مطالب
پشتیبانی توکار از ایجاد کلاس‌های Singleton از دات نت 4 به بعد
روش‌های زیادی برای ایجاد یک وهله‌ی Singleton وجود دارند. وهله‌ای که در طول عمر یک برنامه، تنها یکبار ایجاد شده و حفظ می‌شود. برای مثال شاید متداول‌ترین حالت آن که در بسیاری از کدها دیده می‌شود، تعریف یک متغیر استاتیک در کلاس، غیرعمومی تعریف کردن سازنده‌ی کلاس و وهله سازی این فیلد استاتیک در صورت نال بودن آن است:
    public class WrongSingleton
    {
        static WrongSingleton _instance;

        WrongSingleton()
        {
        }

        public static WrongSingleton Instance
        {
            get { return _instance ?? (_instance = new WrongSingleton()); }
        }
    }
هرچند این روش کار می‌کند اما thread-safe نیست. به این معنا که ممکن است دو ترد در آن واحد به بررسی قسمت ?? instance_ بپردازند و چون هنوز نال است، دوبار وهله سازی کلاس، با فراخوانی new WrongSingleton صورت خواهد گرفت و هر ترد در آن لحظه به وهله‌ی متفاوتی دسترسی خواهد داشت.
راه حل‌های زیادی برای رفع این مشکل با اعمال مباحث قفل گذاری تا نکات ریز مربوط به کامپایلر وجود دارند که لیست آن‌ها را در اینجا می‌توانید مطالعه کنید.

از دات نت 4 به بعد با معرفی الگوی Lazy، امکان پیاده سازی lazy thread safe singletons به صورت توکار در دسترس می‌باشد. نمونه‌ای از آن در کدهای IoC Container معروفی به نام StructureMap بکار رفته‌است:
    public class Container
    {
        // ...
    }

    public static class ObjectFactory
    {
        private static readonly Lazy<Container> _containerBuilder =
            new Lazy<Container>(defaultContainer, LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication);

        public static Container Container
        {
            get { return _containerBuilder.Value; }
        }

        private static Container defaultContainer()
        {
            return new Container();
        }
    }
در اینجا کلاس ObjectFactory یک وهله از کلاس Container را در اختیار مصرف کننده قرار می‌دهد؛ با این شرایط:
- چون این وهله توسط کلاس Lazy محصور شده‌است، صرفا در اولین بار دسترسی به آن، نمونه سازی خواهد شد. این مورد سبب کاهش مصرف حافظه‌ی برنامه و همچنین بالا رفتن سرعت برپایی اولیه‌ی آن می‌شود. بسیاری از اشیایی که در یک برنامه تعریف می‌شوند، شاید الزاما جهت ارائه راه حلی برای مساله‌ای خاص، مورد استفاده قرار نگیرند. تعریف آن‌ها به صورت Lazy، سربار نمونه سازی الزامی آن‌ها را حذف خواهد کرد و آن‌را به اولین بار استفاده از شیء مورد نظر، به تعویق خواهد انداخت.
- با استفاده از LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication، چندین ترد می‌توانند به خاصیت Container دسترسی پیدا کنند، اما تنها یکی از آن‌ها موفق به وهله سازی این کلاس خواهد شد. البته حالت ExecutionAndPublication، حالت پیش فرض است و الزاما نیازی به ذکر آن نیست.

اینبار بازنویسی کلاس ابتدای بحث با توجه به نکات ذکر شده به صورت زیر خواهد بود:
    public sealed class LazySingleton
    {
        private static readonly Lazy<LazySingleton> _instance =
            new Lazy<LazySingleton>(() => new LazySingleton(), LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication);

        private LazySingleton()
        {
        }

        public static LazySingleton Instance
        {
            get { return _instance.Value; }
        }
    }
- در آن سازنده‌ی کلاس، خصوصی تعریف شده‌است.
- تنها وهله‌ی در دسترس کلاس، به صورت استاتیک و نمونه سازی کلاس، توسط کلاس Lazy با پارامتر LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication انجام می‌شود.
- علت استفاده از lambda در سازنده‌ی کلاس Lazy، امکان دسترسی به اعضای private کلاس، از طریق یک خاصیت static است.
مطالب
پیاده سازی یک MediaTypeFormatter برای پشتیبانی از MultiPart/form-data در Web API

Media Type یا MIME Type نشان دهنده فرمت یک مجموعه داده است. در HTTP، مدیا تایپ بیان کننده فرمت message body یک درخواست / پاسخ است و به دریافت کننده اعلام می‌کند که چطور باید پیام را بخواند. محل استاندارد تعیین Mime Type در هدر Content-Type است. درخواست کننده می‌تواند با استفاده از هدر Accept لیستی از MimeType‌های قابل قبول را به عنوان پاسخ، به سرور اعلام کند.

Asp.net Web API  از MimeType برای تعیین نحوه serialize یا deserialize کردن محتوای دریافتی / ارسالی استفاده می‌کند


MediaTypeFormatter

Web API برای خواندن/درج پیام در بدنه درخواست/پاسخ از MediaTypeFormmater‌‌ها استفاده می‌کند. اینها کلاس‌هایی هستند که نحوه‌ی Serialize کردن و deserialize کردن اطلاعات به فرمت‌های خاص را تعیین می‌کنند. Web API به صورت توکار دارای formatter هایی برای نوع‌های XML ، JSON، BSON و Form-UrlEncoded می‌باشد. همه این‌ها کلاس پایه MediaTypeFormatter را پیاده سازی می‌کنند. 


مسئله

یک پروژه Web API بسازید و view model زیر را در آن تعریف کنید:

public class NewProduct
    {
        [Required]
        public string Name { get; set; }

        public double Price { get; set; }

        public byte[] Pic { get; set; }
    }

همانطور که می‌بینید یک فیلد از نوع byte[] برای تصویر محصول در نظر گرفته شده است.

حالا یک کنترلر API  ساخته و اکشنی برای دریافت اطلاعات محصول جدید از کاربر می‌نویسیم :
public class ProductsController : ApiController
    {
        [HttpPost]
        public HttpResponseMessage PostProduct(NewProduct model)
        {
            if (ModelState.IsValid)
            {
                //  ثبت محصول 

                return new HttpResponseMessage(HttpStatusCode.Created);
            }

            return Request.CreateErrorResponse(HttpStatusCode.BadRequest, ModelState);
        }

    }

و یک صفحه html به نام index.html که حاوی یک فرم برای ارسال اطلاعات باشد :

<!DOCTYPE html>
<html>
<head>
    <title></title>
</head>
<body>
    <h1>ساخت MediaTypeFormatter برای Multipart/form-data</h1>
    <h2>محصول جدید</h2>

    <form id="newProduct" method="post" action="/api/products" enctype="multipart/form-data">
        <div>
            <label for="name">نام محصول : </label>
            <input type="text" id="name" name="name" />
        </div>
        <div>
            <label for="price">قیمت : </label>
            <input type="number" id="price"  name="price" />
        </div>
        <div>
            <label for="pic">تصویر : </label>
            <input type="file" id="pic" name="pic" />
        </div>
        <div>
            <button type="submit">ثبت</button>
        </div>
    </form>
</body>
</html>

زمانی که فرم حاوی فایلی برای آپلود باشد مشخصه encType باید برابر با Multipart/form-data مقداردهی شود تا اطلاعات فایل به درستی کد شوند. در زمان ارسال فرم Content-type درخواست برابر با Multipart/form-data و فرمت اطلاعات درخواست ارسالی به شکل زیر خواهد بود :


همانطور که می‌بینید هر فیلد در فرم، در یک بخش جداگانه قرار گرفته است که با خط چین هایی از هم جدا شده اند. هر بخش، header‌های جداگانه خود را دارد.

- Content-Disposition که نام فیلد و نام فایل را شامل می‌شود .

- content-type که mime type مخصوص آن بخش از داده‌ها را مشخص می‌کند.

پس از اینکه فرم را تکمیل کرده و ارسال کنید ، با پیام خطای زیر مواجه می‌شوید :

خطای روی داده اعلام می‌کند که Web API فاقد MediaTypeFormatter برای خواندن اطلاعات ارسال شده با فرمتMultiPart/Form-data  است.  Web API برای خواندن و بایند کردن پارامترهای complex Type از درون بدنه پیام یک درخواست از MediaTypeFormatter استفاده می‌کند و همانطور که گفته شد Web API فاقد Formatter توکار برای deserialize کردن داده‌های با فرمت Multipart/form-data است.

