مطالب دوره‌ها
رها سازی منابع IDisposable در StructureMap
اگر با برنامه‌های وب و StructureMap کار کرده باشید، حتما از متد جدید HttpContextLifecycle.DisposeAndClearAll و متد قدیمی ObjectFactory.ReleaseAndDisposeAllHttpScopedObjects آن نیز برای Dispose خودکار کلیه اشیاء IDisposable در Application_EndRequest استفاده کرده‌اید. البته شرط استفاده از متدهای یاد شده نیز این است که طول عمر اشیاء IDisposable به صورت Http Scoped تعریف شده باشند:
 x.For<IUnitOfWork>().HybridHttpOrThreadLocalScoped().Use<MyContext>();

سؤال: برای سایر حالات چطور؟ در یک برنامه‌ی ویندوزی کنسول یا سرویس ویندوز که Http Scoped در آن معنا ندارد چکار باید کرد؟
پاسخ: در اینجا حداقل دو راه حل وجود دارد:
الف) استفاده از nested containers
 using (var container = ObjectFactory.Container.GetNestedContainer())
{
    var uow = container.GetInstance<IUnitOfWork>();

}
قابلیتی از نگارش 2.6 استراکچرمپ به آن اضافه شده‌است به نام nested containers که هدف از آن Dispose خودکار کلیه اشیاء Transient از نوع IDisposable است. در اینجا منظور از Transient این است که طول عمر شیء مدنظر به صورت Singleton، HttpContext scoped و یا ThreadLocal scoped تعریف نشده باشد (هیچ نوع caching خاصی به طول عمر آن اعمال نشده باشد).
در مثال فوق، پس از پایان کار قطعه‌ی using نوشته شده، به صورت خودکار کلیه اشیاء IDisposable یافت شده و Dispose می‌شوند.

ب) نگاهی به پشت صحنه‌ی متد DisposeAndClearAll
اگر اشیاء IDisposable شما با طول عمر HybridHttpOrThreadLocalScoped معرفی شده باشند (و Transient نباشند)، با دستور ذیل چه در برنامه‌های ویندوزی و چه در برنامه‌های وب، کلیه‌ی آن‌ها یافت شده و به صورت خودکار Dispose می‌شوند:
 new HybridLifecycle().FindCache(null).DisposeAndClear();
متد HttpContextLifecycle.DisposeAndClearAll فقط مختص است به برنامه‌های وب. اگر نیاز به متدی دارید که در هر دو حالت برنامه‌های وب و ویندوزی کار کند، از روش HybridLifecycle فوق استفاده نمائید.


بنابراین به صورت خلاصه
اگر طول عمر شیء IDisposable مدنظر به صورت هیبرید تعریف شده‌است، از متد DisposeAndClear موجود در HybridLifecycle می‌توان استفاده کرد. اگر طول عمر شیء IDisposable مورد استفاده، معمولی است و هیچ نوع caching خاصی برای آن درنظر گرفته نشده‌است، می‌توان از روش nested containers برای رها سازی خودکار منابع آن کمک گرفت.
نظرات مطالب
Blazor 5x - قسمت هشتم - مبانی Blazor - بخش 5 - تامین محتوای نمایشی کامپوننت‌های فرزند توسط کامپوننت والد
یک نکته‌ی تکمیلی: امکان داشتن متدهایی با خروجی تگ‌دار در برنامه‌های Blazor (یا تعریف کامپوننت‌های پویا)

اگر با React کار کرده باشید، یک چنین کدهایی اساس آن‌را تشکیل می‌دهند:
import React from "react";

const Rentals = () => {
  return <h1>Rentals</h1>;
};

export default Rentals;
در اینجا کامپوننتی به نام Rentals تعریف شده‌است که خروجی آن ... یک تگ HTML ای است و برای تشکیل آن نیازی به استفاده از "" و چسباندن رشته‌ها نبوده‌است. دقیقا شبیه به یک چنین کاری را می‌توان در برنامه‌های Blazor نیز انجام داد که به آن «Razor template syntax» و یا «templated components» هم گفته می‌شود:
@page "/razor"

@template
@ItemTemplate(emp)

@code {

    RenderFragment template = @<p>The time is @DateTime.Now.</p>;
    RenderFragment<Employee> ItemTemplate = (item) => @<p>Employee name is @item.Name.</p>;

    Employee emp = new Employee { Name = "Test" };

    public class Employee
    {
        public string Name;
    }
}
در اینجا همانطور که مشاهده می‌کنید، امکان انتساب یک قالب HTML ای شروع شده‌ی با @ به یک RenderFragment وجود دارد که حتی می‌تواند جنریک هم باشد و وهله‌ای از این شیء جنریک را به صورت یک lambda expression دریافت کند. روش درج آن‌ها را در صفحه نیز مشاهده می‌کنید که همانند فراخوانی متدها است و برای نمونه ItemTemplate جنریک، وهله‌ای از فیلد emp تعریف شده‌ی در قسمت code را دریافت کرده و در صفحه نمایش می‌دهد.
یا حتی می‌توان از RenderFragment برای وهله سازی پویای یک کامپوننت مانند SurveyPrompt، مقدار دهی خاصیت Title آن و درج آن در صفحه به صورت زیر هم استفاده کرد:
 @page "/"
  
 @CreateDynamicComponent()

 @code {
     RenderFragment CreateDynamicComponent() => builder =>
     {
         builder.OpenComponent(0, typeof(SurveyPrompt));
         builder.AddAttribute(1, "Title", "Some title");
         builder.CloseComponent();
     };
 }
مطالب
EF Code First #5

در قسمت قبل خاصیت AutomaticMigrationsEnabled را در کلاس Configuration به true تنظیم کردیم. به این ترتیب، عملیات ساده شده، اما یک سری از قابلیت‌های ردیابی تغییرات را از دست خواهیم داد و این عملیات،‌ صرفا یک عملیات رو به جلو خواهد بود.
اگر AutomaticMigrationsEnabled را مجددا به false تنظیم کنیم و هربار به کمک دستوارت Add-Migration و Update-Database تغییرات مدل‌ها را به بانک اطلاعاتی اعمال نمائیم، علاوه بر تشکیل تاریخچه این تغییرات در برنامه، امکان بازگشت به عقب و لغو تغییرات صورت گرفته نیز مهیا می‌گردد.

هدف قرار دادن مرحله‌ای خاص یا لغو آن

به همان پروژه قسمت قبل مراجعه نمائید. در کلاس Configuration آن، خاصیت AutomaticMigrationsEnabled را به false تنظیم کنید. سپس یک خاصیت جدید را به کلاس Project اضافه نموده و برنامه را اجرا نمائید. بلافاصله خطای زیر را دریافت خواهیم کرد:

Unable to update database to match the current model because there are pending changes and 
automatic migration is disabled. Either write the pending model changes to a code-based migration
or enable automatic migration. Set DbMigrationsConfiguration.AutomaticMigrationsEnabled to true
to enable automatic migration.

EF تشخیص داده است که کلاس مدل برنامه، با بانک اطلاعاتی تطابق ندارد و همچنین ویژگی مهاجرت خودکار نیز فعال نیست. بنابراین اعمال code-based migration را توصیه کرده است.
برای این منظور به کنسول پاورشل NuGet مراجعه نمائید (منوی Tools در ویژوال استودیو، گزینه‌ Library package manager آن و سپس انتخاب گزینه package manager console). در ادامه فرمان add-m را نوشته و دکمه tab را فشار دهید. یک منوی Auto Complete ظاهر خواهد شد که از آن‌ می‌توان فرمان add-migration را انتخاب نمود. در اینجا یک نام را هم نیاز است وارد کرد؛ برای مثال:

Add-Migration AddSomeProp2ToProject

به این ترتیب کلاس زیر را به صورت خودکار تولید خواهد کرد:

namespace EF_Sample02.Migrations
{
using System.Data.Entity.Migrations;

public partial class AddSomeProp2ToProject : DbMigration
{
public override void Up()
{
AddColumn("Projects", "SomeProp", c => c.String());
AddColumn("Projects", "SomeProp2", c => c.String());
}

public override void Down()
{
DropColumn("Projects", "SomeProp2");
DropColumn("Projects", "SomeProp");
}
}
}

مدل‌های برنامه را با بانک اطلاعاتی تطابق داده و دریافته است که هنوز دو خاصیت در اینجا به بانک اطلاعاتی اضافه نشده‌اند.
از متد Up برای اعمال تغییرات و از متد Down برای بازگشت به قبل استفاده می‌گردد. نام فایل این کلاس هم طبق معمول چیزی است شبیه به timeStamp_AddSomeProp2ToProject.cs .

در ادامه نیاز است این تغییرات به بانک اطلاعاتی اعمال شوند. به همین منظور دستور زیر را در کنسول پاورشل وارد نمائید:

Update-Database -Verbose

پارامتر Verbose آن سبب خواهد شد تا جزئیات عملیات به صورت مفصل گزارش داده شود که شامل دستورات ALTER TABLE نیز هست:

Using NuGet project 'EF_Sample02'.
Using StartUp project 'EF_Sample02'.
Target database is: 'testdb2012' (DataSource: (local), Provider: System.Data.SqlClient, Origin: Configuration).
Applying explicit migrations: [201205061835024_AddSomeProp2ToProject].
Applying explicit migration: 201205061835024_AddSomeProp2ToProject.
ALTER TABLE [Projects] ADD [SomeProp] [nvarchar](max)
ALTER TABLE [Projects] ADD [SomeProp2] [nvarchar](max)
[Inserting migration history record]

اکنون مجددا یک خاصیت دیگر را مثلا به نام public string SomeProp3، به کلاس Project اضافه نمائید.
سپس همین روال باید مجددا تکرار شود. دستورات زیر را در کنسول پاورشل NuGet اجرا نمائید:

Add-Migration AddSomeProp3ToProject
Update-Database -Verbose

اینبار نیز یک کلاس جدید به نام AddSomeProp3ToProject به پروژه اضافه خواهد شد و سپس بر اساس آن، امکان به روز رسانی بانک اطلاعاتی میسر می‌گردد.

در ادامه برای مثال به این نتیجه رسیده‌ایم که نیازی به خاصیت public string SomeProp3 اضافه شده، نبوده است. روش متداول، باز هم مانند سابق است. ابتدا خاصیت را از کلاس Project حذف خواهیم کرد و سپس دو دستور Add-Migration و Update-Database را اجرا خواهیم نمود.
اما با توجه به اینکه مهاجرت خودکار را غیرفعال کرده‌ایم و هربار با فراخوانی دستور Add-Migration یک کلاس جدید، با متدهای Up و Down به پروژه، جهت نگهداری سوابق عملیات اضافه می‌شوند، می‌توان دستور Update-Database را جهت فراخوانی متد Down صرفا یک مرحله موجود نیز فراخوانی نمود.

