مطالب
نکاتی توصیه ای برای برنامه نویسی اندروید : قسمت دوم
در ادامه‌ی قسمت اول، ده مورد دیگر از نکات کاربردی را بیان می‌کنیم.

  یازده. در جاوا رویدادها با استفاده از اینترفیس‌ها پیاده سازی می‌شوند. برای نامگذاری یک رویداد، قاعده آن در جاوا بدین شکل است که نام‌ها به صورت (+ ) Camel نوشته شده و آخرین عبارت هم Listener باشد و نیازی هم به حرف I در نامگذاری اینترفیس نیست؛ چون همه می‌دانند که این Listener آخری یعنی رویدادی که با اینترفیس پیاده سازی شده است و استفاده از I بی معنی است. هر چند بر خلاف دات نت، در اینجا استفاده از قاعده I چندان متداول نیست.
 public interface CopyFileListener
    {
        void PublishProgress(long fileSize,long copiedSize);
    }

دوازده. گوگل اینترفیس‌هایی را که برای رویدادها میسازد، داخل کلاس اصلی تعریف میکند. پس بهتر هست که شما هم همین روند را ادامه بدید و از این قاعده خارج نشوید. اگر خوب دقت کرده باشید، در برنامه نویسی اندروید تمام اینترفیس‌ها داخل کلاس اصلی هستند:
 textView.setOnClickListener(new View.OnClickListener() {
            @Override
            public void onClick(View v) {
                
            }
        });
در کد بالا رویداد OnclickListener در خود کلاس View تعریف شده است. پس ما هم بهتر هست همین کار را بکنیم:
public class MemoryWare {

    public interface CopyFileListener
    {
        void PublishProgress(long fileSize,long copiedSize);
    }
....
}
یک نکته دیگر اینکه موقعی که یک رویداد را به یک پراپرتی set انتساب می‌دهیم، رسم این است که نام آن پراپرتی با عبارت SetOn آغاز شود و با نام اینترفیس پایان یابد:
SetOnClickListener
البته اگر کلاس شما لیستی از رویدادها را درست میکند بهتر است از عبارت Add به جای SetOn استفاده کنید و برای آن یک Remove هم قرار دهید. نمونه آن را می‌توانید در کد زیر ببینید:
 editText.addTextChangedListener(new TextWatcher() {
            @Override
            public void beforeTextChanged(CharSequence s, int start, int count, int after) {

            }

            @Override
            public void onTextChanged(CharSequence s, int start, int before, int count) {

            }

            @Override
            public void afterTextChanged(Editable s) {

            }
        });

سیزده
. آداپتورها و آداپتور ویوها (چون لیست) قسمت مهمی از برنامه‌های اندرویدی به شمار می‌آیند؛ تا حدی که در بیشتر برنامه‌های ساده هم حضور پررنگی دارند. ولی برای استفاده از این آداپتورها باید بدانید که نحوه کار آن‌ها چگونه است. بسیاری از کاربران در این قسمت اشتباهات زیادی می‌کنند. اگر در stackOverflow هم در اینباره نگاه کنید، با حجم انبوهی از سوالات روبرو می‌شوید و فقط به خاطر اینکه نحوه کارکرد آن را نمی‌دانند، به مشکل برخورده‌اند.
کلاس BaseAdapter اصلی‌ترین کلاس آداپتور هاست که بقیه از آن مشتق شده‌اند و معروفترین مشتقات آن، کلاس‌های CursorAdapter و ArrayAdapter هستند که امکانات بیس آداپتور را افزایش داده‌اند.به عنوان مثال در کد پایین از ArrayAdapter استفاده شده است.


نحوه کار یک آداپتور بدین صورت است که متدی را به نام GetView با قابلیت override دارد که با هر تعداد آیتم موجود صدا زده می‌شود. ولی اگر تصور کنیم فقط چند صدهزار آیتم هم داشته باشیم، آیا واقعا اجرا می‌شود؟ جواب این سوال این است که با هر بار اسکرولی که شما میکنید آیتم‌های بعدی ایجاد می‌شوند ولی باز این سوال پیش می‌آید که هر آیتم برای خود جداگانه تشکیل می‌شود؟ مطمئنا جواب خیر است. آداپتورها از سیستمی به نام ViewRecycler برای کش کردن آیتم‌های ایجاد شده استفاده می‌کنند و با هر اسکرولی که انجام می‌شود آیتم‌های بعدی از روی آیتم‌های قبلی که قبلا از صفحه خارج شده‌اند، ساخته می‌شوند و آیتم‌های کش شده قبلی را با پارامتری با نام convertView به دست شما می‌رساند.
کد زیر را ببینید:
  @Override
    public View getView(int position, View rowView, ViewGroup parent) {

        ViewHolder viewHolder=null;
        if(rowView==null)
        {
            // 1. Create inflater
            LayoutInflater inflater = (LayoutInflater) context
                    .getSystemService(Context.LAYOUT_INFLATER_SERVICE);

            // 2. Get rowView from inflater
            rowView = inflater.inflate(R.layout.row_bank_group_list, parent, false);
            viewHolder=new ViewHolder();
            viewHolder.txtGroupName=(TextView) rowView.findViewById(R.id.text_groupName);
            rowView.setTag(viewHolder);
        }
        else
        {
            viewHolder=(ViewHolder)rowView.getTag();
        }
        viewHolder.txtGroupName.setText(getItem(position).getName());
        viewHolder.txtGroupName.setTypeface(new FontSystem().get_General_Font(context));
        viewHolder.txtGroupName.setTextColor(context.getResources().getColor(R.color.black));

        return rowView;
    }
کد بالا ابتدا بررسی میکند که آیا convertView نال است یا خیر. اگر نال بود به این معنا است که کش برای شما چیزی نداشته است و باید آیتم جدیدی را بسازید. پس اشیاء موجود در آن را در حافظه می‌آورید و مقداردهی می‌کنید. ولی اگر برابر نال نباشد، یعنی کش حاوی یک سری آیتم است که قبلا ایجاد شده‌اند. پس نیاز به inflate کردن مجدد ندارد و میتوانید  همان را مستقیما مورد استفاده قرار دهید و با مقادیر جدید آن را ست کنید.
کلاس داخلی ViewHolder هم یک الگو برای عدم بررسی Viewهای داخل آن است که نیازی به یافتن و تبدیل مجدد آن‌ها نداشته باشید. در این روش شیء، داخل خصوصیت tag آیتم قرار گرفته است و وقتی از کش برداشته شود، خاصیت تگ آن را می‌خوانیم و مستقیما مورد استفاده قرار می‌دهیم. در این حالت شما بهترین استفاده را از پردازش‌ها و حافظه، می‌کنید.

چهارده. یکی از کارهایی را که قبل از کار کردن در یک مسیر فیزیکی باید انجام دهید این است که مطمئن باشید اجازه نوشتن در آن ناحیه را دارید یا خیر. در غیر اینصورت برنامه شما با خطای FC روبرو می‌شود و اجرای آن خاتمه می‌یابد. به همین دلیل اکثر برنامه نویسان از متد CanWrite در کلاس File استفاده می‌کنند. ولی در هنگام استفاده از این متد باید دقت داشته باشید که کلاس File فقط باید حاوی مسیر باشد و اسمی از فایل مربوطه در آن نباشد. دلیل هم آن است که این احتمال می‌رود اگر فایلی هم وجود نداشته باشد، مقدار false را به شما برگرداند. مثال زیر قرار است فایلی را در کارت حافظه بنویسید، ولی بررسی اجازه نوشتن در مسیر، اشتباه است:
File file=new File(sdcardPath,fileName);

if(file.CanWrite())
{
  .....
}
کد بالا را به طور صحیح بازنویسی می‌کنیم:
File file=new File(sdcardPath);

if(file.CanWrite())
{
file=new File(sdcardPath,filePath);
  .....
}
اگر هنگام تست این کد مشکلی نداشتید، دلیل بر صحت کد نیست. بلکه بنابر تجربه شخصی من، زمانی این مشکل پیش آمده بود که روی چند گوشی تست شده و بعدها مشکل در گوشی پیش آمده بود که هم مدل و دقیقا مشابه یکی از گوشی‌های تستی بود.

پانزده. کارت حافظه خارجی: همه برنامه نویسان اندروید حداقل یکبار از کد زیر استفاده کرده اند:
Environment.getExternalStorageDirectory()
بررسی‌ها در استک اورفلو نشان می‌دهد که برنامه نویسان، گزارش عملکرد اشتباهی را از این متد دارند. ولی حقیقت این است که این متد به هیچ عنوان مقدار اشتباهی را بر نمی‌گرداند. بلکه منطق آن متفاوت از چیزی است که شما فکر می‌کنید. وقتی ما صحبت از حافظه خارجی برای یک گوشی میکنیم، منظور همان کارت حافظه‌ای است که به طور جداگانه داخل گوشی قرار داده‌ایم و انتظار داریم متد بالا آدرس و مدخل همین کارت را برای ما فراهم کند. ولی در کمال تعجب می‌بینیم که آدرس حافظه داخلی برگردانده می‌شود. پس باید ببینیم اندروید از  آن چه انتظاری دارد؟
هر برنامه‌ای که در اندروید نصب می‌شود در مسیر
/Data/Data
یک دایرکتوری با نام خود دارد مثل:
/Data/Data/Info.Dotnettips.MyApp
این دایرکتوری تنها متعلق به این برنامه بوده و کسی جز Root به آن دسترسی ندارد. اندروید این دایرکتوری را به عنوان حافظه داخلی در نظر میگیرد که برای کار با آن نیاز به هیچ آدرس دهی نیست. ولی در کنار این دایرکتوری حافظه داخلی خود گوشی که در آن انبوه فایل‌های خود را ذخیره می‌کنید هم هست که اندروید آن را حافظه خارجی می‌پندارد. حال آن حافظه‌ای را که شما جداگانه به صورت یک کارت یا USB OTG متصل میکنید، به عنوان حافظه خارجی در نظر نمیگیرد. در صورتی که شما چنین انتظاری را دارید، برای حل این مشکل بهتر است از کدهای موجود مثل کد زیر استفاده کنید:
    /**
     * it will returns sd path for you
     *  <p>
     *  <b>Required Permission: </b>android.permission.READ_EXTERNAL_STORAGE<br/>
     * </p>
     * @return
     */
    public  List<String> GetExternalMounts() {
        final List<String> out = new ArrayList<>();
        String reg = "(?i).*vold.*(vfat|ntfs|exfat|fat32|ext3|ext4).*rw.*";
        String s = "";
        try {
            final Process process = new ProcessBuilder().command("mount")
                    .redirectErrorStream(true).start();
            process.waitFor();
            final InputStream is = process.getInputStream();
            final byte[] buffer = new byte[1024];
            while (is.read(buffer) != -1) {
                s = s + new String(buffer);
            }
            is.close();
        } catch (final Exception e) {
            e.printStackTrace();
        }

        // parse output
        final String[] lines = s.split("\n");
        for (String line : lines) {
            if (!line.toLowerCase(Locale.US).contains("asec")) {
                if (line.matches(reg)) {
                    String[] parts = line.split(" ");
                    for (String part : parts) {
                        if (part.startsWith("/"))
                            if (!part.toLowerCase(Locale.US).contains("vold"))
                                if(new File(part).canWrite())
                                    out.add(part);
                    }
                }
            }
        }
        return out;
    }

شانزده.
یکی از روش‌های انتقال اطلاعات بین اکتیویتی‌ها مختلف استفاده از Extras هاست که شما با تعیین یک نام یا کلید، اطلاعات مربوطه را ارسال و توسط همان کلید؛ اطلاعات را در اکتیویتی مقصد دریافت میکنید:
notesIntent.putExtra("PartyId", PartyId);
startActivity(notesIntent);
و در مقصد:
PartyId=getIntent().getLongExtra("PartyId",0);
در این حالت بهتر است با این رشته‌ها نیز همانند مورد شماره دو در قسمت اول رفتار شود تا نیازی به نوشتن و تکرار این نام‌ها نباشد. ولی با یک نگاه به استانداردهای نوشته شده در خود اندروید و بسیاری از کتابخانه‌های ثالث در می‌یابیم که بهترین روش این است که این کلید‌ها را به صورت متغیرهای ایستا در خود اکتیویتی ذخیره کنیم؛ در این حالت هر کلید در جایگاه واقعی خودش قرار گرفته است. نمونه‌ای از این استفاده را می‌توانید در کتابخانه FilePicker مشاهده کنید:
i.putExtra(FilePickerActivity.EXTRA_ALLOW_MULTIPLE, false);
i.putExtra(FilePickerActivity.EXTRA_ALLOW_CREATE_DIR, false);
i.putExtra(FilePickerActivity.EXTRA_MODE, FilePickerActivity.MODE_FILE);

هفده.
قواعد نامگذاری: برای نامگذاری متغیرها از قانون CamelCase استفاده میکنیم. ولی برای حالات زیر از روش‌های دیگر استفاده می‌شود:
  • برای ثابت‌ها از حروف بزرگ و _ استفاده کنید.
  • برای متغیرهای خصوصی از حرف m در ابتدای نام متغیر استفاده کنید.
  • برای متغیرهای استاتیک از حرف s در ابتدای نام متغیر استفاده کنید.
نمونه ای از این نامگذاری که توسط مستندات گوگل سفارش شده است:
public class MyClass {
    public static final int SOME_CONSTANT = 42;
    public int publicField;
    private static MyClass sSingleton;
    int mPackagePrivate;
    private int mPrivate;
    protected int mProtected;
}

هجده:
قاعده نظم و ترتیب در import‌ها توسط مستندات گوگل بدین شکل تعریف شده است:
  1. نام پکیج‌های ارائه شده توسط گوگل
  2. نام پکیج‌های ثالث
  3. نام پکیج‌های موجود در java و javax
  4. پکیج‌های موجود در پکیج اصلی
البته رعایت این قاعده کمی سخت و عموما بدون اجراست ولی نگران نباشید. از آنجایی که ادیتور از طرف jet brains ارائه شده‌است و عمل import به طور خودکار صورت میگیرد و با ابزارهای دیگری که در دل این ادیتور قرار گرفته است، این عمل به طور خودکار انجام می‌گیرد.

