مطالب
Minimal API's در دات نت 6 - قسمت پنجم - پیاده سازی الگوی CQRS
تا قسمت قبل موفق شدیم فایل Program.cs برنامه‌ی Minimal API's را خلوت کنیم و همچنین زیرساختی را برای توسعه‌ی مبتنی بر ویژگی‌ها، ارائه دهیم. اما ... هنوز endpoints ما چنین شکلی را دارند:
        endpoints.MapGet("/api/authors", async (MinimalBlogDbContext ctx) =>
        {
            var authors = await ctx.Authors.ToListAsync();
            return authors;
        });

        endpoints.MapPost("/api/authors", async (MinimalBlogDbContext ctx, AuthorDto authorDto) =>
        {
            var author = new Author();
            author.FirstName = authorDto.FirstName;
            author.LastName = authorDto.LastName;
            author.Bio = authorDto.Bio;
            author.DateOfBirth = authorDto.DateOfBirth;

            ctx.Authors.Add(author);
            await ctx.SaveChangesAsync();

            return author;
        });
 و یک چنین رویه‌ای جهت کار مستقیم با DbContext در اکشن متدهای MVC هیچگاه توصیه نمی‌شود. برای مثال به طور معمول، عملیاتی که در بدنه‌ی Lambda expressions فوق انجام شده، عموما به Repositories و Services محول شده و در نهایت از سرویس‌ها، در اکشن متدها استفاده می‌شود. در معماری جاری که در پیش گرفته‌ایم، دو لایه‌ی Repositories و Services حذف شده‌اند و دیگر خبری از آن‌ها نیست. در اینجا کار سرویس‌ها و مخازن، به هندلرهای معماری CQRS واگذار خواهند شد. هر هندلر نیز متکی به خود است و مستقل از سایر هندلرها طراحی می‌شود و این‌ها صرفا بر اساس نیازهای ویژگی جاری توسعه خواهند یافت و دقیقا در همان پوشه‌ی ویژگی مورد بررسی نیز قرار می‌گیرند؛ و نه پراکنده در لایه‌ای و یا پروژه‌ای دیگر. به این ترتیب درک یک ویژگی متکی به خود برنامه، ساده‌تر شده و در طول زمان، نگهداری و توسعه‌ی آن نیز ساده‌تر خواهد شد. مشکل داشتن سرویس‌هایی بزرگ که در معماری‌های متداول وجود دارند، استفاده‌ی از متدهای آن‌ها در چندین اکشن متد و چندین کنترلر مختلف است و اگر یکی از متدهای این سرویس بزرگ ما تغییر کند، بر روی چندین کنترلر تاثیر می‌گذارد که ممکن است سبب از کار افتادگی بعضی از آن‌ها شود؛ اما در اینجا هرکاری که انجام می‌شود و هر هندلری که توسعه می‌یابد، فقط مختص به یک کار و یک ویژگی مشخص است.


ایجاد Command و هندلر مخصوص ایجاد یک نویسنده‌ی جدید


در الگوی CQRS، یک دستور، کاری را بر روی بانک اطلاعاتی انجام می‌دهد. برای مثال در اینجا قرار است نویسنده‌ای را ثبت کند. در ادامه می‌خواهیم بدنه‌ی endpoints.MapPost فوق را با الگوی CQRS انطباق دهیم. به همین جهت به یک Command نیاز داریم:
using MediatR;
using MinimalBlog.Domain.Model;

namespace MinimalBlog.Api.Features.Authors;

public class CreateAuthorCommand : IRequest<Author>
{
    public AuthorDto AuthorDto { get; set; } = default!;
}
اینترفیس IRequest کتابخانه‌ی MediatR که در انتهای قسمت قبل به پروژه اضافه شد، چنین امضایی را دارد:
public interface IRequest<out TResponse> : IBaseRequest
یعنی <IRequest<Author به این معنا است که قرار است «خروجی» این عملیات، یک Author باشد و CreateAuthorCommand می‌تواند شامل تمام خواصی باشد که در جهت برآورده کردن این دستور مورد نیاز هستند؛ برای مثال کل اطلاعات شیء AuthorDto در اینجا.

سپس نیاز به یک هندلر است تا دستور رسیده را پردازش کند:
namespace MinimalBlog.Api.Features.Authors;

public class CreateAuthorCommandHandler : IRequestHandler<CreateAuthorCommand, Author>
{
    private readonly MinimalBlogDbContext _context;
    private readonly IMapper _mapper;

    public CreateAuthorCommandHandler(MinimalBlogDbContext context, IMapper mapper)
    {
        _context = context ?? throw new ArgumentNullException(nameof(context));
        _mapper = mapper ?? throw new ArgumentNullException(nameof(mapper));
    }

    public async Task<Author> Handle(CreateAuthorCommand request, CancellationToken cancellationToken)
    {
        if (request == null)
        {
            throw new ArgumentNullException(nameof(request));
        }

        var toAdd = _mapper.Map<Author>(request.AuthorDto);
        _context.Authors.Add(toAdd);
        await _context.SaveChangesAsync(cancellationToken);
        return toAdd;
    }
}
اینترفیس IRequestHandler چنین امضایی را دارد:
public interface IRequestHandler<in TRequest, TResponse> where TRequest : IRequest<TResponse>
که اولین آرگومان جنریک آن، همان Command ای است که قرار است پردازش کند و خروجی آن، اطلاعاتی است که قرار است بازگشت دهد. یعنی متد Handle فوق، قرار است عملیات endpoints.MapPost را پیاده سازی کند و در اینجا با استفاده از AutoMapper، انتساب‌های آن حذف و ساده شده‌اند و مابقی آن، با بدنه‌ی lambda expression مربوط به endpoints.MapPost، یکی است. این هندلر، معادل یک یا چند متد از متدهای یک سرویس بزرگ است که در اینجا به صورت اختصاصی جهت پردازش فرمانی در کنار هم قرار می‌گیرند و متکی به خود هستند.

پس از این تغییرات، بدنه‌ی lambda expression مربوط به endpoints.MapPost به صورت زیر تغییر کرده و ساده می‌شود:
endpoints.MapPost("/api/authors", async (IMediator mediator, AuthorDto authorDto) =>
{
     var command = new CreateAuthorCommand { AuthorDto = authorDto };
     var author = await mediator.Send(command);
     return author;
});
در اینجا تزریق وابستگی IMediator را مشاهده می‌کنید. با فراخوانی متد Send آن، شیء‌ای به هندلر متناظری ارسال شده، پردازش می‌شود و در نهایت شیءای را بازگشت خواهد داد. برای مثال در اینجا شیء Dto یک نویسنده به هندلر CreateAuthorCommandHandler ارسال و تبدیل به شیءای از نوع Author مربوط به دومین برنامه شده، سپس در بانک اطلاعاتی ذخیره می‌شود و در نهایت این نویسنده که اکنون به همراه یک Id نیز هست، بازگشت داده می‌شود. بنابراین هر هندلر یک object in و یک object out دارد که به عنوان آرگومان‌های جنریک IRequestHandler تعریف می‌شوند.



نکته 1: await داخل بدنه‌ی lambda expression مربوط به endpoints را فراموش نکنید. تمام متدهای IMediator از نوع aysnc هستند؛ هرچند روش نامگذاری SendAsync را رعایت نکرده‌اند و اگر این await فراموش شود، مشاهده خواهید کرد که برنامه در حین فراخوانی endpoints در مرورگر، در حالت هنگ و صبر کردن نامحدود قرار می‌گیرد، بدون اینکه کاری را انجام دهد و یا حتی استثنایی را صادر کند.


نکته 2: در پیاده سازی هندلر، استفاده از cancellationToken را نیز مشاهده می‌کنید. تقریبا تمام متدهای async مربوط به EF-Core به همراه پارامتری جهت دریافت cancellationToken هم هستند. اگر کاربری قصد لغو یک درخواست طولانی را داشته باشد و بر روی دکمه‌ی stop مرورگر کلیک کند و یا حتی صفحه را چندین بار ریفرش کند، این به معنای abort درخواست(های) رسیده‌است. وجود این cancellationTokenها، بار سرور را کاهش داده و عملیات در حال اجرای سمت سرور را در یک چنین حالت‌هایی متوقف می‌کند.
البته هندلری که در اینجا تعریف شده، این cancellationToken را باید از mediator دریافت کند که در کدهای endpoint فوق، چنین نیست. برای رفع این مشکل باید به صورت زیر عمل کرد:
endpoints.MapGet("/api/authors", async (IMediator mediator, CancellationToken ct) =>
        {
            var request = new GetAllAuthorsQuery();
            var authors = await mediator.Send(request, ct);
            return authors;
        });
این مورد را می‌توان به صورت یک best practice، به تمام endpoints اضافه کرد.


