static void ExecuteUniqueIndexes(this DbContext context)
        {
            var tables = GetTables(context);
            ...
        }
با استفاده از متد ()GetTables ما تمام جداول ساخته توسط دیتایس توسط DbContext را گرفنه:
        private static Dictionary<string, TableInfo> GetTables(DbContext context)
        {
            var tablesInfo = new Dictionary<string, TableInfo>();
            var metadata = ((IObjectContextAdapter)context).ObjectContext.MetadataWorkspace;
            var tables = metadata.GetItemCollection(DataSpace.SSpace)
              .GetItems<EntityContainer>()
              .Single()
              .BaseEntitySets
              .OfType<EntitySet>()
              .Where(s => !s.MetadataProperties.Contains("Type")
                || s.MetadataProperties["Type"].ToString() == "Tables");
            foreach (var table in tables)
            {
                var tableName = table.MetadataProperties.Contains("Table")
                    && table.MetadataProperties["Table"].Value != null
                  ? table.MetadataProperties["Table"].Value.ToString()
                  : table.Name;
                var tableSchema = table.MetadataProperties["Schema"].Value.ToString();
                tablesInfo.Add(table.Name, new TableInfo
                {
                    EntityName = table.Name,
                    TableName = tableName,
                    TableSchema = tableSchema,
                });
            }

            return tablesInfo;
        }
با استفاده از این طریق چنانچه کاربر نام دیگری برای هر جدول در نظر بگیرد مشکلی ایجاد نمی‌شود و همینطور Schema جدول نیز گرفته می‌شود, سه مشخصه نام مدل و نام جدول و Schema جدول در کلاس TableInfo قرار داده می‌شود و در انتها تمام جداول در یک Collection قرار داده میشوند و به عنوان خروجی متد استفاده می‌شوند.
بعد از آنکه نام جداول متناظر با نام مدل آنها را در اختیار داریم نوبت به گرفتن تمام DbSet‌ها در DbContext می‌باشد که با استفاده از متد ()GetDbSets :
public static void ExecuteUniqueIndexes(this DbContext context)
        {
            var tables = GetTables(context);
            var query = "";
            foreach (var dbSet in GetDbSets(context))
            {
            ....
        }
در این متد چنانچه Property دارای Attribute NotMapped باشد در لیست خروجی متد قرار داده نمی‌شود. 
سپس داخل چرخه DbSet‌ها نوبت به گرفتن ایندکس‌های موجود با استفاده از متد ()GetCurrentUniqueIndexes برای این مدل می‌باشد تا از ایجاد دوباره آن جلوگیری شود و البته اگر ایندکس هایی را در مدل تعربف نکرده باشید از دیتابیس حذف شوند.
        public static void ExecuteUniqueIndexes(this DbContext context)
        {
            ...
            foreach (var dbSet in GetDbSets(context))
            {
                var entityType = dbSet.PropertyType.GetGenericArguments().First();
                var table = tables[entityType.Name];
                var currentIndexes = GetCurrentUniqueIndexes(context, table.TableName);
            }
        }
بعد از آن نوبت به گرفتن Property‌های دارای Attribute Unique می‌باشد که این کار نیز با استفاده از متد ()GetUniqueProperties انجام خواهد شد.
در متد ()GetUniqueProperties چند شرط بررسی خواهد شد از جمله اینکه Property از نوع Value Type باشد و نه یک کلاس سپس Attribute NotMapped را نداشته باشد و بعد از آن می‌بایست نام متناظر با آن Property را در دیتابیس به دست بیاریم برای این کار از متد ()GetFieldName استفاده می‌کنیم:
        public static string GetFieldName(DbContext context, Type entityModel, string propertyName)
        {
            var metadata = ((IObjectContextAdapter)context).ObjectContext.MetadataWorkspace;
            var osMembers = metadata.GetItem<EntityType>(entityModel.FullName, DataSpace.OSpace).Properties;
            var ssMebers = metadata.GetItem<EntityType>("CodeFirstDatabaseSchema." + entityModel.Name, DataSpace.SSpace).Properties;
            
            if (!osMembers.Contains(propertyName)) return null;

            var index = osMembers.IndexOf(osMembers[propertyName]);
            return ssMebers[index].Name;
        }
برای این کار با استفاده از MetadataWorkspace در DbContext دو لیست SSpace و OSpace استفاده می‌کنیم که در ادامه در مورد این گونه لیست ها بیشتر توضیح می‌دهیم , سپس با استفاده از Member‌های این دو لیست و ایندکس‌های متناظر در این دو لیست نام متناظر با Property را در دیتابیس پیدا خواهیم کرد, البته یک نکته مهم هست چنانچه برای فیلد‌های دیتابیس OrderColumn قرار داده باشید دو لیست Member‌ها از نظر ایندکس متناظر متفاوت خواهند شد پس در نتیجه ایندکس به اشتباه برروی یک فیلد دیگر اعمال خواهد شد.
لیست‌ها در MetadataWorkspace:
1. CSpace : این لیست شامل آبجکت‌های Conceptual از مدل‌های شما می‌باشد تا برای Mapping دیتابیس با مدل‌های شما مانند مبدلی این بین عمل کند.
2. OSpace : این لیست شامل آبجکت‌های مدل‌های شما می‌باشد.
3. SSpace : این لیست نیز شامل آبجکت‌های مربوط به دیتابیس از مدل‌های شما می‌باشد
4. CSSpace : این لیست شامل تنظیمات Mapping بین دو لیست SSpace و CSpace می‌باشد.
5. OCSpace : این لیست شامل تنظیمات Mapping بین دو لیست OSpace و CSpace می‌باشد.
روند Mapping مدل‌های شما از OSpace شروع شده و به SSpace ختم میشود که سه لیست دیگز شامل تنظیماتی برای این کار می‌باشند.
و حالا در متد اصلی ()ExecuteUniqueIndexes ما کوئری مورد نیاز برای ساخت ایندکس‌ها را ساخته ایم.

حال برای استفاده از متد()ExecuteUniqueIndexes می‌بایست در متد Seed آن را صدا بزنیم تا کار ساخت ایندکس‌ها شروع شود، مانند کد زیر:
protected override void Seed(myDbContext context)
        {
            //  This method will be called after migrating to the latest version.

            //  You can use the DbSet<T>.AddOrUpdate() helper extension method 
            //  to avoid creating duplicate seed data. E.g.
            //
            //    context.People.AddOrUpdate(
            //      p => p.FullName,
            //      new Person { FullName = "Andrew Peters" },
            //      new Person { FullName = "Brice Lambson" },
            //      new Person { FullName = "Rowan Miller" }
            //    );
            //
            context.ExecuteUniqueIndexes();
        }
چند نکته برای ایجاد ایندکس منحصر به فرد وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می‌کنیم:
1. فیلد‌های متنی باید حداکثر تا 350 کاراکتر باشند تا ایندکس اعمال شود.
2. همانطور که بالاتر اشاره شد برای فیلد‌های دیتابیس OrderColumn اعمال نکنید که علت آن در بالا توضیح داده شد

دانلود فایل پروژه:
Sample_UniqueIndex.zip
نظرات مطالب
اجرای وظایف زمان بندی شده با Quartz.NET - قسمت اول
دقیقا این کاری بود که من قبلا انجام داده بودم ولی مشکلی که پیش می‌آمد این بود که مثلا اگر در یک ارسال بایستی 200 پیامک ارسال گردد قبل از اینکه ارسال این 200 پیامک به اتمام برسد زمان اجرا به پایان رسیده و تابع execute  مجددا فراخوانی می‌شود و از انجایی که هنوز وضعیت این رکورد در دیتابیس به ارسال شده تغییر پیدا نکرده مجددا این 200 پیامک ارسال می‌گردد. این مشکل حتی زمانی که از حلقه for هم استفاده نمی‌شود وجود دارد و در تعداد ارسال بالا به مشکل می‌خورد .
در زیر کدی که برای ارسال استفاده نموده ام را قرار دادم.
با تشکر از شما
namespace SchedulerDemo.Jobs
{
    using System;
    using System.Linq;
    using System.IO;
    using Quartz;
    using System.Collections.Generic;
    using System.Configuration;

    [PersistJobDataAfterExecution]
    [DisallowConcurrentExecution]
    public class SendJob : IJob
    {
        public void Execute(IJobExecutionContext context)
        {
          
            using (var db = new DALModel.DALEntities())
            {
               
                byte status = (byte)AllEnums.Sms.Status.InProgress;
                var item = db.SentBoxes.Where(p => p.Status == status && p.IsDeleted==false && p.UserInfo.IsDeleted==false &&  p.HasTime == true && p.SendInTime == false && p.SendDateX <= DateTime.Now).OrderBy(p=>p.Id).FirstOrDefault();
                Cls_SMS.ClsSend sms_Batch = new Cls_SMS.ClsSend();

                if (item != null)
                {
                    decimal smsCount = 0;
                    if (item.UserInfo.CalculateType == Convert.ToByte(AllEnums.FinancialTransaction.CalculationUnit.Message))
                    {
                        smsCount = Convert.ToDecimal(Function.GetSmsCount(item.Price, item.UserId));
                    }
                    else
                    {
                        smsCount = Convert.ToDecimal(item.CorrectCount);
                    }
                    decimal adminCredit = Function.GetAdminCreditLink1000();
                    if (adminCredit != -1 && adminCredit >= smsCount)
                    {
                       
                        if ((item.UserInfo.Credit - (item.UserInfo.LowCredit)) >= item.Price)
                        {
                            item.SendInTime = true;
                            db.SaveChanges();
                            string numberList = item.NumberList;
                            int position = item.NumberList.LastIndexOf(',');
                            numberList = item.NumberList.Substring(0, position);
                            List<string> receivers_List = new List<string>();
                            receivers_List = (numberList).Split(',').ToList();
                            string[] ret2 = new string[2];
                            string[] DestAdd = new string[receivers_List.Count];
                            DestAdd = receivers_List.ToArray();
                            ret2 = sms_Batch.SendSMS_Batch(item.Message, DestAdd, item.UserInfoSenderNumber.AllNumber.Number, ConfigurationManager.AppSettings["SmsUserNameLink1000"], ConfigurationManager.AppSettings["SmsPasswordLink1000"], ConfigurationManager.AppSettings["SmsIPAddressLink1000"], ConfigurationManager.AppSettings["SmsCompanyLink1000"], false, item.Id);
                            var sentBoxUpdate = db.SentBoxes.FirstOrDefault(p => p.Id == item.Id);
                            sentBoxUpdate.Status = Convert.ToByte(AllEnums.Sms.Status.Send);
                            sentBoxUpdate.FinancialTransactionId = db.FinancialTransactions.Where(p => p.UserId == item.UserId).Max(p => p.Id);

                            if (ret2 != null)
                            {
                                sentBoxUpdate.RetValue0 = ret2[0];
                                sentBoxUpdate.RetValue1 = ret2[1];
                            }
                            db.SaveChanges();
                        }
                        else
                        {
                            byte statusFailedForAccount = (byte)AllEnums.Sms.Status.FailedForAccount;
                            item.SendInTime = true;
                            item.Status = statusFailedForAccount;
                            item.FailedCount = item.CorrectCount;
                            item.FailedList = item.NumberList;
                            db.SaveChanges();

                        }
                    }
                    else
                    {
                        byte statusFaildForError = (byte)AllEnums.Sms.Status.FaildForError;
                        item.SendInTime = true;
                        item.Status = statusFaildForError;
                        item.FailedCount = item.CorrectCount;
                        item.FailedList = item.NumberList;
                        db.SaveChanges();

                    }
                }


            }
        }
    }
}

namespace SchedulerDemo.Interfaces
{
    public interface IScheduleSend
    {
        void RunSendSms();
    }
}

namespace SchedulerDemo.Jobs
{
    using System;
    using Quartz;
    using Quartz.Impl;
    using SchedulerDemo.Interfaces;
    using SchedulerDemo.Jobs;

    public class SendSchedule : IScheduleSend
    {
        public void RunSendSms()
        {
            DateTimeOffset startTime = DateBuilder.FutureDate(2, IntervalUnit.Second);

            IJobDetail job = JobBuilder.Create<SendJob>()
                                       .WithIdentity("jobSendSmsInTime")
                                       .Build();

            ITrigger trigger = TriggerBuilder.Create()
                                             .WithIdentity("triggerSendSmsInTime")
                                             .StartAt(startTime)
                                             .WithSimpleSchedule(x => x.WithIntervalInMinutes(5).RepeatForever())
                                             .Build();

            ISchedulerFactory sf = new StdSchedulerFactory();
            IScheduler sc = sf.GetScheduler();
            sc.ScheduleJob(job, trigger);

            sc.Start();
        }
    }
}
مطالب
ویژگی های کمتر استفاده شده در NET. - بخش هفتم

DebuggerStepThroughAttribute

ویژگی DebuggerStepThroughAttribute باعث می‌شود که در زمان دیباگ کردن کد، با کلید F11، متدهایی که این ویژگی را دارند، بدون رفتن به داخل متد (همانند دیباگ با کلید F10 عمل می‌کند، به جز زمانی که در داخل متد break point گذاشته باشید) ، تنها اجرا می‌شوند.
به مثال زیر توجه کنید:
class Program
{
    public static void Main(string[] args)
    {
        DebuggerStepThroughMethod1();
    }

    [DebuggerStepThrough]
    public static void DebuggerStepThroughMethod1()
    {
        Console.WriteLine( "Method 1" );
        DebuggerStepThroughMethod2();
    }

    [DebuggerStepThrough]
    public static void DebuggerStepThroughMethod2()
    {
        Console.WriteLine( "Method 2" );
    }
}
و نتیجه دیباگ با استفاده از F11 به صورت زیر می‌شود:

همانطور که مشاهده می‌کنید برنامه را با کلید F11 اجرا کردم. بعد از ورود به Method1، با زدن کلید F11 دستور بعدی، break point درون Method2 است.

