مطالب
معرفی فریم ورک Blueprint CSS
احتمالا با عباراتی مانند طراحی table less و مزیت‌های طراحی با CSS، همانند سرعت بالاتر بارگذاری سایت در مقایسه با نمایش یک جدول که نیازمند دریافت تمام جزئیات آن و سپس رندر نهایی اطلاعات آن توسط مرورگر است، بارها برخورد داشته‌اید. اما ... آیا یکبار سعی کرده‌اید که به صورت دستی همان کارهایی را که پیشتر با HTML table انجام می‌دادید، اینبار توسط CSS پیاده سازی کنید؟
در اکثر اوقات نتیجه کار مایوس کننده، بسیار سخت و نگهداری آن در طول زمان بسیار مشکل خواهد بود؛ به علاوه سازگاری با مرورگرهای مختلف و نکات ریز هر کدام را نیز لحاظ کنید. به همین جهت تعدادی فریم ورک CSS برای شبیه سازی گرید و جدول تهیه شده‌اند که کار طراحی table less را بسیار ساده و لذت بخش کرده‌اند. یکی از این موارد، فریم ورک Blueprint CSS نام دارد و در ادامه نحوه استفاده از آن‌را مرور خواهیم کرد. این مرور هم مستقل است از فناوری سمت سرور مورد استفاده و صرفا مباحث html و CSS آن بررسی خواهند شد.


دریافت Blueprint CSS

این فریم ورک سورس باز را از مخزن کدهای آن در GitHub می‌توانید دریافت کنید: (^)
البته نگران حجم نزدیک به 4 مگابایتی بسته دریافتی آن نباشید؛ زیرا نهایتا با سه فایل CSS از آن بیشتر کاری نداریم و مابقی مثال‌های آن هستند.
پس از دریافت آن، یک پوشه را به نام blueprint ایجاد کرده و سه فایل ie.css ،print.css و screen.css را در آن قرار دهید.
به علاوه داخل این پوشه، یک پوشه جدید دیگر را به نام src ایجاد کرده و فایل grid.png موجود در این بسته را نیز در آن کپی کنید.


ساختار ابتدایی یک صفحه مبتنی بر Blueprint CSS

پس از ایجاد پوشه blueprint و src به نحوی که توضیح داده شد، ابتدایی‌ترین ساختار یک صفحه تشکیل شده با blueprint css به نحو زیر است:
<!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD HTML 4.01//EN" "http://www.w3.org/TR/html4/strict.dtd">
<html>
  <head>
    <meta http-equiv="Content-Type" content="text/html; charset=utf-8">
    <title>Blueprint test page</title>

    <!-- Framework CSS -->
    <link rel="stylesheet" href="blueprint/screen.css" type="text/css" media="screen, projection">
    <link rel="stylesheet" href="blueprint/print.css" type="text/css" media="print">
    <!--[if lt IE 8]><link rel="stylesheet" href="blueprint/ie.css" type="text/css" media="screen, projection"><![endif]-->
  </head>
  <body>
    <div class="container showgrid">
  test
  <hr class="space" />
  <hr class="space" />
  <hr class="space" />
  <hr class="space" />
  <hr class="space" />
  test
    </div>
  </body>
</html>
توضیحات:
پس از مشخص سازی DocType (مهم)، سه فایل CSS یاد شده به header صفحه اضافه خواهند شد. همانطور که ملاحظه می‌کنید، سازگاری با IE نیز مدنظر آن بوده است.
کار با blueprint css همواره داخل div زیر انجام می‌شود:
<div class="container">
  page
</div>
توسط کلاس container یک گرید به عرض 950px در میانه صفحه برای شما تشکیل خواهد شد.
اگر علاقمند باشید که این گرید را مشاهده نمائید و همچنین بتوانید ستون‌های آن‌را نیز شمارش کنید، تنها کافی است showgrid را به این class تعریف شده اضافه نمائید (همانند ساختار صفحه فوق). به این ترتیب شکل زیر نمایان خواهد شد:

مطابق شکل فوق، در این عرض مشخص، 24 ستون آن در اختیار ما خواهند بود.
به علاوه ذکر hr با class=space سبب خواهد شد تا مطابق تنظیمات و فاصله بندی منظم این فریم ورک، یک سطر خالی برای ما ایجاد شود.


طراحی بدون جدول با Blueprint CSS

در ادامه قصد داریم در این صفحه ابتدایی، یک جدول با دو ستون و دو ردیف را ایجاد کنیم:
  <body>
    <div class="container showgrid">
      <div class="span-12">
        row1-col1
      </div>
      <div class="span-12 last">
        row1-col2
      </div>
      <div class="span-12">
        row2-col1
      </div>
      <div class="span-12 last">
        row2-col2
      </div>
    </div>
  </body>
که شکل زیر را برای ما ایجاد خواهد کرد:

توضیحات:
ستون‌های گرید نهایی با رنگ آبی مشخص هستند (class=container showgrid). اگر نیاز به 12 ستون داریم، می‌نویسیم span-12 و ... همین! به این ترتیب یک سلول جدول، با 12 ستون در اختیار ما خواهد بود. سلول بعدی هم در اینجا 12 ستونه است. اما یک last را اضافه‌تر دارد. در span-12 last این last به معنای انتهای ردیف جاری است و ذکر آن الزامی است.
تا اینجا یک ردیف تمام شد. اکنون در ادامه ردیف دوم را نیز به همین ترتیب با دو div و class‌هایی که ملاحظه می‌کنید، مشخص خواهیم کرد.
نحوه کار کلی با Blueprint css به همین سادگی است که ملاحظه می‌کنید. تعداد ستون‌های مورد نیاز را با ذکر container showgrid به سادگی می‌توان شمارش کرد. سپس این اعداد شمارش شده و مد نظر را پس از span ذکر کنید. مثلا اگر یک طرح سه ستونه نیاز دارید به صورت زیر خواهد بود:
  <body>
    <div class="container showgrid">
      <div class="span-8">
        row1-col1
      </div>
      <div class="span-8">
        row1-col2
      </div>
      <div class="span-8 last">
        row1-col3
      </div>
    </div>
  </body>

طراحی سلول‌های تو در تو


سؤال: ما پیشتر در یک html table به سادگی می‌توانستیم داخل یک سلول آن حتی یک جدول جدید نیز قرار دهیم، اینجا چطور؟
پاسخ: در اینجا هم بجای td و tr و table، از divهای تو در تو استفاده کنید. بستن ستون آخر را با last یاد شده فراموش نکنید. مثلا:
  <body>
    <div class="container showgrid">
      <div class="span-8">
                <div class="span-4">
                    row-1, col1 : cell-1
                </div>
                <div class="span-4 last">
                    row-1, col1 : cell-2
                </div>
      </div>
      <div class="span-8">
        row1-col2
      </div>
      <div class="span-8 last">
        row1-col3
      </div>
    </div>
  </body>
در اینجا در اولین div تعریف شده دو div تو در تو اضافه شده‌اند. البته با توجه به اینکه div والد 8 ستونی است، جمع عرض divهای فرزند باید 8 باشد که در اینجا به دو div چهارستونی تقسیم شده است.


سایر امکانات Blueprint CSS

تا اینجا با کلیات نحوه طراحی یک جدول به کمک CSS و فریم ورک Blueprint CSS آشنا شدیم (به کمک container و span-n آن). در ادامه مرور سریعی خواهیم داشت بر سایر امکانات این فریم ورک CSS و منظور از این امکانات، کلمات و عبارات مجازی است که می‌توانید داخل classهای divهای تعریف شده اضافه نمائید (CSS selectors تعریف شده در آن):
prepend-n و border:
فرض کنید در divهای تو در توی قسمت قبل، قصد داریم عرض ستون اول را بجای 4 ستون به 3 ستون تبدیل کنیم، اما این div را یک ستون به سمت راست حرکت دهیم:
  <body>
    <div class="container showgrid">
      <div class="span-8">
        <div class="prepend-1 span-3 border">
               row-1, col1 : cell-1
        </div>
        <div class="span-4 last">
              row-1, col1 : cell-2
        </div>
      </div>
      <div class="span-8">
           row1-col2
      </div>
      <div class="span-8 last">
           row1-col3
      </div>
    </div>
  </body>
برای این منظور همانطور که ملاحظه می‌کنید از prepend-1 استفاده شده است. border در اینجا سبب خواهد شد تا در سمت راست div یک خط عمودی رسم شود. در مقابل آن colborder هم وجود دارد که سبب ترسیم حاشیه با فاصله بیشتری نسبت به border می‌شود.
شبیه به همین قابلیت، با append-x (افزودن تعدادی ستون به سمت راست)، prepend-top (فاصله‌ای به اندازه 1.5em را به بالای div اضافه می‌کند) و append-bottom (فاصله‌ای به اندازه 1.5em را به پایین div اضافه می‌کند) نیز وجود دارد.
در مقابل این‌ها، push-n و pull-n هم وجود دارند. کار append و prepend اضافه کردن چند ستون به بعد و قبل از یک div است. push یک div را به تعداد واحدی که مشخص می‌کنیم به سمت راست حرکت می‌دهد. pull یک div را n ستون به سمت چپ حرکت خواهد داد (بدون تغییری در تعداد ستون‌ها).