نکته 3: هندلرها عموما چیزی را بازگشت نمی‌دهند؛ صرف نظر از هندلر فوق که نیاز بوده تا Id شیء ذخیره شده را بازگشت دهد، عموما به همراه هیچ خروجی نیستند. به همین جهت در حین تعریف آن‌ها فقط کافی است در آرگومان‌های جنریک آن‌ها، نوع خروجی را ذکر نکنیم:
public class Handler : IRequestHandler<Command>
در یک چنین حالتی، امضای IRequestHandler به صورت خودکار به همراه خروجی از نوع Unit خواهد بود:
public interface IRequestHandler<in TRequest> : IRequestHandler<TRequest, Unit> where TRequest : IRequest<Unit>
که این Unit معادل Void در کتابخانه‌ی mediator است و به نحو زیر در هندلرها مدیریت می‌شود:
public async Task<Unit> Handle(Command request, CancellationToken cancellationToken)
{
   // ...
   return Unit.Value;
}
در یک چنین حالتی، تعریف یک Command نیز بر اساس اینترفیس IRequest انجام می‌شود:
public class Command : IRequest


ایجاد Query و هندلر مخصوص بازگشت لیست نویسنده‌‌ها

در الگوی CQRS، یک کوئری قرار است اطلاعاتی را بازگشت دهد و ... وضعیت بانک اطلاعاتی را تغییر نمی‌دهد. بنابراین در اینجا یک IRequest که قرار است لیستی از نویسندگان را بازگشت دهد، تعریف می‌کنیم. بدنه‌ی آن هم می‌تواند خالی باشد و یا به همراه خواصی مانند اطلاعات صفحه بندی و یا مرتب سازی گزارشگیری رسیده‌ی از درخواست:
using MediatR;
using MinimalBlog.Domain.Model;

namespace MinimalBlog.Api.Features.Authors;

public class GetAllAuthorsQuery : IRequest<List<Author>>
{
}
سپس نیاز به یک هندلر است تا درخواست رسیده را پردازش کند. این هندلر، کوئری فوق را دریافت کرده و لیست کاربران را بازگشت می‌دهد:
namespace MinimalBlog.Api.Features.Authors;

public class GetAllAuthorsHandler : IRequestHandler<GetAllAuthorsQuery, List<Author>>
{
    private readonly MinimalBlogDbContext _context;

    public GetAllAuthorsHandler(MinimalBlogDbContext context)
    {
        _context = context ?? throw new ArgumentNullException(nameof(context));
    }

    public Task<List<Author>> Handle(GetAllAuthorsQuery request, CancellationToken cancellationToken)
    {
        return _context.Authors.ToListAsync(cancellationToken);
    }
}
پس از این تغییرات، بدنه‌ی lambda expression مربوط به endpoints.MapGet به صورت زیر تغییر کرده و ساده می‌شود:
endpoints.MapGet("/api/authors", async (IMediator mediator) =>
{
   var request = new GetAllAuthorsQuery();
   var authors = await mediator.Send(request);
   return authors;
});
مزیت استفاده‌ی از الگوی CQRS، تنها به حذف لایه‌ی سرویس و رسیدن به ویژگی‌هایی مستقل و متکی به خود، منحصر نیست. با استفاده از این الگو می‌توان مقیاس پذیری برنامه را نیز افزایش داد. برای مثال یک بانک اطلاعاتی بهینه سازی شده را صرفا برای کوئری‌ها، درنظر گرفت و بانک اطلاعاتی دیگری را تنها برای اعمال Write که Commands بر روی آن اجرا می‌شوند و در اینجا تنها نیاز به همگام سازی اطلاعات بانک اطلاعاتی Write، با بانک اطلاعاتی Read است که در بسیاری از اوقات پرکارتر از بانک‌های اطلاعاتی دیگر است:


و یا حتی معماری CQRS با معماری Event store نیز قابل ترکیب است:


در اینجا بجای استفاده از بانک اطلاعاتی Write، از یک Event store استفاده می‌شود. کار event store، دریافت رویدادهای write است و سپس باز پخش آن‌ها به بانک اطلاعاتی Read؛ تا کار همگام سازی به این نحو صورت گیرد.


روشی برای نظم دادن به نحوه‌ی تعریف کلاس‌های الگوی CQRS

تا اینجا برای مثال کلاسCreateAuthorCommand  را در یک فایل مجزا و سپس هندلر آن‌را به نام CreateAuthorCommandHandler در یک فایل دیگر تعریف کردیم. می‌توان جهت بالابردن خوانایی برنامه، کاهش رفت و برگشت‌ها برای یافتن کلاس‌های مرتبط و همچنین سهولت یافتن هندلرهای مرتبط با هر متد mediator.Send، از روش زیر نیز استفاده کرد:
public static class CreateAuthor
{
    public class Command : IRequest<AuthorGetDto>
    {
        // ...
    }

    public class Handler : IRequestHandler<Command, AuthorGetDto>
    {
       // ...
    }
}
در اینجا از nested classes استفاده شده‌است. ابتدا نام اصلی Command و یا کوئری ذکر می‌شود؛ که نام کلاس دربرگیرنده‌ی اصلی را تشکیل می‌دهد. سپس دو کلاس بعدی فقط Command و Handler نام می‌گیرند و نه هیچ نام دیگری. به این ترتیب به یکسری نام یک دست در کل پروژه خواهیم رسید. زمانیکه قرار است mediator.Send فراخوانی شود، اینبار چنین شکلی را پیدا می‌کند که مزیت آن، سهولت یافتن هندلر مرتبط، فقط با پیگیری کلاس اصلی CreateAuthor است:
var command = new CreateAuthor.Command { AuthorDto = authorDto };
var author = await mediator.Send(command, ct);

در مورد کوئری‌ها هم می‌توان به قالب مشابهی رسید که در اینجا هم کوئری و هندلر آن، ذیل نام اصلی مدنظر قرار می‌گیرند:
public static class GetAllAuthors
{
    public class Query : IRequest<List<AuthorGetDto>>
    {
       //...
    }

    public class Handler : IRequestHandler<Query, List<AuthorGetDto>>
    {
       //...
    }
}
و اگر کدهای نهایی این سری را که از قسمت اول قابل دریافت است بررسی کنید، از همین ساختار یکدست، برای تعاریف دستورات و کوئری‌ها استفاده شده‌است.
مطالب
مهارت‌های تزریق وابستگی‌ها در برنامه‌های NET Core. - قسمت ششم - دخالت در مراحل وهله سازی اشیاء توسط IoC Container
روش متداول کار با تزریق وابستگی‌های برنامه‌های مبتنی بر NET Core.، عموما با ثبت و معرفی یک سرویس به صورت زیر، توسط متدهای AddTransient، AddSingleton و AddScoped است:
public class Startup 
{ 
    public void ConfigureServices(IServiceCollection services) 
    { 
        // ... 
         
        services.AddTransient<ICustomerService, DefaultCustomerService>(); 
         
        // ... 
    } 
}
و سپس استفاده‌ی از این سرویس، با تزریق آن در سازنده‌ی یک کنترلر که نمونه‌های بیشتری از آن‌را در قسمت چهارم بررسی کردیم:
public class SupportController 
{ 
    // DefaultCustomerService will be injected here: 
    public SupportController(ICustomerService customerService) 
    { 
        // ... 
    } 
}
در اینجا کار وهله سازی DefaultCustomerService به صورت خودکار و راسا توسط IoC Container توکار برنامه صورت می‌گیرد و ما هیچگونه دخالتی را در آن نداریم. اما اگر در این بین نیاز باشد پس از وهله سازی DefaultCustomerService، یک خاصیت آن نیز بر اساس شرایط جاری مقدار دهی شود و حاصل نهایی در اختیار SupportController فوق قرار گیرد چه باید کرد؟
برای سفارشی سازی مراحل وهله سازی اشیاء توسط IoC Container توکار برنامه و امکان دخالت در آن، قابلیتی تحت عنوان «factory registration» نیز پیش بینی شده‌است که در ادامه آن‌را بررسی می‌کنیم.


Factory Registration چیست؟

اگر در اسمبلی Microsoft.Extensions.DependencyInjection.Abstractions و فضای نام Microsoft.Extensions.DependencyInjection آن به کلاس ServiceCollectionServiceExtensions که متدهای الحاقی مانند AddScoped را ارائه می‌کند، بیشتر دقت کنیم، تک تک این متدها امضاهای دیگری را نیز دارند:
namespace Microsoft.Extensions.DependencyInjection
{
    public static class ServiceCollectionServiceExtensions
    {
        public static IServiceCollection AddScoped<TService>(
     this IServiceCollection services) where TService : class;
        public static IServiceCollection AddScoped(
     this IServiceCollection services, Type serviceType, Type implementationType);
        public static IServiceCollection AddScoped(
     this IServiceCollection services, Type serviceType, 
 Func<IServiceProvider, object> implementationFactory);
        public static IServiceCollection AddScoped<TService, TImplementation>(this IServiceCollection services)
        public static IServiceCollection AddScoped(
     this IServiceCollection services, Type serviceType);
        public static IServiceCollection AddScoped<TService>(
     this IServiceCollection services, 
 Func<IServiceProvider, TService> implementationFactory) where TService : class;
        public static IServiceCollection AddScoped<TService, TImplementation>(
     this IServiceCollection services, 
 Func<IServiceProvider, TImplementation> implementationFactory)
// ...
    }
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید، امضای تعدادی از این overloadها، دارای پارامترهایی از نوع Func نیز هست و هدف آن‌ها فراهم آوردن روشی برای سفارشی سازی مراحل وهله سازی سرویسی‌های بازگشتی از طریق سیستم تزریق وابستگی‌های برنامه است. توسط این پارامتر، پیش از وهله سازی سرویس درخواستی، IServiceProvider جاری یا همان root container را در اختیار شما قرار می‌دهد (اطلاعات بیشتر در مورد IServiceProvider را در قسمت دوم بررسی کردیم) و توسط آن می‌توان ابتدا وهله‌ای از سرویس یا سرویس‌های خاصی را دریافت کرد و پس از ترکیب و سفارشی سازی آن‌ها، در آخر یک object را بازگشت داد که در نهایت به عنوان وهله‌ی اصلی این سرویس درخواستی، در سراسر برنامه مورد استفاده قرار می‌گیرد. در ادامه با مثال‌هایی، کاربردهای این پارامتر از نوع Func، یا Implementation Factory را بررسی می‌کنیم.