ConditionalAttribute

شما با استفاده از Conditional می توانید اجرای یک متد را به شناساننده پیش پردازشی ( pre-processing identifier ) وابسته کنید. ConditionalAttribute می‌تواند بر روی یک کلاس یا یک متد بکار برده شود.
class Program
{
    public static void Main(string[] args)
    {
        DebugMode();
    }

    [Conditional("DEBUG")]
    public static void DebugMode()
    {
        Console.WriteLine( "Debug mode" );
    }
}
در صورتی که مثال بالا را در حالت Debug اجرا کنید، خروجی کنسول پیام Debug mode است و در صورتی که در حالت Release اجرا کنید، متد DebugMode اجرا نخواهد شد.
نکته: شما می‌توانید با استفاده از دستور define# (در بیرون از فضای نام) مقدار سفارشی خود را تعریف کنید.
#define ReleaseMode


Flags Enum Attribute

ویژگی Flags برای پوشش فیلدهای بیتی و انجام مقایسه بیتی استفاده می‌شود. از این ویژگی باید برای زمانیکه یک داده شمارشی می‌تواند چندین مقدار را به صورت همزمان داشته باشد، استفاده کرد.
[System.Flags]
public enum Permission
{
    View = 1,
    Insert = 2,
    Update = 4,
    Delete = 8
}
این نکته خیلی مهم است که Flags به صورت خودکار، مقادیر enum را به توان دو نمی‌رساند و شما باید به صورت دستی این مقادیر را تعیین کنید. در صورتیکه مقادیر عددی را تعیین نکنید، enum در عملیات بیتی به درستی کار نخواهد کرد، چرا که مقدار enum از 0 شروع می‌شود و افزایش پیدا می‌کند.  
public static void Main( string[] args )
{
    var permission = ( Permission.View | Permission.Insert ).ToString();
    Console.WriteLine( permission ); // Displays ‘View, Insert’

    var userPermission = Permission.View | Permission.Insert | Permission.Update | Permission.Delete;
    // To retrieve the value from property you can do this
    if ( ( userPermission & Permission.Delete ) == Permission.Delete )
    {
        Console.WriteLine( "کاربر دارای مجوز دسترسی به عملیات حذف می‌باشد" );
    }

    // In .NET 4 and later
    Console.WriteLine( userPermission.HasFlag( Permission.Delete )
                            ? "کاربر دارای مجوز دسترسی به عملیات حذف می‌باشد"
                            : "کاربر مجوز دسترسی به عملیات حذف را ندارد");
}

نکته: در صورتیکه مقداری را برای enum تعریف کرده باشید، نمی‌توانید آن را با مقدار 0 مشخص کنید (در زمانی که ویژگی flags را بر روی enum اضافه کرده باشید)، چرا که با استفاده از عملیات بیتی AND نمی‌توانید دارا بودن آن مقدار را تست کنید و همیشه نتیجه صفر خواهد بود.


Dynamically Compile and Execute C# Code

CodeDOM

با استفاده از CodeDOM می‌توانید یک سورس کد را به صورت یک فایل اسمبلی کامپایل و ذخیره کنید.
public static void Main( string[] args )
{
    var sourceCode = @"class DotNetTips
                        {
                            public void Print()
                            {
                                System.Console.WriteLine("".Net Tips"");
                            }
                        }";
    var compiledAssembly = CompileSourceCodeDom( sourceCode );
    ExecuteFromAssembly( compiledAssembly );
}

static Assembly CompileSourceCodeDom( string sourceCode )
{
    CodeDomProvider csharpCodeProvider = new CSharpCodeProvider();
    var cp = new CompilerParameters
                {
                    GenerateExecutable = false
                };
    cp.ReferencedAssemblies.Add( "System.dll" );
    var cr = csharpCodeProvider.CompileAssemblyFromSource( cp,
                                                            sourceCode );
    return cr.CompiledAssembly;
}
همانطور که در مثال بالا مشاهده می‌کنید، متغیر sourceCode حاوی کد مربوط به یک کلاس #C می‌باشد که یک متد Print در آن تعریف شده است.


Roslyn

سکوی کامپایلر دات نت " Roslyn "،  کامپایلرهای متن باز #C و  VB.NET را به همراه APIهای تجزیه و تحلیل کد ارائه کرده است که با استفاده از این APIها می‌توان ابزارهای آنالیز کد جهت استفاده در ویژوال استودیو را ایجاد کرد.

برای استفاده از Roslyn باید این کتابخانه را نصب کنید

Install-Package Microsoft.CodeAnalysis

حال مثال قبل را با استفاده از Roslyn بازنویسی می‌کنیم:

public static void Main(string[] args)
{
    var sourceCode = @"class DotNetTips
                        {
                            public void Print()
                            {
                                System.Console.WriteLine("".Net Tips"");
                            }
                        }";
    var compiledAssembly = CompileSourceRoslyn( sourceCode );
    ExecuteFromAssembly( compiledAssembly );
}

private static Assembly CompileSourceRoslyn(string sourceCode)
{
    using ( var memoryStream = new MemoryStream() )
    {
        var assemblyFileName = string.Concat( Guid.NewGuid().ToString(),
                                                ".dll" );
        var compilation = CSharpCompilation.Create( assemblyFileName,
                                                    new[]
                                                    {
                                                        CSharpSyntaxTree.ParseText( sourceCode )
                                                    },
                                                    new[]
                                                    {
                                                        MetadataReference.CreateFromFile( typeof( object ).Assembly.Location )
                                                    },
                                                    new CSharpCompilationOptions( OutputKind.DynamicallyLinkedLibrary ) );
        compilation.Emit( memoryStream );
        var assembly = Assembly.Load( memoryStream.GetBuffer() );
        return assembly;
    }
}

و جهت فراخوانی اسمبلی ساخته شده به هر دو روش بالا، از کد زیر استفاده می‌کنیم.

static void ExecuteFromAssembly( Assembly assembly )
{
    var helloKittyPrinterType = assembly.GetType( "DotNetTips" );
    var printMethod = helloKittyPrinterType.GetMethod( "Print" );
    var kitty = assembly.CreateInstance( "DotNetTips" );
    printMethod.Invoke( kitty,
                        BindingFlags.InvokeMethod,
                        null,
                        null,
                        CultureInfo.CurrentCulture );
}


مطالب
مروری بر کتابخانه ReactJS - قسمت هشتم - آخرین قسمت - چرخه حیات کامپوننت‌ها

هر کامپوننتی در React یک چرخه زندگی دارد. زمانیکه یک کامپوننت را به روش React.createClass یا React.Component تعریف میکنیم و در ReactDOM.render نمونه‌ای از کامپوننت را برای نمایش در مرورگر می‌سازیم، چرخه حیات آن شروع میشود. 


ReactDOMServer

کتابخانه ReactDOMServer جهت ساخت یا render کردن کامپوننت‌ها در سمت سرور استفاده میشود. توسط این کتابخانه میتوانیم کامپوننت‌ها را در سمت سرور ایجاد کنیم و نتیجه آن را که تگ‌های HTML هستند به مرورگر ارسال کنیم. این روش جهت داشتن صفحه‌های وب سریع‌تر و اهداف SEO مفید است. جهت اطلاعات بیشتر و روش‌های استفاده به مستندات آن رجوع کنید. در مثال زیر روش استفاده از این کتابخانه به اختصار آمده.

var persons = [
    { id: 1, personName: "Parham", personContact: "parhamda@gmail.com" },
    { id: 2, personName: "Roham", personContact: "roham@yahoo.com" },
    { id: 3, personName: "Raha", personContact: "raha@live.com" }
];

class Person extends React.Component{
    render(){
        return (
            <div>
                <p>{this.props.personName}</p>
                <p>{this.props.personContact}</p>
            </div>
        )
    }
}

let person1 = persons[0];
let personElement = <Person personName={person1.personName} personContact={person1.personContact}/>
console.log(ReactDOMServer.renderToStaticMarkup(personElement));

در کد بالا مواردی که جدید هستند، یکی ساخت یک نمونه از کامپوننت Person است و دیگری ساخت آن در سمت سرور، بدون آن که فعلا نمایشی در مرورگر داشته باشیم. در کنسول میتوانیم خروجی کتابخانه را که تگ‌های HTML هستند ببینیم. ReactDOMServer دو متد را فراهم کرده که کارکردی مشابه دارند؛ اما در جزئیات متفاوت هستند. 

  • renderStaticMarkup یک خروجی استاتیک و بدون attributeهای اضافه را تولید میکند که بیشتر برای بررسی یا استفاده در صفحه‌های وب ایستا مفید هستند.
  • renderToString یک خروجی به صورت HTML String ایجاد میکند که برای HTML DOM در سمت کاربر سازگار‌تر است و مناسب برای صفحات پویا. 

در نهایت خروجی از هر نوع که بود، برای اینکه در سمت کاربر قابل مشاهده باشد باید از همان متد ReactDOM.render استفاده کنیم. از آنجایی که این مجموعه جهت معرفی و بررسی ابزارهای اصلی React به صورت مختصر است، از آوردن مثال‌های زیاد و پیچیده پرهیز میکنم. در اینجا میتوانید یک نمونه ساده برای استفاده از ReactDOMServer به صورت استاندارد و با جزئیات را بررسی کنید.


متدهای چرخه حیات در React

React چند متد را برای زمان‌های قبل و بعد از ساخت شدن یک کامپوننت در DOM دارد که میشود رفتارهایی را برای کامپوننت، در این متدها در نظر گرفت تا در زمان مناسب اجرا شوند. در ادامه این متد‌ها معرفی و کاربرد هر یک بیان میشود. 


 componentWillMount: این متد قبل از اینکه کامپوننت، تگ‌های متد render را بسازد اجرا میشود. این متد هم در سمت کلاینت کاربرد دارد و هم در سمت سرور. به همین جهت برای گرفتن log از داده‌های کامپوننت و کار با پایگاه داده مکان مناسبی است. به عنوان مثال در قطعه کد زیر داده‌های کامپوننت، توسط Ajax ارسال شده‌اند. 

componentWillMount() {
   Ajax.post("/componentLog", {
     name: this.constructor.name,
     props: this.props
   });
}

componentDidMount: این متد بعد از اینکه بخش render اجرا شد فراخوانی میشود. همچنین فقط در سمت کلاینت و زمانیکه از ReactDOM.render استفاده میکنیم کاربرد دارد. این متد مناسب برای تعامل کامپوننت با افزونه‌ها و API‌ها است؛ مانند دریافت اطلاعات مورد نیاز کامپوننت از سایتی دیگر توسط یک API. از  این متد در قسمت چهارم مثالی آورده شده. 


