مطالب دوره‌ها
مدل سازی داده‌ها در RavenDB
در مطلب جاری، به صورت اختصاصی، مبحث مدل سازی اطلاعات و رسیدن به مدل ذهنی مرسوم در طراحی‌های NoSQL سندگرا را در مقایسه با دنیای Relational، بررسی خواهیم کرد.


تفاوت‌های دوره ما با زمانیکه بانک‌های اطلاعاتی رابطه‌ای پدیدار شدند

- دنیای بانک‌های اطلاعاتی رابطه‌ای برای Write بهینه سازی شده‌اند؛ از این جهت که تاریخچه پیدایش آن‌ها به دهه 70 میلادی بر می‌گردد، زمانیکه برای تهیه سخت دیسک‌ها باید هزینه‌های گزافی پرداخت می‌شد. به همین جهت الگوریتم‌ها و روش‌های بسیاری در آن دوره ابداع شدند تا ذخیره سازی اطلاعات، حجم کمتری را به خود اختصاص دهند. اینجا است که مباحثی مانند Normalization بوجود آمدند تا تضمین شود که داده‌ها تنها یکبار ذخیره شده و دوبار در جاهای مختلفی ذخیره نگردند. جهت اطلاع در سال 1980 میلادی، یک سخت دیسک 10 مگابایتی حدود 4000 دلار قیمت داشته است.
- تفاوت مهم دیگر دوره ما با دهه‌های 70 و 80 میلادی، پدیدار شدن UI و روابط کاربری بسیار پیچیده، در مقایسه با برنامه‌های خط فرمان یا حداکثر فرم‌های بسیار ساده ورود اطلاعات در آن زمان است. برای مثال در دهه 70 میلادی تصور UI ایی مانند صفحه ابتدایی سایت Stack overflow احتمالا به ذهن هم خطور نمی‌کرده است.


تهیه چنین UI ایی نه تنها از لحاظ طراحی، بلکه از لحاظ تامین داده‌ها از جداول مختلف نیز بسیار پیچیده است. برای مثال برای رندر صفحه اول سایت استک اورفلو ابتدا باید تعدادی سؤال از جدول سؤالات واکشی شوند. در اینجا در ذیل هر سؤال نام شخص مرتبط را هم مشاهده می‌کنید. بنابراین اطلاعات نام او، از جدول کاربران نیز باید دریافت گردد. یا در اینجا تعداد رای‌های هر سؤال را نیز مشاهده می‌کنید که به طور قطع اطلاعات آن در جدول دیگری نگه داری می‌شود. در گوشه‌ای از صفحه، برچسب‌های مورد علاقه و در ذیل هر سؤال، برچسب‌های اختصاصی هر مطلب نمایش داده شده‌اند. تگ‌ها نیز در جدولی جداگانه قرار دارند. تمام این قسمت‌های مختلف، نیاز به واکشی و رندر حجم بالایی از اطلاعات را دارند.
- تعداد کاربران برنامه‌ها در دهه‌های 70 و 80 میلادی نیز با دوره ما متفاوت بوده‌اند. اغلب برنامه‌های آن دوران تک کاربره طراحی می‌شدند؛ با بانک‌های اطلاعاتی که صرفا جهت کار بر روی یک سیستم طراحی شده بودند. اما برای نمونه سایت استک اور فلویی که مثال زده شده، توسط هزاران و یا شاید میلیون‌ها نفر مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ با توزیع و تقسیم اطلاعات آن بر روی سرورها مختلف.


معرفی مفهوم Unit of change

همین پیچیدگی‌ها سبب شدند تا جهت ساده‌سازی حل اینگونه مسایل، حرکتی به سمت دنیای NoSQL شروع شود. ایده اصلی مدل سازی داده‌ها در اینجا کم کردن تعداد اعمالی است که باید جهت رسیدن به یک نتیجه واحد انجام داد. اگر قرار است یک سؤال به همراه تگ‌ها، اطلاعات کاربر، رای‌ها و غیره واکشی شوند، چرا باید تعداد اعمال قابل توجهی جهت مراجعه به جداول مختلف مرتبط صورت گیرد؟ چرا تمام این اطلاعات را یکجا نداشته باشیم تا بتوان همگی را در طی یک واکشی به دست آورد و به این ترتیب دیگر نیازی نباشد انواع و اقسام JOIN‌ها را به چند ده جدول موجود نوشت؟
اینجا است که مفهومی به نام Unit of change مطرح می‌شود. در هر واحد تغییر، کلیه اطلاعات مورد نیاز برای رندر یک شیء قرار می‌گیرند. برای مثال اگر قرار است با شیء محصول کار کنیم، تمام اطلاعات مورد نیاز آن‌‌را اعم از گروه‌ها، نوع‌ها، رنگ‌ها و غیره را در طی یک سند بانک اطلاعاتی NoSQL سندگرا، ذخیره می‌کنیم.


محدود‌ه‌های تراکنشی یا Transactional boundaries

محدوده‌های تراکنشی در Domain driven design به Aggregate root نیز معروف است. هر محدود تراکنشی حاوی یک Unit of change قرار گرفته داخل یک سند است. ابتدا بررسی می‌کنیم که در یک Read به چه نوع اطلاعاتی نیاز داریم و سپس کل اطلاعات مورد نیاز را بدون نوشتن JOIN ایی از جداول دیگر، داخل یک سند قرار می‌دهیم.
هر محدوده تراکنشی می‌تواند به محدوده تراکنشی دیگری نیز ارجاع داده باشد. برای مثال در RavenDB شماره‌های اسناد، یک سری رشته هستند؛ برخلاف بانک‌های اطلاعاتی رابطه‌ای که بیشتر از اعداد برای مشخص سازی Id استفاده می‌کنند. در این حالت برای ارجاع به یک کاربر فقط کافی است برای مثال مقدار خاصیت کاربر یک سند به "users/1" تنظیم شود. "users/1" نیز یک Id تعریف شده در RavenDB است.
مزیت این روش، سرعت واکشی بسیار بالای دریافت اطلاعات آن است؛ دیگر در اینجا نیازی به JOINهای سنگین به جداول دیگر برای تامین اطلاعات مورد نیاز نیست و همچنین در ساختار‌های پیچیده‌تری مانند ساختارهای تو در تو، دیگر نیازی به تهیه کوئری‌های بازگشتی و استفاده از روش‌های پیچیده مرتبط با آن‌ها نیز وجود ندارد و کلیه اطلاعات مورد نظر، به شکل یک شیء JSON داخل یک سند حاضر و آماده برای واکشی در طی یک Read هستند.
به این ترتیب می‌توان به سیستم‌های مقیاس پذیری رسید. سیستم‌هایی که با بالا رفتن حجم اطلاعات در حین واکشی‌های داده‌های مورد نیاز، کند نبوده و بسیار سریع پاسخ می‌دهند.


Denormalization داده‌ها

اینجا است که احتمالا ذهن رابطه‌ای تربیت شده‌ی شما شروع به واکنش می‌کند! برای مثال اگر نام یک محصول تغییر کرد، چطور؟ اگر آدرس یک مشتری نیاز به ویرایش داشت، چطور؟ چگونه یکپارچگی اطلاعاتی که اکنون به ازای هر سند پراکنده شده‌است، مدیریت می‌شود؟
زمانیکه به این نوع سؤالات رسیده‌ایم، یعنی Denormalization رخ داده است. در اینجا سندهایی را داریم که کلیه اطلاعات مورد نیاز خود را یکجا دارند. به این مساله از منظر نگاه به داده‌ها در طی زمان نیز می‌توان پرداخت. به این معنا که صحیح است که آدرس مشتری خاصی امروز تغییر کرده است، اما زمانیکه سندی برای او در سال قبل صادر شده است، واقعا آدرس آن مشتری که سفارشی برایش ارسال شده، دقیقا همان چیزی بوده است که در سند مرتبط، ثبت شده و موجود می‌باشد. بنابراین سند قبلی با اطلاعات قبلی مشتری در سیستم موجود خواهد بود و اگر سند جدیدی صادر شد، این سند بدیهی است که از اطلاعات امروز مشتری استفاده می‌کند.


ملاحظات اندازه‌های داده‌ها

زمانیکه سند‌ها بسیار بزرگ می‌شوند چه رخ خواهد داد؟ از لحاظ اندازه داده‌ها سه نوع سند را می‌توان متصور بود:
الف) سندهای محدود، مانند اغلب اطلاعاتی که تعداد فیلدهای مشخصی دارند با تعداد اشیاء مشخصی.
ب) سندهای نامحدود اما با محدودیت طبیعی. برای مثال اطلاعات فرزندان یک شخص را درنظر بگیرید. هرچند این اطلاعات نامحدود هستند، اما به صورت طبیعی می‌توان فرض کرد که سقف بالایی آن عموما به 20 نمی‌رسد!
ج) سندهای نامحدود، مانند سندهایی که آرایه‌ای از اطلاعات را ذخیره می‌کنند. برای مثال در یک سایت فروشگاه، اطلاعات فروش یک گروه از اجناس خاص را درنظر بگیرید که عموما نامحدود است. اینجا است که باید به اندازه اسناد نیز دقت داشت. برای مدیریت این مساله حداقل از دو روش استفاده می‌شود:
- محدود کردن تعداد اشیاء. برای مثال در هر سند حداکثر 100 اطلاعات فروش یک محصول بیشتر ثبت نشود. زمانیکه به این حد رسیدیم، یک سند جدید ایجاد شده و Id سند قبلی مثلا "products/1" در سند دوم ذکر خواهد شد.
- محدود کردن تعداد اطلاعات ذخیره شده بر اساس زمان
RavenDB برای مدیریت این مساله، مفهوم Includes را معرفی کرده است. در اینجا با استفاده از متد الحاقی Include، کار زنجیر کردن سندهای مرتبط صورت خواهد گرفت.



یک مثال عملی: مدل سازی داده‌های یک بلاگ در RavenDB

پس از این بحث مقدماتی که جهت معرفی ذهنیت مدل سازی داده‌ها در دنیای غیر رابطه‌ای NoSQL ضروری بود، در ادامه قصد داریم مدل‌های داده‌های یک بلاگ را سازگار با ساختار بانک اطلاعاتی NoSQL سندگرای RavenDB طراحی کنیم.
در یک بلاگ، تعدادی مطلب، نظر، برچسب (گروه‌های مطالب) و امثال آن وجود دارند. اگر بخواهیم این اطلاعات را به صورت رابطه‌ای مدل کنیم، به ازای هر کدام از این موجودیت‌ها یک جدول نیاز خواهد بود و برای رندر صفحه اصلی بلاگ، چندین و چند کوئری برای نمایش اطلاعات مطالب، نویسنده(ها)، برچسب‌ها و غیره باید به بانک اطلاعاتی ارسال گردد، که تعدادی از آن‌ها مستقیما بر روی یک جدول اجرا می‌شوند و تعدادی دیگر نیاز به JOIN دارند.
مشکلاتی که روش رابطه‌ای دارد:
- تعداد اعمالی که باید برای نمایش صفحه اول سایت صورت گیرد، بسیار زیاد است و این مساله با تعداد بالای کاربران از دید مقیاس پذیری سیستم مشکل ساز است.
- داده‌های مرتبط در جداول مختلفی پراکنده‌اند.
- این سیستم برای Write بهینه سازی شده است و نه برای Read. (همان بحث گران بودن سخت دیسک‌ها در دهه‌های قبل که در ابتدای بحث به آن اشاره شد)

مدل سازی سازگار با دنیای NoSQL یک بلاگ

در اینجا چند کلاس مقدماتی را مشاهده می‌کنید که تعریف آن‌ها به همین نحو صحیح است و نیاز به جزئیات و یا روابط بیشتری ندارند.
namespace RavenDBSample01.BlogModels
{
    public class BlogConfig
    {
        public string Id { set; get; }
        public string Title { set; get; }
        public string Description { set; get; }
        // ... more items here
    }

    public class User
    {
        public string Id { set; get; }
        public string FullName { set; get; }
        public string Email { set; get; }
        // ... more items here
    }
}
اما کلاس مطالب بلاگ را به چه صورتی طراحی کنیم؟ هر مطلب، دارای تعدادی نظر خواهد بود. اینجا است که بحث unit of change مطرح می‌شود و درج اطلاعاتی که در طی یک read نیاز است از بانک اطلاعاتی جهت رندر UI واکشی شوند. به این ترتیب به این نتیجه می‌رسیم که بهتر است کلیه کامنت‌های یک مطلب را داخل همان شیء مطلب مرتبط قرار دهیم. از این جهت که یک نظر، خارج از یک مطلب بلاگ دارای مفهوم نیست.
اما این طراحی نیز یک مشکل دارد. درست است که ساختار یک صفحه مطلب، از مطالب وبلاگ به همین نحوی است که توضیح داده شد؛ اما در صفحه اول سایت، هیچگاه کامنت‌های مطالب درج نمی‌شوند. بنابراین نیازی نیست تا تمام کامنت‌ها را داخل یک مطلب ذخیره کرد. به این ترتیب برای نمایش صفحه اول سایت، حجم کمتری از اطلاعات واکشی خواهند شد.
    public class Post
    {
        public string Id { set; get; }
        public string Title { set; get; }
        public string Body { set; get; }

        public ICollection<string> Tags { set; get; }

        public string AuthorId { set; get; }

        public string PostCommentsId { set; get; }
        public int CommentsCount { set; get; }
    }

    public class Comment
    {
        public string Id { set; get; }
        public string Body { set; get; }
        public string AuthorName { set; get; }
        public DateTime CreatedAt { set; get; }
    }

    public class PostComments
    {
        public List<Comment> Comments { set; get; }
        public string LastCommentId { set; get; }
    }
در اینجا ساختار Post و Commentهای بلاگ را مشاهده می‌کنید. جایی که ذخیره سازی اصلی کامنت‌ها صورت می‌گیرد در شیء PostComments است. یعنی PostCommentsId شیء Post به یک وهله از شیء PostComments که حاوی کلیه کامنت‌های آن مطلب است، اشاره می‌کند.
به این ترتیب برای نمایش صفحه اول سایت، فقط یک کوئری صادر می‌شود. برای نمایش یک مطلب و کلیه کامنت‌های متناظر با آن دو کوئری صادر خواهند شد.

بنابراین همانطور که مشاهده می‌کنید، در دنیای NoSQL، طراحی مدل‌های داده‌ای بر اساس «سناریوهای Read» صورت می‌گیرد و نه صرفا طراحی یک مدل رابطه‌ای بهینه سازی شده برای حالت Write.

سورس کامل ASP.NET MVC این بلاگ‌را که «راکن بلاگ» نام دارد، از GitHub نویسندگان اصلی RavenDB می‌توانید دریافت کنید.
مطالب دوره‌ها
آشنایی با نحوه ایجاد یک IoC Container
قبل از اینکه وارد بحث استفاده از کتابخانه‌های بسیار غنی IoC Container موجود شویم، بهتر است یک نمونه ساده آن‌ها را طراحی کنیم تا بهتر بتوان با عملکرد و ساختار درونی آن‌ها آشنا شد.


IoC Container چیست؟

IoC Container، فریم ورکی است برای انجام تزریق وابستگی‌ها. در این فریم ورک امکان تنظیم اولیه وابستگی‌های سیستم وجود دارد. برای مثال زمانیکه برنامه از یک IoC Container، نوع اینترفیس خاصی را درخواست می‌کند، این فریم ورک با توجه به تنظیمات اولیه‌اش، کلاسی مشخص را بازگشت خواهد داد.
IoC Containerهای قدیمی‌تر، برای انجام تنظیمات اولیه خود از فایل‌های کانفیگ استفاده می‌کردند. نمونه‌های جدیدتر آن‌ها از روش‌های Fluent interfaces برای مشخص سازی تنظیمات خود بهره می‌برند.

زمانیکه از یک IOC Container در کدهای خود استفاده می‌کنید، مراحلی چند رخ خواهند داد:
الف) کد فراخوان، از IOC Container، یک شیء مشخص را درخواست می‌کند. عموما اینکار با درخواست یک اینترفیس صورت می‌گیرد؛ هرچند محدودیتی نیز نداشته و امکان درخواست یک کلاس از نوعی مشخص نیز وجود دارد.
ب) در ادامه IOC Container به لیست اشیاء قابل ارائه توسط خود نگاه کرده و در صورت وجود، وهله سازی شیء درخواست شده را انجام و نهایتا شیء مطلوب را بازگشت خواهد داد.
در این بین زنجیره‌ی وابستگی‌های مورد نیاز نیز وهله سازی خواهند شد. برای مثال اگر وابستگی اول به وابستگی دوم برای وهله سازی نیاز دارد، کار وهله سازی وابستگی‌های وابستگی دوم نیز به صورت خودکار انجام خواهند شد. (این موردی است که بسیاری از تازه واردان به این بحث تا یکبار آن‌را امتحان نکنند باور نخواهند کرد!)
ج) سپس کد فراخوان وهله دریافتی را مورد پردازش قرار داده و سپس شروع به استفاده از متدها و خواص آن خواهد نمود.


در تصویر فوق محل قرارگیری یک IOC Container را مشاهده می‌کنید. یک IOC Container در مورد تمام وابستگی‌های مورد نیاز، اطلاعات لازم را دارد. همچنین این فریم ورک در مورد کلاسی که قرار است از وابستگی‌های سیستم استفاده نماید نیز مطلع است؛ به این ترتیب می‌تواند به صورت خودکار در زمان وهله سازی آن، نوع‌های وابستگی‌های مورد نیاز آن‌را در اختیارش قرار دهد.
برای مثال در اینجا MyClass، وابستگی مشخص شده در سازنده خود را به نام IDependency از IOC Container درخواست می‌کند. سپس این IOC Container بر اساس تنظیمات اولیه خود، یکی از وابستگی‌های A یا B را بازگشت خواهد داد.


آغاز به کار ساخت یک IOC Container نمونه

در ابتدا کدهای آغازین مثال بحث جاری را در نظر بگیرید:
using System;

namespace DI01
{
    public interface ICreditCard
    {
        string Charge();
    }

    public class Visa : ICreditCard
    {
        public string Charge()
        {
            return "Charging with the Visa!";
        }
    }

    public class MasterCard : ICreditCard
    {
        public string Charge()
        {
            return "Swiping the MasterCard!";
        }
    }

    public class Shopper
    {
        private readonly ICreditCard creditCard;

        public Shopper(ICreditCard creditCard)
        {
            this.creditCard = creditCard;
        }

        public void Charge()
        {
            var chargeMessage = creditCard.Charge();
            Console.WriteLine(chargeMessage);
        }
    }    
}
در اینجا وابستگی‌های کلاس خریدار از طریق سازنده آن که متداول‌ترین روش تزریق وابستگی‌ها است، در اختیار آن قرار خواهد گرفت. یک اینترفیس کردیت کارت تعریف شده‌است به همراه دو پیاده سازی نمونه آن مانند مسترکارت و ویزا کارت. ساده‌ترین نوع فراخوانی آن نیز می‌تواند مانند کدهای ذیل باشد (تزریق وابستگی‌های دستی):
 var shopper = new Shopper(new Visa());
shopper.Charge();
در ادامه قصد داریم این فراخوانی‌ها را اندکی هوشمندتر کنیم تا بتوان بر اساس تنظیمات برنامه، کار تزریق وابستگی‌ها صورت گیرد و به سادگی بتوان اینترفیس‌های متفاوتی را در اینجا درخواست و مورد استفاده قرار داد. اینجا است که به اولین IoC Container خود خواهیم رسید:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;

namespace DI01
{
    public class Resolver
    {
        //کار ذخیره سازی و نگاشت از یک نوع به نوعی دیگر در اینجا توسط این دیکشنری انجام خواهد شد
        private Dictionary<Type, Type> dependencyMap = new Dictionary<Type, Type>();

        /// <summary>
        /// یک نوع خاص از آن درخواست شده و سپس بر اساس تنظیمات برنامه، کار وهله سازی
        /// نمونه معادل آن صورت خواهد گرفت
        /// </summary>
        public T Resolve<T>()
        {
            return (T)Resolve(typeof(T));
        }

        private object Resolve(Type typeToResolve)
        {
            Type resolvedType;

            // ابتدا بررسی می‌شود که آیا در تنظیمات برنامه نگاشت متناظری برای نوع درخواستی وجود دارد؟
            if (!dependencyMap.TryGetValue(typeToResolve, out resolvedType))
            {
                //اگر خیر، کار متوقف خواهد شد
                throw new Exception(string.Format("Could not resolve type {0}", typeToResolve.FullName));
            }

            var firstConstructor = resolvedType.GetConstructors().First();
            var constructorParameters = firstConstructor.GetParameters();
            // در ادامه اگر این نوع، دارای سازنده‌ی بدون پارامتری است
            // بلافاصله وهله سازی خواهد شد
            if (!constructorParameters.Any())
                return Activator.CreateInstance(resolvedType);


            var parameters = new List<object>();
            foreach (var parameterToResolve in constructorParameters)
            {
                // در اینجا یک فراخوانی بازگشتی صورت گرفته است برای وهله سازی
                // خودکار پارامترهای مختلف سازنده یک کلاس
                parameters.Add(Resolve(parameterToResolve.ParameterType));
            }            
            return firstConstructor.Invoke(parameters.ToArray());
        }

        public void Register<TFrom, TTo>()
        {
            dependencyMap.Add(typeof(TFrom), typeof(TTo));
        }
    }
}
در اینجا کدهای کلاس Resolver یا همان IoC Container ابتدایی بحث را مشاهده می‌کنید. توضیحات قسمت‌های مختلف آن به صورت کامنت ارائه شده‌اند.
 var resolver = new Resolver();
//تنظیمات اولیه
resolver.Register<Shopper, Shopper>();
resolver.Register<ICreditCard, Visa>();
//تزریق وابستگی‌ها و وهله سازی
var shopper = resolver.Resolve<Shopper>();
shopper.Charge();
در ادامه نحوه استفاده از IoC Container ایجاد شده را مشاهده می‌کنید.
ابتدا کار تعاریف نگاشت‌های اولیه انجام می‌شود. در این صورت زمانیکه متد Resolve فراخوانی می‌گردد، نوع درخواستی آن به همراه سازنده دارای آرگومانی از نوع ICreditCard وهله سازی شده و بازگشت داده خواهد شد. سپس با در دست داشتن یک وهله آماده، متد Charge آن‌را فراخوانی خواهیم کرد.


بررسی نحوه استفاده از Microsoft Unity به عنوان یک IoC Container

Unity چیست؟

Unity یک فریم ورک IoC Container تهیه شده توسط مایکروسافت می‌باشد که آن‌را به عنوان جزئی از Enterprise Library خود قرار داده است. بنابراین برای دریافت آن یا می‌توان کل مجموعه Enterprise Library را دریافت کرد و یا به صورت مجزا به عنوان یک بسته نیوگت نیز قابل تهیه است.
برای این منظور در خط فرمان پاورشل نیوگت در VS.NET دستور ذیل را اجرا کنید:
 PM> Install-Package Unity

پیاده سازی مثال خریدار توسط Unity

همان مثال قسمت قبل را درنظر بگیرید. قصد داریم اینبار بجای IoC Container دست سازی که تهیه شد، پیاده سازی آن‌را به کمک MS Unity انجام دهیم.
using Microsoft.Practices.Unity;

namespace DI02
{
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            var container = new UnityContainer();

            container.RegisterType<ICreditCard, MasterCard>();

            var shopper = container.Resolve<Shopper>();
            shopper.Charge();
        }
    }
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید، API آن بسیار شبیه به کلاس دست سازی است که در قسمت قبل تهیه کردیم.
مطابق کدهای فوق، ابتدا تنظیمات IoC Container انجام شده است. به آن اعلام کرده‌ایم که در صورت نیاز به ICreditCard، نوع MasterCard را یافته و وهله سازی کن. با این تفاوت که Unity هوشمند‌تر بوده و سطر مربوط به ثبت کلاس Shoper ایی را که در قسمت قبل انجام دادیم، در اینجا حذف شده است.
سپس به این IoC Container اعلام کرده‌ایم که نیاز به یک وهله از کلاس خریدار داریم. در اینجا Unity کار وهله سازی‌های خودکار وابستگی‌ها و تزریق آن‌ها را در سازنده کلاس خریدار انجام داده و نهایتا یک وهله قابل استفاده را در اختیار ادامه برنامه قرار خواهد داد.

یک نکته:
به صورت پیش فرض کار تزریق وابستگی‌ها در سازنده کلاس‌ها به صورت خودکار انجام می‌شود. اگر نیاز به Setter injection و مقدار دهی خواص کلاس وجود داشت می‌توان به نحو ذیل عمل کرد:
 container.RegisterType<ICreditCard, MasterCard>(new InjectionProperty("propertyName", 5));
نام خاصیت و مقدار مورد نظر به عنوان پارامتر متد RegisterType باید تعریف شوند.


مدیریت طول عمر اشیاء در Unity

توسط یک IoC Container می‌توان یک وهله معمولی از شیءایی را درخواست کرد و یا حتی طول عمر این وهله را به صورت Singleton معرفی نمود (یک وهله در طول عمر کل برنامه). در Unity اگر تنظیم خاصی اعمال نشود، هربار که متد Resolve فراخوانی می‌گردد، یک وهله جدید را در اختیار ما قرار خواهد داد. اما اگر پارامتر متد RegisterType را با وهله‌ای از ContainerControlledLifetimeManager مقدار دهی کنیم:
 container.RegisterType<ICreditCard, MasterCard>(new ContainerControlledLifetimeManager());
از این پس با هربار فراخوانی متد Resolve، در صورت نیاز به وابستگی از نوع ICreditCard، تنها یک وهله مشترک از MasterCard ارائه خواهد شد.
حالت پیش فرض مورد استفاده، بدون ذکر پارامتر متد RegisterType، مقدار TransientLifetimeManager می‌باشد.
نظرات مطالب
مشکل همزمانی خواندن و به روز رسانی اطلاعات در برنامه‌های وب
ممنون بابت مطلب خوب تون، در ادامه صحبت‌های شما خواستم چند مورد رو اضافه کنم

1- مشکل مطرح شده اصطلاحا Lost Update نام داره (که در مثال جاری باعث میشه یکی از بروزرسانی‌های عمل خرید گم بشه!)
این مشکل توسط Isolation Level سطوح Repeatable Read و Serializable قابل حل هست. 
جدول زیر لیست مشکلات همزمانی به ازای هر سطح از Isolation Level رو نشون میده.


2- استفاده از سطح Isolation Level بالاتر به معنی سخت گیری و احتیاط بیشتر هست و باعث افزایش میزان Blocking و متعاقبا احتمال وقوع Deadlock و نیز کاهش Performance و ظرفیت Concurrency (همزمانی) دیتابیس میشه (و بلعکس)
پس اگر مشکلی رو تونستین با Isolation Level سطح پایین‌تری مثل Repeatable Read حل کنید بهتره نسبت به اینکه Isolation Level سطح بالا‌تری مثل Serializable رو انتخاب کنین
 در تصویر زیر نحوه حل اش با Isolation Level سطح Repeatable Read رو مشاهده میکنین


3- برخلاف روش‌های دیگه، استفاده از Isolation Level سطح Repeatable Read و نیز Serializable در مثال جاری میتونه باعث وقوع Deadlock (بن بست) بشه و این بستگی به این داره که 2 تراکنش در چه نقطه ای به همزمانی میخورن
همونطور که در 2 تصویر زیر میبینین WAITFOR DELAY اولی باعث قوقع Deadlock میشه ولی دومی نمیشه
مثال وقوع Deadlock

توضیح:
اجازه بدید قبل از توضیح چرایی وقوع Deadlock مروری بر چیستی اون داشته باشیم
این مشکل زمانی پیش میاد که 2تا تراکنش مانع اجرای هم دیگه میشن و در بن بستی گیر میکنن که هیچ کدوم نمیتونن کارشون رو تموم کن. به عنوان مثال تراکنش اول قفل A رو به دست میگیره و منتظر آزاد شدن قفل B میشه در حالی که تراکنش دوم قفل B رو به دست گرفته و منتظر آزاد شدن قفل A میشه، در این حالت هر دو تراکنش منتظر اتمام کار یکدیگر هستند و در بن بستی گیر میکنن (Deadlock) که هیچ کدوم نمتونن کارشون رو تموم کنن
در این شرایط SQL Server به ناچار یکی از اون‌ها (در واقع تراکنشی که Rollback اش هزینه کمتری داره) رو به عنوان Victim (قربانی) حساب میکنه و اون رو  Rollback و سپس Kill میکنه تا حداقل دیگری بتونه به کارش ادامه بده

در Isolation Level سطح Serializable و Repeatable Read هر رکوردی که خونده (SELECT) بشه، از تغییر (UPDATE و DELETE) شدن همون رکورد توسط دیگر تراکنش‌ها جلوگیری میشه مادامی که تراکنش اول کارش تموم بشه
پس ترکنش اول مقدار balance رو SELECT میکنه، در همین حال تراکنش دوم نیز مقدار balance رو SELECT میکنه
سپس تراکنش اول میخواد مقدار balance رو UPDATE کنه ولی Block (مسدود) میشه چرا کنه همین رکورد قبلا توسط تراکنش دوم قفل شده، پس منتظر (Wait) تراکنش دوم میشه 
تراکنش دوم نیز میخواد مقدار balance رو UPDATE کنه و این هم Block (مسدود) میشه چرا کنه همین رکورد قبلا توسط تراکنش اول قفل شده، پس منتظر (Wait) تراکنش اول میشه و BOOM !! بن بست یا Deadlock رخ میده، چرا که هر دو تراکنش Block یکدیگه شدن و منتظر آزاد شدن قفل توسط دیگری هستند 

مثال عدم وقوع Deadlock

توضیح:
در این حالت اما تراکنش اول عمل SELECT و UPDATE رو زودتر از تراکنش دوم انجام میده و عمل UPDATE اش توسط تراکنش دوم بلاک (Block) نمیشه چرا که تراکنش دوم هنوز شروع نشده
دقت داشته باشین که در این مثال از WAITFOR TIME استفاده نکردیم که بخواد دقیقا در یک زمان مشخص، هر دو تراکنش رو اجرا بکنه بلکه چون دستی داریم کوئری‌ها رو اجرا میکنیم، همین تاخیر یک ثانیه ایی باعث میشه تراکنش اول کارش رو زودتر شروع کنه و فقط در میانه راه و بعد از عمل UPDATE به همزمانی بخورن

4- هینت HOLDLOCK معادل Isolation Level سطح Serializable هست، برای استفاده از سطح Repeatable Read میتونیم از هینت REPEATABLEREAD استفاده کنیم
صرفا جهت مرور:
عبارات Table Hints دستور هایی هستند که رفتار پیشفرض Query Optimizer (بهینه ساز کوئری) رو به هنگام دستورات DML (مثل SELECT/INSERT/UPDATE/DELETE) تغییر میده (override میکنن) و معمولا برای تغییر سطح قفل و Isolation Level و یا انتخاب Index دلخواه استفاده میشه


5- هینت UPDLOCK دو تا کار انجام میده
1- باعث میشه به جای قفل Shared Lock یا (S) از قفل Update Lock یا (U) بر روی رکورد‌های خوانده شده استفاده بشه
2- همانند سطح Repeatable Read و Serializable (هینت HOLDLOCK) قفل رو تا اتمام Trasanction (و نه صرفا Statement) نگه میداره (Hold میکنه) 
پس در این مثال خاص (و نه همه جا، که دلیل اون رو جلوتر بررسی میکنیم) میتونیم بدون HOLDLOCK هم انجامش بدیم و نیازی به اون نخواهیم داشت.
هینت UPDLOCK معمولا زمانی استفاده میشه که میخوایم رکورد یا رکورد هایی رو  در Statement‌های بعدی تراکنش جاری UPDATE کنیم و نمی‌خوایم در این بین تراکنش همزمان دیگری این دیتا رو تغییر بده


6- دقت داشته باشین که این تصور که چون UPDLOCK و HOLDLOCK هر دو در نگه داشتن (Hold کردن) قفل تا انتهای تراکنش (و نه Statement جاری) مشترک هستند پس به هنگام استفاده از UPDLOCK دیگر نیازی به HOLDLOCK نداریم تصور اشتباهی هست و علت ظریفی داره
یا بهتره این سوال رو اینطور مطرح کنیم که: 
پس چرا استفاده از  HOLDLOCK در کنار UPDLOCK رایج هست؟ و چه فرقی میکنه که HOLDLOCK در کنار UPDLOCK استفاده بکنیم یا خیر؟

قبل از بررسی چرایی این موضوع بهتره مروری بر روی Repeatable Read و Serializable از منظر Lock Mode‌ها (حالات قفل) داشته باشیم

سطح Repeatable Read
در این سطح قفل Shared صرفا به ازای رکورد‌های SELECT شده ایجاد میشه ولی برخلاف Read Committed قفل رو تا اتمام Transaction نگه میداره داره (Hold میکنه) - (نه به محض اتمام Statement)
در نتیجه تا پایان تراکنش جاری  از هر گونه تغییر بر روی دیتای Read شده توسط دیگر تراکنش‌های همزمان جلوگیری میکنه

سطح Serializable
این سطح مشابه سطح Repeatable Read عمل میکنه (یعنی قفل رو تا اتمام تراکنش و نه صرفا Statement جاری نگه میداره) با این تفاوت که از قفل Key-Range Lock به جای Shared Lock استفاده میکنه (البته نه همیشه و استثنا هایی هم وجود داره که جلوتر بررسی میکنیم) و کل بازه (محدوده) رکورد‌های SELECT شده بر اساس شرط WHERE رو قفل گذاری میکنه (بر خلاف Repeatable Read که صرفا به ازای رکورد‌های SELECT شده قفل ایجاد میکرد)
و بدین صورت از مشکل Phantom Read (مانند INSERT شدن رکورد جدیدی در بازه/محدوده قفل شده) جلوگیری میشه
به عنوان مثال در Serializable شرط WHERE Age BETWEEN 18 AND 35 یک قفل Key-Range Lock بر روی بازه (محدوده) 18 تا 35 گذاشته میشه و تمامی اعداد داخل این بازه رو شامل میشه (حتی اگه هیچ رکوردی در این بازه نداشته باشیم) در صورتی که Repeatable Read چون صرفا به ازای رکورد‌های SELECT شده قفل گذاری میشه، که اگه فرض کنیم هیچ رکوردی در این بازه نداریم، هیچ قفلی هم ایجاد نخواهد شد

بررسی نحوه عملکرد Serializable و استثنا‌های اون
در سطح Serializable بر اساس یکی از حالات زیر قفل ایجاد میشه
1- قفل Shared یا (S) روی کل Table
اگه جدول Index ایی نداشته باشه بر روی کل Table قفل Shared Lock یا (S) میگذاره (فرقی هم نمیکنه شرط WHERE داشته باشیم یا نه)
2- قفل Shared یا (S) روی رکورد (Row/Key)‌های Read شده
اگه شرط WHERE مون بر روی یک ستون Index باشه و مستقیما با مقدار مقایسه کنه (مثل عملگر  = یا IN) روی رکورد (Row/Key)‌های Read شده قفل Shared Lock یا (S) میگذاره
3- قفل RangeS-S روی رکورد (Row/Key)‌های Read شده
اگه شرط WHERE مون بر روی یک ستون Index باشه و دستوراتی که بازه (محدوده) رو مقایسه میکنن (مثل عملگر < و > و... یا BETWEEN) روی سطح رکورد (Row/Key) قفل Key-Range Lock یا (RangeS-S) میگذاره
4- قفل RangeS-S روی تمام رکورد‌ها (حتی Read نشده)
اگه شرط WHERE نداشته باشیم یا شرط WHERE مون بر روی یک ستون Index نباشه روی تمام رکورد‌ها (Row/Key) حتی Read نشده، قفل Key-Range Lock یا (RangeS-S) میگذاره

حال بر گردیم به سوال اولمون
در نکته قبلی (شماره 5) دیدیم که در این مثال «خاص» میتونیم بدون استفاده از HOLDLOCK در کنار UPDLOCK کارمون رو انجام بدیم
اما چی چیزی این مسئله رو «خاص» کرده؟
چون شرط WHERE مون بر روی Index جدول (یعنی فیلد user_id) هست و با عملگر (=) که مستقیما مقایسه میکنه (و نه در یک بازه - محدوده)
پس صرفا بر روی رکورد‌های Read شده (SELECT شده) قفل Shared Lock یا (S) گذاشته میشه دقیقا مانند کاری که Repeatable Read انجام میده (پس در این مورد خاص، سطح Repeatable Read و Serializable فرقی با هم ندارن)
همچنین گفتیم که هینت UPDLOCK هم عمل قفل گذاری رو صرفا بر روی رکورد‌های Read شده ایجاد میکنه (پس در این مثال خاص کاملا مشترک و شبیه هستند) و به همین دلیل هست که میتونیم بدون نیاز به HOLDLOCK در کنار UPDLOCK به همون نتیجه برسیم
در تصویر زیر Lock‌های ایجاد شده در 3 حالت رو مشاهده میکنین که هیچ تفاوتی با هم ندارن (از DMV سیستمی sys.dm_tran_locks کمک گرفتیم تا لیست Lock‌های در حال اجرا رو مشاهده کنیم)


7- چه زمانی استفاده از HOLDLOCK در کنار UPDLOCK مفید هست؟
زمانی که به Range-Key Lock نیاز داریم و میخوایم بر روی بازه (محدوده) رکورد‌های SELECT شده قفل بگذاریم (مانند Serializable) و نه صرفا خود رکورد‌های SELECT شده (مانند Repeatable Read)
در واقع شرط WHERE مون بر روی Index و توسط عملگر مساوی هایی که مستقیما مقدار رو چک میکنین (مانند عملگر = یا IN) نیست  
و چون این نکته ای ظریف و نیازمند دقت هست برنامه نویسان ترجیح میدن جهت محکم کاری بیشتر از HOLDLOCK در کنار UPDLOCK استفاده کنند و همین دلیل رایج بودنش هست
مطالب
امکان ساخت برنامه‌های دسکتاپ چندسکویی Blazor در دات نت 6
در این مطلب، روش ساخت یک برنامه‌ی دسکتاپ چندسکویی Blazor 6x را که امکان به اشتراک گذاری کدهای خود را با یک برنامه‌ی WinForms دارد، بررسی خواهیم کرد.


ایجاد برنامه‌های ابتدایی مورد نیاز

در ابتدا دو پوشه‌ی جدید BlazorServerApp و WinFormsApp را ایجاد می‌کنیم. سپس از طریق خط فرمان در اولی دستور dotnet new blazorserver و در دومی دستور dotnet new winforms را اجرا می‌کنیم تا دو برنامه‌ی خالی Blazor Server و همچنین Windows Forms، ایجاد شوند. برنامه‌ی WinForms ایجاد شده مبتنی بر NET Core. و یا همان NET 6x. است؛ بجای اینکه مبتنی بر دات نت فریم‌ورک 4x باشد.


ایجاد یک پروژه‌ی کتابخانه‌ی Razor

چون می‌خواهیم کدهای برنامه‌ی BlazorServerApp ما در برنامه‌ی WinForms قابل استفاده باشد، نیاز است فایل‌های اصلی آن‌را به یک پروژه‌ی razor class library منتقل کنیم. به همین جهت برای این پروژه‌، یک پوشه‌ی جدید را به نام BlazorClassLibrary ایجاد کرده و درون آن دستور dotnet new razorclasslib را اجرا می‌کنیم.


انتقال فایل‌های پروژه‌ی Blazor به پروژه‌ی کتابخانه‌ی Razor

در ادامه این فایل‌ها را از پروژه‌ی BlazorServerApp به پروژه‌ی BlazorClassLibrary منتقل می‌کنیم:
- کل پوشه‌ی Data
- کل پوشه‌ی Pages
- کل پوشه‌ی Shared
- فایل App.razor
- فایل Imports.razor_
- کل پوشه‌ی wwwroot

پس از اینکار، نیاز است فایل csproj کتابخانه‌ی class lib را اندکی ویرایش کرد تا بتواند فایل‌های اضافه شده را کامپایل کند:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk.Razor">
  <PropertyGroup>
    <AddRazorSupportForMvc>true</AddRazorSupportForMvc>
  </PropertyGroup>

  <ItemGroup>
    <FrameworkReference Include="Microsoft.AspNetCore.App" />
  </ItemGroup>
</Project>
- چون برنامه از نوع Blazor Server است، ارجاعی به AspNetCore را نیاز دارد و همچنین برای فایل‌های cshtml آن نیز باید AddRazorSupportForMvc را به true تنظیم کرد.
- به علاوه فایل Error.cshtml.cs انتقالی، نیاز به افزودن فضای نام using Microsoft.Extensions.Logging را خواهد داشت.
- در فایل Imports.razor_ انتقالی نیاز است دو using آخر آن‌را که به BlazorServerApp قبلی اشاره می‌کنند، به BlazorClassLibrary جدید ویرایش کنیم:
@using BlazorClassLibrary
@using BlazorClassLibrary.Shared
- این تغییر فضای نام جدید، شامل ابتدای فایل BlazorClassLibrary\Pages\_Host.cshtml انتقالی هم می‌شود:
@namespace BlazorClassLibrary.Pages
- چون wwwroot را نیز به class library منتقل کرده‌ایم، جهت اصلاح مسیر فایل‌های css استفاده شده‌ی در برنامه، فایل BlazorClassLibrary\Pages\_Layout.cshtml را گشوده و تغییر زیر را اعمال می‌کنیم:
<link rel="stylesheet" href="_content/BlazorClassLibrary/css/bootstrap/bootstrap.min.css" />
<link href="_content/BlazorClassLibrary/css/site.css" rel="stylesheet" />
در مورد این مسیر ویژه، در مطلب «روش ایجاد پروژه‌ها‌ی کتابخانه‌ای کامپوننت‌های Blazor» بیشتر بحث شده‌است.


پس از این تغییرات، برای اینکه برنامه‌ی BlazorServerApp موجود، به کار خود ادامه دهد، نیاز است ارجاعی از پروژه‌ی class lib را به فایل csproj آن اضافه کنیم:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk.Web">
  <ItemGroup>
    <ProjectReference Include="..\BlazorClassLibrary\BlazorClassLibrary.csproj" />
  </ItemGroup>
</Project>
اکنون جهت آزمایش برنامه‌ی Blazor Server، یکبار دستور dotnet run را در ریشه‌ی آن اجرا می‌کنیم تا مطمئن شویم انتقالات صورت گرفته، سبب کار افتادن آن نشده‌اند.


ویرایش برنامه‌ی WinForms جهت اجرای کدهای Blazor

تا اینجا برنامه‌ی Blazor Server ما تمام فایل‌های مورد نیاز خود را از BlazorClassLibrary دریافت می‌کند و بدون مشکل اجرا می‌شود. در ادامه می‌خواهیم کار هاست این class lib را در برنامه‌ی WinForms نیز انجام دهیم. به همین جهت در ابتدا ارجاعی را به class lib به آن اضافه می‌کنیم:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <ItemGroup>
    <ProjectReference Include="..\BlazorClassLibrary\BlazorClassLibrary.csproj" />
  </ItemGroup>
</Project>
سپس کامپوننت جدید WebView را به پروژه‌ی WinForms اضافه می‌کنیم:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <ItemGroup>
    <PackageReference Include="Microsoft.AspNetCore.Components.WebView.WindowsForms" Version="6.0.101-preview.11.2349" />
  </ItemGroup>
</Project>

در ادامه نیاز است فایل Form1.Designer.cs را به صورت دستی جهت افزودن این WebView اضافه شده، تغییر داد:
namespace WinFormsApp;

partial class Form1
{
    private void InitializeComponent()
    {
      this.blazorWebView1 = new Microsoft.AspNetCore.Components.WebView.WindowsForms.BlazorWebView();

      this.SuspendLayout();

      this.blazorWebView1.Anchor = ((System.Windows.Forms.AnchorStyles)((((System.Windows.Forms.AnchorStyles.Top | System.Windows.Forms.AnchorStyles.Bottom) 
            | System.Windows.Forms.AnchorStyles.Left) 
            | System.Windows.Forms.AnchorStyles.Right)));
      this.blazorWebView1.Location = new System.Drawing.Point(13, 181);
      this.blazorWebView1.Name = "blazorWebView1";
      this.blazorWebView1.Size = new System.Drawing.Size(775, 257);
      this.blazorWebView1.TabIndex = 20;
      this.Controls.Add(this.blazorWebView1);

      this.components = new System.ComponentModel.Container();
      this.AutoScaleMode = System.Windows.Forms.AutoScaleMode.Font;
      this.ClientSize = new System.Drawing.Size(800, 450);
      this.Text = "Form1";

      this.ResumeLayout(false);
    }

     private Microsoft.AspNetCore.Components.WebView.WindowsForms.BlazorWebView blazorWebView1;
}
کامپوننت WebView را نمی‌توان از طریق toolbox به فرم اضافه کرد؛ به همین جهت باید فایل فوق را به نحوی که مشاهده می‌کنید، اندکی ویرایش نمود.


هاست برنامه‌ی Blazor در برنامه‌ی WinForm

پس از تغییرات فوق، نیاز است فایل‌های wwwroot را از پروژه‌ی class lib به پروژه‌ی WinForms کپی کرد. از این جهت که این فایل‌ها از طریق index.html جدیدی خوانده خواهند شد. پس از کپی کردن این پوشه، نیاز است فایل csproj پروژه‌ی WinForm را به صورت زیر اصلاح کرد:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk.Razor">

  <ItemGroup>
    <PackageReference Include="Microsoft.AspNetCore.Components.WebView.WindowsForms" Version="6.0.101-preview.11.2349" />
  </ItemGroup>

  <ItemGroup>
    <ProjectReference Include="..\BlazorClassLibrary\BlazorClassLibrary.csproj" />
  </ItemGroup>
  
  <ItemGroup>
    <Content Update="wwwroot\**">
      <CopyToOutputDirectory>PreserveNewest</CopyToOutputDirectory>
    </Content>
  </ItemGroup>
  
</Project>
Sdk این فایل تغییر کرده‌است تا بتواند از wwwroot ذکر شده استفاده کند. همچنین به ازای هر Build، فایل‌های واقع در wwwroot به خروجی کپی خواهند شد.
در ادامه داخل این پوشه‌ی wwwroot که از پروژه‌ی class lib کپی کردیم، نیاز است فایل index.html جدیدی را که قرار است blazor.webview.js را اجرا کند، به صورت زیر ایجاد کنیم:
<!DOCTYPE html>
<html>

<head>
    <meta charset="utf-8" />
    <meta name="viewport" content="width=device-width, initial-scale=1.0, maximum-scale=1.0, user-scalable=no" />
    <title>Blazor WinForms app</title>
    <base href="/" />
    <link rel="stylesheet" href="css/bootstrap/bootstrap.min.css" />
    <link href="css/site.css" rel="stylesheet" />
    <link href="css/app.css" rel="stylesheet" />
    <link href="WinFormsApp.styles.css" rel="stylesheet" />
</head>

<body>
    <div id="app"></div>

    <div id="blazor-error-ui">
        An unhandled error has occurred.
        <a href="">Reload</a>
        <a>🗙</a>
    </div>

    <script src="_framework/blazor.webview.js"></script>
</body>

</html>
- ساختار این فایل بسیار شبیه به ساختار فایل برنامه‌های Blazor WASM است؛ با این تفاوت که در انتهای آن از blazor.webview.js کامپوننت webview استفاده می‌شود.
- همچنین در این فایل باید مداخل css.‌های مورد نیاز را هم مجددا ذکر کرد.

مرحله‌ی آخر کار، استفاده از کامپوننت webview جهت نمایش فایل index.html فوق است:
using System;
using System.Windows.Forms;
using Microsoft.AspNetCore.Components.Web;
using Microsoft.AspNetCore.Components.WebView.WindowsForms;
using Microsoft.Extensions.DependencyInjection;
using BlazorServerApp.Data;
using BlazorClassLibrary;

namespace WinFormsApp;

public partial class Form1 : Form
{
private readonly AppState _appState = new();

    public Form1()
    {
        var serviceCollection = new ServiceCollection();
        serviceCollection.AddBlazorWebView();
        serviceCollection.AddSingleton<AppState>(_appState);
        serviceCollection.AddSingleton<WeatherForecastService>();

        InitializeComponent();

        blazorWebView1.HostPage = @"wwwroot\index.html";
        blazorWebView1.Services = serviceCollection.BuildServiceProvider();
        blazorWebView1.RootComponents.Add<App>("#app");

        //blazorWebView1.Dock = DockStyle.Fill;
    }
}


نکته‌ی مهم! حتما نیاز است WebView2 Runtime را جداگانه دریافت و نصب کرد. در غیر اینصورت در حین اجرای برنامه، با خطای نامفهوم زیر مواجه خواهید شد:
System.IO.FileNotFoundException: The system cannot find the file specified. (0x80070002)

در اینجا یک ServiceCollection را ایجاد کرده و توسط آن سرویس‌های مورد نیاز کامپوننت WebView را تامین می‌کنیم. همچنین مسیر فایل index.html نیز توسط آن مشخص شده‌است. این تنظیمات شبیه به فایل Program.cs برنامه‌ی Blazor هستند.

تا اینجا اگر برنامه را اجرا کنیم، چنین خروجی قابل مشاهده‌است:


اکنون برنامه‌ی کامل Blazor Server ما توسط یک WinForms هاست شده‌است و کاربر برای کار با آن، نیاز به نصب IIS یا هیچ وب سرور خاصی ندارد.


تعامل بین برنامه‌ی WinForm و برنامه‌ی Blazor


می‌خواهیم یک دکمه را بر روی WinForm قرار داده و با کلیک بر روی آن، مقدار شمارشگر حاصل در برنامه‌ی Blazor را نمایش دهیم؛ مانند تصویر فوق.
برای اینکار در کدهای فوق، ثبت سرویس جدید AppState را هم مشاهده می‌کنید:
serviceCollection.AddSingleton<AppState>(_appState);
 که چنین محتوایی را دارد:
 namespace BlazorServerApp.Data;

public class AppState
{
   public int Counter { get; set; }
}
این سرویس را به نحو زیر نیز به فایل Program.cs پروژه‌ی Blazor Server اضافه می‌کنیم:
builder.Services.AddSingleton<AppState>();
سپس در فایل Counter.razor آن‌را تزریق کرده و به نحو زیر به ازای هر بار کلیک بر روی دکمه‌ی افزایش مقدار شمارشگر، مقدار آن‌را اضافه می‌کنیم:
@inject BlazorServerApp.Data.AppState AppState

// ...


@code {

    private void IncrementCount()
    {
       // ...
       AppState.Counter++;
    }
}
با توجه به Singleton بودن آن و هاست برنامه‌ی Blazor توسط WinForms، یک وهله از این سرویس، هم در برنامه‌ی Blazor و هم در برنامه‌ی WinForms قابل دسترسی است. برای نمونه یک دکمه را به فرم برنامه‌ی WinForm اضافه کرده و در روال رویدادگردان کلیک آن، کد زیر را اضافه می‌کنیم:
private void button1_Click(object sender, EventArgs e)
{
   MessageBox.Show(
     owner: this,
     text: $"Current counter value is: {_appState.Counter}",
     caption: "Counter");
}
در اینجا می‌توان با استفاده از وهله‌ی سرویس به اشتراک گذاشته شده، به مقدار تنظیم شده‌ی در برنامه‌ی Blazor دسترسی یافت.

کدهای کامل این مطلب را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: BlazorDesktopHybrid.zip
مطالب
آموزش Cache در ASP.NET Core - (قسمت اول : مفاهیم اولیه)
امروزه در وب‌سایت‌های شخصی و تجاری، یکی از مهم‌ترین پارامتر‌ها، سرعت پاسخگویی درخواست‌ها به وب‌سایت است. طبق آمار، کاربران آنلاین کنونی که ما با آن‌ها طرفیم، سطح تحملشان به سه ثانیه در یک صفحه میرسد؛ پس ما باید بتوانیم سرعت وب‌سایت‌های خودمان را تا حد ممکن بهبود بخشیم. از طرفی پارامتر سرعت، روی سئو گوگل هم تاثیر بسزایی دارد و Ranking وب‌سایت شمارا تا حد زیادی افزایش می‌دهد. قطعا همه می‌دانید که سرعت وبسایت و برنامه چقدر مهم هست؛ پس زیاده گویی نمی‌کنیم و می‌رویم سراغ اصل مطلب.
یکی از کارهایی که میتوانیم برای افزایش سرعت برنامه انجام دهیم، استفاده از Cache هست. بطور خیلی ساده، Cache یعنی قرار دادن دیتای پرکاربرد، در یک حافظه‌ی نزدیک‌تر از دیتابیس که هروقت به آن نیاز داشتیم، به آن دسترسی سریعی داشته باشیم و سرعت واکشی اطلاعات، از سرعتی که دیتابیس به ما می‌دهد، بیشتر باشد تا درخواست‌های ما با پاسخ سریع‌تری همراه شوند.
این حافظه، Ram هست و عمل Caching به اینصورت خواهد بود که هر وقت دیتای مورد نظر یکبار از دیتابیس واکشی شود، از دفعات بعد، آن دیتا را در Ram ذخیره میکند و برای درخواست‌های بعدی به دیتابیس Query نمیزند و دیتای مورد نیازش را از Ram میگیرد.
این امر در کنار مزایایی که دارد ، حساسیت بالایی هم بهمراه خواهد داشت؛ چرا که حافظه مورد استفاده Ram، یک حافظه محدود هست همچنین میتواند برای هر سخت افزاری متفاوت باشد. پس پیاده سازی این سیستم نیاز به دو دو تا چهارتا و ساختار درست دارد؛ در غیر اینصورت Cache کردن دیتای غلط میتواند به تنهایی وب‌سایتتان را Down کند؛ پس خیلی باید به این موضوع دقت داشت.

چه زمانی بهتر است از کش استفاده کنیم؟
  • وقتی دیتایی داریم که به تکرار از آن در برنامه استفاده میکنیم.
  • وقتی بعد از گرفتن دیتایی از دیتابیس، محاسباتی بر روی آن انجام میدهیم و پاسخ نهایی محاسبه را به کاربر نمایش میدهیم، میتوانیم یکبار پاسخ را کش کنیم تا از محاسبه‌ی هر باره‌ی آن جلوگیری شود.

آیا تمام اطلاعات را میتوان کش کرد؟
خیر.
  • سخت افزاری که برای کش استفاده میکنیم یعنی Ram، بسیار گران‌تر از دیتابیس برای ما تمام میشود؛ چرا که محدود است.
  • اگر همه دیتاهارا کش کنید، عمل سرچ میان آن زمان بیشتری خواهد برد.
پس اکنون میدانید که میتوانیم داده‌های بی نهایتی را در دیتابیس ذخیره کنیم و فقط با ارزش‌ترین‌ها و پر مصرف‌ترین هارا در حافظه کش، ذخیره میکنیم.

عملیات Cache در Asp.Net Core توسط اینترفیس‌های IMemoryCache و IDistributedCache مدیریت میشود و میتوانید با تزریق این اینترفیس‌ها براحتی از متدهایشان استفاده کنید؛ اما قبل از استفاده لازم است با عملکرد هر یک از آن‌ها آشنا شویم.

روش اول : In-memory Caching (Local Caching)
معمول‌ترین و ابتدایی‌ترین روش برای کش کردن اطلاعات، روش Local Caching و بصورت In-Memory است که اطلاعات را در حافظه Ram همان سروری که برنامه در آن اجرا میشود، کش میکند.

این روش تا زمانیکه برنامه‌ی ما برای اجرا شدن، تنها از یک سرور استفاده کند، بهترین انتخاب خواهد بود؛ چرا که به دلیل نزدیک بودن، سریع‌ترین بازخورد را نیز به درخواست‌ها ارائه میدهد.


اما شرایطی را فرض کنید که برنامه از چندین سرور برای اجرا شدن استفاده میکند و به طبع هر سرور درخواست‌های خودش را داراست که ما باید برای هر یک بصورت جداگانه‌ای یک کش In-Memory را در حافظه Ram هرکدام ایجاد کنیم. 

فرض کنید دیتای ما 1 , 2 , 3 , 4 , 5 , 6 , 7 , 8 , 9 , 10 باشد. بخشی از دیتا در Server 1 کش میشود (1 , 3 , 5 , 9) و بخشی دیگر در Server 2 کش خواهد شد (2 , 4 , 6 ,7 , 8 , 10).


در اینجا مشکلات و ضعف هایی به وجود خواهد آمد :


  • برای مثال اگر Server 1 به هر دلیلی از بین برود یا Down شود، اطلاعات کش درون آن نیز پاک خواهد شد و بعد از راه اندازی باید همه آن را دوباره از دیتابیس بخواند.
  • هر کدام از سرور‌ها کش‌های جدایی دارند و باهم Sync نیستند و امکان وجود یک داده‌ی حیاتی در یکی و عدم وجود آن در دیگری، بالاست. فرض کنید برنامه برای هر درخواست، نیاز به اطلاعات دسترسی کاربری را دارد. دسترسی‌های کاربر، در Server 1 کش شده، اما در Server 2 موجود نیست. در Server 2 به دلیل عدم وجود این کش، برنامه برای درخواست‌های معمول خود و چک کردن دسترسی کاربر یا باید هربار به دیتابیس درخواستی را ارسال کند که این برخلاف خواسته ماست و یا باید دیتای مربوط به دسترسی‌های کاربر را بعد از یکبار درخواست، از دیتابیس در خودش کش کند که این‌هم دوباره کاری به حساب میاید و دوبار کش کردن یک دیتا، امر مطلوبی نخواهد بود.

روش هایی وجود دارد که بتوان از سیستم Local Caching در حالت چند سروری هم استفاده کرد و این مشکلات را از بین برد، اما روش استاندارد در حالت چند سروری، استفاده از Distributed Cache‌ها است.


روش دوم : Distributed Caching

در این روش برنامه‌ی ما برای اجرا شدن از چندین سرور شبکه شده به هم، در حال استفاده هست و Cache برنامه، توسط سرورها به اشتراک گذاشته شده. 

در این حالت سرور‌های ما از یک کش عمومی استفاده میکنند که مزایای آن شامل :

■ درخواست‌ها به چندین سرور مختلف از هم ارسال شده، اما دیتای کش بصورت منسجم در هریک وجود خواهد داشت.

■ با خراب شدن یا Down شدن یک سرور، کش موجود در سرور‌های دیگر پاک نمیشود و کماکان قابل استفاده است.

■ به حافظه Ram یک سرور محدود نیست و مشکلات زیادی همچون کمبود سخت افزاری و محدودیت‌های حافظه‌ی Ram را تا حد معقولی کاهش میدهد.


طریقه استفاده از Cache در Asp.Net Core :

  • بر خلاف ASP.NET web forms و ASP.NET MVC در نسخه‌های Core به بعد، Cache بصورت از پیش ثبت شده، وجود ندارد. کش در Asp.Net Core با فراخوانی سرویس‌های مربوطه‌ی آن قابل استفاده است و نیاز است قبل از استفاده، سرویس آن را در کلاس Startup برنامه فراخوانی کنید. 
public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
{
    services.AddMvc();
    services.AddMemoryCache();
}

  • اینترفیس IMemoryCache از سیستم تزریق وابستگی‌ها در Core استفاده میکند و برای استفاده از اینترفیس آن، پس از اضافه کردن MemoryCache به Startup ، باید در کنترلر، عمل تزریق وابستگی (DI) را انجام دهید؛ سپس متد‌های مورد نیاز برای کش، در دسترس خواهد بود. 
public class HomeController : Controller
{
    private readonly IMemoryCache  _cache;
    public HomeController(IMemoryCache  cache)
    {
        _cache = cache;
    }
    ....
}

  • برای ذخیره‌ی کش میتوانید از متد Set موجود در این اینترفیس استفاده کنید. 
public IActionResult Set()
{
  _cache.Set("CacheKey", data , TimeSpan.FromDays(1));
  return View();
}

در پارامتر اول این متد (CacheKey)، یک کلید، برای اطلاعاتی که میخواهیم کش کنیم قرار میدهیم. دقت کنید که این کلید، شناسه‌ی دیتای شماست و باید طوری آن را در نظر گرفت که با صدا زدن این کلید از سرویس کش، همان دیتای مورد نظر را برگشت دهد (هر Object دیتا، باید کلید Unique خود را داشته باشد).


در پارامتر دوم، دیتای مورد نظر را که میخواهیم کش کنیم، به متد میدهیم و در پارامتر سوم نیز زمان اعتبار و تاریخ انقضای دیتای کش شده را وارد میکنیم؛ به این معنا که دیتای کش شده، بعد از مدت زمان گفته شده، از حافظه کش(Ram) حذف شود و برای دسترسی دوباره و کش کردن دوباره اطلاعات، نیاز به خواندن مجدد از دیتابیس باشد.


  • برای دسترسی به اطلاعات کش شده میتوانید از متد Get استفاده کنید. 
public IActionResult Get()
{
  string data = _cache.Get("CacheKey");
  return View(data);
}

تنها پارامتر ورودی این متد، کلید از قبل نسبت داده شده به اطلاعات کش هست که با استفاده از یکسان بودن کلید در ورودی این متد و کلید Set شده از قبل در حافظه Ram، دیتا مربوط به آن را برگشت میدهد.


  • متد TryGetValue برای بررسی وجود یا عدم وجود یک کلید در حافظه کش هست و یک Boolean را خروجی میدهد. 
public IActionResult Set()
  {
        DateTime data;
       // Look for cache key.
       if (!_cache.TryGetValue( "CacheKey" , out data))
       {
              // Key not in cache, so get data.
              data= DateTime.Now;

            // Save data in cache and set the relative expiration time to one day
             _cache.Set( "CacheKey" , data, TimeSpan.FromDays(1));
        }
        return View(data);
  }

این متد ابتدا بررسی میکند که کلیدی با نام "CacheKey" وجود دارد یا خیر؟ در صورت عدم وجود، آن را میسازد و دیتای مورد نظر را به آن نسبت میدهد.


  • با استفاده از متد GetOrCreate میتوانید کار متد‌های Get و Set را باهم انجام دهید و در یک متد، وجود یا عدم وجود کش را بررسی و در صورت وجود، مقداری را return و در صورت عدم وجود، ابتدا ایجاد کش و بعد return مقدار کش شده را انجام دهید. 
 public IActionResult GetOrCreate()
{
         var data = _cache.GetOrCreate( "CacheKey" , entry =>
         entry.SlidingExpiration = TimeSpan.FromSeconds(3);
         return View(data);
});
    return View(data);
}

  • برای مدیریت حافظه‌ی Ram شما باید یک Expiration Time را برای کش‌های خود مشخص کنید؛ تا هم حافظه Ram را حجیم نکنید و هم در هر بازه‌ی زمانی، دیتای بروز را از دیتابیس بخوانید. برای این کار option‌های متفاوتی از جمله absolute expiration و sliding expiration وجود دارند.

در اینجا absolute expiration به این معنا است که یک زمان قطعی را برای منقضی شدن کش‌ها مشخص میکند؛ به عبارتی میگوییم کش با کلید فلان، در تاریخ و ساعت فلان حذف شود. اما در sliding expiration یک بازه زمانی برای منقضی شدن کش‌ها مشخص میکنیم؛ یعنی میگوییم بعد از گذشت فلان دقیقه از ایجاد کش، آن را حذف کن و اگر در طی این مدت مجددا خوانده شد، طول مدت زمان آن تمدید خواهد شد.

این تنظیمات را میتوانید در قالب یک option زمان Set کردن یک کش، به آن بدهید. 

MemoryCacheEntryOptions options = new MemoryCacheEntryOptions();
options.AbsoluteExpiration = DateTime.Now.AddMinutes(1);
options.SlidingExpiration = TimeSpan.FromMinutes(1);
_cache.Set("CacheKey", data, options );

در مثال بالا هردو option اضافه شده یک کار را انجام میدهند؛ با این تفاوت که absolute expiration تاریخ now را گرفته و یک دقیقه بعد را به آن اضافه کرده و تاریخ انقضای کش را با آن تاریخ set میکند. اما sliding expiration از حالا بمدت یک دقیقه اعتبار دارد.


  • یکی از روش‌های مدیریت حافظه Ram در کش‌ها این است که برای حذف شدن کش‌ها از حافظه، اولویت بندی‌هایی را تعریف کنید. اولویت‌ها در چهار سطح قابل دسترسی است: 

  1.  NeverRemove = 3
  2.  High = 2
  3. Normal = 1
  4.  Low = 0 

این اولویت بندی‌ها زمانی کاربرد خواهند داشت که حافظه اختصاصی Ram، برای کش‌ها پر شده باشد و در این حالت سیستم کشینگ بصورت خودمختار، کش‌های با الویت پایین را از حافظه حذف میکند و کش‌های با الویت بیشتر، در حافظه باقی میمانند. این با شماست که الویت را برای دیتا‌های خود تعیین کنید؛ پس باید با دقت و فکر شده این کار را انجام دهید. 

MemoryCacheEntryOptions options = new MemoryCacheEntryOptions();
// Low / Normal / High / NeverRemove
options.Priority = CacheItemPriority.High;
cache.Set("CacheKey", data, options);

به این صورت میتوانید الویت‌های متفاوت را در قالب option به کش‌های خود اختصاص دهید. 

در این مقاله سعی شد مفاهیم اولیه Cache، طوری گفته شود، تا برای افرادی که میخواهند به تازگی این سیستم را بیاموزند و در پروژه‌های خود استفاده کنند، کاربردی باشد و درک نسبی را نسبت به مزایا و محدودیت‌های این سیستم بدست آورند.


در قسمت دوم همین مقاله بطور تخصصی‌تر به این مبحث میپردازیم و یک پکیج آماده را معرفی میکنیم که خیلی راحت‌تر و اصولی‌تر کش را برای ما پیاده سازی میکند.

مطالب
کار با دیتاتایپ JSON در MySQL - قسمت سوم
در قسمت قبل توابعی را که برای تغییر دیتای JSON مورد استفاده قرار میگیرند، بررسی کردیم. در ادامه به بررسی روش‌های تبدیل یک دیتای غیر JSON به خروجی JSON و بلعکس خواهیم پرداخت. 

کوئری‌هایی که تا اینجا نوشته‌ایم، بر روی یک فیلد از نوع JSON بودند؛ اما این امکان را نیز داریم که از توابع JSON بر روی فیلدهای غیر JSON نیز استفاده کنیم. به عنوان مثال جدول کاربران و بلاگ‌پست را در نظر بگیرید که به این صورت تعریف شده‌اند: 
CREATE TABLE Users (
  id INT NOT NULL AUTO_INCREMENT,
    first_name VARCHAR(255) NOT NULL,
    last_name VARCHAR(255) NOT NULL,
    email VARCHAR(255) NOT NULL,
    gender ENUM('Male', 'Female') NOT NULL,
    PRIMARY KEY (id)
);

CREATE TABLE BlogPosts (
    id INT NOT NULL AUTO_INCREMENT,
    title VARCHAR(255) NOT NULL,
    user_id INT NOT NULL,
    KEY user_id (user_id),
    CONSTRAINT `blogposts_ibfk_1` FOREIGN KEY (user_id)
        REFERENCES Users (id),
    PRIMARY KEY (id)
)

جداول فوق یا یکسری دیتای fake پر شده‌اند. اکنون فرض کنید میخواهیم لیست کاربران را به همراه بلاگ‌پست‌هایشان، کوئری بگیریم: 
SELECT 
    U.id,
    CONCAT_WS(' ', U.first_name, U.last_name) AS FullName,
    BP.title
FROM
    Users AS U
        JOIN
    BlogPosts AS BP ON U.id = BP.user_id;

همانطور که میدانید خروجی موردانتظار در یک دیتابیس رابطه‌ایی به صورت سطر و ستون است: 



تبدیل یک ساختار Relational به JSON 

میتوانیم خروجی موردنظر را در قالب JSON نیز کوئری بگیریم: 

SELECT 
    JSON_OBJECT('id',
            U.id,
            'user',
            CONCAT_WS(' ', U.first_name, U.last_name),
            'title',
            BP.title)
FROM
    Users AS U
        JOIN
    BlogPosts AS BP ON U.id = BP.user_id;


به عنوان مثال میتوانیم لیست کاربران را به همراه بلاگ پست‌هایشان، اینگونه کوئری بگیریم: 

SELECT 
    JSON_OBJECT('user',
            CONCAT_WS(' ', U.first_name, U.last_name),
            'blog_posts',
            JSON_ARRAYAGG(JSON_OBJECT('id', BP.id, 'title', BP.title))) AS JSON
FROM
    Users AS U
        JOIN
    BlogPosts AS BP ON U.id = BP.user_id
GROUP BY U.id;

خروجی کوئری فوق اینچنین خواهد بود:



تبدیل یک ساختار JSON به Relational 

همچنین میتوانیم یک ساختار JSON را به صورت Relational تبدیل کنیم. اینکار توسط تابع JSON_TABLE قابل انجام است. کاری که این تابع انجام میدهد، ایجاد یک جدول موقت و کپی کردن دیتای موردنظر درون آن است. فرض کنید ساختار JSON زیر را به اینصورت درون دیتابیس ذخیره کرده‌ایم:

{
  "id": "1",
  "new": false,
  "sku": "asdf123",
  "tag": ["fashion", "men", "jacket", "full sleeve"],
  "name": "Lorem ipsum jacket",
  "image": [
    "/assets/img/product/fashion/1.jpg",
    "/assets/img/product/fashion/3.jpg",
    "/assets/img/product/fashion/6.jpg",
    "/assets/img/product/fashion/8.jpg",
    "/assets/img/product/fashion/9.jpg"
  ],
  "price": 12.45,
  "rating": 4,
  "category": ["fashion", "men"],
  "discount": 10,
  "offerEnd": "October 5, 2020 12:11:00",
  "saleCount": 54,
  "description": {
    "fullDescription": "Sed ut perspiciatis unde omnis iste natus error sit voluptatem accusantium doloremque laudantium, totam rem aperiam, eaque ipsa quae ab illo inventore veritatis et quasi architecto beatae vitae dicta sunt explicabo. Nemo enim ipsam voluptatem quia voluptas sit aspernatur aut odit aut fugit, sed quia consequuntur magni dolores eos qui ratione voluptatem sequi nesciunt. Neque porro quisquam est, qui dolorem ipsum quia dolor sit amet, consectetur, adipisci velit, sed quia non numquam eius modi tempora incidunt ut labore et dolore magnam aliquam quaerat voluptatem. Ut enim ad minima veniam, quis nostrum exercitationem ullam corporis suscipit laboriosam, nisi ut aliquid ex ea commodi consequatur? Quis autem vel eum iure reprehenderit qui in ea voluptate velit esse quam nihil molestiae consequatur, vel illum qui dolorem eum fugiat quo voluptas nulla pariatur? Nor again is there anyone who loves or pursues or desires to obtain pain of itself, because it is pain, but because occasionally circumstances occur in which toil and pain can procure him some great pleasure. To take a trivial example, which of us ever undertakes laborious physical exercise, except to obtain some advantage from it? But who has any right to find fault with a man who chooses to enjoy a pleasure that has no annoying consequences, or one who avoids a pain that produces no resultant pleasure?",
    "shortDescription": "Ut enim ad minima veniam, quis nostrum exercitationem ullam corporis suscipit laboriosam, nisi ut aliquid ex ea commodi consequatur? Quis autem vel eum iure reprehenderit qui in ea voluptate velit esse quam nihil molestiae consequatur."
  }
}

اکنون میخواهیم چنین خروجی‌ای داشته باشیم: 



کوئری موردنیاز برای تهیه خروجی فوق اینچنین خواهد بود: 

SELECT newTable.* 
FROM experiments.productMetadata,
JSON_TABLE(
data,
    "$" COLUMNS (
id INT PATH "$.id",
        new CHAR(5) PATH "$.new",
        sku CHAR(20) PATH "$.sku",
        price FLOAT PATH "$.price",
        rating FLOAT PATH "$.rating",
        name CHAR(255) PATH "$.name",
        discount FLOAT PATH "$.discount",
        offerEnd TEXT PATH "$.offerEnd",
        saleCount INT PATH "$.saleCount",
        description TEXT PATH "$.description.shortDescription"
    )
) AS newTable;


تابع JSON_TABLE دو ورودی نیاز خواهد داشت؛ ورودی اول ستون JSONی است که میخوایم از آن کوئری بگیریم. ورودی دوم با تعیین path شروع خواهد شد. از آنجائیکه محتوای داخل ستون data به صورت آبجکت ذخیره شده‌است، از $ استفاده کرده‌ایم که به معنای داکیومنت جاری است. سپس توسط کلمه کلیدی COLUMNS ساختار جدول موقت‌مان را تعریف خواهیم کرد. این ساختار به صورت یک آرگومان به COLUMNS ارسال خواهد شد و شبیه به ساختار CREATE TABLE است؛ با این تفاوت که بعد از تعریف نوع داده‌ای هر ستون باید مسیر رسیدن به مقدار موردنظر را نیز تعیین کنیم که در واقع همان سینتکس pathی است که در مثالهای قبل نیز بررسی کردیم. به عنوان مثال برای رسیدن به مقدار پراپرتی name، مسیر را به صورت name.$ نوشته‌ایم. این path از آرایه نیز پشتیبانی میکند؛ مثلاً برای دسترسی به عنصر اول آرایه tag کافی است اینگونه عمل کنیم: 

tag CHAR(20) PATH "$.tag[0]"


همچنین تابع JSON_TABLE، از ساختارهای تودرتو نیز پشتیبانی میکند. به عنوان مثال برای داشتن مقادیر tag, category, image در خروجی میتوانیم از کلمه کلیدی NESTED استفاده کنیم: 

SELECT newTable.* 
FROM experiments.productMetadata,
JSON_TABLE(
data,
    "$" COLUMNS (
id INT PATH "$.id",
        new CHAR(5) PATH "$.new",
        sku CHAR(20) PATH "$.sku",
        price FLOAT PATH "$.price",
        rating FLOAT PATH "$.rating",
        NESTED PATH '$.tag[*]' COLUMNS (tag TEXT PATH '$'),
        name CHAR(255) PATH "$.name",
        discount FLOAT PATH "$.discount",
        offerEnd TEXT PATH "$.offerEnd",
        saleCount INT PATH "$.saleCount",
        description TEXT PATH "$.description.shortDescription",
        NESTED PATH '$.image[*]' COLUMNS (image TEXT PATH '$'),
        NESTED PATH '$.category[*]' COLUMNS (category TEXT PATH '$')
    )
) AS newTable;
کوئری فوق به ازای هر آیتم از آرایه‌های فوق، یک ردیف جدید اضافه خواهد کرد: 



درون COLUMNS میتوانیم یک name FOR ORDINALITY نیز تعیین کنیم. این فیلد دقیقاً مشابه AUTO INCREMENT در ساختار CREATE TABLE میباشد. به این معنا که به ازای هر آیتم فیلد nested، یک واحد اضافه خواهد شد. از آن میتوانیم به عنوان rowId برای آیتم آرایه استفاده کنیم:

NESTED PATH '$.category[*]' COLUMNS (categoryRowId FOR ORDINALITY, category TEXT PATH '$')


همچنین از ON EMPTY برای پراپرتی‌هایی که در ساختار JSON وجود ندارند نیز میتوانیم استفاده کنیم. به عنوان مثال در کوئری زیر گفته‌ایم در صورت عدم وجود price، یک مقدار پیش‌فرض باید نمایش داده شود و همچنین در صورت عدم وجود name، یک خطا در خروجی نمایش داده شود:

name CHAR(255) PATH "$.name" ERROR ON EMPTY,
price FLOAT PATH "$.price" DEFAULT "0" ON EMPTY,


همچنین میتوانیم مقدار NULL را در صورت عدم وجود name ست کنیم:

name CHAR(255) PATH "$.name" NULL ON EMPTY,
مطالب
تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET Core - بخش 5 - آشنایی با کلاس ServiceDescriptor
در بخش پنجم از سری نوشتار «تزریق وابستگی‌ها در ASP.NET Core»، می‌خواهیم به شرح کلاس ServiceDescriptor بپردازیم. اگر تعریف اینترفیس IServiceCollection را مشاهده کنیم، می‌بینیم که IServicecollection در واقع لیستی از اشیائی از نوع ServiceDescriptor را نگهداری می‌کند:
namespace Microsoft.Extensions.DependencyInjection
{
    public interface IServiceCollection : 
       ICollection<ServiceDescriptor>, IEnumerable<ServiceDescriptor>,
       IEnumerable, IList<ServiceDescriptor>
    {
    }
}

ServiceProvider و مؤلفه‌های درونی آن، از یک مجموعه از ServiceDescriptor‌ها برای برنامه‌ی شما بر اساس سرویس‌های ثبت شده‌ی توسط IServiceCollection استفاده می‌کنند. ServiceDescriptor حاوی اطلاعاتی در مورد سرویس‌های ثبت شده‌است. اگر به کد منبع این کلاس برویم، می‌بینیم پنج Property اصلی دارد که با استفاده از آن‌ها اطلاعات یک سرویس ثبت و نگهداری می‌شوند. با استفاده از این  اطلاعات در هنگام اجرا ، DI Container به واکشی و ساخت نمونه‌هایی از سرویس درخواستی اقدام می‌کند:

public Type ImplementationType { get; }
public object ImplementationInstance { get; }
public Func<IServiceProvider, object> ImplementationFactory { get; }
public ServiceLifetime Lifetime { get; }
public Type ServiceType { get; }

هر کدام از این Property ‌ها کاربرد خاص خود را دارند:

  • · ServiceType : نوع سرویسی را که می‌خواهیم ثبت شود، مشخص می‌کنیم ( مثلا اینترفیس IMessageService ) .  
  • · ImplementionType : نوع پیاده سازی سرویس مورد نظرمان را مشخص می‌کند ( مثلا کلاس MessageService ).  
  • · LifeTime : طول حیات سرویس را مشخص می‌کند. DI Container بر اساس این ویژگی، اقدام به ساخت و از بین بردن نمونه‌هایی از سرویس می‌کند.  
  • · ImplementionInstance : نمونه‌ی ساخته شده‌ی از سرویس است.  
  • · ImplementionFactory : یک Delegate است که چگونگی ساخته شدن یک نمونه از پیاده سازی سرویس را در خود نگه می‌دارد. این Delegate یک IServiceProvider را به عنوان ورودی دریافت می‌کند و یک object را بازگشت می‌دهد.

به صورت عادی، در سناریوهای معمول ثبت سرویس‌ها درون IServiceCollection، نیازی به استفاده از ServiceDescriptor نیست؛ ولی اگر بخواهیم سرویس‌ها را به روش‌های پیشرفته‌تری ثبت کنیم، مجبوریم که به صورت مستقیم با این کلاس کار کنیم.

 

می توانیم یک ServiceDesciriptor را به روش‌های زیر تعریف کنیم:

var serviceDescriptor1 = new ServiceDescriptor(
   typeof(IMessageServiceB),
   typeof(MessageServiceBB),
   ServiceLifetime.Scoped);

var serviceDescriptor2 = ServiceDescriptor.Describe(
   typeof(IMessageServiceB),
   typeof(MessageServiceBB),
   ServiceLifetime.Scoped);

var serviceDescriptor3 = ServiceDescriptor.Singleton(typeof(IMessageServiceB), typeof(MessageServiceBB));

var serviceDescriptor4 = ServiceDescriptor.Singleton<IMessageServiceB, MessageServiceBB>();
در بالا روش‌های تعریف یک ServiceDescriptor را می‌بینید. اولین متد و تعریف پارامترها در سازنده‌ها، روش پایه است؛ ولی برای راحتی کار، توسعه دهندگان تعدادی متد static نیز تعریف کرده‌اند که خروجی آنها یک نمونه از ServiceDescriptor است.

همانطور که دیدیم، IServiceCollection در واقع لیست و مجموعه‌ای از اشیاء است که از نمونه‌های جنریک IServiceCollection ، IList ، IEnumerable و Ienumberabl ارث بری می‌کند؛ بنابراین می‌توان از متدهای تعریف شده‌ی در این اینترفیس‌ها برای IServiceCollection نیز استفاده کرد. حالا ما برای اضافه کردن این سرویس‌های جدید، بدین طریق عمل می‌کنیم:

Services.Add(serviceDescriptor1);

استفاده از متدهای TryAdd() 

به کد زیر نگاه کنید :

services.AddScoped<IMessageServiceB, MessageServiceBA>();
services.AddScoped<IMessageServiceB, MessageServiceBB>();
همانطور که می‌بینید، در اینجا یک اینترفیس را دوبار ثبت کردیم. در این حالت موقع واکشی سرویس، DI Container آخرین نمونه‌ی ثبت شده‌ی برای اینترفیس را واکشی کرده و نمونه سازی می‌کند و به کلاس‌ها تزریق می‌کند. این یکی از مواردی است که ترتیب ثبت کردن سرویس‌های مهم است.

برای جلوگیری از این خطا می‌توانیم از متدهای TryAddSingleton() ، TryAddScoped() و TryAddTransient() استفاده کنیم. این متدها درون فضای نام Microsoft.Extionsion.DependencyInjection.Extension قرار دارند.

عملکرد کلی این متدها درست مثل متد‌های Add() است؛ با این تفاوت که این متد ابتدا IServiceCollection را جستجو می‌کند و اگر برای type مورد نظر سرویسی ثبت نشده بود، آن را ثبت می‌کند:

services.TryAddScoped<IMessageServiceB, MessageServiceBA>();
services.TryAddScoped<IMessageServiceB, MessageServiceBB>();

جایگذاری یک سرویس با نمونه‌ای دیگر

گاهی اوقات می‌خواهیم یک پیاده سازی دیگر را بجای پیاده سازی فعلی، در DI Container ثبت کنیم. در این حالت از متد Replace() بر روی IServiceCollection برای این کار استفاده می‌کنیم. این متد فقط یک ServiceDescriptor را به عنوان پارامتر ورودی می‌گیرد:

services.Replace(serviceDescriptor3);
ناگفته نماند که متد Replace() فقط اولین سرویس را با نمونه‌ی مورد نظر ما جایگذاری می‌کند. اگر می‌خواهید تمام نمونه سرویس‌های ثبت شده را برای یک نوع حذف کنید، می‌توانید از متد RemoveAll() استفاده کنید:
services.RemoveAll<IMessageServiceB>();

معمولا در پروژه‌های معمول خودمان نیازی به استفاده از Replace() و RemoveAll() نداریم؛ مگر اینکه بخواهیم پیاده سازی اختصاصی خودمان را برای سرویس‌های درونی فریم ورک یا کتابخانه‌های شخص ثالث، بجای پیاده سازی پیش فرض، ثبت و استفاده کنیم.  

 

AddEnumerable()

فرض کنید دارید برنامه‌ی نوبت دهی یک کلینیک را می‌نویسید و به صورت پیش فرض از شما خواسته‌اند که هنگام صدور نوبت، این قوانین را بررسی کنید:

  •   هر شخص در هفته نتواند بیش از 2 نوبت برای یک تخصص بگیرد.
  •   اگر شخص در ماه بیش از 3 نوبت رزرو شده داشته باشد ولی مراجعه نکرده باشد، تا پایان ماه، امکان رزرو نوبت را نداشته باشد .
  •   تعداد نوبت‌های ثبت شده‌ی برای پزشک در آن روز نباید بیش از تعدادی باشد که پزشک پذیرش می‌کند.
  •   و ...

یک روش معمول برای پیاده سازی این قابلیت، ساخت سرویسی برای ثبت نوبت است که درون آن متدی برای بررسی کردن قوانین ثبت نام وجود دارد. خب، ما این کار را انجام می‌دهیم. تست‌های واحد و تست‌های جامع را هم می‌نویسیم و بعد برنامه را انتشار می‌دهیم و همه چیز خوب است؛ تا اینکه مالک محصول یک نیازمندی جدید را می‌خواهد که در آن ما باید قانون زیر را در هنگام ثبت نوبت بررسی کنیم:

  •   نوبت‌های ثبت شده برای یک شخص نباید دارای تداخل باشند.

در این حالت ما باید دوباره سرویس Register را باز کنیم و به متد بررسی کردن قوانین برویم و دوباره کدهایی را برای بررسی کردن قانون جدید بنویسیم و احتمالا کد ما به این صورت خواهد شد:

public class RegisterAppointmentService : RegisterAppointmentService
{
  public Task<Result> RegisterAsync(
    PatientInfoDTO patientIfno , DateTimeOffset requestedDateTime ,
    PhysicianId phusicianId )
  {
      CheckRegisterantionRule(patientInfo);
      // code here
  }

  private Task CheckRegisterationRule(PatientInfoDTO patientInfo)
  {
       CheckRule1(patientInfo);
       CheckRule2(patientInfo);
       CheckRule3(patientInfo);
  }
}  

در این حالت باید به ازای هر قانون جدید، به متد CheckRegisterationRule برویم و به ازای هر قانون، یک متد private جدید را بسازیم. مشکل این روش این است که در این حالت ما مجبوریم با هر کم و زیاد شدن قانون، این کلاس را باز کنیم و آن را تغییر دهیم و با هر تغییر دوباره، تست‌های واحد آن را دوباره نویسی کنیم. در یک کلام در کد بالا اصول Separation of Concern و  Open/Closed Principle را رعایت نمی‌شود.

یک راهکار این است که یک سرویس جداگانه را برای بررسی کردن قوانین بنویسیم و آن را به سرویس ثبت نوبت تزریق کنیم:

public class ICheckRegisterationRuleForAppointmentService : ICheckRegisterationRuleForAppointmentService
{
     public Task CheckRegisterantionRule(PatientInfoDTO patientInfo)
     {
                CheckRule1(patientInfo);
                CheckRule2(patientInfo);
                CheckRule3(patientInfo);
      }
}

public class RegisterAppointmentService : IRegisterAppointmentService
{
  private ICheckRegisterationRuleForAppointmentService  _ruleChecker;
 
  public RegisterAppointmentService (RegisterAppointmentService  ruleChecker)
  {
          _ruleChecker = ruleChecker;  
  }

  public Task<Result> RegisterAsync(
     PatientInfoDTO patientIfno , 
     DateTimeOffset requestedDateTime , 
     PhysicianId phusicianId )
  {
             _ruleChecker.CheckRegisterantionRule(patientInfo);
                // code here
  }
}

با این کار وظیفه‌ی چک کردن قوانین و وظیفه‌ی ثبت و ذخیره سازی قوانین را از یکدیگر جدا کردیم؛ ولی همچنان در سرویس بررسی کردن قوانین، اصل Open/Closed رعایت نشده‌است. خب راه حل چیست !؟

یکی از راه حل‌های موجود، استفاده از الگوی قوانین یا Rule Pattern است. برای اجرای این الگو، می‌توانیم با تعریف یک اینترفیس کلی برای بررسی کردن قانون، به ازای هر قانون یک پیاده سازی اختصاصی را داشته باشیم:


interface IAppointmentRegisterationRule
{
  Task CheckRule(PatientInfo patientIfno);
}

public class AppointmentRegisterationRule1 : IAppointmentRegisterationRule
{
      public Task CheckRule(PatientInfo patientIfno)
      {
          Console.WriteLine("Rule 1 is checked");
          return Task.CompletedTask;
      }
}

public class AppointmentRegisterationRule2 : IAppointmentRegisterationRule
{
     public Task CheckRule(PatientInfo patientIfno)
     {
Console.WriteLine("Rule 2 is checked"); return Task.CompletedTask; } } public class AppointmentRegisterationRule3 : IAppointmentRegisterationRule { public Task CheckRule(PatientInfo patientIfno) { Console.WriteLine("Rule 3 is checked"); return Task.CompletedTask; } } public class AppointmentRegisterationRule4 : IAppointmentRegisterationRule { public Task CheckRule(PatientInfo patientIfno) { Console.WriteLine("Rule 4 is checked"); return Task.CompletedTask; } }
حالا که ما قوانین خودمان را تعریف کردیم، به روش زیر می‌توانیم آن‌ها را درون سازنده ثبت کنیم:
services.AddScoped<IAppointmentRegisterationRule, AppointmentRegisterationRule1>();
services.AddScoped<IAppointmentRegisterationRule, AppointmentRegisterationRule2>();
services.AddScoped<IAppointmentRegisterationRule, AppointmentRegisterationRule3>();
services.AddScoped<IAppointmentRegisterationRule, AppointmentRegisterationRule4>();
حالا می‌توانیم درون سازنده‌ی سرویس مورد نظرمان، لیستی از سرویس‌های ثبت شده‌ی برای یک نوع خاص را به با استفاده از اینترفیس جنریک IEnumerable<T> دریافت کنیم که در اینجا T، برابر نوع سرویس مورد نظرمان است:
public class CheckRegisterationRuleForAppointmentService : ICheckRegisterationRuleForAppointmentService
{
       private IEnumerable<IAppointmentRegisterationRule> _rules ;

       public CheckRegisterationRuleForAppointmentService(IEnumerable<IAppointmentRegisterationRule> rules)
       {
           _rules = rules;
       }

      public Task CheckRegisterantionRule(PatientInfoDTO patientInfo)
      {
          foreach(var rule in rules)
          {
                rule.CheckRule(patientInfo);
          }
      }
}
با این تغییرات، هر زمانیکه خواستیم می‌توانیم با استفاده از DI Container، قوانین جدیدی را اضافه یا کم کنیم و با این کار، اصل Open/Closed را نیز رعایت کرده‌ایم.

 کد بالا به نظر کامل می‌آید ولی مشکلی دارد! اگر در DI Container برای IAppointmentRegisterationRule یک قانون را دو یا چند بار ثبت کنیم، در هر بار بررسی کردن قوانین، آن را به همان تعداد بررسی می‌کند و اگر این فرآیند منابع زیادی را به کار می‌گیرد، می‌تواند عملکرد برنامه‌ی ما را به هم بریزد.  برای جلوگیری از این مشکل، از متد TryAddEnumerabl() استفاده می‌کنیم که لیستی از ServiceDescriptor ‌ها را می‌گیرد و هر serviceDescriptor را فقط یکبار ثبت می‌کند:

services.TryAddEnumerable(new[] {
  ServiceDescriptor.Scoped(typeof(IAppointmentRegisterationRule), typeof(AppointmentRegisterationRule1)),
  ServiceDescriptor.Scoped(typeof(IAppointmentRegisterationRule), typeof(AppointmentRegisterationRule2)),
  ServiceDescriptor.Scoped(typeof(IAppointmentRegisterationRule), typeof(AppointmentRegisterationRule3)),
  ServiceDescriptor.Scoped(typeof(IAppointmentRegisterationRule), typeof(AppointmentRegisterationRule4)),
});

مطالب
مدیریت پیشرفته‌ی حالت در React با Redux و Mobx - قسمت هفتم - بررسی مفاهیم Mobx
MobX از 4 مفهوم اصلی تشکیل می‌شود:

- Observable state: در MobX نیز همانند Redux، کل شیء state به صورت یک شیء جاوا اسکریپتی ارائه می‌شود؛ با این تفاوت که در اینجا این شیء، یک Observable است که نمونه‌ای از مفهوم آن‌را در مثال قسمت قبل بررسی کردیم.
- Actions: متدهایی هستند که state را تغییر می‌دهند.
- Computed properties: در مورد مفهوم خواص محاسباتی در قسمت قبل بحث کردیم. این خواص، مقدار خود را بر اساس تغییرات سایر خواص Observable، به روز می‌کنند.
- Reactions: سبب بروز اثرات جانبی (side effects) می‌شوند؛ مانند تعامل با دنیای خارج. نمونه‌ای از آن، متد autorun است که تغییرات Observableها را ردیابی می‌کند.

برای مثال خاصیت محاسباتی fullName، تغییرات سایر خواص Observable را احساس کرده و مقدار خودش را به روز می‌کند. سپس یک Reaction به آن، می‌تواند به روز رسانی DOM، جهت نمایش این تغییرات باشد و یا نمونه‌ی دیگری که می‌تواند بسیاری از این مفاهیم را نمایش دهد، کلاس زیر است:
import { action, observable, computed } from 'mobx';

class PizzaCalculator {
  @observable numberOfPeople = 0;
  @observable slicesPerPerson = 2;
  @observable slicesPerPie = 8;

  @computed get slicesNeeded() {
    console.log('Getting slices needed');
    return this.numberOfPeople * this.slicesPerPerson;
   }

  @computed get piesNeeded() {
    console.log('Getting pies needed');
    return Math.ceil(this.slicesNeeded / this.slicesPerPie);
   }

   @action addGuest() {
     this.numberOfPeople!++;
   }
}
- دراینجا با استفاده از decorator syntax کتابخانه‌ی mobx، خواص و متدهای این کلاس معمولی ES6 را مزین کرده‌ایم.
- برای مثال زمانیکه تعریف observable numberOfPeople@ را داریم، به این معنا است که می‌خواهیم تغییرات تعداد افراد را تحت نظر قرار دهیم و اگر تغییری در مقدار آن صورت گرفت، آنگاه مقدار خواص محاسباتی که با computed@ مزین شده‌اند، به صورت خودکار به روز رسانی شوند.
- action@ به این معنا است که متدی در اینجا، سبب بروز تغییری در state کلاس جاری می‌شود. MobX به همراه یک strict mode است که اگر فعال باشد، ذکر تزئین کننده‌ی action@ بر روی یک چنین متدهایی ضروری است، در غیراینصورت، الزامی به درج آن نیست.

در این قطعه کد تعدای console.log را هم ملاحظه می‌کنید. علت آن نمایش مفهوم کش کردن اطلاعات در MobX است. فرض کنید برای بار اول، مقدار یکی از خواصی را که به صورت observable تعریف شده‌اند، تغییر می‌دهیم. در این حالت تمام خواص محاسباتی وابسته‌ی به آن‌ها، به صورت خودکار مجددا محاسبه شده و console.log‌ها را نیز مشاهده خواهیم کرد. اگر برای بار دوم همین فراخوانی صورت گیرد و تغییری در مقادیر خواص observable صورت نگیرد، MobX از نگارش کش شده‌ی این خواص محاسباتی استفاده می‌کند و بی‌جهت سبب رندر مجدد UI نخواهد شد که در نهایت کارآیی بالایی را سبب خواهد شد. برای پیاده سازی یک چنین قابلیتی با Redux باید از مفهومی مانند React.memo و Memoization و کتابخانه‌های کمکی مانند Reselect استفاده کرد؛ اما در اینجا به صورت توکار و خودکار اعمال می‌شود.


ساختارهای داده‌ای که توسط MobX پشتیبانی می‌شوند

MobX از اکثر ساختارهای داده‌ای متداول در جاوا اسکریپت پشتیبانی می‌کند؛ برای مثال:
- اشیاء مانند ({})observable
- آرایه‌ها مانند ([])observable
- Maps مانند observable(new Map())

چند نکته:
- همانطور که در قسمت قبل نیز ذکر شد، decorators در اصل یکسری تابع هستند و برای مثال می‌توان observable را به صورت observable@ و یا به صورت یک تابع معمولی مورد استفاده قرار داد.
- اگر شیء‌ای را به صورت ({})observable معرفی کنیم، با افزودن خواصی به آن پس از این فراخوانی، این خواص دیگر مورد ردیابی قرار نخواهند گرفت. علت آن‌را هم در شبه‌کد زیر می‌توان مشاهده کرد:
const extendObservable = (target, source) => {
  source.keys().forEach(key => {
    const wrappedInObservable = observable(source[key]);
    Object.defineProperty(target, key, {
      set: value.set.
      get: value.get
    });
  });
};
کاری که متد observable انجام می‌دهد، شمارش کلیدهای (خواص) شیء ارسالی به آن است و سپس محصور کردن آن‌ها درون یک شیء observable و در آخر بازگشت آن.
برای رفع این مشکل می‌توان از Map استفاده کرد. یعنی در اینجا اگر قرار است تعداد خواص اشیاء را به صورت پویا تغییر دهید، آن‌ها را به صورت Map تعریف کنید؛ چون متد set آن توسط observableها ردیابی می‌شود.


استفاده از MobX با React توسط کتابخانه‌ی mobx-react

تا اینجا MobX را به صورت متکی به خود مورد بررسی قرار دادیم. اکنون قصد داریم آن‌را به یک برنامه‌ی React متصل کنیم. برای اینکار کتابخانه‌های زیادی وجود دارند که در این قسمت کلیات روش کار با کتابخانه‌ی mobx-react را در بین آن‌ها بررسی می‌کنیم.

نصب کتابخانه‌ی mobx-react

ابتدا نیاز است تا این کتابخانه را نصب کنیم:
 > npm install --save mobx mobx-react

تحت نظر قرار دادن کامپوننت‌ها

در ادامه پس از نصب کتابخانه‌ی mobx-react، نیاز است کامپوننت‌ها را تحت نظر MobX قرار دهیم که اینکار را می‌توان توسط تزئین کننده‌ی observer آن انجام داد. همانطور که عنوان شد، تزئین کننده‌ها را می‌توان به صورت معمولی observer@ به یک کلاس و یا به صورت فراخوانی تابع، برای مثال به یک کامپوننت تابعی اعمال کرد. برای نمونه کامپوننت‌های کلاسی را به نحو زیر می‌توان با observer@ مزین کرد:
import { observer } from "mobx-react";

@observer class Counter extends Component {
در این حالت هر زمانیکه یکی از اشیاء observable تغییر می‌کند، React را وادار به رندر مجدد UI خواهد کرد.

و یا کامپوننت‌های تابعی را می‌توان توسط متد observer به صورت زیر محصور کرد:
const Counter = observer(({ count }) => {
  return (
   // ...
  );
});
با تحت نظر قرار گرفته شدن یک کامپوننت (چه با تزئین کننده‌ی observer@ و یا با بکارگیری نگارش تابعی آن)، منطقی که در پشت صحنه مورد استفاده قرار می‌گیرد، یک چنین شکلی را خواهد داشت (و برای اینکار نیازی به کد نویسی نیست):
class ContainerComponent extends Component () {
   componentDidMount() {
     this.stopListening = autorun(() => this.render());
   }

   componentWillUnmount() {
     this.stopListening();
   }

   render() { … }
}
زمانیکه کار رندر اولیه‌ی کامپوننت در DOM به پایان رسید، متد autorun به تغییرات observableها در پشت صحنه گوش‌فرا داده و سبب فراخوانی متد رندر کامپوننت، با هر تغییر لازمی می‌شود. این کاری است که متد یا تزئین کننده‌ی observer کتابخانه‌ی mobx-react انجام می‌دهد.

تعریف مخزن و اتصال آن به کامپوننت‌ها

کار شیء Provider که بالاترین کامپوننت را در سلسله مراتب کامپوننت‌ها محصور می‌کند، ارائه‌ی store، به تمام کامپوننت‌های فرزند است. در Redux فقط یک store را داریم که  به شیء Provider آن ارسال می‌کنیم. اما در حین کار با MobX چنین محدودیتی وجود ندارد و می‌توان چندین store را تعریف کرد و در اختیار برنامه قرار داد که شبه‌کد نحوه‌ی تعریف آن به صورت زیر است:
import { Provider } from 'mobx-react';

import ItemStore from './store/ItemStore';
import Application from './components/Application';

const itemStore = new ItemStore();

ReactDOM.render(
   <Provider itemStore={itemStore}>
     <Application />
   </Provider>,
   document.getElementById('root'),
);
در حین کار با Redux، قسمتی از مراحل تعریف آن، کار اتصال خواص موجود در state مخزن redux، به props یک کامپوننت است و یا همچنین کار اتصال رویدادها به props. یک چنین کاری را در اینجا به سادگی با تزئین کننده‌ای به نام inject می‌توان انجام داد که مخزن مورد استفاده را مشخص می‌کند:
@inject('itemStore')
class NewItem extends Component {
// ...
و یا برای کامپوننت‌های تابعی می‌توان از نگارش تابعی inject استفاده کرد. در این حالت، store تزریقی را می‌توان به صورت props دریافت نمود:
const UnpackedItems = inject('itemStore')(
    observer(({ itemStore }) => (
    // ...
  )),
);


یک مثال: پیاده سازی مثال شمارشگر قسمت سوم این سری با mobx-react

در ادامه قصد داریم برنامه‌ی شمارشگر ارائه شده در قسمت سوم بررسی redux را با mobx پیاده سازی کنیم. به همین جهت یک پروژه‌ی جدید React را ایجاد می‌کنیم:
> create-react-app state-management-with-mobx-part2
> cd state-management-with-mobx-part2
> npm start
در ادامه کتابخانه‌ها‌ی mobx ، mobx-react و همچنین بوت استرپ را نصب می‌کنیم. برای این منظور پس از باز کردن پوشه‌ی اصلی برنامه توسط VSCode، دکمه‌های ctrl+` را فشرده (ctrl+back-tick) و دستور زیر را در ترمینال ظاهر شده وارد کنید:
> npm install --save mobx mobx-react bootstrap
سپس برای افزودن فایل bootstrap.css به پروژه‌ی React خود، ابتدای فایل index.js را به نحو زیر ویرایش خواهیم کرد:
import "bootstrap/dist/css/bootstrap.css";

پس از آن فایل src\index.js را به صورت زیر تغییر می‌دهیم:
import "./index.css";
import "bootstrap/dist/css/bootstrap.css";

import { autorun, decorate, observable } from "mobx";
import React from "react";
import ReactDOM from "react-dom";

import Counter from "./components/Counter";
import * as serviceWorker from "./serviceWorker";

class Count {
  value = 0;

  increment = () => {
    this.value++;
  };

  decrement = () => {
    this.value--;
  };
}

decorate(Count, { value: observable });

const count = (window.count = new Count());
autorun(() => console.log("The count changed!", count.value));

ReactDOM.render(
  <main className="container">
    <Counter count={count} />
  </main>,
  document.getElementById("root")
);

serviceWorker.unregister();
توضیحات:
- در قسمت قبل، روش تحت نظر قرار دادن یک شیء متداول جاوا اسکریپتی را توسط متد observable مشاهده کردیم. در اینجا نگارش کلاسی آن مثال را بر اساس کلاس Count مشاهده می‌کنید. اگر نخواهیم از decorator ای مانند observable@ بر روی خاصیت value این کلاس استفاده کنیم، روش تابعی آن‌را با فراخوانی متد decorate و ذکر نوع کلاس و سپس خاصیتی که باید به صورت observable تحت نظر قرار گیرد، در اینجا مشاهده می‌کنید. این هم یک روش کار با mobx است.
- پس از ایجاد کلاس Count که در اینجا نقش store را نیز بازی می‌کند، یک وهله‌ی جدید را از آن ساخته و به متغیر count در این ماژول و همچنین window.count انتساب می‌دهیم. انتساب window.count سبب می‌شود تا بتوان در کنسول توسعه دهندگان مرورگر، با نوشتن count و سپس enter، به محتویات این متغیر دسترسی یافت و یا حتی آن‌را تغییر داد؛ مانند تصویر زیر که بلافاصله این تغییر، در UI برنامه نیز منعکس می‌شود:


- در اینجا تعریف شیء Provider را که پیشتر در مورد آن بحث کردیم، مشاهده نمی‌کنید؛ چون با تک کامپوننت Counter تعریف شده‌ی در این مثال، نیازی به آن نیست. می‌توان این شیء store را به صورت مستقیم به props کامپوننت Counter ارسال کرد.

اکنون تعریف کامپوننت شمارشگر واقع در فایل src\components\Counter.jsx به صورت زیر خواهد بود که این کامپوننت، count را به صورت props دریافت می‌کند:
import { observer } from "mobx-react";
import React from "react";

const Counter = observer(({ count }) => {
  return (
    <section className="card mt-5">
      <div className="card-body text-center">
        <span className="badge m-2 badge-primary">{count.value}</span>
      </div>
      <div className="card-footer">
        <div className="d-flex justify-content-center align-items-center">
          <button
            className="btn btn-secondary btn-sm"
            onClick={count.increment}
          >
            +
          </button>
          <button
            className="btn btn-secondary btn-sm m-2"
            onClick={count.decrement}
          >
            -
          </button>
        </div>
      </div>
    </section>
  );
});

export default Counter;
و سپس بر اساس count رسیده، در اینجا می‌توان مستقیما متدهای کلاس Count را فراخوانی کرد (مانند count.increment؛ که البته در اصل یک خاصیت است که با متدی مقدار دهی شده‌است) و یا مقدار خاصیتی از آن‌را مانند count.value، نمایش داد.
تا زمانیکه کامپوننت، با تابع observer محصور شده‌است، به props رسیده گوش فرا داده و خواص و اشیاء observable آن‌را تشخیص می‌دهد و سبب رندر مجدد کامپوننت، با تغییری در آن‌ها خواهد شد.

کدهای کامل این قسمت را می‌توانید از اینجا دریافت کنید: state-management-with-mobx-part2.zip
مطالب
React 16x - قسمت 31 - React Hooks - بخش 2 - مقایسه حالت‌های مختلف مدیریت حالت با useState Hook
در قسمت قبل، با useState Hook آشنا شدیم. همچنین چندین مثال را در مورد نحوه‌ی تعریف تکی و یا چندتایی آن در یک کامپوننت تابعی، با انواع و اقسام داده‌های مختلف، بررسی کردیم؛ اما بهتر است از کدام حالت استفاده شود؟ آیا بهتر است به ازای هر خاصیت state، یکبار useState Hook جدیدی را تعریف کنیم و یا بهتر است همانند کامپوننت‌های کلاسی، یک شیء کامل را به همراه چندین خاصیت، به یک تک useState Hook معرفی کنیم؟


پیاده سازی یک فرم لاگین با استفاده از چندین useState Hook

در ابتدا، یک مثال کاربردی‌تر را به کمک useState Hook‌ها پیاده سازی می‌کنیم. در اینجا هر المان فرم را به یک useState Hook مجزا، متصل کرده‌ایم. کدهای کامل این کامپوننت را در ادامه مشاهده می‌کنید:
import React, { useState } from "react";

export default function Login() {
  const [username, setUsername] = useState("");
  const [password, setPassword] = useState("");
  const [user, setUser] = useState(null);

  const handleSubmit = event => {
    event.preventDefault();

    const userData = {
      username,
      password
    };
    setUser(userData);

    setUsername("");
    setPassword("");
  };

  return (
    <>
      <h2 className="mt-3">Login</h2>
      <form onSubmit={handleSubmit}>
        <div className="form-group">
          <label htmlFor="username">Username</label>
          <input
            type="text"
            name="username"
            id="username"
            onChange={event => setUsername(event.target.value)}
            value={username}
            className="form-control"
          />
        </div>
        <div className="form-group">
          <label htmlFor="password">Password</label>
          <input
            type="password"
            name="password"
            id="password"
            onChange={event => setPassword(event.target.value)}
            value={password}
            className="form-control"
          />
        </div>
        <button type="submit">Submit</button>
      </form>

      {user && JSON.stringify(user, null, 2)}
    </>
  );
}
توضیحات:
- اگر دقت کرده باشید، اینبار این کامپوننت تابعی را به صورت متداول ()function Login تعریف کرده‌ایم. مزیت یک چنین تعریفی، امکان export در محل آن می‌باشد:
export default function Login() {
و دیگر برخلاف حالت استفاده‌ی از arrow function‌ها برای تعریف کامپوننت‌های تابعی، نیازی نیست تا این export را جداگانه در این ماژول درج کرد.
به علاوه وجود واژه‌ی default در اینجا سبب می‌شود که برای import آن، بتوان از هر نام دلخواهی استفاده کرد و در اینجا اجباری به استفاده‌ی از نام Login وجود ندارد که نمونه‌ی استفاده‌ی از آن در فایل index.js، می‌تواند به صورت زیر باشد:
import App from "./components/part02/Login";
- همانطور که در قسمت قبل نیز بررسی کردیم، useState Hook‌ها را با هر نوع داده‌ی دلخواهی می‌توان مقدار دهی اولیه کرد؛ برای مثال با یک int و یا یک object. همچنین الزامی هم به تعریف فقط یک useState Hook وجود ندارد و هر قسمتی از state را می‌توان توسط یک useState Hook مجزا، تعریف و مدیریت کرد.
- فرم لاگین تعریف شده، از یک فیلد نام کاربری و یک فیلد کلمه‌ی عبور تشکیل شده‌است.
- اکنون می‌خواهیم اطلاعات دریافت شده‌ی از کاربر را در state کامپوننت جاری منعکس کنیم. به همین جهت، کار با import متد useState شروع می‌شود. سپس به ازای هر فیلد در فرم، یک state مجزا را تعریف می‌کنیم:
const [username, setUsername] = useState("");
const [password, setPassword] = useState("");
- اکنون برای به روز رسانی مقادیر درج شده‌ی در state‌های تعریف شده بر اساس اطلاعات وارد شده‌ی توسط کاربر، از رویداد onChange استفاده می‌کنیم؛ برای مثال:
<input type="text" name="username" id="username"
       onChange={event => setUsername(event.target.value)}
       value={username}
        className="form-control"
/>
در اینجا تابع مدیریت کننده‌ی رویداد onChange، به صورت inline تعریف شده‌است. پیشتر اگر با کامپوننت‌های کلاسی می‌خواستیم اینکار را انجام دهیم، نیاز به clone شیء state، دسترسی به خاصیت متناظر با نام فیلد تعریف شده‌ی در آن به صورت پویا، به روز رسانی آن و در آخر به روز رسانی state با مقدار جدید شیء state می‌بود. اما در اینجا نیازی به دانستن نام المان و یا نام خاصیتی نیست.
- پس از به روز رسانی state، می‌خواهیم در حین submit فرم، این اطلاعات را برای مثال به صورت یک شیء، به سمت سرور ارسال کنیم. به همین جهت نیاز است رویداد onSubmit فرم را  مدیریت کرد. در این متد ابتدا از post back معمول آن به سمت سرور جلوگیری می‌شود و سپس بر اساس متغیرهای تعریف شده‌ی در state، یک شیء را ایجاد کرده‌ایم:
  const handleSubmit = event => {
    event.preventDefault();

    const userData = {
      username,
      password
    };
    setUser(userData);

    setUsername("");
    setPassword("");
  };
همچنین چون در پایین فرم نیز می‌خواهیم این اطلاعات را به صورت JSON نمایش دهیم:
{user && JSON.stringify(user, null, 2)}
 یک state مجزا را هم برای این شیء تعریف:
const [user, setUser] = useState(null);
 و در handleSubmit، به روز رسانی کرده‌ایم.

- دو سطر بعدی را که در انتهای handleSubmit مشاهده می‌کنید، روشی است برای خالی کردن المان‌های فرم، پس از ارسال اطلاعات فرم، برای مثال به backend server. البته این حالت فقط برای حالتی نیاز است که فرم قرار نباشد به آدرس دیگری Redirect شود. برای خالی کردن المان‌های فرم، المان‌های آن‌را باید تبدیل به controlled elements کرد که اینکار با مقدار دهی value آن‌ها توسط value={username} صورت گرفته‌است. به این ترتیب محتوای این المان‌ها با اطلاعاتی که در state داریم، قابل کنترل می‌شوند.


پیاده سازی فرم ثبت نام با استفاده از تنها یک useState Hook

مثال دوم این مطلب نیز در مورد مدیریت المان‌های یک فرم توسط useState Hook است؛ با این تفاوت که در اینجا تنها یک شیء، کل state را تشکیل می‌دهد. کدهای کامل این مثال را در ادامه مشاهده می‌کنید:
import React, { useState } from "react";

const initialFormState = {
  username: "",
  email: "",
  password: ""
};

export default function Register() {
  const [form, setForm] = useState(initialFormState);
  const [user, setUser] = useState(null);

  const handleChange = event => {
    setForm({
      ...form,
      [event.target.name]: event.target.value
    });
  };

  const handleSubmit = event => {
    event.preventDefault();

    setUser(form);
    setForm(initialFormState);
  };

  return (
    <>
      <h2 className="mt-3">Register</h2>
      <form onSubmit={handleSubmit}>
        <div className="form-group">
          <label htmlFor="username">Username</label>
          <input
            type="text"
            name="username"
            id="username"
            onChange={handleChange}
            value={form.username}
            className="form-control"
          />
        </div>
        <div className="form-group">
          <label htmlFor="email">Email</label>
          <input
            type="email"
            name="email"
            id="email"
            onChange={handleChange}
            value={form.email}
            className="form-control"
          />
        </div>
        <div className="form-group">
          <label htmlFor="password">Password</label>
          <input
            type="password"
            name="password"
            id="password"
            onChange={handleChange}
            value={form.password}
            className="form-control"
          />
        </div>
        <button type="submit" className="btn btn-primary">
          Submit
        </button>
      </form>

      {user && JSON.stringify(user, null, 2)}
    </>
  );
}
توضیحات:
- فرم ثبت نام فوق از سه فیلد نام کاربری، ایمیل و کلمه‌ی عبور تشکیل شده‌است.
- اینبار نحوه‌ی تشکیل state مرتبط با این سه فیلد را بسیار شبیه به حالت مدیریت state در کامپوننت‌های کلاسی، تعریف کرده‌ایم؛ که تنها با یک تک شیء، انجام می‌شود و نام آن‌را form در نظر گرفته‌ایم:
const [form, setForm] = useState({ username: "",  email: "", password: ""});
- اکنون باید راهی را بیابیم تا این خواص شیء form را بر اساس ورودی‌های کاربر، به روز رسانی کنیم. به همین جهت رویداد onChange این ورودی را به متغیر handleChange که متد منتسب به آن، این تغییرات را ردیابی می‌کند، متصل می‌کنیم:
<input type="text" name="username" id="username"
       onChange={handleChange} value={form.username}
       className="form-control" />
متد رویدادگردان منتسب به handleChange نیز به صورت زیر تعریف می‌شود:
  const handleChange = event => {
    setForm({
      ...form,
      [event.target.name]: event.target.value
    });
  };
این متد بر اساس name المان‌های ورودی عمل می‌کند (در مثال اول این قسمت، نیازی به دانستن نام المان‌ها نبود). زمانیکه یک شیء را به صورت [event.target.name]: event.target.value تعریف می‌کنیم، یعنی قرار است نام خاصیت این شیء را به صورت پویا تعریف کنیم و مقدار آن نیز از target.value شیء رویداد رسیده، تامین می‌شود. سپس این شیء جدید، با فراخوانی متد setForm، سبب به روز رسانی شیء form موجود در state می‌شود.
- علت وجود spread operator تعریف شده‌ی در اینجا یعنی form...، این است که در حالت استفاده‌ی از useState، برخلاف حالت کار با کامپوننت‌های کلاسی، خواص اضافه شده‌ی به state، به شیء نهایی به صورت خودکار اضافه نمی‌شوند و باید کار یکی سازی را توسط spread operator انجام داد. برای مثال فرض کنید که کاربر، فیلد نام کاربری را ابتدا ثبت می‌کند. بنابراین در این لحظه، شیء ارسالی به setForm، فقط دارای خاصیت username خواهد شد. اکنون اگر در ادامه، کاربر فیلد ایمیل را تکمیل کند، اینبار فقط خاصیت ایمیل در این شیء قرار خواهد گرفت (یا مقدار قبلی را به روز رسانی می‌کند) و از سایر خواص صرفنظر می‌شود؛ مگر اینکه توسط spread operator، سایر خواص پیشین موجود در شیء form را نیز در اینجا لحاظ کنیم، تا اطلاعاتی را از دست نداده باشیم.
بنابراین به صورت خلاصه در روش سنتی کار با کامپوننت‌های کلاسی، فراخوانی متد this.setState کار merge خواص را انجام می‌دهد؛ اما در اینجا فقط کار replace صورت می‌گیرد و باید کار merge خواص یک شیء را به صورت دستی و توسط یک spread operator انجام دهیم. البته در قسمت قبل چون تمام خواص شیء تعریف شده‌ی در state را با هم به روز رسانی می‌کردیم:
    setMousePosition({
      x: event.pageX,
      y: event.pageY
    });
نیازی به تعریف spread operator نبود؛ اما در مثال جاری، هربار فقط یک خاصیت به روز رسانی می‌شود.

- سایر فیلدهای فرم نیز به همین روش onChange={handleChange}، به متد رویدادگردان فوق متصل می‌شوند.
- در پایان برای مدیریت رخ‌داد ارسال فرم، handleSubmit را به صورت زیر تعریف کرده‌ایم:
  const handleSubmit = event => {
    event.preventDefault();

    setUser(form);
    setForm(initialFormState);
  };
در اینجا برخلاف مثال اول، دیگر نیازی به تشکیل دستی یک شیء جدید برای ارسال به سرور وجود ندارد و هم اکنون اطلاعات کل شیء form، در اختیار برنامه است.
- همچنین چون در پایین فرم نیز می‌خواهیم این اطلاعات را به صورت JSON نمایش دهیم:
{user && JSON.stringify(user, null, 2)}
 یک state مجزا را هم برای این شیء تعریف:
const [user, setUser] = useState(null);
 و در handleSubmit، آن‌را با فراخوانی متد setUser، به روز رسانی کرده‌ایم.
- برای پاک کردن المان‌های فرم، پس از submit آن، ابتدا نیاز است این المان‌ها را تبدیل به controlled elements کرد که اینکار با مقدار دهی value آن‌ها توسط برای مثال  value={form.username} صورت گرفته‌است. به این ترتیب محتوای این المان‌ها با اطلاعاتی که در state داریم، قابل کنترل می‌شوند. اکنون اگر setForm را با یک شیء خالی مقدار دهی کنیم، به صورت خودکار المان‌های فرم را پاک می‌کند. برای اینکار بجای تعریف شیء موجود در state به صورت inline:
const [form, setForm] = useState({ username: "",  email: "", password: ""});
می‌توان آن‌را خارج از تابع کامپوننت قرار داد:
const initialFormState = {
  username: "",
  email: "",
  password: ""
};

export default function Register() {
  const [form, setForm] = useState(initialFormState);
و سپس آن‌را به عنوان مقدار اولیه، به صورت setForm(initialFormState)، فراخوانی کرد؛ تا سبب پاک شدن المان‌های فرم شود.


مقایسه‌ی روش‌های مختلف مدیریت state توسط useState Hook

همانطور که مشاهده کردید، با useState Hook، به انعطاف پذیری بیشتری برای مدیریت حالت، نسبت به روش سنتی کامپوننت‌های کلاسی رسیده‌ایم. در حالت تعریف یک useState به ازای هر فیلد، روش تعریف رویدادگردان‌ها و همچنین تبدیل المان‌ها به المان‌های کنترل شده، نسبت به روش تعریف تنها یک useState به ازای کل فرم، ساده‌تر و قابل درک‌تر است. اما زمانیکه نیاز به پاک کردن المان‌های فرم باشد، روش کار کردن با یک تک شیء، ساده‌تر است. درکل بهتر است برای خواص غیرمرتبط state، به ازای هر کدام، یک useState را تعریف کرد و برای یک فرم، همان روش قرار دادن اطلاعات تمام المان‌ها در یک شیء، برای کار با فرم‌های طولانی‌تر، سریع‌تر و قابلیت مدیریت ساده‌تری را به همراه دارد.

کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: sample-30-part-02.zip
مطالب
React 16x - قسمت 29 - احراز هویت و اعتبارسنجی کاربران - بخش 4 - محافظت از مسیرها
در قسمت قبل، دکمه‌ی new movie را برای کاربران وارد نشده‌ی به سیستم، از صفحه‌ی نمایش لیست فیلم‌ها، مخفی کردیم. اما ... اگر آدرس http://localhost:3000/movies/new مستقیما در مرورگر وارد شود، هنوز هم برای عموم کاربران قابل دسترسی است.


روش محافظت از مسیریابی‌های تعریف شده‌ی در برنامه

شبیه به روشی را که در قسمت قبل، برای انتقال شیء user، به مسیریابی کامپوننت Movies استفاده کردیم:
<Route
     path="/movies"
     render={props => <Movies {...props} user={this.state.currentUser} />}
/>
در اینجا نیز می‌توان برای محافظت از یک مسیریابی، استفاده کرد. به همین جهت به app.js مراجعه کرده و مسیریابی فعلی کامپوننت MovieForm را:
<Route path="/movies/:id" component={MovieForm} />
به صورت زیر تغییر می‌دهیم:
<Route
  path="/movies/:id"
  render={props => {
    if (!this.state.currentUser) {
      return <Redirect to="/login" />;
    }
    return <MovieForm {...props} />;
  }}
/>
اینبار نیز بجای ویژگی component، از ویژگی render استفاده می‌کنیم تا بتوان در اینجا به صورت پویا، کدنویسی کرد. ابتدا بررسی می‌کنیم که آیا کاربر جاری تنظیم شده‌است؟ اگر خیر، او را به صفحه‌ی لاگین هدایت می‌کنیم؛ در غیراینصورت، همان کامپوننت MovieForm را به همراه تمام props مرتبط با آن، بازگشت می‌دهیم.

اکنون اگر این تغییرات را ذخیره کرده و در حالت Logout، مسیر http://localhost:3000/movies/new را مستقیما درخواست دهیم، به صفحه‌ی لاگین هدایت خواهیم شد.


ایجاد کامپوننتی با قابلیت استفاده‌ی مجدد، برای محافظت از مسیریابی‌ها

هرچند روشی که تا اینجا برای محافظت از مسیریابی‌ها معرفی شد، بدون مشکل کار می‌کند، اما اگر قرار باشد برای تمام مسیریابی‌های اینگونه، استفاده شود، به تکرار بیش از اندازه‌ی کدهای یکسانی خواهیم رسید. به همین جهت می‌توان این منطق را تبدیل به یک کامپوننت با قابلیت استفاده‌ی مجدد کرد؛ تا دیگر نیازی به تکرار این if/else‌ها نباشد. برای این منظور، فایل جدید src\components\common\protectedRoute.jsx را ایجاد می‌کنیم. کامپوننت جدید protectedRoute را هم در پوشه‌ی common قرار داده‌ایم؛ چون وابستگی به دومین این برنامه نداشته و می‌تواند در سایر برنامه نیز مورد استفاده قرار گیرد. سپس با استفاده از میانبرهای imrc و sfc، یک کامپوننت تابعی بدون حالت را به نام ProtectedRoute ایجاد کرده و در آن، همان کامپوننت اصلی Route را بازگشت می‌دهیم. بنابراین هر زمانیکه از ProtectedRoute استفاده شود، خروجی آن، همان کامپوننت استاندارد Route خواهد بود که اینبار قرار است از وضعیت کاربر جاری وارد شده‌ی به سیستم، مطلع باشد. به همین جهت در اولین قدم، همان قطعه کد Route فوق را که به همراه if/else نوشتیم، از فایل app.js کپی کرده و به اینجا، داخل متد رندر کامپوننت، منتقل می‌کنیم. سپس شروع می‌کنیم به متغیر کردن عباراتی که در آن به صورت صریح و ثابت، مقدار دهی شده‌اند تا به یک کامپوننت با قابلیت استفاده‌ی مجدد برسیم:
import React from "react";
import { Route, Redirect } from "react-router-dom";
import * as auth from "../../services/authService";

const ProtectedRoute = ({ path, component: Component, render, ...rest }) => {
  return (
    <Route
      {...rest}
      render={props => {
        if (!auth.getCurrentUser())
          return (
            <Redirect
              to={{
                pathname: "/login",
                state: { from: props.location }
              }}
            />
          );
        return Component ? <Component {...props} /> : render(props);
      }}
    />
  );
};

export default ProtectedRoute;
- در ابتدا بجای ذکر props بعنوان پارامتر این کامپوننت، از طریق Object Destructuring، خواصی را که قرار است به صورت props دریافت کنیم، مشخص کرده‌ایم. مزیت اینکار، مشخص شدن اینترفیس این کامپوننت به نحو واضحی است. برای مثال بجای ذکر مقدار ویژگی path، به صورت یک رشته‌ی ثابت، آن‌را از طریق یک متغیر دریافت می‌کنیم.
- در این کامپوننت نیاز است اطلاعات کاربر جاری وارد شده‌ی به سیستم در دسترس باشد. یا می‌توان آن‌را به عنوان یکی از خواص props دریافت کرد و یا همانند این مثال، امکان دریافت مستقیم آن از  authService نیز وجود دارد.
- در ادامه اگر CurrentUser مقدار دهی نشده باشد، کامپوننت Redirect را که کاربر را به صفحه‌ی لاگین هدایت می‌کند، بازگشت می‌دهیم. در غیراینصورت نیاز است یک کامپوننت را بجای برای مثال MovieForm، بازگشت دهیم. علت استفاده‌ی از component: Component این است که React انتظار دارد، کامپوننت‌ها با نام بزرگ شروع شوند. به همین جهت خاصیت component را از props دریافت کرده و آن‌را به Component تغییر نام می‌دهیم.
- زمانیکه از کامپوننت Route استاندارد استفاده می‌شود، یا از ویژگی component آن استفاده می‌شود و یا از ویژگی render آن که یک تابع است، تا بتوان داخل آن، کدهای پویایی را درج کرد. به همین جهت ممکن است که مقدار متغیر کامپوننت دریافت شده، نال باشد. بنابراین در اینجا بررسی می‌شود که آیا Component، مقدار دهی شده‌است یا خیر؟ اگر بله، همان کامپوننت را به همراه props آن بازگشت می‌دهیم. در غیراینصورت، متد render مقدار دهی شده را به همراه props ارسالی به آن، بازگشت خواهیم داد.
- علت وجود پارامتر rest نیز این است که این کامپوننت علاوه بر ویژگی‌هایی که تاکنون پیش بینی کرده‌ایم، ممکن است در آینده ویژگی‌های دیگری را نیز نیاز داشته باشد. به همین جهت مابقی آن‌ها را توسط {rest...}، به صورت خودکار در اینجا درج می‌کنیم. برای نمونه در اینجا ذکر path={path} را مشاهده نمی‌کنید؛ چون توسط همان {rest...} به صورت خودکار تامین می‌شود.

اکنون به app.js بازگشته و کدهای قبلی را با این کامپوننت جدید ProtectedRoute، جایگزین می‌کنیم:
import ProtectedRoute from "./components/common/protectedRoute";
// ...

<ProtectedRoute path="/movies/:id" component={MovieForm} />
اینبار نحوه‌ی تعریف ProtectedRoute، همانند نحوه‌ی تعریف کامپوننت Route استاندارد است؛ با این تفاوت که این کامپوننت در پشت صحنه، از وضعیت کاربر جاری سیستم مطلع است و بر اساس آن واکنش نشان می‌دهد.


مدیریت بازگشت کاربران، پس از لاگین به سیستم

پس از خروج از برنامه، اگر سعی در ویرایش یکی از فیلم‌های موجود کنیم، به صفحه‌ی لاگین هدایت خواهیم شد. پس از لاگین موفق، مجددا به ریشه‌ی سایت بازگشت داده می‌شویم و نه به صفحه‌ای که پیش از لاگین، مدنظر کاربر بوده‌است. برای رفع این مشکل نیاز است بتوان به آدرس قبلی درخواستی، دسترسی یافت و این مورد توسط سیستم مسیریابی، به کامپوننت‌ها به صورت خودکار تزریق می‌شود. برای مثال اگر در کامپوننت ProtectedRoute، مقدار شیء props دریافتی را لاگ کنیم:
  return (
    <Route
      {...rest}
      render={props => {
        console.log(props);
و سپس بر روی لینک به مشاهده‌ی جزئیات و ویرایش یک فیلم کلیک کنیم، تصویر زیر حاصل می‌شود:


همانطور که مشخص است، شیء location دریافتی از props، به همراه اطلاعات آدرسی است که پیش از هدایت خودکار به صفحه‌ی لاگین، درخواست کرده بودیم. به همین جهت یک چنین تنظیمی، در تعاریف کامپوننت ProtectedRoute درنظر گرفته شده‌اند:
<Redirect
              to={{
                pathname: "/login",
                state: { from: props.location }
              }}
            />
در کامپوننت Redirect، مقدار to می‌تواند یک رشته و یا یک شیء باشد. اگر حالت انتساب یک شیء را انتخاب کردیم، خاصیت pathname آن مانند قبل است و مکان نهایی Redirect را مشخص می‌کند. اما کار خاصیت state آن، ارسال اطلاعاتی اضافی است به کامپوننتی که قرار است کار Redirect به آن صورت گیرد. برای مثال در تنظیم فوق، شیء ای که دارای خاصیت from و با مقدار props.location است، به صورت خودکار به کامپوننت مقصد ارسال می‌شود.
اکنون که این شیء، به کامپوننت لاگین، پس از Redirect خودکار ارسال می‌شود، نیاز است به src\components\loginForm.jsx مراجعه کرده و تغییرات زیر را اعمال کنیم:
  doSubmit = async () => {
    try {
      const { data } = this.state;
      await auth.login(data.username, data.password);

      const { state } = this.props.location;
      window.location = state ? state.from.pathname : "/";
    } catch (ex) {
      //...
در اینجا خاصیت state، از شیء location تزریق شده‌ی به props این کامپوننت، استخراج می‌شود. سپس با مقدار دهی window.location به from.pathname آن، کار هدایت کاربر را پس از لاگین موفق، به آدرس قبلی مدنظر او، انجام می‌دهیم.

تا اینجا اگر برنامه را ذخیره کرده، از سیستم خارج شویم و سعی در ویرایش اولین رکورد موجود در لیست فیلم‌ها کنیم، ابتدا به صفحه‌ی لاگین هدایت می‌شویم. پس از لاگین موفق، اینبار بجای مشاهده‌ی ریشه‌ی سایت که در اینجا به لیست فیلم‌ها تنظیم شده، دقیقا صفحه‌ی ویرایش جزئیات اولین فیلم را مشاهده خواهیم کرد.


عدم نمایش مجدد صفحه‌ی لاگین، به کاربران وارد شده‌ی به سیستم

آخرین تغییری را که در اینجا اعمال خواهیم کرد، رفع مشکل امکان مشاهده‌ی مجدد صفحه‌ی لاگین، با وارد کردن مستقیم آدرس آن در مرورگر، پس از ورود موفقیت آمیز به سیستم است. برای این منظور، ابتدای متد رندر کامپوننت فرم لاگین را به صورت زیر تغییر می‌دهیم تا اگر کاربر، پیشتر به سیستم وارد شده بود، به صورت خودکار به ریشه‌ی سایت هدایت شده و مجددا فرم لاگین برای او رندر نشود:
import { Redirect } from "react-router-dom";
//...


  render() {
    if (auth.getCurrentUser()) return <Redirect to="/" />;


کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: sample-29-backend.zip و sample-29-frontend.zip