نکته:
اگر علاقمند باشید که راهنمای مفصل پارامترهای دستور Update-Database را مشاهده کنید، تنها کافی است دستور زیر را در کنسول پاورشل اجرا نمائید:

get-help update-database -detailed

به عنوان نمونه اگر در حین فراخوانی دستور Update-Database احتمال از دست رفتن اطلاعات باشد، عملیات متوقف می‌شود. برای وادار کردن پروسه به انجام تغییرات بر روی بانک اطلاعاتی می‌توان از پارامتر Force در اینجا استفاده کرد.

در ادامه برای اینکه دستور Update-Database تنها یک مرحله مشخص را که سابقه آن در برنامه موجود است، هدف قرار دهد، باید از پارامتر TargetMigration به همراه نام کلاس مرتبط استفاده کرد:

Update-Database -TargetMigration:"AddSomeProp2ToProject" -Verbose

اگر دقت کرده باشید در اینجا AddSomeProp2ToProject بجای AddSomeProp3ToProject بکارگرفته شده است. اگر یک مرحله قبل را هدف قرار دهیم، متد Down را اجرا خواهد کرد:

Using NuGet project 'EF_Sample02'.
Using StartUp project 'EF_Sample02'.
Target database is: 'testdb2012' (DataSource: (local), Provider: System.Data.SqlClient, Origin: Configuration).
Reverting migrations: [201205061845485_AddSomeProp3ToProject].
Reverting explicit migration: 201205061845485_AddSomeProp3ToProject.
DECLARE @var0 nvarchar(128)
SELECT @var0 = name
FROM sys.default_constraints
WHERE parent_object_id = object_id(N'Projects')
AND col_name(parent_object_id, parent_column_id) = 'SomeProp3';
IF @var0 IS NOT NULL
EXECUTE('ALTER TABLE [Projects] DROP CONSTRAINT ' + @var0)
ALTER TABLE [Projects] DROP COLUMN [SomeProp3]
[Deleting migration history record]

همانطور که ملاحظه می‌کنید در اینجا عملیات حذف ستون SomeProp3 انجام شده است. البته این خاصیت به صورت خودکار از کدهای برنامه (کلاس Project در این مثال) حذف نمی‌شود و فرض بر این است که پیشتر اینکار را انجام داده‌اید.


سفارشی سازی کلاس‌های مهاجرت

تمام کلاس‌های خودکار مهاجرت تولید شده توسط پاورشل، از کلاس DbMigration ارث بری می‌کنند. در این کلاس امکانات قابل توجهی مانند AddColumn، AddForeignKey، AddPrimaryKey، AlterColumn، CreateIndex و امثال آن وجود دارند که در تمام کلاس‌های مشتق شده از آن، قابل استفاده هستند. حتی متد Sql نیز در آن پیش بینی شده است که در صورت نیاز به اجرای دستوارت خام SQL، می‌توان از آن استفاده کرد.
برای مثال فرض کنید مجددا همان خاصیت public string SomeProp3 را به کلاس Project اضافه کرد‌ه‌ایم. اما اینبار نیاز است حین تشکیل این فیلد در بانک اطلاعاتی، یک مقدار پیش فرض نیز برای آن درنظر گرفته شود که در صورت نال بودن مقدار خاصیت آن در برنامه، به صورت خودکار توسط بانک اطلاعاتی مقدار دهی گردد:

namespace EF_Sample02.Migrations
{
using System.Data.Entity.Migrations;

public partial class AddSomeProp3ToProject : DbMigration
{
public override void Up()
{
AddColumn("Projects", "SomeProp3", c => c.String(defaultValue: "some data"));
Sql("Update Projects set SomeProp3=N'some data'");
}

public override void Down()
{
DropColumn("Projects", "SomeProp3");
}
}
}

متد String در اینجا چنین امضایی دارد:

public ColumnModel String(bool? nullable = null, int? maxLength = null, bool? fixedLength = null, 
bool? isMaxLength = null, bool? unicode = null, string defaultValue = null, string defaultValueSql = null,
string name = null, string storeType = null)

که برای نمونه در اینجا پارامتر defaultValue آن‌را در کلاس AddSomeProp3ToProject مقدار دهی کرده‌ایم.
برای اعمال این تغییرات تنها کافی است دستور Update-Database -Verbose اجرا گردد. اینبار خروجی SQL اجرا شده آن به نحو زیر است که شامل مقدار پیش فرض نیز شده است:

ALTER TABLE [Projects] ADD [SomeProp3] [nvarchar](max) DEFAULT 'some data'

تعیین مقدار پیش فرض، زمانیکه یک فیلد not null تعریف شده‌است نیز می‌تواند مفید باشد. همچنین در اینجا امکان اجرای دستورات مستقیم SQL نیز وجود دارد که نمونه‌ای از آن‌را در متد Up فوق مشاهده می‌کنید.


افزودن رکوردهای پیش فرض در حین به روز رسانی بانک اطلاعاتی

در قسمت‌های قبل با متد Seed که به همراه آغاز کننده‌های بانک اطلاعاتی EF ارائه شده‌اند، جهت افزودن رکوردهای اولیه و پیش فرض به بانک اطلاعاتی آشنا شدید. در اینجا نیز با تحریف متد Seed در کلاس Configuration،‌ چنین امری میسر است:

namespace EF_Sample02.Migrations
{
using System;
using System.Data.Entity.Migrations;

internal sealed class Configuration : DbMigrationsConfiguration<EF_Sample02.Sample2Context>
{
public Configuration()
{
this.AutomaticMigrationsEnabled = false;
this.AutomaticMigrationDataLossAllowed = true;
}

protected override void Seed(EF_Sample02.Sample2Context context)
{
context.Users.AddOrUpdate(
a => a.Name,
new Models.User { Name = "Vahid", AddDate = DateTime.Now },
new Models.User { Name = "Test", AddDate = DateTime.Now });
}
}
}

متد AddOrUpdate در EF 4.3 اضافه شده است. این متد ابتدا بررسی می‌کند که آیا رکورد مورد نظر در بانک اطلاعاتی وجود دارد یا خیر. اگر خیر، آن‌را اضافه خواهد کرد در غیراینصورت، نمونه موجود را به روز رسانی می‌کند. اولین پارامتر آن، identifierExpression نام دارد. توسط آن مشخص می‌شود که بر اساس چه خاصیتی باید در مورد update یا add تصمیم‌گیری شود. دراینجا اگر نیاز به ذکر بیش از یک خاصیت وجود داشت، از anonymously type object می‌توان کمک گرفت new { p.Name, p.LastName } .


تولید اسکریپت به روز رسانی بانک اطلاعاتی

بهترین کار و امن‌ترین روش حین انجام این نوع به روز رسانی‌ها، تهیه اسکریپت SQL فرامینی است که باید بر روی بانک اطلاعاتی اجرا شوند. سپس می‌توان این دستورات و اسکریپت نهایی را دستی هم اجرا کرد (که روش متداول‌تری است در محیط کاری).
برای اینکار تنها کافی است دستور زیر را در کنسول پاورشل اجرا نمائیم:
Update-Database -Verbose -Script

پس از اجرای این دستور، یک فایل اسکریپت با پسوند sql تولید شده و بلافاصله در ویژوال استودیو جهت مرور نیز گشوده خواهد شد. برای نمونه محتوای آن برای افزودن خاصیت جدید SomeProp5 به صورت زیر است:

ALTER TABLE [Projects] ADD [SomeProp5] [nvarchar](max)
INSERT INTO [__MigrationHistory] ([MigrationId], [CreatedOn], [Model], [ProductVersion]) VALUES
('201205060852004_AutomaticMigration', '2012-05-06T08:52:00.937Z', 0x1F8B0800000............ '4.3.1')

همانطور که ملاحظه می‌کنید، در یک مرحله، جدول پروژه‌ها را به روز خواهد کرد و در مرحله بعد، سابقه آن‌را در جدول __MigrationHistory ثبت می‌کند.

یک نکته:
اگر دستور فوق را بر روی برنامه‌ای که با بانک اطلاعاتی هماهنگ است اجرا کنیم، خروجی را مشاهده نخواهیم کرد. برای این منظور می‌توان مرحله خاصی را توسط پارامتر SourceMigration هدف گیری کرد:

Update-Database -Verbose -Script -SourceMigration:"stepName"




استفاده از DB Migrations در عمل

البته این یک روش پیشنهادی و امن است:
الف) در ابتدای اجرا برنامه، پارامتر ورودی متد System.Data.Entity.Database.SetInitializer را به نال تنظیم کنید تا برنامه تغییری را بر روی بانک اطلاعاتی اعمال نکند.
ب) توسط دستور enable-migrations،‌ فایل‌های اولیه DB Migration را ایجاد کنید. پیش فرض‌های آن را نیز تغییر ندهید.
ج) هر بار که کلاس‌های مدل‌ برنامه تغییر کردند و پس از آن نیاز به به روز رسانی ساختار بانک اطلاعاتی وجود داشت دو دستور زیر را اجرا کنید:
Add-Migration AddSomePropToProject
Update-Database -Verbose -Script

به این ترتیب سابقه تغییرات در برنامه نگهداری شده و همچنین بدون اجرای دستورات بر روی بانک اطلاعاتی، اسکریپت نهایی اعمال تغییرات تولید می‌گردد.
د) اسکریپت تولید شده را بررسی کرده و پس از تائید و افزودن به سورس کنترل، به صورت دستی بر روی بانک اطلاعاتی اجرا کنید (مثلا توسط management studio).


نظرات مطالب
Blazor 5x - قسمت یازدهم - مبانی Blazor - بخش 8 - کار با جاوا اسکریپت
روش استفاده از TypeScript در پروژه‌های Blazor
شاید علاقمند باشید تا اسکریپت‌های مورد نیاز یک پروژه‌ی Blazor را با TypeScript تهیه کنید؛ تا از مزایای بررسی نوع‌ها، intellisense قوی، null checking و غیره بهره‌مند شوید و سپس توسط کامپایلر آن، حاصل را به کدهای نهایی js تبدیل کنید. برای اینکار می‌توان مراحل زیر را طی کرد:

الف) تهیه فایل تنظیمات کامپایلر TypeScript
نیاز است فایل tsconfig.json را در ریشه‌ی پروژه، جائیکه فایل csproj قرار دارد، با محتوای زیر ایجاد کرد:
{
  "compilerOptions": {
    "strict": true,
    "removeComments": false,
    "sourceMap": false,
    "noEmitOnError": true,
    "target": "ES2020",
    "module": "ES2020",
    "outDir": "wwwroot/scripts"
  },
  "include": [
    "Scripts/**/*.ts"
  ],
  "exclude": [
    "node_modules"
  ]
}
در این حالت فرض بر این است که فایل‌های ts. در پوشه‌ی scripts قرار گرفته‌اند و فایل‌های نهایی کامپایل شده در پوشه‌ی wwwroot/scripts تولید خواهند شد.

