بازخوردهای دوره
انتقال خودکار Data Annotations از مدل‌ها به ViewModelهای ASP.NET MVC به کمک AutoMapper
بخش تزریق وابستگی به خوبی کار میکند اما بخش انتقال خودکار Data Annotations عمل نمی‌کند و انتقال صورت نمی‌گیرد. علیرغم اینکه تمام بخش‌های آن اجرا می‌شود.
توالی کدهای مربوط در global.asax بصورت زیر است:
setDbInitializer();
ModelMetadataProviders.Current = new MappedMetadataProvider(Mapper.Engine.ConfigurationProvider);
var modelValidatorProvider = ModelValidatorProviders.Providers
      .Single(provider => provider is DataAnnotationsModelValidatorProvider);
ModelValidatorProviders.Providers.Remove(modelValidatorProvider);
ModelValidatorProviders.Providers.Add(new MappedValidatorProvider(Mapper.Engine.ConfigurationProvider));
مطالب
مروری بر کاربردهای Action و Func - قسمت چهارم
طراحی API برنامه توسط Actionها

روش مرسوم طراحی Fluent interfaces، جهت ارائه روش ساخت اشیاء مسطح به کاربران بسیار مناسب هستند. اما اگر سعی در تهیه API عمومی برای کار با اشیاء چند سطحی مانند معرفی فایل‌های XML توسط کلاس‌های سی شارپ کنیم، اینبار Fluent interfaces آنچنان قابل استفاده نخواهند بود و نمی‌توان این نوع اشیاء را به شکل روانی با کنار هم قرار دادن زنجیر وار متدها تولید کرد. برای حل این مشکل روش طراحی خاصی در نگارش‌های اخیر NHibernate معرفی شده است به نام loquacious interface که این روزها در بسیاری از APIهای جدید شاهد استفاده از آن هستیم و در ادامه با پشت صحنه و طرز تفکری که در حین ساخت این نوع API وجود دارد آشنا خواهیم شد.

در ابتدا کلاس‌های مدل زیر را در نظر بگیرید که قرار است توسط آن‌ها ساختار یک جدول از کاربر دریافت شود:
using System;
using System.Collections.Generic;

namespace Test
{
    public class Table
    {
        public Header Header { set; get; }
        public IList<Cell> Cells { set; get; }
        public float Width { set; get; }
    }

    public class Header
    {
        public string Title { set; get; }
        public DateTime Date { set; get; }
        public IList<Cell> Cells { set; get; }
    }

    public class Cell
    {
        public string Caption { set; get; }
        public float Width { set; get; }
    }
}
در روش طراحی loquacious interface به ازای هر کلاس مدل، یک کلاس سازنده ایجاد خواهد شد. اگر در کلاس جاری، خاصیتی از نوع کلاس یا لیست باشد، برای آن نیز کلاس سازنده خاصی درنظر گرفته می‌شود و این روند ادامه پیدا می‌کند تا به خواصی از انواع ابتدایی مانند int و string برسیم:
using System;
using System.Collections.Generic;

namespace Test
{
    public class TableApi
    {
        public Table CreateTable(Action<TableCreator> action)
        {
            var creator = new TableCreator();
            action(creator);
            return creator.TheTable;
        }
    }

    public class TableCreator
    {
        readonly Table _theTable = new Table();
        internal Table TheTable
        {
            get { return _theTable; }
        }

        public void Width(float value)
        {
            _theTable.Width = value;
        }

        public void AddHeader(Action<HeaderCreator> action)
        {
            _theTable.Header = ...
        }

        public void AddCells(Action<CellsCreator> action)
        {
            _theTable.Cells = ...
        }        
    }
}
نقطه آغازین API ایی که در اختیار استفاده کنندگان قرار می‌گیرد با متد CreateTable ایی شروع می‌شود که ساخت شیء جدول را به ظاهر توسط یک Action به استفاده کننده واگذار کرده است، اما توسط کلاس TableCreator او را مقید و راهنمایی می‌کند که چگونه باید اینکار را انجام دهد.
همچنین در بدنه متد CreateTable، نکته نحوه دریافت خروجی از Action ایی که به ظاهر خروجی خاصی را بر نمی‌گرداند نیز قابل مشاهده است.
همانطور که عنوان شد کلاس‌های xyzCreator تا رسیدن به خواص معمولی و ابتدایی پیش می‌روند. برای مثال در سطح اول چون خاصیت عرض از نوع float است، صرفا با یک متد معمولی دریافت می‌شود. دو خاصیت دیگر نیاز به Creator دارند تا در سطحی دیگر برای آن‌ها سازنده‌های ساده‌تری را طراحی کنیم.
همچنین باید دقت داشت که در این طراحی تمام متدها از نوع void هستند. اگر قرار است خاصیتی را بین خود رد و بدل کنند، این خاصیت به صورت internal تعریف می‌شود تا در خارج از کتابخانه قابل دسترسی نباشد و در intellisense ظاهر نشود.
مرحله بعد، ایجاد دو کلاس HeaderCreator و CellsCreator است تا کلاس TableCreator تکمیل گردد:
using System;
using System.Collections.Generic;

namespace Test
{
    public class CellsCreator
    {
        readonly IList<Cell> _cells = new List<Cell>();
        internal IList<Cell> Cells
        {
            get { return _cells; }
        }

        public void AddCell(string caption, float width)
        {
            _cells.Add(new Cell { Caption = caption, Width = width });
        }
    }

    public class HeaderCreator
    {
        readonly Header _header = new Header();
        internal Header Header
        {
            get { return _header; }
        }