مثال 1 : تزریق وابستگی‌ها در حالتیکه کلاس سرویس مدنظر دارای تعدادی پارامتر ثابت است

IoC Container توکار برنامه‌های NET Core.، به صورت خودکار وابستگی‌های تزریق شده‌ی در سازنده‌های سرویس‌های مختلف را تا هر چند سطح ممکن، به صورت خودکار وهله سازی می‌کند؛ به شرطی‌که این وابستگی‌های تزریق شده نیز خودشان سرویس بوده باشند و در تنظیمات ابتدایی آن ثبت و معرفی شده باشند. به عبارتی زمانیکه با سیستم تزریق وابستگی‌ها کار می‌کنیم، مهم نیست که نگران مقدار دهی پارامترهای سازنده‌ی تزریق شده‌ی در سازنده‌های سرویسی خاص باشیم. اما ... برای نمونه سرویس زیر را که یک رشته را در سازنده‌ی خود دریافت می‌کند درنظر بگیرید:
namespace CoreIocServices
{
    public interface IParameterizedService
    {
        string GetConstructorParameter();
    }

    public class ParameterizedService : IParameterizedService
    {
        private readonly string _connectionString;

        public ParameterizedService(string connectionString)
        {
            _connectionString = connectionString;
        }

        public string GetConstructorParameter()
        {
            return _connectionString;
        }
    }
}
اینبار دیگر نمی‌توان این سرویس را از طریق متداول زیر ثبت و معرفی کرد:
services.AddTransient<IParameterizedService, ParameterizedService>();
چون IoC Container نمی‌داند که چگونه و از کجا باید پارامتر رشته‌ای درخواستی در سازنده‌ی کلاس ParameterizedService را تامین کند. همچنین ثبت سرویس‌ها نیز در کلاس ServiceCollectionServiceExtensions معرفی شده‌ی در ابتدای بحث، به قید «where TService : class» محدود شده‌است. اینجا است که روش factory registration به کمک ما خواهد آمد تا بتوانیم مراحل وهله سازی این سرویس را سفارشی سازی کنیم:
services.AddTransient<IParameterizedService>(serviceProvider =>
{
   return new ParameterizedService("some value ....");
});
البته چون بدنه‌ی این Func، صرفا از یک return تشکیل شده‌است، معادل ساده شده‌ی زیر را هم می‌تواند داشته باشد:
services.AddTransient<IParameterizedService>(serviceProvider => new ParameterizedService("some value ...."));
اینبار در سراسر برنامه اگر سرویس IParameterizedService درخواست شود، وهله‌ای از کلاس ParameterizedService را با پارامتر سازنده‌ی "some value ...."، دریافت خواهد کرد.

در اینجا چون serviceProvider نیز در اختیار ما است، حتی می‌توان این مقدار را از سرویسی دیگر دریافت کرد و سپس مورد استفاده قرار داد:
services.AddTransient<IParameterizedService>(serviceProvider =>
{
   var config = serviceProvider.GetRequiredService<ITestService>().GetConfigValue();
   return new ParameterizedService(config);
});

نمونه‌ی دیگری از این دست، کار با IUrlHelper توکار ASP.NET Core است. این سرویس برای اینکه پاسخ درستی را ارائه دهد، نیاز به ActionContext جاری را دارد تا بتواند از طریق آن به تمام جزئیات اکشن متد یک کنترلر و درخواست رسیده دسترسی داشته باشد. در این حالت برای ساده سازی کار با آن، بهتر است تامین وابستگی‌های لحظه‌ای این سرویس را با سفارشی سازی نحوه‌ی وهله سازی آن، انجام دهیم، تا اینکه این قطعه کد تکراری را در هر جائیکه به IUrlHelper نیاز است، تکرار کنیم:
services.AddScoped<IUrlHelper>(serviceProvider =>
{
   var actionContext = serviceProvider.GetRequiredService<IActionContextAccessor>().ActionContext;
   var urlHelperFactory = serviceProvider.GetRequiredService<IUrlHelperFactory>();
   return urlHelperFactory.GetUrlHelper(actionContext);
});
اکنون اگر IUrlHelper را به سازنده‌ی یک کنترلر تزریق کنیم، دیگر نیازی به سه سطر نوشته‌ی تامین factory و action context آن نخواهد بود.


مثال 2: وهله سازی در صورت نیاز به وابستگی‌های یک سرویس، به کمک Lazy loading

فرض کنید دو سرویس را در سازنده‌ی سرویس دیگری تزریق کرده‌اید:
namespace Services
{
    public class OrderHandler : IOrderHandler
    {
        private readonly IAccounting _accounting;
        private readonly ISales _sales;
        public OrderHandler(IAccounting accounting, ISales sales)
        {
بعد در این کلاس، در یک متد، از سرویس accounting استفاده می‌شود و در متدی دیگر از سرویس sales. یعنی هرچند در زمان وهله سازی شیء OrderHandler هر دو وابستگی تزریق شده‌ی در سازنده‌ی آن نیز وهله سازی خواهند شد، اما در بسیاری از شرایط، بسته به متد مورد استفاده، فقط از یکی از آن‌ها استفاده می‌کنیم. اکنون این سؤال مطرح می‌شود که آیا می‌توان سربار وهله سازی تمام سازنده‌های این کلاس را به زمان استفاده‌ی از آن‌ها منتقل کرد؟ یعنی سرویس accounting تزریق شده فقط زمانی وهله سازی شود که واقعا قرار است از آن استفاده کنیم.
روش انجام یک چنین کارهایی با استفاده از کلاس Lazy اضافه شده‌ی به NET 4x. قابل انجام است:
   public class OrderHandlerLazy : IOrderHandler
    {
        public OrderHandlerLazy(Lazy<IAccounting> accounting, Lazy<ISales> sales)
        {
 و برای معرفی آن در اینجا می‌توان از روش factory registration استفاده کرد:
services.AddTransient<IOrderHandler, OrderHandlerLazy>();
services.AddTransient<IAccounting, Accounting>()
            .AddTransient(serviceProvider => new Lazy<IAccounting>(() => serviceProvider.GetRequiredService<IAccounting>()));
services.AddTransient<ISales, Sales>()
           .AddTransient(serviceProvider => new Lazy<ISales>(() => serviceProvider.GetRequiredService<ISales>()));
- در اینجا در ابتدا تمام سرویس‌ها (حتی آن‌هایی که قرار است به صورت Lazy استفاده شوند) یکبار به صورت متداولی معرفی می‌شوند.
- سپس سرویس‌هایی که قرار است به صورت Lazy نیز واکشی شوند، بار دیگر توسط روش factory registration با وهله سازی new Lazy از نوع سرویس مدنظر و فراهم آوردن پیاده سازی آن با استفاده از serviceProvider.GetRequiredService، مجددا معرفی خواهند شد.

پس از این تنظیمات، اگر سرویس IOrderHandler را از طریق سیستم تزریق وابستگی‌ها درخواست کنید، وابستگی‌های تزریق شده‌ی در سازنده‌ی آن فقط زمانی و در محلی وهله سازی می‌شوند که از طریق خاصیت Value شیء Lazy آن‌ها مورد استفاده قرار گرفته شده باشند.
مثال کامل IOrderHandler را از فایل پیوستی انتهای مطلب می‌توانید دریافت. اگر آن‌را اجرا کنید (برنامه‌ی کنسول آن‌را)، در خروجی آن، فقط اجرا شدن سازنده‌ی سرویسی را مشاهده می‌کنید که مورد استفاده قرار گرفته و نه وابستگی دومی که تزریق شده، اما استفاده نشده‌است.


مثال 3: چگونه بجای اینترفیس‌ها، یک وهله از کلاسی مشخص را از سیستم تزریق وابستگی‌ها درخواست کنیم؟

فرض کنید سرویسی را به صورت زیر به سیستم تزریق وابستگی‌ها معرفی کرده‌اید:
services.AddTransient<IMyDisposableService, MyDisposableService>();
در ادامه اگر سرویس IMyDisposableService را از این سیستم درخواست کنیم، برنامه بدون مشکل اجرا می‌شود؛ اما اگر خود MyDisposableService را تزریق کنیم چطور؟
public class AnotherController 
{ 
    public AnotherController(MyDisposableService customerService) 
    { 
        // ... 
    } 
}
در این حالت برنامه با استثنای زیر متوقف می‌شود و عنوان می‌کند که نمی‌داند چگونه باید این وابستگی تزریق شده را تامین کند:
An unhandled exception occurred while processing the request. 
InvalidOperationException: Unable to resolve service for type ‘MyDisposableService’ while attempting to activate ‘AnotherController’. 
Microsoft.Extensions.DependencyInjection.ActivatorUtilities.GetService(IServiceProvider sp, Type type, Type requiredBy, bool isDefaultParameterRequired)
این مورد را نیز می‌توان توسط factory registration به نحو زیر مدیریت کرد:
services.AddTransient<IMyDisposableService, MyDisposableService>();
services.AddTransient<MyDisposableService>(serviceProvider =>
serviceProvider.GetRequiredService<IMyDisposableService>() as MyDisposableService);
هر زمانیکه وهله‌ای از کلاس MyDisposableService درخواست شود، وهله‌ای از سرویس IMyDisposableService را بازگشت می‌دهیم.