راه حل‌ها :

روشی که در سایت asp.net برای آپلود فایل در web api استفاده شده، عدم استفاده از پارامترها و خواندن محتوای Request در درون کنترلر است. که به طبع در صورتی که بخواهیم کنترلرهای تمیز و کوچکی داشته باشیم روش مناسبی نیست. از طرفی امتیاز parameter binding و modelstate را هم از دست خواهیم داد.

روش دیگری که می‌خواهیم در اینجا پیاده سازی کنیم ساختن یک MediaTypeFormatter برای خواندن فرمت Multipart/form-data است. با این روش کد موردنیاز کپسوله شده و امکان استفاده از binding و modelstate را خواهیم داشت.

برای ساختن یک MediaTypeFormatter یکی از 2 کلاس MediaTypeFormatter یا  BufferedMediaTypeFormatter  را باید پیاده سازی کنیم . تفاوت این دو در این است که BufferedMediaTypeFormatter برخلاف MediaTypeFormatter از متدهای synchronous استفاده می‌کند.

 
پیاده سازی :

یک کلاس به نام MultiPartMediaTypeFormatter می‌سازیم و کلاس MediaTypeFormatter را به عنوان کلاس پایه آن قرار می‌دهیم .

public class MultiPartMediaTypeFormatter : MediaTypeFormatter
{
    ...
}

ابتدا در تابع سازنده کلاس فرمت هایی که می‌خواهیم توسط این کلاس خوانده شوند را تعریف می‌کنیم :

        public MultiPartMediaTypeFormatter()
        {
            SupportedMediaTypes.Add(new MediaTypeHeaderValue("multipart/form-data"));
        }
در اینجا Multipart/form-data را به عنوان تنها نوع مجاز تعریف کرده ایم.

سپس با پیاده سازی توابع CanReadType و CanWriteType مربوط به کلاس MediaTypeFormatter مشخص می‌کنیم که چه مدل‌هایی را می‌توان توسط این کلاس  serialize / deserialize کرد. در اینجا چون می‌خواهیم این کلاس محدود به یک مدل خاص نباشد، از یک اینترفیس برای شناسایی کلاس‌های مجاز استفاده می‌کنیم .

    public interface INeedMultiPartMediaTypeFormatter
    {
    }

و آنرا به کلاس newProduct اضافه می‌کنیم :

public class NewProduct : INeedMultiPartMediaTypeFormatter
{
 ...
}
از آنجا که تنها نیاز به خواندن اطلاعات داریم و قصد نوشتن نداریم، در متد CanWriteType مقدار false را برمی گردانیم .
        public override bool CanReadType(Type type)
        {
            return typeof(INeedMultiPartMediaTypeFormatter).IsAssignableFrom(type);
        }

        public override bool CanWriteType(Type type)
        {
            return false;
        }

و اما تابع ReadFromStreamAsync که کار خواندن محتوای ارسال شده و بایند کردن آنها به پارامترها را برعهده دارد 

public async override Task<object> ReadFromStreamAsync(Type type, Stream stream, HttpContent content, IFormatterLogger formatterLogger)
که در آن پارامتر type مربوط به مدل مشخص شده به عنوان پارامتر اکشن (NewProduct)است و پارامتر content محتوای درخواست را در خود دارد.

ابتدا محتوای ارسال شده را خوانده و اطلاعات فرم را استخراج می‌کنیم و از طرف دیگر با استفاده از کلاس Activator یک نمونه از مدل جاری را ساخته و لیست property‌های آنرا استخراج می‌کنیم.

            MultipartMemoryStreamProvider provider = await content.ReadAsMultipartAsync();
            IEnumerable<HttpContent> formData = provider.Contents.AsEnumerable();

            var modelInstance = Activator.CreateInstance(type);
            IEnumerable<PropertyInfo> properties = type.GetProperties();

سپس در یک حلقه به ترتیب برای هر property متعلق به مدل، در میان اطلاعات فرم جستجو می‌کنیم. برای پیدا کردن اطلاعات متناظر با هر property در هدر Content-Disposition که در بالا توضیح داده شد، به دنبال فیلد همنام با property می‌گردیم .

            foreach (PropertyInfo prop in properties)
            {
                var propName = prop.Name.ToLower();
                var propType = prop.PropertyType;

                var data = formData.FirstOrDefault(d => d.Headers.ContentDisposition.Name.ToLower().Contains(propName));
در صورتی که فیلدی وجود داشته باشد کار را ادامه می‌دهیم .

 گفتیم که هر فیلد یک هدر، Content-Type هم می‌تواند داشته باشد. این هدر به صورت پیش فرض معادل text/plain است و برای فیلدهای عادی قرار داده نمی‌شود . در این مثال چون فقط یک فیلد غیر رشته ای داریم فرض را بر این گرفته ایم که در صورت وجود Content-Type، فیلد مربوط به تصویر است. در صورتیکهContentType  وجود داشته باشد، محتوای فیلد را به شکل Stream خوانده به byte[] تبدیل و با استفاده از متد SetValue در property مربوطه قرار می‌دهیم.

                if (data != null)
                {
                    if (data.Headers.ContentType != null)
                    {
                        using (var fileStream = await data.ReadAsStreamAsync())
                        {
                            using (MemoryStream ms = new MemoryStream())
                            {
                                fileStream.CopyTo(ms);
                                prop.SetValue(modelInstance, ms.ToArray());
                            }                            
                        }
                    }

در صورتی که Content-Type غایب باشد بدین معنی است که محتوای فیلد از نوع رشته است ( عدد ، تاریخ ، guid ، رشته ) و باید به نوع مناسب تبدیل شود. ابتدا آن را به صورت یک رشته می‌خوانیم و با استفاده از Convert.ChangeType آنرا به نوع مناسب تبدیل می‌کنیم و در property متناظر قرار می‌دهیم .

                if (data != null)
                {
                    if (data.Headers.ContentType != null)
                    {
                        //...
                    }
                    else
                    {
                        string rawVal = await data.ReadAsStringAsync();
                        object val = Convert.ChangeType(rawVal, propType);

                        prop.SetValue(modelInstance, val);
                    }
                }
و در نهایت نمونه ساخته شده از مدل را برگشت می‌دهیم.
return modelInstance;
برای فعال کردن این Formatter باید آنرا به لیست formmater‌های web api اضافه بکنیم. فایل WebApiConfig در App_Start را باز کرده و خط زیر را به آن اضافه می‌کنیم:
config.Formatters.Add(new MultiPartMediaTypeFormatter());
حال اگر مجددا فرم را به سرور ارسال کنیم، با پیام خطایی، مواجه نشده و عمل binding با موفقیت انجام می‌گیرد.

نظرات مطالب
افزودن یک DataType جدید برای نگه‌داری تاریخ خورشیدی - 3
[Column(TypeName = "xml")]  
public string XmlValue { get; set; }  
  
[NotMapped]  
public XElement XmlValueWrapper  
{  
    get { return XElement.Parse(XmlValue); }  
    set { XmlValue = value.ToString(); }  
}

روش عمومی کار با نوع‌های خاصی که در EF تعریف نشدن، استفاده از ویژگی Column و مشخص کردن Type آن است؛ مانند مثالی که در بالا ملاحظه می‌کنید. البته این نوع خاص، در سمت کدها باید به صورت رشته تعریف شود. مثلا از سال 2005 به این طرف فیلد XML به SQL Server اضافه شده. اما نمی‌شود ازش در EF به همون شکل XML استفاده کرد. باید تبدیلش کنی به String تا قابل استفاده بشه. یک نمونه دیگرش نوع خاص Spatial هست که در نگارش‌های اخیر SQL Server اضافه شده (geography و geometry). این مورد فقط از EF 5.0 به بعد پشتیبانی توکاری ازش ارائه شده. یا برای hierarchyID در EF معادلی وجود نداره. برای تعریف این مورد نیز در یک مدل باید از string استفاده کرد.

بعد اگر این نوع خاص (که الان به صورت رشته دریافت شده) قابل نگاشت به نوعی مشخص در سمت کدهای برنامه بود (یعنی صرفا یک رشته ساده نبود) مثلا می‌شود از ویژگی NotMapped برای تبدیل آن و تعریف آن به شکل یک فیلد محاسباتی استفاده کرد.