        public void Title(string title)
        {
            _header.Title = title;
        }

        public void Date(DateTime value)
        {
            _header.Date = value;
        }

        public void AddCells(Action<CellsCreator> action)
        {
            var creator = new CellsCreator();
            action(creator);
            _header.Cells = creator.Cells;
        }
    }
}
نحوه ایجاد کلاس‌های Builder و یا Creator این روش بسیار ساده و مشخص است:
مقدار هر خاصیت معمولی توسط یک متد ساده void دریافت خواهد شد.
هر خاصیتی که اندکی پیچیدگی داشته باشد، نیاز به یک Creator جدید خواهد داشت.
کار هر Creator بازگشت دادن مقدار یک شیء است یا نهایتا ساخت یک لیست از یک شیء. این مقدار از طریق یک خاصیت internal بازگشت داده می‌شود.

البته عموما بجای معرفی مستقیم کلاس‌های Creator از یک اینترفیس معادل آن‌ها استفاده می‌شود. سپس کلاس Creator را internal تعریف می‌کنند تا خارج از کتابخانه قابل دسترسی نباشد و استفاده کننده نهایی فقط با توجه به متدهای void تعریف شده در interface کار تعریف اشیاء را انجام خواهد داد.

در نهایت، مثال تکمیل شده ما به شکل زیر خواهد بود:
using System;
using System.Collections.Generic;

namespace Test
{
    public class TableCreator
    {
        readonly Table _theTable = new Table();
        internal Table TheTable
        {
            get { return _theTable; }
        }

        public void Width(float value)
        {
            _theTable.Width = value;
        }

        public void AddHeader(Action<HeaderCreator> action)
        {
            var creator = new HeaderCreator();
            action(creator);
            _theTable.Header = creator.Header;
        }

        public void AddCells(Action<CellsCreator> action)
        {
            var creator = new CellsCreator();
            action(creator);
            _theTable.Cells = creator.Cells;
        }
    }

    public class CellsCreator
    {
        readonly IList<Cell> _cells = new List<Cell>();
        internal IList<Cell> Cells
        {
            get { return _cells; }
        }

        public void AddCell(string caption, float width)
        {
            _cells.Add(new Cell { Caption = caption, Width = width });
        }
    }

    public class HeaderCreator
    {
        readonly Header _header = new Header();
        internal Header Header
        {
            get { return _header; }
        }

        public void Title(string title)
        {
            _header.Title = title;
        }

        public void Date(DateTime value)
        {
            _header.Date = value;
        }

        public void AddCells(Action<CellsCreator> action)
        {
            var creator = new CellsCreator();
            action(creator);
            _header.Cells = creator.Cells;
        }
    }
}
نحوه استفاده از این طراحی نیز جالب توجه است:
var data = new TableApi().CreateTable(table =>
            {
                table.Width(1);
                table.AddHeader(header=>
                {
                    header.Title("new rpt");
                    header.Date(DateTime.Now);
                    header.AddCells(cells=>
                    {
                        cells.AddCell("cell 1", 1);
                        cells.AddCell("cell 2", 2);
                    });
                });
                table.AddCells(tableCells=>
                {
                    tableCells.AddCell("c 1", 1);
                    tableCells.AddCell("c 2", 2);
                });
            });

این نوع طراحی مزیت‌های زیادی را به همراه دارد:
الف) ساده سازی طراحی اشیاء چند سطحی و تو در تو
ب) امکان درنظر گرفتن مقادیر پیش فرض برای خواص
ج) ساده‌تر سازی تعاریف لیست‌ها
د) استفاده کنندگان در حین استفاده نهایی و تعریف اشیاء به سادگی می‌توانند کدنویسی کنند (مثلا سلول‌ها را با یک حلقه اضافه کنند).
ه) امکان بهتر استفاده از امکانات Intellisense. برای مثال فرض کنید یکی از خاصیت‌هایی که قرار است برای آن Creator درست کنید یک interface را می‌پذیرد. همچنین در برنامه خود چندین پیاده سازی کمکی از آن نیز وجود دارد. یک روش این است که مستندات قابل توجهی را تهیه کنید تا این امکانات توکار را گوشزد کند؛ روش دیگر استفاده از طراحی فوق است. در اینجا در کلاس Creator ایجاد شده چون امکان معرفی متد وجود دارد، می‌توان امکانات توکار را توسط این متدها نیز معرفی کرد و به این ترتیب Intellisense تبدیل به راهنمای اصلی کتابخانه شما خواهد شد.
نظرات مطالب
بررسی تغییرات Blazor 8x - قسمت چهارم - معرفی فرم‌های جدید تعاملی

یک نکته‌ی تکمیلی: روش طراحی binding دو طرفه در Blazor SSR

در نکته‌ی قبل عنوان شد که مقدمات طراحی binding دو طرفه، داشتن حداقل سه خاصیت زیر در یک کامپوننت سفارشی است:

[Parameter] public T? Value { set; get; }

[Parameter] public EventCallback<T?> ValueChanged { get; set; }

[Parameter] public Expression<Func<T?>> ValueExpression { get; set; } = default!;

اگر این خواص را به کامپوننت‌های توکار خود Blazor متصل کنیم (مانند InputBox آن و مابقی آن‌ها)، نیازی به کدنویسی بیشتری ندارند و کار می‌کنند. اما اگر قرار است از یک input ساده‌ی Html ای استفاده کنیم، نیاز است ValueChanged آن‌را اینبار در متد OnInitialized فراخوانی کنیم؛ چون در زمان post-back به سرور است که مقدار آن در اختیار مصرف کننده‌ی کامپوننت قرار می‌گیرد. این مورد، مهم‌ترین تفاوت نحوه‌ی طراحی binding دوطرفه در Blazor SSR با مابقی حالات و نگارش‌های Blazor است.