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: CoreDependencyInjectionSamples-06.zip
مطالب
تاریخ شمسی با Extension Method برای DateTime
برای تبدیل تاریخ میلادی به شمسی راه‌های زیادی وجود داره که خوب این هم یک نوع از اونها هست.
برای این کار با استفاده از Extension Method برای کلاس DateTime تاریخ رو تبدیل می‌کنیم.
برای فرمت‌های‌های نمایشی تاریخ هم می‌بایست به صورت متن به Method بدهید تا تاریخ رو به اون صورتی که می‌خواهید نمایش بدهد، برای نوشتن فرمت‌ها هم می‌توانید از این لینک استفاده کنید.
خوب برای این کار ابتدا یک کلاس با نام PersianDateExtensionMethods  بسازید و تمام کد زیر رو جایگزین کد‌های کلاس کنید:
using System;
using System.Globalization;
using System.Reflection;

namespace System 
{
    public static class PersianDateExtensionMethods
    {
        private static CultureInfo _Culture;
        public static CultureInfo GetPersianCulture()
        {
            if (_Culture == null)
            {
                _Culture = new CultureInfo("fa-IR");
                DateTimeFormatInfo formatInfo = _Culture.DateTimeFormat;
                formatInfo.AbbreviatedDayNames = new[] { "ی", "د", "س", "چ", "پ", "ج", "ش" };
                formatInfo.DayNames = new[] { "یکشنبه", "دوشنبه", "سه شنبه", "چهار شنبه", "پنجشنبه", "جمعه", "شنبه" };
                var monthNames = new[]
                {
                    "فروردین", "اردیبهشت", "خرداد", "تیر", "مرداد", "شهریور", "مهر", "آبان", "آذر", "دی", "بهمن",
                    "اسفند",
                    ""
                };
                formatInfo.AbbreviatedMonthNames =
                    formatInfo.MonthNames =
                    formatInfo.MonthGenitiveNames = formatInfo.AbbreviatedMonthGenitiveNames = monthNames;
                formatInfo.AMDesignator = "ق.ظ";
                formatInfo.PMDesignator = "ب.ظ";
                formatInfo.ShortDatePattern = "yyyy/MM/dd";
                formatInfo.LongDatePattern = "dddd, dd MMMM,yyyy";
                formatInfo.FirstDayOfWeek = DayOfWeek.Saturday;
                System.Globalization.Calendar cal = new PersianCalendar();

                FieldInfo fieldInfo = _Culture.GetType().GetField("calendar", BindingFlags.NonPublic | BindingFlags.Instance);
                if (fieldInfo != null)
                    fieldInfo.SetValue(_Culture, cal);

                FieldInfo info = formatInfo.GetType().GetField("calendar", BindingFlags.NonPublic | BindingFlags.Instance);
                if (info != null)
                    info.SetValue(formatInfo, cal);

                _Culture.NumberFormat.NumberDecimalSeparator = "/";
                _Culture.NumberFormat.DigitSubstitution = DigitShapes.NativeNational;
                _Culture.NumberFormat.NumberNegativePattern = 0;
            }
            return _Culture;
        }

        public static string ToPeString(this DateTime date,string format = "yyyy/MM/dd")
        {
            return date.ToString(format,GetPersianCulture());
        }
    }
}

در کد بالا ما بااستفاده از متد GetPersianCulture یک کالچر برای تاریخ شمسی و فرمت‌های اون می‌سازیم و در متد ToPeString از اون استفاده و به متد ToString از کلاس DateTime پاس می‌دهیم.
چند مثال هم برای استفاده از متد ToPeString :
var date1 = DateTime.Now.ToPeString("yyyy/MM/dd");
var date2 = DateTime.Now.ToPeString("dddd, dd MMMM,yyyy");

//Output:
//1391/12/13
//یکشنبه, 13 اسفند,1391

نکته : با استفاده از Culture ای که در کلاس بالا در متد GetPersianCulture ساخته می‌شود امکانش هست که خود کلاس DateTime رو به شمسی تبدیل کرد، برای این کار باید به صورت زیر عمل کرد:
Thread.CurrentThread.CurrentCulture = Thread.CurrentThread.CurrentUICulture =  PersianDateExtensionMethods.GetPersianCulture();

var d1 = DateTime.Now.ToString();
//Output : 1391/12/13 11:25:44 ب.ظ

یک نکته‌ی تکمیلی: کتابخانه‌ی «DNTPersianUtils.Core» به همراه نکات این مطلب است؛ مانند:
Thread.CurrentThread.CurrentCulture = PersianCulture.Instance;
مطالب
شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 7 - بررسی رابطه‌ی One-to-Many
در مطلب «شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 4 - کار با بانک‌های اطلاعاتی از پیش موجود»، نحوه‌ی مهندسی معکوس ساختار جداول و ارتباطات یک بانک اطلاعاتی از پیش موجود را به روش Code First بررسی کردیم. با توجه به رسمی بودن این ابزار، می‌توان از آن برای یافتن معادل‌های سمت بانک اطلاعاتی، در EF Core نیز استفاده کرد. برای مثال بررسی کرد، درک EF Core از بانک اطلاعاتی طراحی شده چیست و هر چند در آن مطلب عنوان شد که می‌توان با پارامتر data-annotations-- ، خروجی نهایی را بر اساس روش data-annotations، بجای Fluent API به دست آورد، اما در مطلب «شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 5 - استراتژهای تعیین کلید اصلی جداول و ایندکس‌ها» مشاهده کردیم که بسیاری از تنظیمات پیشرفته‌ی EF Core، اساسا معادل data-annotation ایی ندارند. بنابراین بهتر است این پارامتر را فعال سازی نکنید.


تنظیمات روابط یک به چند در EF Core

همان اسکریپت ابتدای مطلب «شروع به کار با EF Core 1.0 - قسمت 4 - کار با بانک‌های اطلاعاتی از پیش موجود» را درنظر بگیرید. رابطه‌ی تعریف شده‌ی در آن از نوع one-to-many است: یک بلاگ که می‌تواند چندین مطلب را داشته باشد.


اگر EF Core را وادار به تولید نگاشت‌های Code First معادل آن کنیم، به این خروجی‌ها خواهیم رسید:
الف) با استفاده از روش Fluent API
دستور استفاده شده برای مهندسی معکوس بانک اطلاعاتی نمونه:
 dotnet ef dbcontext scaffold "Data Source=(local);Initial Catalog=BloggingCore2016;Integrated Security = true" Microsoft.EntityFrameworkCore.SqlServer -o Entities --context MyDBDataContext --verbose
با خروجی:
using System;
using System.Collections.Generic;

namespace Core1RtmEmptyTest.Entities
{
    public partial class Blog
    {
        public Blog()
        {
            Post = new HashSet<Post>();
        }

        public int BlogId { get; set; }
        public string Url { get; set; }

        public virtual ICollection<Post> Post { get; set; }
    }
}

using System;
using System.Collections.Generic;

namespace Core1RtmEmptyTest.Entities
{
    public partial class Post
    {
        public int PostId { get; set; }
        public string Content { get; set; }
        public string Title { get; set; }

        public virtual Blog Blog { get; set; }
        public int BlogId { get; set; }
    }
}

using System;
using Microsoft.EntityFrameworkCore;
using Microsoft.EntityFrameworkCore.Metadata;

namespace Core1RtmEmptyTest.Entities
{
    public partial class MyDBDataContext : DbContext
    {
        protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder optionsBuilder)
        {
            optionsBuilder.UseSqlServer(@"Data Source=(local);Initial Catalog=BloggingCore2016;Integrated Security = true");
        }

        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
        {
            modelBuilder.Entity<Blog>(entity =>
            {
                entity.Property(e => e.Url).IsRequired();
            });

            modelBuilder.Entity<Post>(entity =>
            {
                entity.HasOne(d => d.Blog)
                    .WithMany(p => p.Post)
                    .HasForeignKey(d => d.BlogId);
            });
        }

        public virtual DbSet<Blog> Blog { get; set; }
        public virtual DbSet<Post> Post { get; set; }
    }
}

نحوه‌ی تشخیص خودکار روابط

EF Core به صورت پیش فرض، روابط را بر اساس ارجاعات بین کلاس‌ها تشخیص می‌دهد. در اینجا به خاصیت Blog نام navigation property را می‌دهند:
 public virtual Blog Blog { get; set; }
و به خاصیت Post نیز Collection navigation property می‌گویند:
 public virtual ICollection<Post> Post { get; set; }
در اینجا اگر تنها دو navigation property، در کلاس‌های به هم مرتبط شده، یافت شوند، به صورت خودکار به عنوان دو سر رابطه تنظیم می‌شوند. اگر بیشتر از یک navigation property در کلاسی وجود داشت، هیچ رابطه‌ای به صورت خودکار تشکیل نشده و باید ابتدا و انتهای روابط را به صورت دستی مشخص نمود.


نحوه‌ی تشخیص خودکار کلیدهای خارجی
اگر در یک طرف رابطه‌ی تشخیص داده شده، خاصیتی با یکی از سه نام زیر وجود داشت:
<primary key property name>
<navigation property name><primary key property name>
<principal entity name><primary key property name>
آنگاه این خاصیت به صورت خودکار به عنوان کلید خارجی تنظیم می‌شود. در رابطه‌ی فوق Blog از نوع principal است (پدر رابطه) و Post از نوع dependent (فرزند رابطه).
برای مثال در رابطه‌ی فوق، نام خاصیت BlogId دقیقا بر اساس همان الگوی <primary key property name> طرف دیگر رابطه‌است:
  public virtual Blog Blog { get; set; }
  public int BlogId { get; set; }
بنابراین به صورت خودکار به عنوان کلید خارجی درنظر گرفته می‌شود.

تا اینجا اگر مطلب را دنبال کرده باشید به این نتیجه خواهید رسید که دو کلاس فوق، اساسا نیازی به هیچ نوع تنظیم Fluent و یا Data annotations ایی برای برقراری ارتباط یک به چند ندارند. چون روابط بین آن‌ها بر اساس خواص راهبری (navigation property) و همچنین الگوی <primary key property name>، به صورت خودکار قابل تشخیص و تنظیم است. به علاوه ... در هر طرف رابطه، فقط یک navigation property وجود دارد و نیازی به تنظیم دستی سر دیگر رابطه نیست.


