مطالب
آشنایی با WPF قسمت دوم: Layouts بخش اول
layout‌‌‌ها یکی از مهمترین قسمت‌های یک برنامه‌ی کاربردی هستند. چیدمان کنترل‌ها روی یک ناحیه با دادن مختصات پیکسلی ثابت، ممکن است در یک محیط محدود خود را خوب نشان بدهد ولی به زودی با تغییر محیط برنامه و یا تغییر وضوح تصویر صفحه نمایش، برنامه از کنترل خارج خواهد شد؛ در نتیجه استفاده از Layout‌ها یا پنل‌ها در WPF امری حیاتی و مهم هستند. layout‌‌ها که با نام container هم شناخته می‌شوند وظیفه دارند که بگویند چه کنترل‌هایی در کجا و چگونه باید در صفحه‌ی برنامه قرار بگیرند. پنل‌های توکار در WPF به دسته‌های زیر تقسیم می‌شوند:
  • Grid Panel
  • Stack Panel
  • Dock Panel
  • Wrap Panel
  • Canvas Panel

StackPanel

این پنل یکی از ساده‌ترین و سودمندترین پنل هاست که بر اساس جهت Orientation افقی یا عمودی که به آن تنظیم می‌شود، کنترل‌ها را کنار یکدیگر یا زیر یکدیگر قرار می‌دهد. این کنترل برای ایجاد و تهیه لیست‌های مختلف مناسب است. در ساختار داخلی کنترل‌های لیست و کامبو و منو‌ها که در WPF موجود هستند این پنل استفاده شده است. کد زیر یک نمونه کاربرد Stack Panel را نشان می‌دهد که به صورت عمودی چینش شده است.
<StackPanel>
  <TextBlock Margin="10" FontSize="20">How do you like your coffee?</TextBlock>
  <Button Margin="10">Black</Button>
  <Button Margin="10">With milk</Button>
  <Button Margin="10">Latte machiato</Button>
  <Button Margin="10">Chappuchino</Button>
</StackPanel>

نکته‌ی مهم اینکه میتوانید در اینجا از یک nested layout هم استفاده کنید بدین صورت که یک layout را داخل یک layout دیگر قرار دهید. کد زیر ترکیب دو stack panel را به صورت افقی و عمودی به ما نشان می‌دهد:

<StackPanel Orientation="Vertical"> <!-- Vertical is the default -->
  <Label Background="Red">Red 1</Label>
  <Label Background="LightGreen">Green 1</Label>
  <StackPanel Orientation="Horizontal">
    <Label Background="Red">Red 2</Label>
    <Label Background="LightGreen">Green 2</Label>
    <Label Background="LightBlue">Blue 2</Label>
    <Label Background="Yellow">Yellow 2</Label>
    <Label Background="Orange">Orange 2</Label>
  </StackPanel>
  <Label Background="LightBlue">Blue 1</Label>
  <Label Background="Yellow">Yellow 1</Label>
  <Label Background="Orange">Orange 1</Label>
</StackPanel>


Dock Panel

احتمالا به خاطر نامش، نحوه کارش را حدس زده اید. این پنل، اشیاء موجود را در 4 جهت و مرکز می‌چسباند. مشخص نمودن جهت چسبیده شدن هر کنترل توسط خاصیت DockPanel.Dock صورت می‌گیرد و مقدار Left، مقدار پیش فرض است. در صورتی که بخواهید المانی را در مرکز بچسبانید باید آن را به عنوان آخرین المان معرفی کرده و در Dock Panel مقدار خاصیت LastChildFill را با True برابر کنید.

<DockPanel LastChildFill="True">
    <Button Content="Dock=Top" DockPanel.Dock="Top"/>
    <Button Content="Dock=Bottom" DockPanel.Dock="Bottom"/>
    <Button Content="Dock=Left"/>
    <Button Content="Dock=Right" DockPanel.Dock="Right"/>
    <Button Content="LastChildFill=True"/>
</DockPanel>


به نحوه‌ی تعریف خاصیت DockPanel.Dock دقت کنید به این نوع خاصیت‌ها،  Attached Dependency Property (شاید در فارسی بتوانیم خاصیت‌های وابستگی متصل صدا بزنیم) می‌گویند. این خاصیت‌ها نوع خاصی از خاصیت‌های وابستگی هستند که به شما اجازه می‌دهند مقداری را به شیء‌ایی نسبت دهید که آن شیء چیزی در مورد آن نمی‌داند. بهترین مثال در مورد این ویژگی، پنل‌ها هستند که یکی از موارد استفاده‌ی از آن را در بالا می‌بینید. هر پنل می‌تواند تا بی نهایت المان فرزند داشته باشد که هر المان باید خواصش توسط پنل مشخص گردد. ولی اگر پنل ما تعداد زیادی فرزند داشته باشد، نوشتن خواص هر کدام از فرزندها داخل تگ پنل، کاری غیر ممکن است. اینجاست که این نوع خاصیت‌ها خودشان را نشان می‌دهند. پس به این نحو مقادیر، داخل کنترل هر تگ تعریف می‌شود ولی توسط پنل مورد استفاده قرار می‌گیرد. نحوه‌ی نوشتن این نوع خاصیت: ابتدا یک پیشوند از نوع تگ پنل را در ابتدا آورده و سپس بعد از .(نقطه) نام خاصیت را ذکر می‌کنیم.

نحوه‌ی تعریف این نوع خاصیت‌ها در یک کلاس به صورت زیر است که برای شیء یا پنل canvas می‌باشد:

public static readonly DependencyProperty TopProperty =
    DependencyProperty.RegisterAttached("Top", 
    typeof(double), typeof(Canvas),
    new FrameworkPropertyMetadata(0d,
        FrameworkPropertyMetadataOptions.Inherits));
 
public static void SetTop(UIElement element, double value)
{
    element.SetValue(TopProperty, value);
}
 
public static double GetTop(UIElement element)
{
    return (double)element.GetValue(TopProperty);
}
در مثال dockPanel بالا در هر طرف تنها یک المان قرار دادیم. برای قرار دادن المان‌های بیشتر در طرفین، تنها ذکر یک المان جدید با خاصیت Dockpanel.dock کافی است و الویت نمایش آن‌ها بر اساس ترتیب نوشتن تگها توسط شماست. مثال زیر این نکته را نشان می‌دهد:
    <Button Content="Dock=Top" DockPanel.Dock="Top"/>
        <Button Content="Dock=Bottom" DockPanel.Dock="Bottom"/>
        <Button Content="Dock=Left"/>
        <Button Content="Dock=Left2"/>
        <Button Content="Right2" DockPanel.Dock="Right"/>
        <Button Content="Dock=Right" DockPanel.Dock="Right"/>
        <Button Content="LastChildFill=True"/>



Wrap Panel
این پنل بسیار شبیه StackPanel هست ولی مثل آن اشیاء را در یک سطر یا ستون ادامه نمی‌دهد؛ بلکه با رسیدن به انتهای پنجره، سطر یا ستون جدیدی را آغاز می‌کند. در stack panel با پایان پنجره، ادامه اشیا آن قابل مشاهده نبود ولی در این شیء با اتمام و رسیدن به لبه‌ی پنجره، اشیاء در سر جدید (افقی) یا ستون جدید (عمودی) نمایش داده می‌شوند. این پنل‌ها می‌توانند در ساخت تب‌ها و نوار ابزار استفاده شوند.

Canvas Panel

پایه‌ای‌ترین layout موجود در WPF است. موقعیت قرارگیری المان‌های فرزندش بر اساس نقاط تعیین شده است.این پنل بیشتر برای رسم اشکال و گرافیک دو بعدی مناسب است و اصلا برای قرارگیری کنترل‌های WPF روی آن توصیه نمی‌شود و مشکل winform‌ها در آن رخ خواهد داد.

شروع ترسیم یک شکل دو بعدی روی آن بر اساس دوتا از چهار "خاصیت‌های وابستگی متصل" صورت می‌گیرد که به شرح زیر هستند:

  • Canvas.LEFT
  • Canvas.RIGHT
  • Canvas.TOP
  • Canvas.BOTTOM

نمونه از کد نوشته شده آن به صورت زیر است:

<Canvas>
    <Rectangle Canvas.Left="40" Canvas.Top="31" Width="63" Height="41" Fill="Blue"  />
    <Ellipse Canvas.Left="130" Canvas.Top="79" Width="58" Height="58" Fill="Blue"  />
    <Path Canvas.Left="61" Canvas.Top="28" Width="133" Height="98" Fill="Blue" 
          Stretch="Fill" Data="M61,125 L193,28"/>
</Canvas>

ترتیب قرارگیری اشکال روی هم در canvas به ترتیبی انجام می‌گیرد که در XAML نوشته اید ولی می‌توان با استفاده از خاصیت Canvas.ZIndex این ترتیب را تغییر داد.

<Canvas>
    <Ellipse Fill="Green" Width="60" Height="60" Canvas.Left="30" Canvas.Top="20"    
             Canvas.ZIndex="1"/>
    <Ellipse Fill="Blue"  Width="60" Height="60" Canvas.Left="60" Canvas.Top="40"/>
</Canvas>
شکل زیر در سمت راست، نتیجه‌ی کد بالاست ولی بدون ذکر ZIndex شکل سمت چپ نتیجه‌ی کار خواهد بود.

ViewBox
شاید عده‌ای به سختی آن را یک Layout بدانند و بیشتر آن را یک کنترل معمولی می‌شناسند ولی وظیفه‌ی آن بسیار شبیه Layout هاست. خصوصیتی که این شیء دارد این است که با تغییر اندازه محیط برنامه به هر نحوی، یک تغییر مقیاس روی اشیاء داخل آن رخ می‌دهد و کنترل‌ها به همراه متون و هر چیزی که در درخت منطقی و بصری است Scale آن تغییر می‌یابند.
نمونه‌ی کد زیر را تست کنید تا تفاوت بین دو Button را ببینید:
  <StackPanel Orientation="Vertical">
        <Button Content="Test" />
        <Viewbox Stretch="Uniform">
            <Button Content="Test" />
        </Viewbox>
    </StackPanel>
نتیجه‌ی کار:

در بخش دوم Layout‌ها مبحث گرید و ساخت Layout اختصاصی و تعدادی از خاصیت‌ها را بررسی خواهیم کرد.

مطالب
شروع کار با Apache Cordova در ویژوال استودیو #2
در قسمت اول، با Apache Cordova  آشنا شدیم. در این قست قصد دارم در مورد Phonegap, معایب و مزایای Cordova و روش نصب و راه اندازی آن را بر روی Visual Studio، خدمت شما ارائه دهم. 