ب) فعالسازی کامپایلر TypeScript به ازای هر بار build برنامه
برای اینکار نیاز است فایل csproj را به صورت زیر تکمیل کرد:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk.Razor">
  <ItemGroup>
    <PackageReference Include="Microsoft.TypeScript.MSBuild" Version="4.3.5">
      <PrivateAssets>all</PrivateAssets>
      <IncludeAssets>runtime; build; native; contentfiles; analyzers; buildtransitive</IncludeAssets>
    </PackageReference>
  </ItemGroup>
  <ItemGroup>
    <Content Remove="tsconfig.json" />
  </ItemGroup>
  <ItemGroup>
    <TypeScriptCompile Include="tsconfig.json">
      <CopyToOutputDirectory>Never</CopyToOutputDirectory>
    </TypeScriptCompile>
  </ItemGroup>
</Project>
با اینکار ابزار TypeScript.MSBuild اضافه شده، بر اساس tsconfig.json قسمت الف، کار کامپایل فایل‌های ts را به صورت خودکار انجام می‌دهد.

ج) یک مثال از تبدیل کدهای js به ts
فرض کنید کدهای سراسری زیر را داریم که به شیء window اضافه شده‌اند:
window.exampleJsFunctions = {
  showPrompt: function (message) {
    return prompt(message, 'Type anything here');
  }
};
اکنون برای تبدیل آن به ts.، می‌توان به صورت زیر، فضای نام و کلاسی را ایجاد کرد:
namespace JSInteropWithTypeScript {
   export class ExampleJsFunctions {
        public showPrompt(message: string): string {
            return prompt(message, 'Type anything here');
        }
    }
}

export function showPrompt(message: string): string {
   var fns = new JSInteropWithTypeScript. ExampleJsFunctions();
   return fns.showPrompt(message);
}
قسمت مهم آن، export function انتهایی است. این موردی است که توسط Blazor قابل شناسایی و استفاده است.

د) روش استفاده از خروجی کامپایل شده‌ی TypeScript در کامپوننت‌های Blazor
پس از کامپایل قطعه کد فوق، ابتدا مسیر قابل دسترسی به فایل js قرار گرفته شده در پوشه‌ی wwwroot را مشخص می‌کنیم که همواره با الگوی زیر است. همچنین اینبار IJSObjectReference است که امکان دسترسی به export function یاد شده را میسر می‌کند:
private const string ScriptPath = "./_content/----namespace-here---/scripts/file.js";
private IJSObjectReference scriptModule;
دو تعریف فوق، فیلدهایی هستند که در سطح کامپوننت تعریف می‌شوند. سپس مقدار دهی آن‌ها در OnAfterRenderAsync صورت می‌گیرد تا کار import ماژول را انجام دهد:
protected override async Task OnAfterRenderAsync(bool firstRender)
{
  if (scriptModule == null)
    scriptModule = await JSRuntime.InvokeAsync<IJSObjectReference>("import", ScriptPath);
پس از این مرحله، امکان کار با ماژول بارگذاری شده، به صورت متداولی میسر می‌شود و می‌توان export function‌ها را در اینجا فراخوانی کرد:
await scriptModule.InvokeVoidAsync("exported fn name", params);
در آخر کار هم باید آن‌را dispose کرد؛ که روش آن به صورت زیر است:
- ابتدا باید این کامپوننت، IAsyncDisposable را پیاده سازی کند:
public partial class MyComponent : IAsyncDisposable
سپس پیاده سازی آن به صورت زیر انجام می‌شود:
public async ValueTask DisposeAsync()
{
  if (scriptModule != null)
  {
    await scriptModule.DisposeAsync();
  }
}
مطالب
کاربردهای Static reflection - قسمت اول

در مورد static reflection مقدمه‌ای پیشتر در این سایت قابل مطالعه است (^) و پیشنیاز بحث جاری است. در ادامه قصد داریم یک سری از کاربردهای متداول آن‌را که این روزها در گوشه و کنار وب یافت می‌شود، به زبان ساده بررسی کنیم.

بهبود کدهای موجود

از static reflection در دو حالت کلی می‌توان استفاده کرد. یا قرار است کتابخانه‌ای را از صفر طراحی کنیم یا اینکه خیر؛ کتابخانه‌ای موجود است و می‌خواهیم کیفیت آن‌را بهبود ببخشیم. هدف اصلی هم «حذف رشته‌ها» و «استفاده از کد بجای رشته‌ها» است.
برای مثال قطعه کد زیر یک مثال متداول مرتبط با WPF و یا Silverlight است. در آن با پیاده سازی اینترفیس INotifyPropertyChanged و استفاده از متد raisePropertyChanged ، به رابط کاربری برنامه اعلام خواهیم کرد که لطفا خودت را بر اساس اطلاعات جدید تنظیم شده در قسمت set خاصیت Name ، به روز کن:
using System.ComponentModel;


namespace StaticReflection
{
public class User : INotifyPropertyChanged
{
string _name;
public string Name
{
get { return _name; }
set
{
if (_name == value) return;
_name = value;
raisePropertyChanged("Name");
}
}

public event PropertyChangedEventHandler PropertyChanged;
void raisePropertyChanged(string propertyName)
{
var handler = PropertyChanged;
if (handler == null) return;
handler(this, new PropertyChangedEventArgs(propertyName));
}
}
}

تعاریف قسمت PropertyChangedEventArgs این پیاده سازی، خارج از کنترل ما است و در دات نت فریم ورک تعریف شده است. حتما هم نیاز به رشته دارد؛ آن هم نام خاصیتی که تغییر کرده است. چقدر خوب می‌شد اگر می‌توانستیم این رشته را حذف کنیم تا کامپایلر بتواند صحت بکارگیری اطلاعات وارد شده را دقیقا پیش از اجرای برنامه بررسی کند. الان فقط در زمان اجرا است که متوجه خواهیم شد، مثلا آیا به روز رسانی مورد نظر صورت گرفته‌است یا خیر؛ اگر نه، یعنی احتمالا یک اشتباه تایپی جایی وجود دارد.
برای بهبود این کد همانطور که در قسمت قبل نیز گفته شد، از ترکیب کلاس‌های Expression و Func استفاده خواهیم کرد. در اینجا Func قرار نیست چیزی را اجرا کند، بلکه از آن به عنوان قطعه‌ کدی که اطلاعاتش قرار است استخراج شود (Lambdas as Data) استفاده می‌شود. این استخراج اطلاعات هم توسط کلاس Expression انجام می‌شود. بنابراین قسمت اول بهبود کد به صورت زیر شروع می‌شود:
void raisePropertyChanged(Expression<Func<object>> expression)


الان اگر متد raisePropertyChanged بکارگرفته شده در خاصیت Name را بخواهیم اصلاح کنیم، حداقل با دو واقعه‌ی مطلوب زیر مواجه خواهیم شد:
Intellisense به صورت خودکار کار می‌کند:


حتی بدوی‌ترین ابزارهای Refactoring موجود (منظور همان ابزار توکار VS.NET است!) هم امکان Refactoring را در اینجا فراهم خواهند ساخت:



در پایان کد تکمیل شده فوق به شرح زیر خواهد بود که در آن از کلاس Expression جهت استخراج Member.Name استفاده شده است:
using System;

using System.ComponentModel;
using System.Linq.Expressions;

namespace StaticReflection
{
public class User : INotifyPropertyChanged
{
string _name;
public string Name
{
get { return _name; }
set
{
if (_name == value) return;
_name = value;
raisePropertyChanged(() => Name);
}
}

public event PropertyChangedEventHandler PropertyChanged;
void raisePropertyChanged(Expression<Func<object>> expression)
{
var memberExpression = expression.Body as MemberExpression;
if (memberExpression == null)
throw new InvalidOperationException("Not a member access.");

var handler = PropertyChanged;
if (handler == null) return;
handler(this, new PropertyChangedEventArgs(memberExpression.Member.Name));
}
}
}

در اینجا باز هم نهایتا به همان PropertyChangedEventArgs استاندارد و موجود، برمی‌گردیم؛ اما آرگومان رشته‌ای آن‌را به کمک ترکیب کلاس‌های Expression و Func تامین خواهیم کرد.

مطالب
روش استفاده‌ی صحیح از HttpClient در برنامه‌های دات نت
اگر در کدهای خود قطعه کد ذیل را دارید:
using(var client = new HttpClient())
{
   // do something with http client
}
استفاده‌ی از using در اینجا، نه‌تنها غیرضروری و اشتباه است، بلکه سبب از کار افتادن زود هنگام برنامه‌ی شما با صدور استثنای ذیل خواهد شد:
 Unable to connect to the remote server
System.Net.Sockets.SocketException: Only one usage of each socket address (protocol/network address/port) is normally permitted.


HttpClient خود را Dispose نکنید

کلاس HttpClient اینترفیس IDisposable را پیاده سازی می‌کند. بنابراین روش استفاده‌ی اصولی آن باید به صورت ذیل و با پیاده سازی خودکار رهاسازی منابع مرتبط با آن باشد:
using (var client = new HttpClient())
{
       var result = await client.GetAsync("http://example.com/");
}
اما در این حال فرض کنید به همین روش تعدادی درخواست را ارسال کرده‌اید:
for (int i = 0; i < 10; i++)
{
      using (var client = new HttpClient())
      {
            var result = await client.GetAsync("http://example.com/");
            Console.WriteLine(result.StatusCode);
      }
}
مشکل این روش، در ایجاد سوکت‌های متعددی است که حتی پس از بسته شدن برنامه نیز باز، باقی خواهند ماند:
  TCP    192.168.1.6:13996      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:13997      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:13998      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:13999      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:14000      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:14001      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:14002      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:14003      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:14004      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
  TCP    192.168.1.6:14005      93.184.216.34:http     TIME_WAIT
این یک نمونه‌ی خروجی برنامه‌ی فوق، توسط دستور netstat «پس از بسته شدن کامل برنامه» است.