(componentWillReciveProps(nextProps: این متد زمانی اجرا میشود که داده‌های ورودی کامپوننت با مقادیری جدید تغییر کنند.

componentWillReceiveProps(nextProps) {
    // Do something with new received data and change the state. 
}

ReactDOM.render(
    <TestComponent someData={newDataEveryFiveSecond()}/>,
    document.getElementById("divTest")
);

در مثال بالا یک کامپوننت داریم که داده‌های ورودی خود را از یک تابع میگیرد. این تابع هر پنج ثانیه یک بار یک داده تازه ایجاد میکند و به کامپوننت ارسال میکند. میتوانیم داخل کامپوننت، از متد componentWillReceiveProps جهت دستکاری داده‌های رسیده و تغییر وضعیت کامپوننت توسط setState استفاده کنیم. 


(shouldComponentUpdate(nextProps, nextState: این متد شبیه به متد componentWillReceiveProps است، البته با تفاوت‌هایی. این متد هم مقدار ورودی جدید برای پارامتر‌های کامپوننت میگیرد و هم مقداری برای وضعیتی که کامپوننت دارد. این متد باید یک مقدار بازگشتی false یا  true داشته باشد. با این مقدار بازگشتی میتوان کنترل کرد که آیا کامپوننت بر اساس داده‌های جدید بروز بشود یا نه. 

class ComponentExample extends React.Component {
    shouldComponentUpdate(nextProps, nextState) {
        return notEqual(this.props, nextProps) ||
            notEqual(this.state, nextState);
    }
}

در مثال بالا پارامترها و وضعیت جاری کامپوننت، با مقدارهای تازه تغییر یافته و وضعیت جدید مقایسه میشوند. اگر مقادیر مقایسه شده برابر نباشند (یعنی داده تکراری وارد نشده) مقدار بازگشتی true خواهد بود و React کامپوننت را بر اساس وضعیت جدید و داده‌های تازه دوباره میسازد.


(componentWillUpdate(nextProps, nextState: این متد زمانیکه کامپوننت ساخته شده، داده‌های جدیدی را دریافت کند و یا وضعیت آن تغییر کند و دقیقا قبل از اجرای render فراخوانی میشود. اگر از متد shouldComponentUpdate مقدار false بازگشت داده شود، این متد دیگر اجرا نخواهد شد. باید توجه داشته باشیم که setState را نمیشود در این متد پیاده‌سازی کرده. به این علت که، زمانیکه وضعیت کامپوننت تغییر میکند، React متد componentWillUpdate و بلافاصله بعد از آن render را اجرا میکند و برای تغییر وضعیت دیگر دیر شده! تفاوت componentWillUpdate با componentWillMount  این است که Will Mount در اولین وهله سازی از کامپوننت اجرا میشود، ولی Will Update بعد از هر دوباره سازی (rerender). 


(componentDidUpdate(prevProps, prevStat: احتمالا میشود به راحتی حدس زد که این متد دقیقا بعد از دوباره سازی کامپوننتی که ساخته شده فراخوانی میشود.


componentWillUnmount: این متد زمانی اجرا میشود که یک کامپوننت از DOM پاک شود. برای پاک کردن نمونه‌ای از یک کامپوننت که در DOM در حال نمایش است میتوانیم از دستور زیر استفاده کنیم. 

ReactDOM.unmountComponentAtNode(document.getElementById("react"));
مطالب
اصول پایگاه داده - تراکنش ها
در این مقاله آموزشی قصد داریم به یکی از مهمترین و اساسی‌ترین مفاهیم تعریف شده در پایگاه داده بنام تراکنش‌ها بپردازیم. بعنوان تعریف می‌توان اینگونه بیان نمود که تراکنش یک واحد کاری منطقی است که عملی را بر روی پایگاه داده انجام می‌دهد. عموما تراکنش‌ها دنباله ای از عملیات پایگاه داده هستند که رویه هم رفته انجام یک کار یا وظیفه را بر عهده دارند. نکته مهمی که در مورد تراکنش‌ها مطرح می‌شود اینست که آنها باید به گونه ای مدیریت شوند که پایگاه داده را از یک وضعیت سازگار و درست (consistent) به وضعیت سازگار دیگری ببرند. به بیان دیگر اگر تراکنش از چند عملیات تشکیل شده باشد، پس از پایان اجرای تمامی عملیات مربوط به تراکنش نباید در داده‌های پایگاه داده هیچ تناقضی با قوانین پایگاه داده (integrity rules) بوجود بیاید. مزیت استفاده از تراکنش نیز همین مسئله است که به توسعه دهنده نرم افزار این اطمینان را می‌دهد که صحت و درستی پایگاه داده در اثر اجرای دستورات او از بین نخواهد رفت. علاوه بر آن اگر در حین اجرای یکی از دستورات خللی ایجاد گردد، پایگاه داده دوباره به وضعیت سازگار قبلی خود باز گردانده خواهد شد. نسل‌های اولیه سیستم‌های مدیریت پایگاه داده فاقد پیاده سازی تراکنش بودند و بهمین دلیل توسعه دهندگان کار بسیار مشکلی در شبیه سازی این واحد‌های یکپارچه منطقی داشتند. خوشبختانه اکثر DBMS‌های امروزی این مفهوم مهم را پشتیبانی می‌کنند و نیازی به نگرانی در مورد پیاده سازی آن نیست. تنها کاری که لازم است انجام گیرد کسب مهارت در زمینه استفاده از آنهاست.
تعریف تراکنش‌ها و مشخص کردن عملیات موجود در آنها اغلب توسط خود توسعه دهنده برنامه صورت می‌گیرد. اوست که تعیین می‌کند تراکنشش باید چه عملیاتی را با چه ترتیبی انجام دهد. اما در کنار این قسم از تراکنش‌ها که توسط کاربران تعریف می‌شود، تراکنش‌های دیگری نیز وجود دارند که توسط خود سیستم مدیریت پایگاه داده تعریف می‌شوند. به این قبیل تراکنش‌ها که واحد‌های کاری بسیار کوچک و عموما تجزیه ناپذیری هستند تراکنش‌های خودکار یا auto transactions گفته می‌شود. بعنوان مثال اگر ما تراکنشی را تعریف کرده باشیم که شامل یک عمل خواندن و یک عمل درج باشد، در هنگام اجرا سیستم این تراکنش را به دو تراکنش کوچکتر می‌شکند که در یکی عمل خواندن و در دیگری عملی نوشتن و درج را انجام می‌دهد. البته توجه داشته باشید که اگر چه این دو عملیات جدا و مستقل از هم اجرا می‌شوند اما رابطه منطقی آنها با یکدیگر  حفظ می‌شود و در صورت خللی در یکی از آنها اثر دیگری نیز بازگردانده شده و پایگاه داده دوباره به حالت قبل از جرا برگردانده می‌شود. به این کار عمل undo شدن تراکنش گفته می‌شود. 
 
گفتیم که تعریف تراکنش توسط کاربر صورت می‌پذیرد و مدیریت آن بر عهده پایگاه داده قرار می‌گیرد. در این میان نکته حائز اهمیتی وجود دارد که در اینجا باید به آن اشاره شود. اندازه تراکنش نقشی بسیار موثر در کارایی پایگاه داده ایفا می‌کند. توجه داشته باشید که اندازه تراکنش‌ها نباید خیلی بزرگ باشد. چراکه منجر به بزرگ شدن بیرویه فایل مربوط به ثبت وقایع پایگاه داده (log file) می‌گردد. تمامی علیات تاثیر گذار بر روی پایگاه داده در این فایل ثبت می‌شوند تا در موقع لزوم بتوان با استفاده از عمل بازیابی و ترمیم پایگاه داده (recovery) را انجام داد. بزرگ بودن این فایل در هنگام ترمیم می‌تواند بر روی کارایی تاثیر گذار باشد. علاوه بر این موضوع اندازه تراکنش‌ها اثر سوء دیگری نیز می‌تواند در پی داشته باشد و آن محدود نمودن درجه همروندی است. یعنی اگر اندازه تراکنش بیش از حد معمول باشد ممکن است بر روی تعداد تراکنش هایی که می‌توانند بطور موازی و همزمان اجرا شوند تاثیر منفی بگذارد. چرا که معمولا در آغاز تراکنش بر روی منابعی که مورد استفاده تراکنش قرار می‌گیرد قفل گذاری می‌شود تا بگونه ای مسئله نواحی بحرانی حل شود. این قفل‌ها زمانی آزاد می‌شوند که تمامی عملیات داخل تراکنش بطور کامل اجرا شده باشند یا اینکه مشکلی در حین اجرا بوجود آید. در این صورت هرچه تراکنش بزرگ‌تر باشد اجرای آن بیشتر طول خواهد کشید و در نتیجه قفل‌های آن نیز دیر‌تر آزاد می‌شوند. بدین ترتیب سایر تراکنش هایی که می‌خواهند از منابع مشترک استفاده کنند باید تا پایان اجرای تراکنش بزرگ ما منتظر بمانند. این مسئله یعنی کاهش درجه اجرای موازی با همروندی که اگر در سیستم‌های بزرگ به آن دقت نشود به گلوگاهی تبدیل خواهد شد و کارایی را به نحو قابل توجهی کاهش می‌دهد.
 
 تعریف تراکنش‌ها :
بدنه اصلی هر تراکنش را چهار کلمه کلیدی تشکیل می‌دهند که البته ممکن است صریحا در تعریف توسط کاربر لحاظ نشوند اما این چهار کلمه کلیدی باید در تمامی تراکنش‌ها چه بصورت صریح و چه بصورت ضمنی آورده شوند. این کلمات عبارتند از BEGIN TRANSACTION، END TRANSACTION، ROLLBACK و COMMIT. کلمات کلیدی BEGIN TRANSACTION و END TRANSACTION  همانطور که از نامشان پیداست آغاز و پایان یک تراکنش را نشان می‌دهد. اینکه تراکنش از چه نقطه ای آغاز و در چه نقطه ای به پایان رسیده است برای مدیریت آن بسیار مهم و حیاتی است بخصوص در مواقعی که در حین انجام مشکلی پیش بیاید. از کلمه کلیدی ROLLBACK هنگامی استفاده می‌کنیم که بخواهیم تغییراتی که تا این لحظه بر روی پایگاه داده صورت گرفته است را مجددا بی اثر کنیم و پایگاه داده را به حالت پیش از شروع تراکنش بازگردانیم. توجه داشته باشید که در برخی از مواقع ممکن است این کلمه را خودمان در بدنه تراکنش مستقیما قرار دهیم. بعنوان مثال یک خطای منطقی را در بخشی از روال انجام تراکنش با یک عبارت شرطی تشخیص می‌دهیم و با استفاده از ROLLBACK به مدیریت پایگاه داده اعلام می‌کنیم که عملیات بازگردانی را انجام بده. گاهی ممکن است ما صریحا این کلمه را در تراکنش نیاورده باشیم اما درحین انجام تراکنش خطایی رخ دهد، در این صورت خود سیستم مدیریت پایگاه داده خطا را شناسایی کرده و عملیات مربوط به ROLLBACK را انجام می‌دهد تا صحت و سازگاری پایگاه داده حفظ گردد. کلمه کلیدی COMMIT نیز باید در انتهای تراکنش آورده شود تا به مدیریت پایگاه داده اعلام شود که عملیات کامل شده است و تغییرات باید در پایگاه داده بطور فیزیکی اعمال شوند. توجه داشته باشید که تا زمانی که مدیریت پایگاه داده به دستور COMMIT نرسیده باشد، تغییرات را جهت اعمال بر روی حافظه فیزیکی به واحد مدیریت حافظه نمی‌دهد و بنابراین این تغییرات تا پیش از COMMIT از چشم سایر کاربران مخفی خواهد ماند.
 
نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که فرمان COMMIT به معنی این نیست که بلافاصله تغییرات بر روی دیسک و حافظه جانبی نوشته می‌شود. بلکه به این معنی است که تمامی عملیات تراکنش با موفقیت انجام شده است و سیستم مدیریت پایگاه می‌تواند آنها را برای نوشته شدن در حافظه جانبی به واحد مدیریت حافظه تحویل دهد. در اینجاست که یکی دیگر از پیچیدگی‌های طراحی سیستم مدیریت پایگاه داده روشن می‌شود و آن اینست که این سیستم باید بنحوی این داده‌ها را در فاصله بین COMMIT و نوشته شدن در حافظه برای سایر کاربران قابل مشاهده نماید. 
 
