مطالب
نمایش گرادیان در iTextSharp

کتابخانه iTextSharp نمایش گرادیانی از رنگ‌ها را هم پشتیبانی می‌کند و بدیهی است این نمایش برداری است. روش استفاده از آن هم بسیار ساده است؛ مثلا:

PdfShading shading = PdfShading.SimpleAxial(pdfWriter, x0, y0, x1, y1, BaseColor.YELLOW, BaseColor.RED);
PdfShadingPattern pattern = new PdfShadingPattern(shading);
ShadingColor color = new ShadingColor(pattern);

متد PdfShading.SimpleAxial بر اساس شیء PdfWriter که توسط آن به Canvas صفحه دسترسی پیدا می‌کند، در مختصاتی مشخص، یک طیف رنگی را ایجاد می‌کند. بر این اساس می‌توان به یک ShadingColor هم رسید که از آن مثلا به عنوان BackgroundColor یک PdfPCell قابل استفاده است.
تا اینجا ساده به نظر می‌رسد اما واقعیت این است که مختصات ذکر شده، مهم است و آن‌را در مورد مثلا سلول‌های یک جدول تنها در زمان تهیه نهایی یک جدول می‌توان به دست آورد. البته اگر شیء ساده‌ای را روی صفحه رسم کنیم، این مورد بر اساس مختصات ابتدایی شیء واضح به نظر می‌رسد.
برای حل این مشکل در مورد جداول و سلول‌های آن خاصیتی به نام CellEvent وجود دارد که از نوع IPdfPCellEvent است. به عبارتی با ارسال یک وهله از کلاسی که اینترفیس IPdfPCellEvent را پیاده سازی می‌کند، می‌توان در زمان نمایش نهایی یک سلول به مختصات دقیق آن دسترسی پیدا کرد.
یک مثال کامل را در مورد پیاده سازی IPdfPCellEvent و استفاده از آن جهت نمایش گرادیان در Header و footer یک جدول، در ادامه مشاهده خواهید نمود:

using System.Diagnostics;
using System.IO;
using iTextSharp.text;
using iTextSharp.text.pdf;

namespace iTextSharpGradientTest
{
public class GradientCellEvent : IPdfPCellEvent
{
public void CellLayout(PdfPCell cell, Rectangle position, PdfContentByte[] canvases)
{
var cb = canvases[PdfPTable.BACKGROUNDCANVAS];
cb.SaveState();

var shading = PdfShading.SimpleAxial(
cb.PdfWriter,
position.Left, position.Top, position.Left, position.Bottom,
BaseColor.YELLOW, BaseColor.ORANGE);
var shadingPattern = new PdfShadingPattern(shading);

cb.SetShadingFill(shadingPattern);
cb.Rectangle(position.Left, position.Bottom, position.Width, position.Height);
cb.Fill();

cb.RestoreState();
}
}

class Program
{
static void Main(string[] args)
{
using (var pdfDoc = new Document(PageSize.A4))
{
var pdfWriter = PdfWriter.GetInstance(pdfDoc, new FileStream("Test.pdf", FileMode.Create));
pdfDoc.Open();

var table1 = new PdfPTable(1);
table1.HeaderRows = 2;
table1.FooterRows = 1;

//header row
var headerCell = new PdfPCell(new Phrase("header"))
{
HorizontalAlignment = Element.ALIGN_CENTER,
Border = 0
};
headerCell.CellEvent = new GradientCellEvent();
table1.AddCell(headerCell);

//footer row
var footerCell = new PdfPCell(new Phrase("footer"))
{
HorizontalAlignment = Element.ALIGN_CENTER,
Border = 0
};
footerCell.CellEvent = new GradientCellEvent();
table1.AddCell(footerCell);

//adding some rows
for (int i = 0; i < 70; i++)
{
var rowCell = new PdfPCell(new Phrase("Row " + i)) { BorderColor = BaseColor.LIGHT_GRAY };
table1.AddCell(rowCell);
}

pdfDoc.Add(table1);
}

//open the final file with adobe reader for instance.
Process.Start("Test.pdf");
}
}
}

با خروجی:


نکته مهم این مثال نحوه مقدار دهی CellEvent است. به این ترتیب در زمان نمایش نهایی یک سلول می‌توان در متد CellLayout، به خواص فقط خواندنی آن سلول دسترسی یافت. مثلا position، مختصات نهایی مستطیل مرتبط با سلول جاری را بر می‌گرداند؛ یا از طریق canvases می‌توان برای آخرین بار فرصت یافت تا در یک سلول نقاشی کرد.


نظرات مطالب
غیرمعتبر شدن کوکی‌های برنامه‌های ASP.NET Core هاست شده‌ی در IIS پس از ری‌استارت آن
یک نکته‌ی تکمیلی: روش محافظت از کلیدهای سیستم DataProtection با یک مجوز SSL

اگر برنامه‌های ASP.NET Core را اجرا کرده باشید، عموما در ابتدای آن یک پیام محافظت نشده بودن کلیدهای سیستم DataProtection را لاگ می‌کند. برای رفع این مشکل می‌توان این مراحل را طی کرد:
الف) نیاز به یک مجوز SSL داریم که دارای private key هم باشد.
برای این منظور سه دستور زیر را صادر کنید تا یک فایل pfx مناسب سیستم DataProtection تولید شود:
"C:\Program Files\Git\usr\bin\openssl.exe" genrsa -out private.key 2048
"C:\Program Files\Git\usr\bin\openssl.exe" req -new -x509 -key private.key -out publickey.cer -days 1398
"C:\Program Files\Git\usr\bin\openssl.exe" pkcs12 -export -out idp.pfx -inkey private.key -in publickey.cer
این دستورات از openssl.exe برنامه‌ی Git for windows استفاده می‌کنند. اگر فایل pfx نهایی دارای private key نباشد (روش فوق این مشکل را ندارد)، حین استفاده‌ی از آن در برنامه، با خطاهایی مانند «کلید یافت نشد» و یا «access denied» مواجه می‌شوید.

ب) خواندن فایل pfx در برنامه
روش خواندن فایل‌های pfx به صورت زیر است:
private static X509Certificate2 loadCertificateFromFile(string filePath, string password)
{
    // NOTE:
    // You should check out the identity of your application pool and make sure
    // that the `Load user profile` option is turned on, otherwise the crypto susbsystem won't work.

    // For decryption the certificate must be in the certificate store. It's a limitation of how EncryptedXml works.
    using (var store = new X509Store(StoreName.My, StoreLocation.CurrentUser))
    {
      store.Open(OpenFlags.ReadWrite);
      store.Add(new X509Certificate2(filePath, password, X509KeyStorageFlags.Exportable));
    }

    return new X509Certificate2(
            filePath,
            password,
            keyStorageFlags: X509KeyStorageFlags.MachineKeySet | X509KeyStorageFlags.PersistKeySet
                             | X509KeyStorageFlags.Exportable);
}
دو نکته در اینجا مهم هستند: اگر از IIS استفاده می‌کنید، روشن کردن گزینه‌ی «Load user profile» را در Application pool برنامه فراموش نکنید، تا سیستم RSA به خوبی کار کند. همچنین در اینجا قسمت store.Add الزامی است. از این جهت که ASP.NET Core برای کار decryption کلیدها، فقط به اطلاعات X509Store سیستم مراجعه می‌کند و کاری به فایل pfx ما ندارد.

ج) معرفی مجوز تولید شده به سیستم
دراینجا آخرین مرحله، ذکر متد ProtectKeysWithCertificate به همراه مجوزی است که تولید کردیم:
services
   .AddDataProtection()
   .SetDefaultKeyLifetime(...)
   .SetApplicationName(...)
   .ProtectKeysWithCertificate(loadCertificateFromFile("path ...", "123"));
اکنون اگر برنامه را اجرا کنید، از فایل pfx تولیدی، برای رمزنگاری کلیدهای سیستم DataProtection استفاده خواهد شد.
مطالب دوره‌ها
مدل سازی داده‌ها در RavenDB
در مطلب جاری، به صورت اختصاصی، مبحث مدل سازی اطلاعات و رسیدن به مدل ذهنی مرسوم در طراحی‌های NoSQL سندگرا را در مقایسه با دنیای Relational، بررسی خواهیم کرد.


تفاوت‌های دوره ما با زمانیکه بانک‌های اطلاعاتی رابطه‌ای پدیدار شدند

- دنیای بانک‌های اطلاعاتی رابطه‌ای برای Write بهینه سازی شده‌اند؛ از این جهت که تاریخچه پیدایش آن‌ها به دهه 70 میلادی بر می‌گردد، زمانیکه برای تهیه سخت دیسک‌ها باید هزینه‌های گزافی پرداخت می‌شد. به همین جهت الگوریتم‌ها و روش‌های بسیاری در آن دوره ابداع شدند تا ذخیره سازی اطلاعات، حجم کمتری را به خود اختصاص دهند. اینجا است که مباحثی مانند Normalization بوجود آمدند تا تضمین شود که داده‌ها تنها یکبار ذخیره شده و دوبار در جاهای مختلفی ذخیره نگردند. جهت اطلاع در سال 1980 میلادی، یک سخت دیسک 10 مگابایتی حدود 4000 دلار قیمت داشته است.
- تفاوت مهم دیگر دوره ما با دهه‌های 70 و 80 میلادی، پدیدار شدن UI و روابط کاربری بسیار پیچیده، در مقایسه با برنامه‌های خط فرمان یا حداکثر فرم‌های بسیار ساده ورود اطلاعات در آن زمان است. برای مثال در دهه 70 میلادی تصور UI ایی مانند صفحه ابتدایی سایت Stack overflow احتمالا به ذهن هم خطور نمی‌کرده است.


تهیه چنین UI ایی نه تنها از لحاظ طراحی، بلکه از لحاظ تامین داده‌ها از جداول مختلف نیز بسیار پیچیده است. برای مثال برای رندر صفحه اول سایت استک اورفلو ابتدا باید تعدادی سؤال از جدول سؤالات واکشی شوند. در اینجا در ذیل هر سؤال نام شخص مرتبط را هم مشاهده می‌کنید. بنابراین اطلاعات نام او، از جدول کاربران نیز باید دریافت گردد. یا در اینجا تعداد رای‌های هر سؤال را نیز مشاهده می‌کنید که به طور قطع اطلاعات آن در جدول دیگری نگه داری می‌شود. در گوشه‌ای از صفحه، برچسب‌های مورد علاقه و در ذیل هر سؤال، برچسب‌های اختصاصی هر مطلب نمایش داده شده‌اند. تگ‌ها نیز در جدولی جداگانه قرار دارند. تمام این قسمت‌های مختلف، نیاز به واکشی و رندر حجم بالایی از اطلاعات را دارند.
- تعداد کاربران برنامه‌ها در دهه‌های 70 و 80 میلادی نیز با دوره ما متفاوت بوده‌اند. اغلب برنامه‌های آن دوران تک کاربره طراحی می‌شدند؛ با بانک‌های اطلاعاتی که صرفا جهت کار بر روی یک سیستم طراحی شده بودند. اما برای نمونه سایت استک اور فلویی که مثال زده شده، توسط هزاران و یا شاید میلیون‌ها نفر مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ با توزیع و تقسیم اطلاعات آن بر روی سرورها مختلف.


