مطالب
طراحی تعاملی (Interaction Design)

تعریف Interaction Design در زبان طراحی، تعامل انسان و کامپیوتر و توسعه نرم‌افزار اینگونه بیان می‌شود:

« عمل طراحی تعاملی محصولات دیجیتالی، محیط‌ها، سیستم‌ها و سرویس‌ها. مانند سایر رشته‌های طراحی، Interaction Design دارای شاخه‌ها و توجهاتی است، اما به طور ساده می‌توان گفت که تمرکز اصلی این رشته برروی رفتارها است.»

طراحی تعاملی یا Interaction Design که به اختصار به آن IxD نیز گفته می‌شود، بر روی ایجاد واسط‌های کاربری جذاب با رفتار‌های خوب تمرکز دارد. فهم این نکته که کاربران و تکنولوژی چگونه با یکدیگر ارتباط دارند، در این شاخه بسیار مهم و ضروری است. با این درک، شما می‌توانید موارد زیر را پیش‌بینی نماید: اینکه چگونه یک فرد با سیستم تعامل دارد؟ چگونه مشکلات را با داشتن آن سیستم رفع می‌کند؟ و در نهایت با استفاده از این موارد راه‌های جدیدی برای توسعه سیستم، برای انجام کارها پیشنهاد دهید. در ادامه به بررسی Best Practice های Interaction Design خواهیم پرداخت.

بهترین روش‌های طراحی تعاملی ( Interaction Design )

در هنگام طراحی و توسعه یک محصول نرم‌افزاری با المان‌های تعاملی، ویژگی‌ها و سوالات مطرح شده‌ی زیر را در نظر بگیرید:

سوالات مهم در هنگام لحاظ کردن طراحی تعامل‌گرا


کاربران به چه صورت‌هایی می‌توانند با واسط کاربری در ارتباط باشند

- کاربر چه تعاملاتی را می‌تواند به طور مستقیم با ماوس، انگشت یا stylus با واسط کاربری داشته باشد؟

- چه دستوراتی را کاربر می‌تواند صادر کند و با آنها تعامل داشته باشد که به طور مستقیم جزء محصول نیست؟ به عنوان مثال Ctrl+C که درون مرورگرها فعال است و جزئی از خود محصول نیست.

دادن اطلاعاتی به کاربران، در مورد رفتار‌های سیستم، پیش از انجام یک عمل

- ظاهر المان‌های صفحه (رنگ، شکل، اندازه و ...) چه سرنخ‌هایی را در مورد عملکرد آنها به کاربر خواهد داد؟ این المان‌ها به کاربر می‌فهماند که چگونه باید از آنها استفاده کند.

- شما چه اطلاعاتی را می‌توانید در المان‌ها بگنجانید که کاربر پیش از انجام یک عملیات از عملکرد آن المان مطلع شود؟ این مفاهیم می‌توانند با گنجاندن label های با معنا در دکمه‌ها، یا دستورالعمل‌های بسیار کوتاه برای تاییدیه‌های نهایی کامل شود.

پیش‌بینی و کاهش خطاها

- آیا پیام‌های خطا، راه روشنی را برای کاربر باز می‌کند تا بتواند مشکل کار خود را پیدا کند و منشا خطا را کشف نماید؟

- آیا در برخی موارد فشار و اجبار ( Constraint ) برای تحمیل عملیاتی خاص به کاربر جهت جلوگیری از خطا وجود دارد؟ اصل Poka-Yoka می‌گوید برای جلوگیری از سردرگمی کاربر و همچنین جلوگیری از خطاهای ممکن، در برخی موارد لازم است که کاربر را در محدوده‌ای خاص و در یک مسیر مشخص (مانند مراحل تکمیل یک فرم) نگه داریم. این ایجاد فشار هم به کاربر کمک می‌کند و هم به تیم توسعه.

در نظر گرفتن فیدبک و زمان پاسخ سیستم

- چگونه قرار است که به کاربر بازخورد بدهیم که پروسه‌ای در حال اجرا است؟ هنگامیکه کاربر درگیر انجام عملیاتی است، سیستم باید متعاقبا یک پاسخ را برای کاربر نمایش دهد و چه بهتر که کاربر را در حین انجام پروسه (اگر پروسه طولانی باشد، مثلا بیش از 30 ثانیه) از آنچه که در سمت سرور صورت می‌گیرد آگاه سازد. این فرآیند‌ها را می‌توان با یک progress bar ساده مدل کرد.

- بین یک عمل و پاسخ آن چه مدت زمانی طول خواهد کشید؟ واکنش پاسخ را می‌توان در چهار سطح مشخص نمود: فوری یا immediate (کمتر از 0.1 ثانیه)، کند یا stammer (بین 0.1 تا 1 ثانیه)، وقفه یا interruption (بین 1 تا 10 ثانیه) و اختلال یا disruption  (بیش از 10 ثانیه).

نگاه استراتژیک درباره‌ی هر یک از عناصر درون صفحه

- آیا عناصر واسط کاربری اندازه‌ی معقولی برای تعامل با کاربر دارند؟ عناصری مانند دکمه‌ها، باید به اندازه کافی بزرگ باشند تا کاربر بتواند بر روی آنها کلیک کند. اما یک طراح نباید این نگاه را تنها به یک مرورگر منتهی کند. عمده‌ی مشکل در دستگاه‌های قابل حمل، مثل موبایل‌ها و تبلت‌ها رخ می‌دهد.