دریافت مرجع سریع Blueprint CSS
مطالب
راهنمای تغییر بخش احراز هویت و اعتبارسنجی کاربران سیستم مدیریت محتوای IRIS به ASP.NET Identity – بخش اول
سیستم مدیریت محتوای IRIS از سیستم‌های اعتبار سنجی و مدیریت کاربران رایج نظیر ASP.NET Membership و یا ASP.NET Simple Membership استفاده نمی‌کند و از یک سیستم احراز هویت سفارشی شده مبتنی بر FormsAuthentication بهره می‌برد. زمانیکه در حال نوشتن پروژه‌ی IRIS بودم هنوز ASP.NET Identity معرفی نشده بود و به دلیل مشکلاتی که سیستم‌های قدیمی ذکر شده داشت، یک سیستم اعتبار سنجی کاربران سفارشی شده را در پروژه پیاده سازی کردم.
برای اینکه با معایب سیستم‌های مدیریت کاربران پیشین و مزایای ASP.NET Identity آشنا شوید، مقاله زیر می‌تواند شروع خیلی خوبی باشد:


به این نکته نیز اشاره کنم که  هنوز هم می‌توان از FormsAuthentication مبتنی بر OWIN استفاده کرد؛ ولی چیزی که برای من بیشتر اهمیت دارد خود سیستم Identity هست، نه نحوه‌ی ورود و خروج به سایت و تولید کوکی اعتبارسنجی.
باید اعتراف کرد که سیستم جدید مدیریت کاربران مایکروسافت خیلی خوب طراحی شده است و اشکالات سیستم‌های پیشین خود را ندارد. به راحتی می‌توان آن را توسعه داد و یا قسمتی از آن را تغییر داد و به جرات می‌توان گفت که پایه و اساس هر سیستم اعتبار سنجی و مدیریت کاربری را که در نظر داشته باشید، به خوبی پیاده سازی کرده است.
در ادامه قصد دارم، چگونگی مهاجرت از سیستم فعلی به سیستم Identity را بدون از دست دادن اطلاعات فعلی شرح دهم.

رفع باگ ثبت کاربرهای تکراری نسخه‌ی کنونی

قبل از این که سراغ پیاده سازی Identity برویم، ابتدا باید یک باگ مهم را در نسخه‌ی قبلی، برطرف نماییم. نسخه‌ی کنونی مدیریت کاربران اجازه‌ی ثبت کاربر با ایمیل و یا نام کاربری تکراری را نمی‌دهد. جلوگیری از ثبت نام کاربر جدید با ایمیل یا نام کاربری تکراری از طریق کدهای زیر صورت گرفته است؛ اما در عمل، همیشه هم درست کار نمی‌کند.
        public AddUserStatus Add(User user)
        {
            if (ExistsByEmail(user.Email))
                return AddUserStatus.EmailExist;
            if (ExistsByUserName(user.UserName))
                return AddUserStatus.UserNameExist;

            _users.Add(user);
            return AddUserStatus.AddingUserSuccessfully;
        }
شاید الان با خود بگویید که چرا برای فیلدهای UserName و Email ایندکس منحصر به فرد تعریف نشده است؟ دلیلش این بوده که در زمان نگارش پروژه، Entity Framework پشتیبانی پیش فرضی از تعریف ایندکس نداشت و نوشتن همین شرط‌ها کافی به نظر می‌رسید. باز هم ممکن است بگویید که مسائل همزمانی چگونه مدیریت شده است و اگر دو کاربر مختلف در یک لحظه، نام کاربری یکسانی را انتخاب کنند، سیستم چگونه از ثبت دو کاربر مختلف با نام کاربری یکسان ممانعت می‌کند؟ 
جواب این است که ممانعتی نمی‌کند و دو کاربر با نام‌های کاربری یکسان ثبت می‌شوند؛ اما من برای وبسایت خودم که تعداد کاربرانش محدود بود این سناریو را محتمل نمی‌دانستم و کد خاصی برای جلوگیری از این اتفاق پیاده سازی نکرده بودم.
با این حال، در حال حاضر نزدیک به 20 کاربر تکراری در دیتابیسی که این سیستم استفاده می‌کند ثبت شده است. اما واقعا آیا دو کاربر مختلف اطلاعات یکسانی وارد کرده‌اند؟
 دلیل رخ دادن این اتفاق این است که کاربری که در حال ثبت نام در سایت است، وقتی که بر روی دکمه‌ی ثبت نام کلیک می‌کند و اطلاعات به سرور ارسال می‌شوند، در سمت سرور بعد از رد شدن از شرطهای تکراری نبودن UserName و Email، قبل از رسیدن به متد SaveChanges برای ذخیره شدن اطلاعات کاربر جدید در دیتابیس، وقفه ای در ترد این درخواست به وجود می‌آید. کاربر که احساس می‌کند اتفاقی رخ نداده است، دوباره بر روی دکمه‌ی ثبت نام کلیک می‌کند و  همان اطلاعات قبلی به سرور ارسال می‌شود و این درخواست نیز دوباره شرط‌های تکراری نبودن اطلاعات را با موفقیت رد می‌کند( چون هنوز SaveChanges درخواست اول فراخوانی نشده است) و این بار SaveChanges درخواست دوم با موفقیت فراخوانی می‌شود و کاربر ثبت می‌شود. در نهایت هم ترد درخواست اول به ادامه‌ی کار خود می‌پردازد و SaveChanges درخواست اول نیز فراخوانی می‌شود و خیلی راحت دو کاربر با اطلاعات یکسان ثبت می‌شود. این سناریو را در ویژوال استادیو با قرار دادن یک break point قبل از فراخوانی متد SaveChanges می‌توانید شبیه سازی کنید.
احتمالا این سناریو با مباحث همزمانی در سیستم عامل و context switch‌های بین ترد‌ها مرتبط است و این context switch‌ها  بین درخواست‌ها و atomic نبودن روند چک کردن اطلاعات و ثبت آن ها، سبب بروز چنین مشکلی میشود.
برای رفع این مشکل می‌توان از غیر فعال کردن یک دکمه در حین انجام پردازش‌های سمت سرور استفاده کرد تا کاربر بی حوصله، نتواند چندین بار بر روی یک دکمه کلیک کند و یا راه حل اصولی‌تر این است که ایندکس منحصر به فرد برای فیلدهای مورد نظر تعریف کنیم.
به طور پیش فرض در ASP.NET Identity برای فیلدهای UserName و Email ایندکس منحصر به فرد تعریف شده است. اما مشکل این است که به دلیل وجود کاربرانی با Email و UserName تکراری در دیتابیس کنونی، امکان تعریف Index منحصر به فرد وجود ندارد و پیش از انجام هر کاری باید این ناهنجاری را در دیتابیس برطرف نماییم.
   