در ادامه نمونه ای از یک تراکنش را مشاهده می‌کنید :
BEGIN TRANSACTION;
INSERT INTO SP RELATION {S#  S#(‘S5’), P#  P#(‘P1’), 
                    QTY  QTY(1000)}};
IF any error occurred THEN GOTO UNDO; END IF;
UPDATE P WHERE P# = P#(‘P1’)
    TOTAL:=TOTAL + QTY(1000);
IF any error occurred THEN GOTO UNDO; END IF;
COMMIT;
GOTO FINISH;
UNDO:  ROLLBACK;
FINISH: RETURN;
همانطور که مشاهده می‌کنید تراکنش بالا دارای تمامی بخش‌های اصلی تراکنش که ذکر شد می‌باشد. البته این امکان وجود دارد که صراحتا این کلمات را در تعریف بدنه تراکنش نیاوریم. بعنوان مثال می‌توان از آوردن COMMIT صرف نظر کرد. در این صورت خود سیستم مدیریت پایگاه داده پس از اجرای آخرین دستور تراکنش در صورتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد بطور خودکار عمل COMMIT را انجام می‌دهد. این امر در مورد ROLLBACK و END نیز صادق است. اما در مورد BEGIN TRANSACTION نکته ای وجود دارد و آن اینست که ما باید به پایگاه داده اعلام کنیم که بطور خودکار در پایان یک تراکنش برای شروع تراکنش بعدی BEGIN TRANSACTION را لحاظ کند. این کار را باید با دستور SET IMPLICIT TRANSACTION ON انجام دهیم.
گفتیم که وقوع خطا می‌تواند توسط برنامه نویس شناسایی شود و یا توسط سیستم. یک نمونه از تشخیص خطا توسط برنامه نویس را در مثال بالا مشاهده می‌کنید. عموما دراین قبیل خطا‌ها پس از انجام عمل ROLLBACK تراکنش UNDO شده و اجرای آن متوقف می‌شود که اصطلاحا می‌گوییم تراکنش ABORT می‌شود. اما در مورد خطاهایی که خود سیستم تشخیص می‌دهد وضع به این منوال نیست. در شرایط خطا، سیستم پس از UNDO کردن تراکنش عموما آن را ABORT نمی‌کند بلکه مجددا اجرا می‌کند که به این عمل REDO گفته می‌شود. در بخش‌های بعدی بطور کامل در مورد دو عمل REDO  و UNDO بحث خواهیم کرد.
 
ویژگی‌های تراکنش‌ها :
هر تراکنشی که در سیستم اجرا میشود باید دارای چهار ویژگی باشد. در حقیقت این ویژگی‌ها باید به نحوی تامین شوند تا مقصود و هدف کلی تراکنش‌ها که بردن پایگاه داده از یک وضعیت صحیح به وضعیت صحیح دیگری است برآورده شود. در ادامه هر کدام را یک به یک شرح می‌دهیم :
 
Atomicity:
اولین ویژگی ای که یک تراکنش باید داشته باشد اینست که اثری که بر روی پایگاه داده ما می‌گذارد اثری کامل و بدون نقص باشد. به این معنا که اگر قرار است مجموعه از عملیات تغییراتی را اعمال کنند باید تمامی آن تغییرات بر روی جداول اعمال شوند. در صورتی که حتی یکی از عملیات با مشکل مواجه شود باید تاثیرات عملیات قبلی بازگردانده شوند. به بیانی ساده‌تر در تراکنش یا تمامی عملیات باید بطور کامل انجام شوند و یا هیچ یک از آنها نباید اجرا شده و اثرگذار باشند. به این ویژگی Atomicity گفته می‌شود.
 
توجه داشته باشید که در حین اجرای یک تراکنش احتمالا پایگاه داده به وضعیت غیر سازگار و نادرست خواهد رفت. یکی از وظایف سیستم مدیریت پایگاه داده اینست که این وضعیت ناسازگار را از دید سایر تراکنش‌ها مخفی بسازد تا زمانی که تراکنش COMMIT شود.
 
در مورد Atomicity در برخی مقالات و مطالب آموزشی گفته می‌شود که این مفهوم یعنی تراکنش نباید قابل شکسته شدن باشد که این تعریف چندان صحیحی از Atomicity نمی‌باشد. چراکه یک تراکنش در حین اجرا ممکن است بار‌ها و بارها شکسته شود و یا از یک تراکنش بر روی تراکنش دیگری سوئیچ شود. بنابراین مراد از Atomicity همان واحد کاری کامل است نه واحد کاری غیر قابل شکسته شدن.
 
 
Consistency:
تراکنش باید تغییرات را به گونه ای اعمال کند که پایگاه داده را از وضعیت صحیح به وضعیت صحیح دیگری ببرد.از آنجا که صحت پایگاه داده را قوانین جامعیت پایگاه داده (integrity rules) تضمین می‌کنند بنابراین تراکنش باید تغییرات را بگونه ای اعمال کند که این قوانین نقض نشوند. به این خاصیت از تراکنش‌ها Consistency گفته می‌شود.
 
Isolation:
عموما برنامه‌های مبتنی بر پایگاه در دنیای واقعی برنامه هایی چند کاربره هستند که در برخی از آنها ممکن است میلیون‌ها تراکنش بطور همزمان با یکدیگر در حال اجرا باشند. در چنین حجم بالایی یکی از مسائلی که مطرح می‌شود اینست که تراکنش‌های موازی تاثیر سوئی بر روی یکدیگر نداشته باشند. بعنوان مثال یکی از مشکلاتی که در اجرای همروند و موازی تراکنش‌ها ممکن است رخ دهد مشکل lost update می‌باشد. بر همین اساس یکی دیگر از ویژگی هایی که یک تراکنش باید داشته باشد که اینست که اثر سوئی بر روی تراکنش‌های همروند دیگر نداشته باشد. به این ویژگی Isolation گفته می‌شود.
در مورد ایزولاسیون (isolation) تراکنش‌ها باید گفت که ایزولاسیون سطوح و درجه بندی هایی دارد که هر کدام از این سطوح مشخص می‌کنند که تراکنش‌ها تا چه حدی اجازه دارند بر روی هم تاثیر گذار باشند. در واقع این سطوح، میزان عایق بندی تراکنش‌ها را نسبت به یکدیگر مشخص می‌کنند. هرچه درجه ایزولاسیون بالاتر باشند به این معنی است که تراکنش‌ها تاثیر کمتری بر روی یکدیگر خواهند داشت. خوب در ظاهر ممکن است این قضیه بسیار خوب در نظر بیاید چرا که به ما اطمینان  می دهد که اثر ناخواسته ای بر روی یکدیگر نخواهند داشت. اما باید این نکته را نیز در نظر بگیریم که هر چه درجه ایزولاسیون بالاتر باشد درجه همروندی (concurrency) پایین می‌آید و این به معنای کاهش امکان پردازش موازی تراکنش‌ها می‌باشد. این مسئله در مورد پایگاه‌های داده بسیار بزرگ که میلیون‌ها تراکنش همزمان در خواست اجرا داده می‌شوند به یک مسئله بحرانی و یک گلوگاه می‌تواند تبدیل شود. بنابراین تعیین درجه ایزولاسیون بسیار مهم است و باید با درنظر گرفته شرایط پروژه انجام گیرد. 
اینکه پایگاه داده ما در چه سطحی از ایزولاسیون باید عمل نماید توسط کاربر تعیین می‌شود. البته بحث در مورد ارجای موازی تراکنش‌ها و ایزولاسیون آنها بسیار مفصل است و انشاالله در مطلبی دیگر به آن خواهیم پرداخت.
 
 
Durability:
تغییراتی که تراکنش‌ها بر روی پایگاه داده می‌گذارند باید بعد از COMMIT شدن آن پایدار و قابل مشاهده باشند. به این خاصیت durability گفته می‌شود.
 
وضعیت‌های یک تراکنش :
تراکنش‌ها در سیستم همانند یک موجودیت (entity) فعال است هستند. همانطور که می‌دانید ساده‌ترین موجودیت فعال در سیستم فرآیند‌ها (process) می‌باشند که cpu را بعنوان یک ابزار در اختیار گرفته و وظایفی را انجام می‌دهند. تراکنش نیز یک موجودیت فعال می‌باشد و همانند سایر موجودیت‌های فعال دارای وضعیت هایی (state) می‌باشند که در ادامه هریک شرح داده شده اند :
 
فعال (Active) : تراکنشی که در حالت اجرا است در وضعیت فعال می‌باشد.
کامیت جزئی (Partially Committed): پس از اجرای آخرین دستور تراکنش به وضعیت کامیت جزئی می‌رود.
شکست (Failed): در این وضعیت، در روند اجرا خطایی رخ داده و اجرای ادامه تراکنش امکان پذیر نمی‌باشد.
خاتمه (Aborted): پس از تشخیص خطا تراکنش می‌تواند به وضعیت Aborted که در انجا اجرا متوفق شده و تغییرات ROLLBACK می‌شوند.
Committed: در این وضعیت اجرای تراکنش با موفقیت انجام شده و تراکنش پایان می‌پذیرد.
 
در ادامه نمودار حالت تراکنش‌ها نشاد داده شده است :


نکته ای که در اینجا لازم به ذکر است اینست که در حالت پس از حالت شکست به دو شکل امکان ادامه کار وجود دارد. در صورتی که خطای منطقی در تراکنش دیده شود که عموما توسط کاربر تشخیص داده می‌شود تراکش پس از شکست به حالت خاتمه برده می‌شود و کار تمام است. اما در برخی از شرایط خطایی سیستم توسط خود سیستم رخ می‌دهد. که در چنین حالاتی پس از شکست تراکنش مجددا تراکنش ممکن است به حالت فعال برگردانده شود و اجرای ان دوباره از ابتدای تراکنش شروع شود. به این وضعیت اصطلاحا REDO شدن تراکنش گفته می‌شود که در بخش RECOVERY و ترمیم پایگاه داده باید به آن پرداخته شود.
 
اعمال زمان COMMIT:
در زمان COMMIT (بصورت صریح و یا ضمنی)  باید اعمالی انجام شود که در اینجا به آن می‌پردازیم. اولین کاری که صورت می‌گیرد اینست که سیگنالی به DBMS ارسال می‌شود مبنی بر اینکه تراکنش با موفقیت به پایان رسیده است. پس از اینکار سیستم مدیریت پایگاه داده شروع به آزاد کردن قفل هایی می‌کند که در طول اجرای تراکنش بر روی منابع مختلف پایگاه داده زده شده است تا از تاثیر سوء تراکنش‌ها بر روی یکدیگر جلوگیری به عمل آید. علاوه بر کار ذکر شده تغییراتی که توسط تراکنش داده شده است باید پایدار و قابل رویت توسط سایر تراکنش‌ها گردد.
همانطور که در بخش ابتدایی این مطلب آموزشی اشاره کردیم COMMIT به معنی نوشته شدن تغییرات بر روی دیسک سخت نیست. سیستم مدیریت پایگاه داده تنها درخواست نوشتن داده‌ها را به سیستم مدیریت حافظه می‌دهد و نوشتن ان بر عهده مدیریت حافظه می‌باشد. سیستم مدیریت پایگاه داده باید اطلاع داشته باشد که چه تغییراتی نوشته شده است و چه تغییراتی هنوز در حافظه نوشته نشده است. بنابراین یکی دیگر از پیچیدگی‌های طراحی سیستم‌های مدیریت پایگاه داده اینست که تغییراتی را برای سایرین قابل رویت کند که هنوز در حافظه سخت نوشته نشده است.
 
اعمال زمان ROLLBACK:
در زمان ROLLBACK ناموفق بودن تراکنش باید به DBMS اطلاع داده شود. پس از انکه سیستم مدیریت پایگاه داده مطلع شد تمامی تغییرات اعمال شده تا آن لحظه را UNDO می‌کند. البته توجه داشته باشید که در این زمان همانند زمان COMMIT قفل‌ها نیز آزاد می‌شوند تا سایر تراکنش‌ها بتوانند از منابع در اختیار این تراکنش استفاده کنند و درجه همروندی پایین نیاید.
 
پردازش پیام‌ها در زمان اجرای تراکنش‌ها :
به مثال زیر توجه کنید. 