- آیا لبه‌ها و گوشه‌ها (فضاهای خالی) به خوبی برای گنجاندن عناصر تعاملی مانند منو‌ها استفاده شده‌اند؟ یک قانون مهم در این زمینه می‌گوید که لبه‌ها و گوشه‌ها و نواحی مرزی، نواحی خوبی برای قرارگیری عناصر هستند. زیرا این نواحی معمولا نواحی مرزی هستند و کاربر به راحتی می‌تواند بر روی آنها کلیک و یا آنها را لمس نماید.

- آیا شما از استاندارد‌ها پیروی می‌کنید؟ بالاخره کاربران آنقدرها هم بی‌اطلاع نیستند. آنها کمی هم درباره‌ی اینکه یک رابط کاربری چگونه است و عناصر آنها چگونه رفتار می‌کنند، اطلاعات دارد. پس، از این رو نیازی به خلق و بدعت‌گذاری نیست. تنها کافی‌است اندکی از آنچه که در UX متداول شده، بهتر باشید. اگر روش شما بتواند خلاقانه و در عین حال ساده باشد، شما نیز می‌توانید صاحب سبک شوید.

ساده‌سازی برای افزایش سرعت یادگیری

- آیا اطلاعات مورد نیاز کاربر درون نرم‌افزار به هفت (به علاوه منهای دو) تکه تقسیم شده‌اند؟ George Miller طی آزمایشاتی کشف کرد که افراد تنها قادرند پنج تا نه مورد را در حافظه‌ی کوتاه مدت خود قرار دهند.

- آیا واسط User End تا حد ممکن ساده شده است؟ قانون Tesler بیان میکند که شما باید سعی کنید که تمامی پیچیدگی‌ها را تا آنجا که ممکن است از واسط User End حذف کنید.

منابع:

اشتراک‌ها
پیاده سازی الگوی ریپازیتوری و تزریق وابستگی در ado.net

Nowadays, I am trying to learn different design patterns in object oriented paradigm that are pretty useful to implement generic solutions for different scenarios. Few weeks ago for a job hunt, I got an assignment to do which was a web application that would interact with database, so I took it up as a challenge and decided to make it loosely coupled using design patterns which were applicable in that scenario.

 
پیاده سازی الگوی ریپازیتوری و تزریق وابستگی در ado.net
نظرات مطالب
کامپوننت‌های متداول طرحبندی صفحات در بوت استرپ 4
یک نکته‌ی تکمیلی: در حالت استفاده‌ی از table-responsive، جدول، عرض صفحه را پر نمی‌کند.
علت اینجا است که این کلاس باید به یک div بیرونی اعمال شود و نه به خود جدول:
<div class="table-responsive">
  <table class="table">
  ...
  </table>
</div>
مطالب دوره‌ها
تزریق وابستگی‌ها و سناریوهای بسیار متعدد موجود
تعدادی از پرکاربردترین حالت‌های تزریق وابستگی‌ها را در دوره جاری بررسی کردیم. برای مثال چگونه می‌توان تزریق وابستگی‌های یک کنترلر ASP.NET MVC را خودکار کرد، یا در وب فرم‌ها وضعیت چگونه است. اما در حین حل مسایلی از این دست، به سناریوهای بسیار متعددی برخواهید خورد. برای مثال تزریق وابستگی‌های خودکار در یک کنترلر را آموختیم؛ در مورد فیلترها و Action Resultهای سفارشی چطور باید رفتار کرد؟ در WCF چطور؟ در هندلرهای وب فرم‌ها چطور؟ و بسیاری از حالات دیگر. البته تمام این موارد را توسط الگوی Service locator که شامل استفاده مستقیم از امکانات وهله سازی یک IoC Container، در کلاس مدنظر است، می‌توان حل کرد؛ اما باید تا حد امکان از این روش با توجه به اینکه خود IoC Container را تبدیل به یک وابستگی مدفون شده در کلاس‌های ما می‌کند، پرهیز نمود.
اگر به دنبال کتابخانه‌ای هستید که بسیاری از این سناریوها را پیاده سازی کرده است، کتابخانه AutoFac پیشنهاد می‌شود. حتی اگر علاقمند به استفاده از آن نباشید، می‌توان از نحوه پیاده سازی‌های مختلف آن در مورد حالت‌های مختلف خودکار سازی تزریق وابستگی‌ها، ایده گرفت و سپس این کدها را با IoC Container مورد علاقه خود پیاده سازی کرد.

صفحه خانگی AutoFac
http://code.google.com/p/autofac
http://autofac.org

بسته نیوگت
http://www.nuget.org/packages/Autofac

محلی برای ایده گرفتن مثلا در مورد فیلترهای ASP.NET MVC
و در مورد نحوه استفاده از آن‌ها، نیاز است آزمون‌های واحد این پروژه را بررسی کنید و یا مستندات پروژه را مطالعه کنید.
همچنین بررسی لیست مستندات کلی آن نیز بسیار مفید است

به صورت خلاصه، هرجایی در مورد تزریق وابستگی‌های خودکار جهت پرهیز از استفاده مستقیم از الگوی Service locator ایده‌ای نداشتید، سورس پروژه AutoFac را بررسی کنید.


پ.ن.
سایت bitbucket امکان import کامل مخازن کد Google code را نیز دارد (در صورتیکه دسترسی شما به گوگل کد محدود است).
مطالب
شروع به کار با DNTFrameworkCore - قسمت 5 - مکانیزم Eventing و استفاده از سرویس‌های موجودیت‌ها
در قسمت‌های قبل سعی شد یک دید کلی از نحوه استفاده از این زیرساخت ارائه شود؛ در این قسمت علاوه بر بررسی مکانیزم Eventing، با جزئیات بیشتری به استفاده از سرویس‌های پیاده‌سازی شده پرداخته خواهد شد.
‌‌‌‌‌

مکانیزم Eventing

‌‌
استفاده از رخ‌دادها، یکی از راه‌حل‌های رسیدن به  طراحی با Loose Coupling (اتصال سست و ضعیف، وابستگی ضعیف) می‌باشد؛ همچنین برای حذف چرخه در فرآیند وابستگی مولفه‌های سیستم نیز مورد استفاده قرار میگیرد. در این زیرساخت برای Application Layer مبتنی‌بر CRUD، مکانیزم BusinessEvent با هدف در معرض دید قراردادن یکسری نقاط قابل گسترش توسط سایر بخش‌های سیستم، تعبیه شده است. برای استفاده از این مکانیزم لازم است بسته نیوگت زیر را نصب کنید:
PM> Install-Package DNTFrameworkCore
‌‌‌
سپس امکان این را خواهید داشت که مشترک رخ‌دادهای مرتبط با عملیات CUD متناظر با موجودیت‌های سیستم، شوید. به عنوان مثال، برای اینکه بتوان مشترک رخ‌داد ویرایش مرتبط با موجودیت Task شد، باید به شکل زیر عمل کرد:
public class TaskEditingBusinessEventHandler : BusinessEventHandler<EditingBusinessEvent<TaskModel, int>>
{
    private readonly ILogger<TaskEditingBusinessEventHandler> _logger;

    public TaskEditingBusinessEventHandler(ILogger<TaskEditingBusinessEventHandler> logger)
    {
        _logger = logger ?? throw new ArgumentNullException(nameof(logger));
    }

    public override Task<Result> Handle(EditingBusinessEvent<TaskModel, int> @event)
    {
        foreach (var model in @event.Models)
        {
            _logger.LogInformation($"Title changed from: {model.OriginalValue.Title} to: {model.NewValue.Title}");
        }

        return Task.FromResult(Ok());
    }
}

کار با پیاده‌سازی واسط جنریک IBusinessEventHandler یا ارث‌بری از کلاس جنریک BusinessEventHandler آغاز می‌شود؛ سپس نیاز است Type Parameter متناظر را نیز مشخص کنیم. برای این منظور در تکه کد بالا از رخ‌داد جنریک EditingBusinessEvent استفاده شده است. همچنین همانطور که ملاحظه می‌کنید، نیاز است نوع Model مورد نظر نیز مشخص شده باشد؛ در اینجا از TaskModel به عنوان Model/DTO عملیات CUD موجودیت Task استفاده شده است.

‌‌‌‌رخ‌دادهای Creating/Created/Deleting/Deleted دارای خصوصیتی بنام Models هستند که نوع آن ‎IEnumerable<TModel>‎ می‌باشد. ولی این خصوصیت در رخ‌دادهای Editing/Edited از نوع ‎IEnumerable<ModifiedModel<TModel>> ‎ می‌باشد؛ در این صورت به مقادیر موجود در بانک اطلاعاتی و همچنین مقادیری که توسط استفاده کننده از سرویس جاری به عنوان آرگومان به متد ویرایش ارسال شده است، دسترسی خواهیم داشت.

public class ModifiedModel<TValue>
{
    public TValue NewValue { get; set; }
    public TValue OriginalValue { get; set; }
}
‌‌‌‎‌‌‌‎‌
نکته: همانطور که در قسمت‌های قبل اشاره شد، Application Layer مدنظر ما با یک Model/DTO برای عملیات CUD کار می‌کند؛ از این جهت، منطق تجاری و همچنین قواعد تجاری برفراز همان Model/DTO اجرا خواهند شد و به‌تبع آن، اگر سایر بخش‌های سیستم نیز قصد گسترش منطق تجاری مرتبط با یک موجودیت را دارند، باید با همان Model/DTO کار کنند.
‎‎‌‌
چه زمانی استفاده از مکانیزم BusinessEvent مطرح شده توصیه می‌شود؟
‌‎‎‌‎
به طور کلی محدودیتی در استفاده از آن وجود ندارد؛ در مواردی مشابه اگر قصد اعمال یکسری قواعد تجاری توسط سایر مولفه‌های سیستم را دارید و قصد ندارید ارجاعی به آن مولفه در مولفه جاری وجود داشته باشد یا بدلیل ایجاد چرخه، این امکان وجود ندارد، می‌توان از این مکانیزم بهره برد. برای مثال زمانی که یکسری قواعد تجاری جدید قرار است از سمت مولفه فروش بر روی مولفه مرتبط با مدیریت محصولات اعمال شود. 
‌‌‌
نکته: اگر قصد ارائه یک رخ‌داد سفارشی را دارید، می‌توانید واسط IEventBus را تزریق کرده و از متد TriggerAsync آن استفاده کنید.
‌‌‌‌

استفاده از سرویس‌های موجودیت‌ها

‌‌
OOP : Everything is an object
CRUD-based thinking : Everything is CRUD

استفاده از سرویس‌های موجودیت‌ها به تولید CrudController مرتبط ختم نمی‌شود و در تفکر مبتنی‌بر CRUD، تمام عملیات مرتبط با یک موجودیت از یک تونل واحد عبور خواهند کرد. مسئول این تونل در ابتدا متد Create می‌باشد و در ادامه توسط متد Edit مدیریت می‌شود. به عنوان مثال، اگر امروز در یک سیستم رستورانی با نحوه‌های فروش مختلف، قرار باشد در زمان ثبت گروه کالایی جدید و براساس تنظیمات سیستم، آن گروه کالایی به صورت خودکار به لیست گروه‌های کالایی مرتبط با تمام نحوه‌های فروش اضافه شود، این امر باید از طریق منطق تجاری توسعه داده شده برای نحوه ‌فروش، انجام پذیرد. قرار نیست شما منطق تجاری مرتبط با نحوه فروش را دور بزنید و به صورت دستی شروع به ثبت این اطلاعات در بانک اطلاعاتی کنید. در این شرایط می‌بایست با استفاده از مکانیزم BusinessEvent به شکل زیر عمل کرد:

public class ItemCategoryCreatedBusinessEventHandler : IBusinessEventHandler<CreatedBusinessEvent<ItemCategoryModel, int>>
{
    private readonly ISaleMethodService _saleMethodService;

    public TaskEditingBusinessEventHandler(ISaleMethodService saleMethodService)
    {
        _saleMethodService = saleMethodService ?? throw new ArgumentNullException(nameof(saleMethodService));
    }

    public override Task<Result> Handle(CreatedBusinessEvent<ItemCategoryModel, int> @event)
    {
        var methods = _saleMethodService.FindAsnc();

        foreach (var method in methods)
        {
            foreach (var model in @event.Models)
            {
                method.ItemCategories.Add(new SaleMethodItemCategoryModel
                {
                    ItemCategoryId = model.Id,
                    TrackingState = TrackingState.Added;
            });
        }
    }

     return _saleMethodService.EditAsync(methods);
}
‌‌‌‌‌
این آبونه شدن به رخ‌داد Created مرتبط با گروه کالایی، از سمت مولفه فروش انجام گرفته است. در بدنه متد Handle، ابتدا لیست نحوه‌های فروش موجود در سیستم توسط متد FindAsync بدون پارامتر واکشی شده و سپس با پیمایش خصوصیت Models مرتبط با رخ‌داد مدنظر، به‌ازای تک‌تک گروه‌های کالایی ثبت شده، یک وهله از SaleMethodItemCategoryModel به عنوان Detail موجودیت SaleMethod اضافه می‌شود. سپس با استفاده از متد EditAsync لیست این نحوه‌های فروش را ویرایش خواهیم کرد.
 
نکته: در حد امکان این هندلرها را به صورت تک مسئولیتی طراحی کرده و توسعه دهید؛ این قضیه برای نوشتن آزمون‌های واحد مرتبط با هندلرها، حیاتی می‌باشد.

نکته مهم: در مطلب «معرفی قالب پروژه Web API مبتنی‌بر ASP.NET Core Web API و زیرساخت DNTFrameworkCore» در رابطه با موضوع آزمون جامعیت سرویس‌ها بحث شد؛ توجه داشته باشید که اگر این هندلرها در فرآیند آزمون واحد سرویس‌ها وارد شوند، نگهداری داده‌های تست به‌شدت سخت و طاقت‌فرسا خواهد بود. راهکار پیشنهادی، استفاده از یک StubEventBust و جایگزینی آن با پیاده‌ساز پیش‌فرض، می‌باشد. از این طریق، فراخوانی هندلرهای مرتبط با رخ‌دادها را از فرآیند اصلی متدها حذف کرده‌ایم.
مطالب دوره‌ها
الگوی معکوس سازی کنترل چیست؟
معکوس سازی کنترل (Inversion of Control) الگویی است که نحوه پیاده سازی اصل معکوس سازی وابستگی‌ها (Dependency inversion principle) را بیان می‌کند. با معکوس سازی کنترل، کنترل چیزی را با تغییر کنترل کننده، معکوس می‌کنیم. برای نمونه کلاسی را داریم که ایجاد اشیاء را کنترل می‌کند؛ با معکوس سازی آن به کلاسی یا قسمتی دیگر از سیستم، این مسئولیت را واگذار خواهیم کرد.
IoC یک الگوی سطح بالا است و به روش‌های مختلفی به مسایل متفاوتی جهت معکوس سازی کنترل، قابل اعمال می‌باشد؛ مانند:
- کنترل اینترفیس‌های بین دو سیستم
- کنترل جریان کاری برنامه
- کنترل بر روی ایجاد وابستگی‌ها (جایی که تزریق وابستگی‌ها و DI ظاهر می‌شوند)


سؤال: بین IoC و DIP چه تفاوتی وجود دارد؟

در DIP (قسمت قبل) به این نتیجه رسیدیم که یک ماژول سطح بالاتر نباید به جزئیات پیاده سازی‌های ماژولی سطح پایین‌تر وابسته باشد. هر دوی این‌ها باید بر اساس Abstraction با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. IoC روشی است که این Abstraction را فراهم می‌کند. در DIP فقط نگران این هستیم که ماژول‌های موجود در لایه‌های مختلف برنامه به یکدیگر وابسته نباشند اما بیان نکردیم که چگونه.


معکوس سازی اینترفیس‌ها

هدف از معکوس سازی اینترفیس‌ها، استفاده صحیح و معنا دار از اینترفیس‌ها می‌باشد. به این معنا که صرفا تعریف اینترفیس‌ها به این معنا نیست که طراحی صحیحی در برنامه بکار گرفته شده است و در حالت کلی هیچ معنای خاصی ندارد و ارزشی را به برنامه و سیستم شما اضافه نخواهد کرد.
برای مثال یک مسابقه بوکس را درنظر بگیرید. در اینجا Ali یک بوکسور است. مطابق عادت معمول، یک اینترفیس را مخصوص این کلاس ایجاد کرده، به نام IAli و مسابقه بوکس از آن استفاده خواهد کرد. در اینجا تعریف یک اینترفیس برای Ali، هیچ ارزش افزوده‌ای را به همراه ندارد و متاسفانه عادتی است که در بین بسیاری از برنامه نویس‌ها متداول شده است؛ بدون اینکه علت واقعی آن‌را بدانند و تسلطی به الگوهای طراحی برنامه نویسی شیءگرا داشته باشند. صرف اینکه به آن‌ها گفته شده است تعریف اینترفیس خوب است، سعی می‌کنند برای همه چیز اینترفیس تعریف کنند!
تعریف یک اینترفیس تنها زمانی ارزش خواهد داشت که چندین پیاده سازی از آن ارائه شود. در مثال ما پیاده سازی‌های مختلفی از اینترفیس IAli بی‌مفهوم است. همچنین در دنیای واقعی، در یک مسابقه بوکس، چندین و چند شرکت کننده وجود خواهند داشت. آیا باید به ازای هر کدام یک اینترفیس جداگانه تعریف کرد؟ ضمنا ممکن است اینترفیس IAli متدی داشته باشد به نام ضربه، اینترفیس IVahid متد دیگری داشته باشد به نام دفاع.
کاری که در اینجا جهت طراحی صحیح باید صورت گیرد، معکوس سازی اینترفیس‌ها است. به این ترتیب که مسابقه بوکس است که باید اینترفیس مورد نیاز خود را تعریف کند و آن هم تنها یک اینترفیس است به نام IBoxer. اکنون Ali، Vahid و سایرین باید این اینترفیس را جهت شرکت در مسابقه بوکس پیاده سازی کنند. بنابراین دیگر صرف وجود یک کلاس، اینترفیس مجزایی برای آن تعریف نشده و بر اساس معکوس سازی کنترل است که تعریف اینترفیس IBoxer معنا پیدا کرده است. اکنون IBoxer دارای چندین و چند پیاده سازی خواهد بود. به این ترتیب، تعریف اینترفیس، ارزشی را به سیستم افزوده است.
به این نوع معکوس سازی اینترفیس‌ها، الگوی provider model نیز گفته می‌شود. برای مثال کلاسی که از چندین سرویس استفاده می‌کند، بهتر است یک IService را ایجاد کرده و تامین کننده‌هایی، این IService را پیاده سازی کنند. نمونه‌ای از آن در دنیای دات نت، Membership Provider موجود در ASP.NET است که پیاده سازی‌های بسیاری از آن تاکنون تهیه و ارائه شده‌اند.




معکوس سازی جریان کاری برنامه

جریان کاری معمول یک برنامه یا Noraml flow، عموما رویه‌ای یا Procedural است؛ به این معنا که از یک مرحله به مرحله‌ای بعد هدایت خواهد شد. برای مثال یک برنامه خط فرمان را درنظر بگیرید که ابتدا می‌پرسد نام شما چیست؟ در مرحله بعد مثلا رنگ مورد علاقه شما را خواهد پرسید.
برای معکوس سازی این جریان کاری، از یک رابط کاربری گرافیکی یا GUI استفاده می‌شود. مثلا یک فرم را درنظر بگیرید که در آن دو جعبه متنی، کار دریافت نام و رنگ را به عهده دارند؛ به همراه یک دکمه ثبت اطلاعات. به این ترتیب بجای اینکه برنامه، مرحله به مرحله کاربر را جهت ثبت اطلاعات هدایت کند، کنترل به کاربر منتقل و معکوس شده است.


معکوس سازی تولید اشیاء

معکوس سازی تولید اشیاء، اصل بحث دوره و سری جاری را تشکیل می‌دهد و در ادامه مباحث، بیشتر و عمیق‌تر بررسی خواهد گردید.
روش متداول تعریف و استفاده از اشیاء دیگر درون یک کلاس، وهله سازی آن‌ها توسط کلمه کلیدی new است. به این ترتیب از یک وابستگی به صورت مستقیم درون کدهای کلاس استفاده خواهد شد. بنابراین در این حالت کلاس‌های سطح بالاتر به ماژول‌های سطح پایین، به صورت مستقیم وابسته می‌گردند.
برای اینکه این کنترل را معکوس کنیم، نیاز است ایجاد و وهله سازی این اشیاء وابستگی را در خارج از کلاس جاری انجام دهیم. شاید در اینجا بپرسید که چرا؟
اگر با الگوی طراحی شیءگرای Factory آشنا باشید، همان ایده در اینجا مدنظر است:
Button button;
switch (UserSettings.UserSkinType)
{
   case UserSkinTypes.Normal:
      button = new Button();
      break;
   case UserSkinTypes.Fancy:
      button = new FancyButton();
      break;
}
در این مثال بر اساس تنظیمات کاربر، قرار است شکل دکمه‌های نمایش داده شده در صفحه تغییر کنند.
حال در این برنامه اگر قرار باشد کار و کنترل محل وهله سازی این دکمه‌ها معکوس نشود، در هر قسمتی از برنامه نیاز است این سوئیچ تکرار گردد (برای مثال در چند ده فرم مختلف برنامه). بنابراین بهتر است محل ایجاد این دکمه‌ها به کلاس دیگری منتقل شود مانند ButtonFactory و سپس از این کلاس در مکان‌های مختلف برنامه استفاده گردد:
 Button button = ButtonFactory.CreateButton();
در این حالت علاوه بر کاهش کدهای تکراری، اگر حالت دکمه جدیدی نیز طراحی گردید، نیاز نخواهد بود تا بسیاری از نقاط برنامه بازنویسی شوند.
بنابراین در مثال فوق، کنترل ایجاد دکمه‌ها به یک کلاس پایه قرار گرفته در خارج از کلاس جاری، معکوس شده است.


انواع معکوس سازی تولید اشیاء

بسیاری شاید تصور کنند که تنها راه معکوس سازی تولید اشیاء، تزریق وابستگی‌ها است؛ اما روش‌های چندی برای انجام اینکار وجود دارد:
الف) استفاده از الگوی طراحی Factory (که نمونه‌ای از آن‌را در قسمت قبل مشاهده کردید)
ب) استفاده از الگوی Service Locator
 Button button = ServiceLocator.Create(IButton.Class)
در این الگو بر اساس یک سری تنظیمات اولیه، نوع خاصی از یک اینترفیس درخواست شده و نهایتا وهله‌ای که آن‌را پیاده سازی می‌کند، به برنامه بازگشت داده می‌شود.
ج) تزریق وابستگی‌ها
Button button = GetTheButton();
Form1 frm = new Form1(button);
در اینجا نوع وابستگی مورد نیاز کلاس Form1 در سازنده آن تعریف شده و کار تهیه وهله‌ای از آن وابستگی در خارج از کلاس صورت می‌گیرد.

به صورت خلاصه هر زمانیکه تولید و وهله سازی وابستگی‌های یک کلاس را به خارج از آن منتقل کردید، کار معکوس سازی تولید وابستگی‌ها انجام شده است.
مطالب
بازسازی کد: جابجایی متد (Move method)
معمولا زمانیکه متدی از امکانات کلاس دیگری غیر از کلاسی که در آن تعریف شده است استفاده می‌کند، نیاز به چنین بازسازی کدی داریم. روش کلی این بازسازی کد، انتقال متد به کلاسی است که بیشترین تعلق را به آن دارد! 
جابجایی متد یکی از موارد پر تکرار و مهم در امر بازسازی کد است. این بازسازی در مراحل انجام دیگر بازسازی‌های کد، مانند شکستن کلاس نیز استفاده می‌شود. با این روش ساده می‌توان کلاس‌هایی با مسئولیت‌های محدود و مشخص را توسعه داد.  

مراحل انجام این بازسازی کد  

  1. تمامی امکانات کلاس مبدا را که متد مورد نظر از آنها استفاده می‌کند، بررسی نمایید که آیا آنها نیز نیاز به انتقال دارند یا خیر. 
  2. کلاس‌های پدر و فرزند کلاس مبدا را برای یافتن تعاریف دیگری از متد مورد نظر بررسی نمایید. اگر تعاریف دیگری وجود داشتند به راحتی نمی‌توان متد را جابجا کرد. در این صورت اگر قصد جابجایی داشتید، باید به فکر جابجایی رابطه چند ریختی موجود نیز باشید. 
  3. متد را در کلاس مقصد ایجاد نمایید. 
  4. بدنه متد را به متد مقصد منتقل نمایید و تمامی امکانات استفاده شده در آن را طوری تغییر دهید که در کلاس جدید کار کند. اگر متد، نیاز به اشاره‌ای به کلاس مبدا داشت، باید تعیین نمایید که به چه صورت این اشاره انجام شود. اگر مکانیزم مدیریت خطایی (exception handling) در متد مبدا پیاده سازی شده بود، تعیین کنید که آیا متد مبدا نیز کماکان امر مدیریت خطا را انجام خواهد داد، یا به متد مقصد انتقال خواهد یافت. 
  5. کد کلاس مقصد را کامپایل و تست نمایید. 
  6. اگر متد مبدا را به عنوان فراخوان متد مقصد نگه داشتید، باید تصمیم بگیرید که کلاس مقصد در آن متد به چه صورت استفاده خواهد شد. 
  7. فراخوانی متد مقصد را به بدنه متد مبدا اضافه کنید. 
  8. کد را کامپایل و تست نمایید.
  9. در مورد سرنوشت متد مبدا تصمیم گیری نمایید که آیا نیازی به وجود آن هست یا خیر. در صورتیکه از متد مبدا در مکان‌های زیادی استفاده شده یا متد در کتابخانه یا فریم ورکی است که کنترلی بر روی استفاده کنندگان آن وجود ندارد، احتمالا باقی ماندن متد به عنوان صرفا فراخوان، ایده خوبی باشد. 
  10. اگر متد مبدا را حذف کردید تمامی استفاده از آن را باید به متد مقصد تغییر دهید. توجه داشته باشید ممکن است سناریو ساختن کلاس جدید با کلاس قدیمی متفاوت باشد. 
  11. مجددا کد را کامپایل و تست نمایید.  

مثال: فرض کنید نرم افزاری برای مدیریت رویدادها و شرکت کنندگان آن‌ها تهیه کرده‌ایم. در این نرم افزار، کلاسی با نام Event وجود دارد و کلاسی نیز با نام Person که نام آنها کاملا نمایانگر استفاده آنها است.
بخشی از بدنه این کلاس‌ها به صورت زیر است:  
public class Event 
{ 
    public List<Person> Participants { get; internal set; } 
} 
public class Person 
{ 
    public int Id { get; private set; } 
    public void Participate(Event ev) 
    { 
        var isParticipatedAlready = ev.Participants.Any(ff => ff.Id == Id); 
        if (isParticipatedAlready) 
            return; 
        ev.Participants.Add(this); 
    } 
}
در کد مربوط به کلاس Person، شاهد متدی هستیم که عمل ثبت‌نام فرد را در یک رویداد انجام می‌دهد. اما با دقت به این متد مشاهده می‌کنیم که بدنه این متد بیشتر از اعضای کلاس Event استفاده می‌کند. حتی این استفاده باعث شده است که خصوصیت Participants از کلاس Event به صورت public تعریف شود که خود مشکل دیگری در این طراحی است.
در چنین شرایطی، بازسازی کد جابجایی متد می‌تواند در راستای انتقال مسئولیت‌های مناسب هر کلاس به بدنه آن و بهبود طراحی کمک کند. بعد از بازسازی کد شاهد چنین طراحی‌ای هستیم:  
public class Event 
{ 
    protected List<Person> Participants { get; set; } 
    public void Participate(Person person) 
    { 
        var isParticipatedAlready = Participants.Any(ff => ff.Id == person.Id); 
        if (isParticipatedAlready) 
            return; 
        Participants.Add(person); 
    } 
} 
public class Person 
{ 
    public int Id { get; private set; } 
}
بازسازی‌ای که انجام شد، دو تاثیر را بر روی طراحی این کلاس‌ها داشته است:
   اول: جایگذاری بهتر و منطقی‌تر مسئولیت‌های یک کلاس 
   دوم: کپسوله سازی آسان‌تر کلاس ها 

بازسازی کد جابجایی متد، سنگ بنای بیشتر بازسازی‌های مورد نیاز در فعالیت‌های روزمره تولید یا نگهداری نرم افزار است. علارغم این که این بازسازی ساده به نظر می‌رسد، در مجموعه کدهای پیچیده، انجام این بازسازی ممکن است امری طاقت فرسا شود.  
مطالب
روش نامگذاری Smurf ایی!
اگر به یک سری از کتابخانه‌ها دقت کنید، تمام کلاس‌های آن‌ها دارای یک پیشوند تکراری هستند؛ مثلا SmurfXMLDataRow، SmurfXMLElement و الی آخر در مورد تمام کلاس‌های موجود در پروژه. به این رویه «Smurf Naming Convention» گفته می‌شود!
در این نوع کتابخانه‌ها زمانیکه کاربری بر روی دکمه‌ای کلیک می‌کند، SmurfAccountView اطلاعات SmurfAccountDTO را به SmurfAccountController منتقل می‌کند. در ادامه از خاصیت SmurfID دریافتی، مقدار SmurfOrderHistory دریافت شده و به SmurfHistoryReportingView جهت نمایش ارسال خواهد شد. اگر استثنای SmurfErrorEvent رخ دهد، توسط SmurfErrorLogger در فایلی به نام log/smurf/smurflog.log ثبت خواهد شد.

کلمه Smurf هم از شخصیتی کارتونی به همین نام اخذ شده است که در زبان مخصوص آن‌ها اکثر افعال و نام‌ها از کلمه Smurf مشتق می‌شود! برای مثال در مورد ماهیگیری کردن در یک رودخانه عنوان می‌کنند «We're going smurfing on the River Smurf today».


خوب، چکار باید کرد؟ روش صحیح معرفی نام یک شرکت در حین طراحی و نامگذاری کلاس‌های یک کتابخانه چیست؟
در مطلب بسیار جامع و عالی «اصول و قراردادهای نام‌گذاری در دات‌نت» عنوان شده است که اساس نام‌گذاری فضاهای نام باید از قاعده زیر پیروی کند:
<Company>.<Technology|Produt|Project>[.<Feature>][.<SubNamespace>]
مثلا مایکروسافت یکبار فضای نام Microsoft.Reporting.WebForms را تعریف کرده است و ... همین! دیگر به ابتدای هر کلاسی در این کتابخانه، پیشوند Microsoft یا MS و امثال آن اضافه نشده است تا بر روی اعصاب و روان استفاده کننده تاثیر منفی داشته باشد.

 
مطالب دوره‌ها
تزریق خودکار وابستگی‌ها در برنامه‌های ASP.NET MVC
هدف از این قسمت، ارائه راه حلی برای حالت تزریق وابستگی‌ها در سازنده‌های کنترلرهای ASP.NET MVC به صورت خودکار است.
به صورت پیش فرض، ASP.NET MVC به کنترلرهایی نیاز دارد که سازنده آن‌ها فاقد پارامتر باشند. از این جهت که بتواند به صورت خودکار آن‌ها را وهله سازی کرده و مورد استفاده قرار دهد. بنابراین به نظر می‌رسد که در اینجا نیز به همان روش معروف استفاده از الگوی Service locator و تکرار مدام کدهایی مانند ObjectFactory.GetInstance در سراسر برنامه خواهیم رسید که آنچنان مطلوب نیست.
اما ... در ASP.NET MVC می‌توان وهله ساز پیش فرض کنترلر‌ها را با پیاده سازی کلاس DefaultControllerFactory به طور کامل تعویض کرد. یعنی اگر در اینجا بجای وهله ساز پیش فرض، از وهله سازی انجام شده توسط IoC Container خود بتوانیم استفاده کنیم، آنگاه کار تزریق وابستگی‌ها در سازنده‌های کنترلرها نیز خودکار خواهد گردید.
    public class StructureMapControllerFactory : DefaultControllerFactory
    {
        protected override IController GetControllerInstance(RequestContext requestContext, Type controllerType)
        {
            if (controllerType == null)
                throw new InvalidOperationException(string.Format("Page not found: {0}", requestContext.HttpContext.Request.Url.AbsoluteUri.ToString(CultureInfo.InvariantCulture)));
            return ObjectFactory.GetInstance(controllerType) as Controller;
        }
    }
در کدهای فوق نمونه‌ای از این پیاده سازی را با استفاده از امکانات StructureMap ملاحظه می‌کنید. به این ترتیب در زمان وهله سازی خودکار یک کنترلر، اینبار StructureMap وارد عمل شده و وابستگی‌های برنامه را مطابق تعاریف ObjectFactory.Initialize ذکر شده، به سازنده کلاس کنترلر تزریق می‌کند.
برای استفاده از این ControllerFactory جدید تنها کافی است بنویسیم:
   protected void Application_Start()
  {
     //Set current Controller factory as StructureMapControllerFactory  
     ControllerBuilder.Current.SetControllerFactory(new StructureMapControllerFactory());
  }
و ... همین!
اکنون نوشتن یک چنین کنترلرهایی که سازند‌ه آن‌ها دارای پارامتر است، مجاز خواهد بود و تزریق وابستگی‌ها در سازنده‌ها به صورت خودکار توسط IoC Container مورد استفاده انجام می‌شود.
public partial class LoginController : Controller
{
    readonly IUsersService _usersService;
    public LoginController(IUsersService usersService)
    {
       _usersService = usersService;
    }
بدیهی است سایر مسایل مانند تنظیمات اولیه IoC Container، تهیه لایه سرویس و غیره مانند قبل است و تفاوتی نمی‌کند.


روش دوم تزریق خودکار وابستگی‌ها در برنامه‌های ASP.NET MVC

روش پیاده سازی و تعویض DefaultControllerFactory پیش فرض، متداول‌ترین روش خودکار سازی تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET MVC است. روش دیگری نیز بر اساس پیاده سازی اینترفیس توکار IDependencyResolver معرفی شده در ASP.NET MVC 3.0 به بعد، وجود دارد. این روش علاوه بر ASP.NET MVC در کنترلرهای مخصوص Web API نیز کاربرد دارد. حتی SignalR نیز دارای کلاس پایه‌ای به نام DefaultDependencyResolver با امضای مشابه IDependencyResolver است.
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using System.Web.Mvc;
using StructureMap;

namespace Prog
{
    public class StructureMapDependencyResolver : IDependencyResolver
    {
        public object GetService(Type serviceType)
        {
            if (serviceType.IsAbstract || serviceType.IsInterface || !serviceType.IsClass)
                return ObjectFactory.TryGetInstance(serviceType);
            return ObjectFactory.GetInstance(serviceType);
        }

        public IEnumerable<object> GetServices(Type serviceType)
        {
            return ObjectFactory.GetAllInstances(serviceType).Cast<object>();
        }
    }
}
یک نمونه از پیاده سازی آن‌را به کمک StructureMap در اینجا ملاحظه می‌کنید. برای ثبت آن در برنامه خواهیم داشت:
protected void Application_Start()
{
   DependencyResolver.SetResolver(new StructureMapDependencyResolver());
}
در Web API باید GlobalConfiguration.Configuration.DependencyResolver تنظیم شود. البته IDependencyResolver آن در فضای نام دیگری به نام System.Web.Http.Dependencies قرار گرفته است؛ اما کلیات آن تفاوتی نمی‌کند. نمونه‌ی نهایی و تکمیل شده‌ی آن‌را در اینجا می‌توانید مطالعه کنید: «تزریق خودکار وابستگی‌ها در ASP.NET Web API به همراه رها سازی خودکار منابع IDisposable »   

دریافت مثال کامل بحث جاری:
DI06.zip
مطالب دوره‌ها
مدیریت استثناهای رخ داده در Application_Start یک برنامه‌ی ASP.NET
اگر در برنامه‌ی وب خود از ELMAH استفاده می‌کنید و استثنایی در روال رخدادگردان Application_Start واقع در فایل global.asax.cs رخ دهد، این استثناء در لاگ‌های ELMAH  ظاهر نمی‌شود و صرفا در لاگ‌های خود ویندوز قابل مطالعه خواهد بود؛ از این جهت که HttpContext.Current در این روال هنوز ایجاد نشده‌است. همچنین اگر از IoC Containers استفاده می‌کنید یا آغاز بانک اطلاعاتی ORM خود را در روال Application_Start قرار داده‌اید، تمام این‌ها نیز آغاز نشده باقی خواهند ماند و عملا تا ری استارت بعدی برنامه یا IIS در سرور به صورت دستی، برنامه و سایت قابل استفاده نخواهد بود.

سؤال: آیا می‌توان از ری‌استارت دستی IIS، به ری‌استارت خودکار رسید؟

پاسخ: بلی. فراخوانی متد HttpRuntime.UnloadAppDomain در یک برنامه‌ی ASP.NET سبب ری استارت آن خواهد شد. بنابراین می‌توان این متد را در Application_Start برنامه، جهت ری‌استارت خودکار آن در صورت شکست اولیه Application_Start قرار داد:
void Application_Start(object sender, EventArgs e)
{
   try
   {
      // startup stuff
   }
   catch
   {
     HttpRuntime.UnloadAppDomain(); // سبب ری استارت برنامه و آغاز مجدد آن با درخواست بعدی می‌شود
     throw;
   }
}
اهمیت این مساله از آنجا ناشی می‌شود که ممکن است در آن لحظه‌ی خاص، بار سرور زیاد بوده باشد یا حتی میزان حافظه مهیای جهت آغاز برنامه کافی نبوده باشد؛ و نه الزاما مشکل منطقی در کدهای برنامه. فراخوانی HttpRuntime.UnloadAppDomain سبب خواهد شد تا برنامه شانس مجدد اجرای دیگری را بدون نیازی به ری استارت دستی IIS بیابد.