مطالب
آشنایی با WPF قسمت پنجم : DataContext بخش دوم
در ادامه قسمت قبلی قصد داریم دو کنترل دیگر را نیز بایند کنیم؛ ولی از آنجا که مقادیر آن‌ها رشته‌ای یا عددی نیست و مقداری متفاوت هست، از مبحثی به نام ValueConverter استفاده خواهیم کرد.
Value Converter چیست؟


موقعی که شما قصد بایند کردن دو نوع داده متفاوت را به هم دارید، نیاز به یک کد واسط پیدا می‌کنید تا این کد واسط مقادیر شما را از مبدا دریافت کرده و تبدیل به نوعی کند که مقصد بتواند از آن استفاده کند یا بلعکس. ValueConverter نام کلاسی است که از یک اینترفیس به نام IValueConverter ارث بری کرده است و شامل دو متد تبدیل نوع از مبدا به مقصد Convert و دیگری از مقصد به مبدا  ConvertBack می‌شود که خیلی کمتر پیاده سازی می‌شود.
پیاده سازی یک کلاس مبدل سه مرحله دارد:
  • مرحله اول :ساخت کلاس ValueConverter
  • مرحله دوم : تعریف آن به عنوان یک منبع یا ریسورس
  • مرحله سوم : استفاده از آن در عملیات بایند کردن Binding

در مرحله اول، نحوه پیاده سازی کلاس ValueConverter به شکل زیر است:
public class BoolToVisibilityConverter : IValueConverter
{
    public object Convert(object value, Type targetType, 
        object parameter, CultureInfo culture)
    {
        // Do the conversion from bool to visibility
    }
 
    public object ConvertBack(object value, Type targetType, 
        object parameter, CultureInfo culture)
    {
        // Do the conversion from visibility to bool
    }
}

در متد تبدیل باید مقداری را که کنترل نیاز دارد، بر اساس مقادیر کلاس، ایجاد و بازگشت دهید.

در مرحله‌ی دوم نحوه تعریف مبدل ما در پنجره XAML به صورت زیر می‌باشد:
<Window x:Class="test.MainWindow"
        xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
        xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
        xmlns:نامی دلخواه="clr-namespace:فضای نامی که کلاس مبدل در آن قرار دارد"
        >

    <Window.Resources>
        <نام دلخواهی که در بالا تعریف کرده اید: ClassNameنام کلاس  x:Key="کلید این آیتم در ریسورس"/>
    </Window.Resources>

کلمه‌های کلیدی xmlns که مخفف XML NameSpace هستند جهت تعریف دسترسی به فضاهای نام طراحی شده‌اند و طبق تعریف مایکروسافت همان مفهوم تگ‌های تعریف فضای نام در XML را دارند که توسط مایکروسافت توسعه یافته‌اند. این تعریف‌ها در تگ ریشه (در اینجا window) تعریف می‌شوند. دو فضای نام اولی که به طور پیش فرض در همه جای پروژه قرار دارند، اشاره به فریم ورک WPF دارند. کلمه‌ی کلیدی x در خط شماره سه، نام دلخواهی است که دسترسی ما را به خصوصیات یا تعاریف XAML موجود در sdk باز می‌کند؛ مثلا استفاده از خصوصیاتی چون x:key یا x:class را به همراه دارد.
پس الان باید خط چهارم برای ما روشن باشد؛ فضای نام جدیدی را در برنامه خودمان ایجاد کرده‌ایم که این تگ به آن اشاره می‌کند و نام دلخواهی هم برای اشاره به این فضای نام برایش در نظر گرفته‌ایم. هر موقع در برنامه این نام دلخواه تعیین شده قرار گیرد، یعنی اشاره به این فضای نام که در قسمت Window.resource خط هشتم تعریف شده است.
در خط هشتم، یک ریسورس (منبع) را به برنامه معرفی کرده‌ایم:
ریسورس‌ها برای ذخیره سازی داده‌ها در سطح یک کنترل، سطح محلی در یک پنجره، یا سطح عمومی در کل پروژه به کار می‌روند. محدودیتی در ذخیره داده‌ها وجود ندارد و هر چقدر که دوست دارید می‌توانید داده به آن پاس کنید. این داده‌ها می‌توانند یک سری اطلاعات ذخیره شده در یک ساختار ساده تا یک ساختار سلسه مراتبی از کنترل‌ها باشند. ریسورس‌ها به شما این اجازه را می‌دهند تا داده‌ها را در یک مکان ذخیره کرده و آن‌ها را در یک یا چندجا مورد استفاده قرار دهید.

از آن جا که مباحث ریسورس‌ها را در یک مقاله‌ی جداگانه بررسی می‌کنیم، فقط به ذکر نکات بالا جهت کد فعلی بسنده خواهیم کرد و ادامه‌ی آن را در یک مقاله دیگر مورد بررسی قرار می‌دهیم.
هر ریسورس دارای یک نام یا یک کلید است که با خصوصیت x:key تعریف می‌شود.
ریسورس بالا یک کلاس را که در فضای نام دلخواهی قرار دارد، تعریف می‌کند و یک کلید هم به آن انتساب می‌دهد.
مرحله‌ی سوم معرفی ریسورس به عملیات Binding است:
{Binding نام پراپرتی کلاس, Converter={StaticResource کلید آیتم مربوطه در ریسورس}, ConverterParameter=پارامتری که به کلاس مبدل پاس می‌شود}

بخش اول دقیقا همان چیزی است که در قسمت قبلی یاد گرفتیم. معرفی پراپرتی که باید عمل بایند به آن صورت گیرد. قسمت بعدی معرفی مبدل است و از آن جا که تابع مبدل ما در یک منبع است، اینگونه می‌نویسیم: {} را باز کرده و ابتدا کلمه StaticResource فاصله و سپس کلید ریسورس که تابع را از ریسورس فراخوانی کند و قسمت بعدی هم پاس کردن یک پارامتر به تابع مبدل است.

حال که با اصول نوشتار آشنا شدیم کار را آغاز می‌کنیم.
قصد داریم یک مبدل برای فیلد جنیست درست کنیم. از آنجا که این فیلد Boolean است و خصوصیت IsChecked یک RadioButton هم Boolean است، می‌توان یک ارتباط مستقیم را ایجاد کرد. ولی مشکل در اینجا هست که True برای مذکر است و false برای مؤنث. در نتیجه تنها Radiobutton مربوطه به جنس مذکر به این حالت پاسخ می‌دهد و از آنجا که  برای جنس مونث  false در نظر گرفته شده است، انتخاب آن هم false خواهد بود. پس باید در مبدل، مقداری که کنترل می‌خواهد را شناسایی کرده و اگر مقدار با آن برابر بود، True را بازگردانیم. مقداری که هر کنترل درخواست می‌کند را از طریق پارامتر به تابع مبدل ارسال می‌کنیم. radiobutton مذکر، مقدار True را به عنوان پارامتر ارسال می‌کند و radiobutton مونث هم مقدار false را به عنوان پارامتر ارسال می‌کند. اگر تابع مبدل را ببینید، این مقدار‌ها با پارامترها همخوانی دارند، True در غیر این صورت false بر میگرداند.

مرحله اول تعریف کلاس ValueConveter:
using System;
using System.Globalization;
using System.Windows;
using System.Windows.Data;

namespace test.ValueConverters
{
    public class GenderConverter: IValueConverter
    {
        public object Convert(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            var ParameterString = parameter as string;
            if (ParameterString == null)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            bool bparam;

            bool test = bool.TryParse(parameter.ToString(), out bparam);
            if (test)
            {
                return ((bool)value).Equals(bparam);
            }
            return DependencyProperty.UnsetValue;
        }

        public object ConvertBack(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
}
در کد بالا پارامتر ارسالی را دریافت می‌کنیم و اگر برابر با Null باشد، مقداری برگشتی را عدم ذکر شدن خصوصیت وابسته اعلام می‌کنیم. در نتیجه انگار این خصوصیت مقداردهی نشده است. اگر مخالف Null باشد، کار ادامه پیدا می‌کند. در نهایت مقایسه‌ای بین پارامتر و مقدار پراپرتی (value) صورت گرفته و نتیجه‌ی مقایسه را برگشت می‌دهیم.

برای تعریف این مبدل در محیط XAML به صورت زیر اقدام می‌کنیم:
<Window x:Class="test.MainWindow"
        xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
        xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
        xmlns:valueConverters="clr-namespace:test.ValueConverters"
        Title="MainWindow" Height="511.851" Width="525">

    <Window.Resources>
        <valueConverters:GenderConverter x:Key="GenderConverter"/>
    </Window.Resources>
</window>
 کلمه valueConveter به فضای نام test.valueConverters اشاره می‌کند که در قسمت ریسورس، از کلاس GenderConverter آن استفاده می‌کنیم و کلیدی که برای این ریسورس در نظر گرفتیم را GenderConverter تعریف کردیم (هم نامی کلید ریسورس و نام کلاس مبدل اتفاقی است و ارتباطی با یکدیگر ندارند).

نکته: در صورتی که بعد از تعریف ریسورس با خطای زیر روبرو شدید و محیط طراحی Design را از دست دادید یکبار پروژه را بیلد کنید تا مشکل حل شود.
The name "GenderConverter" does not exist in the namespace "clr-namespace:test.ValueConverters".