نوزدهم. مرتب سازی متدهای دسترسی یک کلاس: بسیار خوب است که همیشه کدهای ما نظم خاصی را داشته باشد تا پیگیری‌های شخصی و تیمی در آن راحت‌تر صورت بگیرد. برای مثال در یک کلاس ابتدا متدهای public و سپس private قرار گیرند و الی آخر.
الگوی عمومی که برای کار با جاوا صورت گرفته است به شکل زیر می‌باشد:
public, protected, private,abstract, static, transient, volatile, synchronized, final, native.
البته این متدهای دسترسی بسته به فیلد بودن و متد بودن نیز تغییر میکند. به عنوان مثال ابتدا فیلدها در نظر گرفته می‌شوند و سپس متدها و ...
ادیتور intelij شامل تنظمیاتی برای مرتب سازی کدهاست که در این مورد بسیار سودمند است. با طی کردن مسیر زیر می‌توانید برای آن ترتیب اینگونه موارد را مشخص کنید.
Settings>Editor>Code Style>Arrangement
در اینجا شما امکان تعاریف این ترتیب‌ها را دارید. البته بهتر هست در حالت پیش فرض باشد تا حالتی عمومی بین افراد مختلف برقرار باشد.

در تصویر بالا متدها به ترتیب متدهای دستری بین بلوک‌های کامنت method start و method end قرار گرفته اند.

 همچنین شامل گزینه‌های دیگری نیز میباشد که به نظرم فعال کردنشان بسیار خوب است. گزینه keep overridden methods together به شما کمک می‌کند تا متدهایی را که رونویسی می‌شوند، در کنار یکدیگر قرار بگیرند که برای کلاس‌های اندرویدی مثل اکتیویتی‌ها و فرگمنت‌ها و ... بسیار خوب است. گزینه مفید دیگر Keep dependent methods together است که در دو حالت عمقی یا خطی متدهای وابسته (متدهایی که متدهای دیگر را در آن کلاس صدا میزنند) در کنار یکدیگر قرار میدهد و مابقی گزینه‌ها، که بسیار سودمند هست. به هر حال هر قاعده‌ای را که برای خود انتخاب میکنید اگر در حالت پیش فرض نیست بهتر است در مستندات پروژه ذکر شود تا افراد دیگر سریعتر به موضوع پی ببرند.

قسمت بیستم. این مورد برای افراد تازه کار می‌باشد که تازه اندروید استادیو را باز کرده‌اند و مشغول کدنویسی می‌باشند. یکی از مواردی که در همان مرحله اول به آن برمیخورید این است که intellisense  ادیتور به بزرگی و کوچکی حروف حساس است و تنها با حرف اول سازگاری دارد. برای تغییر این مسئله باید مسیر زیر را طی کنید:
Settings>Editor>Completion>Case-sensitive Completion>None
حالا با تایپ هر کلمه، دستورات و آبجکت‌هایی را که شامل آن کلمات باشند، به شما نمایش داده خواهند شد.

مطالب
LocalDB FAQ
SQL Server Express LocalDB یا به صورت خلاصه LocalDB، یک بانک اطلاعاتی‌است که به صورت متصل به پروسه‌ی برنامه‌ی جاری اجرا می‌شود؛ برخلاف رویه‌ی متداول بانک‌های اطلاعاتی که به صورت یک سرویس مستقل اجرا می‌شوند. هدف آن، جایگزین کردن نگارش Express نیست و بیشتر حجم کم و سهولت توزیع آن مدنظر بوده‌است. برای مثال نگارش Express به صورت یک سرویس مجزا و مستقل بر روی سیستم نصب می‌شود؛ اما LocalDB به همراه و متصل به برنامه‌ی نوشته شده، اجرا می‌شود:


اگر به تصویر فوق دقت کنید، یک child process جدید به نام sqlservr.exe نیز به همراه برنامه‌ی آزمایشی ما به صورت خودکار اجرا شده‌است. این child process به همراه پارامترهای ذیل است (که توسط NET Framework. مقدار دهی می‌شوند و مدیریت نهایی آن خودکار است):
 "C:\Program Files\Microsoft SQL Server\120\LocalDB\Binn\\sqlservr.exe"   
-c -SMSSQL12E.LOCALDB
-sLOCALDB#5657074F
-d"C:\Users\Vahid\AppData\Local\Microsoft\Microsoft SQL Server Local DB\Instances\MSSQLLocalDB\master.mdf"
-l"C:\Users\Vahid\AppData\Local\Microsoft\Microsoft SQL Server Local DB\Instances\MSSQLLocalDB\mastlog.ldf"
-e"C:\Users\Vahid\AppData\Local\Microsoft\Microsoft SQL Server Local DB\Instances\MSSQLLocalDB\error.log"
بنابراین LocalDB برخلاف SQL Server CE، یک بانک اطلاعاتی in-process نیست و به صورت یک پروسه‌ی مجزا اجرا می‌شود. زمانیکه از SQL Server CE استفاده می‌شود، موتور این بانک اطلاعاتی چند فایل DLL بیشتر نیستند و نهایتا اجرای آن داخل پروسه‌ی برنامه‌ی ما و همانند اجرای سایر DLLهای متصل و مورد استفاده‌ی به آن است.
اما LocalDB یک بانک اطلاعاتی user-mode است و در پروفایل کاربر جاری سیستم اجرا می‌شود. این بانک اطلاعاتی یک بار بر روی سیستم نصب می‌شود و در هر برنامه‌ای که از آن استفاده می‌کنید، یک child process مجزای خاص خودش را (sqlservr.exe) اجرا خواهد کرد. اجرا و خاتمه‌ی این child processها نیز خودکار هستند و نیازی به دخالت مستقیم برنامه ندارند.
البته به نظر توسعه‌ی SQL Server CE متوقف شده‌است و دیگر پشتیبانی نمی‌شود. بنابراین گزینه‌ی ترجیح داده شده‌ی برای کارهایی با حجم‌های بانک اطلاعاتی زیر 10 گیگابایت ، می‌تواند LocalDB باشد. به علاوه اینکه قابلیت‌های T-SQL بیشتری را نیز پشتیبانی می‌کند و همچنین پشتیبانی منظمی نیز از آن وجود دارد. برای مثال پیش نمایش نگارش 2016 آن نیز موجود است.

در ادامه، یک سری پرسش و پاسخ متداول جهت کار با LocalDB را مرور خواهیم کرد.


محل دریافت آخرین نگارش مستقل آن کجاست؟

همانطور که عنوان شد، یکی از مهم‌ترین اهداف LocalDB، سهولت توزیع آن است و عدم نیاز به یک Admin سیستم، برای نصب و نگهداری آن. نگارش 2014 SP1 آن‌را از آدرس ذیل می‌توانید دریافت کنید:
https://www.microsoft.com/en-us/download/details.aspx?id=46697

در اینجا نسخه‌های متعددی وجود دارند. برای مثال اگر سیستم شما 64 بیتی است، تنها نیاز است ENU\x64\SqlLocalDB.msi را دریافت و نصب کنید:



پارامترهای نصب خاموش آن برای توزیع ساده‌ی برنامه کدامند؟

اگر می‌خواهید نصاب LocalDB را به همراه setup برنامه‌ی خود توزیع کنید، می‌توانید روش توزیع خاموش را با ذکر پارامترهای ذیل، مورد استفاده قرار دهید:
 msiexec /i SqlLocalDB.msi /qn IACCEPTSQLLOCALDBLICENSETERMS=YES


رشته‌ی اتصالی مخصوص آن کدام است؟

  <connectionStrings>
    <add name="Sample35Context"
        connectionString="Data Source=(LocalDB)\MSSQLLocalDB;AttachDbFilename=|DataDirectory|\test.mdf;Integrated Security=True;"
        providerName="System.Data.SqlClient" />
  </connectionStrings>
اگر نگارش 2014 SP1 آن‌را نصب کرده باشید، رشته‌ی اتصالی فوق، تمام آن‌چیزی است که برای شروع به کار با آن، نیاز دارید و دارای دو قسمت مهم است:
الف) ذکر وهله‌ی مدنظر
در اینجا وهله‌ی MSSQLLocalDB ذکر شده‌است؛ اما چه وهله‌هایی بر روی سیستم نصب هستند و چطور می‌توان وهله‌ی دیگری را ایجاد کرد؟ برای این منظور، به پارامترهای sqlservr.exe ابتدای بحث دقت کنید. اکثر آن‌ها به پوشه‌ی ذیل اشاره می‌کنند:
 C:\Users\your_user_name_here\AppData\Local\Microsoft\Microsoft SQL Server Local DB\Instances
با یک چنین محتوایی

در این پوشه، وهله‌‌های موجود و نصب شده‌ی بر روی سیستم شما نمایش داده می‌شوند که یکی از آن‌ها را می‌توانید در رشته‌ی اتصالی فوق ذکر کنید.
به علاوه، این لیست را توسط برنامه‌ی کمکی SqlLocalDB.exe، به همراه پارامتر info یا i نیز می‌توانید دریافت و بررسی کنید:


برنامه‌ی کمکی SqlLocalDB.exe به همراه نصاب LocalDB، نصب می‌شود و توسط آن می‌توان نگارش‌های مختلف نصب شده‌را با پارامتر v و وهله‌ی مختلف موجود را با پارامتر i مشاهده کرد.
همچنین اگر می‌خواهید وهله‌ی جدیدی را بجز وهله‌ی پیش فرض MSSQLLocalDB ایجاد کنید، می‌توانید از پارامتر create آن به نحو ذیل استفاده نمائید:
For LocalDB SQL EXPRESS 2014
 "C:\Program Files\Microsoft SQL Server\120\Tools\Binn\SqlLocalDB.exe" create "v12.0" 12.0 -s

For LocalDB SQL Express 2012
 "C:\Program Files\Microsoft SQL Server\110\Tools\Binn\SqlLocalDB.exe" create "v11.0" 11.0 -s

ب) ذکر DataDirectory
در رشته‌ی اتصالی فوق، پارامتر DataDirectory نیز ذکر شده‌است تا بتوان مسیر بانک اطلاعاتی را به صورت نسبی و بدون ذکر عبارت دقیق آن که ممکن است در سیستم‌های دیگر متفاوت باشد، پردازش کرد. این پارامتر در برنامه‌های وب به پوشه‌ی استاندارد app_data اشاره می‌کند و نیازی به تنظیم اضافه‌تری ندارد. اما در برنامه‌های دسکتاپ باید به نحو ذیل به صورت دستی، در آغاز برنامه مقدار دهی شود:
 AppDomain.CurrentDomain.SetData("DataDirectory", AppDomain.CurrentDomain.BaseDirectory);
به این ترتیب DataDirectory به محل قرارگیری فایل exe برنامه اشاره می‌کند. بدیهی است در اینجا هر پوشه‌ی دیگری را نیز می‌توانید ذکر کنید:
 AppDomain.CurrentDomain.SetData("DataDirectory", Path.Combine(AppDomain.CurrentDomain.BaseDirectory, "db"));
برای نمونه تنظیم فوق به زیر پوشه‌ی db، در کنار فایل exe برنامه اشاره می‌کند.


محل نصب بانک‌های اطلاعاتی پیش فرض آن کدام است؟

ذکر AttachDbFilename در رشته‌ی اتصالی فوق، اختیاری است. در صورت عدم ذکر آن، بانک اطلاعاتی ایجاد شده را در یکی از مسیرهای ذیل می‌توانید جستجو کنید:
 C:\Users\USERNAME\AppData\Local\Microsoft\Microsoft SQL Server Local DB\Instances
C:\Users\USERNAME\AppData\Local\Microsoft\VisualStudio\SSDT
همچنین در این محل‌ها فایل‌های log متنی خطاهای این بانک اطلاعاتی را نیز می‌توان مشاهده کرد. بنابراین اگر به خطای خاصی برخوردید، بهترین کار، بررسی این فایل‌‌ها است.


آیا می‌توان فایل‌های mdf و ldf آن‌را به نگارش کامل SQL Server متصل (attach) کرد؟

بله. اما باید دقت داشته باشید که SQL Server به محض اتصال یک بانک اطلاعاتی با نگارش پایین‌تر به آن، ابتدا شماره نگارش آن‌‌را به روز می‌کند. یعنی دیگر نخواهید توانست این بانک اطلاعاتی را با نگارش پایین‌تر LocalDB باز کنید و یک چنین پیام خطایی را دریافت خواهید کرد:
 The database xyz cannot be opened because it is version 706. This server supports version 663 and earlier. A downgrade path is not supported.


چگونه محتوای بانک‌های اطلاعاتی LocalDB را با VS.NET مشاهده کنیم؟

از منوی view گزینه‌ی server explorer را انتخاب کنید. بر روی data connections کلیک راست کرده و گزینه‌ی Add connection را انتخاب کنید.


در صفحه‌ی باز شده، گزینه‌ی Microsoft SQL server  را انتخاب کنید. در صفحه‌ی بعد، ذکر server name مطابق data source رشته‌ی اتصالی بحث شده و سپس انتخاب گزینه‌ی attach a database file کفایت می‌کند:


پس از کلیک بر روی ok، امکان کار با اجزای این بانک اطلاعاتی را خواهید داشت:



چگونه از LocalDB با EF استفاده کنیم؟

EF 6.x به صورت پیش فرض از بانک اطلاعاتی LocalDB استفاده می‌کند و تنها داشتن یک چنین تنظیمی در فایل کانفیگ برنامه، برای کار با آن کافی است:
<?xml version="1.0" encoding="utf-8"?>
<configuration>
  <configSections>
    <section name="entityFramework" type="System.Data.Entity.Internal.ConfigFile.EntityFrameworkSection, EntityFramework, Version=6.0.0.0, Culture=neutral, PublicKeyToken=b77a5c561934e089" requirePermission="false" />
  </configSections>
  <connectionStrings>
    <add name="Sample35Context"
        connectionString="Data Source=(LocalDB)\MSSQLLocalDB;AttachDbFilename=|DataDirectory|\test.mdf;Integrated Security=True;"
        providerName="System.Data.SqlClient" />
  </connectionStrings>
  <startup>
    <supportedRuntime version="v4.0" sku=".NETFramework,Version=v4.5" />
  </startup>
  <entityFramework>
    <defaultConnectionFactory type="System.Data.Entity.Infrastructure.LocalDbConnectionFactory, EntityFramework">
      <parameters>
        <parameter value="mssqllocaldb" />
      </parameters>
    </defaultConnectionFactory>
    <providers>
      <provider invariantName="System.Data.SqlClient" type="System.Data.Entity.SqlServer.SqlProviderServices, EntityFramework.SqlServer" />
    </providers>
  </entityFramework>
</configuration>
یک قسمت آن ذکر رشته‌ی اتصالی است که در مورد آن بحث شد و قسمت دوم آن، ذکر connection factory مخصوص localdb است که به صورت فوق می‌باشد. تنظیم دیگری برای کار با LocalDB و EF 6.x نیازی نیست.
البته باید دقت داشت که اسمبلی EntityFramework.SqlServer نیز به صورت خودکار به همراه بسته‌ی نیوگت EF 6.x به برنامه اضافه می‌شود که استفاده‌ی از connection factory ذکر شده را میسر می‌کند.


