مطالب
استفاده از افزونه‌های Owin مخصوص سایر نگارش‌های ASP.NET در ASP.NET Core
همانطور که اطلاع دارید یکسری از کتابخانه‌های کمکی و ثالث ASP.NET Core همچون OData و SignalR ، Thinktecture IdentityServer هنوز در حال تکمیل هستند و از آنجایی که هر روزه محبوبیت ASP.NET Core در بین برنامه نویسان در حال افزایش است و خیلی از پروژه‌های نرم افزاری که امروزه start میخورند، از این فریم ورک جدید استفاده میکنند، پس خیلی به اهمیت این مقوله افزوده میشود که بتوان از تکنولوژی‌های فوق در پروژه‌های جدید نیز استفاده کرد و یکی از معقول‌ترین راه‌های ممکن آن، پیاده سازی Owin  در کنار ASP.NET Core Pipeline میباشد. بدین معنا که ما قصد نداریم owin pipeline را جایگزین آن نماییم؛ همانطور که در ادامه‌ی این مقاله گفته خواهد شد، از هر دو معماری (افزونه‌های Owin مخصوص نگارش کامل دات نت و همچنین خود ASP.NET Core) در کنار هم استفاده خواهیم کرد.
پیشنیاز این مقاله آشنایی با ASP.NET Core و MiddleWare و همچنین آشنایی با Owin میباشد. همانطور که عرض کردم اگر مقاله‌ی پیاده سازی OData را مطالعه کرد‌ه‌اید و هم اکنون قصد و یا علاقه‌ی به استفاده‌ی از آن را در پروژه‌ی ASP.NET Core خود دارید، میتوانید این مقاله را دنبال نمایید.
پس تا کنون متوجه شدیم که هدف از این کار، توانایی استفاده از ابزارهایی است که با Owin سازگاری کامل را دارند و همچنین به نسخه‌ی پایدار خود رسیده‌اند. بطور مثال IdentityServer 4 در حال تهیه است که با ASP.NET Core سازگار است. اما هنوز چند نسخه‌ی beta از آن بیرون آمده و به پایداری کامل نرسیده است. همچنین زمان توزیع نهایی آن نیز دقیقا مشخص نیست.
شما برای استفاده از ASP.NET Core RTM 1.0 احتیاج به Visual studio 2015 update 3 دارید. ابتدا یک پروژه‌ی #C از نوع Asp.Net Core Web Application  را «به همراه full .Net Framework» به نام OwinCore میسازیم.
در حال حاضر بدلیل اینکه پکیج‌هایی مانند OData, SignalR هنوز به نسخه‌ی Net Coreی خود آماده نشده‌اند (در حال پیاده سازی هستند)، پس مجبور به استفاده از full .Net framework هستیم و خوب مسلما برنامه در این حالت چند سکویی نخواهد بود. اما به محض اینکه آن‌ها آماده شدند، میتوان full .Net را کنار گذاشته و از NET Core. استفاده نمود و از آنجایی که Owin فقط یک استاندارد هست، هیچ مشکلی با NET Core. نداشته و برنامه را میتوان بدان منتقل کرد و از مزایای چند سکویی بودن آن نیز بهره برد. پس مشکل در حال حاضر Owin نبوده و مجبور به منتظر بودن برای آماده شدن این پکیج‌ها خواهیم بود. مثال عملی این قضیه نیز Nancy است که نسخه‌ی NET Core.ی آن با استفاده از Owin در ASP.NET Core پیاده سازی شده است. در اینجا مثال عملی آن را میتوانید پیدا کنید.


در قسمت بعد، قالب را هم از نوع empty انتخاب مینماییم.


در ادامه فایل project.json را باز کرده و در قسمت dependencies، تغییرات زیر را اعمال نمایید.

قبل از اینکه شما را از این همه وابستگی نگران کنم، باید عرض کنم فقط Microsoft.Owin , Microsoft.AspNetCore.Owin، پکیج‌های اجباری هستند؛ باقی آن‌ها برای نشان دادن انعطاف پذیری بالای این روش میباشند:

"dependencies": {
    "Microsoft.AspNet.OData": "5.9.1",
    "Microsoft.AspNet.SignalR": "2.2.1",
    "Microsoft.AspNet.WebApi.Client": "5.2.3",
    "Microsoft.AspNet.WebApi.Core": "5.2.3",
    "Microsoft.AspNet.WebApi.Owin": "5.2.3",
    "Microsoft.AspNetCore.Diagnostics": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Hosting": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Mvc": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Owin": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Server.IISIntegration": "1.0.0",
    "Microsoft.AspNetCore.Server.Kestrel": "1.0.0",
    "Microsoft.Extensions.Logging.Console": "1.0.0",
    "Microsoft.Net.Http": "2.2.29",
    "Microsoft.Owin": "3.0.1",
    "Microsoft.Owin.Diagnostics": "3.0.1",
    "Microsoft.Owin.FileSystems": "3.0.1",
    "Microsoft.Owin.StaticFiles": "3.0.1",
    "Newtonsoft.Json": "9.0.1"
  },
//etc...

بعد از ذخیره کردن این فایل، در پنجره‌ی Output خود شاهد دانلود شدن این پکیج‌ها خواهید بود. در اینجا پکیج‌های مربوط به Owin, Odata, SignalR را مشاهد می‌کنید. ضمن اینکه در کنار آن، AspNetCore.Mvc را نیز مشاهده میفرمایید. دلیل این کار این است که این دو نوع متفاوت قرار است در کنار هم کار کنند و هیچ مشکلی با دیگری ندارند.

در مسیر اصلی پروژه‌ی خود کلاسی به نام OwinExtensions را با محتوای زیر بسازید:

namespace OwinCore
{
    public static class OwinExtensions
    {
        public static IApplicationBuilder UseOwinApp(
            this IApplicationBuilder aspNetCoreApp,
            Action<IAppBuilder> configuration)
        {
            return aspNetCoreApp.UseOwin(setup => setup(next =>
            {
                AppBuilder owinAppBuilder = new AppBuilder();

                IApplicationLifetime aspNetCoreLifetime = (IApplicationLifetime)aspNetCoreApp.ApplicationServices.GetService(typeof(IApplicationLifetime));

                AppProperties owinAppProperties = new AppProperties(owinAppBuilder.Properties);

                owinAppProperties.OnAppDisposing = aspNetCoreLifetime?.ApplicationStopping ?? CancellationToken.None;

                owinAppProperties.DefaultApp = next;

                configuration(owinAppBuilder);

                return owinAppBuilder.Build<Func<IDictionary<string, object>, Task>>();
            }));
        }
    }
}

یک Extension Method به نام UseOwinApp اضافه شده به IApplicationBuilder که مربوط به ASP.NET Core میباشد و درون آن نیز AppBuilder را که مربوط به Owin pipeline میباشد، نمونه سازی کرده‌ایم که باعث میشود Owin pipeline بر روی ASP.NET Core pipeline سوار شود.

حال میخواهیم یک Middleware سفارشی را با استفاده از Owin نوشته و در Startup پروژه، آن را فراخوانی نماییم. کلاسی به نام AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware را با محتوای زیر تولید مینماییم:

namespace OwinCore
{
    public class AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware : OwinMiddleware
    {
        public AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware(OwinMiddleware next)
            : base(next)
        {
        }
        public async override Task Invoke(IOwinContext context)
        {
            //throw new InvalidOperationException("ErrorTest");

            context.Response.Headers.Add("Test", new[] { context.Request.Uri.ToString() });

            await Next.Invoke(context);
        }
    }
}

کلاسی است که از owinMiddleware ارث بری کرده و در متد override شده‌ی Invoke نیز با استفاده از IOwinContext، به پیاده سازی Middleware خود میپردازیم. Exception مربوطه را comment کرده (بعدا در مرحله‌ی تست از آن نیز استفاده مینماییم) و در خط بعدی در هدر response هر request، یک شیء را به نام Test و با مقدار Uri آن request، میسازیم.

خط بعدی هم اعلام میدارد که به Middleware بعدی برود.

در ادامه فایل Startup.cs را باز کرده و اینگونه متد Configure را تغییر دهید:

public void Configure(IApplicationBuilder aspNetCoreApp, IHostingEnvironment env)
        {
            aspNetCoreApp.UseOwinApp(owinApp =>
            {
                if (env.IsDevelopment())
                {
                    owinApp.UseErrorPage(new ErrorPageOptions()
                    {
                        ShowCookies = true,
                        ShowEnvironment = true,
                        ShowExceptionDetails = true,
                        ShowHeaders = true,
                        ShowQuery = true,
                        ShowSourceCode = true
                    });
                }

                owinApp.Use<AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware>();
            });
        }

مشاهده میفرمایید با استفاده از UserOwinApp میتوانیم Middleware‌های Owinی خود را register نماییم و نکته‌ی قابل توجه این است که در کنار آن نیز می‌توانیم از IHostingEnviroment مربوط به ASP.NET core استفاده نماییم. owinApp.UseErrorPage از Microsoft.Owin.Diagnostics گرفته شده است و در خط بعدی نیز Middleware شخصی خود را register کرده‌ایم. پروژه را run کرده و در response این را مشاهد مینمایید.