استفاده از Fluent API برای تنظیم رابطه‌ی One-to-Many

در تنظیمات فوق، در متد OnModelCreating، ذکر صریح این روابط را صرفا جهت از بین بردن هرگونه ابهامی مشاهده می‌کنید:
modelBuilder.Entity<Post>(entity =>
{
    entity.HasOne(d => d.Blog)
             .WithMany(p => p.Post)
             .HasForeignKey(d => d.BlogId);
});
از هر طرفی که شروع می‌کنید، متدهای HasOne و یا HasMany، مشخص کننده‌ی navigation property هستند که در سمت موجودیت معرفی شده قرار دارند. در اینجا چون کار با موجودیت Post شروع شده‌است، متد HasOne به خاصیت راهبری در همان سمت و به خاصیت Blog آن اشاره می‌کند.
مرحله‌ی بعد، مشخص کردن سر دیگر رابطه (inverse navigation) است. این‌کار توسط یکی از متدهای WithOne و یا WithMany انجام می‌شود.
متدهایی که اسامی فرد دارند مانند HasOne/WithOne به یک navigation property ساده اشاره می‌کنند.
متدهایی که اسامی جمع دارند مانند HasMany/WithMany به collection navigation properties اشاره خواهند کرد.
متد HasForeignKey نیز برای ذکر صریح کلید خارجی بکار رفته‌است.


ب) با استفاده از روش data-annotations
دستور استفاده شده برای مهندسی معکوس بانک اطلاعاتی نمونه:
 dotnet ef dbcontext scaffold "Data Source=(local);Initial Catalog=BloggingCore2016;Integrated Security = true" Microsoft.EntityFrameworkCore.SqlServer -o Entities --context MyDBDataContext --verbose -a
با خروجی:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.ComponentModel.DataAnnotations;
using System.ComponentModel.DataAnnotations.Schema;

namespace Core1RtmEmptyTest.Entities
{
    public partial class Blog
    {
        public Blog()
        {
            Post = new HashSet<Post>();
        }

        public int BlogId { get; set; }

        [Required]
        public string Url { get; set; }

        [InverseProperty("Blog")]
        public virtual ICollection<Post> Post { get; set; }
    }
}

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.ComponentModel.DataAnnotations;
using System.ComponentModel.DataAnnotations.Schema;

namespace Core1RtmEmptyTest.Entities
{
    public partial class Post
    {
        public int PostId { get; set; }
        public string Content { get; set; }
        public string Title { get; set; }

        [ForeignKey("BlogId")]
        [InverseProperty("Post")]
        public virtual Blog Blog { get; set; }
        public int BlogId { get; set; }
    }
}

using System;
using Microsoft.EntityFrameworkCore;
using Microsoft.EntityFrameworkCore.Metadata;

namespace Core1RtmEmptyTest.Entities
{
    public partial class MyDBDataContext : DbContext
    {
        protected override void OnConfiguring(DbContextOptionsBuilder optionsBuilder)
        {
            optionsBuilder.UseSqlServer(@"Data Source=(local);Initial Catalog=BloggingCore2016;Integrated Security = true");
        }

        protected override void OnModelCreating(ModelBuilder modelBuilder)
        {
        }

        public virtual DbSet<Blog> Blog { get; set; }
        public virtual DbSet<Post> Post { get; set; }
    }
}
همانطور که در توضیحات روش Fluent API عنوان شد، این مدل خاص، چون دقیقا بر اساس پیش فرض‌های EF Core طراحی شده‌است، نیازی به هیچگونه تنظیم اضافه‌تری ندارد. اما اگر کلید خارجی، مطابق سه الگویی که عنوان شد، قابل تشخیص نباشد، باید آن‌را در روش data annotations توسط ویژگی ForeignKey، به نحو صریحی مشخص کرد:
  [ForeignKey("BlogId")]
  [InverseProperty("Post")]
  public virtual Blog Blog { get; set; }
  public int BlogId { get; set; }
همچنین اگر بیش از یک خاصیت راهبری (navigation property) وجود داشت، ذکر InverseProperty نیز ضروری است تا مشخص شود سر دیگر این رابطه دقیقا کدام است.
در این حالت (داشتن بیش از یک خاصیت راهبری)، باید ویژگی InverseProperty را نیز به سر دوم رابطه، اعمال کرد.
   [InverseProperty("Blog")]
  public virtual ICollection<Post> Post { get; set; }

مطالب تکمیلی

علت virtual بودن خواص راهبری تولید شده

اگر دقت کنید، EF Core کدی را که تولید کرده‌است، به همراه خاصیت‌هایی virtual است:
public virtual Blog Blog { get; set; }
در اینجا تمام خاصیت‌های راهبری virtual تعریف شده‌اند. علت آن، به پیاده سازی مباحث AOP بر می‌گردد. زمانیکه خاصیتی به صورت virtual تعریف می‌شود، EF core می‌تواند آن‌را توسط یک شیء پروکسی شفاف احاطه کند. این پروکسی‌ها دو هدف را دنبال می‌کند:
الف) پیاده سازی lazy loading (بارگذاری خودکار اعضای مرتبط (همان خواص راهبری) با اولین دسترسی به آن‌ها)
ب) پیاده سازی change tracking

مبحث lazy loading فعلا در EF Core 1.0 پشتیبانی نمی‌شود. اما change tracking آن فعال است.
بنابراین اگر مشاهده کردید خواص راهبری به صورت virtual تعریف شده‌اند، علت آن فعال سازی lazy loading است و اگر سایر خواص به صورت virtual تعریف شده‌اند، هدف اصلی آن بهبود عملکرد سیستم change tracking است.
همچنین اگر دقت کرده باشید، نوع مجموعه‌ها نیز ICollection ذکر شده‌است. این مورد نیز یکی دیگر از پیش فرض‌های توکار EF Core است؛ در جهت تشکیل پروکسی‌ها بر روی خواص راهبری مجموعه‌ای (علاوه بر virtual تعریف کردن آن‌ها). عنوان شده‌است که اگر برای مثال از List استفاده کنید (پیاده سازی اینترفیس) یا هر اینترفیس دیگری که از ICollection  مشتق شده‌است، این پروکسی‌ها تشکیل نخواهند شد.


واکشی اعضای به هم مرتبط

همانطور که عنوان شد، نگارش اول EF Core برخلاف EF 6.x از Lazy loading پشتیبانی نمی‌کند. البته این مساله در کل مورد مثبتی است؛ خصوصا در برنامه‌های وب! چون استفاده‌ی نادرست از Lazy loading که به select n+1 نیز مشهور است، سبب رفت و برگشت‌های بی‌شماری به بانک اطلاعاتی می‌شود و عموم برنامه نویس‌های وب باید مدام توسط برنامه‌های Profiler بررسی کنند که آیا این مساله رخ داده‌است یا خیر. فعلا EF Core از این مشکل در امان است!
اما ... اگر به روش کار EF 6.x عادت کرده باشید، قطعه کد ذیل:
 var firstPost = context.Post.First();
Console.WriteLine(firstPost.Blog.Url);
چنین خطایی را صادر می‌کند:
 System.NullReferenceException
Object reference not set to an instance of an object.
علت اینجا است که چون Lazy loading غیرفعال است (هنوز در EF Core 1.0 پیاده سازی نشده‌است)، اولین دسترسی به شیء Blog، سبب وهله سازی خودکار آن نشده و این شیء نال است. به همین جهت استثنای فوق را مشاهده می‌کنیم.
برای رفع این مشکل باید توسط متد Include، سبب لغو عملیات Lazy loading و واکشی صریح Blog مرتبط شویم که اصطلاحا به آن eager loading می‌گویند:
 var firstPost = context.Post.Include(x => x.Blog).First();
Console.WriteLine(firstPost.Blog.Url);

نکته‌ای در مورد سطوح بارگذاری اعضای به هم مرتبط در EF Core

متد Include ایی را که تا اینجا مشاهده کردید، با EF 6.x تفاوتی ندارد. برای مثال اگر شیء Blog حاوی خواص راهبری Posts و همچنین Owner باشد، برای بارگذاری این اعضای مرتبط، می‌توان همانند قبل، متدهای Include را پشت سر هم ذکر کرد:
var blogs = context.Blogs
                              .Include(blog => blog.Posts)
                              .Include(blog => blog.Owner)
                              .ToList();
اما فرض کنید خاصیت Post، دارای یک خاصیت راهبری دیگری به نام Author نیز باشد و می‌خواهیم این خاصیت هم بارگذاری شود:
var blogs = context.Blogs
                              .Include(blog => blog.Posts)
                                      .ThenInclude(post => post.Author)
                              .ToList();
روش انجام چنین کاری در EF Core، توسط متد الحاقی جدید ThenInclude است. ابتدا لیست Blogها عنوان شده‌است. سپس در این لیست علاقمند به واکشی تمام مطالب این بلاگ‌ها هم بوده‌ایم. به علاوه در این مطالب، نیاز است خاصیت Author آن‌ها نیز از پیش مقدار دهی شده و قابل دسترسی باشد. به همین جهت برای دسترسی به چندین سطح مختلف از متد ThenInclude کمک گرفته شده‌است.
همچنین در اینجا امکان ذکر زنجیروار متدهای ThenInclude هم هست:
var blogs = context.Blogs
                              .Include(blog => blog.Posts)
                                 .ThenInclude(post => post.Author)
                                        .ThenInclude(author => author.Photo)
                              .ToList();
در این مثال یک سطح دیگر جلو رفته و شیء Photo مربوط به شیء Author را هم واکشی کرده‌ایم.
به علاوه امکان ذکر چندین ریشه و چندین زیر ریشه هم وجود دارند:
var blogs = context.Blogs
                              .Include(blog => blog.Posts)
                                  .ThenInclude(post => post.Author)
                                      .ThenInclude(author => author.Photo)
                              .Include(blog => blog.Owner)
                                    .ThenInclude(owner => owner.Photo)
                              .ToList();

یک نکته: متد Include تنها زمانی درنظر گرفته خواهد شد که نوع خروجی نهایی کوئری، دقیقا از نوع موجودیتی باشد که با آن شروع به کار کرده‌ایم. برای مثال اگر در این بین یک Select اضافه شود و فقط تنها تعدادی از خواص Blog واکشی شوند، از تمام Includeهای ذکر شده صرفنظر می‌شود؛ مانند کوئری ذیل:
var blogs = context.Blogs
                              .Include(blog => blog.Posts)
                              .Select(blog => new
                               {
                                  Id = blog.BlogId,
                                  Url = blog.Url
                               })
                               .ToList();


تنظیمات حذف آبشاری در رابطه‌ی one-to-many

زمانیکه در رابطه‌ی one-to-many قسمت principal (والد رابطه) و یا همان Blog در مثال جاری حذف می‌شود، سه اتفاق برای فرزندان آن میسر خواهند بود:
الف) Cascade : در این حالت ردیف‌های فرزندان وابسته نیز حذف خواهند شد.
باید دقت داشت که حالت Cascade فقط برای موجودیت‌هایی اعمال می‌شود که توسط Context بارگذاری شده و در آن وجود دارند. اگر می‌خواهید سایر موجودیت‌های مرتبط نیز با این روش حذف شوند، باید در سمت دیتابیس نیز تنظیماتی مانند ON DELETE CASCADE زیر نیز وجود داشته باشند:
 CONSTRAINT [FK_Post_Blog_BlogId] FOREIGN KEY ([BlogId]) REFERENCES [Blog] ([BlogId]) ON DELETE CASCADE
و اگر با EF Core بانک اطلاعاتی خود را ایجاد می‌کنید (مباحث مهاجرت‌ها)، این تنظیم به صورت خودکار اعمال خواهد شد؛ اگر DeleteBehavior را به نحو ذیل مشخص کرده باشید:
modelBuilder.Entity<Post>()
                    .HasOne(p => p.Blog)
                    .WithMany(b => b.Posts)
                    .OnDelete(DeleteBehavior.Cascade);
ب) SetNull: در این حالت فرزندان وابسته حذف نمی‌شوند و تنها کلید خارجی آن‌ها به نال تنظیم می‌شود.
ج) Restrict: هیچ تغییری بر روی فرزندان رابطه رخ نمی‌دهد.

یک نکته: به صورت پیش فرض اگر رابطه‌ی one-to-many، به Required تنظیم شود، حالت حذف آن cascade خواهد بود. در غیراینصورت برای حالت‌های Optional، حالت SetNull تنظیم می‌گردد:
modelBuilder.Entity<Post>()
                    .HasOne(p => p.Blog)
                    .WithMany(b => b.Posts)
                    .IsRequired();
در اینجا ذکر صریح متد IsRequired به این معنا است که مقدار دهی کلید خارجی سر دیگر رابطه، اجباری است.
به علاوه باید دقت داشت، همان مباحث «تعیین اجباری بودن یا نبودن ستون‌ها در EF Core» در قسمت قبل، در اینجا هم صادق است. برای مثال چون BlogId (کلید خارجی در کلاس Post) از نوع int است و نال پذیر نیست، بنابراین از دیدگاه EF Core یک فیلد اجباری درنظر گرفته می‌شود. به همین جهت است که در کدهای تولید شده‌ی توسط EF Core در ابتدای بحث، ذکر متد IsRequired و یا OnDelete را مشاهده نمی‌کنید.
بنابراین اگر می‌خواهید حالت SetNull را فعال کنید، باید این کلید خارجی را نیز نال پذیر و به صورت int? BlogId ذکر کنید تا optional درنظر گرفته شود.
نظرات مطالب
سفارشی سازی ASP.NET Core Identity - قسمت سوم - نرمال سازها و اعتبارسنج‌ها
علت اینجا است که کلاس UpperInvariantLookupNormalizer را اینبار sealed تعریف کردند و قابل ارث بری نیست:
public sealed class UpperInvariantLookupNormalizer : ILookupNormalizer
بنابراین کلاس CustomNormalizer فعلی را که از آن ارث بری می‌کند، اینبار با پیاده سازی کامل اینترفیس تغییر یافته‌ی ILookupNormalizer تکمیل کنید (با همان جزئیات پیاده سازی قبلی آن؛ فقط نام متدها تغییر می‌کنند و در اینجا نسبت به نگارش 2.2، دو متد را باید پیاده سازی کرد که پیشتر فقط یک متد Normalize عمومی بود).
بنابراین امضای جدید کلاس قبلی به این صورت تغییر می‌کند و نیاز به پیاده سازی دو متد جدید NormalizeName و NormalizeEmail را دارد که بدنه‌ی این متدها همان متد Normalize قبلی است :
public class CustomNormalizer : ILookupNormalizer
نظرات مطالب
اجرای وظایف زمان بندی شده با Quartz.NET - قسمت اول
سلام.
من یه وظیفه نوشتم که می‌یاد هر 1 دقیقه 1 بار یه متن رو در Table درج می‌کنه.
این کد کلاس
using Quartz;
using System.Data;
using System.Data.OleDb;
using System.Configuration;


namespace WebApplication1
{
    
    public class TestQuartzClass:IJob
    {
        
       
        public void Execute(IJobExecutionContext context)
        {
            //Page myPage = (Page)HttpContext.Current.Handler;
            //TextBox MyTextBox=(TextBox)myPage.FindControl("txt");
            
            string sql = "Insert into tbl_Test (Content) values (@Content)";
            ExecuteNoneQuery(System.Data.CommandType.Text, sql, new OleDbParameter[]{
                //new OleDbParameter("@Content", MyTextBox.Text)
                new OleDbParameter("@Content","Hello world!")
            });

        }

        public int ExecuteNoneQuery(CommandType commandType, string commandText, params OleDbParameter[] commandParameters)
        {
            using (OleDbConnection con = new OleDbConnection(ConfigurationManager.ConnectionStrings["ConStr"].ConnectionString))
            {
                OleDbCommand cmd = new OleDbCommand();
                cmd.Connection = con;
                cmd.CommandType = commandType;
                cmd.CommandText = commandText;
                cmd.Parameters.AddRange(commandParameters);
                con.Open();
                int retVal = cmd.ExecuteNonQuery();
                con.Close();
                return retVal;
            }
        }
    }


}



و این هم کد صفحه ای که با کلیک دکمه وظیفه شروع به کار می‌کنه

using System;
using Quartz;
using Quartz.Impl;

namespace WebApplication1
{
    public partial class WebForm1 : System.Web.UI.Page
    {
        protected void Page_Load(object sender, EventArgs e)
        {

        }

        public static void ConfigureQuartzJobs()
        {
            // construct a scheduler factory
            ISchedulerFactory schedFact = new StdSchedulerFactory();

            // get a scheduler
            IScheduler sched = schedFact.GetScheduler();
            sched.Start();
            IJobDetail job = JobBuilder.Create<TestQuartzClass>()
                .WithIdentity("SendJob")
                .Build();
            var trigger = TriggerBuilder.Create()
                .WithIdentity("SendTrigger")
                .WithSimpleSchedule(x => x.WithIntervalInMinutes(1).RepeatForever())
                //.StartAt(startTime)
                .StartNow()
                .Build();

            sched.ScheduleJob(job, trigger);
        }

        protected void btn_Click(object sender, EventArgs e)
        {
            ConfigureQuartzJobs();
        }
    }
}

همونطور که می‌بینید متن رو به شکل زیر پاس دادم.
new OleDbParameter("@Content","Hello world!")
ولی من می‌خوام این متن رو از TextBox بگیرم.
و برای اینکه در کلاس بتونم به کنترلهای صفحه دسترسی داشته باشم کدهای زیر رو به متد Exceute اضافه کردم
Page myPage = (Page)HttpContext.Current.Handler;
            TextBox MyTextBox=(TextBox)myPage.FindControl("txt");

ولی به محض اینکه این کدها رو اضافه می‌کنم دیگه برنامه کار نمی‌کنه. 

متن داخل تکست باکس رو هم قصد داشتم به شکل زیر پاس بدم.
new OleDbParameter("@Content", MyTextBox.Text)

لطفاً راهنمایی کنید.
من یک نمونه هم به منظور تست آماده کردم که از لینک زیر می‌تونید دانلود کنید:
http://www.4shared.com/rar/1Fu_jpOOba/WebApplication1.html 
مطالب
الگوی مشاهده‌گر Observer Pattern
الگوی مشاهده‌گر یکی از محبوبترین و معروفترین الگوهای برنامه نویسی است که پیاده سازی آن در بسیاری از زبان‌ها رواج یافته است. برای نمونه پیاده سازی این الگو را می‌توانید در بسیاری از کتابخانه‌ها (به خصوص GUI) مانند این مطالب (+ + + ) مشاهده کنید. برای اینکه بتوانیم این الگو را خودمان برای اشیاء برنامه خودمان پیاده کنیم، بهتر است که بیشتر با خود این الگو آشنا شویم. برای شروع بهتر است که با یک مثال به تعریف این الگو بپردازیم. مثال زیر نقل قولی از یکی از مطالب این سایت است که به خوبی کارکرد این الگو را برای شما نشان میدهد.

یک لامپ و سوئیچ برق را درنظر بگیرید. زمانیکه لامپ مشاهده می‌کند سوئیچ برق در حالت روشن قرار گرفته‌است، روشن خواهد شد و برعکس. در اینجا به سوئیچ، subject و به لامپ، observer گفته می‌شود. هر زمان که حالت سوئیچ تغییر می‌کند، از طریق یک callback، وضعیت خود را به observer اعلام خواهد کرد. علت استفاده از callbackها، ارائه راه‌حل‌های عمومی است تا بتواند با انواع و اقسام اشیاء کار کند. به این ترتیب هر بار که شیء observer از نوع متفاوتی تعریف می‌شود (مثلا بجای لامپ یک خودرو قرار گیرد)، نیازی نخواهد بود تا subject را تغییر داد.

عموما به شیءایی که قرار است وضعیت را مشاهده یا رصد کند، Observer گفته می‌شود و به شیءایی که قرار است وضعیت آن رصد شود Observable یا Subject گفته می‌شود.
 بد نیست بدانید این الگو یکی از کلیدی‌ترین بخش‌های معماری لایه بندی MVC نیز می‌باشد.
 همچنین این نکته حائز اهمیت است که این الگو ممکن است باعث نشتی حافظه هم شود و به این مشکل Lapsed Listener Problem می‌گویند. یعنی یک listener وجود دارد که تاریخ آن منقضی شده، ولی هنوز در حافظه جا خوش کرده‌است. این مشکل برای زبان‌های شیءگرایی که با سیستمی مشابه GC پیاده سازی می‌شوند، رخ میدهد. برای جلوگیری از این حالت، برنامه نویس باید  این مشکل را با رجیستر کردن‌ها و عدم رجیستر یک شنوده، در مواقع لزوم حل کند. در غیر این صورت این شنونده بی جهت، یک ارتباط را زنده نگه داشته و حافظه‌ی منبع را به هدر میدهد.

مثال: ما یک کلید داریم که سه کلاس  RedLED،GreenLED و BlueLED قرار است آن را مشاهده و وضعیت کلید را رصد کنند.
برای پیاده سازی این الگو، ابتدا یک کلاس انتزاعی را با نام Observer که دارای متدی به نام Update است، ایجاد می‌کنیم. متغیر از نوع کلاس Observable را بعدا ایجاد می‌کنیم:
public abstract class Observer
    {
        protected Observable Observable;
        public abstract void Update();
    }
سپس یک کلاس پدر را به نام Observable می‌سازیم تا آن را به شیء سوئیچ نسبت دهیم:
 public  class Observable
    {
        private readonly List<Observer> _observers = new List<Observer>();

        public void Attach(Observer observer)
        {
            _observers.Add(observer);
        }
        public void Dettach(Observer observer)
        {
            _observers.Remove(observer);
        }

        public void NotifyAllObservers()
        {
            foreach (var observer in _observers)
            {
                observer.Update();
            }
        }
    }
در کلاس بالا یک لیست از نوع Observer‌ها داریم که در آن، کلید با تغییر وضعیت خود، لیست رصد کنندگانش را مطلع می‌سازد و دیگر چراغ‌های LED نیازی نیست تا مرتب وضعیت کلید را چک کنند. متدهای attach و Detach در واقع همان رجیستر‌ها هستند که باید مدیریت خوبی روی آن‌ها داشته باشید تا نشتی حافظه پیش نیاید. در نهایت متد NotifyAllObservers هم متدی است که با مرور لیست رصدکنندگانش، رویداد Update آن‌ها را صدا میزند تا تغییر وضعیت کلید به آن‌ها گزارش داده شود.

حال کلاس Switch را با ارث بری از کلاس Observable می‌نویسیم:
 public  class Switch:Observable
    {
        private bool _state;

        public bool ChangeState
        {
            set
            {
                _state = value;
                NotifyAllObservers();
            }
            get { return _state; }
        }
    }
در کلاس بالا هرجایی که وضعیت کلید تغییر می‌یابد، متد NotifyAllObservers صدا زده میشود.
برای هر سه چراغ، رنگی هم داریم:
   public class RedLED:Observer
    {
        private bool _on = false;
        public override void Update()
        {
            _on = !_on;
            Console.WriteLine($"Red LED is {((_on) ? "On" : "Off")}");
        }
    }

  public class GreenLED:Observer
    {
        private bool _on = false;
        public override void Update()
        {
            _on = !_on;
            Console.WriteLine($"Green LED is {((_on) ? "On" : "Off")}");
        }
    }

  public  class BlueLED:Observer
    {
        private bool _on = false;
        public override void Update()
        {
            _on = !_on;
            Console.WriteLine($"Blue LED is {((_on) ? "On" : "Off")}");
        }
    }
سپس در Main اینگونه می‌نویسیم:
var greenLed=new GreenLED();
            var redLed=new RedLED();
            var blueLed=new BlueLED();

            var switchKey=new Switch();
            switchKey.Attach(greenLed);
            switchKey.Attach(redLed);
            switchKey.Attach(blueLed);

            switchKey.ChangeState = true;
            switchKey.ChangeState = false;
به طور خلاصه هر سه چراغ به شیء کلید attach شده و با هر بار عوض شدن وضعیت کلید، متدهای Update هر سه چراغ صدا زده خواهند شد. نتیجه‌ی کد بالا به شکل زیر در کنسول نمایش می‌یابد:
Green LED is On
Red LED is On
Blue LED is On
Green LED is Off
Red LED is Off
Blue LED is Off
نظرات مطالب
ASP.NET MVC #8
من برای تمرین helper تگ img رو بصورت زیر پیاده سازی کردم :
 public static MvcHtmlString MyImage2(this HtmlHelper helper, string src, string alt, int width, int height)
  {
var img=new TagBuilder("img");
img.MergeAttribute("src", VirtualPathUtility.ToAbsolute(src));
img.MergeAttribute("alt", alt);
img.MergeAttribute("width", width.ToString());
img.MergeAttribute("height", height.ToString());
return MvcHtmlString.Create(img.ToString());
  }

آیا استفاده از VirtualPathUtility.ToAbsolute(src) برای بدست آوردن آدرس تصویر که در پوشه content قرار دارد روش درستی است ؟
من جواب گرفتم .ولی می‌خواستم بدون آیا میشه بهتر از این عمل کرد در کلاس helper
مطالب
Lambda Syntax و کارآیی
در این مطلب می‌خواهیم کارآیی event handlers پیاده سازی شده با روش‌های متفاوتی را مورد بررسی قراردهیم.
به مثال زیر توجه کنید:
class EventSource : System.Progress<int>
{
    public async System.Threading.Tasks.Task<int> PerformExpensiveCalculation()
    {
        var sum = 0;
        for (var i = 0; i < 100; i++)
        {
            await System.Threading.Tasks.Task.Delay(100);
            sum += i;
            this.OnReport(sum);
        }
        return sum;
    }
}

static class Program
{
    static void Main(string[] args)
    {
        var source = new EventSource();
        System.EventHandler<int> handler = (_, progress) => System.Console.WriteLine(progress);
        source.ProgressChanged += handler;
        System.Console.WriteLine(source.PerformExpensiveCalculation().Result);
        source.ProgressChanged -= handler;

        source.ProgressChanged += ProgressChangedMethod;
        System.Console.WriteLine(source.PerformExpensiveCalculation().Result);
        source.ProgressChanged -= ProgressChangedMethod;
    }

    private static void ProgressChangedMethod( object sender, int e )
    {
        System.Console.WriteLine(e);
    }
}
در مثال بالا دو نسخه‌ی مختلف از event handler را با دو روش، (روش اول) با استفاده از Lambda syntax و (روش دوم) با استفاده از یک متد، به صورت جدا تعریف شده، پیاده سازی کرده‌ایم.
خوب؛ برای اندازه گیری کارآیی این دو روش باید کمی فکر کنیم که چه چیزی کارآیی این دو روش را تغییر می‌دهد؟
آیا پردازش event با اضافه کردن و حذف کردن event handler؟ و یا پردازش درون event باعث تغییر در کارآیی می‌شود؟
این، سوال مهمی در تست کارآیی این دو روش مختلف است. اگر پردازش درون event باعث ایجاد تفاوت کارآیی می‌شود، با استفاده از این برنامه می‌توان آن را اندازه گیری کرد. با این حال اگر تفاوت کارآیی با اضافه کردن و حذف کردن event handler اتفاق می‌افتد، با این برنامه بعید است بتوان این روش را تست کرد چرا که فقط یکبار این عمل انجام می‌شود.
قبل از شروع به اندازه گیری کارآیی این دو روش‌، اجازه بدهید ابتدا به کد IL آن‌ها نگاهی کنیم. (روش اول با استفاده از Lambda syntax)
IL_0007:  ldsfld     class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32> LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9__0_0'
IL_000c:  dup
IL_000d:  brtrue.s   IL_0026
IL_000f:  pop
IL_0010:  ldsfld     class LambdaPerformance.Program/'<>c' LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9'
IL_0015:  ldftn      instance void LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<Main>b__0_0'(object, int32)
IL_001b:  newobj     instance void class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32>::.ctor(object, native int)
IL_0020:  dup
IL_0021:  stsfld     class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32> LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9__0_0'
IL_0026:  stloc.1
IL_0027:  ldloc.0
IL_0028:  ldloc.1
IL_0029:  callvirt   instance void class [mscorlib]System.Progress`1<int32>::add_ProgressChanged(class [mscorlib]System.EventHandler`1<!0>)
IL_002e:  nop
IL_002f:  ldloc.0
IL_0030:  callvirt   instance class [mscorlib]System.Threading.Tasks.Task`1<int32> LambdaPerformance.EventSource::PerformExpensiveCalculation()
IL_0035:  callvirt   instance !0 class [mscorlib]System.Threading.Tasks.Task`1<int32>::get_Result()
IL_003a:  call       void [mscorlib]System.Console::WriteLine(int32)
IL_003f:  nop
IL_0040:  ldloc.0
IL_0041:  ldloc.1
IL_0042:  callvirt   instance void class [mscorlib]System.Progress`1<int32>::remove_ProgressChanged(class [mscorlib]System.EventHandler`1<!0>)
در بالا 5 دستورالعمل برای اضافه کردن event handler وجود دارد (از IL_0010 تا IL_0029) و یک دستور برای حذف handler وجود دارد (IL_0042).
قبل از شروع مقایسه، کد IL روش دوم را نیز بررسی می‌کنیم:
IL_004a:  ldftn      void LambdaPerformance.Program::ProgressChangedMethod(object, int32)
IL_0050:  newobj     instance void class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32>::.ctor(object, native int)
IL_0055:  callvirt   instance void class [mscorlib]System.Progress`1<int32>::add_ProgressChanged(class [mscorlib]System.EventHandler`1<!0>)
IL_005a:  nop
IL_005b:  ldloc.0
IL_005c:  callvirt   instance class [mscorlib]System.Threading.Tasks.Task`1<int32> LambdaPerformance.EventSource::PerformExpensiveCalculation()
IL_0061:  callvirt   instance !0 class [mscorlib]System.Threading.Tasks.Task`1<int32>::get_Result()
IL_0066:  call       void [mscorlib]System.Console::WriteLine(int32)
IL_006b:  nop
IL_006c:  ldloc.0
IL_006d:  ldnull
IL_006e:  ldftn      void LambdaPerformance.Program::ProgressChangedMethod(object, int32)
IL_0074:  newobj     instance void class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32>::.ctor(object, native int)
IL_0079:  callvirt   instance void class [mscorlib]System.Progress`1<int32>::remove_ProgressChanged(class [mscorlib]System.EventHandler`1<!0>)
همانطور که مشاهده می‌کنید در روش دوم برای اضافه کردن event handler تنها 3 خط وجود دارند (IL_004a تا IL_0055) و برای حذف کردن آن نیز 3 خط وجود دارند (IL_006e تا IL_0079).

برای اندازه گیری دقیق، برنامه‌ی بالا را کمی تغییر می‌دهیم. ما میزان اضافه و حذف شدن event handler را می‌خواهیم اندازه‌گیری کنیم و کاری به زمان اجرای یک عملیات نداریم. بنابراین فراخوانی ()PerformExpensiveCalculation را comment کرده و به صورت خیلی ساده فقط handler را اضافه و حذف می‌کنیم.
static class Program
{
    static void Main(string[] args)
    {
        for (var repeats = 10; repeats <= 1000000; repeats *= 10)
        {
            VersionOne(repeats);
            VersionTwo(repeats);
        }
    }

    private static void VersionOne(int repeats)
    {
        var timer = new System.Diagnostics.Stopwatch();
        timer.Start();

        var source = new EventSource();
        for (var i = 0; i < repeats; i++)
        {
            System.EventHandler<int> handler = (_, progress) => System.Console.WriteLine(progress);
            source.ProgressChanged += handler;
            // Console.WriteLine(source.PerformExpensiveCalculation().Result);
            source.ProgressChanged -= handler;
        }

        timer.Stop();

        System.Console.WriteLine($"Version one: {repeats} add/remove takes {timer.ElapsedMilliseconds}ms");
    }

    private static void VersionTwo(int repeats)
    {
        var timer = new System.Diagnostics.Stopwatch();
        timer.Start();

        var source = new EventSource();
        for (var i = 0; i < repeats; i++)
        {
            source.ProgressChanged += ProgressChangedMethod;
            // Console.WriteLine(source.PerformExpensiveCalculation().Result);
            source.ProgressChanged -= ProgressChangedMethod;
        }

        timer.Stop();

        System.Console.WriteLine($"Version two: {repeats} add/remove takes {timer.ElapsedMilliseconds}ms");
    }

    private static void ProgressChangedMethod(object sender, int e)
    {
        System.Console.WriteLine(e);
    }
}
و چنین خروجی را تولید می‌کند (البته نسبت به سرعت CPU این زمان‌ها متفاوت خواهد بود)
Version one: 10 add/remove takes 0ms
Version two: 10 add/remove takes 0ms
Version one: 100 add/remove takes 0ms
Version two: 100 add/remove takes 0ms
Version one: 1000 add/remove takes 0ms
Version two: 1000 add/remove takes 0ms
Version one: 10000 add/remove takes 0ms
Version two: 10000 add/remove takes 1ms
Version one: 100000 add/remove takes 8ms
Version two: 100000 add/remove takes 13ms
Version one: 1000000 add/remove takes 93ms
Version two: 1000000 add/remove takes 121ms
خوب؛ اگر در یک اجرای برنامه، شما یک میلیون بار event handler را اضافه و حذف کنید، 28ms می‌توانید صرفه جویی کنید (در روش اول).

توجه:
اگر در برنامه‌ی شما یک میلیون بار event handler اضافه و حذف می‌شوند، نیاز به بازنگری مجدد در طراحی کلی برنامه تان دارد.

یک اشتباه بزرگ

با ایجاد یک تغییر در روش اول (Lambda syntax)، ممکن است تاثیر بسیار زیادی را در عملکرد برنامه مشاهده کنید:
private static void VersionOne(int repeats)
{
    var timer = new System.Diagnostics.Stopwatch();
    timer.Start();

    var source = new EventSource();
    for (var i = 0; i < repeats; i++)
    {
        // System.EventHandler<int> handler = (_, progress) => System.Console.WriteLine(progress);
        source.ProgressChanged += (_, progress) => System.Console.WriteLine(progress);
        // Console.WriteLine(source.PerformExpensiveCalculation().Result);
        source.ProgressChanged -= (_, progress) => System.Console.WriteLine(progress);
    }

    timer.Stop();

    System.Console.WriteLine($"Version one: {repeats} add/remove takes {timer.ElapsedMilliseconds}ms");
}
به جای تعریف یک متغیر محلی برای عبارت Lambda، دستور اضافه و حذف کردن event handler را به صورت inline استفاده کردیم. خروجی این روش به صورت زیر می‌شود:
Version one: 10 add/remove takes 0ms
Version two: 10 add/remove takes 0ms
Version one: 100 add/remove takes 1ms
Version two: 100 add/remove takes 0ms
Version one: 1000 add/remove takes 102ms
Version two: 1000 add/remove takes 0ms
Version one: 10000 add/remove takes 10509ms
Version two: 10000 add/remove takes 1ms
Version one: 100000 add/remove takes 1039014ms
Version two: 100000 add/remove takes 11ms
همانطور که مشاهده می‌کنید، روش اول خیلی خیلی آهسته است. توجه کنید من بعد از یکصد هزار بار اضافه و حذف کردن handler، به دلیل طولانی شدن، عملیات را قطع کردم. خب دلیل این همه کندی چیست؟ بیایید نگاهی به کد IL درون حلقه‌ی روش اول بیاندازیم.
  IL_0018:  nop
  IL_0019:  ldloc.1
  IL_001a:  ldsfld     class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32> LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9__1_0'
  IL_001f:  dup
  IL_0020:  brtrue.s   IL_0039
  IL_0022:  pop
  IL_0023:  ldsfld     class LambdaPerformance.Program/'<>c' LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9'
  IL_0028:  ldftn      instance void LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<VersionOne>b__1_0'(object, int32)
  IL_002e:  newobj     instance void class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32>::.ctor(object, native int)
  IL_0033:  dup
  IL_0034:  stsfld     class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32> LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9__1_0'
  IL_0039:  callvirt   instance void class [mscorlib]System.Progress`1<int32>::add_ProgressChanged(class [mscorlib]System.EventHandler`1<!0>)
  IL_003e:  nop
  IL_003f:  ldloc.1
  IL_0040:  ldsfld     class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32> LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9__1_1'
  IL_0045:  dup
  IL_0046:  brtrue.s   IL_005f
  IL_0048:  pop
  IL_0049:  ldsfld     class LambdaPerformance.Program/'<>c' LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9'
  IL_004e:  ldftn      instance void LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<VersionOne>b__1_1'(object, int32)
  IL_0054:  newobj     instance void class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32>::.ctor(object, native int)
  IL_0059:  dup
  IL_005a:  stsfld     class [mscorlib]System.EventHandler`1<int32> LambdaPerformance.Program/'<>c'::'<>9__1_1'
  IL_005f:  callvirt   instance void class [mscorlib]System.Progress`1<int32>::remove_ProgressChanged(class [mscorlib]System.EventHandler`1<!0>)
  IL_0064:  nop
  IL_0065:  nop
  IL_0066:  ldloc.2
  IL_0067:  stloc.3
  IL_0068:  ldloc.3
  IL_0069:  ldc.i4.1
  IL_006a:  add
  IL_006b:  stloc.2
  IL_006c:  ldloc.2
  IL_006d:  ldarg.0
  IL_006e:  clt
  IL_0070:  stloc.s    V_4
  IL_0072:  ldloc.s    V_4
  IL_0074:  brtrue.s   IL_0018
به خطهای ( IL_0028 و IL_0034 و IL_004e و IL_005a ) در کد بالا دقت کنید. توجه داشته باشید که event handler اضافه شده با event handler حذف شده، با هم متفاوت هستند. حذف کردن event handler ای که به جایی متصل نیست باعث ایجاد خطا نمی‌شود ولی کاری هم انجام نمی‌دهد. بنابراین اتفاقی که در روش اول درون حلقه می‌افتد این است که بیش از یک میلیون بار event handler به delegate اضافه می‌شود. همه‌ی آنها یکسان هستند؛ اما همچنان CPU و حافظه مصرف می‌کنند.

ممکن است شما به این نتیجه رسیده باشید که استفاده از Lambda syntax برای اضافه و حذف کردن event handler آهسته‌تر از، استفاده از متد جدا است، این یک اشتباه بزرگ است. در صورتی که شما اضافه و حذف کردن event handler را با استفاده از Lambda syntax به شکل صحیح انجام ندهید، به سرعت، در معیارهای کارآیی خود را نشان می‌دهد.

دانلود برنامه بالا
نظرات مطالب
ایجاد سیستم وضعیت آب و هوا مانند گوگل (بخش اول)
قسمت switch ایی را که در View نوشتید، تبدیل کنید به یک متد کمکی در کلاسی خارج از View: (مهم نیست متد الحاقی باشد یا خیر؛ فقط داخل View نباشد)
public static string GetFileName(int code)
{
    switch (code)
    {
       case 0: return "/Images/User/Weather/Tornado.png";
  //...
}
بعد یک خاصیت محاسباتی به نام FileName به مدل مورد استفاده اضافه کنید:
    public class YahooWeatherRssItem
    {
        public int Code { get; set; } 
        //...
        public string FileName 
        {
          get { return Util.GetFileName(Code); }
        }
    }
به این صورت View از کدهای محاسبات یافتن FileName خالی می‌شود.