استفاده‌ی از LocalDB به همراه برنامه‌های وب چگونه است؟

سه نکته را باید در حین استفاده‌ی از LocalDB، در برنامه‌های وب اجرا شده‌ی بر روی IIS مدنظر داشت:
الف) LocalDB یک بانک اطلاعاتی user-mode است و child process آن تحت مجوز اکانت تنظیم شده‌ی برای آن کار می‌کند.
ب) همانطور که عنوان شد، در رشته‌ی اتصالی ذکر شده، پارامتر DataDirectory به پوشه‌ی استاندارد app_data اشاره می‌کند که فایل‌های قرار گرفته‌ی در آن توسط IIS محافظت می‌شوند و از طریق وب قابل دسترسی و دانلود نیستند.
ج) child process مربوط به LocalDB، نیاز به دسترسی write، برای کار با فایل‌های mdf و ldf خود دارد.

برای مورد الف نیاز است تا به تنظیمات application pool برنامه مراجعه کرده و سپس بر روی آن کلیک راست کرد و گزینه‌ی advanced settings را انتخاب نمود. در اینجا گزینه‌ی load user profile باید true باشد:


تنظیم load user profile ضروری است اما کافی نیست. پس از آن باید setProfileEnvironment را نیز به true تنظیم کرد. تنظیم این مورد در کنسول مدیریتی IIS به صورت زیر است.
ابتدا ریشه‌ی اصلی سرور را انتخاب کنید و سپس به configuration editor آن وارد شوید:


در ادامه از دارپ داون آن، گزینه‌ی system.applicationHost و زیر شاخه‌ی applicationPools آن‌را انتخاب کنید:


در اینجا application pool defaults و سپس در آن processModel را نیز باز کنید:


اکنون امکان ویرایش setProfileEnvironment را به true خواهید داشت:


پس از این تنظیم، ابتدا بر روی دکمه‌ی apply سمت راست صفحه کلیک کرده و سپس نیاز است یکبار IIS را نیز ریست کنید تا تنظیمات اعمال شوند.


در ادامه برای تنظیم دسترسی write (موارد ب و ج)، ابتدا بر روی پوشه‌ی app_data برنامه، کلیک راست کرده و برگه‌ی security آن‌را باز کنید. سپس بر روی دکمه‌ی edit کلیک کرده و در صفحه‌ی باز شده بر روی دکمه‌ی add کلیک کنید تا بتوان به کاربر application pool برنامه دسترسی write داد:


در اینجا iis apppool\TestLocalDB را وارد کرده و بر روی دکمه‌ی check name کلیک کنید.

iis apppool آن که مشخص است. عبارت TestLocalDB نام application pool ایی است که برای برنامه‌ی وب خود ایجاد کرده‌ایم (بهتر است به ازای هر برنامه‌ی وب، یک application pool مجزا تعریف شود).


در اینجا بر روی OK کلیک کرده و به این کاربر جدید اضافه شده، دسترسی full control را بدهید تا برنامه و یوزر آن بتواند فایل‌های mdf و ldf را ایجاد کرده و به روز رسانی کنند.

پس از تنظیم load user profile و همچنین set profile environment و دادن دسترسی write به کاربر application pool برنامه، اکنون child process مربوط به local db را می‌توان ذیل پروسه‌ی IIS مشاهده کرد و برنامه قادر به استفاده‌ی از LocalDB خواهد بود:

نظرات مطالب
تشخیص نوع فایل با استفاده از محتوای فایل
لیست MimeType‌ها به همراه Extension
private static readonly Dictionary<string, string> SpecialMIMETypes = new Dictionary<string, string>
        {
            {"ai", "application/postscript"},
            {"aif", "audio/x-aiff"},
            {"aifc", "audio/x-aiff"},
            {"aiff", "audio/x-aiff"},
            {"asc", "text/plain"},
            {"atom", "application/atom+xml"},
            {"au", "audio/basic"},
            {"avi", "video/x-msvideo"},
            {"bcpio", "application/x-bcpio"},
            {"bin", "application/octet-stream"},
            {"bmp", "image/bmp"},
            {"cdf", "application/x-netcdf"},
            {"cgm", "image/cgm"},
            {"class", "application/octet-stream"},
            {"cpio", "application/x-cpio"},
            {"cpt", "application/mac-compactpro"},
            {"csh", "application/x-csh"},
            {"css", "text/css"},
            {"dcr", "application/x-director"},
            {"dif", "video/x-dv"},
            {"dir", "application/x-director"},
            {"djv", "image/vnd.djvu"},
            {"djvu", "image/vnd.djvu"},
            {"dll", "application/octet-stream"},
            {"dmg", "application/octet-stream"},
            {"dms", "application/octet-stream"},
            {"doc", "application/msword"},
            {"docx","application/vnd.openxmlformats-officedocument.wordprocessingml.document"},
            {"dotx", "application/vnd.openxmlformats-officedocument.wordprocessingml.template"},
            {"docm","application/vnd.ms-word.document.macroEnabled.12"},
            {"dotm","application/vnd.ms-word.template.macroEnabled.12"},
            {"dtd", "application/xml-dtd"},
            {"dv", "video/x-dv"},
            {"dvi", "application/x-dvi"},
            {"dxr", "application/x-director"},
            {"eps", "application/postscript"},
            {"etx", "text/x-setext"},
            {"exe", "application/octet-stream"},
            {"ez", "application/andrew-inset"},
            {"gif", "image/gif"},
            {"gram", "application/srgs"},
            {"grxml", "application/srgs+xml"},
            {"gtar", "application/x-gtar"},
            {"hdf", "application/x-hdf"},
            {"hqx", "application/mac-binhex40"},
            {"htc", "text/x-component"},
            {"htm", "text/html"},
            {"html", "text/html"},
            {"ice", "x-conference/x-cooltalk"},
            {"ico", "image/x-icon"},
            {"ics", "text/calendar"},
            {"ief", "image/ief"},
            {"ifb", "text/calendar"},
            {"iges", "model/iges"},
            {"igs", "model/iges"},
            {"jnlp", "application/x-java-jnlp-file"},
            {"jp2", "image/jp2"},
            {"jpe", "image/jpeg"},
            {"jpeg", "image/jpeg"},
            {"jpg", "image/jpeg"},
            {"js", "application/x-javascript"},
            {"kar", "audio/midi"},
            {"latex", "application/x-latex"},
            {"lha", "application/octet-stream"},
            {"lzh", "application/octet-stream"},
            {"m3u", "audio/x-mpegurl"},
            {"m4a", "audio/mp4a-latm"},
            {"m4b", "audio/mp4a-latm"},
            {"m4p", "audio/mp4a-latm"},
            {"m4u", "video/vnd.mpegurl"},
            {"m4v", "video/x-m4v"},
            {"mac", "image/x-macpaint"},
            {"man", "application/x-troff-man"},
            {"mathml", "application/mathml+xml"},
            {"me", "application/x-troff-me"},
            {"mesh", "model/mesh"},
            {"mid", "audio/midi"},
            {"midi", "audio/midi"},
            {"mif", "application/vnd.mif"},
            {"mov", "video/quicktime"},
            {"movie", "video/x-sgi-movie"},
            {"mp2", "audio/mpeg"},
            {"mp3", "audio/mpeg"},
            {"mp4", "video/mp4"},
            {"mpe", "video/mpeg"},
            {"mpeg", "video/mpeg"},
            {"mpg", "video/mpeg"},
            {"mpga", "audio/mpeg"},
            {"ms", "application/x-troff-ms"},
            {"msh", "model/mesh"},
            {"mxu", "video/vnd.mpegurl"},
            {"nc", "application/x-netcdf"},
            {"oda", "application/oda"},
            {"ogg", "application/ogg"},
            {"pbm", "image/x-portable-bitmap"},
            {"pct", "image/pict"},
            {"pdb", "chemical/x-pdb"},
            {"pdf", "application/pdf"},
            {"pgm", "image/x-portable-graymap"},
            {"pgn", "application/x-chess-pgn"},
            {"pic", "image/pict"},
            {"pict", "image/pict"},
            {"png", "image/png"}, 
            {"pnm", "image/x-portable-anymap"},
            {"pnt", "image/x-macpaint"},
            {"pntg", "image/x-macpaint"},
            {"ppm", "image/x-portable-pixmap"},
            {"ppt", "application/vnd.ms-powerpoint"},
            {"pptx","application/vnd.openxmlformats-officedocument.presentationml.presentation"},
            {"potx","application/vnd.openxmlformats-officedocument.presentationml.template"},
            {"ppsx","application/vnd.openxmlformats-officedocument.presentationml.slideshow"},
            {"ppam","application/vnd.ms-powerpoint.addin.macroEnabled.12"},
            {"pptm","application/vnd.ms-powerpoint.presentation.macroEnabled.12"},
            {"potm","application/vnd.ms-powerpoint.template.macroEnabled.12"},
            {"ppsm","application/vnd.ms-powerpoint.slideshow.macroEnabled.12"},
            {"ps", "application/postscript"},
            {"qt", "video/quicktime"},
            {"qti", "image/x-quicktime"},
            {"qtif", "image/x-quicktime"},
            {"ra", "audio/x-pn-realaudio"},
            {"ram", "audio/x-pn-realaudio"},
            {"ras", "image/x-cmu-raster"},
            {"rdf", "application/rdf+xml"},
            {"rgb", "image/x-rgb"},
            {"rm", "application/vnd.rn-realmedia"},
            {"roff", "application/x-troff"},
            {"rtf", "text/rtf"},
            {"rtx", "text/richtext"},
            {"sgm", "text/sgml"},
            {"sgml", "text/sgml"},
            {"sh", "application/x-sh"},
            {"shar", "application/x-shar"},
            {"silo", "model/mesh"},
            {"sit", "application/x-stuffit"},
            {"skd", "application/x-koan"},
            {"skm", "application/x-koan"},
            {"skp", "application/x-koan"},
            {"skt", "application/x-koan"},
            {"smi", "application/smil"},
            {"smil", "application/smil"},
            {"snd", "audio/basic"},
            {"so", "application/octet-stream"},
            {"spl", "application/x-futuresplash"},
            {"src", "application/x-wais-source"},
            {"sv4cpio", "application/x-sv4cpio"},
            {"sv4crc", "application/x-sv4crc"},
            {"svg", "image/svg+xml"},
            {"swf", "application/x-shockwave-flash"},
            {"t", "application/x-troff"},
            {"tar", "application/x-tar"},
            {"tcl", "application/x-tcl"},
            {"tex", "application/x-tex"},
            {"texi", "application/x-texinfo"},
            {"texinfo", "application/x-texinfo"},
            {"tif", "image/tiff"},
            {"tiff", "image/tiff"},
            {"tr", "application/x-troff"},
            {"tsv", "text/tab-separated-values"},
            {"txt", "text/plain"},
            {"ustar", "application/x-ustar"},
            {"vcd", "application/x-cdlink"},
            {"vrml", "model/vrml"},
            {"vxml", "application/voicexml+xml"},
            {"wav", "audio/x-wav"},
            {"wbmp", "image/vnd.wap.wbmp"},
            {"wbmxl", "application/vnd.wap.wbxml"},
            {"wml", "text/vnd.wap.wml"},
            {"wmlc", "application/vnd.wap.wmlc"},
            {"wmls", "text/vnd.wap.wmlscript"},
            {"wmlsc", "application/vnd.wap.wmlscriptc"},
            {"wrl", "model/vrml"},
            {"xbm", "image/x-xbitmap"},
            {"xht", "application/xhtml+xml"},
            {"xhtml", "application/xhtml+xml"},
            {"xls", "application/vnd.ms-excel"},                                                
            {"xml", "application/xml"},
            {"xpm", "image/x-xpixmap"},
            {"xsl", "application/xml"},
            {"xlsx","application/vnd.openxmlformats-officedocument.spreadsheetml.sheet"},
            {"xltx","application/vnd.openxmlformats-officedocument.spreadsheetml.template"},
            {"xlsm","application/vnd.ms-excel.sheet.macroEnabled.12"},
            {"xltm","application/vnd.ms-excel.template.macroEnabled.12"},
            {"xlam","application/vnd.ms-excel.addin.macroEnabled.12"},
            {"xlsb","application/vnd.ms-excel.sheet.binary.macroEnabled.12"},
            {"xslt", "application/xslt+xml"},
            {"xul", "application/vnd.mozilla.xul+xml"},
            {"xwd", "image/x-xwindowdump"},
            {"xyz", "chemical/x-xyz"},
            {"zip", "application/zip"}
        };

مطالب دوره‌ها
تبدیل روش‌های قدیمی کدنویسی غیرهمزمان به async سی شارپ 5
در قسمت اول این سری، با مدل برنامه نویسی Event based asynchronous pattern ارائه شده از دات نت 2 و همچنین APM یا Asynchronous programming model موجود از نگارش یک دات نت، آشنا شدیم (به آن الگوی IAsyncResult هم گفته می‌شود). نکته‌ی مهم این الگوها، استفاده‌ی گسترده از آن‌ها در کدهای کلاس‌های مختلف دات نت فریم ورک است و برای بسیاری از آن‌ها هنوز async API سازگار با نگارش مبتنی بر Taskهای سی‌شارپ 5 ارائه نشده‌است. هرچند دات نت 4.5 سعی کرده‌است این خلاء را پوشش دهد، برای مثال متد الحاقی DownloadStringTaskAsync را به کلاس WebClient اضافه کرده‌است و امثال آن، اما هنوز بسیاری از کلاس‌های دیگر دات نتی هستند که معادل Task based API ایی برای آن‌ها طراحی نشده‌است. در ادامه قصد داریم بررسی کنیم چگونه می‌توان این الگوهای مختلف قدیمی برنامه نویسی غیرهمزمان را با استفاده از روش‌های جدیدتر ارائه شده بکار برد.