اکنون اگر در Middleware سفارشی خود، آن Exception را از حالت comment در بیاوریم، در صورتیکه در حالت development باشیم، با این صفحه مواجه خواهیم شد:

Exception مربوطه را به حالت comment گذاشته و ادامه میدهیم.

برای اینکه نشان دهیم Owin و ASP.NET Core pipeline در کنار هم میتوانند کار کنند، یک Middleware را از نوع ASP.NET Core نوشته و آن را register مینماییم. کلاسی جدیدی را به نام AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware با محتوای زیر میسازیم:

namespace OwinCore
{
    public class AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware
    {
        private readonly RequestDelegate Next;

        public AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware(RequestDelegate next)
        {
            Next = next;
        }

        public async Task Invoke(HttpContext context)
        {
            //throw new InvalidOperationException("ErrorTest");

            context.Response.Headers.Add("Test2", new[] { "some text" });

            await Next.Invoke(context);
        }
    }
}

متد Configure در Startup.cs را نیز اینگونه تغییر میدهیم

public void Configure(IApplicationBuilder aspNetCoreApp, IHostingEnvironment env)
        {
            aspNetCoreApp.UseOwinApp(owinApp =>
            {
                if (env.IsDevelopment())
                {
                    owinApp.UseErrorPage(new ErrorPageOptions()
                    {
                        ShowCookies = true,
                        ShowEnvironment = true,
                        ShowExceptionDetails = true,
                        ShowHeaders = true,
                        ShowQuery = true,
                        ShowSourceCode = true
                    });
                }

                owinApp.Use<AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware>();
            });

            aspNetCoreApp.UseMiddleware<AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware>();
        }

اکنون AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware رجیستر شده است و بعد از run کردن پروژه و بررسی header response باید این را ببینیم

میبینید که به ترتیب اجرای Middleware‌ها، ابتدا Test مربوط به Owin و بعد آن Test2 مربوط به ASP.NET Core تولید شده است.

حال اجازه دهید Odata را با استفاده از Owin پیاده سازی نماییم. ابتدا کلاسی را به نام Product با محتوای زیر تولید نمایید:

namespace OwinCore
{
    public class Product
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
        public decimal Price { get; set; }
    }
}

حال کلاسی را به نام ProductsController با محتوای زیر میسازیم:

namespace OwinCore
{
    public class ProductsController : ODataController
    {
        [EnableQuery]
        public IQueryable<Product> Get()
        {
            return new List<Product>
            {
                 new Product { Id = 1, Name = "Test" , Price = 10 }
            }
            .AsQueryable();
        }
    }
}

اگر مقاله‌ی پیاده سازی Crud با استفاده از OData را مطالعه کرده باشید، قاعدتا با این کد‌ها آشنا خواهید بود. ضمن اینکه پرواضح است که OData هیچ وابستگی به entity framework ندارد.

برای config آن نیز در Startup.cs پروژه و متد Configure، تغییرات زیر را اعمال مینماییم.

public void Configure(IApplicationBuilder aspNetCoreApp, IHostingEnvironment env)
        {
            //aspNetCoreApp.UseMvc();

            aspNetCoreApp.UseOwinApp(owinApp =>
            {
                if (env.IsDevelopment())
                {
                    owinApp.UseErrorPage(new ErrorPageOptions()
                    {
                        ShowCookies = true,
                        ShowEnvironment = true,
                        ShowExceptionDetails = true,
                        ShowHeaders = true,
                        ShowQuery = true,
                        ShowSourceCode = true
                    });
                }
                // owinApp.UseFileServer(); as like as asp.net core static files middleware
                // owinApp.UseStaticFiles(); as like as asp.net core static files middleware
                // owinApp.UseWebApi(); asp.net web api / odata / web hooks

                HttpConfiguration webApiConfig = new HttpConfiguration();
                ODataModelBuilder odataMetadataBuilder = new ODataConventionModelBuilder();
                odataMetadataBuilder.EntitySet<Product>("Products");
                webApiConfig.MapODataServiceRoute(
                    routeName: "ODataRoute",
                    routePrefix: "odata",
                    model: odataMetadataBuilder.GetEdmModel());
                owinApp.UseWebApi(webApiConfig);

                owinApp.MapSignalR();

                //owinApp.Use<AddSampleHeaderToResponseHeadersOwinMiddleware>();
            });

            //aspNetCoreApp.UseMiddleware<AddSampleHeaderToResponseHeadersAspNetCoreMiddlware>();
        }

برای config مخصوص Odata، به HttpConfiguration نیاز داریم. بنابراین instanceی از آن گرفته و برای مسیریابی Odata از آن استفاده مینماییم.

با استفاده از پیاده سازی که از استاندارد Owin انجام دادیم، مشاهده کردید که Odata را همانند یک پروژه‌ی معمولی asp.netی، config نمودیم. در خط بعدی هم SignalR را مشاهده مینمایید.

اکنون اگر آدرس زیر را در مرورگر خود وارد نمایید، پاسخ زیر را از Odata دریافت خواهید کرد:

http://localhost:YourPort/odata/Products

بعد از فرستادن request فوق، باید response زیر را دریافت نمایید:

{ 
 "@odata.context":"http://localhost:4675/odata/$metadata#Products","value":[
    {
      "Id":1,"Name":"Test","Price":10
    }
  ]
}

تعداد زیادی Owin Middleware موجود همانند Thinktecture IdentityServer, NWebSec, Nancy, Facebook OAuth , ... هم با همان آموزش راه اندازی بر روی Owin که دارند میتوانند در ASP.NET Core نیز استفاده شوند و زمانی که نسخه‌ی ASP.NET Core اینها به آمادگی کامل رسید، با کمترین تغییری میتوان از آنها استفاده نمود.
اگر در پیاده سازی مقاله‌ی فوق با مشکل رو به رو شدید (اگر مراحل به ترتیب اجرا شوند، مشکلی نخواهید داشت) میتوانید از Github ، کل این پروژه را clone کرده و همچنین طبق commit‌های منظم از طریق history آن، مراحل جلو رفتن پروژه را دنبال نمایید.
مطالب
پردازش داده‌های جغرافیایی به کمک SQL Server و Entity framework
پشتیبانی SQL Server از Spatial data

از SQL Server 2008 به بعد، نوع داده جدیدی به نام geography به نوع‌های قابل تعریف ستون‌ها اضافه شده‌است. در این نوع ستون‌ها می‌توان طول و عرض جغرافیایی یک نقطه را ذخیره کرد و سپس به کمک توابع توکاری از آن‌ها کوئری گرفت.


در اینجا نمونه‌ای از نحوه‌ی تعریف و همچنین مقدار دهی این نوع ستون‌ها را مشاهده می‌کنید:
 CREATE TABLE [Geo](
[id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
[Location] [geography] NULL
)

 insert into Geo( Location , long, lat ) values
( geography::STGeomFromText ('POINT(-121.527200 45.712113)', 4326))
متد geography::STGeoFromText یک SQL CLR function است. این متد در مثال فوق، مختصات یک نقطه را دریافت کرده‌است. همچنین نیاز دارد بداند که این نقطه توسط چه نوع سیستم مختصاتی ارائه می‌شود. عدد 4326 در اینجا یک SRID یا Spatial Reference System Identifier استاندارد است. برای نمونه اطلاعات ارائه شده توسط Google و یا Bing توسط این استاندارد ارائه می‌شوند.
در اینجا متدهای توکار دیگری مانند geography::STDistance برای یافتن فاصله مستقیم بین نقاط نیز ارائه شد‌ه‌اند. خروجی آن بر حسب متر است.