 Read Sav_Amt
  Sav_Amt := Sav-Amt - 500
    if Sav-Amt <0 then do
       put (“insufficient fund”)
       rollback
       end
    else do
      Write Sav_Amt
      Read Chk_Amt
      Chk_Amt := Chk_Amt + 500
      Write Chk-Amt
      put (“transfer complete”)
End transaction
در تراکنش بالا مبلغ 500 دلار از حساب فردی برداشته شده و به حساب دیگر او منتقل می‌شود. همانطور که مشاهده می‌کنید در خلال اجرای یک تراکنش ممکن است پیام هایی را به کاربر نمایش دهیم. حال در نظر بگیرید که در حین اجرا ما پیامی را در خروجی نمایش می‌دهیم و پس از آن تراکنش با شکست مواجه شده و ROLLBACK می‌گردد. در این شرایط پیامی به کاربر مبنی بر انتقال موفق نمایش داده شده است در حالی که در عمل تراکنش با شکست رو به رو شده است. برای حل این مشکل در ضمن کار پیام‌های مختلفی که در خروجی باید نمایش داده شوند بافر می‌شوند تا پس از COMMIT یا ROLLBACK شدن به کاربر نمایش داده شوند. توجه داشته باشید که در زمان  بافر کردن پیام ها، انها در دو گره پیام‌های مربوط به COMMIT و پیام‌های زمان ROLLBACK تقسیم می‌شوند تا هرکدام در شرایط خود نمایش داد شوند. این عمل توسط زیر سیستمی از DBMS بنام سیستم مدیریت ارتباطات داده ای (Data Communication Manager) انجام می‌گیرد.
 
انواع تراکنش‌ها :
تراکنش‌ها انواع و اقسام مختلفی دارند که به سبب پیچیدگی بعضی از آنها به لحاظ پیاده سازی ممکن است آنها را در برخی از پایگاه داده‌ها نداشته باشیم.
 
Flat Transactions:
ساده‌ترین نوع تراکنش‌ها می‌باشند که در تمامی پایگاه‌های داده پشتیبانی می‌شوند و مثال هایی که تا کنون در این نقاله زده شد از این دست می‌باشند.
 
Distributed Transactions:
این قبیل تراکنش‌ها مربوط به پایگاه داده‌های توزیع شده می‌باشند که داده‌های آنها بر روی ماشین‌های مختلفی قرار دارند. بر روی هریک از این ماشین‌ها ممکن است DBMS‌های مختلفی نیز نصب شده باشد که هر یک سیستم مدیریتی مربطو به خود را دارند. از آنجایی که هر یک از این ماشین‌ها یک سیستم مدیریت پایگاه داده مستقل دارند بنابراین قوانین جامعیتی محلی ای را نیز باید لحاظ نمایند. البته باید توجه داشت که علاوع بر این قوانین محلی یک سری قوانین سراسری نیز وجود خواهد داشت که مربوط به کل پایگاه داده توزیع شده می‌باشد. بعنوان مثال سیستم در یکی سیستم دانشگاهی که در شهر‌های مختلفی توزیع شده است، ممکن است بخواهیم تعداد کل دانشجویان ثبت نام شده در سیستم از هزار نفر بیشتر نباشد. عموما درچنین سیستم هایی یک DBMS مدیریت کننده نیز وجود دارد که مسئول برقراری هماهنگی بین سایر DBMS‌ها و نیز اعمال اینگونه قوانین جامعیتی سراسری می‌باشد.  
تراکنش‌های توزیع شده یک یا چند تراکنش جزئی تشکیل شده اند که ممکن است هریک از آنها مربوط به یکی از DBMS‌های سیستم باشد. چنین تراکنش هایی معمولا ابتدا توسط سیستم مدیریتی مرکزی دریافت می‌شوند و سپس هرکدام از پرس و جو‌های داخلی آن به DBMS مربوطه ارسال می‌گردد. اجرای هرکدام از پرس و جو‌های جزئی (که خود می‌توانند تراکنشی مستقل نیر باشند) بطور مستقل و محلی بر روی ماشین مربوطه اجرا شده و در انتها نیز نتیجه اجرا به سیستم مدیریتی باز گردانده می‌شود. سیستم مدیریتی مرکزی منتظر می‌ماند که تمامی تراکنش‌ها اعلام COMMIT کنند تا از انجام موفقیت آمیز همه انها اطمینان حاصل نماید. پس از کسب اطمینان کل تراکنش توسط این سیستم مرکزی COMMIT شده و در نتیجه تغییرات بر روی پایگاه داده توزیه شده اعمال می‌شوند. به این سیاست COMMIT کردن، کامیت دو مرحله ای یا Two-phase Commit گفته می‌شود. توجه داشته باشید که در صورتی که هریک از DBMS‌ها اعلام شکست نمایند تمامی تراکنش توزیع شده ROLLBACK می‌گردد.  
tx_begin();
            execute T1  //at site D
            execute T2  //at site C
            Execute T3  //at site B
            …
tX_commit ();
همانطور که در مثال بالا مشاهده می‌کنید تراکنش اصلی از سه تراکنش T1، T2 و T3 تشکیل شده که مر بوط به سه سایت متفاوت می‌باشند. در زمانی تراکنش اصلی COMMIT خواهد شد که هر سه سایت اعلام موفقیت کنند.
 
تراکنش‌های تو در تو (Nested Transaction):
این نوع از تراکنش نسبت به دو نوع تراکنش قبلی پیچیدگی بیشتری به لحاظ پیاده سازی و مدیریت دارند. این گونه تراکنش‌ها عموما واحد‌های کاری بزرگی هستند که در داخل آنها درختی از تراکنش‌های تو در تو را داریم که مجموعه تمامی انها در نهایت یک کار واحد بلحاظ منطقی را انجام می‌دهند. هر یک از تراکنش‌های داخلی بعنوان یک گره در این ساختار درختی قرار دارند که می‌توانند پدر و یا فرزندانی داشته باشند.
 
در تراکنش‌های تو در تو شرایطی حاکم است.
هر گره در ساختار درختی تراکنش تنها قادر به دیدن برادر‌های خود می‌باشد. به بیان دیگر فرزندان برادران خود را نمی‌بیند و نسبت به انها هیچ اطلاعی ندارد. 
در تراکنش‌های تو در تو امکان اجرای موازی فرزندان یک گره وجود دارد.
امکان اجرای موازی تراکنش‌ها منجر می‌شود به این که تراکنش‌های داخلی قادر به دیدن خروجی حاصل از اجرا همدیگر نباشند.
هر تراکنشی به طور مستقل ویژگی atomicity را دارد اما پایداری (durability) و کامیت شدن آنها وابسته به پدرانشان می‌باشد.
در صورتی که پدری تصمیم بگیرد می‌تواند تمامی زیر تراکنش هایش را خاتمه (abort) دهد.
در تراکنش‌های موازی COMMIT شدن یک گره پدر به دو صورت امکان پذیر است. 
 
حالت AND: در این حالت یک تراکنش در صورتی کامیت خواهد شده که تمامی فرزندان آن با موفقیت اجرا و COMMIT شده باشند.
حالت OR: در این حالت اگر حتی یکی از تراکنش‌های فرزند نیز موفق به COMMIT شده باشد تراکنش پدر نیز COMMIT خواهد شد.
 
تراکنش‌های چند سطحی (Multi-level Transactions) :
این نوع نیز همانند تراکنش‌های تو در تو پیچیده است. از نظر ساختاری تراکنش‌های چند سطحی مشابه تراکنش‌های تو در تو می‌باشند ولی به لحاظ مفهومی با یکدیگر متفاوت هستند. اولین تفاوت موجود بین این دو نوع اینست که هر زیر تراکنشی قادر است خروجی زیر تراکنش‌های دیگر را ببیند. این مسئله باعث می‌شود که تنوانیم زیر تراکنش‌ها را بصورت همروند و موازی اجرا کنیم که این دومین تفاوت مفهومی بین این دو می‌باشد. هنگامی که زیر تراکنش کامل شد (COMMIT) تمامی قفل‌های مربوط به خود را آزاد می‌کند که این مورد نیز در مورد تراکنش‌های تو در تو صادق نمی‌باشد. یکی از مهمترین تفاوت‌های دیگر بین این دو نوع در اینست که در تراکنش‌های چند سطحی تمامی برگ‌ها در یک سطح از درخت قرار دارند و تنها تراکنش‌های برگ هستند که مستقیما به پایگاه داده مراجعه می‌کنند. در مورد کایت شدن نیز شروط مربوط به تراکنش‌های تو در تو در اینجا وجود ندارند و زیر تراکنش‌ها می‌توانند بدون هیچ شرطی کامیت شوند.
 
تراکنش‌های زنجیره ای (Chained Transaction):
همانطور که از نام این نوع از تراکنش‌ها پیداست، این تراکنش‌ها از زنجیره ای از زیر تراکنش‌های پی در پی تشکیل شده اند. تا زمانی که تمامی حلقه‌های این زنجیر با موفقیت اجرا نشوند سیستم به حالت سازگاری نخواهد نرفت. دراین نوع از تراکنش‌های COMMIT هر حلقه باعث پایداری شدن (durable) داده‌های در پایگاه داده خواهد شد. این مسئله ممکن است پایگاه داده را به وضعیت ناسازگاری ببرد. در هنگام کامیت شدن هر حلقه قفل‌های مربوط به آن نیز آزاد می‌شود.
 
حلقه‌های مختلف زنجیره تراکنشی می‌توانند با یکدیگر تبادل اطلاعات کنند. البته توجه داشته باشید که منابعی که هر کدام از آنها بر روی آن کار می‌کنند با دیگری متفاوت می‌باشد. بعنوان نمونه تراکنشی را نظر بگیرد که قصد دارد متوسط مبلغ مکالمه تلفن همراه مشترکان یک مخابرات را محاسبه کند. بدلیل تعداد بالای مشترکان ممکن است این تراکنش را در قالب یک تراکنش زنجیره ای پیاده سازی کنیم که هر حلقه از آن مسئول محاسبه این مبلغ برای ده هزار نفر از کاربران باشد. توجه داشته باشید که برای بدست آوردن مقدار متوسط نیاز داریم که هر زیر تراکنش‌ها قادر به تبادل اطلاعات باشند. از طرفی منابع مورد استفاده آنها (رکورد ها) با یکدیگر متفاوت خواهد بود و نمی‌توانند تغییرات یکدیگر را ببینند. سوالی که مطرح می‌شود اینست که مبادله اطلاعات بین حلقه‌های تراکنش به چه صورت باید انجام شود؟ در جواب این سوال باید گفت که مبادله اطلاعات بین تراکنش‌ها از طریق متغیر‌های رابطه ای که هما متغیر‌های پایگاه داده هستند انجام می‌گیرد.
 
 
SavePoint:
در برخی شرایط ممکن است بخواهیم در هنگام ROLLBACK مجددا به ابتدای تراکنش باز نگردیم تا مجبور باشیم دوباره کار را از ابتدا از سر بگیریم. بعنوان مثال تا قسمتی از تراکنش پیش رفتیم، به خطایی بر خورد می‌کنیم و می‌خواهیم از نقطه ای خاص از تراکنش کا را از سر بگیریم. در چنین کاربرد هایی از ابزاری بنام SavePoint استفاده می‌کنم.
 
برای روشن‌تر شدن مفهوم SavePoint فرض کنید قصد داریم بلیطی از تهران به سیدنی رزرو کنیم. برای این منظور ابتدا عمل رزرواسیون را از تهران به دوبی انجام می‌دهیم و سپس از دوبی به سنگاپور و در نهایت از سنگاپور به سیدنی. حال در این بین می‌توانیم در نقطه تهران – دوبی SavePoint قرار دهیم تا در صورت بروز هرگونه خطا مجددا رزرواسیون را از ابتدا آغاز نکنیم. اگر در هنگام رزرو بلیط دوبی – سنگاپور خطایی بروز دهد می‌توانیم به نقطه تهران – دوبی ROLLBACK کنیم و از آنجا مسیر دیگری را انتخاب کنیم. توجه داشته باشید که ROLLBACK به SavePoint وضعیت پایگاه داده به همان نقطه بازگردانده می‌شود. 
begin transaction();
            s1;
            sp1:= create savepoint(0);
            s2;
            sp2:= create savepoint(0);
            if (condition)
            rollback (spi);
            …
            …
            commit
Auto Transaction:
این قبیل تراکنش‌ها تراکنش‌های کوچکی هستند  که توسط سیستم تعریف می‌شوند. بعنوان مثال سیستم برای انجام دستورات زیر تراکنش تعریف می‌کند :
Alter table, Create, delete, insert, open, drop, fetch, grant, revoke, select, truncate table, update
یکی از علت‌های این امر اینست که در صورت بروز خطا در حین این تراکنش‌های خود کار امکان اجرای مجدد هر کدام فراهم گردد.
 