نگاشت APM به یک Task

در قسمت اول، نمونه مثالی را از APM، که در آن کار با BeginGetResponse آغاز شده و سپس در callback نهایی توسط EndGetResponse، نتیجه‌ی عملیات به دست می‌آید، مشاهده کردید. در ادامه می‌خواهیم یک محصور کننده‌ی جدید را برای این نوع API قدیمی تهیه کنیم، تا آن‌را به صورت یک Task ارائه دهد.
    public static class ApmWrapper
    {
        public static Task<int> ReadAsync(this Stream stream, byte[] data, int offset, int count)
        {
            return Task<int>.Factory.FromAsync(stream.BeginRead, stream.EndRead, data, offset, count, null);
        }
    }
همانطور که در این مثال مشاهده می‌کنید، یک چنین سناریوهایی در TPL یا کتابخانه‌ی Task parallel library پیش بینی شده‌اند. در اینجا یک محصور کننده برای متدهای BeginRead و EndRead کلاس Stream دات نت ارائه شده‌است. به عمد نیز به صورت یک متد الحاقی تهیه شده‌است تا در حین استفاده از آن اینطور به نظر برسد که واقعا کلاس Stream دارای یک چنین متد Async ایی است. مابقی کار توسط متد Task.Factory.FromAsync انجام می‌شود. متد FromAsync دارای امضاهای متعددی است تا اکثر حالات APM را پوشش دهد.
در مثال فوق BeginRead و EndRead استفاده شده از نوع delegate هستند. چون خروجی EndRead از نوع int است، خروجی متد نیز از نوع Task of int تعیین شده‌است. همچنین سه پارامتر ابتدایی BeginRead ، دقیقا data، offset و count هستند. دو پارامتر آخر آن callback و state نام دارند. پارامتر callback توسط متد FromAsync فراهم می‌شود و state نیز در اینجا null درنظر گرفته شده‌است.
یک مثال استفاده از آن‌را در ادامه مشاهده می‌کنید:
using System;
using System.IO;
using System.Threading.Tasks;

namespace Async06
{
    public static class ApmWrapper
    {
        public static Task<int> ReadAsync(this Stream stream, byte[] data, int offset, int count)
        {
            return Task<int>.Factory.FromAsync(stream.BeginRead, stream.EndRead, data, offset, count, null);
        }
    }

    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            using (var stream = File.OpenRead(@"..\..\program.cs"))
            {
                var data = new byte[10000];
                var task = stream.ReadAsync(data, 0, data.Length);
                Console.WriteLine("Read bytes: {0}", task.Result);
            }
        }
    }
}
File.OpenRead، خروجی از نوع استریم دارد. سپس متد الحاقی ReadAsync بر روی آن فراخوانی شده‌است و نهایتا تعداد بایت خوانده شده نمایش داده می‌شود.
البته همانطور که پیشتر نیز عنوان شد، استفاده از خاصیت Result، اجرای کد را بجای غیرهمزمان بودن، به حالت همزمان تبدیل می‌کند.
در اینجا چون خروجی متد ReadAsync یک Task است، می‌توان از متد ContinueWith نیز بر روی آن جهت دریافت نتیجه استفاده کرد:
using (var stream = File.OpenRead(@"..\..\program.cs"))
{
    var data = new byte[10000];
    var task = stream.ReadAsync(data, 0, data.Length);
    task.ContinueWith(t => Console.WriteLine("Read bytes: {0}", t.Result)).Wait();
}


یک نکته
پروژه‌ی سورس بازی به نام Async Generator در GitHub، سعی کرده‌است برای ساده سازی نوشتن محصور کننده‌های مبتنی بر Task روش APM، یک Code generator تولید کند. فایل‌های آن‌را از آدرس ذیل می‌توانید دریافت کنید:

نگاشت EAP به یک Task

نمونه‌ای از Event based asynchronous pattern یا EAP را در قسمت اول، زمانیکه روال رخدادگردان webClient.DownloadStringCompleted را بررسی کردیم، مشاهده نمودید. کار کردن با آن نسبت به APM بسیار ساده‌تر است و نتیجه‌ی نهایی عملیات غیرهمزمان را در یک روال رخدادگران، در اختیار استفاده کننده قرار می‌دهد. همچنین در روش EAP، اطلاعات در همان Synchronization Context ایی که عملیات شروع شده‌است، بازگشت داده می‌شود. به این ترتیب اگر آغاز کار در ترد UI باشد، نتیجه نیز در همان ترد دریافت خواهد شد. به این ترتیب دیگر نگران دسترسی به مقدار آن در کارهای UI نخواهیم بود؛ اما در APM چنین ضمانتی وجود ندارد.
متاسفانه TPL همانند روش FromAsync معرفی شده در ابتدای بحث، راه حل توکاری را برای محصور سازی متدهای روش EAP ارائه نداده‌است. اما با استفاده از امکانات TaskCompletionSource آن می‌توان چنین کاری را انجام داد. در ادامه سعی خواهیم کرد همان متد الحاقی توکار DownloadStringTaskAsync ارائه شده در دات نت 4.5 را از صفر بازنویسی کنیم.
    public static class WebClientExtensions
    {
        public static Task<string> DownloadTextTaskAsync(this WebClient web, string url)
        {
            var tcs = new TaskCompletionSource<string>();

            DownloadStringCompletedEventHandler handler = null;
            handler = (sender, args) =>
            {
                web.DownloadStringCompleted -= handler;

                if (args.Cancelled)
                {
                    tcs.SetCanceled();
                }
                else if(args.Error!=null)
                {
                    tcs.SetException(args.Error);
                }
                else
                {
                    tcs.SetResult(args.Result);
                }
            };

            web.DownloadStringCompleted += handler;
            web.DownloadStringAsync(new Uri(url));

            return tcs.Task;
        }
    }
روش انجام کار را در اینجا ملاحظه می‌کنید. ابتدا باید تعاریف delaget مرتبط با رخدادگردان Completed اضافه شوند. یکبار += را ملاحظه می‌کنید و بار دوم -= را. مورد دوم جهت آزاد سازی منابع و جلوگیری از نشتی حافظه‌ی ‌روال رخدادگردان هنوز متصل، ضروری است.
سپس از TaskCompletionSource برای تبدیل این عملیات به یک Task کمک می‌گیریم. اگر args.Cancelled مساوی true باشد، یعنی عملیات دریافت فایل لغو شده‌است. بنابراین متد SetCanceled منبع Task ایجاد شده را فراخوانی خواهیم کرد. این مورد استثنایی را در کدهای فراخوان سبب می‌شود. به همین دلیل بررسی خطا با یک if else پس از آن انجام شده‌است. برای بازگشت خطای دریافت شده از متد SetException و برای بازگشت نتیجه‌ی واقعی دریافتی، از متد SetResult می‌توان استفاده کرد.
به این ترتیب متد الحاقی غیرهمزمان جدیدی را به نام DownloadTextTaskAsync برای محصور سازی متد EAP ایی به نام DownloadStringAsync و همچنین رخدادگران آن تهیه کردیم.
مطالب
React 16x - قسمت 12 - طراحی یک گرید - بخش 2 - فیلتر کردن اطلاعات
تا اینجا کامپوننت صفحه بندی را به همراه اعمال آن به لیست نمایش داده شده، پیاده سازی کردیم. در ادامه می‌خواهیم لیست ژانرهای سینمایی را که در فایل fakeGenreService.js تعریف شده‌اند:
export const genres = [
  { _id: "5b21ca3eeb7f6fbccd471818", name: "Action" },
  { _id: "5b21ca3eeb7f6fbccd471814", name: "Comedy" },
  { _id: "5b21ca3eeb7f6fbccd471820", name: "Thriller" }
];

export function getGenres() {
  return genres.filter(g => g);
}
توسط list-group‌های بوت استرپی، در کنار صفحه نمایش داده و سپس به ازای هر گروه انتخابی توسط کاربر، فیلم‌های مرتبط با آن گروه را فیلتر کرده و نمایش دهیم.


بررسی ساختار کامپوننت ListGroup

شبیه به کامپوننت صفحه بندی که در قسمت قبل ایجاد کردیم، می‌خواهیم کامپوننت ListGroup نیز به طور کامل از اشیاء movie مستقل باشد؛ تا در آینده بتوان از آن در جاهای دیگری نیز استفاده کرد. به همین جهت فایل جدید src\components\common\listGroup.jsx را ایجاد کرده و سپس با استفاده از میانبرهای imrc و cc در VSCode، ساختار ابتدایی این کامپوننت را ایجاد می‌کنیم. هرچند می‌توان این کامپوننت را به صورت «Stateless Functional Component» نیز طراحی کرد؛ چون state و متد دیگری بجز render نخواهد داشت و تمام اطلاعات خودش را از والد خود دریافت می‌کند.
سپس به کامپوننت movies مراجعه کرده و این کامپوننت خالی را import می‌کنیم:
import ListGroup from "./common/listGroup";
پس از آن به متد رندر کامپوننت movies مراجعه کرده و با اضافه کردن یک row بوت استرپی دو ستونی، قصد داریم کامپوننت لیست فیلم‌ها را در ستون اول این ردیف نمایش دهیم. به همین جهت المان آن‌را در این محل قرار می‌دهیم تا بتوانیم اینترفیس ابتدایی آن‌را پیش از پیاده سازی آن، طراحی کنیم.
برای این منظور ابتدا React.Fragment موجود را با یک div با "className="row جایگزین می‌کنیم. سپس داخل این row، دو ستون را تعریف خواهیم کرد که در اولی، المان جدید ListGroup قرار می‌گیرد و در دومی، مابقی عناصری که تاکنون اضافه کرده‌ایم؛ مانند جدول، صفحه بندی و نمایش تعداد آیتم‌ها:
    return (
      <div className="row">
        <div className="col-2">
          <ListGroup />
        </div>
        <div className="col">
          ...
        </div>
      </div>
    );
این listGroup، حداقل نیاز به لیست آیتم‌هایی را دارد که باید نمایش دهد. این لیست نیز از fakeGenreService و متد getGenres آن تامین می‌شود که به صورت یک خاصیت جدید در state به نحو زیر درج خواهد شد:
import { getGenres } from "../services/fakeGenreService";
// ...

class Movies extends Component {
  state = {
    // ...
    genres: getGenres()
  };
همانطور که در قسمت 9 این سری نیز بررسی کردیم، اگر getGenres قرار است از سمت سرور و توسط یک درخواست Ajax ای تامین شود، محل صحیح قرارگیری آن در متد lifecycle hook ویژه‌ای به نام componentDidMount است. اما در اینجا چون genres یک لیست درون حافظه‌ای است، مقدار دهی فوق، مشکلی را ایجاد نمی‌کند. هرچند می‌توان هم اکنون نیز تعریف فوق را کمی اصولی‌تر نوشت. برای اینکار متد componentDidMount را اضافه کرده و به نحو زیر تنظیم می‌کنیم:
class Movies extends Component {
  state = {
    movies: [],
    pageSize: 4,
    currentPage: 1,
    genres: []
  };

  componentDidMount() {
    this.setState({ movies: getMovies(), genres: getGenres() });
  }
ابتدا آرایه‌های مورد نیاز movies و genres را در state تعریف کرده و آن‌ها را با یک آرایه‌ی خالی، مقدار دهی اولیه می‌کنیم. از این جهت که تا رسیدن به مرحله‌ی componentDidMount که اندکی طول می‌کشد، خطاهای زمان اجرای عدم دسترسی به این آرایه‌ها در برنامه رخ ندهد. سپس زمانیکه وهله‌ای از این کامپوننت در DOM رندر شد، متد componentDidMount فراخوانی شده و دو خاصیت state را با مقادیر دریافتی، به روز رسانی می‌کند.

پس از آن می‌توان ویژگی جدید items این کامپوننت را به آرایه‌ی genres دریافتی از state، تنظیم کرد:
<ListGroup items={this.state.genres} />
در این مرحله، ورودی دیگری به نظر نمی‌رسد که مورد نیاز باشد. اکنون این سؤال مطرح می‌شود که چه رخ‌دادهایی را قرار است از این کامپوننت دریافت کنیم یا به عبارتی خروجی آن چیست؟
بهتر است هر زمانیکه کاربر، آیتمی را از این لیست انتخاب کرد، توسط بروز رخدادی مانند onItemSelect از وقوع آن مطلع شد و سپس نسبت به آن توسط متد handleGenreSelect، واکنش نشان داد؛ مانند فیلتر کردن لیست فیلم‌ها بر اساس آیتم انتخابی و نمایش آن. به همین جهت ویژگی onItemSelect را به تعریف المان ListGroup اضافه می‌کنیم:
<ListGroup
  items={this.state.genres}
  onItemSelect={this.handleGenreSelect}
/>
و سپس متد handleGenreSelect متصل به آن‌‌را به نحو زیر تعریف خواهیم کرد:
  handleGenreSelect = genre => {
    console.log("handleGenreSelect", genre);
  };
تا اینجا اینترفیس کامپوننت ListGroup را پیش از پیاده سازی آن تعریف کردیم (تعیین ورودی و خروجی آن). در مرحله‌ی بعد، این کامپوننت را تکمیل می‌کنیم.


پیاده سازی نمایش آیتم‌ها در کامپوننت ListGroup

پیاده سازی ابتدایی کامپوننت ListGroup را در اینجا مشاهده می‌کنید:
import React, { Component } from "react";

class ListGroup extends Component {
  render() {
    return (
      <ul className="list-group">
        {this.props.items.map(item => (
          <li key={item._id} className="list-group-item">
            {item.name}
          </li>
        ))}
      </ul>
    );
  }
}

export default ListGroup;
کار با درج یک ul که با کلاس list-group مزین شده‌است، شروع می‌شود. سپس باید liهای آن‌را که نمایانگر آیتم‌های این لیست است، به صورت پویا با کلاس‌های list-group-item رندر کرد. برای اینکار از آرایه‌ی دریافتی this.props.items و فراخوانی متد map بر روی آن کمک می‌گیریم. در اینجا key هر ردیف با استفاده از خاصیت id هر آیتم و برچسب هر کدام از طریق خاصیت name هر شیء دریافتی، تامین می‌شود.

تا اینجا اگر برنامه را ذخیره کرده و در مرورگر نمایش دهیم، به خروجی زیر می‌رسیم:


البته به نظر عرض ستون آن نامناسب است. به همین جهت به کامپوننت movies مراجعه کرده و col-2 ستون آن‌را به col-3 تبدیل می‌کنیم.