بنابراین اگر برنامه‌ی شما تعداد زیادی کاربر دارد و یا تعداد زیادی درخواست را به روش فوق ارسال می‌کند، سیستم عامل به حد اشباع ایجاد سوکت‌های جدید خواهد رسید.
این مشکل نیز ارتباطی به طراحی این کلاس و یا زبان #C و حتی استفاده‌ی از using نیز ندارد. این رفتار، رفتار معمول سیستم عامل، با سوکت‌های ایجاد شده‌است. TIME_WAIT ایی را که در اینجا ملاحظه می‌کنید، به معنای بسته شدن اتصال از طرف برنامه‌ی ما است؛ اما سیستم عامل هنوز منتظر نتیجه‌ی نهایی، از طرف دیگر اتصال است که آیا قرار است بسته‌ی TCP ایی را دریافت کند یا خیر و یا شاید در بین راه تاخیری وجود داشته‌است. برای نمونه ویندوز به مدت 240 ثانیه یک اتصال را در این حالت حفظ خواهد کرد، که مقدار آن نیز در اینجا تنظیم می‌شود:
 [HKEY_LOCAL_MACHINE\SYSTEM\CurrentControlSet\Services\Tcpip\Parameters\TcpTimedWaitDelay]

بنابراین روش توصیه شده‌ی کار با HttpClient، داشتن یک وهله‌ی سراسری از آن در برنامه و عدم Dispose آن است. HttpClient نیز thread-safe طراحی شده‌است و دسترسی به یک شیء سراسری آن در برنامه‌های چند ریسمانی مشکلی را ایجاد نمی‌کند. همچنین Dispose آن نیز غیرضروری است و پس از پایان برنامه به صورت خودکار توسط سیستم عامل انجام خواهد شد.


تمام اجزای HttpClient به صورت Thread-safe طراحی نشده‌اند

تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که روش صحیح کار کردن با HttpClient، نیاز به داشتن یک وهله‌ی Singleton از آن‌را در سراسر برنامه دارد و Dispose صریح آن، بجز اشباع سوکت‌های سیستم عامل و ناپایدار کردن تمام برنامه‌هایی که از آن سرویس می‌گیرند، حاصلی را به همراه نخواهد داشت. در این بین مطابق مستندات HttpClient، استفاده‌ی از متدهای ذیل این کلاس thread-safe هستند:
CancelPendingRequests
DeleteAsync
GetAsync
GetByteArrayAsync
GetStreamAsync
GetStringAsync
PostAsync
PutAsync
SendAsync
اما تغییر این خواص در کلاس HttpClient به هیچ عنوان thread-safe نبوده و در برنامه‌های چند ریسمانی و چند کاربری، مشکل ساز می‌شوند:
BaseAddress
DefaultRequestHeaders
MaxResponseContentBufferSize
Timeout
بنابراین در طراحی کلاس مدیریت کننده‌ی HttpClient برنامه‌ی خود نیاز است به ازای هر BaseAddress‌، یک HttpClient خاص آن‌را ایجاد کرد و HttpClientهای سراسری نمی‌توانند BaseAddress‌های خود را نیز به اشتراک گذاشته و تغییری را در آن ایجاد کنند.


استفاده‌ی سراسری و مجدد از HttpClient، تغییرات DNS را متوجه نمی‌شود

با طراحی یک کلاس مدیریت کننده‌ی سراسری HttpClient با طول عمر Singelton، به یک مشکل دیگر نیز برخواهیم خورد: چون در اینجا از اتصالات، استفاده‌ی مجدد می‌شوند، دیگر تغییرات DNS را لحاظ نخواهند کرد.
برای حل این مشکل، در زمان ایجاد یک HttpClient سراسری، به ازای یک BaseAddress مشخص، باید از ServicePointManager کوئری گرفته و زمان اجاره‌ی اتصال آن‌را دقیقا مشخص کنیم:
var sp = ServicePointManager.FindServicePoint(new Uri("http://thisisasample.com"));
sp.ConnectionLeaseTimeout = 60*1000; //In milliseconds
با این‌کار هرچند هنوز هم از اتصالات استفاده‌ی مجدد می‌شود، اما این استفاده‌ی مجدد، نامحدود نبوده و مدت معینی را پیدا می‌کند.


طراحی یک کلاس، برای مدیریت سراسری وهله‌های HttpClient‌

تا اینجا به صورت خلاصه به نکات ذیل رسیدیم:
- HttpClient باید به صورت یک وهله‌ی سراسری Singleton مورد استفاده قرار گیرد. هر وهله سازی مجدد آن 35ms زمان می‌برد.
- Dispose یک HttpClient غیرضروری است.
- HttpClient تقریبا thread safe طراحی شده‌است؛ اما تعدادی از خواص آن مانند BaseAddress‌  اینگونه نیستند.
- برای رفع مشکل اتصالات چسبنده (اتصالاتی که هیچگاه پایان نمی‌یابند)، نیاز است timeout آن‌را تنظیم کرد.

بنابراین بهتر است این نکات را در یک کلاس به صورت ذیل کپسوله کنیم:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Net.Http;

namespace HttpClientTips
{
    public interface IHttpClientFactory : IDisposable
    {
        HttpClient GetOrCreate(
            Uri baseAddress,
            IDictionary<string, string> defaultRequestHeaders = null,
            TimeSpan? timeout = null,
            long? maxResponseContentBufferSize = null,
            HttpMessageHandler handler = null);
    }
}

using System;
using System.Collections.Concurrent;
using System.Collections.Generic;
using System.Net;
using System.Net.Http;
using System.Threading;

namespace HttpClientTips
{
    /// <summary>
    /// Lifetime of this class should be set to `Singleton`.
    /// </summary>
    public class HttpClientFactory : IHttpClientFactory
    {
        // 'GetOrAdd' call on the dictionary is not thread safe and we might end up creating the HttpClient more than
        // once. To prevent this Lazy<> is used. In the worst case multiple Lazy<> objects are created for multiple
        // threads but only one of the objects succeeds in creating the HttpClient.
        private readonly ConcurrentDictionary<Uri, Lazy<HttpClient>> _httpClients =
                         new ConcurrentDictionary<Uri, Lazy<HttpClient>>();
        private const int ConnectionLeaseTimeout = 60 * 1000; // 1 minute

        public HttpClientFactory()
        {
            // Default is 2 minutes: https://msdn.microsoft.com/en-us/library/system.net.servicepointmanager.dnsrefreshtimeout(v=vs.110).aspx
            ServicePointManager.DnsRefreshTimeout = (int)TimeSpan.FromMinutes(1).TotalMilliseconds;
            // Increases the concurrent outbound connections
            ServicePointManager.DefaultConnectionLimit = 1024;
        }

        public HttpClient GetOrCreate(
           Uri baseAddress,
           IDictionary<string, string> defaultRequestHeaders = null,
           TimeSpan? timeout = null,
           long? maxResponseContentBufferSize = null,
           HttpMessageHandler handler = null)
        {
            return _httpClients.GetOrAdd(baseAddress,
                             uri => new Lazy<HttpClient>(() =>
                             {
                                 // Reusing a single HttpClient instance across a multi-threaded application means
                                 // you can't change the values of the stateful properties (which are not thread safe),
                                 // like BaseAddress, DefaultRequestHeaders, MaxResponseContentBufferSize and Timeout.
                                 // So you can only use them if they are constant across your application and need their own instance if being varied.
                                 var client = handler == null ? new HttpClient { BaseAddress = baseAddress } :
                                               new HttpClient(handler, disposeHandler: false) { BaseAddress = baseAddress };
                                 setRequestTimeout(timeout, client);
                                 setMaxResponseBufferSize(maxResponseContentBufferSize, client);
                                 setDefaultHeaders(defaultRequestHeaders, client);
                                 setConnectionLeaseTimeout(baseAddress, client);
                                 return client;
                             },
                             LazyThreadSafetyMode.ExecutionAndPublication)).Value;
        }

        public void Dispose()
        {
            foreach (var httpClient in _httpClients.Values)
            {
                httpClient.Value.Dispose();
            }
        }

        private static void setConnectionLeaseTimeout(Uri baseAddress, HttpClient client)
        {
            // This ensures connections are used efficiently but not indefinitely.
            client.DefaultRequestHeaders.ConnectionClose = false; // keeps the connection open -> more efficient use of the client
            ServicePointManager.FindServicePoint(baseAddress).ConnectionLeaseTimeout = ConnectionLeaseTimeout; // ensures connections are not used indefinitely.
        }

        private static void setDefaultHeaders(IDictionary<string, string> defaultRequestHeaders, HttpClient client)
        {
            if (defaultRequestHeaders == null)
            {
                return;
            }
            foreach (var item in defaultRequestHeaders)
            {
                client.DefaultRequestHeaders.Add(item.Key, item.Value);
            }
        }

        private static void setMaxResponseBufferSize(long? maxResponseContentBufferSize, HttpClient client)
        {
            if (maxResponseContentBufferSize.HasValue)
            {
                client.MaxResponseContentBufferSize = maxResponseContentBufferSize.Value;
            }
        }

        private static void setRequestTimeout(TimeSpan? timeout, HttpClient client)
        {
            if (timeout.HasValue)
            {
                client.Timeout = timeout.Value;
            }
        }
    }
}
در اینجا به ازای هر baseAddress جدید، یک HttpClient خاص آن ایجاد می‌شود تا در کل برنامه مورد استفاده‌ی مجدد قرار گیرد. برای مدیریت thread-safe ایجاد HttpClientها نیز از نکته‌ی مطلب «الگویی برای مدیریت دسترسی همزمان به ConcurrentDictionary» استفاده شده‌است. همچنین نکات تنظیم ConnectionLeaseTimeout و سایر خواص غیر thread-safe کلاس HttpClient نیز در اینجا لحاظ شده‌اند.

پس از تدارک این کلاس، نحوه‌ی معرفی آن به سیستم باید به صورت Singleton باشد. برای مثال اگر از ASP.NET Core استفاده می‌کنید، آن‌را به صورت ذیل ثبت کنید:
namespace HttpClientTips.Web
{
    public class Startup
    {
        public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
        {
            services.AddSingleton<IHttpClientFactory, HttpClientFactory>();
            services.AddMvc();
        }

اکنون، یک نمونه، نحوه‌ی استفاده‌ی از اینترفیس IHttpClientFactory تزریقی به صورت ذیل می‌باشد:
namespace HttpClientTips.Web.Controllers
{
    public class HomeController : Controller
    {
        private readonly IHttpClientFactory _httpClientFactory;
        public HomeController(IHttpClientFactory httpClientFactory)
        {
            _httpClientFactory = httpClientFactory;
        }

        public async Task<IActionResult> Index()
        {
            var host = new Uri("http://localhost:5000");
            var httpClient = _httpClientFactory.GetOrCreate(host);
            var responseMessage = await httpClient.GetAsync("home/about").ConfigureAwait(false);
            var responseContent = await responseMessage.Content.ReadAsStringAsync().ConfigureAwait(false);
            return Content(responseContent);
        }
سرویس IHttpClientFactory یک HttpClient را به ازای host درخواستی ایجاد کرده و در طول عمر برنامه از آن استفاده‌ی مجدد می‌کند. به همین جهت دیگر مشکل اشباع سوکت‌ها در این سیستم رخ نخواهند داد.