پشتیبانی از Spatial Data در Entity framework

پشتیبانی از نوع مخصوص geography، در EF 5 توسط نوع داده‌ای DbGeography ارائه شد. این نوع داده‌ای immutable است. به این معنا که پس از نمونه سازی، دیگر مقدار آن قابل تغییر نیست.
در اینجا برای نمونه مدلی را مشاهده می‌کنید که از نوع داده‌ای DbGeography استفاده می‌کند:
using System.Data.Entity.Spatial;

namespace EFGeoTests.Models
{
    public class GeoLocation
    {
        public int Id { get; set; }
        public DbGeography Location { get; set; }
        public string Name { get; set; }
        public string Type { get; set; }

        public override string ToString()
        {
            return string.Format("Name:{0}, Location:{1}", Name, Location);
        }
    }
}
به همراه یک Context، تا کلاس GeoLocation در معرض دید EF قرار گیرد:
using System;
using System.Data.Entity;
using EFGeoTests.Models;

namespace EFGeoTests.Config
{
    public class MyContext : DbContext
    {
        public DbSet<GeoLocation> GeoLocations { get; set; }

        public MyContext()
            : base("Connection1")
        {
            this.Database.Log = sql => Console.Write(sql);
        }
    }
}
برای مقدار دهی خاصیت Location از نوع DbGeography می‌توان از متد ذیل استفاده کرد که بسیار شبیه به متد geography::STGeoFromText عمل می‌کند:
   private static DbGeography createPoint(double longitude, double latitude,  int coordinateSystemId = 4326)
  {
       var text = string.Format(CultureInfo.InvariantCulture.NumberFormat,"POINT({0} {1})", longitude, latitude);
       return DbGeography.PointFromText(text, coordinateSystemId);
  }


تهیه منبع داده‌ی جغرافیایی

برای تدارک یک مثال واقعی جغرافیایی، نیاز به اطلاعاتی دقیق داریم. این نوع اطلاعات عموما توسط یک سری فایل مخصوص به نام Shapefiles که حاوی اطلاعات برداری جغرافیایی هستند ارائه می‌شوند. برای نمونه اطلاعات جغرافیایی به روز ایران را از آدرس ذیل می‌توانید دریافت کنید:
http://download.geofabrik.de/asia/iran.html
http://download.geofabrik.de/asia/iran-latest.shp.zip

پس از دریافت این فایل، به تعدادی فایل با پسوندهای shp، shx و dbf خواهیم رسید.
فایل‌های shp بیانگر فرمت اشکال ذخیره شده هستند. فایل‌های shx یک سری ایندکس بوده و فایل‌های dbf از نوع بانک اطلاعاتی dBase IV می‌باشند.
همچنین اگر فایل‌های prj را باز کنید، یک چنین اطلاعاتی در آن موجودند:
GEOGCS["GCS_WGS_1984",DATUM["D_WGS_1984",SPHEROID["WGS_1984",6378137,298.257223563]],PRIMEM["Greenwich",0],UNIT["Degree",0.017453292519943295]]
نکته‌ی مهمی که در اینجا باید مدنظر داشت، استاندارد GCS_WGS_1984 آن است. این استاندارد معادل است با استاندارد EPSG 4326. عدد 4326 آن جهت ثبت این اطلاعات در یک بانک اطلاعاتی SQL Server حائز اهمیت است (پارامتر coordinateSystemId در متد createPoint) و ممکن است از هر فایلی به فایل دیگر متفاوت باشد.



خواند‌ن فایل‌های shp در دات نت

پس از دریافت فایل‌های shp و بانک‌های اطلاعاتی مرتبط با اطلاعات جغرافیایی ایران، اکنون نوبت به پردازش این فایل‌های مخصوص با فرمت بانک اطلاعاتی فاکس پرو مانند، رسیده‌است. برای این منظور می‌توان از پروژه‌ی سورس باز ذیل استفاده کرد:

این پروژه در خواندن فایل‌های shp بدون نقص عمل می‌کند اما توانایی خواندن نام‌های فارسی وارد شده در این نوع بانک‌های اطلاعاتی را ندارد. برای رفع این مشکل، سورس آن را از Codeplex دریافت کنید. سپس فایل Shapefile.cs را گشوده و ابتدای خاصیت Current آن‌را به نحو ذیل تغییر دهید:
        /// <summary>
        /// Gets the current shape in the collection
        /// </summary>
        public Shape Current
        {
            get 
            {
                if (_disposed) throw new ObjectDisposedException("Shapefile");
                if (!_opened) throw new InvalidOperationException("Shapefile not open.");
               
                // get the metadata
                StringDictionary metadata = null;
                if (!RawMetadataOnly)
                {
                    metadata = new StringDictionary();
                    for (int i = 0; i < _dbReader.FieldCount; i++)
                    {
                        string value = _dbReader.GetValue(i).ToString();
                        if (_dbReader.GetDataTypeName(i) == "DBTYPE_WVARCHAR")
                        {
                            // برای نمایش متون فارسی نیاز است
                            value = Encoding.UTF8.GetString(Encoding.GetEncoding(720).GetBytes(value));
                        }
                        metadata.Add(_dbReader.GetName(i),
                            value);
                    }
                }
در اینجا فقط سطر استفاده از Encoding خاصی با شماره 720 و تبدیل آن به UTF8 اضافه شده‌است. پس از آن بدون مشکل می‌توان برچسب‌های فارسی را از فایل‌های dBase IV این نوع بانک‌های اطلاعاتی استخراج کرد (اصلاح شده‌ی آن در فایل پیوست مطلب موجود است).
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using Catfood.Shapefile;

namespace EFGeoTests
{
    public class MapPoint
    {
        public Dictionary<string, string> Metadata { set; get; }
        public double X { set; get; }
        public double Y { set; get; }
    }

    public static class ShapeReader
    {
        public static IList<MapPoint> ReadShapeFile(string path)
        {
            var results = new List<MapPoint>();

            using (var shapefile = new Shapefile(path))
            {
                foreach (var shape in shapefile)
                {
                    if (shape.Type != ShapeType.Point)
                        continue;

                    var shapePoint = shape as ShapePoint;
                    if (shapePoint == null)
                        continue;


                     var metadataNames = shape.GetMetadataNames();
                    if(!metadataNames.Any())
                        continue;

                    var metadata = new Dictionary<string, string>();
                    foreach (var metadataName in metadataNames)
                    {
                        metadata.Add(metadataName,shape.GetMetadata(metadataName));
                    }

                    results.Add(new MapPoint
                    {
                        Metadata = metadata,
                        X = shapePoint.Point.X,
                        Y = shapePoint.Point.Y
                    });
                }
            }

            return results;
        }
    }
}
در کدهای فوق به کمک کتابخانه‌ی C# Esri Shapefile Reader، اطلاعات نقاط بانک اطلاعاتی shape files را خوانده و به صورت لیست‌هایی از MapPoint بازگشت می‌دهیم. نکته‌ی مهم آن، Metadata است که از هر فایلی به فایل دیگر می‌توان متفاوت باشد. به همین جهت این اطلاعات را به شکل ویژگی‌های key/value در این نوع بانک‌های اطلاعاتی ذخیره می‌کنند.


افزودن اطلاعات جغرافیایی به بانک اطلاعاتی SQL Server به کمک Entity framework

فایل places.shp را در مجموعه فایل‌هایی که در ابتدای بحث عنوان شدند، می‌توانید مشاهده کنید. قصد داریم اطلاعات نقاط آن‌را به مدل GeoLocation انتساب داده و سپس ذخیره کنیم:
            var points = ShapeReader.ReadShapeFile("IranShapeFiles\\places.shp");
            using (var context = new MyContext())
            {
                context.Configuration.AutoDetectChangesEnabled = false;
                context.Configuration.ProxyCreationEnabled = false;
                context.Configuration.ValidateOnSaveEnabled = false;

                if (context.GeoLocations.Any())
                    return;

                foreach (var point in points)
                {
                    context.GeoLocations.Add(new GeoLocation
                    {
                        Name = point.Metadata["name"],
                        Type = point.Metadata["type"],
                        Location = createPoint(point.X, point.Y)
                    });
                }

                context.SaveChanges();
            }
تعریف متد createPoint را که بر اساس X و Y نقاط، معادل قابل پذیرش آن‌را جهت SQL Server تهیه می‌کند، در ابتدای بحث مشاهده کردید.
در فایل‌های مرتبط با places.shp، متادیتا name، معادل نام شهرهای ایران است و type آن بیانگر شهر، روستا و امثال آن می‌باشد.
پس از اینکه اطلاعات مکان‌های ایران، در SQL Server ذخیره شدند، نمایش بصری آن‌ها را در management studio نیز می‌توان مشاهده کرد:



کوئری گرفتن از اطلاعات جغرافیایی

فرض کنید می‌خواهیم مکان‌هایی را با فاصله کمتر از 5 کیلومتر از تهران پیدا کنیم:
            var tehran = createPoint(51.4179604, 35.6884243);

            using (var context = new MyContext())
            {
                // find any locations within 5 kilometers ordered by distance
                var locations = context.GeoLocations
                    .Where(loc => loc.Location.Distance(tehran) < 5000)
                    .OrderBy(loc => loc.Location.Distance(tehran))
                    .ToList();

                foreach (var location in locations)
                {
                    Console.WriteLine(location.Name);
                }
            }
همانطور که پیشتر نیز عنوان شد، متد Distance بر اساس متر کار می‌کند. به همین جهت برای تعریف 5 کیلومتر به نحو فوق عمل شده‌است. همچنین نحوه‌ی مرتب سازی اطلاعات نیز بر اساس فاصله از یک مکان مشخص صورت گرفته‌است.
و یا اگر بخواهیم دقیقا بر اساس مختصات یک نقطه، مکانی را بیابیم، می‌توان از متد SpatialEquals استفاده کرد:
            var tehran = createPoint(51.4179604, 35.6884243);
            using (var context = new MyContext())
            {
                // find any locations within 5 kilometers ordered by distance
                var tehranLocation = context.GeoLocations.FirstOrDefault(loc => loc.Location.SpatialEquals(tehran));
                if (tehranLocation != null)
                {
                    Console.WriteLine(tehranLocation.Type);
                }
            }

کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید:
EFGeoTests.zip
 
نظرات مطالب
کاهش تعداد بار تعریف using ها در C# 10.0 و NET 6.0.
یک نکته‌ی تکمیلی: ترفندی برای معرفی Stubs توسط ویژگی global using statements در unit tests

برای نمونه متد زیر را درنظر بگیرید:
public static string CurrentInvariantMonthName()
    {
        var month = DateTimeOffset.UtcNow.Month;
        return CultureInfo
            .InvariantCulture
            .DateTimeFormat
            .GetMonthName(month);
    }
در کل نوشتن آزمون واحد برای متدهایی که با زمان و خواصی مانند UtcNow و یا Now، کار می‌کنند، مشکل است. در آزمون‌های واحد نیاز داریم تا یک خروجی مشخص را با مقداری از پیش معلوم، مقایسه کنیم تا اطمینان حاصل شود که عملیات صورت گرفته، صحیح است. اما UtcNow هر بار متغیر است.
برای حل این مشکل، با استفاده از ویژگی global using statements و compiler directives، می‌توان دو مفهوم متفاوت را برای زمان ارائه داد:
#if MOCK_TIME
global using DateTimeOffset = StubDateTimeOffset; 
#else
global using DateTimeOffset = System.DateTimeOffset;
#endif

public static class StubDateTimeOffset
{
    private static System.DateTimeOffset? value;
    
    public static System.DateTimeOffset UtcNow 
        => value ?? System.DateTimeOffset.UtcNow ;
    
    public static void Set(System.DateTimeOffset dateTimeOffset) {
        value = dateTimeOffset;
    }

    public static void Reset() => value = null;
}
در اینجا یک فایل خالی cs. ایجاد شده و قطعه کد فوق در آن درج می‌شود. در این حالت اگر توسط تنظیمات کامپایلر در فایل csproj برنامه، MOCK_TIME فعال شود، مفهوم DateTimeOffset، دیگر همان System.DateTimeOffset استاندارد نخواهد بود؛ بلکه از یک کلاس بدلی به نام StubDateTimeOffset تامین می‌شود. برای فعالسازی MOCK_TIME هم می‌توان به صورت زیر عمل کرد که این تعریف، در فایل csproj پروژه‌ی آزمایشی قرار می‌گیرد:
<PropertyGroup Condition=" '$(Configuration)' == 'Debug' ">
   <DefineConstants>MOCK_TIME</DefineConstants>
</PropertyGroup>
پس از این تغییر، اینبار کلاس StubDateTimeOffset، تامین کننده‌ی DateTimeOffset در آزمون‌های واحد خواهد بود و در این آزمون‌ها می‌توان با مقدار دهی DateTimeOffset به صورت زیر، هربار آزمایشات را بر اساس یک UtcNow «مشخص» انجام داد:
// set time
StubDateTimeOffset.Set(new(new(2022, 7, 1)));
نظرات مطالب
بررسی متد های یک طرفه در WCF
زمانی که ارتباط بین سرور و کلاینت به هر دلیلی قطع شود یا به بنا به دلایلی طی انجام عملیات سمت سرور Exception رخ دهد، وضعیت ChannelFactory برای آن سرویس به حالت Faulted  تغییر پیدا می‌کند. در نتیجه دیگر امکان استفاده از این کانال ارتباطی میسر نیست و باید یک کانال ارتباطی جدید تهیه نمایید. اما برای اینکه بعد از متوقف سازی عملیات سمت سرور حافظه مصرفی دوباره بازگردانده شود باید از مفهوم UnitOfWork بهره جست البته با مقداری تغییرات برای همگام سازی با درخواست‌های WCF. روش مورد استفاده من به صورت زیر است(با فرض اینکه از EntityFramework به عنوان ORM استفاده میکنید):
» ابتدا یک Extension برای OperationContext تعریف می‌کنیم(با فرض اینکه IDatabaseContext نماینده کلاس DbContext پروژه است):
private class OperationContainerExtension : IExtension<OperationContext>
        {
            public OperationContainerExtension( IDatabaseContext dbContext, string contextKey )
            {
                this.CurrentDbContext = dbContext;
                this.ContextKey = contextKey;
            }

            public IDatabaseContext CurrentDbContext
            {
                get;
                private set;
            }

            public string ContextKey
            {
                get;
                private set;
            }

            public void Attach( OperationContext owner )
            {
            }

            public void Detach( OperationContext owner )
            {
            }
        }
بعد در هنگام نمونه سازی از UnitOfWork در لایه سرویس Extension بالا به OperationContext جاری اضافه خواهد شد(اگر از IOC Container خاصی استفاده می‌کنید باید کد عملیات وهله سازی کلاس UnitOfWork را با کد‌های زیر مزین کنید):
 if ( OperationContext.Current != null )
            {
                OperationContext.Current.Extensions.Add( new OperationContainerExtension( dbContext , CONTEXTKEY ) );
                OperationContext.Current.OperationCompleted += CurrentOperationContext_OperationCompleted;
                 OperationContext.Current.Channel.Faulted += Channel_Faulted; 
             }
می بینید که برای رویداد OperationCompleted و رویداد Fault در Channel نیز کد‌های Dispose کردن UnitOfWork و همچنین DbContext را قرار دادم. به صورت زیر:
void Channel_Faulted( object sender, EventArgs e )
        {
            IDatabaseContext dbContext = GetDbContext();
            if ( dbContext != null )
            {
                dbContext.Dispose();
                GC.Collect();
            }
        }

        private void CurrentOperationContext_OperationCompleted( object sender, EventArgs e )
        {
            IDatabaseContext dbContext = GetDbContext();
            if ( dbContext != null )
            {
                dbContext.Dispose();
                GC.Collect();
            }
        }
اگر به کد‌های بالا دقت کنید متد GetDbContext نوشته شده برای به دست آوردن DbContext جاری در Session مربوطه است. کد آن نیز به صورت زیر می‌باشد
protected override IDatabaseContext GetDbContext()
        {
            if ( OperationContext.Current != null )
            {
                var operationContainerExtension = OperationContext.Current.Extensions.OfType<OperationContainerExtension>().FirstOrDefault( e => e.ContextKey == CONTEXTKEY );
                if ( operationContainerExtension != null )
                {
                    return operationContainerExtension.CurrentDbContext;
                }
                return staticDbContext;
            }
            else
                return staticDbContext;
        }
نکته آخر هم این است که CONTEXTKEY صرفا یک فیلد از نوع string ولی با مقدار Guid برای به دست آوردن Extension مربوطه می‌باشد و تعریف آن در سازنده کلاس خواهد بود.
private string CONTEXTKEY = Guid.NewGuid().ToString();
در این صورت به طور قطع تمام منابع مورد استفاده سرویس‌های سمت سرور بعد از اتمام عملیات یا حتی وقوع هر خطا آزاد خواهند شد. اما اگر NHibernate را به عنوان ORM ترجیح می‌دهید به جای  IDatabaseContext باید از ISession استفاده نمایید.
نظرات مطالب
نوشتن Middleware سفارشی در ASP.NET Core
یکی از روش‌های مقابله با مشکل فوق استفاده از کلاس SemaphoreSlim می باشد که در NET Framework 4.0 معرفی شده و در فضای نام  System.Threading در دسترس می‌باشد.
اگر اکشن متد‌های شما به صورت async await ایجاد کرده اید بهتر هست  ابتدا کلاس زیر را ایجاد نمایید:
using System;
using System.Threading;
using System.Threading.Tasks;
 
namespace MyApp
{
    public class AsyncLock : IDisposable
    {
        private SemaphoreSlim _semaphoreSlim = new SemaphoreSlim(1, 1);
 
        public async Task<AsyncLock> LockAsync()
        {
            await _semaphoreSlim.WaitAsync();
            return this;
        }
 
        public void Dispose()
        {
            _semaphoreSlim.Release();
        }
    }
}
سپس به صورت زیر از آن استفاده کنید:
private static readonly AsyncLock _mutex = new AsyncLock();
 
using(await _mutex.LockAsync())
{
    // Critical section... You can await here!
}
در این صورت تمامی درخواست‌های به سمت سرور به ترتیب اجرا خواهند شد و دیگر مشکل فوق را نخواهیم داشت.
مطالب
MVVM و نمایش دیالوگ‌ها

بسیاری از برنامه‌های دسکتاپ نیاز به نمایش پنجره‌های دیالوگ استاندارد ویندوز مانند OpenFileDialog و SaveFileDialog را دارند و سؤال اینجا است که چگونه اینگونه موارد را باید از طریق پیاده سازی صحیح الگوی MVVM مدیریت کرد؛ از آنجائیکه خیلی راحت در فایل ViewModel می‌توان نوشت new OpenFileDialog و الی آخر. این مورد هم یکی از دلایل اصلی استفاده از الگوی MVVM را زیر سؤال می‌برد : این ViewModel دیگر قابل تست نخواهد بود. همیشه شرایط آزمون‌های واحد را به این صورت در نظر بگیرید:
سروری وجود دارد در جایی که به آن دسترسی نداریم. روی این سرور با اتوماسیونی که راه انداخته‌ایم، آخر هر روز آزمون‌های واحد موجود به صورت خودکار انجام شده و یک گزارش تهیه می‌شود (مثلا یک نوع continuous integration سرور). بنابراین کسی دسترسی به سرور نخواهد داشت تا این OpenFileDialog ظاهر شده را مدیریت کرده، فایلی را انتخاب و به برنامه آزمون واحد معرفی کند. به صورت خلاصه ظاهر شدن هر نوع دیالوگی حین انجام آزمون‌های واحد «مسخره» است!
یکی از روش‌های حل این نوع مسایل، استفاده از dependency injection یا تزریق وابستگی‌ها است و در ادامه خواهیم دید که چگونه WPF‌ بدون نیاز به هیچ نوع فریم ورک تزریق وابستگی خارجی، از این مفهوم پشتیبانی می‌کند.

مروری مقدماتی بر تزریق وابستگی‌ها
امکان نوشتن آزمون واحد برای new OpenFileDialog وجود ندارد؟ اشکالی نداره، یک Interface بر اساس نیاز نهایی برنامه درست کنید (نیاز نهایی برنامه از این ماجرا فقط یک رشته LoadPath است و بس) سپس در ViewModel با این اینترفیس کار کنید؛ چون به این ترتیب امکان «تقلید» آن فراهم می‌شود.

یک مثال عملی:
ViewModel نیاز دارد تا مسیر فایلی را از کاربر بپرسد. این مساله را با کمک dependency injection در ادامه حل خواهیم کرد.
ابتدا سورس کامل این مثال:

ViewModel برنامه (تعریف شده در پوشه ViewModels برنامه):

namespace WpfFileDialogMvvm.ViewModels
{
public interface IFilePathContract
{
string GetFilePath();
}

public class MainWindowViewModel
{
IFilePathContract _filePathContract;
public MainWindowViewModel(IFilePathContract filePathContract)
{
_filePathContract = filePathContract;
}

//...

private void load()
{
string loadFilePath = _filePathContract.GetFilePath();
if (!string.IsNullOrWhiteSpace(loadFilePath))
{
// Do something
}
}
}
}

دو نمونه از پیاده سازی اینترفیس IFilePathContract تعریف شده (در پوشه Dialogs برنامه):

using Microsoft.Win32;
using WpfFileDialogMvvm.ViewModels;

namespace WpfFileDialogMvvm.Dialogs
{
public class OpenFileDialogProvider : IFilePathContract
{
public string GetFilePath()
{
var ofd = new OpenFileDialog
{
Filter = "XML files (*.xml)|*.xml"
};
string filePath = null;
bool? dialogResult = ofd.ShowDialog();
if (dialogResult.HasValue && dialogResult.Value)
{
filePath = ofd.FileName;
}
return filePath;
}
}

public class FakeOpenFileDialogProvider : IFilePathContract
{
public string GetFilePath()
{
return @"c:\path\data.xml";
}
}
}

و View برنامه:

<Window x:Class="WpfFileDialogMvvm.MainWindow"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:vm="clr-namespace:WpfFileDialogMvvm.ViewModels"
xmlns:dialogs="clr-namespace:WpfFileDialogMvvm.Dialogs"
Title="MainWindow" Height="350" Width="525">
<Window.Resources>
<ObjectDataProvider x:Key="mainWindowViewModel"
ObjectType="{x:Type vm:MainWindowViewModel}">
<ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
<dialogs:OpenFileDialogProvider/>
</ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
</ObjectDataProvider>
</Window.Resources>
<Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource mainWindowViewModel}}">

</Grid>
</Window>

توضیحات:
ما در ViewModel نیاز داریم تا مسیر نهایی فایل را دریافت کنیم و این عملیات نیاز به فراخوانی متد ShowDialog ایی را دارد که امکان نوشتن آزمون واحد خودکار را از ViewModel ما سلب خواهد کرد. بنابراین بر اساس نیاز برنامه یک اینترفیس عمومی به نام IFilePathContract را طراحی می‌کنیم. در حالت کلی کلاسی که این اینترفیس را پیاده سازی می‌کند، قرار است مسیری را برگرداند. اما به کمک استفاده از اینترفیس، به صورت ضمنی اعلام می‌کنیم که «برای ما مهم نیست که چگونه». می‌خواهد OpenFileDialogProvider ذکر شده باشد، یا نمونه تقلیدی مانند FakeOpenFileDialogProvider. از نمونه واقعی OpenFileDialogProvider در برنامه اصلی استفاده خواهیم کرد، از نمونه تقلیدی FakeOpenFileDialogProvider در آزمون واحد و نکته مهم هم اینجا است که ViewModel ما چون بر اساس اینترفیس IFilePathContract پیاده سازی شده، با هر دو DialogProvider یاد شده می‌تواند کار کند.
مرحله آخر نوبت به وهله سازی نمونه واقعی، در View برنامه است. یا می‌توان در Code behind مرتبط با View نوشت:

namespace WpfFileDialogMvvm
{
public partial class MainWindow
{
public MainWindow()
{
InitializeComponent();
this.DataContext = new MainWindowViewModel(new OpenFileDialogProvider());
}
}
}

و یا از روش ObjectDataProvider توکار WPF هم می‌شود استفاده کرد؛ که مثال آن‌را در کدهای XAML مرتبط با View ذکر شده می‌توانید مشاهده کنید. ابتدا دو فضای نام vm و dialog تعریف شده (با توجه به اینکه مثلا در این مثال، دو پوشه ViewModels و Dialogs وجود دارند). سپس کار تزریق وابستگی‌ها به سازنده کلاس MainWindowViewModel،‌ از طریق ObjectDataProvider.ConstructorParameters انجام می‌شود:

<ObjectDataProvider x:Key="mainWindowViewModel" 
ObjectType="{x:Type vm:MainWindowViewModel}">
<ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
<dialogs:OpenFileDialogProvider/>
</ObjectDataProvider.ConstructorParameters>
</ObjectDataProvider>

مطالب
کار با کلیدهای اصلی و خارجی در EF Code first
در حین کار با ارتباطات بین اشیاء و جداول، دانستن یک سری از نکات می‌توانند در کم کردن تعداد رفت و برگشت‌های به سرور مؤثر واقع شده و نهایتا سبب بالا رفتن سرعت برنامه شوند. از این دست می‌توان به یک سری نکات ریز همراه با primary-keys و foreign-keys اشاره کرد که در ادامه به آن‌ها پرداخته خواهد شد.
در ابتدا کلا‌س‌های مدل و Context برنامه را به شکل زیر درنظر بگیرید:
using System;
using System.Data.Entity;
using System.Data.Entity.Migrations;

namespace TestKeys
{
    public class Bill
    {
        public int Id { get; set; }
        public decimal Amount { set; get; }
        public virtual Account Account { get; set; }
    }

    public class Account
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
    }

    public class MyContext : DbContext
    {
        public DbSet<Bill> Bills { get; set; }
        public DbSet<Account> Accounts { get; set; }
    }

    public class Configuration : DbMigrationsConfiguration<MyContext>
    {
        public Configuration()
        {
            AutomaticMigrationsEnabled = true;
            AutomaticMigrationDataLossAllowed = true;
        }

        protected override void Seed(MyContext context)
        {
            var a1 = new Account { Name = "a1" };
            var a2 = new Account { Name = "a2" };

            var bill1 = new Bill { Amount = 100, Account = a1 };
            var bill2 = new Bill { Amount = 200, Account = a2 };

            context.Bills.Add(bill1);
            context.Bills.Add(bill2);
            base.Seed(context);
        }
    }

    public static class Test
    {
        public static void Start()
        {
            Database.SetInitializer(new MigrateDatabaseToLatestVersion<MyContext, Configuration>());
            using (var ctx = new MyContext())
            {
                var bill1 = ctx.Bills.Find(1);
                Console.WriteLine(bill1.Amount);
            }
        }
    }
}

در اینجا کلاس صورتحساب و حساب مرتبط به آن تعریف شده‌اند. سپس به کمک DbContext این دو کلاس در معرض دید EF Code first قرار گرفته‌اند و در کلاس Configuration نحوه آغاز بانک اطلاعاتی به همراه تعدادی رکورد اولیه مشخص شده است.


نحوه صحیح مقدار دهی کلید خارجی در EF Code first

تا اینجا یک روال متداول را مشاهده کردیم. اکنون سؤال این است که اگر بخواهیم اولین رکورد صورتحساب ثبت شده توسط متد Seed را ویرایش کرده و مثلا حساب دوم را به آن انتساب دهیم، بهینه‌ترین روش چیست؟ بهینه‌ترین در اینجا منظور روشی است که کمترین تعداد رفت و برگشت به بانک اطلاعاتی را داشته باشد. همچنین فرض کنید در صفحه ویرایش، اطلاعات حساب‌ها در یک Drop down list شامل نام و id آ‌ن‌ها نیز وجود دارد.

روش اول:
using (var ctx = new MyContext())
{
     var bill1 = ctx.Bills.Find(1);
     var a2 = new Account { Id = 2, Name = "a2" };
     bill1.Account = a2;
     ctx.SaveChanges();
}
این روش مخصوص تازه واردهای EF Code first است و آنطور که مدنظر آن‌ها است کار نمی‌کند.
به کمک متد Find اولین رکورد یافت شده و سپس بر اساس اطلاعات drop down در دسترس، یک شیء جدید حساب را ایجاد و سپس تغییرات لازم را اعمال می‌کنیم. در نهایت اطلاعات را هم ذخیره خواهیم کرد.
این روش به ظاهر کار می‌کنه اما حاصل آن ذخیره رکورد حساب سومی با id=3 در بانک اطلاعاتی است و سپس انتساب آن به اولین صورتحساب ثبت شده.
نتیجه: Id را دستی مقدار دهی نکنید؛ تاثیری ندارد. زیرا اطلاعات شیء جدید حساب، در سیستم tracking مرتبط با Context جاری وجود ندارد. بنابراین EF آن‌را به عنوان یک شیء کاملا جدید درنظر خواهد گرفت، صرفنظر از اینکه Id را به چه مقداری تنظیم کرده‌اید.

روش دوم:
using (var ctx = new MyContext())
{
    var bill1 = ctx.Bills.Find(1);
    var a2 = ctx.Accounts.Find(2);
    bill1.Account = a2;
    ctx.SaveChanges();
}
اینبار بر اساس Id دریافت شده از Drop down list، شیء حساب دوم را یافته و به صورتحساب اول انتساب می‌دهیم. این روش درست کار می‌کند؛ اما ... بهینه نیست. فرض کنید شیء جاری دارای 5 کلید خارجی است. آیا باید به ازای هر کلید خارجی یکبار از بانک اطلاعاتی کوئری گرفت؟
مگر نه این است که اطلاعات نهایی ذخیره شده در بانک اطلاعاتی متناظر با حساب صورتحساب جاری، فقط یک عدد بیشتر نیست. بنابراین آیا نمی‌شود ما تنها همین عدد متناظر را بجای دریافت کل شیء به صورتحساب نسبت دهیم؟
پاسخ: بله. می‌شود! ادامه آن در روش سوم.

روش سوم:
در اینجا بهترین کار و یکی از best practices طراحی مدل‌های EF این است که طراحی کلاس صورتحساب را به نحو زیر تغییر دهیم:
public class Bill
{
        public int Id { get; set; }
        public decimal Amount { set; get; }

        [ForeignKey("AccountId")]
        public virtual Account Account { get; set; }
        public int AccountId { set; get; }
}
به این ترتیب هم navigation property که سبب تعریف رابطه بین دو شیء و همچنین lazy loading اطلاعات آن می‌شود پابرجا خواهد بود و هم توسط خاصیت جدید AccountId که توسط ویژگی ForeignKey معرفی شده است، ویرایش اطلاعات آن دقیقا همانند کار با یک بانک اطلاعاتی واقعی خواهد شد.
اینبار به کمک خاصیت متناظر با کلید خارجی جدول، مقدار دهی و ویرایش کلید‌های خارجی یک شیء به سادگی زیر خواهد بود؛ خصوصا بدون نیاز به رفت و برگشت اضافی به بانک اطلاعاتی جهت دریافت اطلاعات متناظر با اشیاء تعریف شده به صورت navigation property :

using (var ctx = new MyContext())
{
    var bill1 = ctx.Bills.Find(1);
    bill1.AccountId = 2;
    ctx.SaveChanges();
}


وارد کردن یک شیء به سیستم Tracking

در قسمت قبل عنوان شد که Id را دستی مقدار دهی نکنید، چون تاثیری ندارد. سؤال: آیا می‌شود این شیء ویژه تعریف شده را به سیستم Tracking وارد کرد؟
پاسخ: بلی. به نحو زیر:
using (var ctx = new MyContext())
{
     var a2 = new Account { Id = 2, Name = "a2_a2" };
     ctx.Entry(a2).State = System.Data.EntityState.Modified;
     ctx.SaveChanges();
}
در اینجا شیء حساب دوم را به صورت دستی و بدون واکشی از بانک اطلاعاتی ایجاد کرده‌ایم. بنابراین از دیدگاه Context جاری هیچ ارتباطی به بانک اطلاعاتی نداشته و یک شیء جدید درنظر گرفته می‌شود (صرفنظر از Id آن). اما می‌توان این وضعیت را تغییر داد. فقط کافی است State آن‌را به نحوی که ملاحظه می‌کنید به Modified تغییر دهیم. اکنون اگر اطلاعات این شیء را ذخیره کنیم، دقیقا حساب با id=2 در بانک اطلاعاتی ویرایش خواهد شد و نه اینکه حساب جدیدی ثبت گردد.

 
مطالب
کدام سلسله متدها، متد جاری را فراخوانی کرده‌اند؟
یکی از نیازهای نوشتن یک برنامه‌ی پروفایلر، نمایش اطلاعات متدهایی است که سبب لاگ شدن اطلاعاتی شده‌اند. برای مثال در طراحی interceptorهای EF 6 به یک چنین متدهایی می‌رسیم:
        public void ScalarExecuted(DbCommand command,
                                   DbCommandInterceptionContext<object> interceptionContext)
        {
        }

سؤال: در زمان اجرای ScalarExecuted دقیقا در کجا قرار داریم؟ چه متدی در برنامه، در کدام کلاس، سبب رسیدن به این نقطه شده‌است؟
تمام این اطلاعات را در زمان اجرا توسط کلاس StackTrace می‌توان بدست آورد:
        public static string GetCallingMethodInfo()
        {
            var stackTrace = new StackTrace(true);
            var frameCount = stackTrace.FrameCount;

            var info = new StringBuilder();
            var prefix = "-- ";
            for (var i = frameCount - 1; i >= 0; i--)
            {
                var frame = stackTrace.GetFrame(i);
                var methodInfo = getStackFrameInfo(frame);
                if (string.IsNullOrWhiteSpace(methodInfo))
                    continue;

                info.AppendLine(prefix + methodInfo);
                prefix = "-" + prefix;
            }

            return info.ToString();
        }
ایجاد یک نمونه جدید از کلاس StackTrace با پارامتر true به این معنا است که می‌خواهیم اطلاعات فایل‌های متناظر را نیز در صورت وجود دریافت کنیم.
خاصیت stackTrace.FrameCount مشخص می‌کند که در زمان فراخوانی متد GetCallingMethodInfo که اکنون برای مثال درون متد ScalarExecuted قرار گرفته‌است، از چند سطح بالاتر این فراخوانی صورت گرفته‌است. سپس با استفاده از متد stackTrace.GetFrame می‌توان به اطلاعات هر سطح دسترسی یافت.
در هر StackFrame دریافتی، با فراخوانی stackFrame.GetMethod می‌توان نام متد فراخوان را بدست آورد. متد stackFrame.GetFileLineNumber دقیقا شماره سطری را که فراخوانی از آن صورت گرفته، بازگشت می‌دهد و stackFrame.GetFileName نیز نام فایل مرتبط را مشخص می‌کند.

یک نکته:
شرط عمل کردن متدهای stackFrame.GetFileName و stackFrame.GetFileLineNumber در زمان اجرا، وجود فایل PDB اسمبلی در حال بررسی است. بدون آن اطلاعات محل قرارگیری فایل سورس مرتبط و شماره سطر فراخوان، قابل دریافت نخواهند بود.


اکنون بر اساس این اطلاعات، متد getStackFrameInfo چنین پیاده سازی را خواهد داشت:
        private static string getStackFrameInfo(StackFrame stackFrame)
        {
            if (stackFrame == null)
                return string.Empty;

            var method = stackFrame.GetMethod();
            if (method == null)
                return string.Empty;

            if (isFromCurrentAsm(method) || isMicrosoftType(method))
            {
                return string.Empty;
            }

            var methodSignature = method.ToString();
            var lineNumber = stackFrame.GetFileLineNumber();
            var filePath = stackFrame.GetFileName();

            var fileLine = string.Empty;
            if (!string.IsNullOrEmpty(filePath))
            {
                var fileName = Path.GetFileName(filePath);
                fileLine = string.Format("[File={0}, Line={1}]", fileName, lineNumber);
            }

            var methodSignatureFull = string.Format("{0} {1}", methodSignature, fileLine);
            return methodSignatureFull;
        }
و خروجی آن برای مثال چنین شکلی را خواهد داشت:
 Void Main(System.String[]) [File=Program.cs, Line=28]
که وجود file و line آن تنها به دلیل وجود فایل PDB اسمبلی مورد بررسی است.

در اینجا خروجی نهایی متد GetCallingMethodInfo به شکل زیر است که در آن چند سطح فراخوانی را می‌توان مشاهده کرد:
 -- Void Main(System.String[]) [File=Program.cs, Line=28]
--- Void disposedContext() [File=Program.cs, Line=76]
---- Void Opened(System.Data.Common.DbConnection, System.Data.Entity.Infrastructure.Interception.DbConnectionInterceptionContext) [File=DatabaseInterceptor.cs,Line=157]

جهت تعدیل خروجی متد GetCallingMethodInfo، عموما نیاز است مثلا از کلاس یا اسمبلی جاری صرفنظر کرد یا اسمبلی‌های مایکروسافت نیز در این بین شاید اهمیتی نداشته باشند و بیشتر هدف بررسی سورس‌های موجود است تا فراخوانی‌های داخلی یک اسمبلی ثالث:
        private static bool isFromCurrentAsm(MethodBase method)
        {
            return method.ReflectedType == typeof(CallingMethod);
        }

        private static bool isMicrosoftType(MethodBase method)
        {
            if (method.ReflectedType == null)
                return false;

            return method.ReflectedType.FullName.StartsWith("System.") ||
                   method.ReflectedType.FullName.StartsWith("Microsoft.");
        }


کد کامل CallingMethod.cs را از اینجا می‌توانید دریافت کنید:
CallingMethod.cs
مطالب
امکان ساده سازی تعاریف اشیاء در C# 9.0 با Target Typing
ویژگی جدید مورد بحث در این قسمت، «Improved Target Typing» نام دارد. اما «Target Typing» چیست؟ حدس زدن نوع یک شیء بر اساس زمینه‌ای که توسط آن تعریف شده‌است، Target Typing نامیده می‌شود. نمونه‌ای از آن‌را سال‌هاست که با استفاده از واژه‌ی کلیدی var در #C استفاده می‌کنید. اما قابلیتی که در C# 9.0 اضافه شده‌است، تقریبا معکوس آن است.


Target Typing در C# 9.0

مشکلی که بعضی‌ها با واژه‌ی کلیدی var دارند، این است که اندکی خوانایی کدها را کاهش می‌دهد و در این حالت بلافاصله مشخص نیست که نوع شیء در حال استفاده چیست. در C# 9.0 برای این دسته از برنامه نویس‌ها راه حل دیگری را پیشنهاد داده‌اند: نوع ابتدایی را مشخص کنید، اما نیازی به ذکر نوع پس از واژه‌ی کلیدی new نیست و همانند var، خود کامپایلر آن‌را حدس خواهد زد! برای توضیح آن دو کلاس ساده‌ی زیر را درنظر بگیرید:
    public class Person
    {
        public string FirstName { get; set; }
    }

    public class PersonWithCtor
    {
        public PersonWithCtor(string firstName)
        {
            this.FirstName = firstName;
        }

        public string FirstName { get; set; }
    }
روش متداول استفاده‌ی از کلاس Person ساده که بدون سازنده‌است، از ابتدایی‌ترین نگارش #C به صورت زیر است:
Person person = new Person();
این روش در C# 3.0 به صورت زیر خلاصه شد:
var person = new Person();
که در این حالت کامپایلر در زمان کامپایل، واژه‌ی کلیدی var را به صورت خودکار به نمونه‌ی قبلی تبدیل کرده و عملیات کامپایل را تکمیل می‌کند. اگر با این روش تعریف متغیرها و اشیاء مشکل دارید و به نظرتان خوانایی آن کاهش یافته، می‌توانید در C# 9.0 به صورت زیر عمل کنید:
Person person = new();
در این حالت ابتدا نوع متغیر و یا شیء ذکر می‌شود. سپس در جائیکه قرار است new صورت گیرد، دیگر نیازی به تکرار آن نیست که به آن «Improved Target Typing» هم گفته می‌شود.


Target Typing و پارامترهای سازنده‌ی کلاس‌ها در C# 9.0

در مثال فوق، کلاس PersonWithCtor به همراه یک سازنده‌ی پارامتردار تعریف شده‌است. در این حالت Target Typing آن به صورت زیر خواهد بود:
Person person = new("User 1");
و یا نمونه‌ای از آن در حین تعریف مقادیر اولیه‌ی Listها است:
var personList = new List<Person>
        {
            new ("User 1"),
            new ("User 2"),
            // ...
        };
و یا حتی در حین تعریف پارامترهای یک متد نیز می‌توان از target typing استفاده کرد و تنها به ذکر new بسنده نمود:
public void Adopt(Person p)
{
    //...
}

public void CallerMethod()
{
    this.Adopt(new Person("User 1"));
    // C# 9.0
    this.Adopt(new("User 1"));
}
نمونه‌ی دیگری از این مثال را در حین مقدار دهی پارامتر دوم متد XmlReader.Create، در اینجا مشاهده می‌کنید:
XmlReader.Create(reader, new XmlReaderSettings() { IgnoreWhitespace = true });
// C# 9.0
XmlReader.Create(reader, new() { IgnoreWhitespace = true });


Target Typing و استفاده از خواص کلاس‌ها در C# 9.0

در همان مثال اول، اگر بخواهیم خاصیت FirstName را مقدار دهی کنیم و همچنین از Target Typing نیز استفاده کنیم ... روش زیر کامپایل نخواهد شد:
Person person = new
{
   FirstName = "User 2"
};
علت اینجا است که شیء‌ای که پس از علامت انتساب قرارگرفته‌است، یک anonymous object است و قابلیت انتساب به نوع Person را ندارد. در این حالت تنها کافی است ذکر () را پس از new، فراموش نکرد؛ تا قطعه کد زیر بدون مشکل کامپایل شود:
Person person = new()
{
   FirstName = "User 2"
};


امکان استفاده‌ی از Target typing با فیلدها در C# 9.0

امکان تعریف var با فیلدهای یک کلاس در زبان #C وجود ندارد. به همین جهت مجبور هستیم یک چنین تعاریف طولانی را در سطح کلاس‌ها داشته باشیم:
private ConcurrentDictionary<string, ObservableList<Cat>> _catsBefore = new ConcurrentDictionary<string, ObservableList<Cat>>();
اما با ارائه‌ی C# 9.0، می‌توان از target typing بر روی فیلدها نیز استفاده کرد و قطعه کد فوق را به صورت زیر خلاصه کرد:
private ConcurrentDictionary<string, ObservableList<Cat>> _cats = new(); // C# 9.0
این نکته در مورد مقدار دهی اولیه‌ی خواص نیز صدق می‌کند:
public ObservableCollection<Friend> Friends { get; } = new();


امکان ترکیب null-coalescing operator با target typing در C# 9.0

null-coalescing operator یا همان ?? به این معنا است که اگر متغیر سمت چپ آن نال نبود، همان مقدار درنظر گرفته شود و اگر نال بود، متغیر سمت راست آن بازگشت داده شود. در این حالت مثال زیر را در نظر بگیرید که در آن سگ و گربه از نوع پایه‌ی حیوان تعریف شده‌اند:
public interface IAnimal
{
}

public class Dog : IAnimal
{
}

public class Cat : IAnimal
{
}
در اینجا می‌خواهیم اگر برای مثال cat نال بود، حاصل عملگر ?? به متغیری از نوع IAnimal قابل انتساب باشد:
Cat cat = null;
Dog dog = new();
IAnimal animal = cat ?? dog;
یک چنین کاری در نگارش‌های پیشین #C مجاز نیست؛ اما در C# 9.0، چون target typeهای تعریف شده، قابل تبدیل به هم هستند، کامپایلر آن‌را بدون مشکل کامپایل می‌کند (البته قرار است در نگارش نهایی آن این امر محقق شود؛ هنوز نه!).


دانستنی‌هایی در مورد Target Typing

- نوشتن ()throw new مجاز است و نوع پیش‌فرض آن، System.Exception در نظر گرفته می‌شود.
- در حالت کار با tuples، نوشتن new اضافی است:
(int a, int b) t = new(1, 2); // "new" is redundant
و همچنین اگر پارامترهای آن ذکر نشوند، با مقدار پیش‌فرض آن نوع جایگزین خواهند شد:
(int a, int b) t = new(); // OK; same as (0, 0)


محدودیت‌های Target Typing در C# 9.0

- امکان نوشتن ()var dog = new وجود ندارد؛ چون نوع سمت راست این انتساب دیگر قابل حدس زدن نیست. نمونه‌ی دیگر آن anonymous type properties است؛ مانند new { Prop = new() } که در آن برای مثال نوع خاصیت Prop قابل حدس زدن نیست.
- target typing با binary operators قابل استفاده نیست.
- به عنوان ref قابل استفاده نیست.
مطالب
روش بهینه‌ی بررسی خالی بودن مجموعه‌ها و آرایه‌ها در NET 5.0.
پیشتر مطلب «Count یا Any » را در این سایت مطالعه کرده‌اید که در پایان آن این نتیجه گیری صورت گرفته‌است:
«از این پس حین استفاده از انواع و اقسام لیست‌ها، آرایه‌ها، IEnumerable‌ها و امثال آن‌ها، جهت بررسی خالی بودن یا نبودن آن‌ها تنها از متد Any فراهم شده توسط LINQ استفاده نمائید.»

اکنون پس از سال‌ها، قصد داریم صحت این مساله را با NET 5.0. بررسی کنیم که آیا هنوز هم متد Any، بهترین متد بررسی خالی بودن مجموعه‌ها و آرایه‌های NET 5.0. است یا خیر؟


نحوه‌ی بررسی کارآیی روش‌های مختلف خالی بودن مجموعه‌ها و آرایه‌ها در C# 9.0

در ابتدا یک لیست، یک Enumerable و یک آرایه را به صورت زیر مقدار دهی می‌کنیم و هر سه‌ی این‌ها می‌توانند نال هم باشند:
private IList<int>? _idsList;
private IEnumerable<int>? _idsEnumerable;
private int[]? _idsArray;

[GlobalSetup]
public void Setup()
{
    _idsEnumerable = Enumerable.Range(0, 10000);
    _idsList = _idsEnumerable.ToList();
    _idsArray = _idsEnumerable.ToArray();
}

اکنون که C# 9.0 در اختیار ما است به همراه pattern matching و همچنین Null Conditional Operator و غیره، می‌توان روش‌های زیر را برای بررسی خالی بودن این مجموعه‌ها و آرایه‌ها بکار گرفت:
1- استفاده از Null coalescing برای بررسی نال بودن مجموعه و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
var list = _idsList ?? new List<int>();
if (list.Any() is false) { }

2- استفاده از pattern matching برای بررسی نال بودن مجموعه و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList is null || _idsList.Any() is false) { }

3- استفاده از روش سنتی مقایسه‌ی مستقیم با null و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList == null || _idsList.Any() is false) { }

4- استفاده از Null Conditional Operator برای بررسی نال بودن و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList?.Any() is false) { }

5- استفاده از pattern matching برای بررسی مقدار خاصیت Count یک لیست یا آرایه. البته Enumerable‌ها به همراه این خاصیت نیستند و یا باید آن‌ها را به لیست و یا آرایه تبدیل کرد و یا می‌توان متد ()Count آن‌ها را فراخوانی نمود:
if (_idsList is { Count: > 0 } is false) { }

6- استفاده از Null Conditional Operator برای بررسی نال بودن و سپس استفاده از مقدار خاصیت Count لیست، برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList?.Count == 0) { }

7- استفاده از روش سنتی مقایسه‌ی مستقیم با null و سپس استفاده از مقدار خاصیت Count لیست، برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList == null || _idsList.Count == 0) { }


کدهای کامل این بررسی به صورت زیر هستند: AnyCountBenchmark.zip

ابتدا ارجاعی به BenchmarkDotNet به برنامه اضافه شده‌است:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <PropertyGroup>
    <OutputType>Exe</OutputType>
    <TargetFramework>net5.0</TargetFramework>
    <Nullable>enable</Nullable>
    <TreatWarningsAsErrors>true</TreatWarningsAsErrors>
  </PropertyGroup>
  <ItemGroup>
    <PackageReference Include="BenchmarkDotNet" Version="0.12.1" />
  </ItemGroup>
</Project>

و سپس کدهای زیر، بررسی کارآیی روش‌های مختلف تعیین خالی بودن مجموعه‌ها را انجام می‌دهند:
using BenchmarkDotNet.Running;

namespace AnyCountBenchmark
{
    public static class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
#if DEBUG
            System.Console.WriteLine("Please set the project's configuration to Release mode first.");
#else
            BenchmarkRunner.Run<Scenarios>();
#endif
        }
    }
}

به همراه سناریوهای مختلف زیر:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using BenchmarkDotNet.Attributes;
using BenchmarkDotNet.Jobs;
using BenchmarkDotNet.Order;

namespace AnyCountBenchmark
{
    [SimpleJob(RuntimeMoniker.NetCoreApp50)]
    [Orderer(SummaryOrderPolicy.FastestToSlowest, MethodOrderPolicy.Declared)]
    [RankColumn]
    public class Scenarios
    {
        private IList<int>? _idsList;
        private IEnumerable<int>? _idsEnumerable;
        private int[]? _idsArray;

        [GlobalSetup]
        public void Setup()
        {
            _idsEnumerable = Enumerable.Range(0, 10000);
            _idsList = _idsEnumerable.ToList();
            _idsArray = _idsEnumerable.ToArray();
        }

        #region Any_With_Null_coalescing
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Null_coalescing()
        {
            var list = _idsList ?? new List<int>();
            if (list.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Null_coalescing()
        {
            var array = _idsArray ?? Array.Empty<int>();
            if (array.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Null_coalescing()
        {
            var enumerable = _idsEnumerable ?? Enumerable.Empty<int>();
            if (enumerable.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Any_With_Is_Null_Check
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Is_Null_Check()
        {
            if (_idsList is null || _idsList.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Is_Null_Check()
        {
            if (_idsArray is null || _idsArray.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Is_Null_Check()
        {
            if (_idsEnumerable is null || _idsEnumerable.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Any_Any_With_Null_Equality_Check
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsList == null || _idsList.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsArray == null || _idsArray.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsEnumerable == null || _idsEnumerable.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Any_With_Null_Conditional_Operator
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsList?.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsArray?.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsEnumerable?.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Count_With_Pattern_Matching
        [Benchmark]
        public void List_Count_With_Pattern_Matching()
        {
            if (_idsList is { Count: > 0 } is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Length_With_Pattern_Matching()
        {
            if (_idsArray is { Length: > 0 } is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Count_With_Pattern_Matching()
        {
            var list = _idsEnumerable?.ToList();
            if (list is { Count: > 0 } is false) { }
        }
        #endregion

        #region Count_With_Null_Conditional_Operator
        [Benchmark]
        public void List_Count_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsList?.Count == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Length_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsArray?.Length == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Count_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsEnumerable?.Count() == 0) { }
        }
        #endregion

        #region Count_With_Null_Equality_Check
        [Benchmark]
        public void List_Count_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsList == null || _idsList.Count == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Length_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsArray == null || _idsArray.Length == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Count_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsEnumerable == null || _idsEnumerable.Count() == 0) { }
        }
        #endregion
    }
}
یکبار اجرای آن، نتیجه‌ی زیر را به همراه داشت:


نتایج حاصل:

- بررسی خالی بودن آرایه‌ها، بسیار سریعتر از بررسی خالی بودن لیست‌ها و این مورد نیز سریعتر از Enumerable‌ها است.
- اگر از آرایه‌ها و یا لیست‌ها استفاده می‌کنید، بررسی خاصیت Length و یا خاصیت Count آن‌ها، بسیار سریعتر از بکارگیری متد Any بر روی آن‌ها است.
- اگر از Enumerableها استفاده می‌کنید، استفاده از متد Any بر روی آن‌ها، بسیار سریعتر از بکارگیری متد ()Count و یا تبدیل آن‌ها به لیست و سپس بررسی خاصیت Count آن‌ها است.
- بررسی نال بودن با pattern matching یا همان is null، نسبت به روشی سنتی استفاده‌ی از null ==، سریعتر است. علت آن‌را در مطلب «روش ترجیح داده شده‌ی مقایسه مقادیر اشیاء با null از زمان C# 7.0 به بعد» می‌توانید مطالعه کنید.

بنابراین برای بررسی خالی بودن آرایه‌ها و لیست‌ها، بهتر است از خاصیت Length و یا Count آن‌ها استفاده کرد و برای Enumerableها از متد ()Any.