پویا سازی انتخاب نام خواص شیء دریافتی، در کامپوننت ListGroup

در حال حاضر پیاده سازی کامپوننت ListGroup، به شیءای دقیقا با خواص id_ و name وابسته‌است و اگر شیء دیگری را که دارای خواصی معادل این نام‌ها نیست، به آن ارسال کنیم، دیگر کار نخواهد کرد. به همین جهت در محل تعریف المان این کامپوننت در کامپوننت movies، دو ویژگی دیگر نام خواص شیء مدنظر را تنظیم می‌کنیم تا بتوانیم با هر نوع شیءای در اینجا کار کنیم:
<ListGroup
  items={this.state.genres}
  textProperty="name"
  valueProperty="_id"
  onItemSelect={this.handleGenreSelect}
/>
پس از این تغییر و افزودن textProperty و valueProperty، برای پویا سازی نام‌های خواص دریافتی در کامپوننت ListGroup، از روش کار با []، جهت دسترسی پویای به خواص یک شیء، استفاده می‌کنیم تا دیگر این کامپوننت به شیء خاص genre، وابستگی نداشته باشد و قابلیت استفاده‌ی مجدد از آن افزایش یابد:
import React, { Component } from "react";

class ListGroup extends Component {
  render() {
    return (
      <ul className="list-group">
        {this.props.items.map(item => (
          <li key={item[this.props.valueProperty]} className="list-group-item">
            {item[this.props.textProperty]}
          </li>
        ))}
      </ul>
    );
  }
}

export default ListGroup;


تعیین مقادیر پیش‌فرضی برای خواص props

با زیاد شدن تعداد خواص props، اینترفیس کامپوننت‌ها پیچیده‌تر می‌شوند. در یک چنین حالتی می‌توان در کامپوننت‌ها defaultProps را تعریف کرد و توسط آن مقادیر پیش‌فرضی را برای خواص props درنظر گرفت. به این صورت در حین تعریف المان این کامپوننت، اگر مقادیر مدنظر با مقادیر پیش‌فرض تعیین شده یکی باشند، دیگر نیازی به ذکر این پارامترها نخواهد بود. برای مثال در انتهای کامپوننت ListGroup، خاصیت جدید defaultProps را تعریف می‌کنیم (املای آن باید دقیقا به همین شکل باشد؛ و گرنه شناخته نخواهد شد). سپس در اینجا خواصی را که می‌خواهیم مقادیر پیش‌فرضی را برای آن‌ها تعیین کنیم، ذکر خواهیم کرد:
ListGroup.defaultProps = {
  textProperty: "name",
  valueProperty: "_id"
};

export default ListGroup;
برای نمونه در اینجا دو خاصیت جدید textProperty و valueProperty را به همان مقادیر name و id_ مورد استفاده‌ی در این مثال تنظیم کرده‌ایم. پس از این تعریف، می‌توان به کامپوننت movies که از این ویژگی‌ها استفاده می‌کند مراجعه کرده و آن‌هایی را که با defaultProps تطابق دارند، از لیست ویژگی‌های ذکر شده حذف کرد؛ یعنی تعریف المان ListGroup به صورت زیر ساده می‌شود:
<ListGroup
  items={this.state.genres}
  onItemSelect={this.handleGenreSelect}
/>
بدیهی است اگر در آینده با اشیاء دیگری سر و کار داشتیم، می‌توان مجددا این خواص پیش‌فرض را بر اساس ساختار این اشیاء، مقدار دهی و تعیین کرد.


مدیریت انتخاب گروه‌های فیلم‌ها

در ادامه می‌خواهیم رخ‌داد onClick بر روی هر li این لیست را مدیریت کنیم و سبب بروز رخ‌دادی به نام onItemSelect شویم که در ابتدای بحث، آن‌را به عنوان خروجی این کامپوننت تعریف کردیم. این رخداد نیز در کامپوننت movies به متد handleGenreSelect متصل است. به همین جهت تعریف ویژگی onClick را که سبب انتقال شیء جاری رندر شده، توسط رویداد onItemSelect به خارج از آن می‌شود، به المان li کامپوننت ListGroup اضافه می‌کنیم:
<li
  key={item[this.props.valueProperty]}
  className="list-group-item"
  onClick={() => this.props.onItemSelect(item)}
  style={{ cursor: "pointer" }}
>
  {item[this.props.textProperty]}
</li>
پس از این تغییرات و ذخیره‌ی برنامه، اگر به خروجی برنامه در مرورگر مراجعه کرده و بر روی هر کدام از آیتم‌های لیست گروه‌های فیلم‌ها کلیک کنیم، شیء مرتبط با آن آیتم در کنسول توسعه دهنده‌های مرورگر، لاگ می‌شود که نشان از برقراری صحیح ارتباطات این قسمت را دارد.

پس از فعالسازی امکان کلیک بر روی هر آیتم لیست رندر شده، اکنون می‌خواهیم با انتخاب هر گروه، این گروه در این لیست، به صورت انتخاب شده، همانند شماره صفحه‌ی انتخاب شده‌ی در کامپوننت صفحه بندی، تغییر رنگ دهد و متمایز نمایش داده شود تا مشخص باشد که هم اکنون با کدام آیتم در حال کار هستیم. برای اینکار تنها کافی است کلاس active را به صورت پویا به className هر li، اضافه یا کم کنیم. البته برای این منظور این کامپوننت باید از آیتم انتخاب شده مطلع باشد؛ به همین جهت selectedItem را در لیست ویژگی‌های اینترفیس تعریف این المان اضافه می‌کنیم. برای اینکار ابتدا selectedGenre را با هربار فراخوانی handleGenreSelect که به onItemSelect کامپوننت متصل است، با فراخوانی متد setState به روز رسانی می‌کنیم:
  handleGenreSelect = genre => {
    console.log("handleGenreSelect", genre);
    this.setState({selectedGenre: genre});
  };
در یک چنین حالتی الزامی به تعریف selectedGenre در خاصیت state ابتدای کامپوننت نیست. چون با فراخوانی متد setState اگر یکی از خواص منتسب به شیء state به روز شده باشد، آن خاصیت نیز به روز می‌شود و یا اگر این خاصیت جدید باشد، با state موجود یکی خواهد شد؛ هرچند آن‌را به صورت زیر نیز می‌توان تعریف کرد که با یک شیء خالی مقدار دهی شده‌است:
class Movies extends Component {
  state = {
    // ...
    selectedGenre: {}
  };
سپس ویژگی selectedItem کامپوننت را به این مقدار تغییر یافته‌ی this.state.selectedGenre تنظیم می‌کنیم تا با هر بار فراخوانی setState که سبب رندر مجدد کامپوننت Movies در DOM مجازی React می‌شود، کامپوننت از selectedItem تغییر یافته مطلع شده و با افزودن کلاس active به آن آیتم، واکنش نشان دهد:
<ListGroup
  items={this.state.genres}
  onItemSelect={this.handleGenreSelect}
  selectedItem={this.state.selectedGenre}
/>
اکنون به کامپوننت ListGroup مراجعه کرده و بر اساس ویژگی جدید selectedItem، تغییرات زیر را به className اعمال می‌کنیم:
<li
  key={item[this.props.valueProperty]}
  className={
    item === this.props.selectedItem
      ? "list-group-item active"
      : "list-group-item"
  }
  style={{ cursor: "pointer" }}
  onClick={() => this.props.onItemSelect(item)}
>
  {item[this.props.textProperty]}
</li>
در اینجا اگر item در حال رندر با this.props.selectedItem دریافتی یکی باشد، کلاس active به کلاس list-group-item اضافه می‌شود و برعکس.



مدیریت فیلتر کردن اطلاعات گروه فیلم انتخابی

در قسمت قبل، در ابتدای متد رندر کامپوننت movies، از متد paginate برای صفحه بندی اطلاعات استفاده کردیم. فیلتر گروه جاری انتخاب شده را باید پیش از این متد قرار دارد؛ چون تعداد صفحات و اطلاعات نمایش داده شده‌ی در هر کدام باید بر اساس لیست فیلم‌های فیلتر شده باشد.
برای انجام اینکار تغییرات زیر را اعمال خواهیم کرد:
الف) بجای متد paginate، از متد getPagedData زیر استفاده می‌کنیم:
  getPagedData() {
    const {
      pageSize,
      currentPage,
      selectedGenre,
      movies: allMovies
    } = this.state;

    const filteredMovies =
      selectedGenre && selectedGenre._id
        ? allMovies.filter(m => m.genre._id === selectedGenre._id)
        : allMovies;

    const first = (currentPage - 1) * pageSize;
    const last = first + pageSize;
    const pagedMovies = filteredMovies.slice(first, last);

    return { totalCount: filteredMovies.length, data: pagedMovies };
  }
- در اینجا بجای اینکه مدام this.stat‌ها را جهت دریافت خواص آن تکرار کنیم، با استفاده از ویژگی Object Destructuring، خواصی را که نیاز داریم یکبار انتخاب کرده و سپس به دفعات از آن‌ها استفاده می‌کنیم. به همین جهت در این قطعه کد، فقط یکبار this.state را مشاهده می‌کنید که بسیار تمیزتر است و همچنین کارآیی آن نیز به علت عدم انتخاب مداوم مقدار خاصیتی از یک شیء، بالاتر از حالت قبل است.
- در حین Object Destructuring، نام خاصیت movies را نیز به allMovies تغییر داده‌ایم تا واضح‌تر باشد.
- در ادامه با استفاده از متد filter جاوااسکریپت، بر اساس id هر گروه انتخاب شده، اشیاء مرتبط با آن، از allMovies جدا شده و بازگشت داده می‌شود. البته اگر id هم انتخاب نشده باشد (اولین بار نمایش صفحه)، تمام رکوردها یعنی allMovies، مورد استفاده قرار می‌گیرد.
- پس از آن، همان کدهای صفحه بندی اطلاعات را که در قسمت قبل بررسی کردیم، مشاهده می‌کنید که اینبار بجای allMovies قسمت قبل، بر روی filteredMovies اعمال شده‌است.
- در آخر، این متد، یک شیء را با دو خاصیت که بیانگر تعداد کل رکوردهای انتخاب شده و داده‌های فیلتر شده‌ی صفحه بندی شده‌است، بازگشت می‌دهد.

ب) تغییرات متد رندر کامپوننت movies به صورت زیر است:
- ابتدا متد getPagedData فوق، فراخوانی شده و شیء دریافتی از آن با استفاده از ویژگی Object Destructuring، به دو خاصیت totalCount و movies انتساب داده می‌شود:
  render() {
    const { length: count } = this.state.movies;

    if (count === 0) return <p>There are no movies in the database.</p>;

    const { totalCount, data: movies } = this.getPagedData();
- از آرایه‌ی movies، در قسمت قبل برای رندر لیست فیلم‌ها استفاده شد. به همین جهت در اینجا تغییر نام data به movies را مشاهده می‌کنید.
- همچنین کامپوننت صفحه بندی، اینبار باید totalCount آیتم‌های فیلتر شده را نمایش دهد و نه totalCount تمام فیلم‌های موجود را:
<Pagination
    itemsCount={totalCount}
در اینجا برچسب نمایش تعداد آیتم‌های موجود نیز باید تغییر کند:
<p>Showing {totalCount} movies in the database.</p>
ج) ممکن است در اولین بار مشاهده‌ی صفحه، کاربر صفحه‌ی شماره‌ی 3 را انتخاب کند که سبب تغییر currentPage موجود در state، به عدد 3 می‌شود. اکنون اگر کاربر نمایش فیلتر شده‌ی فیلم‌های یک گروه خاص را انتخاب کند، باید این شماره، به عدد 1 مجددا تنظیم شود:
  handleGenreSelect = genre => {
    console.log("handleGenreSelect", genre);
    this.setState({ selectedGenre: genre, currentPage: 1 });
  };



افزودن گزینه‌ی نمایش تمام اطلاعات به لیست گروه‌های فیلم‌ها

در ادامه قصد داریم به بالای لیست گروه‌های موجود، گزینه‌ی All Genres را نیز اضافه کنیم تا با کلیک بر روی آن، مجددا بتوان لیست تمام فیلم‌های موجود را مشاهده کرد.


برای این منظور در جائیکه لیست getGenres را دریافت و نمایش می‌دهیم، یعنی متد componentDidMount، اندکی تغییر ایجاد کرده و یک آرایه‌ی جدید را ایجاد می‌کنیم؛ بطوریکه اولین عنصر آن، گزینه‌ی جدید All Genres باشد و سپس توسط spread operator، مابقی عناصر آرایه‌ی گروه‌ها را به این آرایه‌ی جدید اضافه می‌کنیم:
  componentDidMount() {
    const genres = [{ _id: "", name: "All Genres" }, ...getGenres()];
    this.setState({ movies: getMovies(), genres });
  }
همین اندازه تغییر برای فعالسازی این گزینه کفایت می‌کند؛ از این جهت که در متد getPagedData، ابتدا بررسی می‌شود که اگر آیتمی انتخاب شده بود و همچنین دارای id نیز بود، آنگاه کار فیلتر کردن صورت گیرد، درغیراینصورت، تمام رکوردها را بازگشت دهد:
const filteredMovies =
      selectedGenre && selectedGenre._id
        ? allMovies.filter(m => m.genre._id === selectedGenre._id)
        : allMovies;

کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید:  sample-12.zip
مطالب
ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 6 - سرویس‌ها و تزریق وابستگی‌ها
پیشنیازها (الزامی)

«بررسی مفاهیم معکوس سازی وابستگی‌ها و ابزارهای مرتبط با آن»
«اصول طراحی SOLID»
«مطالعه‌ی بیشتر»


تزریق وابستگی‌ها (یا Dependency injection = DI) به معنای ارسال نمونه‌ای/وهله‌ای از وابستگی (یک سرویس) به شیء وابسته‌ی به آن (یک کلاینت) است. در فرآیند تزریق وابستگی‌ها، یک کلاس، وهله‌های کلاس‌های دیگر مورد نیاز خودش را بجای وهله سازی مستقیم، از یک تزریق کننده دریافت می‌کند. بنابراین بجای نوشتن newها در کلاس جاری، آن‌ها را به صورت وابستگی‌هایی در سازنده‌ی کلاس تعریف می‌کنیم تا توسط یک IoC Container تامین شوند. در اینجا به فریم ورک‌هایی که کار وهله سازی این وابستگی‌ها را انجام می‌دهند، IoC Container و یا DI container می‌گوییم (IoC =  inversion of control ).
چندین نوع تزریق وابستگی‌ها وجود دارند که دو حالت زیر، عمومی‌ترین آن‌ها است:
الف) تزریق در سازنده‌ی کلاس: لیست وابستگی‌های یک کلاس، به عنوان پارامترهای سازنده‌ی آن ذکر می‌شوند.
ب) تزریق در خواص یا Setter injection: کلاینت خواصی get و set را به صورت public معرفی می‌کند و سپس IoC Container با وهله سازی آن‌ها، وابستگی‌های مورد نیاز را تامین خواهد کرد.


تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET Core

برخلاف نگارش‌های قبلی ASP.NET، این نگارش جدید از ابتدا با دید پشتیبانی کامل از DI طراحی شده‌است و این مفهوم، در سراسر اجزای آن به صورت یکپارچه‌ای پشتیبانی می‌شود. همچنین به همراه یک minimalistic DI container توکار نیز هست .
این IoC Container توکار از 4 حالت طول عمر ذیل پشتیبانی می‌کند:
- instance: در هربار نیاز به یک وابستگی خاص، تنها یک وهله از آن در اختیار مصرف کننده قرار می‌گیرد و در اینجا شما هستید که مسئول تعریف نحوه‌ی وهله سازی این شیء خواهید بود (برای بار اول).
- transient: هربار که نیاز به وابستگی خاصی بود، یک وهله‌ی جدید از آن توسط IoC Container تولید و ارائه می‌شود.
- singleton: در این حالت تنها یک وهله از وابستگی درخواست شده در طول عمر برنامه تامین می‌شود.
- scoped: در طول عمر یک scope خاص، تنها یک وهله از وابستگی درخواست شده، در اختیار مصرف کننده‌ها قرار می‌گیرد. برای مثال مرسوم است که به ازای یک درخواست وب، تنها یک وهله از شیء‌ایی خاص در اختیار تمام مصرف کننده‌های آن قرار گیرد (single instance per web request).

