مطالب
نگاشت دیتای XML به کمک AutoMapper
صورت مساله که مشخصه قراره دیتای رو از منبع داده‌ی Xml به model مورد نظرمون نگاشت کنیم چیزی شبیه کاری که متد GetEntries انجام میده و تو این پست معرفی شده...

AutoMapper به صورت داخلی و با استفاده از قرارداد‌ها نمیتونه xml رو به object تبدیل کنه ولی این کار به کمک LINQ to XML قابل انجامه.

مثالی که برای این پست انتخاب شده سوژه‌ی داغ روزهای اخیره ؟!
مدل زیر رو در نظر داشته باشید
 public class PreciousMetal
    {
        public string Name { get; set; }
        public float Price { get; set; }
        public DateTime UpdateTime { get; set; }
    }

قراره از یک وب سرویس اطلاعات مربوط به فلزات گرانبها رو دریافت و به مدل PreciousMetal نگاشت کنیم.ساختار اطلاعات دریافتی ما به شکل زیره
<pricelist currency="usd">
  <price timestamp="1349347920" per="ozt" commodity="gold">1788.70</price>
  <price timestamp="1349347860" per="ozt" commodity="palladium">665.50</price>
  <price timestamp="1349347920" per="ozt" commodity="platinum">1701.25</price>
  <price timestamp="1349347920" per="ozt" commodity="silver">34.91</price>
</pricelist>

برای نگاشت‌های معمولی کار سختی نداریم و از MapFrom استفاده میکنیم مثلا برای قیمت
Mapper.CreateMap<XElement, PreciousMetal>().ForMember(des => des.Price,
                                                                  op =>
                                                                  op.MapFrom(src => src.Value));

ولی برای زمان دریافت قیمت با توجه به متفاوت بودن زمان دریافتی مثلا در اینجا Unix time از Custom value resolvers استفاده میکنیم
public class UnixTimestampResolver : ValueResolver<XElement, DateTime>
    {
        protected override DateTime ResolveCore(XElement source)
        {
            var origin = new DateTime(1970, 1, 1, 0, 0, 0, 0);
            return origin.AddSeconds(Convert.ToDouble(source.Attribute("timestamp").Value));
        }
    }

همچنیا میخواهیم از معادل فارسی نام فلزات گرانبها استفاده کنیم
public class EnglishPMetalToFarsiResolver : ValueResolver<XElement, string>
    {
        readonly Dictionary<string, string> _pMetaldic = new Dictionary<string, string>
                                                       {
                                                           {"gold", "طلا"},
                                                           {"palladium", "پالادیوم"},
                                                           {"platinum", "پلاتین "},
                                                           {"silver", "نقره"}
                                                       };
        protected override string ResolveCore(XElement source)
        {
            string pMetalFarsi;
            return _pMetaldic.TryGetValue(source.Attribute("commodity").Value, out pMetalFarsi) ? pMetalFarsi : string.Empty;
        }
    }

نکته:از سری قبلی آشنایی با AutoMapper همیشه بین انتخاب Custom Value Formatters و Custom value resolvers مشکل داشتم مثلا همین قسمت بنظر خودم Custom Value Formatters مناسبتر میاد بعد کمی وقت گذاشتن مشخص شد گویا یه جورایی Custom Value Formatters اضافه س و اشتباه تو طراحی بوده.

و اما نحوه استفاده
static void Main(string[] args)
        {
            //تعریف نگاشت‌ها Mapper.CreateMap<XElement, PreciousMetal>().ForMember(des => des.Name,
                                                                  op => op.ResolveUsing<EnglishPMetalToFarsiResolver>())
                .ForMember(des => des.Price,
                           op =>
                           op.MapFrom(src => src.Value))

                .ForMember(des => des.UpdateTime, op => op.ResolveUsing<UnixTimestampResolver>());

            Mapper.AssertConfigurationIsValid();

            //دریافت قیمت‌ها از منبع داده
            var doc = XDocument.Load("http://www.xmlcharts.com/cache/precious-metals.xml");
            var priceData = doc.Descendants("pricelist").Take(1).Elements("price");

            //فراخوانی نگاشت
            var preciousMetals = Mapper.Map<IEnumerable<XElement>, IList<PreciousMetal>>(priceData);


            foreach (var preciousMetal in preciousMetals)
            {
                Console.WriteLine(preciousMetal.Name + " " + preciousMetal.Price + " " + preciousMetal.UpdateTime.ToShortDateString());
            }

            Console.ReadLine();

        }

مطالب
Microbenchmark
What Is Micro Benchmark? Micro benchmark is a benchmark designed to measure the performance of a very small and specific piece of code. (^)
البته این موضوع امروزه بیشتر در Java مطرحه تا دات نت (^ و ^ و ^) اما مفاهیم اصلی مختص یک زبان یا پلتفرم نیست.
وقتی در مورد آزمایش بار برای مقایسه کارایی کلاس StrigBuilder تحقیق میکردم به مطلب جالبی برخورد کردم. خلاصش این میشه که برای تست بار قسمتهایی از کدتون میتونین زمان موردنیاز برای اجرای اون کد رو بررسی کنین و چون ممکنه انجام این کار چندین بار نیاز بشه بهتره از متد زیر برای اینکار استفاده کنین:
static void Profile(string description, int iterations, Action func) {
    // clean up
    GC.Collect();
    GC.WaitForPendingFinalizers();
    GC.Collect();