توضیح مختصری در مورد  Adobe Phonegap
در حوالی سال 2009 ، phonegap به‌واسطه‌ی استارت آپی بنام Nitobi با هدف ایجاد یک راه حل سورس باز  برای  ساخت اپلیکیشن‌های بومی موبایل با تکنولوژی‌های تحت وب، تولید شد. شرکت Adobe در حوالی سال 2011 ، Notobi را به همرا حق مالکیت phonegap خریداری کرد و هسته‌ی سورس باز آن را با نام Cordova به شرکت Apache اهدا کرد. نسبت بین Cordova و phonegap مانند نسبت بین مرورگر Blink و کروم است. در واقع phonegap ترکیبی‌است از Cordova و یک سری امکانات اضافه‌ی شرکت Adobe. تفاوت اصلی بین Cordova و Phonegap مربوط است به ابزارهای Command-Line و سرویس Build فون گپ است که در مقالات بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
بیشتر : اینجا و اینجا

 مزایای استفاده از Cordova:
  • محیط برنامه نویسی قدرتمند
  • هسته اصلی  کد‌های همه اپلیکیشن‌ها  تولید شده شبیه به هم است
  • نیازی به یادگیری زبان‌های مربوط به هر پلتفرم را ندارید
  • کم هزینه و زمان کمتر
  • طراحی رابط گرافیکی سریع و منعطف به کمک HTML5 , CSS3 
  • برنامه نویسی آسان و سریع با javascript , Typescript
  • قابلیت اجرا بر روی چندین پلتفرم مختلف(Android,iOS,Widnows Phone )
  • قابلیت استفاده از فریم‌ورکهای تحت وب مانند Bootstrap , Angular JS, ...
  • قابلیت طراحی پلاگین برای ارتباط با سیستم عامل
  • مناسب برای برای برنامه‌های چت و استفاد از وب سرویس‌ها
  • مناسب برای ساخت بازیهای آنلاین و آفلاین با تکنولوژی‌های تحت وب
  • راحتی کار با آن برای برنامه نویسان تحت وب 

معایب  استفاده از Cordova  :
  • نداشتن ابزار گزارش خطاهای مناسب؛ درنتیجه برطرف کردن خطاها خسته کننده خواهد بود .
  • UI, UX اپلیکیشن‌ها باید به نحوی باشد که کاربر حس کند با نرم‌افزارهای بومی گوشی کار می‌کند.
  • کاهش سرعت اجرایی جزئی نسبت به سایر برنامه‌ها (به دلیل استفاده از WebView)
  • عدم دسترسی مستقیم به سیستم عامل و امکانات آن 

نصب اتوماتیک وابستگی ها
ابزارهایی که ما نیاز داریم:

لازم است تا Visual Studio 2013، با حداقل آپدیت 2 بر روی سیستم شما نصب باشد.

بعد از اتمام دانلود فایل، اقدام به نصب آن نمایید. در این حین، یک سری وابستگی‌های مربوط به خود را دانلود و نصب خواهد کرد. لیست وابستگی ها:
  • Node.js
  • Git CLI
  • Google Chrome
  • Apache Ant
  • Oracle Java JDK 7 (حتما نسخه x86 نصب شود)
  • Android SDK 
  • SQLLite For Windows Runtime
  • Apple iTunes
فایل نصاب، همه‌ی این وابستگی‌ها را به‌غیر از Android SDK، نصب می‌کند. 
در آخر هم سیستم خود را راستارت کنید.

نصب دستی وابستگی‌ها:
اگر به هر دلیلی در نصب خودکار این وابستگی‌ها  توسط نصاب با مشکل بر خورد کردید، می‌توانید تک تک آنها را دانلود کرده و نصب کنید. لینک‌های مورد نظر را هم به همین دلیل قرار دادم. 
  1. node.js را از لینک مقابل دانلود کنید:  اینجا  (پیشنهاد می‌کنیم نسخه‌ی x86 آن را نصب کنید)
  2. Google Chrome را نصب کنید
  3. Git Command Line Tools را نصب کنید و توجه کنید که در هنگام نصب، گزینه مربوط به افزودن Git را به مسیر  Command Prompt  شما، انتخاب کرده باشید.
  4. Apchage Ant را  دانلود  و در مسیری از سیستم خودتان قرار دهید. 
  5. Java JDK 7 x86 را از لینک مشخص شده دانلود کنید و سپس عملیات نصب را انجام دهید.
  6. Android SDK را از آدرس مشحص شده دانلود کنید. پکیچ‌های مورد نیاز، به این SDK افزوده شده است. بعد از دانلود آن را در مسیری از سیستم خود قرار دهید.
  7. Apple iTunes و  SQLite را دانلود و نصب کنید.
  8. اگر از ویندوز 7 استفاده می‌کنید ، WebSocket4Net را از لینک مقابل دانلود کنید ( اینجا ) و سپس  فایل net45\Release\WebSocket4Net.dll  در مسیر زیر کپی کنید:
%ProgramFiles(x86)%\Microsoft Visual Studio 12.0\Common7\IDE\CommonExtensions\Microsoft\WebClient\Diagnostics\ToolWindows 


ویژوال استودیو  پیکربندی‌های مربوط به نرم افزار‌های  thrid-party (سوم شخص/ثالث: نرم افزارهایی که برای دستکاری بر روی سیستم عامل، توسط شرکت‌هایی غیر از شرکت‌های تولید کننده سیستم عامل تولید می‌شوند) را که شما نصب کرده‌اید، تشخیص می‌دهد و مسیر‌های نصب آنها را درون متغیر‌های محیطی (environment variables)  به شکل زیر نگه می‌دارد:
ADT_HOME :به مسیر نصب اندروید اشاره می‌کند
ANT_HOME: به فولدری که Apache Ant در آن قرار دارد اشاره می‌کند
JAVA_HOME: به مسیر نصب جاوا اشاره می‌کند
GIT_HOME: به مسیر نصب GIT اشاره می‌کند.
دقت کنید باید نام‌های متغیر‌ها، دقیقا به همین نام‌ها باشند.
برای تنظیم این متغیر‌ها، به مسیر Control Panel\System and Security\System وارد شده و گزینه‌ی Advanced System Setting را انتخاب کنید. سپس در پنجره‌ی باز شده گزینه‌ی Environment Variables را انتخاب کنید و در قست system variables، این 4 متغیری که ذکر شد را ایجاد کنید. سپس نیاز است این مسیر‌ها را به system path اضافه کنید. برای این کار از همان قسمت system variables متغییر path را انتخاب کرده و گزینه‌ی ویرایش را بزنید و ابتدا محتویات آن را در یک فایل notepad کپی کنید و مسیر‌های زیر را به اول آن اضافه کنید :
%GIT_HOME%\cmd;C:\Program Files (x86)\nodejs\;%JAVA_HOME%\bin;%ANT_HOME%\bin;
%ANDROID_HOME%\tools;%ANDROID_HOME%\platform-tools; C:\ProgramData\Oracle\Java\javapath;
 دقت کنید که مسیر‌های ذکر شده فقط یکبار در کل فایل وجود داشته باشند و سپس کل محتوای فایل را کپی کرده و در قسمت مربوط به path پیست کنید و با کلیک بر روی دکمه‌های OK کار را به اتمام رسانید.












نکته تکمیلی
نیازمندی Apache Cordova CTP3.1   :
یکی از سیستم عامل‌های مقابل: Windows 7, Windows 8, Windows 8.1, or Windows Server 2012 R2. 
آپدیت 4 مربوط به ویژوال استدیو (دقت کنید قبل از نصب آپدیت 4 ویژوال استدیو باید نسخه قبلی  Cordova CTP  را حذف کنید(uninstall) )
امکان توسعه اپلیکیشن‌های windows phone , windows برای کاربران ویندوز 7 وجود ندارد .


در مقاله‌ی بعدی یک پروژه جدید خواهیم ساخت .
منبع مفید برای نصب و راه اندازی :اینجا
ادامه دارد...
مطالب
درخت‌ها و گراف‌ها قسمت دوم
در قسمت قبلی ما به بررسی درخت و اصطلاحات فنی آن پرداختیم و اینکه چگونه یک درخت را پیمایش کنیم. در این قسمت مطلب قبل را با درخت‌های دودویی ادامه می‌دهیم.

درخت‌های دودویی Binary Trees
همه‌ی موضوعات و اصطلاحاتی را که در مورد درخت‌ها به کار بردیم، در مورد این درخت هم صدق می‌کند؛ تفاوت درخت دودویی با یک درخت معمولی این است که درجه هر گره نهایتا دو خواهد بود یا به عبارتی ضریب انشعاب این درخت 2 است. از آن جایی که هر گره در نهایت دو فرزند دارد، می‌توانیم فرزندانش را به صورت فرزند چپ Left Child و فرزند راست Right Child صدا بزنیم. به گره‌هایی که فرزند ریشه هستند اینگونه می‌گوییم که گره فرزند چپ با همه فرزندانش می‌شوند زیر درخت چپ Left SubTree و گره سمت راست ریشه با تمام فرزندانش زیر درخت راست Right SubTree صدا زده می‌شوند.

نحوه پیمایش درخت دودویی

این درخت پیمایش‌های گوناگونی دارد ولی سه تای آن‌ها اصلی‌تر و مهمتر هستند:

In-order یا LVR (چپ، ریشه، راست): در این حالت ابتدا گره‌های سمت چپ ملاقات (چاپ) می‌شوند و سپس ریشه و بعد گره‌های سمت راست.

Pre-Order یا VLR (ریشه، چپ، راست) : در این حالت ابتدا گره‌های ریشه ملاقات می‌شوند. بعد گره‌های سمت چپ و بعد گره‌های سمت راست.

Post_Order یا LRV (چپ، راست، ریشه ): در این حالت ابتدا گره‌های سمت چپ، بعد راست و نهایتا ریشه، ملاقات می‌شوند.

حتما متوجه شده‌اید که منظور از v در اینجا ریشه است و با تغییر و جابجایی مکان این سه حرف RLV میتوانید به ترکیب‌های مختلفی از پیمایش دست پیدا کنید.

اجازه دهید روی شکل بالا پیمایش LVR را انجام دهیم: همانطور که گفتیم باید اول گره‌های سمت چپ را خواند، پس از 17 به سمت 9 حرکت می‌کنیم و می‌بینیم که 9، خود والد است. پس به سمت 6 حرکت می‌کنیم و می‌بینیم که فرزند چپی ندارد؛ پس خود 6 را ملاقات می‌کنیم، سپس فرزند راست را هم بررسی می‌کنیم که فرزند راستی ندارد پس کار ما اینجا تمام است و به سمت بالا حرکت می‌کنیم. 9 را ملاقات می‌کنیم و بعد عدد 5 را و به 17 بر می‌گردیم. 17 را ملاقات کرده و سپس به سمت 15 می‌رویم و الی آخر ...