طول عمر singleton، برای سرویس‌ها و کلاس‌های config مناسب هستند. به این ترتیب به کارآیی بالاتری خواهیم رسید و دیگر نیازی نخواهد بود تا هر بار این اطلاعات خوانده شوند. حالت scoped برای وهله سازی الگوی واحد کار و پیاده سازی تراکنش‌ها مناسب است. برای مثال در طی یک درخواست وب، یک تراکنش باید صورت گیرد.
حالت scoped در حقیقت نوع خاصی از حالت transient است. در حالت transient صرفنظر از هر حالتی، هربار که وابستگی ویژه‌ای درخواست شود، یک وهله‌ی جدید از آن تولید خواهد شد. اما در حالت scoped فقط یک وهله‌ی از وابستگی مورد نظر، در بین تمام اشیاء وابسته‌ی به آن، در طول عمر آن scope تولید می‌شود.
بنابراین در برنامه‌های وب دو نوع singleton برای معرفی کلاس‌های config و نوع scoped برای پیاده سازی تراکنش‌ها و همچنین بالابردن کارآیی برنامه در طی یک درخواست وب (با عدم وهله سازی بیش از اندازه‌ی از کلاس‌های مختلف مورد نیاز)، بیشتر از همه به کار برده می‌شوند.


یک مثال کاربردی: بررسی نحوه‌ی تزریق یک سرویس سفارشی به کمک IoC Container توکار ASP.NET Core


مثال جاری که بر اساس ASP.NET Core Web Application و با قالب خالی آن ایجاد شده‌است، دارای نام فرضی Core1RtmEmptyTest است. در همین پروژه بر روی پوشه‌ی src، کلیک راست کرده و گزینه‌ی Add new project را انتخاب کنید و سپس یک پروژه‌ی جدید از نوع NET Core -> Class library. را به آن، با نام Core1RtmEmptyTest.Services اضافه کنید (تصویر فوق).
در ادامه کلاس نمونه‌ی سرویس پیام‌ها را به همراه اینترفیس آن، با محتوای زیر به آن اضافه کنید:
namespace Core1RtmEmptyTest.Services
{
    public interface IMessagesService
    {
        string GetSiteName();
    }
 
    public class MessagesService : IMessagesService
    {
        public string GetSiteName()
        {
            return "DNT";
        }
    }
}
در ادامه به پروژه‌ی Core1RtmEmptyTest مراجعه کرده و بر روی گره references آن کلیک راست کنید. در اینجا گزینه‌ی add reference را انتخاب کرده و سپس Core1RtmEmptyTest.Services را انتخاب کنید، تا اسمبلی آن‌را بتوان در پروژه‌ی جاری استفاده کرد.


انجام اینکار معادل است با افزودن یک سطر ذیل به فایل project.json پروژه:
{
    "dependencies": {
        // same as before
        "Core1RtmEmptyTest.Services": "1.0.0-*"
    },
در ادامه قصد داریم این سرویس را به متد Configure کلاس Startup تزریق کرده و سپس خروجی رشته‌ای آن‌را توسط میان افزار Run آن نمایش دهیم. برای این منظور فایل Startup.cs را گشوده و امضای متد Configure را به نحو ذیل تغییر دهید:
public void Configure(
    IApplicationBuilder app,
    IHostingEnvironment env,
    IMessagesService messagesService)
همانطور که در قسمت قبل نیز عنوان شد، متد Configure دارای امضای ثابتی نیست و هر تعداد سرویسی را که نیاز است، می‌توان در اینجا اضافه کرد. یک سری از سرویس‌ها مانند IApplicationBuilder و IHostingEnvironment پیشتر توسط IoC Container توکار ASP.NET Core معرفی و ثبت شده‌اند. به همین جهت، همینقدر که در اینجا ذکر شوند، کار می‌کنند و نیازی به تنظیمات اضافه‌تری ندارند. اما سرویس IMessagesService ما هنوز به این IoC Container معرفی نشده‌است. بنابراین نمی‌داند که چگونه باید این اینترفیس را وهله سازی کند.
public void Configure(
    IApplicationBuilder app,
    IHostingEnvironment env,
    IMessagesService messagesService)
{ 
    app.Run(async context =>
    {
        var siteName = messagesService.GetSiteName();
        await context.Response.WriteAsync($"Hello {siteName}");
    });
}
در این حالت اگر برنامه را اجرا کنیم، به این خطا برخواهیم خورد:
 System.InvalidOperationException
No service for type 'Core1RtmEmptyTest.Services.IMessagesService' has been registered.
at Microsoft.Extensions.DependencyInjection.ServiceProviderServiceExtensions.GetRequiredService(IServiceProvider provider, Type serviceType)
at Microsoft.AspNetCore.Hosting.Internal.ConfigureBuilder.Invoke(object instance, IApplicationBuilder builder)

System.Exception
Could not resolve a service of type 'Core1RtmEmptyTest.Services.IMessagesService' for the parameter 'messagesService' of method 'Configure' on type 'Core1RtmEmptyTest.Startup'.
at Microsoft.AspNetCore.Hosting.Internal.ConfigureBuilder.Invoke(object instance, IApplicationBuilder builder)
at Microsoft.AspNetCore.Hosting.Internal.WebHost.BuildApplication()
برای رفع این مشکل، به متد ConfigureServices کلاس Startup مراجعه کرده و سیم کشی‌های مرتبط را انجام می‌دهیم. در اینجا باید اعلام کنیم که «هر زمانیکه به IMessagesService رسیدی، یک وهله‌ی جدید (transient) از کلاس MessagesService را به صورت خودکار تولید کن و سپس در اختیار مصرف کننده قرار بده»:
public class Startup
{
    public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
    {
        services.AddTransient<IMessagesService, MessagesService>();
    }
در اینجا نحوه‌ی ثبت یک سرویس را در IoC Containser توکار ASP.NET Core ملاحظه می‌کنید. تمام حالت‌های طول عمری که در ابتدای بحث عنوان شدند، یک متد ویژه‌ی خاص خود را در اینجا دارند. برای مثال حالت transient دارای متد ویژه‌ی AddTransient است و همینطور برای سایر حالت‌ها. این متدها به صورت جنریک تعریف شده‌اند و آرگومان اول آن‌ها، اینترفیس سرویس و آرگومان دوم، پیاده سازی آن‌ها است (سیم کشی اینترفیس، به کلاس پیاده سازی کننده‌ی آن).

پس از اینکار، مجددا برنامه را اجرا کنید. اکنون این خروجی باید مشاهده شود:


و به این معنا است که اکنون IoC Cotanier توکار ASP.NET Core، می‌داند زمانیکه به IMessagesService رسید، چگونه باید آن‌را وهله سازی کند.


چه سرویس‌هایی به صورت پیش فرض در IoC Container توکار ASP.NET Core ثبت شده‌اند؟

در ابتدای متد ConfigureServices یک break point را قرار داده و برنامه را در حالت دیباگ اجرا کنید:


همانطور که ملاحظه می‌کنید، به صورت پیش فرض 16 سرویس در اینجا ثبت شده‌اند که تاکنون با دو مورد از آن‌ها کار کرده‌ایم.


امکان تزریق وابستگی‌ها در همه جا!

در مثال فوق، سرویس سفارشی خود را در متد Configure کلاس آغازین برنامه تزریق کردیم. نکته‌ی مهم اینجا است که برخلاف نگارش‌های قبلی ASP.NET MVC (یعنی بدون نیاز به تنظیمات خاصی برای قسمت‌های مختلف برنامه)، می‌توان این تزریق‌ها را در کنترلرها، در میان افزارها، در فیلترها در ... همه جا و تمام اجزای ASP.NET Core 1.0 انجام داد و دیگر اینبار نیازی نیست تا نکته‌ی ویژه‌ی نحوه‌ی تزریق وابستگی‌ها در فیلترها یا کنترلرهای ASP.NET MVC را یافته و سپس اعمال کنید. تمام این‌ها از روز اول کار می‌کنند. همینقدر که کار ثبت سرویس خود را در متد ConfigureServices انجام دادید، این سرویس در سراسر اکوسیستم ASP.NET Core، قابل دسترسی است.


نیاز به تعویض IoC Container توکار ASP.NET Core

قابلیت تزریق وابستگی‌های توکار ASP.NET Core صرفا جهت برآورده کردن نیازمندی‌های اصلی آن طراحی شده‌است و نه بیشتر. بنابراین توسط آن قابلیت‌های پیشرفته‌ای را که سایر IoC Containers ارائه می‌دهند، نخواهید یافت. برای مثال تعویض امکانات تزریق وابستگی‌های توکار ASP.NET Core با StructureMap این مزایا را به همراه خواهد داشت:
 • امکان ایجاد child/nested containers (پشتیبانی از سناریوهای چند مستاجری)
 • پشتیبانی از Setter Injection
 • امکان انتخاب سازنده‌ای خاص (اگر چندین سازنده تعریف شده باشند)
 • سیم کشی خودکار یا Conventional "Auto" Registration (برای مثال اتصال اینترفیس IName به کلاس Name به صورت خودکار و کاهش تعداد تعاریف ابتدای برنامه)
 • پشتیبانی توکار از Lazy و Func
 • امکان وهله سازی از نوع‌های concrete (یا همان کلاس‌های معمولی)
 • پشتیبانی از مفاهیمی مانند Interception و AOP
 • امکان اسکن اسمبلی‌های مختلف جهت یافتن اینترفیس‌ها و اتصال خودکار آن‌ها (طراحی‌های افزونه پذیر)


روش تعویض IoC Container توکار ASP.NET Core با StructureMap

جزئیات این جایگزین کردن را در مطلب «جایگزین کردن StructureMap با سیستم توکار تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET Core 1.0» می‌توانید مطالعه کنید.
یا می‌توانید از روش فوق استفاده کنید و یا اکنون قسمتی از پروژه‌ی رسمی استراکچرمپ در آدرس https://github.com/structuremap/structuremap.dnx جهت کار با NET Core. طراحی شده‌است. برای کار با آن نیاز است این مراحل طی شوند:
الف) دریافت بسته‌ی نیوگت StructureMap.Dnx
برای این منظور بر روی گره references کلیک راست کرده و گزینه‌ی manage nuget packages را انتخاب کنید. سپس در برگه‌ی browse آن، StructureMap.Dnx را جستجو کرده و نصب نمائید (تیک مربوط به انتخاب pre releases هم باید انتخاب شده باشد):


انجام این مراحل معادل هستند با افزودن یک سطر ذیل به فایل project.json برنامه:
{
    "dependencies": {
        // same as before  
        "StructureMap.Dnx": "0.5.1-rc2-final"
    },
ب) جایگزین کردن Container استراکچرمپ با Container توکار ASP.NET Core
پس از نصب بسته‌ی StructureMap.Dnx، به کلاس آغازین برنامه مراجعه کرده و این تغییرات را اعمال کنید:
public class Startup
{
    public IServiceProvider ConfigureServices(IServiceCollection services)
    {
        services.AddDirectoryBrowser();
 
        var container = new Container();
        container.Configure(config =>
        {
            config.Scan(_ =>
            {
                _.AssemblyContainingType<IMessagesService>();
                _.WithDefaultConventions();
            });
            //config.For<IMessagesService>().Use<MessagesService>();
 
            config.Populate(services);
        });
        container.Populate(services);
 
        return container.GetInstance<IServiceProvider>();
    }
در اینجا ابتدا خروجی متد ConfigureServices، به IServiceProvider تغییر کرده‌است تا استراکچرمپ این تامین کننده‌ی سرویس‌ها را ارائه دهد. سپس Container مربوط به استراکچرمپ، وهله سازی شده و همانند روال متداول آن، یک سرویس و کلاس پیاده سازی کننده‌ی آن معرفی شده‌اند (و یا هر تنظیم دیگری را که لازم بود باید در اینجا اضافه کنید). در پایان کار متد Configure آن و پس از این متد، نیاز است متدهای Populate فراخوانی شوند (اولی تعاریف را اضافه می‌کند و دومی کار تنظیمات را نهایی خواهد کرد).
سپس وهله‌ای از IServiceProvider، توسط استراکچرمپ تامین شده و بازگشت داده می‌شود تا بجای IoC Container توکار ASP.NET Core استفاده شود.
در این مثال چون در متد Scan، کار بررسی اسمبلی لایه سرویس برنامه با قراردادهای پیش فرض استراکچرمپ انجام شده‌است، دیگر نیازی به سطر تعریف config.For نیست. در اینجا هرگاه IName ایی یافت شد، به کلاس Name متصل می‌شود (name هر نامی می‌تواند باشد).
مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت پنجم
همانطور که در قسمت‌های قبلی گفتیم، کد UI و Logic پروژه مابین Android-iOS-Windows مشترک بوده و از یک کد، سه بار استفاده مجدد می‌شود. تا این جا نیز می‌دانید که چطور کد را روی ویندوز و Android تست کرده و پابلیش بگیرید. این قسمت، نوبت به iOS می‌رسد.
برای دیباگ و تست پروژه‌ها بر روی iOS چه بر روی Simulator و چه بر روی Device، نیاز به وجود یک Mac در شبکه است. حال این می‌تواند یک Mac Book Pro فیزیکی باشد یا یک Virtual Mac روی VM Ware. ابتدا به آموزش راه اندازی Mac بر روی VM Ware می‌پردازیم، سپس ادامه راه برای Mac، روی یک سخت افزار واقعی و Virtual Mac یکی است.