معرفی مفهوم Unit of change

همین پیچیدگی‌ها سبب شدند تا جهت ساده‌سازی حل اینگونه مسایل، حرکتی به سمت دنیای NoSQL شروع شود. ایده اصلی مدل سازی داده‌ها در اینجا کم کردن تعداد اعمالی است که باید جهت رسیدن به یک نتیجه واحد انجام داد. اگر قرار است یک سؤال به همراه تگ‌ها، اطلاعات کاربر، رای‌ها و غیره واکشی شوند، چرا باید تعداد اعمال قابل توجهی جهت مراجعه به جداول مختلف مرتبط صورت گیرد؟ چرا تمام این اطلاعات را یکجا نداشته باشیم تا بتوان همگی را در طی یک واکشی به دست آورد و به این ترتیب دیگر نیازی نباشد انواع و اقسام JOIN‌ها را به چند ده جدول موجود نوشت؟
اینجا است که مفهومی به نام Unit of change مطرح می‌شود. در هر واحد تغییر، کلیه اطلاعات مورد نیاز برای رندر یک شیء قرار می‌گیرند. برای مثال اگر قرار است با شیء محصول کار کنیم، تمام اطلاعات مورد نیاز آن‌‌را اعم از گروه‌ها، نوع‌ها، رنگ‌ها و غیره را در طی یک سند بانک اطلاعاتی NoSQL سندگرا، ذخیره می‌کنیم.


محدود‌ه‌های تراکنشی یا Transactional boundaries

محدوده‌های تراکنشی در Domain driven design به Aggregate root نیز معروف است. هر محدود تراکنشی حاوی یک Unit of change قرار گرفته داخل یک سند است. ابتدا بررسی می‌کنیم که در یک Read به چه نوع اطلاعاتی نیاز داریم و سپس کل اطلاعات مورد نیاز را بدون نوشتن JOIN ایی از جداول دیگر، داخل یک سند قرار می‌دهیم.
هر محدوده تراکنشی می‌تواند به محدوده تراکنشی دیگری نیز ارجاع داده باشد. برای مثال در RavenDB شماره‌های اسناد، یک سری رشته هستند؛ برخلاف بانک‌های اطلاعاتی رابطه‌ای که بیشتر از اعداد برای مشخص سازی Id استفاده می‌کنند. در این حالت برای ارجاع به یک کاربر فقط کافی است برای مثال مقدار خاصیت کاربر یک سند به "users/1" تنظیم شود. "users/1" نیز یک Id تعریف شده در RavenDB است.
مزیت این روش، سرعت واکشی بسیار بالای دریافت اطلاعات آن است؛ دیگر در اینجا نیازی به JOINهای سنگین به جداول دیگر برای تامین اطلاعات مورد نیاز نیست و همچنین در ساختار‌های پیچیده‌تری مانند ساختارهای تو در تو، دیگر نیازی به تهیه کوئری‌های بازگشتی و استفاده از روش‌های پیچیده مرتبط با آن‌ها نیز وجود ندارد و کلیه اطلاعات مورد نظر، به شکل یک شیء JSON داخل یک سند حاضر و آماده برای واکشی در طی یک Read هستند.
به این ترتیب می‌توان به سیستم‌های مقیاس پذیری رسید. سیستم‌هایی که با بالا رفتن حجم اطلاعات در حین واکشی‌های داده‌های مورد نیاز، کند نبوده و بسیار سریع پاسخ می‌دهند.


Denormalization داده‌ها

اینجا است که احتمالا ذهن رابطه‌ای تربیت شده‌ی شما شروع به واکنش می‌کند! برای مثال اگر نام یک محصول تغییر کرد، چطور؟ اگر آدرس یک مشتری نیاز به ویرایش داشت، چطور؟ چگونه یکپارچگی اطلاعاتی که اکنون به ازای هر سند پراکنده شده‌است، مدیریت می‌شود؟
زمانیکه به این نوع سؤالات رسیده‌ایم، یعنی Denormalization رخ داده است. در اینجا سندهایی را داریم که کلیه اطلاعات مورد نیاز خود را یکجا دارند. به این مساله از منظر نگاه به داده‌ها در طی زمان نیز می‌توان پرداخت. به این معنا که صحیح است که آدرس مشتری خاصی امروز تغییر کرده است، اما زمانیکه سندی برای او در سال قبل صادر شده است، واقعا آدرس آن مشتری که سفارشی برایش ارسال شده، دقیقا همان چیزی بوده است که در سند مرتبط، ثبت شده و موجود می‌باشد. بنابراین سند قبلی با اطلاعات قبلی مشتری در سیستم موجود خواهد بود و اگر سند جدیدی صادر شد، این سند بدیهی است که از اطلاعات امروز مشتری استفاده می‌کند.


ملاحظات اندازه‌های داده‌ها

زمانیکه سند‌ها بسیار بزرگ می‌شوند چه رخ خواهد داد؟ از لحاظ اندازه داده‌ها سه نوع سند را می‌توان متصور بود:
الف) سندهای محدود، مانند اغلب اطلاعاتی که تعداد فیلدهای مشخصی دارند با تعداد اشیاء مشخصی.
ب) سندهای نامحدود اما با محدودیت طبیعی. برای مثال اطلاعات فرزندان یک شخص را درنظر بگیرید. هرچند این اطلاعات نامحدود هستند، اما به صورت طبیعی می‌توان فرض کرد که سقف بالایی آن عموما به 20 نمی‌رسد!
ج) سندهای نامحدود، مانند سندهایی که آرایه‌ای از اطلاعات را ذخیره می‌کنند. برای مثال در یک سایت فروشگاه، اطلاعات فروش یک گروه از اجناس خاص را درنظر بگیرید که عموما نامحدود است. اینجا است که باید به اندازه اسناد نیز دقت داشت. برای مدیریت این مساله حداقل از دو روش استفاده می‌شود:
- محدود کردن تعداد اشیاء. برای مثال در هر سند حداکثر 100 اطلاعات فروش یک محصول بیشتر ثبت نشود. زمانیکه به این حد رسیدیم، یک سند جدید ایجاد شده و Id سند قبلی مثلا "products/1" در سند دوم ذکر خواهد شد.
- محدود کردن تعداد اطلاعات ذخیره شده بر اساس زمان
RavenDB برای مدیریت این مساله، مفهوم Includes را معرفی کرده است. در اینجا با استفاده از متد الحاقی Include، کار زنجیر کردن سندهای مرتبط صورت خواهد گرفت.



یک مثال عملی: مدل سازی داده‌های یک بلاگ در RavenDB

پس از این بحث مقدماتی که جهت معرفی ذهنیت مدل سازی داده‌ها در دنیای غیر رابطه‌ای NoSQL ضروری بود، در ادامه قصد داریم مدل‌های داده‌های یک بلاگ را سازگار با ساختار بانک اطلاعاتی NoSQL سندگرای RavenDB طراحی کنیم.
در یک بلاگ، تعدادی مطلب، نظر، برچسب (گروه‌های مطالب) و امثال آن وجود دارند. اگر بخواهیم این اطلاعات را به صورت رابطه‌ای مدل کنیم، به ازای هر کدام از این موجودیت‌ها یک جدول نیاز خواهد بود و برای رندر صفحه اصلی بلاگ، چندین و چند کوئری برای نمایش اطلاعات مطالب، نویسنده(ها)، برچسب‌ها و غیره باید به بانک اطلاعاتی ارسال گردد، که تعدادی از آن‌ها مستقیما بر روی یک جدول اجرا می‌شوند و تعدادی دیگر نیاز به JOIN دارند.
مشکلاتی که روش رابطه‌ای دارد:
- تعداد اعمالی که باید برای نمایش صفحه اول سایت صورت گیرد، بسیار زیاد است و این مساله با تعداد بالای کاربران از دید مقیاس پذیری سیستم مشکل ساز است.
- داده‌های مرتبط در جداول مختلفی پراکنده‌اند.
- این سیستم برای Write بهینه سازی شده است و نه برای Read. (همان بحث گران بودن سخت دیسک‌ها در دهه‌های قبل که در ابتدای بحث به آن اشاره شد)

مدل سازی سازگار با دنیای NoSQL یک بلاگ

در اینجا چند کلاس مقدماتی را مشاهده می‌کنید که تعریف آن‌ها به همین نحو صحیح است و نیاز به جزئیات و یا روابط بیشتری ندارند.
namespace RavenDBSample01.BlogModels
{
    public class BlogConfig
    {
        public string Id { set; get; }
        public string Title { set; get; }
        public string Description { set; get; }
        // ... more items here
    }

    public class User
    {
        public string Id { set; get; }
        public string FullName { set; get; }
        public string Email { set; get; }
        // ... more items here
    }
}
اما کلاس مطالب بلاگ را به چه صورتی طراحی کنیم؟ هر مطلب، دارای تعدادی نظر خواهد بود. اینجا است که بحث unit of change مطرح می‌شود و درج اطلاعاتی که در طی یک read نیاز است از بانک اطلاعاتی جهت رندر UI واکشی شوند. به این ترتیب به این نتیجه می‌رسیم که بهتر است کلیه کامنت‌های یک مطلب را داخل همان شیء مطلب مرتبط قرار دهیم. از این جهت که یک نظر، خارج از یک مطلب بلاگ دارای مفهوم نیست.
اما این طراحی نیز یک مشکل دارد. درست است که ساختار یک صفحه مطلب، از مطالب وبلاگ به همین نحوی است که توضیح داده شد؛ اما در صفحه اول سایت، هیچگاه کامنت‌های مطالب درج نمی‌شوند. بنابراین نیازی نیست تا تمام کامنت‌ها را داخل یک مطلب ذخیره کرد. به این ترتیب برای نمایش صفحه اول سایت، حجم کمتری از اطلاعات واکشی خواهند شد.
    public class Post
    {
        public string Id { set; get; }
        public string Title { set; get; }
        public string Body { set; get; }

        public ICollection<string> Tags { set; get; }

        public string AuthorId { set; get; }

        public string PostCommentsId { set; get; }
        public int CommentsCount { set; get; }
    }

    public class Comment
    {
        public string Id { set; get; }
        public string Body { set; get; }
        public string AuthorName { set; get; }
        public DateTime CreatedAt { set; get; }
    }

    public class PostComments
    {
        public List<Comment> Comments { set; get; }
        public string LastCommentId { set; get; }
    }
در اینجا ساختار Post و Commentهای بلاگ را مشاهده می‌کنید. جایی که ذخیره سازی اصلی کامنت‌ها صورت می‌گیرد در شیء PostComments است. یعنی PostCommentsId شیء Post به یک وهله از شیء PostComments که حاوی کلیه کامنت‌های آن مطلب است، اشاره می‌کند.
به این ترتیب برای نمایش صفحه اول سایت، فقط یک کوئری صادر می‌شود. برای نمایش یک مطلب و کلیه کامنت‌های متناظر با آن دو کوئری صادر خواهند شد.