6-9-5-17-8-15-10

VLR:

17-9-6-5-15-8-10

LRV:

6-5-9-8-10-15-17


نحوه پیاده سازی درخت دودویی:

public class BinaryTree<T>
{
    /// <summary>مقدار داخل گره</summary>
    public T Value { get; set; }
 
    /// <summary>فرزند چپ گره</summary>
    public BinaryTree<T> LeftChild { get; private set; }
 
    /// <summary>فرزند راست گره</summary>
    public BinaryTree<T> RightChild { get; private set; }
   
    /// <summary>سازنده کلاس</summary>
    /// <param name="value">مقدار گره</param>
    /// <param name="leftChild">فرزند چپ</param>
    /// <param name="rightChild">فرزند راست
    /// </param>
    public BinaryTree(T value,
        BinaryTree<T> leftChild, BinaryTree<T> rightChild)
    {
        this.Value = value;
        this.LeftChild = leftChild;
        this.RightChild = rightChild;
    }
 
    /// <summary>سازنده بدون فرزند
    /// </summary>
    /// <param name="value">the value of the tree node</param>
    public BinaryTree(T value) : this(value, null, null)
    {
    }
 
    /// <summary>‏‏‎LVR پیمایش</summary>
    public void PrintInOrder()
    {
        // ملاقات فرزندان زیر درخت چپ
        if (this.LeftChild != null)
        {
            this.LeftChild.PrintInOrder();
        }
 
        // ملاقات خود ریشه
        Console.Write(this.Value + " ");
 
        // ملاقات فرزندان زیر درخت راست
        if (this.RightChild != null)
        {
            this.RightChild.PrintInOrder();
        }
    }
}
 
/// <summary>
/// نحوه استفاده از کلاس بالا
/// </summary>
public class BinaryTreeExample
{
    static void Main()
    {
        BinaryTree<int> binaryTree =
            new BinaryTree<int>(14,
                    new BinaryTree<int>(19,
                          new BinaryTree<int>(23),
                          new BinaryTree<int>(6,
                                  new BinaryTree<int>(10),
                                  new BinaryTree<int>(21))),
                    new BinaryTree<int>(15,
                          new BinaryTree<int>(3),
                          null));
 
        binaryTree.PrintInOrder();
        Console.WriteLine();
 
        // خروجی
        // 23 19 10 6 21 14 3 15
    }
}

تفاوتی که این کد با کد قبلی که برای یک درخت معمولی داشتیم، در این است که قبلا لیستی از فرزندان را داشتیم که با خاصیت Children شناخته می‌شدند، ولی در اینجا در نهایت دو فرزند چپ و راست برای هر گره وجود دارند. برای جست و جو هم از الگوریتم In_Order استفاده کردیم که از همان الگوریتم DFS آمده‌است. در آنجا هم ابتدا گره‌های سمت چپ به صورت بازگشتی صدا زده می‌شدند. بعد خود گره و سپس گره‌های سمت راست به صورت بازگشتی صدا زده می‌شدند.

برای باقی روش‌های پیمایش تنها نیاز است که این سه خط را جابجا کنید:

  // ملاقات فرزندان زیر درخت چپ
        if (this.LeftChild != null)
        {
            this.LeftChild.PrintInOrder();
        }
 
        // ملاقات خود ریشه
        Console.Write(this.Value + " ");
 
        // ملاقات فرزندان زیر درخت راست
        if (this.RightChild != null)
        {
            this.RightChild.PrintInOrder();
        }


درخت دودویی مرتب شده Ordered Binary Search Tree

تا این لحظه ما با ساخت درخت‌های پایه آشنا شدیم: درخت عادی یا کلاسیک و درخت دو دویی. ولی در بیشتر موارد در پروژه‌های بزرگ از این‌ها استفاده نمی‌کنیم چرا که استفاده از آن‌ها در پروژه‌های بزرگ بسیار مشکل است و باید به جای آن‌ها از ساختارهای متنوع دیگری از قبیل درخت‌های مرتب شده، کم عمق و متوازن و کامل و پر و .. استفاده کرد. پس اجازه دهید که مهمترین درخت‌هایی را که در برنامه نویسی استفاده می‌شوند، بررسی کنیم.

همان طور که می‌دانید برای مقایسه اعداد ما از علامتهای <>= استفاده می‌کنیم و اعداد صحیح بهترین اعداد برای مقایسه هستند. در درخت‌های جست و جوی دو دویی یک خصوصیت اضافه به اسم کلید هویت یکتا Unique identification  Key داریم که یک کلید قابل مقایسه است. در تصویر زیر ما دو گره با مقدارهای متفاوتی داریم که با مقایسه‌ی آنان می‌توانیم کوچک و بزرگ بودن یک گره را محاسبه کنیم. ولی به این نکته دقت داشته باشید که این اعداد داخل دایره‌ها، دیگر برای ما حکم مقدار ندارند و کلید‌های یکتا و شاخص هر گره محسوب می‌شوند.

خلاصه‌ی صحبت‌های بالا: در هر درخت دودویی مرتب شده، گره‌های بزرگتر در زیر درخت راست قرار دارند و گره‌های کوچکتر در زیر درخت چپ قرار دارند که این کوچکی و بزرگی بر اساس یک کلید یکتا که قابل مقایسه است استفاده می‌شود.

این درخت دو دویی مرتب شده در جست و جو به ما کمک فراوانی می‌کند و از آنجا که می‌دانیم زیر درخت‌های چپ مقدار کمتری دارند و زیر درخت‌های راست مقدار بیشتر، عمل جست و جو، مقایسه‌های کمتری خواهد داشت، چرا که هر بار مقایسه یک زیر درخت کنار گذاشته می‌شود.

برای مثال فکر کنید می‌خواهید عدد 13 را در درخت بالا پیدا کنید. ابتدا گره والد 19 را مقایسه کرده و از آنجا که 19 بزرگتر از 13 است می‌دانیم که 13 را در زیر درخت راست پیدا نمی‌کنیم. پس زیر درخت چپ را مقایسه می‌کنیم (بنابراین به راحتی یک زیر درخت از مقایسه و عمل جست و جو کنار گذاشته شد). سپس گره 11 را مقایسه می‌کنیم و از آنجا که 11 کوچکتر از 13 هست، زیر درخت سمت راست را ادامه می‌دهیم و چون 16 بزرگتر از 13 هست، زیر درخت سمت چپ را در ادامه مقایسه می‌کنیم که به 13 رسیدیم.

مقایسه گره‌هایی که برای جست و جو انجام دادیم:

19-11-16-13

درخت هر چه بزرگتر باشد این روش کارآیی خود را بیشتر نشان می‌دهد.

در قسمت بعدی به پیاده سازی کد این درخت به همراه متدهای افزودن و جست و جو و حذف می‌پردازیم.

مطالب
نحوه‌ی محاسبه‌ی هش کلمات عبور کاربران در ASP.NET Identity
روش‌های زیادی برای ذخیره سازی کلمات عبور وجود دارند که اغلب آن‌ها نیز نادرست هستند. برای نمونه شاید ذخیره سازی کلمات عبور، به صورت رمزنگاری شده، ایده‌ی خوبی به نظر برسد؛ اما با دسترسی به این کلمات عبور، امکان رمزگشایی آن‌ها، توسط مهاجم وجود داشته و همین مساله می‌تواند امنیت افرادی را که در چندین سایت، از یک کلمه‌ی عبور استفاده می‌کنند، به خطر اندازد.
در این حالت هش کردن کلمات عبور ایده‌ی بهتر است. هش‌ها روش‌هایی یک طرفه هستند که با داشتن نتیجه‌ی نهایی آن‌ها، نمی‌توان به اصل کلمه‌ی عبور مورد استفاده دسترسی پیدا کرد. برای بهبود امنیت هش‌های تولیدی، می‌توان از مفهومی به نام Salt نیز استفاده نمود. Salt در اصل یک رشته‌ی تصادفی است که پیش از هش شدن نهایی کلمه‌ی عبور، به آن اضافه شده و سپس حاصل این جمع، هش خواهد شد. اهمیت این مساله در بالا بردن زمان یافتن کلمه‌ی عبور اصلی از روی هش نهایی است (توسط روش‌هایی مانند brute force یا امتحان کردن بازه‌ی وسیعی از عبارات قابل تصور).
اما واقعیت این است که حتی استفاده از یک Salt نیز نمی‌تواند امنیت بازیابی کلمات عبور هش شده را تضمین کند. برای مثال نرم افزارهایی موجود هستند که با استفاده از پرداش موازی قادرند بیش از 60 میلیارد هش را در یک ثانیه آزمایش کنند و البته این کارآیی، برای کار با هش‌های متداولی مانند MD5 و SHA1 بهینه سازی شده‌است.


روش هش کردن کلمات عبور در ASP.NET Identity

ASP.NET Identity 2.x که در حال حاضر آخرین نگارش تکامل یافته‌ی روش‌های امنیتی توصیه شده‌ی توسط مایکروسافت، برای برنامه‌های وب است، از استانداردی به نام RFC 2898 و الگوریتم PKDBF2 برای هش کردن کلمات عبور استفاده می‌کند. مهم‌ترین مزیت این روش خاص، کندتر شدن الگوریتم آن با بالا رفتن تعداد سعی‌های ممکن است؛ برخلاف الگوریتم‌هایی مانند MD5 یا SHA1 که اساسا برای رسیدن به نتیجه، در کمترین زمان ممکن طراحی شده‌اند.
PBKDF2 یا password-based key derivation function جزئی از استاندارد RSA نیز هست (PKCS #5 version 2.0). در این الگوریتم، تعداد بار تکرار، یک Salt و یک کلمه‌ی عبور تصادفی جهت بالا بردن انتروپی (بی‌نظمی) کلمه‌ی عبور اصلی، به آن اضافه می‌شوند. از تعداد بار تکرار برای تکرار الگوریتم هش کردن اطلاعات، به تعداد باری که مشخص شده‌است، استفاده می‌گردد. همین تکرار است که سبب کندشدن محاسبه‌ی هش می‌گردد. عدد معمولی که برای این حالت توصیه شده‌است، 50 هزار است.
این استاندارد در دات نت توسط کلاس Rfc2898DeriveBytes پیاده سازی شده‌است که در ذیل مثالی را در مورد نحوه‌ی استفاده‌ی عمومی از آن، مشاهده می‌کنید:
using System;
using System.Diagnostics;
using System.Security.Cryptography;
using System.Text;
 
namespace IdentityHash
{
    public static class PBKDF2
    {
        public static byte[] GenerateSalt()
        {
            using (var randomNumberGenerator = new RNGCryptoServiceProvider())
            {
                var randomNumber = new byte[32];
                randomNumberGenerator.GetBytes(randomNumber);
                return randomNumber;
            }
        }
 
        public static byte[] HashPassword(byte[] toBeHashed, byte[] salt, int numberOfRounds)
        {
            using (var rfc2898 = new Rfc2898DeriveBytes(toBeHashed, salt, numberOfRounds))
            {
                return rfc2898.GetBytes(32);
 
            }
        }
    }
 
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            var passwordToHash = "VeryComplexPassword";
            hashPassword(passwordToHash, 50000);
            Console.ReadLine();
        }
 
        private static void hashPassword(string passwordToHash, int numberOfRounds)
        {
            var sw = new Stopwatch();
            sw.Start();
            var hashedPassword = PBKDF2.HashPassword(
                                        Encoding.UTF8.GetBytes(passwordToHash),
                                        PBKDF2.GenerateSalt(),
                                        numberOfRounds);
            sw.Stop();
            Console.WriteLine();
            Console.WriteLine("Password to hash : {0}", passwordToHash);
            Console.WriteLine("Hashed Password : {0}", Convert.ToBase64String(hashedPassword));
            Console.WriteLine("Iterations <{0}> Elapsed Time : {1}ms", numberOfRounds, sw.ElapsedMilliseconds);
        }
    }
}
شیء Rfc2898DeriveBytes برای تشکیل، نیاز به کلمه‌ی عبوری که قرار است هش شود به صورت آرایه‌ای از بایت‌ها، یک Salt و یک عدد اتفاقی دارد. این Salt توسط شیء RNGCryptoServiceProvider ایجاد شده‌است و همچنین نیازی نیست تا به صورت مخفی نگه‌داری شود. آن‌را  می‌توان در فیلدی مجزا، در کنار کلمه‌ی عبور اصلی ذخیره سازی کرد. نتیجه‌ی نهایی، توسط متد rfc2898.GetBytes دریافت می‌گردد. پارامتر 32 آن به معنای 256 بیت بودن اندازه‌ی هش تولیدی است. 32 حداقل مقداری است که بهتر است انتخاب شود.
پیش فرض‌های پیاده سازی Rfc2898DeriveBytes استفاده از الگوریتم SHA1 با 1000 بار تکرار است؛ چیزی که دقیقا در ASP.NET Identity 2.x بکار رفته‌است.