شروع تراکنش‌ها :
همانطور که گفته شد برای شروع تراکنش‌ها می‌توانیم صراحتا از BEGIN TRANSACTION استفاده کنیم. البته راهکار دیگری نیز وجود دارد که در آن می‌توانیم به DBMS اعلام کنیم که با پایان یک تراکنش پیش از شروع تراکنش بعدی BEGIN TRANSACTION را قرار بده. برای این منظور از دستور زیر استفاده می‌کنیم :
Set implicit_transaction on
برخی از ویژگی‌های تراکنش‌ها را می‌توان تغییر داد. بعنوان مثال می‌توان گفت که تراکنش جاری تنها اجازه خواندن از پایگاه داده را دارد. در این حالت از دستور زیر می‌توان استفاده نمود : 
SET TRANSACTION READ ONLY
همچنین میتوان اجازه تغییر را  به آن داد :
SET TRANSACTION READ WRITE
علاوه بر موارد بالا می‌توان سطح ایزولاسیون تراکنش را با دستود SET تغییر داد. این سطوح در زیر آورده شده اند که بحث در مورد آنها را به مقاله دیگر در مقوله همروندی موکول می‌کنیم. 
READ UNCOMMITTED, READ COMMITTED, REPEATABLE READ, SERIALIZABLE
موفق و پیروز باشید
مطالب
آشنایی با NHibernate - قسمت پنجم

استفاده از LINQ جهت انجام کوئری‌ها توسط NHibernate

نگارش نهایی 1.0 کتابخانه‌ی LINQ to NHibernate اخیرا (حدود سه ماه قبل) منتشر شده است. در این قسمت قصد داریم با کمک این کتابخانه، اعمال متداول انجام کوئری‌ها را بر روی دیتابیس قسمت قبل انجام دهیم.
توسط این نگارش ارائه شده، کلیه اعمال قابل انجام با criteria API این فریم ورک را می‌توان از طریق LINQ نیز انجام داد (NHibernate برای کار با داده‌ها و جستجوهای پیشرفته بر روی آن‌ها، HQL : Hibernate Query Language و Criteria API را سال‌ها قبل توسعه داده است).

جهت دریافت پروایدر LINQ مخصوص NHibernate به آدرس زیر مراجعه نمائید:


پس از دریافت آن، به همان برنامه کنسول قسمت قبل، دو ارجاع را باید افزود:
الف) ارجاعی به اسمبلی NHibernate.Linq.dll
ب) ارجاعی به اسمبلی استاندارد System.Data.Services.dll دات نت فریم ورک سه و نیم

در ابتدای متد Main برنامه قصد داریم تعدادی مشتری را به دیتابیس اضافه نمائیم. به همین منظور متد AddNewCustomers را به کلاس CDbOperations برنامه کنسول قسمت قبل اضافه نمائید. این متد لیستی از مشتری‌ها را دریافت کرده و آن‌ها را در طی یک تراکنش به دیتابیس اضافه می‌کند:

public void AddNewCustomers(params Customer[] customers)
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
using (ITransaction transaction = session.BeginTransaction())
{
foreach (var data in customers)
session.Save(data);

session.Flush();

transaction.Commit();
}
}
}
در اینجا استفاده از واژه کلیدی params سبب می‌شود که بجای تعریف الزامی یک آرایه از نوع مشتری‌ها، بتوانیم تعداد دلخواهی پارامتر از نوع مشتری را به این متد ارسال کنیم.

پس از افزودن این ارجاعات، کلاس جدیدی را به نام CLinqTest به برنامه کنسول اضافه نمائید. ساختار کلی این کلاس که قصد استفاده از پروایدر LINQ مخصوص NHibernate را دارد باید به شکل زیر باشد (به کلاس پایه NHibernateContext دقت نمائید):

using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using NHibernate;
using NHibernate.Linq;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class CLinqTest : NHibernateContext
{ }
}
اکنون پس از مشخص شدن context یا زمینه، نحوه ایجاد یک کوئری ساده LINQ to NHibernate به صورت زیر می‌تواند باشد:

using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using NHibernate;
using NHibernate.Linq;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class CLinqTest : NHibernateContext
{
ISessionFactory _factory;

public CLinqTest(ISessionFactory factory)
{
_factory = factory;
}

public List<Customer> GetAllCustomers()
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
var query = from x in session.Linq<Customer>() select x;
return query.ToList();
}
}
}
}
ابتدا علاوه بر سایر فضاهای نام مورد نیاز، فضای نام NHibernate.Linq به پروژه افزوده می‌شود. سپس از extension متدی به نام Linq بر روی اشیاء ISession از نوع یکی از موجودیت‌های تعریف شده در برنامه در قسمت‌های قبل، می‌توان جهت تهیه کوئری‌های Linq مورد نظر بهره برد.
در این کوئری، لیست تمامی مشتری‌ها بازگشت داده می‌شود.

سپس جهت استفاده و بررسی آن در متد Main برنامه خواهیم داشت:

static void Main(string[] args)
{
using (ISessionFactory session = Config.CreateSessionFactory(
MsSqlConfiguration
.MsSql2008
.ConnectionString("Data Source=(local);Initial Catalog=HelloNHibernate;Integrated Security = true")
.ShowSql()
))
{

var customer1 = new Customer()
{
FirstName = "Vahid",
LastName = "Nasiri",
AddressLine1 = "Addr1",
AddressLine2 = "Addr2",
PostalCode = "1234",
City = "Tehran",
CountryCode = "IR"
};

var customer2 = new Customer()
{
FirstName = "Ali",
LastName = "Hasani",
AddressLine1 = "Addr..1",
AddressLine2 = "Addr..2",
PostalCode = "4321",
City = "Shiraz",
CountryCode = "IR"
};

var customer3 = new Customer()
{
FirstName = "Mohsen",
LastName = "Shams",
AddressLine1 = "Addr...1",
AddressLine2 = "Addr...2",
PostalCode = "5678",
City = "Ahwaz",
CountryCode = "IR"
};

CDbOperations db = new CDbOperations(session);
db.AddNewCustomers(customer1, customer2, customer3);

CLinqTest lt = new CLinqTest(session);
foreach (Customer customer in lt.GetAllCustomers())
{
Console.WriteLine("Customer: LastName = {0}", customer.LastName);
}
}

Console.WriteLine("Press a key...");
Console.ReadKey();

}
در این متد ابتدا تعدادی رکورد تعریف و سپس به دیتابیس اضافه شدند. در ادامه لیست تمامی آن‌ها از دیتابیس دریافت و نمایش داده می‌شود.

مهمترین مزیت استفاده از LINQ در این نوع کوئری‌ها نسبت به روش‌های دیگر، استفاده از کدهای strongly typed دات نتی تحت نظر کامپایلر است، نسبت به رشته‌های معمولی SQL که کامپایلر کنترلی را بر روی آن‌ها نمی‌تواند داشته باشد (برای مثال اگر نوع یک ستون تغییر کند یا نام آن‌، در حالت استفاده از LINQ بلافاصله یک خطا را از کامپایلر جهت تصحیح مشکلات دریافت خواهیم کرد که این مورد در زمان استفاده از یک رشته معمولی صادق نیست). همچنین مزیت فراهم بودن Intellisense را حین نوشتن کوئری‌هایی از این دست نیز نمی‌توان ندید گرفت.

مثالی دیگر:
لیست تمام مشتری‌های شیرازی را نمایش دهید:
ابتدا متد GetCustomersByCity را به کلاس CLinqTest فوق اضافه می‌کنیم:

public List<Customer> GetCustomersByCity(string city)
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
var query = from x in session.Linq<Customer>()
where x.City == city
select x;
return query.ToList();
}
}
سپس برای استفاده از آن، چند سطر ساده زیر به ادامه متد Main اضافه می‌شوند:

foreach (Customer customer in lt.GetCustomersByCity("Shiraz"))
{
Console.WriteLine("Customer: LastName = {0}", customer.LastName);
}
یکی دیگر از مزایای استفاده از LINQ to NHibernate ، امکان بکارگیری LINQ بر روی تمامی دیتابیس‌های پشتیبانی شده توسط NHibernate است؛ برای مثال مای اس کیوال، اوراکل و ....
لیست کامل دیتابیس‌های پشتیبانی شده توسط NHibernate را در این آدرس می‌توانید مشاهده نمائید. (البته به نظر لیست آن، آنچنان هم به روز نیست؛ چون در نگارش آخر NHibernate ، پشتیبانی از اس کیوال سرور 2008 هم اضافه شده است)


نکته:
در کوئری‌های مثال‌های فوق همواره باید session.Linq<T> را ذکر کرد. اگر علاقمند بودید شبیه به روشی که در LINQ to SQL موجود است مثلا db.TableName بجای session.Linq<T> در کوئری‌ها ذکر گردد، می‌توان اصلاحاتی را به صورت زیر اعمال کرد:
یک کلاس جدید را به نام SampleContext به برنامه کنسول جاری با محتویات زیر اضافه نمائید:

using System.Linq;
using NHibernate;
using NHibernate.Linq;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class SampleContext : NHibernateContext
{
public SampleContext(ISession session)
: base(session)
{ }

public IOrderedQueryable<Customer> Customers
{
get { return Session.Linq<Customer>(); }
}

public IOrderedQueryable<Employee> Employees
{
get { return Session.Linq<Employee>(); }
}

public IOrderedQueryable<Order> Orders
{
get { return Session.Linq<Order>(); }
}

public IOrderedQueryable<OrderItem> OrderItems
{
get { return Session.Linq<OrderItem>(); }
}

public IOrderedQueryable<Product> Products
{
get { return Session.Linq<Product>(); }
}
}
}
در این کلاس به ازای تمام موجودیت‌های تعریف شده در پوشه domain برنامه اصلی خود (همان NHSample1 قسمت‌های اول و دوم)، یک متد از نوع IOrderedQueryable را باید تشکیل دهیم که پیاده سازی آن‌را ملاحظه می‌نمائید.
سپس بازنویسی متد GetCustomersByCity بر اساس SampleContext فوق به صورت زیر خواهد بود که به کوئری‌های LINQ to SQL بسیار شبیه است:

using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using NHibernate;
using NHSample1.Domain;

namespace ConsoleTestApplication
{
class CSampleContextTest
{
ISessionFactory _factory;

public CSampleContextTest(ISessionFactory factory)
{
_factory = factory;
}

public List<Customer> GetCustomersByCity(string city)
{
using (ISession session = _factory.OpenSession())
{
using (SampleContext db = new SampleContext(session))
{
var query = from x in db.Customers
where x.City == city
select x;
return query.ToList();
}
}
}
}
}
دریافت سورس برنامه تا این قسمت

و در تکمیل این بحث، می‌توان به لیستی از 101 مثال LINQ ارائه شده در MSDN اشاره کرد که یکی از بهترین و سریع ترین مراجع یادگیری مبحث LINQ است.


ادامه دارد ...


مطالب
شروع به کار با DNTFrameworkCore - قسمت 4 - پیاده‌سازی CRUD API موجودیت‌ها
پس از معرفی DNTFrameworkCore، طراحی موجودیت‌های سیستم و پیاده‌سازی DTOها، اعتبارسنج‌ها و سرویس‌های متناظر آنها، در این مطلب روش پیاده سازی CRUD API یکسری موجودیت فرضی را با استفاده از امکانات این زیرساخت بررسی خواهیم کرد.

