نظرات مطالب
قابلیت های کاربردی ASP.NET WebFroms - قسمت اول
ممنون عالی بود فقط یک سوال:
من با افزونه YSlow که بررسی میکنم ظاهرا فایل ایجاد شده رو کش میکنه به مدت 1 سال حالا اگر تو این مدت تغییری تو این اسکریپت‌ها داده باشیم آپدیت میکنه؟
مطالب
ASP.NET FriendlyUrls و دریافت خطای 401 Unauthorized در حین عملیات Ajax
امروز از ASP.NET FriendlyUrls که دوست عزیزمون به اشتراک گذاشتن استفاده می‌کردم ( اینجا ) و در صفحه اول سایتم مجبور بودم با استفاده از JSON یک متد را از صفحه Defaul.aspx  صدا بزنم که کد زیر را نوشتم:
$.ajax({
                    type: "POST",
                    url: "/Default.aspx/MyMethod",
                    data: "{}",
                    contentType: "application/json; charset=utf-8",
                    dataType: "json",
                    async: true,
                    cache: true,
                    success: function (data) {                   
                        $("#plandata").html(data.d);
                    },
                    error: function (x, e) {
                        alert("The call to the server side failed. " + x.responseText);
                    }
                });
هنگام کار، alert ایی بر روی صفحه ظاهر می‌شد و خطای 401 Unauthorized را نمایش می‌داد. حتی آدرس را به صورت /Default/MyMethod امتحان کردم باز هم خطا داد و متد را شناسایی نمی‌کرد. به جای این کار کد زیر را در web.config اضافه کردم:
<system.web.extensions>
  <scripting>
    <webServices>
      <authenticationService enabled="true" />
    </webServices>
  </scripting>
</system.web.extensions>
با استفاده از راه حل مطلب اینجا، به جای صفحه aspx یک صفحه WebService به پروژه اضافه و متد‌ها را به آن جا منتقل کردم. نتیجه کد به شرح زیر شد:
$.ajax({
                    type: "POST",
                    url: "/websrv.asmx/MyMethod",
                    data: "{}",
                    contentType: "application/json; charset=utf-8",
                    dataType: "json",
                    async: true,
                    cache: true,
                    success: function (data) {                   
                        $("#plandata").html(data.d);
                    },
                    error: function (x, e) {
                        alert("The call to the server side failed. " + x.responseText);
                    }
                });
و خدا را شکر مشکل برطرف شد.
نظرات مطالب
Url Routing در ASP.Net WebForms
سلام؛ وقتی این کد رو توی کد بیهایند مستر پیج برای گرفتن ID  کاربر قرار میدم بهم ارور میده
 Page.RouteData.Values("pi").ToString()
چون مستر پیج خاصیتی به اسم page نداره. برای همین page.routeData رو null برمیگردونه.
نظرات مطالب
استفاده از چند فرم در کنار هم در ASP.NET MVC

در مثال بالا نیازی به استفاده از Html.Action و child action نبوده. از Html.Action زمانی استفاده میشه که قراره چند partial view از پیش مقدار دهی شده در صفحه، از منابع داده مختلفی مقدار دهی بشن. مثلا قراره در کنار صفحه، از یک منبع داده، آمار سایت رو نمایش بدید (اطلاعات از پیش مقدار دهی شده) و از یک منبع دیگه، لیست مطالب و این دو مورد هم قراره در layout سایت قرار بگیرن. اینجا شما ویرایش اطلاعات رو که ندارید (برای مقدار دهی عناصر فرم از قبل). فقط قراره از کاربر اطلاعات بگیرید. بنابراین استفاده از رندر کردن پارشال مثل قبل کار می‌کنه. مهم هم نیست که هر پارشالی مدل مختلفی داره. برای ارسال اطلاعات فرم به سرور، فقط نام کنترل‌ها مهم است و نه نوع مدل شما. پروتکل HTTP چیزی از نوع مدل نمی‌دونه. ASP.NET MVC هست که نام‌ها رو می‌گیره و متصل می‌کنه به خواص یک شیء.

در کل مثال بالا برای حالت قرار دادن این فرم‌ها در layout سایت برای تمام صفحات طراحی شده. اگر یک صفحه معمولی و view معمولی هست، در ASP.NET MVC مجاز هستید n تا فرم در صفحه قرار بدید. برای اینکار نیازی به Html.Action نیست؛ با رندر پارشال هم کار می‌کنه. برای تامین داده اون‌ها هم از ViewModel استفاده کنید. این ViewModel یک خاصیتش، کل اطلاعات فرم یک هست و خاصیت دومش کل اطلاعات فرم 2 و الی آخر.

مطالب
امن سازی برنامه‌های ASP.NET Core توسط IdentityServer 4x - قسمت پنجم - پیاده سازی ورود و خروج از سیستم
پس از راه اندازی IdentityServer، نوبت به امن سازی برنامه‌ی Mvc Client توسط آن می‌رسد و اولین قسمت آن، ورود به سیستم و خروج از آن می‌باشد.


بررسی اجزای Hybrid Flow

در قسمت سوم در حین «انتخاب OpenID Connect Flow مناسب برای یک برنامه‌ی کلاینت از نوع ASP.NET Core» به این نتیجه رسیدیم که Flow مناسب یک برنامه‌ی Mvc Client از نوع Hybrid است. در اینجا هر Flow، شروع به ارسال درخواستی به سمت Authorization Endpoint می‌کند؛ با یک چنین قالبی:
https://idpHostAddress/connect/authorize? 
client_id=imagegalleryclient 
&redirect_uri=https://clientapphostaddress/signin-oidcoidc 
&scope=openid profile 
&response_type=code id_token 
&response_mode=form_post
&nonce=63626...n2eNMxA0
- در سطر اول، Authorization Endpoint مشخص شده‌است. این آدرس از discovery endpoint که یک نمونه تصویر محتوای آن‌را در قسمت قبل مشاهده کردید، استخراج می‌شود.
- سپس client_id جهت تعیین برنامه‌ای که درخواست را ارسال می‌کند، ذکر شده‌است؛ از این جهت که یک IDP جهت کار با چندین نوع کلاینت مختلف طراحی شده‌است.
- redirect_uri همان Redirect Endpoint است که در سطح برنامه‌ی کلاینت تنظیم می‌شود.
- در مورد scope در قسمت قبل در حین راه اندازی IdentityServer توضیح دادیم. در اینجا برنامه‌ی کلاینت، درخواست scopeهای openid و profile را داده‌است. به این معنا که نیاز دارد تا Id کاربر وارد شده‌ی به سیستم و همچنین Claims منتسب به او را در اختیار داشته باشد.
- response_type نیز به code id_token تنظیم شده‌است. توسط response_type، نوع Flow مورد استفاده مشخص می‌شود. ذکر code به معنای بکارگیری Authorization code flow است. ذکر id_token و یا id_token token هر دو به معنای استفاده‌ی از implicit flow است. اما برای مشخص سازی Hybrid flow یکی از سه مقدار code id_token و یا code token و یا code id_token token با هم ذکر می‌شوند:


- در اینجا response_mode مشخص می‌کند که اطلاعات بازگشتی از سمت IDP که توسط response_type مشخص شده‌اند، با چه قالبی به سمت کلاینت بازگشت داده شوند که می‌تواند از طریق Form POST و یا URI باشد.


در Hybrid flow با response_type از نوع code id_token، ابتدا کلاینت یک درخواست Authentication را به Authorization Endpoint ارسال می‌کند (با همان قالب URL فوق). سپس در سطح IDP، کاربر برای مثال با ارائه‌ی کلمه‌ی عبور و نام کاربری، تعیین اعتبار می‌شود. همچنین در اینجا IDP ممکن است رضایت کاربر را از دسترسی به اطلاعات پروفایل او نیز سؤال بپرسد (تحت عنوان مفهوم Consent). سپس IDP توسط یک Redirection و یا Form POST، اطلاعات authorization code و identity token را به سمت برنامه‌ی کلاینت ارسال می‌کند. این همان اطلاعات مرتبط با response_type ای است که درخواست کرد‌ه‌ایم. سپس برنامه‌ی کلاینت این اطلاعات را تعیین اعتبار کرده و در صورت موفقیت آمیز بودن این عملیات، اکنون درخواست تولید توکن هویت را به token endpoint ارسال می‌کند. برای این منظور کلاینت سه مشخصه‌ی authorization code ،client-id و client-secret را به سمت token endpoint ارسال می‌کند. در پاسخ یک identity token را دریافت می‌کنیم. در اینجا مجددا این توکن تعیین اعتبار شده و سپس Id کاربر را از آن استخراج می‌کند که در برنامه‌ی کلاینت قابل استفاده خواهد بود. این مراحل را در تصویر زیر می‌توانید ملاحظه کنید.
البته اگر دقت کرده باشید، یک identity token در همان ابتدای کار از Authorization Endpoint دریافت می‌شود. اما چرا از آن استفاده نمی‌کنیم؟ علت اینجا است که token endpoint نیاز به اعتبارسنجی client را نیز دارد. به این ترتیب یک لایه‌ی امنیتی دیگر نیز در اینجا بکار گرفته می‌شود. همچنین access token و refresh token نیز از همین token endpoint قابل دریافت هستند.




تنظیم IdentityServer جهت انجام عملیات ورود به سیستم بر اساس جزئیات Hybrid Flow

برای افزودن قسمت لاگین به برنامه‌ی MVC قسمت دوم، نیاز است تغییراتی را در برنامه‌ی کلاینت و همچنین IDP اعمال کنیم. برای این منظور کلاس Config پروژه‌ی IDP را که در قسمت قبل ایجاد کردیم، به صورت زیر تکمیل می‌کنیم:
namespace DNT.IDP
{
    public static class Config
    {
        public static IEnumerable<Client> GetClients()
        {
            return new List<Client>
            {
                new Client
                {
                    ClientName = "Image Gallery",
                    ClientId = "imagegalleryclient",
                    AllowedGrantTypes = GrantTypes.Hybrid,
                    RedirectUris = new List<string>
                    {
                        "https://localhost:5001/signin-oidc"
                    },
                    PostLogoutRedirectUris = new List<string>
                    {
                        "https://localhost:5001/signout-callback-oidc"
                    },
                    AllowedScopes =
                    {
                        IdentityServerConstants.StandardScopes.OpenId,
                        IdentityServerConstants.StandardScopes.Profile
                    },
                    ClientSecrets =
                    {
                        new Secret("secret".Sha256())
                    }
                }
             };
        }
    }
}
در اینجا بجای بازگشت لیست خالی کلاینت‌ها، یک کلاینت جدید را تعریف و تکمیل کرده‌ایم.
- ابتدا نام کلاینت را مشخص می‌کنیم. این نام و عنوان، در صفحه‌ی لاگین و Consent (رضایت دسترسی به اطلاعات پروفایل کاربر)، ظاهر می‌شود.
- همچنین نیاز است یک Id دلخواه را نیز برای آن مشخص کنیم؛ مانند imagegalleryclient در اینجا.
- AllowedGrantTypes را نیز به Hybrid Flow تنظیم کرده‌ایم. علت آن‌را در قسمت سوم این سری بررسی کردیم.
- با توجه به اینکه Hybrid Flow از Redirectها استفاده می‌کند و اطلاعات نهایی را به کلاینت از طریق Redirection ارسال می‌کند، به همین جهت آدرس RedirectUris را به آدرس برنامه‌ی Mvc Client تنظیم کرده‌ایم (که در اینجا بر روی پورت 5001 کار می‌کند). قسمت signin-oidc آن‌را در ادامه تکمیل خواهیم کرد.
- در قسمت AllowedScopes، لیست scopeهای مجاز قابل دسترسی توسط این کلاینت مشخص شده‌اند که شامل دسترسی به ID کاربر و Claims آن است.
- به ClientSecrets نیز جهت client authenticating نیاز داریم.


تنظیم برنامه‌ی MVC Client جهت انجام عملیات ورود به سیستم بر اساس جزئیات Hybrid Flow

برای افزودن قسمت لاگین به سیستم، کلاس آغازین پروژه‌ی MVC Client را به نحو زیر تکمیل می‌کنیم:
namespace ImageGallery.MvcClient.WebApp
{
    public class Startup
    {
        public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
        {
            services.AddAuthentication(options =>
            {
                options.DefaultScheme = "Cookies";
                options.DefaultChallengeScheme = "oidc";
            }).AddCookie("Cookies")
              .AddOpenIdConnect("oidc", options =>
              {
                  options.SignInScheme = "Cookies";
                  options.Authority = "https://localhost:6001";
                  options.ClientId = "imagegalleryclient";
                  options.ResponseType = "code id_token";
                  //options.CallbackPath = new PathString("...")
                  //options.SignedOutCallbackPath = new PathString("...")
                  options.Scope.Add("openid");
                  options.Scope.Add("profile");
                  options.SaveTokens = true;
                  options.ClientSecret = "secret";
                  options.GetClaimsFromUserInfoEndpoint = true;
              });
این قسمت تنظیمات، سمت کلاینت OpenID Connect Flow را مدیریت می‌کند.

- ابتدا با فراخوانی AddAuthentication، کار تنظیمات میان‌افزار استاندارد Authentication برنامه‌های ASP.NET Core انجام می‌شود. در اینجا DefaultScheme آن به Cookies تنظیم شده‌است تا عملیات Sign-in و Sign-out سمت کلاینت را میسر کند. سپس DefaultChallengeScheme به oidc تنظیم شده‌است. این مقدار با Scheme ای که در ادامه آن‌را تنظیم خواهیم کرد، تطابق دارد.

- سپس متد AddCookie فراخوانی شده‌است که authentication-Scheme را به عنوان پارامتر قبول می‌کند. به این ترتیب cookie based authentication در برنامه میسر می‌شود. پس از اعتبارسنجی توکن هویت دریافتی و تبدیل آن به Claims Identity، در یک کوکی رمزنگاری شده برای استفاده‌های بعدی ذخیره می‌شود.