اکنون در عملیات بایندینگ دو کنترل اینگونه می‌نویسیم:
     <RadioButton GroupName="Gender" IsChecked="{Binding Gender, Converter={StaticResource GenderConverter}, ConverterParameter=True}" Name="RdoMale"  >Male</RadioButton>
                <RadioButton GroupName="Gender" IsChecked="{Binding Gender, Converter={StaticResource GenderConverter}, ConverterParameter=False}" Name="RdoFemale" Margin="0 5 0 0"  >Female</RadioButton>
حال برنامه را اجرا کرده و نتیجه را ببینید. برای تست بهتر می‌توانید جنسیت فرد را در منبع داده تغییر دهید. همچنین از آنجا که این مقدار برای جنس مذکر نیازی به بررسی و تبدیل ندارد می‌توانید عملیات بایند را عادی بنویسید:
<RadioButton GroupName="Gender" IsChecked="{Binding Gender}" Name="RdoMale"  >Male</RadioButton>
این کد می‌تواند برای تمامی وضعیت‌های دو مقداری چون جنسیت و وضعیت تاهل و ... هم به کار برود. ولی حالا سناریویی را تصور کنید که که مقادیر از دو تا بیشتر شود؛ مثل وضعیت تحصیلی ، دسترسی‌ها و غیره که این‌ها نیاز به داده‌های شمارشی چون Enum‌ها دارند. روند کار دقیقا مانند بالاست:
هر کنترل مقداری از یک enum را میپذیرد که میتواند آن مقدار را با استفاده از پارامتر، به تابع مبدل ارسال کند و سپس تابع چک می‌کند که آیا چنین مقداری در enum مدنظر یافت می‌شود یا خیر؛ این کد الان کار می‌کندو واقعا هم کد درستی است و هیچ مشکلی هم ندارد. ولی برای یک لحظه تصور کنید پنجره شما شامل چهار خصوصیت enum دار است. یعنی الان باید 4 تابع مبدل بنویسید. پس باید کد را بازنویسی کنیم تا به هر enum که مدنظر است پاسخ دهد؛ به این ترتیب تنها یک تابع مبدل می‌نویسیم.

جهت یادآوری نگاهی به کلاس برنامه می‌اندازیم:
public enum FieldOfWork
    {
        Actor=0,
        Director=1,
        Producer=2
    }
    public class Person : INotifyPropertyChanged
    { 
        public bool Gender { get; set; }

        public string ImageName { get; set; }

        public string Country { get; set; }

        public DateTime Date { get; set; }

        public FieldOfWork FieldOfWork { get; set; }

        private string _name;
        public string Name
        {
            get { return _name; }
            set
            {
                _name = value;
                OnPropertyChanged();
            }
        }
فعلا IList را از پراپرتی FieldOfWork بر میداریم تا این سناریو باشد که تنها یک Enum قابل انتخاب است:
public FieldOfWork FieldOfWork { get; set; }
بعدا حالت قبلی را بررسی میکنیم.

کد کلاس مبدل را به صورت زیر می‌نویسیم:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Globalization;
using System.Linq;
using System.Text;
using System.Threading.Tasks;
using System.Windows;
using System.Windows.Data;

namespace test.ValueConverters
{
    public class EnumConverter : IValueConverter
    {
        public object Convert(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            var ParameterString = parameter as string;
            if (ParameterString == null)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            if (Enum.IsDefined(value.GetType(), value) == false)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            object paramvalue = Enum.Parse(value.GetType(), ParameterString);
            return paramvalue.Equals(value);
        }

        public object ConvertBack(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
}
در مرحله اول مثل کد قبلی بررسی می‌شود که آیا پارامتری ارسال شده است یا خیر. در مرحله دوم بررسی می‌شود که نوع داده مقدار پراپرتی چیست یعنی چه Enum ایی مورد استفاده قرار گرفته است. اگر در Enum مقداری که در پارامتر به آن ذکر شده است وجود نداشته باشد، بهتر هست که کار در همین جا به پایان برسد؛ زیرا که یک پارامتر اشتباهی ارسال شده است و چنین مقداری در Enum وجود ندارد. در غیر اینصورت کار ادامه می‌یابد و پارامتر را به enum تبدیل کرده و با مقدار مقایسه می‌کنیم. اگر برابر باشند نتیجه true را باز میگردانیم.

کد قسمت ریسورس را با کلاس جدید به روز می‌کنیم:
    <Window.Resources>
        <valueConverters:GenderConverter x:Key="GenderConverter"/>
        <valueConverters:EnumConverter x:Key="EnumConverter"></valueConverters:EnumConverter>
    </Window.Resources>
کد چک باکس‌ها هم به شکل زیر تغییر می‌یابد:
    <CheckBox Name="ChkActor" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumConverter}, ConverterParameter=Actor}" >Actor/Actress</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkDirector" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumConverter}, ConverterParameter=Director}" >Director</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkProducer" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumConverter}, ConverterParameter=Producer}" >Producer</CheckBox>
کلاس GetPerson که منبع داده ما را فراهم می‌کند هم به شکل زیر است:
  public static Person GetPerson()
        {
            return new Person()
            {
                Name = "Leo",
                Gender =true,
                ImageName ="man.jpg",
                Country = "Italy",
                FieldOfWork = test.FieldOfWork.Actor,
                Date = DateTime.Now.AddDays(-3)
            };
        }

برنامه را اجرا کنید تا نتیجه کار را ببینید. باید چک باکس Actor تیک خورده باشد. میتوانید منبع داده را تغییر داده تا نتیجه کار را ببینید.

بگذارید فیلد FieldOfWork را به حالت قبلی یعنی IList برگردانیم. در بسیاری از اوقات ما چند گزینه از یک Enum را انتخاب می‌کنیم، مثل داشتن چند سطح دسترسی یا چند سمت کاری و ...

کلاس را به همراه کد GetPerson به شکل زیر تغییر می‌دهیم:
    public enum FieldOfWork
    {
        Actor=0,
        Director=1,
        Producer=2
    }
    public class Person : INotifyPropertyChanged
    { 
        public bool Gender { get; set; }

        public string ImageName { get; set; }

        public string Country { get; set; }

        public DateTime Date { get; set; }

        public IList<FieldOfWork> FieldOfWork { get; set; }

        private string _name;
        public string Name
        {
            get { return _name; }
            set
            {
                _name = value;
                OnPropertyChanged();
            }
        }

        public static Person GetPerson()
        {
            return new Person
            {
                Name = "Leo",
                Gender = true,
                ImageName = "man.jpg",
                Country = "Italy",
                FieldOfWork = new FieldOfWork[] { test.FieldOfWork.Actor, test.FieldOfWork.Producer },
                Date = DateTime.Now.AddDays(-3)
            };
        }
}

دو Enum بازیگر و تهیه کننده را انتخاب کرده‌ایم، پس در زمان اجرا باید این دو گزینه انتخاب شوند.
کد مبدل را به صورت زیر می‌نویسیم:
using System;
using System.Collections;
using System.Collections.Generic;
using System.Globalization;
using System.Linq;
using System.Text;
using System.Threading.Tasks;
using System.Windows;
using System.Windows.Data;

namespace test.ValueConverters
{
    public class EnumList : IValueConverter
    {
        public object Convert(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            var ParameterString = parameter as string;
            if (ParameterString == null)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

         var enumlist= (IList) value;         

            if(enumlist==null && enumlist.Count<1)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            if (Enum.IsDefined(enumlist[0].GetType(), ParameterString) == false)
                return DependencyProperty.UnsetValue;


            /*
              foreach (var item  in enumlist)
            {
                object paramvalue = Enum.Parse(item.GetType(), ParameterString);
                bool result = item.Equals(paramvalue);
                if (result)
                    return true;
            }
            return false;
             */
            return (from object item in enumlist let paramvalue = Enum.Parse(item.GetType(), ParameterString) select item.Equals(paramvalue)).Any(result => result);
        }

        public object ConvertBack(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
}
مقدار پراپرتی را به نوع IList تبدیل می‌کنید و اگر لیست معتبر بود، برنامه را ادامه می‌دهیم؛ در غیر اینصورت تابع خاتمه می‌یابد. بعد از اینکه صحت وجود لیست اعلام شد، بررسی میکنیم آیا Enum چنین مقداری که پارامتر ذکر کرده است را دارد یا یک پارامتر اشتباهی است.
در حلقه‌ای که به شکل توضیح درآمده، همه آیتم‌های مربوطه در لیست را بررسی کرده و اگر آیتمی برابر پارامتر باشد، True بر میگرداند و در صورتی که حلقه به اتمام برسد و آیتم پیدا نشود، مقدار False را برمی‌گرداند. این حلقه از آن جهت به شکل توضیح درآمده است که کد Linq آن در زیر نوشته شده است.

تعریف کلاس بالا در ریسورس:
   <Window.Resources>
        <valueConverters:GenderConverter x:Key="GenderConverter"/>
        <valueConverters:EnumConverter x:Key="EnumConverter"></valueConverters:EnumConverter>
        <valueConverters:EnumList x:Key="EnumList"></valueConverters:EnumList>
    </Window.Resources>
و تغییر کلید ریسورس در خطوط چک باکس ها، باقی موارد همانند قبل ثابت هستند:
     <CheckBox Name="ChkActor" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumList}, ConverterParameter=Actor}" >Actor/Actress</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkDirector" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumList}, ConverterParameter=Director}" >Director</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkProducer" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumList}, ConverterParameter=Producer}" >Producer</CheckBox>

نتیجه‌ی کار باید به شکل زیر باشد:
فیلد جنسیت و زمینه کاری از تابع مبدل به دست آمده است.

  بدیهی است خروجی‌های بالا برای کنترل هایی است که مقدار Boolean را می‌پذیرند و برای سایر کنترل‌ها باید با کمی تغییر در کد و نوع برگشتی که تحویل خروجی متد مبدل می‌شود، دهید.

دانلود فایل‌های این قسمت
مطالب
WF:Windows Workflow #۶
در این قسمت به تکمیل مثالی که در قسمت قبل زده شد پرداخته می‌شود و همچنین کنترل‌های Foreach , Try Catch نیز بررسی خواهند شد.
در ابتدا دو کلاس به نام‌های ItemInfo و OutOfStockException  را به برنامه اضافه می‌کنیم. کلاس اول برای ذخیره سازی مشخصات هر سفارش و کلاس دیگر برای مدیریت خطا‌ها می‌باشد.
public class ItemInfo
    {
        public string ItemCode { get; set; } 
        public string Description { get; set; } 
        public decimal Price { get; set; }
    }

public class OutOfStockException : Exception
    {
        public OutOfStockException() 
            : base() 
        { 

        }

        public OutOfStockException(string message) 
            : base(message) 
        { 

        }
    }
در Workflow مورد نظر که به نام OrderWF.xaml می‌باشد٬ پس از کنترل Assign که برای صفر کردن مقدار متغیر TotalAmount از آن استفاده می‌شود٬ یک کنترل ForEach را به Flow جاری اضافه می‌کنیم. این کنترل دارای دو خاصیت به نام‌های Type Arguments و Values می‌باشد. اولین خاصیت که مقدار پیش فرض آن، مقدار عددی Int32 است٬ برای مشخص کردن نوع متغییر حلقه و دیگری برای مشخص کردن نوع منبع داده حلقه تعریف شده‌اند.

همانطور که در شکل بالا مشخص می‌باشد٬ Type Arguments حلقه برابر با کلاس OrderItem می‌باشد. Values هم برابر با OrderInfo.Items است. از این جهت نوع حلقه  را از جنس کلاس OrderItem مشخص کرد‌‌ه‌ایم تا کنترل بر روی مقادیر Items اجرا شود (لیستی از کلاس مورد نظر).
حال همانند شکل بالا، در قسمت Body کنترل ForEach، یک کنترل Sequence را ایجاد کرده و سپس برای اینکه کنترل LookupItem را ایجاد کنیم٬ ابتدا باید یک Code Activity را به پروژه اضافه کنیم. به همین منظور پروژه جاری را انتخاب کرده و یک Code Activity به آن اضافه و نام آن را LookupItem  می‌گذاریم. سپس کد زیر را به آن اضافه می‌کنیم:
 public sealed class LookupItem : CodeActivity
    {
        // Define an activity input argument of type string
        public InArgument<string> ItemCode { get; set; }         
        public OutArgument<ItemInfo> Item { get; set; }

        // If your activity returns a value, derive from CodeActivity<TResult>
        // and return the value from the Execute method.
        protected override void Execute(CodeActivityContext context)
        {
            // Obtain the runtime value of the Text input argument
            ItemInfo i = new ItemInfo();             
            i.ItemCode = context.GetValue<string>(ItemCode);
            switch (i.ItemCode)
            {

                case "12345": 
                    i.Description = "Widget"; 
                    i.Price = (decimal)10.0; 
                    break;
                case "12346": 
                    i.Description = "Gadget"; 
                    i.Price = (decimal)15.0; 
                    break;
                case "12347": 
                    i.Description = "Super Gadget"; 
                    i.Price = (decimal)25.0; break;
            }
     
            context.SetValue(this.Item, i);
            
        }
    }
در این کد، دو متغییر تعریف شده‌اند؛ یکی از نوع رشته بوده و از طریق آن، دستور Switch تصمیم می‌گیرد که کلاس ItemInfo را با چه مقادیری پرکند. متغییر دیگر از نوع کلاس  ItemInfo می‌باشد و برای گرفتن مقدار کلاس از دستور Switch تعریف شده است.
حال برای اینکه بتوانیم از Code Activity مورد نظر استفاده کنیم٬ ابتدا باید پروژه را یکبار Build کنیم. اکنون در قسمت Toolbox یک٬ Tab ایی به نام پروژه ایجاد شده است و در آن یک کنترل به نام  LookupItem  موجود می‌باشد. آن را گرفته و به درون Sequence انتقال می‌دهیم.
سپس برای مقدار دادن به متغیر‌های تعریف شده در Code Activity، کنترل LookupItem را انتخاب کرده و در قسمت Properties به خصوصیت ItemCode، کد زیر را اضافه می‌کنیم:
item.ItemCode

نکته
: از کلاس Code Activity برای ارسال و دریافت مقادیر به درون Workflow استفاده می‌شود.

 Try Catch 
از این کنترل برای مدیریت خطا‌ها استفاده می‌شود.
ابتدا یک کنترل Try Catch را به Workflow اضافه کرده، مانند شکل زیر:

در بدنه Try می‌توان از کنترل‌های مورد نظر استفاده کنیم و همانطور که در شکل بالا مشخص است٬ از کنترل Throw برای ایجاد خطا استفاده شده‌است. کنترل جاری را انتخاب کرده و از قسمت Properties در خاصیت Exception کد زیر را اضافه می‌کنیم:
new OutOfStockException("Item Code"+item.ItemCode)
این  دستور باعث ایجاد یک خطا از نوع کلاس OutOfStockException می‌شود. برای کنترل خطای مورد نظر در قسمت Catches مانند شکل زیر عمل می‌کنیم.

مطالب
ایجاد اعتبار سنجی های شرطی با Foolproof
ابتدا کلاس زیر را در نظر بگیرید:
public class UserVM  
 {
        public string Name { get; set; }
        public bool  Gender { get; set; }
        public string Soldier { get; set; }
    }
قصد داریم یک سری اعتبار سنجی را بر روی خصوصیات کلاس فوق ایجاد کنیم. می‌خواهیم اگر کاربر جنسیت مرد را انتخاب کرد، حتما مقداری برای فیلد محل خدمت خود که در این کلاس Soldier می‌باشد، انتخاب کند. شاید انتخاب اول برای انجام چنین کاری، کنترل کردن آن در سمت کاربر با استفاده از جاوا اسکریپت باشد که می‌بایست یک رویداد را برای چک باکس جنسیت تعریف کنیم و بر اساس اینکه مرد انتخاب شده یا زن، ادامه کار را انجام دهیم.

روش اول: نوشتن یک کلاس سفارشی برای اعتبار سنجی کلاس فوق
public class SoldierValidation : ValidationAttribute
{
    public override bool IsValid(object value)
    {
        UserVM app = value as UserVM ;
        if (app.Gender && app.Soldier.Length==0)
        {
            ErrorMessage = "لطفا محل خدمت را وارد نمایید";

            return false;
        }
        return true;
    }
}
و سپس اعمال به کلاس مورد نظر همانند زیر :
[SoldierValidation ]
   public class UserVM
    {
        public string Name { get; set; }
        public bool  Gender { get; set; }       
        public string Soldier { get; set; }
    }
تا اینجای کار، اگر کاربر از DropDown و یا RadioButton، آقا را انتخاب کرده باشد و View مورد نظر را برای Update و یا Insert ارسال کند، با خطای «لطفا محل خدمت را وارد نمایید» مواجه خواهد شد. تا به اینجا به مقصود مورد نظرمان رسیدیم.

روش دوم
لازم نیست چرخ رو دوباره اختراع کنید (البته در بعضی مواقع لازم است)
استفاده از MVC Foolproof:
ّFoolprof یک سری Annotation هایی را در اختیار شما قرار  می‌دهد که با استفاده از آنها می‌توانید اعتبار سنجی‌های شرطی را انجام دهید؛ دقیقا همانند کاری که در بالا برای آن یک Validation سفارشی نوشتیم. البته Foolproof فقط به این مورد ختم نمی‌شود. در ادامه با چند مورد از آنها آشنا خواهیم شد.

ابتدا از طریق NuGet اقدام به نصب Foolproof نمایید:
PM> Install-Package foolproof
سپس اینبار همان مثال خود را با FoolPfoof انجام می‌دهیم:
   public class UserVM
    {
        public string Name { get; set; }
        public bool  Gender { get; set; }
        [RequiredIfTrue("Gender ")]
        public string Soldier { get; set; }
    }
 با استفاده از RequiredIfTrue دقیقا به همان مقصود خواهیم رسید که از ورودی، اسم فیلدی را می‌گیرد که می‌خواهیم آن را چک کنیم.

حال بپردازیم به چندین Annotation دیگر که در Foolproof وجود دارند:
GreatThan: همانطور که از نام آن پیداست، برای موقعیکه می‌خواهیم این فیلد بزرگتر از فیلد مورد نظرمان باشد:
public class EventViewModel
{
    public string Name { get; set; }
    public DateTime Start { get; set; }

    [Required]
    [GreaterThan("Start")]
    public DateTime End { get; set; }
}
جهت آشنایی بیشتر، در ادامه فقط لیست Annotation‌های موجود در این پکیج قرار داده شده است .
[Is]
[EqualTo]
[NotEqualTo]
[GreaterThan]
[LessThan]
[GreaterThanOrEqualTo]
[LessThanOrEqualTo]
و
[RequiredIf]
[RequiredIfNot]
[RequiredIfTrue]
[RequiredIfFalse]
[RequiredIfEmpty]
[RequiredIfNotEmpty]
[RequiredIfRegExMatch]
[RequiredIfNotRegExMatch]
مطالب
آشنایی با Refactoring - قسمت 3


قسمت سوم آشنایی با Refactoring در حقیقت به تکمیل قسمت قبل که در مورد «استخراج متدها» بود اختصاص دارد و به مبحث «استخراج یک یا چند کلاس از متدها» یا Extract Method Object اختصاص دارد.
زمانیکه کار «استخراج متدها» را شروع می‌کنیم، پس از مدتی به علت بالا رفتن تعداد متدهای کلاس جاری، به آنچنان شکل و شمایل خوشایند و زیبایی دست پیدا نخواهیم کرد. همچنین اینبار بجای متدی طولانی، با کلاسی طولانی سروکار خواهیم داشت. در این حالت بهتر است از متدهای استخراج شده مرتبط، یک یا چند کلاس جدید تهیه کنیم. به همین جهت به آن Extract Method Object می‌گویند.
بنابراین مرحله‌ی اول کار با یک قطعه کد با کیفیت پایین، استخراج متدهایی کوچک‌تر و مشخص‌تر، از متدهای طولانی آن است. مرحله بعد، کپسوله کردن این متدها در کلاس‌های مجزا و مرتبط با آن‌ها می‌باشد (logic segregation). بر این اساس که یکی از اصول ابتدایی شیء گرایی این مورد است: هر کلاس باید یک کار را انجام دهد (Single Responsibility Principle).
بنابراین اینبار از نتیجه‌ی حاصل از مرحله‌ی قبل شروع می‌کنیم و عملیات Refactoring را ادامه خواهیم داد:

using System.Collections.Generic;

namespace Refactoring.Day2.ExtractMethod.After
{
public class Receipt
{
private IList<decimal> _discounts;
private IList<decimal> _itemTotals;

public decimal CalculateGrandTotal()
{
_discounts = new List<decimal> { 0.1m };
_itemTotals = new List<decimal> { 100m, 200m };

decimal subTotal = CalculateSubTotal();
subTotal = CalculateDiscounts(subTotal);
subTotal = CalculateTax(subTotal);
return subTotal;
}

private decimal CalculateTax(decimal subTotal)
{
decimal tax = subTotal * 0.065m;
subTotal += tax;
return subTotal;
}

private decimal CalculateDiscounts(decimal subTotal)
{
if (_discounts.Count > 0)
{
foreach (decimal discount in _discounts)
subTotal -= discount;
}
return subTotal;
}

private decimal CalculateSubTotal()
{
decimal subTotal = 0m;
foreach (decimal itemTotal in _itemTotals)
subTotal += itemTotal;
return subTotal;
}
}
}

این مثال، همان نمونه‌ی کامل شده‌ی کد نهایی قسمت قبل است. چند اصلاح هم در آن انجام شده است تا قابل استفاده و مفهوم‌تر شود. عموما متغیرهای خصوصی یک کلاس را به صورت فیلد تعریف می‌کنند؛ نه خاصیت‌های set و get دار. همچنین مثال قبل نیاز به مقدار دهی این فیلدها را هم داشت که در اینجا انجام شده.
اکنون می‌خواهیم وضعیت این کلاس را بهبود ببخشیم و آن‌را از این حالت بسته خارج کنیم:

using System.Collections.Generic;

namespace Refactoring.Day3.ExtractMethodObject.After
{
public class Receipt
{
public IList<decimal> Discounts { get; set; }
public decimal Tax { get; set; }
public IList<decimal> ItemTotals { get; set; }

public decimal CalculateGrandTotal()
{
return new ReceiptCalculator(this).CalculateGrandTotal();
}
}
}

using System.Collections.Generic;

namespace Refactoring.Day3.ExtractMethodObject.After
{
public class ReceiptCalculator
{
Receipt _receipt;

public ReceiptCalculator(Receipt receipt)
{
_receipt = receipt;
}

public decimal CalculateGrandTotal()
{
decimal subTotal = CalculateSubTotal();
subTotal = CalculateDiscounts(subTotal);
subTotal = CalculateTax(subTotal);
return subTotal;
}

private decimal CalculateTax(decimal subTotal)
{
decimal tax = subTotal * _receipt.Tax;
subTotal += tax;
return subTotal;
}

private decimal CalculateDiscounts(decimal subTotal)
{
if (_receipt.Discounts.Count > 0)
{
foreach (decimal discount in _receipt.Discounts)
subTotal -= discount;
}
return subTotal;
}

private decimal CalculateSubTotal()
{
decimal subTotal = 0m;
foreach (decimal itemTotal in _receipt.ItemTotals)
subTotal += itemTotal;
return subTotal;
}
}
}

بهبودهای حاصل شده نسبت به نگارش قبلی آن:
در این مثال کل عملیات محاسباتی به یک کلاس دیگر منتقل شده است. کلاس ReceiptCalculator شیء‌ایی از نوع Receipt را در سازنده خود دریافت کرده و سپس محاسبات لازم را بر روی آن انجام می‌دهد. همچنین فیلدهای محلی آن تبدیل به خواصی عمومی و قابل تغییر شده‌اند. در نگارش قبلی، تخفیف‌ها و مالیات و نحوه‌ی محاسبات به صورت محلی و در همان کلاس تعریف شده بودند. به عبارت دیگر با کدی سروکار داشتیم که قابلیت استفاده مجدد نداشت. نمی‌توانست نوع‌های مختلفی از Receipt را بپذیرد. نمی‌شد از آن در برنامه‌ای دیگر هم استفاده کرد. تازه شروع کرده بودیم به جدا سازی منطق‌های قسمت‌های مختلف محاسبات یک متد اولیه طولانی. همچنین اکنون کلاس ReceiptCalculator تنها عهده دار انجام یک عملیات مشخص است.
البته اگر به کلاس ReceiptCalculator قسمت سوم و کلاس Receipt قسمت دوم دقت کنیم، شاید آنچنان تفاوتی را نتوان حس کرد. اما واقعیت این است که کلاس Receipt قسمت دوم، تنها یک پیش نمایش مختصری از صدها متد موجود در آن است.


مطالب
بررسی کلمات کلیدی Const و ReadOnly در سی شارپ
تعریف: Constant فیلدی است که مقدار آن در زمان کامپایل (Compile time) مشخص می‌شود و این مقدار هیچگاه نمی‌تواند تغییر کند (ثابت است). از کلمه کلیدی (Keyword) ، const برای تعریف یک constant استفاده می‌شود.

  تعاریف اولیه :
Constant Field : فیلد ثابتی که مستقیما در یک Class و یا Struct تعریف می‌شود.
Constant Local : ثابتی که در بلاک‌های برنامه (بدنه یک تابع ، حلقه تکرار و ...) تعریف می‌شود.

همه‌ی انواع درون ساخت (Built in) در زبان #C مانند (انواع عددی، بولین، کاراکتر، رشته و نوع‌های شمارشی) و اشاره‌گرهای تهی (null reference) می‌توانند بصورت constant تعریف شوند. باید توجه داشت که عبارت تعریف و مقدار دهی یک constant (ثابت) باید بصورتی باشد که در زمان کامپایل کاملا قابل ارزیابی باشد.

جدول مقایسه‌ای بین Const و ReadOnly
Constant
ReadOnly
میتواند به Field‌ها و همچنین local‌‌ها اعمال شود. تنها به Field ها  اعمال می‌شود. 
مقدار دهی اولیه آن الزامی است. 
مقدار دهی اولیه می‌تواند هنگام تعریف و یا در درون سازنده انجام شود (در هیچ متد دیگری امکان پذیر نیست). 
 تخصیص حافظه انجام نمی‌شود و مقدار آن در کد‌های IL گنجانده می‌شود (توضیح در ادامه مطلب).   تخصیص حافظه بصورت داینامیک انجام می‌شود و می‌توانیم در زمان اجرا مقدار آن را بدست آوریم. 
 ثابت‌ها در #C بصورت پیش فرض از نوع static هستند. بدین معنا که از طریق نام کلاس  قابل دسترسی هستند.   تنها از طریق وهله سازی از یک کلاس قابل دسترسی هستند. 
 نوع‌های درون ساز (built in) و Null Reference ها  را می‌توان بصورت const تعریف کرد.
Boolean,Char, Byte, SByte, Int16, UInt16, Int32, UInt32, Int64, UInt64, Single, Double, Decimal , string. 
مشابه Constant ها
مقدار آن در طول عمر یک برنامه ثابت است.
 مقدار آن می‌تواند در هنگام فراخوانی سازنده برای وهله‌های مختلف متفاوت باشد.
فیلد‌های const را نمی‌توان بصورت پارامتر‌های out و ref استفاده کرد.
فیلد‌های ReadOnly را می‌توان بصورت پارامتر‌های ref و out در درون سازنده استفاده کرد. 

نحوه تعریف یک constant :





همانطور که در تصویر مشاهده می‌کنید در کنار نماد انتخابی برای const‌ها یک قفل کوچک (نشان از غیرقابل تغییر بودن) قرار گرفته است .


مثالی از تعریف و رفتار Constant‌ها در #C :
const int field_constant = 10;  //constant field
static void Main(string[] args)
{
    const int x = 10, y = 15;   //constant local :correct
    const int z = x + y;        //constant local : correct;
    const int a = x + GetVariableValue();//Error
}
public static int GetVariableValue()
{
    const int localx = 10;
    return 10;
}
در خطوط اول و دوم ارزش متغیر‌های x,y,z بدرستی محاسبه و ارزیابی شده‌است. اما در خط سوم تخصیص مقدار برای ثابت a به زمان اجرای برنامه موکول شده است. در نتیجه با بروز خطا مواجه می‌شویم .

فیلد‌های فقط خواندنی ReadOnly


در #C فقط Field‌‌ها را می‌توان بصورت ReadOnly  تعریف کرد. این فیلد‌ها یا در زمان تعریف و یا از طریق سازنده مقدار دهی می‌شوند.






بررسی تفاوت readonly و  const در سطح IL

برای مشاهده کدهای سطح میانی (IL Code) از ابزار خط فرمان Developer Command ویژوال استدیو 2017 و همچنین برنامه ILdasm استفاده شده است. همانطور که در جدول مقایسه‌ای بیان شد، برای constant field ها  تخصیص حافظه‌ای صورت نمی‌گیرد و مقادیر مستقیما در کد‌های IL گنجانده می‌شود.
مثال: 
 class Program
    {
        public const int numberOfDays = 7;
        public readonly double piValue = 3.14;

        static void Main(string[] args)
        {
            
        }
    }












اگر فایل Exe کد فوق را توسط نرم افزار IL Dasm مشاهده کنید، خواهید دید که مقدار ذخیره شده در numberOfDays در کد IL گنجانده شده است : 








ولی مقدار ذخیره شده در piValue در زمان اجرا قابل دسترسی می‌باشد.






مشکل Versioning فیلدهای const
public const int numberOfDays = 7;
public readonly double piValue = 3.14;
اگر کد‌های فوق را به یک اسمبلی مجزا منتقل کنیم و از این کد‌ها در پروژه‌ای جدید استفاده کنیم، وضعیت Code ‌های IL به صورت زیر است:
کد برنامه اصلی که ارجاعی به اسمبلی جانبی دارد:
static void Main(string[] args)
{
   var readEx = new MyLib.TestClass();
   var readConstValue = MyLib.TestClass.numberOfDays;
   var readReadOnlyValue = readEx.piValue;
}
کد‌های IL :
.method private hidebysig static void  Main(string[] args) cil managed
{
  .entrypoint
  // Code size 17 (0x11)
  .maxstack  1
  .locals init ([0] class [MyLib]MyLib.TestClass readEx,
  [1] int32 readConstValue,
  [2] float64 readOnlyValue)
  IL_0000:  nop
  IL_0001:  newobj   instance void [MyLib]MyLib.TestClass::.ctor()
  IL_0006:  stloc.0 //readEx
  IL_0007:  ldc.i4.7  //ارزش ذخیره شده در کد
  IL_0008:  stloc.1 //readConstValue
  IL_0009:  ldloc.0 //readEg
  IL_000a:  ldfld float64 [MyLib]MyLib.TestClass::piValue
  IL_000f:  stloc.2 //readReadOnlyValue
  IL_0010:  ret
} // end of method Program::Main
همانطور که می‌بینید ارزش ذخیره شده در کد IL، همان ارزشی است که در اسمبلی مجزا ذخیره شده است.
اگر در کتابخانه جانبی ارزش فیلد const را تغییر دهید و آن را مجدد کامپایل کنید، تا زمانیکه اسمبلی برنامه اصلی را کامپایل نکرده‌اید، همان ارزش قبلی در برنامه نمایش داده می‌شود.
برای غلبه بر این مشکل از فیلد‌های Static ReadOnly استفاده می‌کنیم.

مثال:
public class ReadonlyStatic
{
  public static readonly string x = "Hi";
  public static readonly string y;
  public ReadonlyStatic()
  {
     //y = "Hello"; This is wrong
  }
  static ReadonlyStatic()
  {
    y = "Hello";
  }
}

اولین مشکلی که با استفاده از فیلد‌های Static ReadOnly حل می‌شود، مشکل  Versioning فیلد‌های Const است. بدین ترتیب دیگر نیازی به کامپایل مجدد برنامه مصرف کننده نیست .
نکته بعدی که در کد فوق نشان داده شده‌است، فیلد‌های static readOnly در زمان تعریف و یا تنها از طریق سازنده‌ی static می‌توانند مقدار دهی شوند.

مقایسه ReadOnly و Static  :

ReadOnly
 Static
 هم در زمان تعریف و هم از طریق سازنده می‌توان آن را مقدار دهی کرد.   در زمان تعریف و تنها از طریق سازنده static می‌توان آن را مقدار دهی کرد.
مقدار بر اساس مقادیری که در سازنده‌ها تعیین می‌شود متفاوت است.
 مقادیر بعد از مقدار دهی اولیه تغییر نمی‌کنند. 


چه زمانی از Const و چه زمانی از ReadOnly استفاده کنیم :

  • زمانی باید از Const استفاده کرد که مطمئن هستیم ارزش ذخیره شده در آن در طول عمر یک برنامه تغییر نمی‌کند. بطور مثال ذخیره تعداد روز هفته در یک فیلد از نوع Constant. اگر شک داریم که ممکن است این ارزش تغییر کند، می‌توانیم از حالت static readOnly برای غلبه بر مشکل Versioning استفاده کنیم.
  • از آنجائیکه مقادیر constant در کد‌های IL گنجانده می‌شوند، برای رسیدن به کارآیی بهتر، مقادیری را که در طول عمر یک برنامه تغییر نمی‌کنند، به صورت  const تعریف می‌کنیم.
  • هر زمان تصمیم داشتیم Constant هایی به ازای هر وهله از کلاس داشته باشیم از ReadOnly استفاده می‌کنیم. 
 
نظرات مطالب
EF Code First #1
سلام
1-می خواستم بدونم برای مثال در کلاس  Blog شما
 public class Blog
    {
        public int Id { set; get; }
        public string Title { set; get; }
        public string AuthorName { set; get; }
        public IList<Post> Posts { set; get; }        
    }
EF دقیقا چه زمانی (و با فراخوانی چه متد هایی) از اکسسور‌های set و چه زمانی از get استفاده می‌کند؟
2- اگر در همین کلاس Blog به هر دلیل نیاز باشد که از اکسسورهای خودکار C# استفاده نکنیم کلاس Blog چگونه خواهد شد؟لطفا این کلاس را بدون اکسسور‌های خودکار باز نویسی کنید
get
{
return ?
}
set 
{
//push calculated private field to db ?
}

مطالب
آشنایی با الگوی MVP

پروژه‌های زیادی را می‌توان یافت که اگر سورس کدهای آن‌ها را بررسی کنیم، یک اسپاگتی کد تمام عیار را در آن‌ها می‌توان مشاهده نمود. منطق برنامه، قسمت دسترسی به داده‌ها، کار با رابط کاربر، غیره و غیره همگی درون کدهای یک یا چند فرم خلاصه شده‌اند و آنچنان به هم گره خورده‌اند که هر گونه تغییر یا اعمال درخواست‌های جدید کاربران، سبب از کار افتادن قسمت دیگری از برنامه می‌شود.
همچنین از کدهای حاصل در یک پروژه، در پروژه‌‌های دیگر نیز نمی‌توان استفاده کرد (به دلیل همین در هم تنیده بودن قسمت‌های مختلف). حداقل نتیجه یک پروژه برای برنامه نویس، باید یک یا چند کلاس باشد که بتوان از آن به عنوان ابزار تسریع انجام پروژه‌های دیگر استفاده کرد. اما در یک اسپاگتی کد، باید مدتی طولانی را صرف کرد تا بتوان یک متد را از لابلای قسمت‌های مرتبط و گره خورده با رابط کاربر استخراج و در پروژه‌ای دیگر استفاده نمود. برای نمونه آیا می‌توان این کدها را از یک برنامه ویندوزی استخراج کرد و آن‌ها را در یک برنامه تحت وب استفاده نمود؟

یکی از الگوهایی که شیوه‌ی صحیح این جدا سازی را ترویج می‌کند، الگوی MVP یا Model-View-Presenter می‌باشد. خلاصه‌ی این الگو به صورت زیر است:


Model :
من می‌دانم که چگونه اشیاء برنامه را جهت حصول منطقی خاص، پردازش کنم.
من نمی‌دانم که چگونه باید اطلاعاتی را به شکلی بصری به کاربر ارائه داد یا چگونه باید به رخ‌دادها یا اعمال صادر شده از طرف کاربر پاسخ داد.

View :
من می‌دانم که چگونه باید اطلاعاتی را به کاربر به شکلی بصری ارائه داد.
من می‌دانم که چگونه باید اعمالی مانند data binding و امثال آن را انجام داد.
من نمی‌دانم که چگونه باید منطق پردازشی موارد ذکر شده را فراهم آورم.

Presenter :
من می‌دانم که چگونه باید درخواست‌های رسیده کاربر به View را دریافت کرده و آن‌ها را به Model‌ انتقال دهم.
من می‌دانم که چگونه باید اطلاعات را به Model ارسال کرده و سپس نتیجه‌ی پردازش آن‌ها را جهت نمایش در اختیار View قرار دهم.
من نمی‌دانم که چگونه باید اطلاعاتی را ترسیم کرد (مشکل View است نه من) و نمی‌دانم که چگونه باید پردازشی را بر روی اطلاعات انجام دهم. (مشکل Model است و اصلا ربطی به اینجانب ندارد!)


یک مثال ساده از پیاده سازی این روش
برنامه‌ای وبی را بنویسید که پس از دریافت شعاع یک دایره از کاربر، مساحت ‌آن‌را محاسبه کرده و نمایش دهد.
یک تکست باکس در صفحه قرار خواهیم داد (txtRadius) و یک دکمه جهت دریافت درخواست کاربر برای نمایش نتیجه حاصل در یک برچسب به نام lblResult

الف) پیاده سازی به روش متداول (اسپاگتی کد)

protected void btnGetData_Click(object sender, EventArgs e)
{
lblResult.Text = (Math.PI * double.Parse(txtRadius.Text) * double.Parse(txtRadius.Text)).ToString();
}
بله! کار می‌کنه!
اما این مشکلات را هم دارد:
- منطق برنامه (روش محاسبه مساحت دایره) با رابط کاربر گره خورده.
- کدهای برنامه در پروژه‌ی دیگری قابل استفاده نیست. (شما متد یا کلاسی را این‌جا با قابلیت استفاده مجدد می‌توانید پیدا می‌کنید؟ آیا یکی از اهداف برنامه نویسی شیءگرا تولید کدهایی با قابلیت استفاده مجدد نبود؟)
- چگونه باید برای آن آزمون واحد نوشت؟

ب) بهبود کد و جدا سازی لایه‌ها از یکدیگر

در روش MVP متداول است که به ازای هر یک از اجزاء ابتدا یک interface نوشته شود و سپس این اینترفیس‌ها پیاده سازی گردد.

پیاده سازی منطق برنامه:

1- ایجاد Model :
یک فایل جدید را به نام CModel.cs به پروژه اضافه کرده و کد زیر را به آن خواهیم افزود:

using System;

namespace MVPTest
{
public interface ICircleModel
{
double GetArea(double radius);
}

public class CModel : ICircleModel
{
public double GetArea(double radius)
{
return Math.PI * radius * radius;
}
}
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید اکنون منطق برنامه از موارد زیر اطلاعی ندارد:
- خبری از textbox و برچسب و غیره نیست. اصلا نمی‌داند که رابط کاربری وجود دارد یا نه.
- خبری از رخ‌دادهای برنامه و پاسخ دادن به آن‌ها نیست.
- از این کد می‌توان مستقیما و بدون هیچ تغییری در برنامه‌های دیگر هم استفاده کرد.
- اگر باگی در این قسمت وجود دارد، تنها این کلاس است که باید تغییر کند و بلافاصله کل برنامه از این بهبود حاصل شده می‌تواند بدون هیچگونه تغییری و یا به هم ریختگی استفاده کند.
- نوشتن آزمون واحد برای این کلاس که هیچگونه وابستگی به UI ندارد ساده است.


2- ایجاد View :
فایل دیگری را به نام CView.cs را به همراه اینترفیس زیر به پروژه اضافه می‌کنیم:

namespace MVPTest
{
public interface IView
{
string RadiusText { get; set; }
string ResultText { get; set; }
}
}

کار View دریافت ابتدایی مقادیر از کاربر توسط RadiusText و نمایش نهایی نتیجه توسط ResultText است البته با یک اما.
View نمی‌داند که چگونه باید این پردازش صورت گیرد. حتی نمی‌داند که چگونه باید این مقادیر را به Model جهت پردازش برساند یا چگونه آن‌ها را دریافت کند (به همین جهت از اینترفیس برای تعریف آن استفاده شده).

3- ایجاد Presenter :
در ادامه فایل جدیدی را به نام CPresenter.cs‌ با محتویات زیر به پروژه خواهیم افزود:

namespace MVPTest
{
public class CPresenter
{
IView _view;

public CPresenter(IView view)
{
_view = view;
}

public void CalculateCircleArea()
{
CModel model = new CModel();
_view.ResultText = model.GetArea(double.Parse(_view.RadiusText)).ToString();
}
}
}

کار این کلاس برقراری ارتباط با Model است.
می‌داند که چگونه اطلاعات را به Model ارسال کند (از طریق _view.RadiusText) و می‌داند که چگونه نتیجه‌ی پردازش را در اختیار View قرار دهد. (با انتساب آن به _view.ResultText)
نمی‌داند که چگونه باید این پردازش صورت گیرد (کار مدل است نه او). نمی‌داند که نتیجه‌ی نهایی را چگونه نمایش دهد (کار View است نه او).
روش معرفی View به این کلاس به constructor dependency injection معروف است.

اکنون کد وب فرم ما که در قسمت (الف) معرفی شده به صورت زیر تغییر می‌کند:

using System;

namespace MVPTest
{
public partial class _Default : System.Web.UI.Page, IView
{
protected void Page_Load(object sender, EventArgs e)
{
}

public string RadiusText
{
get { return txtRadius.Text; }
set { txtRadius.Text = value; }
}
public string ResultText
{
get { return lblResult.Text; }
set { lblResult.Text = value; }
}

protected void btnGetData_Click(object sender, EventArgs e)
{
CPresenter presenter = new CPresenter(this);
presenter.CalculateCircleArea();
}
}
}

در این‌جا یک وهله از Presenter برای برقراری ارتباط با Model ایجاد می‌شود. همچنین کلاس وب فرم ما اینترفیس View را نیز پیاده سازی خواهد کرد.