بنابراین همانطور که مشاهده می‌کنید، در دنیای NoSQL، طراحی مدل‌های داده‌ای بر اساس «سناریوهای Read» صورت می‌گیرد و نه صرفا طراحی یک مدل رابطه‌ای بهینه سازی شده برای حالت Write.

سورس کامل ASP.NET MVC این بلاگ‌را که «راکن بلاگ» نام دارد، از GitHub نویسندگان اصلی RavenDB می‌توانید دریافت کنید.
مطالب دوره‌ها
نگاشت خواص محاسبه شده به کمک AutoMapper و DelegateDecompiler
فرض کنید مدل متناظر با جدول بانک اطلاعاتی دانشجویان، به صورت ذیل تعریف شده‌است و دارای یک فیلد محاسباتی است:
public class Student
{
    public int Id { get; set; }
 
    [Required]
    [StringLength(450)]
    public string LastName { get; set; }
 
    [Required]
    [StringLength(450)]
    public string FirstName { get; set; }
 
    [NotMapped]
    public string FullName
    {
        get
        {
            return LastName + ", " + FirstName;
        }
    }
}
فیلد محاسباتی FullName را نمی‌توان در کوئری‌های EF بکار برد؛ زیرا کوئری‌های LINQ نوشته شده در اینجا باید قابلیت ترجمه‌ی به SQL را داشته باشند و چون در بانک اطلاعاتی برنامه، فیلدی به نام FullName وجود ندارد، نمی‌توان FullName را مورد استفاده قرار داد.


تبدیل خواص محاسباتی به کوئری‌های SQL به کمک DelegateDecompiler

هر «نمی‌توانی» را می‌توان تبدیل به یک پروژه‌ی ابتکاری کرد! و اینکار توسط پروژه‌ای به نام DelegateDecompiler انجام شده‌‌است.
کوئری متداول ذیل، قابل اجرا نیست و با یک استثناء متوقف می‌شود؛ زیرا همانطور که عنوان شد، FullName قابل تبدیل به SQL نیست.
 var fullNames = context.Students.Select(x => x.FullName).ToList();
اما اگر همین کوئری را توسط  DelegateDecompiler بازنویسی کنیم:
 var fullNames = context.Students.Select(x => x.FullName).Decompile().ToList();
بدون مشکل اجرا می‌شود. اینبار FullName به صورت ذیل تبدیل به عبارت SQL معادلی خواهد شد:
SELECT
           [Extent1].[LastName] + N', ' + [Extent1].[FirstName] AS [C1]
FROM [dbo].[Students] AS [Extent1]

برای استفاده‌ی از DelegateDecompiler دو کار باید انجام شود:
الف) خاصیت محاسباتی مدنظر را با ویژگی Computed مزین کنید:
[NotMapped]
[Computed]
public string FullName
ب) از متد الحاقی Decompile در کوئری تهیه شده استفاده نمائید.


استفاده از DelegateDecompiler به همراه AutoMapper

فرض کنید ViewModel ایی که قرار است به کاربر نمایش داده شود، ساختار ذیل را دارد:
public class StudentViewModel
{
    public int Id { get; set; }
    public string FullName { get; set; }
}
کوئری ذیل که از Project To مخصوص AutoMapper جهت نگاشت اطلاعات دریافتی از بانک اطلاعاتی به StudentViewModel استفاده می‌کند، با توجه به اینکه کار نوشتن Select را به صورت خودکار بر اساس خاصیت FullName انجام می‌دهد، قابلیت اجرای بر روی بانک اطلاعاتی را نخواهد داشت:
 var students = context.Students.Project().To<StudentViewModel>().ToList();
برای رفع این مشکل تنها کافی است از متد Decompile کتابخانه‌ی DelegateDecompiler به نحو ذیل استفاده کنیم:
var students = context.Students
    .Project()
    .To<StudentViewModel>()
    .Decompile()
    .ToList();
اینبار کوئری ارسال شده‌ی به بانک اطلاعاتی، یک چنین شکلی را پیدا می‌کند:
SELECT
    [Extent1].[Id] AS [Id],
    [Extent1].[LastName] + N', ' + [Extent1].[FirstName] AS [C1]
FROM [dbo].[Students] AS [Extent1]

کدهای کامل این مطلب را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
مطالب
تزریق وابستگی‌ها در پروفایل‌های AutoMapper در برنامه‌های ASP.NET Core
Profileهای AutoMapper، قابلیت تزریق وابستگی‌ها را در سازنده‌ی خود ندارند؛ به همین جهت در این مطلب، دو راه حل را جهت رفع این محدودیت بررسی می‌کنیم.


مثال: نیاز به نگاشت کلمه‌ی عبور، به کلمه‌ی عبور هش شده

فرض کنید موجودیت کاربری که قرار است در بانک اطلاعاتی ذخیره شود، چنین ساختاری را دارد:
namespace AutoMapperInjection.Entities
{
    public class User
    {
        public int Id { set; get; }

        public string HashedPassword { set; get; }
    }
}
در اینجا کلمه‌ی عبور، به صورت معمولی ذخیره نمی‌شود و معادل هش شده‌ی آن ذخیره خواهد شد. اما اطلاعاتی را که از کاربر دریافت می‌کنیم:
namespace AutoMapperInjection.Models
{
    public class UserDto
    {
        public string Password { set; get; }
    }
}
حاوی کلمه‌ی عبور معمولی است که باید در حین نگاشت UserDto به User، هش شود. این اطلاعات نیز به صورت زیر توسط اکشن متد RegisterUser دریافت می‌شوند که توسط متد mapper.Map، قرار است به یک نمونه از شیء User تبدیل شود:
namespace AutoMapperInjection.Controllers
{
    [ApiController]
    [Route("[controller]")]
    public class HomeController : ControllerBase
    {
        private readonly IMapper _mapper;

        public HomeController(IMapper mapper)
        {
            _mapper = mapper ?? throw new NullReferenceException(nameof(mapper));
        }

        [HttpPost("[action]")]
        public IActionResult RegisterUser(UserDto model)
        {
            var user = _mapper.Map<User>(model);

            // TODO: Save user

            return Ok();
        }
    }
}
کار این هش شدن نیز برای مثال توسط سرویس زیر انجام می‌شود:
using System;
using System.Security.Cryptography;
using System.Text;

namespace AutoMapperInjection.Services
{
    public interface IPasswordHasherService
    {
        string GetSha256Hash(string input);
    }

    public class PasswordHasherService : IPasswordHasherService
    {
        public string GetSha256Hash(string input)
        {
            using var hashAlgorithm = new SHA256CryptoServiceProvider();
            var byteValue = Encoding.UTF8.GetBytes(input);
            var byteHash = hashAlgorithm.ComputeHash(byteValue);
            return Convert.ToBase64String(byteHash);
        }
    }
}
به همین جهت در حین تعریف نگاشت‌های AutoMaper، نیاز خواهیم داشت تا بتوانیم از این سرویس استفاده کنیم.


روش اول: IValueResolver‌ها قابلیت تزریق وابستگی را در سازنده‌ی خود دارند

توسط یک IValueResolver سفارشی، می‌توانیم مشخص کنیم که برای مثال اطلاعات یک خاصیت خاص، چگونه باید از منبع دریافتی تامین شود:
        public class HashedPasswordResolver : IValueResolver<UserDto, User, string>
        {
            private readonly IPasswordHasherService _hasher;

            public HashedPasswordResolver(IPasswordHasherService hasher)
            {
                _hasher = hasher ?? throw new ArgumentNullException(nameof(hasher));
            }

            public string Resolve(UserDto source, User destination, string destMember, ResolutionContext context)
            {
                return _hasher.GetSha256Hash(source.Password);
            }
        }
همانطور که مشاهده می‌کنید، در اینجا می‌توان سرویس مدنظر را به سازنده‌ی این کلاس تزریق کرد و سپس از آن جهت تامین مقدار هش شده‌ی کلمه‌ی عبور استفاده کرد. IValueResolverها تنها تامین کننده‌ی مقدار یک خاصیت، در حین نگاشت هستند.

پس از آن، روش استفاده‌ی از این تامین کننده‌ی مقدار سفارشی، به صورت زیر است:
    public class UserDtoMappingsProfile : Profile
    {
        public UserDtoMappingsProfile()
        {
            // Map from User (entity) to UserDto, and back
            this.CreateMap<User, UserDto>()
                .ReverseMap()
                .ForMember(user => user.HashedPassword, exp => exp.MapFrom<HashedPasswordResolver>());
        }
    }
با این تعاریف، هر زمانیکه قرار است کار var user = _mapper.Map<User>(model) انجام شود، مقدار خاصیت HashedPassword، از طریق HashedPasswordResolver تامین می‌شود که در اینجا کار تزریق وابستگی‌های آن نیز به صورت خودکار توسط AutoMapper مدیریت می‌شود. البته بدیهی است که سرویس IPasswordHasherService باید به نحو زیر پیشتر به سیستم معرفی شده باشد:
namespace AutoMapperInjection
{
    public class Startup
    {
        public Startup(IConfiguration configuration)
        {
            Configuration = configuration;
        }

        public IConfiguration Configuration { get; }

        public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
        {
            services.AddScoped<IPasswordHasherService, PasswordHasherService>();
            services.AddAutoMapper(typeof(UserDtoMappingsProfile).Assembly);
            services.AddControllers();
        }


روش دوم: IMappingAction‌ها قابلیت تزریق وابستگی را در سازنده‌ی خود دارند

می‌توان پیش و یا پس از عملیات نگاشت، منطقی را توسط یک IMappingAction سفارشی بر روی آن اجرا کرد که در اینجا نیز امکان تزریق وابستگی در سازنده‌ی IMappingActionهای پیاده سازی شده، وجود دارد:
        public class UserDtoMappingsAction : IMappingAction<UserDto, User>
        {
            private readonly IPasswordHasherService _hasher;

            public UserDtoMappingsAction(IPasswordHasherService hasher)
            {
                _hasher = hasher ?? throw new ArgumentNullException(nameof(hasher));
            }

            public void Process(UserDto source, User destination, ResolutionContext context)
            {
                destination.HashedPassword = _hasher.GetSha256Hash(source.Password);
            }
        }
در اینجا می‌خواهیم مقدار یک یا چندین خاصیت از مقصد نگاشت را (شیء User در اینجا) پس از نگاشت ابتدایی از طریق مقدار دریافتی از کاربر، با منطق خاصی تغییر دهیم. برای مثال کلمه‌ی عبور ساده‌ی دریافتی را هش کنیم و به خاصیت خاصی نسبت دهیم (و یا حتی مقدار خواص دیگری را نیز پس از نگاشت، تغییر دهیم).

در این حالت روش استفاده‌ی از کلاس UserDtoMappingsAction به صورت زیر است:
    public class UserDtoMappingsProfile : Profile
    {
        public UserDtoMappingsProfile()
        {
            // Map from User (entity) to UserDto, and back
            this.CreateMap<User, UserDto>()
                .ReverseMap()
                .AfterMap<UserDtoMappingsAction>();
        }
    }


کدهای کامل این مطلب را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: AutoMapperInjection.zip
مطالب
استفاده از EF7 با پایگاه داده SQLite تحت NET Core. به کمک Visual Studio Code
در این مقاله سعی داریم مراحل نوشتن و اجرای یک برنامه‌ی ساده را تحت NET Core. و با بهره گیری از دیتابیس SQLite و EF7، دنبال کنیم. همچنین از آنجایی‌که NET Core. به صورت چندسکویی طراحی شده‌است و تحت لینوکس و مکینتاش هم قابل اجراست، در نتیجه مناسب دیدم که ابزار نوشتن این پروژه‌ی ساده نیز قابلیت چندسکویی داشته و تحت لینوکس و مکینتاش نیز قابل اجرا باشد. در نتیجه به جای Visual Studio در این مقاله از Visual Studio Code استفاده شده است.

ابزارهای پیش نیاز:
  1. Visual Studio Code
  2. .NET Core
در اولین قدم، برنامه‌ی متن باز Visual Studio Code را از اینجا دانلود و نصب کنید. برنامه‌ی Visual Studio Code که در ادامه‌ی فعالیت‌های جدید متن باز مایکروسافت به بازار عرضه شده است، سریع، سبک و کاملا قابل توسعه و سفارشی سازی است و از اکثر زبان‌های معروف پشتیبانی می‌کند.
در قدم بعدی، شما باید NET Core. را از اینجا (64 بیتی) دانلود و نصب کنید.

 .NET Core چیست؟
NET Core. در واقع پیاده سازی بخشی از NET. اصلی است که به صورت متن باز در حال توسعه می‌باشد و بر روی لینوکس و مکینتاش هم قابل اجراست. موتور اجرای دات نت کامل CLR نام دارد و NET Core. نیز دارای موتور اجرایی CoreCLR است و شامل فریمورک CoreFX می‌باشد.

در حال حاضر شما می‌توانید با استفاده از NET Core. برنامه‌های کنسولی و تحت وب با ASP.NET 5 بنویسید و احتمالا در آینده می‌توان امیدوار بود که از ساختارهای پیچیده‌تری مثل WPF نیز پشتیبانی کند.

پس از آنکه NET Core. را دانلود و نصب کردید، جهت شروع پروژه، یک پوشه را در یکی از درایوها ساخته (در این مثال E:\Projects\EF7-SQLite-NETCore) و Command prompt را در آنجا باز کنید. سپس دستورات زیر را به ترتیب اجرا کنید:

dotnet new
dotnet restore
dotnet run

دستور dotnet new یک پروژه‌ی ساده‌ی Hello World را در پوشه‌ی جاری ایجاد می‌کند که حاوی فایل‌های زیر است:
  • NuGet.Config (این فایل، تنظیمات مربوط به نیوگت را جهت کشف و دریافت وابستگی‌های پروژه، شامل می‌شود)
  •  Program.cs (این فایل سی شارپ حاوی کد برنامه است)
  • project.json (این فایل حاوی اطلاعات پلتفرم هدف و لیست وابستگی‌های پروژه است)

دستور dotnet restore بر اساس لیست وابستگی‌ها و پلتفرم هدف، وابستگی‌های لازم را از مخزن نیوگت دریافت می‌کند. (در صورتی که در هنگام اجرای این دستور با خطای NullReferenceException مواجه شدید از دستور dnu restore استفاده کنید. این خطا در گیت هاب در حال بررسی است)

دستور dotnet run هم سورس برنامه را کامپایل و اجرا می‌کند. در صورتی که پیام Hello World را مشاهده کردید، یعنی برنامه‌ی شما تحت NET Core. با موفقیت اجرا شده است.

توسعه‌ی پروژه با Visual Studio Code

در ادامه، قصد داریم پروژه‌ی HelloWorld را تحت Visual Studio Code باز کرده و تغییرات بعدی را در آنجا اعمال کنیم. پس از باز کردن Visual Studio Code از منوی File گزینه‌ی Open Folder را انتخاب کنید و پوشه‌ی حاوی پروژه (EF7-SQLite-NETCore) را انتخاب کنید. اکنون پروژه‌ی شما تحت VS Code باز شده و قابل ویرایش است.

سپس از لیست فایل‌های پروژه، فایل project.json را باز کرده و در بخش "dependencies" یک ردیف را برای EntityFramework.SQLite به صورت زیر اضافه کنید. به محض افزودن این خط در project.json و ذخیره‌ی آن، در صورتیکه قبلا این وابستگی دریافت نشده باشد، Visual Studio Code با نمایش یک هشدار در بالای برنامه به شما امکان دریافت اتوماتیک این وابستگی را می‌دهد. در نتیجه کافیست دکمه‌ی Restore را زده و منتظر شوید تا وابستگی EntityFramework.SQLite از مخزن ناگت دانلود و برای پروژه‌ی شما تنظیم شود.

"EntityFramework.SQLite": "7.0.0-rc1-final"

دریافت اتوماتیک وابستگی‌ها توسط Visual Studio Code


پس از کامل شدن این مرحله، در پروژه‌های بعدی تمام ارجاعات به وابستگی‌های دریافت شده، از طریق مخزن موجود در سیستم خود شما، برطرف خواهد شد و نیاز به دانلود مجدد وابستگی‌ها نیست.

اکنون همه‌ی موارد، جهت توسعه‌ی پروژه آماده است. ماوس خود را بر روی ریشه‌ی پروژه در VS Code قرار داده و New Folder را انتخاب کنید و نام Models را برای آن تایپ کنید. این پوشه قرار است مدل کلاس‌های پروژه را شامل شود. در اینجا ما یک مدل به نام Book داریم و نام کانتکست اصلی پروژه را هم LibraryContext گذاشته‌ایم.

بر روی پوشه‌ی Models راست کلیک کرده و گزینه‌ی New File را انتخاب کنید. سپس فایل‌های Book.cs و LibraryContext.cs را ایجاد کرده و کدهای زیر را برای مدل و کانتکست، در درون این دو فایل قرار دهید.

Book.cs

namespace Models
{
    public class Book
    {
        public int ID { get; set; }
        public string Title { get; set; }
        public string Author{get;set;}
        public int PublishYear { get; set; }
    }
}
LibraryContext.cs
using Microsoft.Data.Entity;
using Microsoft.Data.Sqlite;

namespace Models
{
    public class LibraryContext : DbContext
    {
        protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder optionsBuilder)
        {
            var connectionStringBuilder = new SqliteConnectionStringBuilder { DataSource = "test.db" };
            var connectionString = connectionStringBuilder.ToString();
            var connection = new SqliteConnection(connectionString);
            optionsBuilder.UseSqlite(connection);
        }
        public DbSet<Book> Books { get; set; }
    }
}
در فایل Book.cs یک مدل ساده به نام Book داریم که حاوی اطلاعات یک کتاب است. فایل LibraryContext.cs نیز حاوی کلاس LibraryContext است که یک مجموعه از کتاب‌ها را با نام Books نگهداری می‌کند. در متد OnConfiguring تنظیمات لازم را جهت استفاده از دیتابیس SQLite با نام test.db، قرار داده‌ایم که البته این کد را در پروژه‌های کامل می‌توان در خارج از LibraryContext قرار داد تا بتوان مسیر ذخیره سازی دیتابیس را کنترل و قابل تنظیم کرد.

در قدم آخر هم کافیست که فایل Program.cs را تغییر دهید و مقادیری را در دیتابیس ذخیره و بازخوانی کنید.
Program.cs
using System;
using Models;

namespace ConsoleApplication
{
    public class Program
    {
        public static void Main(string[] args)
        {
            Console.WriteLine("EF7 + Sqlite with the taste of .NET Core");

            try
            {
                using (var context = new LibraryContext())
                {
                    context.Database.EnsureCreated();

                    var book1 = new Book()
                    {
                        Title = "Adaptive Code via C#: Agile coding with design patterns and SOLID principles ",
                        Author = "Gary McLean Hall",
                        PublishYear = 2014
                    };

                    var book2 = new Book()
                    {
                        Title = "CLR via C# (4th Edition)",
                        Author = "Jefrey Ritcher",
                        PublishYear = 2012
                    };

                    context.Books.Add(book1);
                    context.Books.Add(book2);

                    context.SaveChanges();

                    ReadData(context);
                }

                Console.WriteLine("Press any key to exit ...");
                Console.ReadKey();
            }
            catch (Exception ex)
            {
                Console.WriteLine($"An exception occured: {ex.Message}\n{ex.StackTrace}");
            }
        }

        private static void ReadData(LibraryContext context)
        {
            Console.WriteLine("Books in database:");
            foreach (var b in context.Books)
            {
                Console.WriteLine($"Book {b.ID}");
                Console.WriteLine($"\tName: {b.Title}");
                Console.WriteLine($"\tAuthor: {b.Author}");
                Console.WriteLine($"\tPublish Year: {b.PublishYear}");
                Console.WriteLine();
            }
        }
    }
}
در فایل Program.cs جهت تست پروژه، از روی کلاس Book دو نمونه ساخته و آن‌ها را به دیتابیس افزوده و ذخیره می‌کنیم و در انتها، اطلاعات تمامی کتاب‌های موجود در دیتابیس را با جزییات نمایش می‌دهیم.

جهت اجرای برنامه کافیست Command prompt را در آدرس پروژه باز کرده و دستور dotnet run را اجرا کنید. پروژه‌ی شما کامپایل و اجرا می‌شود و خروجی مشابه زیر را مشاهده خواهید کرد. اگر برنامه را مجددا اجرا کنید، به جای دو کتاب اطلاعات چهار کتاب نمایش داده خواهد شد؛ چرا که در هر مرحله اطلاعات دو کتاب در دیتابیس درج می‌شود.

.NET Core + EF7 + SQLite

اگر به پوشه‌ی bin که در پوشه‌ی پروژه ایجاد شده است، نگاهی بیندازید، خبری از فایل باینری نیست. چرا که در لحظه‌، تولید و اجرا شده است. جهت build کردن پروژه و تولید فایل باینری کافیست دستور dotnet build را اجرا کنید، تا فایل باینری در پوشه‌ی bin ایجاد شود.