به شخصه معمولا برای انجام کارهایی از این دست، یک کنترلر در برنامه خود تعریف می‌کنم و در آنجا کارهای لازم را انجام می‌دهم.
در اینجا من برای حذف کاربران با اطلاعات تکراری، یک کنترلر به نام Migration و اکشن متدی به نام RemoveDuplicateUsers تدارک دیدم.
using System.Linq;
using System.Web.Mvc;
using Iris.Datalayer.Context;

namespace Iris.Web.Controllers
{
    public class MigrationController : Controller
    {
        public ActionResult RemoveDuplicateUsers()
        {
            var db = new IrisDbContext();

            var lstDuplicateUserGroup = db.Users
                                               .GroupBy(u => u.UserName)
                                               .Where(g => g.Count() > 1)
                                               .ToList();

            foreach (var duplicateUserGroup in lstDuplicateUserGroup)
            {
                foreach (var user in duplicateUserGroup.Skip(1).Where(user => user.UserMetaData != null))
                {
                    db.UserMetaDatas.Remove(user.UserMetaData);
                }
                
                db.Users.RemoveRange(duplicateUserGroup.Skip(1));
            }

            db.SaveChanges();

            return new EmptyResult();
        }
    }
}
در اینجا کاربران بر اساس نام کاربری گروه بندی می‌شوند و گروه‌هایی که بیش از یک عضو داشته باشند، یعنی کاربران آن گروه دارای نام کاربری یکسان هستند و به غیر از کاربر اول گروه، بقیه باید حذف شوند. البته این را متذکر شوم که منطق وبسایت من به این شکل بوده است و اگر منطق کدهای شما فرق می‌کند، مطابق با منطق خودتان این کدها را تغییر دهید.

تذکر: اینجا شاید بگویید که چرا cascade delete برای UserMetaData فعال نیست و بخواهید که آن را اصلاح کنید. پیشنهاد من این است که اکنون از هدف اصلی منحرف نشوید و تمام تمرکز خود را بر روی انتقال به ASP Identity با حداقل تغییرات بگذارید. این گونه نباشد که در اواسط کار با خود بگویید که بد نیست حالا فلان کتابخانه را آپدیت کنم یا این تغییر را بدهم بهتر می‌شود. سعی کنید با حداقل تغییرات رو به جلو حرکت کنید؛ آپدیت کردن کتابخانه‌ها را هم بعدا می‌شود انجام داد.
   

 مقایسه ساختار جداول دیتابیس کاربران IRIS با ASP.NET Identity

ساختار جداول ASP.NET Identity به شکل زیر است:

ساختار جداول سیستم کنونی هم بدین شکل است:

همان طور که مشخص است در هر دو سیستم، بین ساختار جداول و رابطه‌ی بین آن‌ها شباهت‌ها و تفاوت هایی وجود دارد. سیستم Identity دو جدول بیشتر از IRIS دارد و برای جداولی که در سیستم کنونی وجود ندارند نیاز به انجام کاری نیست و به هنگام پیاده سازی Identity، این جداول به صورت خودکار به دیتابیس اضافه خواهند شد.

دو جدول مشترک در این دو سیستم، جداول Users و Roles هستندکه نحوه‌ی ارتباطشان با یکدیگر متفاوت است. در Iris بین User و Role رابطه‌ی یک به چند وجود دارد ولی در Identity، رابطه‌ی بین این دو جدول چند به چند است و جدول واسط بین آن‌ها نیز UserRoles نام دارد.

از آن جایی که من قصد دارم در سیستم جدید هم رابطه‌ی بین کاربر و نقش چند به چند باشد، به پیش فرض‌های Identity کاری ندارم. به رابطه‌ی کنونی یک به چند کاربر و نقشش نیز دست نمی‌گذارم تا در انتها با یک کوئری از دیتابیس، اطلاعات نقش‌های کاربران را به جدول جدیدش منتقل کنم.

جدولی که در هر دو سیستم مشترک است و هسته‌ی آن‌ها را تشکیل می‌دهد، جدول Users است. اگر دقت کنید می‌بینید که این جدول در هر دو سیستم، دارای یک سری فیلد مشترک است که دقیقا هم نام هستند مثل Id، UserName و Email؛ پس این فیلد‌ها از نظر کاربرد در هر دو سیستم یکسان هستند و مشکلی ایجاد نمی‌کنند.

یک سری فیلد هم در جدول User در سیستم IRIS هست که در Identity نیست و بلعکس. با این فیلد‌ها نیز کاری نداریم چون در هر دو سیستم کار مخصوص به خود را انجام می‌دهند و تداخلی در کار یکدیگر ایجاد نمی‌کنند.

اما فیلدی که برای ذخیره سازی پسورد در هر دو سیستم استفاده می‌شود دارای نام‌های متفاوتی است. در Iris این فیلد Password نام دارد و در Identity نامش PasswordHash است.

برای اینکه در سیستم کنونی، نام  فیلد Password جدول User را به PasswordHash تغییر دهیم قدم‌های زیر را بر می‌داریم:

وارد پروژه‌ی DomainClasses شده و کلاس User را باز کنید. سپس نام خاصیت Password را به PasswordHash تغییر دهید.  پس از این تغییر بلافاصله یک گزینه زیر آن نمایان می‌شود که می‌خواهد در تمام جاهایی که از این نام استفاده شده است را به نام جدید تغییر دهد؛ آن را انتخاب کرده تا همه جا Password به PasswordHash تغییر کند.

برای این که این تغییر نام بر روی دیتابیس نیز اعمال شود باید از Migration استفاده کرد. در اینجا من از مهاجرت دستی که بر اساس کد هست استفاده می‌کنم تا هم بتوانم کدهای مهاجرت را پیش از اعمال بررسی و هم تاریخچه‌ای از تغییرات را ثبت کنم.

برای این کار، Package Manager Console را باز کرده و از نوار بالایی آن، پروژه پیش فرض را بر روی DataLayer قرار دهید. سپس در کنسول، دستور زیر را وارد کنید:

Add-Migration Rename_PasswordToPasswordHash_User

اگر وارد پوشه Migrations پروژه DataLayer خود شوید، باید کلاسی با نامی شبیه به 201510090808056_Rename_PasswordToPasswordHash_User ببینید. اگر آن را باز کنید کدهای زیر را خواهید دید: 

  public partial class Rename_PasswordToPasswordHash_User : DbMigration
    {
        public override void Up()
        {
            AddColumn("dbo.Users", "PasswordHash", c => c.String(nullable: false, maxLength: 200));
            DropColumn("dbo.Users", "Password");
        }
        
        public override void Down()
        {
            AddColumn("dbo.Users", "Password", c => c.String(nullable: false, maxLength: 200));
            DropColumn("dbo.Users", "PasswordHash");
        }
    }

بدیهی هست که این کدها عمل حذف ستون Password را انجام میدهند که سبب از دست رفتن اطلاعات می‌شود. کد‌های فوق را به شکل زیر ویرایش کنید تا تنها سبب تغییر نام ستون Password به PasswordHash شود.

    public partial class Rename_PasswordToPasswordHash_User : DbMigration
    {
        public override void Up()
        {
            RenameColumn("dbo.Users", "Password", "PasswordHash");
        }
        
        public override void Down()
        {
            RenameColumn("dbo.Users", "PasswordHash", "Password");
        }
    }

سپس باز در کنسول دستور Update-Database  را وارد کنید تا تغییرات بر روی دیتابیس اعمال شود.

دلیل اینکه این قسمت را مفصل بیان کردم این بود که می‌خواستم در مهاجرت از سیستم اعتبارسنجی خودتان به ASP.NET Identity دید بهتری داشته باشید.

تا به این جای کار فقط پایگاه داده سیستم کنونی را برای مهاجرت آماده کردیم و هنوز ASP.NET Identity را وارد پروژه نکردیم. در بخش‌های بعدی Identity را نصب کرده و تغییرات لازم را هم انجام می‌دهیم.