برای شروع لازم است بسته نیوگت زیر را نصب کنید:
PM> Install-Package DNTFrameworkCore.Web

همچنین برای اعمال خودکار مهاجرت‌های بانک اطلاعاتی، بسته نیوگت زیر را نصب کنید:
PM> Install-Package DNTFrameworkCore.Web.EntityFramework

سپس با استفاده از متد الحاقی MigrateDbContext به شکل زیر می‌توان فرآیند مذکور را خودکار کرد:
public class Program
{
    public static void Main(string[] args)
    {
        CreateWebHostBuilder(args).Build()
            .MigrateDbContext<ProjectDbContext>()
            .Run();
    }

//...
}

مثال اول: پیاده سازی CRUD API یک موجودیت ساده
[Route("api/[controller]")]
public class BlogsController : CrudController<IBlogService, int, BlogModel>
{
    public BlogsController(IBlogService service) : base(service)
    {
    }

    protected override string CreatePermissionName => PermissionNames.Blogs_Create;
    protected override string EditPermissionName => PermissionNames.Blogs_Edit;
    protected override string ViewPermissionName => PermissionNames.Blogs_View;
    protected override string DeletePermissionName => PermissionNames.Blogs_Delete;
}
کار با ارث‌بری از CrudController جنریک شروع می‌شود؛ سپس نیاز است نوع سرویس، نوع مدل و همچنین نوع شناسه مرتبط با موجودیت مورد‎‌نظر را از طریق Type Parameter مشخص کنید. این کنترلر پایه تعاریف مختلفی دارد که برحسب نیاز خود می‌توانید از آنها استفاده کنید. در ادامه نیز برای اعمال دسترسی خاصی برای عملیات CRUD، نیاز است نام دسترسی‌ها را مشخص کنید. کار تمام است؛ برای استفاده از آن می‌توانید با اجرای پروژه DNTFrameworkCore.TestAPI به شکل زیر عمل کنید:
ابتدا نیاز است با استفاده از افزونه‌ی Postman یک Environment جدید ایجاد کنید.

در اینجا دو متغیر endpoint و token ‌برای سرعت بخشیدن به فرآیند تست API تولیدی ایجاد شده‌اند. مقدار endpoint آن از ابتدا مشخص می‌باشد؛ ولی برای مقداردهی token، از ترفند زیر می‌توان استفاده کرد:

در برگه Tests آن می‌توان متغیر تعریف شده در Environment ایجاد شده را با قطعه کد زیر مقداردهی کرد:
 var data = JSON.parse(responseBody)
pm.environment.set("token", data.token);
و برای استفاده از این متغیر به شکل زیر عمل کنید:

حال برای ارسال درخواست‌های HTTP به BlogsController به شکل زیر عمل کنید:

پشت صحنه اکشن GET مربوط به BlogsController از متد سرویس ReadPagedListAsync استفاده می‌شود که خروجی آن در صورت مشخص نکردن TReadModel، برای یک موجودیت ساده مانند واحد سنجش، از همان TModel استفاده خواهد شد. در تصویر بالا لیست صفحه بندی شده موجودیت Blog را مشاهده می‌کنید. برای درخواست صفحه دیگر و جستجوی پویا می‌توان به شکل زیر عمل کرد:
query={"page":1,"pageSize":100,"filter":{"logic":"and","filters":[{"field":"title","value":"Blog1","operator":"startswith"}]}}
همانطور که در مطالب گذشته اشاره شد، ورودی متدهای Read موجود در سرویس‌ها از نوع IFilteredPagedQueryModel می‌باشد. یک ModelBinder سفارشی هم برای بایند خودکار این کوئری استرینک با محتوای یک شیء JSON، در زیرساخت طراحی شده است.

در پشت صحنه اکشن POST از متد CreateAsync سرویس مرتبط استفاده می‌شود و همانطور که در قسمت قبلی عنوان شد، Id و RowVersion مدل ارسالی، مقداردهی خواهد شد. 

در پشت صحنه اکشن ‎‎‎‎‎‎GET/{id}‎ از متد FindAsync سرویس مرتبط استفاده می‌شود و خروجی آن از نوع TModel می‌باشد. 

در پشت صحنه اکشن PUT از متد EditAsync سرویس مرتبط استفاده می‌شود که ورودی آن نوع TModel می‌باشد. همانطور که قبلا اشاره شده بود و در خروجی حاصل از درخواست ویرایش بالا مشخص می‎‌باشد، مکانیزم مدیریت استثناهای حاصل از مباحث همزمانی نیز به درستی انجام شده است.
برای حذف یک Blog می‌توان با ارسال درخواست DELETE به آدرس زیر به این هدف رسید:
{{endpoint}}/blogs/10
در پشت صحنه این اکشن نیز از متد DeleteAsync سرویس مرتبط استفاده می‌شود.
‌‌‌
مثال دوم: پیاده سازی و استفاده از CRUD API در سناریوهای Master-Detail
[Route("api/[controller]")]
public class UsersController : CrudController<IUserService, long, UserReadModel, UserModel>
{
    private readonly ILookupService _lookupService;

    public UsersController(IUserService service, ILookupService lookupService) : base(service)
    {
        _lookupService = lookupService ?? throw new ArgumentNullException(nameof(lookupService));
    }

    protected override string CreatePermissionName => PermissionNames.Users_Create;
    protected override string EditPermissionName => PermissionNames.Users_Edit;
    protected override string ViewPermissionName => PermissionNames.Users_View;
    protected override string DeletePermissionName => PermissionNames.Users_Delete;

    [HttpGet("[action]")]
    [PermissionAuthorize(PermissionNames.Users_Create, PermissionNames.Users_Edit)]
    public async Task<IActionResult> RoleList()
    {
        var result = await _lookupService.ReadRolesAsync();
        return Ok(result);
    }
}
‌‌
موجودیت User از جمله موجودیت‌هایی می‌باشد که نیاز است ReadModel مجزایی برای آن درنظر گرفت؛ چرا که در زمان نمایش لیستی کاربران، نیاز به واکشی گروه‌های کاربری متصل و دسترسی‌های خاص آن، نمی‌باشد. همچنین اکشن متد RoleList برای دریافت لیست گروه‌های کاربری موجود در سیستم نیز پیاده‌سازی شده است. باتوجه به اینکه نیاز است از این اکشن متد در عملیات ثبت و ویرایش استفاده کرد، بر روی آن با استفاده از فیلتر سفارشی PermissionAuthorize، بررسی شده است که کاربر جاری یکی از دسترسی‌های Users_Create یا Users_Edit را داشته باشد.
‎‎‎‎‎
درخواست‌های GET و DELETE مشابه مثال اول می‌باشد؛ برای درخواست‌های POST و PUT آن می‌توان به شکل زیر عمل کرد:

باتوجه به اینکه UserRole به عنوان یکی از وابستگی‌های موجودیت User محسوب می‌شود، در پاسخ درخواست GET مرتبط با کاربری با شناسه 2، roles آن، لیستی از UserRoleModel هستند که به عنوان یک DetailModel طراحی شده است. به عنوان مثال برای حذف اتصال یک گروه کاربری باید درخواست PUT را به شکل زیر ارسال کنید:

این‌بار اگر برای درخواست GET کاربر با شناسه 2 اقدام کنیم، به خروجی زیر خواهم رسید:

{
    "userName": "rabbal",
    "displayName": "غلامرضا ربال",
    "password": null,
    "isActive": false,
    "roles": [],
    "permissions": [],
    "ignoredPermissions": [],
    "rowVersion": "AAAAAAACGxI=",
    "id": 2
}


برای بررسی بیشتر، پیشنهاد می‌کنم پروژه  DNTFrameworkCore.TestAPI  موجود در مخزن این زیرساخت را بازبینی کنید.  
مطالب
React 16x - قسمت 4 - کامپوننت‌ها - بخش 1 - کار با عبارات JSX
برپایی پروژه‌ی ایجاد اولین کامپوننت React

در اینجا برای بررسی مقدماتی کامپوننت‌ها، یک پروژه‌ی جدید React را ایجاد می‌کنیم.
> create-react-app sample-04
> cd sample-04
> npm start
اکنون در ادامه اولین کاری را که انجام می‌دهیم، نصب توئیتر بوت استرپ 4 است تا بتوانیم توسط امکانات آن، ظاهر بهتری را برای برنامه‌ی تهیه شده تدارک ببینیم. برای این منظور پس از باز کردن پوشه‌ی اصلی برنامه توسط VSCode، دکمه‌های `+ctrl را فشرده (ctrl+back-tick) و دستور زیر را در ترمینال ظاهر شده وارد کنید:
> npm install --save bootstrap
این دستور علاوه بر نصب بوت استرپ 4.3.1 (آخرین نگارش موجود در زمان نگارش این مطلب)، به دلیل ذکر سوئیچ save، مدخل آن‌را نیز به فایل package.json برنامه اضافه می‌کند.
پس از اجرای این دستور، ممکن است پیام‌های اخطاری مانند «requires a peer of jquery@1.9.1 - 3 but none is installed» را نیز مشاهده کنید که مهم نیستند. چون در اینجا صرفا از امکانات CSS ای بوت استرپ استفاده خواهیم کرد و کاری با jQuery نداریم. محل نصب آن نیز پوشه‌ی node_modules\bootstrap برنامه است.

سپس برای افزودن فایل bootstrap.css به پروژه‌ی React خود، ابتدای فایل index.js را به نحو زیر ویرایش خواهیم کرد:
import "bootstrap/dist/css/bootstrap.css";
این import به صورت خودکار توسط webpack ای که در پشت صحنه کار bundling & minification برنامه را انجام می‌دهد، مورد استفاده قرار می‌گیرد.


ایجاد اولین کامپوننت React

در پوشه‌ی src برنامه، پوشه‌ی جدیدی را به نام components ایجاد می‌کنیم و تمام کامپوننت‌های خود را در آن قرار خواهیم داد. سپس داخل این پوشه، یک فایل جدید و خالی را به نام counter.jsx ایجاد می‌کنیم. پسوند این فایل jsx است و نام فایل‌های کامپوننت‌ها را نیز camel case وارد می‌کنیم؛ یعنی اولین حرف اولین واژه‌ی وارد شده، با حروف کوچک و تمام واژه‌های پس از آن با حروف بزرگ شروع خواهند شد مانند coolApp. مزیت استفاده‌ی از پسوند jsx نسبت به js، فراهم شدن امکانات مخصوص React در VSCode است.
در ابتدای فایل counter.jsx، نیاز است وابستگی‌های React را import کنیم. اگر از قسمت اول بخاطر داشته باشید، «simple react snippets» را نیز در VSCode نصب کردیم. به کمک آن می‌تواند این نوع importها را ساده‌تر وارد کرد. برای این منظور imrc را تایپ کرده و سپس دکمه‌ی tab را فشار دهید.  به این ترتیب یک سطر زیر به صورت خودکار تولید می‌شود:
import React, { Component } from 'react';
پس از این سطر، cc را تایپ کرده و سپس دکمه‌ی tab را فشار دهید تا ساختار کلاس یک کامپوننت React تولید شود. همان لحظه‌ای که این ساختار تولید می‌شود، اگر دقت کنید دو کرسر در صفحه ظاهر شده‌اند که با تایپ نام کامپوننت، نام کلاس و نام export آن‌را تکمیل می‌کنند. نام این کامپوننت را Counter که با حروف بزرگ شروع می‌شود، وارد می‌کنیم. اکنون کدهای آن را به نحو زیر ویرایش می‌کنیم:
import React, { Component } from "react";

class Counter extends Component {
  render() {
    return <h1>Hello world!</h1>;
  }
}

export default Counter;
مفهوم ساختار یک چنین کلاس و export ای را در قسمت قبل با معرفی کلاس‌ها، ارث بری، ماژول‌ها و همچنین exportهای آن‌ها بررسی کردیم. البته در قسمت قبل، export default class را مشاهده کردید و در اینجا بجای آن، سطر آخر این ماژول به export default ختم شده‌است که روش دیگری برای تعریف این export است.
خروجی متد render در اینجا، یک رشته‌ی معمولی نیست؛ بلکه یک عبارت jsx است که در قسمت اول معرفی شد. این عبارت در نهایت توسط کامپایلر Babel به معادل React.createElement ترجمه می‌شود. به همین جهت نیاز است تا import React را در ابتدای این ماژول درج کرد؛ هرچند به ظاهر به صورت مستقیم از آن استفاده نمی‌کنیم.

تا اینجا این کامپوننت در UI برنامه نمایش داده نمی‌شود. به همین جهت به فایل index.js مراجعه کرده و آن‌را به صورت زیر تغییر می‌دهیم:
- ابتدا نیاز است تا شیء Counter را در اینجا import کنیم و چون خروجی پیش‌فرض است، نیازی به ذکر {} برای معرفی آن نیست:
import Counter from "./components/counter";
- سپس در سطر ReactDOM.render، بجای رندر کامپوننت App، کامپوننت Counter را ذکر می‌کنیم:
 ReactDOM.render(<Counter />, document.getElementById("root"));
اکنون برنامه هر زمانیکه به المان جدید Counter برسد، بجای آن به متد render کامپوننت متناظر مراجعه کرده و خروجی آن‌را رندر می‌کند. پس از این تغییر اگر به مرورگر مراجعه کنید، خروجی hello world را مشاهده خواهید کرد.