- در آخر تنظیمات پروتکل OpenID Connect را ملاحظه می‌کنید. به این ترتیب مراحل اعتبارسنجی توسط این پروتکل در اینجا که Hybrid flow است، پشتیبانی خواهد شد.  اینجا است که کار درخواست Authorization، دریافت و اعتبارسنجی توکن هویت صورت می‌گیرد. اولین پارامتر آن authentication-Scheme است که به oidc تنظیم شده‌است. به این ترتیب اگر قسمتی از برنامه نیاز به Authentication داشته باشد، OpenID Connect به صورت پیش‌فرض مورد استفاده قرار می‌گیرد. به همین جهت DefaultChallengeScheme را نیز به oidc تنظیم کردیم. در اینجا SignInScheme به Cookies تنظیم شده‌است که با DefaultScheme اعتبارسنجی تطابق دارد. به این ترتیب نتیجه‌ی موفقیت آمیز عملیات اعتبارسنجی در یک کوکی رمزنگاری شده ذخیره خواهد شد. مقدار خاصیت Authority به آدرس IDP تنظیم می‌شود که بر روی پورت 6001 قرار دارد. تنظیم این مسیر سبب خواهد شد تا این میان‌افزار سمت کلاینت، به discovery endpoint دسترسی یافته و بتواند مقادیر سایر endpoints برنامه‌ی IDP را به صورت خودکار دریافت و استفاده کند. سپس ClientId تنظیم شده‌است که باید با مقدار تنظیم شده‌ی آن در سمت IDP یکی باشد و همچنین مقدار ClientSecret در اینجا نیز باید با ClientSecrets سمت IDP یکی باشد. ResponseType تنظیم شده‌ی در اینجا با AllowedGrantTypes سمت IDP تطابق دارد که از نوع Hybrid است. سپس دو scope درخواستی توسط این برنامه‌ی کلاینت که openid و profile هستند در اینجا اضافه شده‌اند. به این ترتیب می‌توان به مقادیر Id کاربر و claims او دسترسی داشت. مقدار CallbackPath در اینجا به RedirectUris سمت IDP اشاره می‌کند که مقدار پیش‌فرض آن همان signin-oidc است. با تنظیم SaveTokens به true امکان استفاده‌ی مجدد از آن‌ها را میسر می‌کند.

پس از تکمیل قسمت ConfigureServices و انجام تنظیمات میان‌افزار اعتبارسنجی، نیاز است این میان‌افزار را نیز به برنامه افزود که توسط متد UseAuthentication انجام می‌شود:
namespace ImageGallery.MvcClient.WebApp
{
    public class Startup
    {
        public void Configure(IApplicationBuilder app, IHostingEnvironment env)
        {
            app.UseAuthentication();

پس از این تنظیمات، با اعمال ویژگی Authorize، دسترسی به کنترلر گالری برنامه‌ی MVC Client را صرفا محدود به کاربران وارد شده‌ی به سیستم می‌کنیم:
namespace ImageGallery.MvcClient.WebApp.Controllers
{
    [Authorize]
    public class GalleryController : Controller
    {
    // .... 
   
        public async Task WriteOutIdentityInformation()
        {
            var identityToken = await HttpContext.GetTokenAsync(OpenIdConnectParameterNames.IdToken);
            Debug.WriteLine($"Identity token: {identityToken}");

            foreach (var claim in User.Claims)
            {
                Debug.WriteLine($"Claim type: {claim.Type} - Claim value: {claim.Value}");
            }
        }
در اینجا علاوه بر اعمال فیلتر Authorize به کل اکشن متدهای این کنترلر، یک اکشن متد جدید دیگر را نیز به انتهای آن اضافه کرده‌ایم تا صرفا جهت دیباگ برنامه، اطلاعات دریافتی از IDP را در Debug Window، برای بررسی بیشتر درج کند. البته این روش با Debug Window مخصوص Visual Studio کار می‌کند. اگر می‌خواهید آن‌را در صفحه‌ی کنسول dotnet run مشاهده کنید، بجای Debug باید از ILogger استفاده کرد.

فراخوانی متد GetTokenAsync با پارامتر IdToken، همان Identity token دریافتی از IDP را بازگشت می‌دهد. این توکن با تنظیم SaveTokens به true در تنظیمات AddOpenIdConnect که پیشتر انجام دادیم، قابل استخراج از کوکی اعتبارسنجی برنامه شده‌است.
این متد را در ابتدای اکشن متد Index فراخوانی می‌کنیم:
        public async Task<IActionResult> Index()
        {
            await WriteOutIdentityInformation();
            // ....


اجرای برنامه جهت آزمایش تنظیمات انجام شده

برای اجرای برنامه:
- ابتدا به پوشه‌ی src\WebApi\ImageGallery.WebApi.WebApp وارد شده و dotnet_run.bat آن‌را اجرا کنید تا WebAPI برنامه راه اندازی شود.
- سپس به پوشه‌ی src\IDP\DNT.IDP مراجعه کرده و و dotnet_run.bat آن‌را اجرا کنید تا برنامه‌ی IDP راه اندازی شود.
- در آخر به پوشه‌ی src\MvcClient\ImageGallery.MvcClient.WebApp وارد شده و dotnet_run.bat آن‌را اجرا کنید تا MVC Client راه اندازی شود.

اکنون که هر سه برنامه با هم در حال اجرا هستند، مرورگر را گشوده و مسیر https://localhost:5001 را درخواست کنید:


در این حالت چون فیلتر Authorize به کل اکشن متدهای کنترلر گالری اعمال شده، میان‌افزار Authentication که در فایل آغازین برنامه‌ی کلاینت MVC تنظیم شده‌است، وارد عمل شده و کاربر را به صفحه‌ی لاگین سمت IDP هدایت می‌کند (شماره پورت آن 6001 است). لاگ این اعمال را هم در برگه‌ی network مرورگر می‌تواند مشاهده کنید.

در اینجا نام کاربری و کلمه‌ی عبور اولین کاربر تعریف شده‌ی در فایل Config.cs برنامه‌ی IDP را که User 1 و password است، وارد می‌کنیم. پس از آن صفحه‌ی Consent ظاهر می‌شود:


در اینجا از کاربر سؤال می‌پرسد که آیا به برنامه‌ی کلاینت اجازه می‌دهید تا به Id و اطلاعات پروفایل و یا همان Claims شما دسترسی پیدا کند؟
فعلا گزینه‌ی remember my design را انتخاب نکنید تا همواره بتوان این صفحه را در دفعات بعدی نیز مشاهده کرد. سپس بر روی گزینه‌ی Yes, Allow کلیک کنید.
اکنون به صورت خودکار به سمت برنامه‌ی MVC Client هدایت شده و می‌توانیم اطلاعات صفحه‌ی اول سایت را کاملا مشاهده کنیم (چون کاربر اعتبارسنجی شده‌است، از فیلتر Authorize رد خواهد شد).


همچنین در اینجا اطلاعات زیادی نیز جهت دیباگ برنامه لاگ می‌شوند که در آینده جهت عیب یابی آن می‌توانند بسیار مفید باشند:


با دنبال کردن این لاگ می‌توانید مراحل Hybrid Flow را مرحله به مرحله با مشاهده‌ی ریز جزئیات آن بررسی کنید. این مراحل به صورت خودکار توسط میان‌افزار Authentication انجام می‌شوند و در نهایت اطلاعات توکن‌های دریافتی به صورت خودکار در اختیار برنامه برای استفاده قرار می‌گیرند. یعنی هم اکنون کوکی رمزنگاری شده‌ی اطلاعات اعتبارسنجی کاربر در دسترس است و به اطلاعات آن می‌توان توسط شیء this.User، در اکشن متدهای برنامه‌ی MVC، دسترسی داشت.


تنظیم برنامه‌ی MVC Client جهت انجام عملیات خروج از سیستم

ابتدا نیاز است یک لینک خروج از سیستم را به برنامه‌ی کلاینت اضافه کنیم. برای این منظور به فایل Views\Shared\_Layout.cshtml مراجعه کرده و لینک logout را در صورت IsAuthenticated بودن کاربر جاری وارد شده‌ی به سیستم، نمایش می‌دهیم:
<div class="navbar-collapse collapse">
    <ul class="nav navbar-nav">
        <li><a asp-area="" asp-controller="Gallery" asp-action="Index">Home</a></li>
        <li><a asp-area="" asp-controller="Gallery" asp-action="AddImage">Add an image</a></li>
        @if (User.Identity.IsAuthenticated)
        {
            <li><a asp-area="" asp-controller="Gallery" asp-action="Logout">Logout</a></li>
        }
    </ul>
</div>


شیء this.User، هم در اکشن متدها و هم در Viewهای برنامه، جهت دسترسی به اطلاعات کاربر اعتبارسنجی شده، در دسترس است.
این لینک به اکشن متد Logout، در کنترلر گالری اشاره می‌کند که آن‌را به صورت زیر تکمیل خواهیم کرد:
namespace ImageGallery.MvcClient.WebApp.Controllers
{
    [Authorize]
    public class GalleryController : Controller
    {
        public async Task Logout()
        {
            // Clears the  local cookie ("Cookies" must match the name of the scheme)
            await HttpContext.SignOutAsync("Cookies");
            await HttpContext.SignOutAsync("oidc");
        }
در اینجا ابتدا کوکی Authentication حذف می‌شود. نامی که در اینجا انتخاب می‌شود باید با نام scheme انتخابی مرتبط در فایل آغازین برنامه یکی باشد.
سپس نیاز است از برنامه‌ی IDP نیز logout شویم. به همین جهت سطر دوم SignOutAsync با پارامتر oidc را مشاهده می‌کنید. بدون وجود این سطر، کاربر فقط از برنامه‌ی کلاینت logout می‌شود؛ اما اگر به IDP مجددا هدایت شود، مشاهده خواهد کرد که در آن سمت، هنوز نام کاربری او توسط IDP شناسایی می‌شود.


بهبود تجربه‌ی کاربری Logout

پس از logout، بدون انجام یکسری از تنظیمات، کاربر مجددا به برنامه‌ی کلاینت به صورت خودکار هدایت نخواهد شد و در همان سمت IDP متوقف می‌شد. برای بهبود این وضعیت و بازگشت مجدد به برنامه‌ی کلاینت، اینکار را یا توسط مقدار دهی خاصیت SignedOutCallbackPath مربوط به متد AddOpenIdConnect می‌توان انجام داد و یا بهتر است مقدار پیش‌فرض آن‌را به تنظیمات IDP نسبت داد که پیشتر در تنظیمات متد GetClients آن‌را ذکر کرده بودیم:
PostLogoutRedirectUris = new List<string>
{
     "https://localhost:5001/signout-callback-oidc"
},
با وجود این تنظیم، اکنون IDP می‌داند که پس از logout، چه آدرسی را باید به کاربر جهت بازگشت به سیستم قبلی ارائه دهد:


البته هنوز یک مرحله‌ی انتخاب و کلیک بر روی لینک بازگشت وجود دارد. برای حذف آن و خودکار کردن Redirect نهایی آن، می‌توان کدهای IdentityServer4.Quickstart.UI را که در قسمت قبل به برنامه‌ی IDP اضافه کردیم، اندکی تغییر دهیم. برای این منظور فایل src\IDP\DNT.IDP\Quickstart\Account\AccountOptions.cs را گشوده و سپس فیلد AutomaticRedirectAfterSignOut را که false است، به true تغییر دهید.

 
تنظیمات بازگشت Claims کاربر به برنامه‌ی کلاینت

به صورت پیش‌فرض، Identity Server اطلاعات Claims کاربر را ارسال نمی‌کند و Identity token صرفا به همراه اطلاعات Id کاربر است. برای تنظیم آن می‌توان در سمت تنظیمات IDP، در متد GetClients، زمانیکه new Client صورت می‌گیرد، خاصیت AlwaysIncludeUserClaimsInIdToken هر کلاینت را به true تنظیم کرد؛ اما ایده خوبی نیست. Identity token از طریق Authorization endpoint دریافت می‌شود. در اینجا اگر این اطلاعات از طریق URI دریافت شود و Claims به Identity token افزوده شوند، به مشکل بیش از حد طولانی شدن URL نهایی خواهیم رسید و ممکن است از طرف وب سرور یک چنین درخواستی برگشت بخورد. به همین جهت به صورت پیش‌فرض اطلاعات Claims به Identity token اضافه نمی‌شوند.
در اینجا برای دریافت Claims، یک endpoint دیگر در IDP به نام UserInfo endpoint درنظر گرفته شده‌است. در این حالت برنامه‌ی کلاینت، مقدار Access token دریافتی را که به همراه اطلاعات scopes متناظر با Claims است، به سمت UserInfo endpoint ارسال می‌کند. باید دقت داشت زمانیکه Identity token دوم از Token endpoint دریافت می‌شود (تصویر ابتدای بحث)، به همراه آن یک Access token نیز صادر و ارسال می‌گردد. اینجا است که میان‌افزار oidc، این توکن دسترسی را به سمت UserInfo endpoint ارسال می‌کند تا user claims را دریافت کند:


در تنظیمات سمت کلاینت AddOpenIdConnect، درخواست openid و profile، یعنی درخواست Id کاربر و Claims آن وجود دارند:
options.Scope.Add("openid");
options.Scope.Add("profile");
برای بازگشت آن‌ها به سمت کلاینت، درخواست دریافت claims از UserInfo Endpoint را در سمت کلاینت تنظیم می‌کنیم:
options.GetClaimsFromUserInfoEndpoint = true;
همین اندازه تنظیم میان‌افزار oidc، برای انجام خودکار کل گردش کاری یاد شده کافی است.



کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
برای اجرای برنامه:
- ابتدا به پوشه‌ی src\WebApi\ImageGallery.WebApi.WebApp وارد شده و dotnet_run.bat آن‌را اجرا کنید تا WebAPI برنامه راه اندازی شود.
- سپس به پوشه‌ی src\IDP\DNT.IDP مراجعه کرده و و dotnet_run.bat آن‌را اجرا کنید تا برنامه‌ی IDP راه اندازی شود.
- در آخر به پوشه‌ی src\MvcClient\ImageGallery.MvcClient.WebApp وارد شده و dotnet_run.bat آن‌را اجرا کنید تا MVC Client راه اندازی شود.
اکنون که هر سه برنامه با هم در حال اجرا هستند، مرورگر را گشوده و مسیر https://localhost:5001 را درخواست کنید. در صفحه‌ی login نام کاربری را User 1 و کلمه‌ی عبور آن‌را password وارد کنید.
مطالب
مفاهیم برنامه نویسی ـ مروری بر فیلدها، متدها و ساخت اشیاء
شکستن یک مسئله بزرگ به تعدادی مسئله کوچک‌تر راهکار موثری برای حل آن است. این امر در برنامه نویسی نیز که هدف آن چیزی جز حل یک مسئله نیست همواره مورد توجه بوده است. به همین دلیل روش هایی که به کمک آن‌ها بتوان یک برنامه بزرگ را به قطعات کوچکتری تقسیم کرد تا هر قطعه کد مسئول انجام کار خاصی باشد پیشتر به زبان‌های برنامه نویسی اضافه شده اند. یکی از این ساختار‌ها تابع (Function) نام دارد. برنامه ای که از توابع برای تقسیم کدهای برنامه استفاده می‌کند یک برنامه ساخت‌یافته می‌گوییم.
در مطلب پیشین به پیرامون خود نگاه کردیم و اشیاء گوناگونی را مشاهده کردیم که در حقیقت دنیای ما را تشکیل داده اند و فعالیت‌های روزمره ما با استفاده از آن‌ها صورت می‌گیرد. ایده ای به ذهنمان رسید. اشیاء و مفاهیم مرتبط به آن می‌تواند روش بهتر و موثرتری برای تقسیم کدهای برنامه باشد. مثلاً اگر کل کدهای برنامه که مسئول حل یکی از مسئله‌های کوچک یاد شده است را یکجا بسته بندی کنیم و اصولی که از اشیاء واقعی پیرامون خود آموختیم را در مورد آن رعایت کنیم به برنامه بسیار با کیفیت‌تری از نظر خوانایی، راحتی در توسعه، اشکال زدایی ساده‌تر و بسیاری موارد دیگر خواهیم رسید.
توسعه دهندگان زبان‌های برنامه نویسی که با ما در این مورد هم عقیده بوده اند دست به کار شده و دستورات و ساختار‌های لازم برای پیاده کردن این ایده را در زبان برنامه نویسی قرار دادند و آن را زبان برنامه نویسی شیء گرا نامیدند. حتی جهت برخورداری از قابلیت استفاده مجدد از کد و موارد دیگر به جای آنکه کدها را در بسته هایی به عنوان یک شیء خاص قرار دهیم آن‌ها را در بسته هایی به عنوان قالب یا نقشه ساخت اشیاء خاصی که در ذهن داریم قرار می‌دهیم. یعنی مفهوم کلاس یا رده که پیشتر اشاره شد. به این ترتیب یک بار می‌نویسیم و بارها استفاده می‌کنیم. مانند همان مثال بازیکن در بخش نخست. هر زمان که لازم باشد با استفاده از دستورات مربوطه از روی کدهای کلاس که نقشه یا قالب ساخت اشیاء هستند شیء مورد نظر را ساخته و در جهت حل مسئله مورد نظر به کار می‌بریم.
حال برای آنکه به طور عملی بتوانیم از ایده شیء گرایی در برنامه هایمان استفاده کنیم و مسائل بزرگ را حل کنیم لازم است ابتدا مقداری با جزییات و دستورات زبان در این مورد آشنا شویم.
تذکر: دقت کنید برای آنکه از ایده شیء گرایی در برنامه‌ها حداکثر استفاده را ببریم مفاهیمی در مهندسی نرم افزار به آن اضافه شده است که ممکن است در دنیای واقعی نیازی به طرح آن‌ها نباشد. پس لطفاً تلاش نکنید با دیدن هر مفهوم تازه بلافاصله سعی در تطبیق آن با محیط اطراف کنید. هر چند بسیاری از آن‌ها به طور ضمنی در اشیاء پیرامون ما نیز وجود دارند.
زبان برنامه نویسی مورد استفاده برای بیان مفاهیم برنامه نویسی در این سری مقالات زبان سی شارپ است. اما درک برنامه‌های نوشته شده برای علاقه مندان به زبان‌های دیگری مانند وی بی دات نت نیز دشوار نیست. چراکه اکثر دستورات مشابه است و تبدیل Syntax نیز به راحتی با اندکی جستجو میسر می‌باشد. لازم به یادآوری است زبان سی شارپ به بزرگی یا کوچکی حروف حساس است.

تشخیص و تعریف کلاس‌های برنامه

کار را با یک مثال شروع می‌کنیم. فرض کنید به عنوان بخشی از راه حل یک مسئله بزرگ، لازم است محیط و مساحت یک سری چهارضلعی را محاسبه کنیم و قصد داریم این وظیفه را به طور کامل بر عهده قطعه کدهای مستقلی در برنامه قرار دهیم. به عبارت دیگر قصد داریم متناظر با هر یک از چهارضلعی‌های موجود در مسئله یک شیء در برنامه داشته باشیم که قادر است محیط و مساحت خود را محاسبه و ارائه نماید. کلاس زیر که با زبان سی شارپ نوشته شده امکان ایجاد اشیاء مورد نظر را فراهم می‌کند.

public class Rectangle
{
   public double Width;
   public double Height;
 
   public double Area()
   {
      return Width*Height;
   }
 
   public double Perimeter()
   {
      return 2*(Width + Height);
   }
}

در این قطعه برنامه نکات زیر قابل توجه است:
  • کلاس با کلمه کلیدی class تعریف می‌شود.
  • همان طور که مشاهده می‌کنید تعریف کلاس با کلمه public آغاز شده است. این کلمه محدوده دسترسی به کلاس را تعیین می‌کند. در اینجا از کلمه public استفاده کردیم تا بخش‌های دیگر برنامه امکان استفاده از این کلاس را داشته باشند.
  • پس از کلمه کلیدی class نوبت به نام کلاس می‌رسد. اگرچه انتخاب نام مورد نظر امری اختیاری است اما در آینده حتماً اصول و قراردادهای نام‌گذاری در دات‌نت را مطالعه نمایید. در حال حاضر حداقل به خاطر داشته باشید تا انتخاب نامی مناسب که گویای کاربرد کلاس باشد بسیار مهم است.
  • باقیمانده کد، بدنه کلاس را تشکیل می‌دهد. جاییکه ویژگی ها، رفتار‌ها و ... یا به طور کلی اعضای کلاس تعریف می‌شوند.
نکته: کلماتی مانند public که پیش از تعریف کلاس یا اعضای آن قرار می‌گیرند Modifier یا پیراینده نام دارند. که البته به نظر من ترجمه این گونه واژه‌ها از کارهای شیطان است. بنابراین از این پس بهتر است همان Modifier را به خاطر داشته باشید. از آنجا که public مدیفایری است که سطح دسترسی را تعیین می‌کند به آن یک Access Modifier می‌گویند. در یک بخش از این سری مقالات تمامی مدیفایرها بررسی خواهند شد.

ایجاد شیء از یک کلاس و نحوه دسترسی به شیء ایجاد شده

شیء و کلاس چیزهای متفاوتی هستند. یک کلاس نوع یک شیء را تعریف می‌کند. اما یک شیء یک موجودیت عینی و واقعی بر اساس یک کلاس است. در اصطلاح از شیء به عنوان یک نمونه (Instance) یا وهله ای از کلاس مربوطه یاد می‌کنیم. همچنین به عمل ساخت شیء نمونه سازی یا وهله سازی گوییم.
برای ایجاد شیء از کلمه کلیدی new و به دنبال آن نام کلاسی که قصد داریم بر اساس آن یک شیء بسازیم استفاده می‌کنیم. همان طور که اشاره شد کلاس یک نوع را تعریف می‌کند. پس از آن می‌توان همانند سایر انواع مانند int, string, … برای تعریف متغیر استفاده نمود. به مثال زیر توجه کنید.
Rectangle rectangle = new Rectangle();
در این مثال rectangle که با حرف کوچک شروع شده و می‌توانست هر نام دلخواه دیگری باشد ارجاعی به شیء ساخته شده را به دست می‌دهد. وقتی نمونه ای از یک کلاس ایجاد می‌شود یک ارجاع به شیء تازه ساخته شده برای برنامه نویس برگشت داده می‌شود. در این مثال rectangle یک ارجاع به شیء تازه ساخته شده است یعنی به آن اشاره می‌کند اما خودش شامل داده‌های آن شیء نیست. تصور کنید این ارجاع تنها دستگیره ای برای شیء ساخته شده است که دسترسی به آن را برای برنامه نویس میسر می‌کند. درک این مطلب از این جهت دارای اهمیت است که بدانید می‌شود یک دستگیره یا ارجاع دیگر بسازید بدون آنکه شیء جدیدی تولید کنید.
Rectangle rectangle;
البته توصیه نمی‌کنم چنین ارجاعی را تعریف کنید چرا که به هیچ شیء خاصی اشاره نمی‌کند. و تلاش برای استفاده از آن منجر به بروز خطای معروفی در برنامه خواهد شد. به هر حال یک ارجاع می‌توان ساخت چه با ایجاد یک شیء جدید و یا با نسبت دادن یک شیء موجود به آن.
Rectangle rectangle1 = new Rectangle();
Rectangle rectangle2 = rectangle1;
در این کد دو ارجاع یا دستگیره ایجاد شده است که هر دو به یک شیء اشاره می‌کنند. بنابراین ما با استفاده از هر دو ارجاع می‌توانیم به همان شیء واحد دسترسی پیدا کنیم و اگر مثلاً با rectangle1 در شیء مورد نظر تغییری بدهیم و سپس با rectangle2 شیء را مورد بررسی قرار دهیم تغییرات داده شده قابل مشاهده خواهد بود چون هر دو ارجاع به یک شیء اشاره می‌کنند. به همین دلیل کلاس‌ها را به عنوان نوع ارجاعی می‌شناسیم در مقایسه با انواع داده دیگری که اصطلاحاً نوع مقداری هستند.
حالا می‌توان شیء ساخته شده را با استفاده از ارجاعی که به آن داریم به کار برد.
Rectangle rectangle = new Rectangle();
rectangle.Width = 10.5;
rectangle.Height = 10;
double a = rectangle.Area();
ابتدا عرض و ارتفاع شیء چهارضلعی را مقدار دهی کرده و سپس مساحت را دریافت کرده ایم. از نقطه برای دسترسی به اعضای یک شیء استفاده می‌شود.

فیلدها

اگر به تعریف کلاس دقت کنید مشخص است که دو متغییر Width و Height را با سطح دسترسی عمومی تعریف کرده ایم.
به متغیرهایی از هر نوع که مستقیماً درون کلاس تعریف شوند (و نه مثلاً داخل یک تابع درون کلاس) فیلد می‌گوییم. فیلدها از اعضای کلاس دربردارنده آن‌ها محسوب می‌شوند.
تعریف فیلدها مستقیماً در بدنه کلاس با یک Access Modifier شروع می‌شود و به دنبال آن نوع فیلد و سپس نام دلخواه برای فیلد می‌آید.
تذکر: نامگذاری مناسب یکی از مهمترین اصولی است که یک برنامه نویس باید همواره به آن توجه کافی داشته باشد و به شدت در بالا رفتن کیفیت برنامه موثر است. به خاطر داشته باشید تنها اجرا شدن و کار کردن یک برنامه کافی نیست. رعایت بسیاری از اصول مهندسی نرم افزار که ممکن است نقش مستقیمی در کارکرد برنامه نداشته باشند موجب سهولت در نگهداری و توسعه برنامه شده و به همان اندازه کارکرد صحیح برنامه مهم هستند. بنابراین مجدداً شما را دعوت به خواندن مقاله یاد شده بالا در مورد اصول نامگذاری صحیح می‌کنم. هر مفهوم تازه ای که می‌آموزید می‌توانید به اصول نامگذاری همان مورد در مقاله پیش گفته مراجعه نمایید. همچنین افزونه هایی برای Visual Studio وجود دارد که شما را در زمینه نامگذاری صحیح و بسیاری موارد دیگر هدایت می‌کنند که یکی از مهمترین آن‌ها Resharper نام دارد.
مثال:
// public field (Generally not recommended.)
public double Width;
همان طور که در این قطعه کد به عنوان توضیح درج شده است استفاده از فیلدهایی با دسترسی عمومی توصیه نمی‌شود. علت آن واضح است. چون هیچ کنترلی برای مقداری که برای آن در نظر گرفته می‌شود نداریم. به عنوان مثال امکان دارد یک مقدار منفی برای عرض یا ارتفاع شیء درج شود حال آنکه می‌دانیم عرض یا ارتفاع منفی معنا ندارد. در قسمت بعدی این سری مقالات این مشکل را بررسی و حل خواهیم نمود.
فیلد‌ها معمولاً با سطح دسترسی خصوصی و برای نگهداری از داده‌هایی که مورد نیاز بیش از یک متد (یا تابع) درون کلاس است و آن داده‌ها باید پس از خاتمه کار یک متد همچنان باقی بمانند استفاده می‌شود. بدیهی است در غیر اینصورت به جای تعریف فیلد می‌توان از متغیرهای محلی (متغیری که درون خود تابع تعریف می‌شود) استفاده نمود.
همان طور که پیشتر اشاره شد برای دسترسی به یک فیلد ابتدا یک نقطه پس از نام شیء درج کرده و سپس نام فیلد مورد نظر را می‌نویسیم.
Rectangle rectangle = new Rectangle();
rectangle.Width = 10.5;
در هنگام تعریف یک فیلد در صورت نیاز می‌توان برای آن یک مقدار اولیه را در نظر گرفت. مانند مثال زیر:
public class Rectangle
{
   public double Width = 5;
   // ...
}

متدها

متدها قطعه کدهایی شامل یک سری دستور هستند. این مجموعه دستورات با فراخوانی متد و تعیین آرگومان‌های مورد نیاز اجرا می‌شوند. در زبان سی شارپ به نوعی تمام دستورات در داخل متدها اجرا می‌شوند. در این زبان تمامی توابع در داخل کلاس‌ها تعریف می‌شوند و بنابراین همه متد هستند.
متدها نیز مانند فیلد‌ها در داخل کلاس تعریف می‌شوند. ابتدا یک Access Modifier سطح دسترسی را تعیین می‌نماید. سپس به ترتیب نوع خروجی، نام متد و لیست پارامترهای آن در صورت وجود درج می‌شود. به مجموعه بخش‌های یاد شده امضای متد می‌گویند.
پارامترهای یک متد داخل یک جفت پرانتز قرار می‌گیرند و با کاما (,) از هم جدا می‌شوند. یک جفت پرانتز خالی نشان دهنده آن است که متد نیاز به هیچ پارامتری ندارد.
بار دیگر به بخش تعریف متدهای کلاسی که ایجاد کردیم توجه نمایید.
public class Rectangle
{
   // ...
 