نظرات مطالب
آشنایی با NHibernate - قسمت هشتم
این مورد اصلا ربطی به using , try/catch و غیره ندارد. نیاز به solution کار شما است (با تمام کلاس‌ها و نگاشت و غیره) تا بتوان آن‌را دیباگ کرد. بهترین روش هم این است که خروجی SQL تولید شده را بررسی کنید تا متوجه شوید مشکل کار در کجاست.
بازخوردهای پروژه‌ها
روش ایجاد فایل XML
با سلام و تشکر
لطفا اگر امکانش هست روشتون رو برای تولید خروجی XML از دیتابیس بیان کنید.
آیا از طریق Sql Server  و فرمان For Xml اقدام کردید؟ اگر اینچنین است کدامیک از سه روش (Auto,Raw,Explicit) رو استفاده کرده اید؟
مطالب
React 16x - قسمت 2 - بررسی پیشنیازهای جاوا اسکریپتی - بخش 1
برای کار با React، نیاز است با ES6 آشنایی داشته باشید که در این سایت، یک سری کامل بررسی مقدمات آن‌را پیشتر مرور کرده‌ایم. علاوه بر توصیه‌ی مطالعه‌ی این سری (اینکار الزامی است)، در این قسمت خلاصه‌ی بسیار سریع و کاربردی آن‌را که بیشتر در برنامه‌های مبتنی بر React مورد استفاده قرار می‌گیرند، با هم مرور خواهیم کرد. در قسمت‌های بعدی، اهمیت ذکر این خلاصه بیشتر مشخص می‌شود.

برای بررسی ویژگی‌های جاوا اسکریپت مدرن، یک پروژه‌ی جدید React را ایجاد می‌کنیم.
> create-react-app sample-02
> cd sample-02
> npm start
سپس تمام کدهای داخل index.js را نیز حذف می‌کنیم. اکنون تمام کدهای خالص جاوا اسکریپتی خود را داخل این فایل خواهیم نوشت.
به علاوه چون در این قسمت خروجی UI نخواهیم داشت، تمام خروجی را در کنسول developer tools مرورگر خود می‌توانید مشاهده کنید (فشردن دکمه‌ی F12).


var، let و const

در اکثر زبان‌های برنامه نویسی، متغیرها در محدوده‌ی دید قطعه کدی که تعریف شده‌اند (scope)، قابل دسترسی هستند. برای نمونه محتوای فایل index.js پروژه را به صورت زیر تغییر داده و با فرض اجرای دستور npm start، خروجی آن‌را می‌توان در کنسول مرورگر مشاهده کرد.
function sayHello() {
  for (var i = 0; i < 5; i++) {
    console.log(i);
  }
  console.log(i);
}

sayHello();
در این مثال متغیر i، مخصوص قطعه کد حلقه، تعریف شده‌است. بنابراین به ظاهر نباید خارج از این حلقه نیز قابل دسترسی باشد. اما خروجی آن به صورت زیر است:


در آخرین پیمایش حلقه، i مساوی 5 شده و از حلقه خارج می‌شود. اما چون در اینجا برای تعریف متغیر از واژه‌ی کلیدی var استفاده شده‌است، محدوده‌ی دید آن به کل تابعی که در آن تعریف شده‌است، بسط پیدا می‌کند. به همین جهت در این خروجی، عدد 5 را نیز مشاهده می‌کند که حاصل دسترسی به i، خارج از حلقه‌است.
برای یک دست سازی این رفتار با سایر زبان‌های برنامه نویسی، در ES6، واژه‌ی کلیدی جدیدی به نام let تعریف شده‌است که میدان دید متغیر را به قطعه کدی که در آن تعریف شده‌است، محدود می‌کند. اکنون اگر در حلقه‌ی فوق بجای var از let استفاده شود، یک چنین خطایی در مرورگر ظاهر خواهد شد که عنوان می‌کند، i استفاده شده‌ی در خارج از حلقه، تعریف نشده‌است.
./src/index.js
  Line 14:15:  'i' is not defined  no-undef

Search for the keywords to learn more about each error.

علاوه بر let، واژه‌ی کلیدی جدید const نیز به ES6 اضافه شده‌است که از آن برای تعریف ثوابت استفاده می‌شود. constها نیز همانند let، میدان دید محدود شده‌ای به قطعه کد تعریف شده‌ی در آن دارند؛ اما قابلیت انتساب مجدد را ندارند:
 const x = 1;
x = 2; // Attempting to override 'x' which is a constant.
اگر یک چنین قطعه کدی را اجرا کنیم، خطای x is const را در مرورگر می‌توان مشاهده کرد.

به صورت خلاصه از این پس واژه‌ی کلیدی var را فراموش کنید. همیشه با const جهت تعریف متغیرها شروع کنید. اگر به خطا برخوردید و نیاز به انتساب مجدد وجود داشت، آن‌را به let تغییر دهید. بنابراین استفاده از const همیشه نسبت به let ارجحیت دارد.


اشیاء در جاوا اسکریپت

اشیاء در جاوا اسکریپت به صورت مجموعه‌ای از key/value‌ها تعریف می‌شوند:
const person = {
  name: "User 1",
  walk: function() {}, // method
  talk() {} // concise method
};
در اینجا امکان تعریف یک تابع نیز وجود دارد که چون درون یک شیء قرار می‌گیرد، اینبار «متد» نامیده می‌شود. همچنین در ES6 می‌توان این متدها را به صورت معمولی، مانند متد talk نیز تعریف کرد که به آن‌ها concise method می‌گویند. بنابراین نحوه‌ی تعریف فوق را به نحو زیر نیز می‌توان خلاصه کرد:
const person = {
  name: "User 1",
  walk() {},
  talk() {}
};
پس از تعریف این شیء، روش دسترسی به اجزای آن به صورت زیر است:
person.talk();
person.name = "User 3";
person["name"] = "User 2";
به دو مورد اول، روش dot notation می‌گویند که از همان ابتدا دقیقا مشخص است کدامیک از خواص و متدهای شیء تعریف شده، مورد استفاده قرار می‌گیرند.
مورد آخر همان روش استفاده از key/valueها است که اساس اشیاء جاوا اسکریپتی را تشکیل می‌دهد. البته از این روش فقط زمانی استفاده کنید که قرار است یکسری کار پویا صورت گیرند (مقدار key به صورت متغیر دریافت شود) و از ابتدا مشخص نیست که کدام خاصیت یا متد قرار است تعریف و استفاده شود:
const targetMember = "name";
person[targetMember] = "User 2";


واژه‌ی کلیدی this در جاوا اسکریپت

از واژه‌ی کلیدی this، در قسمت‌های بعدی زیاد استفاده خواهیم کرد. به همین جهت نیاز است تفاوت‌های اساسی آن‌را با سایر زبان‌های برنامه نویسی بررسی کنیم.
همان شیء person را که پیشتر تعریف کردیم درنظر بگیرید. در متد walk آن، مقدار this را لاگ می‌کنیم:
const person = {
  name: "User 1",
  walk() {
    console.log(this);
  },
  talk() {}
};

person.walk();
خروجی این قطعه، به صورت زیر است:


شیء this در جاوا اسکریپت، همانند سایر زبان‌های برنامه نویسی مانند سی‌شارپ و یا جاوا رفتار نمی‌کند. در سایر زبان‌های نامبرده شده، this همواره ارجاعی را به وهله‌ای از شیء جاری، باز می‌گرداند؛ دقیقا همانند تصویری که در بالا مشاهده می‌کنید. در اینجا نیز this جاوا اسکریپتی لاگ شده، ارجاعی را به وهله‌ی جاری شیء person، بازگشت داده‌است. اما مشکل اینجا است که this در جاوا اسکریپت، همیشه به این صورت رفتار نمی‌کند!
برای نمونه در ادامه یک ثابت را به نام walk تعریف کرده و آن‌را به person.walk مقدار دهی می‌کنیم:
const walk = person.walk;
console.log(walk);
دقت داشته باشید که در اینجا از () استفاده نشده‌است (متد walk اجرا نشده‌است). یعنی صرفا «ارجاعی» از متد walk شیء person را به ثابت walk نسبت داده‌ایم. بنابراین اکنون ثابت walk نیز یک function است که حاصل console.log آن به صورت زیر است:


سؤال: اکنون اگر این function را با فراخوانی ()walk اجرا کنیم، چه خروجی را می‌توان مشاهده کرد؟


اینبار this لاگ شده، به شیء person اشاره نمی‌کند و شیء استاندارد window مرورگر را بازگشت داده‌است!
اگر یک function به صورت متدی از یک شیء فراخوانی شود، مقدار this همواره اشاره‌گری به وهله‌ای از آن شیء خواهد بود. اما اگر این تابع به صورت متکی به خود و به صورت یک function و نه متد یک شیء، فراخوانی شود، اینبار this، شیء سراسری جاوا اسکریپت یا همان شیء window را بازگشت می‌دهد.