بررسی وقوع post-back به سرور به دو روش زیر میسر است:

الف) بررسی کنیم که آیا HttpPost ای رخ‌داده‌است؟ سپس در همین لحظه، متد ValueChanged.InvokeAsync را فراخوانی کنیم:

[CascadingParameter] internal HttpContext HttpContext { set; get; } = null!;

protected override void OnInitialized()
{
   base.OnInitialized();

   if (HttpContext.IsPostRequest())
   {
      SetValueCallback(Value);
   }
}

private void SetValueCallback(string value)
{
   if (!ValueChanged.HasDelegate)
   {
      return;
   }

   _ = ValueChanged.InvokeAsync(value);
}

در این مثال نحوه‌ی فعالسازی ارسال اطلاعات از یک کامپوننت سفارشی را به مصرف کننده‌ی آن ملاحظه می‌کنید. اینکار در قسمت OnInitialized و فقط در صورت ارسال اطلاعات به سمت سرور، فعال خواهد شد.

ب) می‌توان در قسمت OnInitialized، بررسی کرد که آیا درخواست جاری به همراه اطلاعات یک فرم ارسال شده‌ی به سمت سرور است یا خیر؟ روش کار به صورت زیر است:

protected override void OnInitialized()
{
   base.OnInitialized();

   if (HttpContext.Request.HasFormContentType &&
       HttpContext.Request.Form.TryGetValue(ValueField.HtmlFieldName, out var data))
   {
      SetValueCallback(data.ToString());
   }
}

در اینجا از ValueField.HtmlFieldName که در نکته‌ی قبلی معرفی BlazorHtmlField به آن اشاره شد، جهت یافتن نام واقعی فیلد ورودی، استفاده شده‌است.

مطالب
LINQ to JSON به کمک JSON.NET
عموما از امکانات LINQ to JSON کتابخانه‌ی JSON.NET زمانی استفاده می‌شود که ورودی JSON تو در توی حجیمی را دریافت کرده‌اید اما قصد ندارید به ازای تمام موجودیت‌های آن یک کلاس معادل را جهت نگاشت به آن‌ها تهیه کنید و صرفا یک یا چند مقدار تو در توی آن جهت عملیات استخراج نهایی مدنظر است. به علاوه در اینجا LINQ to JSON واژه‌ی کلیدی dynamic را نیز پشتیبانی می‌کند.


همانطور که در تصویر مشخص است، خروجی‌های JSON عموما ترکیبی هستند از مقادیر، آرایه‌ها و اشیاء. هر کدام از این‌ها در LINQ to JSON به اشیاء JValue، JArray و JObject نگاشت می‌شوند. البته در حالت JObject هر عضو به یک JProperty و JValue تجزیه خواهد شد.
برای مثال آرایه [1,2] تشکیل شده‌است از یک JArray به همراه دو JValue که مقادیر آن‌را تشکیل می‌دهند. اگر مستقیما بخواهیم یک JArray را تشکیل دهیم می‌توان از شیء JArray استفاده کرد:
 var array = new JArray(1, 2, 3);
var arrayToJson = array.ToString();
و اگر یک JSON رشته‌ای دریافتی را داریم می‌توان از متد Parse مربوط به JArray کمک گرفت:
 var json = "[1,2,3]";
var jArray= JArray.Parse(json);
var val = (int)jArray[0];
خروجی JArray یک لیست از JTokenها است و با آن می‌توان مانند لیست‌های معمولی کار کرد.

در حالت کار با اشیاء، شیء JObject امکان تهیه اشیاء JSON ایی را دارا است که می‌تواند مجموعه‌ای از JPropertyها باشد:
 var jObject = new JObject(
new JProperty("prop1", "value1"),
new JProperty("prop2", "value2")
);
var jObjectToJson = jObject.ToString();
با JObject به صورت dynamic نیز می‌توان کار کرد:
 dynamic jObj = new JObject();
jObj.Prop1 = "value1";
jObj.Prop2 = "value2";
jObj.Roles = new[] {"Admin", "User"};
این روش بسیار شبیه است به حالتی که با اشیاء جاوا اسکریپتی در سمت کلاینت می‌توان کار کرد.
و حالت عکس آن توسط متد JObject.Parse قابل انجام است:
 var json = "{ 'prop1': 'value1', 'prop2': 'value2'}";
var jObj = JObject.Parse(json);
var val1 = (string)jObj["prop1"];