   public double Area()
   {
      return Width*Height;
   }
 
   public double Perimeter()
   {
      return 2*(Width + Height);
   }
}
در این کلاس دو متد به نام‌های  Area و Perimeter به ترتیب برای محاسبه مساحت و محیط چهارضلعی تعریف شده است. همانطور که پیشتر اشاره شد متدها برای پیاده سازی رفتار اشیاء یا همان کارکردهای آن‌ها استفاده می‌شوند. در این مثال شیء ما قادر است مساحت و محیط خود را محاسبه نماید. چه شیء خوش رفتاری!
همچنین توجه نمایید این شیء برای محاسبه مساحت و محیط خود نگاهی به ویژگی‌های خود یعنی عرض و ارتفاعش که در فیلدهای آن نگهداری می‌کنیم می‌اندازد.
فراخوانی متد یک شیء همانند دسترسی به فیلد آن است. ابتدا نام شیء سپس یک نقطه و به دنبال آن نام متد مورد نظر به همراه پرانترها. آرگومان‌های مورد نیاز در صورت وجود داخل پرانتزها قرار می‌گیرند و با کاما از هم جدا می‌شوند. که البته در این مثال متد ما نیازی به آرگومان ندارد. به همین دلیل برای فراخوانی آن تنها یک جفت پرانتز خالی قرار می‌دهیم.
در این بخش به دو مفهوم پارامتر و آرگومان اشاره شد. تفاورت آن‌ها چیست؟
در هنگام تعریف یک متد نام و نوع پارامترهای مورد نیاز را تعیین و درج می‌نماییم. حال وقتی قصد فراخوانی متد را داریم باید مقادیر واقعی که آرگومان نامیده می‌شود را برای هر یک از پارامترهای تعریف شده فراهم نماییم. نوع آرگومان باید با نوع پارامتر تعریف شده تطبیق داشته باشد. اما اگر یک متغیر را به عنوان آرگومان در هنگام فراخوانی متد استفاده می‌کنیم نیازی به یکسان بودن نام آن متغیر و نام پارامتر تعریف شده نیست.
متدها می‌توانند یک مقدار را به کدی که آن متد را فراخوانی کرده است بازگشت دهند.
Rectangle rectangle = new Rectangle();
rectangle.Width = 10.5;
rectangle.Height = 10;
double p = rectangle.Perimeter();
در این مثال مشاهده می‌کنید که پس از فراخوانی متد Perimeter مقدار بازگشتی آن در متغیری به نام p قرار گرفته است. اگر نوع خروجی یک متد که در هنگام تعریف آن پیش از نام متد قرار می‌گیرد void یا پوچ نباشد، متد می‌تواند مقدار مورد نظر را با استفاده از کلمه کلیدی return بازگشت دهد. کلمه return و به دنبال آن مقداری که از نظر نوع باید با نوع خروجی تعیین شده تطبیق داشته باشد، مقدار درج شده را به کد فراخوان متد بازگشت می‌دهد.
نکته: کلمه return علاوه بر بازگشت مقدار مورد نظر سبب پایان اجرای متد نیز می‌شود. حتی در صورتی که نوع خروجی یک متد void تعریف شده باشد استفاده از کلمه return بدون اینکه مقداری به دنبال آن بیاید می‌تواند برای پایان اجرای متد، در صورت نیاز و مثلاً برقراری شرطی خاص مفید باشد. بدون کلمه return متد زمانی پایان می‌یابد که به پایان قطعه کد بدنه خود برسد. توجه نمایید که در صورتی که نوع خروجی متد چیزی به جز void است استفاده از کلمه return به همراه مقدار مربوطه الزامی است.
مقدار خروجی یک متد را می‌توان هر جایی که مقداری از همان نوع مناسب است مستقیماً به کار برد. همچنین می‌توان آن را در یک متغیر قرار داد و سپس از آن استفاده نمود.
به عنوان مثال کلاس ساده زیر را در نظر بگیرید که متدی دارد برای جمع دو عدد.
public class SimpleMath
{
   public int AddTwoNumbers(int number1, int number2)
   {
      return number1 + number2;
   }
}
و حال دو روش استفاده از این متد:
SimpleMath obj = new SimpleMath();

Console.WriteLine(obj.AddTwoNumbers(1, 2));

int result = obj.AddTwoNumbers(1, 2);
Console.WriteLine(result);
در روش اول مستقیماً خروجی متد مورد استفاده قرار گرفته است و در روش دوم ابتدا مقدار خروجی در یک متغیر قرار گرفته است و سپس از مقدار درون متغیر استفاده شده است. استفاده از متغیر برای نگهداری مقدار خروجی اجباری نبوده و تنها جهت بالا بردن خوانایی برنامه یا حفظ مقدار خروجی تابع برای استفاده‌های بعدی به کار می‌رود.

در بخش‌های بعدی بحث ما در مورد سایر اعضای کلاس و برخی جزییات پیرامون اعضای پیش گفته خواهد بود.
 
مطالب
React 16x - قسمت 30 - React Hooks - بخش 1 - معرفی useState و useEffect
با استفاده از React Hooks که در نگارش 16.7.0 آن معرفی شدند، می‌توان در کامپوننت‌های تابعی «تا پیش از این» بدون حالت، به state و تمام قابلیت‌های دیگر React، دسترسی یافت. جهت یادآوری، در قسمت 8 این سری، کامپوننت‌های تابعی بدون حالت را معرفی کردیم. تا پیش از معرفی React Hooks، برای ردیابی تغییرات مقادیری خاص، می‌بایستی آن‌ها را در خاصیت state کامپوننت‌هایی که به صورت کلاس تعریف شده بودند، قرار می‌دادیم. بنابراین class components، تنها نوع کامپوننت‌هایی در React بودند که دسترسی به state را داشتند. شبیه به همین مورد، برای life-cycle hooks معرفی شده‌ی در قسمت 9 برقرار بود. برای مثال متد componentDidMount، تنها در class components، جهت دسترسی به یک API خارجی و انجام اعمال Ajax ای، قابل تعریف بود و کار کامپوننت‌های تابعی بدون حالت، بیشتر نمایش عناصر HTML و دریافت مقادیر خود از class components، توسط props بود. به این ترتیب امکان تجزیه‌ی یک UI پیچیده، به یک component tree با خوانایی بیشتری، میسر می‌شد. اما با معرفی React v16.7.0، از لحاظ فنی دیگر الزاما نیازی به class components وجود ندارد و می‌توان با استفاده از React Hooks، تمام قابلیت‌هایی را که پیشتر فقط توسط class components در اختیار داشتیم، اکنون با کامپوننت‌های تابعی نیز پیاده سازی کنیم.


برپایی پیش‌نیازها

در اینجا برای بررسی React Hooks، یک پروژه‌ی جدید React را ایجاد می‌کنیم:
> npm i -g create-react-app
> create-react-app sample-30
> cd sample-30
> npm start
در ادامه توئیتر بوت استرپ 4 را نیز نصب می‌کنیم. برای این منظور پس از باز کردن پوشه‌ی اصلی برنامه توسط VSCode، دکمه‌های ctrl+` را فشرده (ctrl+back-tick) و دستور زیر را در ترمینال ظاهر شده وارد کنید:
> npm install --save bootstrap
سپس برای افزودن فایل bootstrap.css به پروژه‌ی React خود، ابتدای فایل index.js را به نحو زیر ویرایش خواهیم کرد:
import "bootstrap/dist/css/bootstrap.css";
این import به صورت خودکار توسط webpack ای که در پشت صحنه کار bundling & minification برنامه را انجام می‌دهد، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

همچنین اگر به فایل package.json موجود در ریشه‌ی پروژه دقت کنیم، برای کار با React-hooks، نیاز است نگارش بسته‌های React و React-dom، حداقل مساوی 16.7 باشند که در زمان نگارش این مطلب، نگارش 16.12.0 آن به صورت خودکار نصب می‌شود. بنابراین بدون مشکلی می‌توانیم شروع به کار با React hooks کنیم.


معرفی useState Hook

در اینجا قصد داریم یک شمارشگر را به همراه یک دکمه، در صفحه نمایش دهیم؛ بطوریکه این شمارشگر، تعداد بار کلیک بر روی دکمه را ردیابی می‌کند. از پیش می‌دانیم که برای ردیابی مقدار تعداد بار کلیک شدن، باید متغیر آن‌را درون state یک class component قرار داد:
import "./App.css";

import React, { Component } from "react";

class App extends Component {
  state = { count: 0 };

  incrementCount = () => {
    this.setState({ count: this.state.count + 1 });
  };

  render() {
    return (
      <button onClick={this.incrementCount} className="btn btn-primary m-3">
        I was clicked {this.state.count} times!
      </button>
    );
  }
}

export default App;
در اینجا یک class component متداول را داریم که در آن دکمه‌ای تعریف شده‌است. سپس برای شمارش تعداد بار کلیک بر روی آن، خاصیت count را به شیء منتسب به state، با مقدار اولیه‌ی صفر، اضافه کرده‌ایم. اکنون هربار که بر روی آن کلیک می‌شود، رویدادگردان incrementCount فراخوانی شده و توسط متد this.setState، مقدار پیشین خاصیت count، بر اساس مقدار فعلی آن، یک واحد افزایش می‌یابد. نتیجه‌ی آن نیز در برچسب دکمه، نمایش داده می‌شود:


اکنون می‌خواهیم همین کامپوننت را توسط React hooks بازنویسی کنیم. در ابتدا، فایل app.js را به App‍Class.js، تغییر نام می‌دهیم تا نگارش قبلی class component را برای مقایسه، در اختیار داشته باشیم. در ادامه فایل جدید AppFunction.js را برای بازنویسی آن توسط یک کامپوننت تابعی، توسط میانبرهای imrc و سپس sfc در VSCode، ایجاد می‌کنیم. البته این تغییر نام فایل‌ها، نیاز به تغییر نام ماژول‌های import شده‌ی در فایل index.js را نیز به صورت زیر دارد:
//import App from "./App‍Class";
import App from "./AppFunction";

اولین سؤالی که اینجا مطرح می‌شود، این است: در این کامپوننت تابعی جدید، state را از کجا بدست بیاوریم؟
با React Hooks، بجای تعریف یک state به صورت خاصیت، آن‌را صرفا use می‌کنیم و این دقیقا نام اولین React Hooks ای است که بررسی می‌کنیم؛ یا همان useState. بنابراین ابتدا این شیء را import خواهیم کرد:
import React, { useState } from 'react';
useState یک تابع است و باید در ابتدای کامپوننت، مورد استفاده قرار گیرد. این متد برای شروع به کار، نیاز به یک state آغازین را دارد؛ دقیقا مانند همان‌کاری که در class component فوق انجام دادیم:
const App = () => {
    const [count, setCount] = useState(0);
در اینجا عدد صفر، همان مقدار آغازین متغیر count است (شبیه به کاری که در state = { count: 0 } انجام دادیم). سپس اولین خروجی متد useState که داخل یک آرایه مشخص شده‌است (JavaScript array destructuring ؛ با مزیت امکان انتخاب نام‌هایی دلخواه، بدون نیاز به تعریف alias، برخلاف حالت object destructuring)، همان متغیر count است که توسط state ردیابی خواهد شد. اینبار بجای متد this.setState قبلی که یک متد عمومی بود، متدی اختصاصی را صرفا جهت تغییر مقدار همین متغیر count، به نام setCount به عنوان دومین خروجی متد useState، تعریف می‌کنیم. در حقیقت تا اینجا امضای متد جنریک useState استفاده شده، به صورت زیر تغییر کرده‌است:
useState<number>(initialState: number | (() => number)): [number, React.Dispatch<React.SetStateAction<number>>]
متد useState، یک initialState را دریافت می‌کند و سپس یک عدد را (در اینجا چون مقدار آغازین، عددی است)، به همراه یک متد، جهت تغییر state آن، بازگشت می‌دهد:
import React, { useState } from "react";

const App = () => {
  const [count, setCount] = useState(0);
  const incrementCount = () => {
    setCount(count + 1);
  };

  return (
    <button onClick={incrementCount} className="btn btn-primary m-3">
      I was clicked {count} times!
    </button>
  );
};

export default App;
- پس از تعریف useState، متد رویدادگردان onClick را همانند قبل تعریف می‌کنیم؛ با یک تغییر مهم: چون این متد داخل یک کامپوننت تابعی تعریف شده‌است، باید با const شروع شود و همانند یک متغیر که به آن متدی انتساب داده شده، معرفی گردد. پیشتر incrementCount تعریف شده‌ی داخل یک class component، یک خاصیت بود که متدی به آن انتساب داده شده بود.
- همچنین در اینجا (داخل این متد) دیگر خبری از this‌ها نیست؛ onClick، مستقیما به متغیر incrementCount اشاره می‌کند و {count} نیز مستقیما از خروجی useState، که به مقدار جاری count اشاره می‌کند، تامین می‌شود.
- اکنون با هربار کلیک بر روی این دکمه، متد منتسب به متغیر incrementCount فراخوانی شده و در داخل آن، همان متد setCount را جهت به روز رسانی state، فراخوانی می‌کنیم (بجای فراخوانی this.setState عمومی قبلی). در اینجا ابتدا مقدار جاری متغیر count در state، دریافت شده و سپس یک واحد به آن اضافه می‌شود. امضای متد جنریک setCount به صورت زیر است:
 const setCount: (value: React.SetStateAction<number>) => void


استفاده از مقدار قبلی state توسط useState

زمانیکه متد this.setState فراخوانی می‌شود، اینکار سبب در صف قرار گرفتن رندر مجدد کامپوننت جاری خواهد شد. همچنین اعمال این متد نیز ممکن است در صف قرار گیرد. یعنی اگر پس از فراخوانی this.setState، سعی در خواندن state به روز شده را داشته باشیم، ممکن است مقدار اشتباهی را دریافت کنیم:
  incrementCount = () => {
    this.setState({ count: this.state.count + 1 });
  };
برای نمونه در فراخوانی فوق، منظور از this.state.count، مقدار جاری یا همان مقدار قبلی count است که قرار است یک واحد به آن اضافه شود. اما چون متد this.setState کار به روز رسانی‌های state را نیز در صف قرار می‌دهد، دفعه‌ی بعدی که بر روی آن کلیک شد، الزامی ندارد که this.state.count، حتما در همان لحظه به روز رسانی شده باشد. برای رفع این مشکل می‌توان نوشت:
  incrementCount = () => {
    this.setState(prevState => ({
      count: prevState.count + 1
    }));
  };
prevState در اینجا یعنی state قبلی و توسط متد setState، به صورت یک arrow function قابل دریافت است که در نهایت یک شیء را باز می‌گرداند. اکنون بر اساس state قبلی می‌توان به روز رسانی دقیقی را انجام داد.