برای مطالعه‌ی بیشتر

You're using HttpClient wrong and it is destabilizing your software
Disposable, Finalizers, and HttpClient
Using HttpClient as it was intended (because you’re not)
Singleton HttpClient? Beware of this serious behaviour and how to fix it
Beware of the .NET HttpClient
Effectively Using HttpClient
مطالب
بررسی Bad code smell ها: دلال یا Middle Man
دلال یا Middle man در دسته الگوهای «کدهایی بیش از اندازه وابسته به هم» قرار می‌گیرد. زمانیکه یک کلاس، تنها کاری را که انجام می‌دهد، هدایت فراخوانی به کلاس دیگری باشد، با این الگو مواجه هستیم. تشخیص این کد بد بو معمولا بسیار آسان است.  
به طور مثال:  
 public class ProductQuery 
    { 
        public dynamic GetProductsByCustomerId(int id) 
        { 
            return new ExpandoObject(); 
        } 
    } 
    public class CustomerQuery 
    { 
        private readonly ProductQuery _productQuery; 
  
        public CustomerQuery(ProductQuery productQuery) 
        { 
            _productQuery = productQuery; 
        } 
        public dynamic GetProducts(int customerId) 
        { 
            return _productQuery.GetProductsByCustomerId(customerId); 
        } 
    } 
    public static class Programm 
    { 
        static void Main(string[] args) 
        { 
            var query = new CustomerQuery(new ProductQuery()); 
            var products = query.GetProducts(1); 
        } 
    }
در کلاس ProductQuery، متدی برای دریافت تمامی محصولات مربوط به یک مشتری وجود دارد. در کلاس CustomerQuery نیز یک متد برای دریافت تمامی محصولات مشتری وجود دارد. در این مثال متد GetProducts در کلاس CustomerQuery را می‌توان «متد حسود» نیز نامید. این نوع استفاده از متد، «الگوی دلال» نیز است. زمانیکه تمامی متدهای یک کلاس به این صورت باشند، آن کلاس به عنوان دلال شناخته می‌شود.

چرا چنین بویی به راه می‌افتد  

معمولا به چند دلیل با این کد بد بو مواجه خواهیم شد: 
  • انتقال مسئولیت‌های یک کلاس به کلاسی دیگر به مرور زمان و تبدیل متدهای آن به هدایت کنندگان فراخوانی.
  • عدم تشخیص درست مسئولیت‌های یک کلاس و اجبار به افزودن هدایت کنندگان فراخوانی در کلاس‌های دیگر. این حالت معمولا زمانی اتفاق می‌افتد که یک کلاس، مسئولیت‌های زیادی داشته باشد و کلاس‌های مختلف، صرفا نیاز به هدایت فراخوانی به این کلاس را داشته باشند. 
  • عدم استفاده مناسب از الگوهای طراحی. 


روش‌های اصلاح این کد بد بو  

روش کلی برای اصلاح چنین بوی بدی، حذف متدها و کلاسهای هدایت کننده فراخوانی و تغییر تمامی استفاده کنندگان از آن‌ها است. در مثال بالا می‌توان متد GetProducts از کلاس CustomerQuery را حذف و تمامی فراخوانی‌های آن را به متد GetProductsByCustomerId از کلاس ProductQuery انتقال داد، یا بلعکس.

چه کدهایی دلال نیستند 

زمانیکه کلاس هدایت کننده فرخوانی به صورت عمدی ساخته شده باشد، معمولا با چنین الگویی روبرو نیستیم. مانند استفاده از الگوهای طراحی زیر: 
  • Chain of responsibility 
  • Decorator 
  • Proxy 
  • Adapter 
هر کدام از الگوهای طراحی ذکر شده در بالا به دلایل خاصی ایجاد می‌شوند و علارغم شباهت زیاد آن‌ها با کد بد بوی دلال، شرایط مربوط به کد بد بود را دارا نمی‌باشند و معمولا نیازی به اعمال تغییری در آن‌ها نیست. با مطالعه و بررسی دقیق الگوهای طراحی می‌توان از تشخیص اشتباه این الگوی بد جلوگیری کرد.  
مطالب
بخش سوم - بررسی امکانات و کدنویسی در کامپایلر Svelte
در بخش‌های قبل تا حدودی با کامپایلر Svelte و ساختار فایل‌های آن آشنا شدیم. در این بخش با چند مثال قصد دارم امکاناتی را که Svelte در اختیارمان قرار میدهد، شرح دهم. 

Dynamic attributes : 
در بخش قبل دیدیم که با استفاده از علامت ( آکولاد {} ) میتوانیم مقادیر موجود در تگ اسکریپت را در html خود رندر کنیم. ولی از این علامت میتوان برای مقدار دهی attribute‌ها هم استفاده کرد. 
<script>
let src = 'https://svelte.dev/tutorial/image.gif';
let name = 'Rick Astley';
</script>

<img src={src} alt="{name} dancing">
اگر این کد را در بدنه کامپوننت خود یعنی همان فایل App.svelte قرار دهیم، به درستی کار خواهد کرد و مقدار‌های متغیر‌های src و name، در تگ img ما قرار خواهند گرفت. چند نکته در اینجا وجود دارد که بهتر است به آنها اشاره کنم.

  • نکته اول : اگر در تگ img مقدار alt را وارد نکنیم و یا alt در این تگ وجود نداشته باشد، یک هشدار توسط کامپایلر svelte برای ما با عنوان <img> element should have an alt attribute> ایجاد میشود. زمان ساخت یک برنامه بسیار مهم است تا قوانین نوشتن یک کد html خوب را رعایت کنیم تا برای تمامی کاربران احتمالی برنامه قابل استفاده باشد. در همین مثال با ایجاد یک هشدار Svelte تلاش میکند که ما را از اشتباه در نوشتن کد html مطلع سازد.

  • نکته دوم : اگر نام یک آبجکت تعریف شده و یک attribute، برابر باشد میتوانیم از نسخه کوتاه شده یا Shorthand attributes در svelte استفاده کنیم. به طور مثال در مثال بالا میتوانیم از کد زیر در خط 6 استفاده کنیم.
<img {src} alt="{name} dancing">


Nested components :
همانطور که قبلا اشاره کرده بودم، همه‌چیز در svelte از کامپوننت‌ها تشکیل میشود. در یک برنامه واقعی درست نیست که تمامی کد برنامه را مستقیما در کامپوننت اولیه برنامه بنویسیم. به جای آن بهتر است هر بخش از وبسایت، کامپوننت مجزایی داشته باشد تا کدها و استایل‌ها و html ما نظم و خوانایی بیشتری پیدا کنند.
یک فایل دیگر را در کنار کامپوننت App.svelte که در بخش قبلی ایجاد کرده بودیم، به نام Nested.svelte ایجاد کنید و در آن کد زیر را قرار دهید.
<script>
  export let siteName = "dotnettips";
</script>

<p>this is a nested component for third tutorial on {siteName}</p>
در این مرحله ما یک کامپوننت جدید را ایجاد کردیم که برای نمایش آن باید به App.svelte اضافه شود. برای انجام اینکار محتوای App.svelte را به کد زیر تغییر دهید.
<script>
  import Nested from "./Nested.svelte";

  export let name;
</script>

<h1>Hello {name}!</h1>

<Nested siteName="dotnettips.info" />
که در نهایت چنین خروجی خواهیم داشت. 
 Hello world!

this is a nested component for third tutorial on dotnettips.info


در مثال بالا ما یک کامپوننت جدید را ایجاد کرده و از طریق دستور import به App.svelte اضافه کردیم. نکته‌ای که در اینجا وجود دارد، نحوه مقدار دهی props در کامپوننت‌ها است. اگر به خط 9 دقت کنیم، کامپوننت ما از طریق تگ جدیدی با نام (Nested) به بدنه html برنامه اضافه شده است که یک attribute به نام siteName دارد. siteName متغیر export شده در کامپوننت Nested.svelte است که در کامپوننت‌ها به این صورت مقدار دهی میشود. قبلا نحوه مقدار دهی این خصیصه‌ها را در فایل‌های جاوا اسکریپت مشاهده کرده بودیم. نکته دیگری که باید به آن دقت داشت این است که خصیصه siteName مقدار پیش فرض dotnettips را در Nested.svelte به خود اختصاص داده بود. به همین جهت اگر ما siteName را هنگام استفاده از کامپوننت مقدار دهی نکنیم، از مقدار پیش فرض خود استفاده خواهد کرد. ولی اینجا ما با مقدار دهی آن، siteName را به dotnettips.info تغییر داده‌ایم.

نکته مهم : دقت داشته باشید کامپوننت‌های شما همیشه باید با حروف بزرگ شروع شوند؛ به طور مثال در صورت نوشتن <nested/> محتوای کامپوننت نمایش داده نخواهد شد. svelte، از طریق زیر نظر گرفتن حروف کوچک و بزرگ در ابتدای تگ‌ها، بین تگ‌های html و کامپوننت‌ها تمایز قائل میشود.



Spread  props :

تا اینجا به صورت خلاصه با props یا خصیصه‌ها آشنا شده‌اید و دیدیم که با export کردن یک متغیر در یک کامپوننت، میتوانیم آن را هنگام استفاده مقدار دهی نماییم. برای اینکه تمرینی هم باشد با توجه به مطالبی که تاکنون گفته شده، پروژه‌ی جدیدی را ایجاد کنید و محتوای App.svelte را مانند کد زیر تغییر دهید.

<script>
import Info from './Info.svelte';

const pkg = {
name: 'svelte',
version: 3,
speed: 'blazing',
website: 'https://svelte.dev'
};
</script>

<Info name={pkg.name} version={pkg.version} speed={pkg.speed} website={pkg.website}/>

همانطور که در خط دوم کد می‌بینید، کامپوننتی به نام Info.svelte به این بخش اضافه شده‌است. این کامپوننت را با محتوای زیر ایجاد نمایید:

<script>
export let name;
export let version;
export let speed;
export let website;
</script>

<p>
The <code>{name}</code> package is {speed} fast.
Download version {version} from <a href="https://www.npmjs.com/package/{name}">npm</a>
and <a href={website}>learn more here</a>
</p>

اگر برنامه را اجرا کنید یک چنین خروجی را مشاهده خواهید کرد: 

 The svelte  package is  blazing  fast. Download version  3  from  npm  and  learn more here
در این مثال در کامپوننت info.svelte حدودا تعداد زیادی متغیر export شده داریم که دقیقا همنام با آنها در App.svelte یک آبجکت به نام pkg مقدار دهی شده‌است (خط 4-9). در این شرایط نیازی به نوشتن تک تک خصیصه‌ها مانند کاری که در خط 12 کردیم نیست. خیلی ساده میتوانیم از امکانات ES6 برای destruct کردن این آبجکت و ست کردن این خصیصه‌ها استفاده کنیم؛ به این صورت : 
<Info {...pkg}/>



مروری کوتاه بر مدیریت Event ها  در svelte:
قدرت اصلی svelte، واکنش پذیر بودن آن است. به این معنی که همیشه DOM را با وضعیت یا state برنامه هماهنگ نگه میدارد. یکی از مواردی که بطور مثال این امکان را به خوبی نمایش میدهد، event‌ها هستند. 
به مثال زیر توجه کنید:
<script>
  let count = 0;

  function handleClick() {
    count += 1;
  }
</script>

<p>Count : {count}</p>
<button on:click={handleClick}>
  Clicked {count} {count === 1 ? 'time' : 'times'}
</button>
در مثال بالا در خط 10، یک button را ایجاد کردیم که به متد click آن یک function اختصاص داده شده که در خط 4 تعریف کرده بودیم. برای bind کردن یک event در svelte از on: استفاده میکنیم. البته دقت کنید که در خط 10، نام function بدون پرانتز نوشته شده‌است؛ چرا که ما قصد اجرای آن را نداریم و صرفا میخواهیم این فانکشن پس از کلیک شدن بر روی button اجرا شود. در خط 5 هم در بدنه فانکشن خود که پس از هر کلیک اجرا خواهد شد، یک واحد به متغیر count اضافه میکنیم. در خطوط 9 و 11 هم مقدار count را نمایش داده‌ایم. 
در بخش‌های بعد به جزئیات کار با event‌ها بیشتر میپردازیم.

واکنش پذیری یا Reactivity در svelte :
svelte به صورت خودکار DOM را پس از اینکه وضعیت کامپوننت یا آبجکت‌های شما تغییر کند، آپدیت میکند؛ ولی در این بین چندین حالت وجود دارند که به صورت خودکار svelte از تغییر وضعیت کامپوننت شما آگاه نمیشود. 
عملگر :$
به مثال زیر توجه کنید. 
<script>
let count = 0;
let doubled = count * 2;

function handleClick() {
count += 1;
}
</script>

<button on:click={handleClick}>
Clicked {count} {count === 1 ? 'time' : 'times'}
</button>

<p>{count} doubled is {doubled}</p>
در این مثال در خط سوم متغیر doubled تعریف شده که قرار است دو برابر count را در خود نگه دارد. اگر این کد را اجرا نمایید، متوجه خواهید شد که مقدار double پس از تغییر count، تغییری نخواهد کرد. چرا که بر خلاف سایر فریم ورک‌ها، مانند react برای بهبود performance برنامه، svelte از Virtual-DOM استفاده نمیکند و این امر سبب میشود که کل کدهای کامپوننت ما در هر بار تغییر، در وضعیت بخشی از آن، مجددا اجرا نشود و مستقیما بخش مورد نظر در DOM تغییر کند. این امر سبب شده از نظر performance در کامپوننت‌های پیچیده که به طور مثال از انیمیشن یا visualisation‌ها استفاده میکنند، کامپوننت‌های svelte چندین برابر پرسرعت‌تر از سایر فریم ورک‌های مشابه عمل کند. ولی اگر بخواهیم که مقدار doubled آپدیت شود چه کاری باید کرد؟ 
راهکار اول مقدار دهی doubled در function مرتبط است، چرا که svelte همیشه به عملگر مساوی = در کد جاوا اسکریپت نگاه میکند. ولی این راهکار در مثال بالا منطقی به نظر نمی‌آید چرا که وظیفه متد ما صرفا دو برابر کردن مقدار count است.
راهکار دوم استفاده از عملگر :$  قبل از تعریف متغیر میباشد که به نظر راهکار مناسب‌تری است. پس در کد بالا فقط لازم است خط سوم را به کد زیر تغییر دهیم تا برنامه بدرستی مقدار doubled را پس از تغییر count محاسبه کند. 
$: doubled = count * 2;
به این طریق میتوانیم متغیر خود را وادار کنیم درصورت تغییر مقادیر، در سمت راست مساوی، مقدار doubled را مجددا محاسبه نماید.

استفاده از این عملگر در svelte به تعریف متغیر‌ها محدود نمیشود. ما هر جائیکه نیاز به واکنش پذیری نسبت به کامپوننت‌ها یا متغیر‌های خود داشتیم، میتوانیم از این عملگر استفاده کنیم. به طور مثال برای لاگ کردن اطلاعات، هر بار که مقدار count تغییر کرد میتوانیم از کد زیر استفاده کنیم. 
$: console.log(`the count is ${count}`);
همچنین میتوانیم به آسانی گروهی از فعالیت‌ها را با هم واکنش پذیر کنیم. مثال :
$: {
  console.log(`the count is ${count}`);
  alert(`I SAID THE COUNT IS ${count}`);
}
حتی میتوان از این عملگر قبل از بلاک‌های کد، مانند if یا for استفاده کرد. مثال:
$: if (count >= 10) {
     alert(`count is dangerously high!`);
     count = 9;
}

واکنش پذیری در آرایه‌ها و آبجکت‌ها : 
به مثال زیر توجه کنید:
<script>
  let numbers = [1, 2, 3, 4];

  function addNumber() {
    let newNumber = numbers.length + 1;
    numbers.push(newNumber);
  }

  $: sum = numbers.reduce((t, n) => t + n, 0);
</script>

<p>{numbers.join(' + ')} = {sum}</p>

<button on:click={addNumber}>Add a number</button>

در مثال بالا پس از هر کلیک، یک عدد به آرایه numbers اضافه میشود؛ ولی در خط 11 که این آرایه را نمایش میدهیم، مقدار آن تغییر نخواهد کرد! همانطور که قبلا اشاره کرده بودم svelte برای اینکه متوجه شود تغییری در آبجکت‌های ما صورت گرفته است، به مشاهده عملگر مساوی در کدهای ما میپردازد و چون اینجا در خط 6، ما از متد push آرایه برای افزودن مقداری جدید به آن درحال استفاده هستیم svelte واکنشی به این تغییر ندارد. برای رفع این مشکل دو راهکار وجود دارد. 
راهکار اول استفاده از عملگر مساوی و reassign کردن مقدار آبجکت یا متغیر مورد نظر است به این صورت : 
  function addNumber() {
    let newNumber = numbers.length + 1;
    numbers.push(newNumber);
    numbers = numbers;
  }
راهکار دوم استفاده از امکانات ES6 جاوا اسکریپت است برای افزودن مقدار جدید به آرایه که چون در این روش از مساوی استفاده میکنیم، تغییرات در numbers واکنش پذیر خواهد بود. به این صورت : 
  function addNumber() {
    let newNumber = numbers.length + 1;
    numbers = [...numbers, newNumber];
  }

مروری بر Two way bindings :
فرض کنید قصد داریم که یک input برای دریافت نام در صفحه قرار داده و در متغیری به نام name ذخیره کنیم. سپس این متغیر را در صفحه نشان دهیم. برای انجام اینکار حدودا با توجه به مطالبی که تا الان آموخته‌ایم میتوان کد زیر را تولید کرد : 
<script>
  let name = "";
  function updateName(event) {
    name = event.target.value;
  }
</script>

<h4>My Name Is {name}</h4>
<input value={name} on:input={updateName} />
در خط 9 یک input به کامپوننت خود اضافه کردیم و مقدار value آن را به متغیر name نسبت دادیم. تا اینجا فقط اگر name تغییری کند آن را در input میتوانیم نمایش دهیم ولی پس از تایپ در این input به صورت خودکار مقدار name آپدیت نمیشود چون ما در این حالت از One way binding درحال استفاده هستیم. به همین جهت یک متد برای آپدیت مقدار name توسط input هم باید مینوشتیم که اگر دقت کنید در کد فوق از ایونت input تگ input در خط 11 به همین منظور استفاده شده‌است. در خط سوم اینبار متد ما یک پارامتر هم به نام event دارد. به طور پیش فرض میتوانیم همیشه از طریق این پارامتر به ایونت آبجکت مبداء که فانکشن را صدا زده است، دسترسی داشته باشیم که خیلی ساده از طریق این ایونت در خط 4 مقدار name را پس تغییر در input آپدیت میکنیم. 
شاید کد بالا کاری که خواستیم را انجام داده باشد. ولی پیاده سازی Two way binding به شکلی که نوشتیم ساده نیست و مشکلات خاص خودش را دارد. خبر خوب این است که svelte این امکان را به صورت توکار محیا کرده است. 
برای اتصال یک attribute به یک متغیر یا آبجکت به صورت دو طرفه از کلمه :bind قبل از نام attribute در svelte استفاده میشود. مثال بالا را اگر با استفاده از این توضیح بازنویسی کنیم، به این کد خواهیم رسید:
<script>
  let name = "";
</script>

<h4>My Name Is {name}</h4>
<input bind:value={name} />
همانطور که مشاهده میکنید دیگر نیازی به نوشتن یک فانکشن مجزا و گرفتن اطلاعات از طریق پارامتر ایونت نیست و به سادگی مقدار value به متغیر name به صورت دو طرفه متصل شده است.


expressing logic :
html امکانی برای پیاده سازی منطق برنامه، برخلاف svelte ندارد. در ادامه با syntax پیاده سازی منطق برنامه در کنار کدهای html در svelte آشنا میشویم. 

If blocks
برای نوشتن If در svelte از if# در میان دو آکولاد {} استفاده میشود و برای پایان دادن به آن از if/ در میاد دو آکولاد. به این صورت : 
{#if condition}
    <!-- you html codes ...  -->
{/if}
به مثال زیر توجه کنید : 
در این مثال قصد داریم پس از کلیک بر روی کلید لاگین، وضعیت کاربر را لاگین شده قرار دهیم و کلید لاگین را مخفی کنیم. سپس کلید دیگری برای خروج از برنامه به نام logout را نمایش دهیم که با کلیک بر روی آن کاربر logout شود و مجددا کلید لاگین نمایش داده شود. برای شبیه سازی این سناریو از کد زیر میتوانیم استفاده کنیم :
<script>
let user = { loggedIn: false };

function toggle() {
user.loggedIn = !user.loggedIn;
}
</script>

{#if user.loggedIn}
<button on:click={toggle}>
Log out
</button>
{/if}

{#if !user.loggedIn}
<button on:click={toggle}>
Log in
</button>
{/if}
کدهای داخل اسکریپت که چندان نیازی به توضیح ندارند و صرفا برای toggle کردن وضعیت کاربر هستند. ولی در خطوط 9 - 13 و 15 - 19 طریقه نوشتن if در svelte را با یک مثال واقعی مشاهده میکنید.
در مثال بالا دو شرط با یک مقدار مشابه true/false نوشته شده است که بهتر بود مانند سایر زبان‌های برنامه نویسی از else در اینجا استفاده میشد. در ادامه با نحوه نوشتن else در svelte آشنا خواهیم شد.
Else blocks
برای نوشتن else در svelte از else: در میاد دو آکولاد {} بین یک block مانند if میتوانیم استفاده کنیم. به این صورت :
{#if condition}
    <!-- you html code when condition is true -->
{:else}
    <!-- you html code when condition is false -->
{/if}
باز نویسی دو if block در مثال بالا با استفاده از else : 
{#if user.loggedIn}
<button on:click={toggle}>
Log out
</button>
{:else}
<button on:click={toggle}>
Log in
</button>
{/if}

همینطور شما میتوانید از else if هم استفاده نمایید. به این صورت : 
{#if condition}
    <!-- you html code when condition is true -->
{:else if condition2}
    <!-- you html code when condition2 is true -->
{:else}
    <!-- you html code when condition and condition2 are false -->
{/if}

نکته تکمیلی : در svelte علامت # همیشه به معنای شروع یک بلاک کد است و علامت / به معنای پایان بلاک. همینطور علامت : نشان دهنده ادامه بلاک کد است. شاید در ابتدا کمی گیج کننده به نظر بیاید ولی در مثال‌های بعدی بیشتر با این علائم آشنا میشویم.

each blocks : 
برای حرکت در میان لیستی از اطلاعات در svelte میتوانیم از each# استفاده نماییم و مانند بلاک if برای خاتمه دادن به آن از each/ استفاده میشود. همینطور از کلمه کلیدی as هم برای دسترسی به هر آیتم در لیست استفاده میشود. به این صورت : 
{#each list as item}
      <!-- you html code per each item in list -->
{/each}
به مثال زیر توجه کنید : 
<script>
let cats = [
{ id: 'J---aiyznGQ', name: 'Keyboard Cat' },
{ id: 'z_AbfPXTKms', name: 'Maru' },
{ id: 'OUtn3pvWmpg', name: 'Henri The Existential Cat' }
];
</script>

<h1>The Famous Cats of YouTube</h1>

<ul>
{#each cats as cat}
<li><a target="_blank" href="https://www.youtube.com/watch?v={cat.id}">
{cat.name}
</a></li>
{/each}
</ul>
در خط 2 ما یک آرایه از گربه‌ها را تعریف کرده ایم و در خط 11 با استفاده از each به ازای هر کدام از آیتم‌های داخل این آرایه یک تگ li ایجاد میکنیم که لینک مرتبط با آن آیتم را نمایش میدهد. البته کد فوق را به شکل دیگری با استفاده از امکانات destructing جاوا اسکریپت هم میتوانستیم بنویسیم. به این صورت : 
<ul>
{#each cats as {id,name}}
<li><a target="_blank" href="https://www.youtube.com/watch?v={id}">
{name}
</a></li>
{/each}
</ul>
در این حالت ابتدا id و name به صورت مجزا destruct شده اند و میتوانیم مانند مثال بالا از آنها بدون نوشتن نام آیتم استفاده کنیم . مانند خط 4 کد بالا.
همینطور در each بلاک‌ها امکان دریافت ایندکس جاری آیتم از طریق آرگومان دوم هم وجود دارد. به این صورت : 
<ul>
{#each cats as { id, name }, i}
<li><a target="_blank" href="https://www.youtube.com/watch?v={id}">
{i + 1}: {name}
</a></li>
{/each}
</ul>
اگر به کد فوق دقت کنید درخط 2 مقدار i ایندکس آیتم جاری آرایه ما یعنی همان cats است.


نکته : در این بخش من سعی کردم تا حدودی به ترتیب بخش آموزشی خود وبسایت Svelte، موارد را بیان کنم؛ ولی با توجه به اینکه شاید دوستان ترجیح بدهند روش آموزشی خود  آن وبسایت که امکان تغییر و نوشتن کد را هم محیا کرده است، امتحان کنند  لینک آن  را به اشتراک میگذارم. 
مطالب
نحوه استفاده از ViewModel در ASP.NET MVC

یک Model چیست؟

·   قسمتی از Application است که Domain Logic را پیاده سازی می‌کند.

·   همچنین با عنوان Business Logic نیز شناخته می‌شود.

·   Domain Logic داده‌هایی را که بین UI و دیتابیس پاس داده می‌شود، مدیریت می‌کند.

·   برای مثال، در یک سیستم انبار،Model   کارش ذخیره سازی اقلام در حافظه و Logic تعیین کننده موجود بودن یک آیتم در انبار میباشد.


یک ViewModel چیست؟

·   ViewModel به ما این امکان را میدهد تا از چندین Entity، یک شیء واحد بسازیم.

·   بهینه شده برای استفاده و رندر توسط یک View

 

چرا باید از ViewModel استفاده کنیم؟

  • اگر شما بخواهید چندین Model را به یک View پاس دهید، استفاده از ViewModel ایده بسیار خوبی است.
  • همچنین امکان Validate کردن ViewModel را به روشی متفاوت‌تر از Domain Model برای سناریوهای اعتبارسنجی attribute-based را در اختیارمان قرار میدهد.
  • برای قالبندی داده‌ها نیز استفاده میشود.
        o برای مثال به یک داده یا مقدار پولی قالبندی شده به یک روش خاص نیاز داریم؟
ViewModel بهترین مکان برای انجام این کار است.
  • استفاده از ViewModel تعامل بین Model و View را ساده‌تر می‌کند.  


مکان قرارگیری ViewModel در پروژه بهتر است کجا باشد؟

  1. می‌تواند در یک پوشه با نام ViewModel در ریشه پروژه باشد.

  2. به صورت یک dll ارجاع داده شده به پروژه. 
  3. در یک پروژه جدا به عنوان یک Service Layer.


Best Practice هایی در زمان استفاده از ViewModelها 

  1. داده‌هایی را که قرار است در View رندر شوند، داخل ViewModel قرار دهید.
  2. View باید خصوصیاتی را که نیاز دارد، مستقیما از ViewModel بدست بیاورد.
  3. وقتی که ViewModel شما پیچیده‌تر می‌شود، بهتر است از یک Mapper استفاده کنید.

اجازه دهید مثالی را در این رابطه براتون بیارم :

در یک View می‌خواهیم هم لیست اخبار سایت و هم لیست سخنرانان سایت (مثال مربوط به یک پروژه برای همایش است) را نمایش دهیم. خوب طبق مطالب فوق استفاده از ViewModel بهترین راه حل است. ViewModel مربوطه به صورت زیر تعریف شده است :

public class SpeakerAndNewsViewModel
    {
        public IEnumerable<News> News { get; set; }
        public IEnumerable<Speaker> Speakers { get; set; }
    }
و در اکشن متد Index هم بدین صورت Model‌ها را به ViewModel ساخته شده پاس می‌دهیم :
public ActionResult Index()
        {
            var news = db.News.OrderBy(r=>r.Date)
                        .Take(3);
            var speakers = db.Speakers.Take(4);
            var model = new SpeakerAndNewsViewModel { 
                News=news,
                Speakers=speakers
            };
            return View(model);
        }
و یک View را به صورت Strongly Typed از نوع ViewModel خود که در اینجا SpeakerAndNewsViewModel  است ایجاد می‌کنیم :

و View مربوطه را به شکل زیر تغییر می‌دهیم :  
@model  Project.Models.SpeakerAndNewsViewModel
@{
    ViewBag.Title = "Home Page";
}
@section news
{
@foreach (var item in Model.News)
{
    //..
}
}
@section speakers
{
@foreach (var item in Model.Speakers)
{
    //...
}
}
مطالب
شروع به کار با DNTFrameworkCore - قسمت 6 - پیاده‌سازی عملیات CRUD موجودیت‌ها با استفاده از ASP.NET Core MVC
به عنوان آخرین قسمت مرتبط با تفکر مبتنی‌بر CRUD‏ ‎(‎CRUD-based thinking)‎، روش پیاده‌سازی عملیات CRUD موجودیت‌ها را با استفاده از ASP.NET Core MVC و افزونه jquery-unobtrusive-ajax بررسی خواهیم کرد. 


برای شروع لازم است بسته نیوگت زیر را نصب کنید: 
PM> Install-Package DNTFrameworkCore.Web

قراردادها، مفاهیم و نکات اولیه 
  1. Refactor کردن فرم‌های ثبت و ویرایش مرتبط با یک Aggregate، به یک PartialView که با یک ViewModel کار می‌کند. برای موجودیت‌های ساده و پایه، همان Model/DTO، به عنوان Model متناظر با یک ویو یا به اصطلاح ViewModel استفاده می‌شود؛ ولی برای سایر موارد، از مدلی که نام آن با نام موجودیت + کلمه ModalViewModel یا FormViewModel تشکیل می‌شود، استفاده خواهیم کرد.
  2. یک فرم، در قالب یک پارشال‌ویو، به صورت Ajaxای با استفاده از افزونه  jquery-unobtrusive-ajax بارگذاری شده و به سرور ارسال خواهد شد.
  3. یک فرم براساس طراحی خود می‌تواند در قالب یک مودال باز شود، یا به منظور inline-editing آن را بارگذاری و به قسمتی از صفحه که مدنظرتان می‌باشد اضافه شود.
  4. وجود ویو Index به همراه پارشال‌ویو ‎_List برای نمایش لیستی و یک پارشال‌ویو برای عملیات ثبت و ویرایش الزامی ‌می‌باشد. البته اگر از مکانیزمی که در مطلب « طراحی یک گرید با jQuery Ajax و ASP.NET MVC به همراه پیاده سازی عملیات CRUD»  مطرح شد، استفاده نمی‌کنید و نیاز دارید تا اطلاعات صفحه‌بندی شده، مرتب شده و فیلتر شده‌ای را در قالب JSON دریافت کنید، از اکشن‌متد ReadPagedList کنترلر پایه استفاده کنید.

مثال اول: پیاده‌سازی BlogsController و طراحی فرم ثبت و ویرایش
کار با ارث‌بری از کنترلر پایه طراحی شده در زیرساخت به شکل زیر آغاز می‌شود:
public class BlogsController : CrudController<IBlogService, int, BlogModel>
{
    public BlogsController(IBlogService service) : base(service)
    {
    }

    protected override string CreatePermissionName => PermissionNames.Blogs_Create;
    protected override string EditPermissionName => PermissionNames.Blogs_Edit;
    protected override string ViewPermissionName => PermissionNames.Blogs_View;
    protected override string DeletePermissionName => PermissionNames.Blogs_Delete;
    protected override string ViewName => "_BlogModal";
}
در اینجا مشخص کردن ViewName متناظر با موجودیت جاری، الزامی می‌باشد. همانطور که عنوان شد، یک پارشال‌ویو برای عملیات ثبت و ویرایش کفایت می‌کند و طراحی پشت این کنترلر پایه نیز بر این اساس می‌باشد. گام بعدی، طراحی پارشال‌ویو مذکور می‌باشد. 

<div>
    <h4 asp-if="Model.IsNew()">Create New Blog</h4>
    <h4 asp-if="!Model.IsNew()">Edit Blog</h4>
    <button type="button" data-dismiss="modal">&times;</button>
</div>
در اینجا با استفاده از تگ‌هلپر asp-if موجود در زیرساخت و متد IsNew متناظر با مدل جاری، عنوان نمایشی مودال را مشخص کرده‌ایم. 
 ‌


<form asp-action="@(Model.IsNew() ? "Create" : "Edit")" asp-controller="Blogs" asp-modal-form="BlogForm">
    <div>
        <input type="hidden" name="save-continue" value="true"/>
        <input asp-for="RowVersion" type="hidden"/>
        <input asp-for="Id" type="hidden"/>
        <div>
            <div>
                <label asp-for="Title"></label>
                <input asp-for="Title" autocomplete="off"/>
                <span asp-validation-for="Title"></span>
            </div>
        </div>
        <div>
            <div>
                <label asp-for="Url"></label>
                <input asp-for="Url" type="url"/>
                <span asp-validation-for="Url"></span>
            </div>
        </div>
    </div>

...

</form>
با استفاده از متد IsNew مدل جاری، اکشن متد متناظر با درخواست POST مشخص شده و سپس از طریق تگ‌هلپر asp-modal-form، فرآیند افزودن ویژگی‌های data-ajax به فرم را خودکار کرده‌ایم. سپس با استفاده از یک Hidden Input با نام save-continue و مقدار true به فرم، عملیات ذخیره کردن بدون بسته شدن فرم را شبیه سازی کرده‌ایم؛ این Input می‌تواند به صورت شرطی به فرم اضافه شود (دکمه‌های ذخیره/ذخیره و بستن و ...) که در سمت سرور با توجه به مقدار ارسالی تصمیم گرفته می‌شود که دوباره فرم با اطلاعات جدید (در اینجا Id و RowVersion) به کلاینت ارسال شود یا خیر.

<div>
    <a asp-modal-delete-link asp-model-id="@Model.Id" asp-modal-toggle="false"
       asp-controller="Blogs" asp-action="Delete" asp-if="!Model.IsNew()" asp-permission="@PermissionNames.Blogs_Delete"
       title="Delete Blog">
        <i></i>
    </a>
    <a title="Refresh Blog" asp-if="!Model.IsNew()" asp-modal-link asp-modal-toggle="false"
       asp-controller="Blogs" asp-action="Edit" asp-route-id="@Model.Id">
        <i></i>
    </a>
    <a title="New Blog" asp-modal-link asp-modal-toggle="false"
       asp-controller="Blogs" asp-action="Create">
        <i></i>
    </a>
    <button type="button" data-dismiss="modal">
        <i></i>&nbsp; Cancel
    </button>
    <button type="submit">
        <i></i>&nbsp; Save Changes
    </button>
</div>
بخش فوتر این مودال در برگیرنده دکمه‌های متناظر با اکشن‌های قابل انجام بر روی موجودیت جاری می‌باشد.
در این فرم ابتدا 3 دکمه میانبر برای عملیات حذف، بازنشانی و جدید درنظر گرفته شده‌اند؛ برای حذف که از طریق تگ‌هلپر asp-modal-delete-link کار افزودن خودکار ویژگی‌های data-ajax انجام شده و در نهایت با توجه به اکشن‌متد و کنترلر مشخص شده، یک مودال، برای گرفتن تأیید از کاربر باز می‌شود و در زمان پذیرش درخواست، حذف مدل جاری به سرور ارسال خواهد شد. با استفاده از تگ‌هلپر asp-permission نیز دسترسی مورد نیاز برای مشاهده دکمه مورد نظر را مشخص کرده‌ایم. دکمه‌های بازنشانی و جدید، در اینجا از طریق تگ‌هلپر asp-modal-link تبدیل به یک لینک Ajaxای شده است که کار بارگذاری یک پارشال‌ویو را انجام می‌دهند؛ همچنین با استفاده از ویژگی asp-modal-toggle متناظر با تگ‌هلپر مذکور با مقدار false، مشخص کرده‎ایم که صرفا محتوای مودال جاری جایگزین شود و نیاز به گشوده شدن دوباره آن نیست.


خروجی نهایی در حالت ویرایش به شکل زیر می‌باشد:

‌‌
مثال دوم: پیاده‌سازی RolesController و طراحی فرم ثبت و ویرایش
‌‌نکته قابل توجه در طراحی فرم‌های ثبت و ویرایش موجودیت‌های پیچیده‌تر مربوط است به ارسال اطلاعات اضافه‌تر از هر آنچه در مدل وجود دارد به کلاینت و همچنین دریافت اطلاعات در ساختار تودرتو یا به اصطلاح یک گراف از اشیاء. به عنوان مثال برای ثبت یک گروه کاربری نیاز است لیست دسترسی‌ها را نیز در فرم نمایش دهیم تا توسط کاربر انتخاب شود؛ در این حالت نیاز است یک مدل متناظر و متناسب را به شکل زیر طراحی کرد:
public class RoleModalViewModel : RoleModel
{
    public IReadOnlyList<LookupItem> PermissionList { get; set; }
}
در اینجا با ارث‌بری از RoleModel متناظر با موجودیت گروه کاربری، لیست دسترسی‌ها نیز در طریق خصوصیت PermissionList قابل استفاده می‌باشد. حال برای مقداردهی خصوصیت اضافه شده و به طور کلی برای ارسال اطلاعات اضافه به کلاینت در زمان بارگذاری فرم، نیاز است متد RenderView را به شکل زیر بازنویسی کنید:
protected override IActionResult RenderView(RoleModel role)
{
    var model = _mapper.Map<RoleModalViewModel>(role);
    model.PermissionList = ReadPermissionList();

    return PartialView(ViewName, model);
}
به عنوان مثال در اینجا از AutoMapper برای وهله سازی از RoleModalViewModel و نگاشت خصوصیات RoleModel، استفاده شده است. به این ترتیب خروجی نهایی در حالت ویرایش به شکل زیر می‌باشد:



برای مدیریت سناریوهای Master-Detail به مانند قسمت مدیریت دسترسی‌ها در تب Permissions فرم بالا، امکاناتی در زیرساخت تعبیه شده است ولی پیاده‌سازی آن را به عنوان یک تمرین و با توجه به سری مطالب «Editing Variable Length Reorderable Collections in ASP.NET MVC» به شما واگذار می‌کنم.


نکته تکمیلی: برای ارسال اطلاعات اضافی به ویو Index متناظر با یک موجودیت می‌توانید متد RenderIndex را به شکل زیر بازنویسی کنید:

protected override IActionResult RenderIndex(IPagedQueryResult<RoleReadModel> model)
{
    var indexModel = new RoleIndexViewModel
    {
        Items = model.Items,
        TotalCount = model.TotalCount,
        Permissions = ReadPermissionList()
    };

    return Request.IsAjaxRequest()
        ? (IActionResult) PartialView(indexModel)
        : View(indexModel);
}

مدل RoleIndexViewModel استفاده شده در تکه کد بالا نیز به شکل زیر خواهد بود:

public class RoleIndexViewModel : PagedQueryResult<RoleReadModel>
{
    public IReadOnlyList<LookupItem> Permissions { get; set; }
}


فرآیند بارگذاری یک پارشال‌ویو در مودال

به عنوان مثال برای استفاده از مودال‌های بوت استرپ، ایده کار به این شکل است که یک مودال را به شکل زیر در فایل Layout قرار دهید:

<div class="modal fade" @*tabindex="-1"*@ id="main-modal" data-keyboard="true" data-backdrop="static" role="dialog" aria-hidden="true">
    <div class="modal-dialog modal-dialog-centered" role="document">
        <div class="modal-content">
            <div class="modal-body">
                Loading...
            </div>
        </div>
    </div>
</div>

سپس در زمان کلیک بروی یک دکمه Ajaxای، ابتدا main-modal را نمایش داده و بعد از دریافت پارشال‌ویو از سرور، آن را با محتوای modal-content جایگزین می‌کنیم. به همین دلیل Tag Halperهای مطرح شده در مطلب جاری، callbackهای failure/complete/success متناظر با unobtrusive-ajax را نیز مقداردهی می‌کنند. برای این منظور نیاز است تا متدهای جاوااسکریپتی زیر نیز در سطح شیء window تعریف شده باشند:‌‌

    /*----------------------------------  asp-modal-link ---------------------------*/
    window.handleModalLinkLoaded = function (data, status, xhr) {
        prepareForm('#main-modal.modal form');
    };
    window.handleModalLinkFailed = function (xhr, status, error) {
        //....
    };
    /*----------------------------------  asp-modal-form ---------------------------*/
    window.handleModalFormBegin = function (xhr) {
        $('#main-modal a').addClass('disabled');
        $('#main-modal button').attr('disabled', 'disabled');
    };
    window.handleModalFormComplete = function (xhr, status) {
        $('#main-modal a').removeClass('disabled');
        $('#main-modal button').removeAttr('disabled');
    };
    window.handleModalFormSucceeded = function (data, status, xhr) {
        if (xhr.getResponseHeader('Content-Type') === 'text/html; charset=utf-8') {
            prepareForm('#main-modal.modal form');
        } else {
            hideMainModal();
        }
    };
    window.handleModalFormFailed = function (xhr, status, error, formId) {
        if (xhr.status === 400) {
            handleBadRequest(xhr, formId);
        }
    };


برای بررسی بیشتر، پیشنهاد می‌کنم پروژه DNTFrameworkCore.TestWebApp موجود در مخزن این زیرساخت را بازبینی کنید.