یک نکته: اگر strict mode جاوا اسکریپت را در پروژه‌ی جاری فعال کنیم، بجای شیء window، مقدار undefined را در خروجی فوق شاهد خواهیم بود.


اتصال مجدد this به شیء اصلی در جاوا اسکریپت

تا اینجا دریافتیم که اگر یک function را به صورت متکی به خود و نه جزئی از یک شیء فراخوانی کنیم، شیء this در این حالت به شیء window سراسری مرورگر اشاره می‌کند و اگر strict mode فعال باشد، فقط undefined را بازگشت می‌هد. اکنون می‌خواهیم بررسی کنیم که چگونه می‌توان این مشکل را برطرف کرد؛ یعنی صرف‌نظر از نحوه‌ی فراخوانی متدها یا تابع‌ها، this همواره ارجاعی را به شیء person بازگشت دهد.
در جاوا اسکریپت، تابع‌ها نیز شیء هستند. برای مثال person.walk نوشته شده نیز یک شیء است. برای اثبات ساده‌ی آن فقط یک دات را پس از person.walk قرار دهید:


همانطور که مشاهده می‌کنید، شیء person.walk مانند تمام اشیاء دیگر جاوا اسکریپت، به همراه متد bind نیز هست. کار آن، انقیاد یک تابع، به یک شیء است. یعنی هرچیزی را که به عنوان آرگومان آن، به آن ارسال کنیم، به عنوان مقدار شیء this درنظر می‌گیرد:
const walk2 = person.walk.bind(person);
console.log(walk2);
walk2();
در اینجا متد bind، یک وهله‌ی جدید از person.walk را بازگشت می‌دهد که در آن شیء person را به عنوان شیء this، تنظیم کرده‌است. به همین جهت اینبار فراخوانی walk2 که به شیء person متصل شده‌است، به this صحیحی بجای window سراسری اشاره می‌کند. از این روش در برنامه‌های مبتنی بر React زیاد استفاده می‌شود.


Arrow functions

تابع زیر را درنظر بگیرید که به یک ثابت انتساب داده شده‌است:
const square = function(number) {
  return number * number;
};
در ES6، روش ساده‌تر و تمیزتری برای این نوع تعاریف، ذیل ویژگی جدید Arrow functions اضافه شده‌است. برای تبدیل قطعه کد فوق به یک arrow function، ابتدا واژه‌ی کلیدی function را حذف می‌کنیم. سپس بین پارامتر تابع و {}، یک علامت <= (که به آن fat arrow هم می‌گویند!) قرار می‌دهیم:
const square2 = (number) => {
  return number * number;
};
اگر مانند اینجا تنها یک تک پارامتر وجود داشته باشد، می‌توان پرانتزهای ذکر شده را نیز حذف کرد:
const square2 = number => {
  return number * number;
};
و اگر این متد پارامتری نداشت، از () استفاده می‌شود.
در ادامه اگر بدنه‌ی این تابع، فقط حاوی یک return بود، می‌توان آن‌را به صورت زیر نیز خلاصه کرد (در اینجا {} به همراه واژه‌ی کلیدی return حذف می‌شوند):
const square3 = number => number * number;
console.log(square3(5));
این یک سطر ساده شده، دقیقا معادل اولین const square ای است که نوشتیم. نحوه‌ی فراخوانی آن نیز مانند قبل است.

اکنون مثال مفید دیگری را در مورد Arrow functions بررسی می‌کنیم که بیشتر شبیه به عبارات LINQ در #C است:
const jobs = [
  { id: 1, isActive: true },
  { id: 2, isActive: true },
  { id: 3, isActive: true },
  { id: 4, isActive: true },
  { id: 5, isActive: false }
];
در اینجا آرایه‌ای از اشیاء job را مشاهده می‌کنید که مورد آخر آن، فعال نیست. اکنون می‌خواهیم لیست کارهای فعال را گزارشگیری کنیم:
var activeJobs = jobs.filter(function(job) {
  return job.isActive;
});
متد filter در جاوا اسکریپت، بر روی تک تک عناصر آرایه‌ی jobs حرکت می‌کند. سپس هر job را به پارامتر متد ارسالی آن که predicate نام دارد، جهت دریافت یک خروجی true و یا false، ارائه می‌دهد. اگر خروجی این متد true باشد، آن job انتخاب خواهد شد و در لیست نهایی گزارش، ظاهر می‌شود.
در ادامه می‌توان این تابع را توسط arrow functions به صورت ساده‌تر زیر نیز نوشت:
var activeJobs2 = jobs.filter(job => job.isActive);
ابتدا واژه‌ی کلیدی function را حذف می‌کنیم. سپس چون یک تک پارامتر را دریافت می‌کند، نیازی به ذکر پرانتزهای آن نیز نیست. در ادامه چون یک تک return را داریم، { return }  را با یک <= جایگزین خواهیم کرد. در اینجا نیازی به ذکر سمی‌کالن انتهای return هم نیست. نوشتن یک چنین کدی تمیزتر و خواندن آن، ساده‌تر است.


ارتباط بین arrow functions و شیء this

نکته‌ی مهمی را که باید در مورد arrow functions دانست این است که شیء this را rebind نمی‌کنند (rebind: مقدار دهی مجدد؛ ریست کردن).
در مثال زیر، ابتدا شیء user با متد talk که در آن شیء this، لاگ شده، ایجاد شده و سپس این متد فراخوانی گردیده‌است:
const user = {
  name: "User 1",
  talk() {
    console.log(this);
  }
};
user.talk();
همانطور که انتظار می‌رود، this ای که در اینجا لاگ می‌شود، دقیقا ارجاعی را به وهله‌ی جاری شیء user دارد.
اکنون اگر متد لاگ کردن را داخل یک تایمر قرار دهیم چه اتفاقی رخ می‌دهد؟
const user = {
  name: "User 1",
  talk() {
    setTimeout(function() {
      console.log(this);
    }, 1000);
  }
};
user.talk();
متد setTimeout، متدی را که به عنوان آرگومان اول آن دریافت کرده، پس از 1 ثانیه اجرا می‌کند.
در این حالت خروجی console.log، مجددا همان شیء سراسری window مرورگر است و دیگر به وهله‌ی جاری شیء user اشاره نمی‌کند. علت اینجا است که پارامتر اول متد setTimeout که یک callback function نام دارد، جزئی از هیچ شیءای نیست. بنابراین دیگر مانند فراخوانی متد ()user.talk در مثال قبلی کار نمی‌کند؛ چون متکی به خود است. هر زمان که یک متد متکی به خود غیر وابسته‌ی به یک شیء را اجرا کنیم، به صورت پیش‌فرض this آن، به شیء window مرورگر اشاره می‌کند.

سؤال: چگونه می‌توان درون یک callback function متکی به خود، به this همان شیء user جاری دسترسی یافت؟
یک روش حل این مساله، ذخیره this شیء user در یک متغیر و سپس ارسال آن به متد متکی به خود setTimeout است:
const user2 = {
  name: "User 2",
  talk() {
    var self = this;
    setTimeout(function() {
      console.log(self);
    }, 1000);
  }
};
user2.talk();
این روشی است که سال‌ها است وجود دارد؛ با ارائه‌ی arrow functions، دیگر نیازی به اینکار نیست و می‌توان از روش زیر استفاده کرد:
const user3 = {
  name: "User 3",
  talk() {
    setTimeout(() => console.log(this), 1000);
  }
};
user3.talk();
در اینجا callback function را تبدیل به یک arrow function کرده‌ایم و چون arrow functions شیء this را rebind نمی‌کنند، یعنی شیء this را به ارث می‌برند. بنابراین console.log مثال فوق، دقیقا به this شیء user اشاره می‌کند و دوباره آن‌را مقدار دهی مجدد نمی‌کند و از همان نمونه‌ی موجود قطعه کد تعریف شده، استفاده خواهد کرد.