اکنون که با اجزای تشکیل دهنده‌ی LINQ to JSON آشنا شدیم، مثال ذیل را درنظر بگیرید:
 var array = @"[
{
  'prop1': 'value1',
  'prop2': 'value2'
},
{
  'prop1': 'test1',
  'prop2': 'test2'
}
]";
var objects = JArray.Parse(array);
var obj1 = objects.FirstOrDefault(token => (string) token["prop1"] == "value1");
خروجی JArray یا JObject از نوع IEnumerable است و بر روی آن‌ها می‌توان کلیه متدهای LINQ را فراخوانی کرد. برای مثال در اینجا اولین شیءایی که مقدار خاصیت prop1 آن مساوی value1 است، یافت می‌شود و یا می‌توان اشیاء را بر اساس مقدار خاصیتی مرتب کرده و سپس آن‌‌ها را بازگشت داد:
 var values = objects.OrderBy(token => (string) token["prop1"])
.Select(token => new {Value = (string) token["prop2"]})
.ToList();
امکان انجام sub queries نیز در اینجا پیش بینی شده‌است:
 var array = @"[
{
  'prop1': 'value1',
  'prop2': [1,2]
},
{
  'prop1': 'test1',
  'prop2': [1,2,3]
}
]";
var objects = JArray.Parse(array);
var objectContaining3 = objects.Where(token => token["prop2"].Any(v => (int)v == 3)).ToList();
در این مثال، خواص prop2 از نوع آرایه‌ای از اعداد صحیح هستند. با کوئری نوشته شده، اشیایی که خاصیت prop2 آن‌ها دارای عضو 3 است، یافت می‌شوند.
مطالب
فلسفه وجودی بخش finally در try catch چیست؟
حتما شما هم متوجه شدید که وقتی رخداد یک استثناء را با استفاده از try و catch کنترل می‌کنیم، هر چیزی که بعد از بسته شدن تگ catch بنویسیم، در هر صورت اجرا می‌شود.

 try {
     int i=0;
     string s = "hello";
     i = Convert.ToInt32(s);
} catch (Exception ex)
{
     Console.WriteLine("Error");
}
Console.WriteLine("I am here!");

پس فلسفه استفاده از بخش finally چیست؟
در قسمت finally منابع تخصیص داده شده در try را آزاد می‌کنیم. کد موجود در این قسمت به هر روی اجرا می‌شود چه استثناء رخ دهد چه ندهد. البته اگر استثناء رخ داده شده در لیست استثناء هایی که برای آنها catch انجام دادیم نباشد، قسمت finally هم عمل نخواهد کرد مگر اینکه از catch به صورت سراسری استفاده کنیم.
اما مهمترین مزیتی که finally ایجاد می‌کند در این است که حتی اگر در قسمت try با استفاده از دستوراتی مثل return یا break یا continue از ادامه کد منصرف شویم و مثلا مقداری برگردانیم، چه خطا رخ دهد یا ندهد کد موجود در finally اجرا می‌شود در حالی که کد نوشته شده بعد از try catch finally فقط در صورتی اجرا می‌شود که به طور منطقی اجرای برنامه به آن نقطه برسد. اجازه بدهید با یک مثال توضیح دهم. اگر کد زیر را اجرا کنیم:
  public static int GetMyInt()
 {
     try {
          for (int i=10;i>=0;i--)
             Console.WriteLine(10/i);
         return 1;
     } catch
     {
         Console.WriteLine("Error!");
     }
     finally {
         Console.WriteLine("ok");
     }
     Console.WriteLine("can you reach here?");  
     return -1;  
 }

برنامه خطای تقسیم بر صفر می‌دهد اما با توجه به کدی که نوشتیم، عدد -1 به خروجی خواهد رفت. در عین حال عبارت ok و can you reach here در خروجی چاپ شده است. اما حال اگر مشکل تقسیم بر صفر را حل کنیم، آیا باز هم عبارت can you reach here در خروجی چاپ خواهد شد؟
 
public static int GetMyInt()
 {
     try {
          for (int i=10;i>=1;i--)
             Console.WriteLine(10/i);
         return 1;
     } catch
     {
         Console.WriteLine("Error!");
     }
     finally {
         Console.WriteLine("ok");
     }
     Console.WriteLine("can you reach here?");  
     return -1;  
 }

مشاهده می‌کنید که مقدار 1 برگردانده می‌شود و عبارت can you reach here در خروجی چاپ نمی‌شود ولی همچنان عبارت ok که در finally ذکر شده در خروجی چاپ می‌شود. یک مثال خوب استفاده از چنین وضعیتی، زمانی است که شما یک ارتباط با بانک اطلاعاتی باز می‌کنید، و نتیجه یک عملیات را با دستور return به کاربر بر می‌گردانید. مسئله این است که در این وضعیت چگونه ارتباط با دیتابیس بسته شده و منابع آزاد می‌گردند؟ اگر در حین عملیات بانک اطلاعاتی، خطایی رخ دهد یا ندهد، و شما دستور آزاد سازی منابع و بستن ارتباط را در داخل قسمت finally نوشته باشید، وقتی دستور return فراخوانی می‌شود، ابتدا منابع آزاد و سپس مقدار به خروجی بر می‌گردد.
public int GetUserId(string nickname)
{
     SqlConnection connection = new SqlConnection(...);
     SqlCommand command = connection.CreateCommand();
     command.CommandText = "select id from users where nickname like @nickname";
     command.Parameters.Add(new SqlParameter("@nickname", nickname));
      try {
         connection.Open();
          return Convert.ToInt32(command.ExecuteScalar());
      } 
      catch(SqlException exception)
      {
      // some exception handling
         return -1;
      } finally {
          if (connection.State == ConnectionState.Open)
         connection.Close();
      }
      // if all things works, you can not reach here
}


نظرات مطالب
C# 8.0 - Nullable Reference Types
بهبودهای نوع‌های ارجاعی نال‌نپذیر در NET Core 3.0 Preview 7.

پس از نصب SDK جدید، نحوه‌ی فعالسازی این قابلیت در فایل csproj، به صورت زیر درآمده‌است:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <PropertyGroup>
    <OutputType>Exe</OutputType>
    <TargetFramework>netcoreapp3.0</TargetFramework>
    <LangVersion>8.0</LangVersion>
    <Nullable>enable</Nullable>
  </PropertyGroup>
</Project>

این موارد در Preview 7 جدید هستند:
1) امکان اضافه کردن قید جدید notnull در حین تعریف نوع‌های جنریک
    interface IDoStuff<TIn, TOut> where TIn : notnull where TOut : notnull
    {
        TOut DoStuff(TIn input);
    }

2) اضافه شدن یک سری ویژگی توکار جدید برای «پیش» بررسی کار با نوع‌های ارجاعی نال نپذیر

ویژگی AllowNull به فراخوان‌ها امکان ارسال نال را حتی اگر مجاز نباشد، می‌دهد.  این ویژگی جدید در فضای نام System.Diagnostics.CodeAnalysis تعریف شده‌است. برعکس آن ویژگی DisallowNull، سبب خواهد شد تا فراخوان‌ها حتی در صورت مجاز بودن نیز نتوانند نال ارسال کنند.
using System;
using System.Diagnostics.CodeAnalysis;

namespace ConsoleApp
{
    public class MyClass
    {
        private string _innerValue = string.Empty;

        [AllowNull]
        public string MyValue
        {
            get
            {
                return _innerValue;
            }
            set
            {
                _innerValue = value ?? string.Empty;
            }
        }
    }
در مثال فوق ویژگی AllowNull سبب می‌شود تا در قسمت setter امکان دریافت نال نیز میسر شود؛ برای مثال جهت سازگاری با نگارش‌های قبلی برنامه.
دو ویژگی یاد شده را می‌توان بر روی پارامترهای متدها، پارامترهایی از نوع in و ref، فیلدها، خواص و ایندکسرها اعمال کرد.

3) اضافه شدن یک سری ویژگی توکار جدید برای «پس» بررسی کار با نوع‌های ارجاعی نال نپذیر

دو ویژگی جدید MaybeNull و NotNull کار پس بررسی نال پذیری را انجام می‌دهند:
    public class MyArray
    {
        // Result is the default of T if no match is found
        [return: MaybeNull]
        public static T Find<T>(T[] array, Func<T, bool> match)
        {
            //...
        }

        // Never gives back a null when called
        public static void Resize<T>([NotNull] ref T[]? array, int newSize)
        {
            //...
        }
    }
در این مثال، متد Find با تعریف ویژگی return: MaybeNull، ممکن است نال برگرداند. برای مثال اگر چیزی یافت نشد، default را بر گرداند.
در متد Resize، پارامتر array، می‌تواند نال دریافت کند، چون نال‌پذیر تعریف شده‌است؛ اما چون به ویژگی NotNull مزین است، حاصل تغییرات بر روی آن (خروجی از متد، از طریق پارامتری از نوع ref) نمی‌تواند نال باشد.

دو ویژگی یاد شده را می‌توان بر روی خروجی متدها، پارامترهایی از نوع out و ref، فیلدها، خواص و ایندکسرها اعمال کرد.

4) اضافه شدن یک سری ویژگی توکار جدید برای «پس» بررسی «شرطی» کار با نوع‌های ارجاعی نال نپذیر

در مثال‌های زیر کاربردهای دو ویژگی شرطی جدید NotNullWhen و MaybeNullWhen را مشاهده می‌کنید:
    public class MyString
    {
        // True when 'value' is null
        public static bool IsNullOrEmpty([NotNullWhen(false)] string? value)
        {
            //...
        }
    }
در اینجا با بکارگیری ویژگی [NotNullWhen(false)] به فراخوان اعلام می‌کنیم که اگر IsNullOrEmpty مقدار false را بر‌گرداند، مقدار value ارسال شده‌ی به آن، نال نیست.

    public class MyVersion
    {
        // If it parses successfully, the Version will not be null.
        public static bool TryParse(string? input, [NotNullWhen(true)] out Version? version)
        {
            //...
        }
    }
در اینجا با بکارگیری ویژگی [NotNullWhen(true)] به فراخوان اعلام می‌کنیم که اگر TryParse مقدار true را بر‌گرداند، مقدار version خروجی آن، نال نیست.

    public class MyQueue<T>
    {
        // 'result' could be null if we couldn't Dequeue it.
        public bool TryDequeue([MaybeNullWhen(false)] out T result)
        {
            //...
        }
    }
در اینجا با بکارگیری ویژگی [MaybeNullWhen(false)] به فراخوان اعلام می‌کنیم که اگر TryDequeue مقدار false را برگرداند، مقدار result خروجی آن، می‌تواند نال هم باشد.

5) اضافه شدن یک سری ویژگی توکار جدید برای شرط گذاشتن بین ورودی و خروجی، در حین کار با نوع‌های ارجاعی نال نپذیر

در متد زیر، هم خروجی و هم ورودی آن می‌توانند نال باشند. اما می‌خواهیم اگر path نال نباشد، اطمینان حاصل کنیم که استفاده کننده می‌داند، خروجی این متد، حتما نال نخواهد بود:
    class MyPath
    {
        [return: NotNullIfNotNull("path")]
        public static string? GetFileName(string? path)
        {
            //...
        }
    }
برای انجام یک چنین اطلاع رسانی‌هایی می‌توان از ویژگی جدید NotNullIfNotNull استفاده کرد. از آن می‌توان برای مزین سازی خروجی متدها و یا پارامترهایی از نوع ref استفاده کرد.

6) اضافه شدن یک سری ویژگی توکار جدید برای بررسی سیلان برنامه، در حین کار با نوع‌های ارجاعی نال نپذیر

در اینجا نحوه‌ی استفاده از دو ویژگی جدید DoesNotReturn و DoesNotReturnIf را مشاهده می‌کنید:
    internal static class ThrowHelper
    {
        [DoesNotReturn]
        public static void ThrowArgumentNullException(ExceptionArgument arg)
        {
            //...
        }
    }
اگر متد ThrowArgumentNullException در جائی فراخوانی شود، سبب بروز یک استثناء می‌شود. استفاده از DoesNotReturn سبب می‌شود تا به کامپایلر اعلام کند، پس از این نقطه، دیگر نیازی به بررسی نال بودن اشیاء نیست؛ چون آن قطعه از کد، غیرقابل اجرا و رسیدن می‌شود. این ویژگی را تنها بر روی متدها می‌توان قرار داد.

    public static class MyAssertionLibrary
    {
        public static void MyAssert([DoesNotReturnIf(false)] bool condition)
        {
            //...
        }
    }
اگر متد MyAssert فراخوانی شود و ورودی آن false باشد، یک استثناء را صادر می‌کند. با بکارگیری ویژگی [DoesNotReturnIf(false)] این موضوع را به کامپایلر اعلام کرده و از آن درخواست می‌کنیم تا کار بررسی نال بودن اشیاء را از آن سطر به بعد، انجام ندهد. این ویژگی را تنها بر روی پارامترها می‌توان اعمال کرد.
بازخوردهای دوره
افزونه‌ای برای کپسوله سازی نکات ارسال یک فرم ASP.NET MVC به سرور توسط jQuery Ajax
سلام وقت بخیر. ممنون از مطلب خوبتون.
میخواستم این موضوع رو هم اضافه کنم. گاهی اوقات فرم‌ها شامل فیلدهای Hidden هستند که با serialize دیتاشون ارسال نمیشه به سرور برای همین این متد رو میتونید استفاده کنید:
$.fn.serializeIncludeDisabledAndForgery = function () {
    var disabled = this.find(":input:disabled").removeAttr("disabled");

    var unindexed_array = this.serializeArray();
    disabled.attr("disabled", "disabled");
    var indexed_array = {};

    $.map(unindexed_array, function (n, i) {
        if (!indexed_array.hasOwnProperty(n['name'])) {
           indexed_array[n['name']] = n['value'];
        });

    //delete indexed_array["__RequestVerificationToken"];

    return indexed_array;
};

مطالب
قابلیت Templated Razor Delegate
Razor دارای قابلیتی با نام Templated Razor Delegates است. همانطور که از نام آن مشخص است، یعنی Razor Template هایی که Delegate هستند. در ادامه این قابلیت را با ذکر چند مثال توضیح خواهیم داد.
مثال اول:
می‌خواهیم تعدادی تگ li را در خروجی رندر کنیم، این کار را می‌توانیم با استفاده از Razor helpers نیز به این صورت انجام دهیم:
@helper ListItem(string content) {
 <li>@content</li>
}
<ul>
 @foreach(var item in Model) {
 @ListItem(item)
 }
</ul>
همین کار را می‌توانیم توسط Templated Razor Delegate به صورت زیر نیز انجام دهیم:
@{
 Func<dynamic, HelperResult> ListItem = @<li>@item</li>;
}
<ul>
 @foreach(var item in Model) {
 @ListItem(item)
 }
</ul>
برای اینکار از نوع Func استفاده خواهیم کرد. این Delegate یک پارامتر را می‌پذیرد. این پارامتر می‌تواند از هر نوعی باشد. در اینجا از نوع dynamic استفاده کرده‌ایم. خروجی این Delegate نیز یک HelperResult است. همانطور که مشاهده می‌کنید آن را برابر با الگویی که قرار است رندر شود تعیین کرده‌ایم. در اینجا از یک پارامتر ویژه با نام item استفاده شده است. نوع این پارامتر dynamic است؛ یعنی همان مقداری که برای پارامتر ورودی Func انتخاب کردیم. در نتیجه پارامتر ورودی یعنی رشته item جایگزین item@ درون Delegate خواهد شد.
در واقع دو روش فوق خروجی یکسانی را تولید میکنند. برای حالت‌هایی مانند کار با آرایه‌ها و یا Enumerations بهتر است از روش دوم استفاده کنید؛ از این جهت که نیاز به کد کمتری دارد و نگهداری آن خیلی از روش اول ساده‌تر است.

مثال دوم:
اجازه دهید یک مثال دیگر را بررسی کنیم. به طور مثال معمولاً در یک فایل Layout برای بررسی کردن وجود یک section از کدهای زیر استفاده می‌کنیم:
<header>  
    @if (IsSectionDefined("Header"))  
    {  
        @RenderSection("Header")  
    }  
    else  
    {  
        <div>Default Content for Header Section</div>  
    }  
</header>
روش فوق به درستی کار خواهد کرد اما می‌توان آن را با یک خط کد، درون ویو نیز نوشت. در واقع می‌توانیم با استفاده از Templated Razor Delegate یک متد الحاقی برای کلاس ViewPage بنویسیم؛ به طوریکه یک محتوای پیش‌فرض را برای حالتی که section خاصی وجود ندارد، نمایش دهد:
public static HelperResult RenderSection(this WebViewPage page, string name,  
    Func<dynamic, HelperResult> defaultContent)  
{  
    if (page.IsSectionDefined(name))  
    {  
        return page.RenderSection(name);  
    }  
    return defaultContent(null);  
}
بنابراین درون ویو می‌توانیم از متد الحاقی فوق به این صورت استفاده کرد:
<header>  
   @this.RenderSection("Header", @<div>Default Content for Header Section</div>)  
</header>
نکته: جهت بوجود نیامدن تداخل با نمونه اصلی RenderSection درون ویو، از کلمه this استفاده کرده‌ایم.

مثال سوم: شبیه‌سازی کنترل Repeater:
یکی از ویژگی‌های جذاب WebForm کنترل Repeater است. توسط این کنترل به سادگی می‌توانستیم یکسری داده را نمایش دهیم؛ این کنترل در واقع یک کنترل DataBound و همچنین یک Templated Control است. یعنی در نهایت کنترل کاملی بر روی Markup آن خواهید داشت. برای نمایش هر آیتم خاص داخل لیست می‌توانستید از ItemTemplate استفاده کنید. همچنین می‌توانستید از AlternatingItemtemplate استفاده کنید. یا اگر می‌خواستید هر آیتم را با چیزی از یکدیگر جدا کنید، می‌توانستید از SeparatorTemplate استفاده کنید. در این مثال می‌خواهیم همین کنترل را در MVC شبیه‌سازی کنیم.
به طور مثال ویوی Index ما یک مدل از نوع IEnumerable<string> را دارد: 
@model IEnumerable<string>  
@{  
    ViewBag.Title = "Test";  
}
و اکشن متد ما نیز به این صورت اطلاعات را به ویوی فوق پاس میدهد: 
public ActionResult Index()  
{  
    var names = new string[]  
    {  
        "Vahid Nasiri",  
        "Masoud Pakdel",  
        ...  
     };  
  
    return View(names);  
}
 اکنون در ویوی Index می‌خواهیم هر کدام از اسامی فوق را نمایش دهیم. اینکار را می‌توانیم درون ویو با یک حلقه‌ی foreach و بررسی زوج با فرد بودن ردیف‌ها انجام دهیم اما کد زیادی را باید درون ویو بنویسیم. اینکار را می‌توانیم درون یک متد الحاقی نیز انجام دهیم. بنابراین یک متد الحاقی برای HtmlHelper به صورت زیر خواهیم نوشت: 
public static HelperResult Repeater<T>(this HtmlHelper html,  
    IEnumerable<T> items,  
    Func<T, HelperResult> itemTemplate,  
    Func<T, HelperResult> alternatingitemTemplate = null,  
    Func<T, HelperResult> seperatorTemplate = null)  
{  
    return new HelperResult(writer =>  
    {  
        if (!items.Any())  
        {  
            return;  
        }  
        if (alternatingitemTemplate == null)  
        {  
            alternatingitemTemplate = itemTemplate;  
        }  
        var lastItem = items.Last();  
        int ii = 0;  
        foreach (var item in items)  
        {  
           var func = ii % 2 == 0 ? itemTemplate : alternatingitemTemplate;  
           func(item).WriteTo(writer);  
           if (seperatorTemplate != null && !item.Equals(lastItem))  
           {  
               seperatorTemplate(item).WriteTo(writer);  
           }  
           ii++;  
        }  
    });  
}
توضیح کدهای فوق:
خوب، همانطور که ملاحظه می‌کنید متد را به صورت Generic تعریف کرده‌ایم، تا بتواند با انواع نوع‌ها به خوبی کار کند. زیرا ممکن است لیستی از اعداد را داشته باشیم. از آنجائیکه این متد را برای کلاس HtmlHelper می‌نویسیم، پارامتر اول آن را از این نوع می‌گیریم. پارامتر دوم آن، آیتم‌هایی است که می‌خواهیم نمایش دهیم. پارامتر‌های بعدی نیز به ترتیب برای ItemTemplate، AlternatingItemtemplate و SeperatorItemTemplate تعریف شده‌اند و از نوع Delegate با پارامتر ورودی T و خروجی HelperResult هستند. در داخل متدمان یک HelperResult را برمیگردانیم. این کلاس یک Action را از نوع TextWriter از ورودی می‌پذیرد. اینکار را با ارائه یک Lambda Expression با نام writer انجام می‌دهیم. در داخل این Delegate به تمام منطقی که برای نمایش یک آیتم نیاز هست دسترسی داریم. 
ابتدا بررسی کرده‌ایم که آیا آیتم برای نمایش وجود دارد یا خیر. سپس اگر AlternatingItemtemplate برابر با null بود همان ItemTemplate را در خروجی نمایش خواهیم داد. مورد بعدی دسترسی به آخرین آیتم در Collection است. زیرا بعد از هر آیتم باید یک SeperatorItemTemplate را در خروجی نمایش دهیم. سپس توسط یک حلقه درون آیتم‌ها پیمایش میکنیم و ItemTemplate و  AlternatingItemtemplate را توسط متغیر func از یکدیگر تشخیص می‌دهیم و در نهایت درون ویو به این صورت از متد الحاقی فوق استفاده می‌کنیم: 
@Html.Repeater(Model, @<div>@item</div>, @<p>@item</p>, @<hr/>)
متد الحاقی فوق قابلیت کار با انواع ورودی‌ها را دارد به طور مثال مدل زیر را در نظر بگیرید:
public class Product
{
        public int Id { set; get; }
        public string Name { set; get; }
}
می‌خواهیم اطلاعات مدل فوق را در ویوی مربوط درون یک جدول نمایش دهیم، می‌توانیم به این صورت توسط متد الحاقی تعریف شده اینکار را به این صورت انجام دهیم:
<table>
    <tr>
        <td>Id</td>
        <td>Name</td>
    </tr>
    @Html.Repeater(Model, @<tr><td>@item.Id</td><td>@item.Name</td></tr>)
</table>

نظرات مطالب
امکان تعریف اعضای static abstract در اینترفیس‌های C# 11
اضافه شدن Generic Parsing به دات نت 7

تا قبل از دات نت 7، متدهای Parse و TryParse جزو استاندارد اغلب نوع‌ها در دات نت بودند؛ اما امکان استفاده‌ی جنریک از آن‌ها وجود نداشت. این مشکل به لطف وجود اعضای استاتیک اینترفیس‌ها در دات نت 7 و C# 11 برطرف شده‌است. برای این منظور دو اینترفیس جدید System.IParsable و System.ISpanParsable به دات نت 7 اضافه شده‌اند که امکان دسترسی به متد T.Parse را میسر می‌کنند.
دو نمونه مثال از نحوه‌ی استفاده‌ی از این API جدید را در ادامه مشاهده می‌کنید:
public static T ParseIt<T>(string content, IFormatProvider? provider) where T : IParsable<T>
{
   return T.Parse(content, provider);
}

public IEnumerable<T> ParseCsvRow<T>(string content, IFormatProvider? provider) where T : IParsable<T>
{
   return content.Split(',').Select(str => T.Parse(str, provider));
}
اگر می‌خواستیم متد ParseIt را به صورت جنریک و بدون استفاده از ویژگی‌های جدید زبان #C و دسترسی مستقیم به T.Parse بنویسیم، یک روش آن، استفاده از Reflection به صورت زیر می‌بود:
public static T ParseIt<T>(string content, IFormatProvider? provider)
{
   var type = typeof(T);
   var method = type.GetMethod("Parse", BindingFlags.Static | BindingFlags.Public,
     new[] { typeof(string), typeof(IFormatProvider) });
   return (T)method!.Invoke(null, new object?[] { content, provider })!;
}
مطالب
OpenCVSharp #17
تشخیص اشخاص به کمک OpenCV

فرض کنید قصد دارید یک سیستم حضور غیاب مبتنی بر تشخیص چهره را طراحی کنید. قسمت استخراج چهره، از تصویر کلی رسیده را بررسی کردیم. اما در ادامه چگونه تشخیص دهیم که این چهره متعلق به چه شخصی است؟ با توجه به اینکه تصویر چهره‌ی یک شخص می‌تواند از زوایای مختلفی تهیه شود و یا حتی حالات روحی منعکس شده‌ی در صورت نیز در تغییر بیت و بایت‌های تصویر چهره مؤثر هستند.


بانک اطلاعاتی تصاویر چهره‌های اشخاص

در اینجا از تصاویر «The Database of Faces» استفاده خواهیم کرد. این مجموعه شامل تصاویر 40 شخص، در 10 حالت مختلف است.


برای بارگذاری این تصاویر و استفاده‌ی از آن‌ها در الگوریتم FisherFaceRecognizer نیاز به ساختار ذیل است:
public class ImageInfo
{
    public Mat Image { set; get; }
    public int ImageGroupId { set; get; }
    public int ImageId { set; get; }
}
در اینجا Image، محتوای تصویر انتخابی است. مقدار ImageGroupId مساوی مقدار عددی نام پوشه‌ی تصاویر منهای یک، تنظیم می‌شود. برای مثال پوشه‌ی s1 به گروه صفر تنظیم می‌شود. ImageId نیز به یک مقدار خود افزایش یابنده معادل شماره‌ی جاری تصویر، تنظیم می‌گردد؛ به این صورت:
var images = new List<ImageInfo>();
 
var imageId = 0;
foreach (var dir in new DirectoryInfo(@"..\..\Images").GetDirectories())
{
    var groupId = int.Parse(dir.Name.Replace("s", string.Empty)) - 1;
    foreach (var imageFile in dir.GetFiles("*.pgm"))
    {
        images.Add(new ImageInfo
        {
            Image = new Mat(imageFile.FullName, LoadMode.GrayScale),
            ImageId = imageId++,
            ImageGroupId = groupId
        });
    }
}
ابتدا پوشه‌های دیتابیس تصاویر یافت شده و سپس از نام هر پوشه یک شما‌‌ره‌ی گروه (یا شماره‌ی شخص) استخراج می‌شود. سپس تصاویر این پوشه به لیست تصاویر اصلی اضافه خواهند شد.


تشخیص یک چهره‌ی اتفاقی

پس از تشکیل لیست تصاویر، اکنون کار با الگوریتم FisherFaceRecognizer به نحو ذیل خواهد بود:
var model = FaceRecognizer.CreateFisherFaceRecognizer();
model.Train(images.Select(x => x.Image), images.Select(x => x.ImageGroupId));
 
var rnd = new Random();
var randomImageId = rnd.Next(0, images.Count - 1);
var testSample = images[randomImageId];
 
Console.WriteLine("Actual group: {0}", testSample.ImageGroupId);
Cv2.ImShow("actual", testSample.Image);
 
var predictedGroupId = model.Predict(testSample.Image);
Console.WriteLine("Predicted group: {0}", predictedGroupId);
پارامتر اول متد Train، لیست تصاویر است و پارامتر دوم، لیست شماره گروه‌های متناظر با هر تصویر است که در اینجا به عنوان برچسب نیز نامگذاری شده‌است.
سپس با استفاده از کلاس Random، یک تصویر اتفاقی انتخاب می‌شود.
اکنون این تصویر اتفاقی به متد Predict ارسال شده و نتیجه‌ی آن، شماره گروه چهره‌ی تشخیص داده شده‌است. به این ترتیب می‌توان تشخیص داد که یک تصویر مفروض ورودی، متعلق به چه شخصی (یا در اینجا گروه یا برچسب) است.



کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.