    // warm up 
    func();

    var watch = Stopwatch.StartNew();
    for (int i = 0; i < iterations; i++) {
        func();
    }
    watch.Stop();
    Console.Write(description);
    Console.WriteLine(" Time Elapsed {0} ms", watch.ElapsedMilliseconds);
}
سه خط اول متد بالا برای آماده‌سازی حافظه جهت اجرای تست موردنظر است. برای آشنایی بیشتر با نحوه عملکرد Garbage Collector (^ و ^ و ^) خوندن کتاب فوق العاده CLR via C# - 3rd ed رو پیشنهاد میکنم (فصلهای 21 و 22).
سپس یکبار اکشن موردنظر (که حاوی قطعه کد موردنظره) اجرا میشه تا مسائل مربوطه به بارگذاری‌های اولیه در نتیجه تست تاثیر نزاره (warm up).
در نهایت هم آزمایش بار برای تعداد تکرار درخواست شده انجام میشه و زمان اجرای اون در خروجی چاپ میشه.
برای استفاده از متد فوق میشه از کد زیر استفاده کرد:
Profile("a descriptions", how_many_iterations_to_run, () =>
{
   // ... code being profiled
});
و برای استفاده از این متد در آزمایش کارایی کلاس StringBuilder میشه از کدی شبیه به کد زیر استفاده کزد:
var iterations = 10000000;
var testString = ".NET Tips is awesme!";
do
{
  var sb1 = new StringBuilder(testString);
  var sb2 = new StringBuilder(testString) { Capacity = testString.Length * iterations };
  try
  {
    Profiler.Profile("StringBuilder Profiler", iterations, () => sb1.Append(testString));
    Profiler.Profile("StringBuilder Capacity Profiler", iterations, () => sb2.Append(testString));
  }
  catch (Exception ex)
  {
    Console.WriteLine(ex.Message);
  }
  finally
  {
    Console.WriteLine("----------------------------------------------------------------");
    sb1.Clear();
    sb2.Clear();
  }
} while (Console.ReadKey(true).Key == ConsoleKey.C); // C = continue
البته برای اینکه عملیات مقدار دهی خاصیت Capacity در قسمت warm up متد profile نتایج رو تحت تاثیر قرار نده برای این تست من اون قسمت رو کامنت کردم (اگر این کار رو نکنین زمانهای بدست اومده برای هر دو مورد یکی خواهد بود). اجرای کد بالا نتایج زیر رو تو سیستم من ارائه داد:

می‌بینین که نتایج استفاده از متد موردبحث کمی فرق داره و افزایش کارایی در حالت استفاده از پراپرتی Capacity دیگه حدود 3 برابر نیست و حدود 2 دو برابره. البته زمان بدست اومده برای هر دو مورد نسبت به قبل کاهش داشته که بیشترش میتونه مربوطه به عدم درنظر گرفتن زمان موردنیاز برای ایجاد کلاس StringBuilder در این تست جدید باشه (چون بعید میدونم عملیات پاکسازی حافظه توسط GC تو این تست تاثیر چندانی داشته باشه). درهر حال نتایج این تست بیشتر به واقعیت نزدیکه!
مطالب
چرا به الگوهای طراحی JavaScript نیاز داریم ؟
امروزه اهمیت یادگیری JavaScript بر هیچ کس پوشیده نیست ، API‌های جدید HTML 5 و امکانات جدید وب مثل Geo Location ، Offline storage ، Canvas ، Offline Web applications و ... همه نیاز به دانش JavaScript دارند. در نتیجه نیاز است علاوه بر یادگیری JavaScript به تمیز کد نوشتن جهت سهولت نگهداری آگاه بود.  همانطور که در کدهای سمت سرور مثل C# و یا PHP نیاز به استفاده از الگوهای طراحی (Design Patterns)است در JavaScript هم اوضاع به همین منوال است.
الگوی طراحی یک راه حل قابل استفاده مجدد است که برای حل مشکلات متداول در طراحی نرم افزار به کار می‌رود.
چرا به الگوی‌های طراحی JavaScript نیازمندیم ؟ 
  1. می خواهیم کد هایی با قابلیت استفاده‌ی مجدد بنویسیم ، استفاده از عملکرد‌های مشابه در سطح صفحات یک Web application یا چند Web Application.
  2. می خواهیم کد هایی با قابلیت نگهداری بنویسیم ، هر چه قدر در فاز توسعه کد‌های با کیفیت بنویسیم در فاز نگهداری از آن بهره می‌بریم. باید کد هایی بنویسیم که قابل Debug و خواندن توسط دیگر افراد تیم باشند.
  3. کدهای ما نباید با توابع و متغیر‌های دیگر پلاگین‌ها تداخل نامگزاری داشته باشند. در برنامه‌های امروزی بسیار مرسوم است که از پلاگین‌های Third party استفاده شود. می‌خواهیم با رعایت Encapsulation and modularization در کدهایمان از این تداخل جلوگیری کنیم.
معمولا کد‌های JavaScript که توسط اکثر ما نوشته می‌شود یک سری تابع پشت سرهم هست ، بدون هیچ کپسوله سازی : 
function getDate() {
    var now = new Date();
    var utc = now.getTime() + (now.getTimezoneOffset() * 60000);
    var est;
    est = new Date(utc + (3600000 * -4));
    return dateFormat(est, "dddd, mmmm dS, yyyy, h:MM:ss TT") + " EST";