این نکته در مورد کامپوننت‌های تابعی نیز وجود دارد:
  const incrementCount = () => {
    setCount(count + 1);
  };
در اینجا متغیر count، همانند خاصیت this.state.count کامپوننت‌های کلاسی عمل می‌کند. بنابراین الزامی ندارد که با هر بار فراخوانی setCount، مقدار جاری متغیر count، دقیقا به مقدار قبلی تنظیم شده‌ی آن اشاره کند. برای انجام مشابه اینکار با کامپوننت‌های تابعی که از useState استفاده می‌کنند، می‌توان به صورت زیر عمل کرد:
const incrementCount = () => {
    setCount(prevCount => prevCount + 1);
  };
در اینجا نیز امکان دسترسی به مقدار قبلی count، توسط یک arrow function وجود دارد که برخلاف حالت prevState، فقط یک مقدار عددی مرتبط با count را باز می‌گرداند.


به روز رسانی بیش از یک خاصیت در state

فرض کنید قصد داریم به مثال جاری، یک مربع را در صفحه اضافه کنیم که با کلیک بر روی آن، رنگش تغییر می‌کند (خاموش و روشن می‌شود):


در حالت AppClass یا کامپوننت کلاسی، کدهای برنامه به صورت زیر تغییر می‌کنند:
import "./App.css";

import React, { Component } from "react";

class App extends Component {
  state = {
    count: 0,
    isOn: false
  };

  incrementCount = () => {
    this.setState(prevState => ({
      count: prevState.count + 1
    }));
  };

  toggleLight = () => {
    this.setState(prevState => ({
      isOn: !prevState.isOn
    }));
  };

  render() {
    return (
      <>
        <h1>App Class</h1>
        <h2>Counter</h2>
        <button onClick={this.incrementCount} className="btn btn-primary m-3">
          I was clicked {this.state.count} times!
        </button>

        <h2>Toggle Light</h2>
        <div
          style={{
            height: "50px",
            width: "50px",
            cursor: "pointer"
          }}
          className={
            this.state.isOn ? "alert alert-info m-3" : "alert alert-warning m-3"
          }
          onClick={this.toggleLight}
        />
      </>
    );
  }
}

export default App;
توضیحات:
- در متد رندر، نیاز است تا تنها یک child، بازگشت داده شود. به همین جهت می‌توان از React.Fragment، برای محصور سازی المان‌های تعریف شده، استفاده کرد. البته در React 16.7.0، دیگر نیازی به ذکر صریح React.Fragment نبوده و فقط می‌توان نوشت </><> تا بیانگر یک فرگمنت باشد.
- سپس یک div تعریف شده که با استفاده از ویژگی style، یک سری شیوه‌نامه‌ی ابتدایی، مانند طول و عرض و نوع اشاره‌گر ماوس آن، تعیین شده‌اند.
- اکنون برای اینکه بتوان با کلیک بر روی این div، رنگ آن‌را تغییر داد، نیاز است بتوان توسط متغیری، مقدار خاموش و روشن بودن را ردیابی کرد. به همین جهت خاصیت جدید isOn را به state اضافه می‌کنیم.
- در آخر، رویداد onClick این div را به متد رویدادگران toggleLight متصل می‌کنیم تا توسط آن و فراخوانی this.setState، بتوان مقدار قبلی isOn را در state، دریافت و سپس آن‌را معکوس کرد و بجای مقدار جاری isOn در state درج کنیم. این فراخوانی، سبب رندر مجدد کامپوننت جاری شده و در نتیجه‌ی آن، مقدار className را بر اساس مقدار this.state.isOn، به صورت پویا تغییر می‌دهد.

برای مشاهده‌ی خروجی برنامه در این حالت، نیاز است به index.js مراجعه و تغییر زیر را اعمال کرد تا کامپوننت App، از ماژول App‍Class تامین شود:
import App from "./App‍Class";
//import App from "./AppFunction";

اکنون قصد داریم دقیقا معادل همین قطعه کد را در کامپوننت تابعی خود پیاده سازی کنیم. به همین جهت به فایل src\AppFunction.js بازگشته و تغییرات زیر را اعمال می‌کنیم:
import React, { useState } from "react";

const App = () => {
  const [count, setCount] = useState(0);
  const [isOn, setIsOn] = useState(false);

  const incrementCount = () => {
    setCount(prevCount => prevCount + 1);
  };

  const toggleLight = () => {
    setIsOn(prevIsOn => !prevIsOn);
  };

  return (
    <>
      <h1>App Function</h1>
      <h2>Counter</h2>
      <button onClick={incrementCount} className="btn btn-primary m-3">
        I was clicked {count} times!
      </button>

      <h2>Toggle Light</h2>
      <div
        style={{
          height: "50px",
          width: "50px",
          cursor: "pointer"
        }}
        className={isOn ? "alert alert-info m-3" : "alert alert-warning m-3"}
        onClick={toggleLight}
      />
    </>
  );
};

export default App;
توضیحات:
- اگر دقت کنید، کلیات این کامپوننت تابعی، با کامپوننت کلاسی، آنچنان متفاوت نیست. متد رندر آن دقیقا همان markup را بازگشت می‌دهد؛ با یک تفاوت مهم: در اینجا دیگر نیازی به ذکر thisها نیست، چون تمام ارجاعات، به متغیرهای داخل تابع App انجام شده‌است و نه به متدها و یا خاصیت‌های یک کلاس.
- مرحله‌ی بعد تغییر، جایگزینی this.state.isOn قبلی، با یک متغیر درون تابع App است. به همین جهت در اینجا یک useState دیگر را تعریف می‌کنیم. هر useState، تنها به قسمتی از state اشاره می‌کند و مانند خاصیت کلی state مربوط به یک کلاس نیست. همچنین در خاصیت state یک کلاس، مقدار آن همواره به یک شیء اشاره می‌کند؛ اما با useState چنین اجباری وجود ندارد و می‌تواند هر نوع مجاز جاوا اسکریپتی باشد. برای مثال در اینجا مقدار اولیه‌ی آن به false تنظیم شده‌است. پس از آن، خروجی این متد، قسمتی از state را که کنترل می‌کند، به نام متغیر isOn و تنظیم کننده‌ی آن‌را به نام متد setIsOn، معرفی خواهد کرد. متد useState، یک متد جنریک است. یعنی نوع خروجی‌های آن بر اساس نوع مقدار اولیه‌ای که به آن انتساب داده می‌شود، تعیین می‌شود. برای مثال اگر نوع مقدار اولیه‌ی آن، Boolean باشد، به صورت خودکار نوع متغیر و پارامتر متد خروجی از آن نیز Boolean خواهند بود.
- در آخر خاصیت toggleLight کلاس کامپوننت، تبدیل به یک متغیر یا ثابت، در تابع جاری App می‌شود و بجای this.setState کلی قبلی، از متد اختصاصی‌تر setIsOn، برای تغییر مقدار state متناظر، کمک گرفته خواهد شد. در اینجا با استفاده از prevIsOn، به مقدار دقیق پیشین متغیر isOn در state، دسترسی یافته و سپس آن‌را معکوس می‌کنیم.

برای مشاهده‌ی خروجی برنامه در این حالت، نیاز است به index.js مراجعه و تغییر زیر را اعمال کرد تا کامپوننت App، از ماژول App‍Function تامین شود:
// import App from "./App‍Class";
import App from "./AppFunction";


معرفی useEffect Hook

فرض کنید قصد داریم برچسب دکمه‌ی «I was clicked {this.state.count} times» را در المان Title صفحه، نمایش دهیم. برای انجام چنین کاری نیاز است با DOM API تعامل داشته باشیم؛ اما پیشتر یک چنین کاری را تنها با class components می‌شد انجام داد. برای رفع این محدودیت در کامپوننت‌های تابعی، hook جدیدی به نام useEffect، ارائه شده‌است که باید import شود:
import React, { useEffect, useState } from "react";
اکنون این سؤال مطرح می‌شود که در متد useEffect، واژه‌ی Effect به چه چیزی اشاره می‌کند؟
در اینجا effect به معنای side effect و یا اثرات جانبی است؛ مانند: تعامل با یک API خارجی، کار با API مرورگر و کلا هر جائیکه در برنامه با دنیای خارج تعاملی وجود دارد، به عنوان یک side effect شناخته می‌شود. بنابراین با استفاده متد useEffect، می‌توان در کامپوننت‌های تابعی نیز با دنیای خارج، تعامل برقرار کرد.
import React, { useEffect, useState } from "react";

const App = () => {
  const [count, setCount] = useState(0);

  useEffect(() => {
    document.title = `You have clicked ${count} times`;
  });
متد useEffect، یک تابع را به عنوان ورودی دریافت کرده (effect function) و آن‌را پس از هر بار رندر کامپوننت جاری، اجرا می‌کند. برای مثال با تغییر state، کار رندر کامپوننت جاری، در صف قرار می‌گیرد و پس از اتمام رندر، تابع effect ذکر شده، اجرا می‌شود. برای مثال در اینجا پس از هر بار رندر کامپوننت،  document.title با عبارتی که به همراه تعداد بار کلیک کردن بر روی دکمه‌است، به روز رسانی می‌شود:


در اولین بار اجرای برنامه، عبارت «You have clicked 0 times»، در عنوان صفحه‌ی جاری، ظاهر می‌شود که از مقدار پیش‌فرض count، استفاده کرده‌است. اکنون اگر بر روی دکمه، کلیک کنیم، پس از تغییر برچسب دکمه (یا همان رندر کامپوننت، پس از تغییری در state)، آنگاه عنوان نمایش داده شده‌ی در مرورگر نیز تغییر می‌کند.

یک نکته: چون useEffect دارای همان scope متغیر count است، نیاز به API خاصی برای خواندن مقدار آن در اینجا نیست.

سؤال: برای پیاده سازی چنین قابلیتی در یک کامپوننت کلاسی چه باید کرد؟ در این مثال، در ابتدای کار باید مقدار پیش‌فرض موجود در state را در عنوان صفحه مشاهده کرد و پس از هربار به روز رسانی state نیز باید این عنوان، تغییر کند.
برای پیاده سازی معادل متد useEffect ای که در یک کامپوننت تابعی استفاده شد، در اینجا باید از دو life-cycle hook متفاوت، به نام‌های componentDidMount و componentDidUpdate، استفاده کنیم:
class App extends Component {

  componentDidMount() {
    document.title = `You have been clicked ${this.state.count} times`;
  }

  componentDidUpdate() {
    document.title = `You have been clicked ${this.state.count} times`;
  }
- برای به روز رسانی عنوان صفحه، در اولین بار نمایش آن، باید از متد componentDidMount استفاده کرد.
- همچنین چون می‌خواهیم به ازای هر تغییری در state نیز این عنوان تغییر کند (با هر بار کلیک بر روی دکمه)، باید از متد componentDidUpdate هم استفاده کنیم.


پاکسازی اثرات جانبی در useEffect Hook

فرض کنید قصد داریم موقعیت فعلی کرسر ماوس را در مرورگر نمایش دهیم. برای انجام اینکار در کامپوننت کلاسی، می‌توان از متد componentDidMount جهت دسترسی به DOM API و استفاده از متد addEventListener آن، برای گوش فرا دادن به حرکات کرسر ماوس، استفاده کرد:
class App extends Component {

  componentDidMount() {
    // ...
    window.addEventListener("mousemove", this.handleMouseMove);
  }
 دومین پارامتر این متد، یک callback function است که این حرکات را ردیابی می‌کند:
  handleMouseMove = event => {
    this.setState({
      x: event.pageX,
      y: event.pageY
    });
  };
در اینجا می‌توان با استفاده از شیء رخداد دریافتی، موقعیت x و y کرسر ماوس را در صفحه دریافت کرد و سپس با فراخوانی متد this.setState، این خواص را در state کامپوننت، اضافه و یا به روز رسانی نمود. بنابراین در این حالت الزامی به تعریف این خواص در شیء منتسب به state نیست؛ اما حداقل با تعریف آن‌ها می‌توان مقدار اولیه‌ای را برایشان درنظر گرفت:
class App extends Component {
  state = {
    //...
    x: 0,
    y: 0
  };
در آخر برای نمایش این اطلاعات موجود در state، می‌توان چنین المان‌هایی را به متد رندر کامپوننت، اضافه کرد:
<h2>Mouse Position</h2>
<p>X position: {this.state.x}</p>
<p>Y position: {this.state.y}</p>
بنابراین ردیابی تغییرات محل کرسر ماوس نیز یک side effect است که برای دسترسی به آن، نیاز است با window API کار کرد و این side effect‌ها دو نوع هستند:
- تعدادی از آن‌ها نیازی به پاکسازی و خارج شدن از حافظه را ندارند؛ مانند به روز رسانی عنوان صفحه در مرورگر. می‌توان یک چنین side effect هایی را اجرا و سپس آن‌ها را فراموش کرد.
- اما تعدادی از side effect‌ها را حتما باید پاکسازی کرد؛ مانند mousemove listener تعریف شده‌ی در مثال فوق. در اینجا زمانیکه کامپوننت جاری mount می‌شود، این listener را تعریف می‌کنیم؛ اما با Unmount شدن آن، باید این listener را حذف کرد تا برنامه دچار نشتی حافظه نشود (اگر اینکار انجام نشود، در این مثال مرورگر هنگ خواهد کرد!). روش انجام اینکار در متد componentWillUnmount، به صورت زیر است:
  componentWillUnmount() {
    window.removeEventListener("mousemove", this.handleMouseMove);
  }
سؤال: یک چنین قابلیتی را چگونه می‌توان در یک کامپوننت تابعی تعریف کرد؟
در این حالت نیز می‌توان از متد useEffect استفاده کرد. البته ابتدا باید state شیء ای را برای نگهداری اطلاعات به روز موقعیت مکانی کرسر ماوس، ایجاد کرد:
const [mousePosition, setMousePosition] = useState({ x: 0, y: 0 });
همانطور که عنوان شد، متد useState، برخلاف خاصیت کلی state یک کامپوننت کلاسی که فقط اشیاء را می‌پذیرد، هر نوع جاوا اسکریپتی را می‌تواند بپذیرد که در اینجا برای نمونه به یک شیء، تنظیم شده‌است.
سپس side effect خود را در قسمت effect function متد useEffect قرار می‌دهیم که آن نیز به متغیر handleMouseMove اشاره می‌کند:
  const [mousePosition, setMousePosition] = useState({ x: 0, y: 0 });

  useEffect(() => {
    // ...
    window.addEventListener("mousemove", handleMouseMove);
  });

  const handleMouseMove = event => {
    setMousePosition({
      x: event.pageX,
      y: event.pageY
    });
  };
به متغیر handleMouseMove، متدی انتساب داده شده‌است که با فراخوانی آن توسط mousemove listener، یک شیء evenet دریافت و سپس بر اساس خواص آن، خواص x و y شیء موجود در state، توسط متد setMousePosition، به روز رسانی می‌شود.
سپس برای نمایش x و y به روز رسانی شده‌ی در state، می‌توان از markup زیر در متد رندر استفاده کرد.
<h2>Mouse Position</h2>
{JSON.stringify(mousePosition, null, 2)}
<br />
اکنون سؤال اینجا است که معادل متد componentWillUnmount در اینجا چیست؟
اگر effect function تعریف شده، دارای یک خروجی (از نوع تابع) باشد، به این معنا است که این side effect، نیاز به پاکسازی دارد و این متد را در زمان Unmount آن فراخوانی می‌کند:
  useEffect(() => {
    // …
    // componentDidMount & componentDidUpdate
    window.addEventListener("mousemove", handleMouseMove);

    // componentWillUnmount
    return () => {
      window.removeEventListener("mousemove", handleMouseMove);
    };
  });
پیشتر آموختیم که effect function، تنها یکبار اجرا نمی‌شود؛ بلکه به ازای هر بار رندر، یکبار پس از آن اجرا می‌شود. یعنی خروجی آن نه فقط در زمان Unmount اجرا می‌شود، بلکه یکبار هم پیش از هر بار اجرای خود effect اجرا می‌گردد. به این ترتیب در اینجا فرصت پاکسازی اجرای قبلی را نیز خواهیم داد. بنابراین روش پاکسازی آن نسبت به متد componentWillUnmount کامپوننت‌های تابعی، پیشرفته‌تر است. یعنی توسط آن می‌توان یک side effect خاص را پیش و پس از هر بار رندر، در صورت نیاز فراخوانی کرد.

سؤال: اگر بخواهیم از اجرای یک side effect، به ازای هر بار رندر جلوگیری کنیم، چه باید کرد؟

برای اینکار می‌توان آرگومان دومی را به متد useEffect اضافه کرد که آرایه‌ای از مقادیر است. توسط اعضای آن می‌توان مقدار و یا مقادیری را مشخص کرد که side effect تعریف شده، به آن وابسته‌است. اکنون اگر این مقدار تغییر کند، آنگاه side effect متناظر با آن نیز اجرا می‌شود:
  useEffect(() => {
    document.title = `You have clicked ${count} times`;
    window.addEventListener("mousemove", handleMouseMove);

    return () => {
      window.removeEventListener("mousemove", handleMouseMove);
    };
  },[]);
در این مثال، چون پارامتر دوم را به صورت یک آرایه‌ی خالی مقدار دهی کرده‌ایم، effect function تعریف شده تنها در زمان mount و unmount اجرا می‌شود. البته اگر این تغییر را ذخیره کرده و برنامه را اجرا کنیم، تمام قسمت‌های تعریف شده‌ی آن به خوبی کار می‌کنند (با کلیک بر روی دکمه، برچسب آن به روز رسانی می‌شود و یا با حرکت کرسر ماوس در صفحه، موقعیت آن گزارش داده می‌شود)، منهای قسمت به روز رسانی عنوان صفحه با هر بار کلیک. علت اینجا است که با تغییر معرفی شده، دیگر حالت componentDidUpdate توسط متد useEffect پوشش داده نمی‌شود و به این ترتیب با هر بار به روز رسانی state و رندر کامپوننت، دیگر کار به اجرای مجدد side effect آن نمی‌رسد.
برای رفع این مشکل، باید به useEffect اعلام کنیم که side effect تعریف شده‌ی در آن، وابسته‌است به مقدار count و با تغییرات آن در state، نیاز است مجددا اجرا شود:
  useEffect(() => {
   // ...
  },[count]);
به همین جهت در آرایه‌ی تعریف شده، مقداری را که به آن وابستگی وجود دارد، مشخص می‌کنیم. با این تغییر اگر بر روی دکمه کلیک کنیم، چون اکنون useEffect می‌داند که باید تغییرات count را ردیابی کند، با اجرای مجدد effect function خود، عنوان صفحه نیز به روز رسانی خواهد شد.


کار با چندین listener مختلف در متد useEffect

سؤال: آیا تنظیم یک وابستگی خاص در متد useEffect، امکان تنظیم event listenerهای دیگر را غیرممکن می‌کند؟
برای پاسخ به این سؤال، چند event listener دیگر را ثبت می‌کنیم. برای مثال یکی دیگر از APIهای مرورگر، navigator نام دارد که توسط آن می‌توان وضعیت آنلاین و آفلاین بودن را به کمک خروجی خاصیت navigator.onLine آن، مشخص کرد. به کمک این API می‌خواهیم این وضعیت را نمایش دهیم. برای این منظور ابتدا state آن‌را در کامپوننت تابعی، ایجاد می‌کنیم:
const [status, setStatus] = useState(navigator.onLine);
مقدار اولیه‌ی این state را نیز توسط مقدار جاری خاصیت navigator.onLine، مشخص کرده‌ایم.
اکنون برای گوش فرا دادن به تغییرات این خاصیت (online و یا offline شدن کاربر)، نیاز است دو event listener را به کمک متد addEventListener ثبت کنیم و همچنین این متدها نیاز به پاکسازی هم دارند:
  useEffect(() => {
    // ...

    window.addEventListener("online", handleOnline);
    window.addEventListener("offline", handleOffline);

    return () => {
      // ...
  
      window.removeEventListener("online", handleOnline);
      window.removeEventListener("offline", handleOffline);
    };
  }, [count]);
پس از ثبت event listener ها، اکنون می‌توان با هربار فراخوانی آن‌ها توسط مرورگر، وضعیت state آن‌را به true و یا false، تغییر داد:
  const handleOnline = () => {
    setStatus(true);
  };

  const handleOffline = () => {
    setStatus(false);
  };
و در آخر مقدار متغیر status را به نحو زیر در متد رندر، نمایش داد:
<h2>Network Status</h2>
<p>
  You are <strong>{status ? "online" : "offline"}</strong>
</p>

برای آزمایش حالت offline آن، فقط کافی است به ابزار توسعه دهندگان مرورگر مراجعه کرده و در برگه‌ی network آن، حالت online را offline کنید:


در این حالت هم نمایش وضعیت آنلاین بودن کاربر به درستی کار می‌کند و هم سایر قسمت‌هایی که تاکنون اضافه کرده‌ایم. به این معنا که هر چند توسط ذکر پارامتر [count]، وابستگی خاصی برای side effect ویژه‌ای، مشخص شده‌است، اما ما را از تنظیم event listener‌های دیگری در قسمت‌های mount و unmount محروم نمی‌کند.


پاکسازی اثرات جانبی در useEffect Hook، زمانیکه روشی برای آن وجود ندارد

در مثالی دیگر می‌خواهیم از API موقعیت جغرافیایی کاربر در مرورگر یا navigator.geolocation استفاده کنیم. توسط این API هم می‌توان طول و عرض جغرافیایی را به دست آورد و هم تغییرات آن‌را تحت نظر قرار داد. برای مثال با بررسی این تغییرات می‌توان سرعت را نیز به دست آورد.
در این حالت نیز ابتدا با تعریف state مختص به آن شروع می‌کنیم و اینبار به عنوان مثال، مقدار اولیه‌ی آن‌را خارج از تابع جاری تنظیم می‌کنیم (جهت نمایش یک گزینه‌ی مهیای دیگر):
const initialLocationState = {
  latitude: null,
  longitude: null,
  speed: null
};

const App = () => {
  // ...
  const [location, setLocation] = useState(initialLocationState);
سپس جهت کار با این API، مقدار اولیه‌ی موقعیت کاربر و همچنین ردیابی تغییرات آن‌را در متد useEffect، تنظیم می‌کنیم:
  useEffect(() => {
    // ...

    navigator.geolocation.getCurrentPosition(handleGeolocation);
    const watchId = navigator.geolocation.watchPosition(handleGeolocation);

    return () => {
      // ...
      navigator.geolocation.clearWatch(watchId);
    };
  }, [count]);
در اینجا متد getCurrentPosition، با متد addEventListener متفاوت است و تنها یک callback function را دریافت می‌کند که در آن می‌توان setLocation را جهت به روز رسانی موقعیت جاری جغرافیایی کاربر، فراخوانی کرد. مشکلی که با این متد وجود دارد، نداشتن معادلی شبیه به متد removeEventListener است. یعنی API آن روشی را برای unmount آن فراهم نکرده‌است. البته متد watchPosition که تغییرات موقعیت کاربر را ردیابی می‌کند، دارای API مخصوص پاکسازی آن نیز هست که در این کدها ذکر شده‌است.

یک روش برای حل این مشکل و غیرفعال کردن دستی listener متد getCurrentPosition پس از unmount، تعریف یک متغیر mounted پیش از متد useEffect است:
  let mounted = true;

  useEffect(() => {
   // ...

    return () => {
      // ...
      mounted = false;
    };
  }, [count]);
و آن‌را در زمان پاکسازی useEffect، با false مقدار دهی می‌کنیم. اکنون زمانیکه می‌خواهیم رویدادگردان این Listener را تعریف کنیم، تنها بر اساس مقدار متغیر mounted عمل خواهیم کرد که از نشتی حافظه‌ی آن جلوگیری می‌کند:
  const handleGeolocation = event => {
    if (mounted) {
      setLocation({
        latitude: event.coords.latitude,
        longitude: event.coords.longitude,
        speed: event.coords.speed
      });
    }
  };
در آخر هم برای نمایش آن در متد رندر به صورت زیر عمل می‌کنیم:
<h2>Geolocation</h2>
<p>Latitude is {location.latitude}</p>
<p>Longitude is {location.longitude}</p>
<p>Your speed is {location.speed ? location.speed : "0"}</p>

سؤال: در اینجا شیء location چندین بار تکرار شده‌است. آیا می‌توان مقادیر خواص آن‌را توسط Object Destructuring نیز به دست آورد؟
پاسخ: بله. در اینجا هم Object Destructuring بر روی location state، کار می‌کند:
const [{ latitude, longitude, speed }, setLocation] = useState(
    initialLocationState
  );
که پس از آن، دیگر نیازی به تکرار شیء location نخواهد بود:
<h2>Geolocation</h2>
<p>Latitude is {latitude}</p>
<p>Longitude is {longitude}</p>
<p>Your speed is {speed ? speed : "0"}</p>


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: sample-30-part-01.zip
مطالب
آشنایی با WPF قسمت پنجم : DataContext بخش دوم
در ادامه قسمت قبلی قصد داریم دو کنترل دیگر را نیز بایند کنیم؛ ولی از آنجا که مقادیر آن‌ها رشته‌ای یا عددی نیست و مقداری متفاوت هست، از مبحثی به نام ValueConverter استفاده خواهیم کرد.
Value Converter چیست؟


موقعی که شما قصد بایند کردن دو نوع داده متفاوت را به هم دارید، نیاز به یک کد واسط پیدا می‌کنید تا این کد واسط مقادیر شما را از مبدا دریافت کرده و تبدیل به نوعی کند که مقصد بتواند از آن استفاده کند یا بلعکس. ValueConverter نام کلاسی است که از یک اینترفیس به نام IValueConverter ارث بری کرده است و شامل دو متد تبدیل نوع از مبدا به مقصد Convert و دیگری از مقصد به مبدا  ConvertBack می‌شود که خیلی کمتر پیاده سازی می‌شود.
پیاده سازی یک کلاس مبدل سه مرحله دارد:
  • مرحله اول :ساخت کلاس ValueConverter
  • مرحله دوم : تعریف آن به عنوان یک منبع یا ریسورس
  • مرحله سوم : استفاده از آن در عملیات بایند کردن Binding

در مرحله اول، نحوه پیاده سازی کلاس ValueConverter به شکل زیر است:
public class BoolToVisibilityConverter : IValueConverter
{
    public object Convert(object value, Type targetType, 
        object parameter, CultureInfo culture)
    {
        // Do the conversion from bool to visibility
    }
 
    public object ConvertBack(object value, Type targetType, 
        object parameter, CultureInfo culture)
    {
        // Do the conversion from visibility to bool
    }
}

در متد تبدیل باید مقداری را که کنترل نیاز دارد، بر اساس مقادیر کلاس، ایجاد و بازگشت دهید.

در مرحله‌ی دوم نحوه تعریف مبدل ما در پنجره XAML به صورت زیر می‌باشد:
<Window x:Class="test.MainWindow"
        xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
        xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
        xmlns:نامی دلخواه="clr-namespace:فضای نامی که کلاس مبدل در آن قرار دارد"
        >

    <Window.Resources>
        <نام دلخواهی که در بالا تعریف کرده اید: ClassNameنام کلاس  x:Key="کلید این آیتم در ریسورس"/>
    </Window.Resources>

کلمه‌های کلیدی xmlns که مخفف XML NameSpace هستند جهت تعریف دسترسی به فضاهای نام طراحی شده‌اند و طبق تعریف مایکروسافت همان مفهوم تگ‌های تعریف فضای نام در XML را دارند که توسط مایکروسافت توسعه یافته‌اند. این تعریف‌ها در تگ ریشه (در اینجا window) تعریف می‌شوند. دو فضای نام اولی که به طور پیش فرض در همه جای پروژه قرار دارند، اشاره به فریم ورک WPF دارند. کلمه‌ی کلیدی x در خط شماره سه، نام دلخواهی است که دسترسی ما را به خصوصیات یا تعاریف XAML موجود در sdk باز می‌کند؛ مثلا استفاده از خصوصیاتی چون x:key یا x:class را به همراه دارد.
پس الان باید خط چهارم برای ما روشن باشد؛ فضای نام جدیدی را در برنامه خودمان ایجاد کرده‌ایم که این تگ به آن اشاره می‌کند و نام دلخواهی هم برای اشاره به این فضای نام برایش در نظر گرفته‌ایم. هر موقع در برنامه این نام دلخواه تعیین شده قرار گیرد، یعنی اشاره به این فضای نام که در قسمت Window.resource خط هشتم تعریف شده است.
در خط هشتم، یک ریسورس (منبع) را به برنامه معرفی کرده‌ایم:
ریسورس‌ها برای ذخیره سازی داده‌ها در سطح یک کنترل، سطح محلی در یک پنجره، یا سطح عمومی در کل پروژه به کار می‌روند. محدودیتی در ذخیره داده‌ها وجود ندارد و هر چقدر که دوست دارید می‌توانید داده به آن پاس کنید. این داده‌ها می‌توانند یک سری اطلاعات ذخیره شده در یک ساختار ساده تا یک ساختار سلسه مراتبی از کنترل‌ها باشند. ریسورس‌ها به شما این اجازه را می‌دهند تا داده‌ها را در یک مکان ذخیره کرده و آن‌ها را در یک یا چندجا مورد استفاده قرار دهید.

از آن جا که مباحث ریسورس‌ها را در یک مقاله‌ی جداگانه بررسی می‌کنیم، فقط به ذکر نکات بالا جهت کد فعلی بسنده خواهیم کرد و ادامه‌ی آن را در یک مقاله دیگر مورد بررسی قرار می‌دهیم.
هر ریسورس دارای یک نام یا یک کلید است که با خصوصیت x:key تعریف می‌شود.
ریسورس بالا یک کلاس را که در فضای نام دلخواهی قرار دارد، تعریف می‌کند و یک کلید هم به آن انتساب می‌دهد.
مرحله‌ی سوم معرفی ریسورس به عملیات Binding است:
{Binding نام پراپرتی کلاس, Converter={StaticResource کلید آیتم مربوطه در ریسورس}, ConverterParameter=پارامتری که به کلاس مبدل پاس می‌شود}

بخش اول دقیقا همان چیزی است که در قسمت قبلی یاد گرفتیم. معرفی پراپرتی که باید عمل بایند به آن صورت گیرد. قسمت بعدی معرفی مبدل است و از آن جا که تابع مبدل ما در یک منبع است، اینگونه می‌نویسیم: {} را باز کرده و ابتدا کلمه StaticResource فاصله و سپس کلید ریسورس که تابع را از ریسورس فراخوانی کند و قسمت بعدی هم پاس کردن یک پارامتر به تابع مبدل است.

حال که با اصول نوشتار آشنا شدیم کار را آغاز می‌کنیم.
قصد داریم یک مبدل برای فیلد جنیست درست کنیم. از آنجا که این فیلد Boolean است و خصوصیت IsChecked یک RadioButton هم Boolean است، می‌توان یک ارتباط مستقیم را ایجاد کرد. ولی مشکل در اینجا هست که True برای مذکر است و false برای مؤنث. در نتیجه تنها Radiobutton مربوطه به جنس مذکر به این حالت پاسخ می‌دهد و از آنجا که  برای جنس مونث  false در نظر گرفته شده است، انتخاب آن هم false خواهد بود. پس باید در مبدل، مقداری که کنترل می‌خواهد را شناسایی کرده و اگر مقدار با آن برابر بود، True را بازگردانیم. مقداری که هر کنترل درخواست می‌کند را از طریق پارامتر به تابع مبدل ارسال می‌کنیم. radiobutton مذکر، مقدار True را به عنوان پارامتر ارسال می‌کند و radiobutton مونث هم مقدار false را به عنوان پارامتر ارسال می‌کند. اگر تابع مبدل را ببینید، این مقدار‌ها با پارامترها همخوانی دارند، True در غیر این صورت false بر میگرداند.

مرحله اول تعریف کلاس ValueConveter:
using System;
using System.Globalization;
using System.Windows;
using System.Windows.Data;

namespace test.ValueConverters
{
    public class GenderConverter: IValueConverter
    {
        public object Convert(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            var ParameterString = parameter as string;
            if (ParameterString == null)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            bool bparam;

            bool test = bool.TryParse(parameter.ToString(), out bparam);
            if (test)
            {
                return ((bool)value).Equals(bparam);
            }
            return DependencyProperty.UnsetValue;
        }

        public object ConvertBack(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
}
در کد بالا پارامتر ارسالی را دریافت می‌کنیم و اگر برابر با Null باشد، مقداری برگشتی را عدم ذکر شدن خصوصیت وابسته اعلام می‌کنیم. در نتیجه انگار این خصوصیت مقداردهی نشده است. اگر مخالف Null باشد، کار ادامه پیدا می‌کند. در نهایت مقایسه‌ای بین پارامتر و مقدار پراپرتی (value) صورت گرفته و نتیجه‌ی مقایسه را برگشت می‌دهیم.

برای تعریف این مبدل در محیط XAML به صورت زیر اقدام می‌کنیم:
<Window x:Class="test.MainWindow"
        xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
        xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
        xmlns:valueConverters="clr-namespace:test.ValueConverters"
        Title="MainWindow" Height="511.851" Width="525">

    <Window.Resources>
        <valueConverters:GenderConverter x:Key="GenderConverter"/>
    </Window.Resources>
</window>
 کلمه valueConveter به فضای نام test.valueConverters اشاره می‌کند که در قسمت ریسورس، از کلاس GenderConverter آن استفاده می‌کنیم و کلیدی که برای این ریسورس در نظر گرفتیم را GenderConverter تعریف کردیم (هم نامی کلید ریسورس و نام کلاس مبدل اتفاقی است و ارتباطی با یکدیگر ندارند).

نکته: در صورتی که بعد از تعریف ریسورس با خطای زیر روبرو شدید و محیط طراحی Design را از دست دادید یکبار پروژه را بیلد کنید تا مشکل حل شود.
The name "GenderConverter" does not exist in the namespace "clr-namespace:test.ValueConverters".


اکنون در عملیات بایندینگ دو کنترل اینگونه می‌نویسیم:
     <RadioButton GroupName="Gender" IsChecked="{Binding Gender, Converter={StaticResource GenderConverter}, ConverterParameter=True}" Name="RdoMale"  >Male</RadioButton>
                <RadioButton GroupName="Gender" IsChecked="{Binding Gender, Converter={StaticResource GenderConverter}, ConverterParameter=False}" Name="RdoFemale" Margin="0 5 0 0"  >Female</RadioButton>
حال برنامه را اجرا کرده و نتیجه را ببینید. برای تست بهتر می‌توانید جنسیت فرد را در منبع داده تغییر دهید. همچنین از آنجا که این مقدار برای جنس مذکر نیازی به بررسی و تبدیل ندارد می‌توانید عملیات بایند را عادی بنویسید:
<RadioButton GroupName="Gender" IsChecked="{Binding Gender}" Name="RdoMale"  >Male</RadioButton>
این کد می‌تواند برای تمامی وضعیت‌های دو مقداری چون جنسیت و وضعیت تاهل و ... هم به کار برود. ولی حالا سناریویی را تصور کنید که که مقادیر از دو تا بیشتر شود؛ مثل وضعیت تحصیلی ، دسترسی‌ها و غیره که این‌ها نیاز به داده‌های شمارشی چون Enum‌ها دارند. روند کار دقیقا مانند بالاست:
هر کنترل مقداری از یک enum را میپذیرد که میتواند آن مقدار را با استفاده از پارامتر، به تابع مبدل ارسال کند و سپس تابع چک می‌کند که آیا چنین مقداری در enum مدنظر یافت می‌شود یا خیر؛ این کد الان کار می‌کندو واقعا هم کد درستی است و هیچ مشکلی هم ندارد. ولی برای یک لحظه تصور کنید پنجره شما شامل چهار خصوصیت enum دار است. یعنی الان باید 4 تابع مبدل بنویسید. پس باید کد را بازنویسی کنیم تا به هر enum که مدنظر است پاسخ دهد؛ به این ترتیب تنها یک تابع مبدل می‌نویسیم.

جهت یادآوری نگاهی به کلاس برنامه می‌اندازیم:
public enum FieldOfWork
    {
        Actor=0,
        Director=1,
        Producer=2
    }
    public class Person : INotifyPropertyChanged
    { 
        public bool Gender { get; set; }

        public string ImageName { get; set; }

        public string Country { get; set; }

        public DateTime Date { get; set; }

        public FieldOfWork FieldOfWork { get; set; }

        private string _name;
        public string Name
        {
            get { return _name; }
            set
            {
                _name = value;
                OnPropertyChanged();
            }
        }
فعلا IList را از پراپرتی FieldOfWork بر میداریم تا این سناریو باشد که تنها یک Enum قابل انتخاب است:
public FieldOfWork FieldOfWork { get; set; }
بعدا حالت قبلی را بررسی میکنیم.

کد کلاس مبدل را به صورت زیر می‌نویسیم:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Globalization;
using System.Linq;
using System.Text;
using System.Threading.Tasks;
using System.Windows;
using System.Windows.Data;

namespace test.ValueConverters
{
    public class EnumConverter : IValueConverter
    {
        public object Convert(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            var ParameterString = parameter as string;
            if (ParameterString == null)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            if (Enum.IsDefined(value.GetType(), value) == false)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            object paramvalue = Enum.Parse(value.GetType(), ParameterString);
            return paramvalue.Equals(value);
        }

        public object ConvertBack(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
}
در مرحله اول مثل کد قبلی بررسی می‌شود که آیا پارامتری ارسال شده است یا خیر. در مرحله دوم بررسی می‌شود که نوع داده مقدار پراپرتی چیست یعنی چه Enum ایی مورد استفاده قرار گرفته است. اگر در Enum مقداری که در پارامتر به آن ذکر شده است وجود نداشته باشد، بهتر هست که کار در همین جا به پایان برسد؛ زیرا که یک پارامتر اشتباهی ارسال شده است و چنین مقداری در Enum وجود ندارد. در غیر اینصورت کار ادامه می‌یابد و پارامتر را به enum تبدیل کرده و با مقدار مقایسه می‌کنیم. اگر برابر باشند نتیجه true را باز میگردانیم.

کد قسمت ریسورس را با کلاس جدید به روز می‌کنیم:
    <Window.Resources>
        <valueConverters:GenderConverter x:Key="GenderConverter"/>
        <valueConverters:EnumConverter x:Key="EnumConverter"></valueConverters:EnumConverter>
    </Window.Resources>
کد چک باکس‌ها هم به شکل زیر تغییر می‌یابد:
    <CheckBox Name="ChkActor" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumConverter}, ConverterParameter=Actor}" >Actor/Actress</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkDirector" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumConverter}, ConverterParameter=Director}" >Director</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkProducer" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumConverter}, ConverterParameter=Producer}" >Producer</CheckBox>
کلاس GetPerson که منبع داده ما را فراهم می‌کند هم به شکل زیر است:
  public static Person GetPerson()
        {
            return new Person()
            {
                Name = "Leo",
                Gender =true,
                ImageName ="man.jpg",
                Country = "Italy",
                FieldOfWork = test.FieldOfWork.Actor,
                Date = DateTime.Now.AddDays(-3)
            };
        }

برنامه را اجرا کنید تا نتیجه کار را ببینید. باید چک باکس Actor تیک خورده باشد. میتوانید منبع داده را تغییر داده تا نتیجه کار را ببینید.

بگذارید فیلد FieldOfWork را به حالت قبلی یعنی IList برگردانیم. در بسیاری از اوقات ما چند گزینه از یک Enum را انتخاب می‌کنیم، مثل داشتن چند سطح دسترسی یا چند سمت کاری و ...

کلاس را به همراه کد GetPerson به شکل زیر تغییر می‌دهیم:
    public enum FieldOfWork
    {
        Actor=0,
        Director=1,
        Producer=2
    }
    public class Person : INotifyPropertyChanged
    { 
        public bool Gender { get; set; }

        public string ImageName { get; set; }

        public string Country { get; set; }

        public DateTime Date { get; set; }

        public IList<FieldOfWork> FieldOfWork { get; set; }

        private string _name;
        public string Name
        {
            get { return _name; }
            set
            {
                _name = value;
                OnPropertyChanged();
            }
        }

        public static Person GetPerson()
        {
            return new Person
            {
                Name = "Leo",
                Gender = true,
                ImageName = "man.jpg",
                Country = "Italy",
                FieldOfWork = new FieldOfWork[] { test.FieldOfWork.Actor, test.FieldOfWork.Producer },
                Date = DateTime.Now.AddDays(-3)
            };
        }
}

دو Enum بازیگر و تهیه کننده را انتخاب کرده‌ایم، پس در زمان اجرا باید این دو گزینه انتخاب شوند.
کد مبدل را به صورت زیر می‌نویسیم:
using System;
using System.Collections;
using System.Collections.Generic;
using System.Globalization;
using System.Linq;
using System.Text;
using System.Threading.Tasks;
using System.Windows;
using System.Windows.Data;

namespace test.ValueConverters
{
    public class EnumList : IValueConverter
    {
        public object Convert(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            var ParameterString = parameter as string;
            if (ParameterString == null)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

         var enumlist= (IList) value;         

            if(enumlist==null && enumlist.Count<1)
                return DependencyProperty.UnsetValue;

            if (Enum.IsDefined(enumlist[0].GetType(), ParameterString) == false)
                return DependencyProperty.UnsetValue;


            /*
              foreach (var item  in enumlist)
            {
                object paramvalue = Enum.Parse(item.GetType(), ParameterString);
                bool result = item.Equals(paramvalue);
                if (result)
                    return true;
            }
            return false;
             */
            return (from object item in enumlist let paramvalue = Enum.Parse(item.GetType(), ParameterString) select item.Equals(paramvalue)).Any(result => result);
        }

        public object ConvertBack(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
}
مقدار پراپرتی را به نوع IList تبدیل می‌کنید و اگر لیست معتبر بود، برنامه را ادامه می‌دهیم؛ در غیر اینصورت تابع خاتمه می‌یابد. بعد از اینکه صحت وجود لیست اعلام شد، بررسی میکنیم آیا Enum چنین مقداری که پارامتر ذکر کرده است را دارد یا یک پارامتر اشتباهی است.
در حلقه‌ای که به شکل توضیح درآمده، همه آیتم‌های مربوطه در لیست را بررسی کرده و اگر آیتمی برابر پارامتر باشد، True بر میگرداند و در صورتی که حلقه به اتمام برسد و آیتم پیدا نشود، مقدار False را برمی‌گرداند. این حلقه از آن جهت به شکل توضیح درآمده است که کد Linq آن در زیر نوشته شده است.

تعریف کلاس بالا در ریسورس:
   <Window.Resources>
        <valueConverters:GenderConverter x:Key="GenderConverter"/>
        <valueConverters:EnumConverter x:Key="EnumConverter"></valueConverters:EnumConverter>
        <valueConverters:EnumList x:Key="EnumList"></valueConverters:EnumList>
    </Window.Resources>
و تغییر کلید ریسورس در خطوط چک باکس ها، باقی موارد همانند قبل ثابت هستند:
     <CheckBox Name="ChkActor" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumList}, ConverterParameter=Actor}" >Actor/Actress</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkDirector" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumList}, ConverterParameter=Director}" >Director</CheckBox>
                <CheckBox Name="ChkProducer" IsChecked="{Binding FieldOfWork, Converter={StaticResource EnumList}, ConverterParameter=Producer}" >Producer</CheckBox>

نتیجه‌ی کار باید به شکل زیر باشد:
فیلد جنسیت و زمینه کاری از تابع مبدل به دست آمده است.

  بدیهی است خروجی‌های بالا برای کنترل هایی است که مقدار Boolean را می‌پذیرند و برای سایر کنترل‌ها باید با کمی تغییر در کد و نوع برگشتی که تحویل خروجی متد مبدل می‌شود، دهید.

دانلود فایل‌های این قسمت
مطالب
ASP.NET MVC #7

آشنایی با Razor Views

قبل از اینکه بحث جاری ASP.NET MVC را بتوانیم ادامه دهیم و مثلا مباحث دریافت اطلاعات از کاربر، کار با فرم‌ها و امثال آن‌را بررسی کنیم، نیاز است حداقل به دستور زبان یکی از View Engineهای ASP.NET MVC آشنا باشیم.
MVC3 موتور View جدیدی را به نام Razor معرفی کرده است که به عنوان روش برگزیده ایجاد Viewها در این سیستم به شمار می‌رود و فوق العاده نسبت به ASPX view engine سابق، زیباتر، ساده‌تر و فشرده‌تر طراحی شده است و یکی از اهداف آن تلفیق code و markup می‌باشد. در این حالت دیگر پسوند فایل‌های Viewها همانند سابق ASPX نخواهد بود و به cshtml و یا vbhtml تغییر یافته است. همچنین برخلاف web forms view engine از System.Web.Page مشتق نشده است. و باید دقت داشت که Razor یک زبان برنامه نویسی جدید نیست. در اینجا از مخلوط زبان‌های سی شارپ و یا ویژوال بیسیک به همراه تگ‌های html استفاده می‌شود.
البته این را هم باید عنوان کرد که این مسایل سلیقه‌ای است. اگر با web forms view engine راحت هستید، با همان کار کنید. اگر با هیچکدام از این‌ها راحت نیستید (!) نمونه‌های دیگر هم وجود دارند، مثلا:

Razor Views یک سری قابلیت جالب را هم به همراه دارند:
1) امکان کامپایل آن‌ها به درون یک DLL وجود دارد. مزیت: استفاده مجدد از کد، عدم نیاز به وجود صریح فایل cshtml یا vbhtml بر روی دیسک سخت.
2) آزمون پذیری: از آنجائیکه Razor viewها به صورت یک کلاس کامپایل می‌شوند و همچنین از System.Web.Page مشتق نخواهند شد، امکان بررسی HTML نهایی تولیدی آن‌هابدون نیاز به راه اندازی یک وب سرور وجود دارد.
3) IntelliSense ویژوال استودیو به خوبی آن‌را پوشش می‌دهد.
4) با توجه به مواردی که ذکر شد، یک اتفاق جالب هم رخ داده است: امکان استفاده از Razor engine خارج از ASP.NET MVC هم وجود دارد. برای مثال یک سرویس ویندوز NT طراحی کرده‌اید که قرار است ایمیل فرمت شده‌ای به همراه اطلاعات مدل‌های شما را در فواصل زمانی مشخص ارسال کند؟ می‌توانید برای طراحی آن از Razor engine استفاده کنید و تهیه خروجی نهایی HTML آن نیازی به راه اندازی وب سرور و وهله سازی HttpContext ندارد.


ساختار پروژه مثال جاری

در ادامه مرور سریعی خواهیم داشت بر دستور زبان Razor engine و جهت نمایش این قابلیت‌ها، یک مثال ساده را در ابتدا با مشخصات زیر ایجاد خواهیم کرد:
الف) یک empty ASP.NET MVC 3 project را ایجاد کنید و نوع View engine را هم در ابتدای کار Razor انتخاب نمائید.
ب) دو کلاس زیر را به پوشه مدل‌های برنامه اضافه کنید:
namespace MvcApplication3.Models
{
public class Product
{
public Product(string productNumber, string name, decimal price)
{
Name = name;
Price = price;
ProductNumber = productNumber;
}
public string ProductNumber { get; set; }
public string Name { get; set; }
public decimal Price { get; set; }
}
}

using System.Collections.Generic;

namespace MvcApplication3.Models
{
public class Products : List<Product>
{
public Products()
{
this.Add(new Product("D123", "Super Fast Bike", 1000M));
this.Add(new Product("A356", "Durable Helmet", 123.45M));
this.Add(new Product("M924", "Soft Bike Seat", 34.99M));
}
}
}

کلاس Products صرفا یک منبع داده تشکیل شده در حافظه است. بدیهی است هر نوع ORM ایی که یک ToList را بتواند در اختیار شما قرار دهد، توانایی تشکیل لیست جنریکی از محصولات را نیز خواهد داشت و تفاوتی نمی‌کند که کدامیک مورد استفاده قرار گیرد.

ج) سپس یک کنترلر جدید به نام ProductsController را به پوشه Controllers برنامه اضافه می‌کنیم:

using System.Web.Mvc;
using MvcApplication3.Models;

namespace MvcApplication3.Controllers
{
public class ProductsController : Controller
{
public ActionResult Index()
{
var products = new Products();
return View(products);
}
}
}

د) بر روی نام متد Index کلیک راست کرده، گزینه Add view را جهت افزودن View متناظر آن، انتخاب کنید. البته می‌شود همانند قسمت پنجم گزینه Create a strongly typed view را انتخاب کرد و سپس Product را به عنوان کلاس مدل انتخاب نمود و در آخر خیلی سریع یک لیست از محصولات را نمایش داد، اما فعلا از این قسمت صرفنظر نمائید، چون می‌خواهیم آن‌ را دستی ایجاد کرده و توضیحات و نکات بیشتری را بررسی کنیم.

ه) برای اینکه حین اجرای برنامه در VS.NET هربار نخواهیم که آدرس کنترلر Products را دستی در مرورگر وارد کنیم، فایل Global.asax.cs را گشوده و سپس در متد RegisterRoutes، در سطر Parameter defaults، مقدار پیش فرض کنترلر را مساوی Products قرار دهید.


مرجع سریع Razor

ابتدا کدهای View متد Index را به شکل زیر وارد نمائید:

@model List<MvcApplication3.Models.Product>
@{
ViewBag.Title = "Index";
var number = 12;
var data = "some text...";
<h2>line1: @data</h2>

@:line-2: @data <‪br />
<text>line-3:</text> @data
}
<‪br />
site@(data)
<‪br />
@@name
<‪br />
@(number/10)
<‪br />
First product: @Model.First().Name
<‪br />
@if (@number>10)
{
  <span>@data</span>
}
else
{
  <text>Plain Text</text>
}
<‪br />
@foreach (var item in Model)
{
<li>@item.Name, $@item.Price </li>
}

@*
A Razor Comment
*@

<‪br />
@("First product: " + Model.First().Name)
<‪br />
<img src="@(number).jpg" />

در ادامه توضیحات مرتبط با این کدها ارائه خواهد شد:

1) نحوه معرفی یک قطعه کد
@model List<MvcApplication3.Models.Product>
@{
ViewBag.Title = "Index";
var number = 12;
var data = "some text...";
<h2>line1: @data</h2>

@:line-2: @data <‪br />
<text>line-3:</text> @data
}

این کدها متعلق به Viewایی است که در قسمت (د) بررسی ساختار پروژه مثال جاری، ایجاد کردیم. در ابتدای آن هم نوع model مشخص شده تا بتوان ساده‌تر به اطلاعات شیء Model به کمک IntelliSense دسترسی داشت.
برای ایجاد یک قطعه کد در Viewایی از نوع Razor به این نحو عمل می‌شود:
@{  ...Code Block.... }

در اینجا مجاز هستیم کدهای سی شارپ را وارد کنیم. یک نکته جالب را هم باید درنظر داشت: امکان نوشتن تگ‌های html هم در این بین وجود دارد (بدون اینکه مجبور باشیم قطعه کد شروع شده را خاتمه دهیم، به حالت html معمولی سوئیچ کرده و دوباره یک قطعه کد دیگر را شروع نمائیم). مانند line1 مثال فوق. اگر کمی پایین‌تر از این سطر مثلا بنویسیم line2 (به عنوان یک برچسب) کامپایلر ایراد خواهد گرفت، زیرا این مورد نه متغیر است و نه از پیش تعریف شده است. به عبارتی نباید فراموش کنیم که اینجا قرار است کد نوشته شود. برای رفع این مشکل دو راه حل وجود دارد که در سطرهای دو و سه ملاحظه می‌کنید. یا باید از تگی به نام text برای معرفی یک برچسب در این میان استفاده کرد (سطر سه) یا اگر قرار است اطلاعاتی به شکل یک متن معمولی پردازش شود ابتدای آن مانند سطر دوم باید یک @: قرار گیرد.
کمی پایین‌تر از قطعه کد معرفی شده در بالا بنویسید:
<‪br />
site@data

اکنون اگر خروجی این View را در مرورگر بررسی کنید، دقیقا همین site@data خواهد بود. چون در این حالت Razor تصور خواهد کرد که قصد داشته‌اید یک آدرس ایمیل را وارد کنید. برای این حالت خاص باید نوشت:
<‪br />
site@(data)

به این ترتیب data از متغیر data تعریف شده در code block قبلی برنامه دریافت و نمایش داده خواهد شد.
شبیه به همین حالت در مثال زیر هم وجود دارد:
<img src="@(number).jpg" />

در اینجا اگر پرانتزها را حذف کنیم، Razor فرض را بر این خواهد گذاشت که شیء number دارای خاصیت jpg است. بنابراین باید به نحو صریحی، بازه کاری را مشخص نمائیم.

بکار گیری این علامت @ یک نکته جنبی دیگر را هم به همراه دارد. فرض کنید در صفحه قصد دارید آدرس توئیتری شخصی را وارد کنید. مثلا:
<‪br />
@name

در این حالت View کامپایل نخواهد شد و Razor تصور خواهد کرد که قرار است اطلاعات متغیری به نام name را نمایش دهید. برای نمایش این اطلاعات به همین شکل، یک @ دیگر به ابتدای سطر اضافه کنید:
<‪br />
@@name

2) نحوه معرفی عبارات
عبارات پس از علامت @ معرفی می‌شوند و به صورت پیش فرض Html Encoded هستند (در قسمت 5 در اینباره بیشتر توضیح داده شد):
First product: @Model.First().Name

در این مثال با توجه به اینکه نوع مدل در ابتدای View مشخص شده است، شیء Model به لیستی از Products اشاره می‌کند.

یک نکته:
مشخص سازی حد و مرز صریح یک متغیر در مثال زیر نیز کاربرد دارد:
<‪br />
@number/10

اگر خروجی این مثال را بررسی کنید مساوی 12/10 خواهد بود و محاسبه‌ای انجام نخواهد شد. برای حل این مشکل باز هم از پرانتز می‌توان کمک گرفت:
<‪br />
@(number/10)
3) نحوه معرفی عبارات شرطی

@if (@number>10)
{
  <span>@data</span>
}
else
{
  <text>Plain Text</text>
}

یک عبارت شرطی در اینجا با @if شروع می‌شود و سپس نکاتی که در «نحوه معرفی یک قطعه کد» بیان شد، در مورد عبارات داخل {} صادق خواهد بود. یعنی در اینجا نیز می‌توان عبارات سی شارپ مخلوط با تگ‌های html را نوشت.
یک نکته: عبارت شرطی زیر نادرست است. حتما باید سطرهای کدهای سی شارپ بین {} محصور شوند؛‌ حتی اگر یک سطر باشند:
@if( i < 1 ) int myVar=0;


4) نحوه استفاده از حلقه foreach
@foreach (var item in Model)
{
<li>@item.Name, $@item.Price </li>
}

حلقه foreach نیز مانند عبارات شرطی با یک @ شروع شده و داخل {} بدنه آن نکات «نحوه معرفی یک قطعه کد» برقرار هستند (امکان تلفیق code و markup با هم).
کسانی که پیشتر با web forms کار کرده باشند، احتمالا الان خواهند گفت که این یک پس رفت است و بازگشت به دوران ASP کلاسیک دهه نود! ما به ندرت داخل صفحات aspx وب فرم‌ها کد می‌نوشتیم. مثلا پیشتر یک GridView وجود داشت و یک دیتاسورس که به آن متصل می‌شد؛ مابقی خودکار بود و ما هیچ وقت حلقه‌ای ننوشتیم. در اینجا هم این مساله با نوشتن برای مثال «html helpers» قابل کنترل است که در قسمت‌های بعدی به آن‌ پرداخته خواهد شد. به عبارتی قرار نیست به این نحو با Viewهای Razor رفتار کنیم. این قسمت فقط یک آشنایی کلی با Syntax است.


5) امکان تعریف فضای نام در ابتدای View
@using namespace;

6) نحوه نوشتن توضیحات سمت سرور:
@*
A Razor Comment / Server side Comment
*@

7) نحوه معرفی عبارات چند جزئی:
@("First product: " + Model.First().Name)

همانطور که ملاحظه می‌کنید، ذکر یک پرانتز برای معرفی عبارات چندجزئی کفایت می‌کند.


استفاده از موتور Razor خارج از ASP.NET MVC

پیشتر مطلبی را در مورد «تهیه قالب برای ایمیل‌های ارسالی یک برنامه ASP.Net» در این سایت مطالعه کرده‌اید. اولین سؤالی هم که در ذیل آن مطلب مطرح شده این است: «در برنامه‌های ویندوز چطور؟» پاسخ این است که کل آن مثال بر مبنای HttpContext.Current.Server.Execute کار می‌کند. یعنی باید مراحل وهله سازی HttpContext و شیء Server توسط یک وب سرور و درخواست رسیده طی شود و ... شبیه سازی آن آنچنان مرسوم و کار ساده‌ای نیست.
اما این مشکل با Razor وجود ندارد. به عبارتی در اینجا برای رندر کردن یک Razor View به html نهایی، نیازی به HttpContext نیست. بنابراین از این امکانات مثلا در یک سرویس ویندوز ان تی یا یک برنامه کنسول، WinForms، WPF و غیره هم می‌توان استفاده کرد.
برای اینکه بتوان از Razor خارج از ASP.NET MVC استفاده کرد، نیاز به اندکی کدنویسی هست مثلا استفاده از کامپایلر سی شارپ یا وی بی و کامپایل پویای کد و یک سری ست آپ دیگر. پروژه‌ای به نام RazorEngine این‌ کپسوله سازی رو انجام داده و از اینجا http://razorengine.codeplex.com/ قابل دریافت است.