جهت انتشار برنامه می‌توانید دستور dotnet publish را اجرا کنید. این دستور نه تنها برنامه، که تمام وابستگی‌های مورد نیاز آن را برای اجرای در یک پلتفرم خاص تولید می‌کند. برای مثال بعد از اجرای این دستور یک پوشه‌ی win7-x64 حاوی 211 فایل در مجموع تولید شده است که تمامی وابستگی‌های این پروژه را شامل می‌شود.

Publishing .NET Core app

در واقع این پوشه تمام وابستگی‌های مورد نیاز پروژه را همراه خود دارد و در نتیجه جهت اجرای این برنامه برخلاف برنامه‌های معمولی دات نت، دیگر نیازی به نصب هیچ وابستگی مجزایی نیست و حتی پروژه‌های نوشته شده تحت NET Core. را می‌توانید در سیستم‌های عامل‌های دیگری مثل لینوکس و مکینتاش و یا  Windows IoT بر روی سخت افزار Raspberry Pi 2 هم اجرا کنید.

جهت مطالعه‌ی بیشتر:
مطالب دوره‌ها
بررسی جزئیات تزریق وابستگی‌ها در قالب پروژه WPF Framework
در قالب طراحی شده، نه در کدهای Viewهای اضافه شده و نه در ViewModelها، اثری از کدهای مرتبط با تزریق وابستگی‌ها و یا حتی وهله سازی ViewModel مرتبط با یک View مشاهده نمی‌شود. در ادامه قصد داریم جزئیات پیاده سازی آن‌را مرور کنیم.

مدیریت خودکار وهله سازی ViewModelها

اگر به فایل MVVM\ViewModelFactory.cs قرار گرفته در پروژه Common مراجعه کنید، کدهای کلاسی که کار وهله سازی ViewModelها را انجام می‌دهد، مشاهده خواهید کرد:
using System.Windows;
using StructureMap;

namespace WpfFramework1999.Common.MVVM
{
    /// <summary>
    /// Stitches together a view and its view-model
    /// </summary>
    public class ViewModelFactory
    {
        private readonly FrameworkElement _control;

        /// <summary>
        /// سازنده کلاس تزریق وابستگی‌ها به ویوو مدل و وهله سازی آن
        /// </summary>
        /// <param name="control">وهله‌ای از شیءایی که باید کار تزریق وابستگی‌ها در آن انجام شود</param>
        public ViewModelFactory(FrameworkElement control)
        {
            _control = control;
        }

        /// <summary>
        /// وهله متناظر با ویوو مدل
        /// </summary>
        public IViewModel ViewModelInstance { get; private set; }

        /// <summary>
        /// کار تزریق خودکار وابستگی‌ها و وهله سازی ویوو مدل مرتبط انجام خواهد شد
        /// </summary>        
        public void WireUp()
        {
            var viewName = _control.GetType().Name;
            var viewModelName = string.Concat(viewName, "ViewModel"); //قرار داد نامگذاری ما است

            if (!_control.IsLoaded)
            {
                _control.Loaded += (s, e) =>
                {
                    setDataContext(viewModelName);
                };
            }
            else
            {
                setDataContext(viewModelName);
            }
        }

        private void setDataContext(string viewModelName)
        {
            //کار تزریق خودکار وابستگی‌ها و وهله سازی ویوو مدل مرتبط انجام خواهد شد
            ViewModelInstance = ObjectFactory.TryGetInstance<IViewModel>(viewModelName);
            if (ViewModelInstance == null) // این صفحه ویوو مدل ندارد
                return;

            _control.DataContext = ViewModelInstance;
        }
    }
}
در این کلاس، یک وهله از صفحه‌ای که توسط کاربر درخواست شده‌است، در سازنده کلاس دریافت گردیده و سپس در متد WireUp، بر اساس قرارداد نامگذاری که پیشتر نیز عنوان شد، ViewModel متناظر با نام View از IoC Container استخراج و وهله سازی می‌گردد. سپس این وهله به DataContext صفحه انتساب داده می‌شود.
چند سؤال مهم:
- IoC Container از کجا می‌داند که ViewModelها در کجا قرار دارند؟
- این کلاس ViewModelFactory چگونه به وهله‌ای از یک صفحه درخواستی توسط کاربر دسترسی پیدا می‌کند و در کجا؟


IoC Container از کجا می‌داند که ViewModelها در کجا قرار دارند؟

اگر بحث سری جاری را از ابتدا دنبال کرده باشید، عنوان شد که ViewModelها را در این قالب، باید مشتق شده از کلاس پایه‌ای به نام BaseViewModel تهیه کنیم. برای مثال:
/// <summary>
/// ویوو مدل افزودن و مدیریت کاربران
/// </summary>
public class AddNewUserViewModel : BaseViewModel
این کلاس پایه که در فایل MVVM\BaseViewModel.cs پروژه Common قرار دارد، به نحو زیر آغاز شده است:
/// <summary>
/// کلاس پایه ویوو مدل‌های برنامه که جهت علامتگذاری آن‌ها برای سیم کشی‌های تزریق وابستگی‌های برنامه نیز استفاده می‌شود
/// </summary>
public abstract class BaseViewModel : DataErrorInfoBase, INotifyPropertyChanged, IViewModel
اگر دقت کنید در اینجا اینترفیس IViewModel نیز ذکر شده است. این اینترفیس برای علامتگذاری ViewModelها و یافتن خودکار آن‌ها توسط IoC Container مورد استفاده درنظر گرفته شده است. اگر به فایل Core\IocConfig.cs پروژه Infrastructure مراجعه کنید، چنین تنظیمی را در آن مشاهده خواهید نمود:
// Add all types that implement IView into the container,
// and name each specific type by the short type name.
scan.AddAllTypesOf<IViewModel>().NameBy(type => type.Name);
به این ترتیب StructureMap با اسکن اسمبلی Infrastructure کلیه کلاس‌های پیاده سازی کننده IViewModel را یافته و سپس آن‌ها را بر اساس نام متناظری که دارند، ذخیره می‌کند. با این تنظیم، اکنون در کلاس ViewModelFactory یک چنین کدی کار خواهد کرد:
 //کار تزریق خودکار وابستگی‌ها و وهله سازی ویوو مدل مرتبط انجام خواهد شد
ViewModelInstance = ObjectFactory.TryGetInstance<IViewModel>(viewModelName);


کلاس ViewModelFactory چگونه به وهله‌ای از یک صفحه درخواستی توسط کاربر دسترسی پیدا می‌کند و در کجا؟

در اینجا قسمتی از کدهای فایل Core\FrameFactory.cs قرار گرفته در پروژه Infrastructure را ملاحظه می‌کنید:
namespace WpfFramework.Infrastructure.Core
{
    /// <summary>
    /// ایجاد یک کنترل فریم سفارشی که قابلیت تزریق وابستگی‌ها را به صورت خودکار دارد
    /// به همراه اعمال مسایل راهبری برنامه که از منوی اصلی دریافت می‌شوند
    /// </summary>
    public class FrameFactory : Frame
    {
        /// <summary>
        /// در اینجا می‌شود به وهله‌ای از صفحه‌ای که قرار است اضافه گردد دسترسی یافت
        /// </summary>
        protected override void OnContentChanged(object oldContent, object newContent)
        {
            base.OnContentChanged(oldContent, newContent);

            var newPage = newContent as FrameworkElement;
            if (newPage == null)
                return;

            _currentViewModelFactory = new ViewModelFactory(newPage);
            _currentViewModelFactory.WireUp(); //کار تزریق وابستگی‌ها و وهله سازی ویوو مدل مرتبط انجام خواهد شد
        }
    }
}
در این کلاس، یک Frame سفارشی را طراحی کرده‌ایم؛ از این جهت که بتوان متد OnContentChanged آن‌را تحریف کرد. در این متد، newContent دقیقا وهله‌ای از صفحه جدیدی است که توسط کاربر درخواست شده‌است. خوب ... این وهله را داریم، بنابراین تنها کافی است آن‌را به کلاس ViewModelFactory ارسال کنیم و متد WireUp آن‌را بر روی وهله کلاس صفحه درخواستی فراخوانی نمائیم. به این ترتیب، صفحه‌ای نمایش داده خواهد شد که DataContext آن با وهله‌ای از ViewModel متناظر مقدار دهی شده‌است. از این جهت که این وهله سازی توسط IoC Container صورت می‌گیرد، کلیه وابستگی‌های تعریف شده در سازنده کلاس ViewModel نیز به صورت خودکار وهله سازی و مقدار دهی خواهند شد.

نهایتا فراخوانی متد IocConfig.Init، در فایل App.xaml.cs پروژه ریشه، در آغاز برنامه قرار گرفته است.
مطالب
استفاده از افزونه Typeahead مجموعه Twitter Bootstrap در ASP.NET MVC
با تعدادی از کامپوننت‌های Bootstrap در مطلب «نگاهی به اجزای تعاملی Twitter Bootstrap» آشنا شدید. یکی دیگر از این افزونه‌ها، Typeahead نام دارد که در حقیقت نوعی Autocomplete text box است. در ادامه قصد داریم نحوه استفاده از آن‌را در ASP.NET MVC بررسی کنیم.

استفاده‌ی استاتیک از افزونه Typeahead

منظور از استفاده‌ی استاتیک، مشخص بودن آرایه عناصر و هچنین درج آن به صورت html encoded در صفحه است. برای این منظور، کنترلر برنامه چنین شکلی را خواهد داشت:
using System.Web.Mvc;
using System.Web.Script.Serialization;

namespace Mvc4TwitterBootStrapTest.Controllers
{
    public class HomeController : Controller
    {
        [HttpGet]
        public ActionResult Index()
        {
            var array = new[]
                {
                     "Afghanistan",
                     "Albania",
                     "Algeria",
                     "American Samoa",
                     "Andorra",
                     "Angola",
                     "Anguilla",
                     "Antarctica",
                     "Antigua and/or Barbuda"
                };
            ViewBag.JsonString = new JavaScriptSerializer().Serialize(array);
            return View();
        }
    }
}
در اینجا یک آرایه با تعداد عناصر مشخص، تبدیل به رشته JSON معادل آن شده و توسط ViewBag.JsonString به View ارسال می‌شود.
View متناظر با آن به نحو ذیل با مشخص سازی نوع data-provide (تا به کتابخانه‌ی جاوا اسکریپتی همراه bootstrap اعلام کند از چه افزونه‌ای در اینجا قرار است استفاده شود)، منبع داده data-source و حداکثر تعداد آیتم ظاهر شونده data-items، می‌تواند طراحی شود:
@{
    ViewBag.Title = "Index";    
}
<h2>
    Typeahead</h2>
@Html.TextBox("search", null, htmlAttributes:
                              new
                              {
                                  autocomplete = "off",
                                  data_provide = "typeahead",
                                  data_items = 8,
                                  data_source = @ViewBag.JsonString
                              })

به این ترتیب، یک چنین خروجی در صفحه درج می‌شود:
<input autocomplete="off" data-items="8" data-provide="typeahead" 
data-source="[&quot;Afghanistan&quot;,&quot;Albania&quot;,&quot;Algeria&quot;,&quot;American Samoa&quot;,&quot;Andorra&quot;,&quot;Angola&quot;,&quot;Anguilla&quot;,&quot;Antarctica&quot;,&quot;Antigua and/or Barbuda&quot;]" 
id="search" name="search" type="text" value="" />
همانطور که ملاحظه می‌کنید دقیقا data-source تهیه شده مطابق نیاز خاص این افزونه، html encoded است. به علاوه هر جایی در htmlAttributes صفحه از under line استفاده شده، در این سمت به صورت خودکار به - ترجمه گردیده است.
اگر هم بخواهیم برای آن یک Html Helper درست کنیم، می‌توان به نحو ذیل عمل کرد:
        public static MvcHtmlString TypeaheadFor<TModel, TValue>(
                this HtmlHelper<TModel> htmlHelper,
                Expression<Func<TModel, TValue>> expression,
                IEnumerable<string> source,
                int items = 8)
        {
            var jsonString = new JavaScriptSerializer().Serialize(source);
            return htmlHelper.TextBoxFor(
                expression,
                new
                {
                    autocomplete = "off",
                    data_provide = "typeahead",
                    data_items = items,
                    data_source = jsonString
                }
            );
        }


استفاده پویا و Ajax ایی از افزونه Typeahead

اگر بخواهیم data-source را به صورت پویا، هربار از بانک اطلاعاتی دریافت و ارائه دهیم، نیاز به کمی اسکریپت نویسی خواهد بود:
using System;
using System.Linq;
using System.Web.Mvc;
using System.Web.Script.Serialization;

namespace Mvc4TwitterBootStrapTest.Controllers
{
    public class HomeController : Controller
    {
        [HttpGet]
        public JsonResult GetNames(string term)
        {
            var array = new[]
                {
                     "Afghanistan",
                     "Albania",
                     "Algeria",
                     "American Samoa",
                     "Andorra",
                     "Angola",
                     "Anguilla",
                     "Antarctica",
                     "Antigua and/or Barbuda"
                };

            var results = array.Where(n =>
                n.StartsWith(term, StringComparison.OrdinalIgnoreCase));

            return Json(results.ToArray(), JsonRequestBehavior.AllowGet);
        }
    }
}
در این حالت، کدهای اکشن متدی که یک عبارت، یا قسمتی از آن را از طریق پارامتر term دریافت و خروجی JSON مناسبی را ارائه می‌کند، همانند متد GetNames فوق خواهد بود.
سپس در تعاریف View، قسمت data-source مرتبط با TextBox حذف و از طریق فراخوانی مستقیم کدهای افزونه typeahead مقدار دهی می‌گردد:
@{
    ViewBag.Title = "Index";
    var url = Url.Action("GetNames", "Home");
}
<h2>
    Typeahead</h2>
@Html.TextBox("search", null, htmlAttributes:
                              new
                              {
                                  autocomplete = "off",
                                  data_provide = "typeahead",
                                  data_items = 8
                              })
@section JavaScript
{
    <script type="text/javascript">
            $(function () {
                $('#search').typeahead({
                    source: function (term, process) {
                        return $.getJSON('@url', { term: term }, function (data) { return process(data); });
                    }
                });
            });
    </script>
}
در اینجا توسط متد getJSON کتابخانه jQuery، مقدار عبارت وارد شده در TextBox جستجو، به آدرس اکشن متد GetNames ارسال و سپس حاصل به source افزونه typeahead انتساب داده می‌شود.
مطالب
Blazor 5x - قسمت 26 - برنامه‌ی Blazor WASM - ایجاد و تنظیمات اولیه
در قسمت قبل، پایه‌ی Web API و سرویس‌های سمت سرور برنامه‌ی کلاینت Blazor WASM این سری را آماده کردیم. این برنامه‌ی سمت کلاینت، قرار است توسط عموم کاربران آن جهت رزرو کردن اتاق‌های هتل فرضی مثال این سری، مورد استفاده قرار گیرد. پیش از این نیز یک برنامه‌ی Blazor Server را تهیه کردیم که کار آن صرفا محدود است به مسائل مدیریتی هتل؛ مانند تعریف اتاق‌ها و امکانات رفاهی آن.


ایجاد یک پروژه‌ی جدید Blazor WASM

برای تکمیل پیاده سازی قسمت سمت کلاینت پروژه‌ی این سری، نیاز به یک پروژه‌ی جدید Blazor WASM را داریم که می‌توان آن‌را با اجرای دستور dotnet new blazorwasm  در یک پوشه‌ی خالی، ایجاد کرد. کدهای این پروژه را می‌توانید در پوشه‌ی HotelManagement\BlazorWasm\BlazorWasm.Client فایل پیوستی انتهای بحث مشاهده کنید.


افزودن فایل‌های جاوااسکریپتی مورد نیاز

شبیه به کاری که در مطلب «Blazor 5x - قسمت یازدهم - مبانی Blazor - بخش 8 - کار با جاوا اسکریپت» انجام دادیم، در اینجا هم قصد افزودن یکسری کتابخانه‌ی جاوااسکریپتی و CSS ای را داریم که توسط LibMan آن‌ها را مدیریت خواهیم کرد.
- بنابراین در ابتدا به پوشه‌ی BlazorWasm.Client\wwwroot\css وارد شده و پوشه‌های پیش‌فرض bootstrap و open-iconic آن‌را حذف می‌کنیم؛ چون تحت مدیریت هیچ package manager ای نیستند و در این حالت، مدیریت به روز رسانی و یا بازیابی آن‌ها به صورت خودکار میسر نیست.
- سپس فایل wwwroot\css\app.css را هم ویرایش کرده و سطر زیر را از ابتدای آن حذف می‌کنیم:
@import url('open-iconic/font/css/open-iconic-bootstrap.min.css');
- اکنون دستورات زیر را در ریشه‌ی پروژه‌ی WASM، اجرا می‌کنیم تا کتابخانه‌های مدنظر ما، تحت مدیریت libman، در پوشه‌ی wwwroot/lib نصب شوند:
dotnet tool update -g Microsoft.Web.LibraryManager.Cli
libman init
libman install bootstrap --provider unpkg --destination wwwroot/lib/bootstrap
libman install open-iconic --provider unpkg --destination wwwroot/lib/open-iconic
libman install jquery --provider unpkg --destination wwwroot/lib/jquery
libman install toastr --provider unpkg --destination wwwroot/lib/toastr
این دستورات همچنین فایل libman.json متناظری را نیز جهت اجرای دستور libman restore برای دفعات آتی، تولید می‌کند.

- بعد از نصب بسته‌های ذکر شده، فایل wwwroot\index.html را به صورت زیر به روز رسانی می‌کنیم تا به مسیرهای جدید بسته‌های CSS و JS نصب شده، اشاره کند:
<!DOCTYPE html>
<html>
  <head>
    <meta charset="utf-8" />
    <meta
      name="viewport"
      content="width=device-width, initial-scale=1.0, maximum-scale=1.0, user-scalable=no"
    />
    <title>BlazorWasm.Client</title>
    <base href="/" />

    <link href="lib/toastr/build/toastr.min.css" rel="stylesheet" />
    <link
      href="lib/open-iconic/font/css/open-iconic-bootstrap.min.css"
      rel="stylesheet"
    />
    <link href="lib/bootstrap/dist/css/bootstrap.min.css" rel="stylesheet" />
    <link href="css/app.css" rel="stylesheet" />
    <link href="BlazorWasm.Client.styles.css" rel="stylesheet" />
  </head>

  <body>
    <div id="app">Loading...</div>

    <div id="blazor-error-ui">
      An unhandled error has occurred.
      <a href="" class="reload">Reload</a>
      <a class="dismiss">🗙</a>
    </div>

    <script src="lib/jquery/dist/jquery.min.js"></script>
    <script src="lib/toastr/build/toastr.min.js"></script>
    <script src="js/common.js"></script>
    <script src="_framework/blazor.webassembly.js"></script>
  </body>
</html>
مداخل فایل‌های css را در قسمت head و فایل‌های js را پیش از بسته شدن تگ body تعریف می‌کنیم. در اینجا نیازی به ذکر پوشه‌ی آغازین wwwroot نیست؛ چون base href تعریف شده، به این پوشه اشاره می‌کند.

- محتویات فایل wwwroot\css\app.css را هم به صورت زیر تغییر می‌دهیم تا یک spinner و شیوه نامه‌های نمایش تصاویر، به آن اضافه شوند:
.valid.modified:not([type="checkbox"]) {
  outline: 1px solid #26b050;
}

.invalid {
  outline: 1px solid red;
}

.validation-message {
  color: red;
}

#blazor-error-ui {
  background: lightyellow;
  bottom: 0;
  box-shadow: 0 -1px 2px rgba(0, 0, 0, 0.2);
  display: none;
  left: 0;
  padding: 0.6rem 1.25rem 0.7rem 1.25rem;
  position: fixed;
  width: 100%;
  z-index: 1000;
}

#blazor-error-ui .dismiss {
  cursor: pointer;
  position: absolute;
  right: 0.75rem;
  top: 0.5rem;
}

.spinner {
  border: 16px solid silver !important;
  border-top: 16px solid #337ab7 !important;
  border-radius: 50% !important;
  width: 80px !important;
  height: 80px !important;
  animation: spin 700ms linear infinite !important;
  top: 50% !important;
  left: 50% !important;
  transform: translate(-50%, -50%);
  position: absolute !important;
}

@keyframes spin {
  0% {
    transform: rotate(0deg);
  }

  100% {
    transform: rotate(360deg);
  }
}

.room-image {
  display: block;
  width: 100%;
  height: 150px;
  background-size: cover !important;
  border: 3px solid green;
  position: relative;
}

.room-image-title {
  position: absolute;
  top: 0;
  right: 0;
  background-color: green;
  color: white;
  padding: 0px 6px;
  display: inline-block;
}
- همچنین فایل جدید wwwroot\js\common.js را که در قسمت 11 این سری ایجاد کردیم، به پروژه‌ی جاری نیز با محتوای زیر اضافه می‌کنیم تا سبب سهولت دسترسی به toastr شود:
window.ShowToastr = (type, message) => {
  if (type === "success") {
    toastr.success(message, "Operation Successful", { timeOut: 10000 });
  }
  if (type === "error") {
    toastr.error(message, "Operation Failed", { timeOut: 10000 });
  }
};

- در قسمت 11، در بخش «کاهش کدهای تکراری فراخوانی متدهای جاوا اسکریپتی با تعریف متدهای الحاقی» آن، کلاس JSRuntimeExtensions را تعریف کردیم که سبب کاهش تکرار کدهای استفاده از تابع ShowToastr می‌شود. این فایل‌را در پروژه‌ی BlazorServer.App\Utils\JSRuntimeExtensions.cs این سری نیز استفاده کردیم. یا می‌توان مجددا آن‌را به پروژه‌ی جاری کپی کرد؛ یا آن‌را در یک پروژه‌ی اشتراکی قرار داد. برای مثال اگر آن‌را به پوشه‌ی BlazorWasm.Client\Utils کپی کردیم، نیاز است فضای نام آن‌را اصلاح کرده و سپس آن‌را به انتهای فایل BlazorWasm.Client\_Imports.razor نیز اضافه کنیم تا در تمام کامپوننت‌های برنامه قابل استفاده شود:
@using BlazorWasm.Client.Utils


تغییر و ساده سازی منوی برنامه‌ی کلاینت

در برنامه‌ی کلاینت جاری دیگر نمی‌خواهیم منوی پیش‌فرض سمت چپ صفحه را شاهد باشیم. به همین جهت ابتدا فایل Shared\MainLayout.razor را به صورت زیر ساده می‌کنیم:
@inherits LayoutComponentBase

<NavMenu />
<div>
  @Body
</div>
سپس محتوای فایل Shared\NavMenu.razor را نیز حذف کرده و با تعاریف زیر جایگزین می‌کنیم:
<nav class="navbar navbar-expand-sm navbar-dark bg-dark p-0">
    <a class="navbar-brand mx-4" href="#">Navbar</a>
    <button class="navbar-toggler" type="button" data-toggle="collapse"
            data-target="#navbarSupportedContent"
            aria-controls="navbarSupportedContent"
            aria-expanded="false"
            aria-label="Toggle navigation">
        <span class="navbar-toggler-icon"></span>
    </button>
    <div class="collapse navbar-collapse pr-2" id="navbarSupportedContent">
        <ul class="navbar-nav mr-auto"></ul>
        <ul class="my-0 navbar-nav">
            <li class="nav-item p-0">
                <NavLink class="nav-link" href="registration">
                    <span class="p-2">
                        Register
                    </span>
                </NavLink>
            </li>
            <li class="nav-item p-0">
                <NavLink class="nav-link" href="login">
                    <span class="p-2">
                        Login
                    </span>
                </NavLink>
            </li>
        </ul>
    </div>
</nav>
تا اینجا اگر برنامه‌ی سمت کلاینت را اجرا کنیم، شکل زیر را پیدا کرده که به همراه یک navbar افقی قرار گرفته‌ی در بالای صفحه است؛ به همراه دو لینک به قسمت‌های ثبت‌نام و لاگین:



تغییر محتوای صفحه‌ی آغازین برنامه


صفحه‌ی ابتدایی برنامه، یعنی کامپوننت Pages\Index.razor را نیز به صورت زیر تغییر می‌دهیم:
@page "/"

<form>
    <div class="row p-0 mx-0 mt-4">
        <div class="col-12 col-md-5  offset-md-1 pl-2  pr-2 pr-md-0">
            <div class="form-group">
                <label>Check In Date</label>
                <input type="text" class="form-control" />
            </div>
        </div>
        <div class="col-8 col-md-3 pl-2 pr-2">
            <div class="form-group">
                <label>No. of nights</label>
                <select class="form-control">
                    @for (var i = 1; i <= 10; i++)
                    {
                        <option value="@i">@i</option>
                    }
                </select>
            </div>
        </div>
        <div class="col-4 col-md-2 p-0 pr-2">
            <div class="form-group">
                <label>&nbsp;</label>
                <input type="submit" value="Go" class="btn btn-success btn-block" />
            </div>
        </div>
    </div>
</form>
در اینجا فرمی تعریف شده که تاریخ ورود و رزرو اتاقی را مشخص می‌کند؛ به همراه دراپ‌داونی برای انتخاب تعداد شب‌های اقامت مدنظر.


تعریف View Model رابط کاربری Pages\Index.razor

پس از تعریف محتوای ثابت برنامه، اکنون نوبت به پویا سازی آن است. به همین جهت نیاز است مدلی را برای صفحه‌ی آغازین برنامه تعریف کرد تا بتوان فرم آن‌را به این مدل متصل کرد. این مدل چون مختص به برنامه‌ی کلاینت است، آن‌را در پوشه‌ی جدید Models\ViewModels ایجاد می‌کنیم:
using System;

namespace BlazorWasm.Client.Models.ViewModels
{
    public class HomeVM
    {
        public DateTime StartDate { get; set; } = DateTime.Now;

        public DateTime EndDate { get; set; }

        public int NoOfNights { get; set; } = 1;
    }
}
در اینجا EndDate، یک خاصیت محاسباتی است که بر اساس تاریخ شروع و تعداد شب‌های انتخابی، قابل محاسبه‌است.
پس از این تعریف، بهتر است فضای نام آن‌را نیز به فایل BlazorWasm.Client\_Imports.razor افزود، تا کار با آن در کامپوننت‌های برنامه، ساده‌تر شود:
using BlazorWasm.Client.Models.ViewModels
اکنون می‌توان فرم Pages\Index.razor را به مدل فوق متصل کرد که شامل این تغییرات است:
- ابتدا فیلدی که ارائه کننده‌ی شیء ViewModel فرم است را تعریف می‌کنیم:
@code{
    HomeVM HomeModel = new HomeVM();
}
- سپس بجای یک form ساده، از EditForm اشاره کننده‌ی به این فیلد، استفاده خواهیم کرد:
<EditForm Model="HomeModel">
 // ...
</EditForm>
- در آخر بجای input معمولی، از کامپوننت InputDate متصل به HomeModel.StartDate :
<InputDate min="@DateTime.Now.ToString("yyyy-MM-dd")"
           @bind-Value="HomeModel.StartDate"
           type="text"
           class="form-control" />
و بجای select معمولی، از نمونه‌ی متصل شده‌ی به HomeModel.NoOfNights استفاده می‌کنیم:
<select @bind="HomeModel.NoOfNights">


تعریف Local Storage سمت کلاینت

در ادامه می‌خواهیم اگر کاربری زمان شروع رزرو اتاقی را به همراه تعداد شب مدنظر، انتخاب کرد، با کلیک بر روی دکمه‌ی Go، به یک صفحه‌ی مشاهده‌ی جزئیات منتقل شود. بنابراین نیاز داریم تا اطلاعات انتخابی کاربر را به نحوی ذخیره سازی کنیم. برای یک چنین سناریوی سمت کلاینتی، می‌توان از local storage استاندارد مرورگرها استفاده کرد که امکان کار آفلاین با برنامه را نیز فراهم می‌کند.
برای این منظور کتابخانه‌ای به نام Blazored.LocalStorage طراحی شده‌است که پس از نصب آن توسط دستور زیر:
dotnet add package Blazored.LocalStorage
نیاز است سرویس‌های آن‌را به سیستم تزریق وابستگی‌های برنامه اضافه کرد. در برنامه‌های Blazor Server، اینکار را در فایل Startup برنامه انجام می‌دادیم؛ اما در اینجا، سرویس‌ها در فایل Program.cs تعریف می‌شوند:
namespace BlazorWasm.Client
{
    public class Program
    {
        public static async Task Main(string[] args)
        {
            var builder = WebAssemblyHostBuilder.CreateDefault(args);
            // ...
            builder.Services.AddBlazoredLocalStorage();
            // ...
        }
    }
}
پس از این تعاریف می‌توان از سرویس ILocalStorageService آن در کامپوننت‌های برنامه استفاده کرد. البته جهت سهولت استفاده‌ی از این سرویس بهتر است فضای نام آن‌را به فایل BlazorWasm.Client\_Imports.razor افزود:
@using Blazored.LocalStorage
اکنون برای استفاده از آن به کامپوننت Pages\Index.razor مراجعه کرده و سرویس‌های ILocalStorageService و IJSRuntime را به کامپوننت تزریق می‌کنیم:
@page "/"

@inject ILocalStorageService LocalStorage
@inject IJSRuntime JsRuntime

<EditForm Model="HomeModel" OnValidSubmit="SaveInitialData">
همچنین متدی را هم برای مدیریت رویداد OnValidSubmit تعریف خواهیم کرد:
@code{
    HomeVM HomeModel = new HomeVM();

    private async Task SaveInitialData()
    {
        try
        {
            HomeModel.EndDate = HomeModel.StartDate.AddDays(HomeModel.NoOfNights);
            await LocalStorage.SetItemAsync("InitialRoomBookingInfo", HomeModel);
        }
        catch (Exception e)
        {
            await JsRuntime.ToastrError(e.Message);
        }
    }
}
در اینجا با استفاده از متد SetItemAsync و ذکر یک کلید دلخواه، اطلاعات مدل فرم را در local storage مرورگر ذخیره کرده‌ایم. همچنین اگر خطایی هم رخ دهد توسط ToastrError نمایش داده خواهد شد.
برای مثال اگر تاریخ و عددی را انتخاب کنیم، نتیجه‌ی حاصل از کلیک بر روی دکمه‌ی Go را می‌توان در قسمت Local storage مرورگر جاری مشاهده کرد:


البته با توجه به اینکه می‌خواهیم از کلید InitialRoomBookingInfo در سایر کامپوننت‌های برنامه نیز استفاده کنیم، بهتر است آن‌را به یک پروژه‌ی مشترک مانند BlazorServer.Common که پیشتر نام نقش‌هایی مانند Admin را در آن تعریف کردیم، منتقل کنیم:
namespace BlazorServer.Common
{
    public static class ConstantKeys
    {
        public const string LocalInitialBooking = "InitialRoomBookingInfo";
    }
}
سپس باید ارجاعی به آن پروژه را افزوده:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk.BlazorWebAssembly">
  <ItemGroup>
    <ProjectReference Include="..\..\BlazorServer\BlazorServer.Common\BlazorServer.Common.csproj" />
  </ItemGroup>
</Project>
همچنین فضای نام آن‌را نیز به فایل BlazorWasm.Client\_Imports.razor اضافه می‌کنیم:
@using BlazorServer.Common
اکنون می‌توان از کلید ثابت تعریف شده‌ی مشترک، استفاده کرد:
await LocalStorage.SetItemAsync(ConstantKeys.LocalInitialBooking, HomeModel);

در آخر قصد داریم با کلیک بر روی Go، به یک صفحه‌ی جدید مانند نمایش لیست اتاق‌ها هدایت شویم. به همین جهت کامپوننت جدید Pages\HotelRooms\HotelRooms.razor را ایجاد می‌کنیم:
@page "/hotel/rooms"

<h3>HotelRooms</h3>

@code {

}
سپس در کامپوننت Pages\Index.razor با استفاده از سرویس NavigationManager، کار هدایت خودکار کاربر را به این کامپوننت جدید انجام خواهیم داد:
@page "/"

@inject ILocalStorageService LocalStorage
@inject IJSRuntime JsRuntime
@inject NavigationManager NavigationManager


@code{
    HomeVM HomeModel = new HomeVM();

    private async Task SaveInitialData()
    {
        try
        {
            HomeModel.EndDate = HomeModel.StartDate.AddDays(HomeModel.NoOfNights);
            await LocalStorage.SetItemAsync(ConstantKeys.LocalInitialBooking, HomeModel);
            NavigationManager.NavigateTo("hotel/rooms");
        }
        catch (Exception e)
        {
            await JsRuntime.ToastrError(e.Message);
        }
    }
}


کدهای کامل این مطلب را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: Blazor-5x-Part-26.zip
مطالب
کامپوننت‌ها در Vue.js
پیش‌تر در سایت مطالبی در رابطه با فریم‌ورک Vue.js منتشر شده‌است. در این مطلب می‌خواهیم نگاهی بر مفهوم کامپوننت‌ها در Vue بیندازیم و نحوه‌ی استفاده از آنها را بررسی کنیم.

قبل از معرفی کامپوننت‌ها اجازه دهید سیستم template در ویو را بررسی کنیم. سیستم template ویو براساس سینتکس HTML است:
new Vue({
  el: '#app',
  template: '<div>Hello DNT</div>'
});
البته استفاده از template کاملاً اختیاری است. بجای آن می‌توانیم از تابع رندر (همانند React) نیز استفاده کنیم:
new Vue({
    el: '#app',
    data() {
        return {
            blogTitle: 'DNT'
        }
    },
    render: function (createElement) {
        return createElement('h1', this.blogTitle)
    }
});

ایجاد یک کامپوننت ساده:
Vue.component('child', {
    template: '<div>Hello DNT users</div>'
});
در اینجا برای ایجاد یک کامپوننت، از تابع component استفاده کرده‌ایم؛ پارامتر اول این تابع، نام کامپوننت است و پارامتر دوم نیز یک شیء است. درون این شیء می‌توانیم قالب کامپوننت را تعیین کنیم. برای کامپوننت نیز می‌توانیم یک پارامتر ورودی را تعیین کنیم. اینکار را توسط مفهومی به نام Props می‌توانیم انجام دهیم:
Vue.component('child', {
    props: ['text'],
    template: `<div> {{ text }} </div>`
});

new Vue({
    el: '#app',
    data() {
        return {
            message: 'Hello DNT!'
        }
    }
});
اکنون می‌توانیم پارامتر موردنظر را به text، به عنوان ورودی کامپوننت ارسال کنیم (در واقع دیتای موجود در parent را به کامپوننت child ارسال کرده‌ایم):
<child :text="message"></child>

اعتبارسنجی پراپرتی‌ها
برای props می‌توانیم اعتبارسنجی را نیز انجام دهیم:
Vue.component('blogPost', {
    props: {
        post: {
            type: Object,
            required: true
        }
    },
    template: `<div>
                    <h1>{{ post.title }}</h1>
                    <p>{{ post.body }}</p>
               </div>`
});
در اینجا نوع خاصیت post باید شیء باشد و همچنین آن را به صورت required تعریف کرده‌ایم. در این حالت اگر مقداری به غیر از شیء را به آن ارسال کنیم، خطای زیر را در کنسول دریافت خواهیم کرد:
[Vue warn]: Invalid prop: type check failed for prop "post". Expected Object, got String.

found in

---> <BlogPost>
       <Root>

همچنین می‌توانیم نوع اعتبارسنجی را به صورت سفارشی نیز تعیین کنیم:
Vue.component('blogPost', {
    props: {
        post: {
            type: Object,
            required: true,
            validator: obj => {
                const titleIsValid = typeof obj.title === 'string';
                const bodyIsValid = typeof obj.body === 'string';
                const isValid = titleIsValid && bodyIsValid;
                if (!isValid) {
                    console.warn("prop is not valid");
                    return false;
                }
                return true;
            }
        }
    },
    template: `<div>
                    <h1>{{ post.title }}</h1>
                    <p>{{ post.body }}</p>
               </div>`
});

تعیین مقدار پیش‌فرض برای پراپرتی
برای یک prop می‌توانیم مقدار پیش‌فرضی را نیز تعیین کنیم. یعنی در صورت عدم ارسال شیء می‌توانیم تعیین کنیم که چه شیء‌ایی در حالت پیش‌فرض نمایش داده شود:
Vue.component('blogPost', {
    props: {
        post: {
            type: Object,
            validator: obj => {
                const titleIsValid = typeof obj.title === 'string';
                const bodyIsValid = typeof obj.body === 'string';
                const isValid = titleIsValid && bodyIsValid;
                if (!isValid) {
                    console.warn("prop is not valid");
                    return false;
                }
                return true;
            },
            default: function() {
                return {
                    title: 'Vue is fun!',
                    body: 'Vue is fun..................'
                }
            }
        }
    },
    template: `<div>
                    <h1>{{ post.title }}</h1>
                    <p>{{ post.body }}</p>
               </div>`
});

استفاده از دیتا درون کامپوننت
درون یک کامپوننت نیز می‌توانیم یکسری دیتا را تعریف کنیم. اما باید در نظر داشته باشید که هر وهله از کامپوننت، scope مجزای خودش را دارد. در نتیجه پیشنهاد میشود دیتا حتماً به صورت یک تابع تعریف شود و همچنین داده‌های درون آن نیز در scope کامپوننت تعریف شوند:
data: function () {
    return {
        stars: 5,
        hover: 5
    }
},
زیرا در صورت تعریف داده‌ها در خارج از scope کامپوننت، محتویات دیتا برای دیگر وهله‌های کامپوننت‌ها نیز به اشتراک گذاشته می‌شود. به عنوان مثال فرض کنید درون کامپوننت بلاگ‌پست، یک سیستم امتیاز دهی قرار داده‌ایم:
var dt = {
    stars: 5,
    hover: 5
};
Vue.component('blogPost', {
    data: function() {
        return dt;
    },
    props:  // as before...,

    template: `<div class="blog-post">
                    <h1>{{ post.title }}</h1>
                    <p>{{ post.body }}</p>
                    <div class="star-wrap">
                        <span v-for="n in 5"
                            class="star"
                            :class="{ full: hover >= n+1 }"
                            @click="stars = n+1"
                            @mouseover="hover = n+1"
                            @mouseout="hover = stars"
                        ></span>
                    </div>
               </div>`
});
در این حالت خروجی زیر را خواهیم داشت:



برای رفع این مشکل کافی است به اینصورت دیتا را تعریف کنیم:

Vue.component('blogPost', {
    data: function() {
        return {
             stars: 5,
             hover: 5
        }
    },
    props:  // as before...,
    template: // as before
});


تغییر دیتا درون کامپوننت‌ها

تا اینجا توانستیم از کامپوننت والد داده‌هایی را به کامپوننت‌های فرزند ارسال کنیم. اکنون می‌خواهیم قابلیت تغییر دیتای تعریف شده‌ی درون کامپوننت والد را درون کامپوننت‌ها نیز داشته باشیم:

Vue.component('child', {
    props: ['message'],
    methods: {
        changeName() {
            this.message = "New Name!..."
        }
    },
    template: '#child-template'
});

new Vue({
    el: '#app',
    data() {
        return {
            name: 'DNT!'
        }
    }
});

تمپلیت کامپوننت فوق نیز به صورت x-template درون DOM تعریف شده است:

<script type="text/x-template" id="child-template">
    <div>
        <p>{{ message }}</p>
        <button @click="changeName">Change Name</button>
    </div>
</script>


فراخوانی کامپوننت نیز به اینصورت می‌باشد:

<div id="app">
    <child :message="name"></child>
</div>

همانطور که مشاهده می‌کنید، دیتای name را از طریق ویژگی message توانسته‌ایم به کامپوننت child ارسال کنیم. درون تمپلیت آن نیز یک دکمه را برای تغییر مقدار این ویژگی تعریف کرده‌ایم. تغییر این ویژگی نیز یک assignment ساده است. اما اگر بر روی دکمه‌ی Change Name کلیک کنید، هشدار زیر را درون کنسول مشاهده خواهید کرد:

[Vue warn]: Avoid mutating a prop directly since the value will be overwritten whenever the parent component re-renders. Instead, use a data or computed property based on the prop's value. Prop being mutated: "message"

found in

---> <Child>
       <Root>

دلیل آن نیز مشخص است؛ زیرا با تغییر این ویژگی، کامپوننت والد از وجود تغییرات مطلع نشده‌است و فقط این تغییرات، درون کامپوننت child صورت گرفته‌است. برای اطلاع‌رسانی کامپوننت والد می‌توانیم از یک ایونت ویژه استفاده کنیم و کامپوننت والد را از وجود تغییرات مطلع کنیم:

changeName() {
    this.message = "New Name!...",
    this.$emit("change-name", this.message);
}

برای تگ child نیز این ایونت را اضافه خواهیم کرد:

<child :message="name" @change-name="name = $event"></child>

در اینحالت با تغییر ویژگی message، مقدار دیتای name نیز بلافاصله تغییر پیدا خواهد کرد.


Slots

Slot یک روش عالی برای جایگزینی محتوای درون یک کامپوننت است. فرض کنید می‌خواهیم کامپوننت‌مان به صورت زیر باشد:

<modal>
    Hello
</modal>

در اینحالت باید درون تمپلیت مکان قرارگیری Hello را تعیین کنیم. اینکار را می‌توانیم با قرار دادن تگ slot انجام دهیم:

Vue.component('modal', {
    template: `
            ...
            <div class="modal-body">
                <slot></slot>
            </div>
            ...
    `
});

اکنون هر محتوایی که درون تگ modal قرار گیرد، در قسمت slot نمایش داده خواهد شد. این نوع slot به صورت پیش‌فرض می‌باشد. در واقع می‌توانیم slotها را نیز نامگذاری کنیم. به عنوان مثال یک slot برای عنوان modal، یک slot برای بدنه modal و یک slot دیگر برای فوتر modal تعریف کنیم:

Vue.component('modal', {
    template: `
    <div class="modal fade" id="detailsModal" tabindex="-1" role="dialog" aria-labelledby="detailsModalLabel" aria-hidden="false">
        <div class="modal-dialog" role="document">
            <div class="modal-content">
                <div class="modal-header">
                    <h5 class="modal-title" id="detailsModalLabel">
                        <slot name="title"></slot>
                    </h5>
                    <button type="button" class="close" data-dismiss="modal" aria-label="Close">
                    <span aria-hidden="true">&times;</span>
                    </button>
                </div>
                <div class="modal-body">
                    <slot name="body"></slot>
                </div>
                <div class="modal-footer">
                    <slot name="footer"></slot>
                </div>
            </div>
        </div>
        </div>
    `
});

اکنون می‌توانیم محتوای مورد نظر را برای قرارگیری درون slotها تعیین کنیم:

<modal>
    <template slot="title">Title</template>
    <template slot="body">Lorem ipsum dolor sit amet.</template>
    <template slot="footer">
        <button type="button" class="btn btn-secondary" data-dismiss="modal">Close</button>
        <button type="button" class="btn btn-primary">Save changes</button>
    </template>
</modal>