}
function initiate_geolocationToTextbox() {
    navigator.geolocation.getCurrentPosition(handle_geolocation_queryToTextBox);
}

function handle_geolocation_queryToTextBox(position) {
    var longitude = position.coords.longitude;
    var latitude = position.coords.latitude;
    $("#IncidentLocation").val(latitude + " " + longitude);
}
به این روش کدنویسی Function Spaghetti Code گفته می‌شود که معایبی دارد : 
  • توابع و متغیر‌ها به Global scope برنامه افزوده می‌شوند.
  • کد Modular نیست.
  • احتمال رخ دادن Conflict در اسامی متغیر‌ها و توابع بالا می‌رود.
  • نگهداری کد به مرور زمان سخت می‌شود.
با شبیه سازی یک مثال مشکلات احتمالی را بررسی می‌کنیم : 
// file1.js
function saveState(obj) {
    // write code here to saveState of some object
    alert('file1 saveState');
}
// file2.js (remote team or some third party scripts)
function saveState(obj, obj2) {
     // further code...
    alert('file2 saveState");
}
همانطور که می‌بینید در این مثال در 2 فایل متفاوت در برنامه مان از 2 تابع با اسامی یکسان و امضای متفاوت استفاده کرده ایم . اگر فایل‌ها را اینگونه در برنامه آدرس دهی کنیم : 
<script src="file1.js" type="text/javascript"></script>
<script src="file2.js" type="text/javascript"></script>
متد saveState در فایلی که دیرتر آدرس داده شده (file2.js) ، متد saveState در file1.js را Override می‌کند ، در نتیجه عملکردی که از متد saveState در فایل اول انتظار داریم اتفاق نمی‌افتد.
 در پست بعدی به راه حل این مشکلات و کپسوله سازی خواهم پرداخت.
برای مطالعه‌ی بیشتر کتاب (Learning JavaScript Design Patterns) را از دست ندهید.
مطالب
آشنایی با Refactoring - قسمت 9

این قسمت از آشنایی با Refactoring به کاهش cyclomatic complexity اختصاص دارد و خلاصه آن این است: «استفاده از if های تو در تو بیش از سه سطح، مذموم است» به این علت که پیچیدگی کدهای نوشته شده را بالا برده و نگهداری آن‌ها را مشکل می‌کند. برای مثال به شبه کد زیر دقت کنید:

if
if
if
if
do something
endif
endif
endif
endif


که حاصل آن شبیه به نوک یک پیکان (Arrow head) شده است. یک مثال بهتر:


namespace Refactoring.Day9.RemoveArrowhead.Before
{
public class Role
{
public string RoleName { set; get; }
public string UserName { set; get; }
}
}

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;

namespace Refactoring.Day9.RemoveArrowhead.Before
{
public class RoleRepository
{
private IList<Role> _rolesList = new List<Role>();

public IEnumerable<Role> Roles { get { return _rolesList; } }

public void AddRole(string username, string roleName)
{
if (!string.IsNullOrWhiteSpace(roleName))
{
if (!string.IsNullOrWhiteSpace(username))
{
if (!IsInRole(username, roleName))
{
_rolesList.Add(new Role
{
UserName=username,
RoleName=roleName
});
}
else
{
throw new InvalidOperationException("User is already in this role.");
}
}
else
{
throw new ArgumentNullException("username");
}
}
else
{
throw new ArgumentNullException("roleName");
}
}

public bool IsInRole(string username, string roleName)
{
return _rolesList.Any(x => x.RoleName == roleName && x.UserName == username);
}
}
}

متد AddRole فوق، نمونه‌ی بارز پیچیدگی بیش از حد حاصل از اعمال if های تو در تو است و ... بسیار متداول. برای حذف این نوک پیکان حاصل از if های تو در تو، از بالاترین سطح شروع کرده و شرط‌ها را برعکس می‌کنیم؛ با این هدف که هر چه سریعتر متد را ترک کرده و خاتمه دهیم:

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;

namespace Refactoring.Day9.RemoveArrowhead.After
{
public class RoleRepository
{
private IList<Role> _rolesList = new List<Role>();

public IEnumerable<Role> Roles { get { return _rolesList; } }

public void AddRole(string username, string roleName)
{
if (string.IsNullOrWhiteSpace(roleName))
throw new ArgumentNullException("roleName");

if (string.IsNullOrWhiteSpace(username))
throw new ArgumentNullException("username");

if (IsInRole(username, roleName))
throw new InvalidOperationException("User is already in this role.");

_rolesList.Add(new Role
{
UserName = username,
RoleName = roleName
});
}

public bool IsInRole(string username, string roleName)
{
return _rolesList.Any(x => x.RoleName == roleName && x.UserName == username);
}
}
}

اکنون پس از اعمال این Refactoring ، متد AddRole بسیار خواناتر شده و هدف اصلی آن که اضافه کردن یک شیء به لیست نقش‌ها است، واضح‌تر به نظر می‌رسد. به علاوه اینبار قسمت‌های مختلف متد AddRole، فقط یک کار را انجام می‌دهند و وابستگی‌های آن‌ها به یکدیگر نیز کاهش یافته است.


مطالب
چند ستونه کردن در iTextSharp

فرض کنید جدولی دارید با چند ستون محدود که نتیجه‌ی نهایی گزارش آن مثلا 100 صفحه است. جهت صرفه جویی در کاغذ مصرفی شاید بهتر باشد که این جدول را به صورت چند ستونی مثلا 5 ستون در یک صفحه نمایش داد؛ چیزی شبیه به شکل زیر:


روش انجام اینکار به کمک iTextSharp به صورت زیر است:


using System;

using System.IO;
using iTextSharp.text;
using iTextSharp.text.pdf;
using System.Diagnostics;

class Program
{
static void Main(string[] args)
{
using (var pdfDoc = new Document(PageSize.A4))
{
var pdfWriter = PdfWriter.GetInstance(pdfDoc, new FileStream("Test.pdf", FileMode.Create));
pdfDoc.Open();

var table1 = new PdfPTable(1);
table1.WidthPercentage = 100f;
table1.HeaderRows = 2;
table1.FooterRows = 1;

//header row
var headerCell = new PdfPCell(new Phrase("header"));
table1.AddCell(headerCell);

//footer row
var footerCell = new PdfPCell(new Phrase(" "));
table1.AddCell(footerCell);

//adding some rows
for (int i = 0; i < 400; i++)
{
var rowCell = new PdfPCell(new Phrase(i.ToString()));
table1.AddCell(rowCell);
}

// wrapping table1 in multiple columns
ColumnText ct = new ColumnText(pdfWriter.DirectContent);
ct.RunDirection = PdfWriter.RUN_DIRECTION_RTL;
ct.AddElement(table1);

int status = 0;
int count = 0;
int l = 0;
int columnsWidth = 100;
int columnsMargin = 7;
int columnsPerPage = 4;
int r = columnsWidth;
bool isRtl = true;

// render the column as long as it has content
while (ColumnText.HasMoreText(status))
{
if (isRtl)
{
ct.SetSimpleColumn(
pdfDoc.Right - l, pdfDoc.Bottom,
pdfDoc.Right - r, pdfDoc.Top
);
}
else
{
ct.SetSimpleColumn(
pdfDoc.Left + l, pdfDoc.Bottom,
pdfDoc.Left + r, pdfDoc.Top
);
}

var delta = columnsWidth + columnsMargin;
l += delta;
r += delta;

// render as much content as possible
status = ct.Go();

// go to a new page if you've reached the last column
if (++count > columnsPerPage)
{
count = 0;
l = 0;
r = columnsWidth;
pdfDoc.NewPage();
}
}
}

//open the final file with adobe reader for instance.
Process.Start("Test.pdf");
}
}


توضیحات:
تا قسمت تعریف جدول و اضافه کردن سطرها و ستون‌های مورد نظر، همان بحث «تکرار خودکار سرستون‌های یک جدول در صفحات مختلف، توسط iTextSharp» می‌باشد.
اصل مطلب از قسمت ColumnText شروع می‌شود. با استفاده از شیء ColumnText می‌توان محتوای خاصی را در طی چند ستون در صفحه نمایش داد. عرض این ستون‌ها هم توسط متد SetSimpleColumn مشخص می‌شود و همچنین محل دقیق قرارگیری آن‌ها در صفحه. در اینجا دو حالت راست به چپ و چپ به راست در نظر گرفته شده است.
اگر حالت راست به چپ را در نظر بگیریم، محل قرارگیری اولین ستون از سمت راست صفحه (pdfDoc.Right) باید تعیین شود. سپس هربار به اندازه‌ی عرضی که مد نظر است باید محل شروع ستون را مشخص کرد (pdfDoc.Right - l). هر زمانیکه ct.Go فراخوانی می‌شود، تاجایی که میسر باشد، اطلاعات جدول 1 در یک ستون درج می‌شود. سپس بررسی می‌شود که تا این لحظه چند ستون در صفحه نمایش داده شده است. اگر تعداد مورد نظر ما (columnsPerPage) تامین شده باشد، کار را در صفحه‌ی بعد ادامه خواهیم داد (pdfDoc.NewPage)، در غیراینصورت مجددا مکان یک ستون دیگر در همان صفحه تعیین شده و کار افزودن اطلاعات به آن آغاز خواهد شد و این حلقه تا جایی که تمام محتوای جدول 1 را درج کند، ادامه خواهد یافت.


مطالب
یک دست سازی ی و ک دریافتی در صفحات وب

با استفاده از jQuery ، تحت نظر قرار دادن ورودی‌های کاربران در تمام فیلدهای ورودی صفحه کار ساده‌ای است؛ اما جایگزینی مثلا ی فارسی با ی عربی و برعکس درست در لحظه‌ی تایپ آن‌ها کار ساده‌ای نیست و هر مرورگر روش خاص خودش را دارد و بعضی‌ها هم اصلا اجازه‌ی تغییر رخدادهای رسیده را نمی‌دهند.
اسکریپت زیر کار یک دست سازی ی و ک دریافتی در صفحات وب را انجام می‌دهد (برای مثال اگر کاربر ی تایپ کند به صورت خودکار به ی تبدیل می‌شود):
// <![CDATA[
function substituteCharInFireFox(charCode, e) {
var keyEvt = document.createEvent("KeyboardEvent");
keyEvt.initKeyEvent("keypress", true, true, null, false, false, false, false, 0, charCode);
e.target.dispatchEvent(keyEvt);
e.preventDefault();
}

function substituteCharInChrome(charCode, e) {
//it does not work yet! /*$.browser.webkit*/
//https://bugs.webkit.org/show_bug.cgi?id=16735
var keyEvt = document.createEvent("KeyboardEvent");
keyEvt.initKeyboardEvent("keypress", true, true, null, false, false, false, false, 0, charCode);
e.target.dispatchEvent(keyEvt);
e.preventDefault();
}

function insertAtCaret(myValue, e) {
var obj = e.target;
var startPos = obj.selectionStart;
var endPos = obj.selectionEnd;
var scrollTop = obj.scrollTop;
obj.value = obj.value.substring(0, startPos) + myValue + obj.value.substring(endPos, obj.value.length);
obj.focus();
obj.selectionStart = startPos + myValue.length;
obj.selectionEnd = startPos + myValue.length;
obj.scrollTop = scrollTop;
e.preventDefault();
}

$(document).ready(function () {
$(document).keypress(function (e) {

var keyCode = e.keyCode ? e.keyCode : e.which;
var arabicYeCharCode = 1610;
var persianYeCharCode = 1740;
var arabicKeCharCode = 1603;
var persianKeCharCode = 1705;

if ($.browser.msie) {
switch (keyCode) {
case arabicYeCharCode:
event.keyCode = persianYeCharCode;
break;
case arabicKeCharCode:
event.keyCode = persianKeCharCode;
break;
}
}
else if ($.browser.mozilla) {
switch (keyCode) {
case arabicYeCharCode:
substituteCharInFireFox(persianYeCharCode, e);
break;
case arabicKeCharCode:
substituteCharInFireFox(persianKeCharCode, e);
break;
}
}
else {
switch (keyCode) {
case arabicYeCharCode:
insertAtCaret(String.fromCharCode(persianYeCharCode), e);
break;
case arabicKeCharCode:
insertAtCaret(String.fromCharCode(persianKeCharCode), e);
break;
}
}
});
});
// ]]>
تابع substituteCharInChrome قرار است در نگارش‌های آتی گوگل کروم کار کند! کروم فعلا هر نوع شبیه سازی فشرده شدن کلیدهای صفحه کلید را به صفر ترجمه می‌کند. به همین جهت از روش insertAtCaret در مورد آن استفاده شد. هر دو تابع substituteChar ذکر شده در مورد فایرفاکس و کروم و یا روش ساده IE (با توجه به اینکه keyCode در IE فقط خواندنی نیست)، با اپرا کار نمی‌کنند!

  • دریافت این اسکریپت: (+)
  • نسخه‌ی فشرده شده آن: (+)
  • یک پروژه‌ی ساده ASP.NET نمونه در مورد استفاده از آن: (+)

این اسکریپت با IE، فایرفاکس، اپرا ، کروم گوگل و Safari شرکت اپل سازگار است و تفاوتی هم نمی‌کند که در یک html ساده استفاده شود یا در صفحات ASP ، PHP ، ASP.NET ، JSP یا هر چی!


مطالب مشابه:

مطالب
تشخیص نقایص تصاویر صفحات سایت با استفاده از jQuery Ajax

این مثال شبیه به مثال بررسی وجود نام کاربر با استفاده از jQuery Ajax است که از ذکر توضیحات مشابه آن، در اینجا خودداری خواهد شد.

<%@ Page Language="C#" AutoEventWireup="true" CodeBehind="TestBrokenImages.aspx.cs"
Inherits="testWebForms87.TestBrokenImages" %>

<!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd">
<html xmlns="http://www.w3.org/1999/xhtml">
<head runat="server">
<title>detecting broken images</title>

<script src="jquery.min.js" type="text/javascript"></script>

<script type="text/javascript">
function errorReplace(arg) {
//ارسال پیغام خطا
$.ajax({
type: "POST",
url: "TestBrokenImages.aspx/GetErros",
data: "{'image': '" + arg.src + "','page':'" + location.href + "'}",
contentType: "application/json; charset=utf-8",
dataType: "json"
});
//نمایش تصویری دلخواه بجای نمونه مفقود
$(arg).attr('src', 'missing.png');
}

//بررسی وضعیت تک تک تصاویر پس از بارگذاری کامل صفحه
$(document).ready(function() {
$(window).bind('load', function() {
$('img').each(function() {
if (!this.complete || (!$.browser.msie && (typeof this.naturalWidth == "undefined" || this.naturalWidth == 0))) {
errorReplace(this);
}
});
})
});
</script>

</head>
<body>
<form id="form1" runat="server">
<div>
<img src="img1.png" />
<img src="img2.png" />
</div>
</form>
</body>
</html>

using System;
using System.IO;
using System.Web.Services;

namespace testWebForms87
{
public partial class TestBrokenImages : System.Web.UI.Page
{
protected void Page_Load(object sender, EventArgs e)
{
}

[WebMethod]
public static void GetErros(string image,string page)
{
//ارسال ایمیل به مسؤول سایت و یا ذخیره خطاها در دیتابیس
}
}
}

در این مثال زمانیکه صفحه کاملا بارگذاری شد، وضعیت تک تک تصاویر بررسی می‌شود، اگر تصویر مفقودی وجود داشت (با اکثر مرورگرها سازگار است)، اطلاعات آن به تابع errorReplace ارسال خواهد شد.
در این تابع با استفاده از jQuery Ajax ، اطلاعات تصویر مفقود و صفحه مربوطه به وب متد GetErros ما ارسال می‌شود. سپس در این متد می‌توان یا آرگومان‌های دریافتی را به صورت یک ایمیل به مسؤول سایت ارسال نمود و یا آن‌ها را جهت بررسی آتی در یک دیتابیس ذخیره کرد.
بدیهی است بجای قرار دادن وب متد فوق در صفحه جاری، می‌توان یک وب سرویس را نیز ایجاد و متد را در آن قرار داد تا نیازی نباشد به ازای هر صفحه سایت یکبار این متد تکرار شود.

اگر موفق به اجرای این مثال نشدید، برای مثال یک break point داخل متد GetErrors قرار دهید و برنامه را در حالت دیباگ در ویژوال استودیو شروع کنید، اگر اتفاق خاصی رخ نداد و به این break point نرسیدید، احتمالا تنظیمات وب کانفیگ شما مناسب نیست. قسمت مربوط به system.web.extensions ، webServices و jsonSerialization باید در وب کانفیگ موجود باشد که VS 2008 این موارد را به صورت خودکار اضافه می‌کند.

مطالب
مشکل ی و ک فارسی و عربی در یک دیتابیس اس کیوال سرور

دیروز به من اطلاع دادند که در یکی از برنامه‌ها دو تا گروه "تاسیسات مکانیکی" پیدا شده!!
تاسیسات مکانیکی
تاسیسات مکانیکی

استاندارد این شرکت، استفاده از kbdfa.dll مخصوص و نسبتا قدیمی است. بنابراین استاندارد مورد استفاده همان ی و ک عربی است. (کاری ندارم خوب است یا بد، یا باید اینطور باشد یا نه، بحث این است که فعلا اینطور است و قرار نیست چیزی عوض بشود!)
در مثال فوق، ی و ک عبارت دوم فارسی است. یعنی نصب kbdfa.dll روی ویندوز تازه نصب شده، فراموش شده بوده.

راه حل‌ها:
الف) قبل از ثبت، یکسان سازی صورت گیرد. یعنی اجرای متدی شبیه به متد زیر بر روی هر ورودی متنی فارسی:

public string SafeFarsiStr(string input)
{
return input.Replace("ی", "ی").Replace("ک", "ک");
}

ب) خوب، الان که این یکسان سازی صورت نگرفته چه باید کرد؟
اسکریپتی را تهیه کرده‌ام (مخصوص SQL Server 2005 به بعد) به صورت زیر که این تبدیل را برای شما انجام می‌دهد.
به صورت خودکار تمامی فیلدهای متنی کلیه جداول دیتابیس جاری شما را یافته و ی و ک آن‌ها را یکسان می‌کند. البته همانطور که عرض شد، مطابق استاندارد این شرکت و استفاده از فایل kbdfa.dll قدیمی مورد استفاده، تمام ی و ک های فارسی به عربی تبدیل می‌شوند.

--اسکریپتی برای یک دست سازی ی و ک در تمامی رکوردهای تمامی جداول دیتابیس جاری
-- اسکریپت زیر ی و ک فارسی را به عربی تبدیل می‌کند
-- در صورت نیاز به حالت عکس ، جای مقادیر عددی یونیکد را تعویض نمائید

USE TestDb;

DECLARE @Table NVARCHAR(MAX),
@Col NVARCHAR(MAX)

DECLARE Table_Cursor CURSOR
FOR
--پیدا کردن تمام فیلدهای متنی تمام جداول دیتابیس جاری
SELECT a.name, --table
b.name --col
FROM sysobjects a,
syscolumns b
WHERE a.id = b.id
AND a.xtype = 'u' --User table
AND (
b.xtype = 99 --ntext
OR b.xtype = 35 -- text
OR b.xtype = 231 --nvarchar
OR b.xtype = 167 --varchar
OR b.xtype = 175 --char
OR b.xtype = 239 --nchar
)

OPEN Table_Cursor FETCH NEXT FROM Table_Cursor INTO @Table,@Col
WHILE (@@FETCH_STATUS = 0)
BEGIN
EXEC (
'update [' + @Table + '] set [' + @Col +
']= REPLACE(REPLACE(CAST([' + @Col +
'] as nvarchar(max)) , NCHAR(1740), NCHAR(1610)),NCHAR(1705),NCHAR(1603)) '
)

FETCH NEXT FROM Table_Cursor INTO @Table,@Col
END CLOSE Table_Cursor DEALLOCATE Table_Cursor

توضیحات و نکاتی در مورد اسکریپت فوق:
الف) برای آشنایی با انواع XType Datatype مورد استفاده در کوئری فوق به این آدرس مراجعه نمائید.
ب) همانطور که در مطالب قبلی این وبلاگ نیز ذکر شد، امکان استفاده از تابع replace بر روی فیلدهای text و ntext وجود ندارد. هیچ اشکالی ندارد! تمام آن‌ها به nvarchar از نوع max دار cast شده و این مشکل به این صورت حل می‌شود.
ج) اس کیوال سرور اجازه تعریف یک جدول یا فیلد را به صورت متغیر بکار رفته در یک کوئری T-SQL نمی‌دهد. برای حل این موضوع باید عبارت SQL مورد نظر را به صورت یک رشته درآورد و سپس exec کرد.
د) مجبور شدم از معاد‌ل‌های عددی برای دقت بیشتر کار استفاده کنم



(در کل از تابع UNICODE اس کیوال سرور برای بدست آوردن این اعداد می‌توان استفاده کرد)

تذکر: این اسکریپت بر روی یک دیتابیس کاری تست شده و نتیجه رضایت بخش بوده؛ اما اگر شما روزی خواستید از آن استفاده کنید، حتما full backup را قبل از اجرای آن فراموش نکنید و پس از اجرا، تابع SafeFarsiStr فوق را برای ادامه کار حتما لحاظ نمائید یا از یک kbdfa.dll هماهنگ استفاده کنید.


مطالب
بلاگ‌ها و مطالب مطالعه شده در هفته قبل (هفته اول آبان)


وبلاگ‌های ایرانی


Visual Studio

  • ویژوال استودیو 2010 و دات نت فریم ورک 4، نگارش CTP برای دریافت!

امنیت اطلاعات

ASP. Net

طراحی وب


اس‌کیوال سرور


به روز رسانی‌ها


ابزارها

سی‌شارپ
  • ویژگی‌های جدید C# 4.0 ، قسمت دوم، پارامترهای پیش فرض (یا آرگومانهای اختیاری). (چیزی شبیه به VB !! بدون نیاز به overloading برای پیاده سازی آن)

دلفی
  • ویدیویی از Delphi Prism . (نگارشی از دلفی که به شکل افزونه‌ای کاملا یکپارچه در VS.Net قابل دسترسی است)

SharePoint

ویندوز

متفرقه


مطالب
انتخاب نوع داده‌ی مناسب مخصوص ذخیره سازی مقادیر پولی در SQL Server
درحال حاضر، باتوجه به خرده نداشتن مقادیر پولی در ایران، عموما از نوع‌های int و bigint برای ذخیره سازی این مقادیر استفاده می‌شود؛ اما در آینده با احتمال حذف تعدادی از صفرها، نیاز به ثبت خرده‌ها هم ضروری خواهد بود و در اینجا این سؤال مهم مطرح می‌شود که نوع داده‌ای مناسب برای انجام اینکار چیست؟ برای نمونه در SQL Server، نوع‌های داده‌ای decimal، money، smallmoney و امثال آن وجود دارند که در این مطلب، تفاوت‌های مهم آن‌ها و روش صحیح انتخاب نوع داده‌ای مناسب مخصوص اینکار را بررسی خواهیم کرد.


مشکل مهم نوع داده‌ای int جهت ذخیره سازی مقادیر پولی

فرض کنید جدول ساده‌ای را با دو فیلد Id و Price دارید که نوع مبلغ آن‌را با توجه به عدم داشتن خرده در واحد پولی، int انتخاب کرده‌اید:
CREATE TABLE [Test1](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
[Price] [int] NOT NULL,
 CONSTRAINT [PK_Test1] PRIMARY KEY CLUSTERED 
(
[Id] ASC
));
اگر در این جدول فقط 7 رکورد زیر را ثبت کنیم:
 Insert into Test1 values (1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000)
به نظر شما خروجی کوئری ساده‌ی زیر که جهت نمایش جمع مبالغ وارد شده تهیه شده، چیست؟
select sum(price) from Test1
خروجی آن فقط استثنای زیر است!
Arithmetic overflow error converting expression to data type int.
عنوان می‌کند که جمع آن از بازه‌ی اعداد صحیح خارج شده‌است و در سیستمی که نوع مبالغ آن‌را int انتخاب کرده‌اید، دیر یا زود به این مشکل خواهید رسید. فقط کافی است کاربران، یکسالی با آن برنامه کار کنند!
برای حل این مشکل می‌توان به صورت موقت، نوع داده‌ای را به bigint تبدیل کرد و مجددا جمع رکوردها را محاسبه کرد:
select sum(cast(price as bigint)) from Test1
یک روش دیگر مواجه شدن با این مساله، عدم انتخاب نوع int برای فیلد Price، از ابتدای کار است.


از نوع داده‌ای float برای ذخیره سازی مقادیر پولی استفاده نکنید!

هیچگاه نباید از نوع داده‌ی float برای ذخیره سازی مقادیر پولی استفاده کرد؛ از این جهت که این نوع اعداد، به صورت تقریبی از یک مقدار decimal و به صورت باینری در SQL Server ذخیره می‌شوند. به همین جهت به محض ذخیره شدن، با عددی غیر دقیق مواجه خواهیم بود. همچنین مقایسه‌ی دقیق این نوع اعداد هم مشکلات خاصی را به همراه دارد.
DECLARE @f AS FLOAT = '29545428.0211111';
SELECT CAST(@f AS NUMERIC(28, 14)) AS value;



SQL Server چگونه مقادیر پولی money و small money را ذخیره می‌کند؟

SQL Server برای کار با مقادیر پولی، دو نوع MONEY و SMALLMONEY را ارائه می‌دهد که شبیه به نوع‌های BIGINT و INT، نیاز به 8 و 4 بایت برای ذخیره سازی دارند. در عمل نوع MONEY شبیه به نوع DECIMAL(19,4) و نوع SMALLMONEY همانند DECIMAL(10,4) رفتار می‌کند. یعنی نوع MONEY می‌تواند تا 15 رقم دسیمال پیش از ممیز و 4 رقم اعشار را ذخیره کند و نوع SMALLMONEY تنها می‌تواند 6 رقم دسیمال و 4 رقم اعشاری را ذخیره کند.
اما ... هرچند نوع داده‌ی MONEY و DECIMAL(19,4) به ظاهر یکی هستند، اما به نحو متفاوتی بر روی دیسک سخت ذخیره می‌شوند. برای نمونه فرض کنید که قصد داریم عدد 4,513.19 را یکبار به صورت MONEY و بار دیگر به صورت SMALLMONEY ذخیره کنیم که در نهایت به جدول زیر می‌رسیم:


همانطور که مشاهده می‌کنید، نوع‌های MONEY و SMALLMONEY، دقیقا همانند BIGINT هشت بایتی و INT، چهار بایتی ذخیره می‌شوند و عملا در پشت صحنه‌ی SQL Server، اعداد صحیح هستند. اما نوع DECIMAL(19,4) که هرچند شبیه به MONEY عمل می‌کند، 9 بایتی است.


الگوریتم انتخاب نوع داده‌ی مناسب ذخیره سازی مقادیر پولی

در فلوچارت زیر که از کتاب «Donald Knuth’s "The Art of Computer Programming – Volume 1".» انتخاب شده، روش مواجه شدن با انواع و اقسام نوع‌های داده‌ای عددی را به خوبی مشخص می‌کند که آیا عدد در حال ذخیره شدن، خرده دارد یا خیر؟ آیا از 922,337,203,685,477.5807 کوچکتر است یا خیر و امثال آن که در تصمیم‌گیری نهایی مؤثر هستند:


اعدادی را که در این نمودار مشاهده می‌کنید، در جدول زیر بهتر توضیح داده شده‌اند. به عبارتی چه تفاوتی بین نوع Money و Decimal(19,4) مشابه وجود دارد:



تفاوت مهم نوع Money و Decimal(19,4)، در دقت آن‌ها است

 تا اینجا به نظر آنچنان تفاوتی بین نوع Money و Decimal(19,4) وجود ندارد و نوع money اتفاقا یک بایت را کمتر اشغال می‌کند و کوچکتر است. اما تفاوت اصلی را با مثال زیر بهتر می‌توان توضیح داد:
CREATE TABLE MoneyTest (
 Mon1 money,
 Mon2 AS Mon1*Mon1,
 Mon3 AS Mon1*Mon1*Mon1,
 Dec1 decimal(19,4),
 Dec2 AS Dec1*Dec1,
 Dec3 AS Dec1*Dec1*Dec1,
 MonDec AS Mon1*Dec1,
 DecMon AS Dec1*Mon1);
در اینجا جدولی تهیه شده که دو ستون اصلی Mon1 و Dec1 را دارد و مابقی ستون‌های آن، محاسباتی هستند:


همانطور که مشاهده می‌کنید، با ضرب دو عدد دسیمال، مقادیر پیش و پس از ممیز، یعنی precision و scale تغییر کرده‌اند، اما در مورد money چنین چیزی رخ نداده و ثابت است. برای مثال زمانیکه با یک عدد DECIMAL(4,2) کار می‌کنیم، اگر آن‌را ضربدر همین عدد کنیم، به یک عدد DECIMAL(8,4) خواهیم رسید که البته حداکثر precision ممکن آن در SQL Server عدد 38 است، اما یک چنین تغییری در حین ضرب اعداد از نوع money رخ نمی‌دهد.

موضوع دقت را با مثال زیر بهتر می‌توان بررسی کرد:
CREATE TABLE [MoneyTest](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
decimalMoney decimal(19,4),
moneyMoney money
 CONSTRAINT [PK_MoneyTest] PRIMARY KEY CLUSTERED 
(
[Id] ASC
));
فرض کنید جدولی را داریم با دو فیلد از نوع Money و مشابه آن یعنی decimal(19,4) به صورت فوق. اگر رکوردهای زیر را به آن اضافه کنیم:
INSERT INTO MoneyTest
VALUES
(12321423442.3456,12321423442.3456),
(1111111.1919,1111111.1919)
و سپس سعی کنیم که جمع اعداد وارد شده را محاسبه کنیم:
SELECT * FROM MoneyTest

SELECT SUM(decimalMoney) AS [sumDecimal],
   SUM(moneyMoney) AS [sumMoney]
FROM MoneyTest
به نتیجه‌ی زیر می‌رسیم:


همانطور که مشخص است در حین محاسباتی مانند جمع و منها و محاسبه‌ی sum، تفاوتی بین این نوع‌ها نیست. اما اگر سعی در تقسیم آن‌ها کنیم:
DECLARE @moneyPer money,
  @decimalPer decimal(19,4)
SET @moneyPer = (SELECT moneyMoney FROM MoneyTest WHERE id = 2)/((SELECT moneyMoney FROM MoneyTest WHERE id = 1))
SET @decimalPer = (SELECT decimalMoney FROM MoneyTest WHERE id = 2)/((SELECT decimalMoney FROM MoneyTest WHERE id = 1))
SELECT @moneyPer AS[moneyPer], @decimalPer AS [decimalPer];
به خروجی زیر می‌رسیم:


نتیجه‌ی واقعی 0,00009 است که پس از گرد شدن، به 0.0001 مقدار دسیمال می‌رسیم، اما این دقت در نوع money از دست رفته‌است.

نکته‌ی مهمی که در اینجا قابل مشاهد‌ه‌است، محدود نبودن نتیجه‌ی حاصل، به دقت اعشارها در عدد decimal تعریف شده و scale تعریف شده‌ی اولیه‌ی آن است. نمونه‌ی دیگر آن‌را در مثال زیر می‌توانید مشاهده کنید که هرچند عدد دسیمال تعریف شده، فقط 2 رقم اعشاری دارد، اما در حین تقسیم، از این مساله صرفنظر شده و خروجی آن محدود به 2 رقم اعشار نیست؛ برخلاف نوع money که حداکثر 4 رقم ثابت اعشاری را بیشتر نمی‌تواند داشته باشد:
DECLARE @M MONEY = 1234, @D DECIMAL(6,2) = 1234
SELECT @M/$1000000 AS [MONEY] ,
 @D/$1000000 AS [DECIMAL]



نتیجه‌گیری

برای ذخیره سازی مقادیر پولی در SQL Server، اگر سیستم شما OLTP-like است و با اعدادی مانند 1000.24 کار می‌کنید و حداکثر می‌خواهید جمع و منهای آن‌‌ها را محاسبه کنید، انتخاب نوع  MONEY و یا  SMALLMONEY بسیار مناسب است؛ اما اگر سیستم شما OLAP-like است و در آن اعمال ضرب و تقسیم زیاد رخ می‌دهد، فقط از نوع Decimal استفاده کنید.


DECLARE @dOne DECIMAL(19,4) = 1,
  @dThree DECIMAL(19,4) = 3,
  @mOne MONEY = 1,
  @mThree MONEY = 3

SELECT (@dOne/@dThree) * @dThree AS DecimalResult,
  (@mOne/@mThree) * @mThree AS MoneyResult