برای شروع لازم است فایل iso مک را دانلود کنید. من "Mac OS 10.14 iso download" را جستجو کردم به این سایت رسیدم که فایل مناسب برای دانلود را در این لینک قرار داده بود.
سپس اقدام به دانلود VM Ware کنید و چون VM Ware به صورت پیش فرض از Mac پشتیبانی نمی‌کند، VM Ware Unlocker را نیز جستجو کرده، دانلود و نصب کنید. مطمئن شوید که نسخه‌های مورد استفاده شما قدیمی نباشند. نسخه مورد استفاده بر روی سیستم من 14.1 است.
برای این که VM Ware کار کند، باید اقدام به " فعال سازی intel virtualization" هم کرده باشید که  این سایت  یکی از آموزش‌های موجود بر روی بستر اینترنت، برای این کار است. همچنین برای نصب Mac احتیاج به Apple ID دارید که رایگان است.
علاوه بر نصب Mac، لازم است روی آن XCode نیز نصب شود. رابطه مستقیمی بین نسخه ویژوال استدیو، نسخه Mac و نسخه XCode برقرار است. مثلا برای استفاده از iOS SDK 12 که آخرین نسخه است، لازم است XCode 10 داشته باشید. خود XCode 10 بر روی Mac با نسخه 10.13.6 و بالاتر نصب می‌شود و در نهایت نیاز به Visual Studio 15.8.5 به بالا است. صرف به روز رسانی ویژوال استودیو از مثلا 15.7 به 15.8.5 دردی را دوا نمی‌کند و نیاز به بروز رسانی Mac و XCode نیز هست. (تمامی این موارد را خود ویژوال استودیو چک می‌کند و در صورت لزوم خطا می‌دهد)
پس از دانلود فایل iso برای Mac و نصب و Unlock کردن VM Ware، آماده راه اندازی Mac هستید. در VM Ware از منوی File روی New virtual machine کلیک کرده و در مراحل بعدی آن iso دانلود شده را معرفی و Virtual machine را ذخیره کنید.
بهتر است برای Mac خود حدود 40GB فضای هارد SSD در نظر بگیرید. در دادن CPU و رم، دست و دل باز باشید. توجه داشته باشید که لازم است Mac به اینترنت دسترسی داشته باشد. برای بهبود سرعت Virtual Machine تان، فولدر محل ذخیره سازی فایل‌های آن و Process ای با نام vmware-vmx.exe را  در آنتی ویروس ویندوزتان Exclude کنید.
قبل از این که Mac را روشن کنید، یک فایل با پسوند vmx را در فولدر Virtual Machine تان پیدا کنید و خط زیر را به آخر آن اضافه کرده و Save کنید:
smc.version = "0"
سپس روی Mac راست کلیک نموده و از Settings > Hardware > USB Controller مقدار USB Compatibility را روی 2.0 بگذارید و تیک Show all usb input devices را نیز بزنید.
Mac را روشن کنید تا مراحل نصب آغاز شود. ابتدا از macOS Utilities، گزینه Disk Utility هارد 40 گیگا بایتی مجازی را که ساخته بودید، انتخاب و Erase کنید و سپس برنامه را بسته و Install MacOS را انتخاب کنید. در واقع هاردی را که ساخته بودید، مثل یک هارد فیزیکی بوده که پارتشن بندی نشده و غیر قابل استفاده بوده‌است. با کمک Disk Utility این هارد آماده به استفاده می‌شود.
حال به قسمت تنظیمات Mac رفته و در قسمت Energy Saver، تیک گزینه Put hard disk to sleep را بردارید. همچنین Computer Sleep و Display Sleep را روی Never بگذارید. این یک Virtual Machine است و به این تمهیدات احتیاجی ندارد. سپس از قسمت Desktop & screen saver، تنظیم کنید که هیچ وقت Screen saver را نمایش ندهد. از قسمت Security & Privacy، تیک Require password را نیز بردارید.
در Mac ترمینال (Terminal) را باز کنید و عبارت زیر را در آن اجرا کنید تا فایل‌های مخفی را نیز بتوانید مشاهده کنید. در ادامه به آن احتیاج داریم.
defaults write com.apple.finder AppleShowAllFiles YES
همچنین برای بهبود عملکرد Simulator در virtual machine که فاقد کارت گرافیک است، دستور زیر را در ترمینال وارد کنید:
defaults write com.apple.CoreSimulator.IndigoFramebufferServices FramebufferEmulationHint 1
در تنظیمات Mac، قسمت Sharing، تیک Remote Login را بزنید تا فعال شود. File Sharing را نیز بر اساس  این آموزش  برقرار کنید. سپس Mac را Re Start کنید.

برای نصب XCode دو گزینه دارید:
۱- نصب از Apple Store که نیاز به Apple ID و ابزارهای دور زدن تحریم بر روی خود Mac را دارد.
۲- دانلود مستقیم فایل xip (فایل فشرده در Mac) از  اینجا که نیاز به Apple ID دارد، ولی نیازی به ابزارهای دور زدن تحریم را ندارد. در مقاله‌ای جداگانه به نحوه دانلود ویژوال استودیو 2017، برای نصب روی چندین سیستم خواهم پرداخت. در کنار آن اگر فایل iso مربوط به mac و xip مربوط به xcode را نیز داشته باشید، روی سیستم دوم به بعد، نیاز به دانلود چندانی ندارید.
اگر فایل xip مربوط به XCode را مستقیما درون Mac دانلود کنید یا از Apple Store بگیرید که هیچ، ولی اگر آن را در ویندوز دانلود کرده‌اید و یا از کسی گرفته‌اید، از طریق File Sharing، آن را به Mac انتقال دهید. برای به دست آوردن IP، از طریق System Preferences به Network بروید.
برای نصب فایل xip در mac، ابتدا روی آن دو بار کلیک کنید تا extract شود. سپس در Mac از منوی Go، به Applications رفته (یا Shift و آرم ویندوز و A را با هم بفشارید) و XCode را روی آن Drag & Drop کنید؛ به طوری که یکی از برنامه‌های قسمت Applications شود.  سپس آن را باز کرده و از منوی XCode، به Preferences رفته و در تب Locations، جلوی Command Line Tools، گزینه Xcode 10 را انتخاب کنید. حالا یک Mac را درون شبکه دارید که Remote Login دارد و Command Line Tools مربوط به XCode آن نیز تنظیم شده‌است.  به هیچ روی، نیازی به کد زدن در Mac یا XCode نیست.

برای اتصال ویژوال استودیو به Mac، ابتدا پروژه مثال XamApp را باز کرده و بعد به منوی Tools رفته و Options را باز کنید و به Xamarin بروید. در قسمت iOS Settings روی Pair Mac کلیک کنید و IP مربوط به Mac خود را وارد کنید. بعد از زدن نام کاربری و رمز عبور، ویژوال استودیو درخواست نصب Mono را می‌کند که روی Install کلیک کنید. پس از اتمام نصب Mono، ممکن است ویژوال استودیو گمان کند که موفق نبوده‌است! برای اطمینان، در Mac ترمینال را باز کرده و دستور mono --version را وارد نمایید. در صورتی که عبارتی شبیه به Mono JIT compiler version 5.12 را ببینید، عملا پروسه با موفقیت انجام شده است، وگرنه Mono را بر اساس  این آموزش  در Mac نصب کنید. سپس ویژوال استودیو، Xamarin.iOS را در Mac نصب می‌کند.
همچنین در صورت داشتن Apple Developer Account می‌توانید در ویژوال استودیو با آن لاگین کنید. ابتدا به منوی Tools رفته و Options را باز کنید و از قسمت Xamarin به  Apple Accounts بروید. روی Install fastlane کلیک کنید و بعد User/Pass خود را وارد کنید. بدون Apple Developer Account، تست برنامه روی گوشی کمی سخت می‌شود و پابلیش و گرفتن فایل ipa بدون آن غیر ممکن است. اینها تماما سیاست‌های Apple بوده و به Xamarin ارتباطی ندارند. در مقاله آموزش App Center، به نحوه پابلیش فایل‌های Android apk و iOS ipa برای تستر‌ها و عموم مردم خواهیم پرداخت.
حال می‌توانید پروژه‌های XamApp.Android و XamApp.UWP را Unload نموده و پروژه XamApp.iOS را Load کنید و پروژه XamApp.iOS را Set as start up project نموده و پس از اطمینان از انتخاب بودن iPhone Simulator و iPhone 6، برنامه را اجرا کنید.

امکان تست بر روی بر روی آخرین نسخه iOS یعنی 12 بر روی iPhone 5s تا iPhone XS Max وجود دارد. علاوه بر این می‌توانید iOS 12 را روی iPad نسل پنج و شش و iPad Air 1 و 2 و iPad Pro تست کنید. اگر قصد تست روی نسخه‌های قدیمی‌تر iOS، چون iOS 11 یا سایر دستگاه‌ها را دارید، باید ابتدا در XCode، از منوی Window به Devices and simulators بروید و در تب Simulators روی + کلیک کنید. در قسمت OS version می‌توانید نسخه‌های قدیمی‌تر را دانلود کنید یا برای Apple TV و Apple Watch نیز Simulator بسازید.

برنامه را روی iPhone 6 یا یک گوشی سبک و ساده دیگر گذاشته و برنامه را اجرا کنید و تست بگیرید. دقت کنید که Simulator روی ویندوز اجرا می‌شود و نیازی به سوئیچ مداوم بین ویندوز و Mac نیست. ولی اگر Simulator روی ویندوز از لحاظ UI ای عملکرد مناسبی را نداشت، در ویژوال استودیو به منوی Tools رفته و از Options > Xamarin > iOS settings تیک Remote simulator to Windows را بردارید که باعث می‌شود Simulator در Mac اجرا شود. در هر بار عوض کردن Simulator از گوشی ای به گوشی دیگر، پروژه را Clean - Rebuild کنید.

در سری‌های بعد که ویژوال استودیو را باز می‌کنید، از منوی Tools > iOS گزینه Pair Mac را بزنید و به Mac خود متصل شوید.


برای اینکه بتوانید روی گوشی تست بگیرید، در همین عکس بالا، به جای iPhoneSimulator، گزینه iPhone را انتخاب کنید. بهتر است گوشی به آخرین نسخه iOS آپدیت شده باشد. همچنین iTunes for windows را نصب کنید تا ابتدا ویندوز، گوشی شما را که با کابل به کامپیوتر وصل کرده‌اید بشناسد. سپس در VM Ware درخواست کنید که گوشی به جای ویندوز، به Virtual Machine مک شما وصل شود. در قسمت پایین - سمت راست VM Ware برای هر سخت افزار متصل به کامپیوتر، یک گزینه هست که آنهایی که پر رنگ هستند، سخت افزارهای متصل به Virtual Mac بوده و کمرنگ‌ها را Mac نمی‌بیند. روی سخت افزار گوشی خود کلیک کنید و Connect را بزنید. حال باید بتوانید در iTunes موجود در Mac، اطلاعات مربوط به گوشی خود را مشاهده کنید. 

به ویژوال استودیو برگشته و در قسمت Properties پروژه XamApp.iOS، به تب iOS Bundle signing رفته و ضمن انتخاب Automatic provisioning، در قسمت Team، تیم خود را انتخاب کنید. این Team را در زمان ساخت Apple Developer account ایجاد کرده‌اید و همانطور که قبلا در این آموزش گفته شد، اگر در ویژوال استودیو با آن لاگین کرده باشید، می‌توانید آن را ببینید. در صورتی که Apple Developer account ندارید، بر اساس این آموزش پیش بروید.

زمانیکه برنامه را روی گوشی اجرا می‌کنید، ممکن است در Mac دیالوگ گرفتن نام کاربری و رمز عبور کاربر Mac باز شود، پس نیم نگاهی به آن داشته باشید. پس از اولین اجرای موفق روی گوشی می‌توانید در XCode به منوی Window رفته و سپس Devices & simulators را باز کنید و گوشی خود را در قسمت Devices انتخاب کرده و تیک Connect via network را بزنید تا از این به بعد، بدون کابل نیز بتوانید روی گوشی خود تست کنید. البته گوشی، ویندوز و مک، باید در یک شبکه باشند.

نحوه پابلیش پروژه را در مقاله مربوط به App Center خواهیم نوشت. اما به صورت خلاصه حجم فایل ipa حدود 10 مگ است که شامل تمامی مواردی است که در قسمت Android توضیح دادیم و پروژه نهایی شما حجمی در همین حدود خواهد داشت و با اضافه کردن چندین فرم حجم اضافه نمی‌شود. همانطور که در قسمت توضیحات پیشرفته پروژه اندروید توضیح دادیم، اینجا نیز از AOT و LLVM برای دست‌یابی به بالاترین سرعت ممکن کدهای Native استفاده شده و کدهای اضافه از پروژه Link (حذف) می‌شوند. برای اینکار، در ویژوال استودیو iPhone - Release را انتخاب کنید و پروژه را بیلد کنید. فایل ipa درون Mac در فولدر 

Library⁩ ▸ ⁨Caches⁩ ▸ ⁨Xamarin⁩ ▸ ⁨mtbs⁩ ▸ ⁨builds⁩ ▸ ⁨XamApp.iOS⁩ ▸ ⁨e9979ba2348d1c5a87390643d62c4a1b⁩ ▸ ⁨bin⁩ ▸ ⁨iPhone⁩ ▸ Release ▸ XamApp.iOS.ipa 

ساخته می‌شود که Library فولدری در User شما بوده و مقدار Guid مربوطه، Random است. همچنین XamApp.iOS نام پروژه است.

حالت‌های متصور برای عکس بالا عبارتند از [Debug - iPhoneSimulator] و [Debug - iPhone] و [Release - iPhone] که دو تای اول برای تست روی Simulator و Device بوده و حالت سوم برای Release کردن فایل ipa. طبیعی است که تنظیم [Release - Simulator] معنی نمی‌دهد.

با توجه به اینکه محیط توسعه برنامه را آماده کرده‌ایم، از قسمت بعد، به آموزش کدنویسی خواهیم پرداخت.

مطالب
شروع کار با webpack - قسمت چهارم
در سه قسمت قبلی با مفاهیم گوناگونی از وبپک آشنا شدیم که می‌توان به ساخت باندل‌های ساده و پیشرفته، استفاده از لودرها، فایل‌های پیکربندی  و ... اشاره کرد.