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: sample-02.zip

در قسمت بعد نیز بررسی پیشنیازهای جاوا اسکریپتی شروع به کار با React را ادامه خواهیم داد.
نظرات مطالب
EF Code First #11
- ORMهای با پشتیبانی از IQueryable ، پشتیبانی یکسانی از متدهای الحاقی تعریف شده ندارد. کد شما قابل انتقال نیست. برای مثال NH یک سری متد الحاقی خاص خودش را دارد. بنابراین اگر تصور می‌کنید که می‌توان این پیاده سازی را به ORM دیگری تغییر داد، در عمل ممکن نیست؛ مگر اینکه از توانایی‌های محدود و مشترکی استفاده کنید.
- یکی دیگر از اشتباهات طراحی الگوی Repository متدهای عمومی هستند که دارای خروجی IQueryable است. به این نوع طراحی، طراحی نشتی دار گفته می‌شود چون ابتدای کار مشخص است اما انتهای کار بازگذاشته شده است: (^)
- یک مثال دیگر: NH دارای متدی است به نام tofeautre که توانایی اجرای چندین و چند مثلا sum را بر روی بانک اطلاعاتی در یک رفت و برگشت دارد. لایه Repository شما نمی‌تواند این را مخفی کند و در صورت استفاده از آن قابل انتقال نخواهد بود. استفاده از آن هم ایرادی ندارد چون دلیل استفاده از یک ORM، استفاده از توانایی‌های پیشرفته آن‌ها است. از این نمونه مثال زیاد است.
حالا اینجا اگر شخصی از الگوی Repository استفاده کند، هم بی‌جهت خودش را محدود کرده و هم نهایتا به یک leaky abstraction رسیده.
- «چهارچوبی دارم که کاملاً از ORM مستقل هستند» این همان لایه سرویس است که از آن صحبت شد. نباید کدهای یک ORM (هر ORM ایی) داخل Code behind یا کنترلرهای MVC مشاهده شوند. این روش توصیه شده است.
- رمزنگاری را می‌شود با یک سری متدالحاقی در یک پروژه دیگری به نام Common پیاده سازی کرد. در لایه Service از آن استفاده کرد. بحث ما در اینجا در مورد Repository و عدم ضرورت استفاده از آن است. یا مباحث صفحه بندی هم به همین ترتیب. این‌ها یک سری متدالحاقی عمومی هستند؛ خارج از تعریف الگوی Repository قرار می‌گیرند.
مطالب
آزمایش Web APIs توسط Postman - قسمت پنجم - انواع متغیرهای قابل تعریف در Postman
در قسمت دوم، از متغیرهای سراسری، برای ایجاد یک گردش کاری بین دو درخواست ارسالی، استفاده کردیم. در این قسمت می‌خواهیم با انواع متغیرهای قابل تعریف در Postman آشنا شویم.


متغیرهای سراسری در Postman

برای تعریف متغیرهای سراسری که در تمام برگه‌های Postman قابل دسترسی باشند، می‌توان از متد pm.globals.set در قسمت Tests هر درخواست که پس از پایان درخواست جاری اجرا می‌شود، استفاده کرد. دراینجا فرصت خواهیم داشت تا مقدار دریافتی از سرور را در یک متغیر ذخیره کنیم. سپس می‌توان از این متغیر، در حین ارسال درخواستی دیگر، استفاده کرد که نمونه‌ای از آن‌را در قسمت دوم، با تبدیل شیء response به یک شیء جاوا اسکریپتی و استخراج خاصیت uuid آن، مشاهده کردید:
let jsonResponse = pm.response.json();
pm.globals.set("uuid", jsonResponse.uuid);
روش دیگر تعریف متغیرهای سراسری، تعریف دستی آن‌ها است. در اینجا با می‌توان با کلیک بر روی دکمه‌‌ای با آیکن چشم، در بالای سمت راست صفحه، گزینه‌ی Edit مخصوص Global variables را انتخاب کرد:


که سبب باز شدن صفحه‌ی دیالوگ زیر می‌شود که در آن می‌توان کلید/مقدارهای جدیدی را به صورت دستی و بدون کدنویسی، تعریف و مقدار دهی کرد:


برای کار با متغیرهای سراسری، 4 متد زیر در Postman قابل استفاده هستند:

عملکرد 
 متد
  تعریف و مقدار دهی یک متغیر سراسری 
 pm.globals.set("varName", "VALUE");
 دریافت مقدار یک متغیر سراسری 
pm.globals.get("varName");
  پاک کردن یک متغیر سراسری مشخص 
pm.globals.unset("varName");
 حذف تمام متغیرهای سراسری 
pm.globals.clear();

یکی از کاربردهای مهم متغیرهای سراسری، دریافت توکن‌های دسترسی پس از لاگین، در یک درخواست و استفاده‌ی از این توکن‌ها در درخواست‌های دیگر می‌باشد.


روش استفاده‌ی از متغیرهای تعریف شده

پس از تعریف این متغیرها، برای دسترسی به آن‌ها می‌توان از روش {{variableName}} در قسمت‌های مختلف postman استفاده کرد:
Request URL: http://{{domain}}/users/{{userId}}
Headers (key:value): X-{{myHeaderName}}:foo
Request body: {"id": "{{userId}}", "name": "John Doe"}
در اینجا سه مثال را در مورد امکان استفاده‌ی از متغیرها، در حین ساخت URLها، اجزای هدرها و یا بدنه‌ی درخواست ارسالی به سمت سرور، مشاهده می‌کنید.


متغیرهای محیطی در Postman

متغیرهای محیطی نیز بسیار شبیه به متغیرهای سراسری هستند، اما میدان دید آن‌ها کمتر است. برای مثال فرض کنید که قصد دارید اطلاعات پایه‌ی تنظیمات سرور و پورت آن‌ها را در بین درخواست‌های مختلف تغییر دهید؛ بدون اینکه بخواهید اصل درخواست‌ها تغییری کنند؛ یا اینکه قسمت تعریف متغیرهای سراسری بیش از حد شلوغ شده‌است و قصد دارید آن‌ها را گروه بندی کرده و مورد استفاده قرار دهید.

در ابتدای کار، هیچ محیط خاصی تعریف نشده‌است:


برای تعریف یک محیط جدید می‌توان بر روی دکمه‌‌ای با آیکن چشم، در بالای سمت راست صفحه و کلیک بر روی گزینه‌ی Add آن، یک محیط جدید را ایجاد کرد:


در صفحه‌ی باز شده ابتدا باید نامی را برای این محیط جدید انتخاب کرد و سپس می‌توان key/valueهایی را مخصوص این محیط، تعریف نمود:

پس از تعریف متغیرهای جدید محیطی و مقادیر آن‌ها، نحوه‌ی استفاده‌ی از این متغیرها دقیقا همانند روشی است که از متغیرهای سراسری استفاده کردیم و توسط روش {{variableName}} قابل دسترسی هستند.

برای ویرایش اطلاعات منتسب به یک محیط، ابتدا باید آن‌را از dropdown محیط‌های بالای صفحه انتخاب کرد. اکنون با کلیک بر روی دکمه‌‌ای با آیکن چشم، در بالای سمت راست صفحه، لینک ویرایش این محیط انتخاب شده ظاهر می‌شود:



API کار با متغیرهای محیطی از طریق کد نویسی

API دسترسی به متغیرهای محیطی، بسیار شبیه به متغیرهای سراسری است:

  عملکرد   متد 
 تعریف و مقدار دهی یک متغیر محیطی 
pm.environment.set("varName", "VALUE");
 دریافت مقدار یک متغیر محیطی 
pm.environment.get("varName");
  پاک کردن یک متغیر محیطی مشخص 
pm.environment.unset("varName");
 حذف تمام متغیرهای محیطی 
pm.environment.clear();


 تفاوت میدان دید متغیرهای محیطی و متغیرهای سراسری

باید دقت داشت که هر دوی متغیرهای سراسری و محیطی، در تمام برگه‌های تعریف شده قابل دسترسی می‌باشند و از این لحاظ تفاوتی بین آن‌ها نیست. اما فرض کنید یک متغیر سراسری را با نام port1 تعریف کرده‌اید و از آن برای ساخت آدرسی مانند https://localhost:{{port1}} استفاده کرده‌اید. همچنین دقیقا همین متغیر port1 را در محیط جدیدی به نام Env1 نیز تعریف کرده‌اید. اگر محیطی انتخاب نشده باشد، port1 به همان متغیر سراسری تعریف شده اشاره می‌کند.