تفاوت‌های الگوریتم‌های هش کردن اطلاعات در نگارش‌های مختلف ASP.NET Identity

اگر به سورس نگارش سوم ASP.NET Identity مراجعه کنیم، یک چنین کامنتی در ابتدای آن قابل مشاهده است:
 /* =======================
* HASHED PASSWORD FORMATS
* =======================
*
* Version 2:
* PBKDF2 with HMAC-SHA1, 128-bit salt, 256-bit subkey, 1000 iterations.
* (See also: SDL crypto guidelines v5.1, Part III)
* Format: { 0x00, salt, subkey }
*
* Version 3:
* PBKDF2 with HMAC-SHA256, 128-bit salt, 256-bit subkey, 10000 iterations.
* Format: { 0x01, prf (UInt32), iter count (UInt32), salt length (UInt32), salt, subkey }
* (All UInt32s are stored big-endian.)
*/
در نگارش دوم آن از الگوریتم PBKDF2 با هزار بار تکرار و در نگارش سوم با 10 هزار بار تکرار، استفاده شده‌است. در این بین، الگوریتم پیش فرض HMAC-SHA1 نگارش‌های 2 نیز به HMAC-SHA256 در نگارش 3، تغییر کرده‌است.
در یک چنین حالتی بانک اطلاعاتی ASP.NET Identity 2.x شما با نگارش بعدی سازگار نخواهد بود و تمام کلمات عبور آن باید مجددا ریست شده و مطابق فرمت جدید هش شوند. بنابراین امکان انتخاب الگوریتم هش کردن را نیز پیش بینی کرده‌اند.

در نگارش دوم ASP.NET Identity، متد هش کردن یک کلمه‌ی عبور، چنین شکلی را دارد:
public static string HashPassword(string password, int numberOfRounds = 1000)
{
    if (password == null)
        throw new ArgumentNullException("password");
 
    byte[] saltBytes;
    byte[] hashedPasswordBytes;
    using (var rfc2898DeriveBytes = new Rfc2898DeriveBytes(password, 16, numberOfRounds))
    {
        saltBytes = rfc2898DeriveBytes.Salt;
        hashedPasswordBytes = rfc2898DeriveBytes.GetBytes(32);
    }
    var outArray = new byte[49];
    Buffer.BlockCopy(saltBytes, 0, outArray, 1, 16);
    Buffer.BlockCopy(hashedPasswordBytes, 0, outArray, 17, 32);
    return Convert.ToBase64String(outArray);
}
تفاوت این روش با مثال ابتدای بحث، مشخص کردن طول salt در متد Rfc2898DeriveBytes است؛ بجای محاسبه‌ی اولیه‌ی آن. در این حالت متد Rfc2898DeriveBytes مقدار salt را به صورت خودکار محاسبه می‌کند. این salt بجای ذخیره شدن در یک فیلد جداگانه، به ابتدای مقدار هش شده اضافه گردیده و به صورت یک رشته‌ی base64 ذخیره می‌شود. در نگارش سوم، از کلاس ویژه‌ی RandomNumberGenerator برای محاسبه‌ی Salt استفاده شده‌است.
مطالب
ایجاد کوکی با jcookie
همانطور که از نامش پیداست jcookie یک پلاگین jquery است. این پلاگین به شما این اجازه را می‌دهد تا هر نوع داده ای را که مایل هستید از قبیل رشته‌ها، آرایه‌ها و object را در قالب json با رمزگذاری base 64 ذخیره نمایید. استفاده از این رمزگذاری باعث کوچکتر شدن حجم کوکی تا 70 درصد می‌شود. در این مقاله شما یاد می‌گیرید که چطور برای ذخیره و بازیابی کوکی از آن استفاده کرده و چگونه در یک زبان سمت سرور، مثل سی شارپ نیز کوکی مورد نظر را با همان فرمت بخوانید.
جهت دانلود فایل jcookie به  اینجا  مراجعه کنید.
ذخیره کوکی
برای ساخت یک کوکی به روش زیر اقدام می‌کنیم. استفاده از jCookies.$ دو خاصیت به نام‌های نام کوکی و مقدار کوکی را name & Value در دسترس ما می‌گذارد:
var d = new Date();         
             
                $.jCookies({
                    name: 'dotnettips.info',
                    value: { Title: 'ساخت کوکی با jcookie', Author: 'علی یگانه مقدم', Seen: d.getDate(), Favorite: true }
                });
همانطور که می‌بینید ذخیره اطلاعات توسط jcookie بسیار ساده و راحت بوده و هر نوع داده ای در آن به راحتی قابل ذخیره سازیست. برای مثال می‌توانید اطلاعات یک کلاس را خیلی راحت و سریع با آن ذخیره کنید. به طور پیش فرض تاریخ انقضای کوکی 27 روز بعد از ایجاد آن می‌باشد. در صورتی که تمایل دارید این تاریخ را تغییر دهید یکی از خاصیت‌های seconds,minutes,hours و days در دسترس شماست و مقادیری که جلوی آن‌ها به کارگرفته می‌شود باید نوع صحیح بوده و در صورتی که مقدار نامعتبر وارد شود خاصیت مورد نظر نادیده گرفته می‌شود.
$.jCookies ({ name : 'User', value : { username : 'Bob' , level : 5 }, minutes : 60 });
برای تغییر پیش فرض‌های ساخت کوکی مانند انقضای 27 روز به عدد پیش فرض خودتان فایل jcookies.js را باز کرده و تنظیمات پیش فرض آن را تغییر بدهید. برای تغییر دنبال کد زیر بگردید:
$.jCookies.defaults =
{
name : '',
value : '',
days : 27
}

بازیابی کوکی
برای بازیابی کوکی مجددا از jCookies.$ استفاده می‌شود ولی تنها باید یک خاصیت get که نام کوکی هست را بنویسید:
var values = $.jCookies ({ get: 'dotnettips.info' });
در صورتی که نام کوکی‌ای که درخواست کرده اید وجود نداشته باشد یا اینکه تاریخ انقضای آن سر رسیده است و از سیستم کلاینت حذف شده است یا اینکه هنگام درخواست کوکی با خطایی مواجه شده باشد، مقدا برگشتی false خواهد بود و اگر نیاز دارید که بدانید آیا نوع برگشتی false به خاطر خطا بوده است یا خیر یک خاصیت نوع بول به نام error هم اضافه می‌شود:
var values = $.jCookies({ get: 'Rutabaga', error: true });
در صورتی که خطایی داده شود response مقدار values در مرورگر کروم به شکل زیر خواهد بود. در هر مرورگر نحوه نمایش خطا می‌تواند متفاوت باشد.
Error : {
            arguments : undefined,
            message : "Invalid base64 data",
            stack : "—",
            type : undefined
        }
بازیابی همه کوکی ها
در صورتی که به خاصیت get مقدار * را بدهید تمامی کوکی‌ها برگشت داده خواهند شد و به صورت آرایه ای از نام کوکی‌ها در دسترسی خواهند بود:
 var values = $.jCookies({ get: '*' });
                alert(values["dotnettips.info"].Title);
                alert(values["data2"].Title);

حذف کوکی
نحوه کدنویسی حذف کوکی هم دقیقا مشابه خواندن کوکی است؛ با این تفاوت که به جای استفاده از خاصیت get از خاصیت erase استفاده می‌کنیم و با دادن نام کوکی به این خاصیت، کوکی حذف خواهد شد:
var value = $.jCookies({ erase: 'dotnettips.info' });
در صورتی که کوکی وجود داشته باشد، آن را حذف کرده و مقدار true را برگشت خواهد زد و در صورتی که کوکی وجود نداشته باشد مقدار false را بر میگرداند.

بازیابی کوکی در سمت سرور با سی شارپ
در این روش ما ابتدا با همان دستور معمولی دات نت یعنی page.request.cookie درخواست دریافت کوکی را می‌دهیم ولی از آنجا که در jcookie دو عمل روی داده‌ها صورت گرفته است باید دو کار اضافه‌تر را انجام داد:
  1. برگشت داده‌ها از حالت رمزگذاری base64
  2. داده‌ها در فرمت json هستند و باید به حالتی قابل استفاده در محیط شی گرا تبدیل شوند.
برای بازگردانی از حالت base64 از کلاس و متد Convert.FromBase64String در فضای نام system.convert استفاده می‌کنیم که آرایه ای از نوع بایت را بر میگرداند و از Encoding.UTF8.GetString هم برای decode کردن آرایه به نوع رشته استفاده می‌کنیم. تا به اینجای کار داده‌های ما به صورت یک json خوانا با فرمت string درآمده است. برای دسترسی به داده‌های موجود در این فرمت باید آن‌ها را Deserialize کنیم که این کار را از طریق کلاس JavaScriptSerializer  در فضای نام System.Web.Script.Serialization انجام می‌دهیم و از کلاس دیکشنری برای ذخیره داده‌های برگشتی استفاده می‌کنیم که نوع string برای نام خاصیت و نوع آبجکت برای ذخیره مقدار خاصیت خواهد بود.  یعنی برای بازگردانی اولین مثال بالا باید داده‌های در نوع دیکشنری به صورت زیر لیست شوند
 Title ایجاد کوکی با jcookie 
 Author  علی یگانه مقدم
 Seen  2015/1/14
 Favorite  true
byte[] from64 = Convert.FromBase64String(Page.Request.Cookies["dotnettips.info"].Value);
            string json = Encoding.UTF8.GetString(from64);
            Dictionary<string, object> article =new JavaScriptSerializer().Deserialize<Dictionary<string, object>>(json);
            Page.Response.Write("Title: "+ (string)article["Title"]);
پشتیبانی از یونیکد
موقعی که من اولین مثال بالا را نوشتم و مقادیر را به صورت فارسی وارد کردم متوجه شدم که رشته‌های یونیکد را انکود نمی‌کند و در نتیجه زبان فارسی در آن پشتیبانی نمی‌شود. برای همین تغییراتی در فایل js ایجاد کرده و عبارت value قبل از تبدیل به base64 را به صورت utf-16 انکود کردم و در هنگام خواندن کوکی هم به صورت utf-16 دیکود کردم و مشکل زبان فارسی هم در این حالت حل شد. البته کدی که اضافه کردم قابلیت‌های انکودینگ بیشتری هم دارد.
فقط تنها مورد این هست که برای خواندن کوکی در سمت سرور باید یک تغییر کوچک یک کلمه ای بدهیم؛ باید کلمه UTF8 را به Unicode که می‌شود همان UTF-16 در کد تغییر دهیم، که به کد زیر تغییر خواهد یافت:
byte[] from64 = Convert.FromBase64String(Page.Request.Cookies["dotnettips.info"].Value);
            string json = Encoding.Unicode.GetString(from64);
            Dictionary<string, object> article =new JavaScriptSerializer().Deserialize<Dictionary<string, object>>(json);
            Page.Response.Write("Title: "+ (string)article["Title"]);
برای دریافت jcookie با پشتیبانی از زبان فارسی به اینجا مراجعه کنید.
کدهای بالا در فایل زیر قرار گرفته اند.
مطالب
کار با وب سرویس جاوایی تشخیص ایمیل‌های موقتی در دات نت
یکی از وب سرویس‌های سایت name api، امکان تشخیص موقتی بودن ایمیل مورد استفاده‌ی جهت ثبت نام در یک سایت را فراهم می‌کند. آدرس WSDL آن نیز در اینجا قرار دارد. اگر مطابق معمول استفاده از سرویس‌های وب در دات نت، بر روی ارجاعات پروژه کلیک راست کرده و گزینه‌ی Add service refrence را انتخاب کنیم و سپس آدرس WSDL یاد شده را به آن معرفی کنیم، بدون مشکل ساختار این وب سرویس دریافت و برای استفاده‌ی از آن به یک چنین کدی خواهیم رسید:
var client = new SoapDisposableEmailAddressDetectorClient();
 
var context = new soapContext
{
    //todo: get your API key here: http://www.nameapi.org/en/register/
    apiKey = "test"
};
var result = client.isDisposable(context, "DaDiDoo@mailinator.com"); 
 
if (result.disposable.ToString() == "YES")
{
    Console.WriteLine("YES! It's Disposable!");
}
متد isDisposable ارائه شده‌ی توسط این وب سرویس، دو پارامتر context که در آن باید API Key خود را مشخص کرد و همچنین آدرس ایمیل مورد بررسی را دریافت می‌کند. اگر به همین ترتیب این پروژه را اجرا کنید، با خطای Bad request از طرف سرور متوقف خواهید شد:
 Additional information: The remote server returned an unexpected response: (400) Bad Request.
اگر به خروجی این وب سرویس در فیدلر مراجعه کنیم، چنین شکلی را خواهد داشت:
 <html><head><title>Bad Request</title></head><body><h1>Bad Request</h1><p>No api-key provided!</p></body></html>
عنوان کرده‌است که api-key را، در درخواست وب خود ذکر نکرده‌ایم.
اگر همین وب سرویس را توسط امکانات سایت http://wsdlbrowser.com بررسی کنید، بدون مشکل کار می‌کند. اما تفاوت در کجاست؟
خروجی ارسالی به سرور، توسط سایت http://wsdlbrowser.com به این شکل است:
<SOAP-ENV:Envelope xmlns:SOAP-ENV="http://schemas.xmlsoap.org/soap/envelope/" xmlns:ns1="http://disposableemailaddressdetector.email.services.v4_0.soap.server.nameapi.org/">
  <SOAP-ENV:Body>
    <ns1:isDisposable>
      <context>
        <apiKey>test</apiKey>       
      </context>
      <emailAddress>sdsdg@site.com</emailAddress>
    </ns1:isDisposable>
  </SOAP-ENV:Body>
</SOAP-ENV:Envelope>
و نمونه‌ی تولید شده‌ی توسط WCF (امکان Add service reference در حقیقت یک WCF Client را ایجاد می‌کند) به صورت زیر می‌باشد:
<s:Envelope xmlns:s="http://schemas.xmlsoap.org/soap/envelope/">
  <s:Body xmlns:xsi="http://www.w3.org/2001/XMLSchema-instance" xmlns:xsd="http://www.w3.org/2001/XMLSchema">
     <isDisposable xmlns="http://disposableemailaddressdetector.email.services.v4_0.soap.server.nameapi.org/">
          <context xmlns=""><apiKey>test</apiKey></context>
          <emailAddress xmlns="">DaDiDoo@mailinator.com</emailAddress>
      </isDisposable>
  </s:Body>
</s:Envelope>
از لحاظ اصول XML، خروجی تولیدی توسط WCF هیچ ایرادی ندارد. از این جهت که نام فضای نام مرتبط با http://schemas.xmlsoap.org/soap/envelope/ را به s تنظیم کرده‌است و سپس با استفاده از این نام، Envelope را تشکیل داده‌است. اما ... این وب سرور جاوایی دقیقا با نام SOAP-ENV کار می‌کند و فضای نام ns1 بعدی آن. کاری هم به اصول XML ندارد که باید بر اساس نام xmlns ذکر شده، کار Parse ورودی دریافتی صورت گیرد و نه بر اساس یک رشته‌ی ثابت از پیش تعیین شده. بنابراین باید راهی را پیدا کنیم تا بتوان این s را تبدیل به SOAP-ENV کرد.

برای این منظور به سه کلاس ذیل خواهیم رسید:
public class EndpointBehavior : IEndpointBehavior
{
    public void AddBindingParameters(ServiceEndpoint endpoint, BindingParameterCollection bindingParameters)
    { }
 
    public void ApplyDispatchBehavior(ServiceEndpoint endpoint, EndpointDispatcher endpointDispatcher)
    { }
 
    public void Validate(ServiceEndpoint endpoint)
    { }
 
    public void ApplyClientBehavior(ServiceEndpoint endpoint, ClientRuntime clientRuntime)
    {
        clientRuntime.MessageInspectors.Add(new ClientMessageInspector());
    }
}
 
public class ClientMessageInspector : IClientMessageInspector
{
    public void AfterReceiveReply(ref Message reply, object correlationState)
    { }
 
    public object BeforeSendRequest(ref Message request, System.ServiceModel.IClientChannel channel)
    {
        request = new MyCustomMessage(request);
        return request;
    }
}
 
/// <summary>
/// To customize WCF envelope and namespace prefix
/// </summary>
public class MyCustomMessage : Message
{
    private readonly Message _message;
 
    public MyCustomMessage(Message message)
    {
        _message = message;
    }
 
    public override MessageHeaders Headers
    {
        get { return _message.Headers; }
    }
 
    public override MessageProperties Properties
    {
        get { return _message.Properties; }
    }
 
    public override MessageVersion Version
    {
        get { return _message.Version; }
    }
 
    protected override void OnWriteStartBody(XmlDictionaryWriter writer)
    {
        writer.WriteStartElement("Body", "http://schemas.xmlsoap.org/soap/envelope/");
    }
 
    protected override void OnWriteBodyContents(XmlDictionaryWriter writer)
    {
        _message.WriteBodyContents(writer);
    }
 
    protected override void OnWriteStartEnvelope(XmlDictionaryWriter writer)
    {
        writer.WriteStartElement("SOAP-ENV", "Envelope", "http://schemas.xmlsoap.org/soap/envelope/");
        writer.WriteAttributeString("xmlns", "ns1", null, value: "http://disposableemailaddressdetector.email.services.v4_0.soap.server.nameapi.org/");
    }
}
که پس از تعریف client به نحو ذیل معرفی می‌شوند:
 var client = new SoapDisposableEmailAddressDetectorClient();
client.Endpoint.Behaviors.Add(new EndpointBehavior());
توسط EndpointBehavior سفارشی، می‌توان به متد OnWriteStartEnvelope دسترسی یافت و سپس s آن‌را با SOAP-ENV درخواستی این وب سرویس جایگزین کرد. اکنون اگر برنامه را اجرا کنید، بدون مشکل کار خواهد کرد و دیگر پیام یافت نشدن API-Key را صادر نمی‌کند.

کدهای کامل این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.
مطالب
آشنایی با ساختار IIS قسمت پنجم
در مطالب قبلی در مورد ماژولار بودن IIS زیاد صحبت کردیم، ولی اجازه بدهید این مورد را به صورت کاربردی‌تر و موشکافانه‌تر بررسی کنیم. برای اینکه به مشکلی در طول این سری از مطالب برنخورید، IIS را به صورت کامل یعنی full feature نصب نمایید. از بخش control panel>programs & features>Turn Windows features on or off اقدام نمایید و هرچه زیر مجموعه Internet information service هست را برگزینید. در صورتی که از نسخه‌های ویندوز سرور 2008 استفاده می‌کنید از طریق server manager>roles>web server اقدام نمایید.
برای نصب یک ماژول باید دو مرحله را انجام داد:
  1. نصب ماژول
  2. فعال سازی ماژول
نکته ای که در مورد ماژول‌های native وجود دارد این هست که این ماژول‌ها دسترسی بدون محدودیتی به منابع سروری دارند و از این رو حتما باید این نکته را دقت کنید که ماژول native شما از یک منبع مورد اعتماد دریافت شده باشد.

نصب یک native module
برای نصب می‌توانید یکی از سه راه زیر را استفاده کنید:
  1. ویرایش دستی فایل کانفیگ و از نسخه IIS7.5 به بعد هم می‌توانید از configuration editor هم استفاده کنید.
  2. استفاده از محیط گرافیکی IIS
  3. استفاده از خط فرمان با دستور Appcmd
مزیت روش دستی این هست که شما دقیقا می‌دانید در پشت صحنه چه اتفاقی می‌افتد و نتیجه هر کدام از این سه روش، اضافه شدن یک مدخل ورودی به تگ <globalmodules> است. برای اعمال تغییرات، مسیر زیر را بروید:
%windir%\system32\inetsrv\config\applicationhost.config
کسی که نیاز به دسترسی به این مسیر و انجام تغییرات دارد باید در بالاترین سطح مدیریتی سرور باشد.
اگر فایل را باز کنید و تگ globalmodule را پیدا کنید متوجه می‌شوید که تمامی ماژول‌ها در این قسمت معرفی شده‌اند و برای خود یک مدخل ورودی یا همان تگ add را دارند که در آن مسیر فایل dll هم ذکر شده است:
<globalModules> 
 
 <addname="DefaultDocumentModule"image="%windir%\system32\inetsrv\defdoc.dll"/> 
 
 <addname="DirectoryListingModule"image="%windir%\system32\inetsrv\dirlist.dll"/> 

<add name="StaticFileModule"image="%windir%\system32\inetsrv\static.dll"/>
...

 </globalModules>

برای حذف یا جایگزینی یک ماژول به راحتی می‌توانید مدخل ورودی یک ماژول را به صورت دستی حذف نمایید و برای جایگزینی هم بعد از حذف، ماژول خود را معرفی کنید. ولی توجه داشته باشید که این حذف به معنی حذف این ماژول از تمامی اپلیکیشن‌های موجود بر روی IIS هست و سپس اضافه کردن یک ماژول به این بخش. همچنین اگر قصد شما فقط حذف یک ماژول از روی یکی از اپلیکشن‌ها باشد باید از طریق فایل کانفیگ سایت از مسیر تگ‌های <system.webserver><modules> و با استفاده از تگ‌های add و remove به معرفی یک ماژول مختص این اپلیکیشن و یا حذف یک ماژول خاص اقدام نمایید.

PreConditions
این ویژگی می‌تواند در خط معرفی ماژول، مورد استفاده قرار بگیرد. اگر به فایل نگاه کنید می‌بینید که در بعضی خطوط این ویژگی ذکر شده است. تعریف این ویژگی به هسته IIS می‌گوید که این ماژول در چه مواردی و به چه شیوه ای باید به کار گرفته شود.
 <add name="ManagedEngine64" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework64\v2.0.50727\webengine.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv2.0,bitness64" /> 
 
 <add name="ManagedEngine" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework\v2.0.50727\webengine.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv2.0,bitness32" /> 
 
<add name="ManagedEngineV4.0_32bit" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework\v4.0.30319\webengine4.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv4.0,bitness32" /> 
 
<add name="ManagedEngineV4.0_64bit" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework64\v4.0.30319\webengine4.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv4.0,bitness64" />

مقادیری که precondition میتواند بگیر شامل موارد زیر هستند:
bitness
این گزینه به دو صورت bitness32 و bitness64 یافت می‌شود. امروزه پردازنده‌های 64 بیتی بسیار متداول شده اند و بسیاری از تولید کنندگان دارند به سمت عرضه ابزارهای 64 بیتی رو می‌آورند و به زودی عرضه‌های 32 بیتی را متوقف می‌کنند و به سمت سیستم عامل‌های 64 بیت سوییچ خواند کرد ولی باز هم هنوز برنامه‌های 32 بیتی زیادی هستند که مورد استفاده قرار می‌گیرند و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت. برای همین ویندوزهای 64 بیتی مایکروسافت در کنار محیط 64 بیتی‌شان از یک محیط 32 بیت به اسم WOW64 استفاده می‌کنند. در این حالت این امتیاز به شما داده می‌شود که از پروسه‌های کارگر 32 بیتی در کنار پروسه‌های کارگر 64 بیتی استفاده کنید و PreCondition به bitness32 یا bitness64 تنظیم می‌شود تا از صحت بارگزاری dll در یک محیط درست مطمئن شود. در صورتی که این خصوصیت ذکر نشود یک هندلر 32 بیتی و 64 بیتی و یک module map اجرا می‌شود.

Runtime version
اگر ماژول خاصی برای اجرا به ورژن خاصی از net framwork. نیاز دارد، این ویژگی ذکر می‌شود. در صورتی که ماژولی قصد اجرای بر روی فریم ورک اشتباهی داشته باشد سبب خطا خواهد شد.

Mana gedHandler 
با معرفی IIS7 ما با یک مدل توسعه پذیر روبرو شدیم و می‌توانستیم ماژول‌ها و هندلرهای خود را بنویسیم و مستقیما در Pipeline قرار دهیم ولی سوییچ کردن بین دو بخش کدهای مدیریت شده و native یک عمل سنگین برای سیستم به شمار می‌آید و به منظور کاهش این بار گزینه managedhandler قرار داده شده است تا تعیین کند مواقعی که درخواست نیازی به این ماژول ندارد، این ماژول اجرا نگردد. به عنوان مثال فایل‌های ایستا چون jpg یا html و... شامل این ماژول نخواهند شد. واضح‌ترین مثال در این زمینه Forms Authentication می‌باشد و موقعی اجرا می‌شوند که درخواست فایل‌های aspx شده باشد و اگر یک فایل html را درخواست کنید این ماژول امنیتی روی آن اثری ندارد و عملیات شناسایی هویت روی آن اجرا نمی‌شود و اگر می‌خواهید روی همه فایل‌ها، این عملیات شناسایی انجام شود باید خصوصیت "precondition="managedhandler حذف شود.
در صورتی که تگ module را به صورت زیر بنویسید تمامی ماژول‌ها برای تمامی درخواست‌ها اجرا خواهد شد، صرف نظر از اینکه آیا ماژولی به صورت "precondition="managedmodule مقداردهی شده است یا خیر.
<modules runAllManagedModulesForAllRequests="true"/>
 
The Mode Precondition 
تا به الان گفتیم که چگونه میتوانیم یک ماژول و یا هندلر مدیریت شده‌ای را به Pipeline اضافه کنیم؛ ولی IIS7 به بالا نیاز دارد که تا پروسه‌های کارگر را به روشی خاص به این منظور اجرا کند و فریم ورک دات نت را برای اجرای آن‌ها بارگزاری کند. همچنین به اجرای ماژولی به اسم webengine.dll برای مدیریت  ماژولهای مدیریت شده نیازمند است و خود IIS در مورد کدهای مدیریت شده چیزی متوجه نمی‌شود. پس ما برای اینکه IIS را متوجه این موضوع نمائیم، باید Integrated mode را به آن معرفی کنیم.
در نسخه‌های قبلی IIS یک روش قدیمی برای کدهای مدیریت شده وجود داشت که از طریق اینترفیسی به نام ISAPI صورت می‌گرفت. در این حالت ASPNET_ISAPI.DLL مسئول این کار بود و اگر هنوز هم میخواهید از این dll در نسخه‌های جدیدتر IIS کمک بگیرید باید به جای معرفی classic mode ، integration mode را معرفی کنید.
با برابر کردن precondtion به مقدار "intgretedmode" هندلر یا ماژول شما در یک پول با خصوصیت integrated بارگزاری خواهد شد و اگر مقدار آن "classicmode" باشد در یک پول بدون خاصیت integrated بارگزاری می‌شود.
تفاوت بین دو روش کلاسیک و مجتمع integrated بر سر این هست که در روش جدید، ماژول شما به عنوان یک پلاگین برای IIS دیده نمی‌شود و کد شما را جزئی از کامپوننت‌های خود به شمار می‌آورد. به صورت واضح‌تر در حالت کلاسیک موقعی که درخواستی وارد pipeline میشد ابتدا از کامپوننت‌ها و ماژول‌های داخلی خود IIS عبور داده میشد و بعد فایل ASPNET_ISAPI.DLL جهت پردازش کدهای مدیریت شده صدا زده میشد و با توجه به کدهای شما، بعضی مراحل تکرار میشد؛ مثلا اگر کد شما در مورد Authentication بود و بعد از گذر از مراحل auth داخل خود IIS و بقیه موارد دوباره نوبت کد شما و گذر از مراحل authentication بود. یعنی وجود دو pipeline؛ ولی در حالت مجتمع این دوبار انجام وظیفه از بین رفته است چرا که کدهای شما به طور مستقیم در pipeline قرار دارند و آن‌ها را جزئی از خود می‌داند، نه یک پلاگین که افزون بر فعالیت خودشان، اجرای کدهای شما رو هم بر دوش بکشند.
شکل زیر نمونه ای از حالت کلاسیک را نشان می‌دهد که در آن دو بار عمل auth دارد انجام میگیرد.
 



شکل زیر هم نمونه ای حالت مجتمع هست:

 
در کل امروزه دیگر استفاده از روش کلاسیک راهکار درستی نیست و این ویژگی تنها به عنوان یک سازگاری با نمونه کارهای قدیمی است.
تگ‌هایی که از خصوصت precondition استفاده می‌کنند به شرح زیر هستند:
  • ISAPI filters 
  • globalModules 
  • handlers 
  • modules 

در مورد بقیه تگ‌ها در آینده بیشتر بحث می‌کنیم. بهتر هست مطلب را با توضیح precondition جهت ممانعت از طولانی و طومار شدن در اینجا ببندیم و در قسمت آینده دیگر روش‌های نصب ماژولمان را دنبال کنیم.
مطالب
آشنایی با ذخیره سازی در حافظه
آشنایی با Virtual Address spaces
فضای آدرس‌دهی مجازی: موقعی که یک پردازشگر در مکانی از حافظه عمل خواندن و نوشتن را آغاز می‌کند، از آدرس‌های مجازی بهره می‌برد. بخشی از عملیات خواندن و نوشتن، تبدیل آدرس‌های مجازی به آدرس‌های فیزیکی در حافظه است. این عمل سه مزیت دارد:

  1. آدرس‌های مجازی به صورت پیوسته و پشت سر هم هستند و آدرس دهی بسیار راحت است ولی داده‌ها بر روی یک حافظه به صورت متصل به هم یا پیوسته ذخیره یا خوانده نمی‌شوند و کار آدرس دهی مشکل است. پس یکی از مزایای داشتن آدرس دهی مجازی پشت سر هم قرار گرفتن آدرس هاست.
  2. برنامه از آدرس‌های مجازی برای دسترسی به بافر حافظه استفاده می‌کند که بزرگتر از حافظه فیزیکی موجود هست. موقعی که نیاز به حافظه بیشتر باشد و حافظه سیستم کوچکتر یا کمتر از تقاضا باشد، مدیر حافظه، صفحات حافظه فیزیکی را به صورت یک فایل (عموما 4 کیلیویی) بر روی دیسک سخت ذخیره می‌کند و صفحات داده‌ها در موقع نیاز بین حافظه فیزیکی و دیسک سخت جابجا می‌شود.
  3. هر پردازشی که بر روی آدرس‌های مجازی کار می‌کند ایزوله شده است. یعنی یک پروسه هیچ گاه نمیتواند به آدرس‌های یک پروسه دیگر دسترسی داشته باشد و باعث تخریب داده‌های آن شود.
به محدوده شروع آدرس‌های مجازی تا پایان آن محدوده، فضای آدرس‌دهی مجازی گویند. هر پروسه ای که در مد کاربر آغاز میشود از یک فضای آدرس خصوصی یا مختص به خود استفاده می‌کند. برای سیستم‌های 32 بیتی این فضا میتواند دو گیگ باشد که از آدرس   0x00000000 شروع می‌شود و تا 0x7FFFFFFF  ادامه پیدا می‌کند و برای یک سیستم 64 بیتی تا 8 ترابایت می‌باشد که از آدرس  0x000'00000000  تا آدرس  0x7FF'FFFFFFFF ادامه می‌یاید. گاهی اوقات به محدوده آدرس‌های مجازی، حافظه مجازی می‌گویند.
شکل زیر اصلی‌ترین خصوصیات فضای آدرس‌های مجازی را نشان می‌دهد:

در شکل بالا دو پروسه 64 بیتی به نام‌های notepad.exe و myapp.exe قرار دارند که هر کدام فضای آدرس‌های مجازی خودشان را دارند و از آدرس  0x000'0000000 شروع و تا آدرس 0x7FF'FFFFFFFF ادامه میابند. هر قسمت شامل یک صفحه 4 کیلویی از حافظه مجازی یا فیزیکی است. به برنامه نوت‌پد دقت کنید که از سه صفحه پشت سر هم یا پیوسته تشکیل شده که آدرس شروع آن 0x7F7'93950000 می باشد ولی در حافظه فیزیکی خبری از پیوسته بودن دیده نمی‌شود و حتما این نکته را متوجه شدید که هر دو پروسه از یک آدرس شروع استفاده کرده‌اند، ولی به آدرسی متفاوت از حافظه فیزیکی نگاشت شده اند.

تفاوت user mode و kernel mode
هر پردازش در سیستم بر اساس user mode مد کاربر یا kernel mode مد کرنل اجرا میشود. پردازش‌ها بر اساس هر نوع کد بین این دو بخش سوییچ می‌کنند. اپلیکیشن‌ها بر اساس مد کاربر و هسته سیستم عامل و اکثر درایورها بر اساس مد کرنل کار می‌کنند؛ ولی تعدادی از آن‌ها هم در مد کاربر.
هر برنامه یا اپلیکیشنی که اجرا می‌شود، در یک مد کاربری قرار می‌گیرد. ویندوز هم برای هر برنامه یک پروسه یا فرآیندی را ایجاد می‌کند. پروسه برای برنامه یک فضای آدرس‌دهی مجازی و یک جدول مدیریت به صورت خصوصی یا مختص همین برنامه تشکیل می‌دهد. به این ترتیب هیچ برنامه دیگری نمی‌تواند به داده‌های برنامه دیگر دسترسی داشته باشد و  هر برنامه در یک محیط ایزوله شده برای خودش قرار میگیرد و این برنامه اگر به هر ترتیبی کرش کند، برنامه‌های دیگر به کار خود ادامه می‌دهند و هیچ تاثیری بر برنامه‌های دیگر نمی‌گذارند.
البته استفاده از این آدرس‌های مجازی محدودیت هایی هم دارد، چرا که بعضی از آن‌ها توسط سیستم عامل رزرو شده اند و برنامه نمی‌تواند به آن قسمت‌ها دسترسی داشته باشد و این باعث می‌شود که داده‌های برنامه از خسارت و آسیب دیدن حفظ شوند.
تمام برنامه هایی در حالت کرنل ایجاد می‌شوند، از یک فضای آدرس مجازی استفاده می‌کنند. به این معنی که یک درایور مد کرنل نسبت به دیگر درایورها و خود سیستم عامل به هیچ عنوان در یک محیط ایزوله قرار ندارد. بنابراین ممکن است یک کرنل درایور تصادفا در یک آدرس مجازی اشتباه که میتواند متعلق به سیستم عامل یا یک درایور دیگر باشد بنویسد. یعنی اگر یک درایور کرنل کراش کند کل سیستم عامل کرش میکند.
تصویر زیر به خوبی ارتباط بین مد کاربری و مد کرنل را نشان می‌دهد:

 

فضای کاربری و فضای سیستمی User space and system space

گفتیم بسیاری از پروسه‌ها در حالت user mode و پروسه‌های هسته سیستم عامل و درایورها در حالت kernel mode اجرا می‌شوند. هر پروسه مد کاربر از فضای آدرس دهی مجازی خودش استفاده می‌کند ولی در حالت کرنل همه از یک فضای آدرس دهی استفاده می‌کنند که به آن فضای سیستمی می‌گویند و برای مد کاربری می‌گویند فضای کاربری.

در سیستم‌های 32 بیتی نهایتا تا 4 گیگ حافظه می‌توان به این‌ها تخصیص داد؛ 2 گیگ ابتدایی به user space و دو گیگ بعدی به system space :

در ویندوزهای 32 بیتی شما امکان تغییر این مقدار حافظه را در میان بوت دارید و می‌توانید حافظه کاربری را تا 3 گیگ مشخص کنید و یک گیگ را برای فضای سیستمی. برای اینکار می‌توانید از برنامه bcedit استفاده کنید.

در سیستم‌های 64 بیتی میزان حافظه‌های مجازی به صورت تئوری تا 16 اگزابایت مشخص شده است؛ ولی در عمل تنها بخش کوچکی از آن یعنی 8 ترابایت استفاده می‌شود.

 کدهایی که در user mode اجرا می‌شوند فقط به فضای کاربری دسترسی دارند و دسترسی آن‌ها به فضای سیستمی به منظور جلوگیری از تخریب داده ممکن نیست. ولی در حالت کرنل می‌توان به دو فضای سیستمی و کاربری دسترسی داشت. درایورهایی که در مدکرنل نوشته شده اند باید تمام دقت خود را در زمینه نوشتن و خواندن از فضای سیستمی در حافظه به کار گیرند. سناریوی زیر به شما نشان می‌دهد که چرا باید مراقب بود:
  1. برنامه جهت اجرا در مد کاربر یک درخواست را برای خواندن داده‌های یک device را آماده می‌کند. سپس برنامه آدرس شروع یک بافر را برای دریافت داده، مشخص می‌کند.
  2. وظیفه این درایور یک قطعه در مد کرنل این است که  عملیات خواندن را شروع کرده و کنترل را به درخواست کننده ارسال می‌کند.
  3. بعد device یک وقفه را به هر تردی thread که در حال اجراست ارسال می‌کند تا بگوید، عملیات خواندن پایان یافته است. این وقفه توسط ترد درایور مربوطه دریافت می‌شود.
  4. حالا دیگر درایور نباید داده‌ها را در همان جایی که گام اول برنامه مشخص کرده است ذخیره کند. چون این آدرس که برنامه در مد کاربری مشخص کرده است، با نمونه‌ای که این فرآیند محاسبه می‌کند متفاوت است.
Paged Pool and NonPaged Pool
در فضای کاربری تمام صفحات در صورت نیاز توانایی انتقال به دیسک سخت را دارند ولی در فضای سیستمی همه بدین صورت نیستند. فضای سیستمی دو ناحیه حافظه تخصیصی پویا دارد که به نام‌های paged pool و nonpaged pool شناخته می‌شوند.
در سیستم‌های 32 بیتی Pagedpool توانایی 128 گیگ فضای آدرس دهی مجازی را از آدرس 0xFFFFAC00'00000000 تا آدرس 0xFFFFAC1F'FFFFFFFF و در سیستم‌های 64 بیتی توانایی 128 گیگ فضای آدرس دهی مجازی را از 0xFFFFA800'00000000 تا 0xFFFFA81F'FFFFFFFF دارد. حافظه ای که به صورت paged pool تخصیص شده باشد می‌تواند صفحات حافظه را بر روی دیسک سخت ذخیره کند؛ ولی حافظه ای که به صورت nonpaged تخصیص یافته باشد، هرگز نمی‌تواند.

مطالب
آموزش PouchDB : قسمت دوم (شروع به کار)

در این آموزش هدف ما ایجاد برنامه‌ای بر اساس TodoMVC است که می‌تواند خودش را با یک دیتابیس آنلاین همگام سازی کند.

مطمئن باشید بیشتر از 10 دقیقه وقت شمارا نخواهد گرفت !

نصب PouchDB

فایل index.html  را باز کنید و فایل‌های PouchDB را به آن اضافه کنید :

<script src="//cdn.jsdelivr.net/pouchdb/2.2.0/pouchdb.min.js"></script>
<script src="js/base.js"></script>
<script src="js/app.js"></script>

حالا PouchDB نصب شده و آماده به کار است . ( در نسخه نهایی بهتر است از فایل‌های local استفاده کنید )

ایجاد بانک اطلاعاتی

بقیه کارها باید در فایل app.js انجام شود . برای شروع باید بانک اطلاعاتی جدیدی را برای درج اطلاعات خودمان ایجاد کنیم . برای ایجاد بانک اطلاعاتی خیلی ساده یک instance جدید از آبجکت PouchDB می‌سازیم .

var db = new PouchDB('todos');
var remoteCouch = false;

نیازی نیست که برای بانک خود، نما (Schema) ایجاد کنید! بعد از اینکه اسم را مشخص کنید، بانک آماده به کار است.

ثبت اطلاعات در بانک اطلاعاتی

اولین کاری که باید انجام دهیم این است که یک متد را ایجاد کنیم و توسط آن اطلاعات خودمان را در بانک اطلاعاتی ذخیره کنیم. نام متد را addTodo انتخاب می‌کنیم و کارش این است که وقتی کاربر کلید Enter را فشار داد، اطلاعات را داخل بانک اطلاعاتی ذخیره کند. متد مورد نظر به این صورت هست:

function addTodo(text) {
  var todo = {
    _id: new Date().toISOString(),
    title: text,
    completed: false
  };
  db.put(todo, function callback(err, result) {
    if (!err) {
      console.log('Successfully posted a todo!');
    }
  });
}

در PouchDB هر پرونده نیاز دارد تا یک فیلد unique با نام _id داشته باشد. اگر داده‌ای بخواهد در بانک اطلاعاتی ثبت شود و دارای _id مشابه باشد، با آن به صورت یک update رفتار خواهد شد. در اینجا ما از تاریخ با عنوان id استفاده کردیم که در این مورد خاص می‌باشد. شما می‌تواند از db.post() نیز استفاده کنید؛ اگر یک id را به صورت random می‌خواهید. تنها چیزی که اجباری است در هنگام ساختن یک پرونده، همین _id است و بقیه موارد کاملا اختیاری هستند.

نمایش اطلاعات

در اینجا ما از یک function کمکی به نام redrawTodosUI استفاده خواهیم کرد که وظیفه‌اش این است تا یک array را دریافت کرده و آن را هر طور که مشخص کردید نمایش دهد. البته آن را به سلیقه خودتان می‌توانید آماده کنید.
تنها کاری که باید انجام دهیم این است که اطلاعات را از بانک اطلاعاتی استخراج کرده و به function مورد نظر پاس دهیم.
در اینجا می‌توانیم به سادگی از db.allDocs برای خواندن اطلاعات از بانک اطلاعاتی استفاده کنیم.
خاصیت include_docs به PouchDB این دستور را می‌دهد که ما درخواست دریافت همه اطلاعات داخل پرونده‌ها را داریم و descending هم نحوه مرتب سازی را که بر اساس _id هست، مشخص می‌کند تا بتوانیم جدیدترین اطلاعات را اول دریافت کنیم .

function showTodos() {
  db.allDocs({include_docs: true, descending: true}, function(err, doc) {
    redrawTodosUI(doc.rows);
  });
}

به روزرسانی خودکار

هر بار که ما اطلاعات جدیدی را در بانک اطلاعاتی وارد می‌کنیم، نیازمند این هستیم تا اطلاعات جدید را به صورت خودکار دریافت و نمایش دهیم. برای این منظور می‌توانیم به روش زیر عمل کنیم :

var remoteCouch = false;

db.info(function(err, info) {
  db.changes({
    since: info.update_seq,
    live: true
  }).on('change', showTodos);
});

حالا هر بار که اطلاعات جدیدی در بانک اطلاعات ثبت شود، به صورت خودکار نمایش داده خواهد شد. خاصیت live مشخص می‌کند که این کار می‌تواند بی نهایت بار انجام شود.

ویرایش اطلاعات

وقتی که کاربر یک آیتم Todo را کامل می‌کند، یک چک باکس را علامت می‌زند و اعلام می‌کند که این کار انجام شده است.

function checkboxChanged(todo, event) {
  todo.completed = event.target.checked;
  db.put(todo);
}

این بخش شبیه به قسمت ثبت اطلاعات است، با این تفاوت که باید شامل یک فیلد _rev ( اضافه بر _id ) نیز باشد. در غیر اینصورت تغییرات ثبت نخواهد شد. این کار برای این است که اشتباهی، اطلاعاتی در بانک ثبت نشود.

حذف اطلاعات

برای حذف اطلاعات باید از متد db.remove به همراه آبجکت مورد نظر استفاده کنید .

function deleteButtonPressed(todo) {
  db.remove(todo);
}

مانند بخش ویرایش نیز باید در اینجا هم _id و هم _rev مشخص شود.
باید توجه داشته باشید در اینجا همان آبجکتی را که از بانک فراخوانی کرده‌ایم، به این متد پاس می‌دهیم.
البته شما می‌تونید آبجکت خودتان را نیز ایجاد کنید {_id: todo._id, _rev: todo._rev} اما خوب همان روش قبلی عاقلانه‌تر است و احتمال خطای کمتری دارد .

نصب CouchDB

حالا می‌خواهیم همگام سازی را اجرا کنیم و برای این کار نیاز هست یا CouchDB را به صورت Local نصب کنیم یا از سرویس‌های آنلاین مثل IrisCouch استفاده کنید .

فعال سازی CORS

برای اینکه به صورت مستقیم با CouchDB در ارتباط باشید باید مطمئن شوید که CORS فعال هست.
در اینجا فقط نام کاربری و رمز ورود را مشخص کنید. به صورت پیش فرض CouchDB به صورت Admin Party نصب می‌شود و نیازی به User و password ندارد. مگر اینکه برایش مشخص کنید.
همچنین شما باید myname.iriscouch.com را با سرور خودتان جایگزین کنید که اگر به صورت local کار می‌کنید 127.0.0.1:5984 است.

$ export HOST=http://username:password@myname.iriscouch.com
$ curl -X PUT $HOST/_config/httpd/enable_cors -d '"true"'
$ curl -X PUT $HOST/_config/cors/origins -d '"*"'
$ curl -X PUT $HOST/_config/cors/credentials -d '"true"'
$ curl -X PUT $HOST/_config/cors/methods -d '"GET, PUT, POST, HEAD, DELETE"'
$ curl -X PUT $HOST/_config/cors/headers -d \
  '"accept, authorization, content-type, origin"'

راه اندازی ارتباط ساده دو طرفه

به فایل app.js برگردید . در اینجا باید آدرس بانک اطلاعاتی آنلاین را مشخص کنیم.

var db = new PouchDB('todos');
var remoteCouch = 'http://user:pass@mname.iriscouch.com/todos';

فراموش نکنید که نام کاربری و رمز ورود را بسته به نیاز خود تغییر دهید.
حالا می‌تونیم function که وظیفه همگام سازی اطلاعات را به عهده دارد بنویسیم :

function sync() {
  syncDom.setAttribute('data-sync-state', 'syncing');
  var opts = {live: true};
  db.replicate.to(remoteCouch, opts, syncError);
  db.replicate.from(remoteCouch, opts, syncError);
}

db.replicate() به PouchDB می‌گوید که که همه اطلاعات را "به" یا "از" remoteCouch انتقال دهد.
ما دوبار این درخواست را دادیم. در بار اول اطلاعات به داخل سرور ریموت منتقل می‌شود و در بار دوم اطلاعات local جایگزین می‌شوند.
یک callback هم وقتی که این کار به پایان برسد اجرا خواهد شد .
می‌توانید برنامه خود را در دو مرورگر مختلف اجرا کنید تا نتیجه کار را ببینید.

تبریک می‌گوییم !

شما توانستید اولین برنامه خود را توسط PouchDB ایجاد کنید. البته این یک برنامه ساده بود و در دنیای واقعی نیاز هست تا خیلی کارهای بیشتری را انجام دهید. اما باز هم اصول اولیه کار را یاد گرفتید و ادامه راه را می‌توانید تنهایی ادامه دهید . 

مطالب
Design Pattern: Factory

الگوهای طراحی، سندها و راه حلهای از پیش تعریف شده و تست شده‌ای برای مسائل و مشکلات روزمره‌ی برنامه نویسی می‌باشند که هر روزه ما را درگیر خودشان می‌کنند. هر چقدر مقیاس پروژه وسیعتر و تعداد کلاسها و اشیاء بزرگتر باشند، درگیری برنامه نویس و چالش برای مرتب سازی و خوانایی برنامه و همچنین بالا بردن کارآیی و امنیت افزون‌تر می‌شود. از همین رو استفاده از ساختارهایی تست شده برای سناریوهای یکسان، امری واجب تلقی می‌شود.

الگوهای طراحی از لحاظ سناریو، به سه گروه عمده تقسیم می‌شوند:

1- تکوینی: هر چقدر تعداد کلاسها در یک پروژه زیاد شود، به مراتب تعداد اشیاء ساخته شده از آن نیز افزوده شده و پیچیدگی و درگیری نیز افزایش می‌یابد. راه حل‌هایی از این دست، تمرکز بر روی مرکزیت دادن به کلاسها با استفاده از رابط‌ها و کپسوله نمودن (پنهان سازی) اشیاء دارد. 

2- ساختاری: گاهی در پروژه‌ها پیش می‌آید که می‌خواهیم ارتباط بین دو کلاس را تغییر دهیم. از این رو امکان از هم پاشی اجزایِ دیگر پروژه پیش می‌آید. راه حلهای ساختاری، سعی در حفظ انسجام پروژه در برابر این دست از تغییرات را دارند.

3- رفتاری: گاهی بنا به مصلحت و نیاز مشتری، رفتار یک کلاس می‌بایستی تغییر نماید. مثلا چنانچه کلاسی برای ارائه صورتحساب داریم و در آن میزان مالیات 30% لحاظ شده است، حال این درصد باید به عددی دیگر تغییر کند و یا پایگاه داده به جای مشاهده‌ی تعدادِ معدودی گره از درخت، حال می‌بایست تمام گره‌ها را ارائه نماید.


الگوی فکتوری:

الگوی فکتوری در دستهء اول قرار می‌گیرد. من در اینجا به نمونه‌ای از مشکلاتی که این الگو حل می‌نماید، اشاره می‌کنم:

فرض کنید یک شرکت بزرگ قصد دارد تا جزییات کامل خرید هر مشتری را با زدن دکمه چاپ ارسال نماید. چنین شرکت بزرگی بر اساس سیاستهای داخلی، بر حسب میزان خرید، مشتریان را به چند گروه مشتری معمولی و مشتری ممتاز تقسیم می‌نماید. در نتیجه نمایش جزییات برای آنها با احتساب میزان تخفیف و به عنوان مثال تعداد فیلدهایی که برای آنها در نظر گرفته شده است، تفاوت دارد. بنابراین برای هر نوع مشتری یک کلاس وجود دارد.


یک راه این است که با کلیک روی دکمه‌ی چاپ، نوع مشتری تشخیص داده شود و به ازای نوع مشتری، یک شیء از کلاس مشخص شده برای همان نوع ساخته شود.

 

 

            // Get Customer Type from Customer click on Print Button
            int customerType = 0;

            // Create Object without instantiation
            object obj;


            //Instantiate obj according to customer Type
            if (customerType == 1)
            {
                obj = new Customer1();
            }
            else if (customerType == 2)
            {
                obj = new Customer2();
            }
            // Problem:
            //          1: Scattered New Keywords
            //          2: Client side is aware of Customer Type

 همانگونه که مشاهده می‌نمایید در این سبک کدنویسی غیرحرفه‌ای، مشکلاتی مشهود است که قابل اغماض نیستند. در ابتدا سمت کلاینت دسترسی مستقیم به کلاسها دارد و همانگونه که در شکل بالا قابل مشاهده است کلاینت مستقیما به کلاس وصل است. مشکل دوم عدم پنهان سازی کلاس از دید مشتری است.

راه حل: این مشکل با استفاده از الگوی فکتوری قابل حل است. با استناد به الگوی فکتوری، کلاینت تنها به کلاس فکتوری و یک اینترفیس دسترسی دارد و کلاسهای فکتوری و اینترفیس، حق دسترسی به کلاسهای اصلی برنامه را دارند.

گام نخست: در ابتدا یک class library  به نام Interface ساخته و در آن یک کلاس با نام ICustomer  می سازیم   که متد Report() را معرفی می‌نماید.

  //Interface

namespace Interface
{
    public interface ICustomer
    {
        void Report();
    }
}

گام دوم: یک class library  به نام MainClass  ساخته و با Add Reference کلاس Interface را اضافه نموده، در آن دو کلاس با نام Customer1, Customer2 می‌سازیم و using Interface را Import می‌نماییم. هر دو کلاس از ICustomer  ارث می‌برند و  سپس متد Report() را در هر دو کلاس Implement می‌نماییم.

// Customer1
using System;
using Interface;

namespace MainClass
{
    public class Customer1 : ICustomer
    {
        public void Report()
        {           
            Console.WriteLine("این گزارش مخصوص مشتری نوع اول است");           
        }
    }
}

//Customer2
using System;
using Interface;

namespace MainClass
{
   public class Customer2 : ICustomer
    {
        public void Report()
        {           
            Console.WriteLine("این گزارش مخصوص مشتری نوع دوم است");           
        }
    }
}

گام سوم: یک class library  به نام FactoryClass  ساخته و با Add Reference کلاس Interface, MainClass را اضافه نموده، در آن یک کلاس با نام clsFactory  می سازیم و using Interface, using MainClass را Import می‌نماییم. پس از آن یک متد با نام getCustomerType ساخته که ورودی آن نوع مشتری از نوع int است و خروجی آن از نوع Interface-ICustomer و بر اساس کد نوع مشتری object را از کلاس Customer1 و یا Customer2 می‌سازیم و آن را return می نماییم.

//Factory
using System;
using Interface;
using MainClass;

namespace FactoryClass
{
    public class clsFactory
    {
        static public ICustomer getCustomerType(int intCustomerType)
        {
            ICustomer objCust;
            if (intCustomerType == 1)
            {
                objCust = new Customer1();
            }
            else if (intCustomerType == 2)
            {
                objCust = new Customer2();
            }
            else
            {
                return null;
            }
            return objCust;
        }
    }
}

گام چهارم (آخر): در قسمت UI   Client، کد نوع مشتری را از کاربر دریافت کرده و با Add Reference کلاس Interface, FactoryClass را اضافه نموده (دقت نمایید هیچ دسترسی به کلاس‌های اصلی وجود ندارد)، و using Interface,  using FactoryClass را Import می‌نماییم. از clsFactory تابع  getCustomerType را فراخوانی نموده (به آن کد نوع مشتری را پاس می‌دهیم) و خروجی آن را که از نوع اینترفیس است به یک object از نوع ICustomer  نسبت می‌دهیم. سپس از این object  متد Report را فراخوانی می‌نماییم. همانطور که از شکل و کدها مشخص است، هیچ رابطه ای بین UI(Client) و کلاسهای اصلی برقرار نیست.

//UI (Client)
using System;
using FactoryClass;
using Interface;

namespace DesignPattern
{
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            int intCustomerType = 0;
            ICustomer objCust;
            Console.WriteLine("نوع مشتری را وارد نمایید");           
            intCustomerType = Convert.ToInt16(Console.ReadLine());
            objCust = clsFactory.getCustomerType(intCustomerType);
            objCust.Report();
            Console.ReadLine();
        }
    }
}