بارگذاری فایل‌های css به کمک وبپک

همان طور که قبلا اشاره شد، هسته‌ی وبپک به خودی خود بجز باندل کردن اسکریپت‌های خام جاوا اسکریپت و در نهایت Minify کردن آنها، قادر به انجام کار دیگری نیست. همین طور ذکر شد، برای اینکه وبپک فوت و فن جدیدی را یاد بگیرد، از Loader‌ها استفاده می‌کنیم. وارد کردن فایل‌های css به باندل نیز به کمک Loader‌ها خواهد بود. برای اینکار به دو Loader احتیاج داریم و به کمک npm آنها را به عنوان وابستگی برای توسعه‌ی پروژه نصب خواهیم کرد .
// نصب لودر‌های مورد نظر
npm install css-loader style-loader -D
لودر css وظیفه‌ی بارگذاری فایل‌های css و همچنین وابستگی آنها ( import هایی که در این فایل‌ها انجام شده) را دارد و در نهایت css نهایی را بر می‌گرداند.
لودر style نیز وظیفه‌ی اضافه کردن ماژول اکسپورت شده را به DOM، به عنوان یک style خواهد داشت.
در ساختار پروژه نیز تغییراتی انجام شده و فایل‌ها و لودر‌های اضافی حذف شده‌اند تا تمرکز بر روی مطلب بیشتر باشد. مانند قسمت اول، یک تک صفحه‌ی index.html را خواهیم داشت که دارای محتوای زیر است:
//index.html file
<html>
  <head>
    <title>webpack part 4</title>

  </head>
  <body>
    <h1>webpack is awesome</h1>
    <p>part 4 of tutorial</p>
    <div>i have a background</div>
    <h1>تست فونت !</h1>

    <script src="/assets/js/bundle.js">
    </script>
  </body>
</html>
اگر دقت کنید، در این فایل لینکی به فایل‌های استایل، مانند css وجود ندارد و هدف این است که این فایل‌ها توسط وبپک پردازش شوند.
برای شروع به فایل پیکربندی وبپک مراجعه کرده و دو Loader ی را که برای این کار، بالاتر در پروژه نصب کردیم، به وبپک معرفی می‌کنیم.
//webpack.config.js
var path = require("path");
var webpack = require("webpack");

module.exports = {
    context: path.resolve("js"),
    entry: ['./main.js']
    , output: {
        path: path.resolve("build/js"),
        publicPath: "assets/js",
        filename: 'bundle.js'
    },
    devServer: {
        contentBase: "assets"
    }
    , watch: true
    , module: {
        loaders: [
            {
                test: /\.css$/
                , exclude: /node_modules/
                , loader: 'style-loader!css-loader'
            }
        ]
    }
}
در قطعه کد بالا محتوای فایل پیکربندی قابل مشاهده است. مشخص است که لودر جدیدی را به وبپک معرفی کرده‌ایم که به دنبال فایل‌هایی با پسوند css در پروژه می‌گردد. ولی در کلید loader که وظیفه‌ی فراخوانی لودر مورد نظر را در مواجهه با این فایل‌ها دارد، کمی با قبل تفاوت وجود دارد.
loader:'style-loader!css-loader'
در قطعه کد بالا، نشانگر ! در مواقعی استفاده می‌شود که قصد داریم لودر‌ها را به صورت زنجیره‌ای استفاده کنیم. مثلن در اینجا به وبپک می‌گوییم که برای فایل‌های css ابتدا لودر css را فراخوانی کن و سپس با خروجی که از این لودر می‌گیری، لودر style را صدا بزن و منتظر جواب آن باش. ترتیب فراخوانی نیز از آخر به اول می‌باشد (اول لودر css سپس لودر style).
در مطالب قبلی ذکر شد که دو حالت برای معرفی فایل‌ها به وبپک وجود دارد؛ یکی معرفی آنها در کلید entry فایل پیکربندی و دیگری استفاده از تابع require در اسکریپت‌ها، برای بارگذاری پویای ماژول‌های دیگر. استفاده از استایل‌های css نیز به همین صورت است. برای بارگذاری فایل‌های استایل، از روش پویا استفاده کرده و در فایل main.js استایل مورد نظر را با کمک require وارد می‌کنیم.
محتوای فایل main.js بدین صورت است:
// main.js file
require("./../assets/main.css");
console.log(`i'm bundled by webpack`);
محتوای فایل main.css نیز بدین شکل می‌باشد:
// main.css
body{
    background-color: #DAA520;
}
با راه اندازی وبپک و باز کردن صفحه‌ی index می‌توان دید که فایل استایل ما به همراه باندل وارد شده است:

در تصویر بالا مشخص است که در تگ Head صفحه، یک تگ جدید style، توسط وبپک ایجاد شده و استایل ما به صفحه تزریق شده‌است. همچنین اگر وبپک را به حالت Minify کردن باندل ببریم (در مطلب قبلی نحوه‌ی این کار ذکر شد)، باندل نهایی برای فایل‌های css نیز Minify خواهد شد.


استفاده از Sass با کمک وبپک 


روش استفاده از Sass نیز تفاوتی با css نخواهد داشت و فقط کافی است Loader آن را در پروژه نصب کنیم و در نهایت آن را در فایل پیکربندی، به وبپک معرفی کنیم. با دستور زیر لودر Sass را در پروژه وارد می‌کنیم:

// نصب لودر sass
npm install -D sass-loader node-sass

( node-sass به عنوان وابستگی لودر sass، در کنار آن نصب شده است)

حال به فایل پیکربندی می‌رویم و لودر جدید را به قسمت لودر‌ها اضافه می‌کنیم:

// webpack.config.js 
module: {
        loaders: [
            {
                test: /\.css$/
                , exclude: /node_modules/
                , loader: 'style-loader!css-loader'
            }
            ,{
                test:/\.scss$/
                ,exclude:/node_modules/
                ,loader:'style-loader!css-loader!sass-loader'
            }
        ]
    }

در پوشه‌ی assets نیز فایل جدیدی را با عنوان main.scss ساخته و محتوای زیر را در آن وارد می‌کنیم:

// main.scss
$background-color:#DAA520;

body{
    background-color: $background-color;
}

سپس در فایل main.js به جای وارد کردن فایل css قبلی، فایل scss جدید را با کمک require وارد می‌کنیم و در ادامه وبپک را اجرا می‌کنیم. خواهیم دید که مانند قبل بدون مشکلی وبپک اجرا شده، فایل scss را به css ترجمه کرده و سپس به کمک بقیه لودر‌ها، به باندل اضافه می‌کند. استفاده از بقیه‌ی فریمورک‌های css مانند Less و ... نیز با کمک لودر آنها به همین صورت قابل انجام است.


استفاده از Autoprefixer 

همان طور که تمامی قابلیت‌های نسخه‌ی جدید جاوااسکریپت در همه‌ی مرورگرها به صورت سراسری پشتیبانی نمی‌شود، برای css نیز چنین مشکل مشابهی وجود دارد و برای استفاده‌ی بهینه‌ی از برخی قابلیت‌ها نیاز داریم تا prefix‌های مورد نیاز مرورگرهای مختلف را به فایل‌های css مان اضافه کنیم. می‌توانیم این روند را با کمک یک لودر وبپک، ساده و به صورت خودکار کرد. برای نصب این لودر دستور زیر را وارد می‌کنیم:

npm install -D autoprefixer-loader

و بعد از نصب شدن آن، در فایل پیکربندی وبپک به لودرهایی که برای فایل‌های css و scss اضافه کرده بودیم، این لودر را نیز به صورت زنجیر وار اضافه می‌کنیم:

//webpack.config.js
module: {
        loaders: [
            {
                test: /\.css$/
                , exclude: /node_modules/
                , loader: 'style-loader!css-loader!autoprefixer-loader'
            }
            ,{
                test:/\.scss$/
                ,exclude:/node_modules/
                ,loader:'style-loader!css-loader!autoprefixer-loader!sass-loader'
            }
        ]
    }

در هر دو لودری که برای css و scss ساخته بودیم، از لودر autoprefixer استفاده کردیم. برای تست اینکه این لودر بدون مشکل کار می‌کند، در فایل main.scss تغییر زیر را ایجاد می‌کنیم:

//main.scss
$background-color:#DAA520;

body{
    background-color: $background-color;
    display: flex;
}

حال با اجرای وبپک خواهیم دید که prefix‌های مورد نیاز توسط لودر اضافه شده اند ( این لودر از کتابخانه‌ی postcss کمک می‌گیرد).




باندل کردن تصاویر و فونت‌ها با کمک وبپک


تا اینجا با نحوه‌ی وارد کردن فایل‌های استایل، مانند css و ... به باندل آشنا شدیم. در ادامه قصد داریم که تصاویر و فونت‌ها را نیز وارد باندل کنیم. روند کار شبیه به گذشته است و این کار نیز به کمک لودر‌های وبپک انجام خواهد شد.

جهت باندل کردن تصاویر و فونت‌ها، به لودر جدیدی با نام url-loader احتیاج داریم. قبل از هر چیزی این لودر را در پروژه با کمک npm نصب می‌کنیم:

npm install -D url-loader file-loader

(لودر file-loader به عنوان وابستگی مورد نیاز است)

روند همچنان مثل گذشته است و پس از نصب لودر، وارد فایل پیکربندی شده و لودر جدید را به وبپک معرفی می‌کنیم:

//webpack.config.js file
module: {
        loaders: [
            {
                test: /\.css$/
                , exclude: /node_modules/
                , loader: 'style-loader!css-loader!autoprefixer-loader'
            }
            ,{
                test:/\.scss$/
                ,exclude:/node_modules/
                ,loader:'style-loader!css-loader!autoprefixer-loader!sass-loader'
            },{
                test:/\.(png|jpg|ttf|eot)$/
                ,exclude:/node_modules/
                ,loader:'url-loader?limit=100000'
            }
        ]
    }

در لودر اضافه شده، پسوند فایلهایی را که قصد داریم به باندل وارد شوند، معرفی می‌کنیم. در اینجا فرمت‌های png , jpg ,ttf, eot ذکر شده‌اند.

تنها نکته‌ی جدید، در مشخص کردن نام لودر وجود دارد و آن نیز قسمت پس از علامت ؟ می‌باشد. هنگام مشخص کردن اینکه از چه لودری قصد استفاده داریم، می‌توانیم با استفاده از ؟ پارامترهایی را به لودر مورد نظر ارسال کنیم. در اینجا به پارامتر limit، مقدار 100000 را داده‌ایم که برای این لودر به این معناست که اگر حجم فایل در حال پردازش، حجمی بیشتر از این مقدار را داشت، این فایل را به صورت یک لینک جدا از باندل قرار بده. ولی اگر حجمی کمتر از این مقدار داشت، لودر به صورت خودکار فایل را به فرمت Base64 انکود می‌کند و در درون باندل قرار می‌دهد.


برای تست اینکه آیا این لودر به درستی کار می‌کند یا نه، یک تصویر نمونه را در فولدر assets قرار می‌دهیم و سپس در فایل main.scss تغییرات زیر را انجام می‌دهیم.

حجم عکس قرار داده شده نزدیک به 400 کیلوبایت است و با مقدار محدودیت مشخص شده، تصویر مورد نظر از باندل توسط وبپک خارج می‌شود و به صورت جداگانه در بیلد نهایی قرار می‌گیرد. در تصویر زیر مشخص است که مرورگر درخواست جداگانه ای برای تصویر ارسال کرده است:



حال محدودیت حجم فایل را بالا می‌بریم و می‌توان دید که تصویر در باندل نهایی به صورت انکود شده قرار گرفته است .


قطعا انجام این کار برای تصاویری با حجم بالا مناسب نخواهد بود و برنامه نویس بسته به نیاز بایستی مقدار محدودیت حجم را برای لودر مشخص کند.


در تعریف بالا دیدیم که فرمت‌های مورد نیاز برای وارد کردن فونت را نیز علاوه بر تصاویر، برای وبپک مشخص کرده‌ایم. روند وارد کردن فونت‌ها به باندل نیز تفاوتی با تصاویر ندارد و کافی است تعاریف مورد نیاز را در فایل‌های css داشته باشیم.

برای مثال فونت ساحل در پوشه‌ی assets قرار داده شده و در فایل main.scss تغییرات زیر انجام شده‌اند:

// main.scss

$background-color:#DAA520;
 
div{
    background-image: url("galaxy.jpg");
}

@font-face {
  font-family: Sahel;
  src: url('Sahel.eot');
  src: url('Sahel.eot?#iefix') format('embedded-opentype'),
       url('Sahel.woff') format('woff'),
       url('Sahel.ttf') format('truetype');
  font-weight: normal;
}

@font-face {
  font-family: Sahel;
  src: url('Sahel-Bold.eot');
  src: url('Sahel-Bold.eot?#iefix') format('embedded-opentype'),
       url('Sahel-Bold.woff') format('woff'),
       url('Sahel-Bold.ttf') format('truetype');
  font-weight: bold;
}

@font-face {
  font-family: Sahel;
  src: url('Sahel-Black.eot');
  src: url('Sahel-Black.eot?#iefix') format('embedded-opentype'),
       url('Sahel-Black.woff') format('woff');
    
  font-weight: 900;
} 

body{
    background-color: $background-color;
    font-family: 'Sahel';
    display: flex;
}

تصویر زیر، نتیجه‌ی اجرای وبپک برای تولید باندل است. در تصویر می‌توان دید که هم فونت‌ها و هم فایل‌های تصاویر، توسط وبپک شناسایی شده و وارد باندل شده‌اند:



روش دیگری برای وارد کردن تصاویر نیز موجود است؛ به این صورت که به فرض مثال یک تگ img در اسکریپت ساخته و سپس پروپرتی src آن را با کمک require برابر با آدرس تصویر مورد نظر قرار می‌دهیم. این روش نیز برای وبپک قابل فهم بوده و فایل وارد باندل می‌شود. در ادامه مثالی از این روش آورده شده است:

var img = document.createElement("img");
img.width="200px";
img.height="200px";
img.src= require("path to some image");


چند نکته‌ی پایانی :

1. در فایل پیکربندی همیشه پسوند فایل‌هایی را که در کلید entry قرار داشتند، مشخص کردیم:

entry:['./main.js','./shared.ts']

با کلیدی با نام resolve در فایل پیکربندی می‌توان مشخص کرد در صورتیکه پسوند فایلی مشخص نبود، به ترتیب مشخص شده به دنبال آن بگردد. به طور مثال:

// webpack.config.js
resolve:{
            extensions:['','.js','.ts']
  }

در تعریف بالا ذکر می‌شود در صورتیکه پسوند فایل ورودی مشخص نبود، ابتدا به دنبال فایل بدون پسوند، سپس فایل‌هایی با پسوند js و در نهایت به دنبال فایل‌هایی با پسوند ts بگرد. توجه داشته باشید که ترتیب مشخص کردن پسوند فایل‌ها مهم است و وبپک بر اساس این ترتیب به دنبال فایل مورد نظر خواهد گشت.

حال می‌توان مقدار کلید entry را اینطور تعریف کرد:

entry:['./main','./shared']


2.استفاده از فایل‌های css ی که در درونشان فونت‌های مورد نیاز لینک شده‌اند تنها با استفاده از لودر css قابل انجام نیست. به طور مثال استفاده از کتابخانه‌ی بوت استرپ تنها با این لودر ممکن نیست و بایستی لودر url-loader نیز در پروژه نصب شده باشد تا در هنگامیکه وبپک به فونت‌ها برخورد کرد، بتواند آنها را وابسته به شرایط، وارد باندل نهایی کند.


فایل‌های پروژه: dntwebpack-part4.zip