درج چند عنصر در عبارات JSX

می‌خواهیم در کامپوننت Counter، یک دکمه را نیز نمایش دهیم. برای انجام اینکار، به نحو زیر عمل می‌کنیم:
  render() {
    return <h1>Hello world!</h1><button>Increment</button>;
  }
در این حالت هم در VSCode و هم در کنسول توسعه دهندگان مرورگر، خطای «JSX expressions must have one parent element» ظاهر می‌شود.
عبارات JSX در نهایت باید تبدیل به متد React.createElement شوند. اولین پارامتر این متد، نوع المانی است که قرار است ایجاد شود که در اینجا h1 است. اما در اینجا دو المان را داریم. در این حالت Babel نمی‌داند که چگونه باید یک چنین عبارتی را به React.createElement ترجمه کند. یک راه حل این است که کل این عبارت را داخل یک div قرار داد:
  render() {
    return (
      <div>
        <h1>Hello world!</h1>
        <button>Increment</button>
      </div>
    );
در اینجا فرمت چند سطری return، توسط افزونه‌ی Prettier که در قسمت اول معرفی شد، پس از ذخیره‌ی فایل، به صورت خودکار اعمال شده‌است. همچنین اگر دقت کنید یک () جدید را نیز مشاهده می‌کنید. علت آن مقابله با automatic semicolon insertion است (درج ; خودکار). در جاوا اسکریپت اگر یک return را داشته باشید و پس از آن در همان سطر، چیزی درج نشده باشد، یک سمی‌کالن را به صورت خودکار درج/تفسیر می‌کند. به این ترتیب عبارت JSX چند سطری درج شده‌ی در سطرهای بعد از return، دیده نخواهد شد؛ یعنی چیزی شبیه به عبارات زیر تفسیر می‌شود:
return ;
  <div></div>
برای رفع این مشکل باید دقیقا جلوی واژه‌ی کلیدی return، یک پرانتز را باز کرد و آن‌را پس از خاتمه‌ی عبارت JSX، بست (که البته افزونه‌ی Prettier اینکار را به صورت خودکار برای شما انجام می‌دهد):
return (
  <div></div>
);
نکته 1: بدیهی است زمانیکه المان‌های درج شده را درون یک div محصور کردیم، به همین نحو نیز در DOM اصلی ظاهر خواهند شد. اگر علاقمند نیستید که این div در خروجی نهایی رندر شود، می‌توان بجای آن از React.Fragment استفاده کرد که هیچ نوع المان اضافه‌تری را در DOM بجای آن درج نمی‌کند:
    return (
      <React.Fragment>
        <h1>Hello world!</h1>
        <button>Increment</button>
      </React.Fragment>
    );

نکته 2: در VSCode برای ویرایش همزمان ابتدا و انتهای یک تگ (برای مثال ویرایش همزمان عبارت div در اینجا و تبدیل آن به React.Fragment در دو قسمت)، عبارت آن تگ را انتخاب کرده و سپس دکمه‌های ctrl+d را فشار دهید تا بتوانید همزمان هر دو عبارت انتخاب شده را با هم ویرایش کنید. به اینکار multi-cursor editing می‌گویند.


نمایش پویای اطلاعات در عبارات JSX

در ادامه بجای نمایش عبارت ثابت «Hello world»، می‌خواهیم آن‌را به صورت پویا تنظیم کنیم. برای این منظور یک خاصیت جدید را در کلاس جاری، به نام state تعریف کرده و آن‌را با یک شیء، مقدار دهی می‌کنیم. state، یک خاصیت ویژه در کامپوننت‌های React است و بیانگر داده‌هایی است که آن کامپوننت نیاز دارد. این داده‌ها می‌توانند یک key/value ساده باشند و یا حتی value تعریف شده نیز می‌تواند یک شیء پیچیده باشد.
import React, { Component } from "react";

class Counter extends Component {
  state = {
    count: 0
  };

  render() {
    return (
      <React.Fragment>
        <span>{this.state.count}</span>
        <button>Increment</button>
      </React.Fragment>
    );
  }
}

export default Counter;
در اینجا خاصیت state را با شیءای که حاوی key/value مساوی count با مقدار صفر است، مقدار دهی کرده‌ایم. سپس برای نمایش این اطلاعات در عبارت JSX، از یک {} استفاده می‌شود. داخل {}‌ها می‌توان هر نوع عبارت مجاز جاوا اسکریپتی را درج کرد. برای مثال با this شروع می‌کنیم که بیانگر اشاره‌گری به وهله‌ای از شیء جاری است. سپس می‌توان توسط آن به خاصیت state و سپس کلید count شیء منتسب به آن دسترسی یافت. به این ترتیب عدد صفر، در کنار دکمه‌ای با برچسب Increment، در مرورگر ظاهر خواهد شد.

همانطور که عنوان شد در بین {}‌ها می‌توان هر نوع عبارت مجاز جاوا اسکریپتی را ذکر کرد و عبارت چیزی است که مقداری را بازگشت می‌دهد. بنابراین عبارتی مانند {2+2} را نیز می‌توان در اینجا بکار برد و یا حتی در اینجا می‌توان متدی را فراخوانی کرد که مقداری را بازگشت می‌دهد:
import React, { Component } from "react";

class Counter extends Component {
  state = {
    count: 0
  };

  render() {
    return (
      <React.Fragment>
        <span>{this.formatCount()}</span>
        <button>Increment</button>
      </React.Fragment>
    );
  }

  formatCount() {
    const { count } = this.state; // Object Destructuring
    return count === 0 ? "Zero" : count;
  }
}

export default Counter;
در این مثال می‌خواهیم اگر مقدار count مساوی صفر بود، بجای عدد صفر، واژه‌ی Zero را نمایش دهد. به همین جهت این منطق را به یک متد مانند formatCount منتقل کرده و سپس آن‌را به صورت {()this.formatCount}، فراخوانی کرده و نمایش می‌دهیم.
در متد formatCount حتی می‌توان عبارات JSX را نیز بجای یک رشته‌ی ساده، بازگشت داد:
  formatCount() {
    const { count } = this.state; // Object Destructuring
    return count === 0 ? <h1>Zero</h1> : count;
  }


مقدار دهی ویژگی‌های عناصر در عبارات JSX

فرض کنید یک المان img را به عبارت JSX کلاس Counter اضافه کرده‌ایم. اکنون می‌خواهیم ویژگی src آن‌را مقدار دهی کنیم. در اینجا هر چیزی که بین "" قرار گیرد، به صورت یک رشته‌ی ثابت پردازش می‌شود. برای تنظیم آن به یک متغیر، ابتدا خاصیت state را به صورت زیر جهت درج imageUrl، ویرایش می‌کنیم:
  state = {
    count: 0,
    imageUrl: "/logo192.png"
  };
پس از آن عبارت مقدار خاصیت this.state.imageUrl را توسط یک {}، به ویژگی src تصویر نسبت می‌دهیم:
  render() {
    return (
      <React.Fragment>
        <img src={this.state.imageUrl} alt="" />
        <span>{this.formatCount()}</span>
        <button>Increment</button>
      </React.Fragment>
    );
  }

مقدار دهی class و style المان‌ها، نسبت به مقدار دهی attributes که مشاهده کردید، اندکی متفاوت است؛ از این جهت که در نهایت یک عبارت JSX توسط کامپایلر Babel به معادل جاوا اسکریپتی آن ترجمه می‌شود و اگر در اینجا به عنوان مثال از ویژگی class استفاده شود، چون نام class، یک نام و واژه‌ی کلیدی از پیش معین شده‌ی جاوا اسکریپتی است، امکان استفاده‌ی از آن در اینجا وجود ندارد. به همین جهت در React برای تنظیم ویژگی class عناصر، از className استفاده می‌شود:
    return (
      <React.Fragment>
        <img src={this.state.imageUrl} alt="" />
        <span className="badge badge-primary m-2">{this.formatCount()}</span>
        <button className="btn btn-secondary btn-sm">Increment</button>
      </React.Fragment>
    );
در اینجا اعمال یک سری از کلاس‌های بوت استرپ را که در ابتدای مطلب به پروژه اضافه کردیم، به ویژگی‌های className المان‌های span و button مشاهده می‌کنید.
تا اینجا اگر فایل کامپوننت Counter را ذخیره کنید، خروجی ذیل در مرورگر ظاهر خواهد شد:


روش مقدار دهی ویژگی style نیز متفاوت است. در اینجا React انتظار دارد تا شیءای را که به صورت زیر تشکیل می‌شود:
  styles = {
    fontSize: 50,
    fontWeight: "bold"
  };
به صورت {this.styles} به ویژگی style انتساب دهیم:
    return (
      <React.Fragment>
        <img src={this.state.imageUrl} alt="" />
        <span style={this.styles} className="badge badge-primary m-2">
          {this.formatCount()}
        </span>
        <button className="btn btn-secondary btn-sm">Increment</button>
      </React.Fragment>
    );
نحوه‌ی تشکیل خاصیت styles، بر اساس ذکر خواص CSS، به صورت خواصی camel-case است؛ مانند fontSize. در اینجا عدد 50 توسط react به صورت خودکار به 50px تبدیل می‌شود.
اعمال این styles نمونه، یک چنین خروجی را به همراه خواهد داشت:


مزیت تعریف شیء styles به صورت یک خاصیت در کلاس، امکان استفاده‌ی مجدد از آن در سایر المان‌ها است. اگر چنین چیزی مدنظر شما نیست، می‌توان این شیء را به صورت inline هم تعریف کرد:
<button style={{ fontSize: 30 }} className="btn btn-secondary btn-sm">
در اینجا، ابتدا یک {} درج می‌شود تا بیانگر نمایش دریافت یک عبارت معتبر جاوا اسکریپتی باشد. سپس داخل آن یک {} دیگر نیز قرار گرفته‌است که بیانگر تعریف یک شیء جاوا اسکریپتی است و در این حالت باید با نحوه‌ی تشکیل عناصر شیء style مورد نظر React که به صورت caml-case هستند، تطابق داشته باشد.


مقدار دهی پویای ویژگی className عناصر در عبارات JSX

در ادامه می‌خواهیم اگر مقدار count مساوی صفر بود، span ای که هم اکنون با یک badge آبی (با کلاس badge-primary) نمایش داده می‌شود، زرد رنگ (با کلاس badge-warning) شود و در غیراینصورت آبی رنگ. بنابراین می‌خواهیم بر اساس مقدر count، مقدار کلاس‌های انتسابی به className را به صورت پویا تغییر دهیم و این الگویی است که در برنامه‌های واقعی بسیار استفاده می‌شود:
  render() {
    let classes = "badge m-2 badge-";
    classes += this.state.count === 0 ? "warning" : "primary";

    return (
      <React.Fragment>
        <img src={this.state.imageUrl} alt="" />
        <span style={this.styles} className={classes}>
          {this.formatCount()}
        </span>
        <button style={{ fontSize: 30 }} className="btn btn-secondary btn-sm">
          Increment
        </button>
      </React.Fragment>
    );
برای این منظور متغیر classes را تعریف کرده‌ایم که در ابتدا با مقادیری که ثابت هستند، مقدار دهی شده‌اند. سپس بر اساس مقدار this.state.count، مقدار مشخص warning و یا primary به این رشته افزوده می‌شود. در آخر هم از این متغیر به صورت className={classes} استفاده شده‌است؛ با این خروجی:


البته باید دقت داشت که می‌توان منطق تشکیل متغیر classes را به یک متد، جهت خلوت سازی متد render نیز منتقل کرد. برای این کار، دو سطر مرتبط با متغیر classes را در VSCode انتخاب کنید. سپس یک آیکن لامپ مانند ظاهر می‌شود که با کلیک بر روی آن، منوی extract to method نیز قابل انتخاب است:
  render() {
    let classes = this.getBadgeClasses();
    // ...
  }

  getBadgeClasses() {
    let classes = "badge m-2 badge-";
    classes += this.state.count === 0 ? "warning" : "primary";
    return classes;
  }
البته در اینجا می‌توان متغیر classes را نیز حذف کرد و مستقیما متد getBadgeClasses را مورد استفاده قرار داد:
<span style={this.styles} className={this.getBadgeClasses()}>


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: sample-04-part01.zip