اما اگر محیط انتخابی را به Env1 تغییر دهیم، اینبار port1، از طریق اطلاعات Env1 تامین شده و مقدار متغیر سراسری تعریف شده را بازنویسی (یا مخفی) می‌کند. بنابراین در حین کارکردن با محیطی مشخص، متغیرهای محیطی، بر متغیرهای سراسری مقدم هستند.


یک نکته: با نزدیک کردن اشاره‌گر ماوس، به یک متغیر تعریف شده‌ی در postman، می‌توان میدان دید آن‌را به سادگی مشاهده کرد و در این حالت دیگر جای حدس و گمانی باقی نمی‌ماند.


عدم انتشار مقادیر اولیه‌ی حساس، در حین گرفتن خروجی‌ها

اگر به تصاویر فوق دقت کنید، حین تنظیم مقادیر متغیرها، ستون اول، initial value نام دارد و ستون دوم، current value. هنگام گرفتن خروجی از یک مجموعه‌ی Postman، تنها این مقدار اولیه در خروجی وجود خواهد داشت و با دیگران به اشتراک گذاشته می‌شود. مقدار جاری همانی است که در حین ارسال درخواست‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. بنابراین تنها کاربرد initial value، در تهیه‌ی خروجی‌ها است که در انتهای قسمت سوم آن‌را بررسی کردیم.
مشکل اینجا است که اگر از متدهای به روز رسانی مقادیر متغیرها استفاده کنیم، هر دو مقدار را تغییر می‌دهند که ممکن است علاقمند نباشید آن‌ها را به اشتراک بگذارید. برای رفع این مشکل می‌توان به منوی  File->Settings آن مراجعه و گزینه‌ی Automatically persist variable values را خاموش کرد:


با اینکار تغییر current value توسط متدهای API، سبب تغییر initial value که در exports ظاهر می‌شوند، نخواهد شد.
مطالب
نحوه‌ی استفاده از کتابخانه‌ی OpenSSL در ویندوز

سؤالی شده به این مضمون : "یه الگوریتم دارم که بر طبق اون باید اعداد تصادفی خیلی بزرگ تولید کنم، اونها رو جمع و ضرب کنم. اینکه چطوری باید از dll یا lib استفاده کنم رو بلد نیستم. از VS2008 استفاده میکنم..."

سؤال در مورد زبان CPP است. کتابخانه‌ی استاندارد انجام اینگونه عملیات برای زبان‌های C و CPP ، کتابخانه‌ی OpenSSL است. البته شاید الان 100 کتابخانه دیگر را هم لیست کنید، اما کسانی که با مباحث رمزنگاری اطلاعات مدتی کار کرده باشند، بعید است سر و کارشان به این کتابخانه نیفتاده باشد و یک استاندارد در این زمینه به شمار می‌رود؛ همچنین به دلیل سورس باز بودن در اکثر سکوهای کاری موجود نیز قابل استفاده است. بنابراین فراگیری نحوه‌ی کار کردن با آن یک مزیت به شمار می‌رود. قسمتی از این کتابخانه‌ی معظم مرتبط است به کار با اعداد بزرگ. این مورد را هم جهت استفاده در الگوریتم RSA نیاز دارد.
برای استفاده از آن در ویندوز ابتدا باید OpenSSL را کامپایل کنید. کار پر دردسری است. به همین جهت یک سایت فقط به این موضوع اختصاص یافته و هربار آخرین نسخه‌ی OpenSSL را برای ویندوز کامپایل می‌کند و در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد : +
در حال حاضر یا باید Win32 OpenSSL v1.0.0a و یا Win64 OpenSSL v1.0.0a را دریافت کنید (برنامه‌ی شما اگر 64 بیتی کامپایل شود، dll های 32 بیتی را نمی‌تواند بارگذاری کند و برعکس).

روش استفاده از کتابخانه‌ی OpenSSL در ویژوال CPP :

الف) ابتدا فایل‌های کامپایل شده‌ی فوق را دریافت و نصب کنید. اکنون برای مثال یک پوشه‌ی OpenSSL-Win32 در کامپیوتر شما با محتویات این کتابخانه باید ایجاد شده باشد(اگر نسخه‌ی 32 بیتی را دریافت کرده‌اید).
سپس به پوشه‌ی OpenSSL-Win32\lib\VC آن مراجعه کنید. در اینجا فایل‌های کتابخانه‌ای جهت استفاده در ویژوال CPP قرار گرفته‌اند. اگر از محتویات پوشه OpenSSL-Win32\lib\VC\static استفاده کنید، نیازی به توزیع فایل‌های DLL این کتابخانه نخواهید داشت و اگر از کتابخانه‌های OpenSSL-Win32\lib\VC استفاده کنید، فایل‌های dll را نیز حتما باید به همراه برنامه‌ی خود توزیع نمائید.
سه نوع فایل در آن وجود دارند. ختم شده به MD ، MT و MDd که معانی آن‌ها در مورد چند ریسمانی بودن یا خیر است (برگرفته شده از فایل faq.txt دریافتی):

Single Threaded /ML - MS VC++ often defaults to this for the release version of a new project.
Debug Single Threaded /MLd - MS VC++ often defaults to this for the debug version of a new project.
Multithreaded /MT
Debug Multithreaded /MTd
Multithreaded DLL /MD - OpenSSL defaults to this.
Debug Multithreaded DLL /MDd

ب) جهت سهولت کار، پوشه‌ی OpenSSL قرار گرفته در مسیر OpenSSL-Win32\include را در آدرس زیر کپی نمائید:
C:\Program Files\Microsoft Visual Studio 10.0\VC\include
به این صورت حین استفاده از این کتابخانه نیازی به مشخص سازی محل قرارگیری فایل‌های include نخواهد بود.

ج) اکنون یک پروژه‌ی جدید Visual C++\Win32\Win32 console application را در VS.NET آغاز کنید؛ برای مثال به نام OpenSSLTest .

د) سپس به منوی پروژه، گزینه‌ی خواص پروژه مراجعه کرده و مطابق تصاویر زیر، این فایل‌های کتابخانه‌ای را معرفی کنید (انتخاب MD یا MT یا MDd بر اساس runtime library انتخاب شده است که در تصاویر مشخص گردیده):









ه) اکنون یک مثال ساده در مورد ضرب دو عدد بزرگ به صورت زیر می‌تواند باشد:

#include "stdafx.h"
#include <openssl/bn.h>
#include <string.h>


void RotateBytes(unsigned char *in, int n)
{
unsigned char *e=in+n-1;
do {
unsigned char temp=*in;
*in++=*e;
*e-- =temp;
} while(in<e);
}

int _tmain(int argc, _TCHAR* argv[])
{
//دو عدد بزرگ جهت آزمایش
unsigned char testP[] = {0xD1,0x31,0x85,0x4D,0x00,0xD6,0x31,0x97,0x3A,0xFC,0xD2,0x27,0x02,0xEF,0xC2,0xA7};
unsigned char testA[] = {0xC7,0x1B,0x25,0x72,0x03,0xCB,0x72,0x03,0xCF,0x23,0x27,0x2D,0x00,0xD6,0x31,0x98};

//تبدیل آرایه‌های فوق به فرمت اعداد بزرگ
BIGNUM *a = BN_new();
//it should be in "big-endian" form
RotateBytes(testA, 16);
BN_bin2bn(testA, 16, a);

BIGNUM *p = BN_new();
//it should be in "big-endian" form
RotateBytes(testP, 16);
BN_bin2bn(testP, 16, p);


//ضرب این دو عدد در هم
BIGNUM *result = BN_new();
BN_CTX *ctx = BN_CTX_new();

BN_mul(result, a, p, ctx);

//نمایش نتیجه
//حاصل از چند بایت تشکیل شده؟
int num = BN_num_bytes(result);
if(num>0)
{
unsigned char *tmpdata;
if((tmpdata=(unsigned char *)malloc(num)))
memset(tmpdata, 0, num);

//تبدیل عدد با فرمت اعداد بزرگ به آرایه‌ای از بایت‌ها
BN_bn2bin(result, tmpdata);
RotateBytes(tmpdata, num);

for(int i=0; i<num; i++)
{
if(i%16==0) printf("\n");
printf("%02X ",tmpdata[i]);
}

if(tmpdata) free(tmpdata);
}


//آزاد سازی منابع
BN_free(a);
BN_free(p);
BN_CTX_free(ctx);

return 0;
}


در مورد شرح توابع کتابخانه OpenSSL به اینجا مراجع کنید : +
علت استفاده از تابع RotateBytes ، تغییر endian ورودی است.

نظرات مطالب
معماری لایه بندی نرم افزار #3

- پیاده سازی الگوی مخزن در عمل (بر اساس بحث فعلی که در مورد کار با ORMها است) به صورت کپسوله سازی ORM در همه جا مطرح میشه و اینکار اساسا اشتباه هست. چون هم شما رو محروم می‌کنه از قابلیت‌های پیشرفته ORM و هم ارزش افزوده‌ای رو به همراه نداره. دست آخر می‌بینید در لایه مخزن GetAll دارید در لایه سرویس هم GetAll دارید. این مساله هیچ مزیتی نداره. یک زمانی در ADO.NET برای GetAll کردن باید کلی کد شبیه به کدهای یک ORM نوشته می‌شد. خود ORM الان اومده این‌ها رو کپسوله کرده و لایه‌ای هست روی اون. اینکه ما مجددا یک پوسته روی این بکشیم حاصلی نداره بجز تکرار کد. عده‌ای عنوان می‌کنند که حاصل اینکار امکان تعویض ORM رو ممکن می‌کنه ولی این‌ها هم بعد از یک مدت تجربه با ORMهای مختلف به این نتیجه می‌رسند که ای بابا! حتی پیاده سازی LINQ این ORMها یکی نیست چه برسه به قابلیت‌های پیشرفته‌ای که در یکی هست در دوتای دیگر نیست (واقع بینی، بجای بحث تئوری محض).

- اینکه این تبدیلات (پر کردن ViewModel از روی مدل) هم می‌تونه و بهتره که (نه الزاما) در لایه سرویس انجام بشه، نتیجه مناسبی هست.

مطالب
استفاده از مسیرهای مطلق در حین import ماژول‌ها در برنامه‌های مبتنی بر TypeScript
در حین import ماژول‌های TypeScript ایی پس از مدتی به یک چنین کدهایی خواهیم رسید:
import { SpecialCollection } from "../../special";
import { LoginComponent } from "../login";
import { TextUtils } from ".../../utils/text";
import { Router } from "../../../core/router";
در این حالت، در یک پوشه برای import ماژولی مشخص، چنین import ایی را خواهیم داشت:
import { Data } from '../data';
و در پوشه‌ی تو در توی دیگری، این تعریف به صورت زیر تغییر می‌کند:
import { Data } from '../../../data';
و در آخر برنامه پر می‌شود از مسیرهای نسبی ‘../../../..’ مانند. به این ترتیب جابجا کردن فایل‌ها و Refactoring آن‌ها، مشکل می‌شود.
خوشبختانه کامپایلر TypeScript به همراه تنظیمات baseUrl و paths است که توسط آن‌ها می‌توان این مسیرهای نسبی را به مسیرهای مطلق تبدیل کرد و در این حالت اهمیتی ندارد که ماژول مدنظر از چه سطحی و درون چه پوشه‌ی تو در تویی فراخوانی می‌شود، این مسیر import همواره ثابت خواهد بود.


تنظیمات فایل tsconfig.json برای معرفی مسیرهای مطلق ماژول‌ها

فرض کنید می‌خواهید از یکی از سرویس‌های Core Module استفاده کنید:


بسته به عمق پوشه‌ی استفاده کننده، به یک چنین تعریفی خواهید رسید:
import { BrowserStorageService } from "./../../core/browser-storage.service";
برای بهبود این وضعیت، فایل tsconfig.json و یا همان تنظیمات کامپایلر TypeScript را به نحو ذیل تکمیل می‌کنیم:
{
  "compilerOptions": {
    "baseUrl": "src",
    "paths": {
      "@app/*": [
        "app/*"
      ],
      "@app/core/*": [
        "app/core/*"
      ],
      "@app/shared/*": [
        "app/shared/*"
      ],
      "@env/*": [
        "environments/*"
      ]
    }
  }
}
در اینجا baseUrl به پوشه‌ی src برنامه اشاره می‌کند و مسیرهای بعدی بر این اساس محاسبه می‌شوند. در ادامه در قسمت paths، ابتدا یک نام مستعار ذکر می‌شود و سپس مسیری که ارائه دهنده‌ی آن است. ذکر @ در اینجا اختیاری است؛ اما ذکر */‌ها اجباری است.
پس از این تغییرات، اکنون افزونه‌ی پیشنهاد دهنده‌ی imports، هر دو حالت استفاده‌ی از مسیر مطلق بر اساس نام مستعار تعریف شده:
 import { BrowserStorageService } from "@app/core/browser-storage.service";
و یا استفاده‌ی از مسیر نسبی را نیز پیشنهاد می‌دهد:
 import { BrowserStorageService } from "./../../core/browser-storage.service";


برای مثال اگر دقت کرده باشید، روش import اجزای خود Angular به صورت زیر است:
 import { Component } from '@angular/core';
علت اینجا است که Angular از تعریف مشابهی به صورت زیر برای نگاشت پوشه‌ی node_modules آن به angular@ استفاده می‌کند:
"paths": {
    "@angular/*": ["node_modules/@angular/*"]
},
و ذکر @ اختیاری هم از اینجا اقتباس شده‌است.


یک نکته‌ی مهم: تنظیمات فوق بدون تنظیمات معادل webpack ناقص هستند

اگر از برنامه‌ی Angular CLI استفاده می‌کنید، تنظیمات ذکر شده، تا همینجا به پایان می‌رسند؛ چون webpack جزئی از Angular CLI است و تنظیمات پیش فرض آن، قسمت baseUrl و paths فایل tsconfig.json را به صورت خودکار پردازش می‌کند. اما اگر از TypeScript در محیط‌های دیگری استفاده می‌کنید که از webpack به صورت مجزایی استفاده می‌کنند، نیاز است قسمت resolve.alias فایل webpack.config.js را نیز جهت معرفی این تغییرات، اصلاح کنید. از این جهت که کامپایلر TypeScript این مسیرهای مطلق را در حین تولید فایل‌های نهایی JavaScript ایی معادل، به مسیرهای نسبی بازنویسی نمی‌کند و در این حالت webpack نمی‌داند که چطور باید این ماژول‌ها را یافته و یکی کند.
resolve: {
  extensions: ['*', '.js', '.ts'],
  modules: [
    rootDir,
    path.join(rootDir, 'node_modules')
  ],
  alias: {
    '@app': 'src/app'
  }
},


کوتاه کردن مسیرهای مطلق با معرفی فایل ویژه‌ی index.ts

تا اینجا بجای ذکر مسیر
import { BrowserStorageService } from "./../../core/browser-storage.service";
به مسیر مطلق زیر رسیدیم (صرفنظر از محل قرارگیری ماژولی که قرار است آن‌را import کند):
import { BrowserStorageService } from "@app/core/browser-storage.service";
این را هم می‌خواهیم به صورت زیر کوتاه‌تر کنیم:
import { BrowserStorageService } from "@app/core";
یعنی فقط app/core@ را ذکر کنیم.

برای اینکار نیاز است فایل ویژه‌ای را به نام index.ts، در ریشه‌ی پوشه‌ی core ایجاد کنیم (src\app\core\index.ts)، با این محتوا:
export * from "./browser-storage.service";
export * from "./app-config.service";
export * from "./seo-service";
در اینجا تمام ماژول‌هایی که توسط Core Module ارائه می‌شوند را یکبار export می‌کنیم.
برای نمونه اگر به پوشه‌ی node_modules\@angular خود مجموعه‌ی Angular هم مراجعه کنید، هر پوشه‌ی src آن به همراه یک فایل index.d.ts شبیه تعاریف فوق نیز هست.

پس از افزودن فایل index.ts به ریشه‌ی پوشه‌ی مدنظر، اکنون در لیست پیشنهادات، ذکر app/core@ تنها نیز ظاهر شده و استفاده